You are on page 1of 36

‫بدعت‬

‫و پيامدهاي سوء‌آن بر امت‬

‫تأليف‪:‬‬
‫سليم الهاللي‬
‫﴿‪﴾2‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫فهرست عناون‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫شماره‬
‫‪4‬‬ ‫‪ 1‬مقدمه‬
‫‪4‬‬ ‫‪ 2‬تعريف بدعت‬
‫‪6‬‬ ‫‪ 3‬هر كس به استحسان باور داشته باشد‪‌،‬بيقين شريعت جديدي آورده‬
‫است‬
‫‪6‬‬ ‫‪ 4‬توضيح‬
‫‪9‬‬ ‫‪ 5‬تمام بدعتها گمراهي اند‬
‫‪13‬‬ ‫‪ 6‬اينكه ب دعت و س نت هرگز يكجا جمع نمي ش ود‪‌،‬اص لي است كه‬
‫سلف صالح بطور قطع آن را فهميده بودند‬
‫‪17‬‬ ‫َرد بر معتقدان به بدعت حسنه‬ ‫‪7‬‬
‫‪17‬‬ ‫‪ 8‬شبهات‬
‫‪19‬‬ ‫‪ 9‬اين بدعت خوبي است‬
‫‪27‬‬ ‫‪ 10‬عرف و آداب و رسوم محلي‬
‫‪29‬‬ ‫‪ 11‬مسائلي كه به صورت خاص نهي شده اند‬
‫‪31‬‬ ‫‪ 12‬جمع آوري ق رآن و نوش تن آن در يك مص حف و بس نده ك ردن بر‬
‫مصحف عثمان س‬
‫‪35‬‬ ‫‪ 13‬دسته بندي بدعت به احكام پنج گانه‬
‫‪39‬‬ ‫‪ 14‬شناخت بدعت واجب است‬
‫‪42‬‬ ‫‪ 15‬اسباب بدعت گذاري در دين‬
‫‪43‬‬ ‫‪ 16‬خطر بدعت‬
‫‪46‬‬ ‫‪ 17‬واجب است با مبتدعان قطع رابطه كنيم‬
‫﴿‪﴾3‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫بسم هللا الرحمن الرحيم‬


‫إن الحمد هلل نحمده ونستعينه ونستغفره ‪...‬‬
‫علماي اسالم از طل وع فجر اس الم متوجه خطر ب زرگ ب دعت در دين ب وده ان د‪،‬‬
‫بهمين دليل كتابها و رس اله‌هايي ارزش ممند‪ ،‬كه از اهميت علمي عظيمي برخ وردار‬
‫نميداند كه محت واي‬‫آوردهاند و كسي ارزش اين كتابها را ‌‬ ‫‌‬ ‫است به رش ته تحرير در‬
‫آنها را مطالعه و بررسي كند و گوارايي آنها را بچشد و از دانش آنها اس تفاده نمايد و‬
‫از سرچشمه‌ي آن نهرهاي روان‪‌،‬پيروان واقعي رسول هللا را سيراب كند‪.‬‬
‫كتابچهاي كوچك كه فايده‌اي بزرگ در برداش ته‬
‫‌‬ ‫استخاره كردم تا به ياري خداوند‬
‫باشد‪‌،‬در همين موضوع بنويسم‪‌،‬إن شاهللا‪ ‌،‬آنهايي كه خواهان علم ش رعي هس تند اين‬
‫كتابچه را در موضوع خودش جامع و راهگشا خواهند يافت‪‌،‬و بر مسائل موج ود در‬
‫اين كتابچه‪‌،‬مؤمنان عامل‪‌،‬صادق و مخلص و آناني كه تسليم خدا و رس ولش هس تند‪،‬‬
‫‌اتفاق نظر دارن د‪ .‬اميد است م وجب پيوند دوس تي و محبت در بين مس لمانان گ ردد و‬
‫دستاويزهاي دعوتشان را محكم كند‪.‬‬
‫ن ام «البدعة وأثرها الس ئي في األمة» ب دعت و ت أثيرات س وء‌ آن بر امت‪‌،‬را بر آن‬
‫نه ادم‪‌،‬تا برس اي فهم آي ات و اح اديث ص حيحي كه در م ذمت و نهي از ب دعت وارد‬
‫شده‪‌،‬روزنه‌اي براي ورود به نوش ته ها و بحث ه اي گس ترده در اين موض وع باشد‬
‫مانن د‪« :‬االعتص ام» ابو اس حق ش اطبي‪« ،‬الب دع والح وادث» اب وبكر طرطوشي و‬
‫«اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة اصحاب الحجم» ابن تيميه و «الب دع والنهي عنها»‬
‫ابن وضاح قرطبي و «الباعث علي إنكار البدع والحوادث»‬
‫ابواسامه‪.‬‬
‫«سليم هاللي»‬
‫﴿‪﴾4‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫تعريف بدعت‬
‫‪ -1‬بدعت در لغت دو معنا دارد‪:‬‬
‫ميفرماي د‪+ :‬‬‫اول‪ :‬چيز خود ساخته‌اي كه قبالً همانندي نداشته‪‌،‬خداوند متعال ‌‬
‫‪( _    ‬احق اف‪« .)9 :‬بگ و‪ :‬من از مي ان پي امبران‬
‫(پديدهاي) نو نيستم» يعني من نخستين پيامبر نيستم‪‌،‬بلكه پي امبران زي ادي پيش از من‬ ‫‌‬
‫فرستاده شده اند و من پس از مدتي كه پيامبري مبعوث نشده بود‪‌،‬مبعوث شدم‪.‬‬
‫و به شخصيتي كه كاري انجام دهد كه پيش از او كسي نكرده باشد (ابدع‪ ،‬ابتدع و‬
‫ميگوين د‪ ‌،‬يع ني ب دعت آورده اس ت‪ .‬و آيه‌ي ‪_ +‬‬ ‫تبدع)‌ ‌‬
‫(حديد‪« .)27 :‬و رهبانيتي كه خود آن را پديد آورده اند»‌بيانگر همين معنا است‪.‬‬
‫‪( _   +‬بق ره‪« .)117 :‬بوج ود آورن ده آس مانها و‬
‫زمين»‌صفتي از صفات خداوند متعال است‪‌،‬زيرا فقط خداوند متع ال اينها را بوج ود‬
‫آورده است‪ .‬در حالي كه پيش از آن شبيه مانندي نداشته است خداوند مي‌فرمايد‪+ :‬‬
‫‪( _   ‬بقره‪« .)117 :‬پديد آورنده آسمانها و زمين‌»‪.‬‬
‫دوم‪ :‬به معن اي خس تگي و درمان دگي‪‌،‬زم اني كه ش تر از الغ ري و بيم اري و‬
‫خستگي زانو زند‪‌،‬مي‌گويد‪« :‬ادعت اإلبل» (شتر خسته شد) گاهي خستگي فقط در پاي‬
‫ميگويد‪‌:‬شتر با خستگي و لنگان لنگان او را برد‪.1‬‬ ‫حيوان است ‌‬
‫ميگ ردد‪‌،‬زي را خس ته ش دن ش تر به معن اي اين‬ ‫معناي دوم نيز به معناي اول بر ‌‬
‫است كه خس تگي ت ازه وج ود او را ف را گرفته و اين منظ ور با اش اره به همين معنا‬
‫مي‌گويد‪ :‬گويا خستگي با وجود آمدن در بدن حيوان او را از حالت عادي حركت ب از‬
‫داشته‪‌،‬يعني يك مسئله جديد برايش بوجود آمده است‪.‬‬
‫ع َعلَ َّى ِم ْن َها» «هر گاه از آن براي من چيز ‌‬
‫تازهاي پديد‬ ‫َصنَ ُع بِ َما أُبْ ِد َ‬
‫فأ ْ‬
‫و حديث « َك ْي َ‬
‫آمد من چكار كنم»‌نيز به همين معناست‪.‬‬
‫از آنچه گذشت روشن مي‌شود كه بدعت نامي است براي شكل‪ ،‬و چيزي كه ت ازه‬
‫‌واژهي بدعت در دنيا براي خير و شر‬ ‫بوجود آمده و قبالً شبيه و مانندي نداشته است‪‌ ،‬‬
‫‪2‬‬
‫بكار مي‌رود‪‌،‬و در عرف بيشتر براي مذمت بكار مي‌رود ‪.‬‬
‫علماء در تعريف بدعت در اصطالح شريعت اختالف دارند‪‌،‬برخي ب دعت را در‬
‫برابر سنت قرار داده و برخي بدعت را بصورت ع ام به هر نو پیدای (خ وب يا ب د)‬
‫كه پس از عصر پي امبر ص به وج ود آم ده اطالق ك رده ان د‪ ،‬و ش ايد به ترين و‬
‫كاملترين تعريف بدعت در اصطالح شريعت اين باشد كه ب دعت‪‌:‬به راه و روشي نو‬
‫ميشود كه با شريعت شبيه بوده و به قصد عبادت و ن زديكي به خ دا‬ ‫پيدا در دين گفته ‌‬
‫‪3‬‬
‫انجام مي‌شود و دليلي شرعي صحيح به صورت اصل يا وصف نداشته باشد ‪.‬‬
‫مؤلف مي‌گوي د‪ :‬با جمله (به قصد نزديك ش دن به خ دا)‌در تعريف ب دعت‪ ،‬ام ور‬
‫ميش ود‪ ،‬مانن د‪ :‬پديد آوردن ماش ين آالت‪ ،‬اس لحه‪‌،‬هواپيما و نوش تن‬ ‫دنيا از آن خارج ‌‬
‫كتابه ا‪ ،‬و‪‌،...‬اينها وس ائل مش روع و جايزن د‪ ،‬چ ون منجر بهم ان مي‌ش ود كه با نص‬
‫ميش ود نه‬‫جايز‪‌،‬و از اين تعريف مستثناست‪ .‬و احكام دنياست كه به پنج دسته تقسيم ‌‬
‫نميش ود مگر با‬‫ب دعت در دين‪‌،‬همانند آن است كه مي‌گوين د‪«‌:‬هر چه واجب كامل ‌‬
‫‪ - 1‬ر‪ .‬ك ‪ .‬لسان العرب‪ ،‬ابن منظور(‪.)8/7‬‬
‫‪ - 2‬ر‪.‬ك‪ .‬النهاية في غريب الحديث واألثر‪ ،‬ابن األثير (‪ ) 1/107‬المكتبة اإلسالمي‪.‬‬
‫‪ - 3‬االعتصام ‪.1/37‬‬
‫﴿‪﴾5‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫آن‪‌،‬آن هم واجب است»‪ .‬بگونه‌اي كه ع زبن عبد الس الم ب دعت دي ني را به پنج دس ته‬
‫تقسيم كرده است!‪.1‬‬
‫هر كس به استحسان باور داشته باشد‪‌،‬بيقين شريعت جديدي آورده است‬
‫نديده) و مذمومه (م ذمت ش ده)‌‪،‬‬ ‫‌‬ ‫‪ -1‬تقسيم بدعت بر حسنه‪‌،‬قبيحه‪‌،‬محم وده‪( ،‬پس‬
‫‌تقسيمي است كه دليل شرعي ندارد‪ ،‬زيرا با آي ات ص ريح ق رآن و رواي ات ص حيحي‬
‫پيامبر ص منافات دارد‪.‬‬
‫توضيح‪:‬‬
‫الف‪ -‬بايد دانست‪ ‌،‬يكي از مسائل اصلي كه واجب است به آن اعتق اد داش ته باش يم‬
‫و ايم ان ب دون آن ص حيح نخواهد ب ود‪‌،‬اين است ك ه‪ :‬اس الم دي ني است كه خداوند‬
‫ساختمان آن را محكم و كامل نموده و مسلمانان بايد قوانين آن را در زندگي به اجراء‬
‫در آورد‪ ،‬و يا به عبارتي بر مردم الزم است كه بشنوند او را اطاعت كنند‪ ‌،‬داليل اين‬
‫مسئله آشكار اس ت‪ ،‬خداوند لطيف و خب ير مي‌فرماي د‪  + :‬‬
‫‪( _       ‬مائده‪:‬‬
‫‪« .)3‬امروز دينم را بر شما كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسالم را (به‬
‫عنوان)‌دين (هميشگي) براي شما پسنديدم»‪.‬‬
‫ب‪ -‬بر پيامبر رحمت الزامي بود كه حق رسالتش را ادا كرده و بدون كم و كاست‬
‫نميك رد‪،‬‬ ‫اس الم را ابالغ نماي د‪‌،‬ب دون ترديد پي امبر ص اين ك ار را ك رده‪‌،‬و اگر ‌‬
‫‌رسالتش را ابالغ نكرده بود (در حالي كه هرگز چنين نيست) و پيامبر با خش نودي و‬
‫رض ايتش از خداون د‪‌،‬به رحمت پروردگ ار نپيوس ته مگر اينكه دين را كامل ك رد‪،‬‬
‫‌بگونه اي كه نياز به افزودن ندارد خداوند و مؤمنان به اين حقيقت گواهي داده ان د‪‌،‬و‬
‫ت َش ْيئًا ِم َّما أ ََم َر ُك ُم اللَّهُ بِ ِه إِالَّ‬
‫تنها گواهي هللا كافي است ‪ .‬و پيامبر ص فرموده‪َ « :‬ما َت َر ْك ُ‬
‫‪2‬‬

‫ت َش ْيئًا ِم َّما َن َه ا ُك ُم اللَّهُ َع ْن هُ إِالَّ َوقَ ْد َن َه ْيتُ ُك ْم َع ْن هُ» «هيچ چ يز از‬ ‫َوقَ ْد أ ََم ْرتُ ُك ْم بِ ِه َوالَ َت َر ْك ُ‬
‫دستورات خداوند را نگذاشته‌ام مگر اينكه شما را بدان امر كردم‪‌،‬و هيچ نهي الهي را‬
‫فروگ ذار نك ردم مگر اينكه ش ما را از آن نهي ك ردم»‪ .3‬و فرم ود‪« :‬قَ ْد َت َر ْكتُ ُك ْم َعلَى‬
‫ك»‪« .4‬ش ما را بر روش ني كه شب آن‬ ‫ض ِاء ل َْيلُ َها َكَن َها ِر َها الَ يَ ِزي ُغ َع ْن َها َب ْع ِدى إِالَّ َهالِ ٌ‬
‫الَْب ْي َ‬
‫همچ ون روزش است گذاش تم و هر كسي بعد از من‪ ،‬از آن منح رف ش ود‪‌،‬هالك‬
‫مي‌شود»‌‪.‬‬
‫مسئلهاي است كه دشمنان اسالم (لعنت خدا بر آنان باد) نتوانستند ش گفتي‬ ‫‌‬ ‫ت‪ -‬اين‬
‫و تعجبشان را از اين نظام فراگير و كامل الهي كه در كتاب زن دگي هيچ چ يز ريز و‬
‫درشت را فرو گذار نكرد (مگر اينكه بر شمرد) كتمان كنند‪.‬‬
‫پي امبر ص اين نظ ام و برنامه فراگ ير را كه از تولد تا روزي كه انس ان را لحد‬
‫ميشود‪‌،‬به مسلمانان آموزش داده بعن وان مث ال‪‌:‬ف ردي يه ودي به س لمان س‬ ‫گذاشته ‌‬

‫‪ - 1‬قواعد األحكم في مصالح األنام عز بن عبد السالم ‪.174 – 2/172‬‬


‫نوشتهي عالمه معصومي‪،‬‬
‫‌‬ ‫رسالهي هدية السلطان إلي مسلمي بالد اليابان‬
‫‌‬ ‫مقدمهي تحقيقم بر‬
‫‌‬ ‫‪ -12‬در‬
‫همين موضوع را بشتر توضيح داده ام‪.‬‬
‫‪ -23‬با مجموعه طرقش صحيح است‪ ،‬ر‪.‬ك تعليق (‪ )38‬به كتاب «هدية السلطان» با تحقيق اينجانب‪.‬‬
‫‪ -34‬تخريج از احمد‪ ،‬ابن ماجه و حاكم‪ ،‬آلباني اين حديث را در كتاب تخريج السنة ابن عاصم صحيح‬
‫دانسته است (‪.)27 – 1/26‬‬
‫﴿‪﴾6‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫ميدهد ح تي آداب دستش وئي را! گفت‪:‬‬ ‫گفت‪ :‬پيامبر شما هر چيز را به ش ما آم وزش ‌‬
‫آري‪‌،‬ما را از رو يا پشت كردن به قبله در هنگ ام قض اي ح اجت و از اينكه با دست‬
‫راست اس تنجاء ب زنيم يا كم تر از سه س نگ اس تفاده ك نيم و يا با پلي دي و اس تخوان‬
‫استنجاء‌ بزنيم‪ ،‬نهي كرده است‪.1‬‬
‫ث‪ -‬قانون گذاري حق پروردگار است‪‌،‬نه حق بشر‪ ‌،‬اگر اف زودن بر اس الم ج ايز‬
‫باش د‪ ،‬كم نم ودن از آن هم ج ايز اس ت‪ ،‬بهمين دليل پي امبر ص از اف زودن بر دين‬
‫ُم َح ِديثاً فَالَ تَ ِزي ُد َّن َعلَ َّى» «آنگاه كه به شما س خني‬
‫ممانعت كرده و فرموده‪« :‬إِذَا َح َّد ْثتُك ْ‬
‫گفتم‪ ،‬هرگز بر آن نيافزايد»‪.2‬‬
‫اگر افزودن بر دين جايز باشد‪‌،‬پس كاستن از آن هم ج ايز خواهد ب ود زش تي اين‬
‫سخن براي گوينده كافي است‪ ،‬و بجز جاهالن كسي از اين سخن خرسند نخواهد شد‪.‬‬
‫و اگر افزودن بر دين و كاس تن از آن درست باش د‪ ‌،‬در نتيجه ب دعتگزار به زب ان‬
‫حال يا مقال گوينده‌ي اين سخن است كه شريعت كامل نشده و مس ائلي ب اقي مان ده كه‬
‫خ وب است بر آن اف زوده ش ود‪‌،‬زي را هر كس معتقد باشد كه دين از هر حهت كامل‬
‫نميكند و چ يزي بر آن نمي‌افزايد و هر كس بر خالف اين‬ ‫اس ت‪‌،‬قطع ا ً نو آوري ‌‬
‫باوري داشته باشد‪ ،‬به اتفاق اهل سنت‪‌،‬از راه راست منحرف شده و گمراه است‪.‬‬
‫ج‪ -‬بدعت گذار خود را ش بيه ش ارع حكيم (خداون د) ق رار مي‌ده د‪ ،‬زي را خداوند‬
‫ق وانين و ش ريعت را فرس تاده و از بن دگان خواس ته كه آن را اج راء كنند و در‬
‫اختالفات او را داور قرار دهند‪.‬‬
‫و اگر قانونگذاري حق مخلوقات و در محدوده‌ي درك آنان مي‌بود‪‌،‬خداوند قوانين‬
‫ميگ وييم‪‌:‬كسي‬ ‫نميك رد بهمين دليل ‌‬ ‫شريعتها را نمي‌فرستاد‪ .‬و پي امببران را مبع وث ‌‬
‫ميدان د‪‌،‬زي را او دروازه‌ي اختالف‬ ‫كه در دين بدعتگذاري كند خ ودش را ش ريك هللا ‌‬
‫را ب از ك رده و با خداوند در قانونگ ذاري به رق ابت پرداخت ه‪‌،‬و اين واقعيت را كه‬
‫خداوند اراده نموده كه تنها قانونگذار خودش باشد‪‌،‬رد كرده است‪.‬‬
‫ميگوي د‪‌:‬هر كس قائل به‬ ‫آنچه گفته شد فهم س لف ص الح اس ت‪‌،‬ام ام ش افعي ‌‬
‫استحسان باشد‪‌،‬بيقين كه شريعت جديدي آورده است‪ .‬امام احمد مي‌گويد‪ :‬اصول سنت‬
‫به اعتق اد ما اين است كه راه و روش اص حاب پي امبر تمسك ج وئيم و به آنها اقت داء‬
‫كرده و بدعت ها را رها و ترك نمائيم و هر بدعت گمراهيست‪.‬‬
‫پيش از اين دو امام بزرگوار‪ ،‬ام ام دارالهجرة ام ام علم و ه دايت گفته اس ت‪‌:‬هر‬
‫كس در اسالم بدعتي ساخت و اعتق اد داشت اين ب دعت حس نه اس ت‪ ‌،‬قطع ا ً به عقي ده‬
‫ميفرمايد‪+ :‬‬‫ص در ابالغ رسالت خيانت كرده است‪ ،‬زيرا خداوند متعال ‌‬ ‫پيامبر ‌‬
‫‪        ‬‬
‫‪( _ ‬مائده‪« .)3 :‬ام روز دينم را بر ش ما كامل نم ودم و نعمتم را بر‬
‫شما تمام نمودم و اسالم را (به عن وان)‌دين (هميش گي) ب راي ش ما پس نديدم» هر چه‬
‫در آن روز دين نبوده امروز دين نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬نيك پنداران بدعتها سزاوار چ نين حكم وحشت آوري است كه س رانجام آن ان‬
‫جهنم خواهد بود‪ ،‬هر چه بد سرانجامي است‪‌،‬زيرا آنان بر آنچه در حال اجراء ب ود و‬
‫زحمت آن را كشيده بودند (شريعت) قناعت نكرده و بدعت بوج ود آورده و حكم خ دا‬
‫را رد كردند‪.‬‬
‫‪ -41‬مسلم‪ ،‬صاحبان سنن‪ ،‬احمد‪.‬‬
‫‪ -52‬احمد و آلباني در سلسلة األحاديث الصحيحة (‪ )346‬اين حديث را صحيح قرار داده اند‪.‬‬
‫﴿‪﴾7‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫بدعتگذار‪ ،‬به آنچه سلف صالح راضي و خرسند بودند راضي نش ده؟!! و دليل از‬
‫بوجود آوردن از بدعتش اين بوده كه ايراد و اشكالهائي را كه در دين بوده‪‌،‬بگيرد؟!!‬
‫در حالي كه سلف‪ ،‬آناني كه در شناسايي مسائل‪‌،‬قويتر و شايس ته‌تر از ديگ ران بودند‬
‫با علم و آگ اهي بر هم ان بس نده كردند و با نگ اهي ژرف دست نگه داش تند و در‬
‫محدوده‌اي كه كفايت مي‌كرد‪‌،‬سخن مي‌گفتند و شريعت روشن‪ ،‬هموار و شفا بخش را‬
‫بجا گذاشتند كه رنگش رهروان راه را مسرور و شادمان مي‌كرد‪.‬‬
‫‪ -3‬بدعتگ ذار‪ ،‬زش تي و زيب ايي و نيكي و ب دي را از زاويه عقل مي‌شناسد اما‬
‫حقيقت اين است كه هرگز عقل مس تقل نيس ت‪ ،‬و بر هر چ يزي كه اصل و مس تقل‬
‫نباشد‪‌،‬چيزي ديگر بنا نخواهد شد و بنا بر چيزي كه مطلقا ً از پيش اصل و پايه باشد‪،‬‬
‫ص ورت مي‌گ يرد و عقل ب دون وحي نمي تواند مس تقالً به عقل داده ش ود تا آنها را‬
‫درك نمايد‪ .‬در كتاب «القرآن يتحدي» در اين باره بحثي طوالني كرده ام‪.‬‬

‫تمام بدعتها گمراهي اند‬


‫سالك راه هدايت بايد بداند كه تمام بدعتها بدليل احاديث ص حيح و ص ريح كه ذيالً‬
‫ذكر مي‌كنيم‪ ،‬گمراهي اند‪:‬‬
‫ص نم از ص بح را خواند و رو‬ ‫از عرباض بن ساريه س‌روايت است كه پي امبر ‌‬
‫به ما نمود و چنان سخنراني رسايي ايراد كرد كه از چشمها اشك مي‌ريخت و قلبها به‬
‫وحشت افتاد‪‌،‬مردي پرسيد‪ :‬اي رسول خ دا گويا اين س خنراني آخر و وداع اس ت‪ ،‬ما‬
‫را س فارش كن‪‌،‬فرم ود‪ :‬از خداوند بترس يد هر چند ب رده‌اي حبشي ح اكم ش ما باش د‪،‬‬
‫‌بشنويد و اطاعت كنيد و بدانيد! هركس پس از من زنده بماند بزودي اختالفات زيادي‬
‫خواهد ديد‪ ،‬بر شماست كه از سنت من و خلفاي راشدين راه‌يافته پ يروي كنيد و آن را‬
‫با دندانهاي‌‌تان محكم بگيريد ‌(كنايه از پايبندي محكم اس ت)‌ و بر شماست كه از ام ور‬
‫نو پيدا دوري كنيد‪‌،‬چرا كه تمام بدعتها‪ ،‬گمراهي اند‪.1‬‬
‫س روايت است ك ه‪ :‬رس ول خ دا ب راي م ردم س خنراني‬ ‫و از ج ابر بن عبدهللا ‌‬
‫مي‌كرد و حمد و ثنايي كه شايسته‌ي خداوند متعال بود‪‌،‬مي‌گفت و سپس فرم ود‪« ‌:‬هر‬
‫كس را كه خدا هدايت كند كسي او را گمراه نخواهد كرد و ه ركس گم راه كن د‪‌،‬كسي‬
‫هدايت كننده‌اي ندارد و بهترين س خن‪‌،‬كت اب خداوند و به ترين ه دايت‪‌،‬ه دايت محمد‬
‫ص است و بد‌ترين كارها امور نو پيدا هستند و هر نوپيدايي بدعت است»(‪.)2‬‬
‫«هر كاري تيزي و تندي دارد و هر تندي كندي و آرامي دارد‪‌،‬و آرامش هر كس‬
‫بر سنت من اس ت‪‌،‬بيقين يافته است آرامشش بر غ ير از س نت من باشد در هالكت و‬
‫نابودي است(‪.)3‬‬
‫از عايشه ل روايت است كه پي امبر فرم ود‪«‌ :‬هر كس در امر ما (دين) نو آوري‬
‫كند از اين نباشد‪ ،‬مردود است» (‪.)4‬‬

‫‪ -11‬تخريج از ترمذي‪ ،‬ابن ماجه‪ ،‬احمد‪ ،‬دارمي‪ ،‬حاكم‪ ،‬ابن حبان و آلباني اين حديث را تخريج كتاب‬
‫السنة (‪ )1/29‬صحيح قرار داده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬تخريج از مسلم و جمله‌ي «كل بدعة ضاللة» از مسلم و بيهقي است و جمله آخر حديث يعني‬
‫«وكل ضاللة في النار» را نسائي با اسناد صحيح روايت كرده است‪.‬‬
‫‪ -‬تخريج از احمد و ابن حبان‪ ،‬اصل اين حديث در صحيحين است‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪4‬‬


‫﴿‪﴾8‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫و در رواي تي ديگر آم ده‪«‌:‬هر كس ك اري كند كه از دس تورات ما (دين) نباش د‪،‬‬


‫مردود است»(‪.)5‬‬
‫‪ -4‬جمله‌ي «تمام بدعتها گمراهي اند» كه در حديث عرب اض بن س اريه و ج ابر‬
‫بن عبدهللا آم ده‪‌،‬ع ام است زي را واژه « ُكل» از ص يغه ه اي ع امي است كه خ اص‬
‫كننده‌اي ندارد‪‌،‬حافظ در فتح (‪ )254 /13‬مي‌گويد‪‌:‬اين جمله با لفظ و معنا يك قاعده‌ي‬
‫كلي ش رعي اس ت‪‌،‬در لفظ گويا اين است ك ه‪ :‬فالن حكم ب دعت است و تم ام ب دعتها‬
‫گمراهي اند‪‌،‬ب دعت از ش ريعت نيس ت‪‌،‬چ را كه همه‌ي احك ام ش ريعت هدايتند و اگر‬
‫ث ابت شد حكمي ب دعت اس ت‪‌،‬هر در مقدمه ص حيح است و ن تيجه‌ي مطل وب بدست‬
‫مي‌آيد‪.‬‬
‫حديث عبدهللا بن عمرو و عايشه از سخنان جامع‪‌،‬پر معنا و ميزان سنجش اعمال‬
‫ظاهري است و عمل مسلمان قبول نمي‌شود مگر با دو شرط‪:‬‬
‫اول‪ :‬خالص انه به خ اطر رض اي خداوند باش د‪ .‬خداوند متع ال مي‌فرماي د‪+ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( _  ‬كهف‪.)110 :‬‬
‫«پس كسي كه به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد كاري پس نديده انج ام دهد و‬
‫در پرستش پروردگارش كسي را شريك نياورد»‪.‬‬
‫دوم‪ :‬حديث عايشه ل به وض وح بي انگر اين است كه عمل انش ان‪ ،‬تا موافق س نت‬
‫نباشد‪‌،‬مورد قبول واقع نخواهد شد‪.‬‬
‫علماء در اين باره دو نظريه دارند‪ ،‬كه كمترين آن اينست ك ه‪‌:‬عمل خالف س نت‪،‬‬
‫ش رارت است و نيك و‌ترين س خنان اينست كه عمل خالف س نت‪ ،‬نا درست و زشت‬
‫است‪.‬‬
‫گروه دوم مي‌گويند‪ :‬چه بسا كه هدف بدعتگ ذار‪‌،‬رد فرم ان خداوند است زي را او‬
‫خودش را ش بيه أحكم الح اكمين ق رار داده و در دين قواني ني آورده كه خداوند اج ازه‬
‫نداد است‪.‬‬
‫از آنچه گذشت‪ ،‬براي خردمندان روشن مي‌شود كه ديدگاه تقسيم بدعت به حسنه و‬
‫س يئه‪ ،‬تقس يمي ظالمانه و ح تي اين ديگ اه ب دعتي گم راه كنن ده و از ب دترين ان واع‬
‫بدعتهاست‪ ،‬زيرا ادله فراوان بص ورت مطلق وارد ش ده كه هرگز اس تثناء در آن راه‬
‫ندارد‪.‬‬
‫در علم اصول مقرر است كه هر قاعده‌ي كلي ش رعيه با دليل ش رعي كلي كه در‬
‫جاهاي مختلف تكرار شود و شواهدي بر معاني اصلي يا فرعي آن هم وارد شده باشد‬
‫و علي‌رغم تكرار و اعاده‌ي تاييد آن مقيد و خاص نشده باشد‪ ،‬بر مقتض اي لفظ و ع ام‬
‫ب ودنش‪‌،‬ب اقي خواهد ب ود‪‌،‬مانند اين فرم وده خداوند متع ال‪  + :‬‬
‫‪( _ ‬اس راء‪« .)15 :‬هيچ كس ب ار گن اه كس ديگ ري را به دوش‬
‫نمي‌كشد‌»‪ .‬زيرا اين جمله در آيات متعددي از سوره ه اي انع ام‪ ،‬اس راء و زمر وارد‬
‫شده است‪« .‬هر بدعتي گمراهي است هرچند آن را نيك پندارند»‬
‫تمام علماي ص حابه‪ ‌،‬ت ابعين و پيش وايان پس از آن كه بر فضل آن ان گ واهي داده‬
‫شده و مورد تأييدند و در خير القرون زندگي كرده‌اند بر مذمت و تق بيح ب دعت اتف اق‬
‫نظر دارند و از ب دعت و كسي كه آل وده ب دعت است متنفر ب وده ان د‪ ،‬آن ان در اين‬

‫‪ -‬مسلم‪.‬‬ ‫‪5‬‬
‫﴿‪﴾9‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫خصوص ترديد و توقيفي نداش ته اند و اينك س خنان مس تند و ص حيح و موض عگيري‬
‫صريح و عملي آنان‪:‬‬
‫اگر از صحابه الگو گرفته شود قلب انس ان مس لمان ص يقل داده و همچ ون ب رف‬
‫س فيد مي‌ش ود و نظريه بدعتگ ذاران باطل مي‌گ ردد و اينك حق ايقي كه به روش ني‬
‫برسيم‪:‬‬
‫عبدهللا بن مسعود س مي‌گويد‪« :‬از قرآن و سنت پيروي كنيد و ب دعتگزاري نكنيد‬
‫كه به اندازه كافي به شما داده شده است»‪.1‬‬

‫عبدهللا بن عمر ب مي‌گوي د‪« :‬تم ام ب دعتها گمراهين د‪ ،‬هرچند م ردم آنها را نيك‬
‫(‪.)2‬‬
‫بپندارند»‬
‫اگر به عمل و رفتار اين بزرگواران بنگ ريم‪‌،‬مي‌بي نيم دقيق ا ً با گفتارش ان مط ابق‬
‫بوده‪ .‬روايت است كه‪«‌:‬پيش از نماز صبح بر دروازه‌ي عبدهللا بن مسعود مي‌نشستيم‬
‫و همين كه ب يرون مي‌آمد با او به مس جد مي‌رف تيم‪‌،‬كه ابو موسي اش عري آمد و گفت‪:‬‬
‫آيا ابو عبد ال رحمن (ابن مس عود) ب يرون ش ده؟ گف تيم‪‌:‬خ ير‪‌،‬با ما نشست تا اينكه ابن‬
‫مسعود بيرون ش د‪ .‬همگي برخواس تيم‪‌،‬ابوموسي به او گفت‪ :‬اي ابو عب دالرحمن (ابن‬
‫مسعود) اندكي پيش در مسجد چيزي ديدم كه به منظرم نا پس ند آمد و الحمد هلل چ يزي‬
‫جز خ ير ندي دم‪.‬گفت‪ :‬آن چه ب ود؟ گفت‪ :‬اگر زن دگي باشد مي‌بي ني و گفت‪ :‬در مس جد‬
‫گروهي را ديدم كه حلقه وار به انتظار نم از نشس ته اند و س نگ ريزه‌ه ايي در دست‬
‫داشتند و در هر حلقه مردي بود كه مي‌گفت‪ :‬با اين سنگ ريزه‌ها صد بار «هللا اكبر»‬
‫بگوييد‪ ،‬چ ون مي‌گفتند مي‌گفت‪ :‬صد ب ار «ال إله إال هللا» بگويي د‪ ... ،‬و مي‌گفت‪ :‬صد‬
‫بار «سبحان هللا» بگوييد!!‬
‫ابن مس عود گفت‪ :‬تو چه گف تي؟ ابوموسي گفت‪ :‬به آنها چ يزي نگفتم! و منتظر‬
‫دستور هستم‪.‬‬
‫ابن مسعود س گفت‪ :‬چرا دستور ندادي گناهانش ان را بر ش مارند و نيكي هايش ان‬
‫را ض ايع نكن د‪ .‬راوي مي‌گوي د‪ :‬با ابن مس عود و ابو موسي رف تيم تا اينكه هم ان‬
‫حلقه‌هاي ذكر را ديديم‪‌،‬گفت‪ :‬اين چه كاري است كه مي‌كنيد؟!!‬
‫گفتند‪ :‬س نگ ري زه ه ايي است كه با آنها «هللا اك بر»‪«‌،‬ال إله إال هللا» و «س بحان‬
‫هللا» مي‌گوييم‪.‬‬
‫ابن مس عود گفت‪ :‬گناهانت ان را برش ماريد من ض مانت مي‌كنم كه چ يزي از نيكي‬
‫هايت ان كم نش ود و گفت‪ :‬واي بر ش ما اي امت محمد ص چه زود زم ان هالكت و‬
‫نابودي تان فرا رسيده‪ ،‬اينها جمع كث يري از اص حاب پيامبرت ان است و اين لباس هاي‬
‫اوست كه هنوز كهنه نشده و ظرفهايش نشكسته‪ ،‬سوگند به آنكه جانم در دست اوست!‬
‫مگر شما ملتي هدايت ي افته‌تر از اين امت ‌(اص حاب پي امبر) هس تيد‪‌،‬يا دروازه ه اي‬
‫گمراهي را ب از مي‌كني د؟ گفتن د‪ :‬اي ابو عب دالرحمن س وگند به خ دا! ه دفي جز خ ير‬
‫نداش تيم‪ .‬گفت‪ :‬چه بسا اراده كنن دگان خيرند كه هرگز به خ ير نمي رس ند‪‌،‬بدانيد كه‬
‫پيامبر فرموده‪« :‬همانا قومي قرآن مي‌خوانند و از گلويشان پايين‌تر نمي‌رود»‪ .‬سوگند‬

‫‪ -11‬تخريج از طبراني‪ ،‬و هيثمي در مجمع زوائد (‪ )1/181‬چاپ دوم ‌‬


‫ميگويد‪ :‬رجال اين روايت‪،‬‬
‫صحيح هستند و دارمي آن را با اسناد صحيح روايت كرده است‪.‬‬
‫‪ - 2‬دارمي با اسناد صحيح‪.‬‬
‫﴿‪﴾10‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫به خ دا دقيق ا ً نمي‌دانم‪‌،‬ش ايد بيش تر ش ما از همانها باش يد؛‌گوي د‪ :‬س پس از آنها روي‬
‫برگرداند‪.‬‬
‫عمرو بن سلمه گويد‪ :‬عموم همان افرادي كه حلقه‌هاي ذكر را تش كيل داده بودن د‪،‬‬
‫در روز جنگ نه روان دي ديم در س پاه خ وارج اند و به دف اع از خ وارج شمش ير مي‬
‫زنند»(‪ .)1‬مؤلف مي‌گويد‪ :‬اين روايت مهم‪ ،‬اص ول ب زرگي در بر دارد كه جز پ يروان‬
‫خدا و رسول‪ ،‬آناني كه در برابر فرامين الهي چيزي جز‪ ،‬شنيديم و اط اعت مي‌ك نيم‪،‬‬
‫نمي‌گويند‪ ،‬از آن آگاه نيستند‪.‬‬
‫الف‪ -‬آن ذاتي كه حكمي را در شريعت قرار داده‪‌،‬وس يله آن را فرام وش نك رده‪،‬‬
‫آنگ اه كه خداوند ذكر را از ش ريعت ق رار داده‪‌،‬وس يله‌ي ذكر را فرام وش نك رده؛‬
‫‌رس ول هللا ص با دست راس تش تس بيح مي‌گفتند و مي‌فرم ود‪« :‬اينها به س خن در‬
‫خواهند آمد»‪.‬‬
‫ب‪ -‬ب دعت اض افي گم راهي اس ت‪ ،‬اين ب دعتي است كه در اصل مس تند ش رعي‬
‫دارد ولي در چگونگي و صفا انجام آن بدون مستند شرعي است‪ ،‬اين ن وع ب دعت را‬
‫به اين دليل اض افي مي‌نامند كه نه آش كارا مخ الف ش ريعت و نه بص ورت ص حيح و‬
‫درست موافق آن است‪.‬‬
‫گ روه م ذكور س خني كفر آم يز نگفته و منك ري هم انج ام ن داده بودند ‪‌،‬بلكه ذكر‬
‫خداوند را مي گفتند كه مطابق نصوص شريعت ج ايز و مش روع است ولي در نح وه‬
‫و چگ ونگي ذكر با ش يوه اي كه پي امبر ‪ ‬دس تور داده ب ود مخ الفت ورزي ده بودند ؛‬
‫بن ابراين ص حابه عملش ان را ناپس ند دانس تند و به آن ان دس تور داد‪‌،‬گناهانش ان را‬
‫بشمارند‪.‬‬
‫ت‪ -‬عب ادت و س تايش خداوند س بحان با هواه اي نفس اني و ش يوه‌هاي‪ ،‬من در‬
‫آوردي و ب دعتها‪‌،‬عب ادت نيس ت؛ بلكه فقط با عمل به ق وانين و دس تورات ش ريعت‬
‫مي‌توان خداوند را عبادت نموده و بس‪.‬‬
‫ث‪ -‬بدعت سنت را نابود مي‌كند و گروه بدعتي مذكور فقط نح وه‌ي ذكر ك ردن را‬
‫از خ ود س اخته بودند كه از پي امبر ص روايت نش ده ب ود‪‌،‬و همين عملش ان م وجب‬
‫نابودي سنت پيامبر ص مي‌شد‪.‬‬

‫اينكه ب‪,,‬دعت و س‪,,‬نت هرگز يكجا جمع نمي ش‪,,‬ود‪‌،‬اص‪,,‬لي است كه س‪,,‬لف ص‪,,‬الح‬
‫بطور قطع آن را فهميده بودند‪.‬‬
‫تابعي بزرگوار‪‌،‬حسان بن عطيه ‪ /‬گويد‪« :‬هيچ قومي نبوده كه ب دعتي در دينش ان‬
‫بوجود آورده اند‪‌،‬مگر اينكه همانند آن از سنت هاي دينشان نابود شده است»(‪.)2‬‬
‫ج‪ -‬ب دعت به دليل اينكه منجر به ت رك س نت مي‌ش ود‪‌،‬س بب هالكت و ن ابودي‬
‫مي‌گردد و اين گمراهي بزرگي است‪.‬‬
‫عبدهللا بن مس عود س گوي د‪« :‬اگر س نت پيامبرت ان را ت رك كني د‪‌،‬قطع ا ً گم راه‬
‫مي‌‌شويد»(‪.)3‬‬

‫‪ -‬دارمي و ابو نعيم با سند صحيح‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬تخريج از دارمي با اسناد صحيح‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬تخريج از مسلم‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾11‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫و هر امتي منحرف و گمراه شود‪‌،‬نابود مي‌گ ردد؛‌بهمين دليل عبد هللا بن مس عود‬
‫به آن حلقه هاي ذكر گفت‪«‌:‬اي امت محمد ص چه زود دوري از سنت شما را ن ابود‬
‫و هالك كرده است»‪.‬‬
‫از سياق و س باق همين روايت پيداست كه فهم اين ص حابه پي امبر ص از اعتب ار‬
‫خاصي برخوردار است؛ زيرا ابوموسي اشعري به انتظار اظهار نظر ابن مس عود بر‬
‫آنان ايراد نگرفت و اين موض عگيري ابو موسي بيم يا مج امله‌اي نيست كه به خ اطر‬
‫اين اميد‪‌،‬كرده باشد بلكه ابوموسي به چ يزي راضي ش ده كه رس ول هللا ب راي خ ود و‬
‫امتش پس نديده و فرم ود‪« :‬ب راي امتم خرس ند به هم انم كه ابو عبد ال رحمن (ابن‬
‫مسعود)‌خرسند است»(‪.)1‬‬
‫خ‪ -‬ب دعت دروازه ه اي اختالف را به هر ط رف ب از مي‌كند و اين خ ود دروازه‬
‫گم راهي است و هر كس ش يوه‌اي ناپس ند در اس الم بي اورد گن اه آن و كسي كه به آن‬
‫عمل كند‪ ،‬بدون كم شدن از ف اعلش‪‌،‬ب دوش اوس ت‪ ‌،‬زي را راهنم اي شر همانند انج ام‬
‫دهنده آن است‪.‬‬
‫د‪ -‬كم شمردن بدعت‪ ،‬انسان را به فسق و عصيان مي‌كشاند همانطور كه آن گروه‬
‫را در جنگ نهروان به صفوف خوارج كشاند و با اص حاب پي امبر كه تحت ره بري‬
‫امير المؤمنين علي س بودند‪‌،‬جنگيدند كه در آن روز بياد ماندني آنان را نابود كرد‪.‬‬
‫حسن بن علي در بهاري كه از اصحاب امام احمد بن حنبل اس ت‪‌،‬گفته اس ت‪« :‬از‬
‫ب دعتهاي كوچك بر ح ذر ب اش؛ چ را كه تك رار ب دعتهاي كوچك ب اعث ب زرگي آنها‬
‫مي‌گردد و همه بدعتها بوجود آمده در امت‪‌،‬كوچك و شبيه حق بوده اند كه امت فريب‬
‫خ ورده و به آنها عمل كردند و پس از ب زرگ ش دن و تب ديل به اعم ال دي ني ش دن‪،‬‬
‫نتوانستند از آن نجات يابند و از راه راست منحرف و از اسالم خارج شدند؛ بن ابراين‬
‫بايد تمامي سخناني را كه مي‌شنويم‪‌،‬بررسي كنيم و شتابزده نپذيريم‪‌،‬هيچ چيزي را تا‬
‫نپرسيديم و بررسي نكرديم كه آيا كسي از ص حابه يا علم اء در اين ب اره چ يزي گفته‬
‫اند‪‌،‬قبول نكنيم‪.‬‬
‫و اگر سخني از آن بزرگواران در اين خصوص ب ود به آن تمسك ج وئيم و از آن‬
‫پا فراتر ننهيم و از خودمان چيزي نسازيم كه به آتش سقوط خواهيم كرد»‪.‬‬
‫ذ‪ -‬فقط اعم ال ص الح و نيكوست كه با نيت نيك و ص الح پذيرفته مي‌ش ود‪‌،‬و نيت‬
‫نيك‪ ،‬باطل را به حق تبديل نمي‌كند؛ زيرا نيت تنها ب راي تص حيح عمل ك افي نيس ت‪،‬‬
‫ناگزير بايد نيت نيك با پايبندي به شريعت هماهنگ باشد» (‪.)2‬‬
‫ر – در فراتر رفتن از خ ير خ ير نيس ت‪ ،‬چ را كه بيش تر از خ ير انج ام دادن آن‬
‫است اين مسئله‌ايست كه در تمام اشياء مشاهده مي‌شود؛ زي را هر وقت هر چ يزي از‬
‫حد خ ودش فراتر رفت بر عكس مي‌ش ود؛ مثالً هرگ اه ش جاعت از حد بگ ذرد به‬
‫بي‌ب اكي مطلق كه انس ان را دچ ار گرفتاريه ايي مي‌كن د‪ ،‬مب دل مي‌ش ود و اگر از حد‬
‫معمول كمتر شود‪‌،‬بزدلي و ترسويي در پي‌ دارد‪.‬‬
‫اگر سخاوت از حد بگ ذرد‪‌،‬اس راف و فض ول خرچي است و اگر از حد معم ول‬
‫كمتر باشد‪‌،‬بخيلي است؛ بنابراين بهترين كارها‪‌،‬ميانه روي است‪.‬‬

‫‪ -‬تخريج از حاكم و ديگران؛ و الباني اين اثر را در السلسلة الصحيحة (‪ )1225‬چاپ دار السنة‬ ‫‪1‬‬

‫كويت صحيح دانسته است‪.‬‬


‫‪ -‬نگاه‪ ،‬مدارج السالكين‪ ،‬ابن قيم جوزي (‪ )1/85‬در الكتاب العربي بيروت‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫﴿‪﴾12‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫عبدهللا بن مس عود س اولين ص حابه‌اي نيست كه ب دعتها را ناپس ند بش مارد‪ ،‬بلكه‬


‫عبدهللا بن عمر ب يكي ديگر از كس اني است كه ب دعت را به ش دت رد ك رده و از‬
‫بدعت گزاردن متنفر بوده است؛ يك بار مردي عطسه زد و گفت‪« :‬الحمد اهلل والص الة‬
‫والسالم علی رسول اهلل» ابن عمر گفت‪ :‬رسول هللا ص اينگونه بما نياموخته‪‌،‬بلكه گفته‬
‫است‪ :‬هرگاه كسي از شما عطسه زد بايد حمد خدا را بگويد‪ ،‬و نفرموده به رس ول هللا‬
‫هم درود بفرستيد (‪.)1‬‬
‫ب در مس جد نشس ته ب ودم كه م ردي از اهل‬ ‫از س الم روايت است كه با ابن عمر ‌‬
‫شام آمد و از او درب اره حج تمتع با عم ره س وال نم ود‪ .‬ابن عمر گفت‪ :‬خ وب اس ت‪،‬‬
‫‌نيكوست‪ ،‬آن م رد گفت‪ :‬پ درت از اين ك ار مم انعت مي‌ك رد‪‌،‬ابن عمر گفت‪ :‬واي بر‬
‫تو! اگر پدرم نهي مي‌كرد ولي رسول هللا ص آن را انجام و به آن دستور داده اس ت‪.‬‬
‫و گفت‪ :‬آيا به سخنان پدر من عمل مي‌ك ني يا به دس تورات رس ول هللا ص؟! گفت‪ :‬به‬
‫دستور رسول خدا؛ ابن عمر با خشم گفت‪ :‬از پيشم برو (‪.)2‬‬
‫اين آثار و روايات فوايد و نتايج خوبي در بر داشت و به شرح زير‪:‬‬
‫الف‪ -‬هر كس با سنت ص حيحي مخ الفت مي‌ك رد‪‌،‬ص حابه او را رد نم وده و چه‬
‫بسا به ش دت با او برخ ورد مي‌كردن د‪ ،‬هر چند آن مخ الفت‪‌،‬بر خالف دي دگاههاي‬
‫پدران‪ ،‬فرزندان و علماي‌شان مي‌بود‪.‬‬
‫ب‪ -‬ترك چيزي شرعي هم بدعت و گمراهي اس ت؛‌اين ن وع ب دعت ب دعتي است‬
‫كه انس ان مس لمان اعم الي را كه بر انج ام آنها دليل ش رعي وج ود دارد‪‌،‬به قصد‬
‫ن زديكي به خ دا و تظ اهر به دين داري‪ ،‬ت رك كن د‪ ،‬مانند ص وفيهايي كه خودش ان را‬
‫خصي (كندن بيضه) مي‌كردند و ازدواج نمي‌كردند‪.‬‬
‫دليل بر گم راهي اين ن وع ب دعت اين آيه‌ي ق رآن اس ت‪  + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪_          ‬‬
‫(مائده‪« .)87 :‬اي مومنان چيزه ايي كه خداوند ب راي ش ما حالل ك رده است برخ ود‬
‫ح رام مكنيد و تج اوز ننمائي د؛ زي را خداوند متج اوزان را دوست نمي‌دارد‪‌.‬و از‬
‫نعمتهاي حالل و پاكيزه‌اي كه خداوند به شما روزي داده بخوريد»‪.‬‬
‫محور اين آيه بر يك مفهوم است و آن تح ريم چيزه ايي (به قصد ث واب و تظ اهر‬
‫به دين داري) كه خداوند پ اك و حالل ق رار داده؛‌خداوند از اين ك ار نهي ك رده و آن‬
‫را تج اوز از ح دود به حس اب آورده؛ زي را اين تج اوز بر حق خداست كه تنها‬
‫ق انونگزار است و خداوند تجاوزك اران را دوست ن دارد‪ ،‬پس از اين نهي‪‌،‬آيه مب اح‬
‫بودن استفاده از حاللهاي پاك را دوب اره تأييد و تأكيد ك رده و مي‌فرماي د‪+ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( _ ‬مائده‪«‌ .)88 :‬و از نعمتهاي حالل و پ اكيزه‌اي كه خداوند به ش ما‬
‫روزي داده بخوريد و از خدای که به او ایمان دارید بترسید»‬
‫و س پس دس تور به تق وا مي‌دهد و از اين قس مت آيه كه دس تور به تق وا داده ش ده‬
‫چنين فهميده مي‌ش ود كه تح ريم حالل خ دا به هر ص ورت كه باش د‪ ،‬خ ارج از درجه‬
‫تقوا است‪ .‬به همين دليل رسول هللا ص به سه نفري كه به خانه‌اش آم ده و از عب ادت‬

‫‪ -‬تخريج از ترمذي و حاكم‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬تخريج از طحاوي در شرح معاني اآلثار با اسناد صحيح‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾13‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫شب و روز از او سوال ك رده بودند و عب ادتش را كم به حس اب آورده بودند فرم ود‪:‬‬
‫«‪ ...‬بدانيد كه من از شما خدا شناس تر و با تقوا ترم» (‪.)3‬‬
‫ش و تابعين با بصيرت و دنب اله‌رو كه حق را دريافتند‬ ‫‪ -3‬بجاست در حق صحابه ‌‬
‫و چنين سخنان روشني را به ثب وت رس انده اند كه به دلها راه مي‌ديابد و آنها را زن ده‬
‫مي‌كن د‪ ،‬بگ وييم ك ه‪ :‬همه‌ي ش ان جس تجوگران حق ب وده ان د‪ .‬و ح ال نم ونه‌اي از‬
‫موضعگيري هاي آنان را كه با نور حق آراسته بودند را يادآور مي‌شويم‪:‬‬
‫م ردي پيش ام ام مالك آمد و گفت‪ :‬اي ابو عبدهللا از كجا اح رام ببن دم؟ گفت‪ :‬از‬
‫ذوالحليفه‪ ،‬از همان جايي كه رسول هللا احرام بسته است‪.‬‬
‫گفت‪ :‬من ميخواهم از مسجد نبوي و از كن ار ق بر اح رام ببن دم!! ام ام مالك گفت‪:‬‬
‫اين كار را نكن؛ زيرا بيم دارم دچار فتنه‌اي ش وي‪ .‬گفت‪ :‬اين ديگر چه فتنه‌اي اس ت؟‬
‫فقط ميخواهم بيش تر در اح رام باش م‪ .‬ام ام مالك گفت‪ :‬چه فتنه‌اي بزرگ تر از اينكه بر‬
‫اين باور باشي در فضيلتي پيشي بگيري كه پي امبر ص در آن كوت اهي ك رده اس ت؟!‬
‫از خداوند شنيدم كه مي فرمايد‪    + :‬‬
‫‪( _      ‬نور‪« .)63 :‬پس بايد آنان‬
‫كه بر خالف فرم ان او رفت ار مي‌كنند از آن بر ح ذر باش ند كه باليي به آنها برسد يا‬
‫عذابي دردناك گريبانگيرشان شود»‪.‬‬

‫‪ -‬تخريج شيخان‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾14‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫َرد بر معتقدان به بدعت حسنه‬


‫كساني كه معتقدند بدعت حسنه از دين است‪‌،‬بدليل وجود شبهاتي است كه بگم ان‬
‫خودشان چنين تقسيمي را پذيرفته اند‪‌،‬ليكن اگر بهمان ش بهات خ وب بيانديش ند و حق‬
‫بر ايشان توضيح داده مي‌شود‪ ،‬متوجه مي‌شوند كه آن شبهات چ يزي جز باليي نب وده‬
‫كه بر گرفتاريهايشان افزوده است‪.‬‬
‫شبهات‪:‬‬
‫‪ -1‬هر چه مسلمانان نيك پندارند‪ ‌،‬در ن زد خداوند هم نيكوست و هرچه را ناپس ند‬
‫شمارند در نزد خداوند هم ناپسند است‪.‬‬
‫‪ -2‬اين جمله بعنوان حديث مرف وع‪‌،‬ص حيح نيس ت؛‌بلكه از س خنان ابن مس عود‬
‫است‪ .‬عجل وني در كشف الخف اء (‪ )263 /2‬به نقل از حافظ ابن عب دالهادي مي‌گوي د‪:‬‬
‫«اسناد اين روايت ساقط اعتبار است و صحيح اين است كه اين روايت بر اين مسعود‬
‫موقوف است»‪.‬‬
‫‪ -3‬س خاوي در «المقاصد الحسنة» گوي د‪ :‬اين روايت موق وف و حسن است»‪.‬‬
‫ش يخ آلب اني در «السلس لة الض عيفة» (‪ )17 /2‬مي‌گوي د‪ :‬در اين روايت به ص ورت‬
‫مرف وع اص لي ن دارد‪ ،‬فقط به ص ورت موق وف از ابن مس عود روايت ش ده اس ت‪.‬‬
‫بنابراين اين روايت نمي‌توان آن را در تعارض با احاديث قطعي كه در آنها آمده است‬
‫«تم ام ب دعتها گم راهي اند» حجت و دليل ق رار داد؛‌ بر ف رض ص حت ح ديث به‬
‫صورت مرفوع‪ ،‬بايد توجه داشته باشيم كه (الف و ال م) در «المس لمون»‪‌،‬اگر ب راي‬
‫استغراق (مشمول و فراگيري تمام افراد) باشد؛‌ معن اي آن تم ام مس لمانان اس ت؛ پس‬
‫اع معت بر از نظر اص وليها‬
‫منظور اجماع است و بدون شك اجماع حجت است و اجم ِ‬
‫(علماي علم اصول)‌ هم ان اتف اق نظر تم ام علم اء در هر عصر است و ب دون ترديد‬
‫مقل دين از علم اء به حس اب نمي‌آيند‪ .1‬و اگر (الف و الم جنس ي) ب راي جنس باشد كه‬
‫برخي مسلمانان اين مسئله را نيك مي‌پندارند و برخي ناپسند و قبيح‪ ،‬و ب دليل اختالف‬
‫هواها و عقلها و ديدگاهها عمالً بيشتر بدعتها به همين وضعيت است؛ ب از هم اين اثر‬
‫نمي‌تواند حجتي بر تأييد بدعت حسنه باشد‪.‬‬
‫ب رادر ايم اني! خداوند همه را ه دايت كن د‪ ،‬بايد دانست كه (ال ) در اينجا عه دي‬
‫است منظ ور از اين اث ر‪ ،‬اجم اع و اتف اق نظر ص حابه است و از س ياق اين اثر هم‬
‫همين مطلب ثابت مي شود‪ ،‬متن اين اثر به اين شرح است‪ ....« :‬بعد از توجه به قلب‬
‫محمد ص به قلوب بن دگان توجه ك رد‪ ،‬و قلبه اي اص حاب محمد ص را به ترين قلبها‬
‫يافت‪ ،‬از اينرو آنها را به عنوان وزيران پيامبران انتخاب نمود تا براي دفاع از دينش‬
‫بجنگ د‪‌،‬پس هر چه مس لمانان نيك پندارند و در ن زد خ دا نيكوست و هرچه نا پس ند‬
‫شمارند‪ ،‬در نزد خداوند ناپسند است»(‪.)2‬‬
‫از آخ رين جمله‌اي كه در اين اثر است بخ وبي روشن مي‌ش ود كه منظ ور از‬
‫«المس لون» ص حابه است و ابن مس عود‪ ،‬اجم اع ص حابه را دليل بر مخ الفت س يدنا‬
‫ابوبكر ذكر ميكند‪ ،‬اينكه ابن مسعود يكي از سخت‌گير ترين ص حابه در انك ار ب دعتها‬
‫‪ -11‬نگاه پاورقي ‪ 57‬از كتاب «هدية السلطان إلي مسلمي بالد اليابان» به تحقيق مؤلف و نيز‬
‫رساله‌ي «الباب في فقه السنة والكتاب» از مؤلف ص ‪.84 /79‬‬
‫‪ - 2‬تخريج از احمد (‪ )379 /1‬و طبراني در مسندش ص ‪ 13‬و خطيب در الفقيه والمتفقه (‪)‌1/66‬‬
‫و حاكم همين اثر را روايت كرده‪ .‬اين جمله را در آخر اضافه آورده كه‪« :‬همه صحابه شايسته‬
‫دانستند كه ابوبكر را بعنوان خليفه پيامبر ص انتخاب كردند»‪.‬‬
‫﴿‪﴾15‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫و متنفر از بدعت گزاران بوده‪‌،‬خود بر روش ني هر چه بيش تر اين مس ئله مي‌افزاي د‪،‬‬
‫‌لذا هرگز اين اثر نمي‌تواند حجتي بر جواز بدعت حسنه در دين باشد‪.‬‬
‫‪ -1‬اين بدعت خوبي است‪:‬‬
‫در ميان متاخرين استدالل به اين جمله س يدنا عمر س در خص وص احي اي نم از‬
‫تراويح با جماعت كه گفته است‪« :‬اين بدعت خوبي است»‪ ،‬به اين صورت شايع ش ده‬
‫كه عام بودن حديث « ُك ُّل بدعة ضاللة» را اين روايت خاص ميكند؛ اين استدالل مردود‬
‫است‪ ،‬زيرا نماز شب با جماعت‪ ،‬به نص حديث رسول هللا ص جايز و مشروع است‪.‬‬
‫از ج ابر س روايت است كه «أَن الن بي ‪ ‬لما أحيا بالن اس ليلة في رمض ان ص لى ثم اني‬
‫ركعات وأوتر»(‪« .)1‬وقتي پيامبر با مردم شبي از شبهاي رمضان را به شب زن ده داري‬
‫و عبادت گذراند‪ ،‬با آنها ‪ 8‬ركعت و در آخر وتر خواند»‪.‬‬
‫نماز تراويح با جماعت نيز جايز است زيرا پيامبر ص سه شب نماز تراويح را با‬
‫جماعت برگزار ك رده است و ادامه ن دادن آن با جم اعت به علت بيم ف رض ش دن آن‬
‫بوده است‪ .‬دليل اين مدعا ح ديث عايشه ل‌در دو كت اب بخ اري و مس لم اس ت‪ .‬در آن‬
‫ض َعلَْي ُك ْم َفَت ْع ِج ُزوا َع ْن َها» «ترس يدم بر ش ما ف رض‬ ‫َكنِّى َخ ِش ُ‬
‫يت أَ ْن ُت ْف َر َ‬
‫حديث آم ده‪« :‬ل ِ‬
‫شود و شما نتوانيد بر آن پايبندي كنيد»‪.‬‬
‫و پس از قطع شدن وحي ديگر بيم ف رض ش دن نب ود و پي امبر ص به همين علت‬
‫نماز با جماعت را ادامه نداد و با برداشته شدن علت‪ ،‬معل ول هم برداش ته ش د؛ زي را‬
‫وجود و عدم علت و معلول وابسته به يكديگر است‪ ،‬و س نت جم اعت ت راويح پس از‬
‫برطرف شدن مانع بحال خ ودش ب اقي مي‌مان د‪ ،‬پس از آن س يدنا عمر س دس تور داد‬
‫‪ 11‬ركعت را مطابق سنت با جماعت برگزار كنند؛ بنابراين سنتي را زنده نمود (‪.)2‬‬
‫با مطالعه آنچه در خصوص بدعت شرعي گفته شد‪ ،‬متوجه مي‌ش ويم كه اين عمل‬
‫س بدعت نبوده و با تعريف بدعت در اصطالح شريعت مطابقت ندارد‪.‬‬ ‫سيدنا عمر ‌‬
‫و بايد دانست كه بدعت در شريعت فقط در مذمت بكار مي‌رود‪ ،‬ب رخالف ب دعت‬
‫در اصطالح اهل لعنت كه به هر چيز تازه و نو اطالق مي‌شود‪ ،‬فرقي ن دارد پس نديده‬
‫يا مذموم باشد‪ ‌،‬توضيح اين مطلب گذشت‪.‬‬
‫ابن تيمه ‪ /‬مي‌گويد‪« :‬بيش تر كس اني كه اين س خن عمر ‌‪ /‬را حجت مي‌گيرن د؛ اگر‬
‫ما بخواهيم با آن مسئله‌اي را ثابت ك نيم كه در آن عمر س مخ الفت نك رده و اس تدالل‬
‫كنندگان به آن معتقد نباشند‪ ،‬مي‌گويند‪ :‬اگر قول صحابه با حديث مخ الف باش د‪ ،‬حجت‬
‫نيست؛ بهر حال معارض قرار دان قول صحابه با حديث پيامبر ص صحيح نيست‪.‬‬
‫اما خاص نمودن حديث عام با قول صحابه‌اي كه با هيچ يك از دو روايت مخ الف‬
‫نباشند جايز است‪.‬‬
‫بيشتر همين نامگزاري سيدنا عمر س موجب شد كه آنها چنين استدالل كنن د‪ ،‬هر‬
‫چند در روايت آمده كه عمر س اين را بدعت حسنه نامي د‪ .‬ولي در ن امگزاري لغ وي‬
‫‪ - 1‬اين حديث صحيح است و طبراني در «الصغير» و ابن حبان در صحيح تخريج كرده اند؛ اين‬
‫حديث دليل صريح بر اين است كه تراويح ‪ 8‬ركعت است‪.‬‬
‫‪ -2‬براي تحقيق بيشتر به كتابهاي زير رجوع شود‪:‬‬
‫‪ -1‬االعتصام (‪.)195-2/193‬‬
‫‪ -2‬صالة التراويح – آلباني ص ‪.53-52‬‬
‫‪« -3‬صفة صوم النبي في الرمضان» باب الصالة التراويح – از مؤلف‪.‬‬
‫﴿‪﴾16‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫است نه ش رعي؛ زي را ب دعت در لغت به همه‌ي كاره ايي كه ت ازه و نو ص ورت‬


‫مي‌گيرد و قبالً شبيه آنها نبوده را در بر مي‌گيرد‪..‬‬
‫بدعت شرعي‪ :‬به هر چيزي گفته مي‌شود كه بر اساس دليل شرعي نباشد‪.‬‬
‫وقتي نصي از پيامبر به استحباب يا وجوب انج ام ك اري پس از وف ات پي امبر به‬
‫صورت مطلق داللت داشته باشد؛ مانند‪ :‬جمع آوري مصحف (قرآن) در زمان پي امبر‬
‫نوشته شد و پس از وفات پيامبر ص ابوبكر س آن را به مرحله اجرا گذاشت‪ .‬وق تي‬
‫كسي پس از وف ات پي امبر اق دام به چ نين عملي كند در اص طالح اهل س نت‪ ،‬ب دعت‬
‫انج ام داده‪ .‬چ ون عمل به اين حكم را او ش روع ك رده اس ت‪ .‬چنانكه واژه‌ي دي ني كه‬
‫پيامبر آورده در لغت بدعت و نو پيدا ناميده شده است‪.1‬‬
‫وانگهي هر عملي كه با دليل از قرآن و سنت باشد‪ ،‬در اصطالح شريعت‪ ،‬ب دعت‬
‫نيس ت‪ .‬بايد توجه داشت كه منظ ور پي امبر ص از اينكه مي‌گوي د‪« :‬همه‌ي ب دعتها‬
‫گمراهي اند» اين نيست كه هر عملي كه (حتي با دليل از كت اب و س نت) ب راي اولين‬
‫بار انجام گرفت ب دعت اس ت‪ ،‬بلكه تنها هم ان اعم الي مد نظر است كه پي امبر ص با‬
‫احكام شريعت نياورد باشد‪.2‬‬
‫پس از ابطال باور كساني كه از اين حديث بر جواز بدعت حسنه در اين اس تدالل‬
‫مي‌كنند‪ ،‬همه حديث را به طور كامل نقل مي‌كنيم‪.‬‬
‫ِ‬ ‫از جرير بن عبدهللا روايت است كه گفت‪ُ « :‬كنَّا ِع ْن َد رس ِ ِ‬
‫َّه ا ِر‬‫ص ْد ِر الن َ‬‫ول اللَّه ص فى َ‬ ‫َُ‬
‫ض َر بَ ْل ُكلُّ ُه ْم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫الس يُوف َع َّام ُت ُه ْم م ْن ُم َ‬ ‫ِّم ا ِر أَ ِو ال َْعبَ ِاء ُمَت َقلِّ ِدى ُّ‬ ‫ِ‬
‫اءهُ َق ْو ٌم ُح َف اةٌ عُ َراةٌ ُم ْجتَ ابى الن َ‬
‫ال‪ :‬فَ َج َ‬‫قَ َ‬
‫ول اللَّ ِه ص لِ َما َرأَى بِ ِه ْم ِم َن الْ َفاقَ ِة فَ َد َخ َل ثُ َّم َخ َر َج فَ أ ََم َر بِالَالً فَ أَذَّ َن‬ ‫ض ر َفتَم َّعر و ْج هُ ر ُس ِ‬
‫م ْن ُم َ َ َ َ َ َ‬
‫ِ‬
‫ال‪     + :‬‬ ‫ب َف َق َ‬ ‫ص لَّى ثُ َّم َخطَ َ‬ ‫َوأَقَ َام فَ َ‬
‫‪         ‬‬
‫‪          ‬‬
‫ِ ِ‬
‫ش ِر ‪  +‬‬ ‫‪( _   ‬النساء‪َ )1 :‬واآليَةَ الَّتى فى ال َ‬
‫ْح ْ‬
‫َّق‬
‫صد َ‬ ‫‪( _       ‬حشر‪ )18 :‬تَ َ‬
‫ال‪َ ):‬ول َْو بِ ِش ِّق تَ ْم َر ٍة»‬ ‫اع تَ ْم ِر ِه ( َحتَّى قَ َ‬ ‫ص ِ‬ ‫رج ل ِمن ِدين ا ِر ِه ِمن ِدره ِم ِه ِمن َثوبِ ِه ِمن ص ِ ِ ِ‬
‫اع ُب ِّره م ْن َ‬ ‫ْ ْ ْ َ‬ ‫ْ َْ‬ ‫َُ ٌ ْ َ‬
‫ِ‬
‫َّاس‬
‫ال‪ ):‬ثُ َّم َتتَ ابَ َع الن ُ‬ ‫ت (قَ َ‬ ‫ت َك ُّفهُ َت ْع ِج ُز َع ْن َها بَ ْل قَ ْد َع َج َز ْ‬
‫اد ْ‬ ‫ص َّر ٍة َك َ‬
‫صا ِر بِ ُ‬
‫اء َر ُج ٌل م َن األَنْ َ‬ ‫ال‪ :‬فَ َج َ‬ ‫قَ َ‬
‫ول‬
‫ال َر ُس ُ‬ ‫ول اللَّ ِه ‪َ ‬يَت َهلَّ ُل َكأَنَّهُ ُم ْذ َهبَ ةٌ َف َق َ‬
‫ت و ْج هَ ر ُس ِ‬
‫اب َحتَّى َرأَيْ ُ َ َ‬ ‫ت َك ْو َم ْي ِن ِم ْن طَ َع ٍام َوثِيَ ٍ‬
‫َحتَّى َرأَيْ ُ‬
‫ص ِم ْن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َج ُر َم ْن َعم َل بِ َها َب ْع َدهُ م ْن غَْي ِر أَ ْن َي ْن ُق َ‬
‫ِ‬
‫«م ْن َس َّن فى ا ِإل ْسالَِم ُسنَّةً َح َسنَةً َفلَهُ أ ْ‬
‫َج ُر َها َوأ ْ‬ ‫اللَّه ‪َ :‬‬
‫ِ‬
‫ُج و ِر ِه ْم َش ْىءٌ َو َم ْن َس َّن فِى ا ِإل ْس الَِم ُس نَّةً َس يِّئَةً َك ا َن َعلَْي ِه ِو ْز ُر َها َو ِو ْز ُر َم ْن َع ِم َل بِ َها ِم ْن َب ْع ِد ِه ِم ْن‬ ‫أُ‬
‫ص ِم ْن أ َْو َزا ِر ِه ْم َش ْىءٌ» (تخريح از مسلم نسائي‪ ،‬احمد‪ ،‬دارمي و ديگران)‪.‬‬ ‫غَْي ِر أَ ْن َي ْن ُق َ‬
‫«جرير بن عبدهللا گوي د‪ :‬در اول ص بح پيش پي امبر ب وديم گ روهي پ اي لخت و‬
‫عريان در حالي كه پوست حيوان بر تن ك رده و شمش ير ب دوش بودند و عم وم آنها و‬

‫‪ -11‬اين معنا را آيه ‪ 2‬سوره انبياء تأييد ‌‬


‫ميكند‪:‬‬
‫‪       +‬‬
‫نميآيد مگر‬
‫‪« _   ‬هيچ پندي تازه از سوي پروردگارشان براي آنان ‌‬
‫آنكه بازيكنان به آن گوش فرا مي دهند»‬
‫اين نمي تواند دليلي براي كساني باشد كه مي گويند قرآن مخلوق است‪.‬‬
‫‪ -22‬ر‪.‬ك اقتضاء الصراط المستقيم‪ ،‬ابن تيميه ص ‪.277-275‬‬
‫﴿‪﴾17‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫ح تي تمامش ان از ق بيله‌ي مضر بودن د‪ ،‬آمدن د‪‌،‬گوي د‪ :‬چه ره‌ي رس ول خ دا از دي دن‬


‫وض عيت تنگدس تي و فق يري آنها تغي ير ك رد‪‌،‬پي امبر به خانه اش رفت و دوب اره‬
‫برگشت و به بالل دستور داد كه اذان گفت و نماز خوانديم و س پس س خنراني ك رد و‬
‫گفت‪« :‬اى مردم‪ ،‬از آن پروردگارتان پروا بداريد كه ش ما را از يك تن يگانه آفريد و‬
‫همسرش را از او خلق كرد و از آن دو مردان و زن ان بس يارى پراكن د‪ .‬و از خ دايى‬
‫كه به [نام] او از همديگر درخواست مىكنيد‪ ،‬و از [گسستن] رابطه خويشاوندى پ روا‬
‫داريد‪ .‬بيگمان خداوند بر شما نگهبان است»‬
‫و آيه‌ي سوره حشر را كه خداوند مي‌فرمايد‪« :‬اي مومن ان! از خ دا بترس يد و هر‬
‫كسي بايد بنگ رد كه چه چ يز را ب راي ف ردا پيش اپيش فرس تاده است» تالوت نم ود و‬
‫گفت‪ :‬هر يك از ش ما از دين ار‪ ،‬درهم‪ ،‬لب اس‪‌،‬گن دم و خرم ايي كه دارد ص دقه كند تا‬
‫ج ايي گفت‪ :‬ص دقه بدهيد هرچند نصف خرم ايي باشد»‪ .‬راوي مي‌گوي د‪ :‬م ردي از‬
‫انصار آمد با كيسه‌اي كه از حمل آن ناتوان بود و حتي نتوانست آن را بياورد‪ ،‬گوي د‪:‬‬
‫همچنان مردم از صدقاتشان آوردند تا اينكه دو تل (تپه)‌غ ذا و لب اس جمع شد و دي دم‬
‫چه ره‌ي پي امبر‪ ،‬همچ ون تكه‌اي طال مي‌درخش د‪ .‬آنگ اه فرم ود‪« :‬هر كس در اس الم‬
‫سنت حسنه‌اي را زنده كند به او پ اداش آن و پ اداش تم ام كس اني كه به آن عمل كن د‪،‬‬
‫‌ب دون اينكه از پ اداش عمل كنن دگان كم ش ود‪‌،‬داده خواهد شد و هر كس در اس الم‬
‫روشي نا پسند پايه گذاري نمايد‪ ،‬گناه آن و گناه تمام كساني كه به آن عمل كنند‪‌،‬ب دون‬
‫اينكه از گناهشان چيزي كم شود‪‌،‬بدوش او خواهد بود»‪.‬‬
‫مثل آن كسي كه فقط همين جمله‌ي‪َ « :‬م ْن َس َّن فِى ا ِإل ْس الَِم ُس نَّةً ‪ »...‬را مي‌خواند‬
‫مانند كسي است كه تنها آيه‌ي ‪( _   +‬ماعون‪« .)4 :‬واي بر‬
‫نمازگ ذاران» را بخواند و ادامه آن را كه تكميل كنن ده معن اي جمله است را نخواند و‬
‫اينگونه حقايق را ع وض مي‌كند و نا براب ري بوج ود مي‌آورد؛ زي را خداوند به نم از‬
‫خواندن دستور داده است؛ پس چگونه نمازگذاران را وعيد مي‌ده د؟ خداوند در دنباله‬
‫اين آيه توص يف نمازگ ذاراني كه وعيدش ان مي‌دهد را مي‌كن د‪   + :‬‬
‫‪_         ‬‬
‫(ماعون‪« .)7 -5 :‬همان كساني كه از نماز خويش غافلند‪.‬آنان كه خودنمايي مي‌كنند‪.‬‬
‫[و] از زكات باز مىدارند»‪.‬‬
‫يا مانند كسي كه تنها آيه‌ي‪_    + :‬‬
‫(نساء‪« .)43 :‬نزديك نماز نرويد» را مي‌خواند و دنب اله‌ي آن ‪_ +‬‬
‫«در حالي كه نشئه هستيد» را كه روشن كنن ده معنا و مفه وم آيه است را نمي‌خوان د‪،‬‬
‫مانند اين ها در قرآن و روايات ف راوان است كه در علم اص ول فقه به آن ان‪ ،‬س ياق و‬
‫سباق گفته مي‌شود‪.‬‬
‫همانا سياق حديث‪ ،‬تفسيري كه در ميان بدعت گذاران شايع شده را باطل مي‌كن د؛‬
‫آنان مي‌گوين د‪« :‬هر كس در اس الم ب دعتي نيكو و حس نه پايه گ ذاري ك رد» و با اين‬
‫حديث‪« :‬تمام بدعتها گمراهي‌اند» را خاص كرده اند؛ خود حديث‪ ،‬تفسير آنها را رد و‬
‫دروغ بودن آن را آشكار مي‌نمايد‪ ،‬لذا خود حديث براي رد فهم آنها شايسته تر اس ت‪،‬‬
‫چرا كه عمل آن مرد انصاري آغاز صدقه‌اي بود كه در همان واقعه بانص صريح از‬
‫ط رف پي امبر ص به آن دس تور داده ب ود؛آيا آن ص حابي ب دعت انج ام داده ب ود؟ در‬
‫حاليكه پيامبر ص به صدقه دادن دستور داده بود؟! بنابراين سنت حسنه‪ ،‬زن ده ك ردن‬
‫امري جايز و مشروع است كه به دليل ترك سنت مردم آن را انجام ندهند‪.‬‬
‫﴿‪﴾18‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫اگر كسي در عصر حاضر سنت متروكه‌اي را زنده كند؛ ميت وان گفت ك ه‪ :‬س نت‬
‫حسنه‌اي آورده ولي نمي‌ت وانيم بگ وييم‪ :‬ب دعت حس نه‌اي آورده اس ت‪ .‬بن ابراين س نت‬
‫حسنه آن است كه در اصل با نصي صحيح و صريح ثابت‪ ،‬و مردم آن را ت رك ك رده‬
‫باشند و سپس كسي بيايد و آن را دوباره زن ده كند و در مي ان م ردم رواج ده د؛ مانند‬
‫عمل سيدنا عمر س كه سنت يازده ركعت نماز تراويح با جماعت را زنده نم ود و در‬
‫سالها اخ ير در ش ام كه س رزمين ماس ت‪ ،‬م ردم از خ ير الق رون به اين ط رف تا اين‬
‫اواخر به گم ان س نت ب ودن نمازه اي عيد را در مس اجد مي‌خواندن د‪ ،‬ولي كسي پي دا‬
‫شدند كه پرچم سنت را بدوش گرفتند و مردم را متوجه سنت بودن نماز در عي دگاه و‬
‫در خارج از شهر كردند و به آن جامه عمل پوشاندند‪.‬‬
‫و ن يز اك ثر مس لمانان اين س رزمين بر اين ب اور بودند كه بيست ركعت نم از‬
‫تراويح سنت است؛ حال كه متوجه شدند يازده ركعت س نت است نم از ت راويح كه از‬
‫پيامبر ثابت است و صحابه نيز از او پيروي كردند‪ ،‬همين يازده ركعت است و آن را‬
‫به مرحله اجراء درآوردند‪ ،‬لذا به كساني كه اين سنت را زن ده كردند ميت وان گفت كه‬
‫سنت حسنه‌اي را در اسال م زنده كردند‪ .‬از سنت‌هاي متروكه‌اي كه بايد منتظر اع اده‬
‫آن به چرخه‌ي اجرا‪ ،‬باشيم‪ ،‬قوانين ش ريعت الهي؛ مي بي نيم كه ن ور ش ريعت خ دا را‬
‫طواغيت از دايره حاكميت در جهان اسالم خارج كرده اند‪ ،‬و بجاي آن پس مانده هاي‬
‫س راب گ ونه‌ي ح يرت آور غ رب را اج را‪ ،‬و از تفاله انديشه ه اي مش ركين پ يروي‬
‫نمايند و اينها را بر زندگي فردي و اجتماعي‪،‬كوچك و بزرگ مسلط كرده اند‪.‬‬
‫اگر حاكمي بشريت را از ب اطالق گندي ده‌اي كه در آن ف رو رفته نج ات دهد و آن‬
‫را از اين احك ام پست و بي‌ارزش ره ايي بخشد و ش ريعت خ دا را در تم ام ام ور‬
‫زندگي بندگان اجرا كند‪ ،‬مي‌گويند‪ :‬سنت حسنه‌اي زنده ك رده و اگر عم وم حاكم ان به‬
‫چنين حاكمي اقتداء كنن د‪ ،‬به ان دازه‌ي پ اداش آنها به آن ح اكم پ اداش داده خواهد ش د‪.‬‬
‫بدون اينكه از پاداش آنها كم شود‪.‬‬
‫اي حاكمان مسلمان!! چنين فرصتي را غنيمت بشماريد و به ق رآن و س نت تمسك‬
‫جوئيد‪.‬‬
‫وقتي كه محمد علي پاشا قوانين فرانسه را آورد و رفاعه طهطاوي برايش ترجمه‬
‫و براي مردم مصر اجراء نمود و ديگر حكام از او پيروي كردند‪ ،‬او سنتي در اس الم‬
‫بوجود آورد‪.‬‬
‫‪ -3‬خداوند متع ال مي فرماي د‪   + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( _‬حدید‪« .)27 :‬و رهبانيتي كه خود آن را پديد آوردند (ما) آن را بر آن ان‬
‫مقرر نكرده بوديم‪ ،‬بلكه آنان ب راي بدست آوردن خش نودي خداوند (آن را برس اختند)‬
‫آنگ اه چنانكه بايد (حقش را) رع ايت نكردن د‪ ،‬پس به مؤمن ان پ اداش آن را داديم و‬
‫بسياري از آنان بدكار بودند»‪.‬‬
‫به هيچ صورت احتم الي اين آيه دليلي بر درس تي ب دعت حس نه نيس ت‪ ،‬زي را در‬
‫اين آيه مي‌خوانيم ‪ _   +‬و اين بر ميگردد به آن قسمت‬
‫ني است كه خداوند آن را‬ ‫آيه كه خداوند مي‌فرمايد ‪ _+‬و به اين مع‬
‫مقرر نكرده بود بلكه خودشان به هدف رضايت خداوندي آن را بوج ود آورده بودن د‪،‬‬
‫اين مذمت است؛ زيرا آن ان عالوه بر اينكه آن را از خودش ان س اخته بودند و تم ام و‬
‫﴿‪﴾19‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫كم ال حق آن را رع ايت نمي‌كردند و در آنچه بر خ ود الزم گرفته بودن د‪ ،‬كوت اهي‬


‫مي‌كردند اين نوعي تقبيح و جلوه‌اي از زشتي دو چند انعكاس‪ ،‬عملكردشان است‪.‬‬
‫اگر جمله‌ي‪ _   + :‬به ‪ _ +‬بر گردد‪،‬‬
‫‌معناي آن مي‌شود‪ ،‬آنها در آغاز اين امر را بر خودشان الزم گرفتند‪‌،‬سپس خداوند بر‬
‫آنها فرض نمود و آن به صورت ديني جايز از طرف خداوند در آمد‪ ،‬اين ن وعي تأييد‬
‫است كه شبيه آن در دين ما هم بوده است؛ بصورتي كه پيامبر برخي كاره ايي را كه‬
‫اصحاب او مي‌كردند يا سخناني را كه مي‌گفتند كه قبالً در شريعت نب ود‪ ،‬تأييد پي امبر‬
‫به قاعده ديني بت ديل مي‌شد كه با آن خ دا را عب ادت مي‌كردن د‪ .‬نمونه‌ه ايي از اين در‬
‫سنت زياد است‪.‬‬
‫اما پس از وفات پيامبر ص شريعت ني از به اف زودن ن دارد و خداوند ش ريعت را‬
‫بوس يله پي امبر ص تم ام و كم ال ك رده است و چ يزي كه ما را به بهشت برس اند‬
‫نگذاش ته مگر اينكه دس تور داده كه به آن عمل ك نيم و از هر چه كه ب اعث افت ادن به‬
‫جهنم مي‌شود‪ ،‬ما را منع كرده و بر حذر داشته است‪.‬‬
‫خالصه اينكه اين آيه از ش ريعت ه اي پيش ين است و ق ول راحج در علم اص ول‬
‫دين است كه شريعت امتهاي گذشته بدليل زيادي براي ما شريعت نيست؛ از جمله اين‬
‫سخن پيامبر كه مي‌فرمايد‪« :‬به من پنج چيز داده شده كه به كسي از پي امبران پيش از‬
‫من داده نشده است؛ آخرين اين ‪ 5‬تا اين است كه پيامبر مي‌فرماي د‪ :‬هر پي امبر تنها به‬
‫طرف قوم خودش مبعوث ميشد و من به طرف همه م ردم مبع وث ش ده‌ام‪ .1‬اين دليلي‬
‫است بر اينكه شريعت پيامبران پيشين مخصوص اقوام خودشان ب وده اس ت‪ .‬بن ابراين‬
‫اسالم با عقايد‪ ،‬عبادات‪ ،‬احكام و قوانينش‪ ،‬شريعتي كامل است كه نياز به غ ير ن دارد‬
‫و حتي خداوند اين شريعت را تأييد كننده و نسخ كننده ش ريعتهاي پيش ين ق رار داده به‬
‫گ ونه‌اي كه بر مس لمانان واجب است تنها به همين ش ريعت رج وع كنن د‪ ،‬پس اين‬
‫ش ريعتي است كه خداوند اص ول و ف روع آن را حفظ ك رده و راضي ش ده كه تم ام‬
‫فرزندان آدم تا حاكميت قانون خدا بر روي زمين از آن پيروي كنند‪.‬‬
‫چگونه شريعت غضب شدگان و گمراهان كه همه‌اش باطل و گمراهي و ش رك و‬
‫كفر و فساد است مي‌تواند براي ما شريعت باشد؟‬
‫لذا به جز قرآن و سنت صحيح چ يزي ديگر ص الحيت ن دارد به عن وان ش ريعت‬
‫الهي از آن پيروي كنيم‪.‬‬
‫وانگهي مفه وم اين قاع ده اين است كه ش ريعت ما كامل نيست و ب راي تكميل آن‬
‫بايد از آنچه نزد اهل كتاب است و با شريعت ما مخالف نيست آن را كامل نماييم‪.‬‬
‫چگونه اين قاعده مي‌تواند درست باشد‪ ،‬در ح الي كه طبق نص وص ص ريح به ما‬
‫دستور داده شده با اهل كتاب در هر چيز كوچك و بزرگ مخالفت كنيم؟! (‪.)2‬‬
‫هر كس در كتاب خدا و سنت صحيح و ش يوه س لف ص الح‪ ،‬ت دبير و انديشه كن د‪،‬‬
‫در تم ام اينها س دي محكم و م انعي ق وي بين مس لمانان و اهل كت اب مي‌ياب د‪ ،‬كه‬
‫مسلمانان را عقب مي‌راند تا بسرعت از اهل كتاب فاصله گيرد(‪.)3‬‬

‫‪ -11‬متفق عليه‪.‬‬
‫‪ - 2‬ر‪.‬ك‪ .‬اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم ص ‪.11-31‬‬
‫‪ - 3‬ولي متأسفانه بنام اسالم و مسلمانان با گروهها وحدت اديان همكاري كرده و به جاي «صراط‬
‫ميدهند‪ ،‬ـ م ـ‪.‬‬
‫مستقيم» به «صراط هاي مستقيم» دعوت ‌‬
‫﴿‪﴾20‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫مؤلف مي‌گويد‪ :‬اين سخن امام شاطبي از شگفتي هاست كه اين ابن تيميه شرقي و‬
‫او از مغرب زمين است و سخت هر دو يكي است‪ .‬اين منهج علمي صحيح و ح رص‬
‫بر تص فيه نم ودن اس الم از هر عيب و اي رادي كه به چه ره‌ي ش فاف آن در ط ول‬
‫عص رهاي فس اد و انحط اط به آن چس بانده ش ده‪،‬كه هر دو را به يك دي دگاه هم نظر‬
‫گردانيده است‪.‬‬
‫هر كس مي‌خواهد در اين باره بيشتر بداند‪ ،‬بايد به كتابهاي اصولي ب زرگ ب ويژه‬
‫كتابهاي كس اني كه تقليد نمي‌كنند مانن د‪« :‬اإلحك ام في أص ول األحك ام» ابن ح زم ‪( /‬‬
‫‪ .)187 – 5/160‬رجوع كند‪.‬‬
‫اگر بپ ذيريم كه قاع ده ش ريعت آن اني كه پيش از ما بوده‌اند ب راي ما هم ش ريعت‬
‫است طبق نقل موثق با دو شرط درست است‪:‬‬
‫‪ -1‬ثابت شود آن شريعتي است كه خداوند ب راي آن ان فرس تاده و از آن خوش نود‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬در شريعت ما حكم خاصي كه آن را بيان كرده نباشد‪.‬‬
‫نميتواند حجتي براي كساني باشد كه معتقدند بدعت حسنه‬ ‫نتيجه اينكه‪ :‬اين آيه هم ‌‬
‫در دين و از دين اس ت‪ ،‬چ ون اس الم مي‌گوي د‪ :‬تم ام ب دعتها گمراهي‌اند و فرج ام هر‬
‫گمراهي آتش است‪.‬‬
‫خالصه اينكه‪ :‬اين آيه از شريعت پيشين است و طبق قول راجح در علم اص ول و‬
‫داليل زي ادي ش ريعت پيش ين ب راي ما ش ريعت محس وب نمي‌ش ود‪ .‬پي امبر ص‬
‫مي‌فرماي د‪« :‬به من پنج چ يز داده ش ده كه به پي امبران پيش از من داده نش ده است ‪...‬‬
‫پيامبر آن پنج چيز را بر شمرد و آخرين آن اين بود كه هر يك از پيامبران پيشين تنها‬
‫براي هدايت قوم خودش مبعوث مي‌شد و من براي ه دايت همه‌ي م ردم مبع وث ش ده‬
‫ام(‪.)1‬‬
‫اين ح ديث دليلي است بر اينكه ش ريعتهاي پي امبران گذش ته مخص وص اق وام‬
‫خودشان بوده است‪ ،‬پس اس الم با عقاي د‪ ،‬عب ادات‪ ،‬احك ام و ق وانينش‪ ،‬ش ريعتي كامل‬
‫است كه ني از به ديگر ش ريعت‌ها ن دارد و ح تي خداوند اين ش ريعت را تأييد و نسخ‬
‫كننده اديان گذشته ق رار داده و اص ول و ف روع آن را محف وظ نگه مي‌دارد و خش نود‬
‫است كه بندگان از آن پيروي كنند؛ لذا بر ف رد مس لمان واجب است كه فقط به ق وانين‬
‫اسالم مراجعه نمايد‪.‬‬
‫و باز تأكيد مي‌كنم كه چگونه ممكن است دين گمراهان و غضب شدگان كه باطل‪،‬‬
‫كفر و شرك‪ ،‬فساد و گمراهي است براي ما دين و شريعت باشد؟‬
‫هرگ ز! به اس تثناي مس ائلي كه از ق رآن و س نت ص حيح به اثب ات رس يده اس ت‪.‬‬
‫وانگهي يكي از پيامدهاي اين «قاعده» نقص دين و ش ريعت ماست كه ني از به تكميل‬
‫دارد ما بايد كمبودهاي دين را از قوانين دي ني اهل كت اب ج بران ك نيم ؟!!! كه هرگز‬
‫چنين نيست‪.‬‬
‫صحت و درس تي چ نين قاع ده‌اي چگونه ممكن اس ت؟! در حاليكه طبق نص وص‬
‫سنت) به ما دس تور داده ش ده كه با اهل كت اب در تم ام مس ائل اعم از ريز و‬
‫‌‬ ‫(قرآن و‬
‫درشت‪ ،‬مخالفت كنيم؟‬
‫هر كس در قرآن‪ ،‬سنت و راه و روش سلف صالح تدبر كند‪ ،‬سد محكمي در ميان‬
‫مسلمانان و اهل كتاب مي‌يابد كه مانع نزديك شدن مسلمان به اهل كتاب مي‌شود‪.‬‬
‫‪ -‬متفق علیه‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾21‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫در اين خصوص شارع حكيم اصل بسيار مهمي را قرار داده و آن اينكه‪ ،‬قصداً با‬
‫اهل كت اب و ديگر ملل مخ الفت ك نيم تا در برنامه ه اي فك ري‪ ،‬رفت ار و اعم ال از‬
‫ديگران جدا و مستقل باشيم و افعال و عبادات اين امت با ديگر امت ها مخلوط نشود‪.‬‬
‫و شيخ اإلس الم ابن تيميه اين اصل را در كت اب ارزش مندش‪« ،‬اقتض اء الص راط‬
‫المس تقيم مخالفة أص حاب الجيم»‪ ،‬چن ان ش رح و توض يحي داده و چن ان پيام دهاي‬
‫مخرب آن را روشن نموده است كه كسي ديگر را نديدم كه مانند او شرح داده باشد‪.‬‬
‫و امام شاطبي در االعتصام (‪ .)332 /1‬ابن تيميه را تأييد نموده و مي‌گويد‪« :‬پس‬
‫همچن ان ش ريعت ديگ ران با ق وانين ش ريعت ما نفي و رد مي‌ش ود‪ ،‬چنانكه در علم‬
‫اصول مقرر است»‪.‬‬
‫‪ -5‬عرف و آداب و رسوم محلي‬
‫ادله‌ي تع يين ش ده (اعم از نص و يا اس تنباط) از ق رآن و س نت و اجم اع گرفته‬
‫مي‌شود‪.‬‬
‫آداب و رسوم برخي يا بيشتر كشورها و يا سخنان بسياري از علماء و پارسيان و‬
‫امثال اينها‪ ،‬ارزش مخالفت با حديث رسول هللا ص را ندارد‪.‬‬
‫هر كس معتقد باشد كه عادات و رسومي كه با سنت ص حيح مخ الف است و امت‬
‫آنها را تأييد كرده و ناپسند نداسته‪ ،‬جايز است‪ ،‬مانند نمازهاي س نتي كه پيش از نم از‬
‫جمعه ‪ 1‬خوانده مي‌ش ود و يا مول ود خ واني به مناس بت تولد پي امبر ‪ 2‬ص و يا م ذهب‬
‫گراي‪3‬؛ بايد بداند كه اين فهم او اشتباه و عقي ده اش نادرست اس ت؛ زي را هم واره در‬
‫هر زمان كساني بوده اند كه اين رسوم را نا پسند دانسته اند‪.‬‬
‫وق تي كه در زم ان ام ام مالك ‪ ،/‬بيش تر علم ايي كه در علم و ايم ان مق ام بلن دي‬
‫داش تند‪ ،‬عمل اهل مدينه را به عن وان حجت نپذيرفتند و اعتق اد داش تند كه س نت‬
‫همانطور كه ب راي ديگ ران حجت است ب راي اهل مدينه هم حجت مي‌باش د‪ ،‬هر چند‬
‫مخالف رسم و عمل شان باشد؛ پس چگونه مي‌توان بر عادات و آداب و رس وم م ردم‬
‫و عرف هاي فاسد يا گروه ناداني كه ايماني كامل به خدا و رس ول ندارند و در علم و‬
‫دانش تخصصي هم نداشته و خودشان را رئيس مردم مي‌دانند‪ ،‬اعتماد كرد‪.‬‬
‫شاعر چه نيكو سروده (‪.)4‬‬
‫آزاده كسي كه آداب و رس وم مخ الف را درهم شكس ته و راه ص حيح را در پيش‬
‫مي‌گيرد‪ ،‬هر چند با جماعتها باش د‪ ،‬و آنگ اه كه م ردم از روي ن اداني به حقيقت پشت‬
‫كنند‪ ،‬در ميان مردم پرچم حقيقت را برافراشته نگه دارد و در پيروي حق‪ ،‬از مالمت‬
‫مالمتگران باكي نداشته باشد‪ ،‬هر چند در آستانه نابودي قرار گيرد‪.‬‬
‫برادر مسلمان! حق با اشاره انگشتان زياد و غوغاي تبليغ اتي و جو س ازي ه اي‬
‫گم راه كنن ده‪ ،‬ش ناخته نمي‌ش ود بلكه حق نوريست كه هميشه مي‌درخش د‪ ،‬هر چند در‬
‫زندگي يك نفر باشد‪ ،‬همواره سخناني از سلف صالح در تأييد اين حقيقت نقل شده‪.‬‬

‫‪ -11‬ر‪ .‬ك‪ .‬الفتاوي الكبري ابن تيميه ‪ 1/162‬دارالمعرفة بيروت واألجوبة النافعة ‪ 33-16/‬آلباني‪.‬‬
‫‪ -22‬ر‪.‬ك‪ .‬فيما قيل في المولد من الغلو واإلجحاف ابوبكر الجزائري‪.‬‬
‫‪ -33‬ر‪.‬ك‪ .‬كتابي كه مؤلف به نام مؤلفات سعيد حوي‪ :‬دراسة و تقويم ص ‪.89-87‬‬
‫ميگويد‪:‬‬
‫‪ -4‬و اقبال به همين مفهوم ‌‬
‫نسايد پيـش غيـر هللا جبين را‬ ‫مسلماني كه داند رمز دين را‬
‫به گرد خود بگرداند زمين را «مترجم»‬ ‫اگر گردون به گرد او نـگردد‬
‫﴿‪﴾22‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫س مي‌گويد‪« :‬جماعت (نج ات يافت ه) آن است كه بر حق باش د‪،‬‬ ‫عبدهللا بن مسعود ‌‬


‫(‪)1‬‬
‫هر چند تنها تو باشي» ‪.‬‬
‫قاضي عياض ‌‪ /‬مي‌گويد‪« :‬بر توست كه راه حق را الزم بگيري و از اندك ب ودن‬
‫سالكان آن وحشت نكني‪ ،‬و هرگز به راه باطل نروي و فريب كثرت هالك ش دگان را‬
‫نخوري»(‪.)2‬‬
‫اين كلمات در توصيف گروه مؤمني است كه بر سنت رس ول هللا پايبند و آن را با‬
‫چنگ و دندان نگه مي‌دارند و در وضعيتي كه عم وم م ردم منح رف و گم راه هس تند‬
‫اين گ روه راه راست را در پيش مي‌گيرند و مخ الفت منحرف ان آن ان را به بيراهه‬
‫نمي‌كشاند‪ ،‬چرا كه منحرفان از ارزش وجودي اندكي برخوردارند‪ ،‬هر چند تعدادشان‬
‫زياد باشد‪.‬‬
‫رسول هللا ص مي‌فرمايد‪« :‬همانا اسالم با غربت آغاز شد و بزودي همچون روز‬
‫آغازين غريب خواهد شد‪ ،‬خوشا به حال غريب ان؛ پرس يدند‪ :‬آن ان چه كس اني هس تند؟‬
‫فرم ود‪« :‬كس اني كه در زم ان انح راف م ردم به اص الح دع وت مي دهند»(‪ .)3‬و در‬
‫جايي ديگر فرمود‪« :‬خوشا به حال غريبان! مردمان صالحي كه در ميان عده كث يري‬
‫از م ردم ش رور ق رار گرفته ان د‪ ،‬آن اني كه تأييد كنندگانش ان كم تر از مخالفانش ان‬
‫هستند»(‪.)4‬‬
‫برادر ايماني‪ ،‬شيفته و دلباخته‌ي اين باش كه در پيروي از قرآن و سنت و اجتناب‬
‫از بدعت و طرفداران آن‪ ،‬برادر پيامبر باشي‪.‬‬
‫رسول هللا ص مي‌فرمايد‪« :‬دوست داشتم برادرانمان را مي‌ديدم‪ ،‬گفتند‪ :‬اي رسول‬
‫خدا مگر ما برادران تو نيستيم؟! فرمود‪ :‬شما اصحاب من هستيد؛ برادرانم ان كس اني‬
‫هستند كه تا بحال نيامده اند»(‪.)5‬‬
‫آري‪ ،‬غربا‪ ،‬برادران رسول هللا هستند‪ ،‬آنان كه در زمان گروه گروه ش دن اس ت‪،‬‬
‫سنت پيامبر را با چنگ و دندان مي‌گيرن د‪ ،‬و در تاريكيه اي انح راف و گم راهي‪ ،‬بر‬
‫پيروي از راه و روش پيامبر استوارند‪ ،‬خوشا بحال آنان و خجسته با فرجامشان‪.‬‬
‫‪ -6‬مسائلي كه به صورت خاص نهي شده اند‬
‫ضاَل لَةٌ»‪ ،‬گناهاني‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫جايز نيست بگوييم منظور از اينكه پيامبر ص فرمود‪ُ « :‬ك ُّل ب ْد َعة َ‬
‫است كه خداوند متعال به صورت اختصاصي از آنها نهي ك رده؛ مانن د‪ :‬زن ا‪ ،‬دزدي‪،‬‬
‫ربا و ‪ ...‬زي را اينگونه تأويل ك ردن م وجب مي‌ش ود مفه وم ح ديث تغي ير كند و اين‬
‫نوعي تحريف و بي‌دي ني محس وب مي‌ش ود و پيام دهاي نادرس تي مانند مثاله اي زير‬
‫دارد‪:‬‬
‫الف‪ -‬به اين ح ديث كسي عمل نمي‌كند و اعتب ار آن از بين مي‌رود‪ .‬چ را كه نهي‪،‬‬
‫از همان حكم خاص فهميده مي‌شود‪ ،‬نه از اين حديث‪.‬‬
‫ب‪ -‬وجود بدعت بي‌معنا و بي‌تأثير مي‌شود‪.‬‬

‫‪ -‬ر‪.‬ك‪ .‬مشكاه المصابيح ‪ ،‬تحقيق آلباني (‪.)1/61‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬مدارج السالكين‪ ،‬ابن قيم (‪.)1.22‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬السلسلة األحاديث الصحيحة (‪.)1273‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬صحيح الجامع الصغير(‪.)3816‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪ -‬تخريج المسلم‪.‬‬ ‫‪5‬‬


‫﴿‪﴾23‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫ت‪ -‬براي هر بدعت نهي خاصي وارد نش ده و هر چه با نهي خ اص ممن وع ش ده‬


‫بدعت نيس ت‪ ،‬نتيجه اينكه س خن گفتن با هر يك از اين دو ن ام (ب دعت و معاص ي) به‬
‫اراده ديگر شيطنت (تلبس) او سردرگمي به حساب مي‌آيد‪.‬‬
‫ث‪ -‬ب دعت با گناه ان در يك رديف ق رار مي‌گ يرد‪ ،‬در ص ورتي كه ب دعت از‬
‫معاصي خطرناكتر است‪ .‬و سفيان ثوري مي‌گويد‪« :‬بدعت براي ش يطان از معص يت‬
‫محبوب تر است؛ زيرا از معصيت توبه مي‌كنند و از بدعت توبه نمي‌كنند»‪.‬‬
‫در قرآن و سنت تفاوت معصيت با بدعت بيان ش ده اس ت‪ ،‬بخ اري در ص حيحش‬
‫روايت مي‌كند كه در زمان پيامبر مردي «خمار» ناميده مي‌ش د‪ ،‬او ش راب مي‌نوش يد‬
‫و هرگ اه به مجلس پي امبر مي‌آمد او را با س خنان خن ده آوري مي‌خنداند و هر گ اه‬
‫شراب مي‌نوشيد‪ ،‬او را پيش پيامبر مي‌آوردند و پي امبر بر او حد ج اري مي‌ك رد‪ ،‬يك‬
‫بار مردي او را لعنت كرد و گفت‪ :‬خدا لعنتش كند‪ ،‬چقدر او را به حضور پيامبر ص‬
‫مي‌آورند!!!‬
‫پي امبر فرم ود‪ :‬او را لعنت نكن‪ ،‬كه خ دا و رس ول را دوست دارد‪ .‬ولي تعريف‬
‫بدعت در روايت شيخان بيان شده‪« :‬پيامبر اموال غنيمت را تقسيم مي‌ك رد كه م ردي‬
‫با پيشاني بلند و ريش گنجان و سري تراشيده در حالي كه آثار س جده بين دو چش مش‬
‫(پيشاني اش) مشاهده مي‌شد‪ ،‬به تقسيم پيامبر ص اعتراض كرد و رسول خدا فرم ود‪:‬‬
‫از نسل اين مرد گروهي متولد مي‌شوند كه هر يك از ش ما نم از‪ ،‬روزه و ق رائتش را‬
‫در مقايسه با او كم مي‌ش مارد‪ ،‬ق رآن مي‌خوانند و از گلويش ان پ ايين نمي‌رود و از‬
‫اس الم چن ان ب يرون مي‌روند كه ت ير از چله‌ي كم ان ب يرون مي‌رود‪ ،‬اگر آن ان را‬
‫دريابيم‪ ،‬همچون قوم عاد مي‌كشم» (‪.)1‬‬
‫نتيجه‪ :‬آن مرد شرابي با اينكه شراب مي‌نوشيد پي امبر از لعنت ك ردنش نهي ك رد‬
‫و گ واهي داد كه عقي ده‌اش ص حيح اس ت؛ اين نهي است كه در آن تص ريح ش ده كه‬
‫معصيت فقط موجب انحراف در عمل و اعضاء و ان دام مي‌ش ود‪ ،‬ولي آن ش خص كه‬
‫به رس ول هللا ص اع تراض ك رد‪ ،‬علي‌رغم ك ثرت روزه و نم ازش تا ج ايي كه آث ار‬
‫سجده در پيشاني اش مشخص ميشد‪ ،‬پيامبر دس تور داد نسل او را بكش ند‪ .‬هر چند كه‬
‫عبادتگذار و به ظ اهر زاهد و پارسا باش د‪ ،‬ليكن ب دعتي هس تند و آن ان هم ان كس اني‬
‫بودند كه عبد هللا بن مسعود س حلقه ذكرشان را منكر و ناپس ند دانست كه داستانش ان‬
‫مش هور است و س پس اص حاب پي امبر به فرمان دهي س يدنا علي س آن ان را در روز‬
‫نهروان كشتند و رسول هللا ص فرموده است‪« :‬هر كس در دين نو آور و بدعتگذاري‬
‫كند و يا بدعتگذاري را پناه دهد‪ ،‬لعنت خدا و مالئكه و همه مردم بر او باد»‪.‬‬
‫اينگونه زشتي بدعت در اس الم واضح و آش كار گرديد و روشن شد كه ب دعت از‬
‫معاصي بدتر و بدعتي از گناهكار منحرف تر اس ت‪ ،‬زي را ب دعت انح راف در عقايد و‬
‫نادرستي در فهم و باور است و ايمان را ن ابود مي‌كن د‪ ،‬ولي انح راف معاصي فقط به‬
‫عمل و اندام ظاهري محدود مي‌شود‪.‬‬
‫ج‪ -‬محدود دانستن بدعت به مسائلي كه بطور خ اص م ورد نهي واقع ش ده ان د‪ ،‬با‬
‫تعريف ب دعت انطب اق ندارن د؛ زي را ب دعت به هيچ عن وان در دين اصل و ريش ه‌اي‬
‫ن دارد و در ح الي كه ش ريعت اساسا از ما خواس ته كه از معاصي اجتن اب و دوري‬
‫كنيم‪.‬‬

‫‪ -‬شيخان (بخاري و مسلم)‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾24‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫‪ -7‬جمع آوري ق‪,,‬رآن و نوش‪,,‬تن آن در يك مص‪,,‬حف و بس‪,,‬نده ك‪,,‬ردن بر مص‪,,‬حف‬


‫عثمان س‪:‬‬
‫آن اني كه معتقد به ب دعت حس نه هس تند‪ ،‬گم ان ك رده اند كه جمع آوري ق رآن و‬
‫نوشتن آن در مصحف عثمان س بدعتي است كه صحابه و تابعين از خودشان س اخته‬
‫اند و اين را دليلي بر جواز بدعت حسنه مي‌پندارند‪.‬‬
‫پيش از اينكه پندارشان را باطل ك رده و پاسخ دهيم و روشن س ازيم كه تالشش ان‬
‫در بيراه است‪ ،‬ناگزير بايد اين موضوع را با مثالهاي مؤثق و ادله‌ي صحيح‪ ،‬توضيح‬
‫دهيم‪.‬‬
‫اصحاب رسول هللا ص بر جمع‌آوري قرآن اجم اع ك رده ان د‪ .‬بخ اري در جاه اي‬
‫زيادي از كتابش و ديگر محدثين‪ ،‬موض وع را به ش رح زير روايت ك رده ان د‪« :‬زيد‬
‫بن ثابت مي‌گويد‪ :‬پس از كشته شدن تعداد زيادي از قاريان ق رآن‪ ،‬در يمام ه‪ ،‬اب وبكر‬
‫مرا احض ار ك رد‪ .‬وق تي رفتم دي دم عمر بن خط اب هم آنجاس ت‪ .‬اب وبكر گفت‪ :‬عمر‬
‫مي‌گويد‪ :‬در جنگ يمامه بسياري از قاريان ق رآن كش ته ش ده اند و من بيم دارم كش ته‬
‫شدن قاريان قرآن در جنگهاي ديگر ادامه پيدا كند و قسمت زيادي از آيات قرآن نابود‬
‫شود؛ معتقدم دستور جمع آوري قرآن را بدهيد‪.‬‬
‫ابوبكر س گفت‪ :‬من به عمر مي‌گويم‪ :‬چگونه اقدام به كاري كنيم كه پيامبر نك رده‬
‫است؟‬
‫عمر س مي‌گويد‪ :‬س وگند به خ دا كه اين ك ار خ وبي است و همچن ان عمر بر اين‬
‫ك ار به من مراجعه ك رد تا اينكه خداوند س ينه‌ام را ب راي اين ك ار گش ود و من هم‬
‫همانند عمر معتقدم اين كار بايد انجام شود‪.‬‬
‫زيد گويد‪ :‬ابوبكر گفت‪ :‬تو جوان عاقلي هستي كه م ورد اعتم اد م ايي و تو ب راي‬
‫پيامبر وحي را مي‌نوشتي؛ پس هم اكنون به جستجو پرداز و قرآن را جمع آوري كن‪.‬‬
‫زيد گويد‪ :‬سوگند به خدا اگر م را مكلف به حمل ك وهي از كوهها مي‌كردند ب رايم‬
‫از جمع آوري ق رآن س نگين تر نب ود‪ .‬گفتم‪ :‬چگونه اق دام به ك اري مي‌كنيد كه پي امبر‬
‫ص نكرده است؟‬
‫اب وبكر گفت‪ :‬س وگند به خ دا اين ك ارنيكي اس ت؛ گوين د‪ :‬همچن ان اب وبكر به من‬
‫مراجعه مي‌كرد تا اينكه خداوند سينه‌ام را براي انجام اين كار گشود‪.‬‬
‫گويد‪ :‬جمع آوري قرآن را از شاخه‌هاي خرما و س نگهاي ن ازك و س ينه حافظ ان‬
‫قرآن آغاز ك ردم تا اينكه اواخر س وره‌ي توبه را ن زد ابو خ زيمه‌ي انص اري ي افتم و‬
‫تنها او بود كه اين قسمت را حفظ داشت و از آيه‌ي‪    + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪ )1( _ ‬تا آخر سوره برائت‪ ،‬از زبان او نوشتم و آن مص حف ن زد اب وبكر‬
‫بود تا اينكه وفات كرد و سپس تا عمر زنده بود پيش او بود و بعد از او ن زد دخ ترش‬
‫حفصه ل بود»‪.‬‬
‫و بخاري نيز از انس بن مالك س روايت مي‌كند كه‪« :‬حذيفه بن يمان پيش عثم ان‬
‫آمد و از اختالف قرائتها ش كايت ك رد‪ ،‬حذيفه كه در آن روزها با اهل ش ام و ع راق‬
‫براي فتح ارمنستان و آذربايجان رفته بود از اختالف قرائتها با عثمان شكايت ك رد و‬
‫گفت‪ :‬اي ام ير المؤم نين‪ ،‬امت را پيش از اينكه همانند يه ود و نص اري اختالف پي دا‬

‫‪ -‬ترجمه‪« :‬بىگمان رسولى از خودتان به سوى شما آمد‪ ،‬رنجتان بر او دشوار‪ ،‬بر شما حريص‬ ‫‪1‬‬

‫[و] به مؤمنان رئوف مهربان است»‬


‫﴿‪﴾25‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫كنند درياب‪ ،‬عثمان س‌كسي را پيش حفصه فرستاد كه مصحف‌ها را بفرستد تا نسخه‬
‫ب رداري ك نيم و پس از آن دوب اره به تو برگ ردانيم‪ .‬حفصه ل نس خه ها را فرس تاد و‬
‫عثم ان هم به زيد بن ث ابت و عبدهللا بن زب ير و س عيد بن ع اص و عب دالرحمن بن‬
‫حارث بن هشام دستور داد كه از مصحف‌ها نسخه برداري كنند و به گروه سه نفره‌ي‬
‫قريشي دس تور داد كه هرگ اه ش ما با زيد بن ث ابت اختالف كردي د‪ ،‬آن را به لهجه‬
‫قريشي بنويسيد زيرا قرآن به لهجه قريش نازل شده است و آنها هم اين ك ار را كردند‬
‫تا اينكه از ميان همه مصحفها يك مصحف نوشته و از آن نس خه ب رداري كردند و به‬
‫هر منطقه نس خه‌اي فرس تادند‪ ،‬عثم ان س دس تور داد تا مص حف ها را به حفصه‬
‫برگردانند و ديگر مصحف‌ها و صحيفه ها را بسوزانند‪.‬‬
‫اگر به ديده‌ي انصاف در روايات مذكور تأمل شود‪ ،‬مس ائلي به ش رح زير روشن‬
‫مي‌شود‪:‬‬
‫الف‪ -‬درستي و منطبق بودن ك ار ص حابه با مقاصد ش ريعت بگ ونه‌اي كه به هيچ‬
‫عنوان با اصول و ادله‌ي شرعي منافاتي ندارد‪ .‬سخن اب وبكر س به عمر س كه گفت‪:‬‬
‫چگونه ك اري كنم كه پي امبر نك رده؟ و همينط ور س خن زيد به اب وبكر كه گفته ب ود‪:‬‬
‫چگونه ك اري ك نيم كه پي امبر نك رده؟ بر اين داللت دارد كه آن ان فكر مي‌كردن د‪.‬‬
‫كارشان با شريعت منافات دارد؛ چ ون علت ع دم جمع آوري ق رآن در زم ان پي امبر‬
‫اين بود كه در هر لحظه منتظر نزول و نسخ برخي از احكام و يا تالوت آن بوده اند؛‬
‫زيرا وحي هم واره تا وف ات پي امبر ص ن ازل مي‌شد و خداوند هر چه را مي‌خواست‬
‫تغيير مي داد و حكم مي‌كرد‪ ،‬اگر در آن زمان قرآن در يك مصحف جمع آوري ميشد‬
‫قطع ا ً تغي ير آن در هر وقت مش كل ب ود و چ ون ن زول وحي با وف ات پي امبر تم ام و‬
‫ش ريعت الهي كامل شد و م ردم از كم و زي اد ش دن ق رآن خ اطر جمع ش ده و مطمئن‬
‫ش دند كه ديگر وج وب و تح ريمي بر احك ام اف زود نخواهد ش د‪ ،‬خداوند به خلف اي‬
‫س بس نده كنند و ب راي‬
‫راشدين الهام كرد كه قرآن را جمع آوري و بر نسخه‌ي عثمان ‌‬
‫آنان كه به سنت پيامبر ص پايبند بودند الزم ب ود اق دام به چ نين ك اري كنن د‪ ،‬اينگونه‬
‫خداوند وعده حفاظت قرآن را عملي نم ود و به اين وس يله بر ش رافت امت محمد ص‬
‫افزوده شد‪.‬‬
‫خداوند ميفرمايد‪       + :‬‬
‫‪( _‬حجر‪« .)9 :‬ما خود قرآن را فرستاديم و خود ما آن را حفاظت مي كنيم» ‪.‬‬
‫آغاز اين كار توسط سيدنا ابوبكر و با مشورت فاروق س بود در حاليكه ق رآن در‬
‫ص حيفه ها نوش ته ش ده ب ود و خداوند مي‌فرماي د‪_  + :‬‬
‫(البينة‪« .)2 :‬كتاب‌هاي پاك را مي‌خواند»‪.‬‬
‫ليكن اين نوشته ها پراكنده ب ود‪ ،‬مگر نه اين است كه زيد بن ث ابت گفته ب ود‪« :‬به‬
‫جستجوي قرآن پرداختم و آن را از شاخه ه اي خرما و س نگهاي ن ازك س فيد و س ينه‬
‫مردمان گرد آوردم»‪.‬‬
‫ب‪ -‬جمع آوري ق رآن مس ئله‌‌اي نب ود كه ص حابه از ط رف خودش ان اق دام به آن‬
‫ك رده باش ند‪ ،‬بلكه اين امر ب راي محقق نم ودن وع ده‌ي خداوند ص ورت گ رفت‪،‬‬
‫همانطور كه خداوند وعده حفظ قرآن را داده بود‪ ،‬وع ده‌ي حمع آوري آن را ن يز داده‬
‫بود‪ .‬خداوند مي‌فرمايد‪( _    + :‬القيامة‪.)17 :‬‬
‫«چرا كه گرد آوردن و خواندن آن كار ماست»‪.‬‬
‫﴿‪﴾26‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫وقتي آيه سوره حجر را كه در آن وعده‌ي حفظ ق رآن داده ش ده در كن ار اين آيه‌ي‬
‫سوره قيامت قرا دهيم‪ ،‬براي ما قاعده‌اي بزرگ كه مقرر كرديم‪ ،‬روشن مي‌شود و آن‬
‫اينكه‪ :‬ذاتي كه ه دف را ب راي ما مق رر ك رده‪ ،‬وس يله‌ي آن را فرام وش نك رده اس ت‪.‬‬
‫همان طور كه حفاظت از قرآن هدفي بود كه خداوند وعده داده‪ ،‬بر همين من وال جمع‬
‫آوري آن نياز به وسيله‌اي داشت كه خداوند بيان كرده و در دوران رسالت پي امبر در‬
‫صحيفه هايي از برگ درخت و سنگ و نيز سينه هاي مردان ثبت ش ده ب ود‪ ،‬و چ ون‬
‫ص حابه ديدند در جنگ يمامه قاري ان زي ادي كش ته ش دند از وس يله‌اي ديگر اس تفاده‬
‫كردند و نوش ته‌ها را جمع آوري كردند و اين عمل در واقع اعالمي ب راي تحقق جمع‬
‫و حفظي بود كه خداوند وعده داده بود‪.‬‬
‫ت‪ -‬صحابه بر جمع آوري قرآن اجماع كردند و بدون ترديد گردآوري قرآن را به‬
‫اجماع صحابه صورت گرفته است و آنان قومي بودند كه بر گمراهي جمع نمي‌شدند‪.‬‬
‫ث‪ -‬اين عمل صحابه عقالني بود و اگر همه‌ي عقلها پيشنهاد مي‌شد‪ ،‬مي‌پذيرفتن د‪.‬‬
‫ولي در مسائل عبادي كه معناي تفصيلي آن را عقل درك نمي‌كند حق دخالت ندارند و‬
‫س پيش نهاد جمع آوري ق رآن را در يك‬ ‫س كه به س يدنا عثم ان ‌‬‫به همين دليل حذيفه ‌‬
‫نسخه داد مي‌گويد‪« :‬هر عبادتي كه اصحاب پيامبر ص انجام نداده ان د‪ ،‬انج ام ندهي د؛‬
‫زيرا نسل اول پيروان اين دين براي ديگر نسلها سخني ناگفته (در خصوص عب ادت)‬
‫نگذاشته اند»‪.‬‬
‫ج‪ -‬ثمره كارهاي صحابه وسيله‌هايي براي حفظ ام ري ض روري يا دفع ض رر و‬
‫اختالف مسلمانان‪ ،‬در خصوص ق رائت ق رآن ب وده؛ امر اولش ان بر اس اس قاع ده‌ي‪:‬‬
‫«آنچه موجب كامل شدن واجب مي‌شود‪ ،‬واجب است»‪ .‬مسئله دوم بر اساس قاعده‌ي‪:‬‬
‫«دفع مفاسد و مسدود نمودن وسيله‌هايي كه منجر به فساد مي‌شود»‪ ،‬است‪.‬‬
‫ح‪ -‬اين وسائل به تنه ايي ه دف نيس تند بلكه منجر به احك امي مي‌ش وند كه با نص‬
‫جايز است‪.‬‬
‫خ‪ -‬كاره ايي كه ص حابه انج ام داده اند از قبيل جمع آوري و نس خه ب رداري از‬
‫قرآن و بسنده كردن به مصحف عثمان و جنگ با مرتدان و ب يرون ك ردن اهل كت اب‬
‫س خالفت را به ش وراي شش نف ره‬ ‫از جزيرة الع رب و خالفت اب وبكر و اينكه عمر ‌‬
‫واگذار كرد و تأسيس ديوانه ايي كه تم ام امت اس المي را زير پوشش ق رار دهد همه‬
‫اين موارد بوسيله اجماع صحابه تأييد شده است‪.‬‬
‫وقتي كه امور مقرر ش دند‪ ،‬مش خص مي‌ش ود كه ب دعت با عمل ص حابه متف اوت‬
‫اس ت؛ زي را اعم ال ص حابه با مقاصد ش ريعت س ازگار ب ود در ح الي كه ب دعت با‬
‫مقاصد شريعت سازگار نيست‪ ،‬بلكه با مصالح بدعتگذار است‪.‬‬
‫اعم ال ص حابه علي‌رغم س ازگاري با مقاصد ش ريعت‪ ،‬عقالني ب ود‪ .‬ب دعت در‬
‫مسائل عبادي بوجود مي‌آيد و اگر در مسائل ع ادي هم ب دعت وج ود دارد‪ ،‬به خ اطر‬
‫بعد عبادي آن است‪ .‬تفصيل مسائل عبادي از محدود درك عقل فراتر است و به همين‬
‫دليل خداوند مسائل عبادي را به ديدگاهها و هواها واگذار نكرده‪ ،‬و تمام امور عب ادي‬
‫را بيان كرده و اجمالي جز توقيف در همان محدوده نگذاشته و افزون بر آن و كاستن‬
‫از آن بدعت است‪ .‬بدعت وسيله نيست بلكه هدف از انجام آن عبادت است‪ ،‬اين مسئله‬
‫ايست كه موجب كم و زياد ك ردن احك ام ش ريعت مي‌گ ردد و اين امر م وجب س خت‬
‫گ يري و مش قت مي‌ش ود و با مقاصد ش ريعت‪ ،‬برداش تن س ختيها و آس ان گ يري‪ ،‬در‬
‫تضاد است‪.‬‬
‫﴿‪﴾27‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫و نيز مسائل بدعت تمام امت را در بر نمي‌گيرد بلكه فقط شامل هواه اي گ روهي‬
‫مي‌ش ود كه مص لحتها و ش هوات ش ان را در آن محقق مي‌كنند و هر كس وض عيت‬
‫بدعت گذاران در طول قرون را بررسي مي‌كند به خوبي اين واقعيت را در مي‌يابد‪.‬‬
‫بدعت در گذر زم ان به يك ص ورت نب وده و هم انطور كه در بحث ع رف ت ذكر‬
‫داديم‪ ،‬بدعت نيز گ اهي از نظر گ روهي حس نه است و گ روهي آن را رد مي‌كردن د‪،‬‬
‫اين با عمل صحابه بسيار متفاوت است؛ زيرا آنان در اين عملشان اتفاق نظر داشتند‪.‬‬
‫با اين توض يح ب راي اهل تحقيق روشن است كه عمل ص حابه ب دعت نب وده و‬
‫بدعتگذاران نمي‌توانند با استناد به اين موضوع بر بدعتش ان س رپوش بگذارند و مهر‬
‫تأييد بزنند‪ ،‬بلكه استناد به چنين ادله‌اي بي ثباتي و بي پايه ب ودن ادله ش ان را روشن‬
‫تر مي‌كند‪.‬‬
‫‪ -8‬دسته بندي بدعت به احكام پنج گانه!‬
‫برخي علماء بدعت را نيز همانند احكام پنج گانه شريعت به پنج دسته تقسيم ك رده‬
‫اند و بر اين ب اور ب وده اند كه آن تنها يك قسم م ذموم نيست بلكه ب دعت را به واجب‪،‬‬
‫مستحب‪ ،‬مباح و مكروه و حرام تقسيم كرده اند؛ اين دس ته بن دي نظ ريه‌ي «ق راض»‬
‫است كه در كت اب «الف روق» به آن اش اره ك رده و دراصل اين تقس يم بن دي را از‬
‫اس تادش عز بن عبدالس الم گرفته كه معتقد اس ت‪ :‬ب دعت عملي است كه در زم ان‬
‫پي امبر انج ام نگرفته باشد و به واجب‪ ،‬ح رام‪ ،‬مس تحب‪ ،‬مب اح و مك روه تقس يم مي‬
‫‪1‬‬
‫شود»‪.‬‬
‫اين تقسيم بندي به داليلي درست نيست‪:‬‬
‫الف‪ -‬دس ته بن دي خ ود س اخته‌اي است كه بر پايه ادله‌ي ش رعي نيس ت‪ ،‬بلكه اين‬
‫عمل به خودي خود شكننده و مردود است؛ زيرا در اصل بدعت هم ان است كه دليلي‬
‫شرعي بر ثبوت آن نباشد‪ ،‬اگر حكمي شرعي بر وجوب‪ ،‬استحباب‪‌،‬اب احت‪ ،‬ك راهت‬
‫و حرمت داللت كند‪ ،‬در آن صورت ب دعت محس وب نمي‌ش ود و آن مس ئله بر حسب‬
‫دليلش در رديف احكام شرعي قرار مي‌گيرد‪.‬‬
‫ب‪ -‬قرار دادن مسائل ث ابت ش ده از ادله‌ي ص حيح در رديف ب دعت‪ ،‬جمع بين دو‬
‫چيز متناقض است‪.‬‬
‫ت‪ -‬اينكه رسول هللا مي‌فرمايد‪« :‬تمام نو آوري ها (در دين) بدعت و تمام ب دعتها‬
‫گمراهي اند» دليلي است بر اينكه همه بدعتها ح رام اند و منجر به گم راهي مي‌ش وند‬
‫و فرجام گمراهي آتش است‪.‬‬
‫ث‪ -‬حكم مشترك تمام بدعتها‪ ،‬گن اه ب ودن آنهاس ت؛ بن ابراين ج ايز نيست بگ وييم‪:‬‬
‫اين بدعت گناه كمتري دارد‪ ،‬و تفاوت قائل شدن در وص ف‪ ،‬بر اس اس رأي‪ ،‬ص رف‬
‫ب دعت‪ .‬كاريست كه م وجب كوچ ك ش مردن آن مي‌گ ردد‪ ،‬قبالً توض يح داده شد كه‬
‫تكرار بدعتهاي كوچك موجب بزرگي آنها مي‌شود‪.‬‬
‫ج‪ -‬آن دسته از بدعتي كه ابن عبد السالم آن را واجب شمرده مسائلي هستند كه از‬
‫قاع ده‌ي‪« :‬در آنچه ب اعث انج ام و كامل ش دن واجب مي ش ود‪ ،‬واجب است» گرفته‬
‫شده و دانستيم كه اين نوع مسائل براي حفظ مسائلي است كه شرعا ً ضروري ب وده و‬
‫با بدعت برابر و يكسان نيستند‪.‬‬
‫و آن دسته از بدعتهايي كه مستحب شمرده‪ ،‬به هيچ عنوان ب دعت نيس ت؛ س اختن‬
‫پل و اتاقكه اي نگهب اني در مرزها و م دارس‪ ،‬وس ائلي ب راي دفع ض رر و يا جلب‬
‫‪ -11‬ر‪.‬ك‪ .‬قواعد األحكام في مصالح األنام ‪ ،‬عزبن عبد السالم (‪ )2/172‬دار الكتب العلمية بيروت‪.‬‬
‫﴿‪﴾28‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫منفعت عمومي است‪ ،‬ساختن محلهايي براي نگهباني از مرزها بقصد در امان مان دن‬
‫از نيرنگ دشمن و ترساندن آنهاست و پل‌ها رفت و آمد مردم را آسان كرده و موجب‬
‫حفاظت از جانشان مي‌ش ود و س اختن م دارس جهت فراگ يري فريض ه‌ي علم است و‬
‫نماز تراويح هم س نت اس ت؛ چ ون پي امبر ص آن را انج ام داده و مفه وم ق ول س يدنا‬
‫س كه فرمود‪« :‬اين نيكو ب دعتي است» را توض يح داديم و تم ام مثاله ايي را كه‬ ‫عمر ‌‬
‫ابن عبدالسالم ي ادآور ش ده بر همين من وال اس ت‪ .‬و ام ام ش ابطي در «االعتص ام» (‬
‫‪ )220 – 1/188‬در نقد اين تقسيم بندي‪ ،‬بحث بسيار خوبي كرده است و شايسته است‬
‫به آن مراجعه شود‪.‬‬
‫‪ -9‬برخي از كساني كه بدعت حس نه را از دين و ج ايز مي‌دانن د‪ ‌،‬گم ان ك رده اند‬
‫كه امام شافعي معتقد به جواز بدعت حسنه است و آنان را اين روايت امام ش افعي كه‬
‫در خصوص بدعت مي‌گويد‪« :‬امور نو پيدا به دو دسته است‪ -1 :‬ام وري كه با آيه‌اي‬
‫از قرآن‪ ،‬حديثي از پيامبر و يا اجماع مخ الف اس ت‪ ،‬اينها ب دعت و گم راهي ان د‪-2 .‬‬
‫اموري كه با قرآن و سنت و اجماع مخ الف نباش د‪ ،‬اينها م ذموم نيس تند»؛ ف ريب داده‬
‫س در خص وص نم از ت راويح كه فرم ود‪« :‬چه نيكو ب دعتي‬ ‫اس ت‪ .‬مانند امر عمر ‌‬
‫است» يعني تا به حال به اين صورت نبوده‪ ،‬حتي اگر امام شافعي چنين مشخص گفته‬
‫باشد‪ ،‬به معناي رد كردن آنچه گذشت نيست»‪.1‬‬
‫اين سخن امام شافعي ش اهدي دارد كه عب ارت آن اين اس ت‪« :‬ب دعت بر دو ن وع‬
‫است ‪ -1:‬بدعت نيكو و پسنديده ‪ -2‬بدعت مذموم و نادرست؛ پس هر چه موافق س نت‬
‫س را‬‫باشد نيكو و هر چه مخالف آن باشد‪ ،‬نادرست و مذموم است‪ .‬و قول سيدنا عمر ‌‬
‫در خص وص نم از ت راويح كه گفته ب ود‪ :‬اين ب دعتي است نيكو ‪ ،‬حجت ق رار داده‬
‫است»‪.2‬‬
‫الف‪ -‬اگر صحت اين صحبت از امام شافعي به اثب ات برس د‪ ،‬نميت وان با آن‪ ،‬ع ام‬
‫بدون حديث پيامبر ص را خاص نمود و يا آن را با حديث معارض دانست‪.‬‬
‫امام شافعي شخصيتي است كه يارانش از او نقل كرده اند كه ق ول ص حابي را به‬
‫تنهايي حجت نمي‌دانسته و معتقد بوده براي كساني كه پس از ص حابه آم ده ان د‪ ،‬الزم‬
‫نيست از آنها تقليد كنند‪ ،‬چگونه وقتي قول ص حابي حجت نباش د‪ ،‬ق ول ش افعي حجت‬
‫است؟‬
‫ب‪ -‬چگونه ش افعي ‪ /‬معتقد به ب دعت حس نه اس ت‪ ،‬در حاليكه جمله مش هور «هر‬
‫كس استحس ان كند تنها يك نيك پنداش تن است» بس ته اس ت‪ .‬بن ابراين هر كس بخواهد‬
‫س خن ش افعي ‪ /‬را تفس ير كن د‪ ،‬ن اگزير بايد در چه ارچوب قواعد اص ول خ ود ام ام‬
‫ش افعي تفس ير كند و اين امر ايج اب مي‌كند كه اص ول ام ام ش افعي را بفهمد و اين‬
‫مس ئله در تم ام عل وم مش هور است و هر كس از اص طالحات اف راد بي‌خ بر باش د‪،‬‬
‫مف اهيم سخنش ان را نمي‌فهم د‪ ،‬و تعب ير غلط مي‌كن د‪ ،‬ب راي توض يح اين مطلب به‬
‫مثالهاي زير توجه كنيد‪:‬‬

‫‪ -11‬بيهقي در «مناقب شافعي» (‪ )1/469‬از ربيع بن سليمان روايت كرده و در سند آن محمد بن‬
‫موسي بن فضل است كه به زندگينامه او دست نيافتم‪.‬‬
‫‪ -22‬ر‪.‬ك‪ .‬تخريج الفروغ علي األصول‪ ،‬زنجاني شافعي ص ‪ 179‬با تحقيق محمد اديب الصالح‬
‫ميگويد‪ :‬اين سخن خالي از ايراد نيست‪ ،‬براي اثبات آن را با آنچه امام‬ ‫مؤسسة الرسالة‪ ،‬مؤلف ‌‬
‫شافعي در «الرسالة» ص ‪ 598-597‬با تحقيق احمد شاكر كه گفته‪ :‬مقايسه كنيد و اينكه با ائمه‬
‫مخالفت كرده اند و محقق اديب از استادش محمد ابوزهره تقليد كرده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾29‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫واژه‌ي «متفق عليه» ن زد اهل ح ديث‪ ،‬به رواي اني اطالق مي‌ش ود كه بخ اري و‬
‫مسلم تخريج كرده اند‪ ،‬ليكن ابوالركات عبدالسالم بن تيميه‪ ،‬صاحب «منتقي األخب ار»‬
‫اين واژه را بر حديثي اطالق كرده است كه احمد و بخاري و مسلم به تحريج آن متفق‬
‫باشند‪.‬‬
‫ب به كار برده اند‪،‬‬
‫(‪ )2‬واژه‌ي «الشيخان» را تاريخ نويسان براي ابوبكر و عمر ‌‬
‫درحالي كه منظور محدثيين از اين واژه بخاري و مسلم است‪ ،‬و هرگاه شوافع در فقه‬
‫واژه‌ي شيخان را بكار برند «رافعي و نوري» است‪.1‬‬
‫ت‪ -‬آناني كه به بدعت حسنه اعتقاد دارند‪ ،‬مف اهيم سخنانش ان را تح ريم مي‌كنند و‬
‫عبارات را چنان زير و بم كرده و كلمات را تغي ير مي‌دهند كه با ه وا و هوسهايش ان‬
‫س ازگار مي‌ش ود‪ .‬بن ابراين در اينجا توض يح م راد ش وافع را كه از ق ول ابن رجب‬
‫حنبلي كه يكي از دانشمندان سرشناس جهان اسالم است نقل مي‌كنيم‪ ،‬ايش ان در كت اب‬
‫ارزش مندش «جمع العل وم والحكم» ص ‪ 253‬مي‌نويس د‪« :‬منظ ور ام ام ش افعي ‪ /‬از‬
‫آنچه يادآور شديم‪ ،‬اينست كه در اصل بدعت مذموم‪ ،‬بدعتي است كه در ش ريعت هيچ‬
‫اصلي نداشته باشد»‪ ،‬اص طالح ش ريعت به همين ب دعت گفته مي‌ش ود و ليكن ب دعت‬
‫پسنديده آن است كه با سنت موافق باشد يعني در سنت اصلي وجود داش ته باشد كه به‬
‫آن برگردد‪ ،‬اين به دليل موافق ب ودن آن با س نت اس ت‪ ،‬ب دعت لغ وي است نه ب دعت‬
‫شرعي‪.‬‬
‫مؤلف مي‌گوي د‪« :‬اين حقيقت زم اني واض حتر مي‌ش ود كه ببي نيم در اين روايت‬
‫حرمله بن يحيي امام ش افعي با احتج اج به ق ول س يدنا عمر س س خني ش بيه اين گفته‬
‫است و بر همين اساس قول شافعي تفسير مي شود‪.‬‬
‫منظور او همان منظور سيدنا عمر س بوده‪ ،‬يعني ب دعت لغ وي است نه ش رعي‪،‬‬
‫زيرا تمام بدعتهاي شرعي گمراهي اند؛ چون با قرآن‪ ،‬سنت و اجم اع و آث ار مخ الف‬
‫است؛ آيا شريعت چيزي جز اين است؟‬

‫شناخت بدعت واجب است‬


‫ِ‬ ‫ٍ‬
‫ض اَل لَة في النَّا ِر»‪« .‬تمام بدعتها‬ ‫‪ -1‬زيرا پيامبر ص فرموده‪ُ« :‬ك ُّل بِ ْد َع ٍة َ‬
‫ضاَل لَةٌ‪َ ،‬و ُك ُّل َ‬
‫گمراهي اند و فرج ام همه گم راهي ها آتش است»‪ .‬از اين فرم وده‌ي پي امبر اس تنباط‬
‫مي‌ش ود كه ش ناخت ب دعتها (در دين) و اجتن اب از آنها واجب اس ت‪ .‬هم انطور كه‬
‫شاعر مي‌گويد‪:‬‬
‫«شر را شناختم‪ ،‬نه به خاطر شر بودنش؛ بلكه به خاطر حف اظت خ ود از آن‪ ،‬هر‬
‫كس خير را از شر تشخيص ندهد‪ ،‬بدام آن گرفتار مي‌شود»‪.‬‬
‫اصل اين مسئله در سنت مشخص و واضح است؛ ب دليل ح ديث حذيفه بن اليم ان‪:‬‬
‫الش ِّر َم َخافَ ةَ أَ ْن يُ ْد ِر َكنِى» «مردم‬
‫َس أَلُهُ َع ِن َّ‬
‫تأْ‬ ‫ول اللَّ ِه ‪َ ‬ع ِن الْ َخ ْي ِر َو ُك ْن ُ‬
‫َّاس يَ ْسأَلُو َن َر ُس َ‬
‫« َكا َن الن ُ‬
‫از رسول هللا در خصوص خير مي‌پرسيدند و من از بيم گرفتار شدن بدام شر‪ ،‬از شر‬
‫سؤال مي‌كردم»‪.‬‬
‫‪ -2‬در شيوه‌ي عبادت تنها به شناخت س نت اكتفا نش ود؛ بلكه بايد ب دعتهايي را كه‬
‫ناقص عبادت به شيوه‌ي سنت است را بشناسيم؛ همانطور كه در باب ايم ان‪ ،‬ش ناخت‬
‫توحيد بدون شناخت شرك‪ ،‬كافي نيست‪ .‬خداوند متعال با اشاره به اين حعقيقت بزرگ‬

‫‪ -11‬و منظور از واژه شيخان در فقه حنفي‪ ،‬امام ابو حنيفه و امام ابو يوسف است‪( .‬مترجم)‬
‫﴿‪﴾30‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫مي‌فرماي د‪      + :‬‬


‫‪_        ‬‬
‫(بقره‪« .)256 :‬بنابراين كسي كه به ط اغوت كفر ورزد و به هللا ايم ان آورد‪ ،‬به‬
‫محكم ترين دس تاويز‌ها در آويخته است كه اص الً گسس تن ن دارد و هللا ش نوا و دانا‬
‫است»‪.‬‬
‫اين اصل اساسي محسوب مي‌گردد كه خداوند رسوالن را براي تحقق آن مبع وث‬
‫كرده و مي‌فرمايد‪        + :‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬
‫(نحل‪« .)36 :‬در ميان هر ملتي پيغمبري فرستاديم تا خداوند را عبادت و از طاغوت‬
‫دوري كند»‪.‬‬
‫اين اص لي است كه مؤمن ان در زن دگي ش ان عملي ك رده ان د‪ ،‬خداوند متع ال‬
‫مي‌فرماي د‪     + :‬‬
‫‪( _       ‬زمر‪« .)17 :‬كساني كه از‬
‫عبادت طاغوت دوري مي‌گزينند و به سوي هللا باز مي‌‌گردند‪ ،‬ايش ان را بش ارت ب اد‪،‬‬
‫پس مژده بده به بندگانم را»‪.‬‬
‫ال الَ إِلَ هَ إِالَّ اللَّهُ‬
‫و پيامبر ص اين امر را مورد تأكيد قرار داده و مي‌فرمايد‪َ « :‬م ْن قَ َ‬
‫ون اللَّ ِه َح ُر َم َمالُ هُ َو َد ُم هُ َو ِح َس ابُهُ َعلَى اللَّ ِه»(‪« .)1‬هر كس ال إله إال هللا‬ ‫و َك َف ر بِما ي ْعب ُد ِمن ُد ِ‬
‫َ َ َ َُ ْ‬
‫بگويد و به معبودان غير از هللا كفر ورزد‪ ،‬مال و خونش حرام مي‌گردد و حس ابش با‬
‫خداست»‪.‬‬
‫خدا و رسول تنها به پذيرفتن توحيد اكتف اء نكردند بلكه كفر به غ ير از هللا را ن يز‬
‫الزمه‌ي آن دانسته اند‪ ،‬اين امريست كه ش ناخت ش رك و كفر بر اس اس آن ض روري‬
‫است؛ و گرنه انسان نا خودآگاه بدام آن گرفتار مي‌شود‪.‬‬
‫خداوند متع ال مي‌فرماي د‪      + :‬‬
‫‪( _ ‬يوسف‪« .)106 :‬بيشترشان به هللا ايمان ندارند و مشركند»‪.‬‬
‫مسئله سنت و بدعت هم بدون تفاوت به همين صورت اس ت؛ اين امر در س فارش‬
‫پي امبر به اص حابش واضح و روشن اس ت‪ ،‬عرب اض بن س اريه س از پي امبر ص‬
‫اج ِذ َوإِيَّا ُك ْم‬ ‫روايت مي‌كند‪َ « :‬فعلَي ُكم بِسنَّتِى وسن َِّة الْ ُخلَ َف ِاء َّ ِ‬
‫اش ِدين الْم ْه ِديِّين َعضُّوا َعلَْي َها بِالنَّو ِ‬
‫َ‬ ‫الر َ َ َ‬ ‫َْ ْ ُ َُ‬
‫ض الَلَةٌ»‪« .‬بر شماست كه از سنت من و خلفاي راشدين‬ ‫ات األ ُُم و ِر فَ ِإ َّن ُك َّل بِ ْد َع ٍة َ‬
‫وم ْح َدثَ ِ‬
‫َُ‬
‫راهيافته پيروي كرده‪ ،‬آن را با دندانهايتان محكم بگيريد و بر شماست كه از ام ور نو‬
‫پيدا دوري كنيد؛ زيرا تمام بدعتها گمراهي اند»‪.‬‬
‫در اين حديث پيامبر با اشاره به حديث مذكور‪ ،‬مس لمانان را به ال تزام به س نت و‬
‫دوري از ب دعت دس تور مي‌دهد اين مس ئله‌اي است كه در ع الم واقعيت ن يز مش هود‬
‫است؛ زيرا شناخت يك چيز ب دون ضد آن نمي‌ش ود‪ .‬ابن قتيبه دين وري مي‌گوي د‪...« :‬‬
‫هرگز حكمت و ق درت ب دون خلق هر چ يز به هم راه ضد آن تش كيل نمي‌ش ود و هر‬
‫چييز با ضد خودش شناخته مي‌ش ود بن ابراين‪ ،‬ن ور با ظلمت‪ ،‬علم با جه الت‪ ،‬خ ير با‬
‫شر‪ ،‬نفع با ضرر و شيريني با تلخي شناخته مي‌شود»(‪.)2‬‬

‫‪ -‬مسلم‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬تاويل مختلف الحديث‪ ،‬ابن قتيبه ص ‪ ، 14‬دارالكتاب العربي – بيروت‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾31‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫خداوند متع ال مي‌فرماي د‪      + :‬‬
‫‪( _       ‬يس‪« .)36 :‬پاك‬
‫است [ذاتى] كه همه گونهها را آفري د‪ ،‬از [قبي ل] آنچه زمين مىروياند و از [جنس]‬
‫خودشان (انسانها) و از آنچه نمىدانند»‪.‬‬
‫منظور از ازواج‪ ،‬هر نوع مخلوق و ضد آن است‪ ،‬مانند مذكر و م ؤنث‪ + .‬‬
‫‪( _     ‬نجم‪« )45 :‬و او زوجين‪ ،‬مذكر‬
‫و مؤنث را خلق كرده است»‪ .‬و اين موضوع در كلمه‌ي ش هادتين (ال إله إال اهلل‪ ،‬محمد‬
‫رس ول اهلل) واضح است چ ون در ش هادت اول س لب و ايج اب و نفي و اثب ات است و‬
‫الوهيت را از غير هللا نفي و سلب كرده؛ زي را كسي جز هللا س زاوار اين امر نيست و‬
‫الوهيت تنها براي هللا ثابت است؛ چون او تنها معبود بر حق است و در ش هادت دوم‪،‬‬
‫پيروي از غير پيامبر نفي شده و تنها امر به پيروي از پيامبر ص مي‌كند‪.‬‬
‫نتيجه‪ :‬معناي شهادت اول اين است كه هيچ معبود بر حقي جز هللا نيست و معناي‬
‫شهادت دوم اين است كه هيچ كس جز رسول هللا ص بر حق نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬ل ذا بر دع وتگران واجب است كه مس لمانان را از ب دعتها و ش رك بر ح ذر‬
‫داشته و به توحيد و س نت ف را خوانند و دع وت به هللا بر همين اس توار اس ت‪ .‬خداوند‬
‫مي‌فرماي د‪       + :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( _‬آل عمران‪« .)104 :‬بايد از ميان شما گروهي باش ند كه به نيكي دع وت كنند‬
‫و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آنها خود رستگارند»‪.‬‬
‫منظور از امر به معروف امر به توحيد و سنت است و منظور از نهي از منك ر‪،‬‬
‫بر حذر نمودن از شرك و بدعت است؛ با همين شيوه‪ ،‬امت محمدي به عنوان به ترين‬
‫امت براي مردم بيرون شدند و افضلترين امتها گرديدند‪ ،‬خداوند متع ال مي‌فرماي د‪+ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( _   ‬آل عمران‪« .)110 :‬شما بهترين امت هستيد‬
‫كه به سود انسانها آفري ده ش ده اي د‪ .‬امر به مع روف و نهي از منكر مي‌كنيد و به خ دا‬
‫ايمان داريد»‪.‬‬
‫متأسفانه اين امر از اكثر گروههاي مسلمان معاصر به علت عدم آگاهي از اسباب‬
‫گرفت ار ش دن ب دام ب دعت و بي‌خ بري از س ود خ اتمه‌ي ب دعتي‪ ،‬مخفي مان ده اس ت‪.‬‬
‫اسبابي كه انسان را بدام ب دعت گرفت ار مي‌كند بس يار زي اد است و چه بسا كه ب رخي‬
‫علماء نيز بدان مبتال شده اند‪.‬‬

‫اسباب بدعت گذاري در دين‬


‫‪ -1‬بي‌خ بري از س نت پ اك و علم مص طلح ح ديث‪ ،‬بگ ونه‌اي كه ص حيح را از‬
‫ض عيف و درست را از نادرست تش خيص نمي‌دهن د‪ ،‬ش رايط بوج ود آم دن ب دعت و‬
‫كثرت احاديث ضعيف و موضوع را فراهم مي‌كند‪.‬‬
‫مانند بدعت «وحدة الوجود» كه بر اس اس ح ديث موض وع‪« :‬ما ما وس عني س مائي‬
‫وال أرضي ولكن وسعني قلب عبدي المؤمن» «آسمان و زمينم مرا در خود جاي ن داد ولي‬
‫قلب بنده مؤمنم مرا در خود جاي داد» بوجود آمده و مانن د‪ :‬ب دعت ن ور محم دي ص‬
‫﴿‪﴾32‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫كه بر اس اس ح ديثي موض وع و جعلي‪« :‬أول ما خلق اهلل ن ور نبيك يا ج ابر» «اولين‬
‫چيزي كه هللا آفريد‪ ،‬نور پيامبر تو بود‪ ،‬اي جابر!»‬
‫و نيز بدعت آفرينش مخلوقات به خاطر محمد ص كه به ح ديث دروغين‪« :‬ل والك‬
‫ل والك لما خلقت األفالك» «اگر تو نب ودي‪ ،‬افالك (مخلوق ات) را نمي‌آفري ديم» بر‬
‫مي‌گردد‪ ،‬و به اين دروغ پرداز پوشيده نماند اگر مخلوقات نبودند‪ ،‬محمد ص مبع وث‬
‫نمي‌شد؛ خداوند متعال مي‌فرمايد‪    + :‬‬
‫‪( _‬انبياء‪« .)107 :‬تو را نفرستاديم مگر براي رحمت بر عالميان»‪.‬‬
‫‪ -2‬م ردم رئيس اني جاهل انتخ اب مي‌كنند و از آن ان فت وا مي‌پرس ند و آن ان را‬
‫آموزش مي‌دهند و در نتيجه بدون علم به نام دين هللا فتوا مي‌دهند و در چنين شرايطي‬
‫استحسان‪ .‬كه بر پايه هواپرس تي و رأي شخصي اس توار است زي اد مي‌ش ود‪ .‬پي امبر‬
‫ْم بَِق ْب ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ِ ِ‬ ‫ْم انْتِ َز ً‬ ‫ِ‬
‫ض‬ ‫ض الْعل َ‬ ‫اع ا‪َ ،‬ي ْنتَ ِزعُ هُ م َن الْعبَ اد‪َ ،‬ولَك ْن َي ْقبِ ُ‬ ‫ص مي‌فرماي د‪« :‬إِ َّن اللَّهَ الَ َي ْقبِ ُ‬
‫ض الْعل َ‬
‫ض لُّوا‬ ‫س ئِلُوا‪ ،‬فَ أَ ْفَت ْوا بِغَْي ِر ِعل ٍْم‪ ،‬فَ َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫وس ا ُجهَّاالً فَ ُ‬ ‫َم ُي ْب ِق َعال ًم ا‪ ،‬اتَّ َخ َذ الن ُ‬
‫َّاس ُرءُ ً‬ ‫الْعُلَ َم اء‪َ ،‬حتَّى إِذَا ل ْ‬
‫َض لُّوا» (‪« .)1‬خداوند علم را با ب يرون ك ردن از قل وب علم اء نمي‌گ يرد‪ ،‬بلكه آن را‬ ‫َوأ َ‬
‫وسيله‌ي وفات علماء مي‌گيرد تا اينكه هيچ ع المي نمان د‪ ،‬در آن وقت م ردم‪ ،‬ج اهالن‬
‫را سران خود قرار مي‌دهند و مسائل ديني را از آنان مي‌پرس ند و آن ان هم ب دون علم‬
‫فتوا مي‌دهند و در نتيجه خودشان گمراه شده و ديگران را ن يز گم راه مي‌كنند» و اين‬
‫اع ِة أَ ْن‬ ‫َش ر ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫الس َ‬
‫اط َّ‬ ‫يكي از نشانه هاي قيامت اس ت‪ .‬پي امبر ص فرم وده اس ت‪ « :‬إ َّن م ْن أ ْ َ‬
‫اغ ِر»‪« .‬همانا يكي از نشانه ه اي قي امت اين است كه ب دنبال علم‬ ‫يلْت ِمس ال ِْعلْم ِع ْن َد األَص ِ‬
‫َ‬ ‫ََ َ َ‬
‫پيش اصاغر بروند» و ابن مبارك ‪ /‬مي‌گويد‪ :‬منظور از اصاغر بدعتيان است‪.‬‬
‫‪ -3‬عادات‪ ،‬رسوم و خرافاتي كه شريعت هيچ دالل تي بر آن ن دارد و م ورد قب ول‬
‫عقل هم نيست‪ ،‬مانند عزاداري و بدعت زيارت‪ ،‬شاعر گويد‪« :‬عروس ي‪ ،‬ع زاداري‪،‬‬
‫زي ارت و ديد و بازديد اگر خالف س نت باشد ص احب م نزل بد بخت و بيچ اره مي‬
‫شود»‪.‬‬
‫‪ -4‬تقليد و اعتق اد به عص مت ائمه مجتهد و يا مق دس دانس تن ش يوخ بگ ونه‌اي كه‬
‫مقامشان را نزديك مقام پيامبران برسانند (‪.)2‬‬
‫‪ -5‬پ يروي از آي ات و رواي ات متش ابه؛ خداوند متع ال مي‌فرماي د‪+ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( _  ‬آل عم ران‪« .)7 :‬اما كس اني كه در‬
‫دلهايشان كثري است براي فتنه انگيزي و تاويل به دنبال متشابهات مي‌افتند»‪.‬‬

‫خطر بدعت‬
‫سرانجام بد‪ ،‬بدعتي در دنيا و آخرت براي اثبات خطرناك بودن ب دعت كافيست و‬
‫عالوه بر اين خطرهاي زير را به دنبال دارد‪:‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬نگاه‪« :‬هدية السلطان إلي مسلمي بالد اليابان» با تحقيق مؤلف‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫﴿‪﴾33‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫ث فِى‬
‫َح َد َ‬
‫‪ -1‬اعمال بدعتي مردود و بي اعتبار مي‌گردد‪ ،‬پيامبر مي فرمايد‪َ « :‬م ْن أ ْ‬
‫س ِم ْنهُ َف ُه َو َردٌّ» (‪« .)1‬هر كس در دين ما چيزي كه از ما نيست‪ ،‬بوجود آورد‪،‬‬
‫أ َْم ِرنَا َما ل َْي َ‬
‫مردود است»‪.‬‬
‫بويژه آناني كه بدعت را حسنه مي‌پندارند‪ ،‬خداوند متع ال مي‌فرماي د‪  + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( _      ‬كه ف‪-103 :‬‬
‫‪« .)104‬بگ و‪ :‬آيا ش ما را از زيانك ارترين م ردم آگ اه كنم؟ آن ان كس اني هس تند كه‬
‫سعي‌شان (به سبب تباهي عقيده و باورشان) در زندگي دنيا هدر مي‌رود و خود گم ان‬
‫مي‌برند كه به بهترين وجه كار نيك مي‌كنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬ب دعتي تا زم اني كه بر ب دعتش مصر باشد از توبه مح روم اس ت؛ ل ذا بيم آن‬
‫است كه با س وء خاتمه از دنيا ب رود‪ .‬پي امبر ص مي‌فرماي د‪« :‬إن اهلل حجب التوبة عن‬
‫ص احب كل بدعة ح تى ي دع بدعته» (‪ .)2‬ترجم ه‪ :‬خداوند توبه ب دعت ک اران را نمی‬
‫پذیرد تا اینکه بدعتشان را ترک کنند‪.‬‬
‫‪ -3‬بدعتي بر ح وض وارد نمي‌ش ود و از ش فاعت رس ول هللا ص بي‌به ره اس ت‪،‬‬
‫ال ِم ْن ُك ْم َحتَّى إِذَا أ َْه َويْ ُ‬
‫ت‬ ‫ض‪ ،‬لَُي ْر َف َع َّن إِل َّ‬
‫َى ِر َج ٌ‬ ‫ْح ْو ِ‬ ‫پيامبر ص مي‌فرمايد‪« :‬أَنَا َف َرطُ ُك ْم َعلَى ال َ‬
‫ول‪ :‬الَ تَ ْد ِرى َما أ ْ‬
‫َح َدثُوا َب ْع َد َك»(‪.)3‬‬ ‫َص َحابِى‪َ .‬ي ُق ُ‬
‫بأ ْ‬ ‫َى َر ِّ‬ ‫ألُنَا ِول َُه ُم ا ْختُلِ ُجوا ُدونِى فَأَقُ ُ‬
‫ول‪ :‬أ ْ‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬صحيح طبراني‪ ،‬ترندي و آن را حسن دانسته است‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬بخاري و غيره‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾34‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫معناي «أنا فَ َرطُكم علي الحوض»‬


‫جمله‌ي «أنا فَ َرطُكم علي الح وض» از رس ول هللا ص لی هللا علیه و آله و س لم با‬
‫تواتر نقل شده است و معناي آن براساس گفته‌ي اهل علم چنين است‪:‬‬
‫ابن االثير رحمه هللا مي‌گويد‪« :‬أنا فَ َرطُكم علي الحوض» يعني من پيش از شما بر‬
‫‪,‬رط‪ :‬در صورتي كه از ديگ ران‬ ‫حوض مي‌رسم‪ ،‬مي‌گويد‪ :‬فَ َرط يَ ْف ِرط‪ ،‬فهو ف‪,,‬ا ِرطٌ‪ ،‬وفَ‪َ ,‬‬
‫جلوتر باشد و براي طلب آب زودتر برسد تا براي آن ان دلو و ريس مان آم اده كن د» و‬
‫‪1‬‬
‫در «اللسان» آمده است «الفارط‪ :‬جلو افتاده‪ ،‬سابق»‬
‫ن ووي رحمه هللا مي‌گوي د‪ :‬اهل لغت مي‌گوين د‪ :‬الفَ َرط‪ ،‬با فتح ف اوراء و الف ارط‪،‬‬
‫كسي است كه پيش از ديگ ران بر آب برسد تا ح وض و دلو و ديگر اب زار را ف راهم‬
‫كند «ف‪,,‬رطكم علي الح‪,,‬وض» يع ني‪ :‬پيش از ش ما به ح وض مي‌رسم و آن را آم اده‬
‫‪2‬‬
‫مي‌كنم»‪.‬‬
‫اين حديث بر كمال شفقت و مهرباني رسول هللا صلی هللا علیه و آله و سلم نس بت‬
‫به امت خويش‪ ،‬داللت دارد‪.‬‬
‫««من پيشاپيش شما بر حوض مي‌رسم و مرداني از شما نمايان مي‌ش وند و ناگ اه‬
‫از ميان ربوده مي‌شوند‪ ،‬مي‌گويم‪ :‬پروردگارا! اصحاب مرا كجا بردن د؟ گفته مي‌ش ود‬
‫نمي‌داني كه پس از تو چه كرده‌اند»‪.‬‬
‫ول‪ُ :‬س ْح ًقا ُس ْح ًقا لِ َم ْن‬ ‫ك الَ تَ ْد ِرى َما بَ َّدلُوا َب ْع َد َك فَ أَقُ ُ‬ ‫و در روايتي ديگر آمده است‪« :‬إِنَّ َ‬
‫َّل َب ْع ِدى»(‪« .)3‬نمي داني كه پس از تو چقدر عوض شدند‪ ،‬مي‌گ ويم‪ :‬كسي كه پس از‬ ‫بَد َ‬
‫من تغيير كرده از من دور باد»‪.‬‬
‫اين ح ديث نمي‌تواند ب راي روافض كه اص حاب پي امبر ص بجز علي‪ ،‬اب وذر‪،‬‬
‫مقداد‪ ،‬سلمان‪ ،‬عمار ابن ياسر و حذيفه را تكفير كرده اند‪ .‬حجتي باشد‪.‬‬
‫ت‪ ،‬بدعتگ ذاري عمل كن د‪ ،‬بر اوس ت‪،‬‬ ‫‪ -4‬گن اه هر كس تا روز قي امت كه به ب دع ِ‬
‫زي را خداوند متع ال مي‌فرماي د‪    + :‬‬
‫‪( _        ‬نحل‪.)25 :‬‬
‫«روز قيامت‪ -‬به طور كامل بار گناهان خويش و [نيز برخى] از بار گناه ان كس انى‬
‫را كه از روى نادانى گمراهشان مىسازند‪ ،‬بر خواهند داشت»‪.‬‬
‫و پيامبر ص مي‌فرمايد‪َ ... « :‬و َم ْن َس َّن ُس نَّةً َس يِّئَةً َك ا َن َعلَْي ِه ِو ْز ُر َها َوِمثْ ُل ِو ْز ِر َم ْن َع ِم َل‬
‫ص ِم ْن أ َْو َزا ِر ِه ْم َش ْىءٌ» «هر كس راه و روش ب دي در اس الم پايه‬ ‫ِ‬
‫بِ َها م ْن غَْي ِر أَ ْن ُي ْنَت َق َ‬
‫گذاري كرد گناه آن و هر كس بعد از او به آن عمل كن د‪ ،‬ب دون اينكه از گناه ان آن ان‬
‫كم شود‪ ،‬بدوش اوست»‪.‬‬
‫اين فقط بدان سبب است كه او راه و روش س وء را مس لكي ق رار داده تا ديگ ران‬
‫از او پيروي كنند؛ لذا چنين افرادي بايد از خدا بترسند و بدانند با گذشت زمان بدعتها‬
‫آشكارتر مي‌شود و بر شهرت و انتشار آن افزوده مي‌شود و همچن ان اين روند ب اعث‬
‫افزايش وزن گناه بدعتگذار مي‌گردد و بدعت نيز موجب از بين رفتن سنتهاي مقابلش‬
‫مي‌گردد‪ ،‬گناه اين نيز بدوش بدعتي خواهد بود و اين گناهي چند برابر گناه بدعتگذار‬
‫اس ت‪ .‬ب دعت خ وارج كه پي امبر ص در مع رفي آن ان فرم ود‪« :‬از دين چن ان خ ارج‬
‫‪ .1‬النهايه ص‪ ،701 :‬لسان العرب ‪.10/233‬‬
‫‪ .2‬صحيح مسلم با شرح نووي ‪.15/53‬‬
‫‪ -‬ر‪.‬ك‪ .‬بخاری و تأويل مختلف الحديث ص ‪ 14‬دارالكتاب العربي‪ ،‬بيروت‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫﴿‪﴾35‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫مي‌شوند كه همانطور كه تير از چله‌ي كم ان ب يرون مي‌رود»(‪ .)1‬بيش تر ما را متوجه‬


‫حال بدعتگذاران مي‌‌كند‪ .‬تنها علت خروج آن ان از دين‪ ،‬ب دعت گذاريش ان است و اين‬
‫همان چيزيست كه پيامبر ص در اين كه فرمود‪« :‬مسلمان را مي‌کش ند و بت پرس تان‬
‫را رها مي‌كنند اگر آنان را دريابيم‪ ،‬همچون قوم عاد‪ ،‬آنها را مي‌كشم» (‪.)2‬‬
‫ث فِ َيها َح َدثًا‪ ،‬أ َْو‬‫َح َد َ‬
‫‪ -5‬بدعتگزار و بدعتي ملعون است‪ ،‬پيامبر ص فرم ود‪َ « :‬م ْن أ ْ‬
‫َّاس أ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ين» «هر كس بدعتي در دين پديد آورد‬ ‫آوى ُم ْح دثًا‪َ ،‬ف َعلَْي ه ل َْعنَ ةُ اللَّه َوال َْمالَئِ َك ة َوالن ِ ْ‬
‫َج َمع َ‬ ‫َ‬
‫يا بدعت گزاري را پناه دهد‪ ،‬لعنت خدا‪ ،‬مالئكه و تمام مردم بر او باد»‪.‬‬
‫‪ -6‬ب دعتي و ب دعتگزار هم واره از هللا فاص له مي‌گ يرد‪ .‬گ واه اين حقيقت ح ديث‬
‫صحيحي است كه خوارج را توصيف مي‌كند‪« :‬شما نماز تان را در برابر نمازشان و‬
‫روزه‌ي تان را در برابر روزه‌ي شان كوچك مي‌شماريد ‪ ...‬آن ان چن ان از دين خ ارج‬
‫مي‌شوند كه تير از چله‌ي كمان بيرون مي‌رود» شاهد مي‌ك نيم كه رس ول هللا ص اول‬
‫توض يح مي‌دهد كه آن ان چگونه در پايبن دي به بدعتهايش ان چگونه كوش ان و فع ال‬
‫هستند و سپس توضيح میدهد كه چگونه از هللا فاصله مي‌گيرند‪.‬‬
‫‪ -7‬گواهي و شهادت بدعتي كه به بدعتش دعوت مي‌دهد‪ ،‬قبول نمي‌شود و مردود‬
‫است‪.‬‬
‫هر كس به بدعت دعوت دهد‪ ،‬شايسته است براي دفع ضررش‪ ،‬در دنيا مج ازات‬
‫شود و كمترين مجازاتش اين است كه با او قطع رابطه شود و او در دين هيچ ارزشي‬
‫ن دارد و نبايد از او علم آم وخت و فت وا س وال نم ود و ش هادت و گ واهي او هيچ‬
‫اعتباري ندارد‪ ،‬لذا علماء‪ ،‬محدثين‪ ،‬فقهاء و اصولي‌ها اتفاق نظر دارند كه مبتدعي كه‬
‫با بدعتش كافر مي‌شود‪ ،‬شهادتش قبول نمي‌شود و مبت دعاني هم كه به بدعتش ان ك افر‬
‫نمي‌شود يعني بدعتشان از نوع بدعتي است كه موجب كفر نمي ش ود‪ ،‬ب از هم روايت‬
‫مبتدعي كه دروغ گفتن را در تأييد به طرفداري مذهبش ج ايز مي‌دان د‪ ،‬ك رده ان د‪ .‬از‬
‫ام ام ش افعي روايت اس ت‪« :‬ش هادت هواپرس تان را قب ول مي‌كنم‪ .‬بجز خطابيه(‪....)3‬‬
‫زيرا آنان گواهي دادن به دروغ را براي تأييد و ياري مذهب و موافقانشان‪ ،‬جايز مي‬
‫دانند»(‪ .)4‬البته ب رخي از علم اء گفته ان د‪ :‬روايت كسي كه به ب دعتش دع وت نده د‪،‬‬
‫پذيرفته مي‌ش ود‪ ،‬اين نظريه است كه مي‌گوي د‪« :‬نظ ريه‌ي به تر و ع ادالنه‌تر و‬
‫صحيح‌تر اين است كه به بدعتش دعوت ندهد قبول مي شود‪.‬‬
‫بنابر همين است كه ص احبان ص حيح (بخ اري و مس لم) از ب دعت گ زاري كه به‬
‫بدعتش دعوت مي دهد حديث روايت نكرده اند‪ .‬اما آنان و ديگر محدثان از مبت دعاني‬
‫كه قلبا ً قدري‪ ،‬خوارج و ‪ ...‬هستند حديث روايت كرده اند‪( .‬شرح صحيح مس لم ‪1/60‬‬
‫و اإليمان ابن تيميه ‪.) 368/‬‬
‫واجب است با مبتدعان قطع رابطه كنيم‬
‫برادر مسلمان! بايد دانست كه حال متوجه شديم بدعت از ظالم انه‌ترين گناه ان و‬
‫معاصي و پيك كفر است‪ ،‬بر ما الزم است كه مبتدعان جدا ش ده و با آن ان قطع رابطه‬
‫‪ -‬شيخان و احمد‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬شيخان و غيره‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬نگاه مقاالت اإلسالمين ‪ ، 1/75‬الملل والنحل ‪ 1/79‬و الفرق در بين الفرق ‪.247 /‬‬ ‫‪3‬‬

‫نميكنند و‬
‫حربهاي دريغ ‌‬
‫‌‬ ‫‪ -‬واقعيت اين است كه تمام حزبيها به نفع افراد حزبشان از هيچ‬ ‫‪4‬‬

‫بسياري تحت شعار مصلحت دعوت عمالً نشان داده اند كه هدف وسيله را توجيه ‌‬
‫ميكند هر‬
‫چه باشد؟‪.‬‬
‫﴿‪﴾36‬‬ ‫بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت‬

‫نموده و عمل شان را منكر بدانيم‪ ،‬چ ون خداوند متع ال مي‌فرماي د‪  + :‬‬
‫‪( _       ‬آل‬
‫عمران‪« .)105 :‬و مانند كس اني نباش يد كه پس از آم دن نش انه‌هاي روش ن‪ ،‬پراكن ده‬
‫ش دند و اختالف كردند»‪ .‬و مي‌ميفرماي د‪    + :‬‬
‫‪( _     ‬انعام‪« .)159 :‬بي گمان كساني كه‬
‫دين خود را پراكنده مي‌دارند و دسته و دسته و گ روه و گ روه مي‌ش وند‪ ،‬به هيچ وجه‬
‫از آنان نيستي»‪.‬‬
‫امام شاطبي ‪ /‬مي‌گويد‪ :‬گروه نجات يافته (اهل س نت) م أمور است كه با مبت دعان‬
‫دش مني و مخ الفت كند و با آن ان هيچ گونه رابطه‌اي دوس تانه نداش ته باشد و جنگ و‬
‫كشتار و‪ ...‬جلوي آناني را كه به سمت و سوي آن ان گ رايش داند بگيرند و علم اء‪ ،‬ما‬
‫را از همراهي و همنشيني آنان بر حذر داشته و همين هشدار و ممانعت علم اء انش اء‬
‫هللا موجب خواهد شد كه دشمني با آنان و تنفر و بي‌زاري‌شان در وجود ما القاء ش ود‪.‬‬
‫البته اين در خصوص كساني مصداق پيدا مي‌كند كه با بدعتشان از جماعت مس لمانان‬
‫خ ارج ش ده و از راهي غ ير از راه مؤمن ان پ يروي ك رده ان د‪ ،‬با اينها الزم است كه‬
‫مطلقا ً دشمني داشته باشيم و به آنان واجب است كه به راه مؤمنان برگردند و مؤمن ان‬
‫را دوست داشته باشند‪.‬‬
‫والسالم ومن هللا التوفيق‬
‫تابستان ‪1383‬هـ ش‪.‬‬

You might also like