Professional Documents
Culture Documents
تأليف:
سليم الهاللي
﴿﴾2 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
فهرست عناون
صفحه عنوان شماره
4 1مقدمه
4 2تعريف بدعت
6 3هر كس به استحسان باور داشته باشد،بيقين شريعت جديدي آورده
است
6 4توضيح
9 5تمام بدعتها گمراهي اند
13 6اينكه ب دعت و س نت هرگز يكجا جمع نمي ش ود،اص لي است كه
سلف صالح بطور قطع آن را فهميده بودند
17 َرد بر معتقدان به بدعت حسنه 7
17 8شبهات
19 9اين بدعت خوبي است
27 10عرف و آداب و رسوم محلي
29 11مسائلي كه به صورت خاص نهي شده اند
31 12جمع آوري ق رآن و نوش تن آن در يك مص حف و بس نده ك ردن بر
مصحف عثمان س
35 13دسته بندي بدعت به احكام پنج گانه
39 14شناخت بدعت واجب است
42 15اسباب بدعت گذاري در دين
43 16خطر بدعت
46 17واجب است با مبتدعان قطع رابطه كنيم
﴿﴾3 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
تعريف بدعت
-1بدعت در لغت دو معنا دارد:
ميفرماي د+ :اول :چيز خود ساختهاي كه قبالً همانندي نداشته،خداوند متعال
( _ احق اف« .)9 :بگ و :من از مي ان پي امبران
(پديدهاي) نو نيستم» يعني من نخستين پيامبر نيستم،بلكه پي امبران زي ادي پيش از من
فرستاده شده اند و من پس از مدتي كه پيامبري مبعوث نشده بود،مبعوث شدم.
و به شخصيتي كه كاري انجام دهد كه پيش از او كسي نكرده باشد (ابدع ،ابتدع و
ميگوين د ،يع ني ب دعت آورده اس ت .و آيهي _ + تبدع)
(حديد« .)27 :و رهبانيتي كه خود آن را پديد آورده اند»بيانگر همين معنا است.
( _ +بق ره« .)117 :بوج ود آورن ده آس مانها و
زمين»صفتي از صفات خداوند متعال است،زيرا فقط خداوند متع ال اينها را بوج ود
آورده است .در حالي كه پيش از آن شبيه مانندي نداشته است خداوند ميفرمايد+ :
( _ بقره« .)117 :پديد آورنده آسمانها و زمين».
دوم :به معن اي خس تگي و درمان دگي،زم اني كه ش تر از الغ ري و بيم اري و
خستگي زانو زند،ميگويد« :ادعت اإلبل» (شتر خسته شد) گاهي خستگي فقط در پاي
ميگويد:شتر با خستگي و لنگان لنگان او را برد.1 حيوان است
ميگ ردد،زي را خس ته ش دن ش تر به معن اي اين معناي دوم نيز به معناي اول بر
است كه خس تگي ت ازه وج ود او را ف را گرفته و اين منظ ور با اش اره به همين معنا
ميگويد :گويا خستگي با وجود آمدن در بدن حيوان او را از حالت عادي حركت ب از
داشته،يعني يك مسئله جديد برايش بوجود آمده است.
ع َعلَ َّى ِم ْن َها» «هر گاه از آن براي من چيز
تازهاي پديد َصنَ ُع بِ َما أُبْ ِد َ
فأ ْ
و حديث « َك ْي َ
آمد من چكار كنم»نيز به همين معناست.
از آنچه گذشت روشن ميشود كه بدعت نامي است براي شكل ،و چيزي كه ت ازه
واژهي بدعت در دنيا براي خير و شر بوجود آمده و قبالً شبيه و مانندي نداشته است ،
2
بكار ميرود،و در عرف بيشتر براي مذمت بكار ميرود .
علماء در تعريف بدعت در اصطالح شريعت اختالف دارند،برخي ب دعت را در
برابر سنت قرار داده و برخي بدعت را بصورت ع ام به هر نو پیدای (خ وب يا ب د)
كه پس از عصر پي امبر ص به وج ود آم ده اطالق ك رده ان د ،و ش ايد به ترين و
كاملترين تعريف بدعت در اصطالح شريعت اين باشد كه ب دعت:به راه و روشي نو
ميشود كه با شريعت شبيه بوده و به قصد عبادت و ن زديكي به خ دا پيدا در دين گفته
3
انجام ميشود و دليلي شرعي صحيح به صورت اصل يا وصف نداشته باشد .
مؤلف ميگوي د :با جمله (به قصد نزديك ش دن به خ دا)در تعريف ب دعت ،ام ور
ميش ود ،مانن د :پديد آوردن ماش ين آالت ،اس لحه،هواپيما و نوش تن دنيا از آن خارج
كتابه ا ،و،...اينها وس ائل مش روع و جايزن د ،چ ون منجر بهم ان ميش ود كه با نص
ميش ود نهجايز،و از اين تعريف مستثناست .و احكام دنياست كه به پنج دسته تقسيم
نميش ود مگر باب دعت در دين،همانند آن است كه ميگوين د«:هر چه واجب كامل
- 1ر .ك .لسان العرب ،ابن منظور(.)8/7
- 2ر.ك .النهاية في غريب الحديث واألثر ،ابن األثير ( ) 1/107المكتبة اإلسالمي.
- 3االعتصام .1/37
﴿﴾5 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
آن،آن هم واجب است» .بگونهاي كه ع زبن عبد الس الم ب دعت دي ني را به پنج دس ته
تقسيم كرده است!.1
هر كس به استحسان باور داشته باشد،بيقين شريعت جديدي آورده است
نديده) و مذمومه (م ذمت ش ده)، -1تقسيم بدعت بر حسنه،قبيحه،محم وده( ،پس
تقسيمي است كه دليل شرعي ندارد ،زيرا با آي ات ص ريح ق رآن و رواي ات ص حيحي
پيامبر ص منافات دارد.
توضيح:
الف -بايد دانست ،يكي از مسائل اصلي كه واجب است به آن اعتق اد داش ته باش يم
و ايم ان ب دون آن ص حيح نخواهد ب ود،اين است ك ه :اس الم دي ني است كه خداوند
ساختمان آن را محكم و كامل نموده و مسلمانان بايد قوانين آن را در زندگي به اجراء
در آورد ،و يا به عبارتي بر مردم الزم است كه بشنوند او را اطاعت كنند ،داليل اين
مسئله آشكار اس ت ،خداوند لطيف و خب ير ميفرماي د + :
( _ مائده:
« .)3امروز دينم را بر شما كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسالم را (به
عنوان)دين (هميشگي) براي شما پسنديدم».
ب -بر پيامبر رحمت الزامي بود كه حق رسالتش را ادا كرده و بدون كم و كاست
نميك رد، اس الم را ابالغ نماي د،ب دون ترديد پي امبر ص اين ك ار را ك رده،و اگر
رسالتش را ابالغ نكرده بود (در حالي كه هرگز چنين نيست) و پيامبر با خش نودي و
رض ايتش از خداون د،به رحمت پروردگ ار نپيوس ته مگر اينكه دين را كامل ك رد،
بگونه اي كه نياز به افزودن ندارد خداوند و مؤمنان به اين حقيقت گواهي داده ان د،و
ت َش ْيئًا ِم َّما أ ََم َر ُك ُم اللَّهُ بِ ِه إِالَّ
تنها گواهي هللا كافي است .و پيامبر ص فرمودهَ « :ما َت َر ْك ُ
2
ت َش ْيئًا ِم َّما َن َه ا ُك ُم اللَّهُ َع ْن هُ إِالَّ َوقَ ْد َن َه ْيتُ ُك ْم َع ْن هُ» «هيچ چ يز از َوقَ ْد أ ََم ْرتُ ُك ْم بِ ِه َوالَ َت َر ْك ُ
دستورات خداوند را نگذاشتهام مگر اينكه شما را بدان امر كردم،و هيچ نهي الهي را
فروگ ذار نك ردم مگر اينكه ش ما را از آن نهي ك ردم» .3و فرم ود« :قَ ْد َت َر ْكتُ ُك ْم َعلَى
ك»« .4ش ما را بر روش ني كه شب آن ض ِاء ل َْيلُ َها َكَن َها ِر َها الَ يَ ِزي ُغ َع ْن َها َب ْع ِدى إِالَّ َهالِ ٌ
الَْب ْي َ
همچ ون روزش است گذاش تم و هر كسي بعد از من ،از آن منح رف ش ود،هالك
ميشود».
مسئلهاي است كه دشمنان اسالم (لعنت خدا بر آنان باد) نتوانستند ش گفتي ت -اين
و تعجبشان را از اين نظام فراگير و كامل الهي كه در كتاب زن دگي هيچ چ يز ريز و
درشت را فرو گذار نكرد (مگر اينكه بر شمرد) كتمان كنند.
پي امبر ص اين نظ ام و برنامه فراگ ير را كه از تولد تا روزي كه انس ان را لحد
ميشود،به مسلمانان آموزش داده بعن وان مث ال:ف ردي يه ودي به س لمان س گذاشته
ميدهد ح تي آداب دستش وئي را! گفت: گفت :پيامبر شما هر چيز را به ش ما آم وزش
آري،ما را از رو يا پشت كردن به قبله در هنگ ام قض اي ح اجت و از اينكه با دست
راست اس تنجاء ب زنيم يا كم تر از سه س نگ اس تفاده ك نيم و يا با پلي دي و اس تخوان
استنجاء بزنيم ،نهي كرده است.1
ث -قانون گذاري حق پروردگار است،نه حق بشر ،اگر اف زودن بر اس الم ج ايز
باش د ،كم نم ودن از آن هم ج ايز اس ت ،بهمين دليل پي امبر ص از اف زودن بر دين
ُم َح ِديثاً فَالَ تَ ِزي ُد َّن َعلَ َّى» «آنگاه كه به شما س خني
ممانعت كرده و فرموده« :إِذَا َح َّد ْثتُك ْ
گفتم ،هرگز بر آن نيافزايد».2
اگر افزودن بر دين جايز باشد،پس كاستن از آن هم ج ايز خواهد ب ود زش تي اين
سخن براي گوينده كافي است ،و بجز جاهالن كسي از اين سخن خرسند نخواهد شد.
و اگر افزودن بر دين و كاس تن از آن درست باش د ،در نتيجه ب دعتگزار به زب ان
حال يا مقال گويندهي اين سخن است كه شريعت كامل نشده و مس ائلي ب اقي مان ده كه
خ وب است بر آن اف زوده ش ود،زي را هر كس معتقد باشد كه دين از هر حهت كامل
نميكند و چ يزي بر آن نميافزايد و هر كس بر خالف اين اس ت،قطع ا ً نو آوري
باوري داشته باشد ،به اتفاق اهل سنت،از راه راست منحرف شده و گمراه است.
ج -بدعت گذار خود را ش بيه ش ارع حكيم (خداون د) ق رار ميده د ،زي را خداوند
ق وانين و ش ريعت را فرس تاده و از بن دگان خواس ته كه آن را اج راء كنند و در
اختالفات او را داور قرار دهند.
و اگر قانونگذاري حق مخلوقات و در محدودهي درك آنان ميبود،خداوند قوانين
ميگ وييم:كسي نميك رد بهمين دليل شريعتها را نميفرستاد .و پي امببران را مبع وث
ميدان د،زي را او دروازهي اختالف كه در دين بدعتگذاري كند خ ودش را ش ريك هللا
را ب از ك رده و با خداوند در قانونگ ذاري به رق ابت پرداخت ه،و اين واقعيت را كه
خداوند اراده نموده كه تنها قانونگذار خودش باشد،رد كرده است.
ميگوي د:هر كس قائل به آنچه گفته شد فهم س لف ص الح اس ت،ام ام ش افعي
استحسان باشد،بيقين كه شريعت جديدي آورده است .امام احمد ميگويد :اصول سنت
به اعتق اد ما اين است كه راه و روش اص حاب پي امبر تمسك ج وئيم و به آنها اقت داء
كرده و بدعت ها را رها و ترك نمائيم و هر بدعت گمراهيست.
پيش از اين دو امام بزرگوار ،ام ام دارالهجرة ام ام علم و ه دايت گفته اس ت:هر
كس در اسالم بدعتي ساخت و اعتق اد داشت اين ب دعت حس نه اس ت ،قطع ا ً به عقي ده
ميفرمايد+ :ص در ابالغ رسالت خيانت كرده است ،زيرا خداوند متعال پيامبر
( _ مائده« .)3 :ام روز دينم را بر ش ما كامل نم ودم و نعمتم را بر
شما تمام نمودم و اسالم را (به عن وان)دين (هميش گي) ب راي ش ما پس نديدم» هر چه
در آن روز دين نبوده امروز دين نيست.
-2نيك پنداران بدعتها سزاوار چ نين حكم وحشت آوري است كه س رانجام آن ان
جهنم خواهد بود ،هر چه بد سرانجامي است،زيرا آنان بر آنچه در حال اجراء ب ود و
زحمت آن را كشيده بودند (شريعت) قناعت نكرده و بدعت بوج ود آورده و حكم خ دا
را رد كردند.
-41مسلم ،صاحبان سنن ،احمد.
-52احمد و آلباني در سلسلة األحاديث الصحيحة ( )346اين حديث را صحيح قرار داده اند.
﴿﴾7 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
بدعتگذار ،به آنچه سلف صالح راضي و خرسند بودند راضي نش ده؟!! و دليل از
بوجود آوردن از بدعتش اين بوده كه ايراد و اشكالهائي را كه در دين بوده،بگيرد؟!!
در حالي كه سلف ،آناني كه در شناسايي مسائل،قويتر و شايس تهتر از ديگ ران بودند
با علم و آگ اهي بر هم ان بس نده كردند و با نگ اهي ژرف دست نگه داش تند و در
محدودهاي كه كفايت ميكرد،سخن ميگفتند و شريعت روشن ،هموار و شفا بخش را
بجا گذاشتند كه رنگش رهروان راه را مسرور و شادمان ميكرد.
-3بدعتگ ذار ،زش تي و زيب ايي و نيكي و ب دي را از زاويه عقل ميشناسد اما
حقيقت اين است كه هرگز عقل مس تقل نيس ت ،و بر هر چ يزي كه اصل و مس تقل
نباشد،چيزي ديگر بنا نخواهد شد و بنا بر چيزي كه مطلقا ً از پيش اصل و پايه باشد،
ص ورت ميگ يرد و عقل ب دون وحي نمي تواند مس تقالً به عقل داده ش ود تا آنها را
درك نمايد .در كتاب «القرآن يتحدي» در اين باره بحثي طوالني كرده ام.
-11تخريج از ترمذي ،ابن ماجه ،احمد ،دارمي ،حاكم ،ابن حبان و آلباني اين حديث را تخريج كتاب
السنة ( )1/29صحيح قرار داده است.
- 2تخريج از مسلم و جملهي «كل بدعة ضاللة» از مسلم و بيهقي است و جمله آخر حديث يعني
«وكل ضاللة في النار» را نسائي با اسناد صحيح روايت كرده است.
-تخريج از احمد و ابن حبان ،اصل اين حديث در صحيحين است. 3
-مسلم. 5
﴿﴾9 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
خصوص ترديد و توقيفي نداش ته اند و اينك س خنان مس تند و ص حيح و موض عگيري
صريح و عملي آنان:
اگر از صحابه الگو گرفته شود قلب انس ان مس لمان ص يقل داده و همچ ون ب رف
س فيد ميش ود و نظريه بدعتگ ذاران باطل ميگ ردد و اينك حق ايقي كه به روش ني
برسيم:
عبدهللا بن مسعود س ميگويد« :از قرآن و سنت پيروي كنيد و ب دعتگزاري نكنيد
كه به اندازه كافي به شما داده شده است».1
عبدهللا بن عمر ب ميگوي د« :تم ام ب دعتها گمراهين د ،هرچند م ردم آنها را نيك
(.)2
بپندارند»
اگر به عمل و رفتار اين بزرگواران بنگ ريم،ميبي نيم دقيق ا ً با گفتارش ان مط ابق
بوده .روايت است كه«:پيش از نماز صبح بر دروازهي عبدهللا بن مسعود مينشستيم
و همين كه ب يرون ميآمد با او به مس جد ميرف تيم،كه ابو موسي اش عري آمد و گفت:
آيا ابو عبد ال رحمن (ابن مس عود) ب يرون ش ده؟ گف تيم:خ ير،با ما نشست تا اينكه ابن
مسعود بيرون ش د .همگي برخواس تيم،ابوموسي به او گفت :اي ابو عب دالرحمن (ابن
مسعود) اندكي پيش در مسجد چيزي ديدم كه به منظرم نا پس ند آمد و الحمد هلل چ يزي
جز خ ير ندي دم.گفت :آن چه ب ود؟ گفت :اگر زن دگي باشد ميبي ني و گفت :در مس جد
گروهي را ديدم كه حلقه وار به انتظار نم از نشس ته اند و س نگ ريزهه ايي در دست
داشتند و در هر حلقه مردي بود كه ميگفت :با اين سنگ ريزهها صد بار «هللا اكبر»
بگوييد ،چ ون ميگفتند ميگفت :صد ب ار «ال إله إال هللا» بگويي د ... ،و ميگفت :صد
بار «سبحان هللا» بگوييد!!
ابن مس عود گفت :تو چه گف تي؟ ابوموسي گفت :به آنها چ يزي نگفتم! و منتظر
دستور هستم.
ابن مسعود س گفت :چرا دستور ندادي گناهانش ان را بر ش مارند و نيكي هايش ان
را ض ايع نكن د .راوي ميگوي د :با ابن مس عود و ابو موسي رف تيم تا اينكه هم ان
حلقههاي ذكر را ديديم،گفت :اين چه كاري است كه ميكنيد؟!!
گفتند :س نگ ري زه ه ايي است كه با آنها «هللا اك بر»«،ال إله إال هللا» و «س بحان
هللا» ميگوييم.
ابن مس عود گفت :گناهانت ان را برش ماريد من ض مانت ميكنم كه چ يزي از نيكي
هايت ان كم نش ود و گفت :واي بر ش ما اي امت محمد ص چه زود زم ان هالكت و
نابودي تان فرا رسيده ،اينها جمع كث يري از اص حاب پيامبرت ان است و اين لباس هاي
اوست كه هنوز كهنه نشده و ظرفهايش نشكسته ،سوگند به آنكه جانم در دست اوست!
مگر شما ملتي هدايت ي افتهتر از اين امت (اص حاب پي امبر) هس تيد،يا دروازه ه اي
گمراهي را ب از ميكني د؟ گفتن د :اي ابو عب دالرحمن س وگند به خ دا! ه دفي جز خ ير
نداش تيم .گفت :چه بسا اراده كنن دگان خيرند كه هرگز به خ ير نمي رس ند،بدانيد كه
پيامبر فرموده« :همانا قومي قرآن ميخوانند و از گلويشان پايينتر نميرود» .سوگند
به خ دا دقيق ا ً نميدانم،ش ايد بيش تر ش ما از همانها باش يد؛گوي د :س پس از آنها روي
برگرداند.
عمرو بن سلمه گويد :عموم همان افرادي كه حلقههاي ذكر را تش كيل داده بودن د،
در روز جنگ نه روان دي ديم در س پاه خ وارج اند و به دف اع از خ وارج شمش ير مي
زنند»( .)1مؤلف ميگويد :اين روايت مهم ،اص ول ب زرگي در بر دارد كه جز پ يروان
خدا و رسول ،آناني كه در برابر فرامين الهي چيزي جز ،شنيديم و اط اعت ميك نيم،
نميگويند ،از آن آگاه نيستند.
الف -آن ذاتي كه حكمي را در شريعت قرار داده،وس يله آن را فرام وش نك رده،
آنگ اه كه خداوند ذكر را از ش ريعت ق رار داده،وس يلهي ذكر را فرام وش نك رده؛
رس ول هللا ص با دست راس تش تس بيح ميگفتند و ميفرم ود« :اينها به س خن در
خواهند آمد».
ب -ب دعت اض افي گم راهي اس ت ،اين ب دعتي است كه در اصل مس تند ش رعي
دارد ولي در چگونگي و صفا انجام آن بدون مستند شرعي است ،اين ن وع ب دعت را
به اين دليل اض افي مينامند كه نه آش كارا مخ الف ش ريعت و نه بص ورت ص حيح و
درست موافق آن است.
گ روه م ذكور س خني كفر آم يز نگفته و منك ري هم انج ام ن داده بودند ،بلكه ذكر
خداوند را مي گفتند كه مطابق نصوص شريعت ج ايز و مش روع است ولي در نح وه
و چگ ونگي ذكر با ش يوه اي كه پي امبر دس تور داده ب ود مخ الفت ورزي ده بودند ؛
بن ابراين ص حابه عملش ان را ناپس ند دانس تند و به آن ان دس تور داد،گناهانش ان را
بشمارند.
ت -عب ادت و س تايش خداوند س بحان با هواه اي نفس اني و ش يوههاي ،من در
آوردي و ب دعتها،عب ادت نيس ت؛ بلكه فقط با عمل به ق وانين و دس تورات ش ريعت
ميتوان خداوند را عبادت نموده و بس.
ث -بدعت سنت را نابود ميكند و گروه بدعتي مذكور فقط نح وهي ذكر ك ردن را
از خ ود س اخته بودند كه از پي امبر ص روايت نش ده ب ود،و همين عملش ان م وجب
نابودي سنت پيامبر ص ميشد.
اينكه ب,,دعت و س,,نت هرگز يكجا جمع نمي ش,,ود،اص,,لي است كه س,,لف ص,,الح
بطور قطع آن را فهميده بودند.
تابعي بزرگوار،حسان بن عطيه /گويد« :هيچ قومي نبوده كه ب دعتي در دينش ان
بوجود آورده اند،مگر اينكه همانند آن از سنت هاي دينشان نابود شده است»(.)2
ج -ب دعت به دليل اينكه منجر به ت رك س نت ميش ود،س بب هالكت و ن ابودي
ميگردد و اين گمراهي بزرگي است.
عبدهللا بن مس عود س گوي د« :اگر س نت پيامبرت ان را ت رك كني د،قطع ا ً گم راه
ميشويد»(.)3
و هر امتي منحرف و گمراه شود،نابود ميگ ردد؛بهمين دليل عبد هللا بن مس عود
به آن حلقه هاي ذكر گفت«:اي امت محمد ص چه زود دوري از سنت شما را ن ابود
و هالك كرده است».
از سياق و س باق همين روايت پيداست كه فهم اين ص حابه پي امبر ص از اعتب ار
خاصي برخوردار است؛ زيرا ابوموسي اشعري به انتظار اظهار نظر ابن مس عود بر
آنان ايراد نگرفت و اين موض عگيري ابو موسي بيم يا مج املهاي نيست كه به خ اطر
اين اميد،كرده باشد بلكه ابوموسي به چ يزي راضي ش ده كه رس ول هللا ب راي خ ود و
امتش پس نديده و فرم ود« :ب راي امتم خرس ند به هم انم كه ابو عبد ال رحمن (ابن
مسعود)خرسند است»(.)1
خ -ب دعت دروازه ه اي اختالف را به هر ط رف ب از ميكند و اين خ ود دروازه
گم راهي است و هر كس ش يوهاي ناپس ند در اس الم بي اورد گن اه آن و كسي كه به آن
عمل كند ،بدون كم شدن از ف اعلش،ب دوش اوس ت ،زي را راهنم اي شر همانند انج ام
دهنده آن است.
د -كم شمردن بدعت ،انسان را به فسق و عصيان ميكشاند همانطور كه آن گروه
را در جنگ نهروان به صفوف خوارج كشاند و با اص حاب پي امبر كه تحت ره بري
امير المؤمنين علي س بودند،جنگيدند كه در آن روز بياد ماندني آنان را نابود كرد.
حسن بن علي در بهاري كه از اصحاب امام احمد بن حنبل اس ت،گفته اس ت« :از
ب دعتهاي كوچك بر ح ذر ب اش؛ چ را كه تك رار ب دعتهاي كوچك ب اعث ب زرگي آنها
ميگردد و همه بدعتها بوجود آمده در امت،كوچك و شبيه حق بوده اند كه امت فريب
خ ورده و به آنها عمل كردند و پس از ب زرگ ش دن و تب ديل به اعم ال دي ني ش دن،
نتوانستند از آن نجات يابند و از راه راست منحرف و از اسالم خارج شدند؛ بن ابراين
بايد تمامي سخناني را كه ميشنويم،بررسي كنيم و شتابزده نپذيريم،هيچ چيزي را تا
نپرسيديم و بررسي نكرديم كه آيا كسي از ص حابه يا علم اء در اين ب اره چ يزي گفته
اند،قبول نكنيم.
و اگر سخني از آن بزرگواران در اين خصوص ب ود به آن تمسك ج وئيم و از آن
پا فراتر ننهيم و از خودمان چيزي نسازيم كه به آتش سقوط خواهيم كرد».
ذ -فقط اعم ال ص الح و نيكوست كه با نيت نيك و ص الح پذيرفته ميش ود،و نيت
نيك ،باطل را به حق تبديل نميكند؛ زيرا نيت تنها ب راي تص حيح عمل ك افي نيس ت،
ناگزير بايد نيت نيك با پايبندي به شريعت هماهنگ باشد» (.)2
ر – در فراتر رفتن از خ ير خ ير نيس ت ،چ را كه بيش تر از خ ير انج ام دادن آن
است اين مسئلهايست كه در تمام اشياء مشاهده ميشود؛ زي را هر وقت هر چ يزي از
حد خ ودش فراتر رفت بر عكس ميش ود؛ مثالً هرگ اه ش جاعت از حد بگ ذرد به
بيب اكي مطلق كه انس ان را دچ ار گرفتاريه ايي ميكن د ،مب دل ميش ود و اگر از حد
معمول كمتر شود،بزدلي و ترسويي در پي دارد.
اگر سخاوت از حد بگ ذرد،اس راف و فض ول خرچي است و اگر از حد معم ول
كمتر باشد،بخيلي است؛ بنابراين بهترين كارها،ميانه روي است.
-تخريج از حاكم و ديگران؛ و الباني اين اثر را در السلسلة الصحيحة ( )1225چاپ دار السنة 1
شب و روز از او سوال ك رده بودند و عب ادتش را كم به حس اب آورده بودند فرم ود:
« ...بدانيد كه من از شما خدا شناس تر و با تقوا ترم» (.)3
ش و تابعين با بصيرت و دنب الهرو كه حق را دريافتند -3بجاست در حق صحابه
و چنين سخنان روشني را به ثب وت رس انده اند كه به دلها راه ميديابد و آنها را زن ده
ميكن د ،بگ وييم ك ه :همهي ش ان جس تجوگران حق ب وده ان د .و ح ال نم ونهاي از
موضعگيري هاي آنان را كه با نور حق آراسته بودند را يادآور ميشويم:
م ردي پيش ام ام مالك آمد و گفت :اي ابو عبدهللا از كجا اح رام ببن دم؟ گفت :از
ذوالحليفه ،از همان جايي كه رسول هللا احرام بسته است.
گفت :من ميخواهم از مسجد نبوي و از كن ار ق بر اح رام ببن دم!! ام ام مالك گفت:
اين كار را نكن؛ زيرا بيم دارم دچار فتنهاي ش وي .گفت :اين ديگر چه فتنهاي اس ت؟
فقط ميخواهم بيش تر در اح رام باش م .ام ام مالك گفت :چه فتنهاي بزرگ تر از اينكه بر
اين باور باشي در فضيلتي پيشي بگيري كه پي امبر ص در آن كوت اهي ك رده اس ت؟!
از خداوند شنيدم كه مي فرمايد + :
( _ نور« .)63 :پس بايد آنان
كه بر خالف فرم ان او رفت ار ميكنند از آن بر ح ذر باش ند كه باليي به آنها برسد يا
عذابي دردناك گريبانگيرشان شود».
و متنفر از بدعت گزاران بوده،خود بر روش ني هر چه بيش تر اين مس ئله ميافزاي د،
لذا هرگز اين اثر نميتواند حجتي بر جواز بدعت حسنه در دين باشد.
-1اين بدعت خوبي است:
در ميان متاخرين استدالل به اين جمله س يدنا عمر س در خص وص احي اي نم از
تراويح با جماعت كه گفته است« :اين بدعت خوبي است» ،به اين صورت شايع ش ده
كه عام بودن حديث « ُك ُّل بدعة ضاللة» را اين روايت خاص ميكند؛ اين استدالل مردود
است ،زيرا نماز شب با جماعت ،به نص حديث رسول هللا ص جايز و مشروع است.
از ج ابر س روايت است كه «أَن الن بي لما أحيا بالن اس ليلة في رمض ان ص لى ثم اني
ركعات وأوتر»(« .)1وقتي پيامبر با مردم شبي از شبهاي رمضان را به شب زن ده داري
و عبادت گذراند ،با آنها 8ركعت و در آخر وتر خواند».
نماز تراويح با جماعت نيز جايز است زيرا پيامبر ص سه شب نماز تراويح را با
جماعت برگزار ك رده است و ادامه ن دادن آن با جم اعت به علت بيم ف رض ش دن آن
بوده است .دليل اين مدعا ح ديث عايشه لدر دو كت اب بخ اري و مس لم اس ت .در آن
ض َعلَْي ُك ْم َفَت ْع ِج ُزوا َع ْن َها» «ترس يدم بر ش ما ف رض َكنِّى َخ ِش ُ
يت أَ ْن ُت ْف َر َ
حديث آم ده« :ل ِ
شود و شما نتوانيد بر آن پايبندي كنيد».
و پس از قطع شدن وحي ديگر بيم ف رض ش دن نب ود و پي امبر ص به همين علت
نماز با جماعت را ادامه نداد و با برداشته شدن علت ،معل ول هم برداش ته ش د؛ زي را
وجود و عدم علت و معلول وابسته به يكديگر است ،و س نت جم اعت ت راويح پس از
برطرف شدن مانع بحال خ ودش ب اقي ميمان د ،پس از آن س يدنا عمر س دس تور داد
11ركعت را مطابق سنت با جماعت برگزار كنند؛ بنابراين سنتي را زنده نمود (.)2
با مطالعه آنچه در خصوص بدعت شرعي گفته شد ،متوجه ميش ويم كه اين عمل
س بدعت نبوده و با تعريف بدعت در اصطالح شريعت مطابقت ندارد. سيدنا عمر
و بايد دانست كه بدعت در شريعت فقط در مذمت بكار ميرود ،ب رخالف ب دعت
در اصطالح اهل لعنت كه به هر چيز تازه و نو اطالق ميشود ،فرقي ن دارد پس نديده
يا مذموم باشد ،توضيح اين مطلب گذشت.
ابن تيمه /ميگويد« :بيش تر كس اني كه اين س خن عمر /را حجت ميگيرن د؛ اگر
ما بخواهيم با آن مسئلهاي را ثابت ك نيم كه در آن عمر س مخ الفت نك رده و اس تدالل
كنندگان به آن معتقد نباشند ،ميگويند :اگر قول صحابه با حديث مخ الف باش د ،حجت
نيست؛ بهر حال معارض قرار دان قول صحابه با حديث پيامبر ص صحيح نيست.
اما خاص نمودن حديث عام با قول صحابهاي كه با هيچ يك از دو روايت مخ الف
نباشند جايز است.
بيشتر همين نامگزاري سيدنا عمر س موجب شد كه آنها چنين استدالل كنن د ،هر
چند در روايت آمده كه عمر س اين را بدعت حسنه نامي د .ولي در ن امگزاري لغ وي
- 1اين حديث صحيح است و طبراني در «الصغير» و ابن حبان در صحيح تخريج كرده اند؛ اين
حديث دليل صريح بر اين است كه تراويح 8ركعت است.
-2براي تحقيق بيشتر به كتابهاي زير رجوع شود:
-1االعتصام (.)195-2/193
-2صالة التراويح – آلباني ص .53-52
« -3صفة صوم النبي في الرمضان» باب الصالة التراويح – از مؤلف.
﴿﴾16 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
اگر كسي در عصر حاضر سنت متروكهاي را زنده كند؛ ميت وان گفت ك ه :س نت
حسنهاي آورده ولي نميت وانيم بگ وييم :ب دعت حس نهاي آورده اس ت .بن ابراين س نت
حسنه آن است كه در اصل با نصي صحيح و صريح ثابت ،و مردم آن را ت رك ك رده
باشند و سپس كسي بيايد و آن را دوباره زن ده كند و در مي ان م ردم رواج ده د؛ مانند
عمل سيدنا عمر س كه سنت يازده ركعت نماز تراويح با جماعت را زنده نم ود و در
سالها اخ ير در ش ام كه س رزمين ماس ت ،م ردم از خ ير الق رون به اين ط رف تا اين
اواخر به گم ان س نت ب ودن نمازه اي عيد را در مس اجد ميخواندن د ،ولي كسي پي دا
شدند كه پرچم سنت را بدوش گرفتند و مردم را متوجه سنت بودن نماز در عي دگاه و
در خارج از شهر كردند و به آن جامه عمل پوشاندند.
و ن يز اك ثر مس لمانان اين س رزمين بر اين ب اور بودند كه بيست ركعت نم از
تراويح سنت است؛ حال كه متوجه شدند يازده ركعت س نت است نم از ت راويح كه از
پيامبر ثابت است و صحابه نيز از او پيروي كردند ،همين يازده ركعت است و آن را
به مرحله اجراء درآوردند ،لذا به كساني كه اين سنت را زن ده كردند ميت وان گفت كه
سنت حسنهاي را در اسال م زنده كردند .از سنتهاي متروكهاي كه بايد منتظر اع اده
آن به چرخهي اجرا ،باشيم ،قوانين ش ريعت الهي؛ مي بي نيم كه ن ور ش ريعت خ دا را
طواغيت از دايره حاكميت در جهان اسالم خارج كرده اند ،و بجاي آن پس مانده هاي
س راب گ ونهي ح يرت آور غ رب را اج را ،و از تفاله انديشه ه اي مش ركين پ يروي
نمايند و اينها را بر زندگي فردي و اجتماعي،كوچك و بزرگ مسلط كرده اند.
اگر حاكمي بشريت را از ب اطالق گندي دهاي كه در آن ف رو رفته نج ات دهد و آن
را از اين احك ام پست و بيارزش ره ايي بخشد و ش ريعت خ دا را در تم ام ام ور
زندگي بندگان اجرا كند ،ميگويند :سنت حسنهاي زنده ك رده و اگر عم وم حاكم ان به
چنين حاكمي اقتداء كنن د ،به ان دازهي پ اداش آنها به آن ح اكم پ اداش داده خواهد ش د.
بدون اينكه از پاداش آنها كم شود.
اي حاكمان مسلمان!! چنين فرصتي را غنيمت بشماريد و به ق رآن و س نت تمسك
جوئيد.
وقتي كه محمد علي پاشا قوانين فرانسه را آورد و رفاعه طهطاوي برايش ترجمه
و براي مردم مصر اجراء نمود و ديگر حكام از او پيروي كردند ،او سنتي در اس الم
بوجود آورد.
-3خداوند متع ال مي فرماي د + :
( _حدید« .)27 :و رهبانيتي كه خود آن را پديد آوردند (ما) آن را بر آن ان
مقرر نكرده بوديم ،بلكه آنان ب راي بدست آوردن خش نودي خداوند (آن را برس اختند)
آنگ اه چنانكه بايد (حقش را) رع ايت نكردن د ،پس به مؤمن ان پ اداش آن را داديم و
بسياري از آنان بدكار بودند».
به هيچ صورت احتم الي اين آيه دليلي بر درس تي ب دعت حس نه نيس ت ،زي را در
اين آيه ميخوانيم _ +و اين بر ميگردد به آن قسمت
ني است كه خداوند آن را آيه كه خداوند ميفرمايد _+و به اين مع
مقرر نكرده بود بلكه خودشان به هدف رضايت خداوندي آن را بوج ود آورده بودن د،
اين مذمت است؛ زيرا آن ان عالوه بر اينكه آن را از خودش ان س اخته بودند و تم ام و
﴿﴾19 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
-11متفق عليه.
- 2ر.ك .اقتضاء الصراط المستقيم مخالفة أصحاب الجحيم ص .11-31
- 3ولي متأسفانه بنام اسالم و مسلمانان با گروهها وحدت اديان همكاري كرده و به جاي «صراط
ميدهند ،ـ م ـ.
مستقيم» به «صراط هاي مستقيم» دعوت
﴿﴾20 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
مؤلف ميگويد :اين سخن امام شاطبي از شگفتي هاست كه اين ابن تيميه شرقي و
او از مغرب زمين است و سخت هر دو يكي است .اين منهج علمي صحيح و ح رص
بر تص فيه نم ودن اس الم از هر عيب و اي رادي كه به چه رهي ش فاف آن در ط ول
عص رهاي فس اد و انحط اط به آن چس بانده ش ده،كه هر دو را به يك دي دگاه هم نظر
گردانيده است.
هر كس ميخواهد در اين باره بيشتر بداند ،بايد به كتابهاي اصولي ب زرگ ب ويژه
كتابهاي كس اني كه تقليد نميكنند مانن د« :اإلحك ام في أص ول األحك ام» ابن ح زم ( /
.)187 – 5/160رجوع كند.
اگر بپ ذيريم كه قاع ده ش ريعت آن اني كه پيش از ما بودهاند ب راي ما هم ش ريعت
است طبق نقل موثق با دو شرط درست است:
-1ثابت شود آن شريعتي است كه خداوند ب راي آن ان فرس تاده و از آن خوش نود
است.
-2در شريعت ما حكم خاصي كه آن را بيان كرده نباشد.
نميتواند حجتي براي كساني باشد كه معتقدند بدعت حسنه نتيجه اينكه :اين آيه هم
در دين و از دين اس ت ،چ ون اس الم ميگوي د :تم ام ب دعتها گمراهياند و فرج ام هر
گمراهي آتش است.
خالصه اينكه :اين آيه از شريعت پيشين است و طبق قول راجح در علم اص ول و
داليل زي ادي ش ريعت پيش ين ب راي ما ش ريعت محس وب نميش ود .پي امبر ص
ميفرماي د« :به من پنج چ يز داده ش ده كه به پي امبران پيش از من داده نش ده است ...
پيامبر آن پنج چيز را بر شمرد و آخرين آن اين بود كه هر يك از پيامبران پيشين تنها
براي هدايت قوم خودش مبعوث ميشد و من براي ه دايت همهي م ردم مبع وث ش ده
ام(.)1
اين ح ديث دليلي است بر اينكه ش ريعتهاي پي امبران گذش ته مخص وص اق وام
خودشان بوده است ،پس اس الم با عقاي د ،عب ادات ،احك ام و ق وانينش ،ش ريعتي كامل
است كه ني از به ديگر ش ريعتها ن دارد و ح تي خداوند اين ش ريعت را تأييد و نسخ
كننده اديان گذشته ق رار داده و اص ول و ف روع آن را محف وظ نگه ميدارد و خش نود
است كه بندگان از آن پيروي كنند؛ لذا بر ف رد مس لمان واجب است كه فقط به ق وانين
اسالم مراجعه نمايد.
و باز تأكيد ميكنم كه چگونه ممكن است دين گمراهان و غضب شدگان كه باطل،
كفر و شرك ،فساد و گمراهي است براي ما دين و شريعت باشد؟
هرگ ز! به اس تثناي مس ائلي كه از ق رآن و س نت ص حيح به اثب ات رس يده اس ت.
وانگهي يكي از پيامدهاي اين «قاعده» نقص دين و ش ريعت ماست كه ني از به تكميل
دارد ما بايد كمبودهاي دين را از قوانين دي ني اهل كت اب ج بران ك نيم ؟!!! كه هرگز
چنين نيست.
صحت و درس تي چ نين قاع دهاي چگونه ممكن اس ت؟! در حاليكه طبق نص وص
سنت) به ما دس تور داده ش ده كه با اهل كت اب در تم ام مس ائل اعم از ريز و
(قرآن و
درشت ،مخالفت كنيم؟
هر كس در قرآن ،سنت و راه و روش سلف صالح تدبر كند ،سد محكمي در ميان
مسلمانان و اهل كتاب مييابد كه مانع نزديك شدن مسلمان به اهل كتاب ميشود.
-متفق علیه. 1
﴿﴾21 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
در اين خصوص شارع حكيم اصل بسيار مهمي را قرار داده و آن اينكه ،قصداً با
اهل كت اب و ديگر ملل مخ الفت ك نيم تا در برنامه ه اي فك ري ،رفت ار و اعم ال از
ديگران جدا و مستقل باشيم و افعال و عبادات اين امت با ديگر امت ها مخلوط نشود.
و شيخ اإلس الم ابن تيميه اين اصل را در كت اب ارزش مندش« ،اقتض اء الص راط
المس تقيم مخالفة أص حاب الجيم» ،چن ان ش رح و توض يحي داده و چن ان پيام دهاي
مخرب آن را روشن نموده است كه كسي ديگر را نديدم كه مانند او شرح داده باشد.
و امام شاطبي در االعتصام ( .)332 /1ابن تيميه را تأييد نموده و ميگويد« :پس
همچن ان ش ريعت ديگ ران با ق وانين ش ريعت ما نفي و رد ميش ود ،چنانكه در علم
اصول مقرر است».
-5عرف و آداب و رسوم محلي
ادلهي تع يين ش ده (اعم از نص و يا اس تنباط) از ق رآن و س نت و اجم اع گرفته
ميشود.
آداب و رسوم برخي يا بيشتر كشورها و يا سخنان بسياري از علماء و پارسيان و
امثال اينها ،ارزش مخالفت با حديث رسول هللا ص را ندارد.
هر كس معتقد باشد كه عادات و رسومي كه با سنت ص حيح مخ الف است و امت
آنها را تأييد كرده و ناپسند نداسته ،جايز است ،مانند نمازهاي س نتي كه پيش از نم از
جمعه 1خوانده ميش ود و يا مول ود خ واني به مناس بت تولد پي امبر 2ص و يا م ذهب
گراي3؛ بايد بداند كه اين فهم او اشتباه و عقي ده اش نادرست اس ت؛ زي را هم واره در
هر زمان كساني بوده اند كه اين رسوم را نا پسند دانسته اند.
وق تي كه در زم ان ام ام مالك ،/بيش تر علم ايي كه در علم و ايم ان مق ام بلن دي
داش تند ،عمل اهل مدينه را به عن وان حجت نپذيرفتند و اعتق اد داش تند كه س نت
همانطور كه ب راي ديگ ران حجت است ب راي اهل مدينه هم حجت ميباش د ،هر چند
مخالف رسم و عمل شان باشد؛ پس چگونه ميتوان بر عادات و آداب و رس وم م ردم
و عرف هاي فاسد يا گروه ناداني كه ايماني كامل به خدا و رس ول ندارند و در علم و
دانش تخصصي هم نداشته و خودشان را رئيس مردم ميدانند ،اعتماد كرد.
شاعر چه نيكو سروده (.)4
آزاده كسي كه آداب و رس وم مخ الف را درهم شكس ته و راه ص حيح را در پيش
ميگيرد ،هر چند با جماعتها باش د ،و آنگ اه كه م ردم از روي ن اداني به حقيقت پشت
كنند ،در ميان مردم پرچم حقيقت را برافراشته نگه دارد و در پيروي حق ،از مالمت
مالمتگران باكي نداشته باشد ،هر چند در آستانه نابودي قرار گيرد.
برادر مسلمان! حق با اشاره انگشتان زياد و غوغاي تبليغ اتي و جو س ازي ه اي
گم راه كنن ده ،ش ناخته نميش ود بلكه حق نوريست كه هميشه ميدرخش د ،هر چند در
زندگي يك نفر باشد ،همواره سخناني از سلف صالح در تأييد اين حقيقت نقل شده.
-11ر .ك .الفتاوي الكبري ابن تيميه 1/162دارالمعرفة بيروت واألجوبة النافعة 33-16/آلباني.
-22ر.ك .فيما قيل في المولد من الغلو واإلجحاف ابوبكر الجزائري.
-33ر.ك .كتابي كه مؤلف به نام مؤلفات سعيد حوي :دراسة و تقويم ص .89-87
ميگويد:
-4و اقبال به همين مفهوم
نسايد پيـش غيـر هللا جبين را مسلماني كه داند رمز دين را
به گرد خود بگرداند زمين را «مترجم» اگر گردون به گرد او نـگردد
﴿﴾22 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
-ترجمه« :بىگمان رسولى از خودتان به سوى شما آمد ،رنجتان بر او دشوار ،بر شما حريص 1
كنند درياب ،عثمان سكسي را پيش حفصه فرستاد كه مصحفها را بفرستد تا نسخه
ب رداري ك نيم و پس از آن دوب اره به تو برگ ردانيم .حفصه ل نس خه ها را فرس تاد و
عثم ان هم به زيد بن ث ابت و عبدهللا بن زب ير و س عيد بن ع اص و عب دالرحمن بن
حارث بن هشام دستور داد كه از مصحفها نسخه برداري كنند و به گروه سه نفرهي
قريشي دس تور داد كه هرگ اه ش ما با زيد بن ث ابت اختالف كردي د ،آن را به لهجه
قريشي بنويسيد زيرا قرآن به لهجه قريش نازل شده است و آنها هم اين ك ار را كردند
تا اينكه از ميان همه مصحفها يك مصحف نوشته و از آن نس خه ب رداري كردند و به
هر منطقه نس خهاي فرس تادند ،عثم ان س دس تور داد تا مص حف ها را به حفصه
برگردانند و ديگر مصحفها و صحيفه ها را بسوزانند.
اگر به ديدهي انصاف در روايات مذكور تأمل شود ،مس ائلي به ش رح زير روشن
ميشود:
الف -درستي و منطبق بودن ك ار ص حابه با مقاصد ش ريعت بگ ونهاي كه به هيچ
عنوان با اصول و ادلهي شرعي منافاتي ندارد .سخن اب وبكر س به عمر س كه گفت:
چگونه ك اري كنم كه پي امبر نك رده؟ و همينط ور س خن زيد به اب وبكر كه گفته ب ود:
چگونه ك اري ك نيم كه پي امبر نك رده؟ بر اين داللت دارد كه آن ان فكر ميكردن د.
كارشان با شريعت منافات دارد؛ چ ون علت ع دم جمع آوري ق رآن در زم ان پي امبر
اين بود كه در هر لحظه منتظر نزول و نسخ برخي از احكام و يا تالوت آن بوده اند؛
زيرا وحي هم واره تا وف ات پي امبر ص ن ازل ميشد و خداوند هر چه را ميخواست
تغيير مي داد و حكم ميكرد ،اگر در آن زمان قرآن در يك مصحف جمع آوري ميشد
قطع ا ً تغي ير آن در هر وقت مش كل ب ود و چ ون ن زول وحي با وف ات پي امبر تم ام و
ش ريعت الهي كامل شد و م ردم از كم و زي اد ش دن ق رآن خ اطر جمع ش ده و مطمئن
ش دند كه ديگر وج وب و تح ريمي بر احك ام اف زود نخواهد ش د ،خداوند به خلف اي
س بس نده كنند و ب راي
راشدين الهام كرد كه قرآن را جمع آوري و بر نسخهي عثمان
آنان كه به سنت پيامبر ص پايبند بودند الزم ب ود اق دام به چ نين ك اري كنن د ،اينگونه
خداوند وعده حفاظت قرآن را عملي نم ود و به اين وس يله بر ش رافت امت محمد ص
افزوده شد.
خداوند ميفرمايد + :
( _حجر« .)9 :ما خود قرآن را فرستاديم و خود ما آن را حفاظت مي كنيم» .
آغاز اين كار توسط سيدنا ابوبكر و با مشورت فاروق س بود در حاليكه ق رآن در
ص حيفه ها نوش ته ش ده ب ود و خداوند ميفرماي د_ + :
(البينة« .)2 :كتابهاي پاك را ميخواند».
ليكن اين نوشته ها پراكنده ب ود ،مگر نه اين است كه زيد بن ث ابت گفته ب ود« :به
جستجوي قرآن پرداختم و آن را از شاخه ه اي خرما و س نگهاي ن ازك س فيد و س ينه
مردمان گرد آوردم».
ب -جمع آوري ق رآن مس ئلهاي نب ود كه ص حابه از ط رف خودش ان اق دام به آن
ك رده باش ند ،بلكه اين امر ب راي محقق نم ودن وع دهي خداوند ص ورت گ رفت،
همانطور كه خداوند وعده حفظ قرآن را داده بود ،وع دهي حمع آوري آن را ن يز داده
بود .خداوند ميفرمايد( _ + :القيامة.)17 :
«چرا كه گرد آوردن و خواندن آن كار ماست».
﴿﴾26 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
وقتي آيه سوره حجر را كه در آن وعدهي حفظ ق رآن داده ش ده در كن ار اين آيهي
سوره قيامت قرا دهيم ،براي ما قاعدهاي بزرگ كه مقرر كرديم ،روشن ميشود و آن
اينكه :ذاتي كه ه دف را ب راي ما مق رر ك رده ،وس يلهي آن را فرام وش نك رده اس ت.
همان طور كه حفاظت از قرآن هدفي بود كه خداوند وعده داده ،بر همين من وال جمع
آوري آن نياز به وسيلهاي داشت كه خداوند بيان كرده و در دوران رسالت پي امبر در
صحيفه هايي از برگ درخت و سنگ و نيز سينه هاي مردان ثبت ش ده ب ود ،و چ ون
ص حابه ديدند در جنگ يمامه قاري ان زي ادي كش ته ش دند از وس يلهاي ديگر اس تفاده
كردند و نوش تهها را جمع آوري كردند و اين عمل در واقع اعالمي ب راي تحقق جمع
و حفظي بود كه خداوند وعده داده بود.
ت -صحابه بر جمع آوري قرآن اجماع كردند و بدون ترديد گردآوري قرآن را به
اجماع صحابه صورت گرفته است و آنان قومي بودند كه بر گمراهي جمع نميشدند.
ث -اين عمل صحابه عقالني بود و اگر همهي عقلها پيشنهاد ميشد ،ميپذيرفتن د.
ولي در مسائل عبادي كه معناي تفصيلي آن را عقل درك نميكند حق دخالت ندارند و
س پيش نهاد جمع آوري ق رآن را در يك س كه به س يدنا عثم ان به همين دليل حذيفه
نسخه داد ميگويد« :هر عبادتي كه اصحاب پيامبر ص انجام نداده ان د ،انج ام ندهي د؛
زيرا نسل اول پيروان اين دين براي ديگر نسلها سخني ناگفته (در خصوص عب ادت)
نگذاشته اند».
ج -ثمره كارهاي صحابه وسيلههايي براي حفظ ام ري ض روري يا دفع ض رر و
اختالف مسلمانان ،در خصوص ق رائت ق رآن ب وده؛ امر اولش ان بر اس اس قاع دهي:
«آنچه موجب كامل شدن واجب ميشود ،واجب است» .مسئله دوم بر اساس قاعدهي:
«دفع مفاسد و مسدود نمودن وسيلههايي كه منجر به فساد ميشود» ،است.
ح -اين وسائل به تنه ايي ه دف نيس تند بلكه منجر به احك امي ميش وند كه با نص
جايز است.
خ -كاره ايي كه ص حابه انج ام داده اند از قبيل جمع آوري و نس خه ب رداري از
قرآن و بسنده كردن به مصحف عثمان و جنگ با مرتدان و ب يرون ك ردن اهل كت اب
س خالفت را به ش وراي شش نف ره از جزيرة الع رب و خالفت اب وبكر و اينكه عمر
واگذار كرد و تأسيس ديوانه ايي كه تم ام امت اس المي را زير پوشش ق رار دهد همه
اين موارد بوسيله اجماع صحابه تأييد شده است.
وقتي كه امور مقرر ش دند ،مش خص ميش ود كه ب دعت با عمل ص حابه متف اوت
اس ت؛ زي را اعم ال ص حابه با مقاصد ش ريعت س ازگار ب ود در ح الي كه ب دعت با
مقاصد شريعت سازگار نيست ،بلكه با مصالح بدعتگذار است.
اعم ال ص حابه عليرغم س ازگاري با مقاصد ش ريعت ،عقالني ب ود .ب دعت در
مسائل عبادي بوجود ميآيد و اگر در مسائل ع ادي هم ب دعت وج ود دارد ،به خ اطر
بعد عبادي آن است .تفصيل مسائل عبادي از محدود درك عقل فراتر است و به همين
دليل خداوند مسائل عبادي را به ديدگاهها و هواها واگذار نكرده ،و تمام امور عب ادي
را بيان كرده و اجمالي جز توقيف در همان محدوده نگذاشته و افزون بر آن و كاستن
از آن بدعت است .بدعت وسيله نيست بلكه هدف از انجام آن عبادت است ،اين مسئله
ايست كه موجب كم و زياد ك ردن احك ام ش ريعت ميگ ردد و اين امر م وجب س خت
گ يري و مش قت ميش ود و با مقاصد ش ريعت ،برداش تن س ختيها و آس ان گ يري ،در
تضاد است.
﴿﴾27 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
و نيز مسائل بدعت تمام امت را در بر نميگيرد بلكه فقط شامل هواه اي گ روهي
ميش ود كه مص لحتها و ش هوات ش ان را در آن محقق ميكنند و هر كس وض عيت
بدعت گذاران در طول قرون را بررسي ميكند به خوبي اين واقعيت را در مييابد.
بدعت در گذر زم ان به يك ص ورت نب وده و هم انطور كه در بحث ع رف ت ذكر
داديم ،بدعت نيز گ اهي از نظر گ روهي حس نه است و گ روهي آن را رد ميكردن د،
اين با عمل صحابه بسيار متفاوت است؛ زيرا آنان در اين عملشان اتفاق نظر داشتند.
با اين توض يح ب راي اهل تحقيق روشن است كه عمل ص حابه ب دعت نب وده و
بدعتگذاران نميتوانند با استناد به اين موضوع بر بدعتش ان س رپوش بگذارند و مهر
تأييد بزنند ،بلكه استناد به چنين ادلهاي بي ثباتي و بي پايه ب ودن ادله ش ان را روشن
تر ميكند.
-8دسته بندي بدعت به احكام پنج گانه!
برخي علماء بدعت را نيز همانند احكام پنج گانه شريعت به پنج دسته تقسيم ك رده
اند و بر اين ب اور ب وده اند كه آن تنها يك قسم م ذموم نيست بلكه ب دعت را به واجب،
مستحب ،مباح و مكروه و حرام تقسيم كرده اند؛ اين دس ته بن دي نظ ريهي «ق راض»
است كه در كت اب «الف روق» به آن اش اره ك رده و دراصل اين تقس يم بن دي را از
اس تادش عز بن عبدالس الم گرفته كه معتقد اس ت :ب دعت عملي است كه در زم ان
پي امبر انج ام نگرفته باشد و به واجب ،ح رام ،مس تحب ،مب اح و مك روه تقس يم مي
1
شود».
اين تقسيم بندي به داليلي درست نيست:
الف -دس ته بن دي خ ود س اختهاي است كه بر پايه ادلهي ش رعي نيس ت ،بلكه اين
عمل به خودي خود شكننده و مردود است؛ زيرا در اصل بدعت هم ان است كه دليلي
شرعي بر ثبوت آن نباشد ،اگر حكمي شرعي بر وجوب ،استحباب،اب احت ،ك راهت
و حرمت داللت كند ،در آن صورت ب دعت محس وب نميش ود و آن مس ئله بر حسب
دليلش در رديف احكام شرعي قرار ميگيرد.
ب -قرار دادن مسائل ث ابت ش ده از ادلهي ص حيح در رديف ب دعت ،جمع بين دو
چيز متناقض است.
ت -اينكه رسول هللا ميفرمايد« :تمام نو آوري ها (در دين) بدعت و تمام ب دعتها
گمراهي اند» دليلي است بر اينكه همه بدعتها ح رام اند و منجر به گم راهي ميش وند
و فرجام گمراهي آتش است.
ث -حكم مشترك تمام بدعتها ،گن اه ب ودن آنهاس ت؛ بن ابراين ج ايز نيست بگ وييم:
اين بدعت گناه كمتري دارد ،و تفاوت قائل شدن در وص ف ،بر اس اس رأي ،ص رف
ب دعت .كاريست كه م وجب كوچ ك ش مردن آن ميگ ردد ،قبالً توض يح داده شد كه
تكرار بدعتهاي كوچك موجب بزرگي آنها ميشود.
ج -آن دسته از بدعتي كه ابن عبد السالم آن را واجب شمرده مسائلي هستند كه از
قاع دهي« :در آنچه ب اعث انج ام و كامل ش دن واجب مي ش ود ،واجب است» گرفته
شده و دانستيم كه اين نوع مسائل براي حفظ مسائلي است كه شرعا ً ضروري ب وده و
با بدعت برابر و يكسان نيستند.
و آن دسته از بدعتهايي كه مستحب شمرده ،به هيچ عنوان ب دعت نيس ت؛ س اختن
پل و اتاقكه اي نگهب اني در مرزها و م دارس ،وس ائلي ب راي دفع ض رر و يا جلب
-11ر.ك .قواعد األحكام في مصالح األنام ،عزبن عبد السالم ( )2/172دار الكتب العلمية بيروت.
﴿﴾28 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
منفعت عمومي است ،ساختن محلهايي براي نگهباني از مرزها بقصد در امان مان دن
از نيرنگ دشمن و ترساندن آنهاست و پلها رفت و آمد مردم را آسان كرده و موجب
حفاظت از جانشان ميش ود و س اختن م دارس جهت فراگ يري فريض هي علم است و
نماز تراويح هم س نت اس ت؛ چ ون پي امبر ص آن را انج ام داده و مفه وم ق ول س يدنا
س كه فرمود« :اين نيكو ب دعتي است» را توض يح داديم و تم ام مثاله ايي را كه عمر
ابن عبدالسالم ي ادآور ش ده بر همين من وال اس ت .و ام ام ش ابطي در «االعتص ام» (
)220 – 1/188در نقد اين تقسيم بندي ،بحث بسيار خوبي كرده است و شايسته است
به آن مراجعه شود.
-9برخي از كساني كه بدعت حس نه را از دين و ج ايز ميدانن د ،گم ان ك رده اند
كه امام شافعي معتقد به جواز بدعت حسنه است و آنان را اين روايت امام ش افعي كه
در خصوص بدعت ميگويد« :امور نو پيدا به دو دسته است -1 :ام وري كه با آيهاي
از قرآن ،حديثي از پيامبر و يا اجماع مخ الف اس ت ،اينها ب دعت و گم راهي ان د-2 .
اموري كه با قرآن و سنت و اجماع مخ الف نباش د ،اينها م ذموم نيس تند»؛ ف ريب داده
س در خص وص نم از ت راويح كه فرم ود« :چه نيكو ب دعتي اس ت .مانند امر عمر
است» يعني تا به حال به اين صورت نبوده ،حتي اگر امام شافعي چنين مشخص گفته
باشد ،به معناي رد كردن آنچه گذشت نيست».1
اين سخن امام شافعي ش اهدي دارد كه عب ارت آن اين اس ت« :ب دعت بر دو ن وع
است -1:بدعت نيكو و پسنديده -2بدعت مذموم و نادرست؛ پس هر چه موافق س نت
س راباشد نيكو و هر چه مخالف آن باشد ،نادرست و مذموم است .و قول سيدنا عمر
در خص وص نم از ت راويح كه گفته ب ود :اين ب دعتي است نيكو ،حجت ق رار داده
است».2
الف -اگر صحت اين صحبت از امام شافعي به اثب ات برس د ،نميت وان با آن ،ع ام
بدون حديث پيامبر ص را خاص نمود و يا آن را با حديث معارض دانست.
امام شافعي شخصيتي است كه يارانش از او نقل كرده اند كه ق ول ص حابي را به
تنهايي حجت نميدانسته و معتقد بوده براي كساني كه پس از ص حابه آم ده ان د ،الزم
نيست از آنها تقليد كنند ،چگونه وقتي قول ص حابي حجت نباش د ،ق ول ش افعي حجت
است؟
ب -چگونه ش افعي /معتقد به ب دعت حس نه اس ت ،در حاليكه جمله مش هور «هر
كس استحس ان كند تنها يك نيك پنداش تن است» بس ته اس ت .بن ابراين هر كس بخواهد
س خن ش افعي /را تفس ير كن د ،ن اگزير بايد در چه ارچوب قواعد اص ول خ ود ام ام
ش افعي تفس ير كند و اين امر ايج اب ميكند كه اص ول ام ام ش افعي را بفهمد و اين
مس ئله در تم ام عل وم مش هور است و هر كس از اص طالحات اف راد بيخ بر باش د،
مف اهيم سخنش ان را نميفهم د ،و تعب ير غلط ميكن د ،ب راي توض يح اين مطلب به
مثالهاي زير توجه كنيد:
-11بيهقي در «مناقب شافعي» ( )1/469از ربيع بن سليمان روايت كرده و در سند آن محمد بن
موسي بن فضل است كه به زندگينامه او دست نيافتم.
-22ر.ك .تخريج الفروغ علي األصول ،زنجاني شافعي ص 179با تحقيق محمد اديب الصالح
ميگويد :اين سخن خالي از ايراد نيست ،براي اثبات آن را با آنچه امام مؤسسة الرسالة ،مؤلف
شافعي در «الرسالة» ص 598-597با تحقيق احمد شاكر كه گفته :مقايسه كنيد و اينكه با ائمه
مخالفت كرده اند و محقق اديب از استادش محمد ابوزهره تقليد كرده است.
﴿﴾29 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
واژهي «متفق عليه» ن زد اهل ح ديث ،به رواي اني اطالق ميش ود كه بخ اري و
مسلم تخريج كرده اند ،ليكن ابوالركات عبدالسالم بن تيميه ،صاحب «منتقي األخب ار»
اين واژه را بر حديثي اطالق كرده است كه احمد و بخاري و مسلم به تحريج آن متفق
باشند.
ب به كار برده اند،
( )2واژهي «الشيخان» را تاريخ نويسان براي ابوبكر و عمر
درحالي كه منظور محدثيين از اين واژه بخاري و مسلم است ،و هرگاه شوافع در فقه
واژهي شيخان را بكار برند «رافعي و نوري» است.1
ت -آناني كه به بدعت حسنه اعتقاد دارند ،مف اهيم سخنانش ان را تح ريم ميكنند و
عبارات را چنان زير و بم كرده و كلمات را تغي ير ميدهند كه با ه وا و هوسهايش ان
س ازگار ميش ود .بن ابراين در اينجا توض يح م راد ش وافع را كه از ق ول ابن رجب
حنبلي كه يكي از دانشمندان سرشناس جهان اسالم است نقل ميكنيم ،ايش ان در كت اب
ارزش مندش «جمع العل وم والحكم» ص 253مينويس د« :منظ ور ام ام ش افعي /از
آنچه يادآور شديم ،اينست كه در اصل بدعت مذموم ،بدعتي است كه در ش ريعت هيچ
اصلي نداشته باشد» ،اص طالح ش ريعت به همين ب دعت گفته ميش ود و ليكن ب دعت
پسنديده آن است كه با سنت موافق باشد يعني در سنت اصلي وجود داش ته باشد كه به
آن برگردد ،اين به دليل موافق ب ودن آن با س نت اس ت ،ب دعت لغ وي است نه ب دعت
شرعي.
مؤلف ميگوي د« :اين حقيقت زم اني واض حتر ميش ود كه ببي نيم در اين روايت
حرمله بن يحيي امام ش افعي با احتج اج به ق ول س يدنا عمر س س خني ش بيه اين گفته
است و بر همين اساس قول شافعي تفسير مي شود.
منظور او همان منظور سيدنا عمر س بوده ،يعني ب دعت لغ وي است نه ش رعي،
زيرا تمام بدعتهاي شرعي گمراهي اند؛ چون با قرآن ،سنت و اجم اع و آث ار مخ الف
است؛ آيا شريعت چيزي جز اين است؟
-11و منظور از واژه شيخان در فقه حنفي ،امام ابو حنيفه و امام ابو يوسف است( .مترجم)
﴿﴾30 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
-مسلم. 1
خداوند متع ال ميفرماي د + :
( _ يس« .)36 :پاك
است [ذاتى] كه همه گونهها را آفري د ،از [قبي ل] آنچه زمين مىروياند و از [جنس]
خودشان (انسانها) و از آنچه نمىدانند».
منظور از ازواج ،هر نوع مخلوق و ضد آن است ،مانند مذكر و م ؤنث + .
( _ نجم« )45 :و او زوجين ،مذكر
و مؤنث را خلق كرده است» .و اين موضوع در كلمهي ش هادتين (ال إله إال اهلل ،محمد
رس ول اهلل) واضح است چ ون در ش هادت اول س لب و ايج اب و نفي و اثب ات است و
الوهيت را از غير هللا نفي و سلب كرده؛ زي را كسي جز هللا س زاوار اين امر نيست و
الوهيت تنها براي هللا ثابت است؛ چون او تنها معبود بر حق است و در ش هادت دوم،
پيروي از غير پيامبر نفي شده و تنها امر به پيروي از پيامبر ص ميكند.
نتيجه :معناي شهادت اول اين است كه هيچ معبود بر حقي جز هللا نيست و معناي
شهادت دوم اين است كه هيچ كس جز رسول هللا ص بر حق نيست.
-3ل ذا بر دع وتگران واجب است كه مس لمانان را از ب دعتها و ش رك بر ح ذر
داشته و به توحيد و س نت ف را خوانند و دع وت به هللا بر همين اس توار اس ت .خداوند
ميفرماي د + :
( _آل عمران« .)104 :بايد از ميان شما گروهي باش ند كه به نيكي دع وت كنند
و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آنها خود رستگارند».
منظور از امر به معروف امر به توحيد و سنت است و منظور از نهي از منك ر،
بر حذر نمودن از شرك و بدعت است؛ با همين شيوه ،امت محمدي به عنوان به ترين
امت براي مردم بيرون شدند و افضلترين امتها گرديدند ،خداوند متع ال ميفرماي د+ :
( _ آل عمران« .)110 :شما بهترين امت هستيد
كه به سود انسانها آفري ده ش ده اي د .امر به مع روف و نهي از منكر ميكنيد و به خ دا
ايمان داريد».
متأسفانه اين امر از اكثر گروههاي مسلمان معاصر به علت عدم آگاهي از اسباب
گرفت ار ش دن ب دام ب دعت و بيخ بري از س ود خ اتمهي ب دعتي ،مخفي مان ده اس ت.
اسبابي كه انسان را بدام ب دعت گرفت ار ميكند بس يار زي اد است و چه بسا كه ب رخي
علماء نيز بدان مبتال شده اند.
كه بر اس اس ح ديثي موض وع و جعلي« :أول ما خلق اهلل ن ور نبيك يا ج ابر» «اولين
چيزي كه هللا آفريد ،نور پيامبر تو بود ،اي جابر!»
و نيز بدعت آفرينش مخلوقات به خاطر محمد ص كه به ح ديث دروغين« :ل والك
ل والك لما خلقت األفالك» «اگر تو نب ودي ،افالك (مخلوق ات) را نميآفري ديم» بر
ميگردد ،و به اين دروغ پرداز پوشيده نماند اگر مخلوقات نبودند ،محمد ص مبع وث
نميشد؛ خداوند متعال ميفرمايد + :
( _انبياء« .)107 :تو را نفرستاديم مگر براي رحمت بر عالميان».
-2م ردم رئيس اني جاهل انتخ اب ميكنند و از آن ان فت وا ميپرس ند و آن ان را
آموزش ميدهند و در نتيجه بدون علم به نام دين هللا فتوا ميدهند و در چنين شرايطي
استحسان .كه بر پايه هواپرس تي و رأي شخصي اس توار است زي اد ميش ود .پي امبر
ْم بَِق ْب ِ ِ ِ ِ ِ ِ ْم انْتِ َز ً ِ
ض ض الْعل َ اع اَ ،ي ْنتَ ِزعُ هُ م َن الْعبَ ادَ ،ولَك ْن َي ْقبِ ُ ص ميفرماي د« :إِ َّن اللَّهَ الَ َي ْقبِ ُ
ض الْعل َ
ض لُّوا س ئِلُوا ،فَ أَ ْفَت ْوا بِغَْي ِر ِعل ٍْم ،فَ َ ِ ِ
وس ا ُجهَّاالً فَ ُ َم ُي ْب ِق َعال ًم ا ،اتَّ َخ َذ الن ُ
َّاس ُرءُ ً الْعُلَ َم اءَ ،حتَّى إِذَا ل ْ
َض لُّوا» (« .)1خداوند علم را با ب يرون ك ردن از قل وب علم اء نميگ يرد ،بلكه آن را َوأ َ
وسيلهي وفات علماء ميگيرد تا اينكه هيچ ع المي نمان د ،در آن وقت م ردم ،ج اهالن
را سران خود قرار ميدهند و مسائل ديني را از آنان ميپرس ند و آن ان هم ب دون علم
فتوا ميدهند و در نتيجه خودشان گمراه شده و ديگران را ن يز گم راه ميكنند» و اين
اع ِة أَ ْن َش ر ِ ِ ِ
الس َ
اط َّ يكي از نشانه هاي قيامت اس ت .پي امبر ص فرم وده اس ت « :إ َّن م ْن أ ْ َ
اغ ِر»« .همانا يكي از نشانه ه اي قي امت اين است كه ب دنبال علم يلْت ِمس ال ِْعلْم ِع ْن َد األَص ِ
َ ََ َ َ
پيش اصاغر بروند» و ابن مبارك /ميگويد :منظور از اصاغر بدعتيان است.
-3عادات ،رسوم و خرافاتي كه شريعت هيچ دالل تي بر آن ن دارد و م ورد قب ول
عقل هم نيست ،مانند عزاداري و بدعت زيارت ،شاعر گويد« :عروس ي ،ع زاداري،
زي ارت و ديد و بازديد اگر خالف س نت باشد ص احب م نزل بد بخت و بيچ اره مي
شود».
-4تقليد و اعتق اد به عص مت ائمه مجتهد و يا مق دس دانس تن ش يوخ بگ ونهاي كه
مقامشان را نزديك مقام پيامبران برسانند (.)2
-5پ يروي از آي ات و رواي ات متش ابه؛ خداوند متع ال ميفرماي د+ :
( _ آل عم ران« .)7 :اما كس اني كه در
دلهايشان كثري است براي فتنه انگيزي و تاويل به دنبال متشابهات ميافتند».
خطر بدعت
سرانجام بد ،بدعتي در دنيا و آخرت براي اثبات خطرناك بودن ب دعت كافيست و
عالوه بر اين خطرهاي زير را به دنبال دارد:
-نگاه« :هدية السلطان إلي مسلمي بالد اليابان» با تحقيق مؤلف. 2
﴿﴾33 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
ث فِى
َح َد َ
-1اعمال بدعتي مردود و بي اعتبار ميگردد ،پيامبر مي فرمايدَ « :م ْن أ ْ
س ِم ْنهُ َف ُه َو َردٌّ» (« .)1هر كس در دين ما چيزي كه از ما نيست ،بوجود آورد،
أ َْم ِرنَا َما ل َْي َ
مردود است».
بويژه آناني كه بدعت را حسنه ميپندارند ،خداوند متع ال ميفرماي د + :
( _ كه ف-103 :
« .)104بگ و :آيا ش ما را از زيانك ارترين م ردم آگ اه كنم؟ آن ان كس اني هس تند كه
سعيشان (به سبب تباهي عقيده و باورشان) در زندگي دنيا هدر ميرود و خود گم ان
ميبرند كه به بهترين وجه كار نيك ميكنند».
-2ب دعتي تا زم اني كه بر ب دعتش مصر باشد از توبه مح روم اس ت؛ ل ذا بيم آن
است كه با س وء خاتمه از دنيا ب رود .پي امبر ص ميفرماي د« :إن اهلل حجب التوبة عن
ص احب كل بدعة ح تى ي دع بدعته» ( .)2ترجم ه :خداوند توبه ب دعت ک اران را نمی
پذیرد تا اینکه بدعتشان را ترک کنند.
-3بدعتي بر ح وض وارد نميش ود و از ش فاعت رس ول هللا ص بيبه ره اس ت،
ال ِم ْن ُك ْم َحتَّى إِذَا أ َْه َويْ ُ
ت ض ،لَُي ْر َف َع َّن إِل َّ
َى ِر َج ٌ ْح ْو ِ پيامبر ص ميفرمايد« :أَنَا َف َرطُ ُك ْم َعلَى ال َ
ول :الَ تَ ْد ِرى َما أ ْ
َح َدثُوا َب ْع َد َك»(.)3 َص َحابِىَ .ي ُق ُ
بأ ْ َى َر ِّ ألُنَا ِول َُه ُم ا ْختُلِ ُجوا ُدونِى فَأَقُ ُ
ول :أ ْ
-نگاه مقاالت اإلسالمين ، 1/75الملل والنحل 1/79و الفرق در بين الفرق .247 / 3
نميكنند و
حربهاي دريغ
-واقعيت اين است كه تمام حزبيها به نفع افراد حزبشان از هيچ 4
بسياري تحت شعار مصلحت دعوت عمالً نشان داده اند كه هدف وسيله را توجيه
ميكند هر
چه باشد؟.
﴿﴾36 بدعت و پیامدهای سوء آن بر امت
نموده و عمل شان را منكر بدانيم ،چ ون خداوند متع ال ميفرماي د + :
( _ آل
عمران« .)105 :و مانند كس اني نباش يد كه پس از آم دن نش انههاي روش ن ،پراكن ده
ش دند و اختالف كردند» .و ميميفرماي د + :
( _ انعام« .)159 :بي گمان كساني كه
دين خود را پراكنده ميدارند و دسته و دسته و گ روه و گ روه ميش وند ،به هيچ وجه
از آنان نيستي».
امام شاطبي /ميگويد :گروه نجات يافته (اهل س نت) م أمور است كه با مبت دعان
دش مني و مخ الفت كند و با آن ان هيچ گونه رابطهاي دوس تانه نداش ته باشد و جنگ و
كشتار و ...جلوي آناني را كه به سمت و سوي آن ان گ رايش داند بگيرند و علم اء ،ما
را از همراهي و همنشيني آنان بر حذر داشته و همين هشدار و ممانعت علم اء انش اء
هللا موجب خواهد شد كه دشمني با آنان و تنفر و بيزاريشان در وجود ما القاء ش ود.
البته اين در خصوص كساني مصداق پيدا ميكند كه با بدعتشان از جماعت مس لمانان
خ ارج ش ده و از راهي غ ير از راه مؤمن ان پ يروي ك رده ان د ،با اينها الزم است كه
مطلقا ً دشمني داشته باشيم و به آنان واجب است كه به راه مؤمنان برگردند و مؤمن ان
را دوست داشته باشند.
والسالم ومن هللا التوفيق
تابستان 1383هـ ش.