You are on page 1of 22

‫واسطه‬

‫بین حق و خلق‬

‫تأليف‪:‬‬
‫شيخ الإسالم ابن تيميه رحمه هللا‬

‫با شرح و توضيح‪:‬‬


‫محمد بن جميل زينو‬

‫‪1‬‬
‫فهرست عناون‬
‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫شماره‬
‫‪3‬‬ ‫مقدمه‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬ ‫پیشگفتار‬ ‫‪2‬‬
‫‪10‬‬ ‫پيامبران واسطه تبليغ هستند‬ ‫‪3‬‬
‫‪13‬‬ ‫پيامبران منفعت جلب نمي‌كنند‬ ‫‪4‬‬
‫‪16‬‬ ‫علماء وارث پيامبران هستند‬ ‫‪5‬‬
‫‪16‬‬ ‫انواع واسطه‌هاي مردود‪ 2‬و نادرست‬ ‫‪6‬‬
‫‪20‬‬ ‫شفاعت باطل و صحيح‬ ‫‪7‬‬
‫‪22‬‬ ‫مقدار اسباب‬ ‫‪8‬‬
‫‪27‬‬ ‫پيامبر توحيد‪ 2‬را تحقق مي‌بخشد‬ ‫‪9‬‬
‫‪29‬‬ ‫اسباب مشروع‪ 2‬و اسباب نامشروع‪2‬‬ ‫‪10‬‬

‫‪2‬‬
‫مقدمه‬
‫إن الحمد هلل نحم ده ونس تعينه ونس تغفره ونع وذ باهلل من ش رور أنفس نا وس يئات أعمالنا من يه ده اهلل فهو المهت د‪،‬‬
‫ومن يضلل فال هادي له وأشهد أن ال إله إال اهلل وحده ال شريك له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله‪.‬‬
‫اما بعد‪:‬‬
‫اينجانب مدت زيادي است كه با اين رساله آش‪22‬نا ش‪22‬ده و از آن مت‪22‬أثر گش‪22‬ته و مخصوص‪2‬ا ً تحت ت‪22‬أثير‬
‫عقايد توحيدي‪ 2‬آن ق‪22‬رار گرفته ام؛ آن را بر يكي از مش‪22‬ايخ ص‪22‬وفي مس‪22‬لك عرضه داش‪22‬تم؛ ايش‪22‬ان در‬
‫حاشيه‌ي اين رساله‪ ،‬آنجا كه ابن تيميه سخن خداوند‪ 2‬را در اثبات توحيد‪ 2‬به عنوان شاهد بيان مي‌دارد‪+ :‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪[ _...‬زمر‪« .]38 :‬بگو‪ :‬مالحظه كنيد كه آنچه به غير هللا مي‌پرستيد‪ ،‬اگر هللا در حق من باليي خواسته‬
‫باشد‪ ،‬آيا آنان بالگردانش هستند؟…»‬
‫نوشت كه ش‪22‬ما چه مي‌گوييد آنجا كه ق‪22‬وم‪ 2‬موس‪22‬ي؛ به پيامبرش‪22‬ان مي‌گوين‪22‬د‪  + :‬‬
‫‪[ _ ...   ‬اعراف‪« .]134 :‬اگر بال را از ما بگرداني‪ ،‬به تو ايم‪2‬ان مي‌آوريم»‬
‫آيا مشرك شدند؟!‬
‫استدالل آن شيخ به اين آيه جاي تعجب است؛ كه جوابش چنين است‪:‬‬
‫اوالً‪ :‬به دليل خو ِد كالم هللا تع‪22‬الي كه از زبانش‪22‬ان ب‪22‬ازگو مي‌كن‪22‬د‪ _...  + :‬آنها م‪22‬ؤمن‬
‫نبوده اند‪.‬‬
‫ثانياً‪ :‬آن كافراني كه اين سخن را به موسي گفتند از او درخواست كردند‪ 2‬كه از پروردگ‪22‬ارش بخواهد‬
‫تا عذاب را از آنها برطرف كند‪ ،‬كه هللا تعالي مي‌فرمايد‪     + :‬‬
‫‪[ _      ‬اعراف‪« .]134 :‬و چون بال بر سرشان مي‌آمد‬
‫مي‌گفتند‪ :‬براي ما از پروردگارت بخواه كه با پيماني كه با تو دارد [بر ما رحمت آورد]»‪ .‬پس مالحظه‬
‫مي‌كنيم كه در خواست رفع عذاب را از موسي ننمودند‪2.‬‬
‫ثالثاً‪ :‬آيه‌اي كه به دنبال آن مي‌آيد‪ ،‬كالم شيخ را مردود نموده آن را باطل مي‌كند‪ ،‬آنجا كه مي‌فرماي‪22‬د‪:‬‬
‫‪[ _       +‬اعراف‪« .]135 :‬آنگاه چون بال‬
‫را‪ ،‬تا زماني‪ 2‬كه به سر رساننده اش بودند از آن‪2‬ان برگردان‪22‬ديم»‪ .‬اين آيه روشن مي‌كند كه كاشف ع‪22‬ذاب‬
‫فقط هللا مي‌باشد‪ 2‬نه موسي‪2.‬‬
‫خالص‪22‬ه‪ :‬اين رس‪22‬اله اگر چه از نظر حجم كوچك است ولي در معنا و توض‪22‬يح مطلب‪ ،‬بسي ب‪22‬زرگ‬
‫است و در شناخت انواع واسطه‌ها‪ ،‬توس‪22‬ل‪ ،‬توحيد‪ 2‬و غ‪22‬يره بس‪22‬يار س‪22‬ودمند‪ 2‬مي‌باش‪22‬د‪ ،‬بن‪22‬ابراين در ص‪22‬دد‬
‫تجديد چاپ آن برآمديم‪ 2‬و عناوين مناسبي‪ 2‬برايش انتخ‪22‬اب ك‪22‬ردم تا خوانن‪22‬ده را بر فهم آن كمك نمايد و بر‬
‫روي جل‪22‬د‪ ،‬گزي‪22‬ده‌اي از زن‪22‬دگينامه‌ي‪ 2‬ش‪22‬يخ اإلس‪22‬الم ابن تيميه را نگاش‪22‬تم و از هللا تع‪22‬الي مي‌خ‪22‬واهم‪ 2‬كه‬
‫مسلمين را به وسيله‌ي آن نفع برساند و آن را عملي خالص براي خود قرار دهد‪.‬‬
‫محمد بن جميل زينو‪2‬‬
‫استاد دارالحديث خيريه در مكه مكرمه‬

‫‪3‬‬
‫پيشگفتار‬
‫إن الحمد هلل نحم ده ونس تعينه ونس تغفره ونع وذ باهلل من ش رور أنفس نا وس يئات أعمالنا من يه ده اهلل فهو المهت د‪،‬‬
‫ومن يضلل فال هادي له وأشهد أن ال إله إال اهلل وحده ال شريك له وأشهد أن محمدا عبده ورسوله اما بعد‪:‬‬
‫موض‪22‬وع واس‪22‬طه بين هللا تع‪22‬الي و مخلوق‪22‬ات‪ ،‬بحث مهمي است كه اك‪22‬ثر مس‪22‬لمانان نس‪22‬بت به آن بي‬
‫اطالعند و با كمال تأسف آنچه را كه امروز شاهد آن هستيم‪ ،‬نتيجه اين نا آگاهي است‪.‬‬
‫اگر قلب‌هاي‌مان را متوجه هللا مي‌نم‪22‬وديم و از ش‪22‬ريعتش‪ 2‬پ‪22‬يروي مي‌ك‪22‬رديم‪ ،‬از نص‪22‬رت و ي‪22‬اري هللا‬
‫سبحانه و امدادهايي كه به ما وع‪22‬ده داده است مح‪22‬روم نمي‌ش‪22‬ديم‪ ،‬چنانكه هللا تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪+ 2:‬‬
‫‪[ _   ‬روم‪« .]47 :‬و ي‪22‬اري رس‪22‬اندن به مؤمن‪22‬ان حقي است كه بر‬
‫عهده‌ي ماست»‪[ _     + .‬محمد‪« .]7 :‬اگر [دين]‬
‫خ‪222‬دا را ي‪222‬اري دهيد‪ ،‬ش‪222‬ما را ي‪222‬اري مي‌دهد و گامهايت‪222‬ان را اس‪222‬توار مي‌دارد‪ + .»2‬‬
‫‪[ _ ‬منافقون‪« .]8 :‬عزت‪ ،‬خاص خداوند و پيامبر او و مؤمن‪22‬ان است»‪.‬‬
‫‪[ _         +‬آل عمران‪.]139 :‬‬
‫«و سستي نورزيد و اندوهگين نباشيد چرا كه شما اگر مؤمن باشيد‪ ،‬برتريد»‪.‬‬
‫مردم در فهم واسطه بين حق و خلق يا به عبارتي ديگر بين هللا تعالي و بندگانش به سه گ‪22‬روه تقس‪22‬يم‬
‫شده اند‪:‬‬
‫‪ .3‬دسته اول در صدد انكار اين موضوع برآمده اند كه هللا تعالي رسول هللا ص را تنها ب‪22‬راي تعليم‬
‫ش‪22‬ريعتش مبع‪22‬وث فرم‪22‬وده اس‪22‬ت؛ بلكه اين‪22‬ان ادعا دارند كه اين ش‪22‬ريعت ب‪22‬راي طبقه‌ي ع‪22‬وام الن‪22‬اس‬
‫مي‌باشد‪ ،‬لذا آن را علم ظاهري‪ 2‬ناميده اند… در نتيجه‪ ،‬در عبادتهايشان بر اوه‪22‬ام و خراف‪22‬اتي‪ 2‬كه آن‬
‫را علم ب‪222‬اطني‪ 2‬مي‌نامند تكيه ك‪222‬رده اند و آن را [كشف و ش‪222‬هود] مي‌خوانن‪222‬د‪ .‬كه اين ادعا در واقع‬
‫چيزي جز وسوسه هاي ابليس و شياطين نيست‪ ،‬و وس‪22‬ائطي را كه به دعا مي‌خوانند‪ 2‬با ابت‪22‬دايي‌ترين‬
‫مبادي اسالم مخالفت دارد‪ .‬شعار معروف آنان در اين وادي‪ ،‬اين است كه‪:‬‬
‫«حدثني قلبي عن ربي= قلب من از پروردگارم‪ 2‬برايم سخن گفت»‪.‬‬
‫آنها به اين دليل‪ ،‬دانشمندان شريعت را مسخره مي‌كنند و از ايش‪22‬ان عيب و اي‪22‬راد مي‌گيرند كه علم و‬
‫دانش را سينه به سينه از مردگان كسب ميكنند‪ ،‬اما خودش‪22‬ان علم و حكمت را بط‪22‬ور‪ 2‬مس‪22‬تقيم از زن‪22‬ده‌ي‬
‫پابرجا دريافت‪ 2‬مي‌دارند‪ ،‬و با اين ترفند‪ 2‬بسياري از عوام را دچار فتنه كرده و به گم‪22‬راهي درافكن‪22‬ده اند‬
‫‪2‬الف ش‪22‬رع خداوند‪ 2‬ش‪22‬ده اند كه در كتابهايش‪22‬ان‪ 2‬به ثبت رس‪22‬يده است و بر اس‪22‬اس آن‪،‬‬ ‫و م‪22‬رتكب ام‪22‬ور مخ‪ِ 2‬‬
‫علماء حكم به تكف‪22‬ير آن‪22‬ان داده و به س‪22‬بب ارتدادش‪22‬ان‪ ،‬ريختن خ‪22‬ون آنها را مب‪22‬اح اعالم ك‪22‬رده ان‪22‬د‪ .‬آن‪22‬ان‬
‫نسبت به ابتدايي‌ترين اصل شريعت جاهلند يا اينكه خود را به نفهمي زده اند و آن اين است ك‪22‬ه‪ :‬ه‪22‬ركس‬
‫به جز از آن طريقي كه خداوند‪ 2‬بر پيامبرش‪ 2‬ص نازل كرده است‪ ،‬او را پرستش كند‪ ،‬بدون چون و چرا‬
‫كافر مي‌شود؛‪ 2‬چنانكه هللا تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪      + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _‬نساء‪« .]65 :‬چنين نيست و سوگند به پروردگ‪22‬ارت كه ايم‪22‬ان نياورده اند مگر آنكه در اختالفي‪2‬‬
‫كه دارند تو را داور كنند‪ ،‬آنگاه در آنچه داوري‪ 2‬ك‪22‬ردي هيچ دلتنگي در خ‪22‬ود نيابند و به خ‪22‬وبي [به حكم‬
‫تو] گردن بگذارند‪.»2‬‬
‫بدينسان ش‪22‬يطان كارهايش‪22‬ان را زيبا جل‪22‬وه مي‌دهد تا به دش‪22‬مني با علم برخيزند‪ 2‬و در ص‪22‬دد خ‪22‬اموش‬
‫كردن نور آن برآيند‪ ،‬در نتيجه به درون چنين ظلمتي هبوط مي‌كنند كه همچون ت‪22‬وده ه‪22‬اي درهم پيچيده‬
‫تاريكي بر روي همديگر انباشته شده است‪ ،‬پس به سبب پ‪22‬يروي از هواها و خياالت خ‪22‬ود كه به وس‪22‬يله‬
‫آن به پرستش هللا تعالي مشغول مي‌شوند‪ 2‬از مسير ه‪22‬دايت منح‪22‬رف مي‌گردن‪22‬د‪ 2.‬وض‪22‬عيت آن‪22‬ان را خداوند‬
‫اينگونه در قرآن بيان مي‌فرمايد‪       + :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[کهف‪« .]105 2-103 :‬بگو‪ :‬آيا از زيانكارترين انسانها آگاهت‪22‬ان ك‪22‬نيم؟ كس‪22‬اني كه كوشش آن‪22‬ان در راه‬

‫‪4‬‬
‫زندگي دنيا‪ ،‬نقش بر آب شده است و ايشان چنين مي‌انگارند كه خود نيكو كردارند‪ .‬اينان كس‪22‬اني هس‪22‬تند‬
‫كه آيات پروردگارشان و لقاي او را انكار كرده اند‪ ،‬و علمشان تب‪22‬اه ش‪22‬ده‪ ،‬ل‪22‬ذا روز‪ 2‬قيامت وزني ب‪22‬راي‬
‫آنان قائل نيستيم»‪ .‬همچ‪22‬نين اين گ‪22‬روه به چن‪22‬دين فرقه و مس‪22‬لك تقس‪22‬يم ش‪22‬ده اند و به س‪22‬بب دوري آنها از‬
‫منهج صراط المستقيم [راه كس‪22‬اني كه هللا تع‪22‬الي به ايش‪22‬ان نعمت عطا فرم‪22‬وده‪ ،‬نه راه غضب ش‪22‬دگان و‬
‫سرانجام كليه‌ي اين فرقه ها‬ ‫ِ‪2‬‬ ‫گمراهان] برخي با بعضي ديگر به جنگ و ستيز و دشمني برخاسته اند كه‬
‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫آتش دوزخ مي‌باشد‪ ،‬همانگونه كه رسول هللا ص از آن خبر داده اس‪22‬ت‪َ « :‬س َت ْفتَ ِر ُق ُأ َّمتيْ َعلَى ثَاَل ث َو َس ْبع َ‬
‫ين‬
‫َص حابِي»‪« .1‬بزودي‪ 2‬امت من‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ان وس بعو َن فِي النَّا ِر وو ِ‬
‫اح َدةٌ فِي ال ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ْجنَّة َوه َي َمنْ ك ا َن َعلى مثل َما أَنَا َعلَْي ه َوأ ْ‬
‫َ‬ ‫ََ‬ ‫فرقة ث ْنتَ َ َ ْ ُ‬
‫به هفتاد و سه دسته تقسيم مي‌گردند‪ ،‬هفت‪22‬اد و دو گ‪22‬روه از آنها درآتش دوزخ ج‪22‬اي مي‌گيرند‪ 2‬و يك دس‪22‬ته‬
‫از ايش‪22‬ان وارد بهشت مي‌ش‪22‬ود‪ 2،‬و آن؛ كس‪22‬اني هس‪22‬تند كه بر راهي ق‪22‬رار‪ 2‬دارند كه من و اص‪22‬حابم‪ 2‬بر آن‬
‫قرار داريم»‪.‬‬
‫دسته‌ي دوم؛ در مورد موضوع واسطه زياده روي و اف‪2‬راط‪ 2‬ك‪2‬رده و در فهم آن به خطا‬ ‫‪.2‬‬
‫رفته و اين مس‪22‬أله را بر چ‪22‬يزي كه قابل حمل نيست اطالق ك‪22‬رده ان‪22‬د‪ ،‬ذات بزرگ‪22‬وار پيامبر ص و‬
‫انبياء و صالحان را واسطه قرار داده اند و بر اين باورند كه پروردگ‪22‬ار پ‪22‬اك و م‪22‬نزه هيچ عملي از‬
‫بندگان خود را نمي‌پذيرد‪ 2‬مگر اينكه اين واسطه ها در ميان خالق و مخلوق‪ 2‬قرار گيرند و در درگ‪22‬اه‬
‫هللا تعالي وسيله تقرب آنان باشند‪ ،‬حال آنكه خداون‪2‬د‪ ،‬بس‪2‬يار بلن‪2‬دمرتبه‌تر‪ 2‬و ش‪2‬أن او بسي عظيم‌تر از‬
‫تصورات سخيف آنان است‪ .‬نعوذ‪ 2‬باهلل آنها هللا تعالي را به چيزي توصيف‪ 2‬مي‌كنند كه حتي پادشاهان‬
‫مستبد و ستمگر كه بر دروازه هاي كاخ خود دربان ق‪22‬رار داده اند و كسي نمي‌تواند به نزدش‪22‬ان ب‪22‬ار‬
‫يابد‪ ،‬مگر اينكه واسطه و پارتي‪ 2‬داشته باشد‪ ،‬دوست ندارند به آن توصيف شوند‪2.‬‬
‫چگونه اين اعتق‪222‬اد ن‪222‬اروا‪ 2‬با اين س‪222‬خن خداوند‪ 2‬س‪222‬ازگاري‪ 2‬و تط‪222‬ابق‪ 2‬دارد كه مي‌فرماي‪222‬د‪+ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[بقره‪« .]186 :‬و چون بندگانم‪ 2‬در باره‌ي من از تو پرسش كنند من نزديكم و چ‪22‬ون م‪22‬را بخوانند دع‪22‬اي‬
‫دعا كننده را اجابت مي‌كنم‪ ،‬پس به فرمان من گردن نهند و به من ايم‪22‬ان آورن‪22‬د‪ ،‬باشد كه راه يابند»‪ .‬اين‬
‫آيه‌ي كريمه اشاره دارد به اينكه تنها وسيله براي تقرب به هللا تع‪22‬الي ايم‪22‬ان ص‪22‬حيح و پس از آن عب‪22‬ادت‬
‫ذات مقدس او بر اساس آنچه تشريع فرموده است‪ ،‬مي‌باش‪22‬د‪ 2.‬و در آن‪ ،‬عب‪22‬ادت را بر ايم‪22‬ان مق‪22‬دم داش‪22‬ته‬
‫است تا مردم را متوجه اهميت و جايگاه عمل صالح نمايد و اينكه براي رسيدن به رضاي‪ 2‬پروردگ‪22‬ار‪ 2‬و‬
‫ت [خالصانه] شرط ضروري است‪.‬‬ ‫جاي گرفتن در بهشت او‪ ،‬عباد ِ‬
‫خداوند پاك و منزه وس‪2‬يله را در ق‪2‬رآن بيان فرم‪22‬وده اس‪22‬ت‪ ،‬كه از آن قصد‪ 2‬اط‪2‬اعت و عب‪2‬ادت ب‪22‬راي‬
‫ذاتش را نم‪22‬وده است و آن [طاع‪22‬ات] تنها وس‪22‬يله‌اي است كه تو را به س‪22‬وي هللا تع‪22‬الي نزديك مي‌نمايد‪ 2‬و‬
‫درهاي فيض و رحمتش را به رويت مي‌گشايد و تو را به فضل خود در جنت جاي مي‌دهد‪+ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _  ‬مائده‪« .]35 :‬اي مؤمنان از هللا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد‪2‬‬
‫و در راه او جهاد كنيد‪ ،‬باشد كه رستگار‪ 2‬شويد»‪.‬‬
‫هللا تعالي بي‌خبرا ِن نادان را كه بندگان صالح او را وسيله قرار‪ 2‬مي‌دهند اس‪22‬تهزاء و ت‪22‬وبيخ مي‌نماي‪22‬د‪،‬‬
‫چرا كه آن بندگان نيكوك‪22‬ار‪ ،‬خ‪22‬ود با تمسك به وس‪22‬يله؛ كه هم‪22‬ان عب‪22‬ادت است به س‪22‬وي هللا تع‪22‬الي تق‪22‬رب‬
‫مي‌جويند‪ 2‬و آنها خودش‪22‬ان به اين وس‪22‬يله نيازمند هس‪22‬تند‪ ،‬و راهي جز اين برايش‪22‬ان در تق‪22‬رب جس‪22‬تن به‬
‫سوي او وجود‪ 2‬ندارد‪ ،‬همانگونه كه در كالمش مي‌خوانيم‪   + :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _    ‬اسراء‪« .]57 :‬كسانى كه [كافران] آنان را [به نيايش] مىخوانند‪،‬‬
‫[خ‪22‬ود] هر ك‪22‬دام كه نزديكترن‪22‬د‪ 2،‬به س‪22‬وى پروردگارش‪22‬ان وس‪22‬يله [تق‪2‬رّب] مىجوين‪22‬د‪ .‬و به رحمت او اميد‬
‫مىدارند و از عذابش بيمناكند‪ 2.‬بى‌گمان بايد از عذاب پروردگارت‪ 2‬بر حذر بود»‪.‬‬

‫‪ -‬ابوداود‪ ،‬ترمذي‪ ،‬نسائي‪ ،‬ابن ماجه به سند صحيح اين حديث را از ابوهريره س روايت كرده اند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪5‬‬
‫با كمال تأسف آن غفلت زدگان براي تكيه كردن بر ذات آن واسطه‌ها شتابانند‪ 2‬و همين عامل؛ موجب‬
‫سستي و اهمال ورزيدنشان در انجام عمل ص‪22‬الح و ب‪22‬اعث ارتك‪22‬اب مح‪22‬ارم مي‌ش‪22‬ود‪ ،‬پدي‪22‬ده‌اي كه س‪22‬بب‬
‫انحطاط مسلمانان شده است‪ ،‬آنان يا كالم پروردگارشان را فراموش‪ 2‬كرده اند يا در برابر آن خ‪22‬ود را به‬
‫ناداني مي‌زنند و تجاهل مي‌كنن‪22‬د‪ ،‬آنجا كه خط‪22‬اب به رس‪22‬ولش ص با وج‪22‬ود‪ 2‬اينكه س‪22‬رور‪ 2‬اوالد آدم است‬
‫مي‌فرمايد‪[ _      + 2:‬اعراف‪« .]188 :‬بگو كه‪ :‬براي خود اختيار‬
‫سود و زياني‪ 2‬ندارم»‪.‬‬
‫و نيز اين حديث پيامبر‪ 2‬ص آن هنگ‪22‬ام كه دخ‪22‬ترش‪ ،‬جگر گوشه و ريح‪22‬انه‌ي قلبش را م‪22‬ورد خط‪22‬اب‬
‫ك ِم ْن اللَّ ِه َش ْيئًا»‪« .1‬اي فاطمه دختر‬ ‫ت ِمن م الِي اَل أُ ْغنِي َع ْن ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ٍ ِِ‬
‫ت ُم َح َّمد‪َ ،‬س ليني َما ش ْئ ْ َ‬
‫قرار مي‌دهد‪« :‬يا فَ ِ‬
‫اط َم ةُ بِْن َ‬ ‫َ‬
‫محم‪22‬د‪ ،‬هر آنچه از م‪22‬ال من مي‌خ‪22‬واهي برگ‪22‬ير‪ ،‬اما من نمي‌ت‪22‬وانم‪ 2‬تو را در هيچ چ‪22‬يزي از هللا بي‌نياز‬
‫ص َدقَ ٍة َجا ِريَ ٍة أ َْو ِعل ٍْم‬ ‫ٍ ِ‬ ‫ِ‬
‫ات اإْلِ نْ َسا ُن ا ْن َقطَ َع َع ْنهُ َع َملُ هُ إِالَّ م ْن ثَاَل ثَة إِالَّ م ْن َ‬
‫كنم»‪ .‬نيز اين سخنش كه مي‌فرمايد‪« :‬إِذَا َم َ‬
‫ص الِ ٍح يَ ْدعُو لَهُ»‪« .2‬آنگاه كه انسان دار فاني را وداع مي‌گويد‪ ،‬عملش قطع مي‌گردد‪ 2‬مگر‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ُي ْنَت َف ُع بِ ه أ َْو َولَد َ‬
‫از سه راه‪ ،‬صدقه‌اي كه اث‪22‬رش مان‪22‬دگار اس‪22‬ت‪ ،‬علمي كه به م‪22‬ردم س‪22‬ود مي‌رس‪22‬اند و فرزند‪ 2‬ص‪22‬الحي كه‬
‫برايش دعاي خير كند»‪.‬‬
‫اگر س‪22‬ندي در نص‪22‬وص ش‪22‬رعي بر ع‪22‬دم ج‪22‬واز توسل به ذات انبياء و ص‪22‬الحان‪ ،‬جز توسل عمر بن‬
‫خطاب به دعاي عباس و ترك توسل او به پيامبر ص نبود‪ ،‬همين عملك‪22‬رد عمر بن خط‪22‬اب كه در مدينه‬
‫رخ داد براي ابطال عقايد اين فرقه كافي بود‪ .‬و چه زيباست اين سخن امام اعظم كه مي‌فرمايد‪« 2:‬وأك ره‬
‫أن يسأل اهلل إال باهلل» «و ناپسند‪ 2‬مي‌دانم كه جز به وسيله هللا از هللا درخواست شود»‪.‬‬
‫همچنانكه اين مس‪22‬أله در ال‪22‬درالمختار‪ 2‬و كتابه‪22‬اي‪ 2‬ديگر حنفيان ذكر ش‪22‬ده اس‪22‬ت‪ .‬اگر اتخ‪22‬اذ واس‪22‬طه و‬
‫توسل جستن به هللا از طريق‪ 2‬ذاتهايي كه بيان كرديم رواست؛ مي‌بايست اك‪22‬ثر دعاه‪22‬اي ق‪22‬رآني و ح‪22‬ديثي‬
‫مقرون توسل به ذاتهاي ايشان باشد‪[ .‬حال آنكه قرآن و حديث خالف آن را ثابت مي‌كند]‪.‬‬
‫‪ .3‬در اين ميان از مسلمانان كس‪22‬اني وج‪22‬ود دارند كه از واس‪22‬طه بين حق و خلق اين فهم را دارند‬
‫كه واسطه مربوط‪ 2‬به دريافت‪ 2‬رسالت اس‪22‬ت‪ ،‬و آن عب‪22‬ارت است از تبليغ پيام الهي و تعليم و ت‪22‬ربيت‬
‫بر مبناي آن‪ ،‬و بزرگي‪ 2‬و علو شأن و نهايت نياز بشري‪ 2‬به آن را درك كرده اند‪ ،‬لذا به سوي رسول‬
‫هللا ص شتافته تا او را به عنوان واسطه‌ي بزرگ و وسيله‌ي عظيم براي دريافت‪ 2‬شريعت برگيرند‪ 2‬و‬
‫به وس‪22‬يله ن‪22‬ور وحي در طلب ه‪22‬دايت و روش‪22‬نايي‪ 2‬برآين‪22‬د‪ .‬پس آنها هم‪22‬انطور‪ 2‬كه ق‪22‬رآن را م‪22‬ورد‪2‬‬
‫پژوهش قرار مي‌دهند زندگاني‪ 2‬و س‪22‬نت او را ن‪22‬يز مطالعه و م‪2‬رور‪ 2‬مي‌نماين‪2‬د‪ 2.‬اس‪2‬اس شعارش‪2‬ان در‬
‫اين عرصه‪ ،‬نداي هللا تعالي است كه‪      + :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _        ‬مائده‪-15 :‬‬
‫‪« .]16‬آري نور و كتابي روشنگر‪ 2‬از جانب خداوند به سوي شما آمده اس‪22‬ت‪ .‬كه خداوند‪ 2‬در پرت‪22‬وي‪2‬‬
‫آن كساني را كه از رضاي او پيروي كنند به راههاي امن و عافيت رهنمون مي‌گردد‪ ،‬و آن‪2‬ان را به‬
‫توفيق‪ 2‬خويش از تاريكيها‪ 2‬به سوي روشنايي باز مي‌برد‪ 2‬و به راه راست هدايتشان مي‌كند»‪.‬‬
‫اين دسته همان گروه نجات ي‪22‬افته‌اي هس‪22‬تند كه ح‪22‬ديث قبلي آن را بيان فرم‪22‬ود و ايش‪22‬ان را به بهشت‬
‫بشارت داد‪.‬‬
‫در كم‪22‬ال ت‪22‬ألم و دردمن‪22‬دي‪ 2‬بايد گفت‪ :‬راه و مس‪22‬ير اين طايفه آكن‪22‬ده از خ‪22‬ار و خاش‪22‬اك و گرفت‪22‬اري و‬
‫مشكالت است‪ ،‬زيرا اسالم راستين دوباره همچون عصر ظهورش غريب افتاد و اغلب مسلمانان از آن‬
‫فاص‪22‬له گرفتند و آن را با ب‪22‬دعتها و خياالت بي اس‪22‬اس معاوضه كردن‪22‬د‪ .‬اين مص‪22‬يبت و بال دير زم‪22‬اني‬
‫است كه گريب‪22‬انگير‪ 2‬مس‪22‬لمانان ش‪22‬ده است و وظيفه‌ي مص‪22‬لحين در مقابل آن بس‪22‬يار‪ 2‬مهم و ط‪22‬اقت فرسا‪2‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬امام مسلم آن را روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪6‬‬
‫مي‌باشد‪ ،‬عمر بن عبدالعزيز ‪ /‬در اين راستا چنين مي‌فرمايد‪« :‬إننا نع الج أم راً ال يعين إال اهلل تع الی‪ ،‬قد ف نی‬
‫فيه الكب ير‪ ،‬وش اب الص غير‪ ،‬وه اجر األع رابي‪ ،‬يحس بونه دين اً‪ ،‬وليس هو عند اهلل ب دين!!» «ما در صدد اصالح و‬
‫معالجه ام‪22‬ري هس‪22‬تيم كه بر آن جز هللا تع‪22‬الي‪ ،‬م‪22‬ددكاري نيس‪22‬ت‪ ،‬چه بسا بزرگ‪22‬ان در آن ف‪22‬اني ش‪22‬ده و‬
‫كودك‪22‬ان در آن ج‪22‬وان گش‪22‬ته و باديه نش‪22‬ين به خ‪22‬اطرش از م‪22‬أواي خ‪22‬ويش مه‪22‬اجرت ك‪22‬رده اس‪22‬ت‪ ،‬كه به‬
‫تصور خود براي دين كوشيده اند حال آنكه آن در نزد هللا تعالي دين به حساب نمي‌آمده»‪.‬‬
‫چيز تازه‌اي در اين موضوع‪ 2‬وج‪22‬ود ن‪22‬دارد‪ ،‬چ‪22‬را كه رس‪22‬ول هللا ص از غ‪22‬ريب افت‪22‬ادن دين خ‪22‬بر داده‬
‫ود َك َما بَ َدأَ غَ ِريبًا فَطُ وبَى لِ ْلغَُربَ ِاء»‪« .1‬اسالم با غريبي آغاز‬ ‫است‪ ،‬آنجا كه مي‌فرمايد‪« 2:‬بَ َدأَ اإْلِ ْساَل ُم غَ ِريبًا َو َس َيعُ ُ‬
‫شد و عن قريب به غ‪22‬ربت ب‪2‬از مي‌گ‪22‬ردد هم‪22‬انطور‪ 2‬كه در ابت‪2‬دا غريبانه ش‪2‬روع‪ 2‬ش‪2‬د‪ ،‬پس خوشا به ح‪22‬ال‬
‫غريبان»‪ .‬در روايت ديگ‪22‬ري كه ام‪22‬ام احمد و ابن ماجه آن را نقل ك‪22‬رده ان‪22‬د‪ ،‬آم‪22‬ده است كه گفته ش‪22‬د‪ :‬يا‬
‫ُّزاعُ ِم ْن الْ َقبَائِ ِل» اهل ح‪22‬ديث [غرب‪22‬ا] در ميان قبائل كه‬ ‫رسول هللا! ُغرباء چه كساني هستند؟ فرم‪22‬ود‪« :‬الن َّ‬
‫نزاع همان ُغربا است‪ ،‬زيرا اهل حديث در آخر الزمان كم مي‌ش‪22‬وند‪ ،‬و در هر ق‪22‬بيله‌اي جز يكي دو نفر‬
‫را نمي‌توان پيدا كرد‪ ،‬و گاهي در ب‪22‬رخي قبائل ح‪22‬تي يك نفر را هم نمي ت‪22‬وان پيدا ك‪22‬رد‪ .‬در رواي‪22‬تي‪ 2‬كه‬
‫َّاس ِم ْن َب ْع ِدي ِم ْن‬ ‫امام ترمذي‪ 2‬آن را حسن دانسته است‪ ،‬چنين آمده‪« :‬طُ وبى لِ ْلغُرب ِاء الَّ ِذين ي ِ‬
‫ص ل ُحو َن َما أَفْ َس َد الن ُ‬
‫َُْ‬ ‫َ ََ‬
‫ُس نَّتِي» «خوشا به س‪22‬عادت غريب‪22‬ان‪ ،‬كس‪22‬اني كه آنچه را م‪22‬ردم از س‪22‬نت من بعد از من تب‪22‬اه مي‌گردانن‪22‬د‪،‬‬
‫اصالح ك‪22‬رده و برپا مي‌دارند»‪ .‬همچ‪22‬نين در رواي‪22‬تي‪ 2‬كه ام‪22‬ام احمد آن را ص‪22‬حيح دانس‪22‬ته‪ ،‬مي خ‪22‬وانيم؛‬
‫اس س ٍ‬
‫وء َكثِ ي ٍر َم ْن‬ ‫ِ‬ ‫هنگامي كه در مورد غريبان از رسول اللهص سؤال شد‪ ،‬فرمود‪« :‬أُنَ اس ِ‬
‫ص ال ُحو َن في أُنَ ِ ُ‬ ‫ٌ َ‬
‫ص ي ِه ْم أَ ْك َث ُر ِم َّم ْن يُ ِطيعُ ُه ْم» «مردمان صالحي هستند كه در ميان انبوه مردم بد ق‪22‬رار‪ 2‬دارن‪22‬د‪ ،‬سركش‪22‬ان و‬ ‫ي ْع ِ‬
‫َ‬
‫گناهكاران آنها بيشتر‪ 2‬از فرمانبرانشان‪ 2‬است»‪.‬‬
‫اين گروه در ميادين اصالحگري‪ 2‬بسي كوشيده اند و مشعل دار حركت نهضت تجديد و احياي دي‪22‬ني‬
‫اسالم صحيح بازگردند‪2.‬‬ ‫ِ‬ ‫بوده اند تا اينكه مسلمانان از خواب غفلت بيدار شوند‪ 2‬و به طرف‬
‫در خاتمه ب‪22‬راي مخالف‪22‬ان مفسد و خرابك‪22‬ار‪ 2‬آنچه را كه هللا س‪22‬بحانه به هم مس‪22‬لك ه‪22‬اي آن‪22‬ان فرم‪22‬ود‪،‬‬
‫دوباره گوشزد كرده و اعالم مي‌كنيم‪          + 2:‬‬
‫‪_         ‬‬
‫[ابراهیم‪« .]12 :‬و ما را چه مي‌شود كه بر خداوند‪ 2‬توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راه درستمان هدايت‬
‫ك‪222‬رده اس‪222‬ت‪ ،‬و بر آزاري كه بر ما مي‌دهيد ش‪222‬كيبايي‪ 2‬خ‪222‬واهيم ك‪222‬رد؛ و اهل توكل بايد كه بر هللا توكل‬
‫كنند»‪.‬‬
‫حال رشته كالم را به شيخ اإلس‪22‬الم ابن تيميه ‪ /‬مي‌س‪22‬پاريم‪ ،‬كه واس‪22‬طه را در اين رس‪22‬اله‌ي ارزش‪22‬مند‪2‬‬
‫تشريح مي‌نماي‪22‬د‪( 2:‬الواس‪22‬طة بين الحق والخلق)‪ .‬س‪22‬زاوار است كه با آب طال نوش‪22‬ته ش‪22‬ود و مس‪22‬لمانان با‬
‫دقت نظر و ت‪22‬دبر به تأمل و م‪22‬رور‪ 2‬آن همت گمارند‪ 2‬تا از خ‪22‬واب گ‪22‬ران برخيزند و اس‪22‬باب توانمن‪22‬دي و‬
‫پيروزي‪ 2‬و عظمت را دريابند و از پناه ب‪22‬ردن و تكيه و اعتم‪22‬اد ك‪22‬ردن بر مق‪22‬بره ه‪22‬اي انبياء و ص‪22‬الحان‬
‫دوري جويند‪ 2‬و از مسح عتباتشان با حالت خشوع و ذلت و خواري پرهيز نمايند‪.‬‬
‫وص‪22‬لي‪ 2‬هللا علي س‪22‬يدنا محمد معلم الخ‪22‬ير‪ ،‬وعلي آله وص‪22‬حبه وس‪222‬لم وآخر دعوانا أن الحمد هلل رب‬
‫العالمين‬

‫‪ -‬امام مسلم آن را از ابوهريره س روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪7‬‬
‫‪            +‬‬
‫‪[ _‬نمل‪.]59 :‬‬
‫«بگو سپاس خداوند‪ 2‬را و سالم بر آن بندگاني كه ايش‪22‬ان را برگزي‪22‬ده اس‪22‬ت‪ ،‬آيا هللا به‪22‬تر است يا آنچه‬
‫برايش شريك مي‌آورند؟‪»2‬‬
‫اين كت‪22‬اب در اصل من‪22‬اظره‌ي ميان دو نفر اس‪22‬ت‪ ،‬كه يكي از آنها مي‌گوي‪22‬د‪ 2:‬به ناچ‪22‬ار به يك واس‪22‬طه‬
‫ميان خ‪22‬ود و هللا تع‪22‬الي نيازمن‪22‬ديم‪ ،‬بن‪22‬ابراين جز از اين طريق‪ 2‬نمي‌ت‪22‬وانيم به س‪22‬وي او تق‪22‬رب و ن‪22‬زديكي‪2‬‬
‫جوييم‪.‬‬
‫پيامبران واسطه تبليغ هستند‪:‬‬
‫پاسخ‪ :‬الحمد هلل رب العالمين‪ .‬اگر مرادش از اين سخت اين است كه به ناچ‪22‬ار ما نيازمند‪ 2‬يك واس‪22‬طه‬
‫هستيم كه دستور‪ 2‬و شرع خداوند‪ 2‬را به ما برساند‪ 2‬اين باور حق است‪ ،‬زيرا م‪22‬ردم نمي‌دانند هللا تع‪22‬الي چه‬
‫چ‪22‬يزي را دوست دارد و م‪22‬ورد رض‪22‬ايتش اس‪22‬ت‪ ،‬به چه ك‪22‬اري فرم‪22‬ان مي‌دهد و از چه ام‪22‬وري ب‪22‬از‬
‫مي‌دارد‪ ،‬و از فضل و بخشش ذاتش چه نعمته‪22‬ايي‪ 2‬به دوس‪22‬تانش م‪22‬ژده مي‌دهد و ن‪22‬يز چه نقمته‪22‬ايي از‬
‫عذابش را به دشمنان خود وعده مي‌دهد‪ .‬عالوه بر اين م‪22‬ردم نمي‌توانند اس‪22‬مهاي نيك او و ص‪22‬فتهاي بلند‬
‫مرتبه اش را كه عقلها از ش‪22‬ناخت آن قاصر و عاجزند و مثاله‪22‬اي ديگ‪22‬ري‪ 2‬از اين قبيل را جز در پرتو‬
‫راهنمايي هاي پيامبران كه خداوند‪ 2‬ايشان را به سوي بندگانش ارسال فرموده است درك نمايند‪.‬‬
‫پس آنان كه به پيامبران ايمان آوردند و از ايشان پيروي كردند‪ ،‬آنانند كه هدايت شده ان‪22‬د‪ ،‬كس‪22‬اني كه‬
‫هللا آنان را به سوي خويش نزديك مي‌نمايد و مقام و منزلتشان را باال مي برد و در دنيا و آخرت آنها را‬
‫مورد اكرام خود قرار مي‌دهد‪ .‬اما مخالفان پيامبران‪ ،‬ملعون و نفرين شده هستند‪ ،‬آنان از پروردگارشان‬
‫گم شده و در پرده هاي گمراهي س‪22‬رگردان گش‪22‬ته ان‪22‬د‪ ،‬چنانكه هللا تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪ + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _        ‬اع‪22‬راف‪« .]36 2 -35 :‬اي‬
‫فرزندان آدم‪ ،‬چون پيامبراني‪ 2‬از خودت‪22‬ان به س‪22‬وي ش‪22‬ما آمدند و آي‪22‬ات م‪22‬را بر ش‪22‬ما خواندند‪[ 2‬بدانيد ك‪22‬ه]‬
‫كس‪2‬اني كه تق‪2‬وا ورزند‪ 2‬و درس‪22‬تكاري پيشه كنند نه بيمي بر آنهاست و نه ان‪2‬دوهگين ش‪22‬وند‪ .‬و كس‪2‬اني كه‬
‫آي‪2222‬ات ما را دروغ‪ 2‬انگارند و در برابر آن تك‪2222‬بر ورزند اين‪2222‬ان دوزخي اند و جاودانه در آنند»‪ .‬ن‪2222‬يز‬
‫مي‌فرمايد‪            + 2:‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _ ‬طه‪« .]126 -123 :‬هركس كه رهنمود مرا پيروي كند‪ ،‬نه گمراه شود و نه به رنج افتد‬
‫و هركس از ياد من دل بگرداند‪ ،‬زندگاني او تنگ خواهد شد و او را روز قيامت نابينا برانگيزيم‪ .‬گويد‪:‬‬
‫پروردگارا! چرا مرا نابينا برانگيختي حال آنكه من بينا بودم‪ 2.‬فرمايد‪ :‬بدينسان بود كه آي‪22‬ات ما ب‪22‬راي تو‬
‫آمد و آنها را فراموش كردي و به هم‪22‬ان گونه ام‪22‬روز فرام‪22‬وش‪ 2‬ش‪22‬ده باشي»‪ .‬ابن عب‪22‬اس ب مي‌فرماي‪22‬د‪2:‬‬
‫«باري تعالي براي كسي كه قرآن تالوت نمايد و به آنچه در آن آمده عمل كند ضمانت كرده است كه در‬
‫اين دنيا گمراه نشود‪ 2‬و در آخ‪2‬رت به مش‪2‬قت و س‪2‬ختي دچ‪2‬ار نگ‪2‬ردد» خداوند‪ 2‬در م‪2‬ورد‪ 2‬دوزخيان چ‪2‬نين‬
‫مي‌فرمايد‪          + 2:‬‬
‫‪               ‬‬
‫‪[ _ ‬ملک‪« .]9 2-8 :‬هرگاه كه گ‪22‬روهي در آن افكن‪22‬ده ش‪22‬وند‪ ،‬نگهبان‪2‬انش‪ 2‬از ايش‪22‬ان پرس‪22‬ند آيا‬
‫هشدار دهنده‌اي نزد شما نيامد؟ گويند‪ :‬چرا‪ ،‬هشدار دهنده‌اي نزد ما آمد‪ ،‬آنگ‪22‬اه [او را] تك‪22‬ذيب ك‪22‬رديم‪ 2‬و‬
‫گفتيم‪ :‬خداوند‪ 2‬چيزي فرو نفرستاده است‪ ،‬شما جز در گمراهي بزرگ نيستيد‪.»2‬‬

‫‪8‬‬
‫همچنين مي‌فرمايد‪         + :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _   ‬زمر‪« .]71 :‬و كافران را گروه گروه به س‪22‬وي جهنم برانند تا‬
‫چون به نزديك آن رسند دره‪22‬ايش گش‪2‬وده ش‪22‬ود؛ و نگهبان‪22‬ان آن به ايش‪22‬ان گوين‪22‬د‪ :‬آيا پيامبراني‪ 2‬از ميان‬
‫خودتان به نزد شما نيامدند كه بر شما آيات پروردگارتان را مي‌خواندند‪ ،‬و شما را از ديدار اين روزتان‪2‬‬
‫هشدار مي‌دادند؛ گويند‪ :‬چرا‪ ،‬ولي حكم عذاب بر كافران تحقق يافته است»‪ .‬هللا تعالي مي‌فرمايد‪+ 2:‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _ ‬انعام‪« .]49 2-48 :‬و ما پيامبران را جز مژده آور و هشدار دهنده نمي‌فرستيم آنگاه‬
‫كساني كه ايمان آورند‪ 2‬و درستكاري‪ 2‬كنند نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي‌شوند‪ 2.‬و منكران آي‪22‬ات‬
‫ما به خاطر نافرمانيشان گرفتار‪ 2‬عذاب گردند‪ .»2‬در جاي ديگر مي‌فرمايد‪  + 2:‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _        ‬نساء‪« .]165 2-163 :‬ما به تو‬
‫وحي فرستاديم همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او و ن‪22‬يز اب‪22‬راهيم و اس‪22‬ماعيل و اس‪22‬حاق و يعق‪22‬وب و‬
‫اسباط و عيسي و ايوب و يونس و ه‪22‬ارون و س‪22‬ليمان ن‪22‬يز وحي فرس‪22‬تاديم؛ و به داود زب‪22‬ور‪ 2‬بخش‪22‬يديم‪ .‬و‬
‫پيامبراني‪ 2‬كه پيشتر‪ 2‬داستان آنان را بر تو خوانده ايم و پيامبراني كه داستان آنان ر ابر تو نخوان‪22‬ده ايم؛ و‬
‫خداوند با موسي سخن گفت‪ .‬پيامبراني‪ 2‬مژده آور و هشدار دهنده تا بعد از پيامبران م‪22‬ردم را بر خداوند‪2‬‬
‫حج‪22‬تي نباشد»‪ .‬ش‪22‬بيه اين آيه ها در ق‪22‬رآن ف‪22‬راوان اس‪22‬ت‪ .‬و اين چ‪22‬يزي است كه تم‪22‬ام پ‪22‬يروان ادي‪22‬ان از‬
‫مس‪22‬لمانان گرفته تا يهودي‪22‬ان و مس‪22‬يحيان بر آن اتف‪22‬اق نظر دارند و همه آنها واس‪22‬طه ه‪22‬ايي ميان هللا و‬
‫بندگانش را اثبات مي‌كنند كه ايشان پيامبران هس‪2‬تند كس‪2‬اني كه از ط‪2‬رف‪ 2‬هللا مبع‪2‬وث ش‪2‬دند تا فرم‪2‬ان و‬
‫خبرش را به مردم ابالغ كنند‪.‬‬
‫چنانكه مي‌فرمايد‪[ _    + 2:‬حج‪« .]75 :‬خداوند‪ 2‬از ميان مالئكه‬
‫و مردم‪22‬ان پيامبراني بر مي‌گزيند»‪ .‬بن‪22‬ابراين ه‪22‬ركس اين واس‪22‬طه ها را انك‪22‬ار نمايد به اجم‪22‬اع پ‪22‬يروان‬
‫اديان چنان شخصي كافر‪ 2‬است‪.‬‬
‫س‪22‬وره‌هايي را كه هللا تع‪22‬الي در مكه ن‪22‬ازل فرم‪22‬ود مانند انع‪22‬ام و اع‪22‬راف و س‪22‬وره‌هايي كه با ح‪22‬روف‪2‬‬
‫مقطعه (الر)‪( ،‬حم)‪( ،‬طس) و ش‪22‬بيه آن آغ‪22‬از مي‌گردن‪22‬د‪ ،‬در بر گيرن‪22‬ده‌ي اص‪22‬ول دين از جمله ايم‪22‬ان به‬
‫هللا‪ ،‬پيامبرانش‪ ،‬و روز بازپسين هستند‪.‬‬
‫خداوند داس‪22‬تان ك‪22‬افراني‪ 2‬را كه به تك‪22‬ذيب و انك‪22‬ار پيامبران پرداختند‪ 2‬و ن‪22‬يز چگ‪22‬ونگي‪ 2‬به هالكت‬
‫رساندن آنها و نصرت و ي‪2‬اري پيامبرانش‪ 2‬و كس‪2‬اني كه ايم‪2‬ان آوردند را در ق‪2‬رآن بيان فرم‪2‬وده اس‪2‬ت‪.‬‬
‫چنانكه مي‌فرماي‪22‬د‪       + 2:‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[صافات‪« .]173 2-171 :‬و حكم ما در حق بن‪2‬دگان به رس‪2‬الت فرس‪2‬تاده م‪2‬ان از پيش معين ش‪2‬ده اس‪2‬ت‪.‬‬
‫ايشانند كه نصرت يافته گانند‪ .‬و سپاه ماست كه ايشان پيروزند»‪ .‬همچ‪22‬نين مي‌فرماي‪22‬د‪ + 2:‬‬
‫‪[ _         ‬غافر‪:‬‬
‫‪« .]51‬ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زن‪22‬دگاني دنيا و روزي كه ش‪22‬اهدان به ش‪22‬هادت برخيزن‪22‬د‪ ،‬ي‪22‬اري‬
‫مي‌كنيم»‪.‬‬
‫پس بايس‪22‬تي از اين وس‪22‬يله‌ها‪ ،‬اط‪22‬اعت و پ‪22‬يروي ش‪22‬ود و به ايش‪22‬ان اقت‪22‬دا ورزيد‪ 2‬همچنانكه هللا تع‪22‬الي‬
‫مي‌فرمايد‪[ _       + 2:‬نساء‪« .]64 :‬و هيچ پيامبري‬
‫نفرس‪22‬تاديم‪ 2‬مگر آنكه به توفيق‪ 2‬الهي از او فرم‪22‬انبرداري ش‪22‬ود»‪    + .‬‬
‫‪[ _‬نساء‪« .]80 :‬ه‪22‬ركس از پيامبر اط‪22‬اعت كند در حقيقت از هللا اط‪22‬اعت ك‪22‬رده است»‪ + .‬‬
‫‪[ _     ‬آل عمران‪« .]31 :‬بگ‪22‬و‪ :‬اگر هللا را دوست‬
‫داريد از من پ‪222‬يروي‪ 2‬كنيد تا هللا ن‪222‬يز ش‪222‬ما را دوست داش‪222‬ته باشد»‪  + .‬‬

‫‪9‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _‬اع‪22‬راف‪« .]157 :‬پس كس‪22‬اني كه به او ايم‪22‬ان آورده و او را گ‪22‬رامي داش‪22‬ته و ي‪22‬اري‬
‫كرده اند و از نوري كه همراه او نازل شده پيروي مي‌كنند‪ ،‬اينانند كه رستگارند‪  + .»2‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪[ _‬احزاب‪« .]21 :‬به راستي كه براي شما و براي كسي كه به هللا و روز‪ 2‬بازپس‪22‬ين اميد [و ايم‪22‬ان]‬
‫دارد و هللا را بسيار ياد مي‌كند‪ ،‬در رسول هللا سرمشق‪ 2‬نيكويي هست»‪.‬‬
‫پيامبران منفعت جلب نمي‌كنند‪:‬‬
‫اما اگر مرادش از واسطه اين باشد كه از متوسل شدن به يك واسطه در بدست آوردن خير و منفعت‬
‫و دور نمودن ضرر و زيان گريزي‪ 2‬نيست؛ بدينسان كه واسطه‌اي در رزق و روزي رساندن به بن‪22‬دگان‬
‫و ي‪22‬اري و ه‪22‬دايت ك‪22‬ردن آنها وج‪22‬ود‪ 2‬داش‪22‬ته باشد كه نيازمن‪22‬ديهاي خ‪22‬ود را از طريق‪ 2‬آن ميانجي از هللا‬
‫درخواست نمايند و براي برآورده شدن حاجاتشان به او مراجعه كنند‪ ،‬اين عقيده در زم‪22‬ره‌ي بزرگ‪22‬ترين‬
‫شركي قرار‪ 2‬دارد كه هللا تعالي به سبب آن مش‪22‬ركان را تكف‪22‬ير ك‪22‬رد‪ ،‬به خ‪22‬اطر اينكه آن‪22‬ان غ‪22‬ير هللا را به‬
‫عنوان سرپرست و شفيع گرفتند‪ 2‬تا به واسطه‌ي آنها خير و نيكي بدست آورند‪ 2‬و از شر و زي‪22‬ان در ام‪22‬ان‬
‫بمانن‪22‬د‪ ،‬درحاليكه ش‪22‬فاعت ب‪22‬راي كسي است كه هللا تع‪22‬الي اج‪22‬ازه‌ي آن را در م‪22‬ورد وي مب‪22‬ذول فرماي‪22‬د‪2.‬‬
‫همچنانكه باري تعالي مي‌فرمايد‪       + :‬‬
‫‪                ‬‬
‫‪[ _ ‬سجده‪« .]4 :‬خداوند‪ 2‬كسي است كه آسمانها و زمين و م‪2‬ابين آنها را در شش روز‬
‫آفريد‪ ،‬سپس بر عرش استوار ايستاد‪ ،‬شما را جز او سرور‪ 2‬و شفيعي نيست‪ ،‬آيا پند نمي‌گيريد»‪+ .‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪[ _   ‬انعام‪« .]51 :‬و كساني را كه از محشور شدن به نزد پروردگارشان‬
‫انديشناكند‪ 2‬به آن [ق‪22‬رآن] هش‪22‬دار ب‪22‬ده؛ كه غ‪22‬ير از او برايش‪22‬ان ي‪22‬اور‪ 2‬و ش‪22‬فيعي نيست»‪ + .‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _        ‬اسراء‪« .]57 2-56 :‬بگو‪ :‬كسانى‪2‬‬
‫را كه به جاى او [معبود] مىپنداريد‪ ،‬فرا خوانيد‪ ،‬پس به گردان‪22‬دن باليى از ش‪22‬ما و نه تغيير دادن‪ ،‬توانا‬
‫نيس‪22‬تند‪ .2‬كس‪22‬انى كه [ك‪22‬افران] آن‪22‬ان را [به نيايش] مىخوانن‪22‬د‪[ ،‬خ‪22‬ود] هر ك‪22‬دام كه نزديكترن‪22‬د‪ 2،‬به س‪22‬وى‬
‫پروردگارشان وسيله [تقرّب] مىجويند‪ 2.‬و به رحمت او اميد مىدارند‪ 2‬و از عذابش بيمناكند‪ .‬بى گم‪22‬ان بايد‬
‫از عذاب پروردگارت بر حذر بود»‪         + .‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪[ _          ‬سبأ‪« .]23 2-22 :‬بگو‪:‬‬
‫كساني را كه بجز هللا (معبود خود) مي‌پنداريد‪ ،‬بخوانيد كه همسنگ ذره‌اي در آسمانها و زمين اختيار و‬
‫دست ندارند‪ ،‬و در [اداره و آفرينش آنها] ايشان را شراكتي‪ 2‬نيست‪ ،‬و او [هللا] را از ميان آنان پشتيباني‪2‬‬
‫نيست‪ .‬و شفاعت نزد او سودي ندهد مگر در باره‌ي كسي كه براي او اجازه دهد»‪.‬‬
‫گروهي از علماي سلف فرموده اند‪ :‬اقوامي‪ ،‬مس‪22‬يح و ْعزير و مالئكه را به دعا مي‌خواندند و ب‪22‬راي‬
‫برآورده شدن حاجاتشان به آنها متوسل مي‌شدند‪ 2.‬پس هللا تعالي بيان فرم‪22‬وده است كه مالئكه و پيامبران‬
‫توانايي و اختيار داشتن ضرر‪ 2‬و زيان از روي‪ 2‬آنان را ندارند‪ 2‬و نمي‌توانند آن را تغيير دهند و برگردانند‬
‫بلكه ايش‪22‬ان خ‪22‬ود به هللا تق‪22‬رب مي‌جويند‪ 2‬و به رحمتش اميدوارند‪ 2‬و از ع‪22‬ذاب پروردگارش‪22‬ان در بيم و‬
‫هراس هستند‪.‬‬
‫هللا تعالي مي‌فرمايد‪        + 2:‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _‬آل عمران‪« .]80 2-79 :‬هيچ بشري‪ 2‬را نرسد كه خداوند به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد‪،‬‬
‫سپس به مردمان بگويد‪ :‬به جاي [آنكه بندگان] خداوند [باشيد] بندگان من باشيد‪ ،‬بلكه [بايد بگويد‪ ]:‬ش‪22‬ما‬
‫كه كت‪22‬اب آس‪22‬ماني را آم‪22‬وزش داده و آم‪22‬وزش يافته اي‪22‬د‪ ،‬عالم‪22‬ان رب‪22‬اني باش‪22‬يد‪ .‬به ش‪22‬ما دس‪22‬تور ندهد كه‬

‫‪10‬‬
‫مالئكه و پيامبران را به خ‪22‬دايي برگيري‪222‬د‪ ،‬آيا پس از آنكه مس‪222‬لمان گش‪222‬ته ايد ش‪222‬ما را به كفر فرم‪22‬ان‬
‫مي‌دهد؟»‬
‫پروردگار پاك و منزه در اين آيه فرموده است كه به ارباب گرفتن مالئكه و پيامبران كفر است‪ ،‬پس‬
‫ه‪22‬ركس فرش‪22‬تگان‪ 2‬و پيامبران را واس‪22‬طه ق‪22‬رار دهد و از ايش‪22‬ان درخواست‪ 2‬كند و بر آنها توكل نمايد و‬
‫بخواهد س‪2‬ود و منفعت به وي برس‪22‬انند و ض‪2‬رر‪ 2‬و زي‪22‬ان از او دور كنن‪22‬د‪ ،‬مثالً از آنها بخشش گناه‪2‬ان و‬
‫هدايت قلبها و گشوده شدن گره مشكالت و رفع نيازمندي‌هايشان را طلب نمايد چنين شخصي‪ 2‬به اجم‪22‬اع‬
‫مسلمانان كافر است‪.‬‬
‫چنانكه هللا تعالي مي‌فرمايد‪        + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪[ _ ‬انبیاء‪« .]29 2-26 :‬و گفتند كه‪ :‬خداوند رحمان فرزندي‪ 2‬برگزي‪22‬ده؛ م‪22‬نزه است او‪،‬‬
‫بلكه آنان [مالئكه] بندگاني گرامي اند‪ .‬در سخن بر او پيش دستي نكنند و آنان به فرمان او كار كنن‪22‬د‪ .‬او‬
‫گذشته و آينده شان را مي‌داند و [مالئكه] شفاعت نمي‌كنند مگر براي كسي كه [هللا] از او خشنود‪ 2‬باش‪22‬د‪،‬‬
‫و ايشان از خوف و خشيت او بيمناكند‪ .‬و هركس از آنان كه گويد‪ :‬من معبودي‪ 2‬به ج‪22‬اي او هس‪22‬تم‪ ،‬جهنم‬
‫را جزاي او مي‌گردانيم؛ بدينسان ستمگران [مشرك] را جزا مي‌دهيم‪   + .»2‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _    ‬نساء‪« .]172 :‬مسيح و مالئكه هاي مق‪22‬رب‬
‫هرگز ابا ندارند‪ 2‬از اينكه بنده‌ي خداوند باشند؛ آنان كه از پرستش او ابا دارند و كبر مي‌ورزند به زودي‬
‫همگي آنان را [براي حسابرسي] نزد خويش گرد مي‌آورد»‪   + .‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪[ _         ‬مریم‪-88 :‬‬
‫‪« .]95‬و ادعا كردند كه خ‪22‬داي رحم‪22‬ان فرزن‪22‬دي برگزي‪22‬ده اس‪22‬ت‪ .‬به راس‪22‬تي‪ 2‬كه ادع‪22‬اي ش‪22‬گرفي پيش‬
‫آورديد‪ .‬نزديك‪ 2‬است كه آسمانها از [ناروايي] آن پاره پاره شوند‪ 2‬و زمين بشكافد و كوهها خرد شده ف‪22‬رو‬
‫ريزند‪ .‬از اينكه براي خداوند رحمان فرزندي‪ 2‬قائل ش‪22‬دند‪ .‬و س‪22‬زاوار‪ 2‬نيست كه خداوند رحم‪22‬ان فرزن‪22‬دي‪2‬‬
‫برگزيند‪ 2‬جز اين نيست كه هر موج‪222‬ودي‪ 2‬كه در آس‪222‬مانها و زمين است بن‪222‬ده وار سر به درگ‪222‬اه خ‪222‬داي‬
‫رحمان فرود‪ 2‬مي‌آورد‪ .‬براس‪2‬تي‪ 2‬كه همه را ش‪2‬ماره ك‪2‬رده و حس‪2‬اب همگيش‪2‬ان را دارد و همگيش‪2‬ان روز‪2‬‬
‫قيامت يكه و تنها به ن‪22‬زد او آيند»‪        + .‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪[ _         ‬یونس‪« .]18 :‬و غير‬
‫از هللا چيزي را مي‌پرستند‪ 2‬كه نه زياني به آنها مي‌رساند و نه سودي؛ و مي‌گويند‪ :‬اينان ش‪22‬فيعان ما ن‪22‬زد‬
‫هللا هستند؛ بگو‪ :‬آيا خداوند‪ 2‬را به چيزي كه در آسمانها و زمين به آن علم ندارد آگاهي مي‌دهيد؟ او پ‪22‬اك‬
‫و م‪22‬نزه است از آنچه ش‪22‬ريك او ق‪22‬رار‪ 2‬مي‌دهند»‪      + .‬‬
‫‪_           ‬‬
‫[نجم‪« .]26 :‬و چه بس‪22‬يار‪ 2‬مالئكه در آسمانهاست‪ 2‬كه ش‪22‬فاعت آن‪22‬ان س‪22‬ودي ن‪22‬دارد‪ ،‬مگر پس از آنكه هللا‬
‫براي كسي كه بخواهد و بپسندد‪ ،‬اج‪22‬ازه دهد»‪_       + .‬‬
‫[بقره‪« .]255 :‬كيست كه در نزد او جز به اذن او به شفاعت برخيزد‪   + .»2‬‬
‫‪[ _           ‬یونس‪« .]107 :‬و اگر‬
‫هللا بخواهد بالئي به تو برس‪22‬اند بازدارن‪22‬ده‌اي جز خ‪22‬ود او ب‪22‬راي آن وج‪22‬ود‪ 2‬ن‪22‬دارد؛ و اگر خ‪22‬يري ب‪22‬رايت‬
‫بخواهد‪ ،‬فضل او بازدارنده‌اي ندارد»‪         + .‬‬
‫‪[ _      ‬فاطر‪« .]2 :‬هر رحمتي كه هللا در حق مردم گشاده‬
‫س‪22‬ازد‪ ،‬بازدارن‪22‬ده‌اي ن‪22‬دارد‪ ،‬و هر آنچه ف‪22‬رو‪ 2‬بن‪22‬دد‪ ،‬گش‪22‬اينده‌اي جز او ن‪22‬دارد»‪  + .‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪_            ‬‬

‫‪11‬‬
‫[زم‪22‬ر‪« .]38 :‬بگ‪22‬و‪ :‬مالحظه كنيد كه آنچه را كه به غ‪22‬ير هللا مي‌پرس‪22‬تيد‪ ،‬اگر خداوند در حق من بالئي‬
‫خواسته باشد‪ ،‬آيا آنان بالگردانش‪ 2‬هستند؟ يا اگر در حق من خ‪22‬يري خواس‪22‬ته باش‪22‬د‪ ،‬آيا آن‪22‬ان بازدارن‪22‬ده‌ي‬
‫رحمت او هستند؟ بگو‪ :‬هللا مرا كافي است‪ ،‬كه اهل توكل بر او توكل مي‌كنند‪.»2‬‬

‫در توضيح اين موضوع آيه هاي بسياري‪ 2‬شبيه موارد ذكر شده در قرآن مجيد وجود‪ 2‬دارد‪.‬‬
‫علماء وارث پيامبران هستند‪:‬‬
‫هركس قائل به اين باشد كه غير پيامبران‪ ،‬مانند بزرگان علم و دين واسطه‌ي بين پيامبر‪ 2‬و امتش در‬
‫رساندن پيام الهي هستند كه به امت علم آموزش مي‌دهند و آنها را تربيت مي‌كنند و به ايش‪22‬ان اقت‪22‬دا نمايد‬
‫در آن صورت است كه بر طريق‪ 2‬صحيح گام برمي‌دارد‪2.‬‬
‫آنها كس‪22‬اني هس‪22‬تند كه هرگ‪22‬اه بر ام‪22‬ري اجم‪22‬اع كنن‪22‬د‪ ،‬اجماعش‪22‬ان حجت قطعي‪ 2‬است كه بر گم‪22‬راهي‬
‫اجتم‪22‬اع نمي‌كنند و چنانكه در ك‪22‬اري دچ‪22‬ار كش‪22‬مكش و ن‪22‬زاع گردن‪22‬د‪ ،‬آن را به هللا (كت‪22‬اب) و رس‪22‬ولش‬
‫(سنت) رجوع‪ 2‬مي‌دهند‪ .‬زيرا بطور كلي هيچ ف‪22‬ردي از ايش‪22‬ان مص‪22‬ون از لغ‪22‬زش و خطا نيست بلكه هر‬
‫ف‪22‬ردي‪ 2‬از م‪22‬ردم جز رس‪22‬ول اللهص س‪22‬خنش پذيرفته يا رد ش‪22‬دني اس‪22‬ت‪ .‬هم‪22‬انطور كه رس‪22‬ول هللا ص‬
‫َخ َذ بِ َح ٍّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ظ‬ ‫َخ َذهُ أ َ‬
‫ْم فَ َم ْن أ َ‬
‫َم ُي َو ِّرثُ وا دينَ ًارا َواَل د ْر َه ًما َو َّرثُ وا الْعل َ‬ ‫اء َو َرثَ ةُ اأْل َنْبيَ اء َوإِ َّن اأْل َنْبيَ َ‬
‫اء ل ْ‬ ‫مي‌فرمايد‪« 2:‬إِ َّن الْعُلَ َم َ‬
‫َوافِ ٍر»‪« .1‬همانا علماء وارثان انبياء هستند و پيامبران هيچ درهم و ديناري به ارث نگذاش‪22‬تند‪ 2‬بلكه پس از‬
‫خود علم به ميراث گذاشتند هركس آن را بگيرد به فضل عظيمي دست يافته است»‪.‬‬
‫و ه‪222‬ركس در ص‪222‬دد اثب‪222‬ات ايش‪222‬ان به عن‪222‬وان يك واس‪222‬طه بين هللا و مخلوق‪222‬اتش‪ 2‬برآيد و آنها را به‬
‫دربانه‪22‬ايي‪ 2‬تش‪22‬بيه نمايد كه ميان پادش‪22‬اه و رعيتش ق‪22‬رار‪ 2‬مي‌گيرند بر وجهي كه آنها كس‪22‬اني هس‪22‬تند كه‬
‫نيازمنديهاي بندگان خداوند را به س‪22‬وي او عرضه مي‌دارند و هللا تع‪22‬الي بن‪22‬دگان خ‪22‬ود را با ميانجيگري‬
‫آنها به راه راست مي‌آورد‪ 2‬و روزيشان مي‌دهد‪ .‬لذا مردم از ايشان درخواست‪ 2‬نياز مي‌كنند و آنها ن‪22‬يز از‬
‫هللا تقاض‪22‬اي اج‪22‬ابت مي‌نماين‪22‬د‪ .‬هم‪22‬انطور‪ 2‬كه واس‪22‬طه ها در ن‪22‬زد پادش‪22‬اهان به س‪22‬بب نزديكيش‪22‬ان از آنها‬
‫درخواست برآورده كردن حاجتهاي‪ 2‬مردم را نم‪22‬وده و م‪22‬ردم ن‪22‬يز مؤدبانه از آنها خ‪22‬واهش مي‌كنند كه به‬
‫طور مستقيم در باره تقاضايشان با پادشاه وارد سخن ش‪22‬وند‪ ،‬يا اينكه اگر نيازش‪22‬ان را از طريق‪ 2‬واس‪22‬طه‬
‫به پادش‪2‬اه برس‪2‬انند مفيدتر واقع ش‪2‬ود‪ ،‬زي‪2‬را آن‪2‬ان از درخواست كنن‪2‬ده‌ي حاج‪2‬ات به پادش‪2‬اه مقرب‌ترن‪2‬د‪،‬‬
‫بن‪22‬ابراين هر شخصي‪ 2‬ايش‪22‬ان (پيامبران و بزرگ‪22‬ان علم و دين) را به اين ص‪22‬ورت‪ 2‬واس‪22‬طه بداند و به آن‬
‫اعتقاد داشته باشد‪ ،‬چنين فردي ك‪22‬افر و مش‪22‬رك است و واجب است از او درخواست‪ 2‬ش‪22‬ود كه توبه كن‪22‬د‪،‬‬
‫پس اگر توبه ك‪22‬رد رها مي‌ش‪22‬ود‪ 2‬و گرنه كش‪22‬ته‪ ،‬چ‪22‬را كه آن تش‪22‬بيه آورن‪22‬دگان ب‪22‬راي هللا‪ ،‬خ‪22‬الق را به‬
‫مخلوقات تشبه مي‌كنند‪ 2‬و براي هللا نظير و مثل و مانند قرار مي‌دهند‪.‬‬
‫انواع واسطه هاي مردود و نادرست‪:‬‬
‫اگر اين فتوا آنان را كفايت و قانع نمي‌كند‪ 2‬در قرآن كريم داليل زيادي‪ 2‬در اثب‪22‬ات نادرس‪22‬تي‪ 2‬اين عقيده‬
‫وارد ش‪22‬ده اس‪22‬ت‪ .‬واس‪22‬طه ه‪22‬ايي كه ميان پادش‪22‬اهان و م‪22‬ردم ق‪22‬رار‪ 2‬مي‌گيرند به يكي از سه ش‪22‬كل زير‬
‫مي‌باشد‪:‬‬
‫شكل نخست‪ :‬براي باخبر كردن ايشان از اوضاع‪ 2‬و احوال مردم در مورد‪ 2‬چيزهايي كه‬ ‫‪.1‬‬
‫از آن بي‌خبرند و نمي‌دانن‪22‬د‪ ،‬و اگر كسي بگوي‪22‬د‪ :‬همانا خداوند اح‪22‬وال بن‪22‬دگان خ‪22‬ود را نمي‌داند مگر‬
‫اينكه در مورد‪ 2‬آن بعضي از مالئكه يا پيامبران به او خبر دهن‪22‬د؛ چ‪22‬نين ف‪2‬ردي‪ 2‬ك‪2‬افر‪ 2‬اس‪2‬ت‪ ،‬چ‪22‬را كه‬
‫پروردگار پاك و منزه اس‪22‬رار ناپيدا و نه‪22‬ان را مي‌دان‪22‬د‪ ،‬و هيچ امر پوش‪22‬يده‌اي نه در زمين و نه در‬
‫آسمان از او پنهان نمي‌ماند و او شنوا و بيناست‪ .‬او بانگ و غوغاي صداها را هر چند از زبانه‪22‬اي‬
‫گوناگون و بر حسب نيازهاي مختلف باشد مي‌شنود‪ ،‬ش‪2‬نيدن ص‪2‬دايي‪ 2‬او را از ش‪2‬نيدن ص‪2‬دايي ديگر‬
‫غافل نمي‌گرداند‪ 2‬و مسائل بر او مشتبه نمي‌شود‪ 2‬و پافشاري هيچ اصراركننده‌اي م‪22‬وجب محقق ش‪22‬دن‬
‫امري از سوي او نمي‌گردد‪2.‬‬

‫‪ -‬ابوداود و غير او اين حديث شريف را به سند حسن روايت كرده اند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪12‬‬
‫شكل دوم‪ :‬اينكه پادشاه از تدبير امور مربوط‪ 2‬به رعيت خود و دفع دشمنانش درمانده و‬ ‫‪.2‬‬
‫ن‪22‬اتوان باشد مگر اينكه ي‪22‬اري دهن‪22‬دگاني وي را در آن ام‪22‬ور ي‪22‬اري كنن‪22‬د‪ .‬بن‪22‬ابراين پادش‪22‬اه به دليل‬
‫ناتواني‌اش از داشتن ياران و پشتيبانان ناگزير‪ 2‬اس‪22‬ت‪ .‬ح‪22‬ال آنكه ذات مق‪22‬دس او از سس‪22‬تي و ن‪22‬اتواني‬
‫منزه است‪ .‬همچنانكه مي‌فرمايد‪          + :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪[ _   ‬س‪22‬بأ‪« .]22 :‬بگ‪22‬و‪ :‬كس‪22‬اني‪ 2‬را كه بجز هللا (معب‪22‬ود خ‪22‬ود) مي‌پنداري‪22‬د‪،‬‬
‫بخوانيد كه همسنگ ذره‌اي در آسمانها و زمين اختيار و دست ندارند‪ ،‬و در [اداره و آف‪22‬رينش‪ 2‬آنه‪22‬ا]‬
‫ايشان را شراكتي نيست‪ ،‬و او [هللا] را از ميان آن‪22‬ان پش‪22‬تيباني نيست»‪ .‬و اين آيه مبارك‪22‬ه‪+ :‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[اسراء‪« .]111 :‬و بگو‪ :‬سپاس خداوندي كه نه فرزندي‪ 2‬برگزيده و نه در فرمانروايي‪ 2‬شريكي‪ 2‬دارد‬
‫و نه از سر ناچ‪22‬اري دوس‪22‬تي دارد؛ و او را چنانكه بايد و ش‪22‬ايد ب‪22‬زرگ بش‪22‬مار‪ .»2‬هللا ‪ ‬آفرينن‪22‬ده و‬
‫پرورش دهنده و صاحب اختيار هر آنچه از اس‪22‬بابهايي‪ 2‬است كه در جه‪22‬ان وج‪22‬ود دارن‪22‬د‪ ،‬پس او از‬
‫هر چيزي غ‪22‬ير از ذات پ‪22‬اكش بي‌نياز‪ 2‬است و هر آنچه غ‪22‬ير اوست فق‪22‬ير نيازمند‪ 2‬درگ‪22‬اهش هس‪22‬تند‪،‬‬
‫برخالف پادشاهان كه محت‪22‬اج و نيازمند پش‪22‬تيبانان خ‪22‬ويش هس‪22‬تند و در حقيقت آن‪22‬ان شريكانش‪22‬ان در‬
‫فرم‪22‬انروايي‪ 2‬و مملكت داري هس‪22‬تند‪ ،‬ولي خداوند‪ 2‬هيچ ش‪22‬ريكي در ملك و فروان‪22‬روايي‪ 2‬ن‪22‬دارد‪ ،‬بلكه‬
‫هيچ معبودي جز هللا وجود ندارد‪ ،‬يگانه‌ي بي شريك اس‪22‬ت‪ ،‬ملك و فرم‪22‬انروايي از آ ِن اوست و حمد‬
‫و ثنا تنها او را سزد‪ .‬و او بر هر چيزي تواناست‪.‬‬
‫ش كل س وم‪ :‬اينكه پادش‪22‬اه قصد فاي‪22‬ده رس‪22‬اندن و نيكي ك‪22‬ردن و بخش‪22‬ندگي‪ 2‬به رعيت را‬ ‫‪.3‬‬
‫نداشته باشد مگر به وسيله يك عامل تحريك كننده خارجي‪ ،‬به انجام دادن آن وادار شود‪ .‬پس هرگ‪22‬اه‬
‫شخصي تقاضاي خود را از طريق‪ 2‬كسي كه پادشاه را اندرز‪ 2‬مي‌دهد و او را اك‪22‬رام مي‌دارد عرضه‬
‫ب‪2‬دارد يا اينكه كسي او را ب‪2‬راي ب‪2‬رآوردن نيازش س‪2‬فارش كند كه پادش‪2‬اه بخ‪2‬اطر بيم و اميد از وي‬
‫اراده اش تحريك ش‪22‬ود و او را وادار به ب‪22‬رآورده ك‪22‬ردن نيازمن‪22‬دي‪ 2‬ه‪22‬اي رعيتش نماي‪22‬د‪ ،‬كه در اين‬
‫واع‪22‬ظ راهنما در قلبش ايج‪22‬اد‬ ‫ِ‬ ‫ص‪22‬ورت يا به خ‪22‬اطر تم‪22‬ايلي است كه در اثر س‪22‬خنان ان‪22‬درزگوي‪ 2‬و‬
‫مي‌شود يا به سبب رغبت و يا ترسي است كه از سخن سفارش كنن‪22‬ده در دلش به وج‪22‬ود مي‌آي‪22‬د‪ .‬در‬
‫حاليكه هللا تعالي پرورش دهنده و فرمانراي‪ 2‬حقيقي هر چيزي است و مهر او نس‪22‬بت به بن‪22‬دگانش از‬
‫‪2‬ر م‪22‬ادر به فرزن‪22‬دش بسي فزون‌تر‪ 2‬اس‪22‬ت‪ ،‬تم‪22‬ام اش‪22‬ياء تحت مش‪22‬يت او ق‪22‬رار‪ 2‬دارن‪22‬د‪ ،‬هر آنچه را‬ ‫مه‪ِ 2‬‬
‫بخواهد تحقق مي‌پ‪22‬ذيرد‪ 2‬و آنچه را نخواهد هرگز به وج‪22‬ود نمي‌آي‪22‬د‪ ،‬و هرگ‪22‬اه ب‪22‬رخي از بن‪22‬دگان به‬
‫بعضي ديگر سود و منفعت برسانند‪ 2‬او سبب شده است كه اين عمل زيبا جلوه كند و به آن اق‪22‬دام كنند‬
‫و ب‪22‬راي وي به دعا و ش‪22‬فاعت بر مي‌خيزند‪ 2‬و كاره‪22‬اي‪ 2‬ديگر از اين قبيل انج‪22‬ام دهن‪22‬د‪ ،‬بن‪22‬ابراين هللا‬
‫دع‪222‬وتگر ش‪222‬فاعت‬
‫ِ‬ ‫كسي است كه تم‪222‬ام اينها را خلق مي‌نمايد و اوست كه در قلب اين نيكوك‪222‬ارا ِن‬
‫شفاعت كننده‌ي اراده نيكوكاري‪ 2‬و دعا و شفاعت را خلق و ايجاد مي‌كن‪22‬د‪ .‬ج‪22‬ايز و روا نيست كه در‬
‫جهان كسي وجود داشته باشد هللا را بر خالف اراده خ‪22‬ويش به ام‪22‬ري وادار نمايد يا چ‪22‬يزي را به او‬
‫ياد دهد كه از آن اطالع و خبر نداشته باشد‪ ،‬يا شخصي موجود‪ 2‬باشد كه هللا به وي اميدوار يا از وي‬
‫هراسان باشد‪ .‬به همين دليل است كه پيامبر ص مي‌فرمايد‪« :‬اَل يَقُولَ َّن أَ َح ُد ُك ْم اللَّهُ َّم ا ْغفِرْ لِي إِ ْن ِش ‪ْ 2‬ئتَ‬
‫‪22‬رهَ لَهُ»‪« .1‬به تأكيد هيچ ف‪22‬ردي‪ 2‬از ش‪22‬ما نگوي‪22‬د‪:‬‬ ‫ْ‪22‬ز ْم ْال َم ْس‪22‬أَلَةَ فَإِنَّهُ اَل ُم ْك ِ‬
‫اللَّهُ َّم ارْ َح ْمنِي‪ 2‬إِ ْن ِش‪ْ 22‬ئتَ لِيَع ِ‬
‫پروردگ‪22‬ارا‪ 2‬اگر خواس‪22‬تي م‪22‬را ببخش و چ‪22‬ون خواس‪22‬تي به من رحم كن‪ .‬تا اينكه آن درخواست‪ 2‬را‬
‫محقق سازد زيرا براي هللا هيچ اكراه كننده‌اي وجود ندارد»‪.‬‬
‫شفاعت كنندگاني‪ 2‬كه در نزد او به ش‪22‬فاعت برمي‌خيزن‪22‬د؛ جز با كسب و اج‪22‬ازه او ش‪22‬فاعت نمي‌كنن‪22‬د‪،‬‬
‫همانطور‪ 2‬كه مي‌فرمايد‪[ _       + :‬بقره‪« .]255 :‬كيست كه‬
‫در نزد او جز به اذن او به شفاعت برخيزد‪ .»2‬در آيه ديگري مي‌خ‪2‬وانيم‪   + :‬‬
‫‪[ _‬انبیاء‪« .]28 :‬و شفاعت نمي‌كنند‪ 2‬مگر ب‪2‬راي كسي كه [هللا] از او خش‪2‬نود باشد»‪ .‬همچ‪2‬نين‬

‫‪ -‬رواه بخاري‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪13‬‬
‫مي‌فرمايد‪             + 2:‬‬
‫‪               ‬‬
‫‪[ _      ‬سبأ‪« .]23 2-22 :‬بگو‪ :‬كساني‪ 2‬را كه بجز هللا‬
‫(معبود خود) مي‌پنداريد‪ ،‬بخوانيد كه همس‪22‬نگ ذره‌اي در آس‪22‬مانها و زمين اختيار و دست ندارن‪22‬د‪ ،‬و در‬
‫[اداره و آفرينش‪ 2‬آنها] ايشان را شراكتي نيست‪ ،‬و او [هللا] را از ميان آنان پش‪22‬تيباني نيس‪22‬ت‪ .‬و ش‪22‬فاعت‬
‫نزد او سودي‪ 2‬ندهد مگر در باره‌ي كسي كه براي او اجازه دهد»‪.‬‬
‫پس اين موض‪22‬وع روشن شد كه همانا هركسي به غ‪22‬ير از هللا به دعا خوان‪22‬ده ش‪22‬ود‪ ،‬نه داراي ملك و‬
‫فرمانروايي‪ 2‬است و نه شريك در آن و نه او پشتيبان بر آن باش‪22‬د‪ ،‬و همانا شفاعتش‪22‬ان ن‪22‬يز س‪22‬ودي نبخشد‬
‫مگر در م‪22‬ورد‪ 2‬كسي كه هللا در م‪22‬ورد‪ 2‬اج‪22‬ازه بده‪22‬د‪ .‬و اين درست ب‪22‬رخالف پادش‪22‬اهان اس‪22‬ت‪ ،‬چ‪22‬را كه‬
‫شفاعت كننده در نزد آنان‪ ،‬گاهي داراي ملك و فرمانروايي است‪ ،‬گاهي نيز در ملك شريك ايشان است‪،‬‬
‫گاهي هم براي حفظ و حراست از ملك پشتيبان و ياريگر‪ 2‬آنان است‪.‬‬
‫آنان در نزد پادشاهان بدون كسب اجازه از ملوك براي آنها و غير ايشان به ش‪22‬فاعت برمي‌خيزن‪22‬د‪ ،‬و‬
‫پادشاه ن‪22‬يز گ‪22‬اه به خ‪22‬اطر نيازمن‪22‬دي‪ 2‬و احتياجش به آنها شفاعتش‪22‬ان را مي‌پ‪22‬ذيرد‪ 2‬و يا به خ‪22‬اطر ت‪22‬رس و‬
‫هراس از آنان‪ ،‬گاهي هم براي دادن پاداش به خوبيهايشان و رعايت حال آنها‪ ،‬آن را قبول مي‌كند‪.‬‬
‫به همين دليل است كه او ش‪22‬فاعت و ميانجيگري‪ 2‬زن و فرزن‪22‬دش را مي‌پ‪22‬ذيرد‪ ،‬چ‪22‬را كه او به زن و‬
‫اثر آن دچار آسيب و ض‪22‬رر‬ ‫فرزندش‪ 2‬نيازمند است زيرا اگر همسر و فرزندش از او روي‪ 2‬بگردانند در ِ‬
‫مي‌گ‪22‬ردد‪ 2.‬و به اين خ‪22‬اطر ش‪22‬فاعت زيردس‪22‬تانش‪ 2‬را مي‌پ‪22‬ذيرد‪ ،‬زي‪22‬را اگر از قب‪22‬ول آن خ‪22‬ودداري كن‪22‬د‪،‬‬
‫مي‌ترسد كه از او اطاعت نكنند‪ ،‬يا در جهت ضرر‪ 2‬و زيان رساندن به او قدم بردارند‪ ،‬بنابراين ش‪22‬فاعت‬
‫برخي از بندگان ب‪2‬راي بعضي ديگر به ط‪2‬ور‪ 2‬ع‪2‬ام از اين س‪2‬نخ و به اين ش‪2‬كل مي‌باش‪2‬د‪ .‬پس هيچ اح‪2‬دي‬
‫ت ديگري‪ 2‬را نمي‌پذيرد مگر به خاطر اميدواري به آن يا ترس از آن‪ .‬ح‪22‬ال آنكه هللا تع‪22‬الي به كسي‬ ‫شفاع ِ‬
‫اميدوار و از هيچ كسي بيم ندارد‪ ،‬و به احدي نيازمند و محتاج نيست‪ ،‬بلكه تنها او بي‌نياز‪ 2‬و غني اس‪22‬ت‪.‬‬
‫هللا تعالي در اين باره چنين مي‌فرمايد‪          + 2:‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪_ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[یونس‪« .]68 2 -66 :‬بدانيد كه ه‪22‬ركس كه در آس‪22‬مانها و ه‪22‬ركس كه در زمين اس‪22‬ت‪ ،‬ملك و مطيع هللا‬
‫است؛ و كس‪22‬اني كه غ‪22‬ير از هللا را به دعا مي‌خوانن‪22‬د‪ ،‬در حقيقت از ش‪22‬ريكاني كه قائلند پ‪22‬يروي‪ 2‬نمي‌كنند‬
‫مگر از پندار؛ و كاري جز بر س‪22‬اختن ندارن‪22‬د‪ 2.‬او كسي است كه شب را ب‪22‬راي ش‪22‬ما آفريد تا در آن آرام‬
‫گيريد و روز‪ 2‬را چشم ان‪22‬دازي روشن س‪22‬اخت‪ ،‬در اين عبرتهاست ب‪22‬راي گ‪22‬روهي‪ 2‬است كه گ‪22‬وش ش‪22‬نوا‬
‫دارند‪ .‬گفتند‪ :‬هللا فرزندي برگزيده است‪ ،‬او منزه اس‪22‬ت؛ او بي نياز اس‪22‬ت؛ او راست آنچه در آس‪22‬مانها و‬
‫آنچه در زمين است»‪.‬‬
‫مشركان شفيعاني را كه برگرفته اند همانگونه به حساب مي‌آورند‪ 2‬كه در زندگي دنيوي‪ 2‬از آن فهميده‬
‫اند و انتظار نفع و ضرر از آنها را دارند‪ ،‬حال اينكه هللا تعالي مي‌فرمايد‪   + :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪[ _‬یونس‪« .]18 :‬و غير از هللا چيزي را مي‌پرس‪2‬تند‪ 2‬كه نه زي‪2‬اني به آنها مي‌رس‪2‬اند و نه س‪2‬ودي؛ و‬
‫مي‌گويند‪ :‬اينان شفيعان ما نزد هللا هستند؛ بگو‪ :‬آيا خداوند را به چيزي كه در آس‪2‬مانها و زمين به آن علم‬
‫ندارد آگاهي مي‌دهيد؟ او پاك و منزه است از آنچه شريك او قرار‪ 2‬مي‌دهند»‪ .‬و ب‪22‬اري تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪:‬‬
‫‪              +‬‬
‫‪[ _     ‬احقاف‪« .]28 :‬پس چرا كساني كه به غير از هللا‬
‫به پرستششان گرفته بودند‪ ،‬كه مايه‌ي تقربشان شود‪ ،‬يعني آن معبودها ياريشان ندادن‪22‬د؟ بلكه از ديد آن‪22‬ان‬
‫گم شدند؛ و اين است افتراي‪ 2‬ايشان و آنچه برمي‌ساختند»‪ .‬از مشركان چنين خبر مي‌دهد كه آن‪22‬ان گفتن‪22‬د‪:‬‬
‫‪[ _      +‬زم‪22‬ر‪« .]3 :‬آن‪22‬ان را جز ب‪22‬راي اين‬
‫نمي‌پرس‪222‬تيم‪ 2‬كه ما را با تق‪222‬ربي به هللا نزديك گردانند»‪ .‬همچ‪222‬نين مي‌فرماي‪222‬د‪  + 2:‬‬

‫‪14‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _ ‬آل عمران‪« .]80 :‬و به شما دستور ندهد كه مالئكه و پيامبران را به خدايي برگيريد‬
‫آيا پس از آنكه مسلمان گشته ايد شما را به كفر فرمان مي‌دهد؟»‬
‫شفاعت باطل و صحيح‪:‬‬
‫هللا تع‪22‬الي مي فرماي‪22‬د‪        + 2:‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _  ‬اس‪2‬راء‪« .]57 2-56 :‬بگ‪2‬و‪ :‬كس‪2‬انى را كه به ج‪2‬اى او [معب‪2‬ود] مىپنداري‪2‬د‪ 2،‬ف‪2‬را‬
‫خوانيد‪ ،‬پس به گرداندن باليى از ش‪22‬ما و نه تغيير دادن‪ ،‬توانا نيس‪22‬تند‪ .‬كس‪22‬انى كه [ك‪22‬افران] آن‪22‬ان را [به‬
‫نيايش] مىخوانند‪[ ،‬خود] هر كدام كه نزديكترند‪ ،‬به سوى پروردگارشان وس‪22‬يله [تق ‪2‬رّب] مىجوين‪22‬د‪ .‬و به‬
‫رحمت او اميد مىدارند‪ 2‬و از عذابش بيمناكند‪ .‬بى گمان بايد از عذاب پروردگارت بر ح‪22‬ذر ب‪22‬ود»‪ .‬ب‪22‬اري‬
‫تعالي ما را از اين آگاه كرده است كه كسانيكه غير هللا به دعا و فري‪22‬اد خوان‪22‬ده ش‪22‬وند‪ ،‬توان‪22‬ايي برط‪22‬رف‬
‫ك‪22‬ردن ض‪22‬رر‪ 2‬و زي‪22‬ان و برگردان‪22‬دن آن را ندارن‪22‬د‪ ،‬بلكه آنها خ‪22‬ود به رحمت هللا اميدوارند و از ع‪22‬ذابش‬
‫مي‌ترسند‪ ،‬و به سوي او تق‪2‬رب مي‌جوين‪22‬د‪ ،‬همچ‪22‬نين پروردگ‪2‬ار پ‪22‬اك و م‪2‬نزه آنچه را مالئكه و پيامبران‬
‫قادر به انجامش هستند به جز ش‪22‬فاعت به اذن و اج‪22‬ازه‌ي او را نفي مي‌كن‪22‬د‪ .‬و ش‪22‬فاعت هم‪22‬ان دعاست و‬
‫هيچ شكي در اين نيست كه دعاي بعضي از مردم براي برخي ديگر سودمند‪ 2‬است‪ ،‬و هللا تعالي به انجام‬
‫دادن آن فرمان داده است‪.‬‬
‫ليكن دعاكنن‪22‬ده‌ي ش‪22‬افع حق ن‪22‬دارد ب‪22‬راي كسي دعا و ش‪22‬فاعت كند مگر پس از اذن هللا در م‪22‬ورد آن‪،‬‬
‫همچنين از شفاعتي كه از آن نهي شده خودداري مي‌كند‪ ،‬مانند شفاعت براي مشركان و دع‪22‬اي مغف‪22‬رت‬
‫برايش‪22‬ان‪ .‬هللا تع‪222‬الي در اين م‪222‬ورد مي‌فرماي‪22‬د‪     + 2:‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _        ‬توبه‪« .]114 2-113 :‬سزاوار‪ 2‬نيست‬
‫كه پيامبر‪ 2‬و مؤمنان براي مشركان‪ ،‬هرچند خويش‪22‬اوند‪ 2‬باش‪22‬ند پس از آنكه برايش‪22‬ان آش‪22‬كار ش‪22‬ده است كه‬
‫آنان دوزخي اند‪ ،‬آمرزش بخواهند‪ 2.‬و آمرزش خواهي ابراهيم براي پدرش جز به خ‪22‬اطر وع‪22‬ده‌اي نب‪22‬ود‬
‫كه به او داده بود؛ پس آنگ‪22‬اه كه بر او آش‪22‬كار شد كه او دش‪22‬من خداس‪22‬ت‪ ،‬از او ب‪22‬ري و بركن‪22‬ار‪ 2‬شد»‪ .‬هللا‬
‫تعالي در حق منافقان مي‌فرمايد‪       + :‬‬
‫‪[ _   ‬من‪22‬افقون‪« .]6 :‬در حق آن‪22‬ان يكس‪22‬ان است چه برايشا آم‪22‬رزش بخ‪22‬واهي يا‬
‫نخواهي هرگز خداوند آنان را نخواهد آمرزيد»‪.‬‬
‫در حديث صحيح ثبت ش‪22‬ده است كه هللا تع‪22‬الي پيامبرش‪ 2‬ص را از طلب مغف‪22‬رت ب‪22‬راي مش‪22‬ركان و‬
‫منافق‪22‬ان نهي ك‪22‬رده و اعالم فرم‪22‬وده است كه براس‪22‬تي او آن‪22‬ان را نمي‌بخش‪22‬د‪ 2.‬همانگونه كه در كالمش‬
‫مي‌فرمايد‪[ _            + 2:‬نساء‪:‬‬
‫‪[« .]48‬بدانيد كه] هللا اين [گناه] را كه برايش ش‪22‬ريك قائل ش‪22‬وند‪ ،‬نمي‌بخشد‪ 2‬و هر گن‪22‬اهي را كه فروتر‪2‬‬
‫از آن باشد‪ ،‬براي كسي كه بخواهد مي‌بخشد»‪ .‬و مي‌فرمايد‪     + 2:‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪[ _‬توبه‪« .]84 :‬و هرگز بر هيچ يك از آنان هنگامي كه درگذشت‪ ،‬نم‪22‬از مخ‪22‬وان و بر سر گ‪22‬ور او‬
‫مايست؛ چرا كه اينان به خداوند و پيامبر او كفر ورزيده اند و در نافرم‪22‬اني‪ 2‬م‪22‬رده اند»‪ .‬همچ‪22‬نين ب‪22‬اري‬
‫تعالي مي‌فرمايد‪_         + :‬‬
‫[اع‪22‬راف‪« .]55 :‬پروردگارت‪22‬ان را به زاري و پنه‪22‬اني بخوانيد‪ ،‬كه او از حد درگذرن‪22‬دگان را دوست‬
‫ندارد»‪ .‬هللا تعالي كساني را كه در دعا از حد مي‌گذرند دوست ندارد و از جمله تعدي كردن در دعا اين‬
‫است كه‪ ،‬انسان از باري تعالي چيزي را بخواهد كه انجامش ممكن نيست‪ ،‬مانند اينكه كسي از هللا تعالي‬
‫مق‪22‬ام و م‪22‬نزلت پيامبران را طلب كند در حاليكه كسي به مرتبه ايش‪22‬ان نمي‌رس‪22‬د‪ 2،‬يا ب‪22‬راي مش‪22‬ركان‬
‫درخواست بخشش و مغفرت نمايد و اموري‪ 2‬از اين قبيل‪ ،‬يا از ب‪22‬اري تع‪22‬الي چ‪22‬يزي را طلب كند كه در‬
‫آن گناه و معصيت موجود باش‪2‬د‪ ،‬مثالً از هللا تع‪2‬الي درخواست‪ 2‬نمايد كه او را بر انج‪2‬ام دادن كفر و فسق‬
‫و نافرماني ياري دهد‪.‬‬

‫‪15‬‬
‫پس شفيع كسي است كه هللا تعالي در شفاعت كردن به او اجازه داده اس‪22‬ت‪ ،‬و ش‪22‬فاعت او در دع‪22‬ايي‬
‫رواست كه در آن تع‪22‬دي و تج‪22‬اوز وج‪22‬ود ن‪22‬دارد كه اگر يكي از ايش‪22‬ان دع‪22‬ايي را كه شايس‪22‬ته او نباشد‬
‫درخواست نمايد‪ ،‬بر آن اصرار نمي‌ورزد‪ ،‬زيرا ايشان معصومند‪ 2‬از اينكه چنان دع‪22‬ايي پافش‪22‬اري‪ 2‬كنن‪22‬د‪،‬‬
‫چنانكه نوح فرمود‪_         + 2:‬‬
‫[ه‪22‬ود‪« .]45 :‬همانا پس‪22‬رم از خ‪22‬انواده‌ي من است و البته وع‪22‬ده‌ي تو ن‪22‬يز راست و درست است و تو‬
‫داورترين داوراني‪ .»2‬هللا تعالي فرمود‪        + 2:‬‬
‫‪               ‬‬
‫‪               ‬‬
‫‪[ _      ‬هود‪« .]47 2-46 :‬فرمود‪ 2:‬اي نوح او [در‬
‫حقيقت] از خانواده‌ي تو نيست؛ او [را] عملي ناشايسته است؛ پس از من چيزي مخ‪22‬واه كه به آن آگ‪22‬اهي‬
‫ن‪22‬داري؛ من پن‪22‬دت مي‌دهم كه مب‪22‬ادا از نادان‪22‬ان باش‪22‬ي‪ .‬گفت‪ :‬پروردگ‪22‬ارا‪ 2‬من به تو پن‪22‬اه مي‌ب‪22‬رم‪ 2‬كه مب‪22‬ادا‬
‫چ‪222‬يزي را كه به آن آگ‪222‬اهي ن‪222‬دارم از تو بخ‪222‬واهم و اگر م‪222‬را نيامرزي‪ 2‬و بر من رحمت نياوري از‬
‫زيانكاران خواهم بود»‪.‬‬
‫هر دعاكننده و شافعي‪ 2‬كه پروردگ‪22‬ار‪ 2‬پ‪22‬اك و م‪22‬نزه را به دعا بخواند‪ 2‬و ش‪22‬فاعت نمايد دعا و ش‪22‬فاعتش‬
‫مؤثر واقع نمي‌شود مگر به وس‪22‬يله قض‪22‬اء و ق‪22‬درت و اراده‌ي هللا تع‪22‬الي‪ ،‬و او تنها كسي است كه دعا را‬
‫اجابت مي‌كند و شفاعت را مي‌پذيرد‪ 2‬و هم او خالق سبب و مسبب است دعا نيز از جمله اسبابي است كه‬
‫پروردگار پاك و منزه آن را تقدير كرده است‪.‬‬
‫مقدار اسباب‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫هرگاه مراد از اس‪2‬باب چن‪2‬ان باشد كه بيان ش‪2‬د؛ در اين ص‪2‬ورت دست آويختن به اس‪2‬باب‪ ،‬ش‪2‬رك در‬
‫محو اسباب نيز از اين جهت كه س‪22‬بب واقع گردن‪22‬د‪ ،‬بيانگر‬ ‫ِ‬ ‫توحيد است‪ .‬از طرف ديگر ناديده گرفتن و‬
‫نقص و كمبود در عقل و خرد است‪ ،‬همچنين اعراض و رويگرداني به طور عام و كلي از اس‪22‬باب‪ ،‬در‬
‫شرع‪ 2‬مذموم‪ 2‬است‪ .‬بنابراين بر انسان واجب است كه توكل‪ ،‬دعا‪ ،‬درخواست و رغبتش تنها به سوي هللا‬
‫سبحانه و تعالي باشد و [بداند كه] هللا تعالي‪ ،‬اسباب را چه دعاي بندگانش باشد يا غير آن‪ ،‬بر وجهي كه‬
‫بخواهد برايش مهيا و مقدر مي‌سازد‪2.‬‬
‫دعا مشروع و جايز است؛ اينكه كسي در مرتبه باالتر قرار دارد ب‪22‬راي ش‪22‬خص پ‪22‬ايين‌تر و آنكس كه‬
‫در درجه‌ي پايين‌تر قرار دارد براي عالي‌تر از خ‪22‬ود دعا نماي‪22‬د‪ .‬بر همين اس‪22‬اس‪ ،‬درخواست‪ 2‬ش‪22‬فاعت و‬
‫دعا از پيامبران [در حال حياتشان] درست است‪ .‬همانطور كه مس‪22‬لمانان ب‪22‬راي طلب ب‪22‬اران‪ ،‬از پيامبر‬
‫ص درخواست دعا كردند‪ 2.‬همچنين بعد از وفات رس‪22‬ول هللا ص عمر س و مس‪22‬لمانان از عب‪22‬اس عم‪22‬وي‬
‫پيامبر درخواست‪ 2‬دعاي ب‪22‬اران كردن‪22‬د‪ ،‬عالوه بر اين در روز‪ 2‬قيامت م‪22‬ردم از پيامبران ‡ و محمد ص‬
‫[كه او سرور شفاعت كنندگان است] درخواست‪ 2‬شفاعت مي‌كنند‪ 2‬همچنين براي پيامبر‪ 2‬اكرم ص ش‪22‬فاعت‬
‫هايي وجود‪ 2‬دارد كه مخصوص اوست‪ .‬با وجود‪ 2‬اين در صحيحين از نبي اكرم ص روايت شده است كه‬
‫صلَّى اللَّهُ َعلَْي ِه بِ َها َع ْش ًرا ثُ َّم‬ ‫صلَّى َعلَ َّي َ‬
‫صاَل ًة َ‬ ‫صلُّوا َعلَ َّي فَِإنَّهُ َم ْن َ‬ ‫ول ثُ َّم َ‬ ‫فرمود‪« 2:‬إِ َذا َس ِم ْعتُ ْم ال ُْم َؤذِّ َن َف ُقولُوا ِمثْ َل َما َي ُق ُ‬
‫ْجن َِّة اَل َت ْنبَ ِغي إِاَّل لِ َع ْب ٍد ِم ْن ِعبَ ِاد اللَّ ِه َت َع الَى َوأ َْر ُجو أَ ْن أَ ُك و َن أَنَا ُه َو فَ َم ْن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َسلُوا اللَّهَ َع َّز َو َج َّل لي ال َْوسيلَةَ فَِإ َّن َها َم ْن ِزلَ ةٌ في ال َ‬
‫اعةُ»‪« .3‬هرگ‪2‬اه ش‪2‬نيديد كه م‪2‬ؤذن اذان مي‌گويد پس هر آنچه را كه او‬ ‫الش َف َ‬‫ت َعلَْي ِه َّ‬ ‫َس أ ََل اللَّهَ لِي ال َْو ِس يلَةَ َحلَّ ْ‬
‫مي‌گويد شما نيز مانند آن را بگوييد‪ ،‬سپس بر من درود بفرستيد‪ 2‬به درس‪22‬تي‪ 2‬كه ه‪22‬ركس يك مرتبه بر من‬
‫درود بفرستد‪ ،‬هللا تعالي ده بار بر او درود‪ 2‬مي‌فرستد‪ 2‬س‪22‬پس از هللا ب‪22‬رايم درخواست وس‪22‬يله كنيد همانا آن‬
‫مقامي در بهشت است كسي شايس‪22‬تگي آن را ن‪22‬دارد جز يكي از بن‪22‬دگان هللا تع‪22‬الي و من اميدوارم‪ 2‬كه آن‬
‫بنده من باشم‪ ،‬پس هركس از هللا تعالي برايم طلب وسيله نمايد شفاعت من ب‪22‬راي وي حالل مي‌گ‪22‬ردد»‪).‬‬
‫‪ -‬هرگاه كسي معتقد باشد كه اين اسباب خود به تنهايي مؤثرند‪ ،‬بدون اينكه به سوي مسبب اسباب كه هللا تعالي باشد‬ ‫‪1‬‬

‫نظر بياندازد‪.‬‬
‫‪ -‬بر مؤمن واجب است كه اسباب مشروع را برگيرد و به هللا تعالي توكل نمايد به دليل اين كالم رسول هللا ص كه به‬ ‫‪2‬‬

‫اع ِقلْها َوَت َو َّك ْل» ( آن را [شتر را] ببند‪ 2‬و [سپس به هللا] توكل كن)‪.‬‬
‫مردي فرمود‪ْ « :‬‬
‫‪ -‬رواه مسلم‪ ،‬ابوداود‪ ،‬نسائي و غيره‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪16‬‬
‫ك»‪« .1‬همچنين هنگام عزيمت عمر س براي‬ ‫َخى الَ َت ْن َس نَا ِم ْن ُد َعائِ َ‬
‫«وقد ق ال لعمر أراد أن يعتمر وودعه «يا أ ِ‬
‫َ‬
‫حج عمره‪ ،‬پيامبر‪ 2‬ص به او فرمود‪ 2:‬اي برادرم در هنگام دعا كردن مرا فراموش نكن»‪.‬‬
‫پيامبر‪ 2‬ص از امتش خواس‪222‬ته است كه ب‪222‬رايش دعا كنن‪222‬د‪ ،‬ليكن اين به مع‪222‬ني آن نيست كه از آنها‬
‫درخواست [و خ‪22‬واهش] ك‪22‬رده باش‪22‬د‪ ،‬بلكه دس‪22‬تور‪ 2‬او به آنها در انج‪22‬ام دادن آن‪ ،‬مانند امر او به آنها در‬
‫انجام دادن ساير عباداتي است كه به خاطر امتثال آن پاداش دريافت مي‌دارن‪22‬د‪ 2،‬از اين‌رو پيامبر ص در‬
‫تمام آنچه انجام مي‌دهند از اجر و پاداشي‪ 2‬همانند اجر و پاداش آنها بهره مند است‪.‬‬
‫ُج و ِر َم ْن تَبِ َع هُ اَل‬ ‫در حديث صحيح از او روايت شده كه فرمود‪« 2:‬من َدعا إِلَى ه ًدى َك ا َن لَه ِمن اأْل ِ‬
‫َج ِر مثْ ُل أ ُ‬‫ُ ْ ْ‬ ‫ُ‬ ‫َْ َ‬
‫ك ِم ْن آثَ ِام ِه ْم‬ ‫ص ذَلِ َ‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ك ِمن أُج و ِر ِهم َش يئًا ومن َد َعا إِلَى َ ٍ‬
‫ض اَل لَة َك ا َن َعلَْي ه م ْن اإْلِ ثْ ِم مثْ ُل آثَ ِام َم ْن تَبِ َع هُ اَل َي ْن ُق ُ‬ ‫ص ذَل َ ْ ُ ْ ْ َ َ ْ‬
‫ي ْن ُق ِ‬
‫َ ُ‬
‫َش ْيئًا»‪« .2‬ه‪22‬ركس به س‪22‬وي ه‪22‬دايت دع‪22‬وت كند از پاداشي‪ 2‬همانند اجر كس‪22‬اني كه از او پ‪22‬يروي و تبعيت‬
‫مي‌كنند برخوردار‪ 2‬مي‌گردد‪ ،‬و آن از پاداش آنها چيزي نمي‌كاهد‪ ،‬و ه‪22‬ركس به ط‪22‬رف‪ 2‬گم‪22‬راهي دع‪22‬وت‬
‫نماي‪22‬د‪ ،‬بر وي گن‪22‬اهي به مانند گناه‪22‬ان كس‪22‬اني كه از او پ‪22‬يروي‪ 2‬كنند نوش‪22‬ته مي‌ش‪22‬ود‪ 2،‬و آن از گناهش‪22‬ان‬
‫چيزي نمي‌كاهد»‪.‬‬
‫پيامبر ص امت را به سوي همه‌ي خوبيها‪ 2‬و هدايتها دعوت فرموده اس‪22‬ت‪ ،‬بن‪22‬ابراين ب‪22‬راي او اج‪22‬ري‬
‫همانند اجرهاي ايشان در تمام آنچه در آن از او پيروي كرده اند‪ ،‬نوشته مي‌شود‪ 2،‬همچ‪22‬نين هرگ‪22‬اه بر او‬
‫درود بفرس‪22‬تند‪ ،‬پس هللا تع‪22‬الي بر هر ف‪22‬رد آنها ده مرتبه درود‪ 2‬مي فرس‪22‬تد‪ 2‬و ب‪22‬راي پيامبر‪ 2‬ص ن‪22‬يز به‬
‫ان‪22‬دازه‌ي اجر و ث‪22‬واب آنها ث‪22‬واب عن‪22‬ايت مي‌فرماي‪22‬د‪ ،‬همچ‪22‬نين دعاهايش‪22‬ان در حق ن‪22‬بي ص كه اج‪22‬ابت‬
‫مي‌شود به همين شيوه است‪ .‬لذا دعا نيز مانند اعمال ديگر است كه هللا تعالي به اندازه‌ي اجر صاحبانش‬
‫ثواب نص‪22‬يب رس‪22‬ول هللا ص مي‌گردان‪22‬د‪ ،‬و آنچه از من‪22‬افع ب‪22‬راي آن فرس‪22‬تاده گ‪22‬رامي حاصل مي ش‪22‬ود‪،‬‬
‫نعمتي است كه از طرف هللا تعالي به او عطا شده است‪.‬‬
‫ِ‬
‫ب إالَّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫در حديث صحيح از رسول هللا ص روايت شده كه فرمود‪َ « :‬ما م ْن َع ْبد ُم ْسل ٍم يَ ْدعُو ألَخيه بظَ ْه ِر الْغَْي ِ‬
‫ك بِ ِمثْ ٍل»‪« .3‬هيچ بنده‌ي مسلماني‪ 2‬نيابي كه در غياب ب‪2‬رادرش‪ 2‬ب‪2‬راي او دعا كند مگر اينكه‬ ‫ك َولَ َ‬
‫ال ال َْملَ ُ‬
‫قَ َ‬
‫هللا مالئكه‌اي را بر او مي‌گم‪22‬ارد‪ 2‬كه هرگ‪22‬اه ب‪22‬راي ب‪22‬رادرش‪ 2‬دع‪22‬ايي طلب نماي‪22‬د‪ ،‬مالئكه موكل مي‌گوي‪22‬د‪:‬‬
‫ُّع ِاء إِ َجابَ ةً َد ْع َوةُ‬
‫ع ال د َ‬ ‫آمين و براي تو نيز مانند آن را عطا فرمايد»‪ .‬در حديث ديگري‪ 2‬مي‌فرمايد‪« 2:‬إِ َّن أ ْ‬
‫َس َر َ‬
‫ب»‪« .4‬سرعترين دعا [كه اجابت شود] دعاي غائب در حق غائب است»‪.‬‬ ‫ب لِغَائِ ٍ‬
‫غَائِ ٍ‬
‫بنابراين در دعا ب‪22‬راي غ‪22‬ير‪ ،‬هم دعا كنن‪22‬ده و هم كسي كه ب‪22‬رايش دعا ش‪22‬ده است به‪22‬ره مند مي‌گردند‪2‬‬
‫هرچند كه دعاكننده از نظر مقام و منزلت پايين‌تر از دعا شونده باشد‪ ،‬لذا اگر كسي به غير خود بگويد‪:‬‬
‫ب‪222‬رايم دعا كن و قصد و نيتش از آن فاي‪222‬ده رس‪222‬اندن به هر دو ط‪222‬رف‪ 2‬باشد او و ب‪222‬رادرش‪ 2‬در نيكي و‬
‫پرهيزگاري به همديگر ياري رسانده اند‪ ،‬زير او كسي را كه از او درخواست‪ 2‬مي‌ش‪22‬ود به دعا مي‌خواند‬
‫تو به آنچه كه نفع هر دو در آن است اش‪22‬اره مي‌كن‪22‬د‪ ،‬و مس‪22‬ئول (كسي كه از او درخواست ش‪22‬ده اس‪22‬ت)‬
‫آنچه را به نفع ايش‪222‬ان است انج‪222‬ام مي ده‪222‬د‪ ،‬مانند اين است كه كسي غ‪222‬ير خ‪222‬ود را به نيكوك‪222‬اري و‬
‫پرهيزگ‪2‬اري فرم‪2‬ان ده‪2‬د‪ ،‬پس ف‪2‬ردي‪ 2‬كه به او دس‪2‬تور‪ 2‬داده ش‪2‬ده است به خ‪2‬اطر ك‪2‬ارش پ‪2‬اداش دري‪2‬افت‬
‫مي‌كند همچنين امر كننده از اجر و پاداشي همانند وي برخوردار‪ 2‬مي‌گردد‪ ،‬زير او به سوي آن كار نيك‬
‫دعوت كرده است‪ .‬ب‪22‬ويژه در اين زمينه دعاه‪22‬ايي وج‪22‬ود‪ 2‬دارد كه انس‪22‬ان را به اين ك‪22‬ار فرم‪22‬ان مي‌ده‪22‬د؛‬
‫هم‪22‬انطور كه هللا تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪_    + 2:‬‬
‫[محمد‪« .]19 ّ:‬و براي گناهت و نيز براي مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه» پس رس‪22‬ول هللا ص را‬
‫به طلب آمرزش فرمان مي‌دهد‪ .‬سپس مي‌فرمايد‪     + :‬‬

‫‪ -‬در سند اين حديث عاصم بن عبدهللا وجود دارد كه ضعيف است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬امام مسلم آن را روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬امام مسلم آن را روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬در سند اين حديث عبدالرحمن بن زياد االفريقي وجود دارد كه او ضعيف است‪.‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪17‬‬
‫‪[ _        ‬نساء‪.]64 :‬‬
‫«و اگر هنگامي كه به خويشتن ستم كردند ن‪22‬زد تو مي‌آمدند‪ 2‬و از خداوند آم‪22‬رزش مي‌خواس‪22‬تند و پيامبر‪2‬‬
‫هم برايشان آمرزش مي‌خواست‪ 2‬خداوند را توبه پذير مهربان مي‌يافاتند‪.»2‬‬
‫پروردگار پاك و منزه طلب بخشش آنها و طلب مغفرت رس‪22‬ول هللا ص را هنگ‪22‬امي كه به او دس‪22‬تور‬
‫داده است كه ب‪22‬راي م‪22‬ردان و زن‪22‬ان م‪22‬ؤمن طلب مغف‪22‬رت نماي‪22‬د‪ ،‬ي‪22‬ادآوري فرم‪22‬وده اس‪22‬ت‪ ،‬ولي به هيچ‬
‫مخلوقي دستور‪ 2‬نداده است از يك مخلوق ديگر چيزي را درخواست كند بلكه آنچه را كه خداوند بن‪22‬ده را‬
‫به امتثال آن فرمان مي‌دهد‪ ،‬آن عبادت براي هللا تعالي و طاعت و قرب به سوي اوس‪22‬ت‪ ،‬و ب‪22‬راي انج‪22‬ام‬
‫دهنده اش مايه صالح و رستگاري‪ 2‬و در آن خير و نيكي وجود دارد‪ ،‬و هنگامي كه آن را انج‪22‬ام مي‌دهد‬
‫خود نشانه‌ي بزرگترين احسان و خوبي خداوند در حق او و انع‪22‬ام و بخشش به وي مي‌باش‪22‬د‪ ،‬و در واقع‬
‫عظيمترين نعمتي كه هللا تعالي به بنده اش عطا فرموده نعمت ه‪22‬دايت به س‪22‬وي ايم‪22‬ان است و آن ق‪22‬ول و‬
‫عمل است كه به وس‪22‬يله اط‪22‬اعت و خوبيها‪ 2‬ف‪22‬زوني‪ 2‬مي‌ياب‪22‬د‪ ،‬و هرگ‪22‬اه بن‪22‬ده‌اي عمل خ‪22‬وبي را بر اعم‪22‬ال‬
‫صالحش بيافزايد ايمانش افزايش مي‌يابد‪ 2‬و اين همان نعمت حقيقي ذكر شده در كالم پروردگار است كه‪:‬‬
‫‪[ _   +‬فاتحه‪« .]7 :‬راه كساني كه آنان را نعمت داده اي»‪ .‬همچنين‬
‫مي‌فرمايد‪[ _         + 2:‬نساء‪:‬‬
‫‪« .]69‬و كساني كه از هللا و پيامبر اطاعت كنند‪ ،‬در زمره‌ي كساني هستند كه هللا بر آنان انعام فرم‪22‬وده‬
‫است»‪.‬‬
‫در اينكه آيا نعمته‪22‬اي‪ 2‬دنيا ب‪22‬دون دين‪ ،‬نعمت به حس‪22‬اب مي‌آيد يا ن‪22‬ه؟ دو نظريه مش‪22‬هور از علم‪22‬اي‬
‫موافق و همسو با ما و غير ايشان وجود دارد؛ به تحقيق مي‌توان گفت‪ :‬آن از جه‪22‬تي نعمت است هرچند‬
‫كه از جهتي نعمت تام نباشد‪.‬‬
‫اما نعمت ديني كه شايسته است آن را طلب كرد چه واجب باشد چه مس‪22‬تحب‪ ،‬هم‪22‬ان چ‪22‬يزي است كه‬
‫هللا تعالي به آن دستور فرموده است و به اتفاق مسلمانان درخواست‪ 2‬كردن آن امري شايسته است‪ .‬و نزد‬
‫اهل سنت و جماعت نعمت حقيقي همين است‪ ،‬زيرا به عقيده‌ي آنها خداوند‪ 2‬نعمت انج‪22‬ام دادن ك‪2‬ار خ‪22‬ير‬
‫را به انسان عطا فرموده است‪ .‬ولي قدريه معتقدند كه خداوند‪ 2‬به انسان قدرت انجام دادن فعل خير و شر‬
‫را بخشيده است‪.‬‬
‫آنچه در اينجا م‪ِ 22‬د نظر اس‪22‬ت‪ ،‬اين است كه خداوند هيچ مخل‪22‬وقي‪ 2‬را به درخواست از مخل‪22‬وق ديگر‬
‫فرمان نداده است مگر اينكه مصلحتي‪ 2‬واجب يا مستحب براي آن مخلوق در آن موجود‪ 2‬باش‪22‬د‪ ،‬و خداوند‬
‫جز آن را از بن‪22‬ده اش نمي‌خواه‪22‬د‪ ،‬پس چگونه او غ‪22‬ير خ‪22‬ودش را فرم‪22‬ان مي‌دهد كه جز آن را از او‬
‫بخواهد بلكه بر بنده حرام كرده است در آنچه كه در اختيار بنده‌ي ديگر نهاده شده درخواست‪ 2‬نمايد مگر‬
‫در هنگام ضرورت‪ .‬ولي اگر قصدش‪ 2‬مصلحت كسي باشد كه از او درخواست مي‌كند يا مص‪22‬لحت خ‪22‬ود‬
‫و او را در نظر بگيرد‪ ،‬در اين امر ثواب و پاداش دريافت‪ 2‬مي‌دارد‪ ،‬اما اگر مقصودش حاصل شدن آن‬
‫چ‪22‬يزي باشد كه مطل‪22‬وب خ‪22‬ودش است ب‪22‬دون اينكه در آن قصد نفع رس‪22‬اندن به ط‪22‬رف مقابل را در نظر‬
‫بگ‪222‬يرد‪ ،‬اين موض‪222‬وعي است كه اين بحث به خ‪222‬اطر آن مط‪222‬رح ش‪222‬ده اس‪222‬ت‪ .‬هللا تع‪222‬الي هرگز به‬
‫درخواستهاي شبيه اين دستور‪ 2‬نداده است‪ ،‬بلكه هرگاه اين سؤال و درخواست صرفاً‪ 2‬ب‪22‬راي مخل‪22‬وق‪ 2‬باشد‬
‫بدون اينكه نفع يا مصلحت او م ِد نظر باشد‪ ،‬از آن نهي فرموده اس‪22‬ت‪ .‬هللا تع‪22‬الي به ما دس‪22‬تور داده است‬
‫كه تنها او را پرستش كنيم و به سويش شوق و رغبت داشته باشيم و به بندگان او نيكي كنيم‪.‬‬
‫هرگاه شخصي‪ 2‬قصد منفعت و مصلحت را ب‪22‬راي درخواست ش‪22‬ونده نداش‪22‬ته باش‪22‬د‪ ،‬پس قصد‪ 2‬ح‪22‬ركت‬
‫مشتاقانه و با رغبت به سوي هللا تعالي و به دعا خواندنش‪ 2‬را [كه همان نم‪22‬از اس‪22‬ت] نخواهد ك‪22‬رد‪ ،‬و نه‬
‫قصد احس‪22‬ان در حق بن‪22‬دگان را كه عب‪22‬ارت است از دادن زك‪22‬ات‪ ،‬اگر چه انس‪22‬ان گ‪22‬اهي به درخواست‬
‫كردن سؤالهايي‪ 2‬شبيه اين مرتكب گناه نمي‌شود‪ 2.‬ليكن بايستي‪ 2‬بين آنچه را كه هللا تع‪22‬الي ب‪22‬دان فرم‪22‬ان داده‬
‫است و آنچه را در آن اجازه داده فرق‪ 2‬قائل شد‪.‬‬
‫آيا ندي‪22‬ده‌اي كه پيامبر‪ 2‬ص در ح‪22‬ديثي فرم‪22‬ود‪ :‬هفت‪22‬اد ه‪22‬زار نفر ب‪22‬دون حس‪22‬اب و كت‪22‬اب وارد بهشت‬
‫مي‌شوند‪ ،‬زيرا آنها كساني هستند كه استرقا‪ 2‬نمي‌كنند‪ ،‬هر چند كه امر جايزي است‪ ،‬اين موض‪22‬وع را در‬
‫جايي ديگر بيشتر مورد‪ 2‬بحث قرار داده ام‪.‬‬

‫‪18‬‬
‫آنچه در اينجا مورد نظر و غايت بحث است اين است ك‪22‬ه‪ ،‬كسي كه در ص‪22‬دد اثب‪22‬ات واس‪22‬طه بين هللا‬
‫تعالي و مخلوقاتش‪ 2‬برآيد‪ ،‬به گونه‌اي كه بين پادشاهان و رعيت آنان وجود‪ 2‬دارد‪ ،‬چن‪22‬ان شخصي‪ 2‬مش‪22‬رك‬
‫اس‪22‬ت‪ .‬بلكه اين دي‪22‬دگاه اس‪22‬اس دين مش‪22‬ركان و بن‪22‬دگان بت و ص‪22‬نم است كه مي‌گفتن‪22‬د‪ :‬اين پيكره‌ها و‬
‫مجس‪22‬مه‌هاي پيامبران و نيكوك‪22‬اران ص‪22‬الح وس‪22‬يله‌هايي هس‪22‬تند كه به وس‪22‬يله آن به س‪22‬وي هللا‪ 1‬تق‪22‬رب‬
‫مي‌ج‪222‬وييم‪[ 2.‬البته بايد در نظر داشت كه آنها مي‌دانند‪ 2‬كه ظ‪222‬اهر اين بتها و مجس‪222‬مه ها از همين عناصر‬
‫پيش پا افتاده‌ي زميني از قبيل سنگ و چوب و زر و سيم ساخته شده است‪ ،‬اين ظ‪22‬اهر قض‪22‬يه است ولي‬
‫آنان معتقدند اين صورت‪ 2‬مادي نمادي از تسلط روحهاي‪ 2‬مؤثر‪ 2‬مي‌باشد‪ 2‬كه قدرت و سيطره‌ي آنها مادون‬
‫قدرت هللا است‪ ،‬به همين دليل است كه بت پرستان هميشه الهه‌هاي خ‪22‬ود را با ص‪22‬فاتي به دعا مي‌خوانند‪2‬‬
‫كه تنها اليق هللا است و مح‪22‬ال است اين دي‪22‬دگاه بر مبن‪22‬اي انتظ‪22‬ار انس‪22‬ان از ظ‪22‬اهر يك س‪22‬نگ بي ج‪22‬ان‬
‫بوجود آيد]‪.‬‬
‫اين كار از جمله همان شركي‪ 2‬است كه هللا تع‪22‬الي آن را بر مس‪22‬يحيان اي‪22‬راد مي‌گ‪22‬يرد [و ذات مقدسش‬
‫را از اين ت‪2222‬وهم نابخردانه آن‪2222‬ان م‪2222‬برا مي‌كن‪2222‬د] آنجا كه مي‌فرماي‪2222‬د‪ + :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪[ _            ‬توبه‪.]31 :‬‬
‫«اينان احبار و راهبانشان و مسيح بن مريم را به غير خداوند‪ 2‬به خدايي گرفته اند حال آنكه فرم‪22‬اني‪ 2‬جز‬
‫اين به آنان داده نشده است كه خداي يگانه را بپرس‪22‬تند‪ 2‬كه هيچ معب‪22‬ودي جز او شايس‪22‬ته پرس‪22‬تش نيس‪22‬ت‪،‬‬
‫منزه است از شريكي كه براي او قائل مي‌شوند»‪ .‬همچنين مي‌فرمايد‪   + 2:‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪[ _  ‬بق‪22‬ره‪« .]186 :‬و چ‪22‬ون بن‪22‬دگانم در ب‪22‬اره‌ي من از تو پرسش كنند من‬
‫نزديكم و چ‪2‬ون م‪2‬را بخوانند دع‪2‬اي دعا كنن‪2‬ده را اج‪2‬ابت مي‌كنم‪ ،‬پس به فرم‪2‬ان من گ‪2‬ردن نهند و به من‬
‫ايمان آورن‪22‬د‪ ،‬باشد كه راه يابند»‪ .‬يع‪22‬ني هرگ‪22‬اه آنها را به انج‪22‬ام دادن ك‪22‬اري فرم‪22‬ان دادم و يا از آن نهي‬
‫كردم دستور مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند‪ .‬اين معني را نيز دارد كه هرگ‪22‬اه م‪22‬را عاجزانه و با‬
‫گريه و زاري به دعا بخوانند‪ 2‬به درخواستش‪2222‬ان پاسخ مي‌دهم‪ .‬چنانكه مي‌فرماي‪2222‬د‪ + :‬‬
‫‪[ _     ‬شرح‪« .]8 2-7 :‬پس چون فراغتي يافتي‪[ 2‬در دعا] بكوش‬
‫و به سوي پروردگارت‪ 2‬بگراي»‪ .‬و در جاي ديگر مي‌فرمايد‪    + :‬‬
‫‪[ _    ‬اس‪22‬راء‪« .]67 :‬و چ‪22‬ون در دريا بالئي دامنگيرت‪22‬ان ش‪22‬ود هرچه به‬
‫دعايش مي‌خوانيد‪ 2‬جز او ناپديد مي‌گ‪22‬ردد»‪ .‬ب‪22‬اري تع‪22‬الي مي‌فرماي‪22‬د‪   + :‬‬
‫‪[ _      ‬نم‪22‬ل‪« .]62 :‬يا كيست كه دع‪22‬اي‬
‫درمانده را چ‪22‬ون بخوان‪22‬دش اج‪22‬ابت مي‌كند و بال را مي‌گرداند و ش‪22‬ما را جانش‪22‬ينان [پيش‪22‬ينيان ب‪22‬ر] روي‪2‬‬
‫زمين مي‌كند»‪ .‬همچنين هللا تعالي مي‌فرمايد‪        + :‬‬
‫‪_‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫[رحمن‪« .]29 :‬هر آن كس كه در آس‪22‬مانها و زمين است از او درخواست‪[ 2‬ام‪22‬داد] دارد؛ او هر روزي‪2‬‬
‫در كار است»‪.‬‬
‫به درستي‪ 2‬كه هللا تعالي اين توحيد‪ 2‬را در كتابش روشن كرده است و عناصري را كه انسان به وسيله‬
‫آن به شرك مبتال مي‌گردد‪ 2،‬از ريشه كنده است تا در س‪22‬ايه‌ي آن اح‪22‬دي از غ‪22‬ير هللا بيم و ه‪22‬راس نداش‪22‬ته‬
‫باشد و به غير ذات وااليش اميدوار‪ 2‬نباشد و جز بر ذات توان‪22‬ايش توكل نكن‪22‬د‪ .‬چنانكه مي‌فرماي‪22‬د‪+ 2:‬‬
‫‪[ _       ‬مائده‪« .]44 :‬پس از‬
‫م‪222‬ردم نترس‪222‬يد و از من پ‪222‬روا كنيد و آي‪222‬ات م‪222‬را به به‪222‬اي ن‪222‬اچيز نفروش‪222‬يد»‪ .‬و ‪ +‬‬

‫‪ -‬هللا تعالي مي‌فرمايد‪            + :‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪                   ‬‬
‫ميگيرند [و مدعي ميشوند] آنان‬ ‫‪« _   ‬و كساني كه به جاي او سروراني‪ 2‬به پرستش ‌‬
‫را جز ب‪22‬راي اين نمي‌پرس‪22‬تيم‪ 2‬كه ما را با تق‪22‬ربي به خداوند‪ 2‬نزديك گردانن‪22‬د‪ ،‬بيگم‪22‬ان خداوند‪ 2‬در آنچه‬
‫ايشان در آن اختلاف دارند‪ ،‬در ميانشان داوري خواهد ك‪22‬رد‪ ،‬كه خداوند كسي را كه دروغ‪22‬زن كف‪22‬ران‬
‫پيشه است‪ ،‬هدايت نميكند» [زمر‪.]3 :‬‬

‫‪19‬‬
‫‪[ _  ‬آل عم‪22‬ران‪« .]175 :‬آن ش‪22‬يطان است كه دوس‪22‬تدارانش‪ 2‬را‬
‫مي‌ترساند‪ .»2‬يعني اينكه شيطان مي‌خواهد‪ 2‬كه شما را از دوستانش بترساند‪ 2،‬باري تعالي در دنباله اين آيه‬
‫مي‌فرمايد‪[ _     + 2:‬آل عمران‪« .]175 :‬پس اگر مؤمنيد‪2‬‬
‫از آن‪22‬ان نترس‪22‬يد‪ 2‬و از من بترس‪22‬يد»‪ .‬و مي‌فرماي‪22‬د‪      + 2:‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _        ‬نساء‪« .]77 :‬آيا داستان‬
‫كساني را كه به آنان گفته شد‪[ :‬عجالتاً] دست از جه‪22‬اد نگه داريد و نم‪22‬از را بپا داريد و زك‪22‬ات بپردازيد‬
‫ندانسته اي؟ كه چون بر آنان جهاد مقرر گشت‪ ،‬آنگاه گ‪22‬روهي از آن‪22‬ان از م‪22‬ردم [مش‪22‬ركان مك‪22‬ه] چن‪22‬ان‬
‫مي‌ترسيدند كه بايد از خدا ترسيد‪ ،‬يا حتي [از آن] ش‪2‬ديدتر»‪ .‬و مي‌فرماي‪22‬د‪  + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪[ _ ‬توبه‪« .]18 :‬مساجد الهي را فقط كساني آباد مي‌كنند‪ 2‬كه به هللا و روز بازپسين ايمان آورده‬
‫و نم‪22‬از بپا داش‪22‬ته و زك‪22‬ات مي‌پردازند و از هيچ كس جز هللا نمي‌ترس‪22‬ند‪ .»2‬و مي‌فرماي‪22‬د‪ + :‬‬
‫‪[ _        ‬نور‪« .]52 :‬و‬
‫كساني كه از خداوند و پيامبر او اطاعت كنند و از خداوند بترسند‪ ،‬و از او پ‪22‬روا داش‪22‬ته باش‪22‬ند اينانند كه‬
‫كاميابند»‪.‬‬
‫باري تعالي روشن فرموده است كه اطاعت كردن حق هللا و پيامبرش‪ 2‬است اما بيم و هراس(خش‪22‬يت)‬
‫بايستي تنها براي هللا باشد و از او ترس به دل گرفت‪ .‬چنانكه مي فرمايد‪   + 2:‬‬
‫‪_          ‬‬
‫[توبه‪« .]59 :‬ولي اگر آنان به آنچه هللا و پيامبرش به ايش‪22‬ان بخش‪22‬يده اند خش‪22‬نود‪ 2‬مي‌ش‪22‬دند و مي‌گفتن‪22‬د‪:‬‬
‫خداوند ما را بس؛ زودا كه خداوند و پيامبر او از فضل خويش به ما مي‌بخشند‪.»2‬‬
‫نظير و همانند آن اين فرموده‌ي هللا تعالي است‪      + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪[ _‬آل عمران‪« .]173 :‬همان كساني كه چون بعضي به ايشان گفتند كه‪ :‬مردمان [مش‪22‬ركان مك‪22‬ه]‬
‫در برابر شما گ‪22‬رد آم‪22‬ده اند از آن‪22‬ان بترس‪22‬يد [به ج‪22‬اي ت‪22‬رس و بد دلي‪ ،‬اين ك‪22‬ار] بر ايمانش‪22‬ان اف‪22‬زود و‬
‫گفتند‪ :‬خداوند‪ 2‬ما را بس و چه نيكوكار‪ 2‬سازي است»‪.‬‬
‫پيامبر توحيد را تحقق مي‌بخشد‪:‬‬
‫پيامبر ص همين توحيد‪ 2‬را براي امتش تصديق و تقرير مي‌فرمود و خاس‪22‬تگاه و زمينه‌ه‪22‬اي ش‪22‬رك را‬
‫در وجودشان مي‌خشكاند‪ ،‬تنها در اين صورت‪ 2‬است كه اين سخن ما نيز وقتي‪ 2‬كه مي‌گوييم‪ :‬ال إله إال هللا‬
‫جامه‌ي عمل مي‌پوشد‪ 2.‬زيرا إله‪ ،‬كسي است كه قلبها در كمال حب و تعظيم و شكوه و اك‪22‬رام و خ‪22‬وف و‬
‫رجا‪ ،‬آن را بپرستند‪[ 2.‬تمام تالش و جهاد پر افتخار رس‪22‬ول هللا ص ب‪22‬راي اين ب‪22‬ود كه قلبها همه‌ي ان‪22‬واع‬
‫اء اللَّهُ‬
‫عبادتها را خالص‪2‬انه متوجه هللا تع‪2‬الي نماين‪2‬د] تا ج‪2‬ايي كه به اص‪2‬حاب مي‌فرم‪22‬ود‪« 2:‬اَل َت ُقولُ وا َما َش َ‬
‫ِ‬
‫اء ُم َح َّم ٌد»‪« .1‬نگوييد‪ :‬آنچه را هللا بخواهد و محمد نيز بخواهد ليكن‬ ‫اء اللَّهُ ثُ َّم َش َ‬
‫اء ُم َح َّم ٌد َولَك ْن قُولُوا َما َش َ‬ ‫َو َش َ‬
‫ال‬
‫ئت فَق َ‬ ‫ال لَ هُ رج ٌل ما ش اء اهللُ َو ِش َ‬
‫بگوييد‪ :‬آنچه را هللا بخواهد س‪22‬پس محمد ن‪22‬يز هم‪2‬ان را بخواهد»‪« .‬وق َ‬
‫هلل نِ دًّا قُل ما ش اء اهللُ َوح َدهُ»‪« .2‬م‪22‬ردي به او گفت‪ :‬آنچه را هللا بخواهد و تو ن‪22‬يز بخ‪22‬واهي‪ ،‬پس‬ ‫أَجعلتَنِي ِ‬
‫ََ‬
‫فرم‪2‬ود‪ :‬آيا م‪22‬را ش‪22‬ريك هللا ق‪2‬رار‪ 2‬دادي؟ بگ‪2‬و‪ :‬آنچه را هللا خ‪22‬ود تنها بخواهد»‪ .‬و فرم‪2‬ود‪َ « :‬م ْن َك ا َن َحالًِفا‬
‫ِ‬ ‫َفلْيَ ْحلِ ْ‬
‫ت»‪« .3‬هركس سوگند‪ 2‬ياد مي‌كند پس بايد به هللا قسم بخ‪2‬ورد‪ 2‬يا اينكه س‪2‬اكت بماند»‪.‬‬ ‫ص ُم ْ‬‫ف بِاللَّ ِه أ َْو ليَ ْ‬
‫َش َر َك»‪« .4‬هركس به غير هللا قسم بخورد‪ 2‬همانا شرك ورزي‪2‬ده است»‪.‬‬ ‫ف بِغَْي ِر اللَّ ِه َف َق ْد أ ْ‬
‫و فرمود‪َ « :‬م ْن َحلَ َ‬

‫‪ -‬اين حديث شريف صحيح است‪ ،‬امام احمد‪ ،‬دارمي و غيره آن را روايت كرده اند‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬نسائي به سند حسن آن را روايت كرده است امام احمد و ابن ماجه نيز آن را روايت كرده اند‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬اين حديث صحيح است امام احمد آنرا روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪20‬‬
‫اس تَ ِع ْن بِاللَّ ِه قَ ْد َج َّ‬
‫ف الْ َقلَ ُم بِ َما ُه َو‬ ‫ت فَ ْ‬ ‫اس أ َِل اللَّهَ َوإِذَا ْ‬
‫اس َت َع ْن َ‬ ‫ْت فَ ْ‬‫پيامبر ص به ابن عباس ب فرمود‪َ « 2:‬وإِذَا َس أَل َ‬
‫َن الْ َخلْق ُكلَّهم ج ِميعاً أَرادوا أَ ْن ي ْن َفع َ ِ ٍ‬
‫وك‬‫ض ُّر َ‬ ‫ادوا أَ ْن يَ ُ‬‫َم َي ْق ِد ُروا َعلَْي ِه َوإِ ْن أ ََر ُ‬
‫ك لْ‬‫َم يَكْتُْب هُ اللَّهُ َعلَْي َ‬
‫وك ب َش ْىء ل ْ‬ ‫َ ُ‬ ‫َُ‬ ‫َ ُْ َ‬ ‫َكائِ ٌن َفلَ ْو أ َّ‬
‫َم َي ْق ِد ُروا َعلَْي ِه»‪« .1‬هرگاه درخواست‪ 2‬حاجتي كردي پس از هللا تعالي درخواست‪2‬‬ ‫َم يَكْتُْب هُ اللَّهُ َعلَْي َ‬ ‫ِ ٍ‬
‫ك لْ‬ ‫ب َش ْىء ل ْ‬
‫نما و هرگ‪22‬اه ي‪22‬اري طلبيدي‪ 2‬از خداوند‪ 2‬طلب ي‪22‬اري كن‪ .‬به آنچه تو شايس‪22‬ته آن هس‪22‬تي قلم خش‪22‬كيده است‬
‫[برايت تقدير شده است] پس اگر [تمام] خاليق تالش كنند به تو نفع برس‪22‬انند‪ ،‬هرگز نمي توانند مگر به‬
‫چيزي كه هللا برايت تقدير كرده است‪ ،‬و اگر سعي كنند به تو ض‪22‬رري برس‪22‬انند هرگز نمي توانن‪22‬د‪ ،‬مگر‬
‫به چيزي كه خداوند براي تو نوشته است»‪.‬‬
‫ِ‬
‫َّص َارى ابْ َن َم ْريَ َم فَِإنَّ َما أَنَا َع ْب ُدهُ َف ُقولُوا َع ْب ُد اللَّه َو َر ُس ولُهُ» ‪« .‬در‬ ‫همچنين فرمود‪َ« :‬ال تُطْ ُرونِي َك َما أَطْ َر ْ‬
‫ت الن َ‬
‫‪2‬‬

‫مورد من زياده روي و غلو نكنيد‪ ،‬همانطور كه نصاري در باره عيسي بن م‪22‬ريم غلو كردن‪22‬د‪ ،‬پس همانا‬
‫من يك بنده هستم‪ .‬پس بگوييد‪ 2‬بنده‌ي خ‪2‬دا و فرس‪2‬تاده‌ي او»‪ .‬و فرم‪2‬ود‪« :‬اللَّ ُه َّم الَ تَ ْج َع ْل َق ْب ِري َو َثنًا ُي ْعبَ ُد»‪.3‬‬
‫وص لُّوا َعلَ َّي فَ ِإ َّن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫«پروردگارا قبر مرا بتي قرار‪ 2‬مده كه پرستيده شود»‪ .‬و فرمود‪« 2:‬اَل َتتَّخ ُذوا َق ْب ِري عي ًدا َ‬
‫ث َما ُك ْنتُ ْم»‪« .4‬قبر مرا عيدگاه قرار مدهيد و بر من درود‪ 2‬بفرستيد زيرا دروده‪2‬اي‪ 2‬ش‪2‬ما‬ ‫صاَل تَ ُك ْم َت ْبلُغُنِي َح ْي ُ‬ ‫َ‬
‫در هر كجا كه باشيد به من مي‌رسد‪ .»2‬در بستر بيم‪22‬اري [و آخ‪22‬رين روزه‪22‬اي‪ 2‬حيات مب‪22‬اركش] فرم‪22‬ود‪:‬‬
‫ك أَل َْب َر ُزوا َق ْب َرهُ غَْي َر أَنِّي أَ ْخ َش ى أَ ْن‬ ‫َت عائشة‪َ :‬ول َْواَل ذَلِ َ‬ ‫ور أَنْبِيَائِِه ْم َم ْس ِج ًدا قَال ْ‬
‫َّص َارى اتَّ َخ ُذوا ُقبُ َ‬
‫ود َوالن َ‬ ‫«ل ََع َن اللَّهُ الَْي ُه َ‬
‫ُيتَّ َخ َذ َم ْس ِج ًدا»‪« .5‬خداوند يه‪22‬ود و نص‪22‬اري را لعنت كند كه قبره‪22‬اي پيامبرانش‪22‬ان را مس‪22‬جد و [محل‬
‫عبادت] قرار‪ 2‬دادند‪[ .‬عائشه در توضيح اين ح‪22‬ديث فرم‪22‬ود‪ ]:‬از آنچه آن‪22‬ان انج‪22‬ام دادند برح‪22‬ذر باش‪22‬يد‪ .‬و‬
‫فرم‪22‬ود‪ :‬اگر به خ‪22‬اطر آن نب‪22‬ود ق‪22‬بر او بر اين ك‪22‬ار شايس‪22‬ته تر ب‪22‬ود ليكن ك‪22‬راهت داشت كه به ص‪22‬ورت‬
‫مس‪22‬جد در آورده ش‪22‬ود»‪ .‬و اين موض‪22‬وع مبحث گس‪22‬ترده‌اي است با وج‪22‬ود‪ 2‬علم و آگ‪22‬اهي م‪22‬ؤمن به اينكه‬
‫همانا هللا پروردگار‪ 2‬هر چيزي است و فرمانروا و ص‪22‬احب اختيار آنس‪22‬ت‪ ،‬ولي اس‪22‬بابي را كه هللا تع‪22‬الي‬
‫آنها را خلق ك‪22‬رده است انك‪22‬ار نمي‌كن‪22‬د‪ 2.‬هم‪22‬انطور‪ 2‬كه ب‪22‬اران را س‪22‬بب رويش گياه‪22‬ان ق‪22‬رار داده اس‪22‬ت‪.‬‬
‫چنانكه هللا تعالي مي‌فرمايد‪         + :‬‬
‫‪[ _      ‬بق‪22‬ره‪« .]164 :‬و آبي كه خداوند‪ 2‬از آس‪22‬مان ف‪22‬رو‬
‫فرستاده است و بدان زمين را پس از پژمرده شدنش زن‪22‬ده داش‪22‬ته و ج‪22‬انوراني‪ 2‬كه درآن پراكن‪22‬ده است»‪.‬‬
‫چنانكه خورش‪222‬يد‪ 2‬و م‪222‬اه را س‪222‬بب آن چ‪222‬يزي ق‪222‬رار داده است كه به وس‪222‬يله آن دو آنها را مي‌آفريند‪ 2‬و‬
‫هم‪22‬انطور‪ 2‬ش‪22‬فاعت و دعا را س‪22‬بب آن چ‪22‬يزي ق‪22‬رار‪ 2‬داده است كه به وس‪22‬يله آن قض‪22‬اي خ‪22‬ود را ج‪22‬اري‬
‫مي‌كند‪ .‬مانند نماز مسلمانان بر جنازه‌ي ش‪22‬خص م‪22‬رده‪ ،‬كه اين از جمله اس‪22‬بابي است كه به واس‪22‬طه آن‪،‬‬
‫هللا تعالي او را مشمول رحمت خويش ق‪22‬رار‪ 2‬مي‌دهد و مس‪22‬لمانان ن‪22‬يز بواس‪22‬طه آن ك‪22‬ار‪ ،‬ث‪22‬واب و پ‪22‬اداش‬
‫دريافت خواهند نمود‪.‬‬
‫اسباب مشروع و اسباب نامشروع‪:‬‬
‫شايسته است كه در مورد‪ 2‬اسباب سه امر ذيل دانسته شود‪:‬‬
‫اول‪ :‬همانا يك س‪22‬بب معين و مش‪22‬خص به تنه‪22‬ايي نمي‌تواند‪ 2‬ك‪22‬ار خواس‪22‬ته ش‪22‬ده را پديد آورد‪ ،‬بلكه به‬
‫ناچار همراه آن‪ ،‬اس‪22‬باب ديگ‪22‬ري هم الزم است با وج‪22‬ود اين م‪22‬وانعي در برابر آن ق‪22‬رار دارد [كه م‪22‬انع‬
‫ظهور مطلوب مي‌گردد]‪.‬‬

‫‪ -‬امام ترمذي آن را روايت كرده است و مي‌فرمايد‪ :‬اين حديث حسن و صحيح است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬امام بخاري آنرا روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬امام احمد به سند صحيح آن را روايت كرده است‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬امام ابوداود اين حديث شريف را به سند حسن روايت مي كند‪.‬‬ ‫‪4‬‬

‫‪ -‬متفق عليه‪.‬‬ ‫‪5‬‬

‫‪21‬‬
‫بن‪22‬ابراين اگر هللا تع‪22‬الي اس‪22‬باب را كامل نمي‌ك‪22‬رد و موانع را برط‪22‬رف‪ 2‬نمي‌س‪22‬اخت هرگز مقص‪22‬ود‬
‫حاصل نمي‌شد زيرا پروردگار‪ 2‬پاك و منزه آنچه را بخواهد به انجام مي‌رس‪22‬اند هرچند كه م‪22‬ردم نخواهند‬
‫و آنچه را مردم بخواهند تحقق نمي‌پذيرد‪ 2‬مگر اينكه هللا تعالي اراده فرمايد‪2.‬‬
‫دوم‪ :‬جايز نيست كسي اعتقاد داشته باشد كه چيزي سبب است مگر اينكه به سبب بودن آن علم داشته‬
‫باشد‪ ،‬بنابراين هركس بدون علم و آگاهي در صدد اثبات چيزي به عن‪22‬وان س‪22‬بب برآيد يا به س‪22‬بب ب‪22‬ودن‬
‫چيزي قائل شود كه با شرع مخالفت دارد‪ ،‬نظرش بي‌اعتبار و باطل است‪ .‬مانند كسي كه مي‌پندارد‪ 2‬ن‪22‬ذر‬
‫سبب دفع بال و بدست آوردن نعمت اس‪22‬ت‪ .‬درحاليكه در ص‪22‬حيحين از پيامبر ص به اثب‪2‬ات رس‪2‬يده است‬
‫كه از نذر نهي كرد و فرمود‪ 2:‬همانا آن خ‪22‬يري نمي‌آورد‪ ،‬بلكه به وس‪22‬يله آن م‪22‬ال يا ام‪22‬ري از دست بخيل‬
‫خارج مي‌گردد‪2.‬‬
‫سوم‪ :‬روا نيست كه چيزي از اعمال ديني‌ را سبب قرار‪ 2‬دهد مگر اينكه مشروع باشد زي‪22‬را اس‪22‬اس و‬
‫مبناي عبادتها بر توقيف‪12‬است؛ بنابراين براي انسان جايز نيست كه ب‪2‬راي هللا تع‪2‬الي ش‪2‬ريك قائل ش‪2‬ود و‬
‫غير او را به دعا بخواند‪ 2‬اگر چه گمان كند كه آن امر در ف‪22‬راهم ك‪22‬ردن ب‪22‬رخي از خواس‪22‬ته ه‪22‬ايش س‪22‬بب‬
‫مؤثري است‪ ،‬به همين دليل نمي‌توان با ب‪22‬دعتهايي كه مخ‪22‬الف ش‪22‬ريعت است ب‪22‬راي هللا تع‪22‬الي به عب‪22‬ادت‬
‫پرداخت هر چند در خيال خ‪22‬ود آن را درست پن‪22‬دارد‪ ،‬چ‪22‬را كه ش‪22‬ياطين گ‪22‬اهي انس‪22‬ان را به هنگ‪22‬امي كه‬
‫دچ‪22‬ار ش‪22‬رك مي‌گ‪22‬ردد‪ 2‬در انج‪22‬ام دادن بعضي از خواس‪22‬ته‌ها و مقاص‪22‬دش ي‪22‬اري مي‌كنند‪ 2‬و گ‪22‬اهي ن‪22‬يز به‬
‫واسطه كفر و گناه و نافرماني‪ ،‬بعضي از اميال و خواسته‌هاي انسان حاصل مي‌شود‪ 2‬و اين ك‪22‬ار دليل بر‬
‫حالل بودنش نيست‪ ،‬زيرا مفسده‌ي حاصل از آن بزرگتر از مصلحت ايجاد شده بوس‪22‬يله‌ي آن مي باش‪22‬د‪،‬‬
‫و رسول هللا ص براي اين مبعوث ش‪22‬ده است كه مص‪22‬الح را تحص‪2‬يل كند و آن را به كم‪2‬ال رس‪2‬اند‪ 2‬و راه‬
‫مفاسد را ببندد و آن را كاهش دهد‪ ،‬بنابراين هر آنچه را كه هللا تعالي به آن دستور داده است‪ ،‬مصلحتش‬
‫رحجان دارد و هر آنچه را كه از آن نهي فرموده باشد مفسده اش افزونتر اس‪22‬ت‪ .‬و اين مجمل قابل بسط‬
‫است كه توضيح آن در اين مختصر‪ 2‬نمي‌گنجد‪ .‬و هللا أعلم‪.‬‬

‫والحمد هلل وحده والصالة والسالم علی من ال نبي بعده‬


‫ش‪22‬يخ اإلس‪22‬الم ابن تيميه ‪ /‬در ش‪22‬جاعت و عم‪22‬ل‪ ،‬قهرم‪22‬اني‪ 2‬ن‪22‬ام آور ب‪22‬ود‪ ،‬نقش مهمي را در نج‪22‬ات‬
‫سرزمينهاي شام بازي كرد مخصوصا ً آن هنگام كه بزدالن شايع كردند‪ 2‬كه لشكريان تاتار به ش‪22‬هر حلب‬
‫رسيده اند او خود را به سپاهيان شام رسانده و آنها را براي جهاد تشويق‪ 2‬نمود و به مصر مسافرت ك‪22‬رد‬
‫تا فرمانرواي‪ 2‬آنجا را براي عزيمت و دفاع از شام ترغيب نمايد تا سرانجام‪ 2‬شر دشمنان را از آن‪22‬ان دور‬
‫گرداند‪.‬‬
‫در دين اصالح گر بود‪ ،‬هنگامي كه در دوران حيات وي بين مسلمين افكار فالس‪22‬فه و آراء معتزله و‬
‫اشاعره منتشر شده بود ش‪2‬يخ به پا خاست و م‪2‬ردم را به اين امر دع‪2‬وت ك‪2‬رد كه ق‪2‬رآن و س‪2‬نت را مأخذ‬
‫عقيده و احكام بدانند و بس‪.‬‬
‫دش‪22‬منان و حاس‪22‬دان بر او تهمتها بس‪22‬تند و به داليلي واهي او را به «مجس‪22‬مه ب‪22‬ودن» متهم كردند تا‬
‫سرانجام حكام را بر او بدبين ساختند‪ 2‬و باعث ش‪22‬دند تا به زن‪22‬دان افتد و در راه اعتق‪22‬ادش و بخ‪22‬اطر‪ 2‬بيان‬
‫شجاعانه حقيقت در زندان جان سپرد‪.‬‬
‫اهل انصاف در كتابهايش جز توحيد‪ 2‬و تنزيه رب العاليمن و نفي هرگونه تشبيه و تمثيل از او چ‪22‬يزي‬
‫نيافته اند‪.‬‬
‫خداوند متعال شيخ اإلسالم و رهروان راه او و دوستدرانش را رحمت كند‪.‬‬
‫آمين يا رب العالمين‬

‫‪ -‬منظور از توقيفي بودن عبادت اين است كه به همان شكلي كه تشريع شده است بدون تبديل يا اض‪22‬افه ك‪22‬ردن ب‪22‬دان يا‬ ‫‪1‬‬

‫كم ك‪22‬ردن از آن و يا س‪22‬رايت دادن حكم يكي بر ديگ‪22‬ري (قياس در عب‪22‬ادت) آن را انج‪22‬ام داد و بايد در برابر آن تس‪22‬ليم‬
‫محض بوده و از طرح هرگونه ايراد و شك و شبهه اي پرهيز نمود‪( .‬مترجم)‬

‫‪22‬‬

You might also like