You are on page 1of 194

‫قواعد و رهنمونهای بیداری‬

‫اسلمی‬

‫تألیف‪:‬‬
‫محمد نوح نجاتی‬

‫سال انتشار‪1381 :‬‬


‫﴿‪﴾2‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫فهرست‬
‫صفح‬ ‫موضوع‬ ‫ش‬
‫ه‬
‫‪8‬‬ ‫‪ 1‬مقدمة ناشر‬
‫‪10‬‬ ‫‪ 2‬مقدمه‬
‫‪14‬‬ ‫‪ 3‬بخش اول‪ :‬قواعد مهم برای موفقیت‬
‫بیداری اسلمی‬
‫‪14‬‬ ‫‪ 4‬مقدمه‬
‫‪16‬‬ ‫‪ 5‬قاعدة اول‪ :‬تمسک به قرآن و سنت‬
‫‪24‬‬ ‫‪ 6‬قاعدة دوم‪ :‬علم و بصیرت‬
‫‪33‬‬ ‫‪ 7‬قاعدة سوم‪ :‬فهم‬
‫‪36‬‬ ‫‪ 8‬قاعدة چهارم‪ :‬حکمت‬
‫‪48‬‬ ‫‪ 9‬قاعدة پنجم‪ :‬دوستی و محبت با یکدیگر‬
‫‪50‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة ششم‪ :‬صبر و چشمداشت پاداش الهی‬
‫‪0‬‬
‫‪56‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة هفتم‪ :‬رفتار با اخلق پسندیده‬
‫‪1‬‬
‫‪59‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة هشتم‪ :‬شکستن حواجز بین دعوتگر و‬
‫‪ 2‬مردم‬
‫‪60‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة نهم‪ :‬استفاده از نرمی و مهربانی‬
‫‪3‬‬
‫‪63‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة دهم‪ :‬سعة صدر جوانان در برابر‬
‫‪ 4‬اختلف نظر علماء‬
‫‪66‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة یازدهم‪ :‬مقیدکردن احساسات به‬
‫‪ 5‬مقتضای شرع و عقل‬
‫‪67‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة دوازدهم‪ :‬برپاکردن زیارت و سفر‬
‫‪ 6‬جوانان برای دیدار یکدیگر‬
‫‪68‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة سیزدهم‪ :‬ناامید نبودن از کثرت مفاسد‬
‫‪7‬‬
‫‪70‬‬ ‫‪ 1‬قاعدة چهاردهم‪ :‬ارتباط با مسئولین امور‬
‫‪8‬‬
‫‪71‬‬ ‫‪ 1‬بخش دوم‪ :‬رهنمودهایی برای جوانان‬
‫خها(‬
‫شها و پاس ‌‬
‫‪ 9‬بیداری اسلمی )پرس ‌‬
‫‪72‬‬ ‫‪ 2‬حکم دعوت به راه خدا‬
‫‪0‬‬
‫‪73‬‬ ‫‪ 2‬فرق عالم و دعوتگر‬
‫‪1‬‬
‫‪75‬‬ ‫‪ 2‬مؤمنین در دوستی با یکدیگر‬
‫﴿‪﴾3‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪76‬‬ ‫دعوتگر باید نسبت به هرچیزی شناخت داشته‬ ‫‪2‬‬
‫باشد‬ ‫‪3‬‬
‫‪77‬‬ ‫از طرف من به مردم تبلیغ کنید اگر یک آیه‬ ‫‪2‬‬
‫باشد‬ ‫‪4‬‬
‫‪77‬‬ ‫های از‬
‫آیا تدریس علوم شرعی شاخ ‌‬ ‫‪2‬‬
‫تدادن به راه خدا است؟‬‫دعو ‌‬ ‫‪5‬‬
‫‪78‬‬ ‫هرکس منکری را دید‬ ‫‪2‬‬
‫‪6‬‬
‫‪79‬‬ ‫موضع مسلمانان در برابر گناهان منتشر در‬ ‫‪2‬‬
‫نهای مسلمین‬ ‫سرزمی ‌‬ ‫‪7‬‬
‫‪83‬‬ ‫نخست باید اسلم را ارائه کرد‬ ‫‪2‬‬
‫‪8‬‬
‫‪84‬‬ ‫بدگویی در مورد اهل خیر جایز نیست‬ ‫‪2‬‬
‫‪9‬‬
‫‪85‬‬ ‫تدادن به راه خدا‬
‫طلب علم یا دعو ‌‬ ‫‪3‬‬
‫‪0‬‬
‫‪87‬‬ ‫بهترین راه فراگیری علوم دینی چیست؟‬ ‫‪3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪88‬‬ ‫تدادن به راه خدا واجب است‬
‫دعو ‌‬ ‫‪3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪91‬‬ ‫تدادن به راه خدا تضادی‬‫مآموختن با دعو ‌‬‫عل ‌‬ ‫‪3‬‬
‫ندارد‬ ‫‪3‬‬
‫‪92‬‬ ‫دانش اندک و مشهورشدن تضادی با‬ ‫‪3‬‬
‫تدادن به راه خدا ندارد‬
‫دعو ‌‬ ‫‪4‬‬
‫‪93‬‬ ‫فرق نفاق و ریا چیست؟‬ ‫‪3‬‬
‫‪5‬‬
‫‪94‬‬ ‫به حفظ قرآن و احادیث احکام اهتمام‬ ‫‪3‬‬
‫یورزند‬
‫م ‌‬ ‫‪6‬‬
‫‪95‬‬ ‫وجوب تواضع برای رساندن حق‬ ‫‪3‬‬
‫‪7‬‬
‫‪96‬‬ ‫ابتدا باید خودمان را اصلح کنیم‬ ‫‪3‬‬
‫‪8‬‬
‫‪97‬‬ ‫وسایل بر حسب مقاصد و اهداف‬ ‫‪3‬‬
‫‪9‬‬
‫‪98‬‬ ‫نخست کتاب و سنت‪ ،‬سپس هر وسیلة‬ ‫‪4‬‬
‫جایزی‬ ‫‪0‬‬
‫‪100‬‬ ‫دعوتگر باید از مفیدترین روش استفاده کند‬ ‫‪4‬‬
‫﴿‪﴾4‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪100‬‬ ‫‪ 4‬دعوت بده به راه پروردگارت با حکمت و پند‬
‫‪ 2‬نیکو و با آنها به بهترین راه مجادله کن‬
‫‪101‬‬ ‫‪ 4‬حکم دعوت از خلل وسایل جدید ارتباطی‬
‫‪ 3‬مانند تلویزیون‬
‫‪103‬‬ ‫‪ 4‬به نظر من نوارهای اسلمی بسیار مهم است‬
‫‪4‬‬
‫‪104‬‬ ‫‪ 4‬دعوتگران نباید با یکدیگر قطع رابطه کنند‬
‫‪5‬‬
‫‪104‬‬ ‫‪ 4‬ناسزاگفتن به عالمی که با اهل علم در‬
‫های اختلف دارد و دلیل دارد جایز‬ ‫‪ 6‬مسئل ‌‬
‫نیست‬
‫‪105‬‬ ‫‪ 4‬اگر در چیزی اختلف کردید آن را به خدا و‬
‫‪ 7‬پیامبرش برگردانید‬
‫‪106‬‬ ‫‪ 4‬اگر هدف از مناظره اظهار حق باشد اشکالی‬
‫‪ 8‬ندارد‬
‫‪108‬‬ ‫‪ 4‬نپذیرفتن اسباب جهالت است در دین و‬
‫‪ 9‬سفاهت است در عقل‬
‫‪109‬‬ ‫‪ 5‬بهترین چیزی که انسان باید مورد توجه قرار‬
‫‪ 0‬دهد کتاب خداست‬
‫‪109‬‬ ‫‪ 5‬به نظر من هردو خوبی را فرا گرفت‬
‫‪1‬‬
‫‪110‬‬ ‫نرفتن نیرویی‬ ‫‪ 5‬تفرقة جوانان پایبند‪ ،‬باعث از بی ‌‬
‫یشود که با پایبندی به دین و حرکت به‬ ‫‪ 2‬م ‌‬
‫یآید‬
‫سوی خدا به دست م ‌‬
‫‪114‬‬ ‫یشوند‬ ‫‪ 5‬چرا جوانان دچار تفرق و اختلف م ‌‬
‫‪3‬‬
‫‪115‬‬ ‫بجویی نمایند‬ ‫‪ 5‬طلب نباید یکدیگر را عی ‌‬
‫‪4‬‬
‫‪117‬‬ ‫یخواهم که علماء را در مشکلتی‬ ‫‪ 5‬از خداوند م ‌‬
‫یخردان با آن مواجه هستند‪،‬‬ ‫‪ 5‬که از طرف ب ‌‬
‫یاری فرماید‬
‫‪118‬‬ ‫‪ 5‬دعوتگر باید در جایی که بیشتر مصلحت است‬
‫‪ 6‬دعوت بدهد‬
‫‪119‬‬ ‫‪ 5‬گاهی از باب استعمال حکمت است‬
‫‪7‬‬
‫‪120‬‬ ‫‪ 5‬عبادت شب با توجه به حالت مردم فرق‬
‫یکند‬‫‪ 8‬م ‌‬
‫﴿‪﴾5‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪121‬‬ ‫حکم‬ ‫‪5‬‬
‫شدادن به سرودهای اسلمی‬ ‫‪ 9‬گو ‌‬
‫‪122‬‬ ‫ههایی که‬‫‪ 6‬برای دعوتگر جایز نیست که برنام ‌‬
‫یحجاب را‬ ‫‪ 0‬همراه موسیقی است و یا زنان ب ‌‬
‫یگذارد تماشا کند‬ ‫به نمایش م ‌‬
‫‪123‬‬ ‫‪ 6‬تضادی میان این دو حدیث وجود ندارد‬
‫‪1‬‬
‫‪124‬‬ ‫‪ 6‬تو باید امر به معروف و نهی از منکر کنی‬
‫‪2‬‬
‫‪126‬‬ ‫‪ 6‬دعوتگر باید الگو باشد‬
‫‪3‬‬
‫‪128‬‬ ‫‪ 6‬مؤمن باید مخلص باشد‬
‫‪4‬‬
‫‪129‬‬ ‫‪ 6‬در صورت مصلحت دیدار گناهکاران در‬
‫ههایشان جایز است‬ ‫‪ 5‬خان ‌‬
‫‪130‬‬ ‫‪ 6‬تو باید از این شغل بیرون بیایی‬
‫‪6‬‬
‫‪131‬‬ ‫‪ 6‬آیا اهل معاصی مؤمن اند یا کافر‬
‫‪7‬‬
‫‪133‬‬ ‫ظگفتن در قبرستان جایز است‬ ‫‪ 6‬آیا وع ‌‬
‫‪8‬‬
‫‪134‬‬ ‫یخردی و گمراهی در دین‬ ‫‪ 6‬این یعنی تضاد و ب ‌‬
‫‪9‬‬
‫‪135‬‬ ‫‪ 7‬تو باید به راه خدا دعوت دهی و ناامید نباشی‬
‫‪0‬‬
‫‪136‬‬ ‫‪ 7‬برادر بزرگترم مرا به خاطر پایبندی به دین‬
‫یکند‬ ‫‪ 1‬مسخره م ‌‬
‫‪137‬‬ ‫‪ 7‬دعوتگر به سوی خدا جز اصلح برادرانش‬
‫یخواهد‬ ‫‪ 2‬چیزی دیگر نم ‌‬
‫‪139‬‬ ‫های که بهتر است فرزندش را‬ ‫‪ 7‬پدر باید به شیو ‌‬
‫‪ 3‬دعوت دهد‬
‫‪141‬‬ ‫یتوان میان انکار منکر وصلة رحم و‬ ‫‪ 7‬چگونه م ‌‬
‫‪ 4‬دعوت به سوی خدا جمع نمود‬
‫‪141‬‬ ‫هات که به نماز جماعت حاضر‬ ‫‪ 7‬تو باید همسای ‌‬
‫یشود‪ ،‬نصیحت کنی‬ ‫‪ 5‬نم ‌‬
‫‪142‬‬ ‫‪ 7‬دعوتگر باید به راه خدا دعوت دهد گرچه مردم او‬
‫‪ 6‬را مسخره کنند‬
‫‪143‬‬ ‫‪ 7‬آنچه در حق مردان ثابت است در حق زنان‬
‫﴿‪﴾6‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫نیز ثابت‬
‫است‬
‫‪144‬‬ ‫‪ 7‬تو باید مصلحت را درنظر گیری‬
‫‪8‬‬
‫‪146‬‬ ‫‪ 7‬دعوت زن به دختران همجنس خود برای‬
‫‪ 9‬تمسک به دین‬
‫‪146‬‬ ‫‪ 8‬اصول اهل سنت و جماعت در مسائل‬
‫‪ 0‬اختلفی چیست؟‬
‫‪148‬‬ ‫‪ 8‬حتی اگر مسایل اختلفی مورد تحقیق قرار‬
‫‪ 1‬گیرند‪ ،‬بازهم در رأی‪ ،‬اختلف وجود خواهد‬
‫داشت‬
‫‪149‬‬ ‫‪ 8‬فقیه به خاطر سه علت در برابر فتوای‬
‫ینماید‬
‫‪ 2‬مشخصی توقف م ‌‬
‫‪150‬‬ ‫‪ 8‬ما باید برای تثبیت و تحکیم این بیداری‬
‫شهای خود را متمرکز کنیم‬ ‫‪ 3‬اسلمی تل ‌‬
‫‪152‬‬ ‫‪ 8‬در قرآن و سنت دلیلی که تعدد احزاب و‬
‫هها را جایز بداند وجود ندارد‬‫‪ 4‬گرو ‌‬
‫‪153‬‬ ‫های بیمار است‬ ‫ههای اسلمی پدید ‌‬ ‫‪ 8‬تعدد گرو ‌‬
‫‪5‬‬
‫‪154‬‬ ‫‪ 8‬موضع مسلمانان در قبال تعدد گروهی و‬
‫فشان چیست؟‬ ‫‪ 6‬اختل ‌‬
‫‪156‬‬ ‫‪ 8‬امت نباید دچار تفرقه شود‪ ،‬یکی اخوانی و‬
‫‪ 7‬یکی تبلیغی و یکی سلفی باشد‬
‫‪156‬‬ ‫‪ 8‬همة احزاب باید یک حزب باشند و امت نباید‬
‫‪ 8‬به احزاب مختلفی تقسیم شود‬
‫‪157‬‬ ‫‪ 8‬نباید دو بیعت در گردن انسان باشد‬
‫‪9‬‬
‫‪157‬‬ ‫‪ 9‬هر حرکت اسلمی دشمنانی دارد که بر ضد‬
‫یخیزد‬‫‪ 0‬آن بپا م ‌‬
‫‪159‬‬ ‫یدهند و ظاهر‬ ‫‪ 9‬افرادی به راه خدا دعوت م ‌‬
‫ینماید‪ ،‬اما‬‫‪ 1‬آنها حکایت از اصلح و هدایت م ‌‬
‫شهایی دارند که با روش پیامبر ‪ ‬مخالف‬ ‫رو ‌‬
‫است‬
‫‪160‬‬ ‫‪ 9‬انسان نباید در دین خدا بدون علم سخن‬
‫‪ 2‬بگوید‬
‫‪161‬‬ ‫‪ 9‬من با افرادی که از این جماعت انتقاد‬
‫یکنند مخالف هستم‬ ‫‪ 3‬م ‌‬
‫‪163‬‬ ‫‪ 9‬شش صفتی که جماعت تبلیغ به آن دعوت‬
‫﴿‪﴾7‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یدهد‪،‬‬
‫م ‌‬
‫صهای بزرگی دارند‬ ‫نق ‌‬
‫‪164‬‬ ‫‪ 9‬باید به یک حزب وابسته باشد‬
‫‪5‬‬
‫‪165‬‬ ‫‪ 9‬حکم اعتصاب از کار‬
‫‪6‬‬
‫‪167‬‬ ‫‪ 9‬آیا برخورد با نظام حکومتی درست است‬
‫‪7‬‬
‫‪167‬‬ ‫شهای فشار بر حکومت است‬ ‫‪ 9‬تحصن از رو ‌‬
‫‪8‬‬
‫‪168‬‬ ‫‪ 9‬این جمله نیاز به توضیح دارد‬
‫‪9‬‬
‫‪168‬‬ ‫یشود‬‫‪ 1‬دعوت بدون علم هرگز درست نم ‌‬
‫‪0‬‬
‫‪0‬‬
‫‪169‬‬ ‫‪ 1‬کدامیک از این چیزها را مقدم کنیم‬
‫‪0‬‬
‫‪1‬‬
‫‪170‬‬ ‫‪ 1‬هرکسی خواست که به مذهب مشخصی‬
‫‪ 0‬منتسب شود‪ ،‬نباید وقتی دلیل برایش روشن‬
‫‪ 2‬شد با حق و دلیل مخالفت کند‬
‫‪171‬‬ ‫های‪ ،‬از وسایل تحصیل علم‬ ‫‪ 1‬نوارها‪ ،‬وسیل ‌‬
‫‪0‬‬
‫‪3‬‬
‫‪172‬‬ ‫‪ 1‬امور غیبی را باید به همان صورت که آمده‬
‫‪ 0‬اند قبول کنیم‬
‫‪4‬‬
‫‪174‬‬ ‫بها آموخت‬‫یتوان دین را تنها از کتا ‌‬ ‫‪ 1‬آیا م ‌‬
‫‪0‬‬
‫‪5‬‬
‫‪174‬‬ ‫‪ 1‬حکم سفر به سرزمین کفار‬
‫‪0‬‬
‫‪6‬‬
‫‪177‬‬ ‫‪ 1‬حکم سفر به کشورهای کفر به قصدآموختن‬
‫تدادن کفار به اسلم‬ ‫‪ 0‬زبان انگلیسی و دعو ‌‬
‫‪7‬‬
‫‪177‬‬ ‫تدادن کفار به اسلم‬ ‫‪ 1‬اساس و مبادی دعو ‌‬
‫‪ 0‬چیست؟‬
‫﴿‪﴾8‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪181‬‬ ‫‪ 1‬انسان باید نزدیکترین افراد به خود را دعوت‬
‫‪ 0‬دهد‬
‫‪9‬‬
‫‪182‬‬ ‫یدهیم که کفرش را‬ ‫‪ 1‬کافر را با چیزی دعوت م ‌‬
‫یکند‬‫‪ 1‬نقض م ‌‬
‫‪0‬‬
‫‪183‬‬ ‫‪ 1‬دعوت خدمتگزار به اسلم واجب است‬
‫‪1‬‬
‫‪1‬‬
‫‪183‬‬ ‫‪ 1‬راه را برای آنها باز نگذارید وقتی با شما رو‬
‫یشوند‬ ‫‪ 1‬به رو م ‌‬
‫‪2‬‬
‫‪185‬‬ ‫‪ 1‬حکم انعقاد مناظره میان ادیان‬
‫‪1‬‬
‫‪3‬‬
‫‪187‬‬ ‫نشدن کافر‬ ‫‪ 1‬اظهار شادی برای مسلما ‌‬
‫‪ 1‬اشکالی ندارد‬
‫‪4‬‬
‫‪187‬‬ ‫یتوان به‬
‫‪ 1‬آیا در هنگام فرارسیدن عید مسیحیان م ‌‬
‫‪ 1‬آنها تبریک گفت؟‬
‫‪5‬‬
‫‪190‬‬ ‫‪ 1‬اسلم دین حق است‬
‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫‪192‬‬ ‫‪ 1‬جهاد با منافقین مانند جهاد با کفار نیست‬
‫‪1‬‬
‫‪7‬‬
‫‪192‬‬ ‫‪ 1‬خداوند در قرآن مجید یهود و نصاری را جزو‬
‫‪ 1‬کافران شمرده است‬
‫‪8‬‬
‫﴿‪﴾9‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مقدمة‬
‫ناشر‬
‫إن الحمسسد للسسه نحمسسده ونسسستعينه ونسسستغفره‬
‫ونتوب إليه ونعوذ بسالله مسن شسرور أنفسسسنا ومسن‬
‫سيئات أعمالنا‪ ،‬من يهده اللسسه فل مضسسل لسسه ومسسن‬
‫يضلل فل هادي له‪ ،‬وأشهد أن ل إله إل الله وحده‬
‫ل شريك لسسه‪ ،‬و أشسسهد أن محمسسدا ً عبسسده ورسسسوله‪،‬‬
‫صلى الله عليه وآله وصحبه وسلم تسسسليما ً كسسثيرًا‪،‬‬
‫أما بعد‪:‬‬
‫در این روزها بیداری اسلمی در معرض مصیبتی‬
‫سرسخت و تهاجم ویرانگری در مناطق مختلف جهان قرار‬
‫دارد‪.‬‬
‫زیرا همة دشمنان دست به دست یکدیگر داده اند تا‬
‫نبردن بیداری اسلمی فعالیت‬ ‫بکردن و از بی ‌‬
‫برای سرکو ‌‬
‫جدی نمایند‪.‬‬
‫و در جریان چنین بحران وحشتناکی بیداری اسلمی باید‬
‫بپا تپأملی برگذشپته بپا بپازنگری خپود بپپردازد ﴿‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾  ‬آل عمران‪.(1)[147 :‬‬
‫ما مفتخریم که در این کتاب این رهنمودهای مبارک را‬
‫از شیخ محمد بن صالح )حفظه الله( که برادر علی بن‬
‫حسین ابولوز خداوند او را توفیق دهد آن را جمع و تهیه‬
‫یکنیم‪.‬‬ ‫نموده به بیداری اسلمی تقدیم م ‌‬
‫اما از طرفی دیگر از گروهی که از صف علماء و‬
‫دعوتگران برخاسته که با زیر پا گذاشتن روش نصیحت‬
‫هگرفتن روش انتقاد پاک علمی و به دور از‬ ‫شرعی و نادید ‌‬
‫تعصب و حزب گرایی‪ ،‬تهاجم و علماء و دعوتگران بیداری‬
‫تزدن به آنها و‬ ‫اسلمی و توطئه چینی علیه آنها و تهم ‌‬
‫اشتباه آفرینی برای آنها عادت و شگرد این طایفه قرار‬
‫گرفته به شدت متأسفیم‪.‬‬
‫یکنیم که پیامبرمان‬ ‫و ما در این حالت همین دعایی را م ‌‬
‫ل‬‫كاِئي َ‬ ‫مي َ‬ ‫و ِ‬‫َ‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ري‬
‫ِ‬ ‫ْ‬ ‫ب‬‫ج‬‫ب ِ‬ ‫م َر َ ّ‬ ‫ه ّ‬ ‫محمد مصطفی ‪ ‬نمود‪» :‬الل ّ ُ‬
‫ب‬ ‫م ال ْ َ‬
‫غي ْ س ِ‬ ‫عسسال ِ َ‬ ‫ض َ‬ ‫والْر ِ‬ ‫ت َ‬ ‫وا ِ‬ ‫م َ‬ ‫سس َ‬ ‫فاطَِر ال ّ‬ ‫ل َ‬ ‫في َ‬ ‫سَرا ِ‬ ‫وإ ِ ْ‬ ‫َ‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬
‫في س ِ‬ ‫مسسا كسساُنوا ِ‬ ‫في َ‬ ‫عب َسساِدك ِ‬ ‫ن ِ‬ ‫م ب َي ْ َ‬‫حك ُ‬ ‫ت تَ ْ‬‫ة أن ْ َ‬ ‫هادَ ِ‬ ‫والش َ‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ق ب ِإ ِذْن ِس َ‬
‫حس ّ‬ ‫ن ال ْ َ‬ ‫م َ‬ ‫ه ِ‬ ‫في ِ‬ ‫ت ِ‬ ‫ف ُ‬ ‫خت َل َ ْ‬‫ما ا ْ‬ ‫دِنى ل ِ َ‬ ‫ه ِ‬
‫نا ْ‬ ‫فو َ‬ ‫خت َل ِ ُ‬‫يَ ْ‬
‫قيم ٍ«‪.‬‬ ‫ست َ ِ‬ ‫م ْ‬ ‫ط ُ‬ ‫صَرا ٍ‬ ‫شاءُ إ َِلى ِ‬ ‫ن تَ َ‬‫م ْ‬ ‫دى َ‬ ‫ه ِ‬‫ك تَ ْ‬ ‫إ ِن ّ َ‬
‫وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين‬
‫دار المجد‬

‫‪ -‬پروردگارا‪ ،‬گناهانمان و اسرافمان را در كارمان بيامرز و‬ ‫‪1‬‬

‫گامهايمان را استوار بدار‪ .‬و ما را بر گروه كافران پيروز گردان‪.‬‬


‫﴿‪﴾10‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مقدمه‬
‫إن الحمد لله نحمده ونستيعنه ونستغفره‬
‫ونتوب إليه ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن‬
‫سيئات أعمالنا من يهده الله فل مضل له ومن‬
‫يضلل فل هادي له وأشهد أن ل إله إل الله وحده‬
‫ل شريك له وأشهد أن محمدا ً عبده ورسوله‪.‬‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾      ‬آل‬
‫عمران‪» .[102 :‬ای کسانی که ایمان آورده اید آنچنان که‬
‫باید از خدا ترسید‪ ،‬از خپپدا بترسپپید )و بپپا انجپپام واجبپپات و‬
‫دوری از منهیپپات گپپوهر تقپپوا را بپپه دامپپان گیریپپد( و شپپما‬
‫)سعی کنید غافل نباشید تا چون مرگتان به ناگاه در رسپپد(‬
‫یرید مگر آن که مسلمان باشید«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نسپپاء‪» .[1 :‬ای مردمپپان از )خشپپم(‬
‫پروردگارتان بپرهیزید‪ .‬پروردگاری که شما را از یک انسان‬
‫بیافرید و )سپس( همسرش را از نوع او آفرید‪ .‬و از آن دو‬
‫نفر مردان و زنان فراوانی )بر روی زمین( منتشر ساخت‪.‬‬
‫و از )خشم( خپپدایی بپرهیزیپپد کپپه همپپدیگر را بپپدو سپپوگند‬
‫یدهیپپد؛ و بپرهیزیپپد از ایپپن کپپه پیونپپد خویشپپاوندی را‬ ‫م ‌‬
‫گسپپیخته داریپپد )و صپپلة رحپپم را نادیپپده گیریپپد(‪ ،‬زیپپرا کپپه‬
‫یگمان خداوند مراقب شما است‪) .‬و کردار و رفتار شپپما‬ ‫ب ‌‬
‫‪ . «‬‬ ‫یماند(‬
‫‪‬‬‫‪‬نم ‌‬
‫پنهان‬
‫او‪ ‬‬
‫دیدة‪‬‬
‫از ﴿‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬احپپزاب‪» .[71 -70 :‬ای مؤمنپپان از خپپدا بترسپپید‬
‫یکنپپد و‬
‫یدهپپد( اعمالتپپان را بایسپپته م ‌‬
‫)توفیپپق خیرتپپان م ‌‬
‫یبخشاید‪ .‬اصل ً هرکه از خداوند و پیغمپپبرش‬ ‫گناهانتان را م ‌‬
‫فرمانبرداری کند‪ ،‬قطعا ً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست‬
‫ییابد«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫﴿‪﴾11‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬

‫اما بعد‪:‬‬
‫امت اسلمی امروز شپپاهد بیپپداری اسپپلمی مبپپارکی در‬
‫یباشپپد کپپه دخپپتران و پسپپران‬ ‫یاش م ‌‬ ‫تمپپام جپپوانب زنپپدگ ‌‬
‫جوان این بیداری اسلمی مبارک را بوجپپود آورده انپپد‪ .‬امپپا‬
‫فاندیشپپی بپپه وضپپعیت ایپپن بیپپداری بنگپپرد‬ ‫هرکسی بپپا ژر ‌‬
‫خواهد یافت که بیداری اسلمی با مشکلت زیپپادی مپپواجه‬
‫است و این امری است که بعضی از علماء و دعپپوتگران و‬
‫طلب را واداشته تپپا قپپوانین و ضپپوابطی وضپپع نماینپپد کپپه‬
‫جوانان این بیداری مبارک طبق آن قواعد حرکت کنند‪.‬‬
‫اما شکی نیست که دشمنان این بیداری از قبیل یهپپود و‬
‫یخیزنپپد‪ ،‬زیپپرا آنهپپا از‬
‫نصارا و دیگران به مقابله بپپا آن برم ‌‬
‫یداننپپد کپپه اگپپر‬
‫ههای بیداری اسلمی هراس دارند و م ‌‬ ‫نتیج ‌‬
‫بیداری اسلمی قدرت بگیرد و مأموریت خپپویش را تکمیپپل‬
‫نماید آنها و تخت و تاجشان را درهم خواهد شکست‪.‬‬
‫تآمیزبپپودن‬ ‫پپپس جوانپپان ایپپن بیپپداری‪ ،‬بپپرای موفقی ‌‬
‫کارشان و تداوم آن باید چکار کنند؟!‬
‫جوانان این بیداری باید قبل از همه چیز به کتپپاب خپپدا و‬
‫سنت پیامبرش ‪ ‬پایبند باشند و روش صحیح و درستی را‬
‫که آنها برآن حرکت خواهند کرد از این منبپپع اساسپپی اخپپذ‬
‫کنند‪.‬‬
‫جوانان بیداری اسلمی چه دخپپتر و چپپه پسپپر اگپپر روش‬
‫آنها بر پایة کتاب خدا و سپپنت پیپپامبر ‪ ‬نباشپپد‪ ،‬بیپپداری و‬
‫حرکت اسلمی آنها حرکتی شتابزده و انحرافی خواهد بپپود‬
‫یرود کپپپه تخریپپپب آن بیشپپپتر از اصپپپلح و‬ ‫و بیپپپم آن م ‌‬
‫یاش باشد‪.‬‬ ‫آبادان ‌‬
‫جوانان این بیداری باید به روش درستی که قبپپل از آنهپپا‬
‫سپپرور انسپپانیت ‪ ‬حرکپپت کپپرده و پپپس از او اصپپحاب و‬
‫یپپاران گرامپپی او ‪ ‬بپپر همپپان مسپپیر گپپامزن بپپوده انپپد و‬
‫همچنین تابعین و تبع تابعین بر همین راه حرکت کرده انپپد‪،‬‬
‫حرکت کنند‪.‬‬
‫همچنین جوانان بیداری باید با وحدت کلمپپه و اتخپپاذ یپپک‬
‫مپاشپپیدگی‬ ‫روش‪ ،‬قدرت واحدی باشند‪ ،‬زیرا تفرقپپه و از ه ‌‬
‫نتیجة خوبی نخواهد داشپپت و دشپپمنان خپپدا را در شپپرق و‬
‫غرب خوشحال خواهد کرد‪.‬‬
‫علماء و دعوتگران و طلب در هرکجا که هستید شما را‬
‫مپاشیدگی و اختلف را رهپپا‬ ‫سوگند به خدا که تفرقه و از ه ‌‬
‫کنید‪ ،‬علماء و دعوتگران و طلب بایپپد بپپا جپپدیت در طلپپب‬
‫﴿‪﴾12‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫حپپپپپپپپق و‬
‫پیروی از آن بکوشند تا همپه بپه یپک نقطپه برسپند‪ ،‬و بایپد‬
‫بدانند کپپه اختلف در بعضپپی از مسپپایل فقهپپی و فرعپپی و‬
‫یتوانپپد از آن سپپالم‬ ‫اجتهادی امری است لزم کپپه امپپت نم ‌‬
‫بماند‪ ،‬بلکه یاران پیامبر ‪ ‬که بهترین افراد این امت بپپوده‬
‫فها سالم و به دور نمانده اند‪.‬‬ ‫اند آنها نیز از چنین اختل ‌‬
‫همچنین باید بدانند کپپه اختلف در آن چیزهپپایی کپپه ذکپپر‬
‫یشان داشته باشپپد بپپه‬ ‫کردیم نباید تأثیری بر الفت و دوست ‌‬
‫شرطی که هرکدام از آنها تابع دلیل باشپپد و تعصپپبی بپپرای‬
‫مذهبی یا رأیی نداشته باشد و طرفپپدار گپپروه یپپا جمپپاعتی‬
‫نباشد‪.‬‬
‫در ایپپن کتپپاب شپپیخ محمپپد صپپالح )حفظپپه اللپپه تعپپالی‬
‫ینمایپپد کپپه لزم‬ ‫ورعاه( قواعد مهمی را بپپرای مپپا وضپپع م ‌‬
‫است ایپپن بیپپداری طبپپق آن قواعپپد باشپپد‪ ،‬تپپا ایپپن بیپپداری‬
‫بیپپداری مبپپارکی بپپه اذن خداونپپد شپپود‪ ،‬و پپپس از آن ایپپن‬
‫دانشمند ارجمند جوانان را به بسیاری از قضایایی که تعلق‬
‫یکنپپد و اشپپتباهات را‬ ‫دارد به بیداری اسلمی‪ ،‬راهنمپپایی م ‌‬
‫یدارد تپپا از آن پرهیپپز کننپپد و روش‬ ‫بپپرای جوانپپان بیپپان م ‌‬
‫یکند تا برآن حرکت کنند‪.‬‬ ‫صحیح را برای آنها بیان م ‌‬
‫یها و فتواهپا و نوارهپا‬ ‫و این کتاب از بسیاری از سخنران ‌‬
‫عآوری شپپده اسپپت‪.‬‬ ‫ههای شیخ محمد بن صپپالح جم ‌‬ ‫و نوشت ‌‬
‫ً‬
‫من به کمک بعضی از برادران )جزاهم الله خیپپرا( مطپپالب‬
‫هام‬ ‫متپپر دانسپپت ‌‬
‫کتاب را برحسب این که‪ ،‬آنچه را بهتر و مه ‌‬
‫هام‪:‬‬
‫هام اینگونه ترتیب داد ‌‬ ‫مقدم نمود ‌‬
‫بخش اول‪ :‬قواعد مهم موفقیت بیداری اسلمی‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬رهنمودهایی بپپرای جوانپپان بیپپداری اسپپلمی‬
‫)پرسشها و پاسخها( بخش دوم شامل صد پرسش و پاسخ‬
‫خها عبپپارت اسپپت از پنپپدها و‬ ‫است که این پرسپپش و پاس پ ‌‬
‫رهنمودهپپایی بپپرای عمپپوم دعپپوتگران بپپه راه خپپدا‪ ،‬بپپویژه‬
‫شها‬‫یباشد‪ .‬و در خلل این پرسپپ ‌‬ ‫جوانان بیداری اسلمی م ‌‬
‫خها شیخ‪ ،‬حکم دعوت را به راه خدا و این که وظیفة‬ ‫و پاس ‌‬
‫اصلی دعوتگر چیست؟ و روش دعوت به راه خپپدا را بیپپان‬
‫یکند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫سپس شیخ بسیاری از اشتباهاتی که جوانپپان در دعپپوت‬
‫یدارد‪ .‬و از اشتبهات مهمپپی‬ ‫یشوند را بیان م ‌‬ ‫مرتکب آن م ‌‬
‫که شیخ در مپپورد آن سپپخنی طپپولنی ایپپراد نمپپوده اسپپت‬
‫هورزی میپپان جوانپپان اسپپت‪،‬‬ ‫مسئلة تفرقه و دشمنی و کین ‌‬
‫پس از آن شیخ حکم به کارگرفتن وسایل جدیپپد در دعپپوت‬
‫یکند‪.‬‬
‫به راه خدا را بیان م ‌‬
‫﴿‪﴾13‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و نیپپپز بپپپه‬
‫تدادن پدر و مپپادر و بپپرادران و‬ ‫شهایی در مورد دعو ‌‬ ‫پرس ‌‬
‫یگوید‪.‬‬‫خویشاوندان و دیگران پاسخ م ‌‬
‫ههای اسپپلمی و تکپپثر و تعپپدد آن‪ ،‬و ایپپن‬ ‫اما مسئلة گرو ‌‬
‫که آیا اساسی در قرآن و سنت دارد یپپا نپپه؟ و ایپپن کپپه آیپپا‬
‫یشوند؟ و حکم کسپی کپه بپه‬ ‫هها احزاب نامیده م ‌‬ ‫این گرو ‌‬
‫هها خودش را منتسب کرده‪ ،‬شیخ در مورد‬ ‫یکی از این گرو ‌‬
‫یدهد‪.‬‬ ‫همه اینها بیش از پانزده سؤال را جواب م ‌‬
‫پس از آن در مورد نقش زن در جامعه و این کپپه آیپپا بپپر‬
‫سهپپای خپپود‬ ‫او لزم است که دعوت بدهد؟ و چگونه همجن ‌‬
‫یدهد‪.‬‬ ‫شها پاسخ م ‌‬ ‫را دعوت دهد؟ به تمام این پرس ‌‬
‫شها در مپپورد دعپپوت کفپپار اسپپت و‬ ‫اما بخش آخر پرس ‌‬
‫تدادن کافر به اسپپلم واجپپب اسپپت؟ و آیپپا‬ ‫این که آیا دعو ‌‬
‫سپپفر بپپه کشپپورهای بیگپپانه بپپرای دعپپوت جپپایز اسپپت؟‬
‫شهپپایی کپپه طبپپق آن کپپافر دعپپوت داده‬ ‫سها و رو ‌‬ ‫اسپپا ‌‬
‫یشود چیست؟‬ ‫م ‌‬
‫های کپپه‬ ‫و در پایان بعپپد از جمپپع و ترتیپپب کتپپاب بپپه گپپون ‌‬
‫یبینید به شیخ ارائه شد و او آن را خوانپپده و‬ ‫اکنون شما م ‌‬
‫در بعضی موارد تصحیح و در بعضی جاها حذف و مطپپالبی‬
‫را نیز اضافه نموده و سپس اجازة چاپ آن را داد‪ ،‬خداونپپد‬
‫به خاطر خدمتی که برای ما و اسلم انجام داده اسپپت بپپه‬
‫او بهترین پاداش را بدهد‪ ،‬همانا خداوند توانا و قادر اسپپت‪.‬‬
‫یخپپواهم کپپه ایپپن عمپپل مپپرا خپپالص بپپرای‬ ‫و از خداونپپد م ‌‬
‫تطلبی نباشپپد و اگپپر‬ ‫خویش بگرداند که در آن ریا و شپپهر ‌‬
‫در آن نقپپص یپپا کوتپپاهی مشپپاهده شپپود از جپپانب مپپن و‬
‫شیطان اسپت و اگپر مطپالب آن درسپت و صپحیح مرتپب‬
‫شده است پس از جانب خداوند است‪.‬‬
‫وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله‬
‫وصحبه وسلم‬
‫برادرتان‪:‬‬
‫ابوانس علی بن حسین ابولوز دوشنبه ‪1413 / 2 / 12‬‬
‫هپ ق‬
‫﴿‪﴾14‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بخش اول‬
‫قواعد مهم برای موفقیت بیداری اسلمی‬

‫مقدمه‬
‫همانا ستایش مخصوص خداوند است‪ ،‬او را سپاس‬
‫یجوییم و از او آمرزش‬ ‫یگوییم و از او یاری م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یهای وجود و از زشتی کردارمان به او‬ ‫یطلبیم‪ ،‬و از بد ‌‬ ‫م ‌‬
‫های‬‫هکنند ‌‬
‫یبریم‪ ،‬هرکسی را خداوند هدایت کند گمرا ‌‬ ‫پناه م ‌‬
‫برای او نیست و هرکسی را که خداوند گمراه کند‬
‫یدهم که هیچ‬ ‫های برای او نیست‪ ،‬و گواهی م ‌‬ ‫تکنند ‌‬‫هدای ‌‬
‫معبود حقی جز خدا نیست‪ ،‬یگانه و یکتا است‪ ،‬و گواهی‬
‫یدهم که محمد بنده و پیامبر خدا است‪ ،‬و خداوند او را‬ ‫م ‌‬
‫با هدایت و دین حق به سوی مردم فرستاد‪ ،‬و او رسالت‬
‫را تبلیغ نمود و امانت را ادا کرد و امت را نصیحت نمود و‬
‫در راه خدا آنگونه که حق جهاد بود جهاد نمود و امت را بر‬
‫یآلیش که شب آن چون روز روشن‬ ‫شاهراه روشن و ب ‌‬
‫های کسی از آن منحرف‬ ‫کشوند ‌‬ ‫است و به جز هل ‌‬
‫یشود قرار داد‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫و پس از او خلفای راشدین و ائمة هدایت یافته کسانی‬
‫که میان امت در عقیده و عبادت و سلوک و رفتار و‬
‫دعوت به راه خدا و جهاد در راه خدا به روش پیامبر‪‬‬
‫رفتار نمودند راه او را ا دامه دادند و خداوند به وسیلة آنها‬
‫راه را به جهانیان نمایانده و تاریکی را روشن نمود که در‬
‫رأس آنها ابوبکر صدیق قرار داشت پس از او عمر فاروق‬
‫و پس از او عثمان ذی النورین و پس از او علی ‪ ‬بود که‬
‫وقتی پیامبر ‪ ‬او را به خیبر فرستاد به او گفت‪ :‬همچنان‬
‫آرام آرام به راهت ادامه بده تا این که به منطقة آنها فرود‬
‫بیایی‪ ،‬چون به آنجا رسیدی آنها را به اسلم دعوت کن و‬
‫آنها را از حقوق الهی که بر آنها واجب است خبر بده‪ ،‬زیرا‬
‫سوگند به خداوند به وسیلة تو یک نفر را هدایت کند برایت‬
‫از شترهای سرخ بهتر است)‪.(1‬‬

‫اما بعد‪:‬‬
‫مگرایی و‬
‫برادران گرامی‪ ...‬نعمت حرکت مبارک اسل ‌‬
‫بیداری زندة جوانان اسلم که خداوند به امت اسلمی در‬
‫هها ارزانی نموده بر همگان‬
‫این سرزمین و در دیگر جا ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری از حدیث سهل بن سعد ‪ ‬شماره )‪ (2942‬الفتح )‪/ 6‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،(130‬کتاب الجهاد والسیر باب )‪ (102‬و مسلم بپپه شپپماره )‪34‬‬


‫– ‪ (2406‬کتاب فضائل الصحابه باب )‪.(4‬‬
‫﴿‪﴾15‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پوشیده‬
‫یکنند که این گرایش‬ ‫نیست و آنها به سمتی حرکت م ‌‬
‫وسیلة تکمیل گرایش وروندی سابق و گذشته خواهد بود‪.‬‬
‫هدف این گرایش سالم‪‌ ،‬رسیدن به آیین و شریعت الهی‬
‫در خلل کتاب خدا و سنت پیامبرش ‪ ‬است‪.‬‬
‫شکی نیست که دشمنان این بیداری و حرکت‪ ،‬بر ضد‬
‫یهای‬‫یکنند همچنان که علیه حرکت و بیدار ‌‬ ‫آن قیام م ‌‬
‫مبارک دیگری نیز قیام کرده اند‪.‬‬
‫زیپپراه هرگپپاه نپپور حپپق مشپپتعل شپپود آتپپش باطپپل نیپپز‬
‫هور خواهپپپپپد شپپپپپد امپپپپپا‪﴿ :‬‬ ‫شپپپپپعل ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾   ‬صپپف‪» .[8 :‬م ‌‬
‫یخواهنپپد نپپور‬
‫نهایشان خپپاموش گرداننپپد‪ ،‬ولپپی خپپدا‬ ‫)آیین( خدا را با دها ‌‬
‫یگردانپپد‪ ،‬هرچنپپد کپپه کپپافران‬‫نور )آییپپن( خپپود را کامپپل م ‌‬
‫دوست نداشته باشند«‪.‬‬
‫ایپپن بیپپداری اسپپلمی کپپه مپپا آن را در جوانپپان دخپپتر و‬
‫یکنیپپم تنهپپا در ایپپن‬
‫پسپپرمان )الحمپپد للپپه( مشپپاهده م ‌‬
‫سرزمین نیست‪ ،‬بلکپپه در همپپة کشپپورهای اسپپلمی وجپپود‬
‫دارد و این بیداری نیازمند چیزهایی است که آن را به حکم‬
‫خداوند حرکتی مفید و سازنده بگرداند‪.‬‬
‫در مطالبی که بیان خواهد شد با کمک از خداوند به بیان‬
‫یها و قواعد خواهم پرداخت تا این کپپه بیپپداری‬ ‫این نیازمند ‌‬
‫اسلمی به یاری خدا موفق و مفید و سازنده باشد‪.‬‬
‫یخواهم که ایپن کتپاب را نپور و رهنمپایی‬ ‫و از خداوند م ‌‬
‫برای نویسنده و خواننده و تمام مسلمین قرار دهد‪.‬‬
‫﴿‪﴾16‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫اول‪ :‬تمسک به قرآن و سنت‬
‫برادران‪ ...‬این بیداری اسلمی به سپاس خداوند در همة‬
‫یرسد عام و‬ ‫کشورهای اسلمی آنگونه که به ما خبر م ‌‬
‫فراگیر است‪ ،‬اما لزم است که این بیداری براساس و پایه‬
‫محکمی از قرآن و سنت استوار باشد؛ زیرا اگر بر پایه‬
‫قرآن و سنت رسول ‪ ‬استوار نباشد‪ ،‬این بیداری‪ ،‬بیداری‬
‫شتابزده و طوفانی خواهد بود که بسا اوقات تخریب آن از‬
‫اصلح و آبادانی بیشتر خواهد بود‪ .‬اما اگر براساس قرآن‬
‫و سنت رسول ‪ - ‬که ثابت اند – بنا شود اثر فعال و‬
‫چشمگیری در امت اسلمی و دیگران خواهد داشت‪.‬‬
‫همة ما داستان طولنی ابوسفیان را که وقتی به شام‬
‫آمد و با هرقل پادشاه روم و فرمان روای آن زمان شام‬
‫یدانیم ابوسفیان در آن وقت کافر بود‪.‬‬ ‫گردهم آمدند‪ ،‬ما م ‌‬
‫ابوسفیان عقاید پیامبر ‪ ‬را از قبیل عبادت خداوند ترک‬
‫بتها و خوبی اخلق و رفتار و صداقت و وفاداری و دیگر‬
‫ههای شریعت را برشمرد‪ ،‬پس از آن هرقل به‬ ‫آورد ‌‬
‫یگویی حقیقت است به‬ ‫ابوسفیان گفت‪» :‬اگر آنچه تو م ‌‬
‫یشود که زیر پای من‬ ‫زودی این فرد مالک آنچه م ‌‬
‫است«)‪.(1‬‬
‫در آن روزها که هنوز عرب دین پیامبر ‪ ‬را نپذیرفته‬
‫بودند‪ ،‬بلکه پیامبر ‪ ‬هنوز در سرزمین هجرت )مکه(‬
‫یبرد و هنوز مکه فتح نشده بود‪ ،‬چه کسی‬ ‫زندگی به سر م ‌‬
‫یکرد که پیامبر ‪ ‬روزی به چنین پیروزی دست‬ ‫تصور م ‌‬
‫یکرد که پادشاهی چون‬ ‫پیدا خواهد کرد‪ ،‬چه کسی تصور م ‌‬
‫هرقل در میان قومش چنین سخنی را به زبان بیاورد »اگر‬
‫یگویی حقیقت است به زودی این فرد مالک‬ ‫آنچه تو م ‌‬
‫یشود که زیر پای من است«؟! این چیزی که‬ ‫آنچه م ‌‬
‫هرقل توقع آن را داشت محقق شد یا نه؟! آیا پیامبر ‪‬‬
‫زیر پاهای هرقل یعنی شام را تصرف کرد و مالک شد؟‬
‫از کجا پیامبر ‪ ‬مالک شام شد در صورتی که پیامبر ‪‬‬
‫درگذشت‪ ،‬اما هنوز شام فتح نشده بود؟!!‬
‫آری‪ ،‬پیامبر ‪ ‬سرزمین هرقل را با دعوت خود تصرف‬
‫کرد و مالک آن شد نه با شخص خویش‪ ،‬زیرا این دعوت او‬
‫تها را از بین‬‫به این سرزمین راه پیدا کرد و شرک و ب ‌‬
‫برد‪ ،‬و خلفای راشدین بعد از محمد ‪ ‬به وسیلة دعوت و‬
‫)(‪ -‬قسمتی از حدیثی که بخاری روایت کپپرده اسپپت شپپماره )‪(7‬‬ ‫‪1‬‬

‫الفتح )‪ (42 / 1‬کتاب بدء الوحی باب )‪ (6‬حدیث را ابن مسپپعود‬


‫از ابوسفیان ابن حرب روایت کرده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾17‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫شریعت‬
‫پیامبر ‪ ‬حاکم و مالک سرزمین شام گردیدند‪.‬‬
‫یگوییم اگر امت اسلمی حکام و مردم همه واقعپپا ً‬ ‫ما م ‌‬
‫به دین خداوند باز گردند‪ ،‬و مؤمنپپان را دوسپپت خپپود قپپرار‬
‫داده و با کفار دشمی ورزند؛ مالک مشارق و مغارب زمین‬
‫خواهند شد‪ ،‬و این نه بپپه ایپن خپاطر اسپپت کپه بپپه وسپپیلة‬
‫های مشپپخص پیپپروز‬ ‫ملیت یا شخصیت یا به انتساب به قبیل ‌‬
‫یشوند‪ ،‬بلکه آنها چون برای اجرای دین الهی بپپپا خاسپپته‬ ‫م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬و خداوند عزوجل ضامن شپپده تپپا دیپپن‬ ‫اند پیروز م ‌‬
‫خود را بپپر همپپة ادیپپان چیپره و غپپالب بگردانپپد‪ .‬و فرمپپوده‬
‫اسپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾ ‬صپپف‪» .[9 :‬خپپدا اسپپت کپپه پیغمپپبر خپپود را‬
‫همپپراه بپپا هپپدایت و رهنمپپود )آسپپمانی( و آییپپن راسپپتین‬
‫نهپپای‬
‫)اسلم( فرستاده است تپپا ایپپن آییپپن را بپپر همپپة آیی ‌‬
‫دیگر چیره گرداند«‪ ،‬و لزمة چیرگی و پیروزی این دین این‬
‫است که کسانی به این دین تمسپک جسپته انپد یپاری داده‬
‫شوند‪.‬‬
‫برادران‪ ...‬این بیداری که جوانان مسلمین را فرا گرفتپپه‬
‫اگر بر کتاب خدا و سنت پیپپامبر ‪ ‬اسپپتوار نباشپپد بیپپداری‬
‫انحرافپپی و شپپتابزده خواهپپد بپپود و بیپپم آن مپپی رود کپپه‬
‫یاش باشپد‪ .‬امپا اگپر‬ ‫تخریپب آن بیشپتر از اصپلح و آبپادان ‌‬
‫گفته شود چگونه به کتاب و سنت پیامبر ‪ ‬باز گردیم؟‬

‫اما مراجعه به کتاب خدا‪:‬‬


‫یتوان گفت که‪ :‬مسلمین به کتاب خدا بازگشته‬ ‫زمانی م ‌‬
‫اند که بر تدبر و اندیشیدن به کتاب خپپدای عزوجپپل سپپپس‬
‫بر عمل بپپه دسپپتوراتی کپپه در آن آمپپده حریپپص و مشپپتاق‬
‫باشند‪ ،‬زیپپرا خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾  ‬ص‪)».[29 :‬ای پیپپامبر ایپپن قپپرآن( کتپپاب پرخیپپر و‬
‫برکتی است و آن را برای تو فرو فرستاده ایپپم تپپا در بپپارة‬
‫ههایش بیاندیشید‪ ،‬و خردمندان پند گیرند«‪.‬‬
‫آی ‌‬
‫﴿‪ ﴾ ‬تپپدبر‬
‫در آیات وسیلة فهمیدن معنی است‪.‬‬
‫﴿‪﴾18‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬ ‫﴿‬
‫‪ ﴾  ‬پند پذیرفتن‬
‫یعنی عمل به قرآن‪.‬‬
‫پس حکمت نزول قرآن به خاطر ایپپن دو مطلپپب اسپپت‬
‫)تدبر در آیات( و )پند پذیرفتن(‪.‬‬
‫لذا ما باید به کتاب خپپدا بازگشپپته تپپا در آن بیاندیشپپیم و‬
‫مفپپپاهیم آن را درک کنیپپپم و سپپپپس زنپپپدگی خپپپود را بپپپا‬
‫دستورات قرآن تطبیق دهیم‪ .‬سوگند بپپه خپپدا کپپه سپپعادت‬
‫دنیا و آخرت در تمسک به کتاب خدا است و خداوند متعپپال‬
‫فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾  ‬طپپپپپپپپه‪-123 :‬‬
‫‪ .[124‬یعنی‪» :‬هرکس از هپپدایت و رهنمپپودم پیپپروی کنپپد‪،‬‬
‫گمپپراه و بپپدبخت نخواهپپد شپپد‪ ،‬و هرکپپه از یپپاد مپپن روی‬
‫بهپپای آسپپمانی دوری گزینپپد(‪،‬‬ ‫بگردانپپد )و از احکپپام کتا ‌‬
‫های( خواهد داشت؛ )چون نپپه‬ ‫زندگی تنگ )و سخت و گرفت ‌‬
‫به قسمت خدادادی قانع خواهد شد‪ ،‬و نه تسلیم قضا وقدر‬
‫یآوریپپم )بپپه‬
‫الهی گشت( و روز رستاخیز او را نابینا گرد م ‌‬
‫یآوریپپم«‪.‬‬‫عرصة قیامت گسیل و با دیگران در آنجا( گرد م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬هیچ فردی را از بندة مؤمن گرچه فقیر و مستمند‬
‫باشد آرامتر و آسوده خاطرتر نخواهی یافت و اینجا اسپپت‬
‫کپپه مپپؤمن از همپپة مپپردم آرامپپش بیشپپتری دارد وسپپعة‬
‫صدرش از همه بیشتر است‪ ،‬زیرا خداونپپد متعپپال فرمپپوده‬
‫اسپپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪﴾    ‬‬
‫]نحل‪ .[97 :‬یعنی‪» :‬هرکس چه زن و چه مرد کار شایسته‬
‫انجام دهد و مؤمن باشد‪ ،‬بدو )در این دنیا( زندگی پاکیزه و‬
‫یبخشیم و )در آن دنیا( پاداش )کارهای خوب‬ ‫خوشایندی م ‌‬
‫و متوسط و عپپالی( آنپپان را بپپر طبپپق بهپپترین کارهایشپپان‬
‫یآلیش چیست؟‬ ‫زندگی پاکیزه و ب ‌‬
‫آیا فزونی و کثرت مال یعنی زندگی پاک؟!!‬
‫﴿‪﴾19‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یپپا زنپپدگی‬
‫پپپاکیزه زیپپادی فرزنپپد اسپپت؟!! یپپا امنیپپت در منپپاطق را‬
‫یتوان حیات و زندگی پاکیزه گفت؟!!‬ ‫م ‌‬
‫نه بلکه زندگی پاکیزه یعنی آرامش خاطر و شرح صپپدر‪،‬‬
‫تترین شرایط فقر و مشکلت‬ ‫حتی اگر انسان هم در سخ ‌‬
‫به سر ببرد‪ ،‬اما او قلبپپش آرام و خپپاطرش آسپپوده اسپپت‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫ه‬
‫مسَر ُ‬ ‫نأ ْ‬ ‫ن إِ ّ‬ ‫ِ‬ ‫م‬
‫ؤ ِ‬ ‫م ْ‬‫ر ال ْ ُ‬ ‫ِ‬ ‫م‬ ‫جًبا ل ْ‬ ‫ع َ‬ ‫پیامبر ‪ ‬فرموده است‪َ » :‬‬
‫َ‬
‫ه‬
‫صساب َت ْ ُ‬ ‫نأ َ‬ ‫ن إِ ْ‬ ‫م ِ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫مس ْ‬ ‫ْ‬
‫د إ ِل ل ِل ُ‬ ‫ّ‬ ‫حس ٍ‬ ‫ك لَ َ‬ ‫ذا َ‬ ‫س َ‬ ‫ول َي ْس َ‬ ‫خي ْسٌر َ‬‫ه َ‬‫ك ُل ّ ُ‬
‫َ‬
‫ص سب ََر‬ ‫ض سّراءُ َ‬ ‫ه َ‬ ‫صسساب َت ْ ُ‬‫نأ َ‬ ‫وإ ِ ْ‬‫ه َ‬ ‫خي ًْرا ل َ ُ‬‫ن َ‬ ‫كا َ‬‫ف َ‬ ‫شك ََر َ‬ ‫سّراءُ َ‬ ‫َ‬
‫ه« ‪ .‬یعنپپی‪» :‬کپپار مپپؤمن انسپپان را بپپه‬ ‫)‪(1‬‬ ‫َ‬
‫خي ْسًرا ل س ُ‬ ‫ن َ‬ ‫َ‬
‫فكسسا َ‬ ‫َ‬
‫یدارد‪ ،‬زیرا همة کارش بپپرای او خیپپر‬ ‫شگفتی و تعجب وام ‌‬
‫و خوبی است و این امر برای هیچکپس جپز مپؤمن ممکپن‬
‫یکنپپد کپپه‬ ‫نیست‪ ،‬اگر دچار سختی و مصیبت شپپود صپپبر م ‌‬
‫برایش خیر است و اگر راحتی و خوشحالی بپپرای او پیپپش‬
‫یکند و این هم برایش خیر است«‪.‬‬ ‫بیاید شکر م ‌‬
‫آیا اگر کافر دچپپار مشپپکل و ناخوشپپی بگپپردد‪ ،‬آیپپا صپپبر‬
‫یشود و دنیپپا برایپپش تنپپگ‬ ‫خواهد کرد؟ خیر بلکه غمگین م ‌‬
‫یزنپد و‬ ‫خواهپد شپد و بسپا اوقپات دسپت بپه خودکشپی م ‌‬
‫یکشد‪ ،‬اما مؤمن هنگام بروز مشپپکل صپپبر را‬ ‫خودش را م ‌‬
‫یکند و لذت صبر را در آرامش خاطر و شرح صدر‬ ‫پیشه م ‌‬
‫یگردد‪،‬‬ ‫یکند‪ .‬بنابراین‪ ،‬زندگی او پاکیزه و زیبا م ‌‬ ‫احساس م ‌‬
‫و اینجا است که خداوند فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪) ﴾  ‬مپپا‬
‫یبخشپپم بطپپوری کپپه(‬ ‫به او زندگی پپپاکیزه و خوشپپایندی م ‌‬
‫زندگی در قلب و روان او پاک و زیبا خواهد بود‪.‬‬
‫خنگپپارانی کپپه از زنپپدگی حپپافظ ابپپن حجپپر‪/‬‬ ‫یکپپی از تاری ‌‬
‫یگوید‪ :‬حپپافظ ابپپن حجپپر در زمپپان خپپود‬ ‫سخن گفته اند‪ ،‬م ‌‬
‫یخواسپپت سپپر‬ ‫)قاضی القضاة( عصر بود و چپپون وقپپتی م ‌‬
‫بها یپپا قاطرهپپا آن را بپپه دنبپپال‬ ‫کارش برود گاری کپپه اسپ ‌‬
‫های‬ ‫یشپپد‪ ،‬او او همپپراه بپپا دسپپت ‌‬ ‫یکشپپیدند آورده م ‌‬ ‫خپپود م ‌‬
‫یرفت‪ .‬روزی ازکنار‬ ‫یشد و به محل کارش م ‌‬ ‫سوار برآن م ‌‬
‫یکپپرد گذشپپت‪،‬‬ ‫نفروشپپی م ‌‬ ‫مردی یهودی که در مصر روغ ‌‬
‫سهایشان آلوده و چرکین اسپپت‪،‬‬ ‫نفروشان لبا ‌‬ ‫معمول ً روغ ‌‬
‫یهودی آمد و دسته را نگاه داشت‪ ،‬و به حافظ ابپپن حجپپر ‪/‬‬
‫ة‬‫جّنسس ُ‬ ‫و َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ِ‬‫ؤ ِ‬ ‫م ْ‬‫ن ال ْ ُ‬ ‫ج ُ‬‫س ْ‬ ‫یگوید‪» :‬الدّن َْيا ِ‬ ‫گفت‪ :‬پیامبرتان م ‌‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت صهیب ‪ ‬شماره )‪ (2999 – 64‬کتاب الزهد‬ ‫‪1‬‬

‫و الرقائق باب )‪.(13‬‬


‫﴿‪﴾20‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫)‪(2‬‬
‫ر«‬
‫ف ِ‬‫كا ِ‬‫ال ْ َ‬
‫‪» .‬دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر اسپپت« امپپا تپپو قاضپپی‬
‫القضاة مصر هستی و همپپراه بپپا ایپپن دسپپته در ایپپن نپپاز و‬
‫نعمت قرار داری و من در چنین عذاب و بدبختی زندگی به‬
‫یبپپرم‪ .‬حپپافظ ابپپن حجپپر ‪ /‬گفپپت‪ :‬مپپن کپپه در نپپاز و‬ ‫سر م ‌‬
‫یگپپذرانم ایپپن‬ ‫نعمت و راحتی اگر درسپپت باشپپد زنپپدگی م ‌‬
‫تهپپای بهشپپت بسپپان زنپپدان‬ ‫تهپپا نسپپبت بپپه نعم ‌‬ ‫همه نعم ‌‬
‫یبپپری‬‫یماند و بدبختی و رنجپپی کپپه تپپو در آن بپپه سپپر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نسبت به رنج و عذاب جهنم‪ ،‬بهشتی است‪ ،‬یهپپودی گفپپت‪:‬‬
‫َ‬ ‫وأ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫»أ َ ْ‬
‫سسسو ُ‬
‫ل‬ ‫دا َر ُ‬‫مس ً‬‫ح ّ‬‫م َ‬ ‫ن ُ‬
‫هد ُ أ ّ‬
‫ش َ‬ ‫ه ِإل الل ّ ُ‬
‫ه َ‬ ‫ن ل إ ِل َ َ‬
‫هد ُ أ ْ‬‫ش َ‬
‫یدهم که هیچ معبود حقی جز خدا نیسپپت‬ ‫ه« )گواهی م ‌‬ ‫الل ّ ِ‬
‫و محمد بندة خدا و پیامبرش است( و مسلمان شد‪.‬‬
‫پس مؤمن در هر حالی که باشد بر خیر و خوبی خواهپپد‬
‫بود‪ ،‬زیرا او کسی است کپپه در دنیپپا و آخپپرت فایپپده بپپرده‬
‫است‪ .‬و کافر در رنج و زشتی قرار دارد و او کسپپی اسپپت‬
‫که در دنیا و آخرت زیان دیده است‪.‬‬
‫خداوند متعپپال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬عصپپپر‪.[3 -1 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یعنی‪» :‬سپپوگند بپپه زمپپان )کپپه سپپرمایة زنپپدگی انسپپان‪ ،‬و‬
‫فرصپپت تلش او بپپرای نیپپل بپپه سپپعادت دو جهپپان اسپپت(‬
‫یآورند‪ ،‬و‬ ‫نمندند مگر کسانی که ایمان م ‌‬ ‫نها همه زیا ‌‬ ‫انسا ‌‬
‫یکنند‪ ،‬و همدیگر را به تمسپپک‬ ‫کارهای شایسته و بایسته م ‌‬
‫یکننپپد‪ ،‬و‬‫بپپه حپپق )در عقیپپده و قپپول و عمپپل( سپپفارش م ‌‬
‫یها و‬ ‫یها و دشپپوار ‌‬
‫یکدیگر را به شکیبائی )در تحمل سپپخت ‌‬
‫ینمایند«‪ .‬کفار و کسانی را کپپه‬ ‫جهایی( توصیه م ‌‬ ‫دردها و رن ‌‬
‫دین خداوندی را ضایع نموده و در لذت و خوشگذرانی خود‬
‫و منهمک و گمراه هستند آنهپپا گرچپپه کپپاخ بسپپازند و آن را‬
‫محکم کننپپد و دنیپپا برایشپپان زیبپپا و شپپکوفا باشپپد‪ ،‬امپپا در‬
‫یگویپپد‪» :‬اگپپر‬‫حقیقت آنها در جهنپپم انپپد‪ .‬یکپپی از سپپلف م ‌‬
‫یدانسپپتند کپپه مپپا در چپپه‬‫پادشاهان و فرزندان پادشاهان م ‌‬
‫یبریپپم بپپرای گرفتپپن آن از دسپپت مپپا بپپا‬‫نعمتی بپپه سپپر م ‌‬
‫یپرداختند«‪.‬‬‫شمشیر به مقابلة ما م ‌‬
‫اما مؤمنپان بپا ذکپر و مناجپات الهپی در نعمپت بپه سپر‬
‫یبرند و به قضا و تقدیر الهی راضی اند اگر به مصیبت و‬ ‫م ‌‬
‫)(‪ -‬مسلم بپپه روایپپت ابپپوهریره ‪ ‬شپپماره )‪ (2956 – 1‬کتپپاب‬ ‫‪2‬‬

‫الزهد والرقائق‪.‬‬
‫﴿‪﴾21‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ناخوشپپپپی‬
‫یکنند و اگر به راحتی و خوشی دست‬ ‫گرفتار شوند صبر م ‌‬
‫یآورنپپد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬آنهپپا در‬
‫پیدا کنند شپپکر خپپدا را بپپه جپپا م ‌‬
‫بهترین نعمت و رفاه قرار دارند برخلف اهل دنیپپا کپپه آنهپپا‬
‫طوری هستند که خداوند آنها را در قرآن توصپپیف نمپپوده و‬
‫فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾    ‬تپپپپپپوبه‪.[58 :‬‬
‫یعنپپی‪» :‬اگپپر بپپه آنپپان چیپپزی از غنپپائم داده شپپود خشپپنود‬
‫یشپپوند و اگپپر چیپپزی از آن بدیشپپان داده نشپپود هرچپپه‬ ‫م ‌‬
‫یکنند(«‪.‬‬ ‫یگیرند )و اخم تخم م ‌‬ ‫زودتر خشم م ‌‬
‫ای برادران‪ :‬این کتاب خداوند که در دسترسپپمان اسپپت‬
‫بیایید به آن مراجعه کنیم و به آن تدبر کنیم و بپپه چیزهپپایی‬
‫که در آن آمده است عمل کنیم‪.‬‬
‫اما بازگشت به سنت نبوی‪:‬‬
‫سنت پیامبر ‪ ‬در میان مپپا بپپه سپپپاس خداونپپد ثپپابت و‬
‫محفپپوظ اسپپت حپپتی احپپادیثی هپپم بپپه دروغ بپپه پیپپامبر ‪‬‬
‫نسبت داده اند‪ ،‬زیرا علماء‪ ،‬سنت پیامبر ‪ ‬را بیان داشپپته‬
‫اند‪ ،‬و نیز آنچه بپپه دروغ بپپه او ‪ ‬نسپپبت داده شپپده آن را‬
‫نیز برای ما بیان کرده اند و به حمد الهی سپپنت‪ ،‬آشپپکار و‬
‫محفوظ باقی مانپپده اسپپت کپپه هپپر فپپردی بپپا مراجعپپه بپپه‬
‫بها اگر برایش ممکن باشد و یپا بپا پرسپیدن از علمپاء‬ ‫کتا ‌‬
‫یتواند به سنت دست پیدا نماید‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگپپویی بپپه کتپپاب خپپدا و‬ ‫اما اگر کسی بگویپپد کپپه‪ :‬تپپو م ‌‬
‫سنت پیامبر ‪ ‬باید مراجعه کرد‪ ،‬در صورتی که ما مردمی‬
‫فشپپده در مپپذاهب پیپپروی‬ ‫بهپپای تألی ‌‬ ‫یبینیم که از کتا ‌‬ ‫را م ‌‬
‫یگویند‪ :‬مذهب من فلن است؛ من پیپپرو فلن‬ ‫یکنند و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مذهب هستم!! تا جائی که اگر شخصی را فتوا بدهی و بپپه‬
‫یگوید‪ :‬مپپن‬ ‫او بگویی که‪ :‬پیامبر ‪ ‬چنین فرموده است‪ ،‬م ‌‬
‫یگویپپد‪ :‬مپپالکی‬ ‫یام یا م ‌‬ ‫حنفی هستم‪ ،‬یا پیرو مذهب شافع ‌‬
‫یگوید‪ :‬حنبلی و‪ ...‬امثال آن هستم‪ ،‬پپپس گفتپپة‬ ‫هستم‪ ،‬یا م ‌‬
‫یتوان تطبیق داد؟‬ ‫تو و عمل آنها را چگونه م ‌‬
‫یکنیم‬ ‫جواب این است که به آنها بگوییم همة ما اقرار م ‌‬
‫َ‬ ‫وأ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫یگپپوییم‪» :‬أ َ ْ‬
‫ن‬
‫هد ُ أ ّ‬‫شسس َ‬ ‫ه َ‬‫ه ِإل الّلسس ُ‬ ‫ن ل إ َِلسس َ‬‫هد ُ أ ْ‬‫شسس َ‬ ‫وم ‌‬
‫ه«‪.‬‬ ‫ل الل ّ ِ‬ ‫سو ُ‬ ‫دا َر ُ‬
‫م ً‬ ‫ح ّ‬ ‫م َ‬
‫ُ‬
‫یدادن به این کپپه محمپپد ‪ ‬پیپپامبر خپپدا‬ ‫پس معنی گواه ‌‬
‫است چیست؟‬
‫یدادن به رسالت پیپپامبر ‪ ‬یعنپپی‪:‬‬ ‫علماء گفته اند‪ :‬گواه ‌‬
‫»پیروی از او‪ ،‬در آنچه بدان امر نموده و پرهیپپز از آنچپپه او‬
‫﴿‪﴾22‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫نهپپپپپپپپپپی‬
‫فرموده و تصدیق او در آنچه گفته است«‪.‬‬
‫یدادن به ایپپن کپپه محمپپد ‪ ‬پیپپامبر خپپدا‬ ‫این است گواه ‌‬
‫است‪.‬‬
‫پس هرگاه فردی بگوید که‪ :‬مذهب من فلن است و من‬
‫یگپپوییم‬ ‫یگپپوییم کپپه‪ :‬آنچپپه مپپا م ‌‬‫پیرو فلن مذهبم بپپه او م ‌‬
‫فرمودة پیامبر ‪ ‬است و تو نباید به قپپول کسپپی دیگپپر بپپه‬
‫مخالفت با گفتة پیامبر برخیزی‪.‬‬
‫حتی امامان مذاهب از تقلید محض از آنها نهی کرده اند‬
‫یگویند‪:‬‬ ‫وم ‌‬
‫»هرگاه حق مشخص و روشن شپپد لزم اسپپت بپپه حپپق‬
‫بازگشته و از آن پیروی باید کرد«‪.‬‬
‫و ما به برادری که در برابپپر حپپدیث پیپپامبر ‪ ‬بپپا مپپا بپپه‬
‫یگپپوییم‪ :‬مپپا و‬ ‫یکنپپد م ‌‬‫استدلل از فلن مذهب مخپپالفت م ‌‬
‫یدهیم که محمپپد پیپپامبر خپپدا اسپپت‪ ،‬و‬ ‫شما همه گواهی م ‌‬
‫این شهادت مقتضی این است که ما جز او از کسی پیروی‬
‫نکنیپپم‪ ،‬و سپپنت پیپپامبر ‪ ‬در میپپان مپپا روشپپن و واضپپح و‬
‫آشکارا موجود است‪ ،‬اما هدف من از این گفته این نیسپپت‬
‫بهپپای فقهپپاء و اهپپل علپپم‬ ‫کپپه از اهمیپپت مراجعپپه بپپه کتا ‌‬
‫بهای آنان به قصپپد اسپپتفاده و‬ ‫بکاهم؛ بلکه مراجعه به کتا ‌‬
‫ههپپای اسپپتنباط احکپپام از ادلپپة آن از چیزهپپایی‬ ‫شپپناخت را ‌‬
‫است که ممکن نیست طلب علم بپدون مراجعپه بپا آن بپه‬
‫دست بیاید‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬افرادی را که به دسپپت علمپپاء‪ ،‬فقپپه نیپپاموخته‬
‫شهپپای فراوانپپی‬ ‫یبینیپپم کپپه دارای اشپپتباهات و لغز ‌‬ ‫انپپد م ‌‬
‫هستند‪ ،‬زیرا نگرش آنها کمتر از میزانی است کپپه بایپپد بپپه‬
‫اندازة آن به امور بنگرند‪ ،‬به طپپور مثپپال صپپحیح بخپپاری را‬
‫یکننپپد بپپا وجپپود‬ ‫یدارند و از بعضی احادیث اسپپتدلل م ‌‬ ‫برم ‌‬
‫این که در احادیث حدیث عام و مختص و مطلق و مقیپپد و‬
‫احادیث منسوخ نیز وجود دارد‪ ،‬اما آنها به این مطپپالب پپپی‬
‫یبرند و در نتیجه بر اثر این که عام و خپپاص و مطلپپق و‬ ‫نم ‌‬
‫یشوند‪.‬‬ ‫یدانند به گمراهی بزرگی دچار م ‌‬ ‫مقید و‪ ...‬را نم ‌‬
‫برادران‪ ،‬مهم این است که ما شالودة حرکپپت و بیپپداری‬
‫خود را بر دو اسپپاس یعنپپی کتپپاب خپپدا و سپپنت پیپپامبر ‪‬‬
‫یریپپزی کنیپپم و بپپر کتپپاب خپپدا و سپپنت پیپپامبر ‪ ‬سپپخن‬ ‫پ ‌‬
‫هیچکسی را هرکس که باشد مقدم نداریم‪.‬‬
‫﴿‪﴾23‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫دوم‪ :‬علم و بصیرت‬
‫یکی از اموری که باید این بیداری اسپپلمی براسپپاس آن‬
‫باشد‪ ،‬علم است‪ .‬یعنی علم به شپپریعت خپپدا و علمپپی کپپه‬
‫برگرفته شده از دو منبع اساسی یعنی کتاب خپپدا و سپپنت‬
‫رسول الله ‪ ‬باشد‪ ،‬زیرا خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫»و‬ ‫‪] ﴾ ‬سپپپوره نحپپپل‪.[44 :‬‬
‫قرآن را بر تو نپپازل کپپرده ایپپم تپپا ایپن کپه چیپپزی را بپپرای‬
‫مردم روشن سازی که برای آنان فرستاده شده است )که‬
‫احکپپام و تعلیمپپات اسپپلمی اسپپت(« ﴿‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نساء‪ .[113 :‬یعنی‪» :‬خداوند کتپپاب‬
‫)قرآن را که ترازوی جداسازی حق از باطل اسپپت( بپپر تپپو‬
‫نازل کرده است و حکمت را )به دل تو القا نمپپوده اسپپت(‬
‫و چیزی )از شپپرائع و احکپپام( را بپپه تپپو آمپپوخته اسپپت کپپه‬
‫یتوانستی )جز در پرتو وحپپی( آن را بیپپاموزی و بپپدانی‪،‬‬ ‫نم ‌‬
‫فضل خدا و رحمت او بر تو بزرگ و فراوان بوده است«‪.‬‬
‫علم اساس و مادة دعوت است و هرگز ممکپپن نیسپپت‬
‫دعوتی طبق رضای الهی شکل بگیرد‪ ،‬اما این کپپه بپپر پایپپة‬
‫علم استوار باشد‪ .‬امپپام بخپپاری ‪ /‬در صپپحیح خپپود عنپپوانی‬
‫گذاشته )باب العلم قبل القول والعمل(‬
‫و از این گفتة خداوند متعال استدلل نموده اسپپت کپپه ﴿‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬محمپپپپپد‪.[19 :‬‬
‫یعنی‪» :‬بدان کپپه قطعپا ً هیپپچ معبپپود حقپپی جپپز اللپپه وجپپود‬
‫ندارد‪ .‬و برای گناهان خود آمرزش بخواه«‪.‬‬
‫هپپر دعپپوت بپپدون علمپپی خپپالی از انحپپراف و گمراهپپی‬
‫یکند‬‫نخواهد بود‪ ،‬به خاطر این پیامبر ‪ ‬امتش را تحذیر م ‌‬
‫یروند و سران نادان و جاهلی‬ ‫از زمانی که علماء از بین م ‌‬
‫یدهنپپد و خپپود‬‫یمانند که مردم را بدون علم فتوا م ‌‬ ‫باقی م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫یشوند ودیگران را گمراه م ‌‬ ‫گمراه م ‌‬
‫ما بسیاری از برادرانی را که بیداری اسلمی آنها را فپپرا‬
‫یبینیم که بر اثر احساسات و عواطف دینی جذب‬ ‫گرفته م ‌‬
‫حرکت اسلمی شپپده انپپد بپپدون شپپک احسپپاس و عاطفپپة‬
‫﴿‪﴾24‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫دینپپی چیپپر‬
‫خوبی است‪ ،‬زیپپرا اگپپر احسپپاس و عپپاطفه وجپپود نداشپپته‬
‫باشد اقپپدام هپپم صپپورت نخواهپپد گرفپپت‪ ،‬امپپا عپپاطفه بپپه‬
‫تنهایی کپپافی نیسپپت‪ ،‬بلکپپه بایپپد علپپم و دانشپپی باشپپد کپپه‬
‫انسان در عمل و دعوتش‪ ،‬بپپرآن حرکپپت نمایپپد‪ ،‬بپپه خپپاطر‬
‫ول َ س ْ‬ ‫این پیامبر‪ ‬فرموده اسپپت‪» :‬ب َل ّ ُ‬
‫)‪(1‬‬
‫ة«‬
‫و آي َ س ً‬ ‫عن ّسسي َ‬‫غوا َ‬
‫یعنی از من به مردم تبلیغ کنیپپد‪ ،‬حپپتی اگپپر یپپک آیپپه باشپپد‪.‬‬
‫بدون علم و آگاهی بر شریعت پیامبر امکان نپپدارد بتپپوانیم‬
‫عن ّسسي« »از مپپن بپپه‬ ‫غوا َ‬‫برای مردم تبلیغ کنیپپم‪ ،‬زیپپرا »ب َل ّ ُ‬
‫مردم تبلیغ کنید« بدین معنا است که پیامبر ما را جانشپپین‬
‫غکپپردن چیزهپپائی کپپه از جپپانب او‬ ‫خود قرار داده بپپرای تبلی ‌‬
‫صادر شده است‪.‬‬
‫بنپپابراین‪ ،‬دعپپوتگر بایپپد بپپه آنچپپه مپپردم را بپپدان دعپپوت‬
‫یدهد عالم باشد و دارای علمی صحیح و متکی بر کتپپاب‬ ‫م ‌‬
‫خدا و سنت رسول اللپپه ‪ ‬باشپپد‪ ،‬زیپپرا هپپر علمپپی کپپه از‬
‫منپپابعی غیپپر از کتپپاب و سپپنت برگرفتپپه شپپده باشپپد بایپپد‬
‫نخست آن را به قرآن و سنت عرضه کرد و بعد از این کپپه‬
‫به قرآن و سنت عرضپپه شپپد یپپا بپپا قپپرآن و سپپنت موافپپق‬
‫است و یا مخالف خواهپد بپود‪ ،‬اگپر موافپق باشپد پپذیرفته‬
‫یشود‪ ،‬و اگر با قرآن و سنت مخپپالف باشپپد نپپپذیرفتن و‬ ‫م ‌‬
‫بازگرداندن آن به صاحبش هرکسی که باشد واجب اسپپت‪،‬‬
‫زیرا از ابن عباس ب روایت شده که گفپپت‪» :‬يوشسسك أن‬
‫تنسسزل عليكسسم حجسسارة مسسن السسسماء‪ ،‬أقسسول‪ :‬قسسال‬
‫رسول الله وتقولون‪ :‬قال أبسسو بكسسر وعمسسر« یعنپپی‪:‬‬
‫»نزدیپپک اسپپت کپپه از آسپپمان بپپر شپپما سپپنگ ببپپارد مپپن‬
‫یگوییپپد‬ ‫یگپپویم‪ :‬پیپپامبر چنیپپن فرمپپوده اسپپت و شپپما م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ابوبکر و عمر چنین گفته اند«‪.‬‬
‫پس وقتی که گفتة ابوبکر و عمر هرگاه با حدیث پیپپامبر‬
‫‪ ‬مخپپالف باشپپد اعتبپپاری نخواهپپد داشپپت پپپس در مپپورد‬
‫ههای کسپپانی کپپه در علپپم و تقپپوا و همراهپپی پیپپامبر و‬ ‫گفت ‌‬
‫خلفت از آنها پایینتر هستند یا اصل ً همپپراه پیپپامبر نبپپوده و‬
‫یکنید‪ ،‬بله وقتی اقپپوال‬ ‫خلفت نصیب آنها نشده چه فکر م ‌‬
‫یشپپود‬ ‫آنها در صورت مخالفت بپپا قپپول پیپپامبر پپپذیرفته نم ‌‬
‫نتر هسپپتند اگپپر بپپا‬ ‫اقوال افرادی که از آنهپپا در سپپطح پپپای ‌‬
‫قرآن و سنت مخالف باشد به طریق اولی پذیرفته نخواهپپد‬
‫شد‪.‬‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت عبدالله بن عمرو شماره )‪ (3461‬الفتح‪) :‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (572 / 6‬کتاب النبیاء باب )‪.(50‬‬


‫﴿‪﴾25‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خداونپپپپپپپد‬
‫متعپپپپپال فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾   ‬نپپور‪ .[63 :‬یعنپپی‪ :‬آنپپان‬
‫یکننپپد بایپپد از ایپپن‬‫کپپه بپپا فرمپپان او )پیپپامبر( مخپپالفت م ‌‬
‫یورزنپپد(‬‫های )در برابپپر عصپپیانی کپپه م ‌‬ ‫بترسپپند کپپه فتن ‌‬
‫گریبانگیرشان گردد‪ ،‬یا این کپپه عپپذاب دردنپپاکی دچارشپپان‬
‫شپپود )اعپپم از قحطپپی و زلزلپپه و دیگپپر مصپپائب دنیپپوی و‬
‫ههای اخروی(«‪.‬‬ ‫دوزخ و دیگر شکنج ‌‬
‫یدانی فتنه چیسپپت؟ فتنپپه‬ ‫امام احمد ‪ /‬گفته است‪ :‬آیا م ‌‬
‫ههپپای پیپپامبر ‪‬‬ ‫یعنی شرک‪ ،‬زیرا وقتی فرد بعضپپی از گفت ‌‬
‫را رد کند و نپپپذیرد شپپاید در قلبپپش انحرافپپی پیپپدا شپپود و‬
‫آنگاه او هلک شود‪.‬‬
‫پس دعوت بپپدون علپپم‪ ،‬دعپپوتی اسپپت بپپر پپپایه جهپپل و‬
‫هاش بیشتر است‪ ،‬زیرا‬ ‫دعوت بر پایة جهل ضررش از فاید ‌‬
‫چنین دعوتگری خودش را مرشد و راهنمپپا قپپرار داده پپپس‬
‫یشود و دیگپپران را‬ ‫اگر جاهل باشد او بر اثر جهل گمراه م ‌‬
‫یکند )و العیاذ بالله( و جهل او جهل مرکب اسپپت‬ ‫گمراه م ‌‬
‫تتر و بپپدتر اسپپت‪ ،‬زیپپرا‬ ‫و جهل مرکب‪ ،‬از جهل ساده سخ ‌‬
‫یباشد خودش جاهل است و‬ ‫کسی که دارای جهل ساده م ‌‬
‫یتپپوان ایپپن جهپپل را رفپپع‬ ‫یگوید و بپپا آمپپوختن م ‌‬ ‫سخنی نم ‌‬
‫نمود‪ ،‬اما مشکل اصلی حالت جهل مرکب است‪ ،‬زیرا فرد‬
‫یزنپپد‬
‫ینشیند‪ ،‬بلکپپه حپپرف م ‌‬ ‫دارای جهل مرکب ساکت نم ‌‬
‫گرچپپه از روی جهپپالت باشپپد و اینجپپا اسپپت کپپه تخریپپب و‬
‫نکردن راه و راهنمپپپایی بپپپه راه‬ ‫هکپپپردن او از روشپپپ ‌‬ ‫گمرا ‌‬
‫بیشتر خواهد بود‪.‬‬
‫برادران‪ :‬دعوت به راه خپپدا بپپدون علپپم بپپرخلف سپپیرة‬
‫یباشد‪ .‬بشپپنویم فرمپپودة الهپپی کپپه‬ ‫پیامبر ‪ ‬و پیروانش م ‌‬
‫یکنپپپپپد‪ ﴿ :‬‬ ‫پیپپپپپامبر ‪ ‬را امپپپپپر م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾  ‬یوسپپپپپف‪ .[108 :‬یعنپپپپپی‪:‬‬
‫»بگو‪ :‬این راه من است که من )مردمان را( بپپا آگپپاهی بپپه‬
‫یکنپپم و پیپپروان مپپن هپپم )چنیپپن‬‫سپپوی خداونپپد دعپپوت م ‌‬
‫یباشپپپند(‪ ،‬و خپپپدا را منپپپزه )از انبپپپاز و نقپپپص و دیگپپپر‬
‫م ‌‬
‫یدانم‪ ،‬و من از زمرة مشرکان نمی باشم )و‬ ‫ناشایست( م ‌‬
‫﴿‪﴾26‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫کسپپپپپپی و‬
‫یانگارم(«‪.‬‬ ‫چیزی را شریک خدا نم ‌‬
‫پپس پیپامبر فرمپوده‪ :‬مپن و کسپانی کپه از مپن پیپروی‬
‫یدهیپپم‬ ‫یکنند به سوی خدا بر پایة علم و بینش دعپپوت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنپپد بایپپد براسپپاس‬ ‫عین هرکس که از پیامبر ‪ ‬پیروی م ‌‬
‫علم و دانش به راه خدا دعوت دهنپپد نپپه براسپپاس جهپپل و‬
‫نادانی‪.‬‬
‫ای دعوتگر بپپه راه خپپدا در گفتپپة خداونپپد )‪‬‬
‫‪ :‬بپپر آگپپاهی و بینپپش( فکپپر کپپن‪ ،‬یعنپپی‬
‫دارای علم و بینش در سه چیز‪:‬‬
‫یخواند علپپم و‬ ‫نخست‪ :‬باید به آنچه مردم را بدان فرا م ‌‬
‫بصیرت داشته باشد‪:‬‬
‫اینگونه که باید به حکم شرعی که مردم را به آن دعوت‬
‫یدهد عالم باشد‪ ،‬زیرا ممکن است به چیزی دعوت بدهد‬ ‫م ‌‬
‫یبرد که واجب است اما در شپپریعت آن مسپپئله‬ ‫و گمان م ‌‬
‫واجب نیست‪ ،‬او با این کار بندگان خدا را الپپزام بپپه انجپپام‬
‫یکنپد کپه خداونپد آنهپا را بپدان کپار ملپزم نکپرده‬ ‫کپاری م ‌‬
‫یخواند به گمان‬ ‫است‪ ،‬و بسا مردم را به ترک چیزی فرا م ‌‬
‫این که حرام است اما آن چیز در دین الهی حرام نیست و‬
‫اینگپونه چیپزی را کپه خپدا بپرای بنپدگانش حلل نمپوده او‬
‫یگرداند‪.‬‬ ‫حرام م ‌‬
‫هام که فردی مردم را به ترک هرچیز جدیدی گرچه‬ ‫شنید ‌‬
‫نیاز به آن باشد و ضپپرر شپپرعی در آن هپپم وجپپود نداشپپته‬
‫یگویپپد‪ :‬بپپه صپپدای‬ ‫یخواند‪ ،‬بپپه عنپپوان مثپپال م ‌‬ ‫باشد فرا م ‌‬
‫یشود گوش نکنیپپد؟! اگپپر‬ ‫قرآن که از ضبط صوت پخش م ‌‬
‫یگویپپد‪ :‬چپپون چنیپپن چیپپزی در عهپپد‬ ‫پرسیده شود چپپرا؟ م ‌‬
‫پیپپامبر ‪ ‬و اصپپحابش وجپپود نداشپپته اسپپت‪ ،‬پپپس بپپدعت‬
‫ة‬
‫عس ٍ‬ ‫یشود و پیامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪» :‬ك ُ ّ‬
‫ل ب ِدْ َ‬ ‫شمرده م ‌‬
‫ة«)‪» (1‬هر بدعتی گمراهی است«‪.‬‬ ‫ضَلل َ ٌ‬ ‫َ‬
‫این فرد به راه خدا دعپپوت داده‪ ،‬امپپا بپپدون ایپپن کپپه در‬
‫یدهپپد بینپپش و آگپپاهی داشپپته باشپپد‪ ،‬چپپون‬ ‫آنچه دعپپوت م ‌‬
‫های بپپرای حفپپظ سپپخن شپپنیده شپپده‬ ‫ضبط صپپورت وسپپیل ‌‬
‫یتوان مثل مقاصپپد دانسپپت‪ ،‬بلکپپه‬ ‫یباشد و وسایل را نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫وسایل حکم مقاصد را دارند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬آیا در زمپپان پیپپامبر ‪ ‬کتابخپپانه و چاپخپپانه کپپه‬
‫کتاب چاپ شود وجود داشته اسپپت و آیپپا در دوران پیپپامبر‬
‫‪ ‬اماکن انبار و بایگانی کتاب وجود داشته است؟‬
‫)(‪ -‬قسمتی از حدیثی در مسلم بپپه روایپپت جپپابر بپپن عبپپدالله ‪‬‬ ‫‪1‬‬

‫شماره )‪ (867 – 43‬کتاب الجمعة باب )‪.(13‬‬


‫﴿‪﴾27‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خیر‪ ،‬وجپپود‬
‫نداشته است‪ .‬بلکپپه در عهپپد پیپپامبر ‪ ‬تپپأریخی هپپم وجپپود‬
‫نداشته‪ ،‬و اولی کسپپی کپپه تاریپپخ را بپپرای مسپپلمین وضپپع‬
‫نمود عمر بن خطاب ‪ ‬بود که در سال شپپانزدهم هجپپری‬
‫یتوان گفت‪ :‬اسپپتفادة تاریپپخ‬ ‫به این عمل اقدام نمود‪ ،‬آیا م ‌‬
‫بدعت است و جایز نیست؟ نه‪ .‬بنابراین‪ ،‬مپپا بایپپد بپپه آنچپپه‬
‫یدهیم آگاه و دارای بینش باشیم‪ ،‬و برعکس اینها‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یکننپپد‬
‫هروی م ‌‬ ‫یشوند که در این امور زیپپاد ‌‬ ‫افرادی یافت م ‌‬
‫یگوید‪ :‬نپپواری کپپه در آن اذان ضپپبط‬ ‫به طور مثال فردی م ‌‬
‫شده کنار میکروفون بگذارید تا اذان پخش شپپود ایپپن فپپرد‬
‫یخواهد کپپه مپا عبپادت اذان را انجپام‬ ‫برعکس فرد اول نم ‌‬
‫یخواهپپد تپپا بپپه وسپپیلة میکروفپپون‬ ‫دهیپپم‪ ،‬بلکپپه او از مپا م ‌‬
‫مردم صدای مؤذنی را بشنوند که شاید هپپم زنپپده نیسپپت‪،‬‬
‫این کار نیز اشتباه است‪.‬‬
‫یدهد آگپپاهی‬ ‫خلصه این که انسان باید در آنچه دعوت م ‌‬
‫یکنپپد کپپه‬‫و بینش داشته باشپپد و همچنیپپن فپپردی گمپپان م ‌‬
‫فلن کپپار واجپپب اسپپت و ممکپپن اسپپت براسپپاس اجتهپپاد‬
‫اشتباه و نادرستش چنین معتقد باشد و کاش او تا این حپپد‬
‫ینمود‪ ،‬بلکپپه او ایپپن اعتقپپاد را براسپپاس تأویپپل و‬ ‫بسنده م ‌‬
‫های که اصلی ندارد وسیلة سنجش دوستی و دشپپمنی‬ ‫شبه ‌‬
‫یدهد و مشکل کار هم در اینجپپا اسپپت!! زیپپرا اگپپر‬ ‫قرار م ‌‬
‫شخصی با رأی او موافپپق نباشپپد گرچپپه رای و نظپپر او بپپه‬
‫لهای کتاب و سنت اشتباه باشد با آن شپپخص‬ ‫مقتضای دلی ‌‬
‫یورزد و اگر شخص با رأی و نظپپرش‬ ‫مخالفت و دشمنی م ‌‬
‫یدارد گرچه آن شخص موافق‬ ‫موافق باشد او را دوست م ‌‬
‫اهل بدعت و بدعت چی باشد‪ ،‬اما وقتی با او موافق است‬
‫یگیپپرد و مشپپکل کپپارهم‬ ‫مورد صحبت و دوستی او قرار م ‌‬
‫یخواهم در این مپپورد زیپپاد صپپحبت کنپپم‪،‬‬ ‫همین است!! نم ‌‬
‫اما این مسپپئله بپپرای بسپپیاری از جوانپپان واضپپح و معلپپوم‬
‫یورزند و‬ ‫است‪ ،‬زیرا بعضی از جوانان با شخصی صحبت م ‌‬
‫از شخصی دیگر بیزار و متنفر اند‪ ،‬چون او فتوایی گفته که‬
‫به گمان اینها حق نیست‪ ،‬چنین کپپاری اشپپتباه اسپپت‪ ،‬زیپپرا‬
‫یدهد کپپه مپپردم او‬ ‫یدهد برای این فتوا نم ‌‬ ‫فردی که فتوا م ‌‬
‫تداشپپتنی‬ ‫را ستایش کننپپد یپا پیپپش مپپردم محبپپوب و دوس ‌‬
‫باشد یپا مپورد نفپرت و خشپم مپردم قپرار گیپرد‪ ،‬بلکپه او‬
‫یبرد که از شریعت خدا اسپپت فتپپوا‬ ‫برحسب آنچه گمان م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬و بایپپد از خودمپپان بپرسپپیم کپپه مفپپتی‪ ،‬قپپول چپپه‬ ‫م ‌‬
‫یکنپپد؟ بلپپه مفپپتی تعبیرکننپدة دیپن خپدا و‬ ‫کسی را تعبیر م ‌‬
‫احکام الهی اسپپت‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬بایپد مفپپتی‪ ،‬قبپپل از ایپپن کپه‬
‫﴿‪﴾28‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قپپپدمش را‬
‫بگذارد باید بداند که در کجپپا قپپدم خواهپپد گذاشپپت‪ ،‬و بایپپد‬
‫قبل از این که فتوا بدهد بداند که مسئله‪ ،‬مسپپئلة شپپریعت‬
‫یگوید‪ ،‬مهم ایپپن‬‫است چون او از شریعت خداوند سخن م ‌‬
‫یدهپپد دارای آگپپاهی و‬‫است کپپه انسپپان در آنچپپه دعپپوت م ‌‬
‫بینش باشد‪.‬‬

‫دوم این که باید به حالت فردی که دعوت داده‬


‫یشود آگاهی داشته باشد‬ ‫م ‌‬
‫هنگامی که پیامبر ‪ ‬معاذ را به یمن فرستاد به او‬
‫)‪(1‬‬
‫یروی که اهل کتاب هستند ‪ .‬تا‬ ‫گفت‪» :‬تو پیش قومی م ‌‬
‫معاذ حالت آنها را بداند و برای رویارویی با آنان آمادگی‬
‫یابند‪ ،‬آیا شما پیش شخصی برای این که او را دعوت دهید‬
‫یدانید؟ شاید آن فرد چنان علم‬ ‫یروید که حالت او را نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫به اندیشة باطل خود داشته باشد که ترا در ابتدای راه‬
‫متوقف و ساکت کند گرچه تو برحق باشی‪.‬‬
‫یخواهیپپد دعپپوت‬ ‫بنابراین‪ ،‬باید وضپپعیت فپپردی را کپپه م ‌‬
‫بدهید درک کنید و باید بدانیپپد کپپه در چپپه سپپطحی از نظپپر‬
‫علمی قرار دارد؟ و از نظر بحث و جپپدال در چپپه سپپطحی‬
‫است؟ تا برای رویارویی با او آمادگی کنید و بپپه مناقشپپه و‬
‫مجادله با او بپردازی؟ زیرا اگر با چنین فردی وارد بحپپث و‬
‫جدال شوی و او با قوت و توانایی که در بحث و جدل دارد‬
‫ترا شکت بدهد آفت و بلی بزرگی برحق وارد خواهپپد شپپد‬
‫های‪ ،‬و نبایپپد گمپپان کپپرد کپپه صپپاحب‬ ‫که تپپو سپپبب آن شپپد ‌‬
‫اندیشپپه باطپپل در هپپر حپپال سپپخنی بپپرای گفتپپن نخواهپپد‬
‫ن‬ ‫مو َ‬ ‫صسس ُ‬ ‫خت َ ِ‬ ‫م تَ ْ‬ ‫داشت‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬إ ِن ّك ُ ْ‬
‫َ‬ ‫ضك ُ َ‬
‫ض‬‫عسس ٍ‬ ‫ن بَ ْ‬ ‫م ْ‬‫ه ِ‬ ‫جت ِ ِ‬‫ح ّ‬ ‫ن بِ ُ‬ ‫ح َ‬ ‫ن أل ْ َ‬ ‫كو َ‬ ‫ن يَ ُ‬‫مأ ْ‬ ‫ع َ ْ‬ ‫ل بَ ْ‬ ‫ع ّ‬ ‫ول َ َ‬ ‫ى َ‬ ‫ّ‬ ‫إ ِل َ‬
‫َ‬ ‫فأ َ ْ‬
‫ت‬ ‫عس ُ‬ ‫قطَ ْ‬ ‫ن َ‬ ‫مس ْ‬ ‫ف َ‬ ‫ه َ‬ ‫من ْ ُ‬
‫ع ِ‬ ‫م ُ‬ ‫س َ‬ ‫ما أ ْ‬ ‫م ّ‬ ‫و ِ‬‫ٍ‬ ‫عَلى ن َ ْ‬
‫ح‬ ‫ه َ‬ ‫ضى ل َ ُ‬ ‫ق ِ‬ ‫َ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ه‬
‫ه ِبسس ِ‬ ‫ع لَ ُ‬ ‫قطَ ُ‬ ‫ما أ ْ‬ ‫فإ ِن ّ َ‬‫خذْهُ َ‬ ‫فل َ ي َأ ُ‬ ‫شي ًْئا َ‬ ‫ه َ‬‫خي ِ‬ ‫قأ ِ‬ ‫ح ّ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫ه ِ‬ ‫لَ ُ‬
‫ر« ‪ .‬یعنی‪» :‬شپپما در اختلفپپات خپپود بپپه‬ ‫)‪(2‬‬
‫ن الّنا ِ‬ ‫م َ‬ ‫ة ِ‬ ‫ع ً‬ ‫قطْ َ‬ ‫ِ‬
‫یکنید و شاید برخی از شپپما از برخپپی دیگپپر‬ ‫من مراجعه م ‌‬
‫یکند و من طبق آنچپپه‬ ‫دلیل خود را رساتر و شیواتر بیان م ‌‬
‫یکنپپم‪ ،‬هرکسپپی کپپه مپپن بپپه نفپپع او‬ ‫یشپپنوم قضپپاوت م ‌‬ ‫م ‌‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت عبدالله بن عباس ب شپپماره )‪/ 3) (1395‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (307‬کتاب الزکاه باب )‪ (1‬و مسپپلم شپپماره )‪ (19 / 29‬کتپپاب‬


‫الیمان باب )‪.(7‬‬
‫)(‪ -‬بخپپاری بپپه روایپپت ام سپپلمه ل شپپماره )‪ (2680‬الفتپپح )‪/ 5‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ (340‬کتاب الشهادات‪ ،‬باب )‪ (27‬و همچنین مسلم شماره )‪– 4‬‬


‫‪ (1713‬کتاب القضیه باب )‪.(3‬‬
‫﴿‪﴾29‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قضپپپپپاوت‬
‫کرده و حق برادرش را به او واگپپذار کنپپم نبایپپد آن را اخپپذ‬
‫هام«‪.‬‬
‫کند چون برای او قسمتی از جهنم را جدا کرد ‌‬
‫این حدیث دللت بر این دارد که طرف مخاصمه گرچه‬
‫بر باطل باشد اما ممکن است دلیلش را از طرف دیگر‬
‫بهتر و رساتر بیان کند و قضاوت به نفع همین طرف‬
‫مخاصمه صورت پذیرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬باید به حالت و وضعیت‬
‫یخواهیم او را دعوت دهیم آگاه باشیم‪.‬‬ ‫فردی که م ‌‬

‫سوم این که بر کیفیت دعوت آگاهی داشته‬


‫باشد‪:‬‬
‫این امری است که بعضی از دعوتگران فاقد آن هستند‪،‬‬
‫یبینپپی کپپه احساسپپات و شپپور و هیجپان او‬ ‫دعپپوتگری را م ‌‬
‫یتواند خود را کنترل کند از آنچه کپپه‬ ‫چنان زیاد است که نم ‌‬
‫یخواهد انجام دهد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬بپپدون حکمپپت بپپه راه خپپدا‬
‫م ‌‬
‫یدهد در صورتی که خداوند متعال فرموده است‪:‬‬ ‫دعوت م ‌‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نحپپپپپپل‪ .[125 :‬یعنپپپپپپی‪)» :‬ای‬
‫پیغمبر!( مردمان را با سخنان استوار و به جپپا و انپپدرزهای‬
‫نیکو و زیبا به راه پروردگپارت فپپرا خپپوان‪ ،‬و بپا ایشپان بپپه‬
‫شویة هرچه نیکوتر و بهپتر گفتگپو کپن«؛ امپا ایپن دعپوتگر‬
‫پاک که خداوند قلبش را سرشار از احساسپپات و جپپوش و‬
‫یتواند خودش را کنترل کند‪ ،‬و وقپپتی‬ ‫خروج دینی نموده نم ‌‬
‫یشپپود کپپه‬ ‫هور م ‌‬
‫یکند چنپپان بپپرآن حمل ‌‬‫منکر را مشاهده م ‌‬
‫یبپرد‪ ،‬و ایپن دعپوتگر بپه‬ ‫پرنده بر گوشت چگونه هجپوم م ‌‬
‫یکند که نه تنها نسبت به‬ ‫یاندیشد و فکر نم ‌‬ ‫عواقب کار نم ‌‬
‫او بلکپپه بپپرای او و دیگپپر دعپپوتگران بپپه راه حپپق ایپپن کپپار‬
‫عپپواقب و خیمپپی ممکپپن اسپپت داشپپته باشپپد‪ ،‬زیپپرا حپپق‬
‫دشمنانی دارد و خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬فرقان‪ .[31 :‬یعنی‪» :‬اینگپپونه‬
‫برای هر پیغمبری گروهپپی از بزهکپپاران را دشپپمن سپپاخته‬
‫ایم«‪.‬‬
‫پس دعپپوت هپپر پیپپامبری دشپپمنانی از مجرمیپپن خواهپپد‬
‫داشت‪ .‬بنابراین‪ ،‬دعوتگر قبل از ایپپن کپپه حرکپپت کنپپد لزم‬
‫ههای کار بیاندیشد و امپپور را مقایسپپه نمایپپد‪،‬‬
‫است به نتیج ‌‬
‫﴿‪﴾30‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫زیرا ممکن‬
‫یدهپپد‬‫است در لحظة مشاهدة منکر با کپپاری کپپه انجپپام م ‌‬
‫آتش شور و احساسات خود را فرو نشانده و خاموش کند‪،‬‬
‫اما اگر با آرامپپی و حکمپپت پیپپش بپپرود بپپه زودی در آینپپدة‬
‫نزدیک آتش غیرت دینی او و دیگران خاموش خواهد شد و‬
‫های نه چندان دور موفق‬ ‫ممکن است خیلی هم زود در آیند ‌‬
‫شوند‪.‬‬
‫بنپپابراین‪ ،‬بپپرادران دعپپوتگرم را بپپه اسپپتفاده از حکپپم و‬
‫یداننپپد کپپه‬
‫یکنپپم و آنهپپا م ‌‬‫آرامپپی تشپپویق و برانگیختپپه م ‌‬
‫خداونپپپپپد متعپپپپپال فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬بقره‪ .[269 :‬یعنی‪» :‬حکمت‬
‫یدهپپد‪ ،‬و بپپه‬
‫را به هرکپپس کپپه بخواهپپد و شایسپپته ببینپپد م ‌‬
‫یگمان خیر فراوانپپی بپپدو داده‬ ‫هرکس حکمت داده شود‪ ،‬ب ‌‬
‫شده است«‪.‬‬
‫یداننپپد کپپه خداونپپد فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬ ‫و نیپپز م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬نحپپپپل‪ .[125 :‬یعنپپپپی‪)» :‬ای پیغمپپپپبر!(‬
‫مردمان را با سخنان اسپپتوار و بپپه جپپا و انپپدرزهای نیکپپو و‬
‫زیبا به راه پروردگپارت فپرا خپوان‪ ،‬و بپا ایشپان بپه شپیوة‬
‫هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو کن«‪.‬‬
‫لهای زیادی در این مورد از رهنمودهای پیپپامبر‬ ‫و نیز مثا ‌‬
‫یهپپا و برتریپپن و اندیشپپمندترین دعپپوتگر را‬ ‫‪ ‬معلپپم خوب ‌‬
‫یتوان ذکر کرد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگپپوییم‬ ‫و وقتی که ما با الهام از رهنمودهای شپپریعت م ‌‬
‫که دعپپوتگر بایپد علپپم صپپحیح و اسپپتوار براسپاس کتپاب و‬
‫سنت پیامبر ‪ ‬را توشه راه خویش بگرداند عقپپل سپپالم و‬
‫بدور از آلیش شهوات و شبهات نیز ما را بپپه صپپراحت بپپه‬
‫یتپوانی بپه راه‬ ‫یکنپپد‪ ،‬چپون چگپونه م ‌‬ ‫همین امر هپپدایت م ‌‬
‫خدای عزوجل دعوت دهی در حالی که تو راهپپی را کپپه بپپه‬
‫یدانپپی‪،‬‬‫یشناسی و شپپریعت الهپپی را نم ‌‬ ‫یرساند نم ‌‬ ‫خدا م ‌‬
‫یتوانی دعوتگر باشی؟!‬ ‫پس چگونه تو با این وضعیت م ‌‬
‫اگر انسان علم نداشته باشد‪ ،‬بهتر این است که نخسپپت‬
‫علپپم بیپپاموزد و پپپس از آن مپپردم را دعپپوت بدهپپد‪ ،‬شپپاید‬
‫کسی بگوید‪ :‬آیا گفتة شما با سپپخن پیپپامبر ‪ ‬کپپه فرمپپود‪:‬‬
‫ة« »از من به مردم تبلیپپغ کنیپپد‪ ،‬اگپپر‬ ‫ول َ ْ‬
‫و آي َ ً‬ ‫عّني َ‬ ‫غوا َ‬‫»ب َل ّ ُ‬
‫﴿‪﴾31‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یک آیه هپپم‬
‫یکنیپپم و بپپه مپپردم‬
‫باشد« پس لزم است آنچه مپپا تبلیپپغ م ‌‬
‫یرسپپانیم از پیپپامبر ‪ ‬صپپادر شپپده باشپپد‪ ،‬بلکپپه مپپا‬ ‫م ‌‬
‫یگوییم‪ :‬دعوتگر نیازمند علپم و دانپش اسپت هپدف ایپن‬ ‫م ‌‬
‫ً‬
‫نیست که ما بگوییم‪ :‬حتم پا بایپپد مرحلپپة بزرگپپی در علپپم و‬
‫یگوییم‪ :‬دعوت ندهپپد بپپه‬ ‫دانش طی کرده باشد‪ ،‬بلکه ما م ‌‬
‫یدانپپد سپپخن‬ ‫یداند و در مورد آنچه که نم ‌‬ ‫جز به آنچه که م ‌‬
‫نگوید‪.‬‬
‫﴿‪﴾32‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫سوم‪ :‬فهم‬
‫از امور مهم در این بیداری مبارک‪ ،‬قضیة مهم است؛‬
‫یعنی‪ :‬فهمیدن مقصد و مراد خدا و پیامبرش ‪ :‬زیرا‬
‫بسیاری از مردم علم فرا گرفته اند‪ ،‬اما از فهمیدن‬
‫ظکردن کتاب خدا و احادیثی که‬ ‫محروم مانده اند‪ ،‬حف ‌‬
‫میسر است بدون درک مفهوم آن کافی نیست‪ ،‬و باید‬
‫هدف و منظور خدا و پیامبرش ‪ ‬را فهمید‪ ،‬به راستی چه‬
‫نقصان بزرگی است که گروهی از نصوص قرآن و سنت‬
‫برخلف مراد خدا و پیامبر مطالبی استدلل کرده اند که‬
‫بر اثر آن گمراهی به وجود آمده است‪.‬‬
‫یخواهم به نکتة مهمی اشاره کنم و آن این که‬ ‫و اینجا م ‌‬
‫اشتباه بر اثر فهمیدن نادرست گاهی از اشتباه بر اثر جهل‬
‫و نادانی خطرناکتر خواهد بود؛ زیرا جاهلی که بر اثر جهل‬
‫یشود بالخره‬ ‫و نادانی خودش مرتکب جهل و اشتباه م ‌‬
‫یآموزد‪ ،‬اما کسی‬ ‫یرود علم م ‌‬ ‫یداند که جاهل است و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫که اشتباه فهمیده است او پیش خودش معتقد است که او‬
‫یداند و معتقد است که منظور و مراد خدا و پیامبرش‬ ‫م ‌‬
‫یکنم تا اهمیت‬
‫همین است‪ ،‬مثالهایی برایتان بیان م ‌‬
‫فهمیدن درست برای ما روشن شود‪.‬‬
‫مثال اول‪ :‬خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬انبیاء‪ .[79 -78 :‬یعنی‪» :‬و )یاد کن( داود و سلیمان‬
‫را هنگامی که در بارة کشتزاری که گوسپپفندان مردمپپانی‪،‬‬
‫شپپبانگاهان در آن چریپپده و تبپپاهش کپپرده بودنپپد‪ ،‬داوری‬
‫یکردند و ما شاهد داوری آنان بودیم‪) ،‬هرکدام از این دو‬ ‫م ‌‬
‫راه پیشنهادی‪ ،‬دادگرانپپه بپپود ولپپی مپپا بهپپترین راه حپپل در‬
‫مسئله( قضاوت را به سلیمان فهماندیم و بپپه هریپپک از آن‬
‫هها و پرنپپدگان را در ذکپپر‬ ‫دو داوری و دانش آموختیم‪ ،‬و کو ‌‬
‫و تسپپپبیح بپپپا داود همپپپراه سپپپاختیم و مپپپا )ایپپپن کپپپار را(‬
‫یکردیپپم‪) .‬و انجپپام چنیپپن کارهپپایی در برابپپر قپپدرت مپپا‬ ‫م ‌‬
‫چیزی نیسپپت(« خداونپپد در ایپپن قضپپیه بپپه علپپت فهمیپپدن‬
‫﴿‪﴾33‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫درسپپپپپپت‬
‫سلیمان را بر داود برتر دانسته است‪﴿ ،‬‬
‫‪» ﴾ ‬قضاوت را بپپه سپپلیمان‬
‫فهماندیم« اما نقصی در علم داود نیست‪ ،‬زیرا فرمود‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪» ﴾‬و بپپه هریپپک از آن دو داوری و دانپپش‬
‫آموختیم«‪.‬‬
‫ببینید که خداوند متعال وقتی امتیاز سلیمان در فهمیدن‬
‫را بیان کرد برای داود ویژگی دیگری ذکر نمود و فرمود‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ﴾ ‬یعنی‪» :‬و کو ‌‬
‫هها و‬
‫پرندگان را در ذکر و تسبیح با داود همراه ساختیم«‪.‬‬
‫تا برابری و تعادل هردو را بیان دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬خداوند‬
‫بیان داشت که هردو در داشتن علم و قضاوت مشترک‬
‫اند‪ ،‬سپس ویژگی و امتیاز هریک را برشمرد‪ ،‬این قضیه به‬
‫یگوید که‪ :‬فهمیدن خیلی اهمیت دارد و علم به تنهایی‬ ‫ما م ‌‬
‫کافی نیست‪.‬‬
‫مثال دوم‪ :‬اگر دو ظرف پیش تو باشد که در یکپپی آب‬
‫گپپرم و در یکپپی آب یپپخ و سپپرد باشپپد و فصپپل هپپم فصپپل‬
‫یخواهد از جنپپابت غسپپل نمایپپد و‬ ‫زمستان باشد و مردی م ‌‬
‫لکردن‬ ‫فردی بگوید‪ :‬بهتر است که از آب سپپرد بپپرای غس پ ‌‬
‫اسپپتفاده کنپی چپون غسپپل بپپا آب سپپرد مپپوجب سپختی و‬
‫َ َ‬
‫م‬‫مشپپقت اسپپت و پیپپامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪» :‬أل َ أدُل ّك ُس ْ‬
‫ت؟‬ ‫جا ِ‬ ‫ه السسدَّر َ‬ ‫ع بِ ِ‬‫ف ُ‬‫وي َْر َ‬ ‫خ َ‬
‫طاَيا َ‬ ‫ه ال ْ َ‬ ‫حو الل ّ ُ‬
‫ه بِ ِ‬ ‫م ُ‬‫ما ي َ ْ‬ ‫عَلى َ‬ ‫َ‬
‫ء‬
‫ضسسو ِ‬ ‫و ُ‬ ‫غ ال ْ ُ‬
‫س سَبا ُ‬‫ل‪ :‬إ ِ ْ‬‫قسسا َ‬ ‫ه‪َ .‬‬‫ل الل ّس ِ‬ ‫سو َ‬ ‫قاُلوا‪ :‬ب ََلى‪َ ،‬يا َر ُ‬ ‫َ‬
‫م َ‬ ‫عَلى ال ْ َ‬
‫)‪(1‬‬
‫ه« ‪ .‬یعنی‪» :‬آیا شما را به چیزی که خداوند‬ ‫ر ِ‬‫كا ِ‬ ‫َ‬
‫ینمایپپد و درجپات را بلنپد‬ ‫بپپه وسپپیلة آن گناهپان را محپپو م ‌‬
‫یبرد راهنمایی نکنم؟ گفتند‪ :‬بله ای پیامبر خپپدا‪ ،‬فرمپپود‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫یها )همچپپون سپپرما و گرمپپای‬ ‫مکردن وضپپوء بپپر سپپخت ‌‬ ‫تما ‌‬
‫زیاد(«‪.‬‬
‫یعنی کامل وضوگرفتن در ایام سردی‪ ،‬سپپپس وقپپتی بپپا‬
‫آب سرد‪ ،‬کامل وضو بگیری بهتر از این است کپپه بپپا تپپوجه‬
‫به موسم با آب گرم وضو بگیری‪ ،‬و این مپپرد فتپپوا داد کپپه‬
‫استفاده از آب سرد بهتر است و از حپپدیث فپپوق اسپپتدلل‬
‫نمود‪.‬‬
‫نگاه کنید آیا اشتباه در علم است یا در فهمیدن؟!‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابوهریره ‪ ( (41 – 251‬کتاب الطهاره باب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(14‬‬
‫﴿‪﴾34‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پرواضپپپپپح‬
‫است که اشتباه در فهمیدن است!!‬
‫یگویپپپد‪» :‬کامپپپل وضپپپوگرفتن بپپپر‬ ‫زیپپپرا پیپپپامبر ‪ ‬م ‌‬
‫یها« اما نفرموده کپپه بپپرای وضپپوگرفتن آب سپپرد را‬ ‫سخت ‌‬
‫اختیار کنید‪.‬‬
‫و هردو جمله باهم فرق دارند و اگر تعبیر دوم در حدیث‬
‫یگفتیم‪ :‬بله از آب استفاده کن‪ .‬اما فرمپپود‪:‬‬ ‫آمده بود ما م ‌‬
‫یها یعنی سردی آب انسان را از‬ ‫کامل وضوگرفتن بر سخت ‌‬
‫یگپپوییم‪ :‬آیپا خداونپپد‬‫کامل وضوگرفتن منع نکنپپد‪ ،‬سپپس م ‌‬
‫یخواهپپد بپپر آنهپپا‬‫یخواهد بپپر بنپپدگانش آسپپانی کنپپد یپپا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ییابیم که ﴿‪‬‬ ‫سختی نماید؟ پاسخ را در این گفتة الهی م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾  ‬بقپپپره‪.[185 :‬‬
‫یخواهپپد و خواهپپان‬ ‫یعنپپی‪» :‬خداونپپد آسپپایش شپپما را م ‌‬
‫مشقت شما نیست«‪.‬‬
‫)‪(1‬‬
‫س سٌر«‬‫ن يُ ْ‬
‫دي َ‬ ‫و نیز پیپپامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪» :‬إ ِ ّ‬
‫ن ال ّ‬
‫یعنی‪ :‬همانا دین آسان است‪ .‬بنابراین‪ ،‬بپپه جوانپپان بیپپداری‬
‫یگویم‪ :‬قضیة فهم‪ ،‬قضیة مهمی است‪ ،‬مپپا بایپپد‬ ‫اسلمی م ‌‬
‫بفهمیم که خداوند از بندگانش چپپه خواسپپته اسپپت؟ آیپپا از‬
‫یخواهد که از ادای عبادات‪ ،‬خودشان را بپپه مشپپقت‬ ‫آنها م ‌‬
‫بیاندازند یا از آنها خواسته که بر خود آسان بگیرند؟ شپپکی‬
‫یخواهپپد‬ ‫یخواهد با ما آسانی کنپپد و نم ‌‬ ‫نیست که خداوند م ‌‬
‫بر ما سختی روا دارد‪.‬‬

‫)(‪ -‬بخپپاری‪ ،‬قسپپمتی از حپپدیث شپپماره )‪ (39‬الفتپپح )‪(116 / 1‬‬ ‫‪1‬‬

‫کتاب الیمان باب )‪ (29‬به روایت ابوهریره ‪.‬‬


‫﴿‪﴾35‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫چهارم‪ :‬حکمت‬
‫و یکی از اموری که بسیار مهم است مسئلة حکمپپت در‬
‫دعوت بپپه راه خپپدا اسپپت‪ ،‬و بپپویژه مخپپاطب مپپن جوانپپان‬
‫بیداری اسلمی هستند‪ .‬چون حکمت را با اهل حکمت بایپپد‬
‫در میان گذاشت‪ ،‬دعپوت بپه راه خپدا بایپد بپاحکمت و پنپد‬
‫نیکو و سپس با عمل بازدارنده از ظلم ظالم انجام خواهپپد‬
‫گرفت‪ ،‬پس مراتب در دعوت چهارتا هستند‪ ،‬خداوند متعال‬
‫فرموده است‪   ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نحپپپپپپل‪ .[125 :‬یعنپپپپپپی‪)» :‬ای‬
‫پیغمبر!( مردمان را بپپا سپپخنان اسپپتوار و بجپپا و انپپدرزهای‬
‫نیکو و زیبا بپپه راه پروردگپپارت فپپرا خپپوان و بپا ایشپان بپپه‬
‫شیوة هرچه نیکوتر و بهتر جدال کن«‪.‬‬
‫و خداونپپپپپپد متعپپپپپپال فرمپپپپپپوده اسپپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬عنکبپپپوت‪ .[46 :‬یعنپپپی‪:‬‬
‫»با اهل کتاب )یعنی‪ :‬با یهود و نصپپارا( جپپز بپپه روشپپی کپپه‬
‫متر و آرامتر و قبپپول نزدیکپپتر( بحپپث و جپپدال‬ ‫نیکوتر )و نر ‌‬
‫مکن‪ ،‬مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند«‪.‬‬
‫مکپپاری و هرکپپاری را بپپه جپپایش‬ ‫حکمپپت یعنپپی محک ‌‬
‫قراردادن و هرچیزی را به جایش گذاشپپتن اسپپت‪ ،‬حکمپپت‬
‫این نیست که شتاب کنپپی و از مپپردم بخپپواهی کپپه در یپپک‬
‫یبرند بیرون آمده‬ ‫صبح و شام از حالتی که در آن به سر م ‌‬
‫و حالتشان تبدیل به حالت اصپپحاب شپپود‪ ،‬هرکسپپی چنیپپن‬
‫چیزی بخواهد نادان و دور از حکمپپت اسپپت‪ .‬زیپپرا حکمپپت‬
‫یپپپذیرد و محمپپد پیپپامبر خپپدا ‪‬‬‫الهپپی چنیپپن چیپپزی را نم ‌‬
‫یشد احکام شریعت به تدریپپج‬ ‫کسی که قرآن بر او نازل م ‌‬
‫یشد تا این که در وجود مپپردم جپپای‬ ‫و کم کم بر او نازل م ‌‬
‫گرفت و کامل شد‪.‬‬
‫نماز سه سال قبل از هجرت یا یک و نیم سال قبل و یپپا‬
‫پنج سال برحسب اختلف علمپپاء در ایپپن مپپورد در معپپراج‬
‫فرض شد‪ ،‬اما در ابتپپدای فرضپپیت بپپه صپپورتی کپپه امپپروز‬
‫فرض هست فرض نبود‪ ،‬در ابتدا دو رکعت برای ظهر و دو‬
‫رکعت در عصر و دو رکعت در عشاء و دو رکعپپت در صپپبح‬
‫و نماز مغرب سه رکعت بود تا وتر روز قرار گیپپرد‪ .‬بعپپد از‬
‫هجرت و بعد از این که پیامبر ‪ ‬سپپیزده سپپال را در مکپپه‬
‫﴿‪﴾36‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫گذارنپپپپپده‬
‫بود به نمپپاز حپالت اقپپامت افپپزوده شپپد و ظهپپر و عصپپر و‬
‫عشاء چهار رکعت گردید و نمپپاز صپپبح همچنپپان دو رکعپپت‬
‫یشپپود‪ ،‬و‬ ‫باقی ماند‪ ،‬زیرا قراءت در نماز صپپبح طپپولنی م ‌‬
‫نماز مغرب چون وتر روز است همچنان سپپه رکعپپت بپپاقی‬
‫ماند‪.‬‬
‫زکات در سال دوم هجری فرض گردید و یپپا ایپپن کپپه در‬
‫مکه فرض شد‪ ،‬اما مقدار نصاب و مقدار ادا معیپپن نبپپود و‬
‫عآوری زکات را بپپه جپپز در سپپال نهپپم‬ ‫پیامبر ‪ ‬عاملین جم ‌‬
‫هجری قبل ً نفرستاده بود پس زکات سپپه مرحلپپه را پشپپت‬
‫سر گذرانده است‪:‬‬
‫مرحلسسة اول‪ :‬در مکپپه ﴿‪ ‬‬
‫‪] ﴾ ‬انعپپام‪ .[141 :‬یعنپپی‪ :‬و‬ ‫‪‬‬
‫به هنگام رسیدن و چیدن و دروکردن ببخشید و زکات لزم‬
‫آنها را بدهید که در این آیه خداوند مقداری را که زکپپات در‬
‫یشپپود و مقپپدار زکپپات را بیپپان نکپپرده بلکپپه‬ ‫آن واجپپب م ‌‬
‫مسئله را محول به مردم نموده است‪.‬‬
‫بهای زکپپات‬ ‫مرحلسسة دوم‪ :‬در سپپال دوم هجپپری نصپپا ‌‬
‫مشخص گردید‪.‬‬
‫مرحلة سوم‪ :‬و در سال نهم هجری پیامبر ‪ ‬عپپاملین‬
‫عآوری زکات را پیش دامداران و باغداران برای گرفتپپن‬ ‫جم ‌‬
‫یفرستاد‪.‬‬ ‫زکات م ‌‬
‫تکردن حپپالت مپپردم در قانونگپپذاری و‬ ‫پپپس بپپه رعپپای ‌‬
‫شریعت الهی فکر کنید که خداوند بهترین حاکمان است‪.‬‬
‫و همچنین در مپورد روزه بپر مپا پوشپیده نیسپت کپه در‬
‫نهایی آمده است‪ ،‬در ابتدا‬ ‫مشروعیت آن تحولت و دگرگو ‌‬
‫روزه اینگونه بود که هرکس اختیار داشپت کپه روزه بگیپرد‬
‫هگرفتپپن‬‫هاش طعام بدهپپد‪ ،‬و پپپس از آن روز ‌‬ ‫یا به جای روز ‌‬
‫مدادن مخصپپوص کسپپانی بپپود کپپه‬ ‫لزم شپپد‪ ،‬امپپا طعپپا ‌‬
‫یتوانستند به طور مستقیم روزه بگیرند‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یورزد که جهپپان در یپپک‬ ‫باید بگویم که‪ :‬حکمت‪ ،‬امتناع م ‌‬
‫فپپس طپپولنی داشپپت )صپپبر‬ ‫صبح و شام تغییر یابد و باید ن َ َ‬
‫یدهی امروز به‬ ‫داشته باشد(‪ ،‬از برادرت که او را دعوت م ‌‬
‫هراندازه که حق را پذیرفته قبول کن و همچنان رفته رفته‬
‫او را دعوت بپده تپا کامپل او را از باطپپل بیپرون بیپاوری و‬
‫نباید مردم از دیدگاه تو یکسان باشند‪ ،‬زیرا جاهپپل و معانپپد‬
‫لهایی از‬ ‫یکنند که شاید مناسب باشد مثا ‌‬ ‫با یکدیگر فرق م ‌‬
‫دعوت پیامبر ‪ ‬را ذکر کنم‪:‬‬
‫﴿‪﴾37‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مثسسسسسسسال‬
‫اول‪ :‬موضع پیسسامبر ) ‪ (‬در برابسسر اعرابسسی کسسه در‬
‫مسجد ادرار کرد‪:‬‬
‫از انس ابن مالک ‪ ‬روایت است‪» :‬در حالی کپپه مپپا بپپا‬
‫پیپپامبر ‪ ‬در مسپپجد نشسپپته بپپودیم کپپه ناگهپپان مپپرد‬
‫هنشینی آمد و در مسجد ادرار کرد اصحاب پیامبر‪ ‬به‬ ‫بادی ‌‬
‫یگویپپد‪ :‬پیپپامبر ‪ ‬فرمپپود‪ :‬او را‬ ‫او گفتنپپد‪ :‬نکپپن! نکپپن! م ‌‬
‫بگذارید ادرارش را قطع نکنید‪ ،‬و اصحاب او را گذاشتند تپپا‬
‫این که او ادرار کرد‪ ،‬پس از آن پیپپامبر ‪ ‬او را خواسپپت و‬
‫فرمود‪ :‬این مسپپاجد بپپرای کارهپپایی چپپون ادرار و آلپپودگی‬
‫مناسب نیسپپتند‪ ،‬بلکپپه مسپپاجد فقپپط بپپرای نمازخوانپپدن و‬
‫یگویپپد‪ :‬سپپپس‬ ‫یباشند‪ ،‬و انس م ‌‬ ‫تلوت قرآن و ذکر خدا م ‌‬
‫پیامبر ‪ ‬فردی را دستور داد یک دلپپو آب آورد و آب را بپپه‬
‫محل ادرار پاشید«)‪.(1‬‬
‫از ابوهریره ‪ ‬روایت است که »ما و پیامبر ‪ ‬به نمپپاز‬
‫هنشینی در حالی که در نماز بپپود‪ ،‬گفپپت‪ :‬بپار‬ ‫ایستادیم‪ ،‬بادی ‌‬
‫خدایا بر من و محمد رحم بفرمپا‪ ،‬و برکسپی دیگپر جپز مپا‬
‫رحپپم نکپپن‪ ،‬وقپپتی پیپپامبر ‪ ‬نمپپاز را تمپپام کپپرده بپپه آن‬
‫های را تنپپگ‬ ‫هنشپپین فرمپپود‪ :‬تپپو چیپپز وسپپیع و گسپپترد ‌‬ ‫بادی ‌‬
‫)‪(2‬‬
‫کردی‪ ،‬منظورش رحمت الهی بود« ‪.‬‬
‫یگویپپد‪» :‬مپپردی‬ ‫و از ابپپوهریره س روایپپت اسپپت کپپه م ‌‬
‫هنشین وارد مسجد شد و دو رکعت نماز خواند‪ ،‬و پپپس‬ ‫بادی ‌‬
‫از آن گفت‪ :‬بار خدایا بر من و محمد رحم بکن‪ ،‬و بر کسی‬
‫دیگر رحم نکن!! پیامبر ‪ ‬سرش را به طرف او برگردانپپد‬
‫های را تنپگ کپردی‪ ،‬سپپس دیپری‬ ‫و فرمود‪ :‬تو چیز گسپترد ‌‬
‫هنشین در مسجد ادرار کرد‪ ،‬مردم شتابان بپپه‬ ‫نپایید که بادی ‌‬
‫نگیر‬ ‫سوی او برخاستند پیامبر ‪ ‬به مردم گفت‪ :‬شما آسا ‌‬
‫تگیر برانگیختپپه نشپپده ایپپد‪،‬‬ ‫برانگیخته شده اید و شما سخ ‌‬
‫یک دلو آب بر محل ادرارش بپاشید یپپا فرمپپود‪ :‬یپپک سپپجل‬
‫)که هم به معنی دلو است( آب بر آن بریزید«)‪.(3‬‬
‫یگوید‪» :‬اعرابی بعپپد از ایپپن کپپه در‬ ‫و در روایتی دیگر م ‌‬
‫یگفت‪ :‬پدر و مادرم فدای پیپپامبر ‪‬‬ ‫دین آگاهی پیدا کرد م ‌‬

‫)(‪ -‬مسلم شماره )‪ (285 – 100‬کتاب الطهارة باب )‪.(30‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ (6010‬الفتح )‪ ،(452 / 10‬کتپپاب الدب‪،‬‬ ‫‪2‬‬

‫باب )‪.(27‬‬
‫)(‪ -‬ترمذی شماره )‪ (148‬کتپپاب الطهپپارة بپپاب )‪ (112‬و ترمپپذی‬ ‫‪3‬‬

‫گفته است‪ :‬این حدیث حسن و صحیح است‪ ،‬احمپپد در مسپپند بپپه‬
‫ترتیب و احمد شاکر شماره )‪ (244 / 12 – 7254‬و احمد شاکر‬
‫گفته است که‪ :‬سندش صحیح است‪.‬‬
‫﴿‪﴾38‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫باد‪ ،‬او بلنپپد‬
‫شد نه به من ناسزا گفت و نه مرا سرزنش کرد و نپپه مپپرا‬
‫زد«)‪.(1‬‬
‫تها در مپپورد حکمپی کپه پیپامبر ‪‬‬ ‫بعد از بیان این روای ‌‬
‫یگویید؟!‬ ‫هنشین به کار گرفته چه م ‌‬ ‫در رفتار با بادی ‌‬
‫به نظر مپپن اگپپر فپپردی بیایپپد و در مسپپجدی از مسپپاجد‬
‫ادرار کند‪ ،‬مپپردم همپپه بپپه سپپوی او خواهنپپد رفپپت و بپپه او‬
‫یکشی؟! از خدا بترس‪ .....‬اما این‬ ‫یگویند‪ :‬آیا خجالت نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫کار اشتباه است‪.‬‬
‫یکنیم که مؤمنی که بپپه خپپدا و قیپپامت ایمپپان‬ ‫ما فکر نم ‌‬
‫دارد بیاید و در مسجد ادرار کند‪ ،‬مگر این که بر اثر نپپادانی‬
‫دست به چنین کاری بزند‪ ،‬و نادانی حالت خاص خپپودش را‬
‫هنشین جاهل بود‪ ،‬زیپپرا او از صپپحرا‬ ‫دارد‪ ،‬و بدون شک بادی ‌‬
‫یدانست که احترام مساجد واجب است‪ ،‬اما‬ ‫آمده بود و نم ‌‬
‫با حکمت‪ ،‬این اعرابی یاد گرفت و به وظیفپپة خپپود نسپپبت‬
‫به مساجد آگاه شد‪ .‬و اگر آن فرد اعرابی ادرارش را نیمپپه‬
‫یگذاشپپت و همپپانگونه کپپه اصپپحاب او را بازداشپپته‬ ‫تمام م ‌‬
‫یآمد؟ امپپور ذیپپل ممکپپن بپپود‬ ‫یشد چه پیش م ‌‬ ‫بودند بلند م ‌‬
‫پیش بیایند‪:‬‬
‫مماندن ادرار ممکپپن بپپود بپپه‬ ‫عشدن و نیمه تما ‌‬ ‫)‪ (1‬با قط ‌‬
‫سلمتی او ضرری وارد شود‪.‬‬
‫یشپپپپدند و اگپپپپر‬ ‫)‪ (2‬لباسپپپپهایش بپپپپا ادرار آلپپپپوده م ‌‬
‫یکپپرد‬‫سهایش را برای پرهیز از آلودگی به ادرار بلند م ‌‬ ‫لبا ‌‬
‫یشپپد و همچنیپپن ممکپپن بپپود مسپپجد‬ ‫عپپورت او نمایپپان م ‌‬
‫بیشتر آلوده شود‪ ،‬پس ای دعوتگر به راه خدا‪ ،‬آثار نیکویی‬
‫حکمت را ببین و در آن بیاندیش‪.‬‬

‫مثال دوم‪ :‬موضع پیامبر ) ‪ (‬در برابر معاویه بسسن‬


‫حکم سلمی ) ‪:(‬‬
‫از معاویه ابن حکم سلمی ‪ ‬روایت است که گفپپت‪ :‬در‬
‫یخواندم‪ ،‬مپپردی عطسپپه زد و‬ ‫حالی که با پیامبر ‪ ‬نماز م ‌‬
‫من گفتم‪ :‬یرحمک الله‪ ،‬مردم به مپپن خشپپک دوختنپپد‪ ،‬مپپن‬
‫هپپم گفتپپم‪ :‬مپپادرم بپپه عزایپپم بنشپپیند‪ ،‬چپپرا بپپه مپپن نگپپاه‬
‫نهای خپپود‬ ‫تهایشان بر را ‌‬ ‫یکنید؟ آنها شروع به زدن دس ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخواهند مرا سپپاکت کننپپد‪ ،‬مپن سپپاکت‬ ‫نمودند دیدم آنها م ‌‬
‫)(‪ -‬مسند به ترتیب احمد شاکر شماره ) ‪،(134 / 20 – 10540‬‬ ‫‪1‬‬

‫احمد شاکر سند آن را صحیح قرار داده است‪.‬‬


‫﴿‪﴾39‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫شپپپپپپپپدم‪،‬‬
‫پیامبر ‪ ‬وقتی نماز را تمام کرد‪ ،‬پدر و مادرم فپپدایش بپپاد‬
‫هام‪،‬‬ ‫نه قبپپل از او و نپپه بعپپد از او‪ ،‬معلمپپی بهپپتر از او ندیپپد ‌‬
‫سوگند به خدا نه بر من پرخاش کرد نه مرا زد و نه به من‬
‫ناسپپزا گفپپت‪ ،‬فرمپپود‪ :‬نمپپاز بپپرای سپپخن مپپردم مناسپپب‬
‫نیسپت‪ ،‬بلکپه نمپاز یعنپی فقپط تسپبیح و تکپبیر و خوانپدن‬
‫قرآن«)‪.(1‬‬
‫در اینجا به یک فایپپده فقهپپی از ایپپن حپپدیث دسپپت پیپپدا‬
‫یشپپود کپپه‬ ‫یکنیم آن این است که از این حپپدیث ثپپابت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اگر کسی در نماز به نادانی یا به فراموشپپی سپپخنی گفپپت‬
‫نمازش صحیح اسپپت‪ ،‬بپپه طپپور مثپپال اگپپر کسپپی در حپپال‬
‫خواندن نماز بود و دیگری آمد و به او گفت‪ :‬کلید خانه کجا‬
‫یخواهم بیرون بروم؟!‬ ‫است من م ‌‬
‫فردی که در حالت نماز بود‪ ،‬گفت‪ :‬کلید روی پنجره اتاق‬
‫است اما به فراموشی این سخن را گفت آیا نمازش باطل‬
‫یشود یا نه؟! اگر به فراوشی گفتپپه باشپپد نمپپاز درسپپت‬ ‫م ‌‬
‫اسپپت‪ ،‬خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬بقره‪ .[286 :‬یعنی‪» :‬پروردگارا اگر مپپا‬
‫فراموش کردیم یا به خطا رفتیم ما را مگیر«‪.‬‬

‫تسسوجه‪ :‬از خلل مثپپال اول و دوم دو فایپپده بپپرای مپپا‬


‫یشود‪:‬‬ ‫حاصل م ‌‬
‫)‪ (1‬استفاده از نرمی در برخورد بپپا جاهپپل‪ ،‬زیپپرا جاهپپل‬
‫یشپپود‬ ‫معپپذور اسپپت و وقپپتی او را تعلیپپم بپپدهی قپپانع م ‌‬
‫برخلف معاند و معارض‪.‬‬
‫یدرنپپگ‬ ‫)‪ (2‬هرگاه انسان به نجاستی آلپپوده شپپد‪ ،‬بایپپد ب ‌‬
‫هنشینی ادرارش‬ ‫برای تمیزکردن آن بشتابد‪ ،‬زیرا وقتی بادی ‌‬
‫را تمام کپپرد‪ ،‬پیپپامبر ‪ ‬دسپپتور داد یپپک دلپپو آب بپپر محپپل‬
‫ادرار ریختپپه شپپود و در ایپپن کپپا تپپأخیر نورزیپپد‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫شایسته است که هرگاه بدنت یا لباست یا محل نمازت بپپه‬
‫یدرنپپگ بپپرای تمیزکپپردن آن‬ ‫نجاسپپتی آلپپوده شپپده بایپپد ب ‌‬
‫بشتابی؛ زیرا ممکن است فراموش کنی و با لبپپاس آلپپوده‬
‫یا بدن کثیف و یا بر جای کثیف نماز بخوانی‪.‬‬
‫در حدیثی آمده است که کپپودکی پیپپش پیپپامبر ‪ ‬آورده‬
‫شپپد و ایشپپان ‪ ‬چپپون مهربپپان بپپود‪ ،‬وقپپتی کپپودک را در‬
‫ء«‬‫مسا ٍ‬
‫عا ب ِ َ‬ ‫آغپپوش خپپود گذاشپپت کپپودک ادرار کپپرد‪َ » ،‬‬
‫فسدَ َ‬
‫)(‪ -‬قسمتی از حدیث شماره )‪ (537 – 33‬به روایت مسلم کتاب‬ ‫‪1‬‬

‫المساجد و مواضع الصلوة‪ ،‬باب )‪.(7‬‬


‫﴿‪﴾40‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پیپپپپامبر ‪‬‬
‫ه« یعنی بر محل ادرار بلفاصپپله‬ ‫آب خواست » َ َ‬
‫ه إ ِّيا ُ‬
‫ع ُ‬
‫فأت ْب َ َ‬
‫آب پاشپپید)‪ .(1‬و حپپرف فپپاء کپپه در ایپپن حپپدیث ذکپپر شپپده‬
‫است‪ ،‬بر ترتیب و تعقیب دللت دارد‪ ،‬پپپس بپپر ایپپن دللپپت‬
‫دارد که باید فورا ً و بلفاصله برای رفع نجاسپپت و آلپپودگی‬
‫بشتابیم‪.‬‬
‫مثال سوم‪ :‬موضع پیامبر ) ‪ (‬در برابر مسسردی کسسه‬
‫انگشتر طلیی بدست کرده بود‪:‬‬
‫از عبدالله ابپن عبپاس ب روایپت اسپپت کپه »پیپامبر ‪‬‬
‫مردی را دید که انگشپپتر طلیپپی در دسپپت کپپرده‪ ،‬آن را از‬
‫دستش بیرون کشید و انداخت و فرمود‪ :‬آیپپا یکپپی از شپپما‬
‫یکنپپد‪ ،‬و آن را در دسپپت خپپود‬ ‫به اخگپپری از آتپپش قصپپد م ‌‬
‫یگذارد‪ ،‬بعد از این که پیامبر ‪ ‬رفپپت بپپه آن مپپرد گفتپپه‬ ‫م ‌‬
‫شد‪ :‬انگشترت را بپپردار و از آن اسپپتفاده بکپپن‪ ،‬گفپپت‪ :‬نپپه‬
‫یدارم وقتی پیامبر‪ ‬آن را‬ ‫سوگند به خدا هرگز آن را برنم ‌‬
‫انداخته است«)‪.(2‬‬
‫نگاه کنید که پیامبر ‪ ‬با فپردی کپه مرتکپب گنپاه شپده‬
‫بود‪ ،‬چگونه رفتار کرد‪ ،‬اگر داستان این مپپرد را بپپا داسپپتان‬
‫هنشین و معاویه بن حکم مقایسه کنید خواهیپد دیپد کپه‬ ‫بادی ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫فرق م ‌‬
‫یشود‪ ،‬چون‬ ‫زیرا در این داستان کمی سختی مشاهده م ‌‬
‫پیپپامبر ‪ ‬خپپودش انگشپپتر را از دسپپت آن مپپرد بیپپرون‬
‫کشیده و به او هشدار داد که چیزی کپه تپو در دسپت خپود‬
‫های اخگری از آتش جهنم است‪ .‬بنابراین‪ ،‬باید دانسپپت‬ ‫کرد ‌‬
‫که هر سخنی جایی دارد‪.‬‬
‫مثال چهارم‪ :‬موضع پیامبر ‪ ‬با خانوادة بریره‪:‬‬
‫از عروه روایت است که »عایشه به او گفت‪ :‬بریره کپپه‬
‫با ارباب خودش پیمان بسته بپود کپه کپار کنپد و بپپه تدریپپج‬
‫مبلغی بپردازد تا آزاد شود‪ ،‬پیش من آمپپد و از پپپول کتپپابت‬
‫خود از من کمک خواست و هنوز از مبلغی که باید در برابر‬
‫یپرداخپپت چیپپزی نپپداده بپپود‪ .‬عایشپپه بپپه او‬ ‫آزادی خپپود م ‌‬
‫هات برگرد اگر آنها قبول کردند کپپه مپپن‬ ‫گفت‪ :‬پیش خانواد ‌‬
‫)‪(3‬‬
‫پول کتابت تو را بپردازم به شرط این کپپه مالپپک ولء تپپو‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت عائشه ل شماره )‪ (222‬الفتح )‪،(389 / 1‬‬ ‫‪1‬‬

‫کتاب الوضوء باب )‪.(59‬‬


‫)(‪ -‬بخاری به روایت عائشه ل شماره )‪ (222‬الفتح )‪،(389 / 1‬‬ ‫‪2‬‬

‫کتاب الوضوء باب )‪.(59‬‬


‫های از او‬
‫)(‪ -‬ولء‪ :‬یعنی ارثی که انسان بپپه سپپبب آزادکپپردن بپپرد ‌‬ ‫‪3‬‬

‫یبرد‪.‬‬
‫م ‌‬
‫﴿‪﴾41‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫باشپپم ایپپن‬
‫کار را خواهم کرد‪ ،‬من این جریان را بپپرای پیپپامبر ‪ ‬بیپپان‬
‫کردم )و در روایت دیگری آمده است( این مسئله به گوش‬
‫پیامبر ‪ ‬رسپپید و از مپپن پرسپپید و مپپن او را خپپبر کپپردم‪،‬‬
‫فرمود‪ :‬بریره را آزاد کن به شرط این که ولئش بپپرای تپپو‬
‫یکنپپد‪،‬‬‫باشد‪ ،‬زیرا ولء حق کسی است کپپه بپپرده را آزاد م ‌‬
‫یگوید‪ :‬پیامبر‪ ‬در میان مردم برخاست و بعد از‬ ‫عائشه م ‌‬
‫حمد و ستایش خدا فرمود‪ :‬چه شده بعضی از مردم را کپپه‬
‫یگذارند که در کتپپاب خپپدا وجپپود‬ ‫طهایی م ‌‬ ‫در معاملت شر ‌‬
‫ندارد هر شرطی که در کتاب خدا وجود ندارد‪ ،‬باطل است‬
‫گرچپه صپدبار شپرط شپود‪ ،‬زیپرا حکپم الهپی سپزاوارتر و‬
‫متر است و همانا ولء حق کسی است که‬ ‫شرط الهی محک ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫یکند« ‪.‬‬ ‫برده را آزاد م ‌‬
‫شاهد در ایپپن‪ ،‬انکپپار صپپحیح و رسپپای پیپپامبر اسپپت کپپه‬
‫فرمود‪» :‬چپپه شپپده بعضپپی از مپپردم را«‪ .‬و اینگپپونه روش‬
‫هداشتن راز آنهپپا باشپپد و‬ ‫احتمال دارد به خاطر پوشیده نگا ‌‬
‫احتمال دارد که به خاطر شدت باشپپد‪ ،‬گویپپا آنهپپا در جپپایی‬
‫نیستند که بتوان آنها را نام برد گرچپپه احتمپال منظپپور اول‬
‫یرود و پیامبر ‪ ‬از باب ستر و پوشپپیدن عیپپب از‬ ‫بیشتر م ‌‬
‫یها و غیپپره‬ ‫آنها نام نبرد‪ ،‬زیرا مناسپپب نیسپپت در سپپخنران ‌‬
‫کسی را نام برد‪ ،‬زیرا اگر گفته شود فلنپپی چنیپپن و چنپپان‬
‫گفته است آن شخص در میان مردم رسوا خواهد شد‪.‬‬
‫یآید این است کپپه‪،‬‬ ‫و مطلبی دیگر که در این حدیث برم ‌‬
‫یگذارند که در کتپپاب خپپدا‬ ‫طهایی م ‌‬‫پیامبر ‪ ‬فرمود‪» :‬شر ‌‬
‫وجود ندارد؛ پس هر شرطی که در کتاب خدا وجود نداشته‬
‫باشد باطل است گرچه صدبار شرط شود«‪.‬‬
‫پپپس هپر شپرطی کپه در کتپاب خپپدا و سپپنت پیپپامبر ‪‬‬
‫وجود نداشته باشد‪ ،‬شپپرطی باطپپل و مپپردود بپپه صپپاحبش‬
‫بازگردانده شود‪.‬‬
‫پس شما در مورد قوانینی که مخالف بپپا شپپریعت الهپپی‬
‫یگویید؟!!‬ ‫است چه م ‌‬
‫آیا قوانین باطل اند یا نه؟!‬
‫بله این قوانین هرکسی آن را وضع کند باطپپل هسپپتند و‬
‫باید آن را ترک کرده و باری هیچکسی جایز نیسپپت کپپه بپپه‬
‫آن تمسک جوید‪.‬‬
‫پس هر شرطی که در کتاب خدا نیست‪ ،‬گرچه صپپد بپپار‬
‫شرط شود حکم و قضای الهی سزاوارتر است یعنی آنچپپه‬
‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ (2562‬الفتح )‪ (190 / 5‬کتپپاب المکپپاتب‬ ‫‪1‬‬

‫باب )‪ (4‬و مسلم به شماره )‪ (1540 – 5‬کتاب العتق باب )‪.(2‬‬


‫﴿‪﴾42‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خداونپپد بپپه‬
‫عنوان حکم الهی آن را شپپرع و قپپانون قپپرار داده از دیگپپر‬
‫قوانین سزاوارتر است‪ ،‬خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪] ﴾‬یونس‪ .[35 :‬یعنی‪» :‬آیا آنکپپس‬
‫‪   ‬‬
‫یدهد سزاوارتر است کپپه پیپپروی‬ ‫که راه راست را نشان م ‌‬
‫شپپود )و انسپپان بپپه فرمپپان او رود( یپپا کسپپی کپپه راهپپی‬
‫ینماید و بلکه باید خودش راهنمپپایی گپپردد )و راه بپپرده‬ ‫نم ‌‬
‫یشود؟ )که چراغ عقل از کفتان بپپدر‬ ‫شود(؟ شما را چه م ‌‬
‫یرویپپد(؟ ایپپن چپپه حکمپپتی‬
‫یرود؟ به دنبال چپپه چیپپزی م ‌‬‫م ‌‬
‫یکنید«‪.‬‬‫است که م ‌‬
‫یشود؟‬‫آیا در این جریان کمی سختی مشاهده نم ‌‬
‫بعضی از علماء گفته اند‪ :‬به خاطر این است کپپه پیپپامبر‬
‫‪ ‬از قبل گفته بود که‪ :‬ولء از کسی است کپپه بنپپده آن را‬
‫یکند و هنگامی کپپه آنهپپا بپپرخلف دسپپتور پیپپامبر ‪‬‬‫آزاد م ‌‬
‫ولء را برای خود شرط نمودند‪ .‬بنابراین‪ ،‬خطاب پیپپامبر ‪‬‬
‫به آنها شدید و سخت بود‪.‬‬

‫مثال پنجم‪ :‬موضع پیامبر ‪ ‬در برابر مردی که در‬


‫روز رمضان با زنش آمیزش کرده بود‪:‬‬
‫از ابوهریره ‪ ‬روایپپت اسپپت کپپه گفپپت‪» :‬بپپا پیپپامبر ‪‬‬
‫نشسته بودیم که ناگهان مردی پیش پیامبر آمپپده و گفپپت‪:‬‬
‫هلک شپپدم ای پیپپامبر خپپدا! پیپپامبر ‪ ‬فرمپپود‪ :‬تپپو را چپپه‬
‫شپپده؟ گفپپت‪ :‬در حپپالی کپپه روزه هسپپتم بپپا زنپپم آمیپپزش‬
‫یتپپوانی آزاد کنپپی؟‬ ‫های م ‌‬ ‫نمودم‪ .‬پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬آیا بپپرد ‌‬
‫یتپوانی دو مپاه پشپت سپرهم روزه‬ ‫گفت‪ :‬نه‪ .‬گفت‪ :‬آیپا م ‌‬
‫یتپپوانی بپپه شصپپت فقیپپر‬ ‫بگیری؟ گفپپت‪ :‬نپپه‪ .‬گفپپت‪ :‬آیپپا م ‌‬
‫یگوید‪ :‬انپپدکی پیپپامبر‬‫خوراک بدهی؟ گفت‪ :‬نه‪ ،‬ابوهریره م ‌‬
‫های پپپر از خرمپپا بپپرای‬‫‪ ‬درنگ کرد و در همین حال پیمپپان ‌‬
‫یکپپرد‬‫پیامبر ‪ ‬آورده شد‪ ،‬فرمود‪ :‬این مردی که سپپؤال م ‌‬
‫کجا است؟ آن مرد گفت‪ :‬منم ای پیپپامبر ‪ !‬فرمپپود‪ :‬ایپپن‬
‫خرماها را بگیر و صدقه کن‪ ،‬مرد گفت‪ :‬ای پیامبر خدا! بپپر‬
‫کسی صدقه کنم که از من فقیرتر باشد؟ سپپوگند بپپه خپپدا‬
‫های از خانوادة من فقیرتر‬ ‫که در میان دو کوه مدینه خانواد ‌‬
‫نهایش نمایپپان‬ ‫وجود ندارد‪ ،‬پیامبر ‪ ‬خندید طوری که دندا ‌‬
‫﴿‪﴾43‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫گشپپپپپت و‬
‫هات بپپده تپپا‬ ‫سپپپس فرمپپود‪ :‬ایپپن خرماهپپا را بپپه خپپانواد ‌‬
‫بخورند«)‪.(1‬‬
‫نگاه کنید به ایپپن موضپپع عجیپپب پیپپامبر ‪ ‬ایپپن مپپرد بپپا‬
‫ترس و هراس پیش پیامبر‪ ‬آمد و گفت‪ :‬هلک شدم‪ ،‬امپپا‬
‫دست پر و با آرامش خاطر و شاد از دیپن اسپلم بپپه خپانه‬
‫نگیری اولین دعوتگر بپپه دیپپن اسپپلم ‪‬‬ ‫بازگشت و از آسا ‌‬
‫خوشحال بود‪.‬‬
‫بپپه اصپپل مسپپئله کپپه دوسپپت دارم آن را تأکیپپد کنپپم‬
‫یگردم‪.‬‬ ‫بازم ‌‬
‫به خدا قسم که من از حرص و غیرت جوانپپان مپپا بپپرای‬
‫نبپپردن منکپپر و اقامپپة حپپق و تثپپبیت معپپروف بسپپیار‬ ‫از بی ‌‬
‫یخپپواهم کپپه‬ ‫خوشحال هستم‪ ،‬اما به خدا از صمیم قلپپب م ‌‬
‫یخواهنپپد بکننپپد از حکمپپت کپپار‬ ‫جوان در هر اقدامی کپپه م ‌‬
‫بگیرنپپد گرچپپه شپپاید کپپار کمپپی دیرتپپر صپپورت پپپذیرد‪ ،‬امپپا‬
‫سرانجام خپپوبی خواهپپد داشپپت کسپپی کپپه آتپپش غیپپرت و‬
‫هور گردیده و او جرأت بپپه انجپپام‬ ‫احساسات در قلبش شعل ‌‬
‫یکنپد کپه نبایپد چنیپن‬ ‫کارهایی نموده کپه حکمپت تقاضپا م ‌‬
‫جرأتی به طور مپپوقت قلپپب او را شپپاد خواهپپد نمپپود‪ ،‬امپپا‬
‫فساد بزرگی در پی خواهد داشت‪ ،‬ولی اگر کار را به تاخیر‬
‫انداخت تا به آرامی پیش برود و بیاندیشد کپپه چگپپونه وارد‬
‫شود و چگپپونه خپپارج شپپود‪ ،‬خپپوبی و خیپپر بزرگپپی بدسپپت‬
‫خواهد آمد و از سرانجام بد و وخیمی که ممکن است او و‬
‫امثال او گرفتار آن شود در امان خواهد بود‪.‬‬
‫به کارگیری حکمت در دعوت به راه خپپدا و تغییپپر منکپپر‬
‫در احقاق حق و امر به معروف چیپزی اسپت کپپه شپپریعت‬
‫آن را خواسپپته اسپپت و تپپو ای بپپرادرم‪ ،‬شپپریعت را طبپپق‬
‫هوای نفس خود اجرا مکن‪ ،‬بلکپپه شپپریعت را آنگپپونه اجپپرا‬
‫کن که مقتضی شریعت خدایت هسپپت‪ ﴿ .‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬نحپپپپل‪ .[125 :‬یعنپپپپی‪)» :‬ای پیغمپپپپبر(‬
‫مردمان را با سخنان اسپپتوار و بپپه جپپا و انپپدرزهای نیکپپو و‬
‫زیبا به راه پروردگپارت فپرا خپوان‪ ،‬و بپا ایشپان بپه شپیوة‬
‫هرچه نیکوتر و بهتر جدال و گفتگو کن«‪.‬‬

‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ (1936‬الفتح )‪ ،(193 / 4‬کتپپاب الصپپوم‪،‬‬ ‫‪1‬‬

‫باب )‪ (30‬و مسلم به شماره )‪ ،(1111 / 81‬کتاب الصیام باب )‬


‫‪.(14‬‬
‫﴿‪﴾44‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بدون تردید‬
‫غیرت از قلپپب مپپرده بهپپتر اسپپت‪ ،‬امپپا حکپپم از همپپه بهپپتر‬
‫است‪ ،‬مردن قلب یعنی این که انسان از مشپپاهدة منکپپر و‬
‫یشود‪ ،‬چنین چیپپزی بپپه‬ ‫از ترک معروف متأثر و ناراحت نم ‌‬
‫تهای امت اسلمی‬ ‫خدا قسم که زشت و در صفات و عاد ‌‬
‫چنین چیزی وجود ندارد‪ ،‬زیرا امت اسلمی به معروف امر‬
‫یدارد و به راه خدا مردم را دعپپوت‬ ‫یکند و از منکر باز م ‌‬‫م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬و عدم استفاده از حکمت در دعوت هم نادرسپپت‬ ‫م ‌‬
‫است‪ ،‬استفاده از حکمت همپپراه بپپا حیپپات قلپپب و تحپپرک‬
‫برای حق خیر و خوبی اسپپت‪ .‬مپپن از جوانپپان اهپپل غیپپرت‬
‫یخواهم که در دعوت به راه خدا از حکمت کار گرفتپپه و‬ ‫م ‌‬
‫یگویم که حرکت نکنید‬ ‫به آن تکیه نمایند‪ ،‬من به جوانان نم ‌‬
‫و مردم را بپپه راه خپپدا دعپپوت ندهیپپد و مپپردم را بپپه حپپال‬
‫خودشان واگذارید‪ ،‬فاسق را بگذارید به فسپپادش مغشپپول‬
‫شود و مطیع و فرمانبردار الهی را بپه طپاعتش رهپا کنیپد‪،‬‬
‫یگپپویم‪ :‬منکپپر و زشپتی را‬ ‫یگپویم بلکپپه م ‌‬
‫چنیپن چیپزی نم ‌‬
‫انکار کنید و معروف را ثپپابت و پابرجپپا نماییپپد و بپپه انپپدازة‬
‫توان خود شب و روز به راه خدا مردم را دعوت دهیپپد ﴿‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬آل‬ ‫‪   ‬‬
‫عمران‪» .[200 :‬شکیبائی ورزید‪ ،‬استقامت و پایداری کنید‬
‫و مراقبپپت بپپه عمپل آوریپد و از خپپدا بپرهیزیپپد تپا ایپن کپه‬
‫رستگار شوید«‪.‬‬
‫یکنم که از حکمپت و آرامپش در‬ ‫یگویم‪ :‬و تأکید م ‌‬ ‫اما م ‌‬
‫کارهپا اسپتفاده کنیپپد و از در وارد خپانه شپوید‪ ،‬بپپه عنپوان‬
‫های‪ ،‬منکری را مشاهده کردیم‬ ‫مثال فرض کنید ما در جامع ‌‬
‫هور شپپویم و آن را‬ ‫آیا مناسب اسپپت کپپه بپپه آن منکپپر حمل ‌‬
‫بشکنیم و پاره پاره کنیم یا با مرتکبین آن به شپپدت سپپخن‬
‫بگوییم؟ یا این که مناسبتر و بهتر این است که بپپا نرمپپی و‬
‫مهربانی با آنها سخن بگوییم‪ ،‬اگر سپپخن مپپا کارسپپاز قپپرار‬
‫یدهیپم کپه‬ ‫گرفت چه بهتر و اگر نه به افراد دیگپپر اطلع م ‌‬
‫یرسانند‪.‬‬‫آنها مسئله را به گوش مسئولین امر م ‌‬
‫شکی نیست که آرامی و اسپپتفاده از نرمپپی و مهربپپانی‬
‫نرفتن منکر مؤثرتر خواهد بپپود‪ ،‬زیپپرا‬ ‫بهتر است و در از بی ‌‬
‫نبردن منکر است و اگر نه مسئله پیپپش‬ ‫هدف ازاله و از بی ‌‬
‫افرادی که از ما در سطح بالتری هستند برده خواهد شپپد‪،‬‬
‫و آنها مورد را به گوش مسئولین امپر خواهنپد رسپاند و بپا‬
‫ایپپن کپپار مسپپئولیت مپپا انجپپام گرفتپپه و تمپپام شپپده‪ ،‬زیپپرا‬
‫﴿‪﴾45‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خداونپپپپپپپد‬
‫متعپپپپپپپپال فرمپپپپپپپپوده اسپپپپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾‬تغپپابن‪ .[16 :‬یعنپپی‪» :‬پپپس آن‬
‫قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزکاری کنید«‪.‬‬
‫اگر ما بر این منکر حمله کپپرده و بشپپکنیم و پپپاره کنیپپم‬
‫و‪ ...‬اغلپپب نپپتیجه برعکپپس خواهپپد بپپود و مقصپپود کپپه از‬
‫نبپپردن منکپپر اسپپت حاصپپل نخواهپپد شپپد و دچپپار آزار و‬ ‫بی ‌‬
‫یشویم‪ .‬و بسا اوقات چنین کارهایی به طپپور کلپپی‬ ‫اذیت م ‌‬
‫های بر حیثیت دعوت خواهد بود‪ .‬بنابراین‪ ،‬از اینجپپا شپپما‬ ‫لک ‌‬
‫یدانم‬‫یکنم و خودم را پیش خداوند مسئول م ‌‬ ‫را تشویق م ‌‬
‫یگویم که زبانزد مردم است و مپپن بپپه‬ ‫و سخنی به شما م ‌‬
‫یگپپویم کپپه »هپپر فپپرد بپپا تجربپپه از‬
‫زبان مردمی به شما م ‌‬
‫طبیب و پزشک بهتر اسپپت«‪ .‬زیپپرا فپپرد بپپا تجربپپه خپپودش‬
‫دارو را تجربه کرده است‪ ،‬اما دکتر فقط دارو را در نسخه‬
‫یشود و گاهی مفید قپپرار‬ ‫ینویسد که گاهی مفید واقع م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگیرد‪.‬‬
‫نم ‌‬
‫﴿‪﴾46‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫پنجم‪ :‬دوستی و محبت با یکدیگر‬
‫بر ما لزم است که در بیداری اسلمی برای دین خدا بپپا‬
‫یکدیگر برادر و دوست باشیم‪ ،‬و با یکدیگر محبپپت بپپورزیم‪،‬‬
‫زیپپپپرا خداونپپپپد متعپپپپال فرمپپپپوده اسپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪] ﴾‬حجپپپرات‪.[10 :‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یعنی‪» :‬مؤمنان برادر یکدیگرند«‪.‬‬
‫ه‬ ‫ّ‬ ‫ُ‬
‫و پیپپپامبر ‪ ‬فرمپپپوده اسپپپت‪» :‬كوُنسسوا ِ‬
‫عَبسسادَ اللسس ِ‬
‫خوانا ً«)‪ .(1‬یعنی‪» :‬بندگان خدا و برادر باشید«‪.‬‬ ‫إِ ْ‬
‫و مقتضای این برادری این است که ما بر یکدیگر تعپپدی‬
‫نکنیم و با تمسک به دین خدا امپپتی واحپپد باشپپیم و از هپپم‬
‫پاشیدگی و تفرقه با اهواء و آراء در دین خدا دوری جوییم‪.‬‬
‫بنپپابراین‪ ،‬بایپپد در اختلف نظرهپپایی کپپه میپپان جوانپپان‬
‫بیپپداری اسپپلمی بوجپپود آمپپده تأمپپل کنیپپم‪ ،‬و ایپپن اختلف‬
‫نظرهپپا امپپوری هسپپتند در مسپپائل اجتهپپادی کپپه گنجپپایش‬
‫یرود‪ ،‬امپپا‬‫اجتهاد در آن هسپپت و از نصپپوص احتمپپال آن م ‌‬
‫یخواهند بندگان خدا را مجبور بپپه پیپپروی از‬ ‫بعضی افراد م ‌‬
‫یدانند بنمایند گرچه دیگران کپپه‬ ‫آنچه خودشان آن را حق م ‌‬
‫یورزند انگیزة مخالفتشان این باشپپد کپپه‬ ‫با آنها مخالفت م ‌‬
‫یگپپویم‪ :‬بعضپپی از‬ ‫یداننپپد‪ ،‬م ‌‬ ‫آنها هپپم نظپپر خپپود را حپپق م ‌‬
‫جوانان امروز که خداوند هدایت را به آنها ارزانی نمپپوده و‬
‫کامل ً علقمند و حریص به اجرای شریعت اسلمی هسپپتند‪،‬‬
‫یتوان در آن اختلف نظر داشت‪ ،‬زیرا‬ ‫بر اثر اختلفی که م ‌‬
‫محل اجتهاد است و نصوص قپپرآن و سپپنت احتمپپال هپپردو‬
‫یخواهنپپد همپپه مپپردم‬ ‫نظر را دارد‪ ،‬اما بعضی از جوانپپان م ‌‬
‫تابع و پیرو رأی و نظر آنها باشند و اگر از آنها پیروی نکننپپد‬
‫یدانند‪.‬‬ ‫مردم را بر اشتباه و گمراهی م ‌‬
‫های که بعد از آنهپپا‬ ‫در صورتی که اصحاب پیامبر ‪ ‬وائم ‌‬
‫یگپویم‪:‬‬ ‫آمده اند اینطور نبوده اند‪ ،‬من از اینجپا بپه شپما م ‌‬
‫بهپپای اختلفپپی را بررسپپی کنیپپد خواهیپپد دیپپد کپپه‬ ‫اگپپر کتا ‌‬
‫اختلف میان علماء زیاد است‪ ،‬اما هیچیک از آنها دیگری را‬
‫یدانپپد‪ ،‬بلکپپه هریپپک چنیپپن‬ ‫با رأی و اجتهپپاد خپپود گمپپراه نم ‌‬
‫دیدگاهی دارد که بر انسان لزم است از حق پیروی کند‪ ،‬و‬
‫بداری نکنپپد‪ ،‬بلپپه حپپق را‬ ‫در ایپپن مپپورد از هیچکسپپی جپپان ‌‬
‫نگیری بپپه حپق دعپپوت‬ ‫بگوید؛ اما مردم را با نرمپپی و آسپپا ‌‬
‫بده تا به نتیجه برسپپی پپپس بپپر هپپر جپپوان و دانشپپجو لزم‬
‫)(‪ -‬قسمتی از حدیث شماره )‪ (6065‬بخاری به روایت انس ابپپن‬ ‫‪1‬‬

‫مالک س الفتح )‪ (496 / 10‬کتاب الدب باب )‪ (57‬و مسلم )‪23‬‬


‫و ‪ 24‬و ‪ ،(2559‬کتاب البر والصلة باب )‪.(7‬‬
‫﴿‪﴾47‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اسپپت کپپه‬
‫از کسی تقلید کند که به نظر او بپپه حپپق نزدیکپپتر اسپپت و‬
‫کسی را که با او در این مسئله مخالف است اگر مخپپالفت‬
‫یگپپویم‪ :‬هپپر‬‫او به مقتضای دلیل باشد معذور بدانپپد‪ .‬مپپن م ‌‬
‫انسانی که چنین فکر کند کپپه بپپر مپپردم لزم اسپپت کپپه از‬
‫حق پیروی کند در واقپپع او خپپودش را در مقپپام پیپپامبری و‬
‫نبوت قرار داده است!! و آیا این انصاف است که تپپو فهپپم‬
‫و فکر خود را بر دیگران حجت قرار بدهی و فهپپم دیگپپران‬
‫نهایی کپه کینپه‬ ‫را بر خپود حجپپت نپدانی؟! چپه بسپا انسپا ‌‬
‫یپرورانپپد و بپپا اسپپلم دشپپمن هسپپتند از‬
‫اسلم را در دل م ‌‬
‫وجپپود ایپپن تفرقپپه در میپپان جوانپپان بپپه شپپدت خوشپپحال‬
‫یکنند که این جوانپپانی را‬ ‫یشوند و از صمیم قلب آرزو م ‌‬ ‫م ‌‬
‫که به سمت زنده و پویا حرکت کرده اند از هپپم پاشپپیده و‬
‫متفرق ببینند‪.‬‬
‫خداونپپپپپپد تعپپپپپپالی فرمپپپپپپوده اسپپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫]انفپپال‪ .[46 :‬یعنپپی‪» :‬و بپپا یکپپدیگر نپپزاع نکنیپپد‪ ،‬چپپون‬
‫یشوید و شکوه و هیبپپت شپپما از میپپان‬ ‫درمانده و ناتوان م ‌‬
‫یرود«‪.‬‬‫م ‌‬
‫یگویپپپپپپپپپپپپپپپد‪   ﴿ :‬‬ ‫وم ‌‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬شپپورا‪ .[13 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد آییپپن را بپپرای‬
‫شما )مؤمنان( بیان داشته و روشن نموده اسپت کپه آن را‬
‫به نوح توصپپیه کپپرده اسپپت و مپپا آن را بپپه تپپو وحپپی و بپپه‬
‫ابراهیم و موسی و عیسی سپپفارش نمپپوده ایپپم )بپپه همپپة‬
‫آنان سفارش کرده ایم که اصول( دین را پابرجا دارید و در‬
‫آن تفرقه نکنید و اختلف نورزید«‪.‬‬
‫من شما جوانان را بپپه محبپپت و وحپپدت بپپر دیپپن خپپدا و‬
‫یخپپوانم‪ ،‬و‬‫خون سردی در امور و حکمت در دعوت خدا م ‌‬
‫با این امور پیروزی به امید خدا از آن شما خواهد بود‪ ،‬زیرا‬
‫شما بر برهان و دلیل روشپپنی از کارتپپان و دارای بینپپش و‬
‫بصیرت در دین الهی هستید‪.‬‬
‫﴿‪﴾48‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫ششم‪ :‬صبر و چشم داشت پاداش الهی‬
‫جوانان پسر و دختر بیداری اسلمی‪ ،‬گاهی در بعضی‬
‫یشوند‪ ،‬فشار در بازار یا در‬ ‫حالت با فشارهایی مواجه م ‌‬
‫ههایشان بسیاری از جوانان‬ ‫مدرسه و در دانشگاه و در خان ‌‬
‫یکنند که آنها را تحت‬‫از پدران و مادران خود شکایت م ‌‬
‫فشار قرار داده و عرصه را برایشان تنگ نموده اند‪ ،‬و آنها‬
‫یدهند‪ .‬اما موضع ما در‬ ‫را با صفات زشت و بد نسبت م ‌‬
‫برابر این امور و این فشارها چیست؟!‬
‫در این زمینه بر ما لزم است که صبر را پیشه کنیم و از‬
‫خدای خود امید ثواب داشته باشیم‪ ،‬و این فشارها نباید ما‬
‫تدادن به راه خدا بازدارد؛ چون خداوند متعال‬ ‫را از دعو ‌‬
‫محمد ‪ ‬را با هدایت و دین حق مبعوث کرد‪ .‬آیا پیامبر ‪‬‬
‫تدادن مردم به سوی حق بپا خاست او را به‬ ‫وقتی به دعو ‌‬
‫حال خودش رها کردند یا مورد اذیت و آزار قرار گرفت؟!‬
‫آیا پیامبرانی کپپه قبپپل از او ‪ ‬مبعپپوث شپپده بودنپپد‪ ،‬بپپه‬
‫حال خود رها شدند یپپا مپپورد اذیپپت و آزار قپپرار گرفتنپپد؟!‬
‫خداونپپپپپد متعپپپپپال فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬انعام‪ .[34 :‬یعنی‪» :‬پیغمپپبران فراوانپپی‬
‫بها شپپکیبائی‬ ‫پیش از تو تکذیب شده اند تا در برابپپر تکپپذی ‌‬
‫کرده انپپد و اذیپپت و آزار شپپده انپپد تپپا یپپاری مپپا ایشپپان را‬
‫دریافته است«‪.‬‬
‫و خداوند متعال فرموده است‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬احقاف‪ .[35 :‬یعنی‪» :‬پس )در برابر اذیت و‬
‫آزار کافران( شکیبائی کن‪ ،‬آنگونه که پیغمپپبران اولپپوالعزم‬
‫یها( شپپکیبائی کپپرده انپپد‪ ،‬و بپپرای )عپپذاب( آنپپان‬
‫)در سخت ‌‬
‫شتاب مکن«‪.‬‬
‫ههایی از صبر پیامبر ‪ ‬را برایتان بیان م ‌‬
‫یکنم‪ ،‬تا‬ ‫نمون ‌‬
‫این که همة ما از او ‪ ‬الگوبرداری کنیم‪.‬‬
‫مثال اول‪ :‬مشرکین چیزهای متعفن و آلوده را بر دم‬
‫یکرد‬ ‫یانداختند‪ ،‬با وجود این پیامبر ‪ ‬صبر م ‌‬ ‫دروازه او م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫هداری است؟! یعنی‪ :‬چگونه‬ ‫یگفت‪ :‬این چه همسای ‌‬ ‫وم ‌‬

‫)(‪ -‬تاریخ طبری )‪.(343 / 2‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾49‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مرا با این‬
‫هداری است؟!‬ ‫یکنید‪ ،‬پس این چه نوع همسای ‌‬ ‫کارها اذیت م ‌‬
‫تدادن‬‫مثال دوم‪ :‬هنگامی که پیامبر ‪ ‬برای دعو ‌‬
‫ثقیف به طائف رفت و زید بن حارثه همراهش بود با او‬
‫چکار کردند؟!‬
‫یخردان خود را دستور دادند تا دو‬ ‫آری‪ ،‬اهل طائف ب ‌‬
‫گباران‬‫طرف راه به پیامبر ‪ ‬صف بکشند و او را سن ‌‬
‫کنند‪ ،‬و چنان به او سنگ زدند که پاهایش خونین شد‪ ،‬و‬
‫پیامبر ‪ ‬از آنجا بیرون رفت و فرموده است‪» :‬من به‬
‫خود نیامدم إل ّ در قرن الثعالب« سپس جبرائیل همراه با‬
‫هها )ملک الجبال( پیشش آمد و گفت‪ :‬این‬ ‫فرشتة کو ‌‬
‫یگوید و او را سلم کرد و‬ ‫هها است ترا سلم م ‌‬ ‫فرشتة کو ‌‬
‫یخواهی من دو کوه طائف را از دو‬ ‫سپس گفت‪ :‬اگر تو م ‌‬
‫یچسپانم تا اینها هلک شوند‪ ،‬پیامبر ‪‬‬ ‫طرف به هم م ‌‬
‫فرمود‪ :‬نه‪ ...‬شاید خداوند از نسل اینها فردی را بوجود‬
‫بیاورد که خدا را بپرستند)‪.(1‬‬
‫هها‬‫مثال سوم‪ :‬پیامبر ‪ ‬در کعبه جایی که از همة جا ‌‬
‫نتر است به عبادت مشغول بود‪ ،‬حتی قریش کعبه را‬ ‫ام ‌‬
‫یدانستند تا جائی که اگر کسی قاتل‬ ‫نترین محل م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫یدید کاری به او نداشت! اما وقتی‬ ‫پدرش را در کعبه م ‌‬
‫پیامبر ‪ ‬را دیدند که کنار کعبه در حال مسجد هست با او‬
‫چکار کردند؟‬
‫مردی را دستور دادند تا شکمبة شتر فلن را بیاورد و بر‬
‫پشت پیامبر ‪ ‬در حالی که در مسجد هست بگذارد!!‬
‫شما در مورد این اذیت و آزار که حتی در تاریخ جاهلیت‬
‫یگویید؟!!‬ ‫سابقه ندارد چه م ‌‬
‫با وجود این همه آزار و اذیت پیامبر ‪ ‬صبر نمود و امید‬
‫پاداش الهی و همچنان در حال سجده باقی ماند‪ ،‬تا این که‬
‫دختر کوچکش فاطمه ل آمد و آن چیزهای موذی را از‬
‫پشت پیامبر ‪ ‬دور انداخت و هنگامی که پیامبر ‪ ‬نماز‬
‫را تمام کرد دستهایش را به دعا بلند نموده و برای هلکت‬
‫قریش دعا نمود)‪.(2‬‬

‫)(‪ -‬این داستان را بخاری به روایپپت عائشپپه بپپه طپپور کامپپل ذکپپر‬ ‫‪1‬‬

‫کرده است‪ ،‬شماره )‪ (3231‬الفتح )‪ ،(260 / 6‬کتاب بدء الخلق‬


‫باب )‪ (7‬و مسلم شماره حدیث )‪ (1795 – 111‬کتاب الجهپپاد و‬
‫السیر باب )‪.(39‬‬
‫)(‪ -‬بخاری به روایت عبدالله بن مسعود ‪ ‬شماره حپپدیث )‪(240‬‬ ‫‪2‬‬

‫الفتح )‪ (416 / 1‬کتاب الوضوء باب )‪ (69‬مسلم شماره )‪– 107‬‬


‫‪ (1794‬کتاب الجهاد والسیر باب )‪.(39‬‬
‫﴿‪﴾50‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ای جوانان‬
‫صبر را پیشه کنید و از یکدیگر در شکیبائی سبقت بگیرید‬
‫و بر طاعت الهی مواظبت کنید و بدانید که خداوند با‬
‫پرهیزکاران و نیکوکاران است‪.‬‬
‫اما آیا با صبر و شکیبائی خانوادة خود را دعوت بدهیم یا‬
‫خشمگین شده و سکوت را اختیار کنیم؟!‬
‫ما باید خانوادة خود را دعوت داده و ناامید نشویم‪ ،‬اما‬
‫باید با حکمت و نرمی دعوت داد نه با شدت و سختی؛‬
‫تگیر‬ ‫ممکن است بعضی از مردم بر اثر غیرت دینی سخ ‌‬
‫باشند‪ ،‬اما کار چنین فردی بیشتر به جای اصلح تخریب‬
‫است‪ ،‬لزم است انسان حکمت داشته باشد تا امور را‬
‫هگیری نموده و هر کاری را به جایش انجام دهد‪.‬‬ ‫انداز ‌‬
‫و بدان که مردم در یک صبح و شام هدایت نخواهند شد‪،‬‬
‫إل ما شاء الله‪ .‬و سنت الهی چنین است که کارها آهسته‬
‫یگیرند‪.‬‬‫آهسته انجام م ‌‬
‫پیامبر ‪ ‬سیزده سال در مکه باقی ماند و مردم را‬
‫یداد با وجود این دعوتش کامل ً موفق نشد‪ ،‬و‬ ‫دعوت م ‌‬
‫پس از آن ده سال در مدینه باقی ماند و دین الهی تکمیل‬
‫نگردید إل بعد از گذشت بیست و سه سال از بعثت‪.‬‬
‫تو نباید چنین گمان ببری که در یک صبح و شام مردم از‬
‫آنچه که تاکنون برآن بوده اند بازگردند‪ ،‬هرگز چنین نخواهد‬
‫یگرفتن بر یکدیگر در‬ ‫شد!! و باید صبر و تلش و پیش ‌‬
‫میدان صبر و مواظبت برکار خیر صورت پذیرد تا این که‬
‫خداوند یاری خویش را نصیب ما کند‪.‬‬
‫یپرسند که با افرادی که در‬ ‫بسیاری از جوانان م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬چگونه رفتار کنیم آیا با‬ ‫خانواده مرتکب منکرات م ‌‬
‫آنها قطع رابطه کنیم؟ آیا رادیو را بشکنیم؟ آیا ضبط صوت‬
‫و تلویزیون را بشکنیم؟ آیا چنین کنم؟ چنان کنم؟ من‬
‫یگویم‪ :‬به راه پروردگارت با حکمت دعوت بده‪ ،‬اگر به‬ ‫م ‌‬
‫هدف دست پیدا نکردی برای تو هرگز جایز نیست که با‬
‫یگویم‬ ‫یشوند باقی بمانی‪ ،‬نم ‌‬ ‫افرادی که مرتکب گناه م ‌‬
‫یگویم‪ :‬برای تو جایز‬ ‫هشان باشی‪ ،‬بلکه م ‌‬ ‫که با آنها در خان ‌‬
‫یدهند سکونت کنی‪،‬‬ ‫نیست در محلی که آنها گناه انجام م ‌‬
‫یتوانی از آن اتاق به اتاقی دیگری بروی‪.‬‬ ‫بلکه م ‌‬
‫یماند او‬ ‫زیرا انسان وقتی با اهل معصیت و گناه باقی م ‌‬
‫با آنها در گناه شریک است‪ ،‬خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪:‬‬
‫﴿ ‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫﴿‪﴾51‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬نساء‪ .[140 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد در‬
‫کتاب بر شما نازل کرده است که چون شنیدید به خدا کفر‬
‫یشپود‪ ،‬بپا‬ ‫یشود‪ ،‬و آیات خدا به بازیچه گرفتپه م ‌‬ ‫ورزیده م ‌‬
‫چنین کسانی منشینید تا آنگاه که به سخن دیگری بپردازند‪،‬‬
‫یگمان در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود«‪.‬‬ ‫ب ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬بر تو لزم است که صبر کنی و در شکیبائی از‬
‫دیگران سبقت بگیری و بدان که کسی امروز اصلح‬
‫یشود فردا اصلح خواهد شد‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫نترین‬ ‫هترین و آسپپا ‌‬‫هات از ساد ‌‬ ‫و در تربیت اخلق خانواد ‌‬
‫کارها شروع کن و من بپه قپدرت الهپی اطمینپان دارم کپه‬
‫اگر انسپپان صپپبر و شپپکیبائی داشپپته باشپپد و مپپواظبت بپپر‬
‫نیکی نماید‪ ،‬همانپپا آینپپدة او مپپوفقیت خواهپپد بپپود‪ .‬خداونپپد‬
‫‪ ‬‬ ‫متعپپپپال فرمپپپپوده اسپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمران‪ .[200 :‬یعنی‪» :‬ای‬
‫‪ ‬‬
‫کسانی که ایمان آورده اید! )در برابر شداید و ناملیمپپات(‬
‫شکیابئی روزید و )در مقابل دشمنان( استقامت و پایپپداری‬
‫کنید و )از مرزهای مملکت خویش( مراقبت به عمل آورید‬
‫و از )خشم( خدا بپرهیزید‪ ،‬تا این که رستگار شوید«‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬من شخصا ً جوان را به صبر و شکیبائی توصپپیه‬
‫یماندن تو با افرادی‬ ‫یگویم‪ :‬وقتی که باق ‌‬ ‫یکنم و به او م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشپپود ایپپن‬‫یشوند کم کم مفید واقپپع م ‌‬ ‫که مرتکب گناه م ‌‬
‫یدانیپپم سپپاختن از‬ ‫بسیار خوب است‪ ،‬زیرا همانطور کپپه م ‌‬
‫یگیرد‪.‬‬
‫مکردن دیرتر انجام م ‌‬ ‫منهد ‌‬
‫اگر فرض کنیم که ما در کنار ساختمانی بزرگ و قپپوی و‬
‫محکم هستیم‪ ،‬و اگر بخواهیم این ساختمان را منهدم کنیم‬
‫مسپپاختن‬ ‫به نظر شما اگر از ده تراکتور استفاده کنیم انهدا ‌‬
‫یگیپپرد؟ مشپپخص اسپپت کپپه در یپپک روز بپپه‬ ‫چقدر وقپپت م ‌‬
‫یشپپود‪ ،‬امپپا اگپپر بخپپواهیم چنپپان‬ ‫طپپور کامپپل منهپپدم م ‌‬
‫ساختمان بزرگ و محکمی بسسپازیم سپه سپال یپا بیشپتر‬
‫یگیرد‪.‬‬
‫وقت م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬لزم است امور معقپپول را بپپا امپپور محسپپوس‬
‫مقایسه کنیم‪ ،‬پس وقتی که ساختن قصر و ساختمان سپپه‬
‫یگیرد و تخریب و انهدام آن سه ساعت طول‬ ‫سال وقت م ‌‬
‫﴿‪﴾52‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یکشپپپپپد‬ ‫م ‌‬
‫تها مپپدت درازی وقپپت‬ ‫همچنین ساختن دیانت و اخلق مل ‌‬
‫یگیرد پس بر ما لزم اسپپت کپپه صپپبر و شپپکیبائی پیشپپه‬ ‫م ‌‬
‫کنیم‪.‬‬
‫ههپپپایی کپپپه پسپپپران و‬ ‫یگپپپویم کپپپه‪ :‬خانواد ‌‬
‫همچنیپپپن م ‌‬
‫یکننپپد کپپه بپپه سپپمتی سپپالم و‬ ‫نشپپان را مشپاهده م ‌‬ ‫دخترا ‌‬
‫درست حرکت نموده اند برایشپپان جپپایز نیسپپت‪ ،‬در برابپپر‬
‫ههپپا خداونپپد را‬ ‫دعوت آنها به حق‪ ،‬بایستند بلکه بایپپد خانواد ‌‬
‫بر این نعمت شکر گویند که خدا از نسل آنها افرادی قپپرار‬
‫داده کپپه آنهپپا را بپپه سپپوی خپپوبی راهنمپپایی و بپپه آن امپپر‬
‫یدارنپپد‪،‬‬ ‫یکننپپد و آنهپپا را از بپپدی برحپپذر داشپپته و بپپاز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خهپپا و‬
‫سوگند به خدا کپپه ایپپن نعمپپت از نعمپپت ثپپروت و کا ‌‬
‫یها نعمت بزرگتری است‪.‬‬ ‫سوار ‌‬
‫هها باید سپاس خدا را به جپپای آورده و دخپپتران و‬ ‫خانواد ‌‬
‫یگوینپپد‬‫نشان را تشپپویق نماینپپد‪ ،‬و آنچپپه کپپه اینهپپا م ‌‬ ‫پسرا ‌‬
‫جشپپدن از‬ ‫ههپپای آنهپپا نپپوعی خار ‌‬‫بپذیرند گرچه شاید در گفت ‌‬
‫دایرة اعتدال مشاهده شود‪ ،‬زیرا وقتی فرزندان ببیننپپد کپپه‬
‫هشپپدن‬ ‫یشپپود ایپپن امپپر بپپاعث کاست ‌‬ ‫دعوت آنها پپپذیرفته م ‌‬
‫تگیری آنها خواهد شد‪.‬‬ ‫هروی و سخ ‌‬ ‫زیاد ‌‬
‫اما چیزی که باعث شده جوان دعپپوتگر بپپه تنپپگ بیایپپد و‬
‫ناراحت شود‪ ،‬این است که بعضی از خانوادة ما خپپود هیپپچ‬
‫یبینند‪ ،‬پس بر خپپانواده‬ ‫نوعی پذیرشی برای دعوت خود نم ‌‬
‫لزم است که از او بپذیرند و با او با راهنمایی و رفتار نیپپک‬
‫برخورد نمایند‪ ،‬تا هم خپپانواده و هپپم جپپوان دعپپوتگر هپپردو‬
‫کارشپپان انجپپام گرفتپپه و تکمیپپل شپپود‪ .‬ای جوانپپان!! ای‬
‫دعوتگران!!‬
‫بر هر دعوتگر به راه خدا لزم است که اینگونه باشد‪:‬‬
‫یدهپپد شپپکیبا و‬ ‫بپپر دعپپوت خپویش و بپپه آنچپپه دعپپوت م ‌‬
‫بردبار باشد‪.‬‬
‫یآید صبر کند‪.‬‬ ‫بر مشکلتی که برای دعوت پیش م ‌‬
‫یشپپود بایپپد صپپبر‬ ‫تهپپایی کپپه بپپر او وارد م ‌‬‫بر آزار و اذی ‌‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫﴿‪﴾53‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫هفتم‪ :‬رفتار با اخلق پسندیده‬
‫دعوتگر‪ ،‬باید اخلق دعوتگرانه داشته باشد‪ ،‬طوری که‬
‫اثر علم در عقیده و عبادت و هیئت و تمام رفتارش نمایان‬
‫شود تا بتواند نقش دعوتگر به راه خدا را بازی نماید و اگر‬
‫برعکس باشد دعوتش سست و از بین خواهد رفت‪ ،‬و اگر‬
‫هم موفق باشد موفقیت آن خیلی کم خواهد بود‪.‬‬
‫بپپه طپپور مثپپال شپپما در مپپورد مپپردی کپپه مپپردم را از‬
‫یخپپورد‬
‫یدارد و به کسی که ربپپا م ‌‬ ‫معاملت ربوی برحذر م ‌‬
‫هجو با خدا و پیامبرش هسپپتی‪،‬‬ ‫یگویید تو محارب و ستیز ‌‬ ‫م ‌‬
‫چون خداوند در قرآن فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪‬‬‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾  ‬بقپپره‪.[279 -278 :‬‬
‫یعنی‪» :‬ای کسانی که ایمان آورده اید! از خپپدا بپرهیزیپپد و‬
‫آنچه از ربا باقی مانده فرو گذارید‪ ،‬اگر مؤمن هستید‪ ،‬پس‬
‫اگر چنین نکردیپد بدانیپد کپه بپه جنپگ بپا خپدا و پیغمپبرش‬
‫برخاسته اید«‪.‬‬
‫یگوید و آنها را از خدا‬‫این دعوتگر برای مردم موعظه م ‌‬
‫یرود‬‫یاندازد‪ ،‬اما بعد خودش م ‌‬ ‫یترساند و به یاد خدا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهد‪.‬‬‫معامله ربوی انجام م ‌‬
‫یتوان اخلق و رفتار دعوتگری دانست؟!‬ ‫آیا این را م ‌‬
‫هرگز نه!!‬
‫یا این که فردی مردم را از ترک جماعت برحذر‬
‫یگوید که‪ :‬نماز را با جماعت بخوانند و‬ ‫یدارد‪ ،‬و آنها را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫لترین و‬ ‫یگوید‪ :‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬مشک ‌‬ ‫م ‌‬
‫نترین نماز بر منافقین نماز عشاء و نماز صبح است‬ ‫سنگی ‌‬
‫یدانستند که در این دو نماز چه پاداشی هست‬ ‫اگر آنها م ‌‬
‫یرفتند گرچه با حالت‬ ‫برای شرکت در جماعت آن م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫لوکیدن باشد )روی دست و زانو راه رفتن(« ‪.‬‬
‫یبینی که در نماز عشاء و صبح شرکت‬ ‫اما خودش را م ‌‬
‫یکند‪.‬‬‫نم ‌‬
‫آیا رفتار و اخلق دعوتگر چنین است؟ هرگز نه‪!!..‬‬

‫)(‪ -‬بخپپاری بپپه روایپپت ابپپوهریره ‪ ‬شپپماره )‪ (657‬الفتپپح )‪/ 2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (165‬کتپپاب الذان بپپاب )‪ (34‬و مسپپلم )‪ (651 – 252‬کتپپاب‬


‫المساجد باب )‪.(42‬‬
‫﴿‪﴾54‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یا فردی را‬
‫یگوید‪ :‬ای بندگان خدا از غیبت بپرهیزید‪،‬‬ ‫یبینید که م ‌‬ ‫م ‌‬
‫همانا غیبت از گناهان بزرگ است‪ ،‬و خداوند فردی را‬
‫یکند با کسی تشبیه داده که گوشت برادر مرده‬ ‫غیبت م ‌‬
‫یخورد‪ .‬و به شدت مردم را از غیبت برحذر‬ ‫خود را م ‌‬
‫یدارد‪ ،‬اما در مجالسش غیبت مردم را به عنوان میوة‬ ‫م ‌‬
‫یدهد‪ .‬رفتار دعوتگر نباید چنین باشد‪.‬‬ ‫مجلس قرار م ‌‬
‫لکردن کلم‬ ‫یا فردی مردم را از سخن چینی )نمیمة( نق ‌‬
‫یدارد و‬ ‫هانگیزی برحذر م ‌‬ ‫از فردی به فرد دیگر جهت فتن ‌‬
‫نچینی از اسباب عذاب قبر است‪ ،‬زیرا در‬ ‫یگوید‪ :‬سخ ‌‬ ‫م ‌‬
‫حدیث صحیح از پیامبر ‪ ‬ثابت است که از کنار دو قبر‬
‫یشوند و به علت‬ ‫گذشت و فرمود‪» :‬این دو عذاب داده م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬اما یکی از آنها از‬ ‫گناهی بزرگ عذاب داده نم ‌‬
‫ینموده‬ ‫نچینی م ‌‬ ‫یکرده‪ ،‬و دیگری سخ ‌‬ ‫ادرار پرهیز نم ‌‬
‫است«)‪.(1‬‬
‫یانگیزد‬ ‫نچینی میان مردم فساد برم ‌‬ ‫اما خودش با سخ ‌‬
‫و از این کارش باکی ندارد!!‬
‫آیا این است اخلق دعوتگر‪ ...‬هرگز!!‬
‫پس دعوتگر به آنچه از قبیل عبادات و معاملت یا اخلق‬
‫یدهد باید خودش به آن چیزها عامل‬ ‫و رفتار دعوت م ‌‬
‫باشد تا دعوت او مورد قبول واقع شود و تا از آنهایی قرار‬
‫نگیرد که اولین کسانی هستند که آتش جهنم با آنها‬
‫یشود‪ .‬والعیاذ بالله‬ ‫افروخته م ‌‬
‫برادران‪ ...‬اگر ما به حالت خویش بنگریم خواهیم یافت‬
‫یدهیم خودمان آن کار را‬ ‫که در واقع ما به آنچه دعوت م ‌‬
‫یدهیم‪ ،‬بدون تردید که چنین کاری کوتاهی بزرگی‬ ‫انجام نم ‌‬
‫بتر است ما را از‬ ‫است‪ ،‬مگر این که توجه به آنچه مناس ‌‬
‫یدهیم بازدارد‪ ...‬اینگونه که اگر‬ ‫انجام آنچه بدان دعوت م ‌‬
‫فردی بلند شود و مردم را به جهاد در راه خدا دعوت دهد‬
‫و آنها را برای این کار برانگیزد و تشویق نماید که هریک با‬
‫جان و مال خود به اندازة توان خویش در جهاد سهیم‬
‫متری مشغول باشد در این‬ ‫باشد‪ ،‬اما خودش به کارهای مه ‌‬
‫یدهد‬ ‫یتوان گفت که‪ :‬این فرد به آنچه دعوت م ‌‬ ‫صورت نم ‌‬
‫یکند‪.‬‬ ‫عمل نم ‌‬
‫فرض کنید فردی مردم را به جهاد در راه خدا دعوت‬
‫یدهد‪ ،‬اما شهری که او در آنجا است نیازمند علم‬ ‫م ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری بپپه روایپپت ابپپن عبپاس ب شپپماره )‪ (216‬الفتپپح )‪/ 1‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،(379‬کتپپاب الوضپپوء بپپاب )‪ (55‬و مسپپلم بپپه شپپماره )‪– 111‬‬


‫‪ (292‬کتاب الطهارة باب )‪.(34‬‬
‫﴿‪﴾55‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫شرعی و‬
‫انتشار آن بین مردم است‪ ،‬پس چنین فردی جهاد او با‬
‫علم و بیان‪ ،‬از جهادش با شمشیر و نیزه بهتر است‪ ،‬زیرا‬
‫نتر‬
‫هر سخنی جائی دارد‪ .‬و چیز برتر گاهی در مقام پایی ‌‬
‫نتری قرار‬ ‫یگیرد به دلیلی که امری در درجة پایی ‌‬ ‫قرار م ‌‬
‫حتر است‪ .‬بنابراین‪ ،‬پیامبر ‪ ‬برای بعضی خصال‬ ‫دارد راج ‌‬
‫مدادن بعضی از کارها‬ ‫یکرد‪ ،‬و لیکن خود به انجا ‌‬‫دعوت م ‌‬
‫متر بود و گاهی چنان‬ ‫یبود که از آن خصال مه ‌‬ ‫مشغول م ‌‬
‫یکردند دیگر هیچ روزی‬ ‫یگرفت که مردم فکر م ‌‬ ‫روزه م ‌‬
‫یگرفت تا جایی که‬ ‫یروزه نخواهد ماند‪ ،‬و گاهی روزه نم ‌‬ ‫ب ‌‬
‫یگیرد‪.‬‬ ‫یکردند که دیگر روزه نم ‌‬ ‫مردم فکر م ‌‬
‫یخواهم که خودش را‬ ‫برادران‪ ...‬من از هر دعوتگری م ‌‬
‫آراسته با اخلقی نماید که مناسب با شأن دعوتگر باشد‪ ،‬تا‬
‫هاش بیشتر مورد‬ ‫اینگونه بتواند دعوتگر حقیقی باشد و گفت ‌‬
‫قبول واقع شود‪.‬‬
‫﴿‪﴾56‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫هشتم‪ :‬شکستن حواجز بین دعوتگر و مردم‬
‫بسیاری از برادران دعوتگر ما وقتی قومی را در حال‬
‫ارتکاب منکری مشاهده کنند غیرت دینی و نفرت از منکر‬
‫یکنند تا به سوی آن قوم نروند و آنها را‬ ‫آنها را وادار م ‌‬
‫نصیحت نکنند‪ ،‬این اشتباه است!! و هرگز حکمت‪ ،‬چنین‬
‫یپذیرد‪ ،‬بلکه حکمت این است که پیش آنها‬ ‫چیزی را نم ‌‬
‫تهای‬ ‫بروید و دعوت بدهید‪ ،‬تبلیغ کنید‪ ،‬و آنها را به نعم ‌‬
‫الهی تشویق نمایید و از عذاب الهی بترسانید‪ .‬و نباید‬
‫بگویید‪ :‬اینها فاسق هستند ممکن نیست من با آنها‬
‫بنشینم!!‬
‫تو ای دعوتگر! وقتی علقه نداری با آنها بنشینی و‬
‫تدادن آنها‬ ‫دوست نداری با آنها راه بروی و برای دعو ‌‬
‫یروی‪ ،‬پس چه کسی آنها را به آغوش‬ ‫پیش آنها نم ‌‬
‫یگیرد؟! آیا کسانی آنها را به آغوش بکشند که همچون‬ ‫م ‌‬
‫آنانند؟! و یا افرادی که علم و معرفتی ندارند‪ ،‬آنها را به‬
‫دوستی برگزینند؟!‬
‫پس دعوتگر باید بردبار باشد و ناپسندی را تحمل کند و‬
‫حواجز بین خود و مردم را بشکند تا بتواند دعوت خود را‬
‫به کسانی که نیازمند آن هستند و اگر تکبر بکند و سر باز‬
‫زند و بگوید‪ :‬اگر کسی پیش من آمد من دعوت را به او‬
‫یرسانم و اگر کسی نیامد من مجبور نیستم! چنین‬ ‫م ‌‬
‫فکری برخلف سیرة پیامبر ‪ ‬است‪.‬‬
‫یکند برایش معلوم است‬ ‫هرکسی تاریخ را مطالعه م ‌‬
‫نشان‬ ‫که پیامبر ‪ ‬در موسم حج پیش مشرکین در اماک ‌‬
‫یداد‪ ،‬و‬‫یرفت و آنها را به سوی خداوند متعال دعوت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یفرمود‪ :‬آیا مردی هست که مرا پیش‬ ‫روایت شده که م ‌‬
‫قومش ببرد تا کلم پروردگارم را به آنها برسانم‪ ،‬زیرا‬
‫قریش مرا از رساندن کلم پروردگارم بازداشته اند)‪.(1‬‬
‫مادامی که این پیشه و عادت پیامبر و الگوی ما است‪،‬‬
‫نمان همچون او‬ ‫تکرد ‌‬
‫پس برما واجب است که در دعو ‌‬
‫باشیم‪.‬‬

‫)(‪ -‬ترمذی شماره حدیث )‪ ،(2925‬کتپپاب فضپپائل القپپرآن بپپاب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (24‬و گفته‪ :‬این حدیث غریب و صحیح اسپپت‪ .‬ابپپوداود شپپماره )‬


‫‪ ،(4734‬کتپپاب السپپنة بپپاب )‪ (20‬و ابپپن مپپاجه شپپماره )‪(20‬‬
‫المقپپدمه بپپاب )‪ ،(13‬و دارمپپی شپپماره حپپدیث )‪ (3354‬کتپپاب‬
‫فضائل القرآن باب )‪ (5‬و امام احمپپد در مسپپند بپپه شپپماره ) ‪/ 3‬‬
‫‪ (390‬این حدیث را روایت کرده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾57‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة نهم‪:‬‬
‫استفاده از نرمی و مهربانی‬
‫تمان به راه خدا تا حد ممکن از‬ ‫لزم است ما در دعو ‌‬
‫نرمی استفاده کنیم‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬ای‬
‫عائشه خداوند نرم رفتار و مهربان است و نرم رفتاری را‬
‫یبخشد‬ ‫یدارد‪ ،‬و چیزهایی در برابر نرم رفتاری م ‌‬‫دوست م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫یبخشد« ‪.‬‬ ‫که در برابر خشونت و دیگر کارها آن را نم ‌‬
‫و خداوند متعال بر پیامبرش منت نهپپاده کپپه او را بپپرای‬
‫امتش نرم رفتار و مهربان آفریده است‪ ،‬فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمپپپپران‪ .[159 :‬یعنپپپپی‪» :‬از پرتپپپپو‬
‫رحمت الهی است کپپه تپپو بپپا آنپپان نرمپپش نمپپودی‪ .‬و اگپپر‬
‫درشپپت خپپوی و سپپنگدل بپپودی از پیرامپپون تپپو پراکنپپده‬
‫یشدند«‪.‬‬‫م ‌‬
‫مردم را با خودت قیاس کن‪ ،‬اگر فردی تو را برای کاری‬
‫از کارهپا بپه شپدت و سپختی مپورد خطپاب قپرار دهپد در‬
‫یخواهپد تپا بپا آن‬ ‫ییابی کپه از تپو م ‌‬‫های م ‌‬ ‫وجود خود انگیز ‌‬
‫فرد همانگونه که او با تو رفتار کرده رفتار کنی‪ ،‬و شیطان‬
‫یکند که این فرد هدفش نصیحت نیست‪ ،‬بلکپپه‬ ‫به تو القا م ‌‬
‫یخواهد انتقاد کند! و هرگاه انسان احساس کند‬ ‫این فرد م ‌‬
‫یخواهپپد از او‬ ‫کپپه فپپردی او را مپپورد خطپپاب قپپرار داده م ‌‬
‫یکند‪ ،‬ولی اگر با‬ ‫انتقاد کند به راهنمایی و دعوتش توجه نم ‌‬
‫نرمپپی بپپا آن فپپرد حپپرف بزنپپد و بگویپپد‪ :‬ایپپن کپپار درسپپت‬
‫نیست! و پس از آن وقپپتی راه حپپرام را بپپه روی او بسپپت‬
‫راه حلل دیگر به او نشان دهد‪ ،‬تا در آن حرکت کنپپد‪ ،‬و بپپا‬
‫این شیوه خیر و خوبی بزرگی به دست خواهد آمد‪.‬‬
‫و این چیزی که من گفتم از رهنمودهای خدا و پیامبر ‪‬‬
‫و شیوة رفتار پیامبر است‪ .‬خداوند متعال فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫]بقپپره‪ .[104 :‬یعنپپی‪» :‬ای کسپپانی کپپه ایمپپان آورده ایپپد!‬
‫)هنگامی که از پیامبر تقاضای مراعات و توجه بیشتر خود‪،‬‬
‫یکنید( مگوئید‪) :‬راعنپپا(‬ ‫برای حفظ و دریافت آیات قرآن م ‌‬
‫ممعنپی‬ ‫)‪) (2‬رعایتمان کن و مپا را بپپای‪ ...‬بلکپه واژ ‌‬
‫ههپای ه ‌‬
‫دیگری را بکپپار بریپپد تپپا یهودیپپان و مشپپرکان نتواننپپد از آن‬
‫)(‪ -‬مسلم به روایت عائشه )‪ (2593 – 77‬کتاب البر والصلة باب‬ ‫‪1‬‬

‫)‪.(23‬‬
‫﴿‪﴾58‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫سپپپپپپپپپپوء‬
‫استفاده کننپپد و در مفهپپوم زشپپت و دشپپنام آمیپپز بکپپارش‬
‫ببرنپپد( و بگوئیپپد‪) :‬انظرنپپا( )بپپر مپپا نظپپر انپپداز‪ ،‬درمپپانگر‪،‬‬
‫رعایتمان کن‪«(...‬‬
‫های نهپپی نمپپوده‬ ‫خداوند متعال وقتی آنها را از گفتن کلم ‌‬
‫های دیگر به جای آن راهنمپپایی کپپرده اسپپت و‬ ‫به گفتن کلم ‌‬
‫فرموده‪ :‬نگویید )راعنا( )رعایتمان کن و مپپا را بپپپای( بلکپپه‬
‫بگویی‪) :‬انظرنا( )بر ما نظر انداز( پس تو هرگپپاه راهپپی را‬
‫که خداوند حپپرام قپپرار داده اسپپت بپپر روی مپپردم بسپپتی‪،‬‬
‫برای آنها دری را از خلل بگشا؛ زیرا مپپردم بپپه ناچپپار بایپپد‬
‫حرکت کنند و باید کار کننپپد همپپانطور کپپه در حپپدیث آمپپده‬
‫م«)‪ .(1‬بهپپترین‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫مسسا ٌ‬‫ه ّ‬
‫و َ‬
‫ث َ‬ ‫ر ٌ‬
‫حسسا ِ‬
‫ء َ‬
‫ما ِ‬
‫سس َ‬
‫صسدَقُ ال ْ‬‫اسپپت‪» :‬أ ْ‬
‫تکننده در امور خیر یپپا‬ ‫مها )حارث( کاسب و)همام( )هم ‌‬ ‫نا ‌‬
‫شپپر( اسپپت‪ .‬و پیپپامبر ‪ ‬چنیپپن رفتپپار نمپپود هنگپپامی کپپه‬
‫خرمای خیبر پیش او آورده شد‪ ،‬فرمپپود‪ :‬آیپپا همپپة خرمپپای‬
‫خیبر اینگونه است؟ گفتند‪ :‬نه‪ ،‬اما ما یپپک صپپاع از خرمپپای‬
‫مرغوب را به دو صاع‪ ،‬و دو صاع را بپپه سپپه صپپاع خرمپپای‬
‫یخریم‪ ،‬پیپپامبر ‪ ‬فرمپپود‪ :‬چنیپپن نکنیپپد‪ ،‬بلکپپه‬ ‫نامرغوب م ‌‬
‫همه را به درهم بفروشید و بپپا آن درهپپم خرمپپای مرغپپوب‬
‫بخرید)‪.(2‬‬
‫پیامبر ‪ ‬وقتی دروازة حرام را به سوی آنهپپا بسپپت راه‬
‫جایز را برای آنهپپا گشپپود و آنهپپا را بپپه راه حلل راهنمپپایی‬
‫کرد که خرمای نامرغوب را بفروشند و با پپپول آن خرمپپای‬
‫مرغوب بخرند‪.‬‬
‫پس برای دعوتگر مناسب است که وقپپتی آنچپپه ممنپپوع‬
‫است‪ ،‬آن را برای مردم بیان کنپپد آنهپپا را بپپه آنچپپه مبپپاح و‬
‫جایز است راهنمایی کند‪.‬‬
‫اما نرمی و مهربانی و اسپپتفاده از آن چیپپزی اسپپت کپپه‬
‫هرکس اگر به بررسی دستورات و سیرة پیامبر ‪ ‬بپردازد‬
‫خواهد دید که پیامبر ‪ ‬نسبت به امت مهربان بوده است‪.‬‬
‫و بپپارزترین مثپپال در ایپپن مپپورد داسپپتان صحرانشپپینی‬
‫های از مسپجد شپروع‬ ‫است که وارد مسجد شد و در گوشپ ‌‬
‫به ادرارکردن نمود‪ ،‬مردم خواستند او را سرزنش کپپرده و‬

‫)(‪) -‬راعنا( از مادة رعی به معنی رعپپایت ولپپی یهودیپپان آن را از‬ ‫‪2‬‬

‫یگرفتند‪.‬‬
‫مادة )رعن( به معنی رعونت یعنی حماقت م ‌‬
‫)(‪ -‬ابوداود شماره )‪ (4950‬کتاب الدب باب )‪ 69‬ت ‪ 61 /‬م(‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت ابوسعید و ابوهریره ب بپپه شپماره )‪،(2201‬‬ ‫‪2‬‬

‫)‪ .(2202‬الفتح )‪ (467 / 4‬کتاب البیوع بپپاب )‪ (89‬و مسپپلم بپپه‬


‫شماره )‪ (1593 – 95 ،94‬کتاب المساقاة باب )‪.(18‬‬
‫﴿‪﴾59‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بپپاز دارنپپد‪،‬‬
‫چون منکر بزرگی انجام داده بود‪ ،‬پیامبر ‪ ‬آنهپپا را از ایپپن‬
‫کار بازداشت و آنها ساکت شدند‪ ،‬و وقتی کپپه صحرانشپپین‬
‫ادرارش را تمام کرد‪ ،‬پیامبر‪ ‬دستور داد که بر محل ادرار‬
‫یک دلو آب پاشیده شود و اینگونه آلودگی رفع خواهد شپپد‪،‬‬
‫سپس اعرابی را خواسته و فرمود‪ :‬مسپاجد بپرای آلپپودگی‬
‫مناسب نیسپپتند‪ ،‬بلکپپه مسپپاجد فقپپط بپپرای نمازخوانپپدن و‬
‫تکبیر و تلوت قرآن مناسب اند‪.‬‬
‫و در مسند امام احمد روایپپت شپپده کپپه آن مپپرد گفپپت‪:‬‬
‫»خدایا برای من و محمد رحم کن و همراه با ما بپپر کسپپی‬
‫رحم نکن« چون محمد ‪ ‬بپپا نرمپپی و یپپاددادن بپپا او روبپپر‬
‫شد‪.‬‬
‫یخوانم این اسپپت‬ ‫چیزی که من برادرانم را به آن فرا م ‌‬
‫که در دعوت به راه خدا و انکار منکپپر ایپپن راه را در پیپپش‬
‫یکننپپد‬
‫بگیرند‪ ،‬زیرا آنها با نرمی به چیزهپپائی دسپپت پیپپدا م ‌‬
‫یتوانند آن را به دست بیاورند‪.‬‬ ‫تگیری نم ‌‬
‫که با سخ ‌‬
‫﴿‪﴾60‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫دهم‪ :‬سعة صدر جوانان در برابر اختلف نظر علماء‬
‫شهای‬‫جوانان و دعوتگران را و آنهایی که به ارز ‌‬
‫اسلمی پابند هستند باید ظرفیت و توان تحمل اختلف‬
‫علماء و دیگران داشته باشند و کسی را که به عقیدة آنها‬
‫در اشتباه قرار دارد معذور بدانند و این نکتة بسیار مهمی‬
‫است؛ زیرا بعضی از مردم به دنبال اشتباه دیگران هستند‬
‫تا از اشتباهات آنان چیزی درست کنند که برای آنها‬
‫مناسب نیست و شخصیت آنها برای مردم مورد سؤال‬
‫قرار بگیرد‪ ،‬و این اشتباه بزرگی است‪ .‬اگر بدگویی فرد‬
‫یکردن و‬ ‫یشود بدگوی ‌‬ ‫عامی از گناهان بزرگ محسوب م ‌‬
‫غیبت عالم گناه بزرگی است‪ ،‬زیرا پشت سر عالم‪،‬‬
‫یرساند‪،‬‬ ‫بدگویی او را کردن تنها به شخصیت عالم زیان نم ‌‬
‫یبینند‪ ،‬زیرا‬ ‫بلکه او و علم شرعی که دارد همه ضرر م ‌‬
‫یعلقه شوند و یا عالم از‬ ‫وقتی مردم نسبت به عالم ب ‌‬
‫یکند‪ ،‬گرچه‬ ‫دیدگاه مردم افت کند سخن عالم نیز افت م ‌‬
‫آن عالم حق بگوید و مردم را به سوی حق راهنمایی کند‪،‬‬
‫و هرگاه فردی بدگویی و غیبت این عالم را بکند میان‬
‫یشود‪ ،‬و چنین‬ ‫مردم و میان علم دینی این عالم حایل م ‌‬
‫کاری خطر بزرگی است‪.‬‬
‫یگویم‪ :‬جوانان باید اختلف علماء را بر حسن نیت‬ ‫من م ‌‬
‫یکنند آنها را‬ ‫و اجتهاد حمل کنند و در آنچه علماء اشتباه م ‌‬
‫معذور بدانند‪ ،‬اما ایرادی ندارد که جوانان با علماء در مورد‬
‫نظراتی که از دیدگاه جوانان اشتباه است گفتگو کنند تا‬
‫علماء برای آنها بیان کنند که علماء در اشتباه قرار دارند یا‬
‫یدانند‪ ،‬خودشان در‬ ‫کسانی که علماء را در اشتباه م ‌‬
‫یکند‬‫تها انسان فکر م ‌‬ ‫اشتباه هستند؟! زیرا بعضی وق ‌‬
‫گفتة عالم اشتباه است‪ ،‬اما بعد از بحث و مناقشه صحت‬
‫یشود‪ .‬و باید دانست‬ ‫و درستی گفته عالم برایش ثابت م ‌‬
‫که عالم هم انسان است و »همة فرزندان آدم‬
‫)‪(1‬‬
‫هکنندگان هستند« ‪.‬‬ ‫هکارند و بهترین خطاکاران توب ‌‬‫اشتبا ‌‬
‫و اگر کسی به لغزش و اشتباه عالم خوشپپحال شپپود‪ ،‬و‬
‫آن را بیپپن مپپردم پخپپش نمایپپد‪ ،‬ایپپن کپپار بپپاعث تفرقپپه‬
‫یشود‪ ،‬و روش سلف چنین نبپپوده اسپپت‪ .‬همچنیپپن نبایپپد‬ ‫م ‌‬
‫یزنپپد دسپپتاویزی بپپرای‬ ‫اشپپتباهاتی را کپپه از حکپپام سپپر م ‌‬

‫)(‪ -‬احمد‪ (198 / 3) :‬و دارمپپی )‪ (303 / 2‬و ترمپپذی )‪(2499‬‬ ‫‪1‬‬

‫کتاب صفحه القیامة باب )‪ (49‬و ابن ماجه شماره )‪ (4251‬کتاب‬


‫الزهد باب )‪ (30‬ارناؤوط در شرح السنة )‪ (92 / 5‬گفته است که‬
‫سند این حدیث به روایت انس صحیح است‪.‬‬
‫﴿‪﴾61‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫تپپوهین بپپه‬
‫یهایشپپان چشپپم‬ ‫آنهپپا قپپرار دهیپپم و از بسپپیاری از خوب ‌‬
‫بپوشیم‪ ،‬زیرا خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾  ‬مپپپائده‪ .[8 :‬یعنپپپی‪:‬‬
‫»ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و‬
‫از روی دادگری گواهی دهید‪ ،‬و دشپپمنانگی قپپومی شپپما را‬
‫برآن ندارد کپپه دادگپپری نکنیپپد«‪ .‬یعنپپی کینپپه و دشپپمنی بپپا‬
‫یعپپدالتی بکشپپد‪ ،‬زیپپرا عپپدالت‬ ‫قومی نباشپپد شپپما را بپپه ب ‌‬
‫شهای یکی‬ ‫واجب است و برای انسان جایز نیست که لغز ‌‬
‫از علماء یا حکام و یا دیگران را بگیرد و میان مردم پخپپش‬
‫یهایشپپان سپپاکت بمانپپد چپپون چنیپپن کپپاری‬ ‫کنپپد و از خوب ‌‬
‫عدالت نیست‪.‬‬
‫یهایت را‬ ‫اگر فردی بر تو مسلط شود و اشتباهات و بپپد ‌‬
‫یهایت را پوشپپیده نگپپاه‬ ‫تکار ‌‬ ‫یها و درس پ ‌‬ ‫پخش کند و خوب ‌‬
‫یکنی‪ ،‬پپپس‬ ‫دارد‪ ،‬تو این کار او را جنایت بر خودت تلقی م ‌‬
‫یدانپپی بایپپد‬ ‫وقتی چنین عملی را نسبت بپپه خپپود جنپپایت م ‌‬
‫دیگران را مانند خودت بدانی و همانطور که اشپپاره کپپردم‬
‫یکنپپی‪،‬‬ ‫که راه حل آن که فردی را تو اشپپتباه کپپار گمپپان م ‌‬
‫این است که با آن فرد ارتباط برقرار کنی و با او مناقشپپه‬
‫کنی که بعد از مناقشه موضع مشپپخص خواهپپد شپپد‪ ،‬زیپپرا‬
‫نهایی هستند که بعد از مناظره و مناقشه به‬ ‫چه بسا انسا ‌‬
‫یگردند و چه بسا افرادی که‬ ‫آنچه صحیح و حق است باز م ‌‬
‫یشود که گفتپپة او درسپپت بپپوده‬ ‫بعد از مناقشه مشخص م ‌‬
‫یکردیپم کپپه اشپپتباه بپوده‬ ‫اسپپت و مپا قبپل از آن گمپان م ‌‬
‫است‪.‬‬
‫)‪(1‬‬
‫ضا«‬ ‫ع ً‬ ‫ه بَ ْ‬ ‫ض ُ‬ ‫ع ُ‬ ‫شد ّ ب َ ْ‬ ‫ن يَ ُ‬ ‫ْ‬
‫ن كالب ُن َْيا ِ‬ ‫َ‬ ‫م ْ‬ ‫ْ‬ ‫م ْ‬ ‫ْ‬
‫م ِ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫ن ل ِل ُ‬ ‫م ُ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫و »ا ل ُ‬
‫یعنی‪ :‬مؤمن برای مؤمن چون ساختمانی است کپپه برخپپی‬
‫یسازد‪.‬‬ ‫از آن برخی دیگر را محکم م ‌‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫ح‬
‫حسسَز َ‬ ‫ن ي َُز ْ‬ ‫بأ ْ‬ ‫ح ّ‬ ‫نأ َ‬ ‫م ْ‬ ‫و نیز پیامبر ‪ ‬فرموده است‪َ » :‬‬
‫ْ‬
‫ن‬‫م ُ‬ ‫و ي ُس ْ‬
‫ؤ ِ‬ ‫هس َ‬ ‫و ُ‬ ‫ه َ‬ ‫من ِي ّت ُس ُ‬‫ه َ‬ ‫فل ْت َسأت ِ ِ‬ ‫ة َ‬ ‫جن ّس َ‬‫ل ال ْ َ‬ ‫خ َ‬ ‫وي َدْ ُ‬‫ر َ‬ ‫ن الّنا ِ‬ ‫ع ِ‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ّ‬
‫بأ ْ‬ ‫ح ّ‬ ‫ذى ي ُ ِ‬ ‫س ال ِ‬ ‫ت إ ِلى الّنا ِ‬ ‫ولي َأ ِ‬ ‫ر َ‬ ‫خ ِ‬‫وم ِ ال ِ‬ ‫والي َ ْ‬ ‫ه َ‬‫ِبالل ِ‬
‫ه« یعنی‪» :‬هرکسی دوسپپت دارد کپپه از جهنپپم‬ ‫)‪(2‬‬
‫ؤَتى إ ِل َي ْ ِ‬ ‫يُ ْ‬
‫نجات پیدا کند و به بهشت برود‪ ،‬باید در حالی از دنیپا بپپرود‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت ابوموسی اشعری ‪ ‬شماره حدیث )‪(6026‬‬ ‫‪1‬‬

‫الفتح )‪ ،(464 / 1‬کتاب الدب باب )‪ (36‬و مسلم شماره حدیث‬


‫)‪ (2582 / 65‬کتاب البر و الصله باب )‪.(17‬‬
‫﴿‪﴾62‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫کپپپه او بپپپه‬
‫خپپدا و روز قیپامت ایمپان دارد و بپا مپردم رفتپپاری داشپته‬
‫باشد که دوست دارد با او چنان رفتار شود«‪.‬‬
‫و این است مفهوم عدل و استقامت‪.‬‬

‫)(‪ -‬مسپپپلم )‪ (1844‬کتپپپاب المپپپارة بپپپاب )‪ (10‬و حپپپدیث را‬ ‫‪2‬‬

‫عبدالرحمن بن عبد رب الکعبه از عمرو بن عاص ‪ ‬روایت کرده‬


‫است‪.‬‬
‫﴿‪﴾63‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫یازدهم‪ :‬مقیدکردن احساسات به مقتضای شرع و عقل‬
‫برای این بیداری و حرکت مبارک لزم است که‬
‫احساسات آنها را از تعقل و اندیشه و از حرکت به‬
‫مقتضای شریعت باز ندارد‪ ،‬زیرا اگر احساس و شور به‬
‫مقتضای شرع و تعقل مقید نشود به طوفانی مبدل‬
‫هاش خواهد بود‪.‬‬ ‫یشود که ضرر آن بیشتر از فاید ‌‬ ‫م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬ما باید دوراندیش باشیم‪ ،‬منظور این نیست که‬
‫در برابر باطل سکوت را اختیار کنیم یا باطل را تایید کنیم‪،‬‬
‫یخواهم این را بگویم که باید از در وارد خانه شویم‬ ‫بلکه م ‌‬
‫نبردن و‬ ‫و به اندازة توان خود تلش کنیم تا برای از بی ‌‬
‫نابودکردن باطل از حکمت استفاده کنیم‪ ،‬زیرا راه حکمت‬
‫گرچه ممکن است طولنی باشد‪ ،‬اما نتیجه و بازده آن‬
‫برای همه رضایت بخش خواهد بود‪ ،‬شاید بعضی وقتها‬
‫ههای آتش باطل را فرو نشاند و‬ ‫شور و هیجان شعل ‌‬
‫خاموش کند‪ ،‬اما آتش زیر خاکستر که در آینده روشن‬
‫یتواند خاموش کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬برادرانم و‬ ‫خواهد شد را نم ‌‬
‫فرزندان جوان اصحاب این حرکت و بیداری را به تأنی و‬
‫یخوانم و از آنها‬ ‫آرامی و دوراندیشی و تعقل فرا م ‌‬
‫یخواهم که همة اقدامات خود را به مقتضای شریعت‬ ‫م ‌‬
‫ودر چهارچوب سنجیده و ارزیابی نمایند و بیاندیشند که‬
‫پیامبر ‪ ‬در دعوت و تغییر منکر از چه حکمتی استفاده‬
‫یکرد تا از او الگو برداری نیکو را انجام دهند‪ ،‬زیرا پیامبر‬ ‫م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬‫‪ ‬بهترین الگو م ‌‬
‫یگویم که‪:‬‬ ‫و به برادرانم و جوانان بیداری اسلمی م ‌‬
‫یخواهیم امت اسلمی را از خواب و غفلت‬ ‫وقتی ما م ‌‬
‫سهای محکم و‬ ‫بیدار کنیم‪ ،‬بر ما لزم است که بر پایة اسا ‌‬
‫یخواهیم که‬ ‫ههای ثابتی حرکت کنیم‪ :‬زیرا ما م ‌‬ ‫برنام ‌‬
‫یخواهیم که دین خدا در زمین‬ ‫حکمت برای خدا باشد‪ ،‬و م ‌‬
‫خدا و بر بندگان خدا حکم باشد‪ ،‬و این هدف بسیار بزرگی‬
‫است که تنها با احساسات و شور و هیجان بدست نخواهد‬
‫آمد‪ ،‬پس لزم است احساسات خود را پابند شرع و عقل‬
‫بکنیم‪.‬‬
‫﴿‪﴾64‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫دوازدهم‪ :‬برپاکردن زیارت و سفر جوانان برای دیدار‬
‫یکدیگر‬
‫یخواهم که زیارت و سفر را برای دیدار‬ ‫از جوانان م ‌‬
‫بها ریشه‬‫یکدیگر ترتیب دهند تا محبت و دوستی در قل ‌‬
‫تشان مطلع شوند‬ ‫بدواند‪ ،‬و از احوال خویش و احوال ام ‌‬
‫و همه چون قلبی واحد و فردی واحد قرار بگیرند‪ ،‬بازده و‬
‫نتیجه سفرهای زیارتی برای دیدار بسیار خوب و مهم‬
‫است و دیدارهای دور و نزدیک اثر بزرگی خواهند داشت‪،‬‬
‫و قسمت مهمی از این رهنمود به عهدة مربیان از قبیل‬
‫مدیرها و اساتید است‪.‬‬
‫﴿‪﴾65‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫سیزدهم‪ :‬ناامیدنبودن از کثرت مفاسد‬
‫مپپا نبایپپد بپپه سپپبب کپپثرت فسپپاد در امپپت و از قپپدرت‬
‫حشپپدن‬ ‫کسانی که با حق به مبپپارزه برخاسپپته انپپد‪ ،‬از اصل ‌‬
‫امت ناامید شویم‪ ،‬زیپپرا حپپق همپپانطور کپپه شپپمس الپپدین‬
‫زرعپپی ‪ /‬گفتپپه اسپپت‪» :‬الحسسق منصسسور وممتحسسن فل‬
‫تعجب فهدي سنة الرحمن« یعنی‪ :‬حق پیپپروز اسپپت و‬
‫یشود‪ ،‬تعجب نکن‪ ،‬زیپپرا سپپنت الهپپی‬ ‫با مشکلت مواجه م ‌‬
‫چنین است‪ .‬نبرد باطل با حق ضروری است‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬فرقپپان‪ .[31 :‬یعنپپی‪» :‬اینگپپونه بپپرای هپپر پیغمپپبری‬
‫گروهی از بزهکاران را دشمن ساخته ایم و همین بس کپپه‬
‫خدای ترا راهنما و یاور باشد«‪.‬‬
‫یخواهند مردم را گمراه کنند و‬‫بزهکاران و مجرمان م ‌‬
‫حق را بر آنها مشتبه گردانند و بر مردم مسلط گردند و‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬‫آنها را ساکت کنند‪ ،‬اما خداوند متعال م ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ﴾‬و همین بس خدای تو یاور برای کسی که دشمنان‬
‫یخواهند او را از راه حق باز دارند‪.‬‬
‫پیامبر م ‌‬
‫پس ما نباید ناامید شویم‪ ،‬بلکه باید نفس طولنی داشته‬
‫و منتظر بمانیم و انجام از آن پرهیزگاران خواهد بود‪ ،‬زیرا‬
‫یخواهند افکار سالم جوانان‬ ‫یشوند که م ‌‬ ‫افرادی یافت م ‌‬
‫را به افکار منحرف تبدیل کنند و برای هدفی که دنبال‬
‫یکنند تا محقق شود و مردم را گمراه و‬ ‫یکنند تلش م ‌‬‫م ‌‬
‫آنها را به حق مشکوک سازند و آنها را از انتشار حق‬
‫بازدارند‪ ،‬اما حادثه و فاجعه برای آنها اتفاق خواهد افتاد‪،‬‬
‫یخواهد که حق را با سلیقه و‬ ‫زیرا هر انسانی که م ‌‬
‫فکرش کنار بزند بل و مصیبت بر او خواهد آمد‪ ،‬چون‬
‫یکند‪ ،‬پس امید خواستگاه‬ ‫خداوند دین و کتابش را یاری م ‌‬
‫توانمدی برای ادامه راه دعوت و تلش برای موفقیت آن‬
‫است‪ ،‬همانطور که ناامیدی سبب شکست و به تأخیر‬
‫یگیرد‪.‬‬‫افتادن دعوت قرار م ‌‬
‫به امید بزرگ پیامبر ‪ ‬و نظر دوراندیشانة او در‬
‫تترین روزی که از سوی قومش با آن مواجه شد‪،‬‬ ‫سخ ‌‬
‫بنگرید و آن روزی بود که از طائف برگشته بود و او آنها را‬
‫یخردان‬ ‫دعوت داده و آنها دعوتش را نپذیرفته بودند‪ ،‬و ب ‌‬
‫خود را برای اذیت و آزار پیامبر تحریک کردند‪ ،‬وقتی پیامبر‬
‫﴿‪﴾66‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪ ‬به‬
‫محلی به نام )قرن الثعالب( رسید‪ ،‬جبرئیل او را صدا زد‪،‬‬
‫و گفت‪ :‬خداوند گفتة تو را شنید و همچنین گفتة قومت را‬
‫که چگونه به تو جواب رد دادند را شنید‪ ،‬اکنون فرشتة‬
‫هها )ملک الجبال( را پیش تو فرستاده تا به آن در مورد‬ ‫کو ‌‬
‫آنها هر دستوری که بخواهی بدهی؛ پیامبر ‪ ‬فرمود‪:‬‬
‫هها مرا صدا زد و به من سلم کرد‪ ،‬سپس‬ ‫»فرشته کو ‌‬
‫یدهم‪ ،‬اگر‬
‫یخواهی انجام م ‌‬‫گفت‪ :‬ای محمد! هرچه تو م ‌‬
‫یزنم تا در میان‬
‫یخواهی دو کوه طائف را به یکدیگر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫آن دو کوه هلک شوند‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬نه‪ ،‬بلکه من‬
‫امیدوارم که خداوند از ایشان نسلی را به وجود بیاورد که‬
‫تنها خدای یگانه را بپرستند و با او کسی را شریک‬
‫نگیرند«‪.‬‬
‫﴿‪﴾67‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫قاعدة‬
‫چهاردهم‪ :‬ارتباط با مسئولین امور‬
‫ما باید با مسئولین امور‪ ،‬حکام و قضات و افراد ادارات‬
‫و دیگر سران حکومتی ارتباط داشته باشیم‪ ،‬و نباید بر آنها‬
‫یکند‪ ،‬و‬ ‫جفا کرده و احساس کنیم که راه ما با آنها فرق م ‌‬
‫ما کجا و آنها کجا؟ زیرا وقتی چنین احساس کنیم ممکن‬
‫است اصلح مشکل شود‪ ،‬بلکه ما باید برای رسیدن به حق‬
‫ه«)‪:(1‬‬‫ه الل ّ ُ‬
‫ع ُ‬
‫ف َ‬ ‫ع ل ِل ّ ِ‬
‫ه َر َ‬ ‫ض َ‬ ‫وا َ‬
‫ن تَ َ‬
‫م ْ‬
‫فروتن باشیم‪ ،‬زیرا‪َ » :‬‬
‫هرکسی به خاطر خدا فروتن باشد خداوند مقام او را بال‬
‫یبرد‪.‬‬
‫م ‌‬
‫اگر ما با مسئولین امور و حکام و قضاوت و سران‬
‫نها و کسانی که امور مسلمین را به دست‬ ‫ادارات و ارگا ‌‬
‫دارند ارتباط داشته باشیم و میان ما و آنها تفاههم برقرار‬
‫باشد‪ ،‬حتما ً به حکم الهی نتیجة خوبی در پی خواهد داشت‪.‬‬
‫بهای ما را به یکدیگر‬ ‫یخواهم که قل ‌‬ ‫و از خداوند م ‌‬
‫نزدیک کند‪ ،‬و ما را از افرادی بگرداند که در امور خویش‪،‬‬
‫یدهند و از خداوند تعالی‬ ‫خدا و پیامبرش را حاکم قرار م ‌‬
‫یخواهم که به ما نیت عطا نماید و آنچه از شریعت که‬ ‫م ‌‬
‫بر ما پوشیده مانده آشکار کند‪ ،‬همانا او بخشنده و‬
‫بزرگوار است و سپاس برای خدا و پروردگار جهانیان‬
‫است‪ ،‬و درود و رحمت خدا بر پیامبرمان محمد ‪ ‬و آل و‬
‫اصحابش باد‪.‬‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابوهریره شماره )‪ (2588 – 69‬کتپپاب الپپبر‬ ‫‪1‬‬

‫والصله باب )‪.(19‬‬


‫﴿‪﴾68‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬

‫بخش دوم‬
‫رهنمودهایی برای جوانان‬
‫بیداری اسلمی‬
‫﴿‪﴾69‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خها‬
‫شها و پاس ‌‬
‫پرس ‌‬

‫حکم دعوت به راه خدا‬


‫تدادن به راه خدا بر هر زن و مرد‬ ‫}‪ {1‬آیا دعو ‌‬
‫مسلمانی واجب است‪ ،‬یا تنها وظیفة علماء و طلب است‪،‬‬
‫و آیا برای فرد عامی جایز است که به راه خدا دعوت‬
‫دهد؟‬
‫یدهد‪ ،‬دارای علم و‬ ‫* اگر انسان در آنچه به آن دعوت م ‌‬
‫گنما‬
‫یکند که عالمی بزرگ و بزر ‌‬ ‫بینش باشد‪ ،‬فرقی نم ‌‬
‫های که در پی علم آموختن در تلش است یا‬ ‫باشد یا طلب ‌‬
‫یداند‪ ،‬باشد‪ ،‬زیرا پیامبر‬‫فرد عامی که مسئله را به یقین م ‌‬
‫‪ ‬فرموده است‪» :‬از من به مردم تبلیغ کنید‪ ،‬حتی اگر‬
‫یک آیه باشد«)‪ .(1‬بنابراین‪ ،‬لزم نیست دعوتگر مراحل‬
‫بزرگی از علم و دانش را کسب کرده باشد‪ ،‬بلکه باید به‬
‫یدهد عالم باشد‪ ،‬اما اگر‬‫آنچه مردم را بدان دعوت م ‌‬
‫جاهلنه بنابر احساسات‪ ،‬مردم را دعوت دهد جایز نیست‪.‬‬
‫یبینم کپپه بپپدون علپپم بپپه راه خپپدا دعپپوت‬
‫برادرانی را م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬و بر اثر احساسات چیزهائی را که خداوند حپپرام‬ ‫م ‌‬
‫یگرداننپپد‬‫یدهند‪ ،‬و اموری را واجپپب م ‌‬ ‫نکرده حرام قرار م ‌‬
‫که خداونپپد بپپر بنپپدگانش واجپپب نکپپرده اسپپت‪ ،‬و ایپپن کپپار‬
‫بسیار خطرناکی است‪ ،‬زیرا تحریپپم آنچپپه خپپدا حلل کپپرده‬
‫لکردن حرام خدا است؛ پس وقتی آنها دیگران را‬ ‫مانند حل ‌‬
‫لدانستن آنچه خدا حرام کرده مپپورد نکپپوهش‬ ‫به خاطر حل ‌‬
‫یدهند دیگران نیز آنها را برای حرام قراردادن حلل‬ ‫قرار م ‌‬
‫خدا سرزنش خواهند کرد‪ ،‬و خداوند متعال فرموده اسپپت‪:‬‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫]نحل‪ .[117 -116 :‬یعنی‪» :‬و به خاطر چیزی که تنها بپپر‬
‫یرود‪ ،‬بپپه دورغ مگوییپپد‪ ،‬ایپپن حلل اسپپت و آن‬ ‫نتپپان م ‌‬
‫زبا ‌‬
‫حرام و در نیتجه بپپه خپپدا دروغ بندیپپد کسپپانی کپپه بپپر خپپدا‬
‫همنپپدی‬ ‫یگردند )سودجویی و بهر ‌‬ ‫یبندند رستگار نم ‌‬ ‫دروغ م ‌‬

‫)(‪ -‬تخریج این حدیث در صفحة )‪ (25‬شده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾70‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ایشپپپپان از‬
‫جهان ناچیز است‪ ،‬و با توجه به آخرت( کالی کمی است و‬
‫عذاب دردناکی )پس از پایان به آخرت( کالی کمپپی اسپپت‬
‫و عذاب دردناکی )پس از پایان زندگی دنیوی( دارند«‪.‬‬
‫و فپپرد عپپامی نبایپپد در حپپالی کپپه علپپم نپپدارد و چیپپزی‬
‫یداند دعوت بدهد‪ ،‬بلکه نخست باید علم بیپپاموزد‪ ،‬زیپپرا‬ ‫نم ‌‬
‫خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾‬یوسپپف‪ .[108 :‬یعنپپی‪» :‬بگپپو‪ :‬ایپپن راه‬
‫مپپن اسپپت کپپه مپپن بپپا آگپپاهی و بینپپش بپپه سپپوی خپپدا‬
‫یخوانم«‪.‬‬‫م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬باید با علم و بینش به راه خدا دعپپوت داد‪ ،‬امپپا‬
‫در منکر و زشتی مشخص و در معروف و خپپوبی مشپپخص‬
‫یتواند امر به معروف و نهی از منکر کند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یخواهد دعوت بدهد بایپپد قبپپل از دعپپوت علپپم‬ ‫اما اگر م ‌‬
‫یدهپپد‬‫داشته باشپپد‪ ،‬زیپپرا کسپپی کپپه بپپدون علپپم دعپپوت م ‌‬
‫همانطور که مشخص و آشکار است بیشتر از اصلح فساد‬
‫یانگیزد‪ .‬خلصه این که لزم است انسان نخست علپپم‬ ‫برم ‌‬
‫بیاموزد‪ ،‬و سپس دعپپوت بدهپپد‪ ،‬بجپپز در منکپپرات ظپپاهر و‬
‫آشکار و در امرکردن به کار خپپوبی کپپه مشپپخص و آشپپکار‬
‫یتوان امر بپپه معپپروف و نهپپی از‬ ‫است در چنین مواردی م ‌‬
‫منکر نمود‪.‬‬

‫فرق عالم و دعوتگر‬


‫}‪ {2‬تفاوت عالم و دعوتگر چیست؟‬
‫* تفاوت عالم و دعوتگر مشخص است‪ ،‬دعوتگر کسی‬
‫است که برای رساندن قانون و شریعت الهی به مردم‬
‫مدادن‬ ‫یکند و گاهی آنان را با تشویق و گاهی با بی ‌‬ ‫تلش م ‌‬
‫یخواند‪.‬‬ ‫از عذاب الهی به راه خدا فرا م ‌‬
‫و عالم کسی است که خداوند به او علپپم داده اسپپت‪ ،‬و‬
‫ممکن است عالم دعپپوتگر باشپپد و ممکپپن اسپپت دعپپوتگر‬
‫نباشد‪ ،‬او در حق علم خویش بسیار کوتاهی نموده است و‬
‫یتوان وارث به حق و کامل پیامبر ‪ ‬خواند‪ ،‬زیپپرا‬ ‫او را نم ‌‬
‫پیامبران )علیهم الصلة والسلم( دیناری و درهمی از خپپود‬
‫بجای نگذاشتند‪ ،‬بلکه آنهپپا علپپم را بپپه عنپپوان ارث و ترکپپه‬
‫ن‬‫بپپرای مپپردم گذاشپپتند‪ ،‬پیپپامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪» :‬إ ِ ّ‬
‫َ‬ ‫ة ال َن ْب َِيا ِ‬
‫وّرث ُسسوا ِدين َسساًرا‬‫م يُ َ‬ ‫ن الن ْب ِي َسساءَ َلس ْ‬ ‫ء إِ ّ‬ ‫وَرث َ ُ‬‫ماءَ َ‬ ‫عل َ َ‬
‫ال ْ ُ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫خسس َ‬
‫ذ‬ ‫ف َ‬
‫قسسدْ أ َ‬ ‫ه َ‬ ‫خذ َ ب ِ ِ‬‫نأ َ‬ ‫م ْ‬
‫ف َ‬ ‫م َ‬ ‫عل ْ َ‬
‫وّرُثوا ال ْ ِ‬ ‫ما َ‬ ‫ما إ ِن ّ َ‬‫ه ً‬‫ول َ ِدْر َ‬ ‫َ‬
‫﴿‪﴾71‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫حسسسسسسس ّ‬
‫ظ‬ ‫بِ َ‬
‫ر«)‪ (1‬یعنی‪» :‬همانا علماء وارثان پیامبران اند‪ ،‬و همانپپا‬ ‫ف ٍ‬
‫وا ِ‬‫َ‬
‫پیامبران از خود درهپپم و دینپپاری بپپه ارث نگذاشپپتند‪ ،‬بلکپپه‬
‫علم را به میراث گذاشتند‪ ،‬پس هرکسی علپپم را گرفپپت و‬
‫بدست آورد بهرة بزرگی بدست آورده است«‪.‬‬
‫پس هرکسی که علم بیاموزد و به راه خدا دعپپوت بدهپپد‬
‫های کپپه دسپپتورات پیپپامبران را اجپپرا مپپی‬ ‫او بحق به انپپداز ‌‬
‫کنپپد‪ ،‬بپپه همپپان میپپزان وارث بپپه حپپق پیپپامبران شپپمرده‬
‫یگوینپپد‪ :‬بپپدون علپپم هپپم‬ ‫یشپپود‪ ،‬امپپا ایپپن کپپه بعضپپی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫فشپپان ایپپن اسپپت کپپه بپپدون‬ ‫یتوان دعوتگر بود اگپپر هد ‌‬ ‫م ‌‬
‫علم فراوانی که بتواند فتوا بدهد و مناظره کنپپد و مسپپایل‬
‫یتوان گفتة آنهپپا را پپپذیرفت‪ ،‬امپپا اگپپر‬‫را استدلل نماید‪ ،‬م ‌‬
‫یتپپوان دعپپوت بدهپپد‪ ،‬در‬ ‫منظورشان این است کپپه فپپرد م ‌‬
‫یدانپپد‪ ،‬بپپدون‬‫یدهد نم ‌‬
‫حالی که آنچه را که به آن دعوت نم ‌‬
‫تردید چنین سخنی درست نیست و مپپن افپپرادی را کپپه بپپه‬
‫یخواهند مردم را به حق دعوت دهند از ایپپن‬ ‫این صورت م ‌‬
‫یدارم‪ ،‬زیپپرا چنیپپن فپپردی فسپپادانگیزی و‬ ‫کپپار برحپپذر م ‌‬
‫یاش از اصلح بیشتر است‪ .‬همانطور که مشاهده‬ ‫خرابکار ‌‬
‫شده است‪.‬‬

‫)(‪ -‬ابوداود به شماره )‪ (3641‬کتاب باب العلپپم )‪ (1‬و ابپپن مپپاجه‬ ‫‪1‬‬

‫بپپه شپپماره )‪ ،(223‬المقپپدمه بپپاب )‪ (17‬و ترمپپذی بپپه شپپماره )‬


‫‪ (2682‬کتاب العلپپم بپپاب )‪ (19‬وارنپپاؤوط در شپپرح السپپنه )‪/ 1‬‬
‫‪ (276‬به روایت ابوداود این حدیث را حسن دانسته است‪.‬‬
‫﴿‪﴾72‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مؤمنین‬
‫در دوستی با یکدیگر‬
‫مورزیدن به امور مسلمین این‬ ‫}‪ {3‬آیا در باب اهتما ‌‬
‫یهای خویش بیان‬ ‫حدیث که بیشتر دعوتگران در سخنران ‌‬
‫م يهتم بأمور المسلمين‬ ‫یکنند‪ ،‬صحیح است‪» :‬من ل َ ْ‬ ‫م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫فليس منهم« ؟ یعنی‪» :‬هرکس به امور مسلمین‬
‫اهتمام نورزد از آنها نیست«‪.‬‬
‫* این حدیث یکی از احادیث مشهور میان مپپردم اسپپت‪،‬‬
‫یدانم که آیا با این عبارت از پیامبر ‪ ‬ثابت است یا‬ ‫اما نم ‌‬
‫نه؟ اما باید دانست که مفهوم ایپپن حپپدیث درسپپت اسپپت‪،‬‬
‫یدهد در حقیقت‬ ‫زیرا فردی که به امور مسلمین اهمیت نم ‌‬
‫اسلمش ناقص است‪ ،‬زیرا در حپپدیث صپپحیح از پیپپامبر ‪‬‬
‫م‬‫ه ْ‬‫وادّ ِ‬
‫فسسى ت َس َ‬ ‫ن ِ‬ ‫مِني َ‬ ‫ؤ ِ‬‫مس ْ‬ ‫ل ال ْ ُ‬ ‫مث َ ُ‬ ‫ثابت است که فرمپپود‪َ » :‬‬
‫ه‬
‫من ْس ُ‬
‫كى ِ‬ ‫ش ست َ َ‬ ‫ذا ا ْ‬ ‫د الواحسسد إ ِ َ‬ ‫سس ِ‬ ‫ج َ‬ ‫ل ال ْ َ‬ ‫مث َس ُ‬ ‫م كَ َ‬ ‫ه ْ‬‫م ِ‬ ‫ح ِ‬ ‫وت ََرا ُ‬ ‫َ‬
‫)‪(2‬‬
‫مسسى«‬ ‫ح‬ ‫ْ‬ ‫ل‬
‫ّ َ ِ َ ُ ّ‬ ‫وا‬ ‫ر‬ ‫ه‬ ‫س‬ ‫س‬ ‫بال‬ ‫د‬
‫َ َ ِ ِ‬ ‫س‬ ‫س‬ ‫ج‬ ‫ْ‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ئ‬ ‫سا‬
‫ُ َ ِ ُ‬ ‫ه‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫عى‬ ‫َ‬ ‫دا‬ ‫ت‬
‫ْ ٌ َ َ‬‫و‬ ‫ض‬ ‫ع‬
‫ُ‬
‫نها در محبپت و رحمپت و مهربپانی‬ ‫یعنپی‪» :‬مثپال مسپلما ‌‬
‫اش با یکدیگر مانند یک جسد اسپپت کپپه هرگپپاه عضپپوی از‬
‫آن بپپدرد آیپپد دیگپپر اعضپپای بپپدن در تپپب و بیپپداری بپپا آن‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫همراهی م ‌‬
‫ن‬ ‫م ْ‬ ‫ْ‬ ‫م ْ‬ ‫ْ‬
‫و پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬ال ُ‬
‫م ِ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫ن ل ِل ُ‬ ‫م ُ‬‫ؤ ِ‬
‫ضا«)‪ (3‬یعنی‪» :‬مؤمن در‬ ‫ع ً‬ ‫ه بَ ْ‬ ‫ض ُ‬ ‫ع ُ‬‫شد ّ ب َ ْ‬ ‫ن‪ ،‬ي َ ُ‬ ‫كال ْب ُن َْيا ِ‬ ‫َ‬
‫همکاری با مؤمن مانند ساختمانی است که برخی برخی‬
‫یسازد« و این دو حدیث و امثال آن به‬ ‫دیگر را محکم م ‌‬
‫معنی و مفهوم آن گفته مشهور است‪ ،‬اما اکنون دقیق به‬
‫ههای‬ ‫یرسد که آیا این حدیث مشهور از گفت ‌‬ ‫ذهن من نم ‌‬
‫ههای بعضی از علماء است‪.‬‬ ‫پیامبر ‪ ‬یا از گفت ‌‬

‫»دعوتگر باید نسبت به هرچیزی شناخت داشته‬


‫باشد«‬

‫)(‪ -‬این حدیث را شیخ آلبانی ‪ /‬ضعیف قرار داده است‪ ،‬نگاه کنیپپد‬ ‫‪1‬‬

‫بپه کتپاب سلسپله الحپادیث الضپعیفة )‪،309 / 1‬پ ‪،310‬پ ‪،311‬‬


‫‪.(312‬‬
‫)(‪ -‬بخاری شماره حدیث ) ‪ (6011‬الفتح )‪ (452 / 10‬کتاب الدب‬ ‫‪2‬‬

‫باب )‪ (27‬و مسلم به شماره )‪ (2586 / 66‬کتاب البر و الصله‬


‫باب )‪.(17‬‬
‫)(‪ -‬نگاه به صفحة )‪ (65‬برای تخریج حدیث‪.‬‬ ‫‪3‬‬
‫﴿‪﴾73‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪ {4‬آیا بر‬
‫دعوتگران لزم است که دارای بینش و علم باشد؟‬
‫* کلمة )داعیة( در عربی که به معنی دعوتگر است‬
‫یباشد‪ ،‬زیرا )ت( در اسم فاعل و صیغة‬ ‫صیغة مبالغه م ‌‬
‫یشود‪ ،‬مانند‬ ‫مبالغه فقط برای مفهوم مبالغه اضافه م ‌‬
‫علمه که به معنی فردی که دارای علم زیاد است‬
‫یباشد‪ ،‬پس دعوتگر یعنی که کارش دعوت است‪ ،‬پس‬ ‫م ‌‬
‫باید او دارای شناخت و بینش وسیع علمی باشد‪.‬‬
‫یدهد‪،‬‬ ‫اما کسی که فقط به مسئلة مشخصی دعوت م ‌‬
‫یخواهی فردی را برای حضور در نماز‬ ‫به عنوان مثال تو م ‌‬
‫جماعت دعوت بدهی‪ ،‬در این مورد کافی است که تو‬
‫بدانی که حضور در نماز جماعت واجب است‪ ،‬و‬
‫فورزیدن و عدم حضور در جماعت خروج از راه‬ ‫تخل ‌‬
‫مؤمنین است‪ ،‬زیرا مؤمنین به نماز جماعت اهمیت قایل‬
‫ف‬‫خل ّ ُ‬ ‫یگوید‪» :‬ل َ ي َت َ َ‬ ‫بودند که عبدالله بن مسعود س م ‌‬
‫ل يؤتي‬ ‫ج ُ‬ ‫قد ْ َ‬ ‫ول َ َ‬ ‫َ‬
‫ن الّر ُ‬‫كا َ‬ ‫و مريض‪َ ،‬‬ ‫قأ ْ‬ ‫ف ٌ‬ ‫مَنا ِ‬ ‫ها ِإل ُ‬ ‫عن ْ َ‬ ‫َ‬
‫)‪(1‬‬
‫ف«‬ ‫ص ّ‬ ‫في ال ّ‬ ‫م ِ‬ ‫َ‬
‫حّتى ي ُقا َ‬ ‫ن َ‬ ‫َ‬
‫جلي ْ ِ‬ ‫ن الّر ُ‬ ‫دى ب َي ْ َ‬‫ها َ‬‫ه يُ َ‬ ‫بِ ِ‬
‫یعنی‪» :‬از شرکت در نماز جماعت بجز فرد منافق یا‬
‫یورزد‪ ،‬و در زمان پیامبر ‪‬‬ ‫بیماری کس دیگر تخلف نم ‌‬
‫یشدند و از بس که ناتوان‬ ‫افراد به نماز جماعت آورده م ‌‬
‫بودند آنها را بلند کرده و در میان دو مرد در صف قرار‬
‫یدادند«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و از آنجا که باید به مسئله علم داشته باشی اگر تو‬
‫یدانی‬ ‫نصوصی را که در مورد نماز جماعت وارد شده م ‌‬
‫یتوانی که فردی را که در حضور در نماز جماعت تنبلی‬ ‫م ‌‬
‫یکند به شرکت در نماز جماعت دعوت بدهی‪.‬‬ ‫و سستی م ‌‬
‫اما نباید مردم را به ترک معاملت نامشروع دعوت‬
‫دهی‪ ،‬و آنها را از انجام معاملت برحذر داری و در حالی‬
‫یدانی‪ .‬مهم این است که‬ ‫که تو از آن معاملت چیزی نم ‌‬
‫دعوتگر از این نظر که دعوتگر است کسی است که‬
‫شناخت و بینش وسیعی در علم و دانش دارد‪ ،‬و اینگونه‬
‫یتواند تنها وظیفه و شغل خود را دعوتگری کند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫های مشخص و خاص‬ ‫اما فردی که مردم را در مسئل ‌‬
‫یگویم‪ :‬هرکسی حقی را دانست به آن‬ ‫یدهد‪ ،‬م ‌‬ ‫دعوت م ‌‬
‫دعوت بدهد‪.‬‬
‫و این که ما گفتیم علم برای دعوتگر به آنچه مردم را به‬
‫یدهد شرط است‪ ،‬منافی با آن نیست‪ ،‬زیرا‬ ‫آن دعوت م ‌‬
‫)(‪ -‬مسلم شماره )‪،256‬پ ‪ (654 – 257‬کتاب المسپپاجد‪ ،‬بپپاب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(44‬‬
‫﴿‪﴾74‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫گاهی‬
‫یدهی و تو در آن‬
‫مردم را به مسئلة مشخصی دعوت م ‌‬
‫مسئله علم و آگاهی داری‪ .‬و پیامبر ‪ ‬فرموده است‪:‬‬
‫»تبلیغ کنید از طرف من حتی اگر یک آیه باشد«‪.‬‬

‫»از طرف من به مردم تبلیغ کنید‪ ،‬حتی اگر یک‬


‫آیه باشد«‬
‫}‪ {5‬مفهوم گفتة پیامبر ‪ ‬که »تبلیغ کنید از من به‬
‫مردم هرچند یک آیه باشد« چیست؟ بعضی از مردم این‬
‫یدهند‪.‬‬‫حدیث را روش دعوت خویش قرار م ‌‬
‫* توجیه این مسئله این است که پیامبر ‪ ‬فرموده‬
‫است‪» :‬تبلیغ کنید از من« به معنی این که ما به یقین‬
‫یشود از کلم پیامبر ‪‬‬ ‫بدانیم که آنچه به مردم تبلیغ م ‌‬
‫است و یا در حضور ایشان ‪ ‬این کار انجام گرفته و او‬
‫‪ ‬چیزی نگفته است‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬تبلیغ‬
‫یداند و آن را به‬‫کنید از من« پس چیزی که انسان نم ‌‬
‫یدهد در حقیقت او از پیامبر چیزی به‬ ‫پیامبر ‪ ‬نسبت م ‌‬
‫مردم تبلیغ نکرده‪ ،‬بلکه از جیب خودش درآورده است‪،‬‬
‫یتوان دلیل گرفت که برای هیچ فردی‬ ‫پس از این حدیث م ‌‬
‫جایز نیست که سخنی را که از پیامبر ثابت نشده به پیامبر‬
‫‪ ‬نسبت بدهد‪.‬‬

‫تدادن‬ ‫های از دعو ‌‬ ‫آیا تدریس علوم شرعی شاخ ‌‬


‫به راه خدا است؟‬
‫هها‬
‫}‪ {6‬آیا تدریس علوم شرعی در مدارس و دانشگا ‌‬
‫یشود‪ ،‬با توجه به این‬ ‫از نوع دعوت به راه خدا شمرده م ‌‬
‫یکند؟‬‫که مدرس حقوق دریافت م ‌‬
‫* تردیدی نیست که تعلیم شریعت از امور مستحب و‬
‫یشود‪ ،‬اما این که آیا تدریس دعوت‬ ‫طلب علم محسوب م ‌‬
‫به راه خدا است؟ بستگی به مدرس دارد‪ ،‬اگر مدرس از‬
‫فرصت قرارگرفتن او میان طلب استفاده نماید و آنها را‬
‫به راه نیک و خیر راهنمایی کند و در عمل الگوی شایسته‬
‫تدادن‬ ‫یتوان عمل تدریس را دعو ‌‬ ‫و نیکو برای آنها باشد م ‌‬
‫به راه خدا دانست‪ ،‬اما اگر مدرس فقط درسی خشک را‬
‫برای آنها بخواند یا توضیح دهد طوری که گویا او فقط یک‬
‫یتوان از باب‬ ‫یکند کار او را نم ‌‬
‫تئوری و مسئله را بیان م ‌‬
‫تدادن به راه خدا دانست‪.‬‬ ‫دعو ‌‬
‫خلصه این که اگر مدرس از نوع اول باشد او دعوتگر‬
‫به راه خدا است‪ ،‬گرچه از بیت المال حقوق دریافت کند‬
‫﴿‪﴾75‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ضرری‬
‫نیست‪.‬‬
‫و باید دانست که بسیاری از مردم قبل از این که با‬
‫یدهند بسیاری از‬ ‫زبان دعوت دهند با حالت خود دعوت م ‌‬
‫طلب سیمایشان سیمای علم و اندیشه و عبادت است که‬
‫یبینند از او بیشتر پیروی‬
‫مردم وقتی چنین فردی را م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬تا جائی که از سخنان دیگران به این اندازه پیروی‬
‫م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫نم ‌‬

‫هرکسی منکری را دید‬


‫}‪ {7‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرکسی از شما منکری‬
‫را دید باید آن را با دست تغییر دهد و اگر نتوانست آن را‬
‫با دست تغییر دهد با زبان آن را تغییر بدهد و اگر با زبان‬
‫فترین‬‫نتوانست در دل خود آن را بد بداند و این ضعی ‌‬
‫مرحلة ایمان است«)‪ .(1‬حدود و اندازة توانایی چیست‪ ،‬با‬
‫یبینیم که قسمت آخر حدیث »در‬ ‫این که بیشتر مردم را م ‌‬
‫دل خود آن را بد بداند« را متمسک خویش قرار داده اند؟‬
‫یتواند‬
‫* استطاعت به معنی توانایی است‪ ،‬اگر انسان م ‌‬
‫منکر را با دست تغییر دهد بر او واجب است که با دستش‬
‫برای تغییر منکر اقدام کند‪ ،‬مثل این که در دست فردی‬
‫هکاری را مشاهده کنی و در توان تو‬ ‫وسیلة لهو و بیهود ‌‬
‫باشد که آن وسیله را از دست او بگیری و بشکنی در‬
‫چنین صورتی لزم است که اقدام کنی‪ ،‬اما اگر چنین کاری‬
‫فقط در توان حکام است پس بر تو لزم است که در‬
‫مرحلة دوم یعنی اقدام به تغییر منکر با زبان استفاده کنی‬
‫و به این صورت از آن فرد بخواهی تا خودش وسیلة حرام‬
‫را بشکند یا مسئله را به اطلع حاکم و مسئولی که‬
‫یتواند این وسیله را بشکند برسانی‪ ،‬اگر چنین توانائی و‬ ‫م ‌‬
‫قدرتی هم نداشته باشی کمترین کار در اقدام به تغییر‬
‫منکر این است که در دل خود آن چیز را ناپسند و زشت‬
‫بدانی و کنار فردی که با آن آلوده هست ننشینی‪ .‬اینجا‬
‫یدانند و آن‬‫های هست که بسیاری از مردم آن را نم ‌‬ ‫مسئل ‌‬
‫مدهندة گناه‬‫این است که‪ ،‬بعضی مردم کنار انجا ‌‬
‫یگویند‪ :‬گناهش به گردن خودش است‪.‬‬ ‫ینشینند و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫چنین چیزی درست نیست‪ ،‬بلکه مؤمن در هنگام مشاهدة‬
‫هگانه یعنی‪ :‬دست و زبان و قلب‬ ‫گناه با یکی از مراتب س ‌‬
‫باید برای تغییر منکر اقدام نماید‪.‬‬
‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابپپی سپپعید ‪ ‬شپپماره )‪ (49 – 781‬کتپپاب‬ ‫‪1‬‬

‫الیمان باب )‪.(20‬‬


‫﴿‪﴾76‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و مشپپخص‬
‫است که هرکسی کاری را در قلبش ناپسپپند بدانپد‪ ،‬ممکپن‬
‫مدهنده آن کار بنشیند‪ ،‬بلکه باید از آنجپپا‬
‫نیست در کنار انجا ‌‬
‫بلنپپد شپپود و از آن مکپپان فاصپپله بگیپپرد‪ ،‬خداونپپد متعپپال‬
‫فرمپپپپپپپپپپپپپوده اسپپپپپپپپپپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬نساء‪ .[140 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد در‬
‫کتاب بر شما نازل کرده است که چون شنیدید که به آیات‬
‫یشپپود و آیپپات خپپدا بپپه بپپازیچه گرفتپپه‬‫خدا کفر ورزیپپده م ‌‬
‫یشود با چنیپن کسپانی منشپینید تپا آنگپاه کپه بپه سپخن‬ ‫م ‌‬
‫یگمان در این صورت شما هم مثل آنپپان‬ ‫دیگری بپردازند ب ‌‬
‫خواهید بود«‪.‬‬
‫مدهندة گناه همنشین است با او در‬ ‫پس کسی که با انجا ‌‬
‫گناه شریک است‪ ،‬گرچه خودش گناه را انجام نداده‪ ،‬مگر‬
‫مدهندة گناه مجبور‬ ‫این که برای نشستن در کنار انجا ‌‬
‫باشد‪ ،‬زیرا بر فرد مجبور گناهی نیست‪.‬‬

‫»موضع مسلمانان در برابر گناهان منتشر در‬


‫نهای مسلمین«‬ ‫سرزمی ‌‬
‫}‪ {8‬موضع مسلمان در برابر بسیاری از گناهان منتشر‬
‫یحجابی زنان‪،‬‬ ‫شده در کشورهای اسلمی‪ ،‬مانند‪ :‬ربا‪ ،‬ب ‌‬
‫ترک نماز و‪ ...‬چیست؟‬
‫* پیامبر ‪ ‬موضع مسلمانان را تعیین نموده و فرموده‬
‫است‪» :‬هرکسی منکری را دید با دستش آن را تغییر‬
‫بدهد‪ ،‬و اگر نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد و اگر‬
‫فترین مرحلة‬ ‫نتوانست در قلبش آن را بد بداند و این ضعی ‌‬
‫ایمان است«‪.‬‬
‫طبق این حدیث تغییر منکر به سه صورت انجام‬
‫یشود‪:‬‬
‫م ‌‬
‫مرحلة اول تغییر با دست‪:‬‬
‫اگر تو چنین قدرتی داشتی که منکر را با دست تغییر‬
‫دهی منکر را تغییر بده‪ ،‬و این زمانی برای مسلمان ممکن‬
‫هاش انجام گیرد و او مسئول خانه‬ ‫است که منکر در خان ‌‬
‫باشد و در چنین حالتی تغییر منکر با دست ممکن است‪،‬‬
‫﴿‪﴾77‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫آیا اینطور‬
‫هاش شد و در آن وسیله لهو و‬ ‫نیست؟ اگر مردی وارد خان ‌‬
‫لعبی را مشاهده کرد و خانه خانة او است‪ ،‬و فرزند و‬
‫خانواده همه مال او هستند‪ ،‬چکار کند؟ باید وسیلة لهو را‬
‫یتواند چنین کاری بکند‪.‬‬ ‫بشکند چون او م ‌‬
‫مرحلة دوم تغییر منکر با زبان‪:‬‬
‫یتواند منکر را با دست تغییر دهد‪ ،‬باید از مرحلة‬ ‫اگر نم ‌‬
‫دوم یعنی تغییر با زبان کار گیرد و تغییر با زبان بر دو‬
‫صورت است‪:‬‬
‫مدهندة منکر بگوید‪ :‬از‬ ‫صورت اول‪ :‬این که به انجا ‌‬
‫یکرد‬ ‫انجام این منکر دست بکش و اگر موقعیت ایجاب م ‌‬
‫او را از انجام منکر بازدارد‪.‬‬
‫یتواند چنین کاری کند مسئله را‬ ‫صورت دوم‪ :‬اگر نم ‌‬
‫به اطلع مسئولین امر برساند‪.‬‬
‫مرحلة سوم تغییر با قلب‪:‬‬
‫یتوانست منکر را با دستش یا زبانش تغییر دهد‬ ‫اگر نم ‌‬
‫فترین مرحلة‬ ‫باید آن را با قلبش تغییر دهد و این ضعی ‌‬
‫ایمان است‪.‬‬
‫تغییر و انکار قلبی یعنی این که در دل آن کار را ناپسند‬
‫بداند و از وجود این کار متنفر باشد و دوست داشته باشد‬
‫یگرفت‪.‬‬ ‫که چنین کاری انجام نم ‌‬
‫های هست که باید به آن توجه کرد و پیامبر‬ ‫در اینجا نکت ‌‬
‫‪ ‬در حدیث به آن اشاره کرده است‪ ،‬زیرا فرموده‪:‬‬
‫»هرکسی از شما منکری دید« آیا منظور از دیدن منکر در‬
‫اینجا بصری یا علمی یا ظنی است؟‬
‫اما ظنی اعتباری ندارد‪ ،‬زیرا سوء ظن و بدگمانی‬
‫نسبت به مسلمانان جایز نیست و فقط دیدن با بصر و‬
‫علم مطرح است‪.‬‬
‫اما دیدن بصری یعنی این که انسان با چشم‪ ،‬منکر را‬
‫یبیند بشنود و‬ ‫یکند‪ ،‬و دیدن علمی یعنی اگر نم ‌‬ ‫مشاهده م ‌‬
‫یا فرد مورد اعتمادی به او خبر دهد‪ .‬در اینجا برای ما‬
‫یشود که پیامبر ‪ ‬از ما خواسته در مورد هر‬ ‫مشخص م ‌‬
‫فردی حکم به انجام منکر تا زمانی که ندیده ایم نکنیم‪ .‬و‬
‫فرموده‪ :‬هرکسی از شما منکری را دید با دستش آن را‬
‫تغییر دهد و اگر نتوانست با زبان آن را تغییر دهد و اگر‬
‫فترین‬ ‫نتوانست در قلبش آن را ناپسند بداند و این ضعی ‌‬
‫مرحلة ایمان است‪.‬‬
‫ینشینیم و با‬ ‫یگویند‪ :‬ما با اهل منکر م ‌‬ ‫بعضی از مردم م ‌‬
‫یکنیم‪،‬‬ ‫ً‬
‫یدانیم‪ ،‬و قلبا آن کار را انکار م ‌‬ ‫قلب آن کار را بد م ‌‬
‫﴿‪﴾78‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫آیا گناهکار‬
‫یشویم یا نه؟ خدا شاهد است که ما منکر را در قلب‬ ‫م ‌‬
‫یدانیم‪.‬‬ ‫خود زشت و ناپسند م ‌‬
‫یگپپویم‪ :‬تپپو بپپا قلپپب خپپود منکپپر را انکپپار‬ ‫در جپپواب م ‌‬
‫یدانستی اعضپپاء و‬ ‫های‪ ،‬چون اگر قلبا آن را ناپسند م ‌‬ ‫ً‬ ‫نکرد ‌‬
‫یکپپرد‪ ،‬زیپپرا‬ ‫یپپپذیرفت و انکپپار م ‌‬ ‫جپپوارح تپپو هپپم آن را نم ‌‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ة‬‫غ ً‬
‫ضس َ‬‫م ْ‬‫د ُ‬‫سس ِ‬ ‫ج َ‬ ‫فسي ال َ‬ ‫ن ِ‬ ‫وإ ِ ّ‬ ‫پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬أل َ‬
‫د‬
‫سس َ‬ ‫ف َ‬‫ت َ‬ ‫س سد َ ْ‬‫ف َ‬ ‫ذا َ‬‫وإ ِ َ‬
‫ه‪َ ،‬‬ ‫ّ‬ ‫ُ‬
‫س سدُ كل س ُ‬ ‫ج َ‬‫ح ال ْ َ‬‫ص سل ُ َ‬‫ت َ‬ ‫ح ْ‬ ‫ص سل ُ َ‬
‫ذا َ‬ ‫إ َ‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬
‫ب« ‪ .‬یعنی‪» :‬همانا در بپپدن‬ ‫)‪(1‬‬
‫قل ُ‬ ‫ي ال َ‬ ‫ه َ‬
‫و ِ‬‫ه‪ ،‬أل َ‬ ‫ُ‬
‫سدُ كل ُ‬ ‫ج َ‬ ‫ال ْ َ‬
‫آدمی تکه گوشتی است اگر اصلح شود‪ ،‬تمام بپپدن اصپپلح‬
‫خواهد شد و اگر فاسد باشد تمام بدن فاسپپد خواهپپد شپپد‪،‬‬
‫همانا آن تکه گوشت قلب آدمی است«‪.‬‬
‫یدانست ممکن بود‪،‬‬ ‫و آیا اگر قلبت آن منکر را ناپسند م ‌‬
‫یدهند بنشپپینی؟ بنپپابراین‪،‬‬ ‫تو کنار کسانی که آن را انجام م ‌‬
‫خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬نساء‪ .[140 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد در‬
‫کتاب بر شما نازل کرده است که چون شنیدید که به آیات‬
‫یشپپود و آیپپات خپپدا بپپه بپپازیچه گرفتپپه‬
‫خدا کفر ورزیپپده م ‌‬
‫یشود با چنیپن کسپانی منشپینید تپا آنگپاه کپه بپه سپخن‬ ‫م ‌‬
‫یگمان در این صورت شما هم مثل آنپپان‬ ‫دیگری بپردازند ب ‌‬
‫خواهید بود«‪.‬‬
‫یکنند وقتی‬ ‫یهای بیچاره گمان م ‌‬ ‫بنابراین‪ ،‬بعضی از عام ‌‬
‫از محل انجام کار زشت و گناه بنشینند و در قلب آن را‬
‫ناپسند بدانند کافی است و مفهوم گفتة پیامبر ‪ ‬که‬
‫فرموده‪ :‬اگر با دست و زبان نتوانست منکر را تغییر دهد‬
‫با قلبش آن را انکار کرده و بد بداند‪ ،‬همین است‪ ،‬اما‬
‫همانگونه که برایتان بیان کردم کسی که منکر را در قلبش‬
‫بد بداند ممکن نیست با انکار قلبی در محل انجام منکر‬
‫باقی بماند و نه از نظر شریعت چنین چیزی امکان پذیر‬
‫است و نه از نظر واقعیت زندگی مردم‪ ،‬و کسی که‬

‫)(‪ -‬بخاری‪ ،‬شماره حدیث )‪ ،(52‬الفتح )‪ (153 / 1‬کتاب الیمان‪،‬‬ ‫‪1‬‬

‫باب )‪ ،(39‬و مسلم به شماره )‪ ،(1599 – 107‬کتاب المساقاه‪،‬‬


‫باب )‪ ،(20‬حدیث را نعمان بن بشیر ‪ ‬روایت نموده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾79‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یگوید‪:‬‬‫م ‌‬
‫یدانم و با اهل منکر همنشین‬ ‫من این منکر را ناپسند م ‌‬
‫یگوید‪ .‬یکی به من گفت‪ :‬تو با این سخن‬ ‫است‪ ،‬دروغ م ‌‬
‫خود نشستن با کسانی که ریش خود را تراشیده اند را‬
‫یدهی‪ ،‬زیرا تراشیدن ریش از منکرات‬ ‫حرام قرار م ‌‬
‫است!!‬
‫مدادن‬ ‫در جواب باید بگویم‪ :‬دو مطلب داریم‪ ،‬اول انجا ‌‬
‫منکر‪ ،‬دوم اثر منکر‪ ،‬و هرگاه شما کسی مشاهده نمودید‬
‫یدهد باید او را بازداری و کارش را رد‬ ‫که منکر انجام م ‌‬
‫کنی تا منکر را رها کند‪ ،‬و اگر چنانچه از منکر دست‬
‫نکشید تو نباید با او بنشینی‪ ،‬زیرا یک نوع انکار قلبی این‬
‫است که از او جدا شوی‪ .‬اما هرگاه گروهی از مردم را‬
‫دیدید که منکرات را انجام داده اند و زمانی که تو رسیدی‬
‫آنها منکر را انجام داده بودند و کارشان را تمام کرده و اثر‬
‫منکر باقی مانده است‪ .‬سؤال اینجا است که آیا نشستن با‬
‫آنها جایز است یا نه؟ بله نشستن با آنها جایز است‪ ،‬زیرا‬
‫یکنی اثر منکر است نه خود منکر‪.‬‬ ‫آنچه تو مشاهده م ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬باید به فرق اثر منکر با تلبیس با خود منکر توجه‬
‫داشت و نباید هردو را با یکدیگر خلط کرد‪.‬‬
‫پس با افرادی که در حال تراشیدن ریش هستند ننشین‪،‬‬
‫اما بعد از تراشیدن ریش وقتی آنها را در بازار یا دم در‬
‫یتوانی با آنها بنشینی‪ ،‬اما‬ ‫یبینی م ‌‬ ‫هها م ‌‬
‫مغازه و دیگر جا ‌‬
‫اگر امکان داشت که آنها را نصیحت کنیم نباید فرصت را‬
‫یکنیم‪.‬‬ ‫از دست داد‪ ،‬زیرا ما اثر گناه را در آنها مشاهده م ‌‬
‫یکنیم‪ ،‬چون نصیحت آنها در‬ ‫بنابراین‪ ،‬آنها را نصیحت م ‌‬
‫واقع امر به معروف و نهی از منکر است‪ .‬و همچنین مثل ً‬
‫برای شما جایز است با فردی که بوی سیگار از او به‬
‫یرسد بنشینی‪ ،‬اما او را نصیحت کن تا‬ ‫مشام م ‌‬
‫سیگارکشیدن را ادامه ندهد و آن را ترک کند‪ ،‬اما اگر‬
‫یکشید نباید با او بنشینی و اگر با او‬ ‫داشت سیگار م ‌‬
‫همنشین بشوی تو در گناه با او شریک هستی‪.‬‬
‫﴿‪﴾80‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫نخست‬
‫باید اسلم را ارائه کرد‬
‫}‪ {9‬بسیاری از جوانان در حیرت اند که چگونه با‬
‫ههای منتشر در کشورهای اسلمی برخورد کنند‪ ،‬آیا با‬ ‫گنا ‌‬
‫خشونت برخورد کنند‪ ،‬همانطور که بعضی از جوانان چنین‬
‫یکنند بویژه در بعضی از کشورهای اسلمی که احکام‬ ‫م ‌‬
‫یکنند رأی جنابعالی در‬ ‫اسلمی را به خوبی اجرا نم ‌‬
‫یکردن این جوانان چیست؟‬ ‫راهنمای ‌‬
‫* بنظر من ابتدا باید عقاید و اعمال و اخلق اسلمی را‬
‫به صورت حقیقی آن ارائه کرد‪ ،‬و نباید به مرتکبین اعمال‬
‫هور شد که باعث نفرت و انزجار‬ ‫زشت و گناه چنان حمل ‌‬
‫آنها گردد‪ ،‬زیرا من معتقدم اگر اسلم به صورت صحیح و‬
‫یپذیرند چون دین‬ ‫تها آن را م ‌‬‫درست ارائه شود فطر ‌‬
‫تهای سلیم است‪.‬‬ ‫اسلم موافق با فطر ‌‬
‫نهای قدیم به آن‬ ‫اما اگر انسان بر عقیدة فرد که از زما ‌‬
‫هور شپپد‬ ‫باور داشته و یا بپپر عقدیپپة پپپدران و نیاکپپانش حمل ‌‬
‫یشود تا آن فرد از حق کپپه بپپه آن دعپپوت‬ ‫این کار باعث م ‌‬
‫یشود متنفر شپپود و حپپق را ناپسپپند بدانپپد‪ ،‬و اینجپپا‬ ‫داده م ‌‬
‫اسپپپت کپپپه خداونپپپد متعپپپال فرمپپپوده اسپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬انعپپپپام‪ .[108 :‬یعنپپپپی‪:‬‬
‫تهایی که مشرکان بپپه جپپز‬ ‫»)ای مؤمنان(! به معبودها و ب ‌‬
‫یپرستند دشنام ندهید تا آنان تجاوزکپپارانه و جپپاهلنه‬ ‫خدا م ‌‬
‫خپپدای را دشپپنام دهنپپد‪ .‬همپپانگونه بپپرای هپپر ملپپتی و هپپر‬
‫گروهی کردارشان را آراسته ایم«‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬به نظر من برادران دعوتگرم که در چنین‬
‫یبرند تلش کنند که حق را آن گونه که‬ ‫های به سر م ‌‬ ‫جامع ‌‬
‫هست بیان دارند و باطل را نیز آنگونه که هست بیان کنند‪،‬‬
‫هور‬‫بدون این که مستقیم به اهل باطل در کارهایشان حمل ‌‬
‫شوند‪.‬‬
‫﴿‪﴾81‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بدگویی‬
‫در مورد اهل خیر جایز نیست‬
‫یکنندگان از منکر به‬ ‫}‪ {10‬امرکنندگان به معروف و نه ‌‬
‫یشوند‪ ،‬مثل ً آنها را به‬ ‫تهای خطرناکی متهم م ‌‬ ‫تهم ‌‬
‫یکنند‪ ،‬با این که آنها با مشکلت‬ ‫شتابزدگی و عجله متهم م ‌‬
‫تهای مردم در راه شریعت اسلمی‬ ‫جها و مخالف ‌‬ ‫و رن ‌‬
‫تها باعث شده تا دعوتگران‬ ‫یشوند‪ ،‬و این تهم ‌‬ ‫مواجه م ‌‬
‫وسیلة سرگرمی و خندة مجلس شوند به خصوص از‬
‫نشان‪ ،‬جنابعالی افرادی را که به‬ ‫طرف برادران مسلما ‌‬
‫یشوند و یا در مورد آنها‬ ‫هور م ‌‬‫حیثیت و آبروی آنها حمل ‌‬
‫یکنید؟‬‫یگویند به چه چیزی راهنمایی م ‌‬ ‫چیزی م ‌‬
‫* توهین و بدگویی اهل خیر گناهش از تپپوهین بپپه مپپردم‬
‫تتر و بپپدتر اسپپت و کسپپانی کپپه مپپردم را بپپه‬ ‫عپپادی سپپخ ‌‬
‫یکننپپد و آنهپپا را از کارهپپای بپپد بپپاز‬ ‫کارهپپای نیپپک امپپر م ‌‬
‫یدارند اهل خیر هسپپتند‪ ،‬و بپپدگویی آنهپپا فراینپپد امپپر بپپه‬ ‫م ‌‬
‫ینمایپپد و بیپپم آن‬ ‫معپپروف و نهپپی از منکپپر را تضپپعیف م ‌‬
‫نکننده به آنها‪ ،‬امر به معپپروف و نهپپی‬ ‫یرود که فرد توهی ‌‬ ‫م ‌‬
‫تپنداشتن امر به معروف و‬ ‫از منکر را زشت بپندارد و زش ‌‬
‫نهی از منکر برای دین و ایمان مسپپلمان خطرنپپاک اسپپت‪،‬‬
‫زیپپپپرا خداونپپپپد متعپپپپال فرمپپپپوده اسپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾  ‬محمپپپپد‪:‬‬
‫‪ .[9‬یعنی‪» :‬این بدان خاطر است که چیزی را کپپه خداونپپد‬
‫یدارند و لذا خداوند کارهای‬ ‫فرو فرستاده است دوست نم ‌‬
‫یگرداند«‪.‬‬
‫یسود م ‌‬ ‫ایشان را هم باطل و ب ‌‬
‫پس بر ما لزم اسپپت کپپه از امرکننپپدگان بپپه معپپروف و‬
‫یکنندگان از منکر حمایت کنیم و باید آنها را کمک نمائیم‬ ‫نه ‌‬
‫و از آبروی آنها دفاع کنیم چون آنها که مسپئولیتی بپزرگ و‬
‫های که بپپر همپپة امپپت انجپپام آن فپپرض اسپپت را بپپه‬ ‫فریض ‌‬
‫یدهند‪.‬‬ ‫دوش کشیده و انجام م ‌‬
‫اما باید بگویم که ممکپن نیسپت کپه مپا امرکننپدگان بپه‬
‫یکنندگان از منکپپر را از اشپپتباه و عیپپب پپپاک‬ ‫معروف و نه ‌‬
‫هبری‬ ‫یتوانیم خودمان را از اشتبا ‌‬ ‫بدانیم‪ ،‬همانطور که ما نم ‌‬
‫یکننده از منکر‬ ‫بپنداریم‪ ،‬برادران امرکننده به معروف و نه ‌‬
‫یبرنپپد کپپه از خداونپپد‬‫تهایی رنپپج م ‌‬ ‫یها و مشپپق ‌‬ ‫از سپپخت ‌‬
‫یکنیپپم کپپه ایپپن مشپپکلت را بپپاعث کفپپارة‬ ‫مسپپئلت م ‌‬
‫مشپپپان بگردانپپپد و از خداونپپپد‬ ‫نشپپپان و علپپپو مقا ‌‬ ‫گناها ‌‬
‫یهپپای آنپپان‬‫یخواهیم که آنها را یاری کند‪ ،‬به حق که خوب ‌‬ ‫م ‌‬
‫به مراتب بیشتر از اشپپتباه بعضپپی از افپپراد هیئت امپپر بپپه‬
‫﴿‪﴾82‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫معپپپروف و‬
‫یتواننپپد‬
‫یگیپپرد و نم ‌‬ ‫نهی از منکر را غیرت و عاطفه فپپرا م ‌‬
‫خپپود را کنپپترل کننپپد‪ ،‬همپپانطور کپپه غیپپرت و احساسپپات‬
‫هنشپپین را‬ ‫اصپپحاب پیپپامبر ‪ ‬بپپه جپپوش آمپپد وقپپتی بادی ‌‬
‫مشاهده کردند که در مسجد ادرار کرد اصحاب بر او فریاد‬
‫زدند و او را از کارش بازداشتند تا این که پیامبر ‪ ‬آنهپپا را‬
‫سکوت کرد)‪.(1‬‬
‫و انسان ممکن اسپپت دارای غیرتپپی شپپدید و احساسپپی‬
‫قوی باشد در نتیجه نتواند خودش را کنترل نماید‪ ،‬اما نبایپپد‬
‫چنیپپن مپپوردی را دسپپتاویزی بپپرای انتقپپاد و بپپدگویی تمپپام‬
‫اعضای هیئت امر به معروف و نهی از منکر قپپرار دهیپپم و‬
‫هگرفتن دیگپر‬ ‫های بپرای نادیپد ‌‬‫یپا ایپن کپه کپار فپرد را بهپان ‌‬
‫کارهپپای خپپوب آن قپپرار دهیپپم‪ ،‬بلکپپه بایپپد بپپرای او عپپذری‬
‫جستجو نماییم و او را معذور بدانیم و یا این که با او تماس‬
‫گرفته و راه درست را در معالجة امور به او بنمایانیم‪.‬‬

‫تدادن به راه خدا‬ ‫طلب علم یا دعو ‌‬


‫}‪ {11‬کدامیک بهتر است‪ ،‬فراگیری علوم دینی یا‬
‫تدادن به راه خدا؟ با توجه به این که فردی که دعوت‬ ‫دعو ‌‬
‫یدهد علم دارد‪.‬‬
‫یدهد به آنچه دعوت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگوییم علم ضروری است‪ ،‬و همانطور که‬ ‫* ما م ‌‬
‫یکند‪ ،‬هریکی دارای‬ ‫معروف است مردم با یکدیگر فرق م ‌‬
‫یخواهد در امری مهارت‬ ‫یباشد وهرکسی م ‌‬ ‫تخصصی م ‌‬
‫پیدا کند‪ ،‬بطور مثال بعضی از طلب علوم دینی بررسی و‬
‫یدهند و‬ ‫بهای عقیدتی را ترجیح م ‌‬ ‫خواندن عقیده و کتا ‌‬
‫بها و اقوال فقهی را مورد بررسی و‬ ‫بعضی فقه و کتا ‌‬
‫تدادن به راه خدا و‬ ‫یدهد و بعضی دعو ‌‬ ‫مطالعه قرار م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬در‬‫امر به معروف و نهی از منکر را ترجیح م ‌‬
‫تهای خدا است که مردم را‬ ‫حقیقت این یکی از نعم ‌‬
‫های آفریده که علقه هریک به علقة دیگری فرق‬ ‫بگون ‌‬
‫یداشتند‬ ‫یکند‪ ،‬و اگر همة مردم به یک چیز علقه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یبیند که در‬ ‫یشد‪ ،‬پس فردی که م ‌‬ ‫کارهای زیادی مختل م ‌‬
‫طلب دانش و ژرف نگری در آن توان و استعداد دارد به‬
‫نظر ما به طلب علم ادامه دهد و به میدان دعوت وارد‬
‫نشود تا کسب علم‪ ،‬مفید واقع شود‪ ،‬زیرا کشورهای‬
‫اسلمی از تمام ابعاد در عقیده و اخلق و غیره مورد‬
‫تهاجم دشمنان هستند و اگر انسان دارای علم راسخ و‬
‫استوار بر اصول شرعی و دلیل عقلی نباشد خود را از‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (38‬مراجعه نمائید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾83‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫دست‬
‫خواهد داد و از بین خواهد رفت به این مناسبت دوست‬
‫دارم که طلب علوم‪ ،‬علم معقول هم بیاموزند‪ ،‬زیرا مردم‬
‫در این زمان بر اثر ضعف ایمان به چیزهای محسوس‬
‫یشوند‪ ،‬هدف‬ ‫بیشتر از نظریات یعنی دلیل شرعی قانع م ‌‬
‫این است که برادران طلب به مقولت و علل هم عالم‬
‫یخواهند درستی و صحت گفتة مرا بدانند‬ ‫باشند‪ .‬و اگر م ‌‬
‫به سخنان شیخ احمد عبدالحلیم در مبارزه با فلسفه و‬
‫اهل کلم و منطق و غیره نگاه کنند‪ ،‬خواهند دید که با دلیل‬
‫یگوید‪.‬‬‫شرعی و دلیل عقلی با مخالفانش سخن م ‌‬
‫اما اگر فردی توانایی رسوخ و تعمق در علم را ندارد‪،‬‬
‫تدادن به راه خدا مشغول کند‪،‬‬ ‫پس خودش را به کار دعو ‌‬
‫یداند‬
‫اما واجب است که فقط به اموری دعوت دهد که م ‌‬
‫که حق است‪ ،‬و نباید فقط بر حسب گمان دعوت دهد‬
‫یاساسی را ذکر‬ ‫آنگونه که بعضی از دعوتگران احادیث ب ‌‬
‫یکنند تا مردم‬ ‫یکنند‪ ،‬احادیث ضعیف یا موضوع را بیان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدارند تا‬‫گریه کنند‪ ،‬و یا این که اینگونه احادیثی را بیان م ‌‬
‫توجه مردم را جلب نمایند‪ ،‬اما این کار اشتباهی است که‬
‫توجه مردم را با احادیث ضعیف و موضوع که از شریعت‬
‫نیستند جلب کرد‪ ،‬بله بعضی از علماء ذکر چنین احادیثی را‬
‫در بیان فضایل اعمال یا زواجر به شروط ذیل جایز دانسته‬
‫اند‪:‬‬
‫)‪ (1‬باید ضعف حدیث شدید نباشد‪.‬‬
‫های صحیح باشد‪.‬‬ ‫)‪ (2‬حدیث دارای اصل و ریش ‌‬
‫)‪ (3‬گویندة حدیث معتقد نباشد که چنین حدیثی از‬
‫پیامبر ثابت است‪.‬‬
‫یکنند بعضی‬ ‫خلصه این که مردم با یکدیگر فرق م ‌‬
‫علقه به تحقیق علوم دارند و بعضی توان تحقیق را ندارند‬
‫های مناسب وجود دارد که در آن‬ ‫و برای هریک زمین ‌‬
‫ینماید‪.‬‬
‫فعالیت م ‌‬

‫بهترین راه فراگیری علوم دینی چیست؟‬


‫}‪ {12‬با توجه به شرایط زمان ما بهترین راه فراگرفتن‬
‫علوم اسلمی چیست؟‬
‫* بدون تردید بهترین راه این است که انسان از کتاب‬
‫خداوند متعال آغاز کند‪ ،‬سپس به اندازة مقدور از سنت‬
‫صحیح پیامبر ‪ ‬بیاموزد‪ ،‬سپس به فراگیری نوشت ‌‬
‫ههای‬
‫﴿‪﴾84‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اهل علم‬
‫از فقه و غیره بپردازد‪ ،‬اما طلب باید بیشتر به اصول تکیه‬
‫هها‪ ،‬یعنی فکر و هدف طلبه نباید فقط‬ ‫کنند نه به حاشی ‌‬
‫ازبرکردن مسائل باشد تا هرگاه هر مسئله جزئی پیش‬
‫بیاید بتواند آن را بر اصول و قواعد تطبیق دهد آن را حل‬
‫کند‪ ،‬زیرا همانطور که علماء گفته اند‪ :‬هرکسی از دانستن‬
‫اصول محروم بماند از رسیدن به هدف و مراحل عالی‬
‫دانش محروم خواهد بود‪ ،‬و بسیاری از طلب هستند که‬
‫ذهن خود را مملو از مسایل جزئی و فردی نموده اند و‬
‫فتر بروند‬
‫اگر به اندازة یک انگشت از این مسائل آن طر ‌‬
‫یدانند‪.‬‬
‫یدانند‪ ،‬چون اصول و ضوابط را نم ‌‬ ‫چیزی نم ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬بر طالب علم لزم است که به اصول و ضوابط و‬
‫یشود شناخت داشته‬ ‫قواعد شرعی که جزئیات برآن بنا م ‌‬
‫یشود که زمانی‬ ‫باشد‪ .‬در دوران طلبگی برای ما گفته م ‌‬
‫یفهمید‪ ،‬و او کتاب‬ ‫یکرد‪ ،‬ولی نم ‌‬‫های بوده که حفظ م ‌‬ ‫طلب ‌‬
‫الفروع در مذهب امام احمد ابن حنبل ‪ /‬را حفظ داشت‪،‬‬
‫یها است‪ ،‬و‬ ‫عترین کتاب در مذهب حنبل ‌‬ ‫کتاب الفروع جم ‌‬
‫نیز در این کتاب به مذاهب چهارگانه و غیره اشاره شده‬
‫است‪ ،‬این کتاب را محمد بن مفلح ‪ /‬تألیف نموده است که‬
‫یکی از شاگردان برجستة شیخ احمد عبدالحلیم ‪ /‬که‬
‫اختیارات و نظرات فقهی شیخ را بیشتر از همه مردم‬
‫یدانست‪ ،‬حتی شمس الدین زرعی برای دانستن‬ ‫م ‌‬
‫نظرات فقهی شیخ در مسایل فقهی به او مراجعه‬
‫یکرد‪ .‬مهم این که این مرد کتاب الفروع را تالیف نموده‬ ‫م ‌‬
‫است‪ ،‬و یکی از طلب این کتاب را به طور کامل حفظ‬
‫یدانست‪ ،‬و دیگر طلب آن‬ ‫نموده بود‪ ،‬اما معنی آن را نم ‌‬
‫یکردند و هرگاه مشکلی‬ ‫را چون کتابی پیش خود حاضر م ‌‬
‫یپرسیدند‪ :‬ابن مفلح در فلن‬ ‫یآمد از او م ‌‬
‫برایشان پیش م ‌‬
‫فصل یا در فلن باب چه گفته است؟ و آن طلبه عبارت را‬
‫یخواند‪ ،‬اما معنی عبارت را‬ ‫از حفظ برای آنها م ‌‬
‫یدانست‪ ،‬پس عنایت و اهتمام ورزیدن به حفظ مفاهیم‬ ‫نم ‌‬
‫و معانی و حفظ اصول فقه و قواعد مهمترین چیز برای‬
‫یک طالب علم است‪.‬‬

‫تدادن به راه خدا واجب است«‬ ‫»دعو ‌‬


‫تدادن‬
‫}‪ {13‬وظیفة اصلی طلبه و عالم در برابر دعو ‌‬
‫به راه خدا چیست؟‬
‫تدادن به راه خدای متعال واجب است‪ ،‬همانطور‬ ‫* دعو ‌‬
‫کپپپه خداونپپپد متعپپپال فرمپپپوده اسپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫﴿‪﴾85‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نحپپل‪:‬‬
‫‪ .[125‬یعنی‪)» :‬ای پیامبر( مردمان را با سپخنان اسپپتوار و‬
‫بپپه جپپا و انپپدرزهای نیکپپو و زیبپپا بپپه راه پروردگپپارت فپپرا‬
‫خوان«‪.‬‬
‫خداوند دعوت را به سه صورت قرار داده است‪ :‬دعوت‬
‫با حکمت‪ ،‬با موعظه‪ ،‬و با مجادله‪ ،‬زیرا کسی را که تو‬
‫یدهی یا علم ندارد و مناقشه بلد نیست‪ ،‬و‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یورزد‪ ،‬چنین فردی با حکمت دعوت داده‬ ‫مخالفت نم ‌‬
‫یشود‪ ،‬اما حکمت چیست؟ حکمت یعنی بیان حق و‬ ‫م ‌‬
‫حکمت آن‪ ،‬اگر برایت ممکن بود که حکمت حق را بیان‬
‫داری‪.‬‬
‫یگردان است‪،‬‬ ‫اما موعظه برای کسی است که کمی رو ‌‬
‫و تاکنون حق را نپذیرفته و از پذیرفتن آن دست نگاه‬
‫یگردانی و‬ ‫داشته است‪ ،‬پس هرگاه از چنین شخصی رو ‌‬
‫مپذیرفتن را مشاهده کردی تو او را با اندرز و موعظه‬ ‫عد ‌‬
‫ینمائی و گاهی از‬ ‫یدهی‪ ،‬گاهی او را تشویق م ‌‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یترسانی و گاهی با هردو یعنی با‬ ‫عذاب الهی او را م ‌‬
‫تشویق و ترهیب همزمان به مقتضای حالش او را به حق‬
‫یدهی‪.‬‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یگردان و‬ ‫اما مجادله در حق کسی است که از حق رو ‌‬
‫یخیزد‪ ،‬تو باید با بهترین زبان و‬ ‫با آن به مخالفت برم ‌‬
‫شیوه با او مجادله کنی و یا از بهترین راه برای‬
‫عکردنش وارد شوی‪.‬‬ ‫قان ‌‬
‫و آیة مذکور شامل آن دو مطلب است‪ :‬یعنی با بهترین‬
‫تها و کلمات‬ ‫رفتار اینگونه که تو در دعوت‪ ،‬عبار ‌‬
‫عکننده و مختصر و روشنی را به کار گیری‪.‬‬ ‫قان ‌‬
‫عکردن او بکار ببری‪،‬‬ ‫و دوم این که‪ :‬بهترین راه را در قان ‌‬
‫حتر است‪ ،‬برایش بیان‬ ‫لشان از همه واض ‌‬ ‫ههایی که دلی ‌‬ ‫را ‌‬
‫کنی تا حق برای او آشکار گردد‪.‬‬
‫به مجادلة ابراهیپپم ‪ ‬بپپا فپپردی کپپه در مپپورد پروردگپپار‬
‫ابراهیم با او به مجادله پرداخت نگاه کنیپپد کپپه چپپه گفپپت؟‬
‫خداونپپد متعپپال در ایپپن مپپورد فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫﴿‪﴾86‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾   ‬بقپپپره‪ .[258 :‬یعنپپپی‪» :‬آیپپپا‬
‫باخبری از کسپی کپپه بپپا ابراهیپپم در بپارة پروردگپپارش راه‬
‫مجادله و ستیز در پیش گرفت‪ ،‬بدان علت که خداونپپد بپپدو‬
‫حکپپومت و شپپاهی داده بپپود‪ ،‬هنگپپامی کپپه ابراهیپپم گفپپت‪:‬‬
‫یمیرانپپد‪،‬‬ ‫یگردانپپد و م ‌‬ ‫پروردگار من ذاتی است که زنده م ‌‬
‫یمیرانم‪ ،‬ابراهیپپم گفپپت‪:‬‬ ‫یگردانم و م ‌‬ ‫او گفت‪ :‬من زنده م ‌‬
‫یآورد‪ ،‬تپپو آن را از‬ ‫خداونپپد خورشپپید را از مشپپرق بپپرم ‌‬
‫مغپرب بپرآور‪ ،‬پپس آن مپرد کپافر وامپاد و مبهپوت شپد و‬
‫یکنپپد«‪ .‬چگپپونه آن‬ ‫خداونپپد مپپردم سپپتمکار را هپپدایت نم ‌‬
‫یمیرانپپد؟ مپپردی کپپه‬ ‫یکنپپد و چگپپونه م ‌‬ ‫شپپخص زنپپده م ‌‬
‫یشپپپود‪ ،‬و او آن مپپپرد را‬ ‫مسپپپتحق قتپپپل اسپپپت آورده م ‌‬
‫یکشپپد و بپپه گمپپان خپپودش بپپا چنیپپن کپپاری او را زنپپده‬ ‫نم ‌‬
‫یآورد و‬ ‫یکنپپد! و مپپردی را کپپه مسپپتحق قتپپل نیسپپت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یپندارد!!‬
‫یکشد و این کار به گمانش میراندن م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یتوان با چنین فردی اینطور مناقشه نمود که تو‬ ‫م ‌‬
‫هشدن است‪ ،‬آوردی و نکشتی‬ ‫مردی را که مستحق کشت ‌‬
‫های‪ ،‬چون حیات و زندگی قبل از این در‬ ‫تو او را زنده نکرد ‌‬
‫او وجود داشته است و تو حیات او را با نکشتن او باقی‬
‫یتوان گفت در مورد فردی که مستحق قتل‬ ‫گذاشتی‪ ،‬و م ‌‬
‫یکند‪ ،‬گفت که‪ :‬او را‬ ‫نیست و او آن مرد را قتل م ‌‬
‫های به مرگ آن مرد منجر‬ ‫های بلکه تو کاری کرد ‌‬ ‫نمیراند ‌‬
‫شده است‪.‬‬
‫و اینجا است که پیامبر ‪ ‬در مورد دجال فرموده است‬
‫یشود و آن جوان گواهی‬ ‫که جوانی پیش دجال آورده م ‌‬
‫یدهد که این شخص همان دجال است که پیامبر ‪ ‬از‬ ‫م ‌‬
‫یکشد و او را دو قطعه‬ ‫او خبر داده‪ ،‬سپس دجال او را م ‌‬
‫یرود تا‬‫یکند و در میان دو قسمت بدن جوان راه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مشخص شود که هر قسمت از دیگری جدا است‪ ،‬پس از‬
‫یخندد‬ ‫یزند‪ ،‬جوان در حالی که م ‌‬ ‫آن جوان را صدا م ‌‬
‫یدهم که تو همان دجال هستی که‬ ‫یگوید‪ :‬من گواهی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫پیامبر ‪ ‬ما را از آمدن تو خبر داده است‪ ،‬سپس دجال‬
‫یتواند‪ ،‬اینها همه دلیل بر این‬ ‫یخواهد او را بکشد اما نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫هستند که کارها همه بدست خدای عزوجل است‪.‬‬
‫پس ممکن بود که با آن مرد طبق آنچه ذکر شد مناقشه‬
‫شود‪ ،‬اما ابراهیم ‪ ‬خواست دلیل دیگر بیاورد که نیپپاز بپپه‬
‫﴿‪﴾87‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫جر و بحپث‬
‫و حجت بازی و مجادله نباشد‪ ،‬ابراهیم چه گفپپت؟ ابراهیپپم‬
‫‪ ‬‬ ‫گفپپپپپپپپپپپپپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪» ﴾    ‬خداونپپد‬
‫یآورد‪ ،‬تپپو آن را از مغپپرب بیپپاور«‬ ‫خورشید را از مشرق م ‌‬
‫اینجا بود که آن مرد از ارائه پاسخ درماند‪ .‬بنابراین‪ ،‬خداوند‬
‫فرمپپپپپپوده اسپپپپپپت‪﴾  ﴿ :‬‬
‫»سپس حیران شد کسی که کفپپر ورزیپپده بپپود« پپپس ایپپن‬
‫گفتپة الهپی کپه فرمپوده اسپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ﴾ ‬یعنی‪ :‬بهپپترین شپپیوه‬
‫عکردن کپپه دلیلپپش از همپپه‬ ‫و بهترین روش در جپپدال و قپپان ‌‬
‫نتر است باشپپد بپپه کپپار گرفتپپه شپپود تپپا مخپپاطب در‬ ‫روش ‌‬
‫سخنش کپپج و کپپوله نکنپپد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬بپپر مپپا لزم اسپپت تپپا‬
‫زمانی که توانایی داریم به راه خدا دعوت دهیم‪.‬‬
‫تدادن به راه خدا را ترک نمپپوده‬ ‫اما حکم فردی که دعو ‌‬
‫تدادن توانپپایی هپپم دارد‪ ،‬بایپپد‬‫است‪ ،‬در حالی کپپه در دعپپو ‌‬
‫تدادن به راه خدا فرض کفایه است‪ ،‬اگر به‬ ‫گفت که‪ :‬دعو ‌‬
‫اندازة نیاز و کفایت گروهی برای این کار بپپپا خاسپپتند ایپپن‬
‫یشود‪ ،‬بطپپور مثپپال اگپپر‬ ‫فریضه از گردن دیگران ساقط م ‌‬
‫شخصی را دیدی کپپه منحپپرف اسپپت و اطپپراف تپپو کسپپی‬
‫نیست که او را دعوت دهد در این وقت دعوت بر تو فرض‬
‫یگوینپپد‪:‬‬‫یشود‪ ،‬زیرا علماء در مورد فرض کفپپایه م ‌‬ ‫عین م ‌‬
‫هرگاه غیر از این کسی دیگپر بپپرای انجپپام ایپن کپار یپافت‬
‫یشود‪.‬‬ ‫نشود انجام این کار بر همین فرد فرض م ‌‬

‫تدادن در راه خدا تضادی‬ ‫مآموختن با دعو ‌‬ ‫»عل ‌‬


‫ندارد«‬
‫یتوانند دعوتگر به راه خدا‬
‫}‪ {14‬طلب علوم چگونه م ‌‬
‫باشند؟‬
‫های در آن نیست‪،‬‬‫* در حقیقت دعوتی بدون علم فائد ‌‬
‫یدهد‪ ،‬و بر طلبه‬‫به این معنی که خیر زیادی را از دست م ‌‬
‫تدادن به راه‬‫مآموزی کار دعو ‌‬‫واجب است که همراه با عل ‌‬
‫خدا را انجام دهد‪ .‬اشکال دارد که طلبه وقتی شخصی‬
‫یخواند مشاهده‬ ‫مخالفی را حتی در مسجدی که درس م ‌‬
‫کند او را به راه خدا دعوت دهد؟ چه اشکالی دارد که اگر‬
‫به بازار برای کار خودش برود در بازار هرکسی را که از‬
‫دین خدا روی تافته به راه خدا دعوت دهد؟!‬
‫﴿‪﴾88‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫چه اشکال‬
‫یگردان‬ ‫های را که از راه خدا رو ‌‬ ‫دارد که در مدرسه طلب ‌‬
‫است دعوت دهد دستش را بگیرد و با او قدم بزند و برای‬
‫حل مشکلش با او صحبت کند اگر انسان فردی را ببیند که‬
‫یورزد به طور مثال چیزی را‬ ‫با انجام گناه با او مخالفت م ‌‬
‫که خدا دستور انجام آن را داده ترک کند یا کاری را که‬
‫مدادن آن را نهی نموده انجام دهد‪ ،‬اگر چنین‬ ‫خدا انجا ‌‬
‫فردی را ناپسند بداند و از او متنفر شود و دوری جوید و از‬
‫اصلح او ناامید شود‪ ،‬این مشکلی است‪.‬‬
‫و خداوند متعال برای ما بیان داشته کپپه مپپا بایپپد بردبپپار‬
‫باشیم و چشم داشت پاداش الهی را داشته باشیم‪ ،‬خداوند‬
‫متعال فرموده است‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬احقپاف‪ .[35 :‬یعنپی‪:‬‬
‫»پس شکیبائی کن آنگونه که پیامبران اولوالعزم شپپکیبائی‬
‫کرده اند و برای )عذاب( آنان شتاب مکن«‪.‬‬
‫انسپپان بایپپد صپپبر کنپپد و چشمداشپپت پپپاداش الهپپی را‬
‫داشپپته باشپپد‪ ،‬اگپپر در وجپپود خپپویش احسپپاس نپپاراحتی و‬
‫کدورت نمود‪ ،‬باید به خود چنین تلقین کند کپپه ایپپن مشپپکل‬
‫در راه خپپدا برایپپم پیپپش آمپپده اسپپت‪ ،‬پیپپامبر ‪ ‬وقپپتی‬
‫نآلود گردید فرمود‪:‬‬ ‫انگشتش در جهاد خو ‌‬
‫هسسسسسس ْ َ‬
‫ت‬‫ميسسسسسس ِ‬
‫ع دَ ِ‬
‫صسسسسسسب َ ٌ‬‫ت إ ِل ّ إ ِ ْ‬‫ل أْنسسسسسس ِ‬ ‫َ‬
‫)‪.(1‬‬
‫ت‬
‫قي ِ‬ ‫َ‬
‫ما ل ِ‬ ‫ه َ‬ ‫ّ‬
‫ل الل ِ‬ ‫سِبي ِ‬
‫فى َ‬ ‫و ِ‬ ‫َ‬
‫نآلپپود گشپپته‬
‫یعنی‪ :‬تو انگشتی هستی که در راه خدا خو ‌‬
‫های‪.‬‬
‫و آسیب دید ‌‬

‫تدادن‬ ‫»دانش اندک و مشهورشدن تضادی با دعو ‌‬


‫به راه خدا ندارد«‬
‫تدادن به راه خدا‬ ‫}‪ {15‬بعضی از طلب در وظیفة دعو ‌‬
‫یورزند‪ ،‬به دلیل این که سرمایة‬ ‫و تربیت مردم کوتاهی م ‌‬
‫یگویند‪ :‬ما با‬
‫علمی ‌ایشان اندک است و بعضی م ‌‬
‫یآورند‬‫یشویم و عذرهای دیگری م ‌‬ ‫تدادن مشهور م ‌‬
‫دعو ‌‬
‫یفرمایید؟‬ ‫جنابعالی چه رهنمودی در این زمینه ارائه م ‌‬
‫* اما در بارة عذر اول یعنی کمی علم و دانش باید‬
‫گفت که‪ :‬از پیامبر ‪ ‬ثابت شده که فرموده است‪» :‬از‬
‫)(‪ -‬بخاری شماره حدیث )‪ (2808‬الفتح )‪ (23 / 6‬کتپپاب الجهپپاد‬ ‫‪1‬‬

‫والسیر باب )‪ (9‬و مسلم به شماره ) ‪ (1796 – 112‬کتاب الجهاد‬


‫والسیر باب )‪ (39‬و این حدیث را به طور کامل جنپپدب ابپپن ابپپی‬
‫سفیان روایت نموده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾89‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫من به‬
‫مردم تبلیغ کنید‪ ،‬حتی اگر یک آیه باشد«‪ .‬پس به‬
‫یداند باید به مردم برساند و او با این کار‬ ‫های که م ‌‬ ‫هرانداز ‌‬
‫مستحق پاداش خواهد بود‪ ،‬اما عذر دوم یعنی‬
‫مشهورشدن‪ ،‬باید گفت‪ :‬انسان باید آنچه که خداوند از‬
‫قبیل عبادت و تعلیم و غیره به انجام آن دستور داده انجام‬
‫های بگذارد و به طور کلی از آن‬ ‫دهد و شهرت را گوش ‌‬
‫یگردان شود‪ ،‬با این که شهرت در علم و معرفت امر‬ ‫رو ‌‬
‫مطلوبی است که ضرری برای انسان ندارد‪ ،‬عبدالله بن‬
‫یگوید که‪ :‬روزی پیامبر ‪ ‬از اصحاب‬ ‫عمر بن خطاب ب م ‌‬
‫سؤال نمود و فرمود‪» :‬در میان درختان درختی است که‬
‫یریزد و این درخت مثال مسلمان است‪ ،‬به‬ ‫گهای آن نم ‌‬ ‫بر ‌‬
‫من بگویید که این درخت چیست؟ مردم در مورد‬
‫یکردند‪ ،‬اما به خاطر من چنین‬ ‫تهای صحرا فکر م ‌‬ ‫درخ ‌‬
‫یگوید‪:‬‬‫آمد که آن درخت‪ ،‬درخت خرما است‪ ،‬عبدالله م ‌‬
‫اما من خجالت کشیدم که بگویم‪ .‬اصحاب گفتند‪ :‬ای پیامبر‬
‫خدا ‪ ‬ما را به آن خبر بده‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬آن درخت‬
‫یگوید‪ :‬من به پدرم گفتم در‬ ‫درخت خرما است‪ ،‬عبدالله م ‌‬
‫ذهن من هم همین خطور کرده بود‪.‬‬
‫یگفتی من از این که به‬ ‫عمر گفت‪ :‬اگر تو آن را م ‌‬
‫یداشتم بیشتر خوشحال‬ ‫اندازه چنین و چنان م ‌‬
‫یشدم«)‪.(1‬‬ ‫م ‌‬
‫یکرد که‬ ‫نگاه کنید که عمر بن خطاب ‪ ‬چگونه آرزو م ‌‬
‫یگفت‪ ،‬با این که اگر او‬ ‫کاش فرزندش جواب سؤال را م ‌‬
‫یگفت در آن حال باعث شهرت او‬ ‫پاسخ پرسش را م ‌‬
‫یشد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫مهم این است که اگر انسان به علم و دعوتش مشهور‬
‫یشود‪،‬‬ ‫شد برای او ضرری نیست و از پاداش او کم نم ‌‬
‫تآوردن شهرت تلش و فعالیت نماید‪،‬‬ ‫بلکه اگر برای بدس ‌‬
‫آنجا است که دچار گناه خواهد شد‪.‬‬

‫فرق نفاق و ریا چیست؟‬


‫}‪ {16‬فرق نفاق و ریا چیست؟ و کدامیک برای دعوتگر‬
‫زیان بارتر است؟‬
‫تتر‬
‫* نفاق و ریا هردو بد اند؛ اما نفاق بدتر و زش ‌‬
‫است‪ ،‬چون نفاق یعنی این که انسان خیر و خوبی را‬
‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ (131‬الفتح )‪ ،(277 / 1‬کتاب العلم‪ ،‬باب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (50‬و مسپپلم بپپه شپپماره )‪،63‬پپ ‪ (2811 0 64‬کتپپاب صپپفات‬


‫المنافقین و احکامهم‪ ،‬باب )‪.(15‬‬
‫﴿‪﴾90‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اظهار‬
‫نماید‪ ،‬در حالی که در باطن خود شر و بدی را نهفته داشته‬
‫یکند چه نفاق عملی باشد یا نفاق عقیدتی‬ ‫است‪ .‬فرق نم ‌‬
‫یکند )والعیاذ‬‫اما نفاق عقیدتی خود را از دین خارج م ‌‬
‫بالله( و نفاق عملی گاهی انسان را از دایرة دین بیرون‬
‫ینماید و گاهی نه‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫اما ریا یعنی این که انسان عمپپل صپپالحی را بپپرای خپپدا‬
‫یخواهد مپردم کپار او را ببیننپد‪ ،‬یپا آن‬ ‫یدهد‪ ،‬اما م ‌‬‫انجام م ‌‬
‫یدهپپد تپپا‬
‫ینماید و با تمام توان آن را انجپپام م ‌‬ ‫کار را زیبا م ‌‬
‫مردم او را تعریف کنند‪ ،‬این فرد قصد خیر دارد‪ ،‬اما تمجید‬
‫و ستایش مردم را نیز مورد ملحظه قپپرار داده‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫یدهپپد‪ ،‬بپپه‬‫کارش را به خاطر ستایش مردم خوب انجپپام م ‌‬
‫این صورت مشخص شد که نفاق از ریا بدتر است‪ ،‬با ایپپن‬
‫ههای منافقین است‪ ،‬خداونپپد متعپپال‬ ‫که ریا علمتی از نشان ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾‬نسپپپپاء‪:‬‬ ‫‪    ‬‬
‫یکننپپد و خپپدای را کمپپتر یپپاد‬ ‫‪ .[142‬یعنی‪» :‬با مردم ریپپا م ‌‬
‫یپردازند«‪.‬‬ ‫یکنند و جز اندکی به عبادت او نم ‌‬ ‫م ‌‬

‫»به حفظ قرآن و احادیث احکام اهتمام‬


‫یورزند«‬ ‫م ‌‬
‫}‪ {17‬بسیاری از طلب به حفظ قرآنکریم و احادیث‬
‫یورزند‪ ،‬اما به علم اصول فقه توجه‬ ‫احکام اهتمام م ‌‬
‫یکنند و فقط به آنچه از قرآنکریم و احادیث حفظ‬ ‫نم ‌‬
‫یکنند‪ ،‬با توجه به این که علم اصول‬ ‫نموده اند اکتفاء م ‌‬
‫فقه علمی است که به ما کیفیت فهمیدن این نصوص را‬
‫یآموزند‪ ،‬امید است در خصوص این مطلب راهنمایی‬ ‫م ‌‬
‫فرمایید؟‬
‫مآموزی به نظر من انسان‬ ‫سخواندن و عل ‌‬‫* در مورد در ‌‬
‫به ویژه جوان کوچک نخست و قبل از هرچیز قرآنکریم را‬
‫حفظ کند‪ ،‬زیرا اصحاب پیامبر ‪ ‬چنین کرده اند‪ ،‬آنها‬
‫یگرفتند‪ ،‬و به آن‬‫یآموختند و معنی آن را یاد م ‌‬‫قرآن را م ‌‬
‫ینمودند و طالب علم به قرآن نیازمند است‪ ،‬اگر‬ ‫عمل م ‌‬
‫شما بخواهید در جمعی سخنرانی نمایید و بخواهید از قرآن‬
‫یتوانید از‬
‫استدلل کنید و قرآن را حفظ نداشته باشید نم ‌‬
‫قرآن استدلل کنید‪.‬‬
‫من طلب و بویژه جوانان را برای حفظ کلم الله‬
‫یکنم‪ ،‬و همچنین پس از قرآن احادیث را آنقدر‬ ‫تشویق م ‌‬
‫که میسر است حفظ نماید مانند )عمدة الحکام(‪ ،‬یا )بلوغ‬
‫﴿‪﴾91‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫المرام(‬
‫اگر در توانائی اش باشد‪ .‬و پس از حدیث نوبت به فقه و‬
‫یرسد و شکی نیست که اصول فقه از‬ ‫اصول فقه م ‌‬
‫های‬ ‫بهترین علمهاست و هرکسی آن را بداند فائده و بهر ‌‬
‫بزرگ بدست خواهد آورد‪ ،‬چون علم اصول فقه قواعد و‬
‫ضوابطی است که اگر انسان آن را بفهمد ذهنش را با‬
‫استنباط احکام از دلیلش بواسطة این قواعد و اصول‬
‫یدهد‪.‬‬
‫تمرین م ‌‬
‫﴿‪﴾92‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫»وجوب‬
‫تواضع برای رساندن حق«‬
‫یدهنپپد‪ ،‬و‬
‫}‪ {18‬حکم دعوتگرانی که مردم را دعپپوت م ‌‬
‫یگیرند که گویا هدایت مپپردم را‬ ‫حالتی در دعوت به خود م ‌‬
‫یخواهنپپد بدسپپت بیاورنپپد چیسپپت؟ و‬‫با التماس و گدایی م ‌‬
‫نظر شما در بارة فرمودة الهی چیست که گفته است‪﴿ :‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫]مریم‪ .[12 :‬یعنی‪» :‬ای یحیی کتاب را با قوت برگیر«‪.‬‬
‫* حقیقت امپپر ایپپن اسپپت کپپه دعپپوتگرانی کپپه مپپردم را‬
‫یدهند که گویی بر گپپدایی مپپال پیپپش آنهپپا‬ ‫طوری دعوت م ‌‬
‫آمده اند‪ ،‬ممکن اسپپت بپپر اثپپر ضپپعف شخصپپیت و ضپپعف‬
‫هتپپوزی دعپپوت‬ ‫تشان باشد و گاهی بر اثپپر عنپپاد و کین ‌‬ ‫دعو ‌‬
‫یکننپپد‪ ،‬یعنپپی فپپرد دعپپوتگر کوتپپاهی در‬ ‫داده شده چنیپپن م ‌‬
‫شخصیت و دعوت و توانپپایی نپپدارد‪ .‬امپپا حپپالت فپپردی کپپه‬
‫یشود‪ ،‬طپپوری اسپپت کپپه بایپپد بپپا آرامپپش و‬ ‫دعوت داده م ‌‬
‫آسانی و نرمی با او صحبت کرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬چنین دعپپوتگری‬
‫یدهد که گویا برای گدایی‬ ‫های دعوت م ‌‬ ‫را که مردم را بگون ‌‬
‫پیش آنها آمده نباید مقصر بدانیم یا بگپپوییم‪ :‬اشپپتباه کپپرده‬
‫یکنپپد‪ ،‬امپپا‬‫است‪ ،‬چون حالت دعوت شونده چنین ایجاب م ‌‬
‫باید انسان در دعوتش قوی باشد‪ ،‬ولی قپپوت و توانپپایی او‬
‫باید بر مقتضای حال باشد ورنه هر فردی باید کتپپاب الهپپی‬
‫را بپپا قپپوت بگیپپرد‪ ،‬همپپانطور کپپه خداونپپد در مپپورد بنپپی‬
‫اسپپپپپپپپپپرائیل گفتپپپپپپپپپپه اسپپپپپپپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾ ‬بقره‪ .[63 :‬یعنی‪:‬‬
‫»محکم و با قوت برگیرید آنچه را به شما داده ایم«‪ .‬بلکپپه‬
‫خداوند کوه را از جای برکند و بر بالی سر آنها آورد تا این‬
‫امپپر را بپپر آنهپپا لزم بگردانپپد‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬اعراف‪ .[171 :‬یعنی‪» :‬هنگامی را کپپه کپپوه‬
‫را بر فراز سر آنها نگپپاه داشپپتیم‪ ،‬آنچنپپان کپپه انگپپار سپپایه‬
‫بپپافی اسپپت و ایشپپان گمپپان بردنپپد کپپه بپپر سرشپپان فپپرو‬
‫یافتد به آنها گفتیم آنچه را به شما داده ایپپم محکپپم و بپپا‬ ‫م ‌‬
‫قوت برگیرید«‪.‬‬
‫پس انسان بایپپد قپپوی باشپپد‪ ،‬امپپا گپپاهی دعپپوت ایجپپاب‬
‫یکند که انسان برای رسیدن حق به شخصی و پپپذیرفتن‬ ‫م ‌‬
‫آن در برابر آن شخص متواضع و فروتن باشد‪.‬‬
‫﴿‪﴾93‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫»ابتدا باید خودمان را اصلح کنیم«‬
‫}‪ {19‬تفسپپپپپپپپپپپپپیر آیپپپپپپپپپپپپپة ﴿‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬مپپپائده‪ .[150 :‬یعنپپپی‪:‬‬
‫»مپپواظب خپپود باشپپید هنگپپامی کپپه شپپما هپپدایت یافتیپپد‪،‬‬
‫یرسپپاند« چیسپپت؟ و‬ ‫گمراهی گمراهان به شپپما زیپپانی نم ‌‬
‫نظر شما در این مورد چیست؟‬
‫* نظر من همان است کپپه خپپدا فرمپپوده‪ ،‬خداونپپد مپا را‬
‫دسپپپتور داده کپپپه خودمپپپان را اصپپپلح کنیپپپم و صپپپلح و‬
‫درستکاری خودمپپان را حفپظ کنیپپم و اگپر کسپپی از مپپردم‬
‫یدهد‪ ،‬همانطور کپپه‬ ‫گمراه شد گمراهی او به ما ضرری نم ‌‬
‫خداونپپد بپپه پیپپامبرش فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾ ‬غاشیه‪ .[24 -21 :‬یعنپپی‪» :‬تپپو پنپپد و‬
‫انپپدرز بپپده و یپپادآوری کپپن‪ ،‬چپپرا کپپه تپپو تنهپپا پنددهنپپده و‬
‫های و بس تو بر آنان چیپپره و مسپپلط نیسپپتی‪.‬‬ ‫یکنند ‌‬
‫یادآور ‌‬
‫اما کسپپی کپپه پشپپت کنپپد و کفپپر ورزد‪ ،‬خداونپپد بزرگپپترین‬
‫یرساند« پس هرگپپاه انسپپان هپپدایت را در‬ ‫عذاب را بدو م ‌‬
‫پیش گرفت‪ ،‬هرکسی سرپیچی نماید به او ضرری نخواهپپد‬
‫رسید‪ ،‬اما اگر مردم برای تغییر منکر اقپپدام نکننپپد‪ ،‬نزدیپپک‬
‫است که خداوند همه را به عذاب خود گرفتار نماید‪ ،‬آنگونه‬
‫کپپه فرمپپوده اسپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾  ‬انفپپپپپپپپپال‪.[25 :‬‬
‫یعنی‪» :‬خویشتن را از بل و مصیبتی به دور داریپپد کپپه تنهپپا‬
‫یکننپپد و بدانیپپد کپپه‬
‫یگردد کپپه سپپتم م ‌‬‫نگیر کسانی نم ‌‬ ‫دام ‌‬
‫خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است«‪.‬‬
‫یشوند‪ ،‬در قیپپامت بپپه تپپو‬ ‫بله افرادی که مرتکب گناه م ‌‬
‫یکننپپد و‬‫یهایت کم م ‌‬ ‫هیچ ضرری نخواهند رساند‪ ،‬نه از نیک ‌‬
‫یافزایند‪ ،‬مگر این که در وظیفة خود یعنی‬ ‫نه به گناهانت م ‌‬
‫تدادن به راه خدا و امپپر بپپه معپپروف و نهپپی از منکپپر‬ ‫دعو ‌‬
‫کوتاهی نمایی آنگاه برایت ضرر خواهد بود‪ ،‬امپپا ایپپن زیپپان‬
‫از طرف آنها به تپپو متپپوجه نشپپده‪ ،‬بلکپپه از طپپرف خپپودت‬
‫های کپپه خداونپپد بپپر تپپو واجپپب گردانپپده‬‫هست‪ ،‬چون وظیف ‌‬
‫﴿‪﴾94‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫انجپپپپپپپپپام‬
‫تشپپدن را‬ ‫های و خداوند هدای ‌‬‫های و خودت هدایت نشد ‌‬ ‫نداد ‌‬
‫شرط قرار داده اسپپت و فرمپپوده‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾  ‬یعنپپپپپپپی‪:‬‬
‫»هنگامی که شما هدایت یافتید‪ ،‬گمراهی گمراهان به شما‬
‫یرساند«‪.‬‬‫زیانی نم ‌‬
‫تدادن به راه خدا و امپپر‬ ‫و مشخص است که کسی دعو ‌‬
‫به معروف و نهی از منکر را با وجود این کپپه بپپر او واجپپب‬
‫است ترک نماید‪ ،‬چنین فردی به طور کامل هپپدایت نشپپده‬
‫است‪.‬‬

‫وسایل بر حسب مقاصد و اهداف‬


‫تدادن به راه خدا توقیفی‬‫}‪ {20‬آیا وسایل دعو ‌‬
‫یشوند به این معنی که استفاده از وسایل‬ ‫محسوب م ‌‬
‫ههای ارتباطی و غیره جایز نیست و باید‬ ‫جدید مانند رسان ‌‬
‫فقط از وسایلی در دعوت کار گرفت که در زمان پیامبر‬
‫‪ ‬از آن استفاده شده است؟‬
‫* ما باید این قاعده را بدانیم که وسایل بر حسب‬
‫اهداف اند‪ ،‬همانطور که نزد اهل علم مقرر است که‬
‫وسیلة احکام مقصد را دارد‪ ،‬تا زمانی که وسیله حرام و‬
‫ممنوع نباشد و اگر وسیله چیز حرامی بود خیر و خوبی در‬
‫آن نخواهد بود‪ .‬اما اگر وسیله امری جایز و مباح بود و به‬
‫یرساند از نظر شرعی مقصد و هدف است‪،‬‬ ‫های م ‌‬‫نتیج ‌‬
‫اشکالی ندارد‪ ،‬اما منظور این نیست از کتاب خدا و سنت‬
‫پیامبر ‪ ‬اعراض کنیم و از مواعظ آن به کار نگیریم به‬
‫یشود‪،‬‬ ‫بهانة این که از وسیلة جدیدی در دعوت استفاده م ‌‬
‫در صورتی ممکن است ما این را وسیلة دعوت بدانیم و‬
‫یدانند‪ .‬بنابراین‪ ،‬در دعوت‬‫افرادی آن را وسیلة دعوت نم ‌‬
‫های استفاده کند که مردم بر‬ ‫لزم است که انسان از وسیل ‌‬
‫آن اتفاق دارند تا دعوت بر اثر اختلف مردم مخدوش‬
‫نشود‪.‬‬
‫تآوردن را دانست‪،‬‬ ‫اما باید فرق دعوت و دل به دس ‌‬
‫ممکن است گاهی مصلحت طوری باشد که ما جوانانی را‬
‫هشدن به کتاب و سنت به دعوت‬ ‫تداد ‌‬‫که بعد از دعو ‌‬
‫لشان را‬ ‫پیوسته اند با چیزهای جایز و مباح جمع نموده و د ‌‬
‫بیشتر به دست آوریم‪ ،‬چیزهایی که برای دین ما و دعوت‬
‫تگریزان نباشند‪.‬‬ ‫زیانی نخواهد داشت‪ ،‬تا جوانان از دعو ‌‬

‫»نخست کتاب و سنت‪ ،‬سپس هر وسیلة جایزی«‬


‫﴿‪﴾95‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪{21‬‬
‫ههای دعوت با‬ ‫دعوتگران به راه خدا در مورد وسایل و را ‌‬
‫یکدیگر اختلف دارند‪ ،‬بعضی دعوت را عبارتی توقیفی‬
‫یدهند‬‫تهای متنوع انجام م ‌‬ ‫یدانند‪ ،‬و افرادی را که فعالی ‌‬
‫م ‌‬
‫یپذیرند‪ ،‬امید است راه درست را در این مورد بیان‬ ‫نم ‌‬
‫دارید؟‬
‫* سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است‪ ،‬بپپدون‬
‫تدادن به راه خدا عبپپادت اسپپت‪ ،‬همپپانگونه کپپه‬‫تردید دعو ‌‬
‫خداونپپپد بپپپه آن دسپپپتور داده اسپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫]نحپپل‪ .[125 :‬یعنپپی‪» :‬ای پیغمپپبر مردمپپان را بپپا سپپخنان‬
‫استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبپا بپه راه پروردگپارت‬
‫فرا خوان‪ ،‬و با ایشان به شیوة هرچه نیکوتر و بهپپتر جپپدال‬
‫کن«‪.‬‬
‫دستور الهی را جامة عمل پوشانده و با این کار خپپودش‬
‫یکند‪ .‬و شکی نیست بهترین چیپپزی کپپه‬ ‫را به خدا نزدیک م ‌‬
‫یتوان مردم را به راه خدا دعوت داد کتپپاب خپپدا و‬ ‫با آن م ‌‬
‫سنت پیامبر ‪ ‬است‪ .‬چون کتاب خپپدا بزرگپپترین انپپدرزگو‬
‫‪ ‬‬ ‫برای انسانیت اسپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] (1)﴾   ‬یپپپپپپپونس‪.[57 :‬‬
‫یعنپپی‪» :‬ای مردمپپان از سپپوی پروردگارتپپان بپپرای شپپما‬
‫ههاسپپت آمپپده‬ ‫اندرزی و درمانی برای چیزهایی کپپه در سین ‌‬
‫است و هدایت و رحمت برای مؤمنان اسپپت«‪ ،‬و همچنیپپن‬
‫غتریپپن مپپوعظه و پنپپد اسپپت‪ ،‬او بپپرای‬ ‫گفتپپة پیپپامبر ‪ ‬بلی ‌‬
‫ینمپپود کپپه‬
‫های ایپپراد م ‌‬‫اصحابش بعضی وقتها چنان موعظ ‌‬
‫یخورد و‬ ‫یگویند‪ :‬دلها از سخنرانی او ‪ ‬تکان م ‌‬ ‫اصحاب م ‌‬
‫یشدند‪.‬‬ ‫چشمها اشکبار م ‌‬
‫پس اگپپر انسپپان بتوانپپد بپپا ایپپن وسپپیله مپپوعظه بگویپپد‪،‬‬
‫شکی نیست که این وسیله بهترین وسپپیلة دعپپوت اسپپت و‬
‫اگر به این نتیجه رسید که به کتاب و سنت وسایلی دیگری‬
‫تدادن اضپپافه نمایپپد‪،‬‬ ‫که خداوند جایز قرار داده برای دعپپو ‌‬
‫اشکالی نپدارد بپه شپرط ایپن کپه وسپیله شپامل چیزهپای‬
‫)(‪ -‬سورة یونس‪ ،‬آیة ‪.57‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾96‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫حرام چون‬
‫شها و یا بازی‬ ‫لها و نمای ‌‬ ‫دروغ یا بازی نقش کافر در سریا ‌‬
‫نقش اصحاب ‪ ‬و یا یکی از ائمه بعپپد از صپپحابه و امثپپال‬
‫یرود کپپه بپپا ایپپن کارهپپا بپپه یکپپی از‬‫چیزهایی که بیپپم آن م ‌‬
‫بزرگان توهین شود نباشد‪ ،‬و همچنیپپن نبایپپد ایپپن سپپریال و‬
‫شها شامل تشبه مرد و زن با یکدیگر باشد‪ ،‬بپپه علپپت‬ ‫نمای ‌‬
‫این که در حدیث صحیح آمپپده اسپپت کپپه‪ :‬پیپپامبر ‪ ‬لعنپپت‬
‫یکننپپد و‬
‫کرده است از زنانی که خود را به مردان تشبیه م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫از مردانی که خود را به زنان تشبیه م ‌‬
‫مهم این است که اگر از این وسایل گپپاهی بپپرای جپپذب‬
‫مردم استفاده کرده شود‪ ،‬و شامل چیپپز ممنپپوع و حرامپپی‬
‫نبود به نظر من اشکالی ندارد‪.‬‬
‫هکردن از این وسپپایل و آن را تنهپپا راه و‬ ‫اما زیاد استفاد ‌‬
‫تدادن به راه خدا قراردادن و اعراض از کتپپاب‬ ‫وسیله دعو ‌‬
‫های که فردی که دعپپوت داده‬ ‫خدا و سنت پیامبر ‪ ‬به گون ‌‬
‫یشود به غیر از این وسایل و ابزار با دیگپپر چیپپزی تحپپت‬ ‫م ‌‬
‫تاثیر قرار نگیرد‪ ،‬به نظر من درست نیست‪ ،‬بلکه مپپن ایپپن‬
‫یدانم‪ ،‬زیرا رهنمود مردم به غیر از کتپپاب و‬ ‫کار را حرام م ‌‬
‫تدادن بپپه راه خپپدا کپپار منکپپر و‬ ‫سنت به چیز دیگر در دعو ‌‬
‫زشتی است‪ ،‬اما اگر این اهپپرم و وسپپیله دربرگیرنپپده امپپر‬
‫تهپپا از آن کپپارگرفتن‬ ‫ممنوع و حرامی نباشد در بعضی وق ‌‬
‫اشکالی ندارد‪.‬‬
‫﴿‪﴾97‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫»دعوتگر‬
‫باید از مفیدترین روش استفاده کند«‬
‫}‪ {22‬بعضی از دعوتگران روش تعلیم و تربیت را در‬
‫یگیرند و بعضی شیوة وعظ و سخنرانی را‪،‬‬ ‫دعوت پیش م ‌‬
‫کدام روش مفیدتر است؟‬
‫تهای الهی این است که‬ ‫* به نظر من یکی از نعم ‌‬
‫هها و ابزارهای مختلفی را‬ ‫بندگانش را طوری آفریده که را ‌‬
‫یگیرند‪.‬‬
‫در دعوت به کار م ‌‬
‫بطور مثال فردی سخنور است و خداوند به او توانایی‬
‫در سخنوری بخشیده و سخنش را مؤثر گردانیده ما به او‬
‫ظگفتن بهتر است‪ .‬و یا فردی را‬ ‫یگوییم‪ :‬برای تو وع ‌‬‫م ‌‬
‫خداوند نرمی و عطوفت عنایت کرده تا مردم را تربیت‬
‫کند و از این ناحیه در جمع مردم وارد شود‪ ،‬به او‬
‫یگوییم‪ :‬این شیوه برای تو بهتر است اگر توانایی‬ ‫م ‌‬
‫سخنرانی نداشته باشد‪ ،‬زیرا بعضی مردم دعوتگرند‪ ،‬اما‬
‫یتوانند خوب سخن بگویند‪ ،‬و باید دانست که خداوند‬ ‫نم ‌‬
‫فضل خویش را بر بندگانش تقسیم نموده است‪ ،‬و بعضی‬
‫را از بعضی بالتر قرار داده است‪.‬‬
‫بترین‬ ‫پس به نظر من انسان باید مفیدترین و مناس ‌‬
‫شیوه را به کار گیرد‪ ،‬و خودش را به کاری که از او‬
‫یآید‪ ،‬مشغول نکند‪ ،‬بلکه با اعتماد به نفس و‬ ‫برنم ‌‬
‫یتواند اقدام کند‪ ،‬تا اگر برای‬ ‫یجستن از خدا به آنچه م ‌‬ ‫یار ‌‬
‫او اشکالی پیش بیاید و یا مورد اعتراض قرار گیرد‪ ،‬بتواند‬
‫از آن خودش را رهایی دهد‪.‬‬

‫»دعوت بده به راه پروردگارت با حکمت و پند و‬


‫نیکو و با آنها به بهترین راه مجادله کن«‬
‫ههای متعددی است که دعوتگران در‬ ‫}‪ {23‬را ‌‬
‫یگیرند‪ ،‬راهی را که شما‬ ‫تدادن به راه خدا در پیش م ‌‬ ‫دعو ‌‬
‫در دعوت در پیش گرفته اید و راهی را که از خلل آن‬
‫تدادن‬‫یتوان جوانان را به روش و چگونگی دعو ‌‬ ‫م ‌‬
‫تدادن حکام و‬ ‫نصیحت کرد و بویژه در مورد دعو ‌‬
‫مسئولین امر و توده مردم و جوانان پایبند به اسلم و‬
‫جوانان فاسد و دیگر اقشار مختلف مردم کدام راه بهتر‬
‫است؟‬
‫هام و خپپودم را در‬ ‫یهپپایی داشپپت ‌‬
‫* به هرحال‪ ،‬مپپن کوتاه ‌‬
‫یدانم‪ ،‬امپا راهپی کپه مپن بپرای‬ ‫بسیاری از کارها مقصر م ‌‬
‫هام‪ ،‬این است که در هپپر دعپپوتی‬ ‫تدادن در پیش گرفت ‌‬‫دعو ‌‬
‫که با آن چه بزرگپپان مخپپاطب مپپن باشپپند چپپه کوچکترهپپا‪،‬‬
‫﴿‪﴾98‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫تلش‬
‫یکنم تا روشی را اختیار کنم که بپپه نظپپر مپپن زودتپپر بپپه‬
‫م ‌‬
‫یرسپپاند‪ ،‬و مپن بپپه ایپپن روش مپپردم را راهنمپپایی‬‫هدف م ‌‬
‫یکنم که خداوند به بندگانش تعلیم داده است‪﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫]نحپپل‪ .[125 :‬یعنپپی‪» :‬ای پیغمپپبر مردمپپان را بپپا سپپخنان‬
‫استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبپا بپه راه پروردگپارت‬
‫فرا خوان و با ایشان به شیوه هرچه نیکپپوتر و بهپپتر جپپدال‬
‫کن«‪.‬‬
‫یکنپپد‪ ،‬و‬ ‫و دعوت با توجه به وضعیت هپپر فپپردی فپپرق م ‌‬
‫ممکن نسیت که ما یپپک حکپپم عمپپومی را ارائه بپپدهیم کپپه‬
‫شامل هر فرد و هر حالتی باشد‪ ،‬گاهی ممکن اسپپت بهپپتر‬
‫تدادن بپپه‬ ‫این باشد که ما با فرد مورد نظر در مپپورد دعپپو ‌‬
‫او به حق چیزی نگوییم‪ ،‬زیرا او در وضعیتی قپپرار دارد کپپه‬
‫یرسد که سخنان مپپا را بپپپذیرد و یپپا ممکپپن‬ ‫بعید به نظر م ‌‬
‫است او در جواب تو چیپپزی بگویپپد کپپه گناهکپپار شپپود و یپپا‬
‫مدهندة آن را‬ ‫یکنی که اگر انجا ‌‬ ‫گاهی منکری را مشاهده م ‌‬
‫از انجپپام منکپپر بپپازداری‪ ،‬و یپپا از او بخپپواهی کپپه از منکپپر‬
‫دست بکشد‪ ،‬ممکن است این فرد که دعوت داده شپپده و‬
‫یا از انجام منکر بازداشته شده‪ ،‬دسپپت بپپه منکپپر و جنپپایت‬
‫یکند کپپه حپپالت و‬ ‫بزرگتری بزند‪ .‬به هرحال‪ ،‬انسان نگاه م ‌‬
‫های‬ ‫یکنپپد و بایپپد از چپپه شپپیو ‌‬
‫موقعیت دعوت چه ایجپپاب م ‌‬
‫کار گرفت چگونه فرد مورد نظر را مخاطب قرار داد‪.‬‬

‫تدادن از خلل وسایل جدید ارتباطی‬ ‫»حکم دعو ‌‬


‫مانند تلویزیون«‬
‫}‪ {24‬با توجه به این که وسایل ارتباط جمعی‬
‫هها در عصر ما نقش مهمی دارند‪ ،‬آیا به نظر شما‬ ‫ورسان ‌‬
‫هها در‬
‫استفاده از آن در دعوت واجب است و از همه رسان ‌‬
‫پخش برنامه و رساندن پیام به مردم بهتر است‪ ،‬و‬
‫یتوان به مردم رساند که با‬ ‫چیزهایی بوسیلة تلویزیون م ‌‬
‫یتوان به مردم رساند و نظر شما در‬ ‫ههای دیگر نم ‌‬ ‫رسان ‌‬
‫یگوید‪ :‬مشارکت در وسایل ارتباط‬ ‫مورد کسی که م ‌‬
‫هها منکرات را‬‫هها جایز نیست‪ ،‬زیرا رسان ‌‬‫جمعی و رسان ‌‬
‫یکنند و مشارکت با آن اعتراف به صحت این‬ ‫پخش م ‌‬
‫منکرات است؟‬
‫﴿‪﴾99‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫* به نظر‬
‫تدادن به راه خدا لزم‬ ‫هها در دعو ‌‬‫من استفاده از رسان ‌‬
‫است‪ ،‬چون اینها ابزاری هستند که با آن اقامه حجت‬
‫یتوان از‬‫تهای مختلفی م ‌‬ ‫یشود و به نظر من به صور ‌‬ ‫م ‌‬
‫تدادن به راه خدا استفاده کرد به این‬ ‫هها در دعو ‌‬ ‫رسان ‌‬
‫های را برای دعوت به توحید و بخشی را به‬ ‫معنی که برنام ‌‬
‫تدادن به عقیده و آنچه مربوط به اسماء و صفات‬ ‫دعو ‌‬
‫تدادن‬‫الهی است‪ ،‬اختصاص بدهیم و قسمتی را در دعو ‌‬
‫به اخلص عبادت برای خدا طوری که هدف انسان از‬
‫تکردنش‪ ،‬ذلت برای حاکمی یا برای کسی که از او‬ ‫عباد ‌‬
‫بالتر است‪ ،‬نباشد و امثال این‪ ...‬و در بخش دیگری به‬
‫فقه و عبادت و غیره بپردازیم و در قسمتی از معاملت‬
‫مثل نکاح و غیره بحث شود‪ ،‬خلصه یعنی این که دعوت‬
‫گسترده و فراگیر باشد‪.‬‬
‫و نباید این مطالب انباشته ارائه شود که بیننده یا‬
‫خواننده از آن خسته شود‪ ،‬بلکه به مطالبی اکتفاء شود که‬
‫مردم را خسته و ملول نگرداند‪ ،‬تا مردم از آن بیشتر‬
‫های گناجنده‬ ‫همند شوند به شرط این که چنان برنام ‌‬ ‫بهر ‌‬
‫نشود که باعث گمراهی و فاسدکردن اخلق مردم شود‪.‬‬
‫ککردن این وسایل و عدم‬ ‫اما به نظر من اگر تر ‌‬
‫یشود‪ ،‬ترک آن‬ ‫مشارکت در آن سببی برای ترک منکر م ‌‬
‫لزم است تا منکر ترک شود‪ ،‬و سپس بعد از ترک منکر‬
‫راه برای آنچه بهتر است گشوده شود‪.‬‬
‫هها مفید نباشد‪ ،‬بلکه بیشتر باعث‬ ‫اما اگر ترک رسان ‌‬
‫تها برای پخش زشتی بزرگتر‬ ‫زیان گردد‪ ،‬طوری که فرص ‌‬
‫و بیشتری خالی بماند‪ ،‬به نظر من لزم است از این‬
‫هها‬
‫تدادن به راه خدا از خلل رسان ‌‬ ‫فرصت برای نشر دعو ‌‬
‫یشود در‬ ‫هها پخش م ‌‬ ‫استفاده کرد‪ ،‬و منکری که از رسان ‌‬
‫یکنی‬ ‫وقتی که تو هدایت و خیر را برای مردم بیان م ‌‬
‫یشود‪ ،‬بلکه آن برنامه جداست‪ ،‬پس هرکسی که‬ ‫پخش نم ‌‬
‫هدایت و خیر را بخواهد به آن گوش داده و آن را مشاهده‬
‫یکند‪ ،‬و وقتی که زمان پخش برنامه مبتذل و منکر باشد‬ ‫م ‌‬
‫تلویزیون یا رادیو را خاموش کند‪.‬‬
‫﴿‪﴾100‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫»به نظر‬
‫من نوارهای اسلمی بسیار مهم است«‬
‫}‪ {25‬نوار اسلمی اهرم و وسیلة مهمی برای‬
‫تدادن به راه خدا قرار گرفته است‪ ،‬جنابعالی در‬ ‫دعو ‌‬
‫ههایی برای افرادی که‬ ‫یگویید؟ و چه توصی ‌‬ ‫مورد نوار چه م ‌‬
‫یکنند دارید؟‬‫در مرکز پخش نوار فعالیت م ‌‬
‫* به نظر من نوار اسلمی بسیار مهم و قابل توجه‬
‫یباشد‪ ،‬و فایده بزرگی دارد‪ ،‬اما به برادرانی که در این‬ ‫م ‌‬
‫یگویم که‪ :‬فکرشان را فقط در‬ ‫زمینه فعالیت دارند م ‌‬
‫کمیت متمرکز نکنند‪ ،‬بلکه باید بیشترین توجه آنها به‬
‫کیفیت باشد؛ چون بعضی نوارها هرنوع مطالب را دربر‬
‫یبینی که سخنرانی‬ ‫دارند‪ ،‬به طور مثال سخنرانی را م ‌‬
‫یکند‪ ،‬خوب است اشکالی‬ ‫ایراد نموده که قلبها را نرم م ‌‬
‫ندارد‪ ،‬اما این سخنرانی شامل احادیث ضعیف و موضوع‬
‫های است که به پیامبر ‪ ‬نسبت داده شده اند‬ ‫وخودساخت ‌‬
‫یآید که خطر آن بیشتر از‬ ‫که بر اثر آن شری به وجود م ‌‬
‫های فردی که به آن نوار گوش‬ ‫این است که برای چند دقیق ‌‬
‫یشود‪ ،‬زیرا این سخن یک مطلب‬ ‫یدهد دلش نرم م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دروغ و خودساخته که به پیامبر ‪ ‬نسبت داده می شود را‬
‫نکردن آن از ذهن‬ ‫یدهد که بیرو ‌‬ ‫در ذهن شنونده جای م ‌‬
‫شنونده مشکل خواهد بود‪ .‬بنابراین‪ ،‬به نظر من باید‬
‫افرادی که در پخش و ضبط نوار فعالیت دارند به این بعد‬
‫قضیه عنایت کامل داشته باشند‪ ،‬و باید بدانند که هر‬
‫نقصان و خللی در عقیده و اخلق به مسلمین بر اثر‬
‫یکنند برسد‪ ،‬آنها پیش خداوند‬ ‫نوارهایی که آنها پخش م ‌‬
‫مسئول هستند‪ ،‬پس عنایت و توجه به این امر لزم است‬
‫تا مردم دچار لغزش و انحراف نشوند‪ ،‬زیرا افراد عامی‬
‫لها را نرم و مردم را به‬ ‫وقتی نواری را گوش کنند که د ‌‬
‫یآورد و مؤثر است به آن دلبسته و در آن‬ ‫گریه درم ‌‬
‫نشان‬ ‫یشوند‪ ،‬و این معلومات باطل در اذها ‌‬ ‫منهمک م ‌‬
‫یشود‪ ،‬در حالی که این امر بسیار خطرناک‬ ‫یگیر م ‌‬ ‫جا ‌‬
‫است‪.‬‬

‫»دعوتگران نباید با یکدیگر قطع رابطه کنند«‬


‫﴿‪﴾101‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪ {26‬آیا‬
‫برای دعوتگران جایز است‪ ،‬در بین خودشان قطع رابطه‬
‫شهای دعوت؟‬ ‫فشان در رو ‌‬ ‫کنند به سبب اختل ‌‬
‫* برای مؤمنان جایز نیست که از یکدیگر قطع رابطه‬
‫کنند‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬برای هیچ مؤمنی روا‬
‫نیست که بیش از سه روز برادرش را ترک کند«‪.‬‬
‫کگفتن و‬ ‫حتی اگر مؤمن مرتکب گناهی شده باشد‪ ،‬تر ‌‬
‫کگفتن او‬ ‫قهرکردن با او جایز نیست‪ ،‬مگر این که در تر ‌‬
‫مصلحتی باشد‪ ،‬مانند این که اگر او را ترک کند و از او‬
‫قهر نماید از گناه دست بردارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬پیامبر ‪ ‬کعب‬
‫بن مالک و آن دو نفر دیگری را که از شرکت در غزوه‬
‫تبوک تخلف ورزیده بودند‪ ،‬ترک گفت‪ ،‬پس اگر در‬
‫کگفتن افراد فاسد مصلحتی راجح بود‪،‬‬ ‫تکردن و تر ‌‬‫پش ‌‬
‫باید آنها را ترک گفت و به آنها پشت کرد‪ ،‬و اگر نه‪ ،‬نباید‬
‫از آنها قهر کرد و به آنها پشت نمود‪ ،‬و این حکم در مورد‬
‫یباشد‪ ،‬اما دعوتگران به راه خدا‬ ‫نهای فاسد م ‌‬ ‫عموم انسا ‌‬
‫برایشان مناسب نیست‪ ،‬بلکه جایز نیست که از یکدیگر به‬
‫ههای دعوت با یکدیگر قطع رابطه‬ ‫سبب اختلف در شیو ‌‬
‫نمایند‪ ،‬بلکه هریک از روش دیگری در صورتی که مفیدتر و‬
‫کارسازتر باشد باید استفاده کند‪.‬‬

‫»ناسزاگفتن با عالمی که با اهل علم در‬


‫های اختلف دارد و دلیل دارد جایز نیست«‬ ‫مسئل ‌‬
‫}‪ {27‬مردی با بسیاری از اهل علم در یک مسئله‬
‫یتوان با این مرد برای‬ ‫اختلفی مخالفت کرده است‪ ،‬آیا م ‌‬
‫یتوان او را با ناسزاگفتن آماج‬ ‫خدا بغض ورزید‪ ،‬و آیا م ‌‬
‫حملت قرار داد‪.‬‬
‫* نه‪ ،‬هرگز‪ :‬اگر فردی با توده بیشتر علماء )جمهور(‬
‫اختلف کرد‪ ،‬و دلیلی بدست آمد که نظر او درست است‪،‬‬
‫ناسزاگفتن او جایز نیست و نیز نباید ما با خشونت با او‬
‫رفتار کنیم‪ ،‬و همچنین جایز نیست که مردم را از او برحذر‬
‫داریم‪ ،‬بلکه باید با این فرد ارتباط برقرار کرد و با او‬
‫مناقشه شود‪.‬‬
‫مسائل بسیاری هست که از فهم مردم بدور اند‪ ،‬و‬
‫یکنند در این مسایل علماء اجماع کرده اند‪،‬‬ ‫مردم گمان م ‌‬
‫یگیرد‪،‬‬‫اما وقتی موضوع‪ ،‬مورد بحث و پژوهش قرار م ‌‬
‫یشود که فرد مخالف با تودة بیشتر علماء دارای‬ ‫دیده م ‌‬
‫یپذیرند و‬ ‫نهای منصف گفتة او را م ‌‬ ‫دلیلی است که انسا ‌‬
‫یکنند‪ .‬درست است که اغلب نظر و قول‬ ‫از او پیروی م ‌‬
‫﴿‪﴾102‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫توده بیشتر‬
‫علما )جمهور( صحیح است‪ ،‬اما به معنی این نیست که‬
‫گفتة جمهور و تودة بیشتر علماء به طور قطع درست‬
‫است‪ ،‬بلکه گاهی نظر فردی که با جمهور علماء مخالف‬
‫است حق است‪.‬‬
‫و تا زمانی که مسئله از مسائلی باشد کپپه در آن علمپپاء‬
‫اجماع و اتفاق نظر ندارنپپد‪ ،‬نبایپپد فپپردی را کپپه بپپا جمهپپور‬
‫علماء مخپپالف اسپپت‪ ،‬مپپورد انکپپار و نکپپوهش قپپرار داد‪ ،‬و‬
‫نباید کینپپه و نفپپرت او را در دل داشپپت‪ ،‬و نبایپپد بپپدگوئی و‬
‫غیبت او را کرد‪ ،‬بلکه باید با او ارتباط بر قرار شود و بپپا او‬
‫بحث شود و به منظپور اثبپات حپق بپا او مناقشپه شپود‪ ،‬و‬
‫خداونپپپپپد متعپپپپپال فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾   ‬قمر‪ .[17 :‬یعنپپی‪:‬‬
‫»ما قرآن را برای ذکر آسان ساخته ایم‪ ،‬آیا پنپپد پذیرنپپده و‬
‫تگیرنده هست«‪.‬‬ ‫عبر ‌‬
‫هرکسی که به دنبال حق باشپپد و در قپپرآن فکپپر و تپپدبر‬
‫یکنپپد‪ ،‬همپپانگونه‬‫نماید‪ ،‬خداوند راه حق را برایش آسپپان م ‌‬
‫که شیخ احمد عبدالحلیم ‪ /‬گفته است‪» :‬هرکسی در قپپرآن‬
‫بپه قصپد طلپب هپدایت تپدبر کنپد راه حپق برایپش واضپح‬
‫یشود«)‪.(1‬‬‫م ‌‬

‫»اگر در چیزی اختلف کردید‪ ،‬آن را به خدا و‬


‫پیامبرش برگردانید«‬
‫}‪ {28‬برای جلوگیری از اختلف‪ ،‬ضوابط همکاری و‬
‫فعالیت با دعوتگران به نظر شما چیست؟‬
‫بدون تردید ضابطه در این اختلف بازگشت به آن چیزی‬
‫است که خداوند ما را راهنمایی کپپرده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬نساء‪ .[59 :‬یعنی‪» :‬ای کسانی که ایمان آورده ایپپد‪،‬‬

‫)(‪ -‬شرح واسطی تپپألیف محمپپد خلیپپل هراسپپی چپپاپ )‪– 1407‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ 1987‬م ص ‪.(103‬‬
‫﴿‪﴾103‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫از خدا و از‬
‫پیغمبر اطاعت کنید و از کپپارداران و فرمانپپدهان مسپپلمان‬
‫خود فرمانبرداری نماییپپد و اگپپر در چیپپزی اختلف داشپپتید‪،‬‬
‫آن را بپپه خپپدا و پیغمپپبر برگردانیپپد‪ ،‬اگپپر بپپه خپپدا و روز‬
‫رستاخیز ایمان داریپپد‪ ،‬ایپن کپار بپپرای شپپما بهپتر و خپپوش‬
‫متر است«‪.‬‬ ‫فرجا ‌‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪] ﴾   ‬شورا‪:‬‬
‫‪ .[10‬یعنی‪» :‬در هر چیزی که اختلف داشته باشپپید داوری‬
‫یگردد«‪.‬‬ ‫آن به خدا واگذار م ‌‬
‫پس در مورد کسی که از جادة صواب در عقیده و یپپا در‬
‫عمل منحرف شده است‪ ،‬یعنپپی در امپور علمپی و عملپپی‪،‬‬
‫وظیفة ما این است که با او مناقشه کنیپپم تپپا حپپق برایپپش‬
‫روشن گپپردد و بپپه حپپق بپپازگردد‪ ،‬امپپا در مپپورد اشپپتباهات‬
‫چنین فردی ما باید اشتباه را بیان کنیم و به اندازة تپوان از‬
‫آن تحذیر کنیم و بپپا وجپپود ایپپن مپپا نبایپپد از خداونپپد ناامیپپد‬
‫تهای بزرگی‬ ‫بشویم‪ ،‬زیرا خداوند اقوامی را که دارای بدع ‌‬
‫بوده اند‪ ،‬هدایت نموده و آنها را به حپپق بازگردانپپده و آنهپپا‬
‫به اهل سنت گرویده اند و بر هیچیک از ما پوشیده نیسپپت‬
‫که در مورد ابوالحسپپن اشپپعری ‪ /‬مشپپهور اسپپت کپپه او تپپا‬
‫چهل سال با گروه معتزله بود‪ ،‬بعد برای مپدتی کمپی بهپتر‬
‫شد پس از آن خداوند او را بپپه راه راسپپت و مپپذهب امپپام‬
‫احمد که مذهب اهل سنت و جماعت است‪ ،‬هپپدایت نمپپود‪.‬‬
‫پس خلصه این که مسائل عقیدتی مهم است و باید در آن‬
‫یکپپدیگر را نصپپیحت نمپپود‪ ،‬همپپانطور کپپه در امپپور عملپپی‬
‫خیرخواهی و نصیحت واجب است‪.‬‬

‫»اگر هدف از مناظره اظهار حق باشد‪ ،‬اشکالی‬


‫ندارد«‬
‫}‪ {29‬روش مناظره میان افرادی که با یکدیگر اختلف‬
‫دارند‪ ،‬روشی است که سلف آن را به کار گرفته اند‪ ،‬اما‬
‫امروزه این شیوه تقریبا ً وجود ندارد‪ ،‬آیا به نظر شما این‬
‫روش دوباره اعاده شود‪ ،‬و آیا بازگرداندن این شیوه‬
‫مصلحت است؟‬
‫* به نظر من مناقشه میان افرادی که با یکدیگر اختلف‬
‫دارند‪ ،‬کار خوبی است‪ ،‬اما به شرط این که همراه با‬
‫حسن نیت باشد‪ ،‬طوری که هدف از آن این باشد که کلمة‬
‫خدا سربلند باشد‪ ،‬اما اگر هدف از مناظره کمک به نظر‬
‫ککردن آن از‬‫ینشاندن آن باشد‪ ،‬تر ‌‬ ‫خود و به کرس ‌‬
‫﴿‪﴾104‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مدادنش بهتر است‪ .‬و هدف رسیدن به حق در عملکرد‬ ‫انجا ‌‬
‫سلف بیشتر از زمان ما وجود داشته است‪.‬‬
‫یبینید که اگر در امری‬ ‫بنابراین‪ ،‬بعضی از مردم را م ‌‬
‫یکنند نظر خود را با چیزهای‬ ‫مخالفت کنند‪ ،‬تلش م ‌‬
‫یآیند‪ ،‬تقویت‬ ‫ضعیفی که در موازین مناظره به حساب نم ‌‬
‫کنند‪ ،‬و این امری است که باعث شده بعضی مردم از‬
‫مناظره بپرهیزند بویژه در انظار تودة مردم‪ ،‬زیرا‬
‫یترسند که بر اثر جرأت و شیوائی بیان‪ ،‬فرد مخالف‬ ‫م ‌‬
‫حق را با باطل آمیخته کند‪ ،‬و مسئله برای مردم مشتبه‬
‫شود‪ ،‬و در این وقت ضرر بزرگی نه تنها متوجه‬
‫هکننده‪ ،‬بلکه بر دیگر طرفداران اهل حق و حق وارد‬ ‫مناظر ‌‬
‫خواهد شد‪ .‬بنابراین‪ ،‬مردم دوست داشتند از چنین‬
‫ههایی پرهیز کرده و خود را دور نگه دارند‪ ،‬اما به‬ ‫مناظر ‌‬
‫نظر من تلفی خطر مناظره اینگونه ممکن است که عالم‪،‬‬
‫ههای خود را با دلیل ذکر کند‪،‬‬ ‫کتابی تألیف نماید و گفت ‌‬
‫سپس دلیل طرف مخالف را ذکر نماید و بیان دارد که‬
‫دلیل او در برابر دلیل نویسنده ضعیف است‪ ،‬این راه‬
‫بدون شک راه سالم و خوبی است که به هدفی که برای‬
‫یتوان رسید‪.‬‬ ‫یگیرد م ‌‬ ‫آن مناظره انجام م ‌‬
‫های در این زمینه مانند شیخ‬ ‫هیچ نوشته و هیچ نویسند ‌‬
‫احمد عبدالحلیم و تالیفاتش و شاگردش ‪ /‬زیباکار نکرده‬
‫ینماید‪ ،‬و دلیلی‬ ‫است‪ ،‬امام ابتدا قول مخالف را ذکر م ‌‬
‫یکند حتی بعضی از دلیل چنان هستند که‬ ‫برای آن بیان م ‌‬
‫یدانند‪ ،‬و سپس آن را رد نموده و‬ ‫خود مخالفان آن را نم ‌‬
‫یکند‪ ،‬و‬
‫یدهد‪ ،‬و دلیل قول دوم را ذکر م ‌‬ ‫به آن پاسخ م ‌‬
‫این کمال انصاف است‪ ،‬و انسان باید بداند که پیش خدا‬
‫مسئول است‪ ،‬و باید بداند که برای او ممکن نیست فقط‬
‫های را اختیار کند‪ ،‬چون‬ ‫به خاطر پیروی از هوای نفس گفت ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫در روز قیامت ضررمند م ‌‬

‫نپذیرفتن اسباب جهالت است در دین و سفاهت‬


‫است در عقل‬
‫یگویند‪ :‬خدای تعالی حفاظت این‬
‫}‪ {30‬افرادی که م ‌‬
‫دین را به عهده گرفته است‪ ،‬و کارهایی که دعوتگران در‬
‫﴿‪﴾105‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خدمت به‬
‫یدهند‪ ،‬بیهوده است‪ ،‬این افراد را چگونه‬‫اسلم انجام م ‌‬
‫باید پاسخ داد؟‬
‫خگفتن به این افراد سهل و آسان است‪ ،‬زیرا‬ ‫* پاس ‌‬
‫گرایش اینها گرایش نپذیرفتن اسباب است‪ ،‬و شکی‬
‫نیست که نپذیرفتن اسباب ناشی از جهل به دین و‬
‫یخردی است‪ ،‬خداوند حفاظت این دین را بعهده گرفته‪،‬‬ ‫ب ‌‬
‫اما باید اسبابی باشد‪ ،‬و اسباب آن کارهای دعوتگران از‬
‫تدادن به آن است‪ ،‬و کسی‬ ‫قبیل نشر و بیان دین و دعو ‌‬
‫یگوید از اسباب نباید استفاده کرد‪ ،‬مانند فردی‬ ‫که نم ‌‬
‫یماند که به کسی بگوید‪ :‬ازدواج نکن‪ ،‬اگر خداوند در‬ ‫م ‌‬
‫تقدیر تو فرزندی برایت نوشته است‪ ،‬صاحب فرزند‬
‫تآوردن روزی تلش نکن‪،‬‬ ‫خواهی شد‪ ،‬یا بگوید‪ :‬برای بدس ‌‬
‫یرسد‪.‬‬ ‫اگر خداوند برایت مقدر کرده روزی خودش به تو م ‌‬
‫یدانیم کپپه خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬‫ما م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬حجپپپر‪ .[9 :‬یعنپپپی‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫»مپپا خپپود قپپرآن را فرسپپتاده ایپپم‪ ،‬و خپپود مپپا پاسپپدار آن‬
‫یباشیم«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یداند کارها بپپدون‬ ‫و خداوند با توجه به علم خویش که م ‌‬
‫یگیپپرد‪ ،‬چنیپپن فرمپپوده اسپپت‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬ ‫اسپپباب انجپپام نم ‌‬
‫خداونپد بپرای حفپظ دیپن اسپبابی را مقپدر نمپوده کپه بپه‬
‫یشود‪.‬‬
‫وسیلة آن اسباب دین حفظ م ‌‬
‫یبینیپپم کپپه دیپپن بوسپپیلة آنهپپا از‬
‫لذا علمای گذشپپته را م ‌‬
‫تهای عقیپپدتی و عملپپی حفپپظ شپپد‪ ،‬آنهپپا سپپخنرانی‬ ‫بپپدع ‌‬
‫ینوشپپتند و حقپپایق را بپپرای مپپردم بیپپان‬ ‫یکردنپپد و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یداشتند‪ ،‬پس باید ما به دفپپاع از دیپپن و حمپپایت از آن و‬ ‫م ‌‬
‫نشر آن میان بندگان خدا از آنجا که خداونپپد مپپا را بپپه ایپپن‬
‫ظشپپدن دیپپن‬ ‫کار موظف نموده بپا خیزیم و با ایپن کپار حف ‌‬
‫یشود‪.‬‬‫محقق م ‌‬

‫بهترین چیزی که انسان باید مورد توجه قرار دهد‬


‫کتاب خدا است‬
‫بهایی هست که‬ ‫}‪ {31‬بعد از کتاب خدا چه کتا ‌‬
‫یتوانند استفاده کنند؟‬
‫دعوتگران از آن م ‌‬
‫* بهترین چیز برای خواندن و تعلم و عمل کتاب خداوند‬
‫متعال است که باید انسان آن را مورد توجه قرار دهد‪،‬‬
‫﴿‪﴾106‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اصحاب‬
‫یرفتند‪ ،‬تا آن ده آیه را‬‫پیامبر ‪ ‬از ده آیه بیشتر پیش نم ‌‬
‫یگرفتند‪ ،‬و به آن‬ ‫یگرفتند و مفاهیم آن را فرا م ‌‬‫یاد م ‌‬
‫یرفتند تا این که در‬‫ینمودند‪ ،‬و همینطور پیش م ‌‬ ‫عمل م ‌‬
‫نهایت قرآن و علم و عمل را همزمان فرا گرفتند‪.‬‬
‫حهایی که‬‫بعد از قرآن احادیث صحیح پیامبر ‪ ‬و شر ‌‬
‫علماء برآن نگاشته اند‪ ،‬مانند‪ :‬فتح الباری‪ ،‬و نیل الوطار‪،‬‬
‫و سبل السلم‪ ،‬و امثال آن را باید دعوتگر مورد عنایت‬
‫قرار دهد‪.‬‬
‫پس از آن تألیفات علمایی که مورد اعتماد هستند‪ ،‬مانند‬
‫شیخ احمد عبدالحلیم و شاگردش و شیخ عبدالله التمیمی‬
‫و دیگر علمایی که تعدادشان زیاد است که به دانش زیاد و‬
‫خداترسی معروف اند‪ ،‬باید استفاده کرد‪ ،‬خلصه مراحل‬
‫آموختن را باید به تدریج یکی پس از دیگری طی نماید‪ ،‬و‬
‫متر است‪ ،‬شروع نماید‪.‬‬‫از آنچه مه ‌‬

‫به نظر من هردو خوبی را فرا گرفت‬


‫بهای‬ ‫}‪ {32‬بسیاری از طلب از خواندن کتا ‌‬
‫بهای پیشینان‬ ‫نویسندگان معاصر متنفر اند‪ ،‬و فقط به کتا ‌‬
‫یکنند‪ ،‬نظر شما در‬ ‫و سلف )رحمة الله علیهم( اکتفاء م ‌‬
‫این مورد چیست؟‬
‫* به نظر من فراگرفتن دعوت از کتاب خدا و سنت‬
‫پیامبر ‪ ‬از همه چیز بالتر است‪ ،‬و بدون تردید همة ما‬
‫چنین معتقدیم‪ ،‬سپس آنچه از خلفای راشدین و از اصحاب‬
‫وائمة گذشتة اسلم به جا مانده منبع اخذ راهکارهای‬
‫دعوت دینی است‪.‬‬
‫اما در این زمان اموری پیش آمده که متاخرین و‬
‫یدانند‪ ،‬و اگر‬
‫نویسندگان معاصر آنها را از پیشینان بهتر م ‌‬
‫بهای آنان در این قسمت استفاده کند‪ ،‬کار‬ ‫انسان از کتا ‌‬
‫یدانیم که معاصرین علم‬ ‫درستی انجام داده است‪ ،‬و ما م ‌‬
‫را از دعوتگران پیشین و سلف فرا گرفته اند‪ ،‬ولی‬
‫چیزهای جدید پیش آمده که عین این چیزها برای‬
‫دعوتگران گذشته مشخص نبوده است‪ ،‬به نظر من انسان‬
‫از هردو گروه استفاده کند و هردو خوبی را فرا گیرد‪،‬‬
‫نخست به کتاب خدا و سنت پیامبرش ‪ ‬تکیه نماید‪ ،‬و در‬
‫مرحلة دوم بر کلم سلف تکیه نماید‪ ،‬و در مرحلة سوم بر‬
‫نشان حوادثی رخ‬ ‫ههای نویسندگان معاصر که در زما ‌‬ ‫نوشت ‌‬
‫داده که عین این امور برای گذشتگان مشخص و معلوم‬
‫نبوده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾107‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫نرفتن نیرویی‬ ‫تفرقه جوانان پایبند‪ ،‬باعث از بی ‌‬
‫یشود که با پایبندی به دین و حرکت به سوی‬ ‫م ‌‬
‫یآید‬‫خدا به دست م ‌‬
‫}‪ {33‬جوانان پایبند به دین اسلم گاهی رو در روی‬
‫یگیرند‪ ،‬و بعضی از بعضی اظهار بیزاری‬ ‫یکدیگر قرار م ‌‬
‫یکنید؟‬‫یکند‪ ،‬در این مورد چه سفارشی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫* بدون تردید تفرقه و از هم پاشیدگی که برای جوانان‬
‫یدانند‪ ،‬و با کسی‬ ‫پایبند پیش آمده که یکدیگر را گمراه م ‌‬
‫یورزند‪ ،‬بسیار‬ ‫که با روش آنها موافق نباشد دشمنی م ‌‬
‫فبار است و بسا اوقات ممکن است به‬ ‫اندوهناک و تأس ‌‬
‫شکست بزرگی در حرکت اسلمی بیانجامد‪.‬‬
‫های بپپپاعث راحپپپتی و خنکپپپی چشپپپمان‬ ‫و چنیپپپن تفپپپرق ‌‬
‫نهای‬ ‫نهای انسانی و جنی خواهپپد بپپود‪ ،‬زیپپرا شپپیطا ‌‬ ‫شیطا ‌‬
‫انسانی و جنی دوست ندارند نیکان بر یک چیز اتفاق کننپپد‪،‬‬
‫یخواهنپپد کپپه اهپپل خیپپر متفپپرق شپپوند‪ ،‬زیپپرا‬ ‫بلکپپه آنهپپا م ‌‬
‫نرفتن نیرویی است که بپپا پایبنپپدی‬ ‫یدانند که تفرقه از بی ‌‬ ‫م ‌‬
‫یآید‪ ،‬و‬‫به دین الهی و حرکت به سمت راه خدا به دست م ‌‬
‫خداوند متعال در این آیه به همین مطلپپب اشپپاره نمپپوده و‬
‫فرمپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپوده‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬انفال‪ .[46 :‬یعنپپی‪» :‬کشپپمکش مکنیپپد‪،‬‬
‫یشوید و شکوه و هیبپپت شپپما از میپپان‬
‫درمانده و ناتوان م ‌‬
‫یرود«‪.‬‬‫م ‌‬
‫و نیپپپپپز فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمپپپپران‪ .[105 :‬یعنپپپپی‪» :‬و‬
‫مانند کسانی نشوید که پراکنده شپدند‪ ،‬و اختلف ورزیدنپد‪،‬‬
‫ههای روشن به آنان رسید«‪.‬‬ ‫پس از آن که نشان ‌‬
‫و فرمپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپود‪    ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫یگمپان کسپپانی کپپه آییپپن خپپود را‬
‫]انعام‪ .[159 :‬یعنی‪» :‬ب ‌‬
‫یشوند‪ ،‬تو‬‫یدارند‪ ،‬و دسته دسته و گروه گروه م ‌‬ ‫پراکنده م ‌‬
‫به هیچ وجه از آنان نیستی«‪.‬‬
‫و فرمپپپپوده اسپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫﴿‪﴾108‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪] ﴾‬شورا‪ .[13 :‬یعنی‪» :‬خداونپپد آیینپپی‬
‫را برای شما بیان داشته و روشن نموده است که آن را به‬
‫نوح توصیه کرده است‪ ،‬و آن را به تو وحی و به ابراهیپپم و‬
‫موسی و عیسپپی سپپفارش نمپپوده ایپپم کپپه دیپپن را پابرجپپا‬
‫دارید و در آن تفرقه نکنید و اختلف نورزید«‪.‬‬
‫پس خداوند ما را از تفرقه برحذر داشته و عواقب وخیم‬
‫آن را برای ما بیان کرده است‪ ،‬و بپپر مپا واجپپب اسپپت کپپه‬
‫امت واحد باشیم‪ ،‬چپپون تفرقپپه‪ ،‬فسپپاد و از هپپم پاشپپیدگی‬
‫یگردد‪.‬‬ ‫فشدن امت اسلمی م ‌‬ ‫حرکت اسلمی باعث ضعی ‌‬
‫اصحاب پیامبر ‪ ‬دچار اختلف شدند‪ ،‬اما اختلف بپپاعث‬
‫تفرقه و دشمنی بین آنها نگردید‪ ،‬حتی در زمپپان پیپپامبر ‪‬‬
‫میان اصحاب اختلف واقع شد‪ ،‬و مثال آن در این است که‬
‫وقتی پیامبر ‪ ‬از غزوه احزاب فارغ شپپد و جبرئیپپل پیپپش‬
‫او آمپپد و دسپپتور داد تپپا بپپرای جهپپاد بنپپی قریظپپه چپپون‬
‫عهدشکنی کرده بودند‪ ،‬به سوی محل بنی قریظپپه حرکپپت‬
‫َ‬
‫م‬‫من ْك ُس ْ‬
‫ح سد ٌ ِ‬
‫نأ َ‬ ‫ص سل ّي َ ّ‬
‫کند‪ ،‬پیامبر ‪ ‬به یارانش گفت‪» :‬ل َ ي ُ َ‬
‫ة«)‪ (1‬یعنی‪» :‬هیچیپپک از شپپما‬ ‫قَري ْظَ َ‬ ‫صَر إ ِل ّ ِ‬
‫فى ب َِنى ُ‬ ‫ع ْ‬ ‫ال ْ َ‬
‫نماز عصر را بجز در محل بنی قریظه نخواند«‪.‬‬
‫اصپپحاب از مپپدینه بپپه سپپوی محپپل بنپپی قریظپپه بیپپرون‬
‫آمدند‪ ،‬و وقت نمپپاز عصپپر در بیپپن راه فپپرا رسپپید‪ ،‬بعضپپی‬
‫یخوانیم‪ ،‬حتی‬ ‫گفتند‪ :‬ما به جز در محل بنی قریظه نماز نم ‌‬
‫اگپپر خورشپپید در میپپان راه غپپروب کنپپد‪ ،‬چپپون پیپپامبر ‪‬‬
‫فرموده است‪ :‬هیچکس نباید نماز عصر را به جز در محپپل‬
‫عَنا‬
‫م ْ‬‫سسس ِ‬‫یگوییم » َ‬ ‫بنی قریظه جایی دیگر بخواند‪ ،‬پس ما م ‌‬
‫َ‬
‫عَنا«‪ :‬شنیدیم و اطاعت کردیم‪.‬‬ ‫وأ ط َ ْ‬ ‫َ‬
‫و بعضی از اصحاب گفتند‪ :‬منظور رسول الله ‪ ‬شپپتاب‬
‫یدرنگ برخاستن بپپرای حرکپپت بپپه سپپوی بنپپی قریظپپه‬ ‫وب ‌‬
‫بوده است‪ ،‬و از ما نخواسته که نماز عصر را تپپاخیر کنیپپم‪،‬‬
‫این ماجرا بپپه اطلع پیپپامبر ‪ ‬رسپپید‪ ،‬و پیپپامبر هیچیپپک را‬
‫سرزنش نکرد و برای آنچه هریک از دو گروه فهمیده بپپود‪،‬‬
‫توبیخ نکرد‪ ،‬و خود اصحاب نیپپز بپپه خپپاطر اختلف نظپپر در‬
‫فهمیدن حدیث پیامبر ‪ ‬متفرق نشدند‪ ،‬و همچنیپپن بپپر مپپا‬

‫)(‪ -‬قسمتی از حدیث شماره )‪ (946‬به روایت ابن عمر بخپپاری –‬ ‫‪1‬‬

‫الفتح )‪ (506 / 2‬کتاب الخوف‪ ،‬باب )‪ (5‬و نیز شپپماره )‪(4119‬‬


‫این حدیث را روایت کرده الفتح )‪ (470 ،471 / 7‬کتاب المغازی‬
‫باب )‪ (30‬و مسلم شماره )‪.(1770 / 69‬‬
‫﴿‪﴾109‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫واجپپپپپپپپب‬
‫است که متفرق نشویم و همه امت واحدی باشیم‪ ،‬اما اگر‬
‫متفرق شویم و گفته شود‪ ،‬این سلفی است و این اخپپوانی‬
‫و این تبلیغی و این سنی و این مقلد و این از فلن گپپروه و‬
‫آن از فلن است‪ ،‬پس چنین چیزی خطر بزرگی است!!‬
‫و امیپپدی کپپه مپپا از بیپپداری اسپپلمی داریپپم‪ ،‬وقپپتی کپپه‬
‫ههپپای متفپپرق تقسپپیم شپپود کپپه‬ ‫بیپپداری اسپپلمی بپپه گرو ‌‬
‫یدانند‪ ،‬و بعضی بعضپپی دیگپپر را نپپادان‬ ‫یکدیگر را گمراه م ‌‬
‫یکند‪ ،‬از بین خواهد رفت‪ .‬و راه حل ایپپن مشپپکل‬ ‫قلمداد م ‌‬
‫های رفتار کنیپپم کپپه اصپپحاب‬ ‫این است که ما به همان شیو ‌‬
‫پیامبر ‪ ‬رفتار نمودند‪ ،‬و بدانیم کپپه ایپپن اختلف ناشپپی از‬
‫یباشپپد‪ ،‬و‬ ‫اجتهپپاد در مپپواردی کپپه اجتهپپاد گنجپپایش دارد م ‌‬
‫بدانیم که چنین اختلفی تاثیر منفی نخواهد داشت‪ ،‬بلکه در‬
‫حقیقت این اختلف اتحاد است‪ ،‬اما چگونه؟! به طور مثال‬
‫های بپپا تپپو اختلف نظپپر دارم‪ ،‬چپپون مقتضپپای‬ ‫من در مسئل ‌‬
‫یگویی هست‪ ،‬و تو با من‬ ‫دلیل پیش من برخلف آنچه تو م ‌‬
‫های اختلف نظپپر داری‪ ،‬چپپون مقتضپپای دلیپپل از‬ ‫در مسپپئل ‌‬
‫دیدگاه تپپو بپپرخلف نظپپر مپپن اسپپت‪ ،‬پپپس در واقپپع مپپا بپپا‬
‫یکدیگر اختلف نداریم‪ ،‬چون هریک از ما بر مبنای اقتضپپای‬
‫دلیل نظری را انتخاب نموده است‪ ،‬پس دلیپپل را همپپه مپپد‬
‫نظر قپپرار داده ایپپم‪ ،‬و هیچیپپک از مپپا بپپدون درنظرگرفتپپن‬
‫دلیل رای انتخاب نکرده است‪ ،‬پس من باید تپپو را سپپتایش‬
‫های‪ ،‬و ما بپپرادر و‬ ‫کنم‪ ،‬چون تو جرأت مخالفت با من نمود ‌‬
‫دوست یکدیگر هستیم‪ ،‬و از آنجا که مخالفت تو بپپا مپپن بپپر‬
‫مقتضای دلیپپل بپپوده اسپپت‪ ،‬پپپس نبایپپد مپپن نسپپبت بپپه تپپو‬
‫کدورتی داشته باشم‪ ،‬و همچنین تو نباید نسبت بپپه مپپن در‬
‫دل خپپود احسپپاس بپپدی داشپپته باشپپی‪ ،‬و مپپن بایپپد تپپو را‬
‫ستایش کنم‪ ،‬و همچنین تو مرا‪.‬‬
‫و اگر هریپک از مپا دیگپری را مجبپپور کنپد کپه رأی او را‬
‫یکند کپپه بایپپد شپپما هپپم رأی‬ ‫بپذیرد‪ ،‬او همچنین احساس م ‌‬
‫مرا بپذیرید‪ ،‬چون هیچیک از دیگری بالتر نیست‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫یگویم که ما باید اختلفی را که منشأ اجتهپپاد اسپپت‪،‬‬ ‫من م ‌‬
‫آن را اختلف قرار ندهیم‪ ،‬بلکه آن را وحدت قرار دهیپپم تپپا‬
‫وحدت کلمه داشته باشیم و خوبی را دریابیم‪.‬‬
‫اما اگر کسی بگوید‪ :‬این راه حل نسبت به عموم مپپردم‬
‫راه حل آسانی نیست‪ ،‬پس راه حل چیست؟‬
‫دیگر راه حل این است کپپه سپپران و برجسپپتگان از هپپر‬
‫گروهپپی بپپرای بحپپث و پژوهپپش در مسپپایل اختلفپپی جمپپع‬
‫شوند‪ ،‬تا متحد و یکپارچه باشیم‪.‬‬
‫﴿‪﴾110‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫در یکپپی از‬
‫های در موسم حپپج در منپپی بپپه دسپپت مپپن و‬ ‫لها مسئل ‌‬ ‫سا ‌‬
‫بعضی از برادران حل شد که شاید برایتپپان عجیپپب باشپپد‪،‬‬
‫واقعه از این قرار بود که دو گروه آورده شد که هریک سه‬
‫یا چهار نفر بودند‪ ،‬و هریکی از دو گروه‪ ،‬دیگری را به کفپپر‬
‫یکردند‪ ،‬و همپپه حجپپاج‬ ‫یکرد‪ ،‬و همدیگر را لعنت م ‌‬ ‫متهم م ‌‬
‫بودنپپد‪ ،‬علپپت اختلف ایپپن بپپود کپپه یپپک گپپروه بپپه دیگپپری‬
‫یخوانند دست راست بر دست‬ ‫یگفت‪ :‬اینها وقتی نماز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یبندند‪ ،‬و ایپپن انکپپار سپپنت اسپپت‪ ،‬زیپپرا‬ ‫چپ بالی سینه م ‌‬
‫تها بر روی رانها است‪.‬‬ ‫سنت رهاکردن دس ‌‬
‫یگفپپت‪ :‬در نمپپاز دسپتها را نبسپتن و بپاز‬ ‫و گپپروه دوم م ‌‬
‫نگذاشتن کفر است‪ ،‬و لعنت بر چنین افپپردی جپپایز اسپپت‪،‬‬
‫اختلف آنها شدید بود‪ ،‬اما به فضل خدا و پپپس از آن تلش‬
‫برادران و بیان اهمیت وحدت امت اسلمی هردو گپپروه در‬
‫حالی رفتند که از یکدیگر خشنود بودند‪ ،‬ببینید کپپه شپپیطان‬
‫در این مسئله که آنها اختلف کردند‪ ،‬چگونه اینها را بازیچه‬
‫قرار داده است تا جایی که به خاطر این مسئله یکدیگر را‬
‫تکفیر کرده بودند‪ ،‬در صورتی که این مسپئله یپک سپنت از‬
‫تهاسپپت و نپپه ارکپپان اسپپلم و نپپه از فرایپپض و نپپه از‬ ‫سن ‌‬
‫واجبات است‪ ،‬آخر ایپپن امپپر در ایپپن مپپورد ایپپن اسپپت کپپه‬
‫بعضی از علماء معتقدند گذاردن دست راست روی دسپپت‬
‫چپ و بستن آن بر بالی سپپینه سپپنت اسپپت‪ ،‬و گروهپپی از‬
‫یگویند‪ :‬سنت این است که دستها باز باشند‪ ،‬با‬ ‫اهل علم م ‌‬
‫وجود این که مطلپپب درسپپت و صپپحیح در ایپپن مپپورد ایپپن‬
‫است که سنت گذاشتن دست راست بر ساعد دست چپپپ‬
‫یباشد‪ ،‬آنطور که سپپهل بپپن سپپعد ‪ ‬در بخپپاری روایپپت‬ ‫م ‌‬
‫یشدند که در نماز دست راست‬ ‫کرده است‪» :‬مردم امر م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫را بر ساعد دست چپ بگذارند« ‪.‬‬
‫ههپپای‬‫امید دارم خداوند به برادرانی که دارای روش و را ‌‬
‫مختلفی در دعوت اسلمی هستند‪ ،‬نعمت وحدت و محبپپت‬
‫بها را رعایت کند‪ ،‬زیرا هرگاه نیت قلبی خپپوب‬ ‫و صلح قل ‌‬
‫باشد‪ ،‬علج کار آسپپان خواهپپد بپپود‪ ،‬امپپا اگپپر نیپپت درسپپت‬
‫نباشد‪ ،‬و هرکسی برایش نظر خودش مهم باشد و به نظپپر‬
‫دیگران اهمیت ندهد و خود رای و خودپسپپند باشپپد‪ ،‬بپپدیهی‬
‫است که موفقیت در این صورت بعید خواهد بود‪.‬‬
‫ملحظه‪ :‬باید دانست که اگر اختلف در مسائل عقیپپدتی‬
‫باشد‪ ،‬واجب است که اشتباهات عقیدتی را تصحیح کرد‪ ،‬و‬
‫)(‪ -‬بخاری شماره حدیث )‪ (740‬الفتپپح )‪ (262 / 2‬کتپپاب الذان‬ ‫‪1‬‬

‫باب )‪.(87‬‬
‫﴿‪﴾111‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫هپپر نظپپری‬
‫در عقیپپده کپپه بپپرخلف مپپذهب سپپلف و پیشپپینان باشپپد‪،‬‬
‫نپذیرفتن و انکار آن واجب است‪ ،‬و باید مردم را از فپپردی‬
‫یورزد برحپپذر‬ ‫کپپه در عقیپپده بپپا مپپذهب سپپلف مخپپالفت م ‌‬
‫داشت‪.‬‬

‫یشوند‬ ‫چرا جوانان دچار تفرق و اختلف م ‌‬


‫}‪ {34‬آیا تفرقه و اختلف که میان جوانان به وجود‬
‫یآید‪ ،‬به عدم توجه جوانان به علماء و عدم ارتباط‬ ‫م ‌‬
‫یگردد‪ ،‬و نیز آیا‬‫مستمر بین دانشمند و دانشجو برم ‌‬
‫یتوان دلیل این اختلف را کمبود علمایی دانست که خود‬ ‫م ‌‬
‫را برای رسیدگی و آموزش طلب وقف نمایند؟‬
‫* شکی نیست که عدم توجه جوانان به علمایی که به‬
‫یتوان اعتماد کرد‪ ،‬باعث انحراف و‬ ‫نشان م ‌‬ ‫علم و دی ‌‬
‫یگویم‪ :‬علمایی‬ ‫دوری از روش سلف خواهد بود‪ ،‬وقتی م ‌‬
‫که در علم و دین مورد اعتماد باشند‪ ،‬به خاطر این است‬
‫که هر عالمی در علم و دینش مورد اعتماد نیست‪ ،‬بلکه‬
‫عالمی که در علم و دینش مورد اعتماد اسلت‪ ،‬طلب و‬
‫جوانان باید اطراف او جمع شوند‪.‬‬
‫یگویم که‪ :‬هرچه آن عالم گفت بپذیرند‪ ،‬بلکه عالم‬ ‫و نم ‌‬
‫یگوید‪ ،‬اما اگر‬ ‫یکند و گاهی درست م ‌‬ ‫گاهی اشتباه م ‌‬
‫انسان دارای علم و الگو و پیشوایی باشد‪ ،‬و دیدگاه و‬
‫لهای او را بداند‪ ،‬و بفهمد که او چگونه احکام را از‬ ‫استدل ‌‬
‫بتر‬
‫یگیرد‪ ،‬چنین چیزی برای جوانان بهتر و مناس ‌‬ ‫دلیل م ‌‬
‫شکننده کمبود علماء را نیز مطرح‬ ‫است‪ ،‬اما این که پرس ‌‬
‫کرد درست است‪ ،‬شکی نیست که علماء کم هستند‪ ،‬اما‬
‫اکنون به سپاس خداوند علماء در ریاض و قصیم و حجاز‬
‫یشنویم که آنجا افراد زیادی جوانان را تعلیم‬ ‫زیاد اند‪ ،‬ما م ‌‬
‫مترین چیز به نظر من این است که بر‬ ‫یدهند‪ ،‬اما مه ‌‬ ‫م ‌‬
‫جوان لزم است که صبر کند و بر آنچه هست مواظبت‬
‫عشدن در اطراف علمایی که در‬ ‫نماید‪ ،‬و باید ضمن جم ‌‬
‫علم و امانت مورد اعتمادند در کارها نیز شتاب نورزد‪.‬‬

‫بجویی نمایند‬ ‫طلب نباید یکدیگر را عی ‌‬


‫}‪ {35‬آیا برای طلب جایز است که یکدیگر را‬
‫بجویی نمایند‪ ،‬و متنفرکردن مردم و برحذرداشتن‬‫عی ‌‬
‫مردم از یکدیگر را عادت خود قرار دهند؟‬
‫بجویی علماء از یکدیگر کار‬
‫* شکی نیست که عی ‌‬
‫حرامی است‪ ،‬وقتی که برای انسان جایز نباشد که پشت‬
‫﴿‪﴾112‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫سر برادر‬
‫مؤمن خود هرچند که عالم نباشد او را عیبجویی و غیبت‬
‫نماید‪ ،‬پس چگونه جایز است که برادران عالم مؤمنش را‬
‫غیبت نماید؟!‬
‫بر انسان مپپؤمن واجپپب اسپپت تپپا زبپپانش را از غیبپپت و‬
‫عیبجویی برادران مؤمن خپپود نگپپاه دارد‪ ،‬و خداونپپد متعپپال‬
‫فرمپپپپپپپپپوده اسپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬حجپپرات‪ .[12 :‬یعنپپی‪» :‬ای کسپپانی کپپه‬
‫نها بپرهیزید کپپه برخپپی‬ ‫ایمان آورده اید‪ ،‬از بسیاری از گما ‌‬
‫هدری نکنیپپد‪ ،‬و‬ ‫نها گنپپاه اسپپت‪ ،‬و جاسوسپپی و پپپرد ‌‬ ‫از گما ‌‬
‫یکی از دیگری غیبت ننماید‪ ،‬آیا هیچیک از شما دوست دارد‬
‫که گوشت برادر مردة خود را بخورد‪ ،‬به یقین همة شما از‬
‫یآید و از خدا پروا کنید«‪.‬‬ ‫مرده خواری بدتان م ‌‬
‫تکپپردن علمپپاء مبتلسپپت‪ ،‬بایپپد‬ ‫کسی که به مصیبت غیب ‌‬
‫بجویی کنپپد‪ ،‬ممکپپن اسپپت‬ ‫بداند که هرگاه او عالمی را عی ‌‬
‫او باعث شود که مردم حرف حق عپپالم را رد کننپپد‪ ،‬و نیپپز‬
‫یکنپپد‪ ،‬بدانپپد کپپه او تنهپپا‬‫بجپپویی م ‌‬
‫کسپپی کپپه عپپالم را عی ‌‬
‫یارزش نکپپپرده‪ ،‬بلکپپپه کپپپار او‬ ‫شخصپپپیت آن عپپپالم را ب ‌‬
‫شنمودن ارث محمپپد ‪ ‬اسپپت‪ ،‬چپپون علمپپاء وارث‬ ‫یارز ‌‬ ‫ب ‌‬
‫بجپویی قپرار‬ ‫پیپامبران هسپتند‪ ،‬و هرگپاه علمپاء مپورد عی ‌‬
‫گیرند‪ ،‬و به آنها توهین شود‪ ،‬مردم بپپه علپپم علمپپاء اعتمپپاد‬
‫نخواهند کرد‪ ،‬در صورتی که آنهپپا دانپپش و علپپم خپپود را از‬
‫پیامبر ‪ ‬به ارث بپپرده انپپد‪ ،‬و مپپردم بپپه هیپپچ دسپپتوری از‬
‫دسپپتورهای شپپریعت کپپه توسپپط ایپپن عپپالم کپپه مپپورد‬
‫یگپپویم‬ ‫بجویی قرار گرفته اعتماد نخواهند کرد‪ ،‬مپپن نم ‌‬ ‫عی ‌‬
‫که‪ :‬علماء معصوم اند‪ ،‬بلکه هر انسانی در معپپرض اشپپتباه‬
‫است‪ ،‬اما هرگاه شما عالمی را دیدید کپپه از او کپپاری سپپر‬
‫زد که به نظر شپپما اشپپتباه اسپپت‪ ،‬بلفاصپپله بپپا او ارتبپپاط‬
‫برقرار نمایید و با او صحبت کنیپد‪ ،‬اگپر مشپخص شپود کپه‬
‫حپپق بپپا او اسپپت‪ ،‬بایپپد او را رد کپپرده و اشپپتباه او را بیپپان‬
‫کنید‪ ،‬زیرا اقرار و سکوت در برابر اشتباه درسپپت نیسپپت‪،‬‬
‫اما نباید او را طعنه بزنید‪ ،‬چون او به هرحال مردی عالم و‬
‫شناخته شده اسپپت‪ ،‬و اگپپر ممکپپن اسپپت اینطپپور بگوییپپد‪:‬‬
‫﴿‪﴾113‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بعضپپپپپپپی‬
‫یگوینپپد‪ ،‬و ایپپن قپپول ضپپعیف اسپپت‪ ،‬سپپپس‬ ‫مردم چنین م ‌‬
‫علت ضعف را بیان داریپپد‪ ،‬و گفتپپة صپپحیح را ذکپپر کنیپپد‪ ،‬و‬
‫این شیوه بهترین راه است‪.‬‬
‫اگر ما بخواهیم علمای معروف را به خاطر اشپپتباهی در‬
‫مسایل دینی طعنه بزنیپپم‪ ،‬علمپپای بزرگپپی را مپپورد طعنپپه‬
‫یارزش نمپپوده ایپپم‪ ،‬امپپا وظیفپپه مپپا چیپپزی‬ ‫قپپرار داده و ب ‌‬
‫است که من ذکر کردم که اگر از عالمی اشتباه را دیدی با‬
‫او مناقشه کن‪ ،‬اگپپر مشپپخص شپپود کپپه تپپو بپپه راه صپپحیح‬
‫هستی‪ ،‬عالم از نظر تو پیپپروی خواهپپد کپپرد‪ ،‬و یپپا ایپپن کپپه‬
‫مشپپخص نشپپود‪ ،‬و مسپپئله اختلفپپی از امپپوری باشپپد کپپه‬
‫گنجایش اختلف در آن وجود دارد‪ ،‬در ایپپن صپپورت بایپپد از‬
‫یگوید‪ ،‬بگوید‪ ،‬و تو نیز هر نظری‬ ‫او باز بیایی‪ ،‬و او هرچه م ‌‬
‫که داری داشته باش‪ .‬و اختلف تنهپپا در ایپپن زمپپان بوجپپود‬
‫نیامده است‪ ،‬بلکه اختلف از عهد صحابه تا به امروز بپپوده‬
‫است‪ ،‬اما اگر اشتباه عالم مشخص شود و او فقپپط بپپرای‬
‫ینشاندن سخن خود اصرار ورزید‪ ،‬تو باید مردم را‬ ‫به کرس ‌‬
‫هزدن بپپه آن‬ ‫از اشتباه برحپپذر داری‪ ،‬امپپا نپپه براسپپاس طعن ‌‬
‫فرد و گرفتن انتقام از او‪ ،‬چپپون ممکپپن اسپپت او در مپپورد‬
‫یکنپپی‪ ،‬حپپرف‬ ‫دیگر غیر از مپپوردی کپپه تپپو بپپا او مجپپادله م ‌‬
‫یکنم تا از این‬ ‫حقی بگوید‪ .‬من همة برادرانم را سفارش م ‌‬
‫بل و بیمپپاری خودشپپان را دور نگپپاه دارنپپد‪ ،‬و از خداونپپد‬
‫طلبکارم که مرا و آنها را از هرچیپپزی کپپه شخصپپیت مپپا را‬
‫معیوب و برای دین و دنیای ما مضر است نجات دهد‪.‬‬

‫یخواهم که علماء را در مشکلتی که‬ ‫از خداوند م ‌‬


‫یخردان با آن مواجه هستند‪ ،‬یاری‬ ‫از طرف ب ‌‬
‫فرماید‬
‫گکردن اشتباه علماء‪ ،‬عادات بسیاری از‬ ‫}‪ {36‬بزر ‌‬
‫جوانان است‪ ،‬جوانان را در این زمینه چگونه راهنمایی‬
‫یکنید؟‬
‫م ‌‬
‫یخواهم که علماء را در مشکلتی که از‬ ‫* از خداوند م ‌‬
‫طرف افراد نادان با آن مواجه هستند‪ ،‬یاری کند‪ ،‬زیرا‬
‫یشنویم که‬ ‫یرسد‪ ،‬گاهی م ‌‬ ‫آزارهای زیادی به علماء م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬اما‬‫چیزی را به یکی از علمای برجسته نسبت م ‌‬
‫یبینیم که مسئله برخلف آن‬ ‫یکنیم‪ ،‬م ‌‬ ‫وقتی تحقیق م ‌‬
‫یشود فلنی اینطور گفت‪ ،‬اما وقتی ما‬ ‫است‪ ،‬بسا گفته م ‌‬
‫یبینیم برعکس است‪ ،‬و این‬ ‫یکنیم‪ ،‬م ‌‬ ‫امر را بررسی م ‌‬
‫جنایت بزرگی است‪ ،‬وقتی پیامبر ‪ ‬فرموده است‪:‬‬
‫﴿‪﴾114‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫غبست‬‫»درو ‌‬
‫تدادن یکی از شما بر دیگری‬ ‫ن به من چون دروغ نسب ‌‬
‫نیست« یا سخنی به این معنا فرموده است‪ .‬پس دروغ‬
‫تدادن به علماء در آنچه متعلق به شریعت خداوندی‬ ‫نسب ‌‬
‫تدادن به یکی از مردم نیست‪،‬‬ ‫است‪ ،‬مانند دروغ نسب ‌‬
‫یباشد که به این‬ ‫چون این دروغ شامل حکم شرعی م ‌‬
‫یشود‪ .‬بنابراین‪ ،‬هرچند‬ ‫عالم مورد اعتماد نسبت داده م ‌‬
‫تدادن به او‬ ‫اعتماد مردم به عالم بیشتر باشد‪ ،‬دروغ نسب ‌‬
‫در این امور بیشتر و نیز خطرناکتر خواهد بود‪ ،‬زیرا اگر‬
‫فردی عامی به ناحق بگوید‪ :‬فلن فرد چنین گفت‪ ،‬سخن‬
‫او را کسی استقبال نخواهد کرد‪ ،‬اما اگر بگوید‪ :‬فلن فرد‬
‫که مورد اعتماد است‪ ،‬چنین گفته است‪ ،‬مردم خواهند‬
‫پذیرفت‪ .‬بنابراین‪ ،‬بعضی از مردم دارای فکری هستند که‬
‫یکنند که مردم نیز‬ ‫به نظر آنها حق است‪ ،‬و کوشش م ‌‬
‫دارای همین فکر باشند‪ ،‬اما راهی جز این که این اندیشه و‬
‫فکر را به یکی از علمای مورد اعتماد به دروغ نسبت‬
‫یگویند‪ :‬این گفتة فلنی است‪ .‬در‬ ‫یبینند و م ‌‬‫دهند‪ ،‬نم ‌‬
‫هزدن‬ ‫حقیقت چنین کاری بسیار خطرناک است و تنها طعن ‌‬
‫شکردن شخصیت آن عالم نیست‪ ،‬بلکه این‬ ‫یارز ‌‬ ‫وب ‌‬
‫مسئله به حکمی از احکام الهی متعلق است‪.‬‬
‫مسئله دوم‪ ،‬بزرگ جلوه دادن اشتباهات است‪ ،‬این کار‬
‫نیز اشتباه و دشمنی است‪ ،‬زیرا عالم انسانی است اشتباه‬
‫یرسد‪ ،‬اما وقتی عالم‬ ‫یکند‪ ،‬و بدون شک هم به حق م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اشتباه کرد‪ ،‬بر ما لزم است تا با او تماس گرفته و از او‬
‫های؟ اگر گفت‪ :‬بله چنین‬ ‫بپرسیم که آیا تو چنین گفت ‌‬
‫هام و به نظر ما سخن او اشتباه بود‪ ،‬به او‬ ‫سخنی را گفت ‌‬
‫یگوییم‪ :‬آیا دلیلی داری؟ و وقتی با او وارد مناقشه‬ ‫م ‌‬
‫یشود و هر عالم با‬ ‫شویم‪ ،‬حق روشن و مشخص م ‌‬
‫یترسد بناچار باید به حق برگردد‪ ،‬و‬ ‫انصافی که از خدا م ‌‬
‫سگرفتن سخن خود را اعلم کند‪ ،‬اما بزرگ‬ ‫باید بازپ ‌‬
‫تترین‬‫عترین و زش ‌‬ ‫هدادن اشتباه و ذکرکردن آن به فجی ‌‬ ‫جلو ‌‬
‫صورت بدون تردید چنین کاری تجاوز بر برادر مسلمانت‬
‫یشود‪ ،‬چون‬ ‫یباشد‪ ،‬و حتی تجاوز به شریعت شمرده م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اگر مردم به کسی اعتماد دارند و تو اعتماد آنها را به او‬
‫یروند‪ ،‬آیا مردم‬ ‫یکنی‪ ،‬مردم پیش چه کسی م ‌‬ ‫سلب م ‌‬
‫حیران و بدون پیشوایی که آنها را در شریعت الهی رهبری‬
‫یآورند که آنها را‬ ‫یمانند یا به جاهلی‪ ،‬روی م ‌‬ ‫کند م ‌‬
‫یکند و یا به‬ ‫ناآگاهانه و بدون قصد از راه خدا منحرف م ‌‬
‫﴿‪﴾115‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫سوی عالم‬
‫یروند که قصدا ً آنها را از راه خدا بازم ‌‬
‫یدارد‪.‬‬ ‫بدی م ‌‬

‫دعوتگر باید در جایی که بیشتر مصلحت است‬


‫دعوت بدهد‬
‫}‪ {37‬وظیفة دعوتگر در برابر مؤسسات اطلع رسانی‬
‫با وجود تأثیر آشکار آن بر جوامع چیست؟‬
‫* به نظر من اگر از انسانی خواسته شود که در جایی‬
‫تکردن در آن زیادتر و‬‫دعوت بدهد که مصلحت دعو ‌‬
‫فراگیرتر باشد‪ ،‬درست نیست که آن خواسته را برآورده‬
‫تدادن در آن مکان‬ ‫نکند‪ ،‬بلکه لزم است که برای دعو ‌‬
‫پیش برود‪.‬‬
‫تهای الهی بداند‪ ،‬زیرا اگر وسایل و‬‫و این را از نعم ‌‬
‫امکانات در راه خیر استفاده نشود‪ ،‬شر و زشتی آن را فرا‬
‫خواهد گرفت‪ ،‬پس به نظر من همکاری برای کار خوب و‬
‫یکند که انسان قدم به جلو‬ ‫نصیحت و خیرخواهی ایجاب م ‌‬
‫بگذارد‪ ،‬و اگر از او طلب مشارکت در این مؤسسات به‬
‫عمل آمد‪ ،‬بپذیرد و این ندا را لبیک بگوید‪.‬‬
‫﴿‪﴾116‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫گاهی از‬
‫باب استعمال حکمت است‬
‫یبیند‬‫}‪ {38‬نظر شما در مورد دعوتگری که منکر را م ‌‬
‫و به قصد این که بعدها آن را اصلح کند سکوت اختیار‬
‫نماید‪ ،‬چیست؟‬
‫یکند‬‫تدادن به راه خدا ایجاب م ‌‬ ‫* گاهی حکمت در دعو ‌‬
‫تها‬‫یکنیم‪ ،‬بعضی وق ‌‬ ‫که برای انکار و رد منکر تاخیر م ‌‬
‫مدهندة منکر را در عین این وقت‬ ‫مناسب نیست که انجا ‌‬
‫تدادن او را به حق‪ ،‬به خاطر‬ ‫رد کنیم‪ ،‬بلکه ردکردن و دعو ‌‬
‫بتری او را دعوت دهیم‪ .‬و‬ ‫یسپاریم که در وقت مناس ‌‬ ‫م ‌‬
‫در حقیقت این راه راه درستی است‪ ،‬و این دین همانطور‬
‫یدانیم ابتدا احکام آن رفته رفته و به تدریج نازل‬ ‫که م ‌‬
‫یشد‪ ،‬به طوری که ابتدا )به خاطر مصلحت( به اموری‬ ‫م ‌‬
‫یدادند و در نهایت‬ ‫یکرد که مردم آن را انجام م ‌‬ ‫اقرار م ‌‬
‫حرام شد به عنوان مثال خداوند در ابتدا برای بندگانش‬
‫بیان کرد که در شراب گناه بزرگی است‪ ،‬و فوائدی هم‬
‫دارد و گناهش از فائده اش بیشتر است‪ ،‬و مردم همچنین‬
‫بنوشیدن‬ ‫باقی ماندند‪ ،‬تا این که آخرین آیه در مورد شرا ‌‬
‫آن را قطعا ً تحریم نمود‪.‬‬
‫پس اگر مصلحت باشد که انسان آن فرد را در آن وقت‬
‫و یا در آنجا دعوت ندهد و دعوتش را برای زمان یا مکانی‬
‫هتر و مفیدتر‬‫دیگر تاخیر دهد‪ ،‬چون به نظر او شایست ‌‬
‫خواهد بود‪ ،‬اشکالی ندارد‪.‬‬
‫اما اگر بیم آن بود که بعد از آن وقت امر دعوت محقق‬
‫نشود‪ ،‬و یا فراموش کرده شود‪ ،‬و مصلحت از بین برود‪،‬‬
‫تدادن به راه خدا بشتابد‪ ،‬و‬ ‫پس باید به بیان حق و دعو ‌‬
‫این در صورتی است که شخص معینی مورد نظر باشد‪،‬‬
‫یخواست عموم را دعوت دهد‪ ،‬به طور مثال در‬ ‫اما اگر م ‌‬
‫مجلسی عمومی افرادی را مشاهده کند که در این مجلس‬
‫برای انجام کاری حاضر شده اند که باید آنها را به‬
‫ممنوعیت آن عمل آگاه کرد و از انجام آن کار بازداشت‪،‬‬
‫لزم است که آنها را تذکر دهد و اشکالی ندارد‪ ،‬چون در‬
‫یدهد‪ ،‬اما اگر دعوت‬ ‫این صورت او فرصت را از دست نم ‌‬
‫و تذکر را تاخیر دهد ممکن نیست‪ ،‬همة این افراد را که در‬
‫مجلس حاضر شده اند بیابد‪.‬‬
‫﴿‪﴾117‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫عبادت‬
‫یکند‬‫شب با توجه به حالت مردم فرق م ‌‬
‫بخیزی و عبادت در زندگی دعوتگر‬ ‫}‪ {39‬اهمیت ش ‌‬
‫مسلمان بر شما پوشیده نیست‪ ،‬از جناب عالی تقاضا‬
‫یشود ضمن تشویق به قیام شب فواید آن را بیان‬ ‫م ‌‬
‫دارید؟‬
‫هداری جپپایش‬ ‫* در حقیقت تشویق و ترغیب به شب زند ‌‬
‫بهای ترغیب و ترهیپپب اسپپت‪ ،‬و اگپپر در مپپورد عبپپادت‬ ‫کتا ‌‬
‫قدادن مسپپلمان‬ ‫یشد‪ ،‬برای تشپپوی ‌‬
‫شب تنها این آیه وارد م ‌‬
‫هداری و عبادت شبانه کافی بود‪ ،‬خداوند متعپپال‬ ‫بزند ‌‬
‫به ش ‌‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬سپپپجده‪ .[19 -16 :‬یعنپپپی‪:‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یشود‪) ،‬و خواب شیرین را‬ ‫»پهلوهایشان از بسترها بدور م ‌‬
‫یپردازنپپد( و‬ ‫تپپرک گفتپپه و بپپه عبپپادت پروردگارشپپان م ‌‬
‫یخواننپپد‪ ،‬و از‬ ‫پروردگار خود را بپپا بیپپم و امیپپد بپپه فریپپاد م ‌‬
‫یداند‬‫یبخشند‪ ،‬هیچکس نم ‌‬ ‫چیزهایی که بدیشان داده ایم م ‌‬
‫یدهنپپد چپپه چیزهپپایی شپپادی‬ ‫در برابر کارهایی که انجپپام م ‌‬
‫آفرین و مسرت بخشی برای ایشان پنهان شده اسپپت‪ .‬آيپا‬
‫كسى كه مؤمن است مانند كسى است كه فاسپپق اسپپت‪.‬‬
‫مپپا كسپپانى كپپه ايمپپان آوردهانپپد و‬ ‫]هرگز[ برابر نمىشوند‪ .‬ا ّ‬
‫كارهاى شايسته كردهاند‪ ،‬آنان »جّنات المپپأوى« دارنپپد‪ .‬بپپه‬
‫عنوان پيشكشى است به جبران آنچه مىكردند«‬
‫عبادت شپپبانه بپپا تپپوجه بپپه حپپالت مختلپپف مپپردم فپپرق‬
‫یکند‪ ،‬مثل ً برای بعضی مپپردم قیپپام شپپب بهپپتر اسپپت‪ ،‬و‬ ‫م ‌‬
‫منپدادن عبپادت شپبانه بهپتر اسپت‪ .‬اگپر‬ ‫بپرای بعضپی انجا ‌‬
‫انسان در اول شب به حفظ و آموختن و یاددادن علم دینی‬
‫مشپپغول مپپی شپپود او در آخپپر شپپب بخوابپپد‪ ،‬و پیپپامبر ‪‬‬
‫بعضی از یارانش را بپه ایپن شپیوه راهنمپایی نمپود‪ ،‬ماننپد‬
‫ابپپوهریره کپپه پیپپامبر ‪ ‬او را سپپفارش نمپپود کپپه قبپپل از‬
‫﴿‪﴾118‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خوابیپپپپپدن‬
‫نماز وتر بخواند)‪.(1‬‬
‫امپپا اگپپر انسپپان برعکپپس ایپپن بپپود‪ ،‬چنیپپن فپپردی زود‬
‫یخوابد‪ ،‬و شب برای عبادت بیدار خواهد شد‪ ،‬و در نمپپاز‬ ‫م ‌‬
‫یکردن قپرائت بپا تپدبر و تأمپل و هنگپام‬ ‫شپب اگپر طپولن ‌‬
‫فکردن و خواسپپتن رحمپپت الهپپی و‬ ‫خواندن آیه رحمت توق ‌‬
‫هخواستن از عذاب الهی برای او بیشتر‬ ‫هنگام آیة عذاب پنا ‌‬
‫باعث فروتنی و خشوع در نماز اسپپت‪ ،‬قپپرائت را طپپولنی‬
‫ینمپپودن رکپپوع و سپپجده بیشپپتر بپپرای او‬ ‫کند‪ ،‬و اگر طولن ‌‬
‫یشود‪ ،‬رکوع و سپپجده را طپپولنی‬ ‫باعث فروتنی در نماز م ‌‬
‫کند و قرائت را مختصر نماید‪ .‬و اگر هپپردو حپپالت بپپرای او‬
‫یکسان بود‪ ،‬بهتر این است که رکوع و سجدة او نزدیک بپپه‬
‫هم و مناسب با قیام او باشد تا نمازش به صورت متناسب‬
‫یکنپپد‪ ،‬رکپپوع و‬‫انجام شود‪ ،‬پس اگپپر قپپرائت را طپپولنی م ‌‬
‫هاش هپپم طپپولنی باشپپد‪ ،‬و اگپپر قپپرائت را کوتپپاه‬ ‫سپپجد ‌‬
‫یکنپپد‪ ،‬رکپپوع و سپپجده را کوتپپاه نمایپپد‪ .‬و بایپپد آخریپپن‬ ‫م ‌‬
‫نمازش نماز وتر باشد‪.‬‬

‫شدادن به سرودهای اسلمی‬ ‫حکم گو ‌‬


‫شدادن به سرودهای اسلمی‬ ‫}‪ {40‬آیا برای دعوتگر گو ‌‬
‫جایز است؟‬
‫هام‪ ،‬و در آن‬ ‫* من در قدیم سرودهای اسلمی را شنید ‌‬
‫چیزی که باید از آن پرهیز شود نبود‪ ،‬و اخیرا ً هم به‬
‫هام‪ ،‬اما دیدم که اکنون‬ ‫سرودهای اسلمی گوش داد ‌‬
‫ههایی که‬‫سرودها با آواز ترانه و نوازندگی به صورت تران ‌‬
‫یشوند و سرودهایی‬ ‫همراه با موسیقی است‪ ،‬خوانده م ‌‬
‫یشوند به نظر من نباید به آن‬ ‫که به این کیفیت ارائه م ‌‬
‫گوش داد‪.‬‬
‫اما اگر سالم ارائه شوند و به صورت نوازندگی و‬
‫شدادن به آن به شرطی که انسان‬ ‫هگونه نباشند‪ ،‬گو ‌‬ ‫تران ‌‬
‫آن را عادت همیشگی قرار ندهد جایز است‪.‬‬
‫و شرط دیگری برای جایزبودن آن این است که نباید‬
‫طوری باشد که بجز سرود با چیزی دیگر قلبش روشن‬
‫شدادن به سرود را‬ ‫یپذیرد‪ ،‬زیرا اگر گو ‌‬ ‫یشود‪ ،‬و پند نم ‌‬‫نم ‌‬
‫عادت همیشگی خود قرار دهد‪ ،‬چیزهای مهمتری را ترک‬
‫خواهد گفت‪ .‬و این که ما گفتیم نباید حالتی داشته باشد‬
‫همند شود‪ ،‬و پند بپذیرد و از دیگر‬ ‫که تنها از سرود بهر ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ (1178‬الفتح )‪ ،(68 / 3‬کتاب التهجد باب‬ ‫‪1‬‬

‫)‪.(33‬‬
‫﴿‪﴾119‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫چیزی پند‬
‫نپذیرد است‪ ،‬به خاطر این است که در این صورت او از‬
‫بزرگترین موعظه که قرآن و سنت پیامبر ‪ ‬است روی‬
‫یتابد‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر گاهی در بیابان در حال رانندگی قرار‬ ‫م ‌‬
‫شدادن به آن بهتر راه برود‬ ‫یخواست با گو ‌‬ ‫داشت و یا م ‌‬
‫اشکالی ندارد‪.‬‬
‫ههایی را که‬ ‫برای دعوتگر جایز نیست که برنام ‌‬
‫یحجاب را به‬ ‫همراه موسیقی است و یا زنان ب ‌‬
‫یگذارد‪ ،‬تماشا کند‬ ‫نمایش م ‌‬
‫ههایی را که‬ ‫}‪ {41‬آیا برای دعوتگر جایز است که برنام ‌‬
‫یحجاب را‬ ‫همراه با موسیقی پخش می شود و یا زنان ب ‌‬
‫یگذارد‪ ،‬تماشا کند؟‬ ‫به نمایش م ‌‬
‫* بپپر دعپپوتگر لزم اسپپت وقپپتی چنیپپن چیپپزی را دیپپد‬
‫انکارش کرده و آن جا ننشیند و آن برنامه را تماشپپا نکنپپد‪،‬‬
‫زیرا موسیقی گرچه متأسفانه در زمان ما زیاد شده حپپرام‬
‫مبودن آن حدیثی است که در بخپپاری بپپه‬ ‫است‪ ،‬و دلیل حرا ‌‬
‫روایت ابومالک اشعری آمده اسپپت کپپه پیپپامبر ‪ ‬فرمپپود‪:‬‬
‫ُ‬ ‫ن أَ ْ‬
‫ري سَر‬ ‫وال ْ َ‬
‫ح ِ‬ ‫ح سَر َ‬ ‫ن ال ْ ِ‬ ‫حّلو َ‬‫ست َ ِ‬‫مِتى ي َ ْ‬
‫نأ ّ‬ ‫م ْ‬‫م ِ‬ ‫وا ٌ‬ ‫ق َ‬ ‫كون َ ّ‬‫»ل َي َ ُ‬
‫وال ْ َ‬ ‫وال ْ َ‬
‫)‪(1‬‬
‫ف« یعنی‪» :‬در میان امت من اقوامی‬ ‫ز َ‬ ‫عا ِ‬‫م َ‬ ‫مَر َ‬ ‫خ ْ‬ ‫َ‬
‫به وجود خواهد آمد کپپه زنپپا و پوشپپیدن لبپپاس ابریشپپمی و‬
‫یدانند«‪ ،‬و علمپپاء گفتپپه‬ ‫شراب و آلت موسیقی را حلل م ‌‬
‫انپپد‪ :‬کپپه کلمپپة معپپازف کپپه در حپپدیث آمپپده یعنپپی همپپة‬
‫لزدن را‬ ‫یشود و فقط طب ‌‬ ‫هخوانی م ‌‬ ‫چیزهایی که با آن آواز ‌‬
‫در ایام عروسی و یا بپپه خپپاطر آمپپدن فپپرد غپپایب اسپپتثناء‬
‫کرده اند‪ ،‬امپپا دیگپپر آلت لهپپو و سپپرگرمی حپپرام اسپپت و‬
‫ههپپا و‬ ‫جپپایز نیسپپت‪ ،‬امپپا مشپپاهدة زنپپان در خلل برنام ‌‬
‫هکردن به آن لپپذت‬ ‫تانگیز باشد یا با نگا ‌‬ ‫مهایی اگر شهو ‌‬ ‫فیل ‌‬
‫برده شود‪ ،‬شکی نیسپپت کپپه حپپرام اسپپت‪ ،‬و اگپپر بپپه ایپپن‬
‫یکنپپم‪،‬‬ ‫صورت نباشد‪ ،‬من در این حال از حکم آن توقپپف م ‌‬
‫یدانند‪.‬‬
‫اما بعضی از برادران آن را به هرحال حرام م ‌‬

‫تضادی میان این دو حدیث وجود ندارد‬


‫}‪ {42‬وجه تعارض این دو حدیث چیست‪ ،‬یکی این که‬
‫پیامبر ‪ ‬به عایشه گفت‪» :‬خداوند مهربان است‪ ،‬و‬
‫مرفتاری را دوست دارد‪ ،‬و در برابر رفتار نرم چیزهایی‬‫نر ‌‬
‫یبخشد که در برابر خشونت و دیگر کارها‬ ‫را م ‌‬
‫یبخشد« و این که پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرکسی‬ ‫نم ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری به شماره )‪ – 25590‬الفتح ‪ ،53 / 10‬کتاب الشربة‪،‬‬ ‫‪1‬‬

‫باب ‪.(6‬‬
‫﴿‪﴾120‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫از شما‬
‫منکری را دید آن را با دستش تغییر بدهد‪ ،‬اگر نتوانست با‬
‫زبانش‪«......‬؟‬
‫* تضادی میان این دو حدیث وجود ندارد‪ ،‬چون گفتة‬
‫پیامبر ‪ ‬که فرموده‪ :‬آن را با دست تغییر بدهد‪ ،‬معنایش‬
‫این است که اگر نتوانست منکر را با چیزی دیگر تغییر‬
‫دهد‪ ،‬آن را با دست تغییر دهد‪ ،‬سپس اگر ممکن باشد که‬
‫مدهندة آن تغییر دهد‪ ،‬از همان راه‬ ‫منکر را به وسیلة انجا ‌‬
‫استفاده کند‪ ،‬اینگونه که به طور مثال فردی در دستش‬
‫یکند‪ ،‬و‬ ‫وسیلة لهوی باشد که با آن خودش را سرگرم م ‌‬
‫یگوید‪ :‬این چیز حرام است‪ ،‬و باید آن را‬ ‫دعوتگر به او م ‌‬
‫بشکنی‪ ،‬سپس اگر فرد دعوت داده شده خودش آن را‬
‫عشدن به‬ ‫بشکند‪ ،‬بهتر است‪ ،‬زیرا ممکن است به علت قان ‌‬
‫نادرستی کار و یا از ترس الهی آن را بشکند‪ ،‬مهم این‬
‫است که اگر خودش مستقیم اقدام به شکستن آن نماید‪،‬‬
‫بهتر از این است که تو جلو بروی و آن را بشکنی و اگر‬
‫یتوانی خودت آن را بشکنی و اگر توانایی‬ ‫ممکن نباشد‪ ،‬م ‌‬
‫شکستن آن را نداری‪ ،‬پس با زبانت برای تغییر منکر اقدام‬
‫کن و اگر با زبان هم نتوانستی در قلب خود آن را انکار‬
‫کرده و زشت بدان‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬بر طلب لزم است که هرگاه کسی سخن‬
‫باطلی گفت‪ ،‬یا نوشت‪ ،‬باید قبل از این که او را رد کنند‪ ،‬یا‬
‫پاسخ دهند با نویسنده یا گوینده ارتباط برقرار نمایند‪،‬‬
‫شاید نویسنده یا گوینده از سخنش برگردد‪ ،‬و بر او لزم‬
‫است هرگاه دانست که او بر اشتباه بود‪ ،‬اشتباه خود را‬
‫برای مردم بیان دارد‪ ،‬قبل از این که کسی برای‬
‫خگفتن به او با نوشتاری یا سخنی اقدام نماید‪ ،‬زیرا‬ ‫پاس ‌‬
‫فشدن اهل علم‬ ‫بنوشتن علیه یکدیگر باعث ضعی ‌‬ ‫کتا ‌‬
‫خواهد بود‪ ،‬چون هرگاه مردم ببینند که طلب و علماء در‬
‫ینگارند‪ ،‬جبهه علماء پیش آنها ضعیف‬ ‫رد یکدیگر مطالبی م ‌‬
‫می شود‪ ،‬خواه این کار از طرف منتقد و ردکننده باشد‪ ،‬یا‬
‫از طرف کسی که رد شده باشد‪ ،‬در ضمن این که این کار‬
‫یدانند که‬ ‫ینماید‪ ،‬زیرا مردم نم ‌‬
‫اذهان مردم را مشوش م ‌‬
‫حق با چه کسی است‪ ،‬اما اگر انسان پیش این گوینده که‬
‫به نظر او مرتکب اشتباه است‪ ،‬و دلیل اشتباه او را بیان‬
‫کند و با او مناقشه نماید‪ ،‬زیرا ممکن است فرد مخالف‬
‫متری باشد و در موضوع با یکدیگر‬ ‫دارای دلیل محک ‌‬
‫یخواهد شریعت‬ ‫مناقشه کنند‪ ،‬به گمان من کسی که م ‌‬
‫الهی حاکم شود به حق باز خواهد گشت‪ ،‬یا حد اقل‬
‫﴿‪﴾121‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫یگوید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫یگویم‪ ،‬اگر تو دلیل بهتری‬
‫من به این دلیل چنین م ‌‬
‫یدانی‪ ،‬اشکالی ندارد که آن را بیان کنی‪ ،‬بلکه باید آن را‬ ‫م ‌‬
‫بیان کنی‪ ،‬اگر به نظر تو حق برخلف آنچه که من‬
‫یگویم هست‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫با وجود این به نظر من راه سالم این است که نباید‬
‫اشتباه دیگران را برای مردم مطرح کرد‪ ،‬و سپس آنها را‬
‫مورد انتقاد قرار داد‪ ،‬و رد نمود‪ ،‬بلکه فقط خودش حق را‬
‫بیان دارد‪ ،‬بدون این که به او اشاره نماید‪ ،‬و اینطور بگوید‪:‬‬
‫اگر فردی چنین بگوید‪ ،‬یا سخنش چنین است‪ ،‬تا مردم حق‬
‫هورزی در میان مردم بوجود نیاید‪،‬‬ ‫را بدانند و دشمنی و کین ‌‬
‫مگر این که فرد مخالف اهل بدعت باشد‪ ،‬در این صورت‬
‫واجب است که اشتباه او بیان شود و شخص او نام برده‬
‫شود‪ ،‬تا مردم فریب او را نخورند‪ ،‬اما مسایل اجتهادی که‬
‫شریعت گنجایش آن را دارد‪ ،‬و آن را گسترده نهاده است‪،‬‬
‫بهتر این است که در آن شیوة حکمت و جمع قلوب را تا‬
‫حد امکان به کار برد‪.‬‬

‫تو باید امر به معروف و نهی از منکر کنی‬


‫یکنم‪ ،‬و‬
‫یخوانم‪ ،‬و قرآن تلوت م ‌‬ ‫}‪ {43‬من نماز م ‌‬
‫یدهم‪ ،‬اما امر به معروف و نهی از‬ ‫کارهای خوب انجام م ‌‬
‫یکنید؟‬
‫های م ‌‬
‫یکنم‪ ،‬مرا چه توصی ‌‬‫منکر نم ‌‬
‫* نصپپیحت و سپپفارش مپپن بپپه ایپپن شپپخص کپپه نمپپاز‬
‫یدهپپد‪،‬‬
‫یکند و کار خیر انجپپام م ‌‬‫یخواند‪ ،‬و قرآن تلوت م ‌‬‫م ‌‬
‫این است که به اندازة توان خود مردم را به کار خوب امر‬
‫کند و از کار زشت بازدارد‪ ،‬زیرا خداوند پیامبر ‪ ‬را به این‬
‫کپپپار دسپپپتور داده اسپپپت‪ ،‬و فرمپپپوده‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمران‪ .[105 -104 :‬یعنپپی‪:‬‬
‫»باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و‬
‫امپپر بپپه معپپروف و نهپپی از منکپپر نماینپپد‪ ،‬و آنپپان خپپود‬
‫رسپپتگارند‪ ،‬و ماننپپد کسپپانی نشپپوید کپپه پراکنپپده شپپدند‪ ،‬و‬
‫ههای روشپن بپه آنپان‬ ‫اختلف ورزیدند‪ ،‬پس از آن که نشپان ‌‬
‫رسید«‪.‬‬
‫﴿‪﴾122‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫امیپپپپدوارم‬
‫برادران در مورد گفتة خداوند که »مانند کسانی نباشید که‬
‫متفرق شدند« بعد از‪» :‬باید از شما گروهی باشد که مردم‬
‫یخوانند« فکر کنند‪ ،‬تا بدانید که امپپر‬ ‫را به سوی خیر فرا م ‌‬
‫یشود‪ ،‬و امپپر بپپه‬ ‫به معروف و نهی از منکر باعث تفرقه م ‌‬
‫معروف و نهپپی از منکپپر لزمپپی اسپپت‪ ...‬چپپون کسپپی کپپه‬
‫یدهپپد شپپیوه و راهپپی دیگپپر را انتخپپاب‬ ‫منکپپر را انجپپام م ‌‬
‫یدهپپد‬‫یکند‪ ،‬و کسی که منکپپر و کپپار زشپپت را انجپپام نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫های دیگر دارد‪ ،‬و همچنین کسپی کپه معپپروف را تپپرک‬ ‫شیو ‌‬
‫یدهپپد‪ ،‬جپپدا‬‫گفته راهش از فردی که کار خوب را انجپپام م ‌‬
‫اسپپت و بپپه ایپپن صپپورت مپپردم دچپپار تفرقپپه و پراکنپپدگی‬
‫یشوند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگویم که‪ :‬بپپه انپپدازة تپپوان خپپود بپپه‬‫پس به این برادر م ‌‬
‫کار خوب امر کن‪ ،‬و از کار بد مردم را بپپازدار‪ ،‬و بپپدان کپپه‬
‫متریپپن واجبپپات دیپپن‬ ‫امر به معروف و نهپپی از منکپپر از مه ‌‬
‫خدا است‪ ،‬تا جایی که خداوند فقط ما را بپپه همیپپن خپپاطر‬
‫تها برتری داده است‪ ،‬و فرمپپوده‪﴿ :‬‬ ‫بر دیگر ام ‌‬
‫‪     ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمپپران‪ .[110 :‬یعنپپی‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫نها آفریپپده‬ ‫»شما بهترین امتی هسپپتید کپپه بپپه سپپود انسپپا ‌‬
‫ینماییپپد و بپپه‬
‫شده اید‪ ،‬امر به معپپروف و نهپپی از منکپپر م ‌‬
‫خدا ایمان دارید‪.‬‬
‫و در مپپپپورد بنپپپپی اسپپپپرائیل فرمپپپپوده‪﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬مپپپپائده‪ .[79 -78 :‬یعنپپپپی‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫»کافران بنی اسرائیل بر زبپپان داود و عیسپپی پسپپر مریپپم‬
‫لعن و نفرین شده اند‪ ،‬این بدان خاطر بود که آنان پیوسته‬
‫یگذشپپتند‪ ،‬آنپپان از اعمپپال‬
‫یکردنپپد و از حپپد م ‌‬
‫سرکشپپی م ‌‬
‫یکشیدند‪ ،‬و همپپدیگر را‬ ‫یدادند دست نم ‌‬ ‫زشتی که انجام م ‌‬
‫یدادند و چپپه کپپار‬
‫یکردند‪ ،‬و پند نم ‌‬‫یها نهی نم ‌‬ ‫تکار ‌‬
‫از زش ‌‬
‫یکردند«‪.‬‬ ‫بدی م ‌‬
‫﴿‪﴾123‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫دعوتگر‬
‫باید الگو باشد‬
‫}‪ {44‬حکم دعوتگری که مردم را به انجام کاری دعوت‬
‫یدهد چیست؟‬ ‫یدهد‪ ،‬اما خودش آن کار را انجام نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫* دعوتگر باید الگویی شایسته برای افرادی باشد که‬
‫یدهد‪ ،‬پس هرگاه مردم را به انجام کار‬ ‫آنها را دعوت م ‌‬
‫خوب امر نمود‪ ،‬باید اولین کسی باشد که آن کار خوب را‬
‫یدهد‪ ،‬و هرگاه مردم را از کار بد بازداشت‪ ،‬باید‬ ‫انجام م ‌‬
‫خودش اولین فردی باشد که آن کار زشت و بد را ترک‬
‫نموده است‪.‬‬
‫یدهد‪ ،‬و خپپودش‬ ‫اما گاهی انسان به کار خیری دعوت م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬براساس این که به کپپار خیرتپپر از آن‬ ‫آن را انجام نم ‌‬
‫یپردازد‪ ،‬و اگر خودش به کار بهتری مشغول باشد‪ ،‬نبایپپد‬ ‫م ‌‬
‫گفتار و کردارش متضاد باشپپد‪ ،‬و ماننپپد افپپرادی باشپپد کپپه‬
‫‪‬‬ ‫خداوند در مرود آنها فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪‬‬‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬بقره‪ .[44 :‬یعنی‪» :‬آیا مردم را به نیکوکاری فرمپپان‬
‫یکنیپپد‪ ،‬در حپپالی کپپه شپپما‬‫یدهید‪ ،‬و خود را فرامپپوش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یفهمید«‪.‬‬ ‫یخوانید آیا نم ‌‬‫کتاب م ‌‬
‫و یا این که مانند فردی باشد که »در آتش جهنم انداخته‬
‫ههایش از شکمش خپپارج اسپپت‪ ،‬و همچپپون‬ ‫یشود و رود ‌‬ ‫م ‌‬
‫یچرخانپپد‪ ،‬اهپپل‬ ‫خری کپپه در آسپپیاب بسپپته باشپپد‪ ،‬آن را م ‌‬
‫یگویند‪ :‬ای فلنی! چرا بپپه چنیپپن‬ ‫جهنم بر او گرد آمده و م ‌‬
‫های‪ ،‬آیا تو به کارهپپای خپپوب مپپا را امپپر‬ ‫وضعی گرفتار شد ‌‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫یکردی؟ م ‌‬ ‫ینمودی‪ ،‬و از کارهای بد ما را منع نم ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یداشپپتم‪ ،‬و خپپود کپپار بپپد را انجپپام‬ ‫مپپن بپپه کپپار بپپد بازم ‌‬
‫یکنم‪.‬‬ ‫یدادم«)‪ (1‬از خداوند متعال طلب سلمتی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگپپویم کپپه‪:‬‬‫انسان باید در این زمینه احتیاط کند‪ ،‬من نم ‌‬
‫اگر خودت کار خوبی انجام ندادی‪ ،‬بپپه دیگپپران هپپم نگپپویی‬
‫یگویم‪ :‬تپپو اگپپر کپپار‬
‫که آن کار خوب را انجام دهند‪ .‬بلکه م ‌‬
‫های‪،‬‬ ‫خوب را انجام ندهی‪ ،‬خودت را از خوبی محپپروم کپپرد ‌‬
‫امپپا دیگپپران را از کپپار خپپوب محپپروم نکپپن‪ ،‬و دیگپپران در‬
‫صورتی محروم نخواهند شد که تو امر به معروف کنی‪.‬‬

‫)(‪ -‬بخاری به روایت اسامه بن زید ‪ ‬به شماره )‪ (3267‬الفتح )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (381 / 6‬کتاب بدء الخلق‪ ،‬باب )‪ (10‬و مسلم به شماره )‪– 51‬‬
‫‪ (2989‬کتاب الزهد و الرقائق‪ ،‬باب )‪.(7‬‬
‫﴿‪﴾124‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مؤمن‬
‫باید مخلص باشد‬
‫یدهد‪ ،‬و از‬ ‫}‪ {45‬مردی اعمال نیکو و صالح انجام م ‌‬
‫یکند‪ ،‬تا کارهایشان را از مردم پوشیده‬ ‫ترس ریا تلش م ‌‬
‫نگاه دارد‪ ،‬اما وقتی مردم به کارش پی ببرند‪ ،‬بدون قصد‬
‫او‪ ،‬احساس شادی و خوشحالی کند‪ ،‬آیا این ریا شمرده‬
‫یشود؟‬‫م ‌‬
‫و آیا ترک عمل صالح جلو مردم ریا است؟‬
‫* باید مؤمن کارهایش را فقط خالص برای رضپپای خپپدا‬
‫ههایی کپپه بپپه قلبپپش خطپپور‬ ‫انجام دهد‪ ،‬و نباید بپپه وسوسپ ‌‬
‫یکند در این که او ریاکار اسپپت تسپپلیم شپپود‪ ،‬زیپپرا اگپپر‬
‫م ‌‬
‫هها شود‪ ،‬بسپپیاری از کارهپپای نیپپک را انجپپام‬ ‫تسلیم وسوس ‌‬
‫نخواهد داد‪ ،‬و مؤمن مخلص کسی اسپپت کپپه گپپاهی عمپپل‬
‫یکنپپد‪ ،‬و گپپاهی آن را پوشپپیده انجپپام‬ ‫نیکپپش را اظهپپار م ‌‬
‫یکنپپد‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫یدهد‪ ،‬هرچه مصلحت باشد‪ ،‬همانطور م ‌‬ ‫م ‌‬
‫لهپای خپود را در پنهپپانی و آشپکار‬ ‫خداوند کسانی را که ما ‌‬
‫‪‬‬ ‫یکنند ستایش نموده است‪ ،‬و فرموده است‪﴿ :‬‬ ‫انفاق م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬بقره‪ .[274 :‬یعنی‪» :‬کسانی‬‫‪ ‬‬
‫کپپه دارائی خپپود را در شپپب و روز )و در همپپة احپپوال و‬
‫یبخشند‪ ،‬مزدشان نپپزد‬ ‫اوضاع( و به گونة پنهان و آشکار م ‌‬
‫پروردگارشان محفوظ است‪ ،‬و نه ترسی بپر آنپان اسپت و‬
‫نه ایشان اندوهگین خواهند شد«‪.‬‬
‫هکاری است‪،‬‬ ‫یکاری در پوشید ‌‬ ‫بنابراین‪ ،‬گاهی خیر و خوب ‌‬
‫و گاهی خیر و خوبی در آشکاراکردن است‪ .‬و تو ای بپپرادر‬
‫مسلمان! نگاه کن کدامیک بهتر اسپپت‪ ،‬آن را انجپپام بپپده و‬
‫از ریا باز بیا‪ ،‬و از آن دوری کن و هرگپپز خپپودت را بپپه ایپپن‬
‫عادت نده که کاری را به خاطر این انجام دهپپی کپپه مپپردم‬
‫ببینند و یا این که کاری را به خاطر این کپپه مپپردم بداننپپد ا‬
‫نجام دهی‪ ،‬و اما خوشحالی که برای تپپو بعپپد از انجپپام کپپار‬
‫های‬ ‫پیش آمپپده و تپپو کپپار را بپپرای رضپپای الهپپی انجپپام داد ‌‬
‫های برای مؤمنپپان اسپپت‬ ‫برایت مضر نیست‪ ،‬بلکه این مژد ‌‬
‫کپپه خداونپپد در مپپورد آنپپان فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫﴿‪﴾125‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬یونس‪ .[64-62 :‬یعنی‪» :‬هان‪ ،‬ب ‌‬
‫یگمان‬
‫دوسپپپتان خداونپپپد ترسپپپی بپپپر آنپپپان نیسپپپت‪ ،‬و غمگیپپپن‬
‫یگردند‪ ،‬کسانی که ایمان آورده اند و تقپپوا پیشپپه کپپرده‬ ‫نم ‌‬
‫اند‪ ،‬برای آنان در دنیا و آخرت بشارت است«‪.‬‬
‫پس میان فپپردی کپپه کپپار نیپپک را بپپه خپپاطر ایپپن انجپپام‬
‫یدهپپد کپپه مپپردم ببیننپپد و او را سپپتایش کننپپد و میپپان‬ ‫م ‌‬
‫یدهپپد‪ ،‬امپپا‬‫شخصی که عملش را برای رضای خدا انجام م ‌‬
‫یکننپپد‪ ،‬خوشپپحال‬ ‫وقپپتی مپپردم از کپپار او اطلع پیپپدا م ‌‬
‫یشود و این خوشحال برای او ضرری ندارد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫اما اگر گاهی عمل صالح را از ترس ریا ترک کند‪ ،‬این‬
‫ههای شیطانی است که شیطان در قلب القا‬ ‫نیز از وسوس ‌‬
‫یکند‪ ،‬پس تو باید عبادت را انجام دهی‪ ،‬گرچه به دلت‬ ‫م ‌‬
‫یکنی و اگر چنین‬ ‫خطور نماید که تو برای ریا عبادت م ‌‬
‫ن‬ ‫َ‬
‫شي ْطا ِ‬‫ن ال ّ‬‫م َ‬‫ه ِ‬ ‫احساس نمودی‪ ،‬بگو‪» :‬أ َ ُ‬
‫عوذُ ِبالل ّ ِ‬
‫جيم ِ« و از خدا کمک بخواه‪ ،‬و عبادت را انجام بده‪.‬‬ ‫الّر ِ‬

‫»در صورت مصلحت دیدار گناهکاران در‬


‫ههایشان جایز است«‬ ‫خان ‌‬
‫}‪ {46‬آیا برای دعوتگر جایز است که مردم را دعوت‬
‫یدهند؟ و آیا‬‫بدهد‪ ،‬در حالی که آنها منکرات را انجام م ‌‬
‫تدادن‬ ‫ههایشان به قصد دعو ‌‬ ‫دیدارکردن گناهکاران در خان ‌‬
‫آنها به راه خدا جایز است؟‬
‫* دعوت همانگونه که خداوند دستور داده‪ ،‬باید با حکمت‬
‫باشد‪ ،‬پس اگر انسان بداند که دعوتش در این محل یا در‬
‫این وقت مناسب و نتیجه بخش است‪ ،‬پس دعوت بدهد‪،‬‬
‫حتی اگر با آمدن به اماکن گناهکاران باشد‪ ،‬و مؤرخین ذکر‬
‫کرده اند که پیامبر ‪ ‬در موسم حج پیش مردم در‬
‫یداد‪ ،‬و وقتی که‬ ‫یآمد و آنها را دعوت م ‌‬ ‫ههایشان م ‌‬ ‫خان ‌‬
‫آنها در پیاده روها هستند یا در سرگرمی مشغول اند‪ ،‬در‬
‫هرحال باید آنها را دعوت داد‪ ،‬و اگر دعوتگر مصلحت‬
‫یبیند‪ ،‬آنها را در جمع و مجلس دعوت دهد‪ ،‬و نیز‬ ‫م ‌‬
‫یتواند که آنها را یکی یکی دعوت دهد و باید سعی نماید‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫نشان را دعوت دهد‪ ،‬زیرا وقتی سران و‬ ‫سران و بزرگا ‌‬
‫نشان هم اصلح خواهند‬ ‫بزرگان اصلح شوند‪ ،‬اتباع و پیروا ‌‬
‫یتواند در دعوت عمومی بزرگان و سران را‬ ‫شد‪ ،‬و اگر نم ‌‬
‫﴿‪﴾126‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫دعوت دهد‬
‫ههایشان و یا جایی دیگر که مناسب است‬ ‫سعی کند به خان ‌‬
‫برود و آنها را دعوت دهد‪.‬‬
‫مهم این است که انسان اگر به حکمتی که خداوند ما را‬
‫به آن راهنمایی نموده و دستور داده است پایبنپپد باشپپد بپپه‬
‫خیر و خوبی بزرگی دست پیدا نموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫]بقره‪ .[269 :‬یعنی‪» :‬حکمت و فرزانگی را به هرکس که‬
‫یدهد و به هرکس حکمت و فرزانگی داده شپپود‪،‬‬ ‫بخواهد م ‌‬
‫یگمان خیر فراوانی بدو داده است«‪.‬‬‫ب ‌‬

‫تو باید از این شغل بیرون بیایی‬


‫}‪ {47‬همکاران من در محل کار همیشه از مسایل‬
‫جنسی و مجلت سیکسی حرف می زنند من اعتراض‬
‫های ندارد راه حل چیست؟‬ ‫یکنم‪ ،‬اما فائد ‌‬
‫م ‌‬
‫حشپپدن آنپپان‬ ‫یگویند‪ ،‬و اصل ‌‬ ‫* وقتی اینها سخن ناجایز م ‌‬
‫تکردن ممکن نیست؛ تپپو بایپپد از ایپپن کپپار بیپپرون‬ ‫با نصیح ‌‬
‫شوی‪ ،‬و به کپاری دیگپپر مشپغول شپوی‪ ،‬زیپرا نشسپتن بپا‬
‫گناهکاران در صورت توانایی جداشپپدن از آنپپان در حققپپت‬
‫شرکت با آنان در گناه است‪ ،‬همانطور کپپه خداونپپد متعپپال‬
‫فرمپپپپپپپپپپپپپوده اسپپپپپپپپپپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ( 1)﴾‬نساء‪.[140 :‬یعنی‪» :‬خداوند در‬
‫کتاب بر شما نازل کرده است کپپه چپپون شپپنیدید بپپه آیپپات‬
‫یشپپود و آیپپات خپپدا بپپه بپپازیچه گرفتپپه‬
‫خدا کفر ورزیپپده م ‌‬
‫یشود‪ ،‬با چنین کسانی منشینید‪ ،‬تپپا آنگپپاه کپپه بپپه سپپخن‬ ‫م ‌‬
‫یگمان در این صورت شما هم مثل آنان‬ ‫دیگری بپردازند‪ ،‬ب ‌‬
‫خواهید بود«‪.‬‬
‫پس اگر آنها از ایپپن کپپار دسپپت برنداشپپتند‪ ،‬بپپر تپپو لزم‬
‫هشان شپپریک‬ ‫است تا شغل دیگری جستجو نمایی تا در گنا ‌‬
‫یداند که تو برای فپپرار‬ ‫نشوی‪ ،‬و وقتی خداوند نیت تو را م ‌‬

‫)(‪ -‬سورة نساء‪ ،‬آیة ‪.140‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾127‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫از این چیپپز‬
‫یکنی مسئله را برایپپت آسپپان خواهپپد نمپپود‪،‬‬
‫حرام تلش م ‌‬
‫زیرا خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] (1)﴾‬طلق‪ .[3 -2 :‬یعنی‪» :‬هرکس که‬
‫از خدا بترسید‪ ،‬و پرهیزکاری کند‪ ،‬خدا راه نجات را برای او‬
‫یکنپپد‬
‫یسپپازد و بپپه او از جپپایی کپپه تصپپورش نم ‌‬
‫فراهپپم م ‌‬
‫یرساند«‪.‬‬ ‫روزی م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪] ﴾   ‬طلق‪.[4 :‬‬
‫یعنی‪» :‬هرکس که از خدا پرهیزکاری کند‪ ،‬خپپدا کاروبپپارش‬
‫یسازد«‪.‬‬ ‫را ساده و آسان م ‌‬

‫آیا اهل معاصی مؤمن اند یا کافر‬


‫مکردن به افرادی که اهل معصیت هستند‪،‬‬ ‫}‪ {48‬آیا سل ‌‬
‫درست است؟ و آیا قطع رابطة با آنها جایز است؟‬
‫یخواهم از‬ ‫* قبل از این که به این پرسش پاسخ دهم‪ ،‬م ‌‬
‫شما سؤالی بکنم؟‬
‫یشوند‪ ،‬کافر اند یا‬ ‫آیا افرادی که مرتکب معصیت م ‌‬
‫مؤمن؟‬
‫یشپپوند‪،‬‬ ‫جواب این است‪ :‬افرادی که مرتکب معصیت م ‌‬
‫چون به خدا ایمان دارند‪ ،‬مؤمن اند‪ ،‬و چون مرتکب گناهان‬
‫یشوند‪ ،‬پس مادامی که‬ ‫کبیره می شوند‪ ،‬فاسق شمرده م ‌‬
‫اینگونه اند از دایرة ایمان خارج نیسپپتند‪ ،‬و قطپپع رابطپپه از‬
‫ل‬ ‫حس ّ‬ ‫آنها جایز نیست‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪» :‬ل َ ي َ ِ‬
‫ن‬ ‫قي َسسا ِ‬ ‫ل‪ ،‬ي َل ْت َ ِ‬
‫ث ل َي َسسا ٍ‬
‫وقَ ث َل َ ِ‬
‫فس ْ‬ ‫ج سَر أ َ َ‬
‫خسساهُ َ‬ ‫ه ُ‬
‫ن يَ ْ‬
‫َ‬
‫نأ ْ‬ ‫مؤم ٍ‬ ‫لِ ُ‬
‫همسسا ال ّسذى يبسدأ ُ‬ ‫هس َ‬ ‫هس َ‬ ‫َ‬
‫َ ْ َ‬ ‫ِ‬ ‫خي ُْر ُ َ‬ ‫و َ‬‫ذا‪َ ،‬‬ ‫ض َ‬
‫ر ُ‬ ‫عس ِ‬‫وي ُ ْ‬
‫ذا َ‬ ‫ض َ‬ ‫ر ُ‬ ‫عس ِ‬
‫في ُ ْ‬
‫سل َم ِ« ‪ .‬یعنی‪» :‬برای هیچ مسلمانی جایز نیسپپت کپه‬ ‫)‪(2‬‬
‫ِبال ّ‬
‫بیش از سه روز از برادرش قهر کند‪ ،‬و وقتی که با یکدیگر‬
‫یشپپود‪ ،‬و‬ ‫یگپپردان م ‌‬ ‫یکنند‪ ،‬هریپپک از دیگپپری رو ‌‬ ‫برخورد م ‌‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫بهترین این دو همان است که ابتدا اسلم م ‌‬
‫یداد‪ ،‬و‬ ‫پس اگر گذرتان بر فردی افتاد که گنپپاه انجپپام م ‌‬
‫یکپپرد‪،‬‬ ‫گناهش گناهی بود که او را از دایرة ایمان بیرون نم ‌‬
‫او را سپپلم کنیپپد و او را بپپه سپپوی خپپدا دعپپوت کپپن و‬

‫)(‪ -‬سورة طلق‪ ،‬آیة ‪ 2‬و قسمتی از آیة ‪.3‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬بخاری بپپه روایپپت ابوایپپوب انصپپاری شپپماره حپپدیث )‪(6077‬‬ ‫‪2‬‬

‫الفتح )‪ (507 / 10‬کتاب الدب باب )‪ (62‬و مسلم شماره ) ‪– 25‬‬


‫‪ (2560‬کتاب البر و الصله و الداب باب )‪.(8‬‬
‫﴿‪﴾128‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫نصپپپیحتش‬
‫کن تا از گناه دست بکشد و با او با نرمی سخن بگو‪ ،‬شاید‬
‫پند بپذیرد و یا ترس الهی او را فرا گیرد‪.‬‬
‫مدهنپدة گنپاه‬ ‫یکنی کپه بایپد از انجا ‌‬
‫بدان برادر تو فکر م ‌‬
‫قطع رابطه کنی‪ ،‬اما به نظر من تپپو بایپپد گنپپاهی را کپپه آن‬
‫کگفتن و قطع رابطپپه بپپا‬ ‫یدهد‪ ،‬ترک کنی و تر ‌‬ ‫فرد انجام م ‌‬
‫یدهد درست نیست‪ ،‬مگر این که‬ ‫فردی که گناه را انجام م ‌‬
‫کگفتن و قطع رابطه با او مصلحتی باشد‪ ،‬یعنی ترک‬ ‫در تر ‌‬
‫رابطه باعث شود تا او گناه را ترک نماید‪ ،‬در ایپپن صپپورت‬
‫یشپود‪،‬‬ ‫چپپون قطپع رابطپه راه حپل و مپوجب تربیپپت او م ‌‬
‫اشکالی ندارد که با او قطع رابطه کنید‪.‬‬
‫کگفتپپن او جپپایز‬ ‫خلصه این که قهرکردن از مپپؤمن و تر ‌‬
‫نیست‪ ،‬گرچه فاسق باشد‪ ،‬مگر این که در قطپپع رابطپپه بپپا‬
‫تکشیدن او از گنپپاه‬ ‫های باشد و آن فایده همان دس ‌‬ ‫او فاید ‌‬
‫یباشد‪ ،‬شاید کسی بگوید که‪ :‬پیامبر ‪ ‬با کعب بن مالک‬ ‫م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫و آن دو همراهپپش قطپپع رابطپپه نمپپود ‪ .‬در جپپواب بایپپد‬
‫گفت‪ :‬پیامبر ‪ ‬بپپا آنهپپا قطپپع رابطپپه کپپرد‪ ،‬چپپون در قطپپع‬
‫رابطه با آنها فپائده بزرگپی بپود و آنهپا آنگپونه کپه خداونپد‬
‫تشان را بیان داشته است‪ ،‬چنیپپن شپپدند‪﴿ :‬‬ ‫حال ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬توبه‪ .[118 :‬یعنی‪» :‬تا بدان جا کپپه‬
‫لشان به هم آمد‬ ‫زمین با همه فراخی بر آنان تنگ شد‪ ،‬و د ‌‬
‫و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز برگشت بپپه خداونپپد‬
‫وجود ندارد«‪.‬‬
‫پس آنها از این تپپرک رابطپپه فایپپده بپپس بزرگپپی دسپپت‬
‫کگفتپپن گناهکپپاری کپپه تپپرک رابطپپه بپپرای او‬ ‫یافتند‪ ،‬اما تر ‌‬
‫یکنپپد و‬
‫های نپپدارد‪ ،‬بلکپپه او را بیشپپتر دچپپار طغیپپان م ‌‬
‫فائد ‌‬
‫یشود تا از اهپپل خیپپر و نیکپپی دورتپپر شپپود‪ ،‬جپپایز‬ ‫باعث م ‌‬
‫نیست‪.‬‬
‫این بود خلصة جواب سؤال‪.‬‬

‫ظگفتن در قبرستان شرعی نیست‬


‫وع ‌‬

‫)(‪ -‬داستان توبة کعب بن مالک و دوستانش را بخاری بپپه شپپماره‬ ‫‪1‬‬

‫)‪ (4418‬روایت نموده‪ ،‬الفتح )‪ (717 / 7‬کتپپاب المغپپازی بپپاب )‬


‫‪ (79‬و مسلم شماره )‪ (2769 / 53‬کتاب التوبة باب )‪ (9‬روایت‬
‫کرده است‪.‬‬
‫﴿‪﴾129‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪{49‬‬
‫امروزه در هنگام دفن میت در قبرستان وعظ گفته‬
‫یشود‪ ،‬نظر شما در این مورد چیست؟‬ ‫م ‌‬
‫ظگفتن در قبرستان مشروع نیست‪ ،‬و‬ ‫* به نظر من وع ‌‬
‫نباید سنت همیشگی قرار بگیرد‪ ،‬اما اگر انگیزه و سببی‬
‫ظگفتن باشد‪ ،‬مشروع است‪ ،‬مثل این که در‬ ‫برای وع ‌‬
‫نکردن مرده‪ ،‬افرادی مشاهده شوند که مشغول‬ ‫هنگام دف ‌‬
‫خنده و بازی و شوخی هستند‪ ،‬در این صورت شکی نیست‬
‫های‬‫ظگفتن خوب و درست است‪ ،‬زیرا سبب و انگیز ‌‬ ‫که وع ‌‬
‫یکند تا موعظه بیان شود‪ ،‬اما این‬ ‫هست که ایجاب م ‌‬
‫نکردن مرده فردی برای سخنرانی میان مردم‬ ‫هنگام دف ‌‬
‫برخیزد‪ ،‬چنین کاری در سنت و رهنمود پیامبر‪ ‬اصلی‬
‫ندارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬نباید این کار انجام گیرد‪.‬‬
‫بله درست است که پیامبر ‪ ‬از جنازة مردی انصاری‬
‫فارغ شد‪ ،‬و هنوز قبر آماده نشده بود‪ ،‬پیامبر ‪ ‬نشست و‬
‫یارانش اطراف او نشتند که گویا )از عظمت و هیبت(‬
‫ههایی قرار دارند‪ – .‬یعنی آنقدر در‬ ‫بالی سرشان پرند ‌‬
‫حضور پیامبر ‪ ‬آرام گرفته بودند – و شاخه چوبی در‬
‫یزد و پیامبر ‪ ‬برای‬ ‫دست پیامبر بود‪ ،‬و آن را به زمین م ‌‬
‫آنها از حالت شخص هنگام مردن و بعد از مرگ سخن‬
‫یگفت)‪.(1‬‬ ‫م ‌‬
‫در اینجا مشخص است که پیامبر ‪ ‬به عنوان سخنرانی‬
‫که برای مردم سخنرانی کند و آنها را موعظه نماید نبوده‬
‫است‪ ،‬بلکه او نشسته بود و یارانش هم اطراف او نشسته‬
‫بودند و منتظر بودند تا قبر آماده شود‪ ،‬در این میان پیامبر‬
‫نشان‬ ‫‪ ‬برایشان سخن گفت‪ ،‬مثل این که شما و همراها ‌‬
‫نشدن مرده باشید‪ ،‬و تو برای آنها در‬ ‫نشسته و منتظر دف ‌‬
‫مورد مرگ و حالت بعد از مرگ صحبت کنی‪ ،‬و سخنی‬
‫یشود‪ ،‬با سخنی که‬ ‫منشینان گفته م ‌‬‫خاصی که در میان ه ‌‬
‫یکند‪ ،‬و همچنین‬ ‫یشود فرق م ‌‬ ‫به عنوان سخنرانی ایراد م ‌‬
‫یایستاد‬ ‫یشد‪ ،‬پیامبر ‪ ‬کنار قبرش م ‌‬ ‫وقتی مرده دفن م ‌‬
‫یفرمود‪ :‬از خداوند برای برادرتان آمرزش بطلبید‪ ،‬و‬ ‫وم ‌‬
‫از خداوند بخواهید تا او را پابرجا و استوار نماید‪ ،‬زیرا او‬

‫)(‪ -‬از حدیث براء بن عازب که احمد و ابوداود و غیره نیز روایپپت‬ ‫‪1‬‬

‫کرده اند‪.‬‬
‫﴿‪﴾130‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اکنون‬
‫یگیرد)‪ .(2‬این نیز بیان مطلب خاصی‬
‫مورد سؤال قرار م ‌‬
‫است و سخنرانی نیست‪.‬‬

‫یخردی و گمراهی در دین‬ ‫این یعنی تضاد و ب ‌‬


‫}‪ {50‬آیا این دو آیه بر این دللپپت دارنپد کپپه فپپردی کپه‬
‫مرتکب منکر شود‪ ،‬نباید مردم را از آن منکر نهی نمایپپد‪ ،‬و‬
‫آن دو آیپپپپه عبارتنپپپپد از‪   ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬صف‪ .[2 :‬یعنی‪» :‬ای کسانی که‬
‫‪ ‬‬
‫یگویید که خودتان برابپپر آن‬
‫ایمان آورده اید‪ ،‬چرا سخنی م ‌‬
‫یکنید«‪.‬‬
‫عمل نم ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫و ﴿‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾ ‬بقپپپره‪ .[44 :‬یعنپپپی‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫یدهیپپد‪ ،‬و خپپود را‬ ‫»آیپپا مپپردم را بپپه نیکوکپپاری فرمپپان م ‌‬
‫یخوانیپپد آیپپا‬‫یکنید‪ ،‬در حالی کپپه شپپما کتپپاب م ‌‬ ‫فراموش م ‌‬
‫یفهمید؟«‬‫نم ‌‬
‫* این دو آیه بپر ایپن مطلپب دللپت ندارنپد کپه مرتکپب‬
‫منکر نباید مردم را از ارتکاب آن منکر باز دارد‪ ،‬بلکپپه ایپپن‬
‫یکند که آنها دیگران را از‬ ‫دو آیه بر زشتی کار آنها دللت م ‌‬
‫یدارنپپد‪ ،‬در حپپالی کپپه خودشپپان آن را‬ ‫ارتکپپاب منکپپر بازم ‌‬
‫یکننپپد و‬ ‫یدهنپپد‪ ،‬یپپا مپپردم را بپپه کپپار نیپپک امپپر م ‌‬‫انجپپام م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬این در حقیقپپت تضپپاد‬ ‫خودشان کار نیک را انجام نم ‌‬
‫یخپپردی و گمراهپپی در دیپپن‬ ‫در کپپردار و گفتپپار اسپپت و ب ‌‬
‫یداری و‬ ‫مدادن کپپاری مپپردم را بپپاز م ‌‬ ‫است‪ .‬چگونه از انجا ‌‬
‫یدهی؟!!‬ ‫خودت آن را انجام م ‌‬
‫یکنپپی و خپپودت‬ ‫و چگونه مردم را به انجام کاری امپپر م ‌‬
‫یدهی؟!!‬ ‫آن را انجام نم ‌‬
‫یداشتی‪،‬‬ ‫اگر تو در بازداشتن مردم از کار بد صداقت م ‌‬
‫خودت اولین کسی بودی که از آن کار زشت دوری‬
‫جستی‪ ،‬و همچنین اگر تو صادقانه مردم را به انجام کار‬
‫یکردی‪ ،‬اولین کسی بودی که کار نیک را انجام‬ ‫نیک امر م ‌‬
‫یدادی‪ ،‬اما این که مردم را به چیزی امر کنی و خودت‬ ‫م ‌‬
‫انجام ندهی‪ ،‬این کار خلف عقل و شرع است‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫)(‪ -‬ابوداود به شماره )‪ (3221‬کتاب الجنپپائز بپپاب )‪ (73‬ارنپپاؤوط‬ ‫‪2‬‬

‫در تحقیق شرح السنه امام بغوی )‪ (418 / 5‬گفته اسپپت‪ ،‬سپپند‬
‫این حدیث حسن است‪.‬‬
‫﴿‪﴾131‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫خداوند بنی‬
‫اسرائیل را به خاطر این کار سرزنش نموده و فرموده‬
‫‪ ﴾ ‬یعنی‪ :‬آیا‬‫است‪ ﴿ :‬‬
‫یفهمید‪.‬‬‫نم ‌‬

‫تو باید به راه خدا دعوت دهی و ناامید نباشی‬


‫یروم‪ ،‬آنها تلویزیون‬ ‫}‪ {51‬وقتی به دیدار اقوام خود م ‌‬
‫یکنند و من بر‬ ‫یکنند و صدای آن را بلند م ‌‬ ‫روشن م ‌‬
‫یدارم‪ ،‬اما آنها‬
‫کارشان اعتراض نموده و آنها را باز م ‌‬
‫یشوم؟ و دیگر‬ ‫یکنند‪ ،‬آیا من گناهکار محسوب م ‌‬ ‫قبول نم ‌‬
‫نوباوگان و نوجوانان را چگونه دعوت دهم؟‬
‫* جوان باید پیوسته به راه خدا دعوت دهد‪ ،‬و ناامید‬
‫نباشد‪ ،‬زیرا چه بسا افرادی را که در فساد غرق بوده اند‪،‬‬
‫خداوند آنها را اصلح کرده است‪ .‬بنابراین‪ ،‬دعوتگر باید به‬
‫تدادن به راه حق ادامه بدهد‪ ،‬و صبر کند و منتظر‬ ‫دعو ‌‬
‫پیروزی از جانب خداوند متعال باشد‪.‬‬
‫اما مشارکت در عمل حرام جایز است‪ .‬بنابراین‪ ،‬برای‬
‫چنین فردی جایز نیست که به تماشای تلویزیون بپردازد و‬
‫ههای حرام و ناجایز را تماشا کند‪ ،‬و یا این‬ ‫مها و برنام ‌‬‫فیل ‌‬
‫ههای مبتذل و نامشروع رادیو گوش فرا دهد‪،‬‬ ‫که به برنام ‌‬
‫عنشدن نصیحت بلفاصله آن‬ ‫بلکه باید در صورت مفید واق ‌‬
‫مکان را ترک کند‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرکسی‬
‫از شما منکری را دید‪ ،‬آن را با دستش تغییر دهد‪ ،‬و اگر‬
‫نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد‪ ،‬و اگر با زبان نتوانست‬
‫به دلش آن را بد بداند«‪.‬‬
‫یشپپوند‪،‬‬‫انسپپانی کپپه بپپا افپپرادی کپپه مرتکپپب گنپپاه م ‌‬
‫همنشپپین باشپپد‪ ،‬خداونپپد بپپرای او نیپپز همپپان گنپپاه را ثبپپت‬
‫یکند‪ ،‬چون که خداوند متعال فرموده است‪﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪    ‬‬‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫]انعام‪ .[68 :‬یعنپپی‪» :‬هرگپپاه دیپپدی کسپپانی بپپه تمسپپخر و‬
‫یپردازند‪ ،‬از آنان روی بگردان‪ ،‬تا آنگپپاه‬
‫طعن در آیات ما م ‌‬
‫که به سخن دیگری بپردازند‪ ،‬اگر شیطان از یاد تو برد پس‬
‫از به خاطر آوردن با قوم ستمکار منشین«‪.‬‬
‫﴿‪﴾132‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و فرمپپپوده‬
‫است‪    ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نساء‪ .[40 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد در‬
‫کتاب بر شما نازل کرده است کپپه چپپون شپپنیدید بپپه آیپپات‬
‫یشپپود‪ ،‬و آیپپات خپپدا بپپه بپپازیچه گرفتپپه‬ ‫خدا کفر ورزیده م ‌‬
‫یشود‪ ،‬با چنین کسانی منشینید‪ ،‬تپپا آنگپپاه کپپه بپپه سپپخن‬ ‫م ‌‬
‫یگمان شما هم مثل آنان خواهید بود«‪.‬‬ ‫دیگری بپردازند‪ ،‬ب ‌‬
‫پس برایت جایز نیست که در جایی که منکر را مشاهده‬
‫یتپپوانی بپپا‬
‫یشنوی باقی بمانی‪ ،‬اما در خانه م ‌‬ ‫یکنی یا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هات بپپاقی بمپپانی‪ ،‬و آنهپپا را بپپه انپپدازه تپپوان خپپود‬‫خپپانواد ‌‬
‫نصیحت کنی‪.‬‬
‫اما در پاسخ به مطلب دوم‪ ،‬باید بگویم که‪ :‬مپپن از همپپة‬
‫جوانانی که خداوند به آنها نعمت هپپدایت را ارزانپپی نمپپوده‬
‫یخواهم که تا حد امکان تلش کنند‪ ،‬دیگر جوانپپان‬ ‫است‪ ،‬م ‌‬
‫را بپپه سپپوی خپپود جپپذب نماینپپد‪ ،‬زیپپرا جوانپپان بیشپپتر از‬
‫یشپپوند و کمپپتر از بزرگترهپپا تحپپت‬ ‫همسالن خود متپپأثر م ‌‬
‫یگیرند‪ ،‬پس شما ای جوانان )بارک الله فیکم(‬ ‫تاثیر قرار م ‌‬
‫نهایت سعی و تلش را مبپذول داریپد تپا تعپداد بیشپتری از‬
‫جوانان را جذب نمایید‪ ،‬تپپا خداونپپد آنهپپا را بپپه دسپپت شپپما‬
‫هدایت کنپپد‪ ،‬و خپپود را دسپپت کپم و نپاچیز نپنداریپپد‪ ،‬و نیپز‬
‫یخپپواهیم کپپه فپپرد منحپپرف‬ ‫شتابزده نباشید و نگویید‪ :‬ما م ‌‬
‫در یک صبح و شام باید هدایت شود‪ ،‬زیرا بسا اوقپپات فپپرد‬
‫منحپپرف بعپپد از یپپک هفتپپه یپپا یپپک مپپاه یپپا بیشپپتر هپپدایت‬
‫تشپپدن‬ ‫یشپپود‪ ،‬امپپا مهپپم ایپپن اسپپت کپپه شپپما در هدای ‌‬ ‫م ‌‬
‫نتان صبر داشته باشید‪.‬‬ ‫برادرا ‌‬

‫برادر بزرگترم مرا به خاطر پایبندی به دین‬


‫یکند‬‫مسخره م ‌‬
‫}‪ {52‬برادر بزرگتری دارم که مرا خیلی مسخره‬
‫یگویدکه‪ :‬این منافق است‪ ،‬و هر وقت‬ ‫یکند‪ ،‬و به من م ‌‬
‫م ‌‬
‫یگوید‪ :‬بعد از‬‫یکند‪ ،‬و م ‌‬
‫در خانه تنها باشد ترانه گوش م ‌‬
‫یگوید که‪:‬‬‫مدتی تدین را ترک خواهد کرد‪ ،‬و نیز م ‌‬
‫هام‪ ،‬اما او‬
‫وسواسی هست و من بارها او را نصیحت کرد ‌‬
‫﴿‪﴾133‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫تکنندگان را دوست ندارد‪ ،‬من با این برادرم چکار‬ ‫نصیح ‌‬
‫کنم‪ ،‬مرا راهنمایی کنید جزاکم الله خیرًا؟‬
‫* تو باید از اصلح او ناامید نباشی‪ ،‬زیرا بسیاری افراد‬
‫یداده اند‪ ،‬اما خداوند‬ ‫بوده اند که کارهای نادرست انجام م ‌‬
‫آنها را هدایت کرده است‪ .‬بنابراین‪ ،‬او را بیشتر نصیحت‬
‫هها را به او‬
‫کن‪ ،‬و بعضی از نوارهای سخنرانی و کتابچ ‌‬
‫هدیه کن‪ ،‬تا شاید خداوند او را به دست تو هدایت نماید‪ ،‬و‬
‫پیامبر ‪ ‬به علی بن ابی طالب ‪ ‬فرمود‪» :‬اگر خداوند به‬
‫وسیلة تو یک نفر را هدایت نماید‪ ،‬برایت از شترهای‬
‫خمو بهتر است«)‪.(1‬‬ ‫سر ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬همواره او را نصیحت کن‪ ،‬و در مقابپپل اذیپپت و‬
‫یرسپپاند بردبپپار بپپاش‪ ،‬همپپانطور کپپه‬
‫آزاری که او بپپه تپپو م ‌‬
‫لقمپپان بپپه فرزنپپدش گفپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪] ﴾  ‬لقمپپپپان‪ .[17 :‬یعنپپپپی‪:‬‬
‫»ای پسر عزیزم! نماز را چنانکه شاید بخوان و به کار نیک‬
‫دستور بده‪ ،‬و از کار بد نهی کن و در برابر مصائبی کپپه بپپه‬
‫یرسد‪ ،‬شکیبا باش‪ ،‬اینها از کارهائی است که بایپپد بپپر‬‫تو م ‌‬
‫آن عزم را جزم کرد و ثبات ورزید«‪.‬‬

‫دعوتگر به سوی خدا جز اصلح برادرانش چیزی‬


‫یخواهد‬‫دیگر نم ‌‬
‫یکنم‪،‬‬‫}‪ 53‬من وقتی خانواده و برادرانم را نصیحت م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬و برایم سخت‬ ‫یپذیرند و سخنم را قطع م ‌‬ ‫آنها نم ‌‬
‫یگذرد‪ ،‬من باید چکار کنم؟‬ ‫م ‌‬
‫یآید‪ ،‬و بسیاری به‬ ‫* این چیزی است که خیلی پیش م ‌‬
‫این شکل تو گرفتار اند‪ ،‬و مردان و زنان زیادی از این‬
‫مشکل شکایت دارند‪ ،‬به خاطر این است که بعضی از‬
‫یشوند‪ ،‬گمان‬ ‫مردم وقتی به راه خدا دعوت داده م ‌‬
‫یکنند که هدف دعوتگر فقط این است که او را تحت‬ ‫م ‌‬
‫سلطه و تابع دستور خویش قرار دهد و یا از او انتقام‬
‫یشک از طرف شیطان به ذهن‬ ‫نهایی ب ‌‬
‫بگیرد‪ ،‬و چنین گما ‌‬
‫یشود‪.‬‬‫وارد م ‌‬
‫هدف دعوتگر به راه خدا جز اصلح و هدایت برادرانش‬
‫به حق‪ ،‬چیزی دیگر نیست‪ .‬بنابراین‪ ،‬من به این پرسشگر‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحۀ )‪ (14‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾134‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫محترم‬
‫یگویم که‪ :‬صبر کن و از خداوند چشمداشت پاداش‬ ‫م ‌‬
‫داشته باش‪ ،‬و بدان که هر آزاری به تو در راه دعوت‬
‫یدهد‪ ،‬و اگر‬ ‫یرسد به خاطر آن خداوند به تو پاداش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دعوت دعوتگر مورد پذیرش مردم واقع شود‪ ،‬او وظیفة‬
‫تشدن مردم خداوند‬ ‫خویش را انجام داده و به خاطر هدای ‌‬
‫به او پاداش نیک خواهد داد‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬به علی بن ابی‬
‫طالب ‪ ‬فرموده است‪» :‬به آرامی به راهت ادامه بده‪،‬‬
‫سوگند به خدا اگر خداوند به وسیلة تو یک نفر را هدایت‬
‫خمو بهتر است«)‪.(1‬‬ ‫کند‪ ،‬برایت از شتران سر ‌‬
‫و اگر سخن دعوتگر مورد قبول واقع نشود‪ ،‬و در راه‬
‫خدا دچار اذیت و آزار شود‪ ،‬خداوند به او دو پاداش خواهد‬
‫تدادن به راه خدا‪ ،‬و یکی پاداش‬ ‫داد‪ ،‬یکی پاداش دعو ‌‬
‫تشدن در راه خداوند متعال‪.‬‬ ‫اذی ‌‬
‫پیپپامبران ‡ مپپورد اذیپپت و آزار قپپرار گرفتنپپد‪ ،‬امپپا صپپبر‬
‫نمودنپپد‪ ،‬همپپانطور خداونپپد متعپپال بپپه پیپپامبرش فرمپپوده‬
‫اسپپپپپپپپپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬انعام‪ .[34 :‬یعنی‪» :‬پیغمپپبران فراوانپپی‬
‫بها شپپکیبائی‬ ‫پیش از تو تکذیب شده اند و در برابپپر تکپپذی ‌‬
‫کرده اند‪ ،‬و اذیپپت و آزار شپپده انپپد تپپا یپپاری مپپا ایشپپان را‬
‫دریافته است«‪.‬‬
‫و تو ای برادر بزرگوار‪ ،‬نباید اذیت و آزاری کپه از طپرف‬
‫یرسپپد‪ ،‬تپپو را از گفتپپن‬ ‫مردم به تو در راه دعوت به خدا م ‌‬
‫بنشپپینی تپپو از میپپدان دعپپوت‬ ‫حق بپپاز دارد‪ ،‬یپپا بپپاعث عق ‌‬
‫یآید که ایمپپانش‬ ‫شود‪ ،‬زیرا فردی به چنین حالتی گرفتار م ‌‬
‫راسخ و محکم نباشد‪ ،‬همانطور که خداوند متعپپال فرمپپوده‬
‫‪ ‬‬ ‫اسپپپپپپپپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬عنکبوت‪ .[10 :‬یعنی‪» :‬در میان مردم کسپپانی هسپپتند‬
‫یگویند‪ :‬ایمان آورده ایم‪ ،‬امپپا هنگپپامی کپپه بپپه خپپاطر‬ ‫که م ‌‬
‫خپدا مپورد اذیپت و آزار قپرار گرفتنپد شپکنجه مردمپان را‬
‫یشمارند«‪.‬‬ ‫همسان عذاب خدا م ‌‬
‫تدادن بپپه راه‬ ‫یکنم که دعو ‌‬ ‫من به این برادر سفارش م ‌‬
‫هاش توصپپیه‬ ‫خدا را ادامه دهد و ناامید نشود‪ .‬و بپپه خپپانواد ‌‬
‫یکنپپم کپپه بایپپد حپپق را بپذیرنپپد‪ ،‬چپپه گوینپپدة آن از آنهپپا‬
‫م ‌‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (14‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾135‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫کوچکپپپپپپتر‬
‫باشد یا هم سن آنها یا بزرگتر از آنها باشد‪.‬‬
‫﴿‪﴾136‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پدر باید‬
‫های که بهتر است فرزندش را دعوت دهد‬ ‫به شیو ‌‬
‫}‪ {54‬بعضی از پدران پایبند به دین از این که‬
‫نشان به طور کامل پایبند احکام اسلمی نیستند‬ ‫فرزندا ‌‬
‫یخوانند و به‬ ‫یبرند‪ ،‬بطور مثال‪ :‬فرزندان نماز م ‌‬ ‫رنج م ‌‬
‫بقیه اصول اسلم پایبند هستند‪ ،‬اما بعضی از گناهان چون‬
‫تها‬ ‫مهای مبتذل‪ ،‬رباخواری‪ ،‬بعضی وق ‌‬ ‫تماشای فیل ‌‬
‫حاضرنشدن به نماز جماعت‪ ،‬تراشیدن ریش را انجام‬
‫یدهند؛ موضع پدری مسلمان و پایبند به دین در برابر‬ ‫م ‌‬
‫این فرزندان چگونه باید باشد؟‬
‫و آیا پدر با خشونت با آنها رفتار نماید یا با آنها با نرمی‬
‫برخورد کند؟‬
‫* به نظر من آنها را به هر صورتی که بهتر است‪ ،‬رفته‬
‫رفته دعوت دهد و اگر فرزندان گناهان متعددی را مرتکب‬
‫تتر و خطرناکتر‬ ‫یشوند‪ ،‬پدر نگاه کند که کدام گناه سخ ‌‬ ‫م ‌‬
‫است‪ ،‬نخست برای بازداشتن آنها از آن گناه تلش کند و‬
‫در مورد آن گناه با آنها گفتگو و مناقشه نماید‪ ،‬تا این که‬
‫یکند‪ ،‬و فرزندان آن گناه را ترک‬ ‫خداوند کار را آسان م ‌‬
‫یکنند و اگر فرزندان نصیحت او را نپذیرفتند‪ ،‬باید‬ ‫م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬بعضی گناهان طوری‬ ‫هها فرق م ‌‬ ‫دانست که گنا ‌‬
‫یتوان با وجود ارتکاب چنان گناهی فرزند را‬ ‫هستند که نم ‌‬
‫در کنار خود نگاه داشت و بعضی گناهان در سطح‬
‫نتری از این نوع هستند‪ ،‬و هرگاه انسان در برابر دو‬ ‫پایی ‌‬
‫ً‬
‫مفسده قرار بگیرد که حتما یکی از آن دو مفسده یا هردو‬
‫فترین انصاف‬ ‫کترین و ضعی ‌‬ ‫واقع خواهند شد‪ ،‬ارتکاب سب ‌‬
‫و حق است‪.‬‬
‫یآید‪ ،‬به‬‫اما گاهی شکل برعکس این پرسش پیش م ‌‬
‫یبرد‪ ،‬جوان‬ ‫این صورت که جوان از انحراف پدرش رنج م ‌‬
‫پایبند دین است و پدرش برعکس آن است‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫یبینی که پدر در بسیاری از مسایل با فرزندش مخالفت‬ ‫م ‌‬
‫یکنم که در مورد‬ ‫یکند‪ ،‬به چنین پدرانی توصیه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نشان از خداوند عزوجل بترسند و حکمت‬ ‫فرزندا ‌‬
‫نشان به سمت دین و استقامت و پایبندی آنها به‬ ‫فرزندا ‌‬
‫دین را نعمت الهی دانسته‪ ،‬و خداوند را برآن شکر گویند‪،‬‬
‫نشان به نفع آنها در زندگی و بعد از‬ ‫زیرا اصلح فرزندا ‌‬
‫مرگ خواهد بود‪ ،‬همانطور که پیامبر ‪ ‬فرموده است‪:‬‬
‫ث‪:‬‬‫ن ث َل َ ٍ‬
‫م ْ‬ ‫مل ُ ُ‬
‫ه إ ِل ّ ِ‬ ‫ع َ‬
‫ع َ‬‫قطَ َ‬ ‫ن ان ْ َ‬
‫سا ُ‬‫ت ال ِن ْ َ‬ ‫ما َ‬ ‫ذا َ‬‫»إ ِ َ‬
‫﴿‪﴾137‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ة‬
‫ق ٌ‬ ‫صد َ َ‬‫َ‬
‫ه«)‪ .(1‬یعنی‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫عو‬ ‫ح ي َدْ ُ‬ ‫ول َدٌ َ‬
‫صال ِ ٌ‬ ‫و َ‬
‫ه َ‬
‫ع بِ ِ‬‫ف ُ‬ ‫عل ْ ٌ‬
‫م ي ُن ْت َ َ‬ ‫و ِ‬
‫ة َ‬ ‫ري َ ٌ‬ ‫جا ِ‬
‫َ‬
‫یشود‪ ،‬مگر از سه‬ ‫»هرگاه انسان بمیرد‪ ،‬عملش قطع م ‌‬
‫همند‬‫چیز‪ :‬صدقة جاریه‪ ،‬و دانشی که مردم از آن بهر ‌‬
‫یکند«‪ ،‬و‬ ‫یشوند‪ ،‬و یا فرزند نیکویی که برایش دعا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگویم که‪ :‬اگر پدر و‬ ‫همچنین به دختران و پسران م ‌‬
‫مادرهایشان آنها را به ارتکاب گناهی دستور دادند‪،‬‬
‫فرزندان نباید از آنها اطاعت کنند‪ ،‬و اطاعت از آنها در‬
‫گناه واجب نیست‪ ،‬و اگر فرزند با آنها مخالفت ورزد‪ ،‬پدر‬
‫و مادر ناراحت و خشمگین شوند‪ ،‬چنین چیزی از باب‬
‫یشود‪ ،‬بلکه‬ ‫نافرمانی فرزند از پدر و مادر شمرده نم ‌‬
‫مدادن گناه نوعی نیکی با آنها است‪،‬‬ ‫مخالفت با آنها در انجا ‌‬
‫یشوند‪ ،‬چون اگر فرزند به دستور پدر‬ ‫زیرا گناهان کمتر م ‌‬
‫و مادر جامة عمل بپوشاند‪ ،‬و مرتکب گناه شود‪ ،‬جرم و‬
‫گناه پدر و مادر زیاد خواهد بود‪.‬‬
‫پس اگر شما فرزندان‪ ،‬از ارتکاب گناهی که پدر و مادر‬
‫یدهند خودداری کردید‪ ،‬در‬ ‫شما را به انجام آن دستور م ‌‬
‫نشدن‬ ‫حقیقت شما به آنها نیکی نموده اید‪ ،‬زیرا از سنگی ‌‬
‫هشان جلوگیری به عمل آورده اید‪ ،‬پس هرگز در‬ ‫بار گنا ‌‬
‫تهایی که‬ ‫معصیت و گناه آنها پیروی نکنید‪ ،‬اما در عباد ‌‬
‫ککردن آن گناه نیست‪ ،‬اگر پدر و مادر دستور ترک آن‬ ‫تر ‌‬
‫را دادند‪ ،‬انسان باید نگاه کند که چه راهی بهتر است‪ ،‬پس‬
‫یبیند با آنها‬ ‫اگر مصلحت را در مخالفت پدر و مادر م ‌‬
‫مخالفت ورزد‪ ،‬اما اگر طاعت از نوعی بود که پوشیده‬
‫هداشتن آن ممکن بود‪ ،‬طاعت را مخفیانه انجام دهد‪ ،‬و‬ ‫نگا ‌‬
‫با پدر و مادرش مدارا نماید‪ ،‬و اگر طاعت از نوعی بود که‬
‫نپذیر نبود‪ ،‬آشکارا طاعت را‬ ‫هداشتن آن امکا ‌‬ ‫پوشیده نگا ‌‬
‫مدادن این‬ ‫انجام دهد و پدر و مادرش را قانع کند که انجا ‌‬
‫طاعت الهی هیچ ضرری برای آنها و برای هر کسی که این‬
‫یدهد‪ ،‬نخواهد داشت و سعی کند با‬ ‫طاعت را انجام م ‌‬
‫عکننده آنها را قانع کند‪.‬‬ ‫فهای قان ‌‬ ‫دیگر نوع حر ‌‬

‫یتوان میان انکار منکر و صلة رحم و‬


‫چگونه م ‌‬
‫دعوت به سوی خدا جمع نمود‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابپپوهریره بپپه شپپماره )‪ (1631 / 14‬کتپپاب‬ ‫‪1‬‬

‫الوصیه باب )‪.(3‬‬


‫﴿‪﴾138‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪{55‬‬
‫یتوانیم همزمان میان دعوت با نرمی و انکار کار‬ ‫چگونه م ‌‬
‫زشت و صلة رحم جمع کنیم؟‬
‫یتواند میان انکار کار زشت و صلة‬ ‫* انسان با حکمت م ‌‬
‫تدادن به راه خدا با نرمی جمع‬ ‫رحم )خویشاوندی( و دعو ‌‬
‫ینماید و‬‫نماید‪ ،‬اینگونه که گاهی کار زشت را انکار م ‌‬
‫بعضی از چیزها را که در راه خیر قابل تحمل است‪ ،‬به‬
‫یگذارد‪ ،‬فرض کنید پدری دارد که بعضی از‬ ‫جای خود م ‌‬
‫یتواند‬
‫یدهد‪ ،‬این فرد م ‌‬ ‫کارهای منکر و زشت را انجام م ‌‬
‫از پدرش بخواهد که به او اجازه دهد تا کارهایش را انجام‬
‫دهد‪ ،‬و در کارهای جایز او را کمک نماید‪ ،‬و در ضمن کمک‬
‫به پدر بعضی چیزها را برایش یادآوری کند‪ ،‬مثل این که‬
‫بگوید‪ :‬اگر انسان این کار و این کار را انجام بدهد‪،‬‬
‫یشود‪ ،‬و بسا در دنیا قبل از آخرت‬ ‫ایمانش دچار نقصان م ‌‬
‫یشود‪ ،‬بسا ممکن است که پدر‬ ‫مورد عذاب الهی واقع م ‌‬
‫یباشد‪ .‬و‬ ‫متوجه شود و بداند که منظور از این سخن او م ‌‬
‫مرفتاری و این که به او اشاره‬ ‫فرزندش را به خاطر این نر ‌‬
‫نموده و به صراحت او را نگفت‪ ،‬دوست بدارد و در نتیجه‬
‫خداوند او را هدایت نماید‪.‬‬

‫هات را که در نماز جماعت حاضر‬ ‫تو باید همسای ‌‬


‫یشود‪ ،‬نصیحت کنی‬ ‫نم ‌‬
‫هام را که در نماز جماعت‬ ‫}‪ {56‬به چه صورت همسای ‌‬
‫یکند‪ ،‬نصیحت کنم؟‬ ‫شرکت نم ‌‬
‫یپرسد که او در نماز‬ ‫شکننده م ‌‬
‫* این همسایه که پرس ‌‬
‫حاش این است که‬ ‫یکند‪ ،‬روش اصل ‌‬ ‫جماعت شرکت نم ‌‬
‫تکردن و اندرزگفتن او تلش نماید و‬ ‫این برادر برای نصیح ‌‬
‫به خانه اش برود و او را دیدار کند‪ ،‬و همچنین او را به‬
‫خانة خود دعوت کند‪ ،‬و با او رابطه بگیرد‪ ،‬و وقتی افراد به‬
‫یکدیگر دلبسته شوند‪ ،‬و روابط خوب شود پذیرفتن سخن‬
‫یگردد‪ ،‬و نیز برای او بیان کند که پیامبر ‪ ‬قصد‬ ‫آسان م ‌‬
‫یکنند در‬
‫نمود افرادی را که در نماز جماعت شرکت نم ‌‬
‫آتش بسوزاند‪ ،‬و این همسایه را که در نماز جماعت‬
‫یکند از وعید و هشدار عذاب الهی بترساند‪ ،‬و‬ ‫شرکت نم ‌‬
‫نیز برایش بگوید که‪ :‬هرکسی که نماز را در مسجد همراه‬
‫با جماعت بخواند‪ ،‬بیست و هفت برابر نماز فردی که در‬
‫یرسد‪ ،‬و دیگر انواع‬ ‫یخواند‪ ،‬ثواب و پاداش به او م ‌‬ ‫خانه م ‌‬
‫ترغیب و ترهیب از عذاب الهی را برایش بکار گیرد‪ ،‬شاید‬
‫خداوند او را هدایت کند‪ .‬و اگر نپذیرفت و همچنان به‬
‫﴿‪﴾139‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫تنکردن در نماز جماعت ادامه مسئولین امر را خبر‬
‫شرک ‌‬
‫کند و اینگونه مسئولیت او انجام گرفته است‪.‬‬

‫دعوتگر باید به راه خدا دعوت دهد گرچه مردم او‬


‫را مسخره کنند‬
‫یدهم‪ ،‬و آنها‬ ‫}‪ {57‬حکم افرادی که من آنها را دعوت م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬چیست؟‬ ‫مرا مسخره م ‌‬
‫و آیا جایز است که با آنها قطع رابطه کنم‪ ،‬چون آنها‬
‫یگویندکه‪ :‬دعوت تو باید فقط برای خویشاوندان باشد؟‬ ‫م ‌‬
‫* بر دعوتگر لزم است که دعوت بدهد‪ ،‬گرچه مپپردم او‬
‫را مسخره کنند‪ ،‬اولین پیامبر نوح ‪ ‬قومش او را مسخره‬
‫یگفپپپپت‪ ﴿ :‬‬ ‫یکردنپپپپد‪ ،‬امپپپپا او م ‌‬‫م ‌‬
‫‪] ﴾   ‬هپپود‪:‬‬
‫یکنیپپد‪ ،‬مپپا هپپم‬
‫‪ .[38‬یعنپپی‪» :‬اگپپر شپپما مپپا را مسپپخره م ‌‬
‫یکنیم«‪.‬‬
‫همانگونه شما را مسخره م ‌‬
‫و همة این فرمودة الهی را شنیده اند که فرموده است‪:‬‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿‪   ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬مطففیپپپن‪ .[35 -29 :‬یعنپپپی‪:‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یخندیدنپپد‪ ،‬و ایشپپان را‬ ‫»گناهکاران پیوسپپته بپپه مؤمنپپان م ‌‬
‫یکردند‪ ،‬و هنگپپامی کپپه مؤمنپپان از کنپپار ایشپپان‬ ‫ریشخند م ‌‬
‫یگذشتند با اشارات سر و دست و چشپپم آنپپان را مپپورد‬ ‫م ‌‬
‫یدادند‪ ،‬و هنگپپامی گناهکپپاران‬ ‫بجویی قرار م ‌‬ ‫تمسخر و عی ‌‬
‫یگشپپتند‪ ،‬شپپادمانه بپپاز‬ ‫ههپپای خپپود برم ‌‬ ‫بپپه میپپان خانواد ‌‬
‫یگفتنپپد‪:‬‬ ‫یدیدنپپد‪ ،‬م ‌‬
‫یگشتند‪ ،‬و هنگامی کپپه مؤمنپپان را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هکپپاران‬‫اینها قطعا ً گمراه و سرگشته اند‪ ،‬و حال این کپپه بز ‌‬
‫برای نگهبانی مؤمنان و پاییدن کردارشان فرسپپتاده نشپپده‬
‫یخندنپپپد‪ ،‬و‬ ‫بودنپپپد‪ ،‬لپپپذا امپپپروز مؤمنپپپان بپپپه کپپپافران م ‌‬
‫یزننپپد و‬‫تهپپای مجلپپل تکیپپه م ‌‬ ‫یکنند بپپر تخ ‌‬‫ریشخندشان م ‌‬
‫ینگرند«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾140‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پس بپپر تپپو‬
‫لزم است که آنها را دعپپوت بپپدهی‪ ،‬گرچپپه تپپو را مسپپخره‬
‫کنند‪ ،‬اما به نظر من اگر شما چنین افرادی را یکی یکپپی و‬
‫جدا جپدا دعپوت بپدهی‪ ،‬بهپپتر اسپت یعنپپی یکپپی از آنهپا را‬
‫گرفته و به تنهایی به راه خدا دعوت بده‪ ،‬تا بتوانی اینگپپونه‬
‫جمع آنها را از هم بپاشی‪ ،‬و شاید این نپپوعی از حکمپپت در‬
‫دعوت باشد‪.‬‬

‫آنچه در حق مردان ثابت است در حق زنان نیز‬


‫ثابت است‬
‫}‪ {58‬آیا دعوت بر زنان واجب است‪ ،‬و زن در چه‬
‫های دعوت دهد؟‬ ‫زمین ‌‬
‫* باید این قاعده را بدانیم که هرچه در حق مردان ثابت‬
‫است‪ ،‬در حق زنان نیز ثابت است‪ ،‬و هرچه در حق زنان‬
‫ثابت است در حق مردان نیز ثابت است‪ ،‬مگر این که‬
‫دلیلی باشد که به خلف آن دللت کند‪.‬‬
‫های از آنچه ویژة مردان است‪ ،‬برایتان بیان‬ ‫اکنون نمون ‌‬
‫یکنیم‪ .‬عایشه ل فرمود‪ :‬ای پیامبر خدا! آیا بر زنان جهاد‬ ‫م ‌‬
‫واجب است؟ فرمود‪ :‬بر زنان جهادی واجب است که در‬
‫آن جنگ نیست‪ ،‬یعنی حج و عمره)‪.(1‬‬
‫یکند که جهاد و جنگ با دشمنان بر‬ ‫این حدیث دللت م ‌‬
‫مردان واجب است‪ ،‬و بر زنان واجب نیست‪ ،‬و همچنین‬
‫پیامبر ‪ ‬فرموده است‪ :‬بهترین صف مردان در نماز‬
‫فهای اول است‪ ،‬و بدترین صف مردان آخرین است‪ ،‬و‬ ‫ص ‌‬
‫بهترین صف زنان در نماز آخرین صف است‪ ،‬و بدترین‬
‫فهای اول است)‪.(2‬‬ ‫صف آنها ص ‌‬
‫لبودن طل و‬ ‫و مثال حکمی که ویژة زنان است‪ ،‬حل ‌‬
‫یباشد که این دو چیز ویژة‬ ‫پوشیدن ابریشم برای زنان م ‌‬
‫زنان است‪.‬‬
‫اصل این است که امر و نهی که در حپپق مپپردان واجپپب‬
‫است‪ ،‬در حق زنان نیز ثابت است‪ ،‬امر و نهپپی ثبپپت شپپده‬
‫در مورد زنپپان در حپپق مپپردان نیپپز ثپپابت اسپپت‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫هرکسی مپپردی را تهمپپت بزنپپد‪ ،‬لزم اسپپت هشپپتاد ضپپربه‬
‫شلق زده شود‪ ،‬با وجود این که آیه در مورد کسانی آمپپده‬
‫یزنند‪  ﴿ :‬‬ ‫یخبر را تهمت م ‌‬ ‫که زنان پاکدامن و ب ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری بپپا عبپپارت دیگپپر ایپپن حپپدیث را روایپپت کپپرده اسپپت )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (287502876‬الفتح )‪ (89 / 6‬کتاب الجهاد و السیر باب )‪.(62‬‬


‫)(‪ -‬مسپپلم بپپه روایپپت ابپپوهریره‪ ،‬شپپماره )‪ (440 – 132‬کتپپاب‬ ‫‪2‬‬

‫الصلوة باب )‪.(28‬‬


‫﴿‪﴾141‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬نپپور‪ .[4 :‬یعنپپی‪» :‬کسپپانی کپپه بپپه زنپپان‬
‫یآورنپپد‬‫یدهند‪ ،‬سپپپس چهپپار گپپواه نم ‌‬ ‫پاکدامن نسبت زنا م ‌‬
‫بدیشان هشتاد تازیانه بزنید«‪.‬‬
‫تدادن به راه خپپدا بنگریپپم کپپه آیپپا ویپپژة مپپردان‬‫به دعو ‌‬
‫اسپپت یپپا میپپان زنپپان و مپپردان مشپپترک و همپپه را فپپرا‬
‫یگیرد؟ آنچه از کتپپاب خپپدا و سپپنت پیپپامبر ‪ ‬برم ‌‬
‫یآیپپد‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫این است که دعوت مشترک است‪ ،‬و زن و مرد را شپپامل‬
‫یشود‪ ،‬اما حریپپم دعپپوت زن غیپپر از حریپپم دعپپوت مپپرد‬ ‫م ‌‬
‫یدهد کپه دعپپوت برایپپش‬ ‫است‪ ،‬زن در جمع زنانه دعوت م ‌‬
‫ممکن است‪ ،‬و محل دعوت زن جمپع زنپپانه اسپپت‪ ،‬چپپه در‬
‫مدارس باشد یا در مساجد‪.‬‬

‫تو باید مصلحت را در نظر بگیری‬


‫یدهد‪ ،‬تا درسم را تکمیل‬ ‫}‪ {59‬شوهرم مرا دستور م ‌‬
‫یخواهم به‬ ‫کنم‪ ،‬تا دعوتگری میان زنان باشم‪ ،‬اما من م ‌‬
‫خانه و فرزندانم رسیدگی کنم و ترک تحصیل کنم‪ ،‬آیا از‬
‫شوهرم اطاعت کنم یا درسم را ترک نمایم؟‬
‫* به نظر من شما باید به مصلحت بنگری که آیا خانه‬
‫ههای‬ ‫بوجود تو نیازمند است؟ مثل این که در خانه بچ ‌‬
‫کوچک زیادی هستند که نیاز به توجه و مراقبت مادر دارند‪،‬‬
‫هات از رفتن به‬ ‫یماندن تو در خان ‌‬
‫در این صورت باق ‌‬
‫مدرسه بهتر است‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬فرموده است‪ِ» :‬ابدء‬
‫بنفسك ثم بمن حولك«)‪ (1‬یعنی‪ :‬در ابتدا به اصلح امور‬
‫خویش و انفاق به خود بپرداز‪ ،‬سپس به اصلح اطرافیان و‬
‫انفاق بر آنها مشغول باش‪.‬‬
‫پس تو به نگهداری و مراقبت فرزندان و اصلح خانه‬
‫تدادن‬ ‫مؤظف هستی‪ ،‬و این یک کار واجب است‪ ،‬و دعو ‌‬
‫به راه خدا فرض کفایه است که ممکن است افرادی از‬
‫زنان این کار را انجام دهند‪ ،‬و اگر بتوانی میان هردو کار‬
‫جمع کنی بهتر است‪ ،‬یعنی در غیر از مدرسه بتوانی‬
‫هداری و تربیت‬ ‫دعوتگر باشی‪ ،‬این طور بهتر است هم خان ‌‬

‫)(‪ -‬سیوطی در )الدرر المنتثره( به عبپپارت »ابدء بنفسسسك ثسسم‬ ‫‪1‬‬

‫بمن يليك« روایت نموده‪ ،‬و در مسلم به روایت جابر به شماره‬


‫)‪ (997‬به عبارت »ابدأ بنفسك فتصدق عليهسسا فسسإن فضسسل‬
‫شيء فلهلك«‪.‬‬
‫﴿‪﴾142‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫فرزندان و‬
‫هم دعوتگری به راه خدا‪ ،‬و به این مناسبت دوست دارم‬
‫تهای بد و‬ ‫برادرانم را از استخدام خدمتگذاران و کلف ‌‬
‫فاسد چه مسلمان و چه غیر مسلمان بپرهیزند‪ ،‬زیرا به‬
‫کارگرفتن خدمتگذارهای بد و فاسد باعث مفاسد زیادی‬
‫یشود که عبارتند از‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫یآیند‪ ،‬و سفر‬ ‫بسیاری از این خدمتگذاران بدون محرم م ‌‬
‫زن بدون محرم جایز نیست‪ ،‬همانطور که در صحیحین‬
‫)بخاری و مسلم( آمده که ابن عمر ب از پیامبر ‪ ‬روایت‬
‫نموده که فرمود‪ :‬زن نباید بدون محرم به سفر برود)‪.(1‬‬
‫یشود‪ ،‬و‬ ‫این کلفت و خدمتگذار از اسرار خانه مطلع م ‌‬
‫یبرد و بسا ممکن است این زن مزدوری باشد‬ ‫به آن پی م ‌‬
‫که بیگانگان آن را برای اطلع از احوال مسلمین فرستاده‬
‫یشان آگاه شوند‪.‬‬ ‫اند تا به امور داخل ‌‬
‫استخدام کلفت و مستخدم باعث تنبلی و سستی زنان‬
‫یشود‪ ،‬و این چیزها برای زنان و حتی فکر زن مضر‬ ‫م ‌‬
‫است‪ ،‬زیرا وقتی زن در خانه نشسته باشد و کاری انجام‬
‫یگردد‪.‬‬
‫هاش ضعیف م ‌‬ ‫یشود و حافظ ‌‬ ‫ندهد‪ ،‬کودن م ‌‬
‫بعضی از این خدمتگزاران‪ ،‬جوان و زیبا هستند که باعث‬
‫دچارشدن مرد خانه یا فرزندانش اگر فرزند داشته باشد‬
‫یشوند‪ ،‬و این چیزی است که بسیاری از مردم‬ ‫به فتنه م ‌‬
‫ههایی رخ داده است‪.‬‬ ‫به اطلع ما رسانده اند که چنین فتن ‌‬
‫بسیاری از این خدمتگزاران به صورت نیمه عریان که‬
‫نهایشان نمایان و لخت است‪ ،‬پیش‬ ‫تها و پاها و را ‌‬
‫دس ‌‬
‫یشوند و این کارها ناجایز و حرام است‪.‬‬ ‫مردها حاضر م ‌‬
‫پس جا دارد که به شدت از به کارگرفتن مستخدم و‬
‫کلفت بپرهیزیم‪ ،‬و اگر لزم بود از استخدام استفاده کنیم‪،‬‬
‫باید شروط ذیل را مد نظر داشت‪:‬‬
‫‪ -1‬زن همراه با محرم خود باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬خطر وقوع فتنه نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬نیاز واقعی برای به کارگرفتن مستخدم وجود داشته‬
‫باشد‪.‬‬

‫دعوت زن به دختران همجنس خود برای تمسک‬


‫به دین‬
‫}‪ {60‬زن دختران همجنس خود را برای تمسک به دین‬
‫چگونه دعوت دهد؟‬
‫)(‪ -‬بخپپاری شپپماره حپپدیث )‪ (1862‬بپپاب حپپج النسپپاء و مسپپلم‬ ‫‪1‬‬

‫شماره )‪ (1341 – 424‬کتاب الحج باب )‪.(74‬‬


‫﴿‪﴾143‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫آیا بهتر‬
‫ههای یکدیگر جمع شوند‪ ،‬یا در مسجد جمع‬ ‫است که در خان ‌‬
‫شوند؟‬
‫یتوانند مثل مردان دعوت بدهند‪،‬‬ ‫* به نظر من زنان م ‌‬
‫یتواند از خانه بیرون‬ ‫اما از آن جایی که زن مانند مرد نم ‌‬
‫برود‪ .‬بنابراین‪ ،‬زن در دعوت از تمام وجوه با مرد یکسان‬
‫هها که جمع زیادی از زنان را‬ ‫نیست‪ ،‬اما مدارس و دانشکد ‌‬
‫های برای دعوت زنان‬ ‫یتواند زمین ‌‬‫در بر گرفته است‪ ،‬م ‌‬
‫های برای فراگیری علم و‬ ‫باشد‪ ،‬اما این که زنان در خان ‌‬
‫امور دعوت جمع شوند‪ ،‬حکم این کار نزد من محل توقف‬
‫است؛ زیرا وقتی میان مزایای مفید این کار و پیامدهای‬
‫یکنم به نظر من بهتر این است که زن‬ ‫مضر آن مقایسه م ‌‬
‫هاش باقی بماند و به اندازة مقدور علم بیاموزد‪ ،‬و‬ ‫در خان ‌‬
‫ههایشان‬ ‫بها را مطالعه کند‪ ،‬مگر این که این زنان خان ‌‬ ‫کتا ‌‬
‫در کنار یکدیگر قرار داشته باشد‪ ،‬و نزدیک به هم باشد‪ ،‬در‬
‫هها‬
‫یتوان برای علم و دعوت در یکی از خان ‌‬ ‫این صورت م ‌‬
‫جمع شد‪ ،‬اما این که زن سوار ماشین شود‪ ،‬و به جای‬
‫های برود‪،‬‬‫عشدن و گردهم آیی در خان ‌‬ ‫دوری برای جم ‌‬
‫یکنم‪ ،‬و در‬ ‫های است که من در مورد آن توقف م ‌‬ ‫مسئل ‌‬
‫تدانستن آن باید استخاره کرد‪.‬‬ ‫مورد درس ‌‬

‫اصول اهل سنت و جماعت در مسائل اختلفی‬


‫چیست‬
‫}‪ {61‬اصول اهل سنت و جماعت در مسائل اختلفی‬
‫چیست؟ و ضابطة این مسائل اختلفی چیست؟‬
‫* اصول اهل سنت در مورد مسائل اختلفی این است‬
‫که اگر اختلف ناشی از اجتهاد در اموری که گنجایش‬
‫اجتهاد در آن هست‪ ،‬باشد بعضی‪ ،‬بعضی دیگر را معذور‬
‫یدانند‪ ،‬و این اختلف را موجب تفرقه و دشمنی قرار‬ ‫م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬زیرا کسی که با من به اقتضای دلیل مخالفت‬ ‫نم ‌‬
‫یکند در حقیقت با من مخالفت نورزیده است‪ ،‬زیرا‬ ‫م ‌‬
‫روش یکی است چون من هم با او به اقتضای دلیل‬
‫هام‪ ،‬و او هم به اقتضای دلیل با من مخالفت‬ ‫مخالفت نمود ‌‬
‫ورزیده است‪ .‬بنابراین‪ ،‬ما با هم یکی و برابر هستیم‪ ،‬و‬
‫باید دانست که پیوسته اختلف از دوران پیامبر ‪ ‬تا به‬
‫امروز وجود داشته است‪ ،‬اما آنچه در آن گنجایش اختلف‬
‫نیست‪ ،‬اموری است که در آن با اصحاب و تابعین مخالفت‬
‫شود‪ ،‬مانند مسایل عقیدتی که بسیاری از مردم در آن‬
‫گمراه شدند‪ ،‬و اختلف فقط بعد از )القرون المفضله(‪،‬‬
‫﴿‪﴾144‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫عصر‬
‫هاش‬ ‫صحابه و تابعین و تابع تابعین بوجود آمد‪ ،‬و دایر ‌‬
‫فراوان گشت‪ ،‬اگرچه در عصر صحابه هم اختلف اندکی‬
‫در بعضی مسایل وجود داشته است‪ ،‬و باید دانست که باید‬
‫همة اصحاب در آن قرن فوت کرده باشند‪ ،‬و کسی بعد از‬
‫آنها در قرن بعدی زنده نباشد‪ ،‬بلکه وقتی بیشتر مردم یک‬
‫یآیند‪،‬‬‫قرن زنده باشند‪ ،‬آن قرن‪ ،‬قرن آن ملت به شمار م ‌‬
‫لها‬‫یدانید که خداوند طبق حکمت خویش‪ ،‬اج ‌‬ ‫زیرا شما م ‌‬
‫را یکی پس از دیگری قرار داده است‪ .‬پس به طور مثال‬
‫اگر ما بگوییم‪ :‬قرن صحابه تا زمانی که یکی از آنها زنده‬
‫بود منقرض نشده است‪ ،‬بسیاری از افرادی که در عصر‬
‫تابعین بوده اند‪ ،‬در شمار افرادی که در قرن اصحاب‬
‫زیسته اند قرار خواهند گرفت‪ ،‬و شیخ احمد عبدالحلیم‬
‫یگوید‪ :‬وقتی بیشتر تعداد افراد یک قرن از بین رفتند‪ ،‬به‬ ‫م ‌‬
‫یتوان حکم کرد‪ ،‬پس به طور مثال اگر‬ ‫انقراض آن قرن م ‌‬
‫بیشتر اصحاب از جهان رخت بربسته باشند و به جز تعداد‬
‫اندکی ده نفر یا صد نفر یا بیشتر زنده باشند‪ ،‬به معنی این‬
‫است که قرن اصحاب منقرض شده است‪ ،‬و همچنین‬
‫تابعین و تبع تابعین تا به امروز‪ ،‬وقتی بیشترین تعدادشان‬
‫وفات کرده باشند عصر آنها به پایان رسیده است‪.‬‬
‫نهایی که بر دیگر اعصار و قرون برتری داده‬ ‫پس قر ‌‬
‫شده اند‪ ،‬یعنی‪ :‬القرون المفضلة – اختلفی که بعدها در‬
‫مسائل عقیدتی به وجود آمد در دوران آنها وجود نداشت‪،‬‬
‫یورزند‪ ،‬در‬ ‫و افرادی که با ما در مسائل عقیدتی اختلف م ‌‬
‫یکنند و‬ ‫حقیقت با عقیدة اصحاب و تابعین مخالفت م ‌‬
‫یشود‪ ،‬و باید آنها را انکار‬ ‫اختلف این گروه پذیرفته نم ‌‬
‫کرد‪ ،‬اما مسائلی که در عهد اصحاب مورد اختلف بوده‬
‫است‪ ،‬و در آن گنجایش اجتهاد وجود داشته است‪ ،‬اختلف‬
‫در آن باقی خواهد بود‪ ،‬و پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرگاه‬
‫حاکم و قاضی اجتهاد کرده و حکم نمود‪ ،‬اگر حکم او‬
‫یرسد و اگر اجتهاد به خطا‬ ‫درست باشد به او دو پاداش م ‌‬
‫یرسد«)‪.(1‬‬ ‫رود به او یک پاداش م ‌‬
‫این است ضابطه و قاعده در اختلف اگر کسی بپرسد‬
‫که آیا در مورد صفات خدا گنجایش اختلف هست؟ در‬
‫یگوییم‪ :‬خیر‪ ،‬چون که این اختلف از روش‬ ‫جواب م ‌‬
‫اصحاب بیرون است‪ ،‬زیرا از اصحاب حتی دو نفر در‬
‫)(‪ -‬بخاری به روایت عمرو بن عاص ‪ ‬شپپماره )‪ (7352‬الفتپپح )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ ،(230 / 13‬کتاب العتصام باب )‪ (21‬و مسلم شپپماره )‪– 15‬‬


‫‪ (1716‬کتاب القضیة‪ ،‬باب )‪.(6‬‬
‫﴿‪﴾145‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫صفات‬
‫الهی اختلف نظر نداشته اند و همه اقرار نموده اند که‬
‫صفات الهی حق است‪ ،‬و بدون تمثیل‪ ،‬بر حقیقت معنای‬
‫یشوند‪ ،‬و دلیل این که آنها در این مورد‬ ‫خود حمل م ‌‬
‫اختلفی از آنها وارد نشده است‪ ،‬پس وقتی از آنها‬
‫هها و احادیث صفات وارد نشده‬ ‫اختلفی در مورد تفسیر آی ‌‬
‫به معنی این است که آنها به صفات الهی قایل هستند‪،‬‬
‫چون قرآن و سنت به زبان عربی هستند و آنها زبان عربی‬
‫یدانستند‪ ،‬و وقتی که از آنها چیزی ثابت نشده که با‬ ‫را م ‌‬
‫ظاهر آیه و حدیث معتقد اند‪ .‬بنابراین‪ ،‬ما با کسانی که با‬
‫مذهب سلف در زمینة صفات الهی مخالف اند مخالف‬
‫یکنیم و یا بهتر بگویم در باب‬‫هستیم‪ ،‬و نظر آنها را انکار م ‌‬
‫ایمان به طور کامل ایمان به خدا‪ ،‬ایمان به فرشتگان خدا‪،‬‬
‫بهایش و پیامبرانش و روز قیامت و قدر‪ ،‬خیر و شر‬ ‫و کتا ‌‬
‫در همة این شش امور کسانی که با مذهب اصحاب‬
‫یپذیریم و آنها را قبول نکرده و بر‬ ‫مخالف باشند‪ ،‬ما نم ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬‫آنها انکار م ‌‬

‫حتی اگر مسایل اختلفی مورد تحقیق قرار‬


‫گیرند‪ ،‬بازهم در رأی‪ ،‬اختلف وجود خواهد داشت‬
‫یگیرد‪،‬‬
‫}‪ {62‬چرا مسایل اختلفی مورد تحقیق قرار نم ‌‬
‫تا برای دعوتگر راه درست در آن مشخص شود‪ ،‬و امت به‬
‫وحدت و یکپارچگی دست پیدا کند؟‬
‫های جمع کنیم‪ ،‬و مسایل‬ ‫* اگر ما علماء را در منطق ‌‬
‫اختلفی را تحقیق نماییم‪ ،‬بازهم اختلف نظر وجود خواهد‬
‫داشت‪ ،‬اما باید مردم به اندازة توان خود خداترسی داشته‬
‫باشند‪ ،‬و نباید پیروی از یک عالم فقط به خاطر هوای‬
‫نفس باشد‪ ،‬بلکه انگیزة پیروی از نظر یک عالم قصد‬
‫هدایت باشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬انسان باید در صورت اختلف علماء‬
‫از رأی کسی پیروی کند که به نظر او به حق نزدیکتر‬
‫تداریش‪ ،‬اما این که‬
‫است‪ ،‬به خاطر علم و دیانت و امان ‌‬
‫ً‬
‫ما همة مردم را بر یک نظر جمع کنیم‪ ،‬ظاهرا این امری‬
‫مشکل و غیر ممکن است‪.‬‬

‫فقیه به خاطر سه علت در برابر فتوای مشخصی‬


‫ینماید‬‫توقف م ‌‬
‫های از مسایل‪ ،‬توقف‬
‫}‪ {63‬معنی این که فقیه در مسئل ‌‬
‫یدهد چیست؟ یعنی‬ ‫نموده و فتوای مشخصی را ارائه نم ‌‬
‫منشأ توقف چیست؟‬
‫﴿‪﴾146‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫* این‬
‫توقف گاهی به خاطر تعارض ادله پیش مفتی خواهد بود‪،‬‬
‫یکند‪ ،‬و‬‫مثل این که بعضی از دلیل اقتضای وجوب م ‌‬
‫یمرساند و بعضی مسئله را حلل و‬ ‫بعضی حرمت را م ‌‬
‫ینماید‪ ،‬در این صورت مفتی از ارائه فتوا توقف و‬ ‫مباح م ‌‬
‫ینماید‪.‬‬‫خودداری م ‌‬
‫علت دیگر‪ :‬یا این که توقف در فتوادادن به خاطر تشابه‬
‫دلیل نیست‪ ،‬بلکه به خاطر تطبیق دلیل به حالت موجود‬
‫یتوان دلیل را بر حالت پیش آمده تطبیق‬ ‫یباشد که آیا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫قدادن دلیل به طور مطلق‬ ‫داد‪ ،‬و حکمی نمود‪ ،‬یا تطبی ‌‬
‫یتوان دلیل‬ ‫نپذیر نیست‪ ،‬یا این که در بعضی اوقات م ‌‬ ‫امکا ‌‬
‫یتوان‪.‬‬ ‫را تطبیق نمود و در بعضی دیگر نم ‌‬
‫علت سوم‪ :‬یا این که فقیه بداند که آیه و حدیث دللت‬
‫یتوان آن را‬ ‫بر وجوب دارد‪ ،‬و بر حالت موجود هم م ‌‬
‫یداند‪.‬‬‫تطبیق داد‪ ،‬اما ارائه چنین فتوایی را مصلحت نم ‌‬
‫های که بر اثر آن فتوا به وجود‬ ‫بنابراین‪ ،‬از بیم مفسد ‌‬
‫ینماید‪ ،‬و چنین موارد‬ ‫خواهد آمد از ارائه فتوا خودداری م ‌‬
‫یشود‪ ،‬و‬ ‫زیادی در کلم سلف )رحمهم الله( یافته م ‌‬
‫امیرالمؤمنین عمر بن خطاب ‪ ‬در این مورد مهارت‬
‫خاصی داشتند‪ ،‬زیرا دوران خلفت او طولنی بود‪ ،‬و او ‪‬‬
‫با حکمت و به راه درست و صحیح همواره دست پیدا‬
‫نمود‪ .‬و یکی از این موارد این بود که امیرالمؤمنین عمر‬
‫‪ ‬فردی را که زنش را سه طلق داده از رجوع به زنش‬
‫یداد‪ ،‬با وجود‬‫منع نموده و زنش را برای او حرام قرار م ‌‬
‫این که در عهد پیامبر ‪ ‬و ابوبکر و تا دو سال از دوران‬
‫قدادن در یک وقت یک‬ ‫خلفت عمر اینطور بود که سه طل ‌‬
‫یآمد‪ ،‬اما عمر طبق مصلحتی که او در‬ ‫طلق به شمار م ‌‬
‫یرسید که مردم از‬ ‫یدید به این نتیجه م ‌‬ ‫زمان خودش م ‌‬
‫رجوع بازداشته شوند‪ ،‬پس سه سبب‪ ،‬باعث توقف مفتی‬
‫یگردد‪:‬‬ ‫در فتوای مشخصی م ‌‬
‫* تعارض دلیل‬
‫لبودن انطباق دلیل بر حالت مشخص‬ ‫* و یا مشک ‌‬
‫تها‬ ‫* یا تعارض مصلح ‌‬

‫ما باید برای تثبیت و تحکیم این بیداری اسلمی‬


‫شهای خود را متمرکز کنیم‬ ‫تل ‌‬
‫یبینیم‪،‬‬
‫}‪ {64‬آیا این بیداری اسلمی که ما امروزه م ‌‬
‫یکنند واکنش و عکس العملی در‬ ‫آنگونه که بعضی فکر م ‌‬
‫برابر فساد و دوری از روش الهی است‪ ،‬یا این که خود‬
‫﴿‪﴾147‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫هدار و‬
‫رشی ‌‬
‫وجودش بر پایة خویش استوار است‪ ،‬و در صورت دوم به‬
‫خواست خداوند نتیجه بخش خواهد بود ان شاء الله؟‬
‫* به نظر من این بیداری اسلمی به دو سبب‬
‫یگردد‪:‬‬ ‫برم ‌‬
‫سبب اول‪ :‬که اغلب از متفکپپران و روشپپنفکران اسپپت‪،‬‬
‫یبنپپدوباری و هپپرج و‬‫زیرا انسان عاقل اگر به ولنگپپاری و ب ‌‬
‫جهای روانی که بیشتر مردم نپپه تنهپپا‬ ‫مرج و اضطراب و رن ‌‬
‫تهپپا دچپپار آن هسپپتند‬
‫در کشورهای عربپپی‪ ،‬بلکپپه تمپپام مل ‌‬
‫یرسپپد کپپه راه حلپپی بپپرای ایپپن‬‫بنگپپرد‪ ،‬بپپه ایپپن نپپتیجه م ‌‬
‫مشکلت جز تمسپپک بپپه شپپریعت الهپپی کپپه خداونپپد آن را‬
‫نوری برای مردم قرار داده که در زنپپدگی علمپپی و عملپپی‬
‫خود در پرتو آن هدایت خواهند شد وجود نپپدارد‪ ،‬همپپانطور‬
‫کپپه خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪‬‬‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾  ‬نساء‪ .[174 :‬یعنپپی‪» :‬ای‬
‫مردم از سوی پروردگارتان حجتی به نزدتپپان آمپپده اسپپت‪،‬‬
‫به سویتان نور آشکاری فرستاده ایم«‪.‬‬
‫هاش بپپا خداونپپد تعپپالی محکپپم باشپپد‪،‬‬
‫و انسانی که رابط ‌‬
‫چنان احساس آرامش و شرح صدر خواهد نمود که افرادی‬
‫یگردان هسپپتند‪ ،‬چنیپپن احسپپاس نخواهنپپد‬ ‫که از خداوند رو ‌‬
‫کرد‪ ،‬همانطور که خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬نحل‪ .[97 :‬یعنی‪» :‬هرکس چه زن چه‬
‫مرد کار شایسپته انجپام دهپد‪ ،‬و مپؤمن باشپد بپدو زنپدگی‬
‫یبخشیم«‪.‬‬‫شآیندی م ‌‬‫پاکیزه و خو ‌‬
‫یبندوباری‬ ‫بنابراین‪ ،‬عقل و افراد فهمیده دانسته اند که ب ‌‬
‫اخلقی و فساد عقیدتی و انحراف فکری که بیشتر مردم‬
‫گرفتار آن هستند‪ ،‬باید راهی را برای رهایی انسان از آن‬
‫معضلت جستجو کرد که مرجع و راهنمایی برای هدایت‬
‫انسان باشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬فرد متفکر و عاقل به اسلم‬
‫یتوان امید بست‪ ،‬زیرا او با‬ ‫یگردد و به چنین فردی م ‌‬‫بازم ‌‬
‫ههای اسلمی راه‬ ‫عشدن به آموز ‌‬‫بررسی و بینش و قان ‌‬
‫اسلم را انتخاب نموده است‪.‬‬
‫سبب دوم تقلید است‪ :‬زیرا مردم از یکدیگر تقلید‬
‫یکنند‪ ،‬پس جوان وقتی برادر و یا پسر عمویش یا‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾148‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫هاش یا دوستش را ببیند که مسیر و سمت درستی‬ ‫همسای ‌‬
‫را در پیش گرفته است‪ ،‬او نیز مانند همان کار را انجام‬
‫یدواند‪ ،‬و به او‬ ‫یدهد و این تقلید در قلبش ریشه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند و از حرکت در مسیر بیداری اسلمی‬ ‫اطمینان پیدا م ‌‬
‫تقدم‬ ‫یشود‪ .‬بنابراین‪ ،‬در همین راه باقی و ثاب ‌‬ ‫قانع م ‌‬
‫یکند و او این‬ ‫خواهد ماند‪ ،‬و گاهی شیطان او را گمراه م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫تهای دیگر منحرف م ‌‬ ‫مسیر را رها کرده و به جه ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬به نظر من این دو مورد سبب این بیداری‬
‫شهای خود را‬ ‫اسلمی هستند‪ ،‬اما با وجود این ما باید تل ‌‬
‫بر تثبیت بیداری اسلمی متمرکز کنیم و برای راهنمایی و‬
‫پیشبرد فکری و عملی آن تلش کنیم‪ ،‬زیرا بسیاری مردم‬
‫از این بیداری اسلمی‪ ،‬به علم و اندیشة چشمگیری دست‬
‫یافته اند‪ ،‬اما از ناحیة شیوة دعوتی و تربیتی و عملی‬
‫یهای فراوانی هستند‪ ،‬زیرا بعضی وقتها‬ ‫دارای کوتاه ‌‬
‫انگیزه شدیدی در قلب خود برای پایبندی مردم به دین‬
‫یکند‪ ،‬اما اوضاع مردم را‬ ‫الهی و محبت خیر‪ ،‬احساس م ‌‬
‫یسنجد که چگونه بیماری آنها را‬ ‫یگیرد و نم ‌‬‫در نظر نم ‌‬
‫مورد معالجه قرار دهد‪ ،‬با وجود این که راه درست و‬
‫باحکمت آن است که شریعت آورده است‪ .‬پس وقتی ما‬
‫یبینیم که خداوند متعال محمد ‪ ‬را برای مردم مبعوث‬ ‫م ‌‬
‫کرد‪ ،‬پیامبر ‪ ‬مجموعة یک شریعت و آیین کاملی در‬
‫طول یک هفته یا یک ماه یا یک سال به مردم ارائه نداد‪،‬‬
‫بلکه پیامبر ‪ ‬سیزده سال در مکه باقی ماند و از ارکان‬
‫اسلمی جز کلمة شهادت و نماز چیزی دیگر فرض نبود‪ ،‬و‬
‫ضبودن زکات در آن وقت در بین علماء اختلف‬ ‫در فر ‌‬
‫هست‪ .‬سپس وقتی روزه فرض شد به صورت اختیاری‬
‫فرض بود که مردم مختار بودند که یا روزه بگیرند و یا در‬
‫هگرفتن تعیین‬ ‫عوض آن به فقرا غذا بدهند‪ ،‬پس از آن روز ‌‬
‫شد و فرضیت حج تا فتح مکه به تاخیر افتاد‪ ،‬زیرا اگر قبل‬
‫یبود‪ ،‬مردم برای رفتن به مکه‬ ‫از فتح مکه حج فرض م ‌‬
‫یشدند‪ ،‬به هرحال هرکسی حکمت الهی را‬ ‫دچار مشکل م ‌‬
‫یداند‬ ‫در نزول تدریجی احکام و شریعت در نظر بگیرد‪ ،‬م ‌‬
‫که مکن نیست مردم را در یک صبح و شام از مخالفت به‬
‫موافق تبدیل نمود‪ ،‬و وقتی انسان این مطلب را درک کند‪،‬‬
‫یتواند مردم را با‬ ‫طبق علمی که خداوند به او داده م ‌‬
‫حکمت و موعظه نیکو و با صبر و تأنی به راه خیر‬
‫راهنمایی کند و اگر کسی از مردم بخواهد که در یک روز‬
‫اصلح شوند‪ ،‬همانا چنین فردی به حکمت الهی طعنه زده‬
‫﴿‪﴾149‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و با آیین و‬
‫قانون خداوندی مخالفت ورزیده است‪ ،‬پس لزم است‬
‫هگیری نماید‪ ،‬و مردم را به خودش‬‫انسان امور را انداز ‌‬
‫قیاس نکند تا بتواند بندگان فاسد خداوند را اصلح کند‪.‬‬

‫هها‬‫در قرآن و سنت دلیلی که تعدد احزاب و گرو ‌‬


‫را جایز بداند وجود ندارد‬
‫}‪ {65‬آیا در نصوص کتاب خداوند و سنت پیامبرش‬
‫ههای اسلمی را مباح‬ ‫یشود که تعدد گرو ‌‬‫دلیلی یافت م ‌‬
‫قرار دهد؟‬
‫ههپپا را‬
‫* در قرآن و سنت چیزی که تعپپدد احپپزاب و گرو ‌‬
‫مباح بداند وجود ندارد‪ ،‬بلکه قرآن و سنت تعپپدد احپپزاب را‬
‫مپپذمت کپپرده اسپپت‪ ،‬و خداونپپد متعپپال فرمپپوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪                      ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪] ﴾‬انعپپپپپپپام‪ .[159 :‬یعنپپپپپپپی‪:‬‬ ‫‪ ‬‬
‫یدارند و دسته‬ ‫یگمان کسانی که آیین خود را پراکنده م ‌‬ ‫»ب ‌‬
‫یشپپوند تپپو بپپه هیپپچ وجپپه از آنپپان‬
‫دسپپته و گپپروه گپپروه م ‌‬
‫نیستی‪ ،‬سروکارشان با خدا است‪ ،‬و خدا ایشان را از آنچه‬
‫یسازد«‪ ،‬و خداوند تعالی فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬ ‫یکنند باخبر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪        ‬‬
‫‪] ﴾‬روم‪ .[32 :‬یعنی‪» :‬هپپر گروهپپی از‬
‫‪  ‬‬
‫روش و آیینی که دارد خرسند و خوشحال است«‪.‬‬
‫شکی نیست که ایپپن احپپزاب بپپا دسپپتور الهپپی مخپپالفت‬
‫ورزیده‪ ،‬بلکه بپپا امپپری مخپپالفت کپپرده کپپه خداونپپد بپپه آن‬
‫تشپپپپویق نمپپپپوده اسپپپپت‪ ،‬و فرمپپپپوده‪+ :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾  ‬مؤمنپپون‪ .[92 :‬یعنپپی‪:‬‬
‫های بوده و من پروردگار همة شپپما هسپپتم‪،‬‬ ‫»این ملت یگان ‌‬
‫ینگریم‬ ‫بهراسید«‪.‬‬
‫پیامدهای این تفرقه و تحزب م ‌‬ ‫بویژهاز من‬
‫وقتی به‬ ‫پس تنها‬
‫و‬
‫که هر حزب و گروهی دیگری را متهم بپپه فسپپق نمپپوده‪ ،‬و‬
‫یگوید‪ ،‬و بسا اوقات فراتر از این هپپم کلمپپاتی بپپه‬ ‫ناسزا م ‌‬
‫یگوینپپد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬مپپن معتقپپدم ایپپن تحپپزب و‬‫یکپپدیگر م ‌‬
‫یگوینپپد‪ :‬ممکپپن نیسپپت‬ ‫بگرایی اشتباه است‪ ،‬بعضی م ‌‬ ‫حز ‌‬
‫دعوت بدون این کپپه در قپپالب و چهپپار چپپوب حزبپپی قپپرار‬
‫گیرد‪ ،‬قدرت بگیرد و منتشر شود؟!!‬
‫﴿‪﴾150‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مپپپپپپپپپپپپپا‬
‫یگوییم‪ :‬چنین سخنی درست نیست‪ ،‬بلکه زمانی دعپپوت‬ ‫م ‌‬
‫یشود که انسان بیشتر به‬ ‫یگیرد و در هرجا پخش م ‌‬‫نیرو م ‌‬
‫کتاب خدا و سنت پیامبرش ‪ ‬چنگ زده باشد‪ ،‬و بیشپپتر از‬
‫احادیث پیامبر و عملکرد خلفای راشدین پیروی کند‪.‬‬

‫های بیمار است‬ ‫ههای اسلمی پدید ‌‬ ‫تعدد گرو ‌‬


‫ههای اسلمی در میدان دعوت آثار‬ ‫}‪ {66‬آیا تعدد گرو ‌‬
‫های سالم و‬ ‫منفی به دنبال خواهد داشت‪ ،‬یا این که پدید ‌‬
‫مفید است؟‬
‫های‬ ‫های بیمار است‪ ،‬و پدید ‌‬ ‫هها و احزاب پدید ‌‬ ‫* تعدد گرو ‌‬
‫سالم نیست‪ ،‬و به نظر من امت اسلمی همه یک حزب که‬
‫منسوب به قرآن و سنت است باشد‪ .‬منظور این نیست‬
‫که همه را مجبور کنم که دارای یک نظر باشند‪ ،‬زیرا چنین‬
‫چیزی ممکن نیست و اختلف نظر در عهد اصحاب و حتی‬
‫در زمان پیامبر ‪ ‬وجود داشته است‪ ،‬کسانی که پیامبر ‪‬‬
‫به آنها گفت‪» :‬هیچیک از شما نماز عصر را بجز در محل‬
‫بنی قریظه نخواند«)‪ (1‬و آنها از مدینه به سوی محل بنی‬
‫قریظه حرکت کردند و در مسیر راه وقت نماز عصر فرا‬
‫رسید و آنها در فهمیدن مطلب این نص دو گروه شدند‪،‬‬
‫بعضی نظرشان این بود که نماز باید تاخیر داده شود تا به‬
‫محل بنی قریظه برسیم‪ ،‬حتی اگر وقت نماز تمام شود‪ ،‬و‬
‫بعضی نظرشان این بود که نماز سر وقت خوانده شود‪،‬‬
‫گرچه آنها هنوز به محل بنی قریظه نرسیده اند‪ ،‬و این‬
‫واقعه به اطلع پیامبر ‪ ‬رسید و او هیچیک از آنها را‬
‫سرزنش نکرد‪ ،‬مهم این است که اختلف نظر وجود دارد‪،‬‬
‫اما اختلف در اتجاه امر خطرناک و ترسناکی است‪ ،‬به‬
‫این معنی که هریک از ما معتقد باشد که روش او با روش‬
‫یکند و حرف زشت و ناسزا به برادرش‬ ‫برادرش فرق م ‌‬
‫یداند؛ چون بر‬ ‫بگوید و بسا اوقات او را مسلمان هم نم ‌‬
‫روش دیگری قرار دارد‪ .‬و این خطری است که از وقوع‬
‫یرود‪ ،‬همانطور که وضعیت بعضی مردم اینگونه‬ ‫آن بیم م ‌‬
‫هست که اگر کسی با نظرش مخالف باشد و بسا ممکن‬
‫است که فرد مخالف نظرش درست و صحیح باشد‪ ،‬اما‬
‫یشود و از هر فرصتی استفاده‬ ‫هور م ‌‬‫این فرد به او حمل ‌‬
‫هور شود‪ ،‬و‬ ‫یکند که بتواند او را ناسزا بگوید و به او حمل ‌‬ ‫م ‌‬
‫این کار بدون تردید برخلف روش و راه مؤمنان است‪،‬‬
‫زیرا مؤمنین برادر و متحد اند‪ ،‬گرچه با هم اختلف نظر‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (112‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾151‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫داشته‬
‫یگویم‪ :‬اگر اختلف رأی بر مبنای دلیل‬‫باشند‪ ،‬بلکه من م ‌‬
‫باشد‪ ،‬در حقیقت اختلف نیست‪ ،‬زیرا هریک از دو نفر که‬
‫با یکدیگر اختلف نظر دارند‪ ،‬و اختلف در فهم امری است‬
‫نها وجود دارد و در صورت حسن نیت‬ ‫که میان انسا ‌‬
‫ضرری نخواهد داشت‪ ،‬و به اختلف دلها منجر نخواهند‬
‫شد‪.‬‬

‫هها و‬ ‫موضع مسلمانان در قبال تعدد گرو ‌‬


‫فشان چیست‬ ‫اختل ‌‬
‫ههای اسلمی که به راه خدا‬ ‫}‪ {67‬در این زمان از گرو ‌‬
‫یشود‪ ،‬مانند‪ :‬جماعت‬ ‫یدهند‪ ،‬زیاد صحبت م ‌‬ ‫دعوت م ‌‬
‫)تبلیغ( حزب )اخوان المسلمین( و )سلفیت( ما از کدامیک‬
‫هها پیروی کنیم؟ و موضع مسلمان در برابر‬ ‫از این گرو ‌‬
‫هها چیست؟‬ ‫اختلف این گرو ‌‬
‫فبار است‪ ،‬و بیم آن‬‫* چنین چیزی بسیار دردناک و تاس ‌‬
‫یرود که بیداری اسلمی و این نهضت از بین برود و‬ ‫م ‌‬
‫نابود شود‪ ،‬زیرا هر وقت مردم دچار تفرقه شوند‪ ،‬به‬
‫سرنوشتی دچار خواهند شد که خدا گفته است‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾ ‬انفال‪ .[46 :‬یعنی‪:‬‬
‫یشوید‪ ،‬و شکوه و‬ ‫»کشمکش مکنید‪ ،‬درمانده و ناتوان م ‌‬
‫یرود«‪.‬‬ ‫هیبت شما از میان م ‌‬
‫پس هرگاه مردم دچار تفرقه شدند و با یکدیگر اختلف‬
‫ورزیدند سست خواهند شد و زیان خواهند کرد‪ ،‬و قدرت‬
‫یرود و وزنی نخواهند داشت‪.‬‬ ‫آنها از بین م ‌‬
‫یبرند و‬‫و دشمنانی که به ظاهر خود را به اسلم نام م ‌‬
‫یا کسانی که در ظاهر و باطن با اسلم دشمن هستند از‬
‫یشوند‪ ،‬و آنها آتش اختلف میان‬ ‫این تفرقه خوشحال م ‌‬
‫یآیند و‬
‫ینمایند‪ ،‬و پیش این گروه م ‌‬ ‫هور م ‌‬‫مسلمین را شعل ‌‬
‫یکنند‪ ،‬و پیش این یکی‬ ‫فهای گروه دیگر را بیان م ‌‬ ‫ضع ‌‬
‫یگویند‪ :‬این گروه چنین و چنان است‪ ،‬و‬ ‫یروند و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اینگونه میان برادران دعوتگر به راه خدا دشمنی ایجاد‬
‫یکنند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫پس بر ما است که در برابر دسیسة دشمنان خدا و‬
‫پیامبر و دینش بایستیم‪ ،‬و امتی واحد باشیم و با یکدیگر‬
‫جمع شویم و از یکدیگر استفاده کنیم و همه خود را چون‬
‫یک نفر دعوتگر قرار بدهیم‪.‬‬
‫﴿‪﴾152‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و راه‬
‫وحدت این است که همة رهبران در هر شهری جمع شوند‬
‫و با بررسی اوضاع همه به یک برنامه اتفاق کنند که همه‬
‫تدادن به راه‬ ‫را دربر گیرد‪ ،‬حتی اگر شیوه هریک در دعو ‌‬
‫خدا با دیگری فرق کند‪ ،‬مهم نیست و ایرادی ندارد‪ ،‬بلکه‬
‫مهم این است که ما همه دوست و برادر و برحق یکدیگر‬
‫را به آغوش بگیریم‪.‬‬
‫هها بهتر است؟ اگر من‬ ‫اما این که کدامیک از این گرو ‌‬
‫بگویم‪ :‬فلن گروه‪ ،‬بهتر است این گفته من اقرار به این‬
‫یپسندم‬ ‫یباشد‪ ،‬و در صورتی که من تفرقه را نم ‌‬ ‫تفرقه م ‌‬
‫و به نظر من باید ما صادقانه و مخلصانه به کار خود‬
‫بنگریم و دیدگاهی صادقانه نسبت به کتاب خدا و سنت‬
‫پیامبرش و حکام مسلمین و تودة ملت مسلمان داشته‬
‫باشیم‪ ،‬و باید دست به دست یکدیگر دهیم‪ ،‬و امت واحدی‬
‫باشیم و حق و حقیقت‪ ،‬به سپساس خداوند روشن و‬
‫واضح است‪.‬‬
‫یگردان است یا تکبر‬ ‫و حق بجر بر فردی که رو ‌‬
‫یباشد‪ ،‬اما کسی که با باور و یقین و‬ ‫یورزد پوشیده نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یآورد‪ ،‬بدون تردید‬ ‫مشدن در برابر حق به حق روی م ‌‬ ‫تسلی ‌‬
‫او برای دست پیداکردن به حق به زودی موفق خواهد شد‪.‬‬

‫امت نباید دچار تفرقه شود‪ ،‬یکی اخوانی و یکی‬


‫تبلیغی و یکی سلفی باشد‬
‫ببودن به حزب اخوان‬ ‫}‪ {68‬آیا وابستگی و منسو ‌‬
‫المسلمین یا جماعت تبلیغ در کشور ما‪ ،‬درست است یا‬
‫اشتباه است؟‬
‫* به نظر مپن چنیپن کپاری اشپتباه اسپت‪ ،‬و نبایپد امپت‬
‫اسلمی متفرق شپود یکپی اخپپوانی و یکپپی تبلیغپپی و یکپپی‬
‫یخواهیم زیر یک پرچم و تحپپت یپپک‬ ‫سلفی باشد‪ ،‬همه ما م ‌‬
‫شعار و آن اسلمی است که پیامبر ‪ ‬آورده‪ ،‬گردهم آمده‬
‫و امتی واحد باشیم و انسان باید به اندازة توان بپپر حسپب‬
‫دستور و سنت پیامبر ‪ ‬برای کسپپی کپپه هپپدایت را طلپپب‬
‫ینماید‪ ،‬معلوم است‪ ،‬خداوند متعال فرموده است‪﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾  ‬قمر‪ .[17 :‬یعنی‪» :‬ما قرآن را آسان ساخته ایم‪ ،‬آیپپا‬
‫های هست؟«‬
‫تگیرند ‌‬
‫پند پذیرنده و عبر ‌‬
‫﴿‪﴾153‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫همه احزاب باید یک حزب باشند‪ ،‬و امت نباید به‬
‫احزاب مختلفی تقسیم شود‬
‫یدهند‬‫}‪ {69‬موضع ما در برابر افرادی که دعوت م ‌‬
‫برای پیوستن به حزب اخوان المسلمین و یا جماعت تبلیغ‪،‬‬
‫مبرادری و محبت برای خدا باید چگونه باشد؟‬ ‫با منطق و نا ‌‬
‫* اگر کسی بنابر محبت و برادری در راه خدا به پیوستن‬
‫یگمان که چنین نیتی‪،‬‬‫یدهد‪ ،‬ب ‌‬
‫به این دو حزب دعوت م ‌‬
‫نیتی سالم و درست است‪ ،‬یعنی او دوست دارد که‬
‫مسلمانان با یکدیگر برای خدا محبت بورزند‪ ،‬اما این که به‬
‫یدهد و خودش را به یک‬ ‫پیوستن به یک حزب دعوت م ‌‬
‫یکند درست نیست‪ ،‬به نظر من این دو‬ ‫حزب منسوب م ‌‬
‫حزب باید یکی باشند تا مسلمین دچار تفرقه نشوند‪.‬‬

‫نباید دو بیعت در گردن یکی باشد‬


‫}‪ {70‬آیا جایز است که در گردن فرد دو بیعت باشد‪،‬‬
‫یکی بیعت ولی امر و یکی بیعت رهبر حزب؟‬
‫نباید در گردن شخص دو بیعت باشد‪ ،‬یکی بیعت حاکم‬
‫کشور و یکی بیعت رهبر حزبی که به آن منسوب است‪ ،‬و‬
‫اما گفته پیامبر ‪ ‬که فرموده است‪» :‬هرگاه سه نفر به‬
‫سفری رفتند‪ ،‬باید از میان خود یکی را امیر خود قرار‬
‫دهند«)‪ (1‬به معنی این نیست که آنها با او بیعت کنند‪ ،‬بلکه‬
‫به این معنی است که باید در میان گروه فردی باشد که‬
‫همه سخن او را بپذیرند‪ ،‬تا دچار اختلف نشوند‪ ،‬و این‬
‫حدیث دللت دارد که ما باید از هر طریق دروازة اختلف‬
‫را ببندیم‪.‬‬

‫هر حرکت اسلمی دشمنانی دارد که بر ضد آن‬


‫یخیزند‬‫بپا م ‌‬
‫ههای اسلمی خارج از کشور ما در برابر‬ ‫}‪ {71‬گرو ‌‬
‫یورش سرسخت و وحشیانه بعضی از نویسندگان و‬
‫هنگاران قرار دارند‪ ،‬نظر شما در مورد کسی که به‬ ‫روزنام ‌‬
‫یگوید‪،‬‬‫تهای اسلمی سخن م ‌‬ ‫قصد توهین در مورد حرک ‌‬
‫چیست؟‬
‫نپپپذیر نیسپپت‪،‬‬
‫یگویم که بستن دهان مردم امکا ‌‬ ‫* من م ‌‬
‫یخواهند بر ضد هپپر‬ ‫و باید دانست که افرادی که حق را نم ‌‬
‫)(‪ -‬ابوداود به روایت ابپپوهریره )‪ (2609 – 2608‬کتپپاب الجهپپاد‬ ‫‪1‬‬

‫باب )‪ .(88‬ارناؤوط سند این حدیث را حسن دانسته است‪ .‬نگپپاه‬


‫کنید به شرح السنة )‪.(7 / 11‬‬
‫﴿‪﴾154‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫حرکپپپپت و‬
‫یکنند‪ ،‬چون خداوند متعال فرمپپوده‬
‫بیداری اسلمی قیام م ‌‬
‫اسپپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬فرقان‪ .[31 :‬یعنی‪» :‬اینگپپونه‬
‫هکپپاران را دشپپمن سپپاخته‬ ‫برای هر پیغمبری گروهپپی از بز ‌‬
‫ایم«‪.‬‬
‫مثالی دیگر بگویم‪ :‬پیامبر ‪ ‬قبل از این که وحپپی بپپر او‬
‫نازل شود‪ ،‬و به پیپامبری برگزیپده شپود از دیپدگاه قریپش‬
‫نماد امانتداری و صداقت بپپود‪ ،‬امپپا وقپپتی خداونپپد او را بپپه‬
‫پیپپامبری برگزیپپد‪ ،‬قریپپش او را کپپذاب‪ ،‬سپپاحر‪ ،‬مجنپپون و‬
‫یکردند‪.‬‬ ‫شاعر و متصف به هر عیبی م ‌‬
‫ً‬
‫بنابراین‪ ،‬هر حرکپپت و بیپپداری اسپپلمی حتمپا دشپپمنانی‬
‫یکننپپد‪ .‬بنپپابراین‪،‬‬
‫خواهپپد داشپپت کپپه بپپر ضپپد آن قیپپام م ‌‬
‫نبردن ایپپن پدیپپده ممکپپن اسپپت‪ ،‬امپپا‬ ‫یتوان گفت‪ :‬از بی ‌‬
‫نم ‌‬
‫یگویم که اهل خیر باید بردبار باشند‪ ،‬چشمداشت پاداش‬ ‫م ‌‬
‫الهی را داشته باشند‪ ،‬و به اندازة توان خویش از خود دفاع‬
‫کننپپپد‪ ،‬بلکپپپه دوسپپپت دارم کپپپه موضپپپع آنهپپپا در برابپپپر‬
‫نشان موضعی قوی و نیرمند باشد‪.‬‬ ‫دشمنا ‌‬

‫یدهند و ظاهر آنها‬ ‫افرادی به راه خدا دعوت م ‌‬


‫ینماید‪ ،‬اما‬‫حکایت از اصلح و هدایت م ‌‬
‫شهایی دارند که با روش پیامبر ‪ ‬مخالف‬ ‫رو ‌‬
‫است‬
‫یشود که کار‬ ‫ههایی یافته م ‌‬
‫}‪ {72‬در جهان اسلم گرو ‌‬
‫یدهند‪ ،‬و پیروان خود را‬ ‫تدادن به راه خدا را انجام م ‌‬
‫دعو ‌‬
‫به تصوف و بیعت با امیر گروه و فراگرفتن انکاری بدعتی‬
‫یخوانند‪ ،‬یک طلبه‬ ‫یشود‪ ،‬فرا م ‌‬ ‫که در سنت پیامبر دیده نم ‌‬
‫در برابر چنین گروهی باید چگونه موضعی اتخاذ کند؟‬
‫* موضع طلبه باید در برابر این دعوت که ظاهرش‬
‫صلح و اصلح است‪ ،‬اینطور باشد که این دعوت را تا‬
‫زمانی که ظاهرش خیر و خوبی هست استقبال نماید‪ ،‬امر‬
‫بر او لزم است که اشتباهات آنها را تصحیح کند و‬
‫گمراهی و انحراف آنها را بیان دارد که یکی از آن‬
‫انحرافات این است که به شخصی از آنان بیعت داده‬
‫شود‪ ،‬به خاطر این که امیر آنان شود به جز حاکم عام‪ ،‬اما‬
‫این که وقتی به سفری بروند‪ ،‬و یکی را به عنوان امیر‬
‫تعیین کنند‪ ،‬این کار شرعی است‪ ،‬زیرا پیامبر ‪ ‬به هر‬
‫یرفت دستور داده است که یکی را‬ ‫گروهی که به سفر م ‌‬
‫﴿‪﴾155‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫به عنوان‬
‫امیر تعیین کند‪ ،‬زیرا گروه بدون این که کسی را داشته‬
‫یشود‪،‬‬ ‫باشد که آن را راهنمایی کند‪ ،‬دچار هرج و مرج م ‌‬
‫همانطور شاعر گفته است‪:‬‬
‫»ل يصلح الناس فوضي ل سراة لهم«‬
‫حالت مردم در وضعیت هرج و مرج که رئیسی ندارند‪،‬‬
‫خوب نخواهد شد‪ ،‬اما اگر فردی را به عنوان امیر انتخاب‬
‫نمایند و با او بیعت کنند که حاکم و ولی امر آنها است‪ ،‬و‬
‫حاکمی که خداوند پیروی او را بر ما لزم ذکر کرده و‬
‫کمک و یاری او را به حق بر ما لزم قرار داده حاکم خود‬
‫ندانند‪ ،‬چنین چیزی جایز نیست‪.‬‬
‫یشوند که به راه خدا‬ ‫و بدون تردید افرادی یافت م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬و ظاهر آنها صلح و درستکاری است‪ ،‬اما‬ ‫دعوت م ‌‬
‫شهایی هستند که با آنچه پیامبر ‪ ‬آورده فرق‬ ‫دارای رو ‌‬
‫یکند‪ ،‬بر ما لزم است فرصتی بیابیم که از چنین افرادی‬ ‫م ‌‬
‫استفاده کنیم‪ ،‬به طوری که با آنها بیرون برویم و یا همراه‬
‫یکنند؟ و هرگاه دیدیم که‬ ‫آنها شویم و نگاه کنیم‪ ،‬چه کار م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬برایشان بیان کنیم که این کار‬ ‫کار باطلی انجام م ‌‬
‫باطل است‪ ،‬اگر آنها به حق هدایت شده و به آن باز‬
‫یخواهیم‪ ،‬و اگر آنها‬‫گشتند‪ ،‬پس این چیزی است که ما م ‌‬
‫شهای باطل خود اصرار ورزیدند‪ ،‬واجب است از‬ ‫بر رو ‌‬
‫یشان برای مردم بیان‬ ‫آنها دوری جوییم و نیز باید گمراه ‌‬
‫شود‪ ،‬تا مردم فریب آنها را نخورند‪.‬‬

‫انسان نباید در دین خداوند بدون علم سخن بگوید‬


‫}‪ {73‬در مورد افرادی که مردم را به راه خدا دعوت‬
‫یروند‪ ،‬مردم را به مساجد فرا‬ ‫یدهند‪ ،‬و به دیدار م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخوانند‪ ،‬و بعضی از آن افراد از علم و دانش چیزی سر‬ ‫م ‌‬
‫های ارائه‬‫یآورند‪ ،‬در این مورد چه نصیحت و توصی ‌‬ ‫درنم ‌‬
‫یدهید؟‬ ‫م ‌‬
‫هها و وسایل‬ ‫* در روش اصلح مردم به نظر من باید را ‌‬
‫مناسب را جستجو کرد‪ ،‬به شرطی که آن وسیله حرام و‬
‫ممنوع نباشد؛ زیرا وسایل در حد خود حکمی ندارند‪ ،‬بلکه‬
‫وسایل حکم اهداف و مقاصد را دارند‪ ،‬اما وسایلی که از‬
‫آنها نهی شده‪ ،‬نباید در دعوت بکار گرفته شوند‪ ،‬مانند این‬
‫های برای جلب مردم قرار دهد تا‬ ‫که رقص و ساز را وسیل ‌‬
‫مردم را اینگونه به راه خدا دعوت بدهد‪ ،‬اما چنین کاری‬
‫های نخواهد داشت‪ ،‬زیرا خداوند شفا و‬ ‫حرام است‪ ،‬و فاید ‌‬
‫﴿‪﴾156‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫بهبود امت‬
‫خود را در آنچه بر امت حرام کرده قرار نداده است‪.‬‬
‫تدادن به راه خدا جایز‬ ‫پس استفاده از وسایل در دعو ‌‬
‫است‪ ،‬به شرطی که وسایل ممنوع نباشند‪ ،‬زیرا وسیله به‬
‫اعتبار ذات خود عبادت نیست‪ ،‬اما راهی به سوی هدف و‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫مقصد م ‌‬
‫یرونپد‪ ،‬و برایشپان قپرآن‬ ‫و این که آنها به دیدار مردم م ‌‬
‫یکنند و به اندازة مقدور احادیث پیامبر ‪ ‬را بیان‬ ‫تلوت م ‌‬
‫یشوند تا آنهپپا را یپپاد بدهنپپد‪ ،‬و‬‫یدارند و با آنها همسفر م ‌‬‫م ‌‬
‫راهنمایی کنند‪ ،‬بدون تردید چنین کاری خوب اسپپت‪ ،‬امپپا از‬
‫یگوینپپد‪ ،‬جپپایز نیسپپت‪.‬‬ ‫این نظر که آنها بدون علم سخن م ‌‬
‫زیپرا نبایپد انسپان در دیپپن خپپدا بپپدون علپم سپپخن بگویپپد‪،‬‬
‫خداونپپپپد متعپپپپال فرمپپپپوده اسپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬اعراف‪ .[33 :‬یعنی‪» :‬بگو خداوند حرام کرده اسپپت‬
‫کارهای نابهنجار را خواه آن چیزی که آشکارا انجام پپپذیرد‪،‬‬
‫و ظاهر گردد و خواه آن چیزی کپپه پوشپپیده انجپپام گیپپرد و‬
‫پنهان ماند و بزهکاری را و سپپتمگری را کپپه بپپه هیپپچ وجپپه‬
‫درست نیست‪ ،‬و این که چیزی را شریک خپپدا کنیپپد‪ ،‬بپپدون‬
‫دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنپپی بپپر حقپپانیت خپپبر در‬
‫دست باشد‪ ،‬و این که به دروغ از قول خپپدا چیپپزی را بیپپان‬
‫یدانید«‪.‬‬
‫دارید که نم ‌‬
‫و نیز فرموده است‪   ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬اسراء‪ .[36 :‬یعنی‪» :‬از چیزی دنبال ‌‬
‫هروی نکن کپپه از‬
‫یگمان چشم و گوش و دل همه مورد پپپرس‬ ‫آن ناآگاهی‪ ،‬ب ‌‬
‫یگیرد«‪.‬‬
‫و جوی از آن قرار م ‌‬
‫و به این مناسبت دوست دارم بسپپیاری از سپپخنرانان را‬
‫یهای خود احادیث لجام گسیخته و نادرسپپت‬ ‫که در سخنران ‌‬
‫یکنند تذکر دهم‪.‬‬ ‫را ذکر م ‌‬
‫و ایپپن احپپادیث یپپا ضپپعیف انپپد و یپپا موضپپوع هسپپتند‪ ،‬و‬
‫یگوینپپد‪ :‬مپپا مپپردم را فقپپط توسپپط چنیپپن‬ ‫سپپخنرانان م ‌‬
‫﴿‪﴾157‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫احپپپپپادیثی‬
‫یکنیم‪ ،‬و این اشتباه بزرگی اسپپت‪ ،‬زیپپرا‬ ‫هست که جذب م ‌‬
‫احادیث صپحیح و قپرآن خپدا مپا را از اسپپتفاده از احپپادیث‬
‫یکند‪.‬‬‫ینیاز م ‌‬
‫ضعیف و موضوع ب ‌‬

‫یکنند‬ ‫من با افرادی که از این جماعت نقد م ‌‬


‫مخالف هستم‬
‫}‪ {74‬به کثرت از جماعت دعوت و تبلیغ انتقاد‬
‫های در‬ ‫یشود‪ ،‬با وجود این که این جماعت نقش برجست ‌‬ ‫م ‌‬
‫دعوت دارد‪ ،‬امید است به جای برحذرداشتن از این‬
‫جماعت‪ ،‬این جماعت را در دعوت سلیم نصیحت کنی؟‬
‫یشود که‬ ‫تها گفته م ‌‬ ‫نهای زیادی در مورد جماع ‌‬ ‫* سخ ‌‬
‫نهایی از این‬ ‫تها بهتر است و سخ ‌‬ ‫کدامیک از این جماع ‌‬
‫نهای زیادی‬ ‫قبیل‪ ،‬در مورد جماعت دعوت و تبلیغ سخ ‌‬
‫یشود‪ ،‬به نظر من در این جماعت خیر بزرگی‬ ‫گفته م ‌‬
‫تهای دیگر که‬ ‫است‪ ،‬و تاثیر به سزایی دارد که در جماع ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫بیشتر تاثیرگذار هستند‪ ،‬چنین تأثیری مشاهده نم ‌‬
‫و چه بسا کافرانی بوده اند که به دعوت این جماعت‪،‬‬
‫مسلمان شده اند و چقدر گناهکارانی بوده اند که با دعوت‬
‫اینها راه طاعت را در پیش گرفته اند‪ ،‬و این چیزی است‬
‫ثابت و مشهود که قابل انکار نیست‪ ،‬اما به نظر من این‬
‫جماعت احتیاج به علم دارد‪ ،‬و در مورد بعضی افراد این‬
‫جماعت به من اطلع رسیده است که به علم و تعمق در‬
‫یگویند‪ :‬تعمق در علم ویژة علماء‬ ‫آن علقه ندارند‪ ،‬و م ‌‬
‫یگویند‪ ،‬این‬ ‫فهایی در مورد علم م ‌‬ ‫است و دیگر چنین حر ‌‬
‫اشتباه است و انتقاد من از جماعت تبلیغ در همین مورد‬
‫است‪.‬‬
‫همچنین به من رسیده که رهبران این جماعت خارج از‬
‫کشور ما‪ ،‬در دیگر کشورهای اسلمی دارای انحراف‬
‫عقیدتی هستند‪ ،‬اگر درست باشد و دارای انحراف عقیدتی‬
‫باشند‪ ،‬باید از آنها پرهیز کرد و فقط به دعوت در داخل‬
‫کشور ما به صورت صحیح و درست بسنده نمود‪.‬‬
‫یبینیم‪ ،‬ولی‬ ‫به هرحال‪ ،‬در جماعت تبلیغ خیر بزرگی م ‌‬
‫صهایی هم دارند‪ ،‬و همچنین مردم را از رهبران این‬ ‫نق ‌‬
‫ً‬
‫جماعت در خارج از کشور ما اگر واقعا انحراف عقیدتی‬
‫یدارم‪ ،‬اما سرزمین ما به سپاس خداوند‬ ‫دارند‪ ،‬برحذر م ‌‬
‫یباشد و نیاز نیست که ما به‬ ‫دارای علماء و نیکوکاران م ‌‬
‫خارج از کشور سفر کنیم‪ ،‬مگر اسلم از کجا برخاسته‬
‫است؟‬
‫﴿‪﴾158‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫آیا از این‬
‫سرزمین برنخاسته است؟ و ایمان در نهایت به اینجا یعنی‬
‫یگردد‪ ،‬پس این سرزمین اولین محل طلوع‬ ‫به مدینه برم ‌‬
‫اسلم بوده و در آخر هم بازهم اسلم به اینجا برخواهد‬
‫گشت‪ ،‬و اینجا است که پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬یهود و‬
‫نصارا را از جزیرة عربی بیرون کنید«)‪.(1‬‬
‫و در مریضی فوتش فرموده است‪» :‬مشرکین را از‬
‫جزیره العرب بیرون کنید«)‪.(2‬‬
‫و در روایت مسلم فرموده است‪» :‬یهود و نصارا را از‬
‫جزیرة عربی حتما ً بیرون خواهم کرد‪ ،‬تا این که جز‬
‫مسمان کسی در آن باقی نماند«)‪.(3‬‬

‫شش صفتی که جماعت تبلیغ به آن دعوت‬


‫صهای بزرگی دارند‬ ‫یدهد‪ ،‬نق ‌‬ ‫م ‌‬
‫}‪ {75‬دعوت جماعت تبلیغ بر محور شش صفت دور‬
‫یزند‪ ،‬و این صفات‪ ،‬صفات اصحاب است‪ ،‬آیا این‬ ‫م ‌‬
‫تهای ششگانه اصلی در قرآن و سنت دارند؟‬ ‫صف ‌‬
‫و نظر شما در مورد این صفات چیست؟‬
‫* صفات ششگانه که برادران جماعت تبلیغی به آن‬
‫تهای خوب و نیکویی‬ ‫یدهند‪ ،‬بدون تردید صف ‌‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یها و صفاتی نیستند که صفات‬ ‫هستند‪ ،‬اما تنها ویژگ ‌‬
‫هشدگان به راه خدا در آن منحصر‬ ‫تداد ‌‬‫دعوتگران و دعو ‌‬
‫تهای بزرگی که بزرگتر‬ ‫باشد‪ ،‬بلکه برادران تبلیغی صف ‌‬
‫یدهند‪ ،‬یا از بعضی از‬‫است‪ ،‬از آنچه که آنها به آن دعوت م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬بزرگتر است‪ ،‬ترک کرده اند‪ ،‬اما‬ ‫آنچه آنها دعوت م ‌‬
‫این اجتهاد آنهاست‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬ما به بعضی از مردم نوشته ایم که این دعوت‬
‫یهایی دارد‪ ،‬و باید آنها دعوت خود را بر آنچه پیامبر‬ ‫کوتاه ‌‬
‫دین خویش قرار داده‪ ،‬متمرکز کنند و آن مطالبی است که‬
‫حدیث عمر بن خطاب ‪ ‬به آن دللت دارد که فرمود‪ :‬در‬
‫حالی که ما با پیامبر ‪ ‬نشسته بودیم‪ ،‬ناگهان مردی وارد‬
‫)(‪ -‬حافظ ابن حجر در التلخیص الحبیر )‪ (139 / 4‬و گفته است‬ ‫‪1‬‬

‫ب« متفپپق‬ ‫ة ال ْ َ‬
‫عسَر ِ‬ ‫زيسَر ِ‬
‫ج ِ‬
‫ن َ‬
‫مس ْ‬
‫ن ِ‬
‫كي َ‬
‫ر ِ‬
‫ش ِ‬ ‫جوا ال ْ ُ‬
‫م ْ‬ ‫ر ُ‬ ‫با عبارت »أ َ ْ‬
‫خ ِ‬
‫علیه است‪.‬‬
‫)(‪ -‬قسپپمتی از حپپدیث بخپپاری بپپه روایپپت عبپپدالله بپپن عبپاس ب‬ ‫‪2‬‬

‫شماره حدیث )‪ (3168‬الفتح )‪ (312 / 6‬کتاب الجزیة والموادعة‪،‬‬


‫باب )‪ (6‬و مسلم به شماره )‪ (1637 – 20‬کتاب الوصية‪ ،‬باب )‬
‫‪.(5‬‬
‫)(‪ -‬مسلم روایت کرده اسپپت از حپپدیث عمپپر بپپن خطپپاب ‪ ‬بپپه‬ ‫‪3‬‬

‫شماره )‪ (1767 / 63‬کتاب الجهاد و السیر‪ ،‬باب )‪.(21‬‬


‫﴿‪﴾159‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫شد که‬
‫سهایش به شدت سفید بود‪ ،‬و موهایش به شدت سیاه‬ ‫لبا ‌‬
‫یشد‪ ،‬و هیچیک از ما او را‬ ‫بود‪ ،‬نشانة سفر بر او دیده نم ‌‬
‫یشناخت‪ ،‬او وارد شد و نشست و زانوهایش را به‬ ‫نم ‌‬
‫نهایش‬ ‫تهایش را بر را ‌‬ ‫زانوهای پیامبر ‪ ‬تکیه زد‪ ،‬و دس ‌‬
‫گذاشت‪ ،‬و گفت‪ :‬ای محمد مرا از اسلم خبر ده که‬
‫چیست؟ پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬اسلم یعنی این گواهی بدهی‬
‫که هیچ معبود به حقی جز الله نیست‪ ،‬و این که محمد )‬
‫‪ (‬پیامبر خدا است‪ ،‬و نماز را برپا داری‪ ،‬و زکات مالت‬
‫را بدهی‪ ،‬و رمضان را روزه بگیری‪ ،‬و به حج خانة خدا‬
‫بروی‪ ،‬گفت‪ :‬راست گفتی‪ ،‬سپس گفت‪ :‬مرا از ایمان‬
‫باخبر کن‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬ایمان یعنی به خدا و‬
‫بهایش و پیامبرانش و روز قیامت و‬ ‫فرشتگانش و کتا ‌‬
‫تقدیر خیر و شر خدا باور و ایمان داشته باشی‪ ،‬گفت‪:‬‬
‫راست گفتی‪ ،‬سپس گفت‪ :‬مرا از احسان خبر ده‪ ،‬پیامبر‬
‫فرمود‪ :‬احسان یعنی این که خدا را طوری عبادت کنی که‬
‫یبیند و در‬ ‫یبینی او ترا م ‌‬
‫یبینی‪ ،‬و اگر او را نم ‌‬ ‫گویا او را م ‌‬
‫آخر حدیث پیامبر ‪ ‬فرمود‪ :‬این جبرئیل بود‪ ،‬پیش شما‬
‫آمد تا دینتان را به شما بیاموزد«)‪.(1‬‬
‫پس اگر برادران جماعت تبلیغی‪ ،‬دعوت خود را بر این‬
‫یکردند‪،‬‬ ‫اصول که پیامبر ‪ ‬آن را دین نامید‪ ،‬متمرکز م ‌‬
‫حتر بود‪.‬‬‫برایشان بهتر و صحی ‌‬
‫یدهند‪،‬‬‫و شش صفتی که جماعت تبلیغی به آن دعوت م ‌‬
‫صهای بزرگی اند که بر برادران‬ ‫بدون شک دارای نق ‌‬
‫تبلیغی لزم است که آن را با رهنمودهای شریعت تکمیل‬
‫نمایند‪.‬‬

‫باید به یک حزب وابسته باشد‬


‫تها به تکثر احزاب و چند حزبی‬ ‫}‪ {76‬بعضی از حکوم ‌‬
‫یدهند‪ ،‬در حالی که خود نظام حکومتی وابسته به‬ ‫دعوت م ‌‬
‫یبینیم که حزب وابسته به‬ ‫یکی از احزاب است‪ ،‬و ما م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و این‬
‫حکومت‪ ،‬جانانه از نظام حکومتی دفاع م ‌‬
‫ینماید‪ ،‬با وجود این که‬
‫نظام شریعت اسلمی را اجرا نم ‌‬
‫افراد مسلمان و غیر مسلمان در حزب وجود دارند‪.‬‬

‫)(‪ -‬بخاری روایت کرده است از حدیث ابوهریره ‪ ‬شماره )‪(50‬‬ ‫‪1‬‬

‫الفتپپح )‪ (140 / 2‬کتپپاب الیمپپان‪ ،‬بپپاب )‪ (37‬و همچنیپپن مسپپلم‬


‫روایت کرده است از حدیث عمر بن خطاب ‪ ‬بپپه شپپماره )‪– 1‬‬
‫‪ (8‬کتاب الیمان‪ ،‬باب )‪.(1‬‬
‫﴿‪﴾160‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫* دولپپپپپت‬
‫باید به یپپک حپپزب وابسپپته باشپپد‪ ،‬و آن حپپزب‪ ،‬حپپزب خپپدا‬
‫مگردانپپدن شپپریعت اسپلمی در همپپه‬ ‫است کپه ضپامن حک ‌‬
‫یباشپپد‪ ،‬و در‬ ‫امور در عبادات که رابطه انسان و خدایش م ‌‬
‫معاملت میان مردم چه در مسایل خانوادگی و یپپا جپپوانب‬
‫یباشد‪ ،‬ایپپن وظیفپپة هپپر‬ ‫دیگر اقتصادی و نظامی و غیره م ‌‬
‫یکنپپد‪،‬‬
‫حکومتی است که بر کشوری اسپپلمی حکمرانپپی م ‌‬
‫چون مسلمین زمام امر را به این حکپپومت داده انپپد‪ ،‬و بپپه‬
‫زبان قال یا به زبان حال بر این حکومت شپپرط کپپرده انپپد‬
‫کپپه شپپریعت الهپپی را اجپپرا کنپپد‪ ،‬زیپپرا ملپپت مسپپلمان‬
‫یخواهد که فقط اسلم تنهپپا مرجپپع قپپانون و حکپپومت و‬ ‫م ‌‬
‫زندگی باشد‪ ،‬نه چیزی دیگر‪ .‬در هر کشپپوری از کشپپورهای‬
‫اسلمی لزم است کپپه بپپه کتپپاب خپپدا و سپپنت پیپپامبر بپپاز‬
‫گپپردد‪ ،‬و همپپه احپپزاب سیاسپپی و غیپپر سیاسپپی را بپپه یپپک‬
‫حزب که همان حپپزب اللپپه اسپپت کپپه اجراکننپپده شپپریعت‬
‫الهی است‪ ،‬تبدیل نماید‪ ،‬و اگر حزب تنها حزب الله باشپپد‪،‬‬
‫مسلمین از ضرر چند حزبی و تکثر احزاب در امان خواهند‬
‫بپپود‪ ،‬و خداونپپد در قرآنکریپپم بپپه مضپپرات تعپپدد و اختلف‬
‫اشپپاره نمپپوده و فرمپپوده اسپپت کپپه تعپپدد و تنپپازع سپپبب‬
‫شکسپپپپت خواهپپپپد شپپپپد‪ ﴿ ،‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬انفال‪ .[46 :‬یعنپپی‪» :‬کشپپمکش مکنیپپد‪،‬‬
‫یشوید‪ ،‬و شکوه و هیبت شپپما از میپپان‬
‫درمانده و ناتوان م ‌‬
‫یرود«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫و خداونپپپپپپد متعپپپپپپال فرمپپپپپپوده اسپپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾    ‬آل عمران‪ .[105 :‬یعنی‪» :‬و ماننپپد‬
‫کسانی نشوید که پراکنده شدند و اختلف ورزیدند‪ ،‬پس از‬
‫ههای روشن به آنپان رسپید و ایشپان را عپذاب‬
‫آن که نشان ‌‬
‫بزرگی است«‪.‬‬

‫حکم اعتصاب از کار‬


‫}‪ {77‬حکم اعتصاب در کشورهای اسلمی برای‬
‫طگرداندن نظام لئیکی )علمانی( چیست‪ ،‬و جریان‬ ‫ساق ‌‬
‫هاش در اذیت بود و به پیامبر‬
‫مردی که از دست همسای ‌‬
‫شکایت برد‪ ،‬و سپس وسایل خانه را بیرون کرد‪ ،‬چیست؟‬
‫﴿‪﴾161‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫* این‬
‫یکردن جوانان مسلمان مهم است‪،‬‬ ‫سؤال برای راهنمای ‌‬
‫چون اعتصاب از کار‪ ،‬چه در مورد خاصی باشد یا در زمینة‬
‫حکومت باشد‪ ،‬اساسی در شریعت ندارد‪ ،‬و بدون تردید‬
‫نهای‬ ‫برحسب حجم فراگیری اعتصاب و نیاز آن‪ ،‬زیا ‌‬
‫بزرگی را در پی دارد‪ ،‬و نیز شکی نیست که اعتصاب از‬
‫تهاست و آنچه در سؤال‬ ‫شهای فشارآوردن بر حکوم ‌‬ ‫رو ‌‬
‫طکردن‬ ‫مطرح شد‪ ،‬این بود که هدف از اعتصاب ساق ‌‬
‫نظام لئیکی است‪.‬‬
‫قبل از هرچیز لزم است ثابت کنیم که این نظام لئیکی‬
‫است یا نه؟ پس اگر معلوم شد که نظام لئیکی است‪،‬‬
‫باید بدانیم که خروج و قیام علیه حکومت جایز نیست‪،‬‬
‫مگر با چند شرط که پیامبر ‪ ‬آن را بیان داشته است‪،‬‬
‫همچنان که در حدیث عباده بن صامت ‪ ‬آمده که گفت‪:‬‬
‫»ما با پیامبر ‪ ‬بیعت نمودیم که در تمام احوال از او‬
‫یمان و در سختی و‬ ‫اطاعت کنیم در خوشی و ناخوش ‌‬
‫یمان و در دادن آن حقی که برای همه است و به ما‬ ‫آسان ‌‬
‫یدهند‪ ،‬و همچنین‬ ‫یشود‪ ،‬و به دیگران آن را م ‌‬ ‫داده نم ‌‬
‫بیعت نمودیم که در حکم حاکمان دخالت نکنیم‪ ،‬مگر این‬
‫که از آنان کفری آشکار ببینیم که از طرف خدا دلیل بر‬
‫کفر آن داشته باشیم«)‪.(1‬‬
‫شرط اول این است که شما به یقین بدانید که حکومت‬
‫مرتکب کفر شده است‪.‬‬
‫شرط دوم‪ :‬باید آنچه که حکومت مرتکب شده کفر‬
‫باشد‪ ،‬اما اگر فسق باشد‪ ،‬هرچند بزرگ باشد‪ ،‬خروج علیه‬
‫حکومت درست نیست‪.‬‬
‫شرط سوم‪ :‬کفر آشکار و علنی باشد که احتمال تاویل‬
‫نداشته باشد‪.‬‬
‫شرط چهارم‪ :‬برهان و دلیل قاطعی از کتاب و سنت یا‬
‫اجماع امت برای آن کفر وجود داشته باشد‪ ،‬این چهار‬
‫یشود‪.‬‬ ‫شرط از حدیث اخذ م ‌‬
‫یآید‪،‬‬ ‫شرط پنجم که از اصول عمومی دین اسلمی برم ‌‬
‫این است که مخالفین توانایی شکست دستگاه حکومتی را‬
‫نداشته باشد‪ ،‬نتیجه به ضرر آنها خواهد بود‪ ،‬و خودشان از‬
‫بین خواهند رفت‪ .‬بنابراین‪ ،‬ضرر قیام به مراتب بیشتر از‬
‫مضرات سکوت در برابر حکومت خواهد بود‪ ،‬پس برای‬
‫طکردن نظام لییکی این پنج شرط را باید در نظر‬ ‫ساق ‌‬
‫)(‪ -‬بخاری )‪ (7056‬کتاب الفتن‪ ،‬باب )‪ (2‬مسلم‪(17090 – 42) ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫کتاب المارة‪ ،‬باب )‪.(8‬‬


‫﴿‪﴾162‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫داشت‪ ،‬اگر‬
‫بعد از وجود شرایط مذکور مشخص شد که اعتصاب راه‬
‫طکردن حکومت لییکی است‪ ،‬اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫ساق ‌‬
‫های که پیامبر ‪ ‬برای‬‫و اگر یکی از شرایط چهارگان ‌‬
‫قیام علیه حکومت بیان داشته است‪ ،‬یا شرط پنجم که‬
‫یکند‪ ،‬وجود‬‫ضوابط شریعت اسلمی آن را ایجاب م ‌‬
‫طگرداندن‬ ‫نداشته باشد اعتصاب و حرکت برای ساق ‌‬
‫حکومت لئیکی درست نیست‪.‬‬

‫آیا برخورد با نظام حکومتی درست است‬


‫ههای افرادی که اعتصاب‬ ‫}‪ {78‬بعد از اعتصاب خواست ‌‬
‫ههایشان پاسخ‬ ‫یشود و اگر به خواست ‌‬ ‫کرده اند‪ ،‬برآورده م ‌‬
‫داده نشود‪ ،‬آیا جایز است که با حکومت با انقلب ملی‬
‫مردم برخورد کرد؟‬
‫* به نظر من نباید انقلبی ملی به راه انداخت‪ ،‬چون در‬
‫این صورت نیروی مادی به دست حکومت است‪ ،‬مردم و‬
‫های جز کارد آشپرخانه و عصای چوپان در‬ ‫شورشیان اسلح ‌‬
‫یتوان در برابر تانک و‬ ‫دست ندارند‪ ،‬و با کارد و عصا نم ‌‬
‫اسلحه مقاومت کرد‪ ،‬اما اگر شرائط مذکور وجود داشتند‪،‬‬
‫یتوان از راهی دیگر به مبارزه با حکومت پرداخت و‬ ‫م ‌‬
‫لهای‬ ‫نباید ما شتابزده عمل کنیم‪ ،‬زیرا هر کشوری که سا ‌‬
‫یتوان در یک‬ ‫طولنی با استعمار زندگی به سر کرده‪ ،‬نم ‌‬
‫صبح و شام آن را به کشوری اسلمی متحول کرد‪ ،‬بلکه‬
‫باید برای رسیدن به هدف‪ ،‬از سیاست نفس طولنی و‬
‫یخواهد قصر‬ ‫بردباری استفاده کرد‪ ،‬و انسان وقتی م ‌‬
‫تکردن‬ ‫یکند‪ ،‬چه برای سکون ‌‬ ‫یریزی م ‌‬
‫بسازد‪ ،‬بنیاد آن را پ ‌‬
‫در آن زنده باشد‪ ،‬یا قبل از این که در آن سکونت اختیار‬
‫کند‪ ،‬از جهان چشم فرو بندد‪ ،‬پس مهم این است که دژ و‬
‫لها بعد محقق‬ ‫قلعة اسلمی بنا شود‪ ،‬گرچه هدف سا ‌‬
‫شود‪ ،‬پس به نظر ما نباید در چنین کارهایی شتابزده عمل‬
‫کنیم‪ ،‬و نباید شورش و انقلبی مردمی به راه بیاندازیم‪،‬‬
‫یدانید که بیشتر‬ ‫زیرا مسئله خطرناک است و شما م ‌‬
‫بهای مردمی به صورت هیاهو و غوغا است که بر‬ ‫انقل ‌‬
‫ههای‬ ‫چیزی استوار نیست‪ ،‬و اگر نیروها به یکی از محل ‌‬
‫انقلبیون بیایند و بعضی را از بین ببرند‪ ،‬دیگران همه از‬
‫یگردند‪.‬‬ ‫انقلب و اعتراض دست کشیده از فکر خود برم ‌‬
‫﴿‪﴾163‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫شهای فشار بر حکومت است‬ ‫تحصن از رو ‌‬
‫نها را‬
‫}‪{79‬اعتصاب و تجمعات‪ ،‬تحصن جوانان در میدا ‌‬
‫نهای حکومتی‬ ‫به دنبال دارد‪ ،‬مثل این که جوانان در میدا ‌‬
‫نها به سر‬‫بهایی را در آن میدا ‌‬‫یکنند و ش ‌‬
‫تحصن م ‌‬
‫یبرند‪ ،‬حکم تحصن چیست و آیا در شریعت دارد؟‬ ‫م ‌‬
‫شهای فشار بر حکومت است و‬ ‫یتردید تحصن از رو ‌‬ ‫*ب ‌‬
‫یدانم تحصن فرهنگی است که از طرف‬ ‫تا جایی که من م ‌‬
‫بیگانگان وارد سرزمین ما شده است‪ ،‬اما باید دانست که‬
‫وسایل بر حسب مقاصد خواهند بود‪ ،‬و اگر وسیله امر‬
‫ناجایز و ممنوعی نباشد‪ ،‬حکم هدف را دارد و تحصن مانند‬
‫اعتصاب است که ما قبل از این حکم آن را بیان داشتیم‪.‬‬

‫این جمله نیاز به توضیح دارد‬


‫یگوید‪ :‬در آنچه‬‫}‪ {80‬نظر شما در مورد کسی که م ‌‬
‫یکنیم و در آنچه باهم‬
‫باهم اتفاق نظر داریم‪ ،‬اتحاد م ‌‬
‫یدانیم‪ ،‬چیست؟‬ ‫اختلف داریم‪ ،‬یکدیگر را معذور م ‌‬
‫* به نظر ما این جمله مختصر است‪ ،‬و نیاز به توضیح‬
‫دارد‪ :‬اما این که ما در آنچه اتفاق نظر داریم‪ ،‬اتحاد کنیم‬
‫این حق است‪ ،‬و اما این که ما بعضی بعضی را در آنچه‬
‫اختلف داریم معذور بدانیم‪ ،‬نیاز به توضیح دارد‪ ،‬پس آنچه‬
‫یدانیم‬
‫در آن گنجایش اجتهاد است‪ ،‬ما یکدیگر را معذور م ‌‬
‫و نباید به خاطر اختلف اجتهادی دلها از یکدیگر دور و‬
‫متنفر شوند‪ ،‬اما اگر مسئله از مسایلی بود که در آن‬
‫گنجایش اجتهاد وجود ندارد‪ ،‬کسی که در آن اختلف کند‪،‬‬
‫یدانیم و باید او به حق برگردد‪ ،‬پس‬ ‫ما او را معذور نم ‌‬
‫قسمت اول جمله درست است و قسمت آخر آن نیاز به‬
‫تفصیل دارد‪.‬‬

‫یشود‬ ‫دعوت بدون علم هرگز درست نم ‌‬


‫یبینیم که به‬
‫}‪ {81‬بعضی از دعوتگران را م ‌‬
‫تدادن به راه خدا‪ ،‬و برادری برای خدا و محبت در‬ ‫دعو ‌‬
‫مآموختن و تفقه در‬ ‫یورزند‪ ،‬اما به عل ‌‬‫راه خدا اهتمام م ‌‬
‫امور دین و عقیده و حضور در مجالس علماء اهمیت‬
‫یدهند‪ ،‬نظر شما در این مورد چیست؟‬ ‫نم ‌‬
‫* به نظر من اولیپپن توشپپه راه دعپپوتگر‪ ،‬علپپم اسپپت‪ ،‬و‬
‫متوجهی به علم به معنی این است که مردم بر نپپادانی و‬ ‫ک ‌‬
‫هگپپم‬
‫جهالت بپاقی بماننپپد‪ ،‬و دعپپوت آنهپپا دعپپوتی کپپور و را ‌‬
‫یشود‪ ،‬و‬ ‫کرده باشد که راه درست در آن تشخیص داده نم ‌‬
‫﴿‪﴾164‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اگر دعپپوت‬
‫براساس جهل و نادانی قایم باشد‪ ،‬هر انسپپان طبپپق عقپپل‬
‫خودش حکم خواهد کرد‪ ،‬و ممکن اسپپت امپپوری را صپپحیح‬
‫گمان برد‪ ،‬در حالی که اشتباه باشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬به نظپپر مپپن‬
‫چنین دیدگاهی اشتباه اسپپت‪ ،‬و بایپپد از آن دسپپت کشپپید و‬
‫یداند به دیگر چیزی دعوت‬ ‫انسان به غیر از چیزهایی که م ‌‬
‫ندهد‪ ،‬و امام بخاری ‪ /‬در صحیح خپپود بپپه ایپپن عنپپوان بپپاب‬
‫گذاشته است‪) :‬باب العلم قبل القول والعمل( و سپس بپپه‬
‫ایپپن گفتپپة الهپپی اسپپتدلل کپپرده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬محمپپپپپد‪ .[19 :‬یعنپپپپپی‪:‬‬
‫»بدان که قطعا ً هیچ معبود بحقی جپپز اللپپه وجپپود نپپدارد‪ ،‬و‬
‫برای گناه خود و مپپردان و زنپپان مپپؤمن آمپپرزش بخپپواه«‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬ابتدا باید انسان علم داشته باشد‪ ،‬و سپس مپپردم‬
‫را دعوت دهد و دعوت بدون علم هرگز پایدار نخواهد بپپود‪،‬‬
‫یخواهیم از جایی بپه جپایی برویپم‪ ،‬فپردی‬ ‫فرض کنید ما م ‌‬
‫که به او حسن نیپپت داریپپم و او فپپرد خپپوبی اسپپت همپپراه‬
‫یبریم تا راه ریاض را به ما نشان دهد‪ ،‬اما او راه را‬ ‫خود م ‌‬
‫یکشد و مپپا او را‬ ‫نها م ‌‬‫یداند‪ ،‬و ما را به صحراها و بیابا ‌‬‫نم ‌‬
‫یکنپپد‪ ،‬و در نپپتیجه بپپه‬
‫یکنیم‪ ،‬و او مپپا را خسپپته م ‌‬‫خسته م ‌‬
‫یرسپپیم‪ ،‬چپپرا چپپون او راه را بلپپد نیسپپت‪ ،‬پپپس‬ ‫ریپپاض نم ‌‬
‫یتواند راهنمای مپپا‬ ‫یداند‪ ،‬م ‌‬‫چگونه فردی که شریعت را نم ‌‬
‫به شریعت باشد‪ ،‬چنین چیزی هرگز ممکن نیست‪.‬‬

‫کدامیک از این چیزها را مقدم کنیم‬


‫}‪ {82‬بعضی از از جوانان حیران اند که کدامیک از این‬
‫کارها را مقدم دارند‪ ،‬علم و دعوت و جهاد در راه خدا‪ ،‬باید‬
‫ابتدا به انجام کدامیک پرداخت؟‬
‫* طلب علم و دعوت با یکدیگر تضادی ندارند‪ ،‬زیرا جمع‬
‫علم و دعوت ممکن است‪ ،‬به این صورت که انسان هم‬
‫طالب علم باشد و هم به راه خدا دعوت دهد‪ ،‬بلکه هر‬
‫تدادن‬ ‫طالب علمی باید به راه خدا دعوت دهد‪ ،‬چون دعو ‌‬
‫به راه خدا از نتایج و ثمرات علم است‪ ،‬پس دعوت از‬
‫ههای علم است و پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬تبلیغ کنید‬ ‫نتیج ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫از طرف من حتی اگر یک آیه باشد« ‪.‬‬

‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (25‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾165‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫پس اگر تو‬
‫یدانی‪ ،‬مردم را به آن مسئله که از‬ ‫یک مسئله را م ‌‬
‫شریعت و آیین الهی است دعوت بده‪.‬‬
‫اما این که علم مقدم است یا جهاد‪ ،‬چنین چیزی به‬
‫اعتبار حکم هریک و به اعتبار اختلف احوال افراد فرق‬
‫یکند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫اما در مورد اختلف حکم هریک‪ ،‬باید گفت‪ :‬اگر‬
‫مآموختن فرض باشد‪ ،‬و جهاد نفل باشد‪ ،‬شکی نیست‬ ‫عل ‌‬
‫که طلب علم بر جهاد مقدم خواهد بود‪ ،‬چون طلب علم‬
‫فرض است‪ ،‬و اگر جهاد فرض باشد و آموختن علم نفل‬
‫مداشتن جهاد چون فرض‬ ‫باشد‪ ،‬شکی نیست که مقد ‌‬
‫است‪ ،‬واجب خواهد بود‪ ،‬اما اگر هم طلب علم و هم جهاد‬
‫هردو فرض باشند‪ ،‬و یا هردو نفل باشند‪ ،‬کدامیک را باید‬
‫مقدم داشت؟ چنین چیزی بستکی به مورد دوم یعنی‬
‫اختلف احوال افراد دارد‪ ،‬بعضی از افراد هستند که به آنها‬
‫یگوییم‪ :‬برایشان بهتر این است جهاد را بر طلب علم‬ ‫م ‌‬
‫یگوییم که‪:‬‬ ‫مقدم دارند‪ .‬و بعضی افراد هستند که به آنها م ‌‬
‫آموختن علم را به جهاد مقدم دارند‪.‬‬
‫پس اگر فردی قوی و دلیر و پیشتاز در جنگ باشد‪ ،‬و‬
‫یداند‪ ،‬اما در زمینة علم و‬ ‫شهای جنگی جدید را م ‌‬ ‫رو ‌‬
‫یگوییم‪ :‬بهتر‬‫دانش استعدادش ضعیف است‪ ،‬به او م ‌‬
‫است به جهاد مشغول شود‪ ،‬و اگر فردی برعکس دارای‬
‫کهای جنگی چیزی‬ ‫بدنی ضعیف باشد‪ ،‬و از روش و تاکتی ‌‬
‫یآورد‪ ،‬اما در علم و دانش ماهر است‪،‬‬ ‫سر در نم ‌‬
‫هاش قوی و در استدلل و فهمیدن زرنگ است‪،‬‬ ‫حافظ ‌‬
‫یگوییم‪ :‬در اینجا آموختن علم مقدم است‪ ،‬پس برای‬ ‫م ‌‬
‫هرجایی سخنی است‪ .‬و خلصه این که دعوت و علم با‬
‫یکدیگر متضاد نیستند و دعوت ثمر و نتیجة علم است و‬
‫عکردن میان علم و دعوت کمال دانش است‪.‬‬ ‫جم ‌‬
‫اما در مورد علم و جهاد ما دو نظر داریم‪ :‬نظر اول در‬
‫حکم علم و جهاد‪ :‬پس اگر یکی واجب بود‪ ،‬و دیگری نفل‬
‫بود بدون تردید واجب مقدم خواهد بود‪.‬‬
‫و اگر هردو واجب بودند‪ ،‬یا هردو نفل بودند‪ ،‬ما از‬
‫یکنیم و به نسبت خود فرد با توجه‬ ‫دیدگاه نظر دوم نگاه م ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬
‫به اختلف احوال افراد حکم م ‌‬

‫هرکسی خواست که به مذهب معینی منتسب‬


‫شود‪ ،‬نباید وقتی دلیل برایش روشن شد‪ ،‬با حق‬
‫و دلیل مخالفت کند‬
‫﴿‪﴾166‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪ {83‬آیا‬
‫شما طلب را به عدم تقلید از یک مذهب و مذهبگرایی‬
‫یکنید‪ ،‬یا آنها را در احکامی که برایشان مشکل‬ ‫توصیه م ‌‬
‫یکنید؟‬ ‫است‪ ،‬به پیروی از مذهب مشخصی توصیه م ‌‬
‫* مذهبگرایی و تقلید از مذهب معینی اگر به این‬
‫صورت باشد که چه مذهب او درست باشد و چه اشتباه‬
‫باشد‪ ،‬ولی او به مذهب خود پایبند و از دیگر مذاهب‬
‫یکند‪ ،‬جایز نیست‪ ،‬و چنین چیزی تعصب مذموم‬ ‫اعراض م ‌‬
‫است‪ ،‬اما اگر انسان به مذهب مشخصی برای این که از‬
‫اصول و ضوابط آن استفاده کند‪ ،‬منسوب هست و مذهب‬
‫یگرداند‪ ،‬و اگر برای او روشن‬‫را به کتاب و سنت برم ‌‬
‫یپذیرد‪،‬‬‫شود که حق در مذهب دیگری است‪ ،‬او حق را م ‌‬
‫در این صورت اشکالی ندارد‪ ،‬و علمای محقق مانند شیخ‬
‫احمد و امثالش چنین بوده اند‪ ،‬و به مذهب مشخصی‬
‫یشود‪،‬‬ ‫منسوب بودند‪ ،‬اما وقتی دلیل برایشان روشن م ‌‬
‫یورزیدند‪.‬‬ ‫آنها به خاطر مذهب با دلیل و حق مخالفت نم ‌‬

‫های از وسایل تحصیل علم‬ ‫نوارها وسیل ‌‬


‫ههای تحصیل علم‬ ‫}‪ {84‬آیا نوارهای کاست راهی از را ‌‬
‫یشوند؟‬‫محسوب م ‌‬
‫و بهترین راه استفاده از نوارها چیست؟‬
‫های از وسایل تحصیل علم اند‪،‬‬ ‫* این که نوارها وسیل ‌‬
‫هیچکسی در آن شکی ندارد‪ ،‬و ما این نعمت الهی را که از‬
‫یکنیم‪ ،‬چون‬ ‫این نوارها بسیار استفاده کرده ایم‪ ،‬انکار نم ‌‬
‫اقوال علماء در هرجایی که باشند از طریق این نوارها به‬
‫ههایمان هستیم‪ ،‬و‬ ‫یرسد‪ ،‬در صورتی که ما در خان ‌‬ ‫ما م ‌‬
‫گها راه است و ما به‬ ‫بسا اوقات میان ما و آن عالم فرسن ‌‬
‫یتوانیم سخن او را از طریق نوار بشنویم‪ ،‬و این‬ ‫راحتی م ‌‬
‫تهای الهی است که به ما ارزانی‬ ‫به تحقیق یکی از نعم ‌‬
‫نموده است‪ ،‬و در حقیقت دلیلی برای ما یا علیه ماست و‬
‫های پخش شده‬ ‫علم به وسیلة این نوارها در سطح گسترد ‌‬
‫است‪.‬‬
‫اما این که از آن چگونه باید استفاده کرد؟‬
‫یتوانند در‬
‫این بخود فرد بستگی دارد‪ ،‬بعضی مردم م ‌‬
‫حال رانندگی ماشین‪ ،‬از نوار استفاده کنند‪ ،‬و بعضی هنگام‬
‫یدهند‪.‬‬‫صرف شام یا نهار یا قهوه و چایی به نوار گوش م ‌‬
‫مهم این است که کیفیت استفاده از آن بستگی به حالت‬
‫یتوانیم در این مورد یک قانون‬ ‫هر شخص دارد‪ ،‬و ما نم ‌‬
‫کلی بیان کنیم‪.‬‬
‫﴿‪﴾167‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬

‫امور غیبی را باید به همان صورت که آمده اند‬


‫قبول کنیم‬
‫}‪ {85‬معنی این که فرشتگان بالهای خود را برای‬
‫یدهد‪،‬‬‫طالب علم به خاطر رضامندی از کاری که انجام م ‌‬
‫یگسترانند چیست؟‬ ‫م ‌‬
‫* در امور غیبی بر ما واجب است که به هر صورتی کپپه‬
‫آمپپده انپپد‪ ،‬آن را بپپپذیریم‪ ،‬ایپپن قاعپپدة مفیپپد را بپپه خپپاطر‬
‫بسپپپپارید‪» :‬در امپپپور غیپپپبی بایپپپد آنچپپپه ظپپپاهر نصپپپوص‬
‫یرساند‪ ،‬پذیرفت« چون عقل ما حقیقت و مپپاهیت آن را‬ ‫م ‌‬
‫یتوانپپد درک کنپپد‪ ،‬و ایپپن سپپؤال کپپه آیپپا فرشپپتگان بپپال‬‫نم ‌‬
‫دارند؟ بله‪ ،‬فرشتگان دارای بپال هسپتند‪ ،‬و خداونپد متعپال‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫در قپپپپپپپپپپرآن فرمپپپپپپپپپپوده اسپپپپپپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾‬فپپاطر‪ .[1 :‬یعنپپی‪» :‬فرشپپتگان را بپپا‬
‫هتا و چهارتا چهارتایی که دارند‪،‬‬ ‫هتا س ‌‬
‫لهای دوتا دوتا و س ‌‬
‫با ‌‬
‫مأموران کرد«‪.‬‬
‫پس فرشتگان بال دارند‪ ،‬و بعید نیست کپپه ایپپن بالهپپا را‬
‫بپپرای طپپالب علپپم بگسپپترانند‪ ،‬و لزم نیسپپت مپپا بپپال‬
‫فرشتگان را مشاهده کنیم‪ ،‬چپپون ایپپن مطلپپب علپپم غیپپبی‬
‫است‪ ،‬همانطور که ما ایمان داریم که فرشتگان در راست‬
‫ینویسپپند‪.‬‬ ‫یگپپوییم‪ :‬م ‌‬
‫و چپ ما نشسته اند‪ ،‬و هرچپپه مپپا م ‌‬
‫خداوند متعال فرموده است‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾   ‬ق‪ .[18 :‬یعنی‪» :‬انسان هیچ سپپخنی‬
‫های مراقب و آماده‬ ‫یراند‪ ،‬مگر این که فرشت ‌‬ ‫را بر زبان نم ‌‬
‫آن سخن است«‪.‬‬
‫یبینید؟ هرگز نه‪.‬‬
‫آیا شما این فرشتگان را م ‌‬
‫پپپس مپپا بایپپد بپپه آنچپپه نپپص دللپپت دارد کپپه فرشپپتگان‬
‫یگذارند‪ ،‬ایمان‬ ‫لهای خود را برای طالب علم به زمین م ‌‬ ‫با ‌‬
‫یداند‪.‬‬
‫داشته باشیم‪ ،‬اما این که چگونه؟! خداوند بهتر م ‌‬
‫و همچنین یکی از دیگر امور غیبی کپپه مپپا کیفیپپت آن را‬
‫یدانیم‪ ،‬مطلبی است که بعضپپی از دانشپپجویان و طلب‬ ‫نم ‌‬
‫یکنند که پیامبر ‪ ‬خپپبر داده اسپپت کپپه خورشپپید‬ ‫مطرح م ‌‬
‫یکنپپد‪،‬‬
‫یرود اطراف عرش سجده م ‌‬ ‫یکند م ‌‬
‫وقتی غروب م ‌‬
‫یخواهد و اگر به آن اجازه داده شپپود‪،‬‬ ‫و از خداوند اجازه م ‌‬
‫﴿‪﴾168‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫طلپپپپپپپپوع‬
‫یگردد)‪.(1‬‬
‫یکند و اگر نه برم ‌‬ ‫م ‌‬
‫ممکن است کسی بگوید‪ :‬ما اکنون خورشید را مشاهده‬
‫یشود‪ ،‬و بر ملپپتی دیگپپر طلپپوع‬ ‫یکنیم‪ ،‬از دید ما پنهان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪ ،‬اما هنپپوز در جپپایی‬ ‫یکند‪ ،‬بطور مثال اینجا طلوع م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دیگر غروب نکپپرده اسپپت و یپپا در منطقپپة شپپرقی غپپروب‬
‫یتپپوان‬
‫کرده‪ ،‬و در محل ما هنوز باقی است‪ .‬پس چگونه م ‌‬
‫یکند‪...‬؟‬ ‫یرود و سجده م ‌‬ ‫گفت‪ :‬به عرش م ‌‬
‫یگوییم‪ :‬بر تو واجب است به آنچه پیامبر ‪‬‬ ‫ما م ‌‬
‫فرموده ایمان داشته باشی‪ .‬اما این که چگونه این کار‬
‫یگیرد‪ ،‬این از امور غیبی است که جز خداوند‬ ‫انجام م ‌‬
‫های از بندگان الهی که خداوند او را اطلع داده‬ ‫تعالی یا بند ‌‬
‫یداند‪.‬‬
‫است‪ ،‬کسی کیفیت آن را نم ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬وقتی پیامبر ‪ ‬این حدیث را بیان کرد‪ ،‬ابوذر‬
‫)روای حدیث( نپرسید که این قضیه به چه صورت انجام‬
‫یگیرد‪ ،‬بلکه او سر تسلیم فرود آورد‪ ،‬و چیزی نگفت و‬ ‫م ‌‬
‫یپرسند‪ :‬خداوند در یک سوم‬ ‫همچنین بعضی از طلب م ‌‬
‫)‪(2‬‬
‫یکند ‪.‬‬ ‫آخر هر شبی به آسمان دنیا نزول م ‌‬
‫یکنیم که یک سوم آخر شب در کرة‬ ‫و ما مشاهده م ‌‬
‫یکند‪ ،‬پس چنین چیزی چگونه ممکن است؟‬ ‫زمین فرق م ‌‬
‫یداند و به این‬ ‫یگوییم‪ :‬خداوند داناتر است‪ ،‬و بهتر م ‌‬ ‫ما م ‌‬
‫یآید‪ ،‬وقتی که دو‬ ‫ایمان داریم که خداوند به آسمان دنیا م ‌‬
‫سوم شب گذشته و یک سوم آن باقی مانده باشد‪ ،‬و‬
‫وقتی صبح بدمد و وقت نزول الهی نسبت به افرادی که‬
‫یرسد‪ ،‬و‬ ‫برای آنها فجر طلوع کرده است‪ ،‬به پایان م ‌‬
‫یداند‪.‬‬
‫خداوند ماورای این مطلب را بهتر م ‌‬

‫بها آموخت‬ ‫یتوان دین را تنها از کتا ‌‬ ‫آیا م ‌‬


‫بها بدون علماء‬
‫}‪ {86‬آیا فراگرفتن دین تنها از کتا ‌‬
‫مآموختن توسط علماء به‬ ‫درست است و بویژه وقتی عل ‌‬
‫علت کمبود آنها مشکل باشد‪ ،‬و نظر شما در مورد گفته‬
‫یگوید‪ :‬هرکسی استادش کتابش باشد‬ ‫کسی که م ‌‬
‫یهایش بیشتر خواهد بود؟‬ ‫اشتباهات او از درست ‌‬

‫)(‪ -‬بخاری‪ ،‬حدیث ابوذر ‪ ‬الفتح )‪ (415 / 13‬کتاب التوحید‪ ،‬باب‬ ‫‪1‬‬

‫)‪ (22‬و مسلم )‪ (159 – 250‬کتاب الیمان‪ ،‬باب )‪.(72‬‬


‫)(‪ -‬قسمتی از حدیثی که بخاری از ابوهریره ذکر کرده است‪ ،‬بپپه‬ ‫‪2‬‬

‫شماره )‪ (1145‬الفتح )‪ (35 /3‬کتاب التهجد‪ ،‬باب )‪ (14‬و مسلم‬


‫)‪ (578 – 168‬کتاب صلواه المسافرین و قصرها‪ ،‬باب )‪.(24‬‬
‫﴿‪﴾169‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫* بدون‬
‫بها حاصل‬ ‫تردید علم با آموختن از علماء و از کتا ‌‬
‫یشود‪ ،‬چون کتاب عالم‪ ،‬گویا خود عالم است‪ ،‬زیرا عالم‬ ‫م ‌‬
‫ینویسد با تو از طریق کتابش سخن‬ ‫بهایی م ‌‬‫وقتی کتا ‌‬
‫یگوید‪ ،‬پس وقتی آموختن علم از علماء مشکل باشد‬ ‫م ‌‬
‫بها جست‪.‬‬ ‫علم را باید از طریق کتا ‌‬
‫بها بهتر‬‫اما از طریق علماء نسبت به طریق کتا ‌‬
‫بها‬‫یتوان علم تحصیل کرد‪ ،‬زیرا علمی که از طریق کتا ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و نیاز به تلش و‬ ‫یآید بیشتر خسته م ‌‬‫به دست م ‌‬
‫کوشش بزرگی دارد و با وجود تلش ممکن است‪ ،‬گاهی‬
‫بعضی از مطالب مانند قواعد و اصولی که اهل علم وضع‬
‫کرده اند را نفهمد و برایش پوشیده بماند‪ .‬بنابراین‪ ،‬باید تا‬
‫حد امکان فردی که دنبال علم است‪ ،‬مرجعی از اهل علم‬
‫داشته باشد‪ ،‬اما این گفته که‪ ،‬هرکسی راهنمایش کتابش‬
‫یهایش بیشتر خواهد بود‪ ،‬این‬ ‫باشد اشتباهات او از درست ‌‬
‫گفته به طور مطلق درست نیست‪ ،‬و نه مطلقا ً اشتباه‬
‫یبیند‪ ،‬فرا‬‫است‪ ،‬زیرا فردی که علم را از هر کتابی که م ‌‬
‫یگیرد‪ ،‬بدون شک زیاد اشتباه خواهد کرد‪ ،‬اما کسی که‬ ‫م ‌‬
‫بهای افراد معتمد و‬ ‫در آموختن علم از طریق کتاب بر کتا ‌‬
‫معروف به علم و امانت تکیه نماید‪ ،‬چنین فردی‬
‫یگوید‬‫اشتباهاتش زیاد نخواهد بود‪ ،‬بلکه در بیشتر آنچه م ‌‬
‫یگوید‪.‬‬ ‫درست م ‌‬

‫حکم سفر به سرزمین کفار‬


‫}‪ {87‬حکم سفر به سرزمین کفار بدون نیاز چیست؟‬
‫* سفر به سرزمین کفار بدون سه شرط جایز نیست‪.‬‬
‫شرط اول‪ :‬باید دارای علم باشد که شبهات را پاسخ‬
‫یکنند که مردم را‬ ‫لهایی وارد م ‌‬ ‫دهد‪ ،‬زیرا آنجا کفار اشکا ‌‬
‫یکشاند‪ ،‬پس باید انسان دارای علم باشد‪ ،‬تا‬ ‫به انحراف م ‌‬
‫لها و شبهات کفار را جواب دهد‪ ،‬تا از شر آنها در‬ ‫اشکا ‌‬
‫امان بماند‪ ،‬زیرا کفار دشمنان خدا و دشمن دین و اولیای‬
‫الهی هستند‪ ،‬و آنها تمام تلش خود را برای نشر دین خود‬
‫یدارند‪ ،‬تا مسلمان را‬ ‫و انتشار اشکال و شبهات مبذول م ‌‬
‫یبینید که آنها به‬
‫به دینش مشکوک نمایند‪ .‬بنابراین‪ ،‬م ‌‬
‫یفرستند و در خلل آن‬ ‫کشورهای ما نشریه و نوار م ‌‬
‫یخوانند‪ ،‬مسیحیان‬ ‫فرزندان ما را به مسیحیت فرا م ‌‬
‫یشوند شب و روز برای دورکردن مسلمانان از‬ ‫خسته نم ‌‬
‫یآیند‪ ،‬شما را توصیه‬ ‫یکنند و از پای درنم ‌‬
‫اسلم کار م ‌‬
‫یکنم تا از شر مسیحیان خود را برحذر دارید‪ ،‬و همچنین‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾170‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫به شما‬
‫تها و از‬‫یکنم که خود را از شر یهود و کمونیس ‌‬ ‫توصیه م ‌‬
‫یکنند و در حقیقت‬ ‫شر منافقینی که تظاهر به اسلم م ‌‬
‫دشمن اسلم هستند نجات داده و برحذر باشید‪ .‬بنابراین‪،‬‬
‫یخواهد به سرزمین کفار سفر‬ ‫یگویم‪ :‬فردی که م ‌‬ ‫من م ‌‬
‫کند‪ ،‬باید دارای این شرط یعنی دارای علم و دانشی باشد‬
‫لهای کفار پاسخ دهد‪.‬‬ ‫که بتواند به اشکا ‌‬
‫شرط دوم‪ :‬شرط دوم برای سفر بپپه سپپرزمین کپپافران‬
‫یکنپپد‪ ،‬دارای دیپپن و‬ ‫این است که فردی که به آنجا سفر م ‌‬
‫تهای حپپپرام‬ ‫ایمپپپان باشپپپد کپپپه او را از شپپپهوات و لپپپذ ‌‬
‫یدارد‪ ،‬زیرا سرزمین کافران سرزمین خوشپپگذرانی و‬ ‫بازم ‌‬
‫شهوت است‪   ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾    ‬فرقپپپپپپپپان‪:‬‬
‫‪ .[44‬یعنپپی‪» :‬ایشپپان همچپپون چهارپایپپان هسپپتند‪ ،‬و بلکپپه‬
‫هتر«‪.‬‬ ‫گمرا ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾   ‬محمپپد‪ .[12 :‬یعنپپی‪» :‬در حپپالی کپپه‬
‫یچرند‬ ‫یبرند‪ ،‬و همچون چهارپایان م ‌‬ ‫کافران بهره و لذت م ‌‬
‫یخورنپپد‪ ،‬آتپپش دوزخ جایگپپاه ایشپپان اسپپت«‪ .‬کنپپار‬ ‫وم ‌‬
‫یهای جنسپپی و عقلپپی و‬ ‫خوشپپگذرانان انپپد و خوشپپگذران ‌‬
‫فکری پیش آنهپپا زیپپاد اسپپت‪ ،‬و هیچکسپپی از آن بازداشپپته‬
‫یتوانپپد عمپپل‬‫یتواند زنا کند‪ ،‬و لوطی م ‌‬ ‫یشود‪ .‬زناکار م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یتوانپپد‬
‫لواط و همجنپپس بپپازی انجپپام دهپپد و شپپرابخوار م ‌‬
‫شراب بنوشد و همه انپپواع فسپپاد و زشپپتی در آنجپپا وجپپود‬
‫دارد‪ ،‬و اگپپر انسپپان دارای ایمپپان و دینپپی کپپه او را از ایپپن‬
‫یدهپپد‪ ،‬نباشپپپد در منجلب ایپپن‬ ‫یها نجپپپات م ‌‬ ‫خوشپپپگذران ‌‬
‫فسادها گرفتار خواهد شد‪.‬‬
‫شرط سوم‪ :‬شرط سوم برای سپفر بپه سپرزمین کفپار‬
‫این است که انسان برای سفر به این کشورها نیاز داشپپته‬
‫باشد یا به خاطر معالجه یا برای فراگرفتن دانشپپی کپپه در‬
‫کشپپور او بپپه صپپورت تخصصپپی وجپپود نپپدارد‪ ،‬یپپا بپپرای‬
‫تدادن به راه خدا و غیره نیازمنپپد سپپفر بپپه سپپرزمین‬ ‫دعو ‌‬
‫کفار باشپپد‪ ،‬امپپا اگپپر بپپرای سپپفر بپپه ایپپن کشپپورها نیپپازی‬
‫نداشته باشد‪ ،‬جایز نیست کپپه بپپه چنیپپن کشپپورهایی سپپفر‬
‫یرود‪ ،‬خطپر شپدیدی دیپن و‬ ‫کند‪ ،‬زیرا فردی که بپپه آنجپپا م ‌‬
‫ینماید‪.‬‬
‫ایمان او را تهدید م ‌‬
‫﴿‪﴾171‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و چپپه بسپپا‬
‫جوانانی به این کشورها با روحیه و قلبی سپپالم و سرشپپار‬
‫های واژگون‬ ‫از ایمان سفر کرده اند و از آن با قلب و روحی ‌‬
‫شهای معنوی بازگشته انپپد‪ ،‬پپپس بایپپد مپپا بپپه‬ ‫و تهی از ارز ‌‬
‫این مطلب آگاه باشیم‪.‬‬
‫یکنند‪ ،‬و آنجپپا‬ ‫بعضی از مردم به کشورهای کفار سفر م ‌‬
‫به بهانه معالجه رایگان یپپا اسپپتفاده از مزایپپایی کپپه اهپپالی‬
‫یکننپپد‪ ،‬در آن کشپپور تبعیپپت گرفتپپه و بپپه‬ ‫آنجپپا اسپپتفاده م ‌‬
‫یدهنپپد‪،‬‬ ‫صورت رسمی خپپود را از تبعپپه آن کشپپور قپپرار م ‌‬
‫چنیپپن کپپاری بپپه طپپور مطلپپق درسپپت نیسپپت‪ ،‬زیپپرا در آن‬
‫کشپپورها تبعیپپت و سپپختی و آسپپانی بپپا آنهپپا همپپدردی و‬
‫همکاری کرده شود‪ ،‬و خداوند متعال فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫]مائده‪ .[52 -51 :‬یعنی‪» :‬ای مؤمنان یهودیان و مسیحیان‬
‫را به دوستی نگیرید‪ ،‬ایشان برخی دوست برخی دیگر انپپد‪،‬‬
‫یگمپپان او از‬ ‫هرکپپس از شپپما بپپا ایشپپان دوسپپتی ورزد‪ ،‬ب ‌‬
‫یشپپود و شپپک نیسپپت کپپه خداونپپد‬ ‫زمرة ایشان شپپمرده م ‌‬
‫یبینپپی کسپپانی کپپه‬ ‫یکنپپد‪ ،‬م ‌‬
‫افپپراد سپپتمگر را هپپدایت نم ‌‬
‫بیماری به دل دارند شتابزده می روند تا بپپا آنهپپا دوسپپتی و‬
‫یترسیم که بلیپپی بپپه سپپر مپپا‬ ‫یگویند‪ :‬م ‌‬
‫محبت ورزند‪ ،‬و م ‌‬
‫آید‪ ،‬امید است که خداوند فتح را پیپپش بیپپاورد یپپا از جپپانب‬
‫خودکاری کند و این دسته از آنچه در دل پنهپپان داشپپته انپپد‬
‫پشیمان گردند«‪.‬‬
‫لهایشان بیمار است آنها یقین و اعتماد به‬ ‫افرادی که د ‌‬
‫وعدة الهی ندارند‪ .‬بنابراین‪ ،‬برای دوستی با کفار و محبت‬
‫یورزند‪.‬‬‫با آنها شتاب م ‌‬
‫﴿‪﴾172‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫حکم سفر به کشورهای کفر به قصد آموختن‬
‫تدادن کفار به اسلم‬ ‫زبان انگلیسی و دعو ‌‬
‫}‪ {88‬آیا سفر به یکی از کشورهای اروپایی برای‬
‫تدادن کفار به اسلم‬ ‫آموختن زبان انگلیسی و ضمنا ً دعو ‌‬
‫جایز است؟‬
‫یگیرد‪ ،‬مقصد اول‬ ‫* این سفر به دو مقصد انجام م ‌‬
‫آموختن زبان انگلیسی‪ ،‬به عقیدة من سفر برای آموختن‬
‫زبان انگلیسی به کشورهای اروپایی لزم نیست‪ ،‬چون‬
‫آموختن زبان انگلیسی در اینجا ممکن است‪.‬‬
‫تدادن به راه خدا است‪،‬‬ ‫اما مقصد دوم سفر برای دعو ‌‬
‫بدون تردید چنین هدفی پاک و خوب است‪ ،‬اما به دو‬
‫شرط‪:‬‬
‫نخست این که انسان در سطحی از علم و دانش باشد‬
‫یکنند جواب‬ ‫لها و شبهاتی که کفار وارد م ‌‬ ‫که بتواند اشکا ‌‬
‫تدادن مردم به راه خدا برود و‬ ‫دهد‪ ،‬اما اگر برای دعو ‌‬
‫یماند که‬ ‫علم نداشته باشد‪ ،‬چنین فردی مانند کسی م ‌‬
‫یرود‪ ،‬پس باید علم داشته باشد تا‬ ‫بدون اسلحه به جنگ م ‌‬
‫لهای کفار پاسخ دهد‪.‬‬ ‫بتواند به شبهات و اشکا ‌‬
‫هکنندگان را قانع و‬ ‫هشدگان و مناظر ‌‬ ‫و بتواند دعوت داد ‌‬
‫ساکت نماید‪.‬‬
‫شرط دوم‪ :‬این است که دارای دین و عبادت و ایمان‬
‫باشد تا بتواند از شهوات و فسادها خودش را کنترل کند‪،‬‬
‫یکنند‪،‬‬‫زیرا بسیاری از مردم وقتی به این کشورها سفر م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬اما وقتی‬ ‫در منجلب فساد و هلکت‪ ،‬سقوط م ‌‬
‫دارای علم و عبادت و اخلص نیت باشد‪ ،‬سزاوار است او‬
‫برای سفر به قصد دعوت تشویق شود و مورد همکاری‬
‫قرار گیرد‪.‬‬

‫تدادن کفار به اسلم‬ ‫اساس و مبادی در دعو ‌‬


‫چیست؟‬
‫تدادن‬
‫سها و اصولی که مسلمان در دعو ‌‬ ‫}‪ {89‬اسا ‌‬
‫کفار به اسلم ابتدا باید از آن آغاز کند‪ ،‬چیست؟‬
‫تدادن به راه خدا و امر به‬
‫* بسیاری از مردم فرق دعو ‌‬
‫یدانند‪ ،‬در حقیقت اینها‬
‫معروف و نهی از منکر را نم ‌‬
‫مراحلی هستند که با یکدیگر تفاوت دارند‪.‬‬
‫دعوت به راه خدا به دو قسم است‪ :‬دعوت عمومی و‬
‫دعوت خصوصی‪ ،‬دعوت عمومی با سخنرانی برای عموم‬
‫﴿‪﴾173‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مردم و‬
‫یگیرد‪ ،‬اما‬ ‫نوشتن کتاب برای استفاده عمومی انجام م ‌‬
‫دعوت خصوصی به این صورت است که پیش فرد‬
‫مشخصی بروی و او را به راه خدا دعوت دهی‪ ،‬و این تنها‬
‫ویژه کافر نیست‪ ،‬بلکه گاهی مسلمان هم نیاز به دعوت‬
‫خصوصی دارد‪ ،‬زیرا بسا اوقات ما بعضی از مسلمین را‬
‫یکنیم که برای ارتکاب گناه کبیره اصرار‬ ‫مشاهده م ‌‬
‫یبرند که آنها برحق هستند‪ ،‬یا در‬ ‫یورزند‪ ،‬و گمان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مبودن آن کار شک دارند‪ ،‬چنین فردی نیاز به دعوتی‬ ‫حرا ‌‬
‫دارد که دعوتگر پیش او برود و حق را برایش بیان کند و‬
‫یتوان‬‫لهایی برایشان بگوید تا قانع شود‪ ،‬و این را نم ‌‬ ‫مثا ‌‬
‫امر و دستور دانست‪ .‬چون که امر و دستور از گسترة‬
‫یدانیم امر‬ ‫دعوتگر بالتر است‪ ،‬زیرا همانطور که همه م ‌‬
‫یعنی خواستن کاری به صورت استعل و خود را برتر‬
‫هدهندة دعوت است تشویق‬ ‫دانستن‪ .‬اما دعوتگر ارائ ‌‬
‫ینماید‪ ،‬اما امرکردن نوعی سلطه و‬ ‫یکند برانیگخته م ‌‬ ‫م ‌‬
‫برتری است‪ .‬بنابراین‪ ،‬اگر فردی از دوستانت و همسالنت‬
‫یگویند‪ :‬این التماس و خواهش است نه‬ ‫را دستور بدهی‪ ،‬م ‌‬
‫نتری است اگر‬ ‫امر‪ ،‬اما اگر فردی که از تو در سطح پایی ‌‬
‫یشود‪ .‬و اما‬ ‫او را دستور دهی‪ ،‬این امر‪ ،‬دستور شمرده م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬قدرت او از امرکننده‬ ‫فردی که منکر را تغییر م ‌‬
‫یتواند منکر را با دست خودش از‬ ‫بالتر است‪ ،‬چون او م ‌‬
‫بین ببرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرکسی از‬
‫شما منکری را دید‪ ،‬آن را با دستش تغییر دهد‪ ،‬و اگر‬
‫نتوانست آن را با زبانش تغییر دهد‪ ،‬و اگر نتوانست آن را‬
‫با قلبش بد بپندارد«)‪.(1‬‬
‫اما در مورد امر چنین ترتیبی وجود ندارد‪ ،‬و پیامبر ‪‬‬
‫نفرموده هرکدام از شما امری کرد با دستش امر کند‪...‬‬
‫الخ‪.‬‬
‫تدادن کافر برحسپپب کفپپرش‬ ‫خلصه این که روش دعو ‌‬
‫یکند‪ :‬به طور مثال کسپپی کپپه وجپپود خپپدا را انکپپار‬ ‫فرق م ‌‬
‫تها ما آنها را با ارائه دلیل عقلپپی و‬ ‫یکند‪ ،‬مانند کمونیس ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهیپپم‪ ،‬چپپون آنهپپا بپپا دلیپپل‬‫حسی بر وجود خدا دعپپوت م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬اما وجود خدا و وجوب وجود الهپپی‬ ‫شرعی قانع نم ‌‬
‫یداریپپم‪ ،‬یکپپی از‬ ‫را با دلیپپل عقلپپی و حسپپی واقپپع بیپپان م ‌‬
‫دلیل عقلپپی کپپه خداونپپد بپپه آن اشپپاره کپپرده اسپپت‪ ،‬ایپپن‬
‫اسپپپپپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (81‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾174‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪] ﴾‬طپپو‬
‫ر‪ .[35 :‬یعنی‪» :‬آیا ایشان بپپدون هیچگپپونه خپپالقی آفریپپده‬
‫شده اند‪ ،‬و یا این که خودشان آفریدگارند«‪.‬‬
‫جبیر بن مطعم ‪ ‬که یکی از اسیران در جنگ بپپدر بپپود‪،‬‬
‫یگوید‪ :‬مپپن از پیپپامبر‪ ‬شپپنیدم کپپه ایپپن آیپپه را در نمپپاز‬
‫م ‌‬
‫یخوانپپد‪ ،‬وقپپتی بپپه اینجپپا رسپپید کپپه ﴿‪‬‬ ‫مغپپرب م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ﴾ ‬از شدت تأثیر این آیپپه در‬
‫یگرفتن ایمان در قلبم نزدیپپک بپپود کپه دلپم‬ ‫وجود من و جا ‌‬
‫پرواز کند)‪.(1‬‬
‫یگپپوییم‪ :‬پاسپپخی کپپه در ایپپن آیپپه مطپپرح شپپده‬ ‫و مپپا م ‌‬
‫است‪ ،‬این است که آنها خپپود بپپه خپپود آفریپپده نشپپده انپپد‪،‬‬
‫بلکه باید آفریدگاری داشته باشند‪ ،‬و آنها نیز خودشان خپپود‬
‫را نیافریده اند‪ ،‬چون آنها وجودی نداشپپته انپپد و چیپپزی کپپه‬
‫یتواند چیز دیگر را به وجپپود بیپپاورد‪.‬‬ ‫وجود نداشته باشد نم ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬امکان ندارد که آنها خودشپپان خپپود را بیافریننپپد و‬
‫نیز ممکپپن نیسپپت کپپه آنهپپا خپپود بپپه خپپود آفریپپده شپپوند و‬
‫آفریدگار آنها خداوند عزوجل است‪.‬‬
‫یبینیپپم کپپه‬‫اما دلیل حسپپی ایپپن اسپپت مپپا و دیگپپران م ‌‬
‫یخواهد‪ ،‬و خداونپپد همپپان چیپپزی‬ ‫انسان از خداوند چیزی م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬و در قرآن و سنت شپپواهد‬ ‫را که او خواسته به او م ‌‬
‫زیادی بپپر ایپپن مطلپپب وجپپود دارد‪ ،‬و همچنیپپن در واقعیپپت‬
‫زندگی در میان مردم موارد زیادی وجپپود دارد‪ ،‬و اگپپر فپپرد‬
‫از کسانی باشد که به وجود خداوند ایمان داشته باشد‪ ،‬اما‬
‫رسپپالت پیپپامبر ‪ ‬را قبپپول نداشپپته باشپپد‪ ،‬ماننپپد یهپپود و‬
‫تبودن رسپپالت پیپپامبر ‪ ‬بپپه‬ ‫نصارا ما آنها را با بیان حقیق ‌‬
‫یگپپوییم‪ :‬آیپپا‬‫یدهیم‪ ،‬و بویژه بپپه نصپپارا م ‌‬‫راه خدا دعوت م ‌‬
‫شما به عیسی ایمان دارید؟ آنها در جپپواب خواهنپپد گفپپت‪:‬‬
‫یگویند‪ :‬بله‪ ،‬مپپا‬ ‫یکنید؟ م ‌‬ ‫یگوییم‪ :‬آیا او را تصدیق م ‌‬ ‫بله‪ ،‬م ‌‬
‫یگوییم‪ :‬به فرمودة الهپپی گپپوش فپپرا دهیپپد کپپه فرمپپوده‬ ‫م ‌‬
‫اسپپپپپپپپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬

‫)(‪ -‬بخپاری روایپپت کپرده اسپت بپپه شپماره )‪ (4854‬الفتپپح )‪/ 8‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (469‬کتاب التفسیر تفسیر سورة طور )‪ ،(52‬باب )‪.(1‬‬


‫﴿‪﴾175‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫]صپپف‪ .[6 :‬یعنپپی‪» :‬و خپپاطر نشپپان سپپاز زمپپانی را کپپه‬
‫عیسی پسر مریم گفت‪ :‬ای بنی اسرائیل من فرستادة خدا‬
‫به سوی شما بوده‪ ،‬و توراتی که پیپپش از مپن آمپپده اسپپت‬
‫یآیپپد‪ ،‬و نپپام‬
‫یکنم‪ ،‬و به پیغمبری که بعد از من م ‌‬ ‫تصدیق م ‌‬
‫یدهپپم‪ ،‬امپپا هنگپپامی کپپه آن پیغمپپبر‬ ‫او احمد است مژده م ‌‬
‫همراه با معجزات روشپن و دلیپل متقپن بپه پیپش ایشپان‬
‫آمد‪ ،‬گفتند‪ :‬این جادوی آشکار است«‪.‬‬
‫یدهپپپد کپپپه بپپپه‬‫هدهنپپپده بپپپه چیپپپزی مپپپژده م ‌‬
‫آیپپپا مژد ‌‬
‫هشدگان ربطی نپپدارد؟ خیپپر پپپس در ایپپن صپپورت‬ ‫هداد ‌‬‫مژد ‌‬
‫شما نصارا باید محمد را تصدیق کنید‪ ،‬اگر بگوینپپد‪ :‬عیسپپی‬
‫به احمد ما را مپپژده داده‪ ،‬و ایپپن پیپپامبر خپپدا اسپپت‪ ،‬و مپپا‬
‫یگپپویم‪ :‬گفتپپه الهپپی را بخوانیپپد‬ ‫منتظر احمد هستیم‪ ،‬من م ‌‬
‫کپپپپپپه فرمپپپپپپوده اسپپپپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾‬کلمه )جاء( فعل ماضپپی اسپپت‪،‬‬
‫پس شخصی که به آمپپدنش مپپژده داده شپپده اسپپت آمپپده‬
‫اسپپت‪ ،‬و آیپپا بعپپد از عیسپپی پیپپامبری جپپز محمپپد ‪ ‬آمپپده‬
‫است؟! هرگز نه‪.‬‬
‫اگر بگویند‪ :‬بعد از عیسی پیامبر غیر از محمپپد ‪ ‬آمپپده‪،‬‬
‫یکنیپپد غیپپر از محمپپد‬ ‫یگوییم‪ :‬پیامبری که شما ادعا م ‌‬ ‫ما م ‌‬
‫‪ ‬آمده است‪ ،‬از او پیپپروی کنیپپد‪ ،‬امپپا آنهپپا چنیپپن ادعپپایی‬
‫یگوییم‪ :‬پس احمد همان محمپپد اسپپت‪ ،‬امپپا‬ ‫یکنند‪ ،‬ما م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫خداونپپد بپپرای ایپپن کپپه برتپپری پیپپامبر ‪ ‬را بپپرای عیسپپی‬
‫آشپپکار نمایپپد‪ ،‬او را احمپپد نامیپپد‪ ،‬چپپون کلمپپه احمپپد اسپپم‬
‫تفضپپیل اسپپت‪ ،‬فرقپپی نپپدارد کپپه از اسپپم فاعپپل یپپا اسپپم‬
‫مفعول آمده باشد‪ ،‬و این دللت بر برتری و شرافت پیامبر‬
‫‪ ‬است‪ ،‬چون احمد یعنی فردی از همة مردم بیشتر خپپدا‬
‫یکند‪ ،‬و همچنین بپپه معنپپی سپپزاوارترین فپپرد‬ ‫را ستایش م ‌‬
‫برای این که ستایش شود‪ ،‬پپپس کلمپپه احمپپد از دو طپپرف‬
‫یرساند‪ ،‬و یکی ایپپن کپپه از همپپة مپپردم‬ ‫مفهوم برتری را م ‌‬
‫سزاوارتر است که ستایش شود‪.‬‬
‫هدادن به بنی اسرائیل انتخاب شده تا‬ ‫و این اسم در مژد ‌‬
‫برتری پیامبر ‪ ‬بر دیگر بشریت آشکار شود‪.‬‬

‫انسان باید نزدیکترین افراد به خود را دعوت دهد‬


‫﴿‪﴾176‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪{90‬‬
‫تدادن در جوامع خارجی عربی و‬ ‫حکم شریعت در دعو ‌‬
‫غیر عربی در کشورهای بیگانه چیست‪ ،‬بسیاری از‬
‫دعوتگران با شور و هیجان شدیدی نظر خود را به این‬
‫یکنند؟‬
‫مورد متمرکز م ‌‬
‫* به نظر من انسپپان بایپپد نزدیکپپترین افپپراد بپپه خپپود را‬
‫دعوت دهد‪ ،‬زیرا خداوند در ابتدا که پیامبرش ‪ ‬را مبعوث‬
‫کپپپپرد‪ ،‬فرمپپپپود‪  ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾ ‬شپپپپپپپپپعراء‪ .[214 :‬یعنپپپپپپپپپی‪:‬‬
‫»خویشاوندان نزدیک خود را بترسان«‪.‬‬
‫پس اگر در کشور خودش زمینپپه بپپرای دعپپوت و اصپپلح‬
‫مردم فراهم بود‪ ،‬مناسب نیست به کشورهای دیگپپر بپپرود‪،‬‬
‫گرچپپه آن کشپپور در کنارشپپان قپپرار داشپپته باشپپد‪ ،‬و اگپپر‬
‫سرزمین خودش به صورت مطلوب پایبند دین بود‪ ،‬از آنجپا‬
‫به کشور دوم برای دعوت منتقل شود‪ ،‬و پس از آن جا بپپه‬
‫جایی دیگر برود‪ ،‬و همینطور ادامه دهپپد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬خداونپپد‬
‫تعپپپپپالی بپپپپپه پیپپپپپامبر ‪ ‬فرمپپپپپود‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ﴾  ‬و به عمپپوم‬
‫مؤمنپپپپپپپپان فرمپپپپپپپپود‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬تپپوبه‪ .[123 :‬یعنپپی‪» :‬ای مؤمنپپان! بپپا‬
‫کافرانی بجنگید که با شپپما نزدیکترنپپد‪ ،‬و بایپپد کپپه از شپپما‬
‫شدت وحدت ببینند«‪.‬‬
‫و اگر کشور خودش نیاز به دعوت و اصلح داشته باشد‬
‫تدادن‬‫و او به آمریکا یا روسیه و دیگر کشورها برای دعو ‌‬
‫به راه خدا برود‪ ،‬چنین چیزی خلف حکمت است‪ ،‬زیرا‬
‫یکند که انسان قبل از هرچیزی به اصلح‬ ‫حکمت ایجاب م ‌‬
‫شهر و وطن خودش بپردازد‪ ،‬بلکه نخست باید به اصلح‬
‫هاش سپس افرادی که به او نزدیکتر اند مشغول‬ ‫خانواد ‌‬
‫شود‪ ،‬زیرا خداوند پیامبرش ‪ ‬را اینطور راهنمایی کرده‬
‫است و ما باید از این رهنمود پیروی کنیم‪.‬‬

‫یدهیم که کفرش را‬ ‫کافر را با چیزی دعوت م ‌‬


‫یکند‬
‫نقض م ‌‬
‫تدادن مسلمان‬ ‫یدانیم که روش دعو ‌‬
‫}‪ {91‬ما م ‌‬
‫ترغیب و ترهیب است‪ ،‬طبق دلیل قرآن و احادیث اما‬
‫﴿‪﴾177‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫روش‬
‫تدادن کافر چگونه است؟‬ ‫دعو ‌‬
‫تدادن مسپپلمان‬ ‫تدادن کپپافر ماننپپد دعپپو ‌‬
‫* روش دعپپو ‌‬
‫اسپپپپپپپپپپپپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪] ﴾‬نحل‪ .[125 :‬یعنی‪» :‬مردمان را بپپا‬
‫سخنان استوار و با حکمت به راه پروردگار فرا خوان«‪.‬‬
‫تدادن کپپافر و‬ ‫تدادن بپپه حکمپپت شپپامل دعپپو ‌‬ ‫دعپپو ‌‬
‫ینگریپپم و او را بپپه‬ ‫یشود‪ ،‬و ما به کفر کپپافر م ‌‬ ‫مسلمان م ‌‬
‫یدهیم که کفپپرش را نقپپض مپپی کنپپد‪ ،‬اگپپر‬ ‫چیزی دعوت م ‌‬
‫کافر چون نصارا باشد کپپه ادعپپا کنپپد خپپدا سپپومین سپپه تپپا‬
‫یداریپپم کپپه چنیپپن چیپپزی از نظپپر‬ ‫است‪ ،‬ما برای او بیان م ‌‬
‫نپپپذیر نیسپپت‪ ،‬و‬ ‫عقلپپی و از دیپپدگاه نصپپوص شپپرعی امکا ‌‬
‫همپپانطور کپپه خداونپپد متعپپال بیپپان داشپپته اسپپت‪ ،‬بپپه او‬
‫یگپپوییم‪   ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪] ﴾  ‬انبیپپاء‪ .[22 :‬یعنپپی‪» :‬اگپپر‬
‫نها و زمیپپن غیپپر از اللپپه معبودهپپا و خپپدایانی‬ ‫در آسپپما ‌‬
‫یگردیپپد«‪ ،‬و‬ ‫نها و زمیپپن تبپپاه م ‌‬ ‫ً‬
‫یبودنپپد‪ ،‬قطعپپا آسپپما ‌‬ ‫م ‌‬
‫خداوند متعال فرمپپوده اسپپت‪   ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬مؤمنپپون‪ .[91 :‬یعنپپی‪» :‬خداونپپد نپپه فرزنپپدی‬
‫برای خود برگرفته است‪ ،‬و نه معبپپودی بپپا او بپپوده اسپپت‪،‬‬
‫یبود هر معبپپودی بپپه آفریپپدگان‬ ‫چرا که اگر معبودی با او م ‌‬
‫یپرداخپپت‪ ،‬و هریپپک از معبپپودان برتپپری و چیرگپپی‬ ‫خپپود م ‌‬
‫یکنیم که معبود یکی اسپپت و عیسپپی‬ ‫یجست« و بیان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یباشد‪ ،‬و مادرش زنی راستگو بوده‬ ‫بندة خدا و پیامبرش م ‌‬
‫یخورنپپد و آب‬ ‫اسپپت و هپپردو انسپپان بپپوده انپپد‪ ،‬و غپپذا م ‌‬
‫یبودنپپد‪ ،‬نیپپاز بپپه آب و غپپذا‬ ‫ینوشپپیدند و اگپپر معبپپود م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نداشتند‪.‬‬
‫لکردن‬ ‫مهم ایپن اسپت کپه مپپا کپافر را نخسپت بپپا بپاط ‌‬
‫یدهیپپم‪ ،‬امپپا بپپه‬‫کفرش کپپه بپپه آن معتقپپد اسپپت دعپپوت م ‌‬
‫هها بهپپتر اسپپت‪ ،‬او را دعپپوت‬ ‫روشپپی کپپه از همپپه شپپیو ‌‬
‫یها و محاسپپن اسپپلم را در حپپال و‬ ‫یدهیم‪ ،‬و سپس خوب ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهیم‪ ،‬و مضرات کفپپر را در دنیپپا و‬ ‫آینده برایش توضیح م ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬‫در آخرت برایش بیان م ‌‬

‫دعوت خدمتگزار به اسلم واجب است‬


‫﴿‪﴾178‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪ {92‬اگر‬
‫کسی خدمتگزار مرد یا زنی داشته باشد که کافر است‪ ،‬آیا‬
‫باید آن را به اسلم دعوت دهد؟‬
‫* بله بر او واجب است که آنها را به اسلم دعوت دهپپد‪،‬‬
‫مگر این که کسی باشد کپپه آنهپپا را دعپپوت بدهپپد‪ ،‬و اغلپپب‬
‫اینطور است که افرادی که در خانة او است و تحت تکفپپل‬
‫او قپپرار دارد‪ ،‬کسپپی جپپز او آنهپپا را دعپپوت نخواهپپد داد‪ ،‬و‬
‫یکند کپپه‬
‫ببودن دعوت بر او دللت م ‌‬ ‫فرمودة الهی بر واج ‌‬
‫فرموده است‪   ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬نحل‪ .[125 :‬یعنی‪» :‬ای پیغمپپبر!‬
‫مردمان را با سخنان اسپپتوار و بپپه جپپا و انپپدرزهای نیکپپو و‬
‫زیبا به راه پروردگپارت فپرا خپوان‪ ،‬و بپا ایشپان بپه شپیوة‬
‫هرچه نیکوتر و بهتر جدال کن«‪ ،‬پیامبر ‪ ‬وقتی معاذ را به‬
‫یمن فرستاد فرمود‪ :‬آنها را به اسلم فرا خوان)‪ .(1‬و اسلم‬
‫ییابپد‪ ،‬همپانطور کپه در‬ ‫با دعوت زبانی و عملپی انتشپار م ‌‬
‫ابتدای طلوع اسلم همینگونه انتشار یافت‪.‬‬
‫یدانند‪ ،‬و‬
‫تدادن به راه خدا را م ‌‬ ‫و همة فضیلت دعو ‌‬
‫هرگاه فردی توسط انسان هدایت شود‪ ،‬خداوند به همان‬
‫یدهد‪ ،‬چون فردی که مردم را به‬ ‫اندازه به او پاداش م ‌‬
‫یکند‪ ،‬مانند کسی است که‬ ‫سوی خیر و خوبی راهنمایی م ‌‬
‫یدهد‪ ،‬و پیامبر ‪ ‬فرموده است‪ :‬اگر‬ ‫آن را انجام م ‌‬
‫خداوند به وسیلة تو یک نفر را هدایت کند‪ ،‬برایت از‬
‫خمو بهتر است)‪.(2‬‬‫شتران سر ‌‬

‫راه را برای آنها باز نگذارید‪ ،‬وقتی با شما رو به‬


‫یشوند‬ ‫رو م ‌‬
‫یکند که هرگاه‬ ‫}‪ {93‬میان حدیثی که ما را تشویق م ‌‬
‫نصرانی را دیدیم راه را برای او تنگ کنیم‪ ،‬و احادیثی که‬
‫ینماید‪ ،‬چگونه‬‫تدادن نصرانی به اسلم م ‌‬ ‫دللت بر دعو ‌‬
‫تطبیق دهیم؟‬
‫* باید دانست که سرور دعوتگران پیامبر ‪ ‬است‪ ،‬و او‬
‫بهترین راهنماست‪ ،‬و از همه مصلحت مردم را بهتر‬
‫یداند‪ ،‬پس وقتی این مطلب را دانستیم هرگونه فهمی‬ ‫م ‌‬
‫از کلم پیامبر که مخالف حکمت باشد‪ ،‬باید از چنین‬
‫فهمیدنی پرهیز کنیم‪ ،‬و بدانیم که ما سخن پیامبر ‪ ‬را‬
‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (29‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬برای تخریج این حدیث به صفحة )‪ (14‬مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾179‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اشتباه‬
‫فهمیده ایم و نباید احادیث پیامبر ‪ ‬را طبق عقل و فهم‬
‫خود تفسیر کنیم‪ ،‬زیرا عقول و افهام ما ناقص است‪ ،‬بلکه‬
‫ظوابطی عمومی در شریعت وجود دارد که مسائل فردی‬
‫یشود‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪:‬‬ ‫ویژه به آنان بازگردانده م ‌‬
‫ذا‬ ‫وإ ِ َ‬ ‫َ‬
‫سلم ِ َ‬ ‫صاَرى ِبال ّ‬ ‫والن ّ َ‬
‫هودَ َ‬ ‫ءوا ال ْي َ ُ‬‫»َل ت َب ْدَ ُ‬
‫َ‬
‫م إَلى أ ْ‬ ‫ضطَّرو ُ‬ ‫ق َ‬ ‫في طَ ِ‬ ‫لَ ِ‬
‫)‪(1‬‬
‫ه« ‪.‬‬ ‫ق ِ‬‫ضي َ ِ‬ ‫ه ْ‬ ‫فا ْ‬ ‫ري ٍ‬ ‫م ِ‬ ‫ه ْ‬
‫مو ُ‬ ‫قيت ُ ُ‬
‫یعنی‪» :‬ابتدا بر یهود و نصارا سلم نکنید‪ ،‬وهرگاه در راه با‬
‫آنها برخورد کردید‪ ،‬راه را برای آنها تنگ کنید«‪ .‬به کلمه )ل‬
‫تبدؤا( »ابتدا شروع نکنید« در اول حدیث و کلمة )وإذا‬
‫لقیتموهم( »و هرگاه با آنها روبرو شدید« در آخر حدیث‬
‫توجه کنید‪ ،‬و اول حدیث را با آخر آن مقایسه کنید‪ ،‬معنی‬
‫یشود‪ :‬وقتی با آنها روبرو شدید‪ ،‬راه را‬ ‫حدیث اینطور م ‌‬
‫برای آنها باز نگذارید‪ ،‬تا راه برای آنها گشاده و برای شما‬
‫تنگ باشد‪ ،‬بلکه شما مسیر خود و حرکت خود را ادامه‬
‫یشد بگذارید‪ ،‬برای آنها تنگ شود‪.‬‬ ‫بدهید‪ ،‬و اگر راه تنگ م ‌‬
‫یکردند که‬ ‫و اگر نه مشخص است که پیامبر ‪ ‬چنین نم ‌‬
‫یدید‪ ،‬راه را برایش تنگ کند‪ ،‬و پیامبر‬ ‫هرگاه کافری را م ‌‬
‫‪ ‬با یهودیان چنین برخوردی در مدینه نداشت‪ ،‬و همچنین‬
‫یکردند‪ .‬بلکه‬ ‫اصحاب پیامبر بعد از فتح شهرها چنین نم ‌‬
‫معنی حدیث این است که ابتدا به آنها اسلم نکنید‪ ،‬راه را‬
‫به خاطر عبور آنها گشاده نکنید‪ ،‬وقتی با آنها روبرو شدید‪،‬‬
‫متفرق نشوید‪ ،‬تا راه برای عبور آنها باز شود‪ ،‬و تا به‬
‫راحتی آنها بگذارند‪ ،‬بلکه شما همچنان راهتان را ادامه‬
‫دهید‪ ،‬و اگر راه تنگ بود‪ ،‬بگذارید آنها با تنگی مواجه‬
‫شوند‪ .‬این است معنی حدیث و در این مفهوم اعتراضی‬
‫نیست و در این حدیث جز اظهار عزت مسلمان و این که‬
‫یکند‪ ،‬چیزی‬ ‫مسلمان برای هیچکسی جز خدا ذلت قبول نم ‌‬
‫تدادن‬ ‫دیگر منظور نیست‪ ،‬و نیز این مطلب مانع دعو ‌‬
‫تدادن کافر به اسلم امر‬ ‫کفار به اسلم نیست‪ ،‬زیرا دعو ‌‬
‫تدادن‬ ‫مطلوبی است و به ویژه افرادی که توانایی دعو ‌‬
‫کفار به اسلم را دارند‪ ،‬بر آنها واجب است به اندازه توان‬
‫خود کفار را به اسلم فرا خوانند‪.‬‬

‫حکم انعقاد مناظره میان ادیان‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابوهریره )‪ (2167 / 13‬کتاب السلم‪ ،‬باب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(4‬‬
‫﴿‪﴾180‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪ {94‬آیا‬
‫انعقاد جلسة مناظره‪ ،‬میان ادیان درست است‪ ،‬مانند‬
‫مناظره دعوتگر احمد دیدات و کشیش نصرانی؟‬
‫* مناظره میان مسلمانان و کفار در صورت نیاز واجپپب‬
‫است‪ ،‬خداوند تعالی بپپه پیپپامبرش ‪ ‬گفتپپه اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬آل عمران‪ .[64 :‬یعنی‪» :‬بگو ای اهل کتاب! بیاید به‬
‫های که میان ما و شما مشپپترک اسپپت‬ ‫سوی سخن دادگران ‌‬
‫کپپه جپپز خداونپپد یگپپانه را نپرسپپتیم‪ ،‬و چیپپزی را شپپریک او‬
‫نکنیم‪ ،‬و برخی از ما برخی دیگر را به جای خداوند یگانه به‬
‫خدایی نپذیرید‪ ،‬پس هرگاه سر برتابند بگویید‪ :‬گپپواه باشپپید‬
‫که ما مسلم و منقاد هستیم«‪ .‬و داستان منپپاظرة ابراهیپپم‬
‫بپپا پادشپپاهی کپپه در مپپورد پروردگپپارش بپپا او بپپه مجپپادله‬
‫برخاسپپته بپپود‪ ،‬و منپپاظرة ابراهیپپم بپپا قپپومش بپپرای مپپا‬
‫مشخص است‪ ،‬ابراهیم با قومش مناظره کرد و گفت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬انعپپپپام‪ .[79 -76 :‬یعنپپپپی‪:‬‬
‫های را دیپپد‪،‬‬
‫»هنگپپامی کپپه شپپب او را دربپپر گرفپپت‪ ،‬سپپتار ‌‬
‫گفت‪ :‬این پروردگار من است‪ ،‬اما هنگامی که غروب کپپرد‪،‬‬
‫یدارم‪ ،‬و هنگپپامی‬ ‫بکننپپدگان را دوسپپت نم ‌‬‫گفت‪ :‬من غرو ‌‬
‫که مپاه را در حپال طلپوع دیپد‪ ،‬گفپت‪ :‬ایپن پروردگپار مپن‬
‫است‪ ،‬ولی هنگام که غپپروب کپپرد‪ ،‬گفپپت‪ :‬اگپپر پروردگپپارم‬
‫مرا راهنمایی نکند‪ ،‬بدون شک از زمرة قوم گمراه خپپواهم‬
‫بود‪ ،‬و هنگامی که خورشید را در حپپال طلپپوع دیپپد‪ ،‬گفپپت‪:‬‬
‫﴿‪﴾181‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫ایپپپپپپپپپپپن‬
‫پروردگار من است‪ ،‬اما هنگامی که غروب کرد‪ ،‬گفپپت‪ :‬ای‬
‫یکنیپپد بیپپزارم‪،‬‬‫یگمان من از آنچه انبپپاز خپپدا م ‌‬‫قوم! من ب ‌‬
‫نها و‬
‫یکنپپم کپپه آسپپما ‌‬ ‫یگمان من روی به سپپوی ذاتپپی م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫زمیپن را آفریپده اسپت‪ ،‬و بپه کنپارم و از زمپپرة مشپرکان‬
‫یکند‪ ،‬علم به اسلم و‬ ‫نیستم« اما باید فردی که مناظره م ‌‬
‫هکننده به آن معتقد است‪ ،‬علپپم و‬ ‫به دینی که طرف مناظر ‌‬
‫آگاهی داشته باشد‪ ،‬تپپا بتوانپپد طپپرف را محکپپوم و سپپاکت‬
‫یکند به دو چیپپز نیپپاز دارد‪،‬‬ ‫نماید‪ ،‬چون فردی که مناظره م ‌‬
‫لکردن دلیپل طپپرف‪ ،‬و‬ ‫یکپپی اثبپپات دلیپل خپپود و دوم بپاط ‌‬
‫تداشپپتن بپپر عقیپپده طپپرف‬ ‫برای این کار راهپپی جپپز شناخ ‌‬
‫مقابل نیست‪ ،‬تا اینگونه بتواند دلیل او را درهپپم بشپپکند‪ ،‬و‬
‫باید دعوتگران به اسلم بدانند که دلیل اهل باطل ضپپعیف‬
‫و شکستنی است‪ ،‬و عقیدة باطل آنها از بین خواهد رفپپت‪،‬‬
‫همانگونه که خداوند متعال فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾  ‬شپپورا‪ .[16 :‬یعنپپی‪:‬‬
‫یپردازند‪،‬‬
‫»کسانی که در بارة خدا به مخاصمه و مجادله م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬آنهم زمانی که پذیرفته شپپده‬ ‫و دلیل و برهان ذکر م ‌‬
‫است‪ ،‬خصومت آنان بیهپپوده و دلیپپل و براهیپپن ایشپپان در‬
‫پیشگاه پروردگارشان باطپل و ناپپپذیرفتنی اسپت‪ ،‬و خشپپم‬
‫یگپپردد و عپپذاب سپپختی خواهنپپد‬ ‫شپپدید گریبانگیرشپپان م ‌‬
‫داشت«‪.‬‬
‫‪  ‬‬ ‫و فرمپپپپپوده اسپپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾  ‬انبیپپپپپپاء‪:‬‬
‫‪ ‬‬
‫یاندازیم و حپپق‪،‬‬
‫‪ .[18‬یعنی‪» :‬بلکه حق را به جان باطل م ‌‬
‫یپاشپد‪ ،‬و باطپل هرچپه زودتپر‬‫مغز سر باطپل را از هپم م ‌‬
‫یشود‪ ،‬وای بر شپپما بپه سپپبب توصپپیفی کپه‬‫محو و نابود م ‌‬
‫یکنید«‪.‬‬‫م ‌‬
‫های که میان دعوتگر‬ ‫و من شاهد قسمتی از مناظر ‌‬
‫اسلمی احمد دیدات و کشیش مسیحی انجام گرفت‬
‫بودم‪ ،‬و بسیار مورد پسندم واقع شد‪ ،‬و به من اطلع داده‬
‫شد که در نهایت‪ ،‬او آن کیشش را شکست داده و کشیش‬
‫﴿‪﴾182‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫از مناظره‬
‫دست کشیده و ناتوانی خویش را اظهار کرده است‪.‬‬

‫نشدن کافر اشکالی‬ ‫اظهار شادی برای مسلما ‌‬


‫ندارد‬
‫نشدن یکی از‬ ‫}‪ {95‬آیا جایز است به مناسبت مسلما ‌‬
‫یکند‪ ،‬جشن بگیریم‪ ،‬و این‬ ‫مشرکین در محلی که او کار م ‌‬
‫نشدن آنها انجام‬ ‫تآوردن دل آنها و مسلما ‌‬ ‫بخاطر بدس ‌‬
‫گیرد؟‬
‫نشدن کافر‬ ‫* اظهار شادی و خوشحالی برای مسلما ‌‬
‫اشکالی ندارد‪ ،‬بشرط این که آن را عید و جشن قرار‬
‫ندهیم که هر سال تکرار شود‪ ،‬زیرا در اسلم به جز عید‬
‫فطر و عید قربان و عید هفته یعنی جمعه عیدی وجود‬
‫ندارد‪.‬‬
‫تکردن و مهمانی فردی که اسلم آورده‪ ،‬به‬ ‫و غذا درس ‌‬
‫تآوردن دل او اشکالی ندارد‪ ،‬به‬ ‫خاطر تشویق و بدس ‌‬
‫شرط این که هرسال در آن تاریخ جشن نگیریم و تکرار‬
‫هکردن مردم به اسلم‬ ‫نشود‪ ،‬و چنین کاری به خاطر دلبست ‌‬
‫است و درست است‪.‬‬

‫یتوان‬ ‫آیا در هنگام فرا رسیدن عید مسیحیان م ‌‬


‫به آنها تبریک گفت‬
‫کگفتن به مسیحیان به مناسبت اعیاد و‬ ‫}‪ {96‬آیا تبری ‌‬
‫نهایشان جایز است؟‬ ‫جش ‌‬
‫* بهتر است به جای مسیحیان بگوییم نصارا‪ ،‬چون کلمة‬
‫یدهپپد‪ ،‬یعنپپی آنهپپا‬
‫مسپپیحیان بپپه دیپپن آنهپپا مشپپروعیت م ‌‬
‫منتسب بپپه عیسپپی بپپن مریپپم هسپپتند‪ .‬در صپپورتی کپپه مپپا‬
‫یدانیم که عیسی بن مریم ‪ ‬بنی اسرائیل را بپپه محمپپد‬ ‫م ‌‬
‫‪ ‬مژده داده است‪ ،‬و خداوند متعال فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾  ‬صپپپپپپف‪:‬‬
‫‪ .[6‬یعنی‪» :‬و خاطر نشان ساز زمانی را کپپه عیسپپی پسپپر‬
‫مریم گفت‪ :‬ای بنی اسرائیل من فرسپپتادة خپپدا بپپه سپپوی‬
‫شما بوده‪ ،‬و توراتی را که پیش مپپن آمپپده اسپپت‪ ،‬تصپپدیق‬
‫یآیپپد و نپپام او احمپپد‬
‫یکنم و به پیغمبری که بعد از من م ‌‬
‫م ‌‬
‫﴿‪﴾183‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫است مژده‬
‫یدهم«‪.‬‬‫م ‌‬
‫پس وقتی اینها به محمد کفر ورزیده اند‪ ،‬آنها در حقیقت‬
‫های که او آنها‬ ‫به عیسی هم کفر ورزیده اند‪ ،‬چون آنها مژد ‌‬
‫را به آن مژده داده بود‪ ،‬نپذیرفته و رد کردند‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬مپپا‬
‫یخوانیم که خداوند آنها را در قپپرآن‬ ‫آنها را به همان اسم م ‌‬
‫توصیف نموده‪ ،‬و به همان چیزی کپپه پیپپامبر خپپدا در سپپنت‬
‫خود آنها را بدان متصف کرده است‪ ،‬و علماء مسلمین نیپپز‬
‫به پیروی از کتاب و سنت آنها را نصارا نامیده اند‪ ،‬پس مپپا‬
‫یگپپوییم‪ :‬نصپپارا وقپپتی بپپه محمپپد کفپپر ورزیپپده انپپد‪ ،‬در‬‫م ‌‬
‫یتوان آنها را به‬ ‫حقیقت به عیسی هم کفر ورزیده اند و نم ‌‬
‫یگویند که‪ :‬عیسی بن مریم‬ ‫عیسی منسوب کرد‪ ،‬اما آنها م ‌‬
‫آنها را به آمدن پیامبری مژده داده است که اسمش احمپپد‬
‫است‪ ،‬و پیامبری که آمده محمد اسپپت و مپپا منتظپپر احمپپد‬
‫هستیم‪ ،‬و محمد آن کس نیست که عیسی ما را بپپه آمپپدن‬
‫او بشارت داده است‪ ،‬پاسخ این تلبیس و شبه چیست؟ در‬
‫یگوییم‪ :‬خداوند تعال فرموده است‪﴿ :‬‬ ‫جواب م ‌‬
‫‪ ﴾ ‬و جپپپپپاء فعپپپپپل‬
‫یکند که این پیامبر آمده اسپپت‪ ،‬و‬ ‫ماضی است‪ ،‬و دللت م ‌‬
‫آیا پیامبری غیپپر از محمپپد ‪ ‬بعپپد از عیسپپی آمپپده اسپپت‪،‬‬
‫هرگپپز پیپپش آنهپپا پیپپامبری جپپز محمپپد ‪ ‬نیامپپده اسپپت‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬بر آنها واجب است که به محمد ‪ ‬و همچنین بپپه‬
‫عیسی ایمان بیاورنپپد‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬بقره‪ .[285 :‬یعنپپی‪» :‬فرسپپتادة خپپدا‬
‫معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نپپازل شپپده‬
‫اسپپت‪ ،‬و مؤمنپپان بپپدان بپپاور دارنپپد‪ ،‬همگپپی بپپه خپپدا و‬
‫بهای وی و پیغمبرانش ایمان دارند«‪.‬‬ ‫فرشتگان او و کتا ‌‬
‫بنابراین‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬هرکسی گواهی دهد‬
‫که هیچ معبود به حقی جز الله نیست‪ ،‬و محمد پیپامبر خپدا‬
‫)‪(1‬‬
‫است و عیسی بنده و پیامبر خدا است‪«...‬‬
‫یشود‪ ،‬مگر ایپپن کپپه ایمپپان داشپپته‬ ‫پس ایمان تکمیل نم ‌‬
‫باشیم که عیسی ‪ ‬بنپپدة خپپدا و پیپپامبر خپپدا اسپپت‪ ،‬و مپپا‬
‫)(‪ -‬قسمتی از حدیثی که بخاری به روایپپت عبپپاده بپپن صپپامت ‪‬‬ ‫‪1‬‬

‫روایت کرده است به شپپماره )‪ (3435‬الفتپپح )‪ (546 / 6‬کتپپاب‬


‫احادیث النبیاء باب )‪ (47‬و مسلم )‪ (28 – 46‬کتاب الیمان‪ ،‬باب‬
‫)‪.(10‬‬
‫﴿‪﴾184‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مانند نصارا‬
‫یگوییم که عیسی پسر خدا است‪ ،‬و عیسی خدا است و‬ ‫نم ‌‬
‫یگپپوییم کپپه عیسپپی دروغگپپو اسپپت‪ ،‬و‬ ‫یها م ‌‬
‫نه مانند یهود ‌‬
‫یگوییم که‪ :‬عیسی پیامبر خپپدا‬ ‫پیامبر خدا نیست‪ ،‬بلکه ما م ‌‬
‫بوده که برای قومش از طرف خدا فرستاده شده اسپپت و‬
‫شپپریعت عیسپپی و دیگپپر پیپپامبران بپپا شپپریعت محمپپد ‪‬‬
‫منسوخ شده است‪ ،‬اما تبریک گفتن نصارا و یهود به خاطر‬
‫اعیادشپپان بپپه اتفپپاق اهپپل علپپم حپپرام و ناجپپایز اسپپت‪،‬‬
‫همانطور که شمس الدین زرعپپی ‪ /‬در کتپپاب )احکپپام أهپپل‬
‫کگفتن کفار به شعائر ویپپژة کفپپر‬ ‫الذمة( گفته است‪» :‬تبری ‌‬
‫به اتفاق حرام است‪ ،‬مثل این که به آنها بگویند‪ :‬عید شپپما‬
‫های کفپپر نباشپپد از‬ ‫مبارک و ماننپپد آن پپپس اگپپر چنیپپن جمل ‌‬
‫کگفتن عید بپه منزلپة ایپن اسپت‬ ‫محرمات است‪ ،‬زیرا تبری ‌‬
‫هکردن صلیب تبریپپک بگوینپپد‪ ،‬بلکپپه‬ ‫که او را به خاطر سجد ‌‬
‫کگفتن کسپپی بپپه‬ ‫چنین تبریکی گنپپاهش پیپپش خپپدا از تپپبری ‌‬
‫خاطر نوشیدن شراب و یا قتل و زنا و غیره بیشپپتر اسپپت‪،‬‬
‫و بسیاری از افراد که دین برایشان اهمیپپت نپپدارد مرتکپپب‬
‫یداننپپد«‬‫یشپپوند‪ ،‬و زشپپتی کپپار خپپود را نم ‌‬ ‫چنیپپن کپپاری م ‌‬
‫)والله اعلم(‪.‬‬
‫﴿‪﴾185‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫اسلم‬
‫دین حق است‬
‫}‪ {97‬علمای کرام در مورد افرادی که از دین‪ ،‬به‬
‫یکنند‪ ،‬چه‬
‫خاطر اهداف شخصی خود استفاده م ‌‬
‫یگویند؟‬ ‫م ‌‬
‫* اسلم همانطور که معروف است‪ ،‬دیپپن حپپق اسپپت‪ ،‬و‬
‫خداونپپپد متعپپپال بپپپه پیپپپامبرش فرمپپپوده اسپپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾ ‬بقره‪ .[119 :‬یعنی‪» :‬ما تو را همراه‬
‫مدهنپپده‬‫هرسپپان و بی ‌‬ ‫بپپا حقپپایق یقینپپی فرسپپتادیم‪ ،‬تپپا مژد ‌‬
‫باشپپی«‪ .‬و دیپپن اسپپلم بپپالتر و مهمپپتر از ایپپن اسپپت کپپه‬
‫انسان آن را هدف برای برای رسیدن بپپه اهپپداف شخصپپی‬
‫یکنپپد کپپه از یپپاوران و‬‫خود قپپرار دهپپد‪ ،‬و هرکسپپی ادعپپا م ‌‬
‫حامیان اسلم است‪ ،‬باید گفتار و کردار او به اسلم عرضه‬
‫شود‪ ،‬تا معلوم گردد که آیا در ادعای خود صپپادق اسپپت یپپا‬
‫یگویند‪ :‬ما به اسلم چنگ زده ایپپم‬ ‫نه‪ ،‬زیرا منافقین همه م ‌‬
‫یکند مپپؤمن‬ ‫نهایشان را بشنود‪ ،‬فکر م ‌‬ ‫و هرگاه فردی سخ ‌‬
‫اند‪ ،‬همپپانطور کپپه خداونپپد متعپپال فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫]منپافقون‪ .[2 -1 :‬یعنپی‪» :‬هنگپامی کپه منافقپان نپزد تپو‬
‫یدهیپپم‬ ‫یگویند‪ :‬ما گپپواهی م ‌‬ ‫یخورند و م ‌‬‫یآیند‪ ،‬سوگند م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدانپپد کپپه تپپو‬
‫کپپه حتمپپا فرسپپتادة خپپدا هسپپتی‪ ،‬خداونپپد م ‌‬
‫یدهپپد کپپه‬‫یباشپپی‪ ،‬ولپپی خپپدا گپپواهی م ‌‬ ‫فرسپپتادة خپپدا م ‌‬
‫منافقان در گفتة خود دروغگو هستند‪ ،‬آنان سوگندهای خود‬
‫یدارند‪ ،‬ایشان چپپه‬ ‫یگردانند و از راه خدا باز م ‌‬‫را سپری م ‌‬
‫یکنند«‪.‬‬‫کار بدی م ‌‬
‫و در ادامپپپة ایپپپن بحپپپث فرمپپپوده اسپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫﴿‪﴾186‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪] ﴾‬منافقون‪ .[4 :‬یعنی‪» :‬هنگامی که ایشپپان را م ‌‬
‫یبینپپی‬
‫یآورد‪ ،‬و‬‫یگیپرد و بپه شپگفت م ‌‬ ‫یشپپان تپپرا م ‌‬‫پیکر و سیما ‌‬
‫نشپپان گپپوش فپپرا‬ ‫یآیند به سخنا ‌‬ ‫هنگامی که به سخن درم ‌‬
‫ههایی هسپپتند کپپه تکیپپه داده شپپده‬ ‫یدهی‪ ،‬آنان انگار تخت ‌‬ ‫م ‌‬
‫یپندارنپپد و هپپر آوازی را‬ ‫باشند‪ ،‬هر فردی را بر ضد خود م ‌‬
‫به زیان خویش‪ ،‬آنان را دشمنان بشمار و از ایشان برحپپذر‬
‫یشوند«‪.‬‬ ‫باشد‪ ،‬خدایشان بکشد چگونه برگردانده م ‌‬
‫منافقپپان چنپپان بیپپان و گفتپپار شپپیوایی دارنپپد کپپه وقپپتی‬
‫یشپپنود‪ ،‬بلفاصپپله خپپوب بپپه‬ ‫فهایشپپان را م ‌‬ ‫انسپپان حر ‌‬
‫یبرد که آنهپپا برحپپق‬ ‫یدهد و گمان م ‌‬ ‫نهایشان گوش م ‌‬ ‫سخ ‌‬
‫و راه درست قرار دارند‪ .‬به هرحال‪ ،‬جایز نیست که انسان‬
‫دین اسلمی را راهی برای رسپپیدن بپپه اهپپداف شخصپپی و‬
‫های برای دست پیداکردن به دنیا قپپرار دهپپد‪ ،‬بلکپپه او‬ ‫وسیل ‌‬
‫باید به اسلم چنگ بزند‪ ،‬تا از ثمرات بزرگ آن کپه عپزت و‬
‫اقتپپدار و حکپپومت در زمیپپن اسپپت‪ ،‬قبپپل از پپپاداش جهپپان‬
‫همند شود‪ ،‬خداوند متعال فرموده اسپپت‪:‬‬ ‫آخرت در دنیا بهر ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾ ‬نور‪ .[55 :‬یعنی‪» :‬خداوند بپپه کسپپانی‬
‫از شپپما کپپه ایمپپان آورده انپپد و کارهپپای شایسپپته انجپپام‬
‫یدهد که آنان را قطعا ً جایگزین در زمیپپن‬ ‫یدهند‪ ،‬وعده م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خواهد کرد‪ ،‬همانگونه که پیشینیان را جایگزین قبل از خپپود‬
‫کپپرده اسپپت‪ ،‬همچنیپپن آییپپن ایشپپان را کپپه بپپرای آنپپان‬
‫یپسندد پابرجپپا و برقپپرار خواهپپد سپپاخت و نیپپز خپپوف و‬ ‫م ‌‬
‫یپرستند و‬ ‫یسازد‪ ،‬مرا م ‌‬ ‫هراس آنان را به آرامش مبدل م ‌‬
‫یگردانند«‪.‬‬ ‫چیزی را انبازم نم ‌‬
‫و خداوند متعپپال فرمپپوده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫﴿‪﴾187‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬نحل‪ .[97 :‬یعنی‪» :‬هرکس چه‬
‫‪   ‬‬
‫زن و چه مرد کار شایسته انجام دهپد‪ ،‬و مپؤمن باشپد بپدو‬
‫یبخشیم و پاداش آنپان را بپپر‬
‫زندگی پاکیزه و خوشایندی م ‌‬
‫طبق کارهایشان خواهیم داد«‪.‬‬

‫جهاد با منافقین مانند جهاد با کفار نیست‬


‫}‪ {98‬بهترین راه برای مقابله با جنگی که بعضی از‬
‫یها )علمانی( و دیگران‪ ،‬علیه‬ ‫فرزندان مسلمین از لئیک ‌‬
‫مسلمین و اسلم به راه انداخته اند چیست؟‬
‫* امت اسلمی باید با هر سلحی که با آن به سوی‬
‫مسلمین هدف گیری شده به صورت مناسبی مقابله کند‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬کسانی که با افکار و گفتار با اسلم مبارزه‬
‫یکنند‪ ،‬لزم است بطلن فکر آنها با دلیل فکری و عقلی‬ ‫م ‌‬
‫و دلیل شرعی بیان شود‪ ،‬و افرادی که از ناحیه اقتصادی‬
‫یخیزند‪ ،‬لزم است تهاجم آنها دفع‬ ‫به مبارزه با اسلم برم ‌‬
‫های که آنها به مبارزة‬ ‫شود‪ ،‬بلکه در صورت امکان به وسیل ‌‬
‫هور شد‪.‬‬ ‫اسلم برخاسته اند‪ ،‬با همان وسیله بر آنها حمل ‌‬
‫و بیان کرده شود کپه بهپپترین راه بپرای اقتصپپاد عپادلنه‬
‫روش اسلم است‪ ،‬و کسانی که با اسلحه بپپه جنپپگ اسپپلم‬
‫یآیند‪ ،‬باید با آنچه مناسپپب اسپپت‪ ،‬در برابپپر اسپپلحة آنهپپا‬‫م ‌‬
‫مقاومت کرد‪ .‬بنابراین‪ ،‬خداوند متعال فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬تحریم‪ .[9 :‬یعنی‪» :‬ای پیغمبر بپپا کپپافران و منافقپپان‬
‫جهاد و پیکار بکن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ‬
‫است‪ ،‬و چه بد سرنوشت و چه زشت جایگاهی است«‪.‬‬
‫و مشخص است که جهاد با منافقین با جهاد با کفار‬
‫تفاوت داد‪ ،‬زیرا جهاد با منافقین به وسیلة علم و بیان‬
‫یشود‪.‬‬ ‫یگیرد‪ ،‬و با کفار با گلوله و شمشیر جهاد م ‌‬
‫انجام م ‌‬

‫خداوند در قرآن مجید یهود و نصاری را جزو‬


‫کافران شمرده است‬
‫﴿‪﴾188‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫}‪{99‬‬
‫یکی از سخنرانان در مسجدی از مساجد اروپا در یکی از‬
‫درسهایش گفت که‪ :‬تکفیر یهود و نصارا جایز نیست‪ ،‬و‬
‫یدانید بیشتر افرادی که در مساجد اروپا برای‬ ‫شما م ‌‬
‫یروند‪ ،‬سرمایة علمی‌ ایشان اندک است‪.‬‬ ‫وعظ و درس م ‌‬
‫یترسیم چنین سخنی منتشر شود‪ ،‬امید است در‬ ‫و ما م ‌‬
‫این زمینه توضیح کاملی ارائه دهید؟‬
‫* چنین سخنی گمراهی و گاهی کفر است‪ ،‬چون خداوند‬
‫تعالی در قرآن کفر یهود و نصارا را بیپپان کپپرده و فرمپپوده‬
‫است‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪.[31‬‬ ‫‪] ﴾  ‬تپپپپپوبه‪-30 :‬‬
‫یگویند‪ :‬عَُزیر پسر خپپدا اسپپت‪ ،‬و نصپپارا‬ ‫یعنی‪» :‬یهودیان م ‌‬
‫یگویند‪ :‬مسیح پسر خدا است‪ ،‬این سخنی است که آنان‬ ‫م ‌‬
‫یماند کپپه پیپپش‬‫یگویند‪ ،‬آنان به گفتار کافرانی م ‌‬ ‫به زبان م ‌‬
‫یگفتند‪ :‬خداوند کافران را نفرین و نپپابود‬ ‫از آنان همچنین م ‌‬
‫یشپپوند‪ ،‬یهودیپپان و نصپپارا علمپپای‬‫کند‪ ،‬چگونه بازداشپپته م ‌‬
‫دینی و پارسایان خود را هم به خدایی پذیرفته انپپد‪ ،‬مسپپیح‬
‫یشمارند‪ ،‬بدیشان جز ایپپن دسپپتور‬ ‫پسر مریم را نیز خدا م ‌‬
‫داده نشده است که تنها خدای یگانه را بپرستند و بس جپپز‬
‫کورزی‬ ‫خدا معبود به حقی نیست و او پاک و منپپزه از شپپر ‌‬
‫یدهند«‪.‬‬‫و چیزهایی است که ایشان آنها را انباز قرار م ‌‬
‫پس این آیه دللت بر این دارد که آنها مشرک هسپپتند‪ ،‬و‬
‫خداوند در آیاتی دیگر کفر آنها را بپپه صپپراحت بیپان نمپپوده‬
‫اسپپپپپپپت و فرمپپپپپپپوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪] ﴾‬مائده‪ .[72 :‬یعنپپی‪» :‬ب ‌‬
‫یگمپپان کسپپانی‬
‫یگویند‪ :‬خدا همپپان مسپپیح پسپپر مریپپم‬
‫کافر شده اند که م ‌‬
‫است«‪.‬‬
‫﴿‪﴾189‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و فرمپپوده‪:‬‬
‫﴿‪     ‬‬
‫‪] ﴾ ‬مپپپپپپائده‪ .[73 :‬یعنپپپپپپی‪:‬‬
‫یگویند که‪ :‬خداوند یکی از‬ ‫یگمان کسانی کافر اند که م ‌‬
‫»ب ‌‬
‫سه خدا است«‪.‬‬
‫و فرمپپپپپپپپپوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬مپپپائده‪ .[78 :‬یعنپپپی‪ :‬کپپپافران بنپپپی‬
‫اسرائیل بر داود و عیسی پسر مریپپم لعپپن و نفریپپن شپپده‬
‫انپپد‪ ،‬و خداونپپد فرمپپوده‪  ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫ً‬
‫‪] ﴾‬بینه‪ .[6 :‬یعنی‪» :‬مسپپلما کپپافران اهپپل‬
‫کتپپاب و مشپپرکان جپپاودانه در میپپان آتپپش دوزخ خواهنپپد‬
‫ماند«‪ ،‬و آیات و احادیث در این مورد زیاد است‪ ،‬پپپس اگپپر‬
‫کسی کفر یهود و نصارد را انکار کند که به محمد ‪ ‬ایمان‬
‫نیاوردند‪ ،‬و او را تکذیب کردند‪ ،‬به معنی این است که خپپدا‬
‫را تکذیب کرده است‪ ،‬و تکذیب خدا کفپپر اسپپت‪ ،‬و اگپپر در‬
‫کفپپر آنهپپا شپپکی داشپپته باشپپد در کفپپر او شپپکی نیسپپت‪.‬‬
‫یتواند بگوید کپپه‪ :‬بپپه اینهپپا‬‫سبحان الله!! این مرد چگونه م ‌‬
‫یگویند‪ :‬خداوند سومین‬ ‫نباید کافر گفت‪ ،‬در حالی که آنها م ‌‬
‫هتاست و خداونپپد آنهپپا را تکفیپپر کپپرده اسپپت‪ ،‬و چگپپونه‬ ‫س ‌‬
‫راضپپی نیسپپت کپپه اینهپپا تکفیپپر شپپوند‪ ،‬در حپپالی کپپه آنهپپا‬
‫یگویند‪ :‬دسپپت خپپدا‬ ‫یگویند‪ :‬مسیح فرزند خدا است‪ ،‬و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگویند‪ :‬خداوند فقیر و ما غنی هستیم؟!‬ ‫بسته است‪ ،‬و م ‌‬
‫چگونه تکفیر آنها و اطلق کلمة کفر بر اینها را‬
‫یپسندد‪ ،‬در حالی که اینها پروردگارشان را به چنین‬ ‫نم ‌‬
‫صفات زشتی که همه عیب و دشنام و ناسزا است متصف‬
‫یکنند؟!‬‫م ‌‬
‫یخواهم که به سوی خدا باز گردد‪ ،‬و‬ ‫من از این مرد م ‌‬
‫توبه کند و این گفتة الهی را بخواند که فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾‬قلم‪ .[9 :‬یعنی‪» :‬ایشان دوست م ‌‬
‫یدارند که نرمش‬
‫و سازش نشان دهی‪ ،‬تا آنان هم نرمش و سازش کنند«‬
‫نهای خدا را به خاطر آنان‬
‫)بدین امید که برخی از فرما ‌‬
‫ترک کنی‪ ،‬و در بعضی از مسائل با ایشان همگام و‬
‫همآهنگ شوی( و در کفر یهود و نصارا با ایشان سازش و‬
‫﴿‪﴾190‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫مداهنت‬
‫نکند‪ ،‬و برای هریک بیان کند که آنها کافر و از اهل جهنم‬
‫هستند‪ ،‬پیامبر ‪ ‬فرموده است‪» :‬سوگند به ذاتی که جانم‬
‫در دست او است‪ ،‬هیچکسی از این امت یعنی )امت‬
‫دعوت( چه یهود چه نصرانی که دعوت مرا بشنود و به‬
‫هام ایمان نیاورد‪ ،‬سپس بمیرد‬ ‫آنچه من از جانب خدا آورد ‌‬
‫حتما ً از اهل جهنم خواهد بود« ‪.‬‬
‫)‪(1‬‬

‫بنابراین‪ ،‬بر این گوینده لزم اسپپت کپپه بسپپوی خپپدا بپپاز‬
‫گردد‪ ،‬و از این دروغ بزرگ توبه کنپپد‪ ،‬و بپپه صپپراحت اعلم‬
‫کند که اینها کافر هستند‪ ،‬و اهل جهنم اند‪ ،‬و این که بر آنها‬
‫لزم است از پیامبر امی محمد ‪ ‬پیروی کنند‪ ،‬زیرا محمپپد‬
‫مژدة عیسی ‪ ‬است‪ ،‬و محمد برای یهود و نصارا شناخته‬
‫یشناسپپند کپپه فرزنپپدان‬‫شده است و آنها او را همانطور م ‌‬
‫یشناسند‪ ،‬خداوند تعالی فرمپپوده اسپپت‪﴿ :‬‬ ‫خود را م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪] ﴾‬اعراف‪ .[157 :‬یعنی‪» :‬کسانی که پیپپروی م ‌‬
‫یکننپپد‬
‫از فرستادة خدا پیغمبر امی که در تورات و انجیل نگاشپپته‬
‫یدهپپد و از کپپار‬
‫ییابند‪ ،‬او آنان را بپپه کپپار نیپپک دسپپتور م ‌‬
‫م ‌‬
‫ینمایپپد و‬
‫هها را برایشان حلل م ‌‬ ‫یدارد‪ ،‬و پاکیز ‌‬
‫زشت باز م ‌‬
‫یاندازد و بنپپد و‬‫یسازد‪ ،‬و فرو م ‌‬ ‫کها را بر آنان حرام م ‌‬ ‫ناپا ‌‬
‫یآورد‪ ،‬پپپس کسپپانی کپپه بپپه او‬‫زنجیپپر را از ایشپپان بپپدر م ‌‬
‫ایمان بیاورند و از او حمایت کنند‪ ،‬و وی را یاری دهنپپد و از‬
‫نپپوری پیپپروی کننپپد کپپه بپپه همپپراه او نپپازل شپپده اسپپت‪،‬‬
‫یگمان آنان رستگارند«‪.‬‬ ‫ب ‌‬

‫)(‪ -‬مسلم به روایت ابوهریره ‪ ( (240 / 153‬کتاب الیمان باب )‬ ‫‪1‬‬

‫‪.(70‬‬
‫﴿‪﴾191‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫و عیسپپپپی‬
‫به آمپپدن محمپپد ‪ ‬مپپژده داده اسپپت‪ ،‬و خداونپپد در قپپرآن‬
‫سپپخن عیسپپی را حکپپایت کپپرده اسپپت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾   ‬صپپف‪:‬‬
‫‪ .[6‬یعنی‪» :‬و خاطر نشان ساز زمانی را کپپه عیسپپی پسپپر‬
‫مریم گفت‪ :‬ای بنی اسرائیل من فرسپپتادة خپپدا بپپه سپپوی‬
‫شما بوده‪ ،‬و توراتی را که پیش از من آمده است‪ ،‬تصدیق‬
‫یآیپپد و نپپام او احمپپد‬‫یکنم و به پیغمبری که بعد از من م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهم‪ ،‬اما هنگامی که آن پیغمپپبر همپپراه بپپا‬ ‫است‪ ،‬مژده م ‌‬
‫معجزات روشن و دلیل متقن به پیش ایشان آمپپد‪ ،‬گفتنپپد‪:‬‬
‫این جادوی آشکاری است«‪.‬‬
‫وقتی فردی که به آمدنش مژده داده بود‪ ،‬یعنی احمد‪ ،‬با‬
‫دلیل روشپپن پیپپش آنهپپا آمپپد‪ ،‬گفتنپپد‪ :‬ایپپن سپپحر آشپپکاری‬
‫یکنیپپم کپپه‬‫است‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬مپپا ادعپپای ایپپن نصپپارا را رد م ‌‬
‫گفتند‪ :‬فردی که عیسی به آمدنش مژده داده احمپپد اسپپت‬
‫یگوییم که خداوند فرموده اسپپت‪﴿ :‬‬ ‫نه محمد‪ .‬ما م ‌‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫و بعد از عیسی پیامبری جز محمد ‪ ‬نیامده و محمد‪،‬‬
‫احمد است‪ ،‬اما خداوند به عیسی الهام کرد که محمد را‬
‫احمد بنامد‪ ،‬چون احمد اسم تفضیل از مادة حمد است‪ ،‬و‬
‫یکند و از همة‬ ‫محمد بیشتر از همة مردم خدا را ستایش م ‌‬
‫مردم دارای صفات کاملتری است که پیش از همه سزاوار‬
‫ستایش است‪ ،‬پس اگر احمد را اسم تفضیل از باب اسم‬
‫های که بیشتر از همة مردم‬ ‫فاعل قرار دهیم‪ ،‬به معنی بند ‌‬
‫یکند‪ ،‬خواهد بود‪ ،‬و اگر صیغة تفضیل را‬ ‫خدا را ستایش م ‌‬
‫از باب مفعول قرار دهیم به معنی‪ ،‬فردی که بیشتر از‬
‫یشود‪ ،‬پس او‬ ‫همه مردم سزاوار حمد و ستایش است‪ ،‬م ‌‬
‫ششونده( است که با‬ ‫شکننده( و محمود )ستای ‌‬ ‫حامد )ستای ‌‬
‫کاملترین صیغه که بر حمد دللت کند‪ ،‬یعنی احمد‬
‫نامگذاری شده است‪.‬‬
‫یگویم‪ :‬هرکسی کپپه گمپپان کنپپد در زمیپپن دینپپی‬ ‫و من م ‌‬
‫یپپپذیرد‪ ،‬چنیپپن‬ ‫غیر از دین اسلم هست که خداوند آن را م ‌‬
‫﴿‪﴾192‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫کسی کافر‬
‫است و هیچ شکی در کفر او نیست‪ ،‬چون خداوند عزوجپپل‬
‫فرمپپوده اسپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪] ﴾  ‬آل عمپپران‪.[85 :‬‬
‫یعنپپی‪» :‬و کسپپی کپپه غیپپر از اسپپلم آیینپپی برگزینپپد‪ ،‬از او‬
‫یشود و او در آخرت از زمرة زیانکپپاران خواهپپد‬ ‫پذیرفته نم ‌‬
‫بپپپپود«‪ ،‬و خداونپپپپد فرمپپپپوده اسپپپپت‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪] ﴾ ‬مائده‪ .[3 :‬یعنی‪» :‬امپپروز‬
‫دین شما را برایتان کامل کردم و نعمپپت خپپود را بپپر شپپما‬
‫تکمیل نمودم و اسلم را به عنپپوان آییپپن پسپپند خپپدا بپپرای‬
‫شما برگزیدم«‪.‬‬
‫یفرمایپپپپپپپد‪   ﴿ :‬‬ ‫و نیپپپپپپپز م ‌‬
‫یگمان دین‬ ‫‪] ﴾‬آل عمران‪.[19 :‬یعنی‪» :‬ب ‌‬
‫در پیشگاه خدا اسلم است«‪.‬‬
‫یکنم که این گوینده باید‬ ‫بنابراین‪ ،‬برای بار دوم تکرار م ‌‬
‫توجه کند و برای همة مردم بیان کند که یهود و نصارا کافر‬
‫هستند‪ ،‬چون برای آنها اقامة حجت شده و رسالت به آنها‬
‫رسیده‪ ،‬اما آنها از روی عناد و کینه کفر ورزیدند‪.‬‬
‫و یهود با )مغضوب علیهم( افرادی که خدا بر آنها خشپپم‬
‫یشوند‪ ،‬چون آنهپپا حپپق را دانسپپته و بپپا آن‬ ‫گرفته نامیده م ‌‬
‫مخپپالفت ورزیدنپپد و بپپه نصپپاری )ضپپالین( گمراهپپان گفتپپه‬
‫یشود‪ ،‬چون آنها به دنبال حق بودند‪ ،‬امپپا گمپپراه شپپده و‬ ‫م ‌‬
‫به حق نرسیدند‪ ،‬اما اکنون همة آنها حق را شپپناختند‪ ،‬ولپپی‬
‫با آن مخالفت ورزیدنپپد‪ .‬بنپپابراین‪ ،‬همپپه آنهپپا سپپزاوار و در‬
‫معرض خشم الهی هسپپتند‪ ،‬و مپپن همپپة یهپپود و نصپپاری را‬
‫یدهم که به خدا و تمام پیامبرانش ایمپپان بیاورنپپد‬ ‫دعوت م ‌‬
‫بهایشپپان بپپه‬‫و از محمد ‪ ‬پیروی کنند‪ ،‬چپپون آنهپپا در کتا ‌‬
‫همیپپن چیپپز دسپپتور داده شپپده انپپد‪ ،‬همپپانگونه کپپه خداونپپد‬
‫متعپپپال فرمپپپوده اسپپپت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
﴾193﴿
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
 
   
   
  
  
   
  
 
  
  
 
 
  
   
   
   
    
   
   
    
  
    
   
   
   
 
:‫﴾ ]اعپپپپپراف‬  
‫ »و برای ما در این دنیا و آن دنیا نیکی‬:‫ یعنی‬.[158 -156
:‫ گفت‬،‫ چرا که ما به سوی تو بازگشت کرده ایم‬،‫مقرر دار‬
‫یرسپپانم و رحمپپت‬ ‌ ‫عذاب خود را به هرکس کپپه بخپپواهم م‬
‫ آن را بپپرای کسپپانی‬،‫من همپپه چیپپز را دربپپر گرفتپپه اسپپت‬
‫مقرر خواهم داشت که پرهیزکاری کنند و زکات بدهند و به‬
،‫یکننپپد از فرسپپتادة‬ ‌ ‫ کسانی که پیپپروی م‬،‫آن ایمان بیاورند‬
‫ او آنان‬،‫ییابند‬ ‌ ‫پیغمبر امی که در تورات و انجیل انگاشته م‬
‫ و‬،‫یدارد‬‌ ‫یدهد و از کار زشت باز م‬ ‌ ‫را به کار نیک دستور م‬
‫کهپپا را بپپر آنپپان‬
‌ ‫ینمایپپد و ناپا‬‌ ‫هها را برایشان حلل م‬‌ ‫پاکیز‬
‫یانپپدازد و بنپپد و زنجیپپر را از آنپپان‬‌ ‫یسازد و فرو م‬
‌ ‫حرام م‬
‫ پس کسپپانی کپپه بپپه او ایمپپان بیاورنپپد و از او‬،‫یآورد‬‌ ‫بدر م‬
‫ و وی را یاری دهند و از نوری پیروی کنند کپپه‬،‫حمایت کنند‬
،‫یگمپپان آنپپان رسپپتگارند‬ ‌ ‫ ب‬،‫به همراه او نپپازل شپپده اسپپت‬
‫ ای مپپردم مپپن فرسپپتادة خپپدا بپپه سپپوی همگپپی شپپما‬:‫بگو‬
‫نها و زمین از آن اوسپپت جپپز‬ ‌ ‫ خدایی که ملک آسما‬،‫هستم‬
‫﴿‪﴾194‬‬
‫قواعد و رهنمونهای بیداری اسلمی‬
‫او معبپپپپود‬
‫یگردانپپد‪،‬‬‫یمیرانپپد و زنپپده م ‌‬ ‫بحقی نیست‪ ،‬او اسپپت کپپه م ‌‬
‫پس ایمان بیاورید به خدا و فرسپپتاده اش آن پیغمپپبر درس‬
‫نهایش دارد از او پیروی‬ ‫های که ایمان به خدا و سخ ‌‬ ‫نخواند ‌‬
‫کنید تا هدایت یابید«‪.‬‬
‫و همانطور که پیپپامبر ‪ ‬فرمپپوده اسپپت‪ :‬بپپه دو پپپاداش‬
‫دست پیپپدا کننپپد‪ ،‬سپپه نفپپر هسپپتند کپپه بپپه آنهپپا دو پپپاداش‬
‫یرسد‪» :‬مردی از اهل کتاب که به پیپپامبرش ایمپپان آورد‬ ‫م ‌‬
‫و به محمد ‪ ‬هم ایمان آورده است« ‪ .‬من به سپپخنی از‬
‫)‪(1‬‬

‫صاحب القناع در باب حکم مرتد دست پیپپدا کپپردم کپپه در‬
‫یگوید‪ .......» :‬یا این که افرادی که دینپپی‬ ‫ادامه سخنش م ‌‬
‫غیر از اسلم انتخاب کرده اند‪ ،‬مانند نصاری را کافر ندانپپد‬
‫بشپپان را درسپپت بدانپپد‪،‬‬ ‫یا در کفرشان شپپک کنپپد یپپا مذه ‌‬
‫کافر است«‪.‬‬
‫و از شیخ احمد عبدالحلیم نقل شده است که »هرکسی‬
‫عقیده داشته باشد که کلیساها خانپپة خپپدا هسپپتند‪ ،‬و در آن‬
‫یشود‪ ،‬و کارهایی که یهود و نصپپاری انجپپام‬ ‫خدا پرستش م ‌‬
‫یدهند‪ ،‬عبادت و اطاعت برای خدا و پیپپروی از پیپپامبرش‬ ‫م ‌‬
‫یشود و یا این که خداونپپد کپپار آنهپپا را دوسپپت‬ ‫محسوب م ‌‬
‫یپسندد و یا آنها را برای بازگشایی کلیساها و‬ ‫یدارد‪ ،‬و م ‌‬‫م ‌‬
‫اقامة دین یهود و نصاری کمک کنپپد و عقیپپده داشپپته باشپپد‬
‫کپپه چنیپپن کارهپپایی طپپاعت و عبپادت الهپپی هسپپت‪ ،‬چنیپپن‬
‫فردی کافر است« و همچنین در جایی دیگری گفته اسپپت‪:‬‬
‫یهپپا در‬‫»هرکسپپی عقیپپده داشپپته باشپپد کپپه دیپپدار ذم ‌‬
‫کلیساهایشان باعث نزدیکی بپپه خپپدا و عبپپادتی بپپرای خپپدا‬
‫یشود«‪.‬‬ ‫است چنین فردی مرتد و از دین اسلم خارج م ‌‬
‫و این گفتة شیخ مطلبی را که ما در ابتدای پاسخ عپپرض‬
‫یکند‪ ،‬و این مطلبی است کپپه در آن ابهپپامی‬ ‫کردیم تایید م ‌‬
‫وجود ندارد‪ .‬والله المستعان‪.‬‬

‫)(‪ -‬قسمتی از حدیث بخاری به روایت ابوموسی ‪ ‬بپپه شپپماره )‬ ‫‪1‬‬

‫‪ (97‬الفتح )‪ (229 / 1‬کتاب العلم بپپاب )‪ (31‬و مسپپلم )‪– 241‬‬


‫‪ (154‬کتاب الیمان باب )‪.(10‬‬

You might also like