Professional Documents
Culture Documents
ناروا
البدع الحولية
ترجمه:
بدعت های سالگرد
هکننده:
تهی
عبدالله بن عبدالعزیز بن أحمد تویجری
های مهم و تحقیقی اسللت کلله مؤلللف این کتاب رسال
در دانشگاه /پوهنتون امام محمللدبن سللعود دانشللکدة
عقیده بللرای اخللذ فللوق لیسللانس نوشللته اسللت و در
سللال 1406هل ل .ق بللا درجللة ممتللاز موفللق بلله اخللذ
مدرک فوق لیسانس شده است.
3 سالگردها و یادبودهای بدعت
فهرست مطالب
صفحه عنوان شما
ره
6 مقدمه 1
9 دلیل انتخاب موضوع 2
20 تمهــــــــــید 3
20 تعریف بدعت 4
31 حکم بدعت در اسلم 5
46 اسباب پیدایش بدعت ها 6
102 اولین بدعتی که در دین اسلم پیدا شد 7
104 اسباب و دلیل انتشار بدعت ها 8
109 تأثیرا بدعت بر جامعه 9
118 وسایل محفوظ شدن از بدعت 10
136 بدعت های سالگردی 11
140 فصل اول – ماه محرم 12
141 بعضی از آثار وارده در مورد ماه محرم 13
150 بدعت عزاداری در ماه محرم نزد رافضی ها 14
164 بدعت خوشحالی در روز عاشورا نزد گروه ناصبی 15
174 فصل دوم – ماه صفر 16
175 بعضی از آثار وارده در مورد ماه صفر 17
177 بدعت بدشگونی به ماه صفر 18
195 فصل ســوم – مــاه ربیــع الول )بــدعت جشــن تولــد 19
پیامبر(
196 اولین کسی که این بدعت را بوجود آورد 20
207 وضعیت جامعه در آن زمان 21
215 بعضی از شبهه های تایید کنندگان این بدعت 22
236 روش احیای میلد 23
248 حقیقت محبت با پیامبر 24
259 دیدگاه اهل سنت در رابطه با این بدعت 25
278 فصل چهارم – ماه رجب 26
279 بعضی از آثار وارده در مورد ماه رجب 27
291 بزرگداشت ماه رجب توسط کفار 28
294 عتیره )ذبح( ماه رجب 29
302 تخصیص ماه رجب برای روزه و عبادت 30
315 بدعت بودن صلة الرغائب 31
سالگردها و یادبودهای بدعت 4
مقدمه
ن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستهدیه ،ونســتغفره ونتــوب إ ّ
إلیه ونعوذ بالله من شــرور أنفســنا ،ومــن سـّیئات أعمالنــا مــن
یهده الله فل مضل له ،ومن یضلل فلهادی له ،وأشهدأن ل إلــه
إل الله وحده لشــریک لــه ،وأشــهد أن محمــدا ً عبــده ورســوله،
صلی الله علیه وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحســان إلــی
یوم الدین ،وسلم تسلیما ً کثیًرا.
اما بعد:
از دنیـا رفـت و بـه رفیـق اعلـی شکی نیست که پیامبر اسلم
پیوست در حالی که خداوند ایــن دیــن پــاک را کامــل گردانیــد و
تمام و کامل در اختیار مردم گذاشت .قال الله تعالی:
﴿
﴾
)مائده(3 :
»امروزه دین شما را برایتان کامل کــردم و بــا )عــزت بخشــیدن بــه
مهایتــان( نعمــت خــود را بــر شــما تکمیــل
شما و اســتوار داشــتن گا
نمودم و اسلم را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم«.
و فرستادة خود حضرت محمد را به عنوان خاتم پیامبر قــرار
یفرماید:
داد ،خداوند م
)احزاب(40 :
پدر هیچ یک از مــردان شــما نبــوده ،بلکــه فرســتادة خــدا و
»محمد
آخرین پیغمبران است و خدا از همه چیز آگاه بوده و هست«.
و این دین اسلم که بر پایة قرآن و سنت پیـامبر اسـتوار اسـت
هدار و
برای هر زمان و مکانی صلحیت و شایستگی دارد که عهــد
فکنندة تمام نیازهای بشری باشد ،به همیـن خـاطر خداونـد
برطر
ما را به تبعیت و پیروی از این دین امر نموده و فرموده است :
سالگردها و یادبودهای بدعت 6
یگوید: رؤبه م
فلیـــس وجـــه الحـــق أن إن کنــــت ِللــــه الّتقــــی
تبـــــــــــــــــــــــــــــدعا الطوعــــــــــــــــــــــــا
کتاب البدعة ،تألیف دکتر عزة عطیة ،ص )(157 - 3
یکرد
یدانستند ،و خارج شدن از فرمان امام را اگر مخالف سنت عمل م م
یشمردند ،که خوارج چند دسته بودند .الفرق بین الفرق ،بغدادی،
واجب م
ص ) ،(55الملل و النحل ،شهرستانی ،ص ) ،(137 -114مجموع الفتاوی
ابن تیمیه(3/349 ) ،
-مجموعه الفتاوی ،ابن تیمیه(108-4/107) ، 1
-صحیح مسلم مطبوع با شرح نووی ) ،(154 -153 /6کتاب الجمعة، 1
کردن به دین اسـت ،و هـر اضـافه کردنـی بـدعت اسـت و هـر
یباشد.بدعتی گمراهی و ضللت م
یکنــد کــه :روزی بـا پیــامبر -3عرباض بن ساریه روایت م
های ایراد نمود کــه اشــک را نماز خواندیم ،سپس رو به ما خطب
بها را ترساند ،شخصــی گفــت: یآورد ،و قل مها پایین م از چش
هی خــداحافظی ای رسول خدا !گویا که این مــوعظه و خطب
بــود پــس چــه نصــیحت و ارشــادی بــرای مــا داری؟ فقــال:
»أوصیکم بتقویالله والسمع والطاعة ،وإن عبــدا ً حبشــیًا ،فــإنه
من یعش منکــم فســیری اختلفـا ً کــثیرا ً فعلیکــم بســنتی وســنة
ضوا علیها بالنواجــذ الخلفاء الراشدین المهدیین ،تمسکوا بها وع ّ
وإیــاکم و محــدثات المــور فــإن کــل محدثــة بدعــة وکــل بدعــة
1
ضللة«.
پیـــامبر فرمـــود :شـــما را بـــه تقـــوای خـــدا و اطـــاعت و
یکنم ،اگرچه آن امیر یک نفر فرمانبرداری از امرای دین توصیه م
هپوست حبشـی باشـد ،هـر کـس از شـما زنـده بمانـد شـاهد سیا
یشود ،پس بر شما لزم است در ایــن ایــام بــه اختلفات زیادی م
هانـد ملـتزم سـنت مـن و سـنت خلفـای راشـدین کـه هـدایت یافت
تها چنگ بزنید و با دندان آن را حفظ کنیــد و از باشید ،به این سن
اضافه کردن بـه دیـن و چیزهـای تـازه خـودداری کنیـد ،چـون هـر
اضافه کردنی بـدعت اسـت و هـر بـدعتی ضـللت و گمراهـی بـه
یرود.
شمار م
ب( دلیل آثار:
-1از ابن عباس روایت شده اســت کــه گفتــه اســت :هــر
یکنند و ســنتی از یگذرد بدعتی را ایجاد م سالی که بر مردم م
تهایبرند ،به صــورتی کــه بــدع تهای پیامبر را از بین م سن
2
تهای پیامبر خاموش م
یشوند. زنده و سن
-2از ابن مسعود روایت شده است :از خدا و رسول خدا
یکند و هیچ چیزی را ایجــاد و پیروی کنید چون کفایت شما را م
1
اضافه نکنید و دین کامل و تمام برای شما آمده است.
آنچه از احادیث و آثار بیان شد بر این مطلب دللت دارد که
بدعت جــز بــه صــورت مــذموم و ناپســند در شــرع وارد نشــده
است.
پس قول راجح – والله اعلم – این است کـه بــدعت تنهـا بــه
یشود که مخالف سنت است ،و بدعت محمــود چیزی اطلق م
هاللــه –و نیکــو وجــود نــدارد .شــیخ الســلم ابــن تیمیــه – رحم
یگوید :استدلل به اینکه هر چیزی یفرماید :این قاعده که م م
های بــزرگ و مهــم اســت ،و بــدعت باشــد کراهــت دارد ،قاعــد
یشــود: یگویند :بدعت بــه دو نــوع تقســیم م بعضی از مردم م
مبندی بدعت حسنه و بدعت قبیحه ،و دلیلشان برای این تقســی
یباشد که فرمــود) :نعمــت قول عمر در مورد نماز تراویح م
2
بترین بدعت است. البدعة هذه( این خو
یگویند :هر بدعتی ضللت نیست. و در نتیجه مخالفین م
اما جواب:
یفرماید» :إن ش ـّر المــور محــدثاتها، فرمودة پیامبر که م
وأن کل بدعة ضللة وکل ضللة فـي النــار« )بــدترین کارهــا در
دیــن چیزهــایی اســت کــه تــازه و نوپیــدا هســتند و هــر بــدعتی
ضللت است و هر ضللت و گمراهی در آتش جهنم(.
هشدار و ترسـاندن مـردم از طـرف پیـامبر از ایـن امـور
یباشد ،پس برای هیــچ کســی صی صریح از طرف پیامبر م ن ّ
حلل و جایز نیست مــذموم و ناپســند بــودن را از بــدعت کنــار
بزند ،و آن را حسن و نیکو بداند ،و هر کس ایــن کــار را انجــام
دهد مکابر و سرگردان است.
هی 39 :روایت نموده است. آنرا ابن وضاح در کتاب البدع صفح
-مجمع الزوائد (1/188) ،باب اقتدا به سلف. 1
-رواه البخاری فی صحیحه ،کتاب صلة التراویح ،حدیث ) ،(2010و رواه 2
-رواه البخاری ،(4/251) ،کتاب صلة التراویح ،حدیث ،(2012) :و 2
)(1/114
-به کتاب اقتضاء الصراط المستقیم ،ابن تیمیه مراجعه شود) ، 4
(591-2/588
سالگردها و یادبودهای بدعت 26
-خیبر هشت برد از مدینه –در مسیر شام -دور است ،که هفت قلعه 1
یعرب قحطان به این نام نامگذاری شده چون او آنجا را آباد کرد،
های بزرگ دارد در زمان رسول خدا کعبه ای نیز در آنجا وجود در
فهایی داشت که پیامبر آنها را به مباهله فراخواند ،درداشت ،اسق
آنجا گودال اخدود ایجاد شد که تا اکنون بقایای آن وجود دارد.
نجران اکنون تابع عربستان سعودی و ولیت مستقلی است که از
ریاض )پایتخت( از مسیر وادی دواسر حدود نه صد کیلومتر دور است
و به زراعت شهرت یافته است .معجم البلدان .270-266 /5
27 سالگردها و یادبودهای بدعت
یــا خیــر؟ مثــل بــدعت خــوارج و قــدریه 1و مــرجئه 2و ســایر
ههای گمراه دیگر. گرو
تها معصــیت و گنــاه اســت ،مثــل بــدعت ج -بعضــی از بــدع
ازدواج نکــردن یـا روزه گرفتــن بــه خـاطر تشــنگی زیـاد و زیـر
هها را بریدن( به قصد آفتاب رفتن ،و یا خود را اخته کردن )خای
قطع شهوت.
تها مکــروه اســت ،ماننــد بــدعت تعریــف د -بعضــی از بــدع
)یعنی اجتماع مردم در مساجد برای دعای شب عرفه( یا مثــل
ههــای جمعــه و امثــال ایـن ذکــر نــام ســلطین و حکــام در خطب
تها.
بدع
تها در یک رتبــه قــرار ندارنــد و حکــم آنهــا یکــیکه این بدع
نیست.
همانطور که بعضی از گناهان صغیره و بعضی دیگر کبیره به
هاند .کــه ایــن مراتــبتها هم به همین گون یروند ،بدع شمار م
-قدریه گروهی بودند که صفات ازلی خدا مانند علم ،قدرت ،حیات و 1
گناه ضرری ندارد ،همانطور که عبادت با وجود کفر معنی ندارد .ارجاء
یعنی تأخیر ،به آنها مرجئه گفتند چون عمل را از نّیت به تأخیر انداختند
و یا حکم مرتکب کبیره را تا روز قیامت به تأخیر انداختند ،و معتقد
یشود و ایمان در قلب و زبان می باشد. بودند که ایمان کم و زیاد نم
برای تفصیل بیشتر مراجعه شود به :الفرق بین الفَرق ص-190) :
(195و الملل والنحل از شهرستانی ص.(146 - 139) :
سالگردها و یادبودهای بدعت 30
یداد کــه بــه قیــافه ویشد ،پــس بچــه را بــه کســی م دعوت م
شـــکل او نزدیکـــی و شـــباهت بیشـــتری داشـــت و او هـــم
یتوانست سرپیچی کند. نم
زمانی که حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد تمام این
جهای دوران جاهلی را نابود کرد و از بین برد و فقط ایــن ازدوا
1
ازدواج امروزی که مرسوم است باقی مانده.
مثال بدعت در عقل :شریعت اســلم بیــان کــرده اســت کــه
حکم خـدا بـر بنــدگان فقـط توسـط آنچــه کـه در دیـن از زبـان
یباشــد ،لــذا خداونــد پیــامبران آمــده اســت جــایز و صــحیح م
یفرماید: م
)نساء(59 :
»و اگر در چیزی اختلف داشتید آن را به خدا )با رجوع بــه قــرآن( و
پیغمبر )با رجوع به سنت نبوی( برگردانید«.
یفرماید:
و خداوند م
) انعام(57 :
»حکم و دستور فقط در دست خداست«.
بعضی از اقوام ازاین اصل خـارج شـدند و گمـان کردنــد کـه
نگذاری مجال و مکانی دارد و گفتنــد عقل نیز در تشریع و قانو
که حسن و قبح عقلی داریــم ،در نــتیجه در دیــن خــدا چیــزی را
بوجود آوردند که در آن وجود نداشت.
هی کفار در مورد معامله: و نمونة بدعت در مال و ثروت :گفت
)بقره(275 :
»خرید و فروش مانند ربا است«.
چون آنها عمل بــه آن را جــایز مــی پنداشــتند بــه قیــاس فاســد
استدلل نمــوده و گفتنــد :چــون اگــر مبلــغ ده درهــم –مثل -کــه
مرباع :یک چهارم غنیمت ،صفایا :مقدار چیزی بـود کـه امیـر
یکرد .نشیطه :چیــزی بــود کــه ســربازان در برای خود تعیین م
یکردند.یآوردند و غنیمت م راه بدست م
فضول :غنیمــتی بــود کــه امکــان تقســیم آن نبــود بــه خــاطر
کشتن آن ،و خاص امیر بود .زمانی که خداوند تقســیم غنیمــت
یفرماید: را دستور داد آنجا که م
) انفال(41 :
35 سالگردها و یادبودهای بدعت
هی غنــائمی را کــه )در جنــگ بدســت »)ای مسلمانان( بدانید کــه هم
یباشــد« .بـا
یآورید( یک پنجم آن متعلق بـه خــدا و پیغمـبر و ...م م
1
تها از بین رفتند . این حکم خدا تمام این بدع
امام شاطبی معتقد است که بدعت صغیره وجود ندارد مگر
اینکه چند شرط در آن وجود داشته باشد از آن جمله:
-1بر آن مدوامت نشــود .چــون گناهــان صــغیره در صــورت
یشوند ،و اصرار بــر بــدعت صــغیره آن را دوام بر آنها کبیره م
یکشاند.به کبیره م
-2شخص مبتدع نباید برای بــدعت خــود دعــوت کنــد ،چــون
بدعت بعضی اوقات صغیره است ولی شخص مبتدع بــا تکــرار
آن در میان مردم و عمل به آن باعث ترویج آن در میان مــردم
هی مــردم نیــز بــه گــردن او یشــود و گنــاه بقی و عمل بــه آن م
یافتد.م
نهــایی کــه هاند یــا مکا
-3در جاهــایی کــه مــردم جمــع شــد
یشـود و یـا اینکـه شـعائر دینـی بیـان تهای پیامبر اجـرا م سن
یگردد نباید آن بدعت را انجــام دهــد ،در صــورتی کــه در میــان م
اجتماع مردم آن را انجام دهد و انجام دهنده جزو کسانی بود که
یکردند یا نســبت بــه او حســن ظــن داشــتند، مردم به او اقتدا م
انجام چنین بــدعتی از مضــرترین چیزهــایی اســت کــه بــه ســنت
یزنـد ،چـون اگـر مـردم بـه او اقتـدا کننـد بـدعت اسلم ضربه م
یشود چـون عـوام النـاس بـه او اقتـدا صغیره در حق او کبیره م
یکنند که آنچه بیان کرده اســت هاند ،و یا اینکه مردم گمان م کرد
یشود پس مثل این است کــه بگویــد از شعائر اسلم محسوب م
این کار سنت پیامبر است و از آن پیروی کنید.
-4نباید بدعت را کوچک و ناچیز بداند ،چون ســبک شــمردن
متــر اســت و گنــاه صــغیره را گناه از انجــام گنــاه بزرگــتر و مه
تبدیل به کبیره می گرداند.
هر زمـان ایـن شـرایط در بـدعت صـغیره جمـع شـوند امیـد
است صغیره محسوب گردد و هر زمان یکی از شرایط مذکور
یشــود ،همـانطور یا بیشتر در آن جمع شود کــبیره محســوب م
-به اعتصام شاطبی (48-2/37) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 36
1
که گناهان نیز چنین هستند.
بعد از اینکه حکــم بــدعت را بیــان کردیــم بــه صــورت خیلــی
کوتاه ،موضع و نظر سلف صالح را در مورد بدعت بــه صــورت
یکنیــم و هشــدار آنهــا نســبت بــه آن را بیــان عمــومی بیــان م
ینمائیم .به طور مثال: م
ن مــن یفرماید» :القتصاد فی السّنة ،أحس ُ ابن مسعود م
2
الجتهاد فی البدعة«.
»بسنده کردن بر سنت پیامبر و انجــام دادن آنهــا بهــتر از
ایجاد و اجتهاد در بدعت کردن است«.
یفرماید» :ما أتی علی الناس عام إل أحدثوا ابن عباس م
3
فیه بدعة ،وأماتوا فیه سّنة حتی تحیا البدع ،وتموت السنن«.
یکننـد ،ویگــذرد مـردم بــدعتی را ایجـاد م »هر سالی کــه م
یبرنــد ،بــه طــوری کــهتهای پیامبر را از بین م سنتی از سن
یمیرند«.تها م
یشوند و سن تها زنده م بدع
یفرماید » :اتبعــوا ولتبتــدعوا ابن مسعود در جای دیگر م
4 فقد ُ
کفیتم«
»از رســول خــدا پیــروی کنیــد و بــدعت را در دیــن ایجــاد
نکنید ،چون آنچه پیامبر از قرآن و سنت برایتــان بیــان کــرده
است شما را کافی است«.
کبیر آن را آورده است و راویان آن مطمئن هستند .و ابن وضاح در
کتاب البدع والنهی عنها ص 38 :آنرا رواست نموده است.
-دارمی آن را در سنن خود آورده است(1/69) . 4
37 سالگردها و یادبودهای بدعت
حتی أبتدع لهم غیره .فإیاکم وما ابتـدع ،فـان مـا ابتـدع ضـللة،
م زیغة الحکیم ،1فإن الشیطان قد یقول کلمــة الضــللة َوأحذرک ُ ْ
2
علی لسان الحکیم ،وقد یقول المنافق کلمة الحق«.
یکنــد ،مــال و »در آینده فتنه و بلهای زیادی شما را تهدید م
یشــود ،قــرآن بــاز شــده و آن را ههــا زیــاد م
ثــروت در آن فتن
یخوانند ،به طوری که مؤمن و منــافق ،مــرد و زن ،بــزرگ و م
یکنند ،ممکــن اســت فــردی کوچک ،عبد و آزاده آن را تلوت م
یکنندیآیند و از من پیروی نم بگوید که چرا مردم دنبال من نم
یخوانم؟ آنهــا هرگــز از مــن پیــروی در حالی که من قرآن را م
یکنند مگــر اینکــه بــدعتی را ایجــاد کنــم و چیــزی غیــر از آن نم
برای آنها بیاورم ،پس بترسید از ایجاد بــدعت و اضــافه نمــودن
به دین ،چون هر بدعتی ضــللت و گمراهــی اســت ،شــما را از
یترســانم ،شــیطان از زبــان منحرف شدن عالم دینی از حق م
یکنــد ،و بعضــی هکننده را بیان م عالم دینی گفتار فاسد و گمرا
یآورد«. اوقات منافق حق را بر زبان م
موقف و نظر سلف صــالح در مــورد بــدعت صــریح و واضــح
یباشد ،که آن هم ترســاندن از بــدعت اســت ،و آنهــا شــدیدا ً م
حریصند بر تمسک به سنت نبوی و چنگ زدن به آن ،بــه همیــن
هانــد :کــه هی اسلم مانند :ســفیان ثــوری و غیــره گفت خاطر ائم
بتر اســت، بدعت در نظر ابلیس از انجام معصیت بهــتر و خــو
یشود توبه کرد ولــی صــاحب بــدعت چون از معصیت و گناه م
توبه نمی کند.
یتوان از بدعت توبه کرد این است که: منظور آنها از اینکه نم
شخص مبتدع؛ آن کسی که عبادتی را بوجود آورده که خداوند آن
را تشریع نکرده است و پیــامبر آن را نیــاورده اســت ،عمــل و
یبینــد ،تــا
یدهد و آن را نیکو و خــوب م کار خود را مزین جلوه م
زمانی که آن را نیکو و خوب احساس کند تـوبه نمـی کنـد ،چـون
-یعنی انحراف دانشمند و عالم از حق ،هر زمان عالم از حق 1
اولین شرط قبول توبه علم و آگاهی به زشت بودن آن اســت .و
یباشــد آن را تــرک یا اینکه کاری که خوب ،واجــب و مســتحب م
کرده است ،تا زمانی که کار و فعل خود را نیکــو ببینــد و آن کــار
در واقع زشت و بد باشد او توبه نمی کند.
ولی توبه از بدعت امکان دارد ،به این صورت که خداونــد او
را هدایت دهد و حق و حقیقت برای او روشن شـود ،همـانطور
که خداوند بعضی از کفار و منافقین و بعضی از اهــل بــدعت و
1
ضللت و گمراهی را هدایت داده است.
هالله سؤال شد :مردی کــه روزه از امام احمدبن حنبل رحم
یآورد نزد شما بهتر است؟ یا کسی یگیرد و اعتکاف به جا م م
یکند؟
که اهل بدعت را رد م
یکنــدیخوانــد و اعتکــاف م امام جواب داد :کسی که نماز م
یباشد ،و اما زمانی که از اهل بدعت و بدی آن برای خودش م
یکند این کار به نفع مسلمانان است ،در نتیجه بهتر و صحبت م
2
یباشد.
لم افض
هالله – بیان کرده است که :به شیخ السلم ابن تیمیه – رحم
اتفاق تمام مسلمانان ترساندن مــردم از بــدعت و بــدعتیان بــر
یباشــد .و همچنیــن در جــای دیگــر همــة مســلمانان واجــب م
یفرمایــد :بــر اســاس ســنت و اجمــاع ،اهــل بــدعت از اهــل م
معصیت های شــهوانی بــدتر هســتند ،چــون پیــامبر بــه جنــگ
هی ظــالم نهــی کــردن بــا خــوارج دســتور داد و از جنــگ بــا ائم
یشــود فرمود .و در مورد کسی که شراب نوشیده و مســت م
ه«» 3او را لعنت نکــن ب الله ورسول َ ُ یگوید» :لتلعن ْ ُ
ه فإنه یح ُ م
چون او خدا و رسول را دوست دارد«.
َ
م ضئ ْ ِ
ضــیِء هــذا أقــوا ٌ ن ِ مـ ْج ِوقال فی ذی الخویصـرة» :یخـر ُ
یقرأون القرآن لیجاوُز حنـاجرهم ،یمرقـون مـن الـدین – وفـی
هی فتاوای ابن تیمیه مراجعه شود.(28/231) . -به مجموع 1
هی فتاوای ابن تیمیه مراجعه شود(28/231) . -به مجموع 2
-رواه البخاری فی صحیحه ،(12/75) ،کتاب الحدود ،حدیث شماره) : 3
.(6780و لفظ آن» :ل تلعنوه ،فوالله ما علمت أنه یحب الله
ورسوله«.
39 سالگردها و یادبودهای بدعت
یگویند پیامبر بر خلفت های گمراه هستند که م -رافضی ها فرق 1
یگویند علی معصوم بوده و هر کس علی نص صریح نموده است ،و م
با او مخالفت کند کافر است ،مهاجرین و انصار حق را کتمان کردند،
و دنبال هوا و هوس خود رفتند ،دین و شریعت را تغییر دادند .و معتقد
یگویند :ابوبکر و عمر منافق هستند اصحاب پیامبر مرتد شدند ،م
بودند ،یا ایمان آوردند بعدا ً کافر شدند – والعیاذ بالله – .روافض در
طول تاریخ با کفار ،یهود و نصارا بر علیه مسلمانان همدست بوده اند.
ریشه ی زندقه و نفاق از بین آنها سر زده است مانند :زندقه ی
قرامطه ،باطنیه و دیگران .و جای هیچ تردیدی نیست که آنها از
خوارج بدتر هستند .روافض به فرقه های زیادی تقسیم شده اند.
هالله – )-356/ 3 به مجموعة الفتاوی شیخ السلم ابن تیمیه – رحم
(357و الفرق بین الفرق ص (17 -15) :مراجعه شود.
هالله – مراجعه شود) . -به مجموعة الفتاوی ابن تیمیه – رحم 2
(105-20/103
41 سالگردها و یادبودهای بدعت
هاند ،ولی لفظ ناس هــم بــر هستند ،در حالی که آنها خارج شد
یشود.سه نفر هم بر همه مردم و یا بین آنها اطلق م
-4بعضــی اوقــات از خطــاب ظــاهری غیــر ظــاهر آن مــراد
یباشد ،مثل فرمودة خداوند: م
)انبیاء(11 :
یهـای ســتمگری را )بــه ســبب
»بسیار بوده اسـت کـه )اهـالی( آباد
هایم«.
کفرشان( نابود کرد
زمانی که فرمود :
بر این دللت دارد که منظورش اهل آن است.
با اثبات این مسائل ،بر کسی که در حوزة دین و شریعت در
یآورد ،دو یکند و صحبت به میان م اصول و فروع آن تحقیق م
چیز واجب است:
-1باید به زبانی عربی مسلط باشد ،و مثل یک عرب به این
هی لغت 1بر زبـان عربـی زبان آگاهی داشته باشد ،و یا مثل ائم
تسلط داشته باشد.
منظور این نیست که دقیقا ً مثل آنها باشد ،بلکه منظـور ایـن
است که در کل فهم آن کامل ً عربی باشد.
-2هــر زمــان در قــرآن و حــدیث پیــامبر مشــکلی در فهــم
لفظی پیش آمد ،نباید عقل و نظــر خـود را پیشــقدم کنــد ،بلکــه
باید به کسی دیگر که به علم عربــی و فهــم آنهــا بیشــتر تســلط
دارد مراجعه کند ،چون ممکن است بعضی اوقــات بــا اینکــه بــر
زبان عربی هم مسلط باشد ولی فهم آن مطلب بر او مخفی و
پوشیده باشد ،پس لزم است در این موارد احتیاط کند ،بعضــی
یباشد ،ولــی فهــم بعضــی اوقات فرد یک عرب خالص و عالم م
معانی برای او واضح نیست و لزم است در مورد آن سؤال کند
و توضیح بخواهد ،همانطور که معنی آیــة ﴿فــاطر الســماوات﴾
برای ابن عباس پوشیده و مخفی بود.
سبب دوم:
جهل و نادانی نسبت به مقاصد شریعت
دو چیــز بــر کســانی کــه در مــورد شــریعت اســلم صــحبت
یکنند واجب است: م
-1مـورد اول ایـن اسـت کـه ایـن فـرد معتقـد باشـد دیـن و
چگونه نقصــی نــدارد،شریعت اسلم صددرصد کامل است و هی
و باید ارتباط او با دین در عبادات و معــاملت و عــادات در حــد
اطاعت و اطمینان و ایمان باشد ،و از حد و مرز شریعت خارج
یشود ،چـون کمـال نشود ،چون خروج از آن ارتداد محسوب م
و تمام بودن شریعت ثابت شده است ،پس کسی که چیــزی را
-به تفسیر ابن کثیر (3/546) ،تفسیر سوره فاطر مراجعه شود. 1
نها و
هی دوم هر چـه در آسـما هی اول است ،در نفخ در نفخ
یشوند ،مگر کسی که خدا بخواهد ،در ایــن زمین است نابود م
یپرسند ،سپس هنگام خویشاوندی وجود ندارد ،و از همدیگر نم
یکنند و همدیگر را بازخواســت هی آخر رو به همدیگر م در نفخ
یکنند.
م
) ﴾ انعام: اما فرمودة خداوند﴿ :
(23
هاش:
و فرمود
)نساء(42 :
یکند،یگذرد و آنها را عفو م خداوند از گناهان اهل اخلص م
هایم ،در ایــن
یگوییم مشرک نبود یگویند :بیایید م
و مشرکین م
یشــود کــه نتواننــد حــرف
هنگام بر دهانهــای شــان مهــر زده م
یآیــد و حــرفبزنند ،و به جای آنهــا دســتهای شــان بــه نطــق م
ییــابیم کــه خداونــد هیــچ ســخنی را کتمــانیزنــد ،پــس درم
م
یکند ،و نزد خداوند:نم
)نساء(42 :
»در آن روز کســانی کــه کفــر را برگزیــده و از فرمــان پیغمــبر ســر
یدارند که کـاش زمیــن را بـر روی آنـان صــاف هاند ،دوست م
برتافت
یشــدند( در آن روز مردگــان در خــاک پنهــان م ُ همچون )و یکردندم
یتوانند کردار یا گفتاری را از خدا پنهان سازند«. آنان نم
و خداونــد زمیــن را در دو روز )دو مرحلــه( بــه وجــود آورد،
نها را خلــق نمــود ،و آنهــا را در دو روز دیگــرســپس آســما
منسجم کرد ،سپس زمین را گسترانید و گسترش آن ایــن بــود
هها
یها و تپ هها و زیبای
که آب و مرتع را از آن بیرون آورد ،و کو
51 سالگردها و یادبودهای بدعت
را میان آنها در دو روز دیگر خلق کرد .این است فرمــوده ی او
تعالی:
)نازعات(30 :
و
)فصلت(9 :
زمین و آنچه در آن وجود دارد بــه چهــار روز )چهــار مرحلــه(
نها را در دو روز )دو مرحله( خلق نمود. قرار داد ،و آسما
)نساء(96 :
یبرد«.
»خداوند خود را بخشنده نام م
یعنی پیوسته بخشنده و غفــور اســت ،خداونــد آنچــه را اراده
یگیرد ،پس نباید تصور کنیم که میان آیات یفرماید صورت م م
هی آن از طــرف خــدا آمــده قرآن اختلف وجود دارد ،چــون هم
1
است.
حسن ظن نسبت به عقل
سبب سومُ :
ت ،حسن ظن به عقــل و تکیــه بهای بوجود آمدن بدع از سب
یکنیم:بر آن است ،که آن را به سه صورت زیر بیان م
صورت اول:
لهــا حــد و مــرزی قــرار داده خداونــد بــرای درک و فهــم عق
است که از آن تجاوز نخواهند کــرد .و در هــر چیــزی کــه مــورد
یتوانند صاحب درک و فهــم نظرشان باشد و در تمام چیزها نم
یشــود باشند ،اگر چنین بود و در تمام چیزهایی که بوده و یا م
یفهمیدنــد بــایشود دسترسی داشته باشــند و آنهــا را م و یا نم
صورت سوم:
یشــود: علم و آگاهی در زندگی ما بــه دو قســمت تقســیم م
بدیهی و ضروری ،غیر از این دو قسمت نظــر کســبی اســت ،و
یشـود .آن هـم یـا بـا نظری جز از طریـق ضـروری دانسـته نم
واسطه یا بدون واسطه ،چون تمام علما اتفاق نظر دارنــد کــه
یها کســبی هســتند ،کــه بــرای تحصــیل آن دو علــوم و دانســتن
یباشد ،اگـر آن دو مقـدمه ضـروری باشـند پـس مقدمه لزم م
معلوم است ،ولی اگر کسبی باشند ،پس برای کســب هــر یــک
هی دیگــر لزم و ضــروری اســت ،بــه همیــن از آنهــا دو مقــدم
صورت اگر یکی ضروری و دیگری کسبی باشد برای کسبی دو
مقدمه لزم است ،اگر به ضروری رسیدیم به مطلوب و هــدف
یگیــردهایم در غیر این صورت دور و تسلســل صــورت م رسید
کــه هــر دو هــم محــال هســتند .پــس امکــان نــدارد کــه غیــر از
هایــم وضروری چیزی را بدانیم جز از طریق آنچه که فهــم کرد
هایم .مثــل درد و یــا لــذت دیــدن از
نســبت بــه آن آگــاهی داشــت
چیزی ،و یا اینکه آن چیز برای عقل بدیهی و معلوم است مثــل
م ما به وجود خودمان ،و یا چیزهــایی مشــابه ایــن مثــال کــه عل
یرسد ،اما چیزهایی که برای ما عــادی برای ما عادی به نظر م
یرســد ،قبــل از پیــامبران مــا نســبت بــه آن علــم وبه نظــر نم
55 سالگردها و یادبودهای بدعت
های کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفتــه »هیچ دید
است ،و با وجود آگاهی )از حق و باطل ،آرزوپرستی کرده اســت و(
خدا او را گمــراه ســاخته اســت ،و بــر دل و گــوش او مهــر گذاشــته
های انداخته است؟ پس چه کســی جــز خــدا است و بر چشمش پرد
یکنید؟«.
یتواند او را راهنمایی کند؟ آیا تفکر نم م
یرود و از آن پیــروی -5کســی کــه دنبــال هــوا و هــوس م
یکند منافق است ،چون هر چه هوا و هوس او بخواهد آن را م
یدهــد ،در میــان مــردم خــود را جــدی و قــاطع نشــان
انجــام م
یدهــد.
یدهد ،ولی در درون و خلوت چیز دیگــری را انجــام م م
خداوند خیلی خوب اهل هوا و هوس را تعریف کرده است:
)محمد(16 :
»در میــان منافقــان کســانی هســتند کــه بــه ســخنانت گــوش فــرا
یروند ،به کسانی کـه بـه یدهند ،اما هنگامی که از نزد تو بیرون م م
یگویند این مرد الن چــه گفــت؟ آنها علم و دانش بخشیده است ،م
یارزش و یــاوه اســت( آنــان کســانی هســتند کــه
یگویــد ب
)آنچــه م
سهایشــان لهایشان مهر نهاده اســت ،و از هواهــا و هو خداوند بر د
یکنند«. پیروی م
به همین خاطر کسی که دنبال هوا و هوس باشد در معــرض
هی ایـن خطرهـا قـرار دارد و خـود و دیگـران را بـه هلکـتهم
یرساند ،به این دلیل است که در قرآن و حدیث نبوی مــردم م
1
داند.
تا این اندازه از هوا و هوس ترسانده ش
مثال برای اعراض از دلیل و اعتماد به صاحبان هوا و هــوس
در ایجاد بدعت فراوان و زیاد است ،و خــارج شــدن از منهــج و
-به اعتصام ،جلد ،2ص 346 – 337و کتاب البدعة والمصالح 1
روش اصحاب ،تابعین و سلف صالح ســبب شــده اســت کــه از
راه راست و هدایت منحرف شوند.
هییباشــد :گفت
لها که بــدترین آنهــا نیــز م
هی این مثا از جمل
کسی است که پیروی کــردن از پــدران و نیاکــان را اصــل دیــن
یدهد ،حتی به خاطر آن دلیل رســالت و قــرآن و عقــل قرار م
را ردکردند ،و گفتند:
)زخرف(22 :
هایم .و مــا نیــز در پــی آنــان
»ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافت
یرویم«.
م
یشوند که:
زمانی که به فرمودة خداوند آگاه م
)زخرف(24 :
یگفت ( :آیا اگر من آئینی را هم بــرای شــما »)پیغمبرشان به آنها م
هایــد
آورده باشم که از آئینی که پــدران و نیاکــان خــود را بــر آن یافت
یکنید؟(«. تتر باشد )باز هم از گذشتگان خود پیروی م هدای
جواب آنان جز انکــار و رد آن چیــز دیگــری نبــود ،آن هــم بــه
خاطر تبعیت از هوا و هوس و اعتماد بر آن و دور انــداختن هــر
تهایباشد ،که چنین چیزی در تمــام شــریع چه غیر آن است م
و ادیان مذموم و ناپسند است ،همچنان که خداوند از قوم نوح
حکایت م
یکند:
)مؤمنون(24 :
یخواسـت )پیـامبری را بـه میـان مـا روانـه کنـد( حتمـا ً
»اگر خـدا م
یفرستاد .ما چنین چیزی را در )تاریخ( پدران پیشین فرشتگانی را م
هایم«.
خود نشنید
و یا از قوم ابراهیم حکایت م
یکند:
61 سالگردها و یادبودهای بدعت
بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنــی بــر حقــانیت آن چیــز در
دست باشد ،و اینکه به دروغ از زبان خدا چیزی را بیان دارید که آن
یدانید«.
را نم
خداوند در این آیــه ســخن گفتــن بــدون علــم و آگــاهی را بــر
شرک به خدا عطف کرده است که همین مطلب برای مــذموم
یباشد. بودن آن و ترس از آن کافی م
یفرماید: و خداوند م
) انعام:
(144
متر از کســی اســت کــه بــر خــدا دروغ ببنــدد تــا
»پس چه کسی ظال
مردمان را از روی جهل گمراه سازد؟«.
سخن گفتــن بــدون علــم و آگــاهی دروغ اســت ،و دروغ هــم
یباشد .در حالی که خداند مــا را حرام ،و اطاعت از شیطان م
یترســاند ،خداونــد جــل جللــه
از پیــروی کــردن از شــیطان م
یفرماید:
م
)بقرة(169-168 :
»ای مردم از آنچه که در زمین است و حلل و پاکیزه است) ،و خدا
یگمــان
آن را تحریم نکرده( بخورید ،و پا به پای شیطان راه نروید ب
او دشمن آشــکار شماســت .او تنهــا شــما را بــه ســوی زشــتکاری و
63 سالگردها و یادبودهای بدعت
یدانیــد
یدارد کــه آنچــه را نم
یدهد و شما را وام
گناهکاری فرمان م
به خدا نسبت دهید«.
احادیثی هم از پیامبر وارد شده است که از فتوا و یا حکم
بر چیزی بدون علم و آگاهی به شدت مردم را ترسانده است،
یباشند ،پیامبر مخصوصا ً در مورد مسائلی که مربوط به دین م
ن
مـ ْ علــی َ ه َمــ ُ
ن إث ُ
ن أفــتی بغیــر علــم ٍ کــا َمــ ْیفرمایــدَ » : م
1
أفتاه«.
ه بــه لکننــد
»هر کسی بدون علم و آگاهی فتوا دهد ،گناه عم
آن ،بر کسی است که آن فتوا را صادر کرده است«.
یفرمایــد» :القضــاة ثلثــة :واح ـد ٌ فــی الجن ّــة، و پیــامبر م
ل عرف الحق فقضی وإثنان فی النار ،فأما الذی فی الجن ّةِ فرج ٌ
لجـ ٌ ل عرف الحقّ فجار فی الحکم فهو فــی النــار ،و ر ُ به ،ورج ٌ
2
ل فهو فی النار«. قضی للناس علی جه ٍ
هاند :از این سـه گــروه فقـط یـک گـروه بـه »قضاة سه دست
یرونــد ،آن قاضــی یروند و دو گروه دیگر به جهنــم م بهشت م
یرود کسی اســت کــه حــق را شــناخته و آن را که به بهشت م
یکنــد ،قاضــی بعــدی کســی یداند و فقــط بــه آن قضــاوت م م
یکند یداند ولی ظالم است و به آن حکم نم است که حق را م
که در آتش جهنم است ،قاضی سوم کسی است که با جهــل و
یکند که او هم در آتــش جهنــم نادانی در میان مردم قضاوت م
است«.
ســخن گفتــن بــدون علــم و آگــاهی در مــورد مســائل دینــی
ضــللت و گمراهــی اســت ،و کســی کــه بــا ایــن ســخن گمــراه
یگیرد که بــدون یشود گناه او هم بر عهدة گویندة آن قرار م م
-رواه ابوداود فی سننه ،(4/5) ،کتاب العلم ،حدیث شماره.(3657) : 1
آن را روایت کرده است (1/89) .و گفته است :به رواة این حدیث
احتجاج میشود مگر عبد الله بن محمد بن عقیل ،و حافظ ذهبی در
رابطه به او سکوت نموده است .طبرانی در معجم الکبیر )(128 /2
شماره (1546 ،1545) :و خطیب بغدادی در الفقیه والمتفقه )
(2/170آنرا روایت نموده اند .هیثمی در مجمع الزوائد گفته است:
این حدیث را احمد ،ابویعلی ،طبرانی و بزار روایت نموده اند ،رجال
سند بجز عبد الله بن محمد بن عقیل رجال صحیح هستند و در او کلم
است .مراجعه شود :مجمع الزوائد ).(76 /4
65 سالگردها و یادبودهای بدعت
وقال علیه الصلة والسلم» :ما أدری أ ت ُب ّـعٌ ل َِعیــن هــو أم ل،
1
وما أدری أ عزیٌر نبی هو أم ل«.
یدانم عزیر یدانم آیا تبع اسم چشمه است یا خیر ،و نم »نم
یاللهپیامبر است یا خیر؟« و آن زمان که از ابن عمر – رض
های سؤال شد گفــت» :لعلــم لــی بهــا، عنهما – در مورد مسأل
ل عما سئ ِ َ
م ما قال ابن عمرُ : فلما أدبر الرجل قال ابن عمرِ :نع َ
یدانــم ،هنگــامی کــه آن لیعلم فقال :لعلم لی به» «2آن را نم
مرد سؤال کنند رفت ابن عمر گفت :ابن عمــر بهــترین چیــز را
یدانم«. یشود و گفت نم یداند سؤال م گفت :از چیزی که نم
هر گاه شخص جاهل و نادان به علم ،آگاهی و مهارت اندکی
پیــدا کــرد ،و در مســائل دینــی عمــدی یــا غیرعمــدی فتــوا داد،
یشود :یکی یشود ،و به دو دلیل مبتدع محسوب م بدعتگزار م
اینکه ادعای علم کرده است ،و دیگری اینکه در دیــن چیــزی را
بوجود آورده است که مخــالف شــریعت اســت ،کــه انتشــار آن
یشــود، سبب نــابودی علــم و منتشــر شــدن جهــل و تــاریکی م
یفرماید» :إن الله لیقبض العلم إنتزاعا ً ینتزعه مــن پیامبر م
ً
العباد ،ولکن یقبض العلماء ،حتی إذا لم یبق عالما ،اتخذ النــاس
3
رؤوسا ً جهال ً فسئلوا فأفتوا بغیر علم ٍ فضّلوا وأضلو«.
»خداوند علم را به شیوة در کشیدن و ســلخی از بنــدگانش
یدارد و قبــض روح یگیرد ،بلکــه علمــا را از میــان آنهــا بــرم
نم
شماره ).(4674
-به روایت حاکم در المستدرک ) (561 /3کتاب معرفة الصحابه ،و 2
بر صحت و سقم آن تعلیق نکرده است ،و همینطور ذهبی نیز چیزی
نگفته است .و دارمی در سنن خود ) (63 /1و ابن عبدالبر در جامع
بیان العلم وفضله ) (52 /2آن را روایت نموده اند.
-بخاری آن را در صحیح خود که با فتح الباری چاپ شده است آورده 3
دلیل آورده شوند چون جزو شریعت نیستند ،و آثار اصحاب هم
یکنند.
این مطلب را تأیید م
یفرماید:خداوند م
)اسراء(36 :
هروی مکن«.
»از چیزی که از آن آگاهی ندارد دنبال
یفرماید:
و خداوند م
)بقره(169 :
یدهــد )و
»او تنها شما را به سوی زشــتکاری و گناهکــاری فرمــان م
یدانید به خدا نسبت دهید«. یدارد بر( اینکه آنچه را نم
شما را وام
ی متعمــدا ً فلیتبــوأ
یفرمایــد» :مــن کــذب علــ ّ و پیــامبر م
1
مقعده من النار«.
»هر کس عمـدی بـر مـن دروغـی ببنـدد ،جایگـاه خـود را در
آتش پیدا کند«.
ی
ی فــإنه مــن کــذب عل ـ ّ یفرماید» :لتکذبوا عل ّ و پیامبر م
2
فلیلج النار«.
»بر من دروغ نبندید ،چون هر کس دروغی را به من نســبت
دهد حتما ً داخل آتش جهنم خواهد شد«.
هانــد ،شــیخ ابومحمــد و علما هم به شدت از این کار نهــی کرد
یگوید :کسی که عمدا ً بر پیامبر دروغ ببندد و جوینی شافعی م
یشود ،ولی به او نسبت دهد با اینکه آن را حلل هم نداند کافر م
یشــود و تمـام یدانند ،بلکــه فاســق م
جمهور علما آن را کافر نم
-صحیح بخاری با فتح الباری ،جلد ،1ص ،202کتاب العلم ،حدیث 1
تهای آن مردود تلقی خواهـد شـد ،و احتجـاج بـه تمـام آنهـا روای
3
یشود.
باطل م
یشــوند ،ایجادکننــدگان آن بــر تهایی کــه پیــدا م تمــام بــدع
یورزند ،و یا اینکه آن احادیث موضوع احادیث ضعیف اعتماد م
و دروغین هستند .مانند کسانی که اذکار و دعاهــایی مخصــوص
ههــاهاند ،و یــا بعضــی از ما هها بوجود آورد را برای بعضی از ما
هروی در هاند ،و یا مانند زیاد را به روزه و یا عمره اختصاص داد
مورد اهل بیت در ایام عاشورا و سـرمه کــردن در آن و از حنـا
تهای دیگری کــه موضــوع بحــث مــا مــی استفاده کردن و بدع
باشند ،اگر آنها به سنت پیامبر علم و آگــاهی داشــتند ،هرگــز
یکردنــد ،چــون احــادیث بــر ایــن احــادیث موضــوع اعتمــاد نم
موضوع نه در باب فضائل اعمال و نه در غیــر آن قابــل اعتمــاد
یباشند.نم
تها دعوت کنــد ،و بــر ایــن اما کسی که مردم را به این بدع
غ بودن آنها احادیث موضوع اعتماد و تکیه کند در حالیکه به درو
هم آگاهی داشته باشد ،این فرد از جمله کســانی اســت کــه از
هی یکنــد کــه بحــث آن گذشــت و از جمل هوا و هوس پیــروی م
یرود ،کــه هــدفش نــابود کسانی است که دنبال آیات متشابه م
یباشــد .و ساختن دین اسلم و مبارزه بــا مســلمانان واقعــی م
شها اذهان مردم را تشویق کند ،تا یخواهد با این کارها و رو م
تها و بـه دنبـال آن واجبـات را تـرک کننـد .و با این وسیله سـن
یکند.
تها اکتفا م برای این کار به ایجاد این بدع
یشود ،که قرآن و حدیث پیامبر هم بــه آنهــا و رسول او م
هاند.
اشاره کرد
از مشهورترین این مواقف که به این موضوع مرتبط اســت،
موضوع انکار آنچه که به سنت صحیح صراحتا ً ثــابت شــده ،بــه
گمان اینکه با عقل موافق نیست ،مثل رد کردن رؤیت خداونــد
در آخرت ،یا پایین آمـدن حضـرت عیسـی در آخـر زمـان ،یـا
عذاب قبر و امثال آنها.
یهای خــود از ســنت بــه دو گــروه عگیر مبتــدعین در موضــ
یشوند: تقسیم م
-1گروهی که هر چه غیر از قرآن باشد کلی و جــزئی آن را
یکنند.قبول ندارند و انکار م
-2و گروهی هم احادیث و اخبار آحاد را قبول ندارند.
امــا گــروه اول :بــرای ادعــای خــود بــه مــوارد زیــر اســتدلل
یکنند:
م
-1در قرآن هر چیزی بیان شده ،و به بیان غیر آن ضــرورتی
یفرماید: وجود ندارد .خداوند م
)نحل(89 :
هایم که بیانگر همه چیز )و وسیلة
»و ما این کتاب را بر تو نازل کرد
هرسان مسلمانان( است«. هی رحمت و مژد هدایت و مای
یفرماید:
و خداوند م
)انعام(38 :
هایم«.
»در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکرد
-2فرمودة خداوند:
)حجر(9 :
»ما خود قــرآن را نــازل کردیــم و خــود از آن محــافظت و نگهــداری
یکنیم«.
م
سالگردها و یادبودهای بدعت 70
یگویند :اگر سنت حجت و دلیل بود خداوند مثــل قــرآن از م
ی تقــدیم جــار و
ه
یکــرد .و بوســیل
آن محــافظت و نگهــداری م
یباشد. مجرور ـ له ـ حفاظت خاص و منحصر به قرآن م
1
-3دلیل منکرین خبر واحد:
یاســاس اســت و هیــچ دلیلــی هاند ب
آنچه به آن استدلل کرد
ندارنــد ،چــون ســنت بیــان و توضــیح قــرآن اســت ،خداونــد
یفرماید:م
)نحل(44 :
»و قرآن را بر تو نازل کردیم تا اینکه چیزی را بــرای مــردم روش ـ
ن
سازی که برای آنان فرستاده شده است«.
عمل به سنت پیامبر چیزی جز عمــل بــه قــرآن نیســت ،و
یباشــد و بــدون ســنتسنت در بیشتر اوقــات توضــیح قــرآن م
پیامبر فهم آیات قرآن ممکن نیست و در نتیجه عمــل بــه آن
نیز میسر نخواهد شد.
مثال برای اثبات این موضوع:
هی نماز امر شده است، در قرآن به صورت عمومی به اقام
در حالی که سنت زنان حائضه و قاعده را خارج کرده است ،و
سنت است که عدد رکعات نماز را تعیین کــرده و کیفیــت ادای
نماز را بیان نموده است ،و سایر موارد دیگر.
قرآن احکام ارث را به صورت عمومی بین مســلمانان بیــان
کرده است ،ولی سنت قاتل را از ارث منع کرده است.
یکنــد
هبن مسعود آن را روایــت م در حدیث صحیح که عبدالل
آمده است :زمانی که این آیه نازل شد:
)انعام(82 :
مدی در کتاب احکام خود ذکر کرده است-2/67) ، -این دلیل را آ ِ 1
-بخاری با فتح الباری ،(8/294) ،کتاب تفسیر ،حدیث شماره) : 1
.(4629
-بخاری با فتح الباری ،(8/630) ،کتاب تفسیر ،حدیث شماره) : 2
-برای تفصیل بیشتر معانی کلمات حدیث به کتاب :النهایة فی غریب 1
-ابوداود در سننش روایت کرده است ،(5/12) ،حدیث شماره) : 1
و همچنین آثار سلف صالح مــا آیات قرآنی و احادیث پیامبر
یفرماید:
یکنند .خداوند م
را به این قضیه راهنمایی م
)مائده(44 :
یا
)مائده(45 :
یا
)مائده(47 :
»هر کس بر آن چیزی کــه خداونــد نــازل کــرده اســت حکــم
یگمان کافرنــد .یــا ســتمگر و ظالمنــد ،یــا نکند ،او و امثال او ب
متمرد و فاسقند«.
در حدیث آمده است» :لم یزل أمر بنیإسرائیل معتدل ً حتی
وا وأضلوا«. بدا فیهم أبناء سبایا المم ،فأفتوا بالرأی فضل ّ ُ
1
-ابن ماجه روایت کرده است (1/21) ،مقدمه ،حدیث (56 ) :و در زوائد 1
گفته که سندش ضعیف است .به کتاب مصباح الزجاجة فی زوائد ابن
ماجه ) (1/11مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 76
در مورد آن چنین و چنان حکم فرموده است .اگر سنت پیامبر
یکــرد ،بزرگــان و ییــافت و چیــزی را در آن پیــدا نم را نم
یکرد ،هــر گــاه بــرینمود و با آنها مشورت م عالمان را جمع م
یدادند بر آن قضاوت و حکــم یکردند و رأی م یک چیز توافق م
یکرد.م
یکــرد ،هــر گــاه حکــم چیــزی را ر فاروق نیز چنیــن م عم
یکـرد از مــردم یدانسـت و آن را در کتـاب و سـنت پیـدا نم نم
یپرسید :آیا ابوبکر در مــورد آن حکمــی صــادر کــرده اســت؟ م
اگر ابوبکر در مورد آن حکمی صادر کرده بود بــه همــان رأی و
ینمود ،در غیر این صــورت او هــم تمــام نظر حکم و قضاوت م
یشــنید و یکرد ،نظــر آنهــا را م عالمان و دانشمندان را جمع م
1
ینمود.
به آن حکم م
ث قبض علم و محو شدن آن در میان مردم پیامبر در حدی ِ
یمانند ،از آنها طلب فتوا فرمود :مردمی جاهل و ناآگاه باقی م
ً
یدهند ،نتیجت ـا خــود یشود ،آنها هم به رأی و نظر خود فتوا م م
2
یکنند .و دیگران را گمراه م
ن إل وهو ش ـّر مــن ابن مسعود فرمود» :لیأتی علکیم زما ٌ
الذی قبله ،أما إنی لأقول أمیر خیـٌر مــن أمیــر ولعــام أخصــب
من عام ،ولکن فقهاؤکم یذهبون ثم لتجدون منهم خلفا ً ویجیــئ
3
قوم یقیسون المور برأیهم«.
الزمان ،ابن عبدالبر در بیان علم ،باب ذم القول فی دین الله بالرأی
والظن والقیاس آن را روایت کرده است .(2/135) ،هیثمی در مجتمع
الزوائد ) (1/180گفته است :طبرانی آنرا در المعجم الکبیر روایت
کرده و در سند آن مجالد بن سعید است که در آخر عمر در حافظه ی
او دگرگونی بوجود آمده است.
77 سالگردها و یادبودهای بدعت
به این کارها و غرق شدن در آنها سبب تعطیــل ســنت نبــوی و
یشود ،و سبب ترک کردن چیــزی کــه لزم عدم آگاهی از آن م
1
یشود.
است در آنها نظر افکند و تحقیق کند م
»اوست که کتاب )قرآن( را بـر تـو نـازل کـرده اسـت ،بخشـی از آن،
ههای محکمات است )و معانی مشخص و اهـداف روشـنی دارنـد و( آی
ههای متشابهات آنها اصل و اساس این کتاب هستند ،و بخشی از آن آی
یرود( .و
است) ،و معانی دقیقی دارند و احتمالت مختلفــی در آنهــا م
لهایشـان کـژی اسـت) ،و گریـز از حـق ،زوایـای اما کسـانی کـه در د
-مراجعه شود به )بیان العلم و فضله( (139-2/138) ،النهی عن 1
صترین صفت یگفتند :خدا قدیم است ،و قدیم بودن خا -معتزله :م 1
یگفتند
یکردند ،م ذات خداست ،و صفات قدیمی خدا را انکار م
خداوند عالم به ذات ،قادر به ذات و حی به ذات است ،به علم و
قدرت و حیات نیست چون صفات قدیمی هستند و اگر صفات در
قدیم بودن مشارکت داشته باشند در الوهیت هم مشارکت دارند ،و
یگفتند :کلم خدا مخلوق و پیدا شده است ،آنچه در مصحف وجود م
هاند چون از مجلس مگذاری شد یکند .معتزله نا
دارد از آن حکایت م
هگیری کردند ،بهحسن بصری به خاطر رأی منزله بین منزلین کنار
الملل والنحل ،تألیف شهرستانی ،ص 48-43مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 80
ههــا بــا رأی و نظــر فاســد خــود در تأویــل قــرآن ســخن گرو
-خوارج :اولین گروهی بودند که از جماعت مسلمانان جدا شدند و از 2
تگزاران مارق بودند ،معتقد به تکفیر عثمان و علی بودند و آن را بدع
یکردند و یشمردند ،همچنین حکمین را تکفیر م بر هر عبادتی مقدم م
یشد .کسانی را که هر کسی به حکمیت هم راضی بود تکفیر م
یشمردند ،معتقد بودند اگر یشدند کافر م مرتکب گناهان کبیره م
امام با سنت مخالفت کند جنگ علیه او واجب است .که آنها هم چند
نالفرق ،بغدادی ،ص ،55الملل فرقه و گروه بودند ،به الفرق بی
والنحل ،شهرستانی ،ص 137-114یا مجموعة الفتاوی ابن تیمیه) ،
(3/349مراجعه شود.
-به کتاب الموافقات (56-3/55) ،مراجعه شود. 3
یباشند .که معتقد به اجبار در کارها مبن صفوان م -جهمیه :پیروان جه 3
یگفتند ،که این اصــل معــروف میــان اهــل بــدعت اســت کــه م
یکننـد ،و تأویـل قرآن را بـه رأی و نظـر عقلـی خـود تفسـیر م
یدهند ،تفسیرهای معتزله پــر از تــأویل لغوی را مدنظر قرار م
یکنند و یا قضا و نصوصی است که صفات را برای خدا ثابت م
هانــد حمــل قدر را به غیر آنچه که خدا و رسول او اراده کرد
ینمایند ،به خاطر همین تــأویلت فاســد ســلف صــالح و ائمــه م
یکننــد و قبــول ندارنــد .همــانطور کــه امــام آنهــا را انکــار م
نحنبل در کتابی که در رد زنادقه و جهمیه نوشته اســت، احمدب
یکنــد،
از متشابه قرآن و تأویل نادرست آن شــکایت و گلیــه م
این تأویلت نادرست است که سلف صالح و ائمــه آن را قبــول
هاند.
نداشته و رد نمود
بعد از آنها جماعتی آمدند و خود را بــه ســنت نســبت دادنــد،
چگــونه آگــاهی و مهــارتی در ســنت نداشــتند ،و گمــان ولــی هی
یکردنــد یداند ،و فکــر م کردند که متشابه را جز خدا ،کسی نم
کــه معنــی تأویــل انتقــال لفــظ از احتمــال راجــح بــه مرجــوح
یباشــد ،پــس در موقعیــتی قــرار گرفتنــد و گفتنــد کــه تأویــل م
ً
یدانــد ،ولــی بعــدا از چنــد جهــت دچــارمتشابه را فقــط خــدا م
تناقض شدند:
یآیــد ،ویگویند :در نصوص ،ظاهر آنها به حساب م -1آنها م
یشــود ،بــه همیــن از معنی ظاهری آن چیزی بــر آن اضــافه نم
خــاطر هــر تــأویلی را کــه مخــالف ظــاهر آن باشــد انکــار و رد
یکنند ،و بر معنـی ظـاهری آن اصـرار دارنـد ،همـراه بـا ایـن م
نظریــه معتقدنــد نــص تــأویلی دارد کــه جــز خــدا کســی آن را
یداند ،و تأویل نزد آنها یعنی چیزی که با ظاهر تنــاقض دارد، نم
پس چگونه تأویلی دارد که مخالف ظــاهر اســت ،در حــالی کــه
هاند؟!
معنی ظاهر را مقرر و ثابت کرد
ضهای آنها: از جمله تناق
دریافتیم که همــة آنهــا نصــی را کــه مخــالف قولشــان باشــد
هی اصــلی و نــه فرعــی، بعنوان دلیل قبول ندارند ،نه در مســأل
هی نص آن را با تأویلتی نادرست که در حد تحریــف هنگام ارائ
یکنند ،مثل تأویلت گروه جهمیه و قدریه ،کــه یباشد تأویل م م
سالگردها و یادبودهای بدعت 82
هی اهــل کلم کــه در واقــع و همیــن طــور بــود نظــر و عقیــد
سخنگوی گروه جهمیه و قدریه و غیره بودند.
یکردند ولی فرق آنها با بقیه این بود که اهل کلم اعتراف م
یدانند ،و هدفشان این بود :که بگویند ظاهر این که تأویل را نم
یشــود ،ولــی احتمــال دارد مثل ً چنیــن و چنــان آیــه فهمیــده نم
باشد ،و اگر چنـانچه یکـی از آنهـا آن را بـه یـک تأویـل معیـن و
یدانسـت کـه آن مـراد و مقصـود یکرد ،او نم مشخص تأویل م
خدا و رسول خداست .بلکه درســت بــود کــه منظــور خــدا و
إله نفس را آفریده است ،إله اول و نفس دوم است ،و هر دو مدبر
ینامند ،سپس این جهان هستند ،و بعضی اوقات آنها را عقل و نفس م
گفتند عقل و نفس این جهان را به تدبیر ستارگان هفتگانه
یچرخانند ،که این سخن عینا ً سخن مجوس بود ،چون مؤسس م
نبن دیصان مشهور به قداح بود هی باطنیه مجوسی بود که میمو فرق
ن بود از کسانی که دعوت این مجوسی را قبول که او هم جد عبیدیی
کرد حمدان قرمط بود که قرامطه را نسبت به او دادند و گروهی از
یها به دین گذشتگان خود تمایل داشتند ،ولی باطنیه بودند ،این مجوس
به خاطر ترس از شمشیر مسلمانان جرأت اظهار آن را نداشتند ،آنها
یکردند ،و مذهب خود را بر امور اسلم را آشکار و کفر را پنهان م
زیر تأسیس کرده بودند :و آن امور را سابق ،تالی ،أساس ،حجج،
ینامیدند .و ترتیب دعوت آنها هفت درجه بود دعاوی و امثال اینها م
که آخرین آنها بلغ اکبر و ناموس اعظم بود ،و آیات قرآن را بر این
یکردند یکردند ،احکام شریعت را به صورتی تأویل م مراتب تأویل م
یشد ،یا مانند احکام مجوسی تأویل که سبب از بین رفتن آن م
یکردند ،برای پیروان خود ازدواج با دختر و خواهر خود را حلل م
یکردند کردند ،نوشیدن خمر و سایر لذات را مباح نمودند ،و ادعا م
که قدرت از مسلمانان در آینده سلب خواهد شد و به مجوس
هترین راه برای یرسد ،و منتظر آن بودند ،و دریافته بودند که ساد م
جلب مسلمانان بسوی خود اظهار تشیع و اظهار محبت آل بیت
یکردند از هی آنها حکام مصر بودند که گمان م یباشد ،از جمل م
هستند ،هدف باطنیه دعوت هی فاطمه دختر حضرت محمد سلل
بسوی دین مجوسی بود ،آنهم بوسیله تأویلت نادرستی که از قرآن و
احادیث پیامبر داشتند.
به الفتاوی ابن تیمیه (144-35/120) ،الفرق بین الفرق ،ص 299-265
و فضائح الباطنیه ،ص 14-11مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 84
رسول او نزد آنها چیز دیگری باشد ،مانند همان تأویلتی کــه
هاند ،همانطور که در این آیــه
در نصوص کتاب و سنت بیان کرد
یکنند:
بیان م
)فجر(22 :
»و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف صف حاضرند«.
)طه(5 :
»خداوند مهربانی است که بر تخت سلطنت قرار گرفته است«.
)نساء(164 :
»خداوند حقیقتا ً با موسی سخن گفت«.
)فتح(6 :
یگردد«.
»و خداوند بر ایشان خشمگین م
ل ربنا ) « ...هر
1
یفرماید » :وینز ُ و یا فرمودة پیامبر که م
2
یآید و . (...شب خداوند به آسمان دنیا م
-صحیح بخاری با فتح الباری ) (3/29کتاب التهجد ،حدیث شماره) : 1
شود.
85 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به شرح نووی بر صحیح مسلم (1/115) ،مقدمه مراجعه شود. 2
87 سالگردها و یادبودهای بدعت
ماللــه نظــر
مراجعه کند ،و یا به راه و روش سلف صــالح رحمه
یفرماید:
افکند ،خداوند م
)نساء (59 /
»اگر در چیزی اختلف پیدا کردید به قرآن و سنت پیامبر مراجعــه
کنید«.
معنــی :
»کتاب خدا«.
و معنی :
»پیامبر در زمان حیاتش و سنتش بعد از وفاتش«.
که تمام علما ایــن نظــر را دارنــد ،بــا اینکــه دیــدن پیــامبر در
خــواب حقیقــت اســت و شــکی در آن نیســت ،چــون پیــامبر
من رآنی فــی المنــام فقــد رآنــی ،فــإن الشــیطان یفرمایدَ » :م
لیتمثل بی« ولی خداونــد بنــدگان خــود را بــه آنچــه در خــواب
1
-به روایت امام احمد در مسند (6/100) ،از عائشه رضی الله عنها، 2
حد در سال 3هجری همانجا رخ داد ،و -نام کوهی است که غزوه ا ُ ُ 1
مراجعه شود.
-به مناقب امام احمد بن حنبل ،ص 385مراجعه شود. 2
-سرزمینی است که تا دمشق 8روز فاصله دارد ،از حلب 5روز ،و تا 4
بغداد یک صد فرسخ ،میان رقة و بغداد در سواحل فرات قرار دارد .که
کبن طوق بن عثاب تغلبی در زمان مأمون آن را احداث کرده بود .به مال
معجم البلدان ) (385 -374 /3مراجعه شود.
97 سالگردها و یادبودهای بدعت
را از مردم برداشت ،به تمام نقاط نامه فرستاد که هیــچ کــس
1
حق ندارد در مورد مخلوق بودن قرآن حرف بزند.
هگذار و ســازندة ایــن بــدعت نبودنــد کــار بــه اگر این خلفا پای
یرســید ،و کــار بــه شــکنجه و یبایســت برســد ،نم آنجــا کــه نم
هی اعلم و بزرگوار بــه ســبب امتنــاع از ایــن بــدعت تعذیب ائم
یرسید. نم
2
امثــال ایــن خلفــا در عصــر حاضــر و قــدیم زیــاد هســتند ،آنهــا
هی دور ســاختن یاند که درست کردن بدعت را راه و وســیل کسان
یداننــد ،و در نهــایت ریاســت و مردم از دیــن صــحیح و درســت م
حکمرانی بر آنها و انتشار مـذاهب و عقایـد باطـل و پـوچ خـود در
میان آنها ترویج دادند.
-4تبدیل کردن بدعت به عادت ،بــه طــوری کــه انصــراف از
آن مگر با تلش بسیار زیاد ،سخت و دشوار باشد.
-5سازگار بودن بدعت با هــوا و هــوس و غرایــز مــردم ،کــه
های دین خواستار تنظیم و کنترل این غرایز است ،و حد و انداز
برای آنها گذاشته است .و از طرفی چیزی وجود ندارد که مانع
سهــاانتشــار آن شــود ،و خطــر و ســرعت گرفتــن آن در نف
3
یکند.گسترش پیدا م
هها :عبیدیون بودند ،و مجالس و جشن تولدهای زیادی -از این گرو 2
هاند ،هدفشان هاند و حکم خود را در مصر آشکار کرد درست کرد
یخواستند مردم را انتشار مذهب باطنی آنها در میان مردم بود ،و م
از دینشان غافل سازند .برای استمرار و تقویت این بدعت مادی و
تها راهگذاری کردند در نتیجه اکثر مردم جاهل این بدع معنوی سرمای
تهایی است که باید آن را معتبر شمردند و فکر کردند که این سن
نهای مسیحیان، ل :مجالس مولودخوانی پیامبر ،جش حفظ نمود .مث ً
وغیره ...که عبیدیون اولین کسانی بودند این در را بر روی بدعت باز
کردند .به کتاب مقریزی )الخطط و الثار( مراجعه شود.
-به کتاب البدعة ،ص 255-254و تحذیر المسلمین ،ص 21مراجعه 3
شود.
99 سالگردها و یادبودهای بدعت
لعمران /
) آ
(7
هانگیــزی ولهایشــان کــژی اســت بــرای فتن
»و اما کســانی کــه در د
یافتنــد ،در حــالی کـه تأویــل
تأویل )نادرست( به دنبال متشــابهات م
یداند«.)درست( آنها را جز خداوند کسی دیگر نم
مثال دیگر :شهادت دادن خوارج بر ابطال حکمیت ،به دلیل
آیه:
) انعام (57 /
»فرمان و حکمرانی فقط از آن خداست و بس«.
یفرماید» :فإذا رأیت الذین یتبعون ماتشاب َ َ
ه و پیامبر نیز م
1
ه فأولئک الذین سمیالله فاحذروهم«. من ُ
یروند بــدان کــه »اگر کسانی را دیدی که دنبال متشابهات م
این افراد خداوند به آنها اشــاره کــرده اســت از آنهــا بترســید و
دوری کنید«.
-2از بین بردن سنت پیامبر
یکی دیگــر از تــأثیرات بــد بــدعت :از میــان برداشــتن ســنت
یباشد ،چــون هــر زمــان بــدعتی پیــدا حضرت رسول اکرم م
یرود ،بــدعت زمــانی تهای پیامبر از بیــن م شود یکی از سن
تهای ییابد که مردم سنتی از سن یشود و گسترش م ظاهر م
هی تــرک ســنت هاند ،ظهــور بــدعت نشــان صحیح را کنار گذاشــت
یفرماید» :ما أتــی علــی النــاس عــام إل است .ابن عباس م
تأحــدثوا فیــه بدعــة و أمــاتوا س ـّنة ،حــتی تحیــا البــدعُ و تمــو ُ
2
ن«.
السن ُ
-صحیح بخاری با فتح الباری ،(8/209) ،کتاب تفسیر ،حدیث شماره: 1
) (4547و مسلم با شرح نووی ،(16/217) ،کتاب العلم ،با لفظ »إذا
رأیتم«.
-رواه الطبرانی فی الکبیر ،و راویان آن مورد اطمینان هستند .به 2
-رواه مالک فی الموطأ ،(2/990) ،کتاب الکلم ،حدیث شماره) : 1
َ
ل إلــی اللــه الَلــد ّ یفرمایــد» :أبغــ ُ
ض الرجــا ِ و پیــامبر م
1
خصم«. ال ْ
»متنفرتریــن مــردان نــزد خداونــد کســی اســت کــه بشــدت
یورزد«.
دشمنی م
خصــم یعنــی دشــمنی شــدید ،واللــدد یعنــی خصــومت الل َد ّ ال ْ
شدید.
-4پیروی کردن از هوا و هوس
از آثــار بــدعت :پیــروی کــردن اهــل بــدعت از هــوا و هــوس
یباشد و عدم پایبندی آنها به شریعت و قــانون خداســت ،کــه م
یباشــد .خداونــد شکی نیســت ایــن عیــن ضــللت و گمراهــی م
یفرماید: م
)قصص(50 :
هتر از آن اســت کـه از هــوا و هــوس هتر و سرگشــت »چه کسی گمرا
خود پیروی کند ،بدون اینکــه رهنمــودی از جــانب خــدا )بــدان شــده(
باشد؟«.
یفرماید:
و خداوند م
)جاثیه(23 :
های کسی را که هوا و هوس خــود را بــه خــدائی گرفتــه
»هیچ دید
است و با وجود آگاهی )از حق و باطل ،آرزوپرســتی کــرده اســت
و( خدا او را گمراه ساخته است«.
یباشــدپیروی کردن از هوا و هوس امری باطنی و درونی م
یشود ،ولی با عرضه کردن اعمــال صــاحب آن بــرکه ظاهر نم
یشود ،هنگام برابری آن با شــریعتشریعت اسلم مشخص م
یبینیم که این کار جز از یک فرد جاهل و مبتدع صــادر
اسلم م
-رواه امام احمد فی مسنده ،(2/332) ،رواه ابوداود فی سننه) ، 1
،(3993و در زوائد ابن ماجه گفته است :اسناد آن صحیح و رجال آن
ثقه هستند.
105 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه ابن ماجه فی سننه (1/60) ،المقدمه ،حدیث شماره ) ،(170و 1
یفرماید:
و خداوند م
)فاطر (32 /
»ســپس کتــاب )قــرآن( را بــه بنــدگان برگزیــدة خــود )یعنــی امــت
محمدی (عطا کردیم«.
در این مورد آیات زیاد هستند که آوردن آنها ساده نیســت ،و
هدف آگاهی بود نه اینکه تمام آیات را ذکر کنیم.
ه
ل علمـ ُ یفرماید » :لحسد إل فـی اثنـتین :رجـ ٌ و پیامبر م
الله القرآن فهو یتلوه آناء اللیل وآنــاء النهــار ،فســمعه جــار لــه
ت مثلمـــا أوتـــی فلن فعملـــت مثـــل مـــا فقـــال :لیتنـــی أوتیـــ ُ
1
یعمل .«...
»حسادت درست نیست مگر در دو چیز :یکــی اینکــه مــردی
خداوند به او لطف داشته قرآن را یاد گرفته است و او شــب و
یشــنود و هاش تلوت او را م یکنــد ،همســای
روز آن را تلوت م
یدانســتم و یگوید :ای کاش من هم مانند فلن کس قــرآن م م
یکردم . «...یخواندم و مثل او عمل م آن را م
2
یفرماید » :خیرکم من تعلم القرآن وعلمه«. و پیامبر م
یگیــرد و آن را »بهترین شما کسی است که قــرآن را یــاد م
یدهد« .و در روایتی آمده است » :إن أفضــلکم به مردم یاد م
3
من تعلم القرآن وعلمه«.
-رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری ،(9/73) ،کتاب 1
فضایل قرآن ،حدیث شماره ،(5027) :و ابوداود فی سننه )(147 /2
کتاب الصلة ،حدیث شماره ،(1452) :و سنن ترمذی ) (264 /4کتاب
سنفضائل القرآن ،حدیث شماره (3071) :و گفته :این حدیث ح َ
صحیح است.
-رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری ،(9/74) ،کتاب 3
فضایل قرآن ،حدیث شماره ،(5028) :و سنن ترمذی ) (264 /4کتاب
سن فضائل القرآن ،حدیث شماره (3072) :و گفته :این حدیث ح َ
سالگردها و یادبودهای بدعت 110
لترین شما کسی است کــه قــرآن را یــاد بگیــرد و یــاد »فاض
بدهد«.
یفرماید» :تعاهدوا القرآن ،فوالذی نفسی بیده و پیامبر م
1
لهو بیده لهو أشد تفصیا ً من إل بل فی عقولها«.
»بــه قــرآن تــوجه کنیــد و در حفــظ و نگهــداری آن بکوشــید،
قسم به کسی که جــان مــن در دســت اوســت ،قــرآن از یــاد و
یشود«. یرود همانطور که شتر از بند رها م حفظ م
ت مــن بیــوت م فی بی ـ ٍ یفرماید » :ما اجتمع قو ٌ و پیامبر م
الله یتلون کتاب ،ویتدارسونه بینهــم ،إل نزلــت علیهــم الســکینة
فتهــم الملئکــة وذکرهــم اللــه فیمــن وغشــیتهم الرحمــة ،وح ّ
2
عنده .«...
ههــای خداونــد جمــع شــوند ،و های از خان »هر گروهی در خان
قرآن را تلوت کنند ،و آن را میان خود مدارسه نمایند ،آرامش
یشــوند ،و ملئکــه یشود و غــرق رحمــت خــدا م بر آنها نازل م
یکننــد و نــامیگیرنــد و نــزد خــدا آنهــا را یــاد م دور آنهــا را م
یبرند«.م
یفرماید: خداوند م
)نحل(44 :
صحیح است.
-رواه البخاری ،(9/79) ،کتاب فضایل قرآن ،حدیث شماره )(5033 1
-رواه احمد فی مسنده ،(2/159) ،و صحیح بخاری با فتح الباری) ، 1
-رواه المام احمد فی مسنده ،(1/437) ،رواه ابوداود فی سننه) ، 1
م غریب ـا ً وســیعود
یفرماید» :بدأ الســل ُ همانطور که پیامبر م
1
کما بدأ غریبًا ،فطوبی للغرباء«.
»اسلم در ابتدا میــان مــردم چیــزی غریــب بــود و بــا غربــت
یشود، شروع شد در آینده هم در میان مردم و جامعه غریب م
بها«. پس خوشبختی و رستگاری برای غری
-3امر به معروف و نهی از منکر:
یشوند ،فــردی آن را تها در ابتدا کوچک سپس بزرگ م بدع
یکنـــد فـــورا ً اهـــل هـــوا و هـــوس دور و بـــر او راایجـــاد م
یگیرند ،چون این بــدعت بــا هــوا و هــوس و شــهوت آنهــا فرام
سازگاری و موافقت دارد ،و آنها را از بعضی تکــالیف شــریعت
عگیری در مقابــل آن یسازد ،پس باید چه موقف و موضــ رها م
داشته باشیم؟
باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم و خداونــد هــم آن را
بر ما واجب کرده است:
یفرماید:
خداوند م
لعمران(104 :
)آ
»باید از میان شما گروهی باشند )که تربیت لزم را ببینند و قــرآن و
سنت و احکام شریعت را بیاموزنــد و مردمــان را( دعــوت بــه نیکــی
کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان خود رستگارند«.
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را بــه صــورت کفــائی
ک تک افراد بعینــه واجــب نیســت،
بر ما واجب کرده است ،بر ت
-رواه احمد فی مسنده (1/398) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
نها بــه حســب و هر گاه هیچ کس آن را انجام نداد ،تمام انســا
یشوند ،چــون امــر بــه معــروف و میزان قدرت خود گناهکار م
نهــی از منکــر بــر هــر انســانی بــه حســب توانــایی او واجــب
یفرمایــد» :مــن رأی منکــم یشود ،همانطور کــه پیــامبر م م
منکرا ً فلیغّیره بیده ،فإن لم یستطع فبلسانه ،فــإن لــم یســتطع
1
ف الیمان«.فبقلبه ،وذلک أضع ُ
»هر کس از شــما منکــری را مشــاهده کـرد بـا دسـت آن را
تغییر دهد ،اگر قدرت نداشت و نتوانست با دســت آن را تغییــر
دهد با زبان آن را تغییر دهد ،اگر با زبان هم نتوانست بــا قلــب
هی ایمــان بــه
نترین درج نسبت به آن ناراحت شود که این پــایی
2
یآید«.
حساب م
هی امــر بــه معــروف و نهــی از منکــر امــت خداونــد بوســیل
حضــرت محمــد را بهــترین امــت قــرار داده اســت .خداونــد
یفرماید :م
لعمران(110 :
)آ
»شــما )ای پیــروان محمــد (بهــترین امــتی هســتید کــه بــه ســود
هاید )مادام که( امر به معروف و نهــی از منکــر نها آفریده شد انسا
یکنید و به خدا ایمان دارید«.
م
امام ابوهریره فرمود:
-رواه المام احمد فی مسنده (3/10) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
شود.
115 سالگردها و یادبودهای بدعت
شماره ،4557 :و مستدرک حاکم ) (84 /4کتاب معرفة الصحابة ،و
گفته :سند این حدیث صحیح است اما شیخین آنرا روایت نکرده اند،
ذهبی گفته است :حدیث صحیح می باشد.
سالگردها و یادبودهای بدعت 116
-صحیح بخاری با فتح الباری ،(5/112) ،کتاب مظالم ،حدیث شماره: 1
-رواه المام احمد فی مسنده (389 ،1/388) ،و رواه الترمذی) ، 1
ابواب تفسیر قرآن ،حدیث شماره ،(5050) :و گفته :این حدیث
سن صحیح می باشد ،و سنن ابوداود ،کتاب الملحم )،509 /4ح َ
(510حدیث شماره.(4338) :
121 سالگردها و یادبودهای بدعت
یها و غیــر یها و مســیح تها به خاطر تقلید از یهود اکثر بدع
1
هاند.
آنها بوجود آمد
ه -در مسائل عقیدتی فقط بر قــرآن و ســنت اعتمــاد شــود،
چون در عقیده مجالی برای اجتهاد و استحسان و قیاس وجــود
ندارد .و نباید همانند اهل ضللت و گمراهی به عقل و مثــل آن
تتر از آن کــه وجــود دارد، اعتماد کرد .و یا بــه چیزهــایی سس ـ
بها و غیره . ... مثل خوا
و -تــرک فرورفتــن و بحــث نمــودن بیــش از حــد در مــورد
هی اهــل متشــابهات ،چــون فرورفتــن در آنهــا علمــت و نشــان
تها بــرای ضللت و گمراهی است .و سبب تمام بلها و مصــیب
یباشد. مسلمانان م
آنچه ذکر کردیــم بعضــی از مســائلی بــود کــه تــأثیر بســزایی
برای جلوگیری از بوجود آمدن اسباب بدعت دارند ،این مسائل
یتوانند سبب تحقق هدف شوند ،بلکه تلش علمــا به تنهایی نم
و طلب دینی برای تطبیق دعــوت و شــریعت و تشــویق مــردم
تهابرای التزام به آن سهم مــؤثری در پیشــگیری از ایــن بــدع
دارد ،تا به هدف مطلوب و مقصود برسیم ،واللــه الهــادی إلــی
سواء السبیل.
هی شــعبان ،هــر ســال در و همچنین بدعت اجتماع شــب نیم
یدهند. خود آن شب آن اجتماع را تشکیل م
و به همان صورت نمــاز الرغــائب کــه تاریــخ و زمــان معینــی
هی ماه رجب اســت ،کــه ندارد ،بلکه متعلق به شب اولین جمع
گاهی مصادف با روز اول یا روز دوم یا سوم یا چهــارم و ...از
هی ماه رجــب یباشد ،هر سال در شب اولین جمع ماه رجب م
یشود. تکرار م
حول و سنه و عام یک معنی دارند یعنی ســال ،کــه هــر ســه
یفرماید: هاند ،خداوند م
اسم در قرآن آمد
)عنکبوت(14 :
»او نهصد و پنجاه سال در میان آنان ماندگار شد«.
در یک آیه هم سنه و هم عام آورده است.
یفرماید:
و خداوند م
)بقره(233 :
یدهند«.
»مادران دو سال تمام فرزندان خود را شیر م
بعضــی اوقــات ســنه بــرای خشکســالی و عــام بــرای ســالی
یفرماید:یرود ،خداوند م
سرسبز و خرم بکار م
)اعراف(130 :
»ما فرعون و فرعونیان را به خشکسالی و قحطی و تنگی معیشت
و کمبود ثمرات و غلت گرفتار ساختیم«.
هی لفظ ســنین از خشکســالی تعــبیر نمــوده اســت .و بوسیل
یفرماید:
خداوند م
125 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به کتاب صبح العشی ) (397 -396 /2و کتاب نهایة الرب )/1 2
(164مراجعه شود.
فصل اول
ماه محرم
بحث اول :بعضی از آثار وارده در
مورد ماه محرم.
یها
بحلث دوم :بدعلت های رافض
در ماه محرم.
بحث سوم :بدعت خوشحالی گروه
ناصبی در ماه محرم.
بحث اول
بعضی از آثار وارده در مورد ماه محرم
-1از ابوبکر از پیامبر روایت شده است کــه فرمودنــد:
»إن الزمــان قــد اســتدار کهیئتــه یــوم خلــق اللــه الســماوات
ثة حــرم :ثل ٌ والرض ،والســنة اثنــا عشــر شــهرًا ،منهــا أربعــ ٌ
ت ذوالقعده وذوالحجه والمحرم ،ورجب مضر الذی بیــن متوالیا ٌ
1
جمادی وشعبان«.
یچرخد بر همــان شــکلی کــه آن روز یزند و م »زمان دور م
خداوند زمین و آسمان را آفرید ،سال دوازده ماه است ،از این
یشود ،ســه ههای حرام محسوب م دوازده ماه ،چهار ماه از ما
یآیند ،ذوالقعده ،ذوالحجه ههای حرام پشت سر هم م ماه از ما
و محرم و ماه رجب نیکو و سرسبز که میان جمادی و شــعبان
قرار دارد«.
-2از ابوهریره روایت شــده اســت کــه پیــامبر فرمــود:
ل الصلة »أفضل الصیام بعد رمضان ،شهُر الله المحرم ،وأفض ُ
2
بعد الفریضة ،صلة اللیل«.
هترین روزه بعد از روزة مــاه رمضــان، بترین و پسندید »خو
هترین بترین و پســندید یباشــد ،و خــو روزة ماه خــدا محــرم م
نماز بعد از نمازهای واجب ،نماز شب است«.
یالله عنهــا – روایــت شــده اســت کــه -3از عایشــه – رضــ
-رواه البخاری ،کتاب الضاحی ،حدیث شماره ) (5550و مسلم ،کتاب 1
ههای عرب بودند ،خداوند پیامبر یترین قبیل -قریش از مشهورترین و قو 1
را میان آنان مبعوث کرد ،پیامبر فرمود) :خداوند از نواده های
اسماعیل کنانه را انتخاب کرد ،و از میان کنانه قریش را برگزید ،و از
یهاشم مرا برگزید( ،رواه مسلم) ، یهاشم و از میان بن میان قریش بن
،(4/1782حدیث شماره ) .(2276علما در مورد اینکه چرا قریش به
یگویند منسوب هاند اختلف نظر دارند ،بعضی م این نام ،نامگذاری شد
به قریش بن بدر بن یخلد بن حارث بن یخلد بن نضر بن کنانه است ،و
یگویند منسوب به نضر بن کنانه است و قریش نام برده بعضی هم م
شده چون او را شدید وصاحب عزم میدانستند و قریش این معنی را
هاند قریش منسوب به حیوانی است که در دریا می دهد ،و بعضی گفت
یخورد ،و بعضی یکند و قرش نام دارد و حیوانات دیگر را م زندگی م
یکرد و آنها هاند که نضربن کنانه از نیازها و احتیاجات مردم تفتیش م گفت
ینمود .التقریش یعنی تفتیش، هی پول و ثروت خود برطرف م را بوسیل
یگویند منسوب به تقریش یعنی کاسبی و تجارت ،و بعضی و بعضی م
یگویند که منسوب به تقرش یعنی تجمع است .ولی قول راجح – هم م
والله اعلم – این است که قریش منسوب به نضربن کنانه است ،هر
کس از نواده او باشد قریشی است ،و هر کس از نواده او نباشد
قریشی نیست .به تاریخ طبری (265 -2/263) ،و البدایة والنهایة ) /2
(229 -218مراجعه شود.
لالله است ،و یشد .شهر رسو -مدینه :در جاهلیت یثرب نامیده م 2
شهر مهاجرین ،احادیث زیادی در مورد فضل و بزرگی و اینکه شهر حرام
است وارد شده است ،امام بخاری کتابی در صحیح خود به نام فضایل
مدینه قرار داده است ،در این شهر مسجد پیامبر و قبر و منبر او وجود
های از روضات جنت )بهشت( وجود دارد که میان قبر و منبر ایشان روض
بترین امت حضرت محمد مثل خلفای راشدین و و
دارد ،در این شهر خ
نجا هم دفن شدند ،در شمال آن کوه ا ُ ُ
حد هها قرار داشتند و هما صحاب
نجا واقع شد ،دمای گرمای آن پایین و حد هما ُ
قرار دارد که غزوه مشهور ا ُ
آرام است ،درختان خرمای زیادی دارد و آب و مزارع فراوانی در آن قرار
سالگردها و یادبودهای بدعت 130
عاشورا ،ولم یکتب الله علیکم صیامه ،وأنــا صــائم ،فمــن شــاء
فلیصم ومن شاء فلیفطر« .1متفق علیه.
»این روز عاشورا اســت ،خداونــد روزة آن را واجــب نکــرده
است ،و من روزه هستم ،هر کــس دوســت دارد روزه بگیــرد و
هر کس دوست دارد افطار کند«.
-7از ابن عباس روایت شده که فرمود» :ما رأیت النــبی
ضله علی غیره إل هــذا الیــوم عاشــوراء، یتحری صیام یوم ٍ ف ّ
2
وهذا الشهر«.
»هرگــز پیــامبر را ندیــدم کــه روزة روزی را بــر دیگــری
تفضیل و ترجیح دهد به جــز ایــن روز؛ روز عاشــورا و ایــن مــاه
یعنی ماه رمضان را ،که آنها را بــر غیــر خــود ترجیــح و تفضــیل
یداد«.
م
-8از ُربیع دختر معوذ -رضی الله عنها -روایت شده که گفته
است :پیامبر صبح زود روز عاشورا به روستاهای انصار پیــام
یفرستاد که» :من أصبح مفطرا ً فلیتم بقیة یومه ،ومن أصبح م
صائما ً فلیصم« »هر کس روزه نیست باقیماندة روز خود را به
هاش را تمــام کنــد و اتمام برساند و هر کــس روزه اســت ،روز
یگویــد :از آن زمــان بــه بعــد مــا روزهروزه بگیــرد« .ربیــع م
یکردیــم ههایمان را نیز وادار به روزه گرفتن م یگرفتیم و بچ م
یدادیم تا مشغول یهایی از پشم برای آنها قرار م ب باز و اسبا
شوند ،هر گاه یکی از آنها به خاطر گرسنگی و درخواست غــذا
یرسید یدادیم تا افطار فرا م یکرد ،آن پشم را به او م گریه م
3
)متفق علیه(.
-رواه احمد فی مسنده (2/57) ،و رواه مسلم فی صحیحه-2/792) ، 3
-رواه احمد فی مسنده (5/96) ،و رواه مسلم فی صحیحه-2/794) ، 1
-رواه احمد فی مسنده (1/236) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
شماره ) (751و گفته :حدیث ابن عباس حدیث حسن صحیح است.
135 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه احمد فی مسنده ،(1/241) ،رواه ابن خزیمة فی صحیحه) ، 4
هی سوم این است کـه روز دهــم بــه تنهــایی روزه گرفتــه مرحل
شود ،اما اینکه فقط روز نهم به تنهایی روزه گرفته شــود ،ایــن
فهــم نــاقص و ناتمــام اســت ،و ســبب عــدم بررســی الفــاظ و
1
یباشد.ههای آثار م را
یفرماید» :فإن اشــتبه علیــه أول هالله – م امام حنبل – رحم
الشهر صام ثلثة أیام ،وإنمــا یفعــل ذلــک لیــتیقن صــوم التاســع
2
والعاشر«.
»اگر برای کسی اول ماه محرم نامعلوم بود ،سه روز روزه
یشــود تــا روزة روز نهــم وبگیرد ،این کار هم به ایــن خــاطر م
دهم بطور یقین گرفته شود«.
بحث دوم
1
یها
بدعت عزاداری در ماه محرم نزد رافض
در روز دهم از ماه محــرم ،کــه بــه عاشــورا مشــهور اســت،
یالله عنهما – به شــهادت یطالب – رض حسین پسر علی بن اب
رسید ،که این حادثه در سال 61هجــری روی داد ،و شــهادتش
هاش بال رفت ،او باعث بال رفتن مقام و منزلت او شد ،و درج
و برادرش حسن بزرگان جوانان اهـل بهشـت هســتند ،مقـام و
یآینــد،
تهای بال و مهم جز با بل و مصــیبت بــه دســت نم منزل
همانطور که از پیامبر ســؤال شــد» :أیّ النــاس بلًء؟ فقــال:
النبیاء ثــم الصــالحون ثــم المثــل فالمثــل یبتلــی الرجــل علــی
حسب دینه ،فإن کان فی دینه صــلبة زیــد فــی بلئه ،وإن کــان
ة خفف عنــه ،ولیــزال البلء بــالمؤمن حــتی یمشــی فی دینه رق ً
2
علی الرض ،ولیس علیه خطیئة«.
یشــوند؟ »کدام گروه از مردم بیشــتر دچــار بل و مصــیبت م
نهای صــالح پیامبر فرمود :انبیا و پیامبران ،بعد از آنهــا انســا
نتر هســتند بــه همیــن بعد از آنها کسانی که از نظر تقــوی پــایی
یگویند پیامبر با نص صریح های گمراه هستند که م - 1رافضی فرق
برای نماندن عذر و بهانه علی را به خلفت برگزیده است ،و
یگویند که امام معصوم است ،و هر کس با او مخالفت کند کافر م
یشود ،و معتقد هستند مهاجرین و انصار آن را کتمان کردند ،و م
دنبال هوا و هوس رفتند ،و دین و شریعت را تغییر دادند ،و اصحاب
یالله عنهما – پیوسته
یگویند ابوبکر و عمر – رض کافر شدند ،و م
یگویند ایمان آوردند بعدا ً کافر شدند – والعیاذ بالله
منافق بودند ،یا م
یها در طول تاریخ همکار یهود و مسیحیت و مشرکین علیه – .رافض
گترین زنادق و کافرها مانند مترین و بزر یباشند ،مه مسلمانان م
قرامطه و باطنیه و امثال آنها از این گروه بوجود آمدند که از خوارج
بدتر هستند .آن ها به فرقه های مختلف تقسیم شده اند.
به مجموع فتاوی شیخ السلم ابن تیمیه ) (356 ،357 /3و الفرق بین
الفرق ص (17 -15) :مراجعه شود.
- 2رواه احمد فی مسنده ،(1/172) ،رواه الترمذی فی سننه(4/28) ،
سن صحیح ابواب زهد ،حدیث شماره (2509) :و گفته :این حدیث ح َ
است ،سنن دارمی ) (320 /2کتاب الرقاق ،سنن ابن ماجه )/2
(1334کتاب الفتن ،حدیث شماره.(4023) :
سالگردها و یادبودهای بدعت 138
شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 140
»و مژده بده به بردباران ،آن کسانی که هنگامی کــه بلئی بــه آنــان
یگردیم .آنـان یگویند :ما از آن خدائیم و بسـوی او بـازم یرسد ،م
م
)همان بردباران با ایمان هستند کــه( الطــاف و رحمــت و احســان و
یگــردد ،و مســلما ً آنــانمغفــرت خدایشــان شــامل حــال آنهــا م
هیافتگان )به جادة حق و حقیقت( هستند«. را
(104
-رواه احمد فی مسنده (342/5) ،و مسلم فی صحیحه،(2/644) ، 3
شماره.(3119) :
-رواه احمد فی مسنده (343-5/342) ،و رواه مسلم،(2/644) ، 1
شر و بدی و ضرر آنها برای اهل اسلم را هیچ مــرد عاقــل و
1
یتواند توصیف کند. فصیح و بلیغی نم
ههــا بــه صــورتیها :از میان تمــام گرو این گروه یعنی رافض
خاص به نفرین و دشنام دادن به خلفای راشدین ابوبکر و عمر –
یالله عنهما – و لعنت فرستادن بر آنها و بغض و تکفیر آنها – رض
العیاذ بالله – مشهور هستند ،بــه همیــن خـاطر بــه امـام احمــد –
هالله – گفته شد :رافضی کیست؟ گفت :کسی که ابوبکر و رحم
2
عمر را دشنام دهد.
آنها به این خاطر رافضی نامیده شدند ،چون آنها زیدبن علی
را به خاطر اینکه او دو خلیفة راشد )ابوبکر و عمر( را دوســت
یداشت ترک کردند و تنها گذاشتند ،چون آنها ابــوبکر و عمــر م
هی آنهــا را داشــته باشــدرا دوست ندارند ،کسی که بغض و کین
هاند ،به این خاطر رافضی گفته رافضی است ،و بعضی هم گفت
یالله عنهمــا – را تــرک یشــوند چــون ابــوبکر و عمــر– رضــ م
هاند.کرد
یباشند ،عبدالله بــن اصل و ریشة رافضه از منافقین مرتد م
سبأ کافر آن را بوجود آورد ،و بــا ادعــای امــامت علــی بــا نــص
صــریح و ادعــای عصــمت بــرای او غل ـوّ را در شخصــیت علــی
بوجود آورد.
یباشــد ،بعضــی به همین خاطر مبدأ و ابتدای رافضه از نفاق م
ب و دوسـت داشـتن ابـوبکر و عمـر یگویند :حـ ّ از علمای سلف م
ب و دوســتی داشــتن هی آنهــا نفــاق اســت ،حـ ّایمان و بغض و کین
3
یهاشم ایمان و بغض آنها نفاق است . بن
شهید شده و قبر او در مکانی به اسم طف نزدیک نهر کربل است .به
کتاب معجم ما استعجم ) (1123 /4و استشهاد الحسین ص(134) :
مراجعه شود.
147 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به کتاب تحذیر المسلمین عن البتداع والبدع فی الدین ،ص -280 1
281مراجعه شود.
149 سالگردها و یادبودهای بدعت
یشــود(
یســود م یرود )و ب
عقیده و باورشان( در زندگی دنیا هدر م
یکنند«.یبرند که به بهترین وجه کار نیک م
و خود گمان م
سالگردها و یادبودهای بدعت 150
بحث سوم
بدعت خوشحالی در روز عاشورا نزد گروه
2 1
ناصبی
در بحث گذشــته بــدعت حــزن و انــدوه در روز عاشــورا نــزد
نشاءالله – از کســانی کــه یها بیان شد ،در این بحث – ا رافض
یکنند حــرف خــواهیم زد ،ایــن یها مقابله و مخالفت م با رافض
یدهنــد ،ایــن گــروه
گــروه روز عاشــورا را روز شــادی قــرار م
نواصب هستند که نسبت به حسین و اهل بیت پیامبر تعصب
یدهند ،از جملة جاهلن هستند که فاســد را بــا فاســد، نشان م
دروغ را با دروغ ،شــر و بــدی را بــا شــر و بــدی و بــدعت را بــا
هها و شــعایری کــه نشــانگر ســرور و یکنند ،نشــان بدعت دفع م
یدهنــد ،مثــل ســرمه خوشحالی است در روز عاشورا انجــام م
زدن ،رنگ زدن ،خرج اضافی برای خانواده ،پختن غــذاهایی کــه
مها نها و مراس ـ
عادت ندارند ،و سایر چیزهای دیگر که در جش
یشــوند ،ایــن گــروه روز عاشــورا را ماننــد مراســم و انجــام م
3
هاند.
مجالس شادی قرار داد
اولین ظهور آنها در زمان پیــامبر بــود ،ابوســعید خــدری
یکند که :علی - کمی طل – برای پیامبر فرستاد، روایت م
پیامبر هم آن را میان چهار نفر تقسیم کرد :أقرع بن حــابس
هبن بدر فزاری و زید طــائی هی مجاشعی ،عیین حنظلی از طایف
-نواصب یا ناصبی :اغلب آنها از خوارج هستند ،اولین کسانی بودند 1
اهل سنت فعل این گروه )نواصب( وجود خارجی نداشته و جزء تاریخ
شده اند .مصحح.
-به مجموعه الفتاوی ابن تیمیه (310-25/309) ،مراجعه شود. 3
151 سالگردها و یادبودهای بدعت
هی بـــن علثـــه العـــامری از ینبهـــان ،و علقم هی بن از طـــایف
یکلب. بن
قریش و انصار عصبانی شدند ،گفتند :بـه بزرگــان اهـل نجـد
یکند! پیامبر فرمود» :إنمــا أتــأّلفهم« یدهد و ما را ترک م م
یخواهم به آنها محبت نشان دهم و رابطه برقــرار نمــایم«. »م
مـــردی کـــه چشـــمانش در کاســـة چشـــمش فرورفتـــه بـــود،
ههایش بال آمده بود ،پیشانیش برجسته بود ،ریشی پــر امــا گون
تراشیده داشت ،رو به پیامبر نمــود و گفــت :ای محمــد از
یطعالله إذا عصــیت؟ أیــأمننی خدا بترس! پیامبر گفت» :من
الله علی أهل الرض ولتأمنونی؟« »زمانی کــه مــن نافرمــانی
کنم پس چه کسی از خدا اطاعت می کند؟ آیا خدا مرا بر تمام
اهــل زمیــن امیــن قــرار نــداده اســت؟ و شــما مــرا امیــن
یدانید؟« .مردی درخواست قتل آن مرد را نمود – به گمانم نم
خالدبن ولید بود -پیامبر او را منع کــرد ،آنگــاه آن مــرد رفــت
پیامبر فرمود» :إن من ضئضیء هـذا – أو فـی عقــب هـذا –
قــوم یقــرأون القــرآن لیجــاوُز حنــاجرهم ،یمرقــون مــن الــدین
مروق السهم من الرمیــة یقتلــون أهــل الســلم ویــدعون اهــل
الوثان ،لئن أنا أدرکتهم لقتلهم قتل عادٍ«» 1از نسل ایــن مــرد
یکنند ولــی از گلویشــان قومی خواهد آمد که قرآن را تلوت م
یشــوند همــانطور کــه یرود ،از دین و ایمان خارج م نتر نم پایی
یجنگنــد و آنهــا
یرود ،با اهل اسلم و ایمــان م تیر از کمان درم
یکنند ،اگر به آنهـا برسـم و تپرستان را رها م یکشند ،و ب را م
در زمان آنهــا باشــم ،آنهــا را هماننــد کشــتن قــوم عــاد خــواهم
کشت«. ُ
در روایـتی کـه مســلم آن را آورده اســت ،آمــده :روزی نــزد
پیامبر بودیم در حالی که او چیزی را میــان اصــحاب تقســیم
یتمیــمیکرد ،سهمی را به ذوالخویصره که یکی از مــردان بن م
لالله بود داد ،گفت :ای رسـول خـدا !عـادل بـاش! رسـو
ت إن ت وخســر ُ فرمود» :ویلک ،ومن یعدل إن لم أعدل ،قد خب ُ
لم أعدل«.
یتواند عــادل باشــد اگــر مــن عــادل »وای بر تو ،چه کسی م
نباشــم؟ اگــر عــدالت نداشــته باشــم ضــررمند و ناکــام خــواهم
شد«.
عمربــن خطــاب گفــت :ای رســول خــدا !اجــازه دهیــد
گردنش را بزنم ،پیامبر فرمود» :دعه فإن لــه أصــحابا ً یحقــر
أحدکم صلته مع صلتهم ،وصیامه مع صیامهم ،ویقرأون القرآن
م مــن لیجاوز تراقیهم یمرقون مــن الســلم کمــا یمــرق الســه ُ
الرمیة ،ینظُر إلی نصله فلیوجد فیه شیٌء ثم ینظر إلی رصافه
فلیوجد فیه شیٌء ،ثم ینظر إلــی نضــیه فلیوج ـد ُ فیــه شــیٌء- ،
وهو القدح – ثــم ینظــر إلــی قــذذه فلیوجـد ُ فیــه شــیء ،ســبق
ث والدم .آیتهم رجل أسود إحدی عضدیه مثل ثدی المرأة، الفر َ
1
أو مثل البضعة تدردر ،یخرجون علی حین فرفة من الناس«.
»کاری به او نداشته باش ،دوستانی دارد که هر یــک از شــما
اگر نماز و روزة خودتان را با روزه و نماز آنها مقایسه کنیــد از
یخواننــد یدانید ،قرآن را م یشمارید و کم م خودتان را حقیر م
یشــوند یرود ،از اســلم خـارج م نتر نم
ولـی از گلویشــان پــایی
یرود ،به سرنیزة خــود نگــاه همانطور که تیر از کمان بیرون م
یکند یبیند ،به محل داخل شدن تیر نگاه م یکند ،چیزی را نم م
یکنــد چیــزی را پیــدا ییابد ،به نیام شمشیر نگــاه م چیزی را نم
یشــود ،از یکند چیــزی در آن پیــدا نم یکند ،به پر تیر نگاه م نم
محتویات درون شکمبه و از خون پیشی گرفته است ،علمت و
هی این گروه ،این است که در میان آنها مــردی ســیاه کــه نشان
یکی از بازوهایش مثل پستان زن است ،یا مثل قطعه گوشــتی
یکنــد ،وجــود دارد ،زمــانی ایــن گــروه پیــدا است که حرکــت م
یشوند که مردم تفرقــه و اختلف داشــته باشــند« .ابوســعید م
)(1064
153 سالگردها و یادبودهای بدعت
-برای تفصیل واقعه به کتاب البدایة والنهایة ) (316 /7مراجعه شود. 1
-با آنهم حجاج بن یوسف ثقفی خدمات شایانی از جمله تقویت 2
-بخاری با فتح الباری ،(4/244) ،کتاب الصوم ،حدیث شماره) : 2
(2004و لفظ حدیث از بخاری است ،و صحیح مسلم )(795 /2
کتاب الصیام ،حدیث شماره )(1130
155 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه المام احمد فی مسنده (1/236) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 2
این تنها چیــزی اســت کــه پیــامبر بــرای ایــن روز گذاشــته
است ،اما سـایر امـور ماننـد گذاشــتن و آمـاده کـردن غـذاهای
سها را تازه کردن ،و یا خرج بیشتر نمــودن ،یــا غیرعادی ،یا لبا
یهای این سال ،یا عبادتی مخصوص انجام دادن خریدن نیازمند
مانند نماز مخصوص آن ،یا نیت ذبــح کــردن ،یــا ذخیــره نمــودن
یها تا حبوب با آن پخته نماید ،یــا ســرمه نمــودن، گوشت قربان
رنگ کردن ،حمام نمودن ،بــه دیــدار یکــدیگر رفتــن و مصــافحه
نها و غیــره ...و
نمــودن ،و یــا رفتــن بــه مســاجد و قبرســتا
تهایی منکــر و هی ایـن کارهـا از بـدع مسایلی از این قبیــل هم
بدی هستند که پیامبر آنها را بعنوان سنت قرار نداده اســت،
هی مســلمین آن را و همچنین هیچ یک از خلفای راشــدین و ائم
1
یدانند.
مستحب و درست نم
بر انسان واجب است از خدا و رسول او اطــاعت کنــد ،و
از راه دین او پیروی کند ،و هدایت و راه او را بپیماید ،و خدا را
به خاطر بزرگی نعمتش شکر کند.
یفرماید: خداوند م
خداوند بــر مؤمنــان منــت نهــاد و تفضــل کــرد بــدانگاه کــه در »یقینا ً
میانشان پیامبری از جنس خودشان برانگیخت) ،پیامبری که( بر آنان
یخواند و ایشان را )از عقاید نادرست و اخلق زشــت( آیات او را م
یداشــت و بدیشــان کتــاب )قــرآن و بــه تبــع آن خوانــدن و
پــاکیزه م
یآموخت ،هر چند که پیــش از آن در گمراهــی نوشتن( و فرزانگی م
آشکاری بودند«.
ثبن سعد ،اوزاعی، -مثل :ابوحنیفه ،مالک ،شافعی ،احمد ،ثوری ،لی 1
اسحاق بن راهویه رحمهم الله تعالی .به مجموعة الفتاوی ابن تیمیه) ،
(25/312مراجعه شود.
157 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه مسلم فی صحیحه ،(2/592) ،کتاب جمعه ،حدیث شماره) : 1
(5757
-رواه مسلم فی صحیحه ،کتاب سلم ،حدیث شماره )(2222 3
سالگردها و یادبودهای بدعت 160
حدیث شماره (1564) :و مسلم ) ،910 ،909 /2کتاب حج ،حدیث
شماره.(1240) :
161 سالگردها و یادبودهای بدعت
یداود ،(3/233) ،کتاب طب ،حدیث شماره(3914) : -به سنن اب 1
مراجعه شود.
-صحیح البخاری المطبوع مع فتح الباری ،(10/171) ،کتاب طب، 2
بحث دوم
بدعت بدشگونی به ماه صفر
در حدیث آمده است که پیامبر فرمود» :لعدوی ولطیرة
فر« 1علمــا در مــورد »لعــدوی« اختلف نظــر ول هامــة ولص ـ َ
دارند ،که آیا مراد و منظور نهی است یا نفی؟
یگویــد :احتمــال دارد هــم نفــی و هــم نهــی مجوزیه م ابن قی
باشــد ،یعنــی ایــن کــار را نکنیــد و بــه آن معتقــد نباشــید ،ولــی
فر ول هامــة« بــر نفــی دللــت دارنــد ،و ابطــال »لعدوی ولص َ
یرساند کــه مــردم در زمــان جــاهلیت بــا آن دچــار کارهای را م
غتر اســت ،چــون نفــی بطلن بوده اند ،نفی در اینجا از نهی بلی
2
یرساند ،ولی نهی دللت بر منع آن دارد. آن را م
ابــن رجــب گفتــه اســت :در معنــی »لعــدوی« اختلف پیــدا
حترین گفتــه در ایــن رابطــه ایــن نترین و صــحی هانــد ،روشـ کرد
است ،که هدف نفی آنچه که اهل جاهلیت به آن معتقد بودنــد،
یهــا بــه طبــع
یباشد ،از این جهت که معتقد بودند ایــن بیمار م
یکننــد و تقــدیر خداونــد در آن تــأثیر نــدارد ،وخــود ســرایت م
هی پیامبر بر این مطلــب دللــت دارد » :فمــن أعــدی فرمود
الول؟« پس چــه کســی آن بیمــاری را بــه اولــی ســرایت داده
ی آن به سبب قضا و قدر یکند که گر ِ است؟ ،به اولی اشاره م
الهی بوده است ،به همین صورت دومی و مابعــد آن بــه تقــدیر
3
د.یباش الهی م
یفرماید: خداوند م
)حدید (22 /
-به لطائف المعارف ،ص 74و فتح الباری (10/171) ،مراجعه شود. 1
-به فتح الباری ،(10/171) ،و صحیح مسلم ) (1745 /4کتاب 2
یتر است ،و یا اینکه منظور از تأخیر حرام بودن بــه گری مسر
ینامنــد ،و هــر ماه صفر به جای محرم باشد که آن را نسیء م
دو باطل هستند و اصل و اساســی ندارنــد و هیــچ دلیلــی بــرای
این منظورها وجود ندارند.
و همچنین درست است که منظور رد بدشومی به ماه صفر
باشد ،چون بدشگونی ماه صــفر بــدفالی اســت کــه از آن نهــی
یفرماید» :ل طیـرة« بدشـومی و شده است ،چون پیامبر م
بـــدفالی وجـــود نـــدارد و درســـت نیســـت ،و در جـــای دیگـــر
ک« 1بدشــومی شــرک ک ،طیــرة شــر ٌ یفرماید» :طیــرة شــر ٌ م
است بدشومی شــرک اســت .و گفتــه پیــامبر» :لصــفر« از
قبیل عطف خــاص بــر عــام اســت ،و آن را بــه خــاطر مشــهور
بودنش ذکر کرده است .نفی – والله اعلم -تمام معانی را کــه
یشــود ،چــون هاند شامل م علما در مورد تفسیر »لصفر« گفت
هی ایــن کارهــا باطــل هســتند و اصــل و اساســی ندارنــد. هم
یداننــد ،و
نهای جاهل مــاه صــفر را بدشــوم م بسیاری از انسا
یداننــد ،بعضــی از خیلی اوقات سفر کردن در آن را درست نم
هاند که در هر یگویند ،بعضی از عارفان بیان کرد این جاهلن م
هی یشــوند ،هم سال سیصد و بیست هزار بل و مصیبت نازل م
یشــوند ،ایــن روز هی آخــر مــاه صــفر پیــدا م آنهــا در چهارشــنب
یباشــد ،پــس هی روزهای ســال م لترین هم تترین و مشک سخ
هر کس در این روز چهار رکعت نماز بخواند ،در هر رکعت یــک
دفعــه ســوره فــاتحه ،و ســورة کــوثر را هفــده مرتبــه ،ســوره
اخلص را پانزده مرتبه ،معوذتین را یک مرتبه ،بخواند و بعــد از
-رواه امام احمد فی مسنده (1/440) ،و ابوداود فی سننه) ، 1
سلم دادن دعای زیر را بخواند ،خداوند به لطف و کرم خود او
یشــوند تها کــه در ایــن روز نــازل م
را از تمــام بلهــا و مصــیب
یدارد و هیــچ بلیــی در ایــن ســال بــه او نزدیــک محفــوظ م
یشود .آن دعا این است: نم
»بعد البسملة ...اللهم یا شدید القوة ،ویا شدید المحــال ،یــا
عزیُز ،یا من ذلت لعزتک جمیع خلقک اکفنی من شّر خلقک ،یــا
محسن یا مجمل یا متفضل ،یا منعم یا متکرم ،یــا مــن لإلــه إل
أنت ،ارحمنی برحمتک یا أرحــم الراحمیــن ،اللهــم بسرالحســن
وأخیه وجده وأبیه وأمه و بنیه ،1اکفنی شر هذا الیوم ومــا ینــزل
فیه یا کافی المهمات ویـا دافـع البلیــات ،فســیکفیهم اللــه وهــو
وصلیالله علی سیدنا محمد وعلی آله وصــحبه السمیع العلیم،
2
أجمعین(
یگویــد :خــدایا ،ای مالله الرحمن الرحیم گفتن م »بعد از بس
خدایی که بسیار نیرومنــد هســتی ،ای خــدای بســیار قــوی و بــا
تناپذیر ،ای کســی کــه بــرای عــزت تــو تدبیر ،ای خدای شکسـ
یشــوند ،از شــر مخلوقــات خــودت مــرا تمام مخلوقات ذلیل م
محفوظ کن ،ای نیکوکار ای کســی کــه فضــل و رحمــت داری،
ه هستی ،ای کسی که هیچ إله و معبــودی تدهنده و بخشند نعم
جز تو وجود ندارد ،به رحمت خود مرا مورد رحمت قــرار بــده،
خداوندا به حق حســن و بــرادرش و پــدربزرگ و پــدر و مــادر و
فرزندانش از شر این روز مــرا محفــوظ کــن ،و ای کســی کــه
تها هستی از بلهای نازل شــده در ایــن روز دافع بلها و مصیب
هی آنها بس اســت ،شــنوا و مرا محفوظ بدار ،خداوند برای هم
یالله علــی ســیدنا محمــد وعلــی آلــه وصــحبه آگاه است ،و صل
أجمعین«.
یشود؟ این دلیل واضح و روشنی برای بدعت و گمراهی این دعاها م
یها و امثال ایشان این دعاها را
نهای جاهل از صوف
یباشد ،که انسا م
هاند.
درست کرد
هی الضمآن فی فضائل الشهر والیام ،ص 4مراجعه شود. -به رسال 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 166
-رواه امام احمد فی مسنده (2/220) ،و رواه ابن السنی فی عمل 1
الیوم و اللیلة ،و الطبرانی ،و در این سند ابن لهیعه آمده است ،و در
او ضعف است ،و راویان دیگر این سند ثقه اند .برای تفصیل به میزان
العتدال ) (482 /2مراجعه شود.
-به کتاب لطائف المعارف ،ص 77-74مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 168
شماره (2980) :و سنن ابن ماجه ،کتاب النکاح حدیث )،(1993
بوصیری در زوائد گفته است :سند این حدیث صحیح و راویان آن ثقه
هستند .برای تفصیل بیشتر به :مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه )
(120 /2و فتح الباری ) (62 /6 /2مراجعه شود.
169 سالگردها و یادبودهای بدعت
(2221مراجعه شود.
-صحیح البخاری با فتح الباری تعلیقا ) (158 /10کتاب الطب ،حدیث 2
درست مثل این است کــه خداونــد بــه پــدر و مــادری ،فرزنــدی
یبیننــد ،ولــییبخشد و از او خیر و خوشــی م پرخیر و برکت م
یدهد ،همین طور اســت به پدر و مادر دیگری چنین فرزندی نم
خانه و زن و اسب ،خداوند سبحان آفرینندة خیر و شــر اســت،
یدهد ،همانطور که و با تقدیر خود آن را در میان مردم قرار م
خداوند سایر اسباب را خلق کرده است ،و آنها را بــه مســببات
مختلف و متضاد قرار داده است ،همانطور که مشک و غیر آن
را از حامل ارواح طیبه خلق کرده است و کســی از مــردم بــه
یبرنــد ،و ضــد آن را نیــز خلــق آن نزدیــک شــوند از آن لــذت م
یدهــد کــه بــه آن کرده است و آن را سبب اذیت کسی قرار م
یشــود، نزدیک شود .که فرق میان این دو نوع بــا حــس درک م
به همیــن صــورت در مــورد خــانه و زن و اســب ،ایــن صــورتی
1
است و بدشومی و فال شرکی صورت دیگر.
یخواهــد به همیــن خــاطر درســت اســت بــرای کســی کــه م
صاحب زن یا جاریه و یا اسب شود از خدا بخواهد آنچــه کــه از
آنها خیر و برکت است نصیب او شود ،و از شر آنها بر خدا پناه
ببرد ،همچنان که این مطلب از پیامبر روایت شده است ،2و
های سکونت کند لزم است یخواهد در خان همچنین کسی که م
های ساکن این کار را انجام دهد ،و پیامبر قومی را که در خان
شدند سپس تعداد و مال و ثروتشان کم شــد دســتور داد آن را
3
ترک کنند.
ییابــد ،مثــل خــانه یــا
ترک آنچه که انسان برکت را در آن نم
همسر یـا اســب و مرکــب ،از آن نهــی شــده اســت ،بــه همیـن
یکند ولــی ســود صورت کسی که در چیزی معامله و تجارت م
-به کتاب مفتاح دارالسعادة (2/257) ،مراجعه شود. 1
(2160و ابن ماجه ،حدیث ) ،(1918و عمل الیوم واللیلة ص224 :
حدیث شماره ،605 :مستدرک حاکم ) (186 ،185 /2کتاب النکاح و
گفته :این حدیث صحیح است ،ذهبی نیز با او موافقت کرده است.
-رواه مالک فی الموطأ ،(2/972) ،کتاب استئذان ،حدیث شماره ) 3
-رواه امام احمد فی مسنده (6/246) ،و ابن ماجه فی سننه) ، 1
یگمان هر کس شریکی برای خدا قرار دهد ،خدا بهشت را بــر او »ب
حرام کرده است ،و جایگاه او آتش )دوزخ( است .و ســتمکاران یــار
و یاوری ندارند«.
یفرماید:
و خداوند م
)نساء(48 :
یبخشد ،ولــی گناهــان
یگمان خداوند )هرگز( شرک به خود را نم »ب
یبخشد .و هر کـه بـرای خـدا جز آن را از هر کس که خود بخواهد م
شریکی قائل گردد ،گناه بزرگی را مرتکب شده است«.
ولی با این حــال پیوســته بســیاری ازمــردم بدشــومی انجــام
یدهند ،مثل بدشومی به ماه صفر .ســفر کــردن در آن ،هیــچ م
یدهنـد ،هـر مناسبتی و یا مجلس شادی را در این ماه انجام نم
گــاه آخــر مــاه صــفر رســید در آخریــن چهارشــنبه آن جمــع
یشوند ،غـذاهای مخصـوص و حلـوا را در خـارج از شـهرها و م
یها بــر یکنند ،و برای رهایی و شفا از بیمار روستاها درست م
1
یروند.
روی گیاهان راه م
شکی وجود ندارد که انجام این کارهــا جهــل و نــادانی اســت
یســازد ،و از که انســان را – العیــاذ بــالله – بــه شــرک دچــار م
هی یروند ،و به ســلمت عقیــد کآمیز به شمار م تهای شر بدع
هاشــان یزنند ،این کارها جز از کسانی که عقید انسان ضربه م
یشود ،آن امــوری به بعضی امور شرکی آشفته باشد صادر نم
لهای یکنــد ،مثــل توســ کــه بعضــی ،بعضــی دیگــر را جلــب م
شرکی ،تبرک به مخلوقات ،و استغاثه و فریادرسی از آنها.
ة ســالم و صــحیح بــه او اما کســی کــه خداونــد متعــال عقیــد
بخشیده است ،این افراد دائما ً و پیوسته بــر خــدا توکــل دارنــد،
تنها بر او اعتماد کرده ،یقین دارند که آنچه بایــد بــه آنهــا برســد
هی الشیخ ابن قاسم بر کتاب توحید ،ص 37مراجعه -به کتاب حاشی 1
شود.
یفرماید:
-مقربین کسانی هستند که خداوند در مورد آنها م 2
بود ،که گروه قرامطــه منســوب بــه او هســتند ،ســپس بعــد از
اینکه روزگـار طــولنی بــر آنهــا گذشــت یکــی دیگــر از آنهــا کـه
هبن میمــون بــن مشهور به سعیدبن حسین بن احمد بن عبــدالل
دیصان قداح بود ظاهر شد و بعدا ً اســم و نســب خــود را تغییــر
داد و به پیروان خود گفت :من عبیدالله بن حسین بن محمدبن
اسماعیل بن جعفر صادق هستم ،و سپس فتنــه و فســاد او در
1
مغرب ظهور کرد.
یگویــد :فرزنــدان او امــروز بــر مصــر تســلط پیــدا بغدادی م
2
هاند.
کرد
یگوید :اهل علم و محققین در انســاب ،ادعــای ابن خلکان م
3
یکنند.
او را در مورد نسبش تکذیب م
ه جمعـــی از علمـــا و قضـــات و اشـــراف و در ســـال 402
هی صالحین و فقها و محدثین مقالتی نوشتند کــه مضــمون هم
آنها طعن و اعــتراض در نســبت فــاطمیین ـ ـ عبیــدیین ـ ـ بــود و
یکــرد و حــاکم شهادت دادند که کسی که در مصر حکمرانی م
آنجا بود ،منصور بن نــزار ملقــب بــه »حـاکم« بــود کــه خداونــد
حکــم بــه نــابودی و خــواری و بــدبختی او دهــد ،ابــن معــدبن
اسماعیل بن عبدالله بن سعید )خداوند او را خوشــبخت نکنــد(،
آنگاه که به ســرزمین مغــرب رفــت خــود را عبیــدالله خوانــد و
لقب خود را مهدی گذاشــت ،و گذشــتگان او ادعــای خــوارج را
چگــونهداشتند ،و نســبت بــه فرزنــدان علــی بــن ابیطــالب هی
ارتباط و نسبتی نداشتند ،و هیــچ کــس ایشــان را از اهــل بیــت
یهای دروغگویی هســتند ،و رد علی نم
یداند ،بلکه آنها خارج
ادعای باطل آنها در حرمین شایع بود ،و در ابتــدای کارشــان در
مغرب شناخته شدند و نتوانستند کسی را فریب دهند ،و کسی
آنها را تصدیق نکرد .این حــاکم مصــر ،او و پیروانــش ،کــافران
فاسق و فاسد بودند ،ملحد و مرتد و منکــر اســلم بودنــد و بــه
-به کتاب الفرق بین الفرق ،ص 266و بیان مذهب الباطنیه و بطلنه، 1
ص 21-20مراجعه شود.
-به کتاب الفرق بین الفرق ،ص 267مراجعه شود. 2
یگوید :ظاهر مذهب آنها رافضــی فضائح الباطنیه( نام نهاده ،م
1
یباشد .است و باطن و درون آن کفر خالص م
قاضی عبدالجبار بن احمــد و امثــال او کــه معــتزله و متشــیع
یدهنــد ،بلکــه هــر هستند ،و هیچ کس را بر علی تفضــیل نم
یهــا یدانند ،باطن کس را که با او بجنگد اگر توبه نکند فاسق م
یشـــمارند ،ایـــن ســـخن را از بزرگـــان منـــافقین و زنـــادق م
یها در حــق آنهاســت ،پــس نظــر و ســخن اهــل ســنت و معتزل
جماعت باید در مورد آنها چگونه باشد؟!
هنظرترین مردم هســتند، یهای امامی هم ،با اینکه کوت رافض
و نه عقل و نه نقلی دارند ،و از دین صحیح ودرستی برخــوردار
قهای منافق ،و ســخن ایــن یدانند که سخن این زندی نیستند ،م
یکنند یها از سخن کسانی که در شخصیت علی غلو م باطن
یباشد. یدانند ،بدتر و شرتر م و او را خدا م
اما رد نسب آنها از جمهور علمای امت از تمام طوایف نقل
هاند.شده و آن را به اتفاق رد کرد
تمام علمای امت که از نظــر علمــی و دینــی جــای اطمینــان
هی بنوعبیــد یباشند در نســب و دیــن ایــن افــراد یعنــی طــایف م
هانــد ،آنهــا را بــه
القداح طعنــه زده و عیــب آنهــا را آشــکار کرد
یکننــد ،چــون در ایــن مــورد خاطر رافضی و شیعه بودن ذم نم
موافقان بسیاری دارند ،بلکــه آنهــا را قرامطــه و بــاطنیه قــرار
یدهند ،که اســماعیلیه و نصــیریه و منــافقین دیگــر جــزو آنهــا م
یدارند، هستند؛ آن کسانی که اسلم را ظاهر و کفر را پنهان م
آن کسانی که بعضی از اقوال مجوس و فلسفه را گرفته و به
یکنند .هر کس به صحت نسب و ایمان آنها شهادت آن عمل م
دهد ،کمترین حد شهادتش این است که ایـن شــهادت را بــدون
علم و آگاهی داده اســت ،و بــه چیــزی کــه علــم نداشــته حکــم
نموده است ،که این کار به اتفاق تمام علما حرام است ،البتــه
الحاد و نفاق و دشمنی ایشان با آنچه که پیامبر آورده اســت
یهــادلیــل و حجــت بــر بطلن منســوب بــودن آنهــا بــه فاطم
یباشد. م
به کتاب فضائح الباطنیه ص (37) :مراجعه شود. 1
183 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به مجموع الفتاوی شیخ السلم ابن تیمیه مراجعه شود-35/120) ، 1
(121
-به البداية والنهاية (11/306) ،مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 184
خوبی است ،خطا و اشتباه واضحی است ،مخالف نظر تمام علمای
یباشد .خدا ما و اوامت است ،و یکی از خطاها و اشتباهات علما م
را ببخشد.
یباشد. -یکی از شهرهای عراق م 3
یباشد ،اربل
-إربل :از ربل یا ریبال است ،نوعی از انواع نبات م 4
های بلند از خاک است ،که کار های محکم و شهری بزرگ بر تپ قلع
یباشد ،میان موصل و اربل دور روز فاصله وجود دارد، یها م
موصل
که امیر کوکبوری آن را آباد کرد ،و آنجا اقامت گزید ،اکثر اهل اربل
کرد هستند ،در شمال عراق ،شرق موصل قرار دارد .به معجم ُ
البلدان (139-5/122) ،مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 186
-به فتاوی و رسائل الشیخ محمد بن ابراهیم ) (59 /3مراجعه شود. 3
بحث دوم
وضعیت جامعه در آن زمان
یها یــک چیــز بــود ،و آن کــار و سیاست و هــدف تمــام عبیــد
تلش جدی برای ملزم کردن مردم به مذهب خود و انتشــار آن
در تمام نقاط مصر و جاهای دیگر که بر آن تسلط داشتند و یــا
با آنها همسایه بودند.
یهــا مهربــان بــود، یها و یهود عبــدالعزیز نســبت بــه مســیح
همچنان که پدرش – معز معد ابوتمیم – قبل از او با آنها چنیــن
نتر بود ،چون با آنهــا یها مهربا بود ،ولی عزیز نسبت به مسیح
1
ارتباط نسبی داشت.
عبــدالعزیز ،عیســی بــن نســطورس را بــه کرســی وزارت
رساند ،همچنان که منشأ یهودی را والی و استاندار شام نمود،
تهای خود را آشــکارا بــرای ابن نسطورس و منشأ یهودی محب
تهای دولــتی منصــوب ت خود ابراز نمودنــد ،آنهــا را در پس ـ مل
کردند و مسلمانان را از آن مناصــب دور نمودنــد ،و مســلمانان
تها به غیر مســلمانان هم اعتراضات خود را به خاطر این محب
یها به جایی رسید کــه آشکار کردند ،و این اعتراضات و ناراحت
های به عزیز نوشت :به آن کسی که یهود را به وســیلة زنی نام
یبن نســطورس عــزت و هی عیسـ یها را بوســیل
منشأ و مسیح
هی تو دچار ذلــت و خــواری مقام بخشید ،و مسلمانان را بوسیل
2
نمود . ...
های بــه در نتیجه عزیز جلو ابــن نســطورس را گرفــت و نــام
شــام نوشــت کــه منشــأ و غیــر او از مســئولین یهــودی برکنــار
تها و کارهــا بــر اســاس کتــاب شوند ،و دســتور داد کــه قضــاو
هی دولت قضاتی مسلمانان باشد ،و در تمام نقاط تحت سیطر
را برای نظارت بر کارهای آنان تعیین نمود .ولکن امیــره ســت
-با یک زن مسیحی ازدواج کرد ،و دو برادر زنش را بر بعضی کلیساها 1
بعنوان مسئول قرار داد .به کتاب الدولة الفاطمیة ،ص 202مراجعه
شود.
-به البداية والنهاية ) (358 /11و المنتظم ) (190 /7و اتعاظ الحنفاء 2
ه شفاعت ابن نسطورس را کــرد ،و عزیــز او الملک دختر خلیف
را بــرای بــار دوم بــه وزارت رســاند ،و از او تعهــد گرفــت کــه
مسلمانان را در مشاغل حکومتی استخدام کند.
سترین و در زمـــان عزیـــز ) (376-365اهـــل کتـــاب حســا
بزرگترین مناصــب و مســئولیتها را بدســت گرفتنــد ،و در زمــان
ههـــایی کـــه بعـــد از او آمدنـــد
مستنصـــر ) (487-427و خلیف
مترین مناصب مالی را در دولت بدست گرفتنــد و بــه مقــام مه
وزارت هم رسیدند.
این معامله تنها به آنچه گذشت منحصر نشد ،بلکه بعضــی از
ه) در زیــارت و بازدیــد خلفای عبیــدی مثــل حــافظ ) 544-524
یها اشتیاق فــراوان داشــتند ،و خلیفــه المــر )-495 دیر مسیح
یداد ،و در ه) به بعضی از راهبان ده هزار درهــم هــدیه م 524
1
یها درآمد کلیساهای مصر بسیار زیاد شد. زمان عبید
یها بســیار بــا مهربــانی و محبــت و علقــه یها با مسیح عبید
عگیری یکردنــد ،پــس زمــانی کــه موقــف و موضــ برخــورد م
یها این چنین باشد ،ببینیم موقف یها و مسیح یها با یهود عبید
ی آنها در مقابل اهل سنت چگونه است؟! عگیر و موض
یها هر سه خلیفه – ابوبکر – عمــر -عثمــان و ســایر عبید
یگفتنــد دشــمن آنهــا دشــمن یکردند ،چون م اصحاب را لعن م
یباشــد .و فضــایل علــی و فرزنــدانش را بــر روی علی نیز م
بهــای آنــان بــر
ینوشــتند ،و خطی سکه و دیوارهــای مســاجد م
یکردند.
تمام منبرهای مصر اصحاب را لعن م
یها تمام مسئولین مصری را ملزم و اجبار کرده بودنــد عبید
که مذهب عبیــدی بــاطنی را بپذیرنــد ،همــانطور کــه قضــات را
ملزم کرده بودند که احکام را طبق قـوانین مـذهب آنهـا صـادر
کننــد .بلکــه رســیدن بــه مناصــب دولــتی مشــروط بــه پــذیرش
2
یهـامذهب تشیع بود ،بطوری که سبب شـد کـه بعضـی از ذم
یها :نسبت به ذمه و ذمام است ،که به معنی عهد ،امان، -ذم 2
یباشند ،چون آنها شبه کتاب دارند ،بهیها و همچنین مجوس م مسیح
نهایه در غریب الحدیث و الثر (2/168) ،مراجعه شود ،و به کتاب
الفصاح لبن هبیره (2/292) ،مراجعه شود.
-به کتاب تاریخ الدولة الفاطمیة ) (218مراجعه شود. 1
-این مسجد در شهر فسطاط مصر قرار دارد ،به آن تاج الجوامع و 2
سب و فحش صحابه بســیار غلــو داشــت ،هــر گــاه یــک نفــر
1
یکرد. یدید خونش را حلل م سنی را م
هی اینها مهمـتر و شـدیدتر ایـن بـود کـه حـاکم عبیـدی از هم
یکرد ،به مردم دســتور داده بــود کــه هــر گــاه ادعای الوهیت م
یآورد بــه خــاطر تعظیــم و خطیــب بــر روی منــبر نــام او را م
احترام او بلند شوند و بایستند ،که در سایر ممالک دیگــر تحــت
یشد ،حـتی در حرمیـن شـریفین ،و سیطره او این کار انجام م
به اهل مصر به صورت خصوصــی دســتور داده بــود هرگــاه بــه
خاطر ذکر نام او بلند شدند سجده هم ببرند ،حــتی آن کســانی
یدادند ولی در کوچه و بازار حضور که نماز جمعه هم انجام نم
داشتند باید با آنها سجده ببرند ،در حالی که بــرای خــدا ســجده
یبردنــد .حــتی بعضــی از یبردند ولی باید بــرای او ســجده م نم
یگفتند :ای کســی یدیدند م جاهلن و نادانان زمانی که او را م
هکننده و ای میراننده. که تنهایی ،ای زند
به سودان امــر کــرد کــه مصــر را بســوزانند ،تمــام امــوال و
یهای آنها را غارت کنند ،آنها هم امر او را اطاعت کردند، دارای
زنان را اسیر کردند ،فحشا و فساد و منکرات زیــادی را انجــام
2
دادند ،یک سوم مصر را سوزاندند و نصف آن را غارت کردند.
از آنچه که گذشت آگاهی کوتاهی نسبت به وضعیت و حالت
یهایی کــه یشــود؛ آن عبیــد یها داده م جــامعه در زمــان عبیــد
اولین کسانی بودند که مجالس جشــن میلد پیــامبر را ایجــاد
کردند ،و مشخص گردید کــه برگــزاری ایــن مجــالس از محبــت
یگیرد ،چون کســی کــه آنچــه را یــاد آور پیامبر سرچشمه نم
شدیم انجام دهد – با اینکه ادعای محبت پیامبر را نیز بکند –
یگوید و صادق نیست و معقول هم نیست کــه چنیــن راست نم
چیزهـایی از او صـادر شـود ،بلکـه تنهـا هـدف آنهـا رسـیدن بـه
اغراض سیاسی خودشان ،و انتشار مــذهب اســماعیلی بــاطنی
بود و تمایل پیدا کــردن مــردم بــرای برپــا کــردن مجالســی کــه
-به کتاب النهایه و البدایه (11-12/10) ،و کتاب المنتظم(7/298) ، 2
مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 192
-به کتاب المنتظم (258-8/257) ،و کتاب وفیات العیان،(5/230) ، 1
و البدایه والنهایه ) (107 /12و اتعاظ الحنفا )(299 -296 ،279 /1
مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 194
بحث سوم
ههایی که تأییدکنندگان این بدعت
بعضی از شبه
یکنند و جواب آنهامطرح م
ت تشــکیل جشــن میلد پیــامبر در عصــر آن زمان که بــدع ِ
عبیدیین به وجود آمد ،و به خـاطر فراغـت روحـی و بــدنی ایـن
بدعت در میان مردم انتشار یافت ،و همچنین مســلمانان جهــاد
را ترک کرده بودند ،و در نتیجه این بدعت در روح مردم ریشــه
هی بسیاری از جاهلن و نادانان شد. دواند و جزئی از عقید
هالله – ناچار شد بــابعضی از اهل علم مثل سیوطی – رحم
هها را مطرح نمود که بــا ایــراد
آن مبارزه نکند و بعضی از شبه
یتوان بر درست بودن ایــن بــدعت شــهادت داد، هها م این شبه
یکــرد ،و که این کار از طرفی رضایت عام و خــاص را جلــب م
توجیهی برای رضایت علمایی بود که به آن معتقــد بودنــد ،و از
طرفی سکوت آنها از مخالفت با این بدعت به خاطر تــرس از
هی مردم بود. حکام و عام
هها عبارتند از:این شب
کــه روز عاشــورا روزه هســتند ،از آنهــا پرســید کــه چــرا روزه
هستند؟ گفتنــد :ایــن روز ،روزی اســت کــه خداونــد فرعــون را
غرق نمود ،و موسی را نجات داد ،پس به خــاطر شــکر خــدا
یشــود کــهیگیریم ،از این حدیث فهمیــده م بر این کار روزه م
شکر خدا بر چیزی که خداوند در آن روز معین بعنوان نعمت و
یا دفع بل ارزانی بخشیده اســت درســت اســت ،ایــن میلد هــم
نظیر چنین روزهایی است ،و شکر خدا با انواع عبادت صــورت
یگیــرد ،مثــل ســجده ،روزه ،صــدقه ،تلوت قــرآن ،پــس چــه م
نعمتی از پیدا شدن این پیامبر رحمــت بزرگــتر اســت کــه در
آن روز متولد شده است.
بر این اساس ،لزم است که عین آن روز را که پیـامبر در
آن متولد شده است پیدا کنیم ،تا با قصه و داســتان موســی
در روز عاشــورا مطــابقت پیــدا کنــد ،و هــر کــس ایــن نکتــه را
رعایت نکند به جشن میلد پیــامبر تــوجهی نــدارد کــه در چــه
روزی از ماه باشد ،حتی اقوامی آن را به روزی از سال انتقال
هاند که اعتراضاتی بر آن وارد است ،این اصــل انجــام دادن داد
1
یباشد. جشن میلد پیامبر م
هی
هی سیزدهم از کتاب :ادل -به الموافقات (42-3/41) ،مسأل 1
شرعی
-به کتاب الرد القوی ،ص 32مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 198
-رواه احمد فی مسنده (3/310) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 2
نیازمندان طعام دهیم و سایر موارد دیگر کــه بــاعث تقــرب بــه
1
یهای دیگر.
یشود و یا سایر شاد
خدا م
از قتاده از انس روایت کرده است که بعد از اینکه پیامبر به
1
پیامبری مبعوث شد برای خود عقیقه انجام داد.
-ربیبة :یعنی دختر زنی که از زوج و همسر حاضر او نباشد .به 1
یگشت سال هفتم هجری زمانی که پیامبر از جنگ خیبر برم
1
خبر فوت او را شنید.
ظابن عبــدالبر در شــرح حــال پیــامبر بعــد از بیــان حــاف
یگوید :ابولهب بعد از اینکه پیامبر شیردادن ثویبه به پیامبر م
2
تکردند او را آزاد کرد. به مدینه هجر
یگویــد :مــادر رضــاعی پیــامبر بعــد از اینکــه ابن جــوزی م
یرفــت ،و خــدیجه و پیــامبر بــا خــدیجه ازدواج کــرد نــزد او م
یگذاشتند ،آن زن آن زمان بــرده بــود، پیامبر به او احترام م
3
سپس ابولهب او را آزاد کرد.
د -از هیچ منبع صــحیحی ثــابت نشــده اســت کــه ابــولهب بــه
ولدت پیامبر خوشحال شــده باشــد ،و شــنیده نشــده کــه آن
زن به او مژده داده است کــه پیــامبر متولــد شــده اســت ،و
ابولهب هم آن زن را به خاطر تولد پیامبر آزاد کــرده اســت،
یکنــد کــه اینهــا
هاند ،هر کــس ادعــا م اینها هیچ کدام ثابت نشد
هاند باید برای ادعای خود دلیل بیاورد ،که هرگز دلیــل ثابت شد
4
یتواند پیدا کند.صحیح ودرستی را نم
-مسند امام احمد ) ،(297 /5و رواه مسلم فی صحیحه-2/819) ، 5
-به کتاب المدخل لبن الحاج ،(3-2/2) ،و حوار مع المالکی ص) : 1
-رواه امام احمد فی مسنده (6/80) ،و رواه الترمذی فی سننه) ، 3
-برای تفصیل این شبهه به کتاب :القول الفصل ص(32،33) : 1
مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 208
-تناسخیه :گروهی هستند که از دین اسلم خارج شدند ،آنها معتقدند 1
»و آنگاه به هر شــکلی کــه خواســته اســت تــو را درآورده اســت ،و
ترکیب بسته است«.
یآورد ،یـا چیـز استدلل هر کسی کـه بــدعتی را بــه وجـود م
یشــمارد در جدیــدی را کــه در دیــن نبــوده ولــی آن را نیکــو م
هاند ،این اســت کــه ســلف حالیکه سلف صالح آن را انجام نداد
هاند که در زمان پیامبر وجود صالح چیزهایی را به وجود آورد
بهــا ،گذاشــتن و هاند ،مثــل نوشــتن قــرآن ،نوشــتن کتا نداشــت
اســتفاده از داروهــا ،بکــارگیری صــنعت ،و ســایر چیزهــایی کــه
یکننـد ،ولـی یها در اصـل مصـالح مرسـله آن را بیـان م اصـول
لها اشتباه و غلـط هسـتند ،و در واقـع دنبـال هی این استدل هم
هی یباشــند ،کــه هم یروند ،و دنبــال فتنــه م متشابهات فقهی م
ایــن کارهــا خطــا وارد کــردن بــه دیــن اســت ،و پیــروی از راه
هانــد یباشد ،این کسانی که این مســائل را درک کرد ملحدین م
یکنند ،یا چیزهایی را از شــریعت درک شها را تعبیر م و این رو
هاند ،و یا اینکه هیــچ هاند که سابقین اولین آن را درک نکرد کرد
هانــد، هانــد و از فهــم آن دور بود چیزی از شریعت را درک نکرد
ن سلف صالح یباشد ،چون پیشقدما ِ که احتمال دومی صحیح م
هو هاند ،و آنچه را که از ادلــه فهــم کــرد بر صراط مستقیم بود
هانــد ،ایــن چیزهــای جدیــد در هاند را انجــام داد بر آن واقف بود
هانــد، دین و بدعت ،در میان آنها نبوده و بــه آن هــم عمــل نکرد
یباشــد و پس عمل آنها دلیلــی اجمــاعی علیــه ایــن مبتــدعان م
یکند که این بــدعت گــزاران خــاطی و مخــالفین ســنت ثابت م
1
پیامبر هستند )الی آخر(.
هاند ،ولی در ب -مفسران بزرگ قرآن این آیه را تفسیر کرد
تفسیرشان این که مقصود و هدف از رحمت در این آیه رسول
هی خدا محمد باشد ،نیست بلکه مقصود چیــزی اســت کــه آی
یفرماید: سابق به آن اشاره کرده است ،که م
لهـا از
یفرسـتیم کـه مایـة بهبـودی )د »مـا آیـاتی را از قـرآن فروم
نها از کثافــات هــوی
کسازی درو یهای نادانی و گمراهی ،و پا بیمار
و هــوس( و رحمــت مؤمنــان اســت ،ولــی بــر ســتمگران جــز زیــان
یافزاید«.نم
فرموده خداوند:
)فصلت(44 :
فرموده خداوند:
1
)یونس(58 :
یعنی به آنچه از طرف خدا از هدایت و دین حق برای آنها آمــد ،بایــد
به آن خوشحال و شاد شوند ،چون ایــن هــدایت و دیــن از چیزهــایی
یباشند.بتر م
دیگر بهتر و خو
ابن قیم جوزی در تفسیر این آیه:
)یونس(58 :
یفرماید:
م
یزند که فضــل اللــه و اقوال سلف صالح بر این معنی دور م
2
یباشد.رحمت او اسلم و سنت پیامبر م
ابــن عبــدالهادی در کتــاب الصــارم المنکــی فــی الــرد علــی
یگوید ...) :تأویل در آیه و حدیثی که در عهــد ســلف السبکی م
صالح نبوده است درســت نیســت ،چــون ایــن تأویــل از طــرف
سلف صالح برای امت بیان نشده است ،چنین تــأویلتی کــه در
عهد سلف صــالح نبــوده ولــی بعــدا ً پیــدا شــد
هاند ایــن را ثــابت
هاند،
یکند که آنها نسبت به حق جاهــل بــوده و آن را ندانســت م
های کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفتــه »هیچ دید
است ،و با وجود آگاهی )از حق و باطل ،آرزوپرســتی کــرده اســت(
خدا او را گمراه ساخته است ،وبر گوش و دل او مهر گذاشته و بــر
های انداخته است؟ پس چه کسی جز خــدا )و خــدا هــم چشمش پرد
یتوانــد او را راهنمــایی کنــد؟ آیــا پنــد
یگــردان اســت( م از وی رو
یشوید؟«. یگیرید و بیدار نم نم
والله اعلم.
بحث چهارم
روش احیای میلد
مقریزی درکتاب »الخطط« نشسـتن خلیفـه را در میلدهـای
عالول فــرا یکند :هر گــاه روز دوازدهــم ربی ششگانه توصیف م
1
یداد کــه در دارالفطــره مــوارد زیــر یرسید ،خلیفه دستور م م
آماده شود :از سیصد کیلو شـکر حلـوائی خوشـمزه را درسـت
کنند ،و در سیصد سینی مسی گذاشته شده و آماده شــود ،کــه
یها که هر سینی در یــک این اعداد مولد پیامبر بود ،این سین
چرم یا کاغذ گرد قرار داشت ،در میان ارباب رسوم با توجه به
یشــدند ،اولیــن مرتبه و مقام ،از ابتدای روز تا ظهر پخــش م
ارباب رسوم قاضی القضــاة بــود ،ســپس رئیــس دعــوتگران ،و
یشدند ،و ائمــه ی مســاجد و شامل قاریان قرآن و خطبا هم م
یشدند. رؤسای عشایر و طوایف هم شامل م
و چــون خلیفــه نمــاز مــی خوانــد ،قاضــی القضــاة و تمــام
یکردند ،و با آنها تمام حاضرین به سوی جامع الزهر 2حرکت م
کسانی که این سیصد سینی به آنها داده شده بــود نیــز حرکــت
ینشســتند ،بعــدا ً قاضــی یکردند ،به اندازة یک ختــم قــرآن م م
بپاشــی شــده القضاة و همراهان او در حالی که راه جــارو و آ
یشوند ،بالی کوه – که در آنجا نگهبانان پاسداری می دعوت م
کننـد– بـا شـنی زرد پوشـانده شـده ،بـه ایـن قلـه کـوه نزدیـک
یشوند ،قبل از رسیدن به آنجا در چند قدمی آن با پای پیــاده م
یشــوند و ســاکت یروند ،زیر قله به مدت یک ساعت جمع م م
ههــا بــاز
ینشینند و منتظر آمدن خلیفه هســتند ،یکــی از پنجر م
یشود ،که از آن صورت خلیفه ظــاهر خواهــد شــد ،و عمامــة م
- 1این مسجد بیرون باب الفتوح –یکی از دروازه های قاهره -واقع
است ،عزیز بالله اولین کسی است که آنرا تأسیس کرد ،در آن برای
مردم خطبه ایراد کرده و نماز جمعه خواند ،سپس فرزند او الحاکم
بأمر الله آن را تکمیل نمود ،تأسیس این مسجد در سال 380هـ بوده
است و در سال 403هـ په پایه ی اکمال رسید.
به الخطط مقریزی 277 /2مراجعه شود.
- 2آمر در سال 519هـ دستور بنای آن را به وزیر خویش مأمون بن
البطانجی صادر کرد ،و اولین نماز جمعه که در آن خوانده شد سال
799هـ بود که امیر اربلیغا از امرای ظاهری این مسجد را دوباره
تعمیر کرد.
به الخطط مقریزی 290 /2مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 216
به همین صورت هر روز تا شــب میلد پیــامبر ایــن کــار را
یکرد .او این کار را سالی در هشتم ماه و ســال دیگــر تکرار م
یداد ،چون در این تاریخ اختلف وجــود در دوازدهم ماه انجام م
داشت .دو روز قبل از میلد پیامبر تعداد زیــادی از شــتران و
یآوردنــد ،آنهــاگاوها و گوسفندان که غیر قابل شماره بودنــد م
لها و نوازندگان و آوازخوانانی که نزد او بودند به را با تمام طب
یکردنــد ،و یبردند ،سپس شروع به ذبح نمودن آنها م میدانی م
تها را به انــواع مختلــف یدادند و گوش گهای بزرگی قرار م دی
یرسید بعد از نماز مغرب در یپختند ،هر گاه شب میلد فرام م
قلعــه عمــل ســماع )ذکــری مخصــوص اهــل طریقــت( صــورت
عهای یآمــد و در جلــو رویــش شــم یگرفت ،ســپس بیــرون م م
روشن زیادی وجود داشت ،و در دو طرف آن دو شمع یا چهــار
عهایی کـه در دســت شمع ـ در عدد آن مشکوک هستم ـ و شــم
بسواران قرار داشت وجود داشت ،آن شمعی که هــر یــک اس
از آنها بر قـاطری قــرار داشــت ،کــه مــردی آن را هـدایت مـی
کرد ،و آن شمع بر پشت قاطر بسته شــده بــود ،تــا بــه خانقــاه
یرسید ،صبح روز میلد رفتن از قلعــه بســوی خانقـاه شــروع م
های وجــود داشــت ،و یشده که بر روی دست هر صوفی بقچ م
یرونــد ،کــه تعدادشــان بســیار زیــاد اســت ،در پشت سر هم م
یگیرند ،اعیان و رؤســا و تعــداد زیــادی از مــردم خانقاه قرار م
هکننــدگان قــرار یهایی بــرای موعظ یشــوند ،صــندل آنجا جمع م
ههای ب که پنجر یشود ،و برای مظفرالدین برجی از چو داده م
هاند قرار داده شده اســت، آن رو به میدانی که مردم جمع شد
هاند و ایــن کــار در روز صــورت لشــکری در آنجــا جمــع شــد
های بــه لشــکر و ســربازان نگــاه یگیــرد ،مظفرالــدین دفع م
هکننـدگان نگــاه های بـه سـوی مــردم و موعظ یاندازد و مـرتب م
یکند تا اینکــه ســربازان از ســان یکند ،به این صورت نگاه م م
ههایی در میــدان بــرای یشــوند ،بعــد از آن ســفر دادن تمــام م
ههایی عمومی نیز یشد ،و سفر مستمندان و فقیران تشکیل م
یشــد، برای طعام و خیرات که قابل شمارش نبودند تشکیل م
یشــدند تشــکیل هی دیگر در خانقاه که نزد صندلی جمع م سفر
سالگردها و یادبودهای بدعت 218
-به تاریخ الحتفال بالمولد النبوی ،ص 189 -188مراجعه شود. 2
221 سالگردها و یادبودهای بدعت
-خانواده ساده بکریه در احیای جشن میلد نبوی نقش مهمی 1
یکردند.
داشتند و به آن توجه خیلی زیاد م
-آن زمان شیخ المشایخ احمد مراد البکری بود .به تاریخ الحتفال 2
بحث پنجم
حقیقت محبت پیامبر
مردم در تفسیر محبت خدا و رسول خــدا حضــرت محمــد
ههای آنهــا در ایــن مــورداختلف نظر دارند ،و نظــرات و دیــدگا
زیاد است ،و در حقیقت اختلف در نحوة بیان و گفتــار نیســت،
یگویــد:
بلکه اختلف در کیفیت و چگونگی آن است :ســفیان م
لالله ،مثل این است که محبت یعنی پیروی و تبعیت از رسو
یفرماید: سفیان متوجه این آیه شده است که م
لعمران(31 :
)آ
یدارید ،از من پیروی کنید تـا خـدا شــما »بگو :اگر خدا را دوست م
را دوســت بــدارد و گناهــان شــما را ببخشــاید ،و خداونــد آمرزنــدة
مهربان است«.
هاند :محبت رسول خدا اعتقاد نصــرت دیــن بعضی هم گفت
او و دفــاع از ســنت او و تســلیم شــدن در برابــر او و تــرس از
یباشد. مخالفت با او م
هاند :محبت دوام ذکر محبوب است. بعضی هم گفت
یگویند :ترجیح محبوب است. ی دیگر م بعض
یگویند :محبت آماده کردن قلب برای مراد و هدف بعضی م
پروردگار اســت ،دوســت داشــته باشــد آنچــه را کــه او دوســت
یشــمارد او هــم ناپســند و
دارد ،و آنچه را که ناپسند و زشت م
زشت بداند.
یگویند :محبت میل قلــب بــه ســوی چیــزی کــه بعضی هم م
1
یباشد .اکثر عبارات گذشته اشــاره بــه نتایــج موافق اوست م
محبت بود نه به حقیقت آن.
حقیقت محبت این است :تمایل به چیزی که موافــق انســان
است ،و این موافقت یــا بــه خــاطر ایــن اســت کــه از آن لــذت
-به شرح الشفاء (578-2/579) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 226
یشود مگر اینکــه مــرا از هیچ کدام از شما ایمانش کامل نم
پدر و فرزندانش و تمام مردم بیشتر دوست داشته باشد.
ن
جـد َ حلوةَ الیمــان :أن یکــو َ ن کُ ّ
ن فیــه وَ َ م ْ
ث َو قال» :ثل ٌ
ه أحب إلیه مما سواهما .«... الله ورسول ُ ُ
1
والناس أجمعین«
-به شرح نووی بر صحیح مسلم (17-2/16) ،مراجعه شود. 3
سالگردها و یادبودهای بدعت 230
یدارید ،از من پیروی کنید تا خدا شما را»بگو :اگر خدا را دوست م
دوست بدارد و گناهان شما را ببخشاید ،و خداوند آمرزنــدة مهربــان
است«.
ب -انتخاب و ترجیح آنچه کــه پیــامبر آن را آورده ،تشــریع
نموده ،و برای انجام آن ما را تشویق کرده بــر هــوا و هــوس و
یفرماید:
شهوات ،خداوند م
)حشر(9 :
»آنانی که پیش از آمدن مهاجران خــانه و کاشــانة )آییــن اســلم( را
آمــاده کردنــد و ایمــان را )در دل خــود اســتوار داشــتند( کســانی را
هانــد ،و در درون یدارند که به پیــش ایشــان مهــاجرت کرد دوست م
یکنند به چیزهــایی کــه بــه مهــاجران دادهاحساس و رغبت نیازی نم
یدهنــد ،هــر چنــد کــه خــود
شده است ،و ایشان را بر خود ترجیــح م
سخت نیازمند باشند«.
ج -خیلی زیاد او را یاد کند و نام ببرد ،هر کس چیزی را زیاد
یکنــد ،خداونــد
دوســت داشــته باشــد زیــاد هــم از او یــاد م
یفرماید:
م
)احزاب(56 :
231 سالگردها و یادبودهای بدعت
درود م
یفرســتند ،ای مؤمنــان! »خداوند و فرشتگان او ،بر پیــامبر
شــما هــم بــر او درود بفرســتید و چنــان کــه شایســته اســت ســلم
بگویید«.
ههای محبت پیامبر :محبت کسی است که د -از دیگر نشان
هی ایشــان ،از پیامبر را دوست دارد ،مثل اهل بیــت و صــحاب
مهاجرین و انصار ،و عداوت و دشــمنی بــا کســانی کــه بــا آنهــا
یورزند و نسبت به آنها بغض و کینه دارند. دشمنی و عداوت م
کسی که شخصی را دوسـت داشـته باشـد ،بـا دوسـتان او نیـز
محبت می کند ،قــال» :اللــه اللــه فــی أصــحابی ،لتتخــذوهم
غرضا ً بعدی ،فمن أحبهم فبحبی أحبهم ،ومن أبغضهم فبغضــبی
أبغضهم ،و من آذاهم فقــد آذانــی ،ومــن آذانــی فقــد آذی اللــه،
1
ومن آذی الله یوشک أن یأخذهُ«.
نسبت به اصحاب و یاران من از خـدا بترسـید ،بعـد از فـوت
مهای ناشایست خود قرار ندهید، من آنها را هدف سخنان و کل
هر کس آنها را دوست داشته باشد این بــه خــاطر محبــت مــن
است ،و هر کس نسبت به آنها بغض و کینه نشان دهد ،این بــه
این خاطر کینه و بغض نسبت به من است ،و هــر کــس آنهــا را
اذیت دهد مرا اذیت کرده است ،و هر کس مرا اذیت کنــد خــدا
را اذیت کرده است ،و هر کس خدا را اذیت کند عذاب و خشم
خدا او را خواهد گرفت.
ض
ب النصــار وآیــة النفــاق ُبغــ ُ حــ ّو قــال» :آیــة الیمــان ُ
2
النصار«.
-رواه المام احمد فی مسنده (55-5/54) ،و سنن ترمذی،(5/358) ، 1
حدیث شماره ) ،(3954و گفته :این حدیث غریب است ،جز از این
وجه این حدیث را نمی شناسیم.
-رواه البخاری فی صحیحه ،(7/113) ،کتاب مناقب انصار ،حدیث 2
هی لزم چیـزی علمت بغض دنیا این است که به جز زاد و توش
1
را ذخیره نکند و هدف رسیدن به آخرت باشد.
ییــابیم ،آن کســانی کــه اگر به این علمات نظر افکنیم ،درم
هانــد و بــاعث ایــن بــدعت جشــن میلد نــبی را ایجــاد کرد
هها را ندارنــد ،و حــتی هاند ،هیچ یک از این علمــات و نشــان شد
یک علمــت از ایـن علمـات را ندارنـد ،بلکــه صـفاتی ضــد ایــن
هها را دارنــد ،در گفتــار و کــردار بــه ایــن پیــامبر اقتــدا نشــان
هاند ،و دستورات او را به وسیله تبعیت از سنت او بــه جــا نکرد
هاند ،بلکــه هاند ،و از اضافه نکــردن بــه دیــن دوری نجســت نیاورد
سنت او را کنار گذاشـته و آنچــه را کـه دوســت دارنــد و هـوا و
هانــد ،و بــه جـای یـاد هوس آنها خواستار آن اسـت پیـش انداخت
هاند ،و بــه پیــامبر بــه معصــیت و خوشــگذرانی مشــغول شــد
اصحاب و یاران این پیامبر ناسزا گفته ،بلکه فراتر از آن آنها
هاند ،و این اعمال و برخوردهــا را بــه طــور علنــی را تکفیر کرد
هاندهاند ،به دشمنان خدا و رسول خدا نزدیک شد اظهار کرد
ینماینــد و آنهــا را و محبت و علقه و دوستی را با آنها ظــاهر م
یدهند!. بر امور مسلمین بعنوان ولی و مسئول قرار م
یماند کــه جشــن آیا کمترین شک در دروغگویی آنها باقی م
یکننـد!! چـون میلد را برای بزرگداشت و یـاد پیـامبر برپـا م
محبت واقعی و صادقانه به پیامبر اطاعت و پیــروی از آنچــه
دستور داده است ،و دوری از آنچه که نهــی فرمــوده و تســلیم
یباشــد ،خــدا را های کــه آورده اســت م شــدن در مقابــل برنــام
آنچنــان عبــادت کنــد کــه او فرمــوده اســت ،خیلــی زیــاد بــر او
تهای او ملــتزم باشــد ،بــه آنهــا صلوات بفرستد ،به اجرای سن
عمــل کنــد در اقــوال و افعــال از او پیــروی نمایــد ،دســتور و
ههای دیگر ترجیح دهد؛ فرمودة پیامبر را بر تمام اقوال و گفت
چون هیچ کسی از افراد امت به جـز رســول خــدا از خطــا و
اشتباه معصوم نیستند.
ههای او را قبول کنــد و هیــچ یــک از پس لزم است تمام گفت
آنهــا را کنــار نگــذارد ،و امــور دیــن ،قــرآن و ســنت پیــامبر
-به کتاب الشفاء (577-2/571) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 234
بحث ششم
دیدگاه اهل سنت دربارة این بدعت
تمام علمای سلف صالح – رحمهم اللـه – اتفـاق نظـر دارنـد
م دیگر از ایــن قبیــل غیــر که جشن میلد نبوی و سایر مراس
یباشــد ،و از شرعی هستند ،و کاری نو پیدا و بدعت در دیــن م
پیامبر و اصحاب و تابعین و تبع تابعین و علمای مشهور امت
هی اربعه و امثال آنها روایت نشده است و آن را انجام مثل ائم
هاند.
نداد
یکنیم ،و بعضی از اقوال سلف صالح را در این مورد بیان م
همچنین بعضی از اقوال علمای متــأخرین ایــن امــت را نیــز بــه
ینماییم:آنها اضافه م
یگویــد :امــا انجــامهاللــه – م شیخ السلم ابــن تیمیــه – رحم
م شــرعی، دادن و برپا کردن بعضــی از مراســم غیــر از مراس ـ
بهایی کــه گفتــه عالول؛ آن ش ـ بهای ماه ربی مثل بعضی از ش
بهای رجــب ،یــا یشود میلد نبوی است ،یــا بعضــی از ش ـ م
یالحجه ،یا اولین جمعة ماه رجب ،یا هشتم شوال کــه هشتم ذ
تهایی ینامند ،همه اینها بدع جاهلن آن را عید و جشن ابرار م
هستند که سلف صالح آنهـا را دوسـت نداشـته و آنهـا را انجـام
1
هاند ،والله اعلم. نداد
و همچنین در کتاب »إقتضاء الصــراط المســتقیم« در فصــل
یفرماید :این اعیاد از م مبتدعه ،م منکرات سایر عیدها و مراس
یشــوند ،حــال ایــن منکراتــی کــه مکــروه هســتند محســوب م
کراهت ،کراهت تحریمی باشــند یــا غیــر تحریمــی ،چــون بــه دو
مها نهی شده ایم: دلیل از اعیاد اهل کتاب و اعیاد عج
اول :چون در برپا کردن آنها شباهت به کفار وجود دارد.
مو دوم :در زمرة بدعت ها داخل هستند ،هر چــه از مراســ
هاند منکر هستند ،اگرچه در آنهــا مشــابهت نها که پیدا شد جش
به کفار هم وجود نداشته باشد ،آن هم به خاطر دو دلیل:
م در معنــی و مفهــوم بــدعت و محــدثات قــرار -1این مراس
دارند ،و داخل معنی و مفهـوم ایـن حـدیث کـه امـام مسـلم از
-به مجموعه الفتاوی (25/298) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 236
(2697
237 سالگردها و یادبودهای بدعت
بدون اینکه خداوند آن را واجب کرده باشد ،در واقع برای دیــن
بــدون اجــازه و اذن خداونــد قانونگــذاری کــرده ،و هــر کــس از
چنین شخصی پیروی کند برای خدا شریک قــرار داده اســت ،و
1
بدون اجازة خداوند دین و شریعتی را تشریع نموده است.
یگویــد :ســخن در مــورد ذم بــدعت در ابن تیمیه در ادامــه م
غیــر ایــن موضــع بیــان شــده و مطلــب را بــا ذکــر آن طــولنی
م راتهای ایــن مراس ـ هها و علم یکنیم ،بلکه بعضی از نشان نم
یکنیم :بیان م
همچنانکه گفتیم عید و جشن اسمیست بــرای نفــس مکــان،
یشود: زمان و اجتماع ،از این سه گزینه چیزهایی پیدا م
-1روزی که اصل ً شریعت اسلم آن را تعظیــم نکــرده ،و در
میــان ســلف هــم کــاری کــه مــوجب تعظیــم آن باشــد صــورت
جشــنبة مــاه رجــب ،کــه شــب نگرفتــه اســت ،ماننــد اولیــن پن
یشود. های آن رغائب نامیده م جمع
یدهد ،همچنان که در غیر های در آن روی م -2جایی که حادث
یگیرد ،بدون اینکه این حادثه بــاعث شــود کــه آن نیز صورت م
این مکان جای عید و جشن شود ،و علمای سلف هم آن جــا را
یالحجه ،کــه پیــامبر در ایــن هاند ،مثل هیجدهم ذ تعظیم نکرد
2
های ایــراد روز هنگام برگشتن از حجةالوداع در غــدیر خم خطب
نمودند.
تمــام آن چیزهــایی کــه بعضــی از مــردم آن را بــه وجــود
یآورند بــه همیــن صــورت اســت ،یــا بــه خــاطر مشــابهت بــه م
یباشــد ،یــا بــه خــاطر محبــتیها در میلد عیســی م مســیح
یباشــد و خداونــد آنهــا را بــه خــاطر ایــن محبــت و پیــامبر م
3
اجتهــاد ثــواب و اجــر دهــد نــه بــه نیــت و عمــل بــدعت )مولــد
-به کتاب )اقتضاء الصراط المستقیم( مراجعه شود. 1
-غدیر خم بین مکه و مدینه قرار گرفته است ،که در همین کتاب از 2
ههای زیبــا و قشــنگ را غهـا و سـجاد منزلة کسی است کـه چرا
یهای دیگر که دســتور شــریعت بــر یکند و یا سایر زیبای تهیه م
یشوند و فرد را از چیــزی آنها وجود ندارد و باعث ریا و تکبر م
یکند و در نتیجه حال و که مشروع و اصل کار است مشغول م
1
یکشاند. وضعیت او را به فساد م
• امام شاطبی در کتاب خود »العتصــام« بــدعت را تعریــف
یگوید :بدعت روشی است در دیــن و ایجــاد کــردن یکند و م م
یشــود ،و هــدفش ایــن چیزی کــه بــه آن رنــگ شــریعت داده م
است که با انجام آن در تعبد و عبادت خدا مبالغه نماید ،کــه در
واقع کارش نه اینکه از شریعت نیست بلکــه ضــد آن اســت .از
آن جمله :گذاشتن حد و حــدودهای اضــافی ،مثل ً شخصــی نــذر
یکند ایستاده روزه بگیرد ،و ننشیند ،ویا اینکه در آفتاب باشد م
و در سایه نرود ،یا بــرای عبــادت خــود را از همــه چیــز منقطــع
کند ،و یا بدون دلیل بــر گروهــی خــوردن و پوشــیدن را محــدود
ینمایند.م
های معین و مشـخص ،مثـل و یا ملزم شدن به کیفیت و قیاف
هجمعی و بــا یــک صــدا ،یــا روز میلد ذکر کردن به صورت دســت
نبی را بعنوان روز جشن و شادی گرفتــن ،و مــوارد دیگــر از
2
این قبیل.
• ابــن الحــاج در کتــاب المــدخل در مــورد میلد پیــامبر
هانــد ایــن جشــن میلد تهای که پیدا کرد یگوید :از جمله بدع م
اســت ،و معتقــد هســتند کــه از بزرگــترین عبــادات اســت ،و
عالول و مهمترین شعائر دینی را به زعــم خودشــان در مــاه ربی
یدهند ،که مرتکب بــدعت و محرمــات روز میلد نبی انجام م
یشوند. م
تها و محرمــات :آواز خوانــدن همــراه بــا از جملة ایــن بــدع
آلت موسیقی مثل تار و عود و نی و غیره ،دقت کن – خدا بــه
ما و شما رحم کند – و بـبین چطـور بـا سـنت مطهـر پیـامبر
یکنند و چقدر این کار قبیح و زشت است ،و چگونه مخالفت م
-به اقتضاء الصراط المستقیم (616-2/612) ،مراجعه شود. 1
هاند ،و این جواب من است و نزد خداوند هــم همیــن انجام نداد
جواب را خواهم داد .و جایز نیست که مباح هم باشد ،چون بــه
اجماع تمام مسلمانان چیــزی کــه بــدعت باشــد مبــاح نیســت و
یمانــد کــهیشود ،پس فقط مکروه یا حرام بودنش بــاقی م نم
یگــوییم ،و اختلف بیــن دو حــالت در دو فصــل از آن ســخن م
است:
یدهد و بــرای آن هزینــه -1کسی که این جشن را تشکیل م
هاش و یکند ،این هزینه یا اینکه از عین مال خود برای خانواد م
یباشد ،در این اجتماع هم فقــط غــذایی را دوستان و عیالش م
یشوند ،که این کاری اســت یخورند و مرتکب هیچ گناهی نم م
آن را بدعت مکروه و زشــت نامیــدیم ،چــون هیــچ یــک از اهــل
تقوی ،آن کسـانی کــه فقهــای اسـلم و علمــای مــردم و چــراغ
هاند.زمان و زینت مکان بودند آن را انجام نداد
-2آنچه جنــایت و جــرم اســت داخــل آن مجــالس و مراســم
وجود دارد ،حتی بصورتی که اگر یکی از آنها چیزی را بخشــید،
دل او دنبــا آن چیــز اســت ،و قلبــش احســاس درد و نــاراحتی
هانـد گرفتـن یداند .و علمـا هـم گفت یکند ،چون آن را حیف م م
مال از مردم به طــوری کــه آنهــا بــه خــاطر شــرم و حیــا آن را
بدهند ماننـد ایـن اسـت کـه بـا شمشـیر از آنهـا گرفتـه باشـی،
یشود زمانی که آواز و غنا به آن بخصوص این جنایت بزرگتر م
اضافه شود ،همراه با تار و نــی و ســایر آلت موســیقی باطــل
دیگر ،و همچنین اختلط و اجتماع مردها با زنان و غــرق شــدن
یشــوند در لهــو و لعــب ،و اگــر زنــان هــم بــه تنهــایی جمــع م
یکننــد ،و بــاصدایشان را هنگام خواندن ســرود و غیــره بلنــد م
یشــوند ،و خواندن این آوازها از تلوت و ذکر مشروع غافــل م
یفرماید:
فراموش کرده اند که خداوند م
ـان(
ایشـ14 »مسلما ً پروردگار تو در کمیــن )مردمــان و مترصــد اعمــال
)فجر:
است«.
این اعمال چیزی نیستند که حــتی دو نفــر هــم در تحریــم آن
اختلف نظر داشته باشند ،و کسانی که غیرت و مروت داشــته
243 سالگردها و یادبودهای بدعت
-مسند امام احمد ) ،(398 /1و صحیح مسلم ) (130 /1کتاب 1
الیمان ،حدیث شماره ،145 :و سنن ترمذی ) (129 /4ابواب الیمان،
حدیث شماره 2764 :و گفته :حدیث حسن صحیح غریب است ،و
سنن ابن ماجه ) (1320 /2کتاب الفتن ،حدیث شماره.(3988) :
-به الحاوی ،سیوطی مراجعه شود(192-1/190) ، 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 244
-احتمال این ها صداهای بوده که مؤلف از صوفی های زمان خویش 1
شنیده است.
245 سالگردها و یادبودهای بدعت
المعبود ) (360 -358 /12کتاب الفتن ،و لفظ حدیث از ابوداود است،
سنن ترمذی با تحفة الحوذی ) (442 -438 /7و گفته :این حدیث
حسن صحیح است ،و مقدمه ی سنن ابن ماجه ).(16 -15 /1
سالگردها و یادبودهای بدعت 246
1
و قالَ» :من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منــه فهــو رد«
2
وفی روایة» :من عمل عمل ً لیس علیه أمرنا فهو رد«.
هر کس در این دین ما چیــزی اضــافه کنــد کــه از آن نیســت
یفرمایــد :هــر کــس کــاری
مردود است .و در روایــتی دیگــر م
انجام دهد که امر و دستور مـا بـرای آن وجـود نـدارد مـردود و
مورد قبول نیست.
اگر هدف آنها از برپا کردن جشــن میلد نــبی بزرگداشــت
مقام پیامبر ،و زنده کردن یاد اوست ،شکی نیست تقویت و
احترام و تعظیم او با بدون این جشــن میلد منکــر نیــز صــورت
یشــود ،خداونــدمــی گیــرد بلکــه بــا چیزهــای دیگــر حاصــل م
یفرماید:م
)انشراح(8 : »و نام نیک و آوازة تو را بلند کردیم و بال بردیم«.
ههای نماز جمعــه و نمازهــای یاد او در اذان و اقامه ،در خطب
یشــود وپنجگانه ،در تشهد و در دعا و هنگام ذکر نام او بلنــد م
یشود ،صحیح اســت کــه فرمــوده اســت » :البخیـ ُ
ل از او یاد م
ی« بخیل و حسود کســی اســت 3
ت عنده فلم یص ّ
ل عل ّ ذکر ُمن ُ َ
یشــود ولــی بــر مــن صــلوات کــه نــزد او نــام مــن بــرده م
یفرستد. نم
تعظیم پیامبر بوسیلة اطــاعت از دســتورات او ،و تصــدیق
آنچه که آورده اســت و دوری از چیزهــایی کــه نهــی فرمــوده و
همچنین به وسیلة عبادت خداوند به آنچـه کـه مشـروع دانسـته
یگیرد.
است صورت م
شماره.(1718) :
-رواه المام احمد فی مسنده (1/201) ،و رواه الترمذی فی سننه، 3
متر است از اینکه ســالی یکبــار از او گتر و مه این خیلی بزر
یاد شود و مجالسی برای او تشکیل شود .اگــر چنــانچه در ایــن
م و مجالس خیر کمی هم بود و یا نفع کمــی هــم داشــت مراس
سلف صـالح بـرای برپـایی و تشـکیل چنیـن مراسـمی از مـا
قتر بودند ،آنها بسیار بیشتر از ما محبت پیــامبر هتر و لی
شایست
ینمودنــد ،و بــرای را داشتند و بیشــتر از مــا او را تعظیــم م
صتــر بودنــد ،امــا عملکــرد کســانی کــه ایــن انجام کار خیر حری
یکنند در این قول اهل علــم داخــل اســت کــه م را برپا م مراس
یگویند :مردم زمانی که دچار عوامل ضعف و سستی شدند، م
م و مجــالس تکــراری ائمــه و ینمایند بــا مراسـ خود را راحت م
شهــای یکننــد ،بــدون اینکــه راه و رو بزرگان خود را تعظیــم م
درست آنها را عملی کنند ،و بدون اینکــه کارهــایی انجــام دهنــد
که باعث عزت دینشان شود.
ّ
و شــکی نیســت کــه تعظیــم حقیقــی اطــاعت از معظــم ،و
انجام دادن کارهای که او دستور داده است می باشد.
تهای بعد از خود بسیار بیشتر پیــامبر و سلف صالح از ام
یکردنــد ،علوه بــر سپس خلفای راشدین را تعظیم و تکریــم م
تعظیم ،جان و مال خود را در این راه فــدا کردنــد ،امــا تعظیــم
آنها برای پیامبر و خلفای راشــدین ماننــد تعظیــم مردمــان
قرن اخیــر نبـود؛ تعظیـم آن کسـانی کـه طریقـه و راه و روش
ســلف صــالح را ضــایع کــرده و آن را گــم کردنــد و راه و روش
ضـــللت و گمراهـــی را در پیـــش گرفتنـــد ،آن هـــم بوســـیلة
هترین مهای میان تهی ،و شکی نیست که پیامبر شایست تعظی
مخلوقات برای تعظیم و احــترامی اســت کــه مناســب شــأن و
مقام ایشان باشد ،اما از یاد نبریم که تعظیم و احــترام او ایــن
نیست که در دیــن بــدعت وارد کنیــم ،آن را زیــاد یــا کــم کنیــم،
تبدیل و تغییر در آن ایجاد نماییم ،همچنان که تعظیــم پیــامبر
مهـا را صـرف این نیست که برای ایشان انواع عبـادات و تعظی
کنیم و انجام دهیم که جز برای خداوند درست نیست.
سالگردها و یادبودهای بدعت 248
شود ،و شیخ در این رابطه رسائل و فتاوای بسیاری نوشته اند ،به
جلد سوم فتاوای ایشان مراجعه شود.
249 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه المام احمد فی مسنده (5/28) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 1
-رواه المام احمد فی مسنده (5/76) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 1
المستدرک ،(4/236) ،کتاب الذبائح ،و گفته :اسناد این حدیث صحیح
است ،و ذهبی گفته :این حدیث بر شرط شیخین است.
259 سالگردها و یادبودهای بدعت
أیها الناس علی کل اهل بیت فـی کـل عـام أضـحیة وعـتیرة هـل
1
تدرون ما العتیرة؟ هی التی تسمونها الرجبیة«.
»ای مردم بر تمام افراد خانواده در هر ســال یــک قربــانی و
یدانیــد عــتیره چیســت؟ همــان یک عــتیره واجــب اســت ،آیــا م
ینامیـد یعنـی چیـزی کـه در مـاه چیزی است که آن را رجبیه م
یشود«. رجب ذبح م
-11از أبی رزین لقیــط بــن عــامر العقیلــی روایــت شــده کــه
گفت :گفتم ای رسول خدا !در زمــان جــاهلیت در مــاه رجــب
یخــوردیم و هــر کــس نــزد مــایکردیم ،از آن م حیوانی را ذبح م
یدادیــم ،پیــامبر فرمــود» :لبــأس بــه« هیــچ
2
یآمد بــه آن م
م
اشکالی ندارد.
-12عمروبــن شــعیب از پــدرش او هــم از جــد خــود روایــت
یگوید :در مورد عقیقه از پیامبر ســؤال شــد؟ ...و یکند و م م
همچنین از عتیره هم سؤال شد؟ فقال » :العتیرة حق« پیامبر
3
-رواه احمد فی مسنده (4/215 ) ،و رواه النسائی فی سننه-7/167 ) ، 1
(168کتاب الفرع والعتیرة ،و رواه الترمذی ،حدیث ) (1555و لفظ حدیث
از او است و گفته :این حدیث حسن غریب است ،سنن ابوداود ،کتاب
الضحایا ،حدیث شماره .2788 :برای تفصیل بیشتر به :معالم السنن /4
94مراجعه شود.
-رواه النسائی فی سننه (7/171) ،کتاب الفرع والعتیرة ،سنن 2
در این سند داود بن عطاء مدنی آمده که در ضعف او اتفاق دارند،
سالگردها و یادبودهای بدعت 260
یگوید این حدیث صحیح نیست .به مصباح الزجاجة فی ابن جوزی م
زوائد ابن ماجه 78 ،77 /2و العلل المتناهیة 65 /2حدیث شماره:
913و تهذیب التهذیب 194 -193 /3ترجمه ی شماره 370 :مراجعه
شود.
-رواه المام احمد فی مسنده ،(1/259) ،و در این سند زائده بن ابی 1
الرقاد آمده که امام بخاری او را منکر الحدیث گفته است ،و امام
نسائی گفته :نمی دانم او کی است؟ .به تهذیب التهذیب 305 /3
ترجمه ی شماره 570 :مراجعه شود.
-به کتاب تبیین العجب بما ورد فی فضل رجب ،ص 6مراجعه شود. 2
261 سالگردها و یادبودهای بدعت
و از احادیث موضوع
حدیث» :رجب شهر اللــه و شــعبان شــهری ورمضــان شــهر
4
أمتی«.
-قال ابن حجر :ذکره ابوالقاسم التیمی فی کتاب الترغیب و الترهیب، 1
که امام بخاری او را منکر الحدیث گفته است ،و امام نسائی گفته:
هی شماره: نمی دانم او کی است؟ .به تهذیب التهذیب 305 /3ترجم
570مراجعه شود.
یگوید این حدیث موضوع است چون در یگوید :بیهقی م -ابن حجر م 3
سند آن یوسف بن عطیه وجود دارد او هم جدا ً ضعیف است .به تبیین
العجب ،ص 12مراجعه شود.
یگوید :این حدیث موضوع است ،به تبیین العجب ،ص -ابن دحیه م 4
ماه رجب ،ماه خدا ،و شعبان ماه من )پیــامبر (و رمضــان
ماه امت من است.
حدیث» :فضل رجب علی سائر الشهور کفضل القــرآن
1
علی سائر الذکار .«...
ههای دیگــر مثــل فضل و بزرگی ماه رجب به نسبت سایر ما
بهای دیگر است. فضل و بزرگی قرآن بر سایر اذکار و کتا
حدیث» :رجب شهر الله الصم ،من صــام مــن رجــب یوم ـا ً
2
ایمانا ً واحتسابا ً استوجب رضوان الله الکبر«.
یگوینــد ماه رجب ماه خدا و ماه کر است )به آن مــاه کــر م
یزدند و غارت یجنگیدند و شبیخون نم زیرا عرب در آن ماه نم
یکردند لذا صدای چکاچک اسلحه و صدای کسی برای کمک نم
یشد( هر کس در مــاه رجــب از روی ایمــان و تقــوی شنیده نم
یگردد. یک روز روزه بگیرد رضایت بزرگ خدا برای او واجب م
و حدیث» :من صام ثلثة أیام من رجب کتب اللــه لــه صــیام
شــهرٍ ومــن صــام ســبعة أیــام أغلــق عنــه ســبعة أبــواب مــن
3
النار .«...
هر کس در مــاه رجــب ســه روز روزه بگیــرد خداونــد اجــر و
ینویسد ،و هر کس هفــت روز روزه ثواب یک ماه را برای او م
یشود. بگیرد هفت در از درهای جهنم بر او بسته م
و حدیث» :من صلی المغــرب فــی أول لیلــة مــن رجــب ثــم
صلی بعدها عشرین رکعة ،یقرأ فی کل رکعــة بفاتحــة الکتــاب،
وقل هو الله احد مرة ،ویسلم فیهن عشر تسلیمات ،أتدرون ما
ه فی نفسه وأهله وماله وولده ،وأجیر ثوابه؟ ...قال :حفظه الل ُ
یگوید :مردان اسناد حدیث همگی ثقه و مورد اطمینان
-ابن حجر م 1
»رجب ماه خدا ،شعبان ماه مــن ،و رمضــان مــاه امــت مــن
است ،اما از اولین شب جمعة ماه رجـب غافـل نشـوید ،شـبی
ینامند ،و رغائب آن اســت کــه ه آن را رغائب م است که ملئک
های مقــرب در زمــانی کــه یــک ســوم شــب گذشــت هیــچ ملئک
یماند مگر اینکـه در کعبـه و کنـار آن نها و زمین باقی نم آسما
یخواهد تا چیزی را طلب کنند، یشوند ،خداوند از آنها م جمع م
یخواهیــد از مــن طلــب کهــای مــن آنچــه م یفرماید :ای ملئ م
یگویند :پروردگارا! نیـاز مــا ایـن اسـت کــه هــر کنید ،آنها هم م
کس روزة مـاه رجـب را بگیـرد او را عفـو کنـی و گناهـانش را
یگویــد :ایــن کــار را کــردم .ســپس پاک گردانی ،خداوند هــم م
جشنبه را روزه بگیــرد ،اولیــن یگوید :هر کس روز پن پیامبر م
جشنبة ماه رجب ،سپس میـان عشـاء و تـاریکی شـب ،یعنـی پن
شب جمعه ،دوازده رکعت نماز بخواند .«...
حدیث» :من صلی لیلة النصف من رجب أربع عشــرة رکعــة
یقرأ فی کــل رکعــة الحمــد مــرة ،وقــل هــو اللــه احــد عشــرین
1
مرة «...الی آخر.
هر کس شب نیمة ماه رجب چهــارده رکعــت نمــاز بخوانــد و
در هر رکعت سورة حمد را یــک مرتبــه و قــل هــو اللــه احــد را
بیست مرتبه بخواند (...الی آخر.
و حدیث» :إن شهر رجب شهر عظیم ،مــن صــام منــه یومـا ً
2
کتب الله له صوم ألف سنة «...الخ.
ماه رجب ماه بزرگــی اســت ،هــر کــس یــک روز در آن مــاه
روزه بگیـــرد خداونـــد ثـــواب روزة هـــزار ســـال را بـــرای او
ینویسد. م
146مراجعه شود.
-حدیث موضوع :به کتاب الموضوعات ابن جوزی (2/126) ،و تبیین 1
-به قاموس المحیط (1/74) ،و لسان العرب (412-1/411) ،ماده 1
2
و قال» :ورجب مضر الذی بین جماد وشعبان«.
ههــای جمــادی و شــعبان قــرار »ماه رجب مضــر کــه بیــن ما
دارد« ،و آن را به این قید مقید کرده تا کامل ً روشن باشــد کــه
های بــاقی نمانــد.
چه ماهی منظور ایشــان اســت ،و هیــچ شــبه
هاند که میــان دو قبیلــة مضــر و ربیعــه در مـورد مـاه رجـب گفت
اختلف نظر وجود داشت ،قبیلة مضر همین ماه رجب معروف
یدانستند ،که میان جمادی و شعبان قــرار و مشهور را رجب م
یداد ،به همین خــاطر دارد ،و قبیلة ربیعه آن را رمضان قرار م
پیــامبر آن را بــه مضــر اضــافه کــرده اســت ،و بعضــی هــم
هاند به این خاطر است چون آنها بیشــتر از افــراد دیگــر آن گفت
2
یکردند.را تعظیم م
یشوند ،بر ایــن مهایی که بر ماه رجب اطلق م تمام این اس
یکردنــد ،ومطلب دللت دارند که کفــار ایــن مــاه را تعظیــم م
ههای دیگر این ماه را تعظیم و تکریــم قبیلة مضر بیشتر از قبیل
یکردند به همین خــاطر بــه آنهــا اضــافه شــده و نســبت داده م
شده است.
یکردنــد و دعایشــان اهل جاهلیت در این ماه بر ظالم دعا م
یشد ،در این مورد اخباری مشــهور و معروفــی دارنــد اجابت م
که ابن أبی دنیا در کتاب مجابی الدعوة آن را بیان کرده است.
این مطلب برای عمر فاروق تعریف شــد ،ایشــان جــواب
ینماید تا بعضی از دادند :خداوند این کار را برای آنها درست م
آنهــا مــانع بعضــی دیگــر شــوند ،و خداونــد قیــامت را موعــد و
ختــر
تتر و تل
هگاه آنها قرار داده است و قیــامت هــم ســخ وعد
3
است .
یکند إبن أبی شبیه در کتاب خود از خرشه بن الحر روایت م
یگوید :عمربن خطاب را دیدم کــه در مــاه رجــب دســت وم
(11/218مراجعه شود.
-لطائف المعارف ،ص.126 : 3
سالگردها و یادبودهای بدعت 268
یگذاشــت و
گهــا م
یگرفت حـتی آن را در داخــل دی مردم را م
یفرمود :بخوریــد ایــن مــاهی اســت کــه اهــل جــاهلیت آن را
م
1
تعظیم و تکریم میکردند.
این سند صحیح است ،نگا :ارواء الغلیل ،113 /4حدیث شماره:
.957
-به غریب الحدیث (196-1/195) ،مراجعه شود. 2
-به سنن ابی داود ،(3/256) ،کتاب الضاحی ،حدیث شماره )(2833 4
مراجعه شود.
269 سالگردها و یادبودهای بدعت
حکم عتیره
علما و دانشمندان در حکم عتیره اختلف نظر دارند:
قول اول :عتیره مستحب اســت ،دلیــل آن حکــم احــادیثی
است که بیان شدند و همگی هم حق هستند.
-به معالم السنن ،(4/92) ،اول کتاب الضحایا ،حدیث شماره ) 1
(2670مراجعه شود.
-رواه احمد فی مسنده (4/215) ،و رواه النسائی فی سننه) ، 2
»هر کس دوست دارد در ماه رجب حیوانی را ذبح کند ،آن را انجام دهد
و هر کس دوست ندارد ذبح نکند ،هر کس دوست دارد اولین بچة
چهارپا را ذبح کند مختار است و هر کس دوست ندارد آن را انجام
ندهد ،و در گوسفندان قربانی وجود دارد ،و با اشاره تمام انگشتان
مشت کرده بود به جز یکی از آنها«. دست را ُ
یگوید :در عرفات در خدمت فبن سلیم روایت شده است م از مخن
یفرمود» :یا أیها الناس علیپیامبر ایستاده بودیم از او شنیدم م
کل اهل بیت فی کل عام أضحیة وعتیرة هل تدرون ما العتیرة؟ هی
التی تسمونها الرجبیة«.
»ای مردم بر تمام افراد خانواده در هر سال یک قربانی و یک عتیره
یدانید عتیره چیست؟ همان چیزی است که آن را واجب است ،آیا م
یشود«. ینامید یعنی چیزی که در ماه رجب ذبح م رجبیه م
سالگردها و یادبودهای بدعت 272
-به المجموع (8/446) ،و شرح صحیح مسلم نووی (13/137) ،و به 3
-به فتاوی و رسائل شیخ محمدبن ابراهیم آل شیخ )(166-165 /6 2
مراجعه شود.
275 سالگردها و یادبودهای بدعت
بحث سوم
تخصیص ماه رجب برای روزه و عبادت بدعت
است
و حکم عمره در این ماه و زیارت رجبیه
از کارهای بدعت در ماه رجب :تخصیص این مــاه بــرای
روزه و عبــادات اســت ،و کســانی کــه ایــن تخصــیص را انجــام
یها ضعیف و بسیاری هم موضــوع یدهند به احادیثی که بعض م
ینمایند که بعضی از آنهــا را بیــانو ساختگی هستند استدلل م
کردیم.
ههای رجــب و یفرماید :تخصیص ما شیخ السلم ابن تیمیه م
شــعبان بــه روزه و یــا اعتکــاف از پیــامبر و از صــحابه و از
هی مسلمین نقل نشــده اســت ،بلکــه آنچــه ثــابت و صــحیح ائم
یگرفت ،و در هیچ مـاه از است پیامبر ماه شعبان را روزه م
یگرفت آن هــم بــه ههای سال به اندازة ماه شعبان روزه نم ما
1
خاطر ماه رمضان بود.
اما تخصیص ماه رجب برای روزه ،تمام احادیثی کــه در ایــن
یباشند ،حتی ساختگی هستند ،که اهــل هاند ضعیف م مورد آمد
یکننــد ،و از احــادیثی کــه ضــعیف علم بر هیچ کــدام اعتمــاد نم
هاند نیستند ،بلکــه اکــثریباشند و در مورد فضایل روایت شد م
یباشــند ،و بیشــترین حــدیثی آنها از احادیث ساختگی و دروغ م
که در این مورد روایت شده این حدیث است ،هرگاه پیــامبر
یفرمود» :اللهم بــارک لنــا فــی رجــب یرسید م به ماه رجب م
وشعبان وبلغنا رمضان« »پروردگــارا در مــاه رجــب و شــعبان
2
برای ماه رحمت و برکت نازل بفرما و مــا را بــه مــاه رمضــان
برسان«.
گذشت.
سالگردها و یادبودهای بدعت 276
-رواه ابن ماجه فی سننه ،(1/544) ،حدیث شماره ) (1743در سند 1
آن داود بن عطاء المدنی وجود دارد که در تضعیف او اتفاق نظر وجود
یگوید :این حدیث صحیح نیست .به العلل المتناهیه، دارد .ابن جوزی م
حدیث شماره ،913 :و تهذیب التهذیب ترجمه ی شماره370 :
مراجعه شود.
یبکر روایت یگوید امام احمد با اسناد خود آن را از اب
-ابن قدامه م 2
(291مراجعه شود.
277 سالگردها و یادبودهای بدعت
-جواب این است :تمام علما مثل اسماعیل هروی ،ابن تیمیه ،ابن 2
حجر عسقلنی ،که سابقا ً اشاره شد اتفاق نظر دارند تمام احادیثی که
در مورد روزه ی ماه رجب روایت شده اند یا ضعیف و یا دروغ
یباشند ،والله اعلم.
م
-رواه امام احمد فی مسنده ،(5/28) ،رواه ابوداود فی سننه) ، 3
گفت» :صم شوال ً« ماه شوال را روزه بگیر .روزة ماه شوال
ههای حرام را تــرک کــرد .در را تا وقت مرگ گرفت و روزه ما
سند آن انقطاع وجود دارد .ابن ماجه با ســندی ضــعیف از ابــن
یکند کــه پیــامبر از روزة مــاه رجــب نهــی عباس روایت م
کرد ،قول صحیح این است کــه بــر ابــن عبــاس موقــوف شــده
است ،عطاء هم از پیــامبر بــه صــورت مرســل آن را روایــت
1
کرده است.
عبــدالرزق در کتــاب خــود از داودبــن قیــس از زیــدبن أســلم
های مـاه یکند که بـرای پیـامبر بیـان شـد کـه طـایف روایت م
یگیرنــد ،پیــامبر فرمــود :پــس چــرا از مــاه رجــب را روزه م
2
شعبان غافلند؟
یفرماید :ابن عمر و ابن عباس نظرشان ابن رجب دوباره م
بر این است که چند روزی از ماه رجب افطار شود.
یدانند.
انس و سعیدبن جبیر آن را مکروه م
هاللــه – روزة یحیی بن سعید النصــاری و امــام احمــد – رحم
یدانســتند ،یــک یــا دو روز را از آن تمام ماه رجب را مکــروه م
یکرنــد ،ایــن نظریــه از ابــن عمــر و ابــن عبــاس هــم افطــار م
حکایت شده است.
یفرمایــد: هالله – در قــول قــدیم خــود م امام شافعی – رحم
ً
یدانم که فردی یک ماه پشت سر هم و تمامــا بطــور مکروه م
کامــل مثــل مــاه رمضــان روزه بگیــرد ،و بــه حــدیث عایشــه –
یفرمایــد» :مــا رأیــت یکنــد کــه م یالله عنها – اســتدلل م رض
3 ّ ً
رسولالله استکمل شهرا قط إل رمضان«.
هام که ماهی را بطور کامل روزه بگیرد به »پیامبر را ندید
جز ماه رمضان«
و گفــت :اختصــاص روزی از روزهــا نیــز بــه همیــن صــورت
یدانم تا فرد جاهل است ،و فرمود به این دلیل آن را مکروه م
به آن تأسی نکند و گمــان بــرد کــه واجــب اســت ،و اگــر آن را
انجام داد کار خوب و نیکویی است ،و کراهیــت اختصــاص مــاه
یرود کـه مـاه دیگـری را بـا آن رجب به ایـن صـورت از بیـن م
روزه بگیرد ،که بــه نظــر بعضــی از اصــحاب مــا )حنــابله( روزة
ههای حرام ســنت اســت ،یــا اینکــه رجــب و شــعبان را روزه ما
یالله عنهمــا – و
بگیــرد ،همچنــانکه گذشــت ابــن عمــر – رضــ
هاند.ههای حرام را جایز دانست دیگران روزة ما
و آنچه از امام احمد به طور قطع بیان شـده ایـن اســت کـه
روزة تمام ماه رجب جایز نیست مگر اینکه فرد تمــام ســال را
1
روزه بگیرد.
یالله عنهمــا – روایــت شــده اســت :بــه او از ابن عمر – رض
هاند که گفته اســت اطلع داده شد که قومی قول او را رد کرد
روزه ماه رجب حرام است ،در جــواب گفــت :پــس کســی کــه
2
تمام سال را روزه بگیرد باید چه کار کند؟
این روایــت دلیــل اســت بــرای اینکــه روزة تمــام مــاه رجــب
درست نیست مگر اینکه تمام سال روزه گرفته شود.
فبن عطیه از هشام بن حسان از ابن سیرین از عایشه یوس
یکنــد کــه پیــامبر بعــد از مــاهیالله عنهــا – روایــت م – رض ـ
3
رمضــان بــه جــز مــاه رجــب و شــعبان روزه نگرفتــه اســت ،و
4
یباشد.یوسف جدا ً ضعیف م
-رواه المام احمد فی مسنده (1/26) ،و مسلم فی صحیحه کتاب 2
-به مصنف ابن ابی شیبه 102 /3مراجعه شود .علمه البانی بعد از 3
ذکر سند این روایت می گوید :این سند صحیح است ،به إرواء الغلیل،
حدیث شماره 957 :مراجعه شود.
-به کتاب الباعث ،ص ) (49-48مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 282
مثل فضل نماز آخر شــب اســت ،پــس از فضــایل اســت نــه از
تها و واجبات ،و اگــر از فضــایل بــود حتمـا ً پیــامبر آن را سن
یکرد ،و یا حداقل در طــول عمــر خــود یــک دفعــه آن را بیان م
یداد مثل روزة روز عاشورا و یا مثل انجام نماز زمانی انجام م
یگذشت. که یک سوم شب م
پس زمانی که پیامبر آن را انجام نداده ،درست نیست که
آن را از فضایل قرار دهیم ،و بــه اتفــاق علمــا نــه واجــب و نــه
یتــوانیم هیــچ صــورتی را بــر آن قــرار یباشــد ،پــس نم سنت م
یباشد تا نزد عــوام دهیم ،پس روزة آن و دوام بر آن مکروه م
بعنوان واجب و یا سنت تلقی نشود .و هر گاه شخصی دوست
داشت روزه بگیرد و زمینه فراهم بود بصورتی کـه واجـب و یـا
1
سنت محسوب نشود در این صورت اشکال ندارد.
آنچه از کلم علمای سلف صالح گذشت برای ما روشن کرد
که ماه رجب به روزه اختصاص نیافته ،و اختصاص این مــاه بــه
روزه توسط اهل جاهلیت به خاطر تعظیــم آن اســت و تعظیــم
ماه رجب تشبه به اهــل جـاهلیت اســت و هــر کــس بــه قــوم و
یشــود .تخصــیص ملتی تشابه پیدا کنــد از آن قــوم محســوب م
ماه رجب به روزه بدعت اســت چــون پیــامبر بــه آن دســتور
نداده و آن را عمل ً انجام نداده است و خلفای راشدین ،تــابعین
تهــایی کــه در هاند ،و تمام روای و سلف صالح آن را انجام نداد
هاند به اتفاق جمهور علما همگــی موضــوع و مورد روزة آن آمد
ســاختگی هســتند مگــر تعــداد کمــی از آنهــا کــه خیلــی ضــعیف
یباشند و برای استدلل صلحیت ندارند. م
از ابن عباس به طور صــحیح روایــت شــده کــه از روزة ایــن
2
یکرد تا به عید و جشن تبدیل نشود. ماه نهی م
یفرماید :هرگز پیامبر را ندیــده و همچنین در جای دیگر م
هایم که روزة روزی و یا روزة مــاهی را بــر روز و و از او نشنید
یا ماه دیگری برتری دهد به جز روز عاشورا و ماه رمضــان را،
یگوید:
-عبدالرزاق در کتاب خود روایت کرده (4/292) ،ابن حجر م 2
این سند صحیح است ،به تبیین العجب ،ص ) (35مراجعه شود.
283 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه البخاری ،(2/199) ،کتاب عمره باب ،3صحیح مسلم ،کتاب 1
-الجحفة روستای بزرگی و دارای منبر بود ،در سر راه مدینه به مکه 3
شود.
285 سالگردها و یادبودهای بدعت
بحث چهارم
بدعت بودن صلة الرغائب
تهایی است که در ماه رجب پیــدا شــده نماز رغائب از بدع
است ،که در اولین شب جمعة مــاه رجــب بیــن نمــاز مغــرب و
جشنبه قبــل از ایــن جمعــه را یگیرد ،که روز پن
عشاء صورت م
یگیرند.
روزه م
ریشة آن حدیثی موضوع و ساختگی است که از زبان پیامبر
هاند ،صفت و اجر و ثواب این نمــاز بــه صــورت درست کرد
زیر وارد شده است:
اوصاف آن
انس بن مالــک از پیــامبر روایــت کــرده اســت کــه ایشــان
فرمود» :رجــب شــهر اللــه ،وشــعبان شــهری ،ورمضــان شــهر
أمتی ،...وما من أحد یصــوم یــوم الخمیــس ،أول خمیــس فــی
رجب ،ثم یصلی فیما بین العشاء والعتمة ،یعنــی لیلــة الجمعــة،
ثنتی عشرة رکعة ،یقرأ فی کل رکعة فاتحة الکتاب مرة ،و﴿
ت) ﴾القـدر (1:ثلث مـرا ٍ
و ﴿) ﴾ الخلص (1 :اثنــــتی عشــــرة مــــرة،
ی
یفصل بین کل رکعتین بتسلیمة ،فإذا فرغ من صلته صلی عل ّ
سبعین مرة ،ثم یقول :اللهــم صــلی علــی محمــد النــبی المــی
وعلی آله ،ثم یسجد فیقــول فــی ســجوده :ســبوح قــدوس رب
الملئکة والروح سبعین مرة ،ثم یرفع رأسه فیقــول :رب اغفــر
لی وارحم وتجاوز عما تعلم ،إنک أنت العزیــز العظــم ،ســبعین
مرة ،ثم یسجد الثانیة فیقول مثل ما قال فی الســجدة الولــی،
ثم سأل الله تعالی حــاجته فإنهــا تقضــی .قــال رسـ
ـول اللــه:
والذی نفسی بیده مــا مــن عبــد ولأمــة صــلی هــذه الصــلة ،إل
غفرالله تعالی له جمیع ذنوبه ،وإن کان مثل زبــد البحــر ،وعــدد
ورق الشجار ،وشفع یوم القیامة سبع مأئة من أهل بیتــه ،فــإذا
کان فی أول لیلة فی قبره ،جاء بواب هذه الصلة فیجیبه بوجه
ت من کــل ن ذلق ،فیقول له :حبیبی أبشر فقد نجو َ طلق ،ولسا ٍ
ً
ة ،فیقول :من أنت فوالله ما رأیت وجها أحسن من وجهک، شد ٍ
سالگردها و یادبودهای بدعت 288
حدیث بر پیامبر بسته شده است و ابن جهیم )از راویان این حدیث(
متهم به کذب است ،شوکانی در الفوائد المجموعه ،ص ) (47آن را
یگوید :موضوع است ،مردان آن مجهول هستند، آورده و م
یگوید :به اتفاق موضوع است.
فیروزآبادی در المختصر م
289 سالگردها و یادبودهای بدعت
مرد در اولیــن یکند ،و زمانی که این فرد ُ هاش شفاعت م طایف
های یآید و با چهر شب قبرش ثواب و پاداش این نماز نزد او م
یگوید :دوست من ،مژده و بشارت شاد و زبانی فصیح به او م
یگوید :شما کیستی؟ بــه یها نجات یافتی ،م بده از تمام ناراحت
هام ،کلمــی را های زیباتر از چهرة شــما را ندیــد خدا قسم چهر
شتر از بــوی شــما هام و بویی خو نتر از کلم شما نشنید شیری
یگوید :ای حبیب من ،من ثــواب هام ،به او م را استشمام نکرد
و پاداش نمازی هستم که در فلن شب در فلن مــاه خوانــدی،
هام تا حق شما را ادا کنم و شما را از تنهایی نجات امشب آمد
دهم ،و وحشت و ترس شما را از بین ببرم ،هرگاه قیامت آمــد
و نفخ در صور دمیده شد در عرصة قیامت بر ســر شــما ســایه
یافکنم ،و مژده بده که از جانب مولیت هرگز خیــر و برکــت م
تمام نخواهد شد.
یگوید :در بــدعتش بسـیار غلــو و افــراط کـرده ابن جوزی م
یخوانــد بایــد روزه دار است ،چون آن فــرد کــه ایــن نمــاز را م
باشــد ،و شــاید روز بســیار گرمــی باشــد ،اگــر روزه گرفــت و
نتوانست چیزی بخورد تا نماز مغرب را بخواند ،سپس آن نمــاز
ههای طــولنی را را بخوانــد و ایــن تســبیحات طــولنی و ســجد
یشــود ،و مــن بــرای مـاه رمضــان و انجام دهد ،بسیار اذیــت م
یورزم که چگونه ایــن یخورم و رشک م نماز تراویح حسرت م
نماز )رغائب( برای آن مزادحم شده است؟! حتی عوام الناس
یداننــد! و کســانی متــر م گتــر و مه آن را از نمــاز تراویــح بزر
یشوند ولی برای ایــن هستند که در نمازهای جماعت حاضر نم
1
یکنند.نماز حضور پیدا م
غزالی بعد از اینکه این حدیث انس را در مــورد صــفت نمــاز
ینامـد) :ایـن نمـاز یکنــد و آن را نمــاز رجــب م رغـائب بیــان م
هایم ـ نماز رجــب و مستحب است!! و در این بخش آن را آورد
یشود ـ ل تکرار م شعبان از جمله رواتبی است که با تکرار سا
یرسند ،چــون ایــن نمــاز با اینکه به مرتبة تراویح و نماز عید نم
هانــد ،ولــی مــن تمــام اهــل )رغائب( را افراد آحــاد روایــت کرد
-به کتاب الموضوعات ابن جوزی (126-2/125) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 290
یکردنــد و
هام کـه خیلــی خــوب از آن مــواظبت م قدس را دیــد
یدادنــد
یدادند ،و اجازة تــرک آن را نم هرگز آن را از دست نم
1
پس دوست داشتم آن را بیان کنم و بنویسم!!
نمــاز رغــائب اولیــن بــار بعــد از ســال 480هجــری در بیــت
المقدس پیدا شد که قبل از آن هیچ کس آن را نخوانده بود .از
پیامبر و هیچ یک از صــحاب
ه و یــا تــابعین و ســلف صــالح وارد
2
نشده است که آن را انجام داده باشند.
صورت اول:
انجــام و عمــل نمــودن بــه بــدعت ،متبــدعین و بانیــان آن را
تهای خود را بیشتر نماینــد ،کــه یکند که افترا و بدع تشویق م
تشــویق و کمــک بــرای کارهــای باطــل و نادرســت در شــریعت
یباشد ،بلکه باید با آنها مقــابله و مبــارزه کــرد،اسلم ممنوع م
چــون مبــارزه و مقــابله بــا منکــرات در شــریعت اســلم از
یباشد. یترین چیزها م بترین و عال
خو
صورت دوم:
این نوع نماز خواندن با سکون در نماز یعنی عدم حرکات در
آن مخالفت دارد ،از این جهت که برای سورة اخلص و ســورة
قدر عددی را تعیین کرده است ،و معلــوم اســت کــه شــمارش
آنها جز با حرکات بعضی از اعضا ممکن نخواهد شد.
صورت سوم:
ت خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز این نوع نماز با سن
یباشــد ،و قلــب در آن بــرای خــدا فــارغ نیســت ،و در تضــاد م
یتواند جلل و کبریــاء و عظمــت خداونــد را احســاس کنــد و نم
یتواند معانی قرائت و ذکرهای آن را درک کند و در همچنین نم
هها را در قلــب آنها تفکــر نمایــد ،چــون زمــانی کــه تعــداد ســور
یشود ،و به چیزی که مشــروع شمارش کند از خداوند غافل م
یشود ،التفات )گرداندن( صــورت در نمــاز از نیست مشغول م
یتوجهی به خداوند بــا قلــب کــه نگاه شرعی بد است ،پس با ب
جای عظمت و جلل خداوند است چگونه خواهد بود ؟
صورت چهارم:
تهای نوافل در تضاد است ،سنت این است که انجــام با سن
ســنت در خــانه صــورت گیــرد و فضــیلت بیشــتری دارد ،تــا در
مساجد ،مگــر شــریعت آن را مســتثنی کــرده باشــد مثــل نمــاز
سالگردها و یادبودهای بدعت 292
باران ،و کسوف ،قال» :صلة الرجــل فــی بیتــه أفضــل مــن
1
صلته فی المسجد إل المکتوبة«.
هاش از نمــازش در مســجد فضــیلت نمــاز انســان در خــان
بیشتری دارد مگر نمازهای فرض.
صورت پنجم:
تها بصورت انفــرادی در تضــاد اســت،
این نماز با انجام سن
اصل در انجام نوافل انفراد است ،مگر سنتی کــه شــریعت آن
را استثنا کرده باشد.
صورت ششم:
با تعجیــل در افطــار تضــاد دارد ،چــون پیــامبر م
یفرمایــد:
2
»لیزال الناس بخیر ما عجلوا الفطر«.
پیوسته مردم با خیر و برکت همراه هستند به شرطی که در
افطار عجله نمایند.
صورت هفتم:
این نماز با سنت خالی شدن قلب قبل از وارد شدن به نماز
یکنــد در حــالی کــه
یباشد ،شخص نماز را شــروع م در تضاد م
یالخصوص در روزهــای بســیار گــرم، تشنه و گرسنه است ،عل
در صــورت وجــود مشــاغلی کــه انســان را از نمــاز مشــغول
یسازد و امکان از میان بردن آنها وجود دارد درســت نیســت م
وارد آن نماز شد.
صورت هشتم:
آن دو سجدة آن مکروه هستند ،در شریعت وجود نــدارد کــه
با یک سجدة منفرد که هیچ دلیل و سببی ندارد قصد تقــرب بــه
الذان ،حدیث ) (731به لفظ» :فإن أفضل الصلة صلة المرء فی بیته
إل المکتوبة« و مسلم ،حدیث (781) :کتاب صلة المسافرین.
-رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری ،(4/198) ،کتاب 2
صورت نهم:
اگر آن دو سجده مشروع و صحیح هم بودند ،به علــت عــدم
یباشــند ،چــون
خشــوع و خضــوع در آنهــا بــا ســنت در تضــاد م
شــخص بــا ظــاهر و بــاطن مشــغول شــمارش عــدد تســبیحات
یباشد.م
صورت دهم
یفرماید» :لتختصـوا لیلـة الجمعـة بقیـام مـن بیـن پیامبر م
اللیالی ،ولتختصوا یوم الجمعة بصیام من بین الیام ،إل أن تکــون
1
فی صوم یصومه أحدکم«.
بهای دیگــر بــه قیــام و عبــادت
شــب جمعــه را از میــان ش ـ
اختصاص ندهید و همچنین روز جمعه را از میان روزها به روزه
اختصاص ندهید ،مگر اینکه کسی از شما مجبور و واجب باشــد
آن روز را روزه بگیرد.
صورت یازدهم
با آنچــه کــه پیـامبر در اذکـار ســجود انتخــاب کــرده اســت
مخالفت دارد ،آن زمان که ایـن آیـه نـازل شـد﴿ :
-رواه المام احمد فی مسنده (6/444) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
-رواه المام احمد فی مسنده (6/444) ،و ابوداود فی سننه) ، 1
المقدمة .وفي سنده عبيده بن ميمون الدني ،قال ابن حجر :مستور .تقريب التهذيب
)(1/545
سالگردها و یادبودهای بدعت 296
یدادنــد بــرای
یشــد انجــام م
»و اگر اندرزهایی را که به آنان داده م
یکرد«. آنان بهتر بود و )ایمان( ایشان را پا برجاتر م
خیلی جای تعجب است برای کسی که ادعا دارد جــزو علمــا
یدهــد کــه ایــن نمــاز بــر پیــامبر موضــوع و اســت و فتــوا م
ساختگی است ،ســپس مــوافقت خــود را بــا درســت بــودن آن
ینماید ،آیا این کار کمک به کسانی نیست که بر پیــامبر اعلم م
یکنند؟ هر کس از هــوا و هــوس غها و افتراها درست م درو
پیروی کند از راه خدا منحرف خواهد شــد ،همچنــان کــه قــرآن
یکند.
این مطلب را خیلی صریح و قاطعانه بیان م
هانــد در حــالی کــه علمــای سپس به صحیح بودن آن فتوا داد
شافعی در صحیح بودن چنین نمازی اختلف نظر دارنــد ،هــر
کــس نیــت نمــازی را بیــاورد و در نیــت خــود آن را بــه صــفتی
توصیف کند ،سپس آن صــفت بــا نمــاز مخــالفت پیــدا کــرد آیــا
یشــود؟ یــا نفــل و ســنت بــرای او نمازش در اســاس باطــل م
یگــردد؟ در آن اختلف مشــهوری اســت کــه در محســوب م
1
بها بیان شده است .این نماز با این روش ،هــر کســی آن کتا
تهای رواتــب و مؤکــد را انجام دهد و معتقــد باشــد کــه از ســن
یباشد کمترین مراتب آن ایـن اسـت کـه در آن اختلف نظـر م
2
وجود دارد ،والحمدلله رب العالمین.
ً
ابن صلح کلم عزبن عبدالسلم را که قبل بیان شد رد کرده
تهای منکـر ملحـق یگوید که صلة الرغائب به بـدع است ،و م
هایــد – خداونــد مــن و شــما را یگویــد :ســؤال کرد یشود ،م نم
هدایت دهد – از تعطیل و برداشتن صلة الرغائب و منع مــردم
هانــد ،و
از آن که در این شــب مبـارک بــه انجــام آن عـادت کرد
شکی در فضیلت و بزرگــی آن وجــود نــدارد ،و اســتدلل او بــه
یکنــد کــهاینکه حدیث وارده ضعیف یا موضوع اســت و ادعــا م
لزم است برداشته شود ،و مردم در انجام آن افــراط کــرده و
مراجعه شود.
297 سالگردها و یادبودهای بدعت
یگوینــد ضــعیف اســت ،و اینکــه هم همین است ،بعضــی هــم م
رزین بن معــاویه در کتــاب خــود بــه نــام تجریــد الصــحاح آورده
است و یا اینکه صاحب کتاب الحیاء )غزالی( آن را بیان کــرده
یتــوان بــر آنهــا
یشــود و نم است دلیل بــر صــحیح بــودن آن نم
اعتماد کرد چون احادیث ضعیف زیادی در آنهــا وجــود دارنــد .و
جای تعجب است رزین چنین حدیثی را در کتاب خود با این نام
یشــود آورده است! البته باید بدانیم که ضعف حدیث بــاعث نم
صــلة الرغــائب باطــل باشــد و از آن منــع شــود ،چــون داخــل
یشود که در کتاب و سنت به آن اشاره شــده کارهای مطلق م
است که نماز مطلق درست است و مطلق الصلة بــا نصــوص
شریعت مستحب است ،از جمله در صحیح مسلم از ابن مالک
یفرمایــد» :الصــلة الشعری روایت شده است که پیــامبر م
نور« 1نماز نور است ،و آنچه از ثوبـان و عبــدالله بـن عمروبـن
یفرمایــد» :اســتقیموا هایم که پیــامبر م العاص روایت کرد
2
ولن تحصوا ،واعملوا أن خیر أعمالکم الصلة«.
پیوسته بر راه درست باشید و عمــل صــالح انجــام دهیــد کــه
بترین کارها نماز است. و
خ
ترمــذی در کتــاب خــود در تعلیقــی کــه بــر حــدیث عایشــه ـ ـ
یکنــد کــه یالله عنها ـ وارد کــرده اســت حــدیثی را نقــل م رض
یکنــد ،و آن حــدیث را صتر بیــان م
حتر و خــا مطلــب را واضــ
-رواه المام احمد فی مسنده (5/342) ،و مسلم فی صحیحه) ، 1
یفرماید » :من صلی بعد یگوید پیامبر م یداند ،م ضعیف نم
3
المغرب عشرین رکعة بنی الله له بیتا ً فی الجنة«.
هر کس بعد از مغرب بیست رکعت نماز بخوانــد خداونــد در
یسازد.بهشت قصری را برای او م
این مخصوص بین مغرب و عشــاء اســت ،کــه شــامل صــلة
یشــود از ایــن جهــت کــه دوازده رکعــت در بیســت الرغــائب م
تهای اضــافی کــه در ایــن نمــاز وجــود رکعت جای دارد ،و صف
دارد که نوعیت و خصوصیت آن است مانع داخــل شــدن آن در
یشــود ،کــه ایــن نظریــه در میــان اهــل علــم ایــن عمــومیت نم
معروف است ،حتی اگر هیچ حدیثی هم در مورد صلة الرغائب
با آن توصــیفات وارد نشــده باشــد بــاز هــم انجــام آن مشــروع
است ،آن هم به دلیلی که بیان کردیم.
بسیاری از نمازهای مقبول و درست وجــود دارنــد کــه دارای
فهای خــاص نصــی از فهای خاص هستند که بــر ایــن وصـ وص
یشــود! آن بــدعت کتاب و سنت وارد نشــده اســت و گفتــه نم
است .و کسی هم بگوید بدعت است خواهدگفت بدعت حسنه
یگــردد .امثـال ایـن است ،چون در اصل به کتـاب و سـنت برم
نمازها مثل کسی در وسط شب مثل ً پانزده رکعــت نمــاز را بــا
یک سلم یعنی پشت سر هم بخواند ،و در هر رکعت یک آیــه از
پانزده سوره که پشت سر هم هستند را بخوانــد ،و هــر رکعــت
به دعائی خـاص اختصـاص پیــدا کنـد ،ایـن نمـاز قبــول اســت و
یتوانــد بگویــد ایــن نمــاز بــدعت
مردود نیست ،و هیــچ کــس نم
یباشد ،در حالی کــه در کتــاب و ســنت چنیــن است و مردود م
هاند ،و اگر حـدیثی بـا سـند بـرای آن گذاشـته صفاتی بیان نشد
یکردیــم ،ولـی نمــاز را یشــد آن حــدیث را ابطــال و انکــار م م
یکردیــم ،نمــاز رغــائب هــم بــدون هیــچ تفــاوتی همیــن انکار نم
وضعیت را دارد والله اعلم.
-رواه الترمذی تعلیقا ً بصیغة التضعیف ،حدیث شماره (433) :و ابن 3
عبادت در این زمان بــوده ،و حفــاظت آنهــا از تــرک نمــودن آن
یباشد والله اعلم. م
-3مقید بودن به عددی خاص و بدون قصد و هدف:
یباشد ،این مانند کسی این مطلب هم مثل مطلب گذشته م
یسـازد کـه هـر روز یـک هفتـم یـا یـک است که خود را مقید م
چهارم قرآن را بخواند ،و یا مثل مقید بودن عابدها بــه اذکــار و
یکنند نه بر آن اضافه و نه از آن کم اورادی که آن را انتخاب م
ینمایند والله اعلم. م
هها و تسبیحات و غیره مکروه است چــون -4شمارش سور
یشود: قلب به شمارش آنها مشغول م
جواب :ایــن مشــغول شــدن ثــابت نیســت ،بلکــه بــا اختلف
یکنــد ،هــر قلــبی مشــغول بهــا و احــوال مــردم فــرق م قل
یشود. نم
یالله عنهــا – و شــمارش آیــات در نمــاز از عایشــه – رضــ
یملیکــه و طاووس ،ابن سیرین ،سعیدبن جبیر ،حسن و ابــن اب
تعداد زیادی از سلف صالح روایت شده است.
یفرمایــد :شــمارش آیــات در هاللــه – م
امام شــافعی – رحم
نماز اشکالی ندارد ،نویسندة کتاب جمع الجوامع در منصوصات
یکنــد ،ابــن منــذر آن را از
خود بدون اختلف آن را از او نقل م
یکند.مالک ،شافعی ،احمد ،اسحاق ،ثوری و غیره روایت م
یدهــد واللــهو برای صلة التســبیح 1هــم بــرای او شــهادت م
اعلم.
یشود در حــالی کــه نمــاز جمــاعت در -5با جماعت انجام م
نوافل مخصوص نمازهای عید ،کسوف ،خســوف ،نمــاز بــاران،
یباشد. نماز تراویح و وترها م
یگوید:یکند م
ق مختلف بیان م اینکه حدیث صلة التسبیح را با طر
یکند،
هاند ،و دلیل هر کدام را نیز بیان م
هها ثابت نشد
تمام این را
یگوید پ :در مورد صلة التسبیح حدیثی یگوید عقیلی م سپس م
وجود ندارد که صحیح باشد.
سالگردها و یادبودهای بدعت 302
العلم ،حدیث شماره (117) :و مسلم ،کتاب صلة المسافرین ،حدیث
شماره ،(763) :ابن صلح این حدیث را بطور مختصر ذکر نموده و ال
این حدیثی طویل است.
-به صحیح مسلم ،(1/531) ،حدیث ) 763و (192کتاب صلة 2
-رواه المام احمد فی مسنده (6/444) ،و مسلم فی صحیحه) ، 2
،(2/801حدیث )(1144،148
305 سالگردها و یادبودهای بدعت
شماره ،223 :سنن ترمذی ،ابواب الدعوات ،حدیث شماره 2583 :و
گفته :حدیث حسن صحیح است ،و سنن نسائی ،کتاب الزکاة ،باب
وجوب الزکاة ،و سنن ابن ماجه ،کتاب الطهاره ،حدیث شماره.280 :
-مسند امام احمد ،277 ،276 /5و سنن ابن ماجه ،کتاب الطهاره، 2
انقطاع وجود دارد؛ زیرا سالم ثوبان را ندیده است ،اما این حدیث
طرق دیگری دارد که در آن انقطاع نمی باشد که ابوداود طیالسی،
ابویعلی موصلی و ابن حبان آن را روایت نموده اند.
-رواه المام احمد فی مسنده (5/183) ،و رواه الترمذی فی سننه) ، 1
الصلة ،رواه ابن ماجه فی سننه ،(1/437) ،حدیث شماره ،(1373) :و
در زوائد ابن ماجه آمده است :این سند ضعیف است چون یعقوب بن
یگوید او از دروغگویان بزرگ است ،اوولید در آن است ،امام احمد م
یکرد ،بوصیری گفته :بر ضعف او بین حدیث را با دروغ درست م
محدثین اتفاق نظر وجود دارد.
سالگردها و یادبودهای بدعت 308
خود آورده است ،کتاب الذان ،حدیث شماره ) (774ابن حجر در فتح
یاوس ویگوید :ترمذی و بزار از بخاری از اسماعیل بن اب
الباری م
یگوید :حدیثی حسن هاند .ترمذی م بیهقی ...روایت و وصل کرد
یباشد .به فتح الباری ،257 /2و سنن بیهقی 61 /2وصحیح غریب م
فتح الباری 438 ،437 /13کتاب التوحید مراجعه شود.
311 سالگردها و یادبودهای بدعت
(192-763مراجعه شود.
-رواه احمد فی مسنده (5/53) ،و رواه البخاری فی صحیحه المطبوع 2
این مورد وارد نشده است آیا این رأی و نظر درست اســت یــا
اشتباه؟ برای ما فتوا دهید – خداوند از شما راضی باشد . -
جللواب :خداونــد توفیــق دهــد و رحــم نمایــد .امــا آن نمــاز
یگیرد بدعت اســت ،آن مشهوری که در شب رغائب صورت م
حدیث روایت شده هم موضوع وســاختگی اســت .و ایــن نمــاز
چهارصد سال بعد از هجرت پیدا شد ،و این شب هیچ تفضیل و
بهای دیگر جمعه ندارد. برتری بر ش
اما شب نیمه شعبان فضیلت و بزرگــی دارد ،عبــادت کــردن
در آن شب بصــورت فــردی نــه بــه صــورت جمــاعت مســتحب
بها و آن را بعنـوان اسـت ،امـا جمـع شـدن مـردم در ایـن شـ
م و عبـــادت گرفتـــن بـــدعتی منکـــر اســـت و آنچـــه از مراســـ
هانــد بــا
درخواست نیازها و دعاهــا و امثــال آنهــا آن اضــافه کرد
شریعت موافقت ندارد و آن نماز هزار رکعتی که در شب نیمه
یشود اصل و اساسی ندارد. شعبان خوانده م
خیلی جای تعجب است کــه مــردم بــر ایــن دو بــدعت خیلــی
تهای موکدة پیامبر کــه حریص هستند در عین حال برای سن
یکننــد – واللــهمســلم و جــای هیــچ شــکی نیســتند کوتــاهی م
المستعان و هو یعلم – ابن الصلح آن را نوشته است.
یگوید :خداوند نهان آنچه را که مردم به او ابن عبدالسلم م
1
نسبت داده آشکار نمود .
یخواهم مــا را از امثــال اینهــا محفــوظ بــدارد و از خداوند م
آنچه که او بــه آن مبتل شــده اســت خداونــد او را نجــات دهــد،
امثال این مرد باید به او رحم شود وحســبنا اللــه ونعـم الوکیــل
والحمدلله وحده وصلواته علی سیدنا محمد وآلــه وصــحبه إلــی
2
یوم الدین.
-ذهبی در سیر اعلم النبلء 143 ،142 /23گفتته :بر خلف اصول 1
و قواعد خویش صلة الرغائب را تأیید نموده و نصرت داده است ،اما
برای او )ابن صلح( فضایلی نیز هست.
-به کتاب المساجله ،ص ) (42-29مراجعه شود .به کتاب الباعث 2
شود.
-به مجموع الفتاوی (23/135) ،مراجعه شود. 3
سالگردها و یادبودهای بدعت 318
-رواه ابن ماجه فی سننه مرفوعا ً الی النبی (، (1/18المقدمه فی 1
یگوید مستور است ،به سنده عبید بن میمون المدنی ،ابن حجر م
تقریب التهذیب 545 /1مراجعه شود.
-صحیح بخاری با فتح الباری ،کتاب الصلح ،حدیث شماره،2697 : 2
-رواه المام احمد فی مسنده (3/20) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 4
الیمان ،باب تفاضل أهل الیمان ،و سنن ابن ماجه ،کتاب الفتن،
حدیث شماره ،4013 :و همه ی آن ها در آخر حدیث جمله ی» :وذلک
أضعف الیمان« را روایت نموده اند.
-به :مساجلة ،عزبن عبدالسلم و ابن صلح در مورد صلة الرغائب، 1
ص ) (47-45مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 320
مالــدین 2و امثــالبهایی مثل قوت القلــوب ،1احیــاء علو در کتا
آنها این نماز ذکر شده است .این نماز بــدعتی باطــل اســت ،و
این فرمودة پیامبر صحیح است» :مــن أحــدث فــی دیننــا مــا
لیس منه فهو رد« هر کس در دین و برنامة ما چیزی را اضافه
کند مردود است.
سپس بعضی از احادیث وارده را در مورد فتوای سابق ذکــر
کرده است.
یدهد هنگام اختلف به کتــاب او مراجعــه و خداوند دستور م
شود:
) نساء(59 :
»و اگر در چیزی منازعه داشتید آن را به خدا )با عرضه به قــرآن( و
پیامبر او )با رجوع به سنت نبوی (برگردانید ،اگر به خــدا و روز
رستاخیز ایمان دارید«.
ههای خطاکننــدگان طهــا و اشــتبا
به پیروی از جاهلین و به غل
دستور نداده است .3والله اعلم.
یگوید :احادیث صلة الرغائب شب؛ اولیــن ابن قیم جوزی م
جمعة مــاه رجــب همــة آنهــا دروغ و از زبــان پیــامبر درســت
4
هاند.
شد
از توضــیحاتی کــه گذشــت بــرای خواننــدة محــترم روشــن
یشــود کــه ایــن نمــاز در اولیــن جمعــة مــاه رجــب صــورت م
یشــود ،ایــن نمــاز بــدعتی منکــر یگیرد ،که رغــائب نامیــده م م
-تألیف محمدبن علی بن عطیه العجمی المکی متوفی 386هـ است، 1
بحث پنجم
بدعت بودن مراسم شب اسراء و معراج
برگــزاری مراســم اســراء و معــراج از کارهــای بــدعت بــه
یآید ،که جاهلن و نادانــان آن را بــه شــریعت نســبت حساب م
ینماینــد ،کــه در یدهند و آن را بعنوان سنت هر ســال برپــا م م
یگیرد .و در آن مهارت شب بیست و هفتم ماه رجب صورت م
تهای مختلف و یدهند انواع منکرات و بدع و زرنگی به خرج م
یدهنــد، تهای متنــوع ایجــاد کــرده و انجــام م گوناگون به صور
غهــا بــر ماننــد اجتمــاع در مســاجد ،روشــن کــردن شــمع و چرا
هها ،و اسراف و تبذیر در ایــن مــورد ،و جمــع شــدن بــرای منار
ذکر و تلوت قرآن ،بیان کردن داستان معراج کــه منســوب بــه
هکننــده ابــن عبــاس اســت کــه تمــام آن غلــط و باطــل و گمرا
یباشــد ،بــه یباشد و به جز چند حرفی هیــچ کــدام صــحیح نم م
همین صورت داستان ابن السلطان همان مردی که بــه جــز در
یخواند ،که تماما ً دروغ است ،در آن داســتان ماه رجب نماز نم
ههای صالح بــودن در آمده است :زمانی که مرد علمت و نشان
او ظاهر شد ،در مورد او از پیــامبر ســؤال شــد گفــت» :إنــه
کان یجتهد ویدعو فی رجب«
ینمــود« .ایــن یکــرد و در مــاه رجــب دعــا م »او کوشــش م
داستان هــم دروغ و افــترا اســت ،خوانــدن و روایــت کــردن آن
1
حرام است مگر برای توضیح و ابطال آن.
یگسترانند، هها و غیره را م شها و سجاد همچنین این که فر
نهــای وجــود دارد ههــا و لیوا فهایی از مس که در آنها کوز ظر
یگذارند ،درست مثل اینکه خانة خـدا خانـة خودشـان اسـت! م
یشوند در حالیکه آن برای عبادت قــرار در مسجد جامع جمع م
داده شده است ،نــه بــرای فــرش کــردن ،خوابیــدن ،خــوردن و
نوشیدن .اجتماع آنها در حلقات هم به همین صورت است ،هــر
حلقه و گروهی ،بزرگــی دارد کــه در ذکــر و تلوت بــه او اقتــدا
ینمایند ،ای کاش آن هم ذکــر و تلوت یکنند و از او پیروی م م
-به السنن و المبتدعات ،ص ) (147و البداع ،ص ) (272مراجعه 1
شود.
323 سالگردها و یادبودهای بدعت
ةالقدر که کــامل ً مشــخص و بــه شب اسراء است ،بر خلف لیل
1
عبادت در آن شب توصیه شده است .
علما در مشخص کردن شــب اســراء پیــامبر اختلف نظــر
دارند.
یگوید :در وقت معراج اختلف وجــود ابن حجر العسقلنی م
دارد ،گفته شده است :قبل از مبعث بوده است ،که نظر شــاذ
و نادر است ،مگــر اینکــه بــر ایــن حمــل شــود کــه آن وقــت در
خواب واقع شده است.
هانــد کــه بعــد از مبعــث بــوده ،ســپس اکثر علما بر این عقید
هانــد :یــک ســال قبــل ازهانــد :بعضــی گفت اختلف نظر پیدا کرد
هجرت بوده است ،این نظریة ابــن ســعد و غیــره اســت .امــام
یکنــد ویکند ،و ابن حزم مبــالغه م نووی آن را قاطعانه بیان م
ینمایــد پــس بایــد در مــاه بــرای ایــن نظریــه اجمــاع را نقــل م
عالول باشد ،که مردود است ،در این نظریــه اختلف زیـادی ربی
یگویــد:
وجود دارد ،نزدیک ده قول وجــود دارد ،ابـن الجــوزی م
هشــت مــاه قبــل از هجــرت بــوده ،پــس در مــاه رجــب واقــع
هاند :شش ماه قبل از هجرت بـوده کـه در یشود ،بعضی گفت م
یشــود کــه ابوربیــع بــن ســالم ایــن نظــر را ماه رمضان واقع م
یکند چون گفته است در دارد .ابن حزم ماه رجب را حکایت م
ماه رجب سال دوازدهــم نبــوت صــورت گرفتــه اســت .بعضــی
یگویند :یازده ماه قبل از بعثت بــوده اســت ،ابراهیــم حربــی م
یگویــد :در مــاهیکنــد آنجــا کــه م این نظریه را قاطعانه بیان م
عالخر یک سال قبل از هجــرت بــوده اســت ،ابــن المنیــر در ربی
یدهــد ،بعضــی هــم شرح الســیرة ابــن عبــدالبر آن را ترجیــح م
یگویند :یــک ســال و دو مــاه قبــل از هجــرت صــورت گرفتــه م
یکنــد .ابــن فــارس اســت ،ابــن عبــدالبر ایــن رأی را حکــایت م
یگوید :یک سال و سه ماه قبل از مبعث بوده است .السدی م
یگوید :یک سال و پنج ماه و آن را از طریق طــبری و بیهقـی م
تخریج کرده است ،بر این اساس در ماه شوال ،یا رمضان و یا
یکنــد ،و یباشــد ،واقــدی آن را قاطعــانه بیــان م عالول م ربی
-به کتاب :زادالمعاد مراجعه شود(1/57) ، 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 326
یکند.
376 /2آن را نقل م
-به مجموع الفتاوی (25/298) ،مراجعه شود. 2
گفته :راویان ای سند همه مجاهیل هستند .به مصباح الزجاجه 1/11و
یعاصم فی کتاب الکاشف للذهبی 3/380مراجعه شود ،رواه ابن اب
السنة ،(1/22) ،حدیث ).(39
سالگردها و یادبودهای بدعت 332
-به فتاوی و رسائل شیخ محمدبن ابراهیم آل شیخ (3/103) ،مراجعه 2
شود.
های است پشت ینبع نزدیک ساحل دریا .به معجم البلدان) ، -تپ 3
(1/505مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 334
من أوثــان الجاهلیــة ُیعبــد؟ قــالوا :ل .قــال: »هل کان فیها وثن ِ
مــن أعیــادهم؟ قــالوا :ل .فقــال :أوف فهــل کــان فیهــا عیــد ِ
بنذرک ،فإنه لوفاء لنذر فی معصیة اللــه ،ولفیمــا لیملــک ابــن
4
آدم«.
تهای زمان جاهلیت وجــود داشـته اسـت آیا در آنجا ُبتی از ب
که عبادت شود؟ گفتند :خیر .گفت آیا عیدی از عیدهای آنهــا در
آنجا برپا شده است؟ گفتند :خیر ،فرمــود :بــه نــذرت وفــا کــن،
چون نذری که برای معصیت خــدا باشــد درســت نیســت و نــذر
یباشد. کردن چیزی که انسان مالک آن نیست صحیح نم
یفرمایــد: هاللــه – م شیخ عبدالعزیزبن عبدالله بن باز – رحم
این شــب کــه اســراء و معــراج در آن واقــع شــده ،در احــادیث
صحیح تعیین آن نیامــده اســت ،و مشــخص نیســت ،و تمــام آن
هاند نـــزد ثهایی کـــه بـــرای تعییـــن آن شـــب وارد شـــد حـــدی
هاند ،حکمــت ثشــناس تأییــد نشــد
متخصصــان و عالمــان حدی
فراوان خداوند مقتضی این بود که مردم آن شب را فرامــوش
کنند و اگر آن شب هم مشخص و معیــن بــود بــرای مســلمانان
جایز نبود کـه آن را بـه عبـادت اختصـاص دهنـد و یـا مراسـمی
بــرای آن تشــکیل دهنــد ،چــون پیــامبر و صــحابه بــرای آن
هانــد و آن را بــه عبــادت اختصــاص جشــن و مراســمی نگرفت
هاند ،اگــر چنــانچه جشــن و مراســم و عبــادت در آن شــب نداد
شرعی و صحیح بود پیامبر با قول و عمــل خــود آن را بــرای
یکرد .و اگر چنین چیــزی موجــود بــود حتم ـا ً شــایع امت بیان م
یکردند ،چون هر چــه یشد ،و صحابه آن را به ما منتقل م م
هانــد ،وهاند آن را از پیــامبر نقــل کرد امت و مردم نیاز داشت
هیچ چیزی را که مربوط به دین باشد جا نگذاشــته و فرامــوش
هانــد ،اگـر
هاند ،بلکه برای هر کار خیری جــزو سـابقین بود نکرد
جشن و مراسم گرفتن برای این شب شرعی و صحیح بود آنها
مترین مردم برای انجام آن بودند ،و پیامبر قترین و مقد ساب
هترین مــردم بــرای امتــش بــوده اســت ،و ابلغ تکنند
نصــیح
رسالت او به نهایت خود رسیده بود ،و امانت خود را آنگونه که
حقش بود ادا کرد ،اگــر تعظیــم ایــن شــب و گرفتــن مجلــس و
یکرد ومراسم برای آن صحیح بود پیامبر آن را فراموش نم
یشــود کــه صــحیح ینمــود ،پــس معلــوم م
یــا آن را کتمــان نم
نیستند ،خداوند بـرای ایـن امـت دیـن و آیینـش را کامـل کـرده
است و نعمت خود را به اتمام رسانده و به کسی که بر دین او
چیزی را اضافه کند که اجازة او بر آن وجود ندارد هشدار داده
یفرماید: است ،خداوند سبحان در قرآن سورة مائده آیه 3م
) مائده:
(3
»امروزه دین شما را برایتان کامل کردم و نعمــت خــود را بــر شــما
تکمیــل نمــودم و اســلم را بــه عنــوان آییــن خداپســند بــرای شــما
برگزیدم«.
یفرماید:
و در سورة شوری آیه 21م
)شوری(21 :
»شاید آنان شریکان و معبودهایی دارند ،کــه بــرای ایشــان دینــی را
هاند ،که خدا بدان اجازه نداده اســت! ،اگــر وعــدة فیصــله پدید آورد
یگردیــد قطعــا ً ســتمگران عــذاب کــردن نبــود ،میانشــان داوری م
دردناکی دارند«.
سالگردها و یادبودهای بدعت 336
-مسند امام احمد ،126 /4و سنن ابوداود ،کتاب السنة ،حدیث 2
شماره ،4607 :و سنن ترمذی ،ابواب العلم ،حدیث شماره 2816 :و
گفته :حدیث حسن صحیح است ،و مقدمه ی سنن ابن ماجه ،حدیث
شماره 42 :و .43
337 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه البخاری فی صحیحه ،حدیث شماره (1950) :و رواه مسلم 1
-مسند امام احمد ،300 /6و سنن نسائی ،کتاب الصیام ،باب،33 : 1
سن است .برای تفصیل بیشتر به علمه البانی گفته :این اسناد ح َ
سلسلة الحادیث الصحیحة ،حدیث شماره 1898 :مراجعه شود.
-رواه الترمذی فی سننه (2/86) ،ابواب الزکاة ،حدیث شمار:ه ) 3
-کلب از شاخه های قضاعه می باشد ،و ایشان بنو کلب بن وبره بن 1
فی زوائد ابن ماجه :(2/10) ،اسناد این حدیث ضعیف است ،به موارد
الظمآن ،کتاب الدب ،حدیث شماره 1980 :مراجعه شود.
-رواه ابن ماجه فی سننه ،(1/444) ،حدیث شماره ) (1388بوصیری 4
یسبره که در زوائد ابن ماجه (2/10) ،می گوید :در سند آن ابن اب
نامش ابوبکر بن عبدالله بن محمد بن ابی سبره است احمد و ابن
یدانند ،ابن
یکرد .آن را ضعیف م یگویند :احادیث را درست م
معین م
343 سالگردها و یادبودهای بدعت
یفرماید :هر گاه نیمــة شــعبان فرارســید ،روز آن پیامبر م
را به عبادت مشغول شوید ،چون خداوند با غروب خورشید بــه
یگویــد :آیــا کســی هســت کــه طلــب یآیــد ،و م
آســمان دنیــا م
بخشودگی و عفو کند تا او را ببخشم و عفــو کنــم؟! آیــا کســی
وجود دارد که طلب رزق و روزی کند تا او را روزی دهــم؟! آیــا
بیمار و مریضی وجوددارد که خواستار شفا باشد تــا او را شــفا
دهم؟! آیا ...آیا ...تا طلوع فجر ادامه دارد.
در مورد فضیلت ماه شعبان و نمــاز خوانــدن در آن احــادیث
هاند که حافظین حــدیث آنهــا را موضــوع و ســاختگی زیادی آمد
یدانند ،از جمله فرموده ی آن حضرت » :رجب شهر اللــه م
وشعبان شهری ورمضان شهر أمتی .« ...
پیامبر فرمود :ماه رجب ،ماه خدا ،و ماه شعبان ماه مــن،
و ماه رمضان ماه امت مــن اســت .و قــوله» :یــا علــی مــن
صلی مائة رکعة فی لیلــة النصــف مــن شــعبان ،یقــرأ فــی کــل
رکعة بفاتحة الکتاب وقل هو الله أحد عشر مــرات ،قـال النــبی
:یا علی! ما من عبد یصلی هذه الصلوات إل قضی عّز وجل
1
حاجة طلبها تلک اللیلة .« ...
ای علی هر کسی در این شب یعنی شب نیمة شعبان یکصد
رکعت نماز بخواند در هر رکعت سورة فاتحه و قل هو الله احد
را ده بــار بخوانــد ،ای علــی هــر کســی ایــن نمازهــا را بخوانــد
خداونــد هــر نیــاز و طلــب ایــن فــرد را کــه در ایــن شــب از او
بخواهد برایش فراهم خواهد کرد.
حجر در تقریب التهذیب گفته :او را متهم به وضع کرده اند ،و عقیلی
در الضعفاء الکبیر 271 /2شبیه این را گفته است.
-ابن جوزی این حدیث را در کتاب الموضوعات 128 ،127 /2و 1
یگوید :شکی 129در ردیف احادیث موضوع قرار داده است .و م
نداریم که موضوع است و راویان آن مجاهیل هستند .حافظ ابن قیم
در المنار المنیف ،ص 98 :شماره 175 :می نویسد :و از جمله ی
احادیث موضوع احادیث نماز نیمه ی شعبان است ،و سیوطی این
حدیث را الللی المصنوعه 58 ،57 /2و 59در ضمن احادیث موضوع
آورده است و هم چنین شوکانی در الفوائد المجموعه ص 51 :و .52
سالگردها و یادبودهای بدعت 344
بحث دوم
بدعت بودن مراسم شب نیمة شعبان
هالله – روایت شده که در مورد تفسیر این
از عکرمه – رحم
یگوید:
آیه م
)دخان(4-3 :
»مــا قــرآن را در شــب پــر خیــر و برکــتی فرســتادیم ،مــا همــواره
های بیان
هایم ،در این شب مبارک ،هر گونه کار حکیمان مدهنده بود بی
و مقرر گشته است«.
یگوید :این شب ،شب نیمة شعبان است ،کارهــای عکرمه م
ههــا مشــخص هها از مرد
یشــود ،زنــد
این سال در آن قطعی م
یشــود نــه
یشوند ،و کسی که زایر خانة خدا است نوشــته م م
یشود. به آن اضافه و نه از آن کم م
یگوید:هالله – در مورد تفسیر این آیه م ابن کثیر – رحم
)دخان(4-3 :
»کــه مــا آن را در شــبي پــر برکــت نــازل کرديــم؛ مــا همــواره
هايم! در آن شــب هــر امــري بــر اســاس حکمــت انذارکننده بود
يگردد«. )الهي( تدبير و جدا م
یدهد که این قرآن عظیم در شبی مبــارک کــه خداوند خبر م
ةالقدر است نازل کرده است. لیل
یفرماید:همانطور که م
)قدر(1 :
»ما این قرآن را در شب قدر نازل کردیم«.
سالگردها و یادبودهای بدعت 346
-در مورد فضل شب نیمه شعبان احادیث و آثاری وارد شده است 1
ولی خالی از اشکال نیستند .به العلل المتناهیه (72-2/67) ،و مجمع
الزوائد (8/65) ،و سلسلة الحادیث الصحیحه آلبانی ،حدیث )(1144
مراجعه شود.
-به کتاب :اقتضاء الصراط المستقیم (627-3/626) ،و مجموع 2
یگوید :فقها
یزید که از علمای بزرگ مالکی است م یکند .ابن اب
م
هاند.
این کار را انجام نداد
349 سالگردها و یادبودهای بدعت
-سنن ابن ماجه ،کتاب الصلة ،حدیث شماره ،1390 :و بوصیری در 3
زوائد ابن ماجه 10 /2گفته است :اسناد این حدیث ضعیف است
-رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری ،(3/29) ،حدیث 4
-رواه المام احمد فی مسنده (6/444) ،و رواه مسلم فی صحیحه، 1
بحث سوم
اللفیه )نماز هزارتایی( در ماه شعبان صلة
بدعت است
اولین کسی که آن را به وجود آورد:
اولین کسی که صلة اللفیه را در شــب نیمــة شــعبان ایجــاد
نأبی الحمراء اهــل نابلس ـ1بود، کرد مردی بود که مشهور به اب
تالمقدس شد ،قرآن را خوب و قشنگ ه وارد بی
در سال 448
دالقصــی نمــاز یکــرد ،در شــب نیمــة شــعبان در مسج تلوت م
اقامه کرد و مردی به او اقتدا کرد ،ســپس ســومی و چهــارمی
نیز اضافه شدند ،نماز را تمام نکرده بود که به جماعت زیــادی
تبدیل شدند.
سال آینده جماعت زیادی در مســجد بــا او نمــاز خواندنــد ،و
ههای مردم وسعت پیدا کرد ،نمــاز دالقصی و خان نماز در مسج
یکردنــد ســنت طوری جا گرفت و استقرار پیدا کرد که فکــر م
2
یباشد.پیامبر م
شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 356
-به مجموعه فتاوی شیخ السلم ابن تیمیه (134-23/131) ،و 3
اقتضاء الصراط المستقیم (2/628) ،و الباعث لبی شامه ،ص ) (33و
فتاوی محمد رشید رضا (30-1/28) ،مراجعه شود.
357 سالگردها و یادبودهای بدعت
یباشد ،بلند کردن صــدا در مســجد سها م که شبیه صدای ناقو
و کثیف کردن مسجد ،و بر روی گردن مردم قدم برداشتن ،که
یباشد.همة این کارها حرام و منکر م
هها ،که هــر حلقــه وگــروه مســئول و بزرگــی -9تشکیل حلق
یکنـد و ای کـاش ذکـر و دارد ،که در ذکر و تلوت به او اقتدا م
هاند ،ذکرکننده تلوت بود! بلکه آنها دین خدا را به تمسخر گرفت
یگوید) :لیله یلله( به جای هالالله( بلکه م یگوید )لال اغلب نم
یگوینــد کــه الــف قطــع اســت آن را وصــل قــرار همــزه یــاء م
یپیچاننــد ونالله آن را م یگویند :سبحا یدهند ،و زمانی که م م
یشــود ،قــاری قــرآن را یگرداننــد بــه صــورتی کــه فهــم نم برم
یکند که از قرآن نیســت یکند چیزی را به آن اضافه م تلوت م
یکند که جزو قرآن است ،آن هــم بــه و یا چیزی را از آن کم م
ههــا و ترجیحــات کــه بیشــتر بــه آواز شــباهت دارد ســبب نغم
یگیرد ،که این منکری اســت کــه چنــد منکــر دیگــر را صورت م
یکند. جمع م
یگیرد ،که این اســت -10از کارهای قبیح دیگر که صورت م
یکند دیگری شـعر و که قاری قرائت و تلوت قرآن را شروع م
یخواهــد شــروع کنــد ،قــاری را ســاکت یخواند ،و یا م سرود م
یکنند که قرائت را تمام کنــد ،و یــا هــر دو ینمایند و اشاره م م
یکنند او قرائت خــود را ادامــه دهــد و دیگــر همزمــان را آزاد م
شعر و سرود را بخواند ،که بعضی هم با شاعر و سرودخوانان
یکنند ،این کارها تمســخر دیــن اســت ،حــتی شعرها را تکرار م
اگر خارج از مسجد بودند باز هم حرام و ممنوع بــود ،حــال کــه
یگیرد باید چگونه باشد؟!!! در مسجد صورت م
ههای کوچــک کــه بــاعث کــثیف شــدن مســجد -11حضور بچ
یشود.م
نها ،در -12رفتــن زنــان در شــب نیمــة شــعبان بــه قبرســتا
حالی که شرعا ً رفتن آنها به قبرستان حرام اســت ،کــه بعضــی
یزننــد ،و بــه علــتیکننــد و آن را م دف را با خــود همراهــی م
یکنــد
نبودن حیا و شرم و به علت اینکــه کسـی آنهــا را منــع نم
359 سالگردها و یادبودهای بدعت
(667مراجعه شود.
361 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به رساله محمد حسن مخلوف در مورد شب نیمه شعبان ،ص )(32 1
مراجعه شود ،و یا رساله روی الظمآن ،تألیف انضاری ،ص )(9
مراجعه شود.
-به مجله المنار (3/667) ،و کتاب السنن و المبتدعات ،ص ) (149و 2
یهای بلخ بود ،خالدبن برمک در دولت عباسی به وزارت از مجوس
رسید سپس امارت ایالت ها را در دست گرفت سال 163
ه
درگذشت و فرزندان او نیز به مناصب خیلی بلند رسیدند تا اینکه
هارون الرشید دست ایشان را از قدرت کوتاه نمود ،به البدایة و
النهایة (225-10/215) ،م و العلم 295 /2راجعه شود.
363 سالگردها و یادبودهای بدعت
الحسان؟ قال :أن تعبدالله کأنک تراه فان لــم تکــن تــراه فــإنه
یراک .قال :متی الساعة؟ قال :مــا المســئول عنهــا بــأعلم مــن
السائل .وسأخبرک عــن أشــراطها :إذا ولــدت المــة ربهــا ،وإذا
تطاول رعاة البل البهم فی البنیــان .فــی خمــس ل یعلمهــن إل
الله ،ثم تل النبی:
) لقمان:
(34
ثم أدبر فقال :ردوه فلم یروا شیئًا ،فقــال :هــذا جبریــل جــاء
1
یعلم الناس دینهم« متفق علیه.
پیامبر به میان اصحاب آمد ،مردی نزد او آمد ،گفت ایمان
چیست؟ فرمود :ایمان آن است که به خــدا ،ملئکــه ،دیــدار او،
پیــامبران و زنــده شــدن ایمــان داشــته باشــی ،گفــت :اســلم
چیست؟ گفت :آن اســت کــه خداونــد را بــدون شــریک عبــادت
کنی ،نمــاز اقــامه نمــایی ،زکــات فــرض شــده را بــدهی و مــاه
رمضان روزه بگیری ،گفت :احسان چیست؟ گفت :احسان آن
یبینــی،
است که خدا را طوری عبادت کنی مثل آنکه خــدا را م
یبیند .گفت :قیــامت چــه اگر او را ندیدی ،بدان که خدا تو را م
یدانـم ،ولـی از یآید؟ گفــت :مـن هــم از شــما بهـتر نم
وقت م
ینمایم :هر گاه کنیز مولی خود را ههای آن شما را آگاه م نشان
نهای در ساختمانهای چند بزاید ،و هر گاه شتر چرانان ساختما
طبقه زندگی کنند ،پنج چیز وجود دارند که جز خــدا کســی آنهــا
یداند ،سپس آیــه 34ســوره لقمــان را خوانــد :آگــاهی از را نم
فرارسیدن قیــامت ویــژة خــدا اســت ،و او اســت کــه بــاران را
حدیث ) ،(12و سنن نسائی ،کتاب الصیام ،باب وجوب الصوم ،و
صحیح ابن حبان ،کتاب الیمان ،حدیث شماره.155 :
سالگردها و یادبودهای بدعت 370
پیامبر را میان آنها انتخاب کرد علما اختلف نظر دارند که چرا
یگویند به خاطر
هاند ،بعضی م
قریش به این نام نامگذاری شد
منسوب بودن به قریش بن بدر بن یخلدبن النضربن کنانه است ،و
غیره ...برای تفصیل بیشتر به تاریخ طبری (265-2/263) ،و البداية
والنهاية (229-2/218) ،مراجعه شود.
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(8/18) ،حدیث شماره ) 2
-رواه المام احمد فی مسنده (2/400) ،و مسلم فی صحیحه) ، 1
،(677و گفته :حدیث غریب است ،صحیح ابن خزیمه ،ابواب فضائل
شهر رمضان ،حدیث شماره ،1883 :و سنن ابن ماجه ،کتاب الصوم،
حدیث شماره ،1642 :و رواه الحاکم فی المستدرک (1/421) ،و
گفته :این حدیث بر شرط شیخین است.
سالگردها و یادبودهای بدعت 374
-رواه احمد فی مسنده (5/297) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
شماره ،737 :و گفته :حدیث حسن است ،و سنن نسائی ،کتاب قیام
اللیل ،باب فضل صلة اللیل ،و صحیح ابن خزیمه ،ابواب صوم
التطوع ،حدیث شماره.2076 :
-رواه المام احمد فی مسنده (2/254) ،و رواه الترمذی فی سننه) ، 1
-رواه المام احمد فی مسنده (5/231) ،و رواه الترمذی فی سننه) ، 1
حدیث شماره (3) :و رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری) ،
،(4/250کتاب صلة التراویح ،حدیث شماره ) ،(2010و سنن بیهقی،
کتاب الصلة ،باب قیام شهر رمضان.
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(4/269) ،حدیث شماره: 2
ششم :اعتکاف
یگوید :نزد ابوسعید خدری رفتم و گفتم :آیا -33ابوسلمه م
یآیی تــا بــا هــم صــحبت کنیــم؟ پــس با من کنار درخت خرما م
ةالقــدر از پیــامبر
یگوید :گفتم :آنچــه کــه در مــورد لیل
آمد .م
های برایم بازگو کن؟ گفت» :اعتکف رســولالله عشــر شنید
الول من رمضان واعتکفنا معه فأتاه جبرئیــل فقــال :إن الــذی
تطلب أمامک .قام النبی خطیبا ً صبیحة عشرین مـن رمضـان
فقــال :مــن کــان اعتکــف مــع النــبی فلیرجــع فــإنی أریــت
لیلةالقدر ،وإنی نسیُتها ،وإنها فی العشر الواخر فی وتر ،وإنــی
رأیت کأنی أسجد فی طین وماء .وکـان سـقف المســجد جریـد
النخل وما نری فی السماء شیئًا ،فجاءت قزعة فأمرنا ،فصــلی
بنا النبی حتی رأیت أثر الطین والماء علـی جبهـة رسـولالله
1
وأرنبته تصدیق رؤیاه« متفق علیه.
پیامبر ده روز اول ماه رمضان در مســجد اعتکــاف کــرد و
ما هم با ایشان اعتکاف کردیم ،جبرئیل نزد او آمــد و گفــت:
آنچه که تو دنبال آن هستی در پیش رویت قرار دارد ،پیــامبر
های ایــراد فرمــود وصبح روز بیســتم رمضــان بلنــد شــد و خطب
گفت :هر کس با من اعتکاف کرده است دوباره برگردد ،چــون
ةالقــدر آگــاهی داشــتم و آن را دیــده بــودم ولــی آن را از لیل
بهای فرد قــرار فراموش کردم ،این شب در دهة آخر و در ش
دارد ،من این شب را دیدم مثل ایــن بــود کــه روی گ ِــل ســجده
یبرم ،و سقف مسجد هــم از پوســت درخــت خرمــا پوشــیده م
شده بود ،هیچ چیزی را در آسمان مشاهده نکردیــم تکــه ابــری
.2215
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(2/298) ،کتاب الذان، 1
ةالقدر
هفتم :لیل
یفرمایــد» :تحــروا لیلــة یالله عنهــا – م
-38عایشــه – رض ـ
2
القدر فی الوتر من العشر الواخر من رمضان« متفق علیه.
بهای فرد دهة آخر رمضان جستجو کنید. شب قدر را در ش
و در روایت بخاری آمده است» :کان رسول اللــه یجــاور
فی العشر الواخر من رمضان ویقول :تحــروا لیلــة القــدر فــی
3
الوتر من العشر الواخر من رمضان«
یگوید» :أریــت لیلــة القــدر ،ثــم أیقظنــی -39ابوهریره م
4
بعض أهلی فنسیتها .فالتسموها فی العشر الغوابر«.
هالقدر به من نشان داده شــد، یفرماید :شب لیل پیامبر م
هام من را بیـدار کردنـد آن را فرامـوش سپس بعضی از خانواد
کردم ،آن شب را در ده شب آخر جستجو کنید.
-مسند امام احمد ،141 /5و سنن ابوداود ،کتاب الصوم ،حدیث 1
شماره ،2463 :و سنن ترمذی ،ابواب الصوم ،حدیث شماره ،800 :و
سنن ابن ماجه ،کتاب الصیام ،حدیث شماره ،1770 :و مستدرک
حاکم ،کتاب الصوم.
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ) (4/259حدیث شماره ) 2
دارمی ،کتاب الصیام ،باب فی لیلة القدر ،و صحیح ابن خزیمه ،حدیث
شماره.2119 :
385 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه امام احمد فی مسنده (1/297) ،و رواه البخاری فی صحیحه 1
مع فتح الباری ،(4/260) ،کتاب فضل لیلة القدر ،حدیث شماره )
،(2021و سنن ابوداود ،کتاب الصلة ،حدیث شماره.1381 :
-رواه امام احمد فی مسنده (1/281) ،و رواه البخاری فی صحیحه 2
مع فتح الباری ،(4/260) ،کتاب فضل لیلة القدر ،حدیث شماره )
(2022
-رواه مالک فی الموطأ ،(1/320 ) ،حدیث شماره (13 ) :و رواه البخاری 3
فی صحیحه مع فتح الباری ،(2/267 ) ،کتاب فضل لیلة القدر ،حدیث
شماره ) ،(2023و سنن دارمی ،کتاب الصیام ،باب فی لیلة القدر ،و رواه
ابن خزیمه فی صحیحه ،(3/334 ) ،حدیث شماره.(2198 ) :
سالگردها و یادبودهای بدعت 386
-رواه المام احمد فی مسنده (160-5/159) ،و رواه ابوداود فی 1
در اولیــن شــب مــاه رمضــان خداونــد بــه خــاطر روزه بــه
مخلوقات نظر لطف و مهربانی دارد و هر زمان خداوند به عبد
یدهد . ...لطف داشته باشد او را عذاب نم
حــدیث» :إن اللــه تبــارک وتعــالی لیــس بتــارک أحــدا ً مــن
1
المسلمین صبیحة أول یوم من شهر رمضان إل غفر له«.
خداوند در صبح اولین روز ماه رمضان هیچ یک از مسلمانان
یبخشد. یکند مگر اینکه گناهانش را م را ترک نم
حدیث» :إن الله تبارک و تعالی فی کل لیلة من رمضان عند
2
الفطار ألف ألف عتیق من النار«.
خداوند در هر شبی از ماه رمضان هنگام افطـار هزارهـا نفـر را
ینماید.
از آتش جهنم آزاد م
حــدیث» :لــو أذن اللــه لهــل الســموات والرض أن یتکلمــوا
3
لبشروا صوام شهر رمضان بالجنة«.
یداد که ســخن نها و زمین اجازه م اگر خداوند به اهل آسما
یگرفتنــد بگویند و خبر دهند ،به کسانی که روزة ماه رمضان م
یدادند.
مژدة بهشت م
حدیث» :إذا سلمت الجمعة سلمت الیام ،وإذا سلم رمضان
4
سلمت السنة«.
-موضوع است :ابن جوزی در الموضوعات (2/190) ،و سیوطی در 1
اگر روز جمعه درست باشد تمام روزها درست خواهند بــود،
و اگر ماه رمضان صحیح و درســت باشــد تمــام ســال خــوب و
درست خواهد بود.
حدیث:
»مــن أفطــر یوم ـا ً مــن رمضــان فلیهــد بدنــة ،فــإن لــم یجــد
فلیطعم ثلثین صاعا ً من تمر للمساکین« .1هر کــس یــک روزه
را از ماه رمضان نگیرد شتری را فدیه دهد ،اگر تــوان نداشــت
سی صاع از خرما را به مساکین و فقرا بدهد.
حدیث» :من أفطر یوما ً من رمضان من غیر رخصــة ولعــذر
له ،کان علیه أن یصوم ثلثین یوما ً ومن أفطر یومین کان علیــه
2
ستون ،ومن أفطر ثلثا ً کان علیه تسعون یوما ً«.
هر کس یک روز از ماه رمضان را روزه نگیرد بدون رخصت
و بدون عذر ،بر او واجب است ســی روز روزه بگیــرد ،اگــر دو
روز را افطار کند باید شصت روز و اگر ســه روزه روزه نگیــرد
باید نود روز روزه بگیرد.
حدیث» :رجب شهر اللــه ،وشــعبان شــهری ورمضــان شــهر
3
أمتی .«...
ماه رجب ماه خدا ،شعبان ماه من و رمضان ماه امــت مــن
است . ....
حدیث:
بحث دوم
تهایی که در این ماه انجام
بعضی از بدع
یشوندم
تهای آن بسیار اند ،و ماه رمضان ماهی مبارک است ،فضیل
تهای زیــادی بــرای نزدیــک شــدن بــه در این ماه اعمال و عباد
تگزاران کـه بـا فرمــودة خداونــد خدا قرار داده شده ،اما بــدع
یکنند:مبارزه م
)مائده(3 :
هاند ،که تهایی بوجود آورد ت بدع در این ماه بزرگ و بافضیل
یخواهند مردم را از عبادت واقعــی کــه بــا آن تها م با این بدع
یشوند مشغول کنند ،مثــل اینکــه آنچــه کــه به خداوند نزدیک م
نالله تعالی علیهــم – و تــابعین و پیامبر و اصحاب او – رضوا
هانــد بــرای آنهــا و
ةالله علیهــم – انجــام داد سلف صالح – رحم ـ
مردم کافی و تمام نبوده اســت!! آن کســانی کــه بــرای انجــام
هانــد- .صتریــن مــردم بود کارهــای خیــر و اعمــال صــالح حری
خداوند در دنیا و آخــرت مبتــدعین را موفــق نگردانــد – در دیــن
هاند کــه جــزو دیــن نیســت و چیزهــایی بــدون چیزی اضافه کرد
هانــد،
اجازه و دســتور خداونــد بعنــوان دیــن و قــانون وضــع کرد
تها عبارتند از: بعضی از این بدع
-هیثمی در مجمع الزوائد (20-7/19) ،آن را آورده است .و رواه 1
الذان ،حدیث شماره ) (759و مسلم ،کتاب الصلة ،حدیث شماره) :
.(451
-به کتاب الباعث ،ص ) (83مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 398
یتر از دومــی باشــد ،همــانطور کــه بطــور که رکعت اول طولن
صحیح از پیامبر نقل شده است.
و همچنین در آن طولنی کردن آخــر قیــام اللیــل از اول آن
است که بر خلف سنت است ،چون پیامبر اوائل قیام اللیــل
1
یدادند ،والله اعلم.
یتر انجام م
را از اواخر آن طولن
-به کتاب مختصر التحفة الثنی عشریة ،لللوسی ،ص )(255 2
-به کتاب الفتاوی شیخ السلم ابن تیمیه (23/120) ،مراجعه شود. 3
399 سالگردها و یادبودهای بدعت
»إن الله فرض علیکم صیام رمضان ،وسننت لکم قیامه ،فمــن
1
صامه وقامه غفرله ما تقدم من ذنبه«.
خداوند روزة ماه رمضان را برشما واجب کرده است ،و من
هام، بهای آن را برای شما سنت قرار داد قیام و عبادت در ش
هر کس روزة آن را بگیرد و در شب به عبادت بپردازد ،خداوند
یبخشد.گناهان گذشتة او را م
عبادت و قیام در شب در ماه رمضان و غیر آن معمــول ً بعــد
یگیرد ،که در ســنت هــم بــه صــراحت بیــان از عشاء صورت م
شــده اســت» :أنــه لمــا صــلی بهــم قیــام رمضــان صــلی بعــد
2
العشاء«.
یخوانــد پیامبر هر گاه با صحابه در رمضــان قیــام اللیــل م
یداد.بعد از نماز عشاء آن را انجام م
قیام اللیل پیامبر نمازهای وتر ایشان بود ،در ماه رمضــان
و غیررمضــان در شــب یــازده رکعــت نمــاز ،یــا ســیزده رکعــت
یخواند .و آن گــاه کــه طــولنی یخواند ،اما آنها را طولنی م م
کردن نماز برای مردم سخت شــد و احســاس خســتگی کردنــد
یخوانــد یبن کعب در زمان عمربن خطاب بیست رکعت م أب
یخواند ،زیاد نمــودن یکرد ،آن را کوتاه م و بعد از آن وتر ادا م
تها به جــای طــولنی کــردن قیــام بــود ،و بعضــی از تعداد رکع
هتریخواندنــد ،ولــی قیــام آنهــا کوتــا
سلف صالح چهل رکعت م
یخواندنــد ،و بعضــی دیگــر بود ،و بعد از آن ســه رکعــت وتــر م
یخواندنــد ،و یخواندند و بعد از آن وتر م سی و شش رکعت م
یگرفــت و مها و نمازهــا بعــد از نمــاز عشــاء صــورت م این قیا
معروف بود .هــر کســی قبــل از نمــاز عشــاء آن را بخوانــد راه
باب ثواب من قام رمضان وصامه وقامه إیمانا واحتسابا ،و رواه ابن
ماجه فی سننه ،(1/421) ،حدیث ) ،(1328و صحیح ابن خزیمه،
حدیث شماره.2201 :
هام ،اما عموم احادیث بر بهای حدیث ،این حدیث را نیافت
-در کتا 2
انجام نماز تراویح بعد از عشاء دللت دارند چنان که در حدیث ابوذر
که در همین کتاب آمده است گذشت.
سالگردها و یادبودهای بدعت 400
-صحیح بخاری با فتح الباری ،(5/301) ،کتاب الصلح ،حدیث شماره ) 2
-به کتاب المدخل ،تألیف ابن الحاج (294-2/293) ،مراجعه شود. 2
403 سالگردها و یادبودهای بدعت
حدیث شماره (2292) :و مسلم ،کتاب الذکر والدعاء ،حدیث شماره:
)(2704
سالگردها و یادبودهای بدعت 404
-4زدن طبل ،بوق ،دف یا تار در جلو قاری هنگام رفتنش به
منزل.
-5خیلی اوقات برخی اشخاص تمام موارد مذکور یــا بیشــتر
یکنند و انواع لهو و لعــب و آنچــه کــه ضــد از آنها را هم جمع م
یکنند و بــه جــای اعتکــاف ،تــرک مطلوب است به آن اضافه م
شــر ،مباهــات ،تکــبر و غیــره ...ایــن کارهــای بــدعت را انجــام
یدهند. م
یها را برای این مناســبت درســت مها و شیرین -6انواع طعا
یکنند.
م
ینماینــد،پهــا را روشــن م غهــا و لم -7بیش از حد نیاز چرا
که در آن اضاعة مال و اسراف وجود دارد.
های ،کــه فهای طلیی یا نقر عها در ظر -8روشن کردن شم
فها بدون ضرورت حرام است. استفاده کردن از این ظر
سهــای یشــود بعضـی لبا -9مکانی کــه در آن قـرآن ختـم م
سهای دیگــری را آنجــا آویــزان حریر رنگارنگ و بعضی دیگر لبا
ینماینــد ،کــه در ایــن کــار هــم غهایی را آویــزان م یکنند ،چرا م
گبینی ،وجود دارد. اسراف ،تکبر ،اضاعة مال ،ریا ،خودبزر
غهــای مســجد دیگــری را عــاریت -10بعضــی از افــراد چرا
غهـا وقــف آن یآورنــد در حــالی کــه ایــن چرا یگیرند و آنجا م م
مسجد شده است ،و بیرون آوردن آن جایز نیست ،و اســتفاده
یباشد. از آن در غیر آن مسجد صحیح نم
یشــود کــه اهــل -11این اجتماع باعث جمع شدن کسانی م
شک و تردید و فسق هســتند ،و حــتی بعضــی از آنهــا صــلحیت
شرکت در آن مجلس را ندارند ،چــون بعضــی اوقــات زنــان بــا
یشــوند ،شــکی یشــوند و در یــک جــا جمــع م مــردان قــاطی م
نیست در این اختلط ضرر و زیان بزرگی وجود خواهد داشت.
یشود ،صــداهای -12سر و صداهای زیادی در مسجد پیدا م
یشــود ،در حــالی کــه امــام بلنــد و انــواع قیــل و قــال گفتــه م
یزنند و مســائلی را مشغول نماز خواندن است ،مردم حرف م
یکنند که در شأن مسجد نیست. بحث م
سالگردها و یادبودهای بدعت 406
2
اما مردم اسکندریه ،1اهل یمــن ،و بعضــی از مــردم مغــرب
یکننــد و فریــاد مــردم را بــا زدن بــه د َرِ خــانه ی آنهــا بیــدار م
تهای یزنند بیدار شوید بخورید ،این هم نوعی بدعت از بــدع م
یباشد. گذشته م
3
اما اهل شام مردم را با زدن تار ،آواز ،رقص و لهو و لعــب
یکنند ،که این کار بسیار زشت است ،در حالی که مــاه بیدار م
رمضانی است که خدا و رســول او آن را بــرای نمــاز ،روزه،
تلوت قرآن و عبادت قرار داده است ،با آنچه که ضد احترام و
یشود ،فإنا لله و انا الیه راجعون. اکرام آن است عمل م
اما بعضــی از اهــل مغــرب کارهــای شــبیه اهــل شــام انجــام
ههــا
یدهنــد ،هــر گــاه زمــان ســحری فرارســید ،بــر روی منار م
یدمند هفت مرتبه آن را تکرار یروند و در آلتی به نام نفیر م م
قهــا یزنند ،هر گاه بو یکنند ،سپس هفت یا پنج مرتبه بوق م م
یشود. قطع شدند نزد آنها خوردن حرام م
یهای یباشد این است که آنها برای شــاد آنچه جای تعجب م
یپیماینــد ،هــر هها را م یدمند ،و را قها م خود در آلت نفیر و بو
یشــوند و مــردم را بــه یشوند ساکت م گاه به مسجد نزدیک م
یگویند: یدهند ،و بعضی به بعض دیگر م ساکت شدن دستور م
یدارنــد تــا از احترام خانة خدا را بگیرید آنها هــم دســت نگــه م
یکننــد ،هــر گــاه یشوند ،سپس کار خود را شروع م آنجا دور م
یرســد ،کــه مــاه روزه و عبــادت و تــوبه و مــاه رمضــان فرام
قهــایباشــد ،شــروع بــه زدن نفیــر و بو برگشتن بسوی خــدا م
یرونــد ههــا م یکنند و در این ماه مبارک و بزرگ بر روی منار م
-شهری بزرگ در شمال مصر کنار دریا ،عمرو بن عاص در زمان 1
خلفت فاروق اعظم در سال 20هجری آن را فتح نمود .به معجم
البلدان 189 -182 /1مراجعه شود.
-ضد مشرق ،و آن سرزمین های بسیاری است ،از شهر ملیانه 2
-رواه احمد فی مسنده (1/162) ،و رواه الترمذی فی سننه) ، 1
یباشد.
-این کلمه عربی نیست بلکه غیر عربی و عجمی م 1
-به کتاب البداع ،ص ) (177و السنن و المبتدعات ،تألیف شقیری، 2
ص ) (161مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 414
رمضان باعث آنها شده ،و دوام بر آثار و کارهای پســندیده کــه
تها و غیــر اینهــا کــه
هاند ،دوری از بــدع
در این ماه انجــام شــد
1
لزم است آنجا بحث شود و خطبه را به آن اختصاص داد.
-به کتاب اصلح المساجد (146-145) ،و السنن و المبتدعات ،ص ) 1
(165مراجعه شود.
-بدر :چاه آبی مشهور میان مکه و مدینه ،منسوب به بدر بن یخلد بن 2
النضر بن کنانه است .در اینجا نبرد تاریخی بوقوع پیوست که خداوند
صحابه ی کرام را پیروزی بخشید .به معجم البلدان 358 -357 /1
مراجعه شود.
417 سالگردها و یادبودهای بدعت
این دره پیامبر قبیله هوازن را در سال هشتم هجرت شکست داد.
به معجم ما استعجم ص 472 -471 :مراجعه شود.
-غزوه خندق یا احزاب مشهور است .که تمام قبایل عرب با تشویق 2
یهود ضد پیامبر جمع شده بودند ،این واقعه در سال پنجم هجرت
بوده و تعداد مسلمان ها 3000نفر بود .به زاد المعاد 296 -271 /3
مراجعه شود.
یباشد .بیت الله الحرام در
-مکه همان شهر مکه قبله مسلمانان م 3
آن شهر وجود دارد ،بهترین مکان روی زمین می باشد ،و در سال
هشتم هجری فتح شد.
-در زمان جاهلیت یثرب نامیده می شد ،شهر رسول الله و مکان 4
هجرت او است ،در صحیح بخاری کتابی به اسم کتاب فضائل المدینه
وجود دارد .مسجد ،منبر و قبر آن حضرت در مدینه می باشد،
بهترین امت پیامبر از جمله خلفای راشدین در این شهر بوده و مرکز
اسلم می باشد .به صحیح بخاری کتاب فضائل المدینه مراجعه شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 418
-رواه احمد فی مسنده (5/417) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
یگوید مردان سند مورد اطمینان هستنددر زوائد ابن ماجه (2/78) ،م
ولی نظرهایی وجود دارد.
سالگردها و یادبودهای بدعت 422
-رواه احمد فی مسنده (3/103) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 1
البخاری فی صحیحه (2/150 ) ،کتاب الحج ،باب 33 :و گفته ی ابن عمر
را تعلیقا ذکر کرده :ماه های حج شوال ،ذوالقعده و ده روز از ذوالحجه
است.
-رواه البخاری فی صحیحه ،(2/154) ،کتاب حج باب ) ،(37از طریق 3
ابی کامل فضیل بن حسین تعلیقا ،ابن حجر در فتح الباری 434 /3
گفته :احتمال دارد امام بخاری این حدیث را از ابی کامل روایت
نموده باشد زیرا ایشان ابو کامل را ملقات کرده اند.
سالگردها و یادبودهای بدعت 424
حدیث» :أن من صلی لیلة الفطر مائة رکعة ،یقــرأ فــی کــل
1
ت ...الخ«. رکعة الحمد مرة ،وقل هو الله أحد عشرة مرا ٍ
هر کس شب عید فطــر یکصــد رکعــت نمــاز بخوانــد ،در هــر
والله احــد را ده مرتبــه رکعت سورة حمد را یک مرتبه ،و قل ه
بخواند ...الی آخر حدیث(.
حــدیث» :مــن صــلی یــوم الفطــر بعــدما یصــلی عیــده أربــع
رکعات ،یقرأ فی أول رکعة بفاتحة الکتــاب ...فکأنمــا قــرأ کــل
2
ب نزله الله علی أنبیائه .« ...
کتا ٍ
هر کس روز عید فطر بعد از آن کــه نمــاز عیــدش را بــه جــا
آورد ،چهار رکعت نماز بخواند ،در اولیــن رکعــت ســورة فــاتحه
بهــایی کــه خداونــد قرائت کند ...مثل این است کــه تمــام کتا
برای پیامبران فرستاده است خوانده باشد.
تسـ ّحدیث» :من السنة اثنتا عشرة رکعة بعد عید الفطر ،و ِ
3
رکعات بعد عید الضحی«.
سنت است بعداز عید فطر دوازده رکعت نماز خوانده شود،
و بعد از عید قربان شش رکعت خوانده شود.
حدیث» :من أحیا اللیالی الربع وجبت له الجنة :لیلة الترویة،
4
ولیلة عرفة ،ولیلة النحر ،ولیلة الفطر«.
هداری و بــه عبــادت بپــردازد هر کس چهار شب را شب زنــد
یالحجــه ،شــب یگردد :شــب هشــتم ذ بهشت برای او واجب م
عرفه ،شب عید قربان ،شب عید رمضان.
1
حدیث» :من صام صبیحة یوم الفطر فکأنما صام الدهر«.
هر کس صبح روز عید فطر روزه بگیرد مثل ایــن اســت کــه
تمام سال را روزه گرفته باشد.
یگوید :این حدیث صحیح نیست .می -ابن جوزی در العلل) (2/57م 1
گویم :این حدیث مخالف احادیث صحیح و ثابت از جناب رسول الله
می باشد که آن حضرت از روزه گرفتن در روز عید فطر و روز
عید قربان نهی فرموده اند.
سالگردها و یادبودهای بدعت 426
بحث دوم
اعتقاد به اینکه ازدواج در این ماه )شوال( نحس
یباشد
است بدعت م
ههــا
مهــای مشــهور ما یگوید :مــاه شــوال از نا ابن منظور م
یآیــد ،و اولیــن مــاه،
یباشد ،نام ماهی کــه بعــد از رمضــان م م
یشود :به جاری شــدن شــیر یباشد .گفته م ههای ایام حج م ما
مگــذری شــده اســت ،کــه منظــور برگشــتن آن شتر تشبیه و نا
است ،به همین صورت است وضعیت شتر هنگام شــدت گرمــا
بهــا از عقــد نکــاح در ایــن مــاهو قطع شدن رطوبت ...و عر
یگفتنــد :زن یدانســتند ،وم یکردند و آن را نحس م خودداری م
یآورد همــانطور نکاح شده از شوهر خویش ممــانعت بوجــود م
هدار بــا دم خــویش مــانع نزدیکــی شــتر دیگــر که ماده شــتر بچ
س بودن آن را باطل اعلم کرد و عایشــه یشود ،پیامبر نح م
یگویــد» :تزوجنــی النــبی فــی شــوال، یالله عنهــا – م – رض
1
وبنی بی فی شوال ،فأی نسائه کانت أحظی عنده منی«.
پیامبر در مـاه شـوال بـا مـن ازدواج کـرد ،در مـاه شـوال
بتر و خانة ایشان رفتم ،پس کدام یک از زنانش از مــن محبــو
یباشد. متر م والمقا
بهــا در زمــانتنها دلیل و سببی کــه بــاعث شــده اســت عر
جاهلیت ازدواج کردن را در ماه شوال نحــس و بدشــوم بداننــد
این بوده است که معتقد بودند زن از شوهر خــود ممــانعت بــه
یآورد همانطور شتری کــه بعــد از لقــاح از شــتر دیگــر وجود م
یآورد.ممانعت بوجود م
یگوید :چون پیامبر در ماه شوال هالله – م ابن کثیر – رحم
یالله عنها – ازدواج کرد تمام توهمات مردمــی با عایشه – رض
را که معتقد بودنــد میــان دو عیــد ازدواج مکــروه اســت ،چــون
-رواه احمد فی مسنده (6/54) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
3
شرک«.
سرایت بیماری و نحسی و شــومی وجــود نــدارد .و در جــای
یفرماید :بدشگونی و نحسی ،شرک است. دیگر م
شباهت ماه شوال برای نحسی مثل بدشگونی و نحســی بــه
یباشد که در مورد آن سخن گفتیم. ماه صفر م
هالله – در توضیح و شرح حـدیث عایشـه – امام نووی – رحم
یگوید :در این ماه )شــوال( ازدواج کــردن و یالله عنها – م
رض
آوردن زن به خانه مستحب است و اصحاب ما مســتحب بــودن
یداننــد ،و بــه حــدیث عایشــه صــدیقه اســتدلل آن را قطعـی م
ینمایند.
م
یالله عنها – با این حدیث و سخن قصد داشــته عایشه – رض
هاند آن را رد کند ،ویا آنچــه است آنچه که در جاهلیت انجام داد
یکننــد ازدواج و عروســی بعضی از عوام الناس امروز گمان م
در ماه شوال مکروه است آن را باطل و مردود نماید ،که همة
این کارهای باطل اصــل و اساســی ندارنــد و از آثــار و کارهـای
یباشند ،آنها این بدشگونی و نحسی را به ایــن زمان جاهلیت م
بحث سوم
بدعت بودن عید ابرار
از کارهای دیگر بدعت در ماه شوال :عید ابرار است کــه در
یشود. روز هشتم ماه شوال برگزار م
بعد از آن که مردم از روزة ماه رمضان تمــام شــدند ،و روز
اول ماه شوال که روز عید فطر اســت افطــار کردنــد ،شــروع
یکنند به شــش روز روزه گرفتــن از اوایــل مــاه شــوال ،روز م
یدهنــد و آن را عیــد ابــرار )نیکوکــاران( هشــتم را عیــد قــرار م
ینامند.م
یفرماید :قــرار دادن هالله – م شیخ السلم ابن تیمیه – رحم
نهایی کـه شــریعت آنهــا را نهایی به عنوان عید غیر از زما زما
بهای مــاه یباشــند ،ماننــد بعضــی از شـ مقرر کــرده بــدعت م
یشــود ،یــا بهای تولد پیــامبر گفتــه م عالول که به آنها ش ربی
یالحجــه ،اولیـن بهای ماه رجــب ،هیجــدهم مــاه ذ بعضی از ش
جمعة ماه رجب ،هشتم ماه شوال که جاهلن آن را عید البرار
ینامنــد ،همــة اینهــا بــدعت هســتند و ســلف صــالح آنهــا را م
1
هاند ،و الله اعلم.هاند ،و آن را انجام نداد مستحب ندانست
یفرماید :هشتم ماه شوال نــه بــرای ابــرار و در جای دیگر م
نه برای فجار عید نیست ،و برای هیچ کــس صــحیح نیســت کــه
آن را عید بداند و به آن معتقد باشد ،و نباید هیــچ کــاری کــه در
2
یشود در این روز نیز انجام شود. عید انجام م
یشــود این عید و مراسم در یکی از مساجد مشهور انجام م
یکنند ،با هــم مصــافحه و دســت و زنان با مردان اختلط پیدا م
ظ جــاهلیت بــا هــم ســخن یدهند ،و هنگــام مصــافحه بــا الفــا م
-به مجموعة الفتاوی ،تألیف شیخ السلم ابن تیمیه(25/298) ، 1
مراجعه شود.
-به الختیارات الفقهیه ،ص ) (199مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 430
قال عمر» :قد عرفنا ذلک الیوم والمکان الذی نزلت فیــه
1
علی النبی وهو قائم بعرفة ،یوم جمعة« متفق علیه.
یگویــد :مــردی یهــودی بــه او گفــت :ای عمــر فــاروق م
های در کتــــاب شــــما وجــــود دارد و آن را امیرالمــــؤمنین ،آی
یشــد آن روز را جشــن یها نازل م یخوانید اگر برای ما یهود م
یگرفتیم .عمر فاروق گفت :کدام آیه؟ آن مرد گفت ﴿ : م
﴾ ... امروز دیــن و آییــن را بــرای شــما
تکمیل و به اتمــام رســاندم ،و نعمــت خــویش را برایتــان تمــام
کردم ،و راضی هستم که دین اسلم آیین و برنامه زندگی شما
باشد .عمر گفت :زمان و مکانی را که این آیــه بــر پیــامبر
نازل شد کامل ً به یــاد داریــم ،در صــحرای عرفــه در حــالی کــه
ایستاده بود و روز جمعه بود بر ایشان نازل شد.
یگویــد پیــامبر یالله عنهمــا – م
-4ابــن عبــاس – رضــ
یفرماید» :ما من أیام العمل الصالح فیهن أحب إلی الله من م
رسولالله !ول الجهاد فی ســبیل هذه الیام العشر ،فقالوا یا
رسولالله :ول الجهاد فــی ســبیل اللــه ،إل ّ رجــل الله؟ فقال
2
خرج بنفسه وماله ،فلم یرجع من ذلک بشیٍء«.
هیچ روزی وجود ندارد که عمــل صــالح در آن از ایــن ده روز
بتر باشــد،یالحجــه( نــزد خداونــد محبــو )منظور ده روز ماه ذ
اصحاب گفتند :ای رسول خدا از جهاد در راه خدا هم بهـتر و
یباشد؟ پیامبر فرمود :جهــاد در راه خــدا هــم از بتر م محبو
بتر نیست ،مگر اینکه کسی با جان و مالش به جهــاد آن محبو
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(1/105) ،حدیث شماره ) 1
شماره ،(1176 ) :و سنن ابوداود ،کتاب الصوم ،حدیث شماره ،2439 :و
سنن ترمذی ،حدیث شماره ،753 :ابواب الصوم ،و صحیح ابن خزیمه،
حدیث شماره.2103 :
-رواه مسلم فی صحیحه ،(3/1565) ،حدیث شماره ) (1977و رواه 3
یشود سپس ملئکه به آنها مباهات یکند ،و نزدیک م جهنم آزاد نم
یگویند آیا اینها اراده کرده است؟ ینمایند و م
و افتخار م
یفرمایــد» :یــومیگوید :پیــامبر م -14عقبه بن عامر م
عرفة ،ویوم النحر ،وأیام التشــریق ،عیــدنا أهــل الســلم وهــی
1
أیام أکل و شرب«.
روز عرفه ،روز عید قربان ،ایام التشریق ،ـ ســه روز بعــد از
یباشــند ،ایــن روزهــا روزعید قربان ــ جشــن مــا مســلمانان م
خوردن و نوشیدن و شادی هستند.
یگویــد :پیــامبر وارد مــدینه شــد، -15انس بن مالک م
اهل مدینه در زمان جاهلیت دو روز داشتند کــه در آن شــادی و
یکردند ،پیامبر فرمود» :إن اللــه تبــارک وتعــالی قــد بازی م
2
أبدلکم بهما خیرا ً منهما یوم الفطر ویوم النحر«.
خداوند تبارک و تعــالی بــه جــای ایــن دو روز ،دو روز بهــتر و
بتر از آنها برای شما قرار داده است ،روز عید فطر و روز خو
عید قربان.
یگویــد
یالله عنهما – م -16عبدالله بن عمروبن عاص – رض
یخــورد، :نزد پدرم عمروبن عاص رفتم ،دیــدم کــه چیــزی م
مرا فراخواند که با او بخورم ،گفتم روزه هستم ،گفــت» :هــذه
الیام التی نهانا رسولالله عن صیامهن ،وأمــرن بفطرهــن(.
3
قال مالک) :هی أیام التشریق«.
-رواه احمد فی مسنده (4/152) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
.(137
-رواه احمد فی سننه (2/47) ،و رواه الترمذی فی سننه (2/126) ،و 1
رواه الدارمی فی سننه (2/23) ،باب فی صیام یوم عرفة ،و شرح
معانی الثار ،72 /2باب صوم یوم عرفة ،و صحیح ابن حبان ،به موارد
الظمآن ،حدیث شماره 934 :مراجعه شود.
-رواه احمد فی مسنده (4/350) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 2
کتاب حج ،حدیث شماره ) ،(1742و رواه ابن ماجه فی سننه) ،
،(2/1016حدیث شماره ) ،(3058به تهذیب سنن ابوداود از حافظ
ابن قیم 406 /2مراجعه شود
-رواه احمد فی مسنده (2/169) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 2
عریان« 1وفی روایة لبی داود» :ویوم الحج الکــبر یــوم النحــر
2
والحج الکبر الحج«.
یگویــد :ابــوبکر صــدیق مــرا در حجــی کــه ابــوهریره م
ةالوداع ابــوبکر را امیــر گردانیــده بــود، پیــامبر قبــل از حجــ
فرستاد تا در روز عید قربــان بــا جمــاعتی دیگــر در بیــن مــردم
فریاد بزنیم و بگوئیم :بعد از این سال هیچ مشــرکی نبایــد حــج
انجام دهد ،و هیچ شخص لختی به دور بیــت اللــه طــواف کنــد.
یگوید :روز حج اکبر روز عید قربان است، ابوداود در روایتی م
یباشد.
و حج اکبر همان حج م
یالله عنهما – قـال» :کـانوا یـرون -22عن ابن عباس – رض
أن العمــرة فــی أشــهر الحــج مــن أفجــر الفجــور فــی الرض،
ویجعلون المحرم صفرًا ،ویقولــون :إذا بــرأ الــدبر ،وعفــا الثــر،
وانسخ صفر ،حلت العمرة لمن اعتمر .قدم النــبی وأصــحابه
صبیحة رابعة مهلین بالحج فأمرهم أن یجعلوها عمرة ،فتعــاظم
ذلک عندهم ،فقـالوا :یـا رسـولالله !أی الحـل؟ قـال» :حـل
3
کله« متفق علیه.
یکردنــد انجــام دادن یها تصــور م یگویــد :بعضـ ابن عباس م
یباشــد ،مــاهکترین گناهــان م ههای حج از خطرنــا عمره در ما
یگفتنــد :هــر گــاه زخــمیدادنــد ،و م محرم را ماه صفر قرار م
پشت شترها خـوب شـد و مشـقت و نـاراحتی سـفر بـه اتمـام
مهــا کهنــه و قــدیمی شــد ،و مــاه رسید ،و اثر و علمــت آن زخ
(1946
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(3/422) ،کتاب حج، 3
-رواه المالک فی الموطأ ،(1/344) ،کتاب حج ،حدیث شماره ) (62و 1
هر کس روز عرفه بین نماز ظهر و عصر چهــار رکعــت نمــاز
بخواند ،در هر رکعت سوره فاتحه را یک مرتبه و قــل هــو اللــه
احد را پنجاه مرتبه بخواند ،خداوند بــرای او هــزار هــزار حســنه
ینویسد.م
حدیث» :من صلی یوم عرفــة رکعــتین یقــرأ فــی کــل رکعــة
بفاتحة الکتاب ثلث مرات ...إل قال اللــه عـّز وجــل :أشــهدکم
1
أنی قد غفرت له«.
هر کــس روز عرفــه دو رکعــت نمــاز بخوانــد ،در هــر رکعــت
سورة فاتحه را سه مرتبه بخوانــد ...الــی آخــر حــدیث خداونــد
یگیرم که قطعا ً او را عفو کردم. یفرماید :شما را شاهد م م
حدیث:
»من صلی لیلة النحر ،رکعــتین یقــرأ فــی کــل رکعــة بفاتحــة
الکتاب خمس عشرة مرة ،وقل هو اله أحد خمس عشرة مرة
2
...جعل الله اسمه فی أصحاب الجنة ...الخ«.
هـر کـس شـب عیـد قربـان دو رکعـت نمـاز بخوانـد ،در هـر
والله احد را پــانزده رکعت سورة فاتحه را پانزده مرتبه و قل ه
مرتبه بخوانــد ...خداونــد نـام او را در لیســت اصــحاب بهشـت
یدهد.قرار م
حدیث» :إذا کان یوم عرفة غفراللــه للحــاج ،فــإذا کــان لیلــة
3
المزدلفة غفر الله للتجار ...الخ«.
یها را عفــو و مــورد هر گاه روز عرفه فرارسید خداوند حاج
یدهد ،و هر شب مزدلفه فرارسید خداوند تجار بخشش قرار م
یدهد ،الی آخر حدیث(. یکند و مورد بخشش قرار م را عفو م
یباشند، و سایر احادیث باطل دیگر که از پیامبر صحیح نم
والله اعلم.
-ابن جوزی در الموضوعات (2/132 ) ،و شوکانی در الفوائد ،ص )(53 1
بحث دوم
بدعت مراسم شب عرفه )تعریف(
منظور از تعریف:
جمع شدن مردم در شب عرفه در مساجد در غیــر صــحرای
یها در میدان عرفه از دعا و عبادات عرفه است ،که آنچه حاج
1
یدهند.
یدهند آنها هم در مساجد انجام م انجام م
و اولین کســی کـه مـردم را در روز عرفــه در مسـاجد جمـع
2
کرد ابن عباس بود ،که در مسجد بصره آن را انجام داد.
3
یگویند اولین کسی که آن را انجام داد در کــوفه و بعضی م
4
ببن زبیر بود.و معص
یگویــد:هالله – در شرح حال ابن عباس م ابن کثیر – رحم
ابن عباس اولین نفری بود که در بصــره مــردم را بــرای انجــام
یرفت و مراسم روز عرفه جمع کرد و شب عرفه بالی منبر م
یکرد ،و بعد از عصر تا غــروب مردم بصره را کنار خود جمع م
یکــرد و تــذکر و قســمتی از قــرآن را بــرای مــردم تفســیر م
یکــرد ســپس از منــبر پــایینتهایی بــرای مــردم بیــان م نصیح
5
یخواندند.
یآمد ،و نماز مغرب را م م
حکم مراسم عرفه )تعریف(:
علما در مورد حکم مراسـم شـب عرفــه در مسـاجد اختلف
نظر دارند:
یگویــد :از امــام مالــک در مــورد نشســتن در -1ابن وهب م
مراســم روز عرفــه ســؤال کــردم ،کــه مــردم در مســاجد خــود
-به کتاب الباعث لبی شامه ،ص ) (29مراجعه شود. 1
-بصره شهری در عراق است ،این شهر در سال 14هجری در زمان 2
خلفت عمر فاروق بنا شده است .به معجم البلدان 430 /1
مراجعه شود.
-شهر مشهوری در عراق و در سال 17هجری در زمان خلفت 3
امیرالمؤمنین عمر فاروق بنا یافته است .به معجم البلدان 490 /1
مراجعه شود.
-به السنن الکبری ،تألیف بیهقی (5/118) ،و الباعث ،ص ) (31و 4
الحوادث و البدع ،تألیف طرطوشی ،ص ) (115مراجعه شود. به - 1
الحوادث و البدع ،تألیف طرطوشی ،ص ) (115مراجعه شود. به - 2
الحوادث و البدع ،تألیف طرطوشی ،ص ) (115مراجعه شود. به - 3
البدع ،تألیف ابن وضاح ،ص ) (46مراجعه شود. به - 4
البدع ،تألیف ابن وضاح ،ص ) (47مراجعه شود. به - 5
سالگردها و یادبودهای بدعت 446
شود
-رواه البیهقی فی سننه ،(5/117) ،کتاب حج ،باب التعریف بغیر 4
عرفه.
-رواه البیهقی فی سننه ،(5/118) ،کتاب حج ،باب التعریف بغیر 5
عرفه.
447 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به المغنی ،ص ) (2/399و طبقات الحنابله (1/67) ،ترجمة الثرم 2
مراجعه شود.
-به فتاوی و رسائل الشیخ محمدبن ابراهیم آل الشیخ(3/128) ، 1
مراجعه شود.
449 سالگردها و یادبودهای بدعت
فرمان پیامبر بوده است ،پــس هــر چیــزی هــم بــه دســتور و
1
فرمان او باشد سنت است .(...
یکند کــه دوام و هالله – بیان م
شیخ السلم ابن تیمیه – رحم
عهــایی کــه ســنت و مشــروع نیســتند بــدعت استمرار بــر اجتما
یباشد ،مثل اذان گفتن در عیدهای قربــان و رمضــان ،قنــوت م
در نمازهای پنجگانه ،یا در نمــاز صــبح و عشـاء ،انجــام مراســم
تها تها به ســن روز عرفه در شهرها ... ،شباهت دادن غیر سن
یباشــد ،همــانطور کــه قــرآن ،ســنت و آثـار و بدعتی مکــروه م
2
قیاس بر آن دللت دارند.
یفرمایــد :فصــل :در ایــن روز مبــارک همــراه بــا همچنیــن م
یکننــد ،کــهتشکیل این عید ایجاد شده ،عید مکانی هم ایجاد م
یکند ،و باعث اخــراج از این کار ،قبح و زشتی مسئله را زیاد م
یشـود ،از جملـة ایـن کارهـای قبیـح :آنچـه کـه روز شـریعت م
یدهند که میان مســلمانان اختلفــی بــر نهــی آن عرفه انجام م
یبرنــدوجود ندارد و آن هم رفتن بسوی قبر کسی که گمــان م
فرد صــالحی اســت ،و روز عرفــه اجتمــاع بزرگــی نــزد قــبر او
یها در منــاطق شــرقی و یدهنــد ،همچنــان کــه بعض ـ تشکیل م
یدهنــد ،و مراســم روز عرفــه را آنجــا نــزد غربی آن را انجام م
یدهند ،همان کارهایی که در میدان عرفــه انجــام قبر تشکیل م
یشود ،این نوعی حــج بــدعت اســت یگردد ،آنجا نیز تکرار م م
که خداوند به آن دستور نداده است ،و شباهت به حــج شــرعی
دارد که خداوند از آن منع کرده است ،و همچنین رفتن بر ســر
یباشد.قبرها و قرار دادن آنجا برای انجام مراسم عید م
تالمقدس برای انجام مراسم روز همچنین سفر کردن به بی
یباشد ،رفتــن بــه عرفه این کار هم گمراهی و ضللت آشکار م
تالمقــدس بــرای انجــام دادن اعتکــاف و نمــاز ،مســتحب و بی
تالمقدس یکی از سه مسجدی است که بــار مشروع است ،بی
یشـود ،امـا رفتـن بـه آن در ایــام حـج سفر بسوی آن بسـته م
مکروه است ،چون رفتن در این ایام به منزلــة اختصــاص دادن
-به مجموعه الفتاوی (282-1/281) ،مراجعه شود. 1
-این قبه الن موجود نیست ،این هم به فضل خدا و همچنین به همت 1
که ذکــر شــد ،و گروهــی از اهــل کــوفه و مــدینه مثــل ابراهیــم
نخعی ،ابوحنیفه و مالک و غیر آنها نیز بر همین رأیند.
یگوینــد :ایــن
یدانند ،م م را مکروه م و کسانی که این مراس
مراسم بــدعت اســت ،و هــم از لحــاظ لفظــی و هــم از لحــاظ
یگیرد .و کســی کــه آن را معنایی تحت عمومیت بدعت قرار م
یگویــد :ابــن عبــاس در بصــره کــه آنجــا خلیفــة جایز دانســته م
یبن ابیطالب بود آن را انجام داد و علــی ایشــان را از عل
این کار منع نکرد ،و آنچه در زمان خلفای راشدین انجــام شــود
یشود ،امــا چیزهــای اضــافی و خلفا آنها را نهی نکنند بدعت نم
مانند بلند کردن صدا در مساجد برای دعا کردن و انواع خطبــه
و اشعار باطل همة اینها چه در این روز و روزهای دیگر مکروه
یباشند.و زشت م
فرق میان ایــن مراســم روز عرفــه کــه در آن اختلف وجــود
دارد و میان مراسمی که در آنها اختلف وجود ندارد این است:
م مورد اختلف و بدعت ،مکــان معیــن و مشخصــی را در مراس
ینمایند مانند قــبر یــک انســان صــالح ،یــابرای این کار تعیین م
دالقصی ،اینها تشبیه به عرفات اســت ،بــر خلف مســجد مسج
شهری که در آن سکونت دارند که در واقع این مکان را تعییــن
هانــد بلکــه مســجدی اســت کــه قبل ً هــم در آنجــا عبــادت نکرد
ههــای خداونــد های از خان
یکردند ،و هدف این اســت کــه خــان م
باشد ،اگر آن مسجد را با هدف و منظوری تغییر دهند حکم آن
بها بایــد بــه نــوع مســاجد ییابد ،به همین خاطر قل نیز تغییر م
تعلق داشته و مرتبط باشند نه به عین و خصوصیت مساجد.
و همچنین مسافرت کــردن بــه مکــانی بــرای انجــام مراســم
یشــود ،بــر خلف همــان شــهری کــه در آن عرفه ماننــد حــج م
سکونت دارد.
یفرمایــد» :لتش ـد ّ الرحــال إل یدانیم که پیــامبر م مگر نم
إلــی ثلثــة مســاجد :المســجد الحــرام ،والمســجد القصــی،
1
ومسجدی هذا«.
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(3/63) ،کتاب تهجد، 1
(1718
-رواه ابن ماجه فی سننه ،(1/18) ،المقدمه ،و در سند این روایت 4
عبیدبن میمون المدنی آمده که ابن حجر در تقریب التهذیب 545 /1
گفته :او مستور الحال است.
سالگردها و یادبودهای بدعت 454
یباشد.
-به الباعث ،ص ) (31م 1
455 سالگردها و یادبودهای بدعت
بحث سوم
عید غدیر خم 1بدعت است
أولی بکل مؤمن من نفسه؟« قالوا :بلی .قال :فأخذ بیــد علــی
فقال» :من کنت موله فعلی موله ،اللهم وال من واله ،وعاد
من عاداه« قال :فلقیه عمر بعد ذلک فقال له :هنیئا ً یـا ابنأبـی
1
طالب! أصبحت وأمسیت ولی کل مؤمن ومؤمنة«.
متریدانید که من برای مسلمانان باید از خودشان مقــد آیا م
یدانید که من برای و سزاوارتر باشم؟ گفتند :بله ،فرمود :آیا م
متر هتر و مقــد هر مؤمنی از نفس خودش ســزاوارتر و شایســت
هستم؟ گفتند :بله .سپس پیامبر دســت علــی را گرفــت و
گفت :هر کــس مــن را دوســت دارد بایــد علــی را نیــز دوســت
یدارد او را داشته باشد ،پروردگارا هر کس علــی را دوســت م
یورزد بــا او دوست داشته بــاش و هــر کســی بــا او دشــمنی م
دشمن باش .بعد از آن عمر به علی رسید و بــه او گفــت:
مبارک باشد ای ابن ابیطالب ،بــرای همیشــه دوســت هــر زن و
مرد مسلمانی شدی.
یکنــد کــهحــاکم در المســتدرک از زیــدبن أرقــم روایــت م
یگوید :با پیامبر بیــرون رفــتیم تــا بــه غــدیر خــم رســیدیم،م
دستور داد که مکان و جایی خنک برایش تهیــه شــود ،در روزی
که تا به حــال چنیــن گرمــایی را مشــاهده نکــرده بــودیم جــایی
برایش جارو شد ،سپس پیــامبر حمــد و ثنــای خــدا را بــه جــا
آورد و گفت» :یا أیها الناس! إنه لم یبعث نبی قط إل ما عــاش
نصف ما عاش الذی کان قبله ،وإنی أوشک أن أدعــی فــأجیب،
وإنی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده :کتاب اللــه ع ـّز وجــل« ثــم
قام فأخذ بید علی فقال» :یا أیها الناس! من أولی بکــم مــن
-رواه احمد فی مسنده (4/281) ،و رواه الترمذی مختصرا ً فی سننه، 1
المام احمد بطرق کثیرة ) (... 330 ،152 ،119 ،118 ،48 /1که
یها خارج از ضعف نیستند ،و برخی از راویان آن شیعه می بعض
باشند .به البداية والنهاية 240-5/234) ،و (...مراجعه شود.
-بغداد پایتخت عراق است که کنار رود دجله قرار دارد ،منصور خلیفه 2
-فرقه ی که گمان می کنند پیرو علی هستند ،و گفته اند :پیامبر خدا 1
به امامت و خلفت او تصریح کرده است ،و امامت از فرزندان علی
بیرون نمی شود مگر اینکه دیگران بر آنها ظلم نمایند .و گفته اند:
امامت قضیه ی مصلحتی نیست که هر طور خواستند در آن تصرف
کنند بلکه قضیه ی اصولی و رکن دین است .به الملل والنهل
شهرستانی صفحه 146 :و مقالت السلمیین 65 /1و الفرق بین
الفرق ،صفحه 17 -15 :مراجعه شود.
-به الخطط و الثار (1/388) ،مراجعه شود. 2
یداننــد و لتر م گتر و فاض عید را از عید فطر و عید قربان بزر
1
ینامند.آن را عید الکبر م
هاللــه – در بیانــات خــود کــه از شیخ السلم ابن تیمیه – رحم
یگویـــد ،بعضـــی از انـــواع عیـــدهای زمـــانی مبتـــدع ســـخن م
تهای زمــانی تهای اعیــاد مکــان و افعــال را شــامل بــدع بــدع
یگوید: یداند و م م
های در آن روی داده اســت نوع دوم :مکانی است که حــادث
یدهــد ،بــدون اینکــه ایــن حــادثه همانطور که در غیر آن روی م
باعث شود آنجا را موسم قــرار دهیــم ،ســلف صــالح هــم آن را
یالحجــه ،کــه پیــامبر یکردند ،مانند هیجدهم مــاه ذ تعظیم نم
های ایــراد ةالوداع در غــدیر خــم خطب هنگــام برگشــتن از حجــ
فرمودند ،پیامبر در آن خطبه به پیروی از کتـاب خــدا توصــیه
کرد ،و سفارش کردند که اهــل بیــت ایشـان را دوســت داشــته
دبن باشند ،همانطور که امام مسلم در صحیح خود آن را از زیــ
2
یکند.أرقم روایت م
بعضی از کسانی که اهل هوا و هوس هستند در آن چیزهایی
یکنند که پیامبر با نص صریح و هاند ،حتی گمان م اضافه کرد
آشکار خلفت علی را اعلم کرده است ،بعــد از آنکــه مکــان
ینشــاند ،و یکنــد و او را آنجــا م بلنــدی را بــرای او فــرش م
یکنند کــه چنیــن چیزهــایی اص ـل ً لهایی را بیان م سخنان و عم
هها این نص یکنند که صحاب نبوده و روی نداده است ،و گمان م
هانــد ،و همــة آنهــا بــه
هاند ،و حق او را غصب کرد را کتمان کرد
جز افراد کمی فاســق و کــافر شــدند .بــا تأمــل بــه عــادتی کــه
یآدم را بر آن قرار داده است ،و امانت و دیانتی کــه خداوند بن
اصحاب داشتند ،و آنچه که شریعت اسلم از بیان حــق بــر آنهــا
یتــوانیم بیــان کنیــم کــه واجب گردانیده است ،با علم الیقین م
برگزاری چنین روزی بعنــوان عیــد و جشــن کــاری ایجــاد شــده
-به مختصر التحفة الثنی عشریه ،تْألیف آلوسی ،ص ) (208مراجعه 1
شود.
-رواه مسلم فی صحیحه ،(4/1873) ،کتاب فضایل صحابه ،حدیث 2
شماره ).(2408
سالگردها و یادبودهای بدعت 460
-به مجموعه فتاوی شیخ السلم ابن تیمیه (25/298) ،مراجعه شود. 2
فصل نهم
مشابهت مسلمانان به کفار
در اعیادشان
بحلث اول :تشکیلل مراسلم برای عید
میلد مسیح .
بحث دوم :مراسم نوروز
بحث سوم :مراسم عیدهای میلد
بحث چهارم :مراسم و عیدهای نوپیدا
بحث پنجم :جشن گرفتن ابتدای سال
هجری
بحث ششم :جشن گرفتن ابتدای قرن
هجری
بحث هفتم :تشکیل مراسم برای
یادبود بعضی از علما
بحث هشتم :مشروع بودن مخالفت با
اهل کتاب
مقدمه
بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست که خداوند سبحان حضــرت
محمد را پس از چندی بعد از پیامبران پیش از ایشــان بــرای
مردم فرســتاد ،در حــالیکه تمــام مــردم روی زمیــن از عــرب و
یورزیدنــد و بغــض و کینــه عجــم بــه شــدت بــا هــم دشــمنی م
داشتند ،مگر بقایایی از اهل کتاب – یا اکثرشــان – .کمــی قبــل
از بعثت حضرت محمد مردم دو دسته بودند:
-1اهل کتاب و ملتزم به کتاب ،و این کتاب یا مبدل و عوض
شده بود ،یا منسوخ بود و دینی که فراموش شده بود و از بین
رفته بود ،بعضی مجهول و بعضی دیگر ترک شده بود.
تهایی که خود آن را یسواد بودند ،و عباد -2عرب و عجم ب
یکردند برایشان نفع دارد انجــام یدانستند و یا گمان م خوب م
یدادند ،مانند پرستش ستاره ،بت ،قبر ،مجسمه ،و چیزهــایی م
دیگــر .مــردم در زمــان جــاهلیت ،واقعـا ً جاهــل و نــادان بودنــد،
هتر بــود آگــاهی بســیار انــدک و متر و آگــا
کسی که از همه عــال
کمــی از انبیــاء گذشــته داشــت ،و او هــم آنچــه کــه از حــق
تهــایی مشــغول یدانست با باطل مخلوط شده بود ،به عباد م
بودند که اکثر آن بدعت و قسمت کمی از آن مشروع بود.
پس خدا مردم را با دعوت پیامبر به آنچــه کــه راه هــدایت
بود ،آشنا کرد ،بطوری که این هدایت به طور عموم برای همة
امت مسلمان حاصل شد ،خصوصا ً برای اهل علم ،که شــامل؛
شهــایتها و رو علــم نــافع ،عمــل صــالح ،اخلق فاضــله ،ســن
تهای قبلی نــه از نظــر علمــی و نــه از درستی بود که تمام ام
ههـــایی نداشـــتند و بـــا آن برابـــری نظـــر عملـــی چنیـــن برنام
یکردند.
نم
دین اسلم که پیامبر برای گسترش آن مبعوث شده بــود،
راه راست است ،همان دینی که خداوند بــر مســلمانان واجــب
کرده است هــر روز در نمازشــان از او بخواهنــد آنهــا را بــه آن
یکنــد کــه
هدایت دهــد ،و آن را بــه صــراط و راهــی توصــیف م
463 سالگردها و یادبودهای بدعت
هانــد و
پیامبران ،صدیقین ،شهداء و صالحین بــر آن هــدایت یافت
بعنوان نعمت بــه آنهــا داده اســت ،نــه آن کســانی کــه خشــم و
غضــب خــدا شــامل حــال ایشــان اســت و نــه راه گمراهــان و
یباشند.
کسانی که اهل ضللت م
یها هســتند ،آن کســانی کــه خداونــد درمغضوب علیهم یهود
یگوید: مورد آنها م
)مائده(60 :
»بگــو آیــا شــما را بــاخبر کنــم از چیــزی کــه پــاداش بــدتری از آن
یگیرید( دارد؟ )این کــردار شــما اســت، )چیزهایی که بر ما خرده م
شما( کسانی که خداوند آنان را نفرین و از رحمت خود بــدور کــرده
اســت ،و بــر ایشــان خشــم گرفتــه و )بــا مســخ قلوبشــان( از آنــان
کهایی را ساخته است ،و )کســانی را پدیــدار نمــوده نها و خو میمو
هاند.«... ،
است که( شیطان را پرستید
یفرماید:
و خداوند دربارة آنها م
)مجادله(14 : ...
یگیرند که خدا بــر »آیا آگاهی ،از کسانی که گروهی را به دوستی م
آنان خشمگین است ،اینان )منافقانی هستند و( نــه از شــمایند و نــه
از آنانند .«...
یهــا را
و آنها منافقینی هستند که به اتفاق اهل تفســیر یهود
یدارند ،1و سیاق آیه نیز بر آن دللت دارد.
دوست م
-به تفسیر ابن کثیر (4/327) ،مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 464
:یفرماید
خداوند م
...
(112 :لعمران
)آ
،مهـر( خـواری برایشـان خـورده اسـت ُ ) ،»آنان هر کجا یافته شـوند
مگر )اینکه از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمــال خــویش
تجدید نظر کنند و( با پیمان خدا )یعنــی رعــایت قــوانین شــریعت( و
تآمیز( و آنان
پیمان مردم )یعنی رعایت مقررات همزیستی مسالم
.«... هاند و شایستة خشم خدا شد
یهــا مغضــوب علیهــم یکننــد کــه یهود
آیــات گذشــته بیــان م
یباشند که خداوند در مــورد آنهــا یها م و ضالین مسیح،هستند
: یفرماید
م
465 سالگردها و یادبودهای بدعت
)(7319
-رواه البخاری فی صحیحه مع فتح الباری ،(6/632 ) ،حدیث شماره ) 2
(2255و گفته :از این وجه حدیث غریب است ،و ذکره الهیثمی فی
مجمع الزوائد ،(5/318) ،و سیوطی در جامع الصغیر حدیث شماره:
1818آن را آورده و اشاره کرده که حدیث حسن است ،و سنن
دارمی .29 /1
-به اقتضاء الصراط المستقیم (70-1/63) ،مراجعه شود. 2
469 سالگردها و یادبودهای بدعت
بحث اول
تشکیل مراسم عید میلد مسیح
هاند، یها به جشن گرفتن عید میلد مسیح عادت گرفت مسیح
یکننـد عیسـی متولـد شـده این عید هـم در روزی کـه گمـان م
یگیرد ،که روز 24کانون اول )دسامبر( آخرین است صورت م
1
یباشد.ماه سال میلدی م
غهــای م آنها در این روز و عیــد ایــن اســت کــه چرا راه و رس
ههــا، ینماینــد ،خان یکنند ،کلیساها را تزیین م زیادی را روشن م
عهای رنگارنــگ و یدهند ،انواع شــم نها ،بازارها را زینت م خیابا
یبرند.
انواع چیزهای زینتی دیگر را به کار م
یکننــد، مراسم این عید را به طور رسمی و دولتی برگزار م
تهایی که دین مسیحیت دارند برای برگزاری آن و در تمام دول
یشود ،و مردم به ایــن مناســبت جشــن و اجازه رسمی داده م
یکنند.شادی م
در دیــن مســیحیت تشــکیل مراســم عیــد میلد مســیح کــاری
یباشد ،برگــزاری عیــد در چنیــن روزی بــدعت نوآور و بدعت م
2
است که بعد از حواریون پیدا شده است ،نه حضرت مســیح و
3
هاند. نه حواریون چنین چیزی را سفارش نکرده و انجام نداد
و بسیاری از مسلمانان هــم در کشــورهای اســلمی بــه ایــن
هاند.مراسم و جشن گرفتن در آن روز مبتل شد
یها مربــوط تشکیل مراسم عید میلد مسیح تنهــا بــه مســیح
یکنند، یشود ،بلکه بعضی از مسلمانان هم در آن شرکت م نم
آن مســلمانانی کــه در واقــع شــهوات نفــس و هــوا و هــوس و
یکنــد ،چــون در ایــن شــیطان آنهــا را بــرای ایــن کــار دعــوت م
یکنند ،و پردة حیا و شــرم م زنان با مردان اختلط پیدا م مراس
یشــود ،نوشــیدن مســکرات ،رقــص زنـان بـا بــه کلــی زدوده م
362مراجعه شود.
ْ
-به کتاب الجواب الصحیح ،تألیف ابن تیمیه (2/230) ،و مجموعه 3
یشود همچنان کــه در آیــة بــال آمــده باعث نفی ایمان از آنها م
است و نصوص در این مورد زیــاد هســتند کـه در اینجــا مجــالی
برای ذکر آنها وجود ندارد والله اعلم.
سالگردها و یادبودهای بدعت 472
بحث دوم
مراسم جشن نوروز
سهــای نیــروز یــا نــوروز :اولیــن روز از ایــام ســال نــزد فار
یباشد. مجوسی یعنی ابتدای فصل بهار در هر سال م
شپرســتان و سهای مجوسی و از اعیــاد آت این روز ،عید فار
یشــود :اولیــن گترین عیدهای آنان است .و گفته م یکی از بزر
کسی که آن را مرسوم کرد جمشــید یکــی از اولیــن پادشــاهان
یشود ،جم بــه معنــی مــاه س بود ،به او جمشاد هم گفته م فار
است ،و شاد به معنای نور و روشنایی.
دلیل عید گرفتن این روز این است که زمانی کــه طهــومرت
به هلکت رسید ،بعد از او جمشید به پادشاهی رســید ،و روزی
را که در آن به پادشاهی رســید آن را نــوروز نامیــد ،یعنــی روز
جدید.
سها معتقد هستند که نوروز ،روزی است که و بعضی از فار
خداوند در آن نور را خلق کرده است ،که نزد جمشید ایــن روز
خیلی با ارزش بود.
یکنند که نوروز ابتدای زمانی است کــه و بعضی هم گمان م
در آن فلک و آسمان شروع به گردش و دوران کــرده اســت ،و
یدانند کــه اولیــن روز آن روز اول آنها این مدت را شش روز م
یباشــد ،و روز ششــم مــاه فروردیــن ،اولیــن مــاه ســال آنهــا م
ینامنــد ،چــون پادشــاهان فــارس نــوروز را نــوروز بــزرگ م
)أکاسره( در آن پنــج روز حوایــج و نیازهــای مــردم را برطــرف
یکردند ،سپس با نزدیکان خود به مجالس انس و شادی خود م
یرفتند.
م
عادت و رسم آنها در این روز این بود که :مردی که صــورتی
یآمــد ،مراقــب اعمــال پادشــاه زیبا داشت شبانه نزد پادشاه م
یشــد یایستاد ،صبح که م یشد کنار در ایشان م بود ،تا صبح م
یدیدیرفت ،پادشاه همین که او را م بدون اجازه نزد پادشاه م
یخــواهی ی؟ کجــا م ها
یگفت :تو کیســتی؟ از کجــا آمــد به او م
های؟ همراهــت های و آمد بروی؟ اسمت چیست؟ چرا وارد شد
یگفت :من منصور هستم ،نامم مبارک است چیست؟ او هم م
473 سالگردها و یادبودهای بدعت
مهــا نیســت، با تأسف فراوان ،این عید فقط مختصر بــه عج
بلکــه کســانی کــه در کشــور خــود ادعــای اســلم و مســلمانی
ینمایند ،و سایر کشــورهای دیگــر، یکنند نیز در آن شرکت م م
یالخصــوص پادشــاهان ،رؤسـا ،و وزراء و تجـار و اعیـان بـه عل
یکنند و انــواع تزئینــات بکــار حدی اظهار خوشحالی و سرور م
یبرنــد کــه جــای توصــیف نیســت ،تشــکیل مراســم و اظهــار م
خوشحالی و تعظیم برای این روز از خوشــحالی و تعظیــم آنهــا
1
برای عید فطر و قربان بسیار بیشتر است.
یشود اهتمام و توجه مدعی اسلم به نوروز زمانی آشکار م
یدهنــدمها در تمام کارهایی کــه در ایـن روز انجــام م که از عج
مهــایی کــه بــه خــاطر ایــن یها و طعا یکند مانند خوردن تقلید م
یباشند مثــل: یشوند و مخصوص این روز م مناسبت درست م
یهــای نــوروزی .و همچنیــن گنــدم جــوش داده و دیگــر خوردن
نها و انــداختن یکدیگر را در آب انداختن و رفتن به باغ و بســتا
هم به داخل برکه و دریا و غیره که منجر بــه تجــاوز بــه حقــوق
غریبان و فقرا و مساکین از زن و مرد و اذیت کردن آنها است
نها شــرکت م و جش ـ چرا که آنان حاضر نیستند در ایــن مراس ـ
کنند .2جشن گرفتن نوروز جزو اعیاد ملحدین و کافران بوده ،و
شرعا ً تقلید از آنها درست نیست ،برای انســان مســلمان جــایز
م شـرکت کنــد ،و درسـت نیسـت بــه ایـن نیست در این مراسـ
مناسبت به دیگران تهنیت و تبریک گفت ،و اگر کسی دعــوت و
تها ترتیب داد به خاطر مخالفت بــا ایــن ضیافتی به این مناسب
اعیاد و مراسم اجابه دعوت او واجب نیســت ،و هــر مســلمانی
در این عیدها هدیه و کادویی به دیگری بدهد به دلیــل مخــالفت
یشـود و نبایـد قبــول کـرد ،بـه هاش قبـول نم با این عیدها هـدی
خصوص زمانی که آن هدیه و کادو از چیزهایی باشد که به آنهـا
3
یکند.
تشبه و شباهت پیدا م
های کسی را که هوا و هوس خود را به خدایی خود گرفتــه »هیچ دید
است ،و با وجود آگاهی )از حق و باطل آرزوپرستی کرده اســت و(
خدا او را گمـراه سـاخته اســت ،و بــر گــوش و دل او مهــر گذاشــته
های انداخته است؟! پس چه کسی جز خدا است ،و بر چشمش پرد
یتواند او را راهنمایی کند؟ آیــا
یگردان است( م )و خدا هم از او رو
یشوید؟«. یگیرید و بیدار نم پند نم
یباشد.
تدهنده بسوی راه راست م
خداوند هدای
477 سالگردها و یادبودهای بدعت
بحث سوم
تشکیل مراسم اعیاد میلد
از کارهای دیگری کــه مســلمانان بــه خــاطر تشــبه بــه کفــار
یباشد. یدهند تشکیل مراسم اعیاد میلد و تولد م انجام م
یها این است که برای هر سالی که از عادت و روش مسیح
یگذرد مراسمی را با منظور جشــن تولــد تشــکیل زندگیشان م
یدهند ،که در شریعت و دین آنها هم این کار محدث و بدعت م
یباشد.
م
پدر و مادر با گذشت هــر ســال از تولــد فرزندانشــان جشــن
یکنند ،و نیز خود پدر و مادر یگیرند و هر سال آن را تکرار م م
یگیرند. هم جشن تولد خود را به این صورت م
عادت و روش آنها در ایــن جشــن تولــدها ایــن اســت :انــواع
یکننــد،تزئینات رنگارنگ را در تمام گوشه و کنــار خــانه برپــا م
یکنند ،هر کدام از نزدیکان و دوستان و همسایگان را دعوت م
آنها مجبور و لزم است هــدیه و کــادویی را بــرای صــاحب ایــن
جشن بیاورد.
پدر و مــادر بچــه یــا شــوهر – زمــانی کــه جشــن تولــد بــرای
همسر یا برعکس باشد – بسیار حریص و چشم انتظار هســتند
که هدیه و کادویی مخصوص به این مناسبت برایش بیاورنــد ،و
یشــود .و ضــمن بها برگــزار م عادتــا ً ایــن مراســم هــم شــ
یها مخصــوص بــه یها و نوشــیدن یهای قبلی انواع شیرین آمادگ
یشوند ،به خصوص کیک مخصوص جشــن این مناسبت آماده م
یباشــد و حجــم و بزرگــی آن تولد ،که عادتا ً بــه شــکل دایــره م
بستگی به تجمع مــردم و ســن کســی کــه جشــن تولــد برایــش
گرفته شده است دارد ،و اگر آن فردی که جشن تولــد برایــش
گرفته شده است بچه باشد به اندازة سن او بــر روی آن کیــک
یشود و اگر بزرگ باشد به تعداد هر مخصوص شمع گذاشته م
یگذارنــد ،مثل ً اگــر عمــرش ســه ده سال یــک شــمع روی آن م
یگذارند ،و اگر بــزرگ مثل ً پنجــاه ســاله سال باشد سه شمع م
یگذارنــد ،و معمــول ً ایــن کیــک روی باشد پنج شمع روی کیک م
یها ویشــود کــه انــواع شــیرین یــک ســفرة بــزرگ گذاشــته م
سالگردها و یادبودهای بدعت 478
) (732و صحیح مسلم با شرح نووی (16/219) ،کتاب العلم ،و لفظ
حدیث از مسلم است.
479 سالگردها و یادبودهای بدعت
-رواه احمد فی مسنده (5/17) ،و رواه ابوداود فی سننه،(3/260) ، 3
بحث چهارم
نهای نوپیدا
م و جش
مراس
یکنند،از جمله اموری که امروزه مسلمانان از کفار تقلید م
نها
یباشــد ،جش ـ نها و مراسم نوآور م برگزاری بعضی از جش
و مراسمی که در هر زمــانی در معــرض نــابودی و تغییــر قــرار
-رواه احمد فی مسنده (6/422) ،و رواه ابوداود فی سننه) ، 5
مراجعه شود.
483 سالگردها و یادبودهای بدعت
ةالله علیهم – این کــار را نکــرده و ائمه اربعه و غیر آنها – رحم
هاند. به آن دستور نداد
نهای اخیر بعد از اینکه مســلمانان بــا غیــر اما این کار در قر
یها اختلط پیدا کردند بوجــود آمــد ،و یها و مسیح خود از یهود
یخواست با این کار دیــن مســلمانان را فاســد کنــد کسی که م
ایـــن بـــدعت را وارد اســـلم نمـــود ،پـــس آنهــا در مراســـم و
یها شرکت کردند ،و ایــن مصــداق یها و مسیح نهای یهود جش
یفرمایــد» :لتتبعــن ســنن یباشد که م و نمونة قول پیامبر م
من کان قبلکم« ... 1الی آخر حدیث.
بدون شک راه و روش کسانی که قبل از شما بودند )یهود و
ینمایید.
یکنید و از آنها پیروی م نصاری( طی م
تگزاران بــرای دو شــب اولیــن روز و آخریــن بعضی از بــدع
هانــد ،و عمــوم مــردم در روز سال دعایی را اختراع و بنیاد کرد
بعضی از کشورهای اسلمی در بعضــی مســاجد آن را بــا امــام
یخوانند ،کــه ایــن دعــا هــم از یکنند و آن را م ت تکرار م جماع
هها و تــابعین روایــت نشــده و در هیــچ یــک از پیامبر و صــحاب
2
مسندها هم وجود ندارد.
یدانــیمضمون آن دعا این است :خداونـدا! در ایـن سـال م
که از چیزهایی مرا نهی کردی و به آن راضی نبودی ،من آن را
فراموش کردم ولی تو فرامــوش نکــردی ،و رزق و روزی مــرا
دادی با اینکه قدرت انتقام و عقــوبت مــرا داشــتی ،مــرا بــرای
توبه فراخوانــدی ولــی مــن جــرأت معصــیت و گنــاه تــو را پیــدا
کردم ،پروردگارا طلب بخشش دارم پس مــرا عفــو کــن ،و آن
های و وعدة اجــر و هام و به آن راضی بود اعمالی که انجام داد
های ای کریم ،یا ذالجلل و الکــرام! آن را ثواب را برای آن داد
از من قبول کن ،ای کریــم! امیــدم را از خــودت قطــع نکــن ،و
یگویند: صلی الله علی سیدنا محمد و آله و صحبه و سلم .و م
یگوید :تمام سال با او زحمت کشیدم و خسته شدم شیطان م
-صحییح بخاری با فتح الباری ،کتاب العتصام بالکتاب والسنة ،حدیث شماره: 1
،732و مسلم با شرح نووی 219 /16کتاب العلم ،و لفظ حدیث از مسلم است.
-به کتاب اصلح المساجد ،ص ) (29مراجعه شود. 2
سالگردها و یادبودهای بدعت 486
-به رساله روی الظمآن فی فضائل اله شهر و الیام ،ص )(21 1
مراجعه شود.
-رواه ابن جوزی فی الموضوعات (2/199) ،و هروی گفته است: 2
بحث ششم
جشن گرفتن ابتدای قرن هجری
تهای دیگر قرون اخیــر ،جشــن گرفتــن ابتــدای قــرن از بدع
یباشد ،که در ابتدای قرن پانزدهم هجــری روی داد ،و هجری م
بعضی از کشورهای اسلمی به همین مناسبت جشن و مراسم
لهــای ســخنرانی برپــا نمــوده ،و بــه ایــن تشــکیل دادنــد ،محف
بهایی چاپ یگفتند ،و کتا ت به یکدیگر تبریک و تهنیت م مناسب
هاند) :بــه مناســبت جشــن شدند که با این عبــارت شــروع شــد
بهــا نیســت، قرن پانزدهم هجری( ،اعتراض به خاطر چاپ کتا
بها تبلیغ علم و دانش است بــه خصــوص اگــر چون انتشار کتا
سلفی یا دارای منهج سلفیت باشند ،اما اعتراض به این خــاطر
است که ابتدای قـرن را بعنـوان عیـدی از عیـدهایی کـه مـردم
هاند ،جشن گرفتــن یگیرند قرار داد برای آن جشن و مراسم م
ابتدای قرن هجری کاری بــدعی اســت و پیــامبر از بــدعت و
اضافه کردن به دین نهی فرموده است.
جشــن گرفتــن ابتــدای قــرن هجــری از دو جهــت نهــی شــده
است:
جهت اول:
همچنان که جشن گرفتن ابتدای سال نهی شده ،جشن قرن
یشــود ،و بیــان شــد کــه عیــد ابتــدای هجری هم بر آن قیاس م
یها از آنها تقلیــد ،و یباشد و مسیح سال از عیدهای یهودیان م
یها تقلیــد کردنــد ،و معلــوم اســت کــه مسلمانان هم از مسیح
تشبه و تقلید از کفار را هم خداوند در قرآن و هم پیــامبر در
1
هاند.
سنت مطهر خویش نهی کرد
پس همواره آنچه اصل اســت و از آن نهــی شــده ،فــرع هــم
مثل آن است ،در نتیجه جشــن گرفتــن اول قــرن هجــری از آن
نهی شده است ،چون این جشن و مراســم ،تقلیــد و تشــبه بــه
یباشد.اهل کتاب م
جهت دوم:
-به کتاب :مشروعیة مخالفة اهل الکتاب ،ص ) (406مراجعه شود. 1
سالگردها و یادبودهای بدعت 488
-مقدمه ی سنن ابن ماجه مرفوعا ً الی النبی ،(، (1/18و در سند 3
آن عبید بن میمون مدنی است که ابن حجر در باره ی او گفته :احوال
او پوشیده است ،به تقریب التهذیب 545 /1مراجعه شود.
489 سالگردها و یادبودهای بدعت
م و عیدهایشان
و از طرف دیگر تقلید از اهل کتاب در مراس
یباشد» ،ومن تشّبه بقوم ٍ فهو منهم« 4والله اعلم.
م
بحث هفتم
مراسم برای یادبود بعضی از علما و دانشمندان
ههای اسلمی تهایی که در بعضی از کشورها و جامع از بدع
مردگـان بـه پیدا شده است ،تشکیل مراسم برای یاد بعضی از ُ
یباشــد ،کــه ایــن مراســم معمــول ً در تــاریخی خصوص علمــا م
یشود که با روز وفات آن فرد موافق باشد ،یک سال برگزار م
یدهنــد .و یا بیشتر از مرگــش بگــذرد آن مراســم را تشــکیل م
ً
م با توجه به شخصیت و مقام افراد فرق دارند ،مثل اگــر مراس
از مردم عادی یا از کسانی که منتسب به علم باشند و با اینکه
جاهل هم باشند ،بعد از گذشت چهل روز از مرگش خــانواده و
یدهند ،مردم نزدیکانش یادبودی به نام اربعین برایش ترتیب م
یکننــد ورا در چادرهای مخصوصی یا در منزل متــوفی جمــع م
ینمایند ،و دعوتی ماننــد یخوانند حاضر م کسانی را که قرآن م
یکنند ،آن مکــان را بــا انــواع دعوت عروسی تشکیل و آماده م
یدهنــد ،و شهای نرم و گرانبهــا زینــت م نورهای درخشان و فر
یکنند ،کــه هدفشــان از ایــن لهای زیادی را خرج و صرف م پو
کار فقط ریا و فخرفروشی است ،و شکی نیست چنیــن کــاری
حرام است ،چون صرف کردن مال و ثروت میت برای اهداف
های بــرای میــت نــدارد ،و چگــونه فایــد
یباشــد و هی
نادرســت م
یشود .این در حالی اســت کــه باعث زیان و ضرر خانوادة او م
هها فقیر و ناتوانی وجود نداشته باشد حــال اگــر در در میان ورث
میان آنها ناتوان و فقیری وجود داشــته باشــد ایــن کــار چگــونه
است؟!! و بعضی اوقات برای انجام این کار قرض و از طریق
یبریم یکنند – از خشم و غضب خدا به او پناه م ربا استفاده م
1
.-
تهای پیــامبر یگوید :از جمله سن هالله – م
ابن قیم – رحم
یباشــد ،ولــی جمــع شــدن بــرای دلجویی و تعزیه اهــل میــت م
تعزیه و قرآن خواندن برای میت از هدایت پیامبر نیست ،نــه
2
یباشند. در کنار قبرش و نه غیر آن ،همة این کارها بدعت م
-به البداع ،ص ) (228مراجعه شود. 1
.(1612
سالگردها و یادبودهای بدعت 492
بحث هشتم
مشروعیت مخالفت اهل کتاب )یهود و مسیحیان(
بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست که تقلید از اهل کتاب حرام
است - ،مساوی است که این تقلید در عادات و آداب و رسوم
باشد یا در عیدها یــا اخلق و رفتــار آنهــا و غیــره باشــد – چــون
تقلید و تشبه به آنها بر نوعی محبت و دوستی و تمایل بــه آنهــا
دللت دارد ،اگرچه شخص مقلد آن را آشکار نکند ،و اگر نوعی
ودت و محبــت را هــم ایجــاد نکنــد حــداقل ظــن و گمــان آن مـ ّ
یرود پس به خاطر سد ذریعه و منجر نشــدن بــه آن بــاز هــم م
تهــای دیگــر بــه علــت حــرام اســت ،و علوه بــر اینکــه از جه
نصوص وارده حرام است و باید از آنها دوری کنیم تا عــادات و
یشــوند قطــع آداب و رسومی که باعث حب و دوستی کفــار م
شوند و از بین بروند.
و هرچــه مشــابهت بیشــتر باشــد تغییــر در اخلق و صــفات
یشــود کــه یگیــرد ،حــتی طــوری م متر صــورت م لتر و تما
کام
تشخیص آنها از یکدیگر جز با عین و ذات آنهــا صــورت نخواهــد
گرفت.
برعکس کسانی که مسلمان هســتند و از مشــابهت و تقلیــد
تهای دیگــر دور هســتند ،نســبت بــه غیــر مســلمانان نفــرت مل
ودت و محبت کمتر دارند. بیشتر و م ّ
تقلید و تشبه به اهل کتــاب فقــط بــر محبــت ظــاهری میــان
مسلمان و کافر منحصر نیست ،بلکه به امور اعتقادی و فکری
متــر اســت، یشــود کــه از محبــت ظــاهری مه درونی مربوط م
یکند این کار سبب چون مسلمانی که در ظاهر از کفار تقلید م
یشود از اعتقادات باطنی آنها متأثر شود ،آن هم بــه صــورت م
یرود.
تدریجی خفی و قدم به قدم پیش م
هانــد ،و یــااکثر کسانی که در کشــورهای غربــی درس خواند
هاند عاشق زنــدگی غربــی هســتند ،و بــه مدتی آنجا زندگی کرد
یکنند به خاطر اینکه خیلی شدید به آنها معجب هستند تلش م
اندازة توان در بسیاری از امور از آنها تقلیــد نماینــد .و افکــار و
یکننــد کــه بــا اعتقاداتی عجیب و غریب بــه نــام اســلم بیــان م
سالگردها و یادبودهای بدعت 496
-به فتاوی و رسائل شیخ محمدبن ابراهیم آل شیخ (3/109) ،مراجعه 1
شود.
سالگردها و یادبودهای بدعت 498
یگمــان از زمــرة های( در این صــورت تــو ب به حقیقت امر آشنا گشت
ستمکاران خواهی بود) .و حاشا که چنیــن بکنــی ،بلکــه ایــن انــدرزی
است برای مؤمنان که هرگز چنین نکننــد و کســی بــه خــاطر کســی
حق را رها نسازد و از باطل پیروی نکند( .آنان که بــه ایشــان کتــاب
یشناســند، نــام دارد( خــوب م هایم ،او را )که محمــد )آسمانی( داد
یگمــان یشناسند ،و برخی از آنــان ب بدان گونه که پسران خود را م
یدانند حق همــان اســت کــه از یدارند در حالی که م حق را پنهان م
جانب پروردگارت )برایت آمده است ،نه آنچه یهودیــان و مســیحیان
ککنندگان مباش .هر ملتی را جهـتی اسـت )کـه یگویند( و جزو ش م
یهــا بشــتابید و در یکند ،پس بسوی نیک به هنگام نماز( به آنجا رو م
انواع خیرات بر یکدیگر سبقت بگیرید ،هر جا که باشید خــدا همگــی
یآورد ،خدا بر هر چیزی توانا است .از هر مکــانی کــه شما را گرد م
دالحرام کــن و بیرون شدی )به هنگام نماز( رویت را به سوی مســج
یگمــان دالحرام( ب این رو کردنت )از همة نقاط زمیــن ســوی مســج
یکنیــد
یباشــد ،و خــدا از آنچــه م حق است و از جانب پروردگارت م
یخبر نیست .و از هر کجا که بیرون رفتی )به هنگــام نمــاز( رویــت ب
دالحرام کن ،و هر جا که بودید رو به سوی آن کنید را به سوی مسج
تا مردم بر شما حجتی نداشــته باشــند ،مگــر کســانی کــه از ایشــان
ستم نمایند پس از آنان مترسید و از من بترسید تا نعمت خــویش را
بر شما تکمیل کنم .و شاید رهنمود شوید«.
* آنچه آیات بر آن دللت دارند:
1
هاند :معنی آیــه ایــن اســت :تــا
بسیاری از سلف صالح گفت
یهود با موافقت در قبله دلیل و حجــتی بــر علیــه شــما نداشــته
باشند و بگویند :در قبلة با ما موافق هستند ،پس نزدیک است
که در دین هم با ما موافقت کنند ،امــا خداونــد بــا مخــالفت در
قبلة آنها این حجت و دلیل را از آنها قطع کرد ،چون حجت هــر
حق و باطل است که به آن استدلل شود.
)بقره(150 :
»مگر کسانی که از ایشان ستم نمایند«.
-مثل :مجاهد ،عطاء ،ضحاک ،ربیع بن انس ،قتاده ،سدی ،به تفسیر 1
یگویند :بـه قبلـة مـا برگشـتند پـس که قریش هستند ،آنها م
یکنــد کــه دراحتمال دارد که به دین ما برگردند .خداوند بیان م
نســخ قبلــه و تغییــر آن بــه خــاطر مخــالفت مــردم بــا کفــار در
های وجود دارد.هشان حکمت و فلسف قبل
تا این مخالفت تمام نیت و آرزوهای باطل آنها را قطع و بــر
تهــا و
باد نماید ،و روشن است ایــن معنــی بــرای تمــام مخالف
تهــا ثــابت اســت ،چــون کــافر زمــانی کــه در چیــزی از موافق
یشــود ،مثــل کارش از او پیروی شود برایش حجــت و دلیــل م
1
یهودیان به خاطر حجت و دلیل در قبله.
-5فرمودة خداوند:
لعمران(105 :
)آ
»و مانند کسانی نشــوید کــه پراکنــده شــدند و اختلف ورزیدنــد )آن
ههای روشن )پروردگارشان( به آنان رســید ،و هم( پس از آنکه نشان
ایشان را عذاب بزرگی است«.
* آنچه این آیه بر آن دللت دارد:
یها هستند ،که به بیشــتر یها و مسیح فرُقوا( یهود مراد از )ت ّ
از هفتاد فرقه و گروه تقسیم شدند ،به همین خاطر پیامبر از
پیروی کردن از آنها به خاطر نفس تفرقه و اختلف نهی کــرده
است ،با اینکه پیامبر خبر داده است کــه امتــش بــه هفتــاد و
یفرمایــد :مثــل فلن کــس یشــوند ،و م ســه فرقــه تقســیم م
مبــاش .ممــاثلت و مشــابهت بــه فلنــی شــامل لفــظ و معنــی
یشود ،و اگر عام و شامل نباشند بر جنس مخالفت با آنهــا و م
یکنــد کــه کــاری
تــرک مشــابهت بــا آنهــا دللــت دارد و بیــان م
مشروع است ،و بر این مطلب دللت دارد که هــر گــاه انســان
از مشابهت و تقلیــد از آنهـا دور باشــد از واقـع شـدن در اصـل
ظتر
مشابهت و تقلید که از آن نهی شده است دورتــر و محفــو
2
. و این مصلحت و منفعتی آشکار است،خواهد شد
: فرموده خداوند-6
(49-48 :)مائده
)بقره(49 :
یرســانیدند ،پســرانتان را
هها را بــه شــما م
»آنان که بدترین شــکنج
یداشتند«.یبریدند و زنانتان را زنده نگه م سر م
ایـن ذبـح و اسـتحیاء همـان ســوء العـذاب )شــکنجه( اسـت،
دراین جا نیز مخالفت با مشرکین اســت کــه بــه آن امــر شــده
ایم ،اما دستور با لفظ مخالفت با مشرکین ،دلیل بر این است
یباشــد ،اگرچــه در
که جنس مخالفت منظور و هــدف شــارع م
اینجا به این کار )کوتــاه کـردن سـبیل و گذاشـتن ریــش( تــوجه
شده باشد ،چون تقــدیم مخــالفت دلیــل تقــدیم عــام بــر خــاص
هالله – آمده است» :جــزوا است ،در روایت امام مسلم – رحم
1
الشوارب وأرخوا اللحی ،وخالفوا المجوس«.
لها را بزنید و کوتاه کنیــد ،و ریــش یفرماید :سبی پیامبر م
تها مخالفت ورزید. شپرس را رها کنید تا زیاد شود ،و با آت
یفرماید» :خالفوا الیهود فـإنهم لیصـلون فـی -3پیامبر م
2
نعالهم ولخفافهم«.
شهایشان و با خف نمــاز با یهودیان مخالفت کنید ،آنها با کف
یخوانند.نم
* آنچه این حدیث بر آن دللت دارد:
»درست مثل حدیث سابق است ،که توضیح داده شد«.
یفرماید: -4پیامبر م
3
ل ما بین صیامنا وصیام أهل الکتاب أکلة السحر«. »فص ُ
یهــا و
جدایی روزة ما )مسلمانان( با روزة اهل کتــاب )یهود
یباشد.یها( خوردن سحری م مسیح
* آنچه این حدیث بر آن دللت دارد:
فرق میان عبادت مسلمانان و اهـل کتـاب ،هـدف و مقصـود
یباشد ،و این مطلــب را هــم بــه صــراحت بیــان کــرده شارع م
یکنــد کــه پیــامبر اســت ،ابــوداود از ابــوهریره روایــت م
س الفطــر ،لن یفرماید» :لیزال الدین ظاهرا ً ما عجــل النــا ُ م
1
الیهود والنصاری یؤخرون«.
پیوسته دین آشکار خواهــد بــود تــا هنگــامی کــه مــردم بــرای
یها افطار را به تأخیر یها و مسیح افطار عجله کنند چون یهود
یاندازند.م
این نصی است برای ظهور دین که با تعجیل افطــار ،حاصــل
یها. یها و مسیح یشود آن هم به خاطر مخالفت با یهود م
یها سبب ظهور دیــن یها و مسیح هر زمان مخالفت با یهود
شود ،و مقصود و هدف ارسال پیامبران هم این بـوده کـه دیـن
نهـای دیگـر تسـلط پیـدا کنـد ،پـس نفـس خداونـد بـر تمـام دی
فهای بعثت گترین هد یها از بزر یها و مسیح مخالفت با یهود
2
پیامبران بوده است.
3
یفرماید» :من تشبه بقوم فهو منهم«. -5پیامبر م
هر کس از قوم و ملتی تقلید کند و خود را بــه آنهــا شــباهت
یشود. دهد از آن قوم و ملت حساب م
* آنچه این حدیث بر آن دللت دارد:
یشود، این تقلید و شباهت بر تقلید و شباهت مطلق حمل م
یشود ،و بر وجوب تحریم مقداری از آن نیز و باعث کفر هم م
کتاب الصوم ،حدیث ) ،(2353و سنن ابن ماجه ،کتاب الصیام ،حدیث
شماره ،1698 :برای تفصیل له موارد الظمآن ،کتاب الصیام ،حدیث
شماره ،889 :و مستدرک حاکم 431 /1کتاب الصوم مراجعه شود.
-به اقتضاء الصراط المستقیم (187-1/181) ،مراجعه شود. 2
-رواه احمد فی مسنده (2/50) ،و رواه ابوداود فی سننه،(4/314) ، 3
کتاب الصالح علی الجزیة به احکام اهل الذمة ،تألیف ابن قیم) ،
(663-2/657مراجعه شود.
-به اقتضاء الصراط المستقیم (322-1/321) ،مراجعه شود. 2
منسوب بودند .به معجم ما استعجم 63 -57 /1و معجم قبائل العرب
10 /1و 65 -63مراجعه شود.
513 سالگردها و یادبودهای بدعت
-به تفسیر ابن کثیر (3/329-328) ،و اقتضاء الصراط المستقیم) ، 1
مراجعه شود.
515 سالگردها و یادبودهای بدعت
-روه احمد فی مسنده (3/103) ،و رواه ابوداود فی سننه،(1/675) ، 2
یارزش( بــا
غهــای )ب
غهای پربرکت و پرمیوة( ایشان را بــه با »)و با
تهای شوره گز و انــدکی درخــت ســدر ،مبــدل ههای تلخ و درخ میو
ساختیم«.
و از جمله حدیث میت که وارد قبر مــی شــود» :فیقــال لــه:
انظر إلی مقعدک من النار قد أبدلک الله بــه خیــرا ً منــه معقــدا ً
1
فی الجنة«.
یشــود :بــه جایگــاه خــودت در جهنــم نگــاه کــن به او گفته م
بتر و بهــتری در بهشــت تبــدیل و خداوند آن را بــه جایگــاه خــو
یفرمایــد» :إن اللــه قــد عوض کرده است .قول پیامبر که م
أبدلکم بهما خیرا ً منهما« مقتضــی تــرک جمـع بیـن آنهــا اســت،
یعنی نباید هم جشن جاهلیت و هم جشن اســلم هــر دو انجــام
یفرماید» :خیرا ً منهمــا« از آن دو شوند ،به خصوص آنجا که م
یکند به اینکه دو بتر هستند ،این جمله دللت م روز بهتر و خو
روز عید قربـان و رمضـان جـای عیـدهای جـاهلیت را بگیرنـد و
عوض آنها باشند.
یگوید» :إن الله قد أبدلکم« خداونــد و همچنان که به آنها م
عوضی را برای شــما فرســتاده اســت ،هنگــامی کــه از آنهــا در
مورد آن دو روز پرسید و آنها جواب دادند :دو روزی هستند که
یکردیــم ،ایــن جــواب در زمان جاهلیت در آنها بازی و شادی م
پیامبر دلیل بر آن است که آنها را نفی کرد و به جــای آن دو
روز ،دو روز مبارک در دین اسلم جــایگزین کــرده اســت ،اگــر
قصد نهی نداشت ذکر این ابدال مناســب نبــود ،چــون اصــل دو
یدانستند ،و آنها را بــه خــاطر آن دو روز روز عید اسلمی را م
یکردند.زمان جاهلیت ترک نم
یگوید» :ولهم یومان یلعبون فیهمــا« و در قول انس که م
یکردند ،و قــول آنها دو روزی داشتند که در آن بازی و شادی م
یفرماید» :إن الله قــد أبــدلکم بهمــا خیــرا ً منهــا: پیامبر که م
یوم الضحی و یوم الفطر« دلیل بر ایــن اســت کــه انــس از
یفرمایــد» :أبــدلکم بهمــا« قول پیامبر فهمیــده اســت کــه م
تعویض آن دو روز است.
و همچنین آن دو روز زمان جاهلیت در عصــر اســلم از بیــن
رفته بودند ،در زمــان پیــامبر و خلفــای راشــدین اثــری از آن
باقی نمانده بود ،اگر چنانچه مردم را از آن نهی نکــرده بــود از
یدادنــد در بیـن مـردم بـاقی چیزهایی که در این روزها انجام م
یشـود یماند ،چون عادات جز با چیزی که بـاعث تغییـر آن م م
یالخصــوص طــبیعت یروند عل یشوند و از بین نم تغییر داده نم
هها ،و نفس بیشتر مردم به روزی که عید و سرشت زنان و بچ
گرفته شود و درآن کارهای باطل و بازی و شادی صورت گیرد
تمایل و شوق دارد .به همین دلیــل اکــثر پادشــاهان و رؤســا از
هانــد،نهایشــان عــاجز ماند تغییر عادات مــردم در اعیــاد و جش
چون نفس آنها به شدت خواستار آن است ،و جمهور مــردم بـا
یدهند ،پس اگر پیــامبر بــا تمام همت و قوت به آن اهمیت م
یماندنـد ،حـتی یکرد بـر آن بـاقی م دت آن را منع نم قوت و ح ّ
مرنگ هم بود ،باز در اگر این باقی ماندن به صورت ضعیف و ک
یماند پس دانسته شد کــه ایــن ممنــوعیت قــوی از میان آنها م
جانب پیامبر ثابت است ،و هر چیزی که پیامبر آن را قوی ـا ً
منع کند حرام است ،و چیزی دیگری مراد نیست.
های نیست کــه این امری واضح بوده و جای هیچ شک و شبه
یگشــتند– اگــر بــه آن امثال این دو عید ،اگــر مــردم بــه آن برم
یشد – بین آن و بیــن آنچــه پیــامبر نهــی کــرده اجازه داده م
یشد .و آنچــه یبود و مطلوب مردم واقع م است راه فراری م
که در اعیاد اهل کتاب ممنوع و حرام است در حالی که آنها را
متر و بدتر اســت از آنچــه در یشناسیم خیلی حرا به رسمیت م
اعیاد جاهلیت ممنوع و حرام است .چون جاهلیت را هیچ کسی
یهــا و یکننــد ،تمــام ائمــه مشــابهت و تقلیــد از یهود تأییــد نم
هاند ،و یداننــد و مــردم را از آن ترســاند یها را حــرام م مســیح
هاند که در آینده بعضــی از آنهــا ایــن حـرام و ممنــوع را خبر داد
یدهنــد بــر خلف دیــن جــاهلیت ،کــه آن در آخــر زمــان انجام م
سالگردها و یادبودهای بدعت 520
یشد؟ جواب داد :خیر ،فرمود :بــه نــذر خــود وفــا مکان برپا م
کن و آن را انجام بده ،سپس فرمود :نذری کــه بــرای معصــیت
خدا باشد وفا به آن درست نیست ،این جواب پیامبر بر ایــن
مطلــب دللــت دارد کــه ذبــح و قربــانی در مکــان عیــد و محــل
یباشند:تها از چند جهت معصیت خداوند م پرستش ب ُ
یفرمایــد» :فــأوف بنــذرک« بــه اول :قــول پیــامبر کــه م
نذرت وفا کن ،بوسیلة حرف فاء حکــم توصــیف شــده اســت و
یشــود ،پــس این دلیل بر این اســت کــه وصــف ســبب حکــم م
سبب آن امر و کار که انجام شود این است که آن نــذر از ایــن
دو صفت خالی باشد ،در واقع آن دو صفت مانع انجام وفــا بــه
یباشند ،و اگر معصیت و گناه نبودند وفــا بــه آن درســت نذر م
بود.
دوم :بعد از آنکه پیــامبر فرمــود :بــه نــذرت وفــا کــن ،بــه
دنبال آن فرمود» :لوفاء لنذرٍ فــی معصــیة اللــه« در معصــیت
خداوند وفا به نذر صحیح نیست ،اگر شکل و صورت چیزی کــه
از آن سؤال شده اســت در لفــظ عــام داخــل نبــود در آن کلم
هیچ ارتباطی وجود نداشت ،و آنچه که نــذر شــده اســت – امــا
پیامبر زمانی که از شکل و صورت آن سؤال کرد گفــت :بــه
نذر خود وفا کن ،یعنی مادام که چیزی که موجب تحریم اســت
وجود ندارد جواب پیامبر این است که به نذر خود وفا کن ،و
از وجود آن دو صفت نهی کــرد ،و اصــل وفـا بــه نــذر معلــوم و
روشن است ولی ایشان آنچه را که وفا بــه آن درســت نیســت
بیان کرد ،و هر گاه لفــظ عــام بــر ســببی وارد شــد لزم اســت
سبب داخل آن لفظ شود.
نهای عید جایز و درست بــود سوم :اگر چنانچه ذبح در مکا
یدانست ،همــانطور کــه پیامبر آن را برای نذرکننده صحیح م
دف زدن را برای کسی که نذر کرده است بــا زدن دف نــذرش
را انجام دهد جایز شــمرد ،1بلکــه حــتی وفــا بــه آن واجــب هــم
-رواه ابوداود فی سننه ،(608-3/607) ،کتاب الیمان و النذور، 1
یشد ،زمــانی کــه ذبــح در مکــان نــذر شــده واجــب اســت ،و م
زمانی که ذبح در مکان عید آنها نهی شده است ،پس چگونه با
یشود ،آن هم با انجــام بعضــی از اعمــالی خود عید موافقت م
یگیرد؟ که به سبب عید آنها صورت م
زمانی که پیامبر از مکانی که در آن کفار مراســم عیــد را
یکند تا حیوانی ذبح شود ،بــا اینکــه هاند جلوگیری م برگزار کرد
فار ،مسـلمان هـم شـده باشـند و آن عیـد را تـرک نمـوده آن ک ّ
یخواهــد در آن مکــان عیــد برگــزار لکننده هــم نم باشند و سؤا
یشود کــه یکند ،پس روشن م کند ،بلکه فقط حیوانی را ذبح م
تها به خاطر جلوگیری از واقع شدن در حرام است این ممانع
و به خاطر ترس از این است که این ذبح ممکــن اســت بــاعث
احیا و زنــده کــردن آن عیــد در آن مکــان شــود ،و جلــوگیری از
یباشــد ،در قرار دادن آن مکان برای برگــزاری مراســم عیــد م
حالی که آن عید – والله اعلم – بازاری بــود کــه در آن خریــد و
یکردند ،همچنان که انصــار یکردند و بازی و شادی م فروش م
گفتنــد :دو روز هســتند کــه در زمــان جــاهلیت در آنهــا بــازی و
یکردیم .اعیاد زمان جاهلیت برای آنها عبادت نبود ،به شادی م
همین خاطر پیامبر فرق انداخت میان مکانی کــه مکــان بــت
بوده است و مکانی کــه ،مکــان عیــد و جشــن بــوده اســت ،بــه
همین خاطر به شدت از انجام کاری و چیزی از اعیــاد جــاهلیت
به هر شکل و صورتی که باشد نهی فرموده است.
یها کـه بعنـوان دیـن و یها و مسیح انجام مراسم عیدهای یهود
یشــوند از عیــدی کــه بعنــوان لهــو و لعــب انجــام عبادت انجــام م
یباشند ،چون تعبد به چیزی اسـت کـه هتر م
متر و گنا یشود حرا م
یکند از دنبال شــهوات یشود و او را ناراحت م باعث خشم خدا م
حتر هســتند ،بــه همیــن هتر و قــبی رفتن به وسیلة چیزهای حرام گنا
هترگتــر و گنــا
خــاطر شــریک قــرار دادن بــرای خــدا از زنــا بزر
یباشــد ،بــه همیــن دلیــل جهــاد بــا یهــود و نصــاری از جهــاد بــا م
یباشــد .زمــانی کــه شــارع و لتر م بتر و افضــ تپرســتان خــو ب
تپرستان را به خاطر ترس از آلوده شدن نگذار مادة اعیاد ب قانو
مسلمان به چیزی از کارهای کفار قطـع و ممنـوع کـرده اسـت- ،
523 سالگردها و یادبودهای بدعت
-بعاث مکانی در اطراف مدینه است ،دو شب از آن دور است ،در 1
های بزرگ میان اوس و خزرج در آن روی داده زمان جاهلیت واقع
است .مردم زیادی از بزرگان این دو قبیله در آن کشته شدند .به
صحیح بخاری با فتح الباری ،کتاب مناقب النصار ،حدیث شماره:
3777و البداية والنهاية 162 /3و معجم البلدان 451 /1مراجعه
شود.
-رواه البخاری فی صحیحه المطبوع مع فتح الباری ،(2/445) ،کتاب 2
-رواه احمد فی مسنده (1/123) ،و رواه ابوداود فی سنن) ، 1
با الله اکبر نماز شـروع و کارهـای عـادی غیـر از امـور نمـاز
یگردند.یشوند ،و با سلم دادن حلل م حرام م
هدف پیامبر حصر در عین آن عید یا عیــن آن روز نیســت،
بلکــه اشــاره بــه جنــس مشــروع اســت ،همــانطور کــه فقهــا
یگویند :باب صلة العید در حالی که صلة العیدین شــامل آن م
یشــود :روزة ،روز عیــد درســت یشود ،همانطور که گفته م م
نیست.
به همان صورت است که قول پیامبر» :وإن هــذا الیــوم«
یعنی جنس ایــن روز ،همــانطور کســی کــه نمــازی را مشــاهده
یگوید) :هذه صلة المسلمین( این جنس و نوع ،نماز یکند م م
یرونــد و تکــبیر ومسلمانان است ،و به کسانی که به صــحرا م
یگویــد) :هــذهیدهنــد م نماز و سایر چیزهای دیگــر را انجــام م
عید المسلمین( این عید مسلمانان است و امثال این چیزها.
یرود: یفرماید از همین باب بـه شـمار م قول پیامبر که م
»یوم عرفة ،ویوم النحر ،وأیام منی عیدنا أهــل الســلم ،وهــی
1
ب« .
أیام أکل و شر ٍ
روز عرفه ،روز عید قربان ،و أیام التشریق )سه روز بعــد از
یباشــد ،ایــن روزهــا ،روزهــایعید قربان( عید ما مســلمانان م
خوردن و نوشیدن هستند .این فرمودة پیامبر دلیل جدایی ما
یباشــد ،ونها در عیــد و جشـن م مســلمانان و بـا غیــر مســلما
یباشد ،چون هر دو عید مکــانی اختصاص عید به این پنج روز م
یشــوند ،و زمــانش طــولنی اســت ،بــه و زمانی در آنها جمع م
یشود ،هر گاه همین خاطر عیدالکبیر یعنی عید بزرگ نامیده م
ذهبی نیز با او موافق است.
-رواه احمد فی مسنده (4/152) ،و رواه مسلم فی صحیحه) ، 1
یهــا زیــاد،
یهــودی رهــن گذاشــته شــده بــود .در یمــن یهود
2
سها در بحرین بودند. یها در نجران 1و غیر آن و فار مسیح
معلوم است که این اقوام عیدهایی داشتند که آنها را برگزار
یکردند ،و معلوم است که در این اعیــاد :خــوردن ،نوشــیدن، م
سهای قشنگ و انواع زینت ،بازی و شادی و غیــره پوشیدن لبا
نها جـای داشــتند یگرفت ،که همة آنها در نفس انسا صورت م
و طبیعتا ً نفس خواستار آن است ،به شرطی که مــانعی وجــود
ههـا و زنــان و بیشـتر مـردم نداشته باشد به خصــوص بــرای بچ
بیکار.
هر کس از سیرة پیامبر آگاهی داشته باشد ،به طور یقیـن
یداند که مسلمان در هیــچ کــاری از کارهــای غیــر مســلمانان م
یکردند ،و اعیاد کفــار هیــچ تغییــری در عــادات آنــان شرکت نم
یداد ،بلکه آن روز بــرای پیــامبر و ســایر مســلمانان مثــل نم
سایر روزهای دیگر بود و هیچ فرقی نداشت ،آن روز را به هیچ
یدادند ،مگر اینکه به منظور مخالفت با آنها چیزی اختصاص نم
یدادند.یگرفتند و یا چیزی شبیه آن انجام م آن را روزه م
یکـرد؛ اگر مسلمانان دینشان مـانع آن نبـود و از آن نهـی نم
هانـد ،حتمـا ً بعضـی از آنهـا ایـن
همان دینی که از پیامبر گرفت
یکردند ،چــون یدادند و در عید کفار شرکت م کارها را انجام م
هوا و هوس و نفس خواســتار آنهــا هســتند ،اگــر مــانع شــرعی
وجود نداشت چیزی که مقتضی انجام آنهــا اســت موجــود بــود.
در زمان خلفای راشــدین هــم عــادت و روش مســلمانان بــر
منـوال زمـان پیـامبر بـود ،پـس شـکی نیسـت مسـلمانان از
-نجران در نقطه مقابل یمن در اطراف مکه قرار دارد ،منسوب به 1
ببن قطحان است ،در زمان پیامب در آن جا کعبه و نجران بن یعر
اسقف های زیادی وجود داشتند ،و پیامبر آنان را به مباهله فرا خوانده
بودند ،اصحاب اخدود در آن جا بوده اند و تا اکنون آثار ایشان باقی
است ،فعل نجران تابع کشور عربستان سعودی می باشد و حدود نه
صد کیلومتر از ریاض فاصله دارد ،و در راه وادی الدواسر می باشد.
به معجم البلدان 266 /5مراجعه شود.
-کشور بحرین ساحل دریا است بین بصره و عمان قرار دارد .به 2
.(855
-رواه مسلم فی صحیحه ،(2/586) ،کتاب الجمعه ،حدیث ) (856و 4
گهای دیگری را -اولین یکشنبه روزه آنها است ،برگ زیتون و بر 2
زمانی یکنند چنین چیزی برای حضرت عیسی یآورند ،و گمان م م
تالمقدس شد بوجود آمده است ،بر قاطری سوار بود امر که وارد بی
یکرد که مردم علیه او شوریدند و غوغا به معروف و نهی از منکر م
یزدند،
یها گروهی را دستور داده بودند با عصا او را م کردند ،و یهود
آن عصا برگ درآورد و آنها برای مسیح سجده بردند عید شعانین
مشابهه این کار است .به اقتضاء الصراط المستقیم(1/478) ،
مراجعه شود.
مآیی به وجودیشدند و گرده یها در آن خارج م -روزی بود که مسیح 3
-رواه البیهقی فی سننه ،(9/234) ،کتاب الجزیه ،باب کراهیة الدخول 2
عهای شادی آنــان شــرکت کنــد و از آنهــا تقلیــد نمایــد و تــا تجم
زمــان مــرگ بــه همیــن صــورت باشــد در روز قیــامت بــا آنهــا
1
یشود.محشور م
های بـه مناسـبت نـوروز یگویـد :هـدی -4محمـدبن سـیرین م
برای علی مرتضی آورده شد ،گفــت :ایــن چیســت؟ گفتنــد:
ای امیرالمؤمنین این روز نوروز است ،گفت هــر روز را فیــروز
2
یگوید دوست نداشت بگوید نوروز. کنید ،اسامه م
بیهقی گفتــه اســت :در ایــن روایــت بــه صــراحت وارد شــده
اختصــاص روزی را کــه شــریعت مخصــوص نگردانیــده مکــروه
است.3
ییابیم که عمــر براساس آنچه از آثار ذکر شده گذشت ،درم
فــاورق از یــاد گرفتــن زبــان آنهــا و مجــرد وارد شــدن بــه
کلیساهای آنان در روز عید نهی کرده است ،پس انجام بعضــی
از افعال و کردار آنان باید چگونه باشد؟! و یــا اگــر قســمتی از
عبادت آنها انجام شود؟
آیا انجام بعضی از اعمال عید آنها از داخـل شـدن و شـرکت
کتر نیست؟ گتر و خطرنا کردن در عید آنان بزر
یدهند خشم زمانی که روز عید به خاطر اعمالی که انجام م
یشود ،پس کسی که در عمل و یــا و غضب خدا بر آنان نازل م
ییابد آیا این یکند و یا حضور م بعضی از کارها با آنها شرکت م
یگویــد :از یشــود؟ ســپس م عقــوبت و عــذاب بــر او وارد نم
دشمنان خدا در روز عیدشان دوری کنید ،آیا این سخن نهــی از
دیدار با آنها و نهی از شرکت در اجتماع آنها نیست؟ پــس حـال
یدهد چگونه است؟ آن کسی که اعمال آنها را انجام م
-رواه البیهقی فی سننه ،(9/234) ،کتاب الجزیة ،باب کراهیة الدخول 1
علی اهل الذمة فی کنائسهم ،و شیخ السلم ابن تیمیه در اقتضاء
صراط المستقیم 457 /1گفته :این اثر را بیهقی با اسناد صحیح
روایت نموده است.
-به السنن الکبری ،تألیف بیهقی (460-1/455) ،مراجعه شود. 2
* وجه اول
یباشد،
نها جزو شریعت و از مناهج و مناسک م اعیاد و جش
یفرماید:و خداوند سبحان در مورد آن م
) حج(67 :
های )ویژه ،جهت معاملت و عبــادات بــا تــوجه »برای هر ملتی برنام
هاند و بــدانهایم ،که برابر آن رفت
به شرایط زمان و مکان( قرار داد
هاند«.
عمل کرد
مانند قبله ،نماز و روزه ،هیچ فرقی میــان مشــارکت آنهــا در
تهای دیگر نیســت، عید و مشارکت آنها در سایر مناهج و عباد
موافقت در تمام عید ،مــوافقت بــا کفــر اســت ،و مــوافقت در
ههای کفــر عهــای آن ،مــوافقت در بعضــی از شــعب بعضی از فر
یباشد ،بلکه عیدها از خصوصی ترین ویژگی های هستند کــه م
یشــوند ،و نهــا بوســیلة آن از یکــدیگر جــدا م شــرایع و ادیا
یباشند ،پس موافقت آشکارترین و ظاهرترین شعایر را دارا م
یباشد ،و شــکی نیســت مترین شرایع کفر م با آن مواقت با مه
در مجموع با وجود شرایط موافقت با آن گاهی به کفر منتهــی
عکنندة آن کمترین حــالتش ایــن اســت کــه یشود .و اما شرو م
یباشد .و بـه ایـن اختصـاص پیـامبر اشـاره معصیت و گناه م
یفرماید» :إن لکل قــوم عیــدا ً وإن هــذا کرده است ،آنجا که م
عیدنا« برای هر ملتی عیدی وجود دارد و این عید ما است.
مشارکت در عید کفار از مشارکت در پوشیدن زنار )لباســی
یبندنــد(1و امثــال است که مجوسی یا مسیحی به کمــر خــود م
کتر اســت، حتر و خطرنــا ههای آنــان اســت قــبی آن کـه از نشـان
چون ایــن علمــت و نشــانه وضــعی اســت و از دیــن بــه شــمار
یرود ،و هــدف از آن تنهــا جــدایی میــان کــافر و مســلمان نم
یرونــد پــس است ،اما عیــد و توابــع آن جــزو دیــن بــه شــمار م
موافقت با آن ،موافقت با چیزی است که سبب خشم و عقاب
یباشد. و عذاب خدا م
عیــد کفـار شــریعتی از شــرایع کفـار اســت ،و یــا عبــادتی از
یباشــد ،پــس مــوافقت در آن ماننــد ســایر تهــای آنــان م عباد
2
ت کفر حرام و ممنوع است. شعایر و عبادا
* وجه دوم
یدهند معصیت خداونــد آنچه آنها در عید و جشنشان انجام م
یباشــد ،مثــل نمــاز یباشد ،چون یا بدعت است ،یا منسوخ م م
تالمقــدس بـا وجــود آنکــه عمــل خواندن مسلمان بــه ســوی بی
های است ولی نسخ شده است .ایــن زمــانی اســت کــه شایست
یشود از چیزهایی باشد کـه بوسـیلة آن عبـادت و آنچه انجام م
یشود ،و اما مســایلی کــه بــه عــادت هــا تعلــق مــی دینداری م
گیرند مانند طعام ،لباس ،بازی و شادی همة اینها تــابع آن عیــد
دینی هستند ،همانطور که در دین اسلم هم تــابع هســتند .پــس
یشود که بعضــی از مســلمانان عیــدی را ایجــاد به منزلة این م
کرده باشند و برای برگزاری آن به صحرا و دشــت برونــد و در
آن عبادات و عاداتی از جنس آنچه کــه در عیــد فطــر و قربــان
یشود انجام شود ،و یا اینکه چیزی گذاشته شــود و بــه انجام م
ف کننــد و مراســم حــج انجــام داده شــود ،و بــرای دور آن طوا
یکند طعام و غیره درست شود. کسی که این کار را م
اگر مسلمان چنین کاری را انجام دهد ،آن روز عادت خود را
تغییر داده است ،همانطور که اهل بدعت در امور عــادی یــا در
بعضی از آن عادت خود را بوسیلة درست کردن طعــام ،زینــت
یدهنــد ،بــدون دادن لباس ،خرج و مخارج زیاد و غیــره تغییــر م
اینکه به این عادت نوبنیاد قصد عبــادت داشــته باشــند ،آیــا ایــن
تترین منکرات نیست؟ به همین صورت حترین و زش کار از قبی
نهایی که مغضوب علیهم و ضالین هســتند موافقت با این انسا
یباشد.کتر و شدیدتر م خطرنا
اهل کتاب )یهــود و نصــاری( بــر دیــن مبتــدع و منســوخ خــود
یدارنــد ،و یکننــد و آن را سـّری نگــه م استوار و به آن اقرار م
انسان مســلمان بــه چیــزی کــه مبتــدع و منســوخ باشــد نــه بــه
صورت سّری و نه به صورت آشکار اقرار نخواهد کــرد و آن را
یشناسد ،و امــا مشــابهت و تقلیــد از کفـار مثــل به رسمیت نم
کتر و بــدتر مشــابهت و تقلیــد از اهــل بــدعت و حــتی خطرنــا
1
یباشد.م
-به اقتضاء الصراط المستقیم مراجعه شود(1/472) ، 1
537 سالگردها و یادبودهای بدعت
* وجه سوم
اگر انجام کارهای اندکی از آن عیدها و غیــره درســت تلقــی
یشــود ،ســپس هــر زمــان شود به انجام کارهای زیــاد منجــر م
یشــوند و اصــل آن را چیزی شایع شود مردم عــوام وارد آن م
یکنند بطوری که برای آنهـا بــه عــادت و حــتی عیــد فراموش م
یکنــد حــتی بــر یشود ،و به عید خداوند شباهت پیــدا م تبدیل م
یکند به طوری که نزدیک است به مرگ اسلم آن برتری پیدا م
و حیات کفر منتهی شود ،همچنان که شیطان برای بســیاری از
یکننــد کارهــایی را زیبــا جلــوه داده کسانی که ادعای اســلم م
یشــود، یها انجــام م است مثل آنچه که در اواخر روزة مســیح
جها و پوشاندن لباس به فرزنــدان و یها و خر مثل هدایا و شاد
غیره که ماننــد عیــد مســلمانان شــده اســت ،حــتی کشــورها و
یها چسبیده و همسایه شهرهایی به کشورها و شهرهای مسیح
هستند که علم و آگاهی و ایمان آنها کم و اندک است این عیــد
کفار بر عید خودشان غلبه دارد و از عید خــدا و رســول خــدا
نتربیشتر در قلــب شــان جــای دارد ،و از آنهــا برایشــان شــیری
است.
ً
یشــود ،و یــا غالب ـا بــه مشــابهت و تقلیــد بــه کفــر منتهــی م
یشــود ،کــه در آن یانجامد ،و یا به هــر دو منتهــی م معصیت م
هیچ مصلحتی نیست ،و هر چــه بــه اینهــا منتهــی و منجــر شــود
حرام است ،پس مشابهت و تقلید حــرام هســتند ،و در مقدمــة
دوم هیچ شکی نیست ،پیگیــری و بررســی در مــوارد و مصــادر
شریعت بر این مطلب دللت دارد که هــر چــه بــه کفــر منتهــی
شود چه به صورت غالب ،چه خفی و ســری و چــه بــه صــورت
کلی ،حرام است.
مقدمة اولــی واقعیــت بــر آن شــهادت دارد و بــر هیــچ بینــا و
نابینایی پوشیده نیست که منتهی شدن بـه کفـر امـری طـبیعی
یباشــد ،کــه شــارع حکیــم آن را در عمــوم ســد ذرایــع و م
یها ملحظه کرده است ،همانطور که شیخ السلم ابن پیشگیر
سالگردها و یادبودهای بدعت 538
* وجه چهارم
عیدها و مراسم در مجموع منافع بزرگی برای دیــن و دنیــای
مردم دارند ،همچنان که بوسیلة نماز ،زکات ،روزه و حج نفع و
یبرند ،به همین دلیل هر دین و شــریعتی آن را در خــود
سود م
یفرماید:
جای داده و آن را آورده است ،خداوند م
)حج(34 :
هایــم ،تــا بــه نــام خــدا
»مــا بــرای هــر ملــتی قربــانی را مقــرر کرد
چهارپایانی را ذبح کنند که خدا به آنها عطا نموده است«.
یفرماید:
و خداوند م
(67 ) حج:
هایــم
های )جهت معاملت و عبادات( قــرار داد »برای هر ملتی برنام
هاند«.
هاند و بدان عمل کرد
که برابر آن رفت
یفرماید:
و خداوند م
)مائده(3 :
»امروز )احکام( دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بــر
شما تکمیل نمودم«.
گترین عیدهای ایــن
به همین خاطر خداوند این آیه را در بزر
امت پاک نازل کرده است ،چون هیچ عید و جشنی در نوع خود
گتر نیســت وکه زمان و مکان را در خود جمع کرده از آن بزر
یباشد ،و هیچ خبر و اعلنی از نوع خود از این آن عید قربان م
-در فتاوی الکبری جزء سوم ،ص ) (265وجود دارد .و به اقتضاء 1
خداوند به جای این دو روز عید زمان جاهلیت ،دو روز بهتر و
بتر برای شما داده است.
و
خ
یشــود کــه نهــایتتغذیه ی قلب با این کارهای بدعت مانع م
تغذیه و قوت را به وسیلة این اعمال صالح و پرمنفعت شرعی
کسب کند ،در نتیجه حال و وضعیتش بدون اینکه احساس کنــد
یشود ،همچنــان کــه جســمش بوســیلة غــذاهای فاســد و تباه م
یرود ،بــا ایــن
کثیف بدون اینکه خودش احساس کنــد از بیــن م
1
یشود. توضیح بعضی از ضررهای بدعت روشن و آشکار م
* وجه پنجم
مشابهت به اهل کتاب و کفار در بعضی از اعیاد آنان و تقلید
از آنها به خاطر وجود باطل و فسادهایی کــه در آن وجــود دارد
یشود ،به خصوص زمانی باعث خوشحالی قلب و سرور آنها م
که این کفار زیر سلطة جزیه و تحقیر مسلمانان باشــند ،چــون
یها و خصوصیات دین آنان را یکنند مسلمانان ویژگ مشاهده م
یدهنــد ،ایــن ســببدر خود قرار داده و جزئی از آن را انجام م
یگــردد ،و خیلــی اوقــات اگــر
قوت قلــب و ســعة صــدر آنــان م
یدهند و ضــعیفان و برایشان فرصت دست دهد آنها را طعام م
ینمایند ،که این امر و کاری محسوس و فقرا را خوار و ذلیل م
مشهود است ،که انسان عاقل از آن غافل نیست .پس چگــونه
جایز و درست اســت بــدون دلیــل بــه آنهــا احــترام گذاشــت در
حالی که شریعت و دین تحقیــر و ذلــت در برابــر مســلمانان را
برای آنها قرار داده است؟
* وجه ششم
یدهند بعضی از آنها کفر، آنچه کفار در عیدهای خود انجام م
یباشــد بــه شــرطی کــه از و بعضــی حــرام ،و بعضــی مبــاح م
تهــا غالبـا ً
مفسدة مشابهت خالی باشد .جدایی میــان ایـن حال
180 -179کتاب العیدین ،و مستدرک حاکم 294 /1و گفته :این
حدیث بر شرط مسلم است و شیخین آن را روایت نکرده اند .ذهبی
نیز با او موافق است.
-به اقتضاء الصراط المستقیم (485-1/482) ،مراجعه شود. 1
541 سالگردها و یادبودهای بدعت
* وجه هفتم
یآدم و سایر مخلوقات را بین دو چیـز متشـابه کـه خداوند بن
رپــذیر اســت خلــق کــرده اســت ،هــر زمــان بــرای هــر دو تغیی
لتر و متشــابهت بیشــتر باشــد تغییــر در اخلق و صــفات کــام
یشود ،به طوری که تشخیص آن دو از یکدیگر جز بــا متر م تما
چشم ممکن نخواهد بود ،پس مشابهت و مشارکت در کارهــای
یشود که مشابهت و مشارکت در امور باطنی ظاهری باعث م
و درونــی نیــز بــه صــورت مخفیــانه و تــدریجی و غیرمحســوس
صورت پذیرد.
یها که با مسلمانان معاشــرت یها و مسیح این امر در یهود
یشود ،آنهــا از دیگــر هاند ظاهر و آشکار م داشته و زندگی کرد
کفــار ،دارای کفــر کمــتری هســتند ،و مســلمانانی کــه زیــاد بــا
هاند نسبت بــه مســلمانان یها معاشرت داشت یها و مسیح یهود
فتر و کمـتری هسـتند ،مشـارکت در دیگــر دارای ایمـانی ضـعی
یشود با اینکــه از نظــر هدایت ظاهری باعث تناسب و الفت م
زمانی و مکانی هم دور باشند.
سالگردها و یادبودهای بدعت 542
* وجه هشتم
مشابهت در ظاهر و تقلید ظاهری نوعی مــودت و محبــت را
یشــود، یکند و در باطن نیز باعث محبــت و دوســتی م ایجاد م
همچنان که محبــت بــاطنی و درونــی ســبب مشــابهت ظــاهری
ه است ،حــتی یشود ،که تجربه و مشاهدات این را ثابت کرد م
دو نفر اگر از یک شــهر و دیــار باشــند ســپس بــه شــهر و دیــار
غربت بروند میان آنها مودت و الفت زیــاد پیــدا خواهــد شــد ،و
یشــناختند و یــااگر چنانچه در شــهر خــود بودنــد همــدیگر را نم
یشــدند ،بــهیگفتند و با هم قهر م حتی با همدیگر سخن هم نم
همین صورت صنعتگران دنیوی هــم بــا یکــدیگر نــوعی الفــت و
محبت و همبستگی دارند که غیــر آنهــا چنیــن وضــعیتی ندارنــد،
پادشاهان و رؤسا هم با اینکه از نظر ممالک و دیار از همــدیگر
دور باشند با همدیگر محبت و الفت دارند مگر اینکـه دیـن و یـا
هدفی خاص مانع این محبت و علقه شود.
لهایشــان
و یا قوم و قبیلة ایشان باشند .چرا که مؤمنان ،خــدا بــر د
رقم ایمان زده است ،و با نفخة رب ّــانی خــود یاریشــان داده اســت و
تقویتشان کرده است«.
یشــود کــه کــافری خداوند خبر داده است که مؤمنی پیدا نم
را دوست داشته باشد ،هر کسی کفار را دوست داشــته باشــد
مؤمن نیست ،مشــابهت و تقلیــد ظــاهری مظنــة محبــت اســت
یباشد ،همانطور که بیــان شــد و مثــال هــم آورده پس حرام م
1
شد.
یگویــد :بــدان کــه
هاللــه – م
شیخ الســلم ابــن تیمیــه – رحم
لهای فســاد در مشــابهت و تقلیــد کفــار زیــاد صــورت و شــک
2
هستند ،پس خوب است به آنچه بیان کردیم اکتفا کنیم.
از آنچه گذشت برایمان روشن گردیــد کــه تشــبه بــه کفــار و
تقلیــد از آنــان بــه صــورت عمــوم و خصوصــی – در اعیــاد و
نهایشان – حرام است و با ایمــان منافــات دارد ،و قــرآن، جش
ســنت پیــامبر ،اجمــاع ،آثــار و اعتبــار ایــن مطلــب را ثــابت
یکنند و بر آن دللت دارند که بیان آنها گذشت. م
پس ای بــرادر و خــواهر مســلمان از تشــبه بــه کفــار و اهــل
کتـاب و غیـره دوری کـن و از عـواقب ایـن کـار بـترس ،نـه در
عادات و نه در عبادات و تقالید دیگر ،نه بــه صــورت ظــاهری و
نه باطنی از آنها پیروی مکن ،چون هــر کــس بــه قــوم و ملــتی
تشابه پیدا کند از آن قوم است و روز قیــامت بــا آنهــا محشــور
یشود. م
یکنیــد
و بر شما لزم و واجب است کسی را که مشــاهده م
یدهــد بــه نحــو
یکند و خود را به آنهــا شــباهت م از آنها تقلید م
احسن راهنمایی و نصیحت کنید ،شاید شــما ســبب شــوید ایــن
فرد مشابهت و تقلید با آنان را ترک کند و با این عمــل خیــر از
طرف خداوند اجر و ثوابی به شما برسد.
جهلنا ،وانفعنا بما علمتنا ،إنک ولی ذلک والقادر علیه ،وصل
اللهم وبارک علی عبدک ورســولک نبینــا محمــد وعلــی آلــه
وصحبه أجمعین ،والحمدلله رب العالمین.
بترین و بهــترین خداوندا ،آخرین اعمــال و کــردار مــا را خــو
اعمال قرار بده ،و نیکوترین روز ما را روز دیدار خــودت قــرار
ده ،و به آنچه کــه دوســت داری و بــه آن راضــی هســتی مــا را
موفق گردان ،آنچه صحیح و درست و کامل است بــه مــا عطــا
تهای ظاهر و باطنی خود را بر ما فروریز ،عمل مــا فرما ،نعم
را خالصانه به خاطر خودت قرار بده ،آگاهی و فهم دینی را بــه
یدانیم به ما یاد بده ،و با آنچه بــه مــا ما عطا کن ،و آنچه را نم
های نفع برسان ،چون تو بر این کار قادر و توانا و مالــک یاد داد
آن هستی.
وصل اللهم وبارک علی عبدک ورسولک نبینا محمــد وعلــی
آله وصحبه أجمعین والحمد لله رب العالمین.
8/1/1386