You are on page 1of 427

‫روش زندگی‬

‫مسلمان‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫منهاج المسلم‬

‫مؤلف‪:‬‬
‫ابوبكر جابر الجزائرى‬
‫(مدرس مسجد النبى و دانشگاه اسالمى مدينه منوره)‬

‫مترجم‪:‬‬
‫نذيراحمد سالمى‬

‫شناسنامه كتاب‬
‫نام كتاب‪ :‬منهاج المسلم‬
‫مؤلف‪ :‬ابوبكر‪ 5‬جابر الجزائرى‬
‫مترجم‪ :‬نذيراحمد سالمى‬

‫‪1‬‬
2
‫فهرست عناوين كتاب‬

‫صفحه‬ ‫عنوان‬ ‫ش‬


‫‪23‬‬ ‫مقدمه‬ ‫‪1‬‬
‫‪24‬‬ ‫باب اول‪ :‬عقيده‬ ‫‪2‬‬
‫‪24‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ايمان به خداوند‪ 5‬متعال‬ ‫‪3‬‬
‫‪28‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬ايمان به ربوبيت حضرت حق‬ ‫‪4‬‬
‫‪36‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬ايمان به اينكه معبود گذشتگان و آيندگان‪ ،‬خداوند است‬ ‫‪5‬‬
‫‪38‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬ايمان به نامها و صفات خداوند‪ 5‬متعال‬ ‫‪6‬‬
‫‪42‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬ايمان به فرشتگان خدا‬ ‫‪7‬‬
‫‪45‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬ايمان به كتابهاى آسمانى‬ ‫‪8‬‬
‫‪48‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬ايمان به قرآن كريم‬ ‫‪9‬‬
‫‪52‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬ايمان به پيامبران خدا‬ ‫‪10‬‬
‫‪56‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬ايمان به رسالت محمد ص‬ ‫‪11‬‬
‫‪66‬‬ ‫فصل دهم‪ :‬ايمان به روز‪ 5‬قيامت‬ ‫‪12‬‬
‫‪74‬‬ ‫فصل يازدهم‪ :‬عذاب قبر و نعمتهاى آن‬ ‫‪13‬‬
‫‪77‬‬ ‫فصل دوازدهم‪ :‬ايمان به قضا و قدرالهى‪5‬‬ ‫‪14‬‬
‫‪81‬‬ ‫فصل سيزدهم‪ :‬توحيد در عبادت‬ ‫‪15‬‬
‫‪84‬‬ ‫فصل چهاردهم‪ :‬توسل‬ ‫‪16‬‬
‫‪89‬‬ ‫هّللا‬
‫فصل پانزدهم‪ :‬اولياء و كرامات آنان و شيطان و گمراهى او‬ ‫‪17‬‬
‫‪89‬‬ ‫اولياء خدا‬ ‫‪18‬‬
‫‪94‬‬ ‫اولياء شيطان‬ ‫‪19‬‬
‫‪98‬‬ ‫فصل شانزدهم‪ :‬ايمان به وجوب امر به معروف‪ 5‬و نهى از منكر‬ ‫‪20‬‬
‫‪102‬‬ ‫آداب و روش امر به معروف و نهى از منكر‬ ‫‪21‬‬
‫‪104‬‬ ‫فصل هفدهم‪ :‬وجوب ايمان به اصحاب و تجليل از ائمه و وجوب اط‪55‬اعت از‬ ‫‪22‬‬
‫اولىالأمر‬
‫‪108‬‬ ‫احترام ائمه دين و سلف صالح‬ ‫‪23‬‬
‫‪110‬‬ ‫حرف شنوى‪ 5‬از دولت مردان مسلمان‬ ‫‪24‬‬
‫‪112‬‬ ‫باب دوم‪ :‬آداب‬ ‫‪25‬‬
‫‪112‬‬ ‫فصل اول‪ :‬آداب نيت‬ ‫‪26‬‬
‫‪115‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬آداب عبادت و بندگى خداوند‬ ‫‪27‬‬
‫‪119‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬آداب قراءت قرآن‬ ‫‪28‬‬
‫‪122‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬آداب دوستى و پيروى از رسول مكرم اسالم‬ ‫‪29‬‬
‫‪125‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬آداب پرداختن به خود‬ ‫‪30‬‬
‫‪127‬‬ ‫توبه‬ ‫‪31‬‬
‫‪128‬‬ ‫مراقبه‬ ‫‪32‬‬
‫‪130‬‬ ‫محاسبه‬ ‫‪33‬‬
‫‪132‬‬ ‫مجاهده‬ ‫‪34‬‬
‫‪134‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬آداب معاشرت و همزيستى‬ ‫‪35‬‬
‫‪134‬‬ ‫الف) والدين‬ ‫‪36‬‬
‫‪136‬‬ ‫ب) فرزندان‬ ‫‪37‬‬
‫‪138‬‬ ‫ج) اخوت‬ ‫‪38‬‬

‫‪3‬‬
‫‪139‬‬ ‫د) حقوق زناشوئى‪5‬‬ ‫‪39‬‬
‫‪140‬‬ ‫حقوق زن بر شوهر‬ ‫‪40‬‬
‫‪143‬‬ ‫حقوق شوهر‪ 5‬بر همسر‬ ‫‪41‬‬
‫‪144‬‬ ‫آداب معاشرت با خويشاوندان و صله رحم‬ ‫‪42‬‬
‫‪146‬‬ ‫آداب معاشرت با همسايگان‬ ‫‪43‬‬
‫‪147‬‬ ‫دو نكته مهم‬ ‫‪44‬‬
‫‪147‬‬ ‫حقوق و احترام مسلمان بر مسلمان ديگر‬ ‫‪45‬‬
‫‪156‬‬ ‫آداب معاشرت با كفار‬ ‫‪46‬‬
‫‪158‬‬ ‫آداب رفتار با حيوانات‬ ‫‪47‬‬
‫‪161‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬پيرامون دوستى و دشمنى بخاطر‪ 5‬خداوند‬ ‫‪48‬‬
‫‪163‬‬ ‫حقوق دوستى‪ 5‬و برادرى‪ 5‬در راه خدا‬ ‫‪49‬‬
‫‪165‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬آداب مجالست و همنشينى‪5‬‬ ‫‪50‬‬
‫‪167‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬آداب خوردن و آشاميدن‬ ‫‪51‬‬
‫‪168‬‬ ‫نكاتى كه قبل از خوردن و آشاميدن بايد رعايت شوند‬ ‫‪52‬‬
‫‪171‬‬ ‫فصل دهم‪ :‬آداب ضيافت و مهماندارى‬ ‫‪53‬‬
‫‪172‬‬ ‫آداب پذيرفتن‪ 5‬دعوت‬ ‫‪54‬‬
‫‪173‬‬ ‫آداب حضور‪ 5‬در جلسه مهمانى‬ ‫‪55‬‬
‫‪174‬‬ ‫فصل يازدهم‪ 5:‬آداب مسافرت‬ ‫‪56‬‬
‫‪174‬‬ ‫احكام سفر‬ ‫‪57‬‬
‫‪175‬‬ ‫آداب سفر‬ ‫‪58‬‬
‫‪178‬‬ ‫فصل دوازدهم‪ :‬آداب پوشيدن لباس‬ ‫‪59‬‬
‫‪181‬‬ ‫فصل سيزدهم‪ 5:‬خصال و سنتهاى‪ 5‬فطرى‬ ‫‪60‬‬
‫‪183‬‬ ‫فصل چهاردهم‪ :‬آداب خواب‬ ‫‪61‬‬
‫‪186‬‬ ‫باب سوم‪ :‬اخالق‬ ‫‪62‬‬
‫‪186‬‬ ‫فصل اول‪ :‬پيرامون اخالق حسنه‬ ‫‪63‬‬
‫‪187‬‬ ‫ديدگاه پيشينيان درباره اخالق خوب‬ ‫‪64‬‬
‫‪188‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬صبر و تحمل ناماليمات در راه خداوند‬ ‫‪65‬‬
‫‪191‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬توكل به خدا و اعتماد به نفس‬ ‫‪66‬‬
‫‪195‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬ايثار و خيرخواهى‪5‬‬ ‫‪67‬‬
‫‪196‬‬ ‫نمونههايى از ايثار و همدردى‪5‬‬ ‫‪68‬‬
‫‪198‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬عدل و ميانهروى‪5‬‬ ‫‪69‬‬
‫‪199‬‬ ‫جلوههاى‪ 5‬گوناكون عدل‬ ‫‪70‬‬
‫‪200‬‬ ‫نمونههاى بارز و وااليى از عدل در قضاوت‬ ‫‪71‬‬
‫‪200‬‬ ‫نتيجه شيرين عدل‬ ‫‪72‬‬
‫‪202‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬مهربانى‪ 5‬و عطوفت‬ ‫‪73‬‬
‫‪204‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬حياء و پاكدامنى‬ ‫‪74‬‬
‫‪207‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬احسان‬ ‫‪75‬‬
‫‪210‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬صداقت و راستى‪5‬‬ ‫‪76‬‬
‫‪212‬‬ ‫نمونههاى آشكار صداقت و درستى‬ ‫‪77‬‬
‫‪213‬‬ ‫فصل دهم‪ :‬بخشندگى و سخاوت‬ ‫‪78‬‬
‫‪215‬‬ ‫نمونههاى بارز سخاوت بشرح زيراند‪5‬‬ ‫‪79‬‬
‫‪216‬‬ ‫فصل يازدهم‪ :‬فروتنى‪ 5‬و مذمت كبر‬ ‫‪80‬‬
‫‪4‬‬
‫‪218‬‬ ‫نمونههاى واالئى از فروتنى‪5‬‬ ‫‪81‬‬
‫‪219‬‬ ‫فصل دوازدهم‪ :‬خصلتهاى‪ 5‬زشت و ناپسند‬ ‫‪82‬‬
‫‪219‬‬ ‫‪ -1‬ظلم‬ ‫‪83‬‬
‫‪219‬‬ ‫اقسام سه گانه ظلم‬ ‫‪84‬‬
‫‪220‬‬ ‫ب) حسادت‬ ‫‪85‬‬
‫‪221‬‬ ‫حسد بر دو قسم است‬ ‫‪86‬‬
‫‪222‬‬ ‫ج) فريب‬ ‫‪87‬‬
‫‪223‬‬ ‫د) رياء‬ ‫‪88‬‬
‫‪224‬‬ ‫هـ) غرور و خودپسندى‬ ‫‪89‬‬
‫‪225‬‬ ‫نمونههاى از غرور و خودپسندى‬ ‫‪90‬‬
‫‪226‬‬ ‫راهكار‬ ‫‪91‬‬
‫‪226‬‬ ‫و) ناتوانى‪ 5‬و تنبلى‬ ‫‪92‬‬
‫‪227‬‬ ‫مظاهر ناتوانى‪ 5‬و تنبلى‬ ‫‪93‬‬
‫‪229‬‬ ‫باب چهارم‪ :‬عبادات‬ ‫‪94‬‬
‫‪229‬‬ ‫فصل اول‪ :‬طهارت‬ ‫‪95‬‬
‫‪230‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬طهارت بوسيله چه چيزى تحقق پيدا مىكند؟‬ ‫‪96‬‬
‫‪230‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬نجاسات‬ ‫‪97‬‬
‫‪231‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬آداب قضاى‪ 5‬حاجت‬ ‫‪98‬‬
‫‪232‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬استنجاء و استجمار‬ ‫‪99‬‬
‫‪233‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬در بي‪55‬ان نك‪55‬اتى كه بعد از ف‪55‬ارغ‪ 5‬ش‪55‬دن از بيت الخالء بايد رع‪55‬ايت‬ ‫‪100‬‬
‫شود‬
‫‪233‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬بيان وضو‪5‬‬ ‫‪101‬‬
‫‪233‬‬ ‫‪ -1‬مشروع بودن وضو‬ ‫‪102‬‬
‫‪233‬‬ ‫‪ -2‬فضيلت وضو‬ ‫‪103‬‬
‫‪234‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬فرايض‪ ،‬سنن و مكروهات‪ 5‬وضو‬ ‫‪104‬‬
‫‪234‬‬ ‫‪ -1‬فرايض وضو‬ ‫‪105‬‬
‫‪235‬‬ ‫‪ -2‬سنن وضو‬ ‫‪106‬‬
‫‪236‬‬ ‫‪ -3‬مكروهات وضو‪5‬‬ ‫‪107‬‬
‫‪237‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬در باره كيفيت و چگونگى‪ 5‬وضو و آن بشرح زير است‬ ‫‪108‬‬
‫‪237‬‬ ‫ماده چهارم‪ :‬نواقض وضو‬ ‫‪109‬‬
‫‪238‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬غسل‬ ‫‪110‬‬
‫‪238‬‬ ‫الف) مشروعيت غسل‬ ‫‪111‬‬
‫‪239‬‬ ‫ب) موجبات غسل‬ ‫‪112‬‬
‫‪239‬‬ ‫ج) غسل در چه مواردى مستحب است؟‬ ‫‪113‬‬
‫‪240‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬فرايض‪ ،‬سنن و مكروهات‪ 5‬غسل‬ ‫‪114‬‬
‫‪240‬‬ ‫الف) فرايض‬ ‫‪115‬‬
‫‪240‬‬ ‫ب) سنتهاى غسل‬ ‫‪116‬‬
‫‪240‬‬ ‫ج) مكروهات غسل‬ ‫‪117‬‬
‫‪241‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬كيفيت غسل‬ ‫‪118‬‬
‫‪241‬‬ ‫ماده چهارم‪ :‬آنچه در حال جنابت ممنوع است‬ ‫‪119‬‬
‫‪242‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬تيمم‬ ‫‪120‬‬
‫‪242‬‬ ‫ماده اول‪ :‬مشروعيت تيمم‬ ‫‪121‬‬
‫‪5‬‬
‫‪242‬‬ ‫الف) تيمم براى چه كسانى مشروع است‬ ‫‪122‬‬
‫‪242‬‬ ‫ب) تيمم براى چه كسانى جايز است؟‬ ‫‪123‬‬
‫‪243‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬فرايض تيمم‬ ‫‪124‬‬
‫‪243‬‬ ‫‪ -2‬سنتهاى تيمم‬ ‫‪125‬‬
‫‪243‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬نواقض تيمم و آنچه كه بوسيله تيمم مباح مىگردد‪5‬‬ ‫‪126‬‬
‫‪244‬‬ ‫ماده چهارم‪ :‬كيفيت تيمم‬ ‫‪127‬‬
‫‪244‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬مسح بر خفين و جبيره (باند)‬ ‫‪128‬‬
‫‪244‬‬ ‫ماده اوّل‪ :‬درباره مشروعيت مسح بر خفين و جبيره‬ ‫‪129‬‬
‫‪245‬‬ ‫ماده دوّم‪ :‬شرايط‪ 5‬مسح‬ ‫‪130‬‬
‫‪245‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬درباره كيفيت مسح‬ ‫‪131‬‬
‫‪246‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬مسائل حيض و نفاس‬ ‫‪132‬‬
‫‪246‬‬ ‫ماده اول‪ :‬تعريف حيض‬ ‫‪133‬‬
‫‪247‬‬ ‫داليل احكام مستحاضه بشرح زيراند‬ ‫‪134‬‬
‫‪248‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬شناختن عالمات طهر‬ ‫‪135‬‬
‫‪248‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬ممنوعات و مباحات حيض و نفاس‬ ‫‪136‬‬
‫‪249‬‬ ‫آنچه كه در حالت حيض و نفاس حالل است‬ ‫‪137‬‬
‫‪250‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬احكام نماز‬ ‫‪138‬‬
‫‪250‬‬ ‫ماده اول‪ :‬در بيان حكم‪ ،‬حكمت و فضيلت نماز‬ ‫‪139‬‬
‫‪250‬‬ ‫‪ -2‬حكمت و فلسفه نماز‬ ‫‪140‬‬
‫‪250‬‬ ‫فضيلت نماز‬ ‫‪141‬‬
‫‪251‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬تقسيم نماز به فرض‪ ،‬سنت و نفل‬ ‫‪142‬‬
‫‪252‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬شرايط‪ 5‬نماز‬ ‫‪143‬‬
‫‪253‬‬ ‫شرايط‪ 5‬صحت نماز‬ ‫‪144‬‬
‫‪254‬‬ ‫ماده چهارم‪ :‬در بيان فرايض‪ ،‬سنن‪ ،‬مباح‪ ،‬مكروهات‪ ،‬مبطالت نماز‬ ‫‪145‬‬
‫‪255‬‬ ‫‪ -2‬سنتهاى نماز‬ ‫‪146‬‬
‫‪256‬‬ ‫سنتهاى‪ 5‬غيرمؤكده يا مستحبات‬ ‫‪147‬‬
‫‪259‬‬ ‫مكروهات‪ 5‬نماز‬ ‫‪148‬‬
‫‪260‬‬ ‫مبطالت نماز‬ ‫‪149‬‬
‫‪262‬‬ ‫آنچه كه در نماز مباح است‬ ‫‪150‬‬
‫‪263‬‬ ‫ماده پنجم‪ :‬سجده سهو‬ ‫‪151‬‬
‫‪263‬‬ ‫ماده ششم‪ :‬كيفيت نماز‬ ‫‪152‬‬
‫‪264‬‬ ‫ماده هفتم‪ :‬بحث نماز جماعت‪ ،‬امامت و مسبوق‪5‬‬ ‫‪153‬‬
‫‪265‬‬ ‫فضيلت نماز جماعت‬ ‫‪154‬‬
‫‪265‬‬ ‫نماز جماعت با چند نفر برگزار مىشود؟‪5‬‬ ‫‪155‬‬
‫‪266‬‬ ‫حضور‪ 5‬بانوان در نماز جماعت‬ ‫‪156‬‬
‫‪266‬‬ ‫رفتن بسوى نماز جماعت‬ ‫‪157‬‬
‫‪267‬‬ ‫شرايط‪ 5‬امامت‬ ‫‪158‬‬
‫‪268‬‬ ‫امامت نابالغ‬ ‫‪159‬‬
‫‪269‬‬ ‫امامت زن‬ ‫‪160‬‬
‫‪269‬‬ ‫امامت نابينا‬ ‫‪161‬‬
‫‪269‬‬ ‫امامت مفضول‬ ‫‪162‬‬
‫‪269‬‬ ‫امامت متيمم‬ ‫‪163‬‬
‫‪6‬‬
‫‪269‬‬ ‫امامت مسافر‬ ‫‪164‬‬
‫‪270‬‬ ‫محل ايستادن مقتدى‬ ‫‪165‬‬
‫‪270‬‬ ‫ستره امام‪ ،‬ستره مقتديان است‬ ‫‪166‬‬
‫‪270‬‬ ‫وجوب تبعيت از امام‬ ‫‪167‬‬
‫‪271‬‬ ‫جانشين قرار دادن امام‪ ،‬مأموم را در صورت بروز‪ 5‬عذر‬ ‫‪168‬‬
‫‪271‬‬ ‫امام نماز را كوتاه بخواند‬ ‫‪169‬‬
‫‪272‬‬ ‫امامت كسى كه مقتدىها مايل به امامت او نيستند‪ ،‬مكروه است‬ ‫‪170‬‬
‫‪272‬‬ ‫چه اشخاصى بايد پشت سر امام باشند‬ ‫‪171‬‬
‫‪272‬‬ ‫راستى‪ 5‬صفها‬ ‫‪172‬‬
‫‪273‬‬ ‫مسبوق‪5‬‬ ‫‪173‬‬
‫‪273‬‬ ‫دريافتن‪ 5‬ركعت به دريافتن ركوع‪5‬‬ ‫‪174‬‬
‫‪273‬‬ ‫قضا آوردن آنچه كه فوت شده بعد از سالم امام‬ ‫‪175‬‬
‫‪274‬‬ ‫قرائت مقتدى پشت سر امام‬ ‫‪176‬‬
‫‪274‬‬ ‫در حالى كه نماز جماعت برگزار است‪ ،‬نفل خوانده نشود‬ ‫‪177‬‬
‫‪275‬‬ ‫ايستادن به تنهائى پشت صف‬ ‫‪178‬‬
‫‪275‬‬ ‫برترى‪ 5‬صف اول‬ ‫‪179‬‬
‫‪275‬‬ ‫ماده هشتم‪ :‬بحث اذان و اقامه‬ ‫‪180‬‬
‫‪276‬‬ ‫‪ -2‬حكم اذان‬ ‫‪181‬‬
‫‪276‬‬ ‫صيغه و الفاظ اذان‬ ‫‪182‬‬
‫‪276‬‬ ‫اقامه‬ ‫‪183‬‬
‫‪278‬‬ ‫ماده نهم‪ :‬بحث قصر‪ ،‬جمع‪ ،‬نماز بيمار و نماز خوف‬ ‫‪184‬‬
‫‪278‬‬ ‫حكم نماز قصر‬ ‫‪185‬‬
‫‪278‬‬ ‫مسافت قصر‪5‬‬ ‫‪186‬‬
‫‪278‬‬ ‫مبدأ و منتهاى قصر‪5‬‬ ‫‪187‬‬
‫‪279‬‬ ‫حكم نمازهاى نفل در سفر‬ ‫‪188‬‬
‫‪279‬‬ ‫هر مسافر مىتواند‪ 5‬قصر كند‬ ‫‪189‬‬
‫‪279‬‬ ‫جمع و حكم آن‬ ‫‪190‬‬
‫‪280‬‬ ‫جمع‪ ،‬يعنى چه؟‬ ‫‪191‬‬
‫‪280‬‬ ‫نماز بيمار‬ ‫‪192‬‬
‫‪281‬‬ ‫نماز خوف و مشروعيت آن‬ ‫‪193‬‬
‫‪281‬‬ ‫نحوه برگزارى‪ 5‬نماز خوف در سفر‬ ‫‪194‬‬
‫‪282‬‬ ‫نحوه برگزارى‪ 5‬نماز خوف در حضر‬ ‫‪195‬‬
‫‪282‬‬ ‫هرگاه بدليل شدت قتال تقسيم سپاه ممكن نباشد‬ ‫‪196‬‬
‫‪282‬‬ ‫نماز كسى كه در تعقيب دشمن است يا دشمن در تعقيب او است‬ ‫‪197‬‬
‫‪283‬‬ ‫ماده دهم‪ :‬بحث نماز جمعه‬ ‫‪198‬‬
‫‪283‬‬ ‫فلسفه مشروعيت نماز جمعه‬ ‫‪199‬‬
‫‪283‬‬ ‫فضيلت روز‪ 5‬جمعه‬ ‫‪200‬‬
‫‪284‬‬ ‫آداب و اعمال روز جمعه‬ ‫‪201‬‬
‫‪286‬‬ ‫شرايط‪ 5‬وجوب نماز جمعه‬ ‫‪202‬‬
‫‪286‬‬ ‫شرايط‪ 5‬صحت برگزارى نماز جمعه‬ ‫‪203‬‬
‫‪287‬‬ ‫كسى كه يك ركعت يا كمتر از يك ركعت را دريابد‪5‬‬ ‫‪204‬‬
‫‪287‬‬ ‫تعدد جمعه در يك شهر‬ ‫‪205‬‬
‫‪7‬‬
‫‪288‬‬ ‫ماده يازدهم‪ :‬وتر‪ ،‬سنت فجر و ديگر سنن مؤكده و نوافل‬ ‫‪206‬‬
‫‪288‬‬ ‫وتر‪ ،‬حكم و تعريف‪ 5‬آن‬ ‫‪207‬‬
‫‪288‬‬ ‫وقت نماز وتر‬ ‫‪208‬‬
‫‪288‬‬ ‫اگر كسى خواب رفت و تا صبح وتر نخواند‬ ‫‪209‬‬
‫‪289‬‬ ‫قرائت در وتر‬ ‫‪210‬‬
‫‪289‬‬ ‫كراهيت تعدد وتر‬ ‫‪211‬‬
‫‪289‬‬ ‫سنت فجر و حكم آن‬ ‫‪212‬‬
‫‪289‬‬ ‫وقت سنتهاى‪ 5‬فجر‬ ‫‪213‬‬
‫‪290‬‬ ‫نحوه خواندن سنت فجر‬ ‫‪214‬‬
‫‪290‬‬ ‫رواتب‬ ‫‪215‬‬
‫‪290‬‬ ‫تطوع‪ 5‬يا نفل مطلق‬ ‫‪216‬‬
‫‪290‬‬ ‫فضائل‪ 5‬نفل‬ ‫‪217‬‬
‫‪291‬‬ ‫حكمت و فلسفه نمازهاى‪ 5‬نفل‬ ‫‪218‬‬
‫‪291‬‬ ‫وقت نوافل‬ ‫‪219‬‬
‫‪292‬‬ ‫نشستن درنمازهاى‪ 5‬نفل‬ ‫‪220‬‬
‫‪292‬‬ ‫اقسام‪ 5‬نفل‬ ‫‪221‬‬
‫‪294‬‬ ‫ماده دوازدهم‪ :‬بحث نماز عيدين‬ ‫‪222‬‬
‫‪295‬‬ ‫وقت نماز عيدين‬ ‫‪223‬‬
‫‪295‬‬ ‫آدابى كه در نماز عيد بايد رعايت شوند‪5‬‬ ‫‪224‬‬
‫‪296‬‬ ‫نحوه برگزارى‪ 5‬نماز عيدين‬ ‫‪225‬‬
‫‪297‬‬ ‫ماده سيزدهم‪ :‬بحث نماز كسوف‬ ‫‪226‬‬
‫‪297‬‬ ‫مستحبات نماز كسوف‪5‬‬ ‫‪227‬‬
‫‪297‬‬ ‫نحوه برگزارى‪ 5‬نماز كسوف‬ ‫‪228‬‬
‫‪298‬‬ ‫ماه گرفتگى‪5‬‬ ‫‪229‬‬
‫‪298‬‬ ‫ماده چهاردهم‪ :5‬بحث نماز باران‬ ‫‪230‬‬
‫‪299‬‬ ‫معنى استسقاء‬ ‫‪231‬‬
‫‪299‬‬ ‫مستحبات نماز باران‬ ‫‪232‬‬
‫‪299‬‬ ‫نحوه برگزارى‪ 5‬نماز باران‬ ‫‪233‬‬
‫‪300‬‬ ‫بعضى از دعاهاى نماز باران‬ ‫‪234‬‬
‫‪300‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬بحث جنايز‬ ‫‪235‬‬
‫‪300‬‬ ‫وجوب صبر‬ ‫‪236‬‬
‫‪300‬‬ ‫دم كردن و دعا خواندن‬ ‫‪237‬‬
‫‪301‬‬ ‫حرمت آويزان كردن چيزى به گردن‬ ‫‪238‬‬
‫‪301‬‬ ‫بعضى از دعاها كه بدان شفا حاصل مىشود‬ ‫‪239‬‬
‫‪301‬‬ ‫معالجه بيمار مس‪55‬لمان توسط پزشك ك‪55‬افر‪ 5‬و معالجه م‪55‬رد توسط‪ 5‬پزشك زن و‬ ‫‪240‬‬
‫بالعكس‬
‫‪302‬‬ ‫اختصاصبرخى‪ 5‬مراكز بهداشتى براى بعضى بيماران‬ ‫‪241‬‬
‫‪302‬‬ ‫وجوب عيادت بيمار‬ ‫‪242‬‬
‫‪302‬‬ ‫گمان نيك نسبت به خداوند‬ ‫‪243‬‬
‫‪303‬‬ ‫تلقين ميت‬ ‫‪244‬‬
‫‪303‬‬ ‫شخصى‪ 5‬كه در حال مرگ است رو به قبله كرده شود‬ ‫‪245‬‬
‫‪303‬‬ ‫چشمها بسته شوند‪5‬‬ ‫‪246‬‬
‫‪8‬‬
‫‪304‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬مسئوليتهاى بعد از وفات‬ ‫‪247‬‬
‫‪304‬‬ ‫‪ -1‬اعالم درگذشت‪:‬‬ ‫‪248‬‬
‫‪304‬‬ ‫‪ -2‬مباحبودن اشك ريختن غيراختيارى‪ 5‬و حرمت نوحه‬ ‫‪249‬‬
‫‪305‬‬ ‫‪ -3‬ماتم و عزا‬ ‫‪250‬‬
‫‪305‬‬ ‫‪ -4‬پرداختن بدهىهاى ميت‬ ‫‪251‬‬
‫‪305‬‬ ‫‪ -5‬استرجاع‪ ،‬دعاء‪ ،‬و صبر‬ ‫‪252‬‬
‫‪305‬‬ ‫‪ -6‬غسل دادن ميت‬ ‫‪253‬‬
‫‪306‬‬ ‫‪ -7‬غسل ميت‬ ‫‪254‬‬
‫‪306‬‬ ‫‪ -8‬تيمم در صورت‪ 5‬عدم امكان غسل‬ ‫‪255‬‬
‫‪306‬‬ ‫‪ -9‬غسل دادن شوهر توسط‪ 5‬همسر و بالكعس‬ ‫‪256‬‬
‫‪307‬‬ ‫‪ -10‬تكفين ميت‬ ‫‪257‬‬
‫‪307‬‬ ‫‪ -11‬استحباب پارچه سفيد براى كفن‬ ‫‪258‬‬
‫‪307‬‬ ‫‪ -12‬كفن ابريشمى‪5‬‬ ‫‪259‬‬
‫‪308‬‬ ‫‪ -13‬نماز ميت‬ ‫‪260‬‬
‫‪308‬‬ ‫‪ -14‬شرايط نماز جنازه‬ ‫‪261‬‬
‫‪308‬‬ ‫‪ -15‬فرائض نماز جنازه‬ ‫‪262‬‬
‫‪308‬‬ ‫‪ -16‬نحوه برگزارى نماز جنازه‬ ‫‪263‬‬
‫‪309‬‬ ‫‪ -17‬مسبوق در نماز جنازه‬ ‫‪264‬‬
‫‪309‬‬ ‫‪ -18‬اگر كسى بدون نماز دفن شود‬ ‫‪265‬‬
‫‪309‬‬ ‫كلمات دعاء‬ ‫‪266‬‬
‫‪310‬‬ ‫تشييع جنازه و فضائل‪ 5‬آن‬ ‫‪267‬‬
‫‪310‬‬ ‫مكروهات‪ 5‬تشييع‬ ‫‪268‬‬
‫‪311‬‬ ‫تدفين‬ ‫‪269‬‬
‫‪311‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬اعمال بعد از دفن‬ ‫‪270‬‬
‫‪312‬‬ ‫مسطح گردانيدن قبر‬ ‫‪271‬‬
‫‪312‬‬ ‫حرمت گچ كارى‪ ،‬سيمان كارى و ساخت و ساز قبر‬ ‫‪272‬‬
‫‪312‬‬ ‫عدم جواز نشستن و راه رفتن روى قبر‬ ‫‪273‬‬
‫‪312‬‬ ‫حرمت ساخت مساجد بر قبرها و چراغانى آنها‬ ‫‪274‬‬
‫‪313‬‬ ‫نبش قبر و انتقال ميت‬ ‫‪275‬‬
‫‪313‬‬ ‫استحباب تعزيت‬ ‫‪276‬‬
‫‪313‬‬ ‫تعزيت يعنى چه؟‬ ‫‪277‬‬
‫‪314‬‬ ‫اجتماع براى تعزيت‬ ‫‪278‬‬
‫‪314‬‬ ‫كمك به بازماندگان‬ ‫‪279‬‬
‫‪314‬‬ ‫صدقه براى ميت‬ ‫‪280‬‬
‫‪315‬‬ ‫خواندن قرآن براى ميت‬ ‫‪281‬‬
‫‪315‬‬ ‫زيارت قبور‪5‬‬ ‫‪282‬‬
‫‪315‬‬ ‫دعاى قبرستان‬ ‫‪283‬‬
‫‪316‬‬ ‫زيارت قبور‪ 5‬براى زنان‬ ‫‪284‬‬
‫‪316‬‬ ‫فصل دهم‪ :‬بحث زكات‬ ‫‪285‬‬
‫‪316‬‬ ‫الف) حكم زكات‬ ‫‪286‬‬
‫‪317‬‬ ‫ب) حكمت زكات‬ ‫‪287‬‬
‫‪317‬‬ ‫آنانى كه از دادن زكات خوددارى‪ 5‬مىكنند‬ ‫‪288‬‬
‫‪9‬‬
‫‪318‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬اموالى كه زكات به آنها تعلق مىگيرد‪5‬‬ ‫‪289‬‬
‫‪318‬‬ ‫‪ -1‬طال و نقره‬ ‫‪290‬‬
‫‪318‬‬ ‫‪ -2‬زكات جانوران‬ ‫‪291‬‬
‫‪318‬‬ ‫حبوبات و ميوهجات‬ ‫‪292‬‬
‫‪319‬‬ ‫اموالى كه زكات ندارند‪5‬‬ ‫‪293‬‬
‫‪320‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬شرايط‪ 5‬مقدار نصاب‬ ‫‪294‬‬
‫‪320‬‬ ‫‪ -1‬طال و نقره و آنچه در حكم طال و نقره است‬ ‫‪295‬‬
‫‪320‬‬ ‫كاالهاى تجارى‪5‬‬ ‫‪296‬‬
‫‪320‬‬ ‫قروض يا وامها‬ ‫‪297‬‬
‫‪321‬‬ ‫ركاز‬ ‫‪298‬‬
‫‪321‬‬ ‫معادن‬ ‫‪299‬‬
‫‪321‬‬ ‫مال مستفاد‬ ‫‪300‬‬
‫‪321‬‬ ‫چارپايان‬ ‫‪301‬‬
‫‪322‬‬ ‫گاو‬ ‫‪302‬‬
‫‪322‬‬ ‫گوسفند‬ ‫‪303‬‬
‫‪324‬‬ ‫ميوه و حبوبات‬ ‫‪304‬‬
‫‪325‬‬ ‫ماده چهارهم‪ :‬مصارف زكات‬ ‫‪305‬‬
‫‪329‬‬ ‫ماده پنجم‪ :‬بحث صدقه فطر‪5‬‬ ‫‪306‬‬
‫‪329‬‬ ‫‪ -1‬احكام صدقه فطر‬ ‫‪307‬‬
‫‪329‬‬ ‫‪ -2‬فلسفه و حكمت صدقه فطر‬ ‫‪308‬‬
‫‪329‬‬ ‫‪ -3‬مقدار و نوع طعامى كه صدقه فطر از آن داده مىشود‪5‬‬ ‫‪309‬‬
‫‪330‬‬ ‫‪ -4‬غير از طعام داده نشود‬ ‫‪310‬‬
‫‪330‬‬ ‫‪ -5‬وقت وجوب و وقت پرداخت صدقه فطر‪5‬‬ ‫‪311‬‬
‫‪330‬‬ ‫مصرف‪ 5‬صدقه فطر‬ ‫‪312‬‬
‫‪331‬‬ ‫فصل يازدهم‪ :‬بحث روزه‬ ‫‪313‬‬
‫‪331‬‬ ‫‪ -1‬تعريف روزه‬ ‫‪314‬‬
‫‪331‬‬ ‫‪ -2‬تاريخ فرضيت‪ 5‬روزه‬ ‫‪315‬‬
‫‪332‬‬ ‫ماده دوم‪ :‬فضيلت و فوائده روزه‬ ‫‪316‬‬
‫‪333‬‬ ‫ماده سوم‪ :‬بحث روزههاى مستحب‪ ،‬مكروه و حرام‬ ‫‪317‬‬
‫‪334‬‬ ‫روزه مكروه‬ ‫‪318‬‬
‫‪335‬‬ ‫روزه حرام‬ ‫‪319‬‬
‫‪336‬‬ ‫ماده چهارم‪ :‬بحث وجوب روزه رمضان و فضيلت رمضان‬ ‫‪320‬‬
‫‪336‬‬ ‫فضيلت رمضان‬ ‫‪321‬‬
‫‪337‬‬ ‫ماده پنجم‪ :‬فضيلت نيكى و احسان در رمضان‬ ‫‪322‬‬
‫‪338‬‬ ‫ماده ششم‪ :‬رؤيت هالل رمضان‬ ‫‪323‬‬
‫‪339‬‬ ‫ماده هفتم ‪ :‬شروط روزه‪ ،‬روزه مسافر‪ ،‬بيمار‪ ،‬شيخ كبير و زن شير دهنده‬ ‫‪324‬‬
‫‪339‬‬ ‫مسافر‪5‬‬ ‫‪325‬‬
‫‪340‬‬ ‫بيمار‬ ‫‪326‬‬
‫‪340‬‬ ‫روزه سالمندان‬ ‫‪327‬‬
‫‪340‬‬ ‫روزه زن حامله و شيردهنده‬ ‫‪328‬‬
‫‪341‬‬ ‫اركان روزه‬ ‫‪329‬‬
‫‪342‬‬ ‫سنتهاى‪ 5‬روزه‬ ‫‪330‬‬
‫‪10‬‬
‫‪343‬‬ ‫مكروهات‪ 5‬روزه‬ ‫‪331‬‬
‫‪344‬‬ ‫مبطالت روزه‬ ‫‪332‬‬
‫‪345‬‬ ‫آنچه كه براى روزهدار‪ 5‬مباح است‬ ‫‪333‬‬
‫‪346‬‬ ‫كفاره روزه و فلسفه آن‬ ‫‪334‬‬
‫‪346‬‬ ‫فلسفه كفاره‬ ‫‪335‬‬
‫‪347‬‬ ‫فصل دوازدهم‪ :‬بحث حج و عمره‬ ‫‪336‬‬
‫‪347‬‬ ‫‪ -1‬حكم حج و عمره‬ ‫‪337‬‬
‫‪347‬‬ ‫حكمت و فلسفه حج و عمره‬ ‫‪338‬‬
‫‪347‬‬ ‫شرايط‪ 5‬وجوب حج و عمره‬ ‫‪339‬‬
‫‪348‬‬ ‫تشويق‪ 5‬به انجام حج و عمره و مجازات ترك آن‬ ‫‪340‬‬
‫‪349‬‬ ‫اركان حج و عمره‬ ‫‪341‬‬
‫‪349‬‬ ‫واجبات احرام‬ ‫‪342‬‬
‫‪350‬‬ ‫سنتها‬ ‫‪343‬‬
‫‪351‬‬ ‫ممنوعات احرام‬ ‫‪344‬‬
‫‪352‬‬ ‫بحث ركن دوم (طواف)‬ ‫‪345‬‬
‫‪353‬‬ ‫شرايط‪ 5‬طواف‬ ‫‪346‬‬
‫‪353‬‬ ‫سنن طواف‬ ‫‪347‬‬
‫‪355‬‬ ‫آداب طواف‪5‬‬ ‫‪348‬‬
‫‪355‬‬ ‫درباره ركن سوم‪ ،‬سعى‬ ‫‪349‬‬
‫‪355‬‬ ‫شرايط‪ 5‬سعى‬ ‫‪350‬‬
‫‪355‬‬ ‫سنتهاى‪ 5‬سعى‬ ‫‪351‬‬
‫‪356‬‬ ‫آداب سعى (مستحبات)‬ ‫‪352‬‬
‫‪356‬‬ ‫ركن چهارم‪( 5‬وقوف در عرفه)‬ ‫‪353‬‬
‫‪356‬‬ ‫واجبات وقوف‬ ‫‪354‬‬
‫‪357‬‬ ‫سنتهاى‪ 5‬وقوف‪5‬‬ ‫‪355‬‬
‫‪358‬‬ ‫مستحبات وقوف‬ ‫‪356‬‬
‫‪359‬‬ ‫احصار‪( 5‬ممنوع شدن)‬ ‫‪357‬‬
‫‪359‬‬ ‫طواف‪ 5‬وداع‬ ‫‪358‬‬
‫‪359‬‬ ‫نحوه انجام حج و عمره‬ ‫‪359‬‬
‫‪364‬‬ ‫فصل سيزدهم‪ :‬زيارت مسجد النبى و سالم بر پيامبر‪ 5‬ص‬ ‫‪360‬‬
‫‪364‬‬ ‫فضايل‪ 5‬مدينه و اهل مدينه و مسجد نبوى‬ ‫‪361‬‬
‫‪365‬‬ ‫فضيلت اهل مدينه‬ ‫‪362‬‬
‫‪366‬‬ ‫فضيلت مسجد نبوى‬ ‫‪363‬‬
‫‪367‬‬ ‫زيارت مسجد النبى و سالم و درود گفتن به رسول خدا‬ ‫‪364‬‬
‫‪367‬‬ ‫زيارت مكانهاى‪ 5‬مقدس در مدينه منوره‬ ‫‪365‬‬
‫‪368‬‬ ‫فصل چهاردهم‪ :‬قربانى‪ 5‬و عقيقه‬ ‫‪366‬‬
‫‪369‬‬ ‫حكمت و فلسفه قربانى‬ ‫‪367‬‬
‫‪370‬‬ ‫احكام قربانى‬ ‫‪368‬‬
‫‪372‬‬ ‫بحث عقيقه‬ ‫‪369‬‬
‫‪373‬‬ ‫احكام عقيقه‬ ‫‪370‬‬
‫‪374‬‬ ‫باب پنجم‪ :‬معامالت و ديگر مسائل اجتماعى‬ ‫‪371‬‬
‫‪374‬‬ ‫فصل اول‪ :‬بحث جهاد‬ ‫‪372‬‬
‫‪11‬‬
‫‪374‬‬ ‫‪ -1‬حكم جهاد‬ ‫‪373‬‬
‫‪374‬‬ ‫اقسام‪ 5‬جهاد‬ ‫‪374‬‬
‫‪375‬‬ ‫فلسفه جهاد‬ ‫‪375‬‬
‫‪375‬‬ ‫فضيلت جهاد‬ ‫‪376‬‬
‫‪377‬‬ ‫مرزبانى‪ ،‬حكم و فضيلت آن‬ ‫‪377‬‬
‫‪378‬‬ ‫لزوم‪ 5‬آمادگى براى جهاد‬ ‫‪378‬‬
‫‪380‬‬ ‫اركان جهاد‬ ‫‪379‬‬
‫‪381‬‬ ‫لوازمات داخل شدن در معركه‬ ‫‪380‬‬
‫‪382‬‬ ‫آداب جهاد‬ ‫‪381‬‬
‫‪384‬‬ ‫عقد ذمه و احكام آن‬ ‫‪382‬‬
‫‪385‬‬ ‫حقوق اهل ذمه‬ ‫‪383‬‬
‫‪385‬‬ ‫معاهده و صلح و آتشبس‬ ‫‪384‬‬
‫‪385‬‬ ‫آتشبس‬ ‫‪385‬‬
‫‪385‬‬ ‫معاهده‬ ‫‪386‬‬
‫‪386‬‬ ‫صلح‬ ‫‪387‬‬
‫‪386‬‬ ‫تقسيم غنيمت‪ ،‬فئى‪ ،‬خراج‪ ،‬جزيه و نفل‬ ‫‪388‬‬
‫‪386‬‬ ‫تقسيم غنائم‬ ‫‪389‬‬
‫‪387‬‬ ‫فئى‬ ‫‪390‬‬
‫‪387‬‬ ‫خراج‬ ‫‪391‬‬
‫‪387‬‬ ‫جزيه‬ ‫‪392‬‬
‫‪388‬‬ ‫نفل (جايزه جهاد)‬ ‫‪393‬‬
‫‪388‬‬ ‫اسيران جنگى‬ ‫‪394‬‬
‫‪389‬‬ ‫فصل دوم‪ :‬مسابقه‪ ،‬تيراندازى‪ ،‬ورزش و تمرينهاىبدنى و هوشى‬ ‫‪395‬‬
‫‪389‬‬ ‫اهداف‪ ،‬اين گونه ورزشها‬ ‫‪396‬‬
‫‪390‬‬ ‫ورزشهايى‪ 5‬كه تعيين جايزه‪ ،‬در برد و باخت آنها جايز يا ناجايز‪ 5‬است‬ ‫‪397‬‬
‫‪390‬‬ ‫نحوه اعالم جوايز در مسابقه و تيراندازى‬ ‫‪398‬‬
‫‪391‬‬ ‫نحوه مسابقه (اسب سوارى) تيراندازى‪5‬‬ ‫‪399‬‬
‫‪393‬‬ ‫مواردىكه مسابقه‪ ،‬همراه با جايزه يا بدون جايزه روا نيست‬ ‫‪400‬‬
‫‪393‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬بحث بيوع‬ ‫‪401‬‬
‫‪393‬‬ ‫حكمت و اركان بيع‬ ‫‪402‬‬
‫‪393‬‬ ‫‪ -1‬حكم بيع‬ ‫‪403‬‬
‫‪394‬‬ ‫حكمت و فلسفه مشروعيت بيع‬ ‫‪404‬‬
‫‪394‬‬ ‫اركان بيع‬ ‫‪405‬‬
‫‪394‬‬ ‫‪ -1‬شرايط مشروع‪5‬‬ ‫‪406‬‬
‫‪395‬‬ ‫‪ -2‬شرايط نامشروع‬ ‫‪407‬‬
‫‪395‬‬ ‫‪ -3‬شرايطى‪ 5‬كه مخل به اصل بيع باشد‬ ‫‪408‬‬
‫‪395‬‬ ‫‪ -4‬شرط باطل‬ ‫‪409‬‬
‫‪395‬‬ ‫حكم شرط خيار در بيع‬ ‫‪410‬‬
‫‪397‬‬ ‫برخى معامالت ممنوعه‬ ‫‪411‬‬
‫‪401‬‬ ‫فروختن درختهاى ميوهدار‪5‬‬ ‫‪412‬‬
‫‪402‬‬ ‫بحث صرافى و ربا‬ ‫‪413‬‬
‫‪402‬‬ ‫‪ -1‬ربا‬ ‫‪414‬‬
‫‪12‬‬
‫‪402‬‬ ‫حكم ربا‬ ‫‪415‬‬
‫‪403‬‬ ‫فلسفه حرمت ربا‬ ‫‪416‬‬
‫‪404‬‬ ‫احكام ربا‬ ‫‪417‬‬
‫‪406‬‬ ‫دو نكته قابل توجه‬ ‫‪418‬‬
‫‪406‬‬ ‫بحث بيمه‬ ‫‪419‬‬
‫‪407‬‬ ‫بيع صرافى‪5‬‬ ‫‪420‬‬
‫‪408‬‬ ‫احكام صرافى‬ ‫‪421‬‬
‫‪408‬‬ ‫بحث َسلَم‬ ‫‪422‬‬
‫‪408‬‬ ‫تعريف‪َ 5‬سلَم‬ ‫‪423‬‬
‫‪409‬‬ ‫شرايط‪ 5‬بيع سلم‬ ‫‪424‬‬
‫‪409‬‬ ‫احكام بيع سلم‬ ‫‪425‬‬
‫‪409‬‬ ‫قولنامه براى نوشتن بيع‬ ‫‪426‬‬
‫‪410‬‬ ‫بحث شفعه و احكام آن‬ ‫‪427‬‬
‫‪410‬‬ ‫احكام شفعه‬ ‫‪428‬‬
‫‪412‬‬ ‫بحث اقاله (فسخ بيع)‬ ‫‪429‬‬
‫‪412‬‬ ‫احكام اقاله‬ ‫‪430‬‬
‫‪412‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬بحث ساير عقود‬ ‫‪431‬‬
‫‪412‬‬ ‫بحث شركت‬ ‫‪432‬‬
‫‪413‬‬ ‫شركت عنان‬ ‫‪433‬‬
‫‪413‬‬ ‫شرايط‪ 5‬شركت عنان‬ ‫‪434‬‬
‫‪414‬‬ ‫شركت ابدان‬ ‫‪435‬‬
‫‪414‬‬ ‫شركت وجوه‬ ‫‪436‬‬
‫‪415‬‬ ‫بحث مضاربه‬ ‫‪437‬‬
‫‪415‬‬ ‫‪ -1‬تعريف مضاربه‬ ‫‪438‬‬
‫‪415‬‬ ‫مشروعيت مضاربه‬ ‫‪439‬‬
‫‪415‬‬ ‫احكام مضاربه‬ ‫‪440‬‬
‫‪416‬‬ ‫مساقات و مزارعه‬ ‫‪441‬‬
‫‪417‬‬ ‫مزارعه‬ ‫‪442‬‬
‫‪417‬‬ ‫احكام مزارعه‬ ‫‪443‬‬
‫‪418‬‬ ‫بحث اجاره‬ ‫‪444‬‬
‫‪421‬‬ ‫بحث جايزه‬ ‫‪445‬‬
‫‪422‬‬ ‫بحث حواله‬ ‫‪446‬‬
‫‪423‬‬ ‫بحث ضمانت‪ ،‬كفالت‪ ،‬رهن‪ ،‬وكالت و صلح‬ ‫‪447‬‬
‫‪423‬‬ ‫تعريف‪ 5‬ضمانت‬ ‫‪448‬‬
‫‪424‬‬ ‫كفالت‬ ‫‪449‬‬
‫‪424‬‬ ‫احكام كفالت‬ ‫‪450‬‬
‫‪425‬‬ ‫رهن‬ ‫‪451‬‬
‫‪427‬‬ ‫وكالت‬ ‫‪452‬‬
‫‪428‬‬ ‫احكام وكالت‬ ‫‪453‬‬
‫‪429‬‬ ‫صلح‬ ‫‪454‬‬
‫‪431‬‬ ‫احياى موات (زمينهاى باير)‪ ،‬آب زائد‪ ،‬واگذارى‪ 5‬زمين و چراگاهها‬ ‫‪455‬‬
‫‪431‬‬ ‫احياء موات‬ ‫‪456‬‬
‫‪13‬‬
‫‪432‬‬ ‫تعريف‪ 5‬آب زائد‬ ‫‪457‬‬
‫‪433‬‬ ‫اقطاع‪( 5‬واگذارى زمين)‬ ‫‪458‬‬
‫‪434‬‬ ‫حمى (چراگاه)‬ ‫‪459‬‬
‫‪435‬‬ ‫فصل پنجم‪ :‬ساير احكام‬ ‫‪460‬‬
‫‪435‬‬ ‫قرض و وام‬ ‫‪461‬‬
‫‪436‬‬ ‫وديعت و امانت‬ ‫‪462‬‬
‫‪438‬‬ ‫عاريت‬ ‫‪463‬‬
‫‪440‬‬ ‫بحث غصب‬ ‫‪464‬‬
‫‪441‬‬ ‫لقطه و لقيط (چيز يا شخص گم شده)‬ ‫‪465‬‬
‫‪443‬‬ ‫ب) لقيط‬ ‫‪466‬‬
‫‪444‬‬ ‫سلب تصرفات و مفلس قرار‪ 5‬دادن كسى‬ ‫‪467‬‬
‫‪444‬‬ ‫سلب تصرف‪5‬‬ ‫‪468‬‬
‫‪445‬‬ ‫تفليس‬ ‫‪469‬‬
‫‪446‬‬ ‫بحث وصيت‬ ‫‪470‬‬
‫‪448‬‬ ‫شرايط‪ 5‬وصيت‬ ‫‪471‬‬
‫‪450‬‬ ‫بحث وقف‪5‬‬ ‫‪472‬‬
‫‪451‬‬ ‫هبه‪ ،‬عمرى و رقبى‬ ‫‪473‬‬
‫‪451‬‬ ‫الف) هبه‬ ‫‪474‬‬
‫‪453‬‬ ‫ب) عمرى‬ ‫‪475‬‬
‫‪454‬‬ ‫ج) رقبى‬ ‫‪476‬‬
‫‪455‬‬ ‫فصل ششم‪ :‬نك‪55‬اح‪ ،‬طالق‪ ،‬رجعت‪ ،‬خل‪55‬ع‪ ،‬لع‪55‬ان‪ ،‬ايالء‪ ،‬ظه‪55‬ار‪ ،‬ع‪55‬ده‪ ،‬نفقه و‬ ‫‪477‬‬
‫حضانت‬
‫‪455‬‬ ‫بحث نكاح‬ ‫‪478‬‬
‫‪455‬‬ ‫حكمت و فلسفه نكاح‬ ‫‪479‬‬
‫‪456‬‬ ‫اركان نكاح‬ ‫‪480‬‬
‫‪456‬‬ ‫احكام ولى‬ ‫‪481‬‬
‫‪456‬‬ ‫ب) گواهان نكاح‬ ‫‪482‬‬
‫‪457‬‬ ‫ج) صيغه عقد‬ ‫‪483‬‬
‫‪457‬‬ ‫د) مهريه‬ ‫‪484‬‬
‫‪458‬‬ ‫آداب و سنن نكاح‬ ‫‪485‬‬
‫‪463‬‬ ‫حقوق زناشويى‬ ‫‪486‬‬
‫‪465‬‬ ‫نافرمانى همسر‬ ‫‪487‬‬
‫‪465‬‬ ‫آداب همبسترى‪5‬‬ ‫‪488‬‬
‫‪466‬‬ ‫نكاحهاى‪ 5‬فاسد‬ ‫‪489‬‬
‫‪468‬‬ ‫برخى از احكام نكاح مسلمان با غير مسلمان‬ ‫‪490‬‬
‫‪469‬‬ ‫نكاح محرمات‬ ‫‪491‬‬
‫‪472‬‬ ‫بحث طالق‬ ‫‪492‬‬
‫‪472‬‬ ‫اركان طالق‬ ‫‪493‬‬
‫‪473‬‬ ‫اقسام‪ 5‬طالق‬ ‫‪494‬‬
‫‪478‬‬ ‫بحث خلع‬ ‫‪495‬‬
‫‪479‬‬ ‫بحث ايالء‬ ‫‪496‬‬
‫‪480‬‬ ‫بحث ظهار‬ ‫‪497‬‬
‫‪14‬‬
‫‪481‬‬ ‫بحث لعان‬ ‫‪498‬‬
‫‪482‬‬ ‫حكمت لعان‬ ‫‪499‬‬
‫‪483‬‬ ‫بحث عدت‬ ‫‪500‬‬
‫‪486‬‬ ‫بحث استبراء‬ ‫‪501‬‬
‫‪487‬‬ ‫سوگ و ماتم‬ ‫‪502‬‬
‫‪487‬‬ ‫نفقات (مخارج)‬ ‫‪503‬‬
‫‪489‬‬ ‫حضانت (سرپرستى)‬ ‫‪504‬‬
‫‪492‬‬ ‫فصل هفتم‪ :‬بحث ميراث و احكام آن‬ ‫‪505‬‬
‫‪492‬‬ ‫در بيان حكم توارث‬ ‫‪506‬‬
‫‪493‬‬ ‫اسباب‪ ،‬موانع و شرايط ارث‬ ‫‪507‬‬
‫‪494‬‬ ‫ج) شرايط ارث‬ ‫‪508‬‬
‫‪495‬‬ ‫در بيان كسانى كه ميراث مىبرند‬ ‫‪509‬‬
‫‪495‬‬ ‫فروض (سهامى كه در قرآن ذكر شدهاند)‬ ‫‪510‬‬
‫‪497‬‬ ‫تعصيب‬ ‫‪511‬‬
‫‪498‬‬ ‫اقسام‪ 5‬عصبه‬ ‫‪512‬‬
‫‪499‬‬ ‫حجب (موانع ميراث)‬ ‫‪513‬‬
‫‪502‬‬ ‫احوال پدربزرگ‬ ‫‪514‬‬
‫‪504‬‬ ‫تصحيح فرايض‬ ‫‪515‬‬
‫‪504‬‬ ‫الف) اصول فرايض‬ ‫‪516‬‬
‫‪505‬‬ ‫ب) عول‬ ‫‪517‬‬
‫‪506‬‬ ‫ج) نحوه استنباط‪ 5‬اصل مسأله‬ ‫‪518‬‬
‫‪511‬‬ ‫خنثى مشكل‬ ‫‪519‬‬
‫‪512‬‬ ‫ميراث جنين‪ ،‬مفقود و غريق‬ ‫‪520‬‬
‫‪514‬‬ ‫ذوى الأرحام‬ ‫‪521‬‬
‫‪514‬‬ ‫حكم وارث كردن ذوى الأرحام‬ ‫‪522‬‬
‫‪515‬‬ ‫نحوه وارث گردانيدن ذوىالأرحام‬ ‫‪523‬‬
‫‪519‬‬ ‫فصل هشتم‪ :‬سوگند‪ 5‬و نذر‬ ‫‪524‬‬
‫‪519‬‬ ‫يمين‬ ‫‪525‬‬
‫‪522‬‬ ‫نذر‬ ‫‪526‬‬
‫‪525‬‬ ‫فصل نهم‪ :‬ذبح‪ ،‬شكار‪ ،‬طعام و نوشيدنى‪5‬‬ ‫‪527‬‬
‫‪525‬‬ ‫ذكات (ذبح)‬ ‫‪528‬‬
‫‪527‬‬ ‫بحث شكار‬ ‫‪529‬‬
‫‪529‬‬ ‫خوردنىها ونوشيدنىها‪5‬‬ ‫‪530‬‬
‫‪529‬‬ ‫الف) طعام‬ ‫‪531‬‬
‫‪530‬‬ ‫خوردنيهاى‪ 5‬حرام‬ ‫‪532‬‬
‫‪532‬‬ ‫شراب‬ ‫‪533‬‬
‫‪533‬‬ ‫فصل دهم‪ :‬بحث جنايات و احكام آن‬ ‫‪534‬‬
‫‪533‬‬ ‫جنايت بر نفس و جان‬ ‫‪535‬‬
‫‪535‬‬ ‫احكام جنايات‬ ‫‪536‬‬
‫‪537‬‬ ‫بحث جنايت بر اطراف‪ 5‬و اعضاء‬ ‫‪537‬‬
‫‪539‬‬ ‫بحث ديه (خون بهاء)‬ ‫‪538‬‬
‫‪541‬‬ ‫ديه اعضاء بدن انسان‬ ‫‪539‬‬
‫‪15‬‬
‫‪542‬‬ ‫خون بهاى زخمهاى سر و صورت (شجاج)‬ ‫‪540‬‬
‫‪543‬‬ ‫جراح‪ :‬زخمهائى كه در بقيه قسمت بدن هستند‬ ‫‪541‬‬
‫‪544‬‬ ‫جنايت چگونه ثابت مىشود؟‬ ‫‪542‬‬
‫‪545‬‬ ‫فصل يازدهم‪ :‬بحث حدود‬ ‫‪543‬‬
‫‪545‬‬ ‫بحث حد شراب‬ ‫‪544‬‬
‫‪546‬‬ ‫بحث حد قذف‬ ‫‪545‬‬
‫‪547‬‬ ‫بحث ح ّد زنا‬ ‫‪546‬‬
‫‪550‬‬ ‫حد سرقت (دزدى)‬ ‫‪547‬‬
‫‪553‬‬ ‫بحث حد محارب‬ ‫‪548‬‬
‫‪554‬‬ ‫بحث باغيان‬ ‫‪549‬‬
‫‪555‬‬ ‫چه كسانى تحت عنوان حد كشته مىشوند؟‪5‬‬ ‫‪550‬‬
‫‪558‬‬ ‫بحث تعزير‪5‬‬ ‫‪551‬‬
‫‪559‬‬ ‫فصل دوازدهم‪ :‬بحث قضاء و شهادت و گواهى‬ ‫‪552‬‬
‫‪559‬‬ ‫بحث قضاء‬ ‫‪553‬‬
‫‪564‬‬ ‫گواهى دادن‬ ‫‪554‬‬
‫‪565‬‬ ‫اقسام‪ 5‬شهادت (گواهى دادن)‬ ‫‪555‬‬
‫‪566‬‬ ‫بحث اقرار‪5‬‬ ‫‪556‬‬
‫‪566‬‬ ‫احكام اقرار‪5‬‬ ‫‪557‬‬

‫بسم هّللا الرحمن الرحيم‬


‫مقدمه‬
‫الحمدللّه رب العالمين وصالة اللّه على محمد وآله وأصحابه أجمعين‬
‫در سفرى كه بنده از كشورهاى‪ 5‬اسالمى مغرب ديدن مىكردم و در شهر «وج‪55‬ده» ب‪55‬رخى از‬
‫برادران وقتى‪ 5‬متوجه شدند كه من به پيروى‪ 5‬كتاب و سنت پيامبر‪ ،‬بعنوان تنها راه نجات دع‪55‬وت‬
‫مىدهم‪ ،‬از من خواستند‪ 5‬كتابى جمعآورى‪ 5‬كنم كه براى هر فرد مسلمان بعنوان منهج عقي‪55‬ده‪ ،‬آداب‬
‫و احكام به كار آيد‪ .‬و در ضمن مباحث كامال برگرفته از كتاب خدا و سنت پيامبر‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫‪16‬‬
‫بنابراين‪ ،‬بنده در بازگشت به دي‪55‬ار خ‪55‬ويش (س‪55‬عودى) به كمك خ‪55‬دا‪ ،‬دست به ك‪55‬ار ش‪55‬دم و در‬
‫مدت دو سال موفق‪ 5‬به گ‪55‬ردآورى‪ 5‬كت‪55‬اب حاضر ش‪55‬دم‪ .‬كت‪55‬ابى كه ب‪55‬راى هر مس‪55‬لمان در هر جا و‬
‫مكان داشتن آن الزم و ضرورى‪ 5‬است‪.‬‬
‫در باب اعتقاد سعى نمودهام عقيده سلف صالح را بياورم‪ 5‬زيرا به اتفاق همه علماى اس‪55‬الم و‬
‫محدثين‪ ،‬اين عقيده سالم از هر گونه بدعت و خرافات مانده است‪.‬‬
‫و در بحث احكام‪ ،‬ب‪55‬دون تعصب به م‪55‬ذهب يا رأى ش‪55‬خص معي‪55‬نى آنچه را كه از آراء و ائمه‬
‫اربعه‪ ،‬ابوحنيفه‪ ،‬مالك‪ ،‬شافعى و احمد رحمهماهّلل در روشنى‪ 5‬كتاب خدا و سنت پيامبر‪ 5‬صحيحتر‪5‬‬
‫و قوىتر‪ 5‬تشخيص دادهام‪ ،‬بيان نمودهام‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىداند كه بنده س‪55‬عى ب‪55‬الغ نمودهام كه چه عم‪55‬دا و چه غيرعمد از داي‪55‬ره كت‪55‬اب خ‪55‬دا و‬
‫سنت پيامبر و مذهب اهلسنت بيرون ن‪55‬روم و ه‪55‬دفى جز تحقق وح‪55‬دت واقعى امت پس از اينهمه‬
‫تفرقه و جدايى‪ ،‬ندارم‪.‬‬
‫وصل اللهم على محمد وآله وصحبه وسلم‪.‬‬
‫ابوبكر‪ 5‬جابر الجزايرى‬
‫مدينه منوره‬
‫‪1384‬هـ‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫باب اول‬
‫عقيده‬

‫فصل اول‬
‫ايمان به خداوند متعال‪:‬‬
‫بحث ايمان بلحاظ اهميتى كه دارد‪ ،‬مقدم بر س‪5‬اير مب‪5‬احث اس‪5‬ت‪ .‬زي‪5‬را ايم‪5‬ان مح‪5‬ور‪ 5‬زن‪5‬دگى‬
‫مسلمان است و زندگى‪ 5‬هر مس‪55‬لمان در س‪55‬ايه ايم‪55‬انش ش‪55‬كل مىگ‪55‬يرد‪ .‬پس بايد گفت كه ايم‪55‬ان در‬
‫تمام ابعاد زندگى‪ 5‬فرد مسلمان‪ ،‬جايگاه كليدى داشته و نقش بسيار‪ 5‬موثرى ايفا مىكند‪.‬‬
‫مسلمان به خدا ايمان دارد يعنى او وجود‪ 5‬پروردگارى‪ 5‬را مىپذيرد‪ 5‬كه آفريدگار زمين و آسمان‬
‫است‪ .‬داناى پيدا و پنهانى است‪ .‬مالك هر چيز و پرورش دهنده آن است‪.‬‬
‫معبودى‪ 5‬سواى او وجود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ ،‬او تنها پروردگ‪55‬ار متصف‪ 5‬به جميع ص‪55‬فات كماليه اس‪55‬ت‪ .‬از‬
‫هر عيب و نقص م‪55‬نزه اس‪55‬ت‪ ،‬اين عقي‪55‬ده و ب‪55‬اور م‪55‬ؤمن‪ ،‬نخست ملهم از راهنم‪55‬ايى و ه‪55‬دايت‬
‫تكوينى‪ 5‬خداوند است‪ ،‬كه مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬األعراف‪.)43 :‬‬
‫«اگر لطف خدا نبود (و توسط‪ 5‬پيامبران) توفيق نصيب ما نمىكرد‪ ،‬هدايت نمىشديم»‪.‬‬
‫ثانيا متكى به داليل عقلى و نقلى ديگرى است كه ذيال بدان اشاره خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -1‬خداوند متعال در باره وج‪55‬ود‪ ،‬ص‪55‬فت رب‪55‬وبيت و اس‪55‬ماء و س‪55‬اير ص‪55‬فات خ‪55‬ود در ق‪55‬رآن‬
‫كريم‪ ،‬اين كاملترين و ارزندهترين كتاب آسمانى خود در آيه‪ 54‬سوره اعراف چنين مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾ ‬األعراف‪.)54 :‬‬
‫«همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز‪( 5‬مرحله) خلق كرد‪،‬‬
‫و بعد بر عرش‪ ،‬استقرار يافت (س‪55‬پس به اداره جه‪55‬ان هس‪55‬تى پ‪55‬رداخت) با (پ‪55‬رده تاري‪55‬ك) ش‪55‬ب‪،‬‬
‫روز‪ 5‬را مىپوشاند‪ ،‬و شب‪ ،‬شتابان بدنبال روز‪ ،‬روان است‪ ،‬خورشيد و ماه و ستارگان را آفريده‬
‫و تنها او فرمان ميدهد‪ ،‬او پاك و منزه و پروردگار جهانيان است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 30‬سوره قصص‪ ،‬آنگ‪55‬اه كه خ‪55‬دا‪ ،‬پي‪55‬امبر‪ 5‬خ‪55‬ود حض‪55‬رت موسى ‪ ‬را م‪55‬ورد خط‪55‬اب‬
‫قرار‪ 5‬داد‪ ،‬چنين فرمود‪5:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬قصص‪.)30 :‬‬
‫«اى موسى! من خدا و پروردگار‪ 5‬جهانيان هستم»‪.‬‬
‫و در آيات ‪ 22‬تا ‪ 24‬س‪55‬وره حشر در تجليل از خ‪55‬ود و ذكر اس‪55‬ماء و ص‪55‬فات خ‪55‬ويش چ‪55‬نين‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪             ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫«خ‪55‬دا كسى است كه جز او پروردگ‪55‬ار‪ 5‬و معب‪55‬ودى‪ 5‬وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪ .‬دان‪55‬اى پي‪55‬دا و پنه‪55‬ان اس‪55‬ت‪.‬‬
‫بخش‪55‬نده و مهرب‪55‬ان است (رحمت او در دنيا ش‪55‬امل ح‪55‬ال همه و در آخ‪55‬رت ش‪55‬امل ح‪55‬ال مؤمن‪55‬ان‬

‫‪18‬‬
‫است) اوست معبود‪ 5‬بر حق كه جز او معبودى‪ 5‬وجود ندارد‪ .‬او پادش‪55‬اه مقت‪55‬در‪ ،‬م‪55‬نزه‪ ،‬بى عيب و‬
‫نقص‪ ،‬امان دهنده محافظ و م‪55‬راقب‪ ،‬قدرتمند چ‪55‬يره‪ ،‬بزرگ‪55‬وار و ش‪55‬كوهمند‪ ،‬واال مق‪55‬ام و پ‪55‬اك و‬
‫منزه است از هر چيزى كه براى او شريك سازند‪ .‬او آفريدگار‪ 5،‬هستى بخش و ص‪55‬ورتگر‪( 5‬همه‬
‫موجودات‪ )5‬است‪ .‬نامهاى‪ 5‬زيبا از آن او هستند‪ .‬همه موجودات آسمانها و زمين او را به پاكى ياد‬
‫مىكنند (به تسبيح و ستايش او مشغولند) و او خداى غالب و دانا است»‪.‬‬
‫در آيات ‪1‬و‪ 2‬سوره فاتحه درباره توصيف‪ 5‬خود مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾       ‬‬
‫«تمام تعريفها شايسته ذاتى است كه پروردگ‪55‬ار‪ 5‬جهاني‪55‬ان اس‪55‬ت‪ .‬بخش‪55‬نده و مهرب‪55‬ان است (در‬
‫دنيا براى همه و در آخرت براى مؤمنان)»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 92‬سوره انبياء‪ ،‬خطاب به مسلمانان مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾        ‬‬
‫«شما مسلمانان امت واحدى هستيد و من پروردگار شما هستم‪ .‬پس تنها مرا عبادت كنيد»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 52‬سوره مؤمنون مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾  ‬‬
‫«من پروردگار‪ 5‬شما هستم‪( .‬بايد از معصيت و نافرمانى‪ )5‬من بپرهيزيد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 22‬س‪555‬وره انبي‪555‬اء پ‪555‬يرامون نفى هر گونه رب و معب‪555‬ودى س‪555‬واى ذات يگانهاش‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪            ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«اگر در آسمانها و زمين به جز خداى يكتا‪ ،‬خدايان ديگرى‪ 5‬وجود مىداشتند‪ 5‬و امور جه‪55‬ان را‬
‫مىچرخانيدند‪ 5‬نظم عالم هستى بهم مىخورد‪( 5.‬زيرا چندين مركز تصميمگيرى ب‪55‬اعث بهم خ‪55‬وردن‬
‫نظم جامعه و جهان مىشود) پس اوست مالك عرش و از هر چه كه كفار درباره او مىگويند پاك‬
‫و منزه است»‪.‬‬
‫‪ -2‬حدود يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر درباره وجود‪ 5‬و ربوبيت‪ 5‬او سخن گفته و او را‬
‫بعنوان تنها آفريننده و مالك كل كاين‪55‬ات مع‪55‬رفى نمودهان‪55‬د‪ ،‬و پ‪5‬يرامون اس‪55‬ماء و ص‪5‬فات خ‪5‬دا‪ ،‬با‬
‫مخاطبين خ‪5‬ود س‪5‬خن گفتهان‪5‬د‪ ،‬و هيچ پي‪5‬امبرى‪ 5‬نيام‪5‬ده كه خ‪5‬دا با وى س‪5‬خن نگفت‪5‬ه‪ ،‬يا فرش‪5‬تهاى‪5‬‬
‫بس‪55‬وى‪ 5‬او نفرس‪55‬تاده‪ ،‬يا مط‪55‬الب را به او اله‪55‬ام نك‪55‬رده باش‪55‬د‪ .‬و چ‪55‬ون اين اله‪55‬ام و الق‪55‬اء هم‪55‬راه با‬
‫شواهد و قراينى بوده است‪ ،‬ب‪55‬دين جهت مخ‪55‬اطبين آنها صددرصد يقين ك‪55‬رده و اذع‪55‬ان نمودهاند‪5‬‬
‫كه آنچه او (پيامبر) مىگويد‪ ،‬از جانب پروردگار است‪.‬‬
‫خبر دادن اين جمعيت انبوه كه از برگزيدگان خلق و به‪5‬ترين انس‪5‬انها بودهان‪5‬د‪ ،‬ح‪5‬اكى از اين‬
‫است كه مطمئنا گفته آنان صحيح است‪ .‬و عقل انسان هم نمىتواند‪ 5‬آنها را تك‪55‬ذيب كن‪55‬د‪ ،‬هم‪55‬انطور‪5‬‬
‫كه توافق‪ 5‬آنان بر خبرى كه براى آنها مجهول باشد‪ ،‬از محاالت عقلى است‪ .‬زيرا توافق‪ 5‬يقينى و‬
‫تحقيق در مورد‪ 5‬ص‪55‬حت مطل‪55‬بى كه پايه و اساسى نداشتهباش‪55‬د‪ ،‬از پي‪55‬امبران كه برگزي‪55‬دهترين و‬
‫منزه ترين فرزندان آدم هس‪5‬تند‪ ،‬و از نظر عق‪5‬ل‪ ،‬دان‪5‬اتر از همه و در س‪5‬خن‪ ،‬راس‪5‬تگوتر‪ 5‬از همه‬
‫مىباشند‪ ،‬محال است‪.‬‬
‫‪ -3‬ايمان و اعتقاد ميلياردها‪ 5‬انسان بر وج‪55‬ود و هس‪55‬تى خداون‪55‬د‪ ،‬و عب‪55‬ادت و ط‪55‬اعت آنها از‬
‫وى‪ :‬بشر عادتا سخنى را كه بوسيله يك يا دو نفر بيان شود‪ ،‬مىپذيرد‪ 5‬و آن‪55‬را قب‪55‬ول مىكن‪55‬د‪ ،‬تا چه‬
‫رسد به خبر يا اخبارى‪ 5‬كه بوسيله جمع كثيرى‪ 5‬كه از بهترين افراد روى‪ 5‬زمين بوده و تعدادش‪55‬ان‬
‫از حد شمار بيشتر‪ 5‬است‪ ،‬بيان شود‪ .‬عالوه بر اين‪ ،‬عقل و فط‪55‬رت ن‪55‬يز ص‪55‬حت ايم‪55‬ان آنها را به‬

‫‪19‬‬
‫ذات يگانهاى‪ 5‬كه از وج‪55‬ود‪ 5‬او خ‪55‬بر داده و او را اط‪55‬اعت و عب‪55‬ادت ك‪55‬رده و بس‪55‬وى او تق‪55‬رب‬
‫جستهاند‪ ،‬تاييد مىكند‪.‬‬
‫‪ -4‬ميليونها عالم از وجود‪ ،‬صفات‪ ،‬اسماء و اينكه تنها او آفريننده و پرورش‪ 5‬دهنده هر چيز‬
‫است و بر هر كارى قدرت و توانايى دارد‪ ،‬سخن گفتهاند‪ ،‬و بخاطر‪ 5‬همين ويژگيها‪ 5‬او را عبادت‬
‫و اط‪55‬اعت كردهاند و بخ‪55‬اطر همين ويژگيها با دوس‪55‬تانش دوس‪55‬تى‪ 5،‬و با دش‪55‬منانش‪ ،‬دش‪55‬منى و‬
‫رزيدهاند‪.‬‬

‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬وج‪55‬ود‪ 5‬جه‪55‬ان هس‪55‬تى و تن‪55‬وع موج‪55‬ودات‪ 5‬و آفري‪55‬دههاى‪ 5‬گون‪55‬اگون‪ 5‬آن‪ ،‬حك‪55‬ايت از وج‪55‬ود‪5‬‬
‫آفريدگارى‪ 5‬توانا و قدرتمند دارد كه همان خداوندست‪ .‬زيرا غير از او (خ‪55‬دا) كسى ديگر ادع‪55‬اى‬
‫ايجاد و آفريدن عالم هستى را نكرده است‪.‬‬
‫آرى! عقل انس‪55‬ان ن‪55‬يز وج‪55‬ود‪ 5‬پدي‪55‬ده را ب‪55‬دون پديد آورن‪55‬ده‪ ،‬مح‪55‬ال مىدان‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬تى آف‪55‬رينش‪5‬‬
‫سادهترين موجود‪ 5‬را بدون موجد (پديد آورنده) محال و ممتنع مىداند‪ ،‬مثال غ‪55‬ذاى پخته را ب‪55‬دون‬
‫آش‪55‬پز و پهن ش‪55‬دن ف‪55‬رش را ب‪55‬دون ف‪55‬راش مح‪55‬ال مىدان‪55‬د‪ .‬تا چه رسد به جه‪55‬انى با اين عظمت و‬
‫بزرگى‪ ،‬با آس‪55‬مان و زمين و آفت‪55‬اب و مهت‪55‬اب و س‪55‬تارگان و كهكش‪55‬انها كه هر ك‪55‬دام حجم بس‪55‬يار‬
‫بزرگ و متفاوتى‪ 5‬با ديگران دارد‪.‬‬
‫بويژه زمين و آنچه كه در آن آفريده شده است مانند انس‪55‬انها‪ ،‬جنها و ميليونها موج‪55‬ود زن‪55‬ده‬
‫خشكى و دريا‪ ،‬و تفاوته‪55‬ايى كه مي‪55‬ان همه موج‪55‬ودات‪ 5‬وج‪55‬ود دارد‪ .‬بگونهاى‪ 5‬كه هيچ دو موج‪55‬ود‪5‬‬
‫عالم هستى‪ ،‬مانند هم نيستند‪ 5.‬و اختالفاتى‪ 5‬كه ميان انسانها از لح‪55‬اظ رن‪55‬گ‪ ،‬زب‪55‬ان‪ ،‬درك و فهم و‬
‫س‪55‬اير خصوص‪55‬يات و نش‪55‬انهها‪ 5‬دي‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬وج‪55‬ود‪ 5‬من‪55‬ابع و مع‪55‬ادن گون‪55‬اگون در دل زمين‪ ،‬كه‬
‫داراى فوايد‪ 5‬و منافع متعددند‪5.‬‬
‫و درياه‪55‬ائى كه دو س‪55‬وم خش‪55‬كى زمين را احاطه كردهاند‪ 5‬و ميليونها‪ 5‬موج‪55‬ود زن‪55‬ده در آنها‬
‫زيست مىكنند‪.‬‬
‫و رودخانه و نهره‪55‬ايى‪ 5‬كه بر روى زمين ج‪55‬ارى است و حي‪55‬ات و زن‪55‬دگى‪ 5‬انس‪55‬انها و ان‪55‬واع‬
‫موجودات‪ 5‬ديگر در پرتوى‪ 5‬آن امكان پذير است‪.‬‬
‫همچنين جنگلها و درختان و گياه‪55‬ان گون‪55‬اگونى كه در آن رويي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬و هر ك‪55‬دام داراى‬
‫ميوهه‪555‬اى‪ 5‬خاصى هس‪555‬تند كه از لح‪555‬اظ رنگ و بو و طعم و س‪555‬اير خصوص‪555‬يات‪ ،‬با يك‪555‬ديگر‬
‫متفاوتند‪ ،‬و‪...‬‬
‫‪ -2‬وجود كتابى مانند قرآن‪ ،‬قرآن مجيد كه كالم خداست و در اختيار ما انسانها قرار گرفته‬
‫تا آن‪5‬را بخ‪5‬وانيم‪ 5‬و مع‪55‬نى و مفه‪55‬وم آن‪5‬را درك ك‪5‬نيم‪ .‬اين كت‪5‬اب عظيمالش‪5‬ان دليلى است آش‪5‬كار بر‬
‫وج‪55‬ود خداوند‪ 5‬توانا و با عظمت‪ ،‬زي‪55‬را وج‪55‬ود‪ 5‬كالم ب‪55‬دون متكلم و س‪55‬خن ب‪55‬دون س‪55‬خنگو‪ ،‬مح‪55‬ال‬
‫است‪.‬‬
‫بن‪55‬ابراين كالم خداوند متع‪55‬ال حك‪55‬ايت از وج‪55‬ود‪ 5‬او‪ ،‬دارد بخ‪55‬اطر‪ 5‬اينكه كالم او مش‪55‬تمل بر‬
‫معتبرترين شريعتى است كه بشر تا كنون آنرا شناخته است و با ارزشترين ق‪55‬انونى است كه نفع‬
‫و سود زيادى براى بشريت به ارمغان آورده است‪ .‬همانگونه كه شامل صحيح ترين ديدگاههاى‬
‫علمى و امور غيبى و بسيارى از حوادث تاريخى است‪.‬‬
‫و با صداقت و درستى‪ 5‬كامل‪ ،‬مطالب و دي‪5‬دگاههاى‪ 5‬م‪5‬ذكور‪ 5‬را ارائه نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ .‬بگونهاى‪5‬‬
‫كه در طول تاريخ و با وجود اختالف در زمان و مكان‪ ،‬حتى يك حكم از احكام شرعى آن خالى‬
‫از فوايد نيس‪55‬ت‪ ،‬و كوچك‪55‬ترين نظريه علمىاش هن‪55‬وز نقض نش‪55‬ده و ان‪55‬دك تخلفى در هيچ يك از‬
‫پيش بينىها و امور غيبىاى كه از وجود آنها خبر داده‪ ،‬مشاهد نشده و هيچ مورخى‪ 5‬بخ‪55‬ود ج‪55‬رأت‬

‫‪20‬‬
‫نداده كه حتى كوتاهترين قص‪55‬هاى از قص‪55‬ههاى‪ 5‬متع‪55‬دد آن‪55‬را نقض يا تك‪55‬ذيب كن‪55‬د‪ ،‬يا حادثهاى از‬
‫حوادث تاريخى‪ 5‬را كه به آن اشاره نموده يا پيرامون آن به تفصيل سخن گفته است‪ ،‬نفى نمايد‪.‬‬
‫آرى! عقل بشر‪ ،‬انتساب چنين كالمى را به انسان‪ ،‬محال مىداند‪ .‬زيرا سخن ق‪55‬رآن‪ ،‬برتر از‬
‫قدرت بشر و س‪5‬طح مع‪5‬ارف‪ 5‬اوس‪5‬ت‪ ،‬پس چ‪5‬ون اين مطلب كه ق‪5‬رآن س‪5‬خن بشر اس‪55‬ت‪ ،‬مح‪5‬ال و‬
‫منتفى است‪ ،‬بايد بيدرنگ بگوييم كه قرآن كالم خدا و كالم آفري‪55‬دگار‪ 5‬انس‪55‬ان اس‪55‬ت‪ .‬وج‪55‬ود چ‪55‬نين‬
‫كالمى‪ ،‬حكايت از وجود ازلى و ابدى‪ ،‬علم‪ ،‬قدرت و حكمت متكلم دانا و تواناى آن دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬وج‪55‬ود اين نظم بس‪55‬يار‪ 5‬پيچي‪55‬ده‪ ،‬مظهر ق‪55‬وانين و س‪55‬نتهاى‪ 5‬هس‪55‬تى در آف‪55‬رينش‪ 5‬و رشد و‬
‫دگرگونيه‪55‬اى موج‪55‬ودات ع‪55‬الم مىباش‪55‬د‪ 5.‬زي‪55‬را تم‪55‬ام كاين‪55‬ات ن‪55‬اگزير‪ 5‬از تبعيت اين ق‪55‬وانين و س‪55‬نن‬
‫هستند‪ .‬و در هيچ شرايطى‪ 5‬قادر به خ‪55‬روج از اين س‪55‬نتها نمىباش‪55‬ند‪ .‬بعن‪55‬وان مث‪55‬ال‪ :‬انس‪55‬ان پس از‬
‫انعق‪5‬اد نطف‪5‬ه‪ ،‬نخست بص‪5‬ورت پ‪5‬اره گوش‪5‬تى در رحم م‪5‬ادر بوج‪5‬ود مىآي‪5‬د‪ .‬س‪5‬پس بم‪5‬رور زم‪5‬ان‬
‫تحوالت و دگرگونيهاى شگفتى بر آن طارى مىشود‪ 5.‬و س‪55‬واى ذات يگانه حض‪55‬رت ح‪55‬ق‪ ،‬اح‪55‬دى‬
‫در اين تحوالت و دگرگونيها‪ ،‬نقشى ندارد‪ .‬تا اينكه سرانجام‪ 5‬بصورت يك انسان كامل به ص‪55‬حنه‬
‫گيتى قدم مىگذارد‪ 5.‬اين تحوالت‪ ،‬مربوط به مرحله آف‪55‬رينش و تك‪55‬وين اوس‪55‬ت‪ .‬و تح‪55‬والت مش‪55‬ابه‬
‫ديگرى‪ 5‬نيز در مراحل مختلف رشد و بزرگ شدن او از كودكى تا پيرى بوقوع‪ 5‬مىپيوندند‪5.‬‬
‫اين قوانين و سنتهاى فراگ‪55‬ير‪ 5‬نه تنها ح‪55‬اكم بر زن‪55‬دگى‪ 5‬انسانهاست بلكه در ع‪55‬الم حيوان‪55‬ات و‬
‫گياهان و افالك و اجرام سماوى نيز بصورت‪ 5‬يكنواخت تسلط دارن‪55‬د‪ .‬همه و هم‪55‬ه‪ ،‬مرتبط به اين‬
‫س‪555‬نن و ق‪555‬وانين فط‪555‬رى‪ 5‬هس‪555‬تند و نمىتوانند‪ 5‬س‪555‬رمويى از آنها تخطى كنن‪555‬د‪ .‬مثال اگر س‪555‬تاره يا‬
‫ستارگانى از محور گردش خود منحرف‪ 5‬شوند‪ ،‬نظم عالم هس‪55‬تى بهم خ‪55‬ورده و حي‪55‬ات و زن‪55‬دگى‬
‫هم‪55‬ه‪ ،‬ن‪55‬ابود خواهد ش‪55‬د‪ .‬بن‪55‬ابر داليل يادش‪55‬ده يع‪55‬نى عقلى و منطقى و نقلى و س‪55‬معى‪ ،‬مس‪55‬لمان به‬
‫وجود‪ 5‬خداوند ايمان آورده و او را پروردگار‪ 5‬همه موجودات‪ 5‬عالم مىداند و بعن‪55‬وان معب‪55‬ود اول و‬
‫آخر مىشناسند‪ 5‬و س‪55‬رانجام زن‪55‬دگى مس‪55‬لمان در تم‪5‬ام ابع‪55‬اد‪ ،‬بر اس‪5‬اس همين ايم‪5‬ان و ب‪5‬اور‪ 5‬ش‪5‬كل‬
‫مىگيرد‪5.‬‬

‫‪21‬‬
‫فصل دوم‬
‫ايمان به ربوبيت حضرت حق‪:‬‬
‫مسلمان اعتقاد دارد كه خداوند‪ ،‬رب و پرورش دهنده همه موجودات است‪ .‬او در ت‪55‬ربيت و‬
‫پرورش‪ 5‬كليه موجودات جهان هستى‪ ،‬يگانه است و شريكى‪ 5‬ندارد‪ .‬اين باور و ايمان نخست ملهم‬
‫از رهنموده‪555‬اى حض‪555‬رت حق و بعد حاصل داليل عقلى و نقلى گون‪555‬اگونى‪ 5‬است كه بش‪555‬رح آن‬
‫مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬در آيه ‪ 2‬سوره فاتحه‪ ،‬خداوند‪ 5‬پيرامون ربوبيت خود‪ ،‬چنين سخن مىگويد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫«حمد و ثنا‪ ،‬شايسته خدايى است كه پروردگار‪( 5‬مربى) جهانيان است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 16‬سوره رعد‪ ،‬در مقام تاكيد و تثبيت ربوبيت‪ 5‬خود مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾      ‬‬
‫«بگو (اى رسول)! (از اين مشركان بپرس) پروردگار‪ 5‬و آفريننده آس‪55‬مانها و زمين كيس‪55‬ت؟‬
‫(اگر جواب ندادند) بگو‪ :‬پروردگار‪ 5‬آنها هّللا است»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 7‬و ‪ 8‬سوره دخان‪ ،‬درباره ربوبيت‪ 5‬و معبوديت‪ 5‬خود چنين مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪            ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«(او) پروردگار زمين و آسمانهاست‪ ،‬پروردگار‪ 5‬تمام موجودات ميان زمين و آسمانهاست‪،‬‬
‫اگر شما باور‪ 5‬نداريد‪ .‬سواى او معبودى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ .‬او زن‪55‬ده مىكند و مىميران‪55‬د‪ 5.‬او پروردگ‪55‬ار‪5‬‬
‫شما و پروردگار‪ 5‬پدران و نياكان گذشته شما است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 172‬سوره اعراف بار ديگر عهد و پيمان ازلى ما را بياد مىآورد‪ 5.‬يع‪55‬نى زم‪55‬انى كه‬
‫فرزندان آدم در صلب پدران خود بودند‪ ،‬خداوند ذريه آنها را جمع كرد و از آنها پيم‪55‬ان گ‪55‬رفت‪،‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫«(اى پيامير؛ بياد آور) زمانى را كه خداى تو از صلب فرزندان آدم ذريه آنها را بر گرفت‬
‫و آنان را بر خود گواه ساخت (پرسيد) من پروردگار شما نيستم؟ همه در جواب گفتن‪55‬د‪ .‬آرى‪ .‬ما‬
‫به خدايى تو گواهى مى دهيم (شاهد اين عهد و پيمان هستيم)»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 86‬و ‪ 87‬سوره مؤمنون پيرامون اقامه دلي‪55‬ل‪ ،‬عليه مش‪55‬ركين مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«(اى پي‪55‬امبر؛) به آنها بگو‪ :‬پروردگ‪55‬ار و آفرينن‪55‬ده هفت آس‪55‬مان و ع‪55‬رش عظيم‪ ،‬چه كسى‬
‫است؟ البته جواب خواهند داد كه‪ ،‬خداست‪ .‬پس بگو‪ :‬چرا متقى و خدا ترس نمىشويد»‪.‬‬
‫‪ -2‬تمام پيامبران درب‪55‬اره رب‪55‬وبيت‪ 5‬او س‪55‬خن گفته و گ‪55‬واهى داده و به آن اع‪55‬تراف كردهان‪55‬د‪5.‬‬
‫مثال‪ :‬زمانى كه حضرت آدم ‪ ‬و همسرش دست دعا به سوى خدا برداشتند‪ 5.‬گفتند‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪﴾ ‬‬

‫‪22‬‬
‫«پروردگارا! ما (با نافرم‪55‬انى‪ 5‬از ت‪55‬و) بر خويش‪55‬تن س‪55‬تم كردهايم‪ .‬اگر ما را نبخشى و بر ما‬
‫رحم نكنى‪ ،‬از زيانكاران‪ 5‬خواهيم بود»‪.‬‬
‫حضرت نوح ‪ ‬وقتى شكايت خود از قومش را‪ ،‬تقديم حضرت حق نمود‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬نوح‪.)21 :‬‬
‫«پروردگارا! آنان از من نافرمانى‪ 5‬كردند و از كس‪55‬انى پ‪55‬يروى‪ 5‬نمودند كه ام‪55‬وال و اوالدش‪55‬ان‬
‫جز زيان و ضرر (چيز ديگرى) بر آنان نيفزودند‪.»5‬‬
‫در آيات ‪ 117 - 118‬سوره شعراء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪« .﴾    ‬پروردگارا! قوم من مرا دروغگو مىداند (دعوتم را‬
‫نپذيرفتند) (اكنون كه هيچ راهى براى اين ستمگران باقى نمانده است) ميان من و ايشان خ‪55‬ودت‬
‫داورى‪ 5‬كن‪( .‬كافران و مشركان را نابود‪ 5‬فرما) و من و مؤمنانىرا‪ 5‬كه با من هستند‪ ،‬نجات ده»‪.‬‬
‫حضرت ابراهيم ‪ ‬در آيه ‪ 35‬سوره اب‪55‬راهيم‪ ،‬در دع‪55‬اى خ‪55‬ود ب‪55‬راى مكه مكرمه (اين ح‪55‬رم‬
‫الهى) و فرزندان خود‪ ،‬چنين فرمود‪5:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«پروردگ‪55‬ارا! اين ش‪55‬هر (مك‪55‬ه) را مك‪55‬ان امن و ام‪55‬ان ق‪55‬رار ب‪55‬ده‪ ،‬و من و فرزن‪55‬دانم را از‬
‫پرستش بتها دور بدار»‪.‬‬
‫حضرت يوسف‪  5‬در آيه ‪ 101‬سوره يوسف در توص‪55‬يف‪ 5‬خداوند و دعا ب‪55‬درگاه وى‪ ،‬چ‪55‬نين‬
‫فرمود‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«پروردگ‪55‬ارا! تو بمن س‪55‬لطنت و ع‪55‬زت عطا ك‪55‬ردى و تعب‪55‬ير خ‪55‬واب را بمن آموخ‪55‬تى‪ 5.‬اى‬
‫پروردگ‪55‬ار آس‪55‬مانها و زمين! تو سرپرست من (كارگش‪55‬اى من) در دنيا و آخ‪55‬رت هس‪55‬تى‪( ،‬همه‬
‫ام‪55‬ور خ‪55‬ود را بتو واگ‪55‬ذار مىكنم و به تو پن‪55‬اه مىبرم) م‪55‬را مس‪55‬لمان بم‪55‬يران و با نيك‪55‬ان ملحق‬
‫بگردان»‪.‬‬
‫حضرت موسى‪  5‬در يكى از دعاهاى خود‪ ،‬چنين فرمود‪:‬‬
‫﴿‪            ‬‬
‫‪( ﴾          ‬ط ه‪-25 :‬‬
‫‪.)29‬‬
‫«پروردگارا! سينهام‪ 5‬را فراخ و گشاده دار‪ .‬كار (رسالت) م‪5‬را بر من آس‪5‬ان بگ‪5‬ردان‪ ،‬لكنت‬
‫زبانم‪ 5‬را بر طرف ساز‪ ،‬تا اينكه (مردم) سخنان مرا بفهمند (دقيقا متوجه مقص‪55‬ود من بش‪55‬نوند) و‬
‫يار و ياورى (مددكارى) از خاندانم بمن عطا فرما‪.»5‬‬
‫حض‪55‬رت ه‪55‬ارون ‪ ‬خط‪55‬اب به بنىاس‪55‬رائيل چ‪55‬نين فرم‪55‬ود‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬ط‪555‬ه‪« .)90 :‬همانا پروردگ‪555‬ار‪ 5‬و خ‪555‬الق ش‪555‬ما‪ ،‬خداوند‬
‫مهربان است‪ ،‬پس از من تبعيت نموده و از دستورات‪( 5‬فرمان) من اطاعت كنيد»‪.‬‬

‫‪23‬‬
‫در آيه ‪ 4‬سوره مريم‪ ،‬حضرت زكريا‪  5‬درباره طلب رحمت از خداوند‪ 5‬چنين فرموده است‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪« ﴾   ‬پروردگ‪55‬ارا! (در اثر پ‪55‬يرى و كهن س‪55‬الى) اس‪55‬تخوانهاى‪ 5‬ب‪55‬دنم‬
‫سست شده و موهاى سرم سفيد شدهاند‪ .‬خداوندا! من هرگز در دعاه‪55‬ايى كه كردهام‪( ،‬از درگ‪55‬اه‬
‫تو) نا اميد باز نگشتهام‪( 5‬اكنون نيز مرا درياب)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 89‬سوره انبياء (حض‪55‬رت زكري‪55‬ا) در دع‪55‬ايش فرم‪55‬ود‪   ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾  ‬پروردگارا! م‪55‬را تنها نگ‪55‬ذار (و فرزن‪55‬دى به من عطا كن كه در‬
‫زن‪55‬دگى‪ 5‬ي‪55‬ار و ي‪55‬اور‪ 5‬من باشد و پس از م‪55‬رگ‪ ،‬برنامه تبليغ را پيگ‪55‬يرى‪ 5‬كند و اگر هم فرزن‪55‬دى‪5‬‬
‫وارث من نشد‪ ،‬باكى نيست چرا كه) تو بهترين وارث هستى»‪.‬‬
‫حض‪555‬رت عيسى ‪ ‬در پاسخ به س‪555‬ؤال حض‪555‬رت حق فرم‪555‬ود‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬المائده‪« .)117 :‬پروردگارا! من به‬
‫آنها هرگز چ‪55‬يزى نگفتم جز آنچه تو م‪55‬را ب‪55‬دان امر ك‪55‬ردى ك‪55‬ه‪ ،‬پروردگ‪55‬ار من و پروردگ‪55‬ار‪5‬‬
‫شماست‪ ،‬عبادت كنيد»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 72‬س‪55‬وره مائ‪55‬ده خط‪55‬اب به ب‪55‬نى اس‪55‬رائيل فرم‪55‬ود‪  ﴿ 5:‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪« ﴾        ‬مس‪555555‬يح گفت‪ :‬اى‬
‫بنى اسرائيل! هّللا را كه پروردگار‪ 5‬و آفريننده من و شماست‪ ،‬عبادت كني‪55‬د‪ ،‬همانا هر كس با خ‪55‬دا‬
‫(كسى را) ش‪55‬ريك س‪55‬ازد‪ ،‬خداوند بهشت را ب‪55‬رايش ح‪55‬رام مىگرداند‪ 5‬و ج‪55‬اى او در دوزخ خواهد‬
‫بود و ستمكاران يار و ياورى‪ 5‬نخواهند داشت»‪.‬‬
‫پيامبر‪ 5‬گرامى اسالم‪ ،‬حضرت محمد ص در لحظات غم و اندوه چ‪55‬نين مىفرم‪55‬ود‪« 5:‬الَ إِلَ‪%% %‬هَ إِالَّ‬
‫ب‬ ‫ض‪َ ،‬و َر ُّ‬ ‫ب األ َْر ِ‬ ‫س‪% % % %‬مو ِ‬
‫ات‪َ ،‬و َر ُّ‬ ‫ش ال َْع ِظ ِيم‪ ،‬الَ إِلَ ‪%% % %‬هَ إِالَّ اللَّهُ َر ُّ‬
‫ب ال َّ َ َ‬ ‫يم‪ ،‬الَ إِلَ ‪%% % %‬هَ إِالَّ اللَّهُ َر ُّ‬
‫ب ال َْع‪%ْ % % %‬ر ِ‬ ‫اللَّه الْع ِظيم ال ِ‬
‫ْحل ُ‬
‫ُ َ ُ َ‬
‫ش الْ َك ِر ِيم» (مسلم فى باب دعاء الكرب)‪« .‬سواى هّللا (خداوند) بزرگ و بردبار‪ 5،‬معبودى وجود‪5‬‬ ‫ال َْع ْر ِ‬
‫ن‪55‬دارد‪ ،‬آفرينن‪55‬ده آس‪55‬مانها و زمين و پروردگ‪55‬ار ع‪55‬رش عظيم‪ ،‬معب‪55‬ودى‪ 5‬وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد»‪ ،‬كليه‬
‫پي‪55‬امبرانى كه در س‪55‬طور‪ 5‬ب‪55‬اال اس‪55‬امى آن‪55‬ان ذكر شد و ن‪55‬يز س‪55‬اير پي‪55‬امبران خ‪55‬دا ‡‪ ،‬همه معتقد و‬
‫مع‪55‬ترف به رب‪55‬وبيت‪ 5‬خداوند بودهان‪55‬د‪ ،‬و در س‪55‬ايه اين اعتق‪55‬اد‪ ،‬در پيش‪55‬گاه خ‪55‬دا دعا و ني‪55‬ايش‬
‫كردهاند‪ ،‬در حالى كه آنان از لحاظ علم و عرفان از همه داناتر و از لح‪55‬اظ عقل از همه ك‪55‬املتر‬
‫و از لح‪55‬اظ س‪55‬خن از همه راس‪55‬تگوتر و نس‪55‬بت به ذات و ص‪55‬فات حض‪55‬رت حق از همه آگ‪55‬اهتر‬
‫بودهاند‪5.‬‬
‫‪ -3‬ميليونها‪ 5‬نفر از علماء و دانشمندان و فرزانگان ايمان داشتند كه خداوند‪ ،‬رب و آفرينن‪55‬ده‬
‫آنان و آفريننده تمام موجودات است و به ربوبيت‪ 5‬او اعتقاد و خلل ناپذير داشتهاند‪5.‬‬
‫‪ -4‬ميلياردها‪ 5‬نفر از خردمندان و ص‪55‬احبان عقل و منطق و انس‪55‬انهاى پ‪55‬اك و شايس‪55‬ته ايم‪55‬ان‬
‫داشته و بر اين باور بودهاند‪ 5‬كه خداوند‪ ،‬رب و آفريننده كل كاينات است‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫اينك به شرح داليل عقلى و منطقى درباره ربوبيت‪ 5‬حق تعالى مىپردازيم‪.‬‬
‫‪ -1‬خداوند به تنهايى آفريدگار‪ 5‬هر چيز است و به تعبيرى‪ 5‬خلق موج‪55‬ودات‪ ،‬منحصر‪ 5‬به ذات‬
‫يگانه اوست‪ .‬زيرا اين واقعيت نزد تمام انسانها پذيرفته ش‪55‬ده است كه س‪55‬واى خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال هيچ‬
‫كسى مدعى ابداع و آف‪55‬رينش‪ 5‬نش‪55‬ده و ت‪55‬وان آن‪55‬را ن‪55‬دارد‪ .‬يع‪55‬نى س‪55‬واى خداون‪55‬د‪ ،‬كسى ح‪55‬تى ت‪55‬وان‬
‫آفريدن كوچكترين موجود عالم‪ ،‬مانند يك تار مو از بدن انس‪55‬ان يا حي‪55‬وان يا يك پر كوچك پرن‪55‬ده‬
‫يا يك برگ درخت را ن‪55‬دارد‪ .‬تا چه رسد به آفري‪55‬دن يك جسم كامل يا موج‪55‬ود زن‪55‬دهاى‪ 5‬كه داراى‬
‫‪24‬‬
‫جسم باشد يا جرمى از اجرام كوچك و بزرگ عالم هستى‪ .‬خداوند متعال درباره اينكه آفرينش و‬
‫اب‪55‬داع بط‪55‬ور مطلق از آن اوس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬نين س‪55‬خن گفته اس‪55‬ت‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬األع‪55‬راف‪« .)54 :‬آگ‪55‬اه باش‪55‬يد كه تنها او مىآفريند و تنها او‬
‫فرمان مىدهد‪ .‬او خداوند با بركت و پروردگار جهانيان است»‪ .‬و در آيه ‪ 96‬سوره صافات چنين‬
‫فرم‪555‬وده اس‪555‬ت‪« ﴾    ﴿ :‬خداوند آفري‪555‬دگار ش‪555‬ما و اعم‪555‬ال‬
‫شماست»‪ .‬و در آيه ‪ 1‬سوره انعام در مقام توصيف‪ 5‬از خالقيت خود‪ ،‬چنين فرموده اس‪55‬ت‪﴿ :‬‬
‫‪« ﴾         ‬حمد و ثنا‬
‫شايسته خدايى است كه آسمانها و زمين را آفريد و ت‪5‬اريكى و روش‪5‬نى‪ 5‬را ايج‪5‬اد ك‪5‬رد»‪ .‬و در آيه‬
‫‪ 27‬س‪555‬وره روم مىفرماي‪555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«خداوند‪ 5‬كسى است كه ابت‪55‬دا‪ ،‬همه موج‪55‬ودات‪ 5‬ع‪55‬الم هس‪55‬تى را آفري‪55‬ده است و پس از م‪55‬رگ‪،‬‬
‫دوباره آنها را زنده مىكند‪( ،‬اين كار) دوب‪55‬اره زن‪55‬ده ك‪55‬ردن آنها ب‪55‬رايش خيلى س‪55‬هل و آس‪55‬ان است‬
‫(زيرا كسى كه بتواند‪ 5‬كارى را در آغاز انجام دهد‪ ،‬قدرت اعاده آنرا ن‪55‬يز دارد) ب‪55‬االترين وصف‪5‬‬
‫در آسمانها و زمين‪ ،‬متعلق به خداست و او توانا و فرزانه است»‪.‬‬
‫آيا اينكه خداوند‪ 5‬خ‪55‬الق و آفري‪55‬دگار هر چ‪55‬يزى اس‪55‬ت‪ ،‬دليل بر وج‪55‬ود‪ ،‬هس‪55‬تى و رب‪55‬وبيت او‬
‫نيست؟‬
‫آرى! اين امر واضحترين دليل بر وجود‪ ،‬هستى و ربوبيت اوست‪ ،‬پروردگارا! ما گواه اين‬
‫مدعا هستيم‪.‬‬
‫‪ -2‬دومين دليل عقلى بر وجود‪ 5‬و ربوبيت‪ 5‬خداوند‪ 5‬متعال‪ ،‬اين است كه او يگانه روزى دهنده‬
‫همه موجودات زنده است‪ .‬هيچ موجود خزنده و جهندهاى‪ 5‬در خشكى و دريا و يا موجود پنه‪55‬انى‬
‫در شكمها‪ ،‬نيست مگر اينكه خدا روزىاش را مىرساند‪.‬‬
‫آرى! خداست كه راهه‪55‬اى بدست آوردن روزى‪ 5‬را به آنها مىآموزد و چگ‪55‬ونگى‪ 5‬بهرهورى‪5‬‬
‫از روزى بدست آمده را به آنها نشان مىده‪55‬د‪ ،‬از موريانه بس‪55‬يار كوچك و حق‪55‬ير گرفته تا انس‪55‬ان‬
‫كه ش‪55‬ريفترين و ك‪55‬املترين ن‪55‬وع موج‪55‬ودات‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬همه و همه در وج‪55‬ود‪ ،‬تك‪55‬وين و تغذيه خ‪55‬ود‬
‫محتاج و نيازمند‪ 5‬ذات يگانه پروردگار هستند‪.‬‬
‫زيرا خداوند‪ 5‬به تنهايى آنها را آفريده و به آنها روزى مىرساند‪5.‬‬
‫آرى! آي‪55‬ات كت‪55‬اب خداوند ن‪55‬يز مؤيد و مؤكد اين مطلباند‪ 5‬خداوند در آي‪55‬ات ‪ 24‬تا ‪ 30‬س‪55‬وره‬
‫عبس‪ ،‬مىفرمايد‪        ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪« ﴾        ‬انس‪55555555‬ان بايد به‬
‫غذاى خود به چشم خود بنگرد و درباره آن بينديشد ما آب را از آسمان بگونه شگفتى مىبارانيم‪،‬‬
‫سپس زمين را مىشكافيم‪ 5‬و از هم باز مىكنيم و در آن دانهها را مىرويانيم‪( 5‬كه مايه اصلى خوراك‪5‬‬
‫انسان است) و (درختان) انگور و گياهان خوردنى را و درخت‪55‬ان زيت‪55‬ون و خرما و باغه‪55‬اى پر‬
‫درخت و انبوه و ميوه و چراگاهها‪ 5‬را (براى استفاده چارپايان شما) مىرويانيم»‪.‬‬
‫و در آي‪5‬ات ‪ 53‬و ‪ 54‬س‪5‬وره طه مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪(« ﴾        ‬خداوند) آب را‬
‫از آسمان فرو‪ 5‬فرستاد‪5‬ه‪ ،‬بوسيله آن انواع گياهان را رويانيديم‪( ،‬اى انسانها! از اين فرآوردهه‪55‬اى‪5‬‬
‫گياهى هم) خودتان بخوريد‪ 5‬و هم چارپايان خود را (در آن) بچرانيد»‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫در آيه ‪ 22‬س‪55555555‬وره حج‪555555555‬ر‪ ،‬مىفرماي‪555555555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾     ‬و از (ابرهاى بهم پيوس‪55‬ته) آس‪55‬مان‬
‫آب مىبارانيم و شما را بدان سيراب مىكنيم و شما قادر به ذخيره سازى‪ 5‬و نگه‪5‬دارى‪ 5‬آن (در فضا‬
‫و زمين) نيستيد»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 6‬س‪55‬وره ه‪55‬ود مىفرماي‪55‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾  ‬هيچ جنب‪55555‬دهاى در زمين نيست مگر اينكه روزى‪5‬‬
‫آن بر عهده هّللا است (خ‪55‬دا روزى مناسب هر يك را در دريا و خش‪55‬كى ميرس‪55‬اند)‪ 5‬و محل زيست‬
‫(دوران حيات) و محل دفن (پس از مرگ) او را مىداند»‪.‬‬
‫آرى! وقتى بدون هيچ اختالف و مجادلهاى‪ 5‬ث‪55‬ابت شد كه روزى‪ 5‬دهن‪55‬دهاى جز ذات يگانه او‬
‫وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ ،‬اين خ‪55‬ود دليل آن است كه او يگانه آفري‪55‬دگار‪ 5‬و پروردگ‪55‬ار‪ 5‬مخلوق‪55‬ات خ‪55‬ود ن‪55‬يز‬
‫مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -3‬فطرت سالم بشر خود بخود شاهد و گواه ربوبيت حق تعالى است‪ .‬و با فريادى‪ 5‬رسا‪ ،‬اين‬
‫حقيقت را به انسانها گوشزد مىكند‪ ،‬زي‪55‬را هر انس‪55‬انى كه داراى فط‪55‬رت س‪55‬الم ب‪55‬وده و از فس‪55‬اد‪ 5‬و‬
‫انحراف فطرت محفوظ و مص‪55‬ون مان‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬بي‪55‬درنگ در برابر خداوند‪ 5‬قدرتمند‪ 5‬و توانا و بى‬
‫نياز‪ ،‬احساس ضعف و ناتوانى مىكند‪ ،‬و خود را مطيع تصرفات و تدابير او مىداند و ب‪55‬دون هيچ‬
‫ترديد‪ 5‬و واهمهاى‪ 5‬با صداى بلند‪ ،‬ندا سر مىدهد كه آن ذات مستغنى‪ 5‬و قدرتمند‪ ،‬همان هّللا است كه‬
‫رب او و رب هر موجود ديگر مىباشد‪5.‬‬
‫هر چند كه اين واقعيت‪ ،‬مسلم و پذيرفته شده است‪ ،‬و هر كسى كه داراى فطرت سالم ب‪55‬وده‬
‫و اندك بهرهاى‪ 5‬از خود ب‪55‬رده باش‪55‬د‪ ،‬در م‪55‬ورد‪ 5‬آن اختالف نظر پي‪55‬دا نمىكن‪55‬د‪ ،‬ولى ب‪55‬از هم ب‪55‬راى‬
‫روشن شدن بيشتر‪ 5‬مطلب‪ ،‬آياتى از قرآن كريم كه حامل اعترافات مشركان و بت پرستان است‪،‬‬
‫در اينجا ذكر مىگردد‪ 5.‬در آيه ‪ 9‬سوره زخرف‪ ،‬حق تعالى چنين مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪(« ﴾        ‬اى‬
‫رس‪55‬ول!) اگر از مش‪55‬ركان بپرسى‪ 5‬كه چه كسى آس‪55‬مانها و زمين را آفري‪55‬ده اس‪55‬ت؟ قطعا‪ 5‬خواهند‬
‫گفت‪ :‬خداوند توانا و دانا آنها را آفريده است»‪ .‬در آيه ‪ 61‬سوره عنكب‪55‬وت آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪« ﴾‬اگر از آن‪55‬ان (مش‪55‬ركان) س‪55‬وال ك‪55‬نى كه چه كسى آس‪55‬مانها و زمين را آفري‪55‬ده اس‪55‬ت؟ و‬
‫خورشيد و ماه مسخر فرمان كيست؟ بيقين خواهند گفت‪ :‬هّللا آنها را آفريده است»‪.‬‬
‫در آي‪55‬ات ‪ 86‬و ‪ 87‬س‪55‬وره مؤمن‪55‬ون مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪(« ﴾         ‬اى پي‪5555‬امبر‪ )!5‬بگ‪5555‬و‪:‬‬
‫پروردگار‪ 5‬آسمانهاى‪ 5‬هفتگانه و صاحب عرش عظيم‪ ،‬چه كسى است؟ البته جواب خواهند داد كه‬
‫هّللا است»‪.‬‬
‫‪ -4‬دليل چه‪55‬ارم‪ 5‬رب‪55‬وبيت حق تع‪55‬الى‪ ،‬اين است كه م‪55‬الكيت و تص‪55‬رف مطلق در هر چ‪55‬يز و‬
‫تدبير تمام امور عالم‪ ،‬منحصر‪ 5‬به ذات يگانه اوست‪ .‬زيرا همه انس‪5‬انها اين واقعيت انك‪5‬ار ناپ‪5‬ذير‪5‬‬
‫را مىدانند كه بشر مانند ساير موجودات‪ 5‬زنده‪ ،‬در اين جهان بمعنى واقعى‪ 5‬كلم‪55‬ه‪ ،‬مالك هيچ چ‪55‬يز‬
‫نيست‪.‬‬
‫زيرا نخستين بار كه قدم به جه‪5‬ان هس‪5‬تى گذاش‪5‬ته‪ ،‬با ب‪5‬دن لخت و عري‪5‬ان آم‪5‬ده و هيچ چ‪5‬يز‬
‫همراهش نبوده است‪ .‬و زمانى كه دنيا را ترك مىكن‪55‬د‪ ،‬جز كفن چ‪55‬يز ديگ‪55‬رى از مت‪55‬اع و ك‪55‬االى‬
‫دنيا نيز همراه خود نمىبرد‪5.‬‬
‫با اين وصف چگونه مىتوان گفت كه‪ :‬انسان به معنى واقعى كلمه در اين جهان هستى مالك‬
‫چيزى است؟‬
‫‪26‬‬
‫وقتى‪ 5‬انسان كه اشرف مخلوقات عالم اس‪55‬ت‪ ،‬در اين جه‪55‬ان م‪55‬الكيتى ن‪55‬دارد‪ ،‬اين س‪55‬ؤال پيش‬
‫مىآيد كه در واقع مالك چه كسى اس‪55‬ت؟ در پاسخ بايد گفت‪ :‬بىگم‪55‬ان مالك واقعى فقط خداس‪55‬ت‪ .‬و‬
‫در اين م‪55‬ورد ج‪55‬ايى هيچ ترديد‪ 5‬و س‪55‬خنى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ .‬همانگونه كه م‪55‬الكيت جه‪55‬ان هس‪55‬تى‪،‬‬
‫منحصر‪ 5‬به ذات يگانه حضرت حق است‪ ،‬پس تصرف و تدبير در كليه شئون كاينات نيز خاص‬
‫خداس‪55‬ت‪ .‬س‪55‬وگند به ذات يگانه خداوند‪ 5‬كه ص‪55‬فات رب‪55‬وبيت هم‪ ،‬همينهاس‪55‬ت‪ .‬يع‪55‬نى خل‪55‬ق‪ ،‬رزق‬
‫مالكيت‪ ،‬تصرف‪ 5‬و تدبير‪ .‬در دوره باستان هم حتى بتپرس‪55‬تان به اين ص‪55‬فات حق تع‪5‬الى مع‪55‬ترف‬
‫بودند‪ 5‬و به تعبير ديگر‪ ،‬ربوبيت‪ 5‬خدا را قبول داشتند‪ .‬اين مطلب در چندين سوره قرآن ذكر ش‪55‬ده‬
‫است‪ .‬از جمله در آيات‪ 31‬سوره يونس در اين باره چنين مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«(اى پيامبر از مشركان) سؤال كن‪ :‬چه كسى از آسمان (بوسيله نور خورش‪55‬يد و ب‪55‬اران) و‬
‫از زمين (بوسيله فعل و انفعاالت خاك و رويش گياهان و درخت‪55‬ان و مي‪55‬وه آنه‪55‬ا) به ش‪55‬ما روزى‬
‫ميرساند؟‪ 5‬چه كسى مالك چشم و گوشهاست‪( 5‬به آنها نيروى بين‪55‬ايى و ش‪55‬نوايى مىده‪55‬د)؟ چه كسى‬
‫زنده را از مرده و مرده را از زنده ب‪55‬يرون مىآورد (حي‪55‬ات و مم‪55‬ات دست كيس‪55‬ت)؟ و چه كسى‬
‫امور (جهان و جهانيان) را مىگرداند؟ (پاسخ خواهند داد كه) خداوند اس‪55‬ت‪ .‬آنگ‪5‬اه به آن‪5‬ان بگ‪55‬و‪:‬‬
‫(پس) چرا از معصيت خداوند نمىترسيد؟ چنين خدايى پروردگار‪ 5‬بحق شماست‪( .‬پس آيا) بعد از‬
‫حق‪ ،‬سواى گمراهى چيزى وجود دارد؟»‪.‬‬

‫فصل سوم‬

‫ايمان به اينكه معبود گذشتگان و آيندگان‪ ،‬خداوند است‪:‬‬


‫مسلمان بر اين ب‪55‬اور است كه معب‪55‬ود‪ 5‬گذش‪55‬تگان و آين‪55‬دگان‪ ،‬خداوند‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬كه س‪55‬واى او اله و‬
‫معبود‪ 5‬بحقى وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬اين باور و عقيده مسلمان نخست ملهم از هدايت تكوينى حض‪55‬رت حق‬
‫است كه نصيب آنان ساخته است‪ ،‬زي‪55‬را ه‪55‬دايت يافته واقعى كسى است كه خداوند او را ه‪55‬دايت‬
‫ك‪555‬رده باش‪555‬د‪ ،‬هم‪555‬انطور‪ 5‬كه فرم‪555‬ود‪( ﴾     ﴿ 5:‬اع‪555‬راف‪.)178 :‬‬
‫همچنين نشأت گرفته از داليل عقلى و نقلى است‪ ،‬كه به شرح آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬گواهى دادن فرش‪55‬تگان‪ ،‬علم‪55‬اء و دانش‪55‬مندان و قبل از همه ش‪55‬هادت خ‪55‬ود خداوند متع‪55‬ال‬
‫اس‪55555‬ت‪ ،‬در آيه ‪ 18‬س‪55555‬وره آل عم‪55555‬ران مىفرماي‪55555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪« ﴾  ‬خداوند به يكت‪555‬ايى خ‪555‬ود گ‪555‬واهى مىدهد كه جز ذات او خ‪555‬دايى‬
‫نيست‪ ،‬و فرشتگان و دانشمندان و علم‪55‬اى با انص‪55‬اف‪ 5‬ن‪55‬يز گ‪55‬واهى مىدهند كه او يگانه معب‪55‬ود بر‬
‫حق و توانا و فرزانه است»‪.‬‬
‫‪ -2‬خداوند‪ ،‬در قرآن ك‪5‬ريم چن‪5‬دين جا درب‪5‬اره ال‪5‬وهيت خ‪5‬ود س‪5‬خن گفته اس‪5‬ت‪ ،‬در آيه ‪255‬‬
‫سوره بقره مىفرماي‪55‬د‪            ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾‬خدايى بجز هّللا وجود ندارد‪ ،‬او زنده و پايدار و نگهدارنده (جهان هستى) اس‪55‬ت‪ ،‬او را‬
‫چرتى و خوابى فرا نمىگيرد (همواره بيدار است و سستى و رخوت‪ ،‬بدو راه ندارد)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 163‬س‪55‬وره بق‪55‬ره‪ ،‬چ‪55‬نين فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪      ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾    ‬خداوند شما‪ ،‬خداى يكتا و يگانه است‪ ،‬هيچ خ‪55‬دايى جز‬

‫‪27‬‬
‫او كه رحمان و رحيم است‪ ،‬وجود‪ 5‬ندارد»‪ .‬در آيه ‪ 14‬س‪55‬وره ط‪55‬ه‪ ،‬خط‪55‬اب به حض‪55‬رت موسى‪ 5‬‬
‫فرم‪555555‬وده‪« ﴾        ﴿ :‬همانا من‪ ،‬هّللا هس‪555555‬تم‪،‬‬
‫معبودى‪ 5‬سواى من وجود ندارد‪ ،‬پس (تنها) مرا عبادت كن»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 19‬سوره محمد‪ ،‬خطاب به پيامبر گرامى اسالم ص مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾    ‬بدان كه قطعا هيچ معبودى‪ 5‬جز هّللا ‪ ،‬وجود ندارد»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 22‬و ‪ 23‬سوره حشر‪ ،‬در اين م‪55‬ورد‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪« ﴾    ‬او خ‪55‬دايى است كه غ‪55‬ير از او خ‪55‬دايى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪،‬‬
‫داناى پيدا و پنهان است‪ ،‬بخشنده و مهربان است (داراى رحمت عام در دنيا و خاص در آخ‪55‬رت‬
‫مىباشد) او خدايى است كه غير از او خدايى وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬او پادشاه و پاك است»‪.‬‬
‫‪ -3‬تمام پيامبران درباره الوهيت خداوند‪ 5‬سخن گفته و امتهاى خود را به پذيرفتن الوهيت او‬
‫دعوت كردهاند‪ ،‬پيامبران در دعوت خود‪ ،‬تنها او را بعنوان معبود‪ 5‬بر حق معرفى كردهان‪55‬د‪ ،‬در‬
‫آيه ‪ 59‬سوره اعراف‪ ،‬حضرت نوح ‪ ‬چنين گفتهان‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾ ‬اى قوم من! خدا را عبادت كنيد‪( ،‬زيرا) جز او شما خدايى نداريد‪.»5‬‬
‫هيچ پي‪55‬امبرى‪ 5‬نيام‪55‬ده مگر مانند ن‪55‬وح‪ ،‬ه‪55‬ود‪ ،‬ص‪55‬الح و ش‪55‬عيب اين ن‪55‬دا را كه ﴿‪‬‬
‫‪ ﴾      ‬سر ن‪555‬داده باش‪555‬د‪ ،‬وق‪555‬تى‪ 5‬ب‪555‬نى اس‪555‬رائيل از‬
‫حضرت موسى‪ ، 5‬در خواست كردند كه بتى را براى عبادت آنان معرفى كن‪55‬د‪ ،‬آن حض‪55‬رت در‬
‫پاسخ ايش‪55‬ان در آيه ‪ 140‬س‪55‬وره اع‪55‬راف‪ ،‬چ‪55‬نين فرمودن‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾    ‬آيا جز خ‪555‬دا (كه آفري‪555‬دگار‪ 5‬همه كاين‪555‬ات اس‪555‬ت)‬
‫معبود‪ 5‬ديگرى براى شما جستجو كنم؟! حال آنكه او ش‪55‬ما را بر جهاني‪55‬ان برت‪55‬رى‪ 5‬داده است»‪ .‬در‬
‫آيه ‪ 87‬سوره انبيا‪ ،‬حضرت يونس در خالل نيايش و تسبيح خود‪ ،‬چنين فرم‪55‬ود‪  ﴿ 5:‬‬
‫‪« ﴾      ‬پروردگ‪55‬ارا! س‪55‬واى تو معب‪55‬ودى وج‪55‬ود‪5‬‬
‫ندارد‪ ،‬تو پاك و منزه هستى‪ ،‬همانا من از ستمكاران بودهام»‪.‬‬
‫ه َلا‬
‫رسول گرامى اسالم ص در تشهد نماز‪ ،‬چنين فرموده است‪« :‬أشْ‪%‬هَُد َأْن َّلا ِإلَ ‪%‬هَ ِإَّلا اللّهُ‪ ،‬وَحْ ‪َ%‬د ُ‬
‫ك َلهُ» «گواهى مىدهم كه سواى او (هّللا ) معبودى وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬او يگانه و بى همتا است»‪.‬‬ ‫َشرِْي َ‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫رب‪55‬وبيت پذيرفته ش‪55‬ده و متفق عليه خ‪55‬دا‪ ،‬مس‪55‬تلزم‪ 5‬ال‪55‬وهيت او ن‪55‬يز هس‪55‬ت‪ ،‬پس هم‪55‬ان رب و‬
‫پروردگارى كه زن‪5‬ده مىكند و مىميران‪5‬د‪ ،‬مىدهد و مىس‪5‬تاند‪ 5‬و مالك نفع و ض‪5‬رر‪ 5‬مىباش‪5‬د‪ ،‬شايس‪5‬ته‬
‫است كه عبادت شود و معبود‪ 5‬خلق قرار‪ 5‬گيرد‪.‬‬
‫در قالب محبت‪ ،‬به او تعظيم‪ 5‬و تقديس كنند و از او اطاعت نمايند‪ ،‬شايسته است كه مردم او‬
‫را دوست داشته و از نافرمانى و معصيت او هراس داشته باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتى‪ 5‬ثابت شد كه هر موجودى‪ 5‬از موجودات‪ 5‬ع‪55‬الم‪ ،‬تحت پ‪55‬رورش و ت‪55‬ربيت خ‪55‬دا ق‪55‬رار‬
‫دارد‪ ،‬و هم اوست كه همه كاينات را آفريده و به آنها روزى مىرساند‪ ،‬و مدبر تمام امور و مالك‬
‫تصرف‪ 5‬در كليه اوضاع‪ 5‬و اح‪55‬وال آنها ن‪55‬يز مىباش‪55‬د‪ ،‬پس چگونه مىت‪55‬وان ديگ‪55‬ران را كه در واقع‬
‫مخلوق‪ 5‬همين خدا هستند‪ ،‬و محتاج او مىباشند‪ ،‬بعنوان اله و معبود پ‪55‬ذيرفت؟‪ 5‬وق‪55‬تى اله ب‪55‬ودن هر‬
‫مخلوقى‪ 5،‬باطل است و بطالن آن به ثبوت رسيده است‪ ،‬پس بيدرنگ خالق آنان به عن‪55‬وان اله بر‬
‫حق و معبود‪ 5‬راستين‪ ،‬پذيرفته مىشود‪5.‬‬

‫‪28‬‬
‫‪ -3‬تنها خداى عزوجل‪ ،‬متصف به صفات واال و كمال مطلق اس‪55‬ت‪ ،‬و داراى ص‪55‬فاتى مانند‬
‫قوى‪ ،‬قدير‪ ،‬دانا‪ ،‬برتر‪ ،‬شنوا بينا‪ ،‬مهربان‪ ،‬باريك بين‪ ،‬آگاه و‪ ...‬مىباشد‪.‬‬
‫وجود اين همه صفات كماليه‪ ،‬ب‪55‬اعث مىش‪55‬وند‪ 5‬كه دله‪55‬اى بن‪55‬دگان در ق‪55‬الب محبت و تجليل و‬
‫اعضا و جوارح آنان‪ ،‬در قالب اطاعت و انقياد‪ ،‬او را بندگى كنند‪.‬‬

‫فصل چهارم‬

‫ايمان به نامها و صفات خداوند متعال‪:‬‬


‫مسلمان به اسماء حس‪55‬نى و ص‪55‬فات واالى خداوند متع‪55‬ال ايم‪55‬ان دارد و غ‪55‬ير خ‪55‬دا را در اين‬
‫اس‪55‬ماء و ص‪55‬فات ش‪55‬ريك نمىدان‪55‬د‪ ،‬و آنها را توجيه و تاويل نمىكند تا از مفه‪55‬وم حقيقى خ‪55‬ود ج‪55‬دا‬
‫شوند‪ ،‬و نيز صفات حق تعالى را با صفات موجودات‪ 5‬فناپذير‪ ،‬تشبيه نمىكند‪.‬‬
‫مؤمن‪ ،‬به اثبات صفاتى كه خدا و پيامبر‪ 5‬از آنها سخن گفته و در مورد‪ 5‬خدا ثابت نمودهان‪55‬د‪5،‬‬
‫مىپردازد و ص‪55‬فاتى را كه خ‪55‬دا و پي‪55‬امبر‪ ،‬آنها را از ذات ح‪55‬ق‪ ،‬س‪55‬لب كردهان‪55‬د‪ ،‬نفى مىكن‪55‬د‪ .‬اين‬
‫عقيده و باور‪ 5‬مؤمن در پرتوى داليل عقلى و نقلى است كه بشرح آنها مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫خداوند‪ ،‬خودش درباره اسماء و صفات خود در آيه ‪ 180‬سوره اعراف‪ ،‬چنين مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪« ﴾      ‬خداون‪55‬د‪ ،‬نامه‪55‬اى زيب‪55‬ايى دارد‪ .‬با‬
‫همان نامها‪ ،‬او را بخوانيد‪ .‬و كسانى كه در نامهاى خ‪55‬دا تحريف مىكنن‪55‬د‪ ،‬رها س‪55‬ازيد‪( .‬زي‪55‬را در‬
‫آينده نزديك) آنها براى اين كار خود مجازات خواهند شد»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 110‬سوره اسراء مىفرمايد‪       ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾   ‬خدا را با (نام) هّللا يا رحمن ي‪55‬اد كنيد (ف‪55‬رقى نمىكند‬
‫شما مىتوانيد او را با نامها و صفات متعدد ياد كنيد‪ .‬اين كار مخالف توحيد نيست) خ‪55‬دا را به هر‬
‫كدام (از اسماء حسنى) بخوانيد‪( 5‬مانعى ندارد) او داراى نامهاى زيباست»‪.‬‬
‫خداوند‪ ،‬خودش نامهايى‪ 5‬مانند سميع‪ ،‬بصير‪ ،‬كليم‪ ،‬قوى‪ ،‬عزيز‪ ،‬لطيف‪ ،‬خبير‪ ،‬شكور‪ ،‬حليم‪،‬‬
‫غفور‪ ،‬رحيم را براى خود برگزيده است‪ .‬يا آمده است كه‪ :‬او با موسى ‪ ‬سخن گفته است‪ .‬او بر‬
‫عرش خود مستقر شده است‪ .‬او با دستهاى‪ 5‬خ‪55‬ود آفري‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬او نيكوك‪55‬اران را دوست دارد او‬
‫اهل ايم‪55‬ان را مىپس‪55‬ندد‪ .‬عالوه بر اينه‪55‬ا‪ ،‬خداوند ص‪55‬فات ذاتى و فعلى ديگ‪55‬رى‪ 5‬مانند محبتك‪55‬ردن‪،‬‬
‫نازل شدن و آمدن‪ ،‬دارد كه هم قرآن و هم رسول خدا ص از آنها سخن گفتهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬بر اساس اح‪55‬اديث ص‪55‬حيح و روش‪5‬ن‪ ،‬آنحض‪5‬رت ص در م‪5‬ورد‪ 5‬ب‪5‬رخى از ص‪5‬فات خ‪5‬دا‪،‬‬
‫ض ‪َ % %‬ح ُ َّ ِ‬
‫َح‪ُ % %‬د ُه َما‬ ‫ك اللهُ إلَى َر ُجلَْي ِن َي ْقتُ‪ُ % %‬‬
‫‪%‬ل أ َ‬ ‫سخن گفته است‪ .‬مثال در بخارى و مسلم چ‪55‬نين آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬يَ ْ‬
‫ْجنَّةَ» «خداوند‪ 5‬به دو م‪55‬رد كه يكى ديگ‪55‬رى‪ 5‬را كش‪55‬ته و هر دو وارد بهشت‬ ‫ِ‬
‫اآل َخ‪%َ %%‬ر كالَ ُه َم‪%%%‬ا يَ‪ْ %%%‬د ُخ ُل ال َ‬
‫مىشوند‪ 5،‬مىخندد (يكى در حالت كفر ديگرى‪ 5‬را ش‪55‬هيد ك‪55‬رده س‪55‬پس بعد از م‪55‬دتى مس‪55‬لمان ش‪55‬ده و‬
‫شهيد شده است)»‪.‬‬
‫ب ال ِْع‪%َّ %‬ز ِة‬‫ض ‪َ %‬ع َر ُّ‬‫‪%‬ل ِم ْن َم ِزي‪%ٍ %‬د؟ َحتَّى يَ َ‬ ‫َّم ُي ْل َقى فِ َيه‪%%‬ا َوَت ُق‪ُ %‬‬
‫‪%‬ول‪َ :‬ه‪ْ %‬‬ ‫ال َج َهن ُ‬
‫درحديثى ديگر‪ ،‬آمده است‪« :‬الَ َت‪%َ %‬ز ُ‬
‫فِ َيها ِر ْجلَ‪%%%‬هُ‪ .‬وفى رواي‪%%%‬ة قَ َد َم‪%%%‬هُ» «همواره (اف‪55‬راد‪ 5‬مج‪55‬رم) در دوزخ انداخته مىش‪55‬وند‪ .‬دوزخ مىگوي‪55‬د‪:‬‬
‫كسى ديگر هست كه بفرستيد‪ .‬من خواهان بيشتر‪ 5‬اينگونه افراد هستم‪ .‬س‪55‬رانجام‪ 5‬پروردگ‪55‬ار‪ ،‬ق‪55‬دم‬
‫خود را روى آن مىگذارد‪ ،‬آنگاه كه فضاى‪ 5‬خالى دوزخ پر مىش‪55‬ود‪ ،‬آنگ‪55‬اه دوزخ مىگوي‪55‬د‪ 5:‬ك‪55‬افى‬
‫است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در حديثى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص فرموده است‪« :‬ي ْن‪ِ %‬ز ُل ر ُّبنَ‪%%‬ا ُك‪ٍ َّ %‬‬
‫‪%‬ل ل َْيلَ‪%%‬ة إِلَى َس‪َ %‬ماء ال‪%ُّ %‬د ْنيَا ح َ‬
‫ين َي ْب َقى‬ ‫َ َ‬
‫ِ‬
‫يب لَ‪%% %‬هُ؟ َو َم ْن يَ ْس ‪% %‬أَلُنِى فَأُ ْعطيَ‪%% %‬هُ؟ َو َم ْن يَ ْس ‪َ% %‬ت ْغ ِف ُرنِى فَ ‪% %‬أَ ْغ ِف َر لَ‪%% %‬هُ»‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ول‪َ :‬م ْن يَ ‪ْ % %‬دعُونى فَأَ ْس ‪% %‬تَج َ‬ ‫ث اللَّْي‪%ِ % %‬ل ِ ‪%‬‬
‫اآلخ ‪ُ %‬ر َفَي ُق‪ُ % %‬‬ ‫ُثلُ ُ‬
‫«پروردگارم‪555‬ا‪ ،‬همه شب پس از اينكه دوس‪555‬وم‪ 5‬از شب بگ‪555‬ذرد‪ ،‬به آس‪555‬مان دنيا ف‪555‬رود‪ 5‬مىآيد و‬
‫مىفرماي‪55‬د‪ :‬چه كسى م‪55‬را مىخوان‪55‬د‪ ،‬تا او را اج‪55‬ابت كنم‪ ،‬چه كسى از من مىخواهد تا به او عطا‬
‫كنم؟ چه كسى از من آمرزش مىخواهد تا او را بيامرزم؟‪( »5‬متفق عليه)‪.‬‬
‫راحَلتَ ‪%‬هُ» (مسلم)‪« .‬خداوند‪5‬‬ ‫در حديثى ديگر آمده است‪ « :‬لَلَّهُ أَ َش ‪ُّ %‬د َف َر ًح‪%%‬ا بَِت ْوبَ‪%ِ %‬ة َع ْب‪%ِ %‬د ِه مِْن َأحَ ‪ٍ%‬د َيجِ ‪ُ%‬د ِ‬
‫هنگام توبه بندهاش بمراتب بيشتر خوشحال‪ 5‬مىشود از كسى كه مركب گمشدهاش را پيدا كند»‪.‬‬
‫همچنين گفتهاند‪ :‬در زمان رسول اكرم ص شخصى مرتكب گناهى شده بود كه بايد براى آن‬
‫كفاره مىداد‪ .‬براى اين منظور‪ 5‬همراه كن‪55‬يز خ‪55‬ود بحض‪55‬ور آنحض‪55‬رت ص ش‪55‬رفياب‪ 5‬ش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول‪5‬‬
‫اكرم ص از آن كنيز پرسيد‪« 5:‬خداوند كجاس‪55‬ت؟» گفت‪( :‬خداوند در آس‪55‬مان اس‪55‬ت) رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص پرسيد‪ 5:‬من كى هستم؟ گفت‪ :‬تو رسول خدا هستى‪ ،‬پي‪55‬امبر اك‪55‬رم ص به ص‪55‬احب كن‪55‬يز گفت‪:‬‬
‫او را آزاد كن‪ ،‬او مؤمن است‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اء بِيَمين‪%%‬ه ثُ َّم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫س‪َ %‬م َ‬ ‫ض َي‪%ْ %‬و َم الْقيَ َام‪%%‬ة‪َ ،‬ويَطْ‪ِ %‬وى ال َّ‬ ‫ض اللَّهُ األ َْر َ‬ ‫«ي ْقبِ ُ‬ ‫در حديثى ديگر‪ ،‬آنحضرت ص فرمود‪َ :‬‬
‫ض»؟ «روز قيامت‪ ،‬خداوند در حالى كه زمين را در قبضه گرفته و‬ ‫‪%‬وك األ َْر ِ‬ ‫ول‪ :‬أَنَ‪%%‬ا ال َْملِ‪ُ %‬‬
‫‪%‬ك أَيْ َن ُملُ‪ُ %‬‬ ‫َي ُق ُ‬
‫آس‪55‬مان را كه مانند طوم‪55‬ارى‪ 5‬پيچي‪55‬ده ش‪55‬ده‪ ،‬در دست راست خ‪55‬ود دارد‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪( :‬ام‪55‬روز) من‬
‫پادشاه هستم‪ .‬كجايند پادشاهان زمين!؟» (بخاري)‪.‬‬
‫‪ -3‬تمام سلف صالح (صحابه‪ ،‬تابعين و ائمه اربعه) رضوان هّللا عليهم اجمعين‪ ،‬صفات خدا‬
‫را ب‪55‬دون هيچگونه تاويل يا رد و نفىاى پذيرفتهان‪55‬د‪ ،‬كوچك‪55‬ترين دليلى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد كه آنها اين‬
‫صفات را رد يا بر غير معنى ظاهرى آن حمل كرده باشند‪ ،‬بلكه همه آن صفات را بر ظاهر آن‬
‫حمل نموده و به معنى و مفهوم آن اعتقاد داشتهاند‪ ،‬آنها مىدانستند كه صفات خدا با صفات س‪55‬اير‬
‫موجودات‪ 5‬فناپذير‪ ،‬تفاوت دارند‪.‬‬
‫از حضرت ام‪55‬ام ش‪55‬افعى؛ درب‪5‬اره ﴿ ‪( ﴾    ‬ط‪5‬ه‪)5 :‬‬
‫سوال شد‪ ،‬فرمود‪5:‬‬
‫نفس استوا (مس‪55‬تقر ش‪55‬دن بر ع‪55‬رش) معل‪55‬وم اس‪55‬ت‪ ،‬اما كيفيت آن‪ ،‬مش‪55‬خص نيست و هرگونه‬
‫تفكر درباره آن‪ ،‬باعث گمراهى مىشود‪5.‬‬
‫همچنين فرمود‪ 5:‬به خدا و هر چه از سوى اوس‪55‬ت‪ ،‬مط‪55‬ابق‪ 5‬مش‪55‬يت خ‪55‬دا‪ ،‬ايم‪55‬ان آوردهام‪ 5.‬بر‬
‫پيامبر‪ 5‬و هر چه از سوى او آمده يا گفته شده است‪ ،‬مطابق‪ 5‬خواست او ايمان آوردهام‪5.‬‬
‫امام احمد؛ درباره اين س‪55‬خنان پي‪55‬امبر ص كه فرم‪55‬ود‪( 5:‬خداوند بر آس‪55‬مان دنيا ف‪55‬رود‪ 5‬مىآي‪55‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬روز قيامت ديده مىش‪55‬ود‪ ،‬خداوند‪ 5‬تعجب مىكن‪55‬د‪ ،‬مىخن‪55‬دد‪ ،‬خشم مىگ‪55‬يرد‪ ،‬خش‪55‬نود مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫مىپسندد‪ 5‬و‪ )...‬گفت‪ :‬بدون كم و كيف‪ ،‬به همه اين مطالب ايم‪55‬ان دارم و ص‪55‬حت آنها را مىپ‪55‬ذيرم‪5.‬‬
‫يعنى ايمان دارم كه خداوند‪ ،‬فرود مىآيد و او بر عرش مس‪55‬توى است و با همه مخلوق‪55‬ات تف‪55‬اوت‬
‫دارد‪ .‬اما كيفيت فرود آمدن و رويت و استوى‪ 5‬و مع‪55‬نى حقيقى آنها را نمىدانم‪ .‬و علم ص‪55‬حيح اين‬
‫مقولهها را به خدا واگذار مىكنم كه گوينده آنهاست‪ .‬و قول رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص را رد نمىكنم‪ .‬و خ‪55‬دا‬
‫را بيش از آنچه كه پيامبر‪ 5‬اك‪55‬رم ص و خداون‪55‬د‪ ،‬خ‪55‬ودش وصف‪ 5‬ك‪55‬رده توص‪55‬يف نمىكنم‪ .‬ب‪55‬اوجود‬
‫اين‪ ،‬همه مىدانيم‪ 5‬كه هيچ چيزى مانند خدا وجود ن‪55‬دارد و او ش‪55‬نوا و بيناست ﴿‪ ‬‬
‫‪( ﴾    ‬شوري‪.)11 :‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال خويش‪55‬تن را به ص‪55‬فتها و نامه‪55‬ايى نامي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬و ما را از توص‪55‬يفش به‬
‫وسيله آنها برحذر‪ 5‬نداشته و به تأويل و تفسيرش‪55‬ان ب‪55‬رخالف مع‪55‬نى ظاهريش‪55‬ان‪ 5‬دس‪55‬تور‪ 5‬نفرم‪55‬وده‬

‫‪30‬‬
‫است‪ .‬آيا معقول است گفته شود كه‪ :‬اگر خداوند را با آن نامها نام ببريم‪ 5‬و به آن صفتها بس‪55‬تاييم‪،‬‬
‫در واقع او را به آفريدههايش‪ 5‬تشبيه كردهايم‪ ،‬و به همين دليل بايد آنها را تأويل نموده و بر غير‬
‫مع‪55‬نى ظاهريش‪55‬ان‪ 5‬حمل نم‪55‬اييم؟ هر چند در عمل ص‪55‬فات خداوند را تعطيل و نفى نم‪55‬وده؟ و در‬
‫مورد‪ 5‬اسماء و ص‪55‬فاتش به بيراهه رفته باش‪55‬يم‪ .‬در ح‪55‬الى كه خداوند متع‪55‬ال در م‪55‬ورد‪ 5‬كس‪55‬انى كه‬
‫راجع به اسماء او به انحراف رفتهاند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬األعراف‪.)180 :‬‬
‫«و آنهايى را كه در م‪55‬ورد‪ 5‬اس‪55‬ماء او به بيراهه مىرون‪55‬د‪ ،‬ت‪55‬رك كني‪55‬د‪ .‬آن‪55‬ان كيفر ك‪55‬ار خ‪55‬ود را‬
‫خواهند ديد»‪.‬‬
‫‪ -2‬كسى كه بخاطر‪ 5‬دچار نگرديدن به تشبيه صفتى از صفات خداوند را انكار مىكن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬دين‬
‫معنى كه پيشتر يكى از آن صفات را به صفات مخلوقات تشبيه نموده و براى فرار‪ 5‬از آن‪ ،‬دچار‬
‫نفى و تعطيل آن ص‪55‬فات گردي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬و در عمل ص‪55‬فاتى را كه ب‪55‬راى خداوند پذيرفته ب‪55‬ود‪،‬‬
‫تعطيل و بىمع‪55‬نى گرداني‪55‬ده‪ ،‬و در واقع دچ‪55‬ار دو گن‪55‬اه ب‪55‬زرگ ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬يكى گن‪55‬اه «تش‪55‬بيه» و‬
‫ديگرى‪ 5‬گناه «تطيل»؟‬
‫در اين ص‪55‬ورت آيا به‪55‬تر آن نيست كه خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال با هم‪55‬ان اس‪55‬ماء و ص‪55‬فاتى كه خ‪55‬ود و‬
‫پيامبرش‪ 5‬بيان فرمودهاند توصيف شود‪ ،‬البته هم‪55‬راه با اين ب‪55‬اور كه ص‪55‬فات او هيچ مش‪55‬ابهتى با‬
‫صفات آفريدههايش‪ 5‬ندارد و ذات او با ماهيّت مخلوقاتش همسان نيست؟‬
‫‪ -3‬در واقع ايمان به صفات خداوند و توصيفش به آن صفات به مع‪55‬نى تش‪55‬بيه او به ص‪55‬فات‬
‫پديدهها و آفريدهها نمىباشد‪ ،‬زيرا عقل و انديشه انسان برخوردار بودن خداوند از صفاتى را كه‬
‫هيچگونه مش‪55‬ابهتى‪ 5‬با ص‪55‬فات مخلوق‪55‬ات نداش‪55‬ته‪ ،‬و تنها در اسم و نامگ‪55‬ذارى همخ‪55‬وانى داش‪55‬ته‬
‫باشند‪ ،‬محال نمىشمارد‪ ،‬بدين معنى كه خداوند داراى صفاتى خاص خود باشد‪ ،‬و مخلوق‪55‬ات‪ 5‬ن‪55‬يز‬
‫صفات ويژه خود را دارا باشند‪.‬‬
‫به همين خ‪55‬اطر انس‪55‬ان مس‪55‬لمان به ص‪55‬فات خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال ب‪55‬اور‪ 5‬دارد‪ ،‬و او را با آن ص‪55‬فات‬
‫مىشناسد‪ 5،‬و در عين حال هيچگاه بر اين باور‪ 5‬نيست و به ذهن او خطور نمىكند كه دست خداوند‪5‬‬
‫«يداللّه» ‪ -‬بجز درنام‪ 5‬و لغت ‪ -‬با دست مخلوقات مشابهت دارد‪ ،‬زيرا خداوند در ذات و صفات و‬
‫افعالش هيچگونه مشابهتى با مخلوقات ندارد‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬شورا‪« .)11 :‬هيچ چيز همانند‬
‫خداوند‪ 5‬نيست و او شنوا و بيناست»‪.‬‬

‫فصل پنجم‬
‫ايمان به فرشتگان خدا‬
‫مس‪55‬لمان به فرش‪55‬تگان‪ 5‬خ‪55‬دا ايم‪55‬ان دارد و آنها را از جمله به‪55‬ترين مخلوق‪55‬ات خ‪55‬دا مىدان‪55‬د‪ ،‬و‬
‫اعتق‪55‬اد دارد كه فرش‪55‬تگان‪ ،‬بن‪55‬دگان مك‪55‬رم خ‪55‬دا هس‪55‬تند‪ ،‬و خداوند آنها را از ن‪55‬ور آفري‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫هم‪55‬انطور‪ 5‬كه انس‪55‬ان را از خ‪55‬اك و جنها را از ش‪55‬عله ب‪55‬دون دود و ص‪55‬اف آتش‪ ،‬آفري‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مسلمان بر اين باور‪ 5‬است كه خدا فرشتگان را موظف به انجام امور مهمى كرده است‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫بعضى بعن‪55‬وان (حفظ‪55‬ه) مس‪55‬ئول حراست و نگهب‪55‬انى‪ 5‬از بن‪55‬دگان خ‪55‬دا هس‪55‬تند‪ ،‬ع‪55‬دهاى هم‬
‫كارشان ثبت اعمال بندگان است‪ ،‬برخى مسوليت بهشت و نعمتهاى آنرا بعهده دارند‪.‬‬
‫بعضى مامور‪ 5‬دوزخ (و عذاب دادن گناهكاران) هس‪55‬تند‪ ،‬گ‪55‬روهى‪ 5‬در ش‪55‬بانهروز‪ 5‬خ‪55‬دا را به‬
‫پاكى ياد مىكنند و هرگز احساس خس‪55‬تگى نمىنماين‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬بعضى از آن‪55‬ان را بر بعضى ديگر‬
‫برترى‪ 5‬داده است مانند جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل كه فرشتگان مق‪55‬رب درب‪55‬ار‪ 5‬الهى هس‪55‬تند‪ ،‬و‬
‫برخى ديگر از فرشتگان از درجه و رتبه كمترى‪ 5‬برخوردارند‪5.‬‬
‫اين عقيده و باور‪ 5‬مؤمن‪ ،‬نخست بر گرفته از رهنمودهاى خود حض‪55‬رت حق و س‪55‬پس متكى‬
‫به داليل عقلى و نقلى است كه به شرح آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند در آيه ‪ 136‬سوره نساء از وجود آنان (فرشتگان) سخن گفته و امر فرموده است‬
‫كه به آنها ايمان داشته باشيم‪.‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪« ﴾  ‬هر كس خدا و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و پيامبران و روز‪ 5‬قيامت را‬
‫باور‪ 5‬نداشته باشد‪ ،‬از راه راست خيلى دور افتاده و سخت گمراه مىباشد‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 98‬س‪5555‬وره بق‪5555‬ره مىفرماي‪5555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾      ‬هر كس با خ‪55‬دا و فرش‪55‬تگانش و‬
‫پيامبرانش‪ 5‬و جبرئيل و ميكائيل دشمنى كند (كافر است) و خدا هم دشمن كافران خواهد بود»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 172‬سوره نس‪55‬اء مىفرماي‪55‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾ ‬عيسى مس‪555‬يح و فرش‪555‬تگان مق‪555‬رب او از بن‪555‬دگى و عب‪555‬ادت‬
‫خداوند‪ 5‬استنكاف نمىورزند‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 17‬س‪555555‬وره الحاقة مىفرماي‪555555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾‬در آن روز‪ ،‬هشت تن از فرشتگان‪ ،‬حامل عرش خداوند‪ 5‬خواهند بود»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 21‬س‪55‬وره م‪55‬دثر مىفرماي‪55‬د‪﴾      ﴿ :‬‬
‫«نگهبانان و ماموران دوزخ را فقط از ميان فرشتگان برگزيدهايم»‪ .‬و در آيات ‪ 23‬و ‪ 24‬سوره‬
‫رعد مىفرماي‪555‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«فرشتگان از هر س‪55‬ويى (درى) بر آن‪55‬ان (اهل بهش‪55‬ت) وارد مىش‪55‬وند (و مىگوين‪55‬د) س‪5‬الم و‬
‫درود‪ 5‬بر شما كه در راه دين خدا از خود صبر و بردبارى نشان داديد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 30‬س‪55‬وره بق‪55‬ره مىفرماي‪55‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾            ‬‬
‫«(بيادآور) زمانى را كه پروردگارت‪ 5‬در مورد‪ 5‬آفرينش انسان (جانشين خ‪55‬ود بر روى زمين) از‬
‫فرشتگان‪ 5‬نظر خواهى ك‪55‬رد‪ .‬آنها در ج‪55‬واب گفتن‪55‬د‪ :‬آيا موج‪55‬ودى را در زمين مىآفرينى‪ 5‬كه فس‪55‬اد‪5‬‬
‫كند و خونريزى نمايد!؟ حال آنكه ما تو را به پاكى ياد مىكنيم و تسبيح مىگ‪55‬وئيم‪ .‬خداوند‪ 5‬فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫من حقايقى مىدانم كه شما نمىدانيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول‪ 5‬اكرم ص در دعاى شب از وجود‪ 5‬فرشتگان خبر داده چنين فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪« :‬اللَّ ُه َّم‬
‫يم‪%%‬ا‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫اد ِة‪ ،‬أَنْ َ‬ ‫ض‪َ ،‬عالِ َم الْغَْي ِ‬
‫ب َو َّ‬ ‫السمو ِ‬
‫ات َواأل َْر ِ‬ ‫ِ‬ ‫ب ِجب ِريل وِمي َكائِ ِ ِ‬
‫ت تَ ْح ُك ُم َب ْي َن عبَاد َك ف َ‬ ‫الش َه َ‬ ‫يل‪ ،‬فَاط َر َّ َ َ‬
‫يل َوإ ْس َراف َ‬
‫َ‬ ‫َر َّ ْ َ َ‬

‫‪32‬‬
‫اط ُم ْس‪% %‬تَ ِق ٍيم»‬‫ص‪% %‬ر ٍ‬ ‫ِ ِ‬ ‫‪%‬ك‪ ،‬إِنَّ َ ِ‬ ‫‪%‬ق بِِإ ْذنِ ‪َ %‬‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ِِ ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫ك َت ْه‪%%‬دى َم ْن تَ َش‪% %‬اءُ إلَى َ‬ ‫ْح‪ِّ %‬‬
‫َك‪%%‬انُوا في ‪%%‬ه يَ ْختَل ُف‪%%‬و َن ْاه‪%%‬دنى ل َم‪%%‬ا ا ْخَتلَ ُف‪%%‬وا في ‪%%‬ه م َن ال َ‬
‫«خداوندا! تو پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيلى‪ ،‬تو آفري‪55‬دگار زمين و آس‪55‬مانى‪ ،‬تو دان‪55‬اى‬
‫پيدا و پنهانى‪ ،‬تو در امور مختلف‪ ،‬ميان بندگانت قضاوت‪ 5‬مىكنى‪ .‬پس در اختالف پيرامون حق‪،‬‬
‫مرا راهنمايى كن‪ .‬همانا تو هر كه را خواسته باشى‪ ،‬به راه راست هدايت مىكنى»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫ص‪%‬ابِ َع‬ ‫ِ‬ ‫السماء وح َّق لَها أَ ْن تَئِ َّ ِ‬ ‫در روايتى‪ 5‬از ابى حاتم چنين آمده است‪« :‬أَطَّ ِ‬
‫ط َما ف َيها َم ْوض ُع أ َْربَ ِع أَ َ‬ ‫ت َّ َ ُ َ ُ َ‬
‫‪%‬ك س ‪ِ %%‬‬ ‫ِ‬
‫اج ٌد» «آسمان به آه و فغان در آمد‪ ،‬و بايد كه به آه و فغان در آيد‪ ،‬زي‪55‬را ج‪55‬ايى به‬ ‫إِالَّ َعلَْي‪%%%‬ه َملَ‪َ ٌ %%‬‬
‫اندازه چهار انگشت در آن پيدا نمىكنى كه فرشتهاى در آنجا س‪55‬جده نكند»‪ .‬در ح‪55‬ديثى ديگر آم‪55‬ده‬
‫ْف ملَ ٍ‬ ‫ٍ‬
‫ودو َن» «روزانه هفتاد هزار فرش‪55‬ته‬ ‫ك ثُ َّم الَ َيعُ ُ‬ ‫ور يَ ْد ُخلُهُ ُك َّل َي ْوم َس ْبعُو َن أَل َ َ‬
‫ت ال َْم ْع ُم َ‬‫است‪ِ« :‬إَّن الَْب ْي َ‬
‫وارد بيت المعمور‪ 5‬مىشوند كه هرگز براى ب‪55‬ار دوم به آنها ن‪55‬وبت ورود‪ 5‬به آنجا نمىرسد»‪( .‬أص‪%% %‬له‬
‫في الصحيحين)‪.‬‬
‫‪%‬اب ِم ْن أ َْب‪%َ %‬و ِ‬
‫اب ال َْم ْس ‪ِ %‬ج ِد َمالَئِ َك‪ %‬ةٌ‬ ‫ْج ُم َع‪%ِ %‬ة َك‪%%‬ا َن َعلَى ُك‪ِّ %‬‬
‫‪%‬ل بَ‪ٍ %‬‬ ‫در حديثى ديگر آمده است‪« :‬إِذَا َك‪%%‬ا َن َي‪%ْ %‬و ُم ال ُ‬
‫ف َو َجاءُوا يَ ْستَ ِمعُو َن ال‪%ِّ %‬ذ ْك َر» «روز‪ 5‬جمعه بر هر درى‬ ‫الص ُح َ‬ ‫ام طََو ُوا ُّ‬ ‫س ا ِإل َم ُ‬ ‫ِ‬
‫يَكْتُبُو َن األ ََّو َل فَاأل ََّو َل فَإ َذا َجلَ َ‬
‫از درهاى مسجد فرشتگانى‪ 5‬حضور پيدا مىكنند و نام كسانى را كه وارد مسجد مىشوند‪ ،‬ب‪55‬ترتيب‬
‫ورود‪ 5‬آنه‪55‬ا‪ ،‬در دف‪55‬اتر‪ 5‬خ‪55‬ود مىنويس‪55‬ند‪ ،‬و زم‪55‬انى‪ 5‬پرون‪55‬دههاى خ‪55‬ود را مىبندند‪ 5‬كه ام‪55‬ام ش‪55‬روع‬
‫بخوان‪5‬دن خطبه كن‪5‬د‪ ،‬آنگ‪5‬اه فرش‪5‬تگان‪ 5‬مىنش‪5‬ينند و به خطبه گ‪5‬وش ف‪5‬را مىدهند»‪( .‬رواه مال‪%%%‬ك وه‪%%%‬و‬
‫صحيح)‪.‬‬
‫‪%‬ول» رسول اكرم ص‬ ‫َحيَانًا َر ُجاًل َفيُ َكلِّ ُمنِي فَ ‪% %‬أ َِعي َم‪%% %‬ا َي ُق‪ُ % %‬‬ ‫َّل لِي ال َْملَ‪ُ % %‬‬
‫‪%‬ك أ ْ‬ ‫در بخارى آمده است‪َ « :‬يتَ َمث ُ‬
‫فرمودند‪« :‬گاهى فرشته وحى بصورت انسان بر من ظ‪55‬اهر مىش‪55‬ود‪ 5‬و با من س‪55‬خن مىگويد و من‬
‫هم آن مطلب را بخاطر‪ 5‬مىسپارم‪.»5‬‬
‫‪ -3‬در جنگ بدر تعداد زيادى‪ 5‬از صحابه‪ ،‬فرشتگانى را كه به كمك آنها آم‪5‬ده بودن‪55‬د‪ ،‬رويت‬
‫كردند‪5.‬‬
‫همچ‪55‬نين گ‪55‬روهى از آن‪55‬ان‪ ،‬جبرئيل ‪ ‬را كه حامل وحى ب‪55‬ود و گ‪55‬اهى بص‪55‬ورت و لب‪55‬اس‬
‫حضرت دحيه كلبى آشكار مىشد‪ ،‬ديدهان‪55‬د‪ .‬از معروف‪55‬ترين رواي‪55‬اتى كه در اين م‪55‬ورد ذكر ش‪55‬ده‪،‬‬
‫مىتوان از حديث عمربن خطاب ‪ ‬نام برد‪ ،‬اين حديث در صحيح مسلم آمده و از اين قرار است‪.‬‬
‫روزى‪ 5‬آنحضرت ص خطاب به عمر ‪ ‬و س‪55‬اير ص‪55‬حابه فرمودن‪55‬د‪ :‬آيا مىدانيد اين س‪55‬ائل چه‬
‫كسى بود؟ گفتند‪ :‬خير‪ ،‬خدا و رسولش‪ 5‬بهتر مىدانند‪ ،‬آنحضرت ص فرمودند‪« :‬او جبرئيل بود‪ ،‬و‬
‫آمده بود تا احكام اسالم را به شما بياموزاند»‪.‬‬
‫‪ -4‬ميليونها‪ 5‬نفر از پيروان پيامبران پيش‪55‬ين‪ ،‬به وج‪55‬ود‪ 5‬مالئكه ايم‪55‬ان آوردهاند و آنچه را كه‬
‫پيامبرانشان درباره فرشتگان گفتهاند‪ ،‬باور كردهاند‪5.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫عقل انسان وجود فرشتگان را نفى نمىكند و آنرا محال نمىداند‪ ،‬بلكه عقل آنچه را كه مستلزم‬
‫اجتماع ضدين مانند وج‪55‬ود و ع‪55‬دم يك ش‪55‬ىء در آن واحد يا مس‪55‬تلزم‪ 5‬اجتم‪55‬اع نقيض‪55‬ين باشد مانند‬
‫جمع شدن روش‪5‬نى‪ 5‬و ت‪5‬اريكى‪ ،‬را مح‪5‬ال مىداند و آن‪5‬را نفى مىكن‪5‬د‪ ،‬در ح‪5‬الى كه ايم‪5‬ان به وج‪5‬ود‪5‬‬
‫فرشتگان‪ ،‬مستلزم‪ 5‬چنين چيزى نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬اين امر نزد تمام انديشمندان عالم‪ ،‬مسلم و پذيرفته شده است كه آثار شىء‪ ،‬دال بر وجود‬
‫آن شىء مىباشد‪ ،‬و فرشتگان آثار زيادى‪ 5‬دارند كه وجود‪ 5‬آنها را ثابت مىكند آن آثار عبارتند از‪:‬‬

‫‪33‬‬
‫‪ -1‬رس‪55‬يدن وحى به انبياء و پي‪55‬امبران الهى توسط‪ 5‬روح الأمين (جبرئي‪55‬ل) زي‪55‬را تم‪55‬ام ام‪55‬ور‬
‫مربوط‪ 5‬به وحى به ايشان محول شده بود‪ ،‬اين اثر‪ ،‬اثرى است پيدا و غير قابل انك‪55‬ار‪ ،‬كه وج‪55‬ود‪5‬‬
‫مالئكه را تاييد و تثبيت مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬مردن موجودات زن‪55‬ده و قبض روح آن‪55‬ان بوس‪55‬يله فرش‪55‬تگان‪ ،‬اين اثر ن‪55‬يز از جمله آث‪55‬ار‬
‫وجود‪ 5‬فرشته مرگ و معاونين اوست‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬در آيه ‪ 11‬س‪555‬وره س‪555‬جده مىفرماي‪555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾ ‬فرشته مرگ كه مأمور‪ 5‬قبض روح شما است‪ ،‬شما را مىميراند»‪.‬‬
‫‪ -3‬مح‪55‬افظت ك‪55‬ردن انس‪55‬انها در برابر اذيت و آزار رس‪55‬انيدن جنها و ش‪55‬ياطين در ط‪55‬ول‬
‫زندگى‪ ،‬بايد گفت انسان در دسترس جن وشيطان قرار‪ 5‬درد‪ ،‬آنها او را مىبينند ولى انسان آنها را‬
‫نمىبيند‪5.‬‬
‫در آيه ‪ 11‬سوره رعد مىفرماي‪55‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾   ‬براى انسان محافظين از پيش رو و پشت سر گماش‪55‬ته ش‪55‬ده كه‬
‫به امر خدا از او نگهبانى مىكنند»‪.‬‬
‫‪ -4‬نديدن يك چيز دليل ضعف چشم يا عدم توان الزم ب‪55‬راى دي‪55‬دن آن‪ ،‬مناف‪55‬اتى‪ 5‬با وج‪55‬ود‪ 5‬آن‬
‫چيز ندارد‪ ،‬و بگفته معروف‪ 5،‬عدم ادراك‪ ،‬نمىتواند‪ 5‬دليل عدم وجود‪ 5‬شىء باشد‪.‬‬
‫بسيارى‪ 5‬از موجودات‪ 5‬عالم‪ ،‬با چشم غير مسلح قابل رويت نيستند‪ 5‬ولى همانها با ذرهبينه‪55‬اى‬
‫قوى‪ ،‬براحتى‪ 5‬ديده مىشوند‪.‬‬

‫فصل ششم‬
‫ايمان به كتابهاى‪ 5‬آسمانى‬
‫مسلمان به تمام كتابه‪55‬ايى كه خداوند بر بعضى از پي‪55‬امبران ن‪5‬ازل ك‪5‬رده‪ ،‬ايم‪55‬ان دارد‪ ،‬و يقين‬
‫دارد كه آنها كالم خ‪555‬دا هس‪555‬تند‪ ،‬خداوند آنها را به پي‪555‬امبران خ‪555‬ود وحى ك‪555‬رده تا آنها توسط آن‬
‫(كتاب) دين و احكام خدا را بمردم‪ 5‬برسانند‪.‬‬
‫مهمترين اين كتابها عبارتند از تورات كه بر حضرت موسى ‪ ‬و زبور‪ 5‬كه بر حضرت داود‬
‫‪ ‬و انجيل كه بر حضرت عيسى ‪ ‬و قرآن كريم كه بر ختمى مرتبت‪ ،‬حض‪55‬رت محمد ص ن‪55‬ازل‬
‫شدهاند‪ .‬همچنين هر مسلمان ايمان دارد كه از ميان اين چه‪55‬ار كت‪55‬اب آس‪55‬مانى‪ ،‬ق‪55‬رآن بزرگ‪55‬ترين‬
‫آنها و محافظ‪ 5‬خطوط اصلى آنها است‪.‬‬
‫با نازل شدن ق‪5‬رآن‪ ،‬تم‪5‬ام ادي‪5‬ان گذش‪5‬ته منس‪5‬وخ ش‪5‬دند‪ ،‬ق‪5‬رآن هم ناسخ و هم محافظ خط‪5‬وط‪5‬‬
‫اص‪55‬لى آنهاس‪55‬ت‪ .‬اين ايم‪55‬ان و ب‪55‬اور‪ 5‬مس‪55‬لمان برگرفته از داليل نقلى و عقلى است كه به ش‪55‬رح و‬
‫بسط آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند در آيه ‪ 136‬سوره نساء درباره ايم‪55‬ان آوردن به كتابه‪55‬اى‪ 5‬م‪55‬ذكور‪ ،‬امر فرم‪55‬وده و‬
‫مىفرماي‪55555555555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾        ‬اى كس‪55‬انى كه ايم‪55‬ان‬
‫آوردهايد! به خدا و پيامبرش‪( 5‬محمد) و كتابى كه بر پيغمبرش‪ 5‬نازل كرده (قرآن) و به كتابه‪55‬ايى‪5‬‬
‫كه جلوتر (از قرآن) نازل كرده‪ ،‬ايمان بياوريد»‪.‬‬
‫‪ -2‬خداوند در آيات ‪2‬تا‪ 4‬سوره آل عمران‪ ،‬از وجود‪ 5‬اين كتب‪ ،‬خبر داده و فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪« ﴾   ‬جزهّللا ‪ ،‬معبودى وجود‪ 5‬ندارد‪ .‬او زن‪55‬ده و پاين‪55‬ده و متص‪55‬رف‪5‬‬

‫‪34‬‬
‫(در امور عالم) است‪ .‬او (كسى است كه) قرآن را بر تو (اى محمد) نازل كرده است كه مشتمل‬
‫بر حق است‪ .‬قرآن كتابه‪5‬اى (آس‪5‬مانى) قبل از خ‪5‬ودش را تص‪5‬ديق‪ 5‬مىكن‪5‬د‪ .‬خداون‪5‬د‪ ،‬قبل از ق‪5‬رآن‬
‫(كتابهاى) تورات و انجيل را براى هدايت مردم فرستاده است‪ .‬و (چون منح‪55‬رف ش‪55‬وند)‪ ،‬ق‪55‬رآن‬
‫(جداكننده حق از باطل) را فرو‪ 5‬فرستاده است»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 48‬س‪5555‬وره مائ‪5555‬ده مىفرماي‪5555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪(« ﴾       ‬اى پي‪555555‬امبر) بر تو‬
‫كت‪55‬اب (كامل و ش‪55‬امل ق‪55‬رآن) را ن‪55‬ازل ك‪55‬رديم‪ 5‬كه (در همه احك‪55‬ام و اخب‪55‬ار خ‪55‬ود) مالزم حق و‬
‫تصديق‪ 5‬كننده كتابهاى‪ 5‬پيشين و شاهد (بر صحت و سقم) و حافظ‪( 5‬مسايل اصولى) آنهاست»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 163‬سوره نساء مىفرمايد‪« ﴾  ﴿ :‬و به حضرت داوود‪5‬‬
‫كتاب (آسمانى) زبور‪ 5‬را عطا كرديم‪.»5‬‬
‫در آي‪55‬ات ‪192‬تا‪ 196‬س‪55‬وره الش‪5‬عراء مىفرماي‪5‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪« ﴾        ‬همانا قرآن از ج‪55‬انب‬
‫پروردگار‪ 5‬جهان فرو فرستاده شده است حضرت جبرئيل آنرا‪ ،‬بر قلب تو نازل كرده است‪ .‬تا تو‬
‫از بيم دهن‪55‬دگان باش‪55‬ى‪ .‬كه بزب‪55‬ان ع‪55‬ربى روشن مىباشد‪( 5‬وص‪55‬ف) اين ق‪55‬رآن در كتب پيش‪55‬ينيان‬
‫(تورات و انجيل) موجود‪ 5‬است»‪ .‬و در آيات ‪18‬و ‪ 9‬سوره اعلى آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪   ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾      ‬اين گفت‪5‬ار (س‪5‬خنان ق‪5‬رآن) در كتب‬
‫پيامبران پيشين مانند صحف ابراهيم و تورات موسى‪ 5‬ذكر شده است»‪.‬‬
‫‪ -3‬در احاديث و روايات بسيارى كه از آن حضرت ص نقل شده‪ ،‬از وجود‪ 5‬اين كتب س‪55‬خن‬
‫گفته است‪ .‬در روايتى از بخارى چنين آمده است‪ :‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص خط‪5‬اب به ي‪5‬ارانش فرم‪5‬ود‪5:‬‬
‫«مدت زمان بقاى شما مسلمانان (در پايبندى به احكام دين) نسبت به مدت زم‪55‬ان امته‪55‬اى گذش‪55‬ته‬
‫به اندازه وقت نماز عصر تا مغرب است‪ .‬براى يهود ت‪55‬ورات ن‪55‬ازل ش‪55‬د‪ ،‬آنها تا نيمه روز به آن‬
‫(دستورات و احكام آن) عمل كردند‪ .‬بعد از آن اظهار عجز نمودند‪ .‬بهر كدام از آنها (يهودي‪55‬ان)‬
‫يك قيراط پاداش داده شد‪ .‬و به نصرانىها انجيل عطا شد‪ .‬آنها از نيمه روز‪( 5‬ظهر) تا پاي‪55‬ان نم‪55‬از‬
‫عص‪55‬ر‪ ،‬به آن عمل كردند‪ 5‬بعد ن‪55‬اتوان ش‪55‬دند‪ .‬بهر ك‪55‬دام يك ق‪55‬يراط‪ 5‬پ‪55‬اداش داده ش‪55‬د‪ .‬ب‪55‬راى ش‪55‬ما‬
‫مسلمانان قرآن نازل شد‪ .‬بعد از عصر تا غروب آفتاب‪ ،‬برآن عمل كرديد‪ 5‬ولى بهر كدام از ش‪55‬ما‬
‫دو قيراط‪ 5‬پاداش داده شد‪ .‬اهل كتاب (يهود و نصارى) اعتراض كردند‪ 5‬و گفتن‪55‬د‪ :‬مس‪55‬لمانان از ما‬
‫مدت كمترى عمل كردند‪ ،‬چرا پاداش بيش‪55‬ترى دري‪55‬افت‪ 5‬كردن‪55‬د؟ خداوند فرم‪55‬ود‪( :‬آيا با ش‪55‬ما ظلم‬
‫شده است؟ گفتن‪55‬د‪ :‬خ‪55‬ير‪ .‬خداوند‪ 5‬فرم‪55‬ود‪ :‬اين فضل و ك‪55‬رم من اس‪55‬ت‪ .‬بهر ك‪55‬دام كه خواس‪55‬ته باشم‬
‫مىدهم‪.‬‬
‫ف َعلَى َد ُاو َد ÷ الْ ُق‪%ْ % %‬رآ ُن‪ ،‬فَ َ‪%‬ك‪%%‬ا َن يَ ‪% %‬أ ُْم ُر بِ َد َوابِِّه‬ ‫در حديثى ديگر از بخ‪55‬ارى‪ ،‬چ‪55‬نين آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ُ « :‬خ ِّف َ‬
‫‪%‬ل إِالَّ ِم ْن َع َم‪%ِ %‬ل يَ‪%ِ %‬د ِه» «در قرائت‬ ‫‪%‬ل أَ ْن تُ ْس ‪َ %‬ر َج َد َوابُّهُ‪َ ،‬والَ يَأْ ُك‪ُ %‬‬
‫ج‪َ ،‬فَي ْق‪%َ %‬رأُ الْ ُق‪%ْ %‬رآ َ‪%‬ن (الت‪%%‬ورات والزب‪%%‬ور) َق ْب‪َ %‬‬
‫َفتُ ْس ‪َ %‬ر ُ‬
‫زب‪55‬ور‪ 5‬به داوود‪ 5‬تخفيف داده ش‪55‬د‪ .‬او هم‪55‬واره دس‪55‬تور مىداد كه اس‪55‬بهايش را ماس‪55‬اژ‪ 5‬دهند و در آن‬
‫فاصله زمانى شروع‪ 5‬بخواندن زبور مىكرد و قبل از آنكه كار ماساژ دادن اس‪55‬بها به پاي‪55‬ان رس‪55‬د‪،‬‬
‫او تالوت تورات يا زبور را به پايان مىرسانيد‪.»5‬‬
‫‪%‬ل آتَ ‪%%‬اهُ اللَّهُ الْ ُق ‪%ْ %‬رآ َن َف ْ‪%‬ه‪%َ %‬و‬ ‫ِ ِ‬
‫در حديثى ديگر از بخارى‪ 5‬چنين آمده است‪« :‬الَ َح َس‪َ %%‬د إالَّ فى ا ْثنََت ْي ِن َر ُج‪ٌ %‬‬
‫َّه‪%%‬ا ِر‪« »...‬سواى دو شخص‪ ،‬كسى ديگر ارزش آنرا ندارد كه بر او حسد‬ ‫‪%‬اء اللَّْي ‪%ِ %‬ل َوآنَ ‪َ %‬‬
‫‪%‬اء الن َ‬ ‫َي ْتلُ ‪%%‬وهُ آنَ ‪َ %‬‬
‫ب‪55‬رده ش‪55‬ود‪ .‬يكى شخصى كه خداوند به او علم ق‪55‬رآن عن‪55‬ايت فرم‪55‬وده و او ص‪55‬بح و شب آن را‬

‫‪35‬‬
‫ِ‬
‫س ‪% %‬كْتُ ْم بِ‪%% %‬ه ل ْ‬
‫َن‬ ‫ت ِفْيكُْم َم‪%% %‬ا إِ ْن تَ َم َّ‬
‫تالوت مىكند و‪ »...‬در حديثى ديگر‪ ،‬آنحضرت ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬تَ ‪َ% %‬رْك ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب ُاللّه وَُسَّنةُ َرُسولِِه» «من دو چيز را در ميان شما مىگذارم‪ 5.‬اگر بعد از من به آنها‬ ‫تَضلُّوا َب ْعدى‪ :‬كتا ُ‬
‫عمل كنيد‪ ،‬هرگز گمراه نخواهيد شد‪ .‬يكى كتاب خدا (قرآن) و ديگرى سنت رسول اكرم ص»‬
‫(ح‪55‬اكم در مس‪55‬تدرك‪ 5‬اين ح‪55‬ديث را نقل ك‪55‬رده‪ ،‬اين ح‪55‬ديث ص‪55‬حيح است و ام‪55‬ام مالك هم آن‪55‬را‬
‫ص ‪ِّ % %‬دقُوا أ ْ‪َ%‬ه‪َ %‬‬
‫‪%‬ل‬ ‫روايت ك‪55‬رده است)‪ .‬بخ‪55‬ارى‪ 5‬در ح‪55‬ديثى ديگر روايت مىكن‪55‬د‪« :‬ق‪%% %‬ال رس‪%% %‬ولاللّه ص‪:‬الَ تُ َ‬
‫حُن لَ‪% %‬هُ‬‫(آمنَّا بِاللَّ ِه َو َم‪%%‬ا أُنْ‪ِ % %‬ز َل إِل َْينَ ‪%%‬ا َو َم‪%%‬ا أُنْ‪ِ % %‬ز َل إِل َْي ُك ْم وإَِلُهنَ‪% %‬ا وَإَلُهكُْم واحِ‪ٌ% %‬د َوَن ْ‬ ‫‪%‬اب‪َ ،‬والَ تُ َك‪%ِّ %‬ذبُ ُ‬
‫وه ْم َوقُولُ ‪%%‬وا‪َ :‬‬
‫ال ِ‬
‫ْكتَ ‪ِ %‬‬
‫ون»‬
‫سِلمُ َ‬‫ُم ْ‬
‫«رسول اكرم ص فرمودند‪ :‬اهل كتاب را نه تصديق نماييد و نه تكذيب كنيد‪( .‬بلكه) بگوييد ما‬
‫به قرآن كه بسوى ما نازل شده و آنچه كه بر شما نازل شده است‪( ،‬به همه) ايمان داريم‪ .‬معب‪55‬ود‪5‬‬
‫ما و شما يكى است و ما مطيع اوامر او هستيم»‪.‬‬
‫‪ -4‬ميليونها عالم و فرزانه و اهل ايمان در هر عصر و زمان اعتقاد كامل داشته و دارند كه‬
‫خداوند‪ 5‬كتابهايى براى پيامبران خود‪ ،‬يعنى بهترين فرزندان آدم فرس‪55‬تاده و بس‪55‬يارى‪ 5‬از ص‪55‬فات‪،‬‬
‫اخبار غيب‪ ،‬احكام دينى و وعده و وعيد خود را در آنها بيان كرده است‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬ن‪55‬اتوانى انس‪55‬ان و ني‪55‬از او به اص‪55‬الح جسم و روح اقتضا‪ 5‬مىكند كه كتابه‪55‬ايى‪ 5‬مش‪55‬تمل بر‬
‫احكام خداوند‪ 5‬و قوانينى كه تحققبخش ه‪55‬نر و زيب‪55‬ايى انس‪55‬ان هس‪55‬تند و راه ت‪55‬أمين نيازه‪55‬اى دنيا و‬
‫آخرت را به او مىآموزند‪ ،‬برايش فرستاده شود‪.‬‬
‫‪ -2‬از آنجا كه پيامبران واس‪55‬طه بين خ‪55‬دا و بن‪55‬دگان او هس‪55‬تند و مانند س‪55‬اير انس‪55‬انها عم‪55‬رى‬
‫محدود‪ 5‬دارند و روزى بايد زندگى‪ 5‬را بدرود‪ 5‬حيات گويند‪ ،‬اگر رسالت و مأموريت‪ 5‬آنان در قالب‬
‫داش‪55‬تن كت‪55‬اب نباش‪55‬د‪ ،‬پس از رحلت آن‪5‬ان‪ ،‬احك‪5‬امى را كه م‪55‬أمور تبليغ آن بودن‪55‬د‪ ،‬از بين خواهند‬
‫رفت‪ .‬و مردم‪ ،‬بدون واسطه خواهند ماند‪ .‬و هدف اصلى وحى و رس‪55‬الت از دست خواهد رفت‪.‬‬
‫پس بدون كوچكترين ترديدى‪ 5‬بايد گفت وضعيت ياد ش‪55‬ده اقتضا مىكند كه كتب (آس‪55‬مانى) بايد در‬
‫مي‪55‬ان انس‪55‬انها وج‪55‬ود داش‪55‬ته باشد تا با مراجعه به آن منش‪55‬ورهاى آس‪55‬مانى‪ ،‬راهه‪55‬اى حص‪55‬ول به‬
‫سعادت را دريابند‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر پيامبرى‪ 5‬كه مردم را به سوى خدا دعوت مىكند‪ ،‬حامل كتاب آسمانى كه در برگيرنده‬
‫احكام و هدايت و رهنمودهاى‪ 5‬متعالى است‪ ،‬نباشد‪ ،‬تكذيب و انك‪55‬ار رس‪55‬التش ب‪55‬راى م‪55‬ردم آس‪55‬ان‬
‫خواهد بود‪ .‬پس اين وضعيت‪ ،‬يعنى اتمام حجت براى مردم (از سوى خ‪55‬دا) مقتضى وج‪55‬ود‪ 5‬كتب‬
‫آسمانى در ميان آنها مىباشد‪5.‬‬

‫فصل هفتم‬
‫ايمان به قرآن كريم‬
‫مسلمان اعتقاد دارد كه قرآن كريم كتاب خداست كه بر بهترين فرزند آدم و افضل پيامبران‪،‬‬
‫حضرت محمد ص نازل شده است‪ .‬همانطور‪ 5‬كه قبل از او براى ساير پيامبران كتب ديگرى‪ 5‬از‬
‫جانب خداوند‪ ،‬نازل شده است‪.‬‬
‫مس‪55‬لمان معتقد است كه ق‪55‬رآن ك‪55‬ريم تم‪55‬ام كتب گذش‪55‬ته (احك‪55‬ام آنه‪55‬ا) را منس‪55‬وخ ك‪55‬رده و به‬
‫مشروعيت آنها خاتمه داده است‪ .‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه بوس‪55‬يله رس‪55‬الت ختمى م‪55‬رتبت ص رس‪55‬الت تم‪55‬ام‬
‫پيامبران گذشته نيز پايان پذيرفته است‪ .‬مسلمان عقيده دارد كه ق‪55‬رآن‪ ،‬حامل ارزن‪55‬دهترين احك‪55‬ام‬
‫الهى است و خداوند‪ 5‬كه نازل كننده آن است‪ ،‬سعادت دينى و دنيوى‪ 5‬كسى را كه به آن عمل كن‪55‬د‪،‬‬
‫بيمه ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬و كسى را كه از آن رو بگرداند‪ 5‬و به اوامر و ن‪55‬واحى آن توجه نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬

‫‪36‬‬
‫تهديد به شقاوت در دنيا و آخ‪5‬رت نم‪5‬وده اس‪5‬ت‪ .‬همچ‪5‬نين ف‪5‬رد مس‪5‬لمان ايم‪5‬ان دارد كه ق‪5‬رآن تنها‬
‫كتابى است كه خداون‪55‬د‪ ،‬آن را از هر تغي‪55‬ير و تح‪55‬ول بيمه ك‪55‬رده و دوام و بق‪55‬اى آن را تا آخ‪55‬رين‬
‫لحظ‪55‬ات پاي‪55‬انى جه‪55‬ان‪ ،‬به عه‪55‬ده گرفته و فرم‪55‬وده است كه در پاي‪55‬ان آن را به س‪55‬وى خ‪55‬ود‪ ،‬به‬
‫آسمانها خواهد برد‪.‬‬
‫اين عقي‪555‬ده و ب‪555‬اور مس‪555‬لمان‪ ،‬برگرفته از داليل عقلى و نقلى است كه به ش‪55‬رح و بسط ان‬
‫مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫خداوند‪ 5‬در آيه ‪ 1‬سوره فرقان از وجوب ايمان به قرآن خبر داده و فرموده است‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«بسيار بابركت و بزرگ‪55‬وار است آن خ‪55‬دايى كه ق‪55‬رآن (جداكنن‪55‬ده حق از باط‪55‬ل) را بر بن‪55‬ده‬
‫خ‪55‬ود (محم‪55‬د) ن‪55‬ازل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬تا جهاني‪55‬ان را بوس‪55‬يله آن بيم ده‪55‬د‪( .‬و آن‪55‬را بگ‪55‬وش جهاني‪55‬ان‬
‫برساند)»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 3‬سوره يوسف مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾      ‬‬
‫«ما از طريق وحى اين ق‪55‬رآن‪ ،‬به‪55‬ترين داس‪55‬تانها‪ 5‬را ب‪55‬راى تو ب‪55‬ازگو مىك‪55‬نيم (تو را بر آنها‬
‫مطلع مىگردانيم) زيرا تو قبل از بيان آنها (از احوال گذشتگان) بىخبر بودى‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 105‬سوره نساء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫«ما كت‪55‬اب ق‪55‬رآن را (كه بي‪55‬انگر هر چ‪55‬يز حق اس‪55‬ت) بحق بر تو ن‪55‬ازل كردهايم‪ 5‬تا تو طبق‬
‫رهنمودهاى خدا‪ ،‬ميان مردم قضاوت‪ 5‬كنى و هرگز مدافع خيانتكاران نباشى»‪.‬‬
‫و در آيات ‪ 15‬و ‪ 16‬سوره مائده مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«اى اهل كتاب (يهود و نصارا)! پيامبر ما (محمد) بس‪55‬وى‪ 5‬ش‪55‬ما آم‪55‬ده‪ ،‬تا بس‪55‬يارى‪ 5‬از احك‪55‬ام‬
‫كتب شما (تورات و انجي‪5‬ل) را كه پنه‪55‬ان نمودهاي‪55‬د‪ ،‬برايت‪55‬ان روشن س‪55‬ازد و از بس‪5‬يارى‪ 5‬چيزها‬
‫(كه پنهان ساختهايد‪ 5‬و فعال مورد‪ 5‬نياز نيست) صرف نظر نمايد»‪.‬‬
‫از سوى خدا نورى (كه پيغمبر است) و كتاب روش‪55‬نگرى (كه ق‪5‬رآن اس‪5‬ت) ن‪55‬زد ش‪55‬ما آم‪55‬ده‬
‫است‪ .‬خداوند‪ 5‬به آن (كتاب) كسانى را كه طالب خشنودى‪ 5‬او هستند‪ ،‬هدايت مىكن‪55‬د‪ .‬و آن‪55‬ان را از‬
‫تاريكىها‪( 5‬جهل و نادانى) بيرون‪ ،‬و به سوى نور (ايمان و علم) مىبرد و ايش‪55‬ان را به راه راست‬
‫هدايت مىكند‪ .‬و در آيات ‪ 123‬و ‪ 124‬سوره طه مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪            ‬‬
‫‪﴾       ‬‬

‫‪37‬‬
‫«هر كس از هدايت و رهنمودهاى‪ 5‬من پيروى كند‪ ،‬گمراه و ب‪55‬دبخت نخواهد ش‪55‬د‪ .‬و هر كس‬
‫از ياد من روى‪ 5‬بگرداند‪( ،‬از احكام كتابهاى آسمانى دورى‪ 5‬گزيند) زندگى او (در دنيا) س‪55‬خت و‬
‫ناماليم خواهد شد و روز‪ 5‬قيامت (هم) او را نابينا محشور‪ 5‬خواهيم كرد»‪.‬‬
‫و در آيات ‪ 41‬و ‪ 42‬سوره فصلت مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪﴾      ‬‬
‫«قرآن كتاب ارزشمند‪ 5‬و بىنظيرى اس‪55‬ت‪ .‬هيچگونه ب‪55‬اطلى از هيچ جه‪55‬تى متوجه آن نخواهد‬
‫شد‪ .‬قران از جانب خداوند‪ 5‬با حكمت و ستوده نازل شده است»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 9‬سوره حجر مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾       ‬‬
‫«همانا ما قرآن را فرو‪ 5‬فرستاديم و خود ما از آن پاسدارى‪ 5‬مىك‪55‬نيم (تا روز قي‪55‬امت آن را از‬
‫دستبرد‪ 5‬دشمنان آن را محافظت‪ 5‬مىكنيم»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول خدا ص درباره وجوب ايمان به قرآن‪ ،‬خبر داده است‪ .‬حديثى‪ 5‬كه از لح‪55‬اظ س‪55‬ند‪،‬‬
‫تاب ومثلَهُ َم َعهُ‪« »%‬اى‬ ‫حسن است در ابوداوود‪ 5،‬و ترمذى‪ 5‬و ابن ماجه چنين مىگويد‪« 5:‬أال إِنّى أُتِ ُ ِ‬
‫يت الك َ‬
‫مردم! آگاه باشيد كه (خداوند) كتاب (قرآن) و مطالبى‪ 5‬مانند آن را به من عطا كرده است»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬آن حضرت ص مىفرمايد‪« :‬غبطه و حسد بردن روا نيست مگر درباره دو‬
‫ش‪55‬خص‪ .‬يكى آن كسى كه خداوند به او توفيق داده كه ص‪55‬بح و شب ق‪55‬رآن تالوت كن‪55‬د‪ .‬دوم كسى‬
‫كه خدا به او ثروت داده و او صبح و شب ثروتش‪ 5‬را در راه خدا انفاق مىكند» (بخاری)‪.‬‬
‫در ح‪55‬ديث ديگ‪55‬رى‪ 5‬كه در ص‪55‬حيح مس‪55‬لم آم‪55‬ده‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬خداوند به هر ك‪55‬دام از پي‪55‬امبران‬
‫گذشته معج‪55‬زاتى‪ 5‬داده ب‪55‬ود كه م‪55‬ردم با دي‪55‬دن آن معج‪55‬زات‪ ،‬به رس‪55‬الت آنها ايم‪55‬ان مىآوردن‪55‬د‪ 5.‬اما‬
‫معجزهاى‪ 5‬كه به من عطا شد‪ ،‬همان وحى خداوند‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬و من بر اين ب‪55‬اورم كه در روز‪ 5‬قي‪55‬امت‬
‫پيروان من از همه بيشتر‪ 5‬خواهند بود»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر مىفرمايد‪« :‬اگر موسى‪ 5‬و عيسى إ زنده بودن‪55‬د‪ ،‬چارهاى‪ 5‬نداش‪55‬تند جز اين كه‬
‫از من پيروى كنند»‪.‬‬
‫‪ -3‬ميليونها انس‪5‬ان (در عصر حاض‪5‬ر) عقي‪5‬ده دارند كه ق‪5‬رآن كت‪5‬اب خداست و آن را ب‪5‬راى‬
‫پيامبرش‪( 5‬حضرت محمد) فرستاده است‪ .‬و ميليونها‪ 5‬نفر هر روز آن را تالوت مىكنند و آيات آن‬
‫را حفظ مىنمايند‪ 5‬و به اوامر و نواهى آن عمل مىكنند‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬قرآن حاوى علوم مختلف و گوناگون است‪ ،‬ح‪55‬ال آنكه رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص كه ق‪55‬رآن بر وى‬
‫نازل شده فردى امى و بيسواد‪ 5‬ب‪5‬وده است و مطلقا خوان‪5‬دن و نوش‪55‬تن‪ ،‬ي‪55‬اد نداش‪55‬ته و ح‪5‬تى س‪5‬ابقه‬
‫حضور‪ 5‬در هيچ مكتب و نزد هيچ استادى‪ 5‬نداشته است‪.‬‬
‫مىتوان گفت قرآن در برگيرنده علوم زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬علوم طبيعى‬
‫‪ -2‬علوم تاريخى‬
‫‪ -3‬علوم تشريعى‪ 5‬و متعلق به قوانين دينى‬
‫‪ -4‬علوم نظامى‪ 5‬و سياسى‬

‫‪38‬‬
‫وجود‪ 5‬علوم ياد شده در قرآن‪ ،‬خود دليل مس‪55‬تند و معت‪55‬برى‪ 5‬است كه ق‪55‬رآن كت‪55‬اب وحى الهى‬
‫است‪ .‬زيرا عقل انسان‪ ،‬صدور اين همه علم را از جانب يك فرد بيسواد و كسى كه با خواندن و‬
‫نوشتن ارتباطى‪ 5‬نداشته‪ ،‬بعيد و محال مىداند‪.‬‬
‫‪ -2‬خداوند‪ 5‬كه نازل كنن‪55‬ده ق‪55‬رآن اس‪55‬ت‪ ،‬تم‪55‬ام جنها و انس‪55‬انها را ب‪55‬راى ارائه كت‪55‬ابى مانند آن‬
‫(قرآن) و حتى آوردن يك سوره مانند آن‪ ،‬به مبارزه طلبيده است‪.‬‬
‫همانگونه كه تم‪55‬ام دانش‪55‬مندان و س‪55‬خنوران ع‪55‬رب را به مب‪55‬ارزه طلبي‪55‬د‪ .‬ولى بايد گفت همه‬
‫كسانى را كه قرآن‪ ،‬دعوت به مبارزه كرد‪ ،‬ناتوان ش‪55‬دند و از آوردن ح‪55‬تى يك س‪55‬وره مانند آن‪،‬‬
‫عاجز ماندند‪.‬‬
‫در آيه ‪ 88‬سوره اسراء در اين باره مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫«اى پي‪55‬امبر! بگو اگر همه انس‪55‬انها و جنها متحد ش‪55‬وند‪ 5‬كه كت‪55‬ابى مانند اين ق‪55‬رآن بياورن‪55‬د‪،‬‬
‫هرگز نمىتوانند‪ .‬هر چند كه همه پشتيبان يكديگر باشند»‪.‬‬
‫اين تحدى (دعوت به مبارزه) قرآن‪ ،‬از يكسو و ناتوان ماندن مخالفين از سوى ديگ‪55‬ر‪ ،‬دليل‬
‫بسيار‪ 5‬مستند و محكمى است كه قرآن كالم خداست نه كالم بشر‪.‬‬
‫‪ -3‬ق‪55‬رآن‪ ،‬خيلى زي‪55‬اد از اخب‪55‬ار غيب خ‪55‬بر داده اس‪55‬ت‪ .‬و تا كن‪55‬ون بس‪55‬يارى‪ 5‬از آن ح‪55‬وادث‪،‬‬
‫مطابق‪ 5‬پيشبينىهاى‪ 5‬قرآن‪ ،‬بدون كم و كاست‪ ،‬تحقق پيدا كرده است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر تورات و انجيل از جانب خدا بر موسى و عيسى ن‪55‬ازل ش‪55‬دهاند‪ ،‬و همه ص‪55‬حبت آن‬
‫را قبول دارند‪ ،‬پس چه كسى مىتواند‪ 5‬منكر نزول قرآن از سوى خ‪55‬دا ش‪55‬ود؟ ق‪55‬رآن هم مانند س‪55‬اير‬
‫كتب گذش‪55‬ته از ج‪5‬انب خ‪5‬دا بر پي‪55‬امبر اك‪55‬رم ص ن‪5‬ازل ش‪5‬ده اس‪55‬ت‪ .‬عقل انس‪55‬ان هم نمىتواند منكر‬
‫نزول آن شود بلكه بالعكس‪ ،‬نزول قرآن را حتمى و واجب مىداند‪.‬‬
‫‪ -5‬تمام پيشبينىهاى‪ 5‬قرآن‪ ،‬بويژه اخبار غيبىاى كه از وج‪55‬ود‪ 5‬آنها خ‪55‬بر داده‪ ،‬يك به یك تحقق‬
‫پيدا كردهاند هم‪55‬انطور‪ 5‬كه احك‪55‬ام و ق‪55‬وانين آن ن‪55‬يز در بوته آزم‪55‬ايش ق‪55‬رار گرفته و رفت‪55‬ارى كه‬
‫باعث عزت و كرامت و ش‪55‬رف انس‪55‬ان مىش‪55‬وند‪ ،‬در پرت‪55‬وى‪ 5‬احك‪55‬ام و ق‪55‬وانين آن‪ ،‬جنبه عي‪55‬نى به‬
‫خود گرفتهاند‪ .‬دوران حكومت خلفاى راشدين‪ ،‬بهترين گواه اين مدعاست‪.‬‬
‫بعد از اين اس‪55‬ناد و م‪55‬دارك زن‪55‬ده و ج‪55‬اودان‪ ،‬دال بر آن كه ق‪55‬رآن‪ ،‬كالم خداست كه آن را بر‬
‫بهترين فرزند‪ 5‬آدم فرستاده است‪ ،‬نيازى به دليل ديگر وجود‪ 5‬ندارد‪.‬‬

‫فصل هشتم‬
‫ايمان به پيامبران خدا‬
‫مسلمان اعتقاد دارد كه خداوند‪ 5‬از ميان مردم‪ ،‬پي‪55‬امبرانى‪ 5‬برگزي‪55‬ده و ش‪55‬رايع خ‪55‬ود را به آن‪55‬ان‬
‫وحى كرده است و به خاطر اتمام حجت انس‪55‬انها در روز‪ 5‬قي‪55‬امت‪ ،‬از پي‪55‬امبران خ‪55‬ود تعهد گرفته‬
‫است تا احك‪55‬ام او را به م‪55‬رم ابالغ كنن‪55‬د‪ .‬خداوند پي‪55‬امبران خ‪55‬ود را هم‪55‬راه با دليل فرس‪55‬تاده و به‬
‫وسيله معجزه‪ ،‬آنان را تأييد كرده است‪ .‬نبوت هم‪55‬راه با رس‪55‬الت‪ ،‬از زم‪55‬ان حض‪55‬رت ن‪55‬وح آغ‪55‬از‬
‫شده و با رسالت حضرت محمد ص خاتمه يافته است‪ .‬اگر چه پيامبران خ‪55‬دا‪ ،‬بشر بودند و مانند‬
‫ساير مردم‪ ،‬مىخوردند‪ ،‬مىنوشيدند‪ ،‬مريض مىش‪5‬دند‪ ،‬ص‪5‬حت مىيافتن‪55‬د‪ ،‬بي‪5‬اد مىآوردن‪5‬د‪ 5،‬فرام‪5‬وش‬
‫مىكردن‪55‬د‪ ،‬مىزيس‪55‬تند‪ 5‬و مى مردن‪5‬د‪ ،‬در عين ح‪55‬ال از ك‪5‬املترين و به‪5‬ترين مخلوق‪5‬ات‪ 5‬خ‪5‬دا بودند و‬
‫بدون استثناء از بهترين بندگان او بشمار مىرفتن‪55‬د‪ 5.‬ايم‪55‬ان هيچ مس‪55‬لمانى‪ ،‬ب‪55‬دون ايم‪55‬ان داش‪55‬تن به‬
‫حقانيت آنان‪ ،‬تمام و كامل نمىشود‪ 5.‬ايمان اجمالى به همه آنها و ايمان تفصيلى نسبت به حض‪55‬رت‬
‫ختمى مرتبت ص براى مؤمن شدن‪ ،‬ضرورى‪ 5‬است‪ .‬اين باور و عقيده م‪55‬ؤمن برگرفته از داليل‬
‫عقلى و نقلى است كه به شرح آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬

‫‪39‬‬
‫‪ -1‬خداوند‪ 5‬در آيه ‪ 36‬سوره نحل‪ ،‬از وجود‪ 5‬پي‪55‬امبران و بعثت و رس‪55‬الت آن‪55‬ان س‪55‬خن گفته و‬
‫فرموده است‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«ب‪55‬راى هر ام‪55‬تى‪ ،‬پي‪55‬امبرى‪ 5‬فرس‪55‬تاديم‪ 5‬و به آن‪55‬ان گف‪55‬تيم كه خ‪55‬دا را بن‪55‬دگى كنند و از بن‪55‬دگى‬
‫شيطان دورى گزينند‪.»5‬‬
‫و در آيه ‪ 75‬سوره حج مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾            ‬‬
‫«خداوند از ميان فرشتگان و انس‪55‬انها‪ ،‬رس‪55‬والنى‪( 5‬م‪55‬أمورانى) برمىگزيند و به س‪55‬وى م‪55‬ردم‬
‫مىفرستد‪ 5.‬همانا خداوند‪ 5‬شنوا و بينا است»‪.‬‬
‫و در آيات ‪ 163‬تا ‪ 165‬سوره نساء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫«ما به تو (اى پيامبر‪ :‬قرآن و شريعت را) وحى ك‪55‬رديم‪ .‬همانگونه كه پيش از تو به ن‪55‬وح و‬
‫پي‪55‬امبران بعد از وى‪ ،‬وحى ك‪55‬رديم و (همانگونه ك‪55‬ه) به اب‪55‬راهيم‪ ،‬اس‪55‬ماعيل‪ ،‬اس‪55‬حاق‪ ،‬يعق‪55‬وب و‬
‫نوادگ‪55‬انش (كه بعضى از آنها پي‪55‬امبر‪ 5‬بودن‪55‬د) و عيس‪55‬ى‪ ،‬اي‪55‬وب‪ ،‬ي‪55‬ونس‪ ،‬ه‪55‬ارون و س‪55‬ليمان وحى‬
‫فرستاديم‪ 5‬و به حضرت داوود صحيفه زبور‪ 5‬را داديم‪ .‬اينها رسوالنى‪ 5‬هس‪55‬تند كه ش‪55‬رح قص‪55‬ههاى‪5‬‬
‫آنها را در گذشته‪ ،‬براى تو بيان كرديم‪ 5.‬و پيامبران ديگرى‪ 5‬نيز وجود داش‪55‬تند كه حك‪55‬ايت آنها را‬
‫بيان نكرديم‪5.‬‬
‫(و شيوه وحى به موسى‪ 5‬اين بود كه) خداوند حقيقتا (از پشت پرده بدون واسطه) با موسى‪ 5‬س‪55‬خن‬
‫گفت‪ .‬ما پيامبران را فرستاديم تا (مؤمنان را به ثواب بشارت دهند) و (كافران را به عق‪55‬اب) بيم‬
‫دهنده باشند‪ .‬و بعد از آمدن پيامبران‪ ،‬حجت و دليلى بر خدا براى مردمان ب‪55‬اقى نماند (و نگويند‪5‬‬
‫كه اگر پيامبرى‪ 5‬به سوى ما مىفرستادى‪ ،‬ايمان مىآورديم) و خدا چ‪55‬يره حكيم است (كاره‪55‬ايش از‬
‫روى‪ 5‬قدرت و حكمت انجام مىپذرد)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 25‬سوره حديد مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪      ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«ما پيامبران خ‪55‬ود را هم‪55‬راه با داليل روشن (به مي‪55‬ان م‪55‬ردم) فرس‪55‬تاديم‪ 5‬و با آن‪55‬ان كتابه‪55‬اى‬
‫(آسمانى و قوانين) و موازين (شناسايى حق و ع‪55‬دالت را) ن‪55‬ازل ك‪55‬رديم‪ 5‬تا م‪55‬ردم (مط‪55‬ابق آن) با‬
‫عدالت رفتار كنند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 83‬سوره انبياء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾          ‬‬
‫«(اى پي‪5‬امبر!) اي‪5‬وب را ي‪5‬اد كن‪ .‬زم‪5‬انى كه (بيم‪5‬ارى او را از پ‪5‬اى در آورده ب‪5‬ود و در آن‬
‫وقت) پروردگ‪55‬ار‪ 5‬خ‪55‬ود را به فري‪55‬اد خواند (و عاجزانه گفت‪ :‬پروردگ‪55‬ارا!) بيم‪55‬ارى بمن روى‪5‬‬
‫آورده است (با ضرر جانى مواجهه شدهام) و تو مهربانتر از همه مهربانان هستى (به اين بن‪55‬ده‬
‫ضعيف‪ 5‬رحم كن)»‪.‬‬

‫‪40‬‬
‫در آيه ‪ 20‬فرقان مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«ما هيچيك از پيامبران را پيش از تو نفرستاديم‪ 5‬مگر اينكه (همه آن‪55‬ان از جنس بشر بودن‪55‬د)‬
‫غذا مىخوردند و در بازارها‪( 5‬براى تهيه نيازمنديهاى‪ 5‬خود) راه مىرفتند»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 7 - 8‬سوره احزاب مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«(بياد آر) هنگ‪55‬امى را كه از پي‪55‬امبران پيم‪55‬ان گرف‪55‬تيم‪ 5‬و همچ‪55‬نين از تو و ن‪55‬وح و اب‪55‬راهيم و‬
‫موسى‪ 5‬و عيسى پسر م‪555‬ريم‪( ،‬آرى) از آن‪555‬ان پيم‪555‬ان محكم و اس‪555‬توارى گرف‪555‬تيم (كه در اداى‬
‫مس‪55‬ئوليت تبليغ رس‪55‬الت‪ ،‬دع‪55‬وت م‪55‬ردم به خداشناسى‪ 5‬و يكتاپرس‪55‬تى‪ ،‬كوت‪55‬اهى‪ 5‬نكنن‪55‬د) (ه‪55‬دف اين‬
‫است كه خداوند) از راستكردارى‪ 5‬افراد راس‪55‬تگو پرسش كند و (پ‪55‬اداش آن‪55‬ان را بده‪55‬د) و خداوند‬
‫عذاب دردناك براى كافران مهيا ساخته است»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول‪ 5‬اكرم ص درباره خ‪5‬ود و س‪5‬اير پي‪55‬امبران‪ ،‬خ‪55‬بر داده اس‪5‬ت‪ ،‬ح‪55‬ديثى در بخ‪55‬ارى و‬
‫ِ‬
‫الدَّجالَ»‬
‫ح َّ‬ ‫ث اللَّهُ م ْن نَبِ ٍّى إِالَّ أَنْ‪َ %%%‬ذ َر َق ْو َم‪%% %‬هُ األَ ْع‪%َ % %‬و َر الْ َك‪%َّ % %‬ذ َ‬
‫اب‪ ،‬الَْمس ‪ِْ% %‬ي َ‬ ‫مس‪55‬لم در اين ب‪55‬اره مىگوي‪55‬د‪َ « :‬م‪%%%‬ا َب َع َ‬
‫«خداوند‪ ،‬هيچ پيامبرى‪ 5‬نفرستاده مگر اينكه آن پيامبر‪ ،‬قومش را از دجال (كژ چشم و دروغگو)‬
‫بر حذر داشته است»‪.‬‬
‫‪%‬اء» «بين‬‫حديثى ديگر در صحيحين با تعبيرى متف‪55‬اوت چ‪55‬نين مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ تُ َخِّيروا بين األَنْبِي‪ِ % %‬‬
‫ُ َْ َ َ‬
‫پيامبران تفاوتى قايل نباشيد‪( 5‬يكى را از ديگرى‪ 5‬برتر ندانيد)»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص در پاسخ به سوال ابوذر‪ 5‬درباره تعداد پيامبران خدا‪ ،‬فرمود‪« 5:‬م ‪%%‬أة وعش‪%%%‬رون‬
‫ألف‪%% %‬ا والمرس‪%% %‬لون منهم ثالثم‪%% %‬اة وثالث‪%% %‬ة عشر» (ابن حبان فى صحيحه)‪ .‬آنحضرت ص فرمودند‪ :‬بنا به‬
‫رواي‪55‬تى‪ 5‬تع‪55‬داد پي‪55‬امبران ‪ 120‬ه‪55‬زار نفر است و پي‪55‬امبرانى‪ 5‬كه ص‪55‬احب كت‪55‬اب (يع‪55‬نى رس‪55‬ول)‬
‫بودهان‪55‬د‪ ،‬تعدادش‪55‬ان ‪ 113‬نفر مىباش‪55‬د‪ 5.‬ح‪55‬ديث ديگ‪55‬رى‪ 5‬را بيهقى و احمد چ‪55‬نين روايت كردهان‪55‬د‪:‬‬
‫َن ُمو َس‪%‬ى َ‪%‬ك‪%‬ا َن َحيًّا َم‪%%‬ا َو ِس‪َ %‬عهُ إِالَ أَ ْن َيتَّبِ َعنِى» «بخدا سوگند! اگر حضرت موسى‬ ‫« َوالَّ ِذى َن ْف ِس‪%‬ى بِيَ‪%ِ %‬د ِه‪ ،‬لَ‪%ْ %‬و أ َّ‬
‫زنده بود‪ ،‬چارهاى‪ 5‬نداشت جز اينكه از من تبعيت كند‪ :‬همچنين در مورد‪ 5‬حضرت يونس فرمود‪:‬‬
‫ونس بن مَ‪% %‬تى» «هيچ بندهاى نمىتواند‪ 5‬بگويد كه من از يونس بن‬ ‫ول ِإِّنى خَيْ‪ٌ% %‬ر مِْن يُ‪ُ % %‬‬
‫«ماك ‪%%‬انَ ِلَعبْ‪ٍ% %‬د َأْن َيقُ‪َ % %‬‬
‫متى بهتر هستم»‪.‬‬
‫عالوه بر اين‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص ار ح‪55‬وادث شب اس‪55‬راء (مع‪55‬راج) و تجمع انبياء در مس‪55‬جد‬
‫الأقصى‪ 5‬و امامت نماز براى آنها‪ ،‬خ‪55‬بر داده اس‪55‬ت‪ ،‬همچ‪55‬نين از مالق‪55‬ات خ‪55‬ود با يح‪55‬يى‪ ،‬عيس‪55‬ى‪،‬‬
‫يوس‪55‬ف‪ ،‬ادريس‪ ،‬ه‪55‬ارون‪ ،‬موسى‪ 5‬و اب‪55‬راهيم كه در شب مع‪55‬راج و در آس‪55‬مانها ص‪55‬ورت گرفت‪55‬ه‪،‬‬
‫سخن گفته است‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫و نيز درباره حضرت داود ‪ ‬فرمودند‪َ « :‬وإِ َّن نَبِ َّي اللَّه َد ُاود َكا َن يَأْ ُك ُل م ْن َع َم ِل يَده» «پيامبر خدا‬
‫داوود‪ 5‬از دسترنج خود استفاده مىكرده است»‪.‬‬
‫‪ -3‬ميليونها‪ 5‬انسان اعم از مسلمان و اهل كتاب و يهودى و نص‪55‬ارا‪ ،‬همه به وج‪55‬ود پي‪55‬امبران‬
‫خدا ايمان دارند‪ ،‬و رسالت آنها را مىپذيرند و به كمال و نب‪55‬وغ آنها معترفند‪ 5‬و يقين دارند كه آنها‬
‫برگزيدگان خدا هستند‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪41‬‬
‫‪ -1‬ربوبيت و مهربانى خداوند‪ 5‬اقتضاء مىكند كه پي‪55‬امبرانى ب‪55‬راى ه‪55‬دايت بشر بفرس‪55‬تد تا از‬
‫يكسو خدا را به نحو شايستهاى‪ 5‬به مردم معرفى‪ 5‬كنند و از سوى ديگر انسانها را براى رسيدن به‬
‫كمال و سعادت دين و دنيا هدايت نمايند‪.‬‬
‫‪ -2‬خداوند‪ 5‬ه‪55‬دف آف‪55‬رينش‪ 5‬انس‪55‬ان را (عب‪55‬ادت ك‪55‬ردن) مع‪55‬رفى‪ 5‬نمودهاست‪ 5‬و اين ه‪55‬دف واال‬
‫مىطلبد كه خداوند پيامبرانى را كه از جنس بشرند‪ ،‬بسوى‪ 5‬آنها بفرستد تا كيفيت عبادت كردن را‬
‫به آنها بياموزند و شيوه اطاعت خدا را براى مردم توضيح دهند‪ ،‬زيرا انسان همانطور كه قرآن‬
‫گفته است براى اين هدف مهم يعنى عبادت پروردگار آفريده شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬پاداش و كيفر در برابر ط‪5‬اعت و معص‪5‬يت نفس‪ ،‬و تطه‪5‬ير‪ 5‬و آل‪5‬وده ك‪5‬ردن آن‪ ،‬اقتض‪5‬اء‬
‫مىكند كه خداوند پيامبرانى براى انسانها معب‪55‬وث كن‪55‬د‪ ،‬تا در روز قي‪55‬امت نگويند كه خداون‪55‬دا! ما‬
‫شيوه عبادت و بندگى را نمىدانستيم‪ 5‬و ياد نداشتيم كه چگونه تو را بندگى ك‪55‬نيم‪ ،‬گن‪55‬اه و معص‪55‬يت‬
‫را تشخيص نمىداديم‪ 5‬تا از آن دروى‪ 5‬كنيم‪ ،‬بنابراين دليلى ندارد كه ما را عذاب دهى‪.‬‬
‫در چنين حالتى است كه مردم عليه خدا اتمام حجت خواهند كرد‪ .‬ب‪5‬راى آنكه م‪5‬ردم در روز‬
‫قيامت چنين بهانههايى‪ 5‬نداشته باشند‪ ،‬مقتضى است كه خداوند‪ ،‬پيامبرانى‪ 5‬ب‪55‬راى ارش‪55‬اد و ه‪55‬دايت‬
‫آنها بفرستد تا مانع بهانه جويىهاى آنها شود‪ ،‬خداوند خ‪55‬ود در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾  ‬النساء‪« .)165 :‬ما پيامبران را فرستاديم‪ 5‬تا (به مؤمنان) بش‪55‬ارت دهند‬
‫و (كافران را) بترسانند‪ ،‬و بعد از آمدن پيامبران‪ ،‬حجت و دليلى بر خدا براى مردم باقى نمان‪55‬ده‬
‫و (نگويند كه اگر پيغمبرى بس‪55‬وى‪ 5‬ما مىفرس‪55‬تادى ايم‪55‬ان مىآورديم و عب‪55‬ادت مىك‪55‬رديم) خداون‪55‬د‪،‬‬
‫مقتدر و كارهايش از روى‪ 5‬حكمت است»‪.‬‬

‫فصل نهم‬

‫ايمان به رسالت محمد ص‪:‬‬


‫هّللا‬
‫مس‪55‬لمان‪ ،‬ايم‪55‬ان دارد كه محمد بن عبد ص از ن‪55‬ژاد و تب‪55‬ار اس‪55‬ماعيل فرزند اب‪55‬راهيم ‪‬‬
‫مىباشد‪ ،‬او بنده خدا و فرستاده اوست‪ ،‬كه براى هدايت همه بندگان‪ ،‬اعم از سفيد و سياه و س‪55‬رخ‬
‫و زرد و غ‪55‬يره‪ ،‬فرس‪55‬تاده ش‪55‬ده و سلس‪55‬له وحى و نب‪55‬وت‪ ،‬توسط آنحض‪55‬رت ص به پاي‪55‬ان رس‪55‬يده‬
‫است‪ ،‬او خاتم پيامبران است كه بعد از او پيامبرى نخواهد آمد‪ ،‬خداوند‪ ،‬او را بوسيله معج‪55‬زات‬
‫ف‪55‬راوان‪ ،‬مؤيد و منص‪55‬ور گردانيد‪ 5‬و بر س‪55‬اير پي‪55‬امبران برت‪55‬رى‪ 5‬داد و ن‪55‬يز خداون‪55‬د‪ ،‬محبت و‬
‫اطاعتش را بر ما فرض گردانيد و الزم ق‪55‬رار‪ 5‬داد‪ ،‬و ويژگيه‪55‬اى‪ 5‬منحصر بف‪55‬ردى مانن‪55‬د‪ ،‬ك‪55‬وثر‪،‬‬
‫مقام محمود‪ ،‬وسيله و ح‪55‬وض به ايش‪55‬ان عن‪55‬ايت فرم‪55‬ود‪ ،‬اين عقي‪55‬ده و ب‪55‬اور م‪5‬ؤمن‪ ،‬بر گرفته از‬
‫داليل نقلى و عقلى است كه به شرح آنها مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬در آيه ‪ 166‬سوره نساء‪ ،‬خدا و فرشتگانش در م‪55‬ورد بعثت حض‪55‬رت محمد ص گ‪55‬واهى‬
‫دادهاند‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«خ‪55‬دا‪ ،‬به آنچه كه بر تو ن‪55‬ازل ش‪55‬ده (ق‪55‬رآن) گ‪55‬واهى مىده‪55‬د‪ ،‬اين خداست كه آن‪55‬را با دانش‬
‫خويش ن‪5‬ازل ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬و فرش‪5‬تگان (ن‪5‬يز) گ‪5‬واهى مىدهن‪5‬د‪( ،‬و ص‪5‬حت نب‪5‬وت تو را تص‪5‬ديق‪5‬‬
‫مىكنند)»‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫‪ -2‬خداون‪55‬د‪ ،‬در آيه ‪ 170‬س‪55‬وره نس‪55‬اء درب‪55‬اره نب‪55‬وت و رس‪55‬الت جه‪55‬انى و فراگ‪55‬ير ايش‪55‬ان و‬
‫وجوب اطاعت و محبتوى و خاتمالنبين بودن آنحضرت ص مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«اى مردم! پيامبر (محمد)‪ ،‬از جانب خدا بسوى شما آمده و دين حق را برايتان آورده است‪،‬‬
‫پس (به رسالت او) ايمان بياوريد‪( 5‬و فرصت را غنيمت بشماريد) اين كار‪ ،‬به سود شماست»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 19‬سوره مائده مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«اى اهل كتاب! پيغمبر ما (محمد) بس‪55‬وى‪ 5‬ش‪55‬ما آم‪55‬ده است و ب‪55‬دنبال انقط‪55‬اع م‪55‬دت زم‪55‬انى كه‬
‫ميان پيامبران بوده است‪( ،‬حقايق را بار ديگر) بيان مىكند‪ ،‬تا اينكه (در روز رس‪55‬تاخيز) نگويند‪5‬‬
‫م‪55‬ژده دهن‪55‬ده و بيم دهن‪55‬دهاى (از پيغم‪55‬بران) به س‪55‬وى ما نيام‪55‬ده است (كه فرم‪55‬ان خ‪55‬دا را به ما‬
‫برساند‪ ،‬هم اينكه پيغمبر) مژده دهنده و بيم دهندهاى بسوى شما آمده است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 107‬سوره انبياء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾     ‬‬
‫«(اى پيامبر!) ما تو را بعنوان رحمت‪ ،‬براى جهانيان فرستادهايم‪.»5‬‬
‫و در آيه ‪ 2‬سوره جمعه مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«خدايى كه از ميان افراد بيسواد‪ ،‬پيامبرى‪ 5‬مبعوث كرد و به سويش‪55‬ان گس‪55‬يل داش‪55‬ت‪ ،‬تا آي‪55‬ات‬
‫خدا را براى ايشان بخواند و آنانرا پاك بگرداند‪ ،‬او به ايشان كتاب (قرآن) و ش‪55‬ريعت (خ‪55‬دا) را‬
‫مىآموزد‪( ،‬در حالى كه) آنان پيش از آن تاريخ‪ ،‬واقعا‪ 5‬در گمراهى آشكار بسر مىبردند‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 29‬سوره فتح‪ ،‬مىفرمايد‪« ﴾   ﴿ :‬محمد رسول خداست»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 1‬سوره فرقان‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪.﴾‬‬
‫«بسيار‪ 5‬با بركت است آن خدايى كه فرقان (جدا كننده حق از باطل) را بر بنده خ‪55‬ود (محم‪55‬د)‬
‫نازل كرده است‪ ،‬تا اينكه جهانيان را (بدان) بيم دهد‪( ،‬و آنرا بگوش آنها برساند)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 40‬سوره احزاب‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫«محمد پدر (نبى) هيچيك از مردان شما نبوده‪ ،‬بلكه فرستاده خدا و آخرين پيامبران است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 1‬سوره قمر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫«قيامت فرا رسيد و ماه دو نيم گرديد‪.»5‬‬
‫و در آيه ‪ 1‬كوثر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬

‫‪43‬‬
‫﴿ ‪﴾   ‬‬
‫«همانا ما به تو كوثر‪ 5‬دادهايم»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 5‬سوره والضحى‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫«خداوند‪ 5‬در آين‪55‬ده نزديك به تو پ‪55‬يروزى و نعمت و ق‪55‬درت) عطا خواهد ك‪55‬رد‪ .‬و تو خش‪55‬نود‬
‫خواهى شد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 79‬سوره اسراء‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾     ‬‬
‫«به زودى خداوند‪ ،‬تو را به مقام محمود‪( 5‬مكان بر جستهاى در دنيا و آخرت) مىرساند‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 59‬سوره نساء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾      ‬‬
‫«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از خدا و پيامبر‪( 5‬محمد) اطاعت كنيد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 24‬سوره توبه‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪      ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«(اى پي‪55‬امبر‪ )!5‬بگ‪55‬و‪ ،‬اگر پ‪55‬دران و فرزن‪55‬دان و ب‪55‬رادران و همس‪55‬ران و ق‪55‬وم‪ 5‬و قبيله ش‪55‬ما و‬
‫اموالى كه بدست آوردهايد و تج‪55‬ارتى كه از بى رونقى آن مىترس‪55‬يد‪ 5،‬و من‪55‬ازلى‪ 5‬كه م‪55‬ورد‪ 5‬عالقه‬
‫شماست‪ ،‬اينها در نظرتان از خدا و پيغمبرش‪ 5‬و جهاد در راه او محبوبتر باشد‪ ،‬در انتظار‪ 5‬باش‪55‬يد‬
‫كه خداوند كارش را مىكند (عذاب خودش را براى شما فرو‪ 5‬مىفرستد)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 110‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫«شما (اى پيروان محمد) بهترين امتى هستيد كه براى هدايت مردم‪ ،‬آفريده شدهايد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 143‬سوره بقره‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«بىگمان شما را ملت ميانه روى كردهايم‪( 5‬افراط‪ 5‬و تفريط نمىكنيد) تا شما گواه مردم باشيد‪،‬‬
‫و رسول خدا (محمد) گواه شما باشد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 31‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«اى پيامبر! بگو اگر خدا را دوست داريد‪ ،‬از من پيروى كنيد‪ ،‬تا خدا شما را دوست ب‪55‬دارد‬
‫و گناهانتان را ببخشد»‪.‬‬
‫‪ -3‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خ‪55‬ود درب‪55‬اره نب‪55‬وت خ‪55‬ويش س‪55‬خن گفته كه او خ‪55‬اتم پي‪55‬امبران است و‬
‫رسالتش جهانى و فراگير مىباشد‪ 5‬و اطاعت از آنحضرت ص ضرورى‪ 5‬است‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب» «من پيامبر خدا هستم‪،‬‬ ‫در بخارى‪ 5‬و مسلم‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬أَنَ‪%%%‬ا النَّبِ ُّى الَ َ‪%‬ك‪%%‬ذ ْ‬
‫ب أَنَ‪%%%‬ا ابْ ُن َع ْب ‪%%‬د ال ُْمطَّل ْ‬
‫اين ادعا‪ ،‬دروغ نيست‪ ،‬و من فرزند‪ 5‬عبدالمطلب هستم»‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫النِبِّيْيَن َو َّ‬
‫إن‬ ‫در حديثى ديگر كه بخارى‪ 5‬و ديگران نقل كردهاند‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪ِ« :‬إِّنىْ َعْبُداللّهِ َوخَ ‪َ% %‬اتُم َّ‬
‫آدم ‪« »...‬زمانى كه آدم ميان آب و گل قرار داشته‪ ،‬من رسول خدا‪ ،‬و خاتم پيامبران بودهام»‪.‬‬ ‫َ‬
‫روايت ديگر كه بخ‪55‬ارى و مس‪55‬لم‪ ،‬آن‪55‬را نقل كردهان‪55‬د‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬مث‪55‬ال من در مقايسه با‬
‫پيامبران گذشته‪ ،‬مانند اين است كه شخصى خانهاى زيبا ساخته باشد كه تمام كارهاى‪ 5‬ساختمانى‬
‫آن به پايان رسيده باشد‪ ،‬و فقط جاى يك خشت خالى مانده باشد‪ ،‬م‪55‬ردم‪ ،‬اط‪55‬راف آن دور بزنند و‬
‫از ديدن آن وضعيت شگفت زده شوند و بگويند‪ :‬چرا جاى اين يك خشت خ‪55‬الى اس‪55‬ت؟ چ‪55‬را اين‬
‫خشت سرجايش‪ ،‬گذاشته نشدهاست؟ من همان آخ‪55‬رين خشت س‪55‬اختمان هس‪55‬تم كه خ‪55‬اتم پي‪55‬امبران‬
‫نيز مىباشم‪5.‬‬
‫َح ‪ُ %‬د ُك ْم َحتَّى أَ ُ‪%‬ك‪%%‬و َن‬ ‫ِ‬
‫در حديثى ديگر كه بخارى و ديگ‪5‬ران نقل كردهان‪5‬د‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ ُي ‪%ْ %‬ؤم ُن أ َ‪%‬‬
‫َّاس أ ِ‬ ‫أَح َّ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ‬
‫ين» «سوگند به خدا! هيچكدام از شما حقيقتا مؤمن نخواهد شد‬ ‫ب إِل َْيه م ْن َوالده َو َولَده َوالن ِ ْ‬
‫َج َمع َ‬ ‫َ‬
‫تا من (پيامبر) نزد او محبوبتر‪ 5‬از پدر‪ ،‬فرزند‪ ،‬و تمام مردم‪ ،‬نباشم» در ح‪55‬ديثى ديگر مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫جَّنَة ِإَّلا مَْن َأبى‪ ،‬قَُالوا‪َ :‬ومَْن َأَبى يا َرُسولَ اللّهِ؟ ق‪%%‬الَ‪ :‬مَْن عَص‪%%‬انِْى َفقَ ‪ْ%‬د أََبى» «فقط شخص منكر‪،‬‬ ‫«َلا َيْدُخلُ ْال َ‬
‫وارد بهشت نمىشود‪ ،‬پرسيدند‪ ،‬منكر چه كسى است؟ فرمود‪ :‬كسى كه از دستورات من سرپيچى‪5‬‬
‫كند‪ ،‬او منكر است»‪.‬‬
‫ول َب ْع‪%ِ % %‬دى َوالَ نَبِ َّى» «همانا‬ ‫الر َس ‪% %‬الَةَ َوالن ُُّب‪%َّ % %‬وةَ قَ‪%ِ % %‬د ا ْن َقطَ َع ْ‬
‫ت فَالَ َر ُس ‪َ % %‬‬ ‫در ح‪55‬ديثى ديگر مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َّن ِّ‬
‫رسالت و نبوت‪ ،‬منقطع شده است‪ ،‬بعد از من هيچ رسول يا پيامبر‪ 5‬صاحب كتابى‪ ،‬نخواهد آمد»‪.‬‬
‫ض‪%‬لْت علَى األَنْبِي‪ِ %‬‬
‫ت‪ :‬أُ ْع ِط ُ‬
‫يت‬ ‫‪%‬اء بِ ِس‪ٍّ %‬‬ ‫َ‬ ‫در حديثى كه مسلم و ترمذى‪ ،‬آنرا نقل كردهاند‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬فُ ِّ ُ َ‬
‫‪%‬ورا َو َم ْس ‪ِ % %‬ج ًدا‪َ ،‬وأ ُْر ِس ‪% %‬ل ُ‬
‫ْت إِلَى‬ ‫ض طَ ُه‪ً % %‬‬
‫ت لِى الْغَنَ‪%% %‬ائِم‪ ،‬وج ِعلَ ْ ِ‬
‫ت ل َى األ َْر ُ‬ ‫ت بِ‪َّ ِ ِ ُّ % %‬‬ ‫جو ِام‪%% %‬ع الْ َكلِ ِم‪ ،‬ونُ ِ‬
‫ُ َُ‬ ‫‪%‬الر ْعب‪َ ،‬وأُحل ْ َ‬ ‫ص ‪ْ % %‬ر ُ‬ ‫َ‬ ‫ََ َ‬
‫الْ َخ ْل‪%ِ % %‬ق َكافةً‪َ ،‬و ُخت َم ب َى النَّبيُّو َن» «حض‪55‬رت ص فرمودن‪55‬د‪ :‬در شش امتي‪55‬از‪ ،‬بر س‪55‬اير انبياء برت‪55‬رى‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬
‫دارم‪ ،‬كلمات كوتاه و پر معنى بمن عطا شده است‪ .‬با مرعوب شدن دشمنان‪ ،‬يارى ش‪5‬دهام‪ ،‬م‪5‬ال‬
‫غنيمت برايم حالل شده است‪ ،‬زمين براى من مسجد و مايه طهارت مىباشد‪ 5.‬رسالت من فراگ‪55‬ير‪5‬‬
‫و براى تمام مردم جهان است‪ .‬و سلسله پيامبران بوسيله من به پايان رسيده است»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر در بخ‪5‬ارى‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪ :‬هر كس از من اط‪55‬اعت كن‪5‬د‪ ،‬از خ‪55‬دا اط‪55‬اعت ك‪5‬رده‬
‫اس‪55‬ت‪ ،‬و هر كس از من نافرم‪55‬انى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬خ‪55‬دا را نافرم‪55‬انى‪ 5‬ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬و هر كس از ح‪55‬اكم من‬
‫نافرمانى كند‪ ،‬از من نافرمانى كرده است‪.‬‬
‫در دارقطنى‪ 5‬حديثى كه به لحاظ سند‪ ،‬حسن است‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬تا من وارد بهشت نشوم‪ ،‬بهشت‬
‫براى ساير پيامبران حرام است‪ ،‬و تا امت من وارد بهشت نشوند‪ ،‬بهشت ب‪55‬راى س‪55‬اير امتها ن‪55‬يز‬
‫حرام مىباشد‪5.‬‬
‫در حديثى كه ترمذى‪ ،‬ابن ماجه و احمد‪ ،‬نقل كردهاند‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬روز‪ 5‬قي‪55‬امت‪ ،‬من پيش‪55‬وا و‬
‫خطيب پيامبران خواهم ب‪55‬ود‪ ،‬ش‪55‬فاعت مىكنم و (ب‪55‬راى اين نعم‪55‬تى كه خ‪55‬دا به من ارزانى داش‪55‬ته)‬
‫فخر و مباهاتى بر ديگران نخواهم كرد‪.‬‬
‫در حديثى كه مسلم روايت كرده‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬روز‪ 5‬قيامت‪ ،‬من ساالر فرزندان آدم خواهم بود‪،‬‬
‫و اولين كسى مىباشم‪ 5‬كه قبرش شكافته مىش‪55‬ود‪ .‬همچ‪55‬نين اولين ش‪55‬فاعت كنن‪55‬دهاى‪ 5‬خ‪55‬واهم ب‪55‬ود كه‬
‫شفاعتش پذيرفته مىشود‪5.‬‬
‫‪ -4‬ت‪5‬ورات و انجي‪5‬ل‪ ،‬درب‪5‬اره رس‪5‬الت و نب‪5‬وت رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص س‪5‬خن گفتهاند و حض‪5‬رت‬
‫موسى‪ 5‬و عيسى إ هر كدام جدا گانه‪ ،‬بعثت آنحضرت ص را بمردم‪ 5‬مژده دادهاند‪.‬‬
‫قرآن كريم در مقام حكايت و نقل قول از حضرت عيسى ‪ ‬در آيه ‪ 6‬سوره صف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬

‫‪45‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«(خاطر نشان ساز‪ ،‬زمانى‪ 5‬را كه) عيسى پسر م‪5‬ريم گفت‪ :‬اى بنىاس‪5‬رائيل! من فرس‪5‬تاده خ‪5‬دا‬
‫به سوى شمايم و توراتى‪ 5‬را كه پيش از من آمده اس‪55‬ت‪ ،‬تص‪55‬ديق مىكنم و ش‪55‬ما را به پي‪55‬امبرى‪ 5‬كه‬
‫بعد از من خواهد آمد و نام او احمد است‪ ،‬مژده مىدهم»‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬در آيه ‪ 157‬سوره اعراف مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪.﴾       ‬‬
‫«(رحمت خود را اختصاص مىدهيم ب‪55‬ه) كس‪55‬انى كه پ‪55‬يروى كنند از پي‪55‬امبرى (كه خوان‪55‬دن و‬
‫نوشتن نمىداند) و ذكرش در تورات و انجيل آمده‪ ،‬او آنان را به كار نيك دستورمىدهد‪ ،‬و از كار‬
‫زشت باز مىدارد‪ ،‬پاكيزهها را برايشان حالل مىكند و ناپاكيها‪ 5‬را براى آنها حرام مىسازد»‪.‬‬
‫در تورات چنين آمده است‪( :‬خداوند به موسى گفت) در آين‪55‬ده نزدي‪55‬ك‪ ،‬پي‪55‬امبرى مانند تو از‬
‫ميان برادران آنها‪ ،‬مبعوث خواهم كرد و سخنانم را بر زبان او جارى خواهم ساخت‪.‬‬
‫هر چه به او امر كنم‪ ،‬همانها را خواهد گفت هر كس از س‪55‬خنان او كه در واقع س‪55‬خنان من‬
‫مىباشند‪ ،‬اطاعت نكند‪ ،‬از او انتقام خواهم گرفت‪.‬‬
‫اين بشارت تورات‪ ،‬حكايت از صحت نبوت پيامبر اكرم ص دارد كه اطاعت از او را الزم‬
‫و ضرورى‪ 5‬مىداند‪ ،‬اين بيانيه تورات‪ ،‬دليل بسيار محكمى عليه يهود اس‪55‬ت‪ ،‬هر چند كه آن‪55‬ان اين‬
‫بشارت را تاويل يا انكار كنند‪ ،‬اين گفته تورات «اقم لهم نبي ‪%%‬ا» ب‪55‬دون ترديد ش‪55‬اهد زن‪55‬ده و گوي‪55‬اى‪5‬‬
‫رسالت پيامبر‪ 5‬اكرم ص مىباش‪5‬د‪ ،‬مخ‪55‬اطب‪ ،‬در اين آيه ت‪55‬ورات‪ ،‬حض‪55‬رت موسى ‪ ‬است و چ‪5‬ون‬
‫حضرت موسى‪ 5‬پيامبر و رسول خداست‪ ،‬هر كس كه مانند او باشد‪ ،‬او نيز پيامبر و رسول خدا‪،‬‬
‫خواهد بود‪.‬‬
‫اين جمله تورات «من بين إخ‪%% %‬وتهم» به ص‪55‬راحت اش‪55‬اره به پي‪55‬امبر اك‪55‬رم ص دارد‪ ،‬و اين آيه‬
‫تورات «اجع‪%% %‬ل كالمى فى في‪%% %‬ه» سواى پي‪55‬امبر اك‪55‬رم ص‪ ،‬بر كسى ديگر قابل اطالق نيس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫اوست كه كالم خدا را تالوت و حفظ مىكن‪55‬د‪ ،‬و آن‪ ،‬قرآن ك‪55‬ريم اس‪55‬ت‪ ،‬اين گفته ت‪55‬ورات «يكلمهم‬
‫بك‪%%%‬ل ش‪%%%‬ى» گواه اين مدعاست‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص پ‪55‬يرامون غيب (ح‪55‬وادث گذش‪55‬ته و آين‪55‬ده)‬
‫سخنانى‪ 5‬فرمودهاند كه هيچ پيامبر ديگر در مورد آنها سخن نگفته است‪.‬‬
‫در تورات چنين آمده است‪ :‬اى پيامبر! همانا ما ت‪55‬را بعن‪55‬وان بش‪55‬ير و ن‪55‬ذير «م‪55‬ژده دهن‪55‬ده و‬
‫ترس‪55‬اننده» فرس‪55‬تادهايم‪ ،‬تو بن‪55‬ده و رس‪55‬ول من هس‪55‬تى‪ ،‬تو محافظ و م‪55‬راقب بيس‪55‬وادان و درس‬
‫نخوان‪55‬دگانى‪ ،‬من تو را متوكل (كسى كه به خ‪55‬دا اعتم‪55‬اد كن‪55‬د) ن‪55‬ام نهادهام‪ ،‬تو خش ‪5‬ين و تند خو‬
‫نيستى و در بازارها‪ 5‬سر و صدا راه نمىاندازى‪ ،‬بدى را با ب‪55‬دى پاسخ نمىدهى بلكه آن‪55‬را مىبخشى‬
‫و از آن در مىگذرى‪ ،‬تا زم‪5‬انى‪ 5‬كه ملت گم‪55‬راه را ه‪5‬دايت نك‪5‬نى و آنها به يگ‪5‬انگى خ‪55‬دا ش‪55‬هادت‬
‫ندهن‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬تو را از مي‪55‬ان بر نمىدارد‪ ،‬و (ن‪55‬يز) خداوند‪ 5‬بوس‪55‬يله تو چش‪55‬مهاى نابينا را روشن‬
‫مىكند و گوشهاى كر را شنوا مىسازد‪ 5‬و دلهاى بسته را باز مىكند‪.‬‬
‫و نيز در تورات آمده است‪« :‬هم أغ‪%%‬ارونى بغ‪%%‬ير اللّ‪%%‬ه واغض‪%%‬بونى بمعب‪%%‬وداتهم الباطل‪%%‬ة وأن‪%%‬ا أغ‪%%‬يرهم بغ‪%%‬ير‬
‫ش‪%%%‬عب وبش‪%%%‬عب جاه‪%%%‬ل أغض‪%%%‬بهم» «آنان بوسيله عبادت غير خدا‪ ،‬احساس‪55‬ات م‪55‬را تحريك كردند و با‬
‫معبودهاى باطل خود‪ ،‬مرا به خشم آوردند‪ 5،‬من با غيرتترين آنها هستم و آنها را بوسيله گ‪55‬روهى‪5‬‬
‫نادان به خشم در مىآورم»‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫و بدون اينكه توده مردم پشت سر من باشند‪ ،‬بوسيله عدهاى جاهل مىتوانم‪ 5‬آنهارا مورد خشم‬
‫خود قرار‪ 5‬دهم‪.‬‬
‫اين جمله «وش‪%%%‬عب جاه‪%%%‬ل» به صراحت‪ ،‬اشاره به ت‪5‬وده م‪5‬ردم ع‪5‬رب دارد‪ ،‬زي‪5‬را آنها قبل از‬
‫بعثت رسول اكرم ص جاهل بودند‪ ،‬و يهوديان‪ ،‬آنها را بيسواد‪ 5‬يا امى صدا مىزدند‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه‬
‫در تورات آمده است‪:‬‬
‫«فال يزول القض‪%%‬يب من يه‪%%‬وذا والم‪%%‬دبر من فخ‪%%‬ذه ح‪%%‬تى يجىء ال‪%%‬ذى ل‪%%‬ه الك‪%%‬ل وإي‪%%‬اه تنظ‪%%‬ر الأمم» آن فرد‪،‬‬
‫چه كسى بود كه امتها منتظر آمدنش بودند؟ بايد گفت غير از پي‪55‬امبر اك‪55‬رم ص نمىتوانست‪ 5‬كسى‬
‫ديگر باشد‪ ،‬بويژه كه يهوديان (بنا به اع‪55‬تراف خ‪55‬ود) بيش از ديگ‪55‬ران منتظر‪ 5‬آم‪55‬دنش بودن‪55‬د‪ ،‬اما‬
‫پس از بعثت رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص يهودي‪55‬ان بعلت حس‪55‬ادتى‪ 5‬كه داش‪55‬تند‪ ،‬به آنحض‪55‬رت ص ايم‪55‬ان‬
‫نياوردند و از او اطاعت نكردند (زيرا رسول اكرم ص) از قوم بنى اسرائيل نبود)‪.‬‬
‫قرآن در آيه ‪ 89‬سوره بقره مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«يهودي‪55‬ان قبل از بعثت رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىگفتند كه خ‪55‬دا ما را با فرس‪55‬تادن آخ‪55‬رين پي‪55‬امبر‪5‬‬
‫(محمد) يارى خواهد كرد‪ ،‬اما وقتى‪ 5‬ديدند كه او از ميان ب‪55‬نى اس‪55‬رائيل مبع‪55‬وث نش‪55‬د‪ ،‬كت‪55‬ابش را‬
‫نپذيرفتند‪ 5‬و منكر او شدند‪ ،‬لعنت خدا بر كافران باد»‪.‬‬
‫در انجيل نيز بشارتهايى پيرامون بعثت رسول اكرم ص آمده است‪.‬‬
‫‪ -1‬در همين روزها يوحناى‪ 5‬معمدان نزد يهود آمد و درباره بعثت پيامبرى به مردم بشارت‬
‫داد و گفت‪ :‬توبه كني‪55‬د‪ ،‬بى گم‪55‬ان ملك‪55‬وت آس‪55‬مانها نزديك ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬جمله «ق‪%% %‬د اق‪%% %‬ترب ملك‪%% %‬وت‬
‫الس‪%%%‬ماوات» اشاره به رسول اكرم ص و نزديك ش‪55‬دن بعثت اوس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را ايش‪55‬ان آمد و براس‪55‬اس‬
‫قوانين آسمانى‪ ،‬قضاوت‪ 5‬كرد‪.‬‬
‫‪ -2‬انجيل در مثالى ديگر‪ ،‬چنين مىگويد‪ 5:‬ملكوت آسمانها ش‪55‬بيه يك دانه ارزن است كه كسى‬
‫آنرا برداشته و در مزرعه خود كاشته باشد‪ ،‬اين دانه‪ ،‬كوچكتر‪ 5‬از تمام بذرهاس‪55‬ت‪ ،‬اما وق‪55‬تى كه‬
‫رشد كند‪ ،‬بصورت مزرعه و بوستان بزرگى در خواهد آم‪55‬د‪ ،‬اين عب‪55‬ارت انجيل را‪ ،‬عينا ق‪55‬رآن‬
‫نقل كرده و فرموده است‪:‬‬
‫﴿‪       ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«وصف حال آنها در انجيل آمده است‪ ،‬مثل حالش‪55‬ان مانند دانهاى است كه چ‪55‬ون نخست سر‬
‫از خاك بر آرد‪ ،‬ش‪55‬اخهاى‪ 5‬ن‪55‬ازك وض‪55‬عيف‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬پس از آن‪ ،‬ق‪55‬وت يابد تا آنكه ق‪55‬وى گ‪55‬ردد و بر‬
‫ساقه خود‪ ،‬راست و محكم بايستيد‪ ،‬كه دهقانان از تماشاى‪ 5‬آن حيران بمانند»‪.‬‬
‫منظور‪ 5‬از اين مثال كه در انجيل آمده‪ ،‬محمد ص و ياران او هستند‪.‬‬
‫‪ -3‬انجيل در جاى ديگر‪ ،‬چنين مىگويد‪« 5:‬أنطل ‪%%‬ق ألنى إن لم أنطل ‪%%‬ق لمي ‪%%‬اتكم (الب ‪%%‬ار قلي ‪%%‬ط) فأم ‪%%‬ا إن‬
‫انطلقت أرس‪%%%‬لته إليكم ف‪%%%‬إذا ج‪%%%‬اء ذاك ي‪%%%‬وبح الع‪%%%‬الم على خطيئ‪%%%‬ة» من بايد (بار قليط يعنى ستوده ش‪55‬ده كه‬
‫مترادف‪ 5‬با محمد و احمد است) بروم‪ ،‬اگر چنين نكنم‪ ،‬بارقليط‪( 5‬محمد) نزد شما نمىآي‪55‬د‪ ،‬ولى اگر‬
‫بروم‪ 5‬او را مىفرستم‪ ،‬هر گاه او بيايد»‪.‬‬
‫دنيا را در برابر خطاه‪55‬ايش مج‪55‬ازات خواهد ك‪55‬رد‪ ،‬آيا اين جمله انجي‪55‬ل‪ ،‬بش‪55‬ارت روش‪55‬نى‬
‫درباره رسول اكرمص نيست؟‬
‫بارقليط (فرو فرستاده شده) اگر محمد نباشد‪ ،‬پس چه كسى است؟ سواى محمد چه كسى دنيا‬
‫را در برابر خطاهايش تنبيه كرده است؟!‬

‫‪47‬‬
‫آرى! زم‪55‬انى كه م‪55‬ردم دنيا در دري‪55‬اى متالطم فتنه و فس‪55‬اد‪ 5‬ش‪55‬ناور بودن‪55‬د‪ ،‬محمد ص به‬
‫پيامبرى‪ 5‬مبعوث شد‪ ،‬در آن زم‪55‬ان‪ ،‬بتپرس‪55‬تى سراسر‪ 5‬دنيا را فراگرفته و طنابه‪55‬اى‪ 5‬خيمه خ‪55‬ويش‬
‫را همه جا‪ ،‬محكم نصب كرده بود‪ ،‬و حتى در جوامع اهل كتاب هم ريشه دوانيده بود‪.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬چه كسى غ‪55‬ير از محمد ص پس از رفتن عيسى ‪ ‬به آس‪55‬مانها‪ ،‬م‪55‬ردم را به س‪55‬وى‬
‫خدا دعوت كرد؟‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬چرا حضرت محمد ص به پيامبرى مبعوث شد؟‬
‫(چه مانعى وجود داشت؟) در حالى كه قبل از او‪ ،‬صدها رسول و دهها هزار ن‪55‬بى مبع‪55‬وث‬
‫شده بود‪ .‬اگر هيچگونه مانع عقلى و شرعى وجود‪ 5‬نداشت‪ ،‬پس چه دليلى وجود دارد كه رس‪55‬الت‬
‫محمد ص انكار شود و نبوت او بسوى تمام مردم‪ ،‬پذيرفته نشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬شرايط حاكم در جامعه عربستان‪ ،‬در زمان بعثت رسول اكرم ص مقتضى آمدن رسول‬
‫و بعثت او بود‪ .‬تا بار ديگر مردم را بسوى خدا ف‪55‬را خواند و ي‪55‬اد او را در دلها زن‪55‬ده گردان‪55‬د‪ 5.‬و‬
‫دستوراتش را كه بفراموشى‪ 5‬سپرده شده بود‪ ،‬بياد مردم اندازد‪.‬‬
‫‪ -3‬راستگويى‪ 5‬و صداقت و صالحيت و آثار مقدماتى آن كه زمينه را براى مبعوث شدن او‬
‫آماده مىكرد‪ ،‬گوياى‪ 5‬اين واقعيتاند‪ 5‬كه آن مقدمات نيز از جانب خدا فراهم شده بود كه ص‪55‬احب آن‬
‫صفات‪ ،‬پيامبر‪ 5‬و رسول است‪.‬‬
‫‪ -4‬عقل انسان‪ ،‬صدور معجزه و كارهاى‪ 5‬خارقالعاده را كه از آنحضرت ص ب‪55‬روز‪ 5‬ك‪55‬رده‪،‬‬
‫از فرد غير نبى و پيامبر‪ ،‬محال مىدان‪55‬د‪ .‬اينك به ذكر چند نمونه از معج‪55‬زات آنحض‪55‬رت ص كه‬
‫در حديث صحيح و متواتر‪ 5‬بيان شده‪ ،‬مىپردازيم‪:5‬‬
‫‪ -1‬شقالقمر يا دو نيم شدن ماه‪ :‬عدهاى از كفار كه در رأس آنها وليدبن مغيره‪ ،‬قرار‪ 5‬داشت‪،‬‬
‫نزد رسول اكرم ص رفتند‪ 5‬و از او خواستار معجزه شدند‪ .‬آنحض‪55‬رت ص با سر انگشت مب‪55‬ارك‬
‫خود بسوى‪ 5‬ماه اشاره كرد‪ ،‬در نتيجه ماه دو نيم شد‪ .‬يك نصف آن‪ ،‬باالى ك‪55‬وه و نصف ديگر آن‬
‫در دامنه كوه ابوقبيس افتاد‪ .‬سپس آنحضرت ص فرم‪55‬ود‪« :‬اى م‪55‬ردم! ش‪55‬ما گ‪55‬واه باش‪55‬يد» بعضى‬
‫گفتهاند كه ماه را در ميان دو كوه مشاهده كردهاند‪ 5.‬قريش از مردم ساير شهرها پرس‪55‬يدند‪ 5‬كه آيا‬
‫آنها هم دو نيم شدن ماه را ديدهاند‪ 5‬يا خير؟ و آنان طبق مشاهدات خ‪55‬ود‪ ،‬آنچه را كه دي‪55‬ده بودن‪55‬د‪،‬‬
‫بيان كردند‪ 5.‬سپس خداوند‪ ،‬اين آيه را نازل فرمود‪5:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾ ‬قمر‪.)3 -1 :‬‬
‫« قيامت نزديك شد و ماه شكافت‪ .‬و اگر [كافران] نش‪55‬انهاى‪[ 5‬از نش‪55‬انههاى خداوند‪ ]5‬را ببينند‬
‫روى‪ 5‬گردانند و گويند‪ :‬جادويى‪ 5‬مؤثّر است‪ .‬و دروغ انگاش‪5‬تند‪ 5‬و از خواس‪5‬تههاى‪[ 5‬نفس‪5‬انى] خ‪5‬ود‬
‫پيروى‪ 5‬كردند و هر كارى به غايتى [همخوان با خود] مىانجامد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬در جنگ احد‪ ،‬چشم يكى از اصحاب‪ ،‬بنام قت‪55‬اده‪ ،‬از حدقه ب‪55‬يرون آم‪55‬د‪ .‬و بر رخس‪55‬ارش‬
‫آويزان گشت‪ .‬رسول اكرم ص با دست مب‪55‬اركش‪ ،‬آن‪55‬را سر ج‪55‬ايش ق‪55‬رار‪ 5‬داد‪ .‬چشم كن‪55‬ده ش‪55‬ده نه‬
‫تنها بحال اول برگشت‪ ،‬بلكه از اول آن هم روشنتر شد‪.‬‬
‫‪ -3‬روز‪ 5‬فتح خيبر‪ ،‬حضرت على ‪ ‬چشم درد شديد داشت رسول اكرم ص در چش‪55‬مهاى‪ 5‬او‬
‫دميد‪ ،‬چشمهاى حضرت على ‪ ‬چنان سالم شد كه گويى اصال دردى نداشته است‪.‬‬
‫‪ -4‬در غزوه بدر‪ ،‬پاى يكى از اصحاب‪ ،‬بن‪55‬ام ابن الحكم شكس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص بر پ‪55‬اى‬
‫شكسته او دميد‪ .‬بالفاصله پاى شكستهاش بهبود‪ 5‬يافت‪.‬‬
‫‪ -5‬سخن گفتن درخت با رسول اكرم ص‪:‬‬
‫روزى يك عرب باديهنشين‪ ،‬نزد پيامبر‪ 5‬ص آمد‪ .‬آنحضرت ص پرسيد‪ ،‬كجا مىروى؟‪ 5‬گفت‪:‬‬
‫بخانه مىروم‪ 5.‬پيامبر ص فرمود‪ :‬دوست دارى كه نفع و سودى به تو برسد؟ مرد روستايى گفت‪:‬‬

‫‪48‬‬
‫َن ُم َح َّم ًدا َع ْب ‪ُ %‬دهُ‬ ‫يك لَ‪%%‬هُ‪َ ،‬وأ َّ‬ ‫آرى‪ .‬آن چيست؟ پيامبر‪ 5‬ص فرمود‪ 5:‬بگو‪« :‬أَ ْش ‪َ %‬ه ُد أَ ْن ال إِلَ‪%%‬هَ اللَّهُ َو ْح‪َ %‬دهُ ال َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫َو َر ُس ‪% %‬ولُهُ» مرد روستايى‪ 5‬گفت‪ :‬غير از من چه كسى براى تو‪ ،‬ش‪55‬هادت مىده‪55‬د؟ رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫بسوى‪ 5‬درختى كه در كنار رودخانه قرار‪ 5‬داشت‪ ،‬اشاره كرد و فرمود‪ 5:‬اين درخت‪ .‬درخت زمين‬
‫را ش‪55‬كافت و آرام آرام ن‪55‬زد پي‪55‬امبر آمد و در برابر او ايس‪55‬تاد رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص سه ب‪55‬ار از او‬
‫خواست كه شهادت بياورد‪ .‬و درخت نيز هم‪55‬انطور‪ 5‬كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬وده ب‪55‬ود‪ ،‬ش‪55‬هادت‬
‫آورد‪.‬‬
‫‪ -6‬گريس‪55‬تن تنه خشك درخت خرما (اس‪55‬تن حنان‪5‬ه) از هجر رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص‪ :‬نقل است كه‬
‫پيامبر‪ 5‬اكرم ص ابتدا در مسجد نبوى‪ ،‬براى نشستن و تبليغ م‪55‬ردم‪ ،‬از تنه خشك درخت خرم‪55‬ايى‬
‫استفاده مىكرد‪ .‬بعد كه من‪55‬بر جدي‪55‬دى ب‪55‬راى آنحض‪55‬رت ص س‪55‬اختند‪ ،‬آن تنه خشك درخت‪ ،‬م‪55‬ورد‪5‬‬
‫استفاده قرار‪ 5‬نگرفت‪ .‬بدين جهت شروع به ناليدن و گريستن كرد‪ .‬صداى گريهاش ش‪55‬بيه ص‪55‬داى‬
‫شتر حاملهاى بود كه ده ماه از مدت حملش گذش‪55‬ته باش‪55‬د‪ .‬كم كم ص‪5‬داى گريهاش آنچن‪55‬ان آش‪55‬كار‬
‫شد كه پير و جوان آنرا شنيدند‪ .‬ياران پيامبر‪ 5‬در حيرت فرو رفتند‪ 5.‬آنگ‪55‬اه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ن‪55‬زد‬
‫آن رفت و دست مباركش را روى‪ 5‬آن كشيد‪ .‬از آن پس‪ ،‬گريهاش خاتمه يافت‪.‬‬
‫‪ -7‬نفرين كردن پيامبر‪ 5‬اكرم ص كسرى را و نابود‪ 5‬شدن پادشاهى و سلطنت او‪.‬‬
‫‪ -8‬دعاى خير آنحضرت ص در مورد ابن عباس‪ :‬پيامبر اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى ابن عباس‪5‬ب دعا‬
‫ك‪5555‬رد كه خداون‪5555‬د‪ ،‬فقه و بينش دينىاش را بيفزاي‪5555‬د‪ :‬در اثر آن ب‪5555‬ود كه ابن عب‪5555‬اس ب يكى از‬
‫بزرگترين فقهاى امت اسالم شد‪.‬‬
‫‪ -9‬زياد شدن طعام‪ .‬چنانكه دو كيلوآرد‪ 5‬جو براى بيش از هشتاد نفر كفايت كرد‪.‬‬
‫‪ -10‬فواره زدن آب از سر انگشتهاى‪ 5‬مبارك آنحضرت ص‪ :‬روز ص‪55‬لح حديبي‪55‬ه‪ ،‬اص‪55‬حاب‬
‫نزد رسول خ‪55‬دا ص از بىآبى ش‪55‬كايت كردند و گفتن‪55‬د‪ :‬هيچ آبى جز آب اين ظ‪55‬رف كه در اختي‪55‬ار‬
‫شماست و با آن وضو مىگيريد‪ ،‬وجود‪ 5‬ندارد‪.‬‬
‫رسول اكرم ص دست مباركش را داخل آب فرو ب‪5‬رد آب از سر انگش‪5‬تهاى آنحض‪5‬رت ص‬
‫مانند چشمه آب فواره زد‪ .‬تم‪55‬ام م‪55‬ردم كه تعدادش‪55‬ان ح‪55‬دود ‪ 1500‬تن ب‪55‬ود از آن آب‪ ،‬نوش‪55‬يدند‪ 5‬و‬
‫وضو‪ 5‬گرفتند و همه را كفايت كرد‪.‬‬
‫‪ -11‬معراج آنحضرت ص از مسجد الح‪55‬رام تا مس‪55‬جد الأقصى و از آنجا به آس‪55‬مان هفتم‪ ،‬تا‬
‫سدرةالمنتهى و مالقات پروردگار‪ 5‬و مراجعت او به خوابگاهش قبل از فرا رسيدن صبح‪.‬‬
‫‪ -12‬بزرگ‪55‬ترين معج‪55‬زه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ق‪55‬رآن ك‪55‬ريم اس‪55‬ت‪ .‬اين كت‪55‬اب مق‪55‬دس‪ ،‬ح‪55‬وادث‬
‫گذشتگان و آيندگان و رويدادهاى‪ 5‬بين گذش‪55‬ته و آين‪55‬ده را بررسى‪ 5‬نم‪55‬وده است و ح‪55‬اوى ه‪55‬دايت و‬
‫روش‪55‬نى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬و دليل گوي‪55‬اى بر ص‪55‬دق و حق‪55‬انيت نب‪55‬وت رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىباش‪55‬د‪ 5.‬و تا دنيا‬
‫دنياست‪ ،‬باقى خواهد ماند‪.‬‬
‫ِ‬
‫رسول اكرم ص در اين خصوص مىفرمايد‪« :‬م‪%‬ا ِمن األَنْبِي‪%‬اء نَبِى إِالَّ وقَ‪ْ %‬د أُ ْع ِطى ِمن اآلي ِ ِ‬
‫‪%‬ات َم‪%‬ا م ْثلُ‪%‬هُ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ َ َ ٌّ َ‬
‫‪%‬ل إِل َّ‬
‫َى َوأ َْر ُج‪%%‬و أَ ْن أَ ُك‪%%‬و َن أَ ْك َث‪%َ %‬ر ُه ْم َتبَع ‪%‬اً َي‪%ْ %‬و َم‬ ‫آم َن َعلَْي‪%ِ %‬ه الْبَ َش ‪ُ %‬ر َوإِنَّ َم‪%%‬ا َك‪%%‬ا َن الَّ ِذى أُوتِ ُ‬
‫يت َو ْحي ‪%‬اً أ َْو َح‪%%‬اهُ اللَّهُ َع‪%َّ %‬ز َو َج‪َّ %‬‬ ‫َ‬
‫الْقيَ َام‪%%%‬ة» «به هر پيامبرى‪ 5‬معجزهاى عطا ش‪55‬ده كه م‪55‬ردم با دي‪55‬دن آن معج‪55‬زه به رس‪55‬الت او ايم‪55‬ان‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫مىآوردند‪ .‬ولى آنچه به من عنايت شده وحى الهى مىباشد‪ 5‬كه بر من نازل شده است‪ .‬ب‪55‬دين جهت‪،‬‬
‫توقع دارم كه پ‪555‬يروان من در روز‪ 5‬قي‪555‬امت‪ ،‬از همه بيش‪555‬تر‪ 5‬باش‪555‬ند»‪( .‬اغلب اين معج‪555‬زات‪ ،‬در‬
‫ص‪55‬حيحين آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬و اگر در ص‪55‬حيحين نباش‪55‬د‪ ،‬در بقيه كتب ح‪55‬ديث يع‪55‬نى در س‪55‬نن ذكر‬
‫شدهاند)‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫فصل دهم‬
‫ايمان به روز قيامت‬
‫مسلمان ايم‪55‬ان دارد كه زن‪55‬دگى دنيا روزى‪ 5‬به پاي‪55‬ان مىرس‪55‬د‪ ،‬كه بعد از آن خورش‪55‬يد طل‪55‬وع‬
‫نخواهد كرد‪ .‬آنگاه زندگى‪ 5‬بعدى انسان در سراى آخرت آغاز مىشود‪ ،‬خداون‪55‬د‪ ،‬در آن روز تم‪55‬ام‬
‫مخلوق‪55‬اتش‪ 5‬را دوب‪55‬اره زن‪55‬ده مىكند و ب‪55‬راى محاس‪55‬به اعم‪55‬ال آنه‪55‬ا‪ ،‬همه را در مي‪55‬دان محشر گ‪55‬رد‬
‫مىآورد‪ 5،‬نيكان را با نعمتهاى‪ 5‬سرورى‪ 5‬در بهشت‪ ،‬پاداش مىدهد و بدان را با عذاب ت‪55‬وهين آم‪55‬يز‪،‬‬
‫در دوزخ كيفر خواهد داد‪.‬‬
‫قبل از فرا رسيدن آن روز‪ ،‬عاليم و نشانههايى بروز‪ 5‬خواهند كرد مانند ظهور دجال‪ ،‬آمدن‬
‫ياجوج و ماجوج‪ ،‬نازل شدن حضرت عيسى ‪ ،‬خروج دابة الأرض‪ ،‬طلوع خورشيد‪ 5‬از غ‪55‬روب‬
‫و‪...‬‬
‫بعد از آن‪ ،‬صور‪ 5‬فناء دميده مىشود و تمام موج‪55‬ودات‪ 5‬زن‪55‬ده بيه‪55‬وش ش‪55‬ده و ميميرن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پس‬
‫صور‪ 5‬دوم كه صور‪ 5‬بعث و زنده شدن نام دارد‪ ،‬دميده مىشود‪ ،‬آنگاه همه موجوداتى‪ 5‬كه از آغ‪55‬از‬
‫خلقت جهان تا پاي‪5‬ان آن‪ ،‬روزگ‪5‬ارى در اين ع‪5‬الم زن‪5‬دگى كردهان‪5‬د‪ ،‬دوب‪5‬اره زن‪5‬ده مىش‪5‬وند و در‬
‫محضر‪ 5‬پروردگار حض‪55‬ور‪ 5‬بهم مىرس‪55‬انند‪ ،‬بعد نامهه‪55‬اى‪ 5‬اعم‪55‬ال و پرون‪55‬دههاى هر ك‪55‬دام‪ ،‬به آنها‬
‫داده مىش‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬رخى پرون‪55‬دههاى خ‪55‬ود را به دست راس‪55‬ت‪ ،‬و بعضى ديگر به دست چپ تحويل‬
‫مىگيرند‪ ،‬ترازوى عدالت الهى شروع‪ 5‬بكار مىكند‪.‬‬
‫و محاسبه انسانها‪ ،‬آغاز مىگردد‪ ،‬پل صراط‪ 5‬را بر روى دوزخ نصب مىكنند‪.‬‬
‫و س‪55‬رانجام‪ ،‬اين معركه بس‪55‬يار مهم‪ ،‬با ورود‪ 5‬بهش‪55‬تيان به بهش‪55‬ت‪ ،‬و دوزخي‪55‬ان به دوزخ‪،‬‬
‫خاتمه خواهد يافت‪.‬‬
‫اين عقيده و باور مؤمن نشأت گرفته از داليل عقلى و نقلى بى شمارى‪ 5‬است كه بش‪55‬رح آنها‬
‫مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند در آيات ‪ 26‬و ‪ 27‬سوره الرحمن در اين ب‪55‬اره چ‪55‬نين فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪  ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾         ‬غ‪5555‬ير از ذات‬
‫يگانه خداوند‪ ،‬همه موج‪55‬ودات ع‪55‬الم (زن‪55‬ده و غ‪55‬ير زن‪55‬ده) روى زمين‪ ،‬از بين خواهند رفت» در‬
‫آي‪555‬ات ‪ 34‬و ‪ 35‬س‪555‬وره انبي‪555‬اء مىفرماي‪555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪(« ﴾      ‬اى پي‪5555‬امبر!) ما ب‪5555‬راى هيچ‬
‫انسانى پيش از تو زندگى جاويدان قرار‪ 5‬ندادهايم‪( ،‬آنان كه انتظار م‪5‬رگ تو را دارند و با م‪5‬رگ‬
‫تو اس‪55‬الم را پاي‪55‬ان يافته مىدانن‪55‬د) اگر تو بم‪55‬يرى‪ ،‬ايش‪55‬ان جاودانه مىمانن‪55‬د؟! هر كسى (موج‪55‬ود‬
‫زندهاى) مزه مرگ را مىچشد‪ ،‬ما شما را با سود و زيان و خوبى و بدى (در زندگى دنيا) كامال‬
‫آزم‪55‬ايش مىك‪55‬نيم‪ ،‬و س‪55‬رانجام‪ 5‬به س‪55‬وى ما بر گرداني‪55‬ده مىش‪55‬ويد (كيفر و پ‪55‬اداش اعم‪55‬ال خ‪55‬ود را‬
‫مىبينيد)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 7‬س‪555‬وره تغ‪555‬ابن مىفرماي‪555‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪﴾            ‬‬
‫«كافران پنداش‪55‬ته اند كه هرگز زن‪55‬ده و برانگيخته نخواهند ش‪55‬د‪ ،‬اى پي‪55‬امبر! بگو‪ :‬س‪55‬وگند به ذات‬
‫پروردگارم كه ش‪55‬ما زن‪55‬ده و برانگيخته خواهيد ش‪55‬د‪ .‬و از اعم‪55‬الى كه انج‪55‬ام دادهاي‪55‬د‪ ،‬با خبرت‪55‬ان‬
‫خواهند كرد‪ ،‬اين كار براى خدا ساده و آسان است»‬
‫در آيات ‪ 4‬تا ‪ 6‬سوره مطففين مىفرماي‪55‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾        ‬آيا اينان گم‪55‬ان نمىبرند‪5‬‬

‫‪50‬‬
‫كه دوباره زنده مىشوند‪ 5‬در روز‪ 5‬بسيار بزرگ و هولناكى‪( 5‬بنام قي‪55‬امت)؟ هم‪55‬ان روزى كه م‪55‬ردم‬
‫در پيشگاه پروردگار‪ 5‬جهانيان (براى حساب و كتاب) سر از قبرها بيرون مىآوردند»‬
‫در آيه ‪ 7‬سوره شورى‪ 5،‬مىفرمايد‪         ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾   ‬و (مردم را) از گردهمايى (روز قيامت) كه هيچ تردي‪55‬دى‪5‬‬
‫در وقوع آن نيست‪ ،‬بيم دهى‪( ،‬در آن روز مردم دو گروه بيش نيس‪55‬تند) گ‪55‬روهى‪ 5‬در بهشت بسر‬
‫مىبرند‪ 5‬و گروهى‪ 5‬در آتش سوزان دوزخ»‪.‬‬
‫در س‪5555‬وره زل‪5555‬زال‪ ،‬مىفرماي‪5555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪« ﴾ ‬هنگ‪55‬امى كه زمين‪ ،‬س‪55‬خت به ل‪55‬رزه در انداخته ش‪55‬ود (از هم مىش‪55‬كافد‪ 5‬و دفينهها‪ 5‬و‬
‫مردهها) و همه سنگينىهاى خود را بيرون مىاندازد‪ ،‬انسان مىگويد‪ :‬زمين را چه ش‪55‬ده اس‪55‬ت؟ در‬
‫آن روز‪( 5‬كه آغاز قيامت است) زمين خبرهاى‪ 5‬خود را بازگو مىكند (حوادثى را كه بر او گذشته‬
‫شرح مىدهد) و اين بدان سبب است كه پروردگار تو بدو پيام مىدهد (كه چه بش‪55‬ود‪ 5‬و چه بگوي‪55‬د)‬
‫در آن روز‪ 5‬مردم (از قبرهاى خود) دس‪55‬ته دس‪55‬ته و پراكن‪55‬ده ب‪55‬يرون مىآيند (و رهس‪55‬پار ص‪55‬حراى‪5‬‬
‫محشر مىشوند) تا كارهايشان به آنها نشان داده شود (نتيجه اعمالش‪55‬ان را ببينن‪55‬د) پس هر كس به‬
‫اندازه ذره غبارى كار نيك كرده باشد‪ ،‬آنرا خواهد ديد (پاداشش را خواهد گ‪55‬رفت) و هر كس به‬
‫اندازه ذره غبارى كار بد كرده باشد‪ ،‬آنرا خواهد ديد (سزايش را خواهد چشيد)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 158‬سوره انعام‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪(« ﴾‬قبال داليل الزم بر وجوب ايمان بيان گرديد‪ ،‬پس چ‪55‬را ايم‪55‬ان نمىآورن‪55‬د)؟ آيا انتظ‪55‬ار‬
‫دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند؟ يا اينكه پروردگ‪55‬ارت‪( 5‬خ‪55‬ودش) به س‪55‬وى‬
‫آنها بياي‪55‬د؟ يا پارهاى از نش‪55‬انههاى‪ 5‬پروردگ‪55‬ارت‪ 5‬ب‪55‬راى آنها نم‪55‬ودار‪ 5‬ش‪55‬ود؟ روزى‪ 5‬پارهاى از‬
‫نشانههاى‪ 5‬پروردگارت ف‪55‬را مىرسد (و آن‪55‬ان را به ايم‪5‬ان اجب‪55‬ارى وادار مىكن‪55‬د) اما ايم‪5‬ان آوردن‬
‫اف‪55‬رادى كه قبل از آن‪ ،‬ايم‪55‬ان نياوردهاند يا اينكه با وج‪55‬ود ايم‪55‬ان (كاره‪55‬اى پس‪55‬نديده نكردهان‪55‬د)‬
‫سودى‪ 5‬بحالشان نخواهد داشت»‪.‬‬
‫ميفرمايد‪:‬‬
‫و در آیه ‪ 82‬سوره النمل ‌‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪.﴾       ‬‬
‫«هنگ‪55‬امى كه فرم‪55‬ان وق‪55‬وع قي‪55‬امت ف‪55‬را رس‪55‬د‪( ،‬از جمله نش‪55‬انههاى آن يكى اين است ك‪55‬ه)‬
‫جانورى از زمين براى مردم بيرون مىآوريم كه با ايشان سخن مىگويد (از جمله با كس‪55‬انى ك‪55‬ه)‬
‫به آيات خدا ايمان نياوردهاند‪( 5‬مىگويد‪ :‬اكنون با چشم خود ببينند كه قيامت دارد شروع‪ 5‬مىشود‪ 5‬و‬
‫عذاب الهى گريبانگير شما ميگردد و پشيمانى سودى‪ 5‬ندارد)»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 96‬و ‪ 97‬سوره انبياء مىفرمايد‪      ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪« ﴾ ‬وقتى‪( 5‬درها) براى آمدن ي‪5‬اجوج و م‪5‬اجوج گش‪55‬وده ش‪5‬وند‪ ،‬آنها ش‪5‬تابان از‬
‫هر بلندى و ارتفاعى مىگذرند (و م‪55‬وجب پريش‪55‬انى‪ 5‬و ه‪55‬رج و م‪55‬رج در زمين مىش‪55‬وند)‪( ،‬در آن‬
‫هنگام) وعده راستين (خدا كه روز‪ 5‬قيامت است) نزديك مىشود‪ ،‬و بناگاه (چنان وحش‪55‬تى سراسر‪5‬‬
‫وجود‪ 5‬كافران را فرا مىگيرد‪ 5‬كه) چشمهايشان از حركت باز مىايستد‪.»5‬‬

‫‪51‬‬
     ﴿ :‫د‬55‫ مىفرماي‬،‫رف‬55‫وره زخ‬55‫ س‬61 ‫ تا‬57 ‫ات‬55‫در آي‬
             
             
          
          
‫ومت از آن بانگ‬55‫ آن گاه ق‬،‫﴾ «و چون [آفرينش] فرزند مريم مثل زده شد‬  
‫راى تو جز از روى‬55‫ [آن مثل را] ب‬.‫ودان ما بهترند يا او‬55‫ آيا معب‬:‫ و گفتند‬.‫] برداشتند‬5‫[به ريشخند‬
‫دهاى نيست كه بر‬55‫) جز بن‬ ‫ او (عيسى‬5.‫د‬55‫ ستيزه جوين‬5‫ق اين است كه آنان گروهى‬ ّ ‫جدال نزدند ح‬
‫ به جاى شما‬5‫ و اگر مىخواستيم‬5.‫او انعام كردهايم و او را براى بنى اسراييل مايه عبرتى گردانديم‬
5‫انهاى‬55‫رت عيسى) نش‬55‫ و به يقين او (حض‬5.‫وند‬55‫ين ش‬55‫ مىداديم كه در زمين جانش‬5‫رار‬55‫ ق‬5‫تگانى‬55‫فرش‬
‫ راه راست اين‬.‫ كنيد‬5‫براى قيامت است پس هرگز درباره آن (قيامت) شك مكنيد و از من پيروى‬
.»‫است‬
     ﴿ :‫د‬5555‫ مىفرماي‬،‫ر‬5555‫وره زم‬5555‫ س‬70 ‫ تا‬68 ‫ات‬5555‫در آي‬
              
         
        
‫ده‬5555‫ور دمي‬5555‫﴾ «در ص‬         
‫دا بخواهد‬55‫انى كه خ‬55‫ مگر كس‬،‫د‬55‫ ميميرن‬،‫تند‬55‫مانها و زمين هس‬55‫خواهد شد و تمام كسانى كه در آس‬
‫ان‬55‫اه همگى (ج‬55‫ بناگ‬،‫ود‬55‫ده مىش‬55‫ار ديگر در آن دمي‬55‫پس ب‬55‫دارد) س‬55‫ده ب‬55‫ ديگر زن‬5‫انى‬55‫(آنانرا تا زم‬
‫ و‬5‫ود‬55‫ور (تجلى) خداوند روشن مىش‬55‫ر) با ن‬55‫ زمين (محش‬،‫د‬55‫ و مىنگرن‬5‫د) و به پا مىخيزند‬55‫مىگيرن‬
‫ و‬،‫وند‬55‫ان حاضر مىش‬55‫امبران و گواه‬55‫ و پي‬،‫ود‬55‫اده مىش‬55‫تش) نه‬55‫ال هر كسى بدس‬55‫اب (نامه اعم‬55‫كت‬
‫دا‬55‫ و خ‬،‫د‬55‫ و اندك ستمى در حق كسى نخواهد ش‬،‫راست و درست در ميان مردم داورى مىگردد‬
.»5‫(از هر كس ديگرى) بهتر مىداند كه آنان چه كارهايى كردهاند‬
   ﴿ :‫د‬5555555‫اء مىفرماي‬5555555‫ورده انبي‬5555555‫ س‬47 ‫و در آيه‬
            
،‫ قيامت خواهيم نهاد‬5‫﴾ «و ما ترازوى عدل و داد را در رزو‬     
‫ام گرفته‬55‫دى انج‬55‫ار نيك يا ب‬55‫ردلى (ك‬55‫دازه دانه خ‬55‫ و اگر به ان‬5‫ود‬55‫تمى نمىش‬55‫و اصال بهيچ كسى س‬
‫ال‬55‫به اعم‬55‫راى محاس‬55‫را مىدهيم) و ما ب‬55‫اداش آن‬55‫ (و كيفر و پ‬5‫ازيم‬55‫اده مىس‬55‫را حاضر و آم‬55‫باشد) آن‬
.»‫(گفتار و كردار) شما كافى خواهيم بود‬
     ﴿ :‫د‬55‫ مىفرماي‬،‫ورهالحاقه‬55‫ س‬34‫ تا‬13 ‫ات‬55‫در آي‬
         
         
         
          
          
            
          
          
          
            
          
5‫ ﴾ «هرگاه براى اولين بار در صور‬       
‫ در آن‬.‫وند‬55‫ده و متالشى مىش‬55‫اره درهم كوبي‬55‫وند و يكب‬55‫ده ش‬55‫ زمين و كوهها از جا كن‬،‫ود‬55‫دميده ش‬
‫ و‬5‫كافد‬555‫مان از هم مىش‬555‫ان) رخ مىدهد و آس‬555‫امت در جه‬555‫زرگ قي‬555‫ام است كه آن واقعه (ب‬555‫هنگ‬
5)‫مان (آن روزى‬55‫ و فرشتگان در اطراف و كنارههاى آس‬،‫ و سست و نا استوار مىگردد‬5‫مىپراكند‬
‫ بر‬،‫ود‬55‫راز سر خ‬55‫ارت را بر ف‬55‫رش پروردگ‬55‫ته ع‬55‫ هشت فرش‬،‫ و در آن روز‬،‫د‬55‫رار مىگيرن‬55‫ق‬
52
‫مىدارند‪( 5‬حمل مىكنند)‪ .‬در آن روز‪ ،‬شما در پيشگاه خداوند (براى رسيدگى به اعمالت‪55‬ان) حاضر‬
‫مىش‪55‬ويد‪ 5‬و چ‪55‬يزى از كاره‪55‬اى مخفى و پنه‪55‬ان ش‪55‬ما‪ ،‬پوش‪55‬يده نمىمان‪55‬د‪ ،‬و اما هر كسى كه نامه‬
‫اعمالش به دست راست او داده شود‪( ،‬فرياد شادى سر مىدهد) و مىگويد‪ 5:‬اى مردم! نامه اعم‪55‬ال‬
‫مرا بگيريد و بخوانيد‪ ،‬من (در دنيا) يقين داشتم كه (در اين روز) با حساب و كتاب اعمال خ‪55‬ود‬
‫روب‪55‬رو‪ 5‬مىش‪55‬وم‪ ،‬پس او در زن‪55‬دگى رض‪55‬ايت بخشى خواهد ب‪55‬ود‪ ،‬در اين ب‪55‬اغ و االى بهشت بسر‬
‫خواهند برد كه ميوههاى آن در دسترس اس‪55‬ت‪( ،‬به آنها گفته خواهد ش‪55‬د) در برابر كاره‪55‬ايى‪ 5‬كه‬
‫در روزگاران گذشته (در دنيا) انجام دادهايد‪ ،‬بخوريد‪ 5‬و بنوش‪55‬يد‪ 5،‬گوارايت‪55‬ان ب‪55‬اد‪ ،‬و اما كسى كه‬
‫نامه اعم‪55‬الش بدست چپش داده ش‪55‬ود‪ ،‬مىگوي‪55‬د‪ :‬اى ك‪55‬اش هرگز نامه اعم‪55‬الم بمن داده نمىش‪55‬د‪ ،‬و‬
‫هرگز نمىدانستم كه حساب من چيست‪ ،‬اى كاش! همان م‪55‬رگ پاي‪55‬ان بخش عم‪55‬رم مىب‪55‬ود‪ .‬دارايى‬
‫من نه سودى بحالم بخشيد و به درد (بيچارگى امروزم) نخورد‪ ،‬قدرتم از دس‪55‬تم رفت‪( ،‬آن وقت‬
‫است كه خ‪55‬دا به فرش‪55‬تگان نگهب‪55‬ان دوزخ دس‪55‬تور مىدهد ك‪55‬ه) او را بگيريد‪ 5‬و به غل زنج‪55‬يرش‬
‫كشيد‪ ،‬سپس او را در دوزخ بيندازي‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه او را با زنج‪55‬يرى آه‪55‬نى كه ‪ 70‬ذراع (م‪55‬تر) ط‪55‬ول‬
‫دارد‪ ،‬ببندي‪5‬د‪ ،‬چ‪5‬را كه او به خداوند ب‪5‬زرگ‪ ،‬ايم‪5‬ان ني‪5‬اورده ب‪5‬ود و م‪5‬ردم را به دادن خ‪5‬وراك‪ 5‬به‬
‫افراد بينوا‪ ،‬تشويق نمىكرد‪.»5‬‬
‫سرانجام‪ 5،‬در آيات ‪ 68‬تا ‪ 71‬سوره مريم درباره احوال معاد و جهان آخرت‪ ،‬مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪« ﴾   ‬اى محم‪555‬د! س‪555‬وگند به ذات پروردگ‪555‬ارت‪ ،‬هر آينه ك‪555‬افران را‬
‫هم‪55‬راه با ش‪55‬ياطين گ‪55‬رد مىآوريم‪ ،‬س‪55‬پس ايش‪55‬ان را (اط‪55‬راف) دوزخ با خ‪55‬وارى‪ 5‬و ذلت حاضر‪5‬‬
‫مىكنيم‪ ،‬بعد كسانى را كه در برابر خدا سركشتر‪ 5‬از ديگران بودهاند‪ ،‬جدا مىك‪55‬نيم‪ ،‬بعد از آن‪ ،‬ما‬
‫مىدانيم‪ 5‬كه چه كس‪55‬انى از مي‪55‬ان آنها بيش‪55‬تر ب‪55‬راى س‪55‬وختن در آتش‪ ،‬اول‪55‬ويت دارن‪55‬د‪( ،‬دقيقا اف‪55‬راد‬
‫گستاخ را انتخاب مىكنيم‪ ،‬و در اين گزينش هيچگونه اشتباهى رخ نخواهد داد) همه شما انس‪55‬انها‬
‫(بدون استثناء) وارد دوزخ مىش‪55‬ويد‪( 5،‬مؤمن‪55‬ان ب‪55‬راى عب‪55‬ور و دي‪55‬دن‪ ،‬و ك‪55‬افران ب‪55‬راى دخ‪55‬ول و‬
‫ماندن) اين امر حتمى است و فرمان قطعى خداوند‪ 5‬مىباشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص نيز درباره احوال قيامت‪ ،‬سخن گفته است‪ .‬در روايتى كه ام‪55‬ام احمد و‬
‫‪%‬ول‪ :‬يَ‪%%‬ا ل َْيتَنِى‬ ‫‪%‬ل بَِق ْب‪ِ %‬ر َّ‬
‫الر ُج ِ‪%‬ل َفَي ُق َ‬ ‫الر ُج‪ُ %‬‬
‫اعةُ َحتَّى يَ ُم‪%َّ %‬ر َّ‬
‫س‪َ %‬‬ ‫‪%‬وم ال َّ‬
‫بخارى‪ 5‬و مسلم‪ ،‬نقل كردهاند‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬الَ َت ُق‪ُ %‬‬
‫ت َم َكانَ ‪%%‬هُ» «قيامت نخواهد آمد مگر زمانى‪ 5‬كه يك ش‪5‬خص هنگ‪5‬ام عب‪55‬ور از كن‪5‬ار ق‪55‬بر ش‪5‬خص‬ ‫ُك ْن ُ‬
‫ديگر‪ ،‬آرزو كند‪ .‬اى كاش صاحب اين قبر من مىبودم‪ »5‬و در رواي‪55‬تى‪ 5‬ديگر كه ام‪55‬ام مس‪55‬لم آن را‬
‫ف‬‫ف بِال َْم ْش‪ِ % %‬ر ِق َو َخ ْس ‪ٌ %%‬‬‫‪%‬ات َخ ْس‪ٌ % %‬‬ ‫اعةَ الَ تَ ُك‪%%%‬و ُن حتَّى تَ ُك‪%%%‬و َن َع ْش‪% %‬ر آي ‪ٍ %‬‬ ‫ذكر ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َّن ال َّ‬
‫س ‪َ %%‬‬
‫ُ َ‬ ‫َ‬
‫س ِم ْن‬ ‫ش‪ْ %‬م ِ‬ ‫وج َوطُلُ‪%%‬وعُ ال َّ‬ ‫ْج ُ‬ ‫وج َو َم‪%‬أ ُ‬
‫ْج ُ‬ ‫ض َويَ‪%‬أ ُ‬ ‫ال َو َدابَّةُ األ َْر ِ‬ ‫ف فِى َج ِزي‪%َ %‬ر ِة ال َْع‪%َ %‬ر ِ‪%‬‬
‫ب َوال‪%ُّ %‬د َخا ُن َوال‪%%‬د َّ‬
‫َّج ُ‬ ‫بِ‪%%‬ال َْمغْ ِر ِ‪%‬‬
‫ب َو َخ ْس‪ٌ %‬‬
‫يسى ابْ ِن َم ‪%ْ %‬ريَ َم» «تا زمانى‪ 5‬كه ده عالمت‪ ،‬آشكار‬ ‫مغْ ِربِها‪ %‬ونَار تَ ْخرج ِمن ُقعر ِة ع َد ٍن َترحل النَّاس َونُز ُ ِ‬
‫ول ع َ‬ ‫َ َ َ ٌ ُ ُ ْ َْ َ ْ َ ُ َ ُ‬
‫نشود‪ ،‬قيامت نخواهد آمد‪ ،‬خسوف‪ 5‬در مشرق‪ ،‬خس‪55‬وف در مغ‪55‬رب‪ ،‬خس‪55‬وف‪ 5‬در جزيرة الع‪55‬رب‪،‬‬
‫دود فراگيرى كه همه عالم را تيره و تار خواهد كرد‪ ،‬آم‪55‬دن دج‪55‬ال‪ ،‬خ‪55‬روج دابة الأرض‪ ،‬طل‪55‬وع‬
‫آفتاب از غرب‪ ،‬آتشى كه از اقسا نق‪55‬اط ع‪55‬دن مىآيد و م‪55‬ردم با دي‪55‬دن آن‪ ،‬از ج‪55‬ايى به ج‪55‬اى ديگر‬
‫كوچ مىكنند‪ ،‬و نازل شدن حضرت عيسى ‪.»‬‬
‫در حديثى ديگر كه در صحيح مسلم آمده‪ ،‬چنين مىفرمايد‪« :‬دج‪55‬ال در مي‪55‬ان امت من ظ‪55‬اهر‬
‫مىشود‪ 5‬و بمدت چهل (روز يا ماه يا سال) مىماند‪ ،‬بعد خداوند‪ ،‬عيسى بن مريم را كه شبيه ع‪55‬روة‬
‫بن مسعود‪  5‬است مىفرس‪55‬تد‪ ،‬آن حض‪55‬رت با دج‪55‬ال مب‪55‬ارزه مىكند و او را از مي‪55‬ان مىبرد‪ ،‬س‪55‬پس‬
‫م‪55‬ردم بم‪5‬دت چهل س‪55‬ال ط‪55‬ورى زن‪55‬دگى مىكنند كه بين دو نفر از آنها كوچك‪55‬ترين برخ‪55‬وردى كه‬

‫‪53‬‬
‫موجب رنجش آنها از يكديگر شود‪ ،‬روى‪ 5‬نمىدهد‪ ،‬بعد به خواست خدا‪ ،‬باد سردى از جانب ش‪55‬ام‬
‫خواهد وزيد‪ ،‬در اثر آن كليه كسانى كه يك ذره ايمان يا خير خواهى در دلهايش‪55‬ان وج‪55‬ود داش‪55‬ته‬
‫باشد‪ ،‬مىميرند‪ ،‬و اگر كسى براى نجات خود در شكاف ك‪55‬وهى پنه‪55‬ان ش‪55‬ود‪ ،‬آن ب‪55‬اد او را تعقيب‬
‫مىكند‪ ،‬و از بين مىبرد‪ ،‬فقط مردم شرور‪ 5‬و بى ارزش و درنده خويى كه خ‪5‬وبى و ب‪5‬دى برايش‪5‬ان‬
‫يكسان است‪ ،‬باقى مىمانند‪ ،‬آنگاه ش‪55‬يطان در برابر آنها ظ‪55‬اهر مىش‪55‬ود‪ 5‬و مىگوي‪55‬د‪ 5:‬به س‪55‬خنان من‬
‫گوش كنيد‪ ،‬مردم مىگويند‪ 5:‬تو از ما چه مىخواهى؟ شيطان آنها را به پرستش بتها دعوت مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫و آنها م‪55‬دتى را در عيش و عش‪55‬رت بسر مىبرن‪55‬د‪ ،‬بعد از آن‪ ،‬ص‪55‬ور‪ 5‬دمي‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬هر كس كه‬
‫صداى آن‪5‬را بش‪5‬نود‪ ،‬بس‪5‬وى آن توجه مىكن‪5‬د‪ ،‬اولين كسى كه ص‪5‬داى ص‪5‬ور را مىش‪5‬نود‪ ،‬شخصى‪5‬‬
‫است كه مشغول تميز ك‪5‬ردن ح‪5‬وض ش‪5‬تر خ‪5‬ود مىباش‪5‬د‪ ،‬او بيه‪5‬وش مىش‪5‬ود‪ 5‬و بعد تم‪5‬ام م‪5‬ردم با‬
‫ش‪55‬نيدن آن بيه‪55‬وش مىش‪55‬وند‪( 5‬ميميرن‪55‬د) بعد ب‪55‬اران آرامى مانند ش‪55‬بنم مىب‪55‬ارد‪ ،‬در اثر آن اجس‪55‬اد‬
‫متالشى شده انسانها بحالت اوليه خود بر مىگردنند‪5.‬‬
‫بعد صور‪ 5‬دوم كه صور‪ 5‬بعث (يا زنده شدن) نام دارد‪ ،‬بص‪55‬دا در مىآي‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه م‪55‬ردم س‪55‬راز‬
‫قبرها‪ 5‬بيرون مىآورند‪ 5‬و پريشان به اطراف خود نگاه مىكنن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پس فرم‪55‬ان مىرسد‪ 5‬كه م‪55‬ردم در‬
‫صحراى‪ 5‬محشر در پيشگاه خداوند حاضر شوند‪ ،‬و چگونگى‪ 5‬به انجام رسانيدن مسوليت خود را‬
‫بيان كنند‪ ،‬بعد ندا مىرسد كه دوزخيان جدا شوند‪ ،‬مىپرس‪55‬ند‪ ،‬دوزخي‪55‬ان‪ 5‬چه كس‪55‬انى و چه تع‪55‬دادى‬
‫هس‪55‬تند؟ پاسخ مىآيد كه از هر ه‪55‬زار نف‪55‬ر‪ 999 ،‬نفر اهل دوزخان‪55‬د‪ ،‬آن روز‪ ،‬چن‪55‬ان س‪55‬همگين و‬
‫خطرن‪55‬اك است كه زن‪55‬ان‪ ،‬حامله س‪55‬قط ج‪55‬نين مىكنند و كودك‪55‬ان از ت‪55‬رس‪ ،‬پ‪55‬ير مىش‪55‬وند‪ 5،‬و در آن‬
‫روز‪ ،‬همه اسرار نهان‪ ،‬آشكار مىشود‪.‬‬
‫در حديثى ديگر كه مس‪55‬لم روايت ك‪55‬رده‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬قي‪55‬امت بر پا نمىش‪55‬ود‪ 5،‬مگر روزى‪ 5‬كه‬
‫همه مرد‪ ،‬شرور‪ 5‬باشند‪.‬‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬ميان دميدن دو صور‪ ،‬چهل (روز يا هفته يا ماه يا سال) فاصله‬
‫وج‪55‬ود دارد‪ ،‬بعد ب‪55‬ارانى مىب‪55‬ارد و انس‪55‬انهاى‪ 5‬م‪55‬رده مانند س‪55‬بزيجات‪ 5‬از زمين مىرويند‪( 5‬از قبرها‬
‫بيرون مىآيند) تمام بدن انسان جز قسمت آخر ستون فق‪55‬راتش‪ ،‬مىپوس‪55‬د‪ 5،‬آف‪55‬رينش دوب‪55‬اره انس‪55‬ان‪،‬‬
‫روز‪ 5‬قيامت از همان قسمت باقي مانده ستون فقراتش‪ ،‬صورت مىگيرد‪( 5.‬مسلم)‪.‬‬
‫نقل است كه روزى آنحضرت ص در حال ايراد خطبه‪ ،‬خطاب به حاضران‪ ،‬فرمودن‪55‬د‪« :‬اى‬
‫م‪55‬ردم! روز قي‪55‬امت ش‪55‬ما سر لخت و پا لخت حشر مىش‪55‬ويد‪ ،‬نخس‪55‬تين كسى كه لب‪55‬اس مىپوش‪55‬د‪5،‬‬
‫حضرت ابراهيم ‪ ‬مىباشد‪5.‬‬
‫ع‪55‬دهاى از اف‪55‬راد امت م‪55‬را حاضر مىكنند و در س‪55‬مت چپ نگ‪55‬اه مىدارن‪55‬د‪ 5.‬من مىگ‪55‬ويم‪:‬‬
‫پروردگارا! آنان از ياران من بودند‪ 5.‬بمن مىگوين‪5‬د‪ :‬تو نمىدانى كه بعد از رفتن ت‪5‬و‪ ،‬آنها دست به‬
‫چه اعمالى زدند!» (مسلم)‪ .‬در حديثى ديگر كه درباره شرح حال روز قي‪55‬امت اس‪55‬ت‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«روز‪ 5‬قيامت هيچ بندهاى مادام كه به چه‪5‬ار س‪5‬ؤال‪ ،‬ج‪5‬واب نده‪5‬د‪ ،‬اج‪5‬ازه تك‪5‬ان خ‪5‬وردن و رفتن‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -1‬عمرش را چگونه و در انجام دادن چه كارهايى گذرانده است؟‬
‫‪ -2‬به علمى كه داشته‪ ،‬چقدر عمل كرده است؟‬
‫‪ -3‬مالش را از چه راهى بدست آورده و صرف‪ 5‬چه راهى كرده است؟‬
‫‪ -4‬بدنش را در انجام چه كارهايى پير و فرسوده كرده است؟»‪( .‬ترمذى‪ 5‬و مسلم)‪.‬‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬درب‪5‬اره ح‪5‬وض ك‪5‬وثر كه از جريان‪5‬ات قي‪5‬امت اس‪5‬ت‪ ،‬مىفرماي‪5‬د‪« :‬ب‪5‬زرگى‪5‬‬
‫حوض كوثر (ح‪55‬وض من) به ان‪55‬دازه مس‪55‬افت يك م‪55‬اه اس‪55‬ت‪ .‬آبش از ش‪55‬ير‪ ،‬س‪55‬فيدتر و از مشك و‬
‫گالب‪ ،‬خوشبوتر‪ 5‬است‪ .‬پيالههاى آن‪ ،‬در كثرت مانند س‪55‬تارههاى‪ 5‬آس‪55‬ماناند‪ .‬هر كس يكب‪55‬ار از آن‬
‫آب بنوشد‪ ،‬هرگز تشنه نخواهد شد»‪( .‬بخارى‪ ،‬مسلم‪ ،‬ابن ماجه)‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫در روايتى‪ 5‬ديگر آمده است كه روزى‪ 5‬عايشه صديقه ل گريست‪ .‬آنحضرت ص پرسيد چ‪55‬را‬
‫گريه مىكنى؟ گفت‪ :‬بياد دوزخ افتادم‪ ،‬گريهام‪ 5‬گرفت‪ .‬بعد از آن حضرت س‪55‬ؤال ك‪55‬رد آيا ش‪55‬ما در‬
‫آن روز بياد همسرانتان مىافتي‪55‬د؟ آنحض‪55‬رت ص فرم‪55‬ود‪ :‬بلى‪ .‬غ‪55‬ير از سه جا كه در آن اح‪55‬وال‪،‬‬
‫هيچكس بياد كسى ديگر نمىافتد‪.‬‬
‫‪ -1‬هنگامى كه پرونده اعمال انسانها توزيع‪ 5‬مىشود‪.‬‬
‫‪ -2‬جايى كه اعمال انسان محاسبه مىشود‪ ،‬هر كس در اين فكر است كه آيا اعم‪55‬ال نيكش بر‬
‫اعمال بدش مىچربد يا خير‪.‬‬
‫‪ -3‬زمانى كه پل صراط بر متن دوزخ نصب مىشود‪ 5‬تا زمان عبور كردن و گذشتن از آن»‪.‬‬
‫(ابو داوود‪ .)5‬در روايتى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هر پيامبرى‪ 5‬يك دع‪55‬اى مس‪55‬تجاب‬
‫دارد‪ .‬هر كدام از پيامبران پيشين‪ ،‬دع‪55‬اى خ‪55‬ود را در حق امتش از خ‪55‬دا‪ ،‬خواس‪5‬ته اس‪5‬ت‪ .‬اما من‬
‫دعاى خود را براى شفاعت امتم در روز قيامت‪ ،‬نگهداشتهام‪.»5‬‬
‫و در حديثى ديگر مىفرمايد‪« :‬من ساالر فرزندان آدم هستم‪ .‬روز قيامت‪ ،‬قبل از همه از قبر‬
‫بيرون مىآيم‪ .‬و نخستين شفاعت كنندهاى كه ش‪55‬فاعتش پذيرفته مىش‪55‬ود خ‪55‬واهم ب‪55‬ود‪ .‬و ن‪55‬يز پ‪55‬رچم‬
‫حمد و ستايش پروردگ‪55‬ار‪ 5‬در روز‪ 5‬قي‪55‬امت‪ ،‬در دست من خواهد ب‪55‬ود‪ .‬با وج‪55‬ود اين‪ ،‬بر هيچ كس‬
‫فخرفروشى نمىكنم»‪.‬‬
‫در روايت ديگ‪55‬ر‪ ،‬آنحض‪55‬رت ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس روزى سه ب‪55‬ار بهشت را از خ‪55‬دا‬
‫بخواهد‪ ،‬بهشت مىگويد‪ :‬خداوندا! او را داخل بهشت گردان‪ .‬و هر كس روزى‪ 5‬سه بار از دوزخ‬
‫پناه جويد‪ ،‬دوزخ مىگويد‪ 5:‬خداوندا! او را از دوزخ پناه بده»‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند توانايى‪ 5‬دوباره زنده كردن انسانها را در روز قيامت به نحو شايستهاى‪ 5‬داراست‪.‬‬
‫زيرا كسى كه بار اول بدون هيچگونه الگويى انسان را آفريده است‪ ،‬نه تنها توانايى‪ 5‬دوباره زنده‬
‫كردن آنرا دارد‪ ،‬بلكه اين كار برايش از خلق اوليه آن بمراتب آسانتر‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -2‬در داشتن اعتقاد به معاد و حساب و كتاب روز‪ 5‬قيامت‪ ،‬هيچ مش‪55‬كل عقلى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪.‬‬
‫زيرا عقل انس‪55‬ان‪ ،‬فقط ب‪55‬رخى از پدي‪55‬دهها مانند اجتم‪55‬اع ض‪55‬دين يا نقيض‪55‬ين را مح‪55‬ال مىدان‪55‬د‪ .‬در‬
‫حالى كه اعتقاد به معاد و محاسبه اعمال‪ ،‬به دور از اجتماع ضدين و التقاى نقيضين مىباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬حكمت آشكار الهى در مورد‪ 5‬دخل تصرف‪ 5‬در مخلوقاتش‪ 5‬در تم‪55‬ام عرص‪55‬ههاى‪ 5‬زن‪55‬دگى‪،‬‬
‫نداشتن عقيده به زندگى بعد از مرگ را محال مىداند‪ .‬زيرا حكمت الهى‪ ،‬جهت برق‪55‬رارى‪ 5‬ع‪55‬دل‪،‬‬
‫اقتضا‪ 5‬مىكند كه پس از مرگ‪ ،‬بايد حياتى ديگر وجود داشته باشد تا در پرت‪5‬وى آن‪ ،‬انس‪5‬ان نت‪5‬ايج‬
‫اعمال خوب و بد خود را ببيند‪.‬‬
‫‪ -4‬وجود‪ 5‬زندگى دنيا و سعادت و ش‪55‬قاوتهاى آن‪ ،‬دليل گوي‪55‬ايى بر وج‪55‬ود‪ 5‬و حق‪55‬انيت زن‪55‬دگى‬
‫ديگرى‪ 5‬است كه در آن خير و عدل و كمال و سعادت باشد‪ .‬زيرا سعادت و شقاوت زندگى‪ 5‬دني‪55‬ا‪،‬‬
‫نمونه بسيار كوچكى‪ 5‬از سعادت و ش‪55‬قاوت زن‪55‬دگى‪ 5‬آخ‪55‬رت اس‪55‬ت‪ .‬و تف‪55‬اوت آن با دني‪55‬اى آخ‪55‬رت‪،‬‬
‫مانند تفاوت نقشه ساختمان‪ ،‬با يك ساختمان بسيار‪ 5‬زيبا و مجلل كه ساخته شده است‪ ،‬مىباشد‪.‬‬

‫فصل يازدهم‬

‫عذاب قبر و نعمتهاى‪ 5‬آن‪:‬‬


‫مسلمان ايمان دارد كه عذاب قبر و سؤال منكر و نكير‪ ،‬حق است‪ .‬اين عقيده نيز در پرتوى‬
‫داليل عقلى و نقلى است كه بشرح آنها مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪55‬‬
‫‪ -1‬خداوند در كالم پاكش در آيات ‪ 50‬و‪ 51‬سوره انفال در اين باره مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«(اى پيامبر! اگر (هول و هراسى را كه به كف‪55‬ار دست مىدهد) ببي‪55‬نى ب‪55‬دانگاه كه فرش‪55‬تگان‪5‬‬
‫جان كافران را مىگيرند‪ ،‬و به سر و صورت‪ 5‬و پشت و روى‪ 5‬آنان (از هر طرف) مىزنند‪ ،‬و (به‬
‫آنها مىگويد‪ ):‬عذاب سوزان (اعمال بد خود) را بچشيد‪( .‬از مش‪55‬اهده اين همه درد و رنج‪ ،‬دچ‪55‬ار‬
‫شگفتى مىش‪55‬وى) و اين ع‪55‬ذاب بخ‪55‬اطر‪ 5‬كاره‪55‬ايى‪ 5‬است كه پيش از آن انج‪55‬ام دادهان‪55‬د‪ .‬و خداون‪55‬د‪،‬‬
‫كمترين ستمى در حق بندگان خود روا نمىدارد‪.»5‬‬
‫و در آيات ‪ 93‬و ‪ 94‬سوره انعام‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫«(اى پي‪55‬امبر!) اگر ح‪55‬ال س‪55‬تمگران را ببي‪55‬نى‪( ،‬مي‪55‬دانى كه چه وضع نابهنج‪55‬ارى‪ 5‬دارن‪55‬د‪،‬‬
‫مخصوصا) زمانى كه در شدايد مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان م‪5‬رگ دس‪5‬تهاى خ‪5‬ود را (بس‪5‬وى‬
‫آنان) دراز كردهاند (و بر بناگوششان صورتى و بر پشتش‪55‬ان تازيانه مىزنند و به آنها مىگويند‪):‬‬
‫اگر مىتوانيد خود را از اين عذاب خواركننده و ذلت بار برهانيد‪ .‬اين ع‪55‬ذاب بخ‪55‬اطر‪ 5‬آن است كه‬
‫به خدا دروغ‪ 5‬نسبت مىداديد‪ 5‬و از پذيرش آيات او سرپيچى‪ 5‬مىكرديد‪( .‬و در روز قي‪55‬امت خداون‪55‬د‪،‬‬
‫بم‪55‬ردم مىفرمايد‪ :5‬اكن‪55‬ون) ش‪55‬ما تك و تنها (ب‪55‬دور از خويش‪55‬ان و ي‪55‬اران و م‪55‬ال دني‪55‬ا) س‪55‬وى ما‬
‫برگشتهايد همانگونه كه روز نخست شما را آفريديم‪ 5.‬هر چه به ش‪55‬ما داده ب‪55‬وديم همه را گذاش‪55‬تيد‪5‬‬
‫(و دست خالى به اينجا آمديد) و كسانى را كه خيال مىكرديد براى شما سفارش (و پارتى‪ 5‬ب‪55‬ازى)‬
‫مىكنند امروز‪ 5‬نخواهيد ديد‪ .‬پيوند شما با آنان قطع شده است‪( .‬روابط‪ 5‬خويشى و دوس‪5‬تى و پ‪5‬درى‬
‫و فرزندى و فرمانبرى و فرماندهى‪ ،‬كال از بين رفته) و تمام پندارها و تكيه گاهها و چيزهائيكه‬
‫گمان مىبرديد‪( 5‬كه كارى از آنها ساخته است) از (ديد) شما گم و ناپديد گشته است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 101‬سوره توبه‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾      ‬‬
‫«آنان را (در همين دنيا) دو بار شكنجه مىدهيم و س‪55‬پس روانه ع‪55‬ذاب ب‪55‬زرگى مىگردند‪( 5‬در‬
‫دوزخ گرفتار مىشوند)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 27‬سوره ابراهيم‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾            ‬‬
‫«خداوند‪ ،‬مؤمنان را بخاطر‪ 5‬گفتار استوار‪( 5‬و عقيده پايدارشان) هم در اين جه‪55‬ان (در برابر‬
‫ظواهر‪ 5‬فريبنده دنيا و بهم و هراس مشكالت مادى محف‪55‬وظ نگ‪55‬اه مىدارد) و هم در جه‪55‬ان آخ‪55‬رت‬
‫(ايش‪55‬ان را در نعمته‪55‬اى‪ 5‬ف‪55‬راوان و عطاي‪55‬اى بى پاي‪55‬ان و ج‪55‬اودان خ‪55‬ود) مان‪55‬دگار مىس‪55‬ازد‪ ،‬ولى‬
‫كافران را (در دنيا و آخرت) گمراه و سرگشته مىسازد و خداوند هر چه بخواهد‪ ،‬انجام مىدهد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول‪ 5‬اكرم ص نيز درب‪55‬اره ع‪55‬ذاب ق‪55‬بر‪ ،‬س‪55‬خن گفته و از آن خ‪55‬بر داده اس‪55‬ت‪ ،‬از جمله‬
‫مىفرمايد‪« :‬وقتى‪ 5‬انسان را در لحد مىگذارند و دوستانش بر مىگردند‪ ،‬او صداى برگش‪55‬تن پاه‪55‬اى‬
‫آنها را مىشنود‪ 5،‬بعد دو فرشته نزد او مىآين‪55‬د‪ ،‬او را مىنش‪55‬انند و از او درب‪55‬اره حض‪55‬رت محد ص‬

‫‪56‬‬
‫سوال مىكنند و مىگويند‪ :‬تو در باره اين مرد چه مىدانى؟ اگر آن شخص‪ ،‬م‪5‬ؤمن باش‪55‬د‪ ،‬مىگوي‪55‬د‪:‬‬
‫گواهى مىدهم كه او بنده و فرستاده خداست‪ ،‬بعد آنها مسكن او را در دوزخ به او نشان مىدهند و‬
‫مىگويند‪ 5:‬اين منزل تو در دوزخ بود‪ ،‬اما اكنون خداوند‪ 5‬بجاى آن‪ ،‬م‪55‬نزلى ديگر در بهشت ب‪55‬راى‬
‫تو تدارك دي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬اينگونه وى هر دو م‪55‬نزل خ‪55‬ود را مىبين‪55‬د‪ .‬ولى اگر آن ش‪55‬خص‪ ،‬من‪55‬افق يا‬
‫كافر‪ 5‬باشد‪ ،‬در پاسخ اين سوال فرشتگان‪ 5‬مىگويد‪ :‬من او را نمىشناسم‪ ،‬آنچه كه ديگران در مورد‬
‫او گفتهاند من هم مىگويم‪5.‬‬
‫فرش‪55‬تهها مىگوين‪55‬د‪ :‬نه تو او را مىشناسى‪ 5‬و نه از او پ‪55‬يروى‪ 5‬كردهاى‪ ،‬ب‪55‬دين جهت او را با‬
‫چكشهاى‪ 5‬آهنى مورد‪ 5‬ضرب و جرح قرار مىدهند‪ ،‬آن بيچاره آنقدر آه و ناله مىكند كه س‪55‬واى جن‬
‫و انس‪ ،‬همه موجودات‪ 5‬ديگر صداى ناله و شيونش را مىشنوند‪.»5‬‬
‫ض َعلَْي‪%ِ %‬ه َم ْق َع‪ُ %‬دهُ‪ %‬غُ‪ْ %‬د َوةً َو َع ِش‪%‬يَّةً‪ ،‬إِ ْن‬
‫َح‪ُ %‬د ُك ْم عُ‪ِ %‬ر َ‬
‫‪%‬ات أ َ‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬آنحضرت ص مىفرمايد‪« :‬إَذَا َم‪َ %‬‬
‫ال َه َذا َم ْق َع ُد َك َحتَّى يَ ْب َعثَك اهللُ َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِ‪%‬ة» (بخارى‪.)5‬‬ ‫َكا َن ِم ْن أ َْه ِل النَّا ِر فَ ِم ْن أ َْه ِل النَّا ِر ُي َق ُ‬
‫«پس از م‪55‬رگ انس‪55‬ان‪ ،‬فرش‪55‬تگان‪ 5‬ص‪55‬بح و شب جايگ‪55‬اهش را به او نش‪55‬ان مىدهن‪55‬د‪ ،‬و اگر‬
‫دوزخى‪ 5‬باشد‪ ،‬جايگاهش را در دوزخ مىبيند‪ ،‬يعنى هر روز‪ ،‬در قبر جايگ‪55‬اه هميش‪55‬گىاش را در‬
‫قيامت‪ ،‬به او نشان مىدهند و اين عمل‪ ،‬تا روزى كه خداوند دوب‪55‬اره مردگ‪55‬ان را ب‪55‬راى حس‪55‬اب و‬
‫كتاب زنده مىكند‪ ،‬بطور مستمر‪ 5‬تكرار مىشود»‪.‬‬
‫اب النَّا ِر َوأَعُ‪%‬وذُ‬ ‫‪%‬ك ِم ْن َع‪َ %‬ذ ِ‬ ‫ك ِم ْن َع َذ ِ‬
‫اب الْ َق ْب ِر َوأَعُوذُ بِ‪َ %‬‬ ‫و در حديثى ديگر مىفرمايد‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنِّي أَعُوذُ بِ َ‬
‫ال» «پروردگارا! من از عذاب قبر و‬ ‫َّج ِ‬ ‫‪%‬ك ِم ْن فِ ْتنَ‪%ِ %‬ة ال َْم ِس ‪ِ %‬‬
‫يح ال‪%%‬د َّ‬ ‫‪%‬ك ِمن فِ ْتنَ‪%ِ %‬ة الْم ْحي ‪%%‬ا والْمم‪ِ %‬‬
‫‪%‬ات َوأَعُ‪%%‬وذُ بِ‪َ %‬‬ ‫َ َ َ ََ‬ ‫بِ‪ْ َ %‬‬
‫عذاب دوزخ و فتنه مرگ و زندگى و فتنه دجال‪ ،‬به تو پناه مىبرم‪.»5‬‬
‫روزى‪ 5‬رسول اكرم ص از كنار دو قبر مىگذشت‪ ،‬فرمود‪« 5:‬صاحبان اين دو ق‪55‬بر در ع‪55‬ذاب‬
‫هستند‪ ،‬البته در مورد‪ 5‬كارى كه اجتناب از آن‪ ،‬مشكل نبوده است‪ ،‬بعد فرمود‪ :‬يكى از آنها س‪55‬خن‬
‫چين ب‪55‬وده و ديگ‪55‬رى‪ 5‬هنگ‪55‬ام ادرار ك‪55‬ردن مراع‪55‬ات نمىك‪55‬رده (ترش‪55‬حات ادرار بر روى‪ 5‬لباسش‬
‫مىريخته است)»‪.‬‬
‫‪ -3‬ميليونها‪ 5‬نفر از علماء و دانشمندان بر جسته اسالم و مؤمن‪55‬ان و نيك‪55‬ان امت محمد ص و‬
‫امتهاى گذشته‪ ،‬معتقد به عذاب قبر و نعمتهاى‪ 5‬آن بوده و هستند‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬ايمان به خ‪55‬دا و فرش‪55‬تگان‪ 5‬و مع‪55‬اد‪ ،‬مس‪55‬تلزم ايم‪55‬ان به ع‪55‬ذاب ق‪55‬بر و نعمته‪55‬اى آن و تم‪55‬ام‬
‫جريان‪55‬اتى است كه در ق‪55‬بر ب‪55‬روز‪ 5‬خواهند ك‪55‬رد‪ ،‬زي‪55‬را همه اين پدي‪55‬دها و ح‪55‬وادث‪ ،‬ام‪55‬ور غي‪55‬بى‬
‫هستند‪ ،‬هر كس كه به بعضى از آنها ايمان بياورد‪ 5،‬عقال الزم و ضرورى‪ 5‬است كه به اعتق‪55‬ادات‬
‫ديگر هم ايمان بياورد‪.‬‬
‫‪ -2‬عذاب ق‪55‬بر و س‪55‬وال منكر و نك‪55‬ير‪ ،‬از ام‪55‬ورى نيس‪55‬تند‪ 5‬كه عقل آنها را نفى كن‪55‬د‪ ،‬بلكه هر‬
‫عقل سليمى آنها را مىپذيرد و وجود آنها را تاييد مىكند‪.‬‬
‫‪ -3‬انسان در خواب‪ ،‬صحنههاى زيادى‪ 5‬مىبيند‪ ،‬گاهى آن صحنهها‪ ،‬بسيار مهيب و خطرناكند‬
‫كه از ديدن آنها مىترسد‪ 5‬و دچ‪55‬ار وحشت مىش‪55‬ود‪ 5.‬ولى گ‪55‬اهى آن ص‪55‬حنهها‪ ،‬بس‪55‬يار زيبا و دي‪55‬دنى‬
‫هستند كه باعث شادى و انبساط‪ 5‬خاطرش مىشوند‪ ،‬مسلما اين غمها و شاديها در عالم خ‪55‬واب‪ ،‬از‬
‫طريق‪ 5‬روح ادراك مىشوند و روح است كه تحت تاثير آنها قرار مىگيرد‪ ،‬و چون روح ب‪55‬راى ما‬
‫محسوس و قابل رويت نيست‪ ،‬كسى نمىتواند آنرا نفى كند‪ ،‬پس چگونه مىتوان عذاب يا نعمته‪55‬اى‪5‬‬
‫قبر را نفى كرد‪ ،‬حال آنكه اينها نيز عينا شبيه صحنههاى عالم رويا‪ 5‬هستند‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‬
‫ايمان به قضا و قدرالهى‬
‫‪57‬‬
‫قضاء‪ :‬يعنى حكم ازلى خداوند‪ 5‬بر وجود‪ 5‬يا عدم شيىء‪.‬‬
‫قدر‪ :‬يعنى ايجاد كردن خداوند چيزى را با كيفيت خاص و در وقت معين‪.‬‬
‫مسلمان به قضا و قدر الهى و حكمت و مشيت او ايمان دارد‪.‬‬
‫همچنين اعتقاد دارد كه هيچ امرى حتى افعال اختي‪55‬ارى انس‪55‬ان تحقق پي‪55‬دا نمىكند مگر اينكه‬
‫در علم خدا موجودند‪ ،‬و خداوند‪ 5‬قبل از آفرينش آنها‪ ،‬آن اعم‪55‬ال را مق‪55‬در ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬و ن‪55‬يز بر‬
‫اين باور‪ 5‬است كه قضا و قدر الهى كامال مطابق و هماهنگ با موازين عدل و انصاف است‪.‬‬
‫خداوند در تصرفات خودش‪ ،‬حكيم است يعنى هيچ تصرفى‪ 5‬از سوى او خالى از نفع و سود‬
‫براى بندهاش نمىباشد‪ ،‬حكمت او تابع مشيت اوست‪ ،‬آنچه را كه بخواهد‪ ،‬بوجود مىآيد و آنچه را‬
‫نخواهد‪ ،‬تحقق پيدا نمىكند‪.‬‬
‫هيچ بازدارندهاى از بديها و هيچ توفيق دهندهاى به نيكىها غ‪5‬ير از خ‪5‬دا‪ ،‬وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪« ،‬ال‬
‫ح ‪%%‬ول وال ق ‪%%‬وة إال باللّ ‪%%‬ه» اين عقيده مسلمان درباره قضا و قدر الهى نيز بر گرفته از داليل عقلى و‬
‫نقلى است كه بشرح آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند درباره قضا و قدر خود‪ ،‬در آيه ‪ 49‬سوره قمر چنين مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾     ‬‬
‫«ما هر چيزى را به اندازه الزم و از روى حساب و نظم آفريدهايم»‪.‬‬
‫و در آيه ‪ 21‬سوره حجر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«و چ‪55‬يزى وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد مگر اينكه گنجينهه‪55‬اى آن ن‪55‬زد ماس‪55‬ت‪ ،‬و جز به ان‪55‬دازه معين و‬
‫مشخص (كه حكمت‪ ،‬اقتضاء ميكند) آنرا فرو‪ 5‬نمىفرستيم»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 22‬سوره حديد‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪              ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫«هيچ ضرر‪ 5‬مالى و جانى به ش‪55‬ما نمىرسد‪ 5‬مگر آنكه پيش از آف‪55‬رينش زمين و خ‪55‬ود ش‪55‬ما‪ ،‬در‬
‫كتاب بزرگ و مهمى (لوح محفوظ) ثبت و ضبط بوده است‪ .‬اين ك‪55‬ار ب‪55‬راى خ‪55‬دا س‪55‬اده و آس‪55‬ان‬
‫است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 11‬سوره تغابن‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾      ‬‬
‫«بدون فرمان و اجازه خدا‪ ،‬هيچ مصيبتى به شما وارد نمىشود‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 13‬سوره اسراء‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾     ‬‬
‫«ما مقدرات و نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق‪ 5‬گ‪55‬ردن او س‪55‬اختيم‪( ،‬او را عهدهدار‬
‫رفتارش‪ 5‬قرار داديم)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 51‬سوره توبه‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪             ‬‬
‫‪(« ﴾ ‬اى پي‪55‬امبر!) بگو‪ :‬هرگز چ‪55‬يزى (از خ‪55‬ير و ش‪55‬ر) به ما نمىرسد‪ 5‬مگر‬

‫‪58‬‬
‫آنچه خدا ب‪55‬راى ما مق‪55‬دور ك‪55‬رده باش‪55‬د‪ .‬او م‪55‬وال و سرپرست ما است و مؤمن‪55‬ان بايد تنها به خ‪55‬دا‬
‫توكل كنند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 59‬سوره انعام‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫«گنجينهه‪55‬اى‪ 5‬غيب و كليد آنها در دست خداست و كسى جز او از آنها آگ‪55‬اه نيست و خداوند‬
‫از آنچه در خشكى و درياست آگاه است و هيچ برگى (از گياه و درختى) نمىافتد‪ ،‬مگر اينكه خدا‬
‫از آن با خبر است‪ ،‬و هيچ دانهاى در تاريكيه‪5‬اى (درون) زمين و هيچ چ‪55‬يز تر يا خش‪5‬كى نيست‬
‫كه فرو افت‪55‬د‪ ،‬مگر اينكه (خ‪55‬دا از آن آگ‪55‬اه و در علم او موج‪55‬ود است و) در ل‪55‬وح محف‪55‬وظ ثبت و‬
‫ضبط است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 29‬سوره تكوير‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾        ‬‬
‫«و شما نمىتوانيد بخواهيد‪ ،‬جز چيزهايى كه خداوند جهانيان بخواهد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 101‬سوره الأنبيا‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾         ‬‬
‫«آنان كه (در قضا و قدر الهى‪ ،‬بخاطر ايم‪5‬ان و اعم‪5‬ال ني‪5‬ك) قبال به آنها وع‪5‬ده ع‪5‬اقبت نيك‬
‫دادهايم‪ ،‬چنين كسانى از دوزخ (و عذاب آن) دور‪ 5‬نگاهداشته مىشوند‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 39‬سوره كهف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾           ‬‬
‫«اى كاش وقتى‪ 5‬وارد باغ خود مىشدى‪( 5‬و آنهمه نعمت خدا را مىدي‪55‬دى) مىگف‪55‬تى‪ :‬ما ش‪55‬اءهّللا‬
‫(اين نعمتها نتيجه لطف خداست) و قدرتى‪ 5‬جز قدرت خدا‪ ،‬وجود‪ 5‬ندارد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 43‬سوره اعراف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾      ‬‬
‫«اگر خداوند ما را راهنمايى‪ 5‬نمىكرد‪ ،‬هدايت نصيب ما نمىشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ن‪55‬يز درب‪55‬اره ص‪55‬حت قضا و ق‪55‬در الهى س‪55‬خن گفته اس‪55‬ت‪ ،‬از جمله در‬
‫حديثى كه امام مسلم روايت كرده‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬سوگند‪ 5‬به خدا كه سواى او معبودى وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪،‬‬
‫بعضى از مردم همواره اعمال نيك (اعمال اهل بهش‪55‬ت) را انج‪55‬ام مىدهند تا ج‪55‬ايى كه بين آنها و‬
‫بهشت فاصله چندانى باقى نمىماند‪ ،‬در اين مي‪55‬ان قضا و ق‪55‬در الهى در حق آنها س‪55‬بقت مىگ‪55‬يرد‪ 5‬و‬
‫عمل بدى (عمل اهل دوزخ) از آنها سر مىزند‪ ،‬و متأسفانه وارد دوزخ مىشوند‪ ،‬همچ‪5‬نين بعضى‬
‫از م‪55‬ردم هميشه اعم‪55‬ال بد (اعم‪55‬ال اهل دوزخ) را انج‪55‬ام مىدهند تا ج‪55‬ايى كه بين آنها و دوزخ‬
‫فاصله چندانى ب‪55‬اقى نمىماند‪( 5‬تا نزديك م‪55‬رگ خ‪55‬ود آن كارها را انج‪55‬ام مىدهن‪55‬د) س‪55‬رانجام‪ 5‬قضا و‬
‫قدر الهى در حق آنها س‪55‬بقت مىگ‪55‬يرد‪ 5‬و عملى از اعم‪55‬ال اهل بهشت (عمل ني‪55‬ك) انج‪55‬ام مىدهند و‬
‫وارد بهشت مىشوند»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر كه ترمذى‪ 5‬نقل كرده‪ ،‬آنحضرت ص خطاب به عبدهّللا بنعباس ب مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫«اى پسر! چند اندرز به تو مىدهم‪ ،‬خدا را ياد كن تا همواره كمك و نصرت او را با خود ببي‪55‬نى‪،‬‬
‫هر وقت چيزى خواس‪55‬تى‪ ،‬از خ‪55‬دا بخ‪55‬واه‪ ،‬هر وقت ني‪55‬از به كمك داش‪55‬تى‪ ،‬از خ‪55‬دا كمك بخ‪55‬واه و‬
‫بدان كه اگر تم‪55‬ام م‪55‬ردم دنيا با هم متحد ش‪55‬وند‪ 5‬و بخواهند‪ 5‬س‪55‬ودى بيش‪55‬تر‪ 5‬از آنچه خ‪55‬دا در قضا و‬
‫قدر برايت تعيين كرده‪ ،‬بتو برسانند‪ 5‬نمىتوانند‪ ،‬و اگر همه آنها در ص‪55‬دد بر آيند تا به تو ض‪55‬ررى‪5‬‬

‫‪59‬‬
‫برس‪55‬انند‪ 5‬س‪55‬واى آنچه خ‪55‬دا ب‪55‬رايت خواس‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬ازهم نمىتوانن‪55‬د‪ ،‬قلمها جمع ش‪55‬ده و ج‪55‬وهر‬
‫صحيفهها خشك شده است‪( ،‬يعنى همه چيز قبل از پيدايش موجودات‪ ،‬در تقدير آنها نوش‪55‬ته ش‪55‬ده‬
‫است»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬نخستين موجودى‪ 5‬كه خداوند‪ 5‬آن را خلق كرده‪،‬‬
‫قلم است‪ ،‬خداوند‪ 5‬به او امر كرد تا بنويسد‪ ،‬قلم عرض كرد‪ :‬خ‪55‬دايا! چه بنويس‪55‬م؟‪ 5‬خداوند فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫مقدار و سر نوشت همه موجودات را تا قيامت»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر كه درباره احتجاج آدم و موسى‪ 5‬از رسول اك‪55‬رم ص روايت ش‪55‬ده‪ ،‬مع‪55‬نى و‬
‫مفهوم قضا و قدر خ‪5‬دا به روش‪55‬نى‪ 5‬بي‪5‬ان ش‪55‬ده اس‪5‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬موسى به آدم‬
‫گفت‪ :‬تو پ‪55‬در ما ب‪55‬ودى‪ ،‬چ‪55‬را ما را از بهشت مح‪55‬روم ك‪55‬ردى و ب‪55‬يرون ران‪55‬دى؟ آدم ‪ ‬گفت‪:‬‬
‫فرزندم! تو موسىاى و خداوند تو را بعنوان كليم هّللا (كسى كه بى واسطه با خ‪55‬دا س‪55‬خن مىگوي‪55‬د)‬
‫انتخاب كرد و تورات را با دست قدرت خود براى تو نوشت‪ ،‬چ‪55‬را م‪55‬را در ب‪55‬اره ك‪55‬ارى مالمت‬
‫مىك‪55‬نى كه خداون‪55‬د‪ ،‬چهل س‪55‬ال‪ ،‬قبل از خلق من آن‪55‬را ب‪55‬رايم مق‪55‬در ك‪55‬رده ب‪55‬ود؟ و اينگونه آدم بر‬
‫موسى‪ 5‬پيروز شد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫أن تُ‪% %‬ؤمَِن ِباللّهِ َومََلِائَكتِ‪ِ%%‬ه َوُكُتبِ‪%%‬ه‬
‫در روايتى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص در تعريف‪ 5‬ايم‪5‬ان مىفرماي‪55‬د‪ْ « :‬‬
‫ه» «ايمان يعنى اينكه انسان‪ ،‬به خدا‪ ،‬فرشتگان‪ ،‬كتب‬ ‫ه َوش ‪َِّ%‬ر ِ‬
‫ورس ‪ُِ%‬لِه َوْاليَ ‪%‬ومِ اآلخِ ‪%‬رِ َوتُ ‪ْ%‬ؤمَِن ِبالقَ ‪ْ%‬دِر َخيْ ‪%‬رِ ِ‬
‫ُ‬
‫آسمانى‪ ،‬پيامبران‪ ،‬روز قيامت و خوب و بد تقدير‪ ،‬يقين و باور داش‪55‬ته باشد»‪( .‬بخشى از ح‪55‬ديث‬
‫جبرئيل در صحيح مسلم)‬
‫و در حديثى ديگر‪ ،‬آنحضرت ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬عمل كني‪5‬د‪ ،‬زي‪5‬را هر كسى به انج‪55‬ام كاره‪5‬ايى‪5‬‬
‫موفق‪ 5‬مىشود كه بخاطر آن‪ ،‬آفريده شده است»‪.‬‬
‫و در روايتى‪ 5‬ديگر آمده كه‪« :‬همانا نذر و نياز‪ ،‬قضاى الهى را تغيير نمىدهد»‪.‬‬
‫و در حديثى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص خطاب به عبدهّللا بن قيس فرم‪55‬ود‪« :‬آيا دوست دارى كه‬
‫سخنى از گنجينههاى بهشت برايت بگ‪55‬ويم؟ عبدهّللا گفت‪ :‬بلى‪ ،‬اى رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص‪ .‬آن حض‪55‬رت‬
‫ت» يع‪55‬نى آنچه خ‪55‬دا و تو‬ ‫«لا َح‪% % %‬وَْل َوَلا قُ‪َّ% % %‬وَة إَِّلا بِاللّهِ» عبدهّللا گفت‪« :‬م‪%% % %‬ا ش‪%% % %‬اءُاللّهُ َوش ‪ْ%ِ% %‬ئ َ‬
‫ص فرم‪55‬ود‪َ :‬‬
‫بخواهيد‪ 5.‬رسول اكرم ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬فقط بگو‪ :‬ماش‪55‬اءهّللا ‪ .‬زي‪55‬را در تم‪55‬ام كارها فقط مش‪55‬يت خ‪55‬دا و‬
‫اراده او مؤثر است نه خواست و اراده ديگران»‪.‬‬
‫‪ -3‬ص‪5‬دها ميلي‪5‬ون نفر از علما و دانش‪5‬مندان و نيك‪5‬ان امت محمد ص به قضا و ق‪5‬در الهى و‬
‫حكمت و مشيت او ايم‪55‬ان دارن‪5‬د‪ ،‬و بر اين باورند‪ 5‬كه هر چ‪5‬يزى قبل از بوج‪55‬ود آم‪55‬دنش‪ ،‬در علم‬
‫خدا هست‪ . ،‬قضا و قدر الهى در مورد‪ 5‬او به اجرا در آمده است‪ .‬در حيطه فرمانروايى و قدرت‬
‫او‪ ،‬هيچ چيزى غير از آنچه او بخواهد‪ ،‬انجام نمىگيرد‪ ،‬هر چه او بخواهد‪ ،‬مىشود‪ .‬و هر چه او‬
‫نخواهد‪ ،‬نمىشود‪ 5،‬قلم و تقدير الهى در مورد‪ 5‬تم‪55‬ام آنچه بايد تا قي‪55‬امت انج‪55‬ام گ‪55‬يرد‪ ،‬ك‪55‬ار خ‪55‬ود را‬
‫كرده است‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬هيچيك از مسايل قضا و ق‪55‬در‪ ،‬مش‪55‬يت و حكمت الهى‪ ،‬اراده و ت‪55‬دبير او من‪55‬افى با عقل و‬
‫موازين عقلى نيست‪ ،‬بلكه عق‪5‬ل‪ ،‬همه اين م‪5‬وارد‪ 5‬را واجب و ض‪5‬رورى مىدان‪5‬د‪ .‬زي‪5‬را مظ‪5‬اهر و‬
‫مصاديق‪ 5‬انكار ناپذير آنها در جهان هستى هويداست‪.‬‬
‫‪ -2‬ايمان به خدا مستلزم ايمان به قضا وقدر واراده و مشيت او مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -3‬وقتى كه مهندس‪ ،‬نقشه ساختمانى‪ 5‬را بر روى كاغذ رسم مىكند‪ ،‬مدت زمان ساختن آن‪55‬را‬
‫نيز تعيين (پيش بينى) مىكند‪ ،‬بعد ش‪55‬روع‪ 5‬به س‪55‬اختن آن مىنماي‪55‬د‪ ،‬و تقريبا در م‪55‬دت زم‪55‬ان تع‪55‬يين‬

‫‪60‬‬
‫شده‪ ،‬ساختمان مورد‪ 5‬نظ‪5‬ر‪ ،‬ب‪5‬دون كم و كاست و مط‪5‬ابق‪ 5‬نقشه خ‪5‬ود‪ ،‬س‪5‬اخته ش‪5‬ده و تجسم عي‪5‬نى‬
‫بخود مىگيرد‪5.‬‬
‫با توجه به اين مث‪55‬ال‪ ،‬چگونه مىت‪55‬وان در م‪55‬ورد‪ 5‬قضا و ق‪55‬در الهى كه مقي‪55‬اس و ان‪55‬دازه هر‬
‫چيزى را از قبل مشخص نموده‪ ،‬ترديد كرد؟‬
‫آرى! بدليل كمال ق‪55‬درت و علم خداون‪55‬د‪ ،‬جه‪55‬ان هس‪55‬تى مط‪55‬ابق‪ 5‬آنچه كه خ‪55‬دا در نظر داش‪55‬ته‬
‫تجسم عينى يافته است و كوچكترين قصورى‪ 5‬در آن ديده نمىشود‪.‬‬

‫فصل سيزدهم‬
‫توحيد در عبادت‬
‫مسلمان بر اين باور است كه خداوند‪ ،‬اولين و آخرين معبود عالم و پروردگار‪ 5‬جهانيان است‪،‬‬
‫و سواى او معبود‪ 5‬و پروردگار‪ 5‬ديگرى وجود‪ 5‬ندارد‪.‬‬
‫بدين جهت‪ ،‬مسلمان تمام عبادات خود را به خدا اختص‪55‬اص مىده‪55‬د‪ ،‬و هيچ عب‪55‬ادتى را ب‪55‬راى‬
‫غير خدا انجام نمىدهد‪ ،‬اگر يارى بطلبد از خدا مىطلبد‪ ،‬اگر چ‪55‬يزى بخواهد از او مىخواه‪55‬د‪ ،‬اگر‬
‫نذر كند‪ ،‬فقط براى خدا نذر مىكند‪ ،‬خالصه تمام اعمال ظاهرش مانند‪ ،‬نم‪55‬از‪ ،‬روزه‪ ،‬حج‪ ،‬جه‪55‬اد‬
‫و زكات و اعمال باطنىاش مانند بيم‪ ،‬اميد‪ ،‬رجوع‪ ،‬محبت‪ ،‬تعظيم‪ 5‬و توكل‪ ،‬همه را بخاطر خدا و‬
‫خشنودى او انج‪55‬ام مىده‪55‬د‪ ،‬اين ب‪55‬اور م‪5‬ؤمن بر گرفته از داليل عقلى و نقلى است كه بش‪55‬رح آنها‬
‫مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند‪ 5‬بندگانش را به توحيد در عبادت خ‪55‬ود ف‪55‬را خوان‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬دين جهت در آيه ‪14‬‬
‫سوره طه مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾    ‬‬
‫«غير از من‪ ،‬معبودى‪ 5‬وجود ندارد‪ ،‬پس فقط مرا عبادت كنيد»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 21‬و ‪ 22‬سوره بقره‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪      ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾      ‬‬
‫«اى مردم! خداى خود را بپرس‪55‬تيد‪ ،‬آنكه ش‪55‬ما و كس‪55‬انى را كه پيش از ش‪55‬ما بودهان‪55‬د‪ ،‬آفري‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬تا (بدينوسيله يع‪55‬نى عب‪55‬ادت خ‪55‬دا) به تق‪55‬وا دست يابي‪55‬د‪ .‬خ‪55‬داى ش‪55‬ما كسى است كه زمين را‬
‫براى شما گسترد (براى سكونت ش‪5‬ما مس‪5‬اعد ك‪5‬رد) و آس‪5‬مان را (با تم‪5‬ام اج‪5‬رام و س‪5‬تارگان آن‬
‫مانند) كاخى بيافريد‪ ،‬و از آسمان آب (باران) فرو‪ 5‬فرستاد‪ ،‬و با آن انواع (گياهان و درخت‪55‬ان و)‬
‫ميوهها را بوجود آورد و روزى ش‪55‬ما گرداني‪55‬د‪ ،‬پس كسى را با خ‪55‬دا ش‪55‬ريك نكني‪55‬د‪ ،‬در ح‪55‬الى كه‬
‫شما (فطرتا) مىدانيد (كه اين كار درست نيست)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 40‬سوره بقره‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾ ‬‬
‫«تنها از من بترسيد‪( 5‬نه از كسى ديگر)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 19‬سوره محمد‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾     ‬‬
‫«بدان كه قطعا هيچ معبودى‪ 5‬جز خدا وجود ندارد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 36‬سوره فصلت‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫‪61‬‬
‫﴿‪﴾       ‬‬
‫«به خدا‪ ،‬پناه ببر‪ ،‬همانا او شنوا و دانا است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 13‬سوره تغابن‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾    ‬‬
‫«مؤمنان فقط بايد به خدا توكل كنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬همچنين خداوند‪ 5‬از توحيد‪ 5‬در عبادت خود‪ ،‬در آيه ‪ 36‬سوره نحل‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«ما براى هر ملتى‪ ،‬پيامبرى‪ 5‬فرستادهايم (و سخن همه پيامبران اين بوده است ك‪55‬ه) خ‪55‬دا را‬
‫بپرستيد‪ 5،‬و از طاغوت (شيطان‪ ،‬بتان‪ ،‬ستمگران و غيره) دورى‪ 5‬كنيد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 256‬سوره بقره‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪       ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«هر كس كه بخ‪55‬دا ايم‪55‬ان آورد و منكر ط‪55‬اغوت (ش‪55‬يطان) ش‪55‬ود‪ ،‬به محكمترين دس‪55‬تآويز‪،‬‬
‫متوسل شده كه هرگز گسسته نمىشود‪.»5‬‬
‫در آيه ‪ 25‬سوره انبياء‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪            ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«ما پيش از تو هيچ پي‪55‬امبرى را نفرس‪55‬تادهايم‪ ،‬مگر به او وحى كردهايم‪ 5‬كه معب‪55‬ودى جز من‬
‫وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬پس فقط مرا عبادت كنيد»‪.‬‬
‫درآيه ‪ 64‬سوره زمر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾       ‬‬
‫«(اى پيامبر! به كفار) بگو‪ :‬اى نادانان! آيا بمن دستور مىدهيد كه غير خدا را بپرستم؟!»‬
‫در آيه ‪ 5‬سوره فاتحه‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾    ‬‬
‫«تنها تو را مىپرستيم‪ 5‬و تنها از تو يارى مىطلبيم»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 2‬سوره نحل‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«خداوند‪ ،‬فرشتگان‪ 5‬خود را همراه با وحى بر هر يك از بن‪55‬دگانش (انبياء) كه بخواه‪55‬د‪ ،‬ن‪55‬ازل‬
‫مىكند (تا به مردم بياموزند) كه جز من خ‪55‬دايى نيس‪55‬ت‪ ،‬پس (با ك‪55‬ار ني‪55‬ك) از (غضب و ع‪55‬ذاب)‬
‫من بپرهيزيد»‪.‬‬
‫‪ -3‬رسول خدا ص نيز درب‪55‬اره توحيد در عب‪55‬ادت خ‪55‬دا‪ ،‬س‪55‬خن گفته اس‪55‬ت‪ ،‬آن حض‪55‬رت ص‬
‫هنگام فرستادن مع‪55‬اذ به يمن‪ ،‬خط‪55‬اب به ايش‪55‬ان فرمودن‪55‬د‪« :‬نخس‪55‬تين چ‪55‬يزى كه بايد م‪55‬ردم را به‬
‫سوى آن دعوت كنى‪ ،‬توحيد‪ 5‬و يكتاپرستى خداست»‪.‬‬

‫‪62‬‬
‫همچ‪55‬نين فرم‪55‬ود‪« 5:‬اى مع‪55‬اذ! مىدانى كه حق خ‪55‬دا بر بن‪55‬دگانش چيس‪55‬ت؟» مع‪55‬اذ گفت‪ :‬خ‪55‬دا و‬
‫رسولش‪ 5‬بهتر مىدانند‪ ،‬رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬حق خدا بر بندگانش اين است كه آنان فقط خ‪55‬دا‬
‫را عبادت كنند و كسى را در عبادت او شريك نسازند»‪.‬‬
‫به عبدهّللا بن عباس ب نيز چنين فرم‪5‬ود‪« 5:‬هر وقت چ‪5‬يزى مىخ‪5‬واهى‪ ،‬از خ‪5‬دا بخ‪5‬واه و هر‬
‫وقت نياز به كمك داشتى‪ ،‬از خدا كمك بخواه»‪.‬‬
‫و در حديثى ديگ‪5‬ر‪ ،‬آنحض‪5‬رت ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬آنچه كه من از آن خيلى مىترس‪5‬م‪ 5،‬ش‪5‬رك خفى‬
‫است‪ .‬پرسيدند آن كدام است؟ آنحضرت ص فرمود‪ 5:‬ريا‪ .‬زيرا خداوند‪ ،‬روز‪ 5‬قي‪55‬امت هنگ‪55‬امى كه‬
‫مردم را در برابر اعمالشان مجازات مىكند‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪{ :‬برويد ن‪55‬زد كس‪55‬انى كه در دنيا كاره‪55‬اى‪5‬‬
‫خود را بخاطر آنها انجام دادهايد و پاداش خود را از آنها بگيريد‪( .»}5‬مسند احمد)‪.‬‬
‫در ح‪55‬ديثى ديگر كه ام‪55‬ام ترم‪55‬ذى روايت ك‪55‬رده‪ ،‬آنحض‪55‬رت ص خط‪55‬اب به ع‪55‬دى بن ح‪55‬اتم‬
‫فرمودند‪« :‬مگر اربابان و راهبان شما‪ ،‬حرام خدا را حالل‪ ،‬و حالل خدا را حرام نكردند‪ 5‬و ش‪55‬ما‬
‫از آنها تبعيت نكرديد؟» عدى بن حاتم گفت‪ :‬بلى‪ .‬رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬همين ك‪55‬ار‪ ،‬عب‪55‬ادت‬
‫كردن آنهاست»‪.‬‬
‫نقل است كه يكى از منافقان‪ ،‬اصحاب رس‪55‬ول خ‪55‬دا را آزار مىداد‪ ،‬اص‪55‬حاب‪ ،‬با دي‪55‬دن رس‪55‬ول‬
‫خدا ص بيكديگر گفتند‪ :‬برويم و براى نابودى اين منافق‪ ،‬از رسول خدا استغاثه كنيم‪ ،‬آنحضرت‬
‫اث بِاللّ‪%ِ % %‬ه» «از من كمك نخواهيد‪،‬‬ ‫اث بِى َوإنّم‪%% %‬ا يُس‪%َ % %‬تغَ ُ‬
‫ص با شنيدن سخنان آنها‪ ،‬فرمود‪« 5:‬إن‪%% %‬ه اليُس‪%َ % %‬تغَ ُ‬
‫بلكه كمك فقط بايد از خدا خواسته شود»‪.‬‬
‫‪%‬ف بغ‪%%‬ي ِر اللّ‪%ِ %‬ه‬
‫«م ْن حل‪َ %‬‬
‫در حديث حسن ديگرى‪ 5‬كه ترمذى‪ 5‬روايت كرده‪ ،‬آنحضرت ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫أشر َك» «هر كس به نام غير هّللا سوگند ياد كند‪ ،‬مرتكب شرك شده است»‪( .‬احم‪55‬د‪ ،‬اب‪55‬وداود‪ 5‬و‬ ‫فقد َ‬
‫غيره و حديث حسن است)‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬تنها بودن خدا در آفريدن‪ ،‬روزى دادن و تصرف و ت‪55‬دبير‪ ،‬عب‪55‬ادت را مختص او ق‪55‬رار‪5‬‬
‫داده است‪ .‬زيرا معبود‪ ،‬كسى است كه آفرينن‪55‬ده‪ ،‬روزى دهن‪55‬ده‪ ،‬ت‪55‬دبير و تص‪55‬رف كنن‪55‬ده باش‪55‬د‪ .‬و‬
‫چون خدا در اين امور‪ ،‬منحصر به فرد است‪ ،‬پس عبادت نيز مختص ذات اوست‪.‬‬
‫‪ -2‬غ‪55‬ير از خ‪55‬دا‪ ،‬همه موج‪55‬ودات‪ 5‬ع‪55‬الم‪ ،‬آفري‪55‬ده و نيازمند‪ 5‬او هس‪55‬تند‪ ،‬پس هيچك‪55‬دام از آنها‬
‫شايستگى‪ 5‬معبود بودن را ندارند‪5.‬‬

‫فصل چهاردهم‬
‫توسل‬
‫مس‪55‬لمان بر اين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه خداوند‪ 5‬از مي‪55‬ان اعم‪55‬ال انس‪55‬ان‪ ،‬شايس‪55‬ته ت‪55‬رين آنها و از مي‪55‬ان‬
‫افعال او‪ ،‬پاكترين آنها را مىپسندد‪ ،‬و از ميان بندگانش نيكان را دوست دارد‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬از بن‪55‬دگانش خواس‪55‬ته است تا به او نزديك ش‪55‬وند و به او محبت كنند و توسل جوين‪55‬د‪5.‬‬
‫بنده نيز خواهان تق‪55‬رب به خداست و بوس‪55‬يله عب‪55‬ادات و اعم‪55‬ال ني‪55‬ك‪ ،‬خ‪55‬ود را به خ‪55‬دايش نزديك‬
‫مىكند‪ ،‬همواره از او مىخواهد‪ 5‬و بوسيله اسماء حسنى و صفات واالى او و نيز ايمان و محبت به‬
‫خدا و رسول‪ ،‬به او توسل مىجويد‪5.‬‬
‫يعنى از يكسو با اداى نماز و روزه و پرداخت زكاتهاى‪ 5‬فرضى‪ 5‬و نفلى و از س‪55‬وى ديگر با‬
‫اجتناب از محرمات و منهيات‪ ،‬خود را به خدا نزديك مىكند‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫مسلمان نه تنها وجهه هيچ مخلوقى‪ 5‬را وسيله خواستن از خ‪5‬دا ق‪5‬رار نمىده‪5‬د‪ ،‬بلكه هيچيك از‬
‫بندگان خدا را نيز وسيله تقرب به او نمىداند‪.‬‬
‫زي‪55‬را ارزش ص‪55‬احب وجهه و عمل او‪ ،‬متعلق به خ‪55‬ود آن ف‪55‬رد است نه ش‪55‬خص ديگ‪55‬ر‪ ،‬تا‬
‫بتواند‪ 5‬آنرا وسيله خواستن از خدا قرار دهد‪ ،‬خداوند‪ 5‬به بن‪55‬دگانش اج‪55‬ازه ن‪55‬داده كه بوس‪55‬يله اعم‪55‬ال‬
‫ديگران به او توسل و تقرب جويند‪ 5.‬بلكه فرموده كه ايمان و عمل ص‪55‬الح را وس‪55‬يله ق‪55‬رار دهي‪55‬د‪،‬‬
‫زيرا تنها در سايه آن است كه روح و باطن انسان‪ ،‬پاك مىشود و شايسته تقرب به خدا مىگردد‪5.‬‬
‫اين عقيده مؤمن بر گرفته از داليل عقلى و نقلى است كه بشرح آنها مىپردازيم‪.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫خداوند در خصوص اين عقيده (توسل) در آيات متعدد قرآن سخن گفته و آنرا روشن ساخته‬
‫است‪ ،‬از جمله در آيه ‪ 10‬سوره فاطر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾      ‬‬
‫«سخن پاكيزه به سوى خدا اوج مىگيرد‪( 5‬صعود مىكند) و خدا كردار‪ 5‬پسنديده را باال مىبرد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 51‬سوره مؤمنون‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾      ‬‬
‫«اى پيامبران! روزى‪ 5‬حالل بخوريد و كارهاى شايسته انجام دهيد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 35‬سوره مائده‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾       ‬‬
‫«اى مؤمنان! از خدا بترسيد‪ 5‬و براى تقرب به او وسيله بجوييد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 57‬سوره اسراء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾      ‬‬
‫«كسانى را كه شما با فرياد‪ ،‬صدا مىزنيد‪( 5‬يع‪55‬نى از آنها كمك مىخواهيد كه مش‪55‬كل ش‪55‬ما را بر‬
‫ط‪55‬رف‪ 5‬س‪55‬ازند) خ‪55‬ود آنها ب‪55‬راى تق‪55‬رب به پروردگارش‪55‬ان‪ ،‬وس‪55‬يله مىجويند‪( 5‬عب‪55‬ادت و ط‪55‬اعت‬
‫مىكنند)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 31‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«(اى پيامبر! به مردم) بگو‪ :‬اگر شما خدا را دوست داريد‪ ،‬از من (پيامبر) پيروى‪ 5‬كني‪55‬د‪ ،‬تا‬
‫خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 53‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«پروردگارا! ما به آنچه نازل كردهاى‪ ،‬ايمان آوردهايم‪ 5‬و از پيامبر تو پيروى نمودهايم‪ ،‬پس‬
‫ما را از زمره گواهان قرار بده»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 193‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬

‫‪64‬‬
‫«پروردگارا! ما (از پيامبر بزرگوار تو) شنيديم كه (مردم را) به ايمان آوردن به خدا‪ ،‬ف‪55‬را‬
‫مىخواند‪ ،‬ما ايمان آورديم (و نداى او را لبيك گفتيم) خداوندا! گناهان ما را بي‪55‬امرز‪ 5‬و ب‪55‬دىهاى‪ 5‬ما‬
‫را بپوشان و ما را همراه با نيكان بميران»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 180‬سورهاعراف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾      ‬‬
‫«خداوند‪ 5‬داراى نامهاى زيبايست‪ .‬او را با همان نامهاى ياد كنيد‪ ،‬و از كسانى كه نامهاى خ‪55‬دا‬
‫را تحريف مىكنند‪ ،‬اجتناب ورزيد‪( 5.‬زيرا) آن‪55‬ان در آين‪55‬ده نزديك كيفر ك‪55‬ار (ب‪55‬د) خ‪55‬ود را خواهند‬
‫ديد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 19‬سوره علق‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾ ‬‬
‫«خدا را سجده كن و (بدين وسيله) به پروردگارت‪ 5‬نزديك شو»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول خدا ص نيز از تقرب به خدا بوسيله عبادات و اعم‪55‬ال ص‪55‬الح‪ ،‬س‪55‬خن گفته اس‪55‬ت‪:‬‬
‫‪%‬ل إِالّ طَيّبا» «خداوند پ‪55‬اك است و غ‪55‬ير از پ‪55‬اكى چ‪55‬يز ديگ‪55‬رى را نمىپ‪55‬ذيرد‪.»5‬‬ ‫«إ ّن اللّ‪%% %‬هَ طَيّب فَالَ َي ْقبَ‪ُ % %‬‬
‫ِ‬
‫(مسلم‪ ،‬ترمذى‪ 5‬و احمد)‪.‬‬
‫ش ‪ّ %‬دة» «خدا را هنگام آسايش‬ ‫‪%‬ك فى ال ّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫الر َخ‪%%‬اء َي ْع ِرفْ‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫ف إلَى اللّ‪%%‬ه فى ّ‬‫در حديثى ديگر‪ ،‬مىفرمايد‪َ« :‬ت َع ّر ْ‬
‫و خوشحالى بشناس تا او تو را در وقت مصيبت و گرفتارى‪ ،‬بشناسد‪( .»5‬ترمذى‪ ،‬حديث حسن)‪.‬‬
‫َى ِم ّم‪%% %‬ا‬ ‫‪%‬ىء أ ّ ِ‬ ‫در ح‪55‬ديث قدسى آم‪55‬ده است كه خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬وم‪%% %‬ا َت َق‪%% %‬رب إلى عب‪%ِ % %‬دى بش ‪ٍ % %‬‬
‫َحب إل ّ‬ ‫ّ َ ّ َْ‬ ‫ََ‬
‫َى بِالنّوافِ‪%%%‬ل حتّى أَحبّ‪%%%‬هُ» «بهترين وسيله تقرب بنده با من اداى‬ ‫الي‪%َ %%‬زال َع ْب‪%ِ %%‬دى َيَت َق‪%ّ %%‬ر ُ ِ‬
‫ب إل ّ‬
‫ِ‬
‫ض‪%%‬تُهُ َعلي‪%%%‬ه َو َ‬ ‫افت َر ْ‬
‫َ‬
‫فريضه است‪ .‬بن‪55‬ده هم‪55‬واره با انج‪5‬ام عب‪55‬ادات نفلى (عب‪5‬اداتى كه واجب نيس‪55‬ت) خ‪5‬ودش را با من‬
‫نزديك مىكند و سرانجام محبوب من قرار‪ 5‬مىگيرد»‪( .‬بخارى و مسلم)‪.‬‬
‫لى‬
‫بإ ّ‬ ‫در حديث قدسى‪ 5‬ديگر‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪« :‬وإِ ّن َت َق‪%ّ %‬رب ِمنّى ِش‪ْ %‬برا َت َق‪%ّ %‬ربْ ُ‬
‫ت إلي‪%ِ %‬ه ِذ َراعً‪%‬ا َوإن َت َق‪%ّ %‬ر َ ِ‬
‫ت مِن ‪%%‬ه بَاعً‪%%‬ا وإن أَتَ ‪%%‬انِى يَْم ِش‪%%‬ى أتَيتُ ‪%%‬هُ َه ْر َولَ‪%%‬ةً» «اگر بنده‪ ،‬يك وجب به سوى من بيايد‪ ،‬من يك‬ ‫ِذ َراع ‪%%‬ا َتقَ‪% %‬رَّبْ ُ‬
‫ذراع به او نزديك مىشوم‪ 5.‬و اگر يك ذراع به سوى من بياي‪55‬د‪ ،‬من چن‪55‬دين برابر آن‪ ،‬به او نزديك‬
‫مىشوم‪ ،‬و اگر آرام آرام به سوى من بيايد‪ ،‬من دوان‪ ،‬دوان‪ ،‬به سوى او خ‪55‬واهم رفت»‪( .‬بخ‪55‬ارى‬
‫و مسلم)‪.‬‬
‫براى روشن شدن بيشتر‪ 5‬مسأله توس‪55‬ل‪ ،‬در اينجا به ح‪55‬ديث اص‪55‬حاب غ‪55‬ار اش‪55‬اره مىك‪55‬نيم‪ ،‬نقل‬
‫است كه سه جوان وارد غارى شدند‪ ،‬ناگهان غ‪55‬ار بوس‪55‬يله س‪55‬نگى كه از ب‪55‬اال بر دهانه آن افت‪55‬اد‪،‬‬
‫مسدود‪ 5‬شد و آنها در آن غار گرفتار ش‪55‬دند‪ .‬هر چه كوشش كردند كه آن‪55‬را از در غ‪55‬ار بردارن‪55‬د‪،‬‬
‫نتوانستند‪ .‬بيكديگر‪ 5‬گفتند‪ :‬فقط يك راه وجود‪ 5‬دارد‪ ،‬كه هر كدام به اعمال شايسته خود نگاه كنيد و‬
‫بواسطه يكى از خالص‪55‬ترين آنها از خ‪55‬دا بخواهيد تا اين مش‪55‬كل را بر ط‪55‬رف‪ 5‬س‪55‬ازد‪ ،‬ب‪55‬دين جهت‬
‫دست ب‪55‬دعا ش‪55‬دند و هر ك‪55‬دام از آنها به عمل ص‪55‬الحى كه انج‪55‬ام داده ب‪55‬ود‪ ،‬متوسل شد و از خ‪55‬دا‬
‫خواست تا آنها را نجات دهد‪.‬‬
‫يكى از آنها به كار نيكى (خدمتى) كه براى پدر و مادر خود انجام داده بود متوسل شد‪.‬‬
‫ديگرى‪ 5‬به ترك آنچه كه خدا برايش حرام كرده بود‪ ،‬متوسل شد‪.‬‬
‫سومى‪ 5‬به گردانيدن حق‪ ،‬ص‪5‬احب حقى پس از اينكه آن‪5‬را نگه‪5‬دارى ك‪5‬رده و رشد داده ب‪5‬ود‪،‬‬
‫متوسل شد‪ .‬پس از آن‪ ،‬بدستور‪ 5‬خدا صخره از در غار برداشته شد و آن سه نفر ج‪5‬ان س‪5‬الم ب‪5‬در‬
‫بردند‪( 5.‬بخارى‪ 5‬و مسلم)‪.‬‬

‫‪65‬‬
‫‪%‬رب م‪%%‬ا يَك‪%%‬و ُن العب ‪ُ %‬د من ّربِ‪%%‬ه َوه‪%%‬و‬ ‫حديثى ديگر در مسلم و بعضى كتب حديث چنين ذكر شده‪« :‬أَق‪ُ %‬‬
‫اج ٌد» «نزديكترين حالت بنده با خدا‪ ،‬حالت سجده است»‪.‬‬ ‫سِ‬
‫َ‬
‫ُك اللهم بِ ُك ِّل ا ْس‪ٍ %‬م ُه‪%َ %‬و‬ ‫در مسند امام احمد‪ ،‬در باب دعا حديثى به اين مضمون آمده است‪« :‬أسأل َ‬
‫ب ِع ْن‪َ %‬د َك أَ ْن‬ ‫ت بِ ِ‪%‬ه فِى ِعل ِْم الْغَْي ِ‬
‫‪%‬ك أَ ِو ا ْس‪%‬تَأَْث ْر َ‬ ‫َح‪%‬داً ِم ْن َخل ِْق َ‬
‫‪%‬ك أ َْو أَْن َزلْتَ‪%‬هُ فِى كِتَابِ َ‬ ‫ت بِ ِه َن ْف َس َ‬
‫ك أ َْو َعلَّ ْمتَ‪%‬هُ أ َ‬ ‫َك َس َّم ْي َ‬ ‫لَ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬اب َه ِّمى َوغَ ّمِى»‪« .‬پروردگ‪55‬ارا! بوس‪55‬يله هر‬ ‫ص‪ْ %%‬د ِرى َو َجالَ َء ُ‪%‬ح‪%ْ %‬زنى َوذَ َ‪%‬ه‪َ %‬‬ ‫‪%‬ل الْ ُق‪%ْ %%‬رآ َن َربِي‪%َ %%‬ع َق ْلبى َونُ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ور َ‬ ‫تَ ْج َع‪َ %%‬‬
‫اسمى كه تو بر خود نهادهاى‪ ،‬يا در كتاب خود آنرا نازل كردهاى‪ ،‬يا آن‪55‬را به يكى از مخلوق‪55‬ات‬
‫خود آموختهاى‪ 5‬يا آنرا بصورت غيبى براى خود برگزيدهاى‪ 5،‬از تو مىخواهم كه ق‪55‬رآن عظيم را‬
‫باعث شادابى‪ 5‬دل من‪ ،‬و روشنى‪ 5‬سينهام و زدودن غم و اندوه و پريشانى من‪ ،‬قرار دهى»‪.‬‬
‫ّذى َما ُسئِ َل بِ‪%%‬ه إال‬ ‫األعظم‪ ،‬ال ِ‬
‫ِ‬ ‫باس ِم الل ِّه‬
‫و در حديثى ديگر‪ ،‬آنحضرت ص مىفرمايد‪« :‬لََق ْد َسأ ََل ه َذا ْ‬
‫ِ ِ‬
‫‪%‬اب» «او خ‪55‬دا را توسط‪ 5‬اسم اعظمش خواند كه هر كس او را با اين ن‪55‬ام‬ ‫َج‪َ % %‬‬ ‫أ ْعطَى َو َم‪%% %‬ا ُدع َى بِ ‪%% %‬ه إِالّ أ َ‬
‫بخواند‪ 5‬خواستهاش برآورده مىشود و دعايش قبول مىگردد»‪.‬‬
‫‪ -3‬توسل تمام پيامبران خدا كه در قرآن ذكرى از آنها بميان آمده‪ ،‬يا بوسيله اسماء و صفات‬
‫خدا بوده و يا بوسيله ايمان و عمل صالح صورت‪ 5‬گرفته است‪.‬‬
‫هيچ پي‪55‬امبرى‪ 5‬غ‪55‬ير از اس‪55‬ماء و ص‪55‬فات خداون‪55‬د‪ ،‬و ايم‪55‬ان و عمل ص‪55‬الح‪ ،‬هرگز به چ‪55‬يز‬
‫ديگرى‪ ،‬توسل نجسته است‪.‬‬
‫حضرت يونس ‪ ‬در دعاى توسل خود كه در آيه ‪ 87‬سوره انبياء آمده‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾        ‬‬
‫«خداون‪55‬دا! غ‪55‬ير از ت‪55‬و‪ ،‬معب‪55‬ودى وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪ ،‬تو پ‪55‬اك و م‪55‬نزهى‪ ،‬همانا من جز س‪55‬تمكاران‬
‫بودهام‪.»5‬‬
‫در جاى ديگر‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾   ‬‬
‫«من به ذاتى كه پروردگار‪ 5‬من و شماست‪ ،‬پناه مىبرم»‪.‬‬
‫حضرت ابراهيم و اسماعيل إ‪ ،‬در دعاى توسل خود كه در آيه ‪ 127‬سوره بقره آمده‪ ،‬چ‪55‬نين‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫﴿‪﴾       ‬‬
‫«پروردگارا! از ما بپذير‪ ،‬بى گمان تو شنوا و دانا هستى»‪.‬‬
‫حضرت آدم و حوا إ ن‪55‬يز در دع‪55‬اى توسل خ‪55‬ود كه در آيه ‪ 23‬س‪55‬وره اع‪55‬راف آم‪5‬ده‪ ،‬چ‪5‬نين‬
‫فرمودند‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كردهايم‪ ،‬اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نك‪55‬نى‪ ،‬قطعا‪ 5‬ما از‬
‫زيانكاران‪ 5‬خواهيم بود»‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬بىني‪55‬ازى پروردگ‪55‬ار‪ ،‬از يكسو و نيازمند ب‪55‬ودن بن‪55‬دگان از س‪55‬وى ديگ‪55‬ر‪ ،‬اقتضا‪ 5‬مىكند كه‬
‫بندگان به پروردگار‪ 5‬خود متوسل ش‪55‬وند‪ ،‬تا از اين رهگ‪55‬ذر‪ ،‬بتوانند از آنچه كه مىترس‪55‬ند‪ 5،‬نج‪55‬ات‬
‫يابند و به آنچه كه دوست دارند‪ ،‬دسترسى‪ 5‬پيدا كنند‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم آشنايى بنده به رفتار‪ 5‬و كردارى‪ 5‬كه موجب رض‪55‬ايت يا ع‪55‬دم رض‪55‬ايت خ‪55‬دا مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫الزم است كه وسيله‪ ،‬محدود در گفتار و كردارى باشد كه خداوند آنها را جايز گردانيده و پيامبر‬
‫‪66‬‬
‫اكرم ص آنها را تبيين نموده است‪ ،‬بنابراين بايد به اعمال صالح و گفت‪55‬ار ني‪55‬ك‪ ،‬توسل جس‪55‬ت‪ ،‬و‬
‫از اعمال بد و سخن زشت‪ ،‬پرهيز نمود‪.‬‬
‫‪ -3‬چون جايگاه و عزت شخص حاصل زحمات او نيست بلكه يك امر غير كس‪55‬بى مىباش‪55‬د‪،‬‬
‫به اقتضاى عقل و خرد‪ ،‬اين عزت و كرامت ديگران نبايد وسيلهاى‪ 5‬براى خواستن از خدا ق‪55‬رار‪5‬‬
‫گيرد‪ ،‬زيرا جاه و عزت يك فرد (اگر چه فرد بسيار‪ 5‬با عظمت و كرام‪55‬تى‪ 5‬باش‪55‬د) نمىتواند وس‪55‬يله‬
‫تقرب براى ديگران قرار گيرد‪.‬‬

‫‪67‬‬
‫فصل پانزدهم‬
‫اولياء هّللا و كرامات آنان و شيطان و گمراهى او‬

‫اولياء خدا‪:‬‬
‫از جمله باورها و ايمان مسلمان يكى اين است كه خداوند‪ 5‬در مي‪55‬ان بن‪55‬دگانش دوس‪55‬تانى دارد‬
‫كه آنها را ب‪55‬راى عب‪55‬ادت خ‪55‬ود بر گزي‪55‬ده و خ‪55‬الص گرداني‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬و با محبت خ‪55‬ود‪ ،‬آن‪55‬ان را‬
‫مشرف‪ ،‬و از كرامت خود بهرهمند ساخته است‪.‬‬
‫خداوند ولى آن‪55‬ان اس‪55‬ت‪ ،‬آنها را دوست دارد و به خ‪55‬ود نزديك مىكن‪55‬د‪ ،‬و آنها ن‪55‬يز بن‪55‬دگان و‬
‫اولياى او هستند‪ ،‬و خدا را به عظمت مىشناسند و دوست دارند‪ ،‬از دس‪5‬توراتش اط‪5‬اعت مىكنن‪5‬د‪،‬‬
‫و اوامر و نواهىاش را مد نظر قرار‪ 5‬مىدهند‪.‬‬
‫با دوستانش (دوستان خدا) دوستى‪ 5‬مىكنند و با دشمنانش دشمنى مىورزند‪ 5،‬اين (اولياى‪ 5‬خدا)‬
‫هر وقت چ‪55‬يزى از خ‪55‬دا بخواهن‪55‬د‪ ،‬به آنها عطا مىكن‪55‬د‪ ،‬و هر وقت از او ي‪55‬ارى بطلبن‪55‬د‪ ،‬آنها را‬
‫يارى مىكند‪ .‬و اگر از خدا پناه جويند‪ ،‬به آنها پناه مىدهد‪ ،‬آنها صاحب ايم‪55‬ان و تق‪55‬وا و ك‪55‬رامت و‬
‫بشارت در دنيا و آخرت هستند‪.‬‬
‫بايد گفت هر مؤمن پرهيزگار‪ ،‬ولى خداست‪ ،‬با وجود اين‪ ،‬بين اولي‪55‬اى خ‪55‬دا‪ ،‬از نظر مق‪55‬ام‪،‬‬
‫تفاوت وجود دارد‪ .‬و اين تفاوت درجه‪ ،‬ناشى از تفاوت در اعمال و تقواى آنان است‪.‬‬
‫يعنى هر كس كه بهره بيشترى از تقوا و ايمان برده باشد‪ ،‬مقامش نزد خدا بيتشر و كرامتش‬
‫كاملتر است‪.‬‬
‫بدين ترتيب‪ ،‬پيامبران‪ ،‬سرور‪ 5‬و ساالر اولياء اند و پس از آنها‪ ،‬ديگر مؤمنان واقعى‪5.‬‬
‫خداون‪5‬د‪ ،‬كرام‪55‬اتى را بوس‪5‬يله اولي‪5‬اى خ‪55‬ود آش‪5‬كار مىكن‪55‬د‪ ،‬مانند غ‪55‬رق نش‪55‬دن در آب دريا و‬
‫نسوختن در آتش و ازدياد‪ 5‬غذاى كم‪ ،‬و شفاى بيماران و پديدههاى ديگر‪.‬‬
‫همه اين كرامات از جنس معجزه هستند‪ ،‬ولى يك تفاوت بين آنها (معجزه و كرامت) وجود‬
‫دارد‪.‬‬
‫زيرا معجزه همراه با تحدى و مب‪5‬ارزه طل‪5‬بى است ولى ك‪5‬رامت فاقد‪ 5‬تح‪5‬دى مىباش‪5‬د‪ ،‬تح‪5‬دى‬
‫يعنى اينكه پيامبرى‪ 5‬به امتش بگويد‪ :‬اگر بعد از ديدن معجره‪ ،‬ايمان نياوريد‪ ،‬عذاب خ‪55‬دا بر ش‪55‬ما‬
‫نازل مىشود‪ ،‬در حالى كه كرامت‪ ،‬چنين نيست‪ .‬بزرگترين كرامت م‪55‬ؤمن ص‪55‬بر و اس‪55‬تقامت در‬
‫اطاعت و بندگى خداست كه مستلزم انجام كارهاى‪ 5‬نيك و اجتناب از كارهاى بد مىباشد‪.‬‬
‫اين عقيده مؤمن‪ ،‬بر گرفته از داليل عقلى و نقلى است كه بشرح آنها مىپردازيم‪5.‬‬
‫داليل نقلى‪:‬‬
‫خداوند درباره اولياء و كرامات آنان در قرآن سخن گفته است‪ ،‬از جمله در آيات ‪ 62‬تا ‪64‬‬
‫سوره يونس چنين مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾            ‬‬
‫«آگاه باشيد! كه دوستان خدا ترسى‪( 5‬از خوارى در دنيا و ع‪55‬ذاب در آخ‪55‬رت) ندارن‪55‬د‪( 5.‬ب‪55‬راى‬
‫از دست رفتن مال و منال دنيا) غمگين نمىشوند‪( ،‬اولياى‪ 5‬خدا) كسانى هستند كه ايم‪55‬ان آوردهاند‪5‬‬
‫و تقوا را پيشه خود ساختهاند‪ ،‬براى آنان در دنيا (هنگام مرگ) و در آخرت (هنگامه رستاخيز)‬
‫بشارت (به خوشبختى‪ 5‬و نيكى) است‪ ،‬وعده خدا تخلف ناپذير است‪ ،‬اين است سعادت و پيروزى‪5‬‬
‫بزرگ»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 257‬سوره بقره‪ ،‬در اين مورد‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾        ‬‬

‫‪68‬‬
‫«خداوند‪ 5‬ولى و عهدهدار (ام‪555‬ور) كس‪555‬انى است كه ايم‪555‬ان آوردهان‪555‬د‪ 5.‬خداون‪555‬د‪ ،‬آن‪555‬ان را از‬
‫تاريكيهاى (گمراهى) بيرون مىآورد‪ 5‬و به سوى نور (ايمان) مىبرد»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 34‬سوره انفال‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾   ‬‬
‫«همانا اولياى خدا تنها افراد پرهيزگار‪ 5‬مىباشند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 196‬سوره اعراف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾          ‬‬
‫«همانا دوستان خدا كسانى هستند كه كتاب (ق‪55‬رآن) بر آن‪55‬ان ن‪55‬ازل ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند واليت‬
‫نيكان را بعهده گرفته است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 24‬سوره يوسف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«(خداوند مىفرمايد‪ ):5‬ما چنين كرديم (و در حفظ يوسف‪ 5‬در همه مراحل كوش‪5‬يديم) تا زش‪5‬تى‪5‬‬
‫و فحشا را از او دور بسازيم‪ 5،‬زيرا او از بندگان مخلص ما بود»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 65‬سوره اسراء‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾      ‬‬
‫«همانا تو (شيطان) بر بندگان (مؤمن و مخلص) من‪ ،‬هيچگونه سلطهاى‪ 5‬ندارى»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 37‬سوره آل عمران‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫«هر وقت كه زكريا‪ ،‬وارد عبادتگاه مريم مىشد‪ ،‬پيش او غذا (و ميوه) مىدي‪55‬د‪ ،‬به م‪55‬ريم گفت‪:‬‬
‫اين (غذاها) از كجا براى تو مىآيد؟ مريم گفت از جانب خدا»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 139‬تا ‪ 144‬سوره الصافات‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«يونس هم از زم‪55‬ره پي‪55‬امبران ب‪55‬ود‪ .‬وق‪55‬تى‪ 5‬بس‪55‬وى‪ 5‬كش‪55‬تى حامل ك‪55‬اال (پر از مس‪55‬افر و ب‪55‬ار)‬
‫گريخت‪ ،‬قرعه كشى شد‪ ،‬قرعه بنام يونس در آمد (او را بدريا انداختن‪55‬د) م‪55‬اهى (ب‪55‬زرگى) او را‬
‫بلعيد‪ ،‬اگر او قبال از زمره پرستشگران نمىبود‪ ،‬در شكم ماهى تا روز قيامت مىماند»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 24‬تا ‪ 26‬سوره مريم‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪﴾‬‬
‫«(جبرئيل) از زير درخت‪ ،‬م‪55‬ريم را ص‪55‬دا زد (و گفت‪ ):‬غمگين مب‪55‬اش‪ ،‬پروردگ‪55‬ارت‪ 5‬پ‪55‬ائين‬
‫(از تو) چشمه آبى پديد آورده است (جارى ساخته اس‪55‬ت) تنه درخت خرما را بتك‪55‬ان تا ب‪55‬راى تو‬
‫خرم‪55‬اى ت‪55‬ازه بين‪55‬دازد‪ .‬پس (از اين خرم‪55‬اى ت‪55‬ازه) بخ‪5‬ور و (از آن آب گ‪5‬وارا) بن‪5‬وش و (به اين‬
‫فرزند خود كه معجزه خداوند‪ 5‬است) چشم روشن دار‪( .‬شادباش)»‪.‬‬

‫‪69‬‬
‫در آيات ‪ 69‬تا ‪ 70‬سوره انبياء مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«ما (به آتشى كه ب‪55‬راى اب‪55‬راهيم افروختند‪ 5‬و او را در آن انداختن‪55‬د) دس‪55‬تور‪ 5‬داديم كه اى آتش!‬
‫براى ابراهيم سرد و سالم شو‪ .‬آنان خواستند كه ابراهيم را با نيرنگ خطرناكى نابود‪ 5‬كنن‪55‬د‪ .‬ولى‬
‫ما آنها را زيانبارترين مردم كرديم (زيرا نيرنگ آنها سبب ذلت نمرود‪ 5‬و نمروديان شد و ب‪55‬اعث‬
‫ايمان آوردن ساير مردم گشت)»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 9‬تا ‪ 12‬سوره كهف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«آيا گمان مىبرى كه (خواب چندين س‪55‬اله) اص‪55‬حاب كهف و رقيم‪ 5‬درمي‪55‬ان عج‪55‬ايب و غ‪55‬رايب‬
‫(پراكنده در گسترههستى ما) چيز شگفتى است؟ (ياد آورشو) آنگاه كه اين جوان‪55‬ان به غ‪55‬ار پن‪55‬اه‬
‫بردند‪( 5‬و رو به درگاه خدا آوردند) و گفتند‪ :‬پروردگ‪55‬ارا! ما را از رحمت خ‪55‬ود بهرهمند‪ 5‬س‪55‬از و‬
‫راه نج‪55‬اتى ب‪5‬راى ما ف‪5‬راهم‪ 5‬كن‪ ،‬پس (دع‪5‬اى ايش‪5‬ان را اج‪55‬ابت ك‪55‬رديم) و چن‪55‬دين س‪55‬ال آنها را به‬
‫خواب فرو برديم‪ ،‬پس از آن‪ ،‬ايشان را دوباره برانگيختيم (بيدار كرديم)»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول‪ 5‬گرامى اسالم ص درباره اوليا و كرامات آن‪55‬ان س‪5‬خن گفته اس‪5‬ت‪ ،‬از جمله در يك‬
‫ح‪55‬ديث قدس‪55‬ى‪ ،‬چ‪5‬نين مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس با اولي‪5‬اى من دش‪55‬منى كن‪55‬د‪ ،‬من با او مىجنگم‪ .‬به‪55‬ترين‬
‫كارى كه بنده من بوسيله آن بمن نزديك مىشود‪ ،‬اداى ف‪55‬رايض و واجب‪55‬ات اس‪55‬ت‪ .‬و ن‪55‬يز بن‪55‬ده من‬
‫همواره با انجام عبادات نفلى بمن نزديك مىش‪55‬ود و م‪55‬ورد محبتم ق‪55‬رار‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪ ،‬وق‪55‬تى كه م‪55‬ورد‬
‫محبتم قرارگرفت‪ ،‬من گوش او مىشوم‪ 5‬تا بوسيله آن بشنود‪ ،‬و چشم او مىشوم‪ 5‬تا بوسيله آن ببين‪55‬د‪،‬‬
‫و دست او مىشوم تا بوسيله آن اشياء را بگيرد‪ .‬و پاى او مىشوم‪ 5‬تا بوس‪55‬يله آن‪ ،‬راه ب‪55‬رود‪ 5‬اگر از‬
‫من چيزى بخواهد‪ ،‬حتما به او مىدهم‪ ،‬و اگر در پناه من بيايد‪ ،‬به او پناه مىدهم»‪.‬‬
‫در ح‪55‬ديث قدسى‪ 5‬ديگ‪55‬ر‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪« :‬من انتق‪55‬ام دوس‪55‬تانم را مىگ‪55‬يرم‪ ،‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه‬
‫شيرجنگجو انتقام خود را مىگيرد‪.»5‬‬
‫در حديثى ديگر‪ ،‬آن حضرت ص مىفرمايد‪« :‬همانا خداوند‪ ،‬م‪55‬ردان پ‪55‬اكى دارد كه اگر بن‪55‬ام‬
‫خدا سوگند يادكنند‪ ،‬خداوند‪ 5‬آنها را تبرئه خواهد كرد» (متفق عليه)‪.‬‬
‫در روايتى ديگر‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬در امته‪55‬اى گذش‪55‬ته‪ ،‬اف‪55‬رادى‪ 5‬وج‪55‬ود‪ 5‬داشت كه‬
‫حوادث و پديدهاى مختل‪55‬ف‪ ،‬از س‪55‬وى خ‪55‬دا به آن‪55‬ان اله‪55‬ام مىش‪55‬د‪ ،‬و اگر در امت من‪ ،‬چ‪55‬نين كسى‬
‫باشد‪ ،‬آن يكى‪ ،‬عمر بن خطاب است» (متفق عليه)‪.‬‬
‫در حديثى ديگ‪5‬ر‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪5‬ود‪« :‬زنى در ح‪5‬ال ش‪5‬يردادن پس‪55‬رش ب‪5‬ود كه در آن‬
‫هنگام مرد اسب س‪55‬وارى از كن‪55‬ار او گذش‪55‬ت‪ .‬زن گفت‪ :‬پروردگ‪55‬ارا! فرزند‪ 5‬م‪55‬را مانند اين اسب‬
‫سوار‪ 5‬بگردان‪ ،‬آن كودك نوزاد‪ 5‬در حالى كه پستان در ده‪55‬انش ب‪55‬ود‪ ،‬بس‪55‬وى آن اسب س‪55‬وار‪ 5‬نگ‪55‬اه‬
‫كرد و گفت‪ :‬خدايا! مرا مانند او مكن‪ .‬سخن گفتن ن‪55‬وزاد‪ 5‬از جمله كرام‪55‬ات او و وال‪55‬دينش ب‪55‬ود»‪.‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬
‫نقل است كه شخصى بنام جريج و مادرش‪ ،‬عابده بودند‪ ،‬مادرش كه از او رنجيده ش‪55‬ده ب‪55‬ود‪،‬‬
‫او را نفرين كرده و گفته بود كه پروردگارا! تا پسرم‪ ،‬ج‪55‬ريج زن زانيه را نبين‪55‬د‪ ،‬او را نم‪55‬يران‪.‬‬
‫خداوند‪ ،‬دعاى مادر جريج را كه عابده بود‪ ،‬پذيرفت‪ ،‬پذيرفته شدن دع‪55‬ايش از جمله كرام‪55‬ات او‬

‫‪70‬‬
‫بود‪ .‬مىگويند‪ :5‬پس از مدتى‪ ،‬جريج متهم به زنا شد و مردم گفتند كه‪ :‬اين ولد زنا از نطفه ج‪55‬ريج‬
‫است‪ .‬در آن لحظه جريج خطاب به نوزاد‪ 5‬يك روزه‪ ،‬از او پرسيد‪ :‬پدر تو كيست؟‬
‫نوزاد‪ 5‬گفت‪ :‬فالن چوپان‪ ،‬سخن گفتن اين نوزاد نيز از جمله كرامات جريج عابد بود‪.‬‬
‫در حديثى ديگر كه معروف‪ 5‬به حديث اصحاب غار است‪ ،‬آمده است كه سه نفر وارد غارى‬
‫شدند‪ .‬ناگهان در غار بوسيله سنگى بزرگ و سنگين مسدود شد‪ ،‬هر چه تالش كردند كه آنرا از‬
‫سر راه خود بردارن‪5‬د‪ 5،‬موفق نش‪5‬دند‪ ،‬بعد متوسل به اعم‪5‬ال ص‪5‬الح خ‪5‬ود ش‪5‬دند و دعا كردند‪ 5‬و از‬
‫خدا خواستند تا آن را از دهانه غار بردارد‪ 5.‬خداوند دع‪55‬اى آن‪55‬ان را اج‪55‬ابت ك‪55‬رد‪ ،‬و س‪55‬نگ را از‬
‫دهانه غار كنار زد‪ .‬اين نيز از كرامات اصحاب غار بود‪ ،‬اين جريان در اح‪55‬اديث ص‪55‬حيح آم‪55‬ده‬
‫كه قبال بدان اشاره شد‪.‬‬
‫نمونه ديگرى از كرامات اوليا‪ ،‬جريان راهب و پسر است در آنجا آمده كه آن پسر‪ ،‬حيوانى‪5‬‬
‫را كه راه را بر مردم مسدود‪ 5‬كرده ب‪5‬ود‪ ،‬پرت‪5‬اب س‪5‬نگى به س‪5‬وى آن از پ‪5‬اى در آورد‪ ،‬در نتيجه‬
‫معبر باز شد و مردم از آنجا عبور كردند‪ .‬اين كار در واقع از كرامات آن پسر بود‪.‬‬
‫در ادامه حديث آمده كه پادشاه وقت‪ ،‬براى نابودى‪ 5‬آن پسر‪ ،‬متوسل به حيلهه‪55‬اى متع‪55‬دد شد‬
‫تا او را از پاى در آورد‪ ،‬براى اين منظور‪ 5،‬ابتدا او را از باالى كوه به پايين پرت كرد‪ ،‬ولى او‬
‫نمرد‪ ،‬بار ديگر او را بدريا ان‪55‬داخت‪ ،‬اين ب‪55‬ارهم س‪55‬الم از دريا ب‪55‬يرون آم‪55‬د‪ .‬اينها از كرام‪55‬ات آن‬
‫پسر صالح و نيكوكار بود‪.‬‬
‫‪ -3‬هزاران نفر از علما و انسانهاى پ‪55‬اك‪ ،‬اولي‪55‬اى خ‪55‬دا را دي‪55‬ده و كرام‪55‬ات نامح‪55‬دود آنها را‬
‫مشاهده كردهاند‪ ،‬مثال در رواي‪5‬ات آم‪5‬ده كه فرش‪5‬تگان‪ ،‬به عم‪5‬ران ابن حص‪5‬ين س‪5‬الم مىدادن‪5‬د‪ ،‬يا‬
‫سلمان فارسى‪ 5‬و ابودردا‪ 5‬در يك كاسه غذا مىخوردند‪ 5،‬آن كاسه يا غذا‪ ،‬تسبيح مىگفت‪.‬‬
‫‪ - 4‬هنگامى كه خبيب در مكه نزد مشركين زندان بود‪ ،‬برايش انگور مىرسيد‪ ،‬ح‪55‬ال آنكه در‬
‫آن فصل‪ ،‬در مكه انگورى وجود‪ 5‬نداشت‪.‬‬
‫‪ - 5‬براءبن عازب ‪ ‬هر وقت براى انج‪55‬ام ك‪55‬ارى‪ ،‬به ن‪55‬ام خ‪55‬دا س‪55‬وگند ي‪55‬اد مىك‪55‬رد‪ ،‬خداوند به‬
‫سوگند‪ 5‬او پاسخ مثبت مىداد‪.‬‬
‫براء در جريان جنگ قادسيه سوگند‪ 5‬ياد كرده ب‪5‬ود كه خداون‪5‬د‪ ،‬مس‪55‬لمانان را در برابر كف‪5‬ار‬
‫پيروز‪ 5‬مىكند‪ ،‬و نيز دعا كرد كه او در آن جنگ‪ ،‬نخستين شهيد باشد‪ ،‬سرانجام‪ 5‬مس‪55‬لمانان پ‪55‬يروز‬
‫شدند و او اولين كسى بود كه از ميان سپاهيان اسالم به فيض شهادت نايل آمد‪.‬‬
‫در حادثهاى ديگر‪ ،‬حضرت عمر ‪ ‬در مدينه مشغول ايراد خطبه بود‪ ،‬كه ناگهان ندا سرداد‪:‬‬
‫«يَا َساريةَ ْال َجبَلِ يَا ساريَةَ الْ َجبَلِ» و اينگونه ساريه را كه فرمانده لشكر مسلمانان بود و چندين هزار‬
‫كيلومتر‪ 5‬از او فاصله داشت‪ ،‬از خطر آگاه ساخت‪ ،‬ساريه نيز صداى عمر ‪ ‬را شنيد و لش‪55‬كر را‬
‫بسوى‪ 5‬ك‪55‬وه ه‪55‬دايت ك‪55‬رد‪ .‬و در جنگى كه بين آنها و دش‪55‬من در گ‪55‬رفت‪ ،‬مس‪55‬لمانان پ‪55‬يروز‪ 5‬ش‪55‬دند‪،‬‬
‫ساريه پس از برگشتن از جبهه‪ ،‬حضرت عمر ‪ ‬و مسلمانان را از آنچه كه شنيده بود آگاه كرد‪.‬‬
‫يم» و خداوند‪ 5‬دعايش‬ ‫عالء بن الحضرمى در دعايش مىفرمود‪« :‬يَ‪%%‬ا َعليِمُ يَ‪%%‬ا َحكيِمُ يَ‪%%‬ا َعلِىُّ يَ‪%%‬ا َع ِظ ُ‬
‫را مستجاب مىكرد‪ ،‬بعنوان مثال‪ ،‬در يك مورد‪ 5‬مشاهده شد كه سپاهيان او از دريا عبور كردن‪55‬د‪،‬‬
‫ولى حتى زين اسبهايشان تر نشد‪.‬‬
‫حسن بص‪55‬رى؛ عليه شخصى كه خيلى او را اذيت مىك‪55‬رد‪ ،‬دعا ك‪55‬رد‪ ،‬بالفاص‪55‬له آن ش‪55‬خص‬
‫افتاد و مرد‪.‬‬
‫شخصى از قبيله نخع با االغى به مس‪55‬افرت‪ 5‬رفت‪ ،‬االغش در مس‪55‬ير راه م‪55‬رد‪ ،‬آن ش‪55‬خص‬
‫نخعى وضو‪ 5‬گ‪55‬رفت و دو ركعت نم‪55‬از خواند و دعا ك‪55‬رد‪ .‬خداوند االغش را زن‪55‬ده ك‪55‬رد‪ ،‬او ب‪55‬ار‬
‫ديگر زاد و سفر و كاالهايش را روى او نهاد و به سفرش ادامه داد‪.‬‬
‫عالوه بر اينها‪ ،‬كرامات بيشمار ديگرى‪ 5‬نيز از اولياى خدا بروز ك‪55‬رده‪ ،‬كه ه‪55‬زاران نفر از‬
‫مردم‪ ،‬آنها را ديدهاند‪5.‬‬
‫اولياء شيطان‪:‬‬

‫‪71‬‬
‫شيطان نيز در ميان فرزندان آدم‪ ،‬دوستانى‪ 5‬دارد كه بر آنها غلبه كرده و آنها را از ي‪55‬اد خ‪55‬دا‬
‫غافل مىسازد‪ 5‬او فتنه و فساد‪ 5‬را براى دوستان خ‪55‬ود به ارمغ‪55‬ان مىآورد‪ 5،‬و زش‪55‬تىها را در دل آنها‬
‫زيبا جلوه مىدهد‪ ،‬تا جايى كه گوشهاى آنان را از شنيدن سخن حق كر مىكند و چشمهاى‪ 5‬آن‪55‬ان را‬
‫از ديدن راه راست و مشاهده داليل حق‪ ،‬نابينا مىسازد در نتيجه‪ ،‬آنان تابع ش‪55‬يطان مىش‪55‬وند و از‬
‫دستورات‪ 5‬او تبعيت مىكنند‪ .‬شيطان آنها را براى انجام هر كار زشتى‪ 5‬آماده مىكند و با زيبا جل‪55‬وه‬
‫دادن فساد‪ ،‬آنان را بسوى فساد‪ 5‬مىكشاند‪ ،‬يعنى در نظر آنان خوب را بد و زشت را زيب‪55‬ا‪ ،‬نش‪55‬ان‬
‫مىده‪55‬د‪ ،‬در نتيجه اين همكاريها با ش‪55‬يطان است ك‪55‬ه‪ ،‬دش‪55‬من اولي‪55‬اى خ‪55‬دا و مح‪55‬ارب با آنها ب‪55‬ار‬
‫مىآين‪55‬د‪ ،‬و ك‪55‬امال در جهت خالف آنها گ‪55‬ام بر مىدارن‪55‬د‪ ،‬اولي‪55‬اى خ‪55‬دا‪ ،‬خ‪55‬دا را دوست دارند و در‬
‫ص‪555‬دد خش‪555‬نودى او هس‪555‬تند ولى اينها خ‪555‬دا را مىرنجانند و زمينه خشم و غضب او را ف‪555‬راهم‬
‫مىس‪555‬ازند‪ .‬اينها (اولي‪555‬اء ش‪555‬يطان) م‪555‬ورد لعن و نف‪555‬رين خ‪555‬دا ق‪555‬رار دارن‪555‬د‪ ،‬اگر چه كاره‪555‬اى‪5‬‬
‫خارقالعادهاى‪ 5‬مانند پرواز كردن در ه‪5‬وا يا راه رفتن بر روى‪ 5‬آب‪ ،‬مش‪5‬اهده ش‪5‬ود‪ .‬اين كارها در‬
‫واقع نوعى اس‪55‬تداراج هس‪55‬تند كه خداون‪55‬د‪ ،‬دش‪55‬منان خ‪55‬ود را گرفت‪55‬ار چ‪55‬نين ح‪55‬االتى مىكند يا اينكه‬
‫نوعى كمك و هميارى‪ 5‬از سوى شيطان است كه در حق دوستانش‪ 5‬انجام مىگيرد‪ .‬اين باور مؤمن‬
‫برگرفته از داليلى است كه در زير به آنها اشاره خواهيم كرد‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند در مورد اولياى شيطان در آيه ‪ 257‬سوره بقره چنين مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪       ‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫«و (اما) كسانى كه كفر ورزيدهاند‪ ،‬طاغوت (ش‪55‬يطان) ولى و سرپرست آن‪55‬ان اس‪55‬ت‪ ،‬و آن‪55‬ان‬
‫را از نور (ايمان) به سوى تاريكيهاى (كفر و فس‪55‬اد) مىكش‪55‬اند‪ ،‬اين‪55‬ان اهل دوزخاند‪ 5‬و هميشه در‬
‫آن جاودانه مىمانند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 121‬سوره انعام‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪       ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«شياطين دوستان خ‪55‬ود را وسوسه مىكنند تا با ش‪55‬ما منازعه و ج‪55‬دال كنن‪55‬د‪ ،‬اگر ش‪55‬ما از آن‪55‬ان‬
‫اطاعت كنيد‪ ،‬بيگمان شما (مثل ايشان) مشرك خواهيد بود»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 128‬سوره انعام‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«و (بي‪55‬اد بي‪55‬اور‪ 5‬آن) روزى‪ 5‬را كه همه آن‪55‬ان را در كن‪55‬ار هم گ‪55‬رد مىآوريم‪( 5‬و خط‪55‬اب به‬
‫گناهكاران مىگوييم‪ ):5‬اي گروه جنيان! ش‪55‬ما اف‪55‬راد زي‪55‬ادى‪ 5‬از انس‪55‬انها را گم‪55‬راه س‪55‬اختيد‪( .‬در آن‬
‫هنگام) دوستان شيطان كه از انسانها هستند‪ ،‬مىگويند‪ :‬پروردگارا! برخى از ما از ب‪55‬رخى ديگر‬
‫سود بردهايم‪( 5.‬جنيان با وسوسه شيطانى‪ 5‬بر ما رياست كردند و از ما به‪5‬ره بردن‪5‬د‪ ،‬و ما انس‪55‬انها‬
‫به وسوسه ايشان دچار ش‪55‬هوات زودگ‪55‬ذر ش‪55‬ديم‪ ،‬تا وق‪55‬تى كه عمر ما به پاي‪55‬ان رس‪55‬يد) و گرفت‪55‬ار‬
‫مرگى شديم كه براى ما مقدر فرم‪5‬وده ب‪5‬ودى‪ 5.‬خداوند فرم‪5‬ود‪ :‬دوزخ جايگ‪55‬اه شماس‪55‬ت‪ ،‬و هميشه‬
‫در آن ماندگاريد‪ .‬تا مدت زمانى‪ 5‬كه خدا بخواهد»‪.‬‬
‫در آيات ‪ 36‬و ‪ 37‬سوره زخرف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪﴾       ‬‬

‫‪72‬‬
‫«هر كس از ي‪55‬اد خ‪55‬دا غافل و روگ‪55‬ردان ش‪55‬ود‪ ،‬اهريم‪55‬نى‪ 5‬را م‪55‬أمور‪ 5‬او مىس‪55‬ازيم و چ‪55‬نين‬
‫اهريمنى‪ ،‬هموراه همدم او مىگردد‪( 5‬و گمراه و سرگشتهاش‪ 5‬مىس‪55‬ازد) ش‪55‬ياطين‪ ،‬اين گ‪55‬روه را از‬
‫راه (خ‪5‬دا) ب‪5‬از مىدارن‪5‬د‪ 5.‬و (ط‪5‬ورى‪ 5‬گم‪5‬راهى را در نظرش‪5‬ان مىآرايند ك‪5‬ه) گم‪5‬ان مىكنند ايش‪5‬ان‬
‫هدايت يافتگان حقيقى هستند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 27‬سوره اعراف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾      ‬‬
‫«ما شياطين را دوستان و ياران كسانى قرار‪ 5‬دادهايم كه ايمان نمىآورند‪( ،‬يع‪55‬نى ش‪55‬ياطين تنها‬
‫بر غير مؤمنان تسلط دارند و بس)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 30‬سوره اعراف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«آنها به جاى خدا‪ ،‬شياطين را به دوستى و سرورى‪ 5‬خود بر گزيدهاند‪ 5‬و خود را ه‪55‬دايت يافته‬
‫مىپندارند»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 25‬سوره فصلت‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪﴾         ‬‬
‫«ما براى آنان‪ ،‬دوس‪5‬تان و همنش‪5‬ينانى (از جن و انس) ت‪5‬رتيب دادهايم (اين دوس‪5‬تان تبهك‪5‬ار)‬
‫ايشان را از هر سو احاطه مىكنند و (كارهاى زشت را در نظرشان زيبا جلوه مىدهند)»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 50‬سوره كهف‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫«(اى پيامبر! آغاز آفرينش‪ 5‬مردمان را برايشان بيان كن) آنگاه كه ما به فرش‪55‬تگان گف‪55‬تيم‪ ،‬آدم‬
‫را سجده كنيد‪ ،‬آنان جملگى سجده كردند‪ 5‬مگر شيطان كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش‪5‬‬
‫سرپيچى‪ 5‬كرد‪ .‬آيا شما شيطان و ذريه او را كه دشمنان ش‪55‬ما هس‪55‬تند‪ ،‬بج‪55‬اى من سرپرست‪ 5‬و ولى‬
‫خود انتخاب مىكنيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص ن‪5‬يز درب‪5‬اره اولي‪5‬اى ش‪5‬يطان س‪5‬خن گفتهاند از آن جمله در ح‪5‬ديثى آم‪5‬ده‬
‫اس‪5‬ت‪ ،‬ش‪5‬بى رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص س‪5‬تارهاى‪ 5‬را ديد كه روشن شد و از ج‪5‬اى خ‪5‬ودش بس‪5‬رعت دور‬
‫گشت‪ .‬آنحضرت ص به يارانش فرمود‪« :‬شما در دوره ج‪55‬اهليت‪ ،‬در م‪55‬ورد‪ 5‬اين س‪55‬تارگان كه به‬
‫آنها (شهاب ثاقب) مىگويند‪ ،‬چه نظر داشتيد؟» ياران ع‪55‬رض كردن‪55‬د‪ ،‬ما عقيد داش‪55‬تيم كه بخ‪55‬اطر‬
‫بدنيا آمدن يا مردن شخصيتى‪ 5‬بزرگ‪ ،‬چنين اتفاقى مىافتد‪ ،‬رسول اكرم ص فرمود‪« :‬خير‪ ،‬چ‪55‬نين‬
‫نيست‪ .‬بلكه واقعيت اين است كه هر وقت پروردگار ع‪55‬الم ب‪55‬راى انج‪55‬ام ك‪55‬ارى تص‪55‬ميم‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪،‬‬
‫حاملين عرش تسبيح مىگوين‪55‬د‪ ،‬بعد اه‪55‬الى آس‪55‬مان هفتم تس‪55‬بيح مىگوين‪55‬د‪ ،‬تا اينكه ن‪55‬وبت به اه‪55‬الى‬
‫آس‪55‬مان دنيا مىرس‪55‬د‪ ،‬بعد اه‪55‬الى آس‪55‬مان هفتم‪ ،‬از ح‪55‬املين ع‪55‬رش مىپرس‪55‬ند كه پروردگ‪55‬ار‪ 5‬ما چه‬
‫فرموده است؟ حامالن عرش اهالى آسمان را از تصميم پروردگار‪ 5‬با خ‪55‬بر مىس‪55‬ازند‪ 5،‬بعد اه‪55‬الى‬
‫هر آس‪55‬مان ديگر كسب خ‪55‬بر مىكنند تا ن‪55‬وبت به آس‪55‬مان دنيا مىرس‪55‬د‪ .‬در اين هنگ‪55‬ام‪ ،‬ش‪55‬ياطين در‬
‫صدد استراق‪ 5‬سمع بر مىآيند‪ ،‬آنگاه بوسيله اين ستارگان رانده مىش‪55‬وند‪ 5.‬ش‪55‬ياطين‪ ،‬س‪55‬خنانى‪ 5‬را كه‬
‫شنيدهاند‪ 5‬براى دوستان خود مىبرن‪55‬د‪ 5.‬اگر اين س‪55‬خنان‪ ،‬ب‪55‬دون كم و كاست گفته ش‪55‬وند‪ ،‬حقان‪55‬د‪ .‬اما‬
‫شياطين از جانب خود مطالبى‪ 5‬را به آنها اضافه مىكنند»‪( .‬مسلم و احمد)‪.‬‬

‫‪73‬‬
‫در حديثى ديگر كه بخارى‪ 5‬روايت كرده‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬هنگامى كه از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره‬
‫سخنان افراد كاهن پرسيدند‪ ،‬فرمود‪ :‬سخن كاهن‪ ،‬واقعيت ندارد‪ .‬م‪5‬ردم ع‪5‬رض كردن‪5‬د‪ ،‬ولى آنها‬
‫گ‪55‬اهى س‪55‬خنانى مىگويند‪ 5‬كه واقعيت دارن‪55‬د‪ .‬آنحض‪55‬رت ص فرم‪55‬ود‪« :‬آنها در واقع هم‪55‬ان س‪55‬خنان‬
‫حقى است كه جنها و شياطين استراق‪ 5‬سمع نموده و به اطالع آنها رسانيدهاند‪ 5‬البته همراه با صد‬
‫تا دورغ»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر كه در صحيح مسلم آمده است مىفرمايد‪« :‬همراه هر كدام از شما يك (جن يا‬
‫شيطان) وجود دارد‪( .‬كه موكل شماس‪55‬ت)» و در ح‪55‬ديثى ديگر آم‪55‬ده است‪« :‬همانا ش‪55‬يطان‪ ،‬مانند‬
‫جريان خون در رگهاى فرزندان آدم‪ ،‬جارى است‪ .‬با گرفتن روزه راه را بر ش‪55‬ياطين تنگ كنيد‬
‫(ببنديد)»‪( .‬در صحيحين با الفاظى ديگر وارد شده است)‪.‬‬
‫‪ -3‬صدها نفر از انسانها‪ ،‬حوادث شگفتانگيز شياطين را در هر زمان و مك‪55‬ان ديدهان‪55‬د‪ ،‬كه‬
‫اينك چند نمونه از آنها را در زير بيان مىكنيم‪.‬‬
‫‪ -1‬شياطين‪ ،‬براى دوستان خود‪ ،‬انواع خوردنى‪ 5‬و نوشيدنيها را آوردهاند‪5.‬‬
‫‪ -2‬نياز بعضى از دوستان خود را بر طرف‪ 5‬ساختهاند‪.‬‬
‫‪ -3‬امور غيبى و پنهان را به اطالع دوستان خود رسانيدهاند‪5.‬‬
‫‪ -4‬شياطين‪ ،‬دوستان خود را در برابر انواع سالح‪ ،‬بيمه كردهاند بگونهاى كه هيچ سالحى‬
‫در مورد آنان كارگر‪ 5‬نيفتاده است‪.‬‬
‫‪ -5‬شياطين‪ ،‬گاهى بصورت انسانهاى‪ 5‬پاك و صالح در برابر دوستان خود آشكار شدهاند‪ ،‬تا‬
‫ايشان را از راه راست منحرف‪ 5‬كنند و به شرك و گناه آلوده سازند‪.‬‬
‫‪ -6‬شياطين‪ ،‬گاهى دوستان خود را در مدت كوتاهى‪ ،‬به من‪55‬اطق دور دست ب‪5‬رده يا اف‪55‬رادى‬
‫را از فواصل‪ 5‬دور‪ ،‬نزد آنها آوردهاند‪ .‬تا نيازشان را برآورده سازند‪5.‬‬
‫و ساير كارهاى ديگرى‪ 5‬كه شياطين و جنهاى سركش‪ ،‬توانايى‪ 5‬انجام آنها را داشته و دارند‪.‬‬
‫اين پديدههاى شيطانى‪ 5‬در نتيجه خيانت و ناپاكى روح انسان در اثر انج‪55‬ام بعضى ش‪55‬رارتها‬
‫و معصيتها تحقق پيدا مىكنند‪ ،‬اين شر‪ ،‬فساد و خباثت در انس‪55‬انها گ‪55‬اهى چن‪55‬ان به اوج مىرسد كه‬
‫آن‪55‬ان با ش‪55‬ياطين متحد مىش‪55‬وند‪ 5،‬اينجاست كه واليت و دوس‪55‬تى بين او و ش‪55‬ياطين به كم‪55‬ال خ‪55‬ود‬
‫مىرسد‪ 5‬و بعضى به بعضى ديگر مس‪55‬ائل مختلف را اله‪55‬ام ك‪55‬رده و بيك‪55‬ديگر خ‪55‬دمت مىكنند و به‬
‫همين خ‪555‬اطر روز‪ 5‬قي‪555‬امت جنها م‪555‬ورد‪ 5‬خط‪555‬اب ق‪555‬رار‪ 5‬مىگيرن‪555‬د‪  ﴿ .‬‬
‫‪« ﴾   ‬اى جنها بس‪55‬يارى از م‪55‬ردم را گم‪55‬راه كرديد»‪ ،‬آنگ‪55‬اه دوس‪55‬تان‬
‫شياطين كه از انسانها هستند‪ ،‬مىگويند‪« ﴾   ﴿ :‬پروردگ‪55‬ارا!‬
‫ما از همديگر بهره بردهايم»‪.‬‬
‫البته تفاوت ميان كرامات اولياءهّللا و اولياء شيطان در رفتار‪ 5‬و اح‪55‬وال خ‪55‬ود انس‪55‬انها ظ‪55‬اهر‬
‫مىشود‪ 5.‬شخصى كه احوال و پديدههاى فوق‪ 5‬العاده از او صادر مىش‪5‬ود‪ ،‬اگر انس‪5‬ان با خ‪5‬دا‪ ،‬پ‪5‬اى‬
‫بند سنت رسول اكرم ص و اهل ايمان و تقوى باشد‪ ،‬اين گونه احوال و پديدهها يقينا كرامته‪55‬ايى‪5‬‬
‫هستند كه از جانب پروردگار باو عنايت شدهاند‪ .‬و اگر انسان بد ب‪55‬اطن‪ ،‬خ‪55‬بيث‪ ،‬ش‪55‬رور‪ 5،‬غ‪55‬رق‬
‫در معصيت و ب‪55‬دور‪ 5‬از ايم‪55‬ان و تق‪55‬وى اس‪55‬ت‪ ،‬آنگ‪55‬اه پدي‪55‬دههاى خالف ع‪55‬ادت كه از وى ص‪55‬ادر‬
‫مىشوند‪ 5،‬از نوع خدمات و مساعدتهايى‪ 5‬هس‪55‬تند كه ش‪55‬ياطين ب‪55‬راى دوس‪55‬تان خ‪55‬ود انج‪55‬ام مىدهند يا‬
‫استدراج ناميده مىشوند‪.‬‬

‫فصل شانزدهم‬
‫ايمان به وجوب امر به معروف‪ 5‬و نهى از منكر‬

‫‪74‬‬
‫مسلمان ايم‪55‬ان دارد كه امر به مع‪55‬روف‪ 5‬و نهى از منكر بر هر مس‪55‬لمان عاقل و ب‪55‬الغ واجب‬
‫است‪ .‬يعنى هر مسلمانى كه معروف (كار خير) را مىشناسد ولى آن را در جامعه م‪5‬تروك‪ 5‬مىبيند‬
‫و مىبيند كه م‪55‬ردم آن را انج‪55‬ام نمىدهند و يا منكر (ك‪55‬ار زش‪55‬ت) را تش‪55‬خيص مىدهد و مىداند كه‬
‫مردم در حال انجام دادن آن هستند‪ ،‬بر او واجب است كه بوس‪5‬يله دست يا زب‪5‬ان در جهت تغي‪5‬ير‬
‫آن اق‪55‬دام كن‪55‬د‪ .‬مهم‪55‬ترين وظيفه مس‪55‬لمان بعد از ايم‪55‬ان به خ‪55‬دا امر به مع‪55‬روف و نهى از منكر‬
‫مىباشد‪ 5.‬زيرا خداوند متع‪55‬ال در كالم پ‪55‬اكش آن را در رديف ايم‪55‬ان به خ‪55‬دا ذكر ك‪55‬رده و فرم‪55‬وده‬
‫است‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪﴾   ‬‬
‫(آل عمران‪« .)110 :‬شما مسلمانان بهترين امتى هستيد كه براى هدايت مردم آفريده شدهايد‪.‬‬
‫چون شما مردم را به كارهاى‪ 5‬خوب امر مىكنيد و از بدىها منع مىكنيد و به خدا ايمان داريد»‪.‬‬
‫اين عقيده مسلمان برگرفته از دالئل نقلى‪ ،‬عقلى‪ ،‬سمعى و منطقى است كه ذيال به شرح آنها‬
‫پرداخته مىشود‪.‬‬
‫دالئل نقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪( ﴾       ‬آل عمران‪.)104 :‬‬
‫«گروهى‪ 5‬از مي‪55‬ان ش‪55‬ما بايد ك‪55‬ار امر به مع‪55‬روف و نهى از منكر را بر عه‪55‬ده بگ‪55‬يرد‪ .‬اينانند‬
‫راستگاران»‪.‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾     ‬حج‪.)41 :‬‬
‫«آن مؤمنانى كه خداوند به آنها وعده يارى و پيروزى‪ 5‬داده اس‪55‬ت‪ ،‬كس‪55‬انى هس‪55‬تند كه هر گ‪55‬اه‬
‫در زمين ايشان را قدرت بخشيم‪ ،‬نماز را بر پا مىدارند و زكات را مىپردازند‪ 5‬و امر به معروف‪5‬‬
‫و نهى از منكر مىنمايند»‪.‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪      ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( ﴾  ‬التوبة‪.)71 :‬‬
‫«مردان و زنان م‪5‬ؤمن ب‪55‬رخى دوس‪55‬تان و ي‪55‬اوران ب‪55‬رخى ديگرن‪55‬د‪ 5.‬هم‪55‬ديگر را به ك‪55‬ار نيك‬
‫مىخوانند‪ 5‬و از ك‪55‬ار بد ب‪55‬از مىدارند‪ 5‬و نم‪55‬از را چنانچه بايد مىگذارند‪ 5‬و زك‪55‬ات را مىپردازند و از‬
‫خداوند‪ 5‬و پيغمبرش‪ 5‬فرمانبردارى‪ 5‬مىكنند»‪.‬‬
‫و به نقل از لقمان مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾          ‬لقمان‪« .)17 :‬اى پسرم! نماز‬
‫را چنانكه شايسته است بخوان به كار نيك دستور‪ 5‬بده و از ك‪55‬ار بد نهى كن و در برابر مص‪55‬يبتى‬
‫كه بتو مىرسد‪ ،‬شكيبا باش اينها از كارهايى‪ 5‬است كه بايد بر انجام آن عزم را جزم كنى»‪.‬‬
‫و مىفرمايد‪:‬‬

‫‪75‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾      ‬المائدة‪.)79 -78 :‬‬
‫«حض‪55‬رت داود و عيسى بن م‪55‬ريم ك‪55‬افران ب‪55‬نى اس‪55‬رائيل را لعن و نف‪55‬رين مىكردند اين ب‪55‬دان‬
‫خاطر بود كه آنان پيوسته (از فرمان خدا) سركشى مىكردند‪ 5‬و در ظلم و فساد‪ 5‬از حد مىگذش‪55‬تند‪5.‬‬
‫آنها از ك‪55‬ار زش‪55‬تى‪ 5‬كه انج‪55‬ام مىدادند‪ 5‬ب‪55‬از نمىآمدند و هم‪55‬ديگر را نهى نمىكردند‪ 5‬و چه ك‪55‬ار ب‪55‬دى‬
‫مىكردند‪.»5‬‬
‫خداوند‪ 5‬در جاى ديگر قرآن‪ ،‬در ضمن بيان اينكه او كس‪55‬انى را كه امر به مع‪55‬روف‪ 5‬و نهى از‬
‫منكر كردهاند‪ ،‬نجات داده و تاركين امر به معروف و نهى از منكر را به نابودى كشانده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪( ﴾   ‬األعراف‪.)165 :‬‬
‫«آنانى را كه از بدىها منع كردهاند‪ ،‬نجات داديم و كسانى را كه (بوسيله ترك امر به معروف‬
‫و نهى از منكر) بر خود ستم كردهاند‪ ،‬مواخذه كرديم‪ 5.‬زيرا آنان از حد و م‪55‬رز ق‪55‬انون خداوند‪ 5‬پا‬
‫را فراتر گذشته بودند»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص در م‪55‬ورد امر به مع‪55‬روف‪ 5‬و نهى از منكر امر ك‪55‬رده و فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫َم يَ ْس ‪%‬تَ ِط ْع فَبِ َق ْلبِ‪%%‬ه َو َذالِ‪َ %‬‬ ‫ِ ِِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫يم‪%‬ان»‬ ‫ف ا ِإل َ‪%‬‬ ‫‪%‬ك أَ ْ‬
‫ض ‪َ %‬ع ُ‬ ‫« َمن َرأى من ُك ْم ُمن َ‪%‬ك‪%‬را َفل ُْيغَّي‪%ْ %‬رهُ بيَ‪%%‬ده فَ ‪ِ%‬إ ْن ل ْ‬
‫َم يَ ْس ‪%‬تَط ْع فَبل َس ‪%‬انه فَ‪%%‬إ ْن ل ْ‬
‫«هر كس از شما كار زشتى را در حال انجام گرفتن مشاهده كند‪ ،‬بايد با ق‪55‬درت دست جل‪55‬وى آن‬
‫را بگيرد‪ ،‬اگر نتوانست با دست جلوى آنرا بگيرد‪ ،‬بازبان‪ ،‬يع‪55‬نى پند و ان‪55‬درز‪ 5‬دادن م‪55‬انع انج‪55‬ام‬
‫آن شود‪ ،‬و اگر توانائى اين كار را هم نداش‪55‬ت‪ ،‬ح‪55‬داقل قلبا از انج‪55‬ام آن منكر اظه‪55‬ار ناخش‪55‬نودى‬
‫كند‪ ،‬اين احساس ناخشنودى ضعيفترين درجه ايمان است»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫وف‬‫در حديثى ديگر كه امام ترمذى آن را در سنن خود آورده است‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬لَت‪%%‬أمر ّن بِ‪%%‬المعر ِ‬
‫َ ُْ‬ ‫َ ُُ‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫الم ْن َك‪ِ %‬ر أو ليُو ِش‪%‬كَ ّن اللّ‪%%‬هُ أن َي ْب َع َ‬
‫يب لَ ُك ْم» «بايد امر به‬ ‫ث َعلَْي ُك ْم ع َقاب‪%%‬ا م ْن‪%%‬هُ ثُ ّم تَ ْدعُونَ‪%%‬هُ فَالَيَ ْس‪%‬تَج ُ‬ ‫َولََت ْن َهوَُّن َع ِن ُ‬
‫مع‪55‬روف و نهى از منكر كنيد و گرنه اين خطر وج‪55‬ود‪ 5‬دارد كه ب‪55‬زودى خداوند‪ 5‬از ج‪55‬انب خ‪55‬ود‬
‫عذابى را بر شما مسلط گرداند‪ ،‬آنگاه اگر خ‪55‬دا را بخواني‪55‬د‪ ،‬بخواس‪55‬ته ش‪55‬ما هيچ ت‪55‬وجهى‪ 5‬نخواهد‬
‫كرد»‪.‬‬
‫‪ -4‬همچنين آن حضرت ص فرموده است‪« :‬اگر در ميان قومى‪ 5‬كار منكرى انج‪55‬ام بگ‪55‬يرد و‬
‫كس‪55‬انى كه ت‪55‬وان جلوگ‪55‬يرى آن را دارن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬اكت و خ‪55‬اموش بنش‪55‬ينند‪ ،‬باحتم‪55‬ال زي‪55‬اد خداوند‪ 5‬يك‬
‫عذاب فراگير بر آنان مسلط مىكند‪ ،‬يعنى عذابى كه گناهكار‪ 5‬و بيگناه را در بر مىگيرد‪.»5‬‬
‫در ح‪555‬ديثى خط‪555‬اب به ابى ثعلبه كه درب‪555‬اره ﴿‪﴾      ‬‬
‫(المائدة‪ .)105 :‬سوال كرد‪ ،‬فرمود‪ :‬اى ثعلبه به نيكىها امر كن‪ ،‬جلوى بدىها را بگير‪ ،‬هرگاه از‬
‫خواس‪55‬تههاى نفس پ‪55‬يروى‪ 5‬شد و دنيا بر آخ‪55‬رت ت‪55‬رجيح داده شد و دي‪55‬دى كه هر ص‪55‬احب عقل و‬
‫خرد‪ ،‬به خ‪55‬رد خ‪55‬ود مىن‪55‬ازد‪ ،‬آنگ‪55‬اه تو م‪55‬واظب خ‪55‬ود ب‪55‬اش و در فكر ت‪55‬وده م‪55‬ردم خ‪55‬ود را دچ‪55‬ار‬
‫نگرانى نكن‪ ،‬همانا پشت سر شما فتنههائى مانند تاريكى‪ 5‬شب سياه مىآيد‪ ،‬كسى كه در اين فتنه به‬
‫آنچه متمسك شود كه شما متمسك شدهايد‪ ،‬پنجاه برابر پاداش ب‪55‬او داده مىش‪55‬ود‪( .‬ابو داود ترم‪55‬ذى‪5‬‬
‫و ابن ماجه)‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده اس‪55‬ت‪« :‬هر پي‪55‬امبرى‪ 5‬كه پيش از من مبع‪55‬وث ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬از مي‪55‬ان امت‬
‫خود دوستان و مخلصانى داشته است‪ ،‬اين ياران و مخلصان از روش و ش‪55‬يوههاى‪ 5‬پي‪55‬امبر خ‪55‬ود‬

‫‪76‬‬
‫تبعيت كردهاند‪ ،‬فرمان او را بجا آوردهاند‪ .‬بعد كسانى جانشين آنان شدهاند كه بر گفتههاى خود‬
‫عمل نمىكردند‪ 5‬و آنچه را كه م‪555‬أمور به انج‪555‬ام آن نبودن‪555‬د‪ ،‬انج‪555‬ام مىدادن‪555‬د‪ 5.‬هر كس با اين گونه‬
‫اشخاص با دست خود جهاد كند‪ ،‬مؤمن است‪ ،‬هر كس با زبان و با قلب با آنان جه‪55‬اد كند م ‪5‬ؤمن‬
‫است‪ ،‬بعد از اين ذره برابر ايمان وجود‪ 5‬ندارد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫رسول اكرم ص در پاسخ به اين سوال كه كدام جهاد بهتر است‪ ،‬فرمود‪« :‬بهترين جه‪55‬اد گفتن‬
‫حرف حق در برابر حكام ستمگر است»‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬
‫داليل عقلى‪:‬‬
‫‪ -1‬تجربه و مشاهده ثابت كرده است‪ ،‬هر گاه مرض و بيمارى م‪55‬ورد‪ 5‬توجه ق‪55‬رار‪ 5‬نگ‪55‬يرد و‬
‫فك‪55‬رى ب‪55‬راى از بين ب‪55‬ردن آن برداش‪55‬ته نش‪55‬ود‪ ،‬در تم‪55‬ام جسم س‪55‬رايت ك‪55‬رده و عالج آن مح‪55‬ال‬
‫مىشود‪ 5.‬بدىها و منكرات عينا چنين حالتى دارند‪ .‬هر گاه مورد توجه قرار نگيرد و مص‪55‬لحان در‬
‫صدد تغيير آن نباشند‪ ،‬مردم با دي‪55‬ده خ‪55‬وش بس‪55‬وى‪ 5‬آنها مىنگرند‪ 5‬و ب‪55‬زرگ و كوچك م‪55‬رتكب آنها‬
‫مىش‪55‬وند‪ ،‬آنگ‪55‬اه تغي‪55‬ير دادن و از بين ب‪55‬ردن آنها ف‪55‬وق‪ 5‬الع‪55‬اده دش‪55‬وار مىش‪55‬ود‪ ،‬آن روز‪ 5‬است كه‬
‫مرتكب آنها مستوجب ع‪55‬ذاب الهى ق‪55‬رار مىگ‪55‬يرد‪ ،‬ع‪55‬ذابى كه در هيچ ح‪55‬التى برنمىگ‪55‬ردد‪ 5،‬زي‪55‬را‬
‫نعمت و ع‪55‬ذاب الهى پ‪55‬اى بند س‪55‬نن و ش‪55‬يوههايى‪ 5‬هس‪55‬تند كه هرگز از آن تخلف نمىش‪55‬ود‪ 5‬و ان‪55‬دك‬
‫تأخير و تغييرى در آن بوجود‪ 5‬نمىآيد‪.‬‬
‫﴿‪﴾          ‬‬
‫(فاطر‪« )43 :‬هيچگونه تغيير و تحولى را در سنتهاى الهى مشاهده نخواهيد‪ 5‬كرد»‪.‬‬
‫‪ -2‬تجربه و مش‪55‬اهده‪ ،‬دو گ‪55‬واه گوي‪55‬اى اين مطلباند‪ 5‬كه هر گ‪55‬اه خانهاى متروكه ش‪55‬ود و در‬
‫موعد مقرر جاروب زده نشود‪ ،‬آش‪55‬غال و زبالهها ب‪55‬يرون ك‪55‬رده نش‪55‬ود و نظ‪55‬افت آن م‪55‬ورد‪ 5‬توجه‬
‫نباشد‪ ،‬شايستگى‪ 5‬سكونت را از دست مىدهد‪ ،‬بوى آن متعفن و فضاى آن آلوده و مسموم مىش‪55‬ود‪5.‬‬
‫ميكروبها و عوامل بيمارىه‪55‬اى واگ‪55‬ير ب‪55‬دليل ت‪55‬راكم آلودگىها در آنجا ش‪55‬يوع پي‪55‬دا مىكنن‪55‬د‪ .‬درست‬
‫بهمين صورت‪ ،‬هر گاه جماعت مؤمنان مغلوب منكر و فحشاء شوند و هر كسى در صدد تغيير‬
‫و ازاله بدىها و اشاعه نيكىها نباش‪55‬د‪ ،‬دي‪55‬رى نمىگ‪55‬ذرد‪ 5‬كه خب‪55‬اثت روح و روان و ش‪55‬رارت ب‪55‬اطن‬
‫آنان را مغلوب خود مىكند‪ ،‬آنگاه آنان ق‪55‬ادر به تش‪55‬خيص مي‪55‬ان كاره‪55‬اى‪ 5‬نيك و زشت نمىش‪55‬وند يا‬
‫اين تشخيص را از دست مىدهند‪ ،‬در نتيجه فاقد‪ 5‬ارزش زن‪55‬دگى‪ 5‬مىش‪55‬وند‪ 5‬و خداوند‪ 5‬با هر اب‪55‬زارى‪5‬‬
‫كه ص‪55‬الح بداند آن‪55‬ان را به ن‪55‬ابودى‪ 5‬مى كش‪55‬اند و از بين مىبرد‪ .‬بن‪55‬ابراين آگ‪55‬اه باش‪55‬يد كه گ‪55‬رفت‬
‫پروردگار‪ 5‬بسيار سخت است و خداوند‪ 5‬توانا و منتقم است‪.‬‬
‫‪ -3‬مشاهده و تجربه ثابت كرده است كه نفس و روان بشر معتاد به انجام فحشاء و ارتك‪55‬اب‬
‫منك‪55‬رات اس‪5‬ت‪ .‬منك‪55‬رات و زش‪55‬تىها را‪ ،‬زشت نمىدان‪5‬د‪ .‬نفس بشر با ب‪5‬دىها خوگرفته اس‪5‬ت‪ .‬بدىدر‪5‬‬
‫سرشت و مزاج او داخل مىش‪55‬ود‪ 5.‬اينجا است كه امر به مع‪55‬روف و نهى از منكر تن نمىدهد و آن‬
‫را نمىپسندد‪ .‬هر گاه خوبى ترك شود و به انجام و احياى آن امر نشود‪ ،‬ديرى نمىگ‪55‬ذرد كه ت‪55‬رك‬
‫آن ع‪55‬ادت مىگ‪55‬ردد و م‪55‬ردم معت‪55‬اد به ت‪55‬رك آن مىش‪55‬وند‪ .‬هم چ‪55‬نين اگر به ازاله و اص‪55‬الح منكر‬
‫مبادرت نشود‪ ،‬به سرعت فزونى‪ 5‬مىگيرد و پخش مىش‪5‬ود‪ ،‬پس‪5‬نديده و معت‪5‬اد ق‪5‬رار مىگ‪5‬يرد‪ 5‬ح‪5‬تى‬
‫كس‪55‬يكه م‪55‬رتكب آن اس‪55‬ت‪ ،‬آن‪55‬را زشت نمىدان‪55‬د‪ ،‬بلكه عين مع‪55‬روف و نيك مىپن‪55‬دارد‪ ،‬اين كيفيت‪،‬‬
‫فقدان بصيرت و مسخ فكرى ن‪55‬ام دارد‪( .‬خداوند‪ 5‬همه را از فق‪55‬دان بص‪55‬يرت و مسخ فكر و انديشه‬
‫نجات دهد) با توجه به اهميت مذكور‪ ،‬خداوند‪ 5‬متع‪55‬ال و رس‪55‬ول گ‪55‬راميش ص امر به مع‪55‬روف و‬
‫نهى از منكر را نخستين وظيفه مسلمان بعد از ايمان معرفى‪ 5‬فرمودهاند‪ .‬تا آنان پ‪55‬اكيزگى‪ 5‬ظ‪55‬اهر‬
‫و باطن و شايستگى خود را ت‪55‬داوم‪ 5‬بخش‪55‬يده و جايگ‪55‬اه و مجد و ك‪55‬رامت خ‪55‬ود را در برابر س‪55‬ائر‬
‫امتها و تودهها‪ 5‬حفظ كنند‪.‬‬

‫آداب و روش امر به معروف و نهى از منكر‪:‬‬

‫‪77‬‬
‫‪ -1‬كسيكه امر بمعروف‪ 5‬مىكند بايد درباره آنچه كه بدان امر مىكند‪ ،‬علم و آگاهى كامل داشته‬
‫باشد و اذعان كند كه از كارهاى خير و معروف است و عمال ترك ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬درب‪55‬اره منك‪55‬رى‬
‫كه در صدد تغيير آن بر آمده است نيز چنين علم و آگاهى الزم است‪ ،‬يعنى اذعان و يقين داش‪55‬ته‬
‫باشد كه اين عمل زشت و از آن نهى شده است و از ديدگاه شرع حرام و معصيت است‪.‬‬
‫‪ -2‬شخص داعى بايد فرد با تقوائى باشد‪ ،‬آنچه را كه منع مىكند‪ ،‬مرتكب نشود و آنچه را كه‬
‫امر مىكند ترك نكند‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪( ﴾      ‬الصف‪« .)3 5-2 :‬اى مؤمنان آنچه را كه خودتان‬
‫انج‪55‬ام نمىدهيد چ‪55‬را به ديگ‪55‬ران امر مىكنيد تا انج‪55‬ام دهن‪55‬د‪ ،‬اين عمل از دي‪55‬دگاه خداوند گن‪55‬اه بس‬
‫بزرگى‪ 5‬است»‪.‬‬
‫در آيه ‪ 24‬سوره بقره آمده است‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫«آيا به مردم امر مىكنيد تا نيكى كنند و خودتان را بدست فراموشى‪ 5‬مىسپاريد‪ ،‬حال آنكه شما‬
‫كتاب خدا را تالوت مىكنيد‪ ،‬پس چرا اندكى نمىانديشيد؟‪»5‬‬
‫‪ -3‬داعى بايد اخالق نيكو داشته باشد‪ ،‬بردبار باشد‪ ،‬بدور از هرگونه خش‪55‬ونت و تند خ‪55‬وئى‬
‫امر و نهى كند اگر از كسانى كه آنان را از ارتكاب گناه منع مىكند‪ ،‬بدببيند‪ 5‬و ناسزا بشنود‪ ،‬خشم‬
‫نكند‪ ،‬اگر از ناحيه كسانى كه آنان را امر به مع‪5‬روف مىكن‪5‬د‪ ،‬م‪5‬ورد آزار ق‪5‬رار‪ 5‬گ‪5‬يرد‪ ،‬خش‪5‬ونت‬
‫نشان ندهد بلكه صبر را پيشه كرده عفو و اغماض كند‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪( ﴾    ‬لقمان‪« .)17 :‬امر به معروف‪ 5‬و نهى از منكر كن‪ ،‬دركار‬
‫دين اگر با مش‪555‬كالت مواجه ش‪555‬دى‪ ،‬ص‪555‬بر و ش‪555‬كيبائى‪ 5‬را اختي‪555‬ار كن‪ ،‬همانا اين عمل از جمله‬
‫كارهاى‪ 5‬بسيار مهم و ارزنده است»‪.‬‬
‫‪ -4‬بوسيله تجسس در صدد آش‪55‬نائى و كسب اطالع از منكر نباش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را شايس‪55‬ته نيست كه‬
‫بمنظور آگاهى و كسب اطالع از منكر‪ ،‬در خانههاى مردم تجسس ش‪55‬ود‪ ،‬يا اينكه لب‪55‬اس و چ‪55‬ادر‬
‫كسى برداشته شود تا معلوم شود كه در زير آن چه نهفته اس‪55‬ت‪ ،‬يا اينكه پ‪55‬رده را ب‪55‬ردارد‪ 5‬تابداند‬
‫كه در كاسه چه هست؟ مىدانيد كه شارع درباره پنهان كردن عيوب مردم تاكيد ك‪55‬رده است و از‬
‫هرگونه تجسس و مخ‪55‬برى‪ 5‬عليه م‪55‬ردم منع ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾ ﴿ :‬‬
‫«م ْن َس‪َ%‬ت َر ُم ْس‪%‬لِما َس‪َ%‬ت َرهُ اللّ‪%‬هُ فِى ال‪ّ %‬د ْنيَا‬
‫«تجسس نكنيد»‪( ،‬الحجرات‪ .)12 :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫اآلخ‪َ % %‬ر ِة» «هر كس عيب مس‪55‬لمانى را پنه‪55‬ان كن‪55‬د‪ ،‬خداوند در دنيا و آخ‪55‬رت عيب او را پنه‪55‬ان‬ ‫َو ِ ‪%‬‬
‫مىكند»‪( .‬بخارى)‪.‬‬
‫‪ -5‬قبل از امر به معروف‪ 5‬مخاطب را درباره معروف‪ 5‬آش‪55‬نا كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را ت‪55‬رك مع‪55‬روف‪ 5‬گ‪55‬اه‬
‫وقتى‪ 5‬بخاطر اين صورت‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪ 5‬كه ش‪55‬خص نمىداند كه اين ك‪55‬ار مع‪55‬روف و مأموربه است‪ .‬هم‬
‫چنين كسانى را كه از منكر منع مىكن‪55‬د‪ ،‬مع‪55‬نى و مفه‪55‬وم منكر ب‪55‬ودن را ب‪55‬راى مخ‪55‬اطب توض‪55‬يح‬
‫دهد‪ ،‬ممكن است مخاطب بدليل بى اطالعى از منكر‪ ،‬مرتكب آن شود‪.‬‬
‫‪ -6‬با شيوههاى معروف و پسنديده امر و نهى كند‪ ،‬اگر مخاطب حرف او را گوش نكند‪ ،‬او‬
‫را با مژده و بيان ثواب و عذاب‪ ،‬بگونهاى كه در سنت رسول هّللا ص آمده اس‪55‬ت‪ ،‬نص‪55‬يحت كند‬
‫تا گوش كند‪ ،‬اگر نتيجهاى‪ 5‬مرتب نشد آنگ‪5‬اه در س‪5‬خن ان‪5‬دكى خش‪5‬ونت نش‪5‬ان داده ش‪5‬ود‪ ،‬اگر اين‬

‫‪78‬‬
‫روش مفيد واقع نشود‪ ،‬منكر را با قدرت دست تغيير دهد و جلو آن را بگ‪55‬يرد‪ ،‬اگر ت‪55‬وان اين را‬
‫ندارد از دولت مردان و از برادران دينى يارى طلبد‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر تغي‪55‬ير منكر و جلوگ‪55‬يرى از آن بوس‪55‬يله دست و زب‪55‬ان ب‪55‬رايش خطر دارد يا آب‪55‬رو و‬
‫مالش را مواجه با خطر مىكند و ايش‪55‬ان ت‪55‬وان ص‪55‬بر در برابر خطرها را ن‪55‬دارد‪ ،‬قلبا منكر را بد‬
‫«م ْن ل َْميَ ْستَ ِط ْع فَبِ َق ْلبِه»‪.‬‬
‫بداند و از انجام آن احساس ناراحتى‪ 5‬كند‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬

‫‪79‬‬
‫فصل هفدهم‬
‫وجوب ايمان به اصحاب و تجليل از ائمه و وجوب اطاعت از أولىالأمر‬
‫مسلمان به وجوب تبعيت از اهل بيت و اصحاب رسول هّللا و افضل ب‪55‬ودن آن‪55‬ان‪ ،‬از ديگ‪55‬ران‬
‫ايمان دارد و اين از معتقدات او است‪ .‬اص‪55‬حاب و اهل بيت رس‪55‬ول هّلل ص از ديگر مس‪55‬لمانان و‬
‫مؤمنان بهتر و برتراند‪ 5‬ولى به لحاظ رتبه ميان خود آن‪55‬ان‪ ،‬تفاوته‪55‬ائى‪ 5‬وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ .‬اين تف‪55‬اوت و‬
‫علو درجه مبتنى بر تفاوت به لح‪55‬اظ تق‪55‬دم در اس‪55‬الم و ف‪55‬داكارى‪ 5‬ب‪55‬راى رس‪55‬ول هّللا ص‪ ،‬اس‪55‬الم و‬
‫مسلمين است‪.‬‬
‫با توجه به اصل مذكور‪ ،‬افضل و بهترين آنان خلفاء راشدين هستند‪ .‬ابوبكر‪ ،5‬عمر‪ ،‬عثمان و‬
‫على ‪ ‬بعد بقيه عشره مبشره (يعنى ده نفرى كه رسول هّلل ص بهشتى بودن آن‪55‬ان را اعالم ك‪55‬رده‬
‫است) و آنان عبارتند از‪ :‬خلفاء اربع‪55‬ه‪ ،‬طلحه بن عبدهّلل ‪ ،‬زب‪55‬ير بن الع‪55‬وام‪ ،‬س‪55‬عد بن ابى وق‪55‬اص‪،‬‬
‫سعيد بن زيد‪ ،‬ابو عبيده‪ ،‬عامر بن الجراح و عبدالرحمن بن عوف ‪ .‬بعد از عشره مبش‪55‬ره‪ ،‬اهل‬
‫بدر و بعد از اهل بدر آنانى كه بهشتى بودنشان توسط‪ 5‬رس‪55‬ول هّللا اعالم گردي‪55‬ده ولى غ‪55‬ير از آن‬
‫ده نفرى هستند كه پيش‪55‬تر‪ 5‬ب‪55‬دانها اش‪55‬اره ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬فاطمه زه‪55‬راء‪ ،‬حسن و حس‪55‬ين ‪ ‬بعد‬
‫كسانى كه به عنوان اهل بيعت رضوان ش‪55‬ناخته مىش‪55‬وند‪ 5‬و آن‪55‬ان ‪ 1400‬ه‪55‬زار و چهارص‪55‬دتن از‬
‫ياران گرامى رسول هّللا ص بودند‪.‬‬
‫آرى تق‪55‬دير و تجليل از ائمه اس‪55‬الم‪ ،‬اح‪55‬ترام نس‪55‬بت به آن‪55‬ان و ذكر ن‪55‬ام آن‪55‬ان ت‪55‬وام با ادب و‬
‫احترام‪ ،‬از جمله باور‪ ،‬ايم‪55‬ان و عقي‪55‬ده هر مس‪55‬لمان اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را ائمه اس‪55‬الم در واقع ائمه دين و‬
‫سرمايه هدايت مسلمانان هستند‪ .‬قاريان قرآن‪ ،‬فقهاء‪ ،‬محدثين و مفسرين ق‪55‬رن دوم و س‪55‬وم يع‪55‬نى‬
‫قرن تابعين و تبع تابعين رحمهم هللا نيز جزو سلف صالح اين امت به شمار مىآيند‪.‬‬
‫وجوب اطاعت و فرمانبردارى‪ 5‬از دولت مردانى‪ 5‬كه مسلمان هستند‪ ،‬تجليل و تقدير از آنان‪،‬‬
‫جهاد در ركاب آنان و حرمت خروج يا بغاوت عليه آنان نيز از جمله ب‪55‬اور‪ ،‬ايم‪55‬ان و عقي‪55‬ده هر‬
‫مسلمان است‪ .‬روى اين حساب مسلمان رعايت ادب و احترام نسبت به همه اين بزرگان دي‪55‬نى و‬
‫حكومتى‪ 5‬را بر خود الزم مىداند‪ .‬محبت با اهل بيت و ياران رسول هّللا ص؟‬
‫‪ -1‬مس‪55‬لمان بخ‪55‬اطر محبت و دوس‪55‬تى هّللا و رس‪55‬ول هّللا ص با آن‪55‬ان محبت مىورزد‪ 5.‬چ‪55‬ون‬
‫خداوند‪ 5‬آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را محبوب خود مىدانند‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(المائدة‪.)54 :‬‬
‫«در آينده نزديك خداوند كسانى را مىآورد كه آنان را دوست دارد و آن‪55‬ان ن‪55‬يز او را دوست‬
‫دارند آنان در برابر مؤمنان بسيار‪ 5‬فروتن و در برابر كفار بسيار‪ 5‬قدرتمندان‪55‬د‪ .‬بخ‪55‬اطر خش‪55‬نودى‬
‫هّللا جهاد مىكنند و از مالمت‪ ،‬مالمت گران نمىهراسند‪.»5‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬در ب‪55‬اره اص‪55‬حاب من از خداوند‪ 5‬بترس‪55‬يد‪ .‬بعد از من آن‪55‬ان را‬
‫نشانه ايرادات و اشكاالت قرار‪ 5‬ندهي‪55‬د‪ .‬هر كس با آن‪55‬ان دوس‪55‬تى كند بخ‪55‬اطر محبت با من است و‬
‫هر كس با آنان كينه توزى و بدرفتارى كند‪ ،‬او در واقع با من چنين كرده است‪ .‬هر كس آنان را‬
‫برنجان‪55‬د‪ ،‬م‪55‬را رنجان‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬هر كس م‪55‬را برنجاند‪ 5‬خ‪55‬دا را رنجان‪55‬ده است و هر كس خ‪55‬دا را‬
‫برنجاند‪ 5‬خدا او را مؤاخذه مىكند»‪.‬‬
‫‪ -2‬مسلمان به افضل بودن اهل بيت و اصحاب رس‪55‬ول هّللا ص س‪55‬اير مؤمن‪55‬ان‪ ،‬ايم‪55‬ان دارد‪.‬‬
‫زيرا خداوند‪ 5‬در وصف‪ 5‬آنان چنين فرموده است‪:‬‬
‫﴿ ‪      ‬‬
‫‪          ‬‬

‫‪80‬‬
‫‪( ﴾        ‬التوبة‪.)100 :‬‬
‫«پيش گامان از مهاجرين و انصار‪ 5‬آنانى كه به بهترين وجه از رس‪55‬ول هّللا تبعيت كردن‪55‬د‪ 5.‬خداوند‬
‫از آنان خشنود است و آنان از او خشنود هستند‪ .‬خداوند‪ 5‬براى آنان باغهائى كه زير درختان آنها‬
‫نهرها جريان دارد تدارك دي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬آن‪55‬ان ب‪55‬راى هميشه در اين باغها خواهند ب‪55‬ود‪ .‬و اين است‬
‫پيروزى بزرگ»‪.‬‬
‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬به اصحاب من بد و بيراه نگوئيد‪ 5.‬زيرا شما اگر باندازه ك‪55‬وه احد‬
‫طال در راه هّللا انفاق كنيد‪ ،‬باندازه يك مثقال يا نصف آن كه اص‪5‬حاب من انف‪5‬اق كردن‪5‬د‪ ،‬براب‪55‬رى‬
‫نمىكند»‪.‬‬
‫‪ -3‬انسان مسلمان (س‪55‬نى) معتقد به اين است كه از مي‪55‬ان اص‪55‬حاب رس‪55‬ول هّللا ص اب‪55‬وبكر‪ 5‬‬
‫مطلقا بهتر و افضل از ديگران است و آنانى كه در فضل و برترى‪ 5‬نزديك با حضرت اب‪55‬وبكر‪ 5‬‬
‫هستند عبارتاند از‪ :‬عمر‪ ،‬عثمان‪ ،‬على ‪ ‬اين باور و عقيده مسلمان برگرفته از دالئل زير است‪:‬‬
‫احبِى»‬ ‫َخى وص‪ِ % %‬‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫تُ ُمتّ ِ‪%‬خ‪ %‬ذا ِم ْن أ ُّمتِى َخلِيال أَل َتّ َ‪%‬‬
‫ت أَبَ ‪%%‬ابَك َْر َخليال لك ّن أ َ َ‬
‫خ ‪ْ %‬ذ ُ‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬لَ ‪%ْ %‬و ُك ْن َ‬
‫«اگر قرار مىبود‪ 5‬كه از ميان امت كسى را به عنوان دوست برگزينم‪ ،‬ابوبكر‪ 5‬را برمىگزيدم ولى‬
‫او برادر و رفيق دينى من است»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫از حضرت عمربن عبدهّلل ب مروى است‪ ،‬مىگويد‪ 5:‬در زمان حيات رسول هّللا ص ما چ‪5‬نين‬
‫مىگف‪55‬تيم بعد از رس‪55‬ول هّللا ص اب‪55‬وبكر‪ ، 5‬بعد از وى عمر ‪ ،‬بعد از وى عثم‪55‬ان ‪ ‬و بعد از وى‬
‫على ‪ ‬اين سخن به اطالع رسول هّللا ص رسيد و آن را رد نكرد»‪( .‬بخارى)‪.‬‬
‫رواي‪55‬تى‪ 5‬از حض‪55‬رت على ‪ ‬م‪55‬روى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬به‪55‬ترين اين امت بعد از پي‪55‬امبر‪ 5‬ص‬
‫ابوبكر‪ 5‬و بعد از وى عمر ‪ ‬است‪ ،‬اگر قرار باشد بعد از اينها كسى را نام ببرم عثمان ‪ ‬است‪.‬‬
‫‪ -4‬مسلمان به مزايا و مناقب اصحاب رسول هّللا ص اعتراف مىكن‪55‬د‪ .‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه درب‪55‬اره‬
‫مناقب ابوبكر‪ ،‬عمر‪ ،‬و عثمان ب آمده است‪ .‬روزى كه رسول هّلل ص‪ ،‬ابوبكر‪ ،‬عمر و عثم‪55‬ان ‪‬‬
‫باالى ك‪55‬وه احد بودن‪55‬د‪ ،‬احد به ل‪55‬رزه درآم‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص فرم‪55‬ود‪ :‬اى احد آرام ب‪55‬اش بر تو يك‬
‫رس‪55‬ول‪ ،‬يك ص‪55‬ديق و دو ش‪55‬هيد ايس‪55‬تاده اس‪55‬ت‪ .‬در ح‪55‬ديثى ديگر خط‪55‬اب به حض‪55‬رت على ‪‬‬
‫‪%‬ارو َن ِم ْن ُمو َس ‪%‬ى» «اى على! تو راضى‪ 5‬نيستى كه نسبت‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫ض ‪%‬ى أَ ْن تَ ُك‪%%‬و َن منِّي ب َم ْن ِزلَ‪%%‬ة َه‪ُ %‬‬ ‫مىفرمايد‪« :‬أ ََم‪%%‬ا َت ْر َ‬
‫به من‪ ،‬مانند هارون نسبت به موسى باشى؟؟» درباره حض‪55‬رت زه‪55‬راء مىفرماي‪55‬د‪« :‬فَ ِ‬
‫اط َم‪ %%‬ةُ َس ‪%%‬يِّ َدةُ‬
‫‪%‬ل‬ ‫ِ‬ ‫نِس ِاء أ َْه ِل ال ِ‬
‫ْجنَّة» «فاطمه سردار بانوان بهشت است»‪ .‬درباره زبير بن عوام ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬إ ّن ل ُك‪ّ % %‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪%‬ير بنُ العَ ‪َّ%%‬و ِام» «همانا هر پيامبرى پ‪55‬يروان مخلص و دوس‪55‬تان با وف‪55‬ائى‬ ‫ِ‬
‫نَب ّىٍ َح َوا ِريًّ ‪% %‬ا وإنَّ َ‪%‬ح‪%َ %‬وا ِر ّ‬
‫ىَ الزب‪ُ %%‬‬
‫دارد و شخص مخلص و دوست با وفاى‪ 5‬من زبيربن عوام است»‪ .‬درباره حض‪5‬رت ام‪5‬ام حسن و‬
‫َحبّهما فَِإِّنىْ ُأ ِحبُُّهمَ ‪% % %‬ا» «پروردگارا! حسن و حسين را مورد محبت خود‬ ‫حسين ب مىفرمايد‪« :‬اللّهم أ ِ‬
‫قرار‪ 5‬بده‪ ،‬آنان محبوب من هستند»‪.‬‬
‫‪%‬ل ص ‪َِ% %‬ال ٌح» «همانا عبدهّللا م‪55‬رد شايس‪55‬تهاى‬ ‫درباره عبدهّللا بن عمر ب مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫«إَّن َعْبَداللّهِ َر ُج‪ٌ % %‬‬
‫وموالَنَ ‪%% %‬ا» «تو ب‪55‬رادر‪ 5‬و دوست ما هس‪55‬تى»‪.‬‬ ‫أخونَ ‪%% %‬ا َ‬‫«أنت ُ‬ ‫است»‪ .‬درب‪55‬اره زيد بن حارثه مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ت َخل ِْقى َو ُخلُِقى» «تو در س‪5‬يرت و ص‪5‬ورت مش‪5‬ابه من‬ ‫درباره جعفربن ابىطالب مىفرماي‪5‬د‪« :‬أش‪ْ%%‬بَهْ َ‬
‫جنَّ‪ِ %‬ة» «صداى راه رفتن‬ ‫ى فِى الْ َ‬
‫ين يَ‪َ %‬د ّ‬
‫‪%‬ك بَ َ‬ ‫ف َن ْعلَي‪َ %‬‬‫ت دُ َّ‬ ‫هستى»‪ .‬درباره بالل بن رباح مىفرمايد‪« :‬سَِمعْ ُ‬
‫پاهاى تو را در بهشت ش‪55‬نيدم»‪ .‬درب‪55‬اره س‪55‬الم م‪55‬والى حذيف‪55‬ه‪ ،‬عبدهّلل بن مس‪55‬عود‪ ،‬ابى بن كعب و‬
‫مع‪55‬اذ بن جبل مىفرماي‪55‬د‪« :‬ق‪55‬رآن را از اين چه‪55‬ار نفر بياموزيد‪ .»5‬درب‪55‬اره حض‪55‬رت عايش‪55‬ه‪ ،‬ام‬

‫‪81‬‬
‫المومنين مى‌فرمايد‪« 5:‬فضل و برترى عايشه در برابر ساير زنان‪ ،‬مانند فضيلت و برترى ثريد‪،‬‬
‫(ثريد‪ :‬نان كه با خورش آميخته شود) است در برابر ساير خوردنىها»‪ .‬درباره انصار‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫«اگر انص‪55‬ار بس‪55‬وى‪ 5‬يك وادى يا دره برون‪55‬د‪ ،‬من از آن وادى يا دره خ‪55‬واهم رفت‪ .‬اگر هج‪55‬رت‬
‫نبود من نيز فردى‪ 5‬از انصار‪ 5‬مىبودم»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬با انص‪55‬ار‪ 5‬محبت نمىكنند‪ 5‬مگر مؤمن‪55‬ان و با‬
‫آنها دشمنى‪ 5‬نمىكنند‪ 5‬مگر منافقان» مىفرمايد‪« :‬هر كس با انصار محبت كند‪ ،‬خداوند با وى محبت‬
‫مىكن‪55‬د‪ ،‬هر كس با انص‪55‬ار كينه ت‪55‬وزى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬مبغ‪55‬وض خداوند‪ 5‬است»‪ .‬درب‪55‬اره س‪55‬عد بن مع‪55‬اذ‬
‫مىفرماي‪5‬د‪« :‬ع‪5‬رش الهى بخ‪5‬اطر م‪5‬وت س‪5‬عد بن مع‪5‬اذ به ل‪5‬رزه در آم‪5‬ده است»‪ .‬درب‪5‬اره اس‪5‬يد بن‬
‫خضير‪ 5‬آمده است كه‪« :‬او و يكى ديگر از اصحاب رسول هّللا ص در خانه رسول هّللا ص بودند‪5.‬‬
‫شب بسيار‪ 5‬تاريك بود وقتى آن دو از خانه رسول هّللا بيرون شدند‪ ،‬روشنى‪ 5‬در جلو خ‪55‬ود ديدند و‬
‫در پرتو آن راه مىرفتند‪ 5.‬وقتى از هم جدا شدند آن روشنى نيز به دو نصف تقس‪55‬يم شد»‪ .‬در ب‪55‬اره‬
‫ابى بن كعب مىفرماي‪55‬د‪« :‬خداوند به من امر ك‪55‬رده تا س‪55‬وره «بين ‪%% %‬ه» را ب‪55‬راى تو تالوت كنم‪ .‬ابى‬
‫گفت‪ :‬خداوند‪ 5‬از من نام برده است؟ رسول هّللا ص فرمود‪ 5:‬آرى! ابى بن كعب از فرط‪ 5‬خوشى‪ 5‬به‬
‫گريه افت‪55‬اد»‪ .‬درب‪55‬اره خال‪55‬دبن وليد مىفرماي‪55‬د‪« :‬شمش‪55‬يرى است از شمش‪55‬يرهاى‪ 5‬برهنه خداوند‪.»5‬‬
‫درباره حضرت حسن مىفرمايد‪« :‬اين فرزند من سيدى است‪ ،‬ممكن است در آين‪55‬ده بس‪55‬يار نزديك‬
‫خداوند‪ 5‬بوس‪55‬يله او مي‪55‬ان دو فريق از مس‪55‬لمانان ص‪55‬لح و آش‪55‬تى بر ق‪55‬رار خواهد ك‪55‬رد»‪ ،‬درب‪55‬اره‬
‫ابوعبيده مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر امت امين و امانت‪55‬دارى دارد‪ ،‬امين امت من ابوعبي‪55‬ده بن ج‪55‬راح است»‪.‬‬
‫(بخارى)‪.‬‬
‫‪ -5‬هر مس‪555‬لمان از ذكر و پخش خطاها و لغزش‪555‬هاى اص‪555‬حاب و اهل بيت رس‪555‬ول هّللا ص‬
‫اجتناب مىكند و درباره اختالف و مشاجراتى‪ 5‬كه ميان آن‪55‬ان رخ داده اس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬كوت را بر س‪55‬خن‬
‫ترجيح مىدهد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬به اص‪55‬حاب من بد نگوئيد و از آن‪55‬ان ب‪55‬دگوئى‪ 5‬نكنيد»‬
‫مىفرمايد‪« :‬بعد از من اصحاب م‪5‬را نش‪5‬انه ق‪5‬رار ندهي‪5‬د‪ ،‬هر كس آن‪5‬ان را آزار ده‪5‬د‪ ،‬م‪5‬را آزرده‬
‫است‪ ،‬هر كس خدا را بيازارد‪ ،‬مورد‪ 5‬موآخذه خداوند‪ 5‬قرار خواهد گرفت»‪.‬‬
‫‪ -6‬هر مسلمان به احترام ازواج مطهرات رسول هّللا ص ايمان دارد‪ ،‬و آنان را پاك و عفيفه‬
‫مىداند‪ ،‬آنان را مورد‪ 5‬پسند رسول هّللا ص مىداند و بر اين باور است كه بهترين و افضلترين آنان‬
‫حض‪55‬رت خديجه بنت خويلد و عايشه دخ‪55‬تر حض‪55‬رت اب‪55‬وبكر‪  5‬هس‪55‬تند و اين عقي‪55‬ده مس‪55‬لمان از‬
‫ق‪55‬رآن و س‪55‬نت نش‪55‬أت گرفته اس‪55‬ت‪ ،‬ق‪55‬رآن مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬األح‪55‬زاب‪« .)6 :‬پي‪55‬امبر در حق مؤمن‪55‬ان از خ‪55‬ود‬
‫آنان نزديكتر است و همسران گرامى او مادر مؤمنان هستند»‪.‬‬

‫احترام ائمه دين و سلف صالح‪:‬‬


‫‪ -1‬انسان مسلمان با پيشوايان دين‪ ،‬قاريان‪ ،‬فقهاء و مح‪5‬دثان محبت مىورزد‪ ،‬بر آن‪55‬ان ت‪5‬رحم‬
‫دارد‪ ،‬در حق آنان دع‪55‬اى مغف‪55‬رت مىكن‪55‬د‪ ،‬به ب‪55‬زرگى و مجد آن‪55‬ان اع‪55‬تراف دارد‪ ،‬زي‪55‬را در كالم‬
‫خداوند‪ 5‬درباره آنان چنين آمده است‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬التوبة‪.)100 :‬‬
‫«آنانى كه بوجه احسن از رسول هّللا ص پيروى كردند‪ ،‬خداوند‪ 5‬از آن‪55‬ان خش‪55‬نود‪ 5‬است و آن‪55‬ان‬
‫نيز از خدا رضايت دارند»‪.‬‬

‫‪82‬‬
‫در حديث از ائمه دين چنين ي‪5‬اد ش‪5‬ده اس‪5‬ت‪« ،‬به‪5‬ترين ش‪5‬ما كس‪5‬انى هس‪5‬تند كه در زم‪5‬ان من‬
‫وجود‪ 5‬دارند‪ ،‬بعد آنانى كه با اص‪55‬حاب من نزديك هس‪55‬تند بعد آن‪55‬انى كه با اص‪55‬حاب‪ ،‬اص‪55‬حاب من‬
‫نزديكاند»‪( .‬بخ‪55‬ارى‪ 5‬و مس‪55‬لم)‪ .‬اغلب قاري‪55‬ان‪ ،‬مح‪55‬دثان و فقها كس‪55‬انى بودند‪ 5‬كه در سه ق‪55‬رن اول‬
‫زيس‪55‬تهاند‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا ص درب‪55‬اره برت‪55‬رى و فض‪55‬يلت سه ق‪55‬رن اول گ‪55‬واهى داده اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‬
‫كسانى را كه براى سابقين و پيشگامان اسالم‪ ،‬دعاى مغفرت مىكنند‪ ،‬ستوده است‪ ،‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬حشر‪.)10 :‬‬
‫«پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در اسالم پيشگام بودند‪ ،‬مغفرت بفرما»‪.‬‬
‫‪ -2‬انسان مسلمان ائمه دين را همواره به خوبى ياد مىكند‪ ،‬از آنان غيبت و ب‪55‬دگوئى‪ 5‬نمىكن‪55‬د‪،‬‬
‫نه بوس‪55‬يله ح‪55‬رف و س‪55‬خن از آن‪55‬ان ب‪55‬دگوئى مىكند و نه توسط‪ 5‬فكر و انديشه آن‪55‬ان را بد مىدان‪55‬د‪،‬‬
‫مس‪55‬لمان مىداند كه آن‪55‬ان مجتهد و مخلص بودهاند از اينجهت‪ ،‬به خ‪55‬وبى و اح‪55‬ترام از آن‪55‬ان ي‪55‬اد‬
‫مىكند‪ ،‬ديدگاه آنان را از ديدگاه كسانى كه بعد از آنان زيستهاند ترجيح مىده‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬ول و گفته آن‪55‬ان‬
‫را ت‪55‬رك نمىكن‪55‬د‪ ،‬مگر وق‪55‬تى‪ 5‬كه گفته آن‪55‬ان مع‪55‬ارض با گفته رس‪55‬ول هّللا ص يا مع‪55‬ارض با گفته‬
‫صحابه باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مسلمان براين باور‪ 5‬اس‪5‬ت‪ ،‬آنچه را از مس‪55‬ائل فقه دين و ش‪55‬ريعت كه ائمه اربع‪55‬ه‪ :‬مال‪5‬ك‪،‬‬
‫احمد و شافعى‪ 5‬و ابوحنيفه تدوين كرده و روا داشتهاند‪ ،‬بر گرفته از كتاب هّللا و سنت رس‪55‬ول هّللا‬
‫هستند‪ ،‬تمام فتاوى و گفتههاى آنان از ظاهر نصوص يا از اشارات و داللت نصوص مىباشند‪5.‬‬
‫‪ -4‬هر مسلمان بر اين ب‪5‬اور‪ 5‬است كه پ‪5‬يروى‪ 5‬از مس‪5‬ائل دي‪5‬نى كه ائمه ب‪5‬زرگ و علم‪5‬اء دين‬
‫گفتهاند‪ ،‬جايز است و عمل كردن به آنها عمل بشريعت مطهره تلقى مىشود تا مادام كه مع‪55‬ارض‬
‫با نص صريح قرآن و سنت نباشد و هر كه سخنش معارض با قرآن و سنت اس‪55‬ت‪ ،‬هر كسى كه‬
‫باشد و هر جايگ‪55‬اهى كه داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬س‪55‬خنش در برابر ق‪55‬رآن و س‪55‬نت م‪55‬ردود اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪﴾        ‬‬
‫(الحجرات‪« .)1 :‬اى مؤمنان در ديندارى‪ 5‬از خداوند‪ 5‬و رسولش‪ 5‬پا را فراتر نگذاريد‪.»5‬‬
‫و مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬الحشر‪.)7 :‬‬
‫«آنچه را كه پيامبر‪ 5‬ص به شما امر مىكند اط‪55‬اعت كنيد و از آنچه كه ش‪55‬ما را منع مىكن‪55‬د‪ ،‬دورى‪5‬‬
‫جوئيد‪.»5‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪( ﴾   ‬األحزاب‪« .)36 :‬هرگاه خداوند‪ 5‬و رسول او قضاوتى‪ 5‬كرده‬
‫باشند‪ ،‬هيچ مرد مسلمان و زن مسلمانى‪ 5‬در برابر آن اختيارى ندارد»‪.‬‬
‫رسول هّللا مىفرمايد‪« :‬هر كس عملى را انجام دهد كه ما دستور انجام آن را ندادهايم‪ ،‬مردود‪5‬‬
‫است»‪.‬‬
‫‪ -5‬انسان مسلمان عقي‪55‬ده دارد كه ائمه و بزرگ‪55‬ان دين بشر بودهاند‪ 5‬و ج‪55‬ائز الخطا بودهان‪55‬د‪،‬‬
‫هر كدام از آنان ممكن است در برخى مسائل خطا كنند اما اين خطاء قصدى و عمدى نبوده بلكه‬
‫از سهو نسيان و عدم احاطه نشأت گرفته است‪ ،‬مس‪55‬لمان نس‪55‬بت به راى كسى (جز پي‪55‬امبر خ‪55‬دا)‬
‫تعصب نشان نمىدهد‪ ،‬بلكه در عمل از آراى يكى از ائمه مجتهدين پيروى مىكند راى ديگران را‬
‫رد نمىكند مگر در صورتى‪ 5‬كه متعارض با قرآن و سنت باشد‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫‪ -6‬انس‪55‬ان مس‪55‬لمان ائمه را بخ‪55‬اطر‪ 5‬اينكه در ب‪55‬رخى مس‪55‬ائل ف‪55‬رعى با يك‪55‬ديگر اختالف نظر‬
‫داشتهاند‪ ،‬معذور مىداند و اختالف آنان را ناشى از جهل و تعصب نمىداند‪ ،‬و در جايى كه سخن‬
‫يكى از آنان مخالف با حديث صحيح باشد اينطور مىانديشد‪5:‬‬
‫‪ -1‬شايد حديث مورد‪ 5‬نظر به ايشان نرسيده باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬يا شايد اين ح‪55‬ديث در نظ‪55‬رش منس‪55‬وخ ش‪55‬ده يا ح‪55‬ديثى ديگر مع‪55‬ارض آن ب‪55‬وده و ايش‪55‬ان‬
‫ح‪55‬ديث ديگر را به دالئلى كه در نظر او معت‪5‬بر هس‪55‬تند‪ ،‬ت‪55‬رجيح داده است يا اينكه از اين ح‪55‬ديث‬
‫برداش‪55‬تى‪ 5‬متف‪55‬اوت از برداشت ديگ‪55‬ران داش‪55‬ته است و مس‪55‬لم است كه اختالف برداشت درب‪55‬اره‬
‫مفهوم و مدلول الفاظ بسيار‪ 5‬محتمل است و هر مجتهد الفاظ را طبق درك و فهم ويژه خ‪55‬ودش بر‬
‫معنائى حمل مىكند‪ ،‬بعنوان مث‪5‬ال‪ :‬ام‪5‬ام ش‪55‬افعى؛ از آيه ﴿‪( ﴾  ‬النس‪5‬اء‪:‬‬
‫‪ .)43‬مس بوسيله دست را‪ ،‬يعنى دست زدن را فهيمده است و «مس الم ‪%%‬رأة» يع‪55‬نى دست زدن به‬
‫زن را موجب نقض وض‪55‬وء‪ 5‬مىداند و ديگ‪55‬ران الف‪55‬اظ م‪55‬ذكور ﴿‪ ﴾  ‬را‬
‫حمل بر جم‪5555555‬اع نمودند‪ 5‬و دست زدن به زن را ن‪5555555‬اقض وضو‪ 5‬نمىدانند بلكه دست زدن را در‬
‫صورتى ناقض وضوء مىداند كه همراه با حصول لذت باشد‪.‬‬
‫ممكن است بعض‪55‬ىها‪ 5‬بگوين‪55‬د‪ 5:‬چ‪55‬را ام‪55‬ام ش‪55‬افعى؛ بخ‪55‬اطر‪ 5‬وح‪55‬دت و ازبين رفتن اختالف از‬
‫موضع خود عقبنشينى نكرده است؟‬
‫ج‪5‬واب‪ :‬قطعا ب‪5‬راى او چ‪5‬نين چ‪5‬يزى ج‪5‬ايز نخواهد ب‪5‬ود كه مطل‪5‬بى را فهيم‪5‬ده و در آن هيچ‬
‫دغدغهاى ندارد‪ ،‬صرفا بخاطر‪ 5‬موافقت با راى ديگران از موضع خود عقب نش‪55‬ينى ك‪55‬رده و در‬
‫نتيجه از قول مردم تبعيت كند‪ ،‬چنين عملى نزد هّللا از بزرگترين گناهان محسوب مىگردد‪ ،‬البته‬
‫اگر برداشت و ق‪55‬رأت او مع‪55‬ارض با نص ص‪55‬ريح ق‪55‬رآن يا س‪55‬نت مىب‪55‬ود‪ ،‬آنگ‪55‬اه بايس‪55‬تى به نص‬
‫صريح عمل مىكرد و برداشت خود از مفهوم و مدلول لفظ را رها مىكرد‪ ،‬چ‪55‬ون برداش‪55‬ت‪ ،‬نص‬
‫صريح و ظاهر نيست‪ ،‬اگر داللت لفظ بر مع‪55‬نى و مفه‪55‬ومى كه او بر داشت ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬قطعى‬
‫مىبود‪ ،‬هرگز ديگران باوى اختالف پيدا نمىكردند‪.‬‬
‫حرف شنوى از دولت مردان مسلمان‪:‬‬
‫‪ -1‬انسان مسلمان معتقد به وج‪5‬وب اط‪5‬اعت از دولت م‪5‬ردان و حك‪5‬ام مس‪5‬لمان اس‪5‬ت‪ ،‬ب‪5‬دليل‬
‫اينكه‪:‬‬
‫‪ -1‬در آيه ‪ 59‬سوره نساء آمده است‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫«اى مؤمنان از خداوند‪ 5‬و رسولش‪ 5‬و دولت مردانى كه مسلمان هستند پيروى‪ 5‬كنيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬بشنويد و اطاعت كنيد ولو اينكه امير شما يك غالم حبشى كه‬
‫كلهاش باندازه دانه كشمش است‪ ،‬باشد»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده است‪ :‬هر كس از من پيروى كند از خداوند‪ 5‬اط‪55‬اعت ك‪55‬رده است و هر‬
‫كس از امير و حاكم من اطاعت كند‪ ،‬از من اطاعت كرده اس‪5‬ت‪ ،‬هر كس از ام‪5‬ير من نافرم‪5‬انى‪5‬‬
‫كند از من نافرمانى كرده است»‪.‬‬
‫البته انس‪55‬ان مس‪55‬لمان پ‪55‬يروى‪ 5‬از دولت م‪55‬ردان را در نافرم‪55‬انى از خداوند و رس‪55‬ول ص او‪،‬‬
‫جايز نمىداند‪ ،‬زيرا خشنود‪ 5‬س‪55‬اختن خداوند‪ 5‬از خش‪55‬نود‪ 5‬س‪55‬اختن دولت م‪55‬ردان مق‪55‬دم اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾   ﴿ :‬ممتحن‪555‬ة‪« .)12 :‬در هيچ ك‪55‬ار نيكى تو را معص‪55‬يت‬
‫وف»‪( ،‬بخ‪55‬ارى‪« .)5‬همانا ط‪55‬اعت و پ‪55‬يروى‪ 5‬در‬ ‫ّاع‪%%‬ةُ فِى مع‪%%%‬ر ٍ‬
‫َ ُ‬ ‫نكنند»‪ ،‬در حديث آم‪55‬ده است‪« :‬إِنّم‪%%%‬ا الط َ‬
‫خ ‪%%‬الِق»‬
‫ص ‪% %‬يَ ِ‪%‬ة ال َ‪%‬‬ ‫اع‪% %‬ةَ لِم ْخلُ‪ٍ % %‬‬
‫‪%‬وق فِىْ م ْع ِ‬
‫َ‬ ‫كارهاى‪ 5‬نيك و معروف است»‪ ،‬در حديثى ديگر آمده است‪« :‬الَ طَ َ َ‬
‫ص‪% %‬يَة اللّ ‪%ِ %‬ه» «ط‪55‬اعت در‬ ‫اع‪% %‬ةَ فِى م ْع ِ‬
‫َ‬ ‫«والَ طَ َ‬
‫«از هيچ مخل‪55‬وقى‪ 5‬در نافرم‪55‬انى‪ 5‬خداوند اط‪55‬اعت نش‪55‬ود‪َ ،»5‬‬

‫‪84‬‬
‫نافرمانى هّللا هيچگونه مجوزى ندارد»‪ .‬در روايتى ديگر مىفرمايد‪« :‬مسلمان م‪5‬ادام كه م‪5‬امور‪ 5‬به‬
‫انجام گناه نشود‪ 5‬از دولت مردان بايد اط‪55‬اعت كن‪55‬د‪ ،‬دوست داش‪55‬ته باشد يا دوست نداش‪55‬ته باشد اما‬
‫در صورت مامور‪ 5‬شدن به انجام گناه حرف شنوى‪ 5‬از دولت مردان جايز نيست»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -2‬انسان مسلمان بغاوت عليه حكام مسلمان و اعالم نافرمانى از آنان را حرام مىداند‪ ،‬زيرا‬
‫بغ‪55‬اوت و اعالم مخ‪55‬الفت و ش‪55‬ورانيدن م‪55‬ردم عليه دولت م‪55‬ردان ناج‪55‬ايز‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫طان ِش ْبراً َم َ‬ ‫يصبِ ْر فَِإنّهُ َمنْ َخ َرجَ مَِن ُّ‬ ‫ِ ِ‬
‫ات َم ْيتَةً َجاهِِلَّيةً» «هر كس از‬ ‫السْل ِ‬ ‫«م ْن َك ِرهَ من أَمي ِره َشيئًا فَْل ْ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫حاكم و سلطان چيز ناپس‪55‬ندى‪ 5‬را مش‪55‬اهده ك‪55‬رد‪ ،‬بايد ص‪55‬بر كن‪55‬د‪ ،‬هر كس به مقي‪55‬اس يك وجب از‬
‫اطاعت حاكم مسلمان بيرون رود به مرگ جاهلى خواهد مرد»‪.‬‬
‫«م ْن أ ََه‪%%‬ا َن الس ‪ُّْ%‬لطا َن أهانَ‪%%‬هُ اللّ‪%%‬هُ» «هر كس موجب اهانت سلطان شود‪ ،‬خداوند‪ 5‬او را‬ ‫و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫اهانت مىكند»‪( .‬ترمذى وقال‪ :‬حسن)‪.‬‬
‫‪ -3‬مسلمان بايد براى حكام و دولت مردان مؤمن و مسلمان دعا كند‪ ،‬دعاى خير و سالمتى‪،‬‬
‫دعاى توفيق و دعاى نجات از بدىها و خطاها‪ ،‬زيرا صالح امت در صالح دولت مردان و فساد‪5‬‬
‫امت در فساد دولت مردان نهفته است‪ ،‬مسلمان بايد حكام و دولت مردان را نص‪55‬يحت كن‪55‬د‪ ،‬البته‬
‫نصيحت در قالب حفظ احترام و مالحظه مقام و رتبه ايشان‪.‬‬
‫سلِمْيَن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬يحةُ‪ ،‬قُلْنَ‪%%‬ا‪ :‬لِ َمنْ؟ قَ‪َ %‬‬
‫‪%‬ال‪ِ :‬للّ‪%%‬ه َول َكتَاب‪%%‬ه ول ُر ُس‪%‬له َول أَئ َم‪%%‬ة الْمُ ِ‬ ‫ين النّص‪َ %‬‬
‫پيامبر اسالم ص مىفرمايد‪« :‬ال‪ّ %‬د ُ‬
‫امتِ ِه ْم» «دين‪ ،‬يعنى خير خواهى و نص‪55‬يحت‪ ،‬پرس‪55‬يدند‪ :‬در م‪55‬ورد‪ 5‬چه كس‪55‬انى؟ فرم‪55‬ود‪ :‬ب‪55‬راى‬ ‫َوعَ ‪َّ %%‬‬
‫خداوند‪ ،‬براى كتاب خداوند و براى پيامبر او و براى دولت مردان و توده مردم»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -4‬بر مسلمان واجب است كه به حمايت از دولت مردان و دولت اسالمى جه‪55‬اد كن‪55‬د‪ ،‬پشت‬
‫سر آنان نماز خواند‪ ،‬ولو اينكه آن‪55‬ان فاسق و م‪55‬رتكب ح‪55‬رام باش‪55‬ند‪ ،‬البته ح‪55‬رامى كه در حد كفر‬
‫نرسيده باشد‪ ،‬رسول هّللا ص در پاسخ به جواب شخصى كه درباره پيروى از حكام س‪5‬وال ك‪5‬رد‪،‬‬
‫فرمود‪« :‬اس‪%%‬معوا وأ ِ‬
‫َطيعُ‪%%%‬وا فَِإنَّ َ‪%‬م‪%%‬ا َعلَْي ِه ْم َم‪%%%‬ا ُح ِّملُ‪%%%‬وا َو َعلَْي ُك ْم َم‪%%%‬ا ُح ِّملْتُ ْم» «بش‪5‬نويد و اط‪5‬اعت كني‪5‬د‪ ،‬آن‪5‬ان‬ ‫ْ َُ َ‬
‫(حكام) پاسخگوى مسئوليتهاى خود هستند و شما مسئول ام‪55‬ورى هس‪55‬تيد كه به ش‪5‬ما مح‪5‬ول ش‪55‬ده‬
‫است»‪.‬‬
‫حضرت عباده بن صامت مىگويد‪ 5:‬به دست رسول هّللا ص بيعت كرديم‪ 5‬تا در هر شرايط‪ 5‬از‬
‫وى پيروى‪ 5‬ك‪5‬نيم و به رس‪5‬ول هّللا ص وع‪5‬ده دادهايم كه با حك‪5‬ام و أولىاألمر‪ 5‬اختالف نك‪5‬نيم‪ ،‬مگر‬
‫زمانى‪ 5‬كه حكام دستور‪ 5‬كفر صريح را داده باشند‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫باب دوم‬
‫آداب‬

‫فصل اول‬
‫آداب نيت‬
‫مسلمان نسبت به اهميت نيت در تمام امور دي‪5‬نى و دني‪5‬وى‪ 5‬ايم‪5‬ان دارد‪ .‬تم‪55‬ام اعم‪55‬ال در اثر‬
‫نيت ش‪55‬كل مىگيرند و بر حسب نيت به آنها پ‪55‬اداش داده مىش‪55‬ود‪ 5.‬ص‪55‬حت و س‪55‬قم‪ ،‬ق‪55‬وت و ض‪55‬عف‬
‫اعمال منوط‪ 5‬به نيت است‪ .‬عقيده مسلمان داير بر اينكه نيت براى تم‪55‬ام اعم‪55‬ال ض‪55‬رورى‪ 5‬اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مستفاد از دالئل زير است‪:‬‬
‫‪( ﴾         ﴿ -1‬البينة‪.)5 :‬‬
‫«به آنان امر نشده جز اينكه خداوند‪ 5‬را با اخالص دعوت كنند»‪.‬‬
‫‪( ﴾          ﴿ -2‬زمر‪.)11 :‬‬
‫«(اى پيامبر) بگو‪ :‬به من امر شده تا خدا را با اخالص عبادت كنم»‪.‬‬
‫در ح‪55‬ديث درب‪55‬اره نيت ن‪55‬يز س‪55‬خن گفته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬همانا پ‪55‬اداش اعم‪55‬ال به نيت‬
‫بستگى دارد و براى انسان هست آنچه كه او نيت كرده است‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫و مىفرمايد‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫«إِ ّن اللّهَ الََي ْنظُُر إلَى ُ‬
‫ص َو ِر ُك ْم َوأ َْم َوال ُك ْم َوإنّ َما َي ْنظُُر إلى ُقلُوب ُك ْم َوأَ ْع َمال ُك ْم» (متفق عليه)‪.‬‬
‫«خداوند‪ 5‬به سر و ص‪55‬ورتتان نگ‪55‬اه نمىكند بلكه اعم‪55‬ال و دله‪55‬اى ش‪55‬ما را مىبيند (يع‪55‬نى مالك‬
‫فضيلت و برترى نزد هّللا ظاهر و صورت شما نيست بلكه نيت قلبى و اعمالتان هستند)»‪.‬‬
‫منظور از نگاه كردن به دلها‪ ،‬نگاه كردن به نيتها است زيرا نيت است كه انسان را بر عمل‬
‫حس‪َ% % %‬نَ ٍة َوَلْم َيعَْمل َْه‪%% %‬ا ُكتِبَ ْ‬
‫ت لَ‪ُ% % %‬ه حَس‪ََ% % %‬نةٌ» «هر كس قصد‪5‬‬ ‫وا مىدارد‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«من َه َّم ِب َ‬
‫انجام عمل نيكى كند و موفق به انجام آن نشود‪ ،‬نيكى در نامه اعمالش ثبت مىگردد»‪.‬‬
‫آرى به محض قصد و نيت پاك‪ ،‬عمل پاك و شايسته مىگردد و در برابر آن ثواب مىرسد‪ 5‬و‬
‫لو اينكه موفق به عمل نش‪55‬ود‪ .‬اين اجر و پ‪55‬اداش مس‪55‬لما بي‪55‬انگر ارزش و اهميت نيت اس‪55‬ت‪ .‬در‬
‫حديثى درباره ارزش و اهميت نيت آمده است‪« :‬مردم به چهار دسته تقسيم مىش‪5‬وند‪ -1 5:‬شخصى‪5‬‬
‫كه خداوند باو علم و مال داده اس‪55‬ت‪ ،‬او بر اس‪55‬اس علم خ‪55‬ود از ث‪55‬روت و م‪55‬الش اس‪55‬تفاده مىكند و‬
‫مطابق‪ 5‬با علم خود‪ ،‬ثروتش را در راه هّللا انفاق مىكند‪ -2 .‬ش‪55‬خص ديگ‪55‬رى كه اين علم و ث‪55‬روت‬
‫را ندارد ولى مىگويد‪ :‬اگر خداوند به من مىداد‪ .‬آنط‪55‬ور كه به فالنى داده اس‪55‬ت‪ ،‬من ن‪55‬يز مانند او‬
‫عمل مىكردم‪ .‬اين هر دو در اجر و پاداش با هم برابراند‪.‬‬
‫‪ -3‬كسى كه خداوند‪ 5‬باو مال داده اما علم نداده است‪ .‬او مالش را در راه غير مشروع انف‪55‬اق‬
‫مىكند‪ ،‬شخصى ديگر مىگوي‪55‬د‪ 5:‬اگر خداوند‪ 5‬به من م‪55‬ال مىداد‪ ،‬هم‪55‬انطور كه به فالنى داده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫من ن‪55‬يز مانند او م‪55‬الم را در راهه‪55‬اى نامش‪55‬روع خ‪55‬رج مىك‪55‬ردم‪ .‬اين هر دو در گن‪55‬اه برابر و‬
‫ش‪55‬ريكاند‪( .‬ابن ماجه)‪ .‬آرى‪ ،‬كسى كه نيت عمل ص‪55‬الح را ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬او اجر و ث‪55‬واب عمل‬
‫صالح داده مىشود و كسى كه نيت عمل بد را كرده باشد‪ ،‬پ‪55‬اداش عمل بد ب‪55‬او داده مىش‪55‬ود‪ .‬مالك‬
‫اين اجر و ثواب‪ ،‬عذاب و عقاب نيت است‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده است‪ :‬رسول اكرم ص در زمانى كه در تب‪55‬وك ب‪55‬ود‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬كس‪55‬انى‬
‫در مدينه هستند كه در ث‪55‬واب جه‪55‬اد با ما ش‪55‬ريكاند‪ 5،‬هر چند كه آن‪55‬ان در مدينه نشس‪55‬تهاند‪ .‬ما هيچ‬
‫مسافتى‪ 5‬را طى نمىكنيم‪ ،‬هيچ مالى را انفاق نمىك‪55‬نيم و هيچ زحمت و مش‪55‬كلى را متحمل نمىش‪55‬ويم‪5‬‬
‫مگر اينكه آنان در اجر و ثواب يكسان با ما شريكاند‪ 5.‬ولو اينكه آنان در مدينه هستند»‪ .‬سوال شد‬

‫‪86‬‬
‫چگونه چنين چيزى ممكن است؟ فرمود‪« 5:‬آنان نيت ش‪55‬ركت در جه‪55‬اد را داش‪55‬تند اما ب‪55‬دليل اينكه‬
‫معذور‪ 5‬بودند نتوانس‪55‬تند‪ 5‬ش‪55‬ركت كنند ولى بخ‪55‬اطر نيت پاكش‪55‬ان ش‪55‬ريك اجر هس‪55‬تند»‪( .‬اب‪55‬وداود و‬
‫بخارى‪.)5‬‬
‫آرى‪ ،‬صفا و پاكى نيت است كه شخص غير مجاهد و نمازى‪ 5‬را در اجر و ثواب برابر مجاهد و‬
‫نمازى‪ 5‬قرار داده است در ح‪55‬ديثى ديگر در اين ب‪55‬اره آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬وق‪55‬تى‪ 5‬مس‪55‬لمانان با شمش‪55‬ير‪ 5‬و‬
‫اسلحه بر يك‪55‬ديگر‪ 5‬حملهآور ش‪55‬وند‪ ،‬قاتل و مقت‪55‬ول هر دو در دوزخ هس‪55‬تند‪ ،‬س‪55‬وال شد يا رس‪55‬ول‬
‫هّللا ‪ ،‬قاتل آرى ولى مقت‪55‬ول به چه گن‪55‬اهى به دوزخ مىرود؟ فرم‪55‬ود‪ :‬چ‪55‬ون او نيت كش‪55‬تن ب‪55‬رادر‬
‫دينىاش را كرده است»‪ .‬آرى‪ ،‬نيت فاس‪55‬د‪ ،‬مقت‪55‬ول را كه اگر قصد كش‪55‬تن ب‪55‬رادرش را نمىك‪55‬رد‪ 5‬به‬
‫بهشت مىرفت‪ ،‬به دوزخ مىبرد و او را در رديف‪ 5‬قاتل قرار مىدهد‪ .‬در حديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫هر كس نكاح كند و قصد‪ 5‬پرداخت مهريه را ندارد‪ ،‬زانى محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد و هر كس پ‪55‬ولى را‬
‫قرض كند و نيت باز پرداخت آن را نداشته باشد‪ ،‬سارق و دزد بحساب مىآيد‪.‬‬
‫آرى مىبينيم‪ 5‬كه نيت بد و قصد‪ 5‬فاسد چگونه مباح را حرام و جايز را ممنوع قرار داده است‪.‬‬
‫همه اينها‪ ،‬اعتق‪55‬اد مس‪55‬لمان نس‪55‬بت به اهميت نيت تق‪55‬ويت مىكنن‪55‬د‪ .‬اينجا است كه مس‪55‬لمان تم‪55‬ام‬
‫اعم‪55‬الش را بر اس‪55‬اس نيت پ‪55‬اك پىري‪55‬زى‪ 5‬مىكند و تم‪55‬ام س‪55‬عى و تالشش را بخ‪55‬رج مىدهد تا هيچ‬
‫عملى را بدون نيت يا با نيت بد‪ ،‬انجام ندهد‪ .‬زيرا نيت‪ ،‬روح و پايه اعمال است‪ ،‬صحت و فساد‬
‫اعمال بطور كامل منوط به صحت و فساد نيت است‪ ،‬عمل‪ ،‬اگر بدون نيت انجام گيرد‪ ،‬صاحب‬
‫آن رياكار‪ ،‬حيلهگر و مغضوب محسوب مىگردد‪5.‬‬
‫مسلمان تمام اعمالش را بر اساس نيت پاك پى ريزى‪ 5‬مىكند و تمام سعى و تالشش را بخرج‬
‫مىدهد تا هيچ عملى را بدون نيت يا با نيت بد‪ ،‬انجام ندهد‪ .‬زيرا نيت‪ ،‬روح و پايه اعم‪55‬ال اس‪55‬ت‪،‬‬
‫صحت و فساد‪ 5‬اعمال بطور كامل منوط به صحت و فساد نيت است‪ ،‬عمل‪ ،‬اگر بدون نيت انجام‬
‫گيرد‪ ،‬صاحب آن ريا كار‪ ،‬حيلهگر و مغضوب محسوب مىگردد‪.‬‬
‫آرى! مس‪55‬لمان بر اين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه نيت در ابت‪55‬دا ركن اعم‪55‬ال و باعتب‪55‬ار اس‪55‬تمرار‪ ،‬ش‪55‬رط‬
‫اعمال است‪ ،‬اين اعتقاد را نيز دارد كه نيت فقط تلفظ اين الفاظ (بارالها چ‪55‬نين نيت كردهام) نيت‬
‫و نه نيت تنها سخن گفتن با خود اس‪55‬ت‪ ،‬بلكه نيت درست‪ ،‬عب‪55‬ارت است از تمايل و گ‪55‬رايش قلب‬
‫بس‪55‬وى عمل و ب‪55‬راى ه‪55‬دف ص‪55‬حيحى‪ ،‬مانند دفع مض‪55‬رت يا جلب منفعت‪ ،‬در زم‪55‬ان ح‪55‬ال يا در‬
‫زمان آينده‪ ،‬و به تعبيرى ديگر نيت عبارت است از‪ :‬اراده براى انجام كارى بمنظ‪55‬ور خش‪55‬نودى‪5‬‬
‫خداوند‪ 5‬و امتثال از فرمان وى‪.‬‬
‫وقتى مسلمان بر اين ب‪55‬اور و عقي‪55‬ده است كه تنها عمل مب‪55‬اح‪ ،‬بوس‪5‬يله نيت تب‪5‬ديل به ط‪55‬اعت‬
‫مىشود‪ 5‬و اجر دارد و اينكه‪ :‬اعمال هرگاه منهاى نيت باش‪55‬ند تب‪55‬ديل به معص‪55‬يت و م‪55‬وجب ع‪55‬ذاب‬
‫مىشوند‪ 5،‬چنين نمىانديشد‪ 5‬كه كارگناه و خالف شرع در اثر نيت پ‪55‬اك‪ ،‬تب‪55‬ديل به ط‪55‬اعت مىش‪55‬ود‪ 5‬يا‬
‫نيت حس‪5‬نه در آن ت‪5‬اثير مثبت دارد ‪ -‬خ‪5‬ير‪ -‬در نتيج‪5‬ه‪ ،‬اگر كسى بخ‪5‬اطر خش‪5‬نودى ديگ‪5‬ران‪ ،‬از‬
‫كسى غيبت مىكن‪55‬د‪ ،‬او در واقع خ‪55‬دا را نافرم‪55‬انى‪ 5‬ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬نيت حس‪55‬نه كه همانا خش‪55‬نودى‬
‫ديگران است‪ ،‬سودى براى او ندارد‪ ،‬كسى كه با م‪55‬ال ح‪55‬رام مس‪55‬جد مىس‪55‬ازد‪ ،‬اجر نمىبرد‪ ،‬كسى‬
‫كه در مجالس و محافل رقص و سرور‪ 5،‬حاضر مىشود‪ 5‬يا كارتهاى‪ 5‬قمار را مىخ‪55‬رد و منظ‪55‬ورش‪5‬‬
‫تق‪55‬ويت و تائيد پروژه‪55‬اى خيريه است يا ه‪55‬دفش كمك به جه‪55‬اد و مجاه‪55‬دين اس‪55‬ت‪ ،‬او در واقع‬
‫خداوند‪ 5‬را معصيت كرده‪ ،‬و گناه كار اس‪5‬ت‪ .‬هيچ اج‪5‬رى به وى نمىرس‪5‬د‪ ،‬كسى كه روى قب‪5‬ور‪ 5‬و‬
‫مزار صالحان و نيكان گنبد مىسازد‪ ،‬ب‪55‬راى آن‪55‬ان حي‪55‬وان ذبح مىكن‪55‬د‪ ،‬يا به قصد محبت ص‪55‬الحان‬
‫بنام آنان نذر مىكند‪ ،‬او در واقع خدا را نافرم‪55‬انى‪ 5‬ك‪5‬رده است و در برابر اين گونه اعم‪5‬ال بج‪5‬اى‬
‫ثواب گناه به او مىرسد ولو اينكه نيتش پاك باشد‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه خودش معتقد است‪ .‬زي‪55‬را كه جز‬
‫اعمال مباح عملى ديگرى نمىتواند‪ 5‬ب‪55‬دليل نيت ص‪55‬الحه‪ ،‬تب‪55‬ديل به ط‪55‬اعت ش‪55‬ود‪ ،‬اعم‪55‬ال ح‪55‬رام به‬
‫هيچ وجه تبديل به طاعت نمىشوند‪.‬‬

‫‪87‬‬
‫فصل دوم‬
‫آداب عبادت و بندگى خداوند‬
‫مسلمان همواره نگ‪5‬اهش به نعمته‪5‬اى‪ 5‬بيش‪5‬مار الهى اس‪5‬ت‪ .‬نعمته‪5‬ائى كه از زم‪5‬ان بس‪5‬ته ش‪5‬دن‬
‫نطفهاش در رحم م‪55‬ادر‪ ،‬تا زم‪55‬انى‪ 5‬كه به دي‪55‬دار پروردگ‪55‬ارش مىش‪55‬تابد‪ ،‬ش‪55‬امل ح‪55‬ال او مىباش‪55‬ند‪.‬‬
‫وقتى‪ 5‬مسلمان و بنده مؤمن به اين نعمتها مىانديشد‪ ،‬خدايش را در برابر اين نعمتها بوس‪55‬يله زب‪55‬ان‬
‫مىستايد‪ 5‬و ثنا مىگويد‪ .‬و با ج‪55‬وارح و اعض‪55‬اى خ‪55‬ود او را بن‪55‬دگى مىكن‪55‬د‪ .‬اين در واقع نش‪55‬اندهنده‬
‫ادب و احترام از جانب بنده نسبت به پروردگ‪55‬ارش‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را‪ :‬ناسپاسى و كف‪55‬ران نعمت منعم‬
‫هيچگونه ارتب‪5‬اط‪ 5‬و پيون‪55‬دى با ادب و اح‪55‬ترام ن‪5‬دارد‪ .‬انك‪55‬ار احس‪55‬ان و نعمته‪5‬اى‪ 5‬الهى م‪55‬ترادف با‬
‫بىادبى‪ 5‬و بىاحترامى در شان او است‪ .‬زيرا خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪( ﴾     ‬نح‪55‬ل‪« .)53 :‬تم‪55‬ام نعمته‪55‬اى ش‪55‬ما از ج‪55‬انب‬
‫پروردگار‪ 5‬هستند»‪.‬‬
‫﴿ ‪﴾     ‬‬
‫«نعمتهاى‪ 5‬خداوند قابل شمارش نيستند‪( .»5‬نحل‪.)18 :‬‬
‫﴿ ‪( ﴾     ‬بقره‪« .)152 :‬مرا ياد‬
‫كنيد تا من در فكر شما باشم و از نعمتهاى من سپاسگذارى كنيد و كفران نعمت نكنيد»‪.‬‬
‫مس‪5‬لمان مىداند كه خداوند‪ 5‬در حق او دانا و آگ‪55‬اه از تم‪55‬ام اح‪5‬وال او مىباش‪55‬د‪ ،‬ل‪5‬ذا قلبش پر از‬
‫خوف و روح و روانش پر از احساس وقار و عظمت براى خداوند است‪ .‬در نتيجه از نافرمانى‪5‬‬
‫او خجالت مىكشد و از مخالفت با وى حيا مىكند‪ .‬و سرپيچى از دستورات او را موجب بىش‪55‬رمى‪5‬‬
‫مىداند‪ .‬اين رفتار‪ 5‬در واقع ن‪55‬وعى ادب و اح‪55‬ترام از ج‪55‬انب بن‪55‬ده نس‪55‬بت به پروردگ‪55‬ارش‪ 5‬مىباش‪55‬د‪5.‬‬
‫زي‪55‬را س‪55‬رپيچى‪ 5‬از فرم‪55‬ان آقا هيچگونه ادب و اح‪55‬ترامى محس‪55‬وب نمىگ‪55‬ردد‪ 5.‬اين ن‪55‬يز از جمله‬
‫بىاحترامى و بىادبى در حق آقا و موال است كه‪ :‬بن‪55‬ده و غالم در حض‪55‬ور م‪55‬وال م‪55‬رتكب اعم‪55‬الى‬
‫بشود‪ 5‬كه از نظر موال و آقا قبيح و شرمآور‪ 5‬هستند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪( ﴾          ‬نوح‪-13 :‬‬
‫‪« .)14‬چه ش‪55‬ده ش‪55‬ما را كه عظمت و وق‪55‬ار‪ 5‬خ‪55‬دا را رع‪55‬ايت نمىكني‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬ال آنكه او ش‪55‬ما را به‬
‫گونههاى‪ 5‬مختلف و متعددى‪ 5‬آفريده است»‪.‬‬
‫﴿ ‪( ﴾      ‬النحل‪« .)19 :‬خداون پيدا و پنهان‬
‫شما را مىداند»‪.‬‬
‫﴿ ‪            ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪              ‬‬
‫‪( ﴾ ‬يونس‪.)61 :‬‬
‫«و در هيچ كارى نيس‪55‬تى و از [س‪55‬وى] او هيچ [آي‪55‬اتى از] ق‪55‬رآن را نمىخ‪55‬وانى‪ 5‬و هيچ ك‪55‬ارى‬
‫نمىكنيد‪ 5‬مگر آنكه چون در آن [كار] در مىآييد‪ ،‬بر شما گواهيم و هم‪55‬وزن ذرهاى در زمين و در‬
‫آس‪55‬مان از پروردگ‪55‬ارت‪ 5‬پوش‪55‬يده نمىماند‪ .‬و نه كوچك‪55‬تر‪ 5‬از آن و نه بزرگ‪55‬تر‪ 5‬از آن مگر آنكه در‬
‫كتابى روشن [نوشته شده] است»‪.‬‬
‫مسلمان درباره خداوند‪ 5‬چنين مىانديشد كه او بر من قدرت دارد و من در كنترل او هستم‪ .‬او‬
‫بر من اختيار تام دارد و من هيچ جاى فرار‪ ،‬جاى پناه‪ ،‬س‪55‬واى درب‪55‬ار‪ 5‬او را ن‪55‬دارم‪ .‬ل‪55‬ذا مس‪55‬لمان‬
‫بسوى‪ 5‬او فرار‪ 5‬مىكند و خود را در جلوى او مىاندازد و تمام امورش را به او مىس‪55‬پارد و ب‪55‬روى‪5‬‬
‫توكل مىكند‪ ،‬اين نوعى ادب و احترام از جانب بنده‪ ،‬نسبت به پروردگارش اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را گريز و‬

‫‪88‬‬
‫فرار‪ 5‬از كسى كه نمىتوان از وى پنه‪5‬ان مان‪5‬د‪ ،‬و اعتم‪5‬اد بر كسى كه ن‪5‬اتوان است و اتكا بر كسى‬
‫كه توان برگرداندن از نافرمانى و متوجه كردن به اط‪55‬اعت را ن‪55‬دارد‪ ،‬هيچ گونه ربط و پيون‪55‬دى‬
‫با ادب و احترام ندارد‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬هود‪.)56 :‬‬
‫«تمام موجودات‪ 5‬جهنده در اختيار او هستند»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾         ‬الذاريات‪« .)50 :‬فرار‪5‬‬
‫كنيد بسوى‪ 5‬هّللا ‪ ،‬من از جانب هّللا بسوى‪ 5‬شما بيم دهنده هستم»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾     ‬مائده‪« .)23 :‬اگر مؤمن بمعنى واقعى‬
‫كلمه هستيد بر خدا توكل كنيد»‪.‬‬
‫مس‪55‬لمان هم‪55‬واره به الط‪55‬اف الهى و رحمته‪55‬اى‪ 5‬فراگ‪55‬ير‪ 5‬او نگ‪55‬اه مىكند و مىانديشد‪ 5‬و توقع‬
‫بهرهمندى‪ 5‬بيشتر‪ ،‬از الط‪55‬اف او را دارد‪ ،‬ل‪55‬ذا با تض‪55‬رع و دع‪55‬اى خالص‪55‬انه متوجه ذات يگانه او‬
‫مىشود‪ 5‬و با سخنهاى نيكو و اعمال شايسته توسل جسته‪ ،‬خ‪55‬ود را به او نزديك مىكن‪55‬د‪ .‬اين ن‪55‬وعى‬
‫ادب و احترام از جانب بنده نس‪5‬بت به م‪55‬وال و آق‪55‬ايش مىباش‪5‬د‪ ،‬زي‪55‬را ناامي‪5‬دى‪ 5‬از مزيد رحمته‪55‬اى‬
‫فراگ‪55‬ير خداوند‪ 5‬هيچگونه ربطى‪ 5‬با ادب و اح‪55‬ترام ن‪55‬دارد‪ .‬هم چ‪55‬نين ي‪55‬اس و ناامي‪55‬دى از احس‪55‬ان‬
‫خداوند‪ 5‬كه شامل حال تمام مخلوقات‪ 5‬است و از الطافى كه ع‪55‬الم را نظم بخش‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬ربطى‪ 5‬با‬
‫ادب و احترام ندارد‪ .‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾   ‬األعراف‪.)156 :‬‬
‫«رحمت من تمام چيزها را فرا گرفته است»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾  ‬شورا‪.)19 :‬‬
‫«خداوند‪ 5‬در حق بندگانش مهربان است»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾    ‬يوسف‪.)87 :‬‬
‫«از رحمتهاى خداوند‪ 5‬مأيوس نشويد»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾    ‬زمر‪.)53 :‬‬
‫«از رحمتهاى خداوند‪ 5‬نااميد نشويد»‪.‬‬
‫مسلمان با حساسيت نس‪55‬بت به مواخ‪55‬ذه پروردگ‪55‬ارش مىانديش‪55‬د‪ 5،‬ق‪55‬درت و ق‪55‬وت انتق‪55‬ام او را‬
‫همواره در نظر دارد و از سرعت محاسبه او اطالع دارد‪ .‬لذا بوسيله اطاعت‪ ،‬از عذاب او خود‬
‫را نجات مىدهد و با ترك معصيت و گناه از او تجليل مىكن‪55‬د‪ .‬اين در واقع ن‪55‬وعى ادب و اح‪55‬ترام‬
‫از ج‪55‬انب بن‪55‬ده در حق م‪55‬واليش محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد‪ .‬زي‪55‬را تع‪55‬رض و توجه به معص‪55‬يت از ديد‬
‫خردمندان بدور‪ 5‬از ادب و احترام است‪ .‬ستم بنده ضعيف و ناتوان در حق پروردگ‪55‬ارى‪ 5‬كه ق‪55‬ادر‬
‫و توانا است‪ ،‬هيچگونه سنخيتى‪ 5‬با ادب و احترام ندارد‪ .‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪             ‬‬
‫‪( ﴾‬رعد‪« .)11:‬هر گ‪55‬اه خداوند‪ 5‬نس‪55‬بت به ق‪55‬ومى قصد‪ 5‬س‪55‬وء كن‪55‬د‪ ،‬كسى جلو اراده خ‪55‬دا را‬
‫نمىتواند‪ 5‬بگيرد و آنان سواى هّللا هيچ مددكارى نخواهد داشت»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾    ‬بروج‪« .)13 :‬همانا گرفت و مواخذه پروردگار تو‬
‫بسيار‪ 5‬سخت است»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾   ‬آل عمران‪« .)4 :‬خداوند توانا و انتقام گيرنده است»‪.‬‬
‫مسلمان موقع معصيت و بيرون رفتن از ط‪55‬اعت و بن‪55‬دگى هّللا ‪ ،‬بايد چ‪55‬نين بيانديشد‪ 5‬كه وعيد‬
‫خ‪55‬دا او را در بر گرفته و ع‪55‬ذاب الهى دارد بر وى ن‪55‬ازل مىش‪55‬ود‪ 5‬و او را احاطه ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫‪89‬‬
‫درست همانطور كه به هنگ‪5‬ام عب‪5‬ادت و بن‪5‬دگى و پ‪5‬يروى‪ 5‬از ش‪5‬ريعت بايد تص‪5‬ور‪ 5‬كند كه وع‪5‬ده‬
‫خودش را به پروردگارش‪ 5‬عملى نموده و اكنون خداوند‪ 5‬از او خش‪55‬نود‪ 5‬ش‪55‬ده و رحمته‪55‬اى‪ 5‬الهى او‬
‫را در بر گرفته اس‪555‬ت‪ .‬اين يك گونه حسن ظن و گم‪555‬ان نيك بن‪555‬ده نس‪555‬بت به حق خداوند‪ 5‬است و‬
‫حسن ظن و گم‪55‬ان نيك در حق هّللا از جمله آداب اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را گم‪55‬ان بد نس‪55‬بت به هّللا و معص‪55‬يت‬
‫ك‪55‬ردن و ب‪55‬يرون رفتن از اط‪55‬اعت او ب‪55‬دور از ادب و بي‪55‬انگر اين پن‪55‬دار غلط است كه خداوند از‬
‫بندهاش اطالعى ندارد و او را در برابر گناهانش مؤاخذه نمىكند حال آنكه خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫(فصلت‪.)23 -22 :‬‬
‫«شما گمان كرديد كه خداوند بسيارى‪ 5‬از اعمال شما را نمىداند‪ ،‬اين گم‪55‬ان (باط‪55‬ل) ش‪55‬ما است‬
‫كه در حق پروردگارتان چنان مىانديشيد‪ .‬اين بدگمانى نسبت به پروردگار‪ ،‬موجب هالكت است‬
‫و شما را به نابودى‪ 5‬كشانده است‪ ،‬بنابر اين شما از جمله ورشكستگان هستيد»‪.‬‬
‫اين گونه انديش‪55‬يدن ك‪55‬ه‪ ،‬خداوند‪ 5‬در برابر اعم‪55‬ال نيك و شايس‪55‬ته‪ ،‬پ‪55‬اداش خ‪55‬وب نمىدهد ن‪55‬يز‬
‫بىادبى‪ 5‬نسبت به پروردگارت است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬نور‪.)52 :‬‬
‫«هر كس از خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‪ 5‬اط‪55‬اعت كند و از نافرم‪55‬انى او خ‪55‬ود را نج‪55‬ات ده‪55‬د‪ ،‬او مس‪55‬لما‬
‫پيروز‪ 5‬است»‪.‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪( ﴾     ‬انعام‪« .)160 :‬هر كس عمل نيك انجام دهد تا ده‬
‫برابر اجر مىبرد و هر كس عمل بد انجام دهد‪ ،‬بهمان اندازه مج‪55‬ازات مىش‪55‬ود‪ ،‬و هرگز بر آن‪55‬ان‬
‫ستم نخواهد شد»‪.‬‬
‫﴿‪          ‬‬
‫‪( ﴾        ‬نحل‪.)97 :‬‬
‫«هر كس عمل شايسته انجام دهد‪ ،‬خواه مرد باشد يا زن‪ ،‬اگر مؤمن است‪ ،‬آنگاه ما او را زندگى‪5‬‬
‫پ‪55‬اكيزه خ‪55‬واهيم داد و پ‪55‬اداش اعم‪55‬الش را به‪55‬تر و بيش‪55‬تر‪ 5‬از آنچه كه عمل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬در نظر‬
‫گرفتهايم»‪.‬‬
‫خالصه سخن اينكه‪ ،‬سپاس‪55‬گذارى بن‪55‬ده از پروردگ‪55‬ارش در برابر نعمته‪55‬اى او‪ ،‬خ‪55‬ود دارى‬
‫كردن بخاطر‪ 5‬شرم از وى موقع گرايش به معصيت‪ ،‬توبه و رجوع‪ 5‬صادق‪ 5‬به جانب او‪ ،‬اميدوار‬
‫شدن نسبت به رحمتهاى‪ 5‬او و هراسيدن از عذاب او‪ ،‬حسن ظن درباره وفا ك‪55‬ردن او به وع‪55‬ده و‬
‫وعيدش در حق كسانى كه اوخواسته باشد‪ ،‬از جمله ادب بنده نسبت به هّللا است‪ .‬و بنده به ميزان‬
‫پاى بندى به اين ادب و رعايت آن‪ ،‬نزد پروردگار‪ 5‬موفق به نيل مراتب عليا مىگردد‪ ،‬جايگ‪5‬اهش‬
‫رفيع و احترامش واال خواهد شد‪ ،‬در نتيجه از جمله كس‪55‬انى در مىآيد كه م‪55‬ورد محبت‪ ،‬واليت و‬
‫رعايت هّللا قرار‪ 5‬دارن‪5‬د‪ ،‬آرى! ايناناند كه محل ن‪5‬زول رحمتها‪ 5‬و نعمته‪5‬اى‪ 5‬او ق‪5‬رار‪ 5‬مىگيرن‪5‬د‪ .‬اين‬
‫نهايت آرمان و آرزويى‪ 5‬است كه مسلمان در طول حيات خود دنبال آن است‪.‬‬
‫پروردگارا! واليت خود را نصيب ما بگردان و از رعايت خ‪55‬ود‪ ،‬ما را مح‪55‬روم نس‪55‬از و ما‬
‫را جز مقربان دربارت قرار‪ 5‬بده‪.‬‬

‫فصل سوم‬

‫‪90‬‬
‫آداب قراءت قرآن‬
‫انسان مس‪55‬لمان به قداست كالم هّللا ايم‪55‬ان دارد و آن را از تم‪55‬ام كتب اش‪55‬رف و افضل مىدان‪55‬د‪،‬‬
‫مس‪55‬لمان بر اين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه ق‪55‬رآن كالم خداوند اس‪55‬ت‪ ،‬باطل از هيچ گوش‪55‬هاى‪ 5‬در آن راه پي‪55‬دا‬
‫نمىكند‪ ،‬هر كس از زبان قرآن و به حواله قرآن سخن گويد‪ ،‬سخنش راست است و هر كس طبق‬
‫دستور‪ 5‬قرآن قضاوت‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬ع‪55‬ادل اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬اور‪ 5‬مس‪55‬لمان چ‪55‬نين ن‪55‬يز هست كه اهل ق‪55‬رآن‪ ،‬اهل هّللا‬
‫هس‪55‬تند‪ ،‬كس‪55‬انى كه به ق‪55‬رآن چنگ زدهاند رس‪55‬تگار و آنه‪55‬ائى كه از ق‪55‬رآن رويگرداناند‪ 5‬زيانك‪55‬ار‪5‬‬
‫هستند‪.‬‬
‫آنچه درباره شرف و فضيلت قرآن از حضرت محمد ص نقل شده است‪ ،‬ايم‪55‬ان مس‪55‬لمان را‬
‫نس‪55‬بت به عظمت و قداست ق‪55‬رآن تق‪55‬ويت مىكن‪55‬د‪ ،‬مثال رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرمودن‪55‬د‪« :‬ق‪55‬رآن را‬
‫بخواني‪55‬د‪ ،‬همانا ق‪55‬رآن روز‪ 5‬قي‪55‬امت بعن‪55‬وان ش‪55‬فيع و س‪55‬فارش كنن‪55‬ده ب‪55‬راى كسى كه آن را خوان‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬مىآيد» و فرمود‪« :‬بهترين شما كسى است كه قرآن را ياد گرفته و ديگران را با قرآن آشنا‬
‫مىس‪55‬ازد» (مس‪55‬لم)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« :‬اهل ق‪55‬رآن بى تردي‪55‬د‪ ،‬اهل هّللا و خاص‪55‬ان او هس‪55‬تند» (بخ‪55‬ارى)‪.‬‬
‫فرمود‪« :‬همانا دلها مانند آهن زنگ آلود مىشوند‪ 5،‬سوال شد يا رسول هّللا چه چيز موجب روشنى‬
‫و زدودن زنگهاى دل مىگردد؟‪ 5‬فرمود‪ 5:‬تالوت قرآن و ياد موت»‪( .‬نسائى و ابن ماجه و حاكم)‪.‬‬
‫«روزى‪ 5‬يكى از دشمنان سر سخت رسول اكرم ص نزد ايش‪5‬ان آمد و گفت‪ :‬اى محم‪5‬د! ق‪5‬رآن‬
‫را برايم بخوان‪ ،‬رسول اكرم ص آيه زير را برايش تالوت كرد»‪.‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( ﴾ ‬نحل‪ .)90 :‬رسول اكرم ص هنوز از تالوت اين آيه فارغ‪ 5‬نشده بود كه آن‬
‫دشمن سر سخت در اثر جاللت الفاظ‪ ،‬قداست معانى چنان بيهوش شده‪ ،‬تحت تاثير ق‪55‬رار گ‪55‬رفت‬
‫كه خواستار‪ 5‬تكرار تالوت آن گرديد و ديرى نگذشت كه به عظمت و قداست آن مع‪55‬ترف ش‪55‬ده و‬
‫اظهار نظر كرد‪« :‬بخدا سوگند بس‪55‬يار‪ 5‬ش‪55‬يرين و ج‪55‬ذاب و درخش‪55‬ان و پر ب‪55‬رگ و پرثمر است و‬
‫قطعا‪ 5‬اين گفته بشر نيست»‪( .‬ابن جرير طبرى‪ ،‬مصداق‪ 5‬خصم طبق روايت بيهقى وليدبن مغ‪55‬يره‬
‫مىباشد‪.)5‬‬
‫بر مسلمان واجب و الزم است كه حالل قرآن را‪ ،‬حالل و ح‪55‬رام آن را ح‪55‬رام بدان‪55‬د‪ ،‬پ‪55‬اى بند‬
‫آداب و اخالقى باشد كه قرآن آن را بيان نموده اس‪55‬ت‪ .‬مس‪55‬لمان موقع تالوت ق‪55‬رآن به نك‪55‬ات زير‬
‫بايد توجه داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -1‬در بهترين شرايط‪ ،‬يعنى با طهارت كامل‪ ،‬رو به قبله و توام با ادب و وقار‪ ،‬تالوت كند‪.‬‬
‫‪ -2‬ق‪55‬رآن را با ترتيل تالوت كن‪55‬د‪ ،‬در تالوت آن ش‪55‬تاب نكن‪55‬د‪ ،‬در م‪55‬دت زم‪55‬ان كم‪55‬تر از سه‬
‫«من َقرأَ ال ُقرآ َ‪%‬ن فِى أَقَ‪%%‬لِ ِمن ثَالَثِ لَيَ‪ٍ %‬‬
‫‪%‬ال‬ ‫ّ‬ ‫شبانه روز‪ ،‬قرآن را ختم نكند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪َ َ 5:‬‬
‫َم َي ْف َق ْه‪%% %‬هُ»‪« %‬هر كس ق‪55‬رآن را كم‪55‬تر از سه ش‪55‬بانه روز تم‪55‬ام كن‪55‬د‪ ،‬او ق‪55‬رآن را نفهيم‪55‬ده است»‪.‬‬ ‫لْ‬
‫(اصحاب سنن و ترمذى آن را ص‪55‬حيح ق‪55‬رار داده است)‪ .‬عالوه بر اين‪ ،‬حض‪55‬رت رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص به عبدهّللا بن عمر امر كرده بود كه قرآن را در هر هفته يك بار ختم كند‪( .‬بخارى و مسلم)‪.‬‬
‫عبدهّللا بن مسعود‪ ،‬عثمان بن عفان و زيدبن ثابت ‪ ‬در هفته يك بار قرآن را ختم مىكردند‪5.‬‬
‫‪ -3‬موقع تالوت ق‪55‬رآن پ‪55‬اى بند خش‪55‬وع باش‪55‬د‪ ،‬اظه‪55‬ار غم و ان‪55‬ده كن‪55‬د‪ ،‬بگريد يا ش‪55‬يوه گريه‬
‫كنندگان را اختيار كند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬ا ْتلُ‪%% %‬و القُ ‪% %‬رْآ َن َوابْ ُك‪%% %‬وا فِ ‪ِ% %‬إنْ َّل ْم َت ْب ُكوا َفتَبَ‪%% %‬ا َك ْوا»‬
‫«با گريه قرآن را تالوت كنيد‪ ،‬اگر گريه تان نمىآيد‪ ،‬خود را به شكل گريه كنندگان در بياوريد‪.»5‬‬
‫(احمد ابن ماجه‪ ،‬نسائى و حاكم)‪.‬‬
‫‪91‬‬
‫ص‪َ % %‬واتِ ُك ْم» «قرآن‬ ‫«ز ّينُ ‪%%‬وا ال ُق‪%ْ %‬رآ َ‪%‬ن بأ ْ‬
‫‪ -4‬با صداى زيبا تالوت كند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪َ 5:‬‬
‫َم يََتَغَّن بِالْ ُقرآنِ» «هر كس كه قرآن را‬ ‫را با صداهاى‪ 5‬تان زيبا و مزين كنيد»‪ .‬فرمود‪« 5:‬لَي ِ‬
‫س منَّا َم ْن ل ْ‬ ‫ْ َ‬
‫آن» (متفق‬ ‫ِ ٍ‬
‫ىء م‪%% %‬ا ِأذ َن لِنَبِى يَتغَنّى بِ‪%% %‬ال ُقر ِ‬ ‫ِ‬
‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫«م‪%% %‬ا أَذ َن اللّ‪%% %‬هُ ل َش ‪َ % %‬‬
‫با لهجه زيبا نخوان‪55‬د‪ ،‬از ما نيس‪55‬ت‪ ،‬فرم‪55‬ود‪َ 5:‬‬
‫عليه)‪« .‬خداوند‪ 5‬بيش از هر چيز ديگر‪ ،‬پيامبران را اجازه داده تا ق‪55‬رآن را با لهجه زيبا و آهنگ‬
‫خوب تالوت كنند»‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر احتمال ابتالء به ريا و سمعه و تشويش خاطر نماز گذاران وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ ،‬ق‪55‬رآن را در‬
‫ج‪ِ %‬‬
‫‪%‬اه ُر‬ ‫پنهانى‪ ،‬طورى‪ 5‬كه ديگران مطلع نش‪55‬وند‪ ،‬تالوت كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« :‬اْل َ‪%‬‬
‫ص ‪َ %%‬دقَ ِة» «يعنى كسى كه قرآن را با صداى بلند تالوت مىكن‪55‬د‪ ،‬مانند كسى است‬ ‫رآن َكالْ ‪ِ %‬‬
‫بِ‪%% %‬ال ُق ِ‬
‫ج‪%%‬اه ِر بِال ّ‬
‫َ‬
‫كه صدقهاش را آشكارا پرداخت مىكند و يقينا پنهان نگاه داشتن صدقه مطلوب و مستحب اس‪5‬ت‪،‬‬
‫مگر اينكه در ارائه آن ه‪55‬دف و فائ‪55‬ده خاصى م‪55‬ورد نظر باش‪55‬د‪ ،‬مانند تش‪55‬ويق ك‪55‬ردن ديگ‪55‬ران‪،‬‬
‫تالوت قرآن نيز همين حكم را دارد»‪.‬‬
‫‪ -6‬ق‪55‬رآن هم‪55‬راه با ت‪55‬دبر و تفكر و ت‪55‬وام با تجليل و تعظيم و استحض‪55‬ار‪ 5‬قلب تالوت ش‪55‬ود و‬
‫موقع تالوت سعى شود تا معانى الفاظ فهيمده شوند‪.‬‬
‫‪ -7‬سعى شود تا موقع تالوت قرآن خود تالوت كننده غافل از ق‪55‬رآن و مخ‪55‬الف با آن نباش‪55‬د‪،‬‬
‫زيرا غفلت از آن و مخالفت با آن موجب مىشود كه انسان خودش را لعن و نفرين كند‪ ،‬مثال اگر‬
‫تالوت كنن‪55‬ده خ‪55‬ودش ك‪55‬اذب‪ ،‬دروغگو‪ 5‬و ظ‪55‬الم‪ ،‬س‪55‬تمكار باش‪55‬د‪ ،‬و آيهه‪55‬اى‪  ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾  ‬هود‪ )18 :‬را تالوت كن‪55‬د‪ ،‬مثل اين است كه خ‪55‬ودش را لعنت مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫اين روايت ميزان خط‪5‬اى آن‪5‬انى را كه از ق‪5‬رآن غافل هس‪5‬تند و ب‪5‬دان توجه ندارن‪5‬د‪ ،‬بي‪5‬ان مىكن‪5‬د‪،‬‬
‫مروى‪ 5‬است كه در تورات چ‪5‬نين آم‪5‬ده اس‪5‬ت‪ :‬خداوند مىفرماي‪5‬د‪« :‬اى بن‪5‬ده من! تو از من ش‪5‬رم و‬
‫حيا نمىك‪55‬نى‪ ،‬اگر نامهاى از ط‪55‬رف بعضى از دوس‪55‬تان ت‪55‬و‪ ،‬به تو برسد و تو در ح‪55‬ال راه رفتن‬
‫هستى‪ ،‬بخاطر آن نامه‪ ،‬خود را كنار مىزنى رفتن را متوقف مىكنى‪ ،‬گوشهاى مىنشينى‪ 5‬و تمام و‬
‫كمال آن نامه را مىخوانى و به الفاظ آن تدبر مىكنى تا لفظى از آن را از دست ن‪55‬داده باش‪55‬ى‪ ،‬اين‬
‫كالم من است‪ ،‬آن را نازل كردم‪ ،‬ببين‪ ،‬سخنان را چگونه براى تو ش‪55‬رح دادهام و بارها آنها را‬
‫براى تو تكرار كردهام تا تو آنها را مورد‪ 5‬دقت قرار‪ 5‬بدهى‪ ،‬باز تو دارى از آن اعراض مىكنى‪،‬‬
‫آيا من ارزش بعضى از دوس‪555‬تان و ب‪555‬رادران تو را ب‪555‬راى تو ن‪555‬دارم؟ اى بن‪555‬ده من! بعضى از‬
‫دوستان تو نزد تو مىنشينند‪ 5،‬تو با تمام وجود متوجه آنان مىشوى و به س‪55‬خنان آن‪55‬ان ك‪5‬امال گ‪5‬وش‬
‫فرا مىدهى‪ ،‬اگر كسى حرف بزند‪ ،‬يا به نحوى ديگر تو را از شنيدن سخنان او باز دارد و م‪55‬انع‬
‫شنيدن شود‪ ،‬بالفاصله اشاره مىكنى تا او چ‪55‬نين نكن‪55‬د‪ ،‬بش‪55‬نو‪ ،‬اكن‪55‬ون من متوجه تو هس‪55‬تم و با تو‬
‫س‪55‬خن مىگ‪5‬ويم‪ 5‬و تو قلبا از من روگ‪55‬ردان هس‪55‬تى‪ ،‬آيا تو بان‪55‬دازه ب‪55‬رخى از دوس‪55‬تان و ب‪55‬رادرانت‬
‫براى من ارزش قايل نيستى؟!»‪.‬‬
‫‪ -8‬قارى‪ 5‬و تالوت كننده قرآن‪ ،‬سعى كند تا خود را متصف به صفات اهل ق‪55‬رآن كه اهل هّللا‬
‫و خاصان خدا هستند‪ ،‬گرداند‪ 5‬و خوى و خصلت آنان را اختيار كند‪ .‬حض‪55‬رت عبدهّللا بن مس‪55‬عود‪5‬‬
‫‪ ‬فرمودند‪ :‬قارى‪ 5‬قرآن بايد بوسيله شب بيدارى‪ ،‬موقعى كه مردم در خ‪55‬واب بسر مىبرن‪55‬د‪ ،‬روزه‬
‫گرفتن‪ ،‬موقعى كه مردم افطار مىكنند‪ ،‬گريه كردن م‪55‬وقعى كه م‪55‬ردم مىخندن‪55‬د‪ ،‬دورى ك‪55‬ردن از‬
‫گناهان‪ ،‬موقعى‪ 5‬كه مردم آميخته به آن هستند‪ ،‬سكوت و خاموشى‪ 5‬وقتى كه مردم درباره ديگ‪55‬ران‬
‫مشغول سخن گفتن هستند‪ ،‬خشوع و فروتنى‪ 5،‬موقعى كه مردم‪ ،‬مبتال به ك‪55‬بر و غ‪55‬رور هس‪55‬تند و‬
‫غم و اندوه موقعى‪ 5‬كه مردم در حال خوشى‪ 5‬هستند‪ ،‬شناخته شود‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫محمد بن كعب مىگويد‪ 5:‬قارى قرآن را بوسيله زردى‪ 5‬رخسارش كه حك‪55‬ايت از شب بي‪55‬دارى‬
‫او مىك‪55‬رد‪ ،‬مىش‪55‬ناختيم‪ ،‬وهيب ابن ال‪55‬ورد مىگوي‪55‬د‪ :‬از شخصى‪ 5‬س‪55‬وال ش‪55‬د‪ ،‬آيا نمىخ‪55‬وابى؟‪ 5‬گفت‪:‬‬
‫شگفتىهاى قرآن‪ ،‬خواب را از چشمانم ربوده است‪ .‬حضرت ذوالنون چه خوش سروده است‪:‬‬
‫منع القرآن بوعده ووعيده‬
‫فقل العيون بليلها التهجع‬
‫فهموا عن الملك العظيم كالمه‪%‬‬
‫مهما تدل له الرقاب تخضع‬
‫ترجمه‪ :‬قرآن بوسيله وعده و وعيدهاى خود‪ ،‬خ‪55‬واب را از چش‪55‬مها گرفته اس‪55‬ت‪ ،‬آنها از ملك‬
‫عظيم الهى كه كالم او است‪ ،‬مطالبى را درك كردهاند‪ ،‬كه گردنها‪ 5‬در برابر عظمت آن خم ش‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬

‫فصل چهارم‬
‫آداب دوستى و پيروى از رسول مكرم اسالم ص‬
‫مسلمان در باطن خود وجوب احترام نسبت به آنحضرت ص را بدليل زير احساس مىكند‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند‪ ،‬با صراحت و آشكارا ادب و احترام كامل آنحضرت ص را بر هر م‪55‬ؤمن الزم‬
‫و ضرورى‪ 5‬قرار داده است‪ :‬مىفرمايد‪5:‬‬
‫﴿ ‪﴾        ‬‬
‫(الحجرات‪« .)1 :‬اى مؤمنان از خدا و رسول او سبقت نگيريد‪.»5‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾  ‬الحجرات‪« .)2 :‬اى مؤمنان‪ ،‬صداى تان را از صداى رسول خ‪55‬دا بلن‪55‬دتر‬
‫نكنيد‪ ،‬آنطور كه ش‪5‬ما هم‪5‬ديگر را با ص‪5‬داى بلن‪5‬د‪ ،‬ص‪5‬دا مىزني‪5‬د‪ ،‬پي‪5‬امبر را ص‪5‬دا نزني‪5‬د‪( ،‬يع‪5‬نى‬
‫احترام كامل او را رعايت كنيد) و رنه تمام اعمال شما بهدر خواهند رفت‪ ،‬و شما اصال احساس‬
‫هم نمىكنيد»‪.‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪( ﴾        ‬الحجرات‪« .)3 :‬آنانى كه‬
‫در برابر رسول مكرم اسالم‪ ،‬صداهاى‪ 5‬خ‪55‬ود را پ‪55‬ائين مىگيرن‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬از قل‪55‬وب ش‪55‬ان امتح‪55‬ان‬
‫تقوى را گرفته است‪ ،‬يعنى دلهاى شان را براى تقوى آزموده است‪ ،‬براى آنان مغفرت و پ‪55‬اداش‬
‫بسيار‪ 5‬زياد هست»‪.‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪( ﴾         ‬الحجرات‪.)5 5-4 :‬‬
‫«آن‪55‬انى كه از ب‪55‬يرون خانهها تو را ص‪55‬دا مىكنن‪55‬د‪ ،‬اغلب آن‪55‬ان‪ ،‬بى خ‪55‬رد هس‪55‬تند‪ ،‬اگر آن‪55‬ان ص‪55‬بر‬
‫مىكردند‪ 5‬تا تو بسوى آنان تشريف‪ 5‬بياورى‪ ،‬براى آنان بهتر بود»‪.‬‬
‫﴿ ‪(﴾       ‬نور‪.)63 :‬‬
‫«آنطور‪ 5‬كه شما همديگر را صدا مىكنيد‪ ،‬رسول هّللا را صدا نكنيد»‪.‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪        ‬‬

‫‪93‬‬
‫‪( ﴾     ‬النور‪« .)62 :‬بدرستى‪ 5‬مؤمنان واقعى‪ 5‬كه بر خدا و‬
‫رسول او ايمان آوردهاند‪ ،‬وق‪55‬تى در يك ك‪55‬ار بس‪55‬يار‪ 5‬مهم و انج‪55‬ام آن‪ ،‬هم‪55‬راه رس‪55‬ول هّللا هس‪55‬تند‪،‬‬
‫بدون اجازه او‪ ،‬از پيش او نمىروند‪ 5.‬آنان كه از تو كسب اج‪5‬ازت مىكنن‪5‬د‪ ،‬م‪5‬ؤمن به هّللا و رس‪5‬ول‬
‫او هستند‪ ،‬هرگاه براى بعضى كارهاى شان از تو اجازت مىطلبن‪55‬د‪ ،‬مىت‪55‬وانى به كس‪55‬انى كه مايل‬
‫باشى‪ ،‬اجازه دهى»‪.‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪( ﴾ ‬المجادل ‪5‬ة‪« .)12 :‬اى مؤمن‪55‬ان هرگ‪55‬اه مىخواهيد‪ 5‬در خل‪55‬وت با رس‪55‬ول هّللا س‪55‬خن‬
‫بگوئيد‪ ،‬قبل از سخن گفتن اندكى صدقه كنيد‪ ،‬اين براى شما بهتر و موجب پاكى شما است‪ ،‬اگر‬
‫فاقد‪ 5‬مال و ثروت هستيد و قادر‪ 5‬به صدقه نيستيد‪ ،‬خداوند‪ 5‬بخشنده و مهربان است»‪.‬‬
‫‪ -2‬خداون‪55‬د‪ ،‬پ‪55‬يروى از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص را بر مؤمن‪55‬ان ف‪55‬رض ق‪55‬رار‪ 5‬داده و محبت او را‬
‫ضرورى و الزم دانسته مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬محمد‪.)33 :‬‬
‫«اي مؤمنان از خدا و رسول اطاعت كنيد»‪.‬‬
‫همچنين فرموده است‪:‬‬
‫﴿‪        ‬‬
‫‪( ﴾   ‬النور‪« .)63 :‬آنان كه از امر رسول تخلف مىكنند‪ ،‬بر حذر باشند‬
‫از اينكه مواجه فتنه شوند يا عذاب دردناك‪ 5‬به آنان برسد»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬الحشر‪.)7 :‬‬
‫«آنچه را كه رسول هّللا به شما امر مىكند‪ ،‬بدان عمل كنيد و از آنچه كه منع مىكند باز بيائيد»‪.‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪( ﴾ ‬آل عمران‪« .)31 :‬بگو‪ :‬اى پيامبر‪ ،‬اگر ش‪55‬ما خ‪55‬دا را دوست داري‪55‬د‪ ،‬پس از من‬
‫تبعيت كنيد‪ ،‬آنگاه خداوند‪ 5‬با شما محبت مىكند و گناهان شما را مورد‪ 5‬مغفرت قرار‪ 5‬مىدهد»‪.‬‬
‫هر كس كه پيروى‪ 5‬از او واجب باشد و مخالفت با وى حرام باشد‪ ،‬رعايت ادب و احترام از‬
‫وى در هر حال الزم است‪.‬‬
‫‪ -3‬خداوند رسول گرامىاش را به عنوان حاكم‪ ،‬پيشوا‪ ،‬و مقتدا معرفى نموده است‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)105 :‬اى پيامبر‪ 5‬قرآن را به حق بر تو فرستاديم‪ ،‬تا تو ميان مردم طبق‬
‫رهنمودهاى هّللا ‪ ،‬قضاوت كنى»‪.‬‬
‫﴿ ‪( ﴾         ‬مائده‪.)49 :‬‬
‫«اينكه ميان مردم مطابق‪ 5‬با حكم خدا قضاوت‪ 5‬كنى و از خواستههاى (باطل) آنان پيروى‪ 5‬نكن»‪.‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪( ﴾       ‬النساء‪« .)65 :‬چنين‬
‫نيست‪ ،‬سوگند‪ 5‬به پروردگارتو‪ ،‬آنان هرگز مؤمن گفته نمىشوند مادام كه در قض‪55‬اياى‪ 5‬مختلف فيه‬
‫تو را حكم و داور ق‪55‬رار ندهند و بعد از حكم ص‪55‬ادره ا زج‪55‬انب ت‪55‬و‪ ،‬احس‪55‬اس ض‪55‬يق و ن‪55‬اراحتى‬
‫نكنند بلكه با تمام وجود تسليم فرمان تو شوند»‪.‬‬

‫‪94‬‬
‫﴿ ‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬األحزاب‪« .)21 :‬هر كس از شما كه مؤمن به هّللا و روز قيامت است‪،‬‬
‫رسول هّللا براى او نمونه خوبى است»‪.‬‬
‫رعايت ادب و احترام نسبت به پيشوا‪ ،‬و ح‪55‬اكم از لح‪55‬اظ ش‪55‬رع و عقل واجب است و م‪55‬ورد‪5‬‬
‫تائيد حكماء‪ ،‬فرزانگان و خردمندان است‪.‬‬
‫‪ -4‬خداوند‪ 5‬محبت رس‪55‬ول هّللا را بوس‪55‬يله گفتهه‪55‬اى خ‪55‬ود رس‪55‬ول واجب و الزم ق‪55‬رار‪ 5‬داده‬
‫هّللا‬
‫است‪ :‬فرمود‪« :‬س‪55‬وگند‪ 5‬به ذات يگانه كه روح من در قبضه ق‪55‬درت او اس‪55‬ت‪ ،‬تا من (رس‪55‬ول هّللا )‬
‫نزد شما محبوبتر‪ 5‬از پدر‪ ،‬مادر و تمام مردم‪ ،‬نباشم‪ ،‬شما مؤمن واقعى‪ 5‬نخواهيد شد‪ ،‬پس هر كس‬
‫كه محبتش واجب و الزم باشد‪ ،‬رعايت ادب و احترام از وى نيز‪ ،‬واجب مىگردد»‪.‬‬
‫‪ -5‬خداوند‪ 5‬او را حسن سيرت و ص‪55‬ورت عن‪55‬ايت ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬و او باعتب‪55‬ار ذات و ص‪55‬فات‬
‫كامل است‪ ،‬او بطور‪ 5‬مطلق زيبا ت‪5‬رين و كامل ت‪5‬رين آفري‪5‬ده‪ ،‬آفري‪5‬دگار اس‪55‬ت‪ ،‬و كسى كه چ‪5‬نين‬
‫حالتى دارد‪ ،‬چگونه‪ ،‬رعايت ادب و احترام نسبت به وى الزم و ضرورى‪ 5‬نمىباشد؟‬
‫اين بود شرح بعضى عوامل كه به موجب آنها رعايت ادب و احترام نسبت به رسول اك‪55‬رم‬
‫ص واجب است‪ ،‬و عالوه بر اينها عوامل ديگ‪55‬رى ن‪55‬يز وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ ،‬اما اينكه ادب و اح‪55‬ترام از‬
‫وى چيست؟ و چگونه رعايت شود‪ ،‬بيان اين مطلب اينجا الزم و ضروريست‪:‬‬
‫‪ -1‬پ‪55‬يروى ك‪55‬ردن از آنحض‪55‬رت يع‪55‬نى‪ ،‬دنب‪55‬ال ك‪55‬ردن خط مشى او‪ ،‬در تم‪55‬ام ام‪55‬ور دي‪55‬نى و‬
‫دنيوى‪5.‬‬
‫‪ -2‬محبت‪ ،‬عظمت و پيروى او را بر محبت‪ ،‬عظمت و پيروى‪ 5‬از ديگران مق‪55‬دم دارد‪ ،‬هيچ‬
‫كس از مخلوق را در هر لباس و پست و مقامى كه باشد‪ ،‬در برابر او ترجيح ندهد‪.‬‬
‫‪ -3‬با كس‪55‬انى كه رس‪55‬ول هّللا ص دوس‪55‬تى و م‪55‬والت داش‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬دوس‪55‬تى وم‪55‬والت كند و با‬
‫كسانى كه با رسول هّللا عداوت و نفرت داشتهاند‪ ،‬عداوت كن‪55‬د‪ ،‬و به آنچه كه رس‪55‬ول هّللا خش‪55‬نود‬
‫مىشد‪ ،‬خشنود شود و از آنچه كه رسول هّللا ص ناراحت مىشد‪ ،‬ناراحت شود‪.‬‬
‫‪ -4‬از نام گرامى رسول هّللا ص تجليل نم‪55‬وده و موقع ش‪55‬نيدن اسم گ‪55‬رامى او درود بفرس‪55‬تد‪،‬‬
‫نسبت به خوى و خصلتهاى رسول اكرم ص احترام قائل شده و از آنها پيروى كند‪.‬‬
‫‪ -5‬در تمام امور دين و امور غيب‪ ،‬امور دنيا و هر آنچه كه رسول هّللا ص درباره آن سخن‬
‫گفته است‪ ،‬سخنان او را باور‪ 5‬كند‪.‬‬
‫‪ -6‬سنت او را احيا كند‪ ،‬شريعت او را آشكار سازد‪ ،‬دع‪55‬وت او را به ديگ‪55‬ران برس‪55‬اند‪ 5‬و به‬
‫توصيههاى او عمل كند‪.‬‬
‫‪ -7‬هر كس كه موفق‪ 5‬به زيارت و حضور در مرقد مطهر او شود‪ ،‬صداى خ‪55‬ود را در آنجا‬
‫پائين بگيرد‪ ،‬مبادا حركتى خالف ادب و احترام از وى صادر شود‪.‬‬
‫‪ -8‬بخ‪55‬اطر محبت پي‪55‬امبر ص با بن‪55‬دگان نيك و ص‪55‬الح محبت كند و بخ‪55‬اطر‪ 5‬پاس‪55‬دارى از‬
‫احساسات و گرايشات او‪ ،‬با فاسقان و منحرفان بغض ورزد‪5.‬‬
‫آرى! اين بود بعضى از مظ‪55‬اهر محبت با رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مس‪55‬لمان هم‪55‬واره س‪55‬عى و تالش‬
‫مىكند تا اين مظ‪55‬اهر بط‪55‬ور كامل رع‪55‬ايت ش‪55‬ده و از آنها حف‪55‬اظت ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را كم‪55‬ال و س‪55‬عادت‬
‫مسلمان منحصر در رعايت كردن آنها است‪ .‬از خداوند‪ 5‬مىخ‪55‬واهيم تا در رع‪55‬ايت ادب و اح‪55‬ترام‬
‫كامل از رس‪55‬ول گرامىاش‪ ،‬ما را موفق و مؤيد گردان‪55‬د‪ ،‬ما را از انص‪55‬ار‪ ،‬پ‪55‬يروان و حامي‪55‬ان او‬
‫گرداند‪ ،‬طاعت او را نصيب ما ك‪55‬رده‪ ،‬ما را در روز‪ 5‬قي‪55‬امت از ش‪55‬فاعت وى مح‪55‬روم‪ 5‬نگردان‪55‬د‪،‬‬
‫اللهم آمين‪.‬‬

‫فصل پنجم‬

‫‪95‬‬
‫آداب پرداختن به خود‬
‫مسلمان بر اين باور‪ 5‬و عقي‪55‬ده است كه س‪55‬عادتش در دنيا و آخ‪55‬رت موق‪55‬وف‪ 5‬به رع‪55‬ايت ادب و‬
‫احترام‪ ،‬تطهير‪ 5‬و پااليش نفس خود اوست‪ ،‬همانطور كه شقاوت او نيز منوط به فساد‪ ،‬آلودگى و‬
‫خباثت نفس او است‪ .‬اين باور‪ 5‬و ايمان مؤمن‪ ،‬بر گرفته از داليل زير مىباشد‪ :‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪( ﴾         ‬شمس‪« .)10 5-9 :‬بدرستى‪5‬‬
‫رس‪55‬تگار شد هر كس كه نفسش را پ‪55‬االيش داد و به مقصد دست ني‪55‬افت هر كه نفسش را آل‪55‬وده‬
‫كرد»‪.‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(الأع‪55‬راف‪« .)42 5 -40 :‬همانا آن‪55‬انى كه آيهه‪55‬اى ما را تك‪55‬ذيب كردند و از عمل ك‪55‬ردن بر آنها‬
‫بخاطر‪ 5‬غرور‪ ،‬خود را برتر مىدانند‪ ،‬درهاى رحمت آس‪55‬مان ب‪55‬راى آن‪55‬ان گش‪55‬وده نمىش‪55‬ود و آن‪55‬ان‬
‫هرگز وارد بهشت نخواهند شد‪ ،‬مجرمين را چنين مجازات خواهيم كرد‪ ،‬ب‪5‬اال و پ‪5‬ائين آن‪5‬ان آتش‬
‫دوزخ است‪ ،‬ستمكاران را چنين مجازات خواهيم كرد‪ .‬آنانى كه ايمان آوردهاند و اعمال شايسته‬
‫انج‪55‬ام دادهاند ما هيچكس را بيش از ت‪55‬وانش موظف به انج‪55‬ام ك‪55‬ارى نمىك‪55‬نيم‪ ،‬اين گ‪55‬روه اهل‬
‫بهشتاند‪ 5‬و براى هميشه در آنجا خواهند بود»‪.‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪( ﴾     ‬العصر)‪« .‬تاريخ گواه‬
‫اين مطلب است كه تمام انسانها در خساره هستند‪ ،‬سواى كسانى كه ايمان آوردند و عمل شايسته‬
‫انجام دادند و همديگر را به گفتن و عمل كردن به حق و صبر توصيه كردند‪.»5‬‬
‫رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« :‬همه ش‪55‬ما داخل بهشت خواهيد ش‪55‬د‪ ،‬س‪55‬واى كسى كه انك‪55‬ار كن‪55‬د‪،‬‬
‫سوال شد يا رسول هّللا ! چه كسى انكار مىكن‪55‬د؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬هر كس از من اط‪55‬اعت كند داخل بهشت‬
‫مىش‪55‬ود‪ 5‬و هر كس م‪55‬را معص‪55‬يت كند او انك‪55‬ار ك‪55‬رده است»‪ .‬و فرم‪55‬ود‪ :‬هر كس در ح‪55‬الى ص‪55‬بح‬
‫مىكند كه در م‪55‬ورد‪ 5‬خ‪55‬ود معامله مىكن‪55‬د‪ ،‬يا خ‪55‬ودش را از دوزخ آزاد مىس‪55‬ازد‪ 5‬و يا اينكه خ‪55‬ود را‬
‫گرفتار دوزخ نموده به هالكت مىرساند‪( 5.‬مسلم)‪.‬‬
‫مس‪55‬لمان بر اين ب‪55‬ارو‪ 5‬و عقي‪55‬ده است كه تزكي‪55‬ه‪ ،‬تطه‪55‬ير و پ‪55‬االيش نفس از محاسن ايم‪55‬ان و‬
‫آل‪555‬ودگى‪ ،‬فس‪555‬اد‪ 5‬و خبث نفس از مع‪555‬ايب و ن‪555‬واقص و كفر و معص‪555‬يت اس‪555‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬در اين‬
‫خصوص مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪         ‬‬
‫‪( ﴾  ‬هود‪« .)114 :‬موقع زوال آفتاب و صبح و شام هم چنين در بخشى‬
‫از شب نماز را برپا دار‪ ،‬بىترديد خوبىها‪ 5‬آثار بدىها را از بين خواهند برد»‪.‬‬
‫﴿ ‪( ﴾         ‬المطففين‪.)14 :‬‬
‫«اعمال بد آنان دلهاى آنان را زنگ آلود كرده است»‪.‬‬
‫و رسول اكرم ص فرموده است‪« :‬هر گاه مؤمن مرتكب گناهى شود‪ ،‬لكه س‪55‬ياهى در دل او‬
‫پيدا مىشود‪ ،‬سپس اگر توبه كند‪ ،‬پشيمان شود و دست از گناه بكشد‪ ،‬آن لكه از ص‪55‬فحه قلبش پ‪55‬اك‬
‫مىگردد‪ ،‬اگر او به گناهش ادامه دهد آن لكه بيشتر و بيش‪55‬تر‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ 5‬تا اينكه دريچهه‪55‬اى‪ 5‬قلبش را‬
‫مسدود‪ 5‬مىكند» (نسائى و ترمذى)‪ .‬اين «لكه سياه» همان است كه در قرآن به «‪ »‬از آن تعبير‬

‫‪96‬‬
‫شده است‪ ﴾      ﴿ .‬و فرمود‪« :‬هر جا كه هستى از نافرم‪55‬انى‪ 5‬خ‪55‬دا‬
‫بترس‪ ،‬اگر مرتكب بدى ش‪55‬دى‪ ،‬در پى آن نيكى انج‪55‬ام ب‪55‬ده‪ ،‬چ‪55‬ون نيكىها ب‪55‬دىها را از بين خواهند‬
‫برد و با مردم با حسن خلق رفتار‪ 5‬كن»‪( .‬احمد‪ ،‬ترمذى و حاكم)‪.‬‬
‫با توجه به آنچه كه عرض شد‪ ،‬مسلمان همواره ادب نفس را رعايت نموده و سعى در تزكيه‬
‫و پ‪55‬االيش آن دارد‪ ،‬زي‪55‬را نفس انس‪55‬ان‪ ،‬به‪55‬ترين كسى است كه بايد او را ادب آم‪55‬وخت‪ ،‬بن‪55‬ابراين‬
‫انسان مسلمان باور‪ 5‬داشتن نفس خود دور از عقائد‪ ،‬اعمال و اقوال بد و نامطلوب س‪55‬عى و تالش‬
‫به خ‪55‬رج مىدهد تا از آل‪55‬ودگى‪ 5‬مص‪55‬ون بمان‪55‬د‪ .‬مس‪55‬لمان شب و روز با نفس جه‪55‬اد مىكند و آن را‬
‫مورد‪ 5‬محاسبه قرار‪ 5‬مىدهد‪ ،‬و بر انجام كارهاى‪ 5‬نيك وا مىدارد و به اطاعت اجبار مىكند و جل‪5‬وى‬
‫آن را از هر گونه شر و فساد‪ 5‬مىگيرد‪ .‬موارد ضرورى براى پاكيزه نگاه داشتن نفس‪:‬‬
‫توبه‪:‬‬
‫منظور‪ 5‬از توبه‪ ،‬رها ك‪55‬ردن تم‪55‬ام معاصى‪ 5‬و گناه‪55‬ان‪ ،‬اظه‪55‬ار ن‪55‬دامت از آنچه كه در گذش‪55‬ته‬
‫انجام داده است و تصميم به عدم ارتكاب گناه درباقيمانده عم‪55‬ر‪ ،‬مىباش‪55‬د‪ ،‬اين سه عنصر اگر در‬
‫توبه يافته شود‪ ،‬توبه پذيرفته خواهد شد‪ ،‬خداوند‪ 5‬در اين خصوص مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫(تحريم‪« .)8 :‬اى مؤمنان بس‪55‬وى هّللا خالص‪55‬انه برگردي‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه خداون‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬ديهاى‪ 5‬ت‪55‬ان را نادي‪55‬ده‬
‫گرفته‪ ،‬ش‪55‬ما را به باغه‪55‬ايى وارد مىكند كه پر از درخت هس‪55‬تند و هم‪55‬واره از زير آنها نهره‪55‬اى‪5‬‬
‫آب جريان دارد»‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾        ‬النور‪:‬‬
‫‪« .)31‬با تمام وجود‪ 5‬بسوى هّللا برگرديد‪ ،‬اى مؤمنان تا شما پيروز‪ 5‬و رستگار‪ 5‬شويد»‪.‬‬
‫رسول گرامى اسالم ص در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪« :‬اى م‪55‬ردم توبه كنيد و بس‪55‬وى‪ 5‬هّللا بر‬
‫گرديد‪ ،‬همانا من هر روز‪ 5‬صد بار بسوى هّللا بر مىگردم و توبه مىكنم» (مس‪55‬لم)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« 5:‬هر‬
‫كس قبل از طلوع آفتاب از طرف‪ 5‬مغرب‪ ،‬يعنى قبل از مسدود‪ 5‬شدن باب توبه‪ ،‬توبه كند‪ ،‬خداوند‬
‫توبه او را مىپ‪55‬ذيرد‪ .»5‬و فرم‪555‬ود‪« 5:‬خداوند دست خو را در شب دراز مىكند تا خطا ك‪55‬اران روز‬
‫توبه كنند و دست خود را در شب دراز مىكند تا خطا كاران شب توبه كنند‪ .‬اين لطف الهى مادام‬
‫كه آفتاب از مغرب طلوع نكرده است‪ ،‬ادامه دارد»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« :‬خداوند‪ 5‬از توبه ك‪55‬ردن‬
‫بن‪555‬دهاش بيش‪555‬تر‪ 5‬خوش‪555‬حال مىش‪555‬ود‪ ،‬تا از كسى كه در يك سر زمين خشك و بياب‪555‬ان هم‪555‬راه با‬
‫س‪555‬وارىاش راه مىرود‪ 5‬و س‪555‬وارىاش را كه حامل زاد و توشه او است گم مىكن‪555‬د‪ ،‬او م‪55‬ركبش را‬
‫دنب‪5‬ال مىكن‪5‬د‪ ،‬آن را نمىبين‪5‬د‪ ،‬نهايتا در ح‪5‬الت ي‪5‬اس و ناامي‪5‬دى سر بر زمين گذاش‪5‬ته با س‪5‬ختيهاى‪5‬‬
‫موت دست و پنجه نرم مىكن‪55‬د‪ ،‬در همين ح‪55‬الت از خ‪55‬واب بي‪55‬دار مىش‪55‬ود و س‪55‬وارىاش را در جلو‬
‫خود مىبيند به زاد‪ ،‬طعام و آب خود دست پيدا مىكند چقدر خوشحال‪ 5‬مىشود؟ اگر بندهى گناهك‪55‬ار‪5‬‬
‫توبه كند‪ ،‬خداوند‪ 5‬از اين بنده نيز بيشتر‪ 5‬خوشحال مىش‪55‬ود كه بعد از نا امي‪55‬دى و رس‪55‬يدن به دهانه‬
‫مرگ‪ ،‬زندگى‪ 5‬را دوباره يافته است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫امام غزالى‪ ،‬در احياء علوم الدين‪ ،‬روايتى نقل كرده است كه‪ :‬فرشتگان بخاطر توبهى‪ 5‬آدم به‬
‫ايشان تبريك گفتند‪.‬‬
‫مراقبه‪:‬‬
‫منظور از مراقبت اين است كه مسلمان هر لحظه نفسش را درب‪55‬اره خداوند متع‪55‬ال مواخ‪55‬ذه‬
‫كند و آن را مل‪555‬زم به تفكر و مراقبه درب‪555‬اره ذات يگانه حض‪555‬رت حق كند تا يقين پي‪555‬دا كند كه‬
‫خداوند‪ 5‬نسبت به آن آگاه است‪ ،‬از اسرار آن خبر دارد‪ ،‬م‪55‬راقب و م‪55‬واظب اعم‪55‬ال آن اس‪55‬ت‪ ،‬هر‬

‫‪97‬‬
‫كس‪ ،‬هر آنچه كه كسب كن‪55‬د‪ ،‬خداوند همه را مىدان‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬دين ت‪55‬رتيب نفس مس‪55‬تغرق در عظمت و‬
‫جالل خدا مىشود‪ ،‬با ذكر و ياد او انس مىگيرد‪ ،‬در طاعت از وى احساس آرامش مىكند‪ ،‬بس‪55‬وى‪5‬‬
‫او رغبت پيدا مىكند متوجه او مىشود‪ 5‬و از غير او خود را منص‪55‬رف‪ 5‬مىكن‪55‬د‪ .‬اين اس‪55‬ت‪ ،‬اس‪55‬الم و‬
‫چه نيكو در آيه شريفه آمده است‪:‬‬
‫﴿ ‪( ﴾         ‬النساء‪.)125 :‬‬
‫«چه كسى به لحاظ دين بهتر است از او كه خود را تسليم خدا نموده و نيكو عمل مىكند»‪.‬‬
‫﴿‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬لقمان‪.)22 :‬‬
‫«هر كس خ‪55‬ود را تس‪55‬ليم خ‪55‬دا ك‪55‬رده و نيكو عمل كن‪55‬د‪ ،‬بى ترديد به حلقه محكمى چنگ زده‬
‫است»‪.‬‬
‫مراقبه عينا همان چيزى است كه در اين آيه بيان شده است‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬بقره‪.)235 :‬‬
‫«بدانيد كه خداوند از باطن و نيات شما آگاه است‪ ،‬از (نافرمانى)‪ 5‬او بر حذر باشيد‪.»...‬‬
‫﴿‪( ﴾    ‬نساء‪.)1 :‬‬
‫«خداوند‪ 5‬مراقب اعمال شما است»‪.‬‬
‫و رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬خداوند را چنان بندگى كن كه گ‪55‬ويى او را مىبي‪55‬نى‪ ،‬اگر تو او را‬
‫نمىبينى‪ 5‬او تو را مىبيند»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬سلف صالح اين امت با پاىبندى‪ 5‬به مراقبه مقرب دربار‪ 5‬و‬
‫پروردگار‪ 5‬عالم قرار گرفتند‪ 5،‬و اينك چند نمونه از مراقبهى آنان تقديم مىگردد‪:‬‬
‫‪ -1‬از حضرت جنيد بغدادى سوال شد‪ ،‬در پائين گرفتن نگ‪55‬اه از چه چ‪55‬يز بايد كمك گ‪55‬رفت‪،‬‬
‫يعنى چه چيز مىتواند انسان را از نگ‪55‬اه بد منع كن‪55‬د؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬اين علم و يقين تو كه خداوند‪ 5‬تو را‬
‫مىبيند قبل از اينكه تو شخص مورد‪ 5‬نظر را ببينى‪.‬‬
‫‪ -2‬حضرت سفيان ثورى مىفرمايد‪ :‬همواره بايد مواظب آن ذاتى باشى كه هيچ چ‪55‬يز از وى‬
‫مخفى نيست‪ ،‬و دل نيز به كسى بند كه توان ايفاء وعده را دارد و بترس از كسيكه توان مؤاخ‪55‬ذه‬
‫و مجازات را دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬حضرت عبدهّللا بن مبارك‪ ،‬شخصى را نصيحت كرد و فرمود‪ 5:‬اى فالنى! خدا را مراقبه‬
‫كن‪ ،‬آن شخص پرسيد‪ :‬مراقبه چيست؟ فرمود‪ 5:‬همواره چنين بينديش كه خداوند تو را مىبيند‪.‬‬
‫‪ -4‬عبدهّللا بن دين‪55‬ار مىگوي‪55‬د‪ :‬هم‪55‬راه با عم‪55‬ربن خط‪55‬اب بس‪55‬وى مكه مىرف‪55‬تيم‪ ،‬در مس‪55‬ير راه‬
‫اواخر شب براى استراحت‪ ،‬منزل گرفتيم‪ ،‬چوپانى از قسمت باالى ك‪55‬وه بط‪55‬رف ما آم‪55‬د‪ ،‬عمر ‪‬‬
‫خطاب به چوپ‪5‬ان فرم‪5‬ود‪ 5:‬اى چوپ‪5‬ان گوس‪5‬فندى‪ 5‬از گوس‪5‬فندان اين گله را به ما بف‪5‬روش‪ ،‬چوپ‪5‬ان‬
‫گفت‪ :‬گوس‪55‬فندان م‪55‬الكى دارن‪55‬د‪ ،‬عمر ‪ ‬به چوپ‪55‬ان گفت‪ :‬به آق‪55‬اى خ‪55‬ود بگو گ‪55‬رگ آن را خ‪55‬ورده‬
‫است‪ .‬چوپان گفت‪ :‬پس هّللا كجاس‪55‬ت؟ يع‪55‬نى اگر اين دروغ‪ 5‬را بگ‪55‬ويم‪ 5‬و آق‪55‬ايم را راضى كنم ولى‬
‫خدا مىداند كه گرگ نيامده است‪ ،‬پس او را كه مىداند‪ ،‬چه ج‪55‬واب ب‪55‬دهم؟ عمر ‪ ‬ش‪55‬روع به گريه‬
‫كرد و نزد آقاى او رفت‪ ،‬او را خريد و آزادش كرد‪.‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -5‬از صالحان نقل شده است‪ ،‬يكى از بندگان پاك از كن‪5‬ار گ‪5‬روهى‪ 5‬كه در تيران‪5‬دازى‪ 5‬با‬
‫هم مس‪55‬ابقه مىدادند رد ش‪55‬د‪ ،‬شخصى‪ 5‬را ديد كه از ب‪55‬ازى كنن‪55‬دگان فاص‪55‬له گرفته و در گوش‪55‬هاى‬
‫نشسته است‪ ،‬اين م‪55‬رد نيك بط‪55‬رف‪ 5‬او رفت و مىخواست با وى ح‪55‬رف بزن‪55‬د‪ ،‬آن م‪55‬رد بالفاص‪55‬له‬
‫گفت‪ :‬ياد خدا ش‪55‬يرينتر اس‪55‬ت‪ ،‬از او پرس‪55‬يد‪ ،‬تو تنها هس‪55‬تى؟ گفت‪ :‬خ‪55‬ير‪ ،‬پروردگ‪55‬ار‪ 5‬من و دو تا‬
‫فرشته همراه من هس‪55‬تند‪ .‬م‪55‬رد ص‪55‬الح از او پرس‪55‬يد‪ ،‬از مي‪55‬ان اينها كه مس‪55‬ابقه مىدهن‪55‬د‪ ،‬چه كسى‬
‫برنده است؟ گفت‪ :‬او كه خداوند‪ 5‬او را مغفرت كند‪ ،‬مرد صالح پرسيد‪ ،‬راه به كدام طرف اس‪55‬ت؟‬
‫آن مرد بسوى آسمان اشاره كرد و از جاى خودش بلند شد و رفت‪.‬‬

‫‪98‬‬
‫‪ -6‬نقل است‪ ،‬وقتى زليخا با يوسف ‪ ‬مىخواست عمل بد را انجام دهد‪ ،‬بلند ش‪5‬د‪ ،‬ب‪5‬تى كه در‬
‫خانهاش ب‪55‬ود‪ ،‬روى‪ 5‬آن چ‪55‬ادرى ان‪55‬داخت و آن را در پشت پ‪55‬رده س‪55‬تركرد‪ ،‬حض‪55‬رت يوسف‪ 5‬‬
‫فرمود‪ :‬وقتى‪ 5‬كه تو از اين بت بىجان حيا مىكنى من از خداى آگاه و جبار حيا نكنم؟‪.‬‬
‫شاعرى چقدر خوب سرودهاند‪:‬‬
‫إذا ماخلوت الدهر يوما فال تقل‬
‫على رقيب‬
‫خلوت ولكن قل ّ‬
‫والتحسبن اللّه يغفل ساعة‬
‫وال أن ما تخفى عليه يغيب‬
‫ألم تر أن اليوم أسرع ذاهب‬
‫وأن غدا للناظرين قريب‬
‫ترجمه‪ :‬هر گاه در زندگى‪ 5‬روزى تنها ش‪55‬دى‪ ،‬فكر نكن و نگو كه تنها هس‪55‬تم‪ ،‬هيچ كس م‪55‬را‬
‫نمىبين‪55‬د‪ .‬ب‪55‬دان كه خداوند‪ 5‬يك لحظه از اعمالت‪55‬ان غافل نيست و گم‪55‬ان نكن آنچه را كه تو از خ‪55‬دا‬
‫پنهان مىكنى از او پنهان مىشود‪ 5.‬مگر نمىدانى‪ 5‬كه امروز‪ 5‬به سرعت سپرى‪ 5‬مىشود و ف‪55‬ردا ب‪55‬راى‬
‫بينندگان بسيار‪ 5‬نزديك است‪.‬‬

‫محاسبه‪:‬‬
‫محاسبه يعنى هنگامى كه مسلمان در دنيا عمل خير براى س‪55‬رمايهگذارى در آخ‪55‬رت انج‪55‬ام‬
‫مىدهد و دنيا بعنوان بهترين فرصت براى آباد كردن قيامت در اختيار او گذاشته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬بر‬
‫وى الزم است كه مانند يك تاجر ف‪55‬رايض واجبه را به عن‪55‬وان رأس الم‪55‬ال و نوافل را به عن‪55‬وان‬
‫سود آن ارزيابى كند و گناهاى و معاصى را به عنوان خسارت در تجارت بنگرد‪ .‬بعد در پاي‪55‬ان‬
‫هر روز يك س‪5‬اعت در خل‪5‬وت نشس‪5‬ته اعم‪5‬ال انج‪5‬ام گرفته در آن روز‪ 5‬را م‪5‬ورد‪ 5‬محاس‪5‬به ق‪5‬رار‪5‬‬
‫بده‪55‬د‪ .‬اگر در اداى واجب‪55‬ات كوت‪55‬اهى را مش‪55‬اهده ك‪55‬رد‪ ،‬نفسش را م‪55‬ورد نك‪55‬وهش ق‪55‬رار‪ 5‬داده‬
‫بالفاصله براى جبران آن اقدام كند‪ .‬اگر كوتاهى‪ 5‬قابل جبران است‪ ،‬قض‪55‬اى آن را بجا بي‪55‬اورد‪ 5‬و‬
‫اگر از نوع ديگر است كه قضاء ندارد‪ ،‬بوسيله كثرت نوافل آن را جبران كند‪ .‬هم چ‪55‬نين اگر در‬
‫نوافل كوت‪55‬اهى‪ 5‬را مش‪55‬اهده ك‪55‬رد‪ ،‬در تالفى و ج‪55‬بران آن س‪55‬عى كن‪55‬د‪ .‬اگر بوس‪55‬يله ارتك‪55‬اب گن‪55‬اه‬
‫خسارهاى‪ 5‬را مشاهده كرد‪ ،‬طلب آمرزش نموده ن‪5‬ادم ش‪5‬ود‪ ،‬توبه كند و به انج‪5‬ام اعم‪5‬ال خ‪5‬ير كه‬
‫بتواند‪ ،‬خسارهاش‪ 5‬را جبران كند‪ ،‬اقدام نمايد‪.‬‬
‫اين است ه‪55‬دف محاس‪55‬به ك‪55‬ه‪ ،‬محاس‪55‬به بن‪55‬ابر داليل زير يكى از راهه‪55‬اى اص‪55‬الح‪ ،‬تزكيه و‬
‫تاديب نفس بحساب مىآيد‪ :‬خداوند مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿ ‪          ‬‬
‫‪( ﴾        ‬الحشر‪« .)18 :‬اى مؤمنان از‬
‫(معصيت) خدا بهراسيد و هر كس بينديشد‪ 5‬كه براى ف‪5‬ردا چه فرس‪5‬تاده اس‪5‬ت؟ از (نافرم‪5‬انى) هّللا‬
‫بهراسيد‪ ،‬مطمئنا‪ 5‬خداوند درباره اعمال شما آگاه است»‪.‬‬
‫آرى‪ ،‬اين گفته پروردگار‪( ﴾ ﴿ 5‬هر كس بينديشد) در واقع امر به محاس‪55‬به‬
‫نفس‪ ،‬درباره روز قيامت و آنچه كه براى آن روز انجام دادهايم مىباشد‪ 5.‬و مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬النور‪:‬‬
‫‪« .)31‬اى مؤمنان با تمام وجود بسوى‪ 5‬هّللا برگرديد‪ 5‬تا رستگار‪ 5‬شويد»‪.‬‬
‫و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬من به پروردگ‪55‬ارم‪ 5‬رج‪55‬وع‪ 5‬مىكنم و روزى‪ 5‬صد ب‪55‬ار از وى‬
‫‪%‬ل أَ ْن‬ ‫آم‪55‬رزش مىطلبم‪( .»5‬مس‪55‬لم و ابو داود)‪ .‬و حض‪55‬رت عمر ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪ِ :‬‬
‫«حاس‪% % %‬بُوا أَْن ُف َس‪ُ % % %‬ك ْم َق ْب ‪َ % %‬‬
‫َ‬
‫‪99‬‬
‫تُ َحا َس ‪%%‬بُوا» خود را مورد‪ 5‬محاسبه قرار‪ 5‬دهيد‪ ،‬قبل از اينكه (از طرف‪ 5‬خداون‪55‬د) محاس‪55‬به ش‪55‬ويد‪ .‬در‬
‫روايات آمده است‪ :‬وقتى‪ 5‬شب فرا مىرسيد‪ ،‬حضرت عمر ‪ ‬با شالق به قدمهايش مىزد و از خود‬
‫سؤال مىكرد‪ ،‬امروز‪ 5‬چه اعمالى را انجام دادهاى؟‬
‫درباره حضرت ابو طلحه ‪ ‬آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬وق‪55‬تى ب‪55‬اغش او او را از نم‪55‬از ب‪55‬از داشت و م‪55‬انع‬
‫خشوع و خضوع گرديد‪ ،‬آن را در راه خداوند صدقه كرد‪ ،‬آرى‪ ،‬مطمئنا‪ 5‬اين صدقه در راس‪55‬تاى‪5‬‬
‫محاسبه‪ ،‬تاديب و نكوهش نفس بوده است‪( .‬صحيح بخارى)‪.‬‬
‫منقول است كه احنف بن قيس هر روز‪ 5‬نزد چراغ مىآمد و انگش‪55‬تش را روى‪ 5‬آن مىگذاشت تا‬
‫حرارت آتش را لمس كند‪ ،‬بعد از خود سؤال مىكرد‪ ،‬اى ح‪55‬نيف! چه چ‪55‬يز تو را واداشت تا فالن‬
‫عمل را در فالن روز انجام دهى؟ اين سؤال را بار‪ ،‬بار تكرار مىكرد‪.‬‬
‫منقول است كه يكى از نيكان و صالحان‪ ،‬از كن‪55‬ار س‪55‬اختمانى‪ 5‬رد ش‪55‬د‪ ،‬و گفت‪ :‬اين س‪55‬اختمان‬
‫چه زمانى ساخته شده است؟ بعد خط‪55‬اب به خ‪55‬ودش‪ ،‬پرس‪55‬يد‪ ،‬تو س‪55‬وال مىك‪55‬نى از آنچه كه فاي‪55‬ده‬
‫برايت ندارد؟ من با روزه گرفتن يك سال تمام تو را مجازات مىكنم‪ ،‬بعد به مدت يك س‪55‬ال روزه‬
‫گ‪55‬رفت‪ .‬منق‪55‬ول است كه يكى از پاك‪55‬ان و انس‪55‬انهاى شايس‪55‬ته‪ ،‬از كناريك ريگ‪55‬زار بس‪55‬يار گ‪55‬رم و‬
‫س‪555‬وزان رد شد و خ‪555‬ود را در آن غلطانيد و خط‪555‬اب به نفس مىگفت‪« :‬اى م‪555‬ردهى شب و تنبل‬
‫روز! ح‪55‬رارت اين ريگ‪55‬زار‪ 5‬گ‪55‬رم را لمس كن و ب‪55‬دان كه آتش دوزخ به م‪55‬راتب گرمتر از اين‬
‫است»‪.‬‬
‫منق‪55‬ول اس‪55‬ت‪ :‬يكى از ص‪55‬الحان روزى س‪55‬رش را بس‪55‬وى س‪55‬قفى بلند ك‪55‬رد‪ ،‬نگ‪55‬اهش به زن‬
‫بيگانهاى‪ 5‬افتاد‪ ،‬بعد سوگند‪ 5‬ياد كرد‪ ،‬مادام كه زنده است بسوى آسمان نگاه نكند‪.‬‬
‫آرى! وارستهگان اين امت در برابر كوت‪55‬اهى و زيادتىها چ‪55‬نين نفس را محاس ‪5‬به مىكردند‪ 5‬و‬
‫آن را ملزم به رعايت تقوى مىكردند و بخاطر عمل نمودن و تحقق بخشيدن به فرمان خداوند‪5‬‬
‫﴿‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬النازع‪55‬ات‪« .)40 55- 41 :‬و ا ّما كسى كه از ايس‪55‬تادن در حض‪55‬ور‬
‫پروردگارش‪ 5‬بيمن‪5‬اك ب‪5‬وده باشد و نفس را از ه‪5‬وى و ه‪5‬وس ب‪5‬از داش‪5‬ته باش‪5‬د‪[ .‬بداند] كه بهشت‬
‫جايگاه [او] ست» از تامين خواستههاى نامشروع آن جلوگيرى‪ 5‬مىكردند‪.‬‬

‫مجاهده‪:‬‬
‫مجاهده عبارت است از اينكه انسان مسلمان مطمئنا‪ 5‬بداند كه بدترين دش‪55‬من او نفس او است‬
‫كه در ميان دو پهلويش قرار‪ 5‬دارد و او از آن اطاعت مىكند‪ ،‬نفسشان را به انجام بدىها‪ ،‬ف‪55‬رار از‬
‫نيكىها تش‪555‬ويق‪ 5‬نم‪555‬وده و به ارتك‪555‬اب معاصى‪ 5‬وا مىدارد‪ 5.‬خداوند به نقل از حض‪555‬رت يوسف ‪،‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾       ‬يوسف‪« .)53 :‬من نفسم‬
‫را تبرئه نمىكنم‪ ،‬همانا نفس به انجام بدىها تاكيد دارد»‪.‬‬
‫نفس تن پرورى و آرامش دائمى را دوست دارد‪ ،‬مايل به بيكارى‪ 5‬است‪ ،‬غرق در خواهشات‬
‫است‪ .‬لذات زودگذر‪ 5‬را مىطلبد و فريفته آنها است ولو اينكه به موت و بدبختيش منجر گردد‪.‬‬
‫وقتى‪ 5‬مسلمان نسبت به نفس و خواستههايش‪ 5‬آشنا شود و نفسش را بشناسد‪ ،‬خودش را براى‬
‫جهاد با نفس بسيج مىكند‪ ،‬عليه آن اعالم جنگ مىكند‪ ،‬بر ضد آن اس‪55‬لحه مىكشد و ب‪55‬راى مقابله با‬
‫آلودگىهاى آن‪ ،‬خود را مصمم مىكند‪ ،‬هرگاه نفس در صدد استراحت برآيد‪ ،‬آن را خس‪55‬ته مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫هرگاه نفس مايل به تامين خواستهها‪ 5‬شود‪ ،‬آن را محروم مىسازد‪ ،‬هرگاه نفس در طاعت و انجام‬
‫خير كوتاهى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬آن را مج‪55‬ازات نم‪55‬وده و نك‪55‬وهش مىكند و س‪55‬پس به انج‪55‬ام و ج‪55‬بران كوت‪55‬اهى‬
‫ه‪555‬ايش آن را مل‪555‬زم مىكن‪555‬د‪ ،‬چ‪555‬نين آن را ت‪555‬ربيت مىكند و ادب مىآموزد‪ 5‬تا رام گ‪555‬ردد‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪:‬‬
‫‪100‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾ ‬عنكبوت‪« .)69 :‬هر كس در راه ما جهاد كند‪ ،‬ما راه خود را آنان نشان‬
‫مىدهيم‪ ،‬بى ترديد (نصرت و يارى) خداوند همراه نيكو كاران است»‪.‬‬
‫آرى! رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ش‪55‬بها را زن‪55‬دهنگاه مىداشت وبه عب‪55‬ادت مىپرداخت ح‪55‬تى ق‪55‬دمهاى‬
‫مباركش ورم‪ 5‬مىكرد‪ ،‬و در اين مورداز‪ 5‬وى سوال شد‪ ،‬فرمود‪« :‬أفال أحب أن أك‪%% %‬ون عب‪%% %‬دا ش‪%% %‬كورا»‬
‫(بخارى)‪( .‬مىخواهم بنده شاكر خدا باشم‪ )،‬چه مجاهدهاى برتر و بزرگتر از اين مىتواند‪ 5‬باشد؟!‬
‫حضرت على ‪ ‬از ياران رسول اك‪55‬رم ص ص‪55‬حبت مىكند و مىفرماي‪55‬د‪« :‬هيچكس را مانند ي‪55‬اران‬
‫رسول اكرم ص نديدهام‪ ،‬آنان در حالى صبح مىكردند كه ژوليده حال بودند‪ ،‬ش‪55‬بها را در ح‪55‬الت‬
‫قيام و سجده و تالوت قرآن سپرى مىكردند‪ .‬گاهى بر قدمها‪ 5‬و گاهى بر چهره افتاده بودند‪ ،‬وقتى‬
‫ي‪55‬اد خ‪55‬دا به مي‪55‬ان مىآمد مانند درخ‪55‬تى كه ب‪55‬اد آن را بلرزان‪55‬د‪ ،‬مىلرزيدن‪55‬د‪ ،‬اشك از چشمهايش‪55‬ان‬
‫سرازير بود بحدى كه بدنهايشان خيس مىشد»‪.‬‬
‫حض‪55‬رت اب‪55‬ودردا‪5‬ء ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬ل‪%% %‬وال ثالث‪%% %‬ة م‪%% %‬ا أحببت العيش يوم‪%% %‬ا واح‪%% %‬دا! الظم‪%% %‬أ للّ‪%% %‬ه ب‪%% %‬الهواجر‬
‫والس‪%%‬جود ل‪%%‬ه فى ج‪%%‬وف اللي‪%%‬ل ومجالس‪%%‬ة أق‪%%‬وام ينتق‪%%‬ون أط‪%%‬ايب الكالم كم‪%%‬ا ينتقى أط‪%%‬ايب الثم‪%%‬ر» «اگر اين سه‬
‫چيز نبودند‪ ،‬من حتى براى يك روز‪ 5‬زندگى را نمىخواستم‪5:‬‬
‫‪ -1‬تشنگى بخاطر خشنودى پروردگار‪ 5‬در روزهاى گرم آفتابى‪ 5‬و سوزان‪.‬‬
‫‪ -2‬ناله و نيايش و سجدههاى‪ 5‬نيم شب‪.‬‬
‫‪ -3‬صحبت و همنشينى با كسانى كه حرفهاى خوب را گل چين مىكنند و از س‪55‬خنان زيبا را‬
‫مانند ميوههاى‪ 5‬خوب و سالم تو چي‪55‬نى مىكنن‪55‬د‪ ،‬حض‪55‬رت عمر ف‪55‬اروق ‪ ‬خ‪55‬ود را در برابر ف‪55‬وت‬
‫شدن جماعت نماز عصر‪ ،‬نكوهش كرد‪ ،‬مجازات كرد و باغى را كه دويست ه‪55‬زار درهم قيمت‬
‫آن بود بخاطر فوت شدن جماعت نماز عصر‪ ،‬صدقه ك‪55‬رد‪ ،‬حض‪55‬رت عبدهّللا بن عمر ب هرگ‪55‬اه‬
‫نماز جماعت از او فوت مىشد‪ ،‬تمام شب را عبادت مىكرد‪ ،‬روزى‪ 5‬نماز مغ‪55‬رب را ت‪55‬اخير ك‪55‬رد‪،‬‬
‫براى جبران اين كوتاهى دو كنيز را آزاد كرد‪ ،‬حض‪55‬رت على ‪ ‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬خداوند بح‪55‬ال كس‪55‬انى‬
‫رحم كند كه مردم آنان را نيك مىدانند ولى درواقع‪ 5‬آنان چنين نيستند»‪.‬‬
‫آرى! انديش‪55‬يدن از آث‪55‬ار و نش‪55‬انىهاى مجاه‪55‬دت با نفس اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«بهترين مردم كسانى هستند كه عمر طوالنى‪ 5‬و اعمال نيك دارند»‪( .‬ترمذى‪.)5‬‬
‫حضرت اويس قرنى ‪ /‬مىفرم‪55‬ود‪ :‬اين ش‪55‬ب‪ ،‬رك‪55‬وع و قي‪55‬ام اس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬پس تم‪55‬ام شب را در يك‬
‫ركعت سپرى مىكرد وقتى‪ 5‬شب بعدى فرا مىرسيد‪ ،‬گفت‪ :‬اين شب شب س‪55‬جده اس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬پس تم‪55‬ام‬
‫شب را در يك سجده مىگذراند‪5.‬‬
‫(امام غ‪55‬زالى در احي‪55‬اء آورده) حض‪55‬رت ث‪55‬ابت بن‪55‬انى مىفرم‪55‬ود‪ :‬كس‪55‬انى را دي‪55‬دم كه چن‪55‬ان به‬
‫ك‪55‬ثرت عب‪55‬ادت مىكردند كه به آس‪55‬انى نمىتوانس‪55‬تند‪ 5‬از محل عب‪55‬ادت به رختخ‪55‬واب‪ 5‬بر گردند‪ 5‬و با‬
‫حالت افتاده و خيزان به ط‪55‬رف رختخ‪55‬واب و محل اس‪55‬تراحت بر مىگش‪55‬تند‪ ،‬بعض‪55‬ىها‪ 5‬بق‪55‬درى در‬
‫نم‪55‬از مىايس‪55‬تادند كه پاه‪55‬اى ش‪55‬ان ورم مىك‪55‬رد‪ ،‬در زمس‪55‬تان در ه‪55‬واى س‪55‬رد و در فض‪55‬اى ب‪55‬از‬
‫مىايستادند تا از شدت سردى خ‪55‬واب نروند‪ 5‬يا زير س‪55‬قف در ه‪5‬واى بس‪55‬يار گ‪55‬رم مش‪5‬غول عب‪55‬ادت‬
‫مىش‪55‬دند تا در اثر گ‪55‬رمى‪ ،‬خ‪55‬واب بر وى حمله نكند و فرصت‪ 5‬عب‪55‬ادت را از دست او نگ‪55‬يرد‪،‬‬
‫بسيارىها در ح‪55‬ال س‪55‬جده ج‪55‬ان دادهان‪55‬د‪ .‬همسر حض‪55‬رت مس‪55‬روق‪ 5‬مىگوي‪55‬د‪ :‬هم‪55‬واره مس‪55‬روق‪ 5‬را‬
‫مىديدم‪ 5‬كه پاهايش در اثر عبادت ورم كرده بودند و بخدا سوگند‪ 5‬اگر موقعى‪ 5‬كه او نم‪55‬از مىخواند‪5‬‬
‫و من پشتسر او مىنشستم دلم بحالش مىسوخت و مدام گريه مىكردم‪5.‬‬
‫بس‪55‬يارى‪ 5‬از نيك‪55‬ان و ص‪55‬الحان بعد از چهل س‪55‬الگى هرگز روى‪ 5‬رختخ‪55‬واب نخوابيدند بلكه‬
‫زمانى‪ 5‬كه چهل سال از سن شان سپرى مىشد رختخواب‪ 5‬را براى هميشه جمع مىكردند‪.‬‬

‫‪101‬‬
‫نقل شده است كه زن صالحه و نيكى از گذشتگان‪ ،‬كه عجزه نام داشت‪ ،‬در قسمتهاى‪ 5‬پايانى‬
‫شب با صداى غمانگيز خود چ‪5‬نين ني‪55‬ايش مىك‪55‬رد‪ :‬ب‪5‬راى رس‪5‬يدن به تو عب‪55‬ادت گ‪5‬زاران ش‪5‬بهاى‬
‫تاريك را س‪55‬پرى‪ 5‬كردند و خواس‪55‬تار الط‪55‬اف توبودن‪55‬د‪ ،‬آم‪55‬رزش تو را مىخواس‪55‬تند‪ ،‬بارالها از تو‬
‫مىخواهم‪ 5‬كه مرا در نخستين گروه سابقين قرار‪ 5‬بدهى‪ ،‬مرا نزد خود در عليين ج‪55‬اى ب‪55‬دهى‪ ،‬آنجا‬
‫كه ج‪55‬اى مقرب‪55‬ان تواس‪55‬ت‪ ،‬م‪55‬را با بن‪55‬دگان ص‪55‬الح و پ‪55‬اكت ملحق بگ‪55‬ردان‪ ،‬تو ارحم ال‪55‬راحمين و‬
‫بزرگ بزرگان هستى‪ ،‬از همه سخاوت كنن‪55‬دگان‪ ،‬س‪55‬خاوت تو بيش‪55‬تر اس‪55‬ت‪ ،‬اى س‪55‬خى‪ ،‬و بعد تا‬
‫صبح در حال سجده گريه مىكرد تا اينكه خورشيد طلوع كرد‪.‬‬

‫فصل ششم‬
‫آداب معاشرت و همزيستى‬
‫الف) والدين‪:‬‬
‫(پدر و مادر) آگاهى از حقوق والدين و وجوب اطاعت از آن‪55‬ان و نيكى و احس‪5‬ان نس‪5‬بت به‬
‫آنان از جمله واجبات و ايمان هر مسلمان اس‪55‬ت‪ ،‬نه بخ‪55‬اطر اينكه وال‪55‬دين س‪55‬بب وج‪55‬ود‪ 5‬فرزن‪55‬دان‬
‫هستند و نه بخاطر‪ 5‬اينكه والدين در گذشته ب‪55‬راى فرزندانش‪55‬ان نيكى و احس‪55‬ان كردند و به خ‪55‬اطر‬
‫فرزندان زحم‪55‬ات را متحمل ش‪55‬دهاند و اكن‪55‬ون ب‪55‬راى ج‪55‬بران آنهمه احس‪55‬ان و نيكىها بر فرزن‪55‬دان‬
‫الزم است كه معامله به مثل كنند‪ ،‬بلكه بدليل اينكه خداوند اطاعت آن‪55‬ان را واجب گرداني‪55‬ده است‬
‫و هرگونه نيكى و احسان را بر فرزندان فرض قرار داده و احسان نسبت به والدين را در كن‪55‬ار‬
‫عب‪555‬ادت و توحيد خ‪555‬ود ذكر ك‪555‬رده اس‪555‬ت‪ .‬خداوند در ق‪555‬رآن مىفرماي‪555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬اسراء‪« .)24 -23 :‬پروردگار تو فيصله كرده است كه شما سواى او‬
‫را عبادت نكنيد و اينكه در حق والدين احس‪55‬ان و نيكى كني‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه يكى از وال‪55‬دين يا هر دو به‬
‫سن پيرى رسيدند‪ 5،‬هيچگونه سخن ناصواب و تهديد آم‪55‬يز ب‪55‬راى آن‪55‬ان نگوئيد بلكه بس‪55‬يار‪ 5‬با ادب‬
‫براى آنان س‪55‬خن بگوئي‪55‬د‪ ،‬هم‪55‬واره در حق آن‪55‬ان مطيع و مهرب‪55‬ان باش‪55‬يد و بگوئي‪55‬د‪ :‬پروردگ‪55‬ارا!‬
‫آنطور‪ 5‬كه آنان در كودكى مرا تربيت كردهاند تو نيز آنان را مورد‪ 5‬مرحمت قرار ب‪55‬ده»‪ ﴿ .‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾    ‬لقمان‪« .)14 :‬انس‪55‬ان را درب‪55‬اره (رع‪55‬ايت حق‪55‬وق)‬
‫پدر و مادرش توصيه كردهايم‪ ،‬مادر در انب‪55‬وه ناتوانىها او را حمل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬در ش‪55‬كم گرفته‬
‫است و به مدت دو سال او را از پستان خود شير مىدهد‪( ،‬به تو امر مىشود) كه از من و از پدر‬
‫و مادر تشكر وسپاسگزارى‪ 5‬كن»‪ .‬و رسول اكرم خطاب به شخصى‪ 5‬كه از وى درب‪55‬اره اينكه چه‬
‫كسى مستحق‪ 5‬احسان او است‪ ،‬سوال كرد‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬در درجه اول‪ ،‬م‪5‬ادرت‪ ،‬اين س‪5‬وال و ج‪5‬واب‬
‫بعد از اينكه سه ب‪55‬ار تك‪55‬رار ش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در دفعه چه‪55‬ارم فرم‪55‬ود‪ 5:‬بعد از م‪55‬ادر‪ ،‬پ‪55‬در‬
‫مستحق‪ 5‬احسان است‪( .‬متفق عليه)‪ .‬در حديثى ديگر آمده است‪ :‬خداوند نافرمانى‪ 5‬مادران‪ ،‬و زنده‬
‫در گور كردن دختران را براى شما حرام قرار داده است‪ ،‬و جدال و زياد سوال كردن و ض‪55‬ايع‬
‫كردن مال را نيز نمىپسندد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬آيا درب‪55‬اره بزرگ‪55‬ترين گناه‪55‬ان ب‪55‬راى ت‪55‬ان س‪55‬خن نگ‪55‬ويم؟ ي‪55‬اران‬
‫عرض كردند‪ ،‬چرا فرمود‪ :‬شريك گرفتن براى خداوند‪ ،‬نافرمانى‪ 5‬از والدين و شهادت دروغين‪،‬‬
‫از جمله گناهان بزرگ هستند و براين مطلب كه گواهى دروغين از جمله گناهان بزرگ اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بسيار‪ 5‬تاكيد فرمود‪5.‬‬
‫حضرت ابوبكر ‪ ‬مىگويد‪ 5:‬آن حضرت بقدرى گناهان ب‪55‬زرگ را بهم جل‪55‬وه مىداد و درب‪55‬اره‬
‫اجتن‪55‬اب از آن‪55‬ان تاكيد مىفرم‪55‬ود‪ 5‬كه ما آرزو مىك‪55‬رديم‪ 5‬كه ك‪55‬اش رس‪55‬ول هّللا ص خ‪55‬اموش مىشد و‬

‫‪102‬‬
‫ديگر در اين خص‪55‬وص س‪55‬خن نمىگفت‪ .‬در ح‪55‬ديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬هيچ فرزن‪55‬دى‪ 5‬نمىتواند‬
‫خدمات پدرش را ج‪55‬بران كن‪55‬د‪ ،‬مگر اينكه پ‪5‬درش غالم كسى باشد و او پ‪55‬درش را در برابر ب‪5‬ذل‬
‫مال خريد كرده آزادش كند»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫حضرت عبدهّللا بن مسعود ‪ ‬مىگويد‪ 5:‬از رسول اكرم ص سوال كردم‪ ،‬كدام عمل نزد خداوند‪5‬‬
‫پسنديدهتر است؟ فرمود‪« :‬نيكى در حق والدين‪ ،‬بعد جهاد در راه هّللا » شخصى‪ 5‬نزد رسول اك‪55‬رم‬
‫ص آمد و در باره شركت در جهاد و رفتن به جنگ عليه كفار كسب اجازه كرد‪ ،‬پيامبر فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫آيا پدر و مادر تو در قيد حيات هستند؟ ع‪55‬رض ك‪55‬رد‪ ،‬آرى‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ :‬جه‪55‬اد تو همين است كه در‬
‫خدمت آنان باشى‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫شخصى‪ 5‬نزد رسول اكرم ص آمد و پرسيد‪ ،‬بعد از اينكه پدر و مادر من ف‪55‬وت كردن‪55‬د‪ ،‬راهى‬
‫وجود‪ 5‬دارد كه بتوانم‪ 5‬در حق آنان احسان و نيكى كنم‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ :‬آرى‪ ،‬به چه‪55‬ار‬
‫صورت‪ 5‬مىتوانى به آنان نفع برسانى و روح آنان را شاد كنى‪.‬‬
‫اول‪ :‬اينكه براى آنان درود بخوانى‪ ،‬دوم اينكه در حق آن‪55‬ان طلب آم‪55‬رزش ك‪55‬نى‪ .‬س‪55‬وم‪ :5‬اينكه‬
‫وعدهاى كه آنان داشتهاند يا كردهاند‪ ،‬و در حيات آنان عملى نشده اس‪55‬ت‪ ،‬آن را جامه بپوش‪55‬انى‪5.‬‬
‫چهارم‪ :5‬اينكه به دوستان آنان اكرام كنى و پيوندت را با خويش‪55‬اوندانى‪ 5‬كه توسط‪ 5‬پ‪55‬در و م‪55‬ادر به‬
‫تو نزديك هستند حفظ كنى‪.‬‬
‫با اين اعمال مىتوانى بعد از در گذشت والدين به آنان نفع برسانى‪ 5‬و روح آنان را شاد كنى‪.‬‬
‫(ابودرداء)‪ .‬رسول اكرم ص در حديثى ديگر فرمود‪« :‬از به‪55‬ترين نيكىها اين است كه ش‪55‬خص با‬
‫دوستان پدر خود بعد از وفاتش‪ ،‬روابط‪ 5‬حسنه داشته باشد و به پاس اح‪55‬ترام پ‪55‬در با آن‪55‬ان دوس‪55‬تى‪5‬‬
‫كند»‪( .‬مسلم)‪ .‬مسلمان هرگاه بمنظ‪55‬ور اط‪55‬اعت از هّللا اين گونه حق‪55‬وق وال‪55‬دين را رع‪55‬ايت كند و‬
‫بخاطر‪ 5‬دستور خداوند‪ 5‬بدان پاى بند شود‪ ،‬آداب زير را در حق وال‪55‬دين م‪55‬ورد توجه ق‪55‬رار‪ 5‬خواهد‬
‫داد‪.‬‬
‫‪ -1‬در تمام اوامر و نواهى كه خالف امر خدا و رسول نباشد از آنان اط‪55‬اعت مىكن‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را‬
‫هيچ ط‪55‬اعتى به به‪55‬اى نافرم‪55‬انى‪ 5‬خداوند نبايد انج‪55‬ام گ‪55‬يرد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪( ﴾ ‬لقم‪55‬ان‪« .)15 :‬اگر پ‪55‬در و م‪55‬ادر س‪55‬عى كردند تا تو با خداوند (كسى يا‬
‫چيزى) را شريك كنى و درباره آن اطالع و آگاهى هم ندارى‪ ،‬در اين صورت‪ 5‬از آن‪55‬ان اط‪55‬اعت‬
‫نكن‪ ،‬البته در دنيا بخوبى‪ 5‬با آنان رفتار‪ 5‬كن»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص فرمودند‪ :‬اطاعت در نيكىها است‪ ،‬و هيچ مخلوقى‪ 5‬حق چنان اطاعتى ندارد‬
‫كه در آن نافرمانى‪ 5‬خالق نهفته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬در حد توان خ‪5‬ود نس‪5‬بت به آن‪5‬ان هر گونه احس‪5‬ان و نيكى را انج‪5‬ام مىده‪5‬د‪ :‬مانن‪5‬د‪ ،‬دادن‬
‫لباس‪ ،‬تهيه و تدارك طعام و غذا‪ ،‬عالج و مداوا هنگام بيمارى‪ ،‬و سعى و تالش درب‪55‬اره آس‪55‬ايش‬
‫آنان و ايثار در حق شان‪.‬‬
‫‪ -3‬احترام ظاهرى‪ 5‬و تجليل از آنان‪ ،‬فروتنى‪ 5‬در برابر آنان و رعايت احترام آنان در رفت‪55‬ار‬
‫و گفتار‪ ،‬آنها را تهديد نكند‪ ،‬در جلوى آنان صداى خود را بلند ننموده و جلوتر از آنان راه نرود‬
‫و همسر و فرزندان را بر والدين ترجيح ندهد و آنها را با نام كه دال بر بىادبى‪ 5‬باشد‪ ،‬صدا نكند‪،‬‬
‫و بدون رضايت آنان به مسافرت نرود‪5.‬‬
‫‪ -4‬پيوند خود را با تمام خويشاوندانى كه از ناحيه آنان باوى (فرزند) قرابت دارند‪ ،‬مستحكم‪5‬‬
‫نمايد و در حق آنان طلب آمرزش كند‪ ،‬وعده آنان را جامه عمل پوشاند‪ 5،‬و از دوستان و آشنايان‬
‫آنان احترام بعمل آورد‪.‬‬

‫ب) فرزندان‪:‬‬

‫‪103‬‬
‫مس‪55‬لمان مىپ‪55‬ذيرد‪ 5‬كه فرزن‪55‬دان بر پدرانش‪55‬ان حقى دارند كه اداء آن بر پ‪55‬دران واجب است و‬
‫پدران ملزم به رعايت آنها مىباشند‪ ،‬اين حقوق و آداب در مقولههاى زير تحقق پيدا مىكنند‪:‬‬
‫نخست اختيار كردن مادرى‪ 5‬خوب براى فرزندان‪ ،‬گذاشتن نام نيك بر فرزندان‪ ،‬عقيقه كردن‬
‫در روز هفتم والدت‪ ،‬ختنه كردن‪ ،‬ترحم و عط‪55‬وفت نس‪55‬بت به فرزن‪55‬د‪ ،‬انف‪55‬اق بر فرزن‪55‬د‪ ،‬تعليم و‬
‫تربيت صحيح فرزند‪ ،‬ياد دادن احكام و مسائل اسالمى‪ ،‬آموختن قرآن‪ ،‬آماده كردن فرزند نسبت‬
‫به اداء فرايض و سنن و مستحبات‪ ،‬ازدواج دادن بعد از وارد شدن به سن بلوغ‪ ،‬اختيار دادن به‬
‫فرزند درباره اينكه با پدر زندگى كند يا مستقل باشد و امور زندگى‪ 5‬را خودش اداره كند‪.‬‬
‫هر مسلمان بن‪55‬ابر دالئلى كه ذيال ذكر مىگ‪55‬ردد‪ ،‬خ‪55‬ود را در حق فرزن‪55‬دان مل‪55‬زم به رع‪55‬ايت‬
‫نكات فوق مىداند‪.‬‬
‫‪ -1‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾‬بق‪555‬ره‪« .)233 :‬م‪555‬ادرانى‪ 5‬كه مايل هس‪555‬تند م‪555‬دت ش‪555‬يرخوارگى‪ 5‬را به اتم‪555‬ام‬
‫برسانند‪ 5،‬فرزندان شان را تا دو سال كامل شير بدهند‪ ،‬و بر پدران فرض است كه در اين ايام به‬
‫مادران لباس و نفقه (يعنى هزينه زندگى بپردازند)»‪.‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾   ‬تحريم‪« .)6 :‬اى مؤمنان خود و اهل و عيال تان را از آتشى‬
‫كه سوخت آن انسانها و س‪55‬نگها هس‪55‬تند‪ ،‬نج‪55‬ات دهي‪55‬د‪ ،‬فرش‪55‬تگان تند خو و خش‪55‬نى بر آن گماش‪55‬ته‬
‫شدهاند كه از امر خداوند معصيت نمىكنند‪ 5‬و به هر آنچه كه امر شدند‪ ،‬انجام مىدهند»‪.‬‬
‫مسلم است كه نجات از آتش دوزخ منحصر‪ 5‬در اطاعت از خداوند است و اطاعت از خداوند‬
‫مستلزم‪ 5‬شناخت مواردى‪ 5‬است كه خداوند‪ 5‬در آن بايد اطاعت شود و اطاعت خداوند‪ 5‬در آن واجب‬
‫است اين موارد‪ 5‬يا اين مسايل بدون آموزش و خواندن شناخته نمىشوند و از آنجهت كه فرزن‪55‬دان‬
‫شخص از اهل او هستند‪ ،‬آيه مذكور دال بر اين مطلب است كه تعليم دادن فرزند‪ ،‬تربيت ارشاد‬
‫و هدايت او تشويق او بسوى اطاعت از خدا و رسول‪ ،‬دور نگ‪55‬اه داش‪55‬تن او از معص‪55‬يت‪ ،‬كفر و‬
‫فساد‪ 5‬و شرارت‪ ،‬از واجبات دينى و اخالقى هر فرد مسلمان است‪ ،‬تا بدين ت‪55‬رتيب فرزن‪55‬دانش را‬
‫از آتش دوزخ رها سازد‪.‬‬
‫آيه اولى ﴿‪ ﴾  ‬داللت بر اين مطلب دارد كه نفقه‬
‫فرزند بر پدر واجب است‪ ،‬زيرا وجوب نفقه زن شير دهنده بر پدر ش‪55‬ير خ‪55‬وار از آنجهت است‬
‫كه او(زن شيردهنده) كودك‪ 5‬و نوزاد‪ 5‬را شير مىده‪55‬د‪ ،‬و خداوند فرمودهاس‪55‬ت‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬اإلسراء‪ .)31 :‬يعنى‪« :‬از خوف و ت‪55‬رس فقر فرزن‪55‬دانتان را‬
‫به قتل نرسانيد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص خطاب به شخصى‪ 5‬كه در باره بزرگترين گناهان سوال مىكرد‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫اينكه كسى را با خدا شريك بدانى حال آنكه او تو را آفريده است‪ ،‬فرزندت را از ت‪55‬رس اينكه در‬
‫سفره تو شريك شود و با تو غذا خورد‪ ،‬بكشى يا اينكه با همسر همسايهات عمل زشت (زن‪55‬ا) را‬
‫مرتكب شوى‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫آرى! ممنوع بودن قتل فرزندان مسلتزم‪ 5‬رحمت‪ ،‬عط‪55‬وفت‪ ،‬مح‪55‬افظت از جسم و ج‪55‬ان و عقل‬
‫و روان آن‪55‬ان اس‪5‬ت‪ .‬درب‪55‬اره عقيقه رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪5‬ود‪« :‬فرزند پسر در گ‪5‬رو اين است كه‬
‫روز‪ 5‬هفتم عقيق ‪5‬ه ش‪55‬ود‪ ،‬گوس‪55‬فندى به ش‪55‬كرانه نعمت پروردگ‪55‬ار ذبح ش‪55‬ود‪ ،‬اسم گ‪55‬ذارى ش‪55‬ود و‬
‫موهاى سرش تراشيده شود»‪( .‬سنن ترمذي)‪.‬‬

‫‪104‬‬
‫رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬پنج چيز از امور فطرت هستند‪ ،‬ختنه كردن‪ ،‬ناخن گرفتن‪ ،‬زدودن‬
‫موهاى زائد بدن‪ ،‬كوتاه كردن سبيل‪ ،‬و كندن موهاى زير بغل»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬فرزن‪55‬دانتان را اك‪55‬رام كني‪55‬د‪ ،‬ادب خ‪55‬وب به آن‪55‬ان‬
‫بياموزيد‪ ،‬زيرا فرزندانتان هديه الهى هستند كه به شما اعطا شدند‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده است‪ ،‬در ميان فرزندانتان مساوات را رع‪55‬ايت كني‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى در ه‪55‬دايا و‬
‫عطايا مي‪55‬ان آن‪55‬ان تبعيض روا نداري‪55‬د‪ ،‬اگر ق‪55‬رار ب‪55‬ود كسى را ت‪55‬رجيح ب‪55‬دهم‪ ،‬زن‪55‬ان را ت‪55‬رجيح‬
‫مىدادم‪ .‬و فرم‪555‬ود‪« :‬در سن هفت س‪555‬الگى فرزن‪555‬دانتان را امر به اقامه نم‪555‬از كنيد و در سن ده‬
‫سالگى در برابر ترك نماز آنان را مورد‪ 5‬ضرب ق‪55‬رار‪ 5‬دهيد و رختخ‪55‬واب‪ 5‬آن‪55‬ان را از خ‪55‬ود ج‪55‬دا‬
‫كنيد»‪ .‬و در روايات موقوفه آمده است‪ :‬از جمله حقوق فرزندان بر پدران اين است‪ ،‬كه آن‪55‬ان را‬
‫درست تربيت كنند‪ ،‬اسم خوب ب‪55‬راى آن‪55‬ان بگذارن‪55‬د‪ .‬حض‪55‬رت عمر ‪ ‬مىفرم‪55‬ود‪ 5:‬از جمله حق‪55‬وق‬
‫فرزند بر پدر اين است‪ ،‬كه او را نوشتن و تيراندازى‪ 5‬ياد بدهد و بوسيله رزق حالل و پاكيزه او‬
‫را تغذيه كند‪ .‬در فرازى ديگر فرمود‪ :‬از خانواده پاك و عفيف ازدواج كنيد‪ ،‬همانا خصوص‪55‬يات‪5‬‬
‫زشت خانوادگى‪ 5‬ت‪55‬أثير گ‪55‬ذار هس‪55‬تند‪ .‬يكى از ش‪55‬اعران ع‪55‬رب بر فرزن‪55‬دان از آنجهت منت نه‪55‬اده‬
‫است كه مادر خوبى براى آنان اختيار كرده بود‪ ،‬مىگويد‪:‬‬
‫وأول إحسانى بكم تخيرى‬
‫لما جدة العراق باد عفافها‪%‬‬
‫ترجمه‪ :‬نخستين احسان من در حق ش‪55‬ما اين است كه م‪55‬ادرى‪ 5‬با حسب و نسب كه عفتش بر‬
‫همگان آشكار است‪ ،‬برگزيدهام‪.‬‬

‫ج) اخوت‪:‬‬
‫رعايت حقوق برادران‪ :‬انسان مسلمان ب‪55‬راين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه رع‪55‬ايت ادب ب‪55‬رادران‪ ،‬همانند‬
‫رعايت ادب پدران و فرزندان ضرورى‪ 5‬اس‪5‬ت‪ .‬ب‪55‬رادران كوچك مل‪55‬زم به رع‪55‬ايت ادب نس‪5‬بت به‬
‫برادران بزرگ هستند‪ ،‬همانگونه كه برادران بزرگ مل‪5‬زم به رع‪5‬ايت ادب در حق پ‪5‬دران خ‪5‬ود‬
‫هستند‪ .‬در حديث آمده است‪« ،‬ح‪%%‬ق كب‪%%‬ير اإلخ‪%%‬وة على ص‪%%‬غيرهم كح‪%%‬ق الوال‪%%‬د على ول‪%%‬ده» (بيهقى)‪( .‬حق‬
‫برادران بزرگتر بر كوچكتر همانند حق پدر بر فرزند است) (‪.)1‬‬
‫و در حديثى رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬در حق پدر و مادر نيكى كن‪ ،‬بعد در حق خ‪55‬واهر و‬
‫برادر‪ ،‬و بعد به ترتيب در حق خويشاوندان نزديك‪( .‬رواه حاكم)‪.‬‬

‫د) حقوق زناشوئى‪:‬‬


‫انس‪55‬ان مس‪55‬لمان مل‪55‬زم به رع‪55‬ايت آداب و اح‪55‬ترام متقابل مي‪55‬ان ش‪55‬وهر‪ 5‬و همسر مىباش‪55‬د؟ اينها‬
‫حقوقى‪ 5‬هستند كه هر كدام آنها را نسبت به ديگرى بايد رعايت كند‪ .‬زيرا خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬بق‪5555555555‬ره‪:‬‬
‫‪ .)228‬آيه مذكور‪ 5‬بر هر كدام از شوهر‪ 5‬و همسر حق‪55‬وقى را ث‪55‬ابت مىكند و م‪55‬ردان را به مزي‪55‬تى‬
‫از رتبه و به لحاظ بعضى جهات ويژه‪ ،‬برترى‪ 5‬داده است‪ .‬حض‪55‬رت رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در خطبه‬
‫حجة ال‪55‬وداع فرم‪55‬ود‪« :‬همانا ش‪55‬ما بر همس‪55‬رانتان و همس‪55‬رانتان بر ش‪55‬ما‪ ،‬حق و حق‪55‬وقى‪ 5‬دارند»‪.‬‬
‫(سنن ترمذي)‪ .‬البته بعضى از اين حق‪55‬وق مي‪55‬ان ش‪55‬وهر‪ 5‬و همسر مش‪55‬ترك‪ 5‬هس‪55‬تند و بعضى ديگر‬
‫مختص به يكى از آنان‪ .‬حقوق مشترك‪ 5‬بشرح زير هستند‪:‬‬

‫‪ -‬شيخ آلباني اين حديث را ضعيف قرار داده است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪105‬‬
‫‪ -1‬امانتدارى‪ :‬واجب است كه هر كدام از زن و شوهر امين يكديگر‪ 5‬باشند‪ ،‬در هيچ موردى‪5‬‬
‫با يكديگر خيانت نكنند‪ .‬زندگى زوجين در واقع زندگى دو ش‪55‬ريك اس‪55‬ت‪ ،‬رع‪55‬ايت ام‪55‬انت‪ ،‬ايج‪55‬اد‬
‫صدق و صفا و اخالص در هر زمينه و ابعاد زندگى فردى‪ 5‬و جمعى آن دو ضرورى‪ 5‬مىباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬دوستى و مهربانى‪ :‬هر كدام از زن و شوهر نسبت به يك‪55‬ديگر‪ 5‬دوست و مهرب‪55‬ان باش‪55‬د‪،‬‬
‫آنان ميان خود بايد بيشترين دوس‪5‬تى‪ 5‬و مهرب‪5‬انى‪ 5‬را در ط‪5‬ول زن‪5‬دگى داش‪5‬ته باش‪5‬ند و با محبت و‬
‫همدلى زيس‪55‬ته خ‪55‬ود را مص‪55‬داق و مظهر اين آيه كريمه ق‪55‬رار‪ 5‬بدهن‪55‬د‪   ﴿ ،‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬روم‪« .)21 :‬از نشانىهاى قدرت الهى اين است كه از خود شما (يعنى از انس‪55‬انها)‬
‫همسرانى‪ 5‬براى شما آفريده است تا شما در صحبت آنان زيسته‪ ،‬سكون و آرامش حاصل كنيد‪ ،‬و‬
‫ميان شما دوستى و مهربانى را بر قرار‪ 5‬كرده است»‪ .‬همچنين اين حديث را مدنظر داشته باش‪55‬ند‬
‫كه فرمودن‪555‬د‪« :‬من ال يَ‪% % % %‬رحم ال يُ‪% % % %‬رحم» «هر كس بر ديگ‪555‬ران رحم نكند بر او رحم نخواهد شد»‪.‬‬
‫(طبرانى)‪.‬‬
‫‪ -3‬اعتماد متقابل‪ :‬هر كدام بر يكديگر‪ 5‬اعتماد كامل داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬در ص‪55‬داقت‪ ،‬خ‪55‬يرخواهى و‬
‫اخالص يك‪5555‬ديگر ان‪5555‬دك شك و ترديد‪ 5‬بخ‪5555‬ود راه ندهن‪5555‬د‪ .‬زي‪5555‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬الحجرات‪« .)10 :‬همانا مؤمنان با هم برادراند»‪ ،‬و رسول اكرم ص‬
‫فرموده است‪« :‬هيچكدام از شما مؤمن نمىشود‪ 5‬مادام كه براى برادرش‪ 5‬نپس‪55‬ندد‪ 5‬آنچه را كه ب‪55‬راى‬
‫خود مىپسندد‪ 5‬پيوند زناشوئى نيز همان اخ‪55‬وت دي‪55‬نى و ايم‪55‬انى را تق‪55‬ويت و تث‪5‬بيت مىكند»‪( .‬متفق‬
‫عليه)‪.‬‬
‫در ص‪55‬ورت رع‪55‬ايت نك‪55‬ات ي‪55‬اد ش‪55‬ده هر ك‪55‬دام از ش‪55‬وهر‪ 5‬و همسر خ‪55‬ود را عين يك ديگ‪55‬رى‬
‫مىدانند و هرگ‪55‬اه يكى خ‪55‬ود را عين دومى تص‪55‬ور كن‪55‬د‪ ،‬المحاله مي‪55‬ان آن‪55‬ان حسن اعتم‪55‬اد و حس‬
‫خيرخواهى خود بوجود‪ 5‬مىآيد‪ ،‬زيرا ممكن نيست كه انسان خيرخواه خود نباشد و بر خود اعتماد‬
‫نكند‪ ،‬به تعبيرى‪ ،‬چگونه‪ ،‬انسان خود را فريب مىدهد‪.‬‬
‫‪ -4‬بطور كلى ميان شوهر و همسر بايد‪ ،‬آداب و سنن زندگى از قبيل‪ ،‬نرمى در مع‪55‬امالت‪،‬‬
‫كشادهرويى‪ ،‬نيكى در گفتار و كردار و احترام متقابل‪ ،‬رع‪55‬ايت گ‪55‬ردد‪ ،‬زي‪55‬را زن‪55‬دگى بر اس‪55‬اس‬
‫حسن و خويى كه قرآن بدان اش‪5‬اره ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬در رع‪5‬ايت‪ ،‬اين آداب تحقق پي‪5‬دا مىكن‪5‬د‪ ،‬ق‪5‬رآن‬
‫مىگوي‪555‬د‪( ﴾  ﴿ 5:‬النس‪555‬اء‪« .)19 :‬به خ‪555‬وبى و نيكى با همس‪555‬رانتان‬
‫معاشرت كنيد»‪ .‬رعايت اين آداب همان توصيه به خير و نيكى است كه رسول اكرم ص درباره‬
‫زنان فرموده است‪ .‬مىفرمايد‪« 5:‬واستوص‪%%%‬وا بالنس‪%%%‬اء خ‪%%%‬يرا» (مسلم)‪ .‬درباره زنان به رع‪5‬ايت نيكى و‬
‫حقوق آنان توجيه مىشويد‪ ..‬اين مجموعهاى‪ 5‬ازحقوق مشترك‪ 5‬ميان زن شوهر هستند كه باي‪55‬د‪ ،‬آن‬
‫دو باينها توجه داشته و در حق يكديگر به شدت پاى بند آنها باشند و براى رعايت بهتر و بيشتر‬
‫آنها از يكديگر‪ 5‬عهد و پيمان بعمل آوردند‪ ،‬اين عينا همان مطلبى است كه قرآن بدان اشاره كرده‬
‫اس‪555555555555‬ت‪         ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾  ‬نساء‪« .)21 :‬چگونه (مهريهاى) را كه به همسر دادهاي‪55‬د‪ ،‬آن را پس‬
‫مىگيري‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬ال آنكه ش‪55‬ما زن و ش‪55‬وهر‪ ،‬به يك‪55‬ديگر‪ 5‬نزديك ش‪55‬دهايد و مق‪55‬اربت انج‪55‬ام دادهايد و‬
‫همسران از شما تعهد و پيمان مستحكم گرفتهاند‪ .‬و به خاطر اطاعت از خداوند نسبت به يكديگر‪5‬‬
‫فياض باشند و از اغماض و مسامحت اس‪55‬تفاده كنن‪55‬د‪ .‬خداوند در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬بق‪55‬ره‪« .)237 :‬نس‪55‬بت به‬
‫يكديگر‪ 5‬بزرگوارى را فراموش نكنيد‪ ،‬بى ترديد‪ ،‬خداوند‪ 5‬از اعمال شما خبر دارد»‪.‬‬

‫‪106‬‬
‫اما حقوق مخصوص به زن و شوهر‪ 5‬كه رع‪55‬ايت آنها بر هر ك‪55‬دام نس‪55‬بت به ديگ‪55‬رى واجب‬
‫است‪ ،‬بشرح زير‪ ،‬مىباشند‪:‬‬
‫حقوق زن بر شوهر‪:‬‬
‫رعايت نكات زير براى شوهر در حق همسرش‪ ،‬ضرورى‪ 5‬مىباشند‪:‬‬
‫‪ -1‬نخست اينكه ش‪55‬وهر‪ 5‬با رفت‪55‬ار‪ 5‬و ك‪55‬ردار‪ 5‬و گفت‪55‬ار نيك با همس‪55‬رش زن‪55‬دگى كن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫معاش‪55‬رت و برخ‪55‬ورد‪ 5‬خ‪55‬وب با او داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خداوند‪ 5‬فرمودهاس‪55‬ت‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪ .)19 :‬شوهر‪ 5‬موظف است هم‪55‬انطور‪ 5‬كه ب‪55‬راى خ‪5‬ود غ‪55‬ذا تهيه مىكند‬
‫براى او نيز تهيه كند‪ ،‬براى خود لباس مىخرد‪ ،‬براى او نيز لباس تهيه كند‪ ،‬هرگ‪5‬اه ش‪5‬وهر از او‬
‫احساس سركشى و نافرمانى‪ 5‬كند‪ ،‬او را به ترتيبى كه خداوند فرموده است‪ ،‬تنبيه كند‪ ،‬يعنى اينكه‬
‫بدون سب و شتم و بد و بيراه گفتن او را نصيحت كن‪55‬د‪ ،‬اگر ب‪55‬از نيام‪55‬د‪ ،‬رختخ‪55‬وابش‪ 5‬را از خ‪55‬ود‬
‫جدا كند‪ ،‬و اگر باز نيام‪55‬د‪ ،‬با پره‪55‬يز از سر و ص‪55‬ورتش‪ 5‬مىتواند او را تنبيه ب‪55‬دنى كند آنهم نه در‬
‫حديث كه منجر به شكستن و كمبود و يا زخمى شدن جسم او شود‪ .‬كه اين نوع تنبيه شرعا حرام‬
‫و ناجايز اس‪55‬ت‪      ﴿ .‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫(النس‪55‬اء‪« .)34 :‬همس‪55‬رانى‪ 5‬كه ش‪55‬ما بيم داريد از اينكه آن‪55‬ان راه نافرم‪55‬انى و طغي‪55‬ان را اختي‪55‬ار‬
‫مىكنند‪ ،‬نخست آنان را نصيحت كنيد‪ ،‬در مرحله بعدى رختخواب خود را از آنان ج‪55‬دا كني‪55‬د‪ ،‬در‬
‫مرحله بع‪55‬دى با ان‪55‬دك زدن آن‪55‬ان را تنبيه كني‪55‬د‪ ،‬اگر از طغي‪55‬ان و سركشى‪ 5‬ب‪55‬از آمدن‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ما حق‬
‫هيچگونه برخ‪55‬ورد نا مناسب با آن‪55‬ان را نداريد»‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه از‬
‫حقوق همسر سوال مىكرد فرمود‪ :‬هرگاه خودت غذا مىخورى به او نيز غ‪55‬ذا ب‪55‬ده‪ ،‬هرگ‪55‬اه ب‪55‬راى‬
‫خود لب‪55‬اس تهيه مىك‪55‬نى‪ ،‬ب‪55‬راى او ن‪55‬يز لب‪55‬اس تهيه كن‪ ،‬بر سر و ص‪55‬ورت او ن‪55‬زن و وى را بد و‬
‫بيراه نگو و از او قهر نكن مگر در منزل خودت‪ ،‬و فرمود‪« 5:‬خبردار‪ ،‬حق آنان (همس‪55‬ران) بر‬
‫شما اين است كه در حق آنان احسان كني‪55‬د‪ ،‬در طع‪55‬ام و لب‪55‬اس حق‪55‬وق آن‪55‬ان را رع‪55‬ايت كنيد»‪ ،‬و‬
‫همچنين فرموده است‪ :‬هيچ مرد مسلمانى‪ 5‬نسبت به زن مسلمانش خشمگين و متنفر نشود‪ 5‬اگر يك‬
‫خصلت از آن را نمىپسندد‪ 5،‬حتما خصلت ديگرى را از وى مىپسندد‪( »5‬ابو داود)‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر زوجه و همسر نسبت به امور دين و مسائل و احكام ضرورى‪ 5‬علم و آگاهى ن‪55‬دارد‪،‬‬
‫بر ش‪55‬وهر‪ 5‬الزم است كه مس‪55‬ايل اوليه و احك‪55‬ام ض‪55‬رورى دين را به او ي‪55‬اد بدهد يا به او اج‪55‬ازه‬
‫بدهد تا در مجالس و محافل علم حضور پيدا كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را ني‪55‬از همسر در رابطه با اص‪55‬الح دين و‬
‫تزكيه روح و پااليش باطن كمتر از نياز او به نفقه و لباس نيست‪ ،‬وقتى ت‪55‬امين نيازه‪55‬اى دني‪55‬وى‪5‬‬
‫از قبيل خوردنى‪ ،‬پوشيدنى‪ ،‬غذا و مس‪55‬كن بر عه‪55‬ده ش‪55‬وهر است ت‪55‬امين نيازه‪55‬اى دي‪55‬نى ن‪55‬يز جز‬
‫وظ‪55‬ايف‪ 5‬ش‪55‬وهر مىباش‪55‬د‪ 5.‬ق‪55‬رآن در اين ب‪55‬اره مىگوي‪55‬د‪    ﴿ 5:‬‬
‫‪( ﴾  ‬تحريم‪« .)6 :‬خود را و زن و فرزند و اهل خ‪55‬انواده خ‪55‬ود را‬
‫از آتش دوزخ نجات دهيد»‪.‬‬
‫همسر شخص نيز جزو اهل او به شمار مىآيد از اينرو نجات دادن او از آتش دوزخ نيز بر‬
‫ص ‪% %‬وا بِالنِّ َس ‪ِ % %‬اء َخ ْ‪%‬ي‪%ً %‬را‪ ،‬فَِإنَّ َ‪%‬م‪%%‬ا ُه َّن َع‪%َ % %‬وا ٌن‬ ‫عهده شوهر است‪ .‬رسول‪ 5‬اك‪55‬رم ص فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪« :‬أَالَ َو ْ‬
‫اسَت ْو ُ‬
‫ِع ْن ‪َ %%‬د ُك ْم» «مواظب باشيد در مورد‪ 5‬رعايت حقوق زنان به ش‪55‬ما توص‪55‬يه مىش‪55‬ود‪ ،‬آن‪55‬ان بدست ش‪55‬ما‬
‫اس‪55‬يراند‪ ،»5‬و از جمله توص‪55‬يه به خ‪55‬ير اين است كه مس‪55‬ائل و احك‪55‬ام ض‪55‬روريه دين را بداند و‬
‫تربيت الزم براى اداره كردن و اصالح شخصيت دينى خود را داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬از جمله حقوق زن بر شوهر اين است كه او را ملزم به فرا گ‪55‬رفتن و رع‪55‬ايت ش‪55‬ئون و‬
‫آداب اسالمى كند و در صورت رعايت نكردن او را مواخذه كند‪ .‬و تنها از سفر كردن و ظ‪55‬اهر‬

‫‪107‬‬
‫شدن با آرايش و اختالط با مردان بيگانه منعش نمايد‪ ،‬زمينه عفت و حفاظت و ص‪55‬يانت از گن‪55‬اه‬
‫را برايش فراهم سازد‪ ،‬اجازه ندهد كه دست به كارهاى خالف اخالق و دين بزند‪ .‬زي‪55‬را ش‪55‬وهر‬
‫عهدهدار مسئوليت حفاظت و ص‪55‬يانت از وى است و اگر در انج‪55‬ام اين رس‪55‬التش كوت‪55‬اهى كن‪55‬د‪،‬‬
‫روز‪ 5‬قيامت مورد باز خواست خداوند‪ 5‬قرار خواهد گرفت‪ ،‬چون خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬النساء‪« .)34 :‬مردان عهدهدار ام‪55‬ور زن‪55‬ان هس‪55‬تند»‪ ،‬و رس‪55‬ول‬
‫اع ِفى أَْهلِ ‪ِ% %‬ه َوهُ ‪َ% %‬و مَس ‪ُْ% %‬ئ ٌ‬
‫ول عَْن َرِعَّيتِ ‪% %‬هِ» «هر ش‪55‬خص عه‪55‬ده دار ام‪55‬ور‬ ‫«الرجُ ‪% %‬لُ َر ٍ‬
‫اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫خانوادهاش‪ 5‬مىباشد و در اين خصوص در روز قيامت از او سوال خواهد شد»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر شوهر‪ 5‬بيش از يك همسر دارد‪ ،‬ميان همسران عدالت را بايد رعايت كند‪ ،‬ع‪55‬دالت و‬
‫تساوى‪ 5‬در نفقه‪ ،‬لباس‪ ،‬مسكن و شبگذارى‪ 5‬نزد هر يك از همسران بايد رعايت شود‪ .‬و در ام‪55‬ور‬
‫ياد شده اندك كوتاهى‪ 5‬و تبعيض حرام و مورد‪ 5‬ناخشنودى‪ 5‬خداوند است‪.‬‬
‫زي‪5555‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)3 :‬در صورتى‪ 5‬كه عدالت و تساوى‪ 5‬رع‪55‬ايت نش‪55‬ود آنگ‪55‬اه بيش از يك‬
‫همسر اختي‪55‬ار نكنيد»‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ب‪55‬اره همس‪55‬ران توص‪55‬يه به خ‪55‬ير فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫يرُكْم‪ ،‬خَْيُرُكْم لِأَْهِلِه وَأنا خَْيٌر لِأْهِلْى» «بهترين شما كسانىاند كه با اهل و همسران خود خوبى كنند‬
‫«خ ُ‬
‫َ‬
‫و من نسبت به همسران خودم‪ 5‬بسيار خوب عمل مىكنم و با آنان رفتار‪ 5‬پس‪55‬نديده دارم»‪( .‬ط‪55‬برانى‪5‬‬
‫با سند حسن)‪.‬‬
‫‪ -5‬از جمله حق‪5‬وق همسر بر ش‪5‬وهر‪ 5‬اين اس‪5‬ت‪ ،‬كه ش‪5‬وهر‪ 5‬نبايد راز و اس‪55‬رار همس‪5‬رش را‬
‫فاش كند و نقص و عيب او را با ديگران ياد آور شود و بيان كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را ش‪5‬وهر‪ 5‬امين و امانتدار‪5‬‬
‫همسر خويش است‪ .‬امانت بايد رعايت گردد‪ ،‬خيانت نشود‪ 5‬و شوهر‪ 5‬بايد از همسرش دف‪55‬اع كن‪55‬د‪.‬‬
‫ض‪%‬ى إِلَى ْامرأَتِ ِ‪%‬ه و ُت ْف ِ‬
‫الرجل ي ْف ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِ َّن ِمن أَ َش ِّر الن ِ ِ‬
‫ض‪%‬ى‬ ‫َ َ‬ ‫َّاس ع ْن َد اللَّه َم ْن ِزلَةً َي ْو َم الْقيَ َامة َّ ُ َ ُ‬ ‫ْ‬
‫ش ‪ُ % %‬ر ِس ‪َّ % %‬ر َها» «ب‪55‬دترين م‪55‬ردم روز‪ 5‬قي‪55‬امت ن‪55‬زد ‪ ،‬هم‪55‬ان ش‪55‬وهرى‪ 5‬است كه با همس‪55‬رش‬
‫هّللا‬ ‫إِل َْي‪%ِ % %‬ه ثُ َّم َي ْن ُ‬
‫زن‪55‬دگى‪ 5‬مىكن‪55‬د‪ ،‬همسر با وى راز و ني‪55‬از مىكند و بعد ش‪55‬وهر‪ 5‬راز همس‪55‬رش را پخش مىكند و با‬
‫ديگران درميان مىگذارد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬

‫حقوق شوهر بر همسر‪:‬‬


‫همسر نيز بايد حقوق شوهر‪ 5‬را رعايت كرده و به نكات زير توجه داشته باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬زوجه يا همسر بايد از ش‪55‬وهرش‪ 5‬اط‪55‬اعت كن‪55‬د‪ ،‬البته اط‪55‬اعت در ام‪55‬ورى كه نافرم‪55‬انى‪5‬‬
‫خداوند‪ 5‬در آن نباش‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾     ﴿ :‬‬
‫(النس‪55‬اء‪« .)34 :‬اگر همس‪55‬ران از ش‪55‬ما اط‪55‬اعت كنن‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ما حق هيچگونه تع‪55‬رض و نك‪55‬وهش و‬
‫يء‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬ل ْام َرأَتَ‪%% %‬هُ إلَى فِ َرا ِش ‪ِ % %‬ه فَ ‪% %‬أَبَ ْ‬
‫ت أَ ْن تَج َ‬ ‫الر ُج‪ُ % %‬‬
‫مالمت را نداريد‪ ،»5‬و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذَا َد َعا َّ‬
‫صبِ َح» «هرگاه شوهر‪ 5‬همسرش را به رختخواب خود دع‪55‬وت كند‬ ‫ضبَا َن ل ََعنَْت َها ال َْماَل ئِ َكةُ َحتَّى تُ ْ‬
‫ات غَ ْ‬
‫َفبَ َ‬
‫و همسر از وى اط‪55‬اعت نكند و ش‪55‬وهر شب را در ح‪55‬الى س‪55‬پرى كند كه از همس‪55‬رش ناراضى‬
‫باش‪555‬د‪ ،‬فرش‪555‬تگان چ‪555‬نين همس‪555‬رى‪ 5‬را لعن و نف‪555‬رين مىكنند»‪( ،‬متفق عليه)‪ .‬و در ح‪555‬ديثى ديگر‬

‫‪108‬‬
‫مىفرمايد‪ :‬اگر به كسى اجازه سجده غير خدا را مىدادم به زن امر مىكردم ش‪55‬وهرش‪ 5‬س‪55‬جده كن‪55‬د‪.‬‬
‫(ابوداود و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -2‬حفاظت‪ ،‬عزت و آبروى‪ 5‬شوهر بر همه واجب است‪ .‬همسر بايد مراقب ام‪55‬وال‪ ،‬فرزن‪55‬دان‬
‫و ديگر ش‪5555‬ئون خانه ش‪5555‬وهر‪ 5‬خ‪5555‬ويش باش‪5555‬د‪ .‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬النساء‪« .)34 :‬همسران نيك و شايسته آنانى هستند كه‬
‫در غياب شوهران خود از اموال‪ ،‬آبرو‪ ،‬فرزندان و حي‪5‬ثيت آن‪5‬ان آنط‪55‬ور كه خداوند دس‪55‬تور داده‬
‫ه» «زن در‬ ‫ت َزْوِجه‪%%‬ا وََولَ‪ِ%‬د ِ‬‫«المَ‪ْ%‬رُأة راعِيَ‪%‬ةٌ َعَلى بَْي ِ‬
‫است‪ ،‬حفاظت مىكنند»‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫برابر فرزن‪55‬دان و خانه ش‪55‬وهرش‪ 5‬مس‪55‬ئول است»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬فَ َح ُّق ُك ْم َعلَي ِه َّن أ ْن ال‬
‫وط ْئ َن ُف ُر َش ُك ْم َم ْن تَك َْر ُهو َن‪َ ،‬وال يَأْذَ َّن في ُبيُ ‪%%‬وتِ ُك ْم لِ َم ْن تَك َْر ُه‪%%‬و َن» «حق شما شوهران بر همسرانتان اين‬
‫ي ِ‬
‫ُ‬
‫است ك‪55‬ه‪ :‬آن‪55‬ان در محل خ‪55‬واب و اس‪55‬تراحت ش‪55‬ما كس‪55‬انى را كه ش‪55‬ما نمىخواهيد‪ 5‬راه ندهند و‬
‫نگذارند‪ ،‬كسانى را كه شما دوست نداريد‪ ،‬در منزل شما بيايند»‪.‬‬
‫‪ -3‬از جمله حقوق شوهر‪ 5‬بر گردن همسر اين است كه‪ ،‬زوجه ملزم به گذراندن اوقات خود‬
‫در خانه شوهر است و نبايد بدون اجازه شوهر از خانه ب‪55‬يرون ب‪55‬رود‪ .‬زن بايد نگ‪55‬اهش راپ‪55‬ائين‬
‫بگيرد و به مردان ن‪55‬امحرم‪ 5‬نگ‪55‬اه نكن‪55‬د‪ ،‬ص‪55‬دايش پ‪55‬ائين باشد و دست باعم‪55‬ال ناشايست نزن‪55‬د‪ ،‬از‬
‫گفتن سخن نازيبا خود دارى كند و با خويشاوندان ش‪55‬وهر‪ ،‬رفت‪55‬ار و برخ‪55‬ورد‪ 5‬نيكو داش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬
‫همانگونه كه خود شوهر با آنان رفتار مىكند‪ .‬زيرا بدرفتارى‪ 5‬با خويشاوندان ش‪55‬وهر و خصوصا‪5‬‬
‫با پ‪555‬در و م‪555‬ادر ايش‪555‬ان در واقع ب‪555‬درفتارى با خ‪555‬ود اوس‪555‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬األحزاب‪« .)33 :‬همس‪55‬ران بايد‬
‫در خانه شما شوهران‪ ،‬بنشينند و مانند دوران جاهليت با آرايش بيرون نشوند‪ ،»5‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬احزاب‪« .)32 :‬زنان صدا‬
‫و لهجه گفتار خود را جذاب و شيرين نكنند‪ ،‬زيرا در چ‪55‬نين ح‪55‬التى بيم‪55‬اران روحى‪ 5‬و روانى‪ 5‬كه‬
‫دله‪555‬اى فاسد دارند طمع گن‪555‬اه مىكنند»‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)148 :‬خداوند‪ 5‬سخنان نازيبا‪ 5‬وصداى بنلد را دوست ندارد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾    ‬نور‪« .)31 :‬اى پيامبر‪ 5‬به زنان مؤمنه و با ايمان امر كن تا‬
‫نگاه خود را پائين بگيرند‪ ،‬عورت خود را حفاظت كنند‪ ،‬و تظ‪55‬اهر به آرايش نكنند و زي‪55‬ورآالت‪5‬‬
‫خود را در معرض ديد بيگانگان قرار ندهند‪ ،‬مگر آن مقدار كه ظ‪55‬اهر ب‪55‬ودن آن احتن‪55‬اب ناپ‪55‬ذير‪5‬‬
‫است»‪ .‬و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬بهترين همسر و زن آن است كه هرگ‪55‬اه ش‪55‬وهر‪ 5‬بس‪55‬وى او‬
‫نگاه كند‪ ،‬خوشحال شود‪ ،‬و از دستور‪ 5‬او اط‪55‬اعت نماي‪55‬د‪ ،‬و در غي‪55‬اب ش‪55‬وهر‪ ،‬از ج‪55‬ان و م‪55‬ال و‬
‫اج َد اللَّ ِه وإَذا اس‪ْ% %‬تَأَْذَن ِ‬
‫ت امْ‪َ% %‬رَأة أحَ ‪ِ%%‬دُكْم إَلى‬ ‫آب‪55‬روى‪ 5‬او دف‪55‬اع كند»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ تَمَنع‪%%%‬وا إِم‪%%%‬اء اللَّ ِه مس‪ِ % %‬‬
‫ْ ُ َ َ ََ‬
‫سجِد َفَلا تَمَْنْعهَ ‪% %‬ا» «كنيزان خدا (زنان مسلمان و مؤمن‪55‬ه) را از رفتن به مس‪55‬جد خ‪55‬دا منع نكني‪55‬د‪،‬‬
‫ْالَم ِ‬
‫هرگاه همسرتان مىخواهد به مسجد برود از رفتن جلوگ‪55‬يرى نكنيد»‪( .‬مس‪55‬لم و احمد)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫«اِئْ ‪َ%%‬ذُنوا لِِّلنس‪%%%‬اءِ ِبَّالليْ ‪ِ%%‬ل إَلى الَْمس‪%%%‬اجِِد» «هنگام شب زنان را از رفتن به مس‪55‬اجد منع نكنيد»‪( .‬مس‪55‬لم‪،‬‬
‫احد‪ ،‬ابوداوود و ترمذى)‪.‬‬

‫آداب معاشرت با خويشاوندان و صله رحم‪:‬‬

‫‪109‬‬
‫مسلمان خود را ملزم به رعايت ادب نسبت به نزديكان‪ ،‬و خويشاوندان مىداند‪ ،‬همانطور كه‬
‫در حق والدين و فرزندان خود‪ ،‬خود را ملزم به رعايت ادب و احترام مىداند‪ .‬مسلمان با عمو و‬
‫عمه و دائى و خاله همان گونه رفتار مىكند كه با پدر و مادرش رفتار‪ 5‬مىكند‪ ،‬اين گونه‪ ،‬رفتار‪ 5‬و‬
‫برخورد را در جميع مظاهر زندگى‪ ،‬در اطاعت‪ ،‬در نيكى و احس‪55‬ان و غ‪55‬يره بط‪55‬ور‪ 5‬يكس‪55‬ان در‬
‫حق خويشاوندان و والدين و فرزندان خود‪ ،‬رعايت مىكند‪ .‬زيرا ص‪55‬له رحم و پيوند‪ 5‬خويش‪55‬اوندى‪5‬‬
‫است كه همه آنان را از كافر‪ 5‬و مؤمن و غيره در يك زنجير بهم وصل كرده است و حفاظت اين‬
‫خويش‪555‬اوندى‪ 5‬و ص‪555‬له رحمى بر همه الزم اس‪555‬ت‪ ،‬اح‪555‬ترام نس‪555‬بت به بزرگ‪555‬تران‪ ،‬ش‪555‬فقت بر‬
‫كوچكتران‪ ،‬عي‪55‬ادت بيم‪55‬اران‪ ،‬غمخ‪55‬وارى از غمزدگ‪55‬ان و دلج‪55‬وئى و تس‪55‬ليت نس‪55‬بت به مص‪55‬يبت‬
‫دي‪55‬دگان همه و همه از رحم نش‪55‬أت مىگيرن‪55‬د‪ .‬مس‪55‬لمان خ‪55‬ود را با خويش‪55‬اوندان وصل مىكند و لو‬
‫اينكه آنان خود را از وى مىبرند‪ 5‬و ج‪55‬دا مىكنن‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬لمان در برابر خويش‪55‬اوندان خ‪55‬ود را ن‪55‬رم و‬
‫فروتن مىداند‪ ،‬و بر خورد عطوفتآميز مىكند و لو اينكه آنان با وى بد رفت‪55‬ارى كنن‪55‬د‪ ،‬و خش‪55‬ونت‬
‫نش‪55‬ان بدهند و در حق او س‪55‬تم كنن‪55‬د‪ .‬اين رفت‪55‬ار‪ 5‬م‪55‬ؤمن بخ‪55‬اطر‪ 5‬تحقق بخش‪55‬يدن به مف‪55‬اد آي‪55‬ات و‬
‫رواي‪55‬اتى‪ 5‬است كه در اين خص‪55‬وص وارد ش‪55‬دهاند‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬نساء‪« .)1 :‬بترسيد از خ‪55‬دايى كه ش‪55‬ما او را واس‪55‬طه نم‪55‬وده‬
‫نيازهاىت‪5555‬ان را از يك‪5555‬ديگر‪ 5‬س‪5555‬وال مىكنيد و از قطع رحم بترسى»‪ .‬و ﴿‪ ‬‬
‫‪( ﴾     ‬األح‪55555‬زاب‪« .)6 :‬بر اس‪55555‬اس حكم هّللا بعضى‬
‫خويشاوندان نسبت به بعضى نزديكتراند»‪.‬‬
‫﴿ ‪        ‬‬
‫‪( ﴾ ‬محمد‪« .)22 :‬اگر رو بگردانيد‪ ،‬ممكن است م‪55‬رتكب فس‪55‬اد‪ 5‬فى االرض و‬
‫قطع خويش‪55‬اوندى و ص‪55‬له رحمى ش‪55‬ويد»‪ .‬همچ‪55‬نين فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪   ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾   ‬الروم‪« .)38 5:‬حق خويشاوندان‪ ،‬مساكين و مس‪55‬افران‬
‫را ب‪55‬پرداز‪ ،‬اين دادن به‪55‬تر است ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه خواه‪55‬ان خش‪55‬نودى‪ 5‬هّللا هس‪55‬تند‪ ،‬و همينهايند‬
‫رستگاران»‪ .‬و نيز فرموده اس‪55‬ت‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬نحل‪« .)90 :‬خداوند به رعايت عدل‪ ،‬انجام نيكى و رعايت حق‪55‬وق خويش‪55‬اوندان‬
‫امر مىكند»‪ .‬و ﴿‪       ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)36 :‬خدا را عبادت كنيد‪ ،‬هيچ چيزى را با خدا شريك قرار ندهيد‪ ،‬در‬
‫حق والدين نيكى كنيد‪ .‬حق خويشاوندان‪ ،‬ايتام‪ ،‬مساكين‪ ،‬همسايه خويشاوند‪ ،‬همس‪55‬ايه خانه و بغل‬
‫دس‪555‬تى‪ ،‬مس‪555‬افران (و ك‪555‬ارگران) و مس‪555‬تخدمان را بجا بياوريد»‪ .‬و ﴿ ‪  ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)8 :‬هرگاه موقع تقسيم اموال‪ ،‬خويش‪55‬اوندان و ايت‪55‬ام و مس‪55‬اكين حاضر‪5‬‬
‫شوند‪ ،‬به آنان بدهيد و با آن‪5‬ان بخ‪5‬وبى ح‪5‬رف بزنيد»‪ ،‬يع‪5‬نى برخ‪5‬ورد‪ 5‬خ‪5‬وب داش‪5‬ته باش‪5‬يد‪ ،‬و در‬
‫حديث آمده است‪ .‬يكى از ياران‪ ،‬از رسول اكرم ص سوال كرد‪ :‬با چه كسانى نيكى كنم؟ فرمود‪5:‬‬
‫در درجه اول با م‪55‬ادرت نيكى كن‪ .‬س‪55‬وال كنن‪55‬ده پرس‪55‬يد‪ ،‬بعد از آن‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬با م‪55‬ادرت‪ ،‬دفعه‬
‫چهارم‪ 5‬فرمود‪ 5:‬با پدرت و بعد به ترتيب قرابت و خويشاوندى‪ 5،‬با خويشاوندانت‪5.‬‬
‫در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده‪ ،‬از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره اعم‪55‬الى كه انس‪55‬ان را به بهشت مىبرند‪ 5‬و از‬
‫دوزخ دور مىدارند‪ ،‬سوال شد فرمودند‪« :‬خدا را عبادت كن و كسى را در عبادت با خدا ش‪55‬ريك‬

‫‪110‬‬
‫نگردان‪ ،‬نماز را بر پا دار‪ ،‬زك‪55‬ات ب‪55‬پرداز و پيوند خويش‪55‬اوندى را حفظ كن» رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫درب‪5‬اره «خاله» فرم‪5‬ود‪« :‬او بمنزله م‪5‬ادر است»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬حض‪5‬رت اس‪5‬ماء دخ‪5‬تر حض‪5‬رت‬
‫ابوبكر‪  5‬درباره صله رحمى و احسان و نيكى با مادرش كه از مكه به مدينه آم‪55‬ده ب‪55‬ود و ك‪55‬افره‬
‫ك» آرى! صله‬ ‫«نعَْم صِ‪ِ%‬لىْ َرِحمَ ‪ِ %‬‬
‫بود‪ ،‬از آن حضرت كسب تكليف كرد‪ ،‬رسول اكرم ص فرمودند‪َ :‬‬
‫رحمى را با ايشان رعايت كن و احترامش را بجا آور‪.‬‬

‫آداب معاشرت با همسايگان‪:‬‬


‫‪ -1‬مسلمان حقوق و آداب همسايگى را مىداند و مىپذيرد‪ 5‬كه همسايه بر همسايه حقوقى‪ 5‬دارد‬
‫كه بايد رع‪555‬ايت گ‪555‬ردد‪ ،‬زي‪555‬را خداوند فرم‪555‬وده اس‪555‬ت‪  ﴿ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫﴾ (النساء‪« .)36 :‬در حق والدين‪ ،‬خويشاوندان‪ ،‬ايتام‪ ،‬مساكين‪ ،‬همسايهاى‪ 5‬كه خويشاوند‪ 5‬است و‬
‫همسايهاى‪ 5‬كه در كنار خانه است‪ ،‬نيكى و احسان كنيد»‪ .‬و رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬جبرائيل‬
‫همواره درب‪55‬اره رع‪55‬ايت حق‪55‬وق همس‪55‬ايه م‪55‬را وص‪55‬يت مىك‪55‬رد و بح‪55‬دى تاكيد مىنم‪55‬ود‪ 5‬كه من فكر‬
‫مىك‪55‬ردم همس‪55‬ايه از انس‪55‬ان ارث مىبرد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس به خ‪55‬دا و مع‪55‬اد ايم‪55‬ان دارد بايد‬
‫همس‪55‬ايهاش را اك‪55‬رام كند»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬در ج‪55‬ايى مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس بر خ‪55‬دا و روز‪ 5‬قي‪55‬امت‬
‫ايمان دارد‪ ،‬همسايهاش را اذيت نكند‪ ،‬و در جايى مىفرمايد‪ :‬س‪55‬وگند‪ 5‬بخ‪55‬دا م‪55‬ؤمن نيس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬وگند‬
‫بخدا مؤمن نيست‪ ،‬سوال شد چه كسى يا رس‪55‬ول هّللا ؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬كسى كه همس‪55‬ايه از دست و زب‪55‬ان‬
‫او در امان نباشد‪ .‬و درباره زنى كه پاى بند نماز‪ ،‬روزه و زك‪55‬ات ب‪55‬ود ولى همس‪55‬ايهاش را آزار‬
‫ار» جاى اين زن در دوزخ اس‪55‬ت‪( .‬اغلب اينروي‪55‬ات در ص‪55‬حاح و س‪55‬نن‬ ‫مىداد‪ .‬فرمود‪ِ « 5:‬ه َي فِ ْي َّ‬
‫الن ِ‬
‫آمدهاند)‪.‬‬
‫‪ -2‬نيكى كردن در حق همسايه‪ :‬اگر نيازمند‪ 5‬بود به او كمك كند و اگر بيمار شد از او عيادت‬
‫كند‪ ،‬وقتى خوشحال‪ 5‬است او را تبريك گويد‪ ،‬در مصيبت او را تعزيت كن‪55‬د‪ ،‬وق‪55‬تى او را مىبين‪55‬د‪،‬‬
‫به او سالم كند‪ ،‬با او به نرمى سخن گويد‪ ،‬او را در امور دين و دنيا راهنمايى‪ 5‬كند‪ .‬از وى دفاع‬
‫نمايد‪ ،‬در برابر خطاها و لغزشها از وى درگذر كند‪ ،‬در صدد آشكار كردن واطالع پي‪55‬دا ك‪55‬ردن‬
‫به اس‪55‬رار او نباش‪55‬د‪ ،‬در ام‪55‬ور س‪55‬اخت و س‪55‬از م‪55‬نزل و ب‪55‬از ك‪55‬ردن راه و مع‪55‬بر او را مواجه با‬
‫مشكالت و موانع نكند‪ ،‬با باز كردن ناودان بس‪55‬وى م‪55‬نزل او يا با ريختن زباله جل‪55‬وى م‪55‬نزل او‪،‬‬
‫ايجاد مشكل نكند و به وى آسيب نرساند‪ ،‬رعايت همه اين مسايل از باب احسان است كه خداوند‬
‫به اعمال آن امر كرده است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص نيز مىفرمايد‪« :‬هر كس به خدا و معاد ايمان دارد‪،‬‬
‫بايد به همسايهاش احسان و نيكى كند»‪( .‬بخارى)‪.‬‬
‫‪ -3‬با فرستادن هديه و برخورد خوب او را اكرام كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬اى زن‪55‬ان‬
‫مسلمان‪ ،‬هديهاى را كه يك زن همسايه ب‪55‬راى همس‪55‬ايه ديگر مىفرس‪55‬تد‪ ،‬آن را دست كم نگيريد‪ 5‬و‬
‫ان‪555‬دك وبى ارزش نش‪555‬ماريد ولو اينكه سم گوس‪555‬فندى باشد»‪( .‬بخ‪555‬ارى)‪ .‬در پاسخ به حض‪555‬رت‬
‫عايشهل كه از او سؤال كرده بود كدام يك از همسايهها حق‪55‬دار به تو هديه اس‪55‬ت؟ فرمودن‪55‬د‪ :‬آنكه‬
‫خانهاش نزديكتر از خانه ديگران است‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -4‬همسايه بايد همسايه را احترام كرده از وى تجليل كند‪ ،‬او را از گذاش‪5‬تن‪ ،‬طن‪55‬اب و چ‪5‬وب‬
‫روى‪ 5‬ديوار خود‪ ،‬منع نكند‪ ،‬منزل و زمينى كه متصل به خانه و ملك همسايه است‪ ،‬بدون اطالع‬
‫ض ‪َ % %‬ع َخ َش‪% %‬بَةً َعلَى ِ ‪%‬ج‪َ %‬دا ِر ِه»‬
‫‪%‬ارهُ أَ ْن يَ َ‬
‫َح‪ُ % %‬د ُك ْم َج‪َ %‬‬
‫او نفروشد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪« :‬الَ يَ ْمَن َع َّن أ َ‬
‫«همسايه را از گذاشتن چوبش روى‪ 5‬ديوارتان منع نكنيد» (متفق عليه)‪ .‬و فرموده است‪« :‬من كان‬

‫‪111‬‬
‫له جار فى حائط أو شريك فال يعرضه‪ %‬حتى يعرضه‪ %‬عليه» «هر كس همسايه يا شريكى‪ 5‬در زمين‪ ،‬دي‪55‬وار‪5‬‬
‫يا باغى دارد‪ ،‬آن را براى فروش به ديگران عرضه نكند تا به همسايهاش عرضه نكرده است»‪.‬‬

‫دو نكته مهم‪:‬‬


‫اول‪ :‬شخصيت واقعى‪ 5‬يك مسلمان بايد توسط همسايهها روشن شود‪ .‬رسول اكرم ص خطاب‬
‫ت‪ ،‬فَقَ‪ْ%‬د‬
‫به شخصى كه در همين خصوص از وى سوال كرد‪ ،‬فرمود‪« :‬إذا سَ‪%‬مِْعُتْم َيقُولُ‪%‬ونَ قَ‪َ%‬د أْحس‪َْ%‬ن َ‬
‫ت‪ ،‬فََقدْ أَسَأْتَ» (رواه احمد)‪« .‬هرگاه همسايگان در حق تو نظر‬ ‫ون قَْد أَسَأْ َ‬
‫ت‪ ،‬وَإَذا سَمِْعُتْم يَُقولُ َ‬ ‫أَْح َ‬
‫سْن َ‬
‫خوب دارند و خوشبين هستند‪ ،‬پس بدان كه تو آدم خ‪55‬وبى هس‪55‬تى‪ ،‬و هرگ‪55‬اه آن‪55‬ان در م‪55‬ورد‪ 5‬ش‪55‬ما‬
‫نظر بد دارند‪ ،‬بدان كه تو آدم بدى هستى»‪.‬‬
‫دوم‪ :‬هرگاه مسلمان با همسايه بدى مواجه شود بايد در برابر اذيت و آزار او صبر كند‪ ،‬اگر‬
‫صبر كرد از شر او خالص خواهد شد‪ ،‬شخصى ن‪55‬زد رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آمد و از دست همس‪55‬ايه‬
‫خود شكايت كرد‪ ،‬رسول اكرم ص فرمود‪ :‬صبر كن‪ ،‬براى بار سوم يا چه‪55‬ار فرم‪55‬ود‪ :‬اس‪55‬باب و‬
‫اثاثيه خود را در معبر بينداز‪ .‬ايشان تمام اسباب خانه را بيرون ريخت‪ .‬مردم‪ 5‬از آنجا رد مىشدند‪5‬‬
‫و از او سوال كردند‪ ،‬چه شده است؟ گفت‪ :‬همسايهام مرا اذيت كرده است‪ .‬مردم‪ ،‬همس‪55‬ايه او را‬
‫لعن و نفرين كردند‪ .‬همسايه نهايتا مجبور‪ 5‬شد از او معذرت خ‪55‬واهى كند و دوب‪55‬اره او را به خانه‬
‫برگرداند‪.‬‬

‫حقوق و احترام مسلمان بر مسلمان ديگر‪:‬‬


‫مسلمان نسبت به حقوق و وظايف‪ 5،‬برادر مسلمانش ايمان دارد‪ ،‬خود را پ‪55‬اى بند و مل‪55‬زم به‬
‫احترام و اداى حقوق برادر‪ 5‬مسلمان مىداند‪ .‬مسلمان بر اين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه اداى اح‪55‬ترام و حق‪55‬وق‬
‫برادر‪ 5‬مسلمان عبادت و نزديكى به خدا است‪ ،‬مس‪55‬لمان را با خ‪55‬داى س‪55‬بحان نزديك مىكن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫اين حقوق و آداب را خداوند‪ 5‬واجب كرده است‪ ،‬بناباين بايد بخ‪55‬اطر‪ 5‬دس‪55‬تور خ‪55‬دا آنها را رع‪55‬ايت‬
‫نمود‪.‬‬
‫اين آداب و حقوق بشرح زير هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬موقع‪ 5‬مالقات با برادر‪ 5‬مسلمان قبل از هر چ‪55‬يز به او س‪55‬الم كند و بگوي‪55‬د‪« :‬الس ‪%%‬الم عليكم‬
‫ورحم‪%% %‬ة اللّ‪%% %‬ه» و ب‪55‬اوى مص‪55‬افحه كن‪55‬د‪ .‬ج‪55‬واب س‪55‬الم چ‪55‬نين داده ش‪55‬ود‪« .‬وعليكم الس‪%% %‬الم ورحم‪%% %‬ة اللّه‬
‫وبركاته» زيرا خداوند مىفرمايد‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)86 :‬هرگاه به شما سالم گفته شد‪ ،‬در جواب آن كلماتى بهتر گفته ش‪5‬ود يا‬
‫بهم‪55‬ان ان‪55‬دازه اكتفا ش‪55‬ود»‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرمودن‪55‬د‪« :‬س‪55‬وار‪ 5‬به پي‪55‬اده و پي‪55‬اده بر كس‪55‬انى كه‬
‫نشستهاند و آنانى كه تعدادشان كمتر است‪ ،‬به كسانى كه تعدادشان بيشتر‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬الم گويند»‪ .‬و‬
‫فرمود‪« :‬الس‪55‬الم عليكم بگوئي‪55‬د‪ ،‬به كس‪55‬انى كه آن‪55‬ان را مىشناس‪55‬يد يا نمىشناس‪55‬يد‪( .»5‬متفق عليه)‪ .‬و‬
‫فرمود‪« :‬هرگاه دو مسلمان با هم مصافحه كنند گناه‪55‬ان ص‪55‬غيره ايش‪55‬ان بخش‪55‬وده مىش‪55‬ود‪ ،‬قبل از‬
‫وه حََّتى َيبْ‪َ%%‬دَأ‬
‫جْيبُ‪ُ % %‬‬
‫ال ُت ِ‬
‫الم َف َ‬
‫ام َقبْ‪% %‬لَ الس‪ِ َّ% %‬‬
‫كل ِ‬
‫اينكه از هم جدا ش‪5‬وند»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬و فرم‪5‬ود‪« 5:‬من ب‪%%%‬دا بِ‪ْ% %‬ال َ‬
‫الِم» «ه‪55‬ركس قبل از س‪55‬الم گفتن ش‪55‬روع‪ 5‬به س‪55‬خن كن‪55‬د‪ ،‬با وى ص‪55‬حبت نكنيد»‪( .‬ط‪55‬برانى‪ 5‬و‬ ‫ِبالس ‪َ %َّ%‬‬
‫ابونعيم‪.)5‬‬
‫«يرَْحمُ ‪% %‬كَ‬
‫حمْ ‪ُ % %‬د ِللَّ ‪% %‬هِ» مىگوي‪55‬د‪ ،‬در ج‪55‬واب عطسه او َ‬
‫«اْل َ‬
‫‪ -2‬وقتى برادر‪ 5‬مس‪55‬لمانى‪ 5‬عطسه مىزند َ‬
‫اللّهُ» خداوند بر تو رحم كند‪ ،‬گفته شود و عطسه كننده‪ ،‬در جواب او بگويد‪« :‬يغف‪%% %‬ر اللّ‪%% %‬ه لى ول‪%% %‬ك»‬

‫‪112‬‬
‫ح بَ‪َ%%‬الكُْم» خداوند‪ 5‬مرا و تو را مورد مغفرت قرار بدهد يا اينكه خداوند‪5‬‬
‫«يهْ‪ِ%%‬دْيكُُم اللّهُ َوُيص‪ِْ% %‬ل ُ‬
‫يا اينكه َ‬
‫شما را اصالح كرده‪ ،‬هدايتتان كند‪ .‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪« 5:‬هرگ‪55‬اه كسى از ش‪55‬ما عطسه‬
‫«يْرحَمُ‪% %‬كَ اللَّ‪% %‬هُ» گفت‪ ،‬عطسه زننده در‬
‫«يْرحَمُ‪%%‬كَ اللَّ‪%%‬هُ» گويد‪ ،‬و وقتى شنونده َ‬
‫زند‪ ،‬شنونده برايش‪َ ،‬‬
‫ح بَ‪َ%%‬الُكْم» گويد‪( .‬بخارى‪ .)5‬از حض‪5‬رت اب‪55‬وهريره ‪ ‬روايت است كه‬ ‫«يهْ‪ِ%%‬دْيُكُم اللّهُ َوُيص ‪ِ%ْ%‬ل ُ‬
‫جواب او َ‬
‫رسول اكرم ص هرگاه عطسه مىزد‪ ،‬دست مبارك يا گوشه چ‪55‬ادرش را روى‪ 5‬دهن ق‪55‬رار مىداد و‬
‫بدينوسيله صدايش را كم مىكرد‪( .‬متفق علیه)‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتى مسلمانى‪ 5‬مريض شود‪ ،‬برادر‪ 5‬مس‪55‬لمان ديگر بايد در حق او دع‪55‬اى ص‪55‬حت نم‪55‬وده و‬
‫عيادتش كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬هر مس‪55‬لمان بر مس‪55‬لمان ديگ‪55‬رى‪ 5‬پنج حق دارد‪-1 :‬‬
‫جواب دادن سالم‪ -2 ،‬عيادت بيم‪55‬ار‪ -3 ،‬تش‪55‬يع جن‪55‬ازه‪ -4 ،‬پ‪55‬ذيرفتن دع‪55‬وت‪ -5 ،‬ج‪55‬واب گفتن به‬
‫عطسه‪( .‬متفق عليه)‪ .‬حضرت براءبن عازب ‪ ‬مىگويد‪ :‬رسول اكرم ص ما را به عيادت بيمار‪،‬‬
‫تشييع جنازه‪ ،‬جواب دادن عطس‪5‬ه‪ ،‬ب‪5‬رى ك‪55‬ردن ح‪55‬الف‪( ،‬نگ‪55‬ذارد كه در س‪5‬وگندش‪ 5‬ح‪5‬انث ش‪5‬ود)‬
‫يارى رساندن به س‪55‬تمديدگان‪ ،‬پ‪55‬ذيرفتن دع‪55‬وت و پخش ك‪55‬ردن و به ك‪55‬ثرت گفتن «الس ‪%%‬الم عليكم»‬
‫امر مىك‪55‬رد‪ .‬و فرمودن‪55‬د‪« :‬بيم‪55‬اران را عي‪55‬ادت كني‪55‬د‪ ،‬گرس‪55‬نگان را و طع‪55‬ام دهيد و در آزادى‬
‫اسيران بش‪55‬تابيد» (بخ‪55‬ارى)‪ .‬از حض‪55‬رت امالمؤمنين‪ ،‬عائشه ل روايت اس‪55‬ت‪ :‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص‬
‫براى عيادت اعضاى فاميلش تشريف مىبرد و دست راستش را روى بيم‪55‬ار مىماليد و مىفرم‪55‬ود‪:‬‬
‫ش‪%%‬افِى‪ ،‬الَ ِش‪َ %%‬فاء إِالَّ ِش‪َ % %‬فا ُؤ َك‪ِ ،‬ش‪َ % %‬فاء الَ يغَ ‪ِ %‬‬
‫‪%‬اد ُر َس‪َ % %‬ق ًما» (متفق‬ ‫ً ُ‬ ‫َ‬ ‫‪%‬اس‪ ،‬ا ْش‪ِ %%‬ف ِه َوأَنْ َ‬
‫ت ال َّ‬ ‫ب الْبَ‪َ %%‬‬ ‫َّاس أَ ْذ ِه ِ‬
‫ب الن ِ‬ ‫« اللَّ ُه َّم َر َّ‬
‫عليه)‪.‬‬
‫«باراله‪55‬ا! اى پروردگ‪55‬ار‪ 5‬م‪55‬ردم‪ ،‬مش‪55‬كل را بر ط‪55‬رف‪ 5‬كن‪ ،‬ش‪55‬فا و تندرس‪55‬تى بي‪55‬ار‪ ،‬تو ش‪55‬فا‬
‫دهندهاى‪ ،‬جز شفاى توشفائى‪ 5‬نيست‪ ،‬شفائى كه تمام بيمارىها‪ 5‬را از بين ببرد»‪.‬‬
‫‪ -4‬اين حق مسلمان بر مسلمان است كه به هنگام وف‪55‬اتش در نم‪55‬از جن‪55‬ازه و مراسم تكفين و‬
‫تدفين او شريك شوند‪ 5.‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ :‬هر مس‪55‬لمان بر مس‪55‬لمان ديگ‪55‬رى‪ 5‬پنج حق‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ -1‬جواب دادن سالم‪ -2 ،‬عي‪55‬ادت بيم‪55‬ار‪ -3 ،‬تش‪55‬ييع جن‪55‬ازه‪ -4 ،‬پ‪55‬ذيرفتن دع‪55‬وت ‪ -5‬ج‪55‬واب‬
‫گفتن به كسى عطسه مىزند ‪ -5‬برى كردن در سوگند‪ ،‬يعنى اينكه مسلمانى سوگند ياد كرد‪ ،‬فالن‬
‫ك‪55‬ار را انج‪55‬ام مىدهم‪ ،‬اگر عمل خالف ش‪55‬رع نباش‪55‬د‪ ،‬بر ديگر مس‪55‬لمانان الزم است كه در جهت‬
‫تبرئه كسى كه س‪55‬وگند‪ 5‬ي‪55‬اد ك‪55‬رده بكوش‪55‬ند تا او ح‪55‬انث نگ‪55‬ردد‪ .‬زي‪55‬را در ح‪55‬ديثى كه از حض‪55‬رت‬
‫براءبن عازب ‪ ‬نقل شده‪ ،‬آمده است‪ .‬كه رسول اكرم ص ما را ب‪55‬راى اب‪55‬راء مقسم (ب‪55‬رى ك‪55‬ردن‬
‫حالف) امر مىكرد‪.‬‬
‫‪ -6‬هرگاه برادر‪ 5‬مسلمان از برادر مسلمانش در مورد مسئلهاى‪ 5‬مشوره كند و جوياى خير و‬
‫صالح ش‪55‬ود‪ ،‬الزم است كه راه خ‪55‬ير و ص‪55‬الح به او گفته ش‪55‬ود و دي‪55‬دگاههاى‪ 5‬مفيد ب‪55‬رايش ارائه‬
‫گردد‪ ،‬يعنى آنچه را شخص مورد‪ 5‬مشوره براى خ‪55‬ود مفيد مىدان‪55‬د‪ ،‬هم‪55‬ان را به كسى كه جوي‪55‬اى‪5‬‬
‫مشوره است‪ ،‬ارائه دهد‪ .‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬هرگ‪55‬اه ب‪55‬رادر مس‪55‬لمان از ش‪55‬ما جوي‪55‬اى‬
‫خير و مشورت شود‪ ،‬آنچه را كه خير و صالح مىدانيد‪ ،‬باو ارائه دهيد‪ .‬و در ح‪5‬ديثى ديگر آم‪5‬ده‬
‫است‪ :‬كه «دين يعنى خيرخواهى از ايشان س‪55‬وال ش‪5‬د‪ ،‬خ‪5‬ير خ‪55‬واهى ب‪5‬راى چه كس‪5‬انى؟ فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫براى خداوند‪ ،‬براى كتاب او و رسولش‪ ،‬و براى ائمه مسلمانان و توده مردم» (بخارى)‪.‬‬
‫‪ -7‬هر آنچه را كه مسلمان براى خود مىپسندد‪ ،‬براى مسلمان ديگر نيز بپس‪55‬ندد و هر آنچه را‬
‫كه براى خود دوست ندارد‪ ،‬براى مسلمان ديگر نيز دوست نداشته باشد‪.‬‬

‫‪113‬‬
‫(هر بد كه بخود نمىپسندى‪ ،‬با كسى مكن اى برادر من (س‪55‬عدى) م‪55‬ترجم) زي‪55‬را رس‪5‬ول اك‪55‬رم‬
‫ه ِلَنفْس ‪ِِ%‬ه» «مؤمن بودن‬ ‫ب لَِن ْف ِس ِه َوَيكَْر ُ‬
‫ه َلُه مَا َيكْ ‪%‬رَ ُ‬ ‫ب أِل ِ‬
‫َخ ِيه َما يُ ِح ُّ‬ ‫َح ُد ُك ْم َحتَّى يُ ِح َّ‬ ‫ِ‬
‫ص فرمود‪« :‬اَل ُي ْؤم ُن أ َ‬
‫بطور‪ 5‬كامل و بمعنى واقعى كلمه منوط‪ 5‬به اين است كه براى ديگران پسند كنيد آنچه را كه براى‬
‫خودت‪55‬ان مىپس‪55‬نديد‪ 5،‬و دوست نداش‪55‬ته باش‪55‬يد ب‪55‬راى ديگ‪55‬ران آنچه را كه ب‪55‬راى خودت‪55‬ان دوست‬
‫نمىپسنديد»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬در حديثى ديگر آمده است‪ :‬مسلمانان در محبت و دوستى‪ 5،‬عط‪55‬وفت و‬
‫مهربانى‪ 5،‬با همديگر مانند جسد واحد هستند‪ ،‬هرگاه يك عضو از بدن دچار ناراحتى شود‪ ،‬ساير‬
‫اعضاء آن احساس ناراحتى‪ 5‬نموده دچار تب مىشوند‪ 5.‬و فرمود‪:‬‬
‫مؤمن براى (بنى آدم اعضاى يك پيكرند‪5‬‬
‫كه در آفرينش‪ 5‬زيك گوهرند‬
‫چو عضوى بدرد آوردروزگار‬
‫دگر عضوها را نماند قرار‬
‫تو كز محنت ديگران بىغمى‬
‫نشايد كه نامت نهند آدمى)‬
‫مؤمن بمنزله ساختمان است كه هر بخش آن موجب تقويت بخش ديگر آن است‪.‬‬
‫‪ -8‬بر مسلمان واجب است كه مسلمان ديگر را در موقع نياز و ضرورت كمك كند و او را‬
‫بىيار و مددگار نگذارد‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪« :‬برادرت را يارى كن خ‪55‬واه س‪55‬تمكار باشد يا‬
‫ستمديده» از رسول اكرم ص چگونگى‪ 5‬كمك به ستمكار‪ 5‬سوال شد فرمود‪ 5:‬دست او را بگير و از‬
‫ادامه ظلم و س‪55‬تم اورا منع كن‪( .‬متفق عليه)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« 5:‬هر مس‪55‬لمان كه مس‪55‬لمان ديگر را كه‬
‫حرمت و آبرويش‪ 5‬در خطر باشد‪ ،‬كمك كند‪ ،‬خداوند در مواردى كه او نياز به كمك داشته باش‪55‬د‪،‬‬
‫او را كمك ويارى مىكند»‪( .‬احمد)‪ .‬و فرمود‪« 5:‬هر كس از حي‪5‬ثيت و آب‪5‬روى مس‪5‬لمان دف‪5‬اع كن‪5‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬روز قيامت آتش دوزخ را از وى دور خواهد كرد»‪( .‬احمد)‪.‬‬
‫‪ -9‬مس‪55‬لمان نبايد مس‪55‬لمان ديگ‪55‬رى را اذيت و آزار برس‪55‬اند از تع‪55‬رض به م‪55‬ال و حي‪55‬ثيت و‬
‫سلِم حَرامٌ‪ ،‬دَمُه‬
‫سِلِم َعلى الُْم ِ‬
‫«كلُّ ْالمُ ْ‬
‫آبروى‪ 5‬مسلمان جدا خوددارى شود‪ ،‬زيرا در حديث آمده است‪ُ :‬‬
‫ضهُ» «همه چيز مسلمان بر مسلمان ديگر حرام و محترم است‪ ،‬خونش‪ ،‬مالش و حي‪5‬ثيت‬ ‫َوَمُالهُ َوِعرْ ُ‬
‫و آبرويش»‪( .‬مسلم)‪ .‬مسلمان بر مسلمان ديگر حرام است‪ .‬و فرمود‪ :‬ب‪55‬راى هيچ مس‪55‬لمانى ج‪55‬ايز‬
‫نيست كه مسلمان ديگ‪5‬رى را دچ‪5‬ار رعب و وحشت كند‪ .‬ب‪5‬راى مس‪5‬لمان ج‪5‬ايز نيست كه با نگ‪5‬اه‬
‫قهرآم‪55‬يز‪ 5‬كه م‪55‬وجب اذيت و آزار اس‪55‬ت‪ ،‬بس‪55‬وى‪ 5‬مس‪55‬لمانى‪ 5‬ديگر نگ‪55‬اه كند» (احم‪55‬د‪ ،‬اب‪55‬وداود)‪ .‬و‬
‫ه أََذى الْمُ ‪ْ% % %‬ؤمِن» (احم‪55‬د)‪« .‬خداوند‪ 5‬اذيت و آزار مؤمن‪55‬ان را نمىپس‪55‬ندد»‪ .‬و‬
‫فرم‪55‬ود‪« :‬إَّن اللّهَ َيكْ ‪َ% % %‬ر ُ‬
‫فرمود‪ :‬مسلمان بمع‪55‬نى واقعى‪ 5‬كلمه كسى است كه س‪55‬اير مس‪55‬لمانان از دست و زب‪55‬ان او در ام‪55‬ان‬
‫باشند‪( .‬متفق عليه)‪ .‬و فرمود‪ 5:‬مؤمن واقعى كسيست كه ساير مؤمنان درب‪55‬اره م‪55‬ال و جانهاىش‪55‬ان‬
‫او را امين بدانند‪( .‬احمد‪ ،‬ترمذى‪ 5‬و حاكم)‪.‬‬
‫‪ -10‬انسان مسلمان در برابر مسلمان بايد فروتن باشد‪ ،‬و فخر فروشى‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬ج‪55‬ايز نيست كه‬
‫يك مسلمان‪ ،‬مسلمان ديگرى‪ 5‬را از جاى مباحش كه از پيش آنجا نشسته و اش‪55‬غالش ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بلند كند و خ‪555‬ود در آنجا بنش‪555‬يند‪ .‬زي‪555‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾            ‬لقم‪555555555555‬ان‪.)18 :‬‬
‫«چهرهات را براى مردم عبوس نكن‪ ،‬روى زمين با فخر و غرور راه نرو‪ ،‬خداوند هيچ متك‪55‬بر‬
‫و فخر فروش را دوست ندارد»‪ .‬و رسول اكرم ص فرمود‪ :‬خداوند به من امر كرده كه فروت‪55‬نى‪5‬‬
‫كنيد طورى‪ 5‬نباشد كه بعضى از شما در برابر بعضى ديگر فخر و مباهات كن‪55‬د‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« 5:‬هر‬

‫‪114‬‬
‫كس بمنظور اطاعت از حكم خداوند‪ 5‬فروت‪55‬نى كن‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬او را مع‪5‬زز و مح‪5‬ترم‪ 5‬خواهد ك‪5‬رد»‪.‬‬
‫((ابو داود و ابن ماج‪55‬ه)‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص كه س‪55‬رور و س‪55‬االر پي‪55‬امبران ب‪55‬ود در برابر تم‪55‬ام‬
‫مسلمانان فروتنى نشان مىداد و هرگز از راه رفتن و مجالست با فقراء‪ ،‬مساكين و بيوهها دورى‬
‫نمىجست و همواره در صدد برآوردن نيازهاى‪ 5‬آنان بود و چنين دعا مىك‪55‬رد‪« :‬پروردگ‪55‬ارا! م‪55‬را‬
‫مسكين زنده نگاه دار و در حالت مسكينى مرا از دنيا ببر و روز قيامت مرا با مساكين محش‪55‬ور‪5‬‬
‫بفرما» (ابن ماجه و حاكم)‪ .‬و فرمود‪« 5:‬هيچ كس ديگرى را از جائى كه نشس‪55‬ته است بلند نكني‪55‬د‪.‬‬
‫البته براى كسى كه تازه وارد مجلس مىشود‪ .‬جا باز كنيد»‪.‬‬
‫‪ -11‬ب‪55‬راى هيچ مس‪55‬لمانى‪ 5‬ش‪55‬رعا ج‪55‬ايز نيست كه با ب‪55‬رادر‪ 5‬مس‪55‬لمان بيش از سه روز قطع‬
‫رابطه كند‪ .‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ :‬ج‪55‬ايز نيست ب‪55‬راى مس‪55‬لمان اينكه بيش از سه روز با‬
‫برادر‪ 5‬مسلمانش قطع رابطه كند‪ ،‬بطورى‪ 5‬كه موقع مالقات‪ ،‬از يكديگر‪ 5‬روى گردانند‪ 5.‬و از ميان‬
‫دو تن كه با هم قهر هستند‪ ،‬كسى بهتر است كه شروع به س‪55‬الم كند و قطع رابطه خاتمه ده‪55‬د‪ .‬و‬
‫فرمود‪ :‬اى بندگان خدا! برادروار‪ 5‬زندگى كنيد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -12‬از مسلمان غيبت و بدگوئى نش‪55‬ود و هيچ مس‪5‬لمان‪ ،‬مس‪55‬لمان ديگ‪55‬رى را تحق‪5‬ير نكن‪5‬د‪،‬‬
‫مورد‪ 5‬استهزاء قرار ندهد‪ ،‬عيبجوئى نكند‪ ،‬با نام و القاب بد كسى را ياد نكند و سخن چينى نكن‪55‬د‪.‬‬
‫زي‪55‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪             ‬‬
‫‪( ﴾      ‬حجرات‪« .)12 :‬اى مؤمن‪55‬ان‪ ،‬از بس‪55‬يارى‬
‫ب‪55‬دگمانىها بپرهيزي‪55‬د‪ 5.‬همانا بعضى گمانه‪55‬ا‪ ،‬گناهان‪55‬د‪ ،‬از تجسس و غيبت و ب‪55‬دگوئى‪ 5‬نكني‪55‬د‪ ،‬آيا‬
‫مىپسنديد‪ 5‬كه گوشت برادر‪ 5‬مرده خود را بخوريد‪ ،‬كه چنين چيزى را نمىپس‪55‬نديد‪ .»5‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾     ‬حجرات‪« .)11 :‬اى مؤمنان هيچ قومى‪ ،‬قوم‬
‫ديگرى‪ 5‬را مورد‪ 5‬استهزاء و مسخره قرار نده‪55‬د‪ .‬ممكن است آن‪55‬ان به‪55‬تر باش‪55‬ند‪ ،‬زن‪55‬ان ن‪55‬يز زن‪55‬ان‬
‫ديگر را استهزاء نكنند‪ .‬چه بسا زنان مورد‪ 5‬مسخره از مسخره كنندگان به‪55‬تر باش‪55‬ند‪ ،‬يك‪55‬ديگر را‬
‫تحقير نكنيد و با القاب ناشايست يكديگر را ياد نكنيد‪ ،‬چس‪5‬پاندن نامه‪5‬اى ن‪5‬امطلوب و برچس‪5‬بها با‬
‫شأن مسلمانى‪ 5‬شما هماهنگى ندارد‪ .‬هر كس بعد از اين گناهان توبه نكند‪ ،‬آنان از ستمكاراناند‪.»5‬‬
‫و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬آيا مىدانيد‪ ،‬غيبت چيست؟ ياران جواب دادند‪ :‬خدا و رسولش‪5‬‬
‫به‪55‬تر مىدانند فرم‪55‬ود‪ :‬غيبت اين است كه ب‪55‬رادرت را در غي‪55‬اب او چن‪55‬ان ي‪55‬اد ك‪55‬نى كه او نپس‪55‬ندد‬
‫سوال ش‪5‬د‪ ،‬اگر آنچه كه مىگ‪5‬وئيم واقعيت باش‪5‬د‪ ،‬فرم‪5‬ود‪ 5:‬غيبت همين است كه ص‪5‬فات و نقص و‬
‫عيب واقعى او را عنوان كنى‪ ،‬اگر عيوبى را كه واقعيت ن‪55‬دارد‪ ،‬مط‪55‬رح ك‪55‬نى‪ ،‬بهت‪55‬ان زدهاى»‪،‬‬
‫(مسلم)‪ .‬و در جريان حجة الوداع فرمود‪« 5:‬همانا خونها‪ ،‬اموال و آبروىتان بسيار‪ 5‬محترم هس‪5‬تند‪،‬‬
‫ح‪55‬رمت آنها را پاس‪55‬دارى كنيد»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« 5:‬ب‪55‬راى بد ب‪55‬ودن مس‪55‬لمان ك‪55‬افى است اينكه‬
‫ب‪55‬رادر‪ 5‬مس‪55‬لمانش را تحق‪55‬ير كند»‪( .‬متفق علیه)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« 5:‬كسى كه س‪55‬خنچين اس‪55‬ت‪ ،‬هرگز به‬
‫بهشت راه نخواهد يافت»‪.‬‬
‫‪ -13‬هيچ مسلمانى‪ 5‬مجاز نيست كه به ناحق از مسلمانى ديگر بدگوئى‪ 5‬كند‪ .‬خواه م‪55‬رده باشد‬
‫يا زنده‪ .‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪ :‬بدگوئى‪ 5‬و دشنام‪ 5‬دادن مسلمان‪ ،‬فسق يعنى م‪55‬وجب خ‪55‬روج‬
‫از حد و مرز قانون خدا است و كشتن مسلمانان به ن‪5‬احق م‪5‬وجب كفر اس‪5‬ت‪ .‬و فرم‪5‬ود‪ :‬هر كس‬
‫مس‪55‬لمانى را متهم به كفر يا فسق‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬اين كفر و فس‪55‬ق‪ ،‬به خ‪55‬ود او بر مىگ‪55‬ردد‪( .‬متفق عليه)‪ .‬و‬
‫فرمود‪ :‬دو نفر كه همديگر را دش‪55‬نام مىدهن‪55‬د‪ ،‬گن‪55‬اه و وب‪55‬ال آن بر كسى است كه آغ‪55‬ازگر‪ 5‬دش‪55‬نام‪5‬‬
‫‪115‬‬
‫ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ .‬و فرم‪55‬ود‪ 5:‬گذش‪55‬تگان و مردگ‪55‬ان را بد و ب‪55‬يراه نگوئي‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان به پ‪55‬اداش اعمالش‪55‬ان‬
‫رسيدهاند‪( .‬بخارى)‪ .‬و فرمود‪« :‬دشنام‪ 5‬دادن و ناسزا گفتن والدين از گناهان كبيره اس‪55‬ت‪ .‬س‪55‬وال‬
‫شد انس‪55‬ان چگونه وال‪55‬دينش را ناس‪55‬زا مىگوي‪55‬د؟‪ 5‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬اگر ش‪55‬ما پ‪55‬در و م‪55‬ادر كسى را ناس‪55‬زا‬
‫مىگوئيد‪ 5‬آنگاه او پدر و مادر شما را ناسزامى گويد پس ش‪55‬ما ب‪55‬اعث ش‪55‬ديد كه به پ‪55‬در و مادرت‪55‬ان‬
‫ناسزا گفته شد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -14‬مسلمان مجاز نيست كه نسبت به مسلمان ديگر‪ ،‬در دل حس‪55‬د‪ ،‬بغض‪ ،‬و ب‪55‬دگمانى داش‪55‬ته‬
‫و از او تجسس كن‪555‬د‪ .‬زي‪555‬را خداوند مىفرماي‪555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫و مىفرماي‪555555‬د‪    ﴿ :‬‬ ‫‪( ﴾‬حج‪555555‬رات‪.)12 :‬‬
‫‪( ﴾  ‬نور‪« .)12 :‬موقعى كه خبر افك (تهمت به عايشه) را‬
‫شنيديد‪ ،‬چرا در حق هم‪55‬ديگر حسن ظن پي‪55‬دا نكرديد‪ 5‬و از آن به‪55‬ره نبرديد»‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرماي‪55‬د‪ :‬با هم‪55‬ديگر حس‪55‬د‪ ،‬رنجش و بغض نكنيد و از هم‪55‬ديگر روگ‪55‬ردان نباش‪55‬يد‪ 5‬و مع‪55‬امالت‬
‫يكديگر‪ 5‬مداخله نكنيد‪ ،‬اى بندگان هّللا ! برادروار زندگى‪ 5‬كنيد‪( .‬مسلم)‪ .‬و مىفرمايد‪ :‬از گم‪55‬ان بد بر‬
‫حذر باشيد زيرا كه ظن و گمان از بى پايهترين سخنان است‪( .‬بخاری)‪.‬‬
‫‪ -15‬مسلمان مجاز نيست كه درباره مسلمانى‪ 5‬ديگر نيرنگ و فريبكارى كند و در صدد گ‪55‬ول‬
‫زدن او باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خداوند مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬األح‪55555‬زاب‪:‬‬
‫‪« .)58‬آنانى كه بى جهت مردان و زن‪5‬ان با ايم‪5‬ان را م‪5‬ورد‪ 5‬اذيت و آزار ق‪5‬رار مىدهن‪5‬د‪ ،‬مطمئنا‬
‫مرتكب بهتان و گناه بزرگى‪ 5‬ش‪55‬دهاند»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬النس‪55555555‬اء‪.)112 :‬‬
‫«هر كس گناه و خطائى‪ 5‬را مرتكب شود و آنرا برگردن ديگرى‪ 5‬بيندازد‪ ،‬مطمنا او م‪55‬رتكب خطا‬
‫و گناه آشكارى شده است»‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس عليه مس‪55‬لمانى اس‪55‬لحه بكشد و‬
‫هر كس در پى فريب و خدعه مسلمانان باشد‪ ،‬از گروه ما مسلمانان نيست»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫و مىفرماي‪55‬د‪« :‬با هر كس كه داد و س‪55‬تد ك‪55‬ردى بگو كه‪ :‬خي‪55‬انت روا نيست» (متفق علیه)‪ .‬و‬
‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس عهدهدار ام‪55‬ور مل‪55‬تى ش‪55‬ود و در ح‪55‬الى بم‪55‬يرد كه ملتش را ف‪55‬ريب مىده‪55‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬بهشت را ب‪555‬رايش ح‪555‬رام ك‪555‬رده است»‪( .‬متفق علیه)‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪« :‬هر كس همسر يا‬
‫مستخدم‪ 5‬كسى را فاسد‪ 5‬كند و فريب دهد‪ ،‬از گروه ماه مسلمانان نيست»‪.‬‬
‫‪ -16‬انسان مسلمان مجاز نيست كه با مسلمان ديگر فريبكارى كن‪55‬د‪ ،‬يا او را تك‪55‬ذيب نمايد و‬
‫يا در پرداخت قرضهايش تاخير كند‪ .‬زي‪5‬را خداوند مىفرماي‪5‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬مائده‪« .)1 :‬اى مؤمنان نسبت به معامالت و عهد و پيمان خودپاى بند‬
‫باش‪55‬يد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪( ﴾    ﴿ :‬البقرة‪« .)177 :‬بن‪55‬دگان‬
‫خ‪55‬وب كس‪55‬انى هس‪55‬تند كه نس‪55‬بت به عهد و پيمانه‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ود تعهد دارند و وف‪55‬اء به عهد مىكنند»‪ ،‬و‬
‫مىفرمايد‪( ﴾       ﴿ :‬اإلسراء‪« .)34 :‬به‬
‫عهدهاىتان وفا كنيد‪ ،‬چون درباره آنها از شما س‪55‬وال خواهد شد»‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«چه‪55‬ار خص‪55‬لت هس‪55‬تند‪ ،‬هر كس يكى از اين خص‪55‬لتها را داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬يك خص‪55‬لت از نف‪55‬اق را‬
‫دارد‪ ،‬مادام كه آن را ترك نداده باشد‪ .‬آن چهار خصلت بشرح زير هستند‪ -1 :‬خي‪55‬انت در ام‪55‬انت‬

‫‪116‬‬
‫‪ -2‬دروغ در گفت‪55‬ار ‪ -3‬خلف وع‪55‬ده ‪ -4‬اينكه در خص‪55‬ومت متوسل به ب‪55‬دزبانى و دش‪55‬نام ش‪55‬ود»‪.‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬
‫رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« :‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬سه گ‪55‬روه هس‪55‬تند كه روز قي‪55‬امت‪ ،‬دش‪55‬من آن‪55‬ان‬
‫خواهم ب‪55‬ود‪ -1 .‬شخصى‪ 5‬كه با من عهد ك‪5‬رده و پيم‪55‬ان ش‪55‬كنى كن‪5‬د‪ ،‬يع‪5‬نى به عه‪5‬دش وفا نكند ‪-2‬‬
‫شخصى‪ 5‬كه انس‪55‬ان آزادهاى را فروخته و از قيمتش اس‪55‬تفاده كند ‪ -3‬شخصى كه از ك‪55‬ارگر ك‪55‬ار‬
‫گرفته و مزدش را نپرداخته است»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬تاخير ك‪55‬ردن در پ‪55‬رداخت ب‪55‬دهىها از كسى كه ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را‬
‫دارد‪ ،‬س‪55‬تم اس‪55‬ت‪ ،‬و اگر طلب ش‪55‬ما موك‪55‬ول به شخصى گرديد‪ 5‬كه ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را دارد‪ ،‬ش‪55‬ما‬
‫طلبتان را با حسن خلق از وى مطالبه كنيد و بخواهيد»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -17‬هر مسلمان موظف‪ 5‬است كه اخالق و رفتارش با ديگران نيك باشد‪ ،‬و از هر گونه آزار‬
‫رسانى‪ 5‬به مسلمان ديگر ج‪5‬دا خ‪5‬ود دارى كن‪55‬د‪ ،‬با چهرهاى گش‪55‬اده و خن‪5‬دان هم‪55‬ديگر را مالق‪55‬ات‬
‫كنند‪ ،‬نيكى و احس‪55‬ان را از هم‪55‬ديگر بپذيرند و ا زخطاها و ب‪55‬دىها در گ‪55‬ذر كنند و از آنچه كه در‬
‫توان يك مسلمان نيست‪ ،‬از او خواسته نشود‪ ،‬مثال علم از جاهل و نطق و س‪55‬خنورى‪ 5‬از كسى كه‬
‫ق‪5555‬ادر‪ 5‬به تكلم نيس‪5555‬ت‪ ،‬خواس‪5555‬ته نش‪5555‬ود‪ ،‬زي‪5555‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬األعراف‪« .)199 :‬عفو را پيشه كن‪ ،‬امر به‬
‫ت‬ ‫معروف‪ 5‬كن و از ج‪55‬اهالن روگ‪55‬ردان ب‪55‬اش»‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬اتَّ ِق اللَّهَ َح ْيثُ َ‪%‬م‪%%‬ا ُك ْن َ‬
‫َّاس بِ ُخلُ ‪%ٍ %‬ق َح َس‪ٍ % %‬ن» «هر جا كه هستى از نافرمانى‪ 5‬خدا بپرهيز‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫َوأَتْبِ‪ِ %%‬ع ال َّ‬
‫ْح َس‪% %‬نَةَ تَ ْم ُح َه‪%%‬ا َو َخ‪%%‬ال ِق الن َ‬
‫س‪%%‬يِّئَةَ ال َ‬
‫بعد از ارتكاب خطا و بدى‪ ،‬نيكى انجام بده‪ ،‬زيرا نيكى آثار بدى را مىزدايد‪ 5‬و با اخالق خ‪55‬وب با‬
‫مردم رفتار‪ 5‬كن»‪( .‬حاكم و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -18‬هر انسان مسلمان بايد به بزرگتر‪ 5‬از خود احترام بگذارد و بر كوچكتر‪ 5‬از خود ش‪55‬فقت‬
‫و مهربانى داشته باشد‪ .‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هر كس به بزرگتران احترام نگذارد و‬
‫به كوچكتران رحم نكند‪ ،‬از مانيست»‪( .‬ابوداوود و حاكم)‪ .‬و فرمود‪ 5:‬اح‪55‬ترام نس‪55‬بت به مس‪55‬لمانى‪5‬‬
‫كه محاسن خود را سفيد كرده است‪ ،‬در واقع مترادف با اكرام و اجالل خداوند است و در سيره‬
‫آنحضرت ص آم‪55‬ده اس‪5‬ت‪ :‬ن‪55‬وزادان به خ‪55‬دمت حض‪55‬رت آورده مىش‪55‬دند تا حض‪5‬رت آن‪55‬ان را اسم‬
‫گذاشته و براى آنان دعاى خ‪55‬ير و ب‪55‬ركت كن‪55‬د‪ ،‬آن حض‪55‬رت ن‪55‬وزادان را كه به خ‪55‬دمت او آورده‬
‫مىشدند‪ ،‬روى‪ 5‬زانوى خ‪55‬ود ق‪55‬رار‪ 5‬مىداد‪ ،‬و آن‪55‬ان را در بغل مىگ‪55‬رفت‪ ،‬بسا اوق‪55‬ات ن‪55‬وزادان روى‬
‫لباسهاى‪ 5‬آن حض‪55‬رت ادرار مىكردن‪5‬د‪ 5،‬و روايت ش‪55‬ده اس‪5‬ت‪ ،‬هرگ‪55‬اه آنحض‪55‬رت ص از مس‪55‬افرت‬
‫وارد مدينه مىشد‪ ،‬كودكان در جلوى آنحضرت ص مىآمدند‪ ،‬آن حضرت توقف‪ 5‬مىكرد و دس‪55‬تور‪5‬‬
‫مىداد كه كودك‪55‬ان نزديك او آورده ش‪55‬وند‪ ،‬آن‪55‬ان را بر مىداشت و در بغل مىگ‪55‬رفت و س‪55‬پس پشت‬
‫سر خود بر مركب مىنشاند‪ 5‬و به ياران خود امر مىكرد تا كودك‪55‬ان را بر دوش بگيرن‪55‬د‪ ،‬همه اين‬
‫رفتارها نشانگر‪ 5‬شفقت و مهربانى آنحضرت ص نسبت به كودكان بود‪.‬‬
‫‪ -19‬هر مسلمان موظف است كه از جانب خود نسبت به ساير مسلمانان عدل و انصاف‪ 5‬را‬
‫رعايت كند و با آنان چنان رفتار كند كه دوست دارد با وى رفتار شود‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫فرمود‪ :‬ايم‪55‬ان انس‪55‬ان به كم‪55‬ال نمىرسد م‪55‬ادام كه اين سه خص‪55‬لت در او دي‪55‬ده نش‪55‬ود‪ -1 :‬انف‪55‬اق و‬
‫دورى‪ 5‬از بخل‪ -2 ،‬انصاف از جانب خود در حق ديگران ‪ -3‬افشا كردن سالم‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬هر‬
‫كس دوست دارد كه از دوزخ دور نج‪55‬ات يافته و وارد بهشت ش‪55‬ود‪ ،‬بايد در ح‪55‬الى از دنيا ب‪55‬رود‬
‫كه اين كلمه بر زبان او است‪« ،‬أش‪%%%‬هد أن ال إل‪%%%‬ه إال اللّه وأن محم ‪%%‬دا عب ‪%%‬ده ورس ‪%%‬وله» و با مردم چن‪55‬ان‬
‫رفتار‪ 5‬كند كه دوست دارد‪ ،‬با وى رفتار ش‪55‬ود‪( .‬بخ‪55‬ارى)‪ .‬الح‪55‬رايطى‪ 5‬و زين ع‪55‬راقى آن را معتل‬
‫قرار‪ 5‬نداده است‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫‪ -20‬انسان مسلمان بايد از لغزشهاى‪ 5‬مسلمان ديگر صرف‪ 5‬نظر كند و عيوب او را پنهان نمايد‬
‫و در ص‪55‬دد كشف اس‪55‬رار وى بر نياي‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬المائدة‪« .)13 :‬عفو كن و از آن‪55‬ان در گ‪55‬ذر بفرم‪55‬ا‪ ،‬همانا‬
‫خداوند‪ 5‬نيكوك‪5555555‬اران را مىپس‪5555555‬ندد»‪ ،‬و مىفرماي‪5555555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪« .)178 :‬هر كس از‬
‫جانب برادر مسلمانش مورد‪ 5‬عفو قرار گرفت‪ ،‬او بايد به خوبى حقش را دنبال كند وبدهكار‪ 5‬ن‪55‬يز‬
‫با حسن و خ‪55555‬وبى‪ ،‬حق ص‪55555‬احب حق را ب‪55555‬پردازد‪ ،»5‬و مىفرماي‪55555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬ش‪555‬وري‪« .)40 :‬هر كس درگ‪555‬ذرد و‬
‫آشتى كند‪ ،‬پ‪55‬اداش او برعه‪55‬ده خداوند است»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬ن‪555‬ور‪« .)22 :‬عفو و درگ‪555‬ذر كني‪555‬د‪ ،‬آيا دوست نداريد‪ 5‬كه‬
‫خداوند‪ 5‬از گناه‪55‬ان ش‪55‬ما بگ‪55‬ذرد» و رس‪55‬ول اك‪55‬رمص مىفرماي‪55‬د‪« :‬عفو و گذشت مطمئنا م‪55‬وجب‬
‫ازدياد‪ 5‬كرامت و عزت است‪ ،‬و فرمود‪ :‬هر كس عيب و گناهان بنده را كتمان كن‪55‬د‪ ،‬خداوند روز‪5‬‬
‫قيامت گناهان او را پنه‪55‬ان خواهد ك‪55‬رد‪ ،‬و فرم‪55‬ود‪ :‬اى كس‪55‬انى كه زب‪55‬ان ش‪55‬ما كلمه را گفته است‬
‫ولى ايمان در دلهاىتان داخل نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬از مس‪55‬لمانان غيبت و ب‪55‬دگوئى‪ 5‬نكنيد و در ص‪55‬دد كشف‬
‫عيوب پنهان آنان نباشيد‪ ،‬زي‪5‬را هر كس در ص‪5‬دد كشف عي‪5‬وب ب‪5‬رادر مس‪5‬لمانش برآي‪5‬د‪ ،‬خداوند‬
‫عيوب او را برمال و او را رسوا مىكند و لو اينكه او در داخل خانهاش باشد‪ .‬و فرم‪55‬ود‪ 5:‬هر كس‬
‫به سخنان قومى‪ 5‬گوش فرا دهد و آنها را استماع كند كه آنان مايل به چ‪55‬نين چ‪55‬يزى نباش‪55‬ند‪ ،‬روز‪5‬‬
‫قيامت در گوش او سرب مذاب ريخته مىشود‪( 5.‬ترمذى‪.)5‬‬
‫‪ -21‬بر مس‪55‬لمان واجب است كه ب‪55‬رادر مس‪55‬لمانش را در ص‪55‬ورت‪ 5‬ني‪55‬از مس‪55‬اعدت كند و در‬
‫تامين نيازها و رفع مشكالت او در حد توان سعى و تالش كند‪ .‬زيرا خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬المائدة‪« .)2 :‬در كارهاى‪ 5‬خ‪55‬ير و پرهيزگ‪55‬ارى‪ 5‬هم‪55‬ديگر‬
‫را مس‪55‬اعدت كنيد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪﴾        ﴿ :‬‬
‫(النس‪55‬اء‪« .)85 :‬هر كس در جهت خ‪55‬ير ش‪55‬فاعت و سفارشى كن‪55‬د‪ ،‬در آن ك‪55‬ار خ‪55‬ير نص‪55‬يب و‬
‫حصهاى‪ 5‬دارد»‪.‬‬
‫و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬هر كس غم و ان‪55‬دوه مس‪55‬لمانى‪ 5‬را در دنيا بر ط‪55‬رف س‪55‬ازد‪،‬‬
‫خداوند‪ ،‬غم و اندوه او را در روز قيامت بر طرف خواهد كرد‪ ،‬هر كس مس‪55‬لمانى را خوش‪55‬حال‪5‬‬
‫كند‪ ،‬خداوند در دنيا و آخرت او را خوشحال خواهد كرد‪ .‬خداوند در پى مساعدت بندهاش هست‬
‫مادام كه بنده در صدد مساعدت برادر مسلمانش باشد»‪( .‬مسلم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬شفاعت كنيد بهره‬
‫خواهيد برد»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -22‬هرگاه مسلمانى‪ 5‬بنام خدا نزد مسلمانى‪ 5‬ديگر پناهنده شود‪ ،‬بايد باو پناه داده شود‪ ،‬نام خ‪55‬دا‬
‫را واسطه ك‪55‬رد و چ‪55‬يزى س‪55‬وال نم‪55‬ود‪ ،‬به او داده ش‪55‬ود‪ .‬اگر مس‪55‬لمانى در حق ب‪55‬رادر‪ 5‬مس‪55‬لمانش‬
‫احسان كند‪ ،‬جبران كرده شود و براى او در عوض احسانش دع‪55‬اى خ‪55‬ير ك‪55‬رده ش‪55‬ود‪ .‬زي‪55‬را در‬
‫ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬هر كس بواس‪55‬طه ن‪55‬ام خ‪55‬دا از ش‪55‬ما پن‪55‬اه طلب كن‪55‬د‪ ،‬پن‪55‬اهش دهي‪55‬د‪ ،‬هر كس‬
‫بواسطه نام خداوند از شما چيزى بخواهد‪ ،‬ب‪55‬او ج‪55‬واب رد ندهي‪55‬د‪ ،‬هر كس ش‪55‬ما را دع‪55‬وت كن‪55‬د‪،‬‬
‫بپذيريد‪ 5،‬هر كس در حق شما معروفى‪ 5‬را انجام دهد جبرانش كنيد‪ ،‬اگر چيزى نداشتيد كه احسان‬
‫او را جبران كنيد‪ ،‬در حق او دعاى خير كنيد تا شما اطمين‪55‬ان پي‪55‬دا كنيد كه احس‪55‬ان او را ج‪55‬بران‬
‫كردهايد‪( 5.‬احمد‪ ،‬ابوداوود‪ 5،‬نسائى و حاكم)‪.‬‬
‫آداب معاشرت با كفار‪:‬‬
‫‪118‬‬
‫مسلمان معتقد است كه تم‪55‬ام ادي‪55‬ان بجز دين اس‪55‬الم باطل و منس‪55‬وخ هس‪55‬تند و پ‪55‬يروان ادي‪55‬ان‬
‫ديگر كافر‪ 5‬و پيروان دين اسالم مسلمان و پيرو‪ 5‬حق مىباشند‪ ،‬اين عقي‪5‬ده بر گرفته از آي‪55‬ات ق‪5‬رآن‬
‫و احاديث رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىباش‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾      ﴿ :‬‬
‫(آل عم‪55‬ران‪« .)19 :‬همانا دين حق ن‪55‬زد خداون‪55‬د‪ ،‬اس‪55‬الم است»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(آل عمران‪« .)85 :‬هركس دينى سواى اسالم را پيروى كند‪ ،‬هرگز از او پذيرفته نخواهد شد و‬
‫او روز قيامت جز زيانكاران خواهد ب‪55‬ود»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬المائدة‪.)3 :‬‬
‫«امروز‪ 5‬دين شما را كامل نموده نعمتهاى خود را بر شما اتم‪55‬ام ك‪55‬ردم و دين اس‪55‬الم را ب‪55‬راى‬
‫شما برگزيدم‪.»5‬‬
‫آرى! بوسيله اين اخبار آسمانى و راستين الهى انسان مس‪55‬لمان يقين دارد كه تم‪55‬ام ادي‪55‬ان قبل‬
‫از اسالم منسوخ شدهاند و دين واقعى‪ 5‬براى تمام بشر اسالم است‪ ،‬خداوند دينى غير از اسالم از‬
‫هيچ كس نمىپذيرد و شريعتى غير از آن را نمىپسندد‪.‬‬
‫‪ -1‬به كفر كافر‪ 5‬راضى نمىشود‪ 5‬و آنرا تائيد نمىكند‪ ،‬زيرارضايت به كفر‪ ،‬كفر است‪.‬‬
‫‪ -2‬بغض مسلمان نسبت به كافر‪ 5‬بخاطر مبغوض بودن او نزد خداوند‪ 5‬متعال است‪ .‬مادام كه‬
‫خداوند‪ 5‬كافر را بخاطر كفرش مبغوض مىداند‪ ،‬مسلمان نيز با وى بغض مىورزد‪.‬‬
‫‪ -3‬مس‪55‬لمان با ك‪55‬افر م‪55‬ودت و پيم‪55‬ان دوس‪55‬تى‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬آل عم‪5555555555555‬ران‪.)28 :‬‬
‫«مؤمن‪55‬ان‪ ،‬مؤمن‪55‬ان را گذاش‪55‬ته باكف‪55‬ار پيم‪55‬ان دوس‪55‬تى بر ق‪55‬رار‪ 5‬نكنند»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾       ‬مجادل‪555555555‬ة‪:‬‬
‫‪« .)22‬نمىيابى قومى‪ 5‬را كه مؤمن به خدا و روز قيات باشند كه با دشمنان خدا و رسول مودت و‬
‫دوستى‪ 5‬كنند‪ .‬ولو اينكه آنها پدارن‪ ،‬فرزندان‪ ،‬برادارن و خويشاوندان آنان باشند»‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر كافر‪ 5‬از اهل حرب نباشد‪ ،‬مسلمان درباره او عدالت و انصاف را بايد رعايت كند و‬
‫در نفع رسانى باو بخل ن‪55‬ورزد‪ .‬زي‪55‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾     ‬ممتحن‪5555‬ه‪« .)8 :‬خداوند از احس‪5555‬ان و نيكى و‬
‫انصاف‪ 5‬در حق آن عده از كفار كه با شما مسلمانان نمىجنگند و شما را از خانه و كاشانه بيرون‬
‫نمىكنند‪ ،‬منع نمىكند‪ .‬همانا خداوند اهل انصاف‪ 5‬را مىپسندد‪ .»5‬اين آيه كريمه اقس‪55‬اط با كف‪55‬ار را كه‬
‫عبارت است از عدل و انص‪55‬اف‪ 5‬مب‪55‬اح ق‪55‬رار‪ 5‬داده و بجز كف‪55‬ار مح‪55‬ارب‪ ،‬كسى ديگر را مس‪55‬تثنى‬
‫نكرده است‪ ،‬درباره كفارى كه در حال جنگ با مسلمانان هستند كه در اصطالح ق‪55‬رآن مح‪55‬ارب‬
‫گفته مىشوند‪ ،‬قوانين و احكام بخصوصى‪ 5‬وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -5‬انسان مسلمان موظف‪ 5‬است بر اساس قانون بشردوستانه با كف‪55‬ار رفت‪55‬ار نمايد يع‪55‬نى اگر‬
‫گرسنه شد به او غذا بدهد و اگر تشنه بود به او آب ده‪55‬د‪ ،‬اگر بيم‪55‬ار ش‪55‬ود‪ ،‬او را م‪55‬داوا كن‪55‬د‪ ،‬از‬
‫موارد‪ 5‬هالكت او را نجات بخشد و بىدليل او را آزار نرساند‪ 5.‬زيرا در حديث آمده است «اِ ْر َح ُم‪%% % %‬وا‬
‫ماء» (طبرانى و حاكم)‪« .‬بر اهل زمين ترحم كنيد تا اهل آس‪55‬مان‬ ‫الس ِ‬
‫ض َي ْر َح ْم ُكم َمن فِى َّ‬
‫َم ْن فِى األ َْر ِ‬
‫َج‪%%‬ر» «ترحم به هر موجود‪ 5‬زنده موجب‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫بر شما ترحم كنند»‪ .‬و آمده است‪« :‬فى ُك ِّل ذ ْى َكبَد َرطْبَتُ‪%%%‬هُ أ ْ‬
‫پاداش است»‪( .‬احمد و ابن ماجه)‪.‬‬

‫‪119‬‬
‫‪ -6‬همچنين مسلمان ش‪55‬رعا مج‪55‬از نيست كه به ك‪55‬افر غ‪55‬يرحربى كوچك‪55‬ترين آزارى برس‪55‬اند‬
‫خواه آزار مالى باشد يا جانى و روحى‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪« :‬اى بندگان‬
‫من‪ ،‬من هر گونه ظلم و ستم را بر خود حرام قرار‪ 5‬دادهام و آن را ميان ش‪55‬ما ن‪55‬يز ح‪55‬رام مىدانم‪،‬‬
‫يام‪%ِ % %‬ة» (رواه‬ ‫ص ‪% %‬مهُ ي ‪ِ % %‬‬
‫‪%‬وم الْق َ‬
‫ِ‬
‫«م ْن آذى ذ ِّميً‪%% %‬ا فَأَن‪%% %‬ا َخ ْ ُ َ َ‬
‫ل‪55‬ذا بر يك‪55‬ديگر‪ 5‬س‪55‬تم نكنيد»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫الخطيب وهو ضعيف)‪« .‬هر كس اهل ذمهاى را آزار برساند‪ ،‬روز قي‪55‬امت (من خ‪55‬دا) دش‪55‬من او‬
‫خواهم بود»‪.‬‬
‫‪ -7‬هديه دادن و هديه گرفتن و خوردن طع‪55‬ام ك‪55‬افر‪ 5‬اهل كت‪55‬اب (يه‪55‬ودى و نص‪55‬رانى) ج‪55‬ايز‬
‫است‪ .‬چون در قرآن آمده است‪( ﴾      ﴿ :‬المائدة‪:‬‬
‫‪« .)5‬طعام اهل كتاب براى شما حالل است»‪ .‬و از روايات صحيح ثابت است وقتى يه‪55‬ود مدينه‬
‫رسول اكرم ص را براى طعام دعوت مىكردند‪ .‬آن حضرت دع‪5‬وت آن‪5‬ان را مىپ‪5‬ذيرفت و طع‪5‬ام‬
‫آنان را تناول مىفرمود‪.‬‬
‫‪ -8‬انسان مسلمان نكاح زن مسلمان با مرد كافر‪ 5‬را ممنوع و نكاح زن كتابيه را ب‪55‬راى خ‪55‬ود‬
‫جايز مىداند‪ .‬خداوند‪ 5‬درباره ممنوع ب‪55‬ودن ازدواج زن مس‪55‬لمان با ك‪55‬افر‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬الممتحنة‪« .)10 :‬زنان مؤمنه ب‪55‬راى كف‪55‬ار حالل نيس‪55‬تند‪ 5‬و نه‬
‫م‪5555‬ردان ك‪5555‬افر ب‪5555‬راى زن‪5555‬ان م‪5555‬ؤمن»‪ .‬و مىفرماي‪5555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)221 :‬با مش‪5555‬ركان ازدواج نكنيد و آن‪5555‬ان را ازدواج ندهيد تا ايم‪5555‬ان‬
‫نياوردهاند‪ .»5‬خداوند درب‪55555‬اره ج‪55555‬واز نك‪55555‬اح زن كتابيه مىفرماي‪55555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾       ‬المائدة‪:‬‬
‫‪« .)5‬حالل است براى شما زن‪55‬ان عفيفه و پاك‪55‬دامن از اهل كت‪55‬اب وق‪55‬تى كه ش‪55‬ما مهريه آن‪55‬ان را‬
‫بپردازيد‪ ،‬و منظور‪ 5‬از نكاح حصول عفت باشد نه شهوت رانى و ايجاد رابطه پنهانى و دوس‪55‬تى‪5‬‬
‫مخفيانه»‪.‬‬
‫‪ -9‬وق‪55‬تى ك‪55‬افر‪ 5‬عطسه زند و حمد خ‪55‬دا را بگوي‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬لمان بايد با اين كلم‪55‬ات عطسه او را‬
‫ص‪%%‬لِ ُح بَ‪%%%‬الَ ُك ْم» خداوند‪ 5‬شما را هدايت كرده و اصالح بفرمايد‪ :‬در حديث‬ ‫«ي ْه ِدي ُك ُم اللَّ‪%%‬هُ َويُ ْ‬
‫پاسخ بدهد َ‬
‫آمده است‪ ،‬يكى از يهوديان در خ‪55‬دمت رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آمد و عطسه زد‪ ،‬تا رس‪55‬ول هّللا در حق‬
‫ص‪% %‬لِ ُح بَ‪%%%‬الَ ُك ْم»‬ ‫او «يرحم‪%%%‬ك اللّ‪%% %‬ه» گويد‪ ،‬اما رسول اكرم ص بجاى «يَ ‪ْ%%‬رحََمكُُم اللَّ‪ُ% %‬ه» «ي ْه‪ِ %‬‬
‫‪%‬دي ُك ُم اللّ ‪%%‬هُ َويُ ْ‬ ‫َ‬
‫فرمود‪.‬‬
‫‪ -10‬مسلمان وقتى‪ 5‬كافر را مىبيند‪ ،‬ابتدا به سالم نكند و اگر چنانچه كافر‪ ،‬مس‪55‬لمان را س‪55‬الم‬
‫گويد‪ ،‬مسلمان فقط با كلمه «وعليكم» آن را پاسخ ده‪5‬د‪ ،‬چ‪5‬ون در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده است رس‪5‬ول اك‪5‬رم‬
‫تاب َف ُقوْلُوْا َوعََلْيُكْم» «هرگاه اهل كتاب به شما سالم گويد‪ ،‬شما‬
‫ص فرمود‪« 5:‬إذا سََّلَم َعَلْيُكْم أَْهلُ ْالكِ ِ‬
‫در جواب فقط «وعليكم» بگوئيد‪( .»5‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -11‬مسلمان بايد با سنن و شيوههاى كفار مخالفت كند و در امورى‪ 5‬كه ضرورى نيستند از‬
‫هرگونه مشابهت با آنان جدا خود دارى كند‪ .‬مثال اگر ك‪55‬افر‪ 5‬ريش و محاسن خ‪55‬ود را تيغ مىزن‪55‬د‪،‬‬
‫مس‪55‬لمان بايد محاس‪55‬نش را بگ‪55‬ذارد‪ ،‬و اگر ك‪55‬افر‪ 5‬محاسن خ‪55‬ود را رنگ نمىكن‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬لمان بايد از‬
‫رنگ و خضاب استفاده كند‪ ،‬در پوشيدن لباس نيز مسلمان بايد با شيوههاى كف‪55‬ار مخ‪55‬الفت كن‪55‬د‪،‬‬
‫«م ْن تَ َش ‪%%‬بَّهَ بَِق‪%ْ % %‬وٍم َف ُه‪%َ %%‬و ِم ْن ُه ْم» «هر كس مشابهت با قومى‪ 5‬را اختيار‬
‫زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫كند از آنها محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد» (متفق عليه)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬با گذاش‪55‬تن محاسن و كوت‪55‬اه ك‪55‬ردن‬

‫‪120‬‬
‫وه ْم» يعنى يهود‬ ‫ِ‬ ‫سبيلها‪ ،‬با كفار مخالفت كنيد»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬إِ َّن الَْي ُه َ‬
‫ص ‪ُ %‬بغُو َن‪ ،‬فَ َخ‪%%‬ال ُف ُ‬
‫َّص َارى ال يَ ْ‬
‫ود َوالن َ‬
‫و نصارى لحيه و محاسن خود را خضاب نمىزنن‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ما مس‪55‬لمانان در اين امر با آن‪55‬ان مخ‪55‬الفت‬
‫كنيد»‪ ،‬يعنى محاسن و موهاى سر را بارنگ زرد يا سرخ رنگ كني‪55‬د‪ ،‬و از رنگ س‪55‬ياه خ‪55‬الص‬
‫بپرهيزي‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرمودن‪55‬د‪« :‬غَِّيُرْوا هَ ‪َ% %‬ذا (الش‪%% %‬عراألبيض)‬
‫اجَتِنُبْوا السِّوادَ» «رنگ موهاى سفيد را تغيير دهيد‪ ،‬واز رنگ سياه خالص بپرهيزيد‪.»5‬‬
‫َو ْ‬

‫آداب رفتار با حيوانات‪:‬‬


‫انس‪55‬ان مس‪55‬لمان معتقد است كه اغلب حيوان‪55‬ات محترماند و ب‪55‬دليل اينكه خداوند‪ 5‬در حق آنها‬
‫مهربان است‪ ،‬مسلمان نيز بر آنها ترحم دارد و نسبت به آنها خود را ملزم به رعايت نك‪5‬ات زير‬
‫مىداند‪:‬‬
‫‪ -1‬هنگ‪55‬ام تش‪55‬نگى و گرس‪55‬نگى‪ 5‬به آنها ك‪55‬اه و دانه و علف مىده‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرمايد‪« :‬فى كل ذات كب ‪%%‬د ح ‪%%‬راء أج ‪%%‬ر» «خدمت به هر موجود‪ 5‬زنده موجب اجر و پاداش است»‪،‬‬
‫«مْن الَ يَ‪% % % %‬رَْحُم الَ يُ‪% % % %‬رَْحُم» «هر كس بر ديگ‪555‬ران رحم نكن‪555‬د‪ ،‬بر او رحم نخواهد شد»‬
‫و مىفرماي‪555‬د‪َ :‬‬
‫(بخارى)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬بر اهل زمين رحم كنيد تا اهل آسمان بر شما رحم كنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬انسان مسلمان بايد در حق حيوانات مهربانى و شفقت داشته باشد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص‬
‫«لَعَن اللّهُ مَِن‬
‫با ديدن افرادى‪ 5‬كه مرغ اهلى را نشانه گرفته و بسوى‪ 5‬آن تير پرتاب مىكنند‪ ،‬فرمود‪َ 5:‬‬
‫َّاتخَ ‪َ%%‬ذ ش ‪َْ%%‬يًئا فِِيه ُروحٌ َغرَض ‪ً%%‬ا» «لعن و نفرين خداوند بر كسى كه موجود‪ 5‬زنده را نشانه ق‪55‬رار بدهد»‪،‬‬
‫عالوه بر اين در حديث آمده است كه اين حكم‪ ،‬شكار كردن را شامل نمىش‪55‬ود‪ 5‬بلكه م‪55‬راد حي‪55‬وان‬
‫جاندارى‪ 5‬است كه در دسترس باشد‪ .‬رسول اكرم ص از حبس كردن و بستن حيوان بمنظ‪55‬ور آن‬
‫را قتل كند‪ ،‬منع كرده است‪ .‬و در حديثى رسول اك‪55‬رم پرن‪55‬دهاى را ديد كه در ح‪55‬الت اض‪55‬طراب‬
‫پرواز‪ 5‬مىكند و مىنشيند‪ ،‬اين پرنده در صدد پيدا كردن جوجههاى‪ 5‬كوچك خ‪55‬ود ب‪55‬ود كه بعضى از‬
‫‪%‬ع َ‪%‬ه ‪%ِ %‬ذ ِه‬ ‫ياران رسول هّللا آنها را گرفته بودند‪ ،‬رسول اكرم ص خطاب به اصحاب فرمود‪َ « :‬م ْن فَ َ‪%‬‬
‫ج‪َ %‬‬
‫َد َها ُردُّوا َولَ َد َها إِل َْي َها» چه كسى اين پرنده را بخاطر برداشتن جوجههايش‪ 5‬ناراحت ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪،‬‬ ‫بِول ِ‬
‫َ‬
‫آنها را به النهاش باز گردانيد‪( .»5‬ابوداود‪ 5‬با سند صحيح)‪.‬‬
‫‪ -3‬انسان مسلمان از هرگونه اذيت و آزار به موجودات‪ 5‬زنده (و غير م‪55‬وذى) ج‪55‬دا اجتن‪55‬اب‬
‫مىكند‪ ،‬آنها را گرسنه و تشنه نگاه نمىدارد‪ ،‬آنها را نمىزند‪ ،‬آنها را مجبور به انج‪55‬ام ك‪55‬ارى كه از‬
‫توان آنها خ‪55‬ارج اس‪55‬ت‪ ،‬نمىكن‪55‬د‪ ،‬دست و پ‪55‬اى آنها را زن‪55‬ده قطع نمىكن‪55‬د‪ ،‬و زن‪55‬ده آنها را در آتش‬
‫نمىاندازد‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬زنى از امته‪55‬اى گذش‪55‬ته بخ‪55‬اطر گربهاى‪ 5‬كه آن را‬
‫حبس كرده بود و نمىگذاشت كه غذايى براى خ‪55‬ودش تهيه كند و نه خ‪55‬ودش آن را تغذيه مىك‪55‬رد‪،‬‬
‫به دوزخ رفت»‪( .‬بخاری)‪.‬‬
‫‪ -4‬موقع ذبح ك‪55‬ردن حي‪55‬وان حالل گوش‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬عى مىكند تا آن‪55‬را زي‪55‬اد اذيت نكند و ب‪55‬راى اين‬
‫منظور‪ 5‬از كارد تيز استفاده مىكند‪ ،‬گردنش را فورا‪ 5‬قطع نمىكند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪:‬‬
‫«إذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة وليرح أحدكم ذبيحته وليحد شفرته»‪« %‬موقع ذبح حيوان‪ ،‬آن را بخوبى‪ 5‬ذبح‬
‫كنيد‪ ،‬به حيوانى‪ 5‬كه ذبح مىشود‪ ،‬آزار نرسانيد‪ 5،‬بايد كاردتان تيز باشد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده است‪ :‬رسول اكرم ص روزى‪ 5‬از كنار النه مورچهها رد مىشد‪ ،‬ديد كه‬
‫النه بآتش كشيده شده است‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬إن‪%% %‬ه الينبغى أن يع‪%% %‬ذب بالن‪%% %‬ار إال رب الن‪%% %‬ار» «شايس‪55‬ته نيست كه‬
‫سواى آفريدگار آتش‪ ،‬كس ديگرى‪ ،‬بوسيله آتش عذاب دهد»‪( .‬ابوداود‪ 5،‬حديث صحيح است)‪.‬‬

‫‪121‬‬
‫‪ -5‬مسلمان معتقد است كه شرعا اج‪55‬ازه دارد حيوان‪55‬ات م‪55‬وذى‪ 5‬مانند س‪55‬گهار‪ ،‬گ‪55‬رگ‪ ،‬م‪55‬ار‪،‬‬
‫ْن فِى‬ ‫ِ‬
‫س َف َواس‪ُ % %‬ق ُي ْقَتل َ‬
‫كژدم و موش و غيره را به قتل برساند‪ ،‬زيرا رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪5‬ود‪َ « :‬خ ْم ٌ‬
‫ْح‪َ % %‬ديَّا» «رسول اكرم ص فرمود‪ :‬پنج‬ ‫ْح‪ %‬ل وال ‪ِ %‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ور َوال ُ‬
‫ْب ال َْع ُق‪ُ %%‬‬
‫‪%‬ع َوالْ َف‪ %%‬أ َْرةُ َوالْ َكل ُ‬
‫اب األ َْب َق‪ُ %%‬‬
‫ْحيَّةُ َوالْغُ‪%َ %%‬ر ُ‬
‫ْح‪%َ %‬رم ال َ‬
‫ال ‪َ َ ِّ %‬‬
‫گروه از حيوانات موذى‪ 5‬هستند‪ ،‬هرجا كه ديده شدند‪ ،‬كشته شوند‪ ،‬خواه در حرم باشند يا ب‪55‬يرون‬
‫از حرم‪ :‬مار و کالغ و موش و سگ هار و باز شكاري»‪( .‬مسلم)‬
‫‪ -6‬مسلمان داغ كردن گ‪55‬وش و ص‪55‬ورت ش‪55‬تران را بخ‪55‬اطر‪ 5‬نش‪55‬ان يا مص‪55‬لحتى ديگر ج‪55‬ايز‬
‫مىداند‪ ،‬زيرا روايت شده است كه رسول اكرم ص با دست مب‪55‬ارك خ‪55‬ود ش‪55‬تران بيتالم‪55‬ال را داغ‬
‫مىكرد‪ .‬اما داغ كردن حيوانات ديگر مانند گاو‪ ،‬گوسفند و االغ‪ ،‬جايز نيس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را در رواي‪55‬ات‬
‫آمده است‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص االغى را ديد كه صورتش‪ 5‬داغ داده شده بود‪ ،‬فرمود‪« 5:‬لعن و نف‪55‬رين‬
‫خداوند‪ 5‬بر كسى كه چهره آن را داغ كرده است»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -7‬همچنين مسلمان معتقد به پرداخت زكات از حيوان‪55‬اتى است كه خداوند به دادن زك‪55‬ات در‬
‫آنها امر نموده است‪.‬‬
‫‪ -8‬بخاطر خدمت به حيوانات و مشغول شدن با آنها نبايد از اطاعت و فرايض خداوند غافل‬
‫ش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خداوند مىفرماي‪55‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬المن‪555‬افقون‪« .)9 :‬اى مؤمن‪555‬ان‪( ،‬م‪555‬واظب باش‪555‬يد) ام‪555‬وال و‬
‫فرزندانتان شما را از ياد الهى غافل نكنند»‪.‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬اس‪55‬بها‪ ،‬به سه دس‪55‬ته تقس‪55‬يم مىش‪55‬وند‪ :‬يكى آنه‪55‬ائى كه ب‪55‬راى‬
‫صاحبش موجب اجر هستند‪ ،‬دوم آنهائى كه براى صاحبش موجب ستر و پنهان كردن عي‪55‬وب و‬
‫گناهان هستند‪ ،‬سوم آنهائى كه براى صاحبش مايه گناهاند‪.‬‬
‫كسى كه اسبها را بخاطر جهاد در راه خدا نگاهداشته است و آنها را به همين منظور آب و‬
‫علف مىدهد‪ ،‬اين اسبها مايه اجر و ثواب ب‪55‬راى ص‪55‬احب خ‪55‬ود هس‪55‬تند‪ ،‬كسى كه اسب را بخ‪55‬اطر‪5‬‬
‫اينكه نيازمند‪ 5‬ديگ‪55‬ران نش‪55‬ود‪ 5‬و از س‪55‬وال ك‪55‬ردن محف‪55‬وظ بماند و حق خداوند‪ 5‬را درب‪55‬اره آنها ن‪55‬يز‬
‫فراموش‪ 5‬نمىكند‪ ،‬اين اسبها براى صاحبش‪55‬ان س‪55‬تر هس‪55‬تند و كسى كه اس‪55‬بها را بمنظ‪55‬ور غ‪55‬رور‪،‬‬
‫فخر و باليدن و عداوت با اهل اسالم نگاه داشته است‪ ،‬اين اسبها براى صاحبش‪55‬ان مايه ع‪55‬ذاب و‬
‫گناهاند»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫اينها بود مجموعهاى از آداب و رفتارى كه مسلمان بايد در حق حيوان‪55‬ات بخ‪55‬اطر‪ 5‬اط‪55‬اعت و‬
‫خشنودى هّللا و بمنظور‪ 5‬عمل كردن به شريعت مطهره اس‪55‬الم آنها را رع‪55‬ايت كن‪55‬د‪ ،‬بخ‪55‬اطر‪ 5‬اينكه‬
‫شريعت اسالم‪ ،‬شريعت رحمت‪ ،‬و خير و خوبى فراگير‪ 5‬براى تم‪5‬ام موج‪55‬ودات از انس‪5‬انها گرفته‬
‫تا حيوانات مىباشد‪.‬‬

‫فصل هفتم‬
‫پيرامون دوستى و دشمنى بخاطر‪ 5‬خداوند‬
‫انسان مسلمان به مقتض‪55‬اى ايم‪55‬ان خ‪55‬ود مؤظف است ك‪55‬ه‪ ،‬دوس‪55‬تى و دش‪55‬منى را بخ‪55‬اطر خ‪55‬دا‬
‫انجام دهد‪ .‬او آنچه را كه خداوند‪ 5‬مىپس‪5‬ندد‪ ،‬پس‪5‬ند مىكند و هر آنچه را كه خداوند نمىپس‪5‬ندد‪ 5،‬پس‪5‬ند‬
‫نمىكن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬دين ت‪55‬رتيب مس‪55‬لمان بخ‪55‬اطر محبت خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش محبت مىكند و بخ‪55‬اطر‪ 5‬خ‪55‬دا و‬

‫‪122‬‬
‫«م ْن‬
‫رسولش‪ ،‬بغض مىورزد و در اين شيوه عمل‪ ،‬به اين حديث رسول اكرم ص اس‪55‬تناد مىكن‪55‬د‪َ :‬‬
‫ِِ ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ب لِلَّ ِه‪ ،‬وأَبغَ ِ ِ‬
‫يما َن» «هر كس بخاطر‪ 5‬خداوند‪ 5‬دوستى‪ 5‬كند‬ ‫ْم َل ا ِإل َ‬ ‫ض للَّه‪َ ،‬وأَ ْعطَى للَّه‪َ ،‬و َمنَ َع للَّه َف َقد ْ‬
‫استَك َ‬ ‫َْ َ‬ ‫َح َّ‬
‫أَ‬
‫و بخاطر او دشمنى ورزد‪ 5‬و براى خشنودى او چيزى يا از دادن چيزى خوددارى‪ 5‬كند‪ ،‬ايمان در‬
‫او تكميل شده است»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬
‫بنابر همين حديث‪ ،‬مسلمان با تمام بندگان نيك و صالح خداوند‪ 5‬محبت مىكند و با تمام بندگان‬
‫فاسق‪ ،‬فاجر‪ ،‬كافر‪ 5‬و كليه كسانى كه پا را فراتر از حد و مرز قانون خداوند مىگذارن‪55‬د‪ ،‬ع‪55‬داوت‬
‫و دشمنى دارد‪ .‬البته اين دوستى‪ 5‬و محبت فراگير مس‪55‬لمان نس‪55‬بت به بن‪55‬دگان نيك و شايس‪55‬ته م‪55‬انع‬
‫اين نمىشود‪ 5‬كه مس‪5‬لمان با بعضى از آن‪5‬ان بخ‪5‬اطر ويژگيه‪55‬اى و خصوص‪5‬يات‪ 5‬اخالقى كه دارن‪5‬د‪،‬‬
‫اخوت و محبت بيشترى داشته باشد تابا ديگران‪ ،‬رسول اكرم ص براى برگزيدن چنين دوس‪55‬تان‬
‫و برادران تشويق كرده است‪ :‬مىفرمايد‪« :‬الم‪%%‬ؤمن م‪%%%‬ألوف وال خ ‪%%‬ير فيمن ال يَ‪ْ% %‬أِلفُ َوَلا يُؤلَ‪% %‬فُ» (احمد‪،‬‬
‫طبرانى‪ 5‬و حاكم)‪« .‬مؤمن محل الفت و دوستى است‪ ،‬كسى كه با ديگران دوستى نكند و ديگ‪55‬ران‬
‫با وى دوستى نكنند‪ ،‬خالى از هرگونه خير و خوبى است»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬پ‪55‬يرامون ع‪55‬رش الهى‪،‬‬
‫منبره‪555‬ايى‪ 5‬از ن‪555‬ور ق‪555‬رار‪ 5‬دارن‪555‬د‪ ،‬اف‪555‬رادى روى‪ 5‬آن‪555‬ان نشس‪555‬تهاند‪ 5‬كه لباسهاىش‪555‬ان‪ 5‬ن‪555‬ورانى و‬
‫چهرههاىشان درخشان است‪ ،‬آنان نه پيامبرانند و نه شهدا ولى پيامبران و شهيدان براى رس‪55‬يدن‬
‫به مقام آنان غبطه مىخورند‪ ،‬سوال شد‪ ،‬اى رسول گرامى! آنان چه كس‪5‬انى هس‪5‬تند؟ رس‪5‬ول خ‪5‬دا‬
‫ص فرمودند‪ :‬آنان كسانى هستند كه بخاطر خدا با يكديگر محبت مىكنند و با يكديگر‪ 5‬مىنشينند‪ 5،‬و‬
‫بخاطر‪ 5‬خدا به زيارت و ديدار همديگر مىروند‪( .»5‬نسائى و حديث صحيح است)‪.‬‬
‫در حديث ديگرى‪ 5‬آمده است‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬خداوند‪ 5‬چنين فرمودهان‪55‬د‪« :‬آن‪55‬انى كه‬
‫بخاطر‪ 5‬خشنودى‪ 5‬من به دي‪55‬دار هم‪55‬ديگر مىروند‪ 5‬و بخ‪55‬اطر‪ 5‬خش‪55‬نودى‪ 5‬من هم‪55‬ديگر را مس‪55‬اعدت و‬
‫يارى مىكنند‪ ،‬بر من واجب است كه با آنها محبت كنم»‪( .‬احمد و حاكم)‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هفت گروه از بن‪55‬دگان پ‪55‬اك و شايس‪55‬ته هّللا هس‪55‬تند كه خداوند‪ 5‬روز‬
‫قيامت روزى‪ 5‬كه هيچ سايهاى‪ 5‬جز س‪55‬ايه ع‪55‬رش او وج‪55‬ود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ ،‬آنها را زير س‪55‬ايه ع‪55‬رش خ‪55‬ود‬
‫جاى مىدهد‪:‬‬
‫‪ -1‬پادشاه عادل‪ -2 ،‬جوانى‪ 5‬كه در سايه اطاعت خدا رشد كرده اس‪55‬ت‪ -3 ،‬شخصى‪ 5‬كه دلش‬
‫وابسته به مسجد است‪ -4 ،‬دو مسلمان كه بخاطر خشنودى‪ 5‬خداوند‪ 5‬با هم دوست شدهاند‪ ،‬مالك و‬
‫معيار جدا شدن و جمع شدن آنان فقط رضايت خداوند‪ 5‬است‪ -5 ،‬شخصى‪ 5‬كه در تنهايى و خلوت‬
‫بياد خدا مىافتد و اشك مىريزد‪ -6 5،‬شخصى‪ 5‬كه زنى زيبا‪ ،‬و داراى پست و مق‪55‬ام او را دع‪55‬وت به‬
‫عمل بد كند و آن شخص صرفا‪ 5‬بخاطر خوف خدا دعوت آن زن را اجابت نكند‪ -7 ،‬شخصى‪ 5‬كه‬
‫چنان با اخالص و بدور‪ 5‬از ريا صدقه مىكند كه همراهان و نزديكانش نيز نمىدانند‪ 5‬كه چقدر و به‬
‫چه كسانى صدقه كره است»‪.‬‬
‫محبتى كه براى خشنودى‪ 5‬خداوند‪ 5‬باشد‪ ،‬مشروط است به اينكه هيچگونه رنگ و بوى دنيا و‬
‫دلبستگى‪ 5‬مادى در آن وجود نداشته باشد‪ ،‬يگانه و عامل آن ايمان به خداى بزرگ و برتر باش‪55‬د‪،‬‬
‫البته با كسانى اين اخوت و دوستى اتخاذ شود كه واجد شرايط زير باشند‪:‬‬
‫‪ -1‬فرد مورد‪ 5‬نظر بايد‪ ،‬عاقل باشد‪ ،‬زيرا اخ‪55‬وت و دوس‪55‬تى با جاهل بىخ‪55‬رد نه اينكه خ‪55‬يرى‬
‫ندارد‪ ،‬بسا اوقات با ضرر‪ 5‬و زيان نيز دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬داراى اخالق حسنه باشد‪ ،‬زيرا بداخالق گرچه عاقل باشد‪ ،‬اما گاه وقتى مغلوب ش‪55‬هوت‬
‫و محكوم خشم و غضب مىگردد‪ ،‬در نتيجه در حق ب‪55‬رادر‪ 5‬دي‪55‬نى و دوس‪55‬تش‪ 5‬بج‪55‬اى خ‪55‬وبى‪ ،‬ب‪55‬دى‬
‫مىكند‪.‬‬

‫‪123‬‬
‫‪ -3‬صاف و پاكدامن باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را كسى كه خ‪55‬ارج از اط‪55‬اعت و بن‪55‬دگى خداوند‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬از او‬
‫هيچگونه امنيتى انتظار نمىرود‪ 5‬و ممكن است‪ ،‬در حق دوستش‪ 5‬م‪55‬رتكب خي‪55‬انت ش‪55‬ود و كم‪55‬ترين‬
‫توجهى‪ 5‬به آداب و سنن اخوت و دوستى نداشته باشد‪ ،‬چون كسى كه از خدا ت‪55‬رس نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬
‫از هيچ كس ديگر به هيچ وجه نمىترسد‪5.‬‬
‫هّللا‬ ‫هّللا‬
‫‪ -4‬فرد مورد‪ 5‬نظر براى اخوت ايمانى بايد ملزم به رعايت كتاب و سنت رس‪55‬ول ص‬
‫باشد‪ ،‬از هرگونه بدعت و خرافات بدور باشد‪ ،‬زي‪55‬را اهل ب‪55‬دعت گ‪55‬اه وق‪55‬تى دوس‪55‬تش را گرفت‪55‬ار‬
‫بدعت مىكند‪ ،‬ش‪5‬رعا ن‪5‬يز با اين ش‪5‬خص مبت‪5‬دع و اهل ه‪5‬وى بايد قطع رابطه و ب‪55‬ايكوت ش‪5‬ود‪ ،‬و‬
‫نبايد با چنين فردى اخوت و دوستى‪ 5‬بر قرار‪ 5‬نمود‪.‬‬
‫يكى از نيك‪55‬ان و بن‪55‬دگان شايس‪55‬ته هّللا ‪ ،‬اين آداب و س‪55‬نن را طى وص‪55‬يتى كه ب‪55‬راى فرزن‪55‬دش‪5‬‬
‫نوشته است‪ ،‬بطور مختصر و كوتاه چنين بيان كرده است‪ :‬اى فرزندم! روزى اگر به دوستى با‬
‫ديگران نياز پيدا كردى‪ ،‬كسى را براى دوستى و رفاقت برگزين كه اگر براى او خ‪55‬دمتى انج‪55‬ام‬
‫دادى‪ ،‬تو را مصون بدارد و اگر همراه او شدى‪ ،‬تو را زينت دهد‪ ،‬اگر ت‪55‬اوانى‪ 5‬بگ‪55‬ردن تو افت‪55‬اد‬
‫تو را يارى دهد‪ ،‬هرگاه دس‪55‬تت را ب‪55‬راى طلب خ‪55‬ير بس‪55‬وى‪ 5‬او دراز ك‪55‬ردى دست تو را بگ‪55‬يرد‪،‬‬
‫اگر از تو نيكى بيند آن را فرام‪55‬وش‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬اگر ب‪55‬دى بين‪55‬د‪ ،‬جلو آن را بگ‪55‬يرد‪ ،‬ص‪55‬حبت كسى را‬
‫اختيار كن كه هرگاه از او سوال كنى‪ ،‬بدهد و اگر سكوت اختيار كنى او ب‪55‬دون س‪55‬وال به س‪55‬راغ‬
‫نيازمنديهاى‪ 5‬تو بياي‪55‬د‪ ،‬اگر مص‪55‬يبتى‪ 5‬بر تو وارد ش‪55‬ود‪ ،‬تو را غمخ‪55‬وارى كن‪55‬د‪ ،‬ص‪55‬حبت كسى را‬
‫اختيار كن‪ ،‬هرگاه سخنى گفتى‪ ،‬سخنت را باور‪ 5‬كند اگر در مورد‪ 5‬چ‪55‬يزى اختالف پي‪55‬دا كرديد‪ 5‬تو‬
‫را بر خود ترجيح دهد‪.‬‬

‫حقوق دوستى و برادرى در راه خدا‪:‬‬


‫اينها از جمله حقوق اخوت در راه خدا‪ ،‬هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬مواساة و مساعدت مالى‪ :‬هر گاه يكى از دو برادر‪ 5‬دينى نياز به مال پيدا كرد آن ديگرى‬
‫بايد به ي‪55‬ارى او بش‪55‬تابد‪ 5‬و چ‪55‬نين احس‪55‬اس كند كه او در م‪55‬ال من ش‪55‬ريك اس‪55‬ت‪ .‬هم‪55‬انطور كه از‬
‫حضرت ابوهريره ‪ ‬روايت است‪ :‬شخصى‪ 5‬نزد او آمد و گفت‪ :‬مىخواهم با تو بخاطر‪ 5‬خدا پيم‪55‬ان‬
‫اخوت و دوستى‪ 5‬بر قرار‪ 5‬كنم‪ ،‬ابوهريره گفت‪ :‬آيا مىدانى حق اين اخ‪55‬وت و ب‪55‬رادرى چيس‪55‬ت؟ آن‬
‫ش‪55‬خص گفت‪ :‬خ‪55‬ير‪ ،‬اب‪55‬وهريره گفت‪ :‬اينكه تو در م‪55‬ال و درهم و دين‪55‬ار خ‪55‬ود بيش از من‪ ،‬حق‬
‫نداشته باشى‪ ،‬آن شخص گفت‪ :‬هنوز من به اين مرتبه نرسيدهام‪ ،‬ابوهريره گفت‪ :‬پس برو‪.‬‬
‫‪ -2‬هر كدام معاون ديگرى باشد‪ ،‬به نيازهاى‪ 5‬يكديگر رسيدگى‪ 5‬كنند و هر كدام س‪55‬عى كند آن‬
‫ديگر را بر خ‪55‬ود مق‪55‬دم ب‪55‬دارد‪ ،‬جوي‪55‬اى اح‪55‬وال يك‪55‬ديگر ش‪55‬وند‪ ،‬هرك‪55‬دام آن ديگ‪55‬رى‪ 5‬را از اهل و‬
‫فرزندان خ‪55‬ود ت‪55‬رجيح ده‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬داكثر بعد از گذشت سه روز اح‪55‬وال يك‪55‬ديگر را جويا ش‪55‬وند‪ ،‬در‬
‫بيمارى‪ 5‬به عيادت يكديگر‪ 5‬بروند‪ .‬در كارها يكديگر را يارى دهند‪ ،‬در مورد كارى كه بايد انجام‬
‫گيرد يكديگر‪ 5‬را ياد دهانى كنند‪ ،‬همديگر را خوشامد گويند‪ ،‬در مجلس جا را براى يك‪55‬ديگر ب‪55‬از‬
‫كنند و به سخنان يكديگر گوش فرا دهند‪.‬‬
‫‪ -3‬در حق يك‪55‬ديگر‪ 5‬س‪55‬واى ذكر خ‪55‬ير س‪55‬خن نگوين‪55‬د‪ ،‬چه در حض‪55‬ور‪ 5‬و چه در غي‪55‬اب از‬
‫همديگر بدگوئى‪ 5‬نكنند‪ ،‬در پى كشف اسرار يك‪55‬ديگر نباش‪55‬ند‪ ،‬در پى اطالع از اح‪55‬وال شخصى و‬
‫اسرار پنهان يكديگر را نباشند‪ ،‬در امر به معروف‪ 5‬و نهى از منكر يك‪55‬ديگر‪ 5‬با مالطفت و ن‪55‬رمى‬
‫رفتار‪ 5‬كنند‪ ،‬در گفتتگو جدال نكنند و يكديگر را نكوهش نكنند‪.‬‬
‫‪ -4‬هر كدام از زبان خ‪55‬ود در حق ديگ‪55‬رى‪ 5‬هم‪55‬ان س‪55‬خنى را بگويد كه او بپس‪55‬ندد‪ 5‬با به‪55‬ترين‬
‫نامها و القاب يكديگر را صدا كنند‪ ،‬در حضور و غياب يك‪55‬ديگر‪ 5‬را به خ‪55‬وبى ي‪55‬اد كنند وصف‪ 5‬و‬
‫ستايش مردم را كه در حق آنها شده است‪ ،‬به يكديگر‪ 5‬برسانند‪ ،‬هر ك‪55‬دام به ح‪55‬ال آن ديگر غبطه‬
‫كند و از ش‪55‬نيدن توص‪55‬يفش خوش‪55‬حال ش‪55‬ود‪ .‬در نصح و خ‪55‬ير خ‪55‬واهى يك‪55‬دگر كوت‪55‬اهى نكنند از‬
‫نصيحت كردن در انظار عمومى بپرهيزند‪ .‬امام شافعى؛ مىفرمايد‪ :‬هر كس برادرش‪ 5‬را مخفاينه‬
‫تذكر بدهد او را نصيحت كرده است و اگر آشكارا نصيحت كند او را رسوا معرفى‪ 5‬كرده است‪.‬‬

‫‪124‬‬
‫‪ -5‬از لغزشها‪ 5‬بگذرند و از سخنان زشت يك‪55‬ديگر‪ 5‬چشم پوشى كنن‪55‬د‪ ،‬عي‪55‬وب را پنه‪55‬ان نگ‪55‬اه‬
‫دارند و نس‪55‬بت به هم‪55‬ديگر حسن ظن داش‪55‬ته باش‪55‬ند‪ ،‬اگر يكى از آن‪55‬ان بص‪55‬ورت پي‪55‬دا يا پنه‪55‬ان‬
‫مرتكب خطا و معصيتى شود‪ ،‬ديگرى‪ 5‬بجاى قطع رابطه منتظر‪ 5‬توبه و برگشت او باشد‪.‬‬
‫اگر بر انجام معصيت مصر بود نخست او را پند و ان‪55‬درز دهد اگر ب‪55‬از نيامد بر دوس‪55‬تى و‬
‫محبتش با وى خاتمه دهد‪ .‬حضرت ابودرداء ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬هرگ‪55‬اه دوست و ب‪55‬رادر‪ 5‬تو تغي‪55‬ير پي‪55‬دا‬
‫كرد و راه خطا در پيش گرفت رهايش نكن‪ ،‬زي‪5‬را انس‪5‬ان چ‪5‬نين است گ‪5‬اهى كج مىرود‪ 5‬و گ‪5‬اهى‬
‫راست‪.‬‬
‫‪ -6‬اخوت و برادرى را همچنان تا دم موت بايد ادامه داد‪ ،‬زيرا قطع رش‪55‬تهى‪ 5‬اخ‪55‬وت‪ ،‬اجر‬
‫آن را به هدر مىدهد‪ ،‬حتى بعد از مردن‪ ،‬اخوت و دوستى بايد به فرزندان و دوستان منتقل گردد‬
‫تا اخوت حفظ شده و ادامه پيدا كن‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص از پ‪55‬يرزنى كه پيش او آم‪55‬د‪ ،‬تق‪55‬دير ك‪55‬رد‪،‬‬
‫بعضىها‪ 5‬مع‪5‬ترض ش‪5‬دند‪ ،‬آنحض‪5‬رت ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬او در روزگ‪5‬ارى‪ 5‬كه خديجه زن‪5‬ده ب‪5‬ود ن‪55‬زد ما‬
‫رفت و آمد مىكرد و حفظ رابطه و وفا كردن به عهد از جمله ام‪55‬ور دين اس‪55‬ت‪( .‬ح‪55‬اكم و ح‪55‬ديث‬
‫صحيح است)‪.‬‬
‫و نيز بايد سعى كند كه با دش‪55‬من دوست خ‪55‬ود دوست نش‪55‬ود‪ 5.‬ام‪55‬ام ش‪55‬افعى؛ مىفرماي‪55‬د‪ :‬هرگ‪55‬اه‬
‫دوست تو از دشمن تو اطاعت كند‪ ،‬گويا در دشمنى‪ 5‬با تو هر دو شريك هستند‪.‬‬
‫‪ -7‬دوست و برادر دينى خ‪55‬ود را مكلف به انج‪5‬ام ك‪55‬ارى كه ب‪55‬راى او مش‪55‬كل و دش‪5‬وار‪ 5‬باشد‬
‫نكند‪ ،‬همچنين او را وادار به عملى كه دوست ندارد ننماي‪55‬د‪ ،‬از وى‪ ،‬ط‪55‬الب م‪55‬ال و پست و مق‪55‬ام‬
‫نشود‪ 5‬و او را ملزم و مجبور به انجام كار نكن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را اين اخ‪55‬وت بر اس‪55‬اس خش‪55‬نودى خداوند‪ 5‬و‬
‫در راه خدا پى ريزى شده است و شايس‪55‬ته نيست كه در راه غ‪55‬ير خ‪55‬دا‪ ،‬مانند جلب منفعت م‪55‬ادى‬
‫سوق‪ 5‬داده شود‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه دوستش‪ 5‬را مكلف به اين كارها نكن‪55‬د‪ ،‬خ‪55‬ودش ن‪55‬يز اين گونه كارها‬
‫را براى وى انج‪5‬ام نده‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را اين گونه اعم‪5‬ال‪ ،‬مخل اخ‪5‬وت و م‪55‬وجب نقص‪55‬ان اجر و پ‪5‬اداش‬
‫مىگردد‪5.‬‬
‫همچنين از برخورد‪ 5‬تكلفآميز با يكديگر‪ 5‬پره‪55‬يز كنند چنانكه در آث‪55‬ار نقل ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬من و‬
‫متقيان امت من از هر گونه تكلف بدور و برى هستيم» و از بعضى از بزرگ‪55‬ان نقل ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫هر كس تكلف را كنار گ‪55‬ذارد‪ ،‬الفت و دوس‪55‬تىاش‪ 5‬ج‪55‬اودان خواهد ب‪55‬ود‪ ،‬هر كس هزينه و نفقهاش‬
‫اندك باشد‪ ،‬محبت و رفاقتش مستدام‪ 5‬است‪ .‬آث‪5‬ار و عالئم بىتكلفى‪ ،‬كه م‪5‬وجب انس و از بين رفتن‬
‫وحشت خواهد بود عبارتاند از اينكه‪ :‬انس‪55‬ان بتواند با ب‪55‬رادر‪ 5‬دينىاش راحت غ‪55‬ذا بخ‪55‬ورد‪ 5‬با او به‬
‫خلوت نشيند‪ ،‬با هم نماز بخوانند در كنار يكديگر استراحت كنند‪.‬‬
‫با اين گونه رفت‪55‬ار‪ 5،‬تكلف و تص‪55‬نع از بين مىرود‪ ،‬انس و الفت تق‪55‬ويت مىش‪55‬ود و انبس‪55‬اط‪ 5‬و‬
‫شادمانى‪ 5‬حاكم مىگردد‪.‬‬
‫‪ -8‬همان دعاى خير كه در حق خود‪ ،‬فرزندان و اعضاى فامليش مىكند‪ ،‬در حق برادر‪ 5‬دينى‬
‫الرج‪%%‬ل أل ِ‬
‫َخي ‪%ِ %‬ه بِ َخ ْي‪ٍ % %‬ر‬ ‫خود و فرزندان و فاميل او نيز بكند‪ ،‬چنانكه رسول اكرم ص فرمود‪« :‬إذا َد َع ‪%%‬ا َّ ُ ُ‬
‫‪%‬ك» (مسلم)‪« .‬هرگ‪55‬اه مس‪55‬لمان غائبانه ب‪55‬راى ب‪55‬رادرش دعا كن‪55‬د‪ ،‬فرش‪55‬ته‬ ‫‪%‬ك ِمثْ ُل ذَلِ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ك‪َ :‬ولَ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ال ال َْملَ‪ُ %%‬‬
‫قَ‪َ %%‬‬
‫مستجاب ال‪55‬دعوة مىگوي‪55‬د‪ 5:‬ب‪55‬راى تو ن‪55‬يز چ‪55‬نين ش‪55‬ود»‪ ،‬بعضى از بزرگ‪55‬ان گفتهان‪55‬د‪ :‬چه كسى از‬
‫نزديك‪55‬ان مىتواند‪ 5‬با ب‪55‬رادر‪ 5‬دي‪55‬نى ص‪55‬الح و نيك براب‪55‬رى‪ 5‬كن‪55‬د؟ فاميل و فرزن‪55‬دان‪ ،‬ش‪55‬خص بعد از‬
‫مردن‪ ،‬ميراث او را تقسيم مىكنند و از آنچه مان‪55‬ده است به‪55‬ره مىبرند اما ب‪55‬رادر دي‪55‬نى و نيك تنها‬
‫رنج رفتن او را مىكشد و در فكر ج‪55‬بران حق وى بر مىآيد از اي‪55‬نرو هم‪55‬واره در ت‪55‬اريكى‪ 5‬شب‬
‫براى او دعا مىكند و آمرزش مىطلبد‪ ،‬و او زير خروارها‪ 5‬خاك خفته و نهفته است‪.‬‬

‫فصل هشتم‬
‫آداب مجالست و همنشينى‪5‬‬

‫‪125‬‬
‫شخص مسلمان در تمام شئون زندگى‪ 5‬تابع راه و روش اسالم است‪ .‬اس‪55‬المى كه كوچك‪55‬ترين‬
‫مس‪55‬الهاى‪ 5‬از مس‪55‬ائل زن‪55‬دگى‪ 5‬را رها نك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬ح‪55‬تى درب‪55‬اره چگونه نشس‪55‬تن و مجالست با‬
‫دوستان نيز رهنمودهاى الزم را ارائه داده است‪ .‬بنابراين مس‪55‬لمان در اين زمينه بايد نك‪55‬ات زير‬
‫را رعايت نمايد‪:‬‬
‫‪ -1‬نخست به اهل مجلس سالم گويد‪ ،‬سپس هر جا كه جاى خالى يافت‪ ،‬بنش‪55‬يند‪ ،‬كسى را از‬
‫مجلس بلند نمىكند تا ج‪55‬ايش را اش‪55‬غال كن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬دون رض‪55‬ايت و كسب اج‪55‬ازه در وسط‪ 5‬دو نف‪55‬ر‪،‬‬
‫ننشيند‪ ،‬رسول اكرم ص فرمودند‪« :‬هرگز كسى از شما ديگ‪55‬رى‪ 5‬را از ج‪55‬ايش بنلد نكند تا ج‪55‬ايش‬
‫را اش‪55‬غال كن‪55‬د‪ ،‬البته ب‪55‬راى كس‪55‬يكه از ب‪55‬يرون مىآيد جا ب‪55‬از كنند» حض‪55‬رت عبدهّللا بن عمر ب‬
‫عادتش بر اين بود‪ ،‬هرگ‪55‬اه بخ‪55‬اطر او كسى از ج‪55‬ايش بنلد مىش‪55‬د‪ ،‬هرگز آنجا نمىنشست»‪( .‬متفق‬
‫عليه)‪ .‬حضرت جابر بن سمرة ‪ ‬مىفرمايد‪ :‬هرگاه در مجلس و محفل رسول اك‪55‬رم ص مىآم‪55‬ديم‪،‬‬
‫ح ‪ُّ %‬ل لَِر ُج‪%ٍ % %‬ل أَ ْن‬
‫هر جا كه جا بود‪ ،‬يعنى در آخر مجلس مىنشستيم‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ يَ ِ ‪%‬‬
‫ُي َف‪%ِّ % %‬ر َق َب ْي َن ا ْثَن ْي ِن إِالَّ بِِإ ْذنِِه َ‪%‬م‪%%‬ا» «براى هيچكس ج‪55‬ايز نيست كه ب‪55‬دون كسب اج‪55‬ازت مي‪55‬ان دو نفر كه‬
‫كنار هم نشستهاند‪ ،‬فاصله ايجاد كند‪ ،‬يعنى در وسط آنان بنشيند‪( .»5‬ابوداود و ترمذى‪ ،‬ترمذى‪ 5‬آن‬
‫را حسن گفته است)‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر كسى براى ضرورت از مجلس بلند شد و دوباره برگش‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬راى نشس‪55‬تن در ج‪55‬اى‬
‫جِلس ‪ِِ%‬ه ُثَّم َرجَ‪َ%%‬ع إَِليْ‪%%‬هِ‬ ‫اولش حق تقدم با اوست‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذَا ق ‪%%‬امَ أحَ ‪ُ%‬دُكْم ِمْن مَ ْ‬
‫َفُهوَ أََحُّق ِبهِ» (مسلم)‪« .‬هر گاه كسى از مجلس بلند شود و دوباره برگردد‪ ،‬حق تقدم با اوست»‪.‬‬
‫‪ -3‬در وسط‪ 5‬مجلس مردم (يعنى اگر مردم بصورت‪ 5‬حلقهاى نشس‪55‬تهاند) نبايد نشس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را‬
‫از حذيفه مروى است‪ ،‬رسول اكرم ص فرمود‪ :‬هر كس در وس‪55‬طه حلقه بنش‪55‬يند‪ ،‬ملع‪55‬ون اس‪55‬ت‪.‬‬
‫(ابو داود با سند حسن)‪.‬‬
‫‪ -4‬انس‪55‬ان مس‪55‬لمان هرگ‪55‬اه در مجلس مىنش‪55‬يند‪ 5‬نك‪55‬ات زير را رع‪55‬ايت خواهد ك‪55‬رد‪ :‬با وق‪55‬ار و‬
‫متانت مىنشيند‪ ،‬انگش‪5‬تها را تو در تو نمىكن‪55‬د‪ ،‬با ريش و انگش‪55‬تر خ‪5‬ود ب‪55‬ازى نمىكن‪5‬د‪ ،‬دن‪55‬دانها را‬
‫خالل نمىكند‪ ،‬انگشت را داخل بينى نمىبرد‪ ،‬آب دهان و بي‪55‬نى نمىري‪55‬زد‪ ،‬به ك‪55‬ثرت عطسه نمىزند‪5‬‬
‫و خميازه نمىكشد‪ 5.‬آرام مىنشيند‪ ،‬سخنانش را حساب شده و متين مىگوي‪55‬د‪ ،‬موقع ح‪55‬رف زدن‪ ،‬در‬
‫صدد گفتن حق برمىآيد‪ ،‬از پر حرفى‪ 5‬اجتناب مىكند‪ ،‬از شوخى‪ 5‬و جدال پره‪5‬يز مىكن‪55‬د‪ ،‬در م‪5‬ورد‪5‬‬
‫فرزندان‪ ،‬خانواده‪ ،‬شغل‪ ،‬حرفه و صنعت خود با غرور و فخر حرف نمىزند‪ ،‬از ش‪55‬عر‪ ،‬ت‪55‬اليف‪،‬‬
‫ادب و تصنيف خود تعريف‪ 5‬نمىكند‪ ،‬به سخنان ديگران گوش ف‪5‬را مىده‪55‬د‪ ،‬درب‪55‬اره س‪5‬خنان ش‪5‬نيده‬
‫شده افراط‪ 5‬نمىكن‪5‬د‪ ،‬با ش‪5‬روع‪ 5‬س‪5‬خنان خ‪5‬ود‪ ،‬س‪5‬خن ديگ‪5‬ران را قطع نمىكند و خواس‪5‬تار و تك‪5‬رار‬
‫سخنان نمىشود‪ .‬چون تكرار سخن يا قطع آن براى سخنگو ممكن است ناگوار‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫مسلمان بنابراين دو دليل خود را ملزم به رعايت اين آداب مىداند‪:‬‬
‫‪ -1‬اول اينكه آزار و اذيت مس‪55‬لمان را ح‪55‬رام مىدان‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را مس‪55‬لمان واقعى‪ 5‬كسى است كه‬
‫ديگران از دست و زبان او در امان باشند‪.‬‬
‫دوم اينكه او در پى جلب محبت برادران دينى و دوستان خود مىباشد‪ .‬زيرا خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‪5‬‬
‫محبت و همدلى ميان مسلمانان را مورد تاكيد قرار‪ 5‬داده و بدان امر نموده است‪.‬‬
‫‪ -5‬انسان مسلمان هر گاه در معبر و مسير راه مىنشيند‪ ،‬به نكات زير توجه دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬نگ‪55‬اهش را پ‪55‬ايين مىگ‪55‬يرد‪ ،‬به زن‪55‬ان ن‪55‬امحرم‪ 5‬كه از آنجا مىگذرند‪ 5‬و به آن‪55‬انى كه درب‬
‫منزلهايش‪55‬ان ايس‪55‬تادهاند و به آن‪55‬انى كه از راه پلهه‪55‬اى منزلش‪55‬ان ب‪55‬اال مىروند يا از پنج‪55‬ره سر را‬
‫بيرون مىآورند‪ ،‬به نگاه شهوت نمىنگرد‪ ،‬هم چنين به ديده حسد كسى را نگاه نمىكند‪.‬‬

‫‪126‬‬
‫‪ -2‬به هيچ كس از عابرين ض‪5‬رر‪ 5‬نمىرس‪5‬اند‪ ،‬بوس‪5‬يله زب‪5‬ان خ‪5‬ود از كسى ب‪5‬دگوئى نمىكند و‬
‫كسى را دشنام نمىدهد‪ ،‬نكوهش نمىكند‪ ،‬كسى را نمىزند‪ ،‬مال كسى را نمىچاب‪55‬د‪ ،‬سد مع‪55‬بر نمىكند‬
‫گردنهگيرى و راه بندانى نمىكند‪.‬‬
‫‪ -3‬س‪55‬الم را ج‪55‬واب مىده‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را پاسخ س‪55‬الم واجب اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬نساء‪« .)86 :‬هر گاه به ش‪55‬ما‬
‫سالم گفته شود‪ ،‬پاسخ بهتر بدهيد يا حداقل همان الفاظ را برگردانيد‪.»5‬‬
‫‪ -4‬در صورت‪ 5‬مشاهده كار خالف‪ ،‬امر به معروف مىكند‪ ،‬زيرا او در اين حال مسئول امر‬
‫به مع‪55‬روف اس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬ون امر به مع‪55‬روف وظيفه هر مس‪55‬لمان است و تا انج‪55‬ام نگ‪55‬يرد‪ ،‬س‪55‬اقط‬
‫نمىشود‪ 5.‬از باب مثال‪ ،‬اگر اذان گفته شود و حاض‪55‬ران اج‪55‬ابت نكنن‪55‬د‪ ،‬بر وى الزم است كه آن‪55‬ان‬
‫را امر به اجابت كند‪ ،‬زيرا در آنصورت‪ 5‬معروفى‪ 5‬ت‪55‬رك داده مىش‪55‬ود بن‪55‬ابراين بر او واجب است‬
‫كه بدان امر كند‪ .‬همچنين اگر شخص گرسنه يا كسى كه فاقد لب‪55‬اس است از آنجا رد ش‪55‬ود‪ ،‬آن‪55‬ان‬
‫را اطعام كند و لباس بپوشاند و اگر خودش ق‪55‬ادر‪ 5‬به اين امر نيس‪55‬ت‪ ،‬ديگ‪55‬ران را ب‪55‬راى اين ك‪55‬ار‬
‫تشويق‪ 5‬كند‪ ،‬زيرا تغذيه گرسنگان و لباس پوشاندن به برهنگان از جمله كارهاى‪ 5‬خير و معروف‪5‬‬
‫است كه هر گاه ترك شود‪ ،‬امر كردن بدان واجب مىگردد‪.‬‬
‫‪ -5‬هر گونه منكرى كه در جلو او انجام مىگيرد‪ ،‬آن را منع كند‪ .‬زيرا تغيير منكر مانند امر‬
‫به معروف از وظايف مهم هر مسلمان است‪ .‬پيامبر ص مىفرمايد‪« :‬هر كس از ش‪55‬ما منك‪55‬رى را‬
‫ببيند‪ ،‬آن را تغيير دهد»‪( ،‬مسلم)‪ .‬از باب مثال‪ ،‬مىبيند كه كسى عليه كسى ديگر تجاوز‪ 5‬مىكند‪ ،‬او‬
‫را مىزند‪ ،‬مالش را مىبرد‪ ،‬بر مسلمان واجب است كه در چ‪55‬نين ح‪55‬التى منكر را تغي‪55‬ير دهد و از‬
‫مظلوم‪ 5‬حمايت كند و در برابر ستم و عدوان در حد توان خود مقاومت نمايد‪.‬‬
‫‪ -6‬گم ش‪55‬دگان يا گم ك‪55‬رده راه را ه‪55‬دايت كن‪55‬د‪ .‬مثال اگر كسى آدرس م‪55‬نزل‪ ،‬آدرس راه يا‬
‫درباره شخصى‪ 5‬از وى سوال كند‪ ،‬واجب است كه س‪55‬وال كنن‪55‬ده را درب‪55‬اره رس‪55‬يدن به مقص‪55‬دش‬
‫ه‪55‬دايت كن‪55‬د‪ ،‬راه را ب‪55‬رايش نش‪55‬ان ده‪55‬د‪ ،‬ف‪55‬رد م‪55‬ورد نظر را ب‪55‬رايش مع‪55‬رفى كن‪55‬د‪ ،‬اينها از آداب‬
‫نشستن در طريق‪ ،‬مانند‪ :‬نشستن در جلو منازل‪ ،‬مغازهها‪ ،‬قهوهخانهها‪ ،‬امكنه عم‪55‬ومى‪ ،‬مي‪55‬ادين‬
‫و پاركها‪ ،‬مىباشند‪.‬‬
‫در حديثى در اين باره چنين آمده است‪ :‬از نشستن در معبر و راهها و گذرگاهها‪ 5‬خود دارى‬
‫كني‪55‬د‪ ،‬س‪55‬وال شد يا رس‪55‬ول هّللا ! ما مجب‪55‬وريم‪ 5‬كه در چ‪55‬نين جاه‪55‬ائى بنش‪55‬ينيم‪ ،‬اين گونه جاها محل‬
‫صحبت و اختالط ما هستند‪ ،‬رسول هّللا ص فرم‪55‬ود‪ :‬اگر چارهاى نداري‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه حق نشس‪55‬تن در‬
‫چ‪55‬نين جاها را بايد بجا بياوريد س‪55‬وال ش‪55‬د‪ ،‬آن حق‪55‬وق چيس‪55‬تند؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬پ‪55‬ائين گ‪55‬رفتن نگ‪55‬اه‪،‬‬
‫خوددارى كردن از هرگونه اذيت و آزار عابران‪ ،‬جواب دادن سالم‪ ،‬امر به مع‪55‬روف و نهى از‬
‫منكر‪ ،‬در برخى روايات اين كلمات (راهنمائى كردن گم شدگان يا گم كردگان راه) اض‪55‬افه آم‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬
‫از جمله آداب نشستن در مجلس اين است كه در خاتمه و پاي‪55‬ان مجلس اس‪55‬تغفار گفته ش‪55‬ود‪،‬‬
‫چون ممكن است در مجلس خطا و يا مرتكب گناهى انجام گرفته باش‪55‬د‪ ،‬بن‪55‬ابراين وقت بلند ش‪55‬دن‬
‫ت‪ ،‬أَس ‪َ%ْ%‬تغِْفرَُك وَأَتُ ‪ُ % %‬‬
‫وب‬ ‫حَانكَ اللهم وبحم‪%% %‬دك‪ ،‬أش‪%% %‬هد أن ال إل‪%% %‬ه إال أَْن َ‬
‫از مجلس اين دعا را بخوانن‪55‬د‪« :‬س ‪ْ%ُ%‬ب َ‬
‫ك» درباره اين دعا رسول اكرم ص فرمودند‪« ،‬اين كفاره گناهان مجلس است»‪.‬‬ ‫إَِلْي َ‬

‫فصل نهم‬
‫آداب خوردن و آشاميدن‬
‫مسلمان خوردن و نوشيدن را به عنوان يك وسيله مىداند نه به عنوان يك هدف‪ .‬او مىخ‪55‬ورد‬
‫و مىنوشد‪ 5‬تا بهتر بتواند پروردگارش را عبادت كند‪ ،‬اين عبادت او را شايسته كرامت و سعادت‬

‫‪127‬‬
‫اخروى‪ 5‬مىكند‪ ،‬خوردن و نوشيدن مسلمان صرفا‪ 5‬بخاطر سير كردن شكم و تأمين شهوت نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫روى‪ 5‬اين اصل مسلمان تا گرسنه نشود‪ ،‬نمىخورد‪ 5‬و تا تشنه نش‪55‬ود نمىآش‪55‬امد‪ 5‬چنانكه منق‪55‬ول است‬
‫«ما تا گرسنه نشويم‪ ،‬نمىخوريم‪ 5‬و هرگاه بخوريم‪ ،‬پرخورى نمىكنيم‪( »5‬مؤلف مىگوي‪55‬د‪ 5:‬راوى اين‬
‫حديث ب‪55‬راى من ش‪55‬ناخته ش‪55‬ده نيس‪55‬ت‪ ،‬ممكن است از آث‪55‬ار ص‪55‬حابه باشد)‪ .‬از اي‪55‬نرو‪ 5‬مس‪55‬لمان در‬
‫خوردن و نوشيدن خود را ملزم به رعايت نكات زير مىداند‪.‬‬

‫نكاتى كه قبل از خوردن و آشاميدن بايد رعايت شوند‪:‬‬


‫‪ -1‬طعام و شراب مسلمان بايد پاك و حالل باشد و از هرگونه شائبه و شبهه حرام بايد خالى‬
‫باش‪5555‬د‪ ،‬زي‪5555‬را خداوند مىفرماي‪5555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)172 :‬اى مؤمن‪5555‬ان از رزق پ‪5555‬اكيزه و حاللى كه به ش‪5555‬ما دادهايم‪،‬‬
‫بخوريد‪.»5‬‬
‫نيت و قصدش از خوردن و آشاميدن تقويت جسم بخاطر‪ 5‬عبادت بيشتر و رسيدن به كاره‪55‬اى‪5‬‬
‫مشروع‪ 5‬باشد‪ ،‬بدينوس‪55‬يله از پ‪55‬اداش اخ‪55‬روى بهرهمند‪ 5‬خواهد ش‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را عمل مب‪55‬اح بوس‪55‬يله نيت‬
‫عبادت محسوب مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -3‬قبل از خوردن غذا در صورت‪ 5‬نياز‪ ،‬دستها را مىشويد‪.‬‬
‫‪ -4‬بهتر است غ‪55‬ذايش را روى‪ 5‬س‪55‬فره كه بر زمين گذاش‪55‬ته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬ميل كند نه بر روى‬
‫ميز و صندلى‪ ،‬كه در فتوى جايز است ولى خ‪55‬وردن طع‪55‬ام روى‪ 5‬س‪55‬فرهاى كه بر زمين گذاش‪55‬ته‬
‫باشد‪ ،‬حكايت از فروت‪55‬نى‪ 5‬و تواضع دارد‪ .‬از حض‪55‬رت انس ‪ ‬م‪55‬روى است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫هرگز روى ميز و سينى غذا نخورده است‪( .‬سكرجه‪ ،‬ديس عجمى بزرگى است كه انواع غذاها‬
‫در آن گذاشته مىشود)‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -5‬روى سفره در حالت تواضع و فروتنى مىنشيند‪ ،‬يعنى دو زانو مىنش‪55‬يند يا اينكه روى پاها‬
‫و قدمها مىنشيند‪ ،‬يا پاى راستش را بلند كرده روى پاى چپ مىنشيند‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ِ‬
‫س‬ ‫‪%‬ل َك َم‪%%‬ا يَأْ ُك‪ُ %‬‬
‫‪%‬ل ال َْع ْب ‪ُ %‬د‪ ،‬وَأَْجِل ُ‬ ‫‪%‬ل ُمتَّكئًا إَّنمَ ‪%‬ا أنَ ‪%‬ا َعبْ ‪ٌ %‬د آ ُك‪ُ %‬‬
‫ص مىنشست‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ آ ُك‪ُ %‬‬
‫س ْالعَبْ ‪ُ%%‬د» «در حالى كه تكيه زدهام غذا نمىخ‪55‬ورم‪ ،‬چ‪55‬ون اين حك‪55‬ايت از تك‪55‬بر و غ‪55‬رور‬ ‫جِل ُ‬
‫َكمَ ‪%%‬ا يَ ْ‬
‫دارد‪ .‬فرمود‪ :‬من بنده هستم‪ ،‬هم‪5‬انطور كه بن‪5‬ده مىخ‪5‬ورد‪ ،‬من مىخ‪5‬ورم و مثل بن‪5‬دگان مىنش‪5‬ينم»‪.‬‬
‫(بخاري)‪.‬‬
‫‪ -6‬از طعام و غذاى موجود‪ 5‬اظهار رضايت بكند و طعام عيب در نياورد‪ 5،‬اگر مورد‪ 5‬پسندش‬
‫بود بخورد‪ 5‬و در غير اين صورت دست بكشد‪.‬‬
‫‪ -7‬همراه با ديگران‪ ،‬يعنى با زن و فرزند و يا با مهمان و خادم غذا بخورد زيرا در حديث‬
‫‪%‬ار ْك لَ ُك ْم فِي ‪%ِ %‬ه» «دست جمعى غذاىتان را صرف‪ 5‬كنيد كه بركت‬ ‫ِ‬ ‫آمده است‪ِ ْ :‬‬
‫«اجتَمعُ ‪%%‬وا َعلَى طَ َع‪%%‬ام ُك ْم ُيبَ ‪َ %‬‬
‫در آن مىآيد»‪( .‬ابوداود و ترمذى)‪.‬‬

‫نكاتى كه در حال غذا خوردن بايد رعايت شوند‪:‬‬


‫‪ -1‬با «بسم هّللا » آغاز كند‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪« :‬هرگاه غذا مىخوريد با ياد و نام خدا‬
‫ش‪55‬روع كني‪55‬د‪ ،‬اگر در آغ‪55‬از بسم هّللا فرام‪55‬وش‪ 5‬ش‪55‬د‪ ،‬هر گ‪55‬اه بي‪55‬اد آمد اين كلم‪55‬ات «بس‪55‬ماهّلل اوله و‬
‫آخره» را بگويد‪.‬‬
‫‪ -2‬با گفتن كلمه «الحمدللّه» به خوردن غذا پايان دهد‪ ،‬در حديث آمده است‪ ،‬رسول اكرم ص‬
‫زقِنْيهِ ِمْن غَْيِر حَْو ٍل‬
‫ور ِ‬ ‫«ال َ ِ ِ‬
‫حْمُد لله الذى أَطَْعمَِنى هذا َ‬‫فرمود‪« :‬هر كس بعد از پايان غذا‪ ،‬اين كلمات ْ‬
‫ِمنّى َوَلا ُق ّوَ ٍة» را بخواند‪ ،‬تمام گناهان گذشتهاش‪ 5‬مورد مغفرت قرار خواهد گرفت‪.‬‬

‫‪128‬‬
‫‪ -3‬با سه انگشت از انگشتهاى‪ 5‬دست غذا بخورد‪ 5.‬لقمه را كوچك بردارد و آن را خوب بجود‬
‫و از پيش خود بخورد‪ .‬از كناره ظرف‪ 5‬غذا ب‪55‬ردارد‪ 5.‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به عم‪55‬ربن‬
‫‪%‬ك» «اى پسر‪ ،‬با ذكر نام هّللا و با دست‬ ‫‪%‬ل ِم َّما يَلِي‪َ %‬‬ ‫‪%‬ك‪َ ،‬و ُك‪ْ %‬‬ ‫‪%‬ل بِيَ ِمينِ‪َ %‬‬ ‫َّ‬
‫الم‪َ ،‬س ‪ِّ %‬م اللهَ‪َ ،‬و ُك‪ْ %‬‬
‫سلمه فرمود‪« :‬يَ‪%%‬ا غُ ُ‬
‫راست غذا بخور و از جلوى خود غذا ب‪55‬ردار‪( .»5‬متفق علي‪55‬ه)‪ .‬و فرم‪55‬ود‪« :‬ب‪55‬ركت در وسط‪ 5‬غ‪55‬ذا‬
‫نازل مىشود‪ ،‬لذا از دو طرف ظرف‪ 5‬غذا بر داريد و از وسط‪ 5‬آن نخوريد‪( .»5‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -4‬قبل از پاك كردن دستها بوسيله دستمال‪ ،‬كاسه را با انگش‪55‬تها و انگش‪55‬تها را بوس‪55‬يله زب‪55‬ان‬
‫تميز و صاف كند يا با آب بش‪5‬ويد‪ ،‬زي‪5‬را از حض‪5‬رت ج‪5‬ابر ‪ ‬روايت است كه رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص‬
‫فرمود‪« :‬هرگاه غذا خورديد تا انگشتها را نشستهايد و يا با زبان پاك نكردهايد‪ ،‬از حوله استفاده‬
‫نكنيد»‪( .‬ابوداود و ترمذى)‪ .‬از حضرت جابر روايت است‪ ،‬كه رسول اك‪5‬رم ص درب‪5‬اره ص‪5‬اف‬
‫كردن انگشتها و كاسه امر كرده و فرمودند‪ :‬شما نمىدانيد كه خير و بركت در ك‪5‬دام ج‪5‬زء غ‪5‬ذاى‬
‫شما است‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬هرگاه غذايى از دستش بر زمين بيفتد‪ ،‬آلودگى‪ 5‬را بر طرف نم‪55‬وده ب‪55‬اقى غ‪55‬ذا را بخ‪55‬ورد‪5.‬‬
‫َح ‪%ِ %‬د ُك ْم َفلْيُ ِم‪ْ % %‬ط َع ْن َ‪%‬ه ‪%%‬ا األَذَى َولْيَأْ ُكل َ‪%‬‬
‫ْه ‪%%‬ا َوالَ يَ ‪َ % %‬د ْع َها‬ ‫زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« :‬إِذَا َس ‪َ % %‬قطَ ْ‬
‫ت لُْق َم‪ % %‬ةُ‪ %‬أ َ‪%‬‬
‫ان» «هر گاه لقمهاى از دست كسى بيفتد‪ .‬آن را برداشته آل‪5‬ودگى را دور كند و بعد بخ‪5‬ورد‪5‬‬ ‫لِل َّ‬
‫ش‪ْ %%‬يطَ ِ‬
‫و آن را براى شيطان نگذارد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -6‬غذاى گرم را پوف نكند و تا سرد نشده اقدام به خوردن آن نكند و در ح‪55‬ال نوش‪55‬يدن‪ ،‬در‬
‫آب پوف نكرده و داخل ظرف آب تنفس نكند‪ .‬آب را در سه وقفه بنوشد‪ 5.‬زي‪55‬را از حض‪55‬رت انس‬
‫‪ ‬م‪55‬روى‪ 5‬است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آب را در سه وقفه مىنوش‪55‬يد‪( .»5‬متفق عليه)‪ .‬و از حض‪55‬رت‬
‫ابى سعيد ‪ ‬مروى است كه رسول اكرم ص‪ ،‬از پوف كردن و نفس كشيدن در داخل ظ‪55‬رف منع‬
‫فرمودند‪( .»5‬ترمذي)‪.‬‬
‫‪ -7‬از پرخورى اجتناب كند‪ .‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬انس‪55‬ان هيچ ظ‪55‬رفى ب‪55‬دتر از‬
‫شكم را پر نكرده است‪ .‬چند لقمه كه جان و روح را پيوند دهد براى انس‪55‬ان ك‪55‬افى اس‪55‬ت‪ ،‬اگر بر‬
‫اين مقدار قناعت نمىكند‪ ،‬يك سوم شكمش را براى آب و يك سوم را براى غذا اختص‪5‬اص داده و‬
‫يك سوم را خالى بگذارد تا بتواند‪ 5‬به تزكيه نفس بپردازد»‪( .‬احمد و ابن ماجه)‪.‬‬
‫‪ -8‬تقس‪55‬يم آب يا غ‪55‬ذا را از كسى ش‪55‬روع‪ 5‬كند كه از لح‪55‬اظ سن يا رتبه بزرگ‪55‬تر از ديگ‪55‬ران‬
‫بزرگتر باشد س‪55‬پس از س‪55‬مت راست او ادامه دهد و خ‪55‬ود توزيع كنن‪55‬ده در آخر اس‪55‬تفاده كن‪55‬د‪ .‬در‬
‫حديث در اين خصوص چنين آمده است‪« :‬ك ‪%% %‬بر‪ ،‬ك ‪%% %‬بر» يعنى از بزرگتران شروع‪ 5‬كن‪ ،‬در حديثى‬
‫ديگر آمده است‪ ،‬حضرت ابن عباس ب در سمت راست رسول اكرم ص نشسته بود و بزرگ‪55‬ان‬
‫صحابه سمت چپ او‪ ،‬رسول اكرم ص وقتى‪ 5‬مىخواست به حاض‪55‬رين در جلسه آب بده‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬راى‬
‫اينكه از بزرگترها‪ 5‬كه در س‪55‬مت چپ بودند ش‪55‬روع كند از ابن عب‪55‬اس كسب اج‪55‬ازت ك‪55‬رد‪ .‬اين‬
‫كسب اج‪55‬ازت حك‪55‬ايت از آن دارد كه حق تق‪55‬دم در نوش‪55‬يدن از كسى است كه در س‪55‬مت راست‬
‫قرار‪ 5‬گرفته است‪ .‬و در حديثى ديگر آمده است‪« ،‬س ‪َِ%‬اقِى ْالقَ ‪ْ%‬وِم آخِ ‪%‬رُُهْم» «توزيع كننده آب (و تقسيم‬
‫كننده طعام‪ )،‬در آخر بايد تناول كند»‪.‬‬
‫‪ -9‬در ص‪55‬ورتى‪ 5‬كه در مجلس اف‪55‬راد بزرگ‪55‬ترى چه از لح‪55‬اظ سن يا از لح‪55‬اظ فضل و رتبه‬
‫علمى حضور‪ 5‬دارند‪ ،‬قبل از آنان شروع به خوردن و آشاميدن نكند‪ .‬زيرا چنين ح‪55‬ركت و عملى‬
‫مخل ادب است و آز و حرص فاعل آن را مىرساند‪ .‬گوينده چه زيبا گفته است‪:‬‬
‫وإن مدت األيدى إلى الزاد لم أكن‬
‫بأعجلهم جشع القوم اعجل‬
‫‪129‬‬
‫هر گاه دستها بسوى غذا دراز شوند‪ ،‬از شتاب زدگان نخواهم بود زيرا حريص ترين مردم‬
‫كسى است كه بيش از همه آنان شتاب دارد‪.‬‬
‫‪ -10‬با كمال آزادى و بدون تكلف غذا بخورد و رفيق يا ميزب‪55‬انش را وادار به اص‪55‬رار‪ 5‬نكند‬
‫كه بگويد‪ ،‬بردار‪ ،‬غذا برايت بريزم‪ 5‬و غ‪55‬ير‪ .‬زي‪5‬را اين گونه رفت‪55‬ار ميزب‪55‬ان را در مض‪55‬يقه ق‪5‬رار‪5‬‬
‫داده و نوعى ريا محسوب مىگردد‪ 5‬و ريا حرام است‪.‬‬
‫‪ -11‬در خوردن رعايت حال همراهان را بكند‪ ،‬در صدد خ‪55‬وردن بيش‪55‬تر‪ 5‬از آن‪55‬ان بر نياي‪55‬د‪،‬‬
‫بويژه در صورتى‪ 5‬كه طعام اندك باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را چ‪55‬نين حرك‪55‬تى‪ 5‬بمع‪55‬نى تع‪55‬رض به حق‪55‬وق ديگ‪55‬ران‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -12‬در حال خوردن بسوى‪ 5‬دوستان و كسانى كه با وى هم سفره هستند نگاه نكند و مراقب‬
‫خوردن آنان نباشد ممكن است آنان احساس شرمندگى‪ 5‬نموده دست از طعام بكشند‪ ،‬بلكه نگ‪55‬اهش‬
‫را پائين بگيرد‪.‬‬
‫‪ -13‬از انجام حرك‪5‬ات م‪55‬ذموم‪ ،‬مانند افش‪5‬اندن دس‪55‬تها در كاسه و پ‪5‬ائين گ‪5‬رفتن سر و نزديك‬
‫شدن سفره جدا خودارى شود‪ .‬اين حركات عرفا غير مطلوب و ناپسند‪ 5‬هس‪55‬تند و ممكن است طى‬
‫آن لقمهاى از ده‪5‬انش روى‪ 5‬س‪5‬فره بيفت‪5‬د‪ ،‬موقع خ‪5‬وردن س‪5‬خنان بىنزاك‪5‬تى‪ 5‬كه طبع انس‪5‬ان از آنها‬
‫كراهت دارد‪ ،‬نگويد‪ ،‬زيرا اين گونه سخنان گاها موجب اذيت ش‪55‬ركاء مىگ‪55‬ردد و اذيت رس‪55‬اندن‬
‫به ديگران حرام است‪.‬‬
‫‪ -14‬انگيزه شركت در غذا خوردن با فقرا و مساكين ايثار و همدردى‪ 5‬با ثروتمندان انبس‪55‬اط‬
‫و گشاده روئى‪ 5‬و با صاحبان پست و جاه ادب و احترام باشد‪.‬‬

‫نكاتى كه بعد از خوردن غذا رعايت شوند‪:‬‬


‫‪ -1‬به پ‪555‬يروى از رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص قبل از س‪555‬ير ش‪555‬دن دست از طع‪555‬ام بكشد تا مواجه با‬
‫بدهضمى‪ 5‬يا پر خورى كه منافى با زيركى و زكاوت است نشود‪.‬‬
‫‪ -2‬نخست دستها را با زبان و سپس بوسيله حوله يا آب تميز كند‪ .‬البته شس‪55‬تن و اس‪55‬تفاده از‬
‫آب بهتر است‪.‬‬
‫‪ -3‬غذايى كه موقع خوردن روى‪ 5‬س‪55‬فره مىافتد‪ 5‬برداش‪55‬ته ش‪55‬ود‪ ،‬در ح‪55‬ديث در اين ب‪55‬اره تاكيد‬
‫شده است و اين از جمله سپاس نعمتهاى خداوند‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -4‬دندانها را خالل نموده دهن را با مسواك و مضمضه تميز كند تا دهنش بد بو نشود‪ ،‬چرا‬
‫كه ذكر و ياد خداوند بوس‪55‬يله ده‪55‬ان و زب‪55‬ان انج‪55‬ام مىگ‪55‬يرد و ديگ‪55‬ران م‪55‬ورد‪ 5‬خط‪55‬اب او هس‪55‬تند‪،‬‬
‫عالوه بر اين نظافت و بهداشت دهن و دندان موجب سالمتى و طول عمر دندانها نيز مىگردد‪.‬‬
‫‪ -5‬در پايان طعام خدا را سپاس گويد و بعد از نوشيدن شير‪ ،‬اين دعا را «اللهم ب‪%%‬ارك لن‪%%‬ا فيم‪%%‬ا‬
‫رزقتن‪%%%‬ا وزدن‪%%%‬ا من‪%%%‬ه» بگويد‪ ،‬پروردگارا! در رزق ما بركت عنايت بفرما و اين روزى‪ 5‬ما را افزون‬
‫كن‪ .‬اگر نزد ديگران افطار‪ 5‬كند‪ ،‬چنين گويد‪« :‬أفط‪%%‬ر عن‪%%‬دكم الص‪%%‬ائمون وأك‪%%‬ل طع‪%%‬امكم الأب‪%%‬رار وص‪%%‬لت‬
‫عليكم المالئكة» «روزه داران نزد شما افطار كنند‪ ،‬طعام شما را پاكان بخورند‪ 5‬و فرشتگان‪ 5‬براى‬
‫شما دعاى مغفرت كنند»‪ .‬اگر در دع‪55‬اء چ‪55‬نين بگوي‪55‬د‪ :‬پروردگ‪55‬ارا در رزق آن‪55‬ان ب‪55‬ركت عن‪55‬ايت‬
‫بفرما‪ ،‬آنان را مورد‪ 5‬مرحمت و مغفرت قرار بده‪ ،‬بر سنت عمل كرده است و براى خ‪55‬ير بس‪55‬يار‪5‬‬
‫زياد دعا كرده است‪.‬‬

‫‪130‬‬
‫فصل دهم‬
‫آداب ضيافت و مهماندارى‪5‬‬
‫شخص مسلمان اكرام و تعظيم مهمان را از واجبات مىداند و احترام الزم او را بجا مىآورد‪.‬‬
‫زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هر كس به خدا و روز‪ 5‬قي‪55‬امت ايم‪55‬ان دارد‪ ،‬مهم‪55‬انش را اك‪55‬رام‬
‫كند‪ ،‬هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد‪ ،‬از مهمان پذيرايى خوب بعمل آورد‪ .‬س‪55‬وال ش‪55‬د‪،‬‬
‫پذيرايى‪ 5‬او چيست؟ فرمود‪ 5:‬يك شب و يك روز است‪ ،‬و مهمانى تا سه روز‪ 5‬است‪ ،‬و بيش از اين‬
‫صدقه است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫بنابراين مسلمان در ارتباط‪ 5‬با مهمان و مهماندارى خود را ملزم به رعايت نكات زير مىداند‪:‬‬
‫‪ -1‬براى ضيافت‪ ،‬افراد متقى و خداجو را دعوت مىكند نه فس‪55‬اق و فج‪5‬ار‪ 5‬را‪ ،‬زي‪5‬را رس‪55‬ول‬
‫‪%‬ك إِالَّ تَِق ٌّى» «تنها با اهل ايمان همراهى كن‬ ‫اح ِ ِ‬ ‫اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ تُ ِ‬
‫ب إالَّ ُم ْؤمنً‪%%‬ا َوالَ يَأْ ُك‪ْ %‬‬
‫‪%‬ل طَ َع َام‪َ %‬‬ ‫ص‪ْ %‬‬ ‫َ‬
‫و خوراك‪ 5‬تو را بايد فقط افراد متقى و پرهيزگار بخورند»‪( .‬احمد‪ ،‬ابوداود‪ 5،‬ترمذى‪ ،‬ابن ماجه و‬
‫حاكم)‪.‬‬
‫‪ -2‬ضيافت و مهمانى به اغنيا و ثروتمندان اختصاص داده نشود‪ ،‬زيرا در حديث آمده است‪.‬‬
‫يم ِة يُ ْد َعى ل ََها األَ ْغنِيَ‪%%‬اءُ‪َ ،‬و ُي ْ‪%‬ت َ‪%‬ر ُك الْ ُف َق‪%َ %‬راءُ» «بدترين خوراك‪5‬‬ ‫ِ‬
‫رسول اكرم ص فرمود‪َ « :‬ش ُّر الطََّع ِام طَ َع ُ‬
‫ام ال َْول َ‬
‫دعوت وليمه است كه در آن ثروتمندان دعوت ش‪55‬ده و فق‪55‬را و مس‪55‬اكين ت‪55‬رك داده ش‪55‬وند‪( .»5‬متفق‬
‫عليه)‪.‬‬
‫‪ -3‬انگيزه دعوت و ض‪55‬يافتش فخر و مباه‪55‬ات و بالي‪55‬دن نباش‪55‬د‪ ،‬بلكه قصد تأسى و تبعيت از‬
‫سنت رسول اكرم ص و ساير پيامبران گذشته مانند‪ ،‬حض‪55‬رت اب‪55‬راهيم و غ‪55‬يره باش‪55‬د‪ .‬حض‪55‬رت‬
‫ابراهيم ‪ ‬به «أبى الض‪%%%‬يفان» پدر مهمانان‪ ،‬شهرت داش‪55‬ت‪ .‬ش‪55‬اد ك‪55‬ردن مؤمن‪55‬ان و رايج ك‪55‬ردن اين‬
‫امر خير در ميان برادران از ديگر انگيزههاى ضيافتاند‪.‬‬
‫‪ -4‬كسانى را كه حاضر‪ 5‬شدن براى آنان در جلسه ضيافت موجب نگرانى و ناراحتى‪ 5‬است‪،‬‬
‫دعوت نكند‪ .‬تا مرتكب اذيت و آزار مؤمنى‪ 5‬نشوند كه اين امر حرام است‪.‬‬

‫آداب پذيرفتن دعوت‪:‬‬


‫‪ -1‬در اجابت دعوت‪ ،‬بدون عذر رد نكند‪ ،‬عذر مانع از اجابت دع‪55‬وت‪ ،‬مانند خ‪55‬وف ض‪55‬رر‪5‬‬
‫نسبت به دين يا بدن اس‪55‬ت‪ .‬در ح‪55‬ديث در اين ب‪55‬اره آم‪55‬ده است «من دعى فليجب» هر كس دع‪55‬وت‬
‫ش‪55‬ود بايد اج‪5‬ابت كند»‪( ،‬مس‪55‬لم)‪ .‬و فرم‪5‬ود‪« :‬ل‪%%%‬و دعيت الى ك ‪%%‬راع ش ‪%%‬اة الجبت‪ ،‬ول ‪%%‬و اه ‪%%‬دى الى ذراع‬
‫لقبلت» «اگر براى سم گوسفندى دعوت شوم‪ ،‬مىپذيرم‪ 5،‬اگر دست گوسفندى به من هديه شود‪ ،‬آن‬
‫را رد نمىكنم»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -2‬در اجابت دعوت ميان فقير و غنى تبعيض قائل نشود‪ ،‬زيرا مسترد كردن دعوت فق‪55‬راء‬
‫و مساكين موجب دلشكستگى آنان مىگردد‪ ،‬و اين حركت نشانگر‪ 5‬ن‪55‬وعى غ‪55‬رور و تك‪55‬بر است و‬
‫تكبر موجب ناخشنودى‪ 5‬خداوند است‪ .‬درب‪55‬اره اج‪55‬ابت دع‪55‬وت فق‪55‬را نقل ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬كه حض‪55‬رت‬
‫حسين بن على ب از كنار عدهاى فقراء و مساكين رد شد‪ ،‬آنان مقدارى از تكه نانها روى‪ 5‬زمين‬
‫گذاشته مشغول خوردن آنها بودن‪5‬د‪ ،‬ن‪5‬دا دادن‪5‬د‪ ،‬اى فرزند‪ 5‬دخ‪5‬تر رس‪5‬ول خ‪5‬دا بيا هم‪5‬راه ما ناه‪5‬ار‬
‫بخور‪ ،‬حضرت امام حسين فرمود‪ :‬آرى خداوند متكبران را دوست ندارد‪ ،‬از سوارى ف‪55‬رود آمد‬
‫و همراه با آنان طعام خورد‪5.‬‬
‫‪ -3‬در اج‪55‬ابت دع‪55‬وت مي‪55‬ان فاص‪55‬له نزديك و دور تبعيض قائل نش‪55‬ود‪ .‬اگر دو نفر همزم‪55‬ان‬
‫دعوت كردند‪ ،‬اول را پذيرفته و از دومى‪ 5‬عذرخواهى كند‪.‬‬

‫‪131‬‬
‫‪ -4‬بخ‪55‬اطر روزه ب‪55‬ودنش از حض‪55‬ور در دع‪55‬وت خ‪55‬ود دارى نكند بلكه حض‪55‬ور ياب‪55‬د‪ ،‬اگر‬
‫ميزبان از خوردن خوراك‪ 5‬خوشحال مىشود‪ 5‬افط‪55‬ار كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خوش‪55‬حال ك‪55‬ردن م‪5‬ؤمن از جمله‬
‫عب‪5‬ادات است و اگرنه ب‪5‬راى آن‪5‬ان دع‪5‬اى خ‪5‬ير كن‪5‬د‪ ،‬زي‪5‬را رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬هرگ‪5‬اه‬
‫دع‪55‬وت ش‪55‬ديد‪ ،‬بپذيري‪55‬د‪ 5،‬اگر روزه هس‪55‬تيد‪ ،‬دع‪55‬اى مغف‪55‬رت و ب‪55‬ركت كنيد واگر روزه نيس‪55‬تيد‪،‬‬
‫‪%‬وك َوَتقُ ‪%‬ولُ‪ :‬إِّنى ص ‪َِ%‬ايٌم»؟! «برادرت براى تو‬ ‫َخ‪َ %‬‬ ‫َك أ ُ‬‫فل َ‬ ‫بخوريد‪ .5‬و در حديثى ديگر آمده است‪َ « :‬وتَ َكلَّ َ‬
‫زحمت كشيده است و تو مىگويى‪ 5‬كه من روزه دارم؟!»‪.‬‬
‫آداب حضور در جلسه مهمانى‪:‬‬
‫‪ -1‬انتظارش را براى غذا طوالنى نكند تا موجب اضطراب و ناراحتى ميزبان نگردد‪ ،‬قبل‬
‫از وقت به محل ض‪55‬يافت ن‪55‬رود و ميزب‪55‬ان را غ‪55‬افلگير نكن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را اين امر م‪55‬وجب اذيت او‬
‫مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -2‬وقتى وارد مىشود‪ ،‬در ص‪5‬در جلسه ننش‪5‬يند‪ ،‬بلكه فروت‪5‬نى‪ 5‬را در جلسه رع‪5‬ايت كن‪5‬د‪ ،‬هر‬
‫جايى را كه صاحب منزل براى نشستن راهنمائى كند‪ ،‬بنشيند و آنجا راترك نكند‬
‫‪ -3‬ميزبان غذا را هر چه زودتر حاضر‪ 5‬و آماده كند‪ ،‬اين يك نوع احترام به مهم‪55‬ان است و‬
‫«مْن ك ‪%%‬انَ يُ ‪%ْ %‬ؤمُِن ِباللّهِ َوْاليَ ‪ْ%‬وِم الآخِ‪% %‬رِ َفْلُيكْ ‪ِ%‬رْم ض‪َْ% %‬يفَُه» «هر‬ ‫شريعت به اكرام مهمان سفارش كرده است‪َ .‬‬
‫كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد از مهمان تجليل كند»‪.‬‬
‫‪ -4‬در جمع كردن سفره شتاب نكند‪ ،‬و تا مهمانان دست از خوراك نكشيدهاند به جمع كردن‬
‫سفره مبادرت نكند‪.‬‬
‫‪ -5‬غذا به مقدار نياز و ضرورت روى سفره آورده شود‪ ،‬زيرا غذاى اندك خالف مروت و‬
‫مازاد از مقدار نياز تضييع و رياكارى‪ 5‬است‪ ،‬هر دو مورد‪ 5‬شرعا مورد‪ 5‬نكوهشاند‪5.‬‬
‫‪ -6‬بيش از سه روز‪ 5‬نزد كسى مهمان نشود‪ 5‬مگر اينكه ميزبان براى ماندن اصرار‪ 5‬كند‪ ،‬و به‬
‫هنگام بازگشت‪ ،‬ميزبان را مطلع سازد و از او خداحافظى كند‪.‬‬
‫‪ -7‬هنگام برگشتن مهمان‪ ،‬ميزبان او را تا درب منزل بدرقه كند‪ ،‬اعمال پيشينيان چنين بوده‬
‫است و عالوه بر اين‪ ،‬بدرقه از جمله تكريم است كه شريعت بدان امر كرده است‪.‬‬
‫‪ -8‬مهمان بايد ابراز خوشحالى‪ 5‬كند هر چند كه در حق او نوعى كوت‪55‬اهى ش‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫چنين عملى از اخالق حسنه محسوب مىگردد‪ 5‬و بنده را به درجه عبادت گذاران مىرساند‪5.‬‬
‫‪ -9‬مس‪55‬لمان بايد سه ن‪55‬وع رختخ‪55‬واب‪ 5‬تهيه نماي‪55‬د‪ ،‬يكى ب‪55‬راى خ‪55‬ودش‪ ،‬يكى ب‪55‬راى زن و‬
‫فرزندانش و سومى را براى مهمانان‪ ،‬بيش از اين سه نوع ممنوع است‪ .‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ان» منظور اسراف و اندوختن‬ ‫الرابِ‪%ُ %‬ع لِل َّ‬
‫ش ‪ْ %‬يطَ ِ‬ ‫ف َو َّ‬ ‫اش لِل َّ‬
‫ض ‪ْ %‬ي ِ‬ ‫لرج‪%ِ %‬ل وفِ‪%%‬راش لِل ‪ِ ِ %‬‬
‫ْم ْ‪%‬رأَة َوف‪%َ %‬ر ٌ‬
‫اش ل َّ ُ َ َ ٌ َ‬
‫مىفرمايد‪« :‬فِ‪%%‬ر ِ‬
‫َ ٌ‬
‫بيش از حد نياز و ضرورت است‪ .‬اگر نياز مقتضى بيش از سه باشد‪ ،‬مانعى ندارد‪.‬‬

‫فصل يازدهم‬
‫آداب مسافرت‬
‫مسلمان بخوبى مىداند كه مسافرت از جمله لوازم و ضروريات‪ 5‬زندگى است كه چارهاى از‬
‫آن نيست‪ .‬زيرا حج‪ ،‬عمره‪ ،‬جهاد‪ ،‬تحصيل‪ ،‬تجارت‪ ،‬ديد و بازديد از دوستان و خويش‪55‬اوندان كه‬
‫برخى از اين امور‪ ،‬فرض و واجباند و مسافرت براى انج‪55‬ام آنها حتمى اس‪55‬ت‪ .‬از اي‪55‬نرو ش‪55‬ارع‬
‫در رابطه با احكام و آداب سفر توجه به خصوصى‪ 5‬معطوف داشته است و بر مسلمان شايسته و‬
‫صالح است كه نسبت به اين آداب و احكام آگاهى حاصل نموده و آنها را رعايت نمايد‪.‬‬

‫احكام سفر‪:‬‬

‫‪132‬‬
‫مسافر‪ 5‬عالوه بر سه ركعت فرض مغرب‪ ،‬ساير نمازهاى‪ 5‬فرض چهار ركعتى‪ 5‬را دو ركعت‬
‫بخواند‪ ،‬از زمان ت‪55‬رك ك‪55‬ردن م‪55‬وطن و ش‪55‬هر خ‪55‬ود نمازها را شكس‪55‬ته بخواند تا اينكه دوب‪55‬اره به‬
‫خانهاش برگ‪55‬ردد‪ 5،‬مگر اينكه در ج‪55‬ايى قصد مان‪55‬دن چه‪55‬ار روز يا بيش از آن را داش‪55‬ته باشد تا‬
‫اينكه بقصد مراجعت از محل سكونت خارج شود‪ ،‬تا (در فقه احن‪55‬اف اين م‪55‬دت ‪ 15‬روز‪ 5‬مىباشد‬
‫(مترجم)) نرسيده به موطن و شهر خود‪ ،‬نمازها را در مسير راه شكسته بخواند‪.‬‬
‫خداوند در ق‪55‬رآن در اين ب‪55‬اره چ‪55‬نين مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬النس‪555‬اء‪« .)101 :‬وق‪555‬تى كه به مس‪555‬افرت‪5‬‬
‫مىرويد‪ 5،‬مانعى ندارد اينكه نمازهاى تان را شكسته بخوانيد‪ .»5‬و حضرت انس ‪ ‬مىگوي‪55‬د‪ 5:‬هم‪55‬راه‬
‫با رسول اكرم ص از مدينه بسوى مكه مىرفتيم رسول اك‪55‬رم ص نمازه‪5‬اى‪ 5‬چه‪5‬ار ركع‪55‬تى را دو‬
‫ركعت مىخواند تا اينكه دوباره وارد مدينه شديم‪( .‬نسائى‪ ،‬ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -2‬در مسافرت بج‪55‬اى شس‪55‬تن پاه‪55‬ا‪ ،‬مس‪55‬افر مىتواند‪ 5‬در ح‪55‬التى كه م‪55‬وزه پوش‪55‬يده باشد آنها را‬
‫مسح كند‪ ،‬مدت مسح براى او سه شبانه روز‪ 5‬است‪ .‬از حضرت على ‪ ‬در اين باره منقول است‪،‬‬
‫مىفرمايد‪ :‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص م‪5‬دت مسح م‪5‬وزه را ب‪5‬راى مس‪5‬افر‪ 5‬سه ش‪5‬بانه روز‪ 5‬و ب‪5‬راى مقيم يك‬
‫شبانه روز تعيين فرموده است‪.‬‬
‫‪ -3‬در ص‪55‬ورت فق‪55‬دان آب‪ ،‬مس‪55‬افر مىتواند‪ 5‬بج‪55‬اى وضو تيمم كند هم چ‪55‬نين در ص‪55‬ورتى‪ 5‬كه‬
‫استفاده از آب برايش مشكل باشد يا استفاده از آب برايش مق‪55‬دور نباشد مگر به قيمت گ‪55‬ران‪ ،‬در‬
‫ق‪555‬رآن در اينب‪555‬اره آم‪555‬ده اس‪555‬ت‪       ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)43 :‬يا كسى از شما از جايگاه قضاى‪ 5‬حاجت بيايد يا با زنان آم‪55‬يزش‬
‫كنيد و آبى نيابيد‪ ،‬آهنگ خاكى پاك كنيد‪ ،‬آن گاه روى‪ 5‬و دستانتان را مسح كنيد»‪.‬‬
‫‪ -4‬افطار‪ 5‬روزه در مسافرت‪ 5‬مب‪55‬اح مىگ‪55‬ردد‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬البق‪555‬رة‪« .)184 :‬هر كس از ش‪555‬ما بيم‪555‬ار يا‬
‫مسافر‪ 5‬باشد‪ ،‬در عوض چند روز‪ 5‬ديگر را روزه بگيرد»‪.‬‬
‫‪ -5‬نماز نفل روى سوارى‪ 5‬جايز مىگردد‪ ،‬به هر س‪5‬مت و س‪5‬ويى كه ب‪5‬رود زي‪5‬را ابن عمرب‬
‫مىگوي‪55‬د‪ :‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص نمازه‪55‬اى نفل را روى س‪55‬وارى مىخوان‪55‬د‪ ،‬به هر س‪55‬مت و س‪55‬ويى كه‬
‫مركب او مىرفت‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -6‬جمع كردن دو نماز‪ :‬نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عش‪55‬اء در يك وقت‪ ،‬اگر ش‪55‬تابى‬
‫در كار باشد‪ .‬بصورت جمع تقديم مثال نماز عصر و ظهر را در وقت ظهر‪ ،‬و مغ‪55‬رب و عش‪55‬اء‬
‫را در وقت مغ‪555‬رب بخواند يا بص‪555‬ورت جمع ت‪555‬اخير يع‪555‬نى عصر و ظهر را در وقت عصر و‬
‫«خرَْجن‪%% %‬ا مَ ‪َ% %‬ع‬
‫مغرب و عشاء را در وقت عشاء بخواند‪ ،‬حديث در اين خصوص چنين آمده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫اء جَْمعًا» (متفق عليه)‪.‬‬
‫شَ‬ ‫الع َ‬
‫صَر جَْمعًا َوْالَمغِْربَ َو ِ‬
‫والعَ ْ‬
‫الظهَْر ْ‬
‫صِّلى ُ‬
‫النِبىِّ ص ِفى َغزْوة تَُبوك‪ ،‬فكان يُ َ‬
‫َّ‬
‫ترجمه‪ :‬حضرت مع‪55‬اذ ‪ ‬مىگوي‪55‬د‪ :‬هم‪55‬راه با رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى غ‪55‬زوه به تب‪55‬وك رف‪55‬تيم‪5،‬‬
‫رسول اكرم ص نماز ظهر و عصر را در يك وقت و نماز مغرب و عش‪55‬اء را در يك وقت جمع‬
‫مىكرد‪.‬‬
‫آداب سفر‪:‬‬
‫‪ -1‬اگر در حق كسى ستم روا داشتهايد‪ 5‬يا وديعه و امانتى را در اختي‪55‬ار داري‪55‬د‪ ،‬از س‪55‬تمديده‬
‫حاللى بخواهيد و حقش را برگردانيد و ام‪55‬انت را به ص‪55‬احبش بس‪55‬پاريد‪ 5،‬زي‪55‬را امك‪55‬ان م‪55‬ردن و‬
‫هالك شدن در سفر زياد است‪.‬‬
‫‪ -2‬زاد و هزينه سفر بايد از مال حالل باشد و نفقه كسانى كه تحت تكفل هستند به آن‪55‬ان داده‬
‫شود‪.‬‬

‫‪133‬‬
‫‪ -3‬زن و فرزند‪ ،‬دوس‪55‬تان و رفق‪55‬اء را خ‪55‬داحافظى ك‪55‬رده اين دع‪55‬اء را بگوي‪55‬د‪« :‬أَس‪َ%ْ%‬تودِ ُ‬
‫ع اللّهَ‬
‫واتَم أَعْم‪%% %‬الُِكْم» «دين‪ ،‬امانت و خاتمه اعمالتان را به خدا مىسپارم‪ .»5‬و آن‪55‬ان كه‬ ‫ِدْيَنكُْم وأمَ ‪َ% %‬انَتُكْم َوخَ ‪ِ % %‬‬
‫خيْ‪َ% %‬ر إَِلى جِهَ‪% %‬ةٍ تَ ‪َ%%‬وجَّْه َ‬
‫ت»‬ ‫ك َوَوجَّهَ‪% %‬كَ ْال َ‬
‫التقْ ‪%%‬وى‪ ،‬وََغفَ ‪َ%%‬ر ذَْنبَ‪َ % %‬‬
‫مورد‪ 5‬توديع هستند چنين گويند‪« :‬زََّوَدَك اللّهُ َّ‬
‫«خداوند‪ 5‬به تو تقوى عنايت بفرمايد‪ ،‬گناهان تو را مورد‪ 5‬مغفرت قرار‪ 5‬دهد‪ ،‬و هر جا روى‪ 5‬خ‪55‬ير‬
‫و ب‪55‬ركت را بدرقه راه تو كند»‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬لقم‪55‬ان چ‪55‬نين گفته اس‪55‬ت‪ :‬هر گ‪55‬اه‬
‫امانتى به خداوند سپرده شود‪ ،‬خداوند‪ 5‬آن را حفاظت خواهد كرد»‪( .‬نسائى با سند جيد)‪ .‬و رسول‬
‫واتَم‬
‫ك وَأمََانتَ‪% %‬كَ َوخَ‪ِ %%‬‬
‫ع اللّهَ ِدْينَ‪َ % %‬‬ ‫اكرم ص هر كسى را كه خداحافظى‪ 5‬مىكرد‪ ،‬چنين مىفرمود‪« :‬أَس‪َْ% %‬ت ِ‬
‫ود ُ‬
‫ك» «دين‪ ،‬امانت و خاتمه اعمالات را به خدا مىسپارم‪( .»5‬ابو داود)‪.‬‬ ‫َعمَِل َ‬
‫‪ -4‬سه يا چهار تن از جمله كسانى كه شايستگى‪ 5‬همراهى را دارند‪ ،‬با خود همراه كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫سفر همانطور‪ 5‬كه معروف‪ 5‬و مشهور‪ 5‬است نوعى آزمايش براى مردان است و س‪55‬فر ب‪55‬دليل اينكه‬
‫اخالق م‪5‬ردان را روشن مىكن‪5‬د‪ ،‬س‪5‬فر ن‪5‬ام دارد‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص در اين خص‪5‬وص مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫ب» (ابوداود‪ ،‬نسائى و ترمذى‪« .)5‬يك نفر شيطان است‬ ‫الثَلَاثةُ َرْك ٌ‬
‫ان وَ َّ‬
‫طان َ‬
‫بان شَْي َ‬
‫اك ِ‬‫الر ِ‬
‫شيطان َو َّ‬
‫ٌ‬ ‫اك ُ‬
‫ب‬ ‫«الر ِ‬
‫َّ‬
‫اس َيعَْلُمونَ ِمَن ْالوَحْ‪َ%‬دِة مَ‪%‬ا أعَْلُم م‪%%‬ا‬
‫الن َ‬
‫«لْو أَّن َّ‬
‫دو نفر دو شيطان و سه نفر جماعت است»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ه» «اگر م‪55‬ردم در م‪55‬ورد‪ 5‬تنه‪55‬ائى مىدانس‪55‬تند‪ ،‬آنچه را كه من مىدانم‪ ،‬اح‪55‬دى‬ ‫ب ِبَليْ ‪ٍ% %‬ل َوحْ ‪َ% %‬د ُ‬‫اك ٌ‬‫ار َر ِ‬ ‫س ‪َ َ% %‬‬
‫هرگز در شب تنها به مسافرت نمىرفت‪( .»5‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -5‬يكى را از ميان خود به عنوان امير سفر بايد انتخ‪55‬اب نمايند تا او به مش‪55‬وره آن‪55‬ان ام‪55‬ور‬
‫سفر را عهدهدار باشد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص فرمود‪ :‬هرگاه سه تن براى مسافرت‪ 5‬مىروند‪ ،‬يكى‬
‫را از ميان خود بايد به عنوان امير انتخاب كنند»‪.‬‬
‫‪ -6‬قبل از آغاز سفر‪ ،‬درباره آن‪ ،‬نماز و دعاى استخاره كند‪ ،‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص ض‪55‬من‬
‫تاكيد در اين خصوص‪ ،‬نماز و دعاى استخاره را مانند س‪55‬ورهاى از ق‪55‬رآن به م‪55‬ردم ي‪55‬اد مىداد و‬
‫قبل از انجام هر كارى براى استخاره پيرامون آن تاكيد مىكرد‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪%‬ك أ ْن‬ ‫اهلل‪ ،‬اللَّ ُه َّم إِنِّي أعُ‪%%‬وذُ بِ‪َ %‬‬ ‫لت َعلَى ِ‬ ‫‪ -7‬موقع ترك خانه و منزل اين دعا را بگويد‪« :‬بِس ‪ِ %‬م ِ‬
‫اهلل َت‪%َ %‬و َّك ُ‬ ‫ْ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫أج َه َل أ َْو يُ ْج َه َل َعلَ َّي» وقتى‪ 5‬سوار مىش‪55‬ود اين دعا را‬ ‫ُض َّل‪ ،‬أ َْو أَ ِز َّل أ َْو أ َُز َّل‪ ،‬أ َْو أظْل َم أ َْو أُظْلَ َم‪ ،‬أ َْو ْ‬ ‫أض َّل أ َْو أ َ‬
‫ِ ِ‬
‫ك ْن ﴿‪‬‬ ‫َم يَ ُ‬ ‫اء اللَّهُ َ‪%‬ك‪%‬ا َن‪َ ،‬و َما ل ْ‬
‫َم يَ َش‪%‬أْ ل ْ‬ ‫گويد‪ِ« :‬بسْ‪ِ%‬م اللّ‪%%‬ه وَاللّهُ أْكبَ‪%‬ر َوال َ‪%‬ح ْ‪%‬و َل َوال ُق‪%َّ %‬وةَ إِال باللَّه‪َ ،‬ما َش‪َ %‬‬
‫ُك ِفى َس‪َ % % %‬ف ِرنَا َ‪%‬ه ‪َ % %‬ذا الْبِ ‪%َّ % %‬ر‬ ‫‪ ﴾        ‬اللَّ ُه َّم إِنَّا نَ ْس‪% % %‬أَل َ‬
‫س ‪َ %‬ف ِر‬ ‫ب فِى ال َّ‬ ‫ت ال َّ ِ‬ ‫الت ْق‪%َ %‬وى َوِم َن ال َْع َم‪%ِ %‬ل َما َت ْر َ‬
‫ض ‪%‬ى اللَّ ُه َّم َه‪%ِّ %‬و ْن َعلَْينَا َس ‪َ %‬ف َرنَا َه‪َ %‬ذا َواطْ ‪ِ %‬و َعنَّا ُب ْع ‪َ %‬دهُ اللَّ ُه َّم أَنْ َ‬
‫ص ‪%‬اح ُ‬ ‫َو َّ‬
‫وء الم ْنظَ ِر فِى األ َْه ِل والْم ِ‬ ‫ِ‬ ‫الم ْن َقلَ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ك ِم ْن َو ْعثَ ِاء َّ‬ ‫َوالْ َخلِي َفةُ فِى األ َْه ِل اللَّ ُه َّم إِنِّى أَعُوذُ بِ َ‬
‫ال»‬ ‫َ َ‬ ‫ب َو ُس َ‬ ‫الس َف ِر َو َكآبَة ُ‬
‫‪ -8‬بهتر است سفرش را روز پنجشبنه اول صبح آغاز كند زيرا در حديث آمده است «اللَّ ُه َّم‪،‬‬
‫بَ‪%% %‬ا ِر ْك أل َُّمتِي فِي بُ ُكو ِر َها» «پروردگارا اول صبح را براى امت من مب‪55‬ارك بگ‪55‬ردان»‪ ،‬و در ح‪55‬ديثى‬
‫ديگر آمده است‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص عموما روزهاى پنجشنبه به مسافرت‪ 5‬مىرفت‪.‬‬
‫‪ -9‬از هر بلندى و گردنه كه باال مىرود‪ 5‬تكبير گويد‪ ،‬از ابى هريره ‪ ‬نقل شده است‪ .‬شخصى‪5‬‬
‫از رسول اكرم ص سوال كرد‪ ،‬يا رسول هّللا مىخواهم‪ 5‬به مسافرت‪ 5‬بروم‪ ،‬نياز به راهنمائى‪ 5‬دارم‪.‬‬
‫رسول اكرم ص فرمود‪ :‬ملزم به تقوى باش و موقع باال رفتن از هر بلندى تكبير بگ‪55‬و‪( .‬ترم‪55‬ذى‬
‫با سند حسن)‪.‬‬

‫‪134‬‬
‫‪ -10‬در ص‪55‬ورت‪ 5‬احس‪55‬اس خ‪55‬وف و خطر از بعضى انس‪55‬انها‪ ،‬اين دعا را بگوي‪55‬د‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنَّا‬
‫‪%‬ك ِم ْن ُش‪ُ %%‬رو ِر ِه ْم» «خداوندا‪ 5‬تو را در دلهاى آنان قرار‪ 5‬داده از شرارت‬ ‫‪%‬ك ِفي نُ ُح‪%%‬و ِر ِه ْم‪َ ،‬و َنعُ ‪%%‬وذُ بِ ‪َ %‬‬ ‫نَ ْج َعلُ ‪َ %‬‬
‫آنان به پناه تو مىآئيم»‪ ،‬رسول اكرم ص موقع خطر از انسانهاى‪ 5‬ش‪55‬رور‪ ،‬همين دع‪55‬ا‪ ،‬را خوان‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -11‬در سفر متوجه خداوند شود و خير دنيا و آخرت را از او بخواه‪5‬د‪ ،‬زي‪5‬را دعا در س‪5‬فر‬
‫ك فِي ِه َّن دع ‪%%‬وةُ الْمظْلُ‪ِ %%‬‬
‫‪%‬وم‬ ‫ات الَ َش‪َّ % %‬‬ ‫ث َد َع‪%%%‬و ٍ‬
‫َْ َ َ‬ ‫ات ُم ْس‪% %‬تَ َجابَ ٌ‬ ‫پذيرفته مىشود‪ 5.‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ثَالَ ُ َ‬
‫َو َد ْع‪%َ %%‬وةُ ال ُْم َس ‪%%‬افِ ِر َو َد ْع‪%َ %%‬وةُ ال َْوالِ‪%ِ %%‬د َعلَى َولَ‪%ِ %%‬د ِه» (ترم‪55‬ذى‪ 5‬با س‪55‬ند حسن)‪« .‬در پ‪55‬ذيرفتن سه دعا هيچگونه‬
‫ترديدى‪ 5‬وجود ندارد‪ .‬دعاى ستمديده‪ ،‬دعاى مسافر و دعاى پدر در حق فرزندش»‪.‬‬
‫ات ِم ْن َش‪ِّ %‬ر َما‬ ‫‪%‬ات اللَّ ِه الت َّ‬
‫َّام ِ‬ ‫‪ -12‬هرگاه جايى قصد سكونت مىكند‪ ،‬اين دعا را بخواند‪« 5‬أَعُ‪%%‬وذُ بِ َكلِم‪ِ %‬‬
‫َ‬
‫َخلَ‪%َ % %‬ق» «از تمام بدىها مخلوق‪ 5‬به صفات تامه خدا پن‪55‬اه مىج‪55‬ويم‪ ،»5‬موقع شب اين دعا را گوي‪55‬د‪ :‬اى‬
‫زمين! پروردگ‪55‬ار من و تو هّللا اس‪55‬ت‪ ،‬من از ب‪55‬دى آنچه كه در تو نهفته اس‪55‬ت‪ ،‬از ب‪55‬دى آنچه كه‬
‫روى‪ 5‬تو راه مىرود‪ 5.‬از بدى شيرها و سياهىها‪ ،‬از بدى مار و كژدم و از بدى س‪55‬اكنان ش‪55‬هرها و‬
‫از بدى پدران و فرزندان به خدا‪ ،‬پناه مىجويم‪( .‬سنن و مسلم)‪.‬‬
‫وح‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب ال َْمالئ َك‪%‬ة‪َ ،‬وال ُّ‪%‬ر ِ‬ ‫ُّوس‪َ ،‬ر ِّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪ -13‬هرگاه دچار وحشت شود‪ ،‬اين دعا راگويد‪ُ « 5:‬س ْب َحا َن ال َْملك الْ ُقد ِ‬
‫وت»‬‫ض بِال ِْع َّز ِة‪ ،‬والْجبر ِ‬ ‫ات‪َ ،‬واأل َْر َ‬ ‫السماو ِ‬ ‫َجلَّل َ‬
‫َ ََ ُ‬ ‫ْت َّ َ َ‬
‫‪ -14‬اگر در اول شب مىخوابد‪ ،‬بازويش‪ 5‬را دارز كند و اگر در آخر شب مىخوابد‪ ،‬ب‪55‬ازويش‬
‫را نصب كرده و سرش را روى كف دست خود بگذراد تا خوابش سنگين نشود‪ 5‬و نمازش ف‪55‬وت‬
‫نگردد‪.‬‬
‫ارا وَارُْزْقنَ‪%‬ا ِفْيهَ‪%‬ا‬ ‫لهَّم اجْعَ‪ْ%‬ل َلنَ‪%‬ا ِفْيه‪%%‬ا قَ‪%‬رَ ً‬ ‫«اَّل ُ‬
‫‪ -15‬وقتى‪ 5‬به شهرى‪ 5‬نزديك مىشود‪ ،‬اين دعا را بخواند‪َ :‬‬
‫‪%‬ك ِم ْن َش‪ِّ % % %‬ر َها َو َش‪ِّ % % %‬ر َما فِ َيها»‬ ‫ُك ِم ْن َخ ْي‪ِ % % %‬ر َه‪%ِ % %‬ذ ِه ال َْم ِد ْينَ ‪%ِ % %‬ة َو َخ ْي‪ِ % % %‬ر َما فِ َيها َوأَعُ ‪%% %‬وذُ بِ ‪َ % %‬‬‫ِرْزقً‪% % %‬ا َحَلًالا‪ ،‬اللَّ ُه َّم إِنِّى أَ ْس‪% % %‬أَل َ‬
‫«پروردگارا! اين شهر را جاى سكونت و آرامش ما قرار‪ 5‬ده‪ ،‬و به ما در اين شهر روزى‪ 5‬حالل‬
‫عنايت فرما‪ ،‬پروردگارا‪ ،‬من خير اين شهر و خ‪55‬ير آنچه در اين ش‪55‬هر هس‪55‬ت‪ ،‬از تو مىخ‪55‬واهم‪،»5‬‬
‫رسول اكرم ص اين دعا را گفته است‪.‬‬
‫‪ -16‬بعد از انجام كارهاى‪ 5‬سفر‪ ،‬در م‪55‬راجعت به خانه و زن و فرزن‪55‬دان خ‪55‬ود ت‪55‬اخير نكن‪55‬د‪،‬‬
‫زي‪5‬را رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬س‪5‬فر پارهاى از ع‪5‬ذاب اس‪5‬ت‪ ،‬از خ‪5‬وراك و نوش‪5‬يدنىها‪ 5‬منع‬
‫مىكند‪ ،‬خواب را مىگيرد هرگاه امور س‪55‬فر به پاي‪55‬ان رس‪55‬يد‪ ،‬در م‪55‬راجعت به خانه ت‪55‬اخير نش‪55‬ود‪»5‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬
‫ون‪ ،‬لَِرِّبنَ‪%‬ا‬
‫‪ -17‬موقع برگشتن سه بار تكبير گويد‪ ،‬و اين دعا را تكرار كند‪« ،‬آئِبُ‪%‬ونَ‪ ،‬تَ‪ِ%‬ائُبونَ‪ ،‬عَابِ‪ُ%‬د َ‬
‫ون» اين كلمات را تكرار كند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص چنين كرده است‪.‬‬ ‫َحامُِد َ‬
‫‪ -18‬در برگشتن از سفر بدون اطالع قبلى شب هنگ‪55‬ام وارد خانه نش‪5‬ود‪ 5‬بلكه به نح‪55‬وى اهل‬
‫خانه را از آمدن خود اطالع بدهد تا اهل خانه غافلگير نشوند‪ .‬رسول اكرم ص چ‪55‬نين راهنم‪55‬ائى‪5‬‬
‫كرده است‪.‬‬
‫‪ -19‬زن بيش از فاصله يك ش‪55‬بانه روز‪ 5‬ب‪55‬دون مح‪55‬رم به مس‪55‬افرت ن‪55‬رود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫اآلخ‪ِ %‬ر تُ َس‪% %‬افِ ُر َم ِس‪َ % %‬ير َة َي ‪%ْ %‬وٍم َول َْيلَ ‪%ٍ %‬ة إِالَّ َم‪%َ %‬ع ِذى َم ْح‪%َ %‬رٍم َعلَْي َها»‬
‫مىفرمايد‪« :‬الَ يَ ِ‪%‬ح‪ُّ %‬ل ِال ْم‪%َ %‬رأ ٍَة ُت ‪%ْ %‬ؤِم ُن بِاللَّ ِه َوالَْي‪%ْ %‬وِم ِ‪%‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬

‫‪135‬‬
‫ترجم‪555‬ه‪« :‬ب‪555‬راى زن مؤمنه حالل نيست ب‪555‬دون مح‪555‬رم بيش از مس‪555‬افت يك شب و روز به‬
‫مسافرت‪ 5‬برود»‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‬
‫آداب پوشيدن لباس‬
‫مسلمان به موجب آيههاى كه تقديم مىگردد‪ 5‬استفاده از لب‪55‬اس را از جمله اوامر و دس‪55‬تورات‪5‬‬
‫الهى مىدان‪5555‬د‪        ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾       ‬األعراف‪ .)31 :‬ترجمه‪« :‬اى فرندان‬
‫آدم‪ ،‬موقع هر نماز لباس زينت را بپوش‪55‬يد‪ ،‬بخوري‪55‬د‪ 5،‬بياش‪55‬اميد‪ ،‬اس‪55‬راف نكني‪55‬د‪ ،،‬بي شك خداوند‬
‫مس‪5555‬رفان را دوست ن‪5555‬دارد»‪ .‬و ﴿‪      ‬‬
‫‪( ﴾      ‬األع‪55‬راف‪« .)26 :‬اى فرزن‪55‬دان‬
‫آدم‪ ،‬به راستى لباسى را كه شرمگاههايتان را بپوشاند و [مايه] زينت شما باشد ن‪55‬ازل ك‪55‬رديم‪ ،5‬و‬
‫لب‪55555‬اس پرهيزگ‪55555‬ارى [از همه] به‪55555‬تر است»‪    ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾  ‬النحل‪« .)81 :‬ساختن شلوار‪ 5‬را كه از مض‪55‬رات گ‪55‬رمى و از‬
‫تلف‪55‬ات جنگ ش‪55‬ما را نج‪55‬ات مىدهد»‪      ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾     ‬األنبي‪55‬اء‪« .)80 :‬و زرهب‪55‬افى را ب‪55‬راى ش‪55‬ما به او‬
‫آموختيم‪ 5‬تا شما را از [آسيب] كارزارتان حفظ كند‪ ،‬پس آيا سپاس گزاريد‪5‬؟» و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫س‪% %‬وا فِي غَْي‪ِ %%‬ر‬
‫نيز استفاده از لب‪5‬اس را م‪55‬ورد تاكيد ق‪55‬رار داده اس‪55‬ت‪ .‬مىفرماي‪5‬د‪ُ « 5:‬كلُ ‪%%‬وا َوا ْش‪َ % %‬ربُوا‪َ ،‬والْبَ ُ‬
‫اف َواَل َم ِخيلَ‪%ٍ % %‬ة» «بخوريد‪ ،‬بنوشيد‪ 5،‬بپوشيد و صدقه كنيد اما از اس‪55‬راف و غ‪55‬رور بپرهيزيد»‪،‬‬ ‫إس ‪% %‬ر ٍ‬
‫َْ‬
‫عالوه بر اين رسول اكرم ص لباس جايز و غير ج‪55‬ايز مس‪55‬تحب و مك‪55‬روه را ن‪55‬يز بي‪55‬ان فرم‪55‬وده‬
‫است‪ .‬بنابراين بر مسلمان الزم است كه در ارتباط‪ 5‬با لباس نكات زير را رعايت كند‪:‬‬
‫‪ -1‬مرد از استفاده لباس ابريشمى‪ 5‬جدا خوددارى كن‪55‬د‪ ،‬لب‪55‬اس ابريش‪55‬مى را در هيچ ق‪55‬الب چه‬
‫بص‪55‬ورت ش‪55‬الگردن‪ ،‬عمام‪55‬ه‪ ،‬جام‪55‬ه‪ ،‬ش‪55‬لوار و كاله و غ‪55‬يره نپوش‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرمايد‪« :‬لباس ابريشمى نپوشيد‪ 5،‬هر كس كه در دنيا ابريشم‪ 5‬بپوش‪55‬د‪ ،‬در آخ‪55‬رت از آن مح‪55‬روم‪5‬‬
‫خواهد شد»‪( .‬متفق عليه)‪ .‬در حديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص ابريش‪55‬مى را در دست‬
‫راست و طاليى را دست چپ گرفته فرم‪555‬ود‪« 5:‬همانا اين دو تا ب‪555‬راى م‪555‬ردان امت من ح‪555‬رام‬
‫هستند» در حديثى ديگر آمده است‪« :‬لباس ابريشمى‪ 5‬و طال براى مردان امت من حرام هس‪55‬تند و‬
‫براى زنان حالل مىباشند»‪( .‬ابوداود با سند حسن)‪.‬‬
‫‪ -2‬لباسش چه شلوار‪ ،‬جامه و چادر‪ ،‬و غيره را از كعب قدم پ‪55‬ائينتر‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬را كه رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪ :‬آنچه از ساق بسوى قدم‪ ،‬پائينتر‪ 5‬باشد‪ ،‬در دوزخ است‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬خداوند‪5‬‬
‫به سوى كسى كه لباسش را از روى تكبر به زمين ِكش بدهد‪ ،‬نمىنگرد»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -3‬هر رنگ لب‪55‬اس ج‪55‬ايز است و رنگ س‪55‬فيد از س‪55‬اير رنگها ت‪55‬رجيح دارد‪ .‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده‪:‬‬
‫ب َو َك ِّفنُوا فِ َيها َم ْوتَا ُك ْم» «لباس سفيد بپوشيد‪ 5‬و اموات را نيز در لب‪55‬اس‬ ‫اض فَِإ َّن َها أَط َْه ُر َوأَطْيَ ُ‬
‫سوا الَْبيَ َ‬‫«الْبَ ُ‬
‫سفيد كفن كنيد‪ ،‬زيرا رنگ سفيد پاكتر و جالبتر است»‪ .‬و از ب‪55‬راءبن ع‪55‬ازب ‪ ‬روايت است ك‪55‬ه‪:‬‬
‫رسول اكرم ص ميانه قد بود و من او را در يك لباس سرخ ديدهام‪ ،‬چنان زيبا بنظر مىرس‪55‬يد كه‬

‫‪136‬‬
‫هيچ چيزى را زيباتر از وى نديده بودم‪ .5‬و عالوه بر اين در رواي‪55‬ات آمدهاست كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص لباس سبز بر تن كرده و همچنين از عمامه سياه استفاده نموده است‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -4‬جامه زن و چادرش چنان دراز باشد كه قدمهايش را بپوشاند‪ 5‬و با چادرش چهره‪ ،‬گردن‬
‫و سينهاش را س‪55‬تر نماي‪55‬د‪ .‬در اين خص‪55‬وص آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬األحزاب‪.)59 :‬‬
‫«اى پي‪55‬امبر به زن‪55‬ان و دخ‪55‬تران و تم‪55‬ام زن‪55‬ان مس‪55‬لمانان بگو تا چادرهاىش‪55‬ان را (بر ص‪55‬ورتها)‬
‫آوي‪555‬زان كنند و آن را ان‪555‬دكى پ‪555‬ائين بكش‪555‬ند»‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النور‪« .)31 :‬آنان‪( ،‬زن‪55‬ان مؤمن‪55‬ه) بايد چادرهاىش‪55‬ان را بر سينههاىش‪55‬ان آوي‪55‬زان‬
‫كنند»‪ .‬و حض‪55‬رت عايشه ل مىفرماي‪55‬د‪ :‬خداوند زن‪55‬ان مه‪55‬اجرات را م‪55‬ورد‪ 5‬م‪55‬رحمت ق‪55‬رار بده‪55‬د‪،‬‬
‫آف‪555‬رين بر آن‪555‬ان‪ ،‬وق‪555‬تى‪ 5‬اين آيه ﴿‪ ﴾...   ‬ن‪555‬ازل ش‪555‬د‪،‬‬
‫محكمترين چادرهاى‪ 5‬شان را تكه كرده صورتهاى خودش‪55‬ان را پوش‪55‬اندند‪ 5‬و حض‪55‬رت ام س‪55‬لمه ل‬
‫مىفرماي‪5555555555555‬د‪ :‬وق‪5555555555555‬تى‪ 5‬آيه ﴿ ‪     ‬‬
‫‪( ﴾    ‬األح‪5555‬زاب‪ .)59 :‬ن‪5555‬ازل شد‪ ،‬زن‪5555‬ان‬
‫انصار‪ 5‬از خانه هایشان بیرون شدند و به بسیار آرامی و وقار‪( 5‬راه میرفتن‪55‬د) گویی كالغ در سر‬
‫شان نشسته بود‪ ،‬و چادر های سیاه بر سر داشتند‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -5‬براى مردان جايز نيست كه از انگشتر طال استفاده كنند‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره‬
‫ابريشم‪ 5‬و طال فرمود‪« 5:‬اين دو بر مردان امت من حرام هستند» و مىفرم‪55‬ود‪« :‬لب‪55‬اس ابريش‪55‬مى و‬
‫طال براى مردان امت من ح‪55‬رام و ب‪55‬راى زن‪55‬ان حالل ق‪55‬رار‪ 5‬داده ش‪55‬ده است»‪ ،‬و روايت است كه‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص انگش‪55‬تر طاليى را در دست يكى از م‪55‬ردان دي‪55‬د‪ ،‬آن را ب‪55‬يرون ك‪55‬رد و دور‬
‫انداخت و فرمود‪« :‬آيا بعضى از شماها مىخواهد‪ 5‬پاره آتش در دست خود بگ‪55‬يرد؟»‪ ،‬بعد از اينكه‬
‫رسول اكرم ص از آنجا تشريف‪ 5‬برد‪ ،‬يكى از حاضران خطاب به صاحب انگشتر گفت‪ :‬انگشتر‪5‬‬
‫را ب‪55‬ردار‪ 5‬و از قيمت آن اس‪55‬تفاده كن‪ ،‬گفت‪ :‬هرگز آنچه را كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آن‪55‬را ب‪55‬يرون‬
‫انداخته است من آنرا بر نمىدارم‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر مسلمان انگشتر نقرهاى بپوشد و روى نگين آن نام و مشخصات خود را حك‪55‬اكى كند‬
‫و آن را به عنوان مهر براى نامهها و نوش‪55‬تههاى خ‪55‬ود م‪55‬ورد‪ 5‬اس‪55‬تفاده ق‪55‬رار دهد م‪55‬انعى ن‪55‬دارد‪،‬‬
‫زي‪55‬را از رواي‪55‬ات ص‪55‬حيح ث‪55‬ابت است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از انگش‪55‬تر نقرهاى كه كلمه «محم‪%% %‬د‬
‫رس‪%%%‬ول اللّ‪%%%‬ه» بر آن نقش شده بود‪ ،‬استفاده مىكرد‪ .‬رسول‪ 5‬اك‪5‬رم ص انگش‪55‬تر را در انگشت كوچك‬
‫دست چپ مىپوشيد‪( 5.‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -7‬لباس را طورى بر بدن خود نه پيچد كه نتواند‪ ،‬دستهايش را از آن ب‪55‬يرون بي‪55‬اورد‪ .‬چ‪55‬ون‬
‫رسول اكرم ص از چنين چيزى نهى كرده اس‪55‬ت‪ ،‬با يك كفش راه ن‪55‬رود زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرمايد‪« :‬با يك كفش راه نرويد‪ ،‬بايد هر دو كفش را بپوشيد‪( .»5‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -8‬مرد مسلمان لباس زنان را و زن مسلمان لباس مردان را نپوشد‪ ،‬رسول اكرم ص م‪55‬ردان‬
‫ين‬‫ِ‬
‫اهلل ‪ ‬ال ُْم َخنَّث َ‬
‫را از مشابهت با زنان و زنان را با مشابهت با مردان منع كرده است‪َ« .‬لَعَن َرس ‪%ُ%‬ولَ ِ‬
‫ت ِم َن النِّ َس‪ِ % % %‬اء» «مردانى‪ 5‬كه خود را به صورت‪ 5‬زنان و زنانى كه خود را به‬ ‫ِمن ِّ ِ‬
‫ال‪ ،‬والْمَت‪%% %‬ر ِّجالَ ِ‬
‫الر َج َ ُ َ‬ ‫َ‬
‫صورت‪ 5‬مردان در مىآورند‪ 5‬ملعوناند‪ ،‬هم چنين مردان كه خود را مشابه زنان و زنان كه خود را‬
‫مشابه مردان قرار‪ 5‬مىدهند‪ ،‬ملعوناند‪( .»5‬بخاري)‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫‪ -9‬در پوشيدن كفش از پاى راست و در ب‪55‬يرون آوردن از پ‪55‬اى چپ ش‪55‬روع‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬در ح‪55‬ديث‬
‫َ‬ ‫َح ‪ُ %‬د ُك ْم َفلْيَْب‪َ % %‬دأْ بِ ‪%%‬الْيَ ِمي ِن‪َ ،‬وإِذَا َن‪%َ %‬ز َ‬
‫ع َفلْيَْب‪َ % %‬دأْ بِال ِّش‪% %‬م ِ‬
‫ال»‬ ‫‪%‬ل أ َ‪%‬‬
‫آمده است‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذَا ا ْنَت َع‪َ %‬‬
‫«در پوشيدن كفش از پاى راست و در بيرون آوردن از پاى چپ شروع‪ 5‬كنيد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -10‬در لباس پوشيدن از طرف راست شروع كند‪ ،‬از حضرت عائشه ل روايت است‪« :‬ك ‪%%‬ان‬
‫رسول اللّهِ ُي ْع ِجبُهُ التَّيَ ُّم ُن فِى َشأْنِِه ُكلِّ ِه فِى َت َر ُّجلِ ِه َوفِى طُ ُهو ِر ِه َوفِى َن ْعلِ ِه» «رسول اكرم ص درتمام‪ 5‬كارها‬ ‫ُ‬
‫شروع‪ 5‬از جانب راست را مىپسنديد‪ ،‬در پوشيدن كفش و لباس و در طهارت»‪.‬‬
‫ت َك َس‪ْ % %‬وتَنِ ِيه أَ ْس‪% %‬أَل َ‬
‫ُك َخ ْ‪%‬ي‪%َ %‬رهُ‬ ‫ْح ْ‪%‬م ‪ُ %‬د أَنْ َ‬ ‫‪ -11‬هنگام پوشيدن هرگونه لباس جديد بگوي‪55‬د‪« :‬اللَّ ُه َّم لَ ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك ال َ‬
‫ص‪% %‬نِ َع لَ ‪%%‬هُ» (ابوداود و ترمذى)‪« .‬خداوندا تو را سپاس‬ ‫ِ‬ ‫و َخي‪%%‬ر ما ص‪% %‬نِع لَ ‪%%‬ه وأَع ‪%%‬وذُ بِ ‪ِ َ %‬‬
‫‪%‬ك م ْن َش‪ِّ % %‬ره َو َش‪ِّ % %‬ر َما ُ‬ ‫َ َْ َ ُ َ َُ ُ‬
‫مىگويم‪ ،‬تو اين لباس را به من دادهاى‪ ،‬خ‪55‬ير و ب‪55‬ركت اين لب‪55‬اس را از تو مىخ‪55‬واهم‪ ،‬از شر اين‬
‫لباس به تو پناه مىآورم‪.»5‬‬
‫‪ -12‬وقتى مس‪55‬لمانى‪ 5‬را مىبيند كه لب‪55‬اس نوپوش‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬اين دعا را بگوي‪55‬د‪« :‬البس واخل‪%% %‬ق»‬
‫«بپوش و كهنه كن»‪ .‬رسول اكرم ص اين دعا را براى ام خالد كه لباس جديد پوشيده بود‪ ،‬گفت‪.‬‬
‫(بخاري)‪.‬‬

‫فصل سيزدهم‬
‫خصال و سنتهاى‪ 5‬فطرى‬
‫مسلمان به عنوان مسلمان خود را پايبند كتاب پروردگار‪ 5‬و سنت رس‪55‬ول هّللا ص مىدان‪55‬د‪ ،‬در‬
‫پرتو‪ 5‬كت‪55‬اب و س‪55‬نت زن‪55‬دگى‪ 5‬مىكند و جميع ابع‪55‬اد حي‪55‬اتش را مط‪55‬ابق با ق‪55‬رآن و س‪55‬نت مىگذران‪55‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬در قران مىفرماي‪55‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬األح‪5555‬زاب‪« .)36 :‬هيچ م‪5555‬رد و زن‬
‫مس‪55‬لمانى در برابر فيص‪55‬له و حكم خداون‪55‬د‪ ،‬اختي‪55‬ارى ن‪55‬دارد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬حشر‪« .)7 :‬آنچه را كه رس‪55‬ول هّللا به‬
‫شما امر كند بپذيريد و از آنچه كه منع مىكند باز بيائيد» و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ال ُي‪%ْ % %‬ؤِم ُن‬
‫س عََليْ ‪% %‬هِ أَْمرُن‪%% %‬ا َفهُ ‪% %‬وَ َرٌّد» (اربعين ن‪55‬ووى‪5.‬‬ ‫َح‪ُ % %‬د ُك ْم َحتَّى يَ ُك‪%% %‬و َن َ‪%‬ه‪%َ %‬واهُ َتَب ًعا لِ َما ِج ْئ ُ‬
‫ت بِ‪%ِ % %‬ه‪َ ،‬وَمْن عَمِ ‪َ% %‬ل عََمًلا لَْي َ‬ ‫أَ‬
‫ناصرالدين‪ 5‬آلبانى آنرا ضعيف‪ 5‬قرار داده است)‪« .‬م‪5‬ؤمن نمىش‪55‬ويد م‪55‬ادام كه خواس‪55‬تههاى‪ 5‬ت‪55‬ان را‬
‫تابع سنت من نكردهايد‪ 5،‬هر كس عملى خالف سنت و حكم من انجام دهد مردود است»‪.‬‬
‫بنابراين مسلمان خود را ملزم به رعايت نكات زير‪ ،‬مىداند‪:‬‬
‫‪ -1‬اس‪55‬تحداد‪ :‬منظ‪55‬ور از آن تراش‪55‬يدن و زائل ك‪55‬ردن موه‪55‬اى ش‪55‬رمگاه اس‪55‬ت‪ .‬اين عمل را‬
‫مىتوان بوسيله آله تيز مانند تيغ و امثال آن انجام داد‪ ،‬استفاده از داروهاى‪ 5‬زائل كنن‪55‬ده م‪55‬وى ن‪55‬يز‬
‫بال مانع است‪.‬‬
‫‪ -2‬ختان‪ :‬منظور از آن قطع پوست روى‪ 5‬حشفه اس‪55‬ت‪ ،‬مناسب اين است كه ختنه روز‪ 5‬هفتم‬
‫والدت انجام گ‪55‬يرد‪ ،‬زي‪55‬را حض‪55‬رت حسن و حس‪55‬ين ب‪ ،‬فرزن‪55‬دان فاطمه و على در روز‪ 5‬هفتم به‬
‫دستور‪ 5‬رسول اكرم ص ختنه شدند‪ ،‬اگر ختنه تا زم‪5‬ان قبل از بل‪5‬وغ ت‪5‬اخير ش‪5‬ود‪ ،‬م‪5‬انعى ن‪5‬دارد‪.‬‬
‫ابراهيم پي‪55‬امبر‪ 5‬خ‪55‬دا در سن هش‪55‬تاد س‪55‬الگى ختنه ك‪55‬رد‪ .‬از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص روايت است هرگ‪55‬اه‬
‫‪%‬ك َش ‪ْ %‬ع َر الْ ُك ْف‪ِ %‬ر َوا ْختَتِ ْن» «عالمت كفر را از خود‬ ‫كافرى‪ 5‬بدست او مسلمان مىشد‪ ،‬مىفرمود‪« :‬أَلْ‪%ِ %‬ق َع ْن‪َ %‬‬
‫بينداز و ختنه كن»‪.‬‬

‫‪138‬‬
‫‪ -3‬قص الشارب‪ :‬مسلمان سبيل هايش را كه روى‪ 5‬لبها پوشانده كوتاه مىكند‪.‬‬
‫اما ريش و محاسن خود را رها مىكند تا تمام صورتش‪ 5‬را فرا گيرد‪ .‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص‬
‫ِ‬
‫وس» «سبيلها را كوتاه و ريشها‪ 5‬را رها كنيد‬ ‫ب‪َ ،‬وأ َْر ُخوا اللِّ َحى‪َ ،‬و َخال ُفوا ال َْم ُج َ‬ ‫الش َوا ِر َ‬
‫مىفرمايد‪ُ « :‬ج ُّزوا َّ‬
‫و در اين مورد‪ 5‬با مجوس مخالفت كنيد»‪( ،‬مسلم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬با كوتاه كردن س‪55‬بيلها و گذاش‪55‬تن‬
‫ريشها‪ 5‬با مشركين مخالفت كنيد‪ ،‬اعف‪55‬اء‪ ،‬بمع‪55‬نى زي‪55‬اد ك‪55‬ردن آن اس‪55‬ت‪ ،‬ل‪55‬ذا تراش‪55‬يدن لحيه ح‪55‬رام‬
‫مىباشد‪ 5.‬از قزع‪ ،‬يعنى تراشيدن يك قسمت و گذاشتن قسمتى‪ 5‬ديگر از موهاى سر‪ ،‬بشدت اجتناب‬
‫شود‪ ،‬زيرا از ابن عمر ب روايت است كه رسول اكرم ص از «قزع» منع كرده است‪ ،‬هم چنين‬
‫از رنگ كردن ريشها با رنگ سياه اجتناب شود‪ ،‬در حديث در اين باره آمده است‪ :‬رسول اكرم‬
‫ص م‪55‬وقعى كه پ‪55‬در حض‪55‬رت اب‪55‬وبكر‪ 5‬در جري‪55‬ان فتح مكه ن‪55‬زد او آورده شد و ريشهايش‪ 5‬مانند‬
‫ض‬‫ثغامه (بوتهاى كامال سفيد رنگ) ب‪55‬ود‪ ،‬خط‪55‬اب به حاض‪55‬رين فرم‪55‬ود‪« 5:‬اذهب ‪%%‬وا ا ْذ َهبُ ‪%%‬وا بِ ‪%ِ %‬ه إِلَى َب ْع ِ‬
‫ْحنَّاء َوالْ َكتَ ِم‪ ،‬فيستحسن الخضاب بهما» «او را نزد يكى از‬ ‫اد‪ ،‬أما الصبغ بِال ِ‬ ‫نِ َسائِِه‪َ ،‬فل ُْيغَِّي ْرهُ‪َ ،‬و َجنِّبُوهُ َّ‬
‫الس َو َ‬
‫همس‪55‬رانش ببريد تا اين رنگ س‪55‬فيد موه‪55‬ايش را تغي‪55‬ير ده‪55‬د‪ ،‬البته از رنگ س‪55‬ياه اجتن‪55‬اب ش‪55‬ود‪،‬‬
‫رنگ حنا و كتم نه اينكه مانعى ندارد‪ ،‬بلكه مطلوب و پسنديده است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫مسلمان در صورت‪ 5‬گذاشتن موى سر‪ ،‬با اس‪55‬تفاده از روغن‪ ،‬ش‪55‬امپو و ش‪55‬انه ك‪55‬ردن‪ ،‬به آنها‬
‫كان َلهُ َشعٌْر َفْلُيكِْرمُْه»‪( .‬ابو داود)‪.‬‬
‫رسيدگى‪ 5‬كند‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪« :‬مَْن َ‬
‫‪ -4‬موهاى زير بغل بايد كنده شوند‪ ،‬لذا مس‪55‬لمان اين عمل را انج‪55‬ام دهد و اگر ق‪55‬ادر به كن‪55‬دن‬
‫نيست‪ ،‬آنها را بتراشد‪ 5‬يا با داروى مخصوص آنها را زائل كند‪.‬‬
‫‪ -5‬كوتاه كردن ناخن‪ .‬مسلمان ناخنه‪55‬ايش را كوت‪55‬اه مىكند به‪55‬تر اين است كه از دست راست‬
‫شروع‪ 5‬كند‪ ،‬نخست ناخنهاى دست راس‪55‬تش را كوت‪55‬اه كند بعد به ناخنه‪55‬اى دست چپ ب‪55‬پردازد‪ 5.‬به‬
‫همين ترتيب ناخنهاى‪ 5‬پاها‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص شروع از راست را مىپسنديد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫مسلمان همه اين اعمال را بمنظور‪ 5‬پيروى از سنت رس‪55‬ول هّللا ص انج‪55‬ام مىده‪55‬د‪ ،‬تا به س‪55‬نت‬
‫آنحضرت ص عمل نموده و بهره اخروى‪ 5‬برده باشد‪ .‬زي‪55‬را مالك و من‪55‬اط اعم‪55‬ال نيت است و به‬
‫هر كس مطابق با نيتش اجر داده مىشود‪.‬‬

‫فصل چهاردهم‬
‫آداب خواب‬
‫مسلمان بر اين باور‪ 5‬است كه خواب يكى از نعمتهاى بزرگ خداوند است چنانكه خداوند‪ 5‬در‬
‫ق‪555‬رآن از آن به عن‪555‬وان يك نعمت ي‪555‬اد ك‪555‬رده اس‪555‬ت‪     ﴿ ،‬‬
‫‪﴾        ‬‬
‫(القصص‪« .)73 :‬از جمله رحمت و نعمته‪55‬اى الهى اين است كه شب و روز را آفري‪55‬ده است تا‬
‫در شب اس‪55‬تراحت نم‪55‬وده و در روز‪ 5‬به كسب مع‪55‬اش ب‪55‬پردازد‪ 5‬و ب‪55‬دين ت‪55‬رتيب از نعمته‪55‬اى الهى‬
‫قدردانى كنيد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪( ﴾    ﴿ :‬نب‪55‬أ‪« .)9 :‬خ‪55‬واب را ب‪55‬راى‬
‫شما مايه آرامش قرار‪ 5‬دادهايم» قطعا‪ ،‬خواب چند ساعت در شب بعد از كار مداوم‪ 5‬روز‪ ،‬موجب‬
‫تقويت‪ ،‬بقاء و نشاط و شادابى‪ 5‬جسم مىگردد‪ .‬تا بدينوسيله مسلمان بتواند‪ 5‬وظيفه اس‪55‬المى خ‪55‬ود را‬
‫كه همانا عب‪55‬ادت و بن‪55‬دگى اس‪55‬ت‪ ،‬ادا كن‪55‬د‪ .‬ل‪55‬ذا ش‪55‬كر اين نعمت مس‪55‬تلزم‪ 5‬اين است كه مس‪55‬لمان در‬
‫خواب به نكات زير توجه كند‪.‬‬
‫‪ -1‬براى رفتن به رختخواب بعد از نماز عش‪55‬اء ب‪55‬دون ع‪55‬ذر ت‪55‬أخير نكن‪55‬د‪ .‬البته در ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫عذرى مانند‪ ،‬بحث و مذاكره مسائل علمى‪ ،‬گفتگو با مهمان و دلجوئى از او يا شوخى و اختالط‬

‫‪139‬‬
‫النِب َّى ص َك‪%%‬ا َن يَ ْك‪%َ %‬رهُ‬ ‫با اهل و عيال مانعى ندارد‪ .‬در اين خصوص در حديث چنين آمده است‪« :‬إَِّن َّ‬
‫يث َب ْع‪َ % %‬د َها» (متفق عليه)‪« .‬رسول اكرم ص خ‪55‬واب قبل از نم‪55‬از عش‪55‬اء و‬ ‫ْح‪%ِ %‬د َ‬‫‪%‬ل ال ِْع َش ‪ِ % %‬اء َوال َ‪%‬‬
‫الن َّْو َم َق ْب‪َ % %‬‬
‫صحبت كردن بعد از نماز عشاء را نمىپسنديد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬در صورت‪ 5‬امكان بدون وضوء‪ 5‬نخوابد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص خطاب به حضرت ب‪55‬راء‬
‫ص‪% %‬الَ ِة» (متفق عليه)‪« .‬هر گاه مىخواهى‬ ‫وء َك لِل َّ‬
‫ض‪َ % %‬‬‫ض‪% %‬أْ ُو ُ‬‫ك َفَت َو َّ‬ ‫ض‪َ % %‬ج َع َ‬
‫ت َم ْ‬ ‫بن عازب مىفرمايد‪« :‬إِذَا أََت ْي َ‬
‫به رختخواب بروى‪ ،‬مانند وضوء‪ 5‬نماز‪ ،‬وضوء‪ 5‬بگير»‪.‬‬
‫‪ -3‬نخست بر پهل‪55‬وى راست خوابي‪55‬ده دست راس‪55‬تش را زير سر خ‪55‬ود بگ‪55‬ذارد‪ ،‬اگر بعد به‬
‫ك‬ ‫ض ‪َ % %‬ج َع َ‬‫ت َم ْ‬ ‫پهلوى چپ منتقل شود مانعى ندارد‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص در اين ب‪55‬اره مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِذَا أََت ْي َ‬
‫اهرٌ َفَتَوس‪َّْ%‬د َيمين‪%%‬ك»‬ ‫ت َط‪ِ %‬‬‫ت َعَلى فَراشِ‪%‬كَ وَأَْن َ‬ ‫ك األَيْ َم ِن وَإِذَا أََوْي َ‬ ‫ض‪%‬طَ ِج ْع َعلَى ِش‪ِّ %‬ق َ‬ ‫ص‪%‬الَ ِة ثُ َّم ا ْ‬ ‫وء َك لِل َّ‬‫ض‪َ %‬‬ ‫ض‪%‬أْ ُو ُ‬ ‫َفَت َو َّ‬
‫«هر گاه به رختخواب‪ 5‬خود رفتى و با وضوء‪ 5‬هستى بخواب و دست راست را بالشت خود ق‪55‬رار‪5‬‬
‫بده»‪.‬‬
‫‪ -4‬روى ش‪55‬كم نخواب‪55‬د‪ ،‬نه در روز‪ 5‬و نه در شب رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص چ‪55‬نين خوابي‪55‬دنى را‪،‬‬
‫خوابي‪55‬دن اهل دوزخ ق‪55‬رار‪ 5‬داده است و فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬خوابي‪55‬دن روى‪ 5‬ش‪55‬كم‪ ،‬خ‪55‬وابى است كه‬
‫خداوند‪ 5‬آن را نمىپسندد‪.‬‬
‫‪ -5‬ذكر و ادعيه خواب را كه در حديث آمدند‪ ،‬بگويد و بخوابد‪ ،‬از جمله اين دعاها‪:‬‬
‫له َواللّهُ أَْكبَ ‪%‬رْ» گويد‪ :‬بعد اين دعاء را گويد‪« :‬ال إِلَ‪%%‬هَ إِال اللهَُّ‬ ‫حمْ‪ُ %‬د ِل ِ‬‫ان اللّهِ‪ ،‬وَْال َ‬ ‫ح َ‬ ‫«سْب َ‬
‫‪ 33 -1‬مرتبه ُ‬
‫‪%‬ل َش ‪ْ %‬ي ٍء قَ‪%ِ %‬د ٌير» زيرا رسول اكرم ص خطاب به‬ ‫ْح ْم‪ُ %‬د َو ُه‪%َ %‬و َعلَى ُك‪ِّ %‬‬ ‫‪%‬ك َولَ‪%%‬هُ ال َ‬ ‫َو ْح‪َ %‬دهُ ال َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬هُ‪ ،‬لَ‪%%‬هُ ال ُْم ْل‪ُ %‬‬
‫َدلُّ ُك َما َعلَى َخ ْي‪ٍ % %‬ر ِم َّما َس ‪%%‬أَلْتُ َما‪،‬‬
‫حضرت على و فاطمه ب كه خواستار مستخدمى‪ 5‬بودند‪ ،‬فرم‪5‬ود‪« :‬أَالَ أ ُ‬
‫ين‪َ ،‬ف ْ‪%‬ه َ‪%‬و َخ ْ‪%‬ي ٌ‪%‬ر لَ ُك َما ِم ْن‬ ‫ِ‬
‫ين‪َ ،‬و َكِّب َرا أ َْر َب ًعا َوثَالَث َ‬
‫ِ‬
‫اح َم‪َ %‬دا ثَالَثًا َوثَالَث َ‬
‫ين‪َ ،‬و ْ‬ ‫ِ‬ ‫إِذَا أَ َخ‪ْ %‬ذتُما م َ ِ‬
‫ض ‪%‬اج َع ُك َما‪ %‬فَ َس‪%‬بِّ َحا ثَالَثًا َوثَالَث َ‬ ‫َ َ‬
‫َخ ِادٍم» (مسلم)‪« .‬آيا به بهتر از آنچه كه سؤال كرديد‪ ،‬شما را راهنمائى نكنم؟ و آن اينكه در رفتن‬
‫به رختخواب‪ 33 ،‬بار «الحمدهلل» ‪ 33‬بار «سبحان اللّه» و ‪ 34‬بار «اللّه أكبر» بگوئيد‪ ،‬خواندن اين‬
‫كلمات براى شما از يك خدمت گذار‪ ،‬سود و نفع بيشتر مىرساند‪.»5‬‬
‫‪ -2‬سوره فاتحه و اول سوره بقره تا مفلحون و آيه كرسى و آيات آخر سوره بقره از ﴿‪ ‬‬
‫‪ ﴾...     ‬تا آخر‪ ..‬بخواند‪ 5.‬در اين باره در حديث تأكيد شده است‪.‬‬
‫‪ -3‬در آخ‪55‬رين لحظه دعا گفتن و در پاي‪55‬ان همه دعاه‪55‬ا‪ ،‬اين دعا را كه از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ْت َن ْف ِس ‪%‬ى فَ ْار َح ْم َه‪%%‬ا‪َ ،‬وإِ ْن أ َْر َس ‪%‬لَْت َها‬ ‫‪%‬ك أ َْر َفعُ ‪%%‬هُ‪ ،‬إِ ْن أ َْم َس ‪%‬ك َ‬‫ت َج ْنبِى‪َ ،‬وبِ ‪َ %‬‬ ‫ض ‪ْ %‬ع ُ‬
‫ب َو َ‬ ‫ك َر ِّ‬ ‫ثابت است بگويد‪« :‬بِا ْس ‪ِ %‬م َ‬
‫‪%‬ك‪،‬‬‫ْت ظَ ْ‪%‬ه ‪ِ %‬رى إِل َْي‪َ %%‬‬ ‫‪%‬ك‪َ ،‬وأَل َ‪%‬‬
‫ْج ‪ %‬أ ُ‬ ‫ت أ َْم‪ِ % %‬رى إِل َْي ‪َ %‬‬
‫ض‪ُ % %‬‬
‫‪%‬ك‪َ ،‬و َف َّو ْ‬ ‫ت َن ْف ِس ‪%%‬ى إِل َْي‪َ %%‬‬
‫ين‪ .‬أَ ْس ‪%%‬لَ ْم ُ‬ ‫ظ بِ‪%ِ %%‬ه ال َّ ِ ِ‬ ‫اح َفظ َْها‪ %‬بِ َما تَ ْح َف‪ُ %%‬‬
‫ص ‪%%‬الح َ‬ ‫فَ ْ‬
‫ت‬‫ت َو َما أَخ َّْر ُ‬ ‫َّم ُ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ك الَّ ِذى أ َْر َس ‪%‬ل َ‬ ‫ْت‪َ ،‬وبِنَبِيِّ َ‬ ‫‪%‬ك الَّ ِذى أَْن‪%َ %‬زل َ‬
‫ت بِ ِكتَابِ‪َ %‬‬ ‫وب إَِليْ ‪َ %‬‬
‫أَس ‪َْ%‬تْغفُِرَك وَأَتُ ‪َ %‬‬
‫ْت‪ .‬فَ ‪%‬ا ْغف ْر لى َما قَ‪%%‬د ْ‬ ‫آم ْن ُ‬
‫ك‪َ ،‬‬
‫ب ِقِنىْ‬ ‫ت‪َ .‬ر ِّ‬ ‫ِّر الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ أَنْ َ‬
‫ت ال ُْم َ‪%‬ؤخ ُ‬ ‫ِّم َوأَنْ َ‬
‫ت ال ُْم َقد ُ‬‫ت أَ ْعلَ ُم بِ ِه ِمنِّى أَنْ َ‬ ‫ت َو َما أَنْ َ‬ ‫َس َرفْ ُ‬
‫ت َو َما أ ْ‬ ‫ت َو َما أَ ْعلَْن ُ‬
‫َس َر ْر ُ‬ ‫َو َما أ ْ‬
‫ادَك» (اب‪%%%‬وداود و غ‪%%%‬يره)‪ .‬ترجمه‪« :‬پروردگارا‪ ،‬بن‪55‬ام تو مىخ‪55‬وابم و بن‪5‬ام تو بلند‬
‫ث َعبَ‪َ %%‬‬
‫ك يَ‪ْ%%‬وَم َتْبعَ ُ‬
‫عَ‪َ%%‬ذَاب َ‬
‫مىشوم‪ ،‬پروردگارا‪ 5‬اگر در اين خواب مرا موت دادى‪ ،‬مغفرتم بفرم‪55‬ا‪ ،‬اگر م‪55‬را زن‪55‬ده ك‪55‬ردى از‬
‫من حف‪55‬اظت بفرم‪55‬ا‪ ،‬بگونهاى‪ 5‬كه نيك‪55‬انت را حف‪5‬اظت مىفرم‪5‬ائى‪ ،‬پروردگ‪5‬ارا من خ‪55‬ودم را به تو‬
‫سپردم‪ ،‬كارهايم‪ 5‬را به تو موكول‪ 5‬كردم‪ ،‬بسوى تو رو آوردم‪ ،‬از تو طلب مغف‪55‬رت ك‪55‬رده‪ ،‬بس‪55‬وى‬
‫تو بر مىگ‪55‬ردم‪ ،‬به كت‪55‬ابى كه فرس‪55‬تادهاى‪ 5‬و به پي‪55‬امبرى كه مبع‪55‬وث كردهاى‪ ،‬ايم‪55‬ان آوردهام‪،‬‬
‫گناهان اول و آخر مرا مورد مغفرت قرار بده‪ ،‬گناهان پيدا و پنهان مرا مع‪55‬اف بفرم‪55‬ا‪ ،‬گناه‪55‬انى‬

‫‪140‬‬
‫را كه آنها را از من بهتر مىدانى عفو كن‪ ،‬تو اولى و تو آخرى‪ ،‬سواى تو معبودى وجود‪ 5‬ن‪55‬دارد‪.‬‬
‫پروردگارا‪ ،‬روز‪ 5‬رستاخيز‪ 5‬بندگانت را از عذاب خود نجات بده»‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر در اثناى خواب بيدار شد‪ ،‬دعاى زير را بخواند‪« :‬ال إِلَ‪%%‬هَ إِال اللَّهُ َو ْح‪َ %‬دهُ ال َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬هُ‪ ،‬لَ‪%%‬هُ‬
‫ْح ْ‪%‬م ُد لِلَّ ِه َواَل إلَ‪%%‬هَ إاَّل اللَّهُ َواَللَّهُ أَ ْكَب‪%ُ %‬ر َواَل َح ْ‪%‬و َل َواَل‬ ‫ِ‬ ‫ٍ ِ‬
‫ْح ْم ُد َو ُه َو َعلَى ُك ِّل َش ْيء قَد ٌير‪ُ .‬س ْب َحا َن اللَّه َوال َ‬
‫ْك َولَهُ ال َ‬
‫ال ُْمل ُ‬
‫ُق َّوةَ إاَّل بِاَللَّ ِه ال َْعلِ ِّي ال َْع ِظ ِيم» و ديگر هر دعائى كه مايل باشد بگويد‪ ،‬زيرا پذيرفته خواهد شد‪ .‬رسول‪5‬‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪ :‬هر كس در شب از خواب بيدار شده دعا كن‪55‬د‪ ،‬دع‪55‬ايش پذيرفته مىش‪55‬ود‪ .‬اگر‬
‫بلند شده وضوء گيرد و نماز خواند‪ ،‬نمازش نيز پذيرفته مىش‪55‬ود‪ .‬هر گ‪55‬اه در وسط‪ 5‬خ‪55‬واب بي‪55‬دار‬
‫شود‪ ،‬اين دعاء را نيز مىتواند بخواند‪« :‬ال إله إال أنت سبحانك اللهم أس‪%‬تغفرك ل‪%‬ذنبى وأس‪%%‬الك رحمت‪%%‬ك‪،‬‬
‫اب» «سواى تو‬ ‫ت ْالَوَّه ُ‬
‫اللهم زدنى علم‪%% %‬ا وال ت‪%% %‬زغ قل‪%% %‬بى بع‪%% %‬د إذ ه‪%%%‬ديتنى وهب لى من ل‪%% %‬دنك رحم‪%% %‬ة إَّنك أْن َ‬
‫معب‪55‬ودى نيس‪55‬ت‪ .‬تو پ‪55‬اك و منزهاى‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا من درب‪55‬اره گناه‪55‬انم از تو مغف‪55‬رت مىطلبم‪،‬‬
‫خواستار رحمتهاى‪ 5‬توام‪ ،‬پروردگارا‪ 5‬بر علم من بيفزا‪ ،‬بعد از هدايت م‪55‬را به راه انح‪55‬راف س‪55‬وق‪5‬‬
‫مده‪ ،‬از جانب خود براى من رحمت بفرست‪ ،‬همانا تو‪ ،‬بخشنده هستى»‪( .‬بخارى‪.)5‬‬
‫‪ -6‬وقتى صبح مىكند اين دعا را بگويد‪:‬‬
‫حمُْدِللّهِ َّالِذى‬
‫«ال َ‬
‫‪ -1‬بعد از بيدار ش‪5‬دن و قبل از برخاس‪5‬تن از رختخ‪5‬واب اين دعا را بخوان‪5‬د‪ْ :‬‬
‫ور» «ستايش مر خدايى را كه بعد از مرگ ما را زنده ساخت»‪.‬‬ ‫ش ُ‬ ‫أَْحَيَانا بَعَْد َما أََمَاتَنا وَإَِلْيهِ ُّ‬
‫الن ُ‬
‫‪ -2‬وقتى‪ 5‬كه به قصد تهج‪5‬د بي‪55‬دار ش‪55‬د‪ ،‬چش‪55‬مها را بس‪55‬وى آس‪55‬مان بلند ك‪55‬رده و از ﴿ ‪ ‬‬
‫‪ ﴾   ‬ده آيه پايانى سوره آل عم‪55‬ران را بخواند‪ »5‬زي‪55‬را ابن عب‪55‬اس ب‬
‫مىفرمايد‪ :‬شبى را كه در خانه خالهام ميمونه گذراندم‪ 5‬رسول اكرم ص را دي‪55‬دم كه نصف شب يا‬
‫اندكى قبل يا بعد از آن بلند مىشد‪ ،‬خواب را از چشمانش مىزدود بعد ده آيه پاي‪5‬انى آل عم‪5‬ران را‬
‫قرائت كرد‪ ،‬بعد بسوى‪ 5‬مشك آبى كه آويزان بود‪ ،‬تشريف‪ 5‬برد‪ ،‬خوب و با اطمينان وضو‪ 5‬گ‪55‬رفت‬
‫و به نماز ايستاد‪( .‬بخارى)‪.‬‬
‫ك َو َمالَئِ َكتَ‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك‬ ‫ت أُ ْش ِه ُد َك َوأُ ْش ِه ُد َح َملَةَ َع ْرش َ‬ ‫‪ -3‬اين كلمات را چهار بار تكرار كند‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنِّى أ ْ‬
‫َصبَ ْح ُ‬
‫ُك» رسول اكرم‬ ‫َك َوأ َّ‬
‫َن ُم َح َّم ًدا َع ْب ‪ُ %‬د َك َو َر ُس ‪%‬ول َ‬ ‫ت َو ْح َد َك الَ َش ِر َ‬
‫يك ل َ‬ ‫ت اللَّهُ الَ إِلَهَ إِالَّ أَنْ َ‬
‫ك أَنْ َ‬ ‫ك أَنَّ َ‬ ‫يع َخل ِْق َ‬ ‫ِ‬
‫َو َجم َ‬
‫ص مىفرمايد‪ :‬هر كس دعاى م‪55‬ذكور را يك ب‪55‬ار بخوان‪55‬د‪ ،‬يك چه‪55‬ارمش از دوزخ آزاد مىش‪55‬ود و‬
‫هر كس آن را چهار بار بخواند‪ ،‬تمامش آزاد مىشود‪( .‬ابوداود)‪.‬‬
‫‪ -4‬وق‪55‬تى‪ 5‬از درب م‪55‬نزل پا را ب‪55‬يرون مىگ‪55‬ذارد و مىخواهد از خانه ب‪55‬يرون رود‪ ،‬اين دعا را‬
‫ْت َعلَى اللَّ ِه‪ ،‬ال َح‪%ْ % %‬و َل َوال ُق‪%َّ % %‬و َة إِال بِاللَّ ِه» رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هرگ‪55‬اه‬ ‫بخواند‪« :‬بِ ْس ‪ِ % %‬م اللَّ ِه َت‪%َ % %‬و َّكل ُ‬
‫بن‪55‬ده اين كلم‪55‬ات را بگوي‪55‬د‪ :‬ب‪55‬او گفته مىش‪55‬ود‪ ،‬ه‪55‬دايت ش‪55‬دى و تو را ك‪55‬افى است»‪( .‬ترم‪55‬ذى با‬
‫تحسين)‪.‬‬
‫‪%‬ك أ ْن أ ِ‬
‫ض‪َّ % %‬ل أ َْو أُ َ‬
‫ض‪َّ %%‬ل‪ ،‬أ َْو‬ ‫‪ -5‬وقتى‪ 5‬از منزل خارج مىشود‪ ،‬اين دعا را بگويد‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنِّي أعُ ‪%%‬وذُ بِ ‪َ %‬‬
‫ِ‬
‫أج َه َل أ َْو يُ ْج َه َل َعلَ َّي» حضرت ام سلمه مىفرمايد‪ :‬هرگاه رسول اكرم‬ ‫أَ ِز َّل أ َْو أ َُز َّل‪ ،‬أ َْو أظْل َم أ َْو أُظْلَ َم‪ ،‬أ َْو ْ‬
‫ص از خانه بيرون تشريف مىبرد‪ ،‬دعاى مذكور را مىخواند‪.‬‬

‫باب سوم‬
‫اخالق‬
‫‪141‬‬
‫فصل اول‬
‫پيرامون اخالق حسنه‬
‫اخالق عبارت است از توان و استعداد محكم در نفس و باطن كه اعم‪55‬ال ارادى و اختي‪55‬ارى‬
‫از آن صادر‪ 5‬مىشوند‪ ،‬اخالق مصدر اعمال خوب و بد و همچنين زشت و زيبا اس‪55‬ت‪ .‬اين كيفيت‬
‫باطنى‪ 5‬به لحاظ ماهيت خود پذيراى تاثير خوب و بد تربيت است‪ .‬هرگاه اين صالحيت‪ ،‬اس‪55‬تعداد‬
‫و توان بسوى‪ 5‬ترجيح دادن فضيلت و حق‪ ،‬محبت با نيكىها‪ ،‬تشويق به خير سوق داده ش‪55‬ود و در‬
‫جهت دوس‪55‬تى‪ 5‬با زيبايىها‪ 5‬و نف‪55‬رت از قب‪55‬ائح و زش‪55‬تىها از آن ك‪55‬ار گرفته ش‪55‬ود‪ ،‬م‪55‬اهيت آن ب‪55‬اين‬
‫اعمال خو گرفته و اين اعمال به راحتى از آن صادر مىگردند‪ .‬صدور اين اعمال بدون احساس‬
‫ن‪55‬اراحتى‪ 5‬اخالق حسن ن‪55‬ام دارن‪55‬د‪ ،‬اين اعم‪55‬ال عبارتند از‪ :‬بردب‪55‬ارى ش‪55‬كيبايى‪ ،‬ص‪55‬بر و تحم‪55‬ل‪،‬‬
‫سخاوت و شجاعت‪ ،‬عدل و احسان‪ ،‬و امثال آن متعلق به اخالق حسنه و كمال نفس هستند‪.‬‬
‫هرگاه اين اعمال ترك داده شوند‪ ،‬نفس شايستگى‪ 5‬الزم براى اين اعمال را پي‪55‬دا نك‪55‬رده و در‬
‫جهت رشد و پيشرفت اعمال خير و معروف پنهان در خود آماده نمىشود‪ 5.‬يا آنكه بدتربيت شده و‬
‫در اثر آن زشتىها را مىپسنددو‪ 5‬زيبايىها را نمىپذيرد‪ 5.‬رفت‪5‬ار و گفتاره‪5‬اى پست و خ‪5‬راب براح‪5‬تى‪5‬‬
‫از وى انج‪55‬ام مىگ‪55‬يرد‪ ،‬به چ‪55‬نين كسى گفته مىش‪55‬ود‪ :‬اخالق ب‪55‬دى دارد‪ ،‬اين رفت‪55‬ار‪ 5‬و گفت‪55‬ار كه‬
‫براح‪55‬تى از آن ص‪55‬ادر مىش‪55‬وند‪ ،‬اخالق ب‪55‬دنام دارن‪55‬د‪ ،‬اعم‪55‬ال ضد اخالقى عبارتند از‪ :‬خي‪55‬انت‪،‬‬
‫دروغ‪ ،‬خ‪55‬وف‪ ،‬طم‪5‬ع‪ ،‬س‪5‬تم‪ ،‬خش‪5‬ونت‪ ،‬ب‪5‬دگوئى‪ 5،‬ع‪5‬دم رع‪55‬ايت عفت كالم و امث‪5‬ال آن‪ ،‬روى‪ 5‬اين‬
‫اساس اسالم به اخالق حسنه ارزش قايل شده و ب‪55‬راى رشد آن در جامعه اس‪55‬المى دع‪55‬وت ك‪55‬رده‬
‫است و ايم‪55‬ان انس‪55‬ان را بوس‪55‬يله فض‪55‬ائل‪ 5‬شخصى و اس‪55‬المش را بوس‪55‬يله اخالق حس‪55‬نه محك زده‬
‫است و خداوند متعال پيامبرش را بخاطر اخالق زيبايش ستوده است‪   ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾‬قلم‪ .)4 :‬و او را درب‪5555‬اره حسن اخالق امر ك‪5555‬رده اس‪5555‬ت‪  ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾         ‬فصلت‪.)34 :‬‬
‫«با ش‪55‬يوه به‪55‬تر و اخالق زيبا دف‪55‬اع كن‪ ،‬آنگ‪55‬اه دش‪55‬منان ن‪55‬يز دوست ص‪55‬ميمى‪ 5‬مىگردند» خداوند‪5‬‬
‫اخالق خوب را وسيلهاى براى حصول سعادت و رسيدن به بهشت قرار داده است‪﴿ .‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( ﴾        ‬آل عم‪55‬ران‪134 :‬‬
‫‪ .)133 5-‬ترجم‪5‬ه‪« :‬بش‪5‬تابيد بس‪5‬وى‪ 5‬بخشش گناه‪5‬ان از ج‪5‬انب پروردگ‪5‬ار و به س‪5‬وى بهش‪5‬تى كه‬
‫بزرگى‪ 5‬و عرض آن برابر با زمين و آسمانها است و براى پرهيزگاران تدارك ديده ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫آنانى كه در حال خوشحالى و تنگدستى انف‪55‬اق مىكنند و خشم خ‪55‬ود را ف‪55‬رو‪ 5‬مىبرند و از خطاها و‬
‫اشتباهات م‪55‬ردم‪ ،‬در مىگذرن‪55‬د‪ ،‬خداوند نيكو ك‪55‬اران را مىپس‪55‬ندد‪ »5‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى تكميل‬
‫اق» «همانا من ب‪55‬راى اتم‪5‬ام‬
‫‪%‬ارَم الْأَخَْل ِ‬ ‫نمودن اخالق حسنه مبع‪55‬وث ش‪5‬ده اس‪55‬ت‪« .‬إَِّنمَ ‪%%‬ا بُعِْث ُ‬
‫ت لِأَُتِّمَم مَك ‪ِ %‬‬
‫مك‪55‬ارم اخالق مبع‪5‬وث ش‪55‬دهام»‪( .‬بخ‪55‬ارى در ادب المف‪5‬رد)‪ .‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص در چن‪5‬دين م‪5‬ورد‪5‬‬
‫‪%‬ل ِم ْن ُح ْس‪ِ %‬ن الْ ُخلُ‪%ِ %‬ق»‬ ‫ْم ِ‬ ‫ٍِ‬ ‫ِ‬
‫فضيلت مكارم‪ 5‬اخالق را بيان كرده است‪ ،‬مىفرمايد‪َ « :‬ما م ْن َش‪ْ %‬يء في ال ِ‪َ %‬‬
‫‪%‬يزان أَْث َق‪ُ %‬‬
‫«اْلبِ ‪ُّ% %‬ر حُس ‪ُ%ْ%‬ن‬
‫«هيچ چيزى در م‪55‬يزان ع‪55‬دل الهى وزن بيش‪55‬ترى از حسن خلق ن‪55‬دارد» و مىفرمايد‪َ :5‬‬
‫ِِ‬
‫َح َس ُن ُه ْم ُخلًُقا» (احمد‬ ‫يمانًا أ ْ‬‫ين إِ َ‬
‫خُلِق» (بخارى‪« .)5‬نيكى يعنى حسن خلق» و مىفرمايد‪« :‬أَ ْك َم ُل ال ُْم ْؤمن َ‬ ‫ْال ُ‬
‫وابوداود)‪« .‬كاملترين مؤمن بلحاظ ايمان كسانى هس‪55‬تند كه اخالق زيبا دارند»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َح َس ‪%%‬نُ ُك ْم أَ ْخالَق‪% %‬اً» (بخاري)‪« .‬روز‪ 5‬قي‪5‬امت كسى از‬ ‫َحبِّ ُك ْم إِل َّ‬
‫َى َوأَ ْ‪%‬ق‪%َ %‬ربِ ُك ْم منِّى َم ْجلس ‪%%‬اً َي‪%ْ %%‬و َم الْقيَ َام‪%%%‬ة أ ْ‬ ‫ِمْن أ َ‬

‫‪142‬‬
‫ميان شما با من نزديكتر و نزد من محوبتر است كه اخالقش بهتر باشد»‪ ،‬و سوال شد ك‪55‬دام عمل‬
‫خُلِق» «بهترين عمل حسن اخالق است»‪( .‬ترمذى)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬إِ َّن‬ ‫سُن ْال ُ‬
‫«ح ْ‬
‫بهتر است؟ فرمود‪ُ :‬‬
‫‪%‬اد ِة» «انسان با عبادت‬‫يف ال ِْعبَ‪َ %‬‬
‫ض‪ِ %‬ع ُ‬
‫ف ال َْمنَ‪%%‬ا ِز ِل‪َ ،‬وإِنَّهُ لَ َ‬ ‫‪%‬ات ِ‪%‬‬
‫اآلخ َر ِة‪َ ،‬و َش‪َ %‬ر َ‬ ‫الْع ْب‪َ %‬د لَي ْبلُ‪ُ %‬غ بِحس‪ِ %‬ن ُخلُِق‪%%ِ %‬ه َع ِظيم َدرج‪ِ %‬‬
‫َ ََ‬ ‫ُْ‬ ‫َ َ‬
‫ان‪55‬دك و بوس‪55‬يله اخالق زيبا درج‪55‬ات عاليه بهشت و مس‪55‬كن و من‪55‬ازل خ‪55‬وب آن را در مىيابد»‪.‬‬
‫(طبرانى)‪.‬‬

‫ديدگاه پيشينيان درباره اخالق خوب‪:‬‬


‫حسن بصرى؛ مىگويد‪ 5:‬حسن خلق عبارت است از‪ :‬گشادگى چهره‪ ،‬همنش‪55‬ينى‪ 5‬با دوس‪55‬تان و‬
‫خوددارى از آزار و اذيت ديگران‪ .‬عبدهّللا بن مبارك مىگويد‪ 5:‬حسن خلق در سه چ‪55‬يز اس‪55‬ت‪-1 :‬‬
‫دورى‪ 5‬كردن از محرمات‪ -2 ،‬طلب حالل و سخاوت ‪ -3‬گشاده دستى نسبت به زن و فرزندان‪.‬‬
‫يكى ديگر از برزگان مىگويد‪ :‬حسن خلق يعنى با مردم نزديك شدن و در مي‪55‬ان آن‪55‬ان بيگانه‬
‫نمان‪55‬دن‪ .‬بعض‪55‬ىها گفتهان‪55‬د‪ :‬حسن خلق عب‪55‬ارت است از‪ :‬آزار و نرس‪55‬اندن و بردب‪55‬ارى‪ 5‬با ب‪55‬رادر‬
‫مؤمن خويش‪ .‬و بعضىها‪ 5‬مىگويند‪ :‬اخالق حسنه يعنى بجز رس‪55‬يدن به رض‪55‬ايت پروردگ‪55‬ار‪ 5‬غم و‬
‫اندوهى‪ 5‬داشته نباشى‪.‬‬
‫همه اينها كه بي‪555‬ان گرديد بخشى از تعريف حسن اخالق مىباش‪555‬ند‪ ،‬اما تعريف حسن اخالق‬
‫باعتبار ذات ماهيتش همان است كه در شروع اين فصل بيان گرديد‪5.‬‬
‫در م‪55‬ورد نش‪55‬انىها و عالم‪55‬ات شخصى‪ 5‬كه داراى اخالق زيبا اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬نين گفته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫بسيار‪ 5‬با حيا باشد‪ ،‬اذيت و آزار نرساند‪ ،‬صالح و شايستگىاش‪ 5‬زياد باش‪55‬د‪ ،‬راس‪55‬تگو‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬ان‪55‬دك‬
‫گويد‪ ،‬كمتر خطا و لغزش كند‪ ،‬فضول و شرور نباشد‪ ،‬نيك باشد‪ ،‬صله رحمى را رعايت كند‪ ،‬با‬
‫وقار‪ 5‬و با حوصله باشد‪ ،‬ق‪55‬دردان‪ ،‬خش‪55‬نود‪ 5‬و بردب‪55‬ار‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬به عهد و پيم‪55‬ان خ‪55‬ود وف‪55‬ادار‪ 5‬و پ‪55‬اك‬
‫دامن باشد‪ ،‬غيبت نكن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬خن چين و ب‪55‬دگو نباش‪55‬د‪ ،‬ديگ‪55‬ران را لعن و نف‪55‬رين نكن‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬تاب ك‪55‬ار‬
‫نباشد‪ ،‬كينه و حسد نداشته باشد‪ ،‬بخيل نباشد‪ ،‬همواره خوشحال‪ 5‬و شادمان باشد‪ ،‬محبت‪ ،‬عداوت‪،‬‬
‫خشنودى و ناراضگىاش فقط بخاطر خداوند‪ 5‬باشد‪.‬‬

‫فصل دوم‬
‫صبر و تحمل ناماليمات در راه خداوند‬
‫از جمله زيبايىهاى‪ 5‬اخالق كه مسلمان خود را بدان زينت مىبخشد‪ ،‬صبر و تحمل ناراحتىها‪ 5‬و‬
‫ناماليمات در راه هّللا است‪ .‬صبر عبارت است از ملزم ك‪5‬ردن نفس به آنچه كه ب‪5‬راى آن مك‪5‬روه‬
‫و نامطلوب است يا تحمل زحمات و ناماليمات همراه با نوعى خشنودى‪ 5‬و تسليم براى خدا‪.‬‬
‫مسلمان خود را ملزم مىداند و نفسش را پاىبند اطاعت و بندگى مىكند هر چند برايش مش‪55‬كل‬
‫و دشوار باشد‪ ،‬و بدون اينكه معصيتى را مرتكب شود‪ ،‬كنترلش را در دست مىگ‪55‬يرد‪ 5‬و به خ‪55‬ود‬
‫اجازه نمىدهد به گناه‪55‬ان نزديك ش‪55‬ود‪ ،‬هر چند كه انج‪55‬ام گن‪55‬اه ل‪55‬ذتبخش باشد كه طبعا ب‪55‬دان تمايل‬
‫داشته باشد‪ ،‬هم چ‪55‬نين مس‪55‬لمان در برابر مش‪55‬كالت و مص‪55‬يبتها نفسش را كن‪55‬ترل نم‪55‬وده و اج‪55‬ازه‬
‫نمىدهد تا به آه و فغان در آيد و بى صبرى نشان دهد‪ ،‬بى صبرىنش‪55‬ان دادن در برابر آنچه كه از‬
‫دست رفته است‪ ،‬آفت است و در برابر آنچه كه متوقع‪ 5‬است‪ ،‬بى عقلى و سبكى است و ناراحتى‬
‫در برابر قضا و قدر و تصميم الهى‪ ،‬نكوهش از جانب خداوند‪ 5‬قهار است و مسلمان در تم‪55‬ام اين‬
‫امور به وعده و نويدهاى‪ 5‬خداوند و پ‪55‬اداش در برابر ط‪55‬اعت و ث‪55‬وابى كه به اهل ط‪55‬اعت ت‪55‬دارك‬
‫ديده شده و به وعيدهايى كه به نافرمانان و معصيت كاران تع‪5‬يين گردي‪5‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬كمك مىجويد‪ 5‬و‬
‫مىپذيرد‪ 5‬كه قضا و ق‪55‬در الهى ج‪55‬ارى اس‪55‬ت‪ ،‬قض‪55‬اى‪ 5‬الهى ع‪55‬دل اس‪55‬ت‪ ،‬حكم او نافذ است چه بن‪55‬ده‬
‫صبر كند يا بى صبرى نشان دهد‪ ،‬البته اگر صبر كند اجر اخروى‪ 5‬دارد و اگر بى صبرى‪ 5‬نش‪55‬ان‬
‫دهد گناه دارد‪.‬‬

‫‪143‬‬
‫از آن جهت كه ص‪5‬بر و ع‪5‬دم اض‪5‬طراب از جمله اخالق كس‪5‬بى است كه با ن‪5‬وعى تم‪5‬رين و‬
‫رياضت و مجاهدت بدست مىآيد‪ ،‬مسلمان نيازمند است كه خداوند به او اجر عنايت كند بنابراين‬
‫از آيات و احاديثى‪ 5‬كه در مورد اجر و فضيلت صبر وارد شده الهام مىگ‪55‬يرد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫﴿ ‪       ‬‬
‫‪( ﴾  ‬آل عمران‪« .)200 :‬اى مؤمنان صبر كنيد و ديگران را به صبر‬
‫توص‪555‬يه كنيد و پيون‪555‬دتان را با هّللا مس‪555‬تحكم كنيد و از خداوند‪ 5‬بترس‪555‬يد تا رس‪555‬تگار ش‪555‬ويد‪ .»5‬و‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾   ﴿ :‬البقرة‪« .)45 :‬از ص‪55‬بر و نم‪55‬از كمك‬
‫بگيريد‪ »5‬و مىفرمايد‪( ﴾     ﴿ :‬النحل‪« .)127 :‬صبر كن و صبر‬
‫تو فقط بخاطر‪ 5‬هّللا باشد» و مىفرماي‪55‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬لقمان‪« .)17 :‬در برابر مصيبتها‪ 5‬صبر كن‪ ،‬همانا صبر در برابر آفات از كاره‪55‬اى‬
‫بس‪555555‬يار مهم است» و مىفرماي‪555555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾      ‬البقرة‪« .)157 5-155 :‬اى‬
‫پيامبر! صبر كنندگان را نويد ب‪55‬ده‪ ،‬آن‪55‬ان كه هنگ‪55‬ام مص‪5‬يبت‪ ،‬مىگوين‪5‬د‪ ،‬ما از آن هّللا هس‪5‬تيم و به‬
‫سوى او است بازگشت ما‪ ،‬براى اين گروه از جانب پروردگ‪55‬ار‪ 5‬مغف‪55‬رت و رحمت است و اين‪55‬ان‬
‫هس‪555‬تند ه‪555‬دايت يافتگ‪555‬ان»‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬النح‪55‬ل‪« .)97 :‬اجر ص‪55‬ابران را بخ‪55‬اطر‪ 5‬به‪55‬ترين اعم‪55‬الى كه انج‪55‬ام دادن‪55‬د‪،‬‬
‫خ‪55‬واهيم داد» و مىفرماي‪55‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬السجدة‪.)24 :‬‬
‫«وقتى‪ 5‬آنان صبر كردند و به آيههاى ما يقين پيدا كردن‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان را مقت‪55‬دا ك‪55‬رديم تا ديگ‪55‬ران را‬
‫مطابق‪ 5‬با دس‪55‬تور‪ 5‬ما ه‪55‬دايت كنند» و مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬زمر‪« .)10 :‬پاداش صابران بيرون از حد حس‪55‬اب بط‪55‬ور كامل پ‪55‬رداخت مىش‪55‬ود»‪ .‬و‬
‫«الص ‪َّْ%%‬بُر ض ‪َِ%%‬ياء» «ص‪55‬بر ن‪55‬ور و روش‪55‬نى‪ 5‬است»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬ ‫رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫«ومن يسَت ْع ِف ْ ِ‬
‫‪%‬اء َخ ْ‪%‬ي ً‪%‬را َوأ َْو َس‪َ %‬ع‬‫َح‪ٌ %‬د َعطَ‪ً %‬‬ ‫ص‪ِّ%‬ب ْرهُ اللَّهُ‪َ ،‬و َما أُ ْعط َى أ َ‬ ‫ف يُع َّفهُ‪ %‬اللَّهُ‪َ ،‬و َم ْن يَ ْسَتغْ ِن ُيغْنه اللَّهُ‪َ ،‬و َم ْن َيتَ َ‬
‫ص‪َّ%‬ب ْر يُ َ‬ ‫ََ ْ َ ْ‬
‫ص ‪ْ %%‬ب ِر» (بخ‪5‬اري)‪« .‬هر كس خواس‪55‬تار‪ 5‬عفت باشد خداوند او را عفيف مىكن‪55‬د‪ ،‬هر كس ط‪5‬الب‬ ‫ِم َن ال َّ‬
‫استغنا باشد‪ ،‬خداوند او را بى نياز مىگرداند‪ ،‬هر كس خواستار صبر باش‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬او را ص‪55‬بر‬
‫مىدهد‪ ،‬بهتر از ص‪55‬بر هيچگونه عن‪55‬ايتى به كسى نش‪55‬ده است» و مىفرماي‪55‬د‪َ « :‬ع َجبًا أل َْم‪ِ % %‬ر ال ُْم‪%ْ %%‬ؤِم ِن إِ َّن‬
‫اك ألَح ٍد إِالَّ لِل ِ‬
‫صَب َر فَ َكا َن‬ ‫ض َّراءُ َ‬ ‫َص َاب ْتهُ َس َّراءُ َش َك َر فَ َكا َن َخ ْي ًرا لَهُ َوإِ ْن أ َ‬
‫َص َاب ْتهُ َ‬ ‫ْم ْؤم ِن إِ ْن أ َ‬
‫ُ‬ ‫س ذَ َ َ‬ ‫َّ‬
‫أ َْم َرهُ ُكلهُ َخ ْي ٌر َول َْي َ‬
‫َخ ْ‪%‬ي‪%ً %‬را لَ‪%%%‬هُ» (مس‪55‬لم)‪« .‬ش‪55‬أن م‪5‬ؤمن بس‪55‬يار‪ 5‬ش‪55‬گفتآور‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬همه ك‪55‬ار او به س‪55‬ودش مىانجام‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫وضعيت ويژه حال مؤمن است‪ .‬اگر خوش‪55‬حال‪ 5‬ش‪55‬ود ش‪55‬كر مىكن‪55‬د‪ ،‬به س‪55‬ود او تم‪55‬ام مىش‪55‬ود‪ ،‬اگر‬
‫ضررى‪ 5‬متوجه او شود‪ ،‬صبر مىكند‪ ،‬بازهم به سود او مىانجامد‪ »5‬يكى از دخ‪55‬تران رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص كه فرزندش‪ 5‬در حال سكرات بود‪ ،‬ن‪55‬زد رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص قاص‪55‬دى‪ 5‬فرس‪55‬تاد‪ 5‬و متقاضى شد كه‬
‫آنحضرت ص در خانه او برود‪ 5‬رسول اكرم ص به قاصد‪ 5‬گفت‪ :‬باو س‪55‬الم ب‪55‬ده و بگ‪55‬و‪ :‬كه از آن‬
‫خداوند‪ 5‬است‪ ،‬آنچه كه مىگيرد‪ 5‬و آن چه را كه مىدهد‪ ،‬هر چ‪55‬يز ن‪55‬زد هّللا يك م‪55‬دت مش‪55‬خص دارد‪.‬‬
‫بايد صبر كنى و اميد ثواب را داش‪55‬ته باشى‪( .‬بخ‪55‬ارى)‪ .‬در يك ح‪55‬ديث قدسى آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬هرگ‪55‬اه‬
‫يكى از بندگان من از ناحيه چشمانش مبتال به آفت شد و صبر كرد‪ ،‬در عوض آن بهشت را ب‪55‬او‬

‫‪144‬‬
‫خواهم داد‪( .‬بخارى‪ .)5‬و مىفرمايد‪ :‬هر كس كه خداوند درب‪55‬اره او اراده خ‪55‬ير كن‪55‬د‪ ،‬او را مبتال به‬
‫ْج‪%َ % %‬ز ِاء َم‪%َ % %‬ع ِعظَ ِم الْبَالَِء» «يعنى م‪55‬يزان ب‪55‬زرگى‪ 5‬پ‪55‬اداش‬ ‫ِ‬
‫آفت مىكند‪( .‬بخارى‪ .)5‬و مىفرمايد‪« :‬إَّن عظَ ُم ال َ‬
‫ب َق ْو ًم‪%% %‬ا ْابتَالَ ُه ْم فَ َم ْن‬‫َح َّ‬‫«وإِ َّن اللَّهَ إِ َذا أ َ‬
‫من‪55‬وط به م‪55‬يزان مص‪55‬يبتى‪ 5‬است كه پيش مىآيد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ط» «هرگاه خداوند ملتى را دوست داشته باشد‪ ،‬آن‪55‬ان را به‬ ‫س‪ْ %%‬خ ُ‬ ‫ط َفلَ‪%%%‬هُ ال ُّ‬ ‫ض ‪%%‬ا َو َم ْن َس‪ِ %%‬خ َ‬ ‫الر َ‬ ‫رِ‬
‫ض‪َ %%‬ى َفلَ‪%%%‬هُ ِّ‬ ‫َ‬
‫مصيبتى‪ 5‬گرفتار‪ 5‬خواهد ك‪55‬رد‪ ،‬هر كس راضى ش‪55‬ود‪ ،‬خداوند‪ 5‬ن‪55‬يز از او راضى مىش‪55‬ود‪ ،‬هر كس‬
‫بى ص‪555‬برى كند و ن‪555‬اراض ش‪555‬ود‪ ،‬خداوند از او ن‪555‬اراض مىگ‪555‬ردد»‪( .‬ترم‪555‬ذى و ابن ماجه)‪ .‬و‬
‫ال الْبَالَءُ بِ ‪%% %‬ال ُْم ْؤِم ِن َوال ُْم ْؤِمنَ ‪%ِ % %‬ة ِفى َن ْف ِس‪ِ % % %‬ه َو َولَ ‪%ِ % %‬د ِه َو َمالِ ‪%ِ % %‬ه َحتَّى َي ْل َقى اللَّهَ َو َما َعلَْي‪%ِ % %‬ه َخ ِطيئَ‪% % %‬ةٌ»‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ « :‬ما َي‪%َ % %‬ز ُ‬
‫(ترمذي)‪« .‬مؤمن و مؤمنه همواره درباره خ‪55‬ود‪ ،‬فرزن‪55‬دان و م‪55‬الش گرفت‪55‬ار‪ 5‬آفت و بالها اس‪55‬ت‪.‬‬
‫اين گرفتارى تا لحظه موت ادامه دارد‪ ،‬و در حالتى مىميرد كه تمام گناهانش از بين رفتهاند»‪.‬‬
‫تحمل كردن زحمت و مشقت نيز نوعى صبر است ولى از صبر مشكلتر و در واقع سرمايه‬
‫راستگويان و صالحان است‪ .‬تحمل اذيت عبارت از اين است كه مسلمان درباره حضرت حق و‬
‫اعالء كلمه توحيد دچار اذيت شود و صبر كند‪ ،‬تحمل را شيوه خود ق‪55‬رار‪ 5‬ده‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬دى را بوس‪55‬يله‬
‫خ‪55‬وبى پاسخ گوي‪55‬د‪ ،‬بخ‪55‬اطر ش‪55‬خص خ‪55‬ود انتق‪55‬ام نگ‪55‬يرد و م‪55‬ادام كه در راه هّللا است و ط‪55‬الب‬
‫خشنودى او است در فكر شخصيت خود نباشد‪ .‬پيامبران و بندگان نيك هّللا را در تحمل مش‪55‬كالت‬
‫و مصائب الگو و نمونه خود قرار‪ 5‬دهد‪ .‬زيرا به ندرت اگر آنان در راه خداوند مورد اذيت قرار‬
‫نگرفته و در راه رس‪55‬يدن به هّللا مواجه با گرفت‪55‬ارى‪ 5‬نش‪55‬ده باش‪55‬ند‪ .‬عبدهّللا بن مس‪55‬عود‪  5‬مىگوي‪55‬د‪:‬‬
‫هنوز بخاطر‪ 5‬دارم صحنهاى كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم در م‪55‬ورد‪ 5‬يكى از پي‪55‬امبران گذش‪55‬ته بي‪55‬ان مىك‪55‬رد و‬
‫فرمود‪ :‬قومش او را زدند و خون آلودش كردند‪ ،‬ايشان در ح‪55‬الى كه خ‪55‬ون را از ص‪55‬ورتش پ‪55‬اك‬
‫مىكرد‪ ،‬مىفرمود‪ 5:‬پروردگارا! قوم مرا ببخش‪ ،‬آنها نمىدانند‪( 5.‬متفق عليه)‪.‬‬
‫روزى‪ 5‬رسول اكرم ص م‪55‬الى را تقس‪55‬يم ك‪55‬رد‪ ،‬يكى از اع‪55‬راب گفت‪ :‬در اين تقس‪55‬يم خش‪55‬نودى‪5‬‬
‫خداوند‪ 5‬منظور نبوده است‪ .‬اين خ‪55‬بر به رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص رس‪55‬يد‪ ،‬رنگ از چهرهاش پري‪55‬د‪ ،‬و با‬
‫وذى بِأَكَثَر مَْن ه‪%% %‬ذا َفص ‪ََ% %‬بَر» «خداوند به برادرم موسى‪5‬‬ ‫ناراحتى‪ 5‬فرمود‪« 5:‬يَ ‪ْ% %‬رحَُم اللّهُ أخِى موس ‪% %‬ى‪ %‬لق‪%% %‬د أُ ِ‬
‫رحم كند‪ ،‬او بيش از اين مورد‪ 5‬اذيت قرار‪ 5‬گرفت و صبر نمود»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫خباب بن الأرت ‪ ‬مىگويد‪ :‬روزى‪ 5‬نزد رسول اكرم ص كه در سايه خانه كعبه نشس‪55‬ته ب‪55‬ود‪،‬‬
‫ش‪55‬كايت ب‪55‬رده و ع‪55‬رض ك‪55‬رديم‪ :‬يا رس‪55‬ول خ‪55‬دا! ب‪55‬راى ما دعا نمىك‪55‬نى و ما را ي‪55‬ارى نمىدهى‪،‬‬
‫فرمود‪« :‬در گذشته كسانى در راه خدا در حفرهها انداخته مىشدند‪ ،‬بعد بدن ش‪55‬ان از ق‪55‬دم تا ف‪55‬رق‪5‬‬
‫سر بوسيله اره به دو نيم تقسيم مىشد و بوسيله شانههاى آهنين گوشت بدن شان از استخوان شانه‬
‫مىشد‪ ،‬اما اين همه او را تحمل نموده و ذرهاى عقب نرفتند‪( .»5‬بخاري)‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬در مورد‪ 5‬پيامبران چ‪55‬نين بي‪55‬ان مىكن‪55‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾ ‬اإلبراهيم‪« .)12 :‬چ‪55‬را ما بر خ‪55‬دا توكل نك‪55‬نيم‪ ،‬در حاليكه بايد خداوند‬
‫راهها را به ما نشان داده و ما در برابر اذيت و آزارى كه بما مىرس‪55‬انيد‪ ،‬ص‪55‬بر خ‪55‬واهيم ك‪55‬رد و‬
‫متوكالن بايد به خدا توكل كنند»‪ .‬عيسى بن م‪5‬ريم خط‪5‬اب به بنىاس‪5‬رائيل مىفرم‪5‬ود‪ :‬در گذش‪5‬ته به‬
‫شما گفته شده بود‪ ،‬در عوض دندان‪ ،‬دندان و در عوض بينى‪ ،‬بينى ولى من براى شما مىگ‪55‬ويم‪،‬‬
‫بدى را به بدى جواب ندهيد بلكه هر كس سيلى به گونه راست ش‪55‬ما زد‪ ،‬گونه چپ را بس‪55‬وى او‬
‫برگردانيد‪ ،‬هر كس چادر را از شما بگيرد‪ ،‬ازار را نيز باو بدهي‪55‬د‪( .‬غ‪55‬زالى در احي‪55‬اء العل‪55‬وم)‪.‬‬
‫بعضى از ي‪55‬اران رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىگفتن‪55‬د‪ :‬ما ايم‪55‬ان كسى را قب‪55‬ول نداش‪55‬تيم تا اينكه در برابر‬
‫دشوارىها صبر نمىكرد‪5.‬‬

‫‪145‬‬
‫مسلمان در پرتو اين شواهد و قرائن گويا و نمونههاى زنده صبر و تحمل با صبر‪ ،‬تحمل و‬
‫شكيبايى‪ 5‬زندگى مىكند‪ ،‬شكايت نمىكند و ناراض نمىشود‪ 5،‬بدى را به بدى پاسخ نمىدهد‪ ،‬بلكه ب‪55‬دى‬
‫را به خوبى پاسخ مىدهد‪ ،‬عفو مىكند‪ ،‬صبر را پيشه مىگيرد‪ 5‬و مىبخشد‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬الشوري‪« .)43 5:‬براى كس‪55‬انى كه‬
‫صبر كنند و ديگران را مورد بخشش قرار بدهند‪ ،‬اين از كارهاى‪ 5‬بسيار بزرگ است»‪.‬‬

‫فصل سوم‬
‫توكل به خدا و اعتماد به نفس‬
‫مس‪55‬لمان تكيه بر خداوند‪ 5‬را تنها يك امر فط‪55‬رى نمىداند بلكه آن را واج‪55‬بى دي‪55‬نى و عقي‪55‬دتى‬
‫اسالمى مىداند‪ .‬زيرا خداوند‪ 5‬فرموده است‪﴾     ﴿ :‬‬
‫(المائدة‪« .)23 :‬اگر مؤمن واقعى هستيد بايد بر خداوند توكل داشته باشيد» و مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬آل عمران‪« .)122 :‬مؤمنان بايد بر خداوند توكل كنند»‪ .‬با‬
‫توجه به اين آيهها و نصوصى ديگ‪55‬ر‪ ،‬توكل مطلق بر خداوند بخشى از عقي‪55‬ده و ايم‪55‬ان م‪55‬ؤمن‬
‫است‪.‬‬
‫مس‪55‬لمان هر گ‪55‬اه در ق‪55‬الب توكل و سر س‪55‬پردگى كامل از خداوند‪ 5‬تبعيت كن‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬راءت و‬
‫برداشتى‪ 5‬از توكل متفاوت با آنچه كه جاهالن دارند‪ ،‬خواهد داشت‪ .‬انسانهاى جاهل از توكل تنها‬
‫عبارت چند كلمه كه بر زبانها تكرار مىكنند‪ ،‬چيزى ديگر درك نمىكنند‪ ،‬لبها ب‪55‬دان ح‪55‬ركت مىكند‬
‫و عقل آنها آنرا درك نمىكند‪ .‬يا اينكه توكل نزد آنان به مع‪55‬نى رها ك‪55‬ردن اس‪55‬باب و ت‪55‬رك عمل و‬
‫تن دادن به ذلت و خوارى‪ 5‬و خشنود‪ 5‬شدن در برابر قضاء و ق‪55‬در الهى اس‪55‬ت‪ ،‬خ‪55‬ير هرگ‪55‬ز! بلكه‬
‫مسلمان برداشت و قراءتش از توكل اين است‪ ،‬كه توكل بمع‪55‬نى ط‪55‬اعت از خداوند و اس‪55‬تفاده از‬
‫تمام ابزارى‪ 5‬است كه براى انجام يك كار‪ ،‬ض‪55‬رورى‪ 5‬مىباش‪5‬ند‪ 5.‬مس‪5‬لمان توقع نتيجه خ‪55‬وبى ب‪5‬راى‬
‫چيزى كه زمينهاش را فراهم نكرده است ندارد‪ ،‬اميدش را به ثمرهاى كه پيشتر از ابزارش كار‬
‫نگرفته وابسته نمىكند‪ .‬البته موض‪55‬وع‪ 5‬مثمر ش‪55‬دن و نتيجه مق‪55‬دمات را به خداوند س‪55‬بحان موك‪55‬ول‬
‫مىكند‪ .‬چون بجز خداوند‪ 5‬كسى ديگر ق‪55‬ادر‪ 5‬به چ‪55‬نين چ‪55‬يزى نيس‪55‬ت‪ .‬پس توكل از دي‪55‬دگاه مس‪55‬لمان‬
‫عبارت است از عمل و امل (يعنى تالش و اميد) همراه با آرامش قلب و سكون نفس و اعتماد و‬
‫اذعان به اينكه‪ ،‬آنچه را كه خداوند خواسته باش‪55‬د‪ ،‬محقق خواهد شد و آنچه را كه نخواس‪55‬ته باشد‬
‫انجام نخواهد گرفت‪ ،‬و خداوند‪ 5‬پاداش كسانى را كه عمل كنند هرگز ضائع نخواهد كرد‪.‬‬
‫شخص مسلمان هر گاه به سنن الهى در جهان هستى‪ ،‬اذعان پيدا كند‪ ،‬اس‪55‬باب و اب‪55‬زار الزم‬
‫را براى انجام كارها تدارك مىبيند و براى فراهم‪ 5‬ك‪55‬ردن و كامل نم‪55‬ودن آنها تم‪55‬ام س‪55‬عى و تالش‬
‫خود را به خرج مىدهد‪ .‬هرگز اسباب و ابزار را به تنهايى براى رسيدن به هدف و نتيجه بس‪55‬نده‬
‫نمىداند‪ ،‬بلكه استفاده از اسباب و اب‪5‬زار را بيش از اينكه خداون‪5‬د‪ ،‬ب‪5‬دان امر ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬چ‪5‬يزى‬
‫ديگر نمىداند و هم چنان كه در ساير امر و نهى اطاعت از خداوند‪ 5‬را واجب مىدان‪55‬د‪ ،‬در ارتب‪55‬اط‬
‫با بكار گرفتن اسباب نيز امر خدا را واجب مىداند و دست يابى به نتايج و تحقق خواستهها‪ 5‬را به‬
‫خداى ب‪55‬زرگ مىس‪55‬پارد‪ ،‬زي‪55‬را كسى ديگر ق‪55‬ادر‪ 5‬به نت‪55‬ايج و تحقق بخش‪55‬يدن به خواس‪55‬تهها نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫همان مىشود كه او خواسته باشد‪ .‬چه بسا انسانهائى‪ 5‬هستند كه ثمره زحمت خود را نمىخورند چه‬
‫بسا كشاورزانى هستند كه محصول زراعت خود را برداشت نمىكنند‪5.‬‬
‫بنابر آنچه كه بي‪55‬ان گردي‪55‬د‪ ،‬اين تص‪55‬ور درب‪55‬اره اس‪55‬باب كه آنها به تنه‪55‬ائى عامل پ‪55‬يروزى و‬
‫دست ي‪555‬ابى به اه‪555‬داف و مقاصد هس‪555‬تند و اص‪555‬الت دادن و بك‪555‬ارگيرى از آنها م‪555‬ؤثر در تحقق‬
‫بخشيدن به مطلوب مىباشند‪ 5‬كفر و شرك است‪ ،‬همچنين ترك دادن ابزار و اسباب براى كسى كه‬

‫‪146‬‬
‫قادر‪ 5‬به تدارك و استفاده از آنها اس‪5‬ت‪ ،‬ح‪55‬رام و معص‪55‬يت مىباشد اگر كسى چ‪5‬نين عقي‪5‬دهاى دارد‬
‫بايد آن را اصالح كند و طلب آمرزش نمايد‪.‬‬
‫اين تصور‪ 5‬و ديدگاه مسلمان در رابطه با اسباب و ابزار بر گرفته از روح اسالم و تعليمات‬
‫و رهنمودهاى‪ 5‬نبىمكرم است كه در تمام جنگها و غزوات بدون ت‪55‬دارك الزم هرگز وارد ص‪55‬حنه‬
‫نمىشد‪ ،‬تمام ابزار الزم حتى زمان و مكان جنگ را انتخاب مىفرمود‪ ،‬از آنحض‪55‬رت ص منق‪55‬ول‬
‫است كه در هواى گرم و سوزان هرگز غارت نمىبرد‪ 5‬مگر زمانى‪ 5‬كه گرمى فروكش كرده و از‬
‫شدت حرارت بحد كافى كاسته مىشد‪ ،‬معموال براى غارت بردن بر خصم‪ ،‬قسمتهاى‪ 5‬پايانى روز‬
‫را كه هوا ماليم مىشود‪ ،‬انتخاب مىكرد‪ ،‬فبل از وارد شدن به صحنه جنگ نقشه جنگ را ترسيم‬
‫مىك‪555‬رد‪ ،‬ص‪555‬فوف لش‪555‬كر را منظم مىنم‪555‬ود‪ .‬و در پاي‪555‬ان دست به دعا مىشد و از خداوند چ‪555‬نين‬
‫ص‪ْ % %‬رنَا َعلَْي ِه ْم» (متفق‬ ‫َح‪%َ %‬ز ِ‬ ‫س ‪َ %%‬ح ِ‬ ‫مىخواس‪55‬ت‪« :‬اللَّه َّم م ْن ‪ِ %%‬ز َل ال ِ‬
‫ْكتَ‪ِ %%‬‬
‫اه ‪ِ %‬ز ْم ُه ْم َوانْ ُ‬
‫اب‪%ْ ،‬‬ ‫اب َو َ‪%‬ه‪%%‬ا ِز َم األ ْ‬ ‫‪%‬اب َو ُم ْج‪ِ %%‬ر َ‬
‫ى ال َّ‬ ‫ُ ُ‬
‫عليه)‪« .‬بارالها! نازل كننده كتاب و به حركت درآورنده ابرها و شكننده گروه‪55‬ا‪ ،‬تم‪55‬ام گروها را‬
‫شكست بده و ما را برآنان نصرت و ي‪55‬ارى بفرما»‪ .‬آرى‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص هم‪5‬واره ب‪5‬راى جمع‬
‫كردن اسباب مادى و معنوى هدايت مىكرد‪ .‬و بعد مس‪55‬أله پ‪55‬يروزى‪ 5‬را به خ‪55‬داى ب‪55‬زرگ موك‪55‬ول‬
‫مىكرد‪.‬‬
‫مث‪5‬الى ديگر درب‪5‬اره توك‪5‬ل‪ :‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص درب‪5‬اره هج‪5‬رت به مدين‪5‬ه‪ ،‬بعد از اينكه اك‪5‬ثر‬
‫اصحابش هجرت كرده بودن‪55‬د‪ ،‬منتظر دس‪55‬تور خ‪55‬دا ب‪55‬راى هج‪55‬رت ب‪55‬ود تا اينكه خداوند به ايش‪55‬ان‬
‫اجازه هجرت داد‪ .‬اكنون ببينيم كه رسول اكرم ص ب‪55‬راى هج‪55‬رت چه ترتيب‪55‬اتى را اتخ‪55‬اذ نم‪55‬ود؟‬
‫ترتيبات اتخاذ شده از جانب رسول اكرم ص در امر هجرت بشرح زير مىباشند‪:‬‬
‫‪ -1‬در نظر گرفتن رفيقى براى سفر كه آنحضرت براى اين مهم ابوبكر ص‪55‬ديق را انتخ‪55‬اب‬
‫نمود‪.‬‬
‫‪ -2‬تهيه توشه سفر؛ از آب‪ ،‬نان و غ‪5‬يره كه اس‪5‬ماء دخ‪5‬تر اب‪5‬وبكر‪  5‬آن‪5‬را بس‪5‬تهبندى نم‪5‬ود و‬
‫كيسه محتوى‪ 5‬زاد را بوسيله ازاربندش‪ 5‬بست و بدين مناسبت به ذات النطاقين ملقب شد‪.‬‬
‫‪ -3‬تهيه و تدارك بهترين مركب براى انجام اين مسافرت‪ 5‬طوالنى و خسته كننده‪.‬‬
‫‪ -4‬هم‪55‬راه ب‪55‬ردن يك كارش‪55‬ناس جغرافي‪55‬ايى‪ 5‬و آش‪55‬نا به مب‪55‬ادى ورودى و خ‪55‬روجى‪ 5‬راهه‪55‬اى‬
‫ص‪55‬عب العب‪55‬ور و گلوگاهه‪55‬اى پر خطر تا در اين مس‪55‬افرت بس خطرن‪55‬اك‪ 5‬به عن‪55‬وان راهنما از‬
‫خدمات او استفاده شود‪.‬‬
‫‪ -5‬شب هجرت وقتى كه آن حضرت مىخواست از خانهاى كه دشمن آن را محاصره ك‪55‬رده‬
‫بود بيرون رود‪ ،‬پسرعمويش‪ 5‬على بن ابى طالب ‪ ‬را در رختخواب خويش خواباند‪ 5‬تا دش‪55‬من كه‬
‫در انتظار بيرون آمدن آنحضرت بود‪ ،‬همچنان منتظر‪ 5‬صبح بماند‪.‬‬
‫‪ -6‬وقتى مشركين او را تعقيب مىكردند و بمنظور‪ 5‬پيدا كردن او و همراهش ابوبكر‪  5‬تالش‬
‫مىكردند‪ 5،‬به غار ثور پناه برد‪ ،‬و خود را در آنجا مخفى نمود‪.‬‬
‫‪ -7‬وقتى كه ابوبكر ‪ ‬با اظهار نگرانى به او گفت‪ :‬هر كس از آنان بسوى‪ 5‬قدمهاى‪ 5‬خود نگاه‬
‫كند ما را خواهد ديد‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ :‬اى اب‪55‬وبكر! تو چه مىانديشى درب‪55‬اره آن دو كسى كه س‪55‬ومى‪ 5‬آن‪55‬ان‬
‫خداوند‪ 5‬باشد؟! (صحيح بخارى‪.)5‬‬
‫در س‪55‬ايه اين جري‪55‬ان كه در واقع نماي‪55‬انگر‪ 5‬حقيقت ايم‪55‬ان و توكل اس‪55‬ت‪ ،‬مش‪55‬اهده مىش‪55‬ود‪ 5‬كه‬
‫رسول اك‪55‬رم ص نه اس‪55‬باب و اب‪55‬زار را ت‪55‬رك نم‪55‬ود و نه بر آنها اعتم‪55‬اد ك‪55‬رد‪ ،‬و اين مطلب ن‪55‬يز‬
‫روشن مىشود‪ 5‬كه اسباب و ابزار نهائى براى مسلمان اين است كه خود را تسليم خداوند نم‪55‬وده و‬
‫تمام امورش را باو تفويض كند‪ ،‬رسول اكرم ص بعد از اينكه تمام اسباب و وسايل نج‪55‬ات را از‬
‫دست داد و در غارى كه مارها و كژدمها در آن زندگى‪ 5‬مىكردند پناه برد باز هم در قالب اعتماد‬
‫يك مؤمن و يقين يك انسان متوكل به رفيق سفر خويش كه با ترس و نگرانى با ايشان سرگوشى‪5‬‬
‫مىكرد فرمود‪:‬‬

‫‪147‬‬
‫ظنك ي‪%%%‬ا أب‪%%%‬ابكر ب‪%%%‬اثنين اللّ‪%%%‬ه ثالثهم ‪%%‬ا»! (بخاري)‪« .‬اى ابوبكر‪ ،‬نگران‬ ‫«ال تَحْ ‪%%‬زن إن اللّ‪%%%‬ه معن‪%%%‬ا‪ ،‬م‪%%%‬ا ُّ‬
‫مب‪55‬اش‪ ،‬خداوند‪ 5‬با ماس‪55‬ت‪ ،‬اى اب‪55‬وبكر! تو درب‪55‬اره دو نف‪55‬رى كه س‪55‬ومى‪ 5‬آن‪55‬ان خ‪55‬دا است چگونه‬
‫مىانديشى؟»‬
‫آرى‪ ،‬در سايه اين رهنمودها‪ 5‬و تعليمات محمدى ص‪ ،‬مسلمان ديدگاهش را در مورد اس‪55‬تفاده‬
‫از اسباب و وسائل اخذ ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬اين دي‪55‬دگاه مس‪55‬لمان دي‪55‬دگاه ن‪55‬وين و جدي‪55‬دى نيست بلكه اين‬
‫ايمان و عقيدهاى است كه از رسالت چشمه دارد‪.‬‬
‫اعتم‪55‬اد به نفس‪ :‬مس‪55‬لمان در اين ب‪55‬اره ن‪55‬يز برداشت و ق‪55‬رأتى‪ 5‬متف‪55‬اوت با ق‪55‬رأت و برداشت‬
‫كسانى دارد غرق در معصيت و گناه مىباشند‪ ،‬كفار و م‪55‬اديون بر اين باوراند كه اعتم‪55‬اد به نفس‬
‫عبارت است از قطع رابطه با خداوند و اينكه بنده خودش خالق اعمال است و تحقق بخش‪55‬يدن به‬
‫كسب و سود و زيان كار خود او است و خداوند‪ 5‬در اين ام‪55‬ور هيچگونه نقشى ن‪55‬دارد‪ .‬خداوند‪ 5‬از‬
‫آنچه كه آنها مىانديشند‪ ،‬برتر و منزه است‪.‬‬
‫مسلمان كه بر وجوب اعتماد به نفس در كسب و عمل‪ ،‬ايمان دارد‪ ،‬معنىاش اين است كه او‬
‫نيازش را بجز نزد خدا براى احدى مط‪55‬رح نمىكند و تنها به محضر او ج‪55‬بين ني‪55‬از را مىس‪55‬ايد‪ 5‬و‬
‫هر گ‪55‬اه شخصا و بوس‪55‬يله علم و آگ‪55‬اهى خ‪55‬ود مىتواند ام‪55‬ورش را اداره كن‪55‬د‪ ،‬آن را به كسى يا‬
‫كسانى ديگر واگذار‪ 5‬نمىكند و هر گ‪55‬اه خ‪55‬ود ق‪55‬ادر به رفع نيازها باشد از ديگ‪55‬ران كمك نمىطلبد‪ 5‬و‬
‫جز هّللا از كسى ديگر استعانت نمىجويد‪ 5،‬زي‪55‬را اس‪55‬تعانت از غ‪55‬ير خ‪55‬دا حك‪55‬ايت از ارتب‪55‬اط قلب با‬
‫غير او دارد و مسلمان هرگز چنين ارتباطى را نمىپسندد‪.‬‬
‫مسلمان هر گاه با چنين اعتقادى از توكل به خدا و اعتماد به نفس زندگى كند‪ ،‬اين اعتق‪55‬اد و‬
‫خصلت او در اثر توجه نم‪55‬ودن به آيهه‪55‬اى ن‪55‬ورانى‪ 5‬و اح‪55‬اديث‪ ،‬هر آن تغذيه و تق‪55‬ويت مىش‪55‬ود و‬
‫رشد مىكن‪555‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪( ﴾      ﴿ :‬فرق‪555‬ان‪.)85 :‬‬
‫«اعتم‪55‬اد كن به آن هس‪55‬تى جاوي‪55‬دان كه م‪55‬وت به س‪55‬راغش نمىرود»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬آل عمران‪(« .)173 :‬شعارشان اين بود كه) گفتند‪ :‬خداوند‪5‬‬
‫ما را كافى است و او بهترين كارساز‪ 5‬است»‪ .‬و مىفرمايد‪﴾   ﴿ :‬‬
‫(آل عمران‪« .)159 :‬بي شك خداوند‪ ،‬متوكلين را دوست مي دارد»‪.‬‬
‫‪%‬ق َت َو ُّكلِ‪%ِ %‬ه لَ‪%َ %‬ر َزقَ ُك ْم َك َما َي‪%ْ %‬ر ُز ُق الطَّْي‪%َ %‬ر َتغْ ‪ُ %‬دو‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬لَ‪%ْ %‬و أَنَّ ُك ْم َتَت َو َّكلُ‪%%‬و َن َعلَى اللَّ ِه َح‪َّ %‬‬
‫وح بِطَانًا» (ترمذي)‪« .‬اگر بمعنى واقعى كلمه بر خداوند توكل مىكرديد‪ 5،‬مانند پرن‪55‬دگان‬ ‫ِ‬
‫اصا َوَت ُر ُ‬
‫خ َم ً‬
‫به شما روزى‪ 5‬داده مىشد‪ ،‬صبح با شكم خالى مىروند و شام با شكم پر برمىگردند‪ .»5‬رسول اك‪55‬رم‬
‫ص هر گاه از خانه بيرون مىرفت‪ ،‬اين دعاء را مىخواند‪« :‬بس‪%%‬م اللّ‪%%‬ه ت‪%%‬وكلت على اللّ‪%%‬ه وال ح‪%%‬ول وال‬
‫قُ‪%%%‬وََّة إَّلا ِباهلل»‪ .‬و درب‪55‬اره هفت‪55‬اد ه‪55‬زار با ايم‪55‬انى كه ب‪55‬دون حس‪55‬اب و كت‪55‬اب وارد بهشت مىش‪55‬وند‪،‬‬
‫ين الَ يَ ْس‪َ%%%‬ت ْرقُو َن‪َ ،‬والَ َيتَطََّي ُرو َن‪َ ،‬والَ يَكَْت‪%ُ %%‬وو َن َو َعلَى َربِِّه ْم َيَت َو َّكلُ‪%% %‬و َن» (متفق عليه)‪« .‬آنها‬ ‫َّ ِ‬
‫فرمود‪ُ « :‬ه ُم الذ َ‬
‫كسانى هستند كه رقيه نمىگيرند‪ 5،‬داغ نمىدهند‪ ،‬فال نمىگيرند و به خداوند‪ 5‬توكل و اعتماد دارند»‪.‬‬

‫فصل چهارم‬
‫ايثار و خيرخواهى‪5‬‬
‫يكى از صفات پسنديده هر مسلمان كه بر گرفته از تعليمات دين و زيبايىه‪55‬اى اس‪55‬الم اس‪55‬ت‪،‬‬
‫ايثار ترجيح دادن و مقدم داشتن ديگران بر خود است‪.‬‬
‫مسلمان هرگاه فرصتى براى ايثار بيابد‪ ،‬ديگ‪5‬ران را بر خ‪5‬ودش مق‪5‬دم مىدارد و رفع ني‪5‬از و‬
‫رعايت مصالح ديگ‪5‬ران را در برابر ني‪5‬از و مص‪5‬الح خ‪5‬ود ت‪5‬رجيح مىده‪5‬د‪ ،‬خ‪5‬ود را گرس‪5‬نه نگه‬

‫‪148‬‬
‫مىدارد‪ 5‬تا ديگران سير شوند‪ ،‬خود را تشنه مىكند تا ديگ‪55‬ران س‪55‬يراب ش‪55‬وند‪ ،‬ح‪55‬تى بخ‪55‬اطر زن‪55‬ده‬
‫نگاه داشتن ديگران به استقبال مرگ مىرود اين گونه ايثار و فدا ك‪55‬ارى از ناحيه يك مس‪55‬لمان كه‬
‫روح و روانش آراس‪55‬ته از زيبايىه‪55‬اى‪ 5‬اخالق و نه‪55‬ادش ممه‪55‬ور به مهر خ‪55‬ير‪ ،‬فض‪55‬يلت و خوبىها‬
‫است‪ ،‬حيرتانگيز و ش‪55‬گفتآور نيس‪55‬ت‪ ،‬اين ص‪55‬فت در واقع رنگ خ‪55‬دايى دارد‪ ،‬چه رنگى مىتواند‬
‫به‪55‬تر از رنگ خ‪55‬دا و دين و ايم‪55‬ان باش‪55‬د‪﴾        ﴿ .‬؟‪.‬‬
‫(البقرة‪.)138 :‬‬
‫هر مسلمان در ايثار‪ ،‬از نيكان تاسى مىكند و بر نقش قدم پيشينيان كه خداوند‪ 5‬آنها را س‪55‬توده‬
‫اس‪5555‬ت‪ ،‬مىرود‪ :‬خداوند‪ 5‬در تعريف‪ 5‬از ايث‪5555‬ارگران مىفرماي‪555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(حشر‪« .)9 :‬ديگران را بر خود مقدم مىدارن‪55‬د‪ ،‬هر چند كه خ‪55‬ود محت‪55‬اج باش‪55‬ند و كس‪55‬انى كه از‬
‫بخل نفس نجات يافتهاند رستگارند»‪.‬‬
‫تمام اخالق ستوده و خ‪55‬وى نيك‪55‬وى‪ 5‬مس‪55‬لمان‪ ،‬برگرفته از سرچش‪55‬مه زالل حكمت محم‪55‬دى و‬
‫الهام گرفته از سرچشمه پرفيض رحمتهاى‪ 5‬الهى مىباشد‪ ،‬در حديثى كه بخارى‪ 5‬و مسلم آن را نقل‬
‫سهِ» «هيچكدام از شما مؤمن واقعى‬ ‫ب ِلَنْف ِ‬
‫ح ُّ‬
‫ب لأِخْيهِ ما يُ ِ‬
‫ح َّ‬
‫كردهاند‪ 5‬آمده است‪« :‬اليُؤِمُن أحَُدُكْم َحَّتى يُ ِ‬
‫نمىش‪55‬ود‪ 5‬تا اينكه ب‪55‬راى ب‪55‬رادر‪ 5‬مس‪55‬لمانش آنچه را كه ب‪55‬راى خ‪55‬ود مىپس‪55‬ندد‪ ،‬بپس‪55‬ندد»‪ .‬اين ح‪55‬ديث‬
‫اخالق م‪555‬ؤمن را جالء بخش‪555‬يده و آن را تق‪555‬ويت مىكن‪555‬د‪ ،‬و هم چ‪555‬نين آيه ﴿‪ ‬‬
‫‪ ﴾...    ‬شعور‪ 5‬آگاه و وجدان بيدار‪ ،‬مسلمان‪ ،‬خير را نس‪55‬بت‬
‫به انجام كارهاى خير و ايثارگرى‪ 5‬و ترجيح ديگران بر نفس خ‪55‬ود و خ‪55‬انوادهى‪ 5‬خ‪55‬ويش‪ ،‬تق‪55‬ويت‬
‫مىكند‪.‬‬
‫آرى! بنده مس‪55‬لمان چن‪55‬ان زن‪5‬دگى‪ 5‬مىكند كه پيون‪55‬دش را با پروردگ‪5‬ارش حف‪55‬ظ‪ ،‬و زب‪55‬انش را‬
‫باذكر و ياد پروردگار‪ 5‬ت‪55‬ازه مىكند و هرگز خس‪55‬ته نمىش‪55‬ود‪ ،‬قلبش را هم‪55‬واره متوجه محبت خ‪55‬دا‬
‫مىكند‪ ،‬هرگاه به جايگاه بزرگ خداوند نگ‪5‬اه كند مي‪5‬وه ع‪5‬برت مىچيند و هرگ‪5‬اه مانند اين آيهه‪5‬اى‬
‫مزمل و ف‪555555555‬اطر‪         ﴿ 5‬‬
‫‪( ﴾          ‬المزم‪555555‬ل‪« )20 :‬و‬
‫كارهاى‪ 5‬نيكى را كه براى خودت‪55‬ان پيش مىفرس‪55‬تيد‪ ،‬آن را ن‪55‬زد خداوند به اعتب‪55‬ار پ‪55‬اداش به‪55‬تر و‬
‫بزرگ‪55‬تر مىيابي‪55‬د‪ 5.‬و از خداوند آم‪55‬رزش بخواهي‪55‬د‪ 5.‬كه خداوند‪ 5‬آمرزگ‪55‬ار‪ 5‬مهرب‪55‬ان است» و ﴿‪‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾     ‬فاطر‪« )30 5-29 :‬به راس‪55‬تى آن‪55‬ان كه كت‪55‬اب خ‪55‬دا را‬
‫مىخوانند‪[ 5‬و به آن عمل مىكنند] و نماز بر پا داشتهاند‪ 5‬و از آنچه روزيشان كردهايم‪ 5‬پنهان و پي‪55‬دا‬
‫مىبخش‪55‬ند‪ ،‬اميد به س‪55‬ودايى‪ 5‬دارند كه [هرگز] كاس‪55‬تى نمىپ‪55‬ذيرد‪ .‬تا پاداش‪55‬هاى‪ 5‬آن‪55‬ان را به تم‪55‬ام [و‬
‫كمال] بدهد و از فضل خ‪55‬ود [پاداشى هم به آن‪55‬ان] اف‪55‬زون دهد‪ .‬بى گم‪55‬ان او آمرزن‪55‬ده قدرش‪55‬ناس‪5‬‬
‫است» را بخاطر بسپارد‪ ،‬دنيا را با ديده حقارت مىنگرد و آخرت را برگزيده و بدان دل مىبندد‪.‬‬
‫آرى! كسى كه چنين وضعيتى داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬چگونه ب‪5‬ذل م‪5‬ال نمىكن‪5‬د‪ ،‬چ‪55‬را نيكى را دوست‬
‫نداشته باشد و ديگران را ت‪55‬رجيح نده‪55‬د؟ هر كس يقين داش‪55‬ته باشد كه آنچه از خ‪55‬ير و خ‪55‬وبى كه‬
‫امروز‪ 5‬انجام مىدهد‪ ،‬نتيجهاش را فردا بهتر و بيشتر‪ 5‬خواهد ديد‪ ،‬چرا چنين نكند؟‬

‫نمونههايى از ايثار و همدردى‪:‬‬


‫‪ -1‬سران قريش به اتفاق آراء در دارالندوة پيشنهاد قتل و ترور‪ 5‬پيامبر كه از جانب اب‪55‬ومرة‬
‫ملعون ارائه گرديده بود‪ ،‬امضاء كردند‪ ،‬خبر اين توطئه س‪55‬تمگرانه به رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص رس‪55‬يد‪،‬‬

‫‪149‬‬
‫اجازه هجرت باو داده شد و آنحضرت تصميم‪ 5‬به هجرت گرفت و در ص‪55‬دد بر آمد كسى را پي‪55‬دا‬
‫كند كه شب را در خانه آن حضرت س‪55‬پرى كند و ب‪55‬دين ت‪55‬رتيب توانس‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬ريش را كه در‬
‫كمين او بودند اغف‪55‬ال نم‪55‬وده و خانه را ت‪55‬رك گوي‪55‬د‪ .‬پسر عم‪55‬وى ج‪55‬وان‪ ،‬مت‪55‬دين و ش‪55‬جاعش‪،‬‬
‫علىبنابىطالب ‪ ،‬شايسته اين فدا كارى عظيم تشخيص دادهشد‪ .‬جريان را برايش ش‪55‬رح داد‪ ،‬على‬
‫‪ ‬در ترجيح دادن رسول اكرم ص در برابر خود اندك تأمل و ترديد نش‪55‬ان ن‪55‬داد‪ .‬در رختخ‪55‬واب‬
‫آن حضرت خوابيد‪ ،‬در حاليكه هر آن اين احتمال وجود‪ 5‬داشت كه دستهاى‪ 5‬چپاولگر‪ 5‬او را ربوده‬
‫بسوى‪ 5‬كسانى پرتاب كنند كه تشنه خ‪55‬ون او بودند تا بتوانند وس‪55‬يله شمش‪55‬يرهاى‪ 5‬خ‪55‬ود با او چن‪55‬ان‬
‫بازى كنند كه فوتباليستها با توپ فوتبال‪ 5.‬بهر حال على ‪ ‬در رختخواب‪ 5‬رس‪55‬ول هّللا ص خوابيد و‬
‫حيات و نجات رسول هّللا ص را بر حيات و نجات خود ترجيح داد‪ .‬اين ايثارگرى و فداكارى‪ 5‬كه‬
‫در سنين ج‪55‬وانى انج‪55‬ام گ‪55‬رفت‪ ،‬زب‪55‬ان زد خ‪55‬اص و ع‪55‬ام شد و به عن‪55‬وان به‪55‬ترين ض‪55‬ربالمثل در‬
‫قاموس‪ 5‬ايثار و از خودگذشتگى ثبت گرديد‪5.‬‬
‫آرى! مسلمان چنين ايثار و از خودگذشتگى را نشان مىدهد‪ ،‬حتى زندگىاش را فداى ديگران‬
‫مىكند‪ ،‬بايد گفت ايثار به زندگى‪ 5‬و جان دادن براى نج‪55‬ات ج‪55‬ان ديگ‪55‬ران‪ ،‬آخ‪55‬رين ح‪ّ 5‬د ايث‪55‬ار و از‬
‫خود گذشتگى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -2‬حذيفه عدوى مىگوي‪55‬د‪ 5:‬در جري‪55‬ان جنگ يرم‪55‬وك در ح‪55‬الى كه مق‪55‬دار ان‪55‬دكى آب با خ‪55‬ود‬
‫همراه داشتم براى پي‪55‬دا ك‪55‬ردن پسر عم‪55‬ويم به اين سو و آنس‪55‬وى‪ 5‬مىرفتم‪ 5‬و با خ‪55‬ود مىانديش‪55‬يدم‪ 5‬كه‬
‫اگر حي‪55‬اتى در او ب‪55‬اقى باش‪55‬د‪ ،‬اين آب را ب‪55‬او ب‪55‬دهم و ص‪55‬ورتش‪ 5‬را خيس كنم‪ ،‬ناگه‪55‬ان ن‪55‬زد او‬
‫رسيدم‪ ،‬گفتم‪ :‬تشنه هستى تا بتو آب دهم؟ با اش‪55‬اره گفت‪ :‬آرى‪ ،‬بالفاص‪55‬له مج‪55‬روحى‪ 5‬در كن‪55‬ار او‬
‫به آه و ناله در آمد‪ ،‬پسر عمويم اشاره كرد تا آب را نزد او ببرم‪ .‬نزد او رفتم‪ ،‬ايش‪55‬ان هش‪55‬ام ابن‬
‫العاص بود‪ ،‬گفتم‪ :‬تشنه هستى تا بتو آب دهم؟ مجروحى ديگر كه در كن‪55‬ار او ب‪55‬ود‪ ،‬ص‪55‬داى م‪55‬را‬
‫شنيد و به آه و ناله در آمد‪ ،‬هش‪55‬ام به من اش‪55‬اره ك‪55‬رد تا آب را ن‪55‬زد او ب‪55‬برم به ن‪55‬زد ايش‪55‬ان رفتم‪،‬‬
‫جان داده بود‪ ،‬بسوى هش‪55‬ام برگش‪5‬تم‪ 5‬او را ن‪5‬يز م‪55‬رده ي‪55‬افتم بس‪55‬وى پس‪55‬رعمويم رفتم‪ 5‬او ن‪55‬يز ج‪5‬ان‬
‫سپرده بود‪ ،‬رحمت خدا شامل حال همهى آنان شود‪.‬‬
‫آرى! اين سه نفر شهيد بزرگ‪55‬وار‪ 5،‬در ب‪55‬اب ايث‪55‬ار و ف‪55‬داكارى و تق‪55‬ديم ديگ‪55‬ران بر خ‪55‬ود‪ ،‬به‬
‫عنوان ضرب المثل و الگو ج‪55‬اودان ماندهاند‪ 5‬از آنها ي‪55‬اد ك‪55‬رده مىش‪55‬ود‪ ،‬مس‪55‬لمان در اين دنيا بايد‬
‫چنين باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬منقول است كه‪ :‬تعدادى مهمان نزد ابى حسن الأنط‪55‬اكى‪ 5‬جمع ش‪55‬دند‪ ،‬آمارش‪55‬ان بيش‪55‬تر از‬
‫سى نفر بود‪ ،‬آن‪55‬ان‪ ،‬ن‪55‬ان به مق‪55‬دار ك‪55‬افى نداش‪55‬تند‪ .‬نانه‪55‬اى را ري‪55‬زه ك‪55‬رده و چ‪55‬راغ روش‪55‬نائى را‬
‫خاموش كردند‪ 5‬و براى خوردن دور سفره گرد آمدن‪55‬د‪ ،‬وق‪55‬تى س‪55‬فره جمع ش‪55‬د‪ ،‬نانها بح‪55‬الت اوليه‬
‫بدون اينكه كم شده باشد‪ ،‬باقى ماند‪ ،‬زيرا هيچ يك از آن‪55‬ان دست به طع‪55‬ام ن‪55‬برده ب‪55‬ود‪ .‬هر يك در‬
‫اين فكر بود تا همراهش سير بخورد‪ 5‬و خودش را گرس‪55‬نه نگ‪55‬اه دارد‪ ،‬در نتيج‪55‬ه‪ ،‬هيچك‪55‬دام دست‬
‫به طعام نبرده بود‪ ،‬بدين ترتيب هر كس خود را گرسنه گذاشته بود تا ديگران سير بخورند‪.‬‬
‫‪ -4‬در بخارى‪ 5‬و مسلم‪ ،‬نقل شده است كه مهم‪55‬انى وارد خانه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص چيزى براى پذيرايى‪ 5‬نداش‪55‬ت‪ .‬يك م‪55‬رد انص‪55‬ارى آمد و مهم‪55‬ان رس‪55‬ول خ‪55‬دا را به خانه‬
‫خود برد‪ ،‬غذا را جلوى مهمان گذاشت و به همسرش امر كرد تا چراغ را خاموش كند و دستش‬
‫را بسوى غذا دراز كرد تا وانمود كند كه غذا مىخورد‪ 5‬ولى او غذا نخورد‪ ،‬چون غذا اندك بود و‬
‫مىخواست مهمان از آن استفاده كند‪ ،‬مهم‪55‬ان را بر خ‪55‬ود و خانوادهاش‪ 5‬ت‪55‬رجيح داد‪ ،‬وق‪55‬تى‪ 5‬ص‪55‬بح‬
‫ايشان نزد رسول خدا ص رفت‪ ،‬آن حضرت فرمودن‪55‬د‪ :‬خدواند رفت‪55‬ار ش‪55‬ما را با مهم‪55‬ان ديش‪55‬بى‬
‫بسيار‪ 5‬پسنديده است و بدنبال آن اين آيه نازل شد‪.‬‬
‫﴿‪( ﴾...      ‬حشر‪.)9 :‬‬
‫‪ -5‬روايت است‪ ،‬شخصى نزد بشرابن الحارث آمد و نيازش را مطرح كرد‪ ،‬حض‪55‬رت كه در‬
‫بستر بيمارى‪ 5‬و در حال مرگ بود پيراهن خود را از تن بيرون ك‪5‬رد و به ايش‪5‬ان داد و پيراه‪5‬نى‬
‫را بطور عاريت گرفت و تا لحظه مرگ از آن استفاده مىكرد‪.‬‬
‫‪150‬‬
‫اين پنج نمونه‪ ،‬نمونههاى زنده و روشنى‪ 5‬هستند درباره اخالق مسلمان و در باب ايثار و از‬
‫خودگذشتگى‪ 5‬و محبت با نيكىها‪ ،‬آرى‪ ،‬مس‪55‬لمان نخست به وظيفه اس‪55‬المىاش عمل مىكند چ‪55‬ون او‬
‫قبل از هر چيز خود را مسلمان مىداند‪.‬‬

‫فصل پنجم‬
‫عدل و ميانهروى‬
‫مسلمان‪ ،‬عدل به مفهوم عامش را از اهم واجبات مىداند‪ ،‬زيرا كه خداوند‪ 5‬به رعايت آن امر‬
‫نم‪555555555‬وده است و مىفرماي‪555555555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النح‪55‬ل‪« .)90 :‬خداوند‪ 5‬به رعايت ع‪55‬دل و احس‪55‬ان و دادن به خويش‪55‬اوندان امر‬
‫مىكند»‪ .‬خداوند‪ 5‬در كالم پ‪55‬اك خ‪55‬بر داده است كه ع‪55‬ادالن را دوست دارد و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬الحجرات‪« .)9 :‬بي شك خداوند عدل كنندگان را دوست دارد»‪ ،‬اقساط‬
‫به مع‪55‬نى ع‪55‬دل‪ ،‬و مقس‪55‬طون به مع‪55‬نى ع‪55‬دل كنن‪55‬دگان اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬هم‪55‬انطور كه در احك‪55‬ام به‬
‫رع‪55‬ايت ع‪55‬دل امر ك ‪5‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬در گفت‪55‬ار ن‪55‬يز رع‪55‬ايت ع‪55‬دل را م‪55‬ورد‪ 5‬تاكيد ق‪55‬رار‪ 5‬داده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مىفرمايد‪( ﴾      ﴿ :‬األنعام‪« .)152 :‬در سخن‬
‫گفتن ع‪55‬ادل باش‪55‬يد‪ ،‬هر چند كه م‪55‬ورد س‪55‬خن ش‪55‬ما خويش‪55‬اوند‪ 5‬باشد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)58 :‬خدواند‪ 5‬براى دادن امانتها به اهل آن در قضاوت‪ 5‬ميان‬
‫مردم به قضاوت همراه با عدل‪ ،‬شما را امر مىكند» روى اين اصل‪ ،‬مسلمان در رفت‪55‬ار و گفت‪55‬ار‬
‫عدالت را رعايت مىكند و در هر چيز در ص‪55‬دد ع‪5‬دل و انص‪5‬اف‪ 5‬بر مىآيد تا اينكه ع‪5‬دل از جمله‬
‫اخالق و خصلتهاى‪ 5‬جدايى ناپذير او قرار مىگيرد‪ 5‬و تمام رفتار‪ 5‬و گفتارش همراه با عدل و بدور‬
‫از هرگونه حيف‪ ،‬ستم و تبعيض انجام مىگيرند‪ 5‬و بدين ترتيب مسلمان در صف عادالن در آم‪55‬ده‬
‫بسوى‪ 5‬هوسها گرايش پيدا نمىكن‪55‬د‪ ،‬دنيا و خواس‪55‬تههاى‪ 5‬نفس‪55‬انى نمىتوانند‪ 5‬او را به پرتگ‪55‬اه ن‪55‬ابودى‬
‫سوق‪ 5‬دهند‪ ،‬و مستحق و مستوجب محبت‪ ،‬خشنودى‪ ،‬انعام و اكرام خداوند ق‪55‬رار‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫خداوند‪ 5‬فرموده است‪ :‬عادالن را دوست دارد‪ ،‬رسولاكرم‪ 5‬ص از منزلت و جايگ‪55‬اه ع‪55‬ادالن خ‪55‬بر‬
‫اهلل َعلَى منَ ‪%%‬ابِر ِمن نُ ‪%%‬و ٍر‪ :‬الَّ ِذين ي ْع‪%ِ %‬دلُو َن في حك ِ‬
‫ْم ِه ْم وأ َْهلِ ْي ِهم َو َما‬ ‫إن الم ْق ِس‪ِ % %‬طين ِع ْن‪َ % %‬د ِ‬
‫ُ‬ ‫ََ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫َ‬ ‫داده و فرموده است‪ُ َّ « :‬‬
‫َول ُْوا» (مسلم)‪« .‬عادالن نزد خداوند‪ 5‬بر روى‪ 5‬منابرى از نور جاى داده مىشوند‪ 5.‬ع‪55‬ادل كسى است‬
‫كه در احكام صادره‪ ،‬در رفتار‪ 5‬با زن و فرزند‪ 5‬و در تمام جوانب زن‪55‬دگى براب‪55‬رى و انص‪55‬اف‪ 5‬را‬
‫رع‪55‬ايت كند» و مىفرماي‪55‬د‪« :‬هفت كس را خداوند‪ 5‬روز قي‪55‬امت‪ ،‬كه بجز س‪55‬ايه او‪ ،‬س‪55‬ايهاى وج‪55‬ود‬
‫ندارد‪ ،‬زير سايه خود جاى مىدهد كه يكى از آنها رهبر و حاكم عادل است‪.‬‬

‫جلوههاى گوناكون عدل‪:‬‬


‫عدل جلوههاى متعددى دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬عدل با خداوند‪ 5‬متعال‪ :‬ب‪5‬اين مع‪5‬نى كه در عب‪5‬ادت و ص‪5‬فات‪ ،‬غ‪5‬ير خ‪5‬دا را با وى ش‪5‬ريك‬
‫نكند‪ ،‬و از خداوند اطاعت كرده و از هر گونه نافرمانى‪ 5‬اجتناب گردد‪ ،‬همواره بياد او زيس‪55‬تن و‬
‫هيچگاه كفران نعمت و ناشكرى‪ 5‬سر نزند‪.‬‬
‫‪ -2‬عدل در قضاوت ميان مردم‪ :‬باين معنى كه حق به صاحب حق داده ش‪55‬ود و اهل حق از‬
‫حقش محروم‪ 5‬نگردد‪.‬‬
‫‪ -3‬ع‪55‬دل در مي‪55‬ان همس‪55‬ران و فرزن‪55‬دان‪ :‬هيچك‪55‬دام از همس‪55‬ران و فرزن‪55‬دان را بر ديگ‪55‬رى‬
‫ترجيح ندهد و ميان آنها تبعيض قائل نشود‪.‬‬

‫‪151‬‬
‫‪ -4‬ع‪55‬دل در س‪55‬خن و گفت‪55‬ار‪ :‬ب‪55‬اين مع‪55‬نى كه گ‪55‬واهى به ن‪55‬احق ندهد و س‪55‬خن باطل و دروغ‬
‫نگويد‪.‬‬
‫‪ -5‬عدل در اعتقاد‪ :‬باين معنى كه سواى حق و صدق‪ ،‬اعتقادى ديگر نداشته باشد و آنچه كه‬
‫غير واقع و خالف حقيقت است بدان توجه ننمايد‪.‬‬

‫نمونههاى بارز و وااليى از عدل در قضاوت‪:‬‬


‫روزى‪ 5‬خليفه دوم‪ ،‬عمربن خطاب ‪ ‬نشسته بود‪ ،‬مردى مص‪55‬رى ن‪55‬زد ايش‪55‬ان آمد و گفت‪ :‬اى‬
‫اميرالمؤمنين! به تو پن‪55‬اه آوردهام‪ 5،‬عمر ‪ ‬فرم‪55‬ود‪ :‬به كسى پن‪55‬اه آوردهاى‪ 5‬كه تو را پن‪55‬اه مىده‪55‬د‪،‬‬
‫جريان چيست؟ آن مرد گفت‪ :‬در اسب دوانى با يكى از پسران عمروبن عاص مسابقه دادم و از‬
‫او س‪55‬بقت گ‪55‬رفتم‪ ،‬او با ش‪55‬الق م‪55‬را مىزد و مىگفت‪ :‬من پس‪55‬ر‪ ،‬م‪55‬ادر و پ‪55‬درى فوقالع‪55‬اده شايس‪55‬ته‬
‫هستم‪ ،‬يعنى پدر و مادر من از پدر و مادر تو بهتراند‪ ،‬اين جريان به پدرش عمرو رس‪55‬يد‪ .‬او از‬
‫ترس اينكه من نزد تو آمده شكايت كنم‪ ،‬مرا نزد خود بازداشت كرده اس‪55‬ت‪ ،‬من از زن‪55‬دان ف‪55‬رار‬
‫ك‪55‬رده اينك به تو پن‪55‬اه آوردهام‪ 5،‬عمر بن خط‪55‬اب ‪ ‬به عم‪55‬رو بن ع‪55‬اص كه اس‪55‬تاندار‪ 5‬مصر ب‪55‬ود‪،‬‬
‫نوشت‪ :‬هرگاه نامه من بدست تو رسيد‪ ،‬تو و فالن پسرت در موسم حج نزد من بياييد‪ ،‬و به مرد‬
‫مصرى‪ 5‬گفت‪ :‬تا آم‪55‬دن عم‪55‬رو بن ع‪55‬اص و پس‪55‬رش‪ ،‬در مدينه بم‪55‬ان‪ ،‬عم‪55‬رو آمد و در موسم حج‬
‫ش‪55‬ركت ك‪55‬رد‪ ،‬بعد از انج‪55‬ام مناسك حج‪ ،‬خليفه در جمع م‪55‬ردم نشس‪55‬ته ب‪55‬ود‪ ،‬عم‪55‬رو بن ع‪55‬اص و‬
‫فرزندش نيز در كنار خليفه بودند‪ ،‬آن مرد مصرى بلند شد‪ ،‬حض‪55‬رت عمر ‪ ‬ش‪55‬الق را ب‪55‬او داد‪.‬‬
‫مرد مصرى‪ 5‬شروع به زدن تازيانه كرد و همواره ضربه شالق را بر وى فرو مىكوفت‪ 5‬تا اينكه‬
‫حاضرين در جلسه‪ ،‬بخاطر‪ 5‬ك‪55‬ثرت ض‪55‬ربههاى ش‪55‬الق مىخواس‪55‬تند‪ ،‬زدن متوقف ش‪55‬ود‪ ،‬حض‪55‬رت‬
‫عمر ‪ ‬خطاب به آن مرد مص‪55‬رى‪ 5‬گفت‪ :‬فرزند به‪55‬ترين پ‪55‬در و م‪55‬ادر را ب‪55‬زن‪ .‬م‪55‬رد مص‪55‬رى‪ 5‬در‬
‫جواب گفت‪ :‬اى اميرالمؤمنين! انتقام خود را گرفتم‪ .‬حضرت عمر ‪ ‬فرم‪55‬ود‪ :‬اگر همچن‪55‬ان ادامه‬
‫مىدادى بخ‪55‬دا س‪55‬وگند كسى جلو تو را نمىگ‪55‬رفت مگر اينكه خ‪55‬ودت ب‪55‬از مىآم‪55‬دى‪ ،‬بعد خط‪55‬اب به‬
‫ارا» «اى عمرو! از كى ش‪55‬ما م‪55‬ردم را‬ ‫اس َوقَ ‪ْ% %‬د َولَ ‪َ% %‬دْتُهْم أُمَّهَ ‪ُ% %‬اتُهْم أَحْ ‪% %‬رَ ً‬
‫الن َ‬
‫«مَتى اس ‪َْ% %‬تعَْبْدُّتُم َّ‬
‫عمرو گفت‪َ :‬‬
‫برده خود قرار دادهايد حال آنكه آنان آزاد از مادر بدنيا آمدهاند»‪.‬‬

‫نتيجه شيرين عدل‪:‬‬


‫از جمله نتيجه شيرين عدل در حكم و قضاوت گسترش اطمين‪55‬ان و آرامش خ‪55‬اطر در مي‪55‬ان‬
‫م‪55‬ردم اس‪55‬ت‪ .‬منق‪55‬ول است كه قيصر روم‪ 5‬س‪55‬فيرى را ن‪55‬زد عم‪55‬ربن خط‪55‬اب فرس‪55‬تاد‪ 5‬تا اوض‪55‬اع‪ 5‬و‬
‫اح‪55‬وال خليفه را مطالعه كن‪55‬د‪ .‬س‪55‬فير رومى‪ 5‬وق‪55‬تى‪ 5‬وارد مدينه ش‪55‬د‪ ،‬درب‪55‬اره حض‪55‬رت جويا شد و‬
‫گفت‪« :‬پادشاه شما كجاست؟ مردم گفتند‪ :‬ما ملك و پادشاه نداريم‪ ،‬البته اميرى داريم كه اكن‪55‬ون به‬
‫حاشيه شهر رفته است‪ .‬سفير قيصر‪ 5‬براى پيدا كردن امير به اطراف‪ 5‬شهر رفت و اميرالموم‪55‬نين‬
‫را ديد كه روى ريگها به عصاى ك‪55‬وچكى كه در دست داشت و ب‪55‬دان امر به مع‪55‬روف و نهى از‬
‫منكر مىكرد تكيه زده و خواب رفته است‪ .‬وقتى او چنين حالتى ديد‪ ،‬دلش به تك‪55‬ان آمد و با خ‪55‬ود‬
‫گفت‪ :‬مردى است كه تمام پادشاهان از هيبت او به لرزه درآمدهاند! اما تو اى عمر عدل ك‪55‬ردى‬
‫و خواب رفتى‪ 5‬و پادشاهان ما ستم مىكنند‪ ،‬الجرم همواره مىترسند‪ 5‬و بيدار مىمانند‪5.‬‬
‫اما اعت‪55‬دال و ميانه روى‪ ،‬ع‪55‬امتر از ع‪55‬دل است و تم‪55‬ام ابع‪55‬اد زن‪55‬دگى‪ 5‬مس‪55‬لمان را در بر‬
‫مىگ‪55‬يرد‪ .‬منظ‪55‬ور از اعت‪55‬دال و راه ميان‪55‬ه‪ ،‬راهى است بين اف‪55‬راط و تفري‪55‬ط‪ ،‬اف‪55‬راط‪ 5‬و تفريط دو‬
‫خصلت نكوهيده هستند‪ ،‬پس اعت‪5‬دال در عب‪55‬ادت‪ ،‬اين است كه عب‪5‬ادت‪ ،‬خ‪5‬الى از اف‪55‬راط و تفريط‬
‫باش‪55‬د‪ .‬اعت‪55‬دال در نفقه و انف‪55‬اق اين است كه در مي‪55‬ان اس‪55‬راف و تب‪55‬ذير باش‪55‬د‪ ،‬پس «ق ‪%%‬وام» كه در‬
‫قرآن آمده چيزى است بين اسراف و تقتير و ميانه روى‪ 5‬در نفقه چنانكه قرآن مىگويد‪ ﴿ :‬‬

‫‪152‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(فرقان‪« .)67 :‬بندگان پاك و شايسته هّللا كسانى هستند كه در انفاق نه اسراف مىكنند و نه بخل‪،‬‬
‫بلكه ميان اين دو راه وسطى‪ 5‬را برمىگزينند»‪.‬‬
‫اعتدال در لباس‪ :‬اين است كه لباس نه بسيار گ‪55‬ران قيمت و ف‪55‬اخر‪ 5‬و نه كهنه و پينه خ‪55‬ورده‬
‫باشد‪ ،‬اعتدال در منش و رفتار‪ 5‬عبارت است از‪ :‬حد ميانى بين خودپس‪55‬ندى‪ 5،‬غ‪55‬رور و مس‪55‬كنت و‬
‫پستى‪ ،‬اعتدال در هر بعد از ابعاد حيات عبارت است از‪ :‬يك حد ميانى‪ ،‬ميان افراط و تفريط‪.‬‬
‫اعتدال تقريبا شبيه اس‪55‬تقامت است و اس‪55‬تقامت از برت‪55‬رين خص‪55‬لتهاى‪ 5‬نيكو و اخالقى اس‪55‬ت‪.‬‬
‫زيرا اس‪55‬تقامت است كه انس‪55‬ان را از پايم‪55‬ال ك‪55‬ردن حد و م‪55‬رز ق‪55‬انون الهى ب‪55‬از مىدارد و ب‪55‬راى‬
‫انجام فرايض و واجبات آماده مىكند‪ ،‬پس در صورت استقامت و اعتدال‪ ،‬شخص از ح‪55‬دود الهى‬
‫تجاوز‪ 5‬نمىكند و در بجاى آوردن فرايض دچار ضعف و سستى نمىشود‪ 5.‬استقامت است كه انسان‬
‫را عفت مىآموزد‪ 5‬و او را در برابر ح‪555‬رام به حالل ق‪555‬انع مىس‪555‬ازد‪ .‬و ب‪555‬راى ش‪555‬رف و بالن‪555‬دگى‬
‫صاحب اس‪55‬تقامت‪ ،‬اين ق‪55‬ول خداون‪55‬دى‪ 5‬پس‪55‬نده است كه مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬جن‪« .)16 :‬اگر بر راه راست‪ ،‬استقامت نشان‬
‫مىدادن‪555555‬د‪ ،‬مىنوش‪555555‬انيديم‪ 5‬آن‪555555‬ان را آب گ‪555555‬وارا» ﴿ ‪     ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾      ‬األحقاف‪« .)14 5-13 :‬و همانا آنانى‬
‫كه مىگويند‪ :‬پروردگار‪ 5‬ما هّللا است سپس اس‪55‬تقامت مىكنند نه بيم و خ‪55‬وفى آن‪55‬ان را تهديد مىكند و‬
‫نه آنان اندوهگين مىشوند‪ ،‬آنان هستند اهل بهشت‪ ،‬بخاطر‪ 5‬اعم‪55‬الى كه انج‪55‬ام دادهاند هم‪55‬واره در‬
‫بهشت خواهند ماند»‪.‬‬

‫فصل ششم‬
‫مهربانى و عطوفت‬
‫مسلمان مهربان است و مهربانى يكى از اخالق او است‪ ،‬زيرا منشأ رحمت صفاى ب‪55‬اطن و‬
‫طهارت روح است‪ ،‬و مسلمان ب‪5‬دليل انج‪5‬ام دادن ك‪5‬ار خ‪5‬ير (اعم‪5‬ال ص‪5‬الح) و دورى از ب‪5‬دى و‬
‫پرهيز از مفاسد همواره با باطنى‪ 5‬پاك و روحى پااليش شده زندگى مىكند‪ ،‬هر كس چ‪55‬نين ح‪55‬التى‬
‫را داشته باشد‪ ،‬عطوفت و مهربانى‪ 5‬هرگز از او جدا نمىشود‪ 5.‬اينجا است كه مس‪55‬لمان مهرب‪55‬انى و‬
‫عطوفت را دوست دارد و مهربانى‪ 5‬مىكند و ديگران را بدان توصيه مىنماي‪55‬د‪ ،‬و دع‪55‬وت مىدهد و‬
‫اين گفته خ‪55‬دا را تحقق مىبخش‪55‬د‪       ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾      ‬البل‪55555555‬د‪-17 :‬‬
‫‪« .)18‬سپس شد از جمله كسانى كه ايمان آوردهاند‪ 5‬و پيرامون صبر و ترحم همديگر را وصيت‬
‫كردهاند‪ 5‬و اينان كسانى هستند كه پرونده اعمالشان به دست راست داده مىشود‪.»5‬‬
‫مسلمان براى تحقق بخشيدن به گفته رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص هم‪5‬واره در ص‪5‬دد ت‪5‬رحم بر ديگ‪5‬ران‬
‫الرحَم ‪%% %‬اءُ» «همانا خداوند بر بندگان مهربانش‪ ،‬مهربانى‪5‬‬
‫ه ُّ‬ ‫است و مىفرمايد‪« :‬إَِّنمَا َيْرحَُم اللّهُ مِْن ِع ِ‬
‫باد ِ‬
‫اء» «بر اهل زمين رحم كنيد تا اهل‬
‫ض يَ‪%‬رَْحمُُكْم مَْن ِفى الس‪ََّ%‬م ِ‬
‫«اْرَحمُ‪%‬وا مَْن ِفى الأْر ِ‬
‫مىكند» و مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫رحم» «هر كس بر ديگران رحم نكند بر او‬
‫«مْن َلا يَ‪ْ%‬رحَم اليُ‪َ %‬‬
‫آسمان بر شما رحم كند»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫الرحْمَ‪ُ% %‬ة إال مِْن ش ‪َ% %‬قٍِّى» «مهربانى سلب‬ ‫ع َّ‬ ‫رحم نخواهد شد»‪( ،‬طبرانى و حاكم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬ال تُ ْنـزَ ُ‬
‫اح ِم ِه ْم َوَت َع ‪%%‬اطُِف ِه ْم‬ ‫ِ‬ ‫نمىشود‪ 5‬مگر از كسيكه سنگدل باشد»‪ ،‬و مىفرمايد‪« :‬مثَ ‪%%‬ل الْم‪%ْ %‬ؤِمنِ ِ‬
‫ين فى َت‪%َ %‬وادِّه ْم َوَت‪%َ %‬ر ُ‬
‫َ‬ ‫َ ُ ُ‬
‫‪153‬‬
‫ْح َّمى» «مؤمن‪55‬ان در دوس‪55‬تى‪ 5‬و‬ ‫ْج َس ‪ِ % %‬د بِال َّ‬
‫س ‪َ % %‬ه ِر َوال ُ‬
‫ِ‬
‫اعى لَ‪%% %‬هُ َس ‪% %‬ائ ُر ال َ‬ ‫ْج َس ‪ِ % %‬د إِذَا ا ْش ‪% %‬تَ َكى ِم ْن‪%% %‬هُ عُ ْ‬
‫ض ‪ٌ % %‬و تَ ‪َ % %‬د َ‬ ‫َمثَ‪%ُ % %‬ل ال َ‬
‫مهربانى‪ 5‬با همديگر مانند جسد واحدى‪ 5‬هستند‪ ،‬هرگاه يك عضو از آن دچار ناراحتى گردد‪ ،‬تم‪55‬ام‬
‫اعضاء آن بخاطر ناراحتى‪ 5‬مواجه با تب و بىخواب مىشوند‪.»5‬‬
‫سعدى اين حديث را در كالبد شعر اينطور سروده است‪:‬‬
‫بنى آدم اعضاى يك دیگرند‬
‫كه در آفرينش‪ 5‬زيك گوهرند‬
‫چو عضوى بدرد آورد روزگار‪5‬‬
‫دگر عضوها را نماند قرار‬
‫اما رحمت و مهرب‪55‬انى هر چند كه م‪55‬اهيت آن ن‪55‬رم دلى و عط‪55‬وفت نفس است كه مقتضى‬
‫مغفرت و احسان است‪ ،‬ولى چ‪55‬نين نيست كه در دني‪55‬اى خ‪55‬ارج‪ ،‬مظ‪55‬اهر و عالئمى نداش‪55‬ته و يك‬
‫عاطفه مج‪55‬ردى باش‪55‬د‪ ،‬بلك‪55‬ه‪ ،‬داراى آث‪55‬ار خ‪55‬ارجى‪ 5‬و مظ‪55‬اهر واقعى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬كه در ع‪55‬الم ش‪55‬هادت‬
‫تجسم پي‪55‬دا مىكنن‪55‬د‪ .‬از جمله آث‪55‬ار و عالمت خ‪55‬ارجى‪ 5‬رحمت‪ ،‬عفو در برابر لغزشها آم‪55‬رزش در‬
‫برابر خطاها اس‪55‬ت‪ ،‬ي‪55‬ارى رس‪55‬اندن به بالدي‪55‬دگان‪ ،‬مس‪55‬اعدت به مستض‪55‬عفان‪ ،‬تغذيه گرس‪55‬نگان‪،‬‬
‫پوشانيدن برهنگان‪ ،‬معالجه بيم‪55‬اران‪ ،‬غمخ‪55‬وارى غم زدگ‪55‬ان همه اينها از جمله آث‪55‬ار تجس‪55‬مى و‬
‫عينى رحمت هستند‪ .‬برخى ديگر از نمونههاى‪ 5‬تجس‪55‬مى و عي‪55‬نى رحمت بش‪55‬رح زير هس‪55‬تند‪-1 :‬‬
‫ام‪55‬ام بخ‪55‬ارى از حض‪55‬رت انس ‪ ‬نقل مىكن‪55‬د‪ ،‬مىگوي‪55‬د‪ 5:‬هم‪55‬راه با رس‪55‬ولللّه ص به خانه ابويوسف‬
‫آهنگر رفتيم‪ .‬همسر ابويوسف‪ ،‬ابراهيم‪ ،‬فرزند رسولللّه را شير مىداد رسول اكرم ص‪ ،‬اب‪55‬راهيم‬
‫را در آغوش گرفته‪ ،‬بوسه زد و بوئيد‪ 5.‬دفعه بعد‪ ،‬زم‪55‬انى به خانه او رف‪55‬تيم ك‪55‬ه‪ ،‬اب‪55‬راهيم درح‪55‬ال‬
‫جان دادن بود‪ .‬اشك از چشمهاى‪ 5‬رسول اكرم ص سرازير‪ 5‬شد‪ ،‬عب‪55‬دالرخمنابن ع‪55‬وف خط‪55‬اب به‬
‫رسول اكرم ص عرض ك‪55‬رد‪ ،‬تو ن‪55‬يز يارس‪55‬ول اهّلل ص؟ بعد رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬ج‪55‬ارى‬
‫ح‪%َ %‬ز ُن‪َ ،‬والَ‬ ‫ش‪55‬دن اش‪55‬ك‪ ،‬نش‪55‬انى از رحمت و مهرب‪55‬انى است» بعد فرم‪55‬ود‪« 5:‬إِ َّن ال َْع ْي َن تَ ‪ْ % %‬د َم ُع‪َ ،‬والْ َقل َ‬
‫ْب يَ ْ‪%‬‬
‫ض‪% %‬ى ر ُّبنَا‪ ،‬وإِنَّا بِِفراقِ ‪ِ ِ َ %‬‬ ‫َن ُق‪ِ ُ %‬‬
‫يم ل ََم ْح ُزونُ ‪%%‬و َن» «چشم اشك مىريزد‪ ،‬دل اندوهگين است‬ ‫‪%‬ك يَا إ ْب‪%َ %‬راه ُ‬ ‫‪%‬ول إالَّ َما َي ْر َ َ َ َ‬
‫ولى بر زبان نمىآوريم سواى آنچه را كه مورد‪ 5‬رضايت و خشنودى پروردگار‪ 5‬است‪ ،‬اى ابراهيم‬
‫همانا به جدائى تو غمگين هستم»‪( .‬بخاری)‪ .‬آرى‪ ،‬زيارت ك‪55‬ردن رس‪55‬ولاهّلل ص طفل ش‪55‬يرخوار‪5‬‬
‫را‪ ،‬در حالى كه ك‪5‬ودك در خانه دايهاش ب‪5‬ود و رس‪5‬ولاهّلل ص او را بوسه گ‪55‬رفت و بوئيد‪ 5‬و روى‪5‬‬
‫زانو نشاند‪ ،‬بعد در حالى كه كودك داشت جان مىداد‪ ،‬رسولاهّلل ص به عيادتش تشريف ب‪55‬رد‪ ،‬بعد‬
‫اشكهاى رسولاهّلل ص سرازير‪ 5‬شد‪ ،‬همه اينها حكايت از رقت و رحمتى دارند كه در قلب مب‪55‬ارك‬
‫رسول اكرم ص بود‪.‬‬
‫‪ -2‬امام بخارى از ابوهريره ‪ ‬نقل مىكند كه‪ :‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص فرم‪5‬ود‪ 5:‬شخصى تش‪5‬نه ش‪5‬د‪،‬‬
‫داخل چ‪55‬اه رفت و آب نوش‪55‬يد‪ 5‬وق‪55‬تى‪ 5‬ب‪55‬يرون آم‪55‬د‪ ،‬س‪55‬گى را ديد كه از ف‪55‬رط تش‪55‬نگى‪ ،‬خاكه‪55‬اى‬
‫مرطوب‪ 5‬را مىليس‪55‬يد‪ .‬با خ‪55‬ود گفت‪ :‬تش‪55‬نگى را كه من با آن مواجه ب‪55‬ودم‪ ،‬اين حي‪55‬وان ن‪55‬يز از آن‬
‫رنج مىبرد‪ .‬جوراب (چ‪55‬رمى) خ‪55‬ود را پر از آب ك‪55‬رد و به ده‪55‬ان گ‪55‬رفت‪ ،‬از چ‪55‬اه ب‪55‬يرون آمد و‬
‫سگ را سيراب كرد و خدا را سپاس گفت‪ ،‬خداوند‪ 5‬او را بخاطر همين‪ ،‬مورد مغفرت ق‪55‬رار داد‪.‬‬
‫صحابه عرض كردند‪ ،‬اى پيامبر‪ 5‬ص خ‪55‬دا اگر خ‪55‬دمت به چهارپاي‪55‬ان ن‪55‬يز م‪55‬وجب اجر و پ‪55‬اداش‬
‫است؟ پيامبر‪ 5‬ص فرمود‪« 5:‬خدمت به هر موج‪55‬ود زن‪55‬ده م‪55‬وجب اجر است» پس رفتن ش‪55‬خص در‬
‫چاه و تحمل زحمت كشيدن آب و آبدادن به سگ تشنه‪ ،‬همه اينها حكايت از عطوفت و مهرب‪55‬انى‪5‬‬
‫آن مرد دارد‪ ،‬اگر چنين نبود‪ ،‬ايشان آنهمه زحمت را متحمل نمىشد‪.‬‬
‫در رواي‪55‬تى ديگر كه آن‪5‬را ن‪5‬يز بخ‪55‬ارى روايت ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬پي‪5‬امبر‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪ :‬زنى بخ‪55‬اطر‬
‫گربهاى‪ 5‬دچار عذاب گرديد؛ گربه را حبس كرد‪ ،‬نه به آن آب داد و نه غ‪55‬ذا و نه آن را رها ك‪55‬رد‬
‫تا از حشرات زمين بخورد‪ ،‬نهايتا گربه جان داد و آن زن بخاطر همين عمل به دوزخ رفت‪.‬‬

‫‪154‬‬
‫آرى‪ ،‬عمل اين زن از مظاهر س‪55‬نگدلى و ع‪55‬دم مهرب‪55‬انى‪ 5‬و عط‪55‬وفت در قلب اس‪55‬ت‪ ،‬حقا كه‬
‫رحمت سلب نمىشود مگر از دل انسانهاى‪ 5‬سختدل‪.‬‬
‫‪ -3‬بخارى به نقل از قتادة مىفرمايد‪ :‬رسول اكرم ص مىفرم‪55‬ود‪ 5:‬من گ‪55‬اهى قصد اطاله نم‪55‬از‬
‫را دارم‪ ،‬در اثناء نماز صداى گريه كودكى به گوشم مىرسد‪ ،‬نماز را كوتاه مىخوانم‪ 5.‬زيرا مىدانم‬
‫كه مادرش در اثر گريه كودكش‪ ،‬مضطربالحال مىشود‪5.‬‬
‫منصرف‪ 5‬شدن رس‪55‬ولاكرم ص از ط‪55‬والنى ك‪55‬ردن نم‪55‬ازى كه تص‪55‬ميم به ط‪55‬والنى ك‪55‬ردن آن‬
‫گرفته است‪ ،‬و دلسوزى‪ 5‬و غمگينشدن مادر در اثر گريه كودك‪ ،‬سرچش‪55‬مه از ش‪55‬فقت و رحم‪55‬تى‪5‬‬
‫است كه خداوند در دلهاى بندگان مهربانش‪ 5‬بوديعت گذاشته است‪.‬‬
‫‪ -4‬روايت است كه حض‪55‬رت زينالعاب‪55‬دين ‪ ‬داشت به مس‪55‬جد تش‪55‬ريف‪ 5‬مىبرد‪ .‬شخصى او را‬
‫ناسزا گفت‪ ،‬خادمان حض‪55‬رت خواس‪5‬تند‪ 5‬او را تنبيه كنند و انتق‪55‬ام گيرن‪55‬د‪ ،‬حض‪5‬رت زينالعاب‪55‬دين ‪‬‬
‫بخاطر‪ 5‬عطوفت و مهربانى‪ 5‬كه داشت‪ ،‬آنها را از اين اقدام منع كرد‪ .‬بعد خطاب به آن شخص كه‬
‫به او ناسزا گفته بود‪ ،‬فرمود‪ :‬اى بنده خدا! من ب‪55‬دتر از آن هس‪55‬تم كه تو مىگ‪55‬ويى‪ ،‬آنچه را كه تو‬
‫از من‪ ،‬مىدانى كم‪55‬تر است از آنچه كه نمىدانى‪ ،‬اگر در اين ناس‪55‬زاگويى‪ 5‬مطل‪55‬بى دارى‪ ،‬بگ‪55‬و‪ .‬آن‬
‫مرد شرمنده شد‪ ،‬حضرت امام پيراهن خود را بر تن او كرد و هزار درهم باو عنايت فرمود‪5.‬‬
‫اين گذشت و اين احسان قطعا از نشانههاى آشكار رحمت و عطوفتى‪ 5‬است كه خداوند‪ 5‬آن را‬
‫در دل نواده رسولاكرم‪ 5‬گذاشته بود‪.‬‬

‫فصل هفتم‬
‫حياء و پاكدامنى‪5‬‬
‫مسلمان پاكدامن و باحياء اس‪55‬ت‪ ،‬ش‪55‬رم و حي‪55‬اء ج‪55‬زو خ‪55‬وى مس‪55‬لمان و از ايم‪55‬ان وى اس‪55‬ت‪.‬‬
‫رس‪55‬ولاكرم‪ 5‬ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬ايم‪55‬ان هفتادوان‪55‬دى‪ 5‬يا شص‪55‬تواندى‪ 5‬اج‪55‬زاء دارد‪ ،‬ب‪55‬االترين آنها كلمه‬
‫الإلهإالهّلل و كمترين آنها برطرف كردن مانع از سر راه است‪ ،‬حياء نيز يكى از شعبههاى‪ 5‬ايم‪55‬ان‬
‫اء فَِإذَا ُرِفَع أََحُدُهَما رُفِ ‪َ%%‬ع الآخَ‪% %‬رُ» ترجمه‪« :‬حياء و ايمان هردو‬ ‫ْحيَاءُ َوا ِإل َ‬
‫يما ُن ُقَرَن َ‬ ‫است‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬ال َ‬
‫همراه يكديگراند‪ 5‬هر گاه يكى از آن دو نباشد‪ ،‬دومى نيز نخواهد ب‪55‬ود»‪ .‬فلس‪55‬فه اينكه حي‪55‬اء بخشى‬
‫از ايمان مىباش‪55‬د‪ ،‬اين است كه هر ك‪55‬دام از اين دو‪ ،‬انس‪55‬ان را به س‪55‬وى خ‪55‬ير دع‪55‬وت مىكنند و از‬
‫بدى باز مىدارند‪ ،‬پس ايمان مؤمن را به انجام اطاعت و ترك گناهان آم‪55‬اده مىكند و حي‪55‬اء انس‪55‬ان‬
‫را از كوتاهى‪ 5‬در شكر منعم و از كوتاهى‪ 5‬در حق ص‪55‬احب حق منع مىكن‪55‬د‪ .‬هم‪55‬انطور كه انس‪55‬ان‬
‫باحيا از قول و عمل بد اجتناب و دورى‪ 5‬مىكند‪ .‬روى اين اصل حي‪55‬اء از خص‪55‬لتهاى‪ 5‬نيكو است و‬
‫حي‪%%‬اءُ‬
‫«ال َ‬ ‫همواره به خير مىانجامد‪ 5.‬در حديث آمده «الحي‪%%‬اء لَا يَ ‪%‬أِْتى إَّلا ِب َ‬
‫خيْ ‪%‬رٍ» و در روايتى‪ 5‬ديگر آمده ْ‬
‫َخْيرٌ ُكُّلهُ» «حياء همواره به خير مىانجامد و حياء سر تا پا خير است»‪( .‬بخاری و مسلم)‪.‬‬
‫ضد حياء بذاء است‪ :‬بذاء بمعنى فحش در گفتار و رفتار و ع‪55‬دم رع‪55‬ايت عفت كالم‪ .‬انس‪55‬ان‬
‫مس‪55‬لمان‪ ،‬ف‪55‬احش‪ ،‬متفحش‪ ،‬خشن و بيهودهگ‪55‬و‪ ،‬ي‪55‬اوهگو نمىش‪55‬ود‪ .‬زي‪55‬را اين گونه ص‪55‬فات از‬
‫ويژگىه‪55‬اى‪ 5‬اهل دوزخان‪55‬د‪ .‬و مس‪55‬لمان به خواست خ‪55‬دا اهل بهشت اس‪55‬ت‪ ،‬بن‪55‬ابراين در اخالق او‬
‫يم‪%%‬ا ُن فِي‬ ‫فحش و بيهودهگويى‪ 5‬وجود ندارد‪ .‬چنانكه رسول خ‪5‬دا مىفرماي‪5‬د‪« :‬الْحي ‪%%‬اء ِمن ا ِإليم‪ِ %‬‬
‫‪%‬ان‪َ ،‬وا ِإل َ‪%‬‬ ‫ََ ُ َ َ‬
‫ْج َف‪%%‬اءُ فِي النَّار» «حياء بخشى از ايمان است و صاحب ايمان در بهشت‬ ‫الْجن َِّة‪ ،‬والْب‪َ %%‬ذاء ِمن ال ِ‬
‫ْج َف‪%%‬اء‪َ ،‬وال َ‬
‫َ َ َ ُ َ َ‬
‫است‪ ،‬بذاء (بىعفتى در سخن و عمل) جفاء است و صاحب جفا در دوزخ است»‪.‬‬
‫الگ‪55‬وى مس‪55‬لمان در اين اخالق زيبا رس‪55‬ولاكرم ص اس‪55‬ت‪ .‬و رس‪55‬ولاكرم ص حي‪55‬اءش از‬
‫دوشيزهاى كه در حجاب باشد نيز بيشتر بود‪ .‬ابن سعيد اين حديث را از بخارى‪ 5‬نقل ك‪55‬رده و در‬
‫آن آمدهاس‪55‬ت‪ :‬آن حض‪55‬رت ص هرگ‪55‬اه با پدي‪55‬ده ن‪55‬امطلوبى‪ 5‬مواجه مىش‪55‬دند‪ ،‬آث‪55‬ارش را از چه‪55‬ره‬
‫مباركشان درك مىكرديم‪5.‬‬

‫‪155‬‬
‫هرگاه مسلمان به رعايت و حفظ اخالق زيبا و حياء در ميان م‪55‬ردم‪ ،‬دع‪55‬وت مىكن‪55‬د‪ ،‬در واقع‬
‫بسوى‪ 5‬خير دعوت مىكند و بسوى‪ 5‬نيكى هدايت مىكند‪ ،‬زي‪5‬را حي‪5‬اء بخشى از ايم‪5‬ان است و ايم‪5‬ان‬
‫سر منشأ تمام فضايل‪ 5‬و خوبىها‪ 5‬است و خميرمايه تمام مكارم‪ 5‬و عظمتها است‪ .‬در حديث ص‪55‬حيح‬
‫آمده است‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص از كنار شخصى رد شد كه برادرش را درباره حيا نصيحت مىكرد‪.‬‬
‫اء مَِن الِْإْيم‪%%%‬انِ» «بگذار ب‪55‬رادرت را زي‪55‬را حي‪55‬اء بخشى از‬ ‫حيَ ‪َ %%‬‬
‫«د ْع‪%%%‬هُ ف ‪%%‬إَّن ْال َ‬
‫رسول اكرم ص فرمود‪َ :‬‬
‫ايم‪55‬ان است»‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص با اين دس‪55‬تور‪ ،‬امر ك‪55‬رد تا حي‪55‬اء در مس‪55‬لمان ب‪55‬اقى بماند و از‬
‫زدودن و بر طرف‪ 5‬كردن حياء منع مىكرد‪ .‬در حديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص اگر يكى از‬
‫ي‪55‬ارانش را از وص‪55‬ول‪ 5‬بعضى از حق‪55‬وق منع ك‪55‬رد‪ ،‬بخ‪55‬اطر اين ب‪55‬ود كه ض‪55‬ايع ش‪55‬دن بعضى از‬
‫حقوق مادى بهتر است از اينكه انسان حياءش را كه جزء ايمان و امتي‪55‬از انس‪55‬انى است از دست‬
‫بده‪55‬د‪ .‬چه زيبا گفته است زنى كه فرزن‪55‬دش‪ 5‬را گم ك‪55‬رده ب‪55‬ود و ن‪55‬زد بعضى رفت و از اح‪55‬وال‬
‫فرزن‪55‬دش‪ 5‬جويا ش‪55‬د‪ ،‬يكى از آن‪55‬ان گفت‪ :‬بس‪55‬يار‪ 5‬ش‪55‬گفتآور‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬در ص‪55‬دد پي‪55‬دا ك‪55‬ردن فرزند گم‬
‫شدهاش بر آم‪55‬ده و نق‪55‬اب بر چه‪55‬ره دارد‪ ،‬يع‪55‬نى ص‪55‬ورتش را پوش‪55‬انده اس‪55‬ت‪ ،‬آن زن متوجه اين‬
‫ايراد شد و بالفاصله گفت‪« :‬لأن أزرأ فى ول ‪%%‬دى خ ‪%%‬ير من أن أزرأ فى حي ‪%%‬ائى أيهاالرج ‪%%‬ل» «اگر در مورد‬
‫فرزندم ضرركنم بهتر است از اينكه درباره حياء ضرر‪ 5‬كرده باشم»‪ .‬خصلت حي‪55‬اء‪ ،‬مس‪55‬لمان را‬
‫از گفتن حق‪ ،‬طلب كردن علم‪ ،‬امر به مع‪55‬روف و نهى از منكر ب‪55‬از نمىدارد‪ ،‬يك دفعه اس‪55‬امة بن‬
‫زيد‪ ،‬صحابى محبوب رسول هّللا ص نزد آنحضرت در مورد زنى كه م‪55‬رتكب س‪55‬رقت ش‪55‬ده ب‪55‬ود‬
‫سفارش كرد‪ ،‬اما حياء رسول اك‪55‬رم ص را منع نك‪55‬رد از اينكه در ح‪55‬الت خشم به اس‪55‬امه بگوي‪55‬د‪:‬‬
‫ت يَ‪َ % %‬د َها» «اى‬ ‫ت لََقطَ ْع ُ‬ ‫َن فَ ِ‬
‫اط َم‪ % %‬ةَ ْابنَ‪% %‬ةَ ُم َح َّم ٍد َس‪َ % %‬رقَ ْ‬ ‫«أَتَ ْش‪َ % %‬فع فِى ح‪%ٍّ %‬د ِمن ح‪ُ % %‬د ِ‬
‫ود اللَّ ِه يَ‪% %‬ا أُس‪%َ%‬امَُة؟ َوايْ ُم اللَّ ِه‪ ،‬لَ ‪%ْ %‬و أ َّ‬ ‫ُ َ ْ ُ‬
‫اسامه تو درباره عدم اجراء ح‪55‬دى از ح‪55‬دود خ‪55‬دا س‪55‬فارش مىك‪55‬نى‪ ،‬بخ‪55‬دا س‪55‬وگند‪ 5‬اگر فاطمه بنت‬
‫محمد مرتكب سرقت شود‪ ،‬دستش را قطع خواهم كرد»‪.‬‬
‫ول اللَّ ِه‬
‫حياء امسليم انصاريه را منع نكرد از اينكه از رسولخدا ص چ‪55‬نين س‪5‬وال كن‪55‬د‪« :‬يَا َر ُس‪َ %%‬‬
‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫ت؟» «اى پيامبر خدا! خداوند‪ 5‬از‬ ‫احَتلَ َم ْ‬ ‫‪%‬ل َعلَى ال َْم‪%ْ %‬رأَة م ْن غُ ْس‪ٍ % %‬ل إِذَا ه َى ْ‬ ‫ْح‪%%‬قِّ‪َ ،‬ه‪ْ %‬‬‫إِ َّن اللَّهَ الَ يَ ْس‪% %‬تَ ْحيِى م َن ال َ‬
‫گفتن حق حياء نمىكن‪55‬د‪ ،‬آيا اگر زن احتالم ش‪55‬ود‪ ،‬غسل بر وى واجب مىش‪55‬ود؟» حي‪55‬اء آنحض‪55‬رت‬
‫ِ‬
‫‪%‬اء» «آرى‪ ،‬آبى ببيند‬ ‫ن‪55‬يز ايش‪55‬ان را از گفتن حق بازنداشت و در ج‪55‬واب فرم‪55‬ود‪َ « 5:‬ن َع ْم إِ َذا َرأَت ال َْم‪َ %‬‬
‫غسل بر وى واجب مىگردد‪( .»5‬بخاري)‪.‬‬
‫روزى‪ 5‬عمر ‪ ‬در مورد‪ 5‬سنگينى‪ 5‬مهريه زنان در خطبه نماز جمعه صحبت كرد‪ .‬زنى خطاب‬
‫به او گفت‪ :‬اى عمر خ‪555‬دا به ما مىدهد و تو دارى حق ما را منع مىك‪555‬نى‪ ،‬مگر خداوند نفرم‪555‬وده‬
‫است‪( ﴾      ﴿ :‬النساء‪« .)20 :‬اگر‬
‫مال بسيار زياد به همسران تان دادهايد‪ ،‬اندكى از آن را پس نگيريد»‪.‬‬
‫آرى‪ ،‬حياء مانع نشد از اينكه اين زن صحابيه از حقوق زنان دفاع كند‪ ،‬هم چنين حياء عمر‬
‫ك يَ ‪%‬ا ُعمَ ‪%‬رُ»‪ .‬آرى‪ ،‬روزى خليفه‬
‫اس أْفقَ ‪%‬هُ ِمنْ ‪َ %‬‬
‫الن ِ‬
‫‪ ‬را بازنداشت از اينكه چنين عذرخواهى كند‪« :‬كُ ‪ُّ%‬ل َّ‬
‫دوم‪ ،‬عمر بن خطاب ‪ ‬در حالى كه دو تا پارچه بر تن داشت‪ ،‬پيرامون س‪55‬مع و ط‪55‬اعت مش‪55‬غول‬
‫س‪55‬خنرانى ب‪55‬ود‪ ،‬يكى از حاض‪55‬ران گفت‪ :‬اى عمر به س‪55‬خنانت گ‪55‬وش نمىدهيم و نه به فرم‪55‬ان تو‬
‫عمل مىكنيم‪ ،‬تا زمانى‪ 5‬كه نگويى‪ 5‬اين پارچهاى كه به تن دارى از كجا آوردهاى؟‪ 5‬هر ك‪55‬دام از ما‬
‫يك پارچه دارد و تو دو پارچه دارى‪ .‬حضرت عمر ‪ ‬با صداى بلند فرمود‪ 5:‬اى عبدهّللا بن عمر!‬
‫تو را به خدا سوگند‪ ،‬جواب اين شخص را بده‪ .‬عبدهّللا گفت‪ :‬يكى از اين دو پارچه مال من ب‪55‬وده‬
‫كه من به پدرم هديه كردهام‪ ،‬آن مرد معترض گفت‪ :‬اى عمر! حاال به حرف تو گوش مىك‪55‬نيم و‬
‫از فرمان تو اطاعت مىكنيم‪.‬‬

‫‪156‬‬
‫آرى! برادر و خواهر مس‪5‬لمان دقت بفرم‪5‬ا‪ .‬چگونه حي‪5‬اء م‪5‬رد مس‪5‬لمان را از گفتن حق منع‬
‫نكرد و چگونه خليفه را از اعتراف به حق باز نداشت‪.‬؟!‬
‫انسان مسلمان همانطور كه از بندگان خداوند احساس شرم و حياء مىكند و عورت خ‪55‬ود را‬
‫در جلو آن‪55‬ان ظ‪55‬اهر نمىكن‪55‬د‪ .‬در اداء حق‪55‬وقى‪ 5‬كه بر ذمه او واجب هس‪55‬تند ن‪55‬يز كوت‪55‬اهى نمىكند از‬
‫دادن هيچ گونه خ‪55‬يرى به آن‪55‬ان س‪55‬رباز نمىزن‪55‬د‪ ،‬به ب‪55‬دى آن‪55‬ان را م‪55‬ورد‪ 5‬خط‪55‬اب ق‪55‬رار‪ 5‬نمىدهد و‬
‫ضررى‪ 5‬به آنان وارد نمىكند‪ .‬پس مسلمان از خالق نيز حياء مىكند در بن‪55‬دگى او و س‪55‬پاس از وى‬
‫كوتاهى‪ 5‬نمىكند‪ .‬زيرا معتقد است كه خداوند بر او ق‪55‬درت دارد و نس‪55‬بت به تم‪55‬ام اوض‪55‬اع او آگ‪55‬اه‬
‫است‪ ،‬از ابن مسعود‪ ‬مروى‪ 5‬است‪ ،‬فرمود‪ 5:‬بمعنى واقعى كلمه از خداوند حي‪55‬اء كني‪55‬د‪ ،‬س‪55‬رتان و‬
‫آنچه كه در آن مىگنجد‪ ،‬شكم و آنچه كه در آن هس‪55‬ت‪ ،‬را حف‪55‬اظت كنيد و م‪55‬رگ و روز امتح‪55‬ان‬
‫را بخاطر داشته باشيد‪ .‬و از رسول اكرم ص روايت است‪« :‬خداوند شايس‪55‬ته تر است كه از وى‬
‫حيا شود»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫كامل اين حديث چنين است‪ ،‬ابوهريره مىگويد‪ 5:‬از رسول اكرم ص س‪55‬وال ك‪55‬ردم‪ ،‬ع‪55‬ورت ما‬
‫گ‪55‬اهى كشف مىش‪55‬ود‪ ،‬آن حض‪55‬رت فرم‪55‬ود‪ :‬ش‪55‬رمگاهتان را حف‪55‬اظت كني‪55‬د‪ ،‬مگر از همسر يا‬
‫كنيزتان‪ ،‬عرض كردم يا رسول هّللا ‪ ،‬هرگاه در جمع ديگران هستيم چطور؟‪ 5‬فرمود‪ :‬در حد توان‬
‫سعى كنيد تا نگاه ديگ‪5‬ران به ش‪5‬رمگاه ت‪5‬ان نيفت‪5‬د‪ ،‬ع‪5‬رض ش‪5‬د‪ ،‬اگر در خل‪5‬وت هس‪5‬تيم‪ ،‬چط‪5‬ور؟‬
‫فرمود‪ :‬خداوند شايستهتر است كه از وى حياء شود‪.‬‬

‫فصل هشتم‬
‫احسان‬
‫مسلمان تنها از اين ديد به احسان نمىنگرد‪ 5‬كه احسان يك خصلت مطلوب است و خو گرفتن‬
‫به آن از جمله زيبائىهاى‪ 5‬اخالقى است‪ ،‬بلكه مسلمان احس‪55‬ان را بخشى از عقي‪55‬ده و قس‪55‬مت عم‪55‬ده‬
‫اس‪55‬الم مىدان‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را دين اس‪55‬المى از سه بخش تش‪55‬كيل يافته اس‪55‬ت‪ :‬ايم‪55‬ان‪ ،‬اس‪55‬الم و احس‪55‬ان‪،‬‬
‫هم‪55‬انطور كه اين مطلب را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ج‪55‬واب جبرئيل كه در م‪55‬ورد ايم‪55‬ان‪ ،‬اس‪55‬الم و‬
‫احس‪55‬ان س‪55‬وال ك‪55‬رد فرم‪55‬ود‪ 5:‬و بعد از برگش‪55‬تن جبرائي‪55‬ل‪ ،‬آنحض‪55‬رت فرم‪55‬ود‪« 5:‬ه ‪%%‬ذا جبري‪%%%‬ل أت‪%%%‬اكُْم‬
‫ور دِْيِنُكْم» «جبرئيل آمده بود تا مسائل و احكام دين ش‪55‬ما را به ش‪55‬ما بي‪55‬اموزد»‪ ،‬رس‪55‬ول‬ ‫ِلُيَعِّلمَُكْم أمُ ‪َ %%‬‬
‫اك‪55‬رم ص ايم‪55‬ان‪ ،‬و اس‪55‬الم و احس‪55‬ان‪ ،‬هر سه را دين گفت‪ .‬خداوند در ق‪55‬رآن ك‪55‬ريم بيش از چند‬
‫م‪555‬ورد‪ 5‬درب‪555‬اره احس‪555‬ان س‪555‬خن گفته اس‪555‬ت‪﴾     ﴿ :‬‬
‫(البقرة‪« .)195 :‬احسان كنيد همانا خداوند احسان كنندگان را دوست مىدارد‪ .»5‬و مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬النح‪555‬ل‪« .)90 :‬همانا خداوند‪ 5‬به رع‪555‬ايت ع‪555‬دل و‬
‫احسان امر مىكند»‪ .‬و مىفرمايد‪( ﴾  ﴿ :‬البقرة‪« .)83 :‬به نيكوئى با مردم‬
‫سخن گوئيد‪ ،»5‬و مىفرمايد‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾...‬النس‪55‬اء‪« .)36 :‬با وال‪55‬دين‪ ،‬خويش‪55‬اوندان‪ ،‬ايت‪55‬ام و مس‪55‬اكين بخ‪55‬وبى‪ 5‬رفت‪55‬ار‬
‫َح ِس‪% %‬نُوا ال ِْق ْتلَ ‪%%‬ةَ َوإِ َذا‬ ‫كنيد»‪ .‬و در حديث آمده است‪« :‬إِ َّن اللَّه َكتب ا ِإلحس ‪%%‬ا َن علَى ُك ‪ٍ ِّ %‬‬
‫‪%‬ل َش‪ْ % %‬ىء فَ‪ِ% %‬إ َذا َقَتلْتُ ْم فَأ ْ‬ ‫َ ََ َْ َ‬
‫يحتَ‪%%‬هُ» (مسلم)‪« .‬خداوند‪ 5‬احسان را در هر چيز‬ ‫ِح ذَبِ َ‬‫َح‪ُ %‬د ُك ْم َش ‪ْ %‬ف َرتَهُ‪َ %‬فلْيُ ‪%‬ر ْ‬ ‫َح ِس ‪%‬نُوا ال‪%َّ %‬ذبْ َح َولْيُ ِ ‪%‬‬
‫ح َّد أ َ‬ ‫ذَبَ ْحتُ ْم فَأ ْ‬
‫واجب گردانيده است‪ .‬هرگاه ذبح مىكنيد احسان را در آن رعايت كنيد و كاردت‪55‬ان را ت‪55‬يز كنيد تا‬
‫ذبيحه شما به آسانى جان دهد»‪.‬‬
‫احسان در عبادت‪ ،‬اين است كه عبادت از هر قبيل كه باش‪55‬د‪ ،‬نم‪55‬از‪ ،‬روزه‪ ،‬زك‪55‬ات و حج و‬
‫غيره بطور صحيح ادا كرده شود‪ ،‬تمام شرايط‪ ،‬اركان‪ ،‬سنن و مستحبات م‪55‬ورد‪ 5‬توجه ق‪55‬رار‪ 5‬داده‬
‫‪157‬‬
‫شوند‪ 5‬و اين براى هيچ بنده مس‪55‬لمانى‪ 5‬ممكن نيس‪55‬ت‪ ،‬مگر اينكه در ح‪55‬ال عب‪55‬ادت با تم‪55‬ام وج‪55‬ود و‬
‫ش‪55‬عورى‪ 5‬ق‪55‬وى‪ 5‬متوجه ذات يگانه حض‪55‬رت حق ش‪55‬ود‪ ،‬بگونهاى كه گويا حق تع‪55‬الى را مىبيند و‬
‫اقال بخود چنين بقبوالند كه خداوند‪ 5‬او را مىبيند و از كليه حرك‪55‬ات او آگ‪55‬اه است‬ ‫مشاهده مىكند يا ً‬
‫و بر اعمال او كامال نظارت دارد‪ .‬تنها با چنين تصورى مىت‪55‬وان احس‪55‬ان در عب‪55‬ادت را رع‪55‬ايت‬
‫نمود و به نحو مطلوب آن را انجام داد و به تكامل رس‪55‬اند‪ ،‬هم‪55‬انطور كه در ح‪55‬ديث ب‪55‬دان اش‪55‬اره‬
‫راك» (بخ‪55‬ارى)‪.‬‬ ‫ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬والإحس ‪%%%‬انُ أْن َتعْبُ‪َ% % %‬د اللّهَ كَأََّنكَ تَ‪% % %‬رَُاه فَ‪ِ% % %‬إْن َّلْم َتكُْن تَ‪ُ % % %‬‬
‫راه فَإَّنهُ يَ‪َ % % %‬‬
‫«احس‪55‬ان اين است كه خ‪55‬دا را چن‪55‬ان عب‪55‬ادت ك‪55‬نى‪ ،‬گ‪55‬وئى او را مىبي‪55‬نى يا اينكه او دارد تو را‬
‫مىبيند»‪.‬‬
‫احسان در معامالت و برخورد‪ 5‬با ديگ‪55‬ران اين است كه با وال‪55‬دين در چ‪5‬ارچوب‪ 5‬اط‪5‬اعت از‬
‫آنان‪ ،‬نيكى شود‪ ،‬از هرگونه اذيت خود دارى و در حق آنان اس‪55‬تغفار و دعا خ‪55‬ير ك‪55‬رده و س‪55‬عى‬
‫در انفاذ و اجراى عهد و گرامى دوستان آنان شود‪.‬‬
‫احسان با خويشاوندان بمعنى نكوئى‪ 5‬كردن با آنها است‪ ،‬عطوفت‪ ،‬مهربانى‪ ،‬فروتنى و انجام‬
‫اعمال سودآور در حق آنان و ترك اعمالى كه به ضرر‪ 5‬آنان باشد از جمله احسان با آنان است‪.‬‬
‫احسان در حق ايتام‪ ،‬عبارت است‪ ،‬از حفاظت اموال‪ ،‬ص‪55‬يانت حق‪55‬وق‪ ،‬آم‪55‬وختن ادب‪ ،‬نيكو‬
‫پرورش‪ 5‬دادن‪ ،‬اذيت نكردن و خشم نكردن بر آنان‪ ،‬برخوردكردن با چه‪55‬ره ب‪55‬از و كش‪55‬يدن دست‬
‫بر سر و روى‪ 5‬آنان از جمله احسان در حق ايتام بشمار مىآي‪55‬د‪ .‬احس‪55‬ان در حق مس‪55‬اكين عب‪55‬ارت‬
‫است از‪ :‬برط‪55‬رف ك‪55‬ردن گرس‪55‬نگى‪ ،‬ب‪55‬رهنگى‪ ،‬تش‪55‬ويق به اطع‪55‬ام و تغذيه آن‪55‬ان‪ ،‬پايم‪55‬ال نك‪55‬ردن‬
‫كرامت آنان‪ .‬پس مساكين نبايد تحقير شده و دستكم‪ 5‬گرفته ش‪55‬وند‪ ،‬نبايد م‪55‬ورد آزار و اذيت ق‪55‬رار‬
‫گرفته و با آنان بدرفتارى‪ 5‬شود‪.‬‬
‫احسان با مسافران‪ ،‬اين است كه به نيازهاى آنان رسيدگى‪ 5‬ش‪55‬ود‪ ،‬از ام‪55‬وال آن‪55‬ان حف‪55‬اظت و‬
‫حرمت آنان حفظ شود‪ ،‬اگر مقصد را گم كردهاند‪ 5‬بسوى مقصد هدايت شوند‪5.‬‬
‫احسان در حق خدمتگزار‪ 5،‬كارگر و زيردستان‪ ،‬اين است كه مزدشان كامل پرداخت ش‪55‬ود‪.‬‬
‫در پرداخت مزد و حقوق آنان اندك ت‪5‬اخير ص‪5‬ورت نگ‪5‬يرد‪ ،‬ك‪5‬ارى كه از ت‪5‬وان ب‪5‬يرون است از‬
‫آنان خواسته نشود و آنان مجبور به انجام كارى كه تعهد نكردهاند‪ 5،‬نشوند‪ ،‬كرامت‪ ،‬و شخصيت‬
‫آنان حفظ شود‪ .‬اگر خدمت گزار در خانه خدمت مىكند‪ ،‬از همان غذا و لباس كه اهل خانه از آن‬
‫استفاده مىكنند او نيز بهرهمند شود آنان مانند ساير مردم امر به معروف‪ 5‬و نهى از منكر ش‪55‬وند‪،‬‬
‫گمراه‪55‬ان آن‪55‬ان راهنم‪55‬ايى ش‪55‬ده و به ج‪55‬اهالن علم ي‪55‬اد داده ش‪55‬ود‪ ،‬در مع‪55‬امالت با آن‪55‬ان انص‪55‬اف‪5‬‬
‫رعايت شود و حقوق آنان به رسميت شناخته شود‪ ،‬و به هيچ وجه مورد آزار قرار‪ 5‬نگيرند‪.‬‬
‫احس‪55‬ان در حق حيوان‪55‬ات‪ ،‬اين است كه به آنها علوفه و دانه داده ش‪55‬ود‪ ،‬در ص‪55‬ورت بيم‪55‬ارى‬
‫معالجه شوند‪ ،‬بيش از توان از آنها ك‪55‬ار گرفته نش‪55‬ود‪ ،‬در ح‪55‬الى كه مش‪55‬غول ك‪55‬ار هس‪55‬تند با آن‪55‬ان‬
‫خشونت صورت‪ 5‬نگيرد و در صورت خستگى به آنها زمان استراحت داده شود‪.‬‬
‫احس‪55‬ان در اعم‪55‬ال ب‪55‬دنى‪ ،‬اين است كه عمل به نحو احسن و محكم ك‪55‬ارى انج‪55‬ام داده ش‪55‬ود‪،‬‬
‫فري‪55‬بى‪ 5‬در كارها نباش‪55‬د‪ ،‬كارها با توجه به اين فرم‪55‬وده رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص انج‪55‬ام داده ش‪55‬وند‪ 5‬كه‬
‫س مَِّنا» «هر كس با ما نيرنگ و فريب كارى نمايد از ما نيست»‪.‬‬ ‫شَنا َفَلْي َ‬
‫«مْن غَ َّ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫حوادث زير از بارزترين نمونههاى احسان مىباشند‪:‬‬
‫‪ -1‬در غزوه احد‪ ،‬مشركين چه جنايات و خيانتهايى را در حق پي‪55‬امبر‪ 5‬و مس‪55‬لمانان م‪55‬رتكب‬
‫نشده بودند‪ ،‬عمويش را به قتل رس‪55‬انده و او را مثله كردن‪55‬د‪ ،‬دن‪55‬دانهاى‪ 5‬مب‪55‬ارك رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫شهيد گرديد‪ ،‬صورتش‪ 5‬زخمى شده بود‪ ،‬يكى از ياران رسول هّللا ص از آن حضرت خواست كه‬
‫عليه مشركين دعاى بد كند‪ ،‬پيامبر‪ 5‬فرمود‪« 5:‬اللهَُّم اغف ‪%%‬ر لقَ‪%%‬وِْمى ف ‪ِ%‬إَّنهُْم ال َيعَْلمُ ‪%‬ون» «پروردگارا! قوم‬
‫مرا مورد مغفرت قرار بده‪ ،‬زيرا آنان نمىدانند»‪.‬‬

‫‪158‬‬
‫‪ -2‬روزى‪ 5‬عمر بن عبدالعزيز به كنيزش امر كرد كه پنكه (دستى) را تا زمانى‪ 5‬كه او خواب‬
‫نرفته حركت دهد‪ ،‬كنيز پنكه را همواره حركت داد تا ايشان به خواب رفت‪ ،‬بعد خواب بر كن‪5‬يز‬
‫غلبه كرد‪ ،‬چشمهاى‪ 5‬كنيز بسته شدند‪ ،‬عم‪55‬ربن عب‪55‬دالعزيز وق‪55‬تى بي‪55‬دار ش‪55‬د‪ ،‬پنكه را ب‪55‬راى كن‪55‬يز‬
‫حركت داد‪ ،‬وقتى كنيز بيدار شد و ديد كه حضرت او را زير پنكه گرفته پنكه را برايش ح‪5‬ركت‬
‫ت أن‬‫حرِ َما أصَ‪َ%‬ابِنى ف‪%‬أحبَْب ُ‬
‫صابكَ ِمن الْ َّ‬
‫شرٌ ِّمْثِلى‪ ،‬أ َ‬
‫نت َب َ‬
‫مىدهد‪ ،‬ناگهان فرياد‪ 5‬زد‪ .‬حضرت فرمود‪« :‬إنما أ َ‬
‫أَْرَوحَ ‪َ % %‬‬
‫ك كم‪%% %‬ا رََوْحَتِنىْ» «تو مثل من انسانى‪ ،‬حرارتى‪ 5‬كه مرا اذيت مىكرد‪ ،‬تو را نيز اذيت مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫دوست دارم همانطور كه تو به من راحت رساندى‪ 5،‬به تو نيز راحت برسانم‪.»5‬‬
‫‪ -3‬بزرگى غالمى داشت‪ ،‬روزى‪ 5‬غالم بر وى خشم كرد‪ ،‬م‪5‬وال خواست از او انتق‪5‬ام گ‪5‬يرد‪.‬‬
‫غالم گفت‪« ،﴾ ﴿ :‬بندگان خ‪55‬وب خ‪55‬دا خشم را ف‪55‬رو‪ 5‬مىبرند»‪ ،‬آقا گفت‪:‬‬
‫خشم را ف‪55‬رو ب‪55‬ردم‪ ،‬غالم گفت‪« ﴾  ﴿ :‬بن‪55‬دگان خ‪55‬وب خ‪55‬دا‪ ،‬از م‪55‬ردم‬
‫مىگذرند‪ ،»5‬آقا گفت‪ :‬تو را عفو ك‪55‬ردم‪ ،‬غالم گفت‪( ﴾  ﴿ :‬آل عم‪55‬ران‪:‬‬
‫‪« .)134‬خداوند نيكوكاران را دوست دارد»‪ ،‬آقا گفت‪ :‬برو‪ ،‬بخاطر رضاى‪ 5‬خدا آزادت كردم‪.‬‬

‫فصل نهم‬
‫صداقت و راستى‪5‬‬
‫مسلمان صادق و راست‌كردار‪ 5‬است‪ ،‬راستى و صداقت را دوست دارد و در ظاهر و باطن‬
‫و در گفت‪55‬ار و ك‪5‬ردار‪ 5‬خ‪5‬ود را مل‪5‬زم به ص‪5‬داقت مىدان‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را ص‪5‬داقت و راس‪5‬تگوئى انس‪55‬ان را‬
‫بسوى‪ 5‬نيكى‪ ،‬و نيكى بسوى بهشت راهنمائى مىكند و بهشت از واالترين اه‪55‬داف مس‪55‬لمان اس‪55‬ت‪،‬‬
‫دروغ‪ 5‬كه خالف ص‪55‬داقت و ضد آن است انس‪55‬ان را بس‪55‬وى تب‪55‬اهى ه‪55‬دايت مىكند و او را دوزخ‬
‫مىكشاند‪ ،‬دوزخ از بدترين جاه‪5‬ائى مىماند كه مس‪5‬لمان از آن بيم دارد و دورى مىجوي‪5‬د‪ 5.‬مس‪5‬لمان‬
‫صداقت را تنها يك اخالق زيبا كه تخلق بدان ضرورى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬نمىداند بلكه نگ‪55‬اه مس‪55‬لمان بس‪55‬يار‪5‬‬
‫فراتر‪ 5‬از اين اس‪55‬ت‪ .‬انس‪55‬ان مس‪55‬لمان بر اين عقي‪55‬ده است كه ص‪55‬داقت و راس‪55‬تكردارى‪ 5‬از ايم‪55‬ان و‬
‫تكميل كننده اسالم است‪ ،‬زيرا خداوند‪ 5‬بدان امر كرده و متصف‪ 5‬به آن را ستوده است‪ ،‬هم‪55‬انطور‪5‬‬
‫كه رس‪555‬ولش‪ 5‬را ب‪555‬دان امر ك‪555‬رده و تش‪555‬ويق‪ 5‬نم‪555‬وده اس‪555‬ت‪   ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾     ‬التوبة‪« .)119 :‬اى مؤمن‪555‬ان از نافرم‪555‬انى‪5‬‬
‫خداوند‪ 5‬بترسيد و با راستگويان باشيد»‪ ،‬و در مورد‪ 5‬اهل صدق مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬األحزاب‪« .)23 :‬انسانهاى مورد‪ 5‬تائيد و قابل ستايش م‪55‬ردانى‪ 5‬هس‪55‬تند‬
‫كه به وعدههاى خود تحقق بخشيدهاند»‪.‬‬
‫و مىفرماي‪5555‬د‪( ﴾ ﴿ :‬األح‪5555‬زاب‪« .)35 :‬م‪5555‬ردان و زن‪5555‬ان‬
‫راس‪55555‬تكردار‪ »5‬و مىفرماي‪55555‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬الزمر‪ .)33 :‬رسول اكرم ص ن‪55‬يز به رع‪55‬ايت ص‪55‬دق و راس‪55‬تى امر ك‪55‬رده‬
‫‪%‬ل‬
‫الر ُج‪ُ %‬‬‫ال َّ‬ ‫ْجن َِّة َو َما َي‪%َ %‬ز ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ص ‪ْ %‬د َق َي ْ‪%‬ه‪%‬دى إِلَى الْبِ‪%ِّ %‬ر َوإِ َّن الْبِ‪%َّ %‬ر َي ْ‪%‬ه‪%‬دى إِلَى ال َ‬‫ص ‪ْ %‬د ِق فَ ‪ِ%‬إ َّن ال ِّ‬
‫است! مىفرمايد‪َ « :‬علَْي ُك ْم بِال ِّ‬
‫‪%‬دى إِلَى الْ ُف ُج‪%%‬و ِر َوإِ َّن‬ ‫ص ‪%‬دِّي ًقا وإِيَّا ُكم والْ َك‪%ِ %‬ذب فَ ‪ِ%‬إ َّن الْ َك‪%ِ %‬ذب ي ْ‪%‬ه ِ‬ ‫ص ‪ْ %‬د َق حتَّى يكْتَب ِع ْن ‪َ %‬د اللَّ ِه ِ‬ ‫ص ‪ُ %‬د ُق َو َيتَ َح‪%َّ %‬رى ال ِّ‬
‫يَ ْ‬
‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ‬ ‫َ ُ َ‬
‫ب ِع ْن‪َ % %‬د اللَّ ِه َك‪%َّ %‬ذابًا» (مسلم)‪.‬‬ ‫ب َحتَّى يُكْتَ َ‬
‫ِ‬
‫ح‪%َّ %‬رى الْ َ‪%‬ك‪%%‬ذ َ‬ ‫ب َو َيتَ َ‪%‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل يَ ْ‪%‬ك‪%%‬ذ ُ‬
‫الر ُ‪%‬ج‪ُ %‬‬ ‫ال َّ‬‫‪%‬دى إِلَى النَّا ِر َو َما َي‪%َ %%‬ز ُ‬ ‫ج‪%%‬ور ي ْ‪%‬ه‪ِ %‬‬
‫الْ ُف ُ‪َ َ %‬‬
‫ترجمه‪« :‬خود را ملزم به ص‪55‬داقت كني‪55‬د‪ ،‬همانا ص‪55‬داقت انس‪55‬ان را به نيكى ه‪55‬دايت مىكند و نيكى‬

‫‪159‬‬
‫انسان را به بهشت مىرساند‪ 5،‬انسان همواره راست مىگويد‪ ،‬و راس‪55‬تى را در نظر مىگ‪55‬يرد‪ 5‬تا جز‬
‫راستگويان نوشته مىشود‪ ،‬از دروغ بپرهيزيد‪ ،‬زيرا دروغ انسان را به س‪55‬وى كاره‪55‬اى بد س‪55‬وق‪5‬‬
‫مىدهد و كارهاى زشت و بد باعث مىش‪55‬وند كه انس‪55‬ان به دوزخ ب‪55‬رده ش‪55‬ود‪ .‬شخصى‪ 5‬كه هم‪55‬واره‬
‫دروغ‪ 5‬مىگويد و در پى دروغ مىباشد‪ 5‬نزد هّللا از در زمره دروغگويان‪ 5‬نوشته مىشود‪.»5‬‬
‫آرى‪ ،‬صداقت ميوهه‪55‬اى ش‪55‬يرينى‪ 5‬دارد كه راست گوي‪55‬ان از آن بهرهمند‪ 5‬مىش‪55‬وند كه ب‪55‬رخى‬
‫عبارتاند از‪:‬‬
‫ق َطمَِانْينَ‪% %‬ة» «راس‪55‬تى‬ ‫«الص‪ِّْ% %‬د ُ‬‫‪ -1‬آرامش وجدان و تسكين روحى‪ :‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫موجب آرامش و اطمينان است»‪.‬‬
‫‪ -2‬بركت در كسب و كثرت خ‪5‬ير و خ‪5‬وبى‪ :‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫ص َدقَا َو َبَّينَا بُو ِر َك ل َُه َما فِى َب ْي ِع ِه َما‪َ ،‬وإِ ْن َك‪َ %‬ذبَا َو َكتَ َما ُم ِح َق ْ‬
‫ت َب َر َك‪ %‬ةُ َب ْي ِع ِه َما»‬ ‫َم َيَت َف َّرقَا‪ ،‬فَِإ ْن َ‬
‫ِِ ِ‬
‫«الَْبِّي َعان بالْخيَا ِر َما ل ْ‬
‫(بخاري)‪« .‬بايع و مشترى ما دام كه از مجلس خود بلند نش‪55‬دهاند‪ 5‬و از هم ج‪55‬دا نش‪55‬دهاند‪ ،‬اختي‪55‬ار‬
‫فسخ بيع را دارند‪ ،‬اگر راست بگويند و عيب ك‪55‬اال را كتم‪55‬ان نكنن‪55‬د‪ ،‬اين معامله ب‪55‬راى آن‪55‬ان مايه‬
‫خير و بركت مىگ‪55‬ردد و اگر كتم‪55‬ان كنند و دروغ گوين‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬ركت و خ‪55‬ير در معامله آن‪55‬ان از بين‬
‫خواهد رفت»‪.‬‬
‫ق َبَّلغَ‪ُ% %‬ه اللّهُ‬
‫هادَة ِبص‪ِْ% %‬د ٍ‬
‫‪ -3‬نيل مراتب شهداء‪ .‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ« :‬مْن س ‪%%‬ألَ اللّهَ الش‪َ َّ% %‬‬
‫َمن ‪%% %‬ازِلَ الش‪%ُّ% %‬هدا ِء وَإْن م ‪%% %‬اتَ َعَلى فََراش‪ِِ% % %‬ه» (مس‪55‬لم)‪« .‬هر كس به ص‪55‬دق و اخالص از خداوند آرزوى‪5‬‬
‫ش‪55‬هادت كن‪55‬د‪ ،‬خداوند او را به جايگ‪55‬اه ش‪55‬هدا‪ ،‬خواهد رس‪55‬اند گرچه بر روى‪ 5‬بس‪55‬تر و داخل خانه‬
‫خود بميرد»‪.‬‬
‫‪ -4‬رستگارى‪ 5‬از مشكالت‪ :‬منقول است كه شخصى ف‪55‬رارى‪ 5‬به يكى از بن‪55‬دگان مخلص خ‪55‬دا‬
‫پناه برد و گفت‪ :‬من تحت تعقيبم مرا پنهان كن‪ ،‬مرد صالح گفت‪ :‬اينجا بخ‪55‬واب و س‪55‬پس تع‪55‬دادى‬
‫پوشال درخت خرما روى او گذاشت‪ ،‬وقتى‪ 5‬تعقيب كنندگان ن‪55‬زد آن م‪55‬رد ص‪5‬الح آمدند و از ح‪5‬ال‬
‫ش‪55‬خص ف‪55‬رارى جويا ش‪55‬دند‪ ،‬آن م‪55‬رد گفت‪ :‬كسى كه ش‪55‬ما در تعقيب او هس‪55‬تيد زير اين پوش‪55‬الها‬
‫است‪ ،‬تعقيب كنندگان گم‪55‬ان بردند كه اين م‪55‬رد آن‪55‬ان را مس‪55‬خره مىكن‪55‬د‪ ،‬محل را رها ك‪55‬رده و از‬
‫آنجا رفتند‪ ،‬شخص فرارى‪ 5‬به بركت صداقت آن مرد مؤمن نجات پيدا كرد‪.‬‬
‫آرى! صداقت آث‪55‬ار ظ‪55‬اهرى‪ 5‬دارد كه در آنها جل‪55‬وه پي‪55‬دا مىكند و ب‪55‬رخى از آنها بش‪55‬رح زير‬
‫مىباشند‪5:‬‬
‫‪ -1‬صداقت در سخن‪ :‬مسلمان به هنگام سخن گفتن جز به راستى سخن نمىگويد‪ ،‬اگر خبرى‬
‫بده‪55‬د‪ ،‬مط‪55‬ابق با واقعيت خ‪55‬بر خواهد داد‪ ،‬زي‪55‬را دروغ گفتن نف‪55‬اق است و نش‪55‬انى نف‪55‬اق‪ .‬رس‪55‬ول‬
‫اكرمص مىفرمايد‪ :‬نشانههاى منافق سه چيز است‪ ،‬موقع سخن گفتن دروغ‪ 5‬مىگويد‪ ،‬هرگاه وعده‬
‫كند‪ ،‬خالف وعده عمل مىكند و هرگاه امانتى باو سپرده شود‪ ،‬خيانت مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬صداقت در معامالت‪ ،‬مسلمان هرگاه با كسى معامله كند در معامله با او راست مىگويد‪،‬‬
‫فريب كارى نمىكند و كتمان نمىكن‪55‬د‪ ،‬دروغ نمىگويد‪ 5‬و در هيچ ح‪55‬التى در پى كاله گذاش‪55‬تن روى‪5‬‬
‫سر ديگران نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬صداقت در قصد‪ 5‬و اراده‪ :‬مسلمان هرگاه اراده انجام كار جايز و مناسبى را كرده باشد‪،‬‬
‫در انجام آن شك و ترديد‪ 5‬بخود راه نمىدهد بلكه در عمل قاطع مىباشد و باين و آن توجه نمىكند و‬
‫نيتش را به مرحله عمل مىرساند‪.‬‬
‫‪ -4‬صداقت در وع‪55‬ده‪ ،‬مس‪55‬لمان هرگ‪55‬اه با كسى وع‪55‬ده كن‪55‬د‪ ،‬به وع‪55‬دهاش عمل خواهد ك‪55‬رد‪،‬‬
‫زيرا خالف وعده از آثار نفاق است كه در حديث بدان اشاره شد‪.‬‬
‫‪ -5‬صداقت در روش و منش‪ :‬ظاهر و باطن انسان مسلمان يكى است‪ ،‬ظاهرش را مخ‪55‬الف‬
‫باطن جلوه نمىدهد لباس دروغين بر تن نمىكند‪ ،‬از ريا‪ ،‬تظاهر كار نمىگيرد‪ 5‬و آنچه را كه ن‪55‬دارد‬

‫‪160‬‬
‫ط َكالبِ ِ‬
‫س َث‪%ْ %%‬وبَ ْي‬ ‫َم ُي ْع‪َ % %‬‬ ‫ِ‬
‫وانمود‪ 5‬به داشتن آن نمىكند‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ال ُْمتَ َش‪% %‬بِّ ُع ب َما ل ْ‬
‫ُزو ٍر» (مسلم)‪« .‬آن كس كه وانمود كند به داشتن چيزى كه در واقع آن را ندارد‪ ،‬مانند كسى است‬
‫كه لب‪55‬اس دروغين بر تن ك‪55‬رده است»‪ .‬ب‪55‬ه تعب‪55‬يرى‪ 5‬ديگ‪55‬ر‪ ،‬كسى كه خ‪55‬ود را م‪55‬زين و زيبا كند‬
‫بوس‪55‬يله آنچه كه ن‪55‬دارد تا نش‪55‬ان دهد كه او آن را دارد‪ ،‬مانند كسى مىماند كه پارچه كهنه بر تن‬
‫كرده و خود را زاهد‪ ،‬معرفى‪ 5‬مىكند ولى در واقع زاهد نيست‪.‬‬

‫نمونههاى آشكار صداقت و درستى‪:‬‬


‫‪ -1‬ام‪55‬ام ترم‪55‬ذى از عبدهّللا بن حمس‪55‬اء روايت مىكند كه ايش‪55‬ان گفته اس‪55‬ت‪ :‬قبل از بعثت با‬
‫رسول اكرم ص معاملهاى‪ 5‬انجام ك‪5‬ردم و وع‪5‬ده دادم كه در فالن روز‪ ،‬در فالن جا خ‪55‬واهم آم‪5‬د‪،‬‬
‫بعد فرام‪55‬وش‪ 5‬ك‪55‬ردم‪ ،‬سه روز‪ 5‬بعد از گذشت موعد حاضر ش‪55‬دم‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص را در آنجا‬
‫يافتم‪ ،‬فرمود‪ :‬اى فالنى‪ ،‬كار را برايم بسيار مشكل ك‪55‬ردى‪ ،‬م‪55‬دت سه روز‪ 5‬است كه من اينجا در‬
‫انتظار‪ 5‬تو نشستهام‪5.‬‬
‫جريان مشابهى‪ 5‬براى حضرت اس‪55‬ماعيل ‪ ‬ن‪55‬يز پيش آم‪55‬ده ب‪55‬ود‪ .‬خداوند ب‪55‬دليل آن‪ ،‬حض‪55‬رت‬
‫اسماعيل را در كتاب خود ستوده و مىفرمايد‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬م‪55‬ريم‪« .)54 :‬به ي‪55‬اد حض‪55‬رت اس‪55‬ماعيل‬
‫افتاده از وى الگو بگيريد‪ ،‬او در وعده راست بود و فرستاده و پيامبر بود»‪.‬‬
‫‪ -2‬روزى‪ 5‬حجاج بن يوسف‪ 5‬خطبه خواند و خطبهاش را طوالنى‪ 5‬كرد‪ ،‬يكى از حاضران بلند‬
‫شد و گفت‪ :‬وقت نم‪55‬از ف‪55‬را رس‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬نم‪55‬از در انتظ‪55‬ار تو نمىنش‪55‬يند و خداوند ع‪55‬ذر تو را‬
‫نمىپ‪55‬ذيرد‪ ،‬حج‪55‬اج دس‪55‬تور داد تا او را راهى زن‪55‬دان كنن‪55‬د‪ ،‬خويش‪55‬اوندان او آمدند و گفتند كه‪ :‬او‬
‫ديوانه است حجاج گفت‪ :‬اگر او به ديوانه بودن خودش اعتراف كند‪ ،‬از زن‪55‬دان آزاد خواهد ش‪5‬د‪،‬‬
‫زندانى‪ 5‬گفت‪ :‬برايم‪ 5‬جايز نيست كه نعمتهاى خداوند‪ 5‬را منكر ش‪55‬وم و خ‪55‬ودم را ديوانه خط‪55‬اب كنم‬
‫حال آنكه خداوند مرا از ديوانگى‪ 5‬نجات داده است‪ ،‬وقتى‪ 5‬حجاج ديد كه اين م‪55‬رد راست مىگوي‪55‬د‪،‬‬
‫او را از زندان رها كرد‪.‬‬
‫‪ -3‬مروى است كه امام بخارى‪ 5‬براى طلب علم حديث از وطن خود خارج شد و شخصى‪ 5‬را‬
‫كه براى فراگرفتن‪ 5‬علم حديث در نظر گرفته بود‪ ،‬مالقات كرد‪ ،‬اما او در دنبال اس‪55‬بش كه ف‪55‬رار‬
‫كرده بود‪ ،‬مىگشت‪ ،‬و چادرش را طورى در دست گرفته وانم‪55‬ود مىك‪55‬رد كه در آن مق‪55‬دارى جو‬
‫دارد‪ ،‬اسب به اميد اينكه جو بخورد‪ 5‬آمد‪ ،‬و مالك آن را مهار كرد‪ ،‬امام بخ‪55‬ارى‪ 5‬متوجه شد كه آن‬
‫مرد‪ ،‬دست خالى مىباشد و به ناحق خود را داراى جو جلوه مىدهد‪ ،‬با خود گفت‪ :‬اين ش‪5‬خص كه‬
‫با حيوان بىزبان به دروغ‪ 5‬چنين برخ‪55‬ورد‪ 5‬مىكند ممكن است به من ن‪55‬يز به دروغ ح‪55‬ديثى را بي‪55‬ان‬
‫كند بنابراين شايسته نيست كه علم حديث را از چنين كسى بياموزم‪ ،‬راهش را گرفت و رفت‪.‬‬

‫فصل دهم‬
‫بخشندگى و سخاوت‬
‫سخاوت‪ ،‬بذل و بخشش خصلت انسان مسلمان است‪ ،‬مسلمان تنگ نظر و بخيل نيست‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫اين دو خص‪55‬لت نكوهي‪55‬ده و نش‪55‬أت گرفته از خبث نفس و ت‪55‬اريكى قلب مىباش‪55‬ند‪ 5‬و مس‪55‬لمان ب‪55‬دليل‬
‫ايمانى كه دارد نفسش پاك و قلبش روشن است و خوى و خصلت بخل منافى با طه‪55‬ارت نفس و‬
‫روشنى قلب است‪ .‬پس مسلمان هرگز بخيل نمىشود‪ 5‬و دست از انفاق نمىدارد‪.‬‬
‫بخل ن‪55‬وعى بيم‪55‬ارى‪ 5‬قل‪55‬بى و فراگ‪55‬ير‪ 5‬است كه كم‪55‬تر انس‪55‬انى از آن ايمن مىمان‪55‬د‪ .‬ولى ش‪55‬خص‬
‫مسلمان توسط ايمان و اعمال نيكش از قبيل نماز‪ ،‬زكات و ‪ ...‬مىتواند‪ 5‬خود را از مفاسد دامنگير‪5‬‬
‫اين بيم‪55‬ارى نج‪55‬ات داده و خ‪55‬ود را آم‪55‬اده و رس‪55‬تگارى اخ‪55‬روى كن‪55‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬

‫‪161‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾        ‬مع‪55555‬ارج‪:‬‬
‫‪« .)25 -19‬به راستى كه انسان ناشكيبا‪ 5‬آفريده شده است‪ .‬هر گاه به او مصيبت رسد‪ ،‬نگران‪.‬‬
‫و چون آسايشى‪ 5‬به او رسد‪ ،‬بخيل‪ .‬مگر نمازگزاران‪ .‬هم‪55‬ان كس‪55‬انى كه بر نمازش‪55‬ان پىگيرن‪55‬د‪ .‬و‬
‫كس‪55‬انى كه در مالهايش‪55‬ان حقّى معيّن اس‪55‬ت‪ .‬ب‪55‬راى گ‪55‬دا و مح‪55‬روم»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬التوبة‪« .)103 :‬از اموالش‪55‬ان زك‪55‬ات‬
‫بگ‪555‬ير تا آن‪555‬ان را با آن پ‪555‬اك دارى و رشدش‪555‬ان دهى» و مىفرماي‪555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬حش‪55‬ر‪« .)9 :‬هر كس از بخل نفس نج‪55‬ات پي‪55‬دا ك‪55‬رد آنه‬
‫رستگار‪ 5‬اند»‪.‬‬
‫بايد گفت كه‪ :‬اخالق خ‪55‬وب كس‪55‬بى است و با ن‪55‬وعى ت‪55‬ربيت و تم‪55‬رين بدست مىآيد از اي‪55‬نرو‪5‬‬
‫مسلمان بوسيله م‪55‬واردى كه در ش‪55‬ريعت آمدهاست ب‪55‬راى رشد و ارتق‪55‬اى اخالق فاض‪55‬له س‪55‬عى و‬
‫تالش مىكند‪ ،‬ترغيب و ترهيب وارده در اين خصوص را هم‪55‬واره م‪55‬ورد‪ 5‬نظر ق‪55‬رار داده و گ‪55‬ام‬
‫بر مىدارد‪ .‬مثال بخاطر‪ 5‬رشد و ارتقاى خصلت سخاوت‪ ،‬قلبش را به تفكر‪ ،‬تدبر و تأمل پ‪55‬يرامون‬
‫آيه زير معط‪5555‬وف مىدارد‪        ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾ ‬من‪55‬افقون‪« .)10 :‬و از آنچه روزيت‪55‬ان كردهايم‪ ،‬پيش از آن انف‪55‬اق كنيد كه‬
‫مرگ به سراغ كسى از شما آيد‪ ،‬و بگويد‪ :‬پروردگارا‪ ،‬اى كاش [سرنوشت] م‪5‬را تا م‪ّ 5‬دتى ان‪5‬دك‬
‫به تأخير مىانداختى تا صدقه مىدادم و از درستكاران مىشدم‪ »5‬و مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾    ‬اللي‪55‬ل‪« .)11 55-5 :‬هر كس در راه خ‪55‬دا بدهد و تق‪55‬وى را‬
‫پيشه كند و به (اس‪55‬الم) ايم‪55‬ان بي‪55‬اورد‪ 5،‬راه س‪55‬عادت و س‪55‬هولت را ب‪55‬رايش ب‪55‬از خ‪55‬واهيم ك‪55‬رد‪ ،‬اما‬
‫هركس بخيلى كند و خود را از هدايت ق‪5‬رآن بى ني‪5‬از بداند و حسن (اس‪5‬الم) را تك‪5‬ذيب كن‪5‬د‪ ،‬راه‬
‫مشكالت و گرفتارىها‪ 5‬را برايش باز خواهيم كرد‪ ،‬و ثروت او هيچگونه سودى‪ 5‬ب‪55‬راى او نخواهد‬
‫داشت زمانى‪ 5‬كه او بسوى‪ 5‬هالكت برود»‪ ،‬و مىفرمايد‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬حدي‪55‬د‪« .)10 :‬و ش‪55‬ما را چه ش‪55‬ده است كه در راه‬
‫خ‪55‬دا انف‪55‬اق نمىكنيد‪ ،5‬ح‪55‬ال آنكه م‪55‬يراث آس‪55‬مانها و زمين از آن خداست»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬البق‪555555555‬رة‪.)272 :‬‬
‫«آنچه از خ‪55‬ير انف‪55‬اق مىكني‪55‬د‪ ،‬پ‪55‬اداش آن ك‪55‬امال به ش‪55‬ما داده خواهد شد و در حق ش‪55‬ما كوت‪55‬اهى‪5‬‬
‫نمىشود‪.»5‬‬
‫و رسول ص مىفرمايد‪« :‬خداوند جواد است‪ ،‬جود و سخا را مىپس‪55‬ندد‪ ،‬مك‪55‬ارم اخالق‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫زيبايىه‪555‬اى‪ 5‬اخالق را دوست دارد و اخالق پست و بيه‪555‬وده را نمىپس‪555‬ندد‪( .»5‬ط‪555‬برانى‪ ،‬بيهقى و‬
‫حاكم)‪ .‬و مىفرمايد‪ :‬حسد (غبطه) روا نيست مگر در مورد دو ش‪55‬خص‪ -1 ،‬شخصى كه خداوند‬
‫باو مال داده است و مالش را در راه خدا انف‪5‬اق مىكن‪5‬د‪ -2 .‬شخصى‪ 5‬كه خداوند‪ 5‬ب‪5‬او علم و حكمت‬
‫داده است‪ ،‬و بوس‪55‬يله آن مي‪55‬ان م‪55‬ردم قض‪55‬اوت مىكند و يا آن را به م‪55‬ردم مىآموزد» (بخ‪55‬ارى)‪ .‬و‬
‫مىفرمود‪ 5:‬چه كسى م‪55‬ال وارثش را از م‪55‬ال خ‪55‬ود بيش‪55‬تر‪ 5‬دوست دارد؟ گفته ش‪55‬د‪ :‬اى رس‪55‬ول خ‪55‬دا‬
‫كسى پيدا نمىشود كه مال وارثش را از مال خود بيشتر دوست داشته باشد‪ ،‬فرمود‪ :‬م‪55‬ال ش‪55‬ما آن‬

‫‪162‬‬
‫است كه پيش‪55‬تر‪ 5‬از خ‪55‬ود آن را فرس‪55‬تاده باش‪55‬يد و م‪55‬ال وارث آن است كه آن را انف‪55‬اق نك‪55‬رده و‬
‫ذخيره كردهايد» (بخارى)‪ .‬شاعر مىگويد‪5:‬‬
‫برگ عيشى بگور خويش فرست‬
‫كسى نيارد ز پس تو پيش فرست‬
‫و مىفرمايد‪ :‬از آتش دوزخ خود را با انفاق كردن نصف خرما كه شده نجات دهيد‪( .‬بخارى‪.)5‬‬
‫و مىفرمايد‪« :‬هر روز‪ 5‬كه بندگان صبح مىكنند‪ ،‬دو فرشته از ج‪55‬انب خداوند مىآين‪55‬د‪ ،‬يكى از آن‪55‬ان‬
‫مىگويد‪ 5:‬پروردگارا هر كس انفاق مىكند او را عوض ب‪55‬ده و ديگ‪55‬رى گوي‪55‬د‪ :‬پروردگ‪55‬ارا‪ 5‬هر كس‬
‫از انفاق خوددارى كند‪ ،‬م‪55‬الش را ض‪55‬ايع بگ‪55‬ردان» (بخ‪55‬ارى)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬از بخل بپرهيزي‪55‬د‪،‬‬
‫زيرا بخل پيشنيان را هالك كرده و آنها را وادار به ريختن خون يكديگر‪ 5‬ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬و مح‪55‬ارم‬
‫خود را حالل دانستهاند»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬روزى‪ 5‬در خانه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص گوس‪55‬فندى‪ 5‬ذبح ك‪55‬رده ش‪55‬د‪،‬‬
‫آنحضرت از عايشه پرسيد‪ ،‬چقدر گوشت مانده است؟ امالمؤمنين ج‪55‬واب داد‪ :‬همهاش را ص‪55‬دقه‬
‫كردهام‪ ،‬جز يك شانه كه باقيمانده است‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص در ج‪55‬واب فرم‪55‬ود‪ :‬پس بگو همهى آن‬
‫باقى است بجز يك شانه‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬هر كس از كسب حالل خ‪55‬ود ان‪55‬دازه يك دانه خرما ص‪55‬دقه‬
‫كن‪55‬د‪ ،‬خداوند آن را مىپ‪55‬ذيرد‪ 5‬و بعد آن را ب‪55‬راى م‪55‬الكش پ‪55‬رورش‪ 5‬مىده‪55‬د‪ ،‬هم‪55‬انطور كه ش‪55‬ما بچه‬
‫اسب خود را پرورش مىدهيد تا اينكه رشد كرده و به بزرگى‪ 5‬كوه برسد‪.‬‬
‫مظاهر سخاوت عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬بخشش‪ ،‬صدقه و اهدا بدون اظهار منّت‪.‬‬
‫‪ -2‬احساس سرور و خوشحال شدن از وجود سائل‪.‬‬
‫‪ -3‬انفاق بدون اسراف‪.‬‬
‫‪ -4‬انفاق به قدر امكان و با طيب خاطر و چهره باز و سخن شيرين‪.‬‬
‫نمونههاى بارز سخاوت بشرح زيراند‪:‬‬
‫‪ -1‬م‪55‬روى است كه معاويه ‪ ‬وجهى به مبلغ يكصدوهش‪55‬تاد ه‪55‬زار درهم ب‪55‬راى امالمؤمنين‬
‫حض‪55‬رت عايشه فرس‪55‬تاد‪ ،‬امالمؤمنين كل اين مبلغ را مي‪55‬ان فق‪55‬راء و مس‪55‬اكين تقس‪55‬يم ك‪55‬رد‪ ،‬موقع‬
‫افطار‪ 5‬به كنيزش گفت‪ :‬افطار مرا بياور‪ .‬كنيز نان و اندكى روغن زيتون حاضر ك‪55‬رد و خط‪55‬اب‬
‫به حضرت عايشه گفت‪ :‬از آنهمه مالى كه تقسيم كردى‪ ،‬ان‪55‬دكى ب‪55‬راى ما نگه مىداش‪55‬تى تا ب‪55‬راى‬
‫افطار‪ 5‬مقدارى گوشت مىخري‪55‬ديم‪ ،‬چه مىش‪55‬د؟ امالمؤمنين به كن‪55‬يز گفت‪ :‬اگر قبال مىگف‪55‬تى‪ ،‬چ‪55‬نين‬
‫مىكردم‪5.‬‬
‫‪ -2‬مروى‪ 5‬است كه عبدهّللا بن عامر‪ ،‬منزلى را در مكه از خالدبن عقبه بن ابى معيط به قيمت‬
‫هفتاد هزار درهم خريد‪ ،‬موقع شب عبدهّللا صداى گريه فرزن‪55‬دان خال‪55‬دبن عقبه را ش‪55‬نيد‪ ،‬دليل را‬
‫جويا شد‪ ،‬معلوم شد كه آنان بخاطر اينكه منزلشان را از دست دادهان‪55‬د‪ ،‬گريه مىكنن‪55‬د‪ ،‬بالفاص‪55‬له‬
‫به غالمش دستور داد تا به خ‪55‬انواده خال‪55‬دبن عقبه خ‪55‬بر بده‪55‬د‪ ،‬كه م‪55‬نزل و پ‪55‬ولى كه به آن‪55‬ان داده‬
‫است مال آنها باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مروى‪ 5‬است كه حضرت امام ش‪55‬افعى‪ 5‬در بيم‪55‬ارى و هنگ‪55‬ام م‪55‬وت وص‪55‬يت ك‪55‬رد كه فالن‬
‫شخص او را غسل بدهد‪ ،‬بعد از رحلتش‪ ،‬آن شخص را كه طبق وصيت امام بايستى‪ 5‬او را غسل‬
‫مىداد‪ ،‬طلب كردند‪ ،‬آمد و گفت‪ :‬وصيت نامه را به من بدهيد‪ ،‬وصيت نامه را به او دادند‪ ،‬معلوم‬
‫شد كه امام شافعى مبلغ هفتاد هزار درهم بدهكار است‪ .‬س‪55‬پس نوشت كه اين ب‪55‬دهى از ط‪55‬رف او‬
‫به صاحبانش داده شود و گفت‪ :‬همين است غسل دادن من و برگشت‪.‬‬
‫‪ -4‬مروى است‪ ،‬زمانى‪ 5‬كه رسول اكرم ص براى جنگ تبوك آمادگى مىكرد و مسلمانان در‬
‫آن ايام با مشكالت مالى بسيار شديدى‪ 5‬مواجه بودند‪ ،‬حتى آن لشكر به لش‪55‬كر عس‪55‬رت نامگ‪55‬ذارى‪5‬‬
‫شد‪ ،‬حضرت عثمان ‪ ‬ده هزار درهم‪ ،‬سيصد شتر و پنجاه اسب صدقه كرد‪ ،‬و بدينوس‪55‬يله نصف‬
‫لشكر تنها بوسيله اموال حضرت عثمان ‪ ‬مجهز گرديد‪5.‬‬

‫‪163‬‬
‫فصل يازدهم‬
‫فروتنى و مذمت كبر‬
‫انسان مسلمان بدون ذلت و خوارى فروتنى مىكند‪ ،‬فروتنى‪ 5‬از ويژگيهاى منحصر‪ 5‬به ف‪55‬رد و‬
‫از ص‪55‬فات واالى مس‪55‬لمان اس‪55‬ت‪ ،‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه تك‪55‬بر با وى پيون‪55‬دى ن‪55‬دارد و با ايش‪55‬ان مس‪55‬لمان‬
‫همخوانى‪ 5‬ندارد‪ .‬مؤمن فروتنى مىكند تا ب‪55‬زرگ ش‪55‬ود و تك‪55‬بر نمىكند كه پست ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را س‪55‬نت‬
‫الهى چ‪55‬نين است كه فروتن‪55‬ان را رفع درجه مىدهد و متك‪55‬بران را ذليل مىكن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرمايد‪« :‬هيچ مالى از صدقه دادن كم نمىشود‪ ،‬هر كس عفو كند خداوند‪ 5‬عزت او را مىافزايد‪ 5‬و‬
‫هيچ كس فروتنى ب‪55‬راى خ‪55‬دا نك‪55‬رده مگر اينكه خداوند‪ 5‬درجه او را ب‪55‬اال ب‪55‬رده است»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و‬
‫مىفرمايد‪« :‬خداوند‪ 5‬بر خود واجب كرده اس‪55‬ت‪ ،‬كه هر كس در دنيا تك‪55‬بر كند او را پست ك‪55‬رده و‬
‫پائين بياورد»‪( .‬بخاري)‪ .‬مسلمان وقتى‪ 5‬به اين س‪55‬خنان راس‪55‬تين از كت‪55‬اب خ‪55‬دا وس‪55‬نت رس‪55‬ول هّللا‬
‫ص گوش جان مىسپارد؛ به فضيلت فروتنى‪ 5‬و به مذمت كبر و غ‪55‬رور آش‪55‬نا مىش‪55‬ود‪ ،‬و مىبيند كه‬
‫خداوند‪ 5‬امر به فروتنى‪ 5‬و نهى از تكبر و غرور نموده است‪ ،‬از اينرو فروتن مىش‪55‬ود و از ك‪55‬بر و‬
‫غرور پرهيز مىنمايد‪ 5.‬خداوند رسول مكرم اسالم را به تواضع امر مىكند و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬الش‪555‬عراء‪« .)215 :‬اى پي‪555‬امبر در‬
‫برابر مؤمن‪55‬انى‪ 5‬كه از تو تبعيت مىكنن‪55‬د‪ ،‬ف‪55‬روتن ب‪55‬اش»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬اإلسراء‪« .)37 :‬در حالت كبر و غرور روى زمين راه مرو»‪ ،‬و در مورد‪ 5‬تعريف‪ 5‬از‬
‫متواض‪55‬عان‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬المائدة‪« .)54 :‬خدواند آنان را دوست دارد و آنان خ‪55‬دا را ن‪55‬يز دوست دارند و‬
‫آن‪55‬ان در برابر مؤمن‪55‬ان ف‪55‬روتن و در برابر كف‪55‬ار غ‪55‬الب و توانا هس‪55‬تند»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫(قصص‪« .)83 :‬اين سراى آخرت است كه آن را براى كسانى كه به دنبال اس‪55‬تكبار در زمين و‬
‫فساد‪ 5‬نيستند مقرر مىكنيم‪ .‬و س‪55‬رانجام‪ 5‬نيك ب‪55‬راى پرهيزگ‪55‬اران است»‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره‬
‫فروتنى مىفرمايد‪« :‬خداوند‪ 5‬به من وحى كرده است كه فروتنى‪ 5‬كنيد و هيچ كس در برابر ديگرى‪5‬‬
‫بغاوت نكند» (مسلم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬هيچ پي‪5‬امبرى‪ 5‬را خ‪55‬دا مبع‪55‬وث نك‪5‬رده كهگوس‪5‬فند‪ 5‬نه چراني‪55‬ده‬
‫باشد‪ ،‬ياران پرسيدند‪ ،‬حتى ش‪55‬ما؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬آرى! من ن‪55‬يز در برابر چند ق‪55‬يراط ب‪55‬راى اه‪55‬الى مكه‬
‫گوسفند مىچرانيدم» (بخاري)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬اگر ب‪55‬راى سم يك گوس‪55‬فند يا دست آن دع‪55‬وت ش‪55‬وم‬
‫اجابت خواهم كرد»‪( .‬بخاري)‪ .‬و در مورد‪ 5‬پرهيز از تكبر مىفرمايد‪« :‬شما را درباره اهل دوزخ‬
‫خبر ندهم؟ هر انسان خشن‪ ،‬تن‪55‬دخو‪ ،‬و متك‪55‬بر و مغ‪55‬رور‪ ،‬از اهل دوزخ است»‪( .‬متفق علي‪55‬ه)‪ .‬و‬
‫مىفرمايد‪« :‬خدواند‪ 5‬روز قيامت بسوى‪ 3 5‬گروه نگ‪55‬اه نمىكن‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان را تزكيه نمىكند و ب‪55‬راى آن‪55‬ان‬
‫ع‪5‬ذاب دردن‪5‬اك وج‪5‬ود‪ 5‬دارد‪ :‬پ‪5‬ير م‪5‬رد زانى‪ ،‬پادش‪5‬اه دروغگو‪ 5‬و فق‪5‬ير متك‪5‬بر»‪( .‬مس‪5‬لم)‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪« :‬ق‪55‬درت نم‪55‬ائى ازار و ك‪55‬بر چ‪55‬ادر من اس‪55‬ت‪ ،‬هر كس با من دع‪55‬وى كند يع‪55‬نى تك‪55‬بر و‬
‫ق‪5‬درت نم‪5‬ائى كند او را ع‪5‬ذاب خ‪5‬واهم داد»‪( .‬مس‪5‬لم)‪ .‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬شخصى در‬
‫جامهاش مىباليد و مباهات مىكرد‪ ،‬موها را شانه ك‪5‬رده با غ‪55‬رور راه مىرفت‪ ،‬خداوند ناگه‪55‬انى او‬
‫را در زمين فرو برد‪ ،‬او تا روز قيامت همچنان در زمين فرو مىرود‪( .»5‬متفق عليه)‪.‬‬
‫مظاهر بارز فروتنى بشرح زير هستند‪:‬‬

‫‪164‬‬
‫‪ -1‬اگر كسى سعى دارد از هم مثالن خود بيشتر‪ 5‬جلوه كند متكبر است و اگر عكس آن عمل‬
‫كند‪ ،‬يعنى هم سن و ساالن خود را از خود جلوتر‪ 5‬قرار دهد‪ ،‬فروتن و متواضع است‪.‬‬
‫‪ -2‬كسى كه براى احترام دانشمندى بلند مىشود و جاى خ‪55‬الى مىكند يا كفشهاى او را م‪55‬رتب‬
‫مىكند و يا او را تا درب منزل بدرقه مىكند‪ ،‬متواضع‪ 5‬و فروتن است‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر افراد عادى را با چهره خندان و گشادهروئى‪ 5‬استقبال مىكند‪ ،‬به ن‪55‬رمى با آنها گفتگو‬
‫مىكن‪55‬د‪ ،‬دع‪55‬وت آنها را مىپ‪55‬ذيرد‪ ،‬ب‪55‬راى ب‪55‬رآوردن نيازش‪55‬ان تالش مىكند و خ‪55‬ود را از آنها به‪55‬تر‬
‫نمىداند‪ ،‬فروتن است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر براى زيارت ديگران كه در فضل و كرم از او كمتر يا مساوىاند‪ ،‬مىرود‪ ،‬و هم‪55‬راه‬
‫با وى كاالهايش را حمل مىكند و براى بر آوردن نياز او تالش مىكند‪ ،‬فروتن است‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر با فقراء‪ ،‬مساكين‪ ،‬بيماران و آفت زدگان مىنشيند‪ 5‬و دعوت آنان را مىپذيرد‪ ،‬همراه با‬
‫آنان مىخورد‪ 5‬و با آنان راه مىرود‪ ،‬فروتن است‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر بدون اس‪55‬راف مىخ‪55‬ورد‪ ،‬مىنوشد‪ 5‬و در راه رفتن نمىخرام‪55‬د‪ ،‬پس متواضع‪ 5‬و ف‪55‬رو‪ 5‬تن‬
‫است‪.‬‬

‫نمونههاى واالئى از فروتنى‪:‬‬


‫‪ -1‬مروى است كه براى عمربن عبدالعزيز مهمانى آمد‪ ،‬نزديك بود كه چراغ خاموش شود‪.‬‬
‫مهم‪55‬ان اج‪55‬ازه خواست تا بلند ش‪55‬ده چ‪55‬راغ را درست كن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى در آن روغن بري‪55‬زد‪ ،‬عم‪55‬ربن‬
‫عبدالعزيز فرمود‪ :‬منافى ش‪55‬أن و ك‪55‬رامت انس‪55‬ان است اينكه از مهم‪55‬انش خ‪55‬دمت بگ‪55‬يرد‪ ،‬مهم‪55‬ان‬
‫گفت‪ :‬پس خادم را بيدار مىكنم؟ عمربن عبدالعزيز گفت‪ :‬او تازه خواب رفته است بي‪55‬دارش نكن‪،‬‬
‫خ‪5‬ودش بلند ش‪5‬د‪ ،‬چ‪5‬راغ را روغن ك‪5‬رد‪ .‬مهم‪5‬ان گفت‪ :‬اميرالمؤم‪5‬نين! تو خ‪5‬ودت بلند ش‪5‬دى؟ در‬
‫جواب گفت‪ :‬آرى! وقتى من رفتم‪ 5‬چراغ را روغن كردم (عمر) بودم‪ ،‬اكنون ن‪55‬يز (عمر) هس‪55‬تم‪،‬‬
‫هيچ چيزى از من كم نشده است‪ ،‬بهترين مردم كسى است كه فروتن باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مروى‪ 5‬است كه حضرت ابوهريره ‪ ‬در ايامى كه از جانب م‪55‬روان خليفه و ح‪55‬اكم مدينه‬
‫بود‪ ،‬از بازار به خانه بر مىگشت و كوله بارى ه‪55‬يزم را حمل مىك‪55‬رد‪ ،‬از هر مك‪55‬ان ش‪55‬لوغى كه‬
‫رد مىشد اعالم مىكرد‪ :‬راه را براى امير باز كنيد‪ ،‬راه را براى امير باز كنيد كه ه‪55‬يزم بر دوش‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬حض‪55‬رت عم‪55‬ربن خط‪55‬اب ‪ ‬در دوران خالفتش‪ ،‬روزى‪ 5‬دي‪55‬ده شد كه در دست راس‪55‬تش‬
‫شالق است و با دست چپ گوشت را حمل مىكرد‪.‬‬
‫‪ -4‬روايت است كه‪ :‬حضرت على ‪ ‬مقدارى گوشت خريد و آنها را در پارچهاى پيچيد‪ .‬باو‬
‫گفته شد‪ ،‬اى اميرالمؤمنين اجازه بده براى شما حمل كنيم؟ فرمود‪ 5:‬خير‪ ،‬پدر فرزندان شايس‪55‬تهتر‪5‬‬
‫است كه گوشت را خودش حمل كند‪.‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -5‬حض‪555‬رت انس بن مالك ‪ ‬مىگوي‪555‬د‪ 5:‬اگر كن‪555‬يزى‪ 5‬از كن‪555‬يزان مدينه دست رس‪555‬ول را‬
‫مىگرفت و براى رفع مشكلش به هر جا كه مىخواست‪ ،‬ببرد‪ ،‬مىرفت‪( .‬بخارى‪.)5‬‬
‫‪ -6‬ابوسلمه مىگويد‪ :‬از حضرت ابى سعيد خدرى سوال كردم‪ ،‬شما در مورد شيوههاى‪ 5‬جديد‬
‫و مدرن‪ ،‬لباس‪ ،‬غذا‪ ،‬سوارى‪ 5‬و غيره چه مىفرماييد؟‪ 5‬فرمود‪ 5:‬اى ب‪55‬رادر! بخ‪55‬ور ب‪55‬راى خش‪55‬نودى‪5‬‬
‫خداوند‪ ،‬بنوش براى خشنودى خداوند‪ 5‬و بپوش ب‪55‬راى خش‪55‬نودى خداون‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه عنصر غ‪55‬رور‪،‬‬
‫ريا‪ ،‬در خوردن نوشيدن و پوشيدن داخل شود‪ ،‬بدان كه معص‪5‬يت اس‪5‬ت‪ ،‬و هم‪5‬ان خ‪5‬دمات را در‬
‫خانهات انجام بده كه رسول اكرم ص در خانه انجام مىداد‪ .‬حيوان‪55‬ات را علف مىداد‪ ،‬ش‪55‬تر را قيد‬
‫مىك‪55‬رد‪ ،‬خانه را ج‪55‬ارو مىزد‪ ،‬گوس‪55‬فند را مىدوش‪55‬يد‪ ،‬كفش را پنبه مىزد‪ ،‬لب‪55‬اس را پيوند مىزد‪،‬‬
‫همراه با خادم غذا مىخورد‪ ،‬در آرد كردن گندم‪ ،‬اگر خ‪55‬ادم خس‪55‬ته مىش‪55‬د‪ ،‬او را كمك مىك‪55‬رد واز‬
‫بازار لوازم‪ 5‬روزمره را خريد مىكرد و شرم و حيا او را منع نمىك‪55‬رد‪ 5‬از اينكه ك‪55‬االى خريد ش‪55‬ده‬
‫را در دست بگيرد‪ ،‬يا آن را در گوشه چادر خود ببندد و به خانه بر گ‪55‬ردد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص با‬

‫‪165‬‬
‫ثروتمند و فقير مصافحه مىكرد و سعى مىكرد به ب‪55‬زرگ و كوچ‪55‬ك‪ ،‬س‪55‬ياه و س‪55‬فيد‪ ،‬غالم و آزاده‬
‫سالم كند‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‬
‫خصلتهاى زشت و ناپسند‪5‬‬

‫‪ -1‬ظلم‪:‬‬
‫مسلمان نه ستم مىكند و نه ستم را مىپ‪5‬ذيرد‪ ،‬از انس‪5‬ان م‪5‬ؤمن و مس‪5‬لمان در حق اح‪5‬دى س‪5‬تم‬
‫نمىشود‪ 5‬و از كسى ستم را نمىپذيرد زي‪55‬را س‪5‬تم با تم‪5‬ام ان‪55‬واع خ‪5‬ود در پرتو ق‪55‬رآن و س‪5‬نت ح‪5‬رام‬
‫است‪.‬‬
‫خداوند مىفرمايد‪( ﴾   ﴿ :‬البقرة‪« .)279 :‬نه ستم مىكنيد و نه ستم‬
‫را مىپذيريد‪ ،»5‬و مىفرماي‪5555‬د‪( ﴾     ﴿ :‬فرق‪5555‬ان‪.)19 :‬‬
‫«هر كس از ش‪55‬ما س‪55‬تم كند او را به ع‪55‬ذابى ب‪55‬زرگ مبتال خ‪55‬واهم ك‪55‬رد»‪ ،‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در‬
‫حديث قدسى فرمود‪« :‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ :‬اى بندگانم‪ ،‬من ستم را بر خود ح‪55‬رام ك‪55‬ردم و آن را در‬
‫«اتقُ ‪%%‬وا الظُّْلَم‪،‬‬
‫ميان شما نيز حرام قرار دادهام‪ ،‬پس برهمديگر س‪55‬تم نكنيد»‪( ،‬مس‪55‬لم)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫وم القِيامَ ‪ِ% %‬ة» «از س‪55‬تم بپرهيزي‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را س‪55‬تم روز قي‪55‬امت م‪55‬وجب گرفت‪55‬ارى و‬
‫الظْلَم ُظلم‪%% %‬اتٌ يَ ‪َ % %‬‬
‫‪%‬إن ُّ‬
‫ف‪َّ % %‬‬
‫تاريكىهاى زيادى‪ 5‬خواهد شد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫و مىفرمايد‪« :‬من ظلم قَ ‪ْ%‬دَر ش ‪ِْ%‬بٍر َطَّوقَ ‪%‬هُ اللّهُ مِْن سَ‪ْ%‬بِع أْرض ‪ِْ%‬يَن» «هر كس باندازه يك وجب ستم كند‪،‬‬
‫يعنى يك وجب از زمين كسى را به ناحق ببرد‪ ،‬خداوند يك وجب از هفت زمين را بر گ‪55‬ردن او‬
‫قرار‪ 5‬مىدهد‪ ،‬بعد رسول اك‪55‬رم ص اين آيه را ق‪55‬رائت فرم‪55‬ود‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾         ‬ه‪55‬ود‪« .)102 :‬آرى!‬
‫چنين است گرفت و مؤاخذه پروردگار‪ 5‬تو‪ ،‬هرگاه اهل قريهها را در حال ستم مؤاخذه كند‪ ،‬همانا‬
‫مؤاخذه او بسيار‪ 5‬سخت است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫و رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬از دع‪55‬اى ب‪55‬د‪ ،‬س‪55‬تمديدگان‪ 5‬بپرهيزي‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را در مي‪55‬ان دع‪55‬اى‬
‫ستمديده و خداوند‪ ،‬مانع و حجابى وجود ندارد»‪.‬‬
‫اقسام سه گانه ظلم‪:‬‬
‫‪ -1‬ستم بنده در حق پرودگارش‬
‫يعنى اينكه بنده كافر‪ 5‬و منكر شود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾  ﴿ :‬‬
‫(البقرة‪« .)254 :‬ستمكاران واقعى كافراناند»‪ ،‬ستم درحق پروردگار‪ 5‬اين است كه بن‪55‬ده با خ‪55‬داى‬
‫خود شريك گيرد‪ ،‬و عب‪5‬ادت را ب‪5‬راى غ‪5‬ير خ‪5‬دا انج‪5‬ام ده‪5‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬لقمان‪« .)13 :‬همانا شرك ستم بسيار بزرگى‪ 5‬است»‪.‬‬
‫‪ -2‬ستم بنده در حق غيرهّللا‬
‫يعنى در حق ساير بندگان و موجودات‪ ،‬ب‪55‬اين مع‪55‬نى كه در اع‪55‬راض‪ ،‬اب‪55‬دان و ام‪55‬وال ب‪55‬دون‬
‫ْلم‪ %%‬ةٌ‪%‬‬ ‫دليل آنان را مورد‪ 5‬اذيت و آزار ق‪5‬رار‪ 5‬ده‪5‬د‪ .‬رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬من َك‪%%‬انَ ْ ِ‬
‫ت ع ْن‪َ % %‬دهُ َمظ َ‬ ‫َْ‬
‫ص‪%‬الِ ٌح‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ ِ ِ ِِ ِ‬
‫‪%‬ل َ‬
‫‪%‬ل أ ْن الَ يَ ُك‪%‬و َن دينَ‪%‬ار َوالَ د ْر َه ٌم؛ إ ْن َك‪%‬ا َن لَ‪%‬هُ َع َم ٌ‬ ‫ألَخيه‪ ،‬م ْن عرض‪%‬ه أ َْو م ْن َش‪ْ %‬يء‪َ ،‬فلْيَتَ َحلَّ ْل‪%‬هُ م ْن‪%‬هُ َ‬
‫الي ْ‪%‬و َم ْقب َ‬
‫‪%‬ل َعلَي‪%ِ %‬ه» (بخاري)‪« .‬هر كس‬ ‫ات َ ِ ِ ِ ِ‬ ‫ُخ َذ ِمن س‪%‬يِّئَ ِ‬ ‫ُخ َذ ِم ْنه بَِق ْد ِر مظْلمتِ‪%%ِ %‬ه‪ ،‬وإ ْن لَم ي ُكن لَ‪%%‬ه حس‪%‬ن ٌ ِ‬ ‫أِ‬
‫ص‪%‬احبه فَ ُحم‪َ %‬‬ ‫ات أ ‪َ ْ %‬‬ ‫َ َ َ ْ َ ْ ُ َ ََ‬ ‫ُ‬
‫‪166‬‬
‫در حق برادرش‪ 5‬ستمى را مرتكب شده است‪ ،‬مثال آبرويش‪ 5‬را در خطر انداخته يا ضرر ديگرى‬
‫را به او رسانده است‪ ،‬بايد امروز از او حاللى بخواهد‪ ،‬قبل از رسيدن روزى كه دين‪55‬ار و درهم‬
‫در آن به كار نخواهد آمد‪ ،‬اگر ستم كار اعمال شايتسه و نيكى دارد‪ ،‬بقدر ستمى كه مرتكب ش‪55‬ده‬
‫از نيكىهاى او گرفته به ستمديده داده مىشود‪ 5.‬اگر ستمگر نيكى ندارد‪ .‬بدىهاى‪ 5‬س‪55‬تمديده به حس‪55‬اب‬
‫او آورده مىشوند‪ 5.‬يعنى ستمگر با بدىهاى‪ 5‬س‪55‬تمديده به دوزخ مىرود‪ .»5‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس حق‬
‫ب‪55‬رادر‪ 5‬مس‪55‬لمانش را با س‪55‬وگند دروغين تص‪55‬احب كن‪55‬د‪ ،‬آتش دوزخ بر او واجب و بهشت ح‪55‬رام‬
‫مىباشد‪ 5.‬شخصى پرس‪55‬يد‪ ،‬حق مس‪55‬لمان اگر چه ان‪55‬دك باش‪55‬د؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬اگر چه به ان‪55‬دازه يك چ‪55‬وب‬
‫مسواك باشد»‪( ،‬مسلم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬مؤمن هم‪55‬واره در وس‪55‬عت و ف‪55‬راخى كه دين بوج‪55‬ود‪ 5‬آورده‬
‫زن‪55‬دگى‪ 5‬مىكند تا زم‪55‬انى‪ 5‬كه م‪55‬رتكب خ‪55‬ون ن‪55‬احق نش‪55‬ده است»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬همه چ‪55‬يز‬
‫مسلمان بر مسلمان حرام و محترم‪ 5‬است؛ خون‪ ،‬مال‪ ،‬آبروى و‪( ....‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -3‬ستم بنده در حق خود‬
‫باين معنى است كه خودش را با گناهان و خطاها آلوده كن‪5‬د‪ ،‬از خ‪55‬دا و رس‪5‬ول او نافرم‪5‬انى‬
‫كند‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪( ﴾     ﴿ :‬األع‪55‬راف‪:‬‬
‫‪« .)160‬بر ما ستم نكردند لكن بر خود ستم كردند‪ »5‬كسى كه مرتكب گناه كبيره مىشود‪ ،‬در واقع‬
‫بر خود ستم كرده است‪ ،‬زيرا كه خويشتن را براى عذاب الهى عرضه داشته است‪ ،‬بدين ترتيب‬
‫او شايسته لعنت خدا و دورى‪ 5‬از رحمتهاى‪ 5‬او قرار‪ 5‬مىگيرد‪.‬‬

‫ب) حسادت‪:‬‬
‫و تا زمانى كه مسلمان در صدد خير و نفع همگان باشد و ديگ‪55‬ران رابر خ‪55‬ود مق‪55‬دم ب‪55‬دارد‪،‬‬
‫نمىتواند‪ 5‬حسد بورزد‪ ،‬زيرا حسد با خيرخواهى‪ 5‬و ايثار منافات دارد‪.‬‬
‫مسلمان از حسد متنفر است و حسد را ملعون مىداند زيرا حسد در واقع نوعى خوردهگيرى‪5‬‬
‫و اعتراض نسبت به تقسيم خداوند مىباش‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬النس‪55‬اء‪« .)54 :‬آيا بر م‪55‬ردم حسد مىبريد در برابر آنچه كه‬
‫خداوند‪ 5‬از فضل و كرم خود به آنان عنايت فرموده است»؟ در جاى ديگ‪55‬رى مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾ ‬الزخرف‪« .)32 5:‬آيا آنان رحمت پروردگارت‪ 5‬را تقسيم مىكنند؟ ما زيستمايه آن‪55‬ان‬
‫را در زندگى‪ 5‬دنيا بين آنان تقسيم كردهايم‪ .‬و در مرتبت برخى از آن‪55‬ان را بر ب‪55‬رخى ديگر برتر‬
‫گرداندهايم تا برخى از آنان برخى ديگر را به خدمت گيرد»‪.‬‬

‫حسد بر دو قسم است‪:‬‬


‫اول‪ :‬اينكه آنچه از نعمته‪55‬ايى‪ 5‬كه خداوند‪ 5‬به كسى داده اس‪55‬ت‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬م‪55‬ال‪ ،‬علم‪ ،‬ع‪55‬زت و‬
‫كرامت و قدرت و غ‪55‬يره حاسد آرزوى زوال اين نعمتها را در دل و مغز خ‪55‬ود پروران‪55‬ده و تمنا‬
‫مىكند كه اين نعمتها به خود او داده شود‪.‬‬
‫دوم‪ :‬كه بدتر از آنست‪ ،‬اينكه آرزوى‪ 5‬زوال نعمتها را مىكند بدون اينكه حصول آنها را براى‬
‫خود خواستار‪ 5‬شود‪ .‬غبطه يعنى آرزوى حصول و دستيابى‪ 5‬به نعمتهايى‪ 5‬كه به ديگران داده شده‬
‫است بدون آرزوى حرم‪55‬ان ديگ‪55‬ران‪ .‬بن‪55‬ابراين غبطه با حسد ف‪55‬رق‪ 5‬دارد ح‪55‬تى در ب‪55‬رخى م‪55‬وارد‪5‬‬
‫مطلوب است‪ .‬چنانكه رس‪55‬ولاكرم ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬حسد ج‪55‬ايز نيست بجز در دو م‪55‬ورد‪ ،5‬يكى اينكه‬
‫شخصى‪ 5‬كه خداوند‪ 5‬باو مال داده و م‪55‬الش را در راه خ‪55‬دا انف‪55‬اق مىكن‪55‬د‪ ،‬دوم كسى كه خداوند‪ 5‬ب‪55‬او‬
‫علم و معرفت قرآن داده است و او به وسيله علم خ‪5‬ود مي‪5‬ان م‪5‬ردم قض‪5‬اوت‪ 5‬مىكند يا اينكه آن را‬
‫به ديگران مىآموزد‪ .‬غبطه كردن به حال اين دو شخص م‪55‬انعى ن‪55‬دارد و حسد كه در اين ح‪55‬ديث‬
‫‪167‬‬
‫آمده است بمعنى غبطه مىباشد‪ .‬منظور‪ 5‬از حكمة كه در اين حديث آمده است‪ ،‬هم‪55‬ان علم ق‪55‬رآن و‬
‫سنت رسولللّه ص است‪.‬‬
‫هر دو ن‪55‬وع حسد قطعا ح‪55‬رام مىباش‪55‬ند‪ 5.‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬النس‪5555‬اء‪« .)54 :‬آيا با م‪5555‬ردم بر آنچه كه خداوند از فضل‬
‫خويش به آنان داده است‪ ،‬حسد مىورزند؟‪ »5‬و مىفرمايد‪( ﴾   ﴿ :‬البقرة‪:‬‬
‫‪« .)109‬از روى‪ 5‬حسدى كه ريشه در جانهايشان داشت» و مىفرمايد‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬الفل‪55‬ق‪« .)5 :‬و از ش‪ّ 5‬ر رش‪55‬كور چ‪55‬ون رشك ورزد» نك‪55‬وهش خداوند متع‪55‬ال از اين‬
‫خص‪55‬لت دال بر ح‪55‬رام ب‪55‬ودن آن اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاكرم ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬بغض نكني‪55‬د‪ ،‬حسد نكني‪55‬د‪ ،‬از‬
‫همديگر قهر نباشيد‪ 5‬و اى بندگان خدا برادروار‪ 5‬زندگى كنيد‪ ،‬براى مس‪55‬لمان ج‪55‬ايز نيست كه بيش‬
‫از سه روز با برادر مس‪55‬لمانش قهر كن‪55‬د‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬از حسد پره‪55‬يز كنيد زي‪55‬را حسد نيكىها را‬
‫همانطور كه آتش هيزم و علفهاى خشك را مىسوزاند از بين مىبرد‪.‬‬
‫اگر تصور‪ 5‬حسد در ذهن مسلمان خطور كند‪ ،‬با آن مقابله مىكند و آن را از خ‪55‬ود مىزدايد‪ 5‬و‬
‫اج‪55‬ازه نمىدهد كه حسد بر او چ‪55‬يره گ‪55‬ردد و به م‪55‬وجب آن عمل ش‪55‬ود يا س‪55‬خنى گفته ش‪55‬ود‪ .‬اگر‬
‫چيزى را بپسندد و از آن خوشحال شود‪ ،‬مىگويد‪« 5:‬ال حول وال قُوََّة إال باللّه»‪.‬‬

‫ج) فريب‪:‬‬
‫مس‪555‬لمان به تبعيت از فرم‪555‬ان خداون‪555‬د‪ ،‬خ‪555‬ود را خ‪555‬يرخواه انس‪555‬انها مىداند و با اين حس‬
‫خيرخواهى به زندگىاش ادامه مىدهد‪ .‬بن‪55‬ابراين كسى را ف‪55‬ريب نمىده‪55‬د‪ ،‬خي‪55‬انت روا نمىدارد‪ 5‬و با‬
‫كسى بدعهدى و خلف وعده نمىكند‪ ،‬زيرا همه اين خصلتها نكوهيدهان‪55‬د‪ ،‬چيزه‪55‬اى‪ 5‬نكوهي‪55‬ده و بد‬
‫نمىتواند‪ 5‬اخالق مسلمان باشد‪ .‬زي‪55‬را پ‪55‬اكى نفس م‪5‬ؤمن كه برگرفته از ايم‪55‬ان و اعم‪55‬ال نيك‪55‬وى‪ 5‬او‬
‫است با اين گونه خصلتها منافات دارد‪.‬‬
‫جلوههاى فريبكارى بشرح زير مىباشند‪:‬‬
‫‪ -1‬كار زشت و بد براى برادر‪ 5‬مسلمان زيبا جلوه داده شود تا او گرفتار بدى و فساد گردد‪.‬‬
‫‪ -2‬ظاهر و صورت‪ 5‬كاال زيبا معرفى‪ 5‬شود ولى باطن و نقص و عيوب آن كتمان شود‪.‬‬
‫‪ -3‬بمنظور‪ 5‬فريب دادن برادر مسلمان‪ ،‬خالف آنچه كه در نيت و باطن اس‪55‬ت‪ ،‬ظ‪55‬اهر ك‪55‬رده‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -4‬با سخن چينى‪ ،‬م‪55‬ال‪ ،‬فرزن‪55‬د‪ ،‬عي‪55‬ال‪ ،‬دوست و خ‪55‬ادم‪ ،‬ب‪55‬رادر مس‪55‬لمان عليه او ش‪55‬ورانيده‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -5‬در حفاظت نفس و مال و كتمان ِس ّر با وى عهد و پيمان بندد و بعدا عهدشكنى نمايد‪.‬‬
‫مسلمان در اجتناب از فريب كارى‪ ،‬بد عه‪5‬دى و خي‪5‬انت خ‪5‬ود را مطيع حكم خداوند‪ 5‬مىدان‪5‬د‪.‬‬
‫زيرا اين هر سه خصلت در پرتو كالم خداوند و سنت رس‪55‬ول هّللا ص ح‪55‬رام ق‪55‬رار‪ 5‬داده ش‪55‬دهاند‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555555555555555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬األحزاب‪« .)58 :‬آنان كه‬
‫زنان و مردان مسلمان و م‪5‬ؤمن را ب‪55‬دون دليل م‪55‬ورد‪ 5‬اذيت و آزار ق‪55‬رار‪ 5‬مىدهن‪55‬د‪ ،‬همانا م‪55‬رتكب‬
‫بهت‪555‬ان و گن‪555‬اه عظيم ش‪555‬دهاند»‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪﴾     ﴿ :‬‬
‫(الفتح‪« .)10 :‬هر كس نقض عهد كن‪55‬د‪ ،‬ض‪55‬رر آن متوجه خ‪55‬ود او مىش‪55‬ود»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬فاطر‪« )43 :‬ضرر‪ 5‬حيله و مكر بد به مك‪55‬ار بر‬
‫مىگردد‪ .»5‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬من خيب فليس من‪%% %‬ا» «هر كس‪ ،‬همس‪55‬ر‪ ،‬خ‪55‬ادم‪ ،‬غالم كسى‬
‫را عليه او بش‪55‬وراند و ك‪55‬ارى كند كه مي‪55‬ان آنها دش‪55‬منى و ع‪55‬داوت پي‪55‬دا ش‪55‬ود‪ ،‬از ما مس‪55‬لمانان‬

‫‪168‬‬
‫نيست»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬چه‪55‬ار خص‪55‬لت اينطورند كه در هر ش‪55‬خص يافته ش‪55‬وند‪ ،‬او به تم‪55‬ام مع‪55‬نى‬
‫منافق‪ 5‬است و اگر در شخصى‪ 5‬يك خصلت از آنها ديده شود‪ ،‬در او يك عالمت نفاق وجود‪ 5‬دارد‪،‬‬
‫مگر اينكه آن را ترك كند‪ .‬آن چهار خصلت از اين قراراند‪:‬‬
‫‪ -1‬خيانت در امانت‪ -2 .‬دروغ در س‪55‬خن‪ -3 .‬وع‪55‬ده خالفى‪ -4 ،‬ناس‪55‬زاگوئى در خص‪55‬ومت‪.‬‬
‫(متفق عليه)‪ .‬در حديثى آمده است‪ :‬رسول اك‪55‬رم ص روزى از كن‪55‬ار ت‪55‬وده غلهاى عب‪55‬ور نم‪55‬ود‪،‬‬
‫دست مبارك را داخل آنها برد‪ ،‬دستش خيس شد‪ .‬از مالك گن‪55‬دم پرس‪55‬يد‪ ،‬اين ت‪55‬رى از كجا اس‪55‬ت؟‬
‫مالك گفت‪ :‬در اثر بارندگى آنها خيس شدهاند‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬گن‪55‬دمهاى خيس ش‪55‬ده را‬
‫چ‪55‬را ب‪55‬اال نگذاش‪55‬تى تا م‪55‬ردم آنها را ببينن‪55‬د؟ و فرم‪55‬ود‪ 5:‬هر كس ما را ف‪55‬ريب دهد از ما نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫(مسلم)‪.‬‬
‫د) رياء‪:‬‬
‫مسلمان رياكارى‪ 5‬نمىكند‪ .‬زيرا ريا نوعى شرك و نفاق است‪ .‬و خصلت رياء و نفاق منافى با‬
‫ايمان و توحيد است‪ .‬بن‪5‬ابراين مس‪5‬لمان در هيچ ش‪5‬رايطى‪ 5‬من‪5‬افق و رياك‪5‬ار نمىش‪5‬ود‪ 5.‬ب‪5‬راى متنفر‬
‫بودن مس‪55‬لمان از اين خص‪55‬لت ب‪55‬د‪ ،‬همين ق‪55‬در ك‪55‬افى است كه خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش او اين دو خص‪55‬لت‬
‫(رياء و نفاق) را دوست ندارند‪ ،‬زيرا خداوند‪ 5‬رياء كاران را تهديد كرده و مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬الماعون‪« .)7 5-4 :‬نابودى‪ 5‬است براى كسانى كه در نمازه‪55‬اى‬
‫ش‪55‬ان سس‪55‬تى و غفلت مىكنن‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان كس‪55‬انى هس‪55‬تند كه ريا ك‪55‬ارى مىكنند و از دادن كااله‪55‬اى‬
‫‪%‬ل َع َماًل أَ ْش ‪َ % %‬ر َك‬ ‫ِ ِ‬
‫خوددارى مىكنند»‪ .‬و از رسول اكرم ص در اين خصوص نقل شده اس‪55‬ت‪« :‬م ْن َع ‪%‬م ‪َ %‬‬
‫‪%‬اء َع ْن ال ِّش‪ْ %‬ر ِك» (مسلم)‪« .‬هر كس عملى انجام دهد‬ ‫فِ ِيه غَي ِري َفهو لَ‪%%‬ه ُكلُّه وأَنَا ع ْن‪%%‬ه ب ‪ِ %‬ريء وأَنَا أَ ْغنى اأْل َ ْغنِي‪ِ %‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َُ ُ ُ َ َ ُ َ ٌ َ‬ ‫ْ‬
‫و ديگرى‪ 5‬را در آن شريك گرداند‪ ،‬پس من از آن عمل بيزارم‪ 5‬و من از تمام شريكان مستغنىتر‪ 5‬و‬
‫بى نيازتر هستم»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ « :‬م ْن َرأَيَا َرأَيَا اللَّهُ بِ ِه‪َ ،‬و َم ْن َس َّم َع َس ‪َّ %‬م َع اللَّهُ بِ‪%ِ %‬ه» (مسند البزار)‪ .‬هر كس‬
‫براى نشان دادن به ديگران عمل كند‪ ،‬خداوند نيز پ‪55‬اداش آن عمل را ب‪55‬او نش‪55‬ان مىدهد به نح‪55‬وى‬
‫كه او نمىتواند‪ 5‬از پاداش عملش بهره ببرد و هر كس براى كسب ش‪55‬هرت و ش‪55‬نواندن به ديرگ‪55‬ان‬
‫عملى را انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬خداوند ن‪55‬يز پ‪55‬اداش آن را اعالم مىدارد ولى آن را به عامل نمىدهد‪ .‬و در‬
‫ول اللَّ ِه!‬ ‫ص‪%‬غَ ُر» قَ‪%%‬الُوا‪َ :‬و َم‪%%‬ا ال ِّش‪ْ %‬ر ُك األَ ْ‬
‫ص‪%‬غَ ُر يَ‪%%‬ا َر ُس‪َ %‬‬ ‫‪%‬اف َعلَْي ُك ُم ال ِّش‪ْ %‬ر ُك األَ ْ‬
‫َخ ُ‬ ‫حديثى مىفرمايد‪« :‬إِ َّن أَ ْ‪%‬خ َ‪%‬و َ‬
‫ف َم‪%%‬ا أ َ‪%‬‬
‫ين ُك ْنتُ ْم ُت‪%َ %‬راءُو َن فِى‬ ‫َّ ِ‬ ‫ول اللَّه َع َّز وج َّل لَهم يوم ال ِْقيام ِة‪ :‬إِذَا ج ِزى الن ِ ِ‬
‫َّاس بأَ ْع َمال ِه ْم ا ْذ َهبُ‪%%‬وا إِلَى الذ َ‬
‫ُ َ ُ‬ ‫«الريَاءُ َي ُق ُ ُ َ َ ُ ْ َ ْ َ َ َ‬ ‫ال‪ِّ :‬‬ ‫قَ َ‬
‫اء» (احمد و طبراني)‪« .‬بدترين چيزى كه از آن بيم دارم‪ ،‬شرك‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُّ‬
‫الد ْنيَا فَانْظُُروا َه ْل تَج ُدو َن ع ْن َد ُه ْم َج َز ً‬
‫كوچك است‪ ،‬سوال شد يا رسول هّللا ‪ ،‬ش‪5‬رك كوچك چيس‪5‬ت؟ فرم‪5‬ود‪« :‬ري ‪%%‬اء» خداوند روز‪ 5‬قي‪5‬امت‬
‫وقتى‪ 5‬به بندگانش پاداش مىده‪55‬د‪ ،‬به ريا ك‪55‬اران مىگوي‪55‬د‪ 5:‬برويد پيش كس‪55‬انى كه ش‪55‬ما اعمالت‪55‬ان را‬
‫براى نشان دادن به آنان‪ ،‬انجام داده بوديد‪ ،‬ببينيد به شما چه پاداشى‪ 5‬مىدهند»‪.‬‬
‫البته اصل رياء اين است كه هدف بندگان از عبادت خدا نيك نامى و كسب منزلت و بزرگى‪5‬‬
‫در دلهاى مردم باشد‪.‬‬

‫مظاهر رياء‪:‬‬
‫‪ -1‬هر گاه مردم در مورد عبادت او سخن گويند و تحسين كنند بر آن مىافزايد و اگر چيزى‬
‫نگويند‪ 5‬يا انتقاد كنند آنرا كم كند يا رها نمايد‪.‬‬
‫‪ -2‬در انظار مردم با نشاط و حوصله عبادت مىكند و در خلوت و تنهائى همراه با سستى و‬
‫كسالت عبادتش را انجام مىدهد‪.‬‬
‫‪ -3‬در انظار مردم صدقهاى‪ 5‬مىدهد كه اگر آنها نبودند‪ 5‬آن مقدار را صدقه نمىكرد‪5.‬‬

‫‪169‬‬
‫‪ -4‬در عمل به حق و گفتن ح‪55‬رف حق بجز خ‪55‬دا ديگ‪55‬ران را ن‪55‬يز مالك ق‪55‬رار مىدهد يا اينكه‬
‫بطور‪ 5‬كلى خدا را در نظر نمىگيرد‪ ،‬تنها مردم‪ ،‬مورد‪ 5‬نظر او مىباشند‪5.‬‬

‫هـ) غرور و خودپسندى‪:‬‬


‫مسلمان خود را از غ‪55‬رور و خودپس‪55‬ندى‪ 5‬بر حذرمىدارد و س‪55‬عى دارد كه در هيچ ش‪55‬رايطى‬
‫اين خصلتها را در خود ايجاد نكند‪ ،‬زيرا اين دو خصلت بزرگترين مانع براى رس‪55‬يدن به تكامل‬
‫بحساب مىآيندو از بزرگترين عوامل نابودى‪ 5‬در ح‪55‬ال و آين‪55‬ده مىباش‪55‬ند‪ .‬چه بسا نعمتها كه در اثر‬
‫غرور و خودپسندى‪ 5‬به زحمت و عذاب تبديل شدهاند‪ ،‬چق‪55‬در ق‪55‬وت و توانها بودند‪ 5‬كه در اثر اين‬
‫دو خص‪555‬لت به ض‪55‬عف و ن‪55‬اتوانى‪ 5‬تب‪55‬ديل ش‪55‬دهاند‪ ،‬پس اين دو خص‪555‬لت درد بىدرمان و ب‪55‬راى‬
‫معذبكردن و از بين بردن انس‪55‬ان نقش بس‪55‬زايى‪ 5‬دارن‪55‬د‪ .‬روى‪ 5‬اين حس‪55‬اب مس‪55‬لمان خ‪55‬ود را از آن‬
‫برحذر‪ 5‬مىدارد‪ .‬و از آنها مىهراسد‪ .‬و بهمين خاطر كتاب خدا و رسولش ص آنها را حرام دانسته‬
‫و اجتناب از آنها را مورد تاكيد قرار‪ 5‬دادهاند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬الحدي‪55‬د‪« .)14 :‬آرزوها ش‪55‬ما را ف‪55‬ريب داد تا‬
‫اينكه عذاب خدا آمد در حالى كه دنيا شما را نسبت به خداوند‪ 5‬فريب داده بود»‪ ،‬و مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬اإلنفطار‪« .)6 :‬اى انسان چه چ‪55‬يزى‬
‫تو را نس‪55555‬بت به پروردگ‪55555‬ارت ف‪55555‬ريب داده است»‪ .‬و مىفرماي‪55555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬التوبة‪« .)25 :‬كثرت ش‪55‬ما در غ‪55‬زوه‬
‫حنين شما را فريب داد‪ .‬هيچ سودى اين كثرت بح‪55‬ال ش‪55‬ما نداشت»‪ .‬و رس‪55‬ولاكرم‪ 5‬ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪%‬اب ال َْم‪%ْ %‬ر ِء بن ْف ِس‪ِ % %‬ه» (طبرانى و غيره و هوضعيف‪.)5‬‬
‫ح ُمطَ ‪%%‬اعٌ‪َ ،‬و َه‪%ً %‬وى ُمتَّبَ ‪%ٌ %‬ع‪َ ،‬وإِ ْع َج‪ُ %‬‬
‫ش‪ٌّ % %‬‬ ‫الث ُم ْهلِ َك‪%ٌ %‬‬
‫‪%‬ات فَ ُ‬ ‫«ثَ ٌ‬
‫«سه خصلت نابودكنندهاند‪ :‬بخلى كه از آن پيروى‪ 5‬شود‪ .‬خواستههاى‪ 5‬نفسانى كه ب‪55‬دان عمل ش‪55‬ود‬
‫و خودپس‪55‬ندى‪ .»5‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر گ‪55‬اه ديديد كه اين سه خص‪55‬لت در يك جامعه وج‪55‬ود دارن‪55‬د‪،‬‬
‫مواظب خود باشيد»‪( .‬ابو داود و ترمذى)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬انس‪55‬ان ب‪55‬اهوش كسى است كه نفسش را‬
‫ت‪55‬ابع خ‪55‬ود ق‪55‬رار‪ 5‬دهد و ب‪55‬راى بعد از م‪55‬وت عمل كند و ن‪55‬ادان كسى است كه خ‪55‬ودش را ت‪55‬ابع‬
‫خواستههاى نفسانى خود قرار‪ 5‬داده و از خدا توقع بىجا كند»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫نمونههاى از غرور و خودپسندى‪:‬‬
‫‪ -1‬ابليس ملعون دچار غرور و خودپسندى شد و بدليل نژاد خود‪ ،‬خود را فريب داد و گفت‪:‬‬
‫پروردگارا‪ 5‬مرا از آتش آفري‪55‬دى‪ 5‬و آدم را از گلوال‪ ،‬خداوند‪ 5‬در اثر غ‪55‬رور او را از رحمت خ‪55‬ود‬
‫محروم‪ 5‬كرد‪.‬‬
‫‪ -2‬قوم عاد بدليل قدرت بدنى كه داشت‪ ،‬فريب خورد‪ 5‬و گفت‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬فصلت‪ .)15 :‬چه كسانى از ما توان بيشترى دارند»‪ .‬خداوند‪ 5‬در اثر غرور‪ ،‬در دنيا و‬
‫آخرت آنان را ذليل و رسوا‪ 5‬كرد‪.‬‬
‫‪ -3‬بارى سليمان ‪ ،‬فراموش نمود و بدون كلمه‪« ،‬إن شاء اللّه»‪ ،‬گفت‪ :‬امشب با تمام همسرانم‬
‫همبستر‪ 5‬مىشوم و هر كدام‪ ،‬مجاهدى به دنيا بيايد‪ .‬خداوند‪ 5‬او را از ارادهاى كه كرده بود مح‪55‬روم‪5‬‬
‫ساخت‪.‬‬
‫‪ -4‬اصحاب و ياران رسول اكرم ص در غزوه حنين دچار غرور و خود پسندى‪ 5‬شدند و به‬
‫كثرت تع‪55‬داد خ‪55‬ود باليدند و گفتن‪55‬د‪ :‬ام‪55‬روز ديگ‪55‬ر‪ ،‬مغل‪55‬وب دش‪55‬من نمىش‪55‬ويم! در نتيجه با شكست‬
‫بس‪55‬يار تلخى مواجه ش‪55‬دند‪ ،‬ح‪55‬تى زمين وس‪55‬يع و ع‪55‬ريض خ‪55‬دا ب‪55‬راى آن‪55‬ان تنگ شد و از مي‪55‬دان‬
‫معركه فرار كردند‪5.‬‬

‫‪170‬‬
‫مظاهر غرور‪:‬‬
‫‪ -1‬غرور در علم‪ :‬گاه وقتى انس‪55‬ان از اينكه ع‪55‬الم و دانش‪55‬مندى اس‪55‬ت‪ ،‬ف‪55‬ريب مىخ‪55‬ورد‪ 5،‬اين‬
‫تصور‪ 5‬موجب مىشود‪ 5‬كه او بيشتر دنبال علم نرود و استفاده از ديگران را ت‪55‬رك كن‪55‬د‪ ،‬يا م‪55‬وجب‬
‫مىش‪55‬ود‪ ،‬كه ديگر علماء را تحق‪55‬ير كند و آن‪55‬ان را كوچك ش‪55‬مارد‪ ،‬كه ب‪55‬راى ن‪55‬ابودى انس‪55‬ان همين‬
‫تصور‪ 5‬كافى است‪.‬‬
‫‪ -2‬غرور در مال‪ :‬گاه وقتى انسان بدليل ك‪55‬ثرت م‪55‬ال و ف‪55‬راوانى امكان‪55‬ات ف‪55‬ريب مىخ‪55‬ورد‪5،‬‬
‫اسراف و ويلخرجى‪ 5‬مىكند‪ ،‬در برابر ديگ‪55‬ران خ‪55‬ود را برتر مىپن‪55‬دارد‪ 5‬و از پ‪55‬ذيرفتن‪ 5‬ح‪55‬رف حق‬
‫سر‪ ،‬باز مىزند و در نتيجه نابود مىشود‪5.‬‬
‫‪ -3‬غرور در قوت و طاقت‪ :‬گاه وقتى انسان بدليل قدرت و طاقتى كه دارد فريب مىخ‪55‬ورد‪5،‬‬
‫دست به ستم و تجاوز مىزند‪ ،‬و در نتيجه از بين مىرود‪.‬‬
‫‪ -4‬غرور در شرف جاه‪ :‬گاه وقتى‪ 5‬انسان بخ‪55‬اطر ش‪55‬رف خ‪5‬ود ف‪55‬ريب مىخ‪5‬ورد‪ 5‬و به ن‪5‬ژاد و‬
‫اصل خ‪55‬ود مىبالد و از تحص‪55‬يل و بدست آوردن مك‪55‬ارم‪ 5‬و خوبىها‪ 5‬عقب نش‪55‬ينى مىكند و از طلب‬
‫زيبائىها‪ 5‬ضعف و سستى نشان مىدهد‪ ،‬اعمال او موجب مىشوند كه عقب بيفتد آنگاه نژاد نمىتواند‪5‬‬
‫او را جلو بيندازد‪ ،‬در جامعه حقير و كوچك و خورد مىشود‪5.‬‬
‫‪ -5‬غ‪55‬رور در عب‪55‬ادت‪ :‬گ‪5‬اه وق‪5‬تى‪ 5‬انس‪5‬ان ف‪5‬ريب اعم‪5‬ال و ط‪55‬اعتش را مىخ‪5‬ورد‪ 5،‬اين ف‪5‬ريب‬
‫خ‪55‬وردگى‪ 5‬ب‪5‬اعث مىش‪55‬ود كه او در برابر پروردگ‪55‬ار‪ 5‬بن‪5‬ازد و در برابر منعم خ‪55‬ود اظه‪5‬ار منت و‬
‫احسان كند‪ ،‬در نتيجه تمام اعمالش بهدر رفته و در اثر فريب از بين مىرود‪ 5‬و نابود‪ 5‬مىگردد‪.‬‬
‫راهكار‪:‬‬
‫چارهجوئى و مداواى اينگونه بيماريه‪5‬ا‪ ،‬ذكر و ي‪5‬اد خداوند‪ 5‬است بن‪5‬ابراين انس‪5‬ان بايد بخ‪5‬ود‬
‫بقبوالند كه آنچه از علم‪ ،‬مال‪ ،‬ثروت‪ ،‬قدرت‪ ،‬مق‪55‬ام و ش‪55‬رف كه خداوند‪ 5‬به او داده اس‪55‬ت‪ ،‬در يك‬
‫لحظه مىتواند‪ 5‬همه آنها را فردا از وى بگ‪5‬يرد‪ ،‬و اينكه عب‪5‬ادت و بن‪5‬دگى هر چند كه زي‪5‬اد باشد با‬
‫اندك نعمتهاى خداوند‪ 5‬برابرى نمىكند‪ ،‬خداوند‪ 5‬مصدر هر فضل و بخشندگى‪ 5‬و خير است‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪ :‬هيچ كس بوسيله اعمال خود نجات پيدا نمىكند‪ .‬سؤال شد‪ ،‬شما نيز يا رس‪55‬ول‬
‫هّللا ؟ فرمود‪ :‬من نيز‪ ،‬مگر اينكه رحمتهاى خداوند‪ 5‬شامل حالم گردد‪( .‬بخارى‪.)5‬‬

‫و) ناتوانى و تنبلى‪:‬‬


‫مسلمان عاجز و درمانده و سست نمىشود‪ ،‬بلكه همواره هوشيار و بانشاط است‪ ،‬عمل مىكند‬
‫و آرزو دارد‪ ،‬زي‪55‬را ن‪55‬اتوانى و كس‪55‬الت و تنبلى خص‪55‬لتهاى مذموم و نكوهي‪55‬دهاى هس‪55‬تند‪ .‬رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص از اينگونه خصلتها پناه خواسته است‪ .‬در اغلب اوقات آن حضرت چ‪55‬نين دعا مىك‪55‬رد‪:‬‬
‫جْبِن َوْالهِ ‪َ%%‬رِم َوْالُبخْ‪ِ% %‬ل» (متفق عليه)‪« .‬پروردگارا! من از‬ ‫ك مَِن ْالِعجْ ‪َ%%‬ز َوْالكَس ‪%َ%‬لِ َوْال ُ‬ ‫وذ بِ ‪َ %%‬‬
‫«اللهم إنى أعُ ‪ُ %%‬‬
‫ناتوان‪ ،‬تنبلى‪ ،‬بزدلى‪ ،‬پيرى و بخل به تو پناه مىآورم»‪ .‬همچنين رسول اكرم ص درب‪55‬اره عمل و‬
‫‪%‬ك َوا ْس‪%‬تَ ِع ْن بِاللَّ ِه َوالَ َت ْع ِ‪%‬ج ْز َوإِ ْن‬ ‫اح ِر ْ‬
‫ص َعلَى َما َي ْن َفعُ‪َ %‬‬ ‫آرزوى‪ 5‬سودمند تاكيد فرموده و چنين دعا مىكرد‪ْ « :‬‬
‫اء َف َع‪ِ %‬‬ ‫َّ ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل فَ ‪%‬إ َّن لَ‪%ْ %‬و َت ْفتَ ُح َع َم‪َ %‬‬
‫‪%‬ل‬ ‫‪%‬ل لَ‪%ْ %‬و أَنِّى َف َعل ُ‬
‫ْت َك‪%%‬ا َن َك‪َ %‬ذا َو َك‪َ %‬ذا‪َ .‬ولَك ْن قُ‪%ْ %‬ل قَ ‪َ %‬د ُر الله َو َما َش ‪َ َ %‬‬ ‫ك َش ‪ْ %‬ىءٌ فَالَ َت ُق‪ْ %‬‬ ‫أَ َ‬
‫ص ‪%‬ابَ َ‬
‫ان» (مسلم)‪« .‬بخواه آنچه را كه برايت مفيد است‪ ،‬از خداوند‪ 5‬كمك طلب كن و ناتوانى‪ 5‬نشان‬ ‫الش ْيطَ ِ‬
‫َّ‬
‫نده هرگاه به آفتى گرفتار شدى‪ ،‬نگو اگر چنين مىكردم‪ ،‬چنان مىشد بلكه بگو‪ :‬تق‪55‬دير الهى چ‪55‬نين‬
‫بود و آنچه را كه خداوند خواسته بود‪ ،‬انجام داد‪ .‬زيرا كلمه «اگر» دروازه اعمال شيطان را باز‬
‫مىكند»‪.‬‬
‫پس مسلمان ناتوان‪ ،‬درمانده‪ ،‬بزدل و بخيل نمىشود‪ .‬چگونه ممكن است مسلمان سهلانگارى‪5‬‬
‫كند و دنبال كارهاى مفيد ن‪55‬رود؟‪ 5‬ح‪55‬ال آنكه او به نظ‪55‬ام اس‪55‬باب و ق‪55‬وانين ح‪55‬اكم در جه‪55‬ان هس‪55‬تى‬
‫ايم‪55‬ان دارد‪.‬؟ با توجه به دع‪55‬وت خداوند بس‪55‬وى‪ 5‬مب‪55‬ادرت و مس‪55‬ابقت ب‪55‬راى رس‪55‬تگارى‪ ،‬چگونه‬

‫‪171‬‬
‫مسلمان سستى نشان مىدهد يا دنبال كارهاى‪ 5‬مفيد نمىرود؟‪ 5‬خداوند مىفرمايد‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬الحديد‪« .)21 :‬به‬
‫انجام اعمالى كه م‪55‬وجب مغف‪55‬رت هس‪55‬تند و ب‪55‬راى رس‪5‬يدن به بهشت كه ط‪5‬ول و ع‪5‬رض آن مانند‬
‫طول و عرض زمين و آسمان است‪ ،‬بشتابيد‪ 5‬و از يكديگر سبقت گيريد»‪ .‬و امر مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬المطففين)‪« .‬در اين مي‪555‬دان بايد با هم‪555‬ديگر‬
‫رقابت كنند»‪ .‬با علم و يقين به قضا و قدر الهى و با اذعان به اينكه آنچه باو رسيده اس‪55‬ت‪ ،‬ممكن‬
‫نبود از وى خطا ش‪55‬ود و آنچه كه ب‪55‬او نرس‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬ممكن نب‪55‬ود كه ب‪55‬او برس‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬لمان هرگز‬
‫بزدلى نشان نمىدهد و عقب نش‪55‬ينى نمىكند و از انج‪55‬ام عمل مفيد كوت‪55‬اهى‪ 5‬نمىورزد‪ 5،‬ح‪55‬ال آنكه او‬
‫ن‪55‬داى غي‪55‬بى ق‪55‬رآن را مىش‪55‬نود‪       ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾   ‬المزم‪555‬ل‪« .)20 :‬و هر اعم‪555‬ال خ‪555‬يرى را كه قبل از خ‪555‬ود‬
‫مىفرستيد‪ 5‬آنرا نزد خداوند‪ 5‬خواهيد يافت»‪.‬‬

‫مظاهر ناتوانى و تنبلى‪:‬‬


‫‪ -1‬صداى اذان بگوش مىرسد‪ 5‬ولى شنونده بجاى اينكه اجابت كند‪ ،‬مشغول به ك‪55‬ارى ديگ‪5‬ر‪،‬‬
‫از قبيل خواب‪ ،‬سخن و غيره مىشود تا اينكه وقت نماز مىگذرد‪ ،‬در پايان بلند مىش‪55‬ود و نم‪55‬ازش‬
‫را بدون جماعت مىخواند‪5.‬‬
‫‪ -2‬چندين ساعت وقت گرانبهاى خود را در كوچه‪ ،‬بازار پاركها‪ ،‬خيابانها‪ 5‬س‪55‬پرى‪ 5‬مىكند در‬
‫ح‪55‬الى كه انب‪55‬وهى از كاره‪55‬اى مهم را بايد انج‪55‬ام مىداد‪ .‬در انتظ‪55‬ار او هس‪55‬تند كه بايد توسط‪ 5‬وى‬
‫انجام داده شوند‪5.‬‬
‫‪ -3‬به بهانههاى واهى‪ ،‬مانند‪ ،‬اينك‪5‬ه‪ :‬سن من زي‪5‬اد اس‪5‬ت‪ ،‬يا من اهل اين ك‪5‬ار نيس‪5‬تم يا اينكه‬
‫اين كار وقت زيادى‪ 5‬را مىگيرد‪ ،‬كارهاى‪ 5‬مفيد‪ ،‬مانند‪ ،‬تحصيل علم‪ ،‬كش‪55‬اورزى‪ ،‬س‪55‬اختن خانه و‬
‫منزل و غيره را ترك كند‪ ،‬سالها‪ ،‬ماهها و هفتهها سپرى شوند‪ 5‬بدون اينكه كار مفيدى‪ ،‬چه ب‪55‬راى‬
‫دنيا و چه براى آخرت‪ ،‬انجام داده باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬فرصت انجام كارهاى‪ 5‬خير از قبيل‪ ،‬اداء حج‪ ،‬ي‪55‬ارى رس‪55‬اندن به آفت زده و‪ ...‬را ب‪55‬دون‬
‫عذر از دست بدهد يا در ماه مبارك رمضان نتواند‪ 5‬بوسيله شب زن‪55‬ده دارى از ش‪55‬بهاى آن تق‪55‬دير‬
‫كند‪ ،‬يا اينكه والدين يا يكى از آنان زنده و در سن ناتوانى باشد و فرزند‪ 5‬حق آنان كوتاهى‪ 5‬ك‪55‬رده‪،‬‬
‫به نياز آنان رسيدگى نكند و در حق آنان احسان و نيكى ننمايد‪ ،‬اين ع‪55‬دم توجه خ‪55‬واه بخ‪55‬اطر بى‬
‫روحى‪ 5‬و تنبلى باشد يا بخاطر‪ 5‬تنگ چشمى و بخيلى و يا بخاطر معصيت و نافرمانى به هر حال‬
‫بى توجهى به والدين از بزرگترين مظاهر بى روحى و تنبلى است‪ .‬خداوند پناه بدهد‪.‬‬
‫‪ -5‬اينكه انسان با ذلت و پستى زندگى‪ 5‬كند و بدليل بى روحى و تنبلى به شهر و كشورى‪ 5‬كه‬
‫بتواند‪ ،‬به احكام دين و شريعت عمل كند و عزت و كرامت خود را حفظ نمايد‪ ،‬هجرت نكند‪.‬‬
‫بارالها! ما را از بى روحى‪ ،‬تنبلى‪ ،‬بزدلى و بخيلى نجات ده و از هرگونه اخالق ناپس‪55‬نديده‬
‫«وصلىاللّه على محمد وآله وأصحابه أجمعين»‪.‬‬
‫و اعمال بىفايده رهايى بخش‪َ .‬‬

‫‪172‬‬
‫باب چهارم‬
‫عبادات‬

‫فصل اول‬
‫طهارت‪:‬‬
‫و اين فصل مشتمل بر سه ماده است‬
‫ماده اول‪ :‬طهارت‬
‫‪ -1‬حكم طهارت‪:‬‬
‫هّللا‬
‫طهارت امريست واجب كه وجوب آن از قرآن و س‪5‬نت رس‪5‬ول ص ث‪55‬ابت اس‪55‬ت‪ .‬خدواند‬
‫مىفرمايد‪( ﴾   ﴿ :‬المائدة‪« .)6 :‬هرگاه جنب شديد‪ ،‬طهارت كنيد»‬
‫و مىفرماي‪55‬د‪( ﴾   ﴿ :‬الم‪55‬دثر‪« .)4 :‬اى پي‪55‬امبر لباس‪55‬هايت را پ‪55‬اك كن» و‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪« .)222 :‬خدواند‬
‫توبه كنن‪555‬دگان و كس‪555‬انى را كه عالقمند‪ 5‬طه‪555‬ارت هس‪555‬تند دوست دارد»‪ .‬و رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص‬
‫ور»‬
‫ير َطهُ‪ٍ %%‬‬
‫«لا ُتْقبَ ‪ُ%‬ل ص ‪%%‬لوةٌ ِبغَ ‪ِ %‬‬
‫ور» «پاكى و طهارت كليد نماز است» و َ‬
‫الطهُ‪ُ %%‬‬
‫الة َّ‬
‫«مفْت ‪%%‬احُ الص‪ِ %َّ%‬‬
‫مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫«هيچ نمازى‪ 5‬بغير طهارت پذيرفته نمىشود» و «الطه‪%% %‬ور ش ‪َْ% %‬طُر الإيم‪%% %‬ان» (مسلم)‪« .‬طهارت بخشش‬
‫از ايمان است»‪.‬‬

‫‪ -2‬انواع طهارت‪:‬‬
‫طهارت بر دو قسم است‪ :‬طهارت ظاهرى و طهارت باطنى‪.‬‬
‫طه‪55‬ارت ب‪55‬اطنى عب‪55‬ارت است از‪ :‬پ‪55‬اك نگه داش‪55‬تن نفس از آث‪55‬ار گناه‪55‬ان و نافرمانىه‪55‬ا‪ ،‬اين‬
‫طهارت بوسيله توبه راستين از ذنوب و معاصى بدست مىآي‪55‬د‪ ،‬هم چ‪55‬نين پ‪55‬اك نگه داش‪55‬تن دل از‬
‫آلودگىهاى شرك‪ ،‬شك‪ ،‬حسد‪ ،‬كينه‪ ،‬خيانت فريب كارى‪ ،‬تكبر‪ ،‬خودپسندى‪ ،‬رياء و شهرت طلبى‬
‫ن‪55‬يز از ب‪55‬اب طه‪55‬ارت ب‪55‬اطن مىباش‪55‬ند‪ 5.‬اين طه‪55‬ارت بوس‪55‬يله اخالص يقين‪ ،‬عالقه به خ‪55‬ير‪ ،‬حلم‪،‬‬
‫صداقت‪ ،‬فروتنى واراده خشنودى‪ 5‬حضرت حق در هر نيت و هر عمل نيك بدست خواهد آمد‪.‬‬
‫طهارت ظ‪55‬اهر عب‪55‬ارت است از‪ :‬طه‪55‬ارت و پ‪55‬اكى از ح‪55‬دث و خبث‪ .‬پس طه‪55‬ارت از خبث‬
‫بوسيله از بين بردن نجاست از بدن و لباس و مكان نماز گزار وبا استفاده از آب بدست مىآيد‪ .‬و‬
‫طهارت حدث عبارت است از وضوء‪ 5‬غسل و تيمم‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬طهارت بوسيله چه چيزى تحقق پيدا مىكند؟‬


‫طهارت با دو چيز متحقق مىشود‪ -1 :‬آب مطل‪5‬ق‪ :‬آب مطلق به آبى گفته مىش‪5‬ود‪ 5‬كه بر اصل‬
‫و اساس خلقت و آفرينش خود باقى بماند‪ ،‬با م‪55‬اده ديگر و ج‪55‬دايى پ‪55‬ذير‪ ،‬آميخته نش‪55‬ده باش‪55‬د‪ .‬اين‬
‫ماده خارجى‪ 5‬خواه پاك باشد يا نجس‪ .‬آب چاه آب چشمه‪ ،‬آب رودخان‪55‬ه‪ ،‬آب نهره‪55‬ا‪ ،‬آب برفه‪55‬اى‪5‬‬
‫ذوب شده‪ ،‬آب درياهاى شور‪ ،‬از نمونههاى‪ 5‬آب مطلق مىباشند زيرا خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬الفرق‪555‬ان‪« .)48 :‬از آس‪555‬مان آب پ‪555‬اك كنن‪555‬ده ف‪555‬رو‬
‫يح‪%%‬هُ‪ ،‬أ َْو طَ ْع ُم‪%%‬هُ‪ ،%‬أ َْو ل َْونُ ‪%%‬هُ‪ ،‬بِنَ َجا َس‪ٍ % %‬ة‬
‫‪%‬ور إاَّل إ ْن َتغََّي َر ِر ُ‬
‫فرستاديم‪ ،»5‬و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ال َْم‪%%‬اءُ طَ ُه‪ٌ %‬‬
‫ث فِي‪%ِ % %‬ه» (بيهقى‪ .‬ض‪55‬عيف است ولى اصل ص‪55‬حيحى‪ 5‬دارد)‪« .‬آب پ‪55‬اك كنن‪55‬ده است بش‪55‬رطيكه‬ ‫تَ ْح‪ُ % %‬د ُ‬
‫نجاستى‪ 5‬در آن نيفتد كه بو‪ ،‬طعم و رنگ آن متغيير‪ 5‬شود»‪.‬‬

‫‪173‬‬
‫‪ -2‬خ‪55‬اك پ‪55‬اك‪ :‬منظ‪55‬ور از (خ‪55‬اك پ‪55‬اك) قس‪55‬مت ب‪55‬االئى و روى زمين است كه ش‪55‬امل خ‪55‬اك‪،‬‬
‫ض‬ ‫ريگ‪ ،‬س‪55‬نگ و ريگه‪55‬اى درشت مىباش‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرمودهان‪55‬د‪« :‬ج ِعلَ ْ ِ‬
‫ت ل َى األ َْر ُ‬ ‫ُ‬
‫طَ ُهوراً َو َم ْس ِجداً» (احمد و صحيحين)‪« .‬زمين براى امت من مسجد و مايه طهارت قرار‪ 5‬داده ش‪55‬ده‬
‫است»‪ ،‬يعنى در هر ج‪55‬اى آن نم‪55‬از خوان‪55‬دن ج‪55‬ايز است و در ص‪55‬ورت‪ 5‬فق‪55‬دان يا ع‪55‬دم ق‪55‬درت بر‬
‫استفاده از آب‪ ،‬از خاك و سنگ روى زمين مىتوان بجاى وضو‪ 5‬و غسل جنابت تيمم كرد‪.‬‬
‫خاك‪ ،‬سنگ و ريگ در ص‪55‬ورت‪ 5‬فق‪55‬دان آب يا ن‪55‬اتوانى‪ 5‬از به‪55‬ره ب‪55‬ردارى از آب پ‪55‬اك كنن‪55‬ده‬
‫است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪( ﴾     ﴿ :‬النس‪5‬اء‪.)43 :‬‬
‫«اگر آب نيافتيد پس قصد‪ 5‬خاك پاك كنيد» يعنى با خاك و ساير مواد روى‪ 5‬زمين تيمم كني‪55‬د‪ ،‬و در‬
‫‪%‬اء َفلْيُ ِم َّ‬ ‫ِِ‬ ‫الص ِعي َد الطَّيِّب طَهور الْمسلِ ِم وإِ ْن ل ِ ِ‬
‫س‪%‬هُ‬ ‫ين فَ‪ِ%‬إذَا َو َج‪َ %‬د ال َْم َ‬
‫اء َع ْش َر س‪%‬ن َ‬
‫َم يَجد ال َْم َ‬
‫َ ُ ُ ُْ َ ْ‬ ‫حديث آمده است‪« :‬إِ َّن َّ‬
‫بَ َش‪َ %%‬رتَهُ» (ترمذي)‪« .‬همانا خاك پاك كننده مسلمان است و لو اينكه تا ده س‪5‬ال آب را نياب‪5‬د‪ ،‬هرگ‪5‬اه‬
‫آب را يافت با آن بدنش را بشويد‪ ،»5‬و هنگامى كه عم‪55‬رو بن ع‪55‬اص ‪ ‬در شب بس‪55‬يار‪ 5‬س‪55‬ردى‪ 5‬از‬
‫ترس هالك شدن بجاى غسل جنابت‪ ،‬تيمم ك‪55‬رد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص اين عمل او را ص‪5‬حيح ق‪5‬رار‪5‬‬
‫داد و رد نفرم‪55‬ود‪ .‬اين تأئيد از ج‪55‬انب رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص دال بر ص‪55‬حت تيمم ب‪55‬راى غسل جن‪55‬ابت‬
‫مىباشد‪( 5.‬بخاري)‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬نجاسات‪:‬‬


‫نجاسات‪ ،‬جمع نجاست و عبارت است از‪ :‬آنچه كه از دو راه خروجى‪ 5‬انسان بيرون مىشود‪،‬‬
‫مانند‪ ،‬مدفوع‪ ،‬ادرار‪ ،‬مذى و ودى و منى و هم چ‪5‬نين‪ ،‬پيش‪55‬اب و پس‪5‬اب هر حي‪55‬وان حرامگوشت‪5‬‬
‫خ‪55‬ون و قى (اس‪55‬تفراغ) اگر به مق‪55‬دار زي‪55‬اد باشد ن‪55‬يز از جمله نجاس‪55‬ات محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬تم‪55‬ام‬
‫اجزاء حيوان خودمرده بجز پوست دب‪55‬اغت ش‪55‬ده‪ ،‬ن‪55‬يز حكم نجاست را دارد‪ ،‬البته پوست حي‪55‬وان‬
‫مرده بوسيله دباغت پاك مىگردد‪.‬‬
‫‪%‬اب دُبِ ‪َ% %‬غ َفقَ ‪ْ% %‬د َطهَ ‪% %‬رَ» (مسلم)‪« .‬هر پوس‪55‬تى‪ 5‬كه رنگ‬
‫چون رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أَّيم‪%% %‬ا إه‪ٍ % %‬‬
‫كرده شود پاك مىگردد‪»5‬‬

‫فصل دوم‬
‫آداب قضاى حاجت‬
‫اين فصل مشتمل بر سه ماده است‬
‫ماده اول‪ :‬در مورد‪ 5‬مسائلى كه قبل از رفتن به توالت بايد رعايت كرده شوند‪5.‬‬
‫‪ -1‬جايى در خلوت و بدور از انظار مردم بايد در نظر گرفته شود‪ ،‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫رسول اكرم ص هرگ‪55‬اه قصد‪ 5‬قض‪55‬اى‪ 5‬ح‪55‬اجت مىك‪55‬رد‪ .‬چن‪55‬ان دور مىرفت كه از ديد م‪55‬ردم پنه‪55‬ان‬
‫مىشد‪( .‬ابوداود و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -2‬با خود نوشتهاى كه در آن ياد خدا‪ ،‬كلمات قرآن و الفاظ حديث نوش‪55‬ته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬هم‪55‬راه‬
‫داشته نباشد‪ ،‬زيرا در حديث آمده است كه‪ :‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص انگش‪55‬ترى خ‪55‬ود را كه بر روى آن‬
‫«محم‪%% % %‬د رس‪%% % %‬ول اللّ‪%% % %‬ه» نقش ش‪55‬ده ب‪55‬ود‪ ،‬به هنگ‪55‬ام رفتن به دستش‪55‬ويى‪ 5‬ب‪55‬يرون مىآورد‪( .‬ترم‪55‬ذى‪،‬‬
‫صححه)‪.‬‬
‫خُب ِ‬
‫ث‬ ‫ك مَِن َال ُ‬ ‫‪ -3‬موقع وارد شدن به بيت الخال اين دعا را بخوان‪55‬د‪« :‬بس ‪%%‬م اللّ ‪%%‬ه اللهم إِّنى أَعُ‪ُ % %‬‬
‫وذ بِ‪َ % %‬‬
‫ث» و با پاى چپ وارد شود‪ .‬در بخارى آمده است كه رسول اكرم ص چنين كرده است‪.‬‬
‫خَبِائ ِ‬
‫وال َ‬
‫ْ‬

‫‪174‬‬
‫‪ -4‬موقع نشستن‪ ،‬تا ننشسته لباسها را بلند نكند‪ .‬هرگاه به زمين نزديك ش‪55‬ود‪ ،‬لباس‪55‬ها را بلند‬
‫كند تا كشف عورت نشود‪ ،‬زيرا ستر عورت از نظر شرع الزم و ضرورى است‪.‬‬
‫‪ -5‬براى قضاى ح‪55‬اجت رو به قبله يا پشت به قبله نكن‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫براى قضاى‪ 5‬حاجت رو به قبله يا پشت به قبله نكنيد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -6‬براى قض‪55‬اى ح‪55‬اجت‪ ،‬در زير س‪55‬ايه درخت كه م‪55‬ورد اس‪55‬تفاده م‪55‬ردم اس‪55‬ت‪ ،‬محل عب‪55‬ور‪،‬‬
‫نزديك آب و زير درختهاى ميوهدار‪ 5‬ننشيند‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬از سه چ‪55‬يز كه‬
‫مستلزم‪ 5‬لعنتاند بپرهيزيد‪ ،‬از قضاى حاجت در وسط‪ 5‬راه‪ ،‬در سايهاى كه م‪5‬ورد‪ 5‬اس‪5‬تفاده اس‪55‬ت‪ ،‬و‬
‫نزديك آب كه محل ورود‪ 5‬مردم و حيوانات است‪( »..‬حاكم بسند ص‪55‬حيح)‪ .‬و در رواي‪55‬اتى‪ 5‬ديگ‪55‬ر‪،‬‬
‫از قضاى حاجت زير درختان ميوهدار‪ ،‬نهى شده است‪.‬‬
‫ط ال‪%َّ % %‬ر ُجاَل ِن‬‫‪ -7‬در موقع قضاى حاجت حرف نزند‪ .‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذَا َتغَ‪%َّ % %‬و َ‬
‫‪%‬ك» (احمد)‪« .‬هرگ‪55‬اه دو نفر‬ ‫ت َعلَى ذَلِ ‪َ %‬‬ ‫ح‪%َّ %‬دثَا‪ .‬فَ ‪ِ%%‬إ َّن اللَّهَ يَ ْم ُق ُ‬‫احبِ ِه َواَل َيتَ َ‪%‬‬ ‫اح‪ٍ %‬د ِم ْنهما عن ص ‪ِ %%‬‬ ‫‪%‬ل َو ِ ‪%‬‬
‫َفلْيََت‪%َ %%‬و َار ُك‪ُّ %%‬‬
‫َُ َ ْ َ‬
‫براى قضاى‪ 5‬حاجت مىروند‪ 5،‬بايد از يكديگر‪ 5‬پنهان شوند‪ 5‬و با هم حرف نزنند‪ ،‬زي‪55‬را چ‪55‬نين عملى‬
‫باعث خشم خداوند‪ 5‬است»‪.‬‬
‫(ناگفته پيداست كه ب‪55‬رخى از اين آداب متعلق به ص‪55‬حرا و بياب‪55‬ان است و در ش‪55‬هرها ش‪55‬رايط‪5‬‬
‫فرق‪ 5‬مىكند)‪.‬‬
‫ماده دوم‪ :‬استنجاء و استجمار‪:‬‬
‫‪ -1‬بوس‪55‬يله اس‪55‬تخوان و م‪55‬دفوع‪ 5‬خشك و منجمد حيوان‪55‬ات اس‪55‬تنجاء نش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫اد إِ ْخوانِ ُكم ِمن ال ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬الَ تَسَت ْنجوا بِ َّ ِ‬
‫ْج ِّن» (اصل اين حديث در صحيحين‬ ‫الر ْوث َوالَ بالْعظَ ِام فَِإنَّهُ َز ُ َ ْ َ‬ ‫ْ ُ‬
‫است)‪ .‬بوسيله مدفوع‪ 5‬حيوانات و اس‪55‬تخوان اس‪55‬تنجا نكني‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را اس‪55‬تخوان زاد و توشه ب‪55‬رادران‬
‫جنى شما است»‪ .‬و استنجا به چيزهاى‪ 5‬مفيد ديگرى‪ 5‬مانند پارچه قابل استفاده‪ ،‬يا كاغذ‪ ،‬يا بوس‪55‬يله‬
‫اشياء محترم و با حرمت مانند طعام و ساير اشياء خوردنى‪ 5‬نيز غير مجاز است‪ .‬زي‪55‬را اس‪55‬تنجاء‬
‫با اين اشياء منجر به تعطل و افساد مصالح آنها است و چنين اقدامى حرام مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -2‬با دست راست استنجاء روا نيست و شرمگاه را نيز نبايد در دست راست گ‪5‬رفت‪ .‬زي‪5‬را‬
‫س‪ُ % %‬ح ِم ْن الْ َخاَل ِء بِيَ ِمينِ ‪%ِ %‬ه»‬
‫‪%‬ول‪َ ،‬واَل َيتَ َم َّ‬‫َح ‪ُ %‬د ُك ْم ذَ َك‪%َ %‬رهُ بِيَ ِمينِ ‪%ِ %‬ه َو ُه‪%َ %‬و َيبُ ‪ُ %‬‬
‫س‪َّ % %‬ن أ َ‪%‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬اَل يَ َم َّ‬
‫(متفق علي‪55‬ه)‪« .‬موقع قض‪55‬اى‪ 5‬ح‪55‬اجت ش‪55‬رمگاه خ‪55‬ود را با دست راست نگيريد‪ 5‬و با دست راست‬
‫خود را پاك نكنيد‪ ،‬يعنى با دست راست استنجا نگيريد‪.»5‬‬
‫‪ -3‬اگر بوسيله سنگ يا كلوخ استنجاء مىكند‪ ،‬به عدد فرد اكتفا كند‪ ،‬مثال با سه س‪55‬نگ و اگر‬
‫طهارت حاصل نشود‪ 5‬با پنج و به همين ترتيب تا حصول طهارت متيقن گردد‪ ،‬زيرا از حضرت‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َح َجا ٍر» رسول اكرم ص‬ ‫«نهانَا َرُسولُ اللّهِ ص أَ ْن نَ ْسَت ْن ِج َى بِأَقَ َّل م ْن ثَالَثَة أ ْ‬ ‫سلمان فارسى‪ 5‬روايت است‪َ :‬‬
‫ما را از استنجا توسط كمتر از سه سنگ منع مىكرد‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر با سنگ و آب استنجا مىكند‪ ،‬نخست از سنگ و بعد از آن آب‪ ،‬استفاده كند كه اكتفا به‬
‫اج ُك َّن أَ ْن‬ ‫«م ‪%ْ %‬ر َن أَ ْز َو َ‬
‫يكى نيز جايز و استفاده از آب بهتر است‪ .‬زيرا از عايشه ل روايت است‪ ،‬كه‪ُ :‬‬
‫ول اللَّ ِه ص َ‪%‬ك‪%%‬ا َن َي ْف َعلُ‪%% %‬هُ» حضرت عايشه ل خطاب به زنان‬ ‫ْم‪ِ %‬‬
‫‪%‬اء فَ ‪ِ% %‬إنِّى أَ ْس ‪% %‬تَ ْحيِي ِه ْم فَ ‪ِ% %‬إ َّن َر ُس ‪َ % %‬‬ ‫يَ ْس ‪% %‬تَ ِطيبُوا بِال َ‪%‬‬
‫صحابيه مىفرمايد‪« :‬به شوهرانتان امر كنيد تا با آب استنجا كنند‪ ،‬من كه نمىتوانم به آنها بگويم و‬
‫چونكه رسول خدا با آب استنجا مىكرد»‪( .‬ترمذي)‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬در بيان نكاتى كه بعد از فارغ شدن از بيت الخالء بايد رعايت شود‪:‬‬

‫‪175‬‬
‫‪ -1‬موقع‪ 5‬بيرون آمدن از بيت الخالء نخست پاى راست را ب‪55‬يرون كن‪5‬د‪ ،‬زي‪5‬را رس‪55‬ول اك‪5‬رم‬
‫رانكَ» (ابوداوود و ترمذى)‪.‬‬
‫ص چنين كرده است بگويد‪« :‬غُْف َ‬

‫فصل سوم‬
‫بيان وضو‪5‬‬
‫در اين فصل چهار ماده وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -1‬مشروع بودن وضو‪:‬‬
‫مشروعيت وضو‪ 5‬از كتاب هّللا و سنت رسول هّللا ثابت است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾      ‬المائ‪555555‬دة‪:‬‬
‫‪« .)6‬اى مؤمن‪55‬ان هر گ‪55‬اه به قصد نم‪55‬از برخواس‪55‬تيد‪ ،‬چهرهها و دس‪55‬تهاىتان را تا آرنج بش‪55‬وئيد‪.‬‬
‫سرتان را مسح كنيد و پاه‪5‬اى (ق‪5‬دمين) ت‪5‬ان را تا كع‪5‬بين (ش‪5‬تالنگ) بش‪5‬وئيد»‪ .‬و در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده‬
‫ث حََّتى َيَتوَض ‪َ%َّ%‬أ» «نمازتان بعد از اينكه بىوضو‪ 5‬شديد تا وضو‪5‬‬
‫است‪« :‬ال ُتقْبَ ‪ُ% %‬ل ص‪%% %‬لوةُ أح‪%% %‬دكم إذا أحْ ‪َ% %‬د َ‬
‫نگيريد‪ 5‬پذيرفته نيست»‪( .‬بخاري)‪.‬‬

‫‪ -2‬فضيلت وضو‪:‬‬
‫َدلُّ ُكم َعلَى ما يمحو اللَّهُ بِهِ‬
‫َ َْ ُ‬ ‫وضو‪ 5‬داراى فضيلت بزرگى است چنانكه رسول خدا مىفرمايد‪« :‬أَالَ أ ُ ْ‬
‫ض‪ِ %‬‬
‫وء َعلَى ال َْم َك‪%%‬ا ِر ِه َو َك ْث‪%َ %‬رةُ الْ ُخطَا إِلَى‬ ‫ول اللَّ ِه‪ .‬قَ‪َ %‬‬ ‫الْ َخطَايا ويرفَع بِ ِه الدَّرج ِ‬
‫‪%‬ال‪« :‬إِ ْس‪%‬بَاغُ ال ُْو ُ‬ ‫ات»‪ .‬قَالُوا َبلَى يَا َر ُس َ‬ ‫ََ‬ ‫َ َ َْ ُ‬
‫ط» پيامبر ص خطاب به ياران فرمود‪« :‬آيا عملى را‬ ‫الربَا ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫الصالَة فَ َذل ُك ُم ِّ‬ ‫ِ‬
‫الصالَة َب ْع َد َّ‬
‫ار َّ‬ ‫ِِ ِ‬
‫ال َْم َساجد َوانْتظَ ُ‬
‫كه خداوند توسط‪ 5‬آن گناه‪55‬ان را محو و درج‪55‬ات را بلند مىفرماي‪55‬د‪ ،‬به ش‪55‬ما مع‪55‬رفى نكنم؟ ي‪55‬اران‬
‫ع‪55‬رض كردن‪55‬د‪ ،‬يا رس‪55‬ول هّللا مع‪55‬رفى بفرمائي‪55‬د‪ .‬آنحض‪55‬رت ص فرم‪55‬ود‪ 5‬تكميل س‪55‬اختن وضو‪ 5‬بر‬
‫ناگوارى و به كثرت به مساجد رفتن و انتظار‪ 5‬از نمازى‪ 5‬براى نم‪55‬از ديگ‪55‬ر‪ ،‬اينست س‪55‬نگر آن را‬
‫محكم بداريد‪( .»5‬مسلم)‪ .‬و در حديثى مىفرمايد‪ :‬هر گ‪55‬اه بن‪55‬ده م‪55‬ؤمن و مس‪55‬لمان وضو مىس‪55‬ازد‪ ،‬با‬
‫شس‪55‬تن چه‪55‬ره‪ ،‬تم‪55‬ام گناه‪55‬انى كه چش‪55‬مانش انج‪55‬ام داده آن‪ ،‬با آخ‪55‬رين قط‪55‬رات آب ف‪55‬رو‪ 5‬مىري‪55‬زد‪5،‬‬
‫همچ‪55‬نين با بس‪55‬تن دس‪55‬تها گناه‪55‬انى كه توسط‪ 5‬دس‪55‬تهايش انج‪55‬ام گرفته با آخ‪55‬رين قط‪55‬رات آب ف‪55‬رو‪5‬‬
‫مىريزد‪ 5‬خالصه با تكميل وضو‪ ،‬از گناهان پاك و تميز مىشود‪5.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬فرايض‪ ،‬سنن و مكروهات وضو‪:‬‬


‫‪ -1‬فرايض وضو‪:‬‬
‫ال‪55‬ف) نيت‪ :‬عب‪55‬ارت است از ع‪55‬زم و اراده قل‪55‬بى بر انج‪55‬ام عمل وضو بخ‪55‬اطر‪ 5‬اط‪55‬اعت از‬
‫‪%‬ات» «عملها به نيتها وابس‪55‬ته‬
‫الني‪ِ % %‬‬
‫دستور‪ 5‬خدا‪ ،‬بدليل اينكه آنحضرت ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَّنم‪%% %‬ا الأعْم‪%% %‬الُ ِب َّ‬
‫است» (متفق عليه)‪.‬‬
‫ب) شستن صورت‪ :‬از باالترين نكته پيشانى تا زير چانه و از بن اين گ‪55‬وش تا بن آن‪ ،‬ب‪55‬دليل‬
‫اينكه قرآن مىفرمايد‪« ﴾ ﴿ :‬صورت‪ 5‬تان را بشوييد‪.»5‬‬
‫ج) غسل يدين‪ :‬شستن دستها با آرنج‪ ،‬بدليل اينكه در آيه وضو‪ 5‬خداوند فرموده است‪﴿ .‬‬
‫‪« ﴾   ‬دستهايتان را تا آرنج بشوئيد‪.»5‬‬

‫‪176‬‬
‫د) مسح سر از پيشانى تا پشت گردن‪ ،‬بدليل اينكه در آيه وضو آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪﴿ :‬‬
‫‪« ﴾‬سرهاى تان را مسح كنيد»‪.‬‬
‫هـ) شس‪555‬تن پاها تا كع‪555‬بين‪ :‬ب‪555‬دليل اينكه در آيه وضو‪ 5‬آم‪555‬ده اس‪555‬ت‪ ﴿ :‬‬
‫‪« ﴾‬پاها را تا شتالنگ بشوئيد»‪.‬‬
‫ر) ترتيب ميان اعضاء مغسوله‪ ،‬باين صورت كه نخست صورت‪ 5‬بعد دس‪55‬تها‪ ،‬بعد مسح سر‬
‫و بعد پاها به ترتيبى‪ 5‬كه در آيه كريمه آمده است‪.‬‬
‫ز) پى در پى وضو‪ 5‬گرفتن‪ :‬يع‪55‬نى مي‪55‬ان شس‪55‬تن اعضاء فاص‪55‬له ايج‪55‬اد نش‪55‬ود‪ ،‬بعد از شس‪55‬تن‬
‫صورت‪ 5‬بالفاصله دستها شسته شوند‪ ،‬و هنوز دست خشك نشده است‪ ،‬سر مسح گردد و‪ ...‬زي‪55‬را‬
‫قطع عب‪555555‬ادت بعد از ش‪555555‬روع‪ 5‬ممن‪555555‬وع است چنانكه خداوند مىفرماي‪555555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬محم‪55‬د‪ .)33 :‬البته فاص‪55‬له ان‪55‬دك قابل عفو اس‪55‬ت‪ ،‬هم چ‪55‬نين اگر ت‪55‬اخير بخ‪55‬اطر‪5‬‬
‫عذرى باشد‪ ،‬مثال بعد از شس‪55‬تن ص‪55‬ورت‪ ،‬آب تم‪55‬ام شد يا به زمين ريخت‪ ،‬پس در اين ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫اگر زمانى ط‪55‬والنى بگ‪55‬ذرد‪ ،‬اش‪55‬كالى ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬البقرة‪« .)286 :‬خداوند‪ 5‬بيش از توان هيچ كس را مكلف نمىكند»‪.‬‬
‫فايده‪ :‬بعضى از علماء «دل‪%%%‬ك» يعنى ماليدن را از جمله ف‪55‬رايض يا س‪55‬نن وض‪55‬وء مىدانند اما‬
‫واقعيت اين است كه دلك (مالي‪55‬دن) عمل مس‪55‬تقل و ج‪55‬دا از وضو‪ 5‬نيست بلكه مكمل و متمم وضو‪5‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬سنن وضو‪:‬‬
‫‪ -1‬بسم هّللا گفتن در ابتداى وضو‪ :‬زيرا رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬ال وض ‪%%‬وءَ ِلَمْن َلْم يَ‪ْ%%‬ذُكرِ‬
‫اسَم اللّهِ عََلْيِه»‪( .‬امام احمد و ابوداود آن را روايت كردهاند‪ ،‬سندش ضعيف‪ 5‬است اما بدليل كثرت‬ ‫ْ‬
‫طرق‪ ،‬علماء آن را شايسته عمل قرار‪ 5‬دادهاند)‪.‬‬
‫‪ -2‬شستن دستها تا مچ‪ ،‬قبل از داخل كردن آنها در ظرف‪ 5‬آب‪ :‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ت يَ ُدهُ» (متفق‬ ‫س يَ َدهُ فِى ا ِإلنَ ِاء َحتَّى َيغْ ِسلَ َها ثَالَثًا فَِإنَّهُ الَ يَ ْد ِرى أَيْ َن بَاتَ ْ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِِ‬
‫َح ُد ُك ْم م ْن َن ْوم ‪%‬ه فَالَ َيغْم ْ‬
‫ظأَ‬ ‫«إِذَا ْ‬
‫اسَت ْي َق َ‬
‫عليه)‪« .‬هرگاه كسى از شما از خواب بيدار مىش‪55‬ود‪ ،‬دس‪55‬تش را در ظ‪55‬رف آب ف‪55‬رو‪ 5‬ن‪55‬برد‪ ،‬تا سه‬
‫بار نشسته است‪ ،‬چون نمىداند كه دستش شب در چه جاه‪55‬ائى گذران‪55‬ده است»‪ .‬اما اگر از خ‪55‬واب‬
‫نبوده‪ ،‬بلكه از قبل بيدار بوده است و مىخواهد وضو بگيرد‪ ،‬در اين صورت اگر دستها را داخل‬
‫ظرف‪ 5‬آب كرده و آب بردارد‪ ،‬مانعى ندارد‪.‬‬
‫‪ -3‬مسواك‪ 5‬زدن‪ :‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ل‪%%‬وال أَْن أَش ‪َُّ%‬ق على أُمَِّتى َلأَمَ ‪%‬رُْتُهْم ِبالس ‪ِ ِّ%‬‬
‫واك مَ ‪َ%‬ع‬
‫وء» (مؤطاء امام مالك)‪« .‬اگر براى امت من گران تم‪55‬ام نمىش‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان را امر مىك‪55‬ردم تا‬ ‫كُ ‪ُّ%%‬ل ُوض ‪ٍ ُ%%‬‬
‫براى هر نماز مسواك بزنند»‪.‬‬
‫‪ -4‬مضمض‪55‬ه‪ :‬منظ‪55‬ور از مضمضه تحريك آب در دهن اس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ض» «در وضو مضمضه كن»‪( .‬ابوداود با سند صحيح)‪.‬‬ ‫ضمِ ْ‬‫ضْأتَ َفَم ْ‬
‫مىفرمايد‪« :‬إذا َتوَ َّ‬
‫‪ -5‬استنشاق‪ :‬يعنى داخل كردن آب در بينى و استنشار‪ 5‬يعنى انداختن آب بعد از داخل ك‪55‬ردن‪،‬‬
‫ص‪% %‬ائِ ًما» «در داخل كردن آب در‬ ‫زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ب ‪%%%‬الِ ْغ فِى ِ‬
‫اال ْستِْن َش‪ِ %%‬‬
‫اق إِالَّ أَ ْن تَ ُك‪%%‬و َن َ‬ ‫َ‬
‫بينى مبالغه كن مگر در حالت كه روزه باشي»‪( .‬احمد‪ ،‬اوداود و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -6‬تخليل اللحية‪ :‬يعنى خالل ك‪55‬ردن ريش‪ ،‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده است حض‪55‬رت عم‪55‬ار بن ياسر ب‬
‫ريش خ‪55‬ود را خالل مىك‪55‬رد‪ ،‬كسى او را ديد و اين عملش را ش‪55‬گفت انگ‪55‬يز دانس‪55‬ت‪ ،‬عم‪55‬ار ب‪55‬او‬

‫‪177‬‬
‫گفت‪ :‬من نبايد از خالل كردن ريشهايم‪ 5‬خود دارى كنم‪ ،‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص را دي‪55‬دم كه ريش‬
‫مباركش را خالل مىكرد‪( .‬احمد و ترمذى‪.)5‬‬
‫‪ -7‬شستن هر عضو سه بار‪ :‬زيرا يك بار شستن فرض و سه بار سنت است‪.‬‬
‫‪ -8‬مسح كردن پشت و داخل گوشها‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص چنين كرده است‪.‬‬
‫خَّلْل‬
‫‪ -9‬خالل كردن انگشتهاى دست و پا‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إذا َتوَض ‪ْ%َّ%‬أتَ َف َ‬
‫ك َوِرْجَلْيكَ» «هرگاه وضوء مىگيري‪ ،‬انگشتهاى‪ 5‬دست و پا را خالل كن»‪.‬‬
‫صابَع َيَدْي َ‬
‫أ ِ‬
‫‪ -10‬تيامن‪ ،‬يعنى در شستن دست و پا از راست شروع‪ 5‬كند‪ .‬چون در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬‬
‫ُم َفْابُدوا بَِميامِِنُكْم» «هرگاه وضو‪ 5‬مىگيريد‪ ،‬از جانب راست شروع كنيد» (متفق عليه)‪ .‬و‬ ‫إذا تََوضَّْأت ْ‬
‫از حضرت عايشه ل مروى است‪َ « :‬كا َن النَّبِ ُّي ص ُي ْع ِجبُهُ التَّيَ ُّم ُن فِي َتَنعُّلِ ِه‪َ ،‬وَت َر ُّجلِ ِه‪َ ،‬وطَ ُهو ِر ِه َوفِي َش ‪%‬أْنِِه‬
‫ُكلِّ ِه» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬رس‪55‬ولاكرم‪ 5‬ص ش‪55‬روع‪ 5‬از دست راست را پس‪55‬ند مىك‪55‬رد در كفش پوش‪55‬يدن‪،‬‬
‫شانه زدن و طهارت و در تمام امور»‪.‬‬
‫‪ -11‬اطالة الغرة و التحجي‪55‬ل‪ :‬يع‪55‬نى در شس‪55‬تن هر عض‪55‬و‪ ،‬از مق‪55‬دار ف‪55‬رض بگ‪55‬ذرد مثال از‬
‫قرص چهره گذشته و صفحه گردن شسته شود از آرنج دستها و از شتالنگ پا تجاوز نمايد بازو‪5‬‬
‫إن أ َُّمتِي‬
‫و قسمتى از ساق پا را نيز بشويد‪ ،‬زيرا در حديث آمده است‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪َّ « 5:‬‬
‫وء‪ ،‬فَمن اس‪%‬تطَ ِ‬ ‫ض‪ِ %‬‬
‫‪%‬ل» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ِ‬
‫اع م ْن ُك ْم أَ ْن يُطي‪َ %‬‬
‫‪%‬ل غَُّرتَ‪%%‬هُ َفلَْي ْف َع‪ْ %‬‬ ‫َ ْ َْ َ‬ ‫ين‪ِ ،‬م ْن أَثَ‪ِ %‬ر ال ُْو ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫يَأْتُو َن َي ْو َم الْقيَ َام‪%%‬ة غُ‪%ًّ%‬را ُم َح َّجل َ‬
‫«امت من روز‪ 5‬قي‪55‬امت از آث‪55‬ار وضو‪ 5‬با دست و پا و چهرهاى‪ 5‬ن‪55‬ورانى‪ 5‬و س‪55‬فيد‪ ،‬از دور ش‪55‬ناخته‬
‫مىش‪55‬وند‪ 5،‬پس اگر مىخواهيد‪ 5‬درخش‪55‬ندگى‪ 5‬و س‪55‬فيدى بيش‪55‬ترى‪ 5‬داش‪55‬ته باش‪55‬يد‪ ،‬آث‪55‬ار وضو‪ 5‬را بيش‪55‬تر‪5‬‬
‫كنيد»‪.‬‬
‫‪ -12‬مسح سر را از قسمت جلو شروع‪ 5‬كند‪ :‬يعنى از ابتداى پيشانى‪ 5‬شروع‪ 5‬كرده و به طرف‪5‬‬
‫گردن ببرد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص در مسح سر از قسمت جلو شروع كرده و دس‪55‬تها را به عقب‬
‫برده و باز برگردانده است‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫يك لَ ‪%%‬هُ‪َ ،‬وأ ْش‪َ % %‬ه ُد َّ‬
‫أن ُم َح َّمداً‬ ‫ِ‬
‫‪ -13‬بعد از تكميل وضوء‪ 5‬بگويد‪« :‬أش‪%َ %%‬ه ُد أ ْن ال إل‪%% %‬هَ إالَّ اهللُ َو ْ‪%‬ح ‪َ %‬دهُ الَ َش ‪ِ % %‬ر َ‬
‫َّوابِين‪ ،‬و ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫ين» (مس‪55‬لم)‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬ ‫المتَطَ ِّه ِر َ‬
‫اج َعلْني م َن ُ‬ ‫اج َعلْنِي م َن الت َّ َ َ ْ‬
‫َع ْب‪ُ % % %‬دهُ َو َر ُس‪% % %‬ولُهُ‪ ،‬اللَّ ُه َّم ْ‬
‫مىفرماي‪55‬د‪ :‬هر كس وضو گ‪55‬يرد‪ ،‬وض‪55‬ويش را كامل كن‪55‬د‪ ،‬بع‪55‬د‪ ،‬دعا م‪55‬ذكور‪ 5‬را بخوان‪55‬د‪ ،‬دره‪55‬اى‬
‫هشتگانه بهشت براى او باز كرده مىشوند‪ 5،‬از هر درى كه بخواهد وارد شود‪.‬‬

‫‪ -3‬مكروهات وضو‪:‬‬
‫‪ -1‬وضو گرفتن درجاى‪ 5‬پليد و نجس‪ ،‬زيرا احتمال دارد كه قطرههاى‪ 5‬ناپاك به لباس يا بدن‬
‫شخص اصابت كند‪.‬‬
‫اد َعلَى َه‪َ %%‬ذا أ َْو‬
‫‪ -2‬شستن هر عضو بيش از سه بار‪ :‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬فَ َم ْن َز َ‬
‫ص َف َق‪ْ %%‬د أَ َس‪َ %%‬‬
‫اء َوظَلَ َم» «هر كس بيش از سه بار بشويد يا كم از سه بار‪ ،‬بد ك‪5‬رده و م‪5‬رتكب س‪5‬تم‬ ‫َن َق َ‬
‫شده است»‪( .‬ابوداوود)‪.‬‬
‫‪ -3‬اسراف و زياده روى‪ 5‬در بك‪55‬ار ب‪5‬ردن آب‪ ،‬زي‪55‬را رس‪5‬ول خ‪55‬دا با ان‪5‬دك مق‪5‬دار از آب وضو‪5‬‬
‫مىساخت‪ .‬و اسراف در تمام امور ممنوع و رسول هّللا ص آن را منع كرده است‪.‬‬
‫‪ -4‬ترك دادن سنت يا سنتهايى از وضو‪ ،‬زيرا ترك سنت باعث از دست دادن اجر و ث‪55‬واب‬
‫است كه نبايد فوت شود‪.‬‬
‫‪ -5‬وضو‪ 5‬گرفتن از باقيمان‪55‬ده آب وض‪55‬وى‪ 5‬زن‪ :‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از وضو گ‪55‬رفتن از‬
‫چنين آبى منع كرده است‪( .‬ترمذى‪.)5‬‬
‫‪178‬‬
‫(برخى از علماء اين عمل را بدليل اينكه خود آنحضرت ص چنين كرده است بدون ك‪55‬راهيت‬
‫جايز مىدانند)‪.‬‬
‫ماده سوم‪ :‬در باره كيفيت و چگونگى وضو و آن بشرح زير است‪:‬‬
‫در صورتى‪ 5‬كه از ظرف استفاده مىكند‪ ،‬ظرف آب را در سمت راست خود بگ‪55‬ذارد‪ ،‬بسم هّللا‬
‫گفته آب را در كف دست بري‪55‬زد‪ 5‬و نيت وضو‪ 5‬را داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬دس‪55‬تها را تا مچ سه ب‪55‬ار بش‪55‬ويد‪،‬‬
‫سپس سه بار مضمضه و استنشاق‪ 5‬كند‪ ،‬بعد صورتش را از مبدأ موه‪55‬اى پيش‪55‬انى تا به زير چانه‬
‫و از نرمه گوش تا گوش ديگر سه بار بشويد‪ ،‬سپس دست راست را تا باالى آرنج سه بار سپس‬
‫دست چپ را نيز تا باالى آرنج سه بار بشويد و انگشتها را خالل كند‪ ،‬آنگ‪55‬اه تم‪55‬ام سر را يكب‪55‬ار‬
‫مسح كند‪ ،‬از طرف‪ 5‬پيشانى شروع‪ 5‬كرده تا به پشت گردن ادامه دهد و بعد دس‪55‬تها را از پشت بر‬
‫گردانده تا جائى كه شروع‪ 5‬ك‪55‬رده است بي‪55‬اورد‪ 5،‬بعد داخل و ب‪55‬يرون گوش‪55‬ها‪ 5‬را مسح كن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬راى‬
‫مسح ك‪55‬ردن گوش‪55‬ها مىتواند‪ 5‬از آب جديد اس‪55‬تفاده كند و اگر از ت‪55‬رى دست كه از قبل خيس بودند‬
‫استفاده شود نيز مانعى ندارد‪ ،‬بعد پاها را بشويد و در خاتمه وضو‪ 5‬اين دعا‪:‬‬
‫ِ‬
‫اج َعلْنِي م َن‬
‫أن ُم َح َّمداً َع ْب‪ُ %‬دهُ َو َر ُس‪%‬ولُهُ‪ ،‬اللَّ ُه َّم ْ‬ ‫«اش‪%%‬هد أش‪%َ %‬ه ُد أ ْن ال إل‪%%‬هَ إِالَّ اهللُ َو ْح‪َ %‬دهُ الَ َش‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬هُ‪َ ،‬وأ ْش‪َ %‬ه ُد َّ‬
‫َّوابِين‪ ،‬و ِ ِ‬
‫ين» را بخواند‪.‬‬ ‫المتَطَ ِّه ِر َ‬
‫اج َعلْني م َن ُ‬ ‫الت َّ َ َ ْ‬
‫درباره كيفيت وضو از حضرت على كرم ‪ ‬مروى است‪ ،‬ايش‪55‬ان بعد از اينكه وضو‪ 5‬گ‪55‬رفت‬
‫و نخست دس‪55‬تها را شست و تم‪55‬يز ك‪55‬رد‪ ،‬بعد سه ب‪55‬ار مضمضه ك‪55‬رد‪ ،‬سه ب‪55‬ار استنش‪55‬اق‪ 5‬ك‪55‬رد‪،‬‬
‫صورتش‪ 5‬را سه بار شست‪ ،‬دستها را تا آرنج سه بار شست‪ ،‬سر را يك ب‪55‬ار مسح ك‪55‬رد‪ ،‬بعد پاها‬
‫را تا كعبين شست بعد فرمود‪ :‬دوست داشتم به شما نشان بدهم كه رسول اكرم ص چگونه وضو‪5‬‬
‫گرفته است‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬نواقض وضو‪:‬‬


‫نواقض وضو عبارتاند از‪ -1 :‬هر آنچه كه از دبر يا قبل بيرون بيايد‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬پيش‪55‬اب م‪55‬ذى‪،‬‬
‫ودى‪ ،‬مدفوع‪ 5‬و باد همراه با صدا و بدون صدا حدث نام دارد‪ .‬چنانكه رسول اكرم ص در حديث‬
‫ث حََّتى َيَتوَض ‪َ%َّ%‬أ» (بخاري)‪« .‬وقتى‪ 5‬دچار‬
‫لوة أحَ ‪ِ% %‬دُكْم إذا أحْ ‪َ% %‬د َ‬
‫«اليْقبَ ‪% %‬لُ اللّهُ ص ‪َ َ% %‬‬
‫بدان اشاره نموده است‪َ :‬‬
‫حالت حدث شديد‪ ،‬تا وضو نگرفتهايد‪ ،‬خداوند‪ 5‬نماز شما را نمىپذيرد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬خواب عميق‪ :‬در حالتى كه شخص دراز كشيده باشد‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ض ‪%%‬أْ» (ابوداود)‪« .‬چشمها محافظ بيدارىان‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه كسى خ‪55‬واب‬ ‫‪%‬ام َفلْيََت َو َّ‬ ‫ِ‬ ‫« ِو َ‪%‬ك‪%%‬اء ال َّ ِ‬
‫س ‪%%‬ه ال َْع ْينَ‪%%%‬ان فَ َم ْن نَ‪َ %%‬‬ ‫ُ‬
‫رفت وضو‪ 5‬گيرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬از دست عقل و غش ك‪555‬ردن و از دست دادن و بيهوش‪555‬ى‪ ،‬جنزدگى‪ ،‬زي‪555‬را در اينگونه‬
‫مواقع انسان كنترل اعضاى خويش را از دست مىدهد‪.‬‬
‫‪ -4‬دست زدن شرمگاه بوسيله ب‪5‬اطن كف دست و انگش‪5‬تها‪( ،‬دست زدن ش‪5‬رمگاه در ح‪5‬الت‬
‫عادى نزد احناف ناقض وضو‪ 5‬نيست مگر اينكه در حال شهوت باشد كه معم‪5‬وال م‪5‬ذىآور‪ 5‬است)‪.‬‬
‫صِّل حتى يََتَوضََّأ» (ترمذى‪ 5‬و قال صحيح)‪« .‬هر كس‬ ‫ه َفَلا يُ َ‬‫س َذَكَر ُ‬
‫زيرا در حديث آمده است‪« :‬مَْن َم َّ‬
‫شرمگاهش را دست بزند تا تجديد وضو نكرده نماز نخواند»‪.‬‬
‫‪ -5‬مرتد شدن‪ :‬مثال كلمه كفر را بر زبان بياورد‪ 5،‬كه در اينصورت وضويش‪ 5‬مىشكند و كليه‬
‫اعم‪55‬ال تعب‪55‬دى به ه‪55‬در خواهند رفت‪ .‬چ‪55‬ون خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬الزمر‪(« .)65 :‬اى پي‪55‬امبر!) هرگ‪55‬اه م‪55‬رتكب ش‪55‬رك ش‪55‬دى‪ ،‬اعم‪55‬الت به ه‪55‬در خواهند‬
‫رفت»‪.‬‬

‫‪179‬‬
‫‪ -6‬خوردن گوشت شتر‪ :‬بدليل اينكه يكى از اصحاب از رسول اكرم ص سوال كرد‪ ،‬آيا بعد‬
‫از خ‪55‬وردن گوشت گوس‪55‬فند وضو بگ‪55‬يريم؟‪ 5‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬اگر دلت خواس‪55‬ت‪ ،‬بعد س‪55‬وال ك‪55‬رد‪ :‬بعد از‬
‫خوردن گوشت شتر چى؟ فرمود‪ 5:‬آرى‪.‬‬
‫البته جمهور‪ 5‬صحابه معتقد به نقض وضو‪ 5‬از خوردن گوشت شتر نيستند و حديث مذكور را‬
‫منس‪55‬وخ مىدانن‪55‬د‪ ،‬ل‪55‬ذا جمه‪55‬ور ص‪55‬حابه و خلف‪55‬اى راش‪55‬دين خ‪55‬وردن گوشت ش‪55‬تر را ن‪55‬اقض وضو‬
‫نمىدانستند‪.‬‬
‫‪ -7‬دست زدن زن با شهوت‪ :‬زيرا قصد‪ 5‬و نيت ش‪55‬هوت در نقض وضو‪ 5‬مانند وج‪55‬ود ش‪55‬هوت‬
‫است‪ ،‬چرا كه پي‪55‬امبر ص مس ذكر را ن‪55‬اقض وضو ق‪55‬رار داده اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬دليل اينكه دست زدن به‬
‫الر ُج‪%ِ % %‬ل ْام َرأَتَ‪%% %‬هُ‬
‫ذكر ش‪55‬هوتزا اس‪55‬ت‪ .‬و رواي‪55‬تى در مؤطا به نقل از ابن عمر ب آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ُ « :‬ق ْبلَ ‪% %‬ةُ َّ‬
‫ض‪%‬وءُ» (مؤطأ مالك)‪« .‬بوسيدن زن و‬ ‫س َها بِيَ‪%ِ %‬د ِه ِم ْن ال ُْماَل َم َس‪ِ %‬ة فَ َم ْن َقبَّ َل ْام َرأَتَ‪%%‬هُ أ َْو َج َّ‬
‫س‪َ %‬ها بِيَ‪%ِ %‬د ِه َف َعلَْي‪%ِ %‬ه ال ُْو ُ‬ ‫َو َج ُّ‬
‫دست زدن ب‪555‬او مالمست اس‪555‬ت‪ ،‬ل‪555‬ذا هر كس زنش را بوسه گ‪555‬رفت يا او را دست زد‪ ،‬وضو‬
‫بگيرد»‪.‬‬

‫فصل چهارم‬
‫غسل‬
‫اين فصل مشتمل بر چهار ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬مشروعيت و بيان وجوب غسل‪:‬‬
‫الف) مشروعيت غسل‪:‬‬
‫ثابت است‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬ ‫هّللا‬ ‫هّللا‬
‫مشروعيت غسل از كتاب و سنت رسول‬
‫‪( ﴾ ‬المائ‪55‬دة‪« .)6 :‬اگر جنب هس‪55‬تيد پس طه‪55‬ارت كنيد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬النس‪55‬اء‪« .)43 :‬و در ح‪55‬ال جن‪55‬ابت [ن‪55‬يز] تا‬
‫آنكه غسل كنيد [به نماز نزديك نشويد‪ ]5‬مگر آنكه رهگذر باشيد»‪« .‬و رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب الْغُ ْس‪ُ %%%‬ل» (ترمذي)‪« .‬هرگاه شرمگاه مرد از دهانه شرمگاه مرد‬ ‫«إِذَا َج َاو َز الْختَا ُن الْختَا َن َف َق‪ْ %%%‬د َو َج َ‬
‫بگذرد غسل واجب مىگردد»‪.‬‬

‫ب) موجبات غسل‪:‬‬


‫‪ -1‬جنابت‪ :‬شامل جماع و همچنين ادخال شرمگاه بدون انزال مىشود‪ 5.‬انزال‪ :‬ش‪55‬امل خ‪55‬روج‬
‫منى با لذت چه در خواب و چه در بيدارى‪ ،‬از مرد چه از زن‪ ،‬بدليل اينكه خداوند مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬المائدة‪« .)6 :‬اگر جنب هستيد پس طهارت كنيد» و رس‪55‬ول‬
‫سلُ»‪.‬‬
‫الغ ْ‬
‫ب ُ‬ ‫هّللا ص مىفرمايد‪« :‬إذا التََقى الخَِت ِ‬
‫انان َفَقْد َوجَ َ‬
‫‪ -2‬انقط‪55555‬اع دم حيض و نف‪55555‬اس‪ :‬خداوند مىفرماي‪55555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪« .)222 :‬در ايام حيض از همس‪55‬رانتان دورى كنيد و (بقصد جم‪55‬اع) با‬
‫آنان نزديك نشويد‪ 5‬تا اينكه پاك شوند‪ ،‬هرگاه پاك شدند نزد آنان برويد و با آنان مج‪55‬امعت كنيد از‬
‫راهى كه خداوند به شما دستور‪ 5‬داده است»‪ .‬رسول اكرم ص خط‪55‬اب به زنى كه جري‪55‬ان خ‪55‬ونش‬
‫ض ‪%%‬تُك‪ ،‬ثُ َّم ا ْغتَ ِس‪% %‬لِي» (مسلم و اب‪5‬وداود)‪« 5.‬به‬
‫س‪%%‬ك َح ْي َ‬ ‫منقطع نمىشد فرمود‪« 5:‬اُْم ُكثِي قَ‪ْ %%‬در َم‪%%%‬ا َ‪%‬ك‪%%‬انَ ْ ِ‬
‫ت تَ ْحب ُ‬ ‫َ‬
‫تع‪55‬داد روزه‪55‬اى كه در آنه‪55‬ا‪ ،‬قاع‪55‬دگى تو را نگه مىداشت از عب‪55‬ادت خ‪55‬وددارى‪ 5‬كن و بعد غسل‬
‫كن»‪.‬‬

‫‪180‬‬
‫‪ -3‬دخول در اسالم‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص به ثمامه حنفى بعد از اينكه مسلمان شده بود‪ ،‬امر‬
‫كرد كه غسل كند‪( .‬حافظ عبدالرزاق‪.)5‬‬
‫‪ -4‬فرا رسيدن مرگ‪ :‬هرگاه مسلمان ف‪55‬وت كن‪55‬د‪ ،‬غسل بر او واجب است زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص امر كرد تا دخترش زينب كه فوت كرده بود غسل داده ش‪55‬ود‪ .‬چنانكه كه در ص‪55‬حيحين آم‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬

‫ج) غسل در چه مواردى مستحب است؟‬


‫حَتِلٍم» «غسل جمعه‬
‫ب َعَلى كُِّل مُ ْ‬
‫واج ٌ‬
‫جمَْعةِ ِ‬
‫«غسلُ ْال ُ‬
‫‪ -1‬روز جمعه‪ :‬بدليل اينكه در حديث آمده‪ُ :‬‬
‫براى شخص بالغ ضرورى است»‪( .‬متفق علیه)‪.‬‬
‫(برخى از علماء غسل روز جمعه را واجب مىدانند)‪ .‬مترجم‪.‬‬
‫‪ -2‬ب‪55‬راى اح‪55‬رام‪ :‬كسى كه قصد‪ 5‬اح‪55‬رام ب‪55‬راى حج يا عم‪55‬ره را دارد‪ ،‬ب‪55‬روى غسل مس‪55‬تحب‬
‫است‪ .‬بدليل اينكه رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص شخصا اين عمل را انج‪5‬ام داد و ديگ‪55‬ران را ب‪5‬دان امر ك‪5‬رده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬ب‪55‬راى داخل ش‪55‬دن به مكه و ب‪55‬راى وق‪55‬وف‪ 5‬عرفه‪ ،‬ب‪55‬دليل اينكه پي‪55‬امبر ص در اين هر دو‬
‫مورد‪ 5‬غسل كرده است‪.‬‬
‫‪ -5‬براى غسل دادن ميت‪ ،‬هر كس مي‪55‬تى را غسل دهد بر وى غسل ك‪55‬ردن مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بدليل حديثى كه قبال بيان گرديد‪5.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬فرايض‪ ،‬سنن و مكروهات غسل‪:‬‬


‫الف) فرايض‪:‬‬
‫‪ -1‬نيت‪ :‬و آن عبارت است از اراده قلبى براى برطرف كردن حدث اكبر بوسيله غسل‪ .‬در‬
‫الني ‪%%‬اتِ وإَّنم ‪%%‬ا ِلكُ‪ِّ%%‬ل ام ‪%%‬رءٍ مََّانَوى» (بخاري)‪« .‬اعمال به نيتها بستگى‬
‫حديث آمده است‪« :‬إَّنمَ‪%%‬ا الأَْعم ‪%%‬الُ ِب ِّ‬
‫دارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬تمام بدن را بصورتى‪ 5‬بايد شست كه هيچ ذرهاى خشك نماند چه با مالي‪55‬دن دست و چه با‬
‫ريختن آب جايى كه دست نمىرسد‪.‬‬
‫‪ -3‬خالل ك‪55‬ردن انگش‪55‬تها و موه‪55‬اى سر و غ‪55‬يره‪ ،‬و رس‪55‬انيدن جاه‪55‬ائى از ب‪55‬دن را كه آب‬
‫بدانجاها به آسانى نمىرسد‪.‬‬

‫ب) سنتهاى غسل‪:‬‬


‫‪ -1‬بسم هّللا گفتن‪ :‬زي‪55‬را بس‪55‬ما ب‪55‬راى ش‪55‬روع‪ 5‬و انج‪55‬ام هر عمل نيك و ص‪55‬الح مش‪55‬روع و‬
‫هّلل‬
‫مطلوب است‪.‬‬
‫‪ -2‬قبل از ريختن آب بر بدن‪ ،‬دستها تا مچ شسته شوند‪5.‬‬
‫‪ -3‬نخست نجاستهاى‪ 5‬حسى زدوده شوند‪.‬‬
‫‪ -4‬بعد از آن وضو‪ 5‬گرفته شود‪.‬‬
‫‪ -5‬مضمضه‪ ،‬استنشاق‪ 5‬و شستن داخل سوراخ گوش‪.‬‬

‫ج) مكروهات غسل‪:‬‬


‫‪ -1‬اسراف در استعمال آب‪ .‬زيرا رسول اكرم ص با يك «ص‪%% %‬اع» (حدود سه كيلو) آب غسل‬
‫كرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬غسل كردن در محل ناپاك‪ .‬بدليل اينكه احتمال آلودگى‪ 5‬بيشتر وجود‪ 5‬دارد‪.‬‬

‫‪181‬‬
‫‪ -3‬غسل كردن در انظار مردم‪ ،‬بدون اينكه ح‪55‬ائلى مانند پ‪55‬رده و غ‪55‬يره وج‪55‬ود‪ 5‬داش‪55‬ته باش‪55‬د‪.‬‬
‫زيرا در حديث آمده است‪ ،‬ميمونه ل همسر رس‪55‬ولخدا ص مىگوي‪55‬د‪ 5:‬ب‪55‬راى رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آب‬
‫گذاشتم‪ 5‬و او را ستر كردم‪ ،‬ايشان غسل كرد‪( .‬بخ‪55‬اری)‪ .‬و در ح‪55‬ديثى رس‪55‬ولاكرم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«همانا خداوند عزوجل باحيا است و ستر را مىپسندد‪ ،‬هرگاه كسى از ش‪55‬ما غسل مىكند بايد س‪55‬تر‬
‫كند»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬
‫‪ -4‬غسل كردن با باقيمانده آب غسل زن‪ ،‬بدليل حديثى كه در مباحث گذشته بيان گرديد‪5.‬‬
‫حدُكم‬
‫غتس ‪ِ% %‬لُ أ ُ‬
‫«لا َي َ‬
‫‪ -5‬غسل كردن در آب راكد‪( .‬آبى كه جارى نيست) زيرا در حديث آم‪55‬ده‪َ :‬‬
‫ب» «شخص جنب در آب راكد غسل نكند»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫اكِد َوُهوَ ُجُن ٌ‬
‫اء الرَّ ِ‬
‫ىالَم ِ‬
‫ِف ْ‬

‫ماده سوم‪ :‬كيفيت غسل‪:‬‬


‫كيفيت غسل بشرح زير است‪:‬‬
‫هّلل‬
‫با نيت به اينكه مىخواهد با اين غسل جن‪55‬ابت را برط‪55‬رف‪ 5‬كند نخست بس‪55‬ما گفت‪55‬ه‪ ،‬هر دو‬
‫دست را تا مچ سه بار بشويد‪ ،‬بعدا اس‪5‬تنجاء كن‪5‬د‪ ،‬نجاست ظ‪5‬اهرى‪ 5‬را از ش‪5‬رمگاه و اط‪5‬راف آن‬
‫شسته‪ ،‬سپس وضو بگيرد و شستن پاها را به تاخير اندازد و در پايان غسل‪ ،‬آنها را بش‪55‬ويد‪ ،‬بعد‬
‫كف دست را در آب ف‪55‬رو‪ 5‬ب‪55‬رده موه‪55‬اى سر را خالل كن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پس سر را هم‪55‬راه با دو گ‪55‬وش سه‬
‫بار‪ ،‬هر بار با آب جديد بشويد‪ ،‬سپس از جانب راست ب‪55‬دن آب بر جسم خ‪55‬ويش بري‪55‬زد‪ 5‬و بمال‪55‬د‪،‬‬
‫سپس طرف چپ بدن را به همين ترتيب‪ ،‬در اثناى غسل در شستن مواضع پنه‪55‬ان مانن‪55‬د‪ ،‬ن‪55‬اف‪،‬‬
‫زير بغل و الى زانوها دقت كند‪ .‬در حديث در اين ب‪55‬اره از حض‪55‬رت عايشه ل روايت است ك‪55‬ه‪:‬‬
‫رسول اكرم ص هرگاه مىخواست غسل جنابت انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬نخست دو دست را قبل از اينكه آنها‬
‫را داخل ظ‪55‬رف‪ 5‬آب كن‪55‬د‪ ،‬شس‪55‬ته و س‪55‬پس ش‪55‬رمگاه را مىشست آنگ‪55‬اه مانند وض‪55‬وى‪ 5‬نم‪55‬از‪ ،‬وضو‪5‬‬
‫مىگرفت‪ ،‬سپس موها را خالل مىكرد و بعد سه بار آب را بوسيله دستها بر سر مىريخت و تم‪55‬ام‬
‫بدن را مىشست‪( .‬ترمذی)‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬آنچه در حال جنابت ممنوع است‪:‬‬


‫‪ -1‬خواندن قرآن‪ :‬زي‪5‬را در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده اس‪55‬ت‪« :‬الَ َت ْق‪%%‬رأُ الْح‪%%‬ائِض والَ الْجنُب ِمن الْ ُق ‪%%‬ر ِ‬
‫آن َش ‪ْ %%‬يئًا»‬ ‫ُ ُ َ ْ‬ ‫َ َ ُ َ‬
‫(ترمذی)‪« .‬زن حائض و ش‪55‬خص جنب اج‪55‬ازه خوان‪55‬دن ق‪55‬رآن را ندارند‪ ،»5‬و از حض‪55‬رت على ‪‬‬
‫مروى‪ 5‬است‪ :‬رسول اكرم ص هميشه براى ما قرآن را مىخواند بجز در حال جنابت‪( .‬ترمذى‪.)5‬‬
‫‪ -2‬داخل شدن در مسجد‪ :‬مگر براى كسانى كه ناچار باشند‪ ،‬مثال راه عبور ش‪55‬ان و گذرش‪55‬ان‬
‫از مس‪55‬جد باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را خداوند مىفرماي‪55‬د‪( ﴾    ﴿ :‬النس‪55‬اء‪.)43 :‬‬
‫«جنب وارد مسجد نشود‪ 5‬مگر اينكه ناچار از آنجا عبور نمايد»‪.‬‬
‫‪ -3‬خواندن نمازه‪55‬اى ف‪55‬رض و نف‪55‬ل‪ :‬ب‪55‬دليل آيه كريمه ﴿‪   ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)43 :‬در حال مس‪55‬تى به نم‪55‬از نزديك نش‪55‬ويد و هم چ‪55‬نين در ح‪55‬التى كه‬
‫جنب هستيد‪ ،‬مگر اينكه منظورتان عبور از مسجد باشد‪ ،‬تا اينكه غسل نكردهايد»‪.‬‬
‫‪ -4‬دست زدن به ق‪55‬رآن ح‪55‬تى با چ‪55‬وب و بوس‪55‬يله چ‪55‬يزى ديگ‪55‬ر‪ :‬ب‪55‬دليل آيه كريم‪55‬ه‪﴿ ،‬‬
‫‪﴾           ‬‬
‫(الواقعة‪« .)79 5-77 :‬اين [كتاب] قرآنى گرانقدر است‪ .‬در كتابى نهفته [نگاش‪5‬ته ش‪5‬ده است] كه‬
‫س الْ ُق‪%ْ % %‬ر َآ َ‪%‬ن إِال َوأَنْ َ‬
‫ت‬ ‫«وال تَ َم َّ‬
‫جز پاكيزگ‪55‬ان به آن دست نمىرس‪55‬انند» و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫اه ٌر» (دار قطني)‪« .‬دست به قرآن نزن مگر اينكه پاك باشى»‪.‬‬‫طَ ِ‬

‫‪182‬‬
‫فصل پنجم‬
‫تيمم‬
‫اين فصل مشتمل بر سه ماده است‬
‫ماده اول‪ :‬مشروعيت تيمم‪:‬‬
‫الف) تيمم براى چه كسانى مشروع است؟‬
‫مش‪55‬روعيت تيمم از كت‪55‬اب هّللا و س‪55‬نت رس‪55‬ول هّللا ص ث‪55‬ابت اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)43 :‬و اگر بيمار يا در حال س‪55‬فر باش‪55‬يد يا كسى از ش‪55‬ما از جايگ‪55‬اه‬
‫قضاى‪ 5‬حاجت بيايد يا با زنان آميزش كنيد و آبى نيابيد‪ ،‬آهنگ خ‪55‬اكى پ‪55‬اك كني‪55‬د‪ ،‬آن گ‪55‬اه روى‪ 5‬و‬
‫َم يَ ِ ‪%‬‬ ‫ِ‬ ‫ص ‪ِ % %‬عي ُد ُو ُ‬
‫‪%‬اء َع ْش ‪َ % %‬ر‬
‫ْم‪َ %‬‬
‫ج‪ْ %‬د ال َ‪%‬‬ ‫ض ‪% %‬وءُ ال ُْم ْس ‪% %‬ل ِم‪َ ،‬وإِ ْن ل ْ‬ ‫دستانتان را مسح كنيد»‪ .‬و در ح‪55‬ديث گفته ش‪55‬ده‪« :‬ال َّ‬
‫ين» (نسائى و ابن ماجه)‪« .‬خاك پاك وسيله طهارت مسلمان است حتى اگر تا ده س‪55‬ال آب پي‪55‬دا‬ ‫ِِ‬
‫سن َ‬
‫نكند»‪.‬‬

‫ب) تيمم براى چه كسانى جايز است؟‬


‫براى كليه كسانى كه آب در اختيار نداشته باشند و بعد از جستجوى‪ 5‬موفق به يافتن آن نش‪55‬وند‪5‬‬
‫جايز است كه تيمم كنند‪ ،‬همچنين براى بيم‪5‬اران ب‪5‬دليل بيم‪5‬ارى‪ 5‬يا ش‪55‬دت گ‪55‬رفتن آن يا احتم‪5‬ال به‬
‫تاخير افتادن صحت و تندرستى‪ 5‬يا اينكه قادر‪ 5‬به حركت كردن نيستند‪ 5‬و كسى را كه يارىش‪55‬ان كند‬
‫نمىيابند‪ ،‬تيمم جايز است‪.‬‬
‫كسى آب بحد ك‪55‬افى ن‪55‬دارد‪ ،‬از آب موج‪55‬ود‪ 5‬ب‪55‬راى شس‪55‬تن بعضى اعضاء اس‪55‬تفاده كند و بقيه‬
‫اعضاء را تيمم ده‪5555‬د‪ ،‬ب‪5555‬دليل اينكه خداوند مىفرماي‪5555‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(التغابن‪« .)16 :‬تا حد توان پرهيزگارى‪ 5‬را پيشه سازيد‪.»5‬‬
‫ماده دوم‪ :‬فرايض تيمم‪:‬‬
‫‪ -1‬فرايض تيمم بشرح زير هستند‪:‬‬
‫ٍ‬
‫الني‪%%‬اتِ وَإَِّنم‪%%‬ا ِلكُ ‪ِّ%‬ل امْ ‪%‬رِء مَ ‪َ%‬انَوى» پس‬
‫الف) نيت‪ :‬بدليل اينكه در حديث آمده است‪« :‬إَّنمَ ‪%‬ا الأَْعم‪%%‬الُ ِب ِّ‬
‫در تيمم پاكى را براى نماز و ديگر عبادات نيت نمايد‪.‬‬
‫ب) خاك پاك‪ :‬بدليل آيه كريمه ﴿‪( ﴾  ‬النساء‪.)43 :‬‬
‫ج) زدن دستها بر زمين‪.‬‬
‫د) مسح صورت و دستها‪ :‬بدليل آيه ﴿‪( ﴾   ‬النس‪55‬اء‪:‬‬
‫‪.)43‬‬

‫‪ -2‬سنتهاى تيمم‪:‬‬
‫الف) بسم هّللا گفتن‪ :‬زيرا بسما در هر عمل نيك و شايسته مشروع مىباشد‪5.‬‬
‫هّلل‬
‫ب) زدن دستها بر زمين دفعه دوم‪ :‬دفعه اول گذاشتن دستها فرض و دفعه دوم سنت است‪.‬‬
‫‪ -3‬مسح كردن ذراعين همراه با مسح كفين‪ :‬زيرا اگر به مسح كردن كفين اكتفا شود‪ ،‬ج‪55‬ايز‬
‫است ولى احتياط در اين است كه ذراعين نيز مسح كرده شوند‪ .‬زيرا علماء در تفسير «يدين» كه‬
‫در آيه تيمم آمده اس‪55‬ت‪ ،‬اختالف دارن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬رخى معتقداند كه كلمه «ي‪%% %‬د» تا مچ دست را مىگويند‪ 5‬و‬
‫برخى ديگر ذراعين را نيز در آن شامل مىدانند‪.‬‬

‫‪183‬‬
‫ماده سوم‪ :‬نواقض تيمم و آنچه كه بوسيله تيمم مباح مىگردد‪:‬‬
‫نواقض تيمم‪:‬‬
‫الف) تمام شكنندههاى وضو‪ ،‬شكننده تيمم نيز مىباشند‪.‬‬
‫ب) يافتن آب براى كسانى كه فاقد‪ 5‬آن بودند‪ ،‬قبل از ش‪55‬روع نم‪55‬از يا در اثن‪55‬اء نم‪55‬از اما اگر‬
‫بعد از فارغ‪ 5‬شدن از نماز كسى آب پيدا كرد‪ ،‬نمازى‪ 5‬كه با تيمم خوان‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬ص‪55‬حيح اس‪55‬ت‪ .‬و‬
‫وم مَ‪% %‬رََّتْيِن» «هيچ نمازى‪5‬‬
‫«التص‪ُّ%َ%‬لوْا ص ‪%%‬الةً ِفى َي‪ٍ % %‬‬
‫نياز به اعاده ندارد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫را در يك روز دوب‪55‬ار‪ 5‬نخوانيد»‪ ،‬البته اين حكم مقيد است باينكه نم‪55‬از دومى‪ 5‬دليلى نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬
‫اما اگر شخصى‪ 5‬نمازش را منفردا خوانده است و بعد همان نماز را با جم‪55‬اعت بخوان‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬رايش‬
‫نفل محسوب مىگردد‪5.‬‬
‫هّللا‬
‫ج) آنچه كه قبل از تيمم ممن‪55‬وع ب‪55‬ود‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬نم‪55‬از‪ ،‬ط‪55‬واف‪ 5‬بيت دست زدن به ق‪55‬رآن‪،‬‬
‫خواندن قرآن و ماندن در مسجد‪ ،‬مباح مىگردند‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬كيفيت تيمم‪:‬‬


‫بسم هّللا گفته آنچه را كه بوسيله تيمم مباح مىگ‪55‬ردد‪ ،‬نيت كند بعد دس‪55‬تها (كفين) را بر زمين‬
‫بزند‪ ،‬يعنى بر خ‪55‬اك‪ ،‬ريگ س‪55‬نگ و غ‪55‬يره و اگر گ‪55‬رد و خ‪55‬اك را با تك‪55‬ان دادن دس‪55‬تها بيفش‪55‬اند‪،‬‬
‫مانعى ندارد‪ ،‬سپس يك ب‪55‬ار چه‪55‬ره خ‪55‬ويش را مسح كند و بعد دس‪55‬تها را بر خ‪55‬اك‪ ،‬ريك يا س‪55‬نگ‬
‫گذاش‪555‬ته‪ ،‬كف دو دست را هم‪555‬راه با ذراعين مسح كند و مىتواند‪ 5‬بر مسح كفين تا مچ دست اكتفا‬
‫كند‪.‬‬
‫سوال‪ :‬آيا با يك تيمم مىتوان چند نماز را خواند؟‪.‬‬
‫جواب‪ :‬در اين مسأله بدليل اجتهاد اهل علم اختالف وجود‪ 5‬دارد‪ .‬زيرا نص ص‪55‬ريحى‪ 5‬كه يك‬
‫جانب را ثابت كرده و جانب آخر را باطل كند وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬احتياط در اين است كه هر نم‪55‬از را‬
‫با تيممى جدا و مستقل بخواند‪5.‬‬

‫فصل ششم‬
‫مسح بر خفين و جبيره (باند)‬
‫مشتمل بر سه ماده است‪:‬‬
‫ماده ا ّول‪ :‬درباره مشروعيت مسح بر خفين و جبيره‪:‬‬
‫مش‪55‬روعيت مسح بر خفين‪ ،‬ج‪55‬وراب و آنچه كه در حكم آنها است از ق‪55‬رآن و ح‪55‬ديث ث‪55‬ابت‬
‫اس‪55‬ت‪ .‬كلمه ﴿‪ ﴾‬در آيه وضو اگر به كسر الم خوان‪5‬ده ش‪5‬ود يع‪55‬نى عطف بر رؤس‬
‫باشد‪ ،‬بر مسح خف و جوراب داللت مىكند‪ .‬در حديث نيز آمده است كه پيامبر‪ 5‬مىفرمايد‪:‬‬
‫اء إاَّل ِم ْن َجنَابَة»‬
‫ٍ‬ ‫ضأَ أَح ُد ُكم َفلَبِس ُخ َّفي ِه َفلْيمسح َعلَي ِهما ولْي ِ‬
‫ص ِّل في ِه َما َواَل يَ ْخلَ ْع ُه َما إ ْن َش َ‬
‫َ ْ َْ َ ْ ْ َ َ ُ َ‬ ‫«إذَا َت َو َّ َ ْ‬
‫ترجم‪55‬ه‪« :‬هرگ‪55‬اه كسى از ش‪55‬ما در ح‪55‬الى كه خف (م‪55‬وزه) پوش‪55‬يده است وض‪55‬وء‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪،‬‬
‫پاه‪55‬ايش را مسح كند و نم‪55‬از خواند و موزهها را ب‪55‬يرون ني‪55‬اورد مگر وق‪55‬تى كه جنب مىش‪55‬ود»‪.‬‬
‫(دار قط‪55‬نى‪ 5‬و ح‪55‬اكم‪ ،‬ح‪55‬اكم ص‪55‬حت آن را تائيد ك‪55‬رده است)‪ .‬البته ح‪55‬ديث بع‪55‬دى م‪55‬دت مسح را‬
‫مشخص مىكند‪.‬‬
‫مشروعيت مسح بر جبيره (باند) از حديث رسول هّللا ص درباره فردى‪ 5‬كه زخمى بر سرش‬
‫وارد شده بود و فوت كرد ثابت مىشود‪ 5.‬حديث بشرح زير است‪:‬‬

‫‪184‬‬
‫ب َعلَى ُج ْر ِح ِه ِخ ْرقَةً ثُ َّم يَ ْم َس َح َعلَْي َها َو َي ْغ ِس َل َسائَِر َج َس ِد ِه » (ابوداود)‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬
‫«إنَّ َما َكا َن يَكْفيه أَ ْن َيَتيَ َّم َم َو َي ْعص َ‬
‫و فتوى اكثر علماء بر همين است‪ .‬ترجمه‪« :‬قطعا تيمم برايش كافى بود‪ ،‬يعنى محل زخم را باند‬
‫پيچى مىكرد و روى آن مسح مىكرد و بقيه بدنش را مىشست»‪.‬‬
‫ماده د ّوم‪ :‬شرايط مسح‪:‬‬
‫رعايت شرايط‪ 5‬زير براى صحت مسح موزه و آنچه كه در حكم آنها است ضرورى مىباشد‪:‬‬
‫موزهها‪ 5‬را بعد از طه‪55‬ارت كامل پوش‪55‬يده باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا ص خط‪55‬اب به مغ‪55‬يره بن‬
‫شعبه وقتى‪ 5‬كه مىخواست موزههاى رسول هّللا ص را بيرون آورد و پاهاى مب‪55‬اركش را بش‪55‬ويد‪،‬‬
‫اهَرَتْيِن» «موزهها را بيرون مكن زيرا من بعد از طهارت آنها را‬ ‫«دعُْهم‪%%‬ا فَ ‪ِ%‬إَّنى أَدَْخْلُتهُم‪%%‬ا َط ‪ِ %‬‬
‫فرمود‪َ :‬‬
‫پوشيدهام»‪.‬‬
‫‪ -2‬موزهها بايد قدمها را تا آنجا كه بايد شسته شوند در بر گرفته و بپوشانند‪5.‬‬
‫‪ -3‬بقدرى سفت و كلفت باشند كه پوست پا ديده نشود‪5.‬‬
‫‪ -4‬مدت مسح براى مقيم يك شبانه روز و براى مسافر سه شبانه روز مىباش‪55‬د‪ 5.‬از حض‪55‬رت‬
‫ويوًْما وََلْيَلةً ِلْلُمقِْيِم» «رسول هّللا‬ ‫سافِر َ‬ ‫على‪ ‬مروى‪ 5‬است كه‪َ« :‬جعََل رسولُ اللّه ص َثَلَاثةَ أََّي ٍ‬
‫ام َّوَلَيِالِهَّن ِلْلمُ ِ‬
‫ص مدت مسح را براى مسافر‪ 5‬سهشبانه روز و براى مقيم يك شبانه روز‪ 5‬فرمودند»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬بعد از مسح قبل از اتمام مدت آنها را بيرون نياورد‪ 5.‬اگر بيرون آورد‪ ،‬شس‪55‬تن پاها الزم‬
‫مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -6‬مسلما طهارت قبلى براى صحت مسح بر جبيره (باند) الزم نيست و وقت محدودى‪ 5‬ن‪55‬يز‬
‫ندارد ولى الزم است كه باند از محدوده زخم بيش‪55‬تر نباشد مگر مق‪5‬دارى كه ب‪5‬راى بس‪55‬تن و گ‪5‬ره‬
‫زدن آن الزم باشد‪.‬‬
‫هر گاه باند بيفتد يا زخم سالم شود‪ ،‬مسح باطل مىشود‪ 5‬و شستن واجب مىگردد‪5.‬‬
‫توضيحات‪:‬‬
‫‪ -1‬مسح بر عمامه بخاطر‪ 5‬سرد بودن هوا يا در سفر جايز است‪ ،‬زي‪55‬را در مس‪55‬لم آم‪55‬ده است‬
‫كه رسول خدا ص در مسافرت وضوء‪ 5‬گرفت و بر پيشانى و عمامه مسح ك‪55‬رد‪ .‬بن‪55‬ابراين هنگ‪55‬ام‬
‫مسح عمامه‪ ،‬پيشانى را نيز بايد مسح نمود‪.‬‬
‫‪ -2‬در مسح موارد فوق‪ 5‬ميان مرد و زن فرقى وجود‪ 5‬ندارد‪.‬‬
‫ماده سوم‪ :‬درباره كيفيت مسح‪:‬‬
‫بهتر است هر دو دست را خيس نم‪55‬وده با دست راست قس‪55‬مت ب‪55‬االى م‪55‬وزه و با دست چپ‬
‫زير قدم را مسح نمايد‪ ،‬اگرچه اكتفا بر مسح ظاهر قدم نيز كافى خواهد بود‪.‬‬
‫الدْيُن بِ ‪%‬الرَّأْ ِ‬
‫ى َلك‪%%‬انَ أَس ‪َْ%‬فلُ ْالخُ ‪%‬فِّ أَْوَلى‬ ‫زيرا از حضرت على ‪ ‬مروى‪ 5‬است كه فرمود‪« :‬لَ ‪%‬وْ ك‪%%‬انَ ِّ‬
‫ح مِْن أَْعَلُاه» (ابوداود)‪« .‬اگر دين و مسائل آن بوسيله عقل تع‪55‬يين مىش‪55‬د‪ ،‬مسح زير موزهها‪5‬‬
‫ِبْالَمس ‪ِ ْ% %‬‬
‫بهتر بود از مسح كردن پشت آنها»‪.‬‬
‫نحوه مسح بر باند و ضماد‪ ،‬اين است كه دست را خيس كرده تمام باند را مسح كند‪.‬‬

‫‪185‬‬
‫فصل هفتم‬
‫مسائل حيض و نفاس‬
‫مشتمل بر سه ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬تعريف حيض‪:‬‬
‫حيض عب‪55‬ارت است از خ‪55‬ونى كه رحم زن بعد از بل‪55‬وغ آن را رها مىكن‪55‬د‪ .‬هر زن ع‪55‬ادت‬
‫معين و روزهاى‪ 5‬مشخصى براى قاع‪55‬دگى دارد‪ .‬اقل م‪55‬دت حيض يك ش‪55‬بانه روز‪ 5‬و اك‪55‬ثر آن ‪15‬‬
‫ش‪55‬بانه روز‪ 5‬است و غالبا شش إلى هفت روز مىباش‪55‬د‪ .‬م‪55‬دت اقل طهر ‪ 13‬يا ‪ 15‬روز اس‪55‬ت‪ .‬و‬
‫مدت اكثر طهر ح‪55‬دى ن‪55‬دارد و غالبا ‪ 23‬الى ‪ 24‬روز مىباش‪55‬د‪ .‬زن‪55‬ان در اين مس‪55‬أله به سه دس‪55‬ته‬
‫تقسيم مىشوند‪ 5:‬مبتدئة‪ ،‬معتادة‪ ،‬مستحاضة و هر كدام احكام جداگانهاى دارد‪.‬‬
‫مبتدئة‪ :‬به زنى گفته مىشود‪ 5‬كه براى نخستين بار مبتال به عارضه حيض مىش‪55‬ود‪ 5.‬و حكمش‬
‫اين است كه به محض رويت خ‪55‬ون‪ ،‬نم‪55‬از‪ ،‬روزه و جم‪55‬اعت را ت‪55‬رك كند و منتظر طهر يع‪55‬نى‬
‫اتمام حيض و فرا رسيدن روزهاى‪ 5‬پاكى باش‪55‬د‪ .‬اگر خ‪55‬ون تا يك ش‪55‬بانه روز يا بيش از آن تا ‪15‬‬
‫شبانه روز‪ 5‬ادامه پيدا كرد پس از اتمام‪ ،‬غسل نموده نماز بخواند‪ ،‬اگر خونش از ‪ 15‬روز‪ 5‬تجاوز‪5‬‬
‫نمود‪ ،‬بعد از آن مستحاضه محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد و بايد به احك‪55‬ام مستحاضه عمل كند‪ ،‬اگر خ‪55‬ونش‬
‫در خالل ‪ 15‬روز قطع مىگ‪55‬ردد‪ ،‬با اين تفص‪55‬يل كه يك روز‪ 5‬و دو روز‪ 5‬جري‪55‬ان دارد و يك يا دو‬
‫روز‪ 5‬قطع شود‪ ،‬در روزهاى قطع شده غسل كرده نماز بخواند و در روزهائى كه خ‪55‬ون مىبين‪55‬د‪،‬‬
‫نماز را ترك نمايد‪.‬‬
‫معتادة‪ :‬معتاده به زن بالغهاى گفته مىش‪55‬ود‪ 5‬كه روزه‪55‬اى مشخصى‪ 5‬در م‪55‬اه‪ ،‬مبتال به جري‪55‬ان‬
‫خون حيض مىگردد‪ .‬حكمش اين است كه در روزه‪5‬اى‪ 5‬ع‪5‬ادت روزه‪ ،‬نم‪5‬از‪ ،‬مج‪5‬امعت و تالوت‬
‫قرآن را ترك گويد‪ .‬اگر بعد از گذشت ايام ع‪55‬ادت‪ ،‬خ‪55‬ونى زرد رنگ يا خاكس‪55‬ترى رنگ رؤيت‬
‫شود‪ .‬بدان توجه نكند‪ ،‬يعنى آن را خون حيض قرار نده‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را از ام عطيه ل م‪55‬روى‪ 5‬است كه‬
‫الطهْ ‪%‬رِ شَ‪ْ%‬يًئا» يعنى ما بعد از اتمام روزهاى عادت‪ ،‬مايع‬
‫«كَّنا َلا َنعُ ‪ُّ%‬د الص ‪ُ%‬فَْرَة َوْالكُ ‪ْ%‬دَرَة َبعْ ‪َ%‬د ُّ‬
‫مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫زرد رنگ يا خاكس‪55‬ترى رنگ را خ‪55‬ون حيض بحس‪55‬اب نمىآورديم‪( .‬بخ‪55‬اري)‪ .‬اما اگر اين م‪55‬ايع‬
‫زرد يا خاكسترى‪ 5‬رنگ در وسط‪ 5‬روزهاى‪ 5‬عادت مشاهده گردد‪ ،‬حيض محسوب مىشود‪5.‬‬
‫مستحاضه‪ :‬به زنى گفته مىشود‪ 5‬كه جريان خونش قطع نمىگردد‪ .‬حكمش به شرح زير است‪:‬‬
‫اگر قبل از حالت استحاضه‪ ،‬عادت معينى داشته و اي‪55‬ام ع‪55‬ادتش را مىدان‪55‬د‪ ،‬در هر م‪55‬اه به تع‪55‬داد‬
‫روزه‪55‬اى‪ 5‬ع‪55‬ادتش از خوان‪55‬دن نم‪55‬از‪ ،‬گ‪55‬رفتن روزه و غ‪55‬يره خ‪55‬وددارى كن‪55‬د‪ .‬و بعد از گذشت‬
‫روزهاى عادتش غسل نم‪55‬وده نم‪55‬از بخواند روزه بگ‪55‬يرد و مج‪55‬امعت كن‪55‬د‪ .‬اگر ع‪55‬ادت مشخصى‪5‬‬
‫ندارد يا اينكه دارد ولى تعداد روزها را فراموش كرده است‪ ،‬ببيند‪.‬‬
‫آيا رنگ خونى كه جريان دارد گاهى فرق مىكند يعنى گاهى سياه مىباشد و گاهى قرم‪55‬ز؟ يا‬
‫اينكه يك رنگ است؟ اگر فرق‪ 5‬مىكند آنگ‪55‬اه روزه‪55‬ايى‪ 5‬را كه س‪55‬ياه مىباشد خ‪55‬ون حيض به ش‪55‬مار‬
‫آورده و نماز را ت‪5‬رك كند و بعد از آن غسل نم‪5‬وده و نم‪55‬از را ش‪55‬روع بكند بش‪55‬رطيكه از پ‪55‬انزده‬
‫روز‪ 5‬تجاوز نكند‪ .‬و اگر خونش فرق‪ 5‬نمىكند بلكه يك رنگ است‪ ،‬آنگاه از هر م‪55‬اه شش الى هفت‬
‫روز‪ 5‬را حيض بشمار‪ 5‬آورده براى هر نماز وضو بگيرد و از نوار بهداش‪55‬تى اس‪55‬تفاده كن‪55‬د‪ ،‬و در‬
‫غير ضرورت شديد هم بسترى‪ 5‬ننمايد‪.‬‬
‫داليل احكام مستحاضه بشرح زيراند‪:‬‬
‫‪ -1‬ام سلمه ل مىگويد‪ 5:‬درباره زنى كه جري‪55‬ان خ‪55‬ونش متوقف نمىش‪55‬د‪ ،‬از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫پرسيدم‪ 5،‬فرمود‪ :‬تعداد روزها و شبهائى را كه در هر ماه قبل از حالت استحاضه دچار عارضه‬
‫حيض شده است‪ ،‬در نظر بگ‪55‬يرد‪ ،‬ب‪5‬ه ان‪55‬دازه آن روزها‪ 5‬در م‪55‬اه نم‪55‬از را ت‪55‬رك گوي‪55‬د‪ ،‬وق‪55‬تى اين‬
‫روزها‪ 5‬سپرى شد غسل نموده و با استفاده از نوارهاى بهداش‪5‬تى‪ 5‬نم‪5‬ازش را بخوان‪5‬د‪( 5.‬اب‪5‬وداود‪ 5‬و‬
‫نسائى)‪.‬‬
‫اين حديث دال بر احكام زن مستحاضهاى است كه عادت مشخص دارد‪.‬‬

‫‪186‬‬
‫‪ -2‬فاطمه دختر أبى حبيش دچار استحاضه بود‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص خط‪55‬اب به وى فرم‪55‬ود‪ 5:‬هر‬
‫گاه خون حيض بيايد‪ ،‬چون رنگش سياه است شناخته مىشود‪ .‬پس در اين حالت از خواندن نم‪55‬از‬
‫خ‪55‬وددارى‪ 5‬كن‪ .‬و اگر رنگ خ‪55‬ون س‪55‬ياه نباش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى روزه‪55‬ايى‪ 5‬كه رنگش س‪55‬ياه نيس‪55‬ت‪ ،‬بعد از‬
‫غسل نمودن‪ ،‬نماز بخوان‪ ،‬زيرا اين خ‪55‬ون‪ ،‬خ‪55‬ون رگ است نه خ‪55‬ون حيض‪( .‬اب‪55‬وداود‪ ،‬نس‪55‬ائى‪،‬‬
‫ابن حبانى صحت آن را تأييد كرده است)‪ .‬اين حديث بر احكام غير معتاده يا زنى كه ع‪55‬ادتش را‬
‫فراموش‪ 5‬كرده است‪ ،‬داللت دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬حديث حمنه بنت جحش‪ :‬ايش‪55‬ان مىگوي‪55‬د‪ :‬دچ‪55‬ار حيض و خ‪55‬ونريزى‪ 5‬ش‪55‬ديدى ب‪55‬ودم‪ 5.‬ن‪55‬زد‬
‫رسول هّللا ص آمدم‪ ،‬فرمود‪ 5:‬اين ضربهاى از ج‪55‬انب ش‪55‬يطان اس‪55‬ت‪ .‬شش يا هفت روز را حيض‬
‫بدان و بعد غسل كن هر گاه رنگ خون صاف شد‪ ،‬به مدت ‪ 24‬يا ‪ 23‬روز‪ 5‬نماز بخوان و روزه‬
‫بگير‪ ،‬در هر ماه به همين شيوه عمل كن هم‪55‬انطور كه س‪55‬اير زن‪55‬ان در اي‪55‬ام حيض عمل مىكنن‪55‬د‪.‬‬
‫(ترمذى و آن را حسن گفته است)‪.‬‬
‫اين حديث دال بر احكام زن مستحاضهاى است كه معتاده نباشد و رنگ خونش هم تم‪55‬يز داده‬
‫نمىشود‪5.‬‬
‫نفاس‪ :‬نفاس به خونى گفته مىشود‪ 5‬كه بعد از والدت از رحم زن بيرون مىآيد‪ .‬حد اقلى ندارد‬
‫هر گاه زن بعد از زايمان خود را پاك ديد‪ ،‬يعنى خونش متوقف‪ 5‬شد‪ ،‬غسل نم‪55‬وده نم‪55‬از بخوان‪55‬د‪،‬‬
‫البته وطى‪ 5‬و جماع قبل از چهل روز از زايمان مكروه تنزيهى اس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را ممكن است م‪55‬وجب‬
‫ناراحتى‪ 5‬زن گ‪55‬ردد‪ .‬و اك‪55‬ثر م‪55‬دت نف‪55‬اس چهل روز‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬از حض‪55‬رت ام س‪55‬لمه ل م‪55‬روى است‬
‫س أْرَبِعْيَن َيومًا» زنان بعد از والدت چهل روز مىنشستند‪ .‬و مىفرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫جِل ُ‬
‫اء َت ْ‬
‫سُ‬ ‫النَف َّ‬
‫ت َّ‬‫«كَان ِ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫از رسول هّللا ص پرسيدم‪ ،‬زن بعد از والدت چند روز بنشيند؟ يعنى نماز و روزه را ترك كن‪55‬د؟‬
‫فرمود‪« :‬چهل روز‪ ،‬مگر اينكه خونش قبل از آن متوقف‪ 5‬شود»‪( .‬ترمذى‪ ،‬ترم‪55‬ذى‪ 5‬آن را معل‪55‬ول‬
‫و ح‪55‬اكم آن را ص‪55‬حيح ق‪55‬رار داده است)‪ .‬و هر گ‪55‬اه زن بعد از والدت وارد چهل و يكمين روز‬
‫شود‪ ،‬غسل نموده‪ ،‬نماز بخواند و روزه گيرد‪ ،‬اگر چه جريان خونش هنوز متوقف نشده است و‬
‫در صورت متوقف نشدن جريان خون بعد از چهل روز‪ ،‬به احكام مستحاضه عمل كند‪.‬‬
‫بعضى از علماء گفتهاند‪ :‬پنجاه إلى شصت روز‪ 5‬بعد از والدت بنشيند كه البته چهل روز‪ 5‬از‬
‫نظر احتياط بهتر است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬شناختن عالمات طهر‪:‬‬


‫طهر به دو دليل شناخته مىشود‪:‬‬
‫‪ -1‬بوسيله آب و مايع سفيد رنگى كه بعد از پاك شدن خارج مىشود‪.‬‬
‫‪ -2‬خشك شدن‪ ،‬كه بهتر است بوسيله داخل كردن پنبهاى به داخل مهبل آنرا تشخيص بدهد‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬ممنوعات و مباحات حيض و نفاس‪:‬‬


‫الف) در حالت حيض و نفاس انجام كارهاى‪ 5‬زير ممنوع است‬
‫‪ -1‬جم‪55‬اع و مق‪55‬اربت‪ :‬ب‪55‬دليل آيه ﴿‪( ﴾   ‬البقرة‪« .)222 :‬تا‬
‫پاك نشدهاند با آنان مقاربت نكنيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬نم‪55‬از و روزه‪ :‬البته روزه در اي‪55‬ام طهر قضا آورده ش‪55‬ود‪ ،‬نمازها س‪55‬اقط مىش‪55‬وند‪ ،‬در‬
‫ت ْالَمرْأَُة َلْم ُت َ‬
‫صِّل َوَلْم َتص ‪ُْ%‬م» «آيا غير از اين است‬ ‫س إذا َحاضَ ِ‬
‫حديثى رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أَلْي َ‬
‫كه زن در ايام حيض نه نماز مىخواند‪ 5‬و نه روزه مىگ‪55‬يرد‪( .»5‬بخ‪55‬اري)‪ .‬و از حض‪55‬رت عايشه ل‬
‫روايت است‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬در عصر پيامبر ص وقتى‪ 5‬دچار حيض مىشديم‪ ،‬پي‪5‬امبر‪ 5‬ما را به قض‪55‬اى‬
‫روزه حكم مىكرد ولى به قضاى‪ 5‬نماز حكم نمىفرمود‪( 5.‬بخاري)‪.‬‬

‫‪187‬‬
‫‪ -3‬تالوت قرآن‪ :‬بدليل اينكه در حديث آمده است «الَ َت ْق ‪%%‬رأُ الْح‪%%‬ائِض والَ الْجنُب ِمن الْ ُق ‪%%‬ر ِ‬
‫آن َش ‪ْ %%‬يئًا»‬ ‫ُ ُ َ ْ‬ ‫َ َ ُ َ‬
‫(ترمذی)‪ .‬زن حائض و صاحب جنابت حق قرائت قرآن را ندارند‪5.‬‬
‫ولا‬
‫ض َ‬ ‫حِائ ٍ‬ ‫جَد ِل َ‬ ‫سِ‬ ‫«لا أُِحلُّ ْالَم ْ‬
‫‪ -4‬دخول مسجد‪ :‬در حديث آمده است‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ب» «دخول مسجد را براى حائض و جنب حالل نمىدانم»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬ ‫جُن ٍ‬ ‫ِل ُ‬
‫‪ -5‬طالق‪ :‬زي‪55‬را طالق در ح‪55‬ال حيض ج‪55‬ايز نيست بلكه بايد در انتظ‪55‬ار طهر نشست زي‪55‬را در‬
‫حديث آمده است كه حضرت ابن عمر ب همسرش را در حال حيض طالق داد‪ ،‬رسول اكرم او‬
‫را امر كرد به رجوع نمودن و فرمود‪ :‬در طهر او را طالق ده‪55‬د‪ .‬البته مىت‪55‬وان زنى را كه با او‬
‫هنوز همبستر‪ 5‬نشده است در حال حيض طالق داد‪.‬‬
‫آنچه كه در حالت حيض و نفاس حالل است‪:‬‬
‫اعمال زير را در حالت حيض و نفاس مىتوان انجام داد‪:‬‬
‫‪ -1‬مباشرت‪ ،‬يعنى دست زدن و بازى كردن در غير شرمگاه‬
‫‪ -2‬ذكر و ياد خداوند در مواردى كه نهى نيامده باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬احرام‪ ،‬وقوف به عرفه و تمام اعم‪5‬ال حج بجز ط‪5‬واف‪ 5‬بيت‪ ،‬زي‪5‬را رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص در‬
‫جريان حج وداع خطاب به ام المؤمنين حضرت عايشه ل كه دچ‪55‬ار قاع‪55‬دگى ش‪55‬ده ب‪55‬ود‪ ،‬فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫اج غَْير أَ ْن اَل تَطُوفِي بِالْب ْي ِ‬
‫ت َحتَّى تَط ُْه‪ِ % % %‬ري» (متفق عليه)‪« .‬تمام اعمال حج را انجام‬ ‫ِ‬
‫َ‬ ‫ْح ُّ َ‬ ‫«ا ْف َعلي َما َي ْف َع ُل ال َ‬
‫بده بجز طواف‪ 5‬بيت هللا»‪.‬‬
‫‪ -4‬خوردن و نوشيدن با وى‪ :‬زيرا حضرت عايشه مىفرمايد‪ :‬در حالت حيض آب مىنوشيدم‪5‬‬
‫و ظ‪555‬رف آب را به رس‪555‬ول هّللا مىدادم‪ ،‬ايش‪555‬ان عينا از همانجا كه من نوش‪555‬يده ب‪555‬ودم مىنوش‪555‬يد‪،‬‬
‫(مسلم)‪ .‬حضرت عبدهّللا بن مسعود‪  5‬مىگويد‪ :‬در مورد اينكه با زن حائض هم خ‪55‬وراك ش‪55‬وم از‬
‫آنحضرت ص پرسيدم؟‪ 5‬فرمود‪ 5:‬اشكالى ندارد‪.‬‬

‫فصل هشتم‬
‫احكام نماز‪:‬‬
‫اين فصل مشتمل بر چهارده ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬در بيان حكم‪ ،‬حكمت و فضيلت نماز‪:‬‬
‫‪ -1‬حكم نماز‪:‬‬
‫نماز فرض است از جانب خداوند بر هر مؤمن‪ .‬خداوند در آيههاى متعددى‪ 5‬به اقامه آن امر‬
‫ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)103 :‬نماز را بر پا داريد‪ ،‬همانا نماز بر مؤمنان در اوق‪55‬ات مخص‪55‬وص‬
‫فرض است‪.‬‬
‫و مىفرماي‪55‬د‪( ﴾    ﴿ :‬البقرة‪« .)238 :‬بر‬
‫تمام نمازها و علىالخصوص‪ 5‬بر نماز وسطى‪( 5‬عصر) مواظبت‪ 5‬كنيد»‪.‬‬
‫عالوه بر اين رسول اكرم ص نماز را به عنوان يكى از مهمترين اركان دين معرفى نم‪5‬وده‬
‫ص‪%‬الَ ِة‬ ‫اد ِة أَ ْن الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َوأ َّ‬
‫َن ُم َح َّم ًدا َع ْب‪ُ %‬دهُ َو َر ُس‪%‬ولُهُ َوإِقَ‪%ِ %‬ام ال َّ‬ ‫و فرموده است‪« ،‬بُنِى ا ِإل ْس‪%‬الَ ُم َعلَى َخ ْم ٍ‬
‫س َش‪َ %‬ه َ‬ ‫َ‬
‫ض‪% %‬ا َن» (متفق عليه)‪« .‬اسالم بر پنج ستون استوار‪ 5‬است‪ ،‬شهادت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬اء َّ ِ‬ ‫وإِيت ‪ِ %‬‬
‫ص‪ْ % %‬وم َر َم َ‬
‫الز َك‪%%‬اة َو َح ِّج الَْب ْيت َو َ‬ ‫َ َ‬
‫كلمه توحيد‪ ،‬نم‪55‬از‪ ،‬زك‪55‬ات‪ ،‬حج بيت هّللا و روزه م‪55‬اه مب‪55‬ارك رمض‪55‬ان»‪ .‬ت‪55‬ارك نم‪55‬از ش‪55‬رعا بايد‬
‫كشته شود و كسى كه در اداى آن تنبلى و سستى مىكند صد درصد‪ 5‬فاسق است‪.‬‬

‫‪188‬‬
‫‪ -2‬حكمت و فلسفه نماز‪:‬‬
‫از جمله فلسفه و حكمت مشروعيت نماز اين است كه نماز موجب پاكى نفس و تزكيه باطن‬
‫مىشود‪ 5‬و بن‪55‬ده را ب‪55‬راى مناج‪55‬ات و راز و ني‪55‬از با پروردگ‪55‬ار آم‪55‬اده مىكند و ب‪55‬اعث جلوگ‪55‬يرى‪ 5‬از‬
‫فحشا و منكر مىش‪555‬ود‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬العنكبوت‪« .)45 :‬نماز را بر پا دار‪ ،‬همانا نماز (انسان را) از‬
‫فحشا و منكر باز مىدارد»‪.‬‬

‫فضيلت نماز‪:‬‬
‫براى بيان فضيلت نماز و عظمت شان آن به احاديث ذيل توجه شود‪.‬‬
‫‪%‬اد»‬ ‫ص ‪% %‬الَةُ‪ ،‬و ِذرو ِة ِس ‪% %‬نَ ِام ِ‪%‬ه ِ‬
‫الجه‪ُ % %‬‬ ‫‪%‬ودهُ ال َّ‬
‫الم‪َ ،‬و َع ُم‪ُ % %‬‬
‫َ َْ‬ ‫األم‪%% %‬ر اإل ْس ‪ُ % %‬‬
‫أس ْ‬ ‫«ر ُ‬
‫‪ -1‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫(مسلم)‪« .‬اساس امر اسالم و ستون آن نماز و قلهى آن جهاد در راه خدا است»‪.‬‬
‫الرُجلِ َوَبْيَن الُْكفِْر تَْرُك الصََّلِاة» (مسلم)‪« .‬فرق‪ 5‬ميان مسلمان‬
‫«بْيَن َّ‬
‫‪ -2‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫و كافر نماز است»‪.‬‬
‫‪ -3‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪« :‬به من امر شده تا با مردم قت‪55‬ال كنم م‪55‬ادام كه كلمه توحيد را‬
‫نگفتهاند‪ ،‬نماز نخواندهاند‪ 5‬و زكات اموال را نپرداختهاند‪ 5،‬هرگاه م‪5‬ردم اين اعم‪5‬ال را انج‪5‬ام داده‬
‫باشند‪ ،‬ج‪55‬ان و م‪55‬ال آنها مص‪55‬ون خواهد ب‪55‬ود بجز اينكه اس‪55‬الم حكم كند و ب‪55‬اطن آن‪55‬ان موك‪55‬ول به‬
‫خداوند‪ 5‬است»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -4‬از رسول اكرم ص سوال شد‪ ،‬كدام عمل بهتراست؟ فرمود‪ :‬نماز در اول وقت‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬نمازه‪55‬اى‪ 5‬پنجگانه مانند ج‪55‬وى آبى است كه در ن‪55‬زديكى ش‪55‬ما جري‪55‬ان داش‪55‬ته‬
‫باشد‪ ،‬اگر روزى‪ 5‬پنج دفعه در آن غسل كنيد‪ ،‬آيا هيچگونه چ‪55‬ركى در ب‪55‬دنتان ب‪55‬اقى خواهد مان‪55‬د؟‬
‫عرض كردند‪ :‬خير‪ ،‬اى رسول خدا! نمازهاى‪ 5‬پنجگانه نيز گناهان شما را همچنان محو و ن‪55‬ابود‪5‬‬
‫خواهد كرد‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -6‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬هر كس براى نمازهاى پنجگانه درست وضو كند با خش‪55‬وع و‬
‫خض‪55‬وع آنها را بخواند‪ 5‬رك‪55‬وع‪ 5‬و س‪55‬اير آداب آن را رع‪55‬ايت كن‪55‬د‪ ،‬تم‪55‬ام گناه‪55‬ان قبلى او بخش‪55‬وده‬
‫خواهند شد مادام كه مرتكب گناه كبيره نشده باشد‪ ،‬اين فضل و كرم الهى اختصاص به يك زمان‬
‫ندارد بلكه براى هميشه است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬تقسيم نماز به فرض‪ ،‬سنت و نفل‪:‬‬


‫‪ -1‬نماز فرض‪ :‬عبارتاند از نمازهاى پنجگانه‪ ،‬ظهر عصر‪ ،‬مغرب و عش‪55‬اء‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ض‪%‬يِّ ْع ِم ْن ُه َّن َش‪ْ %‬يئًا ا ْس‪%‬تِ ْخ َفافًا بِ َح ِّق ِه َّن‬ ‫‪%‬اد فَم ْن َ‪%‬ج ِ‬
‫‪%‬اء ب ِه َّن ل ْ‬
‫َم يُ َ‬ ‫َ‬
‫ِ ِ‬ ‫ٍ‬
‫ص‪%‬لَ َوات َكتََب ُه َّن اللَّهُ َعلَى الْعبَ‪َ %‬‬ ‫س َ‬ ‫ص مىفرمايد‪َ « :‬خ ْم ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ْجنَّةَ َو َم ْن ل ْ ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اء َع َّذبَ‪%‬هُ َوإِ ْن َش‪َ %‬‬
‫اء أَ ْد َخلَ‪%‬هُ‪%‬‬ ‫س لَ‪%‬هُ ع ْن‪َ %‬د اللَّه َع ْ‪%‬ه ٌد إِ ْن َش‪َ %‬‬
‫َم يَ‪%‬أْت به َّن َفلَْي َ‬ ‫َكا َن لَهُ ع ْن َد اللَّه َع ْه ٌد أَ ْن يُ ْدخلَ‪%‬هُ ال َ‬
‫ْجنَّةَ»‬
‫ال َ‬
‫(دارمي و غ‪55‬يره و هو حسن)‪« .‬خداوند نمازه‪55‬اى‪ 5‬پنجگانه را ف‪55‬رض نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬هر كس‬
‫بطور‪ 5‬مداوم و بدون كوتاهى‪ 5‬آنها ار انجام ده‪55‬د‪ ،‬خداوند بهشت را ب‪55‬رايش بيمه ك‪55‬رده است و هر‬
‫كس آنها را انج‪55‬ام ندهد خداوند در برابر او هيچگونه تعه‪55‬دى ن‪55‬دارد‪ ،‬آن‪55‬را بخواهد او را ع‪55‬ذاب‬
‫مىدهد و يا به جنت داخل مي سازد»‪.‬‬
‫‪ -2‬نماز سنت‪ :‬نمازهاى سنت بش‪55‬رح زير مىباش‪55‬ند‪ :‬وت‪55‬ر‪ ،‬دو ركعت س‪55‬نت فج‪55‬ر‪ ،‬نم‪55‬از عيد‬
‫فطر‪ 5‬و قربان‪ ،‬نماز كسوف‪ ،‬و نماز باران‪ ،‬اينها نمازهاى س‪55‬نت مؤك‪55‬ده گفته مىباش‪55‬ند‪ ،‬نمازه‪55‬اى‬
‫‪189‬‬
‫تحية المسجد و ساير سنتها كه با فرايض خوانده مىشوند‪ 5،‬دو ركعت بعد از وضو‪ ،‬نماز چاش‪55‬ت‪،‬‬
‫تراويح و نماز تهجد سنت غير مؤكده هستند‪.‬‬
‫‪ -3‬نمازهاى‪ 5‬نفل‪ :‬بجز سنن مؤك‪55‬ده و همچ‪55‬نين س‪55‬نتهاى‪ 5‬اگر كسى نم‪55‬ازى بخواند‪ 5‬نفل نامي‪55‬ده‬
‫مىشود‪ 5‬و چه در روز‪ 5‬و چه در شب‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬شرايط نماز‪:‬‬


‫شرايط‪ 5‬وجوب نماز‪ ،‬عبارتند از‪:‬‬
‫‪ -1‬مسلمان بودن‪ :‬نماز بر كافر‪ 5‬واجب نيست‪ ،‬زيرا نخست شهادتين و بعد از آن نماز فرض‬
‫مىشود‪ ،‬چنانكه در حديث آمده است‪ ،‬آنحضرت فرمود‪ 5:‬به من امر ش‪55‬ده‪ ،‬تا م‪55‬ردم كلمه ش‪55‬هادتين‬
‫را نگفته و نم‪55‬از نخواندهان‪55‬د‪ ،‬و زك‪55‬ات ام‪55‬وال ش‪55‬ان را نپرداختهان‪55‬د‪ ،‬با آن‪55‬ان قت‪55‬ال كنم‪ .‬همچ‪55‬نين‬
‫رسول اكرم ص به حضرت معاذ ‪ ‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬اگر م‪55‬ردم در امر ايم‪55‬ان و ش‪55‬هادتين از تو اط‪55‬اعت‬
‫كردند‪ ،‬آنگاه به آنان بگو‪ :‬كه خداوند‪ 5‬شبانهروز پنج بار نماز را بر آنان فرض كرده است‪.‬‬
‫ِ‬
‫«رف ‪%َ %‬ع‬
‫‪ -2‬عاقل بودن‪ :‬نماز بر مجنون فرض نيست‪ .‬زي‪5‬را رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص فرم‪5‬وده اس‪5‬ت‪ُ :‬‬
‫ون َحتَّى َي ْع ِق َل»‪( %‬احمد و حاكم)‪.‬‬ ‫الصبِ ِّى حتَّى ي ْحتَلِم و َع ِن الْم ْجنُ ِ‬ ‫ث َع ِن النَّائِ ِم َحتَّى يَ ْسَت ْي ِق َ‬
‫الْ َقلَم َعن ثَالَ ٍ‬
‫َ‬ ‫ظ َو َع ِن َّ َ َ َ َ‬ ‫ُ ْ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ص ‪% %‬ب ِّى َحتَّى يَ ْحتَل َم»‬ ‫«ع ِن ال َّ‬‫‪ -3‬بل‪55‬وغ‪ :‬نم‪55‬از بر ك‪55‬ودك ف‪55‬رض نيس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاكرم‪ 5‬ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ص‪ِ %%‬‬
‫الة‬ ‫«م‪%ُ % %‬روا ْأوال َد ُك ْم بِال َّ‬
‫مستحب است كه كودكان امر شوند تا نماز بخوانند‪ .‬در حديثى آمده است‪ُ .‬‬
‫ض‪ِ % %‬‬
‫وه ْم َعلَْي َه‪%%%‬ا‪َ ،‬و ُه ْم ْأبنَ ‪%%%‬اءُ َع ْش‪ٍ %%%‬ر‪َ ،‬و َف ِّرقُ‪%% %‬وا َب ْيَن ُه ْم في الم َ‬ ‫ِ‬
‫اج ِع» (اب‪55‬وداود)‪.‬‬ ‫ض‪ِ %%%‬ربُ ُ‬
‫نين‪َ ،‬وا ْ‬ ‫َو ُه ْم ْأبنَ ‪%%%‬اءُ َس‪ْ %%%‬ب ِع س‪َ %%%‬‬
‫«فرزندان تان را در هفت سالگى امركنيد‪ 5‬تا نماز خوانند‪ 5‬و در ده سالگى رختخواب آنان را ج‪55‬دا‬
‫كرده و در برابر ترك نماز تنبيهشان كنيد»‪.‬‬
‫‪ -4‬فرا رسيدن وقت نماز‪ :‬هيچ نم‪55‬ازى‪ 5‬قبل از ف‪55‬را رس‪55‬يدن وقتش ف‪55‬رض نمىگ‪55‬ردد‪ ،‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾      ﴿ :‬النس‪55‬اء‪.)103 :‬‬
‫«نماز در اوقات معينى بر مؤمنان فرض شده است»‪ .‬چنانكه جبرئيل ‪ ‬اوقات نماز را به رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص آموخته است‪ .‬در ح‪5‬ديثى آم‪55‬ده اس‪5‬ت‪ .‬جبرئيل به رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص گفت‪ :‬بنلد شو نم‪55‬از‬
‫بخ‪55‬وان‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا نم‪55‬از ظهر را بعد از زوال آفت‪55‬اب خوان‪55‬د‪ ،‬بعد وقت نم‪55‬از عصر فرارس‪55‬يد‪5،‬‬
‫جبرائيل خطاب به رسول اكرم ص فرمود‪ :‬بنلد شو نم‪55‬از بخ‪55‬وان‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا بعد از اينكه س‪55‬ايه‬
‫هر چ‪55‬يز بان‪55‬دازه يك برابر آن رس‪55‬يده ب‪55‬ود‪ ،‬نم‪55‬از عصر را خوان‪55‬د‪ ،‬بعد وقت مغ‪55‬رب فرارس‪55‬يد‪،‬‬
‫جبرئيل گفت‪ :‬بلند شو نماز بخوان‪ ،‬رسول هّللا ص بالفاصله بعد از غروب آفتاب نماز مغرب را‬
‫خواند‪ ،‬بعد وقت نماز عشاء فرا رسيد‪ ،‬گفت‪ :‬بلند شو‪ ،‬نماز بخوان‪ .‬رسول اكرم ص نماز عش‪55‬اء‬
‫را بعد از غايب شدن سرخى آفتاب بجا آورد‪( .‬شفق احمر كنار آسمان طرف مغ‪55‬رب)‪ .‬بعد وقت‬
‫فجر فرا رسيد‪ ،‬گفت‪ :‬بلند شو‪ ،‬نم‪55‬از بخ‪55‬وان رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بعد از ظ‪55‬اهر ش‪55‬دن س‪55‬فيدى ن‪55‬ور‬
‫آفت‪55‬اب در افق نم‪55‬از فجر را خوان‪55‬د‪ .‬روز بعد جبرائيل ب‪55‬راى تع‪55‬يين آخر وقت آمد به پي‪55‬امبر ص‬
‫امر كرد نماز عصر را بعد از اينكه سايه هر چيز به اندازه دو برابر خودش رسيده بود بخواند‪،‬‬
‫بعد براى نماز مغرب در همان وقت ديروزى‪ 5‬آمد و امر به نماز كرد‪ ،‬براى نم‪55‬از عش‪55‬اء بعد از‬
‫سپرى‪ 5‬شدن نصف شب يا ثلث شب آمد و بعد براى نماز فجر موقعى كامال روشن ش‪55‬ده ب‪55‬ود آمد‬
‫ْت» يع‪5‬نى اول و آخر وقت هر نم‪5‬از اينس‪5‬ت‪.‬‬ ‫و امر به صلوة كرد و بعد فرم‪5‬ود‪َ « :‬ما َب ْي َن َه‪َ %%‬ذيْ ِن َوق ٌ‬
‫(احمد‪ ،‬نسائى و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -5‬طه‪55‬ارت از خ‪55‬ون حيض و نف‪55‬اس‪ :‬نم‪55‬از بر در ح‪55‬ال حيض و نف‪55‬اس واجب نيست تا اينكه‬
‫ص‪%%‬الَةَ»‬ ‫ض‪% %‬ةُ فَ ‪%%‬ا ْت ُركِى ال َّ‬ ‫ِ‬
‫كامال پاك نشده است‪ .‬زيرا رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص فرم‪5‬وده اس‪5‬ت‪« :‬إِذَا أَقَْبلَت ال َ‬
‫ْح ْي َ‬
‫(نسائي)‪« .‬هر گاه دچار قاعدگى شدى‪ ،‬نماز را ترك كن»‪.‬‬

‫‪190‬‬
‫شرايط صحت نماز‪:‬‬
‫‪ -1‬پاكى از حدث اصغر‪ :‬يعنى بىوضو‪ 5‬بودن و از حدث اكبر‪ ،‬يعنى غس‪55‬ل‪ .‬و از بين ب‪55‬ردن‬
‫ور»‬
‫«لا َيقْبَ‪% %‬لُ اللّهُ ص‪ََ% %‬لًاة ِبغَيْ‪% %‬رِ َطهُ ‪ٍ %%‬‬
‫نجاست از بدن‪ ،‬مكان و لباس‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫(مسلم)‪« .‬خداوند هيچ نمازى‪ 5‬را بدون پاكى و طهارت نمىپذيرد»‪.‬‬
‫‪ -2‬س‪55555‬تر ع‪55555‬ورت‪ :‬زي‪55555‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55555‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(األع‪55‬راف‪« .)31 :‬وقت هر نم‪55‬از لب‪55‬اس ت‪55‬ان را بپوش‪55‬يد‪ ،»5‬پس هيچ نم‪55‬ازى در ح‪55‬الت كشف و‬
‫ظاهر بودن عورت صحيح نمىشود‪ ،‬چون زينت در لباس اين است كه عورت ستر شود‪.‬‬
‫عورت مرد از ناف تا زانو است‪ .‬و تمام بدن زن بجز قرص چهره و دو كف دست عورت‬
‫ض إَّلا‬
‫الة حَ‪ِ%%‬ائ ٍ‬
‫است‪ ،‬و بايد پوشيده شود‪ .‬در اين خصوص آنحضرت فرموده است‪« :‬ال َيقْبَ ‪ُ%‬ل اللّهُ صَ‪َ %‬‬
‫‪%‬ار» (ابوداود‪ 5‬با سند خ‪55‬وب)‪« .‬خداوند نم‪55‬از هيچ زنى را ب‪55‬دون پوشش ص‪55‬حيح نمىپ‪55‬ذيرد‪ ،»5‬و‬ ‫خم‪ٍ %%‬‬
‫ِب ِ‬
‫ِّرعُ َس‪% %‬ابِغًا‬
‫وقتى‪ 5‬از رسول اكرم ص در باره نماز زن بدون شلوار سوال شد‪ ،‬فرمود‪« 5:‬إذَا َك‪%%‬ا َن ال ‪%%‬د ْ‬
‫ور قَ َد َم ْي َها» «اگر جامه زن بلند باشد بحدى كه پشت قدم را بپوشاند‪ ،‬مانعى ندارد»‪.‬‬ ‫ُيغَطِّي ظُ ُه َ‬
‫‪ -3‬اس‪55‬تقبال قبل‪55‬ه‪ :‬زي‪55‬را نم‪55‬از ب‪55‬دون قبله ص‪55‬حيح نمىش‪55‬ود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬البقرة‪« .)144 :‬هرجا كه هس‪555‬تيد به هنگ‪555‬ام نم‪555‬از به‬
‫مسجد ح‪55‬رام رو بياوريد‪ ،»5‬البته كسى كه بخ‪55‬اطر‪ 5‬خ‪55‬وف و بيم‪55‬ارى‪ 5‬ق‪55‬ادر‪ 5‬به اس‪55‬تقبال قبله نباش‪55‬د‪،‬‬
‫ش‪55‬رط قبله از وى س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد‪ ،‬هم‪55‬انطور كه مس‪55‬افر در نمازه‪55‬اى نفلى بهر سو كه خواس‪55‬ته‬
‫باشد‪ ،‬مىتواند نماز بخواند‪ ،‬زيرا در روايات داريم كه رسول اك‪55‬رم ص از مكه به مدينه تش‪55‬ريف‬
‫مىبرد و نمازهاى نفل را در ح‪55‬الى كه س‪55‬وار‪ 5‬بر م‪55‬ركب ب‪55‬ود به هم‪55‬ان جه‪55‬تى كه م‪55‬ركب به پيش‬
‫مىرفت مىخواند‪5.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬در بيان فرايض‪ ،‬سنن‪ ،‬مباح‪ ،‬مكروهات‪ ،‬مبطالت نماز‪:‬‬
‫‪ -1‬فرائض نماز‪:‬‬
‫فرايض نماز بشرح زير هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬ايستادن در نماز ف‪55‬رض ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه ت‪55‬وان ايس‪55‬تادن را دارن‪55‬د‪ .‬پس نم‪55‬از در ح‪55‬الت‬
‫نشس‪55‬ته در ح‪55‬الى كه ش‪55‬خص ق‪55‬درت و ت‪55‬وان ايس‪55‬تادن را دارد‪ ،‬ص‪55‬حيح نيس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪( ﴾  ﴿ :‬البقرة‪« .)238 :‬براى اط‪55‬اعت از خداوند‪ 5‬در نمازها قي‪55‬ام‬
‫كنيد»‪ ،‬در حديثى آمده است‪ ،‬رسول اكرم ص خطاب به حضرت عمران بن حصين ‪ ‬مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫در حال ايستاده نماز بخوان‪ ،‬اگر توان ايستادن را نداشتى‪ ،‬پس نشسته نم‪55‬از بخ‪55‬وان و اگر ت‪55‬وان‬
‫نشستن را نداشتى‪ ،‬در حالى كه دراز كشيدهاى نماز بخوان‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -2‬نيت‪ :‬يعنى تصميم قلبى براى خواندن نمازى معين‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِنَّ َم‪%%‬ا‬
‫ال بِالن ِ‬
‫ِّيات»‪.‬‬ ‫األَ ْع َم ُ‬
‫‪ -3‬تكبير تحريم‪ 5‬با كلمه «اللّ‪%% %‬ه أك‪%% %‬بر» بدليل اينكه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬مِْفت ‪%%‬احُ الص ‪ِ َّ%%‬‬
‫الة‬
‫حل ‪ْ%ِ%‬يُلهَ ‪%%‬ا التَّس‪ِْ%%‬لْيُم» (اب‪5‬وداود‪ 5،‬و ترم‪55‬ذى و ص‪5‬ححه ح‪5‬اكم)‪« .‬كليد نم‪55‬از‬
‫حرِْيُمهَ ‪%%‬ا التَّكِْبيْ ‪%%‬رُ َوَت ْ‬
‫‪%‬ور‪ ،‬وََت ْ‬
‫الطه‪ُ %%‬‬
‫َّ‬
‫طهارت است‪ ،‬و احرام آن تكبير يعنى گفتن هّللا أكبر و احالل و بيرون شدن از آن بوس‪55‬يله س‪55‬الم‬
‫است»‪.‬‬

‫‪191‬‬
‫لوة ِلمَْن َلْم َيقْ ‪%‬رَْء ِبَفَاتحِ‪%ِ %‬ة ْالِكتَ ‪%‬ابِ» «هر كس‬‫‪ -4‬قراءة الفاتحة‪ :‬زيرا در حديث آمده است‪« ،‬ال ص ‪َ َ%‬‬
‫كه سوره فاتحه را نخواند‪ ،‬نمازش اعتبارى‪ 5‬ندارد»‪( ،‬نزد احناف مطلق ق‪55‬رائت ف‪55‬رض و ق‪55‬رائت‬
‫فاتحه واجب است)‪ .‬البته در نمازهاى‪ 5‬جهرى قرائت فاتحه از مقتدى ساقط‪ 5‬مىشود‪( ،‬نم‪55‬از ص‪55‬بح‬
‫‪ ،‬نماز مغرب‪ ،‬نماز عشاء كه با جماعت خوانده شود‪ ،‬مترجم)‪ .‬زيرا مقتدى م‪5‬أمور به س‪55‬كوت و‬
‫گ‪55555555‬وش دادن به ق‪55555555‬رائت است چنانكه خداوند مىفرماي‪55555555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬األعراف‪« .)204 :‬وقتى‪ 5‬قرآن خوان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬س‪55‬كوت را‬
‫ام َفَكِّبرُوا وَإَِذا قَ‪%%‬رََأ‬
‫رع‪5‬ايت ك‪5‬رده و گ‪5‬وش ف‪5‬را دهيد»‪ .‬و رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬إذا كََّبَر الِإمَ‪ُ % %‬‬
‫فَأَْنص ‪ُ%ِ%‬توْا» «وقتى‪ 5‬امام تكبير مىگوي‪55‬د‪ ،‬تكب‪55‬ير بگوئيد‪ 5‬و هرگ‪55‬اه ام‪55‬ام مىخوان‪55‬د‪ ،‬خاموشي را اختي‪55‬ار‬
‫كنيد» ولى در نمازهاى سرى‪ ،‬مقتدى بايد فاتحه را بخواند‪.‬‬
‫‪ -5‬ركوع‬
‫‪ -6‬بلند شدن از ركوع‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم خط‪55‬اب به شخصى كه ارك‪55‬ان نم‪55‬از را بخ‪55‬وبى انج‪55‬ام‬
‫راكعً ‪%%‬ا ثَُّم ارْفَ ‪ْ%%‬ع حََّتى َتعْتَ‪ِ% %‬دَل َقِائمً‪% %‬ا» (بخاري)‪« .‬ركوع كن و در‬ ‫«ثَّم ارْكَ ‪ْ%%‬ع حََّتى َتْطمَِئَّن ِ‬
‫نمىداد‪ ،‬فرمود‪ُ 5:‬‬
‫حالت ركوع‪ 5‬بمان تا ركوعت به اطمينان انجام گيرد‪ ،‬بعد از ركوع‪ 5‬بلند شو و در حالت اطمين‪55‬ان‬
‫بايست تا قومه به آرامى انجام گيرد»‪.‬‬
‫‪ -7‬سجده‬
‫‪ -8‬بلند ش‪55‬دن از س‪55‬جده‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه ارك‪55‬ان نم‪55‬از را به‬
‫اجًدا ثَُّم ارْفَ‪ْ%‬ع َحَّتى تَْطَمِئَّن جَِالسً‪%‬ا» «سجده كن تا‬
‫جْد حََّتى َتْطمَِئَّن س‪ِ َ%‬‬
‫اس ُ‬
‫«ثَّم ْ‬
‫درستى‪ 5‬انجام نمىداد‪ ،‬فرمود‪ُ :‬‬
‫در ح‪55‬الت س‪55‬جده آرام گ‪55‬يرى بعد سر را از س‪55‬جده بلند كن و آرام ب‪55‬اش تا جلسه به آرامى انج‪55‬ام‬
‫گ‪55‬يرد»‪ .‬و در ق‪55‬رآن آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪﴾     ﴿ ،‬‬
‫(الحج‪« .)77 :‬اى مؤمنان ركوع و سجده كنيد»‪.‬‬
‫‪ -9‬حفظ آرامش‪ :‬در ركوع‪ ،‬سجده‪ ،‬قومه و جلسه‪ .‬زيرا رسول اكرم ص خطاب به شخصى‪5‬‬
‫كه نم‪55‬ازش را به درس‪55‬تى انج‪55‬ام نمىداد‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬حََّتى َتْطمَِئَّن» يع‪55‬نى نم‪55‬ازت ص‪55‬حيح نمىش‪55‬ود تا‬
‫ركوع‪ ،‬سجده و قومه و جلسه با اطمينان و سكون كامل انجام نگيرد‪.‬‬
‫‪ -10‬سالم گفتن‬
‫‪ -11‬نشسته سالم گفتن‪ .‬لذا نم‪5‬از گ‪5‬ذار از نم‪5‬از ب‪5‬يرون نمىآيد مگر با س‪5‬الم و س‪5‬الم اعتب‪5‬ار‬
‫ندارد مگر اينكه در حال جلوس و نشستن باشد‪.‬‬
‫‪ -12‬ترتيب ميان اركان نماز‪ .‬مثال اينكه فاتحه قبل از تكب‪55‬ير تحريمه خوان‪55‬ده نش‪55‬ود‪ ،‬رك‪55‬وع‬
‫قبل از سجده انجام نگيرد‪ .‬زيرا كيفيت و ترتيب اركان نماز از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص منق‪55‬ول است و‬
‫«صُّلوْا كَمَ‪%‬ا َرأَْيُتمُ‪ْ%‬وِنىْ أُص‪َِّ%‬لْى» «آنگونه كه من‬
‫آن حضرت آن را به صحابه ياد داده و فرموده است‪َ :‬‬
‫نماز خوان‪55‬دهام نم‪55‬از بخوانيد» (بخ‪55‬اري)‪ .‬بن‪55‬ابراين ركن مت‪5‬أخر را مق‪5‬دم ك‪5‬ردن و ركن مق‪55‬دم را‬
‫متأخر كردن نماز را باطل مىسازد‪.‬‬

‫‪ -2‬سنتهاى نماز‪:‬‬
‫سنن نماز به دو دسته تقسيم مىشوند‪ -1 5:‬مؤكده مانند واجب ‪ -2‬غير مؤكده مانند مستحب‬
‫سنن مؤكده يا واجب‪:‬‬
‫‪ -1‬سوره يا چند آي‪55‬ه‪ ،‬بعد از فاتحه در نم‪55‬از فجر يا در دو ركعت اول نم‪55‬از ظه‪55‬ر‪ ،‬عص‪55‬ر‪،‬‬
‫مغرب و عشاء‪ .‬چون در روايات آم‪55‬ده است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در دو ركعت اول نم‪55‬از ظهر‬

‫‪192‬‬
‫بعد از فاتحه س‪55‬وره و در دو ركعت آخر فقط فاتحه را ق‪55‬رائت مىك‪55‬رد و احيانا آيه را چن‪55‬ان بلند‬
‫خوانده است كه صحابه صداى قرائت آنحضرت را شنيدهاند‪5.‬‬
‫حمْ ‪ُ%‬د» براى امام و كسيكه تنها نماز مىخواند‪ 5‬و گفتن‬‫‪ -2‬گفتن «س‪%%‬مع اللّهُ ِلَمْن حم‪%%‬ده‪ ،‬ربن‪%%‬ا لَ ‪%‬كَ ْال َ‬
‫«ربن‪%%%‬ا ل‪%%%‬ك الحم‪%%%‬د» فقط براى مقتدى‪ .‬در ح‪5‬ديث از حض‪5‬رت اب‪5‬وهريره ‪ ‬روايت است كه رس‪5‬ول‬
‫اكرم ص بعد از بلند شدن از ركوع‪« 5‬س‪َِ%%‬مَع الل ُُّه ِلمَْن َحمِ‪َ%%‬د ُ‬
‫ه» و بعد از آن و قبل از رفتن به س‪5‬جده‬
‫«ربن‪%%%‬ا ول‪%%%‬ك الحم‪%%%‬د» گفته است‪ .‬و در حديث مسلم آمده است‪ :‬هر گ‪55‬اه ام‪55‬ام «س ‪%%‬مع اللّ ‪%%‬ه لمن حم‪%%%‬ده»‬
‫گويد‪ ،‬شما «ربنا ولك الحمد» بگوئيد‪.‬‬
‫‪ -3‬گفتن «س‪%%%‬بحانَ َرِّبَى ْالعَِظْيِم و س‪%%%‬بحانَ َرِّبىَ الأَْعَلى» سه بار به ترتيب در ركوع‪ 5‬و سجده‪ .‬زيرا‬
‫ك ْالعَِظْيِم» ن‪55‬ازل ش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ :‬اين كلم‪55‬ات را در ح‪55‬الت‬
‫ح اس ‪َْ%%‬م َرِّب َ‬
‫وقتى‪ 5‬كه «س ‪ِّ%َ%‬ب ِ‬
‫اسَم َرِّبكَ الأَعَْلى) نازل شد فرمود‪ :‬آن را در سجده بخوانيد‪ ،‬يعنى‬ ‫ح ْ‬ ‫سِّب ِ‬
‫«ف َ‬
‫ركوع‪ 5‬بگوئيد‪ 5‬و وقتى‪ 5‬كه َ‬
‫در حالت سجده اين كلمات را بگوئيد‪( .5‬احمد‪ ،‬ابو داود با سند خوب)‪.‬‬
‫‪ -4‬تكبيرات انتقال از قيام به سجده‪ ،‬از سجده به نشستن و از نشس‪55‬تن به ايس‪55‬تادن‪ .‬دليل س‪55‬نت‬
‫بودن آنها اين است كه از رسول اكرم ص شنيده شدهاند‪.‬‬
‫‪ -5‬تشهد اول و دوم و نشستن براى هر دو‪.‬‬
‫س‪% %‬اَل ُم‬ ‫ات‪َ ،‬والطَّيِّبَ ‪ُ %‬‬
‫‪%‬ات‪ ،‬ال َّ‬ ‫ص ‪%‬لَ َو ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ات للَّه‪َ ،‬وال َّ‬ ‫ِ‬
‫‪ -6‬خواندن كلمات تشهد‪ ،‬و آن از اين قرار است‪« :‬التَّحيَّ ُ‬
‫ين‪ ،‬أَ ْش َه ُد أَ ْن اَل إلَهَ إاَّل اللَّهُ َو ْح َدهُ اَل‬ ‫َعلَيك أ َُّيها النَّبِ ُّي ورحمةُ اللَّ ِه وبر َكاتُهُ السَّاَل م َعلَينَا و َعلَى ِعب ِاد اللَّ ِه َّ ِ ِ‬
‫الصالح َ‬ ‫َ‬ ‫ُ ْ َ‬ ‫َ ََ‬ ‫ََ َْ‬ ‫ْ َ‬
‫يك لَهُ‪َ ،‬وأَ ْش َه ُد أ َّ‬
‫َن ُم َح َّم ًدا َع ْب ُدهُ َو َر ُسولُهُ»‪.‬‬ ‫َش ِر َ‬
‫«[فرمانروائى‪ ،‬رحمت و بركت و پاكى مخصوص هللا است]‪ ،‬سالم و رحمت و برك‪55‬ات خ‪55‬دا‬
‫بر تو باد اى پيامبر‪ ،‬س‪55‬الم بر ما و كليّه بن‪55‬دگان ص‪55‬الح خ‪55‬دا‪ ،‬من گ‪55‬واه مى دهم كه هيچ معب‪55‬ودى‪5‬‬
‫بجز هللا «بحق» وجود ندارد و محمد ص بنده و رسول اوست»‬
‫‪ -7‬به آواز بلند خواندن در نمازهاى‪ 5‬جهرى‪ ،‬بنابر اين در دو ركعت مغ‪55‬رب‪ ،‬عشاء و نم‪55‬از‬
‫صبح قرائت به آواز بلند و در بقيه نمازها آهسته خوانده شود‪.‬‬
‫‪ -8‬آهسته خواندن در نمازهاى‪ 5‬سرى‪ :‬و اين مخص‪55‬وص ف‪55‬رايض مىباش‪55‬د‪ ،‬اما در نمازه‪55‬اى‪5‬‬
‫نف‪55‬ل‪ ،‬س‪55‬نت اين است كه در روز‪ 5‬آهس‪55‬ته و در شب با آواز بلند خوان‪55‬ده ش‪55‬وند‪ ،‬البته اگر ص‪55‬داى‬
‫قراءت باعث اذيت و آزار ديگران مىشود‪ ،‬آنگاه در شب نيز آهسته خواندن بهتر است‪.‬‬
‫‪ -9‬درود فرستادن براى رسول اكرم ص بعد از تشهد در قعده دوم‪ ،‬لذا بعد از قراءت تشهد‬
‫ك َح ِمي ‪ٌ % %‬د‬
‫يم‪ ،‬إِنَّ َ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ص ‪% %‬لَّْي َ‬ ‫ٍ‬ ‫ص ‪ِّ % %‬ل َعلَى ُم َح َّم ٍد‪ ،‬و َعلَى ِ‬
‫يم َو َعلَى آل إ ْب‪%َ % %‬راه َ‬
‫ت َعلَى إ ْب‪%َ % %‬راه َ‬ ‫آل ُم َح َّمد َك َ‪%‬م‪%%‬ا َ‬ ‫َ‬ ‫گويد‪« :‬اللَّ ُه َّم َ‬
‫ك َح ِمي ‪ٌ %%‬د‬‫يم‪ ،‬إِنَّ َ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬
‫يم َو َعلَى آل إ ْب ‪%َ %‬راه َ‬
‫ت َعلَى إ ْب ‪%َ %‬راه َ‬‫‪%‬ار ْك َ‬‫َمجي ‪ٌ %%‬د‪ ،‬الل ُه َّم بَ‪%%%‬ار ْك َعلَى ُم َح َّمد‪َ ،‬و َعلَى آل ُم َح َّمد َك َ‪%‬م‪%%‬ا بَ‪َ %%‬‬
‫َم ِجي ٌد»‪.‬‬
‫«بار إلها! بر محمد ص و آل محمد درود‪ 5‬بفرست همچنان كه بر ابراهيم؛ و آل اب‪55‬راهيم درود‪5‬‬
‫فرستادى‪ ،‬همانا تو ستوده و باعظمت هس‪55‬تى‪ .‬ب‪55‬ار اله‪55‬ا! بر محمد و آل محمد ب‪55‬ركت ن‪55‬ازل فرما‬
‫همچنان كه بر ابراهيم؛ و آل ابراهيم بركت نازل كردى‪ ،‬همانا تو ستوده و باعظمت هستى»‬
‫سنتهاى غيرمؤكده يا مستحبات‪:‬‬
‫ك َوَتعالَى َجُّدَك َوَلا إَِلَه غَْيُرَك» (رواه مسلم‬ ‫اسمُ َ‬
‫حْمِدَك َوَتَبارََك ْ‬ ‫اللهَُّم َوِب َ‬
‫ك ّ‬ ‫حَان َ‬
‫‪ -1‬دعاى استفتاح‪« :‬سُْب َ‬
‫موقوفا)‪.‬‬

‫‪193‬‬
‫الرحِْيِم»‬
‫من َّ‬
‫الرحْ ِ‬
‫سم اللّهِ َّ‬
‫«ب ِ‬
‫الرجِْيِم» در ركعت اول و خواندن ِ‬ ‫ان َّ‬ ‫الشْيَط ِ‬
‫اهلل مَِن َّ‬ ‫وذ ِب ِ‬‫‪ -2‬خواندن «أَعُ ُ‬
‫در تم‪55‬ام ركع‪55‬ات با ص‪55‬داى آهس‪55‬ته‪ .‬ب‪55‬دليل اينكه خ‪55‬دا مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬النحل‪« .)98 :‬پس هر گاه قرآن بخوانى‪،‬‬
‫از شيطان رانده شده به خداوند‪ 5‬پناه جوى»‪.‬‬
‫‪ -3‬بلند ك‪5‬ردن دس‪5‬تها تا برابر ش‪5‬انهها ب‪55‬وقت تكب‪5‬ير تحريم‪55‬ه‪ ،‬رفتن به رك‪55‬وع‪ ،‬بلند ش‪55‬دن از‬
‫رك‪555‬وع‪ ،‬و وقت بلند ش‪555‬دن از دو ركعت اول‪ :‬زي‪555‬را از حض‪555‬رت ابن عمر ب م‪555‬روى است كه‬
‫رسول اكرم ص موقع شروع‪ 5‬نماز دستها را تا برابر شانهها بلند كرده بعد تكب‪55‬ير گفتهاند و موقع‬
‫رك‪55‬وع ن‪55‬يز دس‪55‬تها را تا ش‪55‬انهها بلند كردهاند‪ 5‬و موقع بلند ش‪55‬دن از رك‪55‬وع‪ 5‬ن‪55‬يز چ‪55‬نين كردهاند و‬
‫حْمُد» گفتهاند‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬ ‫ورَّبَنا لَكَ ْال َ‬
‫ه َ‬ ‫«سمَِع اللّهُ ِلَمْن حَِمَد ُ‬
‫َ‬
‫‪ -4‬گفتن آمين بعد از ق‪55‬رائت فاتح‪55‬ه‪ :‬زي‪55‬را در روايت آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بعد از‬
‫خوان‪55‬دن ﴿‪ ﴾    ‬با ص‪55‬داى كش‪55‬يده آمين گفته اس‪55‬ت‪.‬‬
‫در روايتى ديگر آمده است‪« :‬إِذا َق‪% %‬الَ الِإم‪%% %‬امُ‪     :‬‬
‫ُقْوُلوْا‪( :‬آمين) َفِإَّن مَْن َوَافَق َقْوُلهُ َقْولَ ْالَمَلِائكَِة غُِفرََلُه مَا َتَقَّدَم مِْن َذْنِبهِ» (بخاري)‪.‬‬
‫وقتى‪ 5‬امام ﴿‪ ﴾    ‬گويد‪ ،‬شما بگوئي‪55‬د‪ 5:‬آمين‪ .‬هر‬
‫كس آمين گفتنش موافق با آمين فرشتهها‪ 5‬باشد‪ ،‬تمام گناهان گذشتهاش بخشوده خواهند شد»‪.‬‬
‫‪ -5‬طوالنى‪ 5‬كردن قراءت در نماز فجر و كوت‪55‬اه ك‪55‬ردن در نم‪55‬از عصر و مغ‪55‬رب و متوسط‪5‬‬
‫خواندن در نماز عشاء و ظهر‪ .‬روايت است كه حض‪55‬رت عمر ‪ ‬به حض‪55‬رت ابوموسى‪ 5‬اش‪55‬عرى‪5‬‬
‫نوشت‪ :‬كه در نم‪55‬از فجر از س‪55‬ورههاى‪ 5‬ط‪55‬وال مفص‪55‬ل‪ ،‬و در مغ‪55‬رب از قص‪55‬ار مفصل بخوان‪55‬د‪.‬‬
‫(ترمذي)‪.‬‬
‫‪%‬دنِى» ميان دو سجده‪ ،‬زيرا در‬ ‫ب ا ْغ ِف‪%ْ % %‬ر لِى َو ْار َح ْمنِى َو ْار َف ْعنِى َو ْار ُزقْنِى َو ْ‪%‬‬
‫اه‪ِ %‬‬ ‫«ر ِّ‬
‫‪ -6‬خواندن اين دعا‪َ ،‬‬
‫روايت ترمذى آمده است كه رسول اكرم ص اين دعا را ميان دو سجده خوانده است‪( .‬ترمذى‪ 5‬و‬
‫نسائى)‪.‬‬
‫‪ -7‬خواندن دعاى قنوت در ركعت آخر نماز فجر يا در ركعت آخر نماز وتر‪ ،‬بعد از قرائت‬
‫يا بعد از بلند ش‪55‬دن از رك‪55‬وع الف‪55‬اظ و كلم‪55‬ات دعا قن‪55‬وت كه در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده است بش‪55‬رح زير‬
‫مىباشد‪5.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫يم ْن َت َولَّْي َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ت و َعافنى فيم ْن َعا َف ْي َ َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ت َوقنى َش َّر َما‬ ‫يما أَ ْعطَْي َ‬ ‫ت َوبَا ِر ْك لى ف َ‬ ‫ت َوَت َولنى ف َ‬ ‫َ‬ ‫يم ْن َه َديْ َ َ‬ ‫«اللَّ ُه َّم ْاهدنى ف َ‬
‫ت‪ ،‬اللَّ ُه َّم‬‫ت َر َّبنَ‪%‬ا َوَت َع‪%%‬ال َْي َ‬
‫‪%‬ار ْك َ‬
‫ت َتبَ‪َ %‬‬ ‫ت َوالَ يَِع ُّز َم ْن َع‪َ %‬‬
‫‪%‬اديْ َ‬ ‫ك َوإِنَّهُ الَ يَ ِذ ُّل َم ْن َوال َْي َ‬ ‫ضى َعلَْي َ‬ ‫ضى َوالَ ُي ْق َ‬ ‫ك َت ْق ِ‬
‫ت إِنَّ َ‬‫ض ْي َ‬
‫قَ َ‬
‫ت َعلَى‬ ‫ت َك َم‪%‬ا أَْثَن ْي َ‬ ‫‪%‬ك أَنْ َ‬‫‪%‬اء َعلَْي َ‬ ‫ك الَ أ ْ ِ‬
‫ُحص‪%‬ى َثنَ‪ً %‬‬ ‫ك ِم ْن َ‬
‫ك َوأَعُوذُ بِ َ‬ ‫ك ِم ْن عُ ُقوبَتِ َ‬ ‫ك َوبِ ُم َعافَاتِ َ‬ ‫اك ِم ْن َس َخ ِط َ‬ ‫أَعُوذُ بِ ِر َ‬
‫ضَ‬
‫ك» «الهى! مرا در زمره كسانى قرار‪ 5‬ده كه آنها را هدايت كره اى‪ ،‬و مرا جز كس‪55‬انى ق‪55‬رار‪5‬‬ ‫َن ْف ِس َ‬
‫ده كه به آن ها عافيت عطا فرمودى‪ .‬الهى! مرا ج‪55‬زو كس‪5‬انى ق‪55‬رار ده كه تو ي‪55‬اور آن‪55‬انى‪ ،‬و هر‬
‫چه كه به من عنايت فرموده اى‪ ،‬مباركش بگردان‪ ،‬و مرا از قضاى ب‪55‬د‪ ،‬حف‪55‬اظت كن‪ ،‬ت‪55‬وئى كه‬
‫حكم مى كنى‪ ،‬اح‪55‬دى بر تو ح‪55‬اكميت ن‪55‬دارد‪ ،‬همانا كس‪5‬يكه تو او را حم‪55‬ايت ك‪55‬نى‪ ،‬ذليل و خ‪55‬وار‬
‫نمىش‪55‬ود‪ ،‬و كسى كه تو با او دش‪55‬منى‪ 5‬ك‪55‬نى هرگز ع‪55‬زت نمى ياب‪55‬د‪ .‬پروردگ‪55‬ارا! تو ب‪55‬ابركت و‬
‫‌‬
‫بلندمرتبه هس‪55‬تى‪ .‬الهى! از خشم تو به خش‪55‬نوديت‪ ،‬و از ع‪55‬ذاب تو به عف‪55‬وت‪ ،‬پن‪55‬اه مى ب ‪5‬رم‪ ،‬از‬
‫نمىتوانم تو را آنطور كه شايسته اى‪ ،‬مدح كنم‪ ،‬تو آنچن‪55‬انى‬‫خشمت به تو پناه مى‌برم‪ .‬الهى! من ‌‬
‫كه خود را مدح كرده اى»‬
‫‪ -8‬رعايت نحوه نشستن رسول اكرم ص در نماز‪ ،‬يعنى افتراش‪ ،‬نشستن روى‪ 5‬پاها آنط‪55‬ور‬
‫كه معروف است‪ ،‬در تمام نشستنها و تورك در قعده اخيره‪.‬‬

‫‪194‬‬
‫افتراش‪ :‬اين است كه قدم چپ را پهن نموده و بر آن بنشيند‪ 5‬و قدم پاى راست را نصب كند‪.‬‬
‫ت‪55‬ورك‪ :‬اين است كه بر نش‪55‬يمنگاه بنش‪55‬يند‪ 5‬و هر دو پا را از قس‪55‬مت راست ب‪55‬يرون بي‪55‬اورد‪5،‬‬
‫دست چپ را با انگشتهاى باز روى‪ 5‬زانوى چپ ق‪5‬رار‪ 5‬دهد و انگش‪5‬تهاى دست راست را بس‪5‬ته و‬
‫با انگشت س‪55‬بابه اش‪55‬اره كند و موقع خوان‪55‬دن تش‪55‬هد آن را ح‪55‬ركت دهد‪ .‬در ورايت آم‪55‬ده است كه‬
‫رسول اكرم ص هرگاه براى تشهد مىنشس‪55‬ت‪ ،‬دست راست را روى زان‪55‬وى‪ 5‬راست و دست چپ‬
‫را روى زان‪555‬وى‪ 5‬چپ مىگذاشت و با انگشت س‪555‬بابه اش‪555‬اره مىك‪555‬رد و نگ‪555‬اهش از محل انگشت‬
‫تجاوز‪ 5‬نمىكرد‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -9‬گذاشتن دستها روى‪ 5‬سينه بطورى‪ 5‬كه دست راست باالى دست چپ قرار گ‪5‬يرد‪ ،‬از س‪5‬هيل‬
‫روايت است كه مىگويد‪ :‬م‪55‬ردم امر ش‪55‬دند كه در نم‪55‬از دست راست را روى‪ 5‬ذراع چپ بگ‪55‬ذارد‪.‬‬
‫(بخ‪55‬اري)‪ .‬و از حض‪55‬رت ج‪55‬ابر ‪ ‬م‪55‬روى است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از كن‪55‬ار شخصى كه نم‪55‬از‬
‫مىخوانده و دست چپش را روى‪ 5‬دست راست گذاشته بود‪ ،‬گذشت و دست آن ش‪55‬خص را كش‪55‬يد و‬
‫دست راستش را روى‪ 5‬دست چپ قرار‪ 5‬داد‪( .‬احمد با سند صحيح)‪.‬‬
‫‪ -10‬دعا در سجده‪ :‬زيرا از رسول اك‪55‬رم ص روايت اس‪55‬ت‪ :‬مىفرماي‪55‬د‪ :‬من از خوان‪55‬دن ق‪55‬رآن‬
‫در ح‪55‬الت رك‪55‬وع و س‪55‬جده منع ش‪55‬دهام‪ .‬در رك‪55‬وع‪ 5‬بايد به تعظيم‪ 5‬پروردگ‪55‬ار پرداخته ش‪55‬ود و در‬
‫سجده زياد دعا بخوانيد‪ ،‬زيرا دعاى سجده اجابت خواهد شد‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -11‬دعا در تشهد آخر بعد از خواندن درود‪ 5‬براى رسول اك‪55‬رم ص با اين كلم‪55‬ات‪« :‬اللَّ ُه َّم إنِّي‬
‫ال»‬‫َّج ِ‬
‫يح الد َّ‬‫ات‪َ ،‬وِم ْن فِ ْتنَ ِة ال َْم ِس ِ‬ ‫اب الْ َق ْب ِر‪ ،‬وِمن فِ ْتنَ ِة الْم ْحيا والْمم ِ‬
‫َ َ َ ََ‬ ‫َ ْ‬ ‫اب َج َهن َِّم‪َ ،‬وِم ْن َع َذ ِ‬‫أَعُوذُ بِك ِم ْن َع َذ ِ‬
‫«پروردگ‪55‬ارا من از ع‪55‬ذاب دوزخ و ع‪55‬ذاب ق‪55‬بر و فتنهه‪55‬اى زن‪55‬دگى و م‪55‬وت و از فتنه مس‪55‬يح‬
‫دجال به تو پناه مىبرم»‪.‬‬
‫در حديثى ديگر آمده‪ :‬هرگاه از تشهد آخر فارغ‪ 5‬شديد از چهار چيز پناه خ‪55‬دا را طلب كني‪55‬د‪.‬‬
‫از عذاب جهنم‪ ...‬الخ‪.‬‬
‫‪ -12‬آغاز سالم از جانب راست‪.‬‬
‫‪ -13‬سالم دوم بسوى چپ‪ .‬در حديث آمده است كه رسول اكرم ص به طرف‪ 5‬راست و چپ‬
‫سالم گفته است‪ ،‬يعنى موقع سالم گفتن چهره را بسوى‪ 5‬راست و چپ برگردانده است تا ط‪55‬ورى‪5‬‬
‫كه رخسارش از پشت ديده شده است‪.‬‬
‫‪ -14‬بنابر روايات زير‪ ،‬خواندن ذكر و دعا بعد از سالم نيز مستحب است‪:‬‬
‫‪ -1‬از حضرت ثوبان ‪ ‬روايت است بعد از اتم‪55‬ام نم‪55‬از سه ب‪55‬ار اس‪55‬تغفرهّللا گفته است و بعد‬
‫الل والِإْكرَِام» (مسلم)‪.‬‬ ‫ج ِ‬ ‫ت َيا ذَْال َ‬ ‫ارْك َ‬ ‫ام َتَب َ‬
‫السَل ُ‬
‫ام َوِمْنكَ َّ‬ ‫السَل ُ‬
‫ت َّ‬ ‫«اللهُُّم أْن َ‬
‫فرموده است‪َ :‬‬
‫«الهى تو سالمى‪ ،‬و س‪55‬المتى از ج‪55‬انب تو اس‪55‬ت‪ ،‬تو بس‪55‬يار‪ 5‬ب‪55‬ابركتى‪ ،‬اى ص‪55‬احب عظمت و‬
‫بزرگى‪»5‬‬
‫‪ -2‬حضرت معاذبن جبل ‪ ‬مىگويد‪ :‬رسول اكرم ‪ ‬دست مرا گرفت‪55‬ه‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬اى مع‪55‬اذ! من‬
‫تو را دوست دارم‪ ،‬و به تو وص‪55‬يت مىكنم كه بعد از هر نم‪55‬از اين دعا را فرام‪55‬وش‪ 5‬نكن‪« ،‬اللَّ ُه َّم‬
‫َعنِّي َعلَى ِذ ْك‪ِ %%‬رك‪َ ،‬و ُش ‪ْ %%‬ك ِرك َو ُح ْس‪ِ %%‬ن ِعبَ َ‬
‫ادتِ‪%%%‬ك»‪« .‬بار الها! به من توفيق بده تا تو را ياد كنم‪ ،‬و س‪55‬پاس‬ ‫أِ‬
‫گويم‪ ،‬و به بهترين روش‪ ،‬بندگى نمايم»‬
‫‪ -3‬از حضرت مغيره بن شعبه ‪ ‬روايت است‪ :‬كه رسول اكرم ص بعد از هر نماز ف‪55‬رض اين‬
‫‪%‬ل َش‪ْ %‬ي ٍء قَ‪%ِ %‬د ٌير‪.‬‬‫ْح ْم‪ُ %‬د‪َ ،‬و ُه‪%َ %‬و َعلَى ُك‪ِّ %‬‬
‫‪%‬ك‪َ ،‬ولَ‪%%‬هُ ال َ‬ ‫دعا را گفته است‪« :‬اَل إلَ‪%%‬هَ إاَّل اللَّهُ َو ْح‪َ %‬دهُ اَل َش‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬هُ‪ ،‬لَ‪%%‬هُ ال ُْم ْل‪ُ %‬‬
‫اللَّه َّم اَل م‪%%‬انِع لِ ‪%‬م‪%‬ا أَ ْعطَيت‪ ،‬واَل مع ِطي لِ ‪%‬م‪%‬ا منعت‪ ،‬واَل ي ْن َف‪%%‬ع َذا ال ‪ِ %‬‬
‫ْج‪%%‬دُّ»‪( .‬متفق عليه)‪« .‬معبودى‬ ‫ْج ِّ‪%‬د م ْن‪%%‬ك ال َ‬
‫َ‬ ‫َ ََ ْ َ َ ُ‬ ‫ْ َ ُْ‬ ‫ُ َ َ َ‬
‫آن اوست‪ ،‬ستايش شايس‪55‬ته ى اوس‪55‬ت‪،‬‬ ‫«بحق» بجز هللا‪ ،‬وجود ندارد‪ .‬شريكى‪ 5‬ندارد‪ ،‬پادشاهى از ِ‬

‫‪195‬‬
‫نمىگ‪55‬ردد‪ ،‬و آنچه تو‬ ‫و او بر هرچيزى توانا اس‪55‬ت‪ ،‬الهى! آن چه تـو بـدهى‪ ،‬هيچ كس م‪55‬انع آن ‌‬
‫منع كنى‪ ،‬هيچ كس نمى تواند آنرا بدهد‪ .‬توانگر‪ ،‬او را ثروتش از ع‪55‬ذاب تو نج‪55‬ات نمى ده‪55‬د‪ ،‬و‬
‫«تمامى شكوه و» ثروت از آ ِن تو است»‬
‫‪ -4‬از حضرت ابى امامه ‪ ‬روايت است كه رسول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ :‬هر كس بعد از‬
‫پاي‪55‬ان هر نم‪55‬از آية الكرسى را سى ب‪55‬ار بخوان‪55‬د‪ ،‬بالفاص‪55‬له بعد از م‪55‬وت وارد بهشت مىش‪55‬ود‪5.‬‬
‫(نسائى و طبرانى‪.)5‬‬
‫‪ -5‬از حضرت ابى هريره ‪ ‬روايت است كه رسول اكرم ص فرموده است‪« :‬هر كس بعد از‬
‫نماز سى و سه بار تسبيح و ‪ 33‬ب‪55‬ار تحميد و ‪ 33‬ب‪55‬ار تكب‪55‬ير گويد و بعد از مجم‪55‬وع اين تس‪55‬بيح‪،‬‬
‫‪%‬ل َش‪ْ %‬ي ٍء‬
‫ْح ْ‪%‬م ُد‪َ ،‬و ُه َ‪%‬و َعلَى ُك ِّ‬ ‫‪%‬ك‪َ ،‬ولَ‪%%‬هُ ال َ‬ ‫تحميد و تكبير‪ ،‬بار صدم‪« ،‬اَل إلَهَ إاَّل اللَّهُ َو ْح َدهُ اَل َش ِر َ‬
‫يك لَهُ‪ ،‬لَ‪%‬هُ ال ُْم ْل ُ‬
‫قَ ِد ٌير» گويد‪ :‬تمام گناهانش بخشوده خواهند شد ولو اينكه به اندازه كف دريا باشند‪.‬‬
‫‪ -6‬از حضرت سعدبن ابى وقاص ‪ ‬روايت است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بعد از هر نم‪55‬از اين‬
‫‪%‬ك ِم ْن أَ ْن أ َُر َّد إلَى‬
‫ْج ْب ِن‪َ ،‬وأَعُ ‪%%‬وذُ بِ ‪َ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫كلمات را گفته است‪« :‬اللَّ ُه َّم إنِّي أَعُ ‪%%‬وذُ بِ ‪%%‬ك م ْن الْبُ ْخ‪%ِ %‬ل َوأَعُ ‪%%‬وذُ بِ ‪%%‬ك م ْن ال ُ‬
‫اب الْ َق ْب ‪ِ %‬ر» (بخاري)‪ .‬در ادامه روايت آمده‬ ‫أ َْرذَ ِل الْعُ ُم‪ِ %‬ر‪َ ،‬وأَعُ‪%%‬وذُ بِ‪%%‬ك ِم ْن فِ ْتنَ‪%ِ %‬ة ال‪%ُّ %‬د ْنيَا‪َ ،‬وأَعُ‪%%‬وذُ بِ‪%%‬ك ِم ْن َع ‪َ %‬ذ ِ‬
‫است كه حضرت سعدبن ابى وقاص‪ ،‬اين دعا را به فرزندان خود مىآموخت‪.‬‬

‫مكروهات نماز‪:‬‬
‫خَتِلس ‪ُُ% %‬ه‬
‫‪ -1‬التفات با سر و چشم به اين طرف‪ 5‬و آنطرف‪ 5:‬در حديث آمده اس‪55‬ت‪« :‬هُ ‪َ% %‬و ِاخَْتلاس يَ ْ‬
‫ان ِمْن صََلِاة ْالَعْبِد» (بخاري)‪« .‬يعنى نگاه كردن باين سو آنسو نوعى چاپيدن است كه شيطان‬ ‫الشْيَط ُ‬
‫َّ‬
‫آن را از نماز بنده مىچاپد»‪.‬‬
‫ص ‪َ %‬ار ُه ْم إِلَى‬
‫‪%‬ال أَ ْق‪%َ %‬و ٍام َي ْر َفعُ‪%%‬و َن أَبْ َ‬
‫«م‪%%‬ا بَ‪ُ %‬‬
‫‪ -2‬نگاه كردن به سوى آسمان‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ار ُه ْم» (مسلم)‪« .‬چيست حال كسانى كه چشمها را‬ ‫صاَل تِِه ْم‪ ،‬لََي ْنَت ُه َّن َع ْن ذَلِ َ‬ ‫َّ ِ ِ‬
‫صُ‬‫ك أ َْو لَتُ ْخطََف َّن أَبْ َ‬ ‫الس َماء في َ‬
‫در نماز بسوى آسمان بلند مىكنن‪5‬د‪ ،‬آن‪5‬ان از اين عمل ب‪5‬از آيند و يا اينكه بين‪5‬ائى چشم آن‪5‬ان رب‪5‬وده‬
‫مىشود‪.»5‬‬
‫‪ -3‬تخصر‪ ،‬بمعنى گذاشتن دست بر كمر‪ :‬از حض‪55‬رت اب‪55‬وهريره ‪ ‬م‪55‬روى‪ 5‬است كه رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص منع كرده است از اينكه شخص نماز بخواند‪ 5‬و دست بر كمر باشد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -4‬جمع كردن لباس يا موهايى كه آويزان هستند‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أُِم‪%ْ %‬ر ُ‬
‫ت أَ ْن أَ ْس‪ُ %‬ج َد‬
‫ف َث ْوبًا َوالَ َش ْع ًرا» (مسلم)‪« .‬به من امر شده تا روى هفت استخوان سجده كنم‬ ‫َعلَى َس ْب َع ِة أَ ْعظُ ٍم َوالَ أَ ُك َّ‬
‫و لباس و موها را در نماز جمع و جور نكنم»‪.‬‬
‫‪ -5‬داخل ك‪55‬ردن انگش‪55‬تها در يك‪55‬ديگر‪ 5‬يا به ص‪55‬دا در آوردن آنه‪55‬ا‪ ،‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده است كه‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص شخصى‪ 5‬را ديد كه انگش‪55‬تها را داخل هم‪55‬ديگر ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص‬
‫انگشتهاى‪ 5‬آن مرد را از هم جدا ك‪55‬رد و فرم‪55‬ود‪ 5:‬در ح‪55‬الت نم‪55‬از انگش‪55‬تها را به ص‪55‬دا در ني‪55‬اور‪5.‬‬
‫(ابن ماجه با سند ضعيف‪ 5‬آن روايت كرده است و اين حديث نزد اكثر اهل علم معمول به است)‪.‬‬
‫‪ -6‬كش‪55‬يدن دست بر س‪55‬نگريزههاى‪ 5‬محل س‪55‬جده بيش از يك ب‪55‬ار‪ :‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ت الَ ب ‪%َّ %‬د فَ‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬إِ َذا قَ‪%%‬ام أَح‪ُ %‬د ُكم إِلَى ال َّ ِ‬
‫‪%‬اعالً فَ َم‪%َّ %‬ر ًة‬ ‫الر ْح َم‪ %‬ةَ ُت َواج ُه‪%%‬هُ‪ ،‬إِ ْن ُك ْن َ ُ‬
‫ص‪%‬ى فَ‪ِ%‬إ َّن َّ‬
‫ْح َ‬
‫ص‪%‬الَة فَالَ يَ ْم َس‪ِ %‬ح ال َ‬ ‫َ َ ْ‬
‫اح‪َ %‬دةً» (ترمذي)‪« .‬هرگا كسى از شما نم‪55‬از مىخوان‪55‬د‪ ،‬س‪55‬نگريزههاى (محل نم‪55‬از يا س‪55‬جده) را‬ ‫َو ِ ‪%‬‬
‫مسح نكند‪ .‬يعنى روى آنها دست نكشد‪ .‬چرا كه رحمتهاى‪ 5‬خداوند در جلو نماز گ‪55‬ذار هس‪55‬تند البته‬
‫اگر دست كشيدن الزمى باشد‪ ،‬پس يك بار روى آنها دست كشيده شود‪ ،‬نه بيشتر‪.»5‬‬

‫‪196‬‬
‫‪ -7‬بازى كردن و هر عملى ديگر كه انسان را از نماز غافل كند و مانع خشوع گردد‪ :‬مانند‬
‫بازى ك‪5‬ردن با ريش‪ ،‬لب‪5‬اس يا نگ‪5‬اه ك‪5‬ردن به زيباييىه‪5‬اى‪ 5‬ف‪5‬رش و دي‪5‬وار‪ 5‬مس‪5‬جد و غ‪5‬يره‪ .‬زي‪5‬را‬
‫«اْسكُُنوا ِفى الصََّلِاة» يعنى نماز را باآرامش و سكون انجام دهيد‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫(در ق‪55‬رآن مجيد آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾...‬المؤمنون‪« .)2 5-1 :‬بدرستى مؤمنينى‪ 5‬رستگاراند‪ 5‬كه در نمازه‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ود خش‪55‬وع‬
‫دارند» مترجم‪.)5‬‬
‫اكعً ‪% %‬ا أَْو‬
‫ت أَْن أَقْ ‪َ% %‬رَء ْالقُ ‪% %‬رْآَن َر ِ‬
‫«نهِْي ُ‬
‫‪ -8‬قرائت در رك‪55‬وع‪ 5‬و س‪55‬جده‪ :‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬
‫َساجًِدا» «از خواندن قرآن در حالت ركوع‪ 5‬و سجده منع شدهام»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -9‬مبارزه كردن با اخبثين يعنى نماز خواندن در حالت فش‪55‬ار پيش‪55‬اب و م‪55‬دفوع‪( .5‬به‪55‬تر است‬
‫نماز گذار قبل از شروع‪ 5‬نماز چنانچه در حالت فش‪5‬ار پيش‪5‬اب يا م‪5‬دفوع‪ 5‬باش‪5‬د‪ .‬ابت‪5‬دا رفع ح‪5‬اجت‬
‫نموده وضو بگيرد و پس به نماز بايستد‪( .)5‬مترجم)‬
‫‪ -10‬نماز خواندن موقعى كه غذا آماده است و نماز گزار گرس‪55‬نه باش‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬ون در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده‬
‫‪%‬ان» (مس ‪%%‬لم)‪« .‬موقعى‪ 5‬كه غذا حاضر‪ 5‬است يا‬ ‫ض‪%%‬ر ِة الطَّع‪%ِ %%‬ام والَ و ُ‪%‬ه‪%%‬و ي َدافِع‪%%%‬هُ األَ ْخبثَ‪ِ %%‬‬ ‫است‪« :‬الَ َ ِ‬
‫َ‬ ‫َ َ َ َ ُ ُ‬ ‫ص‪%%‬الَ َة ب َح ْ َ‬
‫پيشاب و مدفوع‪ 5‬فشار مىآورد‪ 5،‬نماز اعتبارى‪ 5‬ندارد»‪.‬‬
‫‪ 11‬و ‪ -12‬نشستن مانند سگ و گذاشتن بازوها روى‪ 5‬زمين‪ ،‬در حديث از حضرت عايشه ل‬
‫روايت است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص نهى ك‪55‬رده است از نشس‪55‬تن مانند نشس‪55‬تن ش‪55‬يطان و از اينكه‬
‫بازوها‪ 5‬مانند بازوهاى‪ 5‬درندگان روى زمين گذاشته شوند‪( 5.‬مسلم)‪.‬‬
‫مبطالت نماز‪:‬‬
‫موارد‪ 5‬زير نماز را باطل مىكنند‪:‬‬
‫‪ -1‬ترك كردن و بجاى نياوردن رك‪55‬نى از ارك‪55‬ان نم‪55‬از‪ :‬اگر قبل از اتم‪55‬ام‪ ،‬يا ان‪55‬دكى بعد از‬
‫اتمام‪ ،‬تدارك نشود‪ .‬زيرا رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه نم‪55‬ازش را ن‪55‬اقص انج‪55‬ام داده‬
‫ك َلْم ُتص ‪َ% %‬لِّ» «نمازت را‬ ‫«اْرجِ ‪ْ% %‬ع َفص ‪َ% %‬لِّ فَِإَّن َ‬
‫بود‪ ،‬يعنى آرامش و اعتدال را رعايت‪ ،‬نمىكرد‪ ،‬فرمود‪ِ :‬‬
‫اعاده كن زيرا نماز كه تو خواندي اعتبارى ندارد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫ش‪% % %‬غُلًا»‬ ‫ص‪ِ % % %‬‬
‫الة لَ ُ‬ ‫‪ -2‬خوردن و نوشيدن‪ ،‬در حديث آمده است رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِ َّن فِي ال َّ‬
‫همانا نماز اعمال مخصوص خودش را دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬ح‪55‬رف زدن بغ‪55‬ير قصد اص‪55‬الح نم‪55‬از‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾  ﴿ :‬‬
‫«إن َ‪%‬ه‪%ِ %‬ذ ِه‬
‫(البقرة‪ .)238 :‬يعنى در نماز س‪55‬اكت و خ‪55‬اموش باش‪55‬يد‪ .‬و در ح‪55‬ديث گفته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪َّ :‬‬
‫َّاس» (مس‪%% %‬لم)‪« .‬همانا در نماز هيچگونه سخن از سخنان مردم‬ ‫صلُ ُح فِ َيها َش ‪ْ % %‬يءٌ ِم ْن كَاَل ِم الن ِ‬
‫الصاَل َة اَل يَ ْ‬
‫َّ‬
‫شايستگى‪ 5‬ندارد»‪.‬‬
‫اگر سخن براى اصالح نماز باشد‪ ،‬مثال ام‪5‬ام س‪5‬الم گرداني‪5‬ده س‪5‬پس در ب‪55‬اره اتم‪55‬ام نم‪5‬از از‬
‫مأمومين سوال مىكند‪ ،‬اگر مقتدى در جواب او بگوي‪55‬د‪« :‬تو نم‪55‬از را تم‪55‬ام نكردهاى» آنگ‪55‬اه ام‪55‬ام‬
‫نمازش را تمام كند‪ ،‬مانعى ندارد‪ .‬يا اينكه امام در قرائت از مقت‪55‬دى كمك مىجويد‪ 5‬و مقت‪55‬دى او را‬
‫لقمه مىدهد‪( ،‬به ادامه قرائت يا اصالح قرائت راهنمائى‪ 5‬مىكند) (مترجم)‪ .‬اين سخنان كه به قصد‪5‬‬
‫اصالح نماز هستند مانعى ندارند‪ .‬زيرا رسول اكرم ص و ذوالي‪55‬دن (ذوالي‪55‬دين‪ :‬ص‪55‬حابى ب‪55‬ود كه‬
‫دستهايش‪ 5‬دراز بودند و بهمين مناسبت او را ذواليدين مىگفتند)‪ .‬در نماز حرف زدند و نماز آنان‬
‫باطل ق‪5‬رار داده نش‪5‬د‪ ،‬ذوالي‪5‬دن خط‪5‬اب به رس‪5‬ول هّللا ص گفت‪« :‬أَ َنس‪ِْ% %‬ي َ‬
‫ت أَْم ُقص‪َِ% %‬رتِ الص‪ََّ%%‬لُاة؟» در‬

‫‪197‬‬
‫صْر» (متفق عليه)‪ .‬ذواليدين پرسيد‪ ،‬يا رسول هّللا فرام‪55‬وش كردهاى‪5‬‬ ‫جواب فرمود‪« 5:‬لَمْ أَْن َ‬
‫س َوَلْم ُتقْ َ‬
‫يا نماز قصر شده است؟ رسول هّللا ص فرمود‪ :‬نه فراموش كردم و نه نماز قصر‪ 5‬شده است‪.‬‬
‫‪ -4‬خنديدن با صداى بلند‪( :‬يعنى قهقهه نه تبسم) تمام مذاهب اتفاق دارند كه خنديدن همراه با‬
‫قهقهه شكننده نماز است‪ ،‬حتى بعضى از علماء آن را مبطل وضو‪ 5‬نيز مىدانن‪55‬د‪ .‬از رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص روايت است‪« ،‬ال يقط‪%% %‬ع الص‪%% %‬الة الكش‪%% %‬ر ولكن يقطعه ‪% %‬ا‪ %‬القهقه‪%% %‬ة»‪« %‬تبسم نماز را باطل نمىكند لكن‬
‫قهقهه آن را باطل مىكند»‪( .‬طبرانى‪ 5‬فى الصغير‪ ،‬سندش اشكالى ندارد)‪.‬‬
‫‪ -5‬عمل كثير‪ :‬چون عمل زياد منافى‪ 5‬عب‪55‬ادت است و دل و س‪55‬اير اعضاء را از نم‪55‬از غافل و‬
‫مشغول بخود مىكند‪ .‬اما عمل قليل و اندك‪ ،‬مانند برابر كردن عمامه يا جلو رفتن باندازه يك ق‪55‬دم‬
‫براى پر كردن جاى خالى صف يا دراز كردن دست يا يك ح‪55‬ركت بس‪55‬وى‪ 5‬چ‪55‬يزى ش‪55‬كننده نم‪55‬از‬
‫بحس‪55‬اب نمىآي‪55‬د‪ .‬چ‪5‬ون از رواي‪55‬ات ص‪5‬حيح ث‪5‬ابت است كه رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص نوهاش امامه دخ‪55‬تر‬
‫زينب را در حال اقامه نماز بر شانههاى‪ 5‬خود سوار كرده و بعد او را بر زمين گذاشته است‪.‬‬
‫‪ -6‬فراموشى فاحش‪ :‬مثال به اندازه ركعات نماز اضافه بخواند‪ ،‬يع‪55‬نى نم‪55‬از ظهر را بج‪55‬اى‬
‫چه‪55‬ار ركعت هشت ركعت و نم‪55‬از مغ‪55‬رب را بج‪55‬اى سه ركعت شش ركعت‪ ،‬يا نم‪55‬از فجر را‬
‫چهار ركعت بخواند‪ ،‬زيرا كه اش‪55‬تباه ب‪55‬زرگ به نح‪5‬وى كه به ان‪55‬دازه ركع‪55‬ات يك نم‪55‬از‪ ،‬ركع‪55‬ات‬
‫اضافى‪ 5‬بخواند دليل بر غفلت و عدم خشوع است‪ .‬حال آنكه خشوع روح و ج‪5‬وهره اص‪5‬لى نم‪55‬از‬
‫است و هرگاه روح نماز از دست برود‪ ،‬نمازى‪ 5‬باقى نخواهد ماند‪.‬‬
‫‪ -7‬بياد نماز قضا شده بيفتد‪ ،‬مثال مش‪55‬غول نم‪55‬از عصر است و بي‪55‬اد مىافتد‪ 5‬كه نم‪55‬از ظهر را‬
‫نخوان‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬در چ‪55‬نين ح‪55‬التى نم‪55‬از عص‪55‬رش باطل مىگ‪55‬ردد‪ 5‬مگر اينكه ابت‪55‬دا نم‪55‬از ظهر را‬
‫بصورت‪ 5‬قضا بجاى آورد و سپس عصر را بخواند‪ ،‬چون ترتيب ميان نمازهاى‪ 5‬پنجگانه ف‪55‬رض‬
‫است‪ ،‬زيرا كه شارع ترتيب را رعايت كرده و يك بار نيز خالف آن عمل نكرده است‪.‬‬

‫آنچه كه در نماز مباح است‪:‬‬


‫(مباح‪ :‬عملى است كه انجام دادنش موجب ثواب و تركش موجب گناه نيست)‪.‬‬
‫‪ -1‬عمل اندك‪ :‬مانند برابر كردن چادر و غيره‪ ،‬زي‪5‬را چ‪55‬نين عمل ان‪55‬دك از رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ثابت است‪.‬‬
‫‪ -2‬تنحنح‪ :‬سينه و گلو را صاف كردن و اُح اُح كردن بوقت ضرورت و نياز‪.‬‬
‫‪ -3‬اصالح صف نم‪55‬از‪ :‬مثال كش‪55‬يدن او به جلو يا به عقب‪ ،‬يا گردان‪55‬دن مقت‪55‬دى از راست به‬
‫چپ امام‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه رسول اك‪55‬رم ص ابن عب‪55‬اس ب را از ط‪55‬رف چپ به س‪55‬مت راست خ‪55‬ود‬
‫برگرداند‪.‬‬
‫‪ -4‬خميازه كشيدن و گذاشتن دست روى‪ 5‬دهن‪.‬‬
‫‪ -5‬لقمه دادن ام‪55‬ام (كمك ك‪55‬ردن ام‪55‬ام ب‪55‬راى ادامه ق‪55‬رائت يا تص‪55‬حيح ق‪55‬رائت وى) و تس‪55‬بيح‬
‫خواندن براى اين منظور در صورتى‪ 5‬كه امام مرتكب اشتباه ش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪%‬ل ُس ‪ْ %‬ب َحا َن اللَّ ِه» (متفق عليه)‪« .‬هر كس در نماز با مشكلى مواجه شود‬ ‫ِِ‬
‫ص ‪%‬الَته َفلَْي ُق‪ْ %‬‬
‫ِ‬
‫«م ْن نَابَ‪%%‬هُ َش ‪ْ %‬ىءٌ فى َ‬
‫َ‬
‫هّللا‬
‫بايد سبحان گويد»‪.‬‬
‫‪ -6‬منع ك‪55‬ردن كس‪55‬انى كه از جلو نم‪55‬از رد مىش‪55‬وند‪ :‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫مىفرمايد‪ :‬هرگاه كسى از جلو نماز‌گذار رد مىشود‪ ،‬بايد نماز گذار او را منع كن‪5‬د‪ ،‬اگر ب‪55‬از نيامد‬
‫با وى گالويز شود‪.‬‬
‫‪ -7‬كشتن مار و كژدم در صورتى كه احتمال ضرر‪ 5‬از آنها وج‪55‬ود داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ :‬در ح‪55‬ديث‬
‫ب» «دو موج‪55‬ود‬ ‫«اْقُتلُ ‪ْ%%‬وا الْأْس ‪َْ%%‬ودَْيِن ِفى الص‪ََّ% %‬لِاة‪ ،‬الْ َ‬
‫حَّيُة َوْالعَقْ‪% %‬رَ ُ‬ ‫آمده است‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬
‫موذى‪ ،‬يعنى مار و كژدم را در حالت نماز قتل كنيد»‪( .‬ترمذي)‪.‬‬
‫‪ -8‬خاراندن بدن با دست‪ :‬خاراندن با دست عملىاندك و قابل عفو است‪.‬‬
‫‪198‬‬
‫‪ -4‬اشاره با دست براى كسى كه به نماز گذار سالم مىگويد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص اين عمل را‬
‫انجام داده است‪( .‬ترمذي)‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬سجده سهو‪:‬‬


‫هر كس در نماز مرتكب سهو شود‪( ،‬سهو‪ :‬بمعنى انجام اشتباه و غ‪55‬ير عم‪55‬دى است) مثال يك‬
‫ركعت يا يك سجده اض‪55‬افه انج‪55‬ام ده‪5‬د‪ ،‬ب‪55‬راى ج‪5‬بران اين فراموشى بر وى الزم است كه س‪55‬جده‬
‫كند‪ ،‬يعنى بعد از اتمام نماز دو س‪5‬جده ك‪5‬رده و س‪5‬پس س‪5‬الم گوي‪5‬د‪ ،‬هرگ‪5‬اه واج‪5‬بى از نم‪5‬از ت‪5‬رك‬
‫شود‪ ،‬الزم است كه قبل از سالم دو سجده انجام دهد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬اگر تشهد وسطى را ترك ك‪55‬رد و بعد از ايس‪55‬تادن ب‪55‬راى ركعت س‪55‬وم بي‪55‬اد آورد‪ ،‬نبايد‬
‫بسوى‪ 5‬تشهد و قعده برگردد بلكه قبل از سالم سجده سهو بجاى آورد‪ ،‬هم چ‪55‬نين اگر كسى قبل از‬
‫اتمام نماز سالم گويد‪ ،‬بالفاصله متوجه اشتباه خود شود‪ ،‬نمازش را كامل كرده‪ ،‬سجده س‪55‬هو بجا‬
‫آورد‪.‬‬
‫اصل ضابطه در اين خصوص ق‪55‬ول و عمل رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص در‬
‫پايان دو ركعت سالم گفت‪ ،‬صحابه او را متوجه نسيان و فراموشى كرد‪ ،‬پي‪5‬امبر‪ 5‬نم‪5‬از را اع‪55‬اده‬
‫كرده و بعد از اتمام آن‪ ،‬سجده سهو كردند‪( 5.‬متفق عليه)‪.‬‬
‫در جريانى ديگر رسول اكرم ص بعد از ركعت دوم بدون اينكه تشهد و قع‪55‬ده اولى را انج‪55‬ام‬
‫دهد بلند شد و در پايان قبل از سالم سجده س‪55‬هو ك‪55‬رد و فرم‪55‬ود‪« :‬هرگ‪55‬اه كسى از ش‪55‬ما در نم‪55‬از‬
‫دچار شك و ترديد‪ 5‬شد‪ ،‬نمىداند چند خوانده است‪ ،‬سه ركعت يا چهار ركعت‪ ،‬شك را رها كرده و‬
‫يقين را مبناى عمل قرار دهد و در پايان قبل از سالم دو س‪55‬جده انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬اگر قبال پنج ركعت‬
‫خوانده است‪ ،‬اين دو سجده آن پنج ركعت را جفت نموده است و اگر چهار تمام خوانده است اين‬
‫دو سجده موجب ذلت و بخاك كشيدن پوزه شيطان مىشوند‪.‬‬
‫اگر مقتدى كه در نماز از امام اقتدا مىكند‪ ،‬م‪55‬رتكب س‪55‬هو ش‪55‬ود ن‪55‬زد اك‪55‬ثر علماء س‪55‬جده س‪55‬هو‬
‫بروى‪ 5‬واجب نيست‪ ،‬البته اگر امام سهو كند به تبعيت از ام‪5‬ام بر مقت‪5‬دى ن‪5‬يز س‪5‬جده س‪5‬هو واجب‬
‫مىگ‪55‬ردد‪ 5‬زي‪55‬را كه تبعيت از ام‪55‬ام بر وى واجب است و نم‪55‬از او ن‪55‬يز مرتبط با نم‪55‬از ام‪55‬ام اس‪55‬ت‪.‬‬
‫وقتى‪ 5‬كه رسول هّللا سهو كرد و سجده نمود‪ ،‬اصحاب نيز همراه وى سجده كردند‪5.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬كيفيت نماز‪:‬‬


‫بعد از داخل شدن وقت نماز‪ ،‬همراه با طهارت و ستر عورت در حالى كه رو به قبله ايستاده‬
‫است الفاظ اقامت را بگويد‪ ،‬بعد از فارغ شدن از الفاظ اقامه دستها را تا برابر گوشها بلند ك‪55‬رده‬
‫نمازى‪ 5‬را كه در نظر دارد قصد‪ 5‬كند و «اللّه أكبر» گويد‪ .‬دست راستش را باالى دست چپ روى‪5‬‬
‫س‪55‬ينه بگ‪55‬ذارد‪ .‬ثنا را بخواند‪ 5‬و بعد بسم هّللا ال‪55‬رحمن ال‪55‬رحيم را خوان‪55‬ده س‪55‬وره فاتحه را تا آخر‬
‫«وَلا الض ‪َّ%%‬آِّلْيَن» «آمين» گوي‪55‬د‪ .‬بعد س‪55‬ورهاى كامل يا هر مق‪55‬دار كه ب‪55‬رايش مق‪55‬دور‬ ‫بخوان‪55‬د‪ ،‬بعد از َ‬
‫باشد از آيههاى ق‪55‬رآن تالوت كن‪55‬د‪ .‬بعد دس‪55‬تها را تا برابر ش‪55‬انهها بلند ك‪55‬رده‪ ،‬هّللا اك‪55‬بر گويد و به‬
‫ركوع‪ 5‬ب‪55‬رود‪ ،‬با كف دو دست زانوها‪ 5‬را محكم گرفت‪55‬ه‪ ،‬كم‪55‬رش را خ‪55‬وب راست كن‪55‬د‪ ،‬در ح‪55‬الت‬
‫رك‪55‬وع سر را بلند نكند و نه آن را پ‪55‬ائين گ‪55‬يرد بلكه برابر با كم‪55‬رش باشد در رك‪55‬وع سه ب‪55‬ار‬
‫ه» از رك‪55‬وع بلند‬ ‫ان َرِّبَى ْالعَِظْيِم» گويد‪ ،‬بعد دستها را بلند ك‪5‬رده با گفتن «س‪َ% %‬مَِع اللّهُ ِلَمْن حَمِ‪َ% %‬د ُ‬ ‫ح َ‬
‫«س ‪ُْ%%‬ب َ‬
‫اركً‪%‬ا فِيْ‪ِ%‬ه» گويد‪ ،‬بعد هّللا اكبر‬
‫حمْ‪ُ%‬د‪ ،‬حَمْ‪ً%‬دا كَِثيْ‪ً%‬را طَِّيبً‪%‬ا مَُب َ‬
‫ك ْال َ‬
‫شود و بعد از اينكه كامال بايستد‪« 5‬رََّبنَ‪%‬ا َولَ‪َ %‬‬
‫گويان به سجده رود و روى‪ 5‬هفت اعضاء كه عبارتند از‪ :‬چهره‪ ،‬كفين‪( ،‬دو كف دستها) زانوها‪،‬‬
‫ان َرِّبىَ الْأَْعَلى»‬
‫ح َ‬‫قدمها‪ ،‬سجده كند‪ ،‬چهره و بينىاش را روى زمين ق‪55‬رار داده ح‪55‬داقل سه ب‪55‬ار «س ‪ْ%ُ%‬ب َ‬
‫ان َرِّبَى الْأَعَْلى» ادعيه ديگرى‪ 5‬را نيز مىتواند‪ 5‬بخواند‪ ،‬سپس «اللّ‪%% %‬ه‬
‫ح َ‬‫گويد‪ ،‬در سجده‪ ،‬عالوه بر «س ‪ُْ% %‬ب َ‬

‫‪199‬‬
‫اك‪%%%‬بر» گويان از سجده بلند شود‪ ،‬طورى‪ 5‬بنشيند كه بدن را روى‪ 5‬پاى چپ خ‪5‬ود ق‪5‬رار‪ 5‬داده و پ‪5‬اى‬
‫راستش را بلند كند‪ ،‬در حالت جلسه ميان دو تا سجده اين دعا را بخواند‪« :‬رب اغف ‪%% %‬رلى‪ ،‬وارحم ‪%% %‬نى‬
‫وعافنى واهدنى وارزقنى» آنگاه دوباره مانند سجده قبلى سجده كند‪ ،‬بعد براى ركعت دوم بلند ش‪55‬ود‪،‬‬
‫تمام اعمالى را كه در ركعت اول انجام داده بود‪ ،‬در ركعت دوم انجام ده‪55‬د‪( ،‬باس‪55‬تثناى‪ 5‬خوان‪55‬دن‬
‫ثن‪55‬اء) (م‪5‬ترجم)‪ .‬بعد ب‪55‬راى تش‪5‬هد بنش‪55‬يند‪ ،‬اگر نم‪55‬از دو ركع‪5‬تى‪ 5‬است تش‪5‬هد و درود را بخواند و‬
‫سالم گوي‪55‬د‪« :‬الس‪%%%‬الم عليكم ورحم‪%%%‬ة اللّ‪%%%‬ه» نخست چه‪55‬ره را به ط‪55‬رف راست و بعد به ط‪55‬رف چپ‬
‫گردانده «السالم عليكم ورحمة اللّه» بگويد‪.‬‬
‫اگر نماز دو ركعتى نيست‪ ،‬بعد از خواندن تشهد‪ ،‬تكبير گويان بلند شود‪ ،‬نمازش را به پايان‬
‫رساند‪ ،‬البته در ركعتهاى آخر فقط سوره فاتحه را بخواند‪ ،‬در پاي‪5‬ان ركعت چه‪55‬ارم ب‪55‬راى تش‪5‬هد‬
‫بنش‪55‬يند و التحي‪55‬ات بخواند و بعد از آن درود‪ 5‬خواند و از ع‪55‬ذاب دوزخ‪ ،‬ع‪55‬ذاب ق‪55‬بر‪ ،‬فتنهه‪55‬اى‪5‬‬
‫زندگى‪ 5‬و موت و از فتنه مسيح دج‪55‬ال پن‪55‬اه جوي‪55‬د‪ ،‬در پاي‪55‬ان با ص‪55‬داى بنلد س‪55‬الم گفته چه‪55‬ره را‬
‫بسوى‪ 5‬راست و بعد بسوى‪ 5‬چپ بگرداند و هر بار «السالم عليكم ورحمة اللّه» گويد‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬بحث نماز جماعت‪ ،‬امامت و مسبوق‪:‬‬


‫‪ -1‬نماز جماعت‪:‬‬
‫حكم نماز جم‪55‬اعت‪ :‬نم‪55‬از جم‪55‬اعت بر هر مس‪55‬لمان كه از حض‪55‬ور‪ 5‬در آن ع‪55‬ذر نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬
‫‪%‬ام فِي ِه ُم ال َّ‬ ‫ٍ‬ ‫ٍِ‬ ‫ِ‬
‫ص‪%‬الَةُ إالَّ قَ‪%%‬د ا ْس‪%‬تَ ْح َوذَ‬ ‫واجب است‪ .‬در حديث آمده است‪َ « :‬م‪%%‬ا م ْن ثَالثَ‪%‬ة في َق ْري‪%‬ة‪َ ،‬والَ بَ‪ْ %‬د ٍو‪ ،‬ال ُت َق‪ُ %‬‬
‫الذئْب ِمن الغَنَ ِم ال َق ِ‬ ‫الشيطَا ُن‪َ .‬فعلَي ُكم بِالجم َ ِ‬
‫اصيَة»‪( %‬احمد‪ ،‬ابوداود‪ 5‬نسائى و حاكم و‬ ‫اعة‪ ،‬فَإنَّ َما يَأْ ُك ُل ِّ ُ َ‬ ‫َ ْ ْ ََ‬ ‫َعلَْي ِهم َّ ْ‬
‫حديث ص‪55‬حيح است)‪« .‬هرگ‪55‬اه سه نفر خ‪55‬واه در قريهاى باش‪55‬ند يا در بياب‪55‬ان‪ ،‬اگر در مي‪55‬ان آن‪55‬ان‬
‫نماز جماعت بر پا نشود‪ ،‬شيطان بر آنان غلبه پيدا مىكند‪ ،‬لذا شما جماعت را بر خود الزم كنيد‪،‬‬
‫زي‪555‬را گ‪555‬رگ گوس‪555‬فندى را ش‪555‬كار مىكند كه تنها و دور از گله بگ‪555‬ردد»‪ ،‬و در ح‪555‬ديثى ديگر‬
‫مىفرمايد‪« :‬من تصميم‪ 5‬گرفتم كه انبوهى هيزم جمع كنم و بعد دستور اقامه نماز را ص‪55‬ادر‪ 5‬كنم و‬
‫كسى را مأموريت اقامه نماز داده خودم‪ 5‬به سراغ كسانى بروم‪ 5‬كه در نماز جماعت حض‪5‬ور پي‪5‬دا‬
‫نمىكنند‪ 5‬و آنان را پيدا كرده خانههايشان را به آتش كشانم‪ .‬و در حديثى ديگر آمده اس‪55‬ت‪ :‬ش‪55‬خص‬
‫نابينائى‪ 5‬از رسول اكرم ص اجازه خواست و گفت‪ :‬من كسى ندارم كه مرا به مس‪55‬جد بي‪55‬اورد‪ 5،‬آيا‬
‫ممكن است نمازهايم‪ 5‬را در خانه بدون جماعت بخوانم؟‪ 5‬رسول اكرم ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬آرى‪ ،‬وق‪55‬تى او‬
‫الة» آيا تو صداى اذان را‬ ‫اء الص‪ِ َّ% %‬‬ ‫«ه ‪%%‬لْ َتس‪َْ% %‬مُع نِ‪َ% %‬د َ‬
‫رفت‪ ،‬رسول اكرم ص او را صدا كرد و فرمود‪َ :‬‬
‫ب» يع‪55‬نى چ‪55‬اره ن‪55‬دارى‪ ،‬بايد اج‪55‬ابت‬ ‫مىشنوى؟‪ 5‬عرض كرد‪ ،‬آرى‪ ،‬رسول اكرم ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬أَجِ ْ‬
‫كنى‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫ابن مسعود‪  5‬مىگويد‪« :‬در زمان پيامبر‪ 5‬بجز منافقينى كه نفاقشان آش‪55‬كار ب‪55‬ود‪ ،‬كسى ديگر از‬
‫حضور‪ 5‬در جماعت تخلف نمىكرد‪ 5‬حتى بعضىها‪ 5‬كه قادر‪ 5‬به راه رفتن نبودند‪ ،‬در حالى كه دو نفر‬
‫شانههاى‪ 5‬ايشان را گرفته بود‪ ،‬خود را به جماعت مىرساندند‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫فضيلت نماز جماعت‪:‬‬
‫نماز با جماعت فض‪55‬يلت و اجر اخ‪55‬روى بس‪55‬يار‪ 5‬ب‪55‬زرگى دارد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اع‪%ِ %%‬ة َت ْف ُ‬
‫ين َد َر َج‪ % %‬ةً» (بخاري)‪ .‬يعنى نماز با جماعت بيست و‬ ‫ص‪%%‬الَ َة الْ َف‪%ِّ %%‬ذ ب َس‪ْ %%‬ب ٍع َوع ْش‪ِ %%‬ر َ‬
‫ض‪ُ %%‬ل َ‬ ‫ْج َم َ‬
‫ص‪%%‬الَةُ ال َ‬
‫«َ‬
‫ص ‪%%‬الَةُ‬
‫هفت درجه از نمازى كه منفردا خوانده شود‪ ،‬برترى‪ 5‬دارد‪ .‬در ح‪55‬ديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ « :‬‬
‫َح‪َ %‬د ُه ْم إِذَا‬ ‫ين َد َر َج‪ %‬ةً َوذَلِ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك أ َّ‬ ‫الرج‪%ِ %‬ل فِى جماع‪%ٍ %‬ة تَ ِزي ‪ُ %‬د علَى ص ‪%‬الَتِِه فِى بيتِ‪%ِ %‬ه وص ‪%‬الَتِِه فِى س ‪%‬وقِ ِه بِ ْ ِ‬
‫َن أ َ‬ ‫ض ‪ً %‬عا َوع ْش ‪ِ %‬ر َ‬ ‫ُ‬ ‫َْ َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫ََ َ‬ ‫َّ ُ‬

‫‪200‬‬
‫ط َخط َْوةً إِالَّ ُرفِ‪%َ %‬ع لَ‪%%‬هُ بِ َه‪%%‬ا‬ ‫الصالَةَ َفلَ ْم يَ ْخ ُ‬ ‫وء ثُ َّم أَتَى ال َْم ْس ِج َد الَ َي ْن َه ُزهُ إِالَّ َّ‬
‫الصالَةُ الَ يُ ِري ُد إِالَّ َّ‬ ‫ض َ‬‫َح َس َن ال ُْو ُ‬ ‫َت َو َّ‬
‫ضأَ فَأ ْ‬
‫ص‪%‬الَةُ ِه َى‬ ‫ت ال َّ‬ ‫ص‪%‬الَ ِة م‪%%‬ا َ‪%‬ك‪%‬انَ ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل ال َْم ْس‪%‬ج َد َ‪%‬ك‪%‬ا َن فى ال َّ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬
‫َد َر َج‪ %‬ةٌ َو ُح‪%%‬ط َع ْن‪%%‬هُ ب َ‪%‬ه‪%‬ا َخطيئَ‪%‬ةٌ َحتَّى يَ‪ْ %‬د ُخ َل ال َْم ْس‪%‬ج َد فَ‪%‬إ َذا َد َ‪%‬خ َ‬
‫صلَّى فِي‪%ِ %‬ه َي ُقولُ‪%%‬و َن‪ :‬اللَّ ُه َّم ْار َح ْم‪%‬هُ اللَّ ُه َّم ا ْغ ِف ْ‪%‬ر لَ‪%%‬هُ‬ ‫ِِِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫تَحبِسهُ والْمالَئِ َكةُ‪ %‬يصلُّو َن َعلَى أ ِ‬
‫َحد ُك ْم َما َد َام فى َم ْجلسه الَّذى َ‬ ‫َ‬ ‫َُ‬ ‫ْ ُ َ َ‬
‫ث في‪%% %‬ه» (متفق عليه)‪« .‬نمازى‪ 5‬كه با جماعت خوان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ ،‬بيست و ان‪55‬دى درجه برتر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ح‪%%‬د ْ‬‫َم يُ ْ‪%‬‬
‫َم‪%% %‬ا ل ْ‬
‫است از نم‪55‬ازى‪ 5‬كه در خانه يا در ب‪55‬ازار خوان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬اين برت‪55‬رى‪ 5‬بجهت آن است كه هرگ‪55‬اه‬
‫يكى از شما وضو كند و وضويش‪ 5‬را كامل س‪55‬ازد و فقط بمنظ‪55‬ور‪ 5‬اداى نم‪55‬از به مس‪55‬جد رود‪ ،‬در‬
‫برابر هر قدم كه بسوى‪ 5‬مجسد بر مىدارد درجهاى به درجاتش افزوده مىشود و يكى از گناهانش‬
‫آمرزيده مىشود‪ 5‬تا اينكه داخل مسجد شود‪ .‬و وقتى‪ 5‬كه داخل مسجد شد‪ ،‬م‪55‬ادام كه در مس‪55‬جد است‬
‫ثواب نم‪5‬از ب‪55‬او داده مىش‪5‬ود‪ 5‬و فرش‪55‬تگان ب‪55‬راى نم‪5‬از گ‪55‬ذار م‪5‬ادام كه در محل نم‪5‬از است دع‪55‬اى‬
‫مغف‪55‬رت ك‪55‬رده مىگوين‪55‬د‪ 5:‬پروردگ‪55‬ارا او را م‪55‬ورد‪ 5‬مغف‪55‬رت ق‪55‬رار‪ 5‬ب‪55‬ده‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا‪ 5‬او را م‪55‬ورد‬
‫مرحمت قرار‪ 5‬بده‪ ،‬و مادام كه نماز گذار با طهارت است اين دعا برايش گفته مىشود‪.»5‬‬

‫نماز جماعت با چند نفر برگزار مىشود؟‬


‫كم‪55‬ترين تع‪55‬داد ب‪55‬راى برگ‪55‬زارى‪ 5‬نم‪55‬از جم‪55‬اعت دو نفر است ام‪55‬ام و يك نفر مقت‪55‬دى‪ ،‬تع‪55‬داد‬
‫الر ُج‪%ِ % %‬ل‬
‫ص ‪% %‬اَل ةُ َّ‬ ‫نمازگذاران هر چند بيشتر باشد نزد خداوند‪ 5‬بهتر است‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪َ « :‬‬
‫صاَل تِِه َم َع َّ‬ ‫ِ‬ ‫الرج ِل أَ ْز َكى ِمن ِِ‬
‫ب‬
‫َح ُّ‬ ‫الر ُج ِل‪َ ،‬و َما َكا َن أَ ْك َث‪%َ %‬ر َف ُه‪%َ %‬و أ َ‬ ‫الر ُجلَْي ِن أَ ْز َكى م ْن َ‬
‫صاَل تُهُ َم َع َّ‬
‫صاَل ته َو ْح َدهُ‪َ ،‬و َ‬
‫ْ َ‬ ‫َم َع َّ ُ‬
‫إلَى اللَّ ِه» (احمد‪ ،‬ابوداود و ابن ماجه)‪ .‬نماز مرد هم‪55‬راه با م‪55‬ردى ديگر به‪55‬تر است از نم‪55‬ازى‪ 5‬كه‬
‫تنها خوانده شود و نم‪55‬از با دو نفر به‪55‬تر از نم‪55‬از با يك نفر اس‪55‬ت‪ .‬و آن نم‪55‬از كه با بيش‪55‬تر از دو‬
‫خوانده ميشود او در نزد خداوند‪ 5‬محبوبتر‪ 5‬است‪.‬‬
‫نماز خواندن در مسجد بهتر است‪ ،‬از خانه و مسجدى كه فاصله دارد‪ ،‬نماز خوان‪55‬دن در آن‬
‫اس أجْ‪% %‬رًا أَْبعَ ‪ُ%%‬دُهْم إَِليْ ‪ِ%%‬ه‬ ‫ب‪55‬اعث اجر بيش‪55‬تر اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن أَعَْظُم َّ‬
‫الن ِ‬
‫شى» (مسلم)‪ .‬پاداش كسانىكه از فاصله دور به مسجد مىروند‪ 5‬بيشتراست‪.‬‬
‫َممْ ً‬

‫حضور بانوان در نماز جماعت‪:‬‬


‫در ص‪55‬ورت امن ب‪55‬ودن از فتنه و نب‪55‬ودن اذيت و آزار‪ ،‬ب‪55‬انوان بايد در نمازه‪55‬اى‪ 5‬جم‪55‬اعت‬
‫اج َد اللَّ ِه» كنيزان خدا (بانوان‬ ‫شركت كنند‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ تَمَنعوا إِماء اللَّ ِه مس‪ِ % % %‬‬
‫ْ ُ ََ ََ‬
‫ير ُمَتَطِّيبَ ‪% %‬اتٍ فَ ‪ِ% %‬إْن‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫خ‪%ُ %‬ر ْج َن تَفالَت» أى غَ ‪ُ % %‬‬
‫مسلمان) را از رفتن به مساجد خدا منعنكنيد‪ .‬ومىفرمايد‪َ « :‬ولْيَ ْ‪%‬‬
‫جِد‪« .‬زنان در حالى براى نماز جماعت ب‪5‬يرون‬ ‫سِ‬‫اعةِ ِفى ْالمَ ْ‬
‫جمَ َ‬
‫صَلَاة ْال َ‬
‫حلُّ َلها شُُهودُ َ‬
‫ت ِطْيًبا فَال َي ِ‬
‫س ْ‬
‫َّم َّ‬
‫روند‪ 5‬كه از خوشبو استفاده نكرده و خود را آرايش نداده باشند در غير اين ص‪55‬ورت‪ 5‬ش‪55‬ركت در‬
‫نمازهاى‪ 5‬جماعت در مساجد براى آنان جايز نيست‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪ :‬هر بانوئى‪ 5‬كه از‬
‫خشبو استفاده كرده‪ ،‬در نماز با ما شركت نكند‪ ،‬در صورت آرايش و اس‪55‬تفاده از عطر و خش‪55‬بو‬
‫«بيُ ‪% %‬وتُُهَّن خَيْ‪%%%‬رٌ َلُهَّن»‬ ‫نم‪55‬از خوان‪55‬دن ب‪55‬انوان در خانه به‪55‬تر اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬
‫«خانههاى‪ 5‬آنان براى آنان بهتراند»‪.‬‬

‫رفتن بسوى نماز جماعت‪:‬‬


‫كسى كه از خانه به مسجد مىرود‪ 5‬ب‪55‬رايش مس‪55‬تحب است كه نخست پ‪55‬اى راس‪55‬تش را ب‪55‬يرون‬
‫‪%‬ك ِمن أَ ْن نَ‪ِ %‬ز َّل أَو نَ ِ‬
‫ض‪َّ %‬ل أ َْو نَظْلِ َم أ َْو‬ ‫ِ‬ ‫كرده اين دعا را بخواند‪« :‬بِ ْس ِم اللَّ ِه َت‪%َ %‬و َّكل ُ‬
‫ْ‬ ‫ْت َعلَى اللَّه اللَّ ُه َّم إِنِّى أَعُ‪%%‬وذُ بِ‪ْ َ %‬‬

‫‪201‬‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫‪%‬ل‬ ‫ت‪ ،‬اللَّ ُه َّم ْ‬
‫اج َع ْ‬ ‫ُك أَ ْن َت ْغف َ‪%‬ر لى ذُنُ‪%‬وبِى إِنَّهُ الَ َي ْغف ُ‪%%‬ر ال ُّ‪%‬ذنُ َ‬
‫وب إِالَّ أَنْ َ‬ ‫‪%‬ل َعلَينا‪ .‬اللَّ ُه َّم إِنِّى أَ ْس‪%‬أَل َ‬
‫نُظْلَ َم أ َْو نَ ْج َه َل أ َْو يُ ْج َه َ‬
‫ِ‬ ‫‪%‬ل فِى س‪% %‬م ِعى نُ ‪%%‬ورا واجع‪ِ %‬‬ ‫اجع‪ِ ِ ِ %‬‬ ‫ِ ِ‬
‫‪%‬ورا‬
‫‪%‬ل َخلْفى نُ ‪ً %‬‬ ‫اج َع‪ْ %‬‬
‫‪%‬ورا َو ْ‬ ‫ص‪ِ % %‬رى نُ ‪ً %‬‬
‫‪%‬ل فى بَ َ‬ ‫ً َ َْ ْ‬ ‫َْ‬ ‫اج َع‪%ْ %‬‬
‫‪%‬ورا َو ْ‬ ‫‪%‬ل فى ل َس‪% %‬انى نُ ‪ً %‬‬ ‫‪%‬ورا َو ْ َ ْ‬ ‫فى َق ْلبى نُ ‪ً %‬‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬امى نُ‪%%%‬ورا واجع‪ِ %%‬‬ ‫وأَم‪ِ %%‬‬
‫‪%‬ورا» «به نام خدا‪ ،‬بر خدا تو ّكل‬ ‫‪%‬ورا اللَّ ُه َّم َوأَ ْعظ ْم لى نُ ‪ً %‬‬ ‫‪%‬ورا َوم ْن تَ ْحتى نُ ‪ً %‬‬ ‫‪%‬ل م ْن َف‪%ْ %‬وقى نُ ‪ً %‬‬ ‫ً َ َْ ْ‬ ‫ََ‬
‫مىب‪55‬رم از‬ ‫كردم‪ ،‬و هيچ ق‪55‬درت و توان‪55‬ائى‪ 5‬جز از ط‪55‬رف‪ 5‬خ‪55‬دا نيست پروردگ‪55‬ارا! من به تو پن‪55‬اه ‌‬
‫بوسيلهى ديگرى‪ 5‬گمراه شويم‪ ،‬و يا اينكه بلغزيم‪ ،‬يا لغزي‪55‬ده شويم‪ ،‬يا‬ ‫‌‬ ‫اينكه خودما گمراه شويم‪ ،‬يا‬
‫ستم كنيم‪ ،‬يا مورد‪ 5‬ستم قرار گيريم‪ ،‬يا دچ‪55‬ار جه‪55‬الت شويم‪ ،‬يا با م‪5‬ا به جه‪55‬الت رفت‪55‬ار ش‪55‬ود‪......‬‬
‫ميخواهم كه مرا مورد آمرزش قرار‪ 5‬ب‪55‬دهی همانا غ‪55‬ير از تو كسى ديگر گناه‪55‬ان‬ ‫بارالها‪ ،‬از تو ‌‬
‫مرا نمى بخشد‪ ،‬الهى! در قلب‪ ،‬زبان‪ ،‬گ‪55‬وش و چشم من ن‪55‬ور ق‪55‬رار‪ 5‬ده‪ ،‬پشت و مقاب‪55‬ل‪ ،‬پشت‪ ،‬و‬
‫درون مرا‪ ،‬و باال‪ ،‬و پايين‪ ،‬مرا منوّر گردان‪ ،‬و نور را براى من بيفزاى‪ ،‬و بزرگ گردان»‪.‬‬
‫شايسته است كه نماز گذار با متانت و آرامش بسوى‪ 5‬مسجد رود‪ ،‬زيرا در حديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫ص ‪%‬لُّوا َو َم‪%%‬ا فَ‪%%‬اتَ ُك ْم فَ ‪%‬أَتِ ُّموا» «هرگاه براى نماز مىرويد با‬ ‫الصالَةَ َفعلَي ُكم بِ َّ ِ ِ‬ ‫«إِذَا أََت ْيتُ ُم َّ‬
‫السكينَة‪ ،‬فَ َما أَ ْد َر ْكتُ ْم فَ َ‬ ‫َْ ْ‬
‫آرامش واطمين‪55‬ان بروي‪55‬د‪ ،‬آنچه را كه دريافتي‪55‬د‪ 5،‬بخوانيد و آنچه را كه از دست دادهاي‪55‬د‪ ،‬كامل‬
‫كنيد»‪ .‬وقتى‪ 5‬نماز گذار از خانه به مسجد مىرس‪5‬د‪ ،‬نخست پ‪5‬اى راس‪5‬تش را داخل مس‪55‬جد كند واين‬
‫دعا را خواند‪« ،‬أَعُ‪%%‬وذُ بِاللَّ ِه الْع ِظ ِيم وبِو ْج ِه‪%ِ %‬ه الْ َك‪ِ %‬ر ِيم وس ‪ْ %‬لطَانِِه الْ َق‪%ِ %‬د ِيم ِمن ال َّ ِ ِ‬
‫ش ‪ْ %‬يطَان ال ‪%َّ %‬رج ِيم‪ ،‬اللَّ ُه َّم َ‬
‫ص ‪ِّ %‬ل َعلَى‬ ‫َ‬ ‫َُ‬ ‫َ ََ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ٍ ِِ‬
‫‪%‬ك» (احمد و ابن ماجه)‪« .‬به خداوند‬ ‫ُم َح َّمد َوآل‪%% %‬ه َو َس ‪% %‬لَّ ْم‪ ،‬اللَّ ُه َّم ا ْغف‪%ْ % %‬ر لى ذُنُ‪%% %‬وبى َوا ْفتَ ْح لى أ َْب‪%َ % %‬و َ‬
‫اب َر ْح َمت‪َ % %‬‬
‫ب‪55‬زرگ و روى گ‪55‬رامى [كه اليق جاللش اس‪55‬ت] و ق‪55‬درت ق‪55‬ديم و أزلى او پن‪55‬اه مى ب‪55‬رم از ب‪55‬دى‬
‫ش‪55‬يطان ران‪55‬ده ش‪55‬ده‪ ،‬ب‪55‬ار اله‪55‬ا! بر محمد و آل ممحد درود‪ 5‬بفرس‪55‬ت‪ ،‬الهى! گناه‪55‬ایم را ببخش و‬
‫دره‪55‬اى رحمت خ‪55‬ود را بر من بگشا» تا دو ركعت تحية المس‪55‬جد نخوان‪55‬ده است ننش‪55‬يند‪ 5.‬زي‪55‬را‬
‫صَّلى َرْكعََتْيِن» (مسلم)‪« .‬هرگاه‬ ‫س َحَّتى يُ َ‬ ‫جِل ُ‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذا دََخلَ أَحَُدُكْم ْالمِ ِ‬
‫سجَد َفَلا َي ْ‬
‫كسى از شما داخل مس‪55‬جد ش‪55‬ود‪ ،‬تا دو ركعت نخوان‪55‬ده ننش‪55‬يند» مگر اينكه موقع طل‪55‬وع آفت‪55‬اب يا‬
‫غروب آفتاب باشد‪ ،‬در چنين صورتى بنشيند‪ 5‬نم‪55‬از نخوان‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از خوان‪55‬دن‬
‫نم‪55‬از در اين دو وقت منع ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪( .‬ب‪55‬رخى از علماء نمازه‪55‬اى‪ 5‬ذوات الأس‪55‬باب مانند تحية‬
‫المسجد را در اوقات مكروه جايز مىدانند)‪( .‬مترجم)‬
‫هرگاه نماز گذار از مسجد بيرون مىشود‪ ،‬نخست پاى چپ را بيرون كند‪ ،‬دعايى را كه موقع‬
‫ح ِلى أَبْ ‪َ% %‬وابَ‬
‫«اْفَت ْ‬ ‫اب َر ْح َمتِ‪َ % %‬‬
‫‪%‬ك» ِ‬ ‫ِ‬
‫داخل ش‪55‬دن مس‪55‬جد خوان‪55‬ده ب‪55‬ود بخوان‪55‬د‪ ،‬البته بج‪55‬اى « َوا ْفتَ ْح لى أ َْب‪%َ % %‬و َ‬
‫فضلك» گويد‪.‬‬

‫امامت‪:‬‬
‫‪ -1‬شرايط امامت‪:‬‬
‫براى امام الزم است كه مرد‪ ،‬عادل و فقيه باشد‪ .‬بنابراين امامت زن ب‪55‬راى م‪55‬ردان ص‪55‬حيح‬
‫نيست‪ .‬و امامت انسان فاسق‪ 5‬كه فس‪55‬قش به درجه ش‪55‬هرت رس‪5‬يده است ن‪5‬يز ص‪55‬حيح نمىباشد‪ 5‬مگر‬
‫اينكه سلطان و حاكم باشد و مردم از وى احساس خوف و خطر كنند و همچنين ام‪55‬امت جاهل و‬
‫بىس‪55‬واد ن‪55‬يز ص‪55‬حيح نيست مگر ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه مثل او جاهل و بىس‪55‬واد باش‪55‬ند‪ .‬در ح‪55‬ديث در‬
‫‪%‬اف َس‪ْ %‬ي َفهُ َو َس‪ْ %‬وطَهُ» (ابن ماجه آن را‬ ‫‪%‬اجر م ْؤِمنً‪%%‬ا إِالَّ أَ ْن ي ْق َه‪%%‬رهُ بِس‪ْ %‬لطَ ٍ‬
‫ان يَ َخ‪ُ %‬‬ ‫ِ‬
‫َ َ ُ‬ ‫«والَ َي‪%ُ %‬ؤ َّم َّن فَ‪ُ ٌ %‬‬
‫اينباره آمده است‪َ :‬‬
‫روايت كرده است و ضعيف‪ 5‬اسن البته جمهور به مقتضاى آن عمل كردهاند)‪« .‬زن و مرد فاجر‪5‬‬
‫مجاز نيستند‪ 5‬كه مؤمنى‪ 5‬را امامت كنند مگر اينكه بر وى غلبه كرده و خوف شالق يا شمش‪55‬ير او‬
‫مردم را تهديد كند‪ .‬اما درباره صحت امامت زنان‪ ،‬حكم مشروط و مقيد است‪ ،‬باينكه مقتدىهايش‬
‫زنان و فرزندان نابالغ باشند و امامت فاسق‪ 5‬نيز محدود به شرايط اضطرارى و استثنائى است‪.‬‬

‫‪202‬‬
‫چه كسى براى امامت بهتر است؟‬
‫شايستهترين فرد براى امامت در درجه نخست كسى است كه قراءتش بهتر باش‪55‬د‪ .‬بعد كسى‬
‫است كه بينش و آگ‪555‬اهى دينىاش بيش‪555‬تر‪ 5‬اس‪555‬ت‪ .‬بعد كسى است كه از لح‪555‬اظ تق‪555‬وى بر ديگ‪555‬ران‬
‫برجستگى‪ 5‬داشته باشد و بعد كسى است كه از لحاظ سنى بزرگتر‪ 5‬از ديگران باشد‪ .‬در حديث در‬
‫س‪%‬ن َِّة‪ ،‬فَ‪ِ%‬إ ْن َك‪%‬انُوا‬
‫اء فَ‪%‬أَ ْعلَ ُم ُه ْم بِال ُّ‬ ‫اب اللَّ ِه‪ ،‬فَِإ ْن َكانُوا فِى ال ِْق‪%%‬ر ِ‬‫«ي ُؤ ُّم الْ َق ْو َم أَقْر ُؤ ُه ْم لِ ِكتَ ِ‬
‫اءة َس‪َ %‬و ً‬
‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫اينباره آمده است‪َ :‬‬
‫اء فَ‪% %‬أَ ْكَب ُر ُه ْم ِس‪% %‬نًّا» (مسلم)‪ .‬كسى كه در فن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فِى ال ُّ ِ‬
‫اء فَأَقْ‪َ % %‬د ُم ُه ْم ه ْج‪%َ %‬رةً‪ ،‬فَ‪ِ% %‬إ ْن َك‪%%‬انُوا فى الْ ِه ْج‪%َ %‬رة َس‪َ % %‬و ً‬
‫س‪% %‬نَّة َس‪َ % %‬و ً‬
‫قراءت مهارت بيشترى دارد‪ ،‬شايسته امامت است‪ ،‬اگر به لحاظ ق‪55‬راءت همه يكس‪55‬انند‪ ،‬كسى كه‬
‫عالمتر به سنت و احكام دين است‪ ،‬بر ديگران حق تقدم دارد‪ .‬اگر در علم يكساناند‪ 5،‬كسى كه در‬
‫هجرت مقدم است‪ ،‬حق تقدم دارد‪ .‬اگر در هجرت با هم يكى هستند‪ ،‬كسى كه سنتش از ديگ‪55‬ران‬
‫بيشتر‪ 5‬است‪ ،‬حق تقدم با وى است‪ .‬سلطان و صاحب منزل بر ديگران حق تقدم دارند‪ .‬زي‪55‬را در‬
‫‪%‬ل فِى أ َْهلِ‪%ِ % %‬ه َوالَ فِى ُس ‪ْ % %‬لطَانِِه إاَّل بِِإ ْذنِ‪%ِ % %‬ه» در خانه يا در ح‪55‬وزه‬ ‫الر ُج‪ُ % %‬‬
‫«والَ ُي‪%َ % %‬ؤ َّم َّن َّ‬
‫ح‪55‬ديث گفته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫حكومت فردى‪ 5‬بدون اجازه او كسى نبايد امامت كند‪.‬‬

‫امامت نابالغ‪:‬‬
‫امامت نابالغ در نمازهاى غيرفرض مانعى ندارد اما در نمازهاى‪ 5‬فرض ام‪55‬امت او ص‪55‬حيح‬
‫نيس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬را كه اقت‪55‬داى‪ 5‬مف‪55‬ترض پشت سر متنف‪55‬ل‪ ،‬روا نيست و نم‪55‬از ناب‪55‬الغ نفل است ل‪55‬ذا در‬
‫خَتِلفُ ‪% %‬وْا عَلى إم‪%% %‬امِكُْم» و اقت‪55‬داى‪5‬‬
‫«لا تَ ْ‬
‫نمازهاى‪ 5‬فرض امامت او اعتبار ندارد‪ .‬در حديث آمده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫مفترض پشت سر متنفل يك گونه اختالف با امام است‪( .‬اما اگر ناب‪55‬الغ اهل تش‪55‬خيص و پايبند به‬
‫طهارت باشد نماز پشت سر وى اشكالى ندارد‪ ،‬همچنين نزد برخى از علم‪55‬اء نم‪55‬از ف‪55‬رض پشت‬
‫سر كسيكه نفل مىخواند اشكالى ندارد بدليل حديث معاذ كه ايشان بعد از اينكه نماز ف‪55‬رض عشاء‬
‫را پشت سر رسول هّللا مىخواند‪ ،‬نزد ق‪55‬ومش برگش‪55‬ته و ب‪55‬راى آنها ام‪55‬امت مىك‪55‬رد‪ .‬و ح‪55‬ديث « َلا‬
‫خَتِلفُ ‪ْ% %‬وا‪ »...‬را حمل بر اختالف در اركان دانستهاند‪ 5،‬زيرا اين حديث را آنحضرت وق‪55‬تى‪ 5‬ارش‪55‬اد‬ ‫َت ْ‬
‫فرم‪55‬ود‪ 5:‬كه بخ‪55‬اطر بيم‪55‬ارى نشس‪55‬ته نم‪55‬از مىخواند و م‪55‬ردم پشت سر ايش‪55‬ان ايس‪55‬تاده مىخواندند‪)5‬‬
‫(مترجم)‪ .‬اغلب علماء در اين مسأله با امام شافعى‪ 5‬اختالف نظر دارند‪ .‬او اقتداى‪ 5‬مف‪55‬ترض پشت‬
‫متنفل را ج‪55‬ايز مىداند و از روايت عم‪55‬روبن مس‪55‬لمه اس‪55‬تدالل مىكن‪55‬د‪ .‬عم‪55‬روبن مس‪55‬لمه مىگوي‪55‬د‪:‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به ق‪55‬وم‪ 5‬من فرم‪55‬ود‪« :‬يَ‪%ُ % %‬ؤُّمكُْم أقْ ‪% %‬رَُأُكْم» كسى كه در ق‪55‬رائت و فن تجويد‪5‬‬
‫مهارت بيشترى‪ 5‬دارد‪ ،‬شما را امامت كند‪ .‬بعد مىگويد‪ :‬من قوم خودم‪ 5‬را امامت مىك‪55‬ردم و در آن‬
‫وقت فقط هفت سال سن داشتم‪( .‬بخ‪55‬اري)‪ .‬اما جمه‪55‬ور و اك‪55‬ثريت علم‪55‬اء اين روايت را ض‪55‬عيف‬
‫تلقى نموده مىگويند‪ :5‬بر فرض صحت روايت مذكور‪ ،‬اين احتمال وج‪55‬ود‪ 5‬دارد كه رس‪55‬ول هّلل ص‬
‫از امام شدن عمروبن مس‪5‬لمه اطالع نداش‪5‬ته است چ‪5‬را كه ايش‪5‬ان و ق‪5‬ومش در ص‪5‬حراء زن‪5‬دگى‪5‬‬
‫كردهاند‪5.‬‬

‫امامت زن‪:‬‬
‫امامت زن براى زنان صحيح است‪ .‬ام‪55‬ام داخل صف اول و در مي‪55‬ان مقت‪55‬ديها بايس‪55‬تد‪ 5.‬دليل‬
‫جواز امامت زن ب‪55‬راى زن‪55‬ان‪ ،‬اين است كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص به ام ورقه بنت نوفل اج‪55‬ازه داد تا‬
‫م‪55‬ؤذنى كه در خانه ب‪55‬رايش اذان گوي‪55‬د‪ ،‬برگزيند و در خانه زن‪55‬ان خانه را ب‪55‬راى نم‪55‬از جم‪55‬اعت‬
‫امامت كند‪( .‬ابوداود حديث صحيح است)‪.‬‬
‫امامت نابينا‪:‬‬

‫‪203‬‬
‫امامت نابينا مانعى ندارد‪ .‬زيرا رسول اكرم ص دو دفعه عبد هّلل ابن ام مكت‪55‬وم‪ 5‬را كه ف‪55‬ردى‬
‫نابينا‪ ،‬بود در مدينه جانشين خود قرار‪ 5‬داد و ايشان م‪55‬ردم مدينه را در نمازه‪55‬اى پنجگانه ام‪55‬امت‬
‫مىكرد‪( .‬ابو داود حديث صحيح است)‪.‬‬

‫امامت مفضول‪:‬‬
‫امامت مفضول با بودن فردى افضل و بهتر از او جايز است‪ .‬بدليل اينكه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫پشت سر حضرت ابوبكر و عبدالرحمن بن عوف نماز خوان‪55‬ده است و مس‪55‬لما رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫از آن هر دو بهتر است‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫امامت متيمم‪:‬‬
‫امامت متيمم (كسى كه تيمم نموده) براى كسانى كه وضو‪ 5‬دارند مانعى ندارد‪ .‬زيرا عم‪55‬روبن‬
‫ع‪55‬اص ‪ ‬در يك س‪55‬ريه س‪55‬پاهيان را ام‪55‬امت مىك‪55‬رد‪ .‬اف‪55‬راد س‪55‬پاه متوضى (كسى كه وضو‪ 5‬گرفته‬
‫است) و خود عمروبن عاص متيمم بود‪ .‬جريان امامت عمروبن عاص به رسول هّلل ص رسيد و‬
‫رسول هّلل ص امامت عمروبن عاص را انكار ننمود‪( .‬ابو داود حديث صحيح است)‪.‬‬

‫امامت مسافر‪:‬‬
‫امامت مسافر براى مقيم مانعى ندارد‪ .‬البته مقتديانى كه مقيم هستند بعد از ف‪55‬ارغ ش‪55‬دن ام‪55‬ام‬
‫نماز خود را بايد كامل كنند‪ .‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص اهل مكه را ام‪55‬امت مىك‪55‬رد‪ .‬اهل مكه مقيم و‬
‫صَلاتَُكْم فَإَِّنا قَْومٌ س َ‪ْ5‬فرٌ» اى اهل مكه ش‪55‬ما‬
‫هل َمكَّ ِة أِتُّموْا َ‬
‫آنحضرت ص مسافر‪ 5‬بود و فرمود‪« :‬يا أ َ‬
‫نمازتان را كامل كنيد‪ ،‬ما مسافريم‪( ..‬مؤطا امام مالك)‪.‬‬
‫البته اگر شخص مسافر‪ 5‬پشت سر امامى كه مقيم است اقتداء نماي‪55‬د‪ .‬نم‪55‬ازش را كامل بخوان‪55‬د‪.‬‬
‫زيرا از حضرت ابن عباس ب در باره اتمام نماز مسافر پشت سر امام مقيم سوال ش‪55‬د‪ ،‬فرم‪55‬ود‪:‬‬
‫سنت رسول اكرم ص همين است‪( .‬مسلم و احمد)‪.‬‬

‫محل ايستادن مقتدى‪:‬‬


‫هر گ‪555‬اه مقت‪555‬دى يك نفر باش‪555‬د‪ ،‬در ج‪555‬انب راست ام‪555‬ام بايس‪555‬تد‪ 5.‬و اگر دو زن با هم نم‪555‬از‬
‫مىخواندند‪ ،‬مقتدى در جانب راست امام بايستد‪ 5.‬اگر مقتدى دو يا بيش از دو نفر بودند‪ ،‬پشت سر‬
‫امام بايستند‪ .‬اگر مقتدىها متشكل از مردان و زنان بودند‪ ،‬صف م‪55‬ردان مق‪55‬دم از صف زن‪55‬ان بايد‬
‫باشد‪ .‬اگر مقتدى يك نفر مرد و يك نفر زن است‪ .‬مقتدى مرد ولو اينكه پسر نابالغى باش‪55‬د‪ ،‬پشت‬
‫سر امام بايس‪5‬تد و زن پشت مقت‪5‬دى م‪5‬رد بايس‪5‬تد‪ .‬ب‪5‬دليل اينكه در ح‪5‬ديث گفته ش‪5‬ده است‪ :‬به‪5‬ترين‬
‫صف م‪55‬ردان‪ ،‬صف اول و ب‪55‬دترين صف م‪55‬ردان‪ ،‬صف آخر اس‪55‬ت‪ .‬به‪55‬ترين صف زن‪55‬ان‪ ،‬صف‬
‫آخر و بدترين صف زنان‪ ،‬صف اول است‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫عمل رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ن‪55‬يز مؤيد مطلب ف‪55‬وق‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص روزى در غزوهاى‬
‫مشغول نماز بود‪ .‬حضرت جابر ‪ ‬آمد و طرف‪ 5‬چپ رسول هّلل ص ايستاد رسول هّلل ص دست او‬
‫را گرفته به ط‪55‬رف راس‪55‬تش ه‪55‬دايت ك‪55‬رد‪ ،‬بعد جب‪55‬اربن ص‪55‬خر آمد و ط‪55‬رف‪ 5‬چپ رس‪55‬ول هّلل ص‬
‫ايس‪55‬تاد‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬هّلل ص با دس‪55‬تهاى‪ 5‬مب‪55‬ارك خ‪55‬ود‪ ،‬آن دو را گرفت‪55‬ه‪ ،‬پشت سر خ‪55‬ود ق‪55‬رار‪ 5‬دادن‪55‬د‪.‬‬
‫(مسلم) و از حضرت انس ‪ ‬م‪5‬روى‪ 5‬اس‪5‬ت‪ ،‬مىگوي‪5‬د‪ :‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص م‪5‬را و م‪5‬ادرم‪ 5‬را ام‪5‬امت‬
‫مىكرد‪ .‬مرا جانب راست خود قرار‪ 5‬داد و زن (مادرش) را پشت سر ما ق‪55‬رار داد‪ .‬و در رواي‪55‬تى‪5‬‬
‫‪%‬وز ِم ْن َو َرائِنَ ‪%%‬ا» من و ي‪5‬تيم پشت سر‬
‫اءهُ َوال َْع ُج‪ُ %‬‬
‫يم َو َر َ‬
‫ِ‬
‫ت أَنَ‪%%%‬ا َوالْيَت ُ‬
‫ص‪َ %%‬ف ْف ُ‬
‫ديگر حض‪5‬رت انس ‪ ‬مىگوي‪5‬د‪َ « 5:‬‬
‫رسولاهّلل ص صف بستيم و پيرزن پشت سر ما ايستاد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬

‫ستره امام‪ ،‬ستره مقتديان است‪:‬‬

‫‪204‬‬
‫اگر امام در پيش روى خود سترهاى‪ 5‬داشت‪ ،‬مقت‪55‬دىها ني‪55‬از به س‪55‬ترهاى ديگر ندارن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫معم‪55‬وال نيزهاى جل‪55‬وى آنحض‪5‬رت به هنگ‪5‬ام نم‪55‬از نصب مىشد و رس‪5‬ول هّللا ص رو به آن نم‪55‬از‬
‫مىخواند‪ 5‬و هيچ يك از مقتدىها را براى سترهاى ديگر امر نكرد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫وجوب تبعيت از امام‪:‬‬
‫الزم و ضرورى است كه مقتدى از امام تبعيت كند‪ ،‬سبقت گرفتن مقتدى از امام در ارك‪55‬ان‬
‫نماز حرام است‪ ،‬انج‪55‬ام دادن ارك‪5‬ان نم‪5‬از همزم‪55‬ان با ام‪5‬ام مك‪5‬روه اس‪55‬ت‪ .‬اگر مقت‪5‬دى در تكب‪55‬ير‬
‫تحريمه از ام‪55‬ام س‪55‬بقت گ‪55‬يرد‪ ،‬الزم است كه تكب‪55‬ير تحريمه را اع‪55‬اده كند چونكه نم‪55‬ازش باطل‬
‫است‪ ،‬و چنين است حكم سالم گفتن مقتدى از امام و اگر مقتدى در ركوع‪ ،‬سجده يا بلند شدن از‬
‫ركوع‪ 5‬و س‪55‬جده‪ ،‬از ام‪55‬ام س‪55‬بقت گ‪55‬يرد‪ ،‬واجب است كه برگ‪55‬ردد‪ 5‬تا بعد از رك‪55‬وع و س‪55‬جده ام‪55‬ام‪،‬‬
‫‪%‬ام لُِي‪%ْ %‬ؤتَ َّم بِ ‪%ِ %‬ه فَالَ تَ ْختَلِ ُف‪%%‬وا َعلَْي ‪%ِ %‬ه فَ‪ِ% %‬إ َذا‬
‫‪%‬ل ا ِإل َم‪ُ %‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ركوع‪ 5‬و سجده كند‪ .‬زيرا كه در حديث آمده است‪« :‬إنَّ َما ُجع ‪َ %‬‬
‫ص‪%‬لَّى قَائِ ًما‬ ‫ْح ْ‪%‬م ُد‪َ .‬وإِذَا َ‬ ‫‪%‬ك ال َ‬ ‫ال َس ِم َع اللَّهُ لِ َم ْن َح ِم َدهُ َف ُقولُ‪%%‬وا اللَّ ُه َّم َر َّبنَا لَ َ‬
‫َكَّب َر فَ َكِّب ُروا َوإِذَا َر َك َع فَ ْار َكعُوا َوإِذَا قَ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َج َمعُ‪%%‬و َ‪%‬ن» (مسلم)‪« .‬امام براى اين است كه از وى تبعيت‬ ‫ص ‪%‬لُّوا ُقعُ‪ً %‬‬
‫‪%‬ودا أ ْ‬ ‫ص ‪%‬لَّى قَاع‪ً %‬دا فَ َ‬ ‫ص ‪%‬لُّوا قيَ ًاما َوإِذَا َ‬ ‫فَ َ‬
‫شود‪ ،‬لذا باوى اختالف نكنيد‪ ،‬هرگاه امام تكب‪55‬ير گوي‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ما ن‪55‬يز تكب‪55‬ير بگويي‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه ام‪55‬ام به‬
‫ْح ْم‪ُ %%‬د‬ ‫‪%‬ك ال َ‬ ‫ركوع‪ 5‬رود‪ ،‬ش‪5‬ما ن‪5‬يز رك‪5‬وع‪ 5‬كني‪5‬د‪ ،‬هرگ‪5‬اه ام‪5‬ام َس‪ِ %%‬م َع اللَّهُ لِ َم ْن َح ِ‪%‬م ‪َ %‬دهُ گوي‪5‬د‪ ،‬ش‪5‬ما َر َّبنَا لَ ‪َ %‬‬
‫بگوئيد‪ ،‬هرگاه امام سجده كند‪ ،‬شما نيز سجده كنيد‪ ،‬هرگاه امام نشس‪55‬ته نم‪55‬از مىخوان‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ما ن‪55‬يز‬
‫دستجمعى‪ 5‬نشسته نماز بخوانيد‪.»5‬‬
‫أس‬ ‫أح‪ُ %‬د ُك ْم إِذَا َرفَ‪%َ %‬ع َرأ َس ‪%‬هُ َق ْب‪%%‬ل َ ِ‬
‫‪%‬ل اهللُ َرأ َس ‪%‬هُ َر َ‬ ‫اإلم‪%%‬ام أ ْن يَ ْج َع‪َ %‬‬ ‫َ‬ ‫«أم‪%%‬ا يَ ْخ َش ‪%‬ى َ‬ ‫در حديثى ديگر آمده است‪َ :‬‬
‫ور َة ِح َم‪%% %‬ا ٍر» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬آيا ش‪55‬ما هنگاميكه قبل از ام‪55‬ام سر بلند‬ ‫ص‪َ % % %‬‬
‫ورتَهُ ُ‬
‫ص‪َ % % %‬‬
‫‪%‬ل اهللُ ُ‬
‫ِ‬
‫ح َم‪%% %‬ا ٍر! أ َْو يَ ْج َع‪َ % %‬‬
‫مىكني‪55‬د‪ ،‬احس‪55‬اس خ‪55‬وف و خطر نمىكنيد از اينكه خداون‪55‬د‪ ،‬سر يا چه‪55‬ره ش‪55‬ما را به سر و چه‪55‬ره‬
‫االغى تبديل كند»‪.‬‬

‫جانشين قرار دادن امام‪ ،‬مأموم را در صورت بروز عذر‪:‬‬


‫هرگاه امام در اثناء نماز بياد افتد كه بى وضو‪ 5‬بوده است يا اينكه در اثنا نماز بى وضو شود‬
‫يا دچار خون ريزى‪ 5‬بينى ش‪55‬ود‪ ،‬يا ح‪55‬التى دست دهد كه با ب‪55‬ودن آن ادامه نم‪55‬از غ‪55‬ير ممكن است‬
‫مىتواند‪ 5‬يكى از مقتديان را كه بتواند‪ 5‬نماز را به اتمام برساند‪ ،‬جانش‪55‬ين خ‪55‬ود ق‪55‬رار‪ 5‬دهد (البته اين‬
‫اس‪55‬تخالف عمال باشد نه ق‪55‬وال‪ ،‬يع‪55‬نى مقت‪55‬دى م‪55‬ورد‪ 5‬نظر را بر محلى كه خ‪55‬ودش ايس‪55‬تاده است‬
‫بياورد‪ 5‬و خودش جا را براى او رها كند) وقتى‪ 5‬كه حضرت عمر ‪ ‬در اثناء نم‪55‬از م‪55‬ورد‪ 5‬ض‪55‬رب‬
‫دشمن ق‪55‬رار‪ 5‬گ‪55‬رفت‪ ،‬حض‪55‬رت عب‪55‬دالرحمن بن ع‪55‬وف را در جايگ‪55‬اه خ‪55‬ود ق‪55‬رار‪ 5‬داد‪( .‬بخ‪55‬اري)‪.‬‬
‫حضرت على ‪ ‬نيز در اثر خون ريزى بينىاش‪ ،‬يكى از مقتديان را جانشين خ‪55‬ود س‪55‬اخت‪( .‬رواه‬
‫سعدبن منصور)‪.‬‬

‫امام نماز را كوتاه بخواند‪:‬‬


‫ام‪55‬ام ق‪55‬رائت نم‪55‬ازش را ط‪55‬والنى‪ 5‬نكند به اس‪55‬تثناى‪ 5‬ق‪55‬رائت ركعت اول‪ ،‬تا كس‪55‬انى كه هن‪55‬وز‬
‫نرسيدهاند‪ ،‬بتوانند در نماز ش‪55‬ركت كنن‪55‬د‪ ،‬چنانكه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى همين منظ‪55‬ور ركعت‬
‫ف‬ ‫َح‪ُ %‬د ُك ْم بِالن ِ‬
‫َّاس َفلْيُ َخ ِّف ْ‬ ‫ص‪%‬لَّى أ َ‬
‫اول را طوالنى‪ 5‬مىخواند‪ ،‬در حديثى در اين خصوص آمده است‪« :‬إِ َذا َ‬
‫ِ ِِ‬ ‫ص‪%%‬لَّى أ َ‪%‬‬ ‫ِ‬ ‫يف وال َّ ِ‬ ‫فَ‪ِ%%‬إ َّن فِي ِهم ال َّ ِ‬
‫اء» (متفق عليه)‪« .‬هرگاه‬ ‫َح‪ُ %‬د ُك ْم لَن ْفس‪%%‬ه َفلْيُطَ ‪%ِّ %‬و ْل َم‪%%‬ا َش ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ير َوإِذَا َ‬
‫يم َوالْ َكب ‪َ %‬‬
‫س‪%%‬ق َ‬ ‫ض‪%%‬ع َ َ‬ ‫ُ‬
‫كسى از شما امام مردم بود بايد نماز را مختصر‪ 5‬و كوتاه بخوان‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را مي‪55‬ان مقت‪55‬دىها‪ ،‬ن‪55‬اتوان‪،‬‬
‫بيمار‪ ،‬و بزرگ سال وجود دارد‪ .‬اگر كسى تنها نماز مىخواند‪ ،‬طبق ميل خودش مىتواند نمازش‬
‫را طوالنى بخواند‪.»5‬‬

‫‪205‬‬
‫امامت كسى كه مقتدىها مايل به امامت او نيستند‪ ،‬مكروه است‪:‬‬
‫امامت شخص ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه مايل به ام‪55‬امت او نيس‪55‬تند‪ 5‬مك‪55‬روه اس‪55‬ت‪ ،‬البته ك‪55‬راهيت در‬
‫صورتى است كه نارضايتى‪ 5‬مقت‪5‬دىها دليل ش‪5‬رعى داش‪5‬ته باش‪5‬د‪ ،‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪5‬ت‪« :‬ثَالَثَ ‪%%‬ةٌ الَ‬
‫َخ‪%%‬و ِ‬ ‫ت و َزوجها علَيها س ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫ان‬ ‫ط َوأ َ َ‬ ‫اخ ٌ‬ ‫صالَُت ُه ْم َف ْو َق ُرءُوس ِه ْم ش ْب ًرا َر ُج ٌل أ ََّم َق ْو ًما َو ُه ْم لَهُ َكا ِر ُهو َن َو ْام َرأَةٌ بَاتَ ْ َ ْ ُ َ َ ْ َ َ‬
‫َت ْرتَف ُع َ‬
‫ان» (ابن ماجه سندش حسن است)‪« .‬سه نفر‪ ،‬نمازشان باندازه يك وجب از باالى سرش‪55‬ان‬ ‫متَصا ِرم ِ‬
‫ُ َ َ‬
‫فراتر‪ 5‬نمىرود‪.‬‬
‫‪ -1‬كسى كه قومى‪ 5‬را امامت كند كه آنان راضى به امامت او نباشند‪.‬‬
‫‪ -2‬زنى كه‪ ،‬در حالى كه شوهرش از او ناراضى‪ 5‬است شب را سپرى‪ 5‬مىكند‪.‬‬
‫‪ -3‬آن دو برادر‪ 5‬دينى كه با هم قطع رابطه كردهاند‪.‬‬

‫چه اشخاصى بايد پشت سر امام باشند؟‬


‫بهتر است كه علماء و دانشمندان و اهل خرد به امام از ديگران نزديكتر باشند‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول‬
‫ِِ ِ‬
‫ُّهى» (مسلم و ترمذي)‪« .‬بايد صاحبان عقل و خرد‬ ‫هّللا ص مىفرمايد‪ « :‬ليَليَنِى م ْن ُك ْم أُولُو األ ْ‬
‫َحالَِم َوالن َ‬
‫از من نزديك باشند» چنانكه براى امام نيز مستحب است كه بعد از سالم اندكى از مصالى خود‬
‫به ط‪55‬رف راست منح‪55‬رف ش‪55‬ده و رو به مقت‪55‬ديها بنش‪55‬يند‪ 5‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه در اب‪55‬وداود و ترم‪55‬ذى از‬
‫وعلَى ِش‪َ %‬مالِ ِه»‬
‫ف َعلى َجانَِب ْي ِه َج ِم ْي ًع‪%%‬ا‪َ ،‬علَى يَ ِم ْينِ‪%ِ %‬ه َ‬ ‫قبيصه ابن هلب آمده است‪َ « :‬كا َن النَّبِ ُّى ص َي ُؤ ُّمنَا َفَي ْن َ‬
‫ص ِر ُ‬
‫رسول خ‪55‬دا ص بعد از اينكه نم‪55‬از جم‪55‬اعت را تم‪55‬ام مىك‪55‬رد گ‪55‬اهى از ط‪55‬رف‪ 5‬راست و گ‪55‬اهى از‬
‫طرف‪ 5‬چپ روى به ما مىكرد‪.‬‬

‫راستى صفها‪:‬‬
‫سنت است كه امام و مقتديان براى راستى صفها تالش كنند‪ ،‬صفهاى نمازگذاران بايد مرتب‬
‫و منظم و مساوى‪ 5‬و ميان صفها جاى خالى و فاصله نماند‪ ،‬نمازگذاران در صف‪ ،‬كن‪55‬ار يك‪55‬ديگر‬
‫نامنظم‪ 5‬نايستند و تا صف اول تكميل نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬صف دوم تش‪55‬كيل نش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص به‬
‫ص‪ُ %‬فوفَ ُك ْم فَ‪ِ%‬إ َّن‬ ‫ِ‬
‫ص‪ُ %‬فوفَ ُك ْم»‪َ « %‬س‪ُّ %‬ووا ُ‬
‫هنگام تسويه صفوف رو به مردم كرده و مىفرمود‪« 5:‬ا ْعتَ‪%%‬دلُوا َس‪ُّ %‬ووا ُ‬
‫‪%‬وه ُك ْم» (متفق‬ ‫ص‪%%‬الَ ِة» و فرمودن‪5‬د‪« :‬لَتس‪ُّ %%‬و َّن ص‪ُ %%‬فوفَ ُك ‪%‬م أَو لَي َخ‪%%‬الَِف َّن اللَّه بين وج‪ِ %‬‬
‫ُ َْ َ ُ ُ‬ ‫ف ِم ْن تَ َ‪%‬م‪ِ %‬‬
‫‪%‬ام ال َّ‬ ‫تَ ْس‪ِ %%‬ويَةَ ال َّ‬
‫ص‪ِّ %%‬‬
‫ْ ْ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َُ‬
‫علي‪55‬ه)‪« .‬ص‪55‬فهاى ت‪55‬ان را برابر بگيريد‪ 5‬و اگر نه خداوند‪ 5‬مي‪55‬ان دلهاىت‪55‬ان اختالف مىان‪55‬دازد‪ ،‬و‬
‫َّها» (بزار‪ ،‬حسن)‪.‬‬ ‫‪%‬ل إِلَى ُف ْر َج‪%ٍ %‬ة فِي ال َّ‬
‫ص‪ِّ %‬‬ ‫ٍ‬ ‫«ما مِْن ُخْطوٍَة أَ ْعظَم أ ‪ِ %‬‬
‫ف فَ َس‪%‬د َ‬ ‫اها َر ُج‪ٌ %‬‬
‫َج ً‪%‬را م ْن ُخطْ‪%َ %‬وة َم َش‪َ %‬‬
‫َ ْ‬ ‫فرمودند‪َ :‬‬
‫«گامى بزرگتر از نظر اجر از آن گام وجود ندارد كه شخص آن را براى پر كردن ج‪55‬اى خ‪55‬الى‬
‫صف بر مىدارد»‪.‬‬

‫مسبوق‪:‬‬
‫(فردى كه پس از شروع‪ 5‬نماز جماعت به صف نمازگزاران ملحق مىشود) (م‪55‬ترجم)‪ .‬هم‪55‬راه‬
‫شدن در اثناى نماز با امام‬
‫وقتى نمازگذار وارد مسجد شد و امام را در حال اقامه نماز جم‪55‬اعت ي‪55‬افت‪ ،‬با ام‪55‬ام هم‪55‬راه‬
‫شود‪ ،‬خواه امام در حالت ركوع‪ 5‬باشد يا سجده‪ ،‬چه در حالت قيام باشد يا تشهد‪ ،‬زي‪55‬را در ح‪55‬ديث‬
‫‪%‬ام» (ترمذى‪ 5‬آن را روايت‬ ‫ص‪%‬نَ ُع اإْلِ َم‪ُ %‬‬
‫صنَ ْع َك َ‪%‬م‪%‬ا يَ ْ‬ ‫ام َعلَى َح ٍ‬
‫ال َفلْيَ ْ‬ ‫الصاَل ةَ‪َ ،‬واإْلِ َم ُ‬ ‫آمده است‪« :‬إذَا أَتَى أ َ‬
‫َح ُد ُك ْم َّ‬
‫كرده است‪ ،‬هر چند كه اين حديث ضعيف است اما نزد جمهور علما معمول است‪ ،‬زيرا بوس‪55‬يله‬

‫‪206‬‬
‫روايات تقويت شده است)‪«.‬هرگاه كسى از شما وارد نماز مىشود و امام را در ح‪55‬ال انج‪55‬ام نم‪55‬از‬
‫مىبيند‪ ،‬به پيروى از امام همان عملى را كه امام انجام مىدهد‪ ،‬انجام دهد»‪.‬‬

‫دريافتن ركعت به دريافتن ركوع‪:‬‬


‫(ملحق شدن ف‪55‬ردى به صف نم‪55‬از جم‪55‬اعت در حاليكه ام‪55‬ام و نم‪55‬ازگزاران در ح‪55‬الت رك‪55‬وع‪5‬‬
‫هستند)‪ .‬هرگاه مقتدى امام را در حال ركوع دريابد‪ 5‬و در ركوع با ام‪55‬ام ش‪55‬ريك ش‪55‬ود‪ ،‬آن ركعت‬
‫ص ‪% %‬الَ ِة َونَ ْح ُن ُس ‪ُ % %‬جو ٌد فَا ْس ‪ُ % %‬ج ُدوا َوالَ‬
‫را دريافته است‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِذَا ِج ْئتُ ْم إِلَى ال َّ‬
‫الصالَةَ» (ابوداود)‪.‬‬ ‫الر ْك َعةَ‪َ %‬ف َق ْد أَ ْد َر َك َّ‬
‫ُّوها َش ْيئًا َو َم ْن أَ ْد َر َك َّ‬
‫َتعُد َ‬
‫ترجم‪55‬ه‪ :‬هرگ‪55‬اه وارد نم‪55‬از ش‪55‬ديد و ما را در ح‪55‬ال س‪55‬جده يافتيد س‪55‬جده كنيد و اين س‪55‬جده را‬
‫بحساب نياوريد‪ ،‬البته هر كس ركوع را دريابد و قبل از بلند شدن امام در آن شريك شود‪ ،‬نم‪55‬از‬
‫يعنى همان ركعت را دريافته است‪.‬‬
‫قضا آوردن آنچه كه فوت شده بعد از سالم امام‪:‬‬
‫هرگ‪55‬اه ام‪55‬ام س‪55‬الم گويد (اولين س‪55‬الم س‪55‬مت راست) (م‪55‬ترجم)‪ .‬مقت‪55‬دى مس‪55‬بوق بلند ش‪55‬ود و‬
‫ركعات فوت شده را تكميل كند‪ ،‬كه مىتواند‪ 5‬آنها را ركعات آخر نماز خويش قرار‪ 5‬دهد‪ ،‬زي‪55‬را در‬
‫حديثى آمده است‪« :‬مَ‪%%‬ا أَدَْرْكُتْم َفص‪َُّ%%‬لوا َومَ ‪%%‬ا فَ ‪َ%%‬اتكُْم فَ ‪%%‬أَِتمُّْوا» «آنچه را كه گرفتيد بخوانيد‪ 5‬و آنچه مانده‬
‫است تكميل كنيد» بنابراين اگر يك ركعت نماز مغرب را رسيد و دو ركعت فوت شد‪ ،‬بلند شود‪،‬‬
‫دو ركعت را به طورى كه توضيح داده مىشود بخواند‪ ،‬ركعت اول را پر خوان‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى فاتحه و‬
‫سوره را بخواند‪ ،‬و در ركعت دوم تنها به قرائت فاتحه اكتفا كند‪ ،‬بعد تشهد خوانده سالم گويد‪ ،‬و‬
‫«ما فََاتُكْم‬
‫مىتواند‪ 5‬قسمت فوت شده را اول نماز خود قرار بدهد‪ ،‬زيرا در حديثى ديگر آمده است‪َ :‬‬
‫ضوْا» فوت شده را قضا بياوريد‪ ،5‬مثال اگر يك ركعت از مغرب از وى فوت شده است‪ ،‬بعد از‬ ‫َفْاق ُ‬
‫سالم امام بلند شده‪ ،‬يك ركعت ف‪55‬وت ش‪55‬ده را هم‪55‬راه با فاتحه و س‪55‬وره به آواز بلن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى هم‪55‬ان‬
‫گونه كه از وى فوت شده است‪ ،‬بجاه بياورد‪ ،‬بعد تشهد خوانده سالم گويد‪.‬‬
‫البته بعضى از علماء و پژوهشگران امور دين بر اين باورند‪ 5‬كه آنچه را كه دريافته اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بخش اول نماز خود قرار‪ 5‬بدهد‪ ،‬بهتر است‪.‬‬

‫قرائت مقتدى پشت سر امام‪:‬‬


‫در نمازه‪55‬اى جه‪55‬رى خوان‪55‬دن ق‪55‬رائت بر مقت‪55‬دى الزم نيست بلكه س‪55‬نت است كه مقت‪55‬دى به‬
‫قرائت امام گوش ف‪55‬را ده‪5‬د‪ ،‬و ق‪5‬رائت مقت‪55‬دى هم‪55‬ان ق‪5‬رائت ام‪55‬ام اس‪55‬ت‪ .‬زي‪5‬را رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫«مْن ك ‪%%‬انَ لَ‪ُ% %‬ه إِم ‪%%‬امٌ َفقِ‪% %‬رَأَُة الِإمَ‪ِ % %‬‬
‫ام لَ‪% %‬هُ قِ‪% %‬رَأٌَة» (احمد و ابن ماجه)‪« .‬هر كس از امامى در نماز‬ ‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫اقتدا مىكند‪ ،‬قرائت امام‪ ،‬ق‪55‬رائت او به ش‪55‬مار مىآيد‪ .‬و در ح‪55‬ديثى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬مَ‪% %‬ا ِلى أُنَ ‪َ %%‬‬
‫از ُ‬
‫ع‬
‫آن» «چه شده است كه شما در ق‪55‬رائت ق‪55‬رآن با من منازعه مىكنيد»‪ ،‬ل‪55‬ذا ص‪55‬حابه از خوان‪55‬دن‬ ‫ْالقُ ‪%%‬رْ َ‬
‫قرآن يعنى قرائت در نمازهاى‪ 5‬جهرى خود دارى كردند و مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّنمَ‪% %‬ا ُجعِ‪َ% %‬ل الِإمَ‪ُ % %‬‬
‫ام ِليُ‪%ْ %%‬ؤَتَّم بِ ‪%%‬هِ‪،‬‬
‫ذاكَّبرَ َفَكِّبرُوا وَإِذا َقرََأ َفْان ِ‬
‫صُتْوا» (ترمذي‪ ،‬مسلم)‪ .‬البته در نماز سرى سنت است كه مقتدى ق‪55‬رائت‬ ‫فَِإ َ‬
‫بخواند‪ ،‬همانطور كه خواندن فاتحه در وقفههاى‪ 5‬امام مستحب است‪.‬‬

‫در حالى كه نماز جماعت برگزار است‪ ،‬نفل خوانده نشود‪:‬‬


‫بعد از اقامه نماز جماعت‪ ،‬خواندن نماز غير فرض جايز نيست اگر نماز جماعت شروع‪ 5‬شد‬
‫در حالى كه شخص مشغول خواندن نماز نفل است‪ ،‬اگر از رك‪55‬وع‪ 5‬بلند نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬نم‪55‬ازش را‬
‫قطع كرده به جماعت بپيوندد‪ 5‬و اگر از ركعت اول بلند شده است آنگ‪55‬اه نم‪55‬ازش را بس‪55‬يار كوت‪55‬اه‬
‫‪207‬‬
‫الة َفَلا ص ‪َ%َ%‬لَاة إَِّلا الْمَْكُتوْبَ ‪% %‬ةَ»‬ ‫خوانده و به جماعت بپيوندد‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪« :‬إَِذا أُِقْيمَ ِ‬
‫ت الص ‪ُ َّ% %‬‬
‫(مسلم)‪« .‬وقتى‪ 5‬كه نماز جماعت برگزار‪ 5‬شد‪ ،‬ديگر هيچ نمازى‪ 5‬بجز نماز فرض خوانده نشود»‪.‬‬

‫اقامه نماز عصر در حضور كسى كه نماز ظهرش را نخوانده است‪:‬‬


‫علماء در باره كسى كه نماز عصر در حضورش برگ‪55‬زار ش‪55‬ده و نم‪55‬از ظه‪55‬رش را نخوان‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬اختالف نظر دارند‪ ،‬آيا به نيت نماز ظهر پشت سر امام بايس‪55‬تد‪ ،‬و بعد از آن نم‪55‬از عصر‬
‫را به تنهايى بخواند؟ يا اينكه به نيت اداى نماز عصر اقتدا كند‪ ،‬و بعد از فارغ‪ 5‬شدن نخست نماز‬
‫ظهر و س‪55‬پس عصر را بمنظ‪55‬ور رع‪55‬ايت ت‪55‬رتيب بخواند‪ 5‬اگ‪55‬ر‪ ،‬اين فرم‪55‬وده رس‪55‬ول هّللا ص َ‬
‫«فال‬
‫ام» نمىبود‪ ،‬گرفتن و پيوستن او به جماعت به نيت ظهر بهتر‪ ،‬مىب‪55‬ود‪ .‬بن‪55‬ابراين‪،‬‬‫خَتِلفُ ‪% %‬وا عََلى ْالِإمَ ‪ِ % %‬‬
‫َت ْ‬
‫اح‪55‬وط اين است كه به نيت عصر به جم‪55‬اعت بپيون‪55‬دد و هرگ‪55‬اه كه ف‪55‬ارغ ش‪55‬ود‪ ،‬نخست ظهر و‬
‫سپس عصر را بخواند‪ ،‬و نمازى‪ 5‬كه با امام خوانده است نفل محسوب مىگردد‪.‬‬
‫(گ‪55‬روه ب‪55‬زرگى‪ 5‬از علماء بر آنند كه اين ش‪55‬خص مىتواند به نيت نم‪55‬از ظهر بايس‪55‬تد و ح‪55‬ديث‬
‫التختلفوا‪ ...‬مطلب ديگرى را مىرساند)‪( .‬مترجم)‬
‫ايستادن به تنهائى پشت صف‪:‬‬
‫ايستادن يك نفر به تنهائى پشت سر صف نماز گ‪55‬ذاران درست نيس‪55‬ت‪ ،‬اگر با اختي‪55‬ار يع‪55‬نى‬
‫بدون اجبار و اكراه چنين كند‪ ،‬نمازش باطل است‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص خط‪55‬اب به شخصى كه‬
‫«اس‪َْ%%‬تقِْبْل ص ‪ََ%‬لَاتكَ َفَلا ص ‪ََ%‬لَاة َلُمْنفَ ‪%‬رٍِد خَلْ ‪%‬فَ الص‪%َّ%‬فِ»‬
‫پشت سر صف تنها ايستاده نماز مىخواند‪ ،‬فرمود‪ِ 5:‬‬
‫ترجمه‪ :‬نمازت را اعاده كن‪ ،‬زيرا نم‪55‬از كسى كه تنها پشت سر صف بايس‪55‬تد‪ ،‬باطل اس‪55‬ت‪ .‬البته‬
‫اگر سمت راست امام بايستد‪ ،‬مانعى ندارد‪( .‬احمد و ابن ماجه)‪.‬‬

‫برترى صف اول‪:‬‬
‫كوشش براى پيوستن به صف اول يا جانب راست امام مستحب است در حديث آمده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫ول اللَّ ِه َو َعلَى الثَّانِي‬
‫ف اأْل ََّو ِل‪ ،‬قَالُوا‪ :‬يَا َر ُس ‪َ %‬‬ ‫صلُّو َن َعلَى َّ‬
‫الص ِّ‬ ‫ِ‬
‫«إن اللَّهَ َو َماَل ئ َكتَهُ يُ َ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َّ :‬‬
‫‪%‬ال َو َعلَى الثَّانِي» (احمد و طبراني)‪« .‬خداوند و فرش‪5‬تگان ب‪5‬راى كس‪5‬انى كه در صف اول هس‪5‬تند‬ ‫قَ‪َ %%‬‬
‫درود‪ 5‬مىفرس‪55‬تند‪ .‬س‪55‬وال شد يا رس‪55‬ول هّللا ! صف دوم چى؟ اين س‪55‬ؤال سه مرتبه تك‪55‬رار شد دفعه‬
‫سوم فرمود‪ :‬براى صف دوم نيز‪ .‬در رواي‪55‬تى آم‪55‬ده‪ :‬به‪5‬ترين صف م‪5‬ردان‪ ،‬صف اول و ب‪55‬دترين‬
‫صف آنان صف آخراست‪.‬‬
‫وف» (ابوداود)‪.‬‬ ‫الص ُف َ‬
‫صلُو َن ُّ‬ ‫فضيلت سمت راست امام آمده‪« :‬إِ ِّن اللَّهَ ومالَئِ َكتَهُ يصلُّو َن َعلَى الَّ ِذين ي ِ‬
‫ََ‬ ‫َُ‬ ‫ََ‬
‫«خدا و فرشتگان‪ 5‬به كسانى كه سمت راست نماز مىخوانن‪55‬د‪ 5،‬درود مىفرس‪55‬تند»‪ ،‬در ح‪55‬ديثى ديگر‬
‫ِّر ُه ُم اللَّهُ َع ‪%َّ %‬ز َو َ‪%‬ج‪َّ %‬‬
‫‪%‬ل»‬ ‫َّرو َن َحتَّى ُي ‪%َ %‬ؤخ َ‬ ‫َّموا فَ‪%%%‬ا ْئتَ ُّموا بِى َولْيَ‪% %‬أْتَ َّم بِ ُك ْم َم ْن َب ْع‪َ %%‬د ُك ْم َوالَ َي ‪%َ %‬ز ُ‬
‫ال َق‪%ْ %‬و ٌم َيتَ‪% %‬أَخ ُ‬ ‫آمده‪َ« :‬ت َق‪%%%‬د ُ‬
‫(مسلم)‪« .‬در صف مقدم باشيد و از من تبعيت كنيد و آنانى كه پشت سر ش‪55‬ما هس‪55‬تند اقت‪55‬دا كنن‪55‬د‪،‬‬
‫بعضىها‪ 5‬همواره خود را عقب مىكشند تا اينكه خداوند آنان را به عقب مىاندازد‪.»5‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬بحث اذان و اقامه‪:‬‬


‫‪ -1‬اذان‪:‬‬
‫اذان عبارت است از اعالم وقت نماز با الفاظ مخصوص‬

‫‪ -2‬حكم اذان‪:‬‬

‫‪208‬‬
‫ت‬ ‫ض ‪% %‬ر ِ‬ ‫ِ‬
‫اذان واجب كفائى است براى اهالى شهرها و قريهها‪ 5.‬زيرا در حديث آمده است‪« :‬إذَا َح َ َ‬
‫َح ‪ُ %‬د ُك ْم َولَْي‪%ُ %‬ؤ َّم ُك ْم أَ ْكَب‪%ُ %‬ر ُك ْم» (نسائي)‪« .‬با فرا رسيدن وقت نماز بايد يكى از شما‬ ‫الصالَةُ َفل ُْي َؤ ِّذ ْن لَ ُك ْم أ َ‪%‬‬
‫َّ‬
‫اذان گويد و كسى كه بزرگتر است‪ ،‬شما را امامت كند»‪.‬‬
‫ت فِى‬ ‫اذان گفتن براى مسافر‪ 5‬و صحرانشين سنت است‪ .‬زيرا در حديث آمده اس‪55‬ت‪« :‬فَ ‪ِ% %‬إذَا ُك ْن َ‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ت بِال َّ ِ‬ ‫‪%‬ك َوبَ ِاديَتِ‪َ %‬‬ ‫غَنَ ِم‪َ %‬‬
‫س َوالَ‬ ‫ِ‬ ‫ك بِالنِّ َداء‪ ،‬فَِإنَّهُ الَ يَ ْس‪َ %‬م ُع َم‪َ %‬دى َ‬
‫ص‪ْ %‬وت ال ُْم‪%َ %‬ؤذِّن ج ٌّن َوالَ إنْ ٌ‬ ‫ص‪ْ %‬وتَ َ‬
‫‪%‬ارفَ ْع َ‬
‫ص‪%‬الَة‪ ،‬فَ‪ْ %‬‬ ‫‪%‬ك فَ‪%‬أَذَّنْ َ‬
‫َش ‪ْ %%‬ىءٌ إِالَّ َش ‪ِ %%‬ه َد لَ‪%%%‬هُ َي‪%ْ %%‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %%‬ة» (بخاري)‪« .‬هرگاه در صحرا اذان مىگوئى‪ ،‬با آواز بلند اذان بگ‪55‬و‪.‬‬
‫زيرا با شنيدن صداى اذان جنها‪ ،‬انس‪5‬انها و س‪5‬اير موج‪5‬ودات‪ ،‬ب‪5‬راى م‪5‬ؤذن روز قي‪5‬امت گ‪5‬واهى‬
‫خواهند داد»‪.‬‬

‫صيغه و الفاظ اذان‪:‬‬


‫حضرت رسول ص كلمات اذان را به ابى محذوره چنين ياد داد‪.‬‬
‫«اللّهُ أكبر‪ ،‬اللّهُ أكبر‪ ،‬اللّهُ أكبر‪ ،‬اللّهُ أكبر»‬
‫«أَْشهَُد أْن َّلا إلهَ إَّلا اللّه‪ ،‬أَْشهَُد أْن َّلا إلهَ إَّلا اللّه»‬
‫ول اللّهِ»‬ ‫ول اللّهِ‪ ،‬أَْشهَُد أََّن ُم َ‬
‫حمًَّدا َّرسُ ُ‬ ‫حمًَّدا َّرسُ ُ‬‫«أَْشهَُد أََّن ُم َ‬
‫(شهادتين را بار دوم با صداى بلندتر بگويد‪ ،‬اين عمل ترجيع نام دارد)‬
‫«حىَّ َعَلى الصََّلِاة‪ ،‬حََّى عََلى الصََّلِاة»‬ ‫َ‬
‫اح»‬
‫اح‪ ،‬حََّى عََلى ْالفََل ِ‬
‫«حىَّ َعَلى الَْفَل ِ‬
‫َ‬
‫النوِْم» را دو مرتبه اضافه كند‪.‬‬
‫لصَلُاة َخْيرٌ ِّمَن َّ‬‫«ا َّ‬
‫براى اذان فجر‪َ :‬‬
‫«اللّهُ أكبر‪ ،‬اللّهُ إكبر‪ ،‬لَا إَِله إَّلا اللّه»‬
‫شايسته است كه مؤذن خصوصيات‪ 5‬زير را داشته باشد‪:‬‬
‫امانتدار‪ ،‬داراى صداى بلند و آگاه به اوقات نم‪5‬از باش‪5‬د‪ .‬اذان به‪5‬تر است كه در ج‪5‬ائى بلن‪5‬د‪،‬‬
‫اح» مس‪55‬تحب‬ ‫مانن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬كو و غ‪55‬يره گفته ش‪55‬ود‪ ،‬موقع گفتن كلم‪55‬ات «َحىَّ َعَلى الص ‪ََّ% %‬لِاة و َحىَّ َعَلى الَْفَل ِ‬
‫است كه انگشت س‪55‬بابه‪ ،‬را به داخل گوشها‪ 5‬ق‪55‬رار‪ 5‬داده‪ ،‬چه‪55‬ره را به ت‪55‬رتيب به ط‪55‬رف راست و‬
‫چپ بگرداند‪ 5.‬در برابر گفتن اذان‪ ،‬حقوق از مردم دريافت نكند‪ .‬البته گ‪55‬رفتن م‪55‬زد از بيتالم‪55‬ال و‬
‫وزار‪5‬ة اوقاف‪ 5‬مانعى ندارد‪.‬‬

‫اقامه‪:‬‬
‫حكم اقامه‪ :‬تكبير اقامه براى تمام نمازهاى پنجگانه واجب و يا س‪55‬نت اس‪55‬ت‪ .‬خ‪55‬واه نم‪55‬از در‬
‫وقت خوانده شود يا نماز قضائى‪ 5‬باشد‪ .‬زيرا در حديث آمده است‪ :‬هر گ‪55‬اه سه نفر در قريه يا در‬
‫صحرا با هم باشند و نماز جماعت برگزار نكنند‪ ،‬شيطان بر آنان چيره مىشود‪ ،‬بنابراين‪ ،‬همگ‪55‬ام‬
‫با جماعت باشيد‪ .‬زيرا گرگ گوسفندى را شكار مىكند كه از گله جدا مىچرد‪ .‬و از انس ‪ ‬مروى‪5‬‬
‫است كه رس‪55‬ول هّللا ص به بالل ‪ ‬امر ك‪55‬رد تا الف‪55‬اظ اذان را دو‪ ،‬دو و كلم‪55‬ات اقامه را يك ب‪55‬ار‬
‫بگويد‪.‬‬
‫كلمات اقامه‪ :‬در حديث عبدهّلل بن زيد كه كلمات اذان را در خ‪55‬واب دي‪55‬ده ب‪55‬ود‪ ،‬كلم‪55‬ات اقامه‬
‫ول اللّهِ‪ ،‬حََّى عََلى‬ ‫چ‪55‬نين آمدهان‪55‬د‪« :‬اللّهُ أك ‪%% %‬بر‪ ،‬اللّهُ أك ‪%% %‬بر‪ ،‬أَش‪َْ% % %‬هُد أْن َّلا إَله إَّلا اللّه‪ ،‬أَش‪َْ% % %‬هُد أََّن مُ َ‬
‫حَّمًدا رَّس‪ُ ُ% % %‬‬
‫الصاَل ةُ‪ ،‬اللّه أكبر‪ ،‬اللّه أكبر‪ ،‬ال إِلهَ إاَّل اللّه»‬ ‫ت َّ‬ ‫الصاَل ةُ‪ ،‬قَ ْد قَام ِ‬
‫ت َّ‬ ‫اح‪ ،‬قَ ْد قَام ِ‬
‫الصَلِاة‪َ ،‬حىَّ َعَلى الَْفَل ِ‬
‫َّ‬
‫َ‬ ‫َ‬

‫‪209‬‬
‫توجه‪ :‬امام درباره اقامت از مؤذن اختيار بيشترى‪ 5‬دارد‪ .‬لذا م‪5‬ؤذن تا ام‪55‬ام را نبيند و از وى‬
‫«اْلمُ ‪%َ %‬ؤِّذُن أَمْلَ ‪ُ %%‬‬
‫ك‬ ‫كسب اجازه نكند ش‪55‬روع‪ 5‬به اقامه نكن‪55‬د‪ .‬در ح‪55‬ديث در اين خص‪55‬وص آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫ان َوالِْإمامُ أَْمَلكُ ِبالِْإَقام َِة» (ترمذي)‪« .‬اختيار اذان با مؤذن و اختيار اقامه با امام است»‪.‬‬
‫ِبالْأََذ ِ‬
‫در خصوص اذان و اقامه رعايت نكات زير مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ ،‬اذان آرام‪ ،‬آرام و با وقفه گفته‬
‫شود و كلمات اقامه بصورت حدر يع‪55‬نى ب‪55‬دون وقفه و با س‪55‬رعت گفته ش‪55‬وند‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫اح ُد ْر» اذان را با ترسيل (با وقفه) و اقامه‬ ‫خطاب به بالل مىفرمايد‪« :‬إذَا أَذَّنْت َفَت َر َّس ْل‪َ ،‬وإِذَا أَقَ ْمت فَ ْ‬
‫را با حدر (بدون وقفه) بگو‪( .‬ابوشيخ از ابوهريره سند صحيح)‪.‬‬
‫‪ -2‬شنونده اذان و اقامه‪ ،‬همان الفاظ مؤذن و اقامهگو را تكرار كند بجز‪« ،‬حََّى عََلى الص ‪َ%َّ% %‬لِاة‪ ،‬و‬
‫اح» در اين دو كلمه از م‪5‬ؤذن و مقيم پ‪55‬يروى‪ 5‬نش‪55‬ود‪ .‬ش‪55‬نونده بج‪55‬اى اين دو كلم‪55‬ه‪َ« ،‬لا‬ ‫َحىَّ َعَلى الَْفَل ِ‬
‫ص‪% %‬اَل ةُ» نيز از مقيم پيروى نش‪55‬ود‪.‬‬ ‫ت ال َّ‬ ‫حَ ‪ْ%%‬ولَ َوَلا ُق‪َّ%%‬وَة إَّلا بِاللّهِ» را بگويد‪ .‬هم چنين در كلمه «قَ ‪ْ %%‬د قَ‪%%%‬ام ِ‬
‫َ‬
‫شنونده بجاى آن «أقامَهَ ‪% %‬ا اللّهُ وَأَدََامها» را گويد‪ .‬در حديث آمده است‪ :‬وقتى‪ 5‬بالل ‪ ‬ش‪55‬روع به اقامه‬
‫الصاَل ةُ» رسيد‪ ،‬رسول اكرم ص فرمود‪« :‬أََقَامهَا اللّهُ وَأََدامَه‪%‬ا» و در‬ ‫ت َّ‬ ‫كرد و به اين كلمات‪« :‬قَ ْد قَام ِ‬
‫َ‬
‫ص‪%‬لَّى َعلَ َّى‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ص‪%‬لُّوا َعلَ َّى فَِإنَّهُ َم ْن َ‬ ‫حديث مسلم آمده است‪« :‬إِذَا َسم ْعتُ ُم ال ُْم َؤذِّ َن َف ُقولُوا مثْ َل َما َي ُق‪%ُ %‬‬
‫‪%‬ول ال ُْم‪%َ %‬ؤذِّ ُن ثُ َّم َ‬
‫ص‪% %‬الَ ًة ص‪% %‬لَّى اللَّهُ َعلَي ‪%ِ %‬ه بِه‪%%‬ا َع ْش‪% %‬را ثُ َّم س‪% %‬لُوا لِى الْو ِس‪% %‬يلَةَ فَِإ َّنه‪%%‬ا م ْن ِزلَ‪% %‬ةٌ فِى الْجن َِّة الَ َت ْنب ِغى إِالَّ لِعب ‪%ٍ %‬د ِمن ِعب ‪ِ %‬‬
‫‪%‬اد اللَّ ِه‬ ‫َْ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫ْ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫اعةُ» (ترمذي)‪« .‬هرگاه صداى مؤذن را‬ ‫ش ‪َ %‬ف َ‬ ‫َوأ َْر ُج‪%%‬و أَ ْن أَ ُك‪%%‬و َن أَنَ‪%%‬ا ُه‪%َ %‬و َو َم ْن َس‪%‬أ ََل لِ َى ال َْو ِس ‪%‬يلَةَ َحلَّ ْ‬
‫ت َعلَْي‪%ِ %‬ه ال َّ‬
‫شنيديد‪ ،‬كلم‪55‬اتى را كه م‪5‬ؤذن مىگوي‪55‬د‪ ،‬بگوئي‪55‬د‪ .‬بعد بر من درود‪ 5‬بفرس‪55‬تيد هر كس يك ب‪55‬ار درود‪5‬‬
‫بخواند‪ 5‬خداوند ده ب‪55‬ار بر او درود‪ 5‬مىفرس‪55‬تد بعد از درود‪ ،‬وس‪55‬يله را كه م‪55‬نزلى است در بهشت‬
‫براى من تقاضا كنيد‪ .‬وسيله مخصوص يكى از بندگان خ‪55‬دا است و من امي‪55‬دوارم كه آن يكى من‬
‫باشم‪ .‬هر كس از خداوند‪ 5‬براى من وسيله را بخواهد‪ ،‬شفاعت من در حق او حالل خواهد شد»‪.‬‬
‫‪ -3‬دعاى خ‪55‬ير بعد از اذان‪ .‬زي‪55‬را ترم‪55‬ذى‪ 5‬در ح‪55‬ديثى كه س‪55‬ندش ص‪55‬حيح است چ‪55‬نين آورده‬
‫اء َلا يُ ‪% %‬رَُّد َبْيَن الأَذانِ َوالِْإَقامَ ‪% %‬ةِ» «دع‪55‬اى مي‪55‬ان اذان و اقامه رد نمىش‪55‬ود‪ .»5‬و درب‪55‬اره اذان‬ ‫لدَع ُ‬‫«ا ُّ‬
‫اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫ات ُد َعاتِك ؛ فَا ْغ ِف ْر لِي»‬ ‫َص َو ُ‬ ‫ار َن َها ِرك َوأ ْ‬
‫مغرب در حديث چنين آمده است‪« :‬اللَّه َّم ه َذا إقْب ُ ِ‬
‫ال ل َْيلك َوإِ ْدبَ ُ‬ ‫ُ َ َ‬
‫پروردگارا! اين وقت آمدن شب و رفتن روز‪ 5‬تواست‪ .‬وقت آه و فغان بن‪55‬دگانى است كه از تو‬
‫مىخواهند‪ ،‬پس مرا مورد مغفرت قرار بده‪.‬‬

‫ماده نهم‪ :‬بحث قصر‪ ،‬جمع‪ ،‬نماز بيمار و نماز خوف‪:‬‬


‫قصر و معنى آن‪:‬‬
‫قصر‪ 5‬بمعنى خواندن دو ركعت از نمازه‪5‬اى‪ 5‬چه‪5‬ار ركع‪5‬تى هم‪5‬راه با فاتحه و س‪5‬وره‪ ،‬و اين‬
‫حكم نمازهاى سه ركعتى‪ 5‬و دو ركعتى‪ 5‬را شامل نمىشود‪.‬‬

‫حكم نماز قصر‪:‬‬


‫قصر‪ 5‬مش‪55‬روع و مب‪55‬اح اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬النس‪555‬اء‪« .)101 :‬هرگ‪555‬اه مس‪555‬افر‪ 5‬ش‪555‬ديد‪،‬‬
‫گن‪55‬اهی‪ ،‬بر ش‪55‬ما نیست که (نمازه‪55‬اى چه‪55‬ار ركع‪55‬تى) را دو ركعت بخوانيد‪ ،»5‬و وق‪55‬تى‪ 5‬در ب‪55‬اره‬
‫ق اللّهُ ِبهَ ‪% %‬ا عََلْيُكْم فَ ‪ْ% %‬اقَبُلْوا ص ‪ََ% %‬دَقَتُه» (متفق‬
‫قصر‪ 5‬از رسول اكرم ص سوال شد‪ ،‬فرمود‪« 5:‬ص ‪ََ% %‬دَقٌة َتص ‪ََّ% %‬د َ‬
‫عليه)‪ .‬صدقهاى است كه خداوند آن را به شما صدقه كرده است پس صدقه خدا را بپذيريد»‪.‬‬

‫‪210‬‬
‫پاىبندى رسول ص بر قصر‪ ،‬دليل بر سنت مؤكد بودن‪ ،‬آن است‪ .‬رسول اكرم ص و ي‪55‬اران‬
‫وى در هر سفر قصر مىكردند‪5.‬‬

‫مسافت قصر‪:‬‬
‫رسول اكرم ص براى جواز قصر مقدار مس‪55‬افت را مش‪55‬خص نفرمودهان‪55‬د‪ ،‬اغلب ص‪55‬حابه‪،‬‬
‫تابعين و ائمه مسافتى‪ 5‬را كه رسول اكرم ص براى آن قصر‪ 5‬كرده اس‪55‬ت‪ ،‬در نظر گرفتهان‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫مسافت را تقريبا چهار بريد حدس زدهاند‪ ،‬لذا مسافتى كه قصر در آن جايز است‪ ،‬عب‪55‬ارت است‬
‫از چهار بريد‪ ،‬يعنى چهل و هشت ميل‪ ،‬اين مسافت حداقل مسافتى‪ 5‬است كه هرگ‪55‬اه مس‪55‬افر قصد‪5‬‬
‫آن را كرده باشد‪ ،‬مىتواند‪ 5‬نمازهاى چهار ركعتى‪ 5‬را دو ركعت بخواند‪ ،‬مشروط‪ 5‬بر اينكه س‪55‬فرش‬
‫در جهت معصيت و نافرمانى هّللا نباشد‪.‬‬

‫مبدأ و منتهاى قصر‪:‬‬


‫مسافر از زمان و مكانى كه خانههاى‪ 5‬شهر خود را ترك مىكند‪ ،‬قصر كند‪ ،‬هر چند كه مدت‬
‫مسافرت‪ 5‬طوالنى باشد تا اينكه به شهر خودش بر مىگردد يا اينكه در اثن‪55‬اى مس‪55‬افرت‪ 5‬نيت اقامه‬
‫چهار روز‪ 5‬را در ش‪5‬هرى‪ 5‬بكن‪5‬د‪( ،‬البته اين م‪55‬دت ن‪55‬زد احن‪5‬اف ‪ 15‬روز‪ 5‬اس‪5‬ت) در ص‪5‬ورت‪ 5‬اقامه‬
‫چه‪55‬ار روز (يا ‪ 15‬روز) در ش‪55‬هرى‪ ،‬نمازه‪55‬ايش را كامل خوان‪55‬د‪ ،‬قصر در ص‪55‬ورت‪ 5‬اقامه يا‬
‫م‪55‬راجعت به م‪55‬وطن خ‪55‬ود ج‪55‬ايز نمىباش‪55‬د‪ 5.‬زي‪55‬را كه نيت اقامه قلق و ن‪55‬اراحتى‪ 5‬او را زدوده و‬
‫خاطرش را آسوده مىكند‪ ،‬علت يا دليلى كه قصر‪ 5‬بخاطر‪ 5‬آن مشروع‪ 5‬شده است باقى نمىماند و آن‬
‫دليل همان ناراحتى و پريشانى‪ 5‬خاطر او نسبت به مش‪55‬كالت و اه‪55‬داف س‪55‬فر اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص ده روز‪ 5‬در تب‪55‬وك ماند و نمازه‪55‬ايش را قصر مىك‪55‬رد‪ ،‬اما دليلش را چ‪55‬نين بي‪55‬ان كردهاند كه‬
‫ايشان هر چند كه ده روز‪ 5‬ماند ولى نيت اقامه در تبوك را نداشتند‪5.‬‬

‫حكم نمازهاى نفل در سفر‪:‬‬


‫مسلمان در سفر مىتواند‪ 5‬تمام نوافل‪ ،‬راتبه و غ‪55‬ير راتبه را ت‪55‬رك كن‪55‬د‪ ،‬بجز دو ركعت س‪55‬نت‬
‫نماز صبح و سه ركعت نماز وتر‪ ،‬عبدهّللا بن عمر ب مىگويد‪ :‬اگر بنا بود كه من در س‪55‬فر س‪55‬نت‬
‫و نفل بخوانم‪ ،‬پس چرا نماز فرضم را كامل نكنم‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫خواندن نوافل در مسافرت‪ 5‬نيز بدون كراهيت جايز است مشروط‪ 5‬بر اينكه در ك‪55‬ار همراه‪55‬ان‬
‫و س‪55‬اير مس‪55‬افران خللى وارد نش‪55‬ود‪ 5.‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ح‪55‬ال س‪55‬فر هشت ركعت نم‪55‬از چاشت‬
‫خوان‪55‬ده است و در رواي‪55‬ات داريم كه ايش‪55‬ان در مس‪55‬افرت‪ 5‬نمازه‪55‬اى‪ 5‬نفل را بر م‪55‬ركب خ‪55‬ويش‬
‫خوانده است‪.‬‬

‫هر مسافر مىتواند قصر كند‪:‬‬


‫سنت قصر براى تمام مسافران‪ ،‬خ‪55‬واه‪ ،‬پي‪55‬اده س‪55‬فر مىكنند يا س‪55‬وار هس‪55‬تند؛ س‪55‬وار بر ش‪55‬تر و‬
‫االغ هس‪55‬تند يا س‪55‬وار‪ 5‬بر ماش‪55‬ين و هواپيما و غ‪55‬يره بط‪55‬ور يكس‪55‬ان ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬البته ناخ‪55‬دا و‬
‫كارمندان كشتى كه در تم‪55‬ام عمر در دريا زن‪55‬دگى مىكنند و در كش‪55‬تى زن و فرزن‪55‬دان را هم‪55‬راه‬
‫دارند‪ ،‬آنان مجاز نيستند‪ 5‬كه نمازها را شكسته بخوانند‪ ،‬بلكه نمازها را كامل كنند چ‪55‬را كه كش‪55‬تى‬
‫موطن آنان است‪.‬‬

‫جمع و حكم آن‪:‬‬


‫جمع در س‪55‬فر رخصت و مب‪55‬اح اس‪55‬ت‪ .‬البته جمع ظهر و عصر در عرفه و جمع عش‪55‬اء و‬
‫مغرب در مزدلفه سنت است و حاجى نمىتواند‪ 5،‬ظهر و عصر را در عرفه يا مغرب و عشاء را‬
‫در مزدلفه جمع نكند‪ .‬زيرا در احاديث صحيح آمده است كه رسول اكرم ص نماز ظهر و عصر‬
‫را در عرفه و نماز مغرب و عشاء را در مزدلفه با يك اذان و دو اقامه خوانده است‪( .‬مسلم)‪.‬‬

‫‪211‬‬
‫جمع‪ ،‬يعنى چه؟‬
‫جمع عبارت است از اينكه مس‪55‬افر‪ 5‬نم‪55‬از ظهر و عص‪55‬رش را در اول وقت ظهر بخواند‪ 5‬و آن‬
‫را جمع تقديم مىگويند‪ .‬يا اينكه ظهر و عصر را در آخر وقت عصر بخواند‪ ،‬اين را جمع ت‪55‬أخير‬
‫مىگويند‪ 5.‬هم چنين نماز مغ‪55‬رب و عش‪55‬اء را بص‪55‬ورت‪ 5‬جمع تق‪55‬ديم‪ ،‬يع‪55‬نى در اول وقت مغ‪55‬رب يا‬
‫بص‪55‬ورت‪ 5‬جمع ت‪55‬أخير‪ ،‬يع‪55‬نى در آخر وقت عش‪55‬اء مىتوان‪55‬د‪ ،‬بخوان‪55‬د‪ ،‬حاصل س‪55‬خن اينكه ظهر و‬
‫عصر‪ ،‬مغرب و عشاء را در يك وقت مىخواند‪ .‬دليل ص‪55‬حت و ج‪55‬واز جمع اين است كه رس‪55‬ول‬
‫اك‪55‬رم ص در غ‪55‬زوه تب‪55‬وك روزى نم‪55‬ازش را به ت‪55‬أخير ان‪55‬داخت آنگ‪55‬اه ظهر و عصر را در يك‬
‫وقت‪ ،‬و مغرب و عشاء را نيز در يك وقت جمع كرد‪.‬‬
‫در حال اقامت نيز مىتوان به وقت ضرورت و عذر مانند باران تند‪ ،‬س‪55‬ردى‪ 5‬بس‪55‬يار‪ 5‬زي‪55‬اد يا‬
‫باد شديد كه رفتن و برگشتن به مسجد و خانه را مشكل مىسازد‪ ،‬نماز مغرب و عش‪55‬اء را در يك‬
‫وقت بصورت‪ 5‬جمع تقديم يا تأخير بخوانن‪5‬د‪ 5.‬چ‪5‬را كه رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص در ش‪5‬بهاى ب‪5‬ارانى چ‪5‬نين‬
‫كرده است‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫افراد بيمار كه خواندن نماز در هر وقت براى آنان مشكل است‪ ،‬نيز مىتوانند‪ 5‬نمازها را جمع‬
‫كنند‪ .‬زيرا كه علت و دليل صحت جمع مشقت است‪ .‬مشقت خواه در قالب سفر باشد يا در ق‪55‬الب‬
‫بيمارى‪ 5‬و باد و باران زمينه را براى جواز جمع فراهم‪ 5‬مىسازد‪ .‬گ‪55‬اه وق‪55‬تى‪ 5‬مس‪55‬لمان در حضر و‬
‫در حالت اقامت نيز دچار مشكلى‪ ،‬مانند‪ :‬خطر از بين رفتن جان‪ ،‬م‪55‬ال و ع‪55‬رض آب‪55‬رو مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫در چنين شرايطى نيز مىتواند‪ 5‬نمازها را به گونهاى كه توضيح داده ش‪55‬د‪ ،‬جمع كن‪55‬د‪ .‬در رواي‪55‬ات‬
‫صحيح آمده است كه رسول اكرم ص يك بار در حضور‪ 5‬و ب‪55‬دون ب‪55‬اران‪ ،‬جمع ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬ابن‬
‫عب‪55‬اس ب مىگوي‪55‬د‪ 5:‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در مدين‪55‬ه‪ ،‬هفت ركعت‪ ،‬يع‪55‬نى مغ‪55‬رب و عش‪55‬اء و هشت‬
‫ركعت‪ ،‬يعنى ظهر و عصر را‪ ،‬جمع كرده است‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫نماز بيمار‪:‬‬
‫هر گاه بيمارى توان ايستادن را از دست بده‪5‬د‪ ،‬نشس‪5‬ته نم‪5‬از خواند و اگر ت‪5‬وان نشس‪5‬تن را‬
‫ندارد‪ ،‬بر پهلو خوابيده نماز خواند و اگر توان خفتن بر پهلو را ندارد‪ ،‬بر پشت خوابي‪55‬ده پاها را‬
‫بسوى‪ 5‬قبله دراز كند و با اشاره نماز خواند‪ .‬بگونهاى كه سجده را پ‪55‬ايينتر از رك‪55‬وع ق‪55‬رار‪ 5‬ده‪55‬د‪.‬‬
‫اگر توان ركوع‪ 5‬و سجده را ندارد‪ ،‬اشاره كند ولى به هيچ وجه نماز را ترك نكند‪ .‬در ح‪55‬ديثى در‬
‫اين خصوص آمده است‪ :‬عم‪55‬ران بن حص‪55‬ين مىگوي‪55‬د‪ 5:‬بيم‪55‬ارى يبوست داش‪55‬تم‪ ،‬درب‪55‬اره نم‪55‬از از‬
‫رسول هّللا ص پرسيدم؟‪ 5‬فرمود‪ 5:‬ايستاده نماز بخوان‪ ،‬اگر توان ايس‪55‬تادن را ن‪55‬دارى‪ ،‬نشس‪55‬ته نم‪55‬از‬
‫بخوان‪ ،‬اگر توان نشستن را ندارى بر پهلو خوابيده نماز بخ‪5‬وان‪ ،‬اگر ت‪5‬وان خوابي‪5‬دن بر پهلو را‬
‫ندارى بر پشت خوابيده نماز بخوان‪ .‬خداوند هيچ كس را بيشتر از توانش مأمور به انج‪55‬ام عملى‬
‫نمىكند‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫نماز خوف و مشروعيت آن‪:‬‬
‫نماز خوف بدليل آيه زير مشروع‪ 5‬است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾    ‬النساء‪« .)102 :‬و چ‪55‬ون [به‬
‫هنگام خوف] در ميان آنان باشى و براى آنان نماز برگزار ك‪55‬نى‪ ،‬بايد گ‪55‬روهى‪ 5‬از آنها هم‪55‬راه با‬
‫تو [به نماز] بايستند‪ 5‬و بايد اسلحهش‪5‬ان را بر گيرند‪ .‬و چ‪5‬ون س‪5‬جده كنند [گ‪5‬روه ديگر] بايد پشت‬
‫س‪555‬رتان باش‪555‬ند‪ .‬و بايد گ‪555‬روه ديگر كه نم‪55‬از نگزاردهاند‪ ،‬بيايند و با تو نم‪555‬از گزارند و بايد كه‬
‫احتياط خود را حفظ و سالحهاى خود را برگيرند‪.»5‬‬

‫نحوه برگزارى نماز خوف در سفر‪:‬‬

‫‪212‬‬
‫روشهاى مختلفى ب‪5‬راى نم‪55‬از خ‪5‬وف ذكر ش‪55‬ده اس‪5‬ت‪ .‬اين اختالف مبت‪55‬نى بر ش‪55‬دت و ض‪5‬عف‬
‫خ‪55‬وفى است كه نم‪55‬ازگزاران مواجه آن بودهان‪55‬د‪ 5.‬معروفترين ش‪55‬يوه برگ‪55‬زارى نم‪55‬از خ‪55‬وف در‬
‫جنگ شديد چنين است‪ :‬كه سپاه اسالم به دو گروه تقسيم شود‪ .‬يك گروه در برابر دش‪55‬من بايس‪55‬تد‪5‬‬
‫و گروه ديگر پشت سر امام اقتداء ك‪55‬رده يك ركعت را هم‪55‬راه ام‪55‬ام بخوان‪55‬د‪ 5.‬بعد از پاي‪55‬ان ركعت‬
‫اول‪ ،‬امام سر جاى خ‪5‬ود بماند و گ‪5‬روه اول ركعت دوم را خوان‪5‬ده س‪5‬الم گويد و ب‪5‬رود ج‪5‬ائى كه‬
‫گروه ديگر بود و جلو آماج دشمن را بگيرد‪ .‬گروه اول بيايد‪ ،‬يك ركعت را همراه امام بخواند و‬
‫امام سر جايش بنشيند‪ 5.‬اين گروه دوم بلند شده‪ ،‬يك ركعت باقيماندهاش را بخواند‪ ،‬بعد امام براى‬
‫اين گ‪55‬روه س‪55‬الم گوي‪55‬د‪ .‬يع‪55‬نى گ‪55‬روه دوم بعد از اتم‪55‬ام ركعت دوم س‪55‬الم نگوي‪55‬د‪ .‬بلكه ام‪55‬ام كه در‬
‫جايگاه خود نشسته و هنوز سالم نگفته است‪ ،‬براى خود و براى اين گروه دوم‪ ،‬سالم گويد‪.‬‬
‫دليل اين روش برگزارى‪ 5‬حديث سهيل ابن خثمه است‪ .‬در اين ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬يك طايفه‬
‫پشت سر رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى اداء نم‪55‬از صف بست و طايفه دوم در مقابل دش‪55‬من ايس‪55‬تاد‪.‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص با طايفهاى كه پشت سر او ب‪55‬ود‪ ،‬يك ركعت را خوان‪55‬د‪ .‬بعد سر ج‪55‬ايش ايس‪55‬تاد‪.‬‬
‫گروه اول نمازش را تمام كرد و سالم گفت و بسوى دشمن رفت‪ ،‬گروه دوم آمد رسول خ‪55‬دا ص‬
‫ركعت باقيمان‪55‬ده خ‪55‬ود را با اين گ‪55‬روه خواند و بعد سر ج‪55‬اى خ‪55‬ود نشس‪55‬ت‪ .‬اين گ‪55‬روه ركعت‬
‫باقيمانده خود را تمام كرد‪ ،‬بعد رسول اكرم ص براى اين گ‪55‬روه با گفتن س‪55‬الم نم‪55‬از را به اتم‪55‬ام‬
‫رساند‪( 5.‬مسلم)‪.‬‬
‫(البته در حضور‪ 5‬آنحضرت يا خليفه وقت كه همه دوست دارند پشت سر ايشان اقت‪55‬داء كنن‪55‬د‪،‬‬
‫يا اينكه در جمع فقط يك ام‪55‬ام باشد حكم اين اس‪55‬ت‪ ،‬و در غ‪55‬ير اينص‪55‬ورت ني‪55‬ازى‪ 5‬به اقامه نم‪55‬از‬
‫خ‪55‬وف بص‪55‬ورت‪ 5‬م‪55‬ذكور‪ 5‬نيست بلكه مىت‪55‬وان در دو جم‪55‬اعت آن‪55‬را برگ‪55‬زار نم‪55‬ود‪ .‬وهّللا اعلم)‪.‬‬
‫(مترجم)‪.‬‬
‫نحوه برگزارى نماز خوف در حضر‪:‬‬
‫اگر جنگ با دشمن در حض‪55‬ر‪ ،‬يع‪55‬نى ج‪55‬ائى كه نم‪55‬از را (نمىت‪55‬وان كوت‪55‬اه خوان‪55‬د) پيش آم‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬دسته اول بج‪5‬اى يك ركعت دو ركعت با ام‪5‬ام بخوانند و دو ركعت ديگر را تنها بخوانند‪ 5‬و‬
‫ام‪55‬ام سر ج‪55‬ايش بايس‪55‬تد‪ ،‬دس‪55‬ته دوم بياين‪55‬د‪ ،‬ام‪55‬ام دو ركعت باقيمان‪55‬ده خ‪55‬ود را با آن‪55‬ان بخواند و‬
‫سرجايش‪ 5‬بنشيند‪ ،‬سپس دسته دوم‪ ،‬دو ركعت باقيماندهاش را تنها بخواند‪ 5‬و در پاي‪55‬ان ام‪55‬ام ب‪55‬راى‬
‫آنان سالم گويد‪.‬‬

‫هرگاه بدليل شدت قتال تقسيم سپاه ممكن نباشد‪:‬‬


‫هرگاه بدليل شدت تهاجم و حمله دشمن‪ ،‬تقسيم سپاه به چند دسته ممكن نباشد‪ ،‬تم‪55‬ام مجاه‪55‬دين‬
‫نمازها را در ح‪55‬الت انف‪55‬رادى بخوانن‪55‬د‪ ،‬بهر نحو كه ممكن باش‪55‬د‪ ،‬چه در ح‪55‬الت س‪55‬وارى‪ 5،‬يا در‬
‫حالت غير سوارى‪ 5،‬رو به جانب قبله يا به هر سوئى‪ 5‬ديگر كه مقدور باشد‪ ،‬اگر انج‪55‬ام رك‪55‬وع‪ 5‬و‬
‫س‪55‬جده مق‪55‬دور نيس‪55‬ت‪ ،‬اش‪55‬اره كنن‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬رآن مجيد در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪ .)239 :‬يع‪55‬نى‪ ،‬در ح‪55‬الت ش‪55‬دت خ‪55‬وف‪ ،‬پي‪55‬اده و ايس‪55‬تاده و يا‬
‫درحالت سوارى‪ 5،‬مىتوانيد نماز را بخوانيد‪ .‬رسول اكرم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬وَإْن كَ‪ُ% %‬انوْا أَْكثَ‪َ% %‬ر مِْن َذلِ‪%%‬كَ‬
‫َفْلُيص‪َُّ%%‬لوا ِقَيامً‪%%‬ا َوُرْكَبانً‪%%‬ا» (بخاري)‪« .‬هرگاه خوف شديد باشد و كارزا ن‪5‬برد گ‪5‬رم و لش‪5‬كر اس‪5‬الم با‬
‫دشمان در حال جنگ تن به تن باشند‪ ،‬بهر كيف كه مقدور است‪ ،‬چه پياده و چه س‪55‬واره نم‪55‬از را‬
‫بخوانيد‪.»5‬‬

‫نماز كسى كه در تعقيب دشمن است يا دشمن در تعقيب او است‪:‬‬


‫كسى كه در تعقيب دشمن است و اين احتمال وجود دارد كه اگر توقف‪ 5‬نموده نم‪55‬از بخوان‪55‬د‪،‬‬
‫دش‪55‬من از دست او رها خواهد شد يا اينكه دش‪55‬من در تعقيب اوست و اگر ب‪55‬راى نم‪55‬از توقف‪ 5‬كند‬
‫دشمن بر وى غلبه مىيابد‪ ،‬در هر شرايطى كه مىتواند نمازش را بخواند‪ ،‬پي‪5‬اده يا س‪5‬واره‪ ،‬رو به‬
‫‪213‬‬
‫قبله يا بسوى غير قبله‪ ،‬اين حكم براى كليه كس‪5‬انى است كه خطر از بين رفتن ج‪5‬ان آن‪5‬ان وج‪5‬ود‪5‬‬
‫دارد و در معرض تهديد انسان يا حي‪55‬وانى‪ 5‬ق‪55‬رار‪ 5‬گرفته باش‪55‬ند‪ ،‬دليل اين مس‪55‬أله آيه ش‪55‬ريفه ق‪55‬رآن‬
‫است كه مىفرماي‪55555‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪ .)239 :‬و عمل عبدهّللا‬
‫بن انيس ‪ ‬مؤيد مسئله فوق است‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص او را ب‪55‬راى تعقيب و دس‪55‬تگير‪ 5‬ك‪55‬ردن ه‪55‬ذلى‬
‫فرستاد‪ ،‬او مىگويد‪ 5:‬هرگاه احتمال دادم كه تعقيب او نماز مرا به تاخير مىاندازد‪ 5،‬پي‪55‬اده مىرفتم و‬
‫در ح‪55‬الت راه رفتن نم‪55‬ازم‪ 5‬را با اش‪55‬اره مىخوان‪55‬دم و به هم‪55‬ان سو كه او مىرفت نم‪55‬از مىخوان‪55‬دم‪5.‬‬
‫(بخاري)‪.‬‬

‫ماده دهم‪ :‬بحث نماز جمعه‪:‬‬


‫نماز جمعه بدليل آيه نهم سوره جمعه واجب است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪  ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾ ‬الجمعة‪« .)9 :‬اى مؤمن‪55‬ان هرگ‪55‬اه روز‪ 5‬جمعه ن‪55‬دا و اذان نم‪55‬از جمعه را‬
‫ش‪55‬نيديد‪ ،‬بس‪5‬وى‪ 5‬نم‪5‬از بش‪55‬تابيد و معامله را ت‪55‬رك كنيد»‪ .‬در ح‪55‬ديثى در اين خص‪55‬وص آم‪5‬ده است‪:‬‬
‫«آنان كه نماز جمعه را ترك مىكنند بايد از ترك نماز جمعه باز بيايند و اگر نه خداوند‪ 5‬بر دله‪55‬اى‬
‫آنان مهر زده‪ ،‬آنگاه آنان در رديف غافالن ق‪55‬رار خواهند گ‪55‬رفت»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬نم‪55‬از‬
‫جمعه بر هر مسلمان حقى واجب است بجز بردگان‪ ،‬زنان‪ ،‬كودكان و بيماران»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬

‫فلسفه مشروعيت نماز جمعه‪:‬‬


‫از جمله فلس‪55‬فههاى مش‪55‬روعيت نم‪55‬از جمع‪55‬ه‪ ،‬اين است ك‪5‬ه‪ ،‬اف‪55‬راد مكلف و توانمند از مي‪55‬ان‬
‫مسلمانان‪ ،‬در آغاز هر هفته بمنظور پذيرفتن‪ 5‬مسئوليتها‪ ،‬در يك محل گردهم بيايند تا در جري‪55‬ان‬
‫تمام مسائل‪ ،‬حوادث و بيانيهها‪ 5‬و قرار‪ 5‬دادهائى‪ ،‬كه از طرف خليفه مسلمانان ب‪55‬راى اص‪55‬الح دين‬
‫و دنياى مردم صادر مىشود‪ 5‬قرار داشته باشد‪.‬‬
‫يكى ديگر از فلس‪55‬فههاى‪ 5‬مش‪55‬روعيت نم‪55‬از جمعه اين است كه م‪55‬ردم با ش‪55‬نيدن وع‪55‬دهها‪،‬‬
‫وعيدها‪ ،‬ت‪55‬رغيب و ت‪55‬رهيب به‪55‬تر بتوانند مس‪55‬ئوليتهاى زن‪55‬دگى‪ 5‬را انج‪55‬ام داده و ش‪55‬ور و ش‪55‬عور و‬
‫آگاهيهاى الزم براى اداره امور اجتماعى و فردى‪ 5‬خود را در طول هفته حفظ كرده باشند‪.‬‬
‫كسى كه شرايط‪ 5‬و ويژگيهاى نماز جمعه را به دقت مورد بررسى‪ 5‬و مطالعه ق‪55‬رار‪ 5‬ده‪55‬د‪ ،‬به‬
‫آسانى به وجود اين حكمت و فلسفهها پى مىبرد‪ ،‬زي‪55‬را وج‪55‬ود قري‪55‬ه‪ ،‬جمعيت‪ ،‬بزرگ‪55‬ترين مس‪55‬جد‬
‫محل‪ ،‬ايراد خطبه آنهم توسط‪ 5‬حاكم محل يا جانشين ايشان و ممنوع ب‪55‬ودن س‪55‬خن در اثن‪55‬اى خطبه‬
‫از جمله ش‪55‬رايط‪ 5‬نم‪55‬از جمعه مىباش‪55‬ند‪ ،‬مىبينم كه بردگ‪55‬ان‪ ،‬زن‪55‬ان‪ ،‬كودك‪55‬ان و بيم‪55‬اران مكلف به‬
‫حضور‪ 5‬در آن نيستند‪ ،‬زيرا مسئوليت چندانى به دوش آنان نيست‪.‬‬

‫فضيلت روز جمعه‪:‬‬


‫روز‪ 5‬جمعه‪ ،‬روزى‪ 5‬مبارك‪ ،‬بزرگ و از به‪55‬ترين روزه‪55‬اى‪ 5‬هفته اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص در‬
‫ِِ‬ ‫الشمس يوم الْجمع‪%%ِ %‬ة فِي‪%ِ %‬ه ُخلِ‪%َ %‬ق َ ِ ِ ِ‬ ‫اين باره مىفرمايد‪َ « :‬خير يوٍم طَلَع ْ ِ‬
‫ْجنَّةَ َوفي‪%%‬ه أُ ْ‪%‬خ ر َ‬
‫ِج‬ ‫آد ُم َوفي‪%%‬ه أُ ْد ‪%‬خ َل ال َ‬ ‫ت َعلَْيه َّ ْ ُ َ ْ ُ ُ ُ َ‬ ‫ْ ُ َْ َ‬
‫ْج ُم َع‪%ِ % %‬ة» (مسلم)‪« .‬بهترين روزى كه خورشيد‪ 5‬در آن طلوع مىكن‪55‬د‪،‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫اعةُ إِالَّ فى َي ْوم ال ُ‬
‫الس َ‬
‫وم َّ‬
‫م ْن َها َوالَ َت ُق ُ‬
‫روز‪ 5‬جمعه است‪ .‬آدم ‪ ‬در روز‪ 5‬جمعه آفري‪55‬ده ش‪55‬ده در روز‪ 5‬جمعه داخل بهشت ش‪55‬ده و در جمعه‬
‫از بهشت بيرون كرده شد‪ .‬قيامت ن‪55‬يز در روز جمعه بر پا مىش‪55‬ود‪ .»5‬شايس‪55‬ته است همانگونه كه‬
‫خداوند‪ 5‬جمعه را گرامى داشته‪ ،‬ما نيز آن را گرامى بداريم در روز جمعه اعمال نيك زياد انجام‬
‫دهيم و از انجام هرگونه بدى در آن روز‪ ،‬پرهيز كنيم‪.‬‬

‫‪214‬‬
‫آداب و اعمال روز جمعه‪:‬‬
‫‪ -1‬كليه كسانى كه در اجتماع نماز جمعه شركت مىكنند‪ ،‬بايد غسل كنن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫حَتِلٍم» (متفق عليه)‪« .‬غسل جمعه بر هر فرد مسلمان و‬ ‫ب عََلى ُك‪%%‬لِّ ُم ْ‬ ‫اج ٌ‬‫جْمعَ‪ِ%%‬ة َو ِ‬ ‫«غس‪ْ%%‬لُ ْال ُ‬ ‫مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫بالغ واجب است»‪.‬‬
‫‪%‬ل ُم ْحتَلِ ٍم‬ ‫«علَى ُ‪%‬ك‪ِّ %‬‬ ‫‪ -2‬پوشيدن لباس تم‪5‬يز و اس‪5‬تفاده از خوش‪5‬بو‪ 5،‬زي‪5‬را در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده اس‪5‬ت‪َ :‬‬
‫س ِم ْن‪%%‬هُ» (ابوداود و احمد)‪« .‬غسل روز‬ ‫ِ‬ ‫الْغُس ‪%‬ل ي‪%%‬وم الْجمع‪%%ِ %‬ة ويلْبس ِمن ِ ِ ِ‬
‫ص ‪%‬ال ِح ثيَابِ‪%%‬ه َوإِ ْن َك‪%%‬ا َن لَ‪%%‬هُ ط ٌ‬
‫يب َم َّ‬ ‫ْ ُ َ ْ َ ُ َُ ََ َ ُ ْ َ‬
‫جمعه براى هر مس‪5‬لمان ض‪5‬رورى اس‪55‬ت‪ ،‬مس‪5‬لمان در اين روز‪ 5‬بايد لباس‪5‬هاى‪ 5‬تم‪5‬يز بر تن كند و‬
‫اگر توان استفاده از عطر و بوى خوش دارد‪ ،‬استفاده كند»‪.‬‬
‫‪ -3‬رفتن به محل برگزارى‪ 5‬نماز جمع‪55‬ه‪ ،‬قبل از ف‪55‬را رس‪55‬يدن وقت نم‪55‬از‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫مىفرمايد‪« :‬هر كس روز جمعه غسل كرده در اول وقت در محل بر گذارى نماز جمعه حض‪55‬ور‪5‬‬
‫يابد‪ ،‬گوئى شترى را در راه خدا قربانى‪ 5‬كرده است‪ ،‬هر كس اندكى ديرتر رود‪ ،‬گويا گاوى را‪،‬‬
‫هر كس بعد از آن رود گويا ق‪55‬وچى‪ 5‬را و به همين ت‪55‬رتيب هر كس ديرتر برسد مثل اين است كه‬
‫م‪555‬رغى را قرب‪555‬انى ك‪555‬رده است هر كس در رديف‪ 5‬پنجم وارد جمع ش‪555‬ود مثل اين است كه تخم‬
‫مرغى را در راه خدا صدقه كرده است‪ .‬بعد از اينكه خطيب جمعه جهت ايراد خطبه باالى منبر‬
‫مىرود‪ ،‬فرشتگان‪ 5‬الهى پروندهها را بسته و به استماع خطبه مىپردازند‪ ،‬يع‪55‬نى كس‪55‬انى كه بعد از‬
‫شروع‪ 5‬خطبه و سخنرانى‪ ،‬وارد جمع مىشوند‪ ،‬در هيچ رديفى نامشان ثبت نمىگردد‪ ،‬فقط ف‪55‬رض‬
‫از آنها ساقط‪ 5‬مىشود»‪.‬‬
‫‪ -4‬خواندن نماز نفل بعد از ورود به مسجد به هر م‪5‬يزان كه مىتوان‪5‬د‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص در‬
‫اين خص‪555‬وص مىفرماي‪555‬د‪« :‬هر كس روز جمعه غسل كند و تا حد ت‪555‬وان طه‪555‬ارت كند خوش‪555‬بو‬
‫اس‪55‬تعمال كند س‪55‬پس به مس‪55‬جد ب‪55‬رود و م‪55‬وجب اذيت و آزار نم‪55‬از گ‪55‬ذاران نش‪55‬ود‪ ،‬و بعد آنچه كه‬
‫برايش مقدور است‪( ،‬نماز نفل) بخواند و به سخنان امام گوش ده‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬تم‪55‬ام گناه‪55‬ان جمعه‬
‫گذش‪55‬ته تا اين جمعه وى را م‪55‬ورد بخشش ق‪55‬رار مىده‪55‬د‪ ،‬بش‪55‬رط اينكه م‪55‬رتكب گن‪55‬اه كب‪55‬يره نش‪55‬ده‬
‫باشد»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -5‬س‪55‬كوت مطلق و ب‪55‬ازى نك‪55‬ردن با لب‪55‬اس و فرش‪55‬هاى‪ 5‬مس‪55‬جد و امث‪55‬ال آن در اثن‪55‬اى خطب‪55‬ه‪:‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر گ‪55‬اه روز جمعه بعد از آم‪55‬دن خطيب و ش‪55‬روع‪ 5‬خطبه به بغل‬
‫دستى خود گفتى‪« :‬خ‪5‬اموش ب‪55‬اش» س‪55‬خن بيهودهاى‪ 5‬را بر زب‪5‬ان آوردهاى و هر كس با ف‪5‬رش يا‬
‫سنگ ريزهها‪ ،‬بازى كند‪ ،‬كار لغ‪55‬وى انج‪55‬ام داده است و هر كس ك‪55‬ار لغو و بيهودهاى‪ 5‬را انج‪55‬ام‬
‫دهد‪ ،‬نماز جمعهاش اعتبارى ندارد»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬
‫همچ‪55‬نين در ق‪55‬رآن مجيد ب‪55‬راى كس‪55‬انيكه نم‪55‬از را با خش‪55‬وع آنج‪55‬ام مىدهند و از انج‪55‬ام بيه‪55‬وده‬
‫پرهيز مىنمايند‪ 5‬پاداش رستگارى داه شد‪ ،‬مىفرمايد‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾          ‬المؤمنون‪-1 :‬‬
‫‪« .)3‬به راستى مؤمنان رستگار‪ 5‬شوند‪ .‬همان كس‪55‬انى كه در نمازش‪55‬ان فروتنن‪55‬د‪ .‬و كس‪55‬انى كه از‬
‫[كردار و گفتار] بيهوده رويگردانند»‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر نماز گذار در حالى وارد مسجد شد كه امام مشغول ايراد خطبه است‪ ،‬مختص‪55‬را‪ 5‬دو‬
‫ْج ُم َع‪%%ِ %%‬ة‬
‫َح ‪ُ %‬د ُك ْم َي ‪%ْ %‬و َم ال ُ‬ ‫ركعت تحية المسجد بخوان‪55‬د‪ .‬چ‪55‬را كه در ح‪55‬ديث چ‪55‬نين آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬إِذَا َج‪َ %‬‬
‫‪%‬اء أ َ‪%‬‬
‫ج‪%َّ %‬و ْز فِي ِه َ‪%‬م‪%%‬ا» (مسلم)‪« .‬هرگاه وارد مسجد شدى و ام‪55‬ام مش‪55‬غول‬ ‫ب َفلَْي ْر َ‪%‬ك‪%ْ %‬ع َر ْك َعَت ْي ِن َولْيَتَ َ‪%‬‬ ‫َوا ِإل َم‪ُ %%‬‬
‫‪%‬ام يَ ْخطُ ُ‬
‫ايراد خطبه است دو ركعت كوتاه (تحية المسجد) بخوانيد»‪.‬‬

‫‪215‬‬
‫‪ -7‬از روى گردن و شانههاى م‪5‬ردم عب‪55‬ور نم‪55‬ودن ب‪55‬راى پيوس‪5‬تن به ص‪5‬فهاى اول و ايج‪55‬اد‬
‫تفرقه و فاصله مي‪55‬ان دو نفر كه كن‪55‬ار هم نشس‪55‬تهاند‪ ،‬مك‪55‬روه اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به‬
‫ت» «بنشين‪ ،‬تو نماز گذاران را اذيت ك‪55‬ردى»‪.‬‬ ‫س َفقَ‪ْ% % %‬د آذَْي َ‬
‫«اْجِل ْ‬
‫شخصى‪ 5‬كه چنين مىكرد‪ ،‬فرمود‪ِ :‬‬
‫(ابوداود)‪.‬‬
‫‪ -8‬بعد از داخل ش‪55‬دن وقت نم‪55‬از جمع‪55‬ه‪ ،‬و پس از اذان هرگونه معامله و خريد و ف‪55‬روش‪5‬‬
‫ح‪555‬رام اس‪555‬ت‪ .‬ب‪555‬دليل اينكه خداوند مىفرماي‪555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬الجمعة‪« .)9 :‬هرگاه اذان روز‪ 5‬جمعه گفته‬
‫شد‪ ،‬معامله‪ ،‬را ترك نموده براى حضور در اجتماع جمعه بشتابيد»‪.‬‬
‫‪ -9‬تالوت سوره كهف در شب يا روز‪ 5‬جمعه مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬ون در ح‪55‬ديثى آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫«هر كس س‪55‬وره كهف را در روز جمعه بخوان‪55‬د‪ ،‬تا جمعه آين‪55‬ده ن‪55‬ور و روش‪55‬نى در ف‪55‬را راه او‬
‫قرار‪ 5‬خواهد گرفت»‪( .‬حاكم و آن را صحيح قرار‪ 5‬داده است)‪.‬‬
‫على الص‪%% %‬الةَ فى ي‪%%%‬ومِ‬
‫«أكثِ‪ُ% %‬روا َّ‬
‫‪ -10‬به كثرت درود‪ 5‬خوان‪55‬دن‪ :‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ْ :‬‬
‫وم القِيامَ‪%‬ةِ» (بيهقى با سند صحيح)‪« .‬در‬ ‫ت لَ‪ُ%‬ه ش‪َِ%‬هيدا أو ش‪%%‬افِعًا َي‪َ %‬‬ ‫جُمعَ‪ِ%‬ة وليل‪%%‬ة الجمع‪%‬ة‪ %‬فَمَْن َفعَ‪%‬لَ ذل‪%%‬ك كُْن ُ‬ ‫ْال ُ‬
‫شب و روز جمعه بكثرت براى من درود‪ 5‬بفرستيد‪ ،‬اگر چنين كنيد من روز‪ 5‬قيامت گ‪55‬واه و ش‪55‬فيع‬
‫شما خواهم بود»‪.‬‬
‫‪ -11‬بكثرت دعا كردن‪ :‬زيرا كه در روز جمعه ساعتى است كه دعا در آن اجابت مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫هر كس در آن لحظه دعا كند دعايش قبول خواهد شد و هر آنچه كه بخواهد خداوند‪ 5‬به او خواهد‬
‫‪%‬ل فِ َيه‪%%‬ا‬ ‫اعةً الَ ُي َوافِ ُق َه‪%%‬ا َع ْب ‪ٌ %‬د ُم ْس ‪%‬لِ ٌم يَ ْس ‪%‬أ ُ‬
‫َل اللَّهَ َع‪%َّ %‬ز َو َج‪َّ %‬‬ ‫ْج ُم َع‪%%ِ %‬ة لَ َس ‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫داد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِ َّن فى ال ُ‬
‫َخ ْي‪%% %‬راً إِالَّ أَ ْعطَ‪%% %‬اهُ إِيَّاهُ» (مسند احمد)‪ .‬بعضىها برآنند كه اين لحظه اج‪55‬ابت از زم‪55‬ان ش‪55‬روع‪ 5‬خطبه تا‬
‫فارغ‪ 5‬شدن از نماز است‪ ،‬بعضىها‪ 5‬مىگويند‪ :‬و وارد شده که آن بین خارج شدن امام تا پایان نماز‬
‫می باشد‪ ،‬و گفته شده بعد از عصر می باشد‪.‬‬
‫شرايط وجوب نماز جمعه‪:‬‬
‫‪ -1‬مرد بودن‪ :‬نماز جمعه بر زنان واجب نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬حريت‪ :‬آزاد بودن‪ ،‬پس نماز جمعه بر بردگان واجب نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬بلوغ‪ :‬رسيدن به سن تكليف‪ ،‬پس بر كودك نماز جمعه واجب نيست‪.‬‬
‫‪ -4‬صحت و تندرستى‪ :‬لذا بر بيم‪55‬ارى‪ 5‬كه ق‪55‬ادر به حض‪55‬ور‪ 5‬در محل بر گ‪55‬ذارى نم‪55‬از جمعه‬
‫نيست‪ ،‬نماز واجب نيست‪.‬‬
‫ْج ُم َع ‪%‬ةُ‬
‫‪ -5‬مقيم بودن‪ :‬نماز جمعه بر مسافر‪ 5‬واجب نيست‪ ،‬بدليل اين قول پيامبر كه فرمود‪« 5:‬ال ُ‬
‫يض» (ابوداود عن‬ ‫ص‪% %‬بِ ٌّى أ َْو َم‪ِ % %‬ر ٌ‬
‫‪%‬وك أَ ِو ْام‪%َ %‬رأَةٌ أ َْو َ‬ ‫‪%‬ل ُم ْس‪% %‬لِ ٍم فِى َج َم َ‬
‫اع‪%%ٍ %‬ة إِالَّ أ َْر َب َع‪% %‬ةً َع ْب‪ٌ % %‬د َم ْملُ ‪ٌ %‬‬ ‫ب َعلَى ُك‪ِّ %‬‬ ‫ح‪ِ ٌّ %‬‬
‫‪%‬ق َواج ٌ‬ ‫َ‬
‫طارق‪ 5‬بن شهاب)‪«.‬به هر ف‪55‬رد مس‪55‬لمان جمعه حق و واجب است مگر به غالم و زن و ص‪55‬بی و‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫ص‪%‬بِ ٌّى‬ ‫ْج ُم َع ِة إِالَّ َم ِر ٌ‬
‫يض أ َْو ُم َساف ٌر أَ ِو ْام‪%َ %‬رأَةٌ أ َْو َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫«م ْن َكا َن ُي ْؤم ُن بِاللَّه َوالَْي ْوم اآلخ ِر َف َعلَْيه ال ُ‬
‫ْج ُم َعةُ َي ْو َم ال ُ‬ ‫بیمار» و َ‬
‫وك» (دار قطني و بيهقي)‪« .‬کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد نم‪5‬از جمعه‬ ‫أ َْو َم ْملُ ٌ‬
‫به او واجب است‪ ،‬مگر بيمار‪ ،‬مسافر‪ 5،‬زن‪ ،‬كودك و غالم»‪ ،‬البته كليه كسانى كه نم‪55‬از جمعه بر‬
‫آنان واجب نيست‪ ،‬اگر در اجتم‪55‬اع جمعه حاضر ش‪55‬ده و نم‪55‬از جمعه را بخوانن‪55‬د‪ ،‬اش‪55‬كالى ن‪55‬دارد‬
‫بلكه بهتر است و فرض نماز ظهر از عهده آن‪55‬ان س‪55‬اقط‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ 5‬و ني‪55‬ازى نيست كه بعد از جمعه‬
‫نماز ظهر را بخوانند‪.‬‬

‫‪216‬‬
‫شرايط صحت برگزارى نماز جمعه‪:‬‬
‫‪ -1‬قريه و آبادى‪ :‬لذا نماز جمعه در صحرا يا در سفر جايز نيست‪ ،‬چرا كه جمعه در دوران‬
‫مبارك رسول اكرم ص فقط در قريهها‪ 5‬و ش‪55‬هرها برگ‪55‬زار‪ 5‬مىشد و رس‪55‬ول هّللا ص صحرانش‪55‬ينان‬
‫را مأمور به خواندن نماز جمعه نفرمود‪ .‬همچنين از آنحضرت ثابت نيست كه در مسافرت نماز‬
‫جمعه اقامه نمايند‪.‬‬
‫‪ -2‬وجود‪ 5‬مسجد‪ :‬پس برگزارى‪ 5‬نماز جمعه بيرون از مسجد و صحن مس‪55‬جد درست نيس‪5‬ت‪.‬‬
‫فلسفه شرط بودن مسجد اين است كه مسلمانان در اثر هواى سرد يا گرم مواجه با مشكل نش‪55‬وند‪5‬‬
‫وهّللا اعلم‪.‬‬
‫‪ -3‬خطب‪55‬ه‪ :‬نم‪55‬از جمعهاى كه در آن خطبه اي‪55‬راد نش‪55‬ود‪ ،‬پذيرفته نيس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را نم‪55‬از جمعه‬
‫بخاطر‪ 5‬خطبه مشروع‪ 5‬شده است‪.‬‬
‫آنانى كه از محل برگذارى نماز جمعه (قريه و ش‪55‬هر) با فاص‪55‬له دور زن‪55‬دگى مىكنن‪55‬د‪ ،‬نم‪55‬از‬
‫جمعه بر آنان واجب نيست‪ ،‬مقدار اين فاصله كه وجوب جمعه را ساقط‪ 5‬مىكند اندكى بيش از سه‬
‫النداء» «نماز جمعه بر كسانى واجب است‬ ‫جُمعُ‪%%‬ةُ َعلى مَْن س‪َ%%‬مَِع ِّ‬
‫«اْل ُ‬
‫ميل است‪ .‬در حديث آمده است‪َ :‬‬
‫كه ص‪55‬داى اذان به گوشش‪55‬ان مىرسد‪( »5‬اب‪55‬وداود و دارقط‪55‬نى)‪ .‬و عادتا ص‪55‬داى م‪5‬ؤذن بيش از سه‬
‫ميل چه‪55‬ار و نيم كيلوم‪55‬تر ش‪55‬نيده نمىش‪55‬ود‪ .‬البته اين م‪55‬ذهب آن ع‪55‬ده از علماء است كه ميل را‬
‫مساوى‪ 5‬سه هزار ذراع مىدانند‪.‬‬

‫كسى كه يك ركعت يا كمتر از يك ركعت را دريابد‪:‬‬


‫هرگاه فرد مسبوق (كس كه پس از شروع‪ 5‬نماز جماعت به صف نماز گزاران مىپيوندد) يك‬
‫ركعت از نم‪55‬از جمعه را درياب‪55‬د‪ ،‬بعد از س‪55‬الم ام‪55‬ام‪ ،‬ركعت دوم را بخوان‪55‬د‪ 5.‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫«مْن أَدَْرَك َرْكعَ ‪%‬ةً ِّمَن الص ‪ََّ%‬لِاة َفقَ ‪ْ%‬د أَْدَرَك ُكَّلهَ ‪%‬ا» (متفق عليه)‪« .‬هر كس يك ركعت از نمازى‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫را در يابد‪ ،‬در واقع كل آن را در يافته است»‪.‬‬
‫البته اگر كسى كمتر از يك ركعت‪ ،‬مثال يك سجده و امثال آن را دريابد‪ ،‬نم‪55‬از ظهر را نيت‬
‫كرده و بعد از سالم امام چهار ركعت را تكميل كند‪.‬‬

‫تعدد جمعه در يك شهر‪:‬‬


‫هرگاه مسجد قديمى شهر ظرفيت‪ 5‬كليه نماز گذاران را نداشته و توس‪55‬عه آن ن‪55‬يز ممكن نباش‪55‬د‪،‬‬
‫بر پاداشتن جماعت ديگر در ساير مساجد شهر بالمانع است‪ ،‬در ص‪55‬ورت ني‪55‬از‪ ،‬در بيش از دو‬
‫مسجد نيز مىتوان نماز جمعه را برگذار‪ 5‬نمود‪.‬‬

‫نحوه برگزارى جمعه‪:‬‬


‫روش برگزارى نماز جمعه بشرح زير است‪:‬‬
‫خطيب جمعه بعد از زوال آفتاب باالى منبر رفته براى حاض‪55‬رين در جلسه س‪55‬الم گوي‪55‬د‪ ،‬بعد‬
‫از قرار گرفتن امام روى منبر‪ ،‬مؤذن‪ ،‬اذان ظهر گويد‪.‬‬
‫(سخنرانىهائيكه امروزه قبل از اذان ظهر جمعه توسط‪ 5‬امام جمعه يا ساير افراد ايراد مىشود‪،‬‬
‫حكم خطبه را ندارد)‪ .‬وهّللا اعلم‪ .‬م‪5‬ترجم)‪ .‬س‪5‬پس ام‪5‬ام به اي‪5‬راد خطبه ب‪5‬پردازد‪ ،‬و آن‪5‬را با حمد و‬
‫درود‪ 5‬شروع كند‪ ،‬مردم را پند و اندرز‪ 5‬دهد‪ ،‬ص‪5‬دايش را نس‪5‬بتا بلند نماي‪5‬د‪ ،‬دس‪5‬تورات‪ 5‬و منهي‪55‬ات‬
‫خدا و رسول را براى مردم متذكر شود‪ ،‬ترغيب‪ ،‬ترهيب وعده و وعيد شريعت را ب‪55‬راى م‪55‬ردم‬
‫ياد آور شود‪ ،‬سپس اندكى نشسته و مجددا بلند شود با همان لهجه سابق خطبهاش را ادامه ده‪55‬د‪،‬‬
‫در هر دو خطبه خطيب ص‪55‬داى خ‪55‬ود را مانند ص‪55‬داى فرمان‪55‬ده لش‪55‬كر در آورد‪ ،‬خطبه را زي‪55‬اد‬
‫طوالنى‪ 5‬نكند‪.‬‬

‫‪217‬‬
‫بعد از فراغت از خطبه مؤذن اقامه گوي‪55‬د‪ ،‬نم‪5‬از ش‪55‬روع ش‪55‬ود‪ ،‬ام‪5‬ام دو ركعت نم‪55‬از ب‪5‬راى‬
‫مردم بخوان‪55‬د‪ ،‬نم‪55‬از جمعه با ص‪55‬داى بلند خوان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ ،‬مس‪55‬تحب است كه در ركعت اول س‪55‬وره‬
‫اعلى و در ركعت دوم‪ ،‬غاشيه و امثال آن (با قرائت بلند) خوانده شود‪.‬‬
‫(در حديث مسلم آمده است كه خواندن سوره جمعه و منافقين مستحب است)‪.‬‬

‫ماده يازدهم‪ :‬وتر‪ ،‬سنت فجر و ديگر سنن مؤكده و نوافل‪:‬‬


‫وتر‪ ،‬حكم و تعريف آن‪:‬‬
‫وتر سنت مؤك ّده و واجب است‪ ،‬كه نبايد ترك داده شود‪.‬‬
‫به يك ركعت نمازى كه در پايان نوافل عشاء خوان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬وتر مىگوين‪55‬د‪ .‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده‬
‫ص ‪% %‬لَّى»‬ ‫ِ‬ ‫ص‪% %‬لَّى َر ْك َع‪% %‬ةً َو ِ ‪%‬‬
‫اح‪َ %‬د ًة تُ‪%% %‬وت ُر لَ‪%% %‬هُ َم‪%% %‬ا قَ ‪ْ %%‬د َ‬ ‫ص ‪ْ % %‬ب َح َ‬
‫ِ‬
‫ص ‪%%‬اَل ةُ اللَّْي‪%ِ %%‬ل َم ْثنَى َم ْثنَى فَ ‪ِ%%‬إ َذا َخش ‪َ % %‬ي أ َ‬
‫َح‪ُ % %‬د ُك ْم ال ُّ‬ ‫اس‪55‬ت‪َ « :‬‬
‫(بخ‪55‬اري)‪« .‬نم‪55‬از شب دو ركعت دو ركعت خوان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ ،‬هرگ‪55‬اه خطر وارد ش‪55‬دن وقت ص‪55‬بح‬
‫باشد‪ ،‬يك ركعت اضافى بخواند‪ 5‬و اين وتر او محسوب مىشود»‪.‬‬
‫آنچه كه قبل از وتر مطلوب است‪ :‬به‪55‬تر است كه قبل از نم‪55‬از وتر از دو ركعت تا ده ركعت‬
‫نفل خوانده‪ ،‬آنگاه نماز وتر خوانده شود‪ ،‬عمل رسول هّللا ص بر همين منوال بوده است‪.‬‬

‫وقت نماز وتر‪:‬‬


‫وقت نماز وتر از وقت نماز عشاء ش‪55‬روع مىش‪55‬ود تا ان‪55‬دكى قبل از طل‪55‬وع فجر ادامه دارد‪،‬‬
‫البته اگر وتر در پايان شب خوانده شود بهتر است‪ .‬مگر اينكه احتمال خواب رفتن وج‪5‬ود داش‪5‬ته‬
‫آخ‪َ %‬رهُ َفلْيُ ‪%%‬وتِْر أ ََّولَ ‪%%‬هُ َو َم ْن ظَ َّن ِم ْن ُك ْم أَنَّهُ يَ ْس ‪َ%%‬ت ْي ِق ُ‬
‫ظ‬ ‫ظ ِ‪%‬‬
‫«م ْن ظَ َّن ِم ْن ُك ْم أَ ْن الَ يَ ْس ‪َ%%‬ت ْي ِق َ‬
‫باشد در حديث آمده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫ورةٌ َو ِه َى أَفْ َ‬ ‫آخره فَِإ َّن صالَةَ ِ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ض ‪ُ %‬ل» (احمد)‪« .‬هر كس احتمال مىدهد كه در‬ ‫ض‪َ %‬‬ ‫آخ ِر اللَّْي‪%ِ %‬ل َم ْح ُ‬ ‫َ‬ ‫آخ َرهُ َفلْيُوتِْر َ ُ‬
‫آخر شب خ‪55‬واب مىرود‪ ،‬در اول شب وتر را بخوان‪55‬د‪ ،‬اما اگر احتم‪55‬ال مىدهد كه در پاي‪55‬ان شب‬
‫بي‪55‬دار مىش‪55‬ود‪ ،‬وتر را به ت‪55‬أخير بين‪55‬دازد‪ ،‬زي‪55‬را كه آخر شب موقع حض‪55‬ور‪ 5‬فرش‪55‬تگان‪ 5‬است و‬
‫خواندن نماز در پايان شب بهتر است»‪.‬‬

‫اگر كسى خواب رفت و تا صبح وتر نخواند‪:‬‬


‫اگر شخصى خواب رفت و نماز وترش ف‪55‬وت ش‪55‬د‪ ،‬قبل از نم‪55‬از فجر آن را قضا بي‪55‬اورد‪ .‬در‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ص ‪%‬بح أَح‪ُ %‬د ُكم ول ِ‬
‫‪%‬ام َع ْن الْ ‪ِ %‬وتْ ِر أ َْو نَس ‪%‬يَهُ َفلْيُ َ‬
‫ص ‪ِّ %‬ل إ َذا‬ ‫حديث آمده است‪« :‬إِ َذا أَ ْ َ َ َ ْ َ ْ‬
‫َم يُ‪%%‬وت ْر َفلْيُ‪%%‬وت ْر» (مسلم)‪َ « .‬م ْن نَ‪َ %‬‬
‫ص ‪% %‬بَ َح أ َْو ذَ َ‪%‬ك ‪%َ %‬ر» «هر گاه كسى از شما بدون اينكه وتر را خوانده باشد وارد صبح گرديد‪ ،‬وت‪55‬رش‬ ‫أَ ْ‬
‫را قضا آورد»‪« .‬هر كس خ‪55‬واب رفت يا وت‪55‬رش را فرام‪55‬وش‪ 5‬ك‪55‬رد‪ ،‬هر گ‪55‬اه بي‪55‬ادش آم‪55‬د‪ ،‬آن را‬
‫بخواند‪( .»5‬ابو داود صحيح است)‪.‬‬

‫قرائت در وتر‪:‬‬
‫مستحب است كه در دو ركعت قبل از وتر‪ ،‬سوره اعلى و سوره كافرون خوان‪5‬ده ش‪5‬وند و در‬
‫يك ركعت وتر‪ ،‬سوره اخالص و معوذتين (سورههاى خلق و ناس) خوان‪55‬ده ش‪55‬وند‪( .‬البته بعد از‬
‫سوره فاتحه)‬
‫(حديث قراءة در وتر را بگونهاى‪ 5‬كه بيان گردي‪55‬د‪ .‬ابو داود نس‪55‬ائى و احمد روايت كردهاند‪.)5‬‬
‫كراهيت تعدد وتر‪:‬‬

‫‪218‬‬
‫ان فِي ل َْيلَ ‪%%‬ةً» بيش از يك ب‪55‬ار وتر خوان‪55‬دن در يك شب مك‪55‬روه اس‪55‬ت‪ .‬هر‬
‫بنابر حديث «اَل ِو ْ‪%‬ت‪%%‬ر ِ‬
‫َ‬
‫كس وترش را در اول شب خوانده و در پايان شب براى نماز شب و نفل بيدار مىش‪55‬ود‪ ،‬تنها نفل‬
‫بخواند‪ 5‬و وتر را اعاده نكند‪.‬‬

‫سنت فجر و حكم آن‪:‬‬


‫دو ركعت سنت فجر مانند وتر سنت مؤكده مىباشند‪ 5.‬وتر آخرين نم‪55‬از شب و دو ركعت سنت‬
‫فجر نخستين نم‪55‬از روز‪ 5‬است‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص عمال بر دو ركعت فجر تأكيد داشت و هيچگ‪55‬اه‬
‫آنها را ترك ننمود‪ 5‬و در مورد آنها فرموده است‪« :‬الَ تَ َدعُوا َر ْك َعتَ ِى الْ َف ْج ِر َوإِ ْن طََر َدتْ ُك ُم الْ َخ ْي ُل» (احمد‬
‫و اب‪555‬وداود)‪« .‬دو ركعت فجر را ت‪555‬رك نكنيد و لو اينكه اس‪555‬بهاى جنگى دش‪555‬من بر ش‪555‬ما هج‪555‬وم‬
‫بياورند»‪.‬‬

‫وقت سنتهاى فجر‪:‬‬


‫وقت سنتهاى‪ 5‬فجر‪ ،‬بعد از طلوع فجر و قبل از نماز مىباش‪55‬د‪ .‬اگر كسى خ‪55‬واب رفت يا س‪55‬نت‬
‫فجر را فراموش كرد‪ ،‬هر وقت بياد افتاد آنها را بخوان‪55‬د‪ ،‬البته قبل از زوال آفت‪55‬اب‪ ،‬اگر تا زوال‬
‫آفتاب قضا آورده نشدند‪ .‬ساقط‪ 5‬مىگردند‪ ،‬يعنى بعد از زوال آفتاب خوانده نشود‪ .‬رسول اكرم ص‬
‫ص‪%%%‬لِّ ِه َما» (مسلم)‪« .‬هر كس تا طلوع شمس‬
‫س َفلْيُ َ‬ ‫ص ِّل َر ْك َعتَ ِى الْ َف ْج ِر َحتَّى تَطْلُ ُع َّ‬
‫الش ْم ُ‬ ‫َم يُ َ‬
‫«م ْن ل ْ‬
‫مىفرمايد‪َ :5‬‬
‫دو ركعت سنت فجر را نخوانده باشد‪ ،‬آنها را قضا بي‪55‬اورد»‪ .‬عالوه بر اين رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در‬
‫جريان غزوهاى همراه با اصحاب و يارانش خواب رفتند و تا طلوع آفتاب بي‪55‬دار نش‪55‬دند‪ ،‬بعد از‬
‫طلوع آفتاب از آنجا حركت كرده و پس از پيم‪55‬ودن فاص‪55‬له ان‪55‬دكى به حض‪55‬رت بالل امر ك‪55‬رد تا‬
‫اذان گويد‪ ،‬بعد از اذان دو ركعت سنت فجر را خوانده و سپس فرض صبح را قضا آوردند‪.‬‬

‫نحوه خواندن سنت فجر‪:‬‬


‫دو ركعت س‪55‬نت فجر مختصر‪ 5‬و كوت‪55‬اه خوان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ ،‬بعد از فاتحه س‪55‬وره «الك‪55‬افرون» و‬
‫«اخالص» آهسته خوانده شوند حتى اگر تنها به فاتحه اكتفا كند مانعى ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را از حض‪55‬رت‬
‫عايشه ل روايت است كه‪ :‬رسول اكرم ص دو ركعت فجر را چنان مختصر‪ 5‬و كوتاه مىخواند كه‬
‫من فكر مىكردم‪ 5‬حتى سوره فاتحه را كامل نخوانده است‪( .‬مؤطأ امام مالك)‪ .‬و در رواي‪55‬تى‪ 5‬ديگر‬
‫أمالمومنين مىفرمايد‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص در دو ركعت سنت فجر س‪55‬وره «الك‪55‬افرون» و «اخالص»‬
‫را مىخواند‪( .‬مسلم)‪.‬‬

‫رواتب‪:‬‬
‫رواتب به سنتهايى گفته مىشود كه قبل و بعد از ف‪55‬رايض خوان‪55‬ده مىش‪55‬وند‪ 5،‬و آنها عبارتند از‪:‬‬
‫دو ركعت قبل از ظهر‪ ،‬دو ركعت قبل از عصر‪ ،‬دو ركعت بعد از مغرب و دو ركعت يا چه‪55‬ار‬
‫ركعت بعد از عش‪5‬اء‪ .‬از حض‪5‬رت عبدهّللا بن عمر ب روايت است كه مىگوي‪5‬د‪« :‬ده ركعت را از‬
‫رسول اك‪55‬رم ص بي‪55‬اد دارم‪ ،‬دو ركعت قبل از ظهر و دو ركعت بعد از ظه‪55‬ر‪ ،‬دو ركعت بعد از‬
‫مغرب كه اغلب در خانه آنها را مىخواند‪ 5‬و دو ركعت قبل از صبح» (متفق عليه)‪ .‬و از حضرت‬
‫عايشه ل روايت است كه رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬م‪%% %‬ا بَْيَن كُ ‪% %‬لُّ أَذَانْيِن ص ‪ََ% %‬لٌاة» «مي‪55‬ان هر اذان و‬
‫اقامه نم‪55‬ازى وج‪55‬ود‪ 5‬دارد»‪( ،‬متفق عليه)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬رَِحَم اللّهُ ِامر ًءا ص ‪َّ%َ% %‬لى أَْرَبعً ‪% % %‬ا َقبْ ‪% % %‬لَ ْالَعص ‪ْ% % %‬رِ»‬
‫«خداوند‪ 5‬بيامرزد‪ 5‬كسى كه قبل از عصر چهار ركعت مىخواند‪( .»5‬ترمذي)‪.‬‬

‫‪219‬‬
‫تطوع يا نفل مطلق‪:‬‬
‫فضائل نفل‪:‬‬
‫ِ‬
‫«م‪%% %‬ا أَذ َن اللَّهُ‬
‫ثواب و اجر معنوى نمازهاى‪ 5‬نفل بسيار زياد است‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ص‪% %‬الَتِِه» (ترمذي)‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ص ‪%%‬لِّي ِه َما َوإِ َّن الْبِ‪%َّ %%‬ر لَيُ ‪َ %%‬ذ ُّر َعلَى َرأْ ِ‬ ‫لِعب‪%ٍ %%‬د فِى َش ‪%%‬ى ٍء أَفْ َ ِ‬
‫س ال َْع ْب ‪%%‬د َم ‪%%‬ا َد َام فى َ‬ ‫ض ‪َ %%‬ل م ْن َر ْك َعَت ْي ِن يُ َ‬ ‫ْ‬ ‫َْ‬
‫«به‪55‬ترين هديه خداوند‪ 5‬ب‪55‬راى بن‪55‬ده دو ركعت نفل است كه آنها را بجا مىآورد‪ 5،‬و تا بن‪55‬ده در ح‪55‬ال‬
‫نم‪55‬از است رحمته‪55‬اى‪ 5‬الهى بر او مىب‪55‬ارد‪ .»5‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى كه خواس‪55‬تار‪5‬‬
‫جودِ» (مسلم)‪« .‬مرا ي‪55‬ارى كن به‬ ‫همراهى او در بهشت شد‪ ،‬فرمود‪« :‬أَِعِّنىْ َعلى نَْفس ‪َ ِ% %‬‬
‫ك ِبكَثْ ‪% %‬رةِ الس ‪ُ %ُّ%‬‬
‫كثرت سجده ات (و به من ملحق شو)»‪.‬‬

‫حكمت و فلسفه نمازهاى نفل‪:‬‬


‫از جمله فلسفه نمازهاى‪ 5‬نفل‪ ،‬اين است كه كمبودهاى‪ 5‬موجود در ف‪55‬رائض را ج‪55‬بران مىكن‪55‬د‪.‬‬
‫‪%‬ل‬
‫‪%‬ول َر ُّبنَ‪%%‬ا َع‪%َّ %‬ز َو َ‪%‬ج َّ‬
‫‪%‬ال َي ُق‪ُ %‬‬ ‫َّاس َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة ال َّ‬
‫ص ‪%‬الَةُ‪ .‬قَ‪َ %‬‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِ َّن أ ََّو َل م‪%%‬ا يحاس ‪ِ ِ %‬‬
‫ب ب‪%%‬ه الن ُ‬ ‫َ َُ َ ُ‬
‫ت تَ َّامةً ُكتِبَ ْ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ِِ‬
‫ص‬ ‫ت لَ‪%%‬هُ تَ َّامةً َوإِ ْن َك‪%%‬ا َن ا ْنَت َق َ‬ ‫ص‪َ %‬ها فَ‪ِ%‬إ ْن َك‪%%‬انَ ْ‬‫ص‪%‬الَة َع ْب‪%%‬دى أَتَ َّم َه‪%%‬ا أ َْم َن َق َ‬
‫ل َمالَئ َكت‪%%‬ه َو ُه‪%َ %‬و أَ ْعلَ ُم‪ :‬انْظُ‪%ُ%‬روا فى َ‬
‫ض‪%‬تَهُ ِم ْن تَطَُّو ِع ِ‪%‬ه‪ .‬ثُ َّم ُت ْؤ َ‪%‬خ ُذ‬
‫ال أَتِ ُّموا لِ َع ْب ِ‪%‬دى فَ ِري َ‬‫ال‪ :‬انْظُُروا َه ْل لِ َع ْب ِدى ِم ْن تَطَُّو ٍع فَِإ ْن َكا َن لَهُ تَطَُّوعٌ قَ َ‬ ‫ِم ْن َها َش ْيئاً قَ َ‬
‫ال َعلَى ذَلِ ُك ْم» (ابوداود وهو حسن)‪« .‬روز قيامت نخستين سوال در ب‪55‬اره نم‪55‬از است خداوند‬ ‫األَ ْع َم ُ‬
‫به فرش‪55‬تگان مىگوي‪55‬د‪ 5:‬ببينيد نم‪55‬از بن‪55‬ده من كامل است يا ن‪55‬اقص؟ اگر كامل باش‪55‬د‪ ،‬كامل نوش‪55‬ته‬
‫مىشود‪ 5.‬اما اگر ناقص باشد‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬ببينيد بن‪55‬دهى من نوافل دارد اگر در نامه اعم‪55‬ال او نوافل‬
‫باشد‪ ،‬مىفرمايد‪ :‬نقص فرايض را بوسيله نوافل ج‪55‬بران كني‪55‬د‪ ،‬در م‪55‬ورد‪ 5‬س‪55‬اير اعم‪55‬ال ن‪55‬يز چ‪55‬نين‬
‫عمل مىشود»‪.‬‬
‫(شاعر شيرن سخن با استعانت از اين حديث شعر زيرا را سروده است‪:‬‬
‫روز‪ 5‬محشر كه جان گداز بود‬
‫اولين پـرسـش از نمـاز بـود) مترجم‪.‬‬

‫وقت نوافل‪:‬‬
‫بجز پنج وقت در طول تمام شب و روز‪ 5‬مىتوان نماز نفل را خواند‪ ،‬و آن پنج وقت عبارتاند‬
‫از‪:‬‬
‫‪ -1‬بعد از فجر تا طلوع شمس‬
‫‪ -2‬از طلوع شمس تا بلند شدن آفتاب به مقدار يك نيزه‬
‫‪ -3‬عين موقع استواء شمس يعنى نيمروز‪5‬‬
‫‪ -4‬بعد از عصر موقعى‪ 5‬كه آفتاب به زردى‪ 5‬مىگرايد‬
‫‪ -5‬از زرد شدن آفتاب تا غروب‬
‫رسول اكرم ص خطاب به عمروبن عبسه كه درباره اوقات نماز سوال كرده ب‪55‬ود‪ ،‬فرم‪55‬ود‪:‬‬
‫«نماز صبح را بخوان و بعد تا طلوع آفتاب و مرتفع شدن آن خود دارى كن چون خورشيد‪ 5‬ميان‬
‫دو شاخ شيطان طلوع مىكند و خورشيدپرستان آفتاب آنرا مىپرستند‪ ،‬سپس نماز بخوان‪ ،‬زيرا در‬
‫اين نماز فرشتگان‪ 5‬حضور‪ 5‬مىيابند‪ 5.‬همچنين پس از ارتفاع خورشيد تا استوا وقت نماز است ولى‬
‫بوقت استوا نميروز نماز نخوان‪ ،‬زيرا كه آتش دوزخ در اين لحظه شعلهور‪ 5‬مىشود‪ ،‬هرگاه سايه‬
‫جلو مىآي‪55‬د‪ ،‬نم‪55‬از بخ‪55‬وان‪ ،‬در نم‪55‬ازى كه در اين وقت خوان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬فرش‪55‬تگان‪ 5‬حض‪55‬ور‪ 5‬پي‪55‬دا‬

‫‪220‬‬
‫مىكنند‪ ،‬از زوال خورشيد‪ 5‬گرفته تا نماز عصر وقت نفل اس‪55‬ت‪ .‬پاي‪55‬ان عصر كه آفت‪55‬اب به زردى‪5‬‬
‫مىگرايد‪ 5‬تا غروب از خواندن نماز خود دارى كن‪ ،‬زيرا كه آفتاب ميان دو شاخ ش‪55‬يطان غ‪55‬روب‬
‫مىكند‪ ،‬و آفتاب پرستان آن را پرستش مىكنند»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫نشستن درنمازهاى نفل‪:‬‬
‫خواندن نوافل در حال نشس‪55‬تن ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬البته كسى كه نوافل را در ح‪55‬ال نشس‪55‬تن مىخواند‪5‬‬
‫نصف اجر و پ‪55‬اداش را نس‪55‬بت به كسى كه نفلها را ايس‪55‬تاده مىخواند‪ 5‬مىبرد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫الة» (متفق عليه)‪« .‬نماز مرد در حال نشسته‪ ،‬نصف نم‪55‬از‬ ‫الص ِ‬
‫صفُ َّ‬
‫اعًدا نِ ْ‬
‫«صالة الرَُّجلِ َق ِ‬
‫ُ‬ ‫مىفرمايد‪:‬‬
‫است»‪.‬‬
‫اقسام نفل‪:‬‬
‫س حََّتى ُيص‪َِّ%%‬لى‬
‫جِل ْ‬
‫جَد َفال َي ْ‬ ‫ِ‬
‫‪ -1‬تحية المسجد‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إذَا دَخَ‪%%‬لَ أَحَ ‪ُ%‬دُكُم ْالَمس ‪ِ ْ%‬‬
‫َرْكعََتْيِن» (الشيخان)‪« .‬هرگاه كسى از شما وارد مسجد شد تا دو ركعت نخوانده است ننشيند»‪.‬‬
‫‪ -2‬نماز چاشت‪ :‬نماز چاشت‪ ،‬چهار الى هشت ركعت مىباشد‪ ،‬در حديث قدسى‪ 5‬آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫‪%‬ك ِ‪%‬‬
‫آخ‪َ %‬رهُ» (احمد‪ ،‬ابوداود‪ 5‬و‬ ‫َّه‪%%‬ا ِر أَ ْك ِف‪َ %‬‬ ‫آدم‪ ،‬ار َك‪%%‬ع لِي أَرب ‪%%‬ع ر َكع‪ِ ٍ %‬‬
‫‪%‬ات م ْن أ ََّو ِل الن َ‬ ‫َْ َ َ َ‬ ‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪« :‬يَ ‪%%‬ا ابْ َن َ َ ْ ْ‬
‫ترمذى‪« .)5‬اى فرزند‪ 5‬آدم در ابتداى روز چهار ركعت براى من بخوان‪ ،‬تا پاي‪55‬ان روز‪ 5‬تو را بيمه‬
‫خواهم كرد»‪.‬‬
‫«من ق‪%%‬امَ َرَمض‪%%‬انَ إِْيمانً‪%‬ا َوِاْحِتس‪ًَ%‬ابا ُغفِ‪%‬رَ لَ‪%‬هُ مَ‪%‬ا َتقَ‪َّ%‬دَم‬
‫‪ -3‬تراويح رمضان‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ِمن ذَن‪ْ% % %‬بِ‪ِ%%‬ه» (بخ‪5‬اري)‪« .‬ه‪5‬ركس رمض‪5‬ان را بر مبن‪55‬اى ايم‪5‬ان و بخ‪5‬اطر‪ 5‬ث‪5‬واب روزه گ‪5‬يرد‪ ،‬تم‪5‬ام‬
‫گناهان گذشتهاش بخشوده خواهند شد»‪.‬‬
‫وء‬
‫ض َ‬ ‫ضأُ َر ُج ٌل ُم ْسلِ ٌم َفيُ ْح ِس ُن ال ُْو ُ‬ ‫‪ -4‬دو ركعت بعد از وضوء‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ َيَت َو َّ‬
‫الصالَ ِة الَّتِى تَلِ َيها» (مسلم)‪« .‬شخص مسلمان هرگاه وضو‪ 5‬كند‬ ‫صالَةً إِالَّ غَ َف َر اللَّهُ لَهُ َما َب ْينَهُ َو َب ْي َن َّ‬
‫صلِّى َ‬
‫َفيُ َ‬
‫و تمام آداب وضو را رعايت كند‪ ،‬خداوند‪ 5‬تم‪5‬ام گناه‪55‬انى را كه از وقت نم‪55‬از گذش‪5‬ته تا وقت اين‬
‫وضو‪ 5‬مرتكب شده است‪ ،‬مورد عفو قرار‪ 5‬مىدهد»‪.‬‬
‫ض‪%‬أُ َفيُ ْح ِس‪ُ %‬ن ال ُْو ُ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫وء‬
‫ض‪َ %‬‬ ‫ب ذَ ْنبً‪%‬ا َفيََت َو َّ‬ ‫«م‪%‬ا م ْن َر ُج ٍ‪%‬ل يُ‪ْ %‬ذن ُ‬
‫‪ -5‬دو ركعت توبه‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ص‪%%‬لِّى َر ْك َعَت ْي ِن ثُ َّم يَ ْس‪َ%%‬تغْ ِف ُر اللَّهَ إِالَّ غَ َف‪%َ %%‬ر اللَّهُ لَ‪%%%‬هُ» (ترمذي حديث حسن)‪« .‬هرگاه بندهاى كه مرتكب‬ ‫ثُ َّم يُ َ‬
‫گناه شده‪ ،‬برخيزد‪ 5‬و دو ركعت نماز بخواند و توبه نمايد‪ ،‬خداوند گناهان او را خواهد بخشيد»‪.‬‬
‫‪ -6‬دو ركعت در مسجد محل به هنگام بازگشت از سفر رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص اين دو ركعت را‬
‫النِبىُّ ص إَِذا قَ‪ِ%‬دَم ِمْن س‪َ%‬فَِر ِ‬
‫ه بَ‪َ%‬دَأ‬ ‫مىخواند‪ 5.‬از حضرت كعب بن مالك ‪ ‬روايت است مىفرمايد‪« :‬ك‪%%‬انَ َّ‬
‫جِد َفرَكَ ‪َ%%‬ع ِفيهِ َرْكَعَتْيِن» (شيخان)‪« .‬هرگاه رسول اكرم ص از مس‪55‬افرت‪ 5‬بر مىگش‪55‬ت‪ ،‬نخست‬ ‫ِبْالَمس ‪ِ ْ%%‬‬
‫به مسجد مىرفت دو ركعت نماز مىخواند‪ 5‬بعد به خانه مىآمد»‪.‬‬
‫‪%‬ل‬ ‫ب‪ُّ َ ،‬‬
‫ص ‪%‬لُّوا َق ْب‪%%‬ل ال َْمغْ ‪ِ %‬ر ِ‬
‫ص ‪%‬لوا َق ْب‪َ %‬‬ ‫َ‬ ‫‪ -7‬دو ركعت نماز قبل از مغرب‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ « :‬‬
‫اء» (بخاري)‪« .‬دو ركعت قبل از مغرب را بخوانيد‪ ،‬بعد فرم‪55‬ود‪:‬‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ب ثُ َّم قَ‪ِ َ %%‬‬‫ال َْمغْ ‪ِ %%‬ر ِ‬
‫‪%‬ال في الثَّالثَ‪%%%‬ة ل َم ْن َش ‪َ %%‬‬
‫اين دو ركعت اختيارى است»‪.‬‬
‫‪ -8‬دو ركعت نماز استخاره‪ :‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪ :‬هرگاه قصد‪ 5‬انجام كارى را كردي‪55‬د‪،‬‬
‫دو ركعت نماز جدا از فرض خوانده و اين دعا را بخوانيد‪ :‬پروردگارا‪ 5‬من بوسيله علم و قدرتت‬
‫از تو طلب خير دارم‪ ،‬فضل و كرم بى پايان تو را خواستارم‪ 5،‬همانا شما توانا و من ناتوانم‪ ،‬شما‬

‫‪221‬‬
‫دانا و من نادانم‪ ،‬شما داناى هر پنهان هستى‪ ،‬پروردگارا! اگر اين كار (در اينجا همان كارى را‬
‫كه مىخواهد انجام ميدهد نام ببرد) براى دين‪ ،‬دنيا‪ ،‬زندگى‪ 5‬و عافيت من خ‪55‬ير وخ‪55‬وبى را هم‪55‬راه‬
‫دارد‪ ،‬آن را براى من آسان و مقدور بگردان‪ ،‬و اگر براى دين‪ ،‬دنيا‪ ،‬زندگى‪ 5‬و آخرت من ضرر‬
‫و زيانى در بر دارد‪ ،‬آن را از من و مرا از آن منص‪55‬رف‪ 5‬بگ‪55‬ردان و آنچه را كه به نفع من باشد‬
‫مقدر كن و از من خشنود باش»‪( .‬بخاري)‪.‬‬
‫‪ -9‬نم‪55‬از ح‪55‬اجت‪ :‬نم‪55‬از ح‪55‬اجت اين اس‪55‬ت‪ ،‬كه انس‪55‬ان ب‪55‬رآورده ش‪55‬دن ني‪55‬ازش را از خداوند‬
‫ص‪% %‬لَّى َر ْك َعَت ْي ِن يُتِ ُّم ُه َم‪%%‬ا أَ ْعطَ ‪%%‬اهُ اللَّهُ َم‪%%‬ا َس‪% %‬أ ََل‬
‫وء ثُ َّم َ‬
‫ض‪َ % %‬‬ ‫«م ْن َت َو َّ‬
‫ض‪% %‬أَ فَأَ ْس‪% %‬بَ َغ ال ُْو ُ‬ ‫بخواهد‪ ،‬رسول خدا مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ُم َع ِّجالً‪ %‬أ َْو ُم‪%َ % %‬ؤخِّراً»‪« %‬هر كس وضويش‪ 5‬را كامل سازد‪ ،‬پس دو ركعت نم‪55‬از نفل بص‪55‬ورت‪ 5‬كامل ادا‬
‫نم‪55‬وده و دست به دعا ش‪55‬ود هر چه بخواهد خداوند‪ 5‬دير يا زود به او خواهد داد»‪( .‬احمد با س‪55‬ند‬
‫صحيح)‪.‬‬
‫‪ -10‬نم‪55‬از تس‪55‬بيح‪ :‬نم‪55‬از تس‪55‬بيح چه‪55‬ار ركعت است و به ت‪55‬رتيب زير خوان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ .‬در هر‬
‫حْمُدللّهِ‪ ،‬لَا إِلهَ إَّلا اللّهُ َواللّهُ أَْكبَ ‪% %‬ر» گوي‪55‬د‪ :‬در رك‪55‬وع‪5‬‬ ‫ان اللّهِ‪ ،‬اَْل َ‬ ‫ح َ‬ ‫ركعت بعد از ق‪55‬رائت ‪ 15‬مرتبه «س ‪ُْ% %‬ب َ‬
‫‪ 10‬مرتبه و بعد از ركوع‪ 10 5‬مرتبه‪ ،‬در سجده ‪ 10‬مرتبه و در ميان دو سجده ‪ 10‬ب‪55‬ار همچ‪55‬نين‬
‫در جلسه استراحت ميان دو ركعت ‪ 10‬بار‪ ،‬كلمات مذكور‪ 5‬را بگويد‪ .‬بدين ترتيب در هر ركعت‬
‫‪ 75‬تسبيح گفته مىشود‪ 5.‬رسول اكرم ص خطاب به عمويش حضرت عباس ‪ ‬فرمود‪ :‬اى عباس!‬
‫عموجان! آيا به تو چيزى نبخشم ‪ ...‬تا آخر حديث» رسول هّللا در اين حديث نحوه خوان‪55‬دن نم‪55‬از‬
‫‪%‬ل فَِفى‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل فَ‪ِ%‬إ ْن ل ْ‬
‫َم َت ْف َع‪ْ %‬‬ ‫صلَِّي َها فى ُك ِّل َي‪%ْ %‬وم َم‪%َّ %‬ر ًة فَا ْف َع ْ‬ ‫ت أَ ْن تُ َ‬ ‫استَطَ ْع َ‬‫تسبيح را به ايشان آموخت و فرمود‪« :‬إِن ْ‬
‫‪%‬ل فَِفى عُ ُم‪ِ %‬ر َك َم َّ‪%‬رةً»‬ ‫‪%‬ل فَِفى ُك ِّ ٍ‬
‫‪%‬ل َس‪%‬نَة َم‪%َّ %‬رةً فَ‪ِ%‬إ ْن ل ْ‬
‫َم َت ْف َع‪ْ %‬‬
‫ِ‬
‫َم َت ْف َع ْل فَفى ُك ِّل َش ْه ٍر َم َّرةً فَِإ ْن ل ْ‬
‫َم َت ْف َع ْ‪%‬‬ ‫ٍ‬
‫ُك ِّل ُج ُم َعة َم َّرةً فَِإ ْن ل ْ‬
‫«اگر برايت مقدور بود‪ ،‬روزانه يكبار آن را بخوان اگر نتوانستى‪ ،‬هفتهاى يك ب‪5‬ار‪ ،‬و اگر نش‪5‬د‪،‬‬
‫در سال يك بار و اگر مقدور بود در عمر يك بار بخوان»‪( .‬ابوداود و غيره)‪.‬‬
‫‪ -11‬سجده شكر‪ :‬هرگاه مسلمان به نعمتى دست يابد يا از آفتى نجات پيدا كند‪ ،‬بخاطر‪ 5‬سپاس‬
‫از خداوند دو ركعت نماز مىخواند‪ .‬زيرا رسول اكرم ص هرگاه به نعمتى دست مىي‪55‬افت و خ‪55‬بر‬
‫خوشى‪ 5‬به ايش‪55‬ان مىرس‪55‬يد‪ ،‬بمنظ‪55‬ور‪ 5‬س‪55‬پاس از خداوند دو ركعت نم‪55‬از نفل مىخوان‪55‬د‪ .‬روى همين‬
‫اساس وقتى جبرائيل باو خبر داد‪ ،‬هر كس براى تو يك بار درود بفرس‪55‬تد‪ ،‬خداوند ده ب‪55‬ار ب‪55‬راى‬
‫او درود مىفرستد‪ ،‬به سجده افتاد و دو ركعت نماز شكر ادا كرد‪( .‬احمد)‪.‬‬
‫‪ -12‬س‪55‬جده تالوت‪ :‬اين س‪55‬جده س‪55‬نت مىباش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َذا َق‪%َ % %‬رأَ ابْ ُن َ‬
‫آد َم‬
‫ت فَلِ َى‬ ‫ص‪ْ %‬ي ُ‬ ‫ت بِال ُّ ِ‬
‫س‪ُ %‬جود َف َع َ‬ ‫ْجنَّةُ َوأُِم‪%ْ %‬ر ُ‬ ‫‪%‬ول ي ‪%%‬ا ويلَ‪%‬هُ أُِم‪%%‬ر بِال ُّ ِ‬
‫س‪ُ %‬جود فَ َس‪َ %‬ج َد َفلَ‪%‬هُ ال َ‬
‫ِ‬
‫ش‪ْ %‬يطَا ُن َي ْبكى َي ُق ُ َ َ ْ َ‬ ‫الس ْج َدةَ ا ْعَت َز َل ال َّ‬
‫َّ‬
‫َّار» (مسلم)‪« .‬هرگاه ابن آدم آيهاى سجده را بخواند‪ ،‬شيطان از او فاصله گرفته و گريه مىكن‪55‬د‪،‬‬ ‫الن ُ‬
‫و مىگوي‪5‬د‪ 5:‬واى بر من‪ ،‬آدم م‪5‬أموريت ي‪55‬افت كه س‪5‬جده كن‪5‬د‪ ،‬س‪5‬جده ك‪5‬رد و به بهشت رفت و من‬
‫مأموريت يافتم‪ 5‬كه سجده كنم‪ ،‬نافرمانى كردم و به دوزخ رفتم‪.»5‬‬
‫هرگاه انسان آيه س‪5‬جده را بخواند يا آن را از ديگ‪5‬رى‪ 5‬بش‪5‬نود‪ ،‬بايد به س‪5‬جده رود و به هنگ‪5‬ام‬
‫جَد َوْجهِى ِلَّلِذى‬
‫رفتن به س‪55‬جده و بلند ش‪55‬دن از آن تكب‪55‬ير گوي‪55‬د‪ ،‬در س‪55‬جده اين دعا را بخواند‪« 5‬س ‪َ َ% %‬‬
‫ارَك اللّهُ أَْحس‪َُ%%‬ن ْالخَ‪ِ% %‬القِْيَن» بهتر است كه سجده كننده با‬ ‫حْوِلهِ َوُقَّوِتهِ َفَتَب َ‬
‫ه ِب َ‬
‫صَر ُ‬
‫ه شََّق َسمَْعهُ َوَب َ‬ ‫َخَلقَُه َوصََّوَر ُ‬
‫وضو‪ 5‬و رو به قبله باشد‪.‬‬
‫ول‬
‫َن َر ُس َ‬‫در پانزده آيه در قرآن سجده الزم است‪ ،‬حضرت بن عمرو بن عاص ‪ ‬مىفرمايد‪« :‬أ َّ‬
‫ص ‪ِ % % %‬ل وفِى س ‪% % %‬ور ِة الْح ِّج س ‪ْ % % %‬ج َدتَ ِ‬ ‫آن ِم ْنه‪%% % %‬ا ثَالَ ٌ ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ ِ‬
‫ان»‬ ‫ث فى ال ُْم َف َّ َ ُ َ َ َ‬ ‫س َع ْش ‪َ % % %‬رةَ َس ‪ْ % % %‬ج َدةً فى الْ ُق‪%ْ % % %‬ر ِ‪َ %‬‬
‫الله ص أَ ْق‪%َ % % %‬رأَهُ َخ ْم َ‬

‫‪222‬‬
‫(اب‪55‬وداود)‪« .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص پ‪55‬انزده س‪55‬جده را در ق‪55‬رآن خوان‪55‬ده است از آنجمله سه س‪55‬جده در‬
‫سورههاى مفصل و دو در سوره حج وجود دارد»‪.‬‬

‫ماده دوازدهم‪ :‬بحث نماز عيدين‪:‬‬


‫حكم و وقت آن‪:‬‬
‫نماز عيد فطر‪ 5‬و عيد قربان سنت مؤكده و واجب مىباشند‪ 5.‬خداوند بدان امر كرده و فرم‪55‬وده‬
‫است‪( ﴾        ﴿ :‬الكوثر‪.)2 5-1 :‬‬
‫«همانا ما به تو حوض كوثر‪ 5‬دادهايم‪ .‬پس تو براى پروردگارت‪ 5‬نماز بخوان و قربانى‪ 5‬ذبح كن»‪.‬‬
‫و رستگارى‪ 5‬مؤمن را به اداء نماز و نمازهاى عيد منوط‪ 5‬كرده است‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬األعلى‪« .)15 -14 :‬همانا رستگار شد‬
‫كسى كه خ‪55‬ود را تزكيه ك‪55‬رد و به ي‪55‬اد پروردگ‪55‬ارش‪ 5‬نم‪55‬از خواند»‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص نم‪55‬از عيد را‬
‫خوانده و بر آن مواظبت كردهاست حتى زنان و كودكان را نيز براى نماز عيد بسيج نمودهان‪55‬د‪5.‬‬
‫نماز عيد فطر‪ 5‬و عيد قربان از جمله شعائر دين و مظاهر ايمان و تقوى هستند‪.‬‬

‫وقت نماز عيدين‪:‬‬


‫وقت نماز عيد فطر و قربان از بلند ش‪55‬دن آفت‪55‬اب تا زوال آن اس‪55‬ت‪ .‬به‪55‬تر اين است كه نم‪55‬از‬
‫عيد قربان در اول وقت برگزار‪ 5‬شود تا مردم ب‪55‬راى ذبح قرب‪55‬انى فرصت‪ 5‬پي‪55‬دا كنن‪55‬د‪ .‬و نم‪55‬از عيد‬
‫فطر‪ 5‬در آخر وقت خوانده شود تا مردم بتوانند قبل از نماز صدقه فطر را ادا كنند‪ .‬چنانكه جندب‬
‫ح»‪.‬‬‫س َعلى قي ‪%%‬د رمحين والأض ‪%%‬حى على قَيْ‪ِ % %‬د ِرمْ ٍ‬
‫‪ ‬مىگويد‪« 5:‬ك ‪%%‬انَ َرس‪%ُ%‬ولُ للّهِ ص ُيص‪َِّ% %‬لى ِبنَ‪% %‬ا الفِطْ‪َ% %‬ر َوالش‪َّ% %‬مْ ُ‬
‫رسول اكرم ص نماز عيد فطر‪ 5‬را وقتى‪ 5‬برگزار مىكرد كه خورش‪5‬يد به ان‪5‬دازه دو ن‪5‬يزه بلند ش‪55‬ده‬
‫بود و عيد قربان را زمانى‪ 5‬برگزار كرد كه خورشيد‪ 5‬به اندازه يك نيزه بلند شده بود‪.‬‬

‫آدابى كه در نماز عيد بايد رعايت شوند‪:‬‬


‫‪ -1‬غسل‪ ،‬خوشبوئى‪ 5‬استفاده از لباس زيبا‪ .‬از حضرت انس ‪ ‬مروى‪ 5‬است‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬أ ََم َرنَ ‪%%‬ا‬
‫ض‪ِّ %‬ح َي بِأَ ْس‪َ %‬م َن َم‪%%‬ا نَ ِ‪%‬ج ُد»‬
‫َج َو َد َما نَ ِ‪%‬ج ُد‪َ ،‬وأَ ْن نُ َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫رس ُ َّ ِ‬
‫ب بِأ ْ‬
‫َج َو َد َما نَج ُد‪َ ،‬وأَ ْن َنتَطَيَّ َ‬
‫سأْ‬‫ول الله ص في الْعي َديْ ِن أَ ْن َنلْبَ َ‬ ‫َُ‬
‫(حاكم)‪« .‬رسول اكرم ص در عيد فطر و عيد قربان به ما امر كرد تا به‪5‬ترين لب‪5‬اس را بپوش‪5‬يم‪5،‬‬
‫از بهترين خشبو استفاده كنيم و چاقترين و گ‪55‬ران قيمتترين گوس‪55‬فند را ذبح ك‪55‬نيم»‪ .‬اض‪55‬افه مىكنم‬
‫مىگويد‪ 5:‬رسول اكرم ص در هر عيد از يك چادر كتانى زيبا استفاده مىكرد‪.‬‬
‫‪ -2‬در عيد فطر‪ 5‬سنت است كه قبل از رفتن به مصلى چيزى خ‪5‬ورده ش‪55‬ود و در عيد قرب‪5‬ان‬
‫بهتر است بعد از نماز از جگر قرب‪55‬انى‪ 5‬خ‪55‬ويش ميل كن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى نخس‪55‬تين خ‪55‬وردنى‪ 5‬در روز‪ 5‬عيد‬
‫الفطْ ‪%‬رِ َحَّتى‬ ‫النِب ُّى ص َلا يَغْ ‪ِ%‬دُر يَ ‪%‬ومَ ِ‬ ‫ان َّ‬ ‫قربان جگر گوسفند باشد‪ .‬از حضرت بريده ‪ ‬مروى است‪« :‬كَ ‪َ %‬‬
‫حَّيِتهِ» (ترمذي و غيره)‪ .‬رسول اكرم ص روز‪5‬‬ ‫حى َحَّتى يَْرجِ ‪َ%‬ع َفيَأْكُ ‪%‬لَ ِمْن أُض ‪ِ ْ%‬‬
‫يَأْكُ ‪%‬لَ َوَلا َيأْكُ ‪%‬لَ يَ ‪%‬وَْم الأَض ‪َ ْ%‬‬
‫عيد فطر‪ 5‬به مصلى نمىرفت‪ 5‬تا اينكه چيزى تن‪55‬اول نمىفرم‪55‬ود‪ 5،‬و در روز عيد قرب‪55‬ان تا م‪55‬راجعت‬
‫از مصلى چيزى نمىخ‪5‬ورد‪ 5‬و بعد از برگش‪5‬تن نخس‪5‬تين چ‪5‬يزى كه ميل مىفرم‪5‬ود‪ ،‬گوشت قرب‪5‬انى‪5‬‬
‫بود‪.‬‬
‫‪ -3‬تكب‪55‬ير گفتن در ش‪55‬بهاى عي‪55‬د‪ .‬تكب‪55‬ير عيد قرب‪55‬ان تا آخر اي‪55‬ام تش‪55‬ريق يع‪55‬نى تا ‪ 13‬عصر‬
‫ذيحجه و تكبير عيد فطر‪ 5‬تا زمانى‪ 5‬كه امام براى اقامه عيد به مصلى مىرود بايد ادامه پيدا كند‪.‬‬

‫‪223‬‬
‫تكبيرات تشريق‪ 5‬عبارتاند از‪« :‬اللّهُ أَْكَبر‪ ،‬اللّه أَْكبر‪ ،‬ال إَلَه إَِّلا اللّهُ‪ ،‬اللّه أَْكَبر‪ ،‬اللّه أَْكبَ‪%‬ر َوِللّهِ ْال َ‬
‫حمْ‪ُ%‬د»‬
‫«موقع خروج از عي‪55‬دگاه و بعد از نمازه‪55‬اى‪ 5‬ف‪55‬رض در سه روز‪ 5‬تش‪55‬ريق‪ ،‬تكب‪55‬ير بگوي‪55‬د‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرماي‪5555‬د‪( ﴾    ﴿ :‬البق‪5555‬رة‪« .)203 :‬در روزه‪5555‬اى‪5‬‬
‫مشخص‪( ،‬كه همانا روزهاى‪ 5‬تشريق هستند)‪ ،‬خدا را به كثرت ياد كنيد»‪ .‬و مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫و مىفرماي‪5555555‬د‪   ﴿ :‬‬ ‫‪( ﴾  ‬األعلى‪.)15 :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪.)185 :‬‬
‫خدا را همانطور كه به شما نشان داده است‪ ،‬تكبير گوييد‪ ،‬يعنى به عظمت و بزرگى‪ 5‬ياد كنيد‪.‬‬
‫‪ -4‬رفتن به مص‪55‬لى از يك مس‪55‬ير و برگش‪55‬تن از مس‪55‬يرى ديگر‪ .‬چنانكه از ج‪55‬ابر ‪ ‬روايت‬
‫يق» رسول اكرم ص روز عيد از‬ ‫الطرِ َ‬
‫يد خ ‪%%‬الفَ َّ‬ ‫است‪ ،‬مىگويد‪« 5:‬ك ‪%%‬انَ َرس‪%ُ%‬ولُ الل ِّه ص إِذَا ك ‪%%‬انَ يَ‪% %‬ومُ ِع ٍ‬
‫يك مسير مىرفت و از مسيرى ديگر بر مىگشت‪.‬‬
‫‪ -5‬نماز عيدين در فضاى‪ 5‬باز خوانده شود‪ ،‬مگر به هنگام ني‪55‬از در گرم‪55‬ا‪ ،‬س‪55‬ردى‪ 5‬و ب‪55‬اران‬
‫مىتوان نماز عيد را در مساجد برگزار كرد‪ ،‬رسول اكرم ص همواره نماز عيدين را در فض‪55‬اى‪5‬‬
‫باز خوانده است‪.‬‬
‫ك» «خداوند از‬ ‫«تَقَّبلَ اللّهُ مَِّنا َوِمنْ‪َ %‬‬
‫‪ -6‬تبريك و تهنيت گفتن‪ :‬مسلمان به برادر مسلمانش بگويد‪َ :‬‬
‫من و تو بپذيرد‪( .»5‬احمد با سند خوب)‪.‬‬
‫‪ -7‬در خوردن‪ ،‬نوشيدن‪ ،‬بازىها و سرگرمىها‪ 5‬مجاز تنگ نظرى به خ‪55‬رج داده نش‪55‬ود‪ 5.‬رس‪55‬ول‬
‫ام أَكْ ‪%‬لٍ َوش ‪ُْ%‬ربٍ َوِذكرُاللّهِ عَ ‪%‬زَّ َوَّجلَ» روزهاى‬ ‫التشْ‪%‬رِْيِق‪ ،‬أََّي ُ‬
‫ام َّ‬‫اكرمص در باره عيد قربان مىفرمايد‪« :‬أََّي ُ‬
‫قربانى‪ ،‬روزهاى‪ 5‬خوردن‪ ،‬نوشيدن و ياد خدا هستند‪( .‬مسلم)‪ .‬و از حض‪55‬رت انس م‪55‬روى اس‪55‬ت‪،‬‬
‫ال‪ :‬قَ ْد أَبْ‪َ %‬دلَ ُك ْم اللَّهُ بِ ِه َم‪%%‬ا َخ ْ‪%‬ي ً‪%‬را ِم ْن ُه َم‪%%‬ا‪:‬‬
‫ان َيل َْعبُو َن فِي ِه َما َف َق َ‬
‫ول اللَّ ِه ص الْم ِدينَةَ‪ ،‬ول َُهم يوم ِ‬
‫َ ْ َْ َ‬ ‫َ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬قَ ِد َم َر ُس ُ‬
‫ض ‪َ % %‬حى َو َي‪%ْ % %‬و َم ال ِْفطْ ‪ِ % %‬ر» (ابوداود و نسائي)‪« .‬وقتى رسول اك‪55‬رم ص وارد مدينه ش‪55‬دند‪ ،‬م‪55‬ردم‬ ‫َي‪%ْ % %‬و َم اأْل َ ْ‬
‫مدينه دو روز داش‪555‬تند كه در آنها ب‪555‬ازى مىكردند و جشن مىگرفتند‪ 5‬رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص فرم‪555‬ود‪5:‬‬
‫خداوند‪ 5‬بجاى اين دو روز‪ ،‬دو روز بهتر به شما عنايت كرده است‪ ،‬عيد فطر و عيد قربان‪.‬‬

‫نحوه برگزارى نماز عيدين‪:‬‬


‫مردم تكبير گويان بسوى عيدگاه بروند‪ ،‬وق‪55‬تى‪ 5‬خورش‪55‬يد‪ 5‬چند م‪55‬تر ب‪55‬اال مىزن‪55‬د‪ ،‬ام‪55‬ام بلند ش‪55‬ده‬
‫نماز را بدون اذان و اقامه برگذار‪ 5‬كند‪ ،‬در ركعت اول هم‪55‬راه با تكب‪55‬ير تحريمه ام‪55‬ام هفت تكب‪55‬ير‬
‫گويد و مردم نيز به پيروى‪ 5‬از او تكبير بگويند‪ ،‬سپس امام فاتحه و سوره اعلى را با ص‪55‬داى بلند‬
‫بخواند‪ 5‬و در ركعت دوم بعد از فاتحه و سوره تكبير گفته به ركوع‪ 5‬ب‪55‬رود‪ .‬در ركعت دوم س‪55‬وره‬
‫«غاشية» يا «والشمس» را بخواند‪ ،‬وقتىنماز‪ 5‬را تمام كرد سالم گويد و بعد به ايراد خطبه بپردازد‪5.‬‬
‫در ميان خطبه براى مدت كوتاهى‪ 5‬بنشيند‪ 5.‬در خطبه مردم را نصيحت كند و احكام و مسائل عيد‬
‫را به مردم ياد بدهد و در خالل خطبه تكبيرات عيد را بگويد‪ .‬خطبه را با حمد و ثنا شروع‪ 5‬كند‪،‬‬
‫در خطبه عيد فطر‪ 5‬مردم را براى پرداختن صدقه فطر‪ 5‬تشويق كند و احكام آن را بيان نماي‪55‬د‪ ،‬در‬
‫خطبه عيد قرب‪55‬ان م‪55‬ردم را ب‪55‬راى بجا آوردن واجب قرب‪55‬انى تش‪55‬ويق كند و سن و س‪55‬ال حي‪55‬وان‬
‫قربانى را براى مردم توضيح ده‪55‬د‪ .‬بعد از خطبه هم‪55‬راه با م‪55‬ردم به خانه برگ‪55‬ردد‪ ،‬روز‪ 5‬عيد نه‬
‫قبل از نماز و نه بعد از نماز سنت و نفل خوانده نشود مگر كسى كه نم‪55‬از عيد از او ف‪55‬وت ش‪55‬ده‬
‫الة ْالِعيْ ‪ِ%‬د َفْلُيص ‪َ%‬لِّ أَْرَبعً ‪%‬ا» اما كسى كه‬
‫است‪ .‬چهار ركعت بخواند‪ ،‬ابن مسعود ‪ ‬مىگويد‪« 5:‬مَْن َفَاتتْ ‪ُ%‬ه ص ‪ُ َ%‬‬
‫از نماز عيد حتى تشهد را دريافته است‪ ،‬بعد از سالم امام همان دو ركعت را تكميل كند‪.‬‬
‫ماده سيزدهم‪ :‬بحث نماز كسوف‪:‬‬

‫‪224‬‬
‫(كسوف‪ ،‬يعنى از بين رفتن روشنى‪ 5‬ماه)‬
‫‪ -1‬احكام و وقت آن‪:‬‬
‫نماز كسوف‪( 5‬خورشيد‪ 5‬گرفتگى)‪ 5‬و خسوف‪( 5‬ماه گرفتگى)‪ 5‬براى مردان و زنان سنت مؤكده‬
‫َح‪%ٍ %‬د‬ ‫ِ ِِ ِ‬ ‫است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص براى خواندن اين نماز مىفرمايد‪« :‬إِ َّن َّ‬
‫س َوالْ َق َم َر الَ َي ْن َكس َفان ل َم‪%ْ %‬وت أ َ‬
‫الش ْم َ‬
‫ص ‪% %‬لُّوا» (بخارى) «خورشيد‪ 5‬و ماه‪ ،‬نشانههايى‪ 5‬از قدرت خدا مىباشند‪ .‬براى‬ ‫ِ ِِ‬
‫َوالَ ل َحيَات ‪%%%‬ه‪ ،‬فَ ‪ِ% %‬إذَا َرأ َْيتُ ْم فَ َ‬
‫م‪55‬وت و زن‪55‬دگى‪ 5‬هيچ كس ن‪55‬ور خ‪55‬ود را از دست نمىدهن‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه خورش‪55‬يد يا م‪55‬اه گ‪55‬رفتگى را‬
‫مشاهده كرديد‪ ،‬نماز بخوانيد»‪.‬‬
‫نماز خورشيد گرفتگى‪ 5‬مانند نماز عيد فطر و قربان است‪ ،‬و هر وقت كه خورشيد گ‪55‬رفتگى‪5‬‬
‫و ماه گرفتگى پيش آيد‪ ،‬خوانده شود‪ ،‬و تا برطرف شدن ت‪55‬اريكى و ب‪55‬يرون آم‪55‬دن ن‪55‬ور بايد ادامه‬
‫يابد‪ ،‬اگر خورشيد گرفتگى‪ 5‬در قسمت پايانى روز‪ 5‬كه نماز در آن مكروه است‪ ،‬پيش بيايد‪ ،‬بج‪55‬اى‬
‫نماز‪ ،‬به ذكر‪ ،‬دعا و تضرع‪ 5‬پرداخته شود‪.‬‬

‫مستحبات نماز كسوف‪:‬‬


‫در نماز كسوف‪ 5‬مستحب است به كثرت دعا‪ ،‬ذكر‪ ،‬صدقه‪ ،‬آزاد ك‪55‬ردن غالم و كن‪55‬يز‪ ،‬ص‪55‬له‬
‫رحمى و انواع كارهاى نيك انجام داده شود‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬فَ ‪ِ% %‬إَذا رَأَْيُتْم َذلكَ فَ ‪ْ % %‬‬
‫ادعُوا‬
‫صَّدُقوا َوصَُّلوا» (بخاري)‪« .‬هرگاه خورشيد‪ 5‬يا ماه گرفتگى‪ 5‬پيش آيد بكثرت دعا كنيد‪،‬‬
‫اللّهَ َوَكِّبرُوا وََت َ‬
‫تكبير گوئيد‪ ،‬صدقه كنيد و نماز بخوانيد»‪.‬‬

‫نحوه برگزارى نماز كسوف‪:‬‬


‫م‪55‬ردم ب‪55‬دون اذان و اقامه در مس‪55‬جد جمع ش‪55‬وند‪ ،‬اگر ب‪55‬راى اين منظ‪55‬ور‪ 5‬اعالم ش‪55‬ود م‪55‬انعى‬
‫ن‪55‬دارد‪ .‬دو ركعت نم‪55‬از با جم‪55‬اعت و در هر ركعت دو رك‪55‬وع‪ 5‬و دو قي‪55‬ام وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ .‬ق‪55‬رائت‪،‬‬
‫ركوع‪ 5‬و سجده بسيار طوالنى‪ 5‬خوانده شوند‪ ،‬هرگاه كسوف در اثناى نماز برطرف‪ 5‬ش‪55‬د‪ ،‬نم‪55‬از به‬
‫صورت‪ 5‬نفل به اتمام رسانده شود‪.‬‬
‫نم‪55‬از كس‪55‬وف‪ 5‬خطبه مخصوصى ن‪55‬دارد‪ ،‬البته ام‪55‬ام م‪55‬ردم را ت‪55‬ذكر داده و آن‪55‬ان را به ت‪55‬رك‬
‫معاصى‪ 5‬و گن‪555‬اه تش‪555‬ويق‪ 5‬كند و اين عمل مطل‪555‬وب اس‪555‬ت‪ .‬از حض‪555‬رت عايشه ل روايت اس‪555‬ت‪:‬‬
‫ِِ‬ ‫ول اللَّ ِه ص فَ َخ‪%%‬رج رس ‪ِ ُ %‬‬ ‫‪%‬اة ر ُس ‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ش‪%%‬م ِ‬ ‫َ ِ‬
‫َّاس‬
‫ف الن ُ‬ ‫ص‪َّ %%‬‬ ‫ول اللَّه ص إِلَى ال َْم ْس ‪%‬جد َف َق‪َ %‬‬
‫‪%‬ام َو َكَّب َر َو َ‬ ‫َ َ َُ‬ ‫س فى َحيَ ‪َ %‬‬ ‫«خ َس‪َ %%‬فت ال َّ ْ ُ‬
‫‪%‬ال ‪َ « :‬س‪ِ %‬م َع اللَّهُ لِ َم ْن‬ ‫وع‪%%‬ا طَ‪ِ %‬ويالً ثُ َّم َرفَ‪%َ %‬ع َرأْ َس‪%‬هُ َف َق‪َ %‬‬
‫‪%‬ع ُر ُك ً‬ ‫اءةً طَ ِويلَ‪%‬ةً ثُ َّم َكَّب َر َف َر َك‪َ %‬‬
‫ِ‬ ‫وراءهُ فَ‪%%‬اقَْترأَ رس‪ِ ُ %‬‬
‫ول اللَّه ص ق‪%َ %‬ر َ‬ ‫َ َُ‬ ‫ََ َ‬
‫وعا طَ ‪ِ %‬ويالً‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َح ِم َدهُ َر َّبنَا َول َ‬
‫اءة األُولَى ثُ َّم َكَّب َر َف َر َك َع ُر ُك ً‬ ‫اء ًة طَ ِويلَةً ه َى أَ ْدنَى م َن الْق َر َ‬ ‫ْح ْم ُد»‪ .‬ثُ َّم قَ َام فَاقَْت َرأَ ق َر َ‬ ‫َك ال َ‬
‫الر ْك َع ِ‪%%‬ة‬
‫‪%‬ل فِى َّ‬ ‫ْح ْ‪%‬م ُد»‪ .‬ثُ َّم َس‪َ %‬ج َد‪ ،‬ثُ َّم َف َع َ‬ ‫‪%‬ك ال َ‬ ‫ال‪َ « :‬س‪ِ %‬م َع اللَّهُ لِ َم ْن َح ِ‪%‬م َدهُ َر َّبنَ‪%‬ا َولَ َ‬ ‫وع األ ََّو ِل ثُ َّم قَ َ‬ ‫الر ُك ِ‬ ‫ُه َو أَ ْدنَى ِم َن ُّ‬
‫ص ‪ِ %‬ر َ‬ ‫ت ال َّ‬ ‫ات وانْجلَ ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫‪%‬ل ذَلِ ‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ام‬
‫ف ثُ َّم قَ ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ل أَ ْن َي ْن َ‬
‫س َق ْب‪َ %‬‬ ‫ش ‪ْ %‬م ُ‬ ‫ْم َل أ َْربَ ‪%َ %‬ع َر َك َع‪%%‬ات َوأ َْربَ ‪%َ %‬ع َس‪َ %%‬ج َد َ َ‬ ‫‪%‬ك َحتَّى ا ْس‪%%‬تَك َ‬ ‫األُ ْخ‪%َ %‬رى مثْ ‪َ %‬‬
‫‪%‬ات اللَّ ِه الَ ي ْخ ِس‪َ % %‬ف ِ‬
‫ان‬ ‫‪%‬ان ِمن آي ‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬ال‪« :‬إِ َّن ال َّ‬ ‫َّاس فَ‪% %‬أَْثنَى َعلَى اللَّ ِه بِ َم‪%%‬ا ُه‪%َ %‬و أ َْهلُ ‪%%‬هُ ثُ َّم قَ ‪َ %‬‬
‫َ‬ ‫آيتَ ‪َ ْ %‬‬ ‫س َوالْ َق َم‪%َ %‬ر َ‬ ‫ش‪ْ % %‬م َ‬ ‫ب الن َ‬ ‫فَ َخطَ َ‬
‫ص‪%%‬الَ ِة» (مسلم)‪« .‬در دوران زندگى رسول اكرم ص‬ ‫وه‪%%‬ا فَ ‪%%‬ا ْف َزعُوا لِل َّ‬ ‫ِ‬
‫َح‪%ٍ %‬د َوالَ ل َحيَاتِ ‪%ِ %‬ه فَ‪ِ%%‬إذَا َرأ َْيتُ ُم َ‬ ‫ِ ِ‬
‫ل َم‪%ْ %‬وت أ َ‬
‫خورشيد گرفتگى‪ 5‬پيش آمد رس‪55‬ول هّللا ص به مس‪55‬جد تش‪55‬ريف ب‪55‬رد و تكب‪55‬ير گفت م‪55‬ردم پشت سر‬
‫ايشان صف بس‪5‬تند‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص ق‪55‬رائت را ط‪55‬والنى نم‪55‬ود‪ ،‬س‪5‬پس تكب‪5‬ير گفت و رك‪5‬وع‪ 5‬را‬
‫بسيار‪ 5‬طوالنى انجام داد‪ .‬البته اين ركوع از قرائت ركعت اول ان‪55‬دكى كم‪55‬تر ب‪55‬ود‪ ،‬بعد سر را از‬
‫ْح ْم‪ُ %‬د» گفت‪ .‬سپس به سجده رفت‪ ،‬ركعت دوم‬ ‫‪%‬ك ال َ‬ ‫ركوع‪ 5‬برداشت‪َ « ،‬س ‪ِ %‬م َع اللَّهُ لِ َم ْن َح ِم‪َ %‬دهُ و َر َّبنَ‪%%‬ا َولَ‪َ %‬‬
‫را مانند ركعت اول انجام داد‪ ،‬چهار ركوع و چهار سجده انجام گ‪55‬رفت‪ .‬هن‪55‬وز نم‪55‬از تم‪55‬ام نش‪55‬ده‬
‫بود كه خورشيد‪ 5‬گرفتگى بر ط‪55‬رف گردي‪55‬د‪ 5.‬رس‪55‬ول هّللا ص به اي‪55‬راد خطبه پ‪55‬رداخت‪ .‬خ‪55‬دا را ثنا‬

‫‪225‬‬
‫گفت‪ .‬بعد فرمود‪ 5:‬م‪5‬اه و خورش‪55‬يد‪ ،‬هر دو نش‪5‬انههايى از ق‪5‬درت الي‪55‬زال الهى هس‪5‬تند‪ ،‬آنها ب‪55‬راى‬
‫مردن يا زنده شدن هيچ كس نور خود را از دست نمىدهن‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه خورش‪55‬يد‪ 5‬يا م‪55‬اه گ‪55‬رفتگى‪ 5‬را‬
‫مشاهده كرديد به نماز و دعا روى‪ 5‬آوريد»‪.‬‬

‫ماه گرفتگى‪:‬‬
‫نماز خسوف‪ 5‬مانند نماز كسوف است‪ ،‬در حديث آمده است‪« :‬فَ ‪ِ% %‬إَذا رَأَْيُتُموهَ ‪% %‬ا فَ ‪ْ% %‬افَزعُوا ِللص ‪ِ َّ% %‬‬
‫الة»‬
‫«هرگاه ماهگرفتگى‪ 5‬را مشاهده كرديد‪ ،‬به نماز روى‪ 5‬آوريد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫البته بعضى از علماء بر اين باورند‪ 5‬كه نماز ماه گرفتگى‪ 5‬مانند ساير نوافل منف‪55‬ردا در خانهها‬
‫خوانده شود و براى آن تجمعى صورت نگيرد‪ ،‬زي‪55‬را ث‪55‬ابت نيست كه رس‪55‬ول هّللا ص ب‪55‬راى م‪55‬اه‬
‫گرفتگى‪ 5‬مانند خورشيد‪ 5‬گرفتگى‪ ،‬نم‪55‬از با جم‪55‬اعت خوان‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬البته مح‪55‬دوديت خاصى وج‪55‬ود‪5‬‬
‫ن‪55‬دارد‪ ،‬هر كس مايل باشد منف‪55‬ردا بخواند‪ 5‬و هر كس تجمع را دوست دارد‪ ،‬با جم‪55‬اعت بخوان‪55‬د‪،‬‬
‫هدف اين است كه زنان و مردان مسلمان به نماز و دعا پناه برده و فرياد‪ 5‬و تضرع‪ 5‬كنند تا اينكه‬
‫مشكل برطرف‪ 5‬گردد‪.‬‬

‫ماده چهاردهم‪ :‬بحث نماز باران‪:‬‬


‫نماز باران سنت مؤكده است‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آن را خوان‪55‬ده و م‪55‬ردم را ب‪55‬راى خوان‪55‬دن آن‬
‫دعوت كرده و براى اقامه آن به بيرون شهر رفته است‪ .‬عبدهّللا بن زيد مىگويد‪%َ « 5:‬خ ‪%َ % %‬ر َج النَّبِ ُّى ص‬
‫اء ِة» (متفق علي‪55‬ه)‪.‬‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫ص ‪% %‬لَّى َر ْك َعَت ْي ِن َج َ‪%‬ه ‪%َ %‬ر في ِه َما ب‪%% %‬الْق َر َ‬
‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫يَ ْستَ ْس ‪% %‬قى َفَت َو َّجهَ إِلَى الْق ْبلَ‪%% %‬ة يَ ‪ْ % %‬دعُو‪َ ،‬و َ‪%‬ح ‪%َّ %‬و َل ِر َد َ‬
‫اءهُ‪ ،‬ثُ َّم َ‬
‫رسول اكرم ص براى نماز باران به بيرون تشريف‪ 5‬برد‪ ،‬رو به قبله نمود‪ .‬چادرش را برگرداند‬
‫و دو ركعت نماز با قرائت جهرى خوانده است»‪.‬‬
‫معنى استسقاء‪:‬‬
‫استسقاء بمعنى طلب سيرابى‪ 5‬از خداوند‪ 5‬براى بندگان و شهرها بوسيله برگذارى نم‪55‬از اس‪55‬ت‪.‬‬
‫استغفار از گناهان هنگام قحط سالى از اركان نماز باران است‪.‬‬
‫وقت نماز باران وقت نماز عيد است‪ .‬از حضرت عايشه ل روايت است كه رسول اكرم ص‬
‫براى اقامه نماز باران‪ ،‬اندكى بعد از طلوع خورشيد‪ ،‬بيرون رفت‪ .‬البته نماز ب‪55‬اران را در تم‪55‬ام‬
‫اوقات بجز اوقات مكروهه مىتوان خواند‪( .‬اوداود‪ 5‬و حاكم)‪.‬‬

‫مستحبات نماز باران‪:‬‬


‫مستحب است كه امام چند روز‪ 5‬قبل از اقامه نم‪55‬از‪ ،‬م‪55‬ردم را مطلع س‪55‬ازد و آنها را به توبه و‬
‫ترك گناهان و روزه‪ ،‬ص‪5‬دقه و ت‪5‬رك كينه دع‪5‬وت كن‪5‬د‪ .‬زي‪5‬را گناه‪5‬ان علت قحط س‪5‬الى مىش‪5‬وند‪،‬‬
‫همانطور كه عبادت و بندگى سبب خير و مايه بركات مىباشد‪5.‬‬

‫نحوه برگزارى نماز باران‪:‬‬


‫ام‪55‬ام هم‪55‬راه با م‪55‬ردم به مص‪55‬لى ب‪55‬رود دو ركعت نم‪55‬از با جم‪55‬اعت بخوان‪55‬د‪ ،‬مىت‪55‬وان در نم‪55‬از‬
‫باران‪ ،‬مانند نماز عيد در ركعت اول هفت و در ركعت دوم پنج تكب‪55‬ير گوي‪55‬د‪ ،‬به‪55‬تر است كه در‬
‫ركعت اول‪ ،‬بعد از فاتحه سوره اعلى و در ركعت دوم سوره غاشيه خوانده شود‪.‬‬
‫بعد از نماز‪ ،‬امام رو به مردم كرده به ايراد خطبه بپردازد و بكثرت در آن استغفار ش‪55‬ود و‬
‫امام بعد از نم‪55‬از دعا كند و م‪55‬ردم آمين گوين‪55‬د‪ 5.‬س‪55‬پس رو به قبله نم‪55‬وده چ‪55‬ادرش را بر گردان‪55‬د‪،‬‬

‫‪226‬‬
‫يعنى جانب چپ آن را بسوى راست و راست آن را بسوى چپ بر گرداند‪ .‬مردم نيز چادرها را‬
‫بر گردانده تا ساعاتى دعا كنند و بعد به خانههاى شان برگردند‪.‬‬
‫از حضرت ابى هري‪55‬ره ‪ ‬روايت اس‪55‬ت‪ :‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى برگ‪55‬ذارى نم‪55‬از ب‪55‬اران به‬
‫مص‪555‬لى رفت و ب‪555‬دون اذان و اقام‪555‬ه‪ ،‬دو ركعت نم‪555‬از ب‪555‬راى ما اقامه ك‪555‬رد‪ ،‬بعد ب‪555‬ايراد خطبه‬
‫پرداخت‪ ،‬دعا كرد‪ ،‬در حالى كه دستهاى مباركش را بسوى آس‪55‬مان بلند ك‪55‬رده رو به قبله ش‪55‬دند‪،‬‬
‫بعد چادرش را برگرداند‪( .‬احمد‪ ،‬ابن ماجه‪ ،‬بيهقى)‪.‬‬

‫بعضى از دعاهاى نماز باران‪:‬‬


‫در برخى روايات دعاء زير براى نماز باران نقل شده است‪:‬‬
‫سحا دائمً‪%‬ا‪ ،‬اللهم اس‪%%‬قنا الغيث وال تجعلن‪%%‬ا من‬
‫«اللهم اسقنا غيثً‪%‬ا هنيئً‪%‬ا مريئً‪%‬ا مريعً‪%‬ا غ‪%‬دقًا مجلالً عامً‪%‬ا طبقً‪%‬ا ً‬
‫الق‪%%‬انطين‪ ،‬اللهم إن بالعب‪%%‬اد والبالد والبه‪%%‬ائم والخل‪%%‬ق من الألواء والجه‪%%‬د والفت‪%%‬ك م‪%%‬ا ال يش‪%%‬كو إال إلي‪%%‬ك‪ ،‬اللهم‬
‫أنبت لن‪%%‬ا ال‪%%‬زرع‪ ،‬وأدر لن‪%%‬ا الض‪%%‬رع‪ ،‬واس‪%%‬قنا من برك‪%%‬ات الس‪%%‬ماء‪ ،‬وأنبت لن‪%%‬ا من برك‪%%‬ات األرض‪ ،‬اللهم ارف‪%‬ع عن‪%%‬ا‬
‫الجه‪%%‬د والج‪%%‬وع والع‪%%‬ري‪ ،‬واكش‪%%‬ف عن‪%%‬ا من البالء م‪%%‬ا ال يكش‪%%‬فه غ‪%%‬يرك‪ ،‬اللهم إن‪%%‬ا نس‪%%‬تغفرك‪ ،‬إن‪%%‬ك كنت غف‪%%‬اراً‬
‫ت»‪« .‬الهى! به ما‬ ‫َح ِى َبلَ َد َك ال َْميِّ َ‬
‫ك َوأ ْ‬
‫ش ْر َر ْح َمتَ َ‬
‫ك َوانْ ُ‬ ‫اس ِق ِعبَ َ‬
‫اد َك َو َب َهائِ َم َ‬ ‫فأرسل السماء علينا مدرارًا‪ ،‬اللَّ ُه َّم ْ‬
‫ب‪55‬ارانى‪ 5‬عطا فرما كه ب‪55‬اعث نج‪55‬ات گ‪55‬ردد‪ ،‬گ‪55‬وارا و با خ‪55‬ير و ب‪55‬ركت باشد‪....‬الهى! بن‪55‬دگانت و‬
‫زمين م‪55‬رده ات را زن‪55‬ده‬
‫ِ‬ ‫حيواناتت را سيراب بگردان‪ ،‬پروردگارا! رحمت خود را بگس‪55‬تران و‬
‫بگردان» (قسمت قرمز ترمجه نشده)‬
‫روایت شده که رسول هللا صلی هللا علیه و آله وسلم در هنگام باران می گفته اند‪« ::‬اللهم‬
‫غرق‪ .‬اللهم على الضراب ومنابت الشجر‪ .‬اللهم حوالينا‬ ‫عذاب‪ ،‬وال ٍ‬
‫بالء وال هدم وال ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫سقيا رحمة وال سقيا‬
‫وال علينا»‬
‫ترجمه‪ :‬بار الها! باران رحمت بفرست نه عذاب‪ ،‬نه بالء‪ ،‬نه تخریب و نه غرق کردن‪.‬‬
‫بار الها! باران را در کوهها و جایی که درختان می روید فرود بیاور‪.‬‬
‫بارالها! باران را در گوشه و کناره ها و نه بر ما فرود بیاور‪.‬‬
‫فصل نهم‬
‫بحث جنايز‬
‫در اين فصل سه ماده وجود دارد‬
‫ماده اول‬
‫آنچه كه مروبط است از وقت بيمارى تا وفات‬
‫وجوب صبر‪:‬‬
‫براى مسلمان زيبا است كه موقع متوجه ش‪55‬دن ض‪55‬رر‪ ،‬ص‪55‬بر را پيشه كن‪55‬د‪ ،‬خ‪55‬ود را پريش‪55‬ان‬
‫ننموده و بى صبرى‪ 5‬نشان ندهد‪ ،‬خداوند در بيش از يك ح‪55‬ديث و آيه ص‪55‬بر را م‪55‬ورد‪ 5‬تاكيد ق‪55‬رار‬
‫داده است‪ .‬البته اگر از بيمار درب‪55‬اره او س‪55‬وال ش‪55‬ود‪ ،‬او در پاسخ بگوي‪55‬د‪ :‬من بيم‪55‬ارم‪ ،‬ن‪55‬اراحتى‪5‬‬
‫دارم‪ ،‬مانعى ندارد‪ .‬خدا را در هر حال شكر مىگويم‪ 5.‬مداوا مطل‪55‬وب است‪ ،‬اس‪55‬تفاده از داروه‪55‬اى‪5‬‬
‫اء إَِّلا أَنْ ‪% %‬زََل لَ ‪% %‬هُ ش ‪%ِ%‬فَ ً‬
‫اء‬ ‫حالل براى بيمار مستحب است‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إَِّن اللّهَ َلْم َينْ ‪% %‬زِْل دَ ً‬
‫اوْوا» (ابن ماجه و ح‪55‬اكم)‪« .‬خداوند‪ 5‬ب‪55‬راى هر بيم‪55‬ارى‪ 5‬داويى آفري‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬پس معالجه و‬ ‫فَتَ‪َ% % %‬د ُ‬
‫مداوى‪ 5‬كنيد»‪ ،‬البته معالجه بوسيله داروهاى غير مب‪55‬اح و ح‪55‬رام‪ ،‬مانند ش‪55‬راب و گوشت خ‪55‬وك و‬
‫امثال آن درست نيس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن اللّهَ َلْم َي ْ‬
‫جعَ ‪ْ% %‬ل ش ‪َِ% %‬فَائكُْم ِفْيمَ ‪% %‬ا حَ ‪َّ% %‬رَم عََلْيُكْم»‬
‫«خداوند‪ 5‬شفاء شما را در اشياء حرام قرار نداده است»‪( .‬طبرانى باسناد‪ 5‬صحيح)‪.‬‬

‫‪227‬‬
‫دم كردن و دعا خواندن‪:‬‬
‫هّللا‬
‫مسلمان مىتواند بوسيله خواندن آيههاى قرآن و دعاهاى منقول از رس‪55‬ول ص و دعا كن‪55‬د‪،‬‬
‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لابَ ‪%‬أْ َ‬
‫س بِ ‪%‬الرَُّقى مَ ‪َ%‬الْم َيُكْن ِفيْ ‪%‬هِ شِ‪%‬رٌْك» «اگر كلمات شرك آميز خوانده نشود‪،‬‬
‫دم كردن مانعى ندارد»‬

‫حرمت آويزان كردن چيزى به گردن‪:‬‬


‫آويزان كردن چيزى به گردن به اميد شفا شرك است‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول خ‪55‬دا مىفرماي‪55‬د‪« :‬هر كس‬
‫چيزى به گردن آويزان نمود شرك كرده است»‪( .‬احمد و حاكم‪ ،‬صحيح است)‪ .‬همچنين فرم‪55‬وده‬
‫است‪« :‬هر كس چيزى را به گردن آويزان كند خداوند او را به مقصد نرساند»‪( .‬احمد و حاكم و‬
‫قال اسناده صحيح)‪.‬‬
‫رسول اكرم ص به شخصى كه انگش‪55‬ترى‪ 5‬را به قصد ش‪55‬فا در دست داشت فرم‪55‬ود‪ :‬آن را در‬
‫بي‪55‬ار‪ ،‬زي‪55‬را بجز اف‪55‬زودن‪ 5‬وسوسه و بيم‪55‬ارى چ‪55‬يزى ديگر عاي‪55‬دت نخواهد ش‪55‬د‪( .‬احمد)‪( .‬البته‬
‫آوي‪55‬زان ك‪55‬ردن الف‪55‬اظ ق‪55‬رآن را نمىت‪55‬وان ش‪55‬رك گفت هر چند كه اين عمل بىاحترامى‪ 5‬به ق‪55‬رآن و‬
‫بدعت است‪ .‬وهّللا اعلم) (مترجم)‪.‬‬

‫بعضى از دعاها كه بدان شفا حاصل مىشود‪:‬‬


‫ب‬‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص دست مب‪55‬اركش را روى‪ 5‬بيم‪55‬ارى‪ 5‬گذاشت و اين دعا را خوان‪55‬د‪« :‬اللَّ ُه َّم َر َّ‬
‫‪%‬اد ُر َس‪َ %‬ق ًما» (بخاري)‪« .‬خداوندا!‬ ‫ش‪%‬افِى‪ ،‬الَ ِش‪َ %‬فاء إِالَّ ِش‪َ %‬فا ُؤ َك‪ِ ،‬ش‪َ %‬فاء الَ يغَ‪ِ %‬‬
‫ً ُ‬ ‫َ‬ ‫ت ال َّ‬‫اس‪ ،‬ا ْش‪ِ %‬ف ِه َوأَنْ َ‬ ‫ب الْبَ َ‬ ‫َّاس أَ ْذ ِه ِ‬
‫الن ِ‬
‫پروردگار‪ 5‬مردم‪ ،‬ناراحتى را برطرف‪ 5‬گ‪5‬ردان‪ ،‬تو ش‪5‬فا دهن‪5‬دهاى‪ ،‬ش‪5‬فائى بجز ش‪5‬فاى تو نيس‪5‬ت‪.‬‬
‫شفائى كه بيمارى از بينبرود‪.»5‬‬
‫رسول اكرم ص خطاب به شخصى‪ 5‬كه از بيمارى رنج مىبرد‪ ،‬فرمود‪ :‬دستت را روى‪ 5‬همان‬
‫درتِ ‪%ِ %‬ه ِم ْن َش‪ِّ % %‬ر م‪%%%‬ا أ ِ‪%‬‬
‫َج‪ُ %‬د‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫هّللا‬
‫قسمتى‪ 5‬كه درد‪ ،‬دارد بگذار و بگو‪ :‬بسم (سه مرتب‪5‬ه) و أَعُ ‪%%‬وذُ بع ‪%َّ %‬زة اللّ ‪%%‬ه َوقُ َ‬
‫‪%‬اذ ُر (هفت مرتبه)» (مسلم)‪ .‬در روايتى‪ 5‬در مسلم آمده است‪ :‬بارى رس‪55‬ول خ‪55‬دا ص بيم‪55‬ار شد‬ ‫وأَح‪ِ % %‬‬
‫َ‬
‫‪%‬ل‬
‫‪%‬ك م ْن َش‪ِّ %‬ر ُك‪ِّ %‬‬‫ِ‬ ‫ٍ‬
‫‪%‬ل َش‪ْ %‬ىء ُي ْؤ ِذي‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك م ْن ُك‪ِّ %‬‬ ‫جبرائيل اين كلمات را خواند و ايشان را دم نمود «بِ ْس‪ِ %‬م اللَّ ِه أ َْر ِقي‪َ %‬‬
‫‪%‬ك» (ترمذي و ابن ماجه)‪« .‬با نام خدا تو را از شر‬ ‫يك بِ ْس‪ِ % %‬م اللَّ ِه أ َْرقِي ‪َ %‬‬
‫س أ َْو َع ْي ٍن أ َْو َحا ِس‪ٍ % %‬د اللَّهُ يَ ْش‪ِ % %‬ف َ‬‫َن ْف ٍ‬
‫یکنم‪ ،‬و خداوند تو را از شر هر حسود‪ 5‬و چشم زخمی شفا و‬ ‫هر چه موجب آزار توست تعویذ م ‌‬
‫کرامت می‌کند»‪.‬‬

‫معالجه بيمار مسلمان توسط پزشك كافر و معالجه مرد توسط پزشك زن و بالعكس‪:‬‬
‫به اتفاق تمام مسلمانان معالجه نزد پزشك كافر‪ 5‬كه بدخواه نباشد از وى و هم چنين و معالجه‬
‫بيم‪55‬ار م‪55‬رد‪ ،‬ن‪55‬زد پزشك زن و معالجه بيم‪55‬ار زن ن‪55‬زد پزشك م‪55‬رد در وقت ض‪55‬رورت بال م‪55‬انع‬
‫است‪.‬‬
‫رسول اكرم ص در بعضى امور از مشركين خدمت گرفته است و زنان صحابه مصدومين‬
‫و معلولين را در جنگهاى دوران رسول اكرم ص معالجه مىكردند‪5.‬‬

‫اختصاصبرخى مراكز بهداشتى براى بعضى بيماران‪:‬‬


‫جايز بلكه بهتر است كه بيماران مبتال به بيم‪55‬ارى واگ‪55‬ير و مس‪55‬رى‪ 5‬در بخش‪55‬هاى ويژهاى‪ 5‬در‬
‫بيمارستانها‪ 5‬مراقبت شوند و بجز پرستاران و معالجان كسانى ديگر با آنان تم‪55‬اس حاصل نكنن‪55‬د‪.‬‬

‫‪228‬‬
‫ض َعلَى م ِ‬
‫ص ‪ٍّ %‬ح» (مسلم)‪« .‬هيچ (شتر)‬ ‫رسول اكرم ص در باره صاحبان شتر فرمود‪« :‬الَ يُ‪%%‬و ِر ُد ُم ْم‪ِ %‬ر ٌ‬
‫ُ‬
‫سالمى را (با شترانى) كه بيمار هستند همراه نكنيد»‪ ،‬وقتى اين احتياط در حق حيوانات رع‪55‬ايت‬
‫مىگردد‪ ،‬انسانها شايس‪55‬تهتراند كه در حق آنها احتي‪55‬اط ش‪5‬ود‪ .‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص درب‪55‬اره «ط‪%%%‬اعون»‬
‫يه‪%%‬ا فَالَ تَ ْخ ُر ُج‪%% %‬وا ِم ْن َ‪%‬ه‪%%‬ا فِ‪%َ % %‬ر ًارا ِم ْن‪%% %‬هُ‪َ ،‬وإِذَا َوقَ ‪%َ %‬ع بِ‪% %‬أ َْر ٍ‬
‫ض َولَ ْس‪% %‬تُ ْم بِ َ‪%‬ه‪%%‬ا فَالَ‬ ‫ض َوأَْنتُ ْم فِ َ‪%‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬فَ ‪ِ%%‬إذَا َوقَ‪%َ %%‬ع بِ ‪%%‬أ َْر ٍ‬
‫وها» (مسلم و بيهقي)‪« .‬هرگاه بيمارى‪ 5‬طاعون در شهرى كه شما آنجا هتسيد‪ ،‬بياي‪55‬د‪ ،‬از آنجا‬ ‫تَ ْد ُخلُ َ‬
‫«لا‬
‫بيرون نرويد‪ 5‬و اگر شما در آنجا نيس‪55‬تيد‪ ،‬به آنجا نرويد‪ .»5‬اما مع‪55‬نى اين ح‪55‬ديث كه مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫دوى َوَلا طِيْ ‪َ%%‬رَة» «س‪55‬رايت و ش‪55‬گون ب‪55‬د‪ ،‬وج‪55‬ود ن‪55‬دارد» اين است كه س‪55‬رايت بنفسه ب‪55‬دون اراده‬
‫عَ ‪َ %%‬‬
‫خداوند‪ 5‬وجود ندارد‪ ،‬زيرا در حوزه مالكيت خداوند هيچ دخل و تصرفى بدون اراده او ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫نمىگيرد‪ ،‬و اين امر مانع از احتياط و پيشگيرى نمىشود‪ 5،‬اگر عقيده بر اين باشد كه نجات دهن‪55‬ده‬
‫واقعى‪ 5‬خداوند است‪ ،‬كسى را كه خداوند‪ 5‬نجات ندهد‪ ،‬نجات نمىيابد‪ 5‬بنابراين وقتى از رسول اكرم‬
‫اعدى الأول» چه كسى اولى را بيمار كرده است؟‬ ‫«ومَْن َ‬
‫ص در اين باره سوال شد‪ ،‬فرمود‪َ 5:‬‬
‫يعنى همه چيز از جانب خداوند است و هر چه او خواسته باشد‪ ،‬همان مىشود‪5.‬‬

‫وجوب عيادت بيمار‪:‬‬


‫اگر مسلمانى بيمار شود‪ ،‬عيادت او بر ساير مسلمانان الزم و ض‪5‬رورى اس‪55‬ت‪ .‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم‬
‫يض‪َ ،‬وفُ ُّكوا ال َْعانِ َى» (بخاري)‪« .‬بيماران را عيادت كني‪55‬د‪،‬‬ ‫ْجائِ َع‪َ ،‬وعُ ُ‬ ‫ِ‬
‫ودوا ال َْم ِر َ‬ ‫ص مىفرمايد‪« :‬أَطْع ُموا ال َ‬
‫گرسنگان را تغذيه نماييد و اسيران را آزاد كنيد» به هنگام عيادت مستحب است كه براى بيم‪55‬ار‬
‫دعاى صحت شود و او را به صبر توصيه نموده و سخنان اميدوار كنندهاى‪ 5‬ن‪55‬زد او گفته ش‪55‬ود‪،‬‬
‫عيادت كنندگان تا دير نزد بيمار ننش‪5‬ينند‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص هر گ‪5‬اه بيم‪5‬ارى را عي‪5‬ادت مىك‪5‬رد‪،‬‬
‫اءاللّهُ» (پس به عنوان سنت آنحضرت ص بهتر است همين كلمات را‬ ‫ور إِ ْن َش َ‬
‫مىفرمود‪« 5:‬اَل بَاْس طَ ُه ٌ‬
‫نزد او بگوئيم)‪.‬‬

‫گمان نيك نسبت به خداوند‪:‬‬


‫مناسب است كه مسلمان به هنگام بيمارى در حق خدا گمان نيك داشته باشد و چ‪55‬نين بيندشد‬
‫كه بيمارى رحمتى‪ 5‬است از جانب خداوند كه ب‪5‬اعث عفو گناه‪55‬ان و دورى از ع‪5‬ذاب خواهد ش‪5‬د‪.‬‬
‫َح‪ُ %‬د ُك ْم إاَّل َو ُه‪%َ %‬و يُ ْح ِس ‪ُ %‬ن الظَّ َّن بِاَللَّ ِه» «در حالى بميريد‪ 5‬و از دنيا‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬اَل يَ ُم‪%%‬وتَ َّن أ َ‬
‫برويد‪ 5‬كه بر خدا گمان نيك داشته باشيد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬

‫تلقين ميت‪:‬‬
‫مناسب است‪ ،‬هرگاه مسلمان ب‪55‬رادر مس‪55‬لمانش را در ح‪55‬ال احتض‪55‬ار و م‪55‬رض م‪55‬وت مىياب‪55‬د‪،‬‬
‫كلمه اخالص را به او تلقين كند و در بالين او بگويد‪« :‬ال إل‪%% %‬ه إال اللّ‪%% %‬ه» اين كلمه همواره به بيم‪55‬ار‬
‫تلقين شود تا او بياد افتد و اين كلمه را بر زبان بياورد‪ .‬هرگاه بيم‪5‬ار كلمه را گوي‪5‬د‪ ،‬نزديك‪5‬ان از‬
‫تلقين بيشتر‪ 5‬خوددارى كنند‪ .‬اگر بيمار به سخنى ديگر مشغول است‪ ،‬اطرافيان وى تلقين كلمه را‬
‫تكرار كنند تا آخرين س‪55‬خن او كلمه ال إله إَّلا هّللا باشد و مس‪55‬تحق بهشت گ‪55‬ردد‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫اكْم َلا إِلَ‪%%‬هَ إَّلا اللّ‪%%%‬ه» بيم‪5‬اران مبتال به م‪5‬رض م‪5‬وت را كلمه ال إله إال هّللا تلقين‬ ‫«لِّقنُ‪%%‬وْا مَوْتَ‪ُ %%‬‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫جَّنةَ» هر كس سخن آخرش ال إله إال هّللا‬ ‫«مْن ك ‪%%‬انَ آخِ‪َ%%‬ر كََلامِ‪ِ%%‬ه َلا إَِله إَِّلا اللّهُ دَخَ‪َ%%‬ل ْال َ‬
‫كنيد‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫باشد داخل بهشت مىشود‪.»5‬‬

‫‪229‬‬
‫شخصى كه در حال مرگ است رو به قبله كرده شود‪:‬‬
‫كسى كه آثار موت بر او ظاهر است‪ ،‬بر پهلوى راست خوابانده ص‪55‬ورتش بس‪55‬وى قبله ق‪55‬رار‬
‫داده شود‪ .‬اگر مقدور نب‪55‬ود‪ ،‬بر پشت خوابان‪55‬ده پاه‪55‬ايش بط‪55‬رف‪ 5‬قبله ش‪55‬وند‪ ،‬اگر س‪55‬كرات و ج‪55‬ان‬
‫كن‪55‬دن بر او خيلى دش‪55‬وار ش‪55‬د‪ ،‬س‪55‬وره «ياس ‪%% %‬ين» ق‪55‬رائت ش‪55‬ود‪ .‬باميد اينكه خداوند‪ 5‬به ب‪55‬ركت آن‬
‫وت َف ُي ْق َرأُ ِع ْن َدهُ يس إاَّل َه‪%َّ %‬و َن‬ ‫ناراحتى‪ 5‬جان كندن را تخفيف دهد‪ .‬در حديث آمده است‪« :‬ما ِمن ميِّ ٍ‬
‫ت يَ ُم ُ‬ ‫َ َْ‬
‫اللَّهُ َعلَْي‪%ِ %%‬ه» «هرگاه نزد كسى كه در حال جان دادن است (ياسين) خوانده ش‪55‬ود‪ ،‬خداوند س‪55‬ختىهاى‬
‫جان كن‪55‬دن را ب‪55‬روى آس‪55‬ان خواهد ك‪55‬رد»‪( .‬ص‪55‬احب ف‪55‬ردوس‪ 5‬از اب‪55‬وداود‪ 5‬و اب‪55‬وذر‪ 5‬آن را روايت‬
‫كردهاند‪ ،‬حديث ضعيف است‪ .‬ابوداود و نسائى با تعبيرى‪ 5‬ديگر آن را روايت كرده است)‪.‬‬

‫چشمها بسته شوند‪:‬‬


‫لحظه پرواز روح الزم است كه چشمهاى ميت بسته شود و با چ‪55‬ادرى جسم او را بپوش‪55‬انند‪5‬‬
‫و سخنان نيك و شايسته گفته شود و در حق او دعاى مغفرت گويند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ت َف ُقولُوا َخ ْي ًرا فَ ‪ِ%‬إ َّن ال َْمالَئِ َك‪ %‬ةَ ُي َؤ ِّمنُ‪%%‬و َن َعلَى َم‪%%‬ا َت ُقولُ‪%%‬و َن» (مسلم)‪« .‬هرگاه نزد‬
‫يض أَ ِو ال َْميِّ َ‬ ‫«إِذَا َح َ‬
‫ض ْرتُ ُم ال َْم ِر َ‬
‫بيمار يا ميت رفتيد‪ ،‬كلمه خير و دعاى نيكو بگوئيد‪ ،‬زيرا كه فرش‪55‬تگان‪ 5‬در برابر گفتهه‪55‬اى ش‪55‬ما‬
‫آمين مىگويند‪ .»5‬رس‪55‬ول خ‪55‬دا ن‪55‬زد ام س‪55‬لمه تش‪55‬ريف‪ 5‬آورد‪ ،‬ايش‪55‬ان در لحظ‪55‬ات ج‪55‬ان كن‪55‬دن ب‪55‬ود و‬
‫ض َتِبعَ‪ُ% % %‬ه‬ ‫چش‪55‬مهايش را ب‪55‬از ب‪55‬ود‪ .‬آنحض‪55‬رت ص چش‪55‬مان او را بست و فرم‪55‬ود‪« :‬إَِّن ُّ‬
‫الروحَ إَذا قُِب َ‬
‫ْالَبص ‪%َ%‬رُ» (مسلم)‪« .‬هنگامى كه روح عروج مىكند چشمها بس‪55‬وى آن نگ‪55‬اه مىكنند» اهل خانه با اين‬
‫س‪55‬خن پي‪55‬امبر‪( 5‬فهميدند كه امس‪55‬لمه وف‪55‬ات نم‪55‬وده‪ ،‬بن‪55‬ابراين) آه و ناله سر دادن‪55‬د‪ ،‬آنحض‪55‬رت ص‬
‫فرمود‪ :‬بر خودتان دعاى بد نكنيد زيرا فرشتگان در مقابل آنچه كه شما مىگوئيد‪ ،‬آمين مىگويند‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬مسئوليتهاى بعد از وفات‪:‬‬


‫‪ -1‬اعالم درگذشت‪:‬‬
‫مستحب است كه ميان دوستان‪ ،‬خويشاوندان و صالحان و نيكان ش‪55‬هر اعالم ش‪55‬ود كه فالنى‬
‫فوت كرده است تا در مراسم تدفين ايش‪55‬ان ش‪55‬ركت كنن‪55‬د‪ ،‬وق‪55‬تى نجاشى ح‪55‬اكم حبشه ف‪55‬وت ك‪55‬رد‪،‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خ‪55‬بر م‪55‬وت او را به م‪55‬ردم ابالغ نم‪55‬ود هم‪55‬انطور‪ 5‬كه ش‪55‬هادت حض‪55‬رت زي‪55‬د‪،‬‬
‫حضرت جعفر و حضرت عبدهّللا بن رواحه را ن‪55‬يز اعالم ك‪55‬رد‪ .‬البته اعالم م‪55‬رگ در خيابانها‪ 5‬و‬
‫مساجد و با صداى بلند و گريه و فغان ممنوع است‪.‬‬

‫‪ -2‬مباحبودن اشك ريختن غيراختيارى و حرمت نوحه‪:‬‬


‫ب ِبُبكَ ‪ِ %%‬‬
‫اء‬ ‫نوحه و جيغ كشيدن بر ميت حرام است‪ .‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن ْالمَِّي َ‬
‫ت َلُيعَ‪َّ% %‬ذ ُ‬
‫يح َعلَْي ِه َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِة» (مسلم)‪ .‬ميت به سبب‬ ‫أَْهِلهِ» (بخاري)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬من نِيح َعلَْي ِه فَِإنَّهُ يع َّذ ِ ِ‬
‫ب ب َما ن َ‬ ‫َُ ُ‬ ‫َْ َ‬
‫گريه و نوحه بازمان‪55‬دگانش ع‪55‬ذاب مىبيند‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از زن‪55‬ان بيعت مىگ‪55‬رفت كه نوحه‬
‫ش ‪% %‬اقَِّة» (بخاري)‪ .‬من از زنان‬ ‫ْحالَِق‪%ِ % %‬ة َوال َّ‬ ‫نكنند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِنِّي ب ‪ِ % %‬ريئ ِمن ال َّ ِ ِ‬
‫ص ‪% %‬ال َقة َوال َ‬ ‫َْ ٌ َ‬
‫نوحهگر‪ ،‬و آنهائى كه به هنگام مصيبت موهاى سر را مى َكنند و گريبان چاك مىكنند‪ ،‬بيزارم»‪.‬‬
‫البته اشك ريختن اشكالى ندارد‪ ،‬رسول اكرم ص به هنگام وفات پسرش‪ ،‬ابراهيم فرمود‪« 5:‬إِ َّن‬
‫ض ‪%‬ى ر ُّبنَ‪%%‬ا‪ ،‬وإِنَّا بِِفراقِ‪ِ ِ َ %‬‬ ‫ح َ‪%‬ز ُن‪َ ،‬والَ َن ُق‪ِ ُ %‬‬
‫يم ل ََم ْح ُزونُ‪%%‬و َن» (بخاري)‪.‬‬ ‫‪%‬ك يَ‪%%‬ا إ ْب‪%َ %‬راه ُ‬ ‫‪%‬ول إالَّ َم‪%%‬ا َي ْر َ َ َ َ‬ ‫ْب يَ ْ‪%‬‬
‫ال َْع ْي َن تَ ‪ْ %‬د َم ُع‪َ ،‬والْ َقل َ‬

‫‪230‬‬
‫«همانا چشم اشك مىري‪55‬زد‪ ،‬دل مض‪55‬طرب و پريش‪55‬ان مىش‪55‬ود ولى بر زب‪55‬ان بجز آنچه كه م‪55‬وجب‬
‫رضايت و خشنودى‪ 5‬پروردگار باشد‪ ،‬بر زبان نمىآوريم‪ 5.‬اىابراهيم! ما بخاطر‪ 5‬جدائى تو پريش‪55‬ان‬
‫و اندوهگين هستيم»‪.‬‬
‫همچنين به هنگام درگذشت‪ 5‬نوهاش‪ ،‬امامة بنت زينب اشك از چشمان مباركش ج‪55‬ارى ش‪55‬د‪.‬‬
‫سوال شد اى رسول خدا! ش‪55‬ما گريه مىك‪55‬نى و از گريه منع نش‪55‬دهاى؟ فرم‪55‬ود‪« :‬اين گريه ك‪55‬ردن‬
‫در اثر مهربانى‪ 5‬و عطوفتى‪ 5‬است كه خداوند‪ 5‬آن را در دل بندگانش گذاشته است‪ .‬قطعا خداوند‪ 5‬بر‬
‫بندگان مهربان‪ ،‬مهربانى‪ 5‬خواهد كرد»‪( .‬بخاري)‪.‬‬

‫‪ -3‬ماتم و عزا‪:‬‬
‫براى زنان مسلمان نشستن در س‪55‬وگ و م‪55‬اتم‪ ،‬بيش از م‪55‬دت سه روز‪ 5‬ح‪55‬رام اس‪55‬ت‪ ،‬بجز در‬
‫برابر مرگ شوهر‪ ،‬بيوه واجب است تا چهار ماه و ده روز در سوگ بنش‪55‬يند‪ 5.‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ث إِالَّ َعلَى َز ْو ٍج فَِإ َّن َها تُ ِح ُّد َعلَْي ِه أ َْر َب َعةَ أَ ْش ُه ٍر َو َع ْش ًرا»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫مىفرمايد‪« :‬الَ تُ ِح ُّد الْمرأَةُ َفو َق ثَالَ ٍ‬
‫َْ ْ‬
‫«زن براى هيچ كسى كه مىميرد اج‪55‬ازه ن‪55‬دارد بيش از سه روز در س‪55‬وگ بنش‪55‬يند‪ 5‬بجز ب‪55‬راى‬
‫شوهرش‪ ،‬كه بايد چهار ماه و ده روز‪ 5‬در سوگ بنشيند»‪.‬‬

‫‪ -4‬پرداختن بدهىهاى ميت‪:‬‬


‫اگر ميت مديون و بدهكار است‪ ،‬قبل از هر چ‪55‬يز بايد قرض‪55‬هايش را پ‪55‬رداخت نم‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول‪5‬‬
‫س ال ُْم‪%ْ %‬ؤِم ِن ُم َعلَّ َق‪ %‬ةٌ‬
‫اكرم ص از خواندن نماز‪ ،‬بر ميتى كه بدهى داشت خوددارى كرد و فرمود‪َ « 5:‬ن ْف ُ‬
‫ضى َع ْنهُ» (ترمذي)‪« .‬روح و نفس مؤمن مرهون پرداختن بدهكاريهاى خود مىباشد‪.»5‬‬ ‫بِدَْينِ ِه َحتَّى ُي ْق َ‬

‫‪ -5‬استرجاع‪ ،‬دعاء‪ ،‬و صبر‪:‬‬


‫هّللا‬
‫براى بازمان‪55‬دگان شايس‪55‬ته است كه در اين گونه مواقع ص‪55‬بر را پيشه كنن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول ص‬
‫ولى» «همانا صبر در اين ساعات نخس‪55‬تين مص‪55‬يبت ارزش‬ ‫مىفرمايد‪« :‬إَِّنمَ‪%%‬ا الص ‪ْ%َّ%‬برُ ِعنْ‪َ%%‬د الص ‪َ%َّ%‬دمَِة الْأُ َ‬
‫ص‪%‬يبُهُ‬ ‫دارد»‪ ،‬در لحظهها بكثرت دعا و استرجاع گفته شود‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬م‪%%‬ا ِمن َع ْب‪%ٍ %‬د تُ ِ‬
‫َ ْ‬
‫َج‪%َ %‬رهُ اللَّهُ فِى‬ ‫ِ‬ ‫ص‪%%‬يبتِى وأَ ْخلِ ‪ِ ْ %‬‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ص ‪%%‬يبةٌ َفي ُق‪ِ ِ ُ %%‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ف لى َخ ْي‪%ً %‬را م ْن َه‪%%‬ا إِالَّ أ َ‬ ‫‪%‬ول إِنَّا للَّه َوإِنَّا إِل َْي‪%%%‬ه َراجعُ‪%%%‬و َ‪%‬ن اللَّ ُه َّم أْ ُج‪%ْ %%‬رنى فى ُم َ َ‬ ‫ُم َ َ‬
‫ف لَهُ َخ ْي ًرا ِم ْن َها» (مسلم)‪« .‬هر بنده به هنگام مصيبت بگويد‪ :‬ما براى خدا هستيم و به‬ ‫صيبَتِ ِه َوأَ ْخلَ َ‬ ‫مِ‬
‫ُ‬
‫س‪55‬وى او است بازگشت م‪55‬ا‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا! در اين مص‪55‬يبت م‪55‬را اجر ب‪55‬ده و به‪55‬تر از آنچه كه از‬
‫دست دادهايم به من عن‪55‬ايت بفرم‪55‬ا‪ ،‬خداوند قطعا‪ 5‬به ايش‪55‬ان اجر و ع‪55‬وض به‪55‬تر عن‪55‬ايت خواهد‬
‫ص‪ِ %‬فيَّهُ‬
‫ت َ‬ ‫ض‪ُ %‬‬ ‫«م‪%%‬ا لِ َع ْب‪%ِ %‬دى ال ُْم‪%ْ %‬ؤِم ِن ِع ْن‪%ِ %‬دى َج‪%َ %‬زاءٌ‪ ،‬إِ َذا َقبَ ْ‬
‫كرد»‪ .‬رسول هّللا مىفرمايد‪ :‬خداوند‪ 5‬چنين مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ِ‬
‫ْجنَّةُ» (بخاري)‪« .‬هر گاه كاالى يا هر چيز پسنديده بندهام را بستانم‪5‬‬ ‫احتَ َس‪% % %‬بَهُ إِالَّ ال َ‬
‫م ْن أ َْه ِل ال ‪%ُّ % %‬د ْنيَا‪ ،‬ثُ َّم ْ‬
‫و او در برابر آن صبر كند پاداشى جز بهشت به او نخواهم داد»‪.‬‬

‫‪ -6‬غسل دادن ميت‪:‬‬


‫غسل دادن مسلمان خواه كوچك باشد يا بزرگ بعد از مردن واجب است‪ ،‬جسدش كامل باشد‬
‫يا بعضى از اجزاء آن موجود‪ 5‬باشد‪ ،‬تنها مسلمانى غسل داده نمىش‪55‬ود‪ 5‬كه در معركه و مص‪55‬اف با‬
‫دشمن به شهادت رسيده و هدفش نيز از جنگ با دش‪5‬من جه‪5‬اد و اعالء كلمة توحيد باشد‪ .‬رس‪5‬ول‬

‫‪231‬‬
‫‪%‬وح ِم ْس‪ً %‬كا َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة» شهداء را غسل ندهيد‪،‬‬ ‫وه ْم فَ‪ِ%‬إ َّن ُك‪َّ %‬‬
‫‪%‬ل ُج‪%ْ %‬ر ٍح أ َْو َدٍم َي ُف‪ُ %‬‬ ‫هّللا ص مىفرمايد‪« :‬اَل ُتغَ ِّس‪%‬لُ ُ‬
‫زيرا از هر زخم و هر قطره خون‪ ،‬روز‪ 5‬قيامت بوى مسك مىآيد‪( .‬احمد‪ ،‬سندش صحيح است)‪.‬‬
‫‪ -7‬غسل ميت‪:‬‬
‫اگر آب بر بدن ميت ريخته شود تا تمام بدن را ف‪55‬را گ‪55‬يرد‪ ،‬كف‪55‬ايت مىكند اما غسل دادن كامل‬
‫شرعى و مستحب بشرح زير است‪.‬‬
‫ميت روى‪ 5‬چيزى بلند و سكومانند‪ 5‬گذاشته شود‪ ،‬فردى‪ 5‬متدين و نيكو او را غسل دهد‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫اكْم ْالمُؤمِنُ ‪% %‬ونَ» «افراد امانتدار‪ 5‬و مؤمن بايد‪ ،‬اموات را غسل بدهند»‬ ‫سلَ َموْتَ ‪ُ % %‬‬ ‫هّللا ص مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫«لَيُغ ِّ‬
‫(ابن ماجه با سند ضعيف‪ .)5‬غسل دهنده با نرمى شكم ميت را مالش ده‪55‬د‪ ،‬ممكن است چ‪55‬يزى از‬
‫شكمش بيرون بيايد بعد پارچهاى‪ 5‬بر دستهاى‪ 5‬خود بسته نيّت غسل دادن را بكند‪ ،‬نخست شرمگاه‬
‫و احيانا نجاستى كه روى آن است‪ ،‬را بشويد‪ ،‬بعد دستها را از پارچه يا دس‪55‬تكش ب‪55‬يرون آورده‪،‬‬
‫مانند وضو‪ 5‬نماز‪ ،‬او را وضو‪ 5‬دهد‪ ،‬سپس تمام ب‪55‬دن ميت را غسل ده‪55‬د‪ ،‬از ب‪55‬اال ش‪55‬روع كند و به‬
‫طرف‪ 5‬پائين ب‪55‬رود‪ ،‬سه ب‪55‬ار او را غسل ده‪55‬د‪ ،‬اگر طه‪55‬ارت كامل تحقق پي‪55‬دا كن‪55‬د‪ ،‬پنج ب‪55‬ار غسل‬
‫دهد‪ ،‬در دفعات پايانى غسل از صابون و امثال آن استفاده شود‪.‬‬
‫موها و گيسوهاى‪ 5‬زن باز كرده‪ ،‬غسل داده شوند و بعد گيسوهايش‪ 5‬به حالت اول برگردان‪55‬ده‬
‫شوند‪ ،‬رسول هّللا ص دستور‪ 5‬داد كه موهاى دخترش چنين كرده شوند‪ 5.‬بعد حن‪55‬وط‪ 5‬و امث‪55‬ال آن از‬
‫ساير خشبويىها روى‪ 5‬آن گذاشته شود‪( .‬بخاري)‪.‬‬

‫‪ -8‬تيمم در صورت عدم امكان غسل‪:‬‬


‫اگر آب وجود نداشته باشد يا ميت مردى ميان زنان يا زنى مي‪55‬ان م‪55‬ردان باشد و يا بهر دليلى‬
‫ديگر غسل دادن مقدرو نباشد‪ ،‬تيمم داده شود‪ ،‬سپس نم‪55‬از داده و دفن ك‪55‬رده ش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ِ‬ ‫ْم‪%‬رأَةُ َم‪%َ %‬ع ِّ ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل‬
‫س َم َع ُه َّن َر ُج‪ٌ %‬‬
‫‪%‬ل َم‪%َ %‬ع النِّ َس ‪%‬اء ل َْي َ‬ ‫س َم َع ُه ُ‪%‬م ْام‪%َ %‬رأَةٌ غَْي ُر َ‪%‬ه‪%‬ا‪َ ،‬و َّ‬
‫الر ُج‪ُ %‬‬ ‫الر َ‪%‬ج‪%‬ال ل َْي َ‬ ‫ص مىفرمايد‪« :‬إِ َذا َم‪%%‬اتَت ال َ‪ْ %‬‬
‫‪%‬ان وي ‪ْ %‬د َفنَ ِ‬
‫ِ‬
‫ان» (ابوداود‪ ،‬مرسل است اما عمل فقها بر اين است)‪« .‬هرگاه زنى در‬ ‫غَْي‪%ُ %‬رهُ فَِإ َّن ُه َم‪%%‬ا يَُتيَ َّم َم‪ُ َ %‬‬
‫مي‪55‬ان م‪55‬ردان ف‪55‬وت كند و زنى ديگر نباش‪55‬د‪ ،‬يا م‪55‬ردى در مي‪55‬ان زن‪55‬ان ف‪55‬وت كند و م‪55‬ردى ديگر‬
‫نباشد‪ ،‬تيمم داده ش‪55‬ود و دفن ك‪55‬رده ش‪55‬ود»‪ .‬اينها در حكم فاقد‪ 5‬آب يا كسى كه ق‪55‬ادر به اس‪55‬تفاده آب‬
‫نيست‪ ،‬مىباشند‪5.‬‬

‫‪ -9‬غسل دادن شوهر توسط همسر و بالكعس‪:‬‬


‫شوهر‪ 5‬مىتواند همسرش را و همسر مىتواند‪ 5‬شوهرش را غسل دهد رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب‬
‫‪%‬ك» «اگر قبل از من ف‪5‬وت ك‪55‬ردى من تو را غسل‬ ‫ت َق ْبلِى َفغَ َّ ِ‬
‫ك و َك َّف ْنتُ‪ِ %%‬‬
‫س ‪%%‬لْتُ َ‬ ‫به عايشه فرم‪5‬ود‪« :‬لَ‪%ْ %%‬و ُم ِّ‬
‫داده و كفن مىكنم»‪( .‬احمد‪ ،‬ابن ماجه و نسائى آن را روايت كردهاند‪ 5‬س‪55‬ندش هر چند كه ض‪55‬عيف‪5‬‬
‫است ولى ب‪555‬دليل مت‪555‬ابعت لفظش ك‪555‬ان لم يكن است)‪ .‬و حض‪555‬رت على ‪ ‬فاطمه ل را غسل داده‬
‫است‪( .‬بيهقى دارقطنى و شافعى سندش صحيح است)‪.‬‬
‫زنان نيز مىتوانند كودك شش ساله تا هفت ساله را غسل بدهن‪55‬د‪ ،‬البته غسل دادن م‪55‬رد ك‪55‬ودك‬
‫دختر هفت ساله را بعضى علماء مكروه دانستهاند‪5.‬‬

‫‪ -10‬تكفين ميت‪:‬‬
‫بعد از اينكه غسل داده شد‪ ،‬تكفين واجب اس‪55‬ت‪ .‬كفن ط‪55‬ورى باشد كه تم‪55‬ام جسد را بپوش‪55‬اند‬
‫چنانكه مص‪55‬عب بن عم‪55‬ير ش‪55‬هيد احد در چ‪55‬ادرى كه كف‪55‬اف نمىك‪55‬رد‪ 5‬كفن داده شد رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫دستور‪ 5‬داد‪ ،‬سر و جسدش پوشيده شود و حكم كرد پاهايش با اذخر (ن‪55‬وعى گي‪55‬اه اس‪55‬ت) پوش‪55‬انده‬
‫شود‪( .‬بخاري)‪ .‬اين حديث دال بر اين است كه پوشاندن تمام جسد الزم است‪.‬‬

‫‪232‬‬
‫‪ -11‬استحباب پارچه سفيد براى كفن‪:‬‬
‫هّللا‬
‫بهتر است كفن سفيد و نظيف باشد‪ ،‬كهنه باشد يا نو اشكالى ندارد‪ ،‬رسول ص مىفرمايد‪:‬‬
‫اض‪ ،‬فَِإ َّن َها ِم ْن َخ ْي ‪ِ %‬ر ثِيَ‪%%‬ابِ ُك ْم‪َ ،‬و َك ِّفنُ‪%%‬وا فِ َيه‪%%‬ا َم ْوتَ‪%%‬ا ُك ْم» (ترمذي)‪« .‬لباس سفيد بپوشيد‪5،‬‬ ‫«الْب ِ‬
‫سوا م ْن ثِيَابِ ُك ْم الَْبيَ َ‬ ‫َُ‬
‫و ام‪55‬وات را در لب‪55‬اس س‪55‬فيد كفن دهيد زي‪55‬را به‪55‬ترين لب‪55‬اس ش‪55‬ما س‪55‬فيد است» خوش‪55‬بو‪ 5‬دادن كفن‬
‫بوسيله بخور يا امثال آن نيز مطلوب و پس‪55‬نديده اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِذَا أ ْ‬
‫َج َ‪%‬م‪%ْ %‬رتُ ُم‬
‫َج ِم ُروهُ ثَالَث‪%%%‬اً» (احمد و ح‪55‬اكم)‪« .‬ميت را‪ ،‬سه دفعه خوش‪55‬بو كنيد» كفن ب‪55‬راى م‪55‬ردان سه‬ ‫ت فَ‪% % %‬أ ْ‬
‫ال َْميِّ َ‬
‫پارچه و براى زنان پنج پارچه است‪ .‬رسول‪ 5‬هّللا ص در سه پارچه كفن داده شده و در مي‪55‬ان آنها‬
‫قميص و عمامه نبود‪ .‬البته اگر حاجى در لباس احرام فوت كرد‪ ،‬با همان لباس احرام دفن شود‪،‬‬
‫پارچه ديگر بدان افزوده نشود زيرا كه محرم تنها بوس‪55‬يله اح‪55‬رامش كفن داده مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى يك‬
‫چادر و يك ازار‪ ،‬حاجى كه در حالت احرام ف‪5‬وت مىكن‪55‬د‪ ،‬كفنش خش‪55‬بو زده نش‪5‬ود‪ 5‬و س‪55‬رش ن‪5‬يز‬
‫پوشانده نشود‪ 5‬بلكه به حالت احرام گذاشته ش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره مح‪55‬رمى‪ 5‬كه از روى‬
‫س‪%‬وهُ‬ ‫دابهاش بر زمين افتاده و فوت كرده بود‪ ،‬فرمود‪« :‬ا ْغ ِسلُوهُ بِ َم ٍاء َو ِس ْد ٍر‪َ ،‬و َك ِّفنُوهُ فِى َث ْو َب ْي‪%ِ %‬ه‪َ ،‬والَ تَ َم ُّ‬
‫ث َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِة ُملَِّبيًا» (متفق عليه)‪« .‬او را غسل دهيد و در همان دو‬ ‫يب‪َ ،‬والَ تُ َخ ِّم ُروا َرأْ َسهُ‪ ،‬فَِإنَّهُ ُي ْب َع ُ‬ ‫بِ ِط ٍ‬
‫پارچه احرام دفن كنيد و او را خوش‪55‬بو نزنيد و س‪55‬رش را نپوش‪55‬يد‪ 5،‬زي‪55‬را كه روز‪ 5‬قي‪55‬امت بح‪55‬الت‬
‫احرام و لبيك گويان حشر مىشود»‪.‬‬

‫‪ -12‬كفن ابريشمى‪:‬‬
‫كفن دادن مسلمان در پارچه ابريشم‪ ،‬بمانند پوشيدن لباس ابريشمى براى مردان ح‪55‬رام اس‪55‬ت‪،‬‬
‫البته ب‪55‬راى زن‪5‬ان هر چند كه لب‪55‬اس ابريش‪55‬مى حالل است ولى كفن دادن زن در پارچه ابريش‪5‬مى‪5‬‬
‫اسراف و مكروه است و شارع از اسراف منع كرده‪ .‬رسول هّلل ص مىفرمايد‪« :‬اَل ُتغَ‪%‬الُوا فِي الْ َك َف ِن‬
‫ب َس‪ِ %%‬ر ًيعا» (ابو داود سند اين حديث خالى از اشكال نيست)‪« .‬از كفن گران قيمت اس‪5‬تفاده‬ ‫فَِإنَّهُ يُ ْس‪%%‬لَ ُ‬
‫ت إِنَّم‪%% %‬ا‬
‫يد مَِن ْالَمِّي ِ‬ ‫نكنيد‪ ،‬چون كفن به سرعت از بين مىرود»‪ .‬و قال ابوبكر‪« : 5‬إَِّن ْال َ‬
‫حىَّ أَْوَلى ِبْال َ‬
‫جِد ِ‬
‫ْم ْهلَ ِ‪%‬ة» (القيح والصديد يسيل من الميت) (بخاري)‪« .‬انسان زنده بيشتر‪ 5‬مستحق لباس نو است تا‬ ‫ِ‬
‫ُهوَ لل ُ‬
‫مرده‪ ،‬اين كفن براى جذب خون و ريم است»‪.‬‬
‫‪ -13‬نماز ميت‪:‬‬
‫نم‪55‬از ميت مانند غس‪55‬ل‪ ،‬كفن و دفنش ف‪55‬رض كفايه اس‪55‬ت‪ ،‬هر گ‪55‬اه بعضى از مس‪55‬لمانان اين‬
‫وظيفه را انجام دهند‪ ،‬از بقيه س‪5‬لب مس‪5‬ئوليت مىش‪5‬ود‪ .‬رس‪5‬ول هّلل ص بر ام‪5‬وات مس‪5‬لمانان نم‪5‬از‬
‫مىخواند‪ 5.‬ولى اگر ميتى ب‪55‬دهكار مىب‪55‬ود‪ 5‬و ب‪55‬دهىهايش پرداخته نب‪55‬ود‪ ،‬از خوان‪55‬دن نم‪55‬از خ‪55‬وددارى‪5‬‬
‫«صُّلوْا عَلى صَاحِِبُكْم» «بر برادراتان نماز بخوانيد‪.»5‬‬
‫مىكرد و مىفرمود‪َ :‬‬

‫‪ -14‬شرايط نماز جنازه‪:‬‬


‫آنچه كه براى نمازهاى پنجگانه ش‪55‬رط اس‪55‬ت‪ ،‬مانند طه‪55‬ارت از ح‪55‬دث‪ ،‬خبث‪ ،‬س‪55‬تر ع‪55‬ورت‪،‬‬
‫استقبال قبله و غيره‪ ،‬براى نماز جنازه نيز شرط است‪ .‬زيرا كه رسول هّلل ص آن را «نماز» ن‪55‬ام‬
‫گذاشته و فرمود‪« :‬بر برادرتان نماز بخوانيد» بن‪55‬ابر اين احك‪55‬ام نم‪55‬از ب‪55‬دان داده مىش‪55‬ود‪ 5‬و هم‪55‬ان‬
‫شرايط‪ 5‬نماز را دارد‪.‬‬

‫‪ -15‬فرائض نماز جنازه‪:‬‬

‫‪233‬‬
‫فرائض نماز جنازه عبارتاند از‪ :‬قيام‪ ،‬نيت (بدليل‪ :‬إنما األعمال بالني‪%%‬ات)‪ ،‬چهارتكبير كه بعد از‬
‫تكبير اول سوره فاتحه‪ ،‬بعد از تكبير دوم درود بعد از تكبير سوم دعا براى ميت و بعد از تكبير‬
‫چهارم‪ 5‬سالم خوانده شود‪.‬‬

‫‪ -16‬نحوه برگزارى نماز جنازه‪:‬‬


‫جنازه يا جن‪55‬ائز به ج‪55‬انب قبله گذاش‪55‬ته ش‪55‬وند‪ ،‬ام‪55‬ام و س‪55‬اير م‪55‬ردم در ح‪55‬الى كه (جنازهها در‬
‫صورت‪ 5‬بيش از يك جنازه باشد‪ :‬م‪55‬ترجم) جن‪55‬ازه در مقابل آن‪55‬ان اس‪55‬ت‪ ،‬در ‪ 3‬صف يا بيش از ‪3‬‬
‫ت» (هر كس سه صف‬ ‫صف بايستند‪ 5.‬رسول هّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«مْن صََّلى َعَلْيهِ َثَلَاثَة صُُفوفٍ َفَقْد أَْوجََب ْ‬
‫بر وى نماز خواند‪ ،‬بهشت بر وى الزم مىگردد»‪( .‬ترم‪55‬ذي)‪ .‬هّللا اك‪55‬بر گفته نيت نم‪55‬از جن‪55‬ازه بر‬
‫ميت يا بر اموات (اگر بيش از يكى باشند) در دل داشته باشند‪ .‬بعد فاتحه خوان‪55‬ده ش‪55‬ود و حمد و‬
‫ثناء بر خداوند‪ 5‬خوان‪5‬ده ش‪5‬ود‪ .‬بعد تكب‪5‬ير گفته دس‪5‬تها را بلند ك‪55‬رده يا روى س‪55‬ينه بس‪5‬ته بگذارند‪ 5‬و‬
‫درود‪ 5‬ابراهيمى خوانده شود‪ .‬بار سوم تكبير گفته شود و بعد از تكبير براى ميت يا ام‪5‬وات دع‪5‬اء‬
‫شود‪ .‬سپس تكبير چهارم گفته شود‪ .‬بعد از تكبير چهارم مىت‪55‬وان دعا خواند و س‪55‬الم گفت يا اينكه‬
‫بدون دعا سالم گويد‪ .‬در روايات‪ ،‬يك سالم و نيز دو سالم وارد شده است‪ .‬در حديث آمده است‪:‬‬
‫س‪55‬نت در نم‪55‬از جن‪55‬ازه اين است كه ام‪55‬ام تكب‪55‬ير گوي‪55‬د‪ .‬بعد از تكب‪55‬ير س‪55‬وره فاتحه را خواند البته‬
‫س‪55‬وره فاتحه با ص‪5‬داى آهس‪55‬ته خوان‪5‬ده ش‪5‬ود‪ .‬س‪55‬پس ب‪55‬راى پي‪5‬امبر‪ 5‬ص درود خواند و ب‪5‬راى ميت‬
‫دعاى خالص‪5‬انه بكند و ق‪55‬رائت نخوان‪5‬د‪ 5.‬س‪5‬پس آهس‪55‬ته س‪5‬الم گوي‪55‬د‪( .‬الش‪55‬افعى و حافظ س‪55‬ند آن را‬
‫صحيح قرار داده است)‪.‬‬

‫‪ -17‬مسبوق در نماز جنازه‪:‬‬


‫(شخصى كه پس از ش‪5555‬روع نم‪5555‬از و گفتن تكب‪5555‬ير اول و يا تكبيره‪5555‬اى‪ 5‬بع‪5555‬دى به صف‬
‫نمازگزاران مىپيوندد‪ 5.‬مترجم) مس‪55‬بوق‪ 5‬در نم‪55‬از جن‪55‬ازه‪ ،‬هم مىتواند بعد از اتم‪55‬ام نم‪55‬از تكب‪55‬يرات‬
‫فوت شده را بگويد و هم با امام سالم گفته و بقيه تكبيرها‪ 5‬را نگويد‪ .‬زيرا وق‪55‬تى‪ 5‬حض‪55‬رت عايشه‬
‫ك» «آنچه را كه‬ ‫اء عََليْ‪ِ %‬‬
‫ى َومَا َفاتَ‪%‬كِ َفَلا َقض‪َ َ%‬‬
‫ت َفكَِّبِر ْ‬
‫ل از رسول خدا ص سوال كرد‪ ،‬فرمود‪« 5:‬مَا َسمِْع ِ‬
‫شنيدى‪ 5‬از تكبيرها‪ 5‬بگو و آنچه كه فوت شده است قضا ندارد»‪.‬‬

‫‪ -18‬اگر كسى بدون نماز دفن شود‪:‬‬


‫اگر كسى بدون نماز دفن كرده شد‪ ،‬بر قبر او نم‪55‬از خوان‪55‬ده ش‪55‬ود زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بر‬
‫زنى كه مسجد را جارو‪ 5‬مىزد و بعد از وف‪5‬ات ب‪5‬دون نم‪5‬از دفن ش‪5‬ده ب‪5‬ود بر ق‪5‬برش نم‪5‬از خوان‪5‬د‪.‬‬
‫(بخاري)‪ .‬غائبانه نيز مىتوان نماز جن‪5‬ازه را برپا ك‪5‬رد‪ .‬زي‪5‬را رس‪5‬ول خ‪5‬دا ص بر نجاشى كه در‬
‫حبشه فوت شده بود نماز خواند‪ ،‬حال آنكه رسول هّلل ص و ساير مؤمنين در مدينه منوره بودن‪55‬د‪5.‬‬
‫(بخارى و مسلم)‪.‬‬

‫كلمات دعاء‪:‬‬
‫در صحاح و سنن الفاظ و كلمات زيادى‪ 5‬پيرامون دعا بر نماز جنازه آمده است‪ .‬برخى از آنها‬
‫بشرح زير است‪ .‬و هر كدام از اين دعاها كه گفته شود‪ ،‬كفايت مىكند‪« .‬اللَّ ُه َّم إِ َّن فُالَ َن بْ َن فُالَ ٍن فِى‬
‫اب النَّا ِر ((بجاى كلمات فالن بن فالن به نام ميت و نام پدر‬ ‫ك َو َح ْب ِل ِج َوا ِر َك فَِق ِه ِم ْن فِ ْتنَ ِة الْ َق ْب ِر َو َع َذ ِ‬ ‫ِذ َّمتِ َ‬
‫ْح ِّق فَا ْغ ِف ْر لَهُ َو ْار َح ْمهُ إِنَّ َ‬ ‫ِ‬
‫ك أَنْ َ‬
‫ت‬ ‫او ذكر شود‪ .‬مثال عبد هّلل بن عبد الواحد‪ .‬مترجم) َوأَنْ َ‬
‫ت أ َْه ُل ال َْوفَاء َوال َ‬
‫ص ِغي ِرنَا‪َ ،‬و َكبِي ِرنَا َوذَ َك ِرنَا‪َ ،‬وأُْنثَانَا‪ ،‬اللَّ ُه َّم َم ْن‬ ‫ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫الْغَ ُفور َّ ِ‬
‫يم‪ ،‬اللَّ ُه َّم ا ْغف ْر ل َحِّينَا‪َ ،‬و َميِّتنَا‪َ ،‬و َشاهدنَا‪َ ،‬وغَائبِنَا‪َ ،‬و َ‬ ‫الرح ُ‬ ‫ُ‬
‫َّ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َج َرهُ‪َ ،‬واَل تُضلنَا َب ْع َدهُ»‪.‬‬ ‫يمان‪ .‬الل ُه َّم اَل تَ ْح ِر ْمنَا أ ْ‬ ‫َحيه َعلَى اإْل ْساَل م‪َ ،‬و َم ْن َت َوف ْيته منَّا َفَت َوفهُ َعلَى اإْل َ‬ ‫َحَي ْيته منَّا فَأ ْ‬
‫أْ‬
‫‪234‬‬
‫براى كودك و نا بالغ اين دعا خوانده شود‪:‬‬
‫اج َعلْهُ لَِوالِ َديْ ِه َف َرطًا َو َسلَ ًفا َوذُ ْخ ًرا وثقل به موازينهم وأعظم به أجورهم والتحرمنا وإياهم أج‪%%‬ره وال‬ ‫«اللَّ ُه َّم ْ‬
‫تفتنا وإياهم بعده‪ ،‬اللهم الحقه بصالح سلف المؤمنين فى كفالة إبراهيم َوأَبْ ِدلْهُ َد ًارا َخ ْ‪%‬ي ً‪%‬را ِم ْن َدا ِر ِه َوأ َْهالً َخ ْ‪%‬ي ً‪%‬را‬
‫اب النَّا ِر»‪.‬‬ ‫ِ ِِ ِِ ِ‬
‫م ْن أ َْهله َوقه ف ْتنَةَ الْ َق ْب ِر َو َع َذ َ‬

‫تشييع جنازه و فضائل آن‪:‬‬


‫تشييع جنازه‪ :‬يع‪55‬نى رفتن به هم‪55‬راه جن‪5‬ازه تا گورس‪55‬تان س‪55‬نت اس‪55‬ت‪( .‬بدرقه نم‪55‬ودن ميت تا‬
‫ْجنَ ‪%%‬ائِ ِز تُ ‪َ % %‬ذ ِّك ْر ُك ُم‬
‫ش‪% %‬وا َم‪%َ % %‬ع ال َ‬ ‫‪%‬ودوا ال َْم‪ِ % %‬ر َ‬
‫يض َو ْام ُ‬ ‫آرامگاه ابدى‪ .‬مترجم)‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬عُ‪ُ %%‬‬
‫اآلخ َرةَ» (احمد)‪« .‬بيمار را عيادت و همراه جنازه تشييع كنيد‪ .‬زيرا جنازه ش‪55‬ما را به ي‪55‬اد آخ‪55‬رت‬ ‫ِ‬
‫مىاندازد‪ .»5‬زود بردن جنازه به قبرس‪5‬تان ن‪5‬يز س‪5‬نت اس‪5‬ت‪ .‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬أَ ْس‪ِ %%‬رعُوا‬
‫ضعُونَهُ‪َ %‬ع ْن ِرقَابِ ُك ْم» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ك فَ َش ٌّر تَ َ‬ ‫ك ِس َوى ذَلِ َ‬ ‫ِّمو َن َها إل َْي ِه‪َ ،‬وإِ ْن تَ ُ‬ ‫ك ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫بِالْجنَ َازة‪ ،‬فَِإ ْن تَ ُ َ‬
‫صال َحةً فَ َخ ْي ٌر ُت َقد ُ‬
‫«در تدفين جن‪55‬ازه بش‪55‬تابيد اگر نيك و ص‪5‬الح اس‪5‬ت‪ ،‬بس‪55‬وى خ‪55‬ير او را مىبريد و اگر غ‪55‬ير از اين‬
‫است‪ ،‬بدى را از دوش خود بر زمين مىگذاريد‪ .»5‬درب‪55‬اره فض‪55‬يلت تش‪55‬ييع جن‪55‬ازه رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫غ ِم ْن َدفْنِ َها‪ ،‬فَإنَّهُ َي ْرج‪%ُ %‬ع ِم َن‬ ‫فر َ‬
‫صلى َعلَْي َها َويُ َ‬
‫احتِساباً‪ ،‬و َكا َن َم َعهُ‪َ %‬حتَّى يُ َ َّ‬ ‫ِ‬
‫«م ِن َّاتبَ َع َجنَ َازةَ ُم ْسل ٍم إيماناً َو ْ َ َ‬ ‫فرمود‪َ :‬‬
‫اط ِمثْ‪%% %‬ل أُح‪%ٍ % %‬د‪ ،‬ومن ص ‪% %‬لَّى َعلَي ‪%‬ه ‪%%‬ا‪ ،‬ثُ َّم ر ‪%‬ج ‪%%‬ع َقب‪%% %‬ل أ ْن تُ ‪ْ % %‬دفَن‪ ،‬فَإنَّه ير ِ ‪%‬ج ‪ %‬ع بِق‪%% %‬ير ٍ‬ ‫‪%‬ل قِ‪%% %‬ير ٍ‬ ‫األ ْ ِ‬
‫اط»‬ ‫َ ُ َْ ُ َ‬ ‫ََ َ ْ َ‬ ‫َْ‬ ‫ُ ُ ََ ْ َ‬ ‫َج‪ِ % %‬ر بق‪%% %‬يراطَْي ِن ُك‪َ ُّ % %‬‬
‫(بخاري)‪« .‬هر كس به نيت ثواب و خشنودى خداوند جن‪55‬ازه را تش‪55‬ييع كند و تا پاي‪55‬ان دفن با وى‬
‫همراه شود‪ ،‬با دو قيراط اجر كه هر ك‪55‬دام مانند ك‪55‬وه احد است بر مىگ‪55‬ردد و اگر بعد از نم‪55‬از و‬
‫قبل از دفن بر گردد‪ ،‬با يك قيراط‪ 5‬اجر بر مىگردد»‪.‬‬

‫مكروهات تشييع‪:‬‬
‫‪%‬اع‬ ‫ِ‬
‫ش‪55‬ركت زن‪55‬ان در تش‪55‬ييع جن‪55‬ازه مك‪55‬روه اس‪55‬ت‪ ،‬از امعطيه روايت است ك‪55‬ه‪« :‬نُهينَ‪%% %‬ا َع ْن اتِّبَ‪ِ % %‬‬
‫ال ِ‬
‫َم ُي ْع َز ْم َعلَْينَا» (متفق عليه)‪« .‬از تشييع جنازه منع شديم ولى روى آن تاكيد نشد» ق‪55‬رائت‬ ‫ْجنَائ ِز‪َ ،‬ول ْ‬
‫َ‬
‫و ذكر با صداى بلند در حال تشييع جنازه مكروه است‪ .‬زي‪55‬را اص‪55‬حاب رس‪55‬ول هّللا در سه م‪55‬ورد‪5‬‬
‫صداى بلند را مكروه مىدانستند‪ 5‬كه آن سه مورد عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬تشييع جنازه‪ -2 ،‬ذكر‪ -3 ،‬قتال (ابن المن‪5‬ذر از قيس بن عب‪55‬اده)‪ .‬نشس‪55‬تن قبل از گذاش‪55‬تن‬
‫جِلس ‪ُ%%‬وْا حََّتى‬‫ازَة َفَلا تَ ْ‬ ‫جنازه روى زمين نيز مكروه اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِذا اتََّبعُْتُم ْال َ‬
‫جنَ‪َ % %‬‬
‫ُتوض ‪ََ%%‬ع بِ ‪%%‬االأَْرضِ» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬هرگ‪55‬اه جن‪55‬ازه را تش‪55‬ييع كردي‪55‬د‪ ،‬تا بر زمين گذاش‪55‬ته نش‪55‬ده است‬
‫ننشينيد‪.»5‬‬

‫تدفين‪:‬‬
‫دفن ميت يعنى پنه‪5‬ان ك‪5‬ردن جسد آن در خ‪5‬اك و در زير زمين‪ ،‬ف‪5‬رض كف‪5‬ائى اس‪5‬ت‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪( ﴾    ﴿ :‬عبس‪« .)21 :‬او را موت داد و قبر را ب‪55‬رايش‬
‫تدارك ديد»‪ .‬دفن ميت احكام و مسائلى دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود‪5.‬‬
‫‪ -1‬قبر چنان گود و عميق حفر شود كه پرندگان و درندگان الشخور به جسد ميت دسترسى‪5‬‬
‫داشته نباشند و نتوانند آن را بيرون بياورند و از طرفى‪ 5‬بوى بد آن نيز به بيرون از قبر س‪55‬رايت‬

‫‪235‬‬
‫َح ِس ‪%%‬نُوا‬ ‫نكند و ب‪55‬اعث اذيت و آزار م‪55‬ردم نش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ِ :‬‬
‫«احف ‪%ُ %‬روا َوأَ ْع ِم ُق ‪%%‬وا َوأ ْ‬
‫ْ‬
‫ول اللَّ ِه! قَ‪َ %‬‬ ‫ٍِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ اِل‬
‫ِّموا أَ ْك َث‪%َ %‬ر ُه ْم ُق ْرآنً‪%%‬ا» (نسائي)‪.‬‬ ‫‪%‬ال‪ :‬قَ‪%%‬د ُ‬ ‫َوا ْدفنُوا ا ْثَن ْي ِن َوالثَّاَل ثَةَ في َق ْب ٍر َواحد قَالُوا‪ :‬فَ َم ْن ُن َقد ُ‬
‫ِّم يَا َر ُس َ‬
‫«حفر كنيد‪ ،‬و گود نمائيد‪ .‬خوب دقت كنيد‪ ،‬دو يا سه را در يك قبر دفن كنيد‪ .‬س‪55‬وال شد چه كسى‬
‫را در قبر مقدم كنيم؟ فرمود‪ 5:‬هر كس بيشتر قرآن را بداند (و بدان عالمتر) باشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬در قبر‪ ،‬لحد زده شود‪ ،‬بهتر است هر چند كه شق نيز جايز است‪( .‬لحد يع‪55‬نى داخل چ‪55‬اه‬
‫قبر بسوى‪ 5‬قبله تاقچهاى جهت گذاشتن جسد در آن‪ ،‬زده شود)‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَّلحَ ‪ُ%%‬د‬
‫الشُق ِلَغْيرَِنا» (احمد‪ ،‬ابوداود ترمذى‪ ،‬سندش ايراد دارد)‪.‬‬ ‫َلَنا َو َّ‬
‫‪ -3‬كسانى كه حضور دارند‪ ،‬مستحب است كه سه ب‪55‬ار با دس‪55‬تهاى ش‪55‬ان خ‪55‬اك برداش‪55‬ته روى‬
‫قبر از جانب سر ميت بريزند‪ 5.‬زيرا رسول هّللا ص چنين كرده است‪.‬‬
‫‪ -4‬ميت در قبر بر پهلوى راست خوابانده رو به قبله شود‪ ،‬گرههاى‪ 5‬كفنش باز كرده شود و‬
‫سم اللّهِ ِعَلى مَِّلةِ َرس‪%ُ% %‬ولِ اللّهِ» رس‪55‬ول‬
‫«ب ِ‬
‫كسى يا كس‪55‬انى كه ميت را داخل ق‪55‬بر مىگذارن‪55‬د‪ ،‬بگوين‪55‬د‪ِ 5:‬‬
‫اكرم ص چنين فرموده است‪( .‬ابوداود‪ 5‬و حاكم و سندش را صحيح قرار داده است)‪.‬‬
‫‪ -5‬به هنگ‪55‬ام دفن جسد زن‪ ،‬ق‪55‬بر را با خيمه يا چ‪55‬ادرى بپوش‪55‬انند‪ ،‬اين عمل از س‪55‬لف ص‪55‬الح‬
‫منقول است‪.‬‬
‫ماده سوم‪ :‬اعمال بعد از دفن‪:‬‬
‫‪ -1‬دعاء و استغفار براى ميت‪:‬‬
‫ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه به هنگ‪55‬ام دفن حض‪55‬ور دارن‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬تحب است كه بعد از دفن در حق ميت‬
‫«اس ‪َْ% %‬تغِْفرُوا‬
‫دعاى مغفرت و استقامت كنند‪ ،‬رسول اكرم ص معموال بعد از ت‪55‬دفين ميت مىفرم‪55‬ود‪ِ 5:‬‬
‫ت فَِإَّنهُ الآَن ُيس ‪ْ%%‬ألُ» «براى برادرتان طلب مغفرت كنيد و ب‪55‬راى او اس‪55‬تقامت‬ ‫التْثِبْي َ‬
‫لِأَِخْيكُْم َوس ‪َُ%%‬لوا لَ ‪ُ%%‬ه َّ‬
‫بخواهيد‪ ،‬زيرا اكنون م‪55‬ورد بازخواست ق‪55‬رار خواهد گ‪55‬رفت»‪ .‬بعضى از س‪55‬لف چ‪55‬نين مىگفتن‪55‬د‪:‬‬
‫ول بِ‪%ِ %‬ه اللَّ ُه َّم َو َّس‪ْ %‬ع لَ‪%%‬هُ ُم ْد َخلَ‪%%‬هُ‪َ %‬وا ْغ ِف‪%ْ %‬ر لَ‪%%‬هُ ذَ ْنبَ‪%%‬هُ» (ابن ماجه‬
‫ت َخ ْ‪%‬ي‪%‬ر َم ْ‪%‬ن ُ‪%‬ز ٍ‬ ‫«اللَّ ُه َّم َع ْب‪ُ %‬د َك َو َولَ‪ُ %‬د َع ْب‪%ِ %‬د َك َن‪%َ %‬ز َل بِ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك َوأَنْ َ ُ‬
‫بسند حسن)‪« .‬پروردگارا! اين بنده تو و فرزند‪ 5‬بنده تو نزد تو آمده است و تو بهترين ميزب‪55‬ان او‬
‫هستى‪ ،‬مغفرتش كن و جايگاهش را وسعت ده»‪.‬‬

‫مسطح گردانيدن قبر‪:‬‬


‫بهتر است قبر مسطح و برابر با زمين باشد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص به آن دس‪55‬تور داده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫همچنين تسنيم‪ ،‬يعنى بلند كردن قبر به اندازه يك وجب بص‪55‬ورت كوه‪55‬ان ش‪55‬تر ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬ق‪55‬بر‬
‫مبارك رسول اكرم ص به همين صورت است‪.‬‬
‫گذاشتن عالمت روى‪ 5‬قبر براى شناس‪55‬ايى اي‪55‬رادى ن‪55‬دارد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ق‪55‬بر عثم‪55‬ان بن‬
‫مظعون را با سنگى‪ ،‬عالمت گذارى كرده فرمود‪ 5:‬با اين نشانى قبر برادرم را شناس‪55‬ائى مىكنم و‬
‫هر كس از فاميلم‪ 5‬فوت كند او را در آنجا دفن مىكنم‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬

‫حرمت گچ كارى‪ ،‬سيمان كارى و ساخت و ساز قبر‪:‬‬


‫گچ سازى‪ 5‬و ايجاد اطاقك‪ 5‬و گنبد روى‪ 5‬قبر حرام و ناجايز‪ 5‬است‪ .‬در حديث مس‪55‬لم آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪:‬‬
‫ص َق ْ‪%‬ب‪%ٌ %‬ر أ َْو ُي ْبنَى َعلَْي‪%ِ % %‬ه» «رسول هّللا ص از گچ سازى‪ 5‬و ساختن بناء روى‪5‬‬
‫ص َ‬
‫« َن َهى رسول اهلل صأَ ْن يُ َج َّ‬
‫قبر منع كرده است»‪.‬‬

‫عدم جواز نشستن و راه رفتن روى قبر‪:‬‬

‫‪236‬‬
‫جِلس ‪ُ%%‬وا َعَلى‬
‫«لا َت ْ‬
‫نشستن روى قبر و راه رفتن بر آن ناجايز‪ 5‬است‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ور َوَلا تُص ‪َُّ%%‬لوْا إَِلْيهَ ‪%%‬ا» (مسلم)‪« .‬روى قبرها‪ 5‬ننشينيد و به س‪55‬وى آنها نم‪55‬از نخوانيد» و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬ ‫ْالُقبُ ‪ِ %%‬‬
‫س َعلَى َق ْب ٍر» «اگر كسى‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ص إلَى جلْده َخ ْي ٌر لَهُ م ْن أَ ْن يَ ْجل َ‬ ‫َح ُد ُك ْم َعلَى َج ْم َرة َفتُ ْح ِر َق ثيَابَهُ َفتَ ْخلُ َ‬
‫سأَ‬‫«أَل َ ْن يَ ْجل َ‬
‫روى‪ 5‬اخگر بنشيند‪ 5‬و لباسهايش از آن بسوزد‪ 5‬و به جسمش س‪55‬رايت كند به‪55‬تر است از اينكه روى‪5‬‬
‫قبر بنشيند‪.»5‬‬
‫حرمت ساخت مساجد بر قبرها و چراغانى آنها‪:‬‬
‫َّخ ِذين َعلَْي َ‪%‬ه‪%‬ا الْمس‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫س‪ُ %‬ر َج» (ترمذي و‬ ‫اج َد َوال ُّ‬ ‫ََ‬ ‫«لَعَن اللّهُ ُز َّو َارات الْ ُقبُ‪%%‬و ِر َوال ُْمت ‪َ %‬‬ ‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ح‪55‬اكم)‪« .‬زن‪55‬انى كه قب‪55‬ور‪ 5‬را زي‪55‬ارت مىكنند و آنه‪55‬ائى كه بر قب‪55‬ور‪ 5‬مس‪55‬اجد مىس‪55‬ازند و قب‪55‬ور‪ 5‬را‬
‫اج َد» «خداوند‪5‬‬ ‫خ ‪ُ %‬ذوا ُقب ‪%%‬ور أَنْبِي ‪%%‬ائِِهم مس‪ِ % %‬‬ ‫چراغان مىكنن‪5‬د‪ ،‬ملعوناند‪ .»5‬و مىفرماي‪5‬د‪« :‬ل ََع َن اللَّهُ الَْي ُ‪%‬ه‪َ %‬‬
‫‪%‬ود‪ ،‬اتَّ َ‪%‬‬
‫ُ َ َ ََْ‬
‫يهود را لعنت كند‪ .‬آنان قبور‪ 5‬پيامبران را مسجد قرار‪ 5‬دادند»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬

‫نبش قبر و انتقال ميت‪:‬‬


‫نبش قبر و انتقال جسد يا ريزههاى آن بدون ضرورت حرام اس‪5‬ت‪ ،‬مانند اينكه جس‪55‬دى ب‪5‬دون‬
‫غسل دفن شود‪ ،‬حتى ميتى كه هنوز دفن نشده است انتقال آن از شهرى به ش‪55‬هرى ديگر مك‪55‬روه‬
‫است‪ ،‬البته اگر ميت از يك شهر به حرمين‪ ،‬مكه‪ ،‬مدينه و بيت المقدس انتق‪5‬ال داده ش‪5‬ود‪ ،‬م‪5‬انعى‬
‫«ادِْفنُ ‪% %‬وا القَْتَلى ِفى مَص ‪َ% %‬ارِِعهِْم» «شهدا و مقتولين را در محل شهادتش‪55‬ان‬ ‫ندارد‪ .‬رسول‪ 5‬هّللا مىفرمايد‪َ :‬‬
‫دفن كنيد»‪( .‬ابوداود‪ 5‬و غيره و هو صحيح)‪.‬‬
‫استحباب تعزيت‪:‬‬
‫تسليت و تعزيت گفتن بازماندگان ميت مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ ،‬م‪55‬رد باش‪55‬ند چه زن‪ ،‬قبل از دفن ميت‬
‫باشد يا بعد از دفن‪ ،‬بهتر است تسليت در سه روز اول انجام گيرد‪ ،‬البته اگر تعزيت كنن‪55‬دگان در‬
‫شهرى‪ 5‬ديگر زندگى مىكنند و دور هس‪55‬تند‪ ،‬مىتوانند جهت تس‪55‬ليت بعد از سه روز‪ 5‬بياين‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫ص ‪%‬يبَ ٍة إِالَّ َك َس ‪%‬اهُ اللَّهُ ُس‪ْ %‬ب َحانَهُ ِم ْن ُحلَ‪%ِ %‬ل الْ َك َر َام‪%ِ %‬ة َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة»‬
‫َخ‪%‬اهُ بِم ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«م‪%%‬ا م ْن ُم‪%ْ %‬ؤم ٍ‪%‬ن ُي َع‪%ِّ %‬زى أ َ‪ُ %‬‬
‫(ابن ماجه‪ ،‬سندش بسيار‪ 5‬خوب است)‪« .‬هر مؤمنى كه هنگام مصيبت به برادرش‪ 5‬تسليت گوي‪55‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬روز قيامت او را لباس كرامت و عزت خواهد پوشاند»‪.‬‬

‫تعزيت يعنى چه؟‬


‫تعزيت‪ ،‬يعنى تلقين به صبر و آماده ك‪55‬ردن بازمان‪55‬دگان ب‪55‬راى تحمل مش‪55‬كل و پ‪5‬ذيرفتن‪ 5‬ص‪5‬بر‬
‫بوسيله ذكر آنچه كه مصيبت را آسان كند و شدت اندوه را از آنان بكاهد‪ .‬تعزيت با هر تعب‪55‬ير و‬
‫كلماتى رواست‪ .‬در حديث داريم‪ ،‬دختر رسول اكرم ص نزد او قاصد‪ 5‬فرس‪55‬تاد‪ 5‬و او را از م‪55‬رگ‬
‫پسرش باخبر كرد‪ .‬رسول اكرم ص با شخصى پيغام فرستاد به دخترم بگو‪« :‬إِ َّن لِلَّ ِه َما أَ َ‪%‬خ َذ َولَ‪%‬هُ َم‪%‬ا‬
‫ِ‬ ‫ٍ ِ‬
‫ب» (مسلم)‪« .‬براى خداوند است آنچه كه از‬ ‫صبِ ْر َولْتَ ْحتَس ْ‬ ‫أَ ْعطَى َو ُك ُّل َش ْىء ع ْن َدهُ بِأ َ‬
‫َج ٍل ُم َس ًّمى فَ ُم ْر َها َفلْتَ ْ‬
‫ما مىگيرد و براى او است آنچه كه بما مىدهد‪ ،‬هر چيز نزد او م‪55‬دت مشخصى‪ 5‬دارد‪ ،‬بايد ص‪55‬بر‬
‫كنى و از خداوند در برابر اين مصيبت انتظار پاداش داشته باشى»‪.‬‬
‫يكى از سلف به مناسبت در گذشت فرزند‪ 5‬دوس‪55‬تش به ايش‪55‬ان چ‪55‬نين مىنويس‪55‬د‪ :‬از فالن‪ ...‬به‬
‫فالن‪ ....‬سالم بر شما‪ .‬بدينوسيله من خدا را سپاس و ستايش مىگويم‪ .‬خداوند‪ 5‬به شما اجر ب‪55‬زرگ‬
‫عنايت كرده و نيز صبر عنايت فرمايد‪ 5،‬و به من و شما توفيق‪ 5‬شكر نعمته‪55‬ايش را بده‪55‬د‪ ،‬بىترديد‬
‫جانها‪ ،‬مالها و اوالده‪55‬اى‪ 5‬م‪55‬ا‪ ،‬بخشش‪55‬ها و امانته‪55‬اى‪ 5‬الهى بحس‪55‬اب مىآين‪55‬د‪ ،‬خداوند او را از تو در‬
‫حالى گرفت كه او را دوست داشتى و به وجودش‪ 5‬افتخار مىنمودى ولى خداوند‪ 5‬در ع‪55‬وض به تو‬
‫‪237‬‬
‫پاداش بزرگى خواهد بخش‪55‬يد‪ ،‬رفتن و ب‪55‬راى تو عب‪55‬ادت‪ ،‬رحمت و ه‪55‬دايت است اگر ب‪55‬دان معتقد‬
‫باشى‪ ،‬پس صبر را پيشه گير‪ ،‬و با آه و فغان اجر و پاداش خود را‪ ،‬كم مكن كه پشيمان خ‪55‬واهى‬
‫شد‪ ،‬و بدان كه آه و فغان مرده را زن‪55‬ده نمىكند و غم و ان‪55‬دوه را نمىزدايد و آنچه كه اتف‪55‬اق افت‪55‬اده‬
‫برنخواهد‪ 5‬گشت‪.‬‬

‫اجتماع براى تعزيت‪:‬‬


‫آنچه كه بايد ترك شود و اجتناب از آن الزم است‪ ،‬بدعتى است كه مردم ب‪55‬دليل ف‪55‬رط‪ 5‬جه‪55‬الت‬
‫در آن مبتال هس‪55‬تند و آن اين است كه م‪55‬ردم به قصد تع‪55‬زيت در خانه اجتم‪55‬اع مىكنند و بمنظ‪55‬ور‪5‬‬
‫تظ‪55‬اهر و فخرفروشى س‪55‬فره رنگين ت‪55‬رتيب مىدهند و ماله‪55‬اى هنگفت هزينه مىكنن‪55‬د‪ ،‬اين عم‪55‬ل‪،‬‬
‫ريا‪ ،‬تظاهر و بدعت است‪ .‬زيرا بزرگان اصحاب رسول هّلل ص ب‪55‬راى تع‪55‬زيت در خانهها تجمع‬
‫نمىكردند بلكه در مق‪55‬بره يا در جاه‪55‬ائى ب‪55‬يرون از خانه وق‪55‬تى‪ 5‬هم‪55‬ديگر را مالق‪55‬ات مىكردن‪55‬د‪ 5،‬به‬
‫يكديگر‪ 5‬تعزيت مىگفتند‪ .‬البته اگر در مقبره و بازار امكان مالقات نباشد مانعى ندارد كه تع‪55‬زيت‬
‫در خانه گفته شود‪ .‬زيرا آنچه بدعت است‪ ،‬اين است كه خانه و منزل براى اين ك‪55‬ار اختص‪55‬اص‬
‫داده شود و اجتماع بخصوصى‪ 5‬براى اين منظور تشكيل گردد‪( .‬و سفرههاى رنگين چيده شود)‬

‫كمك به بازماندگان‪:‬‬
‫پختن طع‪55‬ام و آم‪55‬اده ك‪55‬ردن غ‪55‬ذا ب‪55‬راى بازمان‪55‬دگان ميت مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ .‬اين ك‪55‬ار بوس‪55‬يله‬
‫خويش‪55‬اوندان و همس‪55‬ايگان در روز وف‪55‬ات بايد انج‪55‬ام گ‪55‬يرد‪ .‬رس‪55‬ول هّلل ص در روز‪ 5‬ش‪55‬هادت‬
‫«اص ‪َْ% %‬نُعوْا لِآِل جَْعفَ ‪َ% %‬ر طعامً ‪% %‬ا فَِإَّنُه أَتَ ‪ُ % %‬‬
‫اهْم أَمْ ‪ٌ% %‬ر ُيش ‪ْ% %‬غُِلُهْم» «ب‪55‬راى‬ ‫حض‪55‬رت جعفر بن ابى ط‪55‬الب فرم‪55‬ود‪ِ 5:‬‬
‫فرزندان جعفر غذا آماده كنيد‪ ،‬چون آنان مواجه با مصيبتى شدند كه آنان را بخود مشغول ك‪55‬رده‬
‫است»‪( .‬احم‪55‬د‪ ،‬ترم‪55‬ذى‪ ،‬ح‪55‬اكم)‪ .‬اما اينكه اهل ميت و بازمان‪55‬دگان ب‪55‬راى ديگ‪55‬ران طع‪55‬ام و غ‪55‬ذا‬
‫درست كنند مكروه است‪ ،‬بهيچ وجه شايسته نيست چشم به غذاى آنان بدوزن‪55‬د‪ ،‬اين امر مص‪55‬يبت‬
‫آنان را چند برابر مىكند‪ .‬اگر افرادى از راه دور براى تعزيت آمدند‪ ،‬بهتر است كه همسايگان و‬
‫خويشاوندان از آنان پذيرائى كنند نه اهل ميت‪.‬‬

‫صدقه براى ميت‪:‬‬


‫هّلل‬
‫ص‪55‬دقه ب‪55‬راى ميت مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ .‬از ابى هري‪55‬ره ‪ ‬م‪55‬روى‪ 5‬است كه شخصى‪ 5‬از رس‪55‬ول ص‬
‫‪%‬ال‪َ « :‬ن َعم»‪ .‬يا رسول هّللا‬
‫ْ‬ ‫َّق َع ْن‪%%‬هُ؟ قَ‪َ %‬‬
‫صد َ‬‫وص َف َه ْل يُ َك ِّف ُر َع ْنهُ أَ ْن أَتَ َ‬‫َم يُ ِ‬ ‫ات َوَت َر َك َماالً َول ْ‬‫سوال كرد‪« :‬إِ َّن أَبِى َم َ‬
‫ص پدرم فوت كرده و مال زيادى گذاشته اس‪5‬ت‪ ،‬ب‪55‬راى او ص‪55‬دقه كنم‪ ،‬مفيد خواهد ب‪5‬ود؟ رس‪55‬ول‬
‫هّللا ص فرمود‪« :‬آرى» حضرت سعد بن عباده ‪ ‬بعد از وفات مادرش از رسول هّللا ص پرس‪55‬يد‪،‬‬
‫ْم ِ‬ ‫ص‪َ %‬دقَ ِة أَفْ َ‬ ‫ص‪َّ %‬د ُق َع ْن َ‪%‬ه‪%‬ا؟ قَ‪َ %‬‬ ‫ول اللَّ ِه َّ‬
‫‪%‬اء» اى‬ ‫‪%‬ال‪َ :‬س‪ْ %‬ق ُي ال َ‪%‬‬
‫ض‪ُ %‬ل؟ قَ‪َ %‬‬ ‫َي ال َّ‬
‫‪%‬ال‪َ :‬ن َع ْم‪ُ .‬قلْت‪ :‬فَ‪%‬أ ُّ‬ ‫ت أَفَأَتَ َ‬
‫إن أ ُِّمي َم‪%%‬اتَ ْ‬ ‫«يَ‪%%‬ا َر ُس‪َ %‬‬
‫پيامبر‪ 5‬خدا! مادرم فوت كرده‪ ،‬آيا براى او صدقه كنم؟ پيامبر ص فرم‪55‬ود‪ :‬آرى‪ ،‬س‪55‬وال شد ك‪55‬دام‬
‫صدقه بهتر است فرمود‪ :‬آب دادن»‪( .‬احمد و نسائى)‪.‬‬

‫خواندن قرآن براى ميت‪:‬‬


‫اگر مس‪55‬لمان ق‪55‬رآن را در خانه يا در مس‪55‬جد بخواند و در پاي‪55‬ان تالوت ب‪55‬راى ميت دع‪55‬اى‬
‫مغفرت كند‪ ،‬مانعى ندارد‪.‬‬
‫اما تجمع ك‪55‬ردن قاري‪55‬ان در خانه ميت و تالوت ك‪55‬ردن دس‪55‬تجمعى و اه‪55‬داء ث‪55‬واب به ميت و‬
‫دادن اجره به قاريان از طرف‪ 5‬خويشاوندان ميت‪ ،‬بدعت و من‪55‬افى‪ 5‬با روش ص‪55‬حابه و ائمه س‪55‬لف‬
‫مىباشد‪ ،‬بايد مسلمانانى‪ 5‬كه مبتال به چنين رسمى‪ 5‬هستند‪ ،‬به ت‪55‬رك آن دع‪55‬وت ش‪55‬وند‪ .‬چ‪55‬نين روشى‪5‬‬

‫‪238‬‬
‫در سلف صالح شناخته نشده و از علماء و ائمه خيرالقرون چنين چيزى نقل نشده است‪ .‬آنچه كه‬
‫در اول اين امت بعنوان دين مروج نبوده است‪ ،‬براى آخر اين امت‪ ،‬دين بحساب نمىآيد‪.‬‬

‫زيارت قبور‪:‬‬
‫سر زدن به قبرس‪55‬تان مس‪55‬تحب و ي‪55‬ادآور آخ‪55‬رت است و س‪55‬بب دع‪55‬اء و اس‪55‬تغفار ب‪55‬راى ميت‬
‫وها فَِإ َّن َ‪%‬ه ‪%%‬ا تُ ‪َ % %‬ذ ِّك ُر اآْل ِ ‪%‬خ ‪َ %‬ر َة»‬ ‫مىش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ُ « :‬ك ْنت َنهيت ُكم َعن ِزي ‪ِ % %‬‬
‫‪%‬ارة الْ ُقبُ‪%% %‬و ِر َف ُز ُ‬
‫ور َ‬ ‫َ ُْ ْ ْ َ َ‬
‫(ترم‪55‬ذي)‪« .‬من ش‪55‬ما را از زي‪55‬ارت قب‪55‬ور‪ 5‬منع ك‪55‬رده ب‪55‬ودم‪ ،‬اكن‪55‬ون به ش‪55‬ما اج‪55‬ازه مىدهم‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫زيارت قبور‪ 5‬شما را بياد آخ‪55‬رت مىان‪55‬دازد‪ .»5‬البته اگر قبرس‪55‬تان يا ميت خيلى دور باشد كه ب‪55‬راى‬
‫زيارت آن نياز به شد رحال و اهتمام به سفر دارد‪ ،‬درين صورت‪ ،‬زيارت قبور درست نيس‪55‬ت‪،‬‬
‫ْح‪%َ %‬ر ُام‪َ ،‬و َم ْس‪ِ % %‬ج ِدي‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ال إاَّل إلَى ثَاَل ثَ ‪%%‬ة َم َس‪% %‬اج َد‪ :‬ال َْم ْس‪% %‬ج ُد ال َ‬ ‫چرا كه رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬اَل تُ َش‪ُّ % %‬د ِّ‬
‫الر َح‪ُ %‬‬
‫ِ‬
‫ص‪%%‬ى» (متفق عليه)‪« .‬اهتم‪5‬ام به مس‪5‬افرت‪ 5‬و شد رح‪5‬ال نكني‪5‬د‪ ،‬مگر بس‪5‬وى‪ 5‬سه‬ ‫َه‪َ %%‬ذا‪َ ،‬وال َْم ْس‪%%‬ج ُد اأْل َقْ َ‬
‫مسجد‪ :‬مسجد حرام‪ ،‬مسجد النبى و مسجد اقصى»‪.‬‬

‫دعاى قبرستان‪:‬‬
‫هّللا‬
‫هر كس به ديدن قبرستان مىرود‪ ،‬همان كلماتى را گويد كه رس‪55‬ول ص به هنگ‪55‬ام زي‪55‬ارت‬
‫ين َوإِنَّا إِ ْن‬ ‫ِِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل ال‪%% %‬دِّيَا ِر م َن ال ُْم‪%ْ % %‬ؤمن َ‬
‫ين َوال ُْم ْس ‪% %‬لم َ‬ ‫َه‪َ %‬‬
‫س ‪% %‬الَ ُم َعلَْي ُك ْم أ ْ‪%‬‬ ‫قبرستان بقيع گفته است كه عبارتاند از‪« :‬ال َّ‬
‫َل اللَّهَ لَنَ‪%% %‬ا َولَ ُك ُم ال َْع ِافيَ ‪% %‬ةَ اللهم اغف‪%% %‬رلهم‪ ،‬اللهم‬ ‫اء اللَّهُ بِ ُك ْم لَالَ ِح ُق‪%% %‬و َن أَْنتُ ْم لَنَ‪%% %‬ا َف‪%َ % %‬ر ٌ‬
‫ط َونَ ْح ُن لَ ُك ْم َتبَ‪%ٌ % %‬ع َفنَ ْس ‪% %‬أ ُ‬ ‫َش ‪َ % %‬‬
‫ارحمهم» «سالم بر ش‪55‬ما‪ ،‬اه‪55‬الى اين ش‪55‬هر‪ ،‬از مؤمن‪55‬ان و مس‪55‬لمانان‪ .‬ما انش‪55‬اءهّلل به ش‪55‬ما خ‪55‬واهيم‬
‫پيوس‪55‬ت‪ ،‬ش‪55‬ما طليعه ما هس‪55‬تيد و ما پ‪55‬يرو‪ 5‬ش‪55‬ما‪ ،‬ع‪55‬اقبت را از خداوند ب‪55‬راى خ‪55‬ود و ب‪55‬راى ش‪55‬ما‬
‫خواستاريم‪ 5‬بارالها! آنان را مورد مغفرت و مورد‪ 5‬ترحم قرار بده»‪( .‬احمد)‪.‬‬

‫زيارت قبور براى زنان‪:‬‬


‫هّللا‬
‫حرمت رفت و آمد مكرر زنان به گورستان نزد همه علماء متفق است‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول ص‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ« :‬لَعَن اللّهُ ُز َّوار ِ‬
‫ات الْ ُقبُ‪%% %‬و ِر» خداوند زن‪55‬انى‪ 5‬را كه به زي‪55‬ارت قبرها‪ 5‬مىرون‪55‬د‪ ،‬لعنت ك‪55‬رده‬ ‫َ‬
‫است‪.‬‬
‫اما مطلق در م‪55‬ورد‪ 5‬رفتن زن‪55‬ان به قبرس‪55‬تان‪ ،‬بعضى آن را مج‪55‬از دانس‪55‬تهاند‪ 5.‬و ب‪55‬رخى مطلقا‬
‫زيارت قبور‪ 5‬را براى زنان ب‪55‬دليل ح‪55‬ديث م‪55‬ذكور ممن‪55‬وع ق‪55‬رار‪ 5‬دادهان‪55‬د‪ .‬اما مج‪55‬وزين مىگوين‪55‬د‪5:‬‬
‫زي‪55‬ارت ب‪55‬دون ك‪55‬ثرت و ب‪55‬دون تك‪55‬رار م‪55‬انعى ن‪55‬دارد‪ .‬زي‪55‬را حض‪55‬رت عايشه ل كه ق‪55‬بر ب‪55‬رادرش‬
‫عبدالرحمن را زيارت كرده ب‪5‬ود از وى در اين م‪55‬ورد س‪55‬وال ش‪5‬د‪ ،‬فرم‪5‬ود‪ :‬آرى‪ ،‬رس‪55‬ول هّلل ص‬
‫نخست از زيارت قبور‪ 5‬منع كرده بود ولى بعدا زيارت قبور‪ 5‬را مباح دانس‪55‬ته ح‪55‬تى ب‪55‬راى آن امر‬
‫كرده است‪( .‬حاكم‪ ،‬ترمذى)‪.‬‬
‫آنانى كه زيارت قبور را ب‪55‬راى زن‪55‬ان مج‪55‬از مىدانن‪55‬د‪ ،‬مش‪55‬روط است باينكه زن‪55‬ان در زي‪55‬ارت‬
‫هيچگونه فعل منكرى‪ 5‬مانند‪ ،‬نوحه جيغ كشيدن‪ ،‬تظ‪55‬اهر به آرايش و اس‪55‬تعانت و طلب ح‪55‬اجت از‬
‫ميت‪ ،‬را مرتكب نشوند‪ .‬معموال زنان اينگونه معصيتها‪ 5‬را مرتكب مىشوند‪5.‬‬

‫فصل دهم‬
‫بحث زكات‬

‫‪239‬‬
‫اين فصل مشتمل بر پنج ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬حكم‪ ،‬حكمت زكات و حكم مانعين زكات‬
‫الف) حكم زكات‪:‬‬
‫زكات بر هر مسلمانى‪ 5‬كه مالك نصاب و واجد شرايط باشد‪ ،‬فرض است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾      ‬التوبة‪« .)103 :‬از ام‪55‬وال‬
‫آنان زكات وصول كن‪ ،‬و با اين عمل‪ ،‬آنان را پاك بگردان و پااليش كن»‪ .‬و مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾ ‬البقرة‪« .)267 :‬اى مؤمنان از پاكيزه ام‪5‬والى كه بدست آوردهايد و از آنچه كه‬
‫از زمين ب‪555‬راى ش‪555‬ما ب‪555‬يرون آوردهايم‪ ،‬انف‪555‬اق كنيد»‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬مزمل‪« )20 :‬نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬ساختمان اسالم بر پنج ركن استوار اس‪55‬ت‪ :‬گ‪55‬واهى دادن‪ ،‬به ال إله‬
‫إال هّللا محمد رسولاهّلل ‪ 5،‬برپا داشتن نماز‪ ،‬پرداختن زك‪55‬ات‪ ،‬حج بيتاهّلل الح‪55‬رام و روزه م‪55‬اه مب‪55‬ارك‬
‫رمضان‪.‬‬
‫و مىفرماي‪55‬د‪ :‬به من امر ش‪55‬ده با م‪55‬ردم قت‪55‬ال كنم تا اينكه آنها به ال إله إال هّللا محمد رس‪55‬ول هّللا‬
‫اعتراف كنند‪ .‬نمازها را بر پا دارند‪ ،‬زكات اموال شان را بپردازند‪ ،‬هرگاه اين اعم‪55‬ال را انج‪55‬ام‬
‫دادند‪ ،‬جان و مال خود را بيمه كردهاند‪ ،‬مگر بحق اس‪55‬الم و معامله ب‪55‬اطن آن‪55‬ان با خداوند اس‪55‬ت‪.‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬
‫و رس‪55‬ول ص هنگ‪55‬ام اع‪55‬زام حض‪55‬رت مع‪55‬اذ ‪ ‬فرم‪55‬ود‪ :‬ش‪55‬ما ن‪55‬زد كس‪55‬انى مىرويد كه اهل‬ ‫هّللا‬
‫كتابان‪555‬د‪ ،‬نخست آن‪555‬ان را به ش‪555‬هادت أن ال إله إال هّللا ومحمد رس‪555‬ول هّللا دع‪555‬وت كن‪ ،‬اگر از تو‬
‫اطاعت كردند‪ ،‬به آن‪55‬ان خ‪55‬بر ب‪55‬ده كه خداوند‪ 5‬ش‪55‬بانه روز‪ 5‬پنج ب‪55‬ار بر آن‪55‬ان نم‪55‬از را ف‪55‬رض ك‪55‬رده‬
‫است‪ .‬اگر پذيرفتند به آنان بگو‪ :‬خداوند صدقه را بر اموال آن‪5‬ان ف‪55‬رض ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬اين ص‪5‬دقه‬
‫(زكات) از ثروتمندان گرفته و به فقراء داده شود‪ .‬اگر پذيرفتند‪ 5،‬از بهترين اموال آنها خوددارى‪5‬‬
‫كن و از دعاى بد مظل‪55‬وم‪ 5‬بپره‪55‬يز‪ ،‬زي‪55‬را مي‪55‬ان س‪55‬تمديده و هّللا هيچگونه حج‪55‬اب و م‪55‬انعى وج‪55‬ود‬
‫ندارد‪( .‬متفق عليه)‪ .‬ب) حكمت زكات‪:‬‬
‫حكمت و فلسفه مشروعيت زكات بشرح زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬پاك كردن نفس بشرى از خصلتهاى پست و نكوهيده مانند‪ :‬بخل‪ ،‬شح‪ ،‬آز و طمع‬
‫‪ -2‬همدردى با فقراء و رفع نياز مصيبت زدگان و محرومان‬
‫‪ -3‬حفظ مصالح عمومى حيات و سعادت امت منوط بدانها است‪.‬‬
‫‪ -4‬جلوگيرى‪ 5‬از ارتكاز‪ 5‬ثروت در دست سرمايه داران‪ ،‬تجار و صاحبان صنعت و تج‪5‬ارت‬
‫تا اموال عمومى مسلمانان‪ ،‬در دست گروه كوچكى‪ 5‬نباشد‪.‬‬

‫آنانى كه از دادن زكات خوددارى مىكنند‪:‬‬


‫كس‪55‬انى كه از دادن زك‪55‬ات خ‪55‬ود دارى مىكنند و منكر فرض‪55‬يت‪ 5‬آن مىباش‪55‬ند‪ ،‬از داي‪55‬ره اس‪55‬الم‬
‫خارج مىشوند‪ ،‬اما اگر منكر وجوب آن نيستند ولى بخاطر‪ 5‬بخل و سهلانگارى‪ 5‬نمىپردازند‪ 5،‬ك‪55‬افر‪5‬‬
‫نمىشوند‪ ،‬اما حك‪55‬ومت اس‪55‬المى بايد آنها را مج‪55‬ازات نم‪55‬وده و متوسل به زور ش‪55‬ود‪ .‬اگر م‪55‬انعين‬
‫زكات بخاطر بخل‪ ،‬با مأمورين زكات‪ ،‬به مبارزه برآيند‪ ،‬با آنان پيكار ش‪55‬ود تا در برابر فرم‪55‬ان‬
‫الهى تس‪55555‬ليم ش‪55555‬وند‪ .‬خداوند مىفرماي‪55555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬التوبة‪« .)11 :‬اگر توبه كنند و نماز را بر پا دارند و‬
‫زكات اموال شان را بپردازند‪ ،‬برادران دينى شما هستند» و رسول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أُمِ ‪%%‬رْ ُ‬
‫ت َأن‬
‫ُأَقاتِ ‪َ% %‬ل حََّتى‪ ...‬الخ» به من امر شده با آنان قتال كنم تا‪ ...‬زكات اموال ش‪55‬ان را بپردازن‪55‬د‪ 5.‬حض‪55‬رت‬

‫‪240‬‬
‫ول اللَّ ِه ص‬
‫ابوبكر‪  5‬در ارتباط‪ 5‬با مانعين زكات فرمود‪« :‬واللَّ ِه ل َْو َمَنعُونِى‪َ %‬عنَاقًا َك‪%%‬انُوا ُي َؤدُّو َن َه‪%%‬ا إِلَى ر ُس‪ِ %‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫لََقاَتل ُْت ُه ْم َعلَى َم ْن ِع َها» (بخاري)‪« .‬به خدا سوگند‪ 5‬اگر بزغالهاى را كه به رسول هّللا مىدادند‪ ،‬ندهند با‬
‫آنها خواهم جنگيد»‪.‬‬
‫صحابه به اتفاق‪ ،‬اين ديدگاه ابوبكر ‪ ‬را تائيد كردند و اجماع صورت‪ 5‬گرفت‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬اموالى كه زكات به آنها تعلق مىگيرد‪:‬‬


‫‪ -1‬طال و نقره‪:‬‬
‫و كاالئى كه با طال و نقره قيمت گذارى مىشوند‪ 5،‬معادنى كه ملحق به طال و نق‪55‬ره هس‪55‬تند و‬
‫چكها و اسكناسهايى كه قائم مقام طال و نقره مىباشند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫(التوبة‪« .)34 :‬آنانى كه طال و نقره را مىاندوزند و در راه خدا انفاق نمىكنن‪55‬د‪ ،‬به آن‪55‬ان بگو كه‪:‬‬
‫س أَواق‬
‫ون خَْم ِ‬
‫س ِفْيمَ ‪% % %‬ا ُد َ‬
‫«لْي َ‬
‫عذاب بس دردناكى‪ 5‬در انتظار‪ 5‬آنها است»‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ص‪ََ% % % %‬دَقٌة» (متفق علي‪555‬ه)‪« .‬كم‪555‬تر از پنج وسق‪ 5‬زك‪555‬ات ن‪555‬دارد»‪ ،‬و مىفرماي‪555‬د‪َ« :‬وِفى الرِّكَ‪% % % %‬ازِ َزكاةٌ»‬
‫(بخاري)‪« .‬معدن طال و نقره زكات دارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬زكات جانوران‪:‬‬
‫منظ‪55‬ور از انع‪55‬ام‪ ،‬ش‪55‬تر‪ ،‬گ‪55‬او و گوس‪55‬فند اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪« .)267 :‬اى مؤمنان انف‪55‬اق كنيد از‬
‫اموال حاللى كه ش‪55‬ما آن را بدست آوردهايد‪ ،»5‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه درب‪55‬اره‬
‫‪%‬ك‪ ،‬إِ َّن َش ‪%‬أَْنها َش ‪ِ %‬دي ٌد‪َ ،‬ف ‪%‬ه‪%‬ل لَ‪ِ َ %‬‬
‫‪%‬ال‪:‬‬ ‫ص ‪َ %‬د َقَت َها» قَ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ك م ْن إِبِ‪%ٍ %‬ل ُت‪%َ %‬ؤدِّى َ‬ ‫َ ْ‬ ‫َ‬ ‫ح َ‬
‫«ويْ َ‪%‬‬ ‫هجرت از وى سوال كرد‪ .‬فرمود‪َ 5:‬‬
‫َن يَتِ‪%َ %‬ر َك ِم ْن َع َملِ‪َ %‬‬ ‫ِ‬ ‫‪%‬ال‪« :‬فَا ْعم‪ِ %‬‬
‫‪%‬ك َش ‪ْ %‬يئًا» (بخاري)‪« .‬واى بر تو‪ ،‬هجرت‬ ‫‪%‬ل م ْن َو َراء الْبِ َح‪%%‬ا ِر فَ ‪ِ%‬إ َّن اللَّهَ ل ْ‬ ‫َ ْ‬ ‫َن َع ْم‪ .‬قَ‪َ %‬‬
‫بسيار‪ 5‬مشكل است‪ ،‬آيا تو شتر دارى كه زكات آنها را بدهى؟ آن ش‪55‬خص گفت‪ :‬آرى! رس‪55‬ول هّللا‬
‫فرمود‪ :‬پس از آنسوى درياها عمل كن‪ ،‬خداوند‪ 5‬عمل تو را بى سود نخواهد گذاشت»‪.‬‬
‫«م‪%%‬ا ِم ْن َر ُج‪%ٍ %‬ل تَ ُك‪%%‬و ُن لَ‪%%‬هُ إِبِ‪%ٌ %‬ل أ َْو َب َق‪%ٌ %‬ر أ َْو غَنَ ٌم الَ ُي‪%َ %‬ؤدِّى َح َّق َه‪%%‬ا إِالَّ أُتِ َى بِ َه‪%%‬ا َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة أَ ْعظَ َم َم‪%%‬ا‬
‫و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ض ‪%‬ى َب ْي َن‬‫َّت َعلَْي‪%ِ %‬ه أُوالَ َه‪%%‬ا‪َ ،‬حتَّى ُي ْق َ‬ ‫ت أُ ْخ َر َاه‪%%‬ا ُرد ْ‬ ‫تَ ُك‪%%‬و ُن َوأَ ْس ‪َ %‬منَهُ‪ ،‬تَطَ‪%ُ %‬ؤهُ بِأَ ْخ َفافِ َه‪%%‬ا‪َ ،‬وَت ْنطَ ُح‪%%‬هُ بِ ُق ُرونَِه‪%%‬ا‪ُ ،‬كلَّ َم‪%%‬ا َج‪َ %‬‬
‫‪%‬از ْ‬
‫َّاس» (بخاري)‪« .‬سوگند‪ 5‬به خداوند‪ 5‬يكتا هر كس زكات شتر‪ ،‬گاو و گوسفندان خود را ن‪5‬پردازد‪5،‬‬ ‫الن ِ‬
‫آنها روز قيامت با بيشترين تعداد و چ‪5‬اق ت‪5‬رين ح‪5‬الت خ‪5‬ود‪ ،‬مالك‪5‬ان خ‪5‬ود را زير سمهايش‪5‬ان لِه‬
‫مىكنند و بوسيله شاخهاى‪ 5‬خود آنان را مىزنند‪ ،‬هرگاه آخ‪55‬رين ش‪55‬تر‪ ،‬گ‪55‬او و گوس‪55‬فند گله از روى‪5‬‬
‫مالكان خود رد شود‪ ،‬اولى مجددا بر مىگردد»‪.‬‬

‫حبوبات و ميوهجات‪:‬‬
‫حبوبات‪ ،‬يعنى خوردنىهائى كه ذخيره مىشود‪ ،‬مانند گندم‪ ،‬جو‪ ،‬ع‪55‬دس‪ ،‬لوبي‪55‬ا‪ ،‬ب‪55‬رنج‪ ،‬ذرت و‬
‫غيره‪.‬‬
‫و ميوه ش‪55‬امل خرم‪55‬ا‪ ،‬زيت‪55‬ون و كش‪55‬مش است كه در آنها زك‪55‬ات واجب اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را خداوند‬
‫مىفرماي‪55555‬د‪         ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬البقرة‪« .)267 :‬اى مؤمن‪55‬ان انف‪55‬اق كنيد از روزى‪ 5‬حاللى كه‬
‫بدست آوردهاي‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى از آنچه كه از زمين ب‪55‬راى ش‪55‬ما ب‪55‬يرون آوردهايم»‪ ﴿ .‬‬

‫‪241‬‬
‫‪( ﴾ ‬األنعام‪« .)141 :‬روزى‪ 5‬كه محص‪55‬ول را برداشت مىكنيد حق خ‪55‬دا را از آن‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫س فِ َ‪%‬‬
‫ت‬
‫يم‪%%‬ا َس‪َ %‬ق ْ‬ ‫يم‪%‬ا ُدو َن َخ ْم َس‪%‬ة أ َْو ُس‪ٍ %‬ق َ‬
‫ص‪َ %‬دقَةٌ» و مىفرمايد‪« :‬ف َ‬ ‫برداريد‪ .»5‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ل َْي َ‬
‫ف الْعُ ْش ‪ِ %‬ر» (بخاري)‪« .‬در محصولى‪ 5‬كه‬ ‫ص‪ُ %‬‬ ‫يم‪%%‬ا ُس ‪ِ %‬ق َي بِالنَّ ْ‬
‫ض ‪ِ %‬ح نِ ْ‬ ‫ِ‬
‫س ‪َ %‬ماءُ َوالْعُيُ‪%%‬و ُن أ َْو َك‪%%‬ا َن َعثَ ِريًّا الْعُ ْش ‪ُ %‬ر‪َ ،‬وف َ‬
‫ال َّ‬
‫بوس‪55‬يله آب ب‪55‬اران يا چش‪55‬مهها آبي‪55‬ارى مىش‪55‬ود يا زمين آن عش‪55‬رى اس‪55‬ت‪ ،‬عشر واجب است و‬
‫محصولى‪ 5‬كه بوسيله حيوان (يا موتور آب) آبيارى مىشود نصف عشر واجب است»‪.‬‬

‫اموالى كه زكات ندارند‪:‬‬


‫‪ -1‬غالم‪ ،‬اسب‪ ،‬قاطر و االغ چه يكى چه بيشتر وق‪55‬تى‪ 5‬ب‪55‬راى معامله نباش‪55‬ند زك‪55‬ات ندارن‪55‬د‪.‬‬
‫س َعَلى الَْعبْ ‪ِ% %‬د ِفى َفرَس ‪ِِ% %‬ه َوغَُلامِ ‪ِ% %‬ه ص ‪ََ% %‬دَقةٌ» (بخ‪55‬اري)‪ .‬و ث‪55‬ابت نيست كه‬ ‫رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لْي َ‬
‫رسول اكرم ص از قاطر و االغ زكات گرفته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬م‪55‬الى كه به حد نص‪55‬اب نرس‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬در آن زك‪55‬ات واجب نيس‪55‬ت‪ ،‬مگر اينكه مالك آن‬
‫ِ‬ ‫احسان كرده زكات بپردازد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬لَي ِ‬
‫س‬ ‫يم‪%%‬ا ُدو َن َخ ْم َس‪% %‬ة أ َْو ُس ‪ٍ %‬ق َ‬
‫ص‪َ % %‬دقَةٌ َول َْي َ‬ ‫سف َ‬‫ْ َ‬
‫س أَو ٍ‬ ‫س َذو ٍد ص ‪َ %‬دقَةٌ ولَي ِ‬ ‫ِ‬
‫ص ‪َ %‬دقَةٌ» (متفق عليه)‪« .‬در كمتر از پنج وسق‪5‬‬ ‫اق َ‬ ‫يم‪%%‬ا ُدو َن َخ ْم ِ َ‬
‫سف َ‬ ‫يم‪%%‬ا ُدو َن َخ ْم ِ ْ َ َ ْ َ‬
‫فَ‬
‫(در حبوبات) و در كمتر از پنج اوقيه در نقره و در كمتر از پنج شتر زكات واجب نيست»‪.‬‬
‫‪ -3‬سبزيجات‪ :‬درباره سبزيجات ثابت نيست كه رسول هّللا زكات وص‪55‬ول‪ 5‬ك‪55‬رده باش‪55‬د‪ ،‬البته‬
‫مس‪55‬تحب است كه مق‪55‬دارى از آنها را در راه خداوند‪ 5‬انف‪55‬اق كند زي‪55‬را ظ‪55‬اهر آيه ﴿‪ ‬‬
‫‪( ﴾       ‬البقرة‪ .)267 :‬سبزيجات‪ 5‬را‬
‫نيز در بر مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -4‬زيورآالت زنان مشروط‪ 5‬بر اينكه ه‪55‬دف تنها آرايش باش‪55‬د‪ ،‬زكاة ن‪55‬دارد‪ ،‬اگر بجز آرايش‬
‫هدف ديگرى‪ ،‬مانند سرمايهگذارى يا حفظ سرمايه در نظر باشد زكات واجب است‪.‬‬
‫‪ -5‬جواهرات با ارزش‪ ،‬مانند زمرد‪ ،‬ياقوت و لؤلؤ‪ ،‬مشروط‪ 5‬بر اينكه براى تجارت نباشند‪،‬‬
‫اگر براى تجارت هستند‪ ،‬مانند ساير كاالهاى تجارتى‪ 5‬در قيمت آنها زكات واجب است‪.‬‬
‫‪ -6‬كليه كاالهايى كه براى نگاهداشتن باشند نه تجارت مانند‪ ،‬اسب‪ ،‬خانه و منزل‪ ،‬كارخانه‬
‫و ماش‪55‬ين‪ ،‬چ‪55‬ون ث‪55‬ابت نيست كه ش‪55‬ارع در اين گونه چيزها زك‪55‬ات گرفته يا ب‪55‬راى اخذ زك‪55‬ات‬
‫حكمى صادر‪ 5‬كرده باشد‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬شرايط مقدار نصاب‪:‬‬


‫‪ -1‬طال و نقره و آنچه در حكم طال و نقره است‪:‬‬
‫‪ -1‬ش‪55‬رط زك‪55‬ات طال اين است كه س‪55‬الى بر روى‪ 5‬آن گذش‪55‬ته و بحد نص‪55‬اب رس‪55‬يده باش‪55‬د‪،‬‬
‫نصاب آن ‪ 20‬دينار اس‪55‬ت‪ .‬مق‪55‬دار واجب در طال‪ ،‬ربع عش‪55‬ر‪ ،‬يع‪55‬نى يك چهلم اس‪55‬ت‪ .‬پس در ‪20‬‬
‫دينار‪ ،‬نصف دينار و در بيشتر‪ 5‬از آن به همين تناسب‪.‬‬
‫‪ -2‬نقره‪ :‬شرط وجوب زكات‪ ،‬گذش‪55‬تن س‪55‬ال و رس‪55‬يدن به حد نص‪55‬اب اس‪55‬ت‪ ،‬نص‪55‬اب آن پنج‬
‫اوقيه مساوى ‪ 200‬درهم اس‪5‬ت‪ .‬مق‪5‬دار واجب در نق‪5‬ره ن‪5‬يز مانند طال‪ ،‬ربع عشر يع‪5‬نى يك چهلم‬
‫اس‪555‬ت‪ .‬پس در دويست درهم پنج درهم است و در بيش از آن بهمين تناس‪555‬ب‪ ،‬يع‪555‬نى م‪555‬ازاد بر‬
‫دويست درهم‪ ،‬هر مقدار كه اضافه شود‪ ،‬يك چهلم آن بعنوان زكات پرداخته شود‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر كسى مالك نصف نص‪55‬اب طال و مالك نصف نص‪55‬اب درهم اس‪55‬ت‪ ،‬هر دو جمع ش‪55‬ده‬
‫نصاب كامل محسوب مىگردد‪ 5.‬درين صورت‪ 5‬زكات هر كدام را متناسب با حس‪55‬اب آن ب‪55‬پردازد‪.‬‬
‫در رواي‪55‬ات داريم كه رس‪55‬ول هّللا ص طال را با نق‪55‬ره و نق‪55‬ره را با طال آميخته و زك‪55‬ات آن را‬
‫پرداخته است‪ .‬پرداخت زكات طال‪ ،‬بصورت‪ 5‬نقره و نق‪55‬ره بص‪55‬ورت‪ 5‬طال ن‪55‬يز ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬مثال‬

‫‪242‬‬
‫شخصى‪ 5‬كه يك دينار زك‪55‬ات بر او واجب اس‪55‬ت‪ ،‬مىتواند بج‪55‬اى آن درهم ب‪55‬پردازد‪ .‬هم‪55‬انطور كه‬
‫امروزه زكات طال و نقره بصورت اسكناس پرداخت مىشود‪5.‬‬

‫‪ -4‬كاالهاى تجارى‪:‬‬
‫كاالهاى تجارى دو حالت دارن‪55‬د‪ ،‬يكى اينكه احتك‪55‬ار ش‪55‬ده باش‪55‬ند‪ ،‬يع‪55‬نى مالك آنها را ذخ‪55‬يره‬
‫كرده و در انتظار اين است كه هر گاه قيمتها‪ 5‬باال بروند‪ ،‬آنها را ب‪55‬راى ف‪55‬روش‪ 5‬به ب‪55‬ازار عرضه‬
‫كن‪55‬د‪ .‬دوم كااله‪55‬ائى هس‪55‬تند كه با قيمت م‪55‬روج در ب‪55‬ازار خريد و ف‪55‬روش‪ 5‬مىش‪55‬وند‪ ،‬اگر كااله‪55‬اى‬
‫تجارى‪ ،‬از نوع دوم هستند هر سال بوسيله اس‪55‬كناس قيمت گ‪55‬ذارى ش‪55‬وند‪ ،‬اگر قيمت آنها در حد‬
‫نص‪55‬اب برس‪55‬د‪ ،‬يا كم‪55‬تر از حد نص‪55‬اب باشد ولى مالك اس‪55‬كناس ديگر هم دارد‪ :‬زك‪55‬ات آنها را‬
‫بحس‪55‬اب ‪ %2/5‬ب‪55‬پردازد‪ .‬اگر ذخ‪55‬يره ش‪55‬دهاند‪ ،‬روزى‪ 5‬كه آنها را مىفروشد‪ 5‬زك‪55‬ات يك س‪55‬ال را‬
‫بپردازد‪ 5‬هر چند‪ ،‬كه بيش از يك س‪55‬ال و ح‪55‬تى س‪55‬الها در انتظ‪55‬ار ب‪55‬اال رفتن قيمتها‪ 5‬ن‪55‬زد او ذخ‪55‬يره‬
‫شدهاند‪.‬‬

‫‪ -5‬قروض يا وامها‪:‬‬
‫اگر شما از كسى طلبكار هستيد كه هرگاه از او بخواهيد‪ 5‬توان پ‪55‬رداخت را دارد و مىپردازد‪،‬‬
‫چنين وامى با سرمايهاى‪ 5‬كه در دست داريد‪ ،‬حساب مىشود و زك‪55‬ات آن بر ش‪55‬ما واجب اس‪55‬ت‪ ،‬و‬
‫اگر مديون شما شخص ناتوان و تنگدستى‪ 5‬است‪ ،‬يا اينكه شما توان گ‪55‬رفتن از او را نداريد‪ 5‬بر آن‬
‫مال زكات واجب نيست و هر گاه بدست شما افتاد فقط زكات يكسال را از آن مىپردازيد‪5.‬‬

‫‪ -6‬ركاز‪:‬‬
‫منظور از ركاز اموالى است كه در دوران جاهليت‪ ،‬يعنى قبل از اسالم دفن شده باش‪55‬د‪ ،‬هر‬
‫كس در خانه يا در زمين ممل‪55‬وك خ‪55‬ود چ‪55‬نين م‪55‬ال م‪55‬دفونى‪ 5‬را پي‪55‬دا كن‪55‬د‪ ،‬يك پنجم آن را بعن‪55‬وان‬
‫زكات به فقراء‪ ،‬مساكين و پروژهاى خيريه صرف كن‪5‬د‪ .‬ب‪5‬دليل اين ح‪5‬ديث پي‪5‬امبر كه مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫س» (متفق عليه)‪.‬‬
‫خْم ُ‬
‫الرَكازِ ْال ُ‬
‫«فى ِّ‬
‫ِ‬

‫‪ -7‬معادن‪:‬‬
‫معدن طال و نقره اگر به حد نصاب برسد زكات آن واجب است گرچه از استخراج آن س‪55‬الى‬
‫نگذشته باشد آنهائى كه زكات معدن را بصورت‪ 5‬خمس مىدانند‪ .‬آن را بر ركاز قي‪55‬اس مىكنن‪55‬د‪ ،‬و‬
‫آنهائى كه بصورت زكات طال و نقره يعنى در قالب ربع عشر‪ ،‬زك‪55‬ات مع‪55‬دن را مىپردازن‪55‬د‪ ،‬از‬
‫س أَو ٍ‬ ‫مفهوم كلى اين حديث‪« ،‬لَي ِ‬
‫ص ‪َ %‬دقَةٌ» استدالل مىكنند و مىگويند «خمس اواق»‬
‫اق َ‬ ‫يم‪%%‬ا ُدو َن َخ ْم ِ َ‬
‫سفَ‬‫ْ َ‬
‫معادن و غير معادن را در بر دارد‪ .‬اما معدن اگر آهن‪ ،‬س‪55‬رب‪ ،‬آلمي‪55‬نيوم‪ ،‬گ‪55‬وگرد و غ‪55‬يره باشد‬
‫مستحب است‪ ،‬مالك مستخرج بحس‪55‬اب ‪ %2/5‬از قيمت آن زك‪55‬ات ب‪55‬پردازد‪ .‬هيچ نص ص‪55‬ريحى‬
‫درباره وج‪55‬وب زك‪55‬ات در اين گونه مع‪55‬ادن نيام‪55‬ده است و اين مع‪55‬ادن طال و نق‪55‬ره هم نيس‪55‬تند كه‬
‫پرداخت زكات در آنها واجب باشد‪.‬‬

‫مال مستفاد‪:‬‬
‫مال مستفاد يعنى مالى كه در اثن‪5‬اى س‪5‬ال‪ ،‬در اثر س‪5‬ود تج‪5‬ارت يا زاد و ولد حيوان‪5‬ات يا از‬
‫راهى ديگر اض‪55‬افه ش‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬در دو ن‪55‬وع اول‪ ،‬گذشت س‪55‬ال واجب نيس‪55‬ت‪ ،‬بلكه آنها را ن‪55‬يز‬
‫بحساب آورده و پرداخت كند و مالى را كه از راه ديگ‪55‬رى بدست آم‪55‬ده آن‪55‬را پس از گذشت س‪55‬ال‬
‫حساب كرده و زكاتش را پرداخت كند‪.‬‬

‫چارپايان‪:‬‬

‫‪243‬‬
‫چارپايان عبارت اند‪:‬‬
‫‪ -1‬شتر‪ :‬شرط زكات آن اين است كه سالى بر آنها بگذرد و در حد نص‪55‬اب رس‪55‬يده باش‪55‬ند و‬
‫س ذَ ْو ٍد‬
‫يم‪%% %‬ا ُدو َن َخ ْم ِ‬‫نص‪55‬اب اولى آن پنج ش‪55‬تر اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬را كه رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ولَي ِ‬
‫سفَ‬‫َْ َ‬
‫ص َدقَةٌ» (متفق عليه)‪( .‬ذود‪ ،‬بر سه تا ده شتر اطالق مىگردد) مقدار واجب زكات در پنج شتر يك‬ ‫َ‬
‫بزغاله يا يك ب‪5‬ره است كه س‪5‬ال اولش تم‪5‬ام ش‪5‬ده در س‪5‬ال دوم ق‪5‬دم گذاش‪5‬ته باش‪5‬د‪ .‬ب‪5‬ره ن‪5‬يز مانند‬
‫بزغاله است در ده شتر دو گوسفند و در ‪ 15‬شتر‪ 3 ،‬گوسفند‪ ،‬در بيست ش‪55‬تر‪ ،‬چه‪55‬ار گوس‪55‬فند و‬
‫در ‪ 25‬شتر يك بنت مخاض يعنى شتر مادهاى است كه يك سالش تمام ش‪55‬ده و در س‪55‬ال دوم ق‪55‬دم‬
‫گذاش‪55‬ته باش‪55‬د‪ .‬اگر بنتمخ‪55‬اض‪ ،‬مق‪55‬دور نباشد يك ابن لب‪55‬ون بده‪55‬د‪ ،‬ابن لب‪55‬ون ش‪55‬تر بچه ن‪55‬رى كه‬
‫دوسالش‪ 5‬تمام شده و در س‪5‬ال س‪5‬وم ق‪55‬دم گذاش‪5‬ته باش‪5‬د‪ .‬هر گ‪5‬اه تع‪55‬داد ش‪5‬ترها از بيست و پنج نفر‬
‫تج‪55‬اوز‪ 5‬ك‪55‬رده و به سى و شش نفر رس‪55‬يد‪ ،‬يك بنتلب‪55‬ون واجب مىش‪55‬ود‪ 5.‬بنت لب‪55‬ون به آن ش‪55‬تر بچه‬
‫ماده مىگويند‪ 5‬كه دو سالش تمام و سال سومش شروع شده باشد‪ .‬وقتى‪ 5‬شترها از ‪ 36‬تجاوز‪ 5‬كرده‬
‫به چهل شش نفر برسند‪ 5.‬يك حق‪5‬ه‪ ،‬يع‪55‬نى ش‪5‬تر مادهاى كه ‪ 3‬س‪5‬الش تم‪5‬ام ش‪55‬ده و س‪55‬ال چه‪55‬ارمش‬
‫شروع‪ 5‬شده باشد‪ ،‬واجب مىشود‪ .‬هر گاه تعداد به ‪ 61‬شصت و يك نفر رس‪55‬يد‪ ،‬يك جذع‪55‬ه‪ ،‬واجب‬
‫مىشود‪ ،‬جذعه‪ ،‬به شتر مادهاى مىگويند كه چهار سال از عم‪5‬رش را س‪5‬پرى‪ 5‬نم‪5‬وده و س‪55‬ال پنجم‬
‫آن ش‪55‬روع‪ 5‬ش‪55‬ده باش‪55‬د‪ .‬هر گ‪55‬اه تع‪55‬داد آنها به ‪ 76‬نفر برس‪55‬د‪ ،‬دو بنت لب‪55‬ون واجب مىش‪55‬ود‪ 5.‬و اگر‬
‫تعداد آنها از ‪ 76‬به ‪ 91‬نفر برسد دو تا حقه واجب مىشود‪ .‬وقتى‪ 5‬كه تعداد آنها به يكصد و بيست‬
‫برسد در هر چهل نفر شتر يك بنت لبون و در هر پنجاه نفر يك حقه واجب مىشود‪.‬‬
‫توجه‪ :‬هر گاه شترى با سن و سال معين در پرداخت زكات واجب شود و مقدور نباش‪55‬د‪ ،‬از‬
‫شتران موجود يكى به عنوان زكات داده شود‪ .‬اين ش‪55‬تر اگر از آن ش‪55‬ترى‪ 5‬كه زك‪55‬ات به آن تعلق‬
‫گرفته كوچك‪55‬تر اس‪55‬ت‪ ،‬مالك عالوه بر آن‪ ،‬دو گوس‪55‬فند يا بيست درهم ن‪55‬يز بدهد و اگ‪55‬ر‪ ،‬بزرگ‪55‬تر‬
‫است‪ ،‬مىتواند‪ 5‬از مأمورين جمع آورى كمك‪ ،‬دو تا گوسفند يا بيست درهم بگيرد‪.‬‬

‫‪ -1‬گاو‪:‬‬
‫در گاوها نيز حوالن حول و نصاب‪ ،‬مانند شترها شرط است و نصاب گاو‪ ،‬سى رأس اس‪55‬ت‪.‬‬
‫و مقدار واجب در سى رأس گاو‪ ،‬يك گوساله‪ ،‬يك ساله است كه سال اولش تمام شده باشد‪ ،‬وقتى‪5‬‬
‫تعداد گاوها از سى به چهل برسد‪ ،‬مقدار واجب در آنها يك گوساله‪ ،‬دو س‪55‬اله است كه دو س‪55‬الش‬
‫تمام شده باشد‪ ،‬وقتى از چهل بيشتر‪ 5‬باشند‪ ،‬در هر چهل يك دو ساله و در هر سى يك گوساله يك‬
‫سَّنةٌ»‬ ‫الثين َتِبْيٌع َوِفى ُكلِّ أَْرَبعِْيَن ُم ِ‬
‫«فى ُكلِّ َث َ‬
‫ساله واجب مىشود‪ .‬بدليل اين حديث پيامبر‪ 5‬كه مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫(اوداود‪ ،‬ترمذى)‪.‬‬
‫گوسفند‪:‬‬
‫زكات گوسفند‪ ،‬كه شامل بزغاله و ميش است‪ ،‬در آن نيز نصاب و گذشت س‪5‬ال ش‪5‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫نصاب اوليه گوسفند چهل رأس اس‪55‬ت‪ .‬مق‪55‬دار واجب در چهل تا صد و بيست رأس‪ ،‬يك دو س‪55‬اله‬
‫است‪ .‬وقتى‪ 5‬تع‪55‬داد گوس‪55‬فندان به يكصد و بيست و يك الى دوصد رأس برس‪55‬د‪ ،‬دو گوس‪55‬فند واجب‬
‫مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬وق‪55‬تى به دوصد و يك يا بيش از آن برس‪55‬د‪ .‬در آن سه گوس‪55‬فند واجب مىش‪55‬ود‪ ،‬هرگ‪55‬اه‬
‫تعداشان از سيصد‪ 5‬تجاوز كرد در هر صد يك گوسفند واجب مىشود‪ ،‬در حديث آم‪55‬ده است «فَ‪ِ%%%‬إَذا‬
‫ادتْ َفِفى كُِّل مِأ ٍَة ٌ‬
‫شاة»‬ ‫َز َ‬
‫توجه‪ -1 :‬جمهور و اغلب علماء چريدن را در چهارپايان شرط دانستهاند‪ ،‬يعنى چهارپايان‬
‫در بيشترين قسمت سال در صحرا و بيابان چريده باش‪55‬ند‪ ،‬توض‪55‬يح اينكه ن‪55‬زد جمه‪55‬ور‪ 5‬وق‪55‬تى در‬
‫شتر‪ ،‬گ‪5‬او و گوس‪5‬فند زك‪5‬ات واجب مىش‪5‬ود‪ 5‬كه در اك‪5‬ثر س‪5‬ال از علفه‪5‬اى خ‪5‬ود رو در ص‪5‬حراها‪5‬‬
‫تغذيه ش‪55‬وند‪ ،‬ام‪55‬ام مال‪55‬ك؛ اين ش‪55‬رط را نمىپ‪55‬ذيرد‪ ،‬و عمل اهل مدينه ن‪55‬يز بر همين اس‪55‬ت‪ ،‬دليل‬
‫«وِفى س ‪ِ%َ%‬ائمَِة ْالغََنِم» جمهور‪ 5‬ش‪55‬رط را در گوس‪55‬فند‬
‫جمهور‪ 5‬حديث رسول اكرم ص است‪ ،‬مىفرمايد‪َ :‬‬

‫‪244‬‬
‫از اين نص و در شتر و گ‪55‬او از قي‪55‬اس بر گوس‪55‬فند اس‪55‬تنباط‪ 5‬مىكنند و مىگوين‪55‬د‪ 5:‬مش‪55‬قت و زحمت‬
‫علف و مشكل تدارك آن موجب مىشود‪ 5‬كه چريدن شرط قرار داده شود‪.‬‬
‫‪ -2‬جانوران اوقاص زك‪55‬ات ندارن‪55‬د‪ .‬منظ‪55‬ور از اوق‪55‬اص آن دس‪55‬ته از ج‪55‬انوران است كه در‬
‫مي‪55‬ان دو حد نص‪55‬اب ق‪55‬رار دارن‪55‬د‪ ،‬مثال از چهل رأس گوس‪55‬فند به ب‪55‬اال تا يكصد و بيست مش‪55‬مول‬
‫همين حكم مىباشند تا اينكه به يكصد و بيست يك رسيدند دو گوسفند واجب مىش‪55‬ود‪ 5.‬هم چ‪55‬نين در‬
‫اوقاص شتر و گاو نيز زكات واجب نيست‪ ،‬بدليل اينكه رسول هّللا ص هرگاه زك‪55‬ات چهارپاي‪55‬ان‬
‫ت كَ ‪َ%%‬ذا فَِفْيه‪%%%‬ا كَ ‪َ%%‬ذا» «هرگاه تعداد به اين حد رسيد‪ ،‬در آنها فالن‬ ‫را بيان مىكرد‪ ،‬مىفرمود‪« :‬إَِذا بََلغَ ْ‬
‫تعداد واجب است» از اين تعبير استنباط‪ 5‬مىشود كه عدد واقع ميان دو حد‪ ،‬زكات ندارد‪.‬‬
‫‪ -3‬در زكات گوسفندان ان‪55‬واع مختلف گوس‪55‬فندان‪ ،‬ن‪55‬وع واح‪55‬دى به ش‪55‬مار مىآين‪55‬د‪ ،‬هم چ‪55‬نين‬
‫گاوميش با گاوهاى معمولى‪ ،‬شتر عربى با شترهاى‪ 5‬بختى (ن‪55‬وعى ش‪55‬تر خراس‪55‬ان كه دو كوه‪55‬ان‬
‫دارد) با هم يك نوع حساب كرده مىشود‪5.‬‬
‫ِ‬
‫ين فَف َيها َش‪%‬اةٌ‪َ ،‬وِفى كُ‪ِّ%‬ل َثالثينَ ِمَن ْالَبقَ‪ِ%‬ر» غنم و بقر‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫مثال مىفرمايد‪َ « :‬وفِى َسائِ َم ِة الْغَنَ ِم إِذَا َكانَ ْ‬
‫ت أ َْربَع َ‬
‫و ابل‪ ،‬هر كدام شامل تمام انواع خود مىباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬بزغال‪55‬ه‪ ،‬گوس‪55‬اله و ش‪55‬تر بچه كم‪55‬تر از يك س‪55‬ال بعن‪55‬وان زك‪55‬ات پذيرفته نمىش‪55‬ود‪ ،‬اما از‬
‫خَلة‬
‫مالكان آنها زكات گرفته مىشود‪ ،‬از حضرت عمر ‪ ‬روايت است كه فرم‪55‬ود‪« 5:‬عُ ‪ْ% %‬د َعَلْيهِْم الس ‪ْ َّ% %‬‬
‫َوَلا َتأَْخْذَها» به مأمور جمعآورى‪ 5‬زكات فرمود‪ :‬سخله (بزغاله كمتر از يك سال) را موقع گ‪55‬رفتن‬
‫زك‪55‬ات هم‪55‬راه با س‪55‬اير گوس‪55‬فندان بش‪55‬مار‪ 5‬ولى آن را بعن‪55‬وان زك‪55‬ات قب‪55‬ول نكن‪( .‬رواه مالك فى‬
‫موطأ)‪.‬‬
‫‪ -5‬گوسفند‪ 5‬بسيار‪ 5‬پير و عيبدار‪ ،‬كه موجب نقصان قيمت است‪ ،‬در زكات پذيرفته نمىشود‪ 5.‬از‬
‫س‬ ‫ٍ‬ ‫ص‪َ % %‬دقَ ِة َه ِر َم‪% %‬ةٌ َوالَ ذَ ُ‬
‫ات َع ‪%َ %‬وار‪َ ،‬والَ َت ْي ُ‬ ‫«والَ ُت ْؤ َخ‪ُ %%‬ذ فِى ال َّ‬
‫حضرت ابوبكر‪  5‬روايت است كه مىفرم‪55‬ود‪َ 5:‬‬
‫الْغَنَ ِم» «گوسفند پير‪ ،‬معيوب و آن كه براى جفتگيرى اس‪55‬ت‪ ،‬در زك‪55‬ات گرفته نش‪55‬ود‪ ،‬هم م ‪5‬أمور‬
‫جمعآورى زكات اجازه ندارد‪ ،‬كه بهترين گوسفند را انتخاب نموده و بردارد‪ .»5‬گوسفند آبس‪55‬تن يا‬
‫گوس‪55‬فند نر مخص‪55‬وص جف‪55‬تى‪ ،‬يا گوس‪55‬فندى‪ 5‬كه ب‪55‬راى ذبح و گوش‪55‬تخورى آم‪55‬اده ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬يا‬
‫گوسفندى‪ 5‬كه شير دارد و بچهاش را شير مىده‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به حض‪55‬رت مع‪55‬اذ ‪‬‬
‫والهِْم» «از وصول كردن و گ‪55‬رفتن به‪5‬ترين ام‪5‬وال آن‪5‬ان اجتن‪55‬اب كن»‪ .‬و‬ ‫رائَم أَمْ ‪ِ %%‬‬ ‫فرمود‪« :‬إَِّي َ‬
‫اك َوكَ ‪ِ %%‬‬
‫همچنين عمر ‪ ‬نيز مأموران جمع آورى زكات را ه‪55‬دايت ك‪55‬رد و آن‪55‬ان را از گ‪55‬رفتن گوس‪55‬فندان‬
‫مذكور‪ 5‬نهى كرد‪.‬‬

‫ميوه و حبوبات‪:‬‬
‫شرط واجب شدن زكات در ميوه و حبوب‪55‬ات اين است كه قابل خ‪55‬وردن باش‪55‬ند‪ ،‬گن‪55‬دم و س‪55‬اير‬
‫حبوبات قابل اس‪55‬تفاده باش‪55‬ند‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪( ﴾   ﴿ :‬األنع‪55‬ام‪:‬‬
‫‪ .)141‬روز‪ 5‬درو كردن‪ ،‬حق واجب آن كه همان عشر و زكات است پرداخته شود‪ ،‬نصاب ميوه‬
‫و حبوبات‪ ،‬پنج وسق‪ 5‬است و هر وسق شصت صاع است و هر صاع مساوى با چهار مد است‪.‬‬
‫صَدَقةٌ» (متفق عليه)‪ .‬مقدار واجب در ميوه‬ ‫سِة أَْوسٍُق َ‬
‫ون خ َْم َ‬
‫س ِفْيَما دُ َ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ« :‬لْي َ‬
‫و حبوبات‪ ،‬اگر بدون زحمت آبيارى مىشوند‪ 5،‬يا عشرى هس‪55‬تند و با چش‪55‬مه و آب ب‪55‬اران آبي‪55‬ارى‬
‫مىش‪55‬وند‪ 5،‬عشر اس‪55‬ت‪ .‬يع‪55‬نى از پنج وسق‪ 5‬نصف وسق بده‪55‬د‪ ،‬اگر مي‪55‬وه و حبوب‪55‬ات‪ ،‬با زحمت‬
‫آبيارى‪ 5‬مىش‪55‬وند و آبي‪55‬ارى آنها هزينه پ‪55‬ردارد‪ ،‬مثال با دلو يا حي‪55‬وان يا موت‪55‬ور‪ ،‬آبي‪55‬ارى‪ 5‬مىش‪55‬وند‪،‬‬
‫مقدرا واجب‪ ،‬نصف عشر است‪ ،‬پس در پنج وسق‪ ،‬يك چهارم‪ 5‬وسق پ‪5‬رداخت ش‪5‬ود‪ .‬و م‪5‬ازاد از‬
‫حد اقل نصاب (پنج وسق) بهمين تناسب زكات داده شود‪ ،‬يع‪55‬نى هر مق‪55‬دار م‪55‬ازاد از پنج وس‪55‬ق‪،‬‬

‫‪245‬‬
‫اگر ب‪55‬دون زحمت آبي‪55‬ارى مىش‪55‬ود‪ ،‬يك دهم (عش‪55‬ر) و اگر با زحمت آبي‪55‬ارى مىش‪55‬ود‪ ،‬يك بيس‪55‬تم‬
‫الس َماءُ َوالْعُيُو ُن أ َْو َكا َن َعثَ ِريًّا الْعُ ْش‪ُ %‬ر‪،‬‬
‫ت َّ‬ ‫يما َس َق ْ‬ ‫ِ‬
‫(نصف عشر) داده شود‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ف َ‬
‫ف الْعُ ْش ‪ِ % %‬ر» (بخاري)‪ .‬محصولى كه با آب باران و چشمه آبيارى‪ 5‬مىشود يا‬ ‫يم ‪%%‬ا ُس ‪ِ % %‬ق َي بِالنَّ ْ‬
‫ض ‪ِ % %‬ح نِ ْ‬
‫ص‪ُ %%‬‬ ‫َوفِ َ‪%‬‬
‫زمين عش‪55‬رى اس‪55‬ت‪ ،‬مق‪55‬دار واجب عشر است و محص‪55‬ولى‪ 5‬كه زراعت آن با دلو و (موت‪55‬ور)‬
‫آبيارى‪ 5‬مىشود‪ ،‬مقدار واجب آن نصف عشر است‪.‬‬
‫توجه‪ -1 :‬اگر زمينى گاهى بوسيله آب باران و چشمه و گاهى بوس‪55‬يله موت‪55‬ور‪ 5‬پمپ آبي‪55‬ارى‬
‫مىشود‪ ،‬مقدار واجب در آن سه چهارم‪ 5‬عشر است‪ ،‬علماء چنين فتوا دادهان‪55‬د‪ .‬و عالمه ابن قدامه‬
‫مىفرمايد‪ :‬دراين فتوى كسى اختالف ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬انواع مختلف خرماها با هم جمع كرده مىشوند‪ 5‬اگر مجموع آنها به تعداد نصاب مىرس‪55‬د‪،‬‬
‫از نوع متوسط زكات پرداخته شود‪ ،‬پرداخت زكات از نوع اعلى يا از ن‪55‬وع پ‪55‬ائين تع‪55‬يين نش‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬همچنين گندم و جو با هم آميخته شوند‪ ،‬اگر مجموع آنها به تعداد نصاب برسد‪ ،‬از نوعى‬
‫كه غالب است‪ ،‬زكات پرداخته شود‪.‬‬
‫‪ -4‬انواع حبوبات‪ ،‬مانند‪ :‬عدس‪ ،‬لوبيا لپه و غيره جمع ك‪55‬رده ش‪55‬وند‪ ،‬هرگ‪55‬اه مجم‪55‬وع آنها به‬
‫حد نصاب رسيد‪ ،‬از آنكه مقدارش غالب است‪ ،‬زكات داده شود‪.‬‬
‫‪ -5‬انواع دانههاى‪ 5‬روغنى‪ ،‬هر كدام اگر به حد نص‪55‬اب برسد از روغن آنها زك‪55‬ات پرداخته‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -6‬انواع انگورها با هم حساب كرده شوند‪ ،‬هرگاه ميزان مجموع آنها به حد نصاب برس‪55‬د‪،‬‬
‫زكات پرداخته شود‪ ،‬اگر قبل از اينكه تبديل به كشمش شوند‪ ،‬فروخته شدند‪ ،‬از قيمت آنها زكات‬
‫پرداخته شود‪ ،‬و زكات بر حسب نوع آبيارى‪ ،‬عشر يا نصف عشر است‪.‬‬
‫‪ -7‬برنج‪ ،‬فتره و تنباكو‪ ،‬هرك‪55‬دام جنس مس‪55‬تقلى هس‪55‬تند در زك‪55‬ات با هم جمع نمىش‪55‬وند‪ ،‬هر‬
‫كدام از اين اجناس اگر به تنهايى به حد نصاب نرسد‪ ،‬زكات ندارد‪.‬‬
‫‪ -8‬هر كس زمينى را اجاره كرده كه در آن زراعت كند‪ ،‬هرگاه محصول آن به حد نص‪55‬اب‬
‫برسد‪ ،‬بر مستأجر عشر واجب مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -9‬اگر كسى بان‪55555‬دازهاى‪ 5‬م‪55555‬ديون است كه دينش برابر با جميع دارايى او است يا اينكه‬
‫دارايىاش را از مقدار نصاب كاهش مىدهد‪ ،‬زكات بر وى واجب نيست‪.‬‬

‫ماده چهارهم‪ :‬مصارف زكات‪:‬‬


‫جاهاى مصرف‪ 5‬زكات را خداوند متعال در اين آيه بي‪55‬ان نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾  ‬التوبة‪« .)60 :‬ص‪555‬دقات فقط ب‪555‬راى ‪ 555-1‬فق‪555‬يران و ‪ 555-2‬بينواي‪555‬ان و ‪-3‬‬
‫كارگزاران [گم‪5‬ارده ش‪5‬ده] بر آن و ‪ 5-4‬دلج‪5‬ويى‪ 5‬ش‪5‬وندگان و [ب‪5‬راى خ‪5‬رج ك‪5‬ردن] در ‪[ 5-5‬راه‬
‫آزادى] بردگان و ‪ 5-6‬وامداران و ‪[ 5-7‬ب‪55‬راى هزينه ك‪55‬ردن] در راه خ‪55‬دا و ‪ 5-8‬در راه مان‪55‬دگان‬
‫است كه [به عنوان] حكم مقرر شده از [سوى] خداست‪ .‬و خداوند‪ 5‬داناى فرزانه است»‪.‬‬
‫توضيح و شرح حال اين هشت گروه بشرح زير است‪:‬‬

‫‪ -1‬فقراء‪:‬‬
‫فقير كسى است كه توانايى‪ 5‬م‪55‬الى ب‪55‬راى رفع ني‪55‬از خ‪55‬ود و كس‪55‬انى كه تحت تكفل او مىباش‪55‬ند‬
‫ندارد‪ ،‬مثال نمىتواند براى افراد تحت تكفل خود‪ ،‬غذا‪ ،‬لباس‪ ،‬م‪55‬نزل ت‪55‬دارك ببيند و لو اينكه مالك‬
‫نصاب باشد‪.‬‬

‫‪246‬‬
‫‪ -2‬مساكين‪:‬‬
‫مسكين ممكن است گاه وقتى نيازش از فقير شديدتر يا كمتر باشد‪ ،‬بهر ح‪55‬ال حكم هر دو يكى‬
‫ين‬ ‫ِ ِ‬
‫س الْم ْس‪%%‬ك ُ‬ ‫است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص در برخى احاديث‪ ،‬مسكين را چ‪5‬نين تعريف نم‪5‬وده اس‪5‬ت‪« :‬ل َْي َ‬
‫ين الَّ ِذى الَ يَ ِ‪%‬ج ُد ِغنًى ُيغْنِي‪%ِ %‬ه‪،‬‬ ‫ِ ِ ِ ِ‬
‫َّم َ‪%‬رةُ َوالت َّْم َرتَ‪%%‬ان‪َ ،‬ولَك ِن الْم ْس‪%‬ك ُ‬
‫َّاس َت‪%%‬ردُّهُ اللُّ ْقم‪ %‬ةُ‪ %‬واللُّ ْقمتَ‪ِ %‬‬
‫‪%‬ان َوالت ْ‪%‬‬ ‫َ َ َ‬ ‫‪%‬وف َعلَى الن ِ ُ‬ ‫الَّ ِذى يَطُ‪ُ %‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َّاس» (بخاري)‪« .‬مسكين كسى نيست كه بر درخانهها‪5‬‬ ‫َل الن َ‬ ‫‪%‬وم َفيَ ْس ‪%‬أ ُ‬ ‫َوالَ ُي ْفطَ ُن بِ‪%%‬ه َفيُتَ َ‬
‫ص ‪َّ %‬د ُق َعلَْي‪%%‬ه‪َ ،‬والَ َي ُق‪ُ %‬‬
‫تكدى مىكند‪ ،‬تا يك لقمه نان يا يك دانه خرما ب‪55‬او داده ش‪55‬ود‪ ،‬البته مس‪55‬كين كسى است كه توان‪55‬ايى‪5‬‬
‫مالى براى رفع نيازهاى‪ 5‬اوليه خود را ندارد‪ ،‬اما ناتوانى خود را به ديگران نشان نمىدهد و خود‬
‫را نيازمند وانمود‪ 5‬نمىكند تا به او صدقه داده شود و دست پيش مردم دراز نمىكند»‪.‬‬

‫‪ -3‬العاملون عليها (كارمندان زكات)‪:‬‬


‫عامل بر زك‪55‬ات‪ ،‬م‪55‬أمورانى‪ 5‬هس‪55‬تند كه مس‪55‬ئوليت جمعآورى زك‪55‬ات را بر عه‪55‬ده دارن‪55‬د‪ ،‬يا‬
‫مديريت و سرپرستى‪ 5‬اموال زكات را بر عه‪5‬ده دارند يا مس‪5‬ئول حف‪5‬اظت و آم‪5‬ار و ارق‪5‬ام‪ 5‬ام‪5‬وال‬
‫زكات هستند‪ ،‬كليه كس‪55‬انى كه در بخش زك‪55‬ات مش‪55‬غول خ‪5‬دمت هس‪5‬تند‪ ،‬دادن زك‪5‬ات يا پ‪55‬رداخت‬
‫حقوق آنها از ام‪55‬وال زك‪55‬ات ج‪55‬ايز است ولو اينكه مس‪5‬تغنى‪ 5‬و مس‪55‬تطيع باش‪55‬ند‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ص‪َ %%‬دقَةُ لِغَنِ ٍّي إاَّل لِ َخ ْم َس‪ٍ %%‬ة‪ :‬لِ َع ِام‪%%ٍ %‬ل َعلَْي َه‪%%‬ا‪ ،‬أ َْو َر ُج‪%ٍ %‬ل ا ْش ‪َ%‬ت َر َاها بِ َمالِ ‪%ِ %‬ه‪ ،‬أ َْو غَ ‪%%‬ا ِرٍم‪ ،‬أ َْو غَ ‪%%‬ا ٍز فِي‬
‫مىفرمايد‪« :‬اَل تَ ِح‪ُّ %‬ل ال َّ‬
‫َّق َعلَْي‪%ِ %%‬ه ِم ْن َ‪%‬ه‪%%‬ا‪ ،‬فَأ َْه‪َ %%‬دى ِم ْن َ‪%‬ه‪%%‬ا لِغَنِ ٍّي» «زكات براى مستطيع‪ 5‬روانيست‪ ،‬مگر‬ ‫س ‪%%‬بِ ِ ِ ِ ِ‬
‫يل اللَّه‪ ،‬أ َْو م ْس ‪%%‬كي ٍن تَ َ‬
‫ص ‪% %‬د َ‬ ‫َ‬
‫براى پنج گروه‪:‬‬
‫‪ -1‬كسى كه مأمور جمعآورى زكات است‪.‬‬
‫‪ -2‬كسى كه صدقه را با مال خودش خريده است‪.‬‬
‫‪ -3‬مديون‪.‬‬
‫‪ -4‬مجاهد راه خدا‪.‬‬
‫‪ -5‬مسكينى كه به او صدقه داده شده و او آن را به شخص غنى هديه كرده باشد‪.‬‬

‫‪ -4‬مؤلفة قلوب‪:‬‬
‫مؤلفه قلوب‪ ،‬مسلمانى‪ 5‬است كه اسالمش ضعيف است و قوم او از وى حرف شنوى‪ 5‬دارن‪55‬د‪،‬‬
‫زكات بمنظور‪ 5‬نزديكتر‪ 5‬كردن او به اسالم و تقويت اسالمش‪ ،‬داده مىشود تا نفع او فراگ‪55‬ير ش‪55‬ود‬
‫يا مسلمانان از شر احتمالى او در امان باشند‪ ،‬يكى ديگر از مص‪55‬داق مولفه قل‪55‬وب‪ ،‬ك‪55‬افرى است‬
‫كه ايمان آوردن او يا ايمان آوردن قوم او متوقع باشد‪ ،‬به چنين كافر‪ 5‬يا كافرانى بمنظور تش‪55‬ويق‪5‬‬
‫آنان بسوى‪ 5‬اسالم‪ ،‬زكات داده مىشود‪.‬‬

‫‪ -5‬رقاب‪:‬‬
‫اگر مسلمانى غالم يا اسير است جايز است كه از مال زكات او را خريده و ب‪55‬راى خش‪55‬نودى‪5‬‬
‫خداوند‪ 5‬آزاد كرده شود يا اينكه مسلمانى‪ ،‬مكاتب است‪ ،‬روا است كه از ام‪55‬وال زك‪55‬ات كمك ش‪55‬ود‬
‫تا بتواند اقساط‪ 5‬كتابت را پرداخته خود را آزاد كند‪.‬‬

‫‪ -6‬غارمون‪:‬‬
‫هّللا‬
‫مديونانى كه در غير معصيت خدا و رسول زير بار وام رفتهاند و پ‪55‬رداخت وام برايش‪55‬ان‬
‫مش‪55‬كل ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬به اينگونه اف‪55‬راد زك‪55‬ات داده ش‪55‬ود تا بدهىهايش‪55‬ان را بپردازن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫مىفرمايد‪ :‬سوال روا نيست مگر براى سه نفر‪:‬‬
‫‪ -1‬كسى كه مبتال به فقر و تنگدستى‪ 5‬بسيار شديد است‬
‫‪ -2‬كسى كه بشدت زير بار وام رفته است‬

‫‪247‬‬
‫‪ -3‬كسى كه خونى بگردنش افاده و در پى پرداخت خونبهاست‪5.‬‬
‫‪ -7‬فى سبيل هّللا ‪:‬‬
‫منظور‪ 5‬از راه خدا‪ ،‬عملى است كه انس‪55‬ان ب‪55‬راى خش‪55‬نودى‪ 5‬خداوند و رس‪55‬يدن به بهشت انج‪55‬ام‬
‫مىدهد‪ ،‬و بر جستهترين اين اعمال‪ ،‬جهاد ب‪55‬راى س‪55‬ربلندى‪ 5‬دين خداس‪55‬ت‪ ،‬پس مجاهد در راه خ‪55‬دا‬
‫شايسته است كه زكات باو داده شود هر چند مستطيع باشد‪.‬‬
‫اين بخش تمام منافع عامه و شرعى را در بر مىگيرد‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬اختن مس‪55‬اجد‪ ،‬بيمارس‪55‬تان‪،‬‬
‫مدارس و يتيم خانه‪ ،‬بهترين مصرف از ميان مصارف‪ ،‬تدارك امور جه‪55‬اد و رس‪55‬يدگى به ام‪55‬ور‬
‫مجاهدين است‪ ،‬مانند‪ :‬اسلحه‪ ،‬و ساير ضروريات‪ 5‬مجاهدين‪.‬‬
‫‪ -8‬ابن السبيل‪:‬‬
‫مسافرى‪ 5‬است كه از خانه و كاشانه خود جدا شده و از موطن خ‪55‬ود دور افت‪55‬اده‪ ،‬رواست كه‬
‫زكات به او داده شود تا بتواند‪ 5‬نيازهايش را در مسافرت‪ 5‬تامين كند‪ ،‬هر چند كه در م‪55‬وطن خ‪55‬ود‬
‫مستطيع‪ 5‬و ثروتمند باشد‪ ،‬اما بدليل اينكه در مسافرت‪ 5‬دچ‪55‬ار كمب‪55‬ود و فقر ش‪55‬ده مىتواند‪ 5‬از ام‪55‬وال‬
‫زكات استفاده كند‪.‬‬
‫البته اين مشروط‪ 5‬است به اينكه وام گرفتن برايش ميسر نباشد‪ ،‬اگر مىتواند وام بگيرد و وام‬
‫گرفتن براحتى‪ 5‬برايش مقدور است‪ ،‬دادن زكات به كسى كه در موطن خ‪55‬ود س‪55‬رمايه دارد ج‪55‬ايز‬
‫نيست‪.‬‬
‫توج‪55‬ه‪ -1 :‬اگر زك‪55‬ات به هر قش‪55‬رى‪ 5‬از اين هشت قشر‪ 5‬داده ش‪55‬ود‪ ،‬رواس‪55‬ت‪ ،‬البته به‪55‬تر اين‬
‫است كه اولويت مبتنى بر شدت نياز و حاجت‪ ،‬رعايت گ‪5‬ردد‪ ،‬اگر م‪5‬ال زك‪5‬ات زي‪5‬اد است به‪5‬تر‬
‫است كه بجاى دادن به يك قشر‪ ،‬ميان اقشار متعدد موجود‪ 5‬توزيع گردد‪.‬‬
‫‪ -2‬زكات به افراد تحت تكلفى كه نفقه آنان بر مزكى واجب است‪ ،‬داده نشود‪ ،‬مانند والدين‪،‬‬
‫فرزندان و همسر‪ ،‬زيرا نفقه اينها بر شخص واجب است‪.‬‬
‫‪ -3‬زك‪55‬ات به آل پي‪55‬امبر ص بخ‪55‬اطر‪ 5‬ش‪55‬رافت آن‪55‬ان‪ ،‬روا نيس‪55‬ت‪ ،‬منظ‪55‬ور‪ 5‬از آل پي‪55‬امبر‪ 5‬ص‪،‬‬
‫بنوهاشم‪ 5،‬آل على‪ ،‬آل جعف‪55‬ر‪ ،‬آل عقيل و آل عب‪55‬اس ‪ ‬مىباش‪55‬ند‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن‬
‫اس» (مس‪55‬لم) «زك‪55‬ات ب‪55‬دليل اينكه زباله ام‪55‬وال م‪55‬ردم‬
‫الن ِ‬ ‫حمٍَّد إَِّنم‪%% %‬ا ِهىَ أَْوس‪ُ % %‬‬
‫‪%‬اخ َّ‬ ‫الص ‪ََّ% %‬دَقَة َلا َيْنَبغِى ِلآلِ ُم َ‬
‫هستند براى آل پيامبر‪ 5‬مناسب نيست»‪.‬‬
‫‪ -4‬مسلمان اگر اموال زكات را به رهبر مسلمانان بدهد‪ ،‬برى الذم‪5‬ة است و لو اينكه ره‪55‬بر‬
‫ستمكار‪ 5‬و ظالم باشد‪ .‬زيرا رسول اكرم ص در اين خصوص مىفرمايد‪« :‬إِذَا أَدَّيْتِ َها إِلَى َر ُس‪%‬ولِى َف َق‪ْ %‬د‬
‫َج ُر َ‪%‬ه‪%%‬ا َوإِثْ ُم َ‪%‬ه‪%%‬ا َعلَى َم ْن بَ‪%َّ % %‬دل ََها» (احمد)‪« .‬هر گاه زكات را به م‪5‬أمور من دادى‪ ،‬تو‬ ‫ت ِم ْن َ‪%‬ه‪%%‬ا ولَ‪َ % %‬‬
‫‪%‬ك أ ْ‬ ‫بَ ‪ِ % %‬رئْ َ‬
‫برى الذمه هستى و ثواب آن به تو خواهد رسيد و گن‪55‬اه آن بر گ‪55‬ردن كسى است كه در توزيع آن‬
‫درست عمل نكند و آن را تغيير دهد»‪.‬‬
‫‪ -5‬زك‪55‬ات به ك‪55‬افر و فاسق مانند كسى كه ت‪55‬ارك نم‪55‬از و يا كسى كه ش‪55‬عائر‪ 5‬دين را به ب‪55‬اد‬
‫«وت ُْؤخَ‪ُ% % %‬ذ ِمْن أَغِْنيائِِهْم َوتُ‪% % %‬رَُّد إَِلى‬
‫اس‪55‬تهزاء مىگ‪55‬يرد‪ ،‬داده نش‪55‬ود‪ .‬چ‪55‬را كه رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ُفَقرَائِِهْم» «از ثروتمندان مسلمان گرفته و به فقراء آنها داده شود»‪.‬‬
‫هم چنين زكات به شخص ثروتمند‪ 5‬و به كسى كه توان‪55‬ائى كسب و ك‪55‬ار را دارد روا نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫ب» (احمد)‪ .‬يعنى كسى كه بقدر ك‪55‬افى‬ ‫ظ فِ َيها لِغَنِ ٍّي‪َ ،‬واَل لَِق ِو ٍّ‬
‫ي ُمكْتَ ِس ٍ‬ ‫«واَل َح َّ‬ ‫هّللا‬
‫رسول ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مىتواند‪ 5‬كسب كند‪ ،‬در زكات سهمى ندارد‪.‬‬
‫‪ -6‬انتقال دادن اموال زكات از شهرى به شهرى ديگر كه مسافت آن به اندازه سفر ش‪55‬رعى‬
‫روا نيست‪( ،‬مسافتى كه رسيدن به آن موجب كوتاه خواندن نمازهاى‪ 5‬چه‪55‬ار ركع‪55‬تى مىش‪55‬ود‪48 .‬‬
‫ميل ش‪5‬رعى‪ .‬م‪5‬ترجم‪ )5‬زي‪55‬را رس‪5‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬به فق‪5‬راء آن‪5‬ان‪ ،‬يع‪5‬نى فق‪55‬راء هم‪55‬ان ش‪5‬هر‬
‫برگردانده شود‪ .‬البته اگر در شهرى كه مال زك‪55‬ات جمع آورى‪ 5‬ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬فق‪55‬راء و مس‪55‬اكين به‬

‫‪248‬‬
‫قدر كافى وجود‪ 5‬ندارند يا اينكه نياز در آنجا كمتر و در شهرى ديگر شديدتر‪ 5‬است‪ ،‬انتقال ام‪55‬وال‬
‫زكات مانعى ندارد‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر شخص فقير و مسكين بدهكار است و طلبكار‪ 5‬مىخواهد آن مبلغ را زكات حساب كند‬
‫و از ب‪55‬دهكار پس نگ‪55‬يرد‪ ،‬ج‪55‬ايز است بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه ب‪55‬دهكار از پس دادن آن مبلغ انك‪55‬ار نكند و‬
‫وصول‪ 5‬آن براى طلبك‪55‬ار‪ 5‬ق‪55‬ريب به يقين باش‪55‬د‪ ،‬اما اگر طلبك‪55‬ار‪ 5‬از پس گ‪55‬رفتن دين خ‪55‬ود م‪5‬أيوس‬
‫است يا بدهكار باين خاطر آن را به طلبكار‪ 5‬مىدهد تا طلبكار‪ 5‬آن را باو برگردان‪55‬د‪ ،‬در اين ح‪55‬الت‬
‫نمىت‪55‬وان آن‪55‬را زك‪55‬ات تلقى نم‪55‬ود و اگر به نيت زك‪55‬ات از مطالبه آن منص‪55‬رف‪ 5‬ش‪55‬ود‪ ،‬زك‪55‬ات ادا‬
‫نمىگردد‪5.‬‬
‫‪ -8‬در زكات مانند ساير اعمال نيت شرط است و پرداخت آن بدون نيت قبول نمىشود‪ ،‬زيرا‬
‫الني‪%%%‬اتِ» «صحت اعمال يا پاداش اعمال به نيتها بس‪55‬تگى‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إَِّنَما الأَعْ ُ‬
‫مال ِب ِّ‬
‫دارد»‪ ،‬زكات دهنده بايد نيت فرض زكات را كه بر عهده او است‪ ،‬بكن‪55‬د‪ ،‬و عالوه بر اين ه‪55‬دف‬
‫و انگيزه پرداخت زكات صرفا خشنودى خدا باشد‪ ،‬چون اخالص براى قب‪5‬ول هر عب‪5‬ادت ش‪5‬رط‬
‫الزم اس‪5555555‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البينة‪« .)5 :‬و امر نشدهاند‪ 5‬مگر به اينكه خداوند را با اخالص عبادت كنند»‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬بحث صدقه فطر‪:‬‬


‫‪ -1‬احكام صدقه فطر‪:‬‬
‫صدقه فطر‪ 5‬بر تك تك مس‪55‬لمانان واجب عي‪55‬نى اس‪55‬ت‪ ،‬از حض‪55‬رت ابن عمر ب روايت اس‪55‬ت‪:‬‬
‫اعا ِم ْن َش‪ِ %‬عي ٍر َعلَى ُك ِّ‬
‫‪%‬ل ُح ٍّ‪%‬ر أ َْو َع ْب ٍ‪%‬د ذَ َ‪%‬ك ٍر‬ ‫ص‪ً %‬‬
‫ضا َن ص ِ‬ ‫ِ‬
‫ض َز َكاةَ ال ِْفطْ ِر م ْن َر َم َ َ ً‬
‫اعا م ْن تَ ْم ٍر أ َْو َ‬ ‫«أن رسول اهلل ص َف َر َ‬
‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫ين» (متفق عليه)‪« .‬رسول اكرم ص صدقه فطر رمضان را به ميزان يك ص‪55‬اع‬ ‫أ َْو أُْنثَى م َن ال ُْم ْسلم َ‬
‫خرما يا يك صاع جو بر عبد‪ ،‬آزاد‪ ،‬مرد‪ ،‬زن‪ ،‬كوچك و بزرگ‪ ،‬از مسلمانان فرض كرده است‪.‬‬
‫‪ -2‬فلسفه و حكمت صدقه فطر‪:‬‬
‫از جمله فلس‪55‬فه ص‪55‬دقه فطر‪ 5‬اين است كه ش‪55‬خص روزه دار را از آلودگىها و آث‪55‬ار كاره‪55‬اى‬
‫لغو‪ ،‬بيهوده و ناسزا پاك مىسازد‪ 5‬و فقراء و مساكين را از تكدى و سوال در روز‪ 5‬عيد مستغنى و‬
‫ص‪%‬ائِ ِم ِم ْن‬‫ول اللَّ ِه ص َز َك‪%%‬اةَ ال ِْفطْ‪ِ %‬ر طُ ْ‪%‬ه َ‪%‬رةً لِل َّ‬
‫ض َر ُس‪ُ %‬‬ ‫بى نياز مىكند‪ ،‬حضرت ابن عباس ب مىفرمايد‪َ « :‬ف‪%َ %‬ر َ‬
‫وهْم عَِن‬ ‫«اغْنُ ‪ُ %%‬‬ ‫ث‪َ ،‬وطُ ْع َم‪ %%‬ةً‪ %‬لِل َْم َس‪%%‬اكِي ِن» (ابوداود‪ 5،‬ابن ماجه ح‪5‬اكم)‪ .‬رس‪5‬ول هّللا مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬ ‫اللَّ ْغ ‪ِ %%‬و‪ ،‬وال‪%َّ %%‬رفَ ِ‬
‫َ‬
‫ال ِفى هَذا اْلَيوِْم» (بيهقي)‪« .‬مستمندان را در اين روز‪ 5‬از سوال بى نياز كنيد‪.‬‬ ‫السُّؤ ِ‬

‫‪ -3‬مقدار و نوع طعامى كه صدقه فطر از آن داده مىشود‪:‬‬


‫مقدار واجب صدقه فطر‪ 5‬براى هر نفر يك صاع است‪ ،‬صاع معادل چهار مد (حفنات) اس‪55‬ت‪.‬‬
‫صدقه فطر‪ 5‬بايد از نوع طعامى‪ 5‬كه بيشتر‪ 5‬در شهر مورد‪ 5‬مصرف است پرداخته شود‪ .‬خواه گن‪55‬دم‬
‫باشد‪ ،‬خرما باشد‪ ،‬برنج باشد‪ ،‬كشمش باشد‪ ،‬يا كشك‪ .‬از حض‪55‬رت ابى س‪55‬عيد ‪ ‬روايت است « ُكنَّا‬
‫‪%‬وك ص‪ِ %‬‬
‫اعا‬
‫ص‪ً %‬‬ ‫ص‪ِ %‬غي ٍر َو َكبِ‪%‬ي ٍر ُح‪%ٍّ %‬ر أ َْو َم ْملُ ٍ َ ً‬
‫اعا م ْن طَ َع ٍ‪%‬ام أ َْو َ‬ ‫ول اللَّ ِه ص َز َك‪%%‬ا َة ال ِْفطْ‪ِ %‬ر َع ْن ُك‪ِّ %‬‬
‫‪%‬ل َ‬ ‫ِج إِ َذا َكا َن ِفينَا َر ُس ُ‬
‫نُ ْخر ُ‬
‫يب» (متفق عليه)‪ .‬حض‪55‬رت ابى س‪55‬عيد ‪‬‬ ‫اعا ِم ْن َزبِ ٍ‬‫ص‪ً %%‬‬
‫‪%‬ط أَو ص ‪%%‬اعا ِمن َش ‪ِ %%‬عي ٍر أَو ص ‪ِ %%‬‬
‫اعا م ْن تَ ْم‪ٍ %%‬ر أ َْو َ‬ ‫ْ َ ً‬ ‫م ْن أَق‪ْ ً َ ْ %%‬‬
‫ِ ِ ٍ‬
‫مىگويد‪ 5:‬در دوران رسول هّللا ص از هر بزرگ و كوچك‪ ،‬آزاده‪ ،‬غالم يك ص‪55‬اع از گن‪55‬دم‪ ،‬يا از‬
‫كشك يا از جو يا از خرما و يا از كشمش‪ ،‬صدقه فطر‪ 5‬پرداخت مىكرديم‪.‬‬
‫‪ -4‬غير از طعام داده نشود‪:‬‬
‫واجب اين است كه جز از طعام در صدقه فطر چيز ديگرى‪ 5‬داده نش‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬دون ض‪55‬رورت از‬
‫طعام به نقد و پول عدول نمىشود‪ 5،‬چون ثابت نيست كه رسول هّللا ص جز از طعام چيز ديگ‪55‬رى‪5‬‬

‫‪249‬‬
‫داده باشد حتى صحابه نيز در عوض طعام حتى براى يك ب‪55‬ار هم نقد و وجه ب‪55‬راى ص‪55‬دقه فطر‬
‫ندادهاند‪ -5 5.‬وقت وجوب و وقت پرداخت صدقه فطر‪:‬‬
‫با فرا رسيدن شب عيد ص‪55‬دقه فطر‪ 5‬واجب مىش‪55‬ود‪ ،‬و وقت ج‪55‬واز پ‪55‬رداخت آن يك روز‪ 5‬يا دو‬
‫روز‪ 5‬پيش از عيد است و بهترين موقع پرداخت آن از طلوع فجر عيد تا پيش از برگذارى نم‪55‬از‬
‫عيد است‪ ،‬زيرا رسول هّللا امر كرده بود تا صدقه فطر قبل از برگذارى نم‪55‬از عيد پرداخته ش‪55‬ود‬
‫ص‪%‬اَل ِة فَ ِه َي‬ ‫و از ابن عباس ب روايت است‪« :‬فَمن أَدَّاه‪%‬ا َقب‪%‬ل ال َّ ِ‬
‫ص‪%‬اَل ة فَ ِه َي َز َك‪%‬اةٌ َم ْقبُولَ‪%‬ةٌ‪َ %،‬و َم ْن أَد َ‬
‫َّاه‪%‬ا َب ْع‪َ %‬د ال َّ‬ ‫َْ َ َْ‬
‫ات» «هر كس قبل از نماز آن را بپردازد‪ 5،‬آن زكات پذيرفته شده است و هر كس‬ ‫ص َدقَةٌ ِم ْن َّ‬
‫الص َدقَ ِ‬
‫َ‬
‫بعد از نماز آن را بپردازد‪ 5،‬صدقهاى‪ 5‬از صدقات‪ 5‬است»‪ .‬اگر بعد از نماز داده شود‪ ،‬قضا اس‪55‬ت‪،‬‬
‫واجب ادا مىگردد‪ ،‬اما كراهيت دارد‪.‬‬

‫مصرف صدقه فطر‪:‬‬


‫مصرف‪ 5‬صدقه فطر همان مصرف‪ 5‬زك‪55‬ات اس‪55‬ت‪ ،‬البته فق‪55‬راء و مس‪55‬اكين از س‪55‬اير اقش‪55‬ار‪ 5‬در‬
‫ال ِفى هَ ‪%%‬ذا‬
‫وهْم عَِن الس‪ُّ% %‬ؤ ِ‬ ‫صدقه فطر‪ 5‬استحقاق بيش‪55‬تر دارن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬
‫«اْغنُ‪ُ % %‬‬
‫اْليَ ‪ْ% %‬وِم» (بيهقي)‪ .‬فقراء و مساكين را در اين روز‪ 5‬از سوال مس‪55‬تغنى‪ 5‬كني‪55‬د‪ ،‬پس ص‪55‬دقه فطر‪ 5‬بغ‪55‬ير‬
‫فقراء و مساكين داده نشود مگر آن وقت كه فقيرى نباشد يا نياز آنان از س‪55‬اير اقش‪55‬ار كم‪55‬تر باشد‬
‫يا اينكه نياز ساير اقشار شديدتر‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫توج‪5‬ه‪ -1 :‬زن مس‪5‬تطيع‪ 5‬مىتواند ص‪5‬دقه فط‪5‬رش‪ 5‬را به ش‪5‬وهر فق‪5‬ير خ‪5‬ود بده‪5‬د‪ ،‬البته ش‪5‬وهر‬
‫مس‪55‬تطيع نمىتواند‪ 5‬ص‪55‬دقه فط‪55‬رش را به همسر فق‪55‬ير خ‪55‬ود بده‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬را كه نفقه همسر بر ش‪55‬وهر‬
‫واجب است اما نفقه شوهر‪ 5‬بر همسر واجب نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬صدقه بر كسانى كه مالك قوت و غذاى روز‪ 5‬خود نيستند واجب نيس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬را كه خداوند‬
‫مىفرماي‪555‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪« .)286 :‬خداوند مكلف نمىس‪555‬ازد‬
‫هيچ كس را‬
‫مگر به اندازهى توان او»‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر كسى از غ‪55‬ذاى روز خ‪55‬ود ان‪55‬دكى را پس ان‪55‬داز كند يا فاضل بماند و آن را بعن‪55‬وان‬
‫ص‪5555‬دقه فطر ب‪5555‬پردازد‪ ،‬روا اس‪5555‬ت‪ ،‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪﴾   ﴿ :‬‬
‫(التغابن‪« .)16 :‬در حد توان از خداوند بترسيد‪.»5‬‬
‫‪ -4‬دادن صدقه فطر يك نفر به چند نفر مانعى ندارد و هم چ‪55‬نين دادن ص‪55‬دقه چند نفر به يك‬
‫نفر نيز بالمانع است‪.‬‬
‫‪ -5‬زكات فطر‪ ،‬صدقه فطر‪ ،‬بر آنانى كه در آن شهر مقيم است‪ ،‬واجب است‪.‬‬
‫‪ -6‬صدقه فطر يك شهر را به شهرى ديگر دادن‪ ،‬مانند زكات روا نيست‪.‬‬

‫فصل يازدهم‬
‫بحث روزه‬
‫در اين فصل داراي ده ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬تعريف و تاريخ فرضيت روزه‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف روزه‪:‬‬

‫‪250‬‬
‫روزه در لغت بمع‪55‬نى امس‪55‬اك (خ‪55‬وددارى) است و در اص‪55‬طالح ش‪55‬ريعت‪ ،‬خ‪55‬ود دارى از‬
‫خوردن‪ ،‬نوشيدن و مجامعت و ساير شكنندههاى روزه به نيت عبادت‪ ،‬از طلوع فجر تا غ‪55‬روب‬
‫آفتاب‪ ،‬است‪.‬‬

‫‪ -2‬تاريخ فرضيت روزه‪:‬‬


‫خداوند‪ 5‬متعال روزه را بر امت محمد ص مانند امتهاى گذشته فرض نموده است‪ .‬اين آيه دال‬
‫بر ف‪555‬رض ب‪555‬ودن روزه اس‪555‬ت‪     ﴿ ،‬‬
‫‪( ﴾        ‬البقرة‪« .)183 :‬اى‬
‫كسانى كه ايمان آوردهايد‪ ،‬روزه بر شما فرض شده همانگونه كه بر امتهاى گذش‪55‬ته ن‪55‬يز ف‪55‬رض‬
‫بوده است‪ ،‬تا شما به تقوى راه پيدا كنيد»‪.‬‬
‫اين آيه در روز‪ 5‬دوشنبه‪ ،‬ماه شعبان‪ ،‬سال دوم هجرى نازل شده است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬فضيلت و فوائده روزه‪:‬‬


‫‪ -1‬فضيلت روزه‪:‬‬
‫ار‪،‬‬
‫الن ِ‬ ‫اح‪55‬اديث زير دال بر فض‪55‬يلت روزه هس‪55‬تند‪ :‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«الص ‪َّْ% %‬وُم جَُّنٌة مَِّن َّ‬
‫ال» (احمد و غيره)‪« .‬روزه س‪5‬پرى است در برابر آتش دوزخ هم‪5‬انطور‪ 5‬كه‬ ‫جَّنِة أَحَ‪ِ%%‬دُكْم ِمَن ْالقِتَ‪ِ %%‬‬
‫َك ُ‬
‫س‪55‬پر ش‪55‬ما را از تيره‪55‬اى‪ 5‬دش‪55‬من نج‪55‬ات مىده‪55‬د‪ ،‬روزه ش‪55‬ما را از آتش دوزخ نج‪55‬ات مىده‪55‬د‪ ،‬و‬
‫ين َخ ِريف‪% %‬اً» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫يل اللَّ ِه َزح‪%%‬زح اللَّهُ وجه‪%%‬هُ َع ِن النَّا ِر بِ‪َ % %‬ذلِ َ ِ‬
‫ص‪َ % %‬ام َي ْوم‪% %‬اً فِى َس‪% %‬بِ ِ‬
‫ك َس‪ْ % %‬بع َ‬ ‫َ َْ‬ ‫َْ َ‬ ‫«م ْن َ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«هر كس يك روز‪ 5‬را براى خشنودى خداوند‪ 5‬روزه گيرد‪ ،‬خداوند‪ 5‬به مسافت هفت‪5‬اد س‪5‬ال او را از‬
‫ه» «دعا موقع افط‪55‬ار ص‪55‬ائم‬ ‫ه َدعْ ‪% %‬وٌَة َلا تَ ‪% %‬رُُّد ُ‬
‫دوزخ دور مىدارد‪ »5‬و مىفرمايد‪« :‬إَّن ِللص ‪ِ%َّ%‬ائِم عِنْ ‪َ% %‬د ِفطْ ‪ِ% %‬ر ِ‬
‫الريَّا ُن‪ ،‬يَ ‪ْ % %‬د ُخ ُل‬ ‫ْجن َِّة بَابً‪%% %‬ا ُي َق‪ُ % %‬‬
‫‪%‬ال لَ‪%% %‬هُ َّ‬ ‫ِ‬
‫(روزه دار) رد نمىشود» (ابن ماجه و حاكم)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬إِ َّن فى ال َ‬
‫َح‪ٌ %‬د غَْ‪%‬ي ُ‪%‬ر ُه ْم‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ال أَيْن َّ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِم ْنهُ َّ ِ‬
‫ومو َن‪ %،‬الَ يَ ْد ُخ ُل م ْن‪%‬هُ أ َ‬ ‫الصائ ُمو َن َفَي ُق ُ‬ ‫َح ٌد غَْي ُر ُه ْم ُي َق ُ َ‬ ‫الصائ ُمو َن َي ْو َم الْقيَ َامة‪ ،‬الَ يَ ْد ُخ ُل م ْنهُ أ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َح ٌد» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫فَِإذَا َد َخلُوا أُ ْغل َق‪َ ،‬فلَ ْم يَ ْد ُخ ْل م ْنهُ أ َ‬
‫«همانا بهشت درى دارد بنام ريان وي‪55‬ژه روزه داران اس‪55‬ت‪ ،‬بجز روزه داران كسى ديگر از‬
‫آن وارد نمىش‪55‬ود ن‪55‬دا داده مىش‪55‬ود‪ ،‬كجا هس‪55‬تند روزه داران؟ روزه داران بلن ‪5‬د ش‪55‬ده از آن درب‬
‫مخصوص وارد مىشوند‪.»5‬‬

‫فوائد روزه‪:‬‬
‫روزه فوائد‪ 5‬روحى‪ ،‬اجتماعى و بهداشتى فراوانى را در بر دارد‪:‬‬
‫از جمله فوائد روحى‪ 5‬و معن‪55‬وى‪ 5‬روزه اين است ك‪55‬ه‪ ،‬در روزهدار‪ 5‬خص‪55‬لت ص‪55‬بر را بوج‪55‬ود‬
‫مىآورد‪ 5‬و نيروى‪ 5‬صبر مىبخشد‪ ،‬كنترل نفس را بوجود‪ 5‬آورده و شخص را در برابر خواستههاى‬
‫نامشروع نفس مقاوم مىسازد‪ ،‬تقوى را در شخص ايجاد نم‪55‬وده و آن را رشد مىده‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬در‬
‫آيه زير به همين ويژگى‪ 5‬روزه (يعنى تقوى) كه هدف بارز روزه است‪ ،‬اشاره نم‪55‬وده مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)183 :‬روزه بر شما فرض شده آنطور‪ 5‬كه بر امتهاى گذشته فرض شده بود‪ ،‬تا‬
‫شما به تقوى راه پيدا كنيد»‪.‬‬
‫از جمله فوائد‪ 5‬اجتماعى روزه اين است كه مردم را نظم و اتحاد آموخته و عدل و مس‪55‬اوات‬
‫را در دل مردم محبوب مىسازد‪ ،‬و در نتيجه ميان مردم حس مهربانى‪ 5‬و خصلت احس‪55‬ان و نيكى‬
‫و ايثار رواج پيدا مىكند و جامعه از شر و فساد محفوظ مىماند‪.‬‬

‫‪251‬‬
‫از جمله فوائد بهداشتى‪ 5‬روزه اين است كه رودهها‪ 5‬را پااليش داده و معده را براى هضم غ‪5‬ذا‬
‫آمادهتر مىس‪55‬ازد و ب‪5‬دن را از فض‪55‬الت و رس‪55‬وبها‪ 5‬پ‪5‬اك مىس‪5‬ازد‪ ،‬از چ‪5‬اقى بى رويه مىكاه‪55‬د‪ ،‬از‬
‫حْوا» روزه بگيريد‬‫بزرگى‪ 5‬شكم و چربى خون جلوگيرى‪ 5‬مىكند‪ ،‬در حديث آمده است‪« .‬صُ‪%‬وُْموْا تَص‪ُّ ِ%‬‬
‫تا تنومند و صحتمند باشيد‪( .‬المعجم األوسط)‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬بحث روزههاى مستحب‪ ،‬مكروه و حرام‪:‬‬


‫‪ -1‬روزههاى مستحب‪:‬‬
‫روزه گرفتن در روزههايى‪ 5‬كه در زير نوشته مىشوند‪ 5‬مستحب است‪:‬‬
‫‪ -1‬روزه گرفتن‪ ،‬روز‪ 5‬عرفه براى غير حجاج‪ ،‬روز‪ 5‬عرفه نهم ذيحجه است‪ .‬رسول‪ 5‬هّللا ص‬
‫ض‪% %‬يةً ومس‪َ% %‬ت ْقبلَةً‪ %‬وص‪% %‬وم َعا ُش‪% %‬وراء ي َك ِّفر س‪% %‬نَةً ما ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ض‪% %‬يَةً» (مسلم)‪.‬‬ ‫ََُ ُ َ َ‬ ‫ص‪ْ % %‬و ُم َي ‪%ْ %‬وم َع َرفَ‪% %‬ةَ يُ َك ِّف ُر َس‪% %‬نََت ْي ِن َما َ َ ُ ْ َ َ َ ْ ُ‬ ‫مىفرمايد‪َ « :‬‬
‫«روزه عرفه گناهان دو سال‪ ،‬سال گذشته و سال آينده را از بين مىبرد و روزه عاشورا گناه‪55‬ان‬
‫يك سال را از بين مىبرد»‪.‬‬
‫‪ -2‬روزه گرفتن‪ ،‬عاشورا و تاسوعا‪ ،‬يع‪55‬نى دهم و نهم ذيحجه‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫روزه عاش‪55‬ورا گناه‪55‬ان يك س‪55‬ال‪ ،‬يع‪55‬نى س‪55‬ال گذش‪55‬ته را از بين مىبرد‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا روز عاش‪55‬ورا‬
‫روزه گرفته و براى روزه گرفتن آن امر كرده است و درباره تاسوعا فرموده اس‪55‬ت‪« :‬فَ ‪ِ% %‬إذَا َ‪%‬ك ‪%%‬ا َن‬
‫ص ‪ْ %%‬منَا الَ‪ْ%‬ي ‪%ْ %‬و َم التَّا ِس ‪َ %%‬ع» (مسلم)‪« .‬سال آينده نهم ذيحجه «تاسوعا» را نيز روزه خ‪55‬واهيم‬ ‫‪%‬ل ُ‬ ‫ال َْع‪ِ ُ % %‬‬
‫‪%‬ام ال ُْم ْقب‪ُ % %‬‬
‫گرفت‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ضا َن ثُ َّم أَْتَب َعهُ ستًّا م ْن َش‪َّ %‬و ٍال َك‪%‬ا َن‬ ‫ص َام َر َم َ‬ ‫«م ْن َ‬ ‫‪ -3‬شش روز‪ 5‬از شوال‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫َّه ِر» (مس‪55‬لم)‪« .‬روزه رمض‪55‬ان و شش روز‪ ،‬ش‪55‬وال مانند روزه گ‪55‬رفتن در تم‪55‬ام عمر‬ ‫َك ِ‬
‫ص‪%%%‬يَ ِام ال‪%% %‬د ْ‬
‫است»‪.‬‬
‫‪ -4‬روزه گرفتن نيمه اول شعبان‪ ،‬حضرت عايشه ل مىفرمايد‪ :‬رسول اكرم ص هيچ م‪55‬اهى‬
‫غير از رمضان را بطور‪ 5‬تمام روزه نگرفته است و در ماه شعبان بيش از ماهه‪55‬اى ديگر روزه‬
‫گرفته است‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫ص‪%‬ال ُح‬ ‫«م‪%%‬ا م ْن أَيَّام ال َْع َم‪ُ %‬‬
‫‪%‬ل ال َّ‬ ‫‪ -5‬ده روز اول ذيحجه‪ ،‬يعنى عشره اول‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪%‬اد فِى‬ ‫ول اللَّ ِه والَ ال ِ‬
‫ْج َه‪ُ %‬‬ ‫َ‬ ‫ب إِلَى اللَّ ِه ِم ْن َه ِذ ِه األَيَّ ِام»‪َ ( .‬ي ْعنِى أَيَّ َام ال َْع ْش‪ِ %‬ر األول من ذالحج‪%%‬ة)‪ .‬قَ‪%%‬الُوا يَ‪%%‬ا َر ُس‪َ %‬‬ ‫َح ُّ‬ ‫ِ‬
‫ف َيها أ َ‬
‫‪%‬ك بِ َش‪ْ %‬ى ٍء» (ترمذي‬ ‫يل اللَّ ِه إِالَّ َر ُج ٌل َخ‪%َ %‬ر َج بَِن ْف ِس‪ِ %‬ه َو َمالِ‪%ِ %‬ه َفلَ ْم َي ْر ِ‪%‬ج ْع ِم ْن ذَلِ‪َ %‬‬
‫اد فِى َسبِ ِ‬ ‫ال‪« :‬والَ ال ِ‬
‫ْج َه ُ‬ ‫سبِ ِ ِ‬
‫يل اللَّه قَ َ َ‬ ‫َ‬
‫و ابوداود) «در هيچ روزه‪55‬ائى اعم‪55‬ال نيكو مانند اين روزها (ده روز اول ذيحج‪55‬ه) ن‪55‬زد خداوند‪5‬‬
‫پسنديده نيست‪ ،‬س‪55‬وال شد ح‪55‬تى جه‪55‬اد يا رس‪55‬ول هّللا ؟ فرم‪55‬ود‪ :‬آرى‪ ،‬ح‪55‬تى جه‪55‬اد در راه هّللا ‪ ،‬البته‬
‫كسى مىتواند‪ 5‬اعمالش برابر با اعمال نيكوى‪ 5‬اين روز باشد كه با مال و ج‪55‬ان خ‪5‬ود به جه‪5‬اد رفته‬
‫و بر نگردد‪ ،‬يعنى تمام مال و جانش را در جهاد هزينه كرده باشد»‪.‬‬
‫‪ -6‬ماه محرم‪ :‬از رسول هّللا س‪5‬وال ش‪55‬د‪ ،‬بعد از رمض‪55‬ان چه روزهاى به‪55‬تر اس‪5‬ت؟ فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫روزه گرفتن در آن ماه كه شما آن را محرم ناميدهايد‪5.‬‬
‫‪ -7‬روزه گرفتن ايام بيض كه عبارتند‪ :‬از سيزدهم‪ ،‬چهاردهم‪ 5‬و پ‪55‬انزدهم‪ 5‬هر م‪55‬اه‪ ،‬حض‪55‬رت‬
‫ابىذر ‪ ‬مىگوي‪555‬د‪ :‬رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص به ما امر مىك‪555‬رد تا اي‪555‬ام بيض هر م‪555‬اه را روزه بگ‪555‬يريم‪5‬‬
‫(سيزدهم‪ ،‬چهاردهم‪ 5‬و پانزدهم) و فرمود‪ 5:‬روزه گرفتن در اين ايام‪ ،‬مس‪55‬اوى با روزه گ‪55‬رفتن در‬
‫تمام عمر است‪.‬‬
‫‪ -9 - 8‬روزه گرفتن روزهاى دوشنبه و پنجشنبه‪ :‬در روايات آمده است كه رسول اكرم ص‬
‫اكثر روزهاى دو شنبه و پنجشنبه را روزه مىگرفت‪ ،‬وقتى در اين باره س‪55‬وال ش‪55‬د‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ :‬هر‬

‫‪252‬‬
‫دوشنبه و پنجشنبه‪ ،‬اعمال انسان به دربار‪ 5‬الهى عرضه مىش‪55‬وند‪ 5،‬خداوند تم‪55‬ام مس‪55‬لمانان يا تم‪55‬ام‬
‫مؤمنان را مورد‪ 5‬مغفرت قرار‪ 5‬مىده‪55‬د‪ ،‬مگر آن دو نفر كه از هم‪55‬ديگر قهر هس‪55‬تند و قطع رابطه‬
‫نمودهاند‪ 5،‬درباره آنان مىفرمايد‪ :‬مهلت بدهيد تا آشتى كنند‪( .‬احمد با سند صحيح)‪.‬‬
‫‪ -10‬روزه گرفتن يك روز‪ 5‬و افطار‪ 5‬كردن روز‪ 5‬ديگر يعنى روز در مي‪55‬ان روزه گ‪55‬رفتن‪ ،‬اين‬
‫روزه‪ ،‬روزه داودى ن‪55‬ام دارد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬به‪55‬ترين روزه ن‪55‬زد هّللا روزه داودى‪5‬‬
‫است و بهترين نماز نزد هّللا ‪ ،‬نماز حضرت داود ‪ ‬است‪ .‬در باره حضرت داود آمده است‪َ « :‬ك‪%%‬ا َن‬
‫ِ‬
‫وم َي ْو ًم‪%%‬ا» (ابوداود‪ 5‬و احمد)‪ .‬حضرت داود ‪‬‬ ‫ص‪ُ %‬‬
‫‪%‬ام ُس ُد َس‪%‬هُ َو َ‪%‬ك‪%‬ا َن ُي ْفط‪%ُ %‬ر َي ْو ًم‪%%‬ا َويَ ُ‬
‫‪%‬وم ثُلُثَ‪%%‬هُ َو َينَ‪ُ %‬‬ ‫‪%‬ام نِ ْ‬
‫ص‪َ %‬فهُ َو َي ُق‪ُ %‬‬ ‫َينَ‪ُ %‬‬
‫نصف شب مىخوابيد‪ 5‬و يك سوم شب را در عبادت سپرى مىكرد‪ ،‬يك روز‪ ،‬روزه مىگرفت و يك‬
‫روز‪ 5‬مىخورد»‪.‬‬
‫‪ -11‬روزه گرفتن شخص مجردى‪ 5‬كه توان ازدواج را ندارد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ « :‬م ْن‬
‫ض لِلْبص ِر‪ ،‬وأَحصن لِ ْل َفر ِج‪ ،‬ومن لَم يست ِطع َفعلَي ِه بِ َّ ِ‬ ‫استطَ ِ‬
‫الص ْوم‪ ،‬فَِإنَّهُ لَهُ‬ ‫اءةَ َفلْيََت َز َّو ْج‪ .‬فَِإنَّهُ أَغَ ُّ َ َ َ ْ َ ُ ْ َ َ ْ ْ َ ْ َ ْ َ ْ‬
‫اع م ْن ُك ْم الْبَ َ‬
‫َْ َ‬
‫ِو َجاءٌ» (متفق عليه)‪« .‬هر كس توان مالى براى ازدواج را دارد‪ ،‬بايد ازدواج كند چون ازدواج‬
‫چشم و فرج را حفاظت مىكند‪ ،‬هر كس توان مالى براى ازدواج را ندارد‪ ،‬روزه گيرد‪ ،‬چرا كه‬
‫روزه غلبه غريزه جنسى را تعديل مىكند»‪.‬‬

‫روزه مكروه‪:‬‬
‫‪ -1‬روزه گرفتن روز عرفه براى حجاج‪ :‬رسول هّللا ص منع كرده است‪ ،‬روزه گرفتن روز‬
‫عرفه براى كسى كه در عرفه حضور‪ 5‬دارد و بزرگترين ركن حج‪ ،‬يعنى وقوف عرفه را انج‪55‬ام‬
‫مىدهد‪.‬‬
‫جمُعَ‪%ِ % %‬ة ِع ُ‬
‫يدُكْم َفال‬ ‫‪ -2‬روزه گ‪55‬رفتن تنها روز‪ 5‬جمع‪55‬ه‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن يَ ‪َ % %‬‬
‫وم ْال ُ‬
‫ه» «همانا روز جمعه عيد شما اس‪55‬ت‪ ،‬جمعه را روزه نگيري‪55‬د‪،‬‬ ‫وه إَِّلا أَْن َتص ‪ُ%%‬ومُوا َقْبلَ ‪%%‬هُ أَْو َبعْ ‪َ%%‬د ُ‬
‫َتص ‪ُ%%‬ومُ ُ‬
‫مگر اينكه روز قبل يا روز‪ 5‬بعدش را روزه گرفته باشيد»‪( .‬ب‪5‬زاز‪ ،‬س‪5‬ندش خ‪5‬وب و اصل ح‪5‬ديث‬
‫در صحيحين است)‪.‬‬
‫‪ -3‬تنها روز‪ 5‬شنبه را روزه گرفتن‪ :‬رسول هّللا مىفرمايد‪« :‬اَل تَصوموا يوم َّ ِ ِ‬
‫ض‬ ‫الس ْبت إاَّل ف َ‬
‫يما اُ ْفتُ ِر َ‬ ‫ُ ُ َْ َ‬
‫ض‪ْ % %‬غ َها» (اصحاب السنن‪ ،‬ترمذى آن را‬ ‫‪%‬ود َش‪َ %%‬ج َر ٍة َفلْيَ ْم ُ‬ ‫‪%‬اء ِعنَ ٍ‬
‫ب أ َْو عُ‪َ %%‬‬ ‫ح‪َ %‬‬‫َح‪ُ %%‬د ُك ْم إاَّل لِ َ‪%‬‬ ‫َم يَ ِ‪%‬‬
‫ج‪ْ %‬د أ َ‬ ‫َعلَْي ُك ْم فَ‪ِ%%‬إ ْن ل ْ‬
‫حسن گفته است)‪« .‬شنبه را بجز در روزهايى كه براى شما فرض شدهاند‪ ،‬روزه نگيريد‪ ،‬ح‪55‬تى‬
‫اگر چيزى را براى افطار‪ 5‬پي‪55‬دا نكرديد‪ 5‬س‪55‬واى پوست انگ‪55‬ور يا چ‪55‬وب درخت‪ ،‬آن را بجويد‪ 5‬ولى‬
‫روزه نگيريد‪.»5‬‬
‫عبان َفَلا تَص‪ُ% %‬ومُوا» «وقتى‬ ‫‪ -4‬روزه نيمه دوم شعبان‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬إَِذا انَْتص‪َ َ% %‬‬
‫ف الش‪ُ َّ% %‬‬
‫شعبان به نيمه رسيد‪ ،‬ديگر روزه نگيريد‪5.‬‬
‫توجه‪ :‬روزه گرفتن در اين روزها‪ ،‬مكروه تنزيهى است روزهائى كه در زير ذكر مىشوند‪5،‬‬
‫روزه گرفتن در آنها مكروه تحريمى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -1‬روزه و ص‪5‬ال‪ :‬يع‪5‬نى روزه دو روز‪ 5‬يا بيش از دو روز‪ 5‬را‪ ،‬با هم وصل ك‪5‬ردن‪ ،‬رس‪5‬ول‬
‫ال» (بخاري)‪ .‬روزه وصال نگيريد‪ 5‬و‬ ‫«لا ُتَواص ‪ِ%%‬لوا» و مىفرمايد‪« :‬إَِّي ُ‬
‫اكْم َوْالِوص‪ُ َ% %‬‬ ‫اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫از روزه وصال اجتناب كنيد‪.‬‬

‫‪253‬‬
‫ام يَ‪ْ%%‬وَم‬ ‫‪ -2‬روزه گرفتن در روز شك‪ :‬يع‪5‬نى س‪55‬ىام ش‪5‬عبان‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫«مْن ص ‪َ َ%%‬‬
‫ك َفقَ‪ْ%%‬د َعص‪َ%%‬ى أََب ْ‬
‫االَقاس‪َِ%%‬م» (بخاري)‪« .‬هر كس روز‪ 5‬شك را روزه گيرد اباقاسم ص را معصيت‬ ‫الش‪َّ َّ%%‬‬
‫كرده است»‪.‬‬
‫«لا‬
‫‪ -3‬صوم دهر‪ ،‬يعنى روزه گرفتن در تمام روزه‪55‬اى س‪55‬ال‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ام الأَبَ ‪َ% %‬د» (مسلم)‪« .‬هر كس تمام روزه‪55‬اى س‪55‬ال را روزه گ‪55‬يرد‪ ،‬روزهاش اعتب‪55‬ارى‬
‫ام مَْن ص ‪َ %َ%‬‬
‫ص ‪َ%ِ%‬ي َ‬
‫ام َوَلا أَْفطَ‪َ%%‬ر» «هر كس تم‪55‬ام عمر را روزه گ‪55‬يرد نه روزه‬ ‫ام الأَبَ‪َ%%‬د‪َ ،‬فَلا ص‪َ َ%%‬‬
‫«مْن ص ‪َ َ%%‬‬
‫ندارد‪ ،‬مىفرمايد‪َ :‬‬
‫گرفته است (ث‪55‬واب ن‪55‬دارد) و نه افط‪55‬ار‪ 5‬ك‪55‬رده است (چ‪55‬ون بظ‪55‬اهر روزه ب‪55‬وده اس‪55‬ت)‪( .‬احمد و‬
‫نسائى)‪.‬‬
‫‪ -4‬روزه گرفتن همسر بدون اجازه شوهر اگر شوهر حاضر‪ 5‬است به مسافرت‪ 5‬نرفته است‪.‬‬
‫اه ٌد َي ْو ًم‪%% %‬ا ِم ْن غَْي ‪ِ % %‬ر َش ‪ْ % %‬ه ِر َر َم َ‬
‫ض ‪% %‬ا َن إِالَّ بِِإ ْذنِ‪%ِ % %‬ه»‬ ‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ تَص ‪% %‬وم الْم‪%% %‬رأَةُ و َزوجه‪%% %‬ا َش ‪ِ % %‬‬
‫ُ ُ َ ْ َ ْ َُ‬
‫(ترمذي)‪« .‬زن غير از رمض‪55‬ان يك روز‪ 5‬را ب‪55‬دون اج‪55‬ازه ش‪55‬وهر روزه نگ‪55‬يرد‪ ،‬اگر ش‪55‬وهر در‬
‫خانه حضور‪ 5‬دارد»‪.‬‬

‫روزه حرام‪:‬‬
‫در اين روزهها روزه گرفتن حرام است‬
‫«ه‪َ % % %‬ذانِ‬
‫‪ -1‬روزه گ‪55‬رفتن‪ ،‬روز‪ 5‬عيد فطر و عيد قرب‪55‬ان‪ ،‬از حض‪55‬رت عمر ‪ ‬روايت اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫س‪ِ %‬ك ُك ْم»‬ ‫ِِِ‬ ‫ص‪%‬يَ ِام ُك ْم‪َ ،‬والَْي‪%ْ %‬و ُم َ‪%‬‬ ‫ص‪%‬ي ِام ِهما ي‪%%‬وم فِطْ‪ِ %‬ر ُكم ِمن ِ‬
‫ِ‬ ‫‪%‬ان َنهى رس‪ِ ُ %‬‬
‫ِ‬
‫اآلخ ُ‪%‬ر تَ‪%‬أْ ُكلُو َن في‪%%‬ه م ْن نُ ُ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ول اللَّه ص َع ْن َ َ َ ْ ُ‬ ‫َي ْو َم‪ُ َ َ %‬‬
‫(بخاري)‪ .‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص از روزه گ‪5‬رفتن در اين دو روز‪ ،‬منع ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬روزى كه ش‪5‬ما‬
‫روزهت‪55‬ان‪ 5‬را افط‪55‬ار‪ 5‬مىكنيد (عيد فط‪55‬ر) و روزى كه ش‪55‬ما در آن روز‪ 5‬گوشت قرب‪55‬انى‪ 5‬خ‪55‬ود را‬
‫مىخوريد‪( ،‬عيد قربان)»‪.‬‬
‫‪ -2‬روزه گرفتن سه روز‪ 5‬تشريق‪( ،‬ده‪ ،‬يازده و دوازده) ذيحجه‪ ،‬رسول اكرم ص من‪55‬ادى را‬
‫ب َو ِذ ْك‪ِ %‬ر اللَّ ِه َع‪%َّ %‬ز‬ ‫ِِ‬
‫وموا َه‪%%‬ذه األَيَّ َام فَِإ َّن َه‪%%‬ا أَيَّ ُ‬
‫ام أَ ْك‪%ٍ %‬ل َو ُش ‪ْ %‬ر ٍ‬ ‫در منى مأمور كرد تا چنين ندا دهد‪« ،‬أَ ْن الَ تَ ُ‬
‫ص‪ُ %%‬‬
‫‪%‬ل» اين روزهها‪ 5‬را روزه نگيري‪55‬د‪ ،‬اينه‪55‬ا‪ ،‬روزه‪55‬اى خ‪55‬وردن‪ ،‬نوش‪55‬يدن و ي‪55‬اد خ‪55‬دا هس‪55‬تند»‪.‬‬ ‫َو َج‪َّ %%‬‬
‫(احمد)‪.‬‬

‫‪ -3‬روزه گرفتن‪ ،‬در ح‪55‬الت حيض و نف‪55‬اس‪ :‬زي‪5‬را بر فس‪5‬اد‪ 5‬روزه در ح‪55‬الت حيض و نف‪55‬اس‬
‫ك‬‫ص ‪ْ % %‬م فَ ‪َ % %‬ذلِ َ‬
‫َم تَ ُ‬
‫ص ‪ِّ % %‬ل‪َ ،‬ول ْ‬
‫َم تُ َ‬
‫ت لْ‬ ‫س إِذَا َحا َ‬
‫ض‪ْ %%‬‬ ‫اجماع برگزار شده است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أَل َْي َ‬
‫ص ‪% %‬ا ُن ِدينِ َ‪%‬ه ‪%%‬ا» (بخ‪55‬اري)‪« .‬غ‪55‬ير از اين است كه زن‪55‬ان در ح‪55‬الت حيض نم‪55‬از نمىخوانند و روزه‬ ‫ُن ْق َ‬
‫نمىگيرند‪ 5،‬اين امر دليل بر ناقص بودن دين آنهاست»‪.‬‬
‫‪ -4‬روزه گ‪55‬رفتن بيم‪55‬ار كه باحتم‪55‬ال ق‪55‬وى‪ 5‬روزهاش م‪55‬وجب ازدي‪55‬اد بيم‪55‬ارى‪ 5‬و ن‪55‬ابودى‪ 5‬او‬
‫مىش‪555555‬ود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555555‬د‪﴾        ﴿ :‬‬
‫(النساء‪« .)29 :‬خود را به هالكت نيندازيد‪ ،‬بىترديد‪ 5،‬خداوند نسبت به شما مهربان است»‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬بحث وجوب روزه رمضان و فضيلت رمضان‪:‬‬


‫‪ -1‬وجوب روزه رمضان‪:‬‬
‫هّللا‬ ‫هّللا‬
‫روزه ماه مبارك رمض‪55‬ان بر اس‪55‬اس كت‪55‬اب و س‪55‬نت رس‪55‬ول ص و اجم‪55‬اع امت ف‪55‬رض‬
‫اس‪555‬ت‪ ،‬در كت‪555‬اب هّللا آم‪555‬ده اس‪555‬ت‪      ﴿ :‬‬

‫‪254‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)185 :‬قرآن در ماه رمض‪5‬ان فرس‪5‬تاده ش‪5‬ده كه در آن ه‪5‬دايت‪ ،‬بين‪5‬ات و‬
‫فرقان است‪ ،‬هر كس رمضان را دريابد‪ 5‬روزه گيرد» و رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬اسالم بر پنج‬
‫ان» (متفق عليه)‪ .‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬ ‫پايه بنا ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪« :‬ش ‪َ% %‬هادَةُ أْن َّلا إِلَ ‪َ% %‬ه إَِّلا اللّه‪َ ...‬وص ‪َ% %‬وُْم َرَمض ‪َ َ% %‬‬
‫الم‪َ ،‬م ْن َت‪%َ %‬ر َك ِم ْن ُه َّن َو ِ ‪%‬‬
‫اح َدةً َف ُه‪%َ %‬و بِ َ‪%‬ه‪%‬ا َ‪%‬ك‪%‬افِ ٌر‬ ‫س ا ِإل ْس ‪ُ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫مىفرمايد‪« :‬عُ‪%َ %‬رى اإل ْس‪%‬الم َو َق َواع‪ُ %‬د ال‪%%‬دِّي ِن ثَالثَ ‪%‬ةٌ َعلَْيه َّن أُ ِّس‪َ %‬‬
‫ض ‪%‬ا َن» (ابويعلى‪ 5‬فى مسنده) «محور و‬ ‫ص ‪ْ %‬و ُم َر َم َ‬
‫ص ‪%‬الةُ ال َْمكْتُوبَ ‪%‬ةُ‪َ ،‬و َ‬ ‫ادةُ أَ ْن ال إِلَهَ إِال اللَّهُ‪َ ،‬وال َّ‬
‫الل الدَِّم‪َ :‬ش َه َ‬
‫َح ُ‬
‫قواعد دين سه تا هستند‪ ،‬پايه اسالم بر آنها استوار‪ 5‬است هر كس يكى از آنها را ت‪55‬رك كن‪55‬د‪ ،‬منكر‬
‫آن شده است و خونش مباح مىگردد‪ ...‬يكى از آنها روزه رمضان است»‪.‬‬

‫فضيلت رمضان‪:‬‬
‫رمضان از فضيلت و مزاياى‪ 5‬متعددى بر خوردار‪ 5‬است كه ساير ماهها ندارن‪55‬د‪ ،‬اح‪55‬اديث زير‬
‫گواه و مؤيد اين مطلباند‪:‬‬
‫ب الْ َكبَ‪%%‬ائَِر»‬ ‫ات َم‪%%‬ا َب ْيَن ُه َّن إِذَا ْ‬
‫اجَتنَ َ‬ ‫ض ‪%‬ا َن ُم َك ِّف َر ٌ‪%‬‬ ‫ْج ُم َع‪%ِ %‬ة َو َر َم َ‬
‫ض ‪%‬ا ُن إِلَى َر َم َ‬ ‫ْج ُم َع ‪%‬ةُ إِلَى ال ُ‬
‫س َوال ُ‬
‫ات الْ َخ ْم ُ‬
‫ص ‪%‬لَ َو ُ‬
‫«ال َّ‬
‫(مسلم)‪« .‬نمازهاى‪ 5‬پنجگانه‪ ،‬جمعه تا جمعه ورمضان تا رمضان م‪55‬وجب كف‪55‬اره گناه‪55‬ان هس‪55‬تند‪،‬‬
‫‪%‬ان إِْيمَانً‪%‬ا وَ ِاحِْتسَ‪ً%‬ابا غُِفرَلَ‪%‬هُ مَ‪%‬ا َتقَ‪َّ%‬دَم ِمْن ذَْنبِ‪%‬هِ» (متفق‬ ‫ام َرمَض‪َ %‬‬ ‫«مْن ص‪َ َ%‬‬ ‫اگر از گناهان كبيره اجتناب شود»‪َ ،‬‬
‫علي‪55‬ه)‪« .‬هر كس هم‪55‬راه با ايم‪55‬ان و باميد اجر اخ‪55‬روى‪ 5‬رمض‪55‬ان را روزه گ‪55‬يرد‪ ،‬تم‪55‬ام گناه‪55‬ان‬
‫گذشتهاش‪ 5‬بخشوده خواهند شد»‪.‬‬
‫ث مَِن العطش فجاءه ص‪%%‬يام رمض‪%%‬انَ َفس‪ََ%‬قُاه» (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد)‪.‬‬
‫«رأيت رجالً مِن أمتي يَْلَه ُ‬
‫ُ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬شخصى‪ 5‬از امت خود را ديدم كه زبانش از تشنگى بيرون آم‪55‬ده ب‪55‬ود‪،‬‬
‫بالآخره روزه رمضان آمد او را آب داد وسيرابش ك‪55‬رد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬وق‪55‬تى شب اول رمض‪55‬ان‬
‫فرا مىرسد‪ ،‬شياطين سركش به زندان انداخته و درهاى دوزخ بسته مىشوند‪ 5،‬هيچ درى از دوزخ‬
‫باز گذاشته نمىشود‪ ،‬تمام درهاى بهشت باز كرده ش‪55‬ده و هيچ درى از بهشت بس‪55‬ته نخواهد ب‪55‬ود‪،‬‬
‫منادى از طرف خداوند‪ ،‬ندا مىدهد‪ ،‬اى كس‪55‬انى كه كاره‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ير انج‪55‬ام مىدهي‪55‬د‪ ،‬و پيش بروي‪55‬د‪،‬‬
‫بيشتر‪ 5‬انجام دهيد‪ ،‬و اى كسانى كه مش‪55‬غول كاره‪55‬اى خالف هس‪55‬تيد‪ ،‬دست برداري‪55‬د‪ ،‬كوت‪55‬اه بيائيد‬
‫خداون‪5‬د‪ ،‬در رمض‪5‬ان بس‪5‬يارى را از دوزخ آزاد مىكن‪5‬د‪ ،‬اين ن‪5‬دا در تم‪5‬ام ش‪5‬بهاى رمض‪5‬ان ادامه‬
‫خواهد داشت‪.‬‬
‫(ترم‪55‬ذى‪ 5‬اين ح‪55‬ديث را غ‪55‬ريب ق‪55‬رار‪ 5‬داده و ح‪55‬اكم آن را موافق با ش‪55‬رط ش‪55‬يخين ق‪55‬رار داده‬
‫است)‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬فضيلت نيكى و احسان در رمضان‪:‬‬


‫بدليل فضيلت رمضان‪ ،‬هرگونه كار خير و نيكى كه در اين ماه انجام مىگيرد‪ ،‬ت‪55‬وام بافضل‬
‫و مزاياى فوق‪ 5‬العاده است و از جمله اين كارهاى خير‪ ،‬صدقه است‪.‬‬
‫ان» (ترمذى‪« .)5‬بهترين‬ ‫‪ -1‬صدقه‪ :‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أَْفضَ‪%‬لُ الصَّ‪َ%‬دق ِِة‪ ،‬ص ‪ََ%‬دَقٌة ِفى رَمَضَ‪َ %‬‬
‫صدقه‪ ،‬صدقهايست‪ 5‬كه در رمضان داده شود»‪ .‬مىفرمايد‪« :‬من فَطَّر ص‪%‬ائِما َ‪%‬ك‪%‬ا َن لَ‪%%‬ه ِمثْ‪%%‬ل أ ِ‬
‫َج‪ِ %‬ره غَْ‪%‬ي َ‪%‬ر أَنَّهُ‬
‫ُ ُ ْ‬ ‫َْ َ َ ً‬
‫ص‪%%‬ائِ ِم َش‪ْ %%‬يئًا» «هر كس روزهدارى‪ 5‬را افطار‪ 5‬دهد پاداش روزه به او داده مىشود‪،‬‬ ‫َج ِر ال َّ‬ ‫الَ ي ْن ُق ِ‬
‫ص م ْن أ ْ‬ ‫َ ُ‬
‫ِ‬
‫ص ‪%%‬ائ ًما‬ ‫«م ْن فَطََّر َ‬‫بدون اينكه از اجر روزهدار‪ 5‬اندكى كاسته ش‪55‬ود» (احمد و ترم‪55‬ذى)‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫‪%‬ل ‪ ‬فِي ل َْيلَ ‪%ِ %‬ة‬ ‫ض‪% %‬ا َن‪ ،‬و َّ ِ‬ ‫ت َعلَْي ‪%ِ %‬ه الْمالئِ َ‪%‬ك ‪ %‬ةُ فِي س‪ِ َ % %‬‬
‫ص‪% %‬لَّ ْ‬ ‫اب ِم ْن َح ٍ‬‫َعلَى طَ َع‪%ٍ %‬ام‪َ ،‬و َش‪% %‬ر ٍ‬
‫ص‪% %‬لى ج ْب ِري ‪ُ %‬‬
‫اعات َش‪ْ % %‬ه ِر َر َم َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫الل‪َ ،‬‬ ‫َ‬

‫‪255‬‬
‫الْ َق‪ْ % %‬د ِر» (طبراني)‪« .‬هر كس روزهدارى را با طعام يا آب حالل افطار بدهد‪ ،‬فرش‪55‬تگان‪ 5‬در تم‪55‬ام‬
‫ساعات رمضان براى او دعاى مغفرت مىكنند و جبرئيل در شب قدر براى او آمرزش مىطلبد»‪.‬‬
‫در حديث (بخارى) آمده است‪ :‬رسول اكرم ص از تمام مردم در جود و سخاوت جل‪55‬وتر ب‪55‬ود‪ ،‬و‬
‫در ماه رمضان‪ ،‬موقعى‪ 5‬كه جبرائيل باوى ديدار داشت از تمام اوقات بيشتر‪ 5‬سخاوت مىكرد‪.‬‬
‫‪ -2‬قيام الليل (شب زنده دارى)‪.‬‬
‫‪%‬ان إِْيمَانً ‪%%‬ا وَ ِاحِْتس‪ً%َ%‬ابا غُِفرَلَ‪% %‬هُ مَ‪% %‬ا َتقَ‪َّ% %‬دَم ِمْن ذَْنبِ‪% %‬هِ» (متفق‬
‫ام َرمَض‪َ %%‬‬
‫«مْن ص ‪َ َ%%‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫عليه)‪« .‬هر كس همراه با ايمان و باميد ثواب ش‪55‬بهاى رمض‪55‬ان را در عب‪55‬ادت س‪55‬پرى كن‪55‬د‪ ،‬تم‪55‬ام‬
‫گناهان گذشتهاش مورد‪ 5‬مغفرت قرار‪ 5‬خواهند گرفت»‪ .‬رسول اكرم ص شبهاى رمضان را زن‪55‬ده‬
‫نگاه مىداشت و در عشره آخر‪ ،‬افراد خانوادهاش را براى عبادت‪ ،‬بيدار مىكرد‪.‬‬
‫‪ -3‬تالوت قرآن‪ :‬رسول اكرم ص در ماه مبارك رمض‪55‬ان بك‪55‬ثرت قرآن را تالوت مىك‪55‬رد و‬
‫جبرئيل در هر رمضان قرآن را با رسول اكرم ص دَور مىكرد‪.‬‬
‫رسول هّللا ص قرائت نماز را در م‪55‬اه رمض‪55‬ان بس‪55‬يار‪ 5‬ط‪55‬والنى‪ 5‬مىك‪55‬رد‪ ،‬حض‪55‬رت حذيفه كه‬
‫شبى با رسول خدا ص نماز خوانده است‪ ،‬مىگويد‪ :‬رسول هّللا ص در نماز شب‪ ،‬سوره بق‪55‬ره‪ ،‬آل‬
‫عمران و نساء را مىخواند‪ ،‬هرگ‪55‬اه به آيه تخويف‪ 5‬مىرس‪55‬يد‪ ،‬توقف مىفرم‪55‬ود‪ 5‬و از خداوند ع‪55‬افيت‬
‫مىخواست‪ ،‬هن‪55‬وز دو ركعت را تم‪55‬ام نك‪55‬رده ب‪55‬ود كه بالل آمد و اذان فجر را گفت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬روزه و شب بي‪55‬دارى روز‪ 5‬قي‪55‬امت ب‪55‬راى بن‪55‬ده ش‪55‬فاعت مىكنن‪55‬د‪ .‬روزه مىگوي‪55‬د‪5:‬‬
‫پروردگارا! من اين بنده را از خوردن و نوشيدن در طول روز‪ 5‬منع ك‪55‬ردم‪ ،‬قي‪55‬ام و شب بي‪55‬دارى‪5‬‬
‫مىگويد‪ 5:‬پروردگارا! من او را از خواب در طول شب منع كردم‪ ،‬پروردگارا! شفاعت ما را در‬
‫حق او بپذير‪( .‬احمد و نسائى)‪.‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -4‬اعتكاف‪ :‬اعتكاف بمعنى نشستن و الزم گرفتن مسجد بقصد عبادت و تقرب إلى است‪،‬‬
‫بنابر روايت بخارى‪ 5‬و مسلم رسول اكرم ص هم‪55‬واره در تم‪55‬ام زن‪55‬دگى ده روز‪ 5‬آخر رمض‪55‬ان را‬
‫در اعتكاف مىگذراند‪ ،‬و مىفرمود‪« :‬مس‪55‬جد خانه هر انس‪55‬ان متقى اس‪55‬ت‪ ،‬هر كس مس‪55‬جد را خانه‬
‫خود قرار‪ 5‬بدهد‪ ،‬خداوند‪ 5‬تكفل نموده است كه او را مشمول رحمت و رض‪55‬امندى ق‪55‬رار داده و به‬
‫بهشت وارد كند»‪( .‬طبرانى و بزار)‪.‬‬
‫‪ -5‬عمره كردن‪ :‬عمره بمعنى زيارت خانه خدا بقصد طواف و سعى ميان صفا و م‪55‬روه‪ ،‬اين‬
‫عمل هر وقت موجب اجر است‪ ،‬ولى در رمضان از ويژگيهاى بس‪55‬يار بر جس‪55‬تهاى‪ 5‬برخ‪55‬وردار‪5‬‬
‫جةً َمعِْى» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬عم‪55‬ره در‬ ‫ان َتعْ ‪ِ%%‬دلُ َح َّ‬
‫اس‪55‬ت‪ .‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬عُمْ‪َ%%‬رٌة ِفى رَمَض ‪َ %َ%‬‬
‫رمضان معادل يك حج كه با هم‪55‬راهى من (رس‪55‬ول هّللا ص) انج‪55‬ام گرفته باش‪55‬د‪ ،‬ث‪55‬واب دارد»‪ ،‬و‬
‫ارٌة ِلمَ‪%%‬ا بَْيَنهُمَ‪% %‬ا» (متفق عليه)‪« .‬گناهان ميان دو عمره بوسيله عمره‬ ‫«اْلُعمَْرُة إَِلى الُْعمْ‪%%‬رَِة َكفَّ َ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫بخشوده خواهند شد»‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬رؤيت هالل رمضان‪:‬‬


‫ب‪5‬راى ثب‪55‬وت رمض‪55‬ان دو راه وج‪5‬ود‪ 5‬دارد‪ ،‬يكى اينكه م‪5‬اه قبل از رمض‪55‬ان كه يع‪55‬نى ش‪5‬عبان‬
‫تكميل ش‪55‬ود هرگ‪55‬اه سى روز از م‪55‬اه ش‪55‬عبان س‪55‬پرى‪ 5‬ش‪55‬ود‪ ،‬روز سى يكم قطعا‪ 5‬نخس‪55‬تين روز‪5‬‬
‫رمضان است‪ .‬دوم‪ 5‬اينكه هالل رويت شود‪ ،‬اگر هالل رمضان در شب سىام شعبان رويت شود‪،‬‬
‫معنىاش اين است كه رمض‪555‬ان ف‪555‬را رس‪555‬يده است و روزه گ‪555‬رفتن آن ف‪555‬رض مىش‪555‬ود‪ ،‬خداوند‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾    ﴿ :‬البقرة‪« .)185 :‬هر كس رمض‪55‬ان را‬
‫وموا َوإِذَا َرأ َْيتُ ُموهُ فَ ‪%‬أَفْ ِط ُروا‬
‫ص ُ‬‫دريابد‪ 5‬آن را روزه گيرد» رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِذَا َرأ َْيتُ ُم الْ ِهالَ َل فَ ُ‬

‫‪256‬‬
‫ِ‬
‫ين َي ْو ًم‪%% %‬ا» (مسلم)‪« .‬هرگاه هالل رويت شد روزه بگيريد و هرگاه هالل‬ ‫وموا‪ %‬ثَالَث َ‬ ‫فَ ‪ِ% %‬إ ْن غُ َّم َعلَْي ُك ْم فَ ُ‬
‫ص‪ُ %%‬‬
‫شوال رويت شد افطار كنيد‪ ،‬اگر افق اب‪55‬رى شد و رويت ممكن نب‪55‬ود‪ ،‬سى روز را كامل حس‪55‬اب‬
‫كنيد»‪.‬‬
‫براى ثبوت رويت هالل رمضان گواهى يك فرد يا دو ف‪5‬رد ع‪5‬ادل ك‪5‬افى اس‪5‬ت‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم‬
‫ص گواهى يك مرد عادل را براى ثبوت رويت هالل رمضان جايز قرار داده است‪( .‬اب‪55‬وداود و‬
‫غيره)‪.‬‬
‫اما رويت هالل شوال براى اعالم عيد و افطار‪ ،‬با گواهى يك مرد ثابت نمىشود‪ ،‬بلكه گواهى‬
‫دو مرد عادل ضرورى اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص گ‪55‬واهى يك م‪55‬رد ع‪55‬ادل را ب‪55‬راى عيد و افط‪55‬ار‪5‬‬
‫كافى دانست‪( .‬طبرانى‪ 5‬و دارقطنى)‪.‬‬
‫توجه‪ :‬هر كس هالل رمضان را رويت كند‪ ،‬روزه بر وى واجب مىش‪55‬ود‪ 5‬ولو اينكه گواهىاش‬
‫ومو َن َوال ِْفطْ‪%ُ %‬ر َي‪%ْ %‬و َم ُت ْف ِط‪%ُ %‬رو َن َواألَ ْ‬
‫ض ‪َ %‬حى َي‪%ْ %‬و َم‬ ‫ص‪ُ %‬‬
‫ص ‪ْ %‬و ُم َي‪%ْ %‬و َم تَ ُ‬
‫پذيرفته نشود‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ال َّ‬
‫ض ُّحو َن» «روزه روزى است كه همه شما روزه مىگريد‪ ،‬افطار روزى‪ 5‬است كه همه شما افط‪5‬ار‪5‬‬ ‫تُ َ‬
‫مىكنيد و قربانى‪ 5‬روزى است كه همه ش‪55‬ما قرب‪55‬انى‪ 5‬مىكنيد»‪( .‬ترم‪55‬ذى و آن را ص‪55‬حيح ق‪55‬رار‪ 5‬داده‬
‫است)‪.‬‬

‫ماده هفتم ‪ :‬شروط روزه‪ ،‬روزه مسافر‪ ،‬بيمار‪ ،‬شيخ كبير و زن شير دهنده‪:‬‬
‫‪ -1‬شرايط روزه‪:‬‬
‫براى وجوب روزه بر مسلمان‪ ،‬الزم است كه روزه دار عاقل و بالغ باشد‪ ،‬چون رسول اكرم‬
‫ظ َوعَِن الص ‪َِّ% %‬بِّى حََّتى‬
‫النِائِم َحَّتى يَس ‪ْ% %‬ت َْيِق َ‬
‫جنُ ‪% %‬ونِ َحَّتى يَِفيْ ‪َ% %‬ق َوعَِن َّ‬
‫«رفِ ‪َ% %‬ع ْالَقَلُم عَْن َثَلاثَ ‪ٍ% %‬ة‪ :‬عَِن ْالَم ْ‬
‫ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫حَتِلَم» «سه نفر از انجام احكام مع‪5‬اف هس‪5‬تند‪( ،‬تكليف ش‪5‬رع متوجه آن‪5‬ان نيس‪5‬ت)‪ ،‬مجن‪5‬ون تا به‬ ‫َي ْ‬
‫هوش نيامده است‪ ،‬شخص خوابيده تا بيدار نشده و كودك تا بالغ نشده است»‪( .‬احمد و اب‪55‬وداود)‪.‬‬
‫ت ْالمَ ‪% %‬رْأَة‬
‫س إذا حَاض ‪ِ %َ%‬‬
‫زن نبايد حال حيض و نفاس را روزه بگيرد‪ .‬رسول خدا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أَلْي َ‬
‫َلْم ُتص ‪%َ% %‬لِّ َوَلْم َتص ‪ْ%ُ% %‬م» غ‪55‬ير از اين است كه زن در ح‪55‬الت حيض و نف‪55‬اس نم‪55‬از نمىخواند و روزه‬
‫نمىگيرد‪5.‬‬

‫مسافر‪:‬‬
‫هر گاه مسلمان به فاصله ‪ 48‬ميل قصد سفر كرده‪ ،‬و از خانه بيرون رود‪ ،‬اج‪55‬ازه دارد روزه‬
‫را بخورد و پس از مراجعت از سفر روزهه‪55‬ائى را كه خ‪55‬ورده است قضا بي‪55‬ارود‪ ﴿ 5.‬‬
‫‪( ﴾         ‬البقرة‪« .)184 :‬هركس‪555‬ي از‬
‫ش‪55‬ما بيم‪55‬ار يا مس‪55‬افر باشد (مىتواند روزه رمض‪55‬ان را افط‪55‬ار كند بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه) به تع‪55‬داد اين‬
‫روزها‪( ،‬در برگشت از مس‪55‬افرت و تندرس‪55‬تى‪ 5‬روزه گ‪55‬يرد)»‪ .‬اگر روزه در س‪55‬فر ب‪55‬راى مس‪55‬افر‬
‫ول اللَّ ِه ص فِى‬ ‫دشوار‪ 5‬نباشد‪ ،‬روزه گرفتن بهتر است‪ .‬ابىسعيد خدرى ‪ ‬مىفرمايد‪ُ « :‬كنَّا َن ْغ ُزو َم َع ر ُس ِ‬
‫َ‬
‫َن َم ْن َو َج‪َ %‬د ُق‪%َّ %‬و ًة‬ ‫الصائِ ُم َعلَى ال ُْم ْف ِط ِر َوالَ ال ُْم ْف ِط ُر َعلَى َّ‬
‫الصائِ ِم َي َر ْو َن أ َّ‬ ‫الصائِ ُم َوِمنَّا ال ُْم ْف ِط ُر فَالَ يَ ِج ُد َّ‬‫ضا َن فَ ِمنَّا َّ‬ ‫َر َم َ‬
‫‪%‬ك َح َس‪ٌ % %‬ن» (مسلم)‪« .‬در م‪55‬اه مب‪55‬ارك‬ ‫ض ‪ْ %%‬ع ًفا فَ ‪%%‬أَفْطََر فَ ‪ِ%%‬إ َّن ذَلِ ‪َ %‬‬
‫َن َم ْن َو َج‪َ %%‬د َ‬ ‫ص ‪َ %%‬ام فَ ‪ِ%%‬إ َّن ذَلِ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ك َح َس ‪ٌ %%‬ن َو َي‪%َ %%‬ر ْو َن أ َّ‬ ‫فَ َ‬
‫رمضان با رسول هّللا در جه‪55‬اد ب‪55‬وديم‪ ،‬بعضى از ما روزه گرفته و ب‪55‬رخى ديگر روزه نداش‪55‬تند‪،‬‬
‫نه روزه داران بر كس‪555‬انى كه روزه نبودند عيب مىگرفتند‪ 5‬و نه آنه‪555‬ائى كه افط‪555‬ار‪ 5‬مىكردند بر‬
‫روزه داران عيب مىگرفتند‪ ،‬همگى بر اين ب‪55‬اور بودند‪ 5‬كه هر كس ت‪55‬وان روزه گ‪55‬رفتن را دارد‪،‬‬
‫بهتر است روزه بگيرد و هر كس توان روزه گرفتن را ندارد بهتر است افطار‪ 5‬كند»‪.‬‬
‫‪257‬‬
‫بيمار‪:‬‬
‫اگر ب‪55‬راى ش‪55‬خص بيم‪55‬ار‪ ،‬ممكن است روزه بگ‪55‬يرد و اگر ق‪55‬درت و ت‪55‬وان روزه گ‪55‬رفتن را‬
‫ندارد‪ ،‬افطار‪ 5‬كند‪ ،‬اگر احتمال مىرود كه بيمارىاش برطرف مىشود‪ ،‬انتظ‪55‬ار بكشد و روزهه‪55‬ايى‬
‫را كه افطار‪ 5‬كرده در حالت تندرستى‪ 5‬قضا بياورد و اگر احتمال شفا وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪ ،‬در برابر هر‬
‫روزه به مق‪55‬دار يك ص‪55‬دقه فط‪55‬ر‪ ،‬فديه بده‪55‬د‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫(البقرة‪« .)184 :‬آنانى كه با بذل تمام توانائى قادر‪ 5‬به روزه گرفتن نيستند‪( 5‬افطار‪ 5‬ك‪5‬رده و) فديه‬
‫بدهند»‪.‬‬

‫روزه سالمندان‪:‬‬
‫هرگاه مرد و زن مسلمان وارد مقطع س‪55‬نى ش‪55‬وند‪ 5‬كه ت‪55‬وان روزه گ‪55‬رفتن را از دست بدهن‪55‬د‪،‬‬
‫افطار‪ 5‬كنند و در برابر هر روزه به اندازه يك م ّد گندم (يعنى باندازه صدقه فطر) فديه بدهند‪ ،‬از‬
‫ٍ‬
‫اء َعلَْي‪%ِ %‬ه»‬ ‫لش ْي ِخ الْ َكبِي ِر أَ ْن ُي ْف ِط َر َويُط ِْع َم َع ْن ُك ِّل َي‪%ْ %‬وم ِم ْس‪ِ %‬كينًا‪َ ،‬واَل قَ َ‬
‫ض‪َ %‬‬ ‫ِّص لِ َّ‬
‫«رخ َ‬
‫ابن عباس ب روايت است‪ُ :‬‬
‫«به شيخ كبير اج‪55‬ازه داده ش‪55‬ده است كه افط‪55‬ار‪ 5‬كند و در مقابل هر روز مس‪55‬كينى را تغذيه كند»‪.‬‬
‫(دار قطنى‪ 5‬و حاكم)‪.‬‬

‫روزه زن حامله و شيردهنده‪:‬‬


‫هرگاه زن مسلمان در صورت روزه گرفتن احتمال مىدهد كه روزه براى او يا براى جنين و‬
‫يا براى نوزادش ضرر دارد‪ ،‬افطار كند و پس از بر طرف‪ 5‬شدن عذر‪ ،‬روزهها‪ 5‬را قضا آورد و‬
‫اگر توانگر‪ 5‬است همراه با قضا آوردن روزهها‪ 5،‬براى هر روز يك م ّد (صدقه فطر) گندم نيز به‬
‫فقيرى بدهد تا اجر و ثوابش كامل باشد‪.‬‬
‫زن شير دهنده نيز همين حكم را دارد‪ ،‬اگر در صورت روزه گرفتن احس‪55‬اس خطر مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫براى خود يا براى فرزندش‪ 5‬و كسى را كه فرزندش را شير بدهد نمىيابد‪ 5‬يا ن‪55‬وزاد از كسى ديگر‬
‫شير نمىخ‪55‬ورد‪ ،‬اين رخصت از آيه ﴿‪﴾     ‬‬
‫(البقرة‪ )184 :‬مستفاد است‪.‬‬
‫توجه‪ -1 :‬هر كس در قضا آوردن روزههاى رمضان كوتاهى‪ 5‬كند تا رمض‪55‬ان ديگر بعد از‬
‫آن با هر روزه كه قضا مىآورد‪ 5،‬بايد يك مسكين را نيز تغذيه كند‪.‬‬
‫‪ -2‬هر كس از مسلمانان در حالى از دنيا برود‪ 5‬كه قضاى‪ 5‬رمض‪55‬ان بر ذمه او ب‪55‬وده و انج‪55‬ام‬
‫ام َعنْ ‪ُ%‬ه‬
‫ام ص‪َ َ%%‬‬
‫ات َوعََليْ ‪%‬هِ ص ‪َِ%‬ي ٌ‬
‫نداده است‪ ،‬وارثش بايد آنها را قضا بياورد‪ 5،‬در حديث آمده است‪« :‬مَْن مَ ‪َ %‬‬
‫َوِلُّيُه» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬هر كس در ح‪55‬الى بم‪55‬يرد كه روزه بر ذمه او است َولّى او آن روزهها‪ 5‬را‬
‫قضا آورد»‪.‬‬
‫ض‪ِ %‬يه َع ْن َه‪%%‬ا؟ قَ‪َ %‬‬
‫‪%‬ال‪:‬‬ ‫ت و َعلَْي َه‪%%‬ا ص‪%‬وم َش‪ْ %‬ه ٍر أَفَأَقْ ِ‬
‫َْ ُ‬ ‫رسول اكرم ص خطاب به يك سائل فرمود‪« :‬إِ َّن أ ُِّمى َماتَ ْ َ‬
‫ِ‬ ‫ت قَا ِ‬
‫ض‪%‬ى» (متفق عليه)‪« .‬مادرم‪5‬‬ ‫‪%‬ق أَ ْن ُي ْق َ‬ ‫‪%‬ال‪« :‬فَ‪َ %‬ديْ ُن اللَّه أ َ‬
‫َح‪ُّ %‬‬ ‫‪%‬ال‪َ :‬ن َع ْم قَ‪َ %‬‬
‫ض‪%‬يَهُ» قَ‪َ %‬‬ ‫ك َديْ ٌن أَ ُك ْن َ‬
‫«ل َْو َك‪%%‬ا َن َعلَى أ ُِّم َ‬
‫در حالى در گذشته كه روزه يك ماه بر عهده او است‪ ،‬آيا مىش‪55‬ود من آن روزهها را قضا آورم‪،‬‬
‫رسول هّللا فرمود‪ :‬آرى‪ ،‬دين خدا (روزه) شايستهتر‪ 5‬است كه پرداخته شود»‪.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬اركان‪ ،‬سنن و مكروهات روزه‪:‬‬


‫اركان روزه‪:‬‬

‫‪258‬‬
‫‪ -1‬نيت‪ :‬نيت عبارت است از تصميم و اراده قلبى براى روزه گ‪55‬رفتن بمنظ‪55‬ور‪ 5‬اط‪55‬اعت از‬
‫فرمان خداوند‪ 5‬و تق‪55‬رب به خ‪55‬دا‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬إَِّنمَ‪% %‬ا الأَْعمَ‪% %‬الُ ِب ِّ‬
‫النيَ‪% %‬اتِ» در روزهى‬
‫َم‬‫«م ْن ل ْ‬
‫فرضى الزم است كه نيت قبل از طل‪55‬وع فجر انج‪55‬ام گ‪55‬يرد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ص‪% % % %‬يَ َام لَ ‪%% % %‬هُ» (ترم‪555‬ذي)‪« .‬هر كس از شب نيت روزه را نكند روزهاش‪5‬‬ ‫ص‪% % % %‬يام ِمن اللَّْي ‪%ِ % % %‬ل فَالَ ِ‬ ‫ِ‬
‫ُيَبيِّت ال ِّ َ َ َ‬
‫اعتبارى ندارد»‪ .‬در روزه نفل الزم نيست كه نيت روزه از شب و قبل از طلوع فجر باشد‪ ،‬اگر‬
‫چ‪55‬يزى نخ‪55‬ورده است بعد از طل‪55‬وع فجر و ح‪55‬تى بعد از بلند ش‪55‬دن آفت‪55‬اب ن‪55‬يز نيت روزه معت‪55‬بر‬
‫ات يَ ‪ْ% %‬وٍم‪ ،‬فَقَ ‪% %‬الَ‪ :‬هَ ‪% %‬لْ ِعنْ ‪َ% %‬دُكْم‬
‫است‪ ،‬از حضرت عايشه ل روايت است‪« :‬دَخَ ‪َ% %‬ل عََلَّى َرس ‪ُ% %‬ولُ الل ِّه ص ذَ َ‬
‫َشىٌْء؟ قُْلنا‪ :‬لَا‪َ ،‬قالَ فَِإِّنْى صَِائٌم» (مسلم)‪« .‬روزى‪ 5‬رسول اكرم ص وارد خانه شده س‪5‬وال فرم‪55‬ود‪ ،‬آيا‬
‫چيزى براى خوردن داريد؟ در جواب عرض كرديم‪ ،‬خير‪ ،‬فرمود‪ 5:‬پس من روزه مىگيرم»‪.‬‬
‫‪ -2‬الإمساك‪ :‬ركن دوم روزه امساك است‪ ،‬امساك يعنى خوددارى‪ 5‬از شكنندههاى (مفطرات)‬
‫روزه مانند خوردن‪ ،‬نوشيدن و آميزش جنسى‪.‬‬
‫‪ -3‬زمان‪ :‬زمان روزه‪ ،‬روز‪ 5‬است‪ ،‬يعنى از طلوع فجر تا غروب آفتاب‪ ،‬اگر كسى شبها را‬
‫روزه گيرد روزهاش‪ 5‬قبول نيست‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(البقرة‪« .)187 :‬روزه را تا شب ادامه دهيد»‪.‬‬

‫سنتهاى روزه‪:‬‬
‫‪ -1‬تعجيل الفطر‪ :‬افطار‪ 5‬كردن بالفاص‪55‬له بعد از تحقق غ‪55‬روب آفت‪55‬اب‪ .‬ب‪55‬دليل ح‪55‬ديث رس‪55‬ول‬
‫والفِْطَر» (متفق عليه)‪« .‬مردم همواره در خير و‬ ‫جلُ‪ْ % %‬‬
‫خْيٍر مَ‪% %‬ا َع َّ‬
‫اس ِب َ‬
‫الن ُ‬ ‫ال َّ‬ ‫«لا تَزَ ُ‬ ‫اكرم ص كه مىفرمايد‪َ :‬‬
‫خ‪55‬وبى هس‪55‬تند م‪55‬ادام كه روزه را با تعجيل افط‪55‬ار‪ 5‬كنند»‪ .‬و از حض‪55‬رت انس ‪ ‬روايت است كه‬
‫ب حتَّى ي ْف ِط‪%%‬ر‪ ،‬ولَ ‪%%‬و َك‪%%‬ا َن علَى َش‪% %‬رب ٍة ِمن م‪ٍ %‬‬ ‫ت النَّبِ َّي ص قَ ‪ُّ %‬‬
‫‪%‬اء» (مسند ابو‬ ‫َْ ْ َ‬ ‫َ‬ ‫ص‪% %‬لَّى ال َْم ْغ‪ِ % %‬ر َ‪ْ َ َ ُ َ %‬‬ ‫‪%‬ط َ‬ ‫«م‪%%‬ا َرأَيْ ُ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫يعلي)‪« .‬رسول اكرم ص نديدم كه تا افطار نمىكرد‪ 5‬نماز مغرب را بر گذار ك‪55‬رده باشد ولو با يك‬
‫ليوان آب»‪.‬‬
‫‪ -2‬افطار با خرما و آب‪ ،‬خرماى‪ 5‬تازه ترجيح دارد و آب در رديف‪ 5‬آخر قرار‪ 5‬دارد‪ .‬مستحب‬
‫است كه افطار با سه يا پنج يا هفت دانه خرما صورت‪ 5‬پذيرد‪ ،‬از حض‪55‬رت انس بن مالك روايت‬
‫‪%‬ات َفعلَى تَم‪%‬ر ٍ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫است‪ ،‬مىفرمايد‪َ « :‬كا َن رس‪ِ َّ ُ %‬‬
‫ات‬ ‫َم تَ ُك ْن ُرطَبَ ٌ َ َ َ‬ ‫ص‪%‬لِّ َى فَ‪ِ%‬إ ْن ل ْ‬
‫‪%‬ل أَ ْن يُ َ‬
‫ول الله ص ُي ْفط ُ‪%‬ر َعلَى ُرطَبَ‪%‬ات َق ْب َ‬ ‫َُ‬
‫ات ِم ْن َماء» (ابوداود)‪« .‬رسول اكرم ص قبل از نماز مغرب با خرماى‪ 5‬ت‪55‬ازه‬ ‫ٍ‬ ‫فَِإ ْن لَم تَ ُكن حسا حسو ٍ‬
‫ْ ْ َ َ َ ََ‬
‫و اگر نبود‪ ،‬كهنه و اگر نبود با آب افطار مىكرد»‪.‬‬
‫ص ‪ْ % %‬منَا‬ ‫‪ -3‬دعا به هنگام افطار‪ :‬رسول اكرم ص موقع افطار‪ 5‬اين دعا را مىخواند‪« 5:‬اللَّ ُه َّم لَ‪َ % %‬‬
‫‪%‬ك ُ‬
‫يم» (دار قطني)‪« .‬بارالها! براى تو روزه گرفتم و‬ ‫ِ‬
‫يع ال َْعل ُ‬
‫ت َّ ِ‬
‫السم ُ‬ ‫ك أَنْ َ‬ ‫ك أَفْطَْرنَا َفَت َقبَّ ْل ِمنَّا إِنَّ َ‬‫َو َعلَى ِر ْزقِ َ‬
‫به روزى تو افط‪55‬ار ك‪55‬رديم‪ 5‬از ما بپ‪55‬ذير‪ ،‬همانا تو ش‪55‬نوا و دانا هس‪55‬تى» و عبدهّللا بن عمر ب در‬
‫ت ُك َّل َش ْى ٍء أَ ْن َت ْغ ِف‪%َ %‬ر لِى» (ابن ماجه)‪.‬‬ ‫ك الَّتِى َو ِس َع ْ‬‫ُك بَِر ْح َمتِ َ‬ ‫دعاى افطار چنين مىگفت‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنِّى أ ْ‬
‫َسأَل َ‬
‫«پروردگ‪55‬ارا! با توسل به رحمت گس‪55‬ترده ت‪55‬و‪ ،‬از تو مىخ‪55‬واهم‪ 5‬كه گناه‪55‬ان م‪55‬را م‪55‬ورد عفو و‬
‫مغفرت قرار بدهى»‪.‬‬
‫‪ -4‬سحرى‪ :‬يعنى خوردن و نوشيدن در قسمت پايانى شب همراه با نيت روزه‪ ،‬رسول اكرم‬
‫س ‪َ %‬ح ِر» (مسل)‪« .‬فرق‪ 5‬ميان روزه‬ ‫ْكتَ ‪ِ %‬‬
‫‪%‬اب أَ ْكلَ ‪%‬ةُ ال َّ‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫ص ‪%‬ي ِام أ َْه‪%ِ %‬ل ال ِ‬ ‫ص مىفرمايد‪« :‬إِ َّن فَ ْ‬
‫ص ‪َ %‬ل َم‪%%‬ا َب ْي َن ص ‪%‬يَامنَا َو َ‬

‫‪259‬‬
‫حُروا فَ ‪ِ% %‬إَّن ِفى الس ‪َ َّ% %‬‬
‫حرِ َبَركَ ‪% %‬ةٌ»‬ ‫«تس ‪َّ َ% %‬‬
‫مسلمانان و روزه اهل كتاب خوردن سحرى‪ 5‬است»‪ .‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«سحرى‪ 5‬بخوريد‪ ،‬همانا سحرى خوردن بركت دارد»‪.‬‬
‫الن ُ‬
‫اس‬ ‫ال َّ‬
‫‪ -5‬تأخير انداختن سحر تا واپسين لحظات شب‪ :‬رس‪5‬ول‪ 5‬اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪ « :‬لَا تَ‪% %‬زَ ُ‬
‫ور» «امت من همواره از خير و خوبى بهرهمند‪ 5‬است‪ ،‬اگر افط‪55‬ار‪5‬‬ ‫ح َ‬‫والفِْطَر وَأَخَُّروا السُّ ُ‬
‫جُل ْ‬
‫خْيٍر مَا َع َّ‬
‫ِب َ‬
‫را با تعجيل و سحرى‪ 5‬را با تاخير بخورد»‪( .‬احمد و هو صحيح)‪.‬‬
‫وقت سحرى‪ 5‬از نصف آخر شب شروع مىشود‪ 5‬و چند دقيقه قبل از طلوع فجر پايان مىپ‪55‬ذيرد‪5،‬‬
‫ص‪% %‬الَ ِة ُقل ُ‬
‫ْت‪َ :‬ك ْم َ‪%‬ك‪%%‬ا َن َب ْي َن‬ ‫‪%‬ام إِلَى ال َّ‬ ‫حضرت زيدبن ثابت ‪ ‬مىگويد‪« 5:‬تَس ‪َّ %%‬حرنَا م‪%%%‬ع رس ‪ِ ِ %%‬‬
‫ول اللَّه ص‪ ،‬ثُ َّم قَ ‪َ %‬‬ ‫َ ْ َ َ َُ‬
‫ين آيَ‪%%‬ةً» (متفق عليه)‪ .‬حضرت زيدبن ثابت ‪ ‬مىگويد‪« 5:‬همراه‬ ‫ِ‬ ‫الس ُحو ِر؟ قَ َ‬ ‫األَذَ ِ‬
‫ال‪ :‬قَ‪ْ %%‬د ُر َخ ْمس ‪َ %%‬‬ ‫ان َو َب ْي َن ُّ‬
‫با رسول اكرم ص سحرى خورديم‪ ،‬بعد از صرف سحرى‪ 5‬رسول اكرم ص براى نماز بلند ش‪55‬د‪،‬‬
‫از ايشان سوال شد‪ :‬چقدر ميان سحرى‪ 5‬و اذان فاصله بود؟ گفت‪ :‬به اندازه قرائت پنجاه آيه»‪.‬‬
‫توج‪55‬ه‪ :‬هر كس درب‪55‬اره طل‪55‬وع فجر شك دارد‪ ،‬مىتواند بخ‪55‬ورد‪ 5‬و بنوشد‪ 5‬تا اينكه طل‪55‬وع فجر‬
‫ب‪55555‬رايش م‪55555‬تيقن ش‪55555‬ود‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬البقرة‪« .)187 :‬بخوريد و‬
‫بنوشيد‪ 5‬تا اينكه سپيده صبح از تاريكى شب پي‪55‬دا ش‪55‬ود»‪ .‬به ابن عب‪55‬اس ب شخصى گفت‪« :‬أََتس‪َّ َ%%‬‬
‫حر‬
‫ت» سحرى‪ 5‬مىخورم‪ 5‬وقتى شك پيدا كنم‪ ،‬دست از خوردن مىكشم‪ .‬فرمود‪ 5:‬هنگام‬ ‫سكْ ُ‬ ‫فَِإَذا شََككْ ُ‬
‫ت أَْم َ‬
‫شك بخور تا اينكه به يقين برسى‪ ،‬آنگاه دست از خوردن بكش‪( .‬ابو شيبه و حافظه)‪.‬‬

‫مكروهات روزه‪:‬‬
‫كاره‪55‬اى‪ 5‬كه احيانا منجر به فس‪55‬اد روزه مىش‪55‬وند‪ 5،‬انج‪55‬ام دادن آنها ب‪55‬راى روزهدار مك‪55‬روه‬
‫است‪:‬‬
‫«وبَ‪%% %‬الِ َغ فِي‬ ‫هّللا‬
‫‪ -1‬مبالغه در مضمضه و استنشاق براى وضو‪ 5‬و غسل‪ :‬رسول ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ص‪% % %‬ائِ ًما» «در داخل ك‪55‬ردن آب در بي‪55‬نى مبالغه كن مگر در ح‪55‬الت روزه»‬ ‫ااِل ْستِْن َش‪ِ % % %‬‬
‫اق إاَّل أَ ْن تَ ُك‪%% %‬و َن َ‬
‫(اصحاب السنن وابن خزيم)‪ .‬رسول هّلل ص مبالغه در مضمضه و استنش‪55‬اق را به احتم‪55‬ال داخل‬
‫شدن آب در شكم مكروه قرار داده است‪.‬‬
‫‪ -2‬بوسه گ‪55‬رفتن‪ :‬زي‪55‬را ممكن است غري‪55‬زه جنسى را تحريك نم‪55‬وده و منجر به فس‪55‬اد‪ 5‬روزه‬
‫شود‪ .‬يعنى منجر به خروج مذى يا جماع كه موجب كفاره نيز است بگردد‪.‬‬
‫‪ -3‬نگاه مستمر و با لذت بسوى‪ 5‬همسر (يا كسى ديگر)‬
‫‪ -4‬انديشيدن در باره جماع و آميزش جنسى‬
‫‪ -5‬دست زدن به زن يا جسم خود با جسم ايشان‪.‬‬
‫‪ -6‬جويدن آدامس (ساجق) و امثال آن زيرا ممكن است طعم آن در گلو فرو رود‬
‫‪ -7‬چشيدن شوربا‪ 5‬يا هر طعامى ديگر‪.‬‬
‫‪ -8‬مضمضه براى غير وضو و بدون ضرورت‬
‫‪ -9‬سرمه كشيدن در اول روز‪ ،‬اما در پايان روز‪ 5‬اشكالى ندارد‪.‬‬
‫‪ -10‬خون كشيدن و خون دادن‪ ،‬زيرا ممكن است كه اين عمل منجر به ن‪55‬اتوانى‪ 5‬و در نتيجه‬
‫منجر به افطار گردد‪.‬‬

‫ماده نهم‪ :‬مبطالت روزه‪:‬‬

‫‪260‬‬
‫‪ -1‬رسيدن هر گونه مايع در شكم از راه بينى‪ ،‬مانند چكاندن قطره در بي‪55‬نى‪ ،‬يا از راه چشم‬
‫و گوش به همان صورت يا از راه دبر يا از راه فرج‬
‫‪ -2‬رسيدن آب در شكم در صورت مبالغه در مضمضه و استنشاق‪ 5،‬در وضوء‪5‬‬
‫‪ -3‬بيرون آمدن منى بوسيله ادامه نگاه به بيگانه يا ادامه انديشيدن در باره جم‪55‬اع و آم‪55‬يزش‬
‫جنسى يا بوسيله بوسه گرفتن و بازى كردن با همسر‬
‫ض» «هر كس عم‪55‬دا‬ ‫اء َفْلَيقْ ِ‬ ‫‪ -4‬استفراغ عمدى و با اراده‪ :‬رس‪55‬ول‪ 5‬هّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«مْن ِاس‪َْ% %‬تَق َ‬
‫قى كند روزهاش را قضا آورد»‪ .‬البته اگر حالت ته‪55‬وع غلبه پي‪55‬دا كند و روزهدار ب‪55‬دون اختي‪55‬ار‬
‫قى كند‪ ،‬روزه فاسد نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -5‬خوردن‪ ،‬نوشيدن و آميزش جنسى در صورت‪ 5‬اجبار و اكراه‬
‫‪ -6‬خوردن‪ ،‬نوشيدن‪ ،‬جماع كردن به گم‪55‬ان اينكه شب ب‪55‬اقى است و س‪55‬پس متوجه ش‪55‬وند‪ 5‬كه‬
‫بعد از طلوع فجر بوده است‪.‬‬
‫‪ -7‬خوردن‪ ،‬نوشيدن و جماع كردن بگمان اينكه افطار‪ 5‬فرا رسيده در حالى كه چنين نبوده و‬
‫برايش ثابت شود كه اين عمل در روز‪ 5‬انجام گرفته است‪.‬‬
‫‪ -8‬رس‪55‬يدن آنچه كه خ‪55‬وردنى‪ 5‬و نوش‪55‬يدنى‪ 5‬نيست در ش‪55‬كم از راه ده‪55‬ان‪ ،‬مانند ف‪55‬رو‪ 5‬ب‪55‬ردن‬
‫ج»‬ ‫س ِلمَ‪% %‬ا َخ‪% %‬رَ َ‬
‫«الص‪َّْ% %‬وُم ِلمَ‪% %‬ا َدخَ‪َ% %‬ل َوَلْي َ‬
‫چيزى‪ ،‬زيرا از حضرت ابن عباس ب مروى است مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«يعنى روزه از آنچه كه داخل مىشود مىشكند‪ 5‬نه از آنچه كه بيرون مىآيد»‪.‬‬
‫‪ -9‬ترك نيت روزه هر چند كه بدون خوردن و آشاميدن باشد‪.‬‬
‫‪ -10‬مرتد شدن اگر بار ديگر به اسالم برگردد‪ 5‬و مس‪55‬لمان ش‪55‬ود‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬الزم‪5555‬ر‪« .)65 :‬اگر‬
‫شرك كردى‪ ،‬تمام اعمال انجام گرفته بهدر خواهد رفت و از خسارت زدگان خواهى شد»‪.‬‬
‫همه اين مبطالت روزه را باطل كرده و قضا آوردن هم‪55‬ان يك روز را واجب مىگردانند‪ 5‬و‬
‫كفاره ندارند‪ 5.‬كفاره فقط در دو صورت واجب مىگردد‪:‬‬
‫‪ -1‬آميزش جنسى بدون اجبار‪ :‬از حضرت ابو هريره ‪ ‬مروى‪ 5‬است‪ ،‬مىگويد‪ :‬شخصى نزد‬
‫رس‪5‬ول هّلل ص آمد و گفت‪ :‬اى پي‪5‬امبر هالك ش‪5‬دم‪ .‬رس‪5‬ول هّلل ص فرم‪5‬ود‪« :‬چه چ‪5‬يز تو را هالك‬
‫كرده است؟» گفت‪ :‬در حالت روزه با همسرم آم‪55‬يزش جنسى ك‪55‬ردم‪ .‬رس‪55‬ول هّلل ص فرم‪55‬ود‪« :‬آيا‬
‫مىت‪5‬وانى‪ 5‬گ‪5‬ردنى را آزاد ك‪5‬نى؟» گفت‪ :‬خ‪5‬ير‪ ،‬فرم‪5‬ود‪« 5:‬آيا مىت‪5‬وانى‪ 60 5‬مس‪5‬كين را تغذيه ك‪5‬نى؟»‬
‫گفت‪ :‬خ‪55‬ير‪ ،‬و بعد نشس‪55‬ت‪ .‬دي‪55‬رى نگذشت كه كيسه خرما به محضر رس‪55‬ول هّلل ص آورده ش‪55‬د‪.‬‬
‫پيامبر‪ 5‬ص فرمود‪« 5:‬اين خرماها را بگير و صدقه كن»‪ .‬گفت‪ :‬آيا فقيرتر از ما كسى هست؟ بخدا‬
‫سوگند‪ 5‬در ميان اين دو كوه مدينه كسى محتاجتر و نيازمندتر‪ 5‬از ما وج‪5‬ود ن‪5‬دارد؟ رس‪5‬ول هّلل ص‬
‫تبسم كرد و دندانهاى مباركش ظ‪55‬اهر ش‪55‬دند‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« :‬ب‪55‬رو‪ ،‬اين خرماها را به زن و فرزن‪55‬دانت‪5‬‬
‫بده»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -2‬خوردن و نوشيدن بدون عذر موج‪55‬ه‪ :‬در ح‪5‬ديث آم‪5‬ده اس‪55‬ت‪ .‬شخصى در رمض‪5‬ان افط‪55‬ار‬
‫نمود‪ .‬رسول‪ 5‬هّلل ص امر كرد تا كفاره دهد‪ ،‬از ابوهريره ‪ ‬مروى است‪ ،‬شخصى‪ 5‬ن‪55‬زد رس‪55‬ول هّلل‬
‫ص آمد و گفت‪ :‬روزى‪ 5‬عمدا يعنى بدون عذر در ماه مب‪55‬ارك رمض‪55‬ان افط‪55‬ار نم‪55‬ودم‪ ،‬رس‪55‬ول هّلل‬
‫ص فرمود‪« :‬غالمى آزاد كن‪ ،‬يا دو ماه متوالى روزه بگير و يا ‪ 60‬مسكين را طعام بده» (متفق‬
‫عليه)‪.‬‬

‫آنچه كه براى روزهدار مباح است‪:‬‬


‫كارهائى‪ 5‬كه روزهدار مىتواند‪ 5‬آنها را انجام دهد عبارتاند‪:‬‬
‫‪261‬‬
‫‪ -1‬مسواك زدن در طول روز‪ 5‬البته امام احمد مسواك زدن بعد از زوال را مكروه مىداند‪.‬‬
‫‪ -2‬سرد نگاه داشتن بدن بوسيله آب چه بصورت‪ 5‬ريختن آب بر بدن باشد يا بصورت‪ 5‬غوطه‬
‫خوردن در آب‪.‬‬
‫‪ -3‬خوردن‪ ،‬نوشيدن و جماع در شب تا قبل از طلوع فجر‪.‬‬
‫‪ -4‬مسافرت‪ 5‬براى انجام كارهاى مب‪55‬اح ولو اينكه بداند كه س‪55‬فرش وى را مجب‪55‬ور به افط‪55‬ار‪5‬‬
‫مىكند‪.‬‬
‫‪ -5‬مداوا بوسيله هر داروى‪ 5‬حالل كه به شكم نرسد حتى آمپول بشرط‪ 5‬اينكه تغذيه يا تقوي‪55‬تى‬
‫نباشد‪.‬‬
‫‪ -6‬جويدن طعام براى نوزاد‪ ،‬اگر الزم باشد بشرط‪ 5‬اينكه چيزى در شكم جونده داخل نشود‪5.‬‬
‫‪ -7‬استفاده از انواع خشبوئىها‪ ،‬اين امور بخاطر‪ 5‬اين مباحاند كه از شارع در اين خص‪55‬وص‬
‫نهى و منع وارد نشده است‪.‬‬
‫روزهدار در انجام امور زير مؤاخذه نمىشود‪5‬‬
‫‪ -1‬فرو بردن و بلعيدن آب دهن خود‪.‬‬
‫‪ -2‬استفراغ مكرر بشرط اينكه بعد از رسيدن در دهن چيزى به شكم برنگردد‪.‬‬
‫‪ -3‬رفتن مگس در گلو بدون اختيار‬
‫‪ -4‬رفتن گرد و غبار و كليه دودهائى‪ 5‬كه اجتناب از آنها ممكن نباشد به داخل گلو‪.‬‬
‫‪ -5‬صبح كردن در حالت جنابت‪ ،‬گرچه تمام روز در حالت جنبى سپرى شود‪.‬‬
‫‪ -6‬احتالم‪ :‬روزهدار‪ 5‬اگر احتالم شود‪ ،‬روزهاش‪ 5‬فاسد نيست و قضائى‪ 5‬ندارد‪ .‬در حديث آمده‬
‫اس‪55‬ت‪« :‬سه نفر مرف‪55‬وع‪ 5‬القلمان‪55‬د‪ .‬يع‪55‬نى در برابر اعمالش‪55‬ان م‪5‬أخوذ نيس‪55‬تند‪ -1 :‬ديوانه تا به‪55‬وش‬
‫نيامده باشد‪ -2 .‬شخص خواب تا بيدار نشده است‪ -3 .‬طفل تا به سن بلوغ نرسيده است»‪.‬‬
‫‪ -7‬خوردن و نوشيدن به فراموشى‪ :‬البته نزد امام مالك؛ روزه فرض در صورت‪ 5‬خوردن و‬
‫نوش‪55‬يدن به فراموشى‪ 5‬قضا دارد اما نفل قضا آورده نش‪55‬ود‪ 5.‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫ص ‪ْ %‬و َمهُ‪ %،‬فَِإنَّ َم‪%%‬ا أَط َْع َم‪%%‬هُ اللَّهُ َو َس ‪َ %‬قاهُ» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬من نَ ِس ‪%‬ي و ُه‪%%‬و ِ‬
‫‪%‬ل أ َْو َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫ب‪َ ،‬فلْيُت َّم َ‬ ‫ص ‪%‬ائ ٌم‪ ،‬فَأَ َك‪َ %‬‬
‫َْ َ َ َ َ‬
‫«هر كس در ح‪55‬الت روزه به فراموشى‪ 5‬بخ‪55‬ورد‪ 5‬و بنوش‪55‬د‪ ،‬روزهاش را ادامه ده‪55‬د‪ ،‬همانا خداوند‬
‫او را اطعام كرده و نوشانده است»‪ .‬در حديثى ديگر آمده است «مَْن أَْفَطَر َفى رَمَض‪َ َ%‬‬
‫ان َناسِ‪ً%‬يا فََلا َقض‪َ َ%‬‬
‫اء‬
‫َعَليْ ‪% %‬هِ َوَلا َكفَ ‪% %‬ارَةَ» (دار قطني)‪« .‬هر كس در رمضان به فراموشى‪ 5‬افطار كن‪55‬د‪ ،‬قض‪55‬اء و كف‪55‬اره بر‬
‫وى نيست»‪.‬‬

‫ماده دهم‪ :‬كفاره روزه و فلسفه آن‪:‬‬


‫‪ -1‬كفاره‪:‬‬
‫كف‪55‬اره عملى است كه گن‪55‬اه ناشى از مخ‪55‬الفت با حكم ش‪55‬رع را از بين مىبرد‪ ،‬پس هر كس در‬
‫ماه رمضان در حالت روزه با شارع مخالفت نموده و عمدا چيزى خورد‪ 5‬يا نوشيد‪ 5‬و يا مجامعت‬
‫كرد‪ ،‬بر وى الزم است كه با انجام يكى از اين سه عمل گناه مخ‪55‬الفتش را از بين ب‪55‬برد‪ -1 :‬آزاد‬
‫كردن يك غالم يا كنيز مسلمان‪ -2 ،‬روزه گرفتن دو م‪55‬اه مت‪55‬والى ‪ -3‬اطع‪55‬ام شست مس‪55‬كين كه به‬
‫هر كدام‪ ،‬مقدار يك م ّد گندم‪ ،‬جو يا خرما بر حسب توان خ‪55‬ود بده‪55‬د‪ ،‬اين حكم در ح‪55‬ديثى كه قبال‬
‫بيان گرديد‪ ،‬آمده بود و بدان اشاره شده اس‪5‬ت‪ .‬تع‪5‬داد كف‪5‬ارهّ به تع‪5‬داد مخ‪5‬الفت بس‪5‬تگى دارد‪ ،‬پس‬
‫اگر شخصى در يك روز‪ 5‬جم‪55‬اع كند و در روز‪ 5‬ديگر بخ‪55‬ورد‪ 5‬و بنوش‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬روى‪ 5‬دو كف‪55‬اره واجب‬
‫است‪.‬‬
‫فلسفه كفاره‪:‬‬
‫فلسفه و حكمت كفاره اين است كه مردم احك‪5‬ام ش‪5‬ريعت را ملعبه ق‪5‬رار‪ 5‬ن‪5‬داده و ح‪5‬رمت آن‪5‬را‬
‫پايمال نكنند‪ ،‬عالوه بر اين كفاره روح مسلمان را از آل‪55‬ودگى و آث‪5‬ار گن‪55‬اه مخ‪5‬الفت ب‪55‬دون ع‪55‬ذر‪،‬‬
‫‪262‬‬
‫پاك و وجدان او را آرام مىسازد‪ ،‬روى اين اصل كفاره به نحوى كه مشروع است‪ ،‬بلح‪55‬اظ كيفى‬
‫و كمى بايد انجام گيرد تا بتواند گناه انجام ش‪55‬ده را محو كن‪55‬د‪ ،‬دليل اص‪55‬لى مش‪55‬روعيت كف‪55‬اره اين‬
‫آيه‪( ﴾   ﴿ :‬هود‪ .)114 :‬است‪« .‬همانا نيكىه‪55‬ا‪ ،‬ب‪55‬دىها را‬
‫ْح َس‪%‬نَةَ تَ ْم ُح َه‪%%‬ا‬ ‫ت َوأَتْبِ‪ِ %‬ع ال َّ‬
‫س‪%‬يِّئَةَ ال َ‬ ‫از بين مىبرند»‪ ،‬و حديث پيام آور خدا كه مىفرمايد‪« :‬اتَّ ِق اللَّهَ َح ْيثُ َما ُك ْن َ‬
‫َّاس بِ ُخلُ ٍق َح َس ٍن» (ترمذي)‪« .‬در هر جا از نافرمانى‪ 5‬خداوند بر حذر باش‪ ،‬پس از ارتكاب‬ ‫ِ‬
‫َو َخال ِق الن َ‬
‫گناه‪ ،‬نيكى كن تا آثار گناه از بين برود و با اخالق خوش با مردم رفتار كن»‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‬
‫بحث حج و عمره‬
‫در اين فصل ده ماده وجود دارد‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬حج و عمره و فلسفه آن‬
‫‪ -1‬حكم حج و عمره‪:‬‬
‫حج بر هر مرد و زن مسلمان كه توانائى داشته باشند‪ ،‬فرض اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬آل عمران‪« .)97 :‬حج بر كليه‬
‫كسانى كه توان رفتن و برگشتن و استطاعت مالى الزم را دارند‪ ،‬فرض است»‪ ،‬در حديث آم‪55‬ده‬
‫ت» (متفق عليه) حج‬ ‫ج ْالَبْي ِ‬
‫است‪ .‬اسالم بر پنج ركن اس‪5‬توار‪ 5‬اس‪5‬ت‪« ،‬ش‪%%%‬هادةُ أن لَا إل‪%%%‬ه إال اللّ ‪%%‬ه‪َ ...‬وحَ ُّ‬
‫در عمر يك دفعه فرض است‪.‬‬
‫ع» «حج فرض يك دفعه است‪ ،‬اگر كسى‬ ‫اد َفهُ ‪َ%‬و َتطَ ‪ُّ%‬و ٌ‬
‫ج مَ ‪َّ%‬رٌة َفمَْن َز َ‬
‫ح ُّ‬ ‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«اْل َ‬
‫بيش از يك بار به حج برود‪ ،‬نفل حساب مىش‪5‬ود»‪ .‬البته بعد از هر پنج س‪5‬ال تك‪5‬رار حج مس‪5‬تحب‬
‫اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬هّللا ص در ح‪55‬ديث قدسى مىفرماي‪55‬د‪« :‬إن عب‪%% %‬دا ص‪%% %‬ححت ل‪%% %‬ه جس‪%% %‬مه ووس‪%% %‬عت علي‪%% %‬ه في‬
‫المعيش‪%%%‬ة يمض‪%%%‬ي علي‪%%%‬ه خمس‪%%%‬ة أع‪%%%‬وام ال يف‪%%%‬د إلي لمح‪%%%‬روم» (ابن حبان و بيهقى)‪ .‬اگر بندهاى صحت و‬
‫وسعت در معيشت دارد پس از گذشت هر پنج سال اگر بسوى خانه من نيايد‪ ،‬محروم است»‪.‬‬
‫اما عم‪55‬ره س‪55‬نت مؤك‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(البقرة‪« .)196 :‬حج و عمره را براى خداوند‪ 5‬به پايان برسانيد»‪ .‬رس‪55‬ول هّللا خط‪5‬اب به شخصى‪5‬‬
‫‪%‬ك َوا ْعتَ ِم‪%ْ %‬ر» از‬
‫«ح َّج َع ْن أَبِي ‪َ %‬‬ ‫ْح َّج َوالَ الْعُ ْم‪%َ %‬رةَ َوالَ الظَّ ْع َن‪ .‬قَ ‪َ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ال‪ُ :‬‬ ‫يع ال َ‬ ‫كه پرسيد‪« ،‬إِ َّن أَبى َش ‪ْ %‬ي ٌخ َكب ‪ٌ %‬‬
‫‪%‬ير الَ يَ ْس ‪%‬تَط ُ‬
‫جانب پدرت حج و عمره را انجام بده‪.‬‬

‫حكمت و فلسفه حج و عمره‪:‬‬


‫از جمله حكمت و فلسفه حج و عمره اين است كه نفس را از آلودگىه‪5‬اى گن‪5‬اه پ‪5‬اك مىس‪5‬ازد و‬
‫آن را شايسته كرامت الهى در جهان آخرت قرار مىدهد‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«م ْن َح َّج َه‪َ % %‬ذا‬
‫س ْق‪َ ،‬ر َج َع َك َما َولَ َدتْهُ أ ُُّمهُ» (متفق عليه)‪« .‬هر كس اين خانه را زيارت كند و‬
‫َم َي ْف ُ‬
‫ث َول ْ‬
‫ت‪َ ،‬فلَ ْم َي ْرفُ ْ‬
‫الَْب ْي َ‬
‫(در احرام) جماع نكند و مرتكب گناه نشود‪ ،‬چنان از گناهان پاك مىشود كه گ‪55‬وئى هم اكن‪55‬ون از‬
‫مادر متولد شده است»‪.‬‬

‫‪263‬‬
‫ماده دوم‪ :‬شرايط وجوب حج و عمره‪:‬‬
‫هر مسلمان براى وجوب حج و عمره بايد واجد شرايط‪ 5‬زير باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬اسالم‪ :‬غ‪5‬ير مس‪5‬لمان مكلف به انج‪55‬ام حج و عم‪55‬ره و س‪5‬اير عب‪55‬ادات نيس‪5‬ت‪ .‬زي‪5‬را ب‪55‬راى‬
‫صحت اعمال و قبول آنها داشتن ايمان شرط است‪.‬‬
‫‪ -2‬عقل‪ :‬ديوانهها‪ 5‬مكلف نيستند‪.‬‬
‫‪ -3‬بلوغ‪ :‬چون كودك مادام كه بالغ نش‪55‬ده مكلف نيست رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬رُفِ ‪َ% %‬ع ْالَقَلُم‬
‫حَتِلَم» «صبى و كودك مادام كه بالغ نشده است مكلف نيست»‪.‬‬ ‫الصِبىِّ َحَّتى يَ ْ‬
‫الثةٍ‪ ...‬عَِن َّ‬
‫َعْن َث َ‬
‫‪ -4‬استطاعت‪ :‬منظور از آن‪ ،‬داشتن توشه سفر و وسيله حمل و نقل و توان رفتن و برگشتن‬
‫است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ ﴾   ﴿ :‬ل‪5‬ذا ش‪5‬خص مس‪5‬كين و مس‪5‬تمندى كه‬
‫هزينه سفر و هزينه اهل و عيالش در طول مدت رفت و برگشت به خانه خ‪55‬دا را ن‪55‬دارد‪ ،‬نه حج‬
‫بروى‪ 5‬فرض است و نه عمره‪.‬‬
‫همچنين كسانى كه هزينه سفر و هزينه عيالش را در طول مدت رفت و برگشت دارند ولى‬
‫مركب و سوارى‪ 5‬ندارند و قادر به رفتن بدون سوارى نيس‪55‬تند‪ ،‬بر آن‪55‬ان ن‪55‬يز حج و عم‪55‬ره واجب‬
‫نيست‪ ،‬يا قادر به رفتن هستند ولى راه از ام‪55‬نيت الزم بر خ‪55‬وردار‪ 5‬نيست و خطر ج‪55‬انى يا م‪55‬الى‬
‫وجود‪ 5‬دارد‪ ،‬در چنين حالتى نيز حج واجب نيست‪ ،‬چون استطاعت از جمله شروط است‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬تشويق به انجام حج و عمره و مجازات ترك آن‪:‬‬


‫خدا و رسول در مورد‪ 5‬حج و عمره مردم را تشويق‪ 5‬نموده و در باره انج‪55‬ام آن راهكاره‪55‬اى‪5‬‬
‫الزم را بيان نمودهاند‪ ،‬و با اس‪55‬لوب و ش‪55‬يوههاى‪ 5‬مختلف بس‪55‬وى آن دع‪55‬وت دادهان‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫‪%‬ول فِي ‪%ِ %‬ه َو َح ٌّ‬
‫ك فِي ‪%ِ %‬ه َوغَ ‪%ْ %‬ز ٌو الَ غُلُ ‪َ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ور» (احمد)‪.‬‬ ‫ج َم ْب‪%ُ %‬ر ٌ‬ ‫ض‪ُ % %‬ل األَ ْع َم‪%%‬ال ع ْن‪َ % %‬د اللَّه إِ َ‬
‫يم‪%%‬ا ٌن الَ َش‪َّ % %‬‬ ‫ص مىفرمايد‪« :‬أَفْ َ‬
‫«بهترين اعمال‪ ،‬ايمان به خدا و رسول‪ ،‬جهاد در راه هّللا و حجى است كه در آن معص‪55‬يت نش‪55‬ده‬
‫‪%‬ع َك َم‪%%‬ا َولَ َدتْ ‪%%‬هُ أ ُُّمهُ»‬‫س‪ْ % %‬ق‪َ ،‬ر َج‪َ %‬‬
‫َم َي ْف ُ‬
‫ث َول ْ‬‫ت‪َ ،‬فلَ ْم َي‪%ْ %‬رفُ ْ‬ ‫«م ْن َح َّج َ‪%‬ه ‪َ %‬ذا الَْب ْي َ‬‫باشد»‪ .‬و در جاى ديگر مىفرمايد‪َ :‬‬
‫(متفق عليه)‪ .‬هر كس اين خانه (خانه خدا) را زيارت كند‪ ،‬در آن جماع و معصيت نكن‪55‬د‪ ،‬چن‪55‬ان‬
‫ج ْالمَبْ ‪ُ%%‬رورِ‬ ‫ح ُّ‬‫از گناهان پاك مىگردد كه گوئى ام‪55‬روز از م‪55‬ادر متولد ش‪55‬ده است»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪َ« :‬اْل َ‬
‫‪%‬اد‬
‫«ج َه‪ُ % %‬‬ ‫جَّنَة» «حج مقبول‪ ،‬پاداشى سواى بهشت ندارد» (متفق عليه)‪ .‬مىفرماي‪55‬د‪ِ :‬‬ ‫زاء إَِّلا الْ َ‬
‫س لَ ‪% %‬هُ جَ ‪ٌ % %‬‬
‫َلْي َ‬
‫ْح ُّج َوالْعُ ْ‪%‬م‪%َ %‬رةُ» (احمد)‪« .‬جهاد انسانهاى مسن و ناتوان وزنان‪ ،‬حج مقب‪55‬ول‬ ‫ِ‬ ‫الْ َكبِي ِر والض ِ‬
‫َّع ِ‬
‫يف َوال َْم ْرأَة ال َ‬ ‫َ‬
‫ارٌة ِلمَ ‪% %‬ا َبْيَنُهمَ ‪% %‬ا» گناه‪55‬ان مي‪55‬ان دو عم‪55‬ره در اثر‬ ‫«اْلعُمْ ‪% %‬رَُة إَِلى ْالعُمْ ‪% %‬رَِة َكفَّ َ‬
‫و عمره است» و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫عمره بخشوده خواهند شد‪.‬‬
‫همچنين شارع ‪ ‬از ترك حج و عمره برحذر داشته و بدون عذر آنرا جرمى عظيم دانسته و‬
‫ت إِ ْن َش‪% % %‬اء يه ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫وديًّا أ َْو‬ ‫َ َُ‬ ‫َم يَ ُح َّج َفلْيَ ُم ْ‬
‫اج ‪ % %‬ةٌ ظَ ‪%% %‬اه َرةٌ أ َْو ُس‪ْ % % %‬لطَا ٌن َج‪%% %‬ائ ٌر َول ْ‬
‫ض أ َْو َح َ‪%‬‬‫َم يَ ْحبِ ْس‪% % %‬هُ َم‪%َ % %‬ر ٌ‬
‫«م ْن ل ْ‬‫مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ص ‪َ % %‬رانِيًّا» (ترمذي)‪« .‬هر كس بدون مانعى مانند بيمارى‪ ،‬جلوگيرى از س‪55‬وى حاكم‪55‬ان س‪55‬تمگر و‬ ‫نَ ْ‬
‫هرگونه عذر موجهى ديگ‪55‬ر‪ ،‬از انج‪55‬ام فريضه حج خ‪55‬ود دارى كن‪55‬د‪ ،‬در ح‪55‬التى كه يه‪55‬ودى است‬
‫بميرد يا نصرانى‪ ،‬يعنى موتش گويى در حالت كفر واقع شده است»‪.‬‬
‫زيرا خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬آل عم‪55‬ران‪« .)97 :‬زي‪55‬ارت خانه خ‪55‬دا بر‬
‫كسانى كه مستطيع هستند واجب است هر كس نافرمانى كن‪55‬د‪ ،‬همانا خداوند از جهاني‪55‬ان بى ني‪55‬از‬
‫ِ‬
‫ادا َو َراحلَ‪%‬ةً ُتَبلِّغُ‪%‬هُ‬ ‫‪%‬ك َز ً‬‫«م ْن َملَ َ‬‫است»‪ .‬از حضرت على ‪ ‬روايت است كه رسول هللا ص فرموده اند‪َ :‬‬

‫‪264‬‬
‫ص ‪َ %‬رانِيًّا» (ترمذي)‪« .‬هر كس مالك زاد و سوارى‬ ‫‪%‬وت يه ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫وديًّا أ َْو نَ ْ‬ ‫إِلَى َب ْيت اللَّه َول ْ‬
‫َم يَ ُح َّج فَالَ َعلَْي‪%%‬ه أَ ْن يَ ُم‪ُ َ َ %‬‬
‫است و مىتواند به خانه خ‪555‬دا برسد و ن‪555‬رود و به ح‪555‬الش تق‪555‬اوت نمىكند چه يه‪555‬ودى بم‪555‬يرد يا‬
‫نصرانى‪ ،»5‬حض‪55‬رت عمر ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬لق‪%%%‬د هممت أن أبعث رج ‪%%‬اال إلى األمص ‪%%‬ار فال ي ‪%%‬دعون رجال ذا‬
‫ميس ‪%% %‬رة لم يحج إال ض ‪%% %‬ربوا علي ‪%% %‬ه الجزي ‪%% %‬ة م ‪%% %‬ا هم بمس ‪%% %‬لمين‪ ،‬ما هم بمس ‪%% %‬لمين» (بيهقى)‪« .‬قصد دارم كه‬
‫كس ‪5‬انى را به اين ش‪55‬هرها اع‪55‬زام كنم تا معل‪55‬وم كنن‪55‬د‪ ،‬كس‪55‬انى كه ت‪55‬وان رفتن به حج را داش‪55‬ته و‬
‫نرفتهاند‪ ،‬بر آنان ماليات وضع كنند و از آنان جزيه وص‪55‬ول ش‪55‬ود‪ ،‬چ‪55‬ون آن‪55‬ان مس‪55‬لمان نيس‪55‬تند‪،‬‬
‫مسلمان نيستند»‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬اركان حج و عمره‪:‬‬


‫حج چهار ركن دارد‪ ،‬احرام‪ ،‬طواف‪ ،‬سعى صفا و مروه‪ ،‬و وق‪55‬وف عرف‪55‬ه‪ ،‬اگر يكى از اين‬
‫اركان فوت شود‪ ،‬حج باطل است‪ .‬عمره سه ركن دارد‪ ،‬كه عبارتاند از‪ :‬احرام‪ ،‬ط‪55‬واف‪ 5‬و س‪55‬عى‬
‫كه بدون اين سه ركن كامل نمىگردد‪ .‬تفصيل اركان حج و عمره بشرح زير است‪:‬‬
‫ركن اول اركان حج‪ ،‬عمره و اح‪55‬رام‪ ،‬نيت وارد ش‪55‬دن به يكى از اين دو منسك يع‪55‬نى حج و‬
‫عم‪55‬ره است كه بايد همزم‪55‬ان با لبيك گفتن و پوش‪55‬يدن لب‪55‬اس اح‪55‬رام انج‪55‬ام گ‪55‬يرد‪ ،‬حج مش‪55‬تمل بر‬
‫اعمال واجب‪ ،‬سنن و داراى ممنوعاتى است كه عبارتاند از‪:‬‬

‫واجبات احرام‪:‬‬
‫واجب‪555‬ات حج‪ ،‬اعم‪555‬الى هس‪555‬تند كه اگر يكى از آنها ت‪555‬رك ش‪555‬ود‪ ،‬دم واجب (دم ‪ :‬يع‪555‬نى ذبح‬
‫گوسفندى‪ 5‬كه شرايط‪ 5‬قربانى‪ 5‬را داشته باشد‪ .‬مترجم) مىگردد و در صورت‪ 5‬ع‪55‬دم ت‪55‬وان‪ ،‬ده روز‪،‬‬
‫روزه بگيرد و واجبات احرام عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬احرام از ميقات‪ :‬ميقات‪ ،‬جائى است كه شارع آن را براى احرام و محرم شدن مشخص‬
‫نموده است و هر كس به قصد‪ 5‬حج و عمره وارد مكه شود نمىتواند بدون احرام از آنجا رد شود‪،‬‬
‫ش‪%‬أِْم‬ ‫ْحلَْي َف‪%ِ %‬ة‪َ %،‬وأل ْ‪%‬‬
‫َه ِ‪%‬ل ال َّ‬ ‫ِ ِ‬
‫ول اللَّه ص أل َْه ِل ال َْمدينَة ذَا ال ُ‬
‫ت رس ُ ِ‬
‫«وقَّ َ َ ُ‬ ‫از ابن عباس ب روايت است‪ ،‬مىفرمايد‪َ :‬‬
‫َه ِ‪%‬ل الْيَ َم ِن َيلَ ْملَ َم‪َ ،‬ف ُه َّن ل َُه َّن َولِ َم ْن أَتَى َعلَْي ِه َّن ِم ْن غَْي‪ِ %‬ر أ َْهلِ ِه َّن‪ ،‬لِ َم ْن َك‪%%‬ا َن‬‫ْج ْح َفةَ‪َ ،‬وأل َْه ِل نَ ْج ٍد َق ْر َن ال َْمنَا ِز ِل‪َ ،‬وأل ْ‪%‬‬
‫ال ُ‬
‫‪%‬ل َم َّكةَ يُِهلُّو َن ِم ْن َ‪%‬ه‪%‬ا» (بخاري)‪ .‬ابن‬ ‫َه ُ‬‫اك َحتَّى أ ْ‪%‬‬ ‫ْح َّج َوالْعُ ْ‪%‬م َ‪%‬رةَ‪ ،‬فَ َم ْن َ‪%‬ك‪%‬ا َن ُدو َن ُه َّن فَ ُم َهلُّهُ ِم ْن أ َْهلِ‪%ِ %‬ه‪َ ،‬و َك‪َ %‬ذ َ‬
‫يُ ِري ‪ُ %‬د ال َ‬
‫عباس ب مىگويد‪ 5:‬رسول اكرم ص «ذالحليف‪%% %‬ه» را براى اه‪55‬الى مدين‪55‬ه‪« ،‬جحف ‪% %‬ة» را ب‪55‬راى اه‪55‬الى‬
‫شام‪« ،‬قرن منازل» را براى اهالى نجد‪« ،‬يلملم» را براى اهالى يمن به عنوان ميق‪55‬ات معين نم‪55‬وده‬
‫فرمود‪ :‬اين مواضع محل احرام هستند براى اهالى مناطق مذكور و براى كليه كسانى كه از اين‬
‫مناطق‪ 5‬وارد مكه مىشوند و قصد حج و عمره را دارند‪ ،‬كسانى كه داخل مواضع زندگى مىكنن‪55‬د‪،‬‬
‫ميقات آنان محل سكونت ش‪55‬ان اس‪55‬ت‪ .‬هر چند كه نزديك مكه باش‪55‬ند‪ ،‬اه‪55‬الى ش‪55‬هر مكه از من‪55‬ازل‬
‫خود محرم شوند‪.»5‬‬
‫‪ -2‬ت‪55‬رك اس‪55‬تفاده از لباس‪55‬هاى‪ 5‬دوخت‪55‬ه‪ :‬مح‪55‬رم‪ ،‬قميص‪ ،‬ش‪55‬لوار‪ ،‬كاله و عمامه (و پ‪55‬يراهن)‬
‫ص َوالَ‬ ‫هّللا‬
‫س‪% % % %‬وا الْ ُق ُم َ‬
‫نپوش‪555‬د‪ ،‬از كفش و ج‪555‬وراب اس‪555‬تفاده نكن‪555‬د‪ .‬رس‪555‬ول ص مىفرماي‪555‬د‪« :‬الَ َتلْبَ ُ‬
‫س الْ ُخ َّف ْي ِن‬‫ت لَ ‪%% %‬هُ َن ْعالَ ِن َفلَْيلْبَ ِ‬ ‫‪%‬اف إِالَّ أَ ْن يَ ُك‪%% %‬و َن أ َ‪%‬‬ ‫ت والَ الْب‪%% %‬رانِس والَ الْعم‪%% %‬ائِم والَ ال ِ‬ ‫ِ‬
‫َح ‪ٌ % %‬د ل َْي َس‪ْ % % %‬‬ ‫ْخ َف‪َ % %‬‬ ‫س‪َ % % %‬را ِويالَ َ َ َ َ َ َ َ َ َ‬ ‫ال َّ‬
‫ب ال َْم‪%ْ %‬رأَةُ‬ ‫س َوالَ َت ْنتَ ِق ِ‬ ‫َولَْي ْقطَ ْع ُه َ‪%‬م‪ %‬ا‪َ %‬م‪%%‬ا أَ ْس‪َ %%‬فل ِم َن الْ َك ْعَب ْي ِن َوالَ َتلْبَس‪%%‬وا َش‪ْ %%‬يئًا ِم َن الثِّيَ ‪ِ %‬‬
‫الز ْع َف‪%َ %‬را ُن َوالَ الْ ‪%َ %‬و ْر ُ‬‫س ‪%‬هُ َّ‬ ‫‪%‬اب َم َّ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫س الْ ُق َّف َازيْ ِن» (ترمذي)‪« .‬محرم از لباس دوخته‪ ،‬عمامه‪ ،‬شلوار‪ ،‬كاله جوراب استفاده‬ ‫ْح َر ُام َوالَ َتلْبَ ِ‬ ‫ال َ‬
‫نكن‪55‬د‪ ،‬البته اگر كسى كفش ن‪55‬دارد مىتواند‪ 5‬ج‪55‬وراب بپوشد ولى آنها را از كع‪55‬بين قطع كن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫قسمت پشت پا (ق‪55‬دم) را ظ‪55‬اهر كن‪55‬د‪ ،‬هم چ‪55‬نين از پوش‪55‬يدن پارچهاى‪ 5‬كه با زغف‪55‬ران يا هر رنگ‬

‫‪265‬‬
‫خشبودار ديگرى‪ 5‬رنگ شده است‪ ،‬استفاده نكيد‪ ،‬زن محرم‪55‬ه‪ ،‬ق‪55‬رص چهرهاش را پنه‪55‬ان نكند و‬
‫دستكش نپوشد‪ »5‬چنين عملى در حديث منع شده است‪.‬‬
‫‪%‬ك‪،‬‬ ‫‪%‬ك اَل َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬ك لََّب ْي‪َ %‬‬ ‫‪%‬ك اللَّ ُه َّم لََّب ْي‪َ %‬‬
‫‪%‬ك‪ ،‬لََّب ْي‪َ %‬‬ ‫‪ -3‬تلبيه‪ :‬و آن عبارت است از گفتن اين كلمات‪« :‬لََّب ْي‪َ %‬‬
‫‪%‬ك‪ ،‬اَل َش‪ِ % % %‬ر َ‬
‫يك لَ ‪%% %‬ك» (لبي‪55‬ك‪ :‬بمع‪55‬نى قب‪55‬ول ك‪55‬ردن و پ‪55‬ذيرفتن مك‪55‬رر‬ ‫ِّع َ‪%‬م ‪ % %‬ةَ‪ %‬لَ ‪%% %‬ك َوال ُْم ْل‪َ % %‬‬
‫ْح ْ‪%‬م‪َ % %‬د َوالن ْ‬ ‫َّ‬
‫إن ال َ‬
‫است)‪.‬گفتن اين كلمات به هنگ‪55‬ام وارد ش‪55‬دن به اح‪55‬رام در ميق‪55‬ات واجب اس‪55‬ت‪ ،‬تك‪55‬رار آن و بلند‬
‫كردن صدا‪ ،‬موقع تلفظ اين كلمات به مناسبتهاى‪ 5‬زير‪ ،‬مانند‪ ،‬سوار شدن‪ ،‬پي‪55‬اده ش‪55‬دن‪ ،‬ب‪55‬اال رفتن‬
‫از بلندى‪ ،‬پائين آمدن از بلندى‪ ،‬دي‪5‬دن دوس‪5‬تان و رفق‪5‬اء و ف‪55‬ارغ ش‪55‬دن از نم‪55‬از يا ش‪55‬روع ك‪55‬ردن‬
‫نماز‪ ،‬مستحب است‪.‬‬
‫سنتها‪:‬‬
‫منظور‪ 5‬از سنتها اعمالى هستند كه اگر محرم آنها را ترك كند‪ ،‬دم بر او واجب نمىگ‪55‬ردد‪ 5‬ولى‬
‫از پاداش معنوى‪ 5‬بزرگى محروم‪ 5‬مىشود و آنها از اين قرارند‪:‬‬
‫‪ -1‬غسل به هنگام داخل شدن در احرام‪ :‬ح‪5‬تى ب‪5‬راى زن‪5‬انى كه در ح‪5‬الت قاع‪5‬دگى يا نف‪5‬اس‬
‫هستند‪ ،‬زيرا يكى از همس‪5‬ران حض‪5‬رت اب‪55‬وبكر ‪ ‬وضع حمل ك‪5‬رده ب‪5‬ود و قصد حج را داش‪5‬ت‪،‬‬
‫رسول هّللا به ايشان امر كرد كه غسل كند‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -2‬پوشيدن دو چادر سفيد و نظيف براى احرام‪.‬‬
‫‪ -3‬گرفتن ناخنها‪ ،‬كوتاه كردن سبيل‪( ،‬فقط براى مردان‪ .‬م‪55‬ترجم) بر ط‪55‬رف س‪55‬اختن موه‪55‬اى‬
‫زائد بدن‪ ،‬قبل از داخل شدن در احرام‪.‬‬
‫‪ -4‬تكرار تلبيه (لبيك) و تجديد آن در هر تحول مانند‪ ،‬باال رفتن‪ ،‬پائين آمدن و شروع‪ 5‬كردن‬
‫به نماز و غيره‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هر كس تا غروب آفتاب لبيك گويد‪ ،‬در حالى وارد‬
‫شب مىشود‪ 5‬كه تمام گناهانش بخشوده شدهاند»‪.‬‬
‫‪ -6‬دعا و درود‪ 5‬براى رسول هّللا بعد از لبيك‪ ،‬رسول اكرم بعد از فارغ شدن از تلبيه‪ ،‬بهشت‬
‫را از خداوند‪ 5‬طلب مىنمود‪ 5‬و از دوزخ به او پناه مىجست‪.‬‬

‫ممنوعات احرام‪:‬‬
‫منظور‪ 5‬از ممنوع‪55‬ات‪ ،‬اعم‪55‬الى هس‪55‬تند كه اگر مح‪55‬رم م‪55‬رتكب يكى از آنها ش‪55‬ود‪ ،‬فديه بر وى‬
‫واجب مىگردد‪ ،‬ذبح كند‪ ،‬يا ده روز‪ ،‬روزه گيرد يا ده مسكين را اطعام كند و اين اعم‪55‬ال بش‪55‬رح‬
‫زير هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬پوشيدن سر (فقط براى مردان)‪.‬‬
‫‪ -2‬تراشيدن يا كوتاه كردن موهاى بدن و سر‪.‬‬
‫‪ -3‬گرفتن ناخنها‪.‬‬
‫‪ -4‬استفاده از خوشبو و عطر‪.‬‬
‫‪ -5‬پوشيدن لباس دوخته‪( .‬فقط براى مردان)‪.‬‬
‫‪ -6‬ش‪5555‬كار ك‪5555‬ردن‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫(المائدة‪« .)95 :‬اى مؤمنان در حالت احرام شكار را مكشيد»‪.‬‬
‫‪ -7‬مقدمات جماع‪ :‬مانند بوسه گرفتن‪ ،‬بازى ك‪55‬ردن ص‪55‬حبت ك‪55‬ردن پ‪55‬يرامون جم‪55‬اع‪ ،‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪( ﴾       ﴿ :‬البقرة‪« .)197 :‬در حج آم‪55‬يزش‬
‫جنسى و بدكارى و مناقشه ك‪5‬ردن [روا] نيست»‪ .‬و منظ‪5‬ور‪ 5‬از رفث‪ ،‬مق‪5‬دمات جم‪5‬اع و هر آنچه‬
‫كه زمينه جماع را فراهم‪ 5‬سازد هستند‪.‬‬

‫‪266‬‬
‫ب»‬
‫خِط ُ‬ ‫ح َوَلا َي ْ‬
‫ح ْالُمحْ‪ِ% %‬رُم َوَلا يُْنكَ ُ‬ ‫‪ -8‬عقد نك‪55‬اح و پيغ‪55‬ام نك‪55‬اح‪ ،‬رس‪55‬ول هّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا يَْنكِ ُ‬
‫(مسلم)‪« .‬محرم نك‪55‬اح نكن‪55‬د‪ ،‬كسى ديگر او را نك‪55‬اح ندهد و پيغ‪55‬ام نك‪55‬اح‪ ،‬يع‪55‬نى خواس‪55‬تگارى هم‬
‫نكند»‪.‬‬
‫‪ -9‬جم‪55‬اع‪ :‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪( ﴾       ﴿ :‬البقرة‪:‬‬
‫‪ .)197‬رفث شامل جماع و مقدمات آن است‪.‬‬
‫هر كس هر كدام از ممنوعات رديف‪ 5‬يك تا پنج را م‪55‬رتكب ش‪55‬ود‪ ،‬بر وى فديه الزم مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫فديه عبارت است از‪ :‬روزه گرفتن سه روز يا اطعام شش مس‪55‬كين‪ ،‬ب‪55‬راى هر مس‪55‬كين يك ص‪55‬اع‬
‫گن‪555‬دم يا ذبح گوس‪555‬فندى‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬البقرة‪« .)196 :‬هر كس از ش‪5555‬ما‬
‫بيمار باشد يا موهاى سر او شپش داشته (و ناچار به تراشيدن موها شود) بر وى فديه (جريم‪55‬ه)‬
‫واجب مىگردد‪( ،‬و آن عبارت است از‪ ):‬روزه يا صدقه و يا ذبح گوسفندى»‪.‬‬
‫البته اگر كسى در حالت احرام شكار كرد‪ ،‬جريمهاش اين است كه شبيه جانور ش‪5‬كار ش‪5‬ده‪،‬‬
‫حيوانى‪ 5‬را در محدوده حرم ذبح كند‪ ،‬خداوند در اين خصوص مىفرمايد‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬المائدة‪« .)95 :‬مج‪55‬ازاتش حي‪55‬وانى ش‪55‬بيه حي‪55‬وان ذبح ش‪55‬ده مىباشد»‪ .‬اگر‬
‫كسى مرتكب مقدمات جماع شود‪ ،‬ب‪55‬روى‪ 5‬دم‪ ،‬يع‪55‬نى ذبح گوس‪55‬فندى‪ 5‬كه ش‪55‬رايط‪ 5‬قرب‪55‬انى‪ 5‬را داش‪55‬ته‬
‫باشد واجب مىگردد‪.‬‬
‫اگر محرم قبل از وقوف‪ 5‬به عرفه‪ ،‬جماع كند حجش باطل است و او اعمال حج را ترك نكند‬
‫بلكه مانند ساير حجاج تمام مناسك حج را انجام دهد با پايان رساندن احكام حج از ح‪55‬الت اح‪55‬رام‬
‫خود را بيرون آورد و بدنه نيز بر وى واجب مىگردد‪( 5.‬بدنه‪ :‬ذبح كردن يك شتر يا يك گاو)‪.‬‬
‫اگر توان ذبح (گاو يا ش‪55‬تر) را نداش‪5‬ت‪ ،‬ده روز روزه گ‪55‬يرد و قضا آوردن حج بهر ح‪55‬ال در‬
‫سال آينده بر وى الزم است‪.‬‬
‫ام‪55‬ام مالك در مؤطا نقل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ :‬كه از حض‪55‬رت على‪ ،‬حض‪55‬رت عمر و اب‪55‬وهريره ‪ ‬در‬
‫باره شخصى كه در حالت احرام حج با همسرش جماع كرده بود‪ ،‬س‪55‬وال ش‪55‬د‪ ،‬فرمودن‪55‬د‪ :‬اين دو‬
‫همسر و شوهر‪ ،‬اعمال حج را كماكان ادامه بدهند تا آن را به پايان برسانند‪ 5‬و در سال آين‪55‬ده حج‬
‫را قضا بياورند‪ 5‬و عالوه بر اين ه‪5555‬دى‪( ،‬بدن‪555‬ه) ن‪5555‬يز بر آن‪555‬ان واجب اس‪555‬ت‪ .‬اما عقد نك‪5555‬اح‪،‬‬
‫خواستگارى و ساير گناهان‪ ،‬مانند‪ ،‬غيبت‪ ،‬نمامى و س‪55‬خن چي‪55‬نى و تم‪55‬ام حرك‪55‬ات ن‪55‬امطلوبى‪ 5‬كه‬
‫واژه فسوق‪ 5‬آنها را در بر مىگيرد‪ ،‬ممنوعاند‪ ،‬اگر مح‪55‬رم م‪55‬رتكب آنها ش‪55‬ود بايد توبه و اس‪55‬تغفار‬
‫كند‪ .‬زيرا در اين گونه اعمال كفاره بخصوصى بحز توبه و استغفار‪ ،‬از رسول هّللا ص به ثبوت‬
‫نرسيده است‪.‬‬
‫ماده پنجم‪ :‬بحث ركن دوم (طواف)‪:‬‬
‫ط‪55‬واف‪ ،‬يع‪55‬نى هفت ب‪55‬ار َدور زدن‪ ،‬گ‪55‬رد خانه كعب‪55‬ه‪ ،‬ط‪55‬واف‪ ،‬ش‪55‬رايط‪ ،‬س‪55‬نن و ش‪55‬يوهها‬
‫مخصوصى دارد كه صحت آن منوط به رعايت اين آداب و شرايط‪ 5‬است‪.‬‬

‫شرايط طواف‪:‬‬
‫‪ -1‬نيت در آغاز طواف‪ ،‬چرا كه ثواب و عقاب يا صحت شرعى اعمال منوط به نيت اس‪55‬ت‪.‬‬
‫پس ب‪55‬راى كسى كه ط‪55‬واف مىكن‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬اره نيست جز اينكه نيت ط‪55‬واف‪ 5‬ك‪55‬رده باشد و آن عب‪55‬ارت‬
‫است از تصميم قلب داير بر طواف‪ 5‬بمنظور‪ 5‬بندگى و اطاعت از خداى عزوجل‪.‬‬
‫ت مِثْ ‪% %‬لُ‬
‫اف حَ ‪% %‬وَْل ْالَبْي ِ‬
‫لطَو ُ‬
‫‪ -2‬طهارت از نجاست‪ ،‬جنابت و حدث‪ ،‬در حديث گفته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ« ،‬ا َّ‬
‫الصَلِاة» «طواف دور خانه كعبه مانند نماز است»‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه طهارت براى نماز شرط اس‪55‬ت‪،‬‬
‫َّ‬
‫براى طواف‪ 5‬نيز شرط مىباشد‪.‬‬
‫‪267‬‬
‫اف حَ ‪% %‬وَْل ْالَبْيت‬ ‫‪ -3‬ستر عورت‪ ،‬چون طواف‪ 5‬مانند نماز است‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ« :‬ا َّ‬
‫لطَو ُ‬
‫خيْ ‪ٍ%%‬ر» (ترمذي)‪« .‬طواف‪ 5‬مانند نماز است‬ ‫ِمثْ ‪%%‬لُ الص ‪ََّ%%‬لِاة إاَّل أََّنُكْم َتَتكََّلمُ ‪%%‬وَْن ِفيْ ‪ِ%%‬ه‪ ،‬فَمَْن َتَكَّلَم َفَلا يََتكََّلُم إَِّلا ِب َ‬
‫البته شما در طواف‪ 5‬مجاز به حرف زدن هستيد و هر كس ح‪55‬رف مىزن‪55‬د‪ ،‬بايد س‪55‬خن نيكو گويد»‬
‫روى‪ 5‬اين اصل هر كس بدون نيت‪ ،‬در حالت حدث و جنابت يا در ح‪55‬التى كه بر ب‪55‬دن او نجاست‬
‫عينى است يا در صورت كشف عورت‪ ،‬طواف‪ 5‬كند‪ ،‬طوافش‪ 5‬فاسد است و بايد اعاده شود‪.‬‬
‫‪ -4‬طواف بايد در داخل مس‪55‬جد الح‪5‬رام باش‪55‬د‪ ،‬ط‪55‬واف در داخل مس‪55‬جد الح‪5‬رام هر چند كه از‬
‫بيت فاصله داشته باشد اشكالى ندارد‪.‬‬
‫‪ -5‬بيت (خانه كعبه) در حالت طواف‪ ،‬سمت چپ طواف كننده قرار گيرد‪.‬‬
‫‪ -6‬طواف هفت دور باشد و از مقابل حجر اسود ش‪5‬روع‪ 5‬ش‪5‬ده و به هم‪55‬ان نقطه پاي‪5‬ان پ‪5‬ذيرد‪،‬‬
‫در كتب حديث طواف‪ 5‬رسول هّللا چنين نقل شده است‪.‬‬
‫‪ -7‬طواف پى در پى و بدون وقفه باشند و بدون ضرورت ميان آنها فاصله ايجاد نشود‪ ،‬اگر‬
‫بدون ضرورت در ميان دورهاى طواف فاصله ايجاد شد و مواالت (مواالت‪ :‬يعين عمل پى در‬
‫پى) ترك گردد‪ ،‬طواف‪ 5‬باطل و اعاده آن واجب است‪.‬‬

‫سنن طواف‪:‬‬
‫‪ -1‬رم‪55‬ل‪( :‬ح‪5‬التى كه نه دوي‪55‬دن است و نه راه رفتن بلكه بين اين دو ح‪55‬الت باش‪5‬د‪ .‬م‪55‬ترجم)‪.‬‬
‫رمل ب‪55‬راى م‪55‬ردان س‪55‬نت است نه ب‪55‬راى زن‪55‬ان‪ .‬رمل اين است كه در ح‪55‬ال ط‪55‬واف َدو بروند‪ 5‬و‬
‫شانهها را به حركت در آورند‪ ،‬اين عمل فقط در سه دور اول طواف‪ 5‬قدوم سنت است‪.‬‬
‫‪ -2‬اضطباع‪ :‬يعنى شانه راست را از لب‪55‬اس اح‪55‬رام ب‪55‬يرون بي‪55‬اورد‪ 5،‬چ‪55‬ادر اح‪55‬رام را در زير‬
‫بغل راست خود قرار‪ 5‬داده و دوطرف آن را روى‪ 5‬شانه چپ بگذارد و شانه راستش را مكش‪55‬وف‪5‬‬
‫و برهنه نگاه دارد‪ ،‬اضطباع نيز درطواف قدوم‪ 5‬و فقط براى م‪55‬ردان س‪55‬نت است نه ب‪55‬راى زن‪55‬ان‬
‫البته‪ ،‬اضطباع در هفت دور كامل باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬بوسه گ‪55‬رفتن حجر اس‪5‬ود در آغ‪55‬از ط‪55‬واف‪ :‬در ص‪5‬ورت‪ 5‬امك‪5‬ان و اگرنه به دست زدن آن‬
‫اكتفا شود حتى اگر دست زدن بدليل انبوه جمعيت امكان پذير نباشد‪ ،‬مىتوان به اش‪55‬اره بس‪55‬وى آن‬
‫اكتفا نمود‪ ،‬بوسه دادن حجر اسود بدان دليل سنت است كه رسول هّللا ص چنين كرده است‪.‬‬
‫يمانً‪%%%‬ا بِ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ك‬ ‫«بس‪ِْ% %‬م اللّهِ َواللّهُ أَْكبَ‪% %‬ر‪ ،‬اللَّ ُه َّم إِ َ‬
‫‪ -4‬شروع نمودن دور اول طواف‪ 5‬با گفتن كلمات زير‪ِ :‬‬
‫ك ُم َح َّم ٍد ص»‪.‬‬
‫سن َِّة نَبِيِّ َ‬ ‫ك ووفَاء بِع ْه ِد َك واتِّب ً ِ‬ ‫وتَ ْ ِ ِ‬
‫اعا ل ُ‬‫َ َ‬ ‫صدي ًقا بِكتَابِ َ َ َ ً َ‬ ‫َ‬
‫‪ -5‬دعا هنگام طواف‪ :‬براى اين طواف دعا بخصوصى ذكر نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬هر ط‪55‬واف‪ 5‬كنن‪55‬ده‪،‬‬
‫«اللُهَّم َرَّبنَ ‪% %‬ا آِتنَ ‪% %‬ا‬
‫آنچه را كه خداوند‪ 5‬در دلش مىآورد بگويد البته خواندن اين دعا باشد بهتر اس‪55‬ت‪َّ :‬‬
‫ار»‬
‫الن ِ‬
‫سَنةً َوِقَنا َعَذابَ َّ‬
‫سَنًة َوِفى الْآِخرَِة َح َ‬
‫الدْنَيا حَ َ‬
‫ِفى ُّ‬
‫‪ -6‬لمس ك‪555‬ردن ركن يم‪555‬انى با دست و بوسه گ‪555‬رفتن حجر اس‪555‬ود‪ :‬عمل رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص‬
‫دراحاديث‪ 5‬صحيح چنين نقل شده است‪.‬‬
‫‪ -7‬دعا ك‪55‬ردن در مل‪55‬تزم بعد از ط‪55‬واف‪ :‬مل‪55‬تزم آن قس‪55‬مت از خانه كعبه را مىگويند‪ 5‬كه در‬
‫فاص‪55‬له مي‪55‬انى‪ ،‬حجر اس‪55‬ود و درب خانه كعبه ق‪55‬رار‪ 5‬دارد‪ ،‬حض‪55‬رت ابن عب‪55‬اس ب اين عمل را‬
‫انجام داده است‪.‬‬
‫‪ -8‬خواندن دو ركعت نماز ط‪5‬واف‪ 5:‬بعد از ط‪5‬واف‪ 5‬در مق‪55‬ام اب‪55‬راهيم‪ ،‬در ركعت اول س‪55‬وره‬
‫كافرون و در ركعت دوم سوره اخالص خوانده شود‪ ،‬خداوند دراين خصوص مىفرماي‪5‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬البقرة‪« .)125 :‬مقام ابراهيم را محّل نماز خود قرار‪5‬‬
‫بدهيد»‪.‬‬

‫‪268‬‬
‫‪ -9‬نوش‪55‬يدن آب زم‪55‬زم‪ :‬و زي‪55‬اد بنوشد‪ 5‬تا ش‪55‬كمش پر ش‪55‬ده و خمه‪55‬اى آن را برابر ش‪55‬وند‪ ،‬اين‬
‫نوشيدن بعد از دو ركعت نماز طواف باشد‪.‬‬
‫‪ -10‬س‪55‬عى‪ :‬در ص‪55‬ورت‪ 5‬ممكن‪ ،‬بعد از پاي‪55‬ان ط‪55‬واف‪ 5‬به حجراس‪55‬ود بر گ‪55‬ردد و اس‪55‬تالم كند‬
‫(دستها را بطرف‪ 5‬حجر اسود بلند نمايد‪ .‬مترجم) و سپس سعى را آغاز نمايد‪.‬‬
‫توجه‪ :‬دليل كليه مسائل مذكور‪ ،‬عمل رسول اكرم ص در حجةالوداع مىباشد‪.‬‬

‫آداب طواف‪:‬‬
‫‪ -1‬طواف همراه با خشوع و استحضار قلب و همزمان با احساس به عظمت و خوف خ‪55‬داى‬
‫عزوجل و توأم با رغبت به الطاف او باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬طواف‪ 5‬كننده ب‪55‬دون ض‪55‬رورت ح‪55‬رف نزند و هر گ‪55‬اه س‪55‬خن مىگوي‪55‬د‪ ،‬س‪55‬خن نيكو گوي‪55‬د‪،‬‬
‫چنانكه حديث « َفَمْن َتكََّلَم َفَلا َيَتَكَّلُم إَِّلا بِ َ‬
‫خْيرٍ» قبال بيان گرديد‪5.‬‬
‫‪ -3‬با گفتار‪ ،‬رفتار و اعمال خود‪ ،‬هيچ كس را اذيت نكند‪ ،‬زيرا كه آزار رساندن به مس‪55‬لمان‪،‬‬
‫حرام است و بخصوص در حرم امن الهى‪.‬‬
‫‪ -4‬به كثرت دعا نمودن و درود‪ 5‬گفتن‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬درباره ركن سوم‪ ،‬سعى‪:‬‬


‫سعى به معنى رفت و برگشت ميان صفا و مروه به قصد‪ 5‬عبادت‪ ،‬است‪ .‬سعى از ارك‪55‬ان حج‬
‫و عمره اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)158 :‬همانا صفا و مروه از شعائر‪ 5‬و عالمات بارز دين خدا هستند»‪ .‬رسول هّلل‬
‫«فاس ‪%ْ%‬عَْوا فَ ‪ِ%%‬إَّن اللّهَ َكَت َ‬
‫ب عََلْيُكُم الس ‪َّ%%‬عَْى» «سعى كنيد‪ ،‬همانا خداوند‪ ،‬سعى ميان صفا و‬ ‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مروه را براى شما الزم گردانيده است»‪( .‬ابن ماجه‪ ،‬احمد و شافعى)‪.‬‬

‫شرايط سعى‪:‬‬
‫ات» در س‪55‬عى نيت بن‪55‬دگى‪ ،‬اط‪55‬اعت و‬ ‫‪ -1‬نيت‪ :‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّنمَ ‪% %‬ا الأَعْم‪%% %‬الُ ِب ِّ‬
‫النَّي ِ‬
‫پيروى‪ 5‬از فرمان الهى‪ ،‬ضرورى است‪.‬‬
‫‪ -2‬ترتيب ميان سعى و طواف‪ 5:‬باين معنى كه طواف‪ 5‬قبل از سعى انجام گيرد‪.‬‬
‫‪ -3‬پى در پى بودن دورههاى‪ 5‬سعى‪ :‬البته وقفه كوتاه در صورت ضرورت‪ ،‬مانعى ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬انجام دادن هفت شوط (دور) ميان صفا و مروه‪ ،‬اگر يك دور يا چند دور كم شود‪ ،‬سعى‬
‫انجام نگرفته است‪ .‬زيرا حقيقت سعى با اتمام دورهاى‪ 5‬هفتگانه انجام مىگيرد‪.‬‬
‫‪ -5‬انجام گرفتن سعى بعد از طواف‪ 5‬نيز صحيح است‪ ،‬خواه طواف واجب باشد يا سنت‪ .‬هر‬
‫چند كه بعد از طواف‪ 5‬واجب‪ ،‬مانند طواف قدوم‪ 5‬يا طواف‪ 5‬افاضه بهتر است سعى انجام گيرد‪.‬‬

‫سنتهاى سعى‪:‬‬
‫‪ -1‬دويدن مي‪55‬ان دو تا ميله س‪55‬بز رنگ (اكن‪55‬ون اين با المپه‪5‬اى روشن و آبى رنگ مش‪55‬خص‬
‫است) از شروع‪ 5‬تا پايان اين فاصله بايد گامها را تندتر برداشت‪ .‬حضرت بى بى هاجره‪( ،‬م‪55‬ادر‬
‫اسماعيل ‪ )‬فاصله مذكور‪ 5‬را با دويدن طى نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ .‬اين دوي‪55‬دن ب‪55‬راى م‪55‬ردانى كه ق‪55‬ادر‪ 5‬به‬
‫دويدن هستند‪ ،‬سنت است‪ ،‬نه براى زنان و مردانى كه توان دويدن را ندارند‪.‬‬
‫‪ -2‬توقف نمودن باالى صفا و مروه و دعا خواستن‪.‬‬
‫‪ -3‬دعاء كردن در صفا و مروه در آغاز و آخر هر شوط‪ 5‬از اش‪55‬واط هفتگان‪55‬ه‪( .‬ش‪55‬وط‪ :‬يع‪55‬نى‬
‫يك دور ميان صفا و مروه يا يك دور گرد خانه كعبه)‪.‬‬

‫‪269‬‬
‫ْح ْم‪ُ %‬د‬
‫‪%‬ك َولَ‪%%‬هُ ال َ‬
‫الم ْل‪ُ %‬‬ ‫‪ -4‬گفتن كلمه «اللّ‪%%‬ه أك‪%%‬بر» و گفتن كلمات «الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َو ْح‪َ %‬دهُ الَ َش ‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%%‬هُ لَ‪%%‬هُ ُ‬
‫ٍ ِ‬
‫اب َو ْح‪َ %‬دهُ» هر كدام سه‬ ‫َح َز َ‬
‫ص َر َع ْب َدهُ َو َه َز َم األ ْ‬ ‫َو ُه َو َعلَى ُك ِّل َش ْىء قَد ٌير‪ ،‬الَ إِلَهَ إِالَّ اللَّهُ َو ْح َدهُ َ‬
‫ص َد َق َو ْع َدهُ َونَ َ‬
‫بار به هنگام باال رفتن به صفا و مروه‪.‬‬
‫‪ -5‬مواالت‪ :‬يعنى پى در پى بودن طواف و س‪55‬عى‪ ،‬ب‪55‬اين مع‪55‬نى كه مي‪55‬ان آن دو ب‪55‬دون ع‪55‬ذر‬
‫شرعى فاصله ايجاد نشود‪5.‬‬

‫آداب سعى (مستحبات)‪:‬‬


‫‪ -1‬بيرون رفتن از مسجد حرام براى سعى از باب صفا هم‪5‬راه با تالوت آي‪5‬ه‪ ﴿ ،‬‬
‫‪﴾....   ‬‬
‫‪ -2‬سعى در حالت طهارت باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر توان پياده رفتن بدون مشقت را دارد‪ ،‬سعى در حالت رفتن با پاها انجام گيرد‪.‬‬
‫‪ -4‬در حالت سعى به كثرت خود را مش‪5‬غول با ذكر و دعا كند و بجز ذكر و دعا خ‪5‬ود را در‬
‫هيچ شغلى ديگر مشغول نكند‪.‬‬
‫‪ -5‬باز داشتن چشمها از نامحرم و باز داشتن زبان از سخنهاى‪ 5‬زشت‪.‬‬
‫‪ -6‬سعى كنندگان و عابرين را با قول‪ ،‬عمل و رفتار‪ 5‬خود اذيت و آزار نرساند‪.‬‬
‫‪ -7‬درباره هدايت قلب تزكيه نفس و اصالح حال خود‪ ،‬ناتوانى‪ ،‬نيازمندى و خش‪55‬وع خ‪55‬ود را‬
‫در برابر خداوند به نمايش بگذارد‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬ركن چهارم (وقوف در عرفه)‪:‬‬


‫ج َاْلَعرَفَ ‪ُ% %‬ة» «حج‬
‫ح ُّ‬
‫«اْل َ‬ ‫هّلل‬
‫وقوف عرفه‪ ،‬ركن چهارم از اركان حج است‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫هم‪55‬ان عرفه است» و مع‪55‬نى آن حض‪55‬ور‪ 5‬پي‪55‬دا ك‪55‬ردن به مي‪55‬دانى كه عرفه ن‪55‬ام دارد مىباش‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫حض‪55‬ور چه يك لحظه باشد چه بيش‪55‬تر‪ 5‬البته با نيت وق‪55‬وف‪ 5.‬زم‪55‬ان وق‪55‬وف از وقت ظهر روز نهم‬
‫ذيحجه شروع مىشود‪ 5‬و تا طلوع فجر شب دهم ذيحجه پايان مىپ‪55‬ذيرد‪ 5.‬وق‪55‬وف‪ ،‬واجب‪55‬ات‪ ،‬س‪55‬نن و‬
‫مستحباتى‪ 5‬دارد كه با انجام آن وقوف كامل مىگردد‪.‬‬

‫‪ -1‬واجبات وقوف‪:‬‬
‫‪ -1‬حضور در عرفه روز نهم ذيحجه بعد از زوال خورشيد تا غروب‪.‬‬
‫‪ -2‬بعد از برگشتن از عرفات در شب دهم ذيحجه‪ ،‬شب گذاردن در مزدلفه‪.‬‬
‫‪ -3‬رمى جمره عقبه (سنگ انداختن) در اولين روز نحر‪( ،‬دهم ذيحجه)‪.‬‬
‫‪ -4‬حلق (تراشيدن) يا تقصير (كوت‪55‬اه ك‪55‬ردن) موه‪55‬اى سر بعد از رمى جم‪55‬ره عقبه در روز‪5‬‬
‫قربان (دهم ذيحجه)‬
‫‪ -5‬گذران‪55‬دن ش‪55‬بهاى ي‪55‬ازدهم و دوازدهم‪ 5‬و س‪55‬يزدهم‪ 5‬ذيحجه در م‪55‬نى يا گذران‪55‬دن دو ش‪55‬ب‪،‬‬
‫يازدهم‪ 5‬و دوازدهم براى كسانى كه عجله دارند‪.‬‬
‫‪ -6‬زدن جمرهها سه گانه بعد از زوال در تم‪555‬ام روزه‪555‬اى تش‪555‬ريق (سه روز‪ ،‬ي‪555‬ازدهم‪ 5‬و‬
‫دوازدهم و سيزدهم ذيحجه اي‪55‬ام تش‪55‬ريق‪ 5‬هس‪55‬تند‪ .‬م‪55‬ترجم)‪ .‬يا حد اقل در دو روز اول (ي‪55‬ازدهم و‬
‫دوازدهم ذيحجه)‬
‫هّللا‬
‫توج‪55‬ه‪ :‬دليل وج‪55‬وب اين اعم‪55‬ال‪ ،‬عمل رس‪55‬ول ص و ح‪55‬ديث ق‪55‬ولى آن حض‪55‬رت است كه‬
‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬خُ‪ُ% % %‬ذْوا عَِّنْى مََناس‪%ِ% %‬كَُكْم» «احك‪55‬ام و مناسك حج ت‪55‬ان را از من ي‪55‬اد بگيريد»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬و‬
‫ونى أَُح ُّ‬
‫ج» (في الصحيحن)‪« .‬حج تان را مانند حج من انجام دهيد»‪.‬‬ ‫جوْا كََما رَأَْيُتمُ ِ‬
‫«ح ُّ‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬

‫‪270‬‬
‫سنتهاى وقوف‪:‬‬
‫‪ -1‬رفتن به منى روز هشتم ذيحجه و گذراندن شب نهم در آنجا و بيرون نرفتن از م‪55‬نى مگر‬
‫بعد از طلوع خورشيد تا اينكه نمازهاى پنجگانه در آنجا خوانده شود‪.‬‬
‫‪ -2‬حضور پيدا كردن در مس‪55‬جد نم‪55‬ره در عرف‪55‬ات و خوان‪55‬دن نم‪55‬از ظهر و عصر بص‪55‬ورت‪5‬‬
‫قصر‪ 5‬و جمع كردن آن دو نماز همراه با امام در وقت ظهر‪.‬‬
‫‪ -3‬انجام وقوف‪ 5‬عرفه بعد از ادا نم‪55‬از ظهر و عصر هم‪55‬راه با ام‪55‬ام و ادامه وق‪55‬وف‪ 5‬هم‪55‬راه با‬
‫ذكر و دعا تا غروب خورشيد‪5.‬‬
‫‪ -4‬تأخير نماز مغرب و اداء آن در مزدلفه همراه با نماز عشاء پس نماز مغ‪55‬رب و عش‪55‬اء را‬
‫بصورت‪ 5‬جمع تأخير در مزدلفه انجام دهد‪.‬‬
‫‪ -5‬رعايت ترتيب ميان رمى جمره عقبه‪ ،‬نحر و حلق و طواف زيارت‪.‬‬
‫‪ -6‬اداء طواف زيارت در روز قربانى ‪ -‬دهم ‪ -‬قبل از غروب‪.‬‬

‫مستحبات وقوف‪:‬‬
‫‪ -1‬صبح روز‪ 5‬نهم به عرفه از مسير (ضبّ )‬
‫‪ -2‬غسل ك‪55‬ردن بعد از زوال خورش‪55‬يد ب‪55‬راى وق‪55‬وف (عرف‪55‬ه) اين غسل مش‪55‬روع‪ 5‬است ح‪55‬تى‬
‫براى حايض و نفساء‪.‬‬
‫‪ -3‬ايستادن در نقطهاى كه رسول اكرم ص ايس‪55‬تاده است يع‪55‬نى كن‪55‬ار ص‪55‬خره ب‪55‬زرگى كه در‬
‫دامن جبل رحمت قرار‪ 5‬دارد و جبل رحمت در وسط ميدان عرفات است‪.‬‬
‫‪ -4‬بك‪555‬ثرت ذكر و دعا وقت وق‪555‬وف عرفه و رو به قبله نم‪555‬ودن موقع وق‪555‬وف‪ 5‬تا غ‪555‬روب‬
‫خورشيد‪.‬‬
‫‪ -5‬بازگشت از عرف‪55‬ات از راه (م‪55‬ازمن) نه از مس‪55‬ير (ض‪55‬بّ )‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا ص از يك‬
‫مسير رفته و از مسيرى ديگر برگشته است‪.‬‬
‫‪ -6‬رفتن با نهايت سكون و آرامش و دورى از هر گونه شتاب زدگى‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫اع» (بخ‪55‬اري)‪« .‬اى م‪55‬ردم‪ ،‬س‪55‬كون و‬ ‫س بِا ِإلي َ‬
‫ض‪ِ %%‬‬ ‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬أ َُّي َ‪%‬ه ‪%%‬ا النَّاس َعلَْي ُكم بِال َّ ِ ِ ِ َّ ِ‬
‫س ‪% %‬كينَة‪ ،‬فَ ‪% %‬إن الْب‪%َّ % %‬ر ل َْي َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫آرامش را ب‪55‬راى خ‪55‬ود برگزينن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را در عجله و ش‪55‬تابزدگى‪ 5‬هيچگونه خ‪55‬ير و برك‪55‬تى وج‪55‬ود‬
‫ندارد»‪.‬‬
‫‪ -7‬به كثرت لبيك گفتن در مسير عرفات‪ ،‬مزدلف‪5‬ه‪ ،‬م‪5‬نى اين تلبيه تا ش‪5‬روع زدن جم‪5‬ره عقبه‬
‫ادامه يابد‪.‬‬
‫‪ -8‬برداشتن هفت عدد سنگ ريزه از مزدلفه براى زدن شيطان اول‪.‬‬
‫‪ -9‬رفتن از مزدلفه بسوى‪ 5‬منى بعد از روشن شدن و قبل از طلوع خورشيد‪5.‬‬
‫‪ -10‬به س‪55‬رعت گذش‪55‬تن از وادى محسر و به ح‪55‬ركت در آوردن ج‪55‬انور س‪55‬وارى يا وس‪55‬يله‬
‫موتورى‪ ،‬كه مزاحمت ايجاد كنند‪.‬‬
‫‪ -11‬زدن جمره عقبه ميان طلوع خورشيد‪ 5‬و زوال آن‪.‬‬
‫‪ -12‬گفتن هّللا اكبر با پرتاب هر سنگريزه موقع زدن جمرهها‪.‬‬
‫«اللُهم‬
‫‪ -13‬ذبح را شخصا انجام دادن يا حضور پيدا ك‪5‬ردن در محل ذبح و گفتن اين كلم‪5‬ات‪َّ ،‬‬
‫ك» بعد از گفتن بسم هّللا ‪ ،‬اللّهاكبر ‪ -‬كه‬ ‫ت ِمْن إِبْ‪% %‬رَ ِ‬
‫اهْيَم خَِلْيلَ‪َ % %‬‬ ‫ك وَإَِليْ‪% %‬كَ َّ‬
‫اللُهَّم َتقََّبْل مِِّنْى‪ ،‬كَمَ‪% %‬ا تَقََّبْل َ‬ ‫َه‪َ% %‬ذا مِنْ‪َ % %‬‬
‫گفتن دو كلمه واجب است‪.‬‬
‫‪ -14‬خوردن از گوشت «دم ش‪%% %‬كر» يا قربانى‪ ،‬رسول هّللا ص از گوشت «دم ش‪%% %‬كر» يا قرب‪55‬انى‪5‬‬
‫تناول مىفرمود‪5.‬‬
‫‪ -15‬پياده براى انجام جمرههاى‪ 5‬سه گانه‪ ،‬روزهاى دهم‪ ،‬يازدهم و دوازدهم‪.5‬‬

‫‪271‬‬
‫ورا» با زدن هر‬ ‫ورا وَذَْنبً‪%‬ا مَّغْفُ‪ً %‬‬
‫جا مَّْبُرْوًرا وَس‪َْ%‬عًيا مَّش‪ُْ%‬ك ً‬
‫اجعَْلُه حَ ًّ‬
‫‪ -16‬خواندن اين دعا «اللّه أكبر‪ ،‬اللَّهَُّم ْ‬
‫يك از سنگريزهها‪.‬‬
‫‪ -17‬توقف كردن و دعا خواستن و رو به قبله ايستادن در هنگام دعاء بعد از زدن جمره اول‬
‫و دوم نه سوم‪ ،‬رسول هّللا ص بعد از زدن اول و دوم دعا نموده و بعد از سوم بدون دعا آنجا را‬
‫ترك نموده است‪.‬‬
‫‪ -18‬زدن جمره عقبه از داخل وادى‪ ،‬رو به جمره نموده بيت را در س‪55‬مت چپ خ‪55‬ود ق‪55‬رار‬
‫دهد‪ ،‬منى را در سمت راست‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪ -19‬خواندن اين دعاء موقع برگشتن از مكه «آيِبُو َن تَائبُو َن َعابِ ُدو َن َساج ُدو َن ل َر ِّبنَا َحام ُدو َن َ‬
‫ص َد َق‬
‫اب َو ْح‪َ % %‬دهُ» رسول هّللا ص موقع برگشتن از مكه دع‪55‬اى م‪55‬ذكور را‬ ‫َح‪%َ %‬ز َ‬
‫ص ‪َ % %‬ر َع ْب‪َ % %‬دهُ َو َ‪%‬ه‪%َ %‬ز َم األ ْ‪%‬‬
‫َو ْع‪َ % %‬دهُ َونَ َ‬
‫خوانده است‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬احصار (ممنوع شدن)‪:‬‬


‫اگر كسى كه قصد‪ 5‬حج را نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬از ورود‪ 5‬به مكه يا از رفتن به عرفه بن‪55‬ابر دليلى منع‬
‫كرده شود‪ ،‬بر وى واجب است كه در محل احصار‪( 5‬جايى كه مانع برايش پيش آمده) گوس‪55‬فند يا‬
‫گاو يا شترى ذبح كند يا آن را به حرم مكه بفرستد تا آنجا ذبح كرده ش‪55‬ود و بعد از ح‪55‬الت اح‪55‬رام‬
‫بيرون بيايد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪:‬‬
‫‪« .)196‬هرگاه در محاصره‪ ،‬قرار‪ 5‬گرفتيد‪ ،‬جانورى كه برايش مقدور است‪ ،‬ذبح كند»‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬طواف وداع‪:‬‬


‫طواف‪ 5‬وداع يكى از سه طواف است كه درحج انجام مىگيرد‪ ،‬اين طواف‪ 5‬سنت مؤكده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫هرگاه بدون عذر ترك شود‪ ،‬دم واجب مىگردد‪ ،‬اگر عذرى در كار باشد بر ت‪55‬ارك آن دم نيس‪55‬ت‪،‬‬
‫حاجى يا معتمر در پايان حج و عمرهاش‪ ،‬زمانى‪ 5‬كه مكه را ترك مىگويد‪ ،‬بايد آن را انج‪55‬ام دهد‬
‫و بعد از انجام آن مبادرت به ترك مكه كند و خود را مشغول به كارى ديگر نكند‪.‬‬
‫اگر بعد از اين طواف بدون ضرورت براى انج‪55‬ام بيع وخريد‪ 5‬در مكه مان‪55‬د‪ ،‬بايد ط‪55‬وافش را‬
‫‪%‬د ِه بِ‪%%‬الْب ْي ِ‬ ‫ِ‬
‫آخر َع ْ‪%‬ه ِ‬ ‫ِ‬
‫ت» «موقع ترك مكه‬ ‫َ‬ ‫اعاده كند‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ َي ْنف َر َّن أ َ‬
‫َح ٌد َحتَّى يَ ُكو َن ُ‬
‫آخرين كار شما ديدار با خانه خدا باشد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬نحوه انجام حج و عمره‪:‬‬


‫حج و عمره به اين نحو بايد انجام گيرد‪:‬‬
‫كسى كه قصد حج و عمره را مىكند‪ ،‬قبل از داخل شدن در احرام‪ ،‬ناخنها را بگيرد‪ ،‬س‪55‬بيلها‬
‫را كوتاه كند‪ ،‬موهاى زائد ب‪5‬دن را از بين ب‪55‬برد‪ ،‬بعد غسل ك‪5‬رده لب‪5‬اس اح‪5‬رام را كه رنگ س‪55‬فيد‬
‫داشته باشد بر تن كند و كفشها را بپوشد‪ ،‬وقتى‪ 5‬به ميقات مىرسد‪ ،‬نم‪5‬از ف‪5‬رض يا نفلى را خوان‪5‬ده‬
‫جا»‬ ‫ك اللَّ ُه َّم لََّب ْي َ‬
‫‪%‬ك حَ ًّ‬ ‫براى حج يا عمرهاش نيت كند‪ ،‬اگر قصد‪ 5‬حج افراد را دارد‪ ،‬چنين گويد‪« :‬لََّب ْي َ‬
‫‪%‬ك عُ ْ‪%‬م َ‪%‬رةً» حاجى يا معتمر به هنگام نيت‪،‬‬ ‫‪%‬ك اللَّ ُه َّم لََّب ْي‪َ %‬‬
‫اگر قصد حج تمتع را دارد‪ ،‬چنين گويد‪« :‬لََّب ْي‪َ %‬‬
‫حِبس ‪ُِ% %‬نْى» «هر جا كه تو م‪55‬را‬ ‫ث َت ْ‬
‫حِّلْى مَِن الأَْرضِ َحْي ُ‬ ‫با پروردگارش چنين شرط كند و بگوي‪55‬د‪« :‬إَِّن مَ َ‬
‫حبس كردى‪ ،‬آنجا محل خ‪5‬روج من از اح‪5‬رام است»‪ .‬اگر چ‪5‬نين ش‪5‬رط كند و بعد م‪5‬انعى‪ ،‬مانن‪5‬د‪،‬‬
‫بميارى‪ ،‬دشمن و غيره پيش بيايد‪ ،‬بدون دم مىتواند خود را از حالت احرام بيرون بياورد‪ 5،‬خ‪55‬واه‬
‫احرام براى حج باشد يا براى عمره‪ ،‬بعد از نيت‪ ،‬بگونهاى‪ 5‬كه بيان گردي‪55‬د‪ ،‬پى در پى و م‪55‬ردان‬

‫‪272‬‬
‫نس‪55‬بتا با ص‪55‬داى‪ ،‬بلن‪55‬د‪ ،‬لبيك گويند خانمها آهس‪55‬ته گوين‪55‬د‪ ،‬البته اگر ص‪55‬دا را بق‪55‬درى بلند كنند كه‬
‫خانمهاى‪ 5‬همراه‪ ،‬بشنوند‪ ،‬مانعى ندارد‪.‬‬
‫هّللا‬
‫مستحب است كه بعد از پايان كلمات لبيك‪ ،‬ب‪5‬راى رس‪5‬ول ص درود‪ 5‬گوي‪5‬د‪ ،‬هم‪5‬انطور‪ 5‬كه‬
‫تجديد و تكرار لبيك در صورت منتقل شدن از حالى به ح‪55‬الى ديگ‪55‬ر‪ ،‬مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ .‬و شايس‪55‬ته‬
‫است كه حاجى و معتمر زبانش را از سخنان بيه‪55‬وده و نگ‪55‬اهش را از نگ‪55‬اه ك‪55‬ردن به بيگانگ‪55‬ان‬
‫باز دارد‪ ،‬بهتر است به اميد اينكه خداوند حجش مبرور گرداند‪ ،‬بك‪55‬ثرت احس‪55‬ان و نيكى كن‪55‬د‪ ،‬به‬
‫مستمندان كمك نمايد و چهرهاش را براى رفقاء و همراهان باز و گشاده كند‪ ،‬با آنان به نرمى و‬
‫شيرينى‪ 5‬سخن گويد‪ ،‬طعام دادن و سالم گفتن را براى آنان دريغ ندارد‪ ،‬براى وارد ش‪55‬دن به مكه‬
‫بهتر است كه غسل كند‪ ،‬وقتى‪ 5‬وارد مكه مىش‪55‬ود‪ ،‬س‪55‬عى كند از قس‪55‬مت ب‪55‬االيى ش‪55‬هر وارد ش‪55‬ود‪،‬‬
‫وقتى‪ 5‬به مسجد حرام مىرود‪ 5‬مس‪55‬تحب است كه از ب‪55‬اب ش‪55‬يبه (ب‪55‬اب الس‪55‬الم) داخل مس‪55‬جد ش‪55‬ود و‬
‫ك» وقتى نگاهش به بيت هّللا مىافتد‪ 5‬دستها‬ ‫ح ِلىْ أَْبَوابَ َفض‪ِْ% % %‬ل َ‬ ‫سِم اللّهِ َوِباللّهِ وَإَِلى اللّهِ َّ‬
‫اللُهَّم ْافَت ْ‬ ‫«ب ْ‬‫بگويد‪ِ :‬‬
‫ت تَ ْش‪ِ %‬ري ًفا‬ ‫س‪%‬الَ ُم فَ َحِّينَ‪%%‬ا َر َّبنَ‪%%‬ا بِال َّ‬
‫س‪%‬الَِم‪ ،‬اللَّ ُه َّم ِز ْد َه‪َ %‬ذا الَْب ْي َ‬ ‫‪%‬ك ال َّ‬ ‫س‪%‬الَ ُم َوِم ْن‪َ %‬‬ ‫ت ال َّ‬ ‫را بلند كرده و بگويد‪« :‬اللَّ ُه َّم أَنْ َ‬
‫يم‪%%‬ا َوبِ ‪%ًّ %‬را‪ .‬الحمدللّهِ َر ِّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب الع ‪%%‬المينَ‬ ‫يم‪%%‬ا َوتَ ْش‪ِ % %‬ري ًفا َوَت ْعظ ً‬ ‫يم‪%%‬ا َوتَ ْك ِريَم ‪%%‬ا َو َم َهابَ‪% %‬ةً َو ِز ْد َم ْن َح َّجهُ أَ ِو ا ْعتَ َم‪%َ %‬رهُ تَ ْك ِر ً‬‫َوَت ْعظ ً‬
‫ك أَْهًلا َو‬ ‫ذل َ‬ ‫ى َبَّلَغِنىِ َبْيتَ ‪ُ%‬ه َوَرِآنىْ لِ ‪ِ %‬‬‫َكِثيْ ‪ً%‬را‪ ،‬كَم‪%%‬ا هُ ‪%‬وَ أَْهلُ ‪%‬هُ َوَكمَ ‪%‬ا يَْنَبغِى ِلكَ ‪ِ%‬رْيِم َوجْهِ ‪%‬هِ َوعَ ‪%‬زِّ َجَلالِ ‪%‬هِ‪ ،‬وَالحمدللّهِ َّالِذ ْ‬
‫لك‪ ،‬اللَّهَُّم َتَقَّبلْ ِمَّنىِ َواعْ‪%‬فُ‬ ‫ك لِ‪َ%‬ذ َ‬ ‫رام َوقَ‪ْ%‬د أَج َْبتُ‪َ %‬‬ ‫ج َبْيتِ‪%‬كَ ْالحَ‪ِ %‬‬ ‫ت إَِلى حَ ِّ‬ ‫حْمُدللّهِ َعَلى كُِّل حَ‪%‬الٍ‪ ،‬اللَُّهَّم إَِّنكَ َدعَ‪%‬وْ َ‬ ‫ْال َ‬
‫ت » «پروردگارا! سالم از اسماء حسنى تو است‪ ،‬و س‪55‬المتى‬ ‫َصلِ ْح لِى َشأْنِى ُكلَّهُ الَ إِلَ‪%% %‬هَ إِالَّ أَنْ َ‬ ‫َعِّنىْ‪َ ،‬وأ ْ‬
‫از طرف تو‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا! ما را به س‪55‬المتى زن‪55‬ده نگاهدار‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا! به ش‪55‬رافت‪ ،‬عظمت و‬
‫كرامت اين خانه (خانه خدا) بيفزا‪ .‬به هيبت و نيكى آن اضافه كن‪ .‬بر شرافت‪ ،‬عظمت‪ ،‬كرامت‪،‬‬
‫هيبت و نيكى آن دسته از حجاج و معتمرين كه با حج و عمره خود‪ ،‬اين بيت را عزت دادهان‪55‬د‪،‬‬
‫بيف‪55‬زا‪ ،‬س‪55‬تايش بى پاي‪55‬ان خداوند را آنگونه كه او س‪55‬زاوار اس‪55‬ت‪ ،‬و شايس‪55‬ته جالل و عظمت او‬
‫است‪ ،‬ستايش خداوند‪ 5‬را كه به خانه خود رساندى‪ 5‬و مرا شايسته زيارت خانه خود دانسته اس‪55‬ت‪.‬‬
‫خدا را در هر حال سپاس مىگويم‪ ،‬پروردگارا‪ !5‬تو براى زيارت خانه خ‪5‬ود دع‪55‬وت ك‪5‬ردى و من‬
‫اين دع‪55‬وت تو را اج‪55‬ابت نم‪55‬ودم‪ ،‬پروردگ‪55‬ارا! از من بپ‪55‬ذير‪ ،‬از من درگ‪55‬ذر بفرما و م‪55‬را از هر‬
‫حيث اصالح بگردان‪ ،‬معبودى سواى تو وجود ندارد»‪.‬‬
‫بعد در حالى كه اضطباع‪ 5‬نموده‪( ،‬اضطباع برهنه نم‪55‬ودن ش‪55‬انه راست و ان‪55‬داختن دو گوشه‬
‫چادر احرام روى‪ 5‬شانه چپ) همراه با طهارت بسوى مطاف حركت كند‪ ،‬حجراسود رفته و آنرا‬
‫بوسه زند يا با دست لمس كن‪55‬د‪ ،‬اگر بوسه گ‪55‬رفتن و دست زدن ممكن نباشد به اش‪55‬اره بس‪55‬وى‪ 5‬آن‬
‫«بس ‪ِْ% %‬م اللّهِ َواللّهُ‬ ‫اكتفا كند‪ ،‬بعد با مواجه و روبرو شدن با حجر اسود‪ ،‬ايس‪55‬تاده با گفتن اين كلم‪55‬ات ِ‬
‫ك ُم َح َّم ٍد ص» نيت طواف‪ 5‬كرده و‬ ‫س‪%‬ن َِّة نَبِيِّ َ‬ ‫‪%‬د َك واتِّب ً ِ‬ ‫ِ‬ ‫ص ِدي ًقا بِ ِكتَابِ‪َ %‬‬
‫اع‪%%‬ا ل ُ‬ ‫‪%‬اء بِ َع ْ‪%‬ه َ َ‬ ‫‪%‬ك َو َوفَ‪ً %‬‬ ‫ك َوتَ ْ‬‫يمانًا بِ َ‬‫أَْكَبر‪ ،‬اللَّ ُه َّم إِ َ‬
‫بعد طواف را عمال شروع كند به گونهاى‪ 5‬كه خانه كعبه طرف‪ 5‬چپ او قرار‪ 5‬گيرد‪ ،‬اگر ط‪55‬واف‪،‬‬
‫طواف‪ 5‬قدوم است‪ .‬در سه شوط‪ 5‬اول آن رمل كن‪55‬د‪ ،‬در ح‪55‬ال انج‪55‬ام ط‪55‬واف به ك‪55‬ثرت خ‪55‬دا را ي‪55‬اد‬
‫كرده‪ ،‬دعا كند و درود‪ 5‬بفرستد‪ ،‬وقتى به موازات ركن يمانى مىرسد‪ ،‬آن را با دست استالم كند و‬
‫«اللهَُّم َرَّبنَ ‪%%‬ا آِتنَ ‪%%‬ا ِفى الدُّْنَيا َحس‪ََ% %‬نةً َوِفى الْآخِ‪َ% %‬رِة حَس ‪ََ%%‬نًة َوِقنَ ‪%%‬ا‬ ‫هر شوطش را با اين دعا به پايان برس‪55‬اند‪َّ 5.‬‬
‫ار» بعد شوط‪ 5‬دوم و سوم را به ترتيبى‪ 5‬كه بيان گرديد‪ ،‬انجام دهد‪ ،‬با شروع شوط‪ 5‬چهارم‬ ‫الن ِ‬
‫َعَذابَ َّ‬
‫رمل را ترك كند و چهار ش‪55‬وط بع‪55‬دى را با آرامش و آهس‪55‬تگى راه ب‪55‬رود‪ ،‬پس از اتم‪55‬ام ط‪55‬واف‪5‬‬
‫نزد ملتزم آمده با خشوع و گريه دعا كن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پس به مق‪55‬ام اب‪55‬راهيم رفته و پشت مق‪55‬ام اب‪55‬راهيم دو‬
‫ركعت نماز واجب طواف‪ 5‬را بخواند‪ ،‬بهتر است كه در ركعت اول‪ ،‬سوره ك‪55‬افرون و در ركعت‬
‫دوم‪ ،‬سوره اخالص خوانده شود‪ ،‬بعد از خوان‪55‬دن دو ركعت واجب ط‪55‬واف‪ ،‬به محل زم‪55‬زم رفته‬
‫در حالى كه رو به قبله شود‪ ،‬آب زمزم‪ 5‬بنوشد تا سير شود‪.‬‬

‫‪273‬‬
‫به هنگام نوش‪55‬يدن زم‪5‬زم‪ 5‬هر دع‪55‬ائى را كه خواس‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬بگوي‪55‬د‪ ،‬اگر اين دع‪55‬اء «اللَّ ُه َّم إِنِّى‬
‫اء ِم ْن ُك ِّل َد ٍاء» را گويد بهتر است‪.‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫أَسأَل َ ِ‬
‫ُك عل ًْما نَاف ًعا َو ِر ْزقًا َواس ًعا َوش َف ً‬ ‫ْ‬
‫ترجمه‪ :‬پروردگارا! من از تو علم مفيد‪ ،‬روزى وسيع و صحت و تندرستى‪ 5‬از هر بيم‪55‬ارى‪5‬‬
‫را خواس‪55‬تارم‪ 5،‬بعد به محل حجر اس‪55‬ود رفته آن را بوسه زند يا دست روى‪ 5‬آن بگ‪55‬ذارد و بعد از‬
‫ب‪555‬اب ص‪555‬فا بس‪555‬وى‪ 5‬محل س‪555‬عى ب‪555‬رود‪ 5‬و به هنگ‪555‬ام ش‪555‬روع س‪555‬عى اين آيه را ﴿‪ ‬‬
‫‪ ﴾....   ‬بخواند وقتى‪ 5‬ن‪55‬زد ص‪55‬فا مىرس‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬االى آن ب‪55‬رود‪ 5‬و رو به‬
‫‪%‬ك‬
‫الم ْل ‪ُ %‬‬
‫يك لَ ‪%%‬هُ لَ ‪%%‬هُ ُ‬‫بيت نموده دو بار اللّهاكبر گويد‪ :‬و اين دعا را بخواند‪« :‬الَ إِلَ ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َو ْ‪%‬ح‪َ %‬دهُ الَ َش‪ِ % %‬ر َ‬
‫ولَهُ الْح ‪%‬م ُد و ُه‪%%‬و َعلَى ُك‪ِ ٍ ِّ %‬‬
‫اب َو ْ‪%‬ح َدهُ»‬ ‫َح َ‪%‬ز َ‬
‫ص‪َ %‬ر َع ْب‪َ %‬دهُ َو َه‪%َ %‬ز َم األ ْ‪%‬‬ ‫‪%‬ل َش‪ْ %‬ىء قَ‪%%‬د ٌير‪ ،‬الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َو ْ‪%‬ح َدهُ َ‬
‫ص‪َ %‬د َق َو ْع‪َ %‬دهُ َونَ َ‬ ‫َ َْ َ َ‬
‫بعد خير دنيا و آخرت را از خداوند خواستار شود‪ ،‬سپس در حالى كه اراده مروه را كرده باشد‪،‬‬
‫از باالى صفا پائين بيايد‪ ،‬دعا گويان به سعىاش ادامه داده به ط‪55‬رف‪ 5‬م‪55‬روه رود‪ ،‬به محض وارد‬
‫ش‪55‬دن در بطن وادى ج‪55‬ائى كه اكن‪55‬ون با س‪55‬تونها‪ 5‬و المپه‪55‬اى س‪55‬بز رنگ مش‪55‬خص ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫سرعتش را تندتر كند تا به ستون سبز رنگ برسد‪ ،‬سرعتش را قطع نموده‪ ،‬در ح‪55‬الت ع‪55‬ادى به‬
‫سعيش ادامه دهد‪ ،‬دعا‪ ،‬ذكر و درود را در ادامه سعى ترك نكند تابه مروه برسد‪ ،‬ب‪5‬االى آن رود‬
‫تكبير و تهليل (اَل إلَ‪%%%‬هَ إاَّل اللّ‪%%%‬ه) گويد‪ ،‬بگونهاى‪ 5‬كه باالى صفا عمل كرده بود‪ ،‬عمل كن‪5‬د‪ ،‬از م‪55‬روه‬
‫پ‪55‬ائين بياي‪55‬د‪ ،‬به س‪55‬عيش بط‪55‬رف‪ 5‬بطن وادى ادامه ده‪55‬د‪ ،‬مس‪55‬افت بطن را‪ ،‬در بطن وادى س‪55‬ريعتر‪5‬‬
‫برود‪ ،‬بعد از خروج از بطن وادى برود تا به صفا برسد‪ ،‬باالى آن رود‪ ،‬تكب‪5‬ير (اللّهاكبر) تهليل‬
‫(اَل إلَهَ إاَّل اللّه) و دعا گويد‪ ،‬بعد به قصد رفتن بسوى مروه از صفا پائين بيايد‪ ،‬ب‪55‬االى ص‪55‬فا‪ ،‬مانند‬
‫دفعه اول عمل كند‪ ،‬باين ترتيب هفت شوط‪ 5‬با هشت وقفه (چهار روى صفا و چهار روى‪ 5‬مروه)‬
‫انجام دهد‪ ،‬اگر معتمر است‪ ،‬موها را كوت‪55‬اه نم‪55‬وده از اح‪55‬رام ب‪55‬يرون آيد و با انج‪55‬ام اين اعم‪55‬ال‪،‬‬
‫عمرهاش به پايان مىرسد‪ .‬هم چنين اگر متمتع به حج و عمره است و ح‪55‬اجى ج‪55‬انور‪ 5‬ش‪55‬كر را با‬
‫خود همراه برده است‪ ،‬از حالت احرام بيرون نمىآيد يعنى همواره در حالت اح‪55‬رام است تا اينكه‬
‫وقوف عرفه‪ ،‬رمى جمره عقبه در روز دهم انجام گيرد‪ ،‬آنگاه از احرام بيرون مىآي‪55‬د‪ ،‬اگر خ‪55‬ود‬
‫را حالل نكند مىتواند حجش را فسخ نموده و آن را تبديل به عمره كند و بعد حالل شود‪.‬‬
‫وقتى‪ 5‬روز ترويه‪ ،‬هشتم ذيحجه فرا رسد‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه براى عمره اح‪55‬رام بس‪55‬ته ب‪55‬ود ب‪55‬راى‬
‫حج محرم شود (اگر نيت تمتع را كرده است) اما مف‪55‬رد و ق‪55‬ران هم‪55‬واره در ح‪55‬الت اح‪55‬رام ب‪55‬اقى‬
‫مىمانند‪ 5.‬بعد از محرم شدن در اين روز‪ 5‬وقتى آفتاب كمى باال مىزند‪ ،‬لبيك گوي‪55‬ان به ط‪55‬رف‪ 5‬م‪55‬نى‬
‫حركت كند‪ ،‬باقيمانده بخش روز‪ 5‬هش‪55‬تم و شب نهم بايد در م‪55‬نى س‪55‬پرى ش‪55‬ود‪ .‬پنج نم‪55‬از در م‪55‬نى‬
‫خوانده شود‪ ،‬بعد از طلوع خورشيد در روز نهم (روز عرفه) در منى بسوى عرفه حركت كند‪.‬‬
‫قصد‪ 5‬ورود به نمره را نموده لبيك گوي‪55‬ان و تكب‪55‬ير گوي‪55‬ان از مس‪55‬ير ض‪55‬بّ (در ص‪55‬ورت امك‪55‬ان)‬
‫خ‪55‬ود را به عرفه برس‪55‬اند‪ 5.‬تا زوال آفت‪55‬اب در عرفه توقف‪ 5‬كن‪55‬د‪ .‬بعد از زوال غسل نم‪55‬وده‪ ،‬به‪55‬تر‬
‫است كه در مسجد نمره جائى كه رسول هّللا ص توقف‪ 5‬نموده و نماز خوانده است‪ ،‬بيايد همراه با‬
‫امام در وقت نماز ظهر‪ ،‬نماز ظهر و عصر را بصورت‪ 5‬جمع تقديم و شكسته (يعنى هر كدام را‬
‫دو ركعت) بخوان‪55‬د‪ ،‬بعد از پاي‪55‬ان نم‪55‬از به موقف‪ 5‬رس‪55‬ول هّلل ص برون‪55‬د‪( 5.‬و ج‪55‬ايز است در هر‬
‫ت هاُهنَ ‪%%‬ا‬ ‫«وَقْف ُ‬‫گوشه عرف‪55‬ات كه ب‪55‬رايش مق‪55‬دور باش‪55‬د) وق‪55‬وف‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫َوَعرَفَ ‪% %‬اتُ ُكُّلهَ ‪% %‬ا مَوْقَ ‪% %‬فٌ» «من در اين نقطه وق‪55‬وف ك‪55‬ردم اما تم‪55‬ام مح‪55‬دوده عرف‪55‬ات موقف‪ 5‬است»‪.‬‬
‫(مسلم)‪ .‬اگر برايش مقدور باشد وق‪55‬وف در ن‪55‬زديكى‪ 5‬ص‪55‬خرههاى ب‪55‬زرگ جبل رحمت كه موقف‪5‬‬
‫رسول اكرم ص بوده بهتر است‪ .‬وقوف‪ 5‬در حالت سوارى‪ 5،‬پياده و نشس‪5‬ته ج‪5‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬با ذك‪55‬ر‪،‬‬
‫دعا‪ ،‬نياش و تضرع تا غروب آفتاب و فرا رسيدن لحظاتى‪ 5‬از ش‪55‬ب‪ ،‬وق‪5‬وفش را ادامه ده‪5‬د‪ ،‬بعد‬
‫لبيك گويان راهى مزدلفه شود‪ .‬وقتى‪ 5‬به مزدلفه مىرسد‪ 5‬قبل از پي‪5‬اده ك‪5‬ردن وس‪5‬ايل هم‪5‬راه‪ ،‬نم‪5‬از‬
‫مغرب را بخواند‪ 5‬بعد وسايل همراه را پياده كند‪ ،‬سپس نم‪55‬از عشاء را بخوان‪55‬د‪ ،‬تا طل‪55‬وع فجر در‬
‫‪274‬‬
‫مزدلفه توقف‪ 5‬كند‪ ،‬بعد از طلوع فجر نماز فجر را خوانده جهت وقوف به مشعر ب‪5‬رود‪ ،‬با دعا و‬
‫ذك‪55‬ر‪ ،‬ني‪55‬ايش وق‪55‬وف‪ 5‬را انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬تم‪55‬ام مح‪55‬دوده مزدلفه محل وق‪55‬وف اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬خ‪55‬دا ص‬
‫ف» «من در اين نقطه وق‪55‬وف ك‪55‬ردم و مزدلفه تم‪55‬ام‬ ‫ت هاُهنَ‪% % %‬ا و َُم ْز َدلَِف‪ % % %‬ةُ‪ %‬كُُّلهَ‪% % %‬ا مَْوقَ‪ٌ % % %‬‬
‫«وَقفْ ُ‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫محدودهاش‪ 5‬موقف است»‪( .‬مسلم)‪ .‬بعد از روشن شدن و پيش از طلوع آفت‪55‬اب هفت ع‪55‬دد س‪55‬نگ‬
‫ريزه براى زدن جمره عقبه بر داشته راهى منى شود‪ ،‬وقتى‪ 5‬به وادى محسر مىرسد‪ ،‬با س‪55‬رعت‬
‫از آنجا رد شود‪ ،‬وقتى وارد منى مىشود‪ ،‬مستقيما خود را به جمره عقبه برساند‪ ،‬هفت س‪55‬نگريزه‬
‫به آن بزند‪ ،‬موقع زدن آن دست راست را بلند ك‪55‬رده «اللّ‪%%%‬هُ أك ‪%%‬بر» گوي‪55‬د‪ ،‬عالوه بر هّللا أك‪55‬بر‪ ،‬اين‬
‫ورا» گويد به‪55‬تر اس‪5‬ت‪ .‬بعد از رمى‬ ‫ورا وَذَْنبً ‪%%‬ا مَّغْفُ‪ً % %‬‬
‫جا مَّبْ‪ُ%%‬رْوًرا وَس ‪َْ%%‬عًيا مَّش‪ُْ%%‬ك ً‬ ‫اجعَلْ ‪%%‬هُ َح ًّ‬ ‫اللهَُّم ْ‬
‫كلم‪55‬ات را‪َّ « :‬‬
‫جمره عقبه اگر هدى (دم ش‪55‬كر يا قرب‪55‬انى) هم‪55‬راه دارد يا مىخواهد ذبح كن‪55‬د‪ ،‬اق‪55‬دام به ذبح كند و‬
‫اگر برايش مقدور نباشد ديگرى را براى ذبح نيابت دهد‪ ،‬مىتواند‪ 5‬در تمام محدوده منى ذبح كن‪55‬د‪،‬‬
‫(مَنى) كُُّلَها مَْنحَ ‪% %‬رٌ» «من در اين نقطه نحر كردم و در تمام‬ ‫اهَنا َو ِ‬ ‫حْرُتهَ ُ‬ ‫«ن َ‬‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫محدوده (منى) نحر و ذبح بال م‪55‬انع است»‪( .‬اب‪55‬وداود)‪ .‬س‪55‬پس حلق يا قصر كن‪55‬د‪ ،‬البته حلق به‪55‬تر‬
‫است‪ .‬با انجام اين اعمال تحلل اص‪55‬غر را بدست آورده اس‪55‬ت‪ .‬از محرم‪55‬ات اح‪55‬رام جز مج‪55‬امعت‬
‫هيچ چيز ديگرى‪ 5‬بر وى حرام نمانده اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِذا رََمى أَحَ ‪ُ% %‬دُكْم جَمْ ‪% %‬رََة‬
‫ْالَعقَبَ‪% %‬ةَ َوَحلَ‪َ% %‬ق َفقَ‪َ% %‬د حَ‪َّ% %‬ل لَ‪ُ% %‬ه كُ‪% %‬لُّ ش‪َْ% %‬ىٍء إَِّلا النِّس ‪%%‬اءَ» (مسلم)‪« .‬هرگاه جمره عقبه را زديد و حلق كرديد‪،‬‬
‫بجز همخوابى‪ 5‬هر چيز ديگر (از محرمات احرام) برايش حالل است»‪ .‬مىتواند سرش‪55‬را بپوش‪55‬د‪،‬‬
‫لباس دوخته بر تن كند‪ ،‬بعد اگر ممكن باشد به مكه رفته ط‪55‬واف‪ 5‬افاضه كه از ارك‪55‬ان حج اس‪55‬ت‪،‬‬
‫را بجا آورد‪ ،‬با طهارت وارد مسجد حرام شود‪ ،‬مانند طواف قدوم‪ ،‬البته بدون اضطباع‪ 5‬و رمل‪،‬‬
‫بيت را طواف كند‪ ،‬در پايان طواف‪ ،‬در مقابل مقام ابراهيم يا هر ج‪55‬ائى ديگر از مس‪55‬جد ح‪55‬رام‪،‬‬
‫دو ركعت نماز طواف را بخواند‪ ،‬اگر مفرد يا قارن است و بعد از طواف‪ 5‬قدوم سعى ميان ص‪55‬فا‬
‫و مروه را انجام داده است‪ ،‬همان س‪55‬عى ب‪55‬رايش كف‪55‬ايت مىكن‪55‬د‪ ،‬اگر ح‪55‬اج تمتع اس‪55‬ت‪ ،‬بعد از دو‬
‫ركعت طواف به محل سعى رفته‪ ،‬سعى ميان صفا و مروه را بگونهاى كه قبال بيان گردي‪55‬د‪ ،‬بجا‬
‫آورد‪ ،‬وقتى‪ 5‬از سعى فارغ‪ 5‬شود بطور كامل حالل مىشود‪ ،‬يع‪55‬نى از ح‪55‬الت اح‪55‬رام ب‪55‬يرون مىآي‪55‬د‪.‬‬
‫هيچ چيزى از محرمات احرام‪ ،‬ب‪55‬رايش‪ ،‬ح‪55‬رام نمىمان‪55‬د‪ ،‬كليه اعم‪55‬الى كه بخ‪55‬اطر‪ 5‬اح‪55‬رام ب‪55‬رايش‬
‫ممنوع بودند‪ ،‬را مىتواند‪ ،‬انجام دهد‪ ،‬در همين روز‪ 5‬به منى برگردد و شب يازدهم را در «م‪%% % %‬نى»‬
‫سپرى‪ 5‬كند‪ ،‬بعد از زوال آفتاب‪ ،‬روز ي‪55‬ازدهم‪ 5‬ذيحجه كه نخس‪55‬تين روز‪« 5‬تش‪%% %‬ريق» است به ط‪55‬رف‪5‬‬
‫جمرهها رفته‪ ،‬نخست جمره اولى را كه نزديك مسجد خيف است‪ .‬با هفت سنگريزه‪ ،‬يكى بعد از‬
‫ديگ‪555‬رى رمى كند و با زدن هر س‪555‬نگريزه «اللّ ‪%% % %‬ه أَْكبَ‪% % % %‬ر» گوي‪555‬د‪ ،‬بعد از زدن س‪555‬نگ ريزهها در‬
‫گوشهاى‪ 5‬خود را كنار كشد‪ ،‬رو به قبله دعا كند‪ ،‬بعد به طرف جمره وسطى رفته و مانند جم‪55‬ره‬
‫اول آن را رمى كند‪ ،‬بعد خود را در گوشهاى كنار كشيده‪ ،‬دعا كند‪ ،‬سپس به ط‪5‬رف جم‪5‬ره عقبه‬
‫برود‪ ،‬هفت سنگريزه به آن بزند‪ ،‬با هر زدن سنگريزه «اللّ ‪%%‬ه أَك ‪%%‬بر» گويد و در خاتمه ب‪55‬راى دعا‬
‫توقف‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بعد از زدن اين جم‪55‬ره دعا نك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬بلكه به چادرها‬
‫برگردد‪ 5،‬روز بعد‪ ،‬دوازدهم‪ ،‬بعد از زوال خورش‪55‬يد‪ 5‬به ط‪55‬رف جمرهها رفت‪55‬ه‪ ،‬هر سه جم‪55‬ره را‬
‫مانند‪ ،‬روز قبل بزند‪ ،‬بعد اگر عجله و ش‪55‬تابى دارد مىتوان‪55‬د‪ ،‬در همين روز بعد از زدن جمرهها‬
‫به مكه رود‪ ،‬اگر شتاب ندارد‪ ،‬شب سيزدهم را نيز در «منى» سپرى كرده‪ ،‬روز‪ 5‬س‪55‬يزدهم‪ 5‬بعد از‬
‫زوال خورشيد شياطين را سنگ زده عازم مكه شود‪ ،‬هرگاه قصد رفتن به وطن كند‪ ،‬يك طواف‬
‫به عنوان وداع نموده‪ ،‬دو ركعت طواف را خوانده به موطن خود برگردد‪ 5،‬و موقع برگش‪55‬تن اين‬

‫‪275‬‬
‫‪%‬ك ولَ‪%%‬ه الْح ‪%‬م ُد وه‪%‬و علَى ُك ِّ ٍ‬
‫‪%‬ل َش‪ْ %‬ىء قَ ِ‪%‬د ٌير‪ ،‬الَ إِلَ‪%‬هَ‬ ‫الم ْل ُ َ ُ َ ْ َ ُ َ َ‬ ‫دعاء را بخواند‪« :‬الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َو ْ‪%‬ح َدهُ الَ َش‪ِ %‬ر َ‬
‫يك لَ‪%‬هُ لَ‪%‬هُ ُ‬
‫اب َو ْح َدهُ»‪.‬‬
‫َح َز َ‬
‫ص َر َع ْب َدهُ َو َه َز َم األ ْ‬ ‫إِالَّ اللَّهُ َو ْح َدهُ َ‬
‫ص َد َق َو ْع َدهُ َونَ َ‬

‫فصل سيزدهم‬
‫زيارت مسجد النبى و سالم بر پيامبر ص‬
‫اين فصل مشتمل بر سه ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬فضايل مدينه و اهل مدينه و مسجد نبوى‪:‬‬
‫مدينه من‪55‬وره‪ ،‬ح‪55‬رم رس‪55‬ول هّللا ص‪ ،‬محل هج‪55‬رت و محل ن‪55‬زول وحى اس‪55‬ت‪ ،‬هم‪55‬انطور كه‬
‫حضرت اب‪55‬راهيم ‪ ‬مكه مكرمه را ح‪55‬رم ق‪55‬رار داده اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا مدينه من‪55‬وره را ن‪55‬يز ح‪55‬رم‬
‫يم َ‪%‬ح‪%َّ %‬ر َم َم َّكةَ َوإِنِّى أ َ‪%‬‬ ‫َّ ِ ِ ِ‬
‫ُح‪%ِّ %‬ر ُم َم‪%% %‬ا َب ْي َن الََبَت ْي َ‪%‬ه‪%%‬ا»‬ ‫گردانيده است‪ .‬رسول‪ 5‬اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الل ُه َّم إ َّن إ ْب‪%َ % %‬راه َ‬
‫(مسلم)‪« .‬پروردگارا! همانا ابراهيم مكه مكرمه را حرم قرار‪ 5‬داده است من ن‪55‬يز مح‪55‬دوده (مي‪55‬ان‬
‫دو كوه يا دو ميدان س‪5‬نگ الخ) مدينه را ح‪5‬رم ق‪5‬رار‪ 5‬مىدهم» و مىفرماي‪5‬د‪ :‬مدينه از ع‪5‬اير تا ث‪5‬ور‬
‫حرم اس‪55‬ت‪ ،‬هر كس در آن ب‪55‬دعتى را رواج دهد يا ش‪5‬خص ب‪5‬دعتى را پن‪55‬اه ده‪5‬د‪ ،‬لعنت و نف‪5‬رين‬
‫خدا‪ ،‬فرشتگان‪ 5‬و تمام مردم بروى‪ 5‬باد‪ ،‬هيچ فديه يا ط‪55‬اعتى از وى پذيرفته نخواهد ش‪55‬د‪ ،‬گي‪55‬اه آن‬
‫كنده نمىشود‪ 5،‬شكار آن رانده نمىش‪5‬ود‪ ،‬ك‪5‬االى پي‪5‬دا ش‪5‬ده در آن‪ ،‬برداش‪5‬ته نمىش‪5‬ود‪ ،‬مگر بمنظ‪5‬ور‪5‬‬
‫حفاظت و نگهدارى‪ ،‬شايس‪55‬ته نيست كه ف‪55‬ردى در آن بمنظ‪55‬ور قت‪55‬ال حمل س‪55‬الح كن‪55‬د‪ ،‬درخت آن‬
‫نبايد قطع گردد‪ ،‬مگر آنكه كسى براى علف دادن شترهايش چنين كند‪( .‬مسلم)‪ .‬از ع‪55‬دى بن زيد‬
‫ض‪ُ %‬د إِالَّ َم‪%‬ا‬‫ط َش‪َ %‬ج ُرهُ َوالَ ُي ْع َ‬ ‫احيَ ٍ‪%‬ة ِم َن ال َْم ِدينَ ِ‪%‬ة بَ ِري‪ً %‬دا بَ ِري‪ً %‬دا الَ يُ ْخبَ‪ُ %‬‬
‫‪%‬ل نَ ِ‬
‫ول اللَّ ِه ص ُك َّ‬ ‫«ح َمى َر ُس‪ُ %‬‬ ‫‪ ‬روايت است‪َ :‬‬
‫ِ‬
‫ْج َم ُل» (ابوداود)‪« .‬رسول اكرم ص به فاصله يك بريد (مسافت يك روز‪ 5‬با س‪55‬ير وس‪55‬ط)‬ ‫يُ َسا ُق بِه ال َ‬
‫هر گوشه مدينه را‪ ،‬محف‪55‬وظ گرداني‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬كه درخت آن قطع نمىش‪55‬ود‪ 5‬مگر بمنظ‪55‬ور تعليف‬
‫ْحيَّةُ إِلَى ُج ْح ِر َه‪%%‬ا» (متفق عليه)‪« .‬همانا‬ ‫ِ ِ‬
‫يم‪%%‬ا َن لَيَ ‪%‬أْ ِر ُز إِلَى ال َْمدينَ ‪%%‬ة َك َم‪%%‬ا تَ ‪%‬أْ ِر ُز ال َ‬
‫شترها» و مىفرمايد‪« :‬إِ َّن ا ِإل َ‬
‫َح‪ٌ % %‬د َعلَى‬ ‫ص ‪% %‬بِ ُر أ َ‬
‫ايمان به مدينه روى‪ 5‬مىآورد هم‪55‬انطور كه م‪55‬ار به س‪55‬وراخش‪ »5‬و مي فرماي‪55‬د‪« :‬الَ يَ ْ‬
‫ت لَ‪%% %‬هُ َش ‪ِ % %‬ف ًيعا‪ %‬أ َْو َش ‪ِ % %‬هي ًدا َي‪%ْ % %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ % %‬ة»‪( %‬مسلم)‪« .‬هر كس در برابر ناماليم‪55‬ات و‬ ‫ألْ َوائَِ‪%‬ه‪%%‬ا َفيَ ُم‪َ % %‬‬
‫‪%‬وت إِالَّ ُك ْن ُ‬
‫سختىهاى‪ 5‬مدينه صبر كند‪ ،‬و در آنجا وفات كند روز قيامت من (پيامبر) شفيع و گ‪55‬واه او خ‪55‬واهم‬
‫بود»‪.‬‬
‫‪%‬ات بِ َه‪%%‬ا» (ابن ماجه)‪.‬‬ ‫‪%‬ل فَ‪ِ% %‬إنِّى أَ ْش‪َ % %‬ه ُد لِ َم ْن َم‪َ %‬‬ ‫اع ِم ْن ُكم أَ ْن يم‪ِ ِ ِ َ %‬‬
‫‪%‬وت بال َْمدينَ ‪%%‬ة َفلَْي ْف َع ‪ْ %‬‬ ‫«م ِن ا ْس‪% %‬تَطَ َ ْ َ ُ‬ ‫و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«هر كس مىتواند در مدينه بميرد‪ ،‬چنين كند‪ ،‬هر كس در مدينه بميرد‪ ،‬روز‪ 5‬قي‪55‬امت من به نفع او‬
‫ص ‪ُ % %‬ع ِط ُيب َ‪%‬ه‪%%‬ا» (متفق علي‪55‬ه)‪.‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫گ‪55‬واهى خ‪55‬واهم داد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِنَّ َ‪%‬م‪%%‬ا ال َْمدينَ ‪% %‬ةُ َ‪%‬ك‪%%‬الْكي ِر َت ْنفى َخبََث َ‪%‬ه‪%%‬ا َو َي ْن َ‬
‫«مدينه مانند كوره آهنگر است‪ ،‬خالص را از ناخالص جدا مىكند»‪ ،‬و مىفرمايد‪« :‬ال َْم ِدينَ‪%‬ةُ َخ ْ‪%‬ي ٌ‪%‬ر ل َُه ْم‬
‫َح‪ٌ %‬د َعلَى ألْ َوائَِه‪%%‬ا‬ ‫تأَ‬ ‫َح‪ٌ %‬د َر ْغبَ ‪%‬ةً َع ْن َه‪%%‬ا إِالَّ أَبْ ‪َ %‬د َل اللَّهُ فِ َيه‪%%‬ا َم ْن ُه‪%َ %‬و َخ ْ‪%‬ي ٌ‪%‬ر ِم ْن‪%%‬هُ َوالَ َيثْبُ ُ‬
‫لَ‪%ْ %‬و َك‪%%‬انُوا َي ْعلَ ُم‪%%‬و َن الَ يَ ‪َ %‬دعُ َها أ َ‬
‫ت لَ‪%%‬هُ َش ‪ِ %‬ف ًيعا‪ %‬أ َْو َش ‪ِ %‬هي ًدا َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة»‪( %‬مسلم)‪« .‬مدينه براى مردم بهتر است از هر جاى‬ ‫َو َج ْه ِد َها إِالَّ ُك ْن ُ‬
‫ديگر‪ ،‬اى كاش م‪55‬ردم اين نكته را مىدانس‪55‬تند‪ 5،‬هر كس ب‪55‬دليل بى ميلى ش‪55‬هر مدينه را ت‪55‬رك كن‪55‬د‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬بهترى‪ 5‬را جايگزين او مىكند‪ ،‬هر كس در برابر ناماليمات و سختىهاى‪ 5‬مدينه صبر كرده‬
‫(مدينه را رها نكند) روز قيامت من شفيع يا گواه او خواهم بود»‪.‬‬

‫فضيلت اهل مدينه‪:‬‬


‫‪276‬‬
‫س‪55‬اكنان مدين‪55‬ه‪ ،‬همس‪55‬ايگان رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص تعم‪55‬ير كنن‪55‬دگان مس‪55‬جد او و س‪55‬اكنان ش‪55‬هر وى‬
‫مىباشند‪ ،‬آنان نگهبانان ح‪5‬رم رس‪55‬ول هّللا و پاس‪55‬داران چراگاهه‪5‬اى‪ 5‬مدينه هس‪55‬تند‪ ،‬هرگ‪55‬اه آن‪55‬ان راه‬
‫مس‪55‬تقيم را پيم‪55‬وده و انس‪55‬انهاى ص‪55‬الح و نيكو باش‪55‬ند‪ ،‬با دي‪55‬ده ع‪55‬زت‪ ،‬اح‪55‬ترام‪ ،‬ش‪55‬رف و ارزش‬
‫نگريسته مىشوند‪ 5‬محبت و دوستى آنان بر مردم الزم مىگردد‪ ،‬رسول هّللا ص از هرگونه آزار و‬
‫َح‪ٌ %‬د إِالَّ انْ َ‪%‬م َ‬
‫‪%‬اع َك َ‪%‬م‪%‬ا‬ ‫ِ ِ‬ ‫اذيت رساندن به مردم مدينه‪ ،‬هشدار داده است‪ .‬مىفرمايد‪« 5:‬الَ يَ ِكي ‪ُ %‬د أ ْ‪%‬‬
‫‪%‬ل ال َْمدينَ‪%%‬ة أ َ‬
‫َه َ‬
‫‪%‬اء» (بخ‪55‬اري)‪« .‬هر كس با م‪55‬ردم مدينه از در مكر و حيله وارد ش‪55‬ود‪ ،‬چن‪55‬ان‬ ‫ي ْنم‪%% %‬اع ال ِْملْح فِى الْم‪ِ % %‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ََ ُ‬
‫ذوب مىگردد و از بين مىرود‪ 5‬كه نمك در آب ذوب مىگردد» رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بخ‪55‬اطر محبت و‬
‫اكرامى كه براى مردم مدينه قايل بود‪ ،‬در حق آنان دعاى خير و بركت نم‪55‬وده مىفرماي‪55‬د‪« :‬اللَّ ُه َّم‬
‫ِّه ْم» (بخاري)‪« .‬پروردگارا! در كيل و وزن آن‪55‬ان‬ ‫ب ‪%%%‬ا ِر ْك لَهم فِى ِمكْي‪%%%‬الِ ِهم وب ‪%%%‬ا ِر ْك لَهم فِى ِ‬
‫اع ِهم وم‪%%%‬د ِ‬
‫ص‪ُ َ ْ %%‬‬ ‫َ‬ ‫ُْ‬ ‫َ ْ ََ‬ ‫ُْ‬ ‫َ‬
‫خير و بركت پيدا بفرما»‪ ،‬رسول اكرم ص در حق اهل مدينه از تمام امت را توص‪55‬يه به خ‪55‬ير و‬
‫ض‪َ ،‬ح ٌّق َعلَى أ َُّمتِي أَ ْن يُ ْك ِر ُموا ِج َيرانِي َما‬ ‫ض َج ِعي‪ %‬فِي األ َْر ِ‬ ‫خوبى كرده است‪ .‬مىفرمايد‪« :‬الْم ِدينَةُ م َه ِ‬
‫اج ِري َو َم ْ‬ ‫َ ُ‬
‫ت لَ ‪ُ%‬ه ش‪َ%%‬فِْيًعا وَش‪َ%%‬هِْيًدا يَ‪%%‬وَْم ْالِقيامَ ‪%‬ةِ» (طبرانى)‪« .‬مدينه محل هجرت من‬ ‫اجتَنِبُ ‪%%‬وا الْ َكبَ ‪%%‬ائَِر‪ ،‬وََمْن حََفَظهُْم ُكْن ُ‬
‫ْ‬
‫است‪ ،‬من در مدينه دفن مىشوم و از مدينه‪ ،‬دوباره زنده خواهم شد‪ ،‬براى امت من شايس‪55‬ته است‬
‫كه حق همس‪55‬ايگان من (م‪55‬ردم مدين‪55‬ه) را رع‪55‬ايت كنن‪55‬د‪ ،‬م‪55‬ادام كه آن‪55‬ان م‪55‬رتكب گناه‪55‬ان كب‪55‬يره‬
‫نشدهاند‪ ،‬هر كس حق مردم مدينه را رعايت كند‪ ،‬روز قيامت من گواه و شفيع او خواهم بود»‪.‬‬

‫فضيلت مسجد نبوى‪:‬‬


‫مسجد النبى‪ ،‬يكى از سه مسجدى است كه قرآن درباره آن اش‪55‬ارةً و يا بص‪55‬راحت س‪55‬خن گفته‬
‫اس‪55555555555‬ت‪         ﴿ .‬‬
‫‪( ﴾    ‬اإلس‪55‬راء‪« .)1 :‬پ‪55‬اك است آن خ‪55‬دائى كه‬
‫بن‪55‬دهاش را شب هنگ‪55‬ام از مس‪55‬جد ح‪55‬رام به مس‪55‬جد اقص‪55‬ى‪ ،‬آن مس‪55‬جدى كه اط‪55‬رافش‪ 5‬را مب‪55‬ارك‬
‫گردانيدهايم ُبرد»‪.‬‬
‫لفظ «أقصى» بروشنى به مسجد نبوى اشاره دارد‪ ،‬چرا كه اقصى اسم تفضيل قاصى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬و‬
‫كسى كه در مكه زندگى‪ 5‬مىكند‪ ،‬دورترين مسجد از وى مس‪5‬جد نب‪5‬وى اس‪5‬ت‪ .‬مس‪5‬جد اقصى‪ 5‬هم‪5‬ان‬
‫مسجد بيت المقدس اس‪55‬ت‪ .‬روى‪ 5‬اين اصل ذكر مس‪55‬جد نب‪55‬وى بص‪55‬ورت‪ 5‬اش‪55‬اره در ض‪55‬من ذكر دو‬
‫مسجد (حرام و اقص‪55‬ى) موج‪55‬ود‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬را كه مس‪55‬جد نب‪55‬وى در زم‪55‬ان ن‪55‬زول آيه كريمه هن‪55‬وز‬
‫ض ‪ُ %‬ل ِم ْن‬ ‫ص ‪%‬اَل ةٌ فِي َم ْس ‪ِ %‬ج ِدي َه‪َ %‬ذا أَفْ َ‬ ‫ساخته نشده بود‪ .‬رسول اكرم ص در باره فضيلت آن مىفرمايد‪َ « :‬‬
‫ص ‪%‬اَل ٍة فِي َم ْس ‪ِ %‬ج ِدي َه‪َ %‬ذا‬ ‫ْح‪%‬ر ِام أَفْ َ ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫ص ‪%‬اَل ٍة فِ َ‪%‬‬
‫يم‪%‬ا ِس ‪َ %‬واهُ إاَّل ال َْم ْس ‪ِ %‬ج َد ال َ‪%‬‬ ‫أَلْ‪ِ %‬‬
‫ض ‪ُ %‬ل م ْن َ‬ ‫ص ‪%‬اَل ةٌ في ال َْم ْس ‪%‬جد ال َ‪َ %‬‬ ‫ْح َ‪%‬ر َام‪َ ،‬و َ‬ ‫‪%‬ف َ‬
‫ص ‪%%‬اَل ٍة» (مسلم)‪« .‬يك نماز در مسجد من بيش از ه‪55‬زار نم‪55‬از در غ‪55‬ير آن ارزش دارد‪ ،‬بجز‬ ‫ِ‬
‫بِ ِمائَ‪%%%‬ة َ‬
‫مسجد حرام كه يك نماز در آن بيش از صد هزار نماز در غير آن ارزش دارد»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مسجد النبى را از سه مسجدى‪ 5‬قرار‪ 5‬داده كه شد رحال و سفر بقصد زيارت‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ال إاَّل إلَى ثَاَل ثَ ‪%% %‬ة َم َس‪% % %‬اج َد‪ :‬ال َْم ْس‪% % %‬ج ُد ال َ‬
‫ْح‪%َ % %‬ر ُام‪،‬‬ ‫و عب‪55‬ادت در آنها ج‪55‬ايز است و فرم‪55‬ود‪« 5:‬اَل تُ َش‪ُّ % % %‬د ِّ‬
‫الر َح‪ُ % %‬‬
‫ِ‬ ‫ِِ‬
‫ص‪% % %‬ى» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬ب‪55‬ار س‪55‬فر بس‪55‬ته نش‪55‬ود‪ ،‬بجز به سه مس‪55‬جد‪،‬‬ ‫َو َم ْس‪% % %‬جدي َ‪%‬ه‪َ % %‬ذا‪َ ،‬وال َْم ْس‪% % %‬ج ُد اأْل َقْ َ‬
‫مسجدالحرام‪ ،‬مسجد من و مسجد اقصى‪ »5‬دليل اختصاص مسجد النبى براى اين م‪55‬زيت در برابر‬
‫«م ‪%%‬ا َب ْي َن َب ْيتِي‬
‫ساير مساجد‪ ،‬وج‪5‬ود‪ 5‬روضه اطهر رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص است كه درب‪5‬اره آن مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫ْجن َِّة» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬مي‪55‬ان خانه و من‪55‬بر من ب‪55‬اغى از باغه‪55‬اى بهشت‬ ‫‪%‬اض ال َ‬ ‫ض‪%%%‬ةٌ ِم ْن ِريَ ‪ِ %%‬‬‫َوِم ْنبَ‪ِ %%%‬ري َر ْو َ‬

‫‪277‬‬
‫راءٌة ِمن‬
‫النارِ َوبَ‪َ %‬‬
‫راءٌة ِمَن َّ‬
‫ت لَ‪%‬هُ بَ‪َ %‬‬
‫الة َلا َتُفوتُ‪ُ%‬ه ص‪ََ%‬لٌاة ُكِتَب ْ‬
‫جِدى َأْرَبِعْيَن صَ ً‬
‫سِ‬
‫صَّلى فِى مَ ْ‬
‫است»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬مَْن َ‬
‫النَفاقِ» «هر كس چهل نماز (بدون وقفه‪ ،‬پشت سرهم) در اين مسجد بخواند‪ ،‬از‬ ‫اءٌة مَِن ِّ‬
‫ْالَعَذابِ َوَبَر َ‬
‫آتش دوزخ‪ ،‬ع‪55‬ذاب و از نف‪55‬اق ب‪55‬دور‪ 5‬خواهد ماند»‪( .‬احمد من‪55‬ذرى‪ 5‬مىگوي‪55‬د‪ 5:‬راوي‪55‬ان اين ح‪55‬ديث‬
‫شرايط‪ 5‬راويان بخارى و مسلم را دارند)‪.‬‬
‫بنابراين زي‪55‬ارت مس‪55‬جد الن‪55‬بى بمنظ‪55‬ور‪ 5‬بجا آوردن نم‪55‬از در آن از جمله اعم‪55‬ال خ‪55‬ير و نيكى‬
‫است كه مسلمان در تأمين نيازهاى‪ 5‬خود بوسيله آن به خدايش متوسل مىش‪55‬ود و در بدست آوردن‬
‫خشنودى حضرت حق موفق مىگردد‪5.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬زيارت مسجد النبى و سالم و درود گفتن به رسول خدا ص‪:‬‬
‫زيارت مسجد النبى از جمله عبادتها است‪ ،‬براى صحت شرعى آن مانند ساير عبادات‪ ،‬ني‪55‬از‬
‫به نيت دارد‪ ،‬زي‪55‬را ص‪55‬حت ش‪55‬رعى و ث‪55‬واب اعم‪55‬ال به نيت بس‪55‬تگى دارد‪ ،‬پس مس‪55‬لمان ب‪55‬راى‬
‫زيارت مسجد آنحضرت و نماز در آن‪ ،‬تقرب إلى هّللا را نيت كرده و به قصد‪ 5‬نزديك شدن با خدا‬
‫از راه طاعت و محبت به آنجا برود‪ .‬وقتى‪ 5‬مىخواهد وارد مس‪55‬جد ش‪55‬ود‪ ،‬در ح‪55‬الت طه‪55‬ارت و با‬
‫وضو‪ 5‬نخست پاى راستش را داخل مسجد گذارد همانطور‪ 5‬كه براى داخل شدن در تم‪55‬ام مس‪55‬اجد‪،‬‬
‫وبى وَْافَت ْ‬
‫ح‬ ‫اغفِ ‪%‬رِْلى ُذنُ ‪ِ %‬‬
‫ام عََلى َرس ‪ُْ%‬ولِ اللّهِ‪ ،‬اللَّهَُّم ْ‬
‫«بسْ‪ِ%‬م اللّهِ َوالص ‪ََّ%‬لُاة َوالسَّ‪َ%‬ل ُ‬
‫سنت است اين دعا را بخواند‪ِ :‬‬
‫ك» بعد اگر ممكن باش‪55‬د‪ ،‬نزديك روضه اطهر رفته دو ركعت نم‪55‬از بخوان‪55‬د‪ ،‬در‬ ‫ِلْى أَبْ ‪% %‬وابَ َرْحمَتِ ‪َ % %‬‬
‫صورت‪ 5‬ازدحام و عدم امكان به محل م‪55‬ورد‪ 5‬نظر در هر گوشه مس‪55‬جد مىتوان‪55‬د‪ ،‬دو ركعت نم‪55‬از‬
‫را بخواند‪ ،‬بعد نزديك حجره‪( ،‬روضه اطهر) رفته‪ ،‬رو به روضه و پشت به قبله نم‪55‬وده‪ ،‬چ‪55‬نين‬
‫‪%‬ك يَ ‪%‬ا‬
‫س ‪%‬اَل ُم َعلَْي‪َ %‬‬
‫‪%‬ك ي‪%%‬ا نَِبَّى اللّهِ‪ ،‬ال َّ‬
‫س ‪%‬اَل ُم َعلَْي‪َ %‬‬‫ول اللَّ ِه‪ ،‬ال َّ‬
‫‪%‬ك يَ‪%%‬ا َر ُس ‪َ %‬‬ ‫به رسول هّللا ص سالم گويد‪« :‬ال َّ‬
‫س ‪%‬اَل ُم َعلَْي‪َ %‬‬
‫الم َعَليْ‪%%‬كَ أَُّيهَ‪%%‬ا النَِّبىُّ َوَرحْمَ‪%%‬ةُ اللّهِ َوَبركاتُ‪ُ%%‬ه أَش ‪َْ%‬هُد أَْن َّلا إِلَ ‪َ%‬ه إَِّلا اللّهُ‪ ،‬وَأَش ‪َْ%‬هُد أََّنكَ َعْبُداللّهِ‬
‫َخيْ‪%%‬رَ َخلْ‪ِ%%‬ق اللّهِ‪ ،‬الس‪ُ َّ%%‬‬
‫ه‪ ،‬ص ‪ََّ%‬لىاللّهُ َعَليْ ‪َ %‬‬
‫ك‬ ‫دت َفى اللّهِ حَ ‪َّ%‬ق جِه‪%%‬ادِ ِ‬
‫ت الأَُّمةَ َوَجاهَ ‪َّ %‬‬
‫ح َ‬ ‫ت الرِّس ‪ََ%‬الَة‪ ،‬وَأَدَّْي َ‬
‫ت الأََمانَ ‪َ%‬ة‪ ،‬وََنص ‪ْ َ%‬‬ ‫َوَرس ‪ُ%‬ولِِه‪ ،‬قَ ‪ْ%‬د َبَّلْغ َ‬
‫ك وَأَْزواجِ ‪%%‬كَ َوُذِّرَّياتِ ‪%%‬كَ َوس ‪ََّ%%‬لَم َتس ‪ِ%ْ%‬لْيمًا َكِثيْ‪ً%%‬را» بعد اندكى به طرف راست رفته به حض‪5‬رت‬
‫َوَعَلى آلِ‪َ %%‬‬
‫غار جَ‪َ%‬زاك‬
‫ىال ِ‬ ‫ك يَا أَبابكرالصديق صَِفىِّ َرُسوْ ِل اللّهِ َو َ‬
‫صاحِِبِه ِف ْ‬ ‫ابوبكر‪  5‬با اين الفاظ سالم گويد‪« :‬السَّاَل ُم َعلَْي َ‬
‫اللّهُ عَْن أَُّمةِ َرُسولِ الل ِّه ص خَْيًرا»‬
‫‪%‬ك ي ‪%%‬ا عَُمرَالف‪%%%‬ارُ ِ‬
‫وق‬ ‫س‪% %‬اَل ُم َعلَْي ‪َ %‬‬
‫بعد كمى به طرف راست رفته به حضرت عمر ‪ ‬سالم گويد‪« :‬ال َّ‬
‫اك اللّهُ َعْن أُمَِّة َرسُ ِ‬
‫ول اللّهِ ص َخْيرًا»‬ ‫كاتُه جََز َ‬
‫َوَرحَْمةُ اللّهِ َوَبرَ ُ‬
‫بعد بر گ‪555‬ردد‪ ،‬اگر با اين زي‪555‬ارت توسل به هّللا را در نظر دارد‪ ،‬ان‪555‬دكى از روضه اطهر‬
‫فاصله گرفته‪ ،‬رو به قبله دعاء كند و آنچه كه ميل دارد از خداوند‪ 5‬بخواهد‪.‬‬
‫با اين اعمال زيارت مسجد نبوى پاي‪55‬ان مىپ‪55‬ذيرد‪ 5،‬اختي‪55‬ار دارد كه مس‪55‬افرت‪ 5‬كند يا در مدينه‬
‫بماند‪ ،‬مقيم شدن در مدينه بخاطر‪ 5‬خواندن نم‪55‬از در مس‪55‬جد الن‪55‬بى به‪55‬تر اس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را در رواي‪55‬ات‬
‫تاكيد شده كه چهل نماز را در آنجا بخوانند‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬زيارت مكانهاى مقدس در مدينه منوره‪:‬‬


‫وقتى خداوند بر مسلمان احسان نموده توفيق‪ 5‬زيارت مسجد نبوى و وقوف‪ 5‬بر روضه اطهر‬
‫را باو عنايت ك‪55‬رده است مستحسن است كه بعد از ف‪55‬راغ از زي‪55‬ارت مس‪55‬جد نب‪55‬وى بمنظ‪5‬ور اداء‬
‫نماز به مسجد قبا برود‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص مسجد قبا را زيارت كرده و در آنجا نماز خوانده‬
‫َّر‬ ‫است‪ .‬اصحاب رسول هّللا ص بعد از وى نيز چنين كردهاند‪ 5.‬رس‪5‬ول هّللا ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫«م ْن تَطَه َ‬
‫َج ِر عُ ْ‪%‬م َ‪%‬ر ٍة» «هر كس در خانه خود وضوء‪ 5‬كند‪،‬‬ ‫ِِ‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِِ‬
‫ص‪%‬لَّى في‪%%‬ه َ‬
‫ص‪%‬الَةً َك‪%%‬ا َن لَ‪%%‬هُ َك‪ %‬أ ْ‬ ‫فى َب ْيته ثُ َّم أَتَى َم ْس‪%‬ج َد ُقبَ‪%%‬اء فَ َ‬

‫‪278‬‬
‫سپس (فقط به منظور‪ 5‬نم‪55‬از) به مس‪55‬جد قبا رود‪ ،‬و نم‪55‬از خواند ث‪55‬واب يك عم‪55‬ره را كسب مىكند»‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ح‪55‬الت س‪55‬وارى و پي‪55‬اده به مس‪55‬جد قبا مىرفت و دو ركعت نم‪55‬از در آنجا‬
‫مىخواند‪ ،‬قبور‪ 5‬شهداء احد را زيارت مىكرد‪ ،‬با زي‪55‬ارت ش‪55‬هداء اح‪55‬د‪ ،‬زوار موفق‪ 5‬به رويت ك‪55‬وه‬
‫حُّبُه» «احد كوهى‬ ‫احد نيز مىشوند‪ ،‬كوهى كه رسول هّللا ص درباره آن مىگويد‪« 5:‬أُحُُد َجَبلٌ ُي ِ‬
‫حُّبَنا َوُن ِ‬
‫است كه با ما محبت دارد و ما نيز آن را دوست داريم» (متفق عليه)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬أُحُ‪ٌ% %‬د جَبَ‪% %‬لٌ ِمن‬
‫جَّنةِ» «احد ك‪55‬وهى از كوه‪55‬اى بهشت است»‪ .‬روزى رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص هم‪55‬راه با اب‪55‬وبكر‬ ‫ال ْال َ‬
‫ِجبَ‪ِ % % %‬‬
‫الصديق‪ 5‬و عمر فاروق باالى كوه احد بودند‪ ،‬احد به لرزه در آمد‪ ،‬رسول هّللا فرمود‪« 5:‬ا ْس ‪ُ %‬ك ْن أ ُ‬
‫ُحد‬
‫صدِّي ٌق و َش‪ِ % % %‬هي َد ِ‬
‫ك إِالَّ نَبِ ٌّى و ِ‬ ‫‪ -‬أَظُنُّهُ َ ِ ِ ِ‬
‫ان» (بخاري)‪« .‬آرام باش اى احد‪ ،‬بر روى‪5‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ض َربَهُ ب ِر ْجله ‪َ -‬فلَْي َ‬
‫س َعلَْي َ‬
‫تو يك ن‪55‬بى ‪ ،‬يك ص‪55‬ديق و يك ش‪55‬هيد ق‪55‬رار‪ 5‬دارند»‪( .‬ط‪55‬برانى‪ 5‬با اين الف‪55‬اظ‪« :‬أُحُ ‪ُ% %‬د ُرْكٌن ِمْن أَْرك‪%% %‬انِ‬
‫جَّنِة»‬‫ْال َ‬
‫مقبره بقيع نيز از جمله مكانهاى زيارتى‪ 5‬است‪ ،‬زيرا رسول اك‪55‬رم ص اه‪55‬الى بقيع را زي‪55‬ارت‬
‫نموده و بر آنان سالم گفته است‪ .‬هزاران تن از صحابه و تابعين و بن‪55‬دگان خ‪55‬اص خ‪55‬دا در بطن‬
‫بقيع قرار‪ 5‬دارند‪ .‬در حديث صحيح آم‪55‬ده است كه رس‪55‬ول هّللا مق‪55‬بره بقيع را زي‪55‬ارت ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫‪%‬ل‬
‫س ‪%‬الَ ُم َعلَْي ُك ْم أ َْه‪َ %‬‬‫كسى كه گورستان بقيع را زيارت مىكند‪ ،‬با اين الفاظ به اهل بقيع سالم گويد‪« :‬ال َّ‬
‫ين ِمنَّا‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫اء اللَّهُ لَالَح ُق‪%% % %‬و َن َي ‪%ْ % % %‬ر َح ُم اللَّهُ ال ُْم ْس‪َ% % % %‬ت ْقدم َ‬
‫ِ‬
‫ين أَْنتُ ْم َس‪% % % %‬اب ُقو َن َوإِنَّا إِ ْن َش‪َ % % % %‬‬
‫ِِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫ال ‪%% % %‬دِّيَا ِر م َن ال ُْم‪%ْ % % %‬ؤمن َ‬
‫ين َوال ُْم ْس‪% % % %‬لم َ‬
‫اللُهَّم َلا‬
‫اهْم َّ‬ ‫اغفِْرَلنَ‪% %‬ا َوَلُهْم َو ْرحَْمنَ‪% %‬ا َوإَِّي ُ‬ ‫اللهَُّم ْ‬
‫َخ‪َ %‬رة َّ‬ ‫َل اللَّهَ لَنَ ‪%%‬ا َولَ ُك ُم ال َْعافِيَ‪% %‬ةَ فِى ال‪%ُّ %%‬دنْيا َواآل ِ‪%‬‬
‫ين‪ ،‬أَ ْس‪%%‬أ ُ‬ ‫ِ‬
‫َوال ُْم ْس‪%%‬تَأْخ ِر َ‬
‫حِرمْنَ ‪% %‬ا أَجْ ‪َ% %‬رُهْم َوَلا َتْفِتَّنا بَعْ ‪َ% %‬دُهْم» «سالم بر شما مؤمنان و مسلمانان كه ساكن اين ديار هستيد‪ ،‬ش‪55‬ما‬ ‫َت ْ‬
‫جلوتر‪ 5‬از ما رفتيد و انشاءهّللا به شما خواهيم پيوست‪ ،‬خداوند بر كسانى كه پيش كس‪55‬وت هس‪55‬تند‪،‬‬
‫از ما و شما رحم كند و هم چنين بر آنانى كه بعد از ما و شما مىآيند‪ .‬صحت و سالمتى را براى‬
‫شما و براى خود در دنيا و آخرت‪ ،‬از خداوند‪ 5‬مسئلت مىدارم‪ 5.‬پروردگارا! ما را و آنان را مورد‪5‬‬
‫مغفرت و مرحمت قرار‪ 5‬ده‪ .‬پروردگارا! ما را از پاداش آنان مح‪55‬روم‪ 5‬نگ‪55‬ردان و بعد از آن‪55‬ان ما‬
‫را دچار فتنه نگردان»‪.‬‬

‫فصل چهاردهم‬
‫قربانى‪ 5‬و عقيقه‬
‫اين فصل مشتمل بر دو ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬قربانى‪5‬‬
‫‪ -1‬تعريف قربانى‪:‬‬
‫هّللا‬
‫به حيوانى كه روز عيد به نيت حصول ثواب و تقرب إلى ذبح مىشود‪ ،‬قربانى مىگويند‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم قربانى‪:‬‬
‫قربانى بر هر خانواده مسلمان كه توان آن را داشته باشد واجب است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬الكوثر‪« .)2 5:‬براى پرودگارت‪ 5‬نماز بخ‪55‬وان و ذبح كن»‪ .‬رس‪55‬ول‬
‫ح َقبْ ‪َ%‬ل الص ‪ََّ%‬لِاة َفْلَيعُ ‪ْ%‬د» (متفق عليه)‪« .‬هر كس پيش از نماز عيد ذبح‬ ‫ان َذَب َ‬ ‫«مْن كَ َ‬ ‫اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪%‬ل فِى‬
‫الر ُج‪ُ %%‬‬
‫كند‪ ،‬ذبحش اعتبارى ندارد‪ ،‬بايد آن را اعاده كند»‪ .‬ابى ايوب انص‪55‬ارى مىگوي‪55‬د‪َ « :‬ك‪%%‬ا َن َّ‬
‫ش ‪ِ %%‬اة َع ْن‪%%%‬هُ َو َع ْن أ ْ‪%‬‬
‫َه‪%ِ %‬ل َب ْيتِ‪%ِ %%‬ه» (ترم‪55‬ذي وص‪55‬ححه)‪« .‬در زم‪55‬ان رس‪55‬ول هّللا ص‬ ‫ض ‪ِّ %%‬حى بِال َّ‬ ‫َع ْ‪%‬ه‪ِ %‬‬
‫‪%‬د النَّبِ ِّى ص يُ َ‬
‫شخص از طرف‪ 5‬خود و خانوادهاش‪ 5‬يك گوسفند قربانى مىكرد»‪.‬‬

‫‪279‬‬
‫‪ -3‬فضيلت قربانى‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل م ْن ه َراقَ‪%‬ة َدٍم َوإِنَّهُ‬
‫ب إِلَى اللَّه َع َّ‪%‬ز َو َج َّ‬ ‫َّح ِر َع َمالً أ َ‬
‫َح َّ‬ ‫آد َم َي ْ‪%‬و َم الن ْ‪%‬‬
‫‪%‬ل ابْ ُن َ‬
‫«ما َعم َ‬
‫آنحضرت ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ض‬ ‫‪%‬ل أَ ْن َي َق َ‪%‬ع َعلَى األ َْر ِ‬ ‫لَيأْتِى يوم ال ِْقيام ِة بِ ُقرونَِها وأَظْالَفِ َها وأَ ْشعا ِر َها وإِ َّن الدَّم لَي َقع ِمن اللَّ ِه َع‪%َّ %‬ز وج‪ٍ ِ َّ %‬‬
‫‪%‬ل ب َم َك‪%‬ان َق ْب َ‬ ‫ََ‬ ‫َ َ ُ َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫َ‬ ‫َ َْ َ َ َ ُ‬
‫فَ ِطيبُ‪%% %‬وا بِ َ‪%‬ه‪%%‬ا َن ْف ًس ‪% %‬ا» (ابن ماجه)‪« .‬بهترين و پسنديدهترين عمل انسان روز‪ 5‬عيد از دي‪55‬دگاه خداون‪55‬د‪،‬‬
‫ذبح و ريختن خون قربانى‪ 5‬است روز قي‪55‬امت حي‪55‬وان ذبح ش‪55‬ده با ش‪55‬اخها‪ ،‬س‪55‬مها و موه‪55‬اى خ‪55‬ود‬
‫حاضر‪ 5‬مىشود‪( .‬يعنى در برابر همه اينها به شخص پاداش خواهد رس‪55‬يد) خ‪55‬ون قرب‪55‬انى‪ 5‬پيش از‬
‫اينكه بر زمين بري‪55‬زد‪ 5‬م‪55‬ورد قب‪55‬ول حض‪55‬رت حق واقع مىش‪55‬ود‪ ،‬پس با ذبح قرب‪55‬انى خودت‪55‬ان را‬
‫يم» «سنت‬ ‫خوشحال‪ 5‬كنيد»‪ .‬از رسول هّللا ص در مورد قربانى سؤال شد؟ فرمود‪« 5:‬سَُّنُة أَِبْيكُْم إِْب ِ‬
‫راه ُ‬
‫«بكُ ‪%‬لِّ ش ‪َْ%‬عرٍَة َحس ‪ََ%‬نٌة»‬
‫پدر شما ابراهيم ‪ ‬است»‪ .‬سوال شد‪ ،‬از اين قربانى‪ 5‬به ما چه مىرسد؟‪ 5‬فرمود‪ِ 5:‬‬
‫«بكُ ‪%‬لِّ شَ‪%‬عَْرٍة مَِّن‬
‫«در برابر هر تار مو يك ثواب به شما مىرسد»‪ .‬سوال شد‪ ،‬پس پشم چى؟ فرمود‪ِ :‬‬
‫الص‪%ُّ%‬وفِ َحس‪ََ%%‬نةٌ» «در برابر هر تار پشم نيز يك نيكى يا ثواب به شما خواهد رس‪5‬يد»‪( .‬ابن ماجه و‬
‫ترمذى‪.)5‬‬

‫حكمت و فلسفه قربانى‪:‬‬


‫‪ -1‬انس‪555‬ان با ذبح قرب‪555‬انى‪ 5‬به خداوند‪ 5‬متع‪555‬ال نزديك مىش‪555‬ود‪ ،‬مىفرماي‪555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬الكوثر‪( .)2 :‬از آيه برمىآيد‪ 5‬كه قربانى نيز مانند نماز وسيله تقرب إلىاهّلل است)‪.‬‬
‫در آي‪55555555555‬ه‪          ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬األنعام‪ .)163 5-162 :‬مىفرمايد‪(« :‬اى پيامبر!) بگو‪ :‬نم‪55‬از‪ ،‬قرب‪55‬انى‪ ،‬زن‪55‬دگى و‬
‫موت من براى خشنودى‪ 5‬پروردگار جهانيان است كه شريك و همتائى ندارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬زنده نگاهداشتن س‪55‬نت اب‪55‬راهيم خليلاهّلل ‪ ،‬ام‪55‬ام موح‪55‬دين جه‪55‬ان‪ .‬كس‪55‬يكه خداوند‪ 5‬وى را حكم‬
‫ك‪55‬رد تا فرزن‪55‬دش‪ ،‬اس‪55‬ماعيل را ذبح كند ايش‪55‬ان آم‪55‬اده ش‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه خداون‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬وچى‪ 5‬را در ع‪55‬وض‬
‫فرس‪55‬تاد‪ ،‬اب‪55‬راهيم ‪ ‬آن را بج‪55‬اى اس‪55‬ماعيل ذبح ك‪55‬رد‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬صافات‪« .)107 :‬ذبح بسيار‪ 5‬باارزشى‪ 5‬را جايگزين اسماعيل كرديم»‪.‬‬
‫‪ -3‬بذل و بخشش براى اعضاء خانواده و مساكين در روز عيد‪.‬‬
‫‪ -4‬سپاس خداوند در برابر آنچه كه از جانواران در اختيار ما قرار داده است‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪       ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾ ‬الحج‪« .)37 -36 :‬از آن بخوريد و به بينواى‪ 5‬غير سائل و سائل بخورانيد‪.‬‬
‫بدينسان آن را برايتان رام گردانيدهايم‪ 5‬باشد كه سپاس گزاريد‪[ .‬هرگز] گوشتهاى آن [قربانيها]‬
‫و نيز خونهايش به خداوند نمىرسد‪ 5‬بلكه پرهيزگاريتان به او مىرسد»‪.‬‬

‫احكام قربانى‪:‬‬
‫‪ِ -1‬سن قربانى‪ :‬گوسفند‪ 5‬سفيد يعنى ميش يا يك ساله باشد يا با يكس‪55‬اله از نظر ظ‪55‬اهر براب‪55‬رى‪5‬‬
‫كند‪ .‬اما بزغاله‪ ،‬گ‪55‬او و ش‪55‬تر بايد دو دن‪55‬دان باشد كه بزغاله با تكميل يك س‪55‬ال دو دن‪55‬دان مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫گ‪55‬او با تكميل دو س‪55‬ال و ش‪55‬تر با تكميل چه‪55‬ار س‪55‬ال دو دن‪55‬دان گفته مىش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص در اين‬
‫س ‪َ %%‬ر َعلَْي ُك ْم َفتَ‪ْ % %‬ذبَ ُحوا َج َذ َع‪% %‬ةً ِم َن ال َّ‬
‫ض‪% %‬أ ِْن‪َ ،‬وْالمُس ‪َِّ%%‬نُة مَِن‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫خصوص مىفرمايد‪« :‬الَ تَ ‪ْ %%‬ذبَ ُحوا إالَّ ُمس ‪%%‬نَّةً إالَّ أَ ْن َي ْع ُ‬
‫الثِنَّيةِ» (مس‪55‬لم)‪« .‬بجز مس‪5‬نه را ذبح نكنيد مگر مس‪55‬نه مق‪5‬دور نباش‪55‬د‪ ،‬و در آن ص‪55‬ورت‬
‫الأَْنع‪%%%‬امِ ِهَى َّ‬

‫‪280‬‬
‫«جذع‪%%%‬ه» از نوع گوسفند كفايت مىكند و مسنه از گ‪55‬او‪ ،‬ش‪55‬تر و ب‪55‬ز‪ ،‬هم‪55‬ان ث‪55‬نى (دو دن‪55‬دان) است‬
‫يعنى جانورى از انواع گاو‪ ،‬شتر‪ ،‬و بز كه دو تا از دندانها شيرىاش‪ 5‬را عوض كرده باشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬سالم بودن قربانى‪ :‬جانورى‪ 5‬براى قربانى‪ 5‬روا است كه از هر گونه نقص و عيوب جسمى‬
‫و فيزيكى‪ 5‬سالم باشد‪ .‬پس ج‪5‬انورى‪ 5‬كه نقص چشم دارد يا اينكه ف‪5‬وق‪ 5‬الع‪5‬اده الغر است و يا اينكه‬
‫نقص دست و پا دارد يا اينكه ش‪555‬اخهايش از ريشه شكس‪555‬تهاند‪ 5‬يا اينكه گوشهايش‪ 5‬از بيخ بري‪555‬ده‬
‫شدهاند‪ ،‬براى قربانى روا نيست‪ .‬جانور بيمار و الغر‪ ،‬بحدى كه مغز در اس‪55‬تخوانهايش ن‪55‬دارد‪،‬‬
‫احى ال َْع‪%ْ %%‬و َراءُ َبيِّ ٌن‬ ‫ض‪ِ % %‬‬‫‪%‬وز فِى األَ َ‬ ‫نيز براى قربانى كف‪55‬ايت نمىكن‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أ َْربَ ‪%ٌ %‬ع الَ تَ ُج ‪ُ %‬‬
‫خ ِفى‬ ‫ى َلا مُ َّ‬ ‫ض‪َ % %‬ها‪َ %‬وال َْع ْر َج‪%%‬اءُ َبيِّ ٌن ظَلْعُ َه‪%%‬ا َوالْ َك ِس‪ُ % %‬ير الَّتِى الَ َت ْن َقى‪َ .‬يْعِنىْ َلا َنِقىَّ ِفْيهَ‪% %‬ا‪ ،‬أَ ْ‬ ‫َع َو ُر َه‪%%‬ا َوال َْم ِري َ‬
‫ض‪% %‬ةُ َبيِّ ٌن َم َر ُ‬
‫ازلُ ْالمحفاء» (ابوداود‪ 5‬و احمد)‪« .‬چهار جانور‪ 5‬براى قربانى‪ 5‬روا نمىباشند‪:‬‬ ‫ِعَظامَِها وَِهَى الهَ ِ‬
‫‪ -1‬جانورى‪ 5‬كه كورى‪ 5‬چشمهايش نماي‪55‬ان اس‪55‬ت‪ -2 .‬ج‪55‬انورى كه بيمارىاش نماي‪55‬ان اس‪55‬ت‪-3 .‬‬
‫ج‪555‬انور‪ 5‬لنگى كه لنگىاش مش‪555‬خص و هوي‪555‬دا اس‪555‬ت‪ -4 .‬ج‪555‬انورى‪ 5‬كه در اثر الغ‪555‬رى‪ ،‬مغز‬
‫استخوانهايش از بين رفته است»‪.‬‬
‫‪ -3‬بهترين قربانى‪ :‬بهترين قربانى قوچ سفيد رنگى است كه كنارههاى‪ 5‬چشم و دست و پاهايش‬
‫اندكى سياهى داشته باشد‪ .‬رسولاهّلل ص اين نوع قوچ را پسند فرموده و ذبح كرده است‪ .‬از‬
‫يل يَ ْم ِشي فِي َس َو ٍاد َويَأْ ُك ُل فِي‬ ‫ش أَق َْر َن فَ ِح ٍ‬ ‫ول اللَّ ِه ص بِ َك ْب ٍ‬
‫ض َّحى َر ُس ُ‬‫حضرت عايشه ل مروى‪ 5‬است‪َ « :‬‬
‫َس َو ٍاد َو َي ْنظُُر فِي َس َو ٍاد» (نسائي)‪ .‬رسولاهّلل ص قوچ شاخ دارى كه زير شكم‪ ،‬كناره چشمها و سر‬
‫دست و پاهايش سياه بود ذبح كرد»‪.‬‬
‫‪ -4‬وقت قربانى‪ :‬وقت ذبح قربانى ص‪55‬بح روز عيد بعد از نم‪55‬از اس‪55‬ت‪ .‬قرب‪55‬انى قبل از نم‪55‬از‬
‫ح ِلَنفْس‪ِِ% %‬ه َومَْن‬ ‫ح َقبْ‪% %‬لَ الص‪ََّ% %‬لا ِة إَِّنمَ‪% %‬ا يَ‪ْ% %‬ذَب ُ‬
‫عيد به هيچ وجه درست نيست‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬مَْن َذَب َ‬
‫اب س ‪َُّ%%‬نةَ ْالمُس ‪ِْ%%‬لِمْيَن» (بخاري)‪« .‬هر كس پيش از نماز ذبح كند‪،‬‬ ‫ح َبعْ ‪َ%%‬د الص ‪ََّ%%‬لا ِة َفقَ ‪ْ %%‬د َتَّم ُنس ‪ُ%%‬كَُه وَأَص ‪َ َ%%‬‬ ‫َذَب َ‬
‫براى خود ذبح كرده است‪ ،‬و هر كس بعد از نماز ذبح كن‪55‬د‪ ،‬قربانىاش را كامل ك‪55‬رده و به ش‪55‬يوه‬
‫مسلمانان عمل كرده است»‪ .‬البته روز‪ 5‬دوم و سوم عيد نيز قرب‪55‬انى ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده‬
‫ح» «تم‪55‬ام روزه‪55‬اى تش‪55‬ريق روز‪ 5‬ذبح هس‪55‬تند»‪ .‬ي‪55‬ازدهم و دوازدهم‪5‬‬ ‫التش‪ِْ% % %‬رْيِق ذَْب ٌ‬ ‫اس‪55‬ت‪« :‬كُ‪ُّ% % %‬ل أََّي ُ‬
‫ام َّ‬
‫(سيزدهم) از ايام تشريقاند‪( .‬احمد‪ ،‬سندش محل كالم است‪ .‬البته اين شاهد دارد)‬
‫‪ -5‬آنچه كه به هنگام ذبح مستحب است‪ :‬مستحب است كه به هنگام ذبح‪ ،‬جانور رو به قبله كرده‬
‫شود و قبل از ذبح اين آيه را بخواند‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬األنعام‪« .)79 :‬رو آوردم به آن‬
‫كس كه هستىبخش زمين و آسمانها است‪ ،‬يكسو از هر كجى و از مشركان نيستم»‪ ،‬اين آيه را‬
‫نيز بخواند‪           ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾         ‬األنعام‪-162 :‬‬
‫‪« .)163‬بگو‪ :‬بى گمان نمازم و عبادتم و زندگانىام‪ 5‬و مرگم [همه] در راه خداوند‪ ،‬پروردگار‬
‫جهانيان است‪ .‬او شريكى‪ 5‬ندارد و به اين فرمان يافتهام و من نخستين [كس از] مسلمانانم‪ »5‬وقتى‬
‫ك»‪.‬‬ ‫سِم اللّهِ َواللّهِ أَْكَبر‪َّ ،‬‬
‫اللهَُّم َهَذا مِْنكَ َوَل َ‬ ‫«ب ْ‬
‫ذبح را شروع مىكند بگويد‪ِ :‬‬
‫‪ -6‬وكيل گرفتن براى ذبح‪ :‬به‪55‬تر است كه هر كس قرب‪5‬انى خ‪55‬ود را‪ ،‬خ‪5‬ودش ذبح كند و اگر‬
‫ديگرى‪ 5‬را براى ذبح آن وكيل مىكند ن‪55‬يز ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬هيچگونه ك‪55‬راهيت يا اختالفى‪ 5‬در ص‪55‬حت‬
‫وكالت وجود ندارد‪.‬‬

‫‪281‬‬
‫‪ -7‬تقسيم گوشت قربانى‪ :‬مستحب است كه گوشت قربانى به سه قسمت تقسيم شود‪ ،‬يك سوم‬
‫براى اعضاء خانواده يك سوم آن صدقه شود و يك س‪55‬وم ديگر آن به عن‪5‬وان هديه مي‪55‬ان دوس‪5‬تان‬
‫ادخِ‪ُ%‬رْوا وََتص‪ََّ%‬دُقْوا» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫«كلُ ‪%‬وْا وَ َّ‬
‫توزيع‪ 5‬گردد‪ .‬در حديث آمده است‪ ،‬رسول اكرم مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫«بخوريد‪ 5،‬ذخيره كنيد و صدقه كنيد» تمام گوشت قربانى‪ 5‬اگر به صدقه داده شود‪ ،‬اشكالى ندارد‪،‬‬
‫همانطور كه همهاش اگر براى اعضاء خانواده ذخيره شود بالمانع است‪.‬‬
‫‪ -8‬عدم جواز پرداخت دستمزد از گوشت و پوست قرب‪55‬انى‪ :‬اج‪55‬رت ذبح كنن‪55‬ده از گوشت يا‬
‫ول اللَّ ِه ص‪ :‬أَ ْن‬ ‫پوست قربانى داده نش‪55‬ود‪ ،‬از حض‪55‬رت على ‪ ‬روايت است مىفرماي‪55‬د‪« :‬أ ََم‪%َ % %‬رنِي َر ُس ‪ُ % %‬‬
‫ود َه‪%%‬ا َو ِجاَل ل ََه‪%%‬ا َعلَى ال َْم َس‪% %‬اكِي ِن‪َ ،‬واَل أُ ْع ِط َي فِي ِج َز َارتَِه‪%%‬ا َش‪ْ % %‬يئًا ِم ْن َه‪%%‬ا‪،‬‬
‫وم َه‪%%‬ا َو ُجلُ َ‬
‫ُح َ‬
‫ِِ‬
‫‪%‬وم َعلَى بُ ْدن ‪%%‬ه‪َ ،‬وأَ ْن أُقَ ِّس‪َ % %‬م ل ُ‬
‫أَقُ ‪َ %‬‬
‫حُن ُنعِْطيْ‪% % %‬هِ ِمْن عِنْ‪ِ% % %‬دَنا» (متفق عليه)‪« .‬رسول اكرم ص به من امر كرد تا كه هنگام ذبح شتر‬ ‫ال‪ :‬نَ ْ‬ ‫َوَق َ‬
‫قرب‪55‬انى ايش‪55‬ان حاضر باشم و حكم ك‪55‬رد كه گوش‪55‬ت‪ ،‬پوست و آنچه كه در گلو و پشت آن اس‪55‬ت‪،‬‬
‫همه را صدقه كنم و به ذبح كننده (به عنوان) مزد از اين چيزها ن‪5‬دهم‪ .‬حض‪55‬رت على مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«ما از جيب خود به ذبح كننده مىداديم‪»5‬‬
‫‪ -9‬آيا يك گوس‪55‬فند ب‪55‬راى اعض‪55‬اء خ‪55‬انواده كف‪55‬ايت مىكن‪55‬د؟ آرى‪ ،‬يك گوس‪55‬فند ب‪55‬راى اعض‪55‬اء‬
‫‪%‬ل‬
‫الر ُج‪ُ % %‬‬
‫خانواده بدليل حديثى كه از ابىايوب ‪ ‬روايت است كفايت مىكند‪ ،‬حديث چنين است‪َ « :‬ك‪%% %‬ا َن َّ‬
‫َه‪%ِ %‬ل َب ْيتِ‪%ِ % %‬ه» (ترمذي وصححه)‪« .‬در زمان رسول اكرم ص‬ ‫الش ِاة َع ْنهُ َو َع ْن أ ْ‪%‬‬ ‫فِى َع ْه ِد النَّبِ ِّى ص يُ َ‬
‫ض ِّحى بِ َّ‬
‫شخص‪ ،‬گوسفندى‪ 5‬را از جانب خود و از اعضاى خانوداهاش قربانى مىكرد»‪.‬‬
‫‪ -10‬پره‪55‬يز‪ 5‬نم‪55‬ودن كس‪55‬يكه قرب‪55‬انى مىكند از اعم‪55‬ال زير در ده روز ذيحج‪55‬ه‪:‬گ‪55‬رفتن موها و‬
‫ناخنها از رويت هالل ذيحجه تا ذبح قرب‪55‬انى‪ ،‬ب‪55‬راى كس‪55‬انى كه اراده قرب‪55‬انى‪ 5‬دارن‪55‬د‪ ،‬مك‪55‬روه‬
‫ك‬‫ض‪ِّ %‬ح َى َفلْيُ ْم ِس‪ْ %‬‬ ‫َح‪ُ %‬د ُك ْم أَ ْن يُ َ‬ ‫تحريمى‪ 5‬است‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬إِ َذا رأَيتُم ِهالَ َل ِذى ال ِ‬
‫ْح َّج ِة َوأ ََر َ‬
‫اد أ َ‬ ‫َْ ْ‬
‫َع ْن َش ْع ِر ِه َوأَظَْفا ِر ِه» (مسلم)‪« .‬هرگاه هالل ماه ذيحجه رويت شود و قصد قربانى داريد‪ ،‬از گ‪55‬رفتن‬
‫موها و ناخنها تا ذبح را انجام ندادهايد‪ ،‬خود دارى كنيد»‪( .‬و اين حكم ويژه حجاج نمىباشد)‪.‬‬
‫‪ -11‬قرب‪55‬انى ك‪55‬ردن رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از ط‪55‬رف‪ 5‬تم‪55‬ام امت‪ :‬هر كس از مس‪55‬لمانان كه ت‪55‬وان‬
‫قربانى كردن را ندارد‪ ،‬ثواب ساير مسلمانانى كه قربانى‪ 5‬مىكنند‪ ،‬به آنان نيز خواهد رسيد‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫ح ِمْن أُمَِّتْى»‬ ‫«اللهَُّم هَ ‪َ% % %‬ذا عَِّنْى َوعَْن َمْن َّلْم ُيض ‪َّ َ% % %‬‬
‫رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص به هنگ‪55‬ام ذبح گوس‪55‬فندى فرم‪55‬ود‪َّ 5:‬‬
‫«پروردگ‪555‬ارا! اين را از من و از كليه كس‪555‬انى از امت من كه قرب‪555‬انى ندارند‪ 5‬بپ‪555‬ذير»‪( .‬احم‪555‬د‪،‬‬
‫ابوداود‪ 5‬و ترمذى‪.)5‬‬

‫ماده دوم‪ :‬بحث عقيقه‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬عقيق‪55‬ه‪ :‬عقيقه گوس‪55‬فندى‪ 5‬است كه در روز هفتم والدت ب‪55‬راى ن‪55‬وزاد ذبح ك‪55‬رده‬
‫مىشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم عقيقه‪ :‬عقيقه سنت مؤكده است‪ ،‬اگر اولياء كودك ت‪55‬وان آن را دارن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪ُ « :‬ك ُّل غُالٍَم َر ِهينَةٌ بِ َع ِقي َقتِ ِه تُ ْذبَ ُح َع ْنهُ َي ْو َم َس‪%‬ابِ ِع ِه َويُ ْحلَ‪%ُ %‬ق َويُ َس‪َّ %‬مى» (ابوداود)‪« .‬هر پسر‬
‫نو مول‪55‬ود در گ‪55‬رو عقيقه خ‪55‬ود مىباشد كه در روز‪ 5‬هفتم والدت او ذبح ش‪55‬ود‪ ،‬موه‪55‬اى سر او در‬
‫همان روز‪ 5‬تراشيده و نامگذارى‪ 5‬شود»‪.‬‬
‫‪ -3‬فلسفه عقيقه‪ :‬از جمله فلسفه عقيقه‪ ،‬ش‪55‬كر و س‪55‬پاس خ‪55‬داى عزوجل است در برابر نعمت‬
‫فرزند و متوسل شدن به ذات خداى يكتا است در خصوص حفاظت و نگهدارى‪ 5‬نوزاد‬

‫احكام عقيقه‪:‬‬
‫‪282‬‬
‫احكام گوسفند عقيقه بشرح زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬سالم بودن و سن آن‪ :‬شرايط جانور‪ 5‬عقيقه به لحاظ سن و سالمتى‪ ،‬همان ش‪55‬رايط‪ 5‬ج‪55‬انور‪5‬‬
‫قربانى است‪.‬‬
‫حيوانى‪ 5‬كه براى قربانى رواست براى عقيقه نيز روا مىباشد‪ 5‬و جانورى كه براى قربانى‪ 5‬روا‬
‫نيست براى عقيقه نيز روا نمىباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬خوردن و خوراندن گوشت عقيق‪55‬ه‪ :‬مس‪55‬تحب است كه گوشت عقيقه مانند گوشت قرب‪55‬انى‪5‬‬
‫ميان مساكين‪ ،‬دوستان و اعضاء خانواده تقسيم شود‪.‬‬
‫‪ -3‬مستحبات روز‪ 5‬عقيقه‪ :‬مستحب است كه براى فرزند‪ 5‬پسر دو گوس‪55‬فند عقيقه ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫رسول خدا ص روز هفتم والدت حسن ‪ ‬دو قوچ عقيقه كرده است‪( .‬ترمذى)‪.‬‬
‫همچ‪55‬نين مس‪55‬تحب است كه روز هفتم ك‪55‬ودك نامگ‪55‬ذارى ش‪55‬ود‪ ،‬ن‪55‬ام مناسب و خ‪55‬وب ب‪55‬رايش‬
‫انتخاب شود‪ ،‬موهاى سرش تراشيده با طال يا نقره وزن كرده شوند‪ 5‬و آن طال و نقره به مساكين‬
‫‪%‬ل َم ْولُ ‪%ْ %‬و ٍد غُالٍَم َر ِهينَ ‪%‬ةٌ بِ َع ِقي َقتِ ‪%%ِ %‬ه تُ ‪ْ %‬ذبَ ُح َع ْن‪%%‬هُ َي‪%ْ %‬و َم َس ‪%‬ابِ ِع ِه َويُ ْحلَ ‪%ُ %‬ق‬
‫صدقه شود‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ُ « :‬ك‪ُّ %‬‬
‫َرأْ ُسهُ َويُ َس َّمى» (تراشيدن موهاى فرزند پسر مستحب است نه دختر)‪.‬‬
‫‪ -4‬اذان و اقامه در گوش نوزاد‪ :‬به محض متولد شدن نوزاد‪ ،‬علماء اذان در گوش راست و‬
‫اقامه در گوش چپ او را مستحب قرار دادهاند‪ .‬تا خداوند‪ 5‬نوزاد‪ 5‬را از ضرر‪« 5‬أم صبيان» (نوعى‬
‫ص ‪%‬اَل ةَ فِي‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ام ال َّ‬ ‫«م ْن ُول ‪َ %‬د لَ‪%%‬هُ َم ْولُ‪%%‬و ٌ‪%‬د فَ ‪%‬أَذَّ َن في أُذُن ‪%%‬ه الْيُ ْمنَى َوأَقَ‪َ %‬‬ ‫جن است) محفوظ بدارد‪ .‬در روايتى‪ 5‬داريم‪َ ،‬‬
‫ص‪ْ % %‬بي ِ‬ ‫ِِ‬
‫ان» (ابن سنى مرفوعا‪ 5‬ان را روايت كرده و صاحب تلخيص آن را‬ ‫ض‪َّ % %‬رهُ أ ُُّم ال ِّ َ‬ ‫أُذُن ‪%%%‬ه الْيُ ْس‪َ %%‬رى ل ْ‬
‫َم تَ ُ‬
‫استخراج نموده و پيرامون آن سخن نگفته است)‪« .‬هر كس در گوش راست ن‪55‬وزادش‪ 5‬اذان و در‬
‫گوش چپ او اقامه را گويد‪ :‬ام الصبيان به نوزادش ضرر‪ 5‬نخواهد رساند»‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر روز‪ 5‬هفتم گذشت و عقيقه انجام نگرفت‪ :‬در اين صورت اگر عقيقه روز چه‪55‬اردهم يا‬
‫روز‪ 5‬بيست و يكم انجام گيرد مانعى ندارد‪ .‬اگر نوزاد قبل از روز‪ 5‬هفتم فوت شود‪ ،‬عقيقه ندارد‪.‬‬

‫‪283‬‬
‫باب پنجم‬
‫معامالت و ديگر مسائل اجتماعى‬

‫فصل اول‬
‫بحث جهاد‬
‫اين فصل مشتمل بر يازده ماده است‬

‫ماده اول‪ :‬حكم‪ ،‬انواع و حكمت جهاد‬


‫‪ -1‬حكم جهاد‪:‬‬
‫جهاد‪ ،‬بمعنى قتال با كفار و محاربين‪ ،‬فرض كفايه است‪ .‬وقتى‪ 5‬گروهى‪ 5‬آن را انجام دهند‪ ،‬از‬
‫ديگ‪55‬ران س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾        ‬التوبة‪:‬‬
‫‪« .)122‬و مؤمنان را نشايد كه همه يك جا بيرون آيند‪ .‬پس چ‪55‬را از هر جمعى از آن‪55‬ان گ‪55‬روهى‬
‫بيرون نيامدند تا در دين فقيه گردند و تا قومشان را چون به سويشان باز آيند‪ ،‬بيم دهند‪ ،‬باشد كه‬
‫آنان [از كيفر خدا] بيمناك شوند» البته هر كسى را كه امام براى جه‪55‬اد برگزين‪55‬د‪ ،‬بر وى ف‪55‬رض‬
‫عين مىگردد‪ .‬زيرا رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬إِذَا اسَْتْنفَْرُتْم فَ ‪ْ% %‬انِفرُوا» (متفق عليه)‪« .‬هر گاه از جانب‬
‫حكومت و امام براى جهاد خواسته شديد‪ ،‬برويد‪ »5‬هم چ‪55‬نين اگر س‪55‬پاه دش‪55‬من ش‪55‬هر يا قريهاى‪ 5‬را‬
‫محاصره كند‪ ،‬جهاد و دفاع براى اهالى آن شهر يا قريه فرض عين مىگردد‪ 5‬حتى بر زنان نيز‪.‬‬

‫اقسام جهاد‪:‬‬
‫هّلل‬
‫‪ -1‬جه‪55‬اد با كف‪55‬ار و مح‪55‬اربين‪ :‬با دس‪55‬ت‪ ،‬م‪55‬ال‪ ،‬زب‪55‬ان و دل انج‪55‬ام مىگ‪55‬يرد‪ .‬رس‪55‬ولا ص‬
‫«جاهِ ‪ُ%‬دوا الُْمش ‪ِْ%‬رِكْيَن بِ ‪%‬أَْموَِالُكْم وَأَْنفُسِ‪%‬كُْم وَأَْلسِ‪%‬نَتِكُْم» (احمد‪ ،‬ابوداود‪ 5،‬نسائى)‪« .‬با مشركان‬ ‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫بوسيله‪ ،‬مال‪ ،‬جان و زبان جهاد كنيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬جهاد با فساق‪ :‬كه بوسيله زب‪55‬ان و قلب انج‪55‬ام مىگ‪55‬يرد‪ 5.‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«م ْن َرأَى‬
‫ف ا ِإليم ِ‬ ‫َم يَ ْستَ ِط ْع فَبِ َق ْلبِ ِه َو َذلِ َ‬ ‫ِ ِ ِ ِِ‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ِ‬
‫ان» (مسلم)‪« .‬هر‬ ‫ض َع ُ َ‬ ‫ك أَ ْ‬ ‫َم يَ ْستَط ْع فَبل َسانه فَِإ ْن ل ْ‬
‫م ْن ُك ْم ُم ْن َك ًرا َفل ُْيغَِّي ْرهُ بيَده فَِإ ْن ل ْ‬
‫كس از شما منكرى‪ 5‬را ديد‪ ،‬نخست با دست اگر نتوانست با زب‪55‬ان آن‪55‬را تغي‪55‬ير دهد و اگر مق‪55‬دور‬
‫نبود با قلب آن ناپسند داند»‪.‬‬
‫‪ -3‬جهاد با شيطان‪ :‬بص‪55‬ورت دور س‪55‬اختن وارده از ط‪55‬رف او و ت‪55‬رك آنچه كه او ب‪55‬راى ما‬
‫زيبا جل‪5‬وه مىده‪5‬د‪ ،‬از رفت‪5‬ار‪ 5‬و اعم‪5‬ال‪ ،‬تحقق مىياب‪5‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬لقم‪55‬ان‪« .)33 :‬ف‪55‬ريب دهن‪55‬ده (ش‪55‬يطان) در ب‪55‬اره خ‪55‬دا ش‪55‬ما را ف‪55‬ريب ندهد»‪ .‬و‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾      ﴿ :‬ف‪55‬اطر‪« .)6 :‬همانا ش‪55‬يطان‬
‫دشمن شما است‪ ،‬پس شما نيز آن را دشمن خود تلقى كنيد»‪.‬‬
‫‪ -4‬جهاد با نفس‪ :‬بص‪55‬ورت‪ 5‬واداش‪55‬تن آن به آم‪55‬وختن و فراگ‪55‬يرى ام‪55‬ور و عل‪55‬وم دين و عمل‬
‫كردن به آنها و منصرف‪ 5‬كردن آن از خواستههاى نامشروع و مبارزه با آن تحقق مىيابد‪.‬‬
‫جهاد نفس از مهمترين انواع جه‪55‬اد اس‪55‬ت‪ ،‬كه از آن به عن‪55‬وان «جه ‪%%‬اداكبر» ي‪55‬اد ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫(بيهقى و خطيب) در ت‪55‬اريخ خ‪55‬ود ح‪55‬ديث ض‪55‬عيفى را در اين خص‪55‬وص نقل كردهان‪55‬د‪ .‬حض‪55‬رت‬
‫جابر ‪ ‬مىگويد‪ 5:‬رسولاهّلل ص از يك غزوه برگشتند‪ 5‬و خطاب به حاضرين فرمود‪ :‬بس‪55‬يار خ‪55‬وش‬
‫‪284‬‬
‫آمديد‪ .‬از جهاد كوچك برگشته بسوى جه‪55‬اد ب‪5‬زرگ آمدهاي‪5‬د‪ .‬س‪55‬وال ش‪55‬د! جه‪5‬اد ب‪5‬زرگ چيس‪5‬ت؟‬
‫فرمود‪ :‬جهاد با هواهاى نفسانى‪.‬‬

‫فلسفه جهاد‪:‬‬
‫از جمله فلسفه تمامى انواع جهاد‪ ،‬اين است كه تنها خداوند‪ 5‬عبادت شود و در شعاع عب‪55‬ادت‬
‫خداى عزوجل‪ ،‬شر دشمنان برطرف گ‪55‬ردد‪ ،‬ج‪55‬ان و م‪55‬ال م‪55‬ردم در ام‪55‬ان باش‪55‬د‪ ،‬حق‪55‬وق رع‪55‬ايت‬
‫گردد‪ ،‬عدالت اجتماعى حاكم شود‪ ،‬خ‪55‬يرخوبى‪ 5‬و تم‪55‬ام محاسن نظ‪55‬ام اجتم‪5‬اعى و انف‪55‬رادى اس‪5‬الم‬
‫تحقق يابن‪5555‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬األنفال‪« .)39 :‬تا سرنگونى‪ 5‬فتنه و فساد‪ 5‬با كفار قتال كنيد»‪ ،‬زيرا در پى آن به تمام‬
‫معنى از خداوند اطاعت مىشود‪5.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬فضيلت جهاد‪:‬‬


‫درباره فضيلت جه‪55‬اد و ش‪55‬هيد ش‪5‬دن در راه خ‪5‬دا آي‪5‬ات و اح‪5‬اديث قدسى و اح‪5‬اديث ص‪5‬حيحى‪5‬‬
‫وارد ش‪55‬ده كه با توجه به آنها مىت‪55‬وان جه‪55‬اد را از بزرگ‪55‬ترين وس‪55‬ايل ق‪55‬رب با خ‪55‬دا و از به‪55‬ترين‬
‫عبادتها دانس‪55555‬ت‪ .‬به نمونهاى از آنچه كه در اين م‪55555‬ورد‪ 5‬آم‪55555‬ده است توجه كني‪55555‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾       ‬التوبة‪« .)111 :‬خداوند ج‪555‬ان و‬
‫م‪55‬ال مؤمن‪55‬ان را در برابر بهشت خري‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬آن‪55‬ان در راه اهّلل جه‪55‬اد مىكنن‪55‬د‪ ،‬مىكش‪55‬ند و كش‪55‬ته‬
‫مىشوند‪ 5،‬اين وعده به حق خداوند است در ت‪55‬ورات‪ ،‬انجيل و ق‪55‬رآن‪ ،‬چه كسى به‪55‬تر از خداوند به‬
‫وعده خود وفا مىكند؟ پس خوشحال‪ 5‬و شادمان باشيد بخ‪55‬اطر‪ 5‬معاملهاى كه با خ‪55‬دا انج‪55‬ام دادهاي‪55‬د‪.‬‬
‫آرى‪ ،‬اين است پ‪5555‬يروزى ب‪55555‬زرگ»‪ .‬و ﴿ ‪      ‬‬
‫‪( ﴾    ‬الصف‪« .)4 :‬خداوند‪ 5‬دوست مىدارد آن مؤمن‪55‬ان را كه‬
‫صف بسته براى خدا جهاد مىكنند و مانند ديوار‪ 5‬آهنين در برابر دشمن ايستادهاند‪ ﴿ .»5‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾  ‬الص‪55‬ف‪« .)12 55-10 :‬اى‪ ،‬اهل ايم‪55‬ان ش‪55‬ما را به تج‪55‬ارتى كه از‬
‫ع‪55‬ذاب دردن‪55‬اك نج‪55‬ات مىده‪55‬د‪ ،‬راهنم‪55‬ائى‪ 5‬نكنم؟ (و آن اين اس‪55‬ت) كه بر خ‪55‬دا و رس‪55‬ولش‪ 5‬ايم‪55‬ان‬
‫بياوريد و با جان و م‪55‬ال در راه خ‪55‬دا جه‪55‬اد كني‪55‬د‪ ،‬اگر علم داري‪55‬د‪ ،‬اين (جه‪55‬اد) ب‪55‬راى ش‪55‬ما به‪55‬تر‬
‫است‪ ،‬خداوند‪ 5‬گناهان شما را مورد‪ 5‬مغفرت قرار‪ 5‬مىدهد و شما را به بهشتى كه زير درختهاى‪ 5‬آن‬
‫نهرها جريان دارند‪ ،‬مىرساند‪ ،‬و منازل مسكونى زيب‪55‬ائى‪ 5‬كه در باغه‪55‬اى هميشه ج‪55‬اودان س‪55‬اخته‬
‫شدهاند به شما خواهد داد‪ .‬و همين است پيروزى بس بزرگ»‪ .‬و درب‪55‬اره ش‪55‬هداء راه خ‪55‬دا ق‪55‬رآن‬
‫چنين گفته است‪          ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾         ‬آل عم‪555555‬ران‪:‬‬
‫‪« .)170 5-169‬آنانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده نپنداريد‪ ،‬بلكه آنان زنده هس‪55‬تند و از‬
‫نزد خداى خود روزى‪ 5‬مىخورند‪ 5.‬و به آنچه كه خداوند‪ 5‬به آنان تفضل فرموده‪ ،‬شادمانند»‪.‬‬
‫از رس‪55‬ولاهّلل ص درب‪55‬اره به‪55‬ترين م‪55‬ردم س‪55‬وال شد‪ .‬فرم‪55‬ود‪ :‬به‪55‬ترين م‪55‬ردم در درجه نخست‬
‫مسلمانى‪ 5‬است كه با مال و جان خود در راه اهّلل جهاد مىكن‪55‬د‪ ،‬بعد م‪5‬ؤمن و مس‪55‬لمانى است كه در‬
‫درهاى زندگى‪ 5‬مىكند و به عبادت خداوند مشغول است و مردم از شر او در امان هس‪55‬تند‪( .‬متفق‬
‫‪285‬‬
‫جاهِ‪ِ%%‬د ِفى س‪ِ%َ%‬بْيلِ للّهِ‪ ،‬وَللّهُ أَعَْلُم ِبَمْن ُي َ‬
‫جاهِ ‪ُ%‬د ِفى س ‪َِ%‬بْيِلِه كََمثَ ‪%‬لِ الص ‪َِّ%‬ائِم ْالقَ‪ِ%%‬ائِم»‬ ‫عليه)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬مَثَ‪ُ%%‬ل ْالمُ َ‬
‫(ابن ماجه)‪« .‬مجاهد در راه خدا (خداوند بهتر مىداند چه كسى در راه او جهاد مىكن‪55‬د) مانند شب‬
‫زندهدار‪ 5‬و روزهدارى‪ 5‬است كه از عب‪55‬ادت احس‪55‬اس خس‪55‬تگى نمىكند»‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص خط‪55‬اب به‬
‫«لا أَجِ‪ُ% %‬د» يع‪55‬نى عملى كه با‬ ‫شخصى‪ 5‬كه درب‪55‬اره عملى كه با جه‪55‬اد براب‪55‬رى‪ 5‬كند پرس‪55‬يد‪ ،‬فرم‪55‬ود‪َ :‬‬
‫يع إِ َذا‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل تَ ْس‪% %‬تَط ُ‬ ‫جهاد برابرى‪ 5‬كند وجود‪ 5‬ندارد‪ .‬بعد رسولاهّلل ص خطاب به همان شخص فرمود‪َ :‬‬
‫«ه‪ْ %‬‬
‫وم َوالَ ُت ْف ِط‪%َ %‬ر» (بخاري)‪« .‬آيا زمانى‪ 5‬كه مجاهد‬ ‫ص‪َ %‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َ‪%‬خ َ‪%‬ر َج ال ُْم َجاه‪ُ %‬د أَ ْن تَ ‪ْ %‬د ُخ َل َم ْس ‪%‬ج َد َك َفَت ُق‪َ %‬‬
‫‪%‬وم َوالَ َت ْف ُت‪%َ %‬ر َوتَ ُ‬
‫ب‪55‬راى جه‪55‬اد مىرود‪ ،‬تو مىت‪55‬وانى‪ 5‬تا او برگ‪55‬ردد‪ 5‬در مس‪55‬جد رفته و م‪55‬داوم‪ 5‬در نم‪55‬از باشى يا روزه‬
‫ك»؟ چه كسى خواهد توانست چنين كند؟‬ ‫«ومَِن َيس‪َ%ْ%‬تِطْيُع َذلِ‪َ %%‬‬ ‫بگير و افطار نكنى؟» آن شخص گفت‪َ :‬‬
‫يل اللَّ ِه ‪َ -‬واللَّهُ أَ ْعلَ ُم بِ َم ْن يُ ْكلَ ُم فِى َس ‪%‬بِيلِ ِه‬ ‫َح‪ٌ %‬د فِى َس ‪%‬بِ ِ‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬
‫«والَّذى َن ْفس ‪%‬ى بِيَ‪%%‬ده الَ يُ ْكلَ ُم أ َ‬
‫ِ‬
‫همچنين فرموده است‪َ :‬‬
‫ك» (بخاري)‪« .‬سوگند‪ 5‬به ذات يگانه خدا كه‬ ‫‪ -‬إِالَّ ‪%‬ج‪%‬اء ي‪%%‬وم ال ِْقيام‪%ِ %‬ة واللَّو ُن لَ‪%%‬و ُن ال‪%%‬دَِّم وال‪%ِّ %‬ريح ِريح ال ِْمس ‪ِ %‬‬
‫َ ُ ُ ْ‬ ‫َ َ ََْ َ َ َ ْ ْ‬
‫جان من در اختيار او است‪ ،‬هر كس در راه خدا مج‪55‬روح ش‪55‬ود‪( ،‬خ‪55‬دا به‪55‬تر مىداند چه كسى در‬
‫راه او مجروح مىشود) روز قيامت در ح‪55‬التى مىآي‪55‬د‪ ،‬كه رن‪55‬گ‪ ،‬رنگ خ‪55‬ون است اما ب‪55‬وى آن‪،‬‬
‫‪%‬ات َعلَى ُش ‪ْ %‬عبَ ٍة‬ ‫ِّث َن ْف َس ‪%‬هُ ب‪%%‬الغَ ْز ِو‪َ ،‬م‪َ %‬‬ ‫َم يُ َح‪%%‬د ْ‬ ‫َم َي ْغ‪%ُ %‬ز‪َ ،‬ول ْ‬ ‫‪%‬ات َول ْ‬‫«م ْن َم‪َ %‬‬ ‫بوى مشك و گالب است»‪ .‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪%‬اق» (مسلم)‪« .‬هر كس بميرد ب‪55‬دون اينكه به جه‪55‬اد رفته باشد يا ب‪55‬دون اينكه فكر جه‪55‬اد در‬ ‫ِم َن ِّ‬
‫الن َف‪ِ % %‬‬
‫َن ِر َ‪%‬ج‪%%‬االً ِم َن‬ ‫«والَّ ِذى َن ْف ِس ‪% %‬ى بِيَ‪%ِ % %‬د ِه لَ‪%ْ % %‬والَ أ َّ‬ ‫سرش باشد‪ ،‬موتش‪ ،‬موت منافق خواهد ب‪55‬ود»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫يل اللَّ ِه‬ ‫ت َع ْن َس‪ِ %‬ريٍَّة َت ْغ ُ‪%‬زو فِى َس‪%‬بِ ِ‬ ‫َح ِملُ ُه ْم َعلَْي ِه َم‪%‬ا تَ َخلَّ ْف ُ‬ ‫الْم ْؤِمنِين الَ تَ ِطيب أَْن ُفس ُهم أَ ْن يتَ َخلَّ ُفوا َعنِّى والَ أ ِ‬
‫َج ُد َما أ ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ ُ ْ َ‬ ‫ُ َ‬
‫‪%‬ل»‬ ‫ُحيَ‪%% %‬ا ثُ َّم أُقْتَ‪َ % %‬‬ ‫ُحيَ‪%% %‬ا ثُ َّم أُقْتَ‪َ % %‬‬
‫‪%‬ل ثُ َّم أ ْ‬ ‫ُحيَ‪%% %‬ا ثُ َّم أُقْتَ‪َ % %‬‬
‫‪%‬ل ثُ َّم أ ْ‬
‫ت أَنِّى أُقْتَ‪%% %‬ل فِى س ‪% %‬بِ ِ ِ‬
‫يل اللَّه ثُ َّم أ ْ‬ ‫ُ َ‬ ‫َوالَّ ِذى َن ْف ِس ‪% %‬ى بِيَ‪%ِ % %‬د ِه لَ‪%َ % %‬و ِد ْد ُ‬
‫(بخاري)‪« .‬سوگند به خدا كه جان من در دست او است اگر افرادى از مؤمنان كه ج‪55‬دا ش‪55‬دن از‬
‫من را دوست ندارند و من توان آمادگى و تجهيز آن‪55‬ان را ن‪55‬دارم‪ ،‬نمىبودن‪55‬د‪ ،‬من از هيچ دس‪55‬تهاى‪5‬‬
‫كه در راه خدا جهاد كند‪ ،‬باز نمىماندم‪ 5.‬سوگند به همان خدا كه جان من در دست اوس‪55‬ت‪ ،‬دوست‬
‫دارم كه در راه خدا كشته بشوم‪ ،‬آنگاه دوباره زنده شوم‪ ،‬و باز كش‪55‬ته بش‪55‬وم و تا چن‪55‬دين ب‪55‬ار» و‬
‫َّار» (بخاري)‪« .‬پاهاى هر كس كه در راه خدا‬ ‫س ‪%‬هُ الن ُ‬
‫بيل ِ‬
‫اهلل َفتَ َم َّ‬ ‫ت قَ َد َما َع ْب‪%ٍ %‬د في َس ‪ِ %‬‬ ‫مىفرمايد‪« :‬ما ا ْغَب َّر ْ‬
‫ب أَ ْن َي ْر ِ ‪%‬ج‪َ %‬ع إِلَى‬ ‫ْجنَّةَ يُ ِح ُّ‬ ‫َح ‪ٌ %‬د يَ‪ْ % %‬د ُخ ُل ال َ‬ ‫«م ‪%%‬ا أ َ‪%‬‬‫غبارآلود شوند‪ ،‬آتش دوزخ به آنها نمىرسد‪ .»5‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ات‪ ،‬لِ َم‪%‬ا َي َ‪%‬رى ِم َن‬ ‫ش‪ِ %‬هي ُد‪ ،‬يتَمنَّى أَ ْن ير ِ‪%‬ج ع إِلَى ال ُّ‪%‬د ْنيا َفي ْقتَ‪%‬ل َع ْش‪%‬ر م َّ‪%‬ر ٍ‬
‫َ ُ َ َ َ‬ ‫َْ َ‬ ‫ََ‬ ‫ض ِم ْن َش‪ْ %‬ى ٍء‪ ،‬إِالَّ ال َّ‬‫الد ْنيَا َولَ‪%‬هُ َم‪%‬ا َعلَى األ َْر ِ‬ ‫ُّ‬
‫الْ َك َر َام‪%ِ % %‬ة» (متفق عليه)‪« .‬بجز شهداء هيچ كس بعد از رفتن به بهشت‪ ،‬آرزوى برگش‪55‬تن به دنيا را‬
‫ندارند‪ 5‬شهداء بخاطر‪ 5‬كرامتى كه در برابر شهادت دارند‪ ،‬آرزو‪ 5‬مىكنند كه به دنيا برگردند‪ 5‬و ب‪55‬ار‬
‫بار كشته شوند‪ 5‬و زنده شوند»‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬مرزبانى‪ ،‬حكم و فضيلت آن‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬مرزبانى‪ 5:‬مرزبانى يا رباط عبارت است‪ :‬از پاسدارى‪ 5‬س‪55‬پاهيان اس‪55‬الم مجهز به‬
‫انواع سالحها و ابزار جنگى از مرزها و نقاط ميهن اسالمى كه در مع‪55‬رض تهديد دش‪55‬من ق‪55‬رار‬
‫دارد‪ .‬كه احتمال تهاجم نيروهاى دشمن از آنجاها مىرود‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم رباط و مرزبانى‪ :‬پاسدارى‪ 5‬و حفاظت از مرزهاى‪ 5‬س‪55‬رزمين اس‪55‬المى‪ ،‬مانند جه‪55‬اد‪.‬‬
‫واجب كفائى است‪ .‬هر گاه عدهاى مسئوليت آن را بر عهده بگيرد‪ ،‬مس‪5‬ئوليت از ديگ‪5‬ران س‪5‬اقط‪5‬‬
‫خواهد ش‪55‬د‪ .‬خداوند درب‪55‬اره آن امر ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬آل عمران‪:‬‬

‫‪286‬‬
‫‪« .)200‬اى مؤمنان صبر را پيشه كنيد و ديگران را توص‪5‬يه به ص‪5‬بر كنيد و از مرزها و نق‪5‬اط‬
‫خطر ميهن اسالمى پاسدارى‪ 5‬كنيد و از خداوند بترسيد‪ 5‬تا رستگار‪ 5‬شويد»‪.‬‬
‫‪ -3‬فض‪5‬يلت مرزب‪5‬انى‪ 5:‬پاس‪5‬دارى و حراست از مرزه‪5‬اى‪ 5‬س‪5‬رزمين اس‪5‬المى به‪5‬ترين اجر و‬
‫الدْنيا وَمَ‪% %‬ا عََلْيهَ‪% %‬ا»‬
‫ير مَِن ُّ‬‫يل اللّهِ خَ‪ٌ % %‬‬
‫اط يَ‪% %‬ومٍ ِفى س‪ِ%َ%‬ب ِ‬ ‫ثواب اخروى را دارد‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬رُبَ‪ُ % %‬‬
‫(متفق علي‪555‬ه)‪« .‬م‪555‬رزدارى و حراست يك روز‪ ،‬به‪555‬تر است از دنيا و آنچه كه در آن هست» و‬
‫ط فَِإنَّهُ ي ْنمو لَهُ َعملُهُ إِلَى يوِم ال ِْقيام ِة وي َؤ َّمن ِمن َفت ِ‬
‫َّان الْ َق ْب‪ِ %‬ر»‬ ‫ت يُ ْختَ ُم َعلَى َع َملِ ِه إِالَّ ال ُْم َرابِ َ‬
‫مىفرمايد‪ُ « :‬ك ُّل الْميِّ ِ‬
‫َْ َ َ َ ُ ُ ْ‬ ‫َ‬ ‫َُ‬ ‫َ‬
‫(اب‪55‬وداود‪ ،‬ترم‪55‬ذى‪ 5‬و ص‪55‬ححه)‪« .‬هر چ‪55‬يز ميت هم‪55‬را‪ ،‬با عملش پاي‪55‬ان مىپ‪55‬ذيرد‪ 5،‬بجز كسى كه‬
‫مرزبان است‪ ،‬زيرا عمل او تا قيامت باقى است (و مرزبان‪ ،‬يعنى كسى كه از مرزهاى‪ 5‬اسالمى‬
‫پاس‪55‬دارى مىكند)‪ ،‬از فتنهه‪55‬اى‪ 5‬ق‪55‬بر‪ - ،‬و س‪55‬وال ‪ -‬منكر و نك‪55‬ير ‪ ،‬در ام‪55‬ان مىباشد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ض ‪%‬ل ِمن أَلْ‪ٍ ِ %‬‬ ‫«ح‪%%‬رس لَيلَ‪%ٍ %‬ة فِى س ‪%‬بِ ِ ِ‬
‫ار َه‪%%‬ا» (احمد)‪« .‬پاسدارى‪ 5‬يك‬ ‫ام َن َه ُ‬
‫ص‪ُ %‬‬ ‫‪%‬ام ل َْيلُ َه‪%%‬ا َويُ َ‬
‫‪%‬ف ل َْيلَ‪%%‬ة ُي َق‪ُ %‬‬ ‫يل اللَّه َت َع‪%%‬الَى أَفْ َ ُ ْ‬ ‫َ‬ ‫ََ ُ ْ‬
‫شب در راه خ‪55‬دا به‪55‬تر از ه‪55‬زار شب است كه تم‪55‬ام ش‪55‬بهايش به عب‪55‬ادت و روزه‪55‬ايش‪ 5‬در ح‪55‬الت‬
‫روزه س‪55‬پرى‪ 5‬ش‪55‬وند»‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا خط‪55‬اب به انس بن ابى مرثد غن‪55‬وى كه وى را ب‪55‬راى حراست‬
‫‪%‬ال ‪ :‬الَ إِالَّ مص‪% %‬لِّيا أَو قَا ِ‬
‫ض ‪%%‬يًا‬ ‫ْت اللَّْيلَ‪% %‬ةَ»‪ .‬قَ ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ل َن‪%َ %%‬زل َ‬
‫ُ َ ً ْ‬ ‫«ه‪ْ %‬‬
‫سپاه به مدت يك شب مأموريت داده بود‪ ،‬فرمود‪%َ :‬‬
‫‪%‬ل َب ْع‪َ % %‬د َها» «آيا شب را گذران‪55‬دى؟‪5‬‬ ‫‪%‬ك أَ ْن الَ َت ْع َم‪َ % %‬‬ ‫ت فَالَ َعلَْي‪َ % %‬‬ ‫ول اللَّ ِه ص‪« :‬قَ ‪ْ % %‬د أ َْو َج ْب َ‬ ‫‪%‬ال لَ‪%% %‬هُ َر ُس ‪ُ % %‬‬
‫اج‪ % %‬ةً‪َ .‬ف َق‪َ % %‬‬
‫َح َ‬
‫عرض كرد‪ ،‬خير‪ ،‬جز در حالت نماز يا در رسيدگى‪ 5‬به مشكالت و مس‪55‬ائل م‪55‬ردم‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬تو بهشت را ب‪55‬راى خ‪55‬ود واجب ك‪55‬ردى‪ ،‬از اين پس اگر اعم‪55‬الى را انج‪55‬ام ن‪55‬دهى‪،‬‬
‫اشكالى ندارد»‪( .‬نسائى و ابوداود‪.)5‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬لزوم آمادگى براى جهاد‪:‬‬


‫آمادگى براى جه‪55‬اد بوس‪55‬يله ت‪55‬دارك اب‪55‬زار و تهيه تم‪55‬ام ان‪55‬واع مهم‪55‬ات جنگى و نظ‪55‬امى‪ 5‬ميسر‬
‫است‪ .‬آمادگى‪ 5‬براى جهاد‪ ،‬مانند خود جهاد فرض است و البته آمادگى براى جهاد مق‪55‬دم بر جه‪5‬اد‬
‫اس‪55555555‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55555555‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬األنف‪55‬ال‪« .)60 :‬و آنچه از ن‪55‬يرو‪ 5‬و مهيّا‬
‫ساختن اسبان در توان داريد براى [مقابله با] آنان آماده سازيد‪ ،‬با آن دشمن خدا و دشمن خ‪55‬ود و‬
‫ديگران را جز آنان بترسانيد‪.»5‬‬
‫ول‪   ﴿ :‬‬ ‫ول اللّ ‪%ِ % % %‬ه ص َعلَى ال ِْم ْنبَرِ َي ُق ُ‬ ‫ت َر ُس ‪َ % % % %‬‬ ‫عقبه بن ع‪555‬امر مىگوي‪555‬د‪َ :‬س ‪ِ % % % %‬م ْع ُ‬
‫‪ ،﴾   ‬أَاَل إِ َّن الْ ُق‪%َّ % % %‬و َة ال‪%َّ % % %‬ر ْم ُى‪ ،‬أَاَل إِ َّن الْ ُق‪%َّ % % %‬و َة ال‪%َّ % % %‬ر ْم ُى أَاَل إِ َّن الْ ُق‪%َّ % % %‬و َة ال‪%َّ % % %‬ر ْم ُى» (مس‪55‬لم)‪.‬‬
‫«رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص روى‪ 5‬من‪55‬بر مىفرم‪55‬ود‪ :‬منظ‪55‬ور از ق‪55‬وه در آيه م‪55‬ذكور‪ ،‬تيران‪55‬دازى‪ 5‬است»‪( .‬با‬
‫توجه به شرايط‪ 5‬امروزى‪ 5‬رمى شامل تمام تاكتيكهاى‪ 5‬جنگى است) و مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َّن اللَّهَ َع‪%َّ % %‬ز َو َج‪َّ % %‬‬
‫‪%‬ل‬
‫ص‪ْ %‬ن َعتِ ِه الْ َخ ْ‪%‬ي َ‪%‬ر َوال‪%َّ %‬ر ِام َى بِ‪%ِ %‬ه َو ُم ْنبِلَ‪%%‬هُ َو ْار ُم‪%%‬وا َو ْار َكبُ‪%%‬وا‬
‫ب فى َ‬
‫اح ِد ثَالَثَ‪%‬ةَ َن َف‪ٍ %‬ر الْجنَّةَ‪ :‬ص‪%‬انِعهُ يحتَ ِس‪ِ %‬‬
‫َ َ َ َْ ُ‬ ‫س‪ْ %‬ه ِم ال َْو ِ‪%‬‬
‫يُ‪ْ %‬د ِخ ُل بِال َّ‬
‫الر ُج ِ‪%‬ل َف َر َس‪%‬هُ َو ُمالَ َعبَتُ‪%‬هُ أ َْهلَ‪%‬هُ َو َر ْميُ‪%‬هُ بَِق ْو ِس‪ِ %‬ه‬ ‫َى ِمن أَ ْن َتر َكبوا لَيس ِمن اللَّ ْه ِو إِالَّ ثَالَ ٌ ِ‬
‫يب َّ‬ ‫ث‪ :‬تَأْد ُ‬ ‫ْ ُ ْ َ َ‬ ‫ب إِل َّ ْ‬ ‫َوأَ ْن َت ْر ُموا أ َ‬
‫َح ُّ‬
‫َو َن ْبلِ‪%ِ % %‬ه» (اصحاب الس‪55‬نن)‪« .‬خداوند بخ‪55‬اطر يك ت‪55‬ير سه نفر را به بهشت مىبرد‪ :‬ص‪55‬انع‪ ،‬كسى كه‬
‫تبر را درست مىكند‪ ،‬اگر در صنعت آن نيت خير را كرده باش‪5‬د‪ ،‬دوم ت‪5‬ير ان‪5‬داز را‪ ،‬س‪5‬وم او كه‬
‫تير را مىتراشد‪( .‬تيرهاى دوران ص‪55‬در اس‪55‬الم بوس‪55‬يله تيركم‪55‬ان پرت‪55‬اب مىش‪55‬دند‪ ،‬بعد از س‪55‬اختن‬
‫نيازبود تا براى قالب كردن با تير كمان در آنها تراش و خراش صورت گ‪55‬يرد) تيران‪55‬دازى‪ 5‬كنيد‬
‫و اسب سوارى كنيد‪ ،‬من (پيامبر) تيراندازى را بيشتر مىپسندم‪ ،‬از ميان سرگرمىها فقط سه نوع‬

‫‪287‬‬
‫سرگرمى و بازى‪ ،‬بيهوده محسوب نمىگ‪55‬ردد‪ 5.‬پ‪55‬رورش‪ 5‬دادن اسب ب‪55‬راى جه‪55‬اد‪ ،‬ب‪55‬ازى ك‪55‬ردن با‬
‫همسر و تيراندازى‪ 5‬و ياد گرفتن آن»‪.‬‬
‫با توجه به اين آيهها و احاديث بر مسلمانان‪ ،‬خواه داراى حكومت واحده باشند يا حكومتهاى‬
‫متعدد و مختلفى الزم است كه از لحاظ نظامى‪ 5‬خود را آماده كنند و تا حد توان مردانى‪ 5‬را ب‪55‬راى‬
‫تاكتيكهاى‪ 5‬نظامى و رزمى تربيت كنند‪ ،‬اين آمادگى نه تنها بخ‪55‬اطر‪ 5‬دفع حمالت دش‪55‬من باشد بلكه‬
‫بقصد جه‪555‬اد در راه خ‪555‬دا‪ ،‬اعالء كلمه توحيد و نشر و گس‪555‬ترش ع‪555‬دل و انص‪555‬اف و رحمت در‬
‫سرزمين خدا باشد‪.‬‬
‫الزم است كه آموزش نظامى ميان مسلمانان اجبارى‪ 5‬باش‪5‬د‪ ،‬هر فرزند‪ 5‬پسر وق‪5‬تى كه به ‪18‬‬
‫سالگى مىرسد‪ ،‬براى مدت يك سال و نيم تا دو سال اجبارا به خدمت سربازى‪ 5‬و آموزش نظ‪55‬امى‪5‬‬
‫اعزام گردد‪ ،‬در ظرف‪ 5‬اين مدت كليه تاكتيكهاى‪ 5‬نظامى ورزمى به او ياد داده شوند و بعد نام او‬
‫در دفتر نيروهاى نظامى‪ 5‬ثبت گردد‪ ،‬تا بوقت ض‪55‬رورت ب‪55‬راى دف‪55‬اع از اس‪55‬الم و ميهن اس‪55‬المى‬
‫خود آماده باشد‪ .‬در چ‪55‬نين وض‪55‬عيتى‪ 5‬اگر نيت ش‪55‬خص ص‪55‬الح و نيكو باش‪55‬د‪ ،‬تا ن‪55‬امش ثبت اس‪55‬ت‪.‬‬
‫ثواب مرابط در راه خدا را دارد‪.‬‬
‫براى مسلمان ضرورى است كه از لحاظ صنايع نظامى‪ 5‬و توليد كليه ان‪55‬واع اب‪55‬زار جنگى و‬
‫آالت حرب كه در جهان امروز توليد مىشود‪ ،‬خودكفا باشند و در اين راستا اق‪55‬دام الزم را انج‪55‬ام‬
‫بدهند ولو اينكه اين اقدام و آمادگى منجر به ترك تمام چيزهاى‪ 5‬غير ضرورى‪ 5‬در ابعاد خ‪5‬وردن‪،‬‬
‫نوشيدن‪ ،‬لباس‪ ،‬منزل و غيره گردد‪ ،‬اين همان عملى است كه بدون آن مس‪55‬لمان نمىتواند‪ 5‬فريضه‬
‫جه‪55‬اد را به نحو مطل‪55‬وب انج‪55‬ام دهد و از عه‪55‬ده آن بر آي‪55‬د‪ .‬و در غ‪55‬ير اين ص‪55‬ورت‪ 5‬مس‪55‬لمانان‬
‫بزهكار‪ 5‬و در دنيا و آخرت در معرض عذاب الهى قرار خواهند گرفت‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬اركان جهاد‪:‬‬


‫جهاد‪( ،‬سيادت يا شهادت) داراى چند ركن است‪:‬‬
‫‪ -1‬نيت صالح‪ :‬زيرا كه ص‪55‬حت ش‪55‬رعى اعم‪55‬ال من‪55‬وط به نيت اس‪55‬ت‪ .‬نيت در جه‪55‬اد‪ ،‬اعالء‬
‫كلمه توحيد‪ 5‬باشد نه چيزى ديگ‪55‬ر‪ ،‬از رس‪55‬ول هّللا ص درب‪55‬اره كس‪55‬انى كه بخ‪55‬اطر‪ 5‬غ‪55‬يرت و ري‪55‬اء‬
‫«مْن َقاتَ ‪% %‬لَ ِلَتكُ ‪% %‬ونَ َكِلمَ ‪ُ% %‬ة اللّهِ ِهَى‬
‫جهاد مىكنند‪ ،‬سوال شد‪ ،‬كدام يك جهادش در راه خداست؟ فرم‪55‬ود‪َ :‬‬
‫ْالُعْلَيا فَُهوَ ِفى َسِبْيلِ اللّهِ» (متفق عليه)‪« .‬هر كس بخاطر‪ 5‬اين جهاد كند كه دين خدا سر بلند و پيروز‪5‬‬
‫شود‪ ،‬جهادش در راه خدا است»‪.‬‬
‫‪ -2‬جهاد تحت فرماندهى‪ 5‬و به اجازه امام باش‪55‬د‪ ،‬هم‪55‬انطور كه ب‪55‬راى مس‪55‬لمانان‪ ،‬هر چند كه‬
‫تعدادش‪55‬ان كم باش‪55‬د‪ ،‬زن‪55‬دگى ب‪55‬دون ام‪55‬ام ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪ ،‬جه‪55‬اد ك‪55‬ردن ب‪55‬دون ام‪55‬ام ن‪55‬يز ب‪55‬راى آن‪55‬ان‬
‫روانيس‪5555‬ت‪ 5.‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪      ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬النساء‪« .)59 :‬اى مؤمن‪5‬ان از خداوند اط‪55‬اعت كنيد و از‬
‫رسول او اطاعت كنيد و از دولت مردانى‪ 5‬كه مسلمان هستند نيز اطاعت كنيد»‪.‬‬
‫طبق رهنمود‪ 5‬اين آيه‪ ،‬هر مجموعه يا گروهى‪ 5‬از مسلمانان كه بخاطر رهائى از س‪55‬لطه كف‪55‬ار‬
‫قصد‪ 5‬جه‪55‬اد دارد ض‪55‬رورى‪ 5‬است كه نخست از شخصى‪ 5‬از مي‪55‬ان خ‪55‬ود كه واجد ش‪55‬رايط‪ 5‬ام‪55‬امت‪،‬‬
‫يعنى علم‪ ،‬تقوى‪ ،‬كفايت سياسى‪ ،‬مديريت باشد‪ ،‬بيعت كرده بعد با منظم ك‪55‬ردن ص‪55‬فوف و ايج‪55‬اد‬
‫وحدت و انسجام‪ ،‬بوسيله مال‪ ،‬جان و زب‪55‬ان عليه دش‪55‬من به مب‪55‬ارزه برخيزند‪ 5‬تا خداوند‪ 5‬پ‪55‬يروزى‪5‬‬
‫را براى آنان به ارمغان بياورد‪.‬‬
‫‪ -3‬آمادگى و تدارك كليه لوازمات جهاد در حد ت‪55‬وان و امك‪55‬ان‪ :‬مانن‪55‬د‪ ،‬م‪55‬ردان جنگى‪ ،‬آالت‬
‫حرب و فراگرفتن تمام تاكتيكه‪55‬اى‪ 5‬رزمى نظ‪55‬امى‪ 5‬با ب‪55‬ذل تم‪55‬ام امكان‪55‬ات موج‪55‬ود‪ 5‬و متوجه ك‪55‬ردن‬
‫س‪5555‬عى و تالش در اين خص‪5555‬وص‪ ،‬هم‪5555‬انطور كه خداوند مىفرماي‪5555‬د‪   ﴿ :‬‬

‫‪288‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫(األنفال‪.)60 :‬‬
‫‪ -4‬جلب رضايت والدين و اجازه آنان‪ :‬اگر در قيد حيات باش‪55‬ند يا هر ك‪55‬دام از وال‪55‬دين كه در‬
‫قيد حيات است‪ ،‬بدليل اينكه رسول هّللا ص خطاب به شخصى‪ 5‬كه متقاضى شركت در جهاد ب‪55‬ود‪،‬‬
‫جاهِ‪ْ% %‬د» جهاد تو‬ ‫«فِفْيهِمَ‪% %‬ا َف َ‬
‫اك؟» آيا پدر و مادر تو زندهاند؟‪ 5‬فرمود‪ 5:‬آرى‪ ،‬گفت‪َ :‬‬ ‫َح ٌّى َوالِ ‪َ %%‬د َ‬‫فرمود‪« :‬أ َ‬
‫همين است كه خدمت آنها را بكنى‪ ،‬اگر دشمن ش‪55‬هر را محاص‪55‬ره نم‪55‬ود و محاص‪55‬ره تنگ شد يا‬
‫اينكه امام كسانى را براى جهاد‪ ،‬مشخص كرده اس‪55‬ت‪ ،‬در چ‪55‬نين ش‪55‬رايطى‪ 5‬اج‪55‬ازه وال‪55‬دين س‪55‬اقط‬
‫مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -5‬اطاعت كردن از امام و فرمانده هر كس در امر قت‪55‬ال از ام‪55‬ام نافرم‪55‬انى كن‪55‬د‪ ،‬به م‪55‬رگ‬
‫َح‪ٌ %‬د ِم َن الن ِ‬
‫َّاس َخ‪%َ %‬ر َج‬ ‫سأَ‬ ‫ِ ِ‬ ‫«م ْن َك‪ِ %‬ر َه ِم ْن أِ‪َ%‬م‪%‬ي ِر ِه َش‪ْ %‬يئًا َفلْيَ ْ ِ‬
‫ص‪%‬ب ْر َعلَْي‪%%‬ه فَإنَّهُ ل َْي َ‬ ‫جاهلى مىميرد‪ ،‬رسولاهّلل مىفرمايد‪َ :‬‬
‫اهلِيَّةً» (متفق عليه)‪« .‬هر كس از فرمان‪55‬ده و ام‪55‬يرش‬ ‫‪%‬ات ِميت ‪% %‬ةً ج ِ‬ ‫ِ‬ ‫ان ِش ‪ْ % %‬ب ًرا فَ َ‪%‬م‪َ %‬‬ ‫ِم َن ال ُّ‬
‫س ‪ْ % %‬لطَ ِ‬
‫‪%‬ات َعلَْي‪%% %‬ه إِالَّ َم‪َ َ َ % %‬‬
‫چيزى را مطابق ميلش نيابد‪ ،‬صبر كند‪ ،‬زيرا هر كس از فرمان سلطانش يك وجب ب‪55‬يرون رود‬
‫و دراين حالت بميرد‪ ،‬موتش‪ ،‬موت جاهلى خواهد بود»‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬لوازمات داخل شدن در معركه‪:‬‬


‫مجاهد به هنگام داخل شدن به معركه بايد شرايط‪ 5‬زير را داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -1‬ثبات و اس‪55‬تقامت موقع ته‪55‬اجم دش‪55‬من‪ :‬زي‪55‬را خداوند نش‪55‬ان دادن هرگونه ض‪55‬عف و عقب‬
‫نش‪55‬ينى را در چ‪55‬نين ح‪55‬التى ح‪55‬رام ق‪55‬رار داده اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫(األنفال‪« .)15 :‬اى مؤمن‪55‬ان‪ ،‬چ‪55‬ون با انب‪55‬وه ك‪55‬افران رو به رو ش‪55‬ويد‪ ،‬به آن‪55‬ان پشت مكنيد» اين‬
‫حرمت عقب نشينى در صورتى است كه تعداد كفار بيش از دو براب‪55‬ر‪ ،‬تع‪55‬داد مس‪55‬لمانان نباش‪55‬د‪،‬‬
‫اگر تع‪55‬داد كف‪55‬ار بيش‪55‬تر ب‪55‬ود‪ ،‬مثال يك مجاهد مس‪55‬لمان در برابر سه ك‪55‬افر‪ 5‬يا بيش از آن مىجنگ‪55‬د‪،‬‬
‫عقب نش‪55‬ينى در اين ش‪55‬رايط ح‪55‬رام نيس‪55‬ت‪ .‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه بخ‪55‬اطر‪ 5‬ف‪55‬ريب دادن دش‪55‬من‪ ،‬اگر عقب‬
‫نشينى شود‪ ،‬مانعى ندارد و آن‪55‬ان كه ب‪55‬اين منظ‪55‬ور عقب نش‪55‬ينى مىكنند گن‪55‬اه ك‪55‬ار نيس‪55‬تند‪ ،‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾       ﴿ :‬األنف‪55‬ال‪ .)16 :‬يع‪55‬نى‬
‫عقب نشينى حرام است بجز اينكه كسى بخاطر‪ 5‬فريب دادن دش‪55‬من و تش‪55‬ديد قت‪55‬ال يا بخ‪55‬اطر‪ 5‬پن‪55‬اه‬
‫بردن به گروه تازه نفس و تجديد قوى چنين كند‪.‬‬
‫‪ -2‬بمنظور‪ 5‬يارى خواستن از خداوند‪ 5‬با قلب و زبان همواره بي‪5‬اد خ‪5‬دا باش‪5‬د‪ ،‬وع‪5‬ده‪ ،‬وعي‪5‬د‪،‬‬
‫واليت و نصرت و يارى خداوند را براى اوليائش پيوسته بخاطر داشته باش‪55‬د‪ ،‬تا ب‪55‬دين ص‪55‬ورت‬
‫قلب خود را تقويت كند‪.‬‬
‫‪ -3‬اطاعت از خدا و رسولش‪ 5‬بصورت‪ 5‬عدم مخالفت با حكم آنان و مرتكب نشدن آنچه كه از‬
‫جانب خدا و رسول نهى شدهاست‪.‬‬
‫‪ -4‬ترك نزاع و اختالف مي‪55‬ان خ‪55‬ود‪ :‬دلها بهم پيوس‪55‬ته و جس‪55‬مها با هم نزديك باش‪55‬ند و مانند‬
‫ديوار‪ 5‬آهنين يكديگر را تقويت كنند‪.‬‬
‫‪ -5‬صبر كردن و توصيه به صبر نمودن و ثبات و پايمردى‪ 5‬نشان دادن در معركه تا دشمن‬
‫به وحشت افتاده و با شكست مواجه گردد‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾       ‬األنف‪55‬ال‪« .)46 55-45 :‬اى اهل ايم‪55‬ان موقع‬
‫مالقات گروه دشمن ثبات و پاى مردى نشان دهيد و خدا را به كثرت ياد كنيد تا رستگار‪ 5‬ش‪55‬ويد‪،‬‬

‫‪289‬‬
‫از خدا و رس‪55‬ول او اط‪55‬اعت كنيد و با هم اختالف نكني‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه بهم مىپاش‪55‬يد‪ 5‬و رعب ش‪55‬ما از دل‬
‫دشمن بيرون مىرود‪ ،‬صبر كنيد‪ ،‬همانا (نصرت و يارى) خداوند‪ 5‬با صابران است»‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬آداب جهاد‪:‬‬


‫جهاد آداب و روشهاى‪ 5‬بخصوصى‪ 5‬دارد كه رعايت آنها الزم است‪ .‬زي‪55‬را رع‪55‬ايت اين آداب‬
‫باعث پيروزى خواهد بود و آنها عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬حفظ اسرار و رموز لشكر و پنهان داشتن تاكتيكه‪55‬اى رزمى‪ 5:‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص هر گ‪55‬اه‬
‫براى جهاد بسوى‪ 5‬مقصدى حركت مىكرد‪ ،‬غير آن را وانمود‪ 5‬مىكرد‪.‬‬
‫‪ -2‬استفاده از رموز‪ ،‬شعارها و اشارات ميان افراد لشكر تا در صورت اختالط و آميزش با‬
‫سپاه دشمن يا نزديك شدن به آنان‪ ،‬افراد خودى‪ 5‬با اين رموز‪ 5‬و اشارات شناخته شوند‪ ،‬رسول هّللا‬
‫ص مىفرمايد‪« :‬إِ ْن َبيَّتَ ُك ُم ال َْع‪ُ %%‬د ُّو َف ُقولُ‪%%%‬وا (حم) الَ ُي ْن َ‬
‫ص ‪ُ %%‬رو َن» «هرگاه دشمن بر ش‪55‬ما ش‪55‬بيخون زد‪ ،‬اين‬
‫كلمات را «حم الينصرون» شعار يا رمز خود قرار‪ 5‬دهيد و از آن استفاده كنيد»‪ ،‬رمز و ش‪55‬عار يك‬
‫ت ب‪55‬ود‪.‬‬ ‫ت‪َ ،‬اِم ْ‬ ‫دسته (سريه) كه فرمان‪55‬دهى آن‪55‬را حض‪55‬رت اب‪55‬وبكر ص‪55‬ديق ‪ ‬به عه‪55‬ده داش‪55‬ت‪َ ،‬اِم ْ‬
‫(امت فعل امر از ماده مات يموت است) (ترمذى و غيره صحيح است)‪.‬‬
‫‪ -3‬سكوت موقع وارد شدن در معركه و مصاف‪ 5‬با دشمن زيرا كه ح‪55‬رف زدن و س‪55‬رو‪ 5‬ص‪55‬دا‬
‫ك‪55‬ردن ب‪55‬اعث سس‪55‬تى و از بين رفتن ق‪55‬درت و پراكن‪55‬دگى‪ 5‬افك‪55‬ار‪ 5‬مىگ‪55‬ردد‪ ،‬در ح‪55‬ديثى به روايت‬
‫ابىداود‪ 5‬آمده است‪ :‬اصحاب رسول هّللا ص موقع قتال با دشمن سرو صدا را نمىپسنديدند‪.‬‬
‫‪ -4‬انتخ‪55‬اب محل مناسب ب‪55‬راى جه‪55‬اد و قت‪55‬ال و ت‪55‬رتيب دادن ص‪55‬فوف مجاه‪55‬دين و در نظر‬
‫گرفتن زمان و فرصت‪ 5‬مناسب براى حمله بردن بر دش‪55‬من‪ ،‬زي‪55‬را از جمله رهنموده‪55‬اى رس‪55‬ول‬
‫هّللا اين بود كه براى غارت بردن بر دشمن مكان و زمان مناسب در نظر گرفته شود‪( .‬ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -5‬قبل از تهاجم بر دشمن‪ ،‬بايد دش‪55‬من بس‪55‬وى اس‪55‬الم يا بس‪55‬وى تس‪55‬ليم ش‪55‬دن و پ‪55‬رداخت جذيه‬
‫دعوت شود‪ ،‬اگر از اين دو پيشنهاد‪( 5‬اسالم و تسليم) انك‪55‬ار ك‪55‬رد آنگ‪55‬اه راه س‪55‬وم قت‪55‬ال و مب‪55‬ارزه‬
‫است‪ ،‬رسول هّللا ص هرگ‪55‬اه فرمان‪55‬دهى‪ 5‬را ب‪55‬راى يك دس‪55‬ته يا لش‪55‬كر تع‪55‬يين مىك‪55‬رد‪ ،‬او را ب‪55‬راى‬
‫يت‬‫رعايت تقوى در حق خود و براى خير در حق همراهانش توصيه مىكرد و مىفرم‪55‬ود‪« :‬إِذَا ل َِق َ‬
‫‪%‬ف َع ْن ُه ُم‬ ‫وك إِل َْي َه‪%%‬ا فَاقْبَ‪%ْ %‬ل ِم ْن ُه ْم َو ُك‪َّ %‬‬
‫َج‪%%‬ابُ َ‬ ‫ث ِخص ٍ ِ‬
‫ال أ َْو خالَ ٍل فَأ ََّيُت َها أ َ‬ ‫َ‬
‫َع ُد َّو َك ِمن الْم ْش ِركِين فَا ْدعُ ُهم إِلَى إِ ْح َدى ثَالَ ِ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ف َع ْن ُه ْم ‪ ....‬فَ ‪ِ%‬إ ْن ُه ْم أ ََب‪%ْ %‬وا فَ‪%%‬ا ْدعُ ُه ْم إِلَى إِ ْعطَ‪%%‬اء الْج ْزيَ‪%%‬ة فَ ‪ِ%‬إ ْن‬ ‫ِ‬
‫وك فَاقْبَ‪%ْ %‬ل م ْن ُه ْم َو ُك‪َّ %‬‬
‫َج‪%%‬ابُ َ‬ ‫ا ْدعُ ُه ْم إِلَى ا ِإل ْس ‪%‬الَِم فَ ‪ِ%‬إ ْن أ َ‬
‫استَ ِع ْن بِاللَّ ِه َت َعالَى َوقَاتِل ُْه ْم» (مسلم و ابو داود)‪.‬‬ ‫ف َع ْن ُه ْم فَِإ ْن أ ََب ْوا فَ ْ‬‫َجابُوا فَاقْبَ ْل ِم ْن ُه ْم َو ُك َّ‬ ‫أَ‬
‫«هرگاه با دشمن مش‪5‬رك مواجه ش‪5‬دى‪ ،‬آنها را به يكى از اين سه مطلب دع‪5‬وت كن‪ ،‬هرك‪5‬دام‬
‫را پذيرفتند‪ 5،‬تو نيز آن را بپذير و از قتال و جنگ با آنان خود دارى كن‪ ،‬نخست آن‪55‬ان را بس‪55‬وى‬
‫اسالم دعوت كن‪ ،‬اگر پذيرفتند‪ ،‬تو نيز اس‪55‬الم آن‪55‬ان را بپ‪55‬ذير و از جنگ با آن‪55‬ان خ‪55‬وددارى كن‪،‬‬
‫اگر از پذيرفتن‪ 5‬اسالم و مسلمان ش‪5‬دن انك‪55‬ار كردن‪5‬د‪ ،‬آن‪55‬ان را به تس‪5‬ليم ش‪55‬دن و پ‪55‬رداخت مالي‪5‬ات‬
‫دعوت كن‪ ،‬اگر جواب مثبت دادند‪ ،‬بپذير و از جنگيدن با آنان دست ب‪55‬ردار‪ ،‬اگر از اين پيش‪55‬نهاد‪5‬‬
‫انكار كردند‪ ،‬آنگاه از خدا يارى طلب و با آنان قتال كن»‪.‬‬
‫‪ -6‬اجتناب از هرگونه سرقت و دزدى از م‪55‬ال غ‪55‬نيمت و ع‪55‬دم تع‪55‬رض به زن‪55‬ان‪ ،‬كودك‪55‬ان‪،‬‬
‫پيرمردان و پيشوايان دينى‪ ،‬در صورتى‪ 5‬كه آن‪5‬ان ش‪5‬ريك قت‪5‬ال نباش‪5‬ند‪ 5.‬البته اين اقش‪5‬ار‪ 5‬اگر عمال‬
‫در جنگ شريك هستند‪ ،‬قتال با آنان مانعى ندارد‪ ،‬رسول اكرم ص به فرمان‪55‬دهان چ‪55‬نين توص‪55‬يه‬
‫ص‪ِ %‬غ ًيرا َوالَ ْام‪%َ %‬رأَةً‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مىكرد‪« :‬انْطَلِ ُقوا بِاس ِم اللَّ ِه وبِاللَّ ِه و َعلَى ِملَّ ِة رس‪ِ ِ %‬‬
‫ول اللَّه َوالَ َت ْق ُتلُ‪%%‬وا َش‪ْ %‬ي ًخا فَانيً‪%%‬ا َوالَ ط ْفالً َوالَ َ‬ ‫َُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫هّللا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َحس ‪% %‬نُوا (إ َّن اللهَ يُح ُّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َوالَ َتغُلُّوا َو ُ‬
‫ين)» (ابوداود)‪« .‬با ن‪55‬ام و به‬ ‫ب ال ُْم ْحس ‪% %‬ن َ‬ ‫ص ‪% %‬ل ُحوا َوأ ْ‬ ‫ض ‪ُّ % %‬موا غَنَ‪%% %‬ائ َم ُك ْم َوأَ ْ‬
‫يارى هّللا و به عنوان پيروان دين رسول هّللا ص حركت كنيد‪ ،‬به افراد زير تعرض نكنيد‪:‬‬

‫‪290‬‬
‫پير مردان ناتوان‪ ،‬كودكان‪ ،‬نوزادان و زنان‪ ،‬و از مال غنيمت دزدى‪ 5‬نكنيد‪ ،‬ام‪55‬وال غ‪55‬نيمت‬
‫را جمع كني‪55‬د‪ ،‬اص‪55‬الح نمائيد و رفت‪55‬ار‪ 5‬نيكو داش‪55‬ته باش‪55‬يد‪ ،‬همانا خداوند نيكوك‪55‬اران را دوست‬
‫دارد»‪.‬‬
‫‪ -8‬افراد دشمن در آتش سوخته نشوند‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬إِ ْن َو َج‪ْ %‬دتُ ْم فُالَنً‪%%‬ا فَ‪%%‬اقُْتلُوهُ َوالَ‬
‫ب النَّا ِر» «اگر فالنى را ديدي‪555‬د‪ ،‬او را بكش‪555‬يد ولى او را به آتش‬ ‫ب بِالنَّا ِر إِالَّ َر ُّ‬
‫تُ ْح ِرقُ ‪%% % % %‬وهُ فَِإنَّهُ الَ ُي َع‪%ِّ % % % %‬ذ ُ‬
‫نكشيد‪ ،‬زيرا بوسيله آتش عذاب نمىدهد مگر آفريدگار‪ 5‬آتش»‪( .‬ابوداود)‪.‬‬
‫‪ -9‬كشته ش‪55‬دگان مثله نش‪55‬وند‪ ،‬يع‪55‬نى چش‪55‬م‪ ،‬گ‪55‬وش‪ ،‬بي‪55‬نى و اعض‪55‬اء ب‪55‬دن آن‪55‬ان قطع نش‪55‬وند‪،‬‬
‫ص ‪َ %‬دقَ ِة و َي ْن َهانَ‪%%‬ا َع ِن الْم ْثلَ‪%ِ %‬ة» رسول هّللا‬ ‫عمران بن حصين ‪ ‬مىگويد‪َ « :‬ك‪%%‬ا َن رس ‪ِ ُ %‬‬
‫ُ‬ ‫ول اللَّه ص يَ ُحثُّنَ‪%%‬ا َعلَى ال َّ َ‬ ‫َُ‬
‫ص ما را ب‪55‬راى دادن ص‪55‬دفه تش‪55‬ويق مىك‪55‬رد و از مثله ك‪55‬ردن (بري‪55‬دن اعضا ميت) منع ك‪55‬رد»‪.‬‬
‫(ابوداود با سند خوب)‪.‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -10‬دعا براى پيروز‪ 5‬شدن در برابر دشمنان‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬ص بعد از بس‪55‬يج ك‪55‬ردن لش‪55‬كر به‬
‫ص ‪ْ %‬رنَا َعلَْي ِه ْم»‬ ‫َح َ‪%‬ز ِ‬
‫اب َو َه‪%%‬ا ِز َم األ ْ‪%‬‬‫س ‪َ %‬ح ِ‬ ‫ميادين نبرد مىفرمود‪« :‬اللَّه َّم م ْن ‪ِ %‬ز َل ال ِ‬
‫ْكتَ‪ِ %‬‬
‫اب ْاه‪ِ %‬ز ْم ُه ْم َوانْ ُ‬ ‫ى ال َّ‬‫‪%‬اب َو ُم ْج‪ِ %‬ر َ‪%‬‬ ‫ُ ُ‬
‫(متفق عليه)‪« .‬بار خدايا‪ ،‬خدائى كه نازل كننده كتاب (قرآن) و به حركت دهن‪55‬ده ابرها و شكست‬
‫دهنده احزاب و گروها‪ 5‬هستى‪ ،‬دش‪55‬من را شكست ده و ما را در برابر آن‪55‬ان پ‪55‬يروز بگ‪55‬ردان»‪ ،‬و‬
‫ْس ِحين يل ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫َّان‪ :‬ال‪%% %‬د ِ‬ ‫َّان أَو َقلَّ ‪%‬م‪%%‬ا ُت‪%% %‬رد ِ‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ض ‪% %‬ا»‬
‫ض ‪ُ % %‬ه ْم َب ْع ً‬
‫ْح ُم َب ْع ُ‬ ‫ُّعاءُ ع ْن‪َ % %‬د النِّ َداء َوع ْن‪َ % %‬د الْبَ ‪% %‬أ ِ َ ُ‬
‫َ‬ ‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬ث ْنتَ‪%% %‬ان الَ ُت‪%َ % %‬رد ْ َ َ‬
‫(ابوداود)‪« .‬به دو دعا جواب رد داده نمىشود يا خيلى كم جواب رد داده مىشود‪ ،‬دع‪55‬اء وقت اذان‬
‫و دعاء موقع جنگ‪ ،‬لحظاتى‪ 5‬كه بعضى‪ ،‬بعض ديگر را مىكشند»‪.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬عقد ذمه و احكام آن‪:‬‬


‫‪ -1‬عقد ذمه‪ :‬عقد ذمه عبارت است از پناه دادن كفار و تسليم ش‪55‬دن آن‪55‬ان در برابر حك‪55‬ومت‬
‫اسالمى و پرداختن ماليات بنام جزيه و التزام آنان نسبت به احكام اجتماعى و انتظ‪55‬امى‪ 5‬ش‪55‬ريعت‬
‫اسالم‪ ،‬مانند حدود‪ ،‬قتل‪ ،‬سرقت و غيره‪.‬‬
‫‪ -2‬مسئول عقد ذمه چه كسى اس‪55‬ت؟ عقد ذمه توسط‪ 5‬ام‪55‬ام يا ق‪55‬ائم مق‪55‬امش برگ‪55‬زار‪ 5‬مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫سواى اين دو مجاز به برگزارى‪ 5‬چنين قراردادى‪ 5‬نيستند‪ ،‬بر خالف‪ ،‬اجاره و تأمين (پن‪55‬اه دادن و‬
‫امان دادن) زيرا هر فرد مس‪5‬لمان‪ ،‬م‪5‬رد يا زن‪ ،‬مىتواند‪ 5‬پن‪5‬اه دهد يا ام‪5‬ان نامه ج‪5‬ارى كن‪5‬د‪ .‬زي‪5‬را‬
‫حضرت ام هانى دختر ابى طالب‪ ،‬يكى از مش‪55‬ركين را پن‪55‬اه داده ب‪55‬ود و بعد به محضر رس‪55‬ولاهّلل‬
‫َج‪%%‬ر ِ‬
‫ت‬ ‫ص آمد و جريان را براى رسولاهّلل ص بازگو ك‪55‬رد‪ ،‬رس‪55‬ولاهّلل ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬قَ‪ْ % %‬د أ َ‬
‫َج ْرنَ ‪%%‬ا َم ْن أ َ‪ْ %‬‬
‫ت يَ‪%% %‬ا أ َُّم َ‪%‬ه ‪%%‬انِي» «به هر كس كه تو امان و پناه دادى ما نيز او را پناه و ام‪55‬ان دادهايم»‪.‬‬ ‫وأ ََّمنَّا من أ ََّم ْن ِ‬
‫َ َْ‬
‫(بخاري)‪.‬‬
‫‪ -3‬تمي‪55‬يز اهل ذمه از غ‪55‬ير اهل ذمه‪ ،‬الزم است كه اهل ذمه بوس‪55‬يله لب‪55‬اس يا وجه امتي‪55‬ازى‬
‫ديگر از مسلمانان جدا باشند تا شناخته شوند‪ 5‬و در مقبره مسلمانان دفن نش‪55‬وند‪ 5.‬و آن‪55‬ان ابت‪55‬داء به‬
‫‪%‬ود َوالَ‬‫سالم نش‪55‬وند‪ 5‬و در ص‪55‬در جلسه ج‪55‬اى داده نش‪55‬وند‪ ،‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ َت ْب‪َ % %‬دءُوا الَْي ُه‪َ %%‬‬
‫ض ‪% %‬يَ ِق ِه» (مسلم)‪« .‬براى يهود و نصارى‬ ‫َح‪َ % %‬د ُه ْم فِى طَ ِري‪%ٍ % %‬ق فَا ْ‬
‫ض ‪% %‬طَُّروهُ إِلَى أَ ْ‬ ‫ِ‬ ‫ص ‪َ % %‬ارى بِال َّ‬
‫س ‪% %‬الَِم فَ ‪ِ% %‬إذَا لَقيتُ ْم أ َ‬ ‫النَّ َ‬
‫ابتداء به سالم نكنيد‪ ،‬هر گاه كسى از آنان را در ميان راه ديديد به تنگن‪55‬اترين مس‪55‬ير او را وادار‬
‫كنيد»‪.‬‬
‫‪ -4‬اهل ذمه از انجام اين كارها منع شوند‪ -1 :‬ساختن كنيسه و معابد و تجديد بناء معابدى‪ 5‬كه‬
‫‪%‬نى بِْيعَ ‪% %‬ةٌ ِفى اإلس‪%% %‬المِ ِوَلا ُيجَ ‪َّ% %‬ددُ م‪%% %‬ا‬ ‫در حال انهدام و از بين رفتن است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لا ُت ْب‪َ % %‬‬

‫‪291‬‬
‫ب مِْنه‪%%%‬ا» «هيچ كنيسهاى (معابد يهود و نصارى) در اس‪5‬الم س‪5‬اخته نش‪5‬ود و آنچه كه در ح‪5‬ال‬ ‫خَ‪%%‬رِ َ‬
‫انهدام است تجديد بنا نيز نشود»‪( .‬صاحب مغنى ونيل الأوطار)‪.‬‬
‫‪ -2‬بلند تر ساختن منازل از منازل مسلمانان‪ ،‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الِإس ‪ُ ْ% %‬‬
‫الم َيعْلُ ‪% %‬وْ َوَلا ُيْعَلى‬
‫َعَلْيهِ» «اسالم از هر چيز برتر است و هيچ چيزى بر اسالم برترى‪ 5‬ندارد»‪( .‬بيهقى وهو حسن)‪.‬‬
‫‪ -3‬شراب نوشى‪ ،‬خوردن گوشت خنزير‪ 5‬و آشكار خوردن و نوشيدن در ماه مبارك رمضان‬
‫در انظ‪55‬ار مس‪55‬لمانان بلكه هر آنچه كه ب‪55‬راى مس‪55‬لمانان ح‪55‬رام است بر اهل ذمه واجب است كه‬
‫بخاطر‪ 5‬اجتناب از آلوده كردن مسلمانان آنها را مخفيانه انجام دهند‪.‬‬
‫‪ -5‬عوامل نقص عقد ذمه‪ ،‬عقد ذمه با اين كارها نقض مىگردد‪5:‬‬
‫‪ -1‬خوددارى‪ 5‬از دادن جزيه‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم التزام نسبت به آن احكامى كه در متن عقد مشروط بودهاند‪5.‬‬
‫‪ -3‬هر گونه حركت زيانآورى‪ 5‬براى مسلمانان‪ ،‬مانند‪ :‬قتل‪ ،‬قطع طريق‪ ،‬جاسوسى‪ ،‬پناه دادن‬
‫جاسوس خارجى‪ 5‬يا ارتكاب زنا با زن مسلمان‪.‬‬
‫‪ -4‬توهين نسبت به خدا‪ ،‬رسول و قرآن‪.‬‬

‫حقوق اهل ذمه‪:‬‬


‫اهل ذمه حق دارند كه مسلمانان از جان‪ ،‬مال و عرض و آبروى آنان حفاظت كرده و از هر‬
‫گونه اذيت و آزار آنان اجتناب كنند‪ ،‬البته اين تعهد در حق آنان تا زمانى‪ 5‬است كه آنان به عهد و‬
‫پيمان خود وفا نموده مرتكب نقض عهد نشدهاند‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬مَْن آذَى ِذمًِّيا َفأََنا خَ ْ‬
‫صُمهُ‬
‫وم ْالقَِيامَ ‪% %‬ةِ» «هر كس اهل ذمه را اذيت كند‪ ،‬من روز‪ 5‬قيامت دشمن او خواهم ب‪55‬ود»‪( .‬خطيب در‬‫يَ ‪َ % %‬‬
‫تاريخ خ‪55‬ود از ابن مس‪55‬عود‪ 5‬با س‪55‬ند حسن)‪ .‬اگر آن‪55‬ان م‪55‬رتكب خالفى ش‪55‬دند كه م‪55‬وجب نقض عهد‬
‫باشد‪ ،‬خ‪5‬ون و م‪55‬ال آن‪55‬ان حالل مىگ‪5‬ردد‪ 5.‬اما زن‪5‬ان و فرزن‪55‬دان آن‪55‬ان تحت عقد ذمه هس‪55‬تند‪ .‬زي‪5‬را‬
‫انسان در برابر گناه ديگران مسئول نيست‪.‬‬

‫ماده نهم‪ :‬معاهده و صلح و آتشبس‪:‬‬


‫آتشبس‪:‬‬
‫عقد ايجاد آرامش و سكون با محاربين‪ ،‬جايز است‪ ،‬مشروط بر اينكه مش‪55‬تمل بر مص‪55‬لحت و‬
‫منافع مسلمانان باشد‪ ،‬رسول هّللا ص در بسيارى‪ 5‬جنگها محاربين را دع‪55‬وت به آرامش و س‪55‬كون‬
‫كرده است و از آن جمله است‪ ،‬دعوت به صلح و آرامش با يهود مدينه‪ ،‬زمانى‪ 5‬كه رس‪55‬ولاهّلل ص‬
‫نزد آنان رفت‪ ،‬اين آرامش و جنگبندى ادامه داشت تا اينكه خود يهود مرتكب نقض عهد شدند و‬
‫با رسولاهّلل ص غدر كردند‪ ،‬آنگاه رسولاهّلل ص با آنان قتال كرد و آنان را از مدينه اخراج نمود‪.‬‬

‫معاهده‪:‬‬
‫معاهده عدم تجاوز و حسن هم جوارى‪ 5‬ميان مسلمانان و دشمنان آنان جايز است‪ ،‬مشروط‪ 5‬بر‬
‫اينكه‪ ،‬اين معاهده مصلحت و منافع برجستهاى را براى مس‪55‬لمانان در بر داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ين اللَّهَ َعلَْي ِه ْم» (مسلم)‪« .‬عهد‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِِ‬ ‫ِ‬
‫ص چندين معاهده با كفار نموده و مىفرمود‪« 5:‬نَفى ل َُه ْم ب َع ْ‪%‬ه‪%%‬ده ْم َونَ ْس ‪% %‬تَع ُ‬
‫خ‪555‬ود را با آن‪555‬ان وفا مىك‪555‬نيم و عليه آن‪555‬ان از خداوند كمك مىج‪555‬وئيم»‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾      ‬التوبة‪« .)7 :‬بجز آنانى كه در مس‪5‬جد ح‪5‬رام با آن‪5‬ان‬
‫پيمان بستهايد‪ ،‬مادام كه معاهدين به عهد و پيمان خود وفا كنند‪ ،‬شما نيز با آنان وفا كنيد‪ .‬خداوند‬
‫بىتردي‪55‬د‪ 5،‬اهل تق‪55‬وى را دوست دارد»‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص كش‪55‬تن معاهد را ح‪55‬رام ق‪55‬رار داده اس‪55‬ت‪.‬‬

‫‪292‬‬
‫ْجن َِّة» (بخاري)‪« .‬هر كس معاه‪55‬دى را به قتل برس‪55‬اند‪،‬‬ ‫ِ‬
‫َم َي‪%َ %%‬ر ْح َرائ َح‪ %%‬ةَ ال َ‬
‫اه‪ً %%‬دا ل ْ‬
‫‪%‬ل ُم َع َ‬
‫«م ْن َقتَ‪َ %%‬‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ِ‬
‫َخيس بِال َْع ْهدِ والَ أ ْ ِ‬ ‫ِ‬
‫س ال ُْب ُر َد» (ابوداود)‪« .‬من عهد‬
‫َحب ُ‬ ‫َ‬ ‫بوى بهشت به او نمىرسد»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬إنِّى الَ أ ُ‬
‫و پيمان را نقض نمىكنم و قاصد را به اسارت نمىگيرم‪.»5‬‬

‫صلح‪:‬‬
‫هرگاه مسلمانان ناگزير به صلح ش‪55‬وند‪ 5‬و ص‪55‬لح من‪55‬افع و فوائ‪55‬دى را در برداش‪55‬ته باشد كه در‬
‫غير آن صورت تحقق نمىيابند‪ ،‬مىتوانند با دشمنان خ‪55‬ود وارد ص‪55‬لح ش‪55‬وند‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص با‬
‫اهل مكه در حديبيه صلح كرد‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه با اهالى نج‪55‬ران در برابر ام‪55‬والى كه آن‪55‬ان مل‪55‬زم به‬
‫پ‪55‬رداخت آن بودن‪55‬د‪ ،‬ص‪55‬لح نم‪55‬ود‪ ،‬با اه‪55‬الى بح‪55‬رين در برابر پ‪55‬رداخت مالي‪55‬ات مش‪55‬خص و با‬
‫اكيدردومه نيز صلح نمود‪.‬‬

‫ماده دهم‪ :‬تقسيم غنيمت‪ ،‬فئى‪ ،‬خراج‪ ،‬جزيه و نفل‪:‬‬


‫تقسيم غنائم‪:‬‬
‫غنيمت به اموالى گفته مىشود‪ 5‬كه در دارالحرب (ميدان جنگ) بدست مس‪55‬لمانان مىافتد‪ 5‬و حكم‬
‫آن اين است كه به پنج قسمت تقسيم شود‪ .‬يك پنجم آن در اختيار ام‪55‬ام مس‪55‬لمين ق‪55‬رار‪ 5‬گرفته و در‬
‫مصالح عامه صرف‪ 5‬ش‪55‬ود و چه‪55‬ار پنجم ديگر آن متعلق به آن دس‪55‬ته از اف‪55‬راد س‪55‬پاه است كه در‬
‫معركه و جنگ حضور‪ 5‬داشتهاند‪ ،‬چه عمال قتال ك‪55‬رده يا نكردهان‪55‬د‪ 5،‬حض‪55‬رت عمر ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«اْلَغِنْيمَُة ِلمَْن َشهَِد ْالَوْقعََة» (بخاري)‪« .‬مال غنيمت به آن كسانى متعلق است كه در معركه حض‪55‬ور‪5‬‬
‫َ‬
‫داشتهاند‪ ،»5‬به هر كدام از سپاهيان اسالم كه با اسبهاى خود عليه دش‪55‬من جنگيدهان‪55‬د‪ ،‬سه س‪55‬هم و‬
‫آنانى كه بدون اسب بوده و پياده جنگيدهاند‪ ،‬يك سهم داده مىشود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( ﴾       ‬األنف‪5555‬ال‪.)41 :‬‬
‫«و بدانيد كه آنچه از هر غنيمتى كه به دست آوري‪55‬د‪ -‬اگر به خداوند و آنچه روز فرق‪55‬ان‪ ،‬روزى‬
‫كه دو گ‪5‬روه به هم رس‪5‬يدند‪ 5،‬بر بن‪55‬ده خ‪5‬ود ن‪55‬ازل ك‪55‬رديم‪ ،‬ايم‪5‬ان داري‪55‬د‪ -‬يك پنجمش از آن خ‪55‬دا و‬
‫رسول [او] و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان است»‪.‬‬
‫توج‪55‬ه‪ :‬دس‪55‬تههايى از لش‪55‬كر كه ب‪55‬راى جنگ با دش‪55‬من اع‪55‬زام مىش‪55‬وند‪ 5،‬اگر غنيم‪55‬تى بدست‬
‫آوردند‪ 5،‬تمام افراد لشكر در آن شريك هستند اين غنيمت تنها مختص افراد سريه نيست‪.‬‬

‫فيء‪:‬‬
‫فيء به اموالى گفته مىشود كه كفار و مح‪55‬اربين آن را رها ك‪55‬رده ب‪55‬دون اينكه جنگى ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫گيرد از ميدان فرار كنند‪ ،‬حكم آن اين است كه امام در آن تصرف مىكند‪ ،‬يعنى مانند خمس م‪55‬ال‬
‫غ‪55‬نيمت در اختي‪55‬ار ام‪55‬ام ق‪55‬رار‪ 5‬مىگيرن‪55‬د‪ 5.‬ام‪55‬ام در مص‪55‬الح خاصه و عامه مس‪55‬لمانان بر حسب‬
‫تش‪55‬خيص آن را هزينه مىكن‪55‬د‪ ،‬خداوند در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫(حشر‪« .)7 :‬آنچه خداوند‪ 5‬از [ام‪5‬وال] اهل آباديها بر رس‪5‬ولش‪ 5‬ارزانى داش‪5‬ت‪ ،‬خ‪5‬اص خداوند‪ 5‬و‬
‫رسول و خويشاوندان [پيامبر] و يتيمان و بينواي‪55‬ان و در راه مان‪55‬دگان اس‪55‬ت‪ .‬تا بين توانگرانت‪55‬ان‬
‫دستگردان نباشد»‪.‬‬

‫‪293‬‬
‫خراج‪:‬‬
‫خراج‪ ،‬آن مقدار يا مبلغى است كه بر زمينهائى‪ 5‬تعيين مىگردد‪ 5‬كه حكومت اسالمى قه‪55‬راً آنها‬
‫را به تص‪55‬رف در آورده اس‪55‬ت‪ .‬اين گونه اراضى‪ 5‬كه قه‪55‬راً در اختي‪55‬ار ام‪55‬ام و حك‪55‬ومت اس‪55‬المى‬
‫قرار‪ 5‬مىگيرند‪ ،‬امام اختي‪55‬ار دارد كه آنها را مي‪55‬ان مجاه‪55‬دين تقس‪55‬يم كند يا اينكه آنها را وقف‪ 5‬تم‪55‬ام‬
‫مسلمانان نموده و هر كس كه آنها را در دست دارد‪ ،‬مبلغى مش‪55‬خص در س‪55‬ال به عن‪55‬وان خ‪55‬راج‬
‫بطور‪ 5‬مستمر و دائم از آنان وصول‪ 5‬كند و بعد از جمعآورى‪ 5‬اين مبل‪55‬غ‪ ،‬وجه م‪55‬ذكور در مص‪55‬الح‬
‫عامه مسلمانان هزينه شود‪ ،‬حضرت عمر ‪ ‬در خصوص اراضى كه از سرزمين شام‪ ،‬عراق و‬
‫مصر‪ ،‬فتح كردند‪ ،‬چنين عمل كرد‪.‬‬
‫توجه‪ :‬اگر حكومت با دشمن در عوض خراج مشخصى از اراضى آن‪55‬ان ص‪55‬لح ك‪55‬رد و بعد‬
‫مالك‪55‬ان آن اراضى مس‪55‬لمان ش‪55‬دند‪ ،‬به محض مس‪55‬لمان ش‪55‬دن خ‪55‬راج از آن‪55‬ان س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد‪ ،‬بر‬
‫خالف زمينهاى كه قهراً فتح شده باشند‪ ،‬مالكان اين گونه اراضى‪ 5‬كه قهراً فتح ش‪55‬دهاند‪ ،‬هم‪55‬واره‬
‫بايد مبلغ مشخص شده را بپردازند‪ 5‬ولو اينكه بعداً مسلمان شوند‪.‬‬

‫جزيه‪:‬‬
‫جزيه مبلغ مشخصى‪ 5‬است كه در پايان سال از اهل ذمه وصول‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬مق‪55‬دار آن‪ ،‬اين است‬
‫كه از كسانى كه شهرهاى شان قهراً فتح گرديده و در تصرف حكومت اسالمى در آمدند‪ ،‬چه‪55‬ار‬
‫دينار طال يا چهل درهم نقره در سال اخذ مىشود‪ ،‬البته اين وجه از هر مرد بالغ وصول مىشود‪،‬‬
‫مردان نابالغ و زنان مستثنىاند و جزيه از آنان گرفته نمىشود‪ ،‬و همچنين مساكين نادار و كسانى‬
‫كه توان كسب را ندارند‪ ،‬مانند بيماران و افراد مسن نيز از حكم جزيه مستثنى هستند‪ ،‬البته اهل‬
‫صلح يعنى كسانى كه طرف قرار‪ 5‬داد ص‪55‬لح هس‪55‬تند از كف‪55‬ار‪ ،‬آنچه كه در ق‪55‬رارداد‪ 5‬ص‪55‬لح م‪55‬ورد‬
‫توافق‪ 5‬ط‪55‬رفين ب‪55‬وده است از آن‪55‬ان وص‪55‬ول مىش‪55‬ود‪ 5‬و به محض مس‪55‬لمان ش‪55‬دن‪ ،‬اين مبلغ از آن‪55‬ان‬
‫ساقط‪ 5‬مىشود‪ ،‬و حكم جزيه اين است كه ب‪5‬راى مص‪55‬الح عامه مس‪5‬لمانان ص‪55‬رف ش‪55‬ود‪ ،‬و دليل آن‬
‫اين آيه اس‪555‬ت‪ ،‬مىفرماي‪555‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾         ‬التوبة‪.)29 :‬‬
‫«با آن دسته از اهل كتاب كه بر خدا و روز قيامت ايم‪55‬ان ندارند‪ 5‬و ح‪55‬رام خ‪55‬دا و رس‪55‬ول خ‪55‬دا را‬
‫ح‪55‬رام نمىدانند‪ 5‬و از دين حق (اس‪55‬الم) پ‪55‬يروى‪ 5‬نمىكنن‪55‬د‪ ،‬بجنگيد تا در ح‪55‬الت زب‪55‬ونى‪ 5‬و ذلت (به‬
‫حكومت اسالمى) جزيه بپردازند»‪.‬‬

‫نفل (جايزه جهاد)‪:‬‬


‫جايزهاى‪ 5‬است كه امام يا فرمانده‪ ،‬براى كسانى كه او آنها را جهت انجام يك كار مهم نظامى‪5‬‬
‫رزمى‪ 5‬مىطلب‪5‬د‪ ،‬اعالم كن‪55‬د‪ ،‬و نفل از م‪55‬ال غ‪55‬نيمت م‪5‬ازاد از س‪5‬هم و بعد از ج‪5‬دا ك‪5‬ردن خمس به‬
‫كس‪555‬انى كه شايس‪555‬تگى آن را دارن‪555‬د‪ ،‬داده مىش‪555‬ود‪ 5.‬نفل يا ج‪555‬ايزه اگر موقع اع‪555‬زام س‪555‬پاهيان به‬
‫سرزمين دشمن اعالم مىگردد از يك چه‪55‬ارم كل م‪55‬ال غ‪55‬نيمت بيش‪5‬تر‪ 5‬نباشد و اگر بعد از رج‪5‬وع‪5‬‬
‫لش‪5‬كر از س‪5‬رزمين دش‪5‬من اعالم مىگ‪5‬ردد‪ 5‬از يك س‪5‬وم كل م‪5‬ال غ‪5‬نيمت بيش‪5‬تر‪ 5‬نباش‪5‬د‪ ،‬ح‪5‬بيب بن‬
‫الر ْج َع ‪%ِ %‬ة» «در اعالم جايزه رسول‬
‫ث فِى َّ‬ ‫الربُ‪%َ %%‬ع فِى الْبَ ‪ْ %%‬دأ َِة َو ُّ‬
‫الثلُ َ‬ ‫ت النَّبِ َّى ص َن َّف َل ُّ‬
‫مسلمه مىگويد‪َ « 5:‬ش ‪ِ %%‬ه ْد ُ‬
‫اك‪5‬رم ص حاضر‪ 5‬ب‪5‬ودم‪ ،‬يك چه‪5‬ارم‪ 5‬در ابت‪5‬دا و يك س‪5‬وم بعد از م‪5‬راجعت اعالم مىشد»‪( .‬احمد و‬
‫ابوداود‪.)5‬‬

‫ماده يازدهم‪ :‬اسيران جنگى‪:‬‬


‫درباره اينكه اسيران جنگى از كفار‪ ،‬كشته ش‪5‬وند‪ 5‬يا در برابر فديه آزاد ش‪5‬ده و يا ب‪55‬دون فديه‬
‫آزاد كرده شوند‪ 5‬يا به عنوان ب‪55‬رده از آنها اس‪55‬تفاده ش‪55‬ود‪ ،‬علماء اختالفنظر‪ 5‬دارن‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬ون آيهه‪55‬اى‬
‫‪294‬‬
‫قرآن در اين خصوص بطور‪ 5‬اجم‪55‬ال س‪55‬خن گفتهاند و موض‪55‬وع به تفص‪55‬يل بي‪55‬ان نگردي‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫چنانكه ق‪555555555‬رآن مىفرماي‪555555555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬محم‪55‬د‪« .)4 :‬گ‪55‬ردن دش‪55‬منان را بزنيد وق‪55‬تى‪5‬‬
‫شما آنان را از پا در آورده و زمينگ‪55‬ير‪ 5‬كردي‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬ان را محكم ببندي‪55‬د‪ ،‬و بعد احس‪55‬ان نم‪55‬وده رها‬
‫كنيد يا در عوض فديه آنان را آزاد سازيد»‪ .‬اين آيه به امام اختي‪55‬ار مىده‪55‬د‪ ،‬كه اس‪55‬يران را ب‪55‬دون‬
‫فديه آزاد كند يا اينكه در عوض اخذ فديه‪ ،‬مانند مال‪ ،‬اسلحه يا در مقابل آزادى اس‪55‬يران مس‪55‬لمان‬
‫در دست دشمن‪ ،‬آنها را آزاد كن‪55‬د‪ ،‬و در آيهاى ديگر آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬التوبة‪« .)5 :‬مش‪555‬ركان را هر كجا كه آن‪555‬ان را بيابيد بكش‪555‬يد» اين آيه‬
‫حكايت از آن دارد كه مشركين بايد كشته شوند‪5.‬‬
‫البته جمهور‪ 5‬علماء براين عقيدهاند كه امام مسلمين با توجه به منافع و مصالح مسلمانان ميان‬
‫قتل‪ ،‬فديه‪ ،‬آزاد كردن بدون فديه‪ ،‬استرقاق‪( ،‬برده گرفتن) اختيار دارد‪ ،‬هر ك‪55‬دام را كه بيش‪55‬تر‪ 5‬و‬
‫بهتر به نفع مسلمين تشخيص مىدهد‪ ،‬عملكند‪ ،‬زيرا در احاديث ثابت است كه رسول اكرم ص با‬
‫توجه به مصلحت عامه مسلمانان‪ ،‬به هر كدام از اين صورتها عمل كرده است‪.‬‬

‫فصل دوم‬
‫مسابقه‪ ،‬تيراندازى‪ ،‬ورزش‪ 5‬و تمرينهاىبدنى‪ 5‬و هوشى‬
‫اين فصل مشتمل بر پنج ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬اهداف‪ ،‬اين گونه ورزشها‪:‬‬
‫مقصد اصلى از تمام اين ورزشها كه در صدر اسالم به عن‪55‬وان «فروس ‪%%‬يه» از آنها ي‪55‬اد مىش‪55‬د‪،‬‬
‫استعانت‪ ،‬و يارى جستن توسط اين ورزشها‪ ،‬در احقاق‪ ،‬حق‪ ،‬ي‪55‬ارى رس‪55‬اندن به حق و دف‪55‬اع از‬
‫آن است‪ ،‬مقصود از اين ورزشها نه حصول و جمع كردن مال و حبجاه و ش‪55‬هرت ب‪55‬وده است و‬
‫نه تبعات آن مانند‪ :‬سركشى و علو فىالأرض و ايجاد فتنه و فساد‪ 5‬در زمين‪.‬‬
‫متأسفانه برخى از ورزشكاران امروزى چنين اهداف نامطلوبى‪ 5‬را دنب‪55‬ال مىكنن‪55‬د‪ ،‬ه‪55‬دف از‬
‫تمام انواع ورزشها هر چند كه در شكل و شمائل با هم مختلف هس‪55‬تند‪ ،‬حص‪55‬ول ق‪55‬درت و بدست‬
‫آوردن و رسيدن به توانائى‪ 5‬الزم براى جهاد فى سبيل هّللا است‪.‬‬
‫آرى‪ ،‬روى اين اصول الزم است كه ورزش را از ديدگاه اس‪55‬الم بايد درك نم‪55‬ود و مس‪55‬لمانان‬
‫را از اهداف ورزش آگاه كرد‪ ،‬هر كس برداشتى‪ 5‬غ‪55‬ير از اين از ورزش‪ 5‬داش‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬آن را از‬
‫مسير اصلى و پسنديده خود به مس‪5‬ير ن‪5‬امطلوب‪ ،‬مانند له‪5‬و‪ ،‬بيه‪5‬ودگى‪ 5‬و قم‪5‬ار‪ 5‬س‪5‬وق داده اس‪5‬ت‪.‬‬
‫دليل اصلى مشروعيت ورزش‪ ،‬اين آيه است‪﴾      ﴿ :‬‬
‫ب إَِلى اللّهِ مَِن‬
‫ى َخيْ‪%‬رٌ وَأََح ُّ‬
‫«المُ‪%ْ %‬ؤمُِن ْالقَ‪%‬وِ ُّ‬
‫(األنفال‪ .)60 :‬و حديث رسول اكرم ص است كه مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫ف» «مؤمن توانا بهتر و محبوبتر‪ 5‬است نزد خدا از مؤمن ضعيف‪ 5‬و ن‪55‬اتوان»‪ .‬ق‪55‬وة و‬
‫الضعِْي ِ‬
‫ْالم ُْؤِمِن َّ‬
‫توان در اسالم شامل شمشير‪ ،‬ابزار و آالت حرب و دليل و برهان است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬ورزشهايى كه تعيين جايزه‪ ،‬در برد و باخت آنها جايز يا ناجايز است‪:‬‬
‫مسابقه دادن و دريافت‪ 5‬وجه و انواع جايزه‪ ،‬در اسب دوانى‪ ،‬شترسوارى و تيراندازى‪ ،‬بدون‬
‫اندك اختالف ميان علماء اسالم جايز اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ َس ‪ْ % %‬ب َق إِالَّ فِى ُخ‪ٍّ % %‬‬
‫‪%‬ف أ َْو‬
‫ص ‪ٍ % %‬ل» «مسابقه دادن و دريافت‪ 5‬وجه در صورت‪ 5‬برنده ش‪55‬دن فقط در شترس‪55‬وارى‪ ،‬اسب‬ ‫َ‪%‬ح ‪%%‬افِ ٍر أ َْو نَ ْ‬
‫دوانى‪ 5‬و تيراندازى جايز است»‪ .‬سائر ورزشها مانند‪ :‬كشتى‪ ،‬شنا‪ ،‬دو‪ ،‬دوچرخهسوارى‪ ،‬ماش‪55‬ين‬

‫‪295‬‬
‫س‪55‬وارى‪ ،‬وزنه ب‪55‬ردارى‪ 5،‬ق‪55‬اطر‪ 5‬س‪55‬وارى‪ 5‬و االغ دوانى‪ ،‬ق‪55‬ايق‪ 5‬رانى‪ ،‬حل ك‪55‬ردن مس‪55‬ائل علمى و‬
‫حفظ ك‪55‬ردن‪ ،‬دري‪55‬افت وجه و ع‪55‬وض ب‪55‬راى كسى كه در اين بازىها برن‪55‬ده مىش‪55‬ود طبق فت‪55‬واى‪5‬‬
‫ص‪55‬حيح روا نيس‪55‬ت‪ .‬اين گونه ورزشها‪ 5‬هر چند كه به ذات خ‪55‬ود ورزشهائى مش‪55‬روعى‪ 5‬هس‪55‬تند‪،‬‬
‫ولى اخذ جوايز بصورت‪ 5‬مسابقه و برد و ب‪55‬اخت ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪ .‬در اين م‪55‬ورد‪ 5‬نمىت‪55‬وان از كش‪55‬تى‬
‫رسول هّللا با ركانه بن زيد‪ ،‬اس‪55‬تناد نم‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص بعد از شكست دادن ركانه بن‬
‫زيد در كشتى‪ ،‬جايزهاى‪ 5‬را كه ركانه براى برنده اعالم كرده ب‪55‬ود‪ ،‬به او پس‪55‬داد و آن را مس‪55‬ترد‪5‬‬
‫نمود‪ ،‬هم چنين از جايزه گ‪55‬رفتن حض‪55‬رت اب‪55‬وبكر‪ 5‬ص‪55‬ديق ‪ ‬از ق‪55‬ريش در مس‪55‬اله غ‪55‬الب ش‪55‬دن و‬
‫پيروز‪ 5‬شدن رومىها نمىتوان استناد نمود‪ ،‬بدليل اينكه اين جريان در بدو اسالم كه هنوز بس‪55‬يارى‪5‬‬
‫از احكام نازل نشده بود‪ ،‬اتفاق افتاد‪.‬‬
‫فلسفه انحصار‪ 5‬جواز دريافت جايزه در سه ورزش‪ ،‬فوق‪ 5‬الذكر اين است كه اين سه ورزش‪5‬‬
‫در جهاد اسالمى نقش دارند‪ ،‬برخالف ساير ورزشها كه در جهاد اسالمى نقش آنچنانى ندارن‪55‬د‪،‬‬
‫چرا كه جهاد متكى به اسب دوانى و شتر سوارى و تيراندازى‪ 5‬بود‪ ،‬ام‪5‬روز‪ 5‬اگر موش‪5‬كها‪ 5‬و ه‪5‬وا‬
‫پيماهاى جنگى با اسبها و شترهاى‪ 5‬دوران صدر اسالم مقايسه شوند‪ ،‬مانعى ندارد‪ ،‬مس‪55‬ابقه دادن‬
‫در فراگيرى‪ 5‬اس‪55‬تفاده از اين اب‪55‬زار و دري‪55‬افت ج‪55‬وايز‪ 5‬ص‪55‬حيح اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬را كه موش‪55‬كها‪ ،‬تانكها و‬
‫هواپيماهاى‪ 5‬نظامى ام‪55‬روزه در جه‪55‬اد نقش بس‪55‬زايى را ايفا مىكنن‪55‬د‪ ،‬و غ‪55‬رض از تم‪55‬ام ورزش‪55‬ها‪5‬‬
‫ايفاء نقش بهتر و مؤثرتر در جه‪55‬اد اس‪55‬ت‪ .‬عالوه بر اين اگر ش‪55‬ارع دري‪55‬افت ج‪55‬وايز‪ 5‬را در تم‪55‬ام‬
‫ورزشها جايز قرار‪ 5‬مىداد‪ ،‬بسيارى‪ 5‬از مردم ورزشها را به عنوان ش‪55‬غل و وس‪5‬يله اكتس‪5‬اب رزق‬
‫انتخاب مىكردند‪ ،‬و آنگاه هدف اساسى كه همانا‪ ،‬كسب توانائى و قدرت جه‪55‬اد است به فراموشى‪5‬‬
‫سپرده مىشد و احقاق حق و ابطال باطل كه پشتوانه اصلى يگانه پرستى‪ 5‬است تحقق پيدا نمىكرد‪،‬‬
‫حال آنكه سعادت دنيا و آخرت مردم در اين است كه خ‪55‬داى يكتا را عب‪55‬ادت كنند و ش‪55‬رع و آئين‬
‫او را پياده كنند‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬نحوه اعالم جوايز در مسابقه و تيراندازى‪:‬‬


‫بهتر و مناسبتر در اعالم جوايز در اسبدوانى‪ 5‬و تيراندازى‪ ،‬اين است كه اين جايزه از طرف‪5‬‬
‫حكومت يا انجمنهاى خيريه و افراد نيكوك‪55‬ار‪ 5‬تع‪55‬يين و اعالم گ‪55‬ردد‪ ،‬تا از هر گونه ش‪55‬بهه پ‪55‬اك و‬
‫فقط بخاطر تشجيع و تشويق آمادگى براى جهاد باشد و در عين ح‪55‬ال اگر ج‪55‬ايزه از ط‪55‬رف يكى‬
‫از مسابقه دهندگان اعالم ش‪55‬ود‪ ،‬مثل اينك‪55‬ه‪ ،‬يكى از ط‪55‬رفين در مس‪55‬ابقه به ط‪55‬رف مق‪55‬ابلش اعالم‬
‫كند‪« :‬اگر در اين مسابقه بر من غلبه پيدا كردى مبلغ ده هزار يا ص‪55‬دهزار توم‪55‬ان به تو مىدهم»‬
‫مانعى ندارد‪ ،‬اگر هر دو طرف‪ 5‬مسابقه اعالم جايزه كنند‪ ،‬ن‪55‬زد جمه‪55‬ور ج‪55‬ايز است بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه‬
‫از شركت دادن فرد سومى كه اعالم جايزه نكرده اباء نورزند‪5.‬‬
‫(اين مسأله به مس‪5‬أله محلل مع‪55‬روف اس‪55‬ت‪ ،‬علت ع‪55‬دم ج‪55‬واز در ص‪55‬ورتى كه ط‪55‬رفين اعالم‬
‫جايزه كرده باشند اين است كه قضيه شكل قمار بخود مىگيرد‪ 5‬و هر كدام از طرفين مسابقه موقع‬
‫س‪55‬ود و نفع را داش‪55‬ته و از ت‪55‬اوان دورى مىكند و اين ح‪55‬الت ش‪55‬بيه با ح‪55‬الت قم‪55‬ار‪ 5‬است ولى اگر‬
‫سومى‪ 5‬را كه از طرف‪ 5‬خود اعالم جايزه نكرده است‪ ،‬شريك كنند‪ ،‬قضيه از ح‪55‬الت قم‪55‬ار‪ 5‬ب‪55‬يرون‬
‫مىآيد‪ .‬عالمه ابن قيم اين مسأله را مورد‪ 5‬نقد ق‪55‬رار‪ 5‬داده و آن‪55‬را خ‪55‬الى از ع‪55‬دل و انص‪55‬اف‪ 5‬دانس‪55‬ته‬
‫است)‪ .‬اين فت‪55‬واى س‪55‬عيدبن مس‪55‬يب اس‪55‬ت‪ ،‬ام‪55‬ام مالك آن را رد ك‪55‬رده و ديگ‪55‬ران آن را اختي‪55‬ار‬
‫كردهاند‪5.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬نحوه مسابقه (اسب سوارى) تيراندازى‪:‬‬


‫در مسابقه شتردوانى‪ 5‬و اسب سوارى‪ 5‬به نكات زير بايد توجه شود‪:‬‬
‫‪ -1‬مشخص شدن نوع سوارى‪ 5،‬مانند اسب‪ ،‬شتر‪ ،‬تانك يا هواپيما‪.‬‬
‫‪ -2‬سوارى‪ 5‬طرفين مسابقهدهنده از لحاظ جنس يكسان باشد‪ ،‬مثال ميان ش‪55‬تر و اسب مس‪55‬ابقه‬
‫معتبر نيست‪.‬‬
‫‪296‬‬
‫‪ -3‬مسافت مشخص باشد‪ ،‬نه بسيار‪ 5‬طوالنى باشد و نه بسيار‪ 5‬كوتاه‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر مسابقه در برابر جايزه است‪ ،‬مبلغ جايزه بايد مشخص باشد‪.‬‬
‫بعد اسبهاى مسابقه دهن‪5‬دگان در يك صف در ح‪55‬الى كه ق‪5‬دمهاى‪ 5‬و سم آنها بط‪55‬ور مس‪55‬اوى در‬
‫يك خط و يك نقطه قرار‪ 5‬گرفته باشند‪ ،‬بايستند و سپس داور مسابقه دهندگان را جهت آماده ش‪55‬دن‬
‫اخطار كند و بعد سه بار تكبير گويد و مسابقه دهندگان با آخرين تكبير به حركت درآيند‪ ،‬در هر‬
‫طرف‪ 5‬مسافت يك داور مستقر باشد‪ ،‬داور در گوشه خط مسابقه چنان بايستد‪ 5‬كه موقعيت‪ 5‬مس‪55‬ابقه‬
‫دهندگان كامال برايش روشن باشد تا بدون هيچ ابهامى بتواند قضاوت كند كه كدام يك از طرفين‬
‫مسابقه برنده است‪ .‬اگر مسابقه دهندگان گروه زي‪55‬ادى هس‪55‬تند و تع‪55‬داد آنها بيش از ده نفر اس‪55‬ت‪،‬‬
‫جايزه فقط ميان ده برنده به ترتيب زير بايد توزيع‪ 5‬گ‪5‬ردد‪ ،‬بيش‪5‬ترين ج‪5‬ايزه به برن‪5‬ده اول‪ ،‬بعد به‬
‫برنده دوم‪ ،‬بعد به برنده سوم‪ ،‬بعد به برنده چهارم‪ ،‬بعد به برنده پنجم‪ ،‬بعد به برنده شش‪55‬م‪ ،‬بعد به‬
‫برنده هفتم‪ ،‬بعد به برن‪55‬ده هش‪55‬تم‪ ،‬بعد به برن‪55‬ده نهم‪ ،‬بعد به برن‪55‬ده دهم‪ ،‬بعد به برن‪55‬ده ي‪55‬ازدهم‪ 5‬داده‬
‫شود به رديف بعدى چيزى داده نشود‪ ،‬جلب و جنب در مسابقه روانيس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از‬
‫ب َوالَ ِش‪% %‬غَ َار فِى ا ِإل ْس‪% %‬الَِم» جلب‪ ،‬اين است‬ ‫ب َوالَ َجنَ َ‬
‫«والَ َجلَ َ‬
‫جلب و جنب منع كرده است‪ ،‬مىفرمايد‪َ :‬‬
‫كه مس‪55‬ابقه دهن‪55‬ده شخصى را بگم‪55‬ارد تا بر م‪55‬ركبش جيغ كشد و آن را «هى» كند تا با س‪55‬رعت‬
‫بيشتر‪ 5‬بتازد‪ ،‬جنب‪ ،‬اين است كه مس‪55‬ابقه دهن‪55‬ده در كن‪55‬ار اسب و م‪55‬ركب خ‪55‬ود‪ ،‬اسب ديگ‪55‬رى‪ 5‬را‬
‫بخاطر‪ 5‬تشويق و آماده كردن مركبش قرار‪ 5‬دهد تا با دويدن آن‪ ،‬اين نيز بدود و شكل مسابقه ميان‬
‫اين دو اسب كه متعلق به يك مسابقه دهنده است پيدا شود‪.‬‬
‫مناضله‪ :‬يعنى مسابقه در تيران‪55‬دازى با تيره‪55‬اى تفن‪55‬گ‪ ،‬گلوله ت‪55‬وپ و غ‪55‬يره‪ ،‬تيران‪55‬دازى و‬
‫مس‪5‬ابقه در آن از مس‪5‬ابقه اسب س‪5‬وارى به‪5‬تر اس‪5‬ت‪ ،‬رسو‪ 5‬هّللا ص مىفرماي‪5‬د‪ْ :‬‬
‫«ار ُم ‪%%‬وا َو ْار َكبُ‪%%%‬وا َوأَ ْن‬
‫َى َم ْن أَ ْن َت ْر َكبُوا» «تير اندازى و اسب سوارى‪ 5‬كنيد‪ ،‬تير اندازى از اسب سوارى بهتر‬ ‫ب إِل َّ‬
‫َح ُّ‬
‫َت ْر ُموا أ َ‬
‫است» چرا كه تيراندازى در جهاد نقش مؤثرى را ايفاء مىكند تا اسب سوارى‪ 5‬و ش‪55‬تردوانى‪ ،‬در‬
‫تيراندازى بايد به نكات زير توجه شود‪:‬‬
‫‪ -1‬مسابقه تيراندارى‪ 5‬ميان كسانى برگزار شود كه در تيراندازى مهارت دارند‪.‬‬
‫‪ -2‬تشخيص دقيق‪ 5‬تعداد تيرهايى كه به هدف اصابت مىكنند‪.‬‬
‫‪ -3‬شناخت نوع مسابقه‪ ،‬اينكه اين تيراندازى‪ 5‬مبادرت است يا مفاضله‪.‬‬
‫مبادرت‪ :‬اين است كه هر كدام از طرفين مسابقه مىگويد‪ :‬هر كس از مي‪55‬ان بيست ت‪55‬ير‪ ،‬پنج‬
‫تير نخست را به هدف بزند‪ ،‬او برنده است‪.‬‬
‫مفاضله‪ :‬اين است كه هر كدام از ط‪5‬رفين مىگوي‪5‬د‪ :‬از مي‪5‬ان بيست ت‪5‬ير هر كس كه پنج ت‪5‬ير‬
‫اضافه از ديگران به هدف بزند برنده است‪.‬‬
‫‪ -4‬هدف‪ ،‬نشانه مشخص شود و فاصلهاش متناسب باشد‪ ،‬نه بسيار‪ 5‬زياد و نه بسيار كم‪ .‬بعد‬
‫از حصول توافق در تيراندازى‪ 5‬و شرايط‪ 5‬مذكور‪ ،‬يكى از ط‪55‬رفين مس‪55‬ابقه ش‪55‬روع به تيران‪55‬دازى‪5‬‬
‫كن‪55‬د‪ ،‬اگر در م‪55‬ورد اينكه نخس‪55‬تين تيران‪55‬داز چه كسى باش‪55‬د‪ ،‬اختالف ش‪55‬ود‪ ،‬يكى از ط‪55‬رفين با‬
‫قرعهكشى‪ 5‬تعيين شود‪ ،‬حق با وى مسابقه بايد بدون هرگونه حيف و ميل و س‪55‬تم برگ‪55‬ذار‪ 5‬ش‪55‬ود تا‬
‫به خوبى به اتمام رسد و هر كس كه برنده شود‪ ،‬جايزه از آن او است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬مسابقه تير اندازى و اسب سوارى و شتردوانى‪ 5،‬معاملهاى جايز است نه واجب‪ .‬ل‪55‬ذا‬
‫طرفين بعد از توافق‪ 5‬و قبل از وارد شدن به مسابقه مىتوانند آن را فسخ كنند حتى يك ط‪5‬رف ن‪5‬يز‬
‫بدون رضايت طرف آخر مىتواند آن را لغو كن‪55‬د‪ ،‬و اين گفته يا ق‪55‬ول مس‪55‬ابقه دهن‪55‬ده «هر كس از‬
‫من برنده شود اين مبلغ را مىدهم» در واقع ن‪55‬وعى وع‪55‬ده است و ع‪55‬ده كنن‪55‬ده را نمىت‪55‬وان بر تنفيذ‬
‫وعدهاش اجبار كرد‪.‬‬

‫‪297‬‬
‫البته وعده كننده از لحاظ تقوى و مروت وعدهاش را نافذ مىكند‪ ،‬زي‪55‬را خالف وع‪55‬ده ك‪55‬ردن‬
‫از لحاظ عرف و اخالق حرام است‪ .‬و اگر كسى چنين گفتهاست‪« :‬مَْن س‪ََ% % %‬بْقُتهُ ِمْنكُْم َفْلُيْعَطَّن كَ‪% % %‬ذا أَو‬
‫َعَلْيهِ َكَذا» «از هر كسى كه سبقت گرفتم‪ 5‬باي‪55‬د‪ ،‬اين مبلغ را بدهد يا اين مبلغ بر وى واجب است»‪،‬‬
‫چنين وعدهاى در واقع جايز نيس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬را كه اين گونه وع‪55‬ده گ‪55‬رفتن از داي‪55‬ره مس‪55‬ابقه مش‪55‬روع‪5‬‬
‫خارج است و نوعى كسب غير مشروع‪ 5‬محسوب مىگردد‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬مواردىكه مسابقه‪ ،‬همراه با جايزه يا بدون جايزه روا نيست‪:‬‬
‫مس‪55‬ابقه در بازىه‪55‬اى ن‪55‬رد‪ ،‬ش‪55‬طرنج و پاس‪55‬وربازى‪ ،‬پينگپنگ (ب‪55‬ازى باورقه‪55‬اى‪ 5‬كاغ‪55‬ذى يا‬
‫پالستيكى‪ )5‬و غيره جايز نيست‪ .‬البت‪55‬ه‪ ،‬فوتب‪55‬ال‪ 5‬ج‪55‬ايز است بش‪55‬رط اينكه مقصد از آن حفظ و رشد‬
‫توان جسمى براى جهاد باشد و منجر به كشف عورت و تاخير نماز نباشد و از هرگون‪55‬ه‪ ،‬س‪55‬خن‬
‫نازيبا‪ ،‬دروغ‪ 5‬و سب و شتم خالى باشد‪.‬‬
‫توجه‪ :‬هر فرد خير و نيكوكار مىتواند‪ 5‬چنين اعالم كن‪5‬د‪ :‬هر كس پارهاى از ق‪5‬رآن يا ح‪5‬ديثى‬
‫از احاديث رسول اكرم ص را حفظ كند يا چند مسأله متعلق به علم ميراث يا حساب را حل كند‪،‬‬
‫فالن مبلغ پ‪55‬ول را به او مىدهم‪ ،‬زي‪55‬را اين يك گونه تش‪55‬ويق‪ 5‬و ت‪55‬رغيب است در جهت حفظ كت‪55‬اب‬
‫هّللا ‪ ،‬س‪555‬نت رس‪555‬ول هّللا و س‪555‬اير مس‪555‬ائل دي‪555‬نى و علمى كه از جمله نيازه‪555‬اى‪ 5‬بس‪555‬يار مهم امت‬
‫اسالمىاند‪ ،‬كسى كه در مسابقه مشروع‪ 5‬و جايز برن‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ ،‬مىتواند ج‪55‬ايزه را بگ‪55‬يرد يا آن را‬
‫ترك كن‪55‬د‪ ،‬كسى كه ج‪55‬ايزه را اعالم ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬بايد آن را به كسى كه برن‪55‬ده ش‪55‬ده است تحويل‬
‫دهد‪.‬‬

‫فصل سوم‬
‫بحث بيوع‬
‫اين فصل مشتمل بر نه (‪ )9‬ماده است‪:‬‬

‫ماده اول‪ :‬حكمت و اركان بيع‪:‬‬


‫‪ -1‬حكم بيع‪:‬‬
‫بيع (خريد و ف‪55‬روش‪ )5‬از روى كت‪55‬اب هّللا مش‪55‬روع اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪« .)275 :‬خداوند‪ 5‬بيع را حالل و ربا را حرام قرار داده‬
‫عملا آن را حالل و مش‪55‬روع‪ 5‬ق‪55‬رار داده است و شخصاً خريد‬ ‫است»‪ .‬رسول اكرم ص نيز قولًا و ً‬
‫«لا َيبِيُ ‪ُ% %‬ع َحاض ‪ِ% %‬رٌ ِلبَ ‪% %‬ادٍ» شهرى‪ 5‬به عنوان دالل براى روس‪55‬تايى بيع‬
‫و فروش كرده است و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫خيارِ َمَالْم َيَتفََّرَقا» «بايع و مشترى‪ 5‬مادام كه از هم جدا نشدهاند‪ ،‬اختيار‬
‫ان ِبْال ِ‬
‫«اْلَبَّيعَ ِ‬
‫نكند‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫فسخ معامله را بدون رضايت طرف ديگر دارند»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬

‫حكمت و فلسفه مشروعيت بيع‪:‬‬


‫فلس‪55‬فه و حكمت در مش‪55‬روعيت بيع اين است كه انس‪55‬ان ب‪55‬دون ض‪55‬رر‪ 5‬به خ‪55‬ود و به ديگ‪55‬ران‬
‫راحت بتواند نيازهاى‪ 5‬خود را بوسيله آنچه در دست ديگران است تامين كند‪.‬‬

‫اركان بيع‪:‬‬
‫اركان بيع بشرح زير مىباشند‪5:‬‬

‫‪298‬‬
‫‪ -1‬وج‪55‬ود ب‪55‬ايع‪ :‬فروش‪55‬نده بايد آنچه را كه مىفروش‪55‬د‪ ،‬مالك (فروش‪55‬نده) آن باشد يا اج‪55‬ازه‬
‫(فروشنده) فروختن آن را داشته باشد و در ضمن توانايى‪ 5‬و درك مفهوم و معنى بيع و ش‪55‬راء را‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬مشترى‪( :‬خريدار) خريدار بايد جايز التصرف‪ 5‬باشد يعنى‪ ،‬ديوانه يا نابالغ غير مأذون له‬
‫و مجاز نباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬مبيع‪ :‬كاالى مورد‪ 5‬بيع‪ ،‬الزم است كه م‪5‬بيع‪ ،‬چ‪5‬يزى مب‪5‬اح و پ‪5‬اك باشد و فروش‪5‬نده ت‪5‬وان‬
‫تحويل آن را به خري‪55‬دار داش‪55‬ته و ب‪55‬راى مش‪55‬ترى‪ 5‬ن‪55‬يز معل‪55‬وم و ش‪55‬ناخته ش‪55‬ده باشد ولو به ذكر‬
‫ويژگيهايش‪.‬‬
‫‪ -4‬صيغه عقد‪ :‬و آن عبارت است از ايجاب و قبول‪ ،‬مثال خريدار‪ 5‬مىگويد‪ :‬فالن ك‪55‬اال را به‬
‫«بعْتُ ‪% %‬كَ» به تو فروختم يا عمال چنين كند‪ ،‬مثال‪ :‬خري‪55‬دار‪ 5‬مىگوي‪55‬د‪ِ 5:‬بعِْنى‬
‫من بفروش‪ ،‬بايع مىگويد‪ِ 5:‬‬
‫َثْوًبا‪ ،‬پارچه را به من بفروش‪ ،‬بايع همان پارچه را باو تحويل دهد‪.‬‬
‫‪ -5‬تراضى‪ 5:‬هيچ معاملهاى‪ 5‬بدون رضايت ط‪55‬رفين ص‪55‬حيح نيس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«إَِّنَم ْ‬
‫االَبْيُع َعْن َتراضٍ» صحت بيع منوط‪ 5‬به رضايت طرفيناست‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬شروط جايز و ناجايز بيع‪:‬‬


‫‪ -1‬شرايط مشروع‪:‬‬
‫مشروط كردن وصفى از اوصاف‪ 5‬در بيع جايز اس‪55‬ت‪ .‬اگر وصف‪ 5‬مش‪55‬روط تحقق پي‪55‬دا ك‪55‬رد‪،‬‬
‫بيع نافذ است و اگرنه باطل مىشود‪ ،‬مانند اينكه مشترى‪ 5‬كتاب‪ ،‬شرط كند كه رنگ صفحههاى آن‬
‫زرد باشد‪ ،‬يا مشترى‪ 5‬منزل شرط كند كه درب و پنجرههايش‪ 5‬آهنى باشند‪.‬‬
‫هم چ‪5‬نين ج‪5‬ايز است كه فروش‪5‬نده حي‪5‬وان يا ماش‪5‬ين‪ ،‬اس‪5‬تفاده از آن را تا رس‪5‬يدن به خانه يا‬
‫محل زن‪55‬دگىاش‪ 5‬ش‪55‬رط كن‪55‬د‪ .‬يا فروش‪55‬نده م‪55‬نزل‪ ،‬س‪55‬كونت يك م‪55‬اه را ب‪55‬راى خ‪55‬ود ش‪55‬رط نماي‪55‬د‪ ،‬يا‬
‫مشترى‪ 5‬پارچه‪ ،‬دوختن آن را و مشترى هيزم شكستن آنها را شرط كند‪ ،‬حضرت جابر ‪ ‬ش‪55‬ترى‪5‬‬
‫را كه به رسول هّللا ص فروخت‪ ،‬سوارى آن را تا رسيدن به مدينه براى خود شرط كرده بود‪.‬‬

‫‪ -2‬شرايط نامشروع‪:‬‬
‫‪ -1‬جمع كردن دو ش‪5‬رط در يك معامل‪5‬ه‪ ،‬مانند اينكه مش‪5‬ترى ه‪5‬يزم‪ ،‬شكس‪5‬تن و حمل آنها را‬
‫ان فِي َب ْي‪ٍ % %‬ع» (ابوداود)‪« .‬بيع و‬
‫ف وب ْي ‪%%‬ع واَل َش‪% %‬رطَ ِ‬
‫ْ‬
‫ِ‬
‫شرط كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬اَل يَ ‪%‬ح‪ُّ %‬ل َس‪% %‬لَ ٌ َ َ ٌ َ‬
‫قرض و دو شرط در يك بيع روا نيست»‪.‬‬

‫‪ -3‬شرايطى كه مخل به اصل بيع باشد‪:‬‬


‫مثال فروشنده ماشين شرط كند كه مشترى آن را به فرد سومى‪ 5‬نفروشد‪ ،‬يا به فالنى نفروشد‪،‬‬
‫يا آن را هبه نكند يا خري‪555‬دن را مش‪555‬روط‪ 5‬س‪555‬ازد به اينكه ب‪555‬ايع او را قرضى‪ 5‬دهد يا فالن ش‪555‬ىء‬
‫ان فِي َب ْي‪ٍ % %‬ع َواَل‬
‫ف وب ْي ‪%%‬ع واَل َش‪% %‬رطَ ِ‬
‫ْ‬
‫ِ‬
‫مشخص را به او بفروشد‪ 5.‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬اَل يَ ‪%‬ح‪ُّ %‬ل َس‪% %‬لَ ٌ َ َ ٌ َ‬
‫س ِع ْن ‪َ % %‬د َك» (اب‪55‬وداود)‪« .‬بيع و ق‪55‬رض‪ ،‬دو ش‪55‬رط در يك بيع و ف‪55‬روختن آنچه كه در ملك‬ ‫َب ْي‪%ُ % %‬ع َم‪%% %‬ا ل َْي َ‬
‫نيست‪ ،‬ناجايز‪ 5‬است»‪.‬‬

‫‪ -4‬شرط باطل‪:‬‬
‫هم‪55‬ان ش‪55‬رطى‪ 5‬كه عقد ب‪55‬ابودن آن ص‪55‬حيح است اما خ‪55‬ود ش‪55‬رط باطل اس‪55‬ت‪ :‬مثل اينكه ع‪55‬دم‬
‫خساره را در بيع شرط كند يا ب‪55‬ايع و فروش‪55‬نده اعالم والء را ب‪55‬راى خ‪55‬ود مس‪55‬تثنى كن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫اط ٌل َوإِ ْن َكا َن ِمائَ ‪%‬ةَ َش ‪ْ %‬ر ٍط» (متفق عليه)‪.‬‬
‫اب اللَّ ِه َف ْهو ب ِ‬
‫َ َ‬ ‫ط َش ْرطًا ل َْيس فِى كِتَ ِ‬
‫َ‬ ‫«م ِن ا ْشَت َر َ‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬

‫‪299‬‬
‫«هر كس بيع را مشروط‪ 5‬به شرطى‪ 5‬كند كه در كتاب هّللا وج‪55‬ود ن‪55‬دارد‪ ،‬آن ش‪55‬رط باطل است ولو‬
‫اينكه صد بار شرط كند»‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬حكم شرط خيار در بيع‪:‬‬


‫اختيار گذاشتن براى خود در خريد و فروش در چند مساله جايز است‪:‬‬
‫‪ -1‬تا زمانى‪ 5‬كه بايع و مشترى‪ 5‬در مجلس عقد حضور‪ 5‬دارند و از هم جدا نشدهاند‪ ،‬هر كدام‬
‫از طرفين بدون رضايت ديگرى‪ 5‬مىتواند آن را فسخ كند‪.‬‬
‫ص ‪َ %‬دقَا َو َبَّينَ‪%%‬ا بُ‪%%‬و ِر َك ل َُه َ‪%‬م‪%‬ا فِى َب ْي ِع ِه َ‪%‬م‪%‬ا‪،‬‬
‫َم َيَت َف َّرقَ‪%%‬ا‪ ،‬فَ ‪ِ%‬إ ْن َ‬
‫ِِ ِ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَْبِّي َع‪%%‬ان بالْخيَ‪%%‬ا ِر َم‪%%‬ا ل ْ‬
‫ت َب َر َ‪%‬ك ‪ % %‬ةُ َب ْي ِع ِه َم‪%% %‬ا» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬ب‪55‬ايع و مش‪55‬ترى‪ 5‬تا زم‪55‬انى كه از هم ج‪55‬دا‬ ‫َوإِ ْن َ‪%‬ك ‪َ % %‬ذبَا َو َكتَ َم‪%% %‬ا ُم ِح َق ْ‬
‫نشدهاند‪ ،‬اختيار دارند‪ ،‬اگر راست بگويند‪ 5‬و حقيقت امر را روشن كنند‪ ،‬بيع آن‪55‬ان مب‪55‬ارك خواهد‬
‫بود‪ ،‬اگر واقعيت را كتمان كنند و دروغ گويند‪ ،‬بركت معامله آنان از بين خواهد رفت»‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر فروش‪55‬نده و خري‪55‬دار‪ ،‬م‪55‬دت معي‪55‬نى ب‪55‬راى اختي‪55‬ار خ‪55‬ود‪ ،‬در نظر بگيرند و روى آن‬
‫توافق‪ 5‬شود‪ ،‬هر كدام از آن دو تا پايان مدت ياد شده اختيار دارد‪ ،‬بعد از گذشت م‪55‬دت‪ ،‬بيع خ‪55‬ود‬
‫«المُس ‪ِْ%%‬لُمونَ َعَلى ش‪ُُ% %‬روطِِهْم» «مسلمانان طبق شرايط‬ ‫بخود نافذ مىگردد‪ 5.‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫تعيين شده بايد عمل كنند»‪( .‬ابوداود و حاكم)‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر يكى از دو ط‪55‬رف‪ ،‬در معامله فريبك‪55‬ارى زيانآور بنماي‪55‬د‪ ،‬كه ض‪55‬رر آن زي‪55‬اد باش‪55‬د‪،‬‬
‫يعنى بسيار‪ 5‬زياد باشد و باندازه يك سوم يا بيشتر باشد‪ ،‬مثال فروش‪55‬نده ك‪55‬االيى را كه قيمت آن ده‬
‫درهم است به پانزده درهم يا بيست درهم بفروشد‪ ،‬مشترى‪ 5‬اختيار دارد كه معامله را فسخ كند يا‬
‫با قيمت مناسب بيع را نافذ كند‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص خطاب به شخصى كه ب‪55‬دليل اختالل در ح‪55‬واس‬
‫ى لَا خَِدْيَعةَ» (بخاري)‪« .‬با هر كس‬ ‫ت فَُقلْ َلا خََلَابةَ‪ ،‬أَ ْ‬ ‫«مْن بََايْع َ‬ ‫در معامله دچار فريب مىشد‪ ،‬فرمود‪َ 5:‬‬
‫كه معامله كردى‪ ،‬بگو فريب در ك‪55‬ار نباشد» اگر ف‪55‬ريب ظ‪5‬اهر ش‪55‬ود‪ ،‬مق‪5‬دار زائد گرفته ش‪5‬ود يا‬
‫اينكه معامله فسخ گردد‪.‬‬
‫‪ -4‬هر گاه فروشنده كاال را مشتبه جل‪55‬وه ده‪55‬د‪ ،‬مثال حسن و خوبىه‪55‬اى م‪55‬بيع و ك‪55‬اال را ظ‪55‬اهر‬
‫نموده و نواقص آن را پنهان كند‪ ،‬مقدار خ‪55‬وب ك‪55‬اال را نش‪55‬ان دهد و خ‪55‬رابيش را كتم‪55‬ان كن‪55‬د‪ ،‬يا‬
‫شيرهاى‪ 5‬چند وعده را در پستان گوس‪55‬فند جمع كن‪55‬د‪ ،‬در تم‪55‬ام اين ص‪55‬ورتها مش‪55‬ترى‪ 5‬اختي‪55‬ار دارد‬
‫ص‪ُّ % %‬روا ا ِإلبِ ‪%َ %‬ل َوالْغَنَ َم‪ ،‬فَ َم ِن‬
‫معامله را امضاء كند يا آن را فسخ نماي‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ تُ َ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اع تَ ْم‪ٍ %‬ر» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ص‪َ %‬‬ ‫َّه‪%‬ا َو َ‬ ‫ك‪َ ،‬وإِ ْن َش‪َ %‬‬
‫اء َرد َ‪%‬‬ ‫اء أ َْم َس‪َ %‬‬‫اع َ‪%‬ه‪%‬ا َب ْع‪ُ %‬د فَِإنَّهُ ب َخ ْي‪ِ %‬ر النَّظَ‪%َ %‬ريْ ِن َب ْع‪َ %‬د أَ ْن يَ ْحتَلَب َ‪%‬ه‪%‬ا إِ ْن َش‪َ %‬‬
‫ْابتَ َ‬
‫«بمنظور فريب دادن و گول زدن مشترى‪ ،‬ش‪55‬ير‪ ،‬را در پس‪55‬تان ش‪55‬تر و گوس‪55‬فند جمع نكني‪55‬د‪ ،‬هر‬
‫كس در چنين حالتى آن را خريد‪ ،‬بعد از دوشيدن شيرهاى‪ 5‬آن‪ ،‬اختيار دارد‪ ،‬آن را نزد خود نگاه‬
‫دارد‪ ،‬و بيع را نافذ كند يا اينكه ج‪55‬انور را به فروش‪55‬نده برگرداند و يك ص‪55‬اع خرما در ع‪55‬وض‬
‫شيرى‪ 5‬كه استفاده كرده نيز بپردازد»‪.‬‬
‫‪ -5‬هر گاه عيبى كه باعث نقص قيمت است‪ ،‬در كاال ديده ش‪55‬ود كه مش‪55‬ترى وقت خريد از آن‬
‫اطالع نداشته و بدان راضى نبوده است‪ ،‬اج‪55‬ازه دارد كه معامله را نافذ كند يا آن را فسخ نماي‪55‬د‪.‬‬
‫ب إَِّلا َبَّينَ ‪%‬هُ لَ ‪%‬هُ» (ابن ماجه)‪« .‬براى‬ ‫«لا َيحِ ‪%‬لُّ ِلُمس ‪ِْ%‬لٍم بَ ‪%‬اعَ ِمْن أخِيْ ‪%‬هِ َبْيعً ‪%‬ا ِفيْ ‪ِ%‬ه عَْي ٌ‬ ‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مسلمان روا نيست كاالئى را كه معيوب است به برادرش‪ 5‬بفروشد‪ ،‬مگر اينكه عيب آن را ظاهر‬
‫س مَِّنا» «هر كس فريب كارى كند از مسلمانان نيست»‪.‬‬ ‫شَنا َفَلْي َ‬ ‫«مْن غَ َّ‬ ‫كرده باشد»‪ .‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪ -6‬هر گاه ميان فروشنده و خريدار در مورد مقدار قيمت يا اوصاف بيع و كاال اختالف پيدا‬
‫شود و هر ك‪55‬دام بر م‪55‬دعاى خ‪55‬ود س‪55‬وگند‪ 5‬ي‪55‬اد كن‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه هر ك‪55‬دام از آن دو در تنفيذ يا فسخ بيع‬

‫‪300‬‬
‫‪%‬ف الْمتَبايِع‪ِ %‬‬
‫‪%‬ان‪َ ،‬وال ِّس ‪%‬ل َْعةُ قَائِ َم‪ %‬ةٌ وََلا َبِّينَ ‪%‬ةَ لِأَحَ ‪ِ%‬دِهمَا َت َ‬
‫حَالفَ‪%%‬ا»‬ ‫اختيار دارد‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬إِذَا ا ْخَتلَ ‪َ َ ُ َ %‬‬
‫«اگر فروشنده و خريدار اختالف كردند‪ 5‬و هيچ كدام بر مدعاى خ‪55‬ود گ‪55‬واه نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬هر دو‬
‫سوگند‪ 5‬بخورند»‪( .‬تمام اصحاب سنن و حاكم)‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬برخى معامالت ممنوعه‪:‬‬


‫رسولاهّلل ص ب‪55‬رخى مع‪5‬امالت را ب‪55‬دليل منجر ش‪55‬دن آنها به ف‪5‬ريب و خ‪5‬وردن ام‪55‬وال از راه‬
‫باطل و ايجاد كينه و اختالف ميان مسلمانان ممنوع اعالم كرده است كه عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬ف‪55‬روختن ك‪55‬اال پيش از آن كه فروش‪55‬نده آن را در تص‪55‬رف و اختي‪55‬ار خ‪55‬ود درآورده باش‪55‬د‪:‬‬
‫براى مسلمان جايز نيست كه كاالئى را بخرد و قبل از اينكه آن را قبض نمايد‪ ،‬دو باره به دست‬
‫ت ش ‪َْ%‬يًئا َفَلا تَِبعْ ‪%‬هُ َحَّتى تَْقِبض ‪َُ%‬ه» «هر گاه كاالئى‬ ‫فروشنده بفروشد‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬إَِذا اش ‪َْ%‬ترَْي َ‬
‫را خري‪55‬دى‪ 5‬تا آن را قبض نكردهاى مف‪55‬روش»‪( .‬احمد و ط‪55‬رانى‪ .‬س‪55‬ند اين محل كالم اس‪55‬ت)‪ .‬و‬
‫‪%‬ل َش‪ْ % % %‬ي ٍء إاَّل ِم ْثلَ ‪%% %‬هُ»‬
‫ب ُك‪َّ % %‬‬‫َح َس‪ُ % % %‬‬
‫اس َواَل أ ْ‬ ‫‪%‬ال ابْ ُن َعبَّ ٍ‬ ‫‪%‬اع طَ َع ًام‪%% %‬ا فَاَل يَبِ ْع‪%% %‬هُ َحتَّى يَ ْس‪َ% % %‬ت ْوفِيَهُ‪ .‬قَ ‪َ % %‬‬
‫«م ْن ْابتَ ‪َ % %‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫(بخاري)‪« .‬هر كس گندم خريد تا آنها را در اختيار خود نگرفته نفروشد‪ 5.‬حضرت ابن عباس ب‬
‫مىگوي‪55‬د‪ :‬نظر من اين است كه اين حكم مح‪55‬دود به طع‪55‬ام (گن‪55‬دم و ج‪55‬و) نيس‪55‬ت‪ .‬بلكه ش‪55‬امل تم‪55‬ام‬
‫كاالها است»‪.‬‬
‫‪ -2‬بيع نجش‪( :‬نجش در لغت بمع‪555‬نى ران‪555‬دن ش‪555‬كار از كمينگ‪555‬اهش تا ش‪555‬كار ش‪555‬ود و در‬
‫اصطالح شرع‪ ،‬زي‪55‬ادت ك‪55‬ردن و ب‪55‬اال ب‪55‬ردن قيمت ك‪55‬اال ب‪55‬دون نيت خريد) ب‪55‬راى مس‪55‬لمان ج‪55‬ايز‬
‫نيست كه مبلغ يا وجهى را در برابر يك ك‪5555‬اال ارائه دهد كه قصد‪ 5‬خريد آن ك‪5555‬اال را ن‪5555‬دارد و‬
‫منظورش‪ 5‬از اين حركت فقط اين باشد كه خريداران فريب بخورند‪ .‬هم چنين براى مس‪55‬لمان روا‬
‫نيست كاالئى كه در معرض فروش‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬به مش‪55‬ترى‪ 5‬آن بگوي‪55‬د‪ :‬اين ك‪55‬اال به فالن مبلغ (مبلغى‬
‫زائد از آنچه كه فروش‪55‬نده در نظر گرفته اس‪55‬ت) مش‪55‬ترى دارد و اين س‪55‬خنش در واقع ص‪55‬حت‬
‫نداشته باشد و منظ‪55‬ورش‪ 5‬فقط ف‪55‬ريب دادن مش‪55‬ترى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬ف‪55‬رقى‪ 5‬ن‪55‬دارد چه با مالك ك‪55‬اال در ب‪55‬اال‬
‫بردن قيمت توطئهاى ش‪55‬ده باشد يا ن‪55‬ه‪ .‬از ابن عمر ب م‪55‬روى اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ولاهّلل ص از نجش منع‬
‫شوا» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫«وَلا َتَناجَ ُ‬ ‫كرده است و در حديث صحيح آمدهاست مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪ -3‬فروختن كاالى حرام و نجس‪ :‬براى مسلمان فروختن كاالى حرام‪ ،‬نجس يا آنچه كه منجر‬
‫به حرام مىشود‪ ،‬روا نيس‪55‬ت‪ .‬بن‪55‬ابر اين ف‪55‬روختن و معامل‪55‬ه‪ ،‬ش‪55‬راب‪ ،‬خ‪55‬نزير‪ ،‬عكس‪ ،‬خ‪55‬ودمرده‪،‬‬
‫بت‪ ،‬انگور به كسى كه از آن شراب مىسازد‪ 5‬و ان‪5‬واع م‪5‬واد مخ‪5‬در‪ ،‬ب‪5‬راى مس‪5‬لمان ح‪5‬رام اس‪5‬ت‪.‬‬
‫ِ ِ‬
‫ص ‪% % %‬نَ ِام» (متفق علي‪55‬ه)‪.‬‬ ‫«إن اللَّهَ َ‪%‬ح‪%َّ % %‬ر َم َب ْي‪%َ % % %‬ع الْ َخ ْم‪ِ % % %‬ر‪َ ،‬وال َْم ْيتَ‪%% % %‬ة‪َ ،‬والْخ ْن ِزي ‪ِ % % %‬ر‪َ ،‬واأْل َ ْ‬
‫رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫«لَعن‬‫«خداوند‪ ،‬معامله‪ ،‬خمر خ‪55‬نزير بتها و خودمردهها را ح‪55‬رام ق‪55‬رار داده است»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫‪%‬اف َحتَّى‬ ‫صِّوِرْيَن» خداوند‪ 5‬عكاسان را لعنت كرده است‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬من حبس ال ِْعنَب أَيَّام ال ِْقطَ ‪ِ % %‬‬ ‫اللّهُ ْالمُ َ‬
‫َ َ‬ ‫َ ْ ََ َ‬
‫ص ‪َ %‬ير ٍة» (طبرانى‪ 5‬در‬ ‫َّخ‪ُ %‬ذهُ َخم‪%%‬را َف َق ‪ْ %‬د َت َق َّحم فِي النَّا ِر َعلَى ب ِ‬ ‫ص‪%%‬رانِ ٍّي أَو ِم َّمن ي ْعلَم أَنَّهُ يت ِ‬ ‫يبِيع‪%%‬هُ ِمن يه‪ِ %‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ًْ‬ ‫ي أ َْو نَ ْ َ ْ ْ َ ُ َ‬ ‫‪%‬ود ٍّ‬ ‫َ َ ْ َُ‬
‫اواسط‪ 5‬و حافظ‪ 5‬در بل‪55‬وغ الم‪55‬رام آن را ص‪55‬حيح ق‪55‬رار داده است)‪« .‬هر كس موقع برداشت فصل‬
‫انگورها‪ ،‬آن را نگاه دارد تا به يهودى‪ ،‬نصرانى‪ 5‬يا به كسى كه از آن شراب مىس‪55‬ازد‪ ،‬بفروش‪55‬د‪،‬‬
‫او عمدا خود را به آتش انداخته است»‪.‬‬
‫‪ -4‬بيع الغرر‪ :‬معامله كاالئى كه توأم با فريب است‪ ،‬روا نيست‪ ،‬روى اين اصل‪ ،‬بيع م‪55‬اهى‬
‫در آب‪ ،‬مو و پشم قطع نش‪55‬ده‪ ،‬ج‪5‬نين در ش‪5‬كم‪ ،‬ش‪5‬ير در پس‪5‬تان‪ ،‬مي‪55‬وه پيش از اينكه قابل اس‪55‬تفاده‬
‫باش‪55‬د‪ ،‬حبوب‪55‬ات پيش از اينكه قابل اس‪55‬تفاده باش‪55‬ند‪ ،‬ك‪55‬االى نادي‪55‬ده و غ‪55‬ير مش‪55‬خص ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪.‬‬

‫‪301‬‬
‫«لا تَش ‪َْ%‬تُروا الس ‪ََّ%‬مكَ ِفى ْالم ‪%%‬اءِ فَِإَّنهُ غُ ‪ُ%‬رْوٌر» «ماهى را در آب نخريد‪ ،‬زيرا اين‬ ‫رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫معامله توأم با فريب است»‪( .‬احمد سندش محل سخن است اما بدليل وجود‪ 5‬شاهد‪ ،‬صحيح است)‪.‬‬
‫وف َعلَى ظَ ْه ٍر‬
‫ص ٌ‬ ‫اع ثَ َم ٌر َحتَّى يُط َْع َم أ َْو ُ‬ ‫ول اللَّ ِه ص أَ ْن ُيبَ َ‬ ‫از حضرت ابن عمر ب مروى است‪َ « :‬ن َهى َر ُس ُ‬
‫ض ‪ْ % %‬ر ٍع أ َْو َس ‪ْ %%‬م ٌن فِى لَبَ ٍن» (بيهقي و دار قط‪55‬ني)‪« .‬رس‪55‬ولاهّلل ص از ف‪55‬روختن مي‪55‬وه پيش از‬ ‫أ َْو لَبَ ٌن فِى َ‬
‫اينكه قابل خوردن باشد‪ ،‬مو و پشم كه هنوز قطع نشده است‪ ،‬شير در پس‪55‬تان يا روغن در ش‪55‬ير‪،‬‬
‫‪%‬ك» يعنى اگر‬ ‫َخي‪َ %‬‬ ‫‪%‬ال أ ِ‬ ‫َّم َ‪%‬ر َة بِ َم تَ ْس‪%‬تَ ِح ُّل َم‪َ %‬‬
‫منع كرده است»‪ .‬و در ادامه حديث آمده است‪« .‬إِ َذا َمنَ َع اللَّهُ الث َ‪%‬‬
‫مي‪55‬وه قبل از اينكه قابل خ‪55‬وردن باش‪55‬د‪ ،‬فروخته ش‪55‬ود و س‪55‬پس از بين ب‪55‬رود‪ ،‬ب‪55‬ايع در برابر چه‬
‫چيزى مبلغى را كه مشترى‪ 5‬به او داده است‪ ،‬براى خود حالل مىدان‪55‬د؟ همچ‪55‬نين رس‪55‬ولاهّلل ص از‬
‫بيع مالمسه و منابذه منع كرده است‪ ،‬مالمسه اين است كه مشترى‪ 5‬ك‪55‬االئى را در ت‪55‬اريكى شب با‬
‫دست زدن‪ ،‬مىخ‪55‬رد‪ .‬و مناب‪55‬ذه اين است كه هر ك‪55‬دام از ط‪55‬رفين معامل‪55‬ه‪ ،‬ك‪55‬االى خ‪55‬ود را بس‪55‬وى‬
‫ديگرى‪ 5‬مىاندازد‪ 5‬و همين انداختن معامله تلقى مىشود‪ ،‬بدون اينكه كاال بوسيله طرفين ديده شود و‬
‫مورد‪ 5‬دقت و بررسى قرار‪ 5‬گيرد‪.‬‬
‫‪ -5‬دو معامله با يك ايجاب و قبول‪ :‬براى مسلمان روا نيست كه دو معامل‪55‬ه‪ ،‬با يك ايج‪55‬اب و‬
‫قبول انجام دهد‪ .‬بلكه هر معامله را بصورت مستقل و جدا انجام ده‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را دو معامله يا دو بيع‬
‫در ضمن يك معامله‪ ،‬ايجاد ابهام مىكند و منجر به اختالف يا خ‪55‬وردن حق مس‪55‬لمان مىگ‪55‬ردد‪ ،‬دو‬
‫معاله در يك معامله‪ ،‬مصداق‪ 5‬مختلفى دارد‪:‬‬
‫ال‪55‬ف)‪ -‬اينكه ش‪55‬خص مىگوي‪55‬د‪ 5:‬اين ك‪55‬اال را نق‪55‬دى به ده درهم و نس‪55‬يه به پ‪55‬انزده درهم به تو‬
‫مىفروشم‪ 5،‬بيع جايز است ولى مدت مقرر‪ ،‬بين حال و آينده باشد‪.‬‬
‫ب)‪ -‬مىگويد‪ :‬اين منزل را در برابر فالن مبلغ به تو مىفروشم اما در عوض تو فالن م‪55‬نزل‬
‫را به فالن قيمت به من بفروش‪.‬‬
‫ج)‪ -‬اينكه ب‪555‬دون تع‪555‬يين يكى از دو ك‪555‬االى متف‪555‬اوت را‪ ،‬مثال در برابر دو ه‪555‬زار توم‪555‬ان‬
‫مىفروشد‪ 5،‬و عقد را نافذ مىكند و براى مشترى روشن نيست كه كدام يك را خريده است‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫هّللا ص از دو معامله در يك ايجاب و قبول منع كرده است‪( .‬احمد و ترمذى‪.)5‬‬
‫‪ -6‬بيع عربون‪ :‬بيع عربون براى مسلمان يا گرفتن عربون بهيچ وجه روا نيست‪ .‬زيرا از‬
‫رسول هّللا ص روايت است كه‪« :‬إَِّنهُ ص َنَهى عَِن ْالَعرْبُ ‪% % %‬ونِ» (مؤطا و غيره)‪ .‬امام مالك در شرح و‬
‫تفصيل بيع عربون مىفرمايد‪ :‬شخص كااليى را مىخ‪55‬رد يا ج‪55‬انورى را به كرايه مىگ‪55‬يرد‪ ،‬بعد به‬
‫صاحب كاال يا جانور مىگويد‪ 5:‬يك دينار به تو مىدهم كه اگر كاال يا حيوان را ترك ك‪55‬ردم‪ ،‬آن يك‬
‫درهم از آن تو باشد‪( .‬يعنى‪ ،‬پس دادم)‪.‬‬
‫‪ -7‬بيع ماليس عنده‪ :‬فروختن‪ 5‬كاالئى كه در دست نيست‪ .‬يا فروختن كاالئى كه هنوز مالك آن‬
‫نشده است جايز نيست‪ ،‬زيرا اين نوع بيع منجر به اختالف مىگردد‪ ،‬علىالخصوص‪ 5‬در ص‪55‬ورتى‪5‬‬
‫س ِعنْ ‪َ% %‬دَك»‬
‫«لا َتبِ ‪ْ% %‬ع مَ ‪% %‬ا َلْي َ‬
‫كه كاالى فروخته شده دستياب نباشد‪ .‬بنابراين رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«آنچه را كه در دست ندارى نفروش» (اصحاب سنن و ترمذى)‪ .‬هم چ‪55‬نين رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از‬
‫فروختن كاال قبل از قبض منع كرده است‪.‬‬
‫‪ -8‬بيع الدين بالدين‪ :‬بيع دين در برابر دين براى مسلمان روا نيس‪5‬ت‪ .‬زي‪5‬را اين گونه معامله‬
‫در حكم بيع شىء معدوم‪ 5‬در برابر معدوم‪ 5‬است‪ ،‬اسالم چنين معاملهاى را مجاز نمىداند‪ .‬صورت‬
‫بيع دين با دين اين است‪ ،‬كه شما از كسى مبلغ ده هزار تومان‪ ،‬طلبكار هستى كه مدت پ‪55‬رداخت‬
‫آن بعد از دو ماه مىباشد‪ ،‬ش‪55‬ما همين مبلغ را در برابر يك گوس‪55‬فند كه بعد از سه م‪55‬اه تحويل داده‬
‫شود‪ ،‬معامله مىكنى‪ ،‬يا اينكه شما از كسى گوسفندى‪ 5‬بعد از چهار ماه طلبكار هستيد‪ ،‬اما م‪55‬وقعى‪5‬‬
‫كه مدت پرداخت فرا مىرسد‪ ،‬ب‪55‬دهكار از پ‪55‬رداخت ب‪55‬دهىاش كه هم‪55‬ان يك گوس‪55‬فند اس‪55‬ت‪ ،‬ع‪55‬اجز‬
‫مىماند و به شما مىگويد‪ :‬گوسفندى‪ 5‬را كه بر عهده من بود و من از دادن آن ع‪55‬اجز هس‪55‬تم‪ ،‬آن را‬

‫‪302‬‬
‫در برابر ده هزار تومان به مدت دو ماه به من بفروش‪ .‬در اين حالت شما گويا دين را در برابر‬
‫دين فروختى‪ ،‬و رسول خدا ص از فروختن دين در برابر دين منع كرده است‪( .‬بيهقي)‪.‬‬
‫‪ -9‬بيع العينه‪ :‬براى مسلمان جايز نيست كه كاالئى به طور‪ 5‬نسيه بفروشد و باز همان كاال را‬
‫از مش‪55‬ترى‪ 5‬در برابر قيم‪55‬تى كم‪55‬تر از آنچه كه فروخته است بخ‪55‬رد‪ .‬مثال اگر آن ك‪55‬اال را به ده‬
‫ه‪55‬زار توم‪55‬ان فروخته و بعد آن را به پنج ه‪55‬زار توم‪55‬ان بخ‪55‬رد‪ ،‬معنىاش اين است كه پنج ه‪55‬زار‬
‫تومان را بصورت‪ 5‬نسيه به ده هزار تومان معامله كرده است‪ ،‬و اين همان ربا النسيئه مىباشد‪ 5‬كه‬
‫ِّر َهم‪,‬‬ ‫ض‪َّ % %‬ن النَّاس بِال ‪%%‬دِّينَا ِر َوال‪%%%‬د ْ‬ ‫در قرآن و سنت حرام اعالم شده است‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َذا َ‬
‫ْج َهاد فِي َسبِيل اللَّه أَْن‪%َ %‬ز َل اللَّه بِ ِه ْم بَاَل ء‪ ,‬فَاَل َي ْرفَع‪%%‬هُ َع ْن ُه ْم َحتَّى‬ ‫وَتبايعوا بِال ِْعينَ ِة‪ ,‬و َّاتبعوا أَ ْذنَاب الْب َقر‪ ,‬وَتر ُكوا ال ِ‬
‫َ َ َ‬ ‫َ َُ‬ ‫َ َ َُ‬
‫ينهم» (احمد‪ ،‬ابو داود و صححه ابن قطان) «هر گاه م‪55‬ردم درب‪55‬اره دين‪55‬ار و درهم بخل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ُي َراجعُ‪%% %‬وا د ْ‬
‫ورزن‪55‬د‪ ،‬و بيع عينه (بگونهاى كه ش‪55‬رح داده ش‪55‬د) كنند و جه‪55‬اد را ت‪55‬رك نمايند و دنب‪55‬ال گاوها‬
‫َت ام‪%َ % %‬رأَةٌ‬‫بروند‪ ،‬خداوند‪ 5‬آفتى را بر آنان مسلط مىكند كه تا برنگش‪55‬تهاند‪ ،‬آن را بر نمىدارد»‪َ « .‬وقَ‪%% %‬ال ْ‬
‫ت غُالَم‪%%‬ا ِمن َزيْ‪%ِ %‬د بْ ِن أَرقَم بِثَمانِ ِمائَ‪%ِ %‬ة ِدر َه ٍم نَ ِس ‪%‬يئَةً وإِنِّى ْابَت ْعتُ‪%%‬هُ ِم ْن‪%%‬هُ بِ ِس ‪%‬ت ِ‬
‫ِّمائَ ٍة َن ْق‪ً %‬دا َف َق‪%%‬ال ْ‬ ‫ِ ِ‬
‫َت ل ََه‪%%‬ا‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ َ َ‬ ‫لعائ َش ‪%‬ةَ ل‪ :‬إِنِّى بِ ْع ُ ً ْ‬
‫‪%‬ادهُ م‪%%‬ع رس ‪ِ ِ %‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬وب» (دار قطنى‪،‬‬ ‫ول اللَّه ص قَ ‪ْ %‬د بَطَ‪%َ %‬ل إِالَّ أَ ْن َيتُ‪َ %‬‬ ‫َعائ َش ‪%‬ةُ بِْئ َس ‪َ %‬ما ا ْش ‪َ%‬ت َريْت َوبِْئ َس ‪َ %‬ما َش ‪َ %‬ريْت إِ َّن ج َه‪ُ َ َ َ َ %‬‬
‫سندش ضعيف‪ 5‬است)‪« .‬زنى از حضرت ام المومنين عايشه لسوال كرد‪ ،‬غالمى را نسيئه به زيد‬
‫نق‪55‬دا آن را از او خري‪55‬دم‪ 5.‬حض‪55‬رت‬ ‫ً‬ ‫بن ارقم‪ 5‬به هشت صد درهم ف‪55‬روختم و بعد به ششصد درهم‬
‫عايشه ل فرمود‪ :‬بد معاملهاى‪ 5‬انجام دادهاى‪ ،‬فروش‪ 5‬و خريدت‪ ،‬هر دوتا بد بودهاند‪ .‬بعد فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫جهادى كه در ركاب رسولاهّلل ص انجام داده است به هدر رفته مگر اينكه توبه كند»‪.‬‬
‫‪ -10‬بيع الحاضر‪ 5‬للب‪5‬ادى‪ :‬اگر ش‪5‬خص روس‪5‬تائى‪ 5‬يا شخصى‪ 5‬كه س‪5‬اكن ش‪5‬هرى ديگر اس‪5‬ت‪،‬‬
‫كاالئى و اجناسى را در شهر براى فروش بي‪55‬اورد‪ 5‬با قيمت روزى خواهد آن را بفروش‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬راى‬
‫هيچ يك از مردم آن شهر روا نيست كه بگويد‪ :‬كااليت را نزد من بگذار تا من بعد از يك يا چند‬
‫روز‪ 5‬آن را در برابر قيمتى‪ 5‬بيشتر براى تو بفروشم و حال آنكه مردم اكن‪55‬ون ب‪55‬راى آن ك‪55‬اال ني‪55‬از‬
‫ض» (متفق‬ ‫ق اللّهُ َبعْض‪%َ%‬هُْم ِمْن َبعْ ٍ‬
‫اس يَ‪ْ% %‬رُز َ‬
‫«لا َيِبيْ ‪ُ%%‬ع َحاض ‪ِ%%‬رٌ ِلبَ ‪%%‬ادٍ‪ ،‬دَعُ ‪%%‬و النَّ َ‬ ‫دارن‪55‬د‪ .‬رس‪5‬ولاهّلل ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫عليه)‪« .‬مردم شهرى‪ 5‬اجناس و كاال كسى را كه از بيرون شهر مىآيد‪ ،‬نفروشند‪ ،‬مردم را به حال‬
‫خود رها كنيد تا خداوند‪ 5‬بعضى را بوسيله بعض ديگر روزى دهد»‪.‬‬
‫الشراء من الركبان‪( :‬خري‪55‬دن از قافل‪5‬ه)‪ ،‬اگر م‪5‬ردم ش‪55‬هر مطلع ش‪55‬وند كه يك ك‪55‬اروان حامل‬
‫كاالئى كه مورد نياز مردم است‪ ،‬بسوى‪ 5‬شهر در حركت اس‪5‬ت‪ ،‬ج‪55‬ايز نيست كه كسى ب‪5‬يرون از‬
‫ش‪55‬هر رفته تم‪55‬ام ك‪55‬اال و اجن‪55‬اس را از ك‪55‬اروان بخ‪55‬رد و با قيمت دلخ‪55‬واه آنها را به م‪55‬ردم ش‪55‬هر‬
‫بفروشد‪ 5.‬اين گونه اقدام‪ ،‬به ف‪55‬ريب ك‪55‬اروان و به ض‪55‬رر اه‪55‬الى آن ش‪55‬هرى‪ 5‬انجام‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص‬
‫ض‪%%‬ر لِب‪ٍ %%‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬اد» (متفق عليه)‪« .‬براى خريد از كاروان به ب‪5‬يرون‬ ‫الر ْكبَ‪%%%‬ا َن‪َ ،‬واَل يَبِ ‪%ْ %‬ع َحا ٌ َ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬اَل َتلَ ُّقوا ُّ‬
‫شهر نرويد‪ 5‬و هيچ شهرى‪ 5‬براى مردم روستائى‪ 5‬و بيرون شهرى‪ 5‬عامل فروش نشود‪.»5‬‬
‫‪ -11‬بيع مصرات‪ :‬براى مسلمان روا نيست كه بمنظور فريب دادن مشترى‪ ،‬گاو‪ ،‬گوسفند يا‬
‫شتر را ندوشد و بگذارد تا شير چند وعده در پستان حي‪55‬وان جمع گ‪55‬ردد تا مش‪55‬ترى‪ 5‬گم‪55‬ان كند كه‬
‫اين همه شير از يك وعده است و اين حيوان بسيار شيردهنده است‪ .‬اين اق‪55‬دام يك ح‪55‬ركت ف‪55‬ريب‬
‫كارانه است و واقعيت امر را ب‪55‬راى خري‪55‬دار‪ 5‬مبهم مىس‪55‬ازد‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ تُ َ‬
‫ص ‪ُّ % %‬روا‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اع تَ ْ‪%‬م ٍر»‬‫ص‪َ %‬‬ ‫َّه‪%%‬ا َو َ‬ ‫ك‪َ ،‬وإِ ْن َش‪َ %‬‬
‫اء َرد َ‬ ‫اء أ َْم َس َ‬ ‫ا ِإلبِ َل َوالْغَنَ َم‪ ،‬فَ َم ِن ْابتَ َ‬
‫اع َها َب ْع ُد فَِإنَّهُ ب َخ ْي ِر النَّظََريْ ِن َب ْع َد أَ ْن يَ ْحتَلَب َها إِ ْن َش َ‬
‫(متفق عليه)‪« .‬شير چند وعده را در پستان ش‪55‬تر يا گوس‪55‬فند جمع نكنيد هر كس در چ‪55‬نين ح‪55‬التى‬

‫‪303‬‬
‫آن را خري‪55‬د‪ ،‬اختي‪55‬ار دارد‪ ،‬كه بيع را نافذ كند و اگر ميلش نباش‪55‬د‪ ،‬ج‪55‬انور و يك ص‪55‬اع خرما در‬
‫عوض شيرهائى‪ 5‬كه استفاده كرده است را برگرداند»‪.‬‬
‫‪ -12‬بيع وقت اذان جمع‪555‬ه‪ :‬هر گونه بيع و خريد بعد از اذان دوم جمعه كه خطبه ش‪555‬روع‪5‬‬
‫مىش‪5555‬ود‪ ،‬ممن‪5555‬وع اس‪5555‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪﴾         ‬‬
‫(الجمعة‪« .)9 :‬اى مؤمن‪55‬ان وق‪55‬تى روز‪ 5‬جمعه ب‪55‬راى نم‪55‬از اذان گفته مىش‪55‬ود‪ ،‬به نم‪55‬از بش‪55‬تابيد‪ 5‬و‬
‫خريد و فروش را رها كنيد»‪.‬‬
‫‪ -13‬بيع مزابنه و محاقل‪55‬ه‪ :‬ب‪55‬راى مس‪55‬لمان روا نيست كه انگ‪55‬ور روى درخت را بص‪55‬ورت‪5‬‬
‫تخمينى در برابر مقدار مشخصى‪ 5‬كشمش معامله كند‪ .‬هم چنين ف‪55‬روش‪ 5‬گن‪55‬دم در خوشه در برابر‬
‫كيلهاى معين از گن‪5‬دم روا نيس‪5‬ت‪ .‬ف‪5‬روختن خرم‪5‬اى روى‪ 5‬درخت در برابر مق‪5‬دارى از خرم‪5‬اى‪5‬‬
‫جمع شده نيز ممنوع است مگر بصورت‪ 5‬عرايا‪ ،‬يعنى اينكه صاحب نخل به برادر‪ 5‬مس‪55‬لمانش يك‬
‫بوته نخل يا بيش از آن كه مقدار محصولش‪ 5‬بيشتر از پنج وسق نباش‪55‬د‪ ،‬هبه مىكن‪55‬د‪ ،‬بعد ص‪55‬احب‬
‫نخل از رفت و آمد موهوب له (كسى كه نخلها به او هبه شدهاند) احس‪55‬اس م‪55‬زاحمت مىكند و در‬
‫نتيجه خرماهاى‪ 5‬روى درخت را در برابر مقدار مشخصى‪ 5‬از «تم‪%% %‬ر» خرم‪55‬اى خشك و قطع ش‪55‬ده‬
‫ول اللَّ ِه ص َع ْن‬ ‫مىفروش‪555‬د‪ 5.‬دليل بخش اول رواي‪555‬تى‪ 5‬است از ابن عمر ‪ ‬كه مىفرماي‪555‬د‪َ « :‬ن َهى َر ُس ‪ُ % % % %‬‬
‫يب َك ْياًل ‪َ ،‬وإِ ْن َك‪%‬ا َن َز ْر ًع‪%‬ا أَ ْن‬ ‫يع ثَ َم َر َحائِ ِط ِه إ ْن َكا َن نَ ْخاًل بِتَ ْم ٍر َك ْياًل ‪َ ،‬وإِ ْن َك‪%‬ا َن َك ْر ًم‪%‬ا أَ ْن يَبِ َيع‪%‬هُ بِ َ‪%‬زبِ ٍ‬ ‫ِ‬
‫ال ُْم َز َابنَة‪ :‬أَ ْن يَبِ َ‬
‫‪%‬ك ُكلِّ ِه» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬رس‪55‬ول هّللا ص از مزابن‪55‬ه‪ ،‬يع‪55‬نى ف‪55‬روختن‬ ‫يَبِ َيع‪%%%‬هُ بِ َك ْي‪%ِ % %‬ل طَ َع‪%ٍ %%‬ام‪َ ،‬ن َهى َع ْن َذلِ ‪َ %%‬‬
‫خرماى‪ 5‬روى درخت را با خرما جمع شده‪ ،‬انگور روى‪ 5‬درخت را يا كش‪55‬مش جمع ش‪55‬ده و گن‪55‬دم‬
‫روى‪ 5‬تنه و جدا نشده از خوشه را با گندم جدا شده بصورت تخمينى منع كرده است»‪ .‬دليل بخش‬
‫ص ‪َ %%‬ها ِم َن‬‫ب الْع ِريَِّة أَ ْن يبِيع َه‪%%‬ا بِ َخر ِ‬
‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫ص‪% %‬اح ِ َ‬
‫دوم (جواز عرايا) روايت زيدبن ثابت است‪ ،‬مىگويد‪« :‬رخَّص لِ ِ‬
‫َ َ َ‬
‫َّم‪ِ % %‬ر» (مس‪55‬لم)‪« .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص به ص‪55‬احب عريه اج‪55‬ازه داده است كه خرماه‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ود را‬ ‫الت ْ‪%‬‬
‫بصورت‪ 5‬تخمينى در برابر خرماى‪ 5‬قطع شده بفروشد»‪.‬‬
‫‪ -14‬بيع و اس‪55‬تثناء‪ :‬ب‪55‬راى مس‪55‬لمان ج‪55‬ايز نيست اينكه چ‪55‬يزى را بفروشد و ج‪55‬زئى از آن را‬
‫استثناء كند‪ ،‬البته اگر مقدار و جزء مستثنى شده مشخص باشد‪ ،‬مانعى ندارد‪ .‬مثال اگر باغ خرما‬
‫يا انگور را بفروشد‪ 5‬و چند درخت را بص‪55‬ورت‪ 5‬غ‪55‬ير معين اس‪55‬تثاء كن‪55‬د‪ ،‬اين بيع ص‪55‬حيح نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫زي‪5555‬را اين بيع مبهم است و منجر به اختالف خواهد ش‪5555‬د‪ .‬از حض‪5555‬رت ج‪5555‬ابر ‪ ‬روايت است‬
‫ول اهلل ص َع ْن ال ُْم َحا َقلَ‪%ِ % %‬ة َوال ُْم َز َابنَ‪%ِ % %‬ة َو َع ْن ُّ‬
‫الث ْنيَ‪%% %‬ا إِاَّل أَ ْن ُت ْعلَ َم» «پي‪55‬امبر‪ 5‬از محاقل‪55‬ه‪،‬‬ ‫مىفرماي‪55‬د‪َ « :‬ن َهى ر ُس ‪ُ % %‬‬
‫مزابنه و استثناء منع فرمود‪ 5‬مگر اينكه‪ ،‬مستثنى معلوم باشد»‪( .‬ترمذي)‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬فروختن درختهاى ميوهدار‪:‬‬


‫هرگاه نخل يا درختى ديگر فروخته شود‪ ،‬اگر خرماها گردافشانى‪ 5‬شده باشند و ميوه درختها‬
‫ظاهر شده باشند‪ ،‬پس ثمرهها از آن ب‪55‬ايع هس‪55‬تند‪ ،‬مگر اينكه مش‪55‬ترى‪ 5‬موقع معامله آنها را ب‪55‬راى‬
‫اع نَ ْخالً َب ْع َد أَ ْن يُأ َِّب َر َها‪َ ،‬فثَ َم َر ُت َها لِلْبَ‪%%‬ائِ ِع‪ ،‬إال أَ ْن يَ ْش‪%‬تَ ِر َ‬
‫ط‬ ‫«م ْن بَ َ‬
‫خود شرط كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ال ُْم ْبتَ‪%% % %‬اعُ» (بخ‪55‬اري)‪« .‬هر كس درخت خرم‪55‬ائى‪ 5‬را بعد از گردافش‪55‬انى بفروش‪55‬د‪ ،‬مي‪55‬وه آن م‪55‬ال‬
‫فروشنده است مگر اينكه مشترى‪ 5‬آنها را براى خود شرط كند»‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬بحث صرافى و ربا‪:‬‬

‫‪304‬‬
‫‪ -1‬ربا‪:‬‬
‫ربا‪ ،‬يعنى زياده مخصوص در اموال و آن بر دو قسم است‪:‬‬
‫ربا فضل و ربا نسيه‪.‬‬
‫ربا الفضل‪ :‬فروختن يك جنس و كاالى ربوى در مقابل هم‪5‬ان جنس هم‪5‬راه بازي‪55‬ادتى‪ ،‬مانند‬
‫فروختن ده كيلو گندم در برابر يازده كيلو يا فروختن يك صاع خرما در برابر يك و نيم صاع يا‬
‫دوازده درهم نقره در برابر يازده و نيم درهم‪.‬‬
‫ربا النسيه‪ :‬فروختن اشياء ربوى‪ 5‬غيرهمجنس در مقابل يكديگر مانند فروختن طال در مقابل‬
‫نقره‪ ،‬گندم در مقابل جو يا خرما‪ ،‬بص‪5‬ورت‪ 5‬نس‪5‬يه‪ ،‬مثال مق‪5‬دارى خرما را در برابر ق‪55‬درى گن‪55‬دم‬
‫بصورت‪ 5‬نسيه معامله مىكند‪ ،‬يا ده دينار طال را با صد درهم نقره بصورت‪ 5‬نسيه معامله مىكند‪.‬‬
‫ربا النسيه بر دو قسم است‪ :‬ربا جاهليت كه خداوند درباره حرمت آن مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬آل عم‪55555‬ران‪.)130 :‬‬
‫«اى مؤمنان‪ ،‬ربا را چندين و چند برابر مخوريد‪ »5‬ربا جاهليت در واقع اين است كه شخصى‪ 5‬از‬
‫شخصى‪ 5‬ديگر طلبكار باشد وقتى‪ 5‬زمان پرداخت فرا مىرسد‪ ،‬طلبكار‪ 5‬به بدهكار مىگويد‪ 5:‬ب‪55‬دهىات‬
‫را بپرداز و يا بر مبلغ بدهىات مىافزايم‪ ،‬در صورت عدم پرداخت‪ ،‬مبلغ را مىافزايد‪ 5‬و در برابر‬
‫مبلغ مازاد زمان پرداخت را نيز تمديد مىكند‪ ،‬به همين ترتيب بعد از گذشت هر مدت‪ ،‬در برابر‬
‫پول بيشتر‪ ،‬مدت تمديد مىشود‪ 5‬تا اينكه مبلغ بدهى به چند براب‪55‬ر‪ ،‬مبلغ اصل وام مىرسد‪ .‬از جمله‬
‫ربا جاهليت اين است كه صاحب پول ق‪55‬رض مىدهد و بر آن س‪55‬ود مىكشد مثال ده درهم در مقابل‬
‫استقراض مىكند‪ ،‬ده درهم مىدهد و بعد از مدت كوتاه پانزده درهم مىدهد‪.‬‬

‫حكم ربا‪:‬‬
‫ربا ب‪555‬دليل آيه زير ح‪555‬رام اس‪555‬ت‪( ﴾    ﴿ .‬البقرة‪:‬‬
‫«خداوند بيع را حالل و ربا را ح‪555555‬رام گرداني‪555555‬ده است»‪ .‬و ﴿‪ ‬‬ ‫‪.)275‬‬
‫‪( ﴾     ‬آل عم‪555‬ران‪ .)130 :‬رس‪555‬ول هّللا‬
‫اه َديْ ِه َو َكاتِبه» (احمد با سند صحيح)‪« .‬خداوند‪ 5‬كسى را‬ ‫الربا ومو ِّكله و َش ِ‬ ‫ِ‬
‫ص مىفرمايد‪« :‬ل ََع َن اللَّه آكل ِّ َ َ ُ َ َ‬
‫كه ربا مىخ‪55‬ورد‪ 5،‬مىخوراند‪ 5‬و در مع‪55‬امالت رب‪55‬وى‪ 5‬گ‪55‬واهى مىدهد و پرون‪55‬ده مع‪55‬امالت رب‪55‬وى را‬
‫‪%‬ل أَ ْن َي ْن ِك َح‬ ‫ِ‬
‫«الربَ‪%%%‬ا ثَاَل ثَ‪% %‬ةٌ َو َس‪ْ % %‬بعُو َن بَابً ‪%%‬ا أَيْ َس‪ُ % %‬ر َها مثْ ‪ُ %‬‬
‫تنظيم‪ 5‬مىكند لعنت ك‪5‬رده است»‪ .‬همچ‪5‬نين مىفرماي‪5‬د‪ِّ :‬‬
‫الر ُج ِل ال ُْم ْسلِ ِم» (حاكم بسند صحيح)‪« .‬ربا ‪ 73‬نوع است‪ ،‬آس‪55‬انترين‬ ‫ض َّ‬ ‫الرجل أ َُّمه‪ ،‬وإِ َّن أَربى ِّ ِ‬
‫الربَا ع ْر ُ‬ ‫َّ ُ ُ ُ َ ْ َ‬
‫آن چنان مانند زنا كردن با مادر و بدترين ربا اين است كه كسى آبروى ف‪55‬رد مس‪55‬لمانى‪ 5‬را دچ‪55‬ار‬
‫‪%‬ال‪« :‬ال ِّش‪ْ % %‬ر ُك بِاللَّ ِه‪،‬‬‫ول اللَّ ِه‪َ ،‬و َم‪%%‬ا ُه َّن قَ ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ات» قَ ‪%%‬الُوا يَ ‪%%‬ا َر ُس‪َ % %‬‬ ‫س‪ْ % %‬بع الْموبَِق‪ِ %‬‬
‫«اجتَنبُ ‪%%‬وا ال َّ َ ُ‬
‫خطر كند»‪ ،‬و مىفرمايد‪ِ ْ :‬‬
‫الز ْح ِ‬ ‫الرب ‪%‬ا‪ ،‬وأَ ْك ِ ِ‬ ‫الن ْف ِ ِ‬
‫ف‬‫‪%‬ف‪َ ،‬وقَ‪ْ %‬ذ ُ‬ ‫َّولِّى َي ْ‪%‬و َم َّ‬ ‫‪%‬ل َم‪%‬ال الْيَت ِيم‪َ ،‬والت َ‬ ‫‪%‬ل ِّ َ َ ُ‬ ‫س الَّتى َح َّر َم اللَّهُ إِالَّ بِ‪%‬ال َ‬
‫ْحقِّ‪َ ،‬وأَ ْك ُ‬ ‫الس ْح ُر‪َ ،‬و َق ْت ُل َّ‬
‫َو ِّ‬
‫ت» (متفق عليه)‪« .‬از هفت عمل هالك كننده اجتناب كنيد‪ ،‬س‪55‬وال شد يا‬ ‫ات الْم ْؤِمنَ ِ‬
‫ات الْغَافِالَ ِ‬ ‫الْم ْحصنَ ِ‬
‫ُ‬ ‫ُ َ‬
‫رسول ! آنها كداماند؟ فرمود‪ :‬شريك گرفتن با ‪ ،‬سحر‪ ،‬خون ن‪55‬احق‪ ،‬خ‪55‬وردن س‪55‬ود‪ ،‬خ‪55‬وردن‬ ‫هّلل‬ ‫هّللا‬
‫مال يتيم‪ ،‬فرار‪ 5‬در روز‪ 5‬جنگ‪ ،‬متهم كردن بانوان مؤمنه و ناآگاه به زنا»‪.‬‬

‫فلسفه حرمت ربا‪:‬‬


‫عالوه بر فلسفه ساير تكاليف شرعى‪ ،‬يكى از مهمترين فلسفههاى تحريم‪ 5‬رب‪55‬ا‪ ،‬امتح‪55‬ان ايم‪55‬ان‬
‫بندگان و اثبات ميزان اطاعت آنان بصورت‪ 5‬انجام يا ترك انجام است‪ ،‬از جمله فلسفه ربا‪.‬‬
‫‪ -1‬حفاظت اموال مسلمانان از حيف و ميل بصورت‪ 5‬باطل است‪.‬‬

‫‪305‬‬
‫‪ -2‬وا داشتن مسلمان براى استفاده و بهره بردارى‪ 5‬از م‪5‬ال خ‪5‬ود در جهت ش‪5‬غلهاى ج‪5‬ايز و‬
‫بدور‪ 5‬از حيله و فريب و هر آنچه كه ميان مسلمانان باعث زحمت‪ ،‬رنجش و كينه مىگردد‪ 5.‬مانند‬
‫كشاورزى‪ ،‬صنعت و تجارت خالى از حرام و ستم‪.‬‬
‫‪ -3‬جلوگيرى‪ 5‬از راههاى ايجاد عداوت و دشمنى ميان مسلمانان و بر چيدن اسباب و عوامل‬
‫بغض و كدورت‪.‬‬
‫‪ -4‬دور داشتن و بر ح‪55‬ذر داش‪55‬تن مس‪55‬لمان از اعم‪55‬الى كه منجر به هالك و ن‪55‬ابودى مس‪55‬لمان‬
‫مىشوند‪ 5.‬زي‪5‬را كسى كه ربا مىخ‪5‬ورد‪ 5‬ب‪5‬اغى و س‪55‬تمكار است و انج‪5‬ام س‪55‬تم ن‪5‬ابودى‪ 5‬اس‪5‬ت‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرماي‪55555‬د‪( ﴾     ﴿ :‬ي‪55555‬ونس‪« .)23 :‬اى‬
‫ْم فَ ‪ِ% %‬إ َّن‬ ‫ُّ‬ ‫مؤمنان بغاوت شما به ضرر خود ش‪55‬ما مىانجامد»‪ .‬و رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫«ات ُق‪%% %‬وا الظل َ‬
‫‪%‬اء ُه ْم‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك َم ْن َك‪%%‬ا َن َق ْبلَ ُك ْم َح َملَ ُه ْم َعلَى أَ ْن َس ‪َ %‬ف ُكوا‪ %‬د َم‪َ %‬‬
‫ش ‪َّ %‬ح أ َْهلَ ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ات َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة َو َّات ُق‪%%‬وا ال ُّ‬
‫ش‪َّ %%‬ح فَ‪ِ%%‬إ َّن ال ُّ‬ ‫ْم ظُلُ َم‪ٌ %‬‬‫الظل َ‬
‫ُّ‬
‫ح ‪%%‬ا ِر َم ُه ْم» (مسلم)‪« .‬از ستم بپرهيزيد‪ ،‬همانا ستم از تاريكىه‪55‬اى روز‪ 5‬قي‪55‬امت اس‪55‬ت‪ ،‬از‬ ‫َوا ْس ‪% %‬تَ َحلُّوا َم َ‪%‬‬
‫بخيلى دورى‪ 5‬كنيد‪ ،‬زيرا پيشينان در اثر بخل نابود شدهاند‪ ،‬بخل آنان را به خون ري‪55‬زى و حالل‬
‫دانستن اموال يكديگر‪ 5‬وا داشته است»‪.‬‬
‫‪ -5‬زمينهسازى براى كارهاى‪ 5‬خير و نيكى تا انسان مسلمان جهت آباد ساختن آخرت خويش‬
‫و براساس اين تصور بدون در نظر داشتن هيچگونه منافع مادى به برادر مسلمانش ق‪55‬رض دهد‬
‫و ب‪55‬راى پس گ‪55‬رفتن ق‪55‬رض او را دچ‪55‬ار ن‪55‬اراحتى نكند و فقط بخ‪55‬اطر خش‪55‬نودى‪ 5‬هّللا ‪ ،‬دل ب‪55‬رادر‬
‫مسلمانش را شاد كرده و بحال نيازمندان ترحم بكند‪ ،‬اين اعمال و احساسات مودت و دوستى‪ 5‬را‬
‫ميان مسلمانان رواج داده و روح برادرى و صفا را زنده مىدارند‪5.‬‬

‫احكام ربا‪:‬‬
‫‪ -1‬اصل اشياء ربوى‪ 5:‬اصل و اساس اشياء ربوى عبارتند از‪ :‬طال‪ ،‬نقره‪ ،‬گندم‪ ،‬ج‪55‬و‪ ،‬خرما‬
‫ش ‪ِ %‬عي ِر‪،‬‬ ‫ض ‪ِ %‬ة‪َ ،‬وال ُْب‪%ُّ %‬ر بِ ‪%%‬ال ُْب ِّر‪َ ،‬وال َّ‬
‫ش ‪ِ %‬ع ُير بِال َّ‬ ‫ض ‪%‬ةُ بِال ِْف َّ‬
‫ب‪َ ،‬وال ِْف َّ‬ ‫ب بِال ‪%َّ %‬ذ َه ِ‬‫و نمك‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ال ‪%َّ %‬ذ َه ُ‬
‫اف فَبِيعُ‪%%‬وا َك ْي‪َ %‬‬ ‫ْح‪ِ ،‬مثْاًل بِ ِمثْ‪%ٍ %‬ل‪ ،‬س‪%‬واء بِس‪%‬و ٍاء‪ ،‬ي ‪ً %‬دا بِي‪%ٍ %‬د‪ ،‬فَ‪ِ%‬إ َذا ا ْختلَ َف ْ ِ ِ‬ ‫ْح بِ‪%%‬ال ِْمل ِ‬ ‫ِ‬ ‫والت ْ‪ِ %‬‬
‫‪%‬ف‬ ‫ص‪%‬نَ ُ‬ ‫ت َ‪%‬ه‪%‬ذه اأْل َ ْ‬ ‫َ‬ ‫ََ ً ََ َ َ‬ ‫َّم ُ‪%‬ر ب‪%%‬الت َّْم ِر‪َ ،‬والْمل ُ‬ ‫َ‬
‫ش ْئتُ ْم إذَا َكا َن يَ ًدا بيَ‪%% %‬د» (مسلم)‪« .‬طال با طال‪ ،‬نقره بانقره‪ ،‬گندم باگندم‪ ،‬جو ب‪55‬اجو‪ ،‬خرما با خرما و‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫نمك بانمك‪ ،‬دست به دست و مساوى‪ 5‬باشد‪ ،‬هرگاه جنس ك‪55‬اال متف‪55‬اوت ب‪55‬ود‪ ،‬تفاضل (كم و زي‪55‬اد)‬
‫جايز و نسيه ناجايز مىباشد‪.»5‬‬
‫صحابه‪ ،‬تابعين و ائمه تمام مكيالت و موزونات كه در مع‪55‬نى و علت با اين اش‪55‬ياء شش‪55‬گانه‬
‫شريك هستند‪ ،‬را بر آنها قياس نمودهان‪55‬د‪ 5،‬خ‪55‬واه مكي‪55‬ل‪ ،‬م‪55‬وزون باش‪55‬ند يا مطع‪55‬وم‪ 5‬و قابل ذخ‪55‬يره‬
‫ك‪55‬ردن‪ .‬مانند تم‪55‬ام ان‪55‬واع حبوب‪55‬ات‪ ،‬روغن‪ ،‬عس‪55‬ل‪ ،‬گوشت و غ‪55‬يره‪ ،‬حض‪55‬رت س‪55‬عيد بن مس‪55‬يب‬
‫ب» «ربا‪ ،‬بجز در خوردنىها‪ ،‬مكيالت و‬ ‫‪%‬ل أ َْو يُ ْش‪َ %%‬ر ُ‬ ‫‪%‬ال أ َْو يُ ‪ِ َ %‬‬
‫‪%‬وز ُن ب َم‪%%‬ا ُي ْؤ َك‪ُ %‬‬ ‫مىگويد‪« 5:‬الَ ِربً ‪%%‬ا إِالَّ فِى َم‪%%‬ا يُ َك‪ُ %‬‬
‫موزونات نيست»‪.‬‬
‫‪ -2‬ربا در كاالهاى ربوى‪ 5‬فقط به سه صورت تحقق مىيابد‬
‫اول‪ :‬اينكه يك جنس در برابر هم‪55‬ان جنس معامله ش‪55‬ود‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬طال ب‪55‬اطال‪ ،‬گن‪55‬دم با گن‪55‬دم‪،‬‬
‫خرما با خرما‪ ،‬متفاضال يعنى يك ط‪5‬رف كم و يك ط‪5‬رف بيش‪5‬تر‪ 5‬باش‪5‬د‪ ،‬در ح‪5‬ديثى كه بخ‪5‬ارى‪ 5‬و‬
‫‪%‬ال النَّبِ ُّي ص‪ِ :‬م ْن أَيْ َن‬ ‫الل إِلَى النَّبِ ِّي ص بِتَ ْم‪ٍ %‬ر َب‪%ْ %‬رنِ ٍّي‪َ ،‬ف َق‪َ %‬‬ ‫‪%‬اء بِ ٌ‬ ‫«ج‪َ %‬‬‫مسلم آن را روايت كردهاند‪ ،‬آمده است‪َ :‬‬
‫‪%‬ال النَّبِ ِّي ص‪ :‬أ ََّو ْه‬ ‫اع لِيَط َْع َم النَّبِ ُّي ص‪َ ،‬ف َق‪َ %‬‬ ‫‪%‬ال‪%َ :‬ك‪%‬ا َن ِع ْن‪%ِ %‬دي تَ ‪%‬م‪%‬ر ر ِديء‪ ،‬فَبِع ُ ِ‬
‫ص‪ٍ %‬‬ ‫اع ْي ِن بِ َ‬‫ص‪َ %‬‬
‫ت م ْن‪%%‬هُ َ‬ ‫ٌْ َ ٌ ْ‬ ‫َه‪َ %‬ذا يَ‪%%‬ا بِ ُ‬
‫الل؟ قَ‪َ %‬‬
‫ي الت َّْم‪%َ %‬ر‪ ،‬فَبِ ْع‪%%‬هُ بَِب ْيعٍ آ َخ‪%َ %‬ر‪ ،‬ثُ َّم ا ْش‪% %‬تَ ِر بِ ‪%ِ %‬ه» «بالل مقدار خرما‬ ‫ت أَ ْن تَ ْش‪% %‬تَ ِر َ‬
‫الرب ‪%%‬ا‪ ،‬ال َت ْفع ‪%%‬ل‪ ،‬ول ِ‬
‫َك ْن إِذَا أ ََر ْد َ‬ ‫َ ْ َ‬ ‫َع ْي ُن ِّ َ‬

‫‪306‬‬
‫«برنى» (نوعى تمر اعلى) به محضر‪ 5‬رسول اكرم ص آورد‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم پرس‪55‬يد‪ ،‬اين خرماها‬
‫از كجا؟ بالل گفت‪ :‬ما خرما درجه پائين داشتيم‪ ،‬دو صاع از آنها را با يك ص‪55‬اع از اينها معامله‬
‫كرديم‪ ،‬تا رسول خدا با اين خرماى خ‪55‬وب پ‪55‬ذيرايى باش‪55‬يم‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪ :‬واى! اين‬
‫عين ربا اس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬نين مكن‪ ،‬هر گ‪55‬اه مىخ‪55‬واهى خرم‪55‬اى خ‪55‬وب بخ‪55‬رى‪ ،‬خرم‪55‬اى‪ 5‬درجه پ‪55‬ائين را‬
‫بفروش و از پول آن‪ ،‬خرماى‪ 5‬خوب تهيه كن»‪.‬‬
‫دوم ‪ -‬اينكه دو جنس مختلف با هم معامله ش‪55‬وند‪ ،‬مانند طال با نق‪55‬ره‪ ،‬گن‪55‬دم با خرم‪55‬ا‪ ،‬نمك با‬
‫جو اما يكى از اين دوجنس حاضر‪( 5‬نق‪555‬دى) و دومى غ‪555‬ائب (نس‪555‬يه) باش‪555‬د‪ ،‬رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص‬
‫‪%‬اج ٍز» «كاالى حاضرى‪ 5‬از اين شياء را در برابر غ‪55‬ائبى معامله‬ ‫مىفرمايد‪« :‬واَل تَبِيع‪%% %‬وا ِم ْن َ‪%‬ه ‪%%‬ا غَائِب‪%% %‬ا بِنَ‪ِ % %‬‬
‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ف ش‪ْ %‬ئتُ ْم يَ‪ً %‬دا بيَ‪%‬د» «طال را با‬‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ض‪%‬ةَ بال َّ‪%‬ذ َه ِ‬
‫ب َك ْي َ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ف ش‪ْ %‬ئتُ ْم‪َ ،‬والْف َّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب بالْفضَّة َك ْي َ‬ ‫ِ‬
‫نكنيد»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬بيعُوا َّ‬
‫الذ َه َ‬
‫ق ِربً‪%‬ا إَِّلا ه‪ً %‬‬
‫‪%‬اء‬ ‫ب َوالْ‪َ%‬وَر ُ‬
‫الذَه ُ‬
‫نقره و نقره را با طال نقدى (دست به دست) معامله كنيد»‪ .‬و مىفرمايد‪َّ « :‬‬
‫به‪%% %‬اءٍ» «و معامله و تع‪55‬ويض طال در برابر نق‪55‬ره ربا است مگر اينكه دست به دست باش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫هر دو عوض حاضر باشند»‪.‬‬
‫سوم‪ :‬اينكه يك جنس در برابر خ‪55‬ودش بص‪55‬ورت مس‪55‬اوى‪ 5‬معامله ش‪55‬ود اما يكى از عوض‪55‬ين‬
‫موج‪55‬ود و دومى موج‪55‬ود نيس‪55‬ت‪ ،‬مانند اينكه طال در برابر طال‪ ،‬خرما در برابر خرما بص‪55‬ورت‬
‫«الب‪%‬رُّ بِ‪ْ%‬الِبِّر ه‪%‬اء‬
‫مساوى‪ 5‬معامله شود ولى يكى از عوضين قرضى باشد‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫َوهاء» «گندم در برابر گندم بصورت‪ 5‬مساوى و دست بدست باشد»‪.‬‬
‫‪ -3‬در صورت اختالف جنس‪ ،‬ربا محسوب نمىشود‪ 5:‬در معامله و خريد و فروشى كه جنس‬
‫ثمن و م‪55‬بيع با هم مختلف باش‪55‬ند ربا متحقق نمىش‪55‬ود‪ 5‬مگر در ص‪55‬ورتى كه يكى از عوض‪55‬ين نقد‬
‫(طال و نقره) بوده و بصورت‪ 5‬نسيئه پرداخت گ‪55‬ردد‪ .‬معامله طال با نق‪55‬ره‪ ،‬گن‪55‬دم با خرما و جو با‬
‫نمك متفاضال (يك عوض به مقدار كم‪55‬تر و يكى بيش‪55‬تر) ج‪55‬ايز است مش‪55‬روط بر اينكه عوض‪55‬ين‬
‫نقدا پرداخت شوند‪ 5‬و هيچ يك از آنها بصورت نسيئه نباش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إذَا اخَْتلَ ‪% %‬فَ‬
‫دا ِبيَ ‪ٍ%‬د» «در صورتى كه اشياء ربوى‪ 5‬با جنس مخالف خود‬ ‫ياء َفِبْيعُ ‪%‬وا َكيْ ‪%‬فَ شِ‪ْ%‬ئُتْم إِذَا ك‪%%‬انَ يَ ‪ً %‬‬
‫ه الأَْش ُ‬
‫َهِذ ِ‬
‫معامله ش‪55‬ود‪( ،‬مانند گن‪55‬دم با خرم‪55‬ا) معامله ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬اگر دست بدست باشد»‪ .‬معامله اش‪55‬ياء‬
‫ربوى‪ 5‬در برابر پول رايج موجود و حاضر يا غير حاضر در جلسه عقد جايز است خواه ثمن يا‬
‫مبيع نقد باشد‪ .‬رسول هّللا ص شتر حضرت جابر ‪ ‬را در مسافرت خريدارى‪ 5‬كرد و قيمت آن را‬
‫ف‬ ‫در مدينه پرداخت‪ .‬هم چنين رسولاهّلل ص بيع سلم را جايز قرار‪ 5‬داده است‪ ،‬مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«م ْن أَ ْس‪% % %‬لَ َ‬
‫‪%‬وم‪ ،‬إلَى أَج‪%ٍ %‬ل معلُ ‪ٍ %‬‬
‫‪%‬وم‪ ،‬ووز ٍن معلُ ‪ٍ %‬‬
‫ٍ‬
‫‪%‬وم»‪( %‬متفق عليه)‪ .‬بيع سلم اين است كه‬ ‫َ َْ‬ ‫يئ َفلْيُ ْس‪% %‬لِ ْ‬
‫ف فِي َك ْي ‪%ٍ %‬ل َم ْعلُ ‪ْ َ ْ َ َ %‬‬ ‫فِي َش‪ٍ % %‬‬
‫قيمت نقدا پرداخت مىگردد و مبيع بعد از مدتى تحويل مشترى‪ 5‬داده مىشود‪.‬‬
‫(علم‪55‬اء درب‪55‬اره معامله با حي‪55‬وان بص‪55‬ورت نس‪55‬يئه اختالف نظر دارن‪55‬د‪ .‬و دليل اين اختالف‬
‫تع‪55‬ارض ادله اس‪55‬ت‪ .‬در روايت آم‪55‬ده است كه رس‪55‬ولاهّلل ص عبد هّلل بن عمر ب را دس‪55‬تور‪ 5‬داد تا‬
‫شترى‪ 5‬را در برابر دو شتر بنابر ضرورتى كه پيش آمده بود‪ ،‬بخرد‪ .‬در حديثى ديگر آم‪55‬ده است‬
‫كه‪ :‬رسولاهّلل ص از بيع بصورت نسيئه منع كرده است‪ .‬با توجه به تع‪55‬ارض ادله راه درست اين‬
‫است كه معامله حيوان در برابر حي‪55‬وان به ص‪55‬ورت نس‪55‬يئه ب‪55‬دون ض‪55‬رورت ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪ ،‬البته‬
‫حيوان با حيوان نقدا به صورت‪ 5‬تفاضل و غير تفاضل روا است‪.‬‬
‫امام مالك؛ بر اين ب‪55‬اور‪ 5‬است كه گوشت گ‪55‬او‪ ،‬ش‪55‬تر و گوس‪55‬فند‪ ،‬جنس واحد بحس‪55‬اب مىآين‪55‬د‪.‬‬
‫معامله آنها بصورت نسيئه و تفاضل جايز نيست)‪.‬‬
‫‪ -4‬بيان اجناس ربوى‪ 5:‬جمه‪55‬ور ص‪55‬حابه و ائمه اش‪55‬ياء زير را اجن‪55‬اس رب‪55‬وى مىدانن‪55‬د‪ :‬طال‪،‬‬
‫نقره‪ ،‬گندم‪ ،‬جو‪ ،‬اقس‪55‬ام مختلف خرم‪55‬ا‪ ،‬هر ك‪55‬دام جنس مس‪55‬تقلى اس‪55‬ت‪ .‬لوبي‪55‬ا‪ ،‬ج‪55‬و‪ ،‬ب‪55‬رنج‪ ،‬ذرت‪.‬‬

‫‪307‬‬
‫اجناس مختلفى هستند‪ .‬انواع روغن يك جنس محسوب مىشوند‪ 5.‬عسل جنس مس‪55‬تقلى اس‪55‬ت‪ .‬تم‪55‬ام‬
‫انواع گوشت يك جنس محسوب مىشوند‪( 5.‬نزد ام‪55‬ام مال‪55‬ك) و ن‪55‬زد س‪55‬ائر ائم‪55‬ه‪ ،‬هر يك از گوشت‬
‫شتر‪ ،‬گوشت گاو‪ ،‬گوشت گوسفند‪ ،‬گوشت م‪55‬رغ جنس مس‪55‬تقلى محس‪55‬وب مىش‪55‬وند‪ ،‬و بقيه ان‪55‬واع‬
‫گوشت جنس واحدى بشمار‪ 5‬مىآيند‪.‬‬
‫‪ -5‬خوردنىهايى كه مشمول ربا نيستند‪ :‬ربا در انواع ميوه و سبزيجات‪ 5‬متحقق نمىشود‪ 5.‬چون‬
‫ميوه و سبزيجات‪ 5‬از يك طرف قابل ذخيره نيستند و از جهتى ديگر در ص‪55‬در اس‪55‬الم در مكيالت‬
‫يا موزون‪555‬ات نبودهاند‪ 5‬و عالوه بر اين‪ ،‬مي‪555‬وه و س‪555‬بزيجات‪ ،‬مانند حبوب‪555‬ات و گوشت كه نص‬
‫صريح حديث شامل آنها است‪ ،‬از جمله غذاها و خوردنىهاى‪ 5‬اساسى نيستند‪.‬‬
‫دو نكته قابل توجه‪:‬‬
‫‪ -1‬اغلب بانكهاى امروزى در تمام كشورهاى‪ 5‬اس‪55‬المى مع‪55‬امالت رب‪55‬وى انج‪55‬ام مىدهند بلكه‬
‫مبناى كار آنها روى معامالت ربوى است‪ .‬لذا داد و س‪55‬تدد با بانكها جز در م‪55‬وارد‪ 5‬اض‪55‬طرارى‪5،‬‬
‫مانند‪ ،‬ارسال و تحويل پول از يك كش‪55‬ور‪ 5‬به كش‪55‬ورى‪ 5‬ديگر يا از ش‪55‬هرى‪ 5‬به ش‪55‬هرى ديگ‪55‬ر‪ ،‬روا‬
‫نيست‪ .‬بنابراين بر مسلمانان معتقد و پايبند دين و شريعت‪ ،‬الزم است كه بانكهاى اسالمى خ‪55‬الى‬
‫از هر گونه معامالت ربوى‪ 5‬تأسيس نمايند‪.‬‬
‫بانك اسالمى كه تأسيس آن پيشنهاد‪ 5‬مىشود بدين صورت‪ 5‬باشد‪ :‬مسلمانان يك كشور اس‪55‬المى‬
‫گرد هم آمده براى احداث يك مؤسسه م‪55‬الى بن‪55‬ام (ص‪55‬ندوق) متفق ش‪55‬وند‪ 5‬و ب‪55‬راى اداره ام‪55‬ور آن‬
‫افراد متدينى‪ 5‬را از ميان خود كه مشهور‪ 5‬به ديانت و امانت دارى باش‪55‬ند‪ ،‬برگزينن‪55‬د‪ 5.‬وظ‪55‬ايف‪ 5‬اين‬
‫مؤسسه مالى منحصر‪ 5‬به امور زير باشد‪:‬‬
‫‪ -1‬پذيرفتن سپردهها‪ 5‬و حفاظت امانات بدون معاوضه‪.‬‬
‫‪ -2‬قرض دادن‪ .‬مسلمانان را بدون سود وام بده‪55‬د‪ ،‬وامى كه متناسب با ش‪55‬غل و كاس‪55‬بى آنها‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬در عرصههاى كشاورزى‪ ،‬تجارت‪ ،‬ساختمان سازى و صنعت مشاركت داشته باشد‪ .‬در‬
‫عرصههايى‪ 5‬كه سود حاللى عايد صندوق‪ 5‬مىشود‪ ،‬بايد شركت كند‪.‬‬
‫‪ -4‬مساعدت در نقل و انتق‪55‬ال خ‪55‬دمات و ام‪55‬وال مس‪55‬لمانان از يك ش‪55‬هر يا كش‪55‬ور‪ 5‬به ش‪55‬هر يا‬
‫كشورى ديگر‪ ،‬اگر در آنجا شعبهاى‪ 5‬دارد‪.‬‬
‫‪ -5‬تسويه و تصفيه حساب در آغاز هر سال و توزيع‪ 5‬سود حاصله‪ ،‬ميان سهام داران مطابق‪5‬‬
‫با سهم هر يك از آنان در صندوق‪5.‬‬

‫بحث بيمه‪:‬‬
‫بسيار‪ 5‬مناسب است كه مسلمانان متدين و صالح هر شهر يك صندوق و مؤسسه مالى تأس‪55‬يس‬
‫كنند و مبلغى بر حسب درآمد ماهيانه خود يا هر مبلغى را كه م‪55‬ورد‪ 5‬توافق ش‪55‬ركتكنندگان باش‪55‬د‪،‬‬
‫به حساب صندوق واريز‪ 5‬كنند و شركت كنن‪5‬دگان با تف‪5‬اوت مبلغى كه هر ك‪5‬دام بر حسب ت‪5‬وان يا‬
‫درآمد ماهيانه خ‪55‬ود به ص‪55‬ندوق واريز‪ 5‬مىكنند همه در آن به ط‪55‬ور‪ 5‬مس‪55‬اوى‪ 5‬اس‪55‬تفاده كنن‪55‬د‪ .‬به اين‬
‫مع‪555‬نى كه اين ص‪555‬ندوق‪ 5‬ب‪555‬راى ش‪555‬ركتكنندگان‪ 5‬وقف باش‪555‬د‪ ،‬هر كس دچ‪555‬ار حادثهاى‪ 5‬از ن‪555‬وع‬
‫آتشسوزى‪ ،‬و نقص عضو و امثال آن ش‪55‬ود‪ ،‬توسط‪ 5‬ص‪55‬ندوق‪ 5‬مس‪55‬اعدت گ‪55‬ردد و در جهت تخفيف‬
‫مشكل وى تالش شود‪.‬‬
‫البته صندوق به نكات زير بايد توجه كند‪:‬‬
‫‪ -1‬شركت كنندگان‪ ،‬منظورشان فقط خشنودى‪ 5‬خدا باشد تا در برابر اين عمل اجر معنوى و‬
‫بهره اخروى برده باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬مبلغى كه به آفتزدگان داده مىشود‪ ،‬در آن انصاف‪ 5‬و مساوات رعايت شود‪.‬‬
‫‪ -3‬صندوق اگر به منظور‪ 5‬كسب درآمد بيش‪55‬تر و رشد س‪55‬رمايه در مض‪55‬اربت‪ ،‬قرارداده‪55‬اى‬
‫ساختمانى‪ 5‬و تجارتهاى جايز سرمايه گذارى كند‪ ،‬هيچگونه مانعى وجود‪ 5‬ندارد‪.‬‬

‫‪308‬‬
‫بيع صرافى‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف بيع صرف‪ :‬بيع صرف‪ 5‬يعنى معامله پول با پول يا با طال و نقره‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم بيع صرف‪ :‬بيع صرف‪ 5‬ب‪55‬دليل اينكه از ان‪55‬واع مع‪55‬امالت م‪55‬ورد‪ 5‬ني‪55‬از مىباش‪55‬د‪ ،‬ج‪55‬ايز‬
‫است‪ .‬و مشروعيت بيع از كتاب هّللا و سنت رسول هّللا ص ثابت است‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البق‪555‬رة‪« .)275 :‬خداوند بيع را ج‪555‬ايز ق‪555‬رار‪ 5‬داده است»‪.‬رس‪555‬ولاهّلل ص‬
‫‪%‬ف ِش‪ْ %‬ئتُ ْم يَ‪ً %‬دا بِيَ‪%ٍ %‬د» طال و نقره را با هم‬
‫ب َك ْي‪َ %‬‬‫ض‪%‬ةَ بِال‪%َّ %‬ذ َه ِ‬‫‪%‬ف ِش‪ْ %‬ئتُ ْم‪َ ،‬وال ِْف َّ‬
‫َّة َك ْي َ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬بِيع‪%‬وا ال‪%َّ %‬ذ َهب بِال ِْفض‪ِ %‬‬
‫َ‬ ‫ُ‬
‫نقدا نه نسيئًة‪.‬‬ ‫معامله كنيد‪ ،‬البته ً‬
‫‪ -3‬فلسفه بيع صرف‪ 5:‬فلسفه مشروعيت بيع صرف‪ 5‬رعايت حال مسلمانان است در ارتباط با‬
‫تبديل كردن پول به پولى ديگر در صورت نياز به چنين مبادلهاى‪.‬‬
‫‪ -4‬شرايط بيع صرف‪ :‬براى صحت بيع صرف تقابض (تحويل گرفتن عوضين) در مجلس‬
‫معامل‪55‬ه‪ ،‬ش‪55‬رط است تا معامله به ص‪55‬ورت‪ 5‬دست بدست نق‪55‬دى ص‪55‬ورت‪ 5‬بگ‪55‬يرد‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫‪%‬ف ِش‪ْ %‬ئتُ ْم يَ‪ً %‬دا بِيَ‪%ٍ %‬د» و حضرت عمر ‪‬‬ ‫ب َك ْي‪َ %‬‬ ‫‪%‬ف ِش‪ْ %‬ئتُ ْم‪َ ،‬وال ِْف َّ‬
‫ض‪%‬ةَ بِال‪%َّ %‬ذ َه ِ‬ ‫ض‪ِ %‬ة َك ْي‪َ %‬‬
‫ب بِال ِْف َّ‬ ‫ِ‬
‫مىفرمايد‪«« :‬بيعُ‪%%‬وا ال‪%َّ %‬ذ َه َ‬
‫در جري‪55‬ان معامله طال با نق‪55‬ره خط‪55‬اب يه يكى از ط‪55‬رف‪ 5‬معامله كه جنس م‪55‬ورد‪ 5‬معاملهاش در‬
‫«لا‪ ،‬وَاللّهِ َلا ُتَفارِقُ‪%%%‬ه‬
‫مجلس عقد حاضر‪ 5‬نبود و تا آمدن صندوقدار از جنگل مهلت خواست‪ ،‬فرمود‪َ 5:‬‬
‫َحَّتى تَْأخُ‪َ% % % %‬ذ ِمنْ‪ُ% % % %‬ه» «خ‪555‬ير‪ ،‬تو نمىت‪555‬وانى مجلس را ت‪555‬رك ك‪555‬نى تا اينكه م‪555‬بيع و ثمن هر دو قبض‬
‫ق ِربً ‪%‬ا إَِّلا ه‪ً %‬‬
‫‪%‬اء به‪%%‬اءٍ» معامله طال با نقره ربا است‬ ‫ب َوالْ ‪َ%‬وَر ُ‬ ‫نشدهاند‪ ،»5‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪َّ « :‬‬
‫الذَه ُ‬
‫مگر اينكه دست بدست و بصورت‪ 5‬نقدى باشد‪.‬‬

‫احكام صرافى‪:‬‬
‫احكام بيع صرف بشرح زيرهستند‪:‬‬
‫‪ -1‬معامله طال با طال و نقره در صورت مساوى‪ 5‬بودن عوضين به لحاظ وزن‪ ،‬جايز است‪.‬‬
‫ض‪َ ،‬واَل تَبِيعُ ‪%%‬وا‬ ‫ب إاَّل ِمثْاًل بِ ِمثْ ‪%ٍ %‬ل‪َ ،‬واَل تُ ِش‪ُّ % %‬فوا َب ْع َ‬
‫ض‪َ % %‬ها َعلَى َب ْع ٍ‬ ‫ب بِال ‪%َّ %‬ذ َه ِ‬ ‫ِ‬
‫رسول مىفرمايد‪« :‬اَل تَبيعُ ‪%%‬وا ال ‪%َّ %‬ذ َه َ‬
‫هّللا‬
‫اج ٍز» (متفق عليه)‪« .‬طال‬ ‫ض‪ ،‬واَل تَبِيعوا ِم ْن َها غَائِبا بِنَ ِ‬ ‫ال َْو ِر َق بِال َْو ِر ِق إاَّل ِمثْاًل بِ ِمثْ ٍل‪َ ،‬واَل تُ ِش ُّفوا َب ْع َ‬
‫ً‬ ‫ُ‬ ‫ض َها َعلَى َب ْع ٍ َ‬
‫را با طال معامله نكنيد مگر بطور‪ 5‬مساوى‪ ،‬در صورت‪ 5‬معامله طال با طال‪ ،‬يكى از عوض‪55‬ين را‬
‫بيشتر‪ 5‬و ديگرى‪ 5‬را كمتر نكنيد‪ ،‬هيچ كدام از عوضين بصورت نسيه نباشد»‪.‬‬
‫‪ -2‬در صورت اختالف جنس‪ ،‬تفاضل (كمى و زيادتى) جايز است‪ ،‬مثال معامله طال با نقره‬
‫بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه عوض‪55‬ين در مجلس عقد تحويل داده ش‪55‬وند‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا مىفرماي‪55‬د‪« :‬إذَا اخَْتلَ ‪%%‬فَ هَ ‪ِ%%‬ذ ِ‬
‫ه‬
‫دا ِبَيٍد» (در صفحات گذشته ترجمه شده است)‬ ‫كان َي ً‬‫ياء َفِبْيعُوا َكْيفَ ِشْئُتْم إِذَا َ‬ ‫الأَْش ُ‬
‫‪ -3‬اگر بايع و مشترى در بيع صرف‪ 5‬قبل از تحويل گرفتن عوض‪55‬ين از هم ج‪55‬دا ش‪55‬وند‪ ،‬بيع‬
‫صرف‪ 5‬باطل مىگردد‪ ،‬زيرا رسول هّللا فرمود‪« :‬هاء وهاء َوَيًدا بَِيٍد»‪.‬‬

‫سلَم‪:‬‬
‫ماده هفتم‪ :‬بحث َ‬
‫سلَم‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف َ‬
‫بيع سلم يا بيع سلف‪ ،‬فروختن جنسى است كه با ذكر ويژگيها و صفات مشخص گرديده و بر‬
‫ذمه فروشنده است كه بعد از مدتى مشخص به مشترى‪ 5‬تحويل مىگردد‪ ،‬ص‪55‬ورت‪ 5‬بيع س‪55‬لم چ‪55‬نين‬
‫است كه آقاى فالن كاالئى از قبيل طعام يا حي‪55‬وان و غ‪55‬يره‪ ،‬را كه با ذكر ص‪55‬فات مش‪55‬خص ش‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬مىخرد و براى تحويل گرفتن آن مدتى را مش‪55‬خص مىكن‪55‬د‪ .‬قيمت ك‪55‬اال را نق‪55‬داً مىپردازد‪ 5‬و‬
‫براى تحويل گرفتن جنس خريده شده فرا رسيدن م‪55‬دت را انتظ‪55‬ار‪ 5‬مىكند وق‪55‬تى م‪55‬دت معين‪ ،‬ف‪55‬را‬
‫مىرسد‪ ،‬بايع (فروشنده) مبيع را به او مىسپارد‪.‬‬
‫‪309‬‬
‫حكم بيع سلم‪ :‬بيع سلم چون از انواع بيع است جايز است‪ .‬در حديثى كه گدشت رسول اكرم‬
‫ص فرمود‪ :‬هر كس بيع سلم مىكند‪ ،‬مقدار مبيع‪( ،‬كيل و وزن آن) و م‪55‬دت آن را معل‪55‬وم ك‪55‬رده و‬
‫معامله كند‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫حض‪55‬رت ابن عب‪55‬اس ب مىفرماي‪55‬د‪ :‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص به مدينه هج‪55‬رت ك‪55‬رد و م‪55‬ردم مدينه‬
‫محصوالت‪ 5‬را بصورت‪« 5‬سلم» به مدت يك تا دو سال معامله مىكردند‪.‬‬

‫‪ -2‬شرايط بيع سلم‪:‬‬


‫شرايط‪ 5‬بيع سلم عبارتاند از‪:‬‬
‫الف) ثمن خواه طال‪ ،‬نقره يا هر اسكناسى‪ 5‬باشد‪ ،‬بايد نقدا پرداخت گ‪55‬ردد تا اجن‪55‬اس و اش‪55‬ياء‬
‫ربوى‪ 5‬بصورت نسيه معامله نشود‪5.‬‬
‫ب) مبيع (مسلم فيه) با ذكر صفات و ويژگيهايش‪ 5‬بايد چنان مشخص شود كه ابه‪55‬امى در آن‬
‫باقى نماند‪ ،‬مثال‪ ،‬جنس‪ ،‬نوع و مقدار آن مشخص شود تا مي‪55‬ان دو مس‪55‬لمان اختالفى كه منجر به‬
‫عداوت و بدخواهى مىشود‪ ،‬رخ ندهد‪.‬‬
‫ج) مدت تحويل مسلم فيه (مبيع) مشخص و حداقل پانزده روز باشد‪.‬‬
‫د) قيمت در مجلس عقد تحويل فروش‪55‬نده داده ش‪55‬ود تا معامل‪55‬ه‪ ،‬دين در مقابل دين كه ح‪55‬رام‬
‫است‪ ،‬صورت‪ 5‬نگيرد‪.‬‬
‫ف فِي‬‫«م ْن أَ ْس‪% % %‬لَ َ‬
‫دليل براى الزم بودن اين شرايط‪ ،‬حديث رسول اكرم ص است كه مىفرمايد‪َ :‬‬
‫وم‪ ،‬إلَى أَج ٍل معلُ ٍ‬
‫وم‪ %،‬ووز ٍن معلُ ٍ‬
‫ٍ‬
‫وم»‪( %‬متفق عليه)‪.‬‬ ‫َ َْ‬ ‫يئ َفلْيُ ْسلِ ْ‬
‫ف فِي َك ْي ٍل َم ْعلُ َ َ ْ َ ْ‬ ‫َش ٍ‬

‫‪ -3‬احكام بيع سلم‪:‬‬


‫الف) زم‪55‬ان پ‪55‬رداخت ط‪55‬ورى‪ 5‬باشد كه معم‪55‬وال بازارها و مراكز ف‪55‬روش‪ 5‬در ط‪55‬ول اين م‪55‬دت‬
‫متغير شوند‪ 5‬مانند‪ ،‬مدت يك ماه يابيش از آن‪ ،‬زيرا سلم در مدت كوتاه حكم بيع را دارد و در بيع‬
‫رويت مبيع و بررسى‪ 5‬آن الزم است‪.‬‬
‫ب) مدت پرداخت‪ ،‬فص‪55‬لى‪ 5‬در نظر گرفته ش‪55‬ود كه (مس‪55‬لم في‪55‬ه) م‪55‬بيع‪ ،‬در آن قابل دسترسى‪5‬‬
‫باشد‪ ،‬بنابراين بيع سلم در خرما‪ ،‬براى پرداخت آن در فصل به‪55‬ار ص‪55‬حيح نيست يا بيع س‪55‬لم در‬
‫انگور براى تحويل مبيع در زمستان‪ ،‬زيرا اين گونه مدتها‪ ،‬منجر به اختالف و نزاع مىگردد‪.‬‬
‫ج) اگر محل تس‪55‬ليم ك‪55‬اال در متن عقد و معامله تع‪55‬يين نگردي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬پس محل عقد محل‬
‫تسليم و تحويل بيع محسوب مىش‪55‬ود‪ .‬اگر محل تحويل م‪55‬بيع در عقد بي‪55‬ان گرديد و مش‪55‬خص ش‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬فروشنده كه در اصطالح عقد سلم‪ ،‬مسلم نام دارد‪ ،‬بايد مبيع (مسلم فيه) را در هم‪55‬ان محل‬
‫معين شده كه مورد توافق‪ 5‬طرفين است‪ ،‬تحويل دهد‪.‬‬

‫قولنامه براى نوشتن بيع‪:‬‬


‫در آغاز بس‪55‬ماهّلل و بع‪55‬د‪ :‬آق‪55‬اى زيد ب‪55‬راى خ‪55‬ود و به اختي‪55‬ار و اراده خ‪55‬ود‪ ،‬در ح‪55‬ال ص‪55‬حت‬
‫جسمانى‪ 5‬و هشيارى‪ 5‬كامل عقلى و جواز تصرف‪ ،‬يك باب منزل مس‪55‬كونى را از آق‪55‬اى حس‪55‬ين در‬
‫برابر فالن مبلغ وجه نقد خريد‪ ،‬آقاى حسين در حال ف‪55‬روش م‪55‬نزلش از ص‪55‬حت جس‪55‬مى و عقلى‬
‫كامل برخوردار ب‪5‬ود و اين بيع را با رض‪5‬ايت و اختي‪5‬ار خ‪5‬ود ب‪5‬دون هيچگونه اجب‪5‬ار و اك‪5‬راهى‬
‫انجام داد‪ ،‬ياد آور مىشود كه منزل مسكونى‪ 5‬با تم‪55‬ام بناءها و طبقه پ‪55‬ائين و ب‪55‬االيش و ديواره‪55‬اى‬
‫داخل محوطه فروخته مىشود‪ ،‬منزل مسكونى كه آق‪55‬اى زيد از آق‪55‬اى حس‪55‬ين آن را خري‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫شرقا‪ 5‬محدود به خيابان چهل م‪55‬ترى‪ ،‬غربا كوچه هشت م‪55‬ترى جنوبا خانه آق‪55‬اى فرومند و ش‪55‬ماال‬
‫دبيرس‪55‬تان‪ 5‬دختران‪55‬ه‪ ...‬است و ط‪55‬رفين معامله در م‪55‬ورد وض‪55‬يعت و محل وق‪55‬وع‪ 5‬م‪55‬نزل به توافق‬
‫رسيدهاند‪ ،‬منزل مسكونى‪ 5‬همراه با جيمع منافع‪ ،‬راهها خ‪55‬ارجى و داخلى خري‪55‬دارى ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫اين بيع خالى از هرگونه شرايط فاسد‪ 5‬و بدون استثناء مىباشد‪ ،‬مش‪55‬ترى تم‪55‬ام قيمت را كه در ب‪55‬اال‬

‫‪310‬‬
‫ذكر شد به فروش‪55‬نده پ‪55‬رداخت نم‪55‬وده است و فروش‪55‬نده به ش‪55‬يوه ش‪55‬رعى قيمت را تحويل گرفته‬
‫است و م‪55‬بيع را با تم‪55‬ام توابع كه در س‪55‬طور ب‪55‬اال قيد گرديد‪ 5‬به مش‪55‬ترى س‪55‬پرده اس‪55‬ت‪ .‬هر يك از‬
‫طرفين از اختيار تام جهت تنفيذ معامله برخوردار ب‪55‬وده و دو نفر انس‪55‬ان مت‪55‬دين و سرس‪55‬ناش‪ 5‬را‬
‫گواه گرفتهاند‪.‬‬
‫‪ -1‬گواه اول‪ -2 :‬گواه دوم‪:‬‬
‫گواهان عبارتند از‪:‬‬
‫‪-2 -1‬‬
‫تاريخ عقد بشرح زير مىباشد‪ :‬روز‪ 5........‬ماه‪ ...........‬سال‪..........‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬بحث شفعه و احكام آن‪:‬‬


‫تعريف شفعه‪ :‬شفعه عبارت است از خريد يك شريك سهم فروخته شده شريك ديگرى را در‬
‫برابر همان قيمت فروخته شده‪.‬‬

‫احكام شفعه‪:‬‬
‫‪ -1‬ثبوت شرعى شفعه‪ :‬رسول اكرم ص درباره مشروعيت شفعه قضاوت‪ 5‬كرده است‪ .‬بخارى‪5‬‬
‫َم‬ ‫ول اللَّ ِه ص‪ :‬بِ ُّ ِ ِ‬ ‫و مسلم از حضرت جابر بن عبدهّللا ‪ ‬نقل كردهاند‪« 5:‬قَ َ‬
‫الش ْف َع ‪%‬ة في ُك ِّل َما ل ْ‬ ‫ضى َر ُس ُ‬
‫ت الطُُّر ُق فَاَل ُش ْف َعةَ» (متفق عليه)‪« .‬رسول اكرم ص حق شفعه را‬ ‫ص ِّرفَ ْ‬
‫ود َو ُ‬
‫ْح ُد ُ‬ ‫ُي ْق َس ْم فَِإذَا َو َق َع ْ‬
‫ت ال ُ‬
‫در تمام چيزهائى كه قابل قسمت هستند مشروع قرارداده است‪ .‬البته اگر حدود زمين مشخص‬
‫شد و راهها جدا گرديد‪ ،‬آنگاه كسى حق شفعه ندارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬حق شفعه ثابت نمىشود مگر در چيزى كه تقسم پذير است‪ .‬اگر مبيع تقسيم پ‪55‬ذير نباش‪55‬د‪،‬‬
‫مانند حمام‪ ،‬آسياب‪ ،‬خانه كوچ‪55‬ك‪ ،‬ش‪55‬فعه در آن ث‪55‬ابت نمىگ‪55‬ردد‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫(فيما ينقسم)‪ ،‬يعنى شفعه در چيزهايى است كه تقسم پذير باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬ش‪55‬فعه در چ‪55‬يزى كه تفكيك و تقس‪55‬يم ش‪55‬ده و ح‪55‬دود اربعه آن مش‪55‬خص ش‪55‬دهاند‪ ،‬ث‪55‬ابت‬
‫ت الطُُّر ُق فَاَل ُش‪ْ %‬ف َعةَ»‪( %‬متفق عليه)‪.‬‬ ‫ص‪ِّ %‬رفَ ْ‬
‫ود َو ُ‬
‫ْح‪ُ %‬د ُ‬ ‫نمىگردد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ « :‬فَ ‪ِ%‬إذَا َو َق َع ْ‬
‫ت ال ُ‬
‫دليل يا علت اينكه بعد از تفكيك و تقسيم شفعه ث‪55‬ابت نمىگ‪55‬ردد‪ ،‬اين است كه در ص‪55‬ورت تقس‪55‬يم‪،‬‬
‫شريك‪ ،‬جار محسوب مىشود‪ 5‬و طبق مذهب صحيح جار (همسايه) حق شفعه ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬در اشياء منقوله‪ ،‬مانند‪ :‬پارچه و حيوان شفعه ثابت نمىشود‪ 5،‬ش‪55‬فعه در اش‪55‬ياء مش‪55‬ترك و‬
‫غير منقول است‪ ،‬مانند زمين‪ ،‬س‪55‬اختمان‪ ،‬درختها و‪ ...‬زي‪55‬را در غ‪55‬ير زمين و آنچه كه متصل به‬
‫زمين است‪ ،‬ضرر كسى نيست كه با شفعه برطرف‪ 5‬شود‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر شفيع حاضر در مجلس عقد باشد يا از عقد مطلع شود و مطالبه شفعه نكند‪ ،‬بعدا حق‬
‫«الش ‪%ُّ%‬فَْعةُ ِلَمْن َوَاثَبه‪%%%‬ا» (عب‪55‬دالرزاق از ق‪55‬ول ابن ش‪55‬ريح)‪ .‬ش‪55‬فعه‬ ‫شفعه ندارد‪ .‬در حديث آمده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫‪%‬ل‬
‫ح ‪ِّ %‬‬ ‫ب‪55‬راى كسى است كه بالفاص‪55‬له بعد از عقد و بي‪55‬ع‪ ،‬به مطالبه آن مب‪55‬ادرت كن‪55‬د‪ .‬و «ال ُّ‬
‫ش ‪ْ % %‬ف َعةُ‪َ %‬ك َ‪%‬‬
‫ال» (ابن ماجه و سندش ضعيف‪ 5‬است)‪ .‬البته اگر شفيع غائب است و بدليل عدم آگاهى از بيع‬ ‫ال ِْع َق ِ‬
‫مطالبه شفعه نكند‪ ،‬حق شفعهاش ساقط‪ 5‬نمىگردد‪ ،‬حتى در صورت غيبت ط‪55‬والنى ن‪55‬يز حق او به‬
‫قوت خود باقى است‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر مش‪5‬ترى‪ ،‬آنچه را كه خري‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬وق‪5‬ف‪ ،‬هبه يا ص‪55‬دقه كن‪5‬د‪ ،‬حق ش‪55‬فعهاش س‪55‬اقط‬
‫مىگ‪55‬ردد‪ ،‬زي‪55‬را ثب‪55‬وت ش‪55‬فعه در م‪55‬وارد م‪55‬ذكور منجر به ابط‪55‬ال اين كاره‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ير مىگ‪55‬ردد‪ .‬و‬
‫تصحيح اين اعمال نيكو بهتر است از اثبات شفعه براى بر طرف‪ 5‬نمودن ضرر‪ 5‬احتمالى‪.‬‬

‫‪311‬‬
‫‪ -7‬اگر مشترى‪ 5‬در زمين خريده شده س‪5‬اخت و س‪5‬از انج‪5‬ام داد يا اش‪5‬جارى‪ 5‬را غ‪5‬رس ك‪5‬رد‪،‬‬
‫ش‪555‬فيع يا در برابر قيمت آنها را تص‪555‬رف‪ 5‬كند و يا دس‪555‬تور انفص‪555‬ال داده و ت‪555‬اوان مش‪555‬ترى‪ 5‬را‬
‫بپردازد‪ 5.‬زيرا ضرر و ضرار در اسالم وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -8‬هرگونه حق و حق‪55‬وق ش‪55‬فيع بر عه‪55‬ده مش‪55‬ترى‪ 5‬و حق و حق‪55‬وق متعلق به بيع بر عه‪55‬ده‬
‫فروشنده مىباشد‪ ،‬شفيع به مشترى و مشترى به بايع رجوع‪ 5‬مىكند‪.‬‬
‫‪ -9‬حق ش‪55‬فعه قابل و ف‪55‬روش‪ 5‬نيست يع‪55‬نى كسى كه حق ش‪55‬فعه ب‪55‬رايش در معاملهاى‪ 5‬تعلق‬
‫مىگ‪55‬يرد‪ 5‬نمىتواند آن را بفروشد‪ 5‬يا به كسى هبه نماي‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را كه ف‪55‬روش‪ 5‬و هبه نم‪55‬ودن حق ش‪55‬فعه‬
‫منافى‪ 5‬با هدف مشروعيت شفعه است‪ ،‬كه همان برطرف كردن ضرر از شفيع مىباشد‪5.‬‬

‫ماده نهم‪ :‬بحث اقاله (فسخ بيع)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬اق‪55‬ال‪ :‬اقاله يع‪55‬نى فسخ و ت‪55‬رك معامله و برگردان‪55‬دن قيمت به خري‪55‬دار و م‪55‬بيع به‬
‫فروشنده‪ ،‬هرگاه يكى از بايع و مشترى‪ 5‬يا ه‪55‬ردوى آن احس‪55‬اس ن‪55‬دامت كنند و از معامله پش‪55‬يمان‬
‫شوند‪ ،‬مىتوانند‪ 5‬معامله را فسخ كنند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم اقال‪55‬ه‪ :‬اقال‪55‬ه‪ ،‬يع‪55‬نى فسخ معامله در ص‪55‬ورت متقاضى ش‪55‬دن يكى از ط‪55‬رفين عقد‬
‫‪%‬ال ُم ْس‪%%‬لِ ًما َب ْي َعتَ ‪%%‬هُ أَقَ ‪َ %‬‬
‫‪%‬ال اللَّهُ َع ْث َرتَ ‪%%‬هُ» (ب‪5‬اوداود‪ ،‬ابن‬ ‫«م ْن أَقَ‪َ %%‬‬
‫مستحب است‪ .‬رسول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫ماجه و ح‪55‬اكم)‪« .‬هر كس معامله مس‪55‬لمانى را كه متقاضى فسخ معامله باش‪55‬د‪ ،‬فسخ كن‪55‬د‪ ،‬خداوند‪5‬‬
‫ال َنادًِما أََقَالُه اللّهُ يَ‪َ %‬‬
‫وم ْالقَِيامَ‪%‬ةِ» (بيهقي)‪« .‬هر كس‬ ‫لغزشهاى‪ 5‬او را مورد عفو قرار‪ 5‬مىدهد»‪ ،‬و «مَْن أََق َ‬
‫از كسى كه در معامله پشيمان شده است‪ ،‬بگذرد‪ ،‬خداوند‪ 5‬روز قيامت از وى خواهد گذشت»‪.‬‬

‫احكام اقاله‪:‬‬
‫احكام اقاله بشرح زير مىباشد‪5‬‬
‫‪ -1‬در اين ب‪55‬اره كه آيا اقاله فسخ و ت‪55‬رك بيع اول است يا اينكه بيع جدي‪55‬دى اس‪55‬ت؟ اختالف‬
‫نظر وجود‪ 5‬دارد‪ ،‬ام‪55‬ام احم‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬افعى‪ 5‬و ابوحنيفيه بر ق‪55‬ول اول فت‪55‬واى دادهاند و ام‪55‬ام مالك ق‪55‬ول‬
‫ثانى را اختيار نموده است‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر بخشى از مبيع هالك شود‪ ،‬اقاله در بخش باقيمانده صحيح است‪.‬‬
‫‪ -3‬در اقاله پرداخت بيش يا كم از قيمت اول صحيح نيست ورنه آن فسخ اقاله گفته نمىش‪55‬ود‬
‫بلكه آن در حكم بيع جديد است و تم‪55‬ام احك‪55‬ام بيع در آن نافذ مىگ‪55‬ردد‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬اس‪55‬تحقاق ش‪55‬فعه‪،‬‬
‫شرط بودن قبض و‪...‬‬

‫فصل چهارم‬
‫بحث ساير عقود‬
‫اين فصل مشتمل بر هشت ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬بحث شركت‪:‬‬
‫‪ -1‬مشروعيت شركت‪ :‬بنابر‪ 5‬آيهها و روايات زير‪ ،‬شركت مشروع‪ 5‬است‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫﴿‪( ﴾    ‬النساء‪« .)12 :‬آنان در يك سوم شريكاند»‪ .‬و مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬ص‪« .)24 :‬بس‪555‬يارى‪ 5‬از‬
‫الش ِري َك ْي ِن َم‪%‬ا ل ْ‬
‫َم‬ ‫ث َّ‬‫قال اهللُ تَعالى‪ :‬أَنَا ثَالِ ُ‬
‫شركاء در حق يكديگر‪ 5‬ستم مىكنند»‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ « :‬‬
‫احبَهُ» «خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ :‬مادام كه دو شريك در حق يكديگر‪ 5‬خي‪55‬انت نكردهاند من‬ ‫ي ُخن أَح‪ُ % %‬دهما ص ‪ِ % %‬‬
‫َ ْ َ َُ َ‬
‫شريك سوم آنان هستم»‪( .‬ابو داود ابن قطان آن را صحيح قرار‪ 5‬داده است)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬يَ‪ُ% % %‬د اللّه‬

‫‪312‬‬
‫اونَ ‪% % %‬ا» «دست خداوند بر سر دو ش‪55‬ريك است تا زم‪55‬انى‪ 5‬كه آن‪55‬ان در حق‬
‫خَ‬ ‫َعَلى الش ‪َّ% % %‬رِْيَكْيِن مَ ‪% % %‬ا َلْم َيَت َ‬
‫يكديگر‪ 5‬خيانت نكرده باشند»‪( .‬دار قطنى)‪.‬‬
‫تعريف شركت‪ :‬شركت عبارت است از اينكه دو يا چند نفر در م‪55‬الى با هم ش‪55‬ريك ش‪55‬وند‪ 5‬و‬
‫بخواهند‪ 5‬از راه تجارت‪ ،‬زراعت و صنعت‪ ،‬آن را توسعه بدهند‪ .‬شركت به چند نوع است‪:‬‬

‫اول‪ :‬شركت عنان‪:‬‬


‫يعنى اينكه دو يا چند نفر براى جمع كردن مبلغ معينى در قالب قسطهاى معل‪55‬وم با هم ش‪55‬ريك‬
‫مىشوند‪ 5.‬و براى بدست آوردن نفع و سود با هم همك‪55‬ارى‪ 5‬كنن‪55‬د‪ .‬من‪55‬افع و همچ‪55‬نين ض‪55‬رر ن‪55‬يز به‬
‫تناسب سهام محاسبه مىگردد‪ 5.‬در اين گونه شركت هر ك‪55‬دام از ش‪55‬ركاء حق تص‪55‬رف‪ 5‬در ش‪55‬ركت‬
‫را به عنوان اصل و به عنوان نماينده از شريكش دارد‪ .‬لذا هر كدام مىتواند‪ 5‬براى شركت چيزى‬
‫بخرد و بفروشد‪ ،‬يعنى مىتواند هر گونه اقدام و تصرفى‪ 5‬بنفع شركت است انجام دهد‪.‬‬

‫شرايط صحت شركت عنان‪:‬‬


‫‪ -1‬اين شركت فقط ميان مسلمانان تحقق مىياب‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را كه غ‪55‬ير مس‪55‬لمان از معامله رب‪55‬وى و‬
‫ديگر معاملهه‪555‬اى‪ 5‬ح‪555‬رام اجتن‪555‬اب نمىكن‪555‬د‪ ،‬البته اگر يكى از ش‪555‬ركاء غ‪555‬ير مس‪555‬لمان است ولى‬
‫تصرفاتى‪ 5‬از قبيل خريد و ف‪55‬روش و غ‪55‬يره در اختي‪55‬ار او نيست بلكه در اختي‪55‬ار ش‪55‬ركاء مس‪55‬لمان‬
‫است‪ ،‬مانعى ندارد‪ .‬زيرا احتمال سرمايه گذارى از مال حرام در اين صورت‪ 5‬وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬سرمايه و سهم هر شريك بايد مشخص باشد‪ .‬زيرا نفع و ضرر‪ 5‬منوط به مش‪5‬خص ب‪5‬ودن‬
‫سرمايه و سهام است‪ .‬مجهول بودن سرمايه و سهام منجر به خ‪55‬وردن م‪55‬ال م‪55‬ردم و حيف و ميل‬
‫از راه باطل مىگ‪55‬ردد و خ‪55‬وردن م‪55‬ال م‪55‬ردم از راه باطل ح‪55‬رام است خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬البقرة‪« .)188 :‬از راه باطل م‪55‬ال يك‪55‬ديگر‪5‬‬
‫را نخوريد»‪.‬‬
‫‪ -3‬نفع به تناسب سهام بايد توزيع گ‪55‬ردد‪ .‬و اگر گوين‪55‬د‪ :‬نفعى كه از گوس‪55‬فندان عايد ش‪55‬ركت‬
‫مىش‪55‬ود‪ ،‬از آن فالنى است و نفعى كه از پارچهه‪55‬اى كت‪55‬انى عايد ش‪55‬ركت مىش‪55‬ود‪ ،‬از آن فالنى‬
‫است‪ .‬و‪ ...‬اين عمل منجر به حقكشى و حرام است‪.‬‬
‫‪ -4‬سرمايه بايد پ‪55‬ول نقد باش‪55‬د‪ .‬هر كس قصد ش‪55‬ريك ش‪55‬دن در ش‪55‬ركت را داش‪55‬ته و پ‪55‬ول نقد‬
‫ندارد بلكه كاالى تجارى‪ 5‬دارد‪ .‬نخست كاالهاى خود را به نرخ روز به پ‪55‬ول نقد قيمت ك‪55‬رده بعد‬
‫شريك شود‪ .‬چون در غير اينصورت كاال مجه‪55‬ول است و معامله بوس‪55‬يله كااله‪55‬اى غ‪55‬ير معل‪55‬وم‬
‫شرعا ممنوع است‪ .‬زيرا منجر به تضييع حقوق و خوردن مال مردم از راه باطل مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -5‬ك‪55‬ار و زحمت‪ ،‬مانند نفع و ض‪55‬رر‪ 5‬به تناسب س‪55‬هام بايد باش‪55‬د‪ .‬مثال اگر يك ش‪55‬ريك‪ ،‬يك‬
‫چهارم‪ 5‬سهام را دارد‪ ،‬از هر چهار روز‪ ،‬يك روز‪ 5‬كار بر عهده او گذاشته شود‪ .‬اگر چند ك‪5‬ارگر‪5‬‬
‫استخدام‪ 5‬شود‪ ،‬مزد آن‪5‬ان از س‪5‬رمايه به تناسب س‪55‬هام ش‪5‬ركاء بپردازن‪55‬د‪ 5.‬يع‪5‬نى اگر يكى از ش‪5‬ركا‬
‫مالك نصف سهام است‪ ،‬نصف اجر بر عهده باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر يكى از شركاء ف‪55‬وت ش‪55‬ود يا ديوانه گ‪55‬ردد‪ ،‬ش‪55‬ركت باطل مىش‪55‬ود و از آن پس ورثه‬
‫ميت و ديوانه مىتوانن‪55‬د‪ 5،‬ش‪55‬ركت را منحل اعالم كنند يا بر حسب ق‪55‬رارداد س‪55‬ابق كماك‪55‬ان آن را‬
‫ادامه دهند‪.‬‬

‫نوع دوم‪ :‬شركت ابدان‪:‬‬


‫(ابدان‪ ،‬جمع بدن‪ ،‬يعنى ذوات و اجسام)‪ .‬شركت اب‪5‬دان اين است كه دو يا بيش از دو ش‪55‬خص‬
‫در‪ ،‬درآمد كسب خود با هم شريك مىشوند‪ 5.‬مانند شريك ش‪55‬دن دو نفر در س‪55‬اختن يك س‪55‬اختمان يا‬

‫‪313‬‬
‫دو نفر در خياطى‪ 5‬يا در شستن لباسهاى‪ 5‬مردم با هم ش‪55‬ريك مىش‪55‬وند و درآم‪55‬دى كه از اين طريق‪5‬‬
‫بدست مىآورند‪ ،‬بصورت‪ 5‬مساوى يا طبق قرارداد‪ 5‬ميان خود تقسيم مىكنند‪.‬‬
‫دليل اصلى براى مشروعيت و جواز اين شركت روايتى‪ 5‬است كه ابوداوود آن را نقل ك‪55‬رده‬
‫است‪ ،‬كه از اين قرار‪ 5‬است‪ :‬عبدهّللا ‪ ،‬سعد و عم‪55‬ار ‪ ‬در روز‪ 5‬ب‪55‬در‪ ،‬با هم توافق‪ 5‬كردن‪55‬د‪ ،‬آنچه كه‬
‫از مشركين بدست مىآورند‪ ،‬با هم شريك شوند‪ .‬عبدهّللا و عمار چيزى بدست نياوردند‪ 5‬و س‪55‬عد دو‬
‫تن از كفار را به اسارت گرفته بود‪ .‬رسولاهّلل ص‪ ،‬عبدهّللا و عمار را نيز در اين دو اسير شريك‬
‫سعد كرد‪ .‬تا آن زمان حكم تقسيم اموال غنيمت نازل نشده بود‪.‬‬
‫(حديث صحيح است‪ .‬و امام مالك‪ ،‬احمد و ابو حنيفه بدان فت‪55‬وى دادهاند)‪ .‬احك‪55‬ام اين ش‪55‬ركت‬
‫عبارت است از‪:‬‬
‫‪ -1‬هر كدام از شركاء حق مطالبه مزد و دريافت‪ 5‬آن را از مستأجر‪ 5‬دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر يكىاز شركاء غايب يا بيمارشود‪ 5،‬در سود حاصل از كار خود سهيم است‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر مدت غيبت يا بيم‪55‬ارى‪ 5‬يكى از ش‪55‬ركاء ط‪55‬والنى ش‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬ريك ديگر مىتواند بج‪55‬اى او‬
‫كسى را استخدام نموده و مزدش را از مزد غايب و بيمار بپردازد‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر حضور‪ 5‬يكى از شركاء ممكن نبود‪ ،‬دومى مىتواند‪ 5‬شركت را فسخ كند‪.‬‬

‫نوع سوم‪ :‬شركت وجوه‪:‬‬


‫(وجوه‪ .‬جمع وجه است و منظور‪ 5‬از آن وجاهت و اعتبار است)‪ .‬ش‪55‬ركت وج‪55‬وه اين است كه‬
‫دو يا چند نفر براى كار و خريد اجناس با هم شريك مىشوند و چون س‪55‬رمايه ندارند‪ 5‬از اعتب‪55‬ارى‬
‫كه مي‪55‬ان م‪555‬ردم دارند اس‪55‬تفاده نم‪555‬وده ك‪555‬اال را مىخرند و مىفروش‪55‬ند و نفع آن را طبق توافق يا‬
‫بصورت‪ 5‬مساوى بين خود تقسيم مىكنند‪ .‬اگر خسارت هم كردند‪ 5‬مانند نفع متوجه همه مىشود‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬بحث مضاربه‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف مضاربه‪:‬‬
‫مضاربه يا قراض اين است كه يكى براى ديگرى‪ 5‬س‪55‬رمايه به مبلغ معين ف‪55‬راهم مىكند و او با‬
‫پول شريكش تجارت مىكند و قرار‪ 5‬مىگذارند كه نفع طبق قرارداد‪ 5‬مورد توافق‪ 5‬طرفين ميان آن‪55‬ان‬
‫توزيع‪ 5‬گ‪55‬ردد و در ص‪55‬ورت خس‪55‬ارت‪ ،‬ك‪55‬ارگر هيچگونه مس‪55‬ؤليتى‪ 5‬ن‪55‬دارد‪ .‬بلكه خس‪55‬ارت متوجه‬
‫كارفرما مىش‪555‬ود‪ .‬و فقط ض‪555‬رر عامل همين است كه س‪555‬عى و تالشش ب‪555‬ه ه‪555‬در رفته اس‪555‬ت‪ .‬و‬
‫خسارت بيشترى‪ 5‬متوجه او نخواهد شد‪.‬‬

‫‪ -2‬مشروعيت مضاربه‪:‬‬
‫هّلل‬
‫تمام صحابه و ائمه بر جواز آن اتفاق دارن‪55‬د‪ .‬مض‪55‬اربه در زم‪55‬ان رس‪55‬ولا ص رايج ب‪55‬ود و‬
‫ايشان آن را تنفيذ كرد‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام مضاربه‪:‬‬
‫‪ -1‬مضاربت‪ 5‬ميان دو مسلمان كه ج‪5‬ايز التص‪55‬رف هس‪55‬تند باش‪5‬د‪ ،‬اگر مي‪55‬ان مس‪5‬لمان و ك‪55‬افر‬
‫باشد‪ ،‬به اين صورت‪ 5‬كه سرمايه مال كافر و كار بر عه‪5‬ده مس‪5‬لمان باشد م‪5‬انعى ن‪5‬دارد‪ .‬چ‪5‬را كه‬
‫مسلمان معامله ربوى نمىكند و دنبال مال حرام نمىرود‪.‬‬
‫‪ -2‬سرمايه معلوم و مشخص باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬سهم عامل در فايده مشخص باشد‪ .‬اگر سهم عامل از نفع مش‪55‬خص نش‪55‬ود‪ ،‬به عامل اجر‬
‫مثل مىرسد‪ .‬و نفع از آن صاحب سرمايه است‪ .‬مگر اينكه چنين توافق‪ 5‬ش‪55‬ده باشد كه س‪55‬ود پنج‪55‬اه‬
‫در پنجاه ميان آن دو تقسيم شود‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر ص‪55‬احب س‪55‬رمايه و عامل درب‪55‬اره س‪55‬هم م‪55‬ورد‪ 5‬توافق كه نصف است يا ربع با هم‬
‫اختالف كردند‪ ،‬ادعاى صاحب سرمايه همراه با سوگند پذيرفته مىشود‪5.‬‬

‫‪314‬‬
‫‪ -5‬عامل حق پذيرفتن‪ 5‬مضاربه دومى را كه منجر به ضرر‪ 5‬مضارب اول مىشود ندارد مگر‬
‫با اجازه مضارب اول‪.‬‬
‫‪ -6‬تا زم‪55‬انى‪ 5‬كه معامله ش‪55‬ركت ادامه دارد‪ ،‬نفع تقس‪55‬يم نمىش‪55‬ود‪ 5‬مگر اينكه ط‪55‬رفين معامل‪55‬ه‪،‬‬
‫راضى‪ 5‬به تقسيم شده و توافق داشته باشند‪.‬‬
‫‪ -7‬اصل سرمايه همواره از سود حاصله جبران مىگردد‪ ،‬لذا عامل استحقاق نفع و س‪55‬ود را‬
‫ن‪55‬دارد مگر بعد از اينكه خس‪55‬ارت س‪55‬رمايه ج‪55‬بران ش‪55‬ده باش‪55‬د‪ .‬البته اين تا زم‪55‬انى است كه س‪55‬ود‬
‫تقسيم نشده باشد‪ .‬اگر در تجارت گوسفند بهره ببرند و هر كدام از صاحب سرمايه و عامل س‪55‬هم‬
‫خود را از گوسفندان از مال شركت ج‪55‬دا نم‪55‬وده تحويل بگ‪55‬يرد‪ .‬و بعد تج‪55‬ارت گن‪55‬دم يا پارچه را‬
‫شروع‪ 5‬كنند و رأس المال دچار خسارت شود‪ ،‬در اين ص‪55‬ورت‪ 5‬خس‪55‬ارت متوجه س‪55‬رمايه اص‪55‬لى‬
‫مىشود‪ 5‬و عامل مسؤل جبران خسارت از سود سابق نيست‪.‬‬
‫‪ -8‬اگر در صورت فسخ مضاربه مال شركت بصورت اجناس يا وام بر عهده مردم بماند و‬
‫صاحب سرمايه خواستار‪ 5‬نقد (فروش اجناس) و باز ستانى وامها شود‪ ،‬عامل بايد به خواس‪55‬ته او‬
‫توجه كند‪.‬‬
‫‪ -9‬ادعاى عامل درباره هالك س‪55‬رمايه و خس‪55‬ارت پذيرفته مىش‪55‬ود‪ ،‬بش‪55‬رطيكه دليل ديگ‪55‬رى‬
‫مدعايش را تكذيب نكند‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬مساقات و مزارعه‪:‬‬


‫(مساقه و مزارعه مصدر ساقاه و زارعه هستند)‪.‬‬
‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬مساقات‪ :‬مساقات‪ :‬اين است كه شخص نخل و درختهاى‪ 5‬خود را براى آبيارى‪،‬‬
‫نگهدارى‪ 5‬و انجام كليه خدمات مورد نياز‪ ،‬به فردى‪ 5‬در برابر جزء مشخصى از محص‪55‬ول آنه‪55‬ا‪،‬‬
‫بصورت‪ 5‬مشاع و مشترك‪ 5‬مىدهد‪.‬‬
‫هّلل‬
‫‪ -2‬حكم مساقات‪ :‬مساقات جايز است و دليل جواز عمل رسولا ص و عمل خلفاى راشدين‬
‫ج‬ ‫‪%‬ل َخ ْيَب‪%َ %‬ر بِ َش‪%‬طْ ِر َم‪%%‬ا يَ ْ‪%‬‬
‫خ ُ‪%‬ر ُ‬ ‫«ع َام َل أ َْه َ‬
‫است‪ .‬بخارى‪ 5‬از حضرت ابن عمر ب چنين نقل مىكند كه فرمود‪َ 5:‬‬
‫ِم ْن َها ِم ْن ثَ َم ٍر أ َْو َز ْر ٍع» (متفق عليه)‪« .‬رسولاهّلل ص با اهالى خيبر‪ ،‬درباره اراضى‪ 5‬خي‪55‬بر‪ ،‬در برابر‬
‫سهمى از محصول معامله كرد»‪ .‬و بعد از ايشان خلفاى راشدين نيز آنرا ادامه دادند‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام مساقات‪ -1 :‬اشجار و نخلها موقع انعقاد بايد مشخص باشند‪ ،‬مساقات در درختها‪ 5‬و‬
‫نخلهاى مجهول‪ ،‬صحيح نيست‪ .‬زيرا معامله در مجهول احتمال دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬سهم عامل از محصول‪ 5‬مشخص شود‪ ،‬مانند نصف‪ ،‬ربع‪( ،‬يك چهارم) خمس‪( ،‬يك پنجم)‬
‫و غيره و سهم عامل در تمام اش‪55‬جار يا نخلها بص‪55‬ورت‪ 5‬مش‪55‬اع و مش‪55‬ترك‪ 5‬باش‪55‬د‪ .‬اگر س‪55‬هم عامل‬
‫منحصر‪ 5‬و محدود‪ 5‬در بعضى اشجار و نخلهاى معين باش‪55‬د‪ .‬ممكن است آنها گ‪55‬اهى مي‪55‬وه بدهند و‬
‫در فصلى ديگر ميوه ندهند‪ .‬چنين معاملهاى توأم با فريب است و حرام مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -3‬عامل‪ ،‬مسئول انجام كليه خدمات و كارهايى است كه براى اصالح و نگه‪55‬دارى‪ 5‬درختها‬
‫و نخلها بر حسب عرف‪ ،‬الزم و ضرورى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -4‬زمي‪55‬نى كه بص‪55‬ورت مس‪55‬اقات به ف‪55‬ردى واگ‪55‬ذار‪ 5‬ش‪55‬ده‪ ،‬اگر مالي‪55‬اتى دارد مانند خ‪55‬راج يا‬
‫ماليات ديگر‪ ،‬پرداخت آن بر عه‪55‬ده مالك زمين است نه بر عام‪55‬ل‪ ،‬زي‪55‬را خ‪55‬راج و س‪55‬اير مالياتها‬
‫متعلق به صاحب اص‪55‬لى هس‪5‬تند‪ .‬مالي‪55‬ات در هر ح‪55‬الت بايد پ‪5‬رداخت گ‪55‬ردد‪ ،‬خ‪5‬واه زمين درخت‬
‫كارى يا زراعت شود يا نش‪5‬ود‪ 5.‬البته زك‪55‬ات‪ ،‬هر كس كه س‪55‬همش از محص‪5‬ول‪ 5‬به مق‪55‬دار نص‪55‬اب‬
‫برسد‪ ،‬زكات بر وى واجب است‪ ،‬مالك باشد يا عامل‪ ،‬زي‪55‬را زك‪55‬ات متعلق به محص‪55‬ول است نه‬
‫به اصل زمين‪.‬‬
‫‪ -5‬مساقات در خود زمين (اصل) نيز جايز است‪ .‬مانند اينكه شخصى زمينش را به ديگرى‪5‬‬
‫مىس‪55‬پارد‪ 5‬تا او در آن درخت و نخل بك‪55‬ارد‪ ،‬آنها را آبي‪55‬ارى‪ 5‬كند و اص‪55‬الح كند تا به ثمر برس‪55‬ند‪،‬‬
‫آنگاه سهم مشخصى‪ 5‬مانند يك چهارم‪ 5‬يا يك سوم از محصول‪ 5‬و از درخت را به عامل بدهد‪.‬‬
‫‪315‬‬
‫‪ -6‬اگر عامل توان عمل را از دست بده‪55‬د‪ ،‬مىتواند‪ 5‬عمل را به ديگ‪55‬رى‪ 5‬بس‪55‬پارد و به او ن‪55‬يز‬
‫طبق قرار‪ 5‬داد سهمى از محصول داده شود‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر عامل قبل از به عمل آم‪55‬دن ميوهها ف‪55‬رار كند ص‪55‬احب زمين مىتواند‪ 5‬معامله را فسخ‬
‫كند و اگر بعد از آن فرار‪ 5‬كند‪ ،‬صاحب زمين تا اتمام عمل ديگرى‪ 5‬را استخدام‪ 5‬نم‪55‬وده و اج‪55‬رتش‬
‫را از سهم عامل فرارى‪ 5‬بپردازد‪.‬‬
‫‪ -8‬در صورت فوت عامل‪ ،‬ورثهاش مىتوانند‪ 5‬فرد ديگرى را به عنوان نايب وى از ط‪55‬رف‪5‬‬
‫خ‪55‬ود انتخ‪55‬اب كنند واگر ط‪55‬رفين (رب الم‪55‬ال و ورثه عام‪55‬ل) بر انحالل ش‪55‬ركت مس‪55‬اقات توافق‪5‬‬
‫كنند‪ ،‬معامله فسخ مىگردد‪5.‬‬

‫مزارعه‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف مزارع‪55‬ه‪ :‬مزارعه عب‪55‬ارت است از اينكه مالك شخص‪55‬ى‪ ،‬زمين خ‪55‬ود را ب‪55‬راى‬
‫زراعت به ديگرى‪ 5‬مىس‪55‬پارد و در براب‪55‬ر‪ ،‬يك س‪55‬هم مش‪55‬خص و مش‪55‬اع از محص‪55‬ول‪ 5‬را بر حسب‬
‫توافق‪ 5‬به او مىدهد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم مزارعه‪ :‬جمهور‪ 5‬صحابه تابيعين و ائمه‪ ،‬مزارعه را جايز دانستهاند‪ 5‬و ديگ‪55‬ران آن‬
‫را منع كردهان‪55‬د‪ ،‬آن‪55‬انى كه مزارعه را ج‪55‬ايز مىدانن‪55‬د‪ ،‬از معامله رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص با اهل خي‪55‬بر‬
‫استناد مىكنند‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص زمينه‪55‬اى خي‪55‬بر را در برابر س‪55‬همى از محص‪55‬ول‪ 5‬به اهل خي‪55‬بر‬
‫واگ‪55‬ذار‪ 5‬نم‪55‬ود‪ ،‬و اح‪55‬اديث نهى از مزارعه را حمل به ص‪55‬ورت‪ 5‬مىكنند كه س‪55‬هم ص‪55‬احب عمل‬
‫ص ‪%‬ا ِر‬
‫مجهول باشد‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه از حديث رافع بن خديج ‪ ‬بر مىآيد‪ ،‬ايشان مىگويد‪ُ « :‬كنَّا أَ ْك َث‪%ُ %‬ر األَنْ َ‬
‫‪%‬ك»‬ ‫ِج َ‪%‬ه ِ‪%‬ذ ِه َفَن َهانَ‪%%‬ا َع ْن ذَلِ‪َ %‬‬
‫َم تُ ْخ‪ %‬ر ْ‬
‫َن لَنَ‪%%‬ا ‪%‬ه ِ‪%‬ذ ِه ولَهم ‪%‬ه ِ‪%‬ذ ِه َفربَّ ‪%‬م‪%‬ا أَ ْ‪%‬خ‪%‬رج ْ ِ ِ‬
‫ت َ‪%‬ه‪%‬ذه َول ْ‬ ‫َُ ََ‬ ‫ض َعلَى أ َّ َ َ ُ ْ َ‬ ‫َح ْقالً فَ ُكنَّا نُ ْك‪ِ %‬رى األ َْر َ‬
‫(متفق علي‪55‬ه)‪« .‬ما از ديگر انص‪55‬ار‪ 5‬باغه‪55‬اى زي‪55‬ادى‪ 5‬داش‪55‬تيم‪ ،‬زمينها را به اج‪55‬اره مىداديم‪ ،‬ب‪55‬اين‬
‫صورت‪ 5‬كه محصول‪ 5‬اين قسمت از زمين مال ما است و محصول‪ 5‬آن قس‪55‬مت از آن عامل اس‪55‬ت‪.‬‬
‫گ‪55‬اه وق‪55‬تى‪ 5‬چ‪55‬نين مىشد كه زمين ما محص‪55‬ول‪ 5‬مىداد و زمين عامل محص‪55‬ول‪ 5‬نمىداد و گ‪55‬اه وق‪55‬تى‪5‬‬
‫برعكس مىشد‪ ،‬رسول اكرم ص ما را از اين كار منع كرد»‪ .‬برخى‪ ،‬احاديث نهى را محم‪55‬ول بر‬
‫كراهيت تنزيهى مىكنند‪ ،‬چنانكه ابنعباس ب مىفرمايد‪« :‬لَم ي ْنهَ َع ْنهُ‪ ،‬ول ِ‬
‫َخاهُ‬ ‫ال‪« :‬أَ ْن يَ ْمنَ َح أ َ‬
‫َح ُد ُك ْم أ َ‬ ‫َك ْن قَ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬
‫وم‪%%‬ا» (بخاري)‪« .‬رسول اكرم ص از مزارعه منع نكرده است‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫َخ ْي‪%ٌ %‬ر لَ ‪%%‬هُ ِم ْن أَ ْن يَأ ُ‬
‫ْخ‪َ %%‬ذ َعلَْي‪%%‬ه َخ ْر ًج‪%%‬ا َم ْعلُ ً‬
‫ليكن فرموده است‪ .‬اگر زمين را به برادر‪ 5‬خود بدهيد تا آن را براى خود زراعت كند بهتر است‬
‫از اينكه زمين را در برابر اجرت بدهد»‪.‬‬

‫‪ -3‬احكام مزارعه‪:‬‬
‫الف) مدت مزارعه محدود و مشخص باشد‪ ،‬مانند يك سال يا دو سال‪.‬‬
‫ب) جزء مورد توافق بايد مقدارش معلوم و مشخص باشد مانند‪ ،‬نصف‪ ،‬ربع‪ ،‬ثلث و غيره‪،‬‬
‫و مشاع در تمام محصول‪ 5‬زمين باشد‪ ،‬اگر مالك زمين به عامل بگوي‪55‬د‪ :‬محص‪55‬ول اين قس‪55‬مت از‬
‫زمين از آن تو است‪ ،‬مزارعه صحيح نيست‪.‬‬
‫ج) بذر بر عهده مالك زمين باشد‪ ،‬اگر بذر از طرف‪ 5‬عامل باش‪55‬د‪ ،‬آن را مخ‪55‬ابره مىگويند و‬
‫اختالف در جواز آن بيش از اختالف در جواز مزارعه است‪ .‬زيرا از حض‪55‬رت ج‪55‬ابر ‪ ‬روايت‬
‫خَابر َِة»‬
‫ول اللّهِ َعِن ْالمُ َ‬
‫«نَهى رَسُ ُ‬
‫است‪َ :‬‬
‫د) اگر مالك زمين شرط كند كه مقدار بذر را از محصول جدا كرده و بقيه محص‪55‬ول را بر‬
‫حسب توافق ميان خود و عامل توزيع كنند‪ ،‬مزارعه باطل مىگردد‪5.‬‬

‫‪316‬‬
‫و) كرايه دادن زمين در برابر پول از دادن آن به مزارعه بهتر است‪ ،‬زيرا در حديث رافع‬
‫ق َفَلْم َيْنَهن ‪%%%‬ا‪ »...‬يعنى كرايه دادن زمين در برابر پ‪55‬ول‪،‬‬ ‫ب َوالْ‪َ%%%‬وَر ِ‬
‫الذَه ِ‬‫بن خديج آمده است‪ ...« :‬أَّما بِ َّ‬
‫منع نشده است‪.‬‬
‫هـ) اگر كسى زمين بيش از نياز دارد‪ ،‬مستحب است آن را ب‪55‬دون اج‪55‬اره و كرايه به ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫مسلمان خود بدهد‪.‬‬
‫ض َفلَْي ْز َر ْع َ‪%‬ه‪%‬ا أ َْو لِيَ ْمنَ ْح َ‪%‬ه‪%‬ا أ َ‪%‬‬
‫َخ‪%‬اهُ َوَقولُ ‪%‬هُ‪ :‬أَ ْن يَ ْمنَ َح أ َ‬
‫َح‪ُ %‬د ُك ْم‬ ‫ت لَ‪%%‬هُ أ َْر ٌ‬
‫«م ْن َ‪%‬ك‪%‬انَ ْ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :5‬‬
‫وما‪( »%‬صحيح)‪« .‬هر كس زمين دارد‪ ،‬بايد آن را زراعت كند‬ ‫ِ‬ ‫َخاهُ َخ ْي ٌر لَهُ ِم ْن أَ ْن يَأ ُ‬
‫ْخ َذ َعلَْي‪%%‬ه َخ ْر ً‪%‬ج‪%‬ا َم ْعلُ ً‬ ‫أَ‬
‫يا به ب‪55‬رادرش بده‪55‬د‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪ :‬اينكه به ب‪55‬رادرش‪ 5‬بدهد به‪55‬تر است از اينكه آن را به اج‪55‬اره‬
‫بدهد»‪.‬‬
‫ى) جمهور‪ 5‬علماء اجاره زمين در برابر محصول را جايز نمىدانند زيرا‪ ،‬اين اجاره بمع‪55‬نى‬
‫معامله محصول‪ 5‬در برابر محصول‪ 5‬است‪ ،‬بصورت تفاضل و نسيه‪ ،‬و اين ممن‪55‬وع است اما آنچه‬
‫كه از ام‪55‬ام احمد در ب‪55‬اره ج‪55‬واز آن روايت اس‪55‬ت‪ ،‬محم‪55‬ول است بر مزارعه نه اج‪55‬اره زمين در‬
‫برابر محصول‪5.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬بحث اجاره‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف اجاره اجاره عقدى است كه در آن بجاى كاال‪ ،‬منافع براى مدت معل‪55‬وم در برابر‬
‫قيمت مشخص خريدارى مىشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم اج‪55‬اره‪ :‬اج‪55‬اره ب‪55‬دليل آيه زير ج‪55‬ايز و مش‪55‬روع‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند در آي‪55‬ه‪﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾‬القص‪55‬ص‪« .)27 5 -26 :‬يكى از آن دو زن گفت‪ :‬پ‪55‬درجان‪ ،‬او را اج‪55‬ير كن‪ .‬بى گم‪55‬ان‬
‫بهترين كسى را كه به اجرت گيرى [بايد چنين شخصى] توان‪55‬اى‪ 5‬امين باشد‪[ .‬ش‪55‬عيب] گفت‪ :‬من‬
‫مىخواهم‪ 5‬كه يكى از اين دو دخترم‪ 5‬را در برابر آنكه هشت سال براى من كار ك‪55‬نى به ازدواج تو‬
‫‪%‬ل أَ ْعطَى بِى ثُ َّم غَ‪َ %%‬د َر‪،‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫در آور»‪ .‬خداوند در جايى ديگر مىفرمايد‪« :‬ثَالَثَ‪% %‬ةٌ أَنَ ‪%%‬ا َخ ْ‬
‫ص‪ُ % %‬م ُه ْم َي ‪%ْ %‬و َم الْقيَ َام‪%%‬ة‪َ ،‬ر ُج‪ٌ %‬‬
‫َج َ‪%‬رهُ» (بخاري)‪« .‬روز‪ 5‬قيامت‪،‬‬ ‫َجيرا فَاستوفَى ِم ْن‪%%‬ه‪ ،‬ولَم يع‪ِ %‬‬
‫‪%‬ط أ ْ‪%‬‬ ‫استَأ ِ‬
‫ُ َ ْ ُْ‬ ‫ْج َر أ ً ْ َ ْ‬ ‫اع ُح ًّرا فَأَ َك َل ثَ َمنَهُ‪َ ،‬و َر ُج ٌل ْ َ‬
‫َو َر ُج ٌل بَ َ‬
‫من با سه تن طرف هستم‪:‬‬
‫‪ -1‬شخصى كه با من عهده كرده و به عهدش وفا نكند‪.‬‬
‫‪ -2‬كسى كه انسان آزاده را فروخته و قيمت آن را بخورد و استفاده كند‪.‬‬
‫‪ -3‬كسى كه كارگرى‪ 5‬را به خدمت گرفته و بعد از انجام كارش از دادن مزد كوت‪55‬اهى‪ 5‬كند و‬
‫تمام مزدش را نپردازد»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص و حضرت ابوبكر ‪ ‬در جريان هجرت شخصى را به عنوان راهنما اجاره‬
‫گرفته بودند‪ 5‬تا راه مدينه را به آنان نشان بدهد‪.‬‬
‫‪ -3‬شرايط اجاره‪ -1 :‬مشخص بودن نوع منفعت‪ ،‬مانند‪ ،‬س‪55‬كونت در م‪55‬نزل و دوختن پارچه‬
‫و غيره‪ ،‬زيرا اجاره مانند بيعاست و معلوم بودن مبيع براى صحت بيع ضرورىاست‪5.‬‬
‫‪ -2‬مباح بودن منفعت‪ ،‬بنابراين اجاره گرفتن كنيز براى مجامعت و تسكين غريزه جنسى يا‬
‫اجاره گرفتن زنى براى نوحه سرائى‪ 5‬و س‪55‬رودن‪ ،‬س‪55‬رودهاى مبت‪55‬ذل يا به اج‪55‬اره گ‪55‬رفتن زمي‪55‬نى‪5‬‬
‫براى ساختن عبادتگاه ب‪55‬راى يه‪55‬ود و نص‪55‬ارى يا ب‪55‬راى تأس‪55‬يس كارخانه ش‪55‬راب س‪55‬ازى‪ ،‬درست‬
‫نيست‪.‬‬

‫‪317‬‬
‫َجي ِر َحتَّى ُيَبيَّ َن‬‫استِْئجا ِر األ ِ‬
‫‪ -3‬مشخص بودن مقدار مزد يا اجرت در حديث آمده است‪َ « :‬ن َهى َع ِن ْ َ‬
‫َج‪%ُ % %‬رهُ» (احمد و رجاله رج‪55‬ال الص‪55‬حيح)‪« .‬رس‪55‬ول هّللا ص منع ك‪55‬رده است از اج‪55‬اره گ‪55‬رفتن‬ ‫لَ‪%% %‬هُ أ ْ‬
‫شخصى‪ 5‬بدون تعيين مزد»‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام اجاره‪ -1 :‬اجاره گرفتن معلم براى آموختن علم و صنعت جايز است‪ ،‬رسول اكرم‬
‫ص اسيران بدر را براى ياد دادن سواد به كودكان مدينه‪ ،‬استخدام‪ 5‬كرده بود‪.‬‬
‫‪ -2‬اجير ساختن خود‪ ،‬در برابر طعام و لباس جايز اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص پس از ق‪55‬رائت‬
‫ين أ َْو َع ْش ًرا‪َ ،‬علَى ِع َّف ِة َف ْر ِ‪%‬ج ِه‪َ ،‬وطَ َع ِ‪%‬ام بَطْنِ ِ‪%‬ه» (احمد و‬‫ِ ِِ‬
‫َج َر َن ْف َسهُ ثَ َمان سن َ‬ ‫سوره «طسم» فرمود‪« :‬إِ َّن ُم َ‬
‫وسى‪ %‬أ َّ‬
‫ابن ماجه)‪« .‬موسى ‪ ‬به مدت هشت ياده سال خ‪55‬ود را در برابر عفت ش‪55‬رمگاه و طع‪55‬ام ش‪55‬كم به‬
‫اجاره داد»‪.‬‬
‫‪ -3‬اجاره دادن منزل ب‪55‬راى م‪55‬دت معل‪55‬ومى‪ 5‬كه به گم‪55‬ان غ‪55‬الب اين م‪55‬نزل تا آن زم‪55‬ان ب‪55‬اقى‬
‫خواهد ماند‪ ،‬جايز است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر شخصى‪ 5‬چيزى را به اجاره داد ولى براى مدت كوتاهى‪ 5‬مستاجر را از اس‪55‬تفاده منع‬
‫كرد‪ ،‬كرايه زمان منع از مجموع ساقط مىگردد‪ 5‬اما اگر مس‪55‬تاجر‪ 5‬خ‪55‬ودش اس‪55‬تفاده را ت‪55‬رك كن‪55‬د‪،‬‬
‫تمام اجرت و كرايه كامل بر وى واجب است‪.‬‬
‫‪ -5‬با از بين رفتن شىء مورد اجاره‪ ،‬اجاره نيز فسخ مىگردد‪ ،‬مانند‪ ،‬منه‪55‬دم ش‪55‬دن خان‪55‬ه‪ ،‬يا‬
‫مردن حيوان‪ ،‬در اين صورت‪ 5‬كرايه مدت گذشته بر مستاجر الزم مىشود‪5.‬‬
‫‪ -6‬اگر مستأجر شى مورد اجاره را معيوب ديد مىتواند‪ 5‬اجاره را فسخ كند بشرط‪ 5‬اينكه موقع‬
‫قرارداد از وجود عيب آگاه و بدان راضى‪ 5‬نب‪5‬وده باش‪5‬د‪ .‬اگر در هم‪5‬ان ح‪5‬ال م‪5‬دتى از آن اس‪5‬تفاده‬
‫نموده است‪ ،‬كرايه دوران استفاده بر او واجب مىگردد‪.‬‬
‫‪ -7‬اج‪5‬ير مش‪5‬ترك‪ ،‬مانند خي‪5‬اط و آهنگ‪5‬ر‪ ،‬اگر چ‪5‬يزى را بوس‪5‬يله عمل خ‪5‬ود تلف كنن‪5‬د‪ ،‬بايد‬
‫ضمان آن را بپردازند‪ ،‬مگر اينكه در ضايع ش‪55‬دن ك‪55‬اال نقش نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬مثال ك‪55‬اال به س‪55‬رقت‬
‫برده شود‪ .‬زيرا كاالى موجود در دكان اج‪55‬ير مش‪55‬ترك‪ ،‬حكم ام‪55‬انت را دارد و اگر ام‪55‬انت ب‪55‬دون‬
‫كوت‪55‬اهى‪ 5‬ش‪55‬خص امانتدار‪ 5‬ض‪55‬ايع ش‪55‬ود‪ ،‬ض‪55‬مان بر وى واجب نيس‪55‬ت‪ .‬اج‪55‬ير خ‪55‬اص‪ ،‬مانند اينكه‬
‫كسى‪ ،‬شخصى را براى اينكه در خانهاش ك‪5‬ار كن‪5‬د‪ ،‬به اج‪5‬اره بگ‪5‬يرد و از دست او چ‪5‬يزى تلف‬
‫شود‪ ،‬ضامن نيست‪ ،‬مگر وقتى‪ 5‬كه كوتاهى‪ 5‬و تعدى او ثابت شود‪.‬‬
‫‪ -8‬كرايه به محض عقد اجاره واجب مىگردد‪ 5‬و پرداخت آن وقتى الزم مىش‪55‬ود‪ 5‬كه مس‪55‬تأجر‪5‬‬
‫تمام منفعت را برده و كار مورد اجاره به اتمام رسيده باشد‪ .‬اگر پرداختن كرايه قبل از اس‪55‬تيفاى‬
‫«وَلِكَّن ْالعَامِ‪%‬لُ إَِّنمَ‪%‬ا يُ‪%‬وََّفى‬
‫منفعت در عقد اجاره شرط بوده است‪ ،‬بايد بپردازد‪ 5.‬در حديث آمده است‪َ :‬‬
‫ضى َعمََلُه» «مزد كارگر زمانى‪ 5‬پرداخته شود كه كارش را تمام كرده باشد»‪.‬‬ ‫ه إِذَا قَ َ‬
‫أَْجرَ ُ‬
‫‪ -9‬اگر عمل مستأجر در شى مورد‪ 5‬اجاره تأثيرى‪ 5‬دارد‪ ،‬مستأجر‪ 5‬مىتواند اجرتش را پيش از‬
‫انجام كار مطالبه كند مانند خي‪5‬اط‪ .‬و اگر عمل مستأجر ت‪5‬اثير و تغي‪5‬يرى‪ 5‬در ك‪5‬االى م‪5‬ورد‪ 5‬اج‪5‬اره‬
‫ندارد‪ ،‬نمىتواند‪ 5‬پيش از انج‪55‬ام ك‪55‬ار‪ ،‬خواس‪55‬تار اج‪55‬رت ش‪55‬ود‪ ،‬مانند حمل ك‪55‬ردن ك‪55‬اال از ج‪55‬ايى به‬
‫جائى ديگر‪ ،‬مستأجر در اين جا بخاطر مزد خود نمىتواند‪ 5،‬كاال را نگ‪55‬اه دارد‪ .‬بلكه آن را نخست‬
‫به مقصد حمل كند و بعد مزدش را از صاحب كاال (موجر) مطالبه نمايد‪.‬‬
‫‪ -10‬اگر شخصى‪ 5‬كه در طبابت تخصص ندارد بيمارى‪ 5‬را معالجه كند و دارويى‪ 5‬را تج‪55‬ويز‪5‬‬
‫نمايد كه باعث شدت مرض شود‪ ،‬ضمان و خونبها بر او الزم مىشود‪ 5.‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ض ‪ِ % %‬ام ٌن» (ابوداود‪ ،‬نسائي‪ ،‬ابن ماجه)‪« .‬هر كس بدون مهارت و‬ ‫َم ُي ْعلَ ْم ِم ْن‪%% %‬هُ ِط ٌّ‬
‫ب؛ َف ُه‪%َ % %‬و َ‬ ‫ب َول ْ‬
‫«م ْن تَطَبَّ َ‬
‫َ‬
‫تخصص دست به معالجه و مداوا بزند و كه منجر به هالكت بيمار بشود ضامن است»‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬بحث جايزه‪:‬‬


‫‪318‬‬
‫‪ -1‬تعريف جايزه‪ :‬جايزه در لغت‪ ،‬يعنى آنچه كه به يك انسان در برابر عملى كه انج‪5‬ام داده‬
‫است‪ ،‬داده مىشود‪ 5.‬شرعا بمعنى اينكه انسان با اراده خويش مبلغ مشخصى را ب‪55‬راى كسى كه به‬
‫ط َفلَ‪ُ% %‬ه كَ‪َ%%‬ذا مَِن‬
‫حايِ‪َ % %‬‬
‫«مْن َبَنى لِى َه‪َ% %‬ذا الْ َ‬
‫او خدمتى كرده است‪ ،‬اختص‪5‬اص مىده‪5‬د‪ .‬مانند اينكه بگوي‪5‬د‪َ :‬‬
‫ْالمَ ‪% %‬الِ» «هر كس اين دي‪55‬وار را ب‪55‬راى من بس‪55‬ازد‪ ،‬فالن مبلغ پ‪55‬ول را ب‪55‬وى مىدهم»‪ .‬پس كسى كه‬
‫ديوار‪ 5‬را برايش مىسازد‪ ،‬مستحق‪ 5‬آن مبلغ اعالم مىباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم جايزه‪ :‬جايزه (جعاله) مشروع‪ 5‬است‪ .‬در آيه ‪ 27‬س‪55‬وره يوسف‪ 5‬آم‪55‬ده است ﴿‪‬‬
‫‪( ﴾       ‬يوس‪55‬ف‪« .)72 :‬هر كس پيمانه گم ش‪55‬ده‬
‫را بياورد يك بار شتر از آن اوست و من مسئول پرداخت آن هس‪55‬تم»‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص خط‪55‬اب به‬
‫كسانى كه مارگزيده را دعاء دادند و در برابر آن چند تا گوس‪55‬فند گرفته بودن‪5‬د‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« 5:‬خُ ‪ُ%%‬ذْوَها‬
‫سْهٍم» «آن را بگيريد و به من نيز يك سهمى بدهيد»‪( .‬بخارى‪ 5‬كتاب الإجارة)‪.‬‬ ‫وَأَْخرُِجوا لِى مََعكُْم ِب َ‬
‫‪ -3‬احكام جايزه‪ -1 :‬جايزه دادن‪ ،‬يك عقد و پيمان مشروع‪ 5‬است و هر كدام از طرفين معامله‬
‫حق فسخ آن را دارد‪ .‬اگر فسخ پيش از انجام ك‪55‬ار ص‪55‬ورت‪ 5‬گ‪55‬يرد‪ ،‬به عامل چ‪55‬يزى نمىرسد ولى‬
‫اگر در اثناء عمل صورت‪ 5‬بگيرد‪ ،‬عامل مستحق اجر مىشود‪.‬‬
‫‪ -2‬در جايزه‪ ،‬مشخص نمودن مدت عمل الزم نيس‪55‬ت‪ .‬مثال اگر كسى گفت‪ :‬هر كس حي‪55‬وان‬
‫گم شدهى مرا برگرداند و بياورد دههزار‪ 5‬تومان به او مىدهم‪ ،‬پس از اين اعالم هر كس گوس‪55‬فند‬
‫وى را برگرداند‪ 5‬و بياورد‪ 5‬مبلغ اعالم شده به او تعلق مىگيرد‪ ،‬چه يك م‪5‬اه بعد آن‪5‬را بي‪5‬اورد‪ 5‬يا يك‬
‫سال بعد آن را برگرداند‪.‬‬
‫‪ -3‬هر گ‪5‬اه عمل ف‪5‬وق‪ 5‬بوس‪5‬يله يك گ‪55‬روهى انج‪55‬ام گ‪5‬يرد‪ ،‬مبلغ اعالم ش‪55‬ده مي‪5‬ان آن‪55‬ان بط‪5‬ور‪5‬‬
‫مساوى‪ 5‬توزيع شود‪.‬‬
‫‪ -4‬اعالم جايزه در كاره‪55‬اى ح‪55‬رام مانند اينكه بگوي‪55‬د‪ :‬هر كس س‪55‬از و موس‪55‬يقى‪ 5‬بن‪55‬وازد‪ ،‬يا‬
‫ضرب و شتم كند‪ ،‬فالن مبلغ را به او خواهم داد‪ ،‬جايز نيست‪.‬‬
‫‪ -5‬هر كس چ‪55‬يز گم ش‪55‬ده را پيش از اعالم ج‪55‬ايزه برگرداند‪ 5‬و يا ك‪55‬ار م‪55‬ورد نظر را انج‪55‬ام‬
‫ده‪55‬د‪ ،‬ج‪55‬ايزه به او تعلق نمىگ‪55‬يرد‪ .‬زي‪55‬را عمل و زحمت او احس‪55‬ان تلقى مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬البته اگر غالم‬
‫فرار‪ 5‬شده را برگرداند يا غريقى را از غرق شدن نجات دهد بمنظ‪55‬ور‪ 5‬تش‪55‬ويق ج‪55‬ايزه به او تعلق‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -6‬اگر كسى گفت‪ :‬هر كس اينقدر بخورد‪ 5‬يا بنوشد‪( 5‬از حالل) فالن مبلغ را ب‪55‬او مىدهم‪ ،‬اين‬
‫اعالم‪ ،‬يكطرفه درست است‪ ،‬اما اينكه بگوي‪55‬د‪ :‬اگر نتوانست همه را بخ‪55‬ورد‪ ،‬از او فالن مبلغ را‬
‫خواهم گرفت درست نيست‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر ميان مالك و عامل درباره مقدار جايزه اختالف پيدا شود‪ .‬قول مالك همراه با سوگند‪5‬‬
‫پذيرفته مىش‪55‬ود و اگر اختالف در اصل ج‪55‬ايز باش‪55‬د‪ ،‬به اين مع‪55‬نى كه مالك منكر ج‪55‬ايزه باش‪55‬د‪،‬‬
‫سخن عامل با سوگند معتبر است‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬بحث حواله‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف حواله‪ :‬حواله بمعنى تحويل دين و انتق‪55‬ال آن از ذمه از خ‪55‬ود به ذمه ديگ‪55‬رى‪ 5‬مانند‬
‫اينكه زيد به كسى بدهكار است و همان مبلغ را از شخصى ديگر طلبك‪55‬ار اس‪55‬ت‪ .‬وق‪55‬تى‪ 5‬ص‪55‬احب‬
‫دين پولش را از زيد مطالبه مىكند‪ ،‬زيد او را به مديون خود حواله مىدهد‪ ،‬اگر شخص «مح‪55‬ال»‬
‫مديون زيد را كه در اصطالح‪ ،‬او را «محال» مىگويند‪ ،‬بپذيرد‪ 5‬زيد در اين ميان تبرئه مىشود‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم حواله‪ :‬عقد حواله مشروع اس‪55‬ت‪ .‬البته اگر ص‪55‬احب دين به يك ف‪55‬رد ثروتمند‪ 5‬و دارا‬
‫حواله داده شد‪ ،‬پذيرفتن واجب است‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬مط ِ‬
‫ْم‪َ ،‬وإِذَا أُتْبِ‪%َ %‬ع أ َ‬
‫َح‪ُ %‬د ُك ْم‬ ‫ْل الْغَن ِّي ظُل ٌ‬
‫َ ُ‬

‫‪319‬‬
‫يء َفلْيُْتبَ ْع» (متفق عليه)‪« .‬تأخير كردن در پرداخت بدهىها براى كسى كه توان پرداخت را‬ ‫علَى ملِ ٍ‬
‫َ َ‬
‫دارد‪ ،‬ستم است‪ ،‬هر كس براى دريافت‪ 5‬طلب خ‪55‬ود به كسى حواله داده شد كه ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را‬
‫ْت َعلَى َملِ ٍّى فَا ْتَب ْع‪%% %‬هُ» (اص‪55‬حاب س‪55‬نن‪،‬‬ ‫دارد‪ ،‬بايد قب‪55‬ول كند»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬مطْ‪%% %‬ل الْغَنِى ظُلْم وإِ َذا أ ِ‬
‫ُحل َ‬ ‫َ ُ ِّ ٌ َ‬
‫الفاظ را ابن ماجه نقل كرده است)‪« .‬تأخير در پ‪5‬رداخت ب‪5‬دهى س‪5‬تم اس‪5‬ت‪ ،‬هرگ‪5‬اه به ثروتمن‪5‬دى‪5‬‬
‫محول شدى‪ ،‬او را دنبال كن»‬
‫‪ -3‬شرايط حواله‪ -1 :‬ثبوت دين بر ذمه مديونى‪ 5‬كه بدو حواله داده مىشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬هر دو دين از نظر جنس‪ ،‬وصف‪ ،‬قدر و مدت‪ ،‬يكسان باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬رضايت محيل (حواله دهنده) و مح‪55‬ال (حواله داده ش‪55‬ده) بايد جلب ش‪55‬ود‪ ،‬محيل هر چند‬
‫كه بدهكار است ولى ملزم به پرداخت دين از راه حواله نيست‪ .‬بلكه او در نحوه پ‪55‬رداخت ب‪55‬دهى‬
‫اختيار دارد‪ ،‬محال نيز هر چند كه از طرف‪ 5‬شارع براى پذيرفتن حواله توصيه شده اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬از‬
‫هم مجبور به پ‪55‬ذيرفتن آن نيس‪55‬ت‪ ،‬مگر اينكه از راه تفضل و احس‪55‬ان آن را بپ‪55‬ذيرد‪ ،‬چ‪55‬ون حواله‬
‫عقد الزمى نيست بلكه منظور‪ 5‬از آن ارفاق به حال مسلمانان است‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام حواله‪ -1 :‬محال بايد توانائى‪ 5‬پرداخت مبلغ محوله را داشته باشد زيرا رسول اكرم‬
‫يء َفلْيُْتبَ‪%ْ %%‬ع» (متفق عليه)‪ .‬و اگر ش‪55‬خص طلبك‪55‬ار به كسى‬ ‫ص مىفرمايد‪ « :‬وإِذَا أُتْبِ‪%% %‬ع أَح‪ُ % %‬د ُكم علَى ملِ ٍ‬
‫َ َ ْ َ َ‬ ‫َ‬
‫مح‪55‬ول شد كه فق‪55‬ير است و ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را ن‪55‬دارد‪ ،‬پ‪55‬ذيرفتن حواله ب‪55‬روى الزم نيس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫مطالبه از كسى كه توان پرداخت را ندارد بىسود است‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر طلبكار به شخصى حواله داده شد و بعد معلوم شد كه مفلس‪ ،‬غ‪55‬ائب يا م‪55‬رده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫در اينصورت طلبكار‪ 5‬به حواله دهنده رجوع‪ 5‬مىكند‪ ،‬يعنى حق او دوباره به محيل بر مىگردد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر داين به كسى حواله داده شد و محال او را به سومى حواله كرد‪ ،‬ج‪5‬ايز اس‪5‬ت‪ ،‬زي‪5‬را‬
‫تكرار حواله اشكالى ندارد‪ ،‬بشرط‪ 5‬اينكه شروط حواله ديده شود‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬بحث ضمانت‪ ،‬كفالت‪ ،‬رهن‪ ،‬وكالت و صلح‪:‬‬


‫الف) ضمانت‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف ضمانت‪:‬‬
‫تقبل نمودن حقى بر عهده خود‪ ،‬مثال ش‪55‬خص حقى بر گ‪55‬ردن ديگ‪55‬رى دارد و حق خ‪55‬ود را از‬
‫وى مطالبه مىكند‪ ،‬شخص ثالثى كه عاقل‪ ،‬بالغ و مخت‪55‬ار اس‪55‬ت‪ ،‬مىگوي‪55‬د‪ 5:‬و من ض‪55‬امن پ‪55‬رداخت‬
‫حق تو مىباشم‪ 5.‬بنابراين صاحب حق مىتواند‪ 5‬حق خود را از شخص ثالث كه ض‪55‬امن ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫طلب نمايد و در صورت عدم پرداخت‪ ،‬حق مراجعه به مديون اصلى را نيز دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم ضمان‪ :‬ضمان ب‪55‬دليل آيه زير مش‪55‬روع‪ 5‬و ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿« :‬‬
‫‪( ﴾      ‬يوسف‪ .)72 :‬رسول اك‪55‬رم ص ن‪55‬يز مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪%‬ام أح ‪%%‬دكم فض ‪%%‬منه» شخصى‬‫ارٌم» «ضامن مسئول غ‪55‬رامت است»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬إال أ ْن قَ ‪َ %‬‬ ‫«الزِعْيُم غَ ‪ِ %%‬‬
‫َّ‬
‫فوت كرده و مديون بود و چيزى براى پرداخت بدهىهاى‪ 5‬خود باقى نگذاش‪55‬ته ب‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص از اقامه نماز جنازه ايشان خوددارى كرد و فرمود‪ 5:‬البته اگر يكى از شما پرداخت ب‪55‬دهىهاى‪5‬‬
‫او را تقبل كند‪ ،‬من نماز جنازهاش را مىخوانم‪( 5.‬بخارى‪.)5‬‬
‫‪ -3‬احكام ضمان‪ -1 :‬در ض‪55‬مانت رض‪55‬ايت ض‪55‬امن الزم است ولى رض‪55‬ايت مض‪55‬مون ش‪55‬رط‬
‫نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬مديون تبرئه نمىشود‪ 5‬مگر وقتى‪ 5‬كه ضامن تبرئه شده باشد اگر پيش از اينكه ض‪55‬امن دين‬
‫را بپردازد‪ ،‬مديون بدليلى تبرئه شود‪ ،‬ضامن نيز تبرئه مىشود‪5.‬‬
‫‪ -3‬در ضمانت‪ ،‬شناختن شخص مضمون ب‪55‬راى ض‪55‬امن الزم نيست زي‪55‬را ج‪55‬ايز است كسى‬
‫ضامن كسى شود كه اصال او را نمىشناسد‪ ،‬چون ضمان نوعى تبرع و احسان است‪.‬‬
‫‪320‬‬
‫‪ -4‬ضمان اعتبار ندارد مگر درباره حقى كه بر عهده ث‪55‬ابت است يا نزديك به ثب‪55‬وت اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مانند مزد و جايزه‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر ضامن بعد از تقبل ضمانت‪ ،‬ديگرى‪ 5‬را ضامن كند مانعى ندارد‪.‬‬
‫نح‪55‬وه تنظيم ض‪55‬مانت نام‪55‬ه‪ :‬ب‪55‬دين وس‪55‬يله تائيد مىگ‪55‬ردد‪ ،‬فالنى در فالن ت‪55‬اريخ در محضر‬
‫گواهان حضور پيدا كرد‪ ،‬گواهان‪ ،‬گواهى دادند كه ض‪5‬امن (ن‪5‬ام او گرفته ش‪55‬ود) با توجه درك و‬
‫معنى و مفهوم ضمانت و با عنايت به آنچه كه بر ضمانت مترتب مىش‪55‬ود‪ ،‬ذمه فالنى را پذيرفته‬
‫و پ‪55‬رداخت فالن مبلغ را از ناحيه فالنى به فالنى تقبل نم‪55‬وده است و به اينكه ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را‬
‫دارد‪ ،‬معترف است‪ ،‬مديون و دائن‪ ،‬و ضمانت نامه در ت‪55‬اريخ فالن‪ ...‬در حض‪55‬ور‪ 5‬گواه‪55‬ان زير‬
‫بامضاى‪ 5‬مديون و داين رسيده است‪.‬‬
‫البته الزم نيست كه تنظيم كننده ضمانت نامه خود را ملزم و مقيد به نوشتن اين الف‪55‬اظ كن‪55‬د‪،‬‬
‫مقصد فقط ارائه نمونه نحوه تنظيم‪ 5‬ضمانت نامه است و بس‪.‬‬

‫كفالت‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف كفالت‪ :‬عبارت است از اينكه يك فرد عاقل بالغ‪ ،‬مختار و ج‪55‬ايز التص‪55‬رف‪ ،‬اداء‬
‫حقى را كه بر عهده ديگرى واجب است بر عه‪5‬ده خ‪55‬ود بگ‪55‬يرد يا احض‪55‬ار او را در دادگ‪55‬اه تقبل‬
‫كند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم كفالت‪ :‬كفالت ب‪5‬دليل آيهه‪5‬اى زير ج‪5‬ايز و مش‪5‬روع اس‪5‬ت‪ .‬در آيه ‪ 66‬س‪5‬وره يوسف‬
‫آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪          ﴿ ،‬‬
‫‪[« ﴾    ‬يعقوب] گفت‪ :‬او را با شما نمىفرستم‪ 5‬تا آنكه پيمانى الهى به من‬
‫دهيد كه او را به ن‪555‬زد من ب‪555‬از خواهيد آورد‪ .‬مگر آنكه ش‪555‬ما گرفت‪555‬ار آييد» رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص‬
‫ارٌم» «كفيل‬ ‫يم غَ ‪ِ % %‬‬ ‫«الزعِ ُ‬
‫«لا َكفَالَ ‪% %‬ةَ ِفى َح ‪ٍّ% %‬د» «كف‪55‬الت در ح‪55‬دود ج‪55‬ايز نيست» و مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫مسئول غرامت است»‪( .‬بيهقى و ابن عدى)‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام كفالت‪:‬‬
‫‪ -1‬در كفالت شناختن مكفول‪ ،‬علىالخصوص در كفالت احضار شرط است‪.‬‬
‫‪ -2‬رضايت كفيل ضرورى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر كفيل‪ ،‬مالى را به عه‪5‬ده گرفته اس‪5‬ت‪ ،‬در ص‪5‬ورت‪ 5‬ف‪5‬وت مكف‪55‬ول‪ ،‬كفيل ض‪5‬امن م‪5‬ال‬
‫مىگردد‪ ،‬اگر به احضار‪ 5‬شخص كفيل بود‪ ،‬و مكفول فوت نمود‪ ،‬بر كفيل چيزى واجب نمىگردد‪.‬‬
‫‪ -4‬در كفالت بالنفس و احضار‪ 5‬هرگاه كفيل مكف‪55‬ول را ن‪5‬زد قاضى‪ 5‬و دادگ‪55‬اه احض‪55‬ار نماي‪55‬د‪،‬‬
‫تبرئه مىشود‪.‬‬
‫‪ -5‬كف‪55‬الت در حق‪55‬وقى‪ 5‬ص‪55‬حيح است كه ني‪55‬ابت در آنها ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬مانند آنچه كه بر عه‪55‬ده‬
‫واجب مىگردد از حقوق متعلق به اموال‪ .‬و در م‪5‬واردى كه ني‪5‬ابت در آنها ص‪5‬حيح نيست مانن‪5‬د‪،‬‬
‫«لا َكفَالَ ‪% %‬ةَ ِفى َح ‪ٍّ% %‬د»‬
‫حدود و قصاص‪ ،‬كفالت نيز در آنها درست نيست‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫كفالت در حدود درست نيست‪( .‬بيهقى)‪.‬‬

‫رهن‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف رهن‪ :‬رهن يعنى اعتبار بخش‪55‬يدن به دين و وام بوس‪55‬يله يك جنس و عين كه داين‬
‫آن را از مديون مىگيرد‪ 5‬و جنس در رهن گذاشته شده طورى باشد كه در صورت‪ 5‬عدم پ‪55‬رداخت‬
‫وام‪ ،‬اس‪55‬تيفاى وام از خ‪55‬ود آن يا از قيمت آن ممكن باش‪55‬د‪ ،‬مثال شخصى‪ 5‬از ديگ‪55‬رى تقاض‪55‬اى وام‬
‫مىكند‪ ،‬وام دهنده مىخواهد‪ ،‬وام گيرنده چ‪55‬يزى را به عن‪55‬وان وثيقه بگ‪55‬ذارد تا دائن ب‪55‬راى وص‪55‬ول‬
‫وام خ‪55‬ود نگ‪55‬رانى نداش‪55‬ته باشد تا در وقت ض‪55‬رورت بتوان‪55‬د‪ ،‬از ك‪55‬االئى كه به عن‪55‬وان وثيقه در‬

‫‪321‬‬
‫اختيار دارد‪ ،‬طلب خود را وصول كند‪ ،‬داين (وام دهنده) در اص‪55‬طالح «م‪55‬رتهن» و وام گيرن‪55‬ده‬
‫«راهن» ناميده مىشود كاالئى كه به عنوان وثيقه گذاشته شده است‪« ،‬رهن» نام دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم رهن‪ :‬رهن ب‪55‬دليل آيه زي‪55‬ر‪ ،‬مش‪55‬روع‪ 5‬و ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬البقرة‪« .)283 :‬اگر در مس‪555‬افرت هس‪555‬تيد و‬
‫نويسنده را نمىيابيد‪ ،‬پس رهنى بگذاريد»‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬اَل يغْلِ‪%ُ % %‬ق ال‪%َّ % %‬ر ْهن ِمن ص ‪ِ % %‬‬
‫احبِ ِه‬ ‫ُ ْ َ‬ ‫َ‬
‫الَّ ِذي َر َهنَ‪%%%‬هُ لَ‪%%%‬هُ غُْن ُ‪%‬م‪%%‬هُ َو َعلَْي‪%ِ %%‬ه غُ ْر ُم‪%%%‬هُ» «رهن از مالكش بازداشته نش‪55‬ود‪ ،‬نفع و ض‪55‬رر آن‪ ،‬متعلق به او‬
‫مىباشد‪( .»5‬شافعى‪ ،‬دارقطنى و ابن ماجه)‪.‬‬
‫ى ِفى الَْمِدْينَ ‪ِ% %‬ة وَأخَ ‪َ% %‬ذ مِنْ ‪% %‬هُ ش ‪َِ% %‬عْيرًا لِأَْهلِ ‪ِ% %‬ه»‬
‫ود ٍّ‬
‫ند َيهُ ‪ِ % %‬‬ ‫ول ِ‬
‫اهلل دِْرعً ‪% %‬ا عِ َ‬ ‫«رَهَن َرس ‪ُ ُ% %‬‬
‫در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫(بخارى)‪ .‬رسول اكرم ص مقدارى جو براى هزينه روزانه خانوادهاش از يهودى ق‪55‬رض نم‪55‬ود‬
‫و زرهى را به عنوان وثيقه نزد او گذاشت»‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام رهن‪ -1 :‬رهن با قبض راهن واجب الإجرا مىگردد اگر راهن بخواهد رهن را از‬
‫دست مرتهن پس بگيرد‪ ،‬مجاز به چ‪55‬نين ك‪55‬ارى نيس‪55‬ت‪ ،‬اما م‪55‬رتهن هرگ‪55‬اه خواس‪55‬ته باشد مىتواند‬
‫رهن را مسترد كند‪ ،‬چون حق از آن او است‪.‬‬
‫‪ -2‬رهن گذاش‪55‬تن جنسى كه بيع آن ص‪55‬حيح نيس‪55‬ت‪ ،‬مانند محص‪55‬ول‪ 5‬زراعت و ميوهاى كه‬
‫هنوز قابل استفاده نيست‪ ،‬جايز نمىباشد‪5.‬‬
‫‪ -3‬هرگاه مدت رهن به پايان رسد مرتهن وام خود را تقاضا كند‪ ،‬اگر راهن وام م‪55‬رتهن را‬
‫بپردازد‪ 5،‬مرتهن رهن را به راهن پس مىگرداند‪ ،‬و گر نه حق خود را از رهن يعنى از من‪55‬افع و‬
‫زوائد‪ 5‬آن كه در اختيار دارد وصول‪ 5‬كند‪ ،‬اگر رهن منافع و زوائد‪ 5‬ندارد‪ ،‬آن را فروخت‪55‬ه‪ ،‬مق‪55‬دار‬
‫طلب خود را نزد خود نگاه دارد و مازاد را به راهن برگرداند‪ 5‬و اگر مبلغ بدست آمده از فروش‪5‬‬
‫رهن كمتر از مبلغ وام است‪ ،‬بقيه وام بر ذمه راهن باقى خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -4‬رهن در دست مرتهن امانت است‪ ،‬اگر بدليل كوتاهى در حفاظت و تعدى وى تلف شود‪،‬‬
‫مرتهن ضامن آن است‪ ،‬و اگر كوتاهى يا تعدى صورت نگرفته باشد‪ ،‬تلف بدون ض‪55‬مان است و‬
‫طلب مرتهن بر ذمه راهن باقى است‪.‬‬
‫‪ -5‬جايز است كه رهن نزد شخص ثالث و امين گذاشته شود‪ ،‬زيرا آنچه كه در رهن معت‪55‬بر‬
‫است حصول اطمينان و اعتماد براى مرتهن است‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر راهن عدم فروش‪ 5‬رهن را بعد از فرارسيدن ميعاد‪ ،‬شرط كند‪ ،‬رهن باطل مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫همچنين اگر مرتهن مشروط‪ 5‬كند كه اگر در پاي‪55‬ان م‪55‬دت دينم را پ‪55‬رداخت نش‪55‬ود‪ ،‬رهن از آن من‬
‫عَل ْي ه‬
‫غْن ُم ُه َو َ‬
‫ن َرِه ُن ُه‪َ ،‬ل ُه ُ‬
‫ن ِلَم ْ‬ ‫است‪ ،‬نيز رهن باطل مىگردد‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َّ « :‬‬
‫الرْه ُ‬
‫غْرُمُه» «رهن از آن راهن است‪ ،‬منافعش از آن او است و ضررش نيز متوجه او خواهد ب‪55‬ود»‪.‬‬ ‫َ‬
‫(ابن ماجه‪ ،‬سندش حسن است)‪.‬‬
‫‪ -7‬هرگاه راهن و مرتهن در مبلغ وام اختالف كنند‪ ،‬سخن راهن با س‪55‬وگند‪ 5‬پذيرفته مىش‪55‬ود‪.‬‬
‫مگر اينكه مرتهن براى مدعاى خود گواه داشته باشد‪ .‬اگر اختالف ميان راهن و مرتهن درب‪55‬اره‬
‫خود رهن است‪ ،‬مثال راهن مىگويد‪ :‬تنها حيوان رهن بوده است‪ ،‬نه بچهاش‪ ،‬قول مرتهن معت‪55‬بر‬
‫است با سوگند‪ ،‬مگر اينكه راهن پيرامون دعواى خود بينه اقامه كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪:‬‬
‫«البِّينَ ‪ُ% % %‬ة عََلى ْالمُ ‪َّ% % %‬دعِى َوْالَيمِْيُن َعلى مَْن أَْنكَ ‪% % %‬رَ» «اقامه بينه بر عه‪55‬ده م‪55‬دعى است و س‪55‬وگند‪ 5‬بر منكر‬
‫َ‬
‫دعوى است»‪.‬‬
‫‪ -8‬هرگ‪55‬اه م‪55‬رتهن م‪55‬دعى رد رهن ش‪55‬ود و راهن آن را انك‪55‬ار كن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬خن راهن با س‪55‬وگند‪5‬‬
‫پذيرفته است‪ ،‬مگر اينكه مرتهن پس گرداندن رهن را به راهن با بينه ارائه دليل ثابت كند‪.‬‬

‫‪322‬‬
‫‪ -9‬مرتهن باندازهاى كه ب‪5‬راى رهن هزينه مىكن‪5‬د‪ ،‬مىتواند از آن اس‪55‬تفاده كن‪5‬د‪ ،‬مثال بان‪55‬دازه‬
‫نفقه گوسفندى‪ 5‬كه به رهن گذاش‪55‬ته ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬مىتواند‪ 5‬از ش‪55‬ير آن اس‪55‬تفاده كن‪55‬د‪ ،‬بر م‪55‬رتهن الزم‬
‫است كه در اين خص‪55‬وص ع‪55‬دالت را رع‪55‬ايت كن‪55‬د‪ ،‬بيش از آنچه كه ب‪55‬راى رهن هزينه مىكن‪55‬د‪،‬‬
‫ب بَِن َف َقتِ‪%ِ %‬ه‬ ‫ب بَِن َف َقتِ ِ‪%‬ه إ َذا َكا َن َم ْر ُهونًا‪َ ،‬ولَبَ ُن الد ِّ‬
‫َّر يُ ْش‪َ %‬ر ُ‬ ‫استفاده نكند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الظَّ ْه ُر ُي ْر َك ُ‬
‫الن َف َقةُ»‪( %.‬بخارى)‪.‬‬ ‫ب َّ‬ ‫َّ ِ‬
‫ب َويَ ْش َر ُ‬
‫إذَا َكا َن َم ْر ُهونًا‪َ ،‬و َعلَى الذي َي ْر َك ُ‬
‫«مركب و سوارى‪ 5‬اگر در گرو باشد‪ ،‬مرتهن مىتواند در ع‪5‬وض نفقه آن‪ ،‬از آن اس‪5‬تفاده كن‪55‬د‪،‬‬
‫حيوان اگر در گرو باشد‪ ،‬در عوض نفقه مىتوان‪ ،‬از ش‪55‬ير آن اس‪55‬تفاده ك‪55‬رد و نفقه برعه‪55‬ده كسى‬
‫است كه از شير يا پشت سوارى‪ 5‬استفاده مىكند»‪.‬‬
‫‪ -10‬منافع رهن‪ ،‬مانند‪ ،‬پول اجاره‪ ،‬محصول و زاد ولد آن از آن راهن هس‪55‬تند‪ ،‬آب دادن و‬
‫ن ِلَمنْ‬ ‫ت‪5‬أمين كليه مايحت‪55‬اج زن‪55‬دگى آن برعه‪55‬ده راهن اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َّ « :‬‬
‫الرْه ُ‬
‫غْرُمُه»‬ ‫عَلْيه َ‬
‫غْنُمُه َو َ‬
‫َرِهُنُه‪َ ،‬لُه ُ‬
‫‪ -11‬اگر م‪55‬رتهن بغ‪55‬ير اج‪55‬ازه راهن ب‪55‬راى وس‪55‬يلهاى‪ 5‬كه ن‪55‬زد م‪55‬رتهن است هزينه كن‪55‬د‪ ،‬حق‬
‫رج‪555‬وع‪ 5‬به راهن‪ ،‬را ن‪555‬دارد‪ ،‬اگر بعلت دورى يا هر دليلى ديگر كسب اج‪555‬ازه از راهن مش‪555‬كل‬
‫باشد‪ ،‬مرتهن آنچه را كه ب‪55‬راى راهن‪ ،‬هزينه ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬مىتواند‪ 5‬از وى بگ‪55‬يرد‪ ،‬و اگر به نيت‬
‫رجوع‪ 5‬هزينه نكرده است‪ ،‬نمىتواند بگيرد‪ ،‬زيرا كسيكه احسان مىكند‪ ،‬نمىتواند‪ ،‬عوض احس‪55‬انش‬
‫را پس بگيرد‪.‬‬
‫‪ -12‬اگر رهن منه‪55‬دم ش‪55‬ود و م‪55‬رتهن آن را ب‪55‬دون اج‪55‬ازه راهن بس‪55‬ازد‪ ،‬نمىتواند‪ 5‬از راهن‬
‫چيزى وصول كند‪ .‬بجز ابزارى‪ 5‬كه در ساختن رهن بكار رفته است‪ ،‬مانند چوب‪ ،‬آهن‪ ،‬سنگ و‬
‫آجر‪ ،‬زيرا ج‪5‬دا ك‪5‬ردن آنها از س‪5‬اختمان مش‪55‬كل اس‪55‬ت‪ ،‬بن‪5‬ابراين م‪55‬رتهن مىتواند‪ 5‬قيمت آنها را از‬
‫راهن بگيرد‪.‬‬
‫‪ -13‬اگر راهن فوت شود ياورشكسته شود‪ ،‬مرتهن در «رهن» از ساير طلبكاران حق تق‪55‬دم‬
‫دارد‪ ،‬وقتى ميعاد وام و طلب او فرا مىرسد‪ ،‬رهن را فروخته‪ ،‬طلب خود را وصول‪ 5‬كند‪ ،‬م‪55‬ازاد‬
‫را به راهن بر گردان‪55‬د‪ ،‬اگر رهن تم‪55‬ام طلب م‪55‬رتهن را ج‪55‬بران نك‪55‬رد‪ ،‬م‪55‬رتهن در ب‪55‬اره طلب‬
‫باقيمانده با ساير طلبكاران مساوى‪ 5‬است‪،‬حق تقدم ندارد‪.‬‬
‫نحوه تنظيم رهن نامه‪:‬‬
‫بعد از بسماهّلل و حمد خداى تعالى‬
‫اينج‪55‬انب اع‪55‬تراف دارد كه مبلغ ‪ ......‬را به فالنى ب‪55‬دهكارم‪ 5‬و زم‪55‬ان اين وام‪ ،‬پاي‪55‬ان س‪55‬ال و‬
‫فالن ماه است و مديون جهت وثيقه‪ ،‬فالن كاال را ن‪55‬زد بن‪55‬ده به رهن گذاش‪55‬ته و اع‪55‬تراف دارد كه‬
‫كاال ملك او است و تا اين زمان كسى ديگر مالك و مدعى آن نيست و آن عبارت است از‪:‬‬
‫يك ب‪55‬اب م‪55‬نزل مس‪55‬كونى‪ 5‬ي‪55‬ا‪ .....‬اين رهن بص‪55‬ورت ص‪55‬حيح و ش‪55‬رعى به م‪55‬رتهن س‪55‬پرده و‬
‫مرتهن آن را پذيرفت‪.‬‬
‫تاريخ ‪..........‬‬

‫وكالت‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف وكالت‪ :‬وك‪5‬الت عب‪5‬ارت است از اينكه يك مس‪5‬لمان ف‪5‬رد ديگ‪5‬رى‪ 5‬را ب‪5‬راى انج‪5‬ام‬
‫كارى بعنوان نايب خ‪5‬ود در ام‪5‬ورى كه ني‪5‬ابت در آنها ج‪5‬ايز است انتخ‪5‬اب كن‪5‬د‪ ،‬مانن‪5‬د‪ :‬خريد و‬
‫فروش‪ ،‬اثبات و وصول‪ 5‬حق و غيره‪.‬‬
‫‪ -2‬الزم است كه هر كدام از وكيل و مؤكل اهليت تكليف را داشته باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬حكم وكالت‪ :‬مشروعيت وكالت از كتاب هّللا و س‪55‬نت رس‪55‬ول هّللا ص ث‪55‬ابت اس‪55‬ت‪ .‬در س‪55‬وره‬
‫توبه‪ ،‬آيه ‪ 60‬آمده است‪ ﴾ ﴿ :‬يعنى كسانى كه مأمور جمع آورى‪ 5‬ص‪55‬دقه‬

‫‪323‬‬
‫هستند‪ .‬و اين مأموران در واقع امام در جمعآورى‪ 5‬زكات مىباشند‪ 5.‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾  ‬الكهف‪« .)19 :‬پس كسى از خودتان را با اين س ‪ّ 5‬كه خ‪55‬ويش به‬
‫شهر بفرستيد‪ 5.‬و بايد بنگرد كه كدام خوراك پاكيزهتر‪ 5‬است‪ .‬و رزقى‪ 5‬از آن برايت‪55‬ان بي‪55‬اورد‪ »5‬در‬
‫آيه آمده است كه اصحاب كهف يكى از همراهان خود را به عنوان وكيل از ج‪55‬انب هم‪55‬ه‪ ،‬ب‪55‬راى‬
‫س َعلَى ْام‪%َ %‬رأ َِة َه‪َ %‬ذا‪ .‬فَ‪ِ%‬إ ْن ا ْعَت‪%َ %‬رفَ ْ‬
‫ت فَ ْار ُج ْم َ‪%‬ه‪%‬ا»‬ ‫«وا ْغ‪ُ %‬د يَ‪%%‬ا أَُن ْي ُ‬
‫هّلل‬
‫خريد طعام فرستادند‪ 5.‬رسولا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫(بخ‪555‬ارى)‪ .‬رس‪555‬ولاهّلل ص انيس را ب‪555‬راى تحقق دع‪555‬وى و بعد ب‪555‬راى اقامه حد به عن‪555‬وان وكيل‬
‫فرستاد‪ .‬حضرت ابوهريره ‪ ‬مىفرمايد‪ :‬رسول‪ 5‬هّللا ص وى را ب‪55‬راى حفظ زك‪55‬ات رمض‪55‬ان وكيل‬
‫كرده بود‪ .‬رسول خدا ص خطاب به حض‪55‬رت ج‪5‬ابر ‪ ‬فرم‪55‬ود‪ 5:‬هر گ‪5‬اه ن‪55‬زد وكيل من رف‪5‬تى‪15 5‬‬
‫وسق‪ 5‬طعام از وى بگير‪ ،‬اگر از تو نشانى خواست‪ ،‬دستت را روى گلوى خود بگذار‪( .‬ابو داود‬
‫دار قطنى‪ ،‬اسناده حسن)‪ .‬همچ‪55‬نين رس‪55‬ول هّللا ص‪ ،‬غالم خ‪55‬ود‪ ،‬أب‪55‬ارافع‪ 5‬و يك م‪55‬رد انص‪55‬ارى را‬
‫فرستادند‪ 5‬تا ميمونه را به ازدواج وى درآورن‪55‬د‪ 5.‬اين در ح‪55‬الى ب‪55‬ود كه خ‪55‬ود آنحض‪55‬رت در مدينه‬
‫بود‪.‬‬
‫احكام وكالت‪:‬‬
‫‪ -1‬وكالت با هر واژهاى كه دال بر اجازه باشد منعقد مى‌گردد و صيغه بخصوصى‪ 5‬براى آن‬
‫شرط نيست‪.‬‬
‫‪ -2‬وكالت در كليه حقوق شخصى‪ ،‬مانند‪ :‬بيع‪ ،‬شراء‪ ،‬نك‪55‬اح رج‪55‬وع‪ ،‬فس‪55‬وخ‪ ،‬مانند طالق و‬
‫خلع‪ ،‬صحيح است‪ ،‬همچنين وكالت در آن دسته از حقوق هّللا كه ني‪55‬ابت در آنها ص‪55‬حيح مىباش‪55‬د‪،‬‬
‫مانند‪ :‬زكات‪ ،‬حج و عمره از جانب مرده يا ناتوان‪ ،‬جايزاست‪.‬‬
‫‪ -3‬وكالت در اثبات و اقامه حدود نيز ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص به انيس فرم‪55‬ود‪ :‬اى انيس‬
‫نزد همسر فالنى برو‪ ،‬اگر اعتراف به زنا كرد‪ ،‬او را سنگباران كن‪.‬‬
‫‪ -4‬وكالت در اعمال عب‪5‬ادى كه ني‪5‬ابت در آنها ص‪5‬حيح نيس‪5‬ت‪ ،‬مانن‪5‬د‪ ،‬نم‪5‬از و روزه‪ ،‬ج‪5‬ايز‬
‫نيست‪ .‬هم چ‪5‬نين وك‪5‬الت در لع‪5‬ان‪ ،‬ظه‪5‬ار‪ ،‬ايم‪5‬ان‪ ،‬ن‪5‬ذر‪ ،‬ش‪5‬هادت و در تم‪5‬ام اعم‪5‬ال ح‪5‬رام ج‪5‬ايز‬
‫نيست‪ .‬زيرا هر كارى كه انجام آن شرعا غير مجاز است‪ ،‬وكالت در آن صحيح نيست‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر يكى از طرفين (وكي‪55‬ل‪ ،‬مؤك‪55‬ل)‪ ،‬وك‪55‬الت را فسخ كند يا يكى از آنها بم‪55‬يرد يا ديوانه‬
‫شود يا مؤكل وكيل را عزل نمايد‪ ،‬وكالت باطل مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -6‬هر گاه كسى براى خريد و فروش وكيل شد‪ ،‬او نمىتواند‪ 5‬از خود‪ ،‬فرزندانش‪ ،‬همسرش و‬
‫از كليه كس‪55‬انى كه گ‪55‬واهى او ب‪55‬راى آن‪55‬ان غ‪55‬ير معت‪55‬بر اس‪55‬ت‪ ،‬خريد و ف‪55‬روش‪ 5‬كن‪55‬د‪ .‬چ‪55‬ون ب‪55‬دليل‬
‫خويشاوندى‪ 5‬متهم به طرفدارى‪ 5‬از آنان مىشود‪5.‬‬
‫‪ -7‬وكيل اگر كوتاهى و تعدى نكند در موارد‪ 5‬وكالت ضامن خس‪55‬اره نيس‪55‬ت‪ .‬اگر كوت‪55‬اهى يا‬
‫تعدى كند خسارات وارده بر عهده او است‪.‬‬
‫‪ -8‬وكالت مطلقه نيز صحيح است‪ ،‬يعنى وكيل گرفتن براى رسيدگى‪ 5‬به تمام حقوق شخصى‪5‬‬
‫جايز است‪ .‬وكيل آنگاه مىتواند‪ 5‬در تمام امور شخصى‪ 5‬براى مؤكل تصرف‪ 5‬كن‪55‬د‪ .‬البته در وك‪55‬الت‬
‫مطلقه وكيل نمىتواند‪ 5‬همسر مؤكل را طالق ده‪5‬د‪ .‬زي‪5‬را در طالق اراده و ع‪5‬زم مؤكل ض‪55‬رورى‪5‬‬
‫مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -9‬هر گاه مؤكل كسى را براى خريد كاالى معينى وكيل كن‪55‬د‪ ،‬او نمىتواند‪ 5‬چ‪55‬يز ديگ‪55‬رى را‬
‫براى مؤكل خريدارى‪ 5‬كند‪ .‬اگر وكيل كاالى ديگرى خريد‪ ،‬مؤكل در رد يا قبول آن اختي‪55‬ار دارد‬
‫هم چنين اگر وكيل كاالى عيبدار يا همراه با ضرر ف‪55‬احش خري‪55‬د‪ ،‬وكيل در رد آن مج‪55‬از اس‪55‬ت‪،‬‬
‫يعنى ملزم به قبول آن نيست‪.‬‬
‫‪ -10‬وكالت در برابر مزد نيز جايز است‪ .‬البته تعيين مقدار و مبلغ م‪55‬زد و تب‪55‬يين عمل الزم‬
‫است‪.‬‬
‫نحوه تنظيم وكالت نامه‪:‬‬

‫‪324‬‬
‫بسم هّلل الرحمن الرحيم‬
‫آقاى فالنى فرزند‪ ...‬فالنى فرزند ‪ ...‬را كه هر دو از صحت عقلى و جسمى بهرهمند هستند‬
‫و ممنوع التصرف نيستند‪ ،‬وكيل خود معرفى‪ 5‬كرد‪ ،‬تا فالن كار را براى مؤكل انجام دهد‪ .‬مؤكل‬
‫ياد شده وكالت را پذيرفته و مراتب را تأييد نموده است‪ .‬اين وكالت نامه در حضور گواهان ذيل‬
‫(اسم آنان نوشته شود) و در تاريخ ‪ ...‬تنظيم‪ 5‬گرديده و به امضاء طرفين و گواهان رسيده است‪.‬‬

‫صلح‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف ص‪55‬لح‪ :‬ص‪55‬لح ن‪55‬وعى معامله مي‪55‬ان ط‪55‬رفين دع‪55‬وى است كه بوس‪55‬يله آن اختالف‬
‫موجود‪ 5،‬حل و فصل مىگردد‪ 5.‬مانند اينكه‪ ،‬شخصى معتقد است كه حقش بر فالنى واجب است و‬
‫مدعى آن مىشود‪ ،‬مدعى عليه معترف‪ 5‬به عدم اطالع از حق مىشود و بالآخره بخاطر‪ 5‬اجتن‪55‬اب از‬
‫خصومت‪ ،‬اختالف و سوگند‪ ،‬بخشى از آن را بصورت‪ 5‬صلح به مدعى مىدهد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم صلح‪ :‬صلح مشروع و جايز است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬النساء‪(« .)128 :‬اگر شوهر‪ 5‬و همسر) ميان‬
‫خود آشتى كنند‪ ،‬اشكالى ندارد‪ ،‬آشتى كردن به‪55‬تر است»‪ .‬و رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الص ‪ْ%ُّ%‬ل ُ‬
‫ح َبْيَن‬
‫ين جَ ‪%‬ائِزٌ إَِّلا صُ‪ْ%‬ل ً‬
‫حا حَ ‪َّ%‬رَم حََلًالا أَْو أَحَ ‪َّ%‬ل حََرامً ‪%‬ا» «صلح ميان مسلمانان جايز است‪ ،‬مگر صلحى‬ ‫سِلمِ َ‬
‫ْالُم ْ‬
‫كه منجر به تحريم‪ 5‬حالل يا تحليل حرام گردد»‪( .‬ابو داود و ترمذى‪.)5‬‬
‫‪ -3‬اقسام صلح‪ :‬صلح در اموال بر سه قسم است‪:‬‬
‫ال‪55‬ف) ص‪55‬لح در برابر اق‪55‬رار‪ :‬ص‪55‬لح در برابر اق‪55‬رار اين است كه يك ش‪55‬خص م‪55‬دعى حق‬
‫مىشود‪ ،‬مدعى عليه ادعايش را مىپ‪55‬ذيرد‪ 5،‬م‪55‬دعى بخشى از حق خ‪55‬ود را به عن‪55‬وان مص‪55‬الحت به‬
‫مدعى عليه مىبخشد‪5.‬‬
‫ب) صلح در برابر انكار‪( :‬امام شافعى‪ 5‬صلح در برابر انك‪55‬ار را ص‪55‬حيح نمىداند) ص‪55‬لح در‬
‫برابر انكار اين است كه شخصى‪ ،‬مدعى مىشود‪ ،‬م‪55‬دعى عليه منكر مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬البته بخ‪55‬اطر‪ 5‬اينكه‬
‫م‪55‬دعى او را در دع‪55‬وى و جنج‪55‬ال گرفت‪55‬ار‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬مبلغى يا چ‪55‬يزى را به عن‪55‬وان مص‪55‬الحت ب‪55‬وى‬
‫مىدهد تا او را مجبور به سوگند كه در صورت‪ 5‬انكار‪ ،‬حق مدعى ثابت مىشود‪ ،‬نكند‪.‬‬
‫ج) ص‪55‬لح در برابر س‪55‬كوت‪ :‬اين است كه شخصى بر ديگ‪55‬رى‪ 5‬ادعا مىكن‪55‬د‪ ،‬م‪55‬دعى عليه نه‬
‫انك‪555‬ار مىكند و نه اع‪555‬تراف بلكه در برابر م‪555‬دعى‪ ،‬س‪555‬اكت مىماند و با دادن چ‪555‬يزى به م‪555‬دعى‬
‫مصالحت مىكند تا مدعى خصومت را ترك نمايد‪.‬‬
‫احكام صلح‪ -1 :‬صلح در برابر خواسته مدعى ب‪55‬دون گ‪55‬رفتن ك‪5‬االى م‪55‬ورد ن‪55‬زاع و اختالف‪،‬‬
‫حكم بيع را دارد‪ .‬يعنى اين صلح در موارد‪ 5‬جواز و عدم جواز و كليه احكام مانن‪55‬د‪ ،‬رد ك‪55‬ردن به‬
‫دليل عيب‪ ،‬خي‪55‬ار‪ ،‬ض‪55‬رر ف‪55‬احش‪ ،‬حق ش‪55‬فعه و غ‪55‬يره مانند بيع اس‪55‬ت‪ .‬اگر شخصى بر ديگ‪55‬رى‬
‫م‪55‬دعى م‪55‬نزلى شد و م‪55‬دعى عليه با دادن يك پارچه با م‪55‬دعى ص‪55‬لح ك‪55‬رد مب‪55‬نى بر اينكه پارچه‬
‫مذكور‪ 5‬را به فالنى ندهد‪ ،‬اين صلح ص‪55‬حيح نيس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را مانند بيعى است كه توأم و مش‪55‬روط‪ 5‬با‬
‫ش‪55‬روط‪ 5‬فاسد باش‪55‬د‪ .‬اگر كسى م‪55‬دعى دين‪55‬ار يا طال نق‪55‬دى شد و م‪55‬دعى عليه با وى ص‪55‬لح ك‪55‬رد و‬
‫عوض صلح نقره بص‪55‬ورت نس‪55‬يئه داد‪ .‬اين ص‪55‬لح ن‪55‬يز ص‪55‬حت ن‪55‬دارد زي‪55‬را اين باعتب‪55‬ار مع‪55‬نى‪،‬‬
‫ن‪55‬وعى بيع ص‪55‬رف‪ 5‬است و در بيع ص‪55‬رف هر دو ع‪55‬وض در مجلس عقد بايد تحويل داده ش‪55‬وند‪5.‬‬
‫اگر مدعى باغى را ادعا كرد و مدعى عليه با دادن نيمى از يك منزل با وى صلح نمود‪ ،‬ش‪55‬ريك‬
‫دوم منزل مىتواند ادعاى حق شفعه كند‪ .‬اگر صلح در عوض يك حيوان انجام گ‪55‬رفت و كسى كه‬
‫حي‪55‬وان ب‪55‬او داده ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬بع‪55‬دا مطلع شد كه حي‪55‬وان معي‪55‬وب ب‪55‬وده است در رد و پ‪55‬ذيرفتن آن‬
‫اختيار دارد‪ .‬خالصه سخن اينكه هر صلحى كه عوض صلح در آن از غ‪55‬ير جنس ك‪55‬االى م‪55‬ورد‪5‬‬
‫نزاع و اختالف است‪ ،‬در تمام احكام‪ ،‬حكم بيع را دارد‪.‬‬

‫‪325‬‬
‫‪ -2‬هر كدام از ط‪55‬رفين ص‪55‬لح كه مىداند حق از او نيس‪55‬ت‪ ،‬ص‪55‬لح در حق او باطل و گ‪55‬رفتن‬
‫چيزى بعنوان صلح برايش حرام است‪.‬‬
‫‪ -3‬هر كس حقى را پذيرفته باشد اما دادن آن را مش‪55‬روط‪ 5‬به دري‪55‬افت‪ 5‬چ‪55‬يزى كن‪55‬د‪ ،‬آن چ‪55‬يز‬
‫ب‪55‬رايش ح‪55‬رام است مثال شخصى مىپ‪55‬ذيرد كه ه‪55‬زار توم‪55‬ان ب‪55‬دهكار است ولى از پ‪55‬رداخت آن‬
‫خوددارى مىكند مگر اينكه پانصد تومان كسر شود‪ .‬البته اگر خود مقرله (ط‪55‬رف) احس‪55‬ان كند يا‬
‫كسى ديگر واسطه ش‪55‬ده س‪55‬فارش نمايد و مبلغى كسر گ‪55‬ردد‪ ،‬ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ولاهّلل ص با‬
‫طلبكاران حضرت جابر ‪ ‬صحبت فرمود‪ 5‬تا مقدارى از طلب خود را مع‪5‬اف كنن‪55‬د‪( .‬بخ‪55‬ارى)‪ .‬و‬
‫در روايت داريم‪ ،‬شخصى بن‪5555‬ام ابن ابى ح‪5555‬درد‪ ،‬طلب خ‪5555‬ود را از كعب بن مالك در مس‪5555‬جد‬
‫خواستار گرديد‪ ،‬صداى آنان بلند شد حتى رسولاهّلل ص صداى آنان را ش‪5‬نيد و از حج‪55‬ره ب‪55‬يرون‬
‫آمد و ندا داد‪ ،‬اى كعب! كعب گفت‪ :‬بلى قربان‪ ،‬امر بفرما‪ .‬رسولاهّلل ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬بخشى از طلب‬
‫خود را معاف كن‪ ،‬كعب گفت‪ :‬معاف نمودم‪ ،‬رسول هّللا ص خط‪55‬اب ابن ابى ح‪55‬درد فرم‪55‬ود‪ 5:‬پس‬
‫بلند شو و بقيه حقش را بپرداز‪( 5.‬بخارى‪.)5‬‬
‫‪ -4‬اگر كسى با شريك خود در ارتباط‪ 5‬با يك ديوار صلح كند مبنى بر اينكه صاحب دي‪55‬وار به‬
‫او اجازه دهد‪ ،‬پنجره يا درى را از آن ديوار باز كند و در عوض چ‪55‬يزى از وى بگ‪55‬يرد‪ ،‬م‪55‬انعى‬
‫ندارد‪.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬احياى موات (زمينهاى باير)‪ ،‬آب زائد‪ ،‬واگذارى زمين و چراگاهها‪:‬‬
‫‪ -1‬احياء موات‪:‬‬
‫تعريف احياء موات‪ :‬عبارت است از اينكه يك فرد مسلمان تصميم مىگ‪55‬يرد تا زمي‪55‬نى‪ 5‬را كه‬
‫در ملك كسى نيست آب‪55‬اد كند در آن درخت بزن‪55‬د‪ ،‬خانه بس‪55‬ازد‪ 5‬يا چ‪55‬اه آبى در آن حفر كن‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫زمين به او تعلق مىگيرد و مملوكه او مىباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم احياء موات‪ :‬احياء موات مشروع و جايز است رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬مَْن أَْحيَ‪%‬ا‬
‫أَْرض‪ً% % % %‬ا مَْيتَ‪ً% % % %‬ة َفهَِى لَ‪ُ% % % %‬ه» (احمد و ترم‪55‬ذي)‪« .‬هر كس زمين وي‪55‬ران و ب‪55‬ايرى را آب‪55‬اد كند از آن او‬
‫مىگردد‪.»5‬‬
‫‪ -3‬احكام احياى موات‪ -1 :‬زمين باير و ويران ملك كسى قرار نمىگيرد‪ 5‬مگر به دو شرط‪:‬‬
‫اول‪ :‬بمعنى واقعى كلمه آن را آباد كند‪ ،‬يع‪55‬نى در آن درخت بزن‪55‬د‪ ،‬خانه بس‪55‬ازد‪ 5‬يا چ‪55‬اه حفر‬
‫كند و به آب برس‪55‬اند‪ ،‬پس ب‪55‬راى احي‪55‬اء زمين تنها زراعت‪ ،‬عالمت گ‪55‬ذارى‪ ،‬و گذاش‪55‬تن م‪55‬انعى‬
‫مانند سنگ يا خار و غيره كافى نيست و با اين عمل زمين در ملك كسى داخل نمىش‪55‬ود‪ 5،‬اگر چه‬
‫كسى كه اين كارها را كرده باشد از ديگران حق تقدم دارد‪.‬‬
‫«م ْن‬
‫دوم‪ :‬زمين مختص و منسوب به كسى يا به كسانى نباشد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫َح‪%ٍ %‬د َف ْ‪%‬ه‪%َ %‬و أ َ‪%‬‬
‫َح‪%%‬قُّ» (بخ‪55‬ارى‪« .)5‬هر كس زمي‪55‬نى‪ 5‬را احي‪55‬اء كند كه متعلق به كسى‬ ‫ت أل َ‪%‬‬ ‫أَ ْع َ‪%‬م‪%َ %‬ر أ َْر ً‬
‫ض ‪%%‬ا ل َْي َس ‪ْ %%‬‬
‫نباشد‪ ،‬او در آن زمين از سايرين حق تقدم دارد»‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر زمين باير نزديك به شهر يا داخل آن است بدون اج‪55‬ازه دولت كسى اق‪55‬دام به احي‪55‬اى‬
‫آن نكند‪ .‬زيرا ممكن است براى مص‪55‬الح عامه باشد و در ص‪55‬ورت احي‪55‬اء و تملك منجر به اخالل‬
‫در كار و منافع عامه گردد‪.‬‬
‫‪ -3‬معادن بوسيله احياء در ملك كسى داخل نمىگ‪55‬ردد‪ ،‬خ‪55‬واه مع‪55‬دن نمك باشد يا نفت‪ ،‬يا هر‬
‫معدنى ديگر‪ ،‬زيرا معادن متعلق به مصالح جمعى مسلمانان است‪ ،‬رسول اكرم ص معدن نمكى‬
‫را به كسى واگذار‪ 5‬كرده بود و بعد آن را از وى پس گرفت‪( .‬ابوداود‪ 5،‬ترمذى)‪.‬‬

‫‪326‬‬
‫‪ -4‬اگر آبى در زمينى‪ 5‬كه در دست احياء است‪ ،‬پيدا ش‪55‬ود‪ ،‬احياء كنن‪55‬ده زمين حق تق‪55‬دم دارد‪،‬‬
‫اء ِفى‬
‫اس ش‪%ُ% %‬رََك ُ‬
‫مىتواند‪ 5‬قبل از ديگران نيازهاى‪ 5‬خود را تأمين كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬النَّ ُ‬
‫النارِ»‪( .‬احمد‪ ،‬ابوداود‪.)5‬‬ ‫الء َو َّ‬
‫اء َوْالكَ ِ‬ ‫َثَلَاثٍة‪ :‬فِى الَْم ِ‬
‫«مردم در سه چيز با هم شريك هستند‪ ،‬آب‪ ،‬علف و گياه»‪.‬‬
‫توجه‪ :‬چ‪55‬اه ق‪55‬ديمى‪ 5‬اگر دوب‪55‬اره حف‪55‬ارى مىش‪55‬ود‪ 5‬ح‪55‬ريم آن پنج‪55‬اه ذراع مىباش‪55‬د‪ ،‬ولى اگر ت‪55‬ازه‬
‫حفارى شده است حريم آن ‪ 25‬ذراع است‪ .‬صاحب چاه با حفر چ‪55‬اه‪ 25 ،‬يا پنج‪55‬اه ذراع از زمين‬
‫اطراف‪ 5‬چاه را مالك مىگردد‪ ،‬عمل عدهاى از س‪55‬لف بر اين ب‪55‬وده است و در روايت آم‪55‬ده است‪:‬‬
‫البْئِر َم ُّد ِرشَائِهَا» «حريم چاه باندازه ريسمان آن است»‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬ ‫«َحرِْيِم ِ‬
‫حريم درخت خرما و ساير درخت باندازه ط‪55‬ول و ع‪55‬رض ش‪5‬اخههاى‪ 5‬آنها اس‪55‬ت‪ .‬هر كس در‬
‫زمين باير مالك درختى‪ 5‬شود‪ ،‬به مقدار طول شاخهاى آن مالك زمين باير مىش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫خلَ ‪% % %‬ةِ مَ ‪ُّ% % %‬د َجرِيْ ‪ِ% % %‬دَها» «ح‪55‬ريم درخت خرما بان‪55‬دازه ط‪55‬ول ش‪55‬اخههاى‪ 5‬آن‬
‫الن ْ‬
‫ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬حَ ‪% % %‬رِْيُم َّ‬
‫(شاخههاى درخت خرما) است»‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬
‫حريم منزل به مقدار نياز آن است تا صاحب منزل بتواند زبالهها‪ 5‬را در آن جمع كن‪55‬د‪ ،‬گ‪55‬او و‬
‫گوسفندهايش‪ 5‬را نگه‪55‬دارى كند و ماش‪55‬ينهايش را در آنجا پ‪55‬ارك كن‪55‬د‪ ،‬هر كس در زمي‪55‬نى ب‪55‬اير و‬
‫موات منزلى بسازد‪ ،‬آن مقدار از زمين را كه براى نيازهاى مذكور‪ 5‬الزم است‪ ،‬مالك مىباشد‪5.‬‬

‫‪ -2‬تعريف آب زائد‪:‬‬
‫‪ -1‬آب زائد به آب نهر و يا چ‪55‬اهى گفته مىش‪5‬ود‪ 5‬كه اض‪55‬افه بر مص‪5‬رف‪ 5‬روزم‪55‬ره‪ ،‬مالك خ‪5‬ود‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم آب زائ‪55‬د‪ :‬حكم آبه‪55‬اى زائد اين اس‪55‬ت‪ ،‬كه ب‪55‬دون بها به نيازمن‪55‬دان داده ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫ض ‪%‬ل ال ‪ِ %‬‬
‫ْم‪%‬اء لِيُبَ‪َ %‬‬
‫‪%‬اع بِ‪%ِ %‬ه الْ َكألُ» (مسلم)‪« .‬آب زائد از نياز‪ ،‬فروخته‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ ُيبَاعُ فَ ْ ُ َ‬
‫«لا ُيْمَنُع َفض‪ُْ%‬ل الم‪%%‬اءِ‬
‫نشود‪ 5‬تا به بهانه آن علفها (خودرو) را بفروشد‪ ،»5‬در روايتى ديگر آمده است‪َ .‬‬
‫الء» «آب زائد منع كرده نشود‪ 5‬تا به بهانه آن جلو علفها گرفته شود»‪.‬‬
‫ِلُيْمَنَع ِبِه الكَ ُ‬
‫احكام آب زائد‪:‬‬
‫‪ -1‬دادن آب زائد الزم نيست مگر وقتى كه مالك از آن مستغنى‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬به كس يا كسانى كه داده مىشود‪ ،‬نيازمند باشند‪.‬‬
‫‪ -3‬مالك با دادن آن متضرر‪ 5‬نشود‪.‬‬

‫اقطاع (واگذارى زمين)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف اقط‪555‬اع‪ :‬منظ‪555‬ور از اقط‪555‬اع اين است كه ح‪555‬اكم از اراضى ملى كه در ملك كسى‬
‫نيستند‪ ،‬مقدارى را براى زراعت يا درختكارى‪ 5‬به كسى واگذار‪ 5‬مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم اقطاع‪ :‬اقطاع (واگذار نمودن زمين) براى امام جايز است‪ ،‬يع‪55‬نى تنها ام‪55‬ام مىتواند‪5‬‬
‫اراضى‪ 5‬ملى را واگ‪55‬ذار‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص و بعد از ايش‪55‬ان اب‪55‬وبكر‪ 5‬و عمر ب زمين‬
‫واگذار‪ 5‬كردهاند‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام اقطاع‪:‬‬
‫‪ -1‬بجز امام كسى ديگر نمىتواند‪ 5،‬زمين واگذار‪ 5‬كند‪ ،‬زيرا در اراضى ملى تنها ام‪55‬ام مىتواند‬
‫تصرف‪ 5‬كند‪.‬‬
‫‪ -2‬امام زمين به اندازه واگذار‪ 5‬كند كه شخص قادر‪ 5‬به احياء و عمران آن باشد‪.‬‬

‫‪327‬‬
‫‪ -3‬اگر شخصى‪ 5‬كه زمين بوى واگذار شده است‪ ،‬از عمران و احياء آن ع‪55‬اجز گ‪55‬ردد‪ ،‬ام‪55‬ام‬
‫مىتواند‪ 5‬زمين را از او پس بگيرد‪.‬‬
‫‪ -4‬ام‪55‬ام مىتواند در واگ‪55‬ذارى زمين ارف‪55‬اق كن‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى بمنظ‪55‬ور‪ 5‬اح‪55‬داث مراكز تج‪55‬ارى‪،‬‬
‫ورزشى‪ ،‬خيابانهاى وسيع و پاركهاى تفريحى به كس‪55‬انى كه خواس‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬زمين واگ‪55‬ذار كن‪55‬د‪،‬‬
‫بشرط‪ 5‬اينكه اين واگذارى منجر به ضرر عامه مسلمانان نشود‪ ،‬و كسانى كه بدين منظ‪55‬ور زمين‬
‫به آنان واگذار شده است‪ ،‬مالك زمين نمىشوند‪ ،‬البته آنان از ديگران حق تقدم دارن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫«مْن س‪ََ%%‬بَق إَِلى مَ‪َ% %‬الْم َيس‪ُ%ْ%‬بْق إَِليْ‪ِ% %‬ه مُس‪ِ%ْ%‬لٌم َفهُ‪%%‬وَ أَحَ‪ُّ% %‬ق بِ‪% %‬هِ» «هر كس براى گرفتن زمينى كه‬
‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫هنوز ملك كسى نيست‪ ،‬سبقت كند‪ ،‬از ديگران در آن زمين حق تقدم دارد»‪.‬‬
‫‪ -5‬كسى كه امام به او زمين واگذار‪ 5‬كرده تا مركز تجارى احداث كند يا اينكه بدون واگذارى‪5‬‬
‫از طرف امام براى تصرف زمين سبقت كرده است‪ ،‬حق ندارد اقدامى به ضرر ديگ‪55‬ران انج‪55‬ام‬
‫ده‪55‬د‪ ،‬مانند اينكه جلو روش‪55‬نى‪ 5‬را بگ‪55‬يرد يا م‪55‬انع از ورود مش‪55‬تريان ش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ضرََر َوَلا ضَِرارَ»‪.‬‬
‫مىفرمايد‪َ« :‬لا َ‬
‫توجه‪ :‬اگر رودخانه پر از آب شود‪ ،‬و آب س‪55‬يل در آن ج‪55‬ارى ش‪55‬ود‪ ،‬مس‪55‬لمانان به ت‪55‬رتيب از‬
‫قسمت باالى رودخانه از آب آن استفاده كنند تا اينكه زمينه‪55‬اى‪ 5‬م‪55‬ورد‪ 5‬نظر همه آبي‪55‬ارى ش‪55‬وند يا‬
‫آب به پايان رسد‪ .‬و زمينهائى‪ 5‬كه به لحاظ قرب با هم مساوىاند‪ 5‬و در مبدا رودخانه ق‪55‬رار‪ 5‬دارن‪55‬د‪،‬‬
‫آب س‪55‬يل به تناسب ب‪55‬زرگى و ك‪55‬وچكى‪ 5‬مي‪55‬ان آن زمينها تقس‪55‬يم گ‪55‬ردد اگر از لح‪55‬اظ ق‪55‬رب با مب‪55‬دأ‬
‫رودخانه با هم مساوىاند‪ ،‬آنگاه ب‪55‬راى حل اختالف و منازع‪55‬ه‪ ،‬قرعه كشى ش‪55‬ود‪ .‬رواي‪55‬تى در ابن‬
‫ماجه به روايت عباده بن صامت ‪ ‬نقل شده است‪ ،‬كه رسول اكرم ص در ب‪5‬اره آبي‪5‬ارى‪ 5‬نخلها از‬
‫آب سيل چنين قضاوت كرده است‪ .‬كه نخله‪55‬ائى كه ب‪55‬االى رود خانه هس‪55‬تند‪ ،‬نخست آنها آبي‪55‬ارى‬
‫ش‪55‬وند و آب رها ك‪55‬رده ش‪55‬ود تا بان‪55‬دازه كه ق‪55‬دم زير آب باشد باغچه درختها را پر كند و بعد به‬
‫نخلهاى پائينتر‪ 5‬سوق داده شود‪ ،‬و به همين ترتيب تا همه درختها‪ 5‬آبيارى ش‪55‬وند يا آب تم‪55‬ام ش‪55‬ود‪.‬‬
‫در روايتى ديگر در خصوص همين مطلب آمده است رسول اكرم ص خطاب به حضرت زب‪55‬ير‬
‫ارَك» (بخارى‪« .)5‬اى زبير نخست زمينهايت‪ 5‬را آب بده‬ ‫«اسِق َيا ُزَبْيُر ُثَّم َاْرس‪%ِ%‬لْ ْالم ‪%%‬اءَ إَِلى جَ‪ِ %%‬‬
‫مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫و بعد آب را به طرف‪ 5‬زمينهاى همسايهات كه پائينتر از زمينهاى تو قرار دارند‪ ،‬رها كن»‪.‬‬

‫حمى (چراگاه)‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف حمى‪ :‬حمى به زمين مواتى گفته مىشود‪ 5‬كه بمنظور رشد علفها و گياهان از ورود‪5‬‬
‫دامها در آن جلوگيرى مىشود‪ 5‬تا دامهاى بخصوصى از آن استفاده كنند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم چراگاهها‪ :‬سواى امام و حكومت‪ ،‬هيچكس از مسلمانان مج‪55‬از نيست ح‪55‬تى يك وجب‬
‫«لا َحمَى إَِّلا لِلّهِ‬
‫از زمينهاى ملى را به عنوان چراگ‪55‬اه حف‪55‬اظت كن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫َوِلَرس ‪ُ% %‬ولِِه» (بخاري)‪« .‬كسى حق تعيين حمى را ن‪55‬دارد جز هّللا و رس‪55‬ول او»‪ .‬از ح‪55‬ديث چ‪55‬نين بر‬
‫مىآيد كه بجز خ‪55‬دا و رس‪55‬ول يا جانش‪55‬ين او كسى ديگر حق تع‪55‬يين‪ ،‬حمى و چراگ‪55‬اه را ن‪55‬دارد و‬
‫جانشين رسول اكرم ص امام است‪ .‬يع‪55‬نى ره‪55‬بر مس‪55‬لمانان و ره‪55‬بر حك‪55‬ومت‪ .‬و ح‪55‬ديث م‪55‬ذكور‬
‫حك‪55‬ايت از آن دارد كه ام‪55‬ام بمنظ‪55‬ور رع‪55‬ايت و حفظ مص‪55‬الح عم‪55‬ومى مج‪55‬از به چ‪55‬نين اق‪55‬دامى‪5‬‬
‫مىباشد‪ 5.‬زيرا آنچه كه متعلق به هّللا و رسول است‪ ،‬در جهت منافع عامه مسلمانان انف‪5‬اق مىش‪5‬ود‪،‬‬
‫مانند‪ ،‬خمس غنيمت‪ ،‬مال ف‪5‬ئى و زك‪5‬ات و غ‪5‬يره‪ ،‬هم‪5‬انطور كه رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص بقيع را ب‪5‬راى‬
‫شترها و اسبهاى سپاه در نظر گرفته بود‪ .‬و حضرت عمر ‪ ‬نيز زمينى را حمى ق‪55‬رار داده ب‪55‬ود‬
‫باداللّهِ‬
‫العب ‪%%‬ادُ‪ ،‬عِ ُ‬
‫ال اللّهِ َو ِ‬
‫ووقتى اين اقدام او مورد اي‪55‬راد بعض‪55‬ىها‪ 5‬ق‪55‬رار‪ 5‬گ‪55‬رفت‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« :‬المَ ‪% %‬الُ‪ ،‬مَ‪ُ % %‬‬
‫ض ش‪ِْ% %‬برًا فِى ش‪ِْ% %‬بٍر» (جامع األحاديث للسيوطي)‪.‬‬ ‫َواللّهِ‪ ،‬لَوَْلا مَا أَحِْملُ َعَلْيهِ ِفى َسِبْيلِ اللّهِ مَا َحمَْي َ‬
‫ت ِمَن الأَْر ِ‬

‫‪328‬‬
‫«مال‪ ،‬مال خدا است و بندگان‪ ،‬بندگان او هستند‪ ،‬بخدا سوگند اگر اين چراگاه بخاطرخدا نمىبود‪،‬‬
‫يك وجب از آن را چراگاه قرار‪ 5‬نمىدادم»‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام چراگاه‪ -1 :‬بجز خليفه و امام مسلمانان كسى حق تعيين چراگاه را ن‪55‬دارد‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫«لا َحمَى إَِّلا لِلّهِ َوِلَرسُ ِ‬
‫ولهِ» (بخاري)‪.‬‬ ‫اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪ -2‬تنها اراضى و زمينهائى‪ 5‬حمى قرار‪ 5‬مىگيرند كه مملوكه كسى نباشند‪5.‬‬
‫‪ -3‬خليفه براى خود نمىتواند‪ ،‬حمى تعيين كند بلكه براى منافع عامه مسلمانان مجاز به چنين‬
‫اقدامى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -4‬سازمان جنگلبانى‪ 5‬كه از جنگلها بمنظور‪ 5‬رشد درختها و جنگلها حفاظت مىكن‪55‬د‪ ،‬اگر اين‬
‫حفاظت‪ ،‬در جهت حفظ مصالح و منافع توده مسلمانان است‪ ،‬حمى تلقى شده به سازمان م‪55‬ذكور‪5‬‬
‫كه به نمايندگى‪ 5‬از دولت اين كار را مىكند‪ ،‬اجازه داده مىشود‪ 5.‬اگر اين اقدام سازمان جنگل ب‪55‬انى‬
‫و مراتع نفع عامه مسلمانان را دربر ندارند‪ ،‬مجاز به چنين اقدامى نيست‪ ،‬چون در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده‬
‫ولهِ» و منظور از هّللا و رسول آن است كه به سود توده مسلمانان باشد‪.‬‬ ‫«لا َحمَى إَِّلا لِلّهِ َوِلَرسُ ِ‬
‫است‪َ ،‬‬

‫‪329‬‬
‫فصل پنجم‬
‫ساير احكام‬
‫اين فصل مشتمل بر نه ماده است‪:‬‬

‫ماده اول‪ :‬قرض و وام‪:‬‬


‫تعريف‪ 5‬قرض‪ :‬قرض در لعنت بمعنى قطع و بريدن است‪ ،‬و در شرع‪ :‬عبارت است از دادن‬
‫م‪55‬ال به كسى تا بعد از اس‪55‬تفاده و ت‪5‬أمين ني‪55‬از ع‪55‬وض آن را دوب‪55‬اره بر گردان‪55‬د‪ ،‬مانند اينكه ف‪55‬رد‬
‫نيازمند‪ 5‬به كسى كه احسان و تبرعش شرعا معتبر است‪ ،‬مىگويد‪« :‬اقرض‪%%‬نى أو أس‪%%‬لفنى ك‪%%‬ذا من م‪%%‬ال‬
‫أو متاع أو حيوان مدة ثم أرده عليك‪ ،‬فيفعل» به اين مبلغ يا كاال نياز دارم‪ ،‬اگر لطف فرموده عنايت‬
‫كنى بعد از مدتى‪ ،‬عوضش را بر مىگردانم‪ ،‬و مخاطب چنين مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم ق‪55‬رض‪ :‬ق‪55‬رض‪ ،‬دادن مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬الحدي‪55‬د‪« .)11 :‬هر كس‬
‫در راه هّللا به كسى وام دهد‪ ،‬مزدش را چند برابر مىكند و ب‪55‬راى او (در آخ‪55‬رت) م‪55‬زد محترمانه‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫س اللَّهُ‬ ‫َّ‬ ‫ِ‬
‫س َع ْن أَخي ‪%%‬ه ُك ْربَ‪% %‬ةً م ْن ُك‪%َ %‬رب ال ‪%ُّ %‬د ْنيَا َنف َ‬
‫خواهد رسيد»‪ ،‬و رسول هّللا در حديث مىفرمايد‪َّ َ :‬‬
‫«م ْن َنف َ‬
‫ب َي‪%ْ % %‬وِم ال ِْقيَ َام‪%ِ % %‬ة» (مسلم)‪« .‬هر كس يك مشكل دنيوى برادر‪ 5‬مسلمانش را حل كند‪،‬‬ ‫َع ْن‪%% %‬هُ ُك ْربَ ‪% %‬ةً ِم ْن ُك‪%% %‬ر ِ‬
‫َ‬
‫خداوند‪ 5‬در ع‪55‬وض مش‪55‬كلى از مش‪55‬كالت روز‪ 5‬قي‪55‬امت او را حل خواهد ك‪55‬رد»‪ .‬اما ق‪55‬رض گ‪55‬رفتن‬
‫مب‪55‬اح است و م‪55‬انعى ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ش‪55‬ترى‪ 5‬را به ق‪55‬رض گرفته ب‪55‬ود و موقع‬
‫اء»‬ ‫اس أَحْس‪َُ% % %‬نُهْم َقض‪ً َ% % %‬‬‫الن ِ‬ ‫پ‪55‬رداخت‪ ،‬ش‪55‬تر به‪55‬ترى به ق‪55‬رض دهن‪55‬ده پ‪55‬رداخت و فرم‪55‬ود‪« 5:‬إَِّن مِْن َخْيرِ َّ‬
‫«بهترين مردم كسانى هستند كه نحوه پرداخت بدهىهاى شان بهتر باشد»‪.‬‬
‫‪ -3‬شرايط قرض‪ :‬شرايط صحت قرض و وام‬
‫‪ -1‬مقدار قرض به لحاظ‪ ،‬كيل‪ ،‬وزن و عدد مشخص باشد‪،‬‬
‫‪ -2‬اگر قرض از نوع حيوان است‪ ،‬سن و سال و ساير اوصاف آن مشخص و شناخته ش‪55‬ده‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬قرض از كسى گرفته شود كه احسان و تبرع او معتبر باشد‪ ،‬لذا قرض از كسى كه مالك‬
‫آن نيست و از كسى كه درك و فهم ندارد‪ ،‬درست نيست‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام قرض‪:‬‬
‫‪ -1‬قرض بعد از تحويل گرفتن‪ ،‬ملك قرض خواه قرار‪ 5‬مىگ‪55‬يرد‪ ،‬هرگ‪55‬اه ق‪55‬رض خ‪55‬واه آن را‬
‫تحويل گرفت‪ ،‬ملك او قرار گرفته و برعهده او خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -2‬قرض براى مدت زمان مشخصى جايز است‪ .‬البته اگر براى پس گرفتن آن ض‪55‬ربال‪5‬أجل‬
‫ذكر نشود‪ 5‬بهتر است تا ارفاق‪ 5‬در حق قرض خواه تحقق يابد‪.‬‬
‫‪ -3‬اگر كاالى به ق‪55‬رض داده ش‪55‬ده ب‪55‬دون تغي‪55‬ير‪ ،‬بماند عين آن ك‪55‬اال بازگردان‪55‬ده ش‪55‬ود و اگر‬
‫متغير شده كاستى يا زيادتى در آن بوجود‪ 5‬آمده است‪ ،‬اگر مثلى است‪ ،‬مثل آن برگردان‪55‬ده ش‪55‬ود و‬
‫اگرنه قيمت آن‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر قرض هزينه حمل و نقل ندارد‪ ،‬قرض گيرنده هرجا مىتواند‪ ،‬آن را به قرض دهن‪55‬ده‬
‫برگرداند و اگر هزينه حمل و نقل دارد‪ ،‬در محلى كه تحويل گرفته شده است‪ ،‬تحويل داده شود‪.‬‬
‫‪ -5‬هرگونه نفع و سود كمى و كيفى كه قرض براى قرض دهنده در بر داشته باش‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬رام‬
‫است‪.‬‬
‫اما اگر قرض گيرن‪55‬ده‪ ،‬ب‪55‬دون توافق‪ 5‬قبلى و ش‪55‬رط در حق ق‪55‬رض دهن‪55‬ده احس‪55‬ان كند م‪55‬انعى‬
‫ندارد‪ ،‬زيرا رسول اكرم ص در عوض يك ش‪55‬تر نس‪5‬بتا كوچ‪55‬ك‪ ،‬يك ش‪5‬تر بس‪55‬يار ج‪55‬وان خ‪55‬وب و‬

‫‪330‬‬
‫اء» بهترين مردم كسانى هستند‬ ‫اس أَحْ َ‬
‫سُنُهْم َقض‪ً َ% % %‬‬ ‫چاق چهار دندان‪ ،‬داده بود و فرمود‪« 5:‬إَِّن مِْن َخْيرِ َّ‬
‫الن ِ‬
‫كه بدهى هاى خود را بهتر بپردازند‪( 5.‬بخاري)‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬وديعت و امانت‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف وديعت‪ :‬وديعت چيزى است كه نزد كسى گذاشته مىشود‪ 5‬تا از آن حفاظت ك‪55‬رده و‬
‫هرگاه كه مالك آن را بخواهد باو سپرده شود‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم وديعت‪ :‬وديعت جايز و مشروع است‪ .‬آيههاى زير به مشروعيت آن اش‪55‬اره دارن‪55‬د‪:‬‬
‫مىفرماي‪55‬د‪( ﴾   ﴿ :‬البقرة‪« .)283 :‬كسى كه امين ق‪55‬رار‬
‫داده ش‪5555‬ده اس‪5555‬ت‪ ،‬ام‪5555‬انتش را ب‪5555‬پردازد‪ .»5‬و مىفرماي‪5555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬النساء‪« .)58 :‬خداوند‪ 5‬امر مىكند شما را تا امانتها را به كس‪55‬انى‬
‫كه شايستگى آن را دارند بسپاريد‪ .»5‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أ َِّد األ ََمانَ ‪%‬ةَ إِلَى َم ِن ا ْئتَ َمنَ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك‪َ ،‬وال تَ ُخ ْن‬
‫ك» (ابوداود و ترمذى)‪« .‬امانت را به كسى كه تو را امين قرار‪ 5‬داده است‪ ،‬بسپار‪ 5‬و كسى‬ ‫َم ْن َخانَ َ‬
‫كه در حق تو خي‪55‬انت ك‪55‬رده است تو در حق او خي‪55‬انت نكن» وديعه ن‪55‬وعى ام‪55‬انت اس‪55‬ت‪ ،‬و حكم‬
‫وديعت با توجه به اختالف اوضاع و احوال مختلف مىشود‪ 5.‬گاهى قبول و پ‪55‬ذيرفتن‪ 5‬وديعه واجب‬
‫مىگ‪55‬ردد‪ ،‬و آن در ش‪55‬رايطى كه مس‪55‬لمان ناچ‪55‬ار است كه از م‪55‬الش حف‪55‬اظت كند و بجز كسى كه‬
‫كااليش را باو مىدهد‪ ،‬نمىيابد‪ ،‬در بعضى شرايط پذيرفتن وديعت مستحب و مستحسن مىگردد نه‬
‫واجب‪ ،‬مثال يك شخص در عين حال كه قادر به حفاظت از مال خود است‪ ،‬آن را جهت حفاظت‬
‫به ديگرى مىدهد‪ ،‬در اين حالت پ‪55‬ذيرفتن‪ 5‬وديعت واجب نيس‪55‬ت‪ .‬البته مس‪55‬تحب است زي‪55‬را ن‪55‬وعى‬
‫تع‪5‬اون علىالبر اس‪5‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪( ﴾   ﴿ :‬المائدة‪:‬‬
‫‪ .)2‬و گاه وقتى‪ 5‬پذيرفتن وديعت مكروه است‪ ،‬يعنى اگر كسى كه وديعه باو س‪55‬پرده مىش‪55‬ود‪ ،‬اگر‬
‫توان حفاظت آن را ندارد‪ ،‬پذيرفتن‪ 5‬آن مكروه است‪.‬‬
‫احكام وديعت‪:‬‬
‫‪ -1‬امانت گذار و امانتدار هر دو بايد مكلف‪ ،‬عاقل و توانا باشند‪ ،‬پس كودك و ديوانه كه فاقد‪5‬‬
‫عقل مىباشند نمىتوانند كااليى را به وديعت بگذارند‪ ،‬يا قبول كنند‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر وديعت بدون تعدى و كوتاهى‪ ،‬تلف شود‪ ،‬ضمان بر وى واجب نيست‪ ،‬رسول اك‪5‬رم‬
‫مان عََلى مُؤَتمٍَن» (دار قط‪55‬نى‪ ،‬س‪55‬ندش ض‪55‬عيف است ن‪55‬زد جمه‪55‬ور‪ 5‬معم‪55‬ول به‬ ‫«لا ض ‪َ َ%%‬‬
‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ض‪َ % %‬ما َن َعلَْي ‪%ِ %‬ه» «هر كس ام‪55‬انتى‬
‫ع َو ِد َيع‪% %‬ةً فَالَ َ‬ ‫است)‪« .‬امانتدار‪ ،‬ضامن نيست» و مىفرماي‪55‬د‪« :‬من أ ِ‬
‫ُود َ‬ ‫َْ‬
‫نزد او گذاشته شود‪ ،‬ضامن نيست»‪( .‬ابن ماجه)‪.‬‬
‫‪ -3‬هر يك از طرفين هرگاه خواسته باشد مىتواند‪ 5‬وديعه را برگرداند‪5.‬‬
‫‪ -4‬امانتدار‪ 5‬بدون اجازه صاحب امانت بهيچ وجه نمىتوان‪55‬د‪ 5،‬از وديعه اس‪55‬تفاده كن‪55‬د‪ ،‬هرگونه‬
‫استفاده منوط‪ 5‬به اجازه مالك مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -5‬اگر ميان امانتگذار‪ 5‬و امانتدار‪ 5‬در مورد‪ 5‬اداى امانت‪ ،‬اختالف پيدا شود‪ ،‬سخن امانتدار‪ 5‬با‬
‫سوگند‪ 5‬معتبر است‪ .‬اال اينكه امانت گ‪55‬ذار م‪55‬دعايش را كه اداء نك‪55‬ردن وديعه اس‪55‬ت‪ ،‬با بينه ث‪55‬ابت‬
‫كند‪.‬‬
‫نحوه تنظيم امانت نامه‪:‬‬
‫آق‪55‬اى ‪ ....‬مىپ‪55‬ذيرد كه فالن مبلغ را از آق‪55‬اى ‪ ....‬بعن‪55‬وان وديعه ش‪55‬رعى وص‪55‬ول ك‪55‬رده و‬
‫حفاظت وصيانت آن را در محلى كه مورد نظر صاحب وديعه است متعهد و مل‪5‬تزم ش‪55‬ده اس‪5‬ت‪،‬‬
‫و امانتدار حضور‪ 5‬داش‪55‬ته و م‪55‬راتب قيد ش‪55‬ده در ام‪55‬انت نامه را با علم و اراده خ‪55‬ودش به امضاء‬
‫رسانده است‪.‬‬

‫‪331‬‬
‫نحوه تنظيم بر گرداندن امانت‪:‬‬
‫بدينوسيله تائيد مىگردد اينجانب‪ ....‬عين كاالئى را كه نزد آقاى ‪ ....‬در فالن تاريخ به وديعه‬
‫گذاش‪55‬ته ب‪55‬ودم‪ ،‬در فالن ‪ ....‬ت‪55‬اريخ تحويل گ‪55‬رفتم و اين تحويل و تح‪55‬ول در ت‪55‬اريخ‪ ....‬به امضاء‬
‫امانتدار‪ 5‬و امانت گذار رسيده است‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬عاريت‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف عاريت‪ :‬عاريت عبارت است از كاالئى كه براى م‪55‬دت معي‪55‬نى به ش‪55‬خص س‪55‬پرده‬
‫مىشود‪ 5‬تا بعد از استفاده الزم‪ ،‬آن را به صاحب اصلى بازگرداند‪ 5.‬مثال ب‪55‬رادر مس‪55‬لمان از ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫مس‪555‬لمانى خودك‪555‬ارى‪ 5‬را موقت‪555ً5‬ا مىگ‪555‬يرد و بعد از نوش‪555‬تن يك نامه آن را به ص‪555‬احب اص‪555‬لى‬
‫برمىگرداند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم ع‪5‬اريت‪ :‬ع‪5‬اريت گ‪5‬رفتن و به ع‪5‬اريت دادن بنا بر آي‪5‬ات و رواي‪5‬ات زي‪5‬ر‪ ،‬مش‪5‬روع‪5‬‬
‫است‪:‬‬
‫مىفرمايد‪( ﴾   ﴿ :‬المائدة‪« .)2 :‬در كارهاى‪ 5‬خير با‬
‫همديگر تعاون كنيد»‪ .‬و در مقام نكوهش از كسانى به همديگر عاريت نمىدهند‪ ،‬مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬الماعون‪ .)7 :‬و رسول هّللا ص خطاب به صفوان بن اميه كه چند تا‬
‫لباس زرهى از وى به عاريت گرفته بود و صفوان پرسيد كه‪ :‬يا رسول هّللا ! اينها را به صورت‪5‬‬
‫غصب بردى‪ ،‬فرمود‪« :‬بَ ‪%%‬لْ َعارِيَ ‪%%‬ةٌ َمض‪ُْ%%‬مونٌَة» اى صفوان اينها را غصب نكردم بلكه بطور‪ 5‬عاريت‬
‫«م‪%% %‬ا ِم ْن‬
‫ن‪55‬زد من هس‪55‬تند و اگر تلف ش‪55‬دند‪ ،‬ض‪55‬امن قيمت آن هس‪55‬تم‪ ،‬و رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫‪%‬ف بِ ِظل ِْف َ‪%‬ه‪%‬ا‬
‫ات الظِّ ْل‪ِ %‬‬‫‪%‬اع َق ْرقَ‪ٍ %‬ر تَطَ‪%ُ %‬ؤهُ َذ ُ‬‫َه‪%‬ا َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة بَِق‪ٍ %‬‬
‫ب إِبِ‪%ٍ %‬ل َوالَ َب َق‪ٍ %‬ر َوالَ غَنَ ٍم الَ ُي‪%َ %‬ؤدِّى َح َّق َ‪%‬ه‪%‬ا إِالَّ أُق ِْع‪َ %‬د ل َ‪%‬‬ ‫ص‪ِ %‬‬
‫اح ِ‬ ‫َ‬
‫‪%‬ال‪:‬‬‫ول اللَّ ِه َو َم‪%%‬ا َح ُّق َ‪%‬ه‪%‬ا قَ‪َ %‬‬
‫ورةُ الْ َق‪%ْ %‬ر ِن» ُقلْنَ‪%%‬ا يَ‪%%‬ا َر ُس ‪َ %‬‬ ‫س‪َ %‬‬
‫ٍِ‬
‫يه‪%‬ا َي ْو َمئ‪%%‬ذ َج َّماءُ َوالَ َم ْك ُ‬ ‫س فِ َ‪%‬‬ ‫ِِ ِ‬ ‫َوَت ْن ِط ُح‪%%‬هُ ذَ ُ‬
‫ات الْ َق‪%ْ %‬رن ب َق ْرن َ‪%‬ه‪%‬ا ل َْي َ‬
‫يل اللَّ ِه» (مسلم)‪« .‬هر كس‬ ‫‪%‬ل َعلَْي َه‪%%‬ا فِى َس‪%‬بِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫يح ُت َه‪%%‬ا َو َحلَُب َه‪%%‬ا َعلَى ال َْم‪%%‬اء َو َح ْ‪%‬م ٌ‬ ‫‪%‬ارةُ َدلْ ِو َه‪%%‬ا َو َمن َ‬ ‫«إِط َْرا ُق فَ ْحل َه‪%%‬ا َوإِ َع‪َ %‬‬
‫كه گ‪55‬او‪ ،‬ش‪55‬تر و گوس‪55‬فند دارد و حق (ش‪55‬رعى) آنها را ادا نكن‪55‬د‪ ،‬روز‪ 5‬قي‪55‬امت آن ش‪55‬خص در يك‬
‫ميدان مسطح نشانده مىشود‪ 5‬و حيوان سمدار با س‪55‬مها و ش‪55‬اخدار با ش‪55‬اخها خ‪55‬ود او را مىزنن‪55‬د‪ ،‬و‬
‫هيچ يك از آنها روز قيامت بى شاخ يا شاخ شكسته نخواهد بود‪ .‬سوال شد‪ ،‬اى پي‪55‬امبر‪ 5‬خ‪55‬دا! حق‬
‫آنها (حيوان‪55‬ات) چيس‪55‬ت؟ فرم‪55‬ود‪ 5:‬نر آنها ب‪55‬راى جفتگ‪55‬يرى داده ش‪55‬ود‪ ،‬دلو آب آنها و ش‪55‬ير آنها‬
‫رايگان بصورت عاريت به مستمندان داده شود و شير آنها موقعى دوش‪55‬يده ش‪55‬ود كه آب خ‪55‬ورده‬
‫باشند و كاالى مستمندان براى خشنودى‪ 5‬خدا بر پشت آنها حمل كرده ش‪55‬ود»‪ .‬ع‪55‬اريت دادن بن‪55‬ابر‬
‫آيه‪( ﴾   ﴿ ،‬المائدة‪ )2 :‬مستحب است گاه وقتى‪ 5‬ع‪55‬اريت‬
‫دادن واجب مىشود‪ ،‬در صورتى كه خواه‪55‬ان ع‪55‬اريت ناچ‪55‬ار به گ‪55‬رفتن ع‪55‬اريت باشد و ص‪55‬احب‬
‫كاال نياز فورى‪ 5‬به آن نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام عاريت‪:‬‬
‫‪ -1‬فقط كاالى مب‪55‬اح به ع‪55‬اريت داده ش‪55‬ود‪ ،‬ل‪55‬ذا كن‪55‬يز ب‪55‬راى وطى و ش‪55‬خص مس‪55‬لمان ب‪55‬راى‬
‫خدمت به كفار‪ ،‬و خوش‪5‬بوئى‪ 5‬و پارچه دوخته به شخصى كه در ح‪5‬الت اح‪5‬رام اس‪5‬ت‪ ،‬به ع‪5‬اريت‬
‫داده نمىش‪5555‬ود‪ 5.‬زي‪5555‬را تع‪5555‬اون در كاره‪5555‬اى‪ 5‬گن‪5555‬اه بن‪5555‬ابر آيه ﴿‪   ‬‬
‫‪( ﴾‬المائدة‪ )2 :‬حرام و ناجايز‪ 5‬است‪.‬‬

‫‪ -2‬اگر عاريت دهن‪55‬ده ع‪55‬اريت را مش‪55‬روط‪ 5‬به ض‪55‬مان كن‪55‬د‪ ،‬در ص‪55‬ورت‪ 5‬اتالف بر مس‪55‬تعير‪5‬‬
‫«المُس‪ِْ% %‬لُمونَ َعَلى ش‪ُُ% %‬روطِِهْم» «مس‪55‬لمانان بر‬
‫پرداخت قيمت واجب است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫اساس شرايط مورد‪ 5‬توافق با هم رفتار‪ 5‬و معامله كنند» (ابوداود و حاكم)‪ .‬اگر ضمان ع‪55‬اريت در‬

‫‪332‬‬
‫متن عقد شرط نبوده و عاريت بدون تعدى و كوتاهى از جانب مستعير‪ 5‬تلف شود‪ ،‬ضمان ن‪5‬دارد‪،‬‬
‫البته ضمان بر مستعير‪ 5‬واجب نيست ولى بهتر اين است كه ض‪55‬مانش را ب‪55‬پردازد‪ ،‬زي‪55‬را رس‪55‬ول‬
‫«طع‪%% %‬امٌ ِبَطعَ ‪ٍ % %‬‬
‫ام‬ ‫اكرم ص خطاب به يكى از همسران خود كه ظرف‪ 5‬غذايى را شكسته بود‪ ،‬فرم‪55‬ود‪َ :‬‬
‫َوِآنيَ ‪%%‬ةٌ ِبِآنيَ ‪ٍ%%‬ة» «عوض طع‪55‬ام‪ ،‬طع‪55‬ام است و ع‪55‬وض ظ‪55‬رف‪ ،‬ظ‪55‬رف‪( .»5‬بخ‪55‬اري)‪« .‬هرگ‪55‬اه ك‪55‬االى‬
‫عاريت در اثر تعدى يا كوتاهى در حف‪5‬اظت تلف ش‪55‬ود‪ ،‬مس‪5‬تعير‪ 5‬ض‪5‬امن قيمت يا ض‪5‬امن مثل آن‬
‫است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرمايد‪« :‬عََلى ْالَيِد مَا أَخََذ ْ‬
‫ت حََّتى ت َُؤِّدْيهِ» «هر دستى كه چيزى را برداشته‬
‫است بايد‪ ،‬آن را برگرداند‪.»5‬‬
‫‪ -3‬هزينه حمل و نقل عاريت موقع برگرداندن به صاحبش‪ ،‬بر عهده مستعير اس‪55‬ت‪ ،‬بط‪55‬ور‪5‬‬
‫مثال اگر كاالى عاريت‪ ،‬هزينه حمل داشته باشد مستعير باي‪55‬د‪ ،‬كرايه حم‪5‬ال را ب‪55‬پردازد‪ .‬رس‪55‬ول‬
‫هّللا ص مىفرمايد‪َ« :‬عَلى الَْيِد َما أََخَذتْ َحَّتى ت َُؤدِّْيِه»‪.‬‬
‫‪ -4‬مستعير‪ 5‬حق اج‪55‬اره دادن ك‪55‬االئى را كه به ع‪55‬اريت گرفته است ن‪55‬دارد‪ ،‬البته اگر مالك آن‬
‫راضى‪ 5‬باشد مىتواند آن را بطور‪ 5‬عاريت به كسى ديگر بدهد‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر ديوارى‪ 5‬براى اينكه چوبى روى آن گذاشته ش‪55‬ود به ع‪55‬اريت داده ش‪55‬ود‪ ،‬مالك دي‪55‬وار‪5‬‬
‫حق استرداد و پس گرفتن عاريت را ندارد‪ ،‬تا ديوار منهدم شده عاريت بقوه خود ب‪55‬اقى است هم‬
‫چنين اگر كسى زمي‪5‬نى را ب‪5‬راى زراعت به ع‪5‬اريت داده است تا زرع درو نش‪5‬ده نمىتواند زمين‬
‫را پس بگيرد‪ ،‬پس گ‪55‬رفتن زمين قبل از درو ك‪55‬ردن زراعت يا پس گ‪55‬رفتن دي‪55‬وار قبل از انه‪55‬دام‬
‫باعث ضرر‪ 5‬است و ضرر‪ 5‬رساندن به مسلمان حرام است‪.‬‬
‫‪ -6‬هر كس كاالئى را براى يك مدت مشخص به عاريت بدهد‪ ،‬بهتر است تا پاي‪55‬ان م‪55‬دت آن‬
‫را نستاند‪ ،‬رعايت مدت تعين شده در عاريت مستحب است‪.‬‬
‫نحوه تنظيم عاريت نامه‪:‬‬
‫آقاى ‪ ....‬فالن منزل مسكونى را كه مالك و متصرف‪ 5‬آن است‪ ،‬بطور‪ 5‬عاريت به مدت‪ ....‬به‬
‫فالنى داد‪ ،‬تا ن‪55‬امبرده در م‪55‬دت م‪55‬ذكور در آن زن‪55‬دگى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬اين ع‪55‬اريت با توجه به تم‪55‬ام ظوابط‬
‫شرعى انجام گرفته و طرفين مل‪55‬زم ش‪55‬دند كه در ط‪55‬ول م‪55‬دت نك‪55‬ات ش‪55‬رعى را رع‪55‬ايت كنن‪55‬د‪ ،‬و‬
‫منزل ياد شده از جانب معير در تاريخ‪ ....‬به آقاى فالنى كه مستعير‪ 5‬است تحويل گرديد‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬بحث غصب‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف غصب‪ :‬غصب‪ ،‬عبارت است‪ ،‬از تص‪55‬رف‪ 5‬ك‪55‬ردن و مس‪55‬تولى ش‪55‬دن بر م‪55‬ال غ‪55‬ير‬
‫قهرًا ب‪55‬دون حق تص‪55‬رف‪ 5‬در آن‪ ،‬مثال كسى م‪55‬نزل كسى را متص‪55‬رف‪ 5‬ش‪55‬ده در آن س‪55‬اكن ش‪55‬ود يا‬
‫حيوان و ماشين كسى را متصرف‪ 5‬شده سوار آن شود‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم غص‪55‬ب‪ :‬غصب بن‪55‬ابر آيه زير ح‪55‬رام اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البق‪555‬رة‪« .)188 :‬ام‪555‬وال هم‪555‬ديگر را از راه باطل ميل‬
‫والُكْم حَ ‪َ% %‬رٌام» «خبردار ج‪55‬ان و ام‪55‬وال ش‪55‬ما‬ ‫نكنيد»‪ ،‬و رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬أََلا إَِّن دِمَ ‪َ % %‬‬
‫اءُكْم وَأَمْ ‪َ % %‬‬
‫«م ِن اقْتَطَ‪%َ %‬ع ِش‪ْ %‬براً ِم َن األ َْر ِ‬
‫ض بِغَْي‪ِ %‬ر َح ِّق ِه طُِّوقَ‪%%‬هُ َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة إِلَى‬ ‫براى يكديگر‪ 5‬محترم هستند»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ين» (احمد)‪« .‬هر كس يك وجب زمين را از راه ظلم بگيرد‪ ،‬روز قيامت خداوند‪ ،‬هفت‬ ‫ِ‬
‫َس ‪ْ % %‬ب ِع أ ََرض ‪َ % %‬‬
‫ب َنفْس ‪%ِ%‬هِ» «مال‬ ‫ال ْالمُس ‪ِ%ْ%‬لِم إَِّلا عَْن ِطْي ِ‬ ‫«لا َيحِ ‪% %‬لُّ مَ‪ُ % %‬‬
‫زمين را طوق‪ 5‬گردن او قرار مىدهد»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مسلمان بدون خشنودى و طيب خاطر براى كسى حالل نيست»‪.‬‬
‫احكام غصب‪:‬‬
‫‪ -1‬غاصب بخاطر رعايت نكردن حق خداوند‪ ،‬بصورت‪ 5‬زندانى كردن يا زدن بايد مجازات‬
‫شود‪.‬‬

‫‪333‬‬
‫‪ -2‬باز گردان‪55‬دن م‪55‬ال غصب ش‪55‬ده بر غاصب واجب است در ص‪55‬ورت تلف ش‪55‬دن‪ ،‬قيمت يا‬
‫مثل واجب مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -3‬اگر كاالى غصب شده نزد غاصب معيوب شود يعنى عيبى بر آن وارد شود كه با بودن‬
‫آن مالك نمىتواند‪ 5‬استفاده الزم را از آن ب‪55‬برد‪ ،‬غاصب ك‪55‬االى معي‪55‬وب و مغص‪55‬وب را ن‪55‬زد خ‪55‬ود‬
‫نگاه داشته‪ ،‬مثل آن را به مالك برگردان‪5‬د‪ ،‬اگر دادن مثل متع‪5‬ذرات‪ ،‬ك‪5‬االى معي‪5‬وب را هم‪5‬راه با‬
‫تفاوت عيب برگرداند‪.‬‬
‫‪ -4‬منافع و زوائد كاالى غصب شده همراه با اصل بط‪55‬ور كامل به مالك بر گردان‪55‬ده ش‪55‬ود‪،‬‬
‫مانند‪ ،‬بچه حيوانات غصب شده‪ ،‬محصول درختها‪ 5‬و كرايه حيوان يا ماشين غصب شده‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر شىء غصب شده زمينى‪ 5‬است و غاصب در آن خانه س‪55‬اخته يا درخت غ‪55‬رس ك‪55‬رده‬
‫است‪ ،‬قاضى‪ 5‬او را ملزم به انهدام ساخت و ساز و بر كن‪55‬دن درختها و اص‪55‬الح زمين كه بخ‪55‬اطر‪5‬‬
‫انجام ساخت و ساز خراب شده است‪ ،‬مىكن‪55‬د‪ .‬اگر مالك راضى‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬مىتواند خانه و درختها را‬
‫سرجاى‪ 5‬خود بگذارد و نقصانى كه متوجه زمين شده است‪ ،‬تفاوت حساب را از غاصب بگ‪55‬يرد‪.‬‬
‫س لِ ِع ْر ٍق ظَالِ ٍم َحقٌّ»‪.‬‬‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ل َْي َ‬
‫‪ -6‬اگر غاصب كاالى مغصوب را تجارت كرد و س‪5‬ود بدست آورد‪ ،‬س‪5‬ود كامل با س‪55‬رمايه‬
‫اصلى به مالك بر گردانده شود‪.‬‬
‫‪ -7‬اگر غاصب و مالك درب‪555‬اره قيمت يا وصف‪ 5‬غصب با هم اختالف پي‪555‬دا كردن‪555‬د‪ ،‬ق‪555‬ول‬
‫غاصب همراه با سوگند معتبر است‪.‬‬
‫‪ -8‬هر كس مال غير را بدون اجازه مالك تلف كند‪ ،‬ض‪55‬مان ب‪55‬روى‪ 5‬واجب اس‪55‬ت‪ .‬مثال كسى‬
‫بدون اجازه مالك‪ ،‬چيزى را سوزاند‪ ،‬پ‪55‬اره ك‪55‬رد‪ ،‬درى را كه قفل ب‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬از ك‪55‬رد‪ ،‬قفسى را ب‪55‬از‬
‫كرد و آنچه كه داخل خانه يا قفس بود بيرون آورد‪.‬‬
‫‪ -9‬صاحب سگ گيرنده‪ ،‬اگر در نگهدارى سگ كوتاهى‪ 5‬كرد و سگ كسى را گاز گ‪55‬رفت‪،‬‬
‫ضامن است‪.‬‬
‫‪ -10‬دابه و حي‪5‬وان اگر در شب رها ش‪5‬ود و زراع‪5‬تى را نقص‪5‬ان كن‪5‬د‪ ،‬از مالك آن غ‪5‬رامت‬
‫ت ال َْم َوا ِش ‪%‬ى‬
‫َّه‪%%‬ا ِر وم‪%%‬ا أَفْس ‪َ %‬د ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫گرفته مىشود‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أ َّ‬
‫َه ِ‪%‬ل األ َْم‪%َ %‬و ‪%‬ال ح ْفظَ َه‪%%‬ا بالن َ َ َ َ‬
‫َن َعلَى أ ْ‪%‬‬
‫ض‪ِ % %‬ام ٌن َعلَى أ َْهلِ َه‪%%‬ا» «صاحبان كاال و زراعت مسئول حفاظت آنها در روزاند و اگر در‬ ‫بِاللَّْي ‪%ِ %‬ل َف ُه‪%َ %‬و َ‬
‫شب چيزى تلف شود‪ ،‬تلف كننده ضامن است»‪( .‬ابوداود‪ ،‬احمد و ابن ماجه)‪.‬‬
‫‪ -11‬حيوان اگر بدون همراه چيزى يا كسى را زير پاهاى خود له كند‪ ،‬ضمان ندارد‪ ،‬رس‪55‬ول‬
‫‪%‬ار» (مسند احمد) «نقصانى كه ازج‪55‬انب حيوان‪55‬ات وارد مىش‪55‬ود‪،‬‬ ‫ِ‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ال َْع ْج َم‪%% %‬اء ُجبَ‪ٌ % %‬‬
‫ضمان ندارد»‪ ،‬البته اگر كسى بر حيوان سوار است و آن حيوان با دهان يا دست و پاه‪55‬اى خ‪55‬ود‬
‫به كسى ضرر برساند‪ ،‬يا كسى را له كرده بكشد‪ ،‬شخص سوار‪ 5‬مسئول آن است‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬لقطه و لقيط (چيز يا شخص گم شده)‪:‬‬


‫‪ -1‬لقط‪555‬ه‪ :‬لقطه چ‪555‬يزى يافته ش‪555‬ده از محلى كه در ملك كسى نيس‪555‬ت‪ ،‬مانند اينكه يك ف‪555‬رد‬
‫مسلمان در معبر و محل گذر م‪55‬ردم مبلغى پ‪5‬ول يا چ‪55‬يز ديگ‪5‬رى‪ 5‬را مىيابد و بگم‪5‬ان اينكه ض‪55‬ايع‬
‫نشود‪ ،‬آن را بر مىدارد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم لقطه‪ :‬برداشتن كاالى يافته شده جايز است‪ .‬وقتى از رسول اك‪55‬رم ص در اين ب‪55‬اره‬
‫ف ِع َفاص‪%‬ها‪ %‬و ِو َكاءه‪%%‬ا ثُ َّم ع ِّر ْفه‪%%‬ا س‪%‬نةً‪ ،‬فَ‪ِ%‬إ ْن ج‪%%‬اء ص‪ِ %‬‬
‫اح ُب َها‪َ ،‬وإِاَّل فَ َش‪%‬أْنُك بِ َه‪%%‬ا» (متفق‬ ‫سوال شد‪ ،‬فرمود‪« 5:‬ا ْع‪ِ %‬ر ْ‬
‫َ َ َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ َ َ ََ‬
‫عليه)‪« .‬در باره گوسفند گم شده فرمود‪« 5:‬خذها فهى لك او الخيك او للذئب» پوست و طن‪55‬اب آن‬
‫را براى مردم معرفى كن و تا يك سال تمام كاالى پيدا شده را براى مردم بيان كن‪ ،‬اگر مالك آن‬

‫‪334‬‬
‫‪%‬ك أ َْو لِل‪%ِّ %‬ذئْ ِ‬ ‫َك أَو أل ِ‬ ‫ِ‬
‫ب»‬ ‫َخي َ‬ ‫پيدا شد بهتر و اگرنه تو در آن اختيار دارى»‪ .‬و فرموده‪ُ « :‬خ ْذ َها فَِإنَّ َما ه َى ل َ ْ‬
‫(ابن ماجه)‪.‬‬
‫البته برداشتن كاالى يافته شده براى كسى كه به امانتدارى خود اعتماد دارد مس‪55‬تحب است و‬
‫كسى كه به امانتدارى‪ 5‬خود اعتماد ندارد براى او مكروه است‪ ،‬زيرا قرار دادن ام‪55‬وال مس‪55‬لمانان‬
‫در معرض تلف جايز نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام لقطه‪:‬‬
‫الف) اگر كاالى گم شده كاالى با ارزشى نيست و مردم طبقه متوسط‪ 5‬در صدد ي‪55‬افتن آن بر‬
‫نمىآين‪55‬د‪ ،‬مانند يك دانه خرم‪55‬ا‪ ،‬يا يك دانه انگ‪55‬ور‪ ،‬يا يك پارچه كهنه يا يك چ‪55‬وب دست و عصا‬
‫اس‪55‬ت‪ ،‬برداش‪55‬تن آن م‪55‬انعى ن‪55‬دارد و يابن‪55‬ده در ح‪55‬ال مىتواند از آن اس‪55‬تفاده كن‪55‬د‪ ،‬شناس‪55‬اندن و‬
‫ِ‬ ‫نگه‪55‬دارى‪ 5‬آن ن‪55‬يز الزم نيس‪55‬ت‪ .‬حض‪55‬رت ج‪55‬ابر ‪ ‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬رخَّص لَنَ‪%% %‬ا رس ‪ِ ُ % %‬‬
‫ول اللَّه ص فى ال َْع َ‬
‫ص ‪% %‬ا‬ ‫َُ‬ ‫َ َ‬
‫الر ُج ُل َي ْنتَ ِف ُع بِ ِه» (ابوداود)‪« .‬رسول اكرم ص بر داشتن عصا‪ ،‬چوب‬ ‫السو ِط والْحب ِل وأَ ْشب ِ‬
‫اه ِه َيلْتَ ِقطُهُ َّ‬ ‫َو َّ ْ َ َ ْ َ َ‬
‫دست‪ ،‬طناب و امثال آن را براى ما اجازه دادند‪ ،‬تا شخص اين نوع گم ش‪55‬ده را ب‪55‬ردارد‪ 5‬و از آن‬
‫استفاده كند»‪.‬‬
‫ب) اگر گم شده با ارزش است بگونهاى كه مردم طبقه متوسطه در صدد ي‪55‬افتن آن هس‪55‬تند‪،‬‬
‫بر يابنده واجب است كه تا يك سال تم‪55‬ام آن را مع‪55‬رفى كن‪55‬د‪ .‬آن را در بلن‪55‬دگوهاى مس‪55‬اجد يا در‬
‫محل تجمعه‪55‬اى‪ 5‬م‪55‬ردم يا بوس‪55‬يله رس‪55‬انههاى گ‪55‬روهى اعالم كن‪55‬د‪ ،‬اگر م‪55‬الكى كه عالم‪55‬ات و‬
‫ويژگيهاى آن را بيان كند پيدا شود‪ ،‬از آن اوست اگر بعد از يك سال كامل صاحبى براى آن پيدا‬
‫نشد‪ ،‬يابن‪55‬ده مىتواند‪ 5‬از آن اس‪55‬تفاده كند يا آن را ص‪55‬دقه نمايد البته با اين اراده كه هرگ‪55‬اه ص‪55‬احبى‪5‬‬
‫برايش پيدا شود و آن را بطلبد‪ ،‬ضمانش را بپردازد‪5.‬‬
‫ج) برداشتن كاالى پيدا شده در حرم مكه ج‪55‬ايز نيست مگر در ص‪55‬ورتى‪ 5‬كه احتم‪55‬ال ض‪55‬ايع‬
‫شدن آن قوى باشد‪ .‬يابنده مادام كه در حرم مكه است‪ ،‬بر وى الزم است كه آن را مع‪55‬رفى‪ 5‬كند و‬
‫هرگاه از ح‪55‬رم ب‪55‬يرون رود‪ ،‬آن را به ح‪55‬اكم مكه يا نماين‪55‬ده آن بس‪55‬پارد‪ ،‬يابن‪55‬ده نمىتواند آن را در‬
‫ملك خود يا ملك كسى ديگر داخل كن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َّن َه‪َ % %‬ذا الَْبلَ‪َ % %‬د َح َّر َم‪%%%‬هُ‪ %‬اللَّهُ‪ ،‬الَ‬
‫ط لَُقطَتَ‪%%%‬هُ إِالَّ َم ْن َع َّر َف َ‪%‬ه‪%%‬ا» (بخاري)‪« .‬و همانا اين شهر محترم‬ ‫ص ‪ْ %%‬ي ُدهُ‪َ ،‬والَ َيلْتَ ِق‪ُ %%‬‬
‫ض ‪ُ %%‬د َش ‪ْ %%‬و ُكهُ‪َ ،‬والَ ُيَن َّف ُر َ‬
‫ُي ْع َ‬
‫است‪ ،‬خار و گياه آن كن‪55‬ده نمىش‪55‬ود‪ 5‬ش‪55‬كار آن تعقيب و گم ش‪55‬ده آن برداش‪55‬ته نمىش‪55‬ود‪ ،‬مگر بقصد‬
‫معرفى‪ 5‬و شناساندن»‪.‬‬
‫د) لقطه حيوان‪ ،‬كه آن را ضالة الحيوان نيز مىگويند‪ ،‬اگر گوسفند است و در بيابان پيدا شده‬
‫است‪ ،‬تحويل گرفتن و استفاده از آن در راه حالل جايز است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬و ِه َى‬
‫ب» «آن از تو و يا از برادر‪ 5‬تو و يا از آن گرگ است»‪ .‬يعنى يابنده بايد آن‬ ‫‪%‬ك أ َْو لِل‪%ِّ %%‬ذئْ ِ‬ ‫‪%‬ك أَو أل ِ‬
‫َخي‪َ %%‬‬ ‫لَ‪ْ َ %%‬‬
‫را ب‪55‬ردارد‪ ،‬چ‪55‬را كه اگر م‪55‬الكى ب‪55‬رايش پي‪55‬دا نش‪55‬ود و يابن‪55‬ده آن را بر ن‪55‬دارد‪ ،‬يقينا طعمه گ‪55‬رگ‬
‫خواهد شد‪ ،‬اگر حيوان گم شده شتر است‪ ،‬تحويل گرفتن و ب‪55‬ردن آن در هيچ ح‪55‬ال ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪،‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اه‪%‬ا‬ ‫‪%‬ل ال َّ‬
‫ش‪َ %‬ج َر‪َ ،‬حتَّى َي ْل َق َ‬ ‫َك َول ََه‪%‬ا َم َع َه‪%‬ا س‪َ %‬قا ُؤ َها َو ‪%‬ح َذا ُؤ َها‪ ،‬تَ‪ِ %‬ر ُد ال َْم َ‬
‫‪%‬اء‪َ ،‬وتَأْ ُك ُ‬ ‫«و َما ل َ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫َر ُّب َها» (متفق عليه)‪« .‬با آن كار داشته نباشيد زيرا شتر با خود كفش و مشكيزه به همراه دارد‪ ،‬بر‬
‫آبها وارد مىشود و از برگ و شاخه درختان مىخورد‪ 5‬تا وقتى‪ 5‬مالكش بيايد و با خود مىبرد»‪.‬‬
‫(يعنى احتمال ضايع شدن ش‪55‬تر بس‪55‬يار كم اس‪55‬ت‪ ،‬اغلب درن‪55‬دهها‪ 5‬از ش‪55‬كار آن ناتوانان‪55‬د‪ ،‬آب‬
‫مىخورد‪ 5،‬از برگ درختها تغذيه مىكند‪ ،‬ضايع نمىشود‪ 5‬و نيازى‪ 5‬به حفاظت ندارد)‪.‬‬
‫و االغ‪ ،‬قاطر و اسب گم شده‪ ،‬شرايط‪ 5‬شتر را دارند‪ ،‬اينها هوامل نام دارند‪ ،‬بدست گ‪55‬رفتن گم‬
‫شده آنها مانند گم شده شتر جايز نيست‪.‬‬

‫‪335‬‬
‫نحوه تنظيم‪ 5‬لقطه نامه‪ :‬بدينوسيله تائيد مىگردد‪ 5‬آقاى ‪ ...‬در تاريخ‪ ....‬اقرار و اعتراف نم‪55‬وده‬
‫است مبنى بر اينكه در فالن محله‪ ....‬مبلغى يا كاالئى يافته است و بالفاصله براى معرفى‪ 5‬آن در‬
‫مساجد‪ ،‬خيابانها‪ 5‬و مراكز تجارى‪ 5‬و محل تجمع مردم‪ ،‬اقدام الزم را انجام داده اس‪55‬ت‪ ،‬و هم‪55‬واره‬
‫به مدت بيش از يك سال بوسيله روزنامهه‪55‬ا‪ ،‬مجلهه‪5‬ا‪ ،‬جرائ‪55‬د‪ ،‬ص‪55‬دا و س‪55‬يما آن را اعالم نم‪55‬وده‬
‫است‪ .‬و بخاطر اينكه مالك آن يافت نشده است‪ ،‬دو انسان ع‪55‬ادل را به عن‪55‬وان گ‪55‬واه تع‪55‬يين ك‪55‬رده‬
‫است‪ ،‬هر گاه مدعى پيدا شود و اثبات ملك كند‪ ،‬از آن اوست و مس‪55‬ئوليت يابن‪55‬ده به پاي‪55‬ان مىرسد‪5‬‬
‫و با تحويل دادن آن به مالك طبق مق‪55‬ررات و ض‪55‬وابط ش‪55‬رعى‪ ،‬كسى حق ادعا در خص‪55‬وص آن‬
‫عليه يابنده را ندارد‪.‬‬
‫تاريخ تنظيم لقطه نامه‪....‬‬
‫ب) لقيط‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف لقيط‪ :‬لقيط به كودك و نوزادى گفته مىشود كه يافته شود و پدر و مادر او را كسى‬
‫نمىشناسد و هيچكس مدعى نيست كه پدر و يا مادر او است‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم لقيط‪ :‬حفاظت‪ ،‬تربيت و نگهدارى‪ 5‬آن فرض كفايه است‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾   ‬المائدة‪ .)2 :‬دليل دوم اينكه او ن‪555‬يز يك موج‪555‬ود‪ 5‬زن‪555‬ده و‬
‫قابل احترام است‪ ،‬لذا حفاظت و نگهدارى از آن واجب است‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام لقيط‪:‬‬
‫الف) يابنده بايد بر يافتن او و آنچه همراه دارد‪ ،‬گواه بگيرد‪.‬‬
‫ب) كودك نوزاد‪ 5‬اگر در يك كشور‪ 5‬اسالمى پي‪55‬دا ش‪55‬ود‪ ،‬مس‪55‬لمان است اگر چه غ‪55‬ير مس‪55‬لمان‬
‫همراه او باشد‪.‬‬
‫ج) اگر كودك يافته شده (لقيط) مال‪ ،‬هم‪55‬راه دارد‪ ،‬از هم‪55‬ان م‪55‬ال ب‪55‬راى او هزينه ش‪55‬ود‪ ،‬در‬
‫غير اين صورت‪ 5‬از بيتالمال برايش هزينه شود‪ ،‬اگر بيتالمال مشكل دارد‪ ،‬بر جماعت مس‪55‬لمانان‬
‫الزم است كه نفقه او را تدارك ببينند‪.‬‬
‫د) ميراث كودك يافته شده و خونبهاى او در صورت‪ 5‬كش‪5‬ته ش‪5‬دن به بيتالم‪5‬ال مس‪5‬لمين تعلق‬
‫مىگ‪55‬يرد‪ .‬و در قص‪55‬اص و دي‪55‬ه‪ ،‬ام‪55‬ام قيم او اس‪55‬ت‪ .‬بن‪55‬ابراين ام‪55‬ام در ص‪55‬ورت‪ 5‬قتل عمد مىتواند‪5‬‬
‫قصاص او را بگيرد و مىتواند بجاى قصاص ديه‪ ،‬خ‪55‬ون به‪55‬ا‪ ،‬گرفته به بيتالم‪55‬ال مس‪55‬لمين واريز‪5‬‬
‫كند‪.‬‬
‫نحوه تنظيم لقيط نامه‪ :‬بدينوسيله تائيد مىگردد‪ ،‬مبنى بر اينكه آقاى‪ ...‬گواهى داده است كه در‬
‫فالن روز‪ 5‬و در فالن محله ك‪55‬ودكى‪ 5‬را با اين ويژگيه‪55‬ا‪ ....‬در ح‪55‬الى كه بر زمين افت‪55‬اده ب‪55‬ود پي‪55‬دا‬
‫ك‪55‬رده است و هيچ كس مالك او نيست و احتم‪55‬ال اينكه ممل‪55‬وك كسى باشد ن‪55‬يز وج‪55‬ود ن‪55‬دارد اينك‬
‫لقيط (بچه گم شده) در دست يابن‪55‬ده مىباشد كه ايش‪55‬ان حق او را ش‪55‬ناخته و ب‪55‬دان اع‪55‬تراف دارد و‬
‫طبق مق‪55‬رارت ش‪55‬رعى از كليه حق‪55‬وق دف‪55‬اع مىكند و در ت‪55‬اريخ ‪ ....‬اين نامه تنظيم گش‪55‬ته و به‬
‫امضاى گواهان رسيده است‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬سلب تصرفات و مفلس قرار دادن كسى‪:‬‬


‫‪ -1‬سلب تصرف‪:‬‬
‫تعريف‪ 5‬حجر‪ :‬بمعنى منع كردن شخصى‪ 5‬از تصرف‪ 5‬در مال و ملك خودش‪ ،‬بدليل كم خردى‬
‫كه ناشى از كودكى‪ 5‬يا ديوانگى‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم حج‪55‬ر‪ :‬كسى را به دالئل م‪55‬ذكور منع ك‪55‬ردن از تص‪55‬رف در م‪55‬ال خ‪55‬ويش ج‪55‬ايز و‬
‫مش‪555‬روع اس‪555‬ت‪ .‬چنانكه خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬النساء‪( .)5 :‬افراد سفيه (و كم‬
‫عقل و فاقد‪ 5‬رشد الزم)‪ ،‬كه شما قيم و سرپرست‪ 5‬آنان هستيد‪ ،‬اموالشان را به آن‪55‬ان نس‪55‬پاريد‪ 5،‬البته‬
‫براى غ‪55‬ذا و لب‪55‬اس آن‪55‬ان از مالش‪55‬ان انف‪55‬اق كنيد» چنانكه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص تم‪55‬ام ام‪55‬وال و دارائى‬

‫‪336‬‬
‫حضرت معاذ را كنترل كرد‪ ،‬چون معاذ مديون بود‪ ،‬رسول اكرم ص اموال معاذ را ف‪55‬روخت و‬
‫بدهىهاى‪ 5‬او را از آن پرداخت نمود حتى چيزى براى معاذ باقى نماند‪( .‬دارقطنى‪ 5‬و حاكم)‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام كسانى كه از تصرف منع مىشوند‬
‫‪ -1‬الص‪55‬غير‪ :‬ص‪55‬غير عب‪55‬ارت است از ك‪55‬ودكى‪ 5‬كه به سن بل‪55‬وغ نرس‪55‬يده باشد‪ .‬و حكم آن اين‬
‫است كه تصرفات مالى او بدون رض‪55‬ايت ولى مش‪55‬روع و ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪ .‬حكم تا ب‪55‬الغ ش‪55‬دن ادامه‬
‫دارد‪ .‬بعد از رس‪55‬يدن به سن بل‪55‬وغ اگر درك و زي‪55‬ركى‪ 5‬الزم را داش‪55‬ت‪ ،‬حكم ع‪55‬دم ج‪55‬واز پاي‪55‬ان‬
‫مىپذيرد‪ 5‬و إال اين حكم همواره به قوت خود باقى خواهد بود تا زمانى‪ 5‬كه آثار درك و رشد عقلى‬
‫در او ظ‪55‬اهر ش‪55‬ود‪ .‬خداوند‪ 5‬در م‪55‬ورد ي‪55‬تيم مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪( ﴾‬النساء‪« .)6 :‬يتيم‪5‬ان را امتح‪5‬ان كني‪5‬د‪ .‬وق‪5‬تى‪ 5‬وارد سن بل‪5‬وغ ش‪5‬دند و آث‪5‬ار رشد‬
‫عقلى را در آنان مشاهده كرديد‪ ،‬اموالشان را به آنان بسپاريد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬السفيه‪ :‬سفيه كسى است كه مالش را از راه تبذير در جهت تأمين خواستهها‪ 5‬و لذات نفس‬
‫هزينه مىكند يا مالش را بدليل بىخ‪55‬ردى و ن‪55‬ادانى در مص‪55‬ارف‪ 5‬بىحاصل و بىس‪55‬ود‪ 5‬انف‪55‬اق مىكند و‬
‫شناختش در مورد مصالحش بسيار‪ 5‬اندك اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬نين شخصى از تص‪55‬رف در م‪55‬الش منع ك‪55‬رده‬
‫مىشود‪ 5‬بشرط اينكه وارثان او خواستار‪ 5‬چنين چيزى باشند‪ .‬اين نوع افراد از هبه كردن‪ ،‬و خريد‬
‫و فروش ممنوع قرار‪ 5‬مىگيرند تا زمانى كه رشد عقلى در آنان پيدا شود و نفع و ض‪55‬رر‪ 5‬خ‪55‬ود را‬
‫تشخيص بدهند‪ .‬اگر اين نوع افراد بعد از ممنوع التصرف‪ 5‬ش‪5‬دن‪ ،‬اق‪5‬دام به خري‪5‬د‪ ،‬ف‪5‬روش هبه و‬
‫غيره كنن‪55‬د‪ ،‬تم‪55‬ام اق‪55‬دامات آن‪55‬ان از لح‪55‬اظ ش‪55‬رعى باطل ب‪55‬وده و نافذ نمىش‪55‬ود و تص‪55‬رفات قبل از‬
‫دوران حكم منع تصرف‪ 5‬نافذ هستند بايد به اجراء دربيايند‪5.‬‬
‫‪ -3‬المجن‪55‬ون‪ :‬مجن‪55‬ون يا ديوانه كسى است كه دچ‪55‬ار اختالل عقل ش‪55‬ده و دركش نس‪55‬بت به‬
‫قضايا‪ 5‬ضعيف شده است‪ .‬اين گونه افراد ممن‪55‬وع التص‪55‬رف ق‪55‬رار‪ 5‬داده مىش‪55‬وند و تص‪55‬رفات آن‪55‬ان‬
‫مادام كه اختالل و ضعف درك برطرف‪ 5‬نشده غير مشروع‪ 5‬و غ‪55‬ير نافذ تلقى مىش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫جنُ ‪%‬ونِ ْالَمغْلُ ‪%‬وبُ َعَلى عَْقلِ ‪ِ%‬ه حََّتى َيبْ ‪َ%‬رَأ َوعَِن‬
‫ص در اين خصوص مىفرمايد‪« :‬رُفِ ‪َ%‬ع ْالَقَلُم عَْن َثالثَ ‪%‬ةٍ‪ ،‬عَِن ْالمَ ْ‬
‫حَتِلَم» «سه نفر‪ ،‬مرفوع القلم هستند‪ ،‬يعنى اهل تكليف نبوده و‬ ‫ظ َوَعِن الص ‪َِّ% %‬بىِّ َحَّتى يَ ْ‬
‫النِائِم حََّتى َيس ‪َْ% %‬تْيقِ َ‬
‫َّ‬
‫مسئول اعمالى كه انجام مىدهند نيستند‪5.‬‬
‫‪ -1‬ديوانهاى‪ 5‬كه عقلش را از دست داده باشد وقتى‪ 5‬كه عقلش برگردد‪.‬‬
‫‪ -2‬شخصى كه خواب است تا بيدار شود‪.‬‬
‫‪ -3‬كودك تا به سن بلوغ نرسيده است»‪( .‬ابوداود‪ 5،‬حديث صحيح است)‪.‬‬
‫‪ -4‬مريض‪ :‬بيمارى‪ 5‬كه در ح‪55‬ال م‪55‬رگ است و گم‪55‬ان غ‪55‬الب بر اين است كه زن‪55‬ده نمىمان‪55‬د‪،‬‬
‫وارثان چنين بيمارى‪ 5‬مىتوانند‪ 5‬از مقامات صالحه ممنوع التصرف بودن او را مطالبه كنند‪ .‬آنگاه‬
‫قاضى‪ 5‬تصرفات مالى او را بجز در حد نفقه‪ ،‬مس‪5‬كن‪ ،‬لب‪55‬اس‪ ،‬م‪5‬نزل و دارو‪ ،‬منع مىكن‪5‬د‪ .‬تا اينكه‬
‫بميرد يا تندرست شود‪.‬‬

‫‪ -2‬تفليس‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف تفليس‪ :‬تفليس عبارت است از اينكه بدهىهاى فرد‪ ،‬مساوى‪ 5‬باتم‪55‬ام دارائى يا بيش‬
‫از آن باشند وارثان قادر‪ 5‬به پرداخت بدهىها نباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬احكام تفليس‪:‬‬
‫‪ -1‬ممنوع التصرف‪ 5‬قرار دادن‪ ،‬بشرطيكه طلبكاران او خواستار‪ 5‬چ‪55‬نين چ‪55‬يزى ش‪55‬وند (البته‬
‫امام ابوحنيفه؛ معتقد به ممنوع التصرف قرار‪ 5‬دادن مفلس نيست)‬

‫‪337‬‬
‫‪ -2‬تمام مايملك و دارايى او بجز آنچه كه براى تأمين نيازه‪5‬اى اوليهاش ض‪5‬رورى مىباش‪5‬د‪،‬‬
‫مانند (لباس‪ ،‬طعام و مسكن) فروخته شده و پ‪5‬ول حاص‪5‬له از آن مي‪5‬ان ق‪5‬رض خواه‪5‬ان به تناسب‬
‫قرضهاى آنان تقسيم شود‪.‬‬
‫‪ -3‬هر كس از قرض خواهان و طلبكاران ك‪55‬االى فروخته ش‪55‬دهاش را ب‪55‬دون تغي‪55‬ير ن‪55‬زد او‬
‫يافت‪ ،‬مىتواند آن را بگيرد‪.‬‬
‫«م ْن أَ ْد َر َك‬
‫يعنى او از ساير قرض خواهان در آن حق تقدم دارد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫‪%‬ق بِ ‪%ِ %‬ه ِم ْن غَْي‪ِ % %‬ر ِه» (متفق عليه)‪« .‬هر كس كاالى خود را بطور‬ ‫َح‪ُّ %‬‬ ‫ِ ِِ ِ‬
‫َمالَ ‪%%‬هُ ب َع ْين ‪%%‬ه ع ْن‪َ % %‬د َر ُج‪%ٍ %‬ل قَ‪ْ % %‬د أَ ْفلَ َ‬
‫س َف ُه‪%َ %‬و أ َ‬
‫مش‪55‬خص ن‪55‬زد كسى كه ورشكس‪55‬تگىاش‪ 5‬اعالم ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬ياب‪55‬د‪ ،‬او در آن از ديگ‪55‬ران حق تق‪55‬دم‬
‫دارد»‪ .‬البته اين حق تقدم مش‪55‬روط است به اينكه از قيمت آن چ‪55‬يزى دري‪55‬افت‪ 5‬نك‪55‬رده است و اگر‬
‫بخشى از قيمتش را وصول‪ 5‬كرده او با ساير طلبكاران در آن مساوى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -4‬هر كس كه ورشكستگى و افالس او از ديدگاه مقامات صالحه ثابت ش‪55‬ود‪ ،‬به اين مع‪55‬نى‬
‫كه براى پرداخت بدهىهايش چيزى ندارد تا آن را فروخته و ب‪55‬دهىهايش را پ‪55‬رداخت كن‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه‬
‫احدى از قرض خواهان حق مطالبه و دنبال كردن طلب خود را ندارد‪ .‬زيرا قرآن مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬البقرة‪« .)280 :‬اگر (مقروض) فاقد‪ 5‬ت‪55‬وان‬
‫پرداخت است‪ ،‬تا رسيدن به توان مهلت داده شود» و رسول اكرم ص خط‪55‬اب به طلبك‪55‬اران يكى‬
‫لك» «آنچه كه نزد او هست برداريد و بيش‬ ‫س َلُكْم إَِّلا ذَ َ‬
‫از مقروضين فرمود‪« 5:‬خُ‪ُ%‬ذوا مَ‪%‬ا وَجَ‪ْ%‬دُّتْم َوَلْي َ‬
‫از اين هيچگونه حقى نداريد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر طلبكارى پيدا شود كه در زم‪5‬ان اعالم ورشكس‪55‬تگى‪ 5‬و تفليس م‪55‬ديون حاضر‪ 5‬نب‪5‬وده‬
‫است و تمام مال مديون فروخته شده و ميان قرض خواهان تقسيم گرديده است‪ ،‬ايشان به تناسب‬
‫قرض خود مىتواند به ساير قرض خواهان رجوع كند‪.‬‬
‫‪ -6‬هر كس بعد از آگ‪55‬اهى از ممن‪55‬وع التص‪55‬رف‪ 5‬ب‪55‬ودن يك ب‪55‬دهكار با وى معامله كن‪55‬د‪ ،‬حق‬
‫مراجعه به ساير طلبكارانى‪ 5‬كه مديون بخاطر‪ 5‬آنان‪ ،‬ممنوع التصرف شده است ندارد‪ ،‬بلكه طلب‬
‫او بر ذمه خود مفلس است تا روزى كه قادر به پرداخت آن شود‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬بحث وصيت‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف وصيت‪ :‬وصيت در واقع نوعى معاهده است در رابطه يا يك كاال يا در رابطه با‬
‫تبرع و احسان بعد از وفات‪ .‬با توجه به اين تعريف وصيت‪ ،‬به دو نوع تقسيم مىشود‪5:‬‬
‫ن‪55‬وع اول‪ :‬وص‪55‬يت ك‪55‬ردن يا وصى ق‪55‬ردادن كسى تا ب‪55‬دهىهاى ش‪55‬خص وص‪55‬يت كنن‪55‬ده را‬
‫بپردازد‪ 5،‬حق كسى را بدهد‪ ،‬يا فرزندان نابالغ وصيت كننده را تا دوران بلوغ سرپرستى كند‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬وص‪55‬يتى‪ 5‬است كه ب‪55‬راى «موصى له» كسى كه در حق او وص‪55‬يت مىش‪55‬ود‪ ،‬انج‪55‬ام‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم وص‪55‬يت‪ :‬وص‪55‬يت بن‪55‬ابر آيهه‪55‬اى زي‪55‬ر‪ ،‬مش‪55‬روع اس‪55‬ت‪  ﴿ .‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾  ‬المائدة‪« .)106 :‬اى مؤمنان هنگام موت كه قصد وصيت داريد‪ ،‬دو نفر‬
‫عادل از ميانتان را ش‪55‬اهد و گ‪55‬واه ق‪55‬رار‪ 5‬بدهيد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪ .)11 :‬و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ما ح ُّق ْام ِر ٍئ مسلِ ٍم لَهُ َشيء ي ِري‪ُ %‬د أَ ْن يو ِ‬
‫ص‪َ %‬ي‬ ‫ُ‬ ‫ٌْ ُ‬ ‫ُْ‬ ‫َ َ‬
‫صيَّتُهُ َمكْتُوبَ ‪% %‬ةٌ ِع ْن‪َ % %‬دهُ» (متفق عليه)‪« .‬هر مسلمانى‪ 5‬كه چيزى قابل وصيت دارد‪،‬‬ ‫فِ ِيه يَبِ ُ‬
‫يت ل َْيلََت ْي ِن إاَّل وو ِ‬
‫ََ‬
‫حق ندارد كه دو شب از عمر او چنان سپرى‪ 5‬شود كه وصيتش‪ 5‬را نزد خود ننوشته باشد»‪.‬‬

‫‪338‬‬
‫بايد گفت‪ :‬وصيت بر كسى كه بدهكار است يا ام‪55‬انتى ن‪55‬زد او گذاش‪55‬ته ش‪55‬دهاند يا حق‪55‬وقى بر‬
‫گردنش مىباشد‪ ،‬واجب اس‪55‬ت‪ .‬اين وج‪55‬وب وص‪55‬يت بخ‪55‬اطر اين است كه مب‪55‬ادا ش‪55‬خص در ح‪55‬الى‬
‫بميرد كه اموال يا حقوق مردم بر ذمه او باشد و ضايع گردد كه نهايتا روز قيامت بايد پاس‪55‬خگو‪5‬‬
‫باشد‪ ،‬وصيت براى كسى كه ثروتمند است و وارثانش نيز مستغنى‪ 5‬هس‪55‬تند‪ ،‬مس‪55‬تحب است تا در‬
‫حق خويش‪55‬اوندان غ‪55‬ير وارث از يك س‪55‬وم م‪55‬ال يا كم‪55‬تر از آن وص‪55‬يت كن‪55‬د‪ .‬يا ب‪55‬راى غ‪55‬ير‬
‫خويشاوندان در يكى از مصارف خير وصيت كند‪ .‬در حديث قدسى‪ 5‬از رسول اك‪55‬رم ص روايت‬
‫ين‬ ‫ص‪% %‬يبا ِمن مالِ ‪ِ َ %‬‬ ‫اح‪َ %‬دةٌ ِم ْن ُه َم‪%%‬ا َج َعل ُ‬
‫ْت لَ ‪ِ َ %‬‬ ‫‪%‬ك َو ِ‪%‬‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك ح َ‬ ‫‪%‬ك نَ ً ْ َ‬ ‫َم تَ ُك ْن لَ ‪َ %‬‬‫آد َم ا ْثنَتَ ‪%%‬ان ل ْ‬
‫است‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪« :‬يَ ‪%%‬ا ابْ َن َ‬
‫َجلِ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ك بع‪َ %‬د انِْق َ ِ‬ ‫‪%‬ك وص ‪%‬الَةُ ِعب‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ت بِ َكظَ ِ‪%‬م َ‬
‫‪%‬ك» (ابن ماجه)‪« .‬اى فرزند‪5‬‬ ‫ض‪%‬اء أ َ‬ ‫‪%‬ادى َعلَْي‪ْ َ َ %‬‬ ‫َ‬ ‫‪%‬ك ألُطَ ِّه َر َك بِ‪%%‬ه َوأُ َز ِّكيَ‪َ َ َ %‬‬ ‫أَ َخ‪ْ %‬ذ ُ‬
‫آدم دو چ‪55‬يز كه تو در آن هيچگونه حقى نداش‪55‬تى‪ ،‬ب‪55‬راى تو در آن س‪55‬همى ق‪55‬رار‪ 5‬دادهام‪ .‬موقع‬
‫خروج روح و نفس كه مال تو متعلق به وارثان است‪ ،‬سهمى براى تو گذاشتهام‪( 5‬منظ‪55‬ور‪ 5‬اج‪55‬ازه‬
‫وصيت است از يك س‪55‬وم م‪55‬ال) تا بوس‪55‬يله آن تو را پ‪55‬اك و تزكيه گ‪55‬ردانم‪ .‬و دوم دع‪55‬اى مغف‪55‬رت‬
‫بن‪55‬دگان من است كه بعد از م‪5‬ردن ت‪5‬و‪ ،‬در حق تو انج‪55‬ام مىگ‪5‬يرد‪ ،»5‬رس‪55‬ول اك‪5‬رم ص خط‪55‬اب به‬
‫‪%‬ير‪ ،‬إنَّك إ ْن‬ ‫الثلُ ُ ِ‬ ‫ث‪َ ،‬و ُّ‬ ‫سعدبن ابى وقاص‪ ،‬موقعى كه درباره وصيت سوال مىكرد‪ ،‬فرمود‪ُّ 5:‬‬
‫ث َكث‪ٌ %‬‬ ‫«الثلُ ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َّاس» (متفق عليه)‪« .‬ثلث وصيت شود و ثلث‬ ‫‪%‬اء َخ ْ‪%‬ي‪%ٌ %‬ر م ْن أَ ْن تَ ‪َ %%‬ذ َر ُه ْم َعالَ ‪%%‬ةً َيتَ َك َّف ُف‪%%%‬و َن الن َ‬
‫تَ ‪َ %%‬ذ ْر َو َر َثتَ‪%%%‬ك أَ ْغنيَ‪َ %%‬‬
‫زياد است‪ ،‬اگر فرزندان را بعد از م‪55‬ردن مس‪55‬تغنى‪ 5‬بگذاريد به‪55‬تر است از اينكه نيازمند‪ 5‬ش‪55‬وند‪ 5‬و‬
‫دست تكدى نزد اين و آن دراز كنند»‪.‬‬

‫‪ -3‬شرايط وصيت‪:‬‬
‫‪ -1‬موصى‪‌5‬له بايد مس‪555‬لمان‪ ،‬عاقل و ص‪555‬احب درك و بص‪555‬يرت باشد زي‪555‬را كسى كه اين‬
‫خصوصيات را ندارد ممكن است امور محوله را ضايع كند‪ ،‬و به درستى‪ 5‬قادر به اداء حق‪55‬وق و‬
‫رعايت حال كودكان نباشد‪.‬‬
‫‪ -2‬الزم است كه بيمار (وصيت كننده) عاق‪55‬ل‪ ،‬ص‪55‬احب درك و مالك آنچه كه ب‪55‬دان وص‪55‬يت‬
‫مىكند‪ ،‬باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬موصى به‪( ،‬جنس يا كاالى مورد وصيت) بايد مباح و حالل باشد‪ ،‬لذا وصيت به امر يا‬
‫كاالى حرام جايز نيست و نافذ نمىشود‪ 5،‬مثال اگر شخصى وصيت كند كه بعد از مرگ وى براى‬
‫او نوحه خوانده شود يا براى احداث كنيسه (عبادتگاه نصارى) يا انجام ب‪55‬دعت) توص‪55‬يه بنماي‪55‬د‪،‬‬
‫اينگونه توصيه ناحايز و غيرقابل اجرا مىباشد‪5.‬‬
‫‪ -4‬كسى كه به او وصيت مىشود (وصى) الزم است كه وص‪55‬يت را قب‪55‬ول كند و اگر هنگ‪55‬ام‬
‫وص‪55‬يت‪ ،‬آن‪55‬را رد ك‪55‬رد‪ ،‬وص‪55‬يت باطل است و آن ش‪55‬خص بعد از آن هيچگونه اختي‪55‬ار و حقى‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام وصيت‪:‬‬
‫‪ -1‬كسى كه براى ديگران چيزى وصيت مىكند‪ ،‬جايز است كه از وصيت خ‪55‬ود رج‪55‬وع كند‬
‫«يغَِّيُر الرَُّجلُ ِمن وَصَِّيِتِه مَ‪%‬ا يَش‪َ%‬اءُ»‬
‫يا آن را به فردى‪ 5‬ديگرتغيير‪ 5‬دهد‪ ،‬زيرا حضرت عمر ‪ ‬مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫«شخص مىتواند وصيتش‪ 5‬را حسب دلخواه خود تغيير دهد»‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر كسى وارث شرعى دارد براى او جايز نيست كه بيش از يك سوم مالش را وص‪55‬يت‬
‫كند‪ ،‬زي‪55‬را حض‪55‬رت س‪55‬عد درب‪55‬اره وص‪55‬يت از رس‪55‬ول اك‪55‬رم س‪55‬وال ك‪55‬رد و گفت‪« :‬أََفَأَتص ‪ََّ%%‬د ُ‬
‫ق ِبُثْلَثْى‬
‫مَ ‪ِ% %‬الى؟» آيا مىتوانم دو سوم داراىام‪ 5‬را براى ديگران وصيت كنم؟ رسول اكرم ص فرم‪55‬ود‪ :‬خ‪55‬ير‪.‬‬
‫بعد حضرت سعد گفت‪ :‬آيا مىتوانم‪ 5‬نصف آن را وصيت كنم؟ رسول اكرم ص فرمود‪ 5:‬خير‪ .‬سعد‬
‫گفت‪ :‬يك سوم را چى؟ رسول اكرم ص فرمود‪ :‬آرى! يكسوم‪ 5‬را مىتوانى وصيت كنى و يك سوم‬
‫‪339‬‬
‫كم نيست و اگر تو در حالى از دنيا بروى‪ 5‬كه ب‪55‬راى فرزن‪55‬دانت چ‪55‬يزى را ب‪55‬اقى گذاش‪5‬تهاى‪ 5‬يه‪5‬تر‬
‫است از اينكه آنان را نادار و ناتوان بگذارى‪ 5‬تا دست تكدى پيش اين و آن دراز كنند‪.‬‬
‫‪ -3‬وص‪55‬يت ك‪55‬ردن در حق وارث درست نيست ولو اينكه م‪55‬ال م‪55‬ورد‪ 5‬وص‪55‬يت بس‪55‬يار ان‪55‬دك‬
‫باشد‪ ،‬مگر اينكه ساير ورثا‪ 5‬بعد از مردن مورث رضايت بدهند‪ ،‬زيرا رس‪55‬ول هّللا مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِ َّن‬
‫ث» (ترمذى)‪ .‬خداوند (در قرآن) حق هر صاحب حق‬ ‫ص ‪%‬يَّةَ لِ‪%%‬وا ِر ٍ‬
‫‪%‬ق ح َّقهُ فَالَ و ِ‬ ‫اللَّهَ قَ ْد أَ ْعطَى ُك‪ِ َّ %‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫‪%‬ل ذى َح‪َ ٍّ %‬‬
‫را داده است‪ .‬لذا وصيت در حق وارث (كه ميراث مىبرد) (ب‪55‬دون رض‪55‬ايت س‪55‬اير ورثا‪ )5‬درست‬
‫نيست‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر يك سوم تركه م‪5‬ورد‪ 5‬وص‪5‬يت‪ ،‬جوابگ‪5‬وى تم‪5‬ام وص‪5‬ايا‪ 5‬نباش‪5‬د‪ ،‬هم‪5‬ان يك س‪5‬وم بط‪5‬ور‪5‬‬
‫مساوى‪ 5‬ميان كليه كسانى كه در حق آنها وصيت شده است (موصى لهم) تقسيم مىشود‪.‬‬
‫‪ -5‬وصيت وقتى از يك سوم پرداخت مىشود‪ 5‬كه تمام بدهىهاى‪ 5‬ميت ادا شوند‪ ،‬حضرت على‬
‫الدْيِن َقْبلَ ْالَوص ‪َِّ% %‬يِة» «رسول اكرم ص پيش از نفاذ وصيت ب‪55‬دهىها را‬ ‫ضى َرُسولُ اللّهِ ِب َّ‬
‫«ق َ‬
‫‪ ‬مىفرمايد‪َ :‬‬
‫پرداخت كرده است»‪( .‬ترمذى‪ 5.‬سندش اگر چه ض‪55‬عيف‪ 5‬است اما علما ب‪55‬دان عمل كردهاند)‪ .‬دليل‬
‫تقدم بدهىها از وص‪55‬يت اين اس‪5‬ت‪ ،‬كه ب‪5‬دهىها واجب و وص‪55‬يت ن‪5‬وعى ت‪5‬برع و احس‪5‬ان است پس‬
‫واجب مقدم بر احسان خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -6‬وصيت از مال مجهول يا معدومى‪ 5‬جايز است‪ ،‬زيرا وصيت نوعى تبرع و احسان است‪،‬‬
‫اگر مال معدوم‪ 5‬بدست آمد‪ ،‬وصيت اجرا مىشود و اگر بدست نيام‪55‬د‪ ،‬مش‪55‬كلى نيس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬ون حقى‬
‫ضايع نشده است‪ .‬مثال وصيت به مجهول يا معدوم‪ 5‬اين است كه مىگويد‪ 5:‬اگر گوس‪55‬فندان من بچه‬
‫زائيدند‪ ،‬يا زمين محصول‪ 5‬داد‪ ،‬به فالنى بدهيد‪.‬‬
‫‪ -7‬پ‪55‬ذيرفتن وص‪55‬يت در حي‪55‬ات و هم چ‪55‬نين بعد از وف‪55‬ات ش‪55‬خص ج‪55‬ايز است و در ض‪55‬من‪،‬‬
‫وصيت كننده هر آن كه خواسته باشد مىتواند وصى‪ 5‬را عزل نمايد‪.‬‬
‫‪ -8‬هر كس كه درباره يك چيز معين وصيت كند وصى نمىتواند‪ 5‬در غير آن تصرف نماي‪55‬د‪،‬‬
‫زيرا اجازه چنين تصرفى‪ 5‬را ندارد بخاطر‪ 5‬اينكه تصرف در حقوق مردم بدون اجازه آنها ش‪55‬رعا‬
‫جايز نيست‪.‬‬
‫‪ -9‬بعد از تنفيذ وصيت اگر بدهى بر ميت ثابت گرديد‪ ،‬وصى مس‪55‬ئول پ‪55‬رداخت آن نيس‪55‬ت‪،‬‬
‫زيرا وصى‪ 5‬نسبت به آن علم نداشته كه از پرداخت آن كوتاهى‪ 5‬كرده باشد‪.‬‬
‫‪ -10‬اگر شخصى به يك چ‪55‬يز مش‪55‬خص وص‪55‬يت ك‪55‬رد و آن چ‪55‬يز از بين رفت و هالك ش‪55‬د‪،‬‬
‫وصيت باطل است‪ ،‬تنفيذ آن از بقيه اموال ميت الزم نيست‪.‬‬
‫‪ -11‬هر گ‪55‬اه شخصى‪ 5‬با رض‪55‬ايت بعضى از وارث‪55‬ان‪ ،‬در حق يكى از ورثا‪5‬ء وص‪55‬يت كن‪55‬د‪،‬‬
‫وصيتش‪ 5‬فقط در سهم كسانى كه رض‪55‬ايت دادهاند نافذ مىش‪55‬ود‪ 5‬و آن ع‪55‬ده از وارث‪55‬ان كه رض‪55‬ايت‬
‫الوَرثَ ‪ُ% %‬ة» يع‪55‬نى‬
‫اء َ‬‫ندادهاند‪ ،‬از سهم آنان چيزى كاسته نمىش‪55‬ود‪ 5.‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّلا أَْن َيش ‪َ َ% %‬‬
‫وصيت در حق يكى از وارثان بدون رضايت بقيه نافذ نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -12‬اگر كسى وص‪55‬يت نم‪55‬ود كه به فرزن‪55‬دان فالنى اين مبلغ را بدهي‪55‬د‪ ،‬اين وص‪55‬يت ش‪55‬امل‬
‫فرزندان پسر و دختر مىشود‪ 5.‬زيرا لفظ فرزند‪ ،‬شامل پسر و دختر است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬النس‪555‬اء‪ .)11 :‬اوالد به‬
‫ذكر و انثى (پسر و دختر) تفسير شده است‪ .‬اگر كسى بگويد‪ :‬ب‪55‬راى ب‪55‬نى فالن ‪ .....‬اين وص‪55‬يت‬
‫«لَبن‪%% %‬اتِ‬
‫فقط شامل فرزندان پسر است‪ ،‬زيرا لفظ «ب‪55‬نى» به پس‪55‬ران اطالق مىگ‪55‬ردد‪ .‬و اگر گفت‪ِ :‬‬
‫فالن كذا» اين وصيت تنها شامل دختران مىشود‪5.‬‬
‫‪ -13‬اگر شخصى وصيتى‪ 5‬را نوشت و كسى را بر آن گواه نگرفت‪ ،‬تا زمانى‪ 5‬كه رج‪55‬وعش‬
‫ثابت نشده است‪ ،‬وصيتش‪ 5‬نافذ است‪ .‬و هر گاه رجوعش ثابت شد‪ ،‬وصيتش‪ 5‬باطل مىگردد‪5.‬‬

‫‪340‬‬
‫ماده هشتم‪ :‬بحث وقف‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف وقف‪ 5:‬وقف بمعنى حبس كردن نفس و ذات شى موقوف است‪ .‬چون وقف‪ ،‬نه به‬
‫ارث ب‪55‬رده مىش‪55‬ود‪ ،‬نه فروخته مىش‪55‬ود‪ 5‬و نه به كسى داده مىش‪55‬ود‪ 5.‬ثم‪55‬ره و محص‪55‬ول وقف‪ 5‬م‪55‬ال‬
‫كسانى است كه اصل براى آنان وقف‪ 5‬شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم وقف‪ 5:‬وقف‪ 5‬مطلوب و مستحن است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬األح‪55‬زاب‪« .)6 :‬مگر آنكه [در حي‪55‬ات خ‪55‬ويش] در حق دوس‪55‬تانتان‬
‫ص‪َ %‬دقَ ٍة‬ ‫ات ا ِإلنْسا ُن ا ْن َقطَع ع ْنه عملُه إِالَّ ِمن ثَالَثَِة أَ ْش‪%‬ي ِ‬
‫نيكىاى بكنيد» و رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬إِ َذا َم َ‬
‫اء م ْن َ‬
‫ََ‬ ‫ْ‬ ‫َ َ ُ ََ ُ‬ ‫َ‬
‫صالِ ٍح يَ ْدعُو لَهُ» (مسلم و اصحاب السنن و غيره)‪« .‬با مرگ انسان تمام‬ ‫ٍ‬ ‫ِ‬ ‫ٍ ِ‬
‫َجا ِريَة أ َْو عل ٍْم ُي ْنَت َف ُع بِه أ َْو َولَد َ‬
‫اعم‪55‬ال او منقطع مىگ‪55‬ردد‪ ،‬بجز سه عمل كه انس‪55‬ان بعد از م‪55‬ردن ن‪55‬يز از آنها به‪55‬ره مىبرد‪-1 .‬‬
‫صدقه جاريه‪ -2 ،‬عملى كه بوسيله آن به ديگران فايده مىرس‪55‬اند‪ -3 .‬فرزند‪ 5‬نيك و شايس‪55‬تهاى‪ 5‬كه‬
‫براى پدر و مادرش دعاء خ‪55‬ير كند»‪ .‬وقف نم‪55‬ودن خان‪55‬ه‪ ،‬زمين‪ ،‬مس‪55‬اجد از جمله ص‪55‬دقه جاريه‬
‫مىباشد‪5.‬‬
‫شرايط‪ 5‬وقف‪ :‬شرايط زير براى صحت وقف ضرورى هستند‪.‬‬
‫‪ -1‬واقف (وقف كننده) شايستگى‪ 5‬و اهليت احسان را داشته باشد‪ ،‬يعنى عاقل و مالك باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬موقوف له (كسى كه چيزى برايش وقف مىگردد) اگر ف‪55‬رد معي‪55‬نى اس‪55‬ت‪ ،‬الزم است كه‬
‫از جمله كسانى باشد كه اهليت مالك شدن را داشته باشد‪ ،‬مثال وقف براى جنين در شكم يا براى‬
‫غالم كه در ملك كسى است روا نيست‪ .‬اگر وقف‪ 5‬براى فرد معينى نيست‪ ،‬الزم است كه مقصود‬
‫وقف‪ 5‬تقرب و حصول ثواب باش‪55‬د‪ .‬پس وقف نم‪55‬ودن ب‪55‬راى لغو بيه‪55‬وده‪ ،‬و يا ب‪55‬راى س‪55‬اختن معبد‬
‫يهود و نصارى و يا براى كار حرام درست نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬وقف نمودن با تعبير روشن و بدون ابهام باشد‪ .‬مثال از كلمات حبس‪ ،‬وقف‪ ،‬ص‪55‬دقه و يا‬
‫تصدق‪ 5‬بكار برود‪.‬‬
‫‪ -4‬ك‪55‬االى وقف ش‪55‬ده ط‪55‬ورى‪ 5‬باشد كه بعد از اس‪55‬تفاده از آن ب‪55‬اقى بمان‪55‬د‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬من‪55‬ازل‪،‬‬
‫اراض‪55‬ى‪ ،‬درخت و غ‪55‬يره‪ .‬اما چيزه‪55‬اى كه همزم‪55‬ان با اس‪55‬تفاده فنا مىش‪55‬وند‪ 5‬و از بين مىرون‪55‬د‪5،‬‬
‫خوردنىها و نوشيدنىها‪ 5‬و بوئيدنىها وقف‪ 5‬نمودن آنها درست نيست و تبرع و احسان در اين موارد‪5‬‬
‫صدقه نام دارد و نه وقف‪.‬‬

‫‪ -5‬احكام وقف‪:‬‬
‫‪ -1‬وقف براى فرزندان صحيح است‪ .‬اگر كسى گفت‪ :‬فالن چ‪55‬يز را وقف اوالد (فرزن‪55‬دان)‬
‫نمودم‪ 5.‬اين وقف‪ 5‬شامل فرزندان پسر و دختر مىشود‪ 5.‬همانطور‪ 5‬كه لفظ اوالد در ص‪55‬ورت‪ 5‬نب‪55‬ودن‬
‫دخ‪55‬تر ش‪55‬امل فرزن‪55‬دان پسر است نه دخ‪55‬تر‪ ،‬و در ص‪55‬ورت‪ 5‬نب‪55‬ودن پسر ش‪55‬امل فرزن‪55‬دان دخ‪55‬تر‬
‫ت عَلى أَْوَلادِى َوَأعَْقِابهِْم» براى فرزندان و بازماندگان آنان وقف‬
‫«وَقْف ُ‬
‫نمىشود‪ 5.‬و اگر واقف بگويد‪َ :‬‬
‫ت عََلى َبِنى» فقط فرزن‪55‬دان‬
‫كردم‪ .‬همزمان شامل فرزندان پسر و دخ‪55‬تر مىگ‪55‬ردد‪ ،‬اگر گوي‪55‬د‪َ« :‬وَقْف ُ‬
‫پسر را شامل مىشود‪ 5‬نه دختر را همانطور‪ 5‬كه لفظ «بنات» شامل فرزندان دختر است نه پسر‪.‬‬
‫‪ -2‬عمل نمودن و مورد عنايت قرار‪ 5‬دادن ص‪55‬فاتى كه واقف‪ 5‬آنها را ش‪55‬رط ك‪55‬رده يا رع‪55‬ايت‬
‫نمودن اوليتى كه مورد‪ 5‬نظر واقف بوده است ضرورى‪ 5‬مىباش‪55‬د‪ 5.‬اگر واقف‪ 5‬بگوي‪55‬د‪ :‬فالن زمين يا‬
‫منزل را براى يك عالم محدث يا فقيه وقف نمودهام‪ 5،‬بايد در اختيار محدث و فقيهى گذاشته شود‬
‫و فرد ديگرى را شامل نمىشود‪ 5،‬اگر بگويد‪ :‬اين زمين يا منزل را به فرزندانم و بعد به فرزندان‬
‫آن‪55‬ان و بعد به فرزن‪55‬دان‪ ،‬فرزن‪55‬دانم‪ 5‬وقف نمودهام‪ 5،‬تا طبقه اول منق‪55‬رض نش‪55‬ده ش‪55‬ىء موق‪55‬وف به‬
‫طبقه بع‪55‬دى منتقل نمىش‪55‬ود‪ 5،‬اگر واق‪55‬ف‪ ،‬وقف را مختص طبقه اول ك‪55‬رده است و طبقه اول مثال‬

‫‪341‬‬
‫سه برادراند‪ 5،‬اگر يكى از آنان ف‪55‬وت ش‪55‬ود‪ ،‬س‪55‬هم او به فرزن‪55‬دانش بر نمىگ‪55‬ردد‪ 5‬بلكه س‪55‬هم ب‪55‬رادر‬
‫ف‪55‬وت ش‪55‬ده به دو تا ب‪55‬رادر‪ 5‬زن‪55‬ده بر مىگ‪55‬ردد‪ ،‬البته اين در ص‪55‬ورتى است كه وقف كنن‪55‬ده اين را‬
‫شرط قرار‪ 5‬بدهد‪.‬‬
‫‪ -3‬وقف بالفاص‪55‬له بعد از اعالم واقف‪ 5‬و تفكيك و س‪55‬پردن به كسى كه ب‪55‬رايش وقف‪ 5‬ش‪55‬ده‬
‫قطعى‪ 5‬مىشود‪ .‬بعد از آن فسخ‪ ،‬فروش و هبه كردن آن صحيح نيست‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر من‪55‬افع وقف‪ 5‬ب‪55‬دليل خ‪55‬راب ش‪55‬دن و منه‪55‬دم ش‪55‬دن معطل گ‪55‬ردد‪ ،‬ج‪55‬ايز است كه ش‪55‬ىء‬
‫موق‪55‬وف‪ 5‬را فروخته و در برابر قيمت آن‪ ،‬مانند آن را خيري‪55‬دارى نم‪55‬ود‪ ،‬اگر مبلغى از قيمت آن‬
‫زائد بماند‪ ،‬مىتوان آن را براى تعمير مسجد هزينه كرد و يا براى فقراء و مساكين صرف‪ 5‬نمود‪.‬‬

‫ماده نهم‪ :‬هبه‪ ،‬عمرى و رقبى‪:‬‬


‫الف) هبه‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف هبه‪ :‬هبه و بخشش بالعوض نوعى احسان است از طرف‪ 5‬ش‪55‬خص عاقل و ب‪55‬الغ‬
‫نسبت به كسى ديگر است مانند اينكه‪ :‬يك فرد نيكوكار‪ 5‬منزلى را در اختيار مسلمانى ديگر ق‪55‬رار‪5‬‬
‫دهد‪ ،‬يا اينكه اجناسى مانند‪ ،‬پارچه‪ ،‬طعام و پول نقد را به ديگرى‪ 5‬ببخشد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم هبه‪ :‬هبه و هديه مستحب و مطلوب و از اعمالى هستند كه انجام آنها مورد تش‪55‬ويق‬
‫ق‪55‬رار‪ 5‬گرفته و بر انج‪55‬ام آنها تاكيد ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬المائدة‪« .)2 :‬در كاره‪55‬اى نيك و اعم‪55‬الى كه م‪55‬وجب تق‪55‬وى هس‪55‬تند‪ ،‬با هم‪55‬ديگر‬
‫مس‪5555‬اعدت كنيد» و مىفرماي‪5555‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪:‬‬
‫‪(« .)177‬بن‪55‬ده شايس‪55‬ته خ‪55‬دا كسى است كه با وج‪55‬ود دلبس‪55‬تگى به م‪55‬ال) آن را به خويش‪55‬اوندان‬
‫ب الغُ‪َّ%‬ل عَْنُكْم» (ابن عساكر با سند‬
‫حوا يُ‪ْ%‬ذِه ُ‬
‫ح‪%‬ابُّوا وتَص‪%%‬افَ ُ‬ ‫مىدهد»‪ .‬و رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ« :‬ت َ‪%‬ه ُ‬
‫‪%‬ادوا تَ َ‪%‬‬
‫صحيح)‪« .‬به هم‪55‬ديگر هديه دهيد و با هم محبت و دوس‪55‬تى كنيد تا ك‪55‬دورت از دله‪55‬اى ش‪55‬ما زائل‬
‫شود»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬العَِائُد ِفى ِهَّبِتِه كَ‪%%‬ا الْعائِ‪ِ%%‬د ِفى قَْيئِ‪%%‬هِ» (متفق عليه)‪« .‬كسى كه كاالى هبه شده خود‬
‫را پس مىگ‪55‬يرد‪ 5‬مانند كسى است كه اس‪55‬تفراغ خ‪55‬ود را مىبلعد»‪ .‬و از حض‪55‬رت عايشه ل م‪55‬روى‬
‫يب َعلَْي َ‪%‬ه‪%% %‬ا» (بخ‪55‬ارى)‪« .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص هديه را‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اس‪55‬ت‪َ « :‬ك‪%% %‬ا َن رس‪ِ َّ ُ % % %‬‬
‫‪%‬ل ال َْهديَّةَ‪َ ،‬ويُث ُ‬
‫ول الله ص َي ْقبَ ‪ُ % %‬‬ ‫َُ‬
‫ط لَهُ ِر ْزقُ‪%%‬هُ أ َْو ُي ْن َس‪%‬أَ لَ‪%%‬هُ‬ ‫مىپذيرفت و در عوض پاداش مىداد»‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«م ْن َس َّرهُ أَ ْن ُي ْب َس َ‬
‫ص‪ْ % % % % %‬ل َر ِح َم‪%% % % %‬هُ» (بخ‪555‬اري)‪« .‬هر كس روزى وس‪555‬يع را مىپس‪555‬ندد و دوست دارد‪ ،‬كه‬ ‫فِى أَثَ‪ِ % % % % %‬ر ِه َفلْي ِ‬
‫َ‬
‫لغزشهايش‪ 5‬به فراموشى‪ 5‬سپرده شوند‪ ،‬با هديه دادن پيوندش را با خويشاوندان حفظ كند»‪.‬‬
‫‪ -3‬شرايط هبه‪:‬‬
‫‪ -1‬ايج‪55‬اب‪ :‬يع‪55‬نى اظه‪55‬ار آم‪55‬ادگى هبه كنن‪55‬ده و پاسخ مثبت دادن به كسى كه از وى چ‪55‬يزى‬
‫مىطلبد‪.‬‬
‫ت مَ ‪%%‬ا‬ ‫«قِبْل ُ‬ ‫‪ -2‬قبول‪ :‬يعنى اينكه كسى كه به او چيزى داده شود‪ ،‬آن را بپذيرد‪ 5.‬و چنين گوي‪55‬د‪َ :‬‬
‫َوَهْبَتِنى» آنچه را كه تو به من دادى پذيرفتم‪ .‬يا اينكه آن كاال را از هبه كنن‪55‬ده بگ‪55‬يرد و در اختي‪55‬ار‬
‫خود قرار‪ 5‬دهد‪ .‬زيرا اگر فرد مسلمانى چ‪5‬يزى را به ديگ‪5‬رى‪ 5‬هبه كند ط‪5‬رف مقابل آن را نپ‪5‬ذيرد‪5‬‬
‫هبه قبول نمىشود‪ .‬حتى اگر همان دم هبه كننده بميرد كاالى مذكور‪ 5‬به ورثا‪5‬ء ميت تعلق مىگيرد‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام هبه‪:‬‬
‫‪ -1‬اگر به يكى از فرزن‪55‬دان هبه ش‪55‬ود‪ ،‬عين هم‪55‬ان ك‪55‬اال به فرزن‪55‬دان ديگر ن‪55‬يز داده ش‪55‬ود‪.‬‬
‫«اتقُ ‪% %‬و للّهَ َواعْ ‪ِ% %‬دُلوْا فِى أَْوَلادُِكْم» (متفق عليه)‪« .‬از خدا بترسيد‪ 5‬و درباره‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َّ :‬‬
‫فرزندان عدالت را رعايت كنيد»‪.‬‬

‫‪342‬‬
‫‪ -2‬باز پس گرفتن هبه و هديه حرام است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬العَِائُد ِفى ِهَّبِتِه كَ‪%‬ا الْعائِ‪ِ%‬د ِفى‬
‫َقْيئِ‪ِ%%%‬ه» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬كسى كه هبه را پس مىگ‪55‬يرد‪ 5‬مانند كسى است كه غ‪55‬ذاى اس‪55‬تفراغ ش‪55‬ده را‬
‫دوباره مىبلعد»‪ .‬البته اگر كسى به فرزند خويش چ‪55‬يزى هبه ك‪55‬رد‪ ،‬مىتواند‪ 5‬رج‪5‬وع‪ 5‬بكن‪5‬د‪ .‬چ‪55‬را كه‬
‫فرزند و تمام ام‪5‬وال او از آن پ‪55‬در مىباش‪5‬ند‪ 5.‬چنانكه رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬الَ يَ ِ‪%‬ح‪ُّ %‬ل لِ َّ‬
‫لر ُ‪%‬ج‪%ِ %‬ل أَ ْن‬
‫يم‪%%‬ا ُي ْع ِطى َولَ‪َ % %‬دهُ» (ترمذي)‪« .‬بر هيچ انسانى حالل نيست‪ ،‬چيزى‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ُي ْعط َى َعطيَّةً ثُ َّم َي ْرج َع ف َيها إِالَّ ال َْوال َد ف َ‬
‫را كه به كسى داده پس بگيرد‪ ،‬مگر پدر كه مىتواند آنچه را به پسرش داده پس بگيرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬هديه دادن به نيت دريافت پاداش بزرگتر‪ 5‬مكروه اس‪55‬ت‪ .‬يع‪55‬نى شخصى به كسى ه‪55‬ديهاى‬
‫مىدهد به اميد اينكه هديه بزرگترى‪ 5‬دريافت‪ 5‬كند‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾      ‬ال‪55555‬روم‪« .)39 :‬و آنچه [به‬
‫قص‪55‬د] ربا مىدهيد تا [به‪55‬ره ش‪55‬ما] در ام‪55‬وال م‪55‬ردم افزون‪55‬تر‪ 5‬گ‪55‬ردد‪[ .‬بدانيد ك‪55‬ه] در ن‪55‬زد خداوند‪5‬‬
‫اف‪55‬زون نمىش‪55‬ود‪ 5.‬و زك‪55‬اتى‪ 5‬را كه در طلب خش‪55‬نودى‪ 5‬خداوند پ‪55‬رداخت ك‪55‬رده باش‪55‬يد‪ ،‬پس همين‪55‬ان‬
‫فزونى يافتگانند»‪.‬‬
‫هديه گيرنده در پذيرفتن و رد كردن هديه مخت‪55‬ار است ولى اگر پ‪55‬ذيرفت‪ 5‬ج‪55‬بران آن بر وى‬
‫الزم است‪ .‬چنانكه عايشه ل مىفرمايد‪ :‬آنحض‪55‬رت ص هديه را مىپ‪55‬ذيرفت و ع‪55‬وض آن را مىداد‪.‬‬
‫(بخاري)‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ :‬اگر كسى در حق شما احسان نمود‪ ،‬شما نيز جبران نمائيد‪.‬‬
‫(ديلمى)‪.‬‬

‫ب) عمرى‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف عمرى‪ :‬عمرى عبارت است از اينكه يك فرد مسلمان خطاب به برادر مسلمانش‬
‫ول حَياتِ‪%%‬كَ»‬‫ستِانى مَ ‪%‬دَّ َة ُعمْ ‪%‬رَِك أَْو ُط ‪َ %‬‬
‫تانى أَْو َوَهْبتُ‪%%‬كَ س‪ُْ%%‬كنى دارِى أَْو َغَّلةَ ُب َ‬
‫مىگويد‪« 5:‬أعمرت ‪%%‬ك دارِى أَْو ُبس‪ِ ْ%%‬‬
‫منزل يا باغم را تا زندهاى به تو بخشيدم‪ 5.‬يا سكونت منزلم يا منافع با غم را تا تو زنده هس‪55‬تى يا‬
‫در طول زندگىات به تو هبه كردم‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم عمرى‪ :‬عمرى به حديث جابر ‪ ‬كه ذيال درج مىگردد‪ 5‬جايز است‪ .‬حضرت جابر ‪‬‬
‫مىگوي‪55‬د‪ 5:‬عم‪55‬رى كه رس‪55‬ولاهّلل ص آن را ج‪55‬ايز دانس‪55‬ته اين است كه ش‪55‬خص مىگوي‪55‬د‪« 5:‬هَِى لَ ‪% %‬كَ‬
‫ت»‬
‫ك مَ‪%‬ا عِشْ‪َ %‬‬ ‫«هىَ َل َ‬
‫ك» يعنى‪ ،‬فالن منزل از آن تو و فرزندان تو است‪ .‬ولى اگر چنين گويد‪ِ :‬‬
‫َوَلَعقَِب َ‬
‫يع‪55‬نى فالن م‪55‬نزل‪ ،‬تا زم‪55‬انى كه تو زن‪55‬ده هس‪55‬تى م‪55‬ال تو اس‪55‬ت‪ ،‬بعد از وف‪55‬ات مخ‪55‬اطب‪ ،‬ملك به‬
‫مالكش برمىگردد‪5.‬‬
‫‪ -3‬احكام عمرى‪ -1 :‬اگر لفظ عمرى بكار رفته است‪ ،‬مثال چنين گفته شده اس‪55‬ت‪« ،‬أَْعمَْرتُ ‪% %‬ك‬
‫الدارَ» اين منزل را تا زندهاى به تو بخش‪55‬يدم‪ .‬بعد از م‪55‬ردن معمر ل‪5‬ه‪ ،‬م‪5‬نزل به وارث‪55‬ان او‬ ‫ه َّ‬
‫َه‪ِ%%‬ذ ِ‬
‫ت لَ‪% %‬هُ» «عمرى ب‪55‬راى كسى است كه ب‪55‬او‬
‫ى ِلَمْن ُوِهَب ْ‬ ‫منتقل مىگردد‪ 5.‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫«العمْ ‪%%‬رِ ْ‬
‫بخش‪55‬يده ش‪55‬ده است»‪( .‬متفق علي‪55‬ه)‪« .‬هم چ‪55‬نين اگر در عم‪55‬رى‪ ،‬اين الف‪55‬اظ قيد ش‪55‬دهاند «هى ل‪%% %‬ك‬
‫ول‪%% %‬ذريتك من بع‪%% %‬دك» فالن منزل از آن تو و بعد از مردنت از آن فرزن‪55‬دان تو اس‪55‬ت‪ .‬آنگ‪55‬اه م‪55‬نزل‬
‫مذكور‪ 5‬مال معمرله و بعد از مرگ وى از آن فرزندان او است‪ ،‬و در ملك معمر‪( ،‬مالك اصلى)‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫بر نمىگردد‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬أَيُّ َما َر ُج ٍل أُ ْع ِم َر عُ ْم َرى لَهُ َول َع ِقبِ ِ‪%‬ه فَِإ َّن َها للَّ ِذى ُي ْعطَ َ‬
‫اها الَ َت ْر ِ‪%‬ج ُع إِلَى‬
‫يث» (مسلم و ابوداود)‪« 5.‬هر كس كه بصورت عمرى‬ ‫ْم‪%َ %‬وا ِر ُ‬ ‫ت فِي‪%ِ %%‬ه ال َ‪%‬‬ ‫الَّ ِذى أَ ْعطَ َ‬
‫اها ألَنَّهُ أَ ْعطَى َعطَ ً‬
‫اء َو َق َع ْ‬

‫‪343‬‬
‫به او چيزى داده شد‪ ،‬به او و فرزندانش تعلق مىگيرد‪ 5.‬و هرگز به ملك دهنده برنمىگ‪55‬ردد‪ 5.‬چ‪55‬ون‬
‫دهنده بخششى‪ 5‬نموده است كه حكم ميراث در آن به اجرا درآمده است»‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر در عمرى‪ ،‬گفته شود‪ ،‬اين منزل تا زمانى‪ 5‬كه تو زنده هستى از آن تو است و بعد از‬
‫آن‪ ،‬به من و فرزندانم برمىگردد‪ ،‬بعد از وفات ايشان به ملك صاحب اص‪55‬لى بر مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬ب‪55‬دليل‬
‫حديث حضرت جابر كه در سطور باال بيان گرديد‪.‬‬

‫ج) رقبى‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف رقبى‪ 5:‬اين است كه يك فرد به ب‪55‬رادر دينىاش مىگوي‪55‬د‪ 5:‬اگر قبل از تو من م‪55‬ردم‪،‬‬
‫م‪55‬نزل يا ب‪55‬اغ من م‪55‬ال تو است و اگر تو قبل از من م‪55‬ردى‪ ،‬م‪55‬نزل و ب‪55‬اغ تو از آن من اس‪55‬ت‪ .‬يا‬
‫چنين مىگويد‪ 5:‬اين منزل تا زمانى‪ 5‬كه تو زنده هستى مال تو اس‪55‬ت‪ ،‬اگر تو پيش از من م‪55‬ردى به‬
‫من برمىگ‪55‬ردد‪ 5‬و اگر من ُم‪55‬ردم همچن‪55‬ان م‪55‬ال تو باش‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه هر ك‪55‬دام از اين دو تا كه ديرتر‬
‫بميرد‪ ،‬منزل يا باغ مذكور به او تعلق مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم رقبى‪ :‬رقبى‪ 5‬بدليل حديث زير‪ ،‬مكروه است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬الَ ُت ْرقِبُ‪%%%‬وا فَ َم ْن‬
‫يل ال ِْمير ِ‬‫ِ ِ‬
‫اث» (احمد‪ ،‬ابوداود‪ ،‬ابن ماجه و نسائى)‪« .‬بصورت‪ 5‬رقبى چ‪55‬يزى را‬ ‫ب َش ْيئاً َف ُه َو فى َسب ِ َ‬
‫أ َْرقَ َ‬
‫به كسى ندهي‪55‬د‪ ،‬هر كس بص‪55‬ورت رق‪55‬بى‪ 5‬چ‪55‬يزى را داد‪ ،‬حكمش‪ ،‬حكم م‪55‬يراث است»‪ .‬دليل دوم‬
‫كراهيت اين است كه ارتقاب‪ ،‬يعنى بصورت‪ 5‬رقبى‪ 5‬چيزى را به كسى دادن‪ ،‬منجر به اين مىشود‬
‫كه طرف در انتظار مرگ و مردن طرف آخر بنشيند و مرگ او را آرزو‪ 5‬كند ح‪55‬تى ممكن است‬
‫يك ط‪55‬رف‪ 5‬ب‪55‬راى م‪55‬ردن و از بين ب‪55‬ردن ط‪55‬رف ديگر تالش كن‪55‬د‪ .‬بن‪55‬ابراين جمه‪55‬ور‪ 5‬علماء آن را‬
‫مكروه دانستهاند‪5.‬‬
‫‪ -3‬احكام رقبى‪ 5:‬اگر مسلمانى‪ 5‬مرتكب عمل مكروه رقبى‪ 5‬شود‪ ،‬و چيزى را بص‪55‬ورت‪ 5‬رق‪55‬بى‪5‬‬
‫بدهد‪ ،‬همان احكام عمرى در آن جارى مىگردد‪ ،‬اگر رقبى مطلق اس‪55‬ت‪ ،‬پس متعلق به م‪55‬رقب له‬
‫و بعد از وى متعلق به فرزن‪55‬دان او مىباشد و اگر رق‪55‬بى مش‪55‬روط‪ 5‬و مقيد اس‪55‬ت‪ ،‬قيد و ش‪55‬رايط‪ 5‬آن‬
‫بايد رعايت گردد‪ ،‬اگر رجوع شرط شده است برمىگردد و اگر رج‪55‬وع در آن ش‪55‬رط نش‪55‬ده است‬
‫به مالك اصلى برنمىگردد بلكه به وارثان مرقب له منتقل مىگردد‪5.‬‬

‫‪344‬‬
‫فصل ششم‬
‫نكاح‪ ،‬طالق‪ ،‬رجعت‪ ،‬خلع‪ ،‬لعان‪ ،‬ايالء‪ ،‬ظهار‪ ،‬عده‪ ،‬نفقه و حضانت‬
‫اين فصل مشتمل بر نه ماده است‪:‬‬

‫ماده اول‪ :‬بحث نكاح‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف نكاح‪ :‬نكاح به عقدى گفته مىشود كه ميان زن و مرد برقرار مىشود كه براى هر‬
‫يك از طرفين‪ ،‬استفاده جنسى را از يكديگر‪ 5‬حالل مىگرداند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم نكاح‪ :‬نكاح به دالئل زير مشروع‪ 5‬است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪   ﴿ :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾   ‬النساء‪« .)3 :‬دو‪ ،‬سه يا چهار‌تا از خانمه‪55‬ايى كه م‪55‬ورد‪ 5‬پس‪55‬ند ش‪55‬ما‬
‫هستند نكاح كنيد‪ .‬البته اگر مىترسيد كه عدل و انصاف‪ 5‬را نمىتوانيد رعايت كنيد‪ ،‬پس با يك خ‪55‬انم‬
‫ازدواج كنيد يا از كنيزانى‪ 5‬كه در ملك شخصى‪ 5‬شما هستند اس‪55‬تفاده جنسى ببريد»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬الن‪5555‬ور‪.)32 :‬‬
‫«و آن زنانت‪55‬ان را كه بى ش‪55‬وهرند و بردگ‪55‬ان و كنيزك‪55‬ان خ‪55‬ود را كه س‪55‬زاوار‪[ 5‬ازدواجن‪55‬د] به‬
‫همسرى‪[ 5‬ديگران] دهيد»‪ .‬البته نكاح بر كس‪55‬انى واجب است كه ت‪55‬وان ت‪5‬أمين هزينه آن را داش‪55‬ته‬
‫باشند‪ ،‬و در صورت‪ 5‬تجرد احتمال وقوع‪ 5‬در گناه و ح‪5‬رام باشد و كسى كه ق‪55‬ادر بر ت‪5‬أمين نفقه و‬
‫هزينه نكاح باشد اما خوف فتنه و ارتك‪55‬اب ح‪55‬رام در حق او نباش‪55‬د‪ ،‬نك‪55‬اح ب‪55‬رايش س‪55‬نت است نه‬
‫ص‪ِ %%‬ر‪،‬‬ ‫اع ِم ْن ُكم الْب ‪%%‬اءةَ َفلْيت‪%%‬ز َّوج فَِإنَّه أَغَ ُّ ِ‬ ‫ش ‪%‬بَ ِ‬
‫واجب‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬يَ ‪%%‬ا َم ْع َش ‪%َ %‬ر ال َّ‬
‫ض للْبَ َ‬ ‫اب َم ْن ا ْس ‪%‬تَطَ َ ْ َ َ ََ َ ْ ُ‬
‫ص‪ُ % % %‬ن لِ ْل َف‪%ْ % %‬ر ِج» (متفق عليه)‪« .‬اى قشر ج‪55‬وان! هر ك‪55‬دام از ش‪55‬ما ق‪55‬ادر بر ت ‪5‬أمين نفقه و هزينه‬ ‫َح َ‬ ‫َوأ ْ‬
‫زندگى‪ 5‬است‪ ،‬بايد ازدواج كند‪ .‬چون ازدواج باعث حفاظت نظر و ش‪55‬رمگاه است»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪%‬ود فَ‪ِ%‬إنِّى ُم َ‪%‬ك‪%‬اثٌِر بِ ُك ُم األ َُم َم َي‪%ْ %‬و َم ال ِْقيَ َام‪%ِ %‬ة» «با زنانى‪ 5‬كه شوهرانشان را دوست دارند‬ ‫ود ال َْولُ‪َ %‬‬
‫«َت َز َّو ُجوا ال َْو ُد َ‬
‫و به كثرت فرزند‪ 5‬مىزايند ازدواج كنيد»‪( .‬احمد و ابن ماجه)‪.‬‬
‫‪ -2‬حكمت و فلسفه نكاح‪:‬‬
‫‪ -1‬ادامه و ابقاء نوع بشر بوسيله نكاح و زاد و ولد‪.‬‬
‫‪ -2‬تأمين نياز جنسى هر ك‪5‬دام از زوجين از راه مش‪5‬روع و حف‪5‬اظت ش‪5‬رمگاه با اس‪5‬تفاده از‬
‫روشهاى مطابق‪ 5‬با فطرت انسان‪.‬‬
‫‪ -3‬همكارى زوجين در امر تربيت‪ ،‬تعليم و نگاهدارى‪ 5‬فرزندان‪.‬‬
‫‪ -4‬تنظيم و سازماندهى‪ 5‬عالقهاى‪ 5‬كه انسانها به جنس مخالف دارند بر اساس تبادل حق‪55‬وق و‬
‫همكارى‪ 5‬و همدلى مثمر در دايره محبت‪ ،‬مودت‪ ،‬احترام متقابل و قدردانى‪5.‬‬
‫‪ -3‬اركان نكاح‪:‬‬
‫براى صحت نكاح وجود‪ 5‬چهار ركن الزم است‪.‬‬
‫(الف) ولى‪ :‬عبارت است از پدر زوجه‪ ،‬وصى و خويش‪55‬اوند‪ 5‬نزديك پ‪55‬درى‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول هّللا‬
‫«ال ِنك‪%% %‬احَ إِالَّ بِ ‪َ% %‬وِلىٍّ» (اصحاب السنن)‪« .‬هيچ نكاحى ب‪55‬دون حض‪55‬ور و اش‪55‬راف ولى‬ ‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫معتبر نيست»‪ .‬و از حضرت عمر ‪ ‬م‪5‬روى است‪« :‬الَ ُت ْن َك ُح ال َْم‪%ْ %‬رأَةُ إِالَّ بِ‪ِ% %‬إ ْذ ِن َولِِّي َه‪%%‬ا أ َْو ِذى ال‪%َّ %%‬رأْى ِم ْن‬
‫ان» (مالك در مؤطا)‪« .‬هيچ زنى بدون اجازه ولى يا صاحب نظر از خويشاوندانش‬ ‫أ َْهلِ َها أَ ِو ُّ‬
‫الس ْلطَ ِ‬
‫و يا بدون اجازه حاكم به نكاح داده نشود‪.»5‬‬

‫احكام ولى‪:‬‬

‫‪345‬‬
‫رعايت نكات زير براى ولى واجب است‪.‬‬
‫‪ -1‬شايستگى واليت را داشته باشد‪ ،‬يعنى مرد‪ ،‬عاقل‪ ،‬بالغ و آزاد باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬از دختر درباره ش‪55‬خص م‪55‬ورد نظر ب‪55‬راى واليت كسب اطالع ش‪55‬ود‪ ،‬اگر دخ‪55‬تر ب‪55‬اكره‬
‫است ولى او پ‪55‬درش مىباش‪55‬د‪ .‬ولى‪ ،‬اگر غ‪55‬ير پ‪55‬در اس‪55‬ت‪ ،‬بايد با اج‪55‬ازه ط‪55‬رف‪ 5‬چه ثيبه باشد چه‬
‫‪%‬ق بَِن ْف ِس‪َ % %‬ها ِم ْن َولِِّي َه‪%%‬ا‬ ‫باكره او را به عقد كسى در بياورد‪ 5.‬زيرا رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬األَيِّ ُم أ َ‬
‫َح‪ُّ %‬‬
‫ِ ِ‬
‫ص ‪َ % %‬ما ُت َها» (مالك در مؤطا)‪« .‬ثيبه واليتش بر خود بيش‪55‬تر‪ 5‬است تا‬ ‫َوالْبِ ْ‪%‬ك‪%ُ %‬ر تُ ْس ‪% %‬تَأْذَ ُن فى َن ْفس ‪َ % %‬ها َوإِ ْذنُ َ‪%‬ه‪%%‬ا ُ‬
‫ولى‪ ،‬از دوشيزه درباره نكاح كسب اجازه شود‪ ،‬خاموش بودن او دال بر اجازه است»‪.‬‬
‫‪ -3‬واليت قريب با بودن اقرب غير معتبر است‪ .‬روى اين اصل واليت برادر‪ 5‬پدرى با بودن‬
‫برادر‪ ،‬پدرى و مادرى غير معتبر است‪ .‬يا واليت برادرزاده با بودن برادر فاقد‪ 5‬اعتبار است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر زنى به دو نفر از خويش‪55‬اوندانش وك‪55‬الت ازدواج بدهد و هر ك‪55‬دام از وكال او را با‬
‫شوهرى‪ 5‬جدا ازدواج دهد آن زن همسر ش‪55‬وهرى‪ 5‬است كه نك‪55‬احش اول انج‪55‬ام گرفته است و اگر‬
‫هر دو نكاح همزمان انجام گرفته باشند‪ ،‬نكاح باطل است‪.‬‬

‫ب) گواهان نكاح‪:‬‬


‫منظ‪555‬ور‪ 5‬از گواه‪555‬ان‪ ،‬اين است كه موقع عقد نك‪555‬اح دو نفر م‪555‬رد يا بيش از دو كه ع‪555‬ادل و‬
‫مس‪5‬لمان باش‪5‬ند حض‪5‬ور داش‪5‬ته باش‪5‬ند‪ .‬خداوند مىفرماي‪5‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(الطالق‪« .)2 :‬دو نفر‬
‫«لا نِك ‪%%‬احَ إَِّلا ِب‪% %‬وَِلٍّى َوش ‪ِ َ% %‬‬
‫اهَدى‬ ‫عادل را از ميان خود گ‪55‬واه ق‪55‬رار‪ 5‬دهيد»‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫َعْدلٍ» «هيچ نكاحى بدون حضور ولى و دو گواه عادل صحيح نيست»‪( .‬بيهقى و دار قطنى)‪.‬‬
‫احكام گواهان‪:‬‬
‫‪ -1‬دو يا بيش از دو نفر باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬هر دو گواه بايد ع‪55‬ادل باش‪55‬ند‪ .‬ع‪55‬دالت در ق‪55‬الب اجتن‪55‬اب از تم‪55‬ام گناه‪55‬ان كب‪55‬يره و اغلب‬
‫گناهان صغيره تحقق مىيابد‪ .‬بنابر اين گواهى كسى كه م‪55‬رتكب زن‪55‬ا‪ ،‬ش‪55‬رب خمر يا ربا خ‪55‬وارى‪5‬‬
‫اس‪55‬ت‪ ،‬اعتب‪55‬ارى ن‪55‬دارد‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴾  ﴿ :‬گن‪55‬اه كب‪55‬يره يا اص‪55‬رار بر‬
‫ى عَْدٍل» دو گواه عادل‪.‬‬ ‫اهَد ْ‬ ‫گناهان صغيره منافى عدالت است‪ .‬در حديث آمده است‪َ« ،‬وَش ِ‬
‫‪ -3‬كثرت گواهان بدليل قلت عدالت مطلوب و مستحب است‪.‬‬
‫ج) صيغه عقد‪:‬‬
‫ك أَْو َوص‪َِّ% %‬يَت َ‬
‫ك ُفَلانَ‪% %‬ةُ» دخ‪55‬تر يا‬ ‫شوهر‪ 5‬يا وكيل ش‪55‬وهر‪ 5‬در عقد ازدواج چ‪55‬نين گوي‪55‬د‪« :‬زَِّوْجِنىْ ْابَنتَ‪َ % %‬‬
‫ك أَْو أَْنكَ ْ‬
‫حتُ ‪% %‬كَ ْابَنِتْى ُفَلانَ ‪َ% %‬ة» دخ‪55‬ترم‪5‬‬ ‫وص‪55‬يه خ‪55‬ود فالنى را به عقد من درآور‪ 5،‬ولى‪ ،‬بگوي‪55‬د‪« :‬زََّوْجتُ ‪َ % %‬‬
‫واجهَ ‪% %‬ا مِْن َنْفس ‪ِ% %‬ىْ» ازدواج او را‬ ‫ت ِز ُ‬ ‫«قِبْل ُ‬ ‫فالنى را به ازدواج يا به نكاح تو درآوردم‪ .‬شوهر‪ 5‬گويد‪َ :‬‬
‫با خودم پذيرفتم‪.‬‬
‫احكام عقد نكاح‪:‬‬
‫‪ -1‬همسانى و همخوانى شوهر‪ 5‬براى همسر‪ ،‬مثال شوهر آزاد‪ ،‬داراى اخالق خوب‪ ،‬مت‪55‬دين و‬
‫ض‪ْ %‬و َن ُخلَُق‪%%‬هُ َو ِدينَ‪%%‬هُ َف َز ِّو ُج‪%%‬وهُ إِالَّ َت ْف َعلُ‪%%‬وا‪ %‬تَ ُك ْن فِ ْتنَ‪%‬ةٌ‬
‫امانتدار‪ 5‬باشد‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬إِذَا أَتَ‪%%‬ا ُك ْم َم ْن َت ْر َ‬
‫يض» (ابن ماجه)‪« .‬هر گاه كسى كه به لحاظ اخالق و ديانت مورد پسند‪ ،‬ش‪5‬ما‬ ‫فِى األ َْر ِ‬
‫ض َوفَ َسا ٌد َع ِر ٌ‬
‫اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬راى خواس‪55‬تگارى‪ 5‬بياي‪55‬د‪ ،‬او را پذيرفته نك‪55‬اح بدهي‪55‬د‪ ،‬و اگر چ‪55‬نين نكردي‪55‬د‪ ،‬فتنه و فس‪55‬اد‪5‬‬
‫زمين را فرا مىگيرد‪.»5‬‬

‫‪346‬‬
‫‪ -2‬وكالت در عقد ازدواج صحيح است‪ .‬شوهر هر كسى را كه خواس‪55‬ته باشد بعن‪55‬وان وكيل‬
‫براى خود برگزيند‪ .‬البته وكيل همسر ولى او اس‪55‬ت‪ ،‬هم‪55‬ان ولى كه مس‪55‬ئوليت عقد ازدواج او را‬
‫بر عهده دارد‪.‬‬

‫د) مهريه‪:‬‬
‫مهريه يا ص‪55‬داق‪ ،‬هم‪55‬ان چ‪55‬يزى است كه بمنظ‪55‬ور حالل ك‪55‬ردن اس‪55‬تفاده جنسى به زن داده‬
‫مىش‪5555‬ود‪ 5.‬دادن مهريه واجب اس‪5555‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النس‪55‬اء‪« .)4 :‬مهريه زن‪55‬ان را با طيب خ‪55‬اطر بپردازيد‪ .»5‬و رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫س َولَ‪%ْ % %‬و َ‪%‬خ ‪%%‬اتَ ُم َح ِديْ‪%ٍ % %‬د» يع‪55‬نى نك‪55‬اح هم‪55‬راه با مهريه باشد هر چند كه مق‪55‬دار مهريه كم باش‪55‬د‪،‬‬ ‫ِ‬
‫«والْتَم ْ‬
‫َ‬
‫مانند‪ ،‬يك انگشترى‪ 5‬از فلزى‪5.‬‬

‫احكام مهريه‬
‫‪ -1‬تخفيف و كم ب‪55‬ودن مهريه مطل‪55‬وب اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أَ ْعظَ ُم النِّ َس‪ِ % % %‬اء َب َر َ‪%‬ك ‪ % %‬ةً‬
‫أَيْ َس ‪ُ %%‬ر ُه َّن َمئُونَ ‪%%‬ةً» (احمد‪ ،‬حاكم بيهقى)‪« .‬بزرگترين زنان با ب‪55‬ركت آن‪55‬انى هس‪55‬تند كه هزينه نك‪55‬اح و‬
‫مهريه آنان سادهتر باشد»‪ .‬عالوه بر اين مهريه دختران رسولاهّلل ص چهارصد‪ 5‬الى پانصد‪ 5‬درهم‬
‫بوده است‪ .‬مهريه همسران رسولاهّلل ص نيز‪ ،‬همين مقدار بوده است‪.‬‬
‫‪ -2‬نام بردن و معين كردن مهريه در مجلس عقد سنت است‪.‬‬
‫‪ -3‬مهريه بوس‪55‬يله هر م‪55‬ال كه قيمتش ان‪55‬دكى بيش از يك چه‪55‬ارم‪ 5‬دين‪55‬ار باشد ص‪55‬حيح اس‪55‬ت‪.‬‬
‫س َول َْو َخاتَ ُم َح ِديْ ٍد»‬ ‫ِ‬
‫«والْتَم ْ‬
‫هّلل‬
‫رسولا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪ -4‬شتاب در پرداختن مهريه و دادن آن همزم‪55‬ان با برگ‪55‬زارى‪ 5‬عقد ازدواج ص‪55‬حيح است و‬
‫تأخير كل آن با بخشى از آن نيز جايز است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪« .)137 :‬و اگر آن‪55‬ان را پيش از آنكه‬
‫با آنان نزديكى كنيد طالق دادي‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬ال آنكه مه‪55‬رى ب‪55‬راى آنها معين كردهايد»‪ .‬البته دادن بخشى‬
‫از مبلغ مهريه قبل از زفاف مطلوب و مستحب است‪ .‬در ابو داود و نس‪55‬ائى آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ :‬رس‪55‬ول‪5‬‬
‫اكرم ص به حضرت على ‪ ‬امر كرد تا قبل از زف‪55‬اف چ‪55‬يزى به فاطمه زه‪55‬راء بده‪55‬د‪ .‬حض‪55‬رت‬
‫على ‪ ‬گفت‪ :‬من چيزى ندارم‪ .‬رسول اكرم ص فرمود‪ 5:‬ذره تو كجاست؟ حضرت على ذره خود‬
‫را به حضرت زهراء داد‪.‬‬
‫‪ -5‬مهريه در لحظه انج‪55‬ام عقد بر عه‪55‬ده ش‪55‬وهر‪ 5‬تعلق مىگ‪55‬يرد و با دخ‪55‬ول و زف‪55‬اف واجب‬
‫مىگ‪55‬ردد‪ .‬اگر ب‪55‬دليلى همسر قبل از زف‪55‬اف مطلقه گردي‪55‬د‪ ،‬نصف مهريه س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد و نصف‬
‫ديگر بر ذمه ش‪5555‬وهر ب‪5555‬اقى مىمان‪5555‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾       ‬البقرة‪« .)137 :‬اگر‬
‫پيش از دخول و خلوت صحيحه آنان را طالق داديد و حال آنكه مهريه براى آنان تعيين گردي‪55‬ده‬
‫است‪ ،‬پس نصف مهريه از پيش تعيين شده به آنان مىرسد»‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر شوهر قبل از تماس جنسى و بعد از انجام عقد نكاح فوت شود‪ ،‬مهريه كامل و س‪55‬هم‬
‫ميراث باو تعلق مىگيرد‪ ،‬اگر مهريهاى‪ 5‬تعيين شده است و اگر مهريه از قبل تع‪55‬يين نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مهر مثل باو مىرسد و عدت وفات نيز بر وى واجب مىگردد‪5.‬‬

‫‪ -5‬آداب و سنن نكاح‪:‬‬

‫‪347‬‬
‫ْح ْم ُد لِلَّ ِه نَ ْستَ ِعينُهُ َونَ ْسَت ْغ ِف ُرهُ َو َنعُوذُ بِاللَّ ِه ِم ْن‬
‫‪ -1‬خطبه‪ :‬خطبه مسنون نكاح از اين قرار‪ 5‬است‪« :‬ال َ‬
‫ى لَهُ َوأَ ْش َه ُد أَ ْن الَ إِلَهَ إِالَّ اللَّهُ َوأَ ْش َه ُد أ َّ‬
‫َن ُم َح َّم ًدا‬ ‫ِ‬ ‫ض َّل لَه ومن ي ْ ِ‬
‫ُشرو ِر أَْن ُف ِسنَا من ي ْه ِد ِه اللَّهُ فَالَ م ِ‬
‫ضل ْل فَالَ َهاد َ‬ ‫ُ ََ ْ ُ‬ ‫ُ‬ ‫َْ َ‬ ‫ُ‬
‫سولُهُ» بعد اين آيه را بخواند‪     ﴿ :‬‬ ‫َع ْب ُدهُ َو َر ُ‬
‫‪( ﴾      ‬آل عمران‪« .)102 :‬اى اهل ايمان‪،‬‬
‫آنچنان كه حق تقوى است‪ ،‬از معصيت خداوند‪ 5‬اجتناب كنيد و فقط در حالت اسالم از دنيا كوچ‬
‫كنيد»‪ .‬و اول سوره نساء تا «رقيبا‪ ،»5‬و ﴿‪    ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾       ‬األحزاب‪« .)71 -70 :‬اى مؤمنان‪،‬‬
‫از خداوند پروا بداريد‪ 5‬و سخن استوار‪ 5‬بگوييد‪ .‬تا كارهايتان را براى شما اصالح كند و‬
‫گناهانتان را براى شما بيامرزد و هر كس كه از خداوند‪ 5‬و رسول او اطاعت كند [بداند كه] به‬
‫حاج ٍَة ِمْن‬
‫ب ِل َ‬ ‫كاميابىاى‪ 5‬بزرگ نايل آمده است» رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬إَذا أَرادَ أَحَُدُكْم أَْن َي ْ‬
‫خُط َ‬
‫ْح ْم ُد لِلَّ ِه ‪ ...‬الخ» ((ترمذى)‪« .‬هر گاه كسى از شما قصد‪ 5‬خواندن خطبه‬ ‫ه َفلَْي ُق ِل ال َ‬
‫اح أَْو غَْيِر ِ‬
‫ِنَك ٍ‬
‫براى نكاح يا براى هر مقصدى ديگر دارد‪ ،‬بگويد‪« :‬الحمد للّه نستعينه و ‪...‬الخ»‪.‬‬
‫‪ -2‬دعوت وليمه‪ :‬رسول هّللا ص خطاب به عب‪55‬دالرحمن بن ع‪55‬وف فرم‪55‬ود‪« 5:‬أ ََولِ ْم َولَ‪%ْ %%‬و بِ َش ‪ٍ % %‬اة»‬
‫«وليمه ب‪55‬ده ولو با ذبح يك گوس‪55‬فند» (متفق علي‪55‬ه)‪ .‬وليمه غ‪55‬ذاى ع‪55‬روس را مىگويند‪ 5‬و پ‪55‬ذيرفتن‪5‬‬
‫س أَو نَ ْ‪ِ ِ %‬‬ ‫ِ‬
‫ب» (مسلم)‪.‬‬ ‫ح‪ِ % %‬وه َفلْيُج ْ‬ ‫«م ْن ُدع َي إلَى عُ ‪%ْ % %‬ر ٍ ْ‬ ‫دعوت وليمه واجب است‪ .‬رسول‪ 5‬هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«هر كس براى طعام عروسى دعوت ش‪55‬ود‪ ،‬بايد بپ‪55‬ذيرد»‪ .‬و اگر در جشن عروسى عمل گن‪55‬اه و‬
‫باطل انجام مىگيرد‪ ،‬مىت‪5‬وان دع‪5‬وت وليمه را رد ك‪5‬رد‪ .‬اگر دو نفر كسى را ب‪5‬راى وليمه دع‪5‬وت‬
‫كند‪ ،‬حق تقدم با كسى است كه جلوتر او را دعوت كرده است‪ .‬فق‪55‬راء ن‪55‬يز مانند اغنياء در طع‪55‬ام‬
‫دعى إَِلْيه‪%%‬ا‬ ‫وليمه دعوت شوند‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬ش ‪َُّ%‬ر َّ‬
‫الطع‪%%‬امِ‪ ،‬طَع‪%%‬امُ ْالَوِلْيمَ ‪%‬ةِ ُيْمَنعُه‪%%‬ا مَْن َيْأِتْيه‪%%‬ا وَيُ‪َ %‬‬
‫اها» (مسلم)‪« .‬بدترين طعام‪ ،‬طعام وليمهاى‪ 5‬است كه آنهائى كه مىخواهند در آن شركت كنند‬ ‫َمْن َيْأَب َ‬
‫از آن بازداشته مىشوند‪ 5‬و كسانى كه نمىخواهند شركت كنند‪ ،‬به آن دعوت مىش‪55‬وند» و مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪%‬اء َأكَ ‪%‬لَ إِْن كَ‪َ %%‬‬
‫ان‬ ‫ص‪%%‬ى اللَّهَ َو َر ُس‪%%‬ولَهُ َومَْن ُدعَِى َوهُ‪َ%%‬و ص ‪َِ%‬ائٌم أج ‪%%‬ابَ َّ‬
‫الدْعوََة وَإن ش ‪َ %‬‬ ‫َم يُ ِج ِ‬
‫ب ال ‪%َّ %‬د ْع َوةَ َف َق‪ْ %%‬د َع َ‬ ‫«م ْن ل ْ‬‫َ‬
‫ج» هر كس دعوت وليمه را اجابت نكند خدا و رسولاهّلل ص را‬ ‫صومُهُ َتَطُّوعًا َوإِْن ش‪َ %َ%‬‬
‫اء دَع ‪%%‬ا َلهُْم َوخَ‪%%‬رَ َ‬ ‫َ‬
‫معصيت كرده است‪ .‬هر كس دعوت شود و روزه باشد‪ ،‬دعوت را بپ‪55‬ذيرد‪ 5.‬اگر روزه نفلى دارد‬
‫مىتواند‪ 5‬افطار كند يا براى اهل دعوت دعا كرده و ب‪5‬رود‪ 5.‬رس‪5‬ول هّللا ص در اين ب‪5‬اره مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫ع‪ -‬وَإْن ك‪%%‬انَ ُمفْطِ‪ً%‬را فَْلُيْطعِْم» (مسلم)‪« .‬هر گاه‬ ‫ب فَإْن ك‪%%‬انَ ص‪َِ%‬ائًما فَْلُيص‪َِّ%‬ل‪ -‬أى يَ‪ْ%‬د ُ‬ ‫«إذا ُدعَِى أَحَُدُكِم َفْلُي ِ‬
‫ج ْ‬
‫كسى براى وليمه دعوت شود بايد بپذيرد‪ ،‬اگر روزه است‪ ،‬براى اهل دع‪55‬وت دع‪55‬اى خ‪55‬ير كند و‬
‫اگر روزه نيست شام و نهار بخورد»‪.‬‬
‫‪ -3‬نكاح بوسيله دف يا سرودهاى‪ 5‬مباح و جايز اعالم گردد‪.‬‬
‫ف َوالص‪َّْ% %‬وتُ» «فرق ميان نكاح و زنا‬ ‫الد ُّ‬
‫رام َّ‬
‫الل َوْالحَ‪ِ % %‬‬
‫ح ِ‬ ‫«فص‪%ْ%‬لُ مَ‪% %‬ا َبْيَن ْال َ‬ ‫رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫دف و سرود‪ 5‬است (زنا به پنهانى انجام مىگيرد و نكاح بوسيله دف و سرود اعالم مىشود‪»5‬‬
‫َن النَّبِ َّى ص َك‪%%‬ا َن إِذَا َرفَّأَ‬
‫‪ -4‬دعاء براى ع‪5‬روس و دام‪5‬اد‪ .‬حض‪5‬رت ابو هري‪5‬ره ‪ ‬مىفرماي‪5‬د‪« :‬أ َّ‬
‫‪%‬ع َب ْينَ ُك َم‪%%‬ا فِى َخ ْي ‪ٍ %‬ر» (ترمذي)‪« .‬هر گاه كسى‬ ‫‪%‬ك َو َج َ‪%‬م َ‬
‫‪%‬ار َك َعلَْي‪َ %‬‬
‫‪%‬ك َوبَ‪َ %‬‬ ‫‪%‬ار َك اللَّهُ لَ‪َ %‬‬ ‫ا ِإلنْ َس ‪%‬ا َن إِ َذا َت‪%َ %‬ز َّو َج قَ‪َ %‬‬
‫‪%‬ال‪« :‬بَ‪َ %‬‬

‫‪348‬‬
‫ازدواج مىكرد‪ ،‬رسول هّلل ص او را تبريك مىگفت و مىفرمود‪ 5:‬خداوند‪ ،‬در جهت خير جمع شدن‬
‫شما دو تا را مبارك گرداند»‪.‬‬
‫ول اللَّ ِه ص‬ ‫‪ -5‬زفاف‪ 5‬در ماه شوال صورت‪ 5‬گيرد‪ .‬حضرت عايشه ل مىفرمايد‪َ« :‬ت‪%َ % %‬ز َّو َجنِى َر ُس ‪ُ % %‬‬
‫ت َعائِ َش‪%‬ةُ تَ ْس‪%‬تَ ِح ُّ‬ ‫َحظَى ِع ْن‪َ %‬دهُ ِمنِّى‪ .‬قَ َ‬ ‫َى نِس‪ِ %‬اء رس‪ِ ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب‬ ‫‪%‬ال‪َ :‬و َك‪%‬انَ ْ‬ ‫ول اللَّه ص َك‪%‬ا َن أ ْ‬ ‫فى َش َّو ٍال َو َبنَى بِى فى َش َّو ٍال فَأ ُّ َ َ ُ‬
‫اء َها فِى َش ‪َّ %%‬و ٍال» (مس‪55‬لم)‪« .‬رس‪55‬ولاهّلل ص در م‪55‬اه ش‪55‬وال با من ازدواج ك‪55‬رد و در م‪55‬اه‬ ‫ِ ِ‬
‫أَ ْن تُ ‪ْ %%‬دخ َل ن َس ‪َ %%‬‬
‫شوال زفاف‪ 5‬انج‪5‬ام گ‪5‬رفت‪ ،‬چه كسى از همس‪5‬ران رس‪5‬ولاهّلل ص بيش‪5‬تر‪ 5‬از من به‪5‬ره ب‪5‬رده اس‪5‬ت‪.‬‬
‫حضرت عايشه ل دوست مىداشت كه در ماه شوال زنان زفاف شوند‪.»5‬‬
‫‪ -6‬وق‪55‬تى ش‪55‬وهر ب‪55‬راى نخس‪55‬تين ب‪55‬ار ن‪55‬زد همسر مىرود‪ ،‬پيش‪55‬انى‪ 5‬او را گرفته اين دع‪55‬اء را‬
‫ت َعلَْي ِ‪%‬ه» (ابن‬ ‫‪%‬ك ِم ْن َش‪ِّ %‬ر َها َو َش‪ِّ %‬ر َم‪%‬ا ُجبِلَ ْ‬ ‫ُك ِم ْن َخ ْي ِر َها َو َخ ْي‪ِ %‬ر َم‪%‬ا ُجبِلَ ْ‬
‫ت َعلَْي ِ‪%‬ه َوأَعُ‪%‬وذُ بِ َ‬ ‫بخواند‪« :‬اللَّ ُه َّم إِنِّى أ ْ‬
‫َسأَل َ‬
‫ماجه و ابى داود)‪« .‬خداون‪5555‬دا! من خ‪5555‬ير او و خ‪5555‬ير آنچه كه در سرشت او گذاش‪5555‬تهاى از تو‬
‫مىخواهم‪ 5.‬پروردگارا! من از شر او و شر آنچه كه در نهاد او گذاشتهاى‪ 5‬به تو پناه مىبرم»‪.‬‬
‫ِّب ال َّ‬
‫ش ‪ْ % %‬يطَا َن َم‪%% %‬ا‬ ‫ش ‪ْ % %‬يطَا َن‪َ ،‬و َجن ِ‬‫‪ -7‬موقع اراده ك‪55‬ردن جم‪55‬اع و همبس‪55‬ترى بگوي‪55‬د‪« :‬اللَّ ُه َّم َجن ِّْبنَ‪%% %‬ا ال َّ‬
‫َر َزقَْتنَ‪%% % %‬ا» «پروردگ‪55‬ارا! ش‪55‬يطان را از ما و از فرزن‪55‬دى كه در نتيجه اين آم‪55‬يزش به ما عن‪55‬ايت‬
‫مىكنى‪ ،‬دور بدار»‪ .‬در روايات صحيح داريم كه رسولاهّلل ص فرموده است‪ ،‬هر كس اين دعا را‬
‫بخوان‪55‬د‪ ،‬اگر اين آم‪55‬يزش م‪55‬وجب فرزن‪55‬دى ش‪55‬ود‪ ،‬ش‪55‬يطان هرگز نمىتواند به او ض‪55‬رر‪ 5‬برس‪55‬اند‪.‬‬
‫(متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -8‬براى هيچ يك از زن و شوهر‪ 5‬جايز نيست كه صحبتهاى پيرامون آم‪55‬يزش جنسى خ‪55‬ود را‬
‫َّاس ِع ْن ‪َ % %‬د اللَّ ِه‬ ‫با ديگران درميان بگذارند‪ ،‬رسول اكرم ص در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪َّ :‬‬
‫«إن َش ‪َّ % %‬ر الن ِ‬
‫ش‪ُ % %‬ر ِس‪َّ % %‬ر َها» (مسلم)‪« .‬بدترين فرد روز‪5‬‬ ‫ض‪% %‬ي إل َْي ‪%ِ %‬ه‪ ،‬ثُ َّم َي ْن ُ‬
‫ض‪% %‬ي إلَى ْامرأَتِ ‪%ِ %‬ه‪ ،‬و ُت ْف ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫الرج‪%%‬ل ي ْف ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫َم ْن ِزلَ‪% %‬ةً َي‪%ْ %‬و َم الْقيَ َام‪%%‬ة َّ ُ ُ ُ‬
‫قيامت نزد خداوند‪ ،‬شوهرانى هستند كه با همس‪55‬ران خ‪55‬ود همبس‪55‬ترى مىكنند و بعد اس‪55‬رار پنه‪55‬ان‬
‫خود را با ديگران در ميان مىگذارند‪.»5‬‬
‫‪ -6‬شرايط‪ 5‬نكاح‪ :‬گاهى در نك‪55‬اح ش‪55‬رايطى مط‪55‬رح مىش‪5‬ود‪ ،‬ح‪55‬ال اگر ش‪5‬رايط‪ 5‬ب‪5‬راى تق‪55‬ويت‬
‫اهداف نكاح باشد مانند شرط نفقه‪ ،‬همبسترى‪ 5،‬رعايت عدالت و برابرى‪( ،‬اگر خواستگار‪ 5‬همسر‬
‫ديگرى‪ 5‬دارد) بايد گفت‪ :‬اين شرايط‪ 5‬با نفس عقد واجبالإجرا هستند و نيازى ب‪5‬راى مط‪5‬رح ك‪5‬ردن‬
‫آنها نيست و اگر شرايط‪ 5‬برخالف عقد و اهداف آن باشند‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬اينكه ش‪55‬وهر حق همبس‪55‬ترى با‬
‫همسر خ‪55‬ود را ن‪55‬دارد‪ ،‬يا اينكه همسر ب‪55‬راى ش‪55‬وهر‪ 5‬غ‪55‬ذا درست نكند و‪ ...‬اين گونه ش‪55‬رايط لغو‬
‫هستند‪ ،‬تحقق بخش‪55‬يدن به اين ش‪5‬رايط‪ 5‬واجب نيس‪55‬ت‪ ،‬چ‪5‬ون اين ش‪5‬رايط‪ 5‬مخ‪5‬الف با مقصد ازدواج‬
‫تلقى مىشوند‪.‬‬
‫اگر شرط از دو نوع م‪5‬ذكور‪ 5‬نيست و به تعب‪55‬يرى ط‪55‬ورى نيست كه منجر به تحليل ح‪55‬رام يا‬
‫تح‪55‬ريم‪ 5‬حالل گ‪55‬ردد‪ ،‬وفا به چ‪55‬نين ش‪55‬رطى‪ 5‬واجب است و اگر ش‪55‬وهر‪ 5‬بعد از پ‪55‬ذيرفتن اين گونه‬
‫ش‪55‬رايط‪ 5‬از وف‪55‬اء آن خ‪55‬وددارى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬به همسر حق فسخ نك‪55‬اح داده مىش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ِِ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬أَح ُّق ُّ ِ‬
‫وج» (متفق علیه)‪« .‬شرايطى‪ 5‬كه بيش از ساير‬ ‫الش ُروط أَ ْن ُي َوفَّى َما ا ْس ‪%‬تَ ْحلَلْتُ ْم ب ‪%%‬ه الْ ُف‪%ُ %‬ر َ‬ ‫َ‬
‫شرايط‪ 5‬شايسته وفا هستند همان شرايطىاند كه ش‪55‬ما بوس‪55‬يله آنها ش‪55‬رمگاهها را ب‪55‬راى خ‪55‬ود حالل‬
‫كردهايد‪.»5‬‬
‫اگر از ط‪55‬رف‪ 5‬زن اين ش‪55‬رط گذاش‪55‬ته ش‪55‬ود كه ش‪55‬وهر همسر اول خ‪55‬ود را طالق بده‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫«لا َيحِ‪% %‬لُّ أَْن ُتْنَك َ‬
‫ح ْالمَ‪ْ%%‬رَأُة‬ ‫شرط حرام است و وفا به آن صحيح نيست‪ .‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫اق أَخْ ‪%%‬رَى» «جايز نيست كه نك‪55‬اح يك زن مش‪55‬روط به طالق زن آخر باشد» (احمد در مس‪55‬ند)‪.‬‬
‫ِبَطَل ِ‬

‫‪349‬‬
‫الق أُخِْتهَ ‪%‬ا» «رسول اكرم‬ ‫ول اللّهِ أَْن َتشْ‪َ%‬ترِ َ‬
‫ط ْالمَ ‪ْ%‬رَأُة َط َ‬ ‫«نهَى َرس ‪ُ ُ%‬‬
‫در بخارى و مسلم روايت شده است‪َ ،‬‬
‫ص از اينكه يك زن ازدواج خود را مشروط‪ 5‬به طالق خواهر دينىاش كند‪ ،‬منع كرده است‪.‬‬
‫‪ -7‬اختيار در نك‪55‬اح‪ :‬در ص‪55‬ورت ب‪55‬روز عي‪55‬وب و نواقصى كه ذيال ذكر مىش‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬راى هر‬
‫كدام از زوجين (شوهر و همسر) حق فسخ نكاح محرز است‪.‬‬
‫‪ -1‬عيب‪ :‬مانند‪ ،‬ديوانگى‪ ،‬جذام‪ ،‬پيس يا بروز‪ 5‬بيم‪55‬ارى در ف‪55‬رج كه م‪55‬انع از آم‪55‬يزش جنسى‬
‫باشد‪ .‬خصى بودن شوهر‪ ،‬ديوانگى و عدم توان بر آميزش جنسى نيز عيب محسوب مىگردد‪5.‬‬
‫در ص‪55‬ورت تمايل به فسخ نك‪55‬اح‪ ،‬اگر فسخ قبل از آم‪55‬يزش جنسى ص‪55‬ورت‪ 5‬بگ‪55‬يرد‪ ،‬ش‪55‬وهر‬
‫مىتواند‪ 5‬مهريهاى را كه به همسر داده است‪ ،‬پس بگيرد‪ ،‬و اگر فسخ بعد از آميزش باشد‪ ،‬ش‪55‬وهر‪5‬‬
‫حق پس گ‪55‬رفتن مهريه را ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را مهريه در ع‪55‬وض اس‪55‬تفاده جنسى كه از همسر حاصل‬
‫كرده‪ ،‬در ملكيت همسر وارد گرديده است‪ .‬بعضى‪ 5‬از علماء مىگويند‪ 5:‬كه اگر ف‪55‬رد يا اف‪55‬رادى‪ 5‬از‬
‫خويشاوندان زن‪ ،‬باعث فريب شوهر بشوند‪ ،‬يعنى نقص و عيوب زن را كتم‪55‬ان ك‪55‬رده و ش‪55‬وهر‪5‬‬
‫در نتيجه فريب آنان‪ ،‬اقدام به نكاح نموده است‪ ،‬مىتواند مهريه را بعد از اينكه به همسر پرداخته‬
‫از آنها پس گيرد‪ ،‬بدليل روايتى‪ 5‬از حضرت عمر ‪ ‬در مؤطا كه مىفرمايد‪ :‬هر زنى كه بيم‪55‬ارى‪،‬‬
‫دي‪55‬وانگى‪ ،‬ج‪55‬ذام و پيس داش‪55‬ته باشد و ف‪55‬ردى‪ 5‬در اثر ف‪55‬ريب ف‪55‬رد يا اف‪55‬رادى با وى ازدواج كن‪55‬د‪،‬‬
‫شوهر‪ 5‬بايد بعد از همبسترى‪ ،‬مهريه كامل او را پرداخت نمايد‪ ،‬و بعد آن را از همان كس‪55‬انى كه‬
‫او را فريب دادهاند پس بگيرد‪.‬‬
‫‪ -2‬فريب‪ :‬مانند اينكه با همسرى‪ 5‬كه در ظ‪55‬اهر مس‪55‬لمان است ازدواج مىكن‪55‬د‪ ،‬ولى بعد ث‪55‬ابت‬
‫مىش‪55‬ود‪ 5‬كه آن زن اهل كت‪55‬اب است و نه مس‪55‬لمان‪ ،‬يا با همس‪55‬رى‪ 5‬نك‪55‬اح مىكند به گم‪55‬ان اينكه آزداه‬
‫است و بعد ثابت مىشود كه كنيز است يا به گمان اينكه زن تندرست و سالم از هر گونه بيم‪55‬ارى‪5‬‬
‫است ولى بعد ثابت مىشود‪ 5‬كه بيمار است‪ ،‬مثال لنگ يا نابينا اس‪55‬ت‪ .‬حض‪55‬رت عمر ‪ ‬دراين ب‪55‬اره‬
‫الر ُج ِ‪%‬ل‬
‫ص‪َ %‬دا ُق َّ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬أَيُّما امرأ ٍَة غَ َّر بِها رجل بِها جن‪%‬و ٌن أَو ج‪َ %‬ذام أَو ب‪%‬رص َفلَه‪%‬ا م ْهره‪%‬ا بِم‪%‬ا أَص‪ِ %‬‬
‫اب م ْن َه‪%‬ا َو َ‬
‫َ َ ُ ٌ َ ُُ ْ ُ ٌ ْ َ َ ٌ َ َ ُ َ َ َ َ‬ ‫َ َْ‬
‫َعلَى َولِِّي َها الَّ ِذى غَ َّرهُ» (دار قطني)‪« .‬هر زنى كه موجب فريب مرد شود‪ ،‬و زن مبتالء به جنون و‬
‫جذام و پیسی باشد در عوض آم‪55‬يزش جنسى كه ش‪55‬وهر با وى نم‪55‬وده‪ ،‬مس‪55‬تحق‪ 5‬مهريه است»‪ ،‬و‬
‫در ص‪55‬ورت فسخ نك‪55‬اح نمىتواند‪ 5‬آن را پس بگ‪55‬يرد‪ ،‬البته كس‪55‬انى كه م‪55‬وجب ف‪55‬ريب او ش‪55‬دهاند‬
‫مىتواند‪ 5‬خساره خود را از آنان بگيرد‪.‬‬
‫‪ -3‬نادار شدن به نحوى كه شوهر‪ 5‬قادر‪ 5‬به پرداخت مهريه نباشد‪ ،‬زن در اين شرايط‪ 5‬مىتواند‪5‬‬
‫قبل از دخول نك‪5‬اح را فسخ كند و اگر دخ‪5‬ول انج‪5‬ام گرفت‪5‬ه‪ ،‬حق فسخ نك‪5‬اح را ن‪5‬دارد‪ ،‬بلكله عقد‬
‫نكاح به قوت خود باقى و مهريه بر ذمه او است‪ ،‬زن نيز بايد به خواسته شوهر‪ 5‬تن دهد‪.‬‬
‫‪ -4‬نادار ش‪5‬دن به نح‪5‬وى كه ش‪5‬وهر ق‪5‬ادر‪ 5‬بر ت‪5‬أمين نفقه نباش‪5‬د‪ ،‬هرگ‪5‬اه ش‪5‬وهر از دادن نفقه‬
‫عاجز شد‪ ،‬زن به اميد توانگر‪ 5‬بودن او در حد توان انتظ‪55‬ار‪ 5‬كند و بعد مىتواند‪ 5‬با توسل به مراجع‬
‫ذى ص‪55‬الح ش‪55‬رعى خواس‪55‬تار‪ 5‬فسخ نك‪55‬اح ش‪55‬ود‪ .‬حض‪55‬رت عمر و اب‪55‬وهريره از ص‪55‬حابه و حسن‬
‫بصرى‪ ،‬عمر بن عبدالعزيز‪ ،‬ربيعه و مالك از تابعين همين فتواى را دادهاند‪.‬‬
‫‪ -5‬هرگاه شوهر‪ 5‬براى مدت مديدى غ‪55‬ايب شد و آدرسش مش‪55‬خص نب‪55‬ود و م‪55‬الى ب‪55‬راى نفقه‬
‫همسر نگذاش‪555‬ته و كسى را ب‪555‬راى ت‪555‬أمين نفقه همسر توص‪555‬يه نك‪555‬رده باشد و كسى ديگر ن‪555‬يز‬
‫مس‪55‬ئوليت نفقه را بر عه‪55‬ده نگ‪55‬يرد در چ‪55‬نين ح‪55‬التى زن مىتواند با توسل به مراجع ذى ص‪55‬الح‬
‫شرعى‪ ،‬خواستار‪ 5‬فسخ نكاح شود‪ .‬قاضى او را نخست به ص‪55‬بر توص‪55‬يه مىكن‪55‬د‪ ،‬اگر راضى‪ 5‬نشد‬
‫و تن در نداد‪ ،‬قاضى طالق نامه را مبنى بر غيبت ش‪5‬وهر‪ 5‬تنگدست ب‪5‬ودن همس‪5‬رش در حض‪5‬ور‬
‫گواه‪55‬انى كه ش‪55‬وهر‪ 5‬و همسر را مىشناس‪55‬ند تنظيم‪ 5‬مىكن‪55‬د‪ ،‬بعد حكم فسخ به اج‪55‬را در مىآي‪55‬د‪ ،‬و اين‬
‫فسخ يك طالق رجعى محس‪55‬وب مىش‪55‬ود‪ ،‬اگر ش‪55‬وهر در اي‪55‬ام ع‪55‬دت پي‪55‬دا شد و به خانه برگش‪55‬ت‪،‬‬
‫رجوعش ثابت شده و به زندگى‪ 5‬خود ادامه بدهند‪.‬‬
‫‪ -6‬آزاد شدن‪ :‬در صورتى كه شوهر غالم و همسر او كنيز است‪ ،‬اگر همسر آزاد شود‪ ،‬بال‬
‫فاصله بعد از آزادى اختيار فسخ نكاح را دارد و مىتواند خواس‪55‬تار ج‪55‬دائى از همسر خ‪55‬ود ش‪55‬ود‪،‬‬
‫‪350‬‬
‫بشرط‪ 5‬اينكه بعد از علم و آگاهى از آزاد شدن خويش با شوهر‪ 5‬همبستر نش‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬اگر يك ب‪55‬ار‬
‫بعد از آگاهى از آزادى خويش با شوهر همبستر‪ 5‬شده است‪ ،‬اين حق س‪55‬اقط‪ 5‬مىگ‪55‬ردد‪ ،‬ام‪55‬ام مس‪55‬لم‬
‫روايتى‪ 5‬در اين خصوص از حضرت عايشه نقل كرده اس‪55‬ت‪« .‬إَِّن َبرِيْ‪% %‬رََة ُأْعِتقَ ْ‬
‫ت َوك ‪%%‬انَ َزْوُجهَ ‪%%‬ا عَبْ ‪ً%%‬دا‬
‫خِّيرَْها» «بريره آزاد شد و شوهرش‪ 5‬عبد (غالم) بود‪ ،‬رسول‬
‫ول اللّهِ ص َوَلوكانَ ُحًّرا لَْم ُي َ‬
‫خَّيَرَها َرسُ ُ‬
‫َفَت َ‬
‫هّللا ص او را اختيار داد‪ ،‬و اگر شوهرش‪ 5‬عبد نمىبود‪ ،‬رسول اكرم ص به او اختيار نمىداد»‪.‬‬

‫‪ -8‬حقوق زناشويى‪:‬‬
‫ال‪55‬ف) حق همسر بر ش‪55‬وهر‪ :‬حق‪55‬وق زي‪55‬ادى همسر بر ش‪55‬وهر دارد‪ ،‬اين حق‪55‬وق به م‪55‬وجب و‬
‫مقتض‪55555555‬اى آيه زير در حق همسر ث‪55555555‬ابت مىش‪55555555‬وند‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬البقرة‪« .)228 :‬براى همسران همان حقوقى‪ 5‬است كه ش‪55‬وهران بر همس‪55‬ران‬
‫خ‪555‬ود‪ ،‬دارند»‪ .‬و رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص مىفرماي‪555‬د‪« :‬إَِّن َلُكْم مِْن ِنس‪%% % % %‬ائُِكْم حًَّقا وَِلِنس‪%% % % %‬ائِكُْم َعَلْيكُْم َحقًّا»‬
‫(ترمذى)‪« .‬شما بر همسرانتان حقوقى داريد‪ ،‬همانگونه كه آنان بر شما دارند» بخشى از حق‪55‬وق‬
‫همسران برشوهران بشرح زيراست‪:‬‬
‫‪ -1‬نفقه همسر مانند غذا‪ ،‬لباس و مسكن در حد معمول‪ ،‬رسول اكرم ص خطاب به كسى كه‬
‫درباره حق همسر بر شوهر‪ ،‬سوال مىكرد‪ ،‬فرمود‪ :‬هرگاه خ‪55‬ودت خ‪55‬وردى‪ 5‬ب‪55‬او نيزب‪55‬ده‪ ،‬هرگ‪55‬اه‬
‫خودت لباس پوشيدى‪ 5‬او را نيز بپوشان‪ ،‬به چهرهاش نزن‪ ،‬او را ناسزا نگو و فقط در خانه خود‬
‫از وى جدا شو (يع‪55‬نى ب‪55‬راى اينكه بقصد تنبيه از وى ج‪5‬دا ش‪5‬وى‪ ،‬او را در خانهاى ديگر انتق‪5‬ال‬
‫ن‪55‬ده تا او ج‪55‬دا از تو زن‪55‬دگى‪ 5‬كند بلكه در خانهاى كه هر دوى ش‪55‬ما در آن زن‪55‬دگى‪ 5‬مىكني‪55‬د‪ ،‬از او‬
‫دورى‪ 5‬كن)‪.‬‬
‫‪ -2‬آميزش جنسى‪ ،‬بر شوهر‪ 5‬واجب است‪ ،‬حداقل در ظرف چهار م‪55‬اه‪ ،‬يكب‪55‬ار واجب اس‪55‬ت‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555555‬د‪        ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البق‪555‬رة‪« .)226 :‬آن‪555‬انى كه باهس‪555‬مران خ‪555‬ود ايالء‬
‫(سوگند ياد مىكنند كه با آنان عمل آميزش جنسى انجام ندهند) مىكنند‪ ،‬چهار ماه انتظ‪55‬ار كنند اگر‬
‫در ظرف اين چهار ماه خود را حانث كرده و رجوع‪ 5‬كنند خداوند بخشنده و مهربان است»‪.‬‬
‫‪ -3‬بر شوهر واجب است كه حداقل از هر چهار شب يك شب را با همسرش سپرى كند‪ .‬در‬
‫زمان خالفت حضرت عمر ‪ ‬چنين قضاوت‪ 5‬شده است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر شوهر‪ 5‬بيش از يك همسر دارد رع‪5‬ايت ع‪5‬دالت بر ش‪5‬وهر‪ 5‬واجب است رس‪5‬ول اك‪5‬رم‬
‫َح‪َ %‬د ِش‪َّ %‬ق ْي ِه َس‪%‬اقِطاً أ َْو‬ ‫ِ ِ‬ ‫يل ِإل ْح َد ُ‬
‫اه َما َعلَى األُ ْخ َرى َج َ‬
‫اء َي ْو َم الْقيَ َامة يَ ُج‪%ُّ %‬ر أ َ‬
‫ِ ِ‬
‫ت لَهُ ْام َرأَتَان يَم ُ‬
‫«م ْن َكانَ ْ‬
‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫َم‪%% %‬ائِالً» (احمد در مسند)‪« .‬هر كس ميان دو همسرش با عدالت و انصاف رفتار‪ 5‬نكن‪55‬د‪ ،‬يكى را بر‬
‫ديگرى‪( 5‬در امور اختيارى) ترجيح دهد‪ ،‬روز قيامت با حالتى نزد خداوند حاضر‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ 5‬كه يك‬
‫طرف‪ 5‬بدنش افتاده است»‪.‬‬
‫‪ -5‬موقع ازدواج اگر همسر‪ ،‬باكره است هفت روز و اگر ثيبه است سه روز‪ 5‬نزد وى بماند‬
‫«لْلِبكْ‪% % %‬رِ س‪َْ% % %‬بَعةَ أََّي ٍ‬
‫ام‬ ‫و بعد به خانه همسر يا همس‪55‬ران ديگر برگ‪55‬ردد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ِ :‬‬
‫اث ُثَّم َيعُ ‪% %‬ودُ إَِلى ِنس‪%% %‬ائِِه» (مسلم)‪« .‬ب‪55‬راى ب‪55‬اكره‪ ،‬هفت روز‪ 5‬و ب‪55‬راى ثيبه سه روز است و‬ ‫ب َثَل ٌ‬
‫َوِلَّلثِّي ِ‬
‫بعد نزد ديگر همسران خود برود‪.»5‬‬

‫‪351‬‬
‫‪ -6‬مستحب است كه شوهر‪ ،‬همسرش را براى تيم‪55‬ار دارى خويش‪55‬اوندان مح‪55‬رم و حض‪55‬ور‬
‫در جنازه آنها و براى رفتن به زي‪55‬ارت و مالق‪55‬ات خويش‪55‬اوندانش اج‪55‬ازه بده‪55‬د‪ ،‬بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه اين‬
‫اجازه موجب اختالل در مصالح و مقاصد زناشوئى نگردد‪.‬‬
‫ب) حق‪55‬وق ش‪55‬وهر‪ 5‬بر همس‪55‬ر‪ :‬ش‪55‬وهر ن‪55‬يز بر همسر حق‪55‬وقى‪ 5‬دارد كه برگرفته از ق‪55‬رآن و‬
‫س‪55‬نتاند‪ :‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪.)228 :‬‬
‫«پس آنچه كه بر همسران هست‪ »...‬منظور از آن همان حقوق شوهران اس‪55‬ت‪ ،‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رام‬
‫ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إَِّن َلُكْم مِْن ِنس‪%% %‬ائُِكْم حًَّقا» «همانا ش‪55‬ما بر زنانت‪55‬ان حق داريد» حق‪55‬وق ش‪55‬وهران بر‬
‫عهده همسران بشرح زير است‪:‬‬
‫‪ -1‬اطاعت و فرمانبردارى‪ 5‬در كارهاى‪ 5‬مباح و خير‪ ،‬همس‪55‬ران در كاره‪55‬اى‪ 5‬نيك و به ش‪55‬يوه‬
‫مطل‪55‬وب بايد از شوهرانش‪55‬ان تبعيت كنن‪55‬د‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬النس‪5‬اء‪« .)34 :‬اگر همس‪5‬رانتان از ش‪5‬ما اط‪5‬اعت كنن‪5‬د‪ ،‬ش‪5‬ما حق هيچگونه‬
‫َح‪ً % %‬دا أَ ْن يَ ْس ‪ُ %%‬ج َد‬ ‫تعرضى‪ 5‬نسبت به حقوق آنهانداريد‪ »5‬و رسول اكرم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬لَ ‪%%‬و ُك ْن ُ ِ‬
‫ت آم‪%ً %‬را أ َ‬ ‫ْ‬
‫ت ال َْم ْرأَةَ أَ ْن تَ ْس ُج َد لَِز ْو َج َها» (ترمذي)‪« .‬اگر سجده را براى كسى جايز مىدانستم‪ 5‬همسران‬ ‫َح ٍد أل ََم ْر ُ‪%‬‬
‫أل َ‬
‫را امر مىكردم‪ 5‬تا شوهران شان را سجده كنند»‪.‬‬
‫‪ -2‬حفاظت مال و آب‪5‬روى‪ 5‬ش‪5‬وهر واجب اس‪5‬ت‪ .‬و هم چ‪5‬نين بر همسر واجب است كه ب‪5‬دون‬
‫اجازه شوهر از خانه بيرون نرود‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(النساء‪« .)34 :‬زن‪55‬ان شايس‪55‬ته آن‪55‬انى هس‪55‬تند كه در غي‪55‬اب ش‪55‬وهر از م‪55‬ال و آب‪55‬روى او حف‪55‬اظت‬
‫مىكنند‪ ،‬همانطور كه خداوند حفاظت را به آنان ي‪55‬اد داده است»‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬خَيْ ‪% %‬رُ‬
‫ك ِفي نَْفس ‪ِ% %‬هَا َوَمِالهَ ‪% %‬ا»‬
‫ت َعْنهَ ‪% %‬ا َحفََظتْ ‪َ % %‬‬‫اعتْ ‪% %‬كَ‪ ،‬وََإَذا غِْب َ‬ ‫إذا أََمرَْته‪%% %‬ا أطَ َ‬
‫ت َإلْيه‪%% %‬ا س‪ََّ%%%‬رْتكَ‪ ،‬وَ َ‬ ‫اء َّالِتي إَِذا نَظَ ‪% %‬رْ َ‬‫النس ‪ِ َ% %‬‬
‫ِّ‬
‫(ابوداو)‪« .‬بهترين همسر آن است كه هر گاه بسوى او نگاه مىكنى تو را خوشحال كن‪55‬د‪ ،‬هر گ‪55‬اه‬
‫به او امر مىك‪55‬نى از تو اط‪55‬اعت كند و هر گ‪55‬اه از او دور باش‪55‬ى‪ ،‬خ‪55‬ود را و م‪55‬ال تو را حف‪55‬اظت‬
‫مىكند»‪.‬‬
‫‪ -3‬هر گاه شوهر خواسته باشد او را به مسافرت‪ 5‬ببرد‪ ،‬بايد ب‪55‬رود‪ .‬زي‪55‬را به مس‪55‬افرت‪ 5‬رفتن‬
‫همراه با شوهر از جمله امورى است كه اطاعت از آن بر همه واجب است‪.‬‬
‫‪ -4‬هر گ‪55‬اه ش‪55‬وهر قصد‪ 5‬آم‪55‬يزش جنسى كن‪55‬د‪ ،‬همسر بايد تس‪55‬ليم او ش‪55‬ود (اگر ع‪55‬ذر ش‪55‬رعى‬
‫ندارد) زيرا استفاده جنسى از جمله حقوق شوهر‪ 5‬بر همسر است‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إذَا‬
‫ص ‪%‬بِ َح» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ض‪%%‬بَا َن ل ََعنَْت َه‪%%‬ا ال َْماَل ئِ َك‪ %‬ةُ َحتَّى تُ ْ‬
‫‪%‬ات غَ ْ‬
‫يء‪َ ،‬فبَ ‪َ %‬‬ ‫ِ‬
‫ت أَ ْن تَج َ‬ ‫‪%‬ل ْام َرأَتَ ‪%%‬هُ إلَى فِ َرا ِش‪ِ %%‬ه فَ‪%%‬أَبَ ْ‬
‫الر ُج‪ُ %‬‬
‫َد َع‪%%‬ا َّ‬
‫ترجم‪55‬ه‪« :‬هر گ‪55‬اه ش‪55‬وهر همس‪55‬رش را ب‪55‬راى همبس‪55‬ترى‪ 5‬بطلبد و او انك‪55‬ار ب‪55‬ورزد‪ 5‬كه در نتيجه‬
‫شوهر‪ 5‬بر وى خشم كند‪ ،‬فرشتگان تا صبح بر او لعنت مىفرستند‪.»5‬‬
‫‪ -5‬همسر براى روزه گرفتن روزه نفلى بايد از شوهر كسب اجازه كند‪ ،‬البته اگر شوهر‪ 5‬در‬
‫اهٌد إَِّلا بِِإذْنِ‪ِ%‬ه»‬
‫وم َوَزْوُجهَ‪%‬ا شَ‪ِ %‬‬‫«لا يَحِ‪%‬لُّ ِلْلمَ‪%‬رَْأِة أَْن َتص‪َ ُ%‬‬ ‫مسافرت‪ 5‬باشد‪ ،‬اشكالى ندارد‪ .‬رسول‪ 5‬هّللا مىفرمايد‪َ :‬‬
‫(متفق عليه)‪ .‬ترجمه‪« :‬در حضور‪ 5‬شوهر‪ ،‬همسر نمىتواند بدون اجازه او روزه نفلى بگيرد»‪.‬‬

‫‪ -9‬نافرمانى همسر‪:‬‬
‫اگر همسر ناشزه شود‪ ،‬يعنى شوهرش‪ 5‬را نافرمانى كند و خود را از وى دور بدارد و از اداء‬
‫حقوق او خوددارى‪ 5‬كند‪ ،‬شوهر‪ 5‬بايد نخست او را نصيحت كند‪ ،‬اگر باز نيامد‪ ،‬شب گذرانى را با‬
‫وى ترك كند و تا سه روز (نه بيشتر) با وى حرف نزند‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬الَ يَ ِح ُّل‬

‫‪352‬‬
‫ال» (متفق عليه)‪« .‬بيش از سه روز‪ 5‬جايز نيست كه مسلمان با‬ ‫لِمسلِ ٍم أَ ْن ي ْهجر أَ َخاهُ َفو َق ثَالَ ِ‬
‫ث لَيَ ٍ‬ ‫ْ‬ ‫َ َُ‬ ‫ُْ‬
‫برادرش‪ 5‬سالم و كالم را ترك كند»‪ .‬اگر با روشهاى‪ 5‬بيان شده اصالح شد‪ ،‬بسيار خوب و اگر نه‬
‫با زدن بدون اينكه چهرهاش را مورد‪ 5‬ضرب قرار بدهد‪ ،‬او را تنبيه كند‪ .‬اگر اصالح نشد‪،‬‬
‫داورى‪ 5‬از طرف‪ 5‬شوهر و نيز از طرف‪ 5‬همسر انتخاب شود‪ ،‬داوران با شيوههاى ممكن و‬
‫معروف‪ 5‬سعى و تالش كنند تا پيوند‪ 5‬زن و شوهر‪ 5‬را برقرار كنند‪ ،‬اگر هيچگونه راه سازش و‬
‫هماهنگى پيدا نشد‪ ،‬آنگاه با يك طالق بائن آنها را از هم جدا كنند‪ .‬خداوند در اين خصوص‬
‫مىفرمايد‪      ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)34-35(:‬و زنانى‪ 5‬كه نافرمانى آنها را معلوم داريد‪[ ،‬در آغاز] به آنان‬
‫پند دهيد و [آن گاه] در خوابگاهها تركشان كنيد و در نهايت اگر باز نيامدند‪[ 5‬به آهستگى] آنها‬
‫را بزنيد‪ .‬آن گاه اگر از شما فرمان بردند‪ ،‬به زيان آنان [براى ستم به آنان] بهانه مجوييد‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬بلند مرتبه بزرگوار‪ 5‬است‪ .‬و اگر از اختالف ميان آن دو با خبر شديد‪ ،‬داورى از‬
‫خويشاوندان مرد و داورى از خويشاوندان زن تعيين كنيد‪ ،‬اگر [داوران] خواهند‪ ،‬اصالح‬
‫[كنند] خداوند‪ 5‬بين آن دو سازگارى برقرار خواهد كرد‪ .‬خداوند داناى آگاه است»‪.‬‬
‫‪ -10‬آداب همبسترى‪:‬‬
‫آميزش جنسى يا همبسترى آدابى دارد‪ ،‬شايسته است كه بدان توجه شود‪:‬‬
‫‪ -1‬بازى كردن با همسر و برانگيخته كردن انگيزه جماع و آميزش جنسى در او‪.‬‬
‫‪ -2‬شوهر به شرمگاه همسرش نگاه نكند‪ ،‬زيرا ممكن است اين عمل موجب نف‪55‬رت زن ش‪55‬ود‬
‫و از عوامل نفرت انگيز بايد اجتناب كرد‪.‬‬
‫‪ -3‬دعاى مخصوص جماع كه در مباحث گذش‪55‬ته بي‪55‬ان گردي‪55‬د‪ ،‬خوان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫مىفرمايد‪ :‬هر كس اين دعا را بخواند‪ 5.‬اگر فرزندى برايش مقدر شده اس‪55‬ت‪ ،‬ش‪55‬يطان هرگز به او‬
‫گزندى‪ 5‬نخواهد رساند‪.‬‬
‫‪ -4‬آميزش جنسى در حالت حيض و نفاس حرام است و در صورت‪ 5‬انقضاء حيض و نفاس‬
‫بايد غسل كند و بعد مجامعت انجام گيرد بعد از پ‪55‬اك ش‪55‬دن و پيش از غسل ن‪55‬يز مج‪55‬امعت ح‪55‬رام‬
‫است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪       ﴿ :‬‬
‫‪﴾‬‬
‫(البقرة‪« .)222 :‬در حالت حيض از همسرانتان جدا شويد‪ 5‬تا اينكه پاك شوند»‪( .‬يع‪55‬نى در ح‪5‬الت‬
‫حيض مقاربت و عمل جنسى انجام ندهيد)‪.‬‬
‫‪ -5‬و طى در غير فرج‪ ،‬و در دبر حرام است و براى اين‪ ،‬وعيد بس‪55‬يار س‪55‬خت آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫القَيامَ‪%‬ةِ» «هر كس از راه عقب و‬ ‫رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬مَْن أََتى امْ‪%‬رََأًة ِفى ُدُبرِ َه‪%‬ا َلْم َيْنُظِراللّهُ إَِليْ‪%‬هِ يَ‪%‬وَْم ِ‬
‫دبر وطى‪ 5‬كند‪ ،‬خداوند‪ 5‬روز قيامت بسوى‪ 5‬او نگاه شفقت نخواهد كرد»‪.‬‬
‫‪ -6‬تا همسر تسكين نشده است‪ ،‬شوهر نبايد عمل جماع را پايان دهد زيرا ممكن است همسر‬
‫با اين عمل آزار ببيند و ناراحت شود و اذيت رساندن به مسلمان حرام است‪.‬‬
‫‪ -7‬بمنظور اجتناب و پرهيز از اس‪55‬تقرار حم‪55‬ل‪ ،‬ب‪55‬دون اج‪55‬ازه و رض‪55‬ايت همسر ع‪55‬زل نكند‬
‫(يعنى منى را بيرون نريزد) و بدون نياز شديد عزل نكند‪ .‬رسولاهّلل مىفرماي‪55‬د‪« :‬العَ ‪% %‬زُْل‪ :‬هُ ‪َ% %‬و الْ ‪% %‬وَْأُد‬
‫خِفىِّ» «عزل نوعى زنده در گور كردن است»‪.‬‬
‫ْال َ‬

‫‪353‬‬
‫‪ -8‬بعد از همبستر شدن‪ ،‬براى ب‪55‬ار دوم اگر مىخواهد همبس‪55‬ترى‪ 5‬كن‪55‬د‪ ،‬به‪55‬تر است كه وضو‬
‫گرفته عمل مجامعت را انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ .‬همچ‪55‬نين در ح‪55‬الت جن‪55‬ابت پيش از غسل اگر خواس‪55‬ته باشد‬
‫بخوابد‪ 5‬يا بخورد‪ ،‬مستحب است كه وضو‪ 5‬بگيرد‪.‬‬
‫‪ -9‬استمتاع‪ 5‬و استفاده در ح‪55‬الت حيض و نف‪55‬اس از قس‪55‬متهاى ن‪55‬اف تا زانو ح‪55‬رام است و در‬
‫َي ٍء إَِّلا النِّكَ‪َ %%‬‬
‫اح»‬ ‫هّللا‬
‫غير قسمت ناف تا زانو استفاده بالمانع است‪ .‬رسول مىفرمايد‪« :‬اص‪َ%ْ%‬نعُوا ُك‪% %‬لَّ ش‪ْ % %‬‬
‫(مسلم)‪« .‬در حالت حيض و نفاس بجز جماع ساير انواع استفاده بالمانع است»‪.‬‬

‫‪ -11‬نكاحهاى فاسد‪:‬‬
‫‪ -1‬نكاح متعه‪ :‬حكم نكاح متعه اين است‪ .‬كه اين نكاح باطل و از لحظات وقوع واجب الفسخ‬
‫است‪ .‬بدليل حديث حضرت على كه مىگويد‪ :‬رسول خدا‪ ،‬در روز جنگ خيبر‪ ،‬از نكاح موقت و‬
‫خوردن گوشت االغ نهى فرمود‪( .‬متفق عليه)‪ .‬اگر در نكاح متعه دخول و زف‪55‬اف تحقق پي‪55‬دا كند‬
‫مهريه واجب مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -2‬نك‪55‬اح ش‪55‬غار‪ :‬نك‪55‬اح ش‪55‬غار عب‪55‬ارت است از اينكه ولى دخ‪55‬تر‪ ،‬دخ‪55‬تر را به ازدواج كسى‬
‫درمىآورد‪ 5‬بش‪55‬رط اينكه ط‪55‬رف‪ 5‬مقابل دخ‪55‬تر يا خ‪55‬واهرش را در ع‪55‬وض به نك‪55‬اح او درآورد‪ 5.‬چه‬
‫الم»‬ ‫مهريهاى‪ 5‬ب‪55‬راى هر يك از آنها تع‪55‬يين ش‪55‬ود يا خ‪55‬ير رس‪55‬ول هّللا مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا ش‪َِ% % %‬غارَ ِفى ْالِإس‪ِ ْ% % %‬‬
‫«نَهى‬
‫(مسلم)‪« .‬نكاح شغار در اسالم اعتبارى ن‪55‬دارد»‪ .‬از حض‪55‬رت ابى هري‪55‬ره ‪ ‬م‪55‬روى اس‪55‬ت‪َ ،‬‬
‫‪%‬ك ْابنَتِى َو َز ِّو ْجنِى أُ ْختَ َ‬
‫‪%‬ك‬ ‫‪%‬ك َوأ َُز ِّو ُج‪َ %‬‬ ‫‪%‬ل لِ َّ‬
‫لر ُج ِ‪%‬ل َز ِّو ْجنِى ْابنَتَ َ‬ ‫الر ُج‪ُ %‬‬
‫‪%‬ول َّ‬ ‫ول اللّهِ ص َعِن الش‪َِّ%‬غارِ‪َ ،‬وال ِّش‪%‬غَ ُ‬
‫ار‪ :‬أَ ْن َي ُق َ‬ ‫َرسُ ُ‬
‫‪%‬ك أُ ْختِى» (مس‪%%%‬لم)‪ .‬ابوهريره ‪ ‬مىگويد‪« :‬رسول اك‪55‬رم ص از نك‪55‬اح ش‪55‬غار منع ك‪55‬رده است‬ ‫َوأ َُز ِّو ُج‪َ %%‬‬
‫يعنى از اينكه شخص به مخاطب بگويد‪ :‬تو دختر يا خواهرت را براى نكاح به من بده تا من در‬
‫ول اللّهِ ص َعن‬ ‫«نَهى رَس‪ُ ُ%‬‬ ‫عوض‪ ،‬دختر يا خواهرم‪ 5‬را به تو بدهم»‪ .‬و از ابن عمر ب روايت است‪َ :‬‬
‫اق» (متفق عليه)‪« .‬رسول‬ ‫س َبْيَنُهمَ ‪%‬ا صُ‪َ%‬د ٌ‬
‫الرجُ ‪ُ%‬ل ْابَنتَ ‪%‬هُ َعَلى أْن ُّيَزِّوجَ ‪ُ%‬ه ِابَنتَ ‪%‬هُ َوَلْي َ‬
‫ج َّ‬‫الش ‪َِّ%‬غارِ َوالش ‪َِّ%‬غارُ أَْن يُ ‪َ%‬زِّو َ‬
‫اك‪55‬رم ص از ش‪55‬غار منع ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬و ش‪55‬غار اين است كه ش‪55‬خص دخ‪55‬ترش را به كسى مىدهد‬
‫مشروط بر اينكه او نيز دخترش را به پدر دختر اول بدهد و مهريهاى در ميان نباشد»‪.‬‬
‫حكم نكاح شغار اين است كه قبل از زفاف و دخول بايد فسخ شود و اگر دخول انجام گرفت‪،‬‬
‫هر كدام از اين دو نكاح كه ب‪55‬دون مهريه ب‪55‬وده باطل مىگ‪55‬ردد‪ 5‬و نك‪55‬احى كه در آن ب‪55‬راى ط‪55‬رفين‬
‫مهريه ذكر شده صحيح است‪.‬‬
‫‪ -3‬نك‪55‬اح محل‪55‬ل‪ :‬نك‪55‬اح محلل اين است كه زنى بعد از مطلقه ش‪55‬دن به سه طالق كه ب‪55‬راى‬
‫شوهر‪ 5‬حرام مىگردد‪ ،‬با شخصى‪ 5‬ديگر بقصد اينكه براى شوهر‪ 5‬اول حالل ش‪55‬ود ازدواج مىكند و‬
‫بعد از زفاف‪ 5‬طالق مىگيرد‪ .‬اين نك‪55‬اح ن‪55‬يز باطل اس‪55‬ت‪ .‬از حض‪55‬رت ابن مس‪55‬عود م‪55‬روى اس‪55‬ت‪:‬‬
‫حِّللْ لَ ‪ُ% %‬ه» (ترمذي)‪« .‬رسول اك‪55‬رم ص كسى را كه به قصد حالله‬ ‫حِّللَ َوْالُم َ‬
‫ول اللّهِ ص ْالُم َ‬ ‫«لَعَن َرس ‪ُ ُ% %‬‬‫َ‬
‫نكاح كند و همچنين كسى را كه بخاطر‪ 5‬او اين عمل انجام مىگيرد لعنت كرده است»‪.‬‬
‫اين نك‪55‬اح باطل است و زن ب‪55‬راى كسى كه سه طالق داده است حالل نمىش‪55‬ود‪ 5‬و ش‪55‬وهر‪ 5‬دوم‬
‫اگر دخول كند مهريه بروى واجب مىگردد و در ميان اين زن و شوهر بايد جدائى انداخت‪.‬‬
‫‪ -4‬نكاح در حالت احرام‪ :‬ش‪55‬خص در ح‪55‬الى كه مح‪55‬رم به اح‪55‬رام حج يا عم‪55‬ره است ازدواج‬
‫مىكند‪ .‬اين نكاح نيز باطل اس‪55‬ت‪ .‬بعد از اتم‪55‬ام حج يا عم‪55‬ره اگر قصد‪ 5‬ادامه زن‪55‬دگى‪ 5‬را دارند بايد‬
‫ح» «محرم نه خود مىتواند‪ 5‬نكاح كند‬ ‫حرُِم َوَلا ُيْنَك ُ‬ ‫ح ْالُم ْ‬ ‫«لا َيْنكِ ُ‬‫تجديد نكاح كنند‪ .‬رسول هّللا مىفرمايد‪َ :‬‬
‫و نه مىتواند‪ 5‬ديگرى را نكاح دهد»‪( .‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬نكاح در عدت‪ :‬نك‪55‬اح در ع‪55‬دت اين است كه ش‪55‬خص با زنى كه در ع‪55‬دت طالق يا وف‪55‬ات‬
‫است‪ ،‬ازدواج كن‪55‬د‪ .‬اين نك‪55‬اح باطل است و مي‪55‬ان زن و ش‪55‬وهر بايد ج‪55‬دائى ان‪5‬داخت‪ .‬اگر خل‪55‬وت‬
‫‪354‬‬
‫انج‪55‬ام گرفته است مهريه بر ش‪55‬وهر‪ 5‬واجب مىگ‪55‬ردد و بخ‪55‬اطر‪ 5‬مج‪55‬ازات ازدواج بعد از گذشت‬
‫ع‪555‬دت با اين زن ح‪555‬رام اس‪555‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫(البقرة‪« .)235 :‬و تصميم به عقد ازدواج مگيريد‪ 5‬تا آنكه مهلت مقرر به سر آمد خود رسد»‪.‬‬
‫‪ -6‬نكاح بدون اذن ولى‪ :‬نكاح بدون ولى اين است كه شخص بدون اجازه ولى دختر‪ ،‬با وى‬
‫ازدواج كند‪ .‬اين نكاح بدليل فقدان و نقصان ركنى از ارك‪55‬ان نك‪55‬اح كه هم‪55‬ان حظ‪55‬ور‪ 5‬ولى اس‪55‬ت‪،‬‬
‫اح إَِّلا بِ ‪َ% %‬وِلىٍّ» «نك‪55‬اح ب‪55‬دون اذن و رض‪55‬ايت ولى معت‪55‬بر‬ ‫باطل است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لا نِكَ ‪َ % %‬‬
‫نيست»‪ .‬نكاحى كه بدون رضايت ولى انجام گرفته است بايد خاتمه داده شود و اگر تماس جنسى‬
‫برق‪55‬رار گردي‪55‬ده است مهريه ب‪55‬راى زن ث‪55‬ابت مىش‪55‬ود‪ 5.‬بعد از اس‪55‬تبراء ش‪55‬خص با رض‪55‬ايت ولى‬
‫مىتواند‪ 5‬بار دوم با مطلقه ازدواج كند‪.‬‬
‫‪ -7‬نكاح ك‪55‬افره غ‪55‬ير اهل كت‪55‬اب‪ :‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)221 :‬با زنان غ‪55‬ير اهل كت‪55‬اب تا ايم‪55‬ان نياوردهان‪55‬د‪ ،‬ازدواج نكنيد»‪ .‬روى‪5‬‬
‫اين اصل م‪555‬رد مس‪555‬لمان نمىتواند‪ 5‬با زنى كه اهل كت‪555‬اب نيس‪555‬ت‪ ،‬خ‪555‬واه مجوس‪555‬ى‪ ،‬بت پرست يا‬
‫كمونيست‪ 5‬باشد‪ ،‬ازدواج كن‪55‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴾        ﴿ :‬‬
‫(الممتحنة‪« .)10 :‬زنان كافر‪ 5‬ب‪5‬راى م‪5‬ردان مس‪5‬لمان و م‪5‬ردان مس‪5‬لمان ب‪5‬راى زن‪5‬ان ك‪5‬افر حالل‬
‫نيستند‪.»5‬‬

‫برخى از احكام نكاح مسلمان با غير مسلمان‪:‬‬


‫‪ -1‬هر گاه يكى از زن و شوهر كافر‪ ،‬مسلمان ش‪55‬ود‪ ،‬نك‪55‬اح مي‪55‬ان آن دو باطل مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬اگر‬
‫ديگرى‪ 5‬قبل از اتم‪55‬ام ع‪55‬دت مس‪55‬لمان بش‪55‬ود‪ ،‬نك‪55‬اح س‪55‬ابق به ح‪55‬الت اول برمىگ‪55‬ردد‪ .‬و اگر بعد از‬
‫گذشت عدت مسلمان شود‪ ،‬تجديد عقد الزم است‪ .‬اغلب علماء بر اين فتوا دادهاند‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر قبل از زفاف‪ ،‬همسر مسلمان شود‪ ،‬مستحق مهريه نمىباشد‪ ،‬زيرا جدايى از ناحيه او‬
‫بوده است و اگر شوهر قبل از زفاف‪ ،‬مسلمان شود‪ ،‬همسر نصف مهريه را مىبرد و اگر همسر‬
‫بعد از زفاف‪ 5‬مس‪55‬لمان ش‪55‬ود مهر كامل به او مىرس‪55‬د‪ .‬حكم مرتد ش‪55‬دن هر ك‪55‬دام از زوجين هم‪55‬ان‬
‫حكم مسلمان بودن را دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬هر كس بيش از چه‪55‬ار همسر دارد و مس‪55‬لمان ش‪55‬ود و همس‪55‬ران ن‪55‬يز همزم‪55‬ان با وى‬
‫مسلمان شوند يا اينكه همسرانش اهل كتاب هستند‪ ،‬اگر چه مسلمان نشدهاند‪ ،‬چهار تا از آن‪55‬ان را‬
‫انتخاب نموده و بقيه را طالق دهد‪ .‬رسول اكرم ص خطاب به شخصى‪ 5‬كه مسلمان شده بود و نه‬
‫«اختَ ‪% %‬رْ ِمْنهَُّن أَْرَبعً ‪% %‬ا» «يعنى چه‪55‬ار تا از همس‪55‬رانت را نگ‪55‬اه دار»‪( .‬احمد و‬
‫تا همسر داشت فرمود‪ْ :‬‬
‫ترمذي)‪ .‬اگر كسى مسلمان شود و دو خواهر را به عنوان نك‪55‬اح در اختي‪55‬ار دارد‪ ،‬يكى از آن دو‬
‫را رها كن‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را جمع بين االخ‪55‬تين در اس‪55‬الم روا نيس‪55‬ت‪ .‬ق‪55‬رآن مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪﴾ ‬‬
‫(النساء‪« .)23 :‬از جمله محرمات يكى اين است كه دو خواهر همزمان در نك‪55‬اح كسى باش‪55‬ند»‪.‬‬
‫رسول هّللا ص خطاب به شخصى‪ 5‬كه مسلمان شد و دو تا خواهر را در نكاح خود داشت فرم‪55‬ود‪5:‬‬
‫ت» «هر كدام را كه مايل هستى طالق بده»‪.‬‬
‫«طِّلْق َأَّيُتها شِْئ َ‬
‫َ‬

‫‪ -8‬نكاح محرمات‪:‬‬
‫(الف) محرمات ابدى‪:‬‬

‫‪355‬‬
‫‪ -1‬محرمات نسبى‪ :‬محرمات نسبى از اين قراراند‪ :‬مادر و مادر مادر و همچن‪55‬ان به ب‪55‬اال‪...‬‬
‫دختر‪ ،‬دختر دختر همچنان به پائين برود‪ 5.‬و دختر پسر و همچنان به پائين‪ ...‬خواهر مطلق‪55‬ا‪ ،‬چه‬
‫از پدر و مادر باشد‪ ،‬يا تنها پدرى باشد يا تنها مادرى‪ .‬خواهرزادگ‪55‬ان و دخ‪55‬تران و پس‪55‬ران آن‪55‬ان‬
‫هر چند كه پائين رود‪ .‬عمه مطلقا يع‪55‬نى خ‪55‬واهر پ‪55‬در‪ ،‬از پ‪55‬در و م‪55‬ادر‪ ،‬خ‪55‬واهر پ‪55‬در از م‪55‬ادر يا‬
‫خ‪55‬واهر پ‪55‬در از پ‪55‬در و هم چ‪55‬نين خاله و برادرزادگ‪55‬ان مطلق‪55‬ا‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪( ﴾   ‬النس‪55‬اء‪[« .)23 :‬نك‪55‬اح] مادرانت‪55‬ان و دخترانت‪55‬ان و خواهرانت‪55‬ان و‬
‫ع ّمههايتان و خالههايتان و دختران برادر‪ 5‬و دختران خواهر بر شما حرام گردیده»‪.‬‬
‫‪ -2‬محرم‪555‬ات س‪555‬ببى‪( :‬مص‪555‬اهر‪5‬ة) محرم‪555‬ات س‪555‬ببى عبارتاند از‪ 555-1 :‬زن پ‪555‬در‪ -2 ،‬زن‬
‫پ‪55‬دربزرگ‪ ،‬و همچن‪55‬ان به ب‪55‬اال‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬النس‪555‬اء‪« .)22 :‬با منكوحه پ‪555‬درانتان ازدواج نكنيد»‪ -3 .‬م‪555‬ادر همسر و م‪555‬ادر‬
‫بزرگ همسر‪ ،‬و همچن‪55‬ان به ب‪55‬اال‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( ﴾    ‬النساء‪« .)23 :‬حرام است ازدواج با مادر همسرانتان‬
‫و دختران همسرانتان‪ ،‬آن دخترانى‪ 5‬كه تحت تكفل شما هستند و با مادرانشان مجامعت كردهاي‪55‬د‪5.‬‬
‫اگر با مادرانشان‪ 5‬مجامعت نشده است‪ ،‬ازدواج با آنها مانعى ن‪55‬دارد»‪ -4 .‬همسر پسر و پسر پسر‬
‫و همچنان تا پائين‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴾    ﴿ :‬‬
‫(النساء‪« .)23 :‬همسران پسرانتان همان پسرانى‪ 5‬كه از پشت شما هس‪5‬تند»‪ ،‬يع‪5‬نى پس‪5‬ران حقيقى‬
‫نه پسر خوانده‪ ،‬چون ازدواج با بيوه پسر خوانده بالمانع است‪.‬‬
‫‪ -3‬محرمات رضاعى‪ :‬كليه كسانى كه به لحاظ نسب حرام هستند‪ ،‬مانند‪ ،‬مادران‪ ،‬دختران‪،‬‬
‫خواهران‪ ،‬عمهها‪ ،‬خالهها‪ ،‬خواهرزادهها و برادرزادهها‪ ،‬به لحاظ رض‪55‬اع‪ 5‬و ش‪55‬ير خ‪55‬وردن ن‪55‬يز‬
‫ب» «تمام محرمات‬ ‫النس‪ِ %َ%‬‬
‫اع مَ‪% %‬ا يَحْ‪ُ% %‬رُم مَِن َّ‬
‫«يحْ‪% %‬رُُم ِمَن الرِّض‪ِ َ% %‬‬
‫حرام مىشوند‪ 5.‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫نسبى‪ ،‬محرمات رضاعى نيز هستند»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫شيرى‪ 5‬كه م‪55‬وجب ح‪55‬رمت مىش‪55‬ود‪ ،‬هم‪55‬ان است كه در سن دو س‪55‬الگى يا كم‪55‬تر از دو س‪55‬الگى‬
‫ص ‪%%‬ةُ‪َ ،‬وال‬
‫خورده باشد و دخول شير در شكم بچه به ثب‪55‬وت رس‪55‬د‪ ،‬آنحض‪55‬رت فرم‪55‬ود‪« 5:‬ال تُ َح‪%ِّ %‬ر ُم ال َْم َّ‬
‫ان» «يك دفعه يا دو دفعه مكيدن حرمت را ثابت نمىكند»‪ .‬زيرا يك دفعه مكيدن چيز بس‪55‬يار‬ ‫ص‪% % %‬تَ ِ‬
‫ال َْم َّ‬
‫اندكى است‪ ،‬با يك دفعه مكيدن شير به داخل شكم شيرخوار نمىرسد‪5.‬‬
‫توجه‪ :‬ش‪55‬وهر زن ش‪55‬يردهنده پ‪55‬در طفل ش‪55‬يرخوار‪ 5‬ق‪55‬رار مىگ‪55‬يرد‪ ،‬ل‪55‬ذا فرزن‪55‬دان ش‪55‬وهر‪ 5‬زن‬
‫شيردهنده كه از همسرى‪ 5‬ديگر هس‪55‬تند‪ ،‬خ‪55‬واهران و ب‪55‬رادران ش‪55‬يرخورنده محس‪55‬وب مىش‪55‬وند‪ 5.‬و‬
‫مادران پدر‪ ،‬خواهران و عمهها و خالههاى پدر در حق طفل شير خورنده حرام هستند‪ .‬به همين‬
‫ت‪55‬رتيب تم‪55‬ام فرزن‪55‬دان زن ش‪55‬ير دهن‪55‬ده از هر ش‪55‬وهرى كه باش‪55‬ند‪ ،‬ب‪55‬رادران و خ‪55‬واهران طفل‬
‫شيرخوار محسوب مىش‪55‬وند‪ 5.‬رس‪55‬ولاهّلل ص خط‪55‬اب به حض‪55‬رت عايشه ل مىفرماي‪55‬د‪« :‬ائْ‪َ% %‬ذِنى ِلَأَفَل َ‬
‫ح‬
‫ت عَائِش‪َ%‬ةَ» «به افلح‪ ،‬برادر ابى قعيس اجازه ورود‪5‬‬ ‫ت امْرَأَتُ‪%‬هُ قَ‪ْ%‬د أَْرض‪ََ%‬ع ْ‬ ‫س فَِإَّنهُ َعمُّ ِ‬
‫ك َوَكَان ْ‬ ‫أِخى أَِبى ْالقَُعِي ِ‬
‫ب‪55‬ده زي‪55‬را افلح عم‪55‬ويت مىباشد‪ 5‬ب‪55‬دليل اينكه همسر ب‪55‬رادرش‪( 5‬ابى قعيس) تو را ش‪55‬ير داده است»‪.‬‬
‫(متفق علي‪55‬ه)‪ .‬پس با اين حس‪55‬اب ابى قعيس پ‪55‬در رض‪55‬اعى و ب‪55‬رادرش افلح عم‪55‬وى رض‪55‬اعى‬
‫حضرت عايشه ل مىباش‪55‬د‪ 5.‬در ح‪55‬ديث عمو ب‪55‬ودن از طريق‪ 5‬ش‪55‬ير خ‪55‬وردن ث‪55‬ابت ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬اين‬
‫پيوند‪ 5‬به تمام خويشاوندان زن شير دهنده و شوهرش سرايت مىكند‪.‬‬
‫‪ -1‬آنهائى كه براى خود طفل شيرخوار حرام مىشوند‪ 5،‬براى برادران و خواهران وى حرام‬
‫نمىشوند‪.‬‬
‫‪356‬‬
‫‪ -2‬بنابراين براى شخص جايز است كه با مادر رضاعى برادرش‪ 5‬يا با م‪55‬ادر‪ ،‬م‪55‬ادر ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫رضاعى يا با خواهر رضاعى برادرش‪ 5‬ازدواج كند‪.‬‬
‫‪ -3‬آيا همسر پسر رض‪55‬اعى مانند همسر پسر نس‪55‬بى و حقيقى است و ازدواج با وى ح‪55‬رام‬
‫است؟ جهور‪ 5‬علماء او را مانند همسر فرزند‪ 5‬حقيقى و نسبى ح‪55‬رام مىدانن‪5‬د‪ .‬و كس‪5‬انى كه ازدواج‬
‫با همسر پسر رضاعى را حالل مىدانن‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬نين اس‪55‬تدالل مىكنند كه همسر فرزند‪ 5‬نس‪55‬بى و حقيقى‬
‫بدليل مصاهرت حرام است و رضاع‪( 5‬ش‪5‬ير خ‪5‬وردن) فقط محرم‪55‬ات نس‪5‬بى را ح‪5‬رام مىگردان‪55‬د‪.‬‬
‫يعنى كسانى كه به لحاظ نس‪55‬بى ح‪55‬رام هس‪55‬تند از طريق‪ 5‬رض‪55‬اع‪ 5‬ح‪55‬رام مىش‪55‬وند‪ .‬نه كس‪55‬انى كه از‬
‫طريق‪ 5‬مصاهرت حرام شدهاند‪.‬‬
‫‪ -4‬مالعنه‪ :‬شخصى‪ 5‬كه همسرش بوسيله لعان از وى جدا ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬راى هميشه بر وى‬
‫جَتمِع‪%%‬انِ» «زن و شوهرى كه با هم لعان‬ ‫ان إِذا تََفرَّقَ ‪%‬ا لَا َي ْ‬ ‫حرام مىگردد‪ 5.‬رسولاهّلل مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫«الُمَتالعِنَ ‪ِ %‬‬
‫كردند‪ ،‬هرگز با هم جمع نمىشوند‪( .»5‬ابو داوود و مؤطا با تفاوت الفاظ)‪( .‬شوهر‪ ،‬همسر خود را‬
‫متهم به زنا مىكند و بعد از يكديگر‪ 5‬جدا مىشوند)‪.‬‬

‫ب) محرمات مؤقت‪:‬‬


‫‪ -1‬خواهر همسر‪ ،‬محرم م‪5‬ؤقت اس‪5‬ت‪ ،‬نك‪5‬اح با وى تا زم‪5‬انى كه خ‪5‬واهرش در نك‪5‬اح است‬
‫ج‪555‬ايز نيس‪555‬ت‪ .‬خداوند در بي‪555‬ان محرم‪555‬ات مىفرماي‪555‬د‪﴾   ﴿ :‬‬
‫(النساء‪« .)23 :‬اينكه دو خواهر در نكاح جمع كرده شوند»‪.‬‬
‫‪ -2‬عمه و خاله همسر‪ .‬ازدواج با عمه و خاله همسر روا نيست مگر زم‪55‬انى‪ 5‬كه ب‪55‬رادرزاده‬
‫«نَهى رَس‪%%%‬ولُُ‬
‫يا خواهرزاده مطلقه شود يا فوت كند و عدت بگ‪5‬ذارد‪ .‬از ابىهري‪5‬ره ‪ ‬م‪5‬روى اس‪5‬ت‪َ .‬‬
‫ح الَْمرَْأُة َعَلى عََّمِتها أَْو خََالِتها» (متفق عليه)‪« .‬رسولاهّلل ص منع كرده است از اين كه‬
‫الل ِّه ص أَْن تُْنَك َ‬
‫يك زن با عمه يا خالهاش در نك‪55‬اح جمع ك‪55‬رده ش‪55‬وند‪ 5.‬يع‪55‬نى به يك وقت در نك‪55‬اح يك ش‪55‬خص‬
‫باشند»‪.‬‬
‫‪ -3‬زنى كه در قيد نكاح يك مسلمان است‪ .‬ازدواج با منكوحه ديگران روا نيست تا مطلقه يا‬
‫بيوه نشده و عدت او منتفى نشده باشد‪ .‬خداوند در بيان محرم‪55‬ات‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾ ‬النساء‪« .)24 :‬يعنى خانمهاى‪ 5‬متأهل كه در نكاح ديگران هستند»‪.‬‬
‫‪ -4‬زنى كه در ع‪55‬دت طالق يا وف‪55‬ات اس‪55‬ت‪ .‬م‪55‬ادام كه ع‪55‬دتش تم‪55‬ام نش‪55‬ده ازدواج و ح‪55‬تى‬
‫خواستگارى از او جايز نيست‪ .‬البته صحبت نكاح بصورت كنايه و گوش‪55‬زد‪ 5‬م‪55‬انعى ن‪55‬دارد‪ .‬مثال‬
‫خواستگار خطاب به معت‪55‬ده بگوي‪55‬د‪ :‬تو واقعا زن خ‪55‬وبى هس‪55‬تى‪ ،‬اخالق و رفت‪55‬ار‪ 5‬تو م‪55‬ورد پس‪55‬ند‬
‫اس‪55555‬ت‪ ،‬اگر كسى مىخواهد ازدواج كند با زنى مانند تو ازدواج كند و ‪ ...‬خداوند در اين ب‪55555‬اره‬
‫مىفرماي‪555555555555555‬د‪          ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾      ‬البقرة‪.)235 :‬‬
‫«بصورت‪ 5‬پنهانى با آنان (در حالت عده) وعده نكاح نكنيد‪ ،‬البته گفتن سخن نيكو مانعى ندارد‪ .‬و‬
‫تا عده منتفى نشده‪ ،‬تصميم نكاح با آنان نگيريد‪.»5‬‬
‫‪ -5‬مطلقه ثالث‪ :‬براى شوهر‪ 5‬ازدواج مجدد با زنى كه او را سه طالق داده حرام است‪ .‬البته‬
‫اگر با شوهر‪ 5‬دوم ازدواج كند و ش‪55‬وهر دوم بعد از دخ‪55‬ول او را طالق دهد يا ف‪55‬وت كند و ع‪55‬دت‬
‫بگذرد‪ ،‬ب‪55‬راى ش‪55‬وهر‪ 5‬اول حالل مىش‪55‬ود‪ 5.‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪     ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪(« .)230 :‬بعد از طالق ثالث) ب‪555‬راى (ش‪555‬وهر‪ 5‬اول) حالل‬
‫نيست مادام كه با شوهرى ديگر ازدواج نكرده است»‪.‬‬

‫‪357‬‬
‫‪ -6‬زانيه‪ ،‬تا توبه نكرده و توبهاش به ثبوت نرسيده باشد‪ ،‬ازدواج با وى حرام است‪ ،‬بعد از‬
‫متيقن شدن توبه و انقضاء عدت‪ ،‬مىتوان با وى ازدواج ك‪55‬رد‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪( ﴾          ‬النور‪« .)3 :‬با‬
‫زنى كه زانيه اس‪55‬ت‪ ،‬نك‪55‬اح نكند مگر م‪55‬رد زانى يا مش‪55‬رك‪ .‬نك‪55‬اح با زن و م‪55‬رد زناك‪55‬ار ب‪55‬راى‬
‫‪%‬ود الَ َي ْن ِك ُح إِالَّ ِم ْثلَ ‪%%‬هُ» (احمد و اب‪5‬وداود‪5‬‬
‫مؤمنان حرام است»‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬ال‪%َّ %%‬زانِى ال َْم ْجلُ ‪%ُ %‬‬
‫رج‪5‬ال س‪5‬ندش ثقه هس‪5‬تند)‪« .‬شخصى كه م‪5‬رتكب زنا ش‪5‬ده و تازيانه خ‪5‬ورده اس‪5‬ت‪ ،‬ازدواج نكند‬
‫مگر با زنى كه مانند خود او است»‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬بحث طالق‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬طالق‪ :‬طالق بمعنى گسستن پيوند‪ 5‬نك‪5‬اح بوس‪5‬يله الف‪5‬اظ ص‪5‬ريح‪ ،‬مانن‪5‬د‪ :‬تو طالق‬
‫هستى يا بوسيله الفاظ كنايه توأم با نيت طالق‪ ،‬مانند‪ :‬برو به خانه پدر و مادرت‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم طالق‪ :‬طالق بمنظور‪ 5‬جلوگيرى‪ 5‬از ضرر‪ 5‬ط‪5‬رفين يا يكى مب‪5‬اح ش‪5‬ده اس‪5‬ت‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرماي‪55555‬د‪( ﴾        ﴿ :‬البقرة‪:‬‬
‫‪« .)229‬طالق (رجعى) دو مرتبه است و بعد از آن يا بخوبى (بدون قصد‪ 5‬ضرر) با هم زندگى‬
‫كنند يا اينكه به خ‪55‬وبى از هم ج‪55‬دا ش‪55‬وند‪ .»5‬و مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾    ‬الطالق‪« .)1 :‬اى پي‪55555‬امبر‪،‬‬
‫چون بخواهيد‪ 5‬زنان را طالق دهيد‪ ،‬آنان را از هنگامى كه ع ّده آنان آغاز تواند شد طالق دهيد و‬
‫عده را بشماريد‪.»5‬‬
‫اگر ض‪55‬ررى كه متوجه زوجين اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬دون طالق برط‪55‬رف‪ 5‬نمىش‪55‬ود‪ ،‬طالق دادن واجب‬
‫مىگردد‪ ،‬همانطور كه اگر طالق منجر به ضرر زوجين يا يكى از آنان بشود‪ ،‬حرام اس‪55‬ت‪ .‬دليل‬
‫واجب شدن طالق در صورت‪ 5‬اول‪ ،‬روايتى است كه رسول اكرم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه از‬
‫«طِّلقْهَ ‪% %‬ا» «او را طالق ب‪55‬ده»‪( .‬اب‪55‬وداود)‪ .‬دليل‬ ‫بدزبانى‪ 5‬و بدرفتارى‪ 5‬همسرش شاكى بود‪ ،‬فرم‪55‬ود‪َ :‬‬
‫حرام ب‪55‬ودن طالق در ص‪55‬ورت‪ 5‬دوم‪ ،‬ح‪55‬ديث رس‪55‬ولاهّلل ص است كه مىفرماي‪55‬د‪« :‬أََّيمَ ‪% %‬ا امْ ‪% %‬رََأٍة س ‪َ% %‬أََل ْ‬
‫ت‬
‫جَّنةِ» (اصحاب السنن)‪« .‬هر زنى كه بدون ع‪5‬ذر و‬ ‫س حَ‪َ%%‬رٌام عََلْيه‪%%%‬ا َرِائحَ‪ُ%%‬ة ْال َ‬‫َزْوجَهَ‪%%‬ا الطََّلاقَ ِفى َغيْ‪%%‬رِ بَ‪ْ%%‬أ ٍ‬
‫مشكل شرعى خواستار طالق از شوهر خويش شود‪ ،‬بهشت بر وى حرام مىگردد‪.»5‬‬
‫‪ -3‬اركان طالق‪:‬‬
‫طالق سه ركن دارد‪ -1 :‬اختيار طالق بدست شوهر مكلف است‪ .‬بنابراين غ‪55‬ير ش‪55‬وهر‪ 5‬حق‬
‫اق» (ابن ماجه و دار قطنى‪ 5.‬معلول‬ ‫طالق را ندارد‪ .‬رسولاهّلل مىفرمايد‪« :‬إِنَّ َم‪%%‬ا الطَّالَ ُق لِ َم ْن أَ َخ‪َ %‬ذ بِال َّ‬
‫س‪ِ %‬‬
‫است ولى بدليل كثرت طرق‪ 5‬بدان عمل مىشود)‪« .‬حق طالق دادن با كسى است كه ساق پاى زن‬
‫را مىگيرد»‪ .‬مسلم است كه جز شوهر‪ 5‬كسى ديگر حق گرفتن پاى زن را ندارد‪ .‬هم چ‪55‬نين طالق‬
‫شوهر‪ ،‬غيرعاقل‪ ،‬نابالغ‪ ،‬و مجبور‪ 5‬معتبر نيست‪ .‬رسولاهّلل مىفرمايد‪« :‬رفِ‪%‬ع الْ َقلَم َعن ثَالَ ٍ‬
‫ث َع ِن النَّائِ ِم‬ ‫ُ َ ُ ْ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ظ و َع ِن ال َّ ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل» (احمد و حاكم)‪( .‬در مباحث گذش‪55‬ته‬ ‫ص ‪% %‬ب ِّى َحتَّى يَ ْحتَل َم َو َع ِن ال َْم ْجنُ‪%% %‬ون َحتَّى َي ْعق‪َ % %‬‬ ‫َحتَّى يَ ْس ‪َ% %‬ت ْيق َ َ‬
‫يان َومَ ‪% %‬ا اس ‪ُْ% %‬تكِْرُهوا َعَليْ‪ِ% %‬ه» «امت من در‬ ‫«رفِ ‪َ%%‬ع عَْن أَُّمِتى الْ َ‬
‫خطَ ‪ُ% %‬أ َوالنِّس ‪ُ %ْ%‬‬ ‫ترجمه شده اس‪55‬ت) و مىفرماي‪55‬د‪ُ :‬‬
‫ص‪555‬ورت خط‪555‬ا‪ ،‬فراموشى‪ 5‬و در ام‪555‬ورى‪ 5‬كه مجب‪555‬ور به انج‪555‬ام آنها ش‪555‬ود‪ ،‬پاس‪555‬خگو نيست»‪.‬‬
‫(طبراني)‪.‬‬
‫‪ -2‬وجود‪ 5‬زوجه كه در قيد نكاح شوهر باش‪55‬د‪ :‬يع‪55‬نى نك‪55‬اح برج‪55‬اى‪ 5‬خ‪55‬ود باش‪55‬د‪ ،‬يا بص‪55‬ورت‪5‬‬
‫معتده طالق رجعى يا معتده طالق باين با بينونه صغرى باش‪55‬د‪ ،‬بن‪55‬ابراين طالق زنى كه منكوحه‬
‫‪358‬‬
‫شخص طالق دهنده نيست يا زنى كه بائن به طالق ثالثه يا فسخ يا به طالق قبل از دخول است‪،‬‬
‫واقع نمىشود‪ 5.‬چون در تمام اين موارد‪ ،‬طالق در محل خ‪55‬ود نب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ .‬ل‪55‬ذا طالق دهن‪55‬ده عمل‬
‫يم‪%%‬ا اَل يَ ْملِ‪ُ %‬‬
‫‪%‬ك‪،‬‬ ‫لغوى را انجام داده است‪ .‬رسولاهّلل ص در اين خصوص مىفرمايد‪« :‬اَل نَ‪ْ %‬ذر اِل ب ِن َ ِ‬
‫آد َم ف َ‬ ‫َ ْ‬
‫‪%‬ك» (ترمذي وحسنه)‪« .‬و نذر در چيزى كه انسان‬ ‫يم‪%%‬ا اَل يَ ْملِ‪ُ %‬‬ ‫ِ‬ ‫يم‪%%‬ا اَل يَ ْملِ‪ُ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك‪َ ،‬واَل طَاَل َق لَ‪%%‬هُ ف َ‬ ‫َواَل ع ْت َق لَهُ ف َ‬
‫ن‪555‬اذر مالك آن نيست و آزاد ك‪555‬ردن غالم و كن‪555‬يزى كه در ملك نيست و طالق دادن زنى كه در‬
‫ملك نكاح شوهر‪ 5‬نيست‪ ،‬اعتبارى‪ 5‬ندارد»‪.‬‬
‫‪ -3‬لفظ و كلمهاى كه بصورت‪ 5‬صريح يا كنايه دال بر طالق باشد‪ .‬بنابراين نيت طالق بدون‬
‫تلفظ كلمه ص‪55‬ريح يا كنايه اعتب‪55‬ارى‪ 5‬ن‪55‬دارد و با نيت محض ب‪55‬دون تلفظ زن طالق نمىش‪55‬ود‪ 5.‬در‬
‫َم َيتَ َكلَّ ُم‪%%‬وا بِ‪%ِ %‬ه أ َْو َي ْع َملُ‪%%‬وا» (متفق‬ ‫حديث آمده است‪« :‬إِ َّن اللَّهَ َتع‪%%‬الَى تَج‪%%‬او َز أل َُّمتِى َع َّما ح‪%َّ %‬دثَ ْ ِ ِ‬
‫ت ب‪%%‬ه أَْن ُف َس‪َ %‬ها َم‪%%‬ا ل ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬
‫عليه)‪« .‬خداوند‪ 5‬از قصد‪ 5‬و نيت امت من درگذر‪ 5‬كرده است‪ ،‬م‪55‬ادام كه ب‪55‬دان تلفظ ننم‪55‬وده يا آن را‬
‫عملى نساخته است»‪.‬‬

‫‪ -4‬اقسام طالق‪:‬‬
‫‪ -1‬طالق سنت‪ :‬طالق سنت اين است كه همسر در طه‪55‬رى‪ 5‬كه در آن آم‪55‬يزش جنسى انج‪55‬ام‬
‫نگرفته‪ ،‬طالق داده شود‪ .‬هر گ‪55‬اه مس‪55‬لمان بمنظ‪55‬ور برط‪55‬رف‪ 5‬ك‪55‬ردن ض‪55‬ررى‪ 5‬كه متوجه يكى از‬
‫زوجين است و تنها راه آن طالق اس‪5555555‬ت‪ ،‬قصد‪ 5‬طالق مىكن‪5555555‬د‪ ،‬منتظر بماند تا همسر دوران‬
‫قاعدگى را پشت سر گذاشته پاك شود و وقتى پاك شد‪ ،‬ب‪55‬دون مج‪55‬امعت يك طالق دهد و بگوي‪55‬د‪:‬‬
‫ق» تو طالق هس‪55555‬تى‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55555‬د‪    ﴿ :‬‬ ‫«إَِّن ِ‬
‫ك طَ ‪ِ% % % % % % % %‬ال ٌ‬
‫‪( ﴾   ‬الطالق‪« .)1 :‬اى پيامبر‪ ،‬هر گاه همسران را طالق‬
‫مىدهيد‪( ،‬در طهر) براى تكميل عدتشان‪ ،‬طالق دهيد»‪.‬‬
‫‪ -2‬طالق بدعت‪ :‬طالق بدعت اين است كه زن در ح‪55‬ال حيض‪ ،‬نف‪55‬اس يا در طه‪55‬رى كه در‬
‫آن عمل جنسى انج‪55‬ام گرفته اس‪55‬ت‪ ،‬طالق داده ش‪55‬ود يا اينكه سه طالق در يك طهر يا سه طالق‬
‫در آن واح‪55‬د‪ ،‬مانند اينكه بگوي‪55‬د‪ :‬طالق اس‪55‬ت‪ ،‬طالق اس‪55‬ت‪ ،‬طالق اس‪55‬ت‪ ،‬داده ش‪55‬ود‪ .‬حض‪55‬رت‬
‫عبدهّلل بن عمر ب كه همسرش را در حالت حيض طالق داده بود‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره او‪،‬‬
‫‪%‬ك َوإِ ْن َش ‪َ %‬‬
‫اء‬ ‫ك َب ْع‪َ %‬د ذَلِ‪َ %‬‬ ‫اء أ َْم َس ‪َ %‬‬‫يض ثُ َّم تَط ُْه‪%َ %‬ر ثُ َّم إِ ْن َش ‪َ %‬‬
‫ِ‬
‫ْها َحتَّى تَط ُْه‪%َ %‬ر ثُ َّم تَح َ‬
‫ِ‬ ‫فرمود‪« :‬م‪%%‬رهُ َفلْير ِ‬
‫اج ْع َ‪%‬ه‪%‬ا ثُ َّم لْيُ ْمس ‪%‬ك َ‬ ‫ُ ْ َُ‬
‫س» «او را امر كن كه رجوع‪ 5‬نموده و انتظار‪ 5‬كند تا پاك شود و دوباره حيض بيايد‬ ‫طَلَّ َق َق ْب َل أَ ْن يَ َم َّ‬
‫و دوباره پاك شود‪ ،‬و بعد اگر مايل باشد با وى زندگى كند طالق ندهد و اگر مايل به طالق باشد‬
‫‪%‬ك ال ِْع‪%َّ %‬دةُ الَّتِى أ ََم‪%َ %‬ر اللَّهُ ُس ‪ْ %‬ب َحانَهُ أَ ْن تُطَلَّ َق ل َ‪%‬‬
‫َه‪%‬ا النِّ َس ‪%‬اءُ»‬ ‫قبل از عمل جنسى طالق دهد» و بعد فرمود‪« :‬فَتِ ْل‪َ %‬‬
‫«اين است (طهرى كه در آن آميزش جنسى صورت نگرفته باشد) عدتى كه خداوند امر كرده تا‬
‫زن‪55‬ان ب‪55‬راى آن طالق داده ش‪55‬وند»‪( .‬مس‪55‬لم)‪ .‬شخصى كه همس‪55‬رش را سه طالق با يك كلمه داده‬
‫ب ِبِكتَ‪%%‬ابِ اللّهِ وَأنَ‪%%‬ا بَْيَن أَْظهُ‪% %‬رُِكْم؟» «آيا با ق‪5‬رآن خ‪5‬دا ب‪5‬ازى‬ ‫ب‪5‬ود‪ ،‬رس‪5‬ولاهّلل درب‪5‬اره او فرم‪5‬ود‪« 5:‬أَُيْلعَ ُ‬
‫مىشود‪ 5‬و من در ميان شما زنده هستم؟» رسولاهّلل ص بر اين شخص فوقالعاده خشمگين شد‪.‬‬
‫طالق بدعت نزد جمه‪55‬ور علماء مانند طالق س‪55‬نت واقع مىش‪55‬ود و م‪55‬وجب تفريق مي‪55‬ان زن و‬
‫شوهر‪ 5‬مىگردد‪.‬‬
‫‪ -3‬طالق ب‪555‬ائن‪ :‬طالق ب‪555‬ائن آن است كه طالق دهن‪555‬ده بعد از آن حق رج‪555‬وع ن‪555‬دارد‪ .‬پس‬
‫بالفاصله بعد از طالق بائن‪ ،‬طالق دهنده‪ ،‬در رابطه با ازدواج مجدد با طالق شونده مانند ساير‬
‫خواس‪555‬تگاران اس‪555‬ت‪ .‬مطلقه بائنه در ص‪555‬ورت‪ 5‬رض‪555‬ايت با نك‪555‬اح و مهريه جديد مىتواند با وى‬

‫‪359‬‬
‫ازدواج كند و در صورت عدم رضايت مى تواند پيشنهاد نكاح او را رد كند‪ .‬طالق بائن در پنج‬
‫صورت‪ 5‬واقع مىشود‪.‬‬
‫الف) بعد از طالق رجعى‪ ،‬رجوع‪ 5‬نكند تا عدت منقضى شود‪ ،‬با گذشت عدت مطلقه رجعيه‬
‫مطلقه بائن مىشود‪5.‬‬
‫ب) طالق در برابر مال و بصورت‪ 5‬خلع باشد‪.‬‬
‫ج) طالق توسط داورانى‪ 5‬كه جدائى را به نفع زوجين مىدانند داده شود‪.‬‬
‫د) طالق قبل از دخول باشد‪ ،‬مطلقه قبل از دخول عدت ن‪55‬دارد‪ ،‬ل‪55‬ذا بالفاص‪55‬له بعد از طالق‬
‫بائنه مىشود‪5.‬‬
‫هـ) اينكه طالق قطعى باش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى سه طالق در يك كلمه يا جداگانه در يك مجلس يا طالق‬
‫سوم‪ ،‬بعد از دو طالق داده شود‪ .‬در اين هر سه صورت جدائى ك‪55‬برى تحقق مىيابد و زن مطلقه‬
‫تا ازدواج دوم نكند‪ ،‬حالل نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -4‬طالق رجعى‪ :‬طالق رجعى آن است كه بعد از وقوع آن‪ ،‬ش‪55‬وهر ب‪55‬دون رض‪55‬ايت همسر‬
‫مطلقه‪ ،‬حق رجوع‪ 5‬دارد و مىتواند‪ 5‬رج‪55‬وع كن‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪« .)228 :‬شوهرانش‪55555‬ان اگر قصد‪5‬‬
‫اصالح را دارند‪ ،‬حق تقدم در ايام عدت با آنهاست»‪ .‬رسول خ‪55‬دا ص خط‪55‬اب به ابن عمر ب كه‬
‫اجعْهَ ‪% % %‬ا» «رجوع كن»‪( .‬مسلم)‪ .‬طالق رجعى در صورتى‪5‬‬ ‫«ر ِ‬
‫همسرش را طالق داده بود‪ ،‬فرمود‪َ :‬‬
‫است كه كم‪55‬تر از سه طالق باش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى يك طالق يا دو طالق مىتواند‪ 5‬رجعى باش‪55‬د‪ ،‬به ش‪55‬رط‬
‫اينكه مطلقه م‪55‬دخول بها باش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى ش‪55‬وهر‪ 5‬با وى جم‪55‬اع ك‪55‬رده باشد و طالق در ع‪55‬وض م‪55‬ال‬
‫نباشد‪ .‬اگر مطلقه غير مدخول بها يا طالق در عوض مال است‪ ،‬ب‪5‬ائن محس‪55‬وب مىگ‪5‬ردد‪ 5.‬مطلقه‬
‫در طالق رجعى‪ ،‬در ارتباط‪ 5‬با نفق‪55‬ه‪ ،‬س‪55‬كنى و غ‪55‬يره حكم همسر را دارد‪ ،‬البته تا زم‪55‬انى‪ 5‬كه در‬
‫ايام عدت باشد‪ ،‬و پس از انقضاء عدت‪ ،‬بائن مىشود يعنى از ش‪55‬وهر‪ 5‬ج‪55‬دا مىش‪55‬ود‪ 5.‬ش‪55‬وهر مطلقه‬
‫«راجْعُتهَ‪% %‬ا» «رجوع ك‪55‬ردم» رج‪5‬وعش‬ ‫رجعى هر گاه قصد رجوع‪ 5‬كند‪ ،‬كافى است با زبان بگويد‪َ :‬‬
‫ثابت مىشود‪ .‬البته دو نفر عادل را گواه قرار‪ 5‬دادن در امر رجعت سنت است‪.‬‬
‫‪ -5‬طالق ص‪55‬ريح‪ :‬طالق ص‪55‬ريح آن است كه طالق دهن‪55‬ده در آن ني‪55‬از به نيت طالق ن‪55‬دارد‬
‫ك) و امثال آن‪.‬‬ ‫(مَطَّلقٌَة) أو (َطَّلقُْت ِ‬ ‫بلكه لفظ صريح است‪ ،‬مانند اينكه بگويد‪ِ « :‬‬
‫أنت طَال ٌق» أو ُ‬
‫‪ -6‬طالق كنايه‪ :‬طالق كنايه آن است كه طالق دهنده در آن ني‪55‬از به نيت طالق دارد‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫ك» به‬‫حِقى بِأَْهلِ ‪ِ % %‬‬
‫«اْل ِ‬
‫لفظ بطور‪ 5‬شفاف و صريح بر طالق داللت ن‪55‬دارد‪ .‬مانند اينكه ش‪55‬وهر‪ 5‬بگوي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا تُكَِّلِمْيَنى» با من ص‪55‬حبت نكن‪.‬‬
‫ار» از خانه بيرون شو‪ .‬او َ‬ ‫الد ِ‬
‫خانوادهات‪ 5‬بپيوند‪ .‬او «اخْ ‪ُ%%‬رجِى مَِن َّ‬
‫و امث‪5‬ال اين كلم‪5‬ات كه طالق و مع‪5‬نى آن در آنها ذكر نش‪5‬ده باش‪5‬د‪ .‬با بك‪5‬ار ب‪5‬ردن چ‪5‬نين كلم‪5‬اتى‬
‫طالق واقع نمىش‪55‬ود مگر وق‪55‬تى‪ 5‬كه اين كلم‪55‬ات ت‪55‬وام با نيت طالق باش‪55‬ند‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص با بك‪55‬ار‬
‫ك» يكى از همس‪55‬ران خ‪55‬ود را طالق داده است و ب‪55‬دون تردي‪55‬د‪ ،‬گفتن اين‬ ‫حقِى ِبأَْهلِ ‪ِ %%‬‬
‫«اْل ِ‬
‫ب‪55‬ردن كلمه َ‬
‫كلمه توأم با نيت طالق بوده است‪ ،‬چون زمانى كه به كعب بن مالك گفته شد كه رسولاهّلل ص تو‬
‫را امر ك‪55‬رده تا از همس‪55‬رت ج‪55‬دا ش‪55‬وى‪ ،‬گفت‪ :‬آيا طالقش ب‪55‬دهم؟ گفتن‪55‬د‪ ،‬خ‪55‬ير‪ ،‬منظ‪55‬ور‪ 5‬طالق‬
‫نيست‪ ،‬منظ‪55‬ور اين است كه از وى كن‪55‬اره گ‪55‬يرى ك‪55‬نى و نزديك او ن‪55‬روى‪ ،‬آنگ‪55‬اه كعب بن مالك‬
‫ك» به ف‪55‬اميلت بپيون‪55‬د‪ 5.‬او ن‪55‬يز ن‪55‬زد ف‪55‬اميلش رفت‪ .‬ولى اين‬ ‫حقِى ِبأَْهلِ ‪ِ %%‬‬
‫«اْل ِ‬
‫خطاب به همسرش گفت‪َ :‬‬
‫مسأله طالقى‪ 5‬در حق او بحساب نيامد‪ .‬اين بود حكم كنايه پنه‪55‬ان اما كنايه ظ‪55‬اهر و آش‪55‬كار‪ ،‬مانند‬
‫حِّلْيَن ِللرِّجَ ‪% %‬الِ» تو ج‪55‬دائى و ب‪55‬راى م‪55‬ردان حالل هس‪55‬تى‪،‬‬
‫ت ب‪%% %‬ائٌِن َت ِ‬
‫ت َخِلَّيةٌ» تو تنها هس‪55‬تى يا «أْن ِ‬ ‫«أْن ِ‬
‫نيازى‪ 5‬به نيت طالق ندارد بلكه با تلفظ محض طالق واقع مىشود‪5.‬‬

‫‪360‬‬
‫‪ -7‬طالق منجز و معلق‪ :‬طالق منجز آن است كه زوجه و همسر فورا‪ 5‬طالق مىش‪55‬ود‪ ،‬مانند‬
‫ت َط ‪ِ% %‬الٌق» تو طالق هستى‪ ،‬فورا‪ 5‬طالق واقع مىش‪55‬ود‪ ،‬اما طالق معلق آن است كه‬ ‫اينكه بگويد‪« :‬أْن ِ‬
‫وقوع‪ 5‬آن مشروط به انجام دادن يا انجام گرفتن كارى باشد‪ ،‬يا معلق به عدم انجام و ت‪55‬رك ك‪55‬ارى‬
‫شود‪ .‬طالق معلق واقع نمىشود‪ 5‬مگر بعد از تحقق شرط‪ .‬ش‪55‬رط‪ 5‬خ‪55‬واه ثب‪55‬وتى باشد يا س‪55‬لبى‪ ،‬مثال‬
‫ت َطِالٌق» اگر از منزل بيرون رفتى‪ 5‬پس تو طالق هس‪55‬تى‪ .‬يا «إِن‬‫ت ِمَن ْالمَْنِزلِ فَأَْن ِ‬
‫مىگويد‪« 5:‬إْن خََرجْ ِ‬
‫ت طَ ‪ِ% %‬الٌق» اگر دخترى‪ 5‬زائيدى تو طالق هس‪55‬تى‪ .‬در اينجا طالق واقع نمىش‪55‬ود مگر‬ ‫َولَ ‪% %‬دتِّ ِبْنتً ‪% %‬ا فَ ‪% %‬أَْن ِ‬
‫زمانى‪ 5‬كه از منزل بيرون رود يا دخترى بزايد‪.‬‬
‫‪ -8‬طالق تخي‪55‬ير و تملي‪55‬ك‪ :‬طالق تخي‪55‬ير آن است كه ش‪55‬وهر خط‪55‬اب به همس‪55‬رش مىگوي‪55‬د‪5:‬‬
‫ارَقِتى أَِو ْالَبقَ ‪ِ %%‬‬
‫اء َمعِى» خودت اختيار كن‪ ،‬با من مىمانى يا جدا مىش‪55‬وى؟‪ 5‬بعد‬ ‫ارى أَْو َخَّيرُْت ِ‬
‫ك ِفى مُفَ َ‬ ‫«اخَت ِ‬
‫ْ‬
‫از آن اگر همسر طالق را اختيار كند‪ ،‬طالق مىشود‪ .‬رسولاهّلل ص همسران خود را اختي‪55‬ار داده‬
‫بود‪ ،‬آنان عدم جدائى رسول هّللا ص را اختيار كردند و مطلقه نشدند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪( ﴾‬األحزاب‪« .)59 :‬اى پيامبر‪ ،‬به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگ‪55‬و‪ :‬روسريهايش‪55‬ان‬
‫را بر خ‪55‬ود ف‪55‬رو‪ 5‬پوش‪55‬ند‪ .‬اين نزديك‪55‬تر‪ 5‬است و به آنكه ش‪55‬ناخته ش‪55‬وند‪ ،‬و آزار نبينن‪55‬د‪ .‬و خداوند‪5‬‬
‫آمرزن‪55‬ده مهرب‪55‬ان است» اما تمليك اين است كه ش‪55‬وهر مىگوي‪55‬د‪ :‬تو مالك معامله خ‪55‬ود هس‪55‬تى‪ .‬و‬
‫معامله تو در اختيار تو است‪ .‬وق‪5‬تى ش‪5‬وهر‪ 5‬اين كلم‪5‬ات را به همسر بگوي‪5‬د‪ ،‬و همسر در ج‪5‬واب‬
‫گويد‪« :‬أَنا َطِالٌق» يك طالق رجعى واقع مىشود‪.‬‬
‫‪ -9‬طالق به وك‪55‬الت و كت‪55‬ابت‪ :‬هر گ‪55‬اه ش‪55‬وهر كسى را ب‪55‬راى طالق همس‪55‬رش وكيل كند و‬
‫نمايندگى‪ 5‬دهد يا نامهاى براى همسرش نوش‪55‬ته و مطلقه ب‪55‬ودنش را در آن اعالم دارد‪ ،‬و آن نامه‬
‫را امضاء كند‪ ،‬طالق واقع مىشود‪ .‬همه علماء در اين مسأله اتفاق دارن‪55‬د‪ .‬زي‪55‬را وكاله در حق‪55‬وق‬
‫ج‪55‬ايز است و كت‪55‬ابت و نوش‪55‬تن‪ ،‬م‪55‬وقعى‪ 5‬كه نطق ممكن نباش‪55‬د‪ ،‬ق‪55‬ائم مق‪55‬ام نطق اس‪55‬ت‪ ،‬مثال در‬
‫صورتى كه مخاطب غايب است يا متكلم گنگ است‪.‬‬
‫ت عََلَّى حَ ‪% %‬رٌَام‬
‫‪ -10‬طالق بالتحريم‪ :‬طالق بالتحريم‪ 5،‬اين است كه ش‪55‬وهر به همسر مىگوي‪55‬د‪« 5:‬أْن ِ‬
‫أَْو َتحْ ‪ِ% %‬رمِْيَن» اگر نيت طالق كند‪ ،‬طالقى‪ 5‬محسوب مىشود و اگر نيت ظهار كن‪55‬د‪ ،‬ظه‪55‬ار محس‪55‬وب‬
‫مىشود‪ ،‬و در آن صورت كفاره ظهار واجب مىگردد‪ .‬و اگر نيت طالق و ظه‪55‬ار نداش‪55‬ته باشد يا‬
‫ت» تو اگر فالن ك‪55‬ار را‬ ‫ت َعَلىَّ حَ‪َ%%%‬رٌام إِْن َفعَْل ِ‬
‫ت كَ ‪َ% %‬ذا‪ ،‬فََفعََل ْ‬ ‫اينكه نيت س‪55‬وگند كن‪55‬د‪ ،‬مثال بگوي‪55‬د‪« :‬أَْن ِ‬
‫كردى‪ ،‬بر من حرام هستى و او آن كار را انجام داد‪ .‬در اين هر سه صورت‪ 5‬كف‪55‬اره يمين اس‪55‬ت‪.‬‬
‫الرجُ ‪ُ%‬ل امْرَأَتَ ‪%‬هُ َفِهىَ َيِمْيٌن ُيكَِّفرُ َه ‪%‬ا» «هرگاه كسى همسرش را‬ ‫حضرت ابن عباس ‪ ‬مىگويد‪« 5:‬إذَا حَ ‪%‬رََّم َّ‬
‫«وَلكُْم ِفى َرس ‪%ُ%‬ولِ‬
‫بر خود حرام كند‪ ،‬اين سوگندى است بايد كف‪55‬اره آن را ب‪55‬پردازد‪ 5.‬و بعد فرم‪55‬ود‪َ 5:‬‬
‫سَنٌة» (متفق عليه)‪ .‬اشاره است به اينكه رسولاهّلل ص ماريه را بر خود حرام ك‪55‬رد‬ ‫الل ِّه ص أُسَْوٌة حَ َ‬
‫اما ماريه حرام نشد و رسولاهّلل با آزاد كردن يك غالم كفاره داد‪.‬‬
‫‪ -11‬طالق ح‪55555‬رام‪ :‬طالق ح‪55555‬رام اين است كه سه طالق را در يك يا در سه كلمه و در يك‬
‫ت طَ‪ِ%%‬الٌق» اين‬‫ت ط ‪%ِ %‬الٌق‪ ،‬أْن ِ‬
‫ت ط ‪%%‬الٌِق‪ ،‬أْن ِ‬
‫ت ط‪%%%‬الٌِق َثَلاثً‪%%‬ا» يا بگوي‪5‬د‪« :‬أْن ِ‬
‫مجلس واقع كن‪5‬د‪ ،‬مثال بگوي‪5‬د‪« :‬أْن ِ‬
‫گونه طالق دادن باتفاق علماء حرام است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه سه طالق در‬
‫اب اللّهِ وَأنَ‪% %‬ا َبْيَن أَْظهُ‪ِ% %‬رُكْم؟» «آيا با كتاب خدا بازى و مسخره‬ ‫يك كلمه داده بود‪ ،‬فرمود‪« :‬أَُيْلَع ُ‬
‫ب ِبكِتَ‪ِ % %‬‬
‫مىشود‪ 5‬و حال آنكه من در ميان شما هستم؟» شخصى بلند شد و گفت‪ :‬اى پيام آور خدا اجازه ب‪55‬ده‬
‫تا او را بكشم‪.‬‬

‫‪361‬‬
‫حكم اين گونه طالق از ديدگاه جمه‪55‬ور‪ 5‬علم‪55‬اء و ائمه اربعه اين است كه هر سه طالق واقع‬
‫مىشوند‪ 5.‬يعنى در يك كلمه يا در سه مجلس سه طالق داده ش‪55‬ود‪ ،‬زن به سه طالق مطلقه مىش‪55‬ود‬
‫و تا با شوهر دوم ازدواج نكند ب‪55‬راى ش‪55‬وهر‪ 5‬اول حالل نمىش‪55‬ود‪ ،‬اما ب‪55‬رخى از علماء (مانند ابن‬
‫تيميه و ابن قيم) آن را يك طالق مىدانن‪55‬د‪ .‬بعض‪55‬ىها به يك طالق ب‪55‬اين و ب‪55‬رخى يك طالق رجعى‬
‫فتوا دادهاند‪ .‬اختالف ديدگاه علماء مبتنى بر اختالف ادله و اختالف برداشت از نصوص است‪.‬‬
‫با توجه به اختالف اهل علم در مسأله فوق‪ 5‬شايسته است كه حالت طالق دهن‪5‬ده م‪5‬ورد توجه‬
‫قرار‪ 5‬گيرد‪ .‬اگر قصد‪ 5‬و نيتش از «أنت طالق ثالثا» فقط تخويف‪ 5‬و ترساندن است يا اينكه منظورش‬
‫س‪55‬وگند‪ 5‬و تعليق است و طالقش را معلق به انج‪55‬ام عملى نم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬مانند اينكه مىگويد‪« 5‬أْن ِ‬
‫ت‬
‫ت» تو اگر فالن عمل را انجام دادى به سه طالق‪ ،‬طالق هستى‪ .‬يا‬ ‫ط‪%% %‬الق ثالث إْن فعلت ك‪%% %‬ذا‪ ،‬فََفعََل ْ‬
‫اينكه در حالت خشم و غضب شديد است يا با گفتن اين كلمات نيت طالق دائم را ندارد‪ ،‬در تمام‬
‫اين شرايط‪ 5‬و اوضاع‪ 5‬يك طالق باين بحساب آورده شود‪ .‬و اگر نيتش از «أنت ط‪%% %‬الق ثالث‪%% %‬ا» فرقت‪5‬‬
‫و جدائى بطور مداوم‪ 5‬و براى هميشه بوده و قصد‪ 5‬رجوع را نداشته است‪ ،‬آنگاه «أنت ط‪%%‬الق ثالث ‪%‬اً»‬
‫سه طالق بحس‪55‬اب آورده ش‪55‬ود و همسر مطلقه مىش‪55‬ود و تا ازدواج دوم ص‪55‬ورت‪ 5‬نگ‪55‬يرد‪ ،‬ب‪55‬راى‬
‫شوهر‪ 5‬اول حالل نمىشود‪ 5.‬اين براى تطبيق ميان ادله ضرورى بنظر مىرسد‪5.‬‬
‫توج‪55‬ه‪ :‬اهل علم اتف‪55‬اق نظر دارند كه اگر مطلقه ثالث بعد از نك‪55‬اح دوم به هر دليلى كه به‬
‫شوهر‪ 5‬اول برگردد‪ 5،‬يع‪55‬نى با وى ب‪55‬راى ب‪55‬ار دوم ازدواج كن‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬وهر از سر نو مالك سه طالق‬
‫است البته زنى كه يك يا دو طالق داده است و بعد از ازدواج دوم به ش‪5555‬وهر اول برمىگ‪5555‬ردد‪،‬‬
‫شوهر‪ 5‬مالك همان طالقهاى‪ 5‬باقيمانده مىشود‪( 5‬يعنى اگر قبال يك طالق داده اكن‪55‬ون مالك دو طالق‬
‫است و اگر قبال دو طالق داده اكن‪55‬ون مالك يك طالق اس‪55‬ت) يا اينكه مانند ش‪55‬وهر مطلقه ثالث‪،‬‬
‫مالك سه طالق مستقل است؟ در اين ب‪55‬اره اختالف نظر وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ .‬ام‪55‬ام مالك مىفرماي‪55‬د‪ :‬نك‪55‬اح‬
‫بعدى فقط مطلقه ثالث را‪ ،‬با سه طالق به شوهر اول برمىگرداند‪ 5.‬امام ابوحنيفه «و در يك قولى‬
‫امام احمد» مىفرمايند‪ 5:‬اگر نك‪55‬اح بع‪55‬دى مطلقه ثالث را با سه طالق به ش‪55‬وهر اول برمىگردان‪55‬د‪،‬‬
‫مطلقه مادون ثالث‪ ،‬را بطريق‪ 5‬اولى و بهتر بايد با سه طالق به شوهر‪ 5‬اول برگردان‪55‬د‪ 5.‬حض‪55‬رت‬
‫اب عِنْ ‪َ% %‬د اللّهِ» جمه‪55‬ور ص‪55‬حابه‪،‬‬
‫«والص ‪%َّ%‬وَ ُ‬
‫ابن عب‪55‬اس و ابن عمر ب ن‪55‬يز بر اين فت‪55‬وى‪ 5‬را دادهان‪55‬د‪َ .‬‬
‫تابعين و ائمه بر اين باورند كه شوهر اگر غالم است‪ ،‬فقط مالك دو طالق است‪ ،‬اگر طالق دوم‬
‫را گفت‪ ،‬همسرش بطور‪ 5‬كلى و براى هميشه از وى جدا مىش‪55‬ود تا ازدواج دوم ص‪55‬ورت نگرفته‬
‫برايش حالل نمىشود‪5.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬بحث خلع‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف خلع‪ :‬خلع عبارت است از اينكه زنى كه شوهرش را نمىپس‪55‬ندد بوس‪55‬يله پ‪55‬رداخت‬
‫مال به شوهرش‪ 5‬خود را از قيد نكاح آزاد مىكند‪ .‬يع‪55‬نى مبلغى پ‪55‬ول به ش‪55‬وهر‪ 5‬مىدهد تا ش‪55‬وهر او‬
‫را جدا كند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم خل‪55‬ع‪ :‬اگر ش‪55‬رايط‪ 5‬خلع تحقق پي‪55‬دا كن‪55‬د‪ ،‬خلع ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬زن ث‪55‬ابت بن قيس كه از‬
‫شوهر‪ 5‬خود شاكى بود و مىگفت‪ :‬يا رسولاهّلل ص در ديانت و اخالق او عي‪55‬بى نمىبينم‪ 5‬لكن دوست‬
‫ندارم كه در حالت مسلمانى‪ 5‬كفران نعمت كنم‪ .‬رس‪5‬ولاهّلل ص ب‪55‬او فرم‪5‬ود‪« :‬أَتُ‪% %‬رُِّدْيَن عََليْ‪% %‬هِ َحِدْيقَتَ ‪%%‬هُ»؟‬
‫«آيا ش‪55‬وهرت تو را رها كند ب‪555‬اغى را كه به تو داده اس‪555‬ت‪ ،‬ب‪55‬او پس مىدهى؟» زن گفت‪ :‬آرى‪،‬‬
‫حِدْيقَ ‪%‬ةَ َوَطِّلقْه ‪%%‬ا َتْطِلْيقَ‪ً%%‬ة» «باغ‬ ‫آنگاه رسولاهّلل ص خطاب به شوهرش‪ ،‬ثابت بن قيس فرمود‪َ 5:‬‬
‫«اْقبِ ‪%‬لِ ْال َ‬
‫را قبول كن و در عوض يك طالق به همسرت بده»‪( .‬بخارى‪ 5‬و نسائى)‪.‬‬

‫‪362‬‬
‫‪ -3‬شرايط‪ 5‬خلع‪ -1 :‬كراهيت و ناپسنديدگى از ناحيه همسر باشد‪ .‬اگر كراهيت و ناراض‪55‬گى‬
‫از طرف شوهر‪ 5‬است‪ ،‬شوهر نمىتواند‪ 5‬چيزى از همسر بگ‪55‬يرد‪ .‬او بايد ص‪55‬بر كند و اگر احتم‪55‬ال‬
‫ضرر‪ 5‬وجود دارد‪ ،‬بدون دريافت‪ 5‬مال او را طالق دهد‪.‬‬
‫‪ -2‬همسر حق تقاضاى خلع را ندارد مگر زمانى‪ 5‬كه كراهيت و ناراضگى‪ 5‬به حدى برسد كه‬
‫ادامه نكاح منجر به عدم رعايت حدود هّللا شود‪ ،‬چه در حق همسر يا در حق شوهر‪5.‬‬
‫‪ -3‬شوهر قصد‪ 5‬آزار و اذيت همسر را نكند تا خواسته باشد با ضرر رساندن به همسرش با‬
‫وى خلع كند‪ ،‬احيانا اگر بدين منظور‪ 5‬اذيتش كند‪ ،‬گرفتن هر گونه معاوضه برايش ح‪55‬رام است و‬
‫او با چنين قصد‪ 5‬و اراده عاصى و گناه كار است‪ .‬خلع‪ ،‬يك طالق باين محس‪55‬وب مىش‪55‬ود‪ .‬ش‪55‬وهر‬
‫بعد از آن حق مراجعت ندارد‪ .‬فقط با تجديد عقد مىشود‪ 5‬دوباره زن و شوهر‪ 5‬شوند‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام خلع‪ -1 :‬مس‪55‬تحب است كه ش‪55‬وهر‪ 5‬بيش از آنچه كه به عن‪55‬وان مهريه به همس‪55‬رش‬
‫داده اس‪55‬ت‪ ،‬پس نگ‪55‬يرد‪ .‬زي‪55‬را ث‪55‬ابت بن قيس در جري‪55‬ان خلع با همس‪55‬رش تنها هم‪55‬ان ب‪55‬اغ را پس‬
‫گرفت كه به عنوان مهريه باو داده بود‪ .‬و آن هم بدستور رسول اكرم ص‪.‬‬
‫‪ -2‬خلع اگر بوسيله صيغه و لفظ «خلع» ص‪55‬ورت‪ 5‬گرفته اس‪55‬ت‪ ،‬يك حيض ع‪55‬ده او محس‪55‬وب‬
‫مىشود‪ ،‬مانند مستبرئه (كنيز خريده شده) او نيز براى مشخص ش‪55‬دن‪ ،‬كه آيا از مالك قبلى حامله‬
‫است يا خير‪ ،‬فقط يك حيض عده دارد‪ .‬و اگر خلع با واژه «طالق» ص‪55‬ورت گرفت‪55‬ه‪ ،‬جمه‪55‬ور بر‬
‫اين باوراند‪ 5‬كه عدهاش سه حيض است‪.‬‬
‫‪ -3‬بعد از خلع شوهر حق رجوع به همسرش را ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬پدر مىتواند‪ 5‬به وكالت از دختر نابالغ خ‪55‬ود معامله خلع را انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬مش‪55‬روط بر اينكه‬
‫عدم فرقت‪ 5‬موجب ضرر‪ 5‬و زيان شود‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬بحث ايالء‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف ايالء‪ :‬ايالء عبارت است از اينكه شوهر‪ 5‬بنام خدا سوگند ياد مىكند مبنى بر اينكه‬
‫به مدت بيش از چهار ماه با همسرش آميزش جنسى نكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم ايالء‪ :‬ايالء به م‪55‬دت كم‪55‬تر از چارم‪55‬اه بمنظ‪55‬ور‪ 5‬تنبيه و ت‪55‬اديب همسر ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555555‬د‪         ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪« .)226 :‬آن‪555‬انى كه با همس‪555‬ران خ‪555‬ود ايالء‬
‫مىكنند‪ ،‬به مدت چهار ماه انتظار‪ 5‬كنند‪ ،‬اگر (در م‪55‬دت چه‪55‬ار) رج‪55‬وع كردن‪55‬د‪ ،‬خداوند بخش‪55‬نده و‬
‫مهربان است»‪ .‬و رسول اكرم ص به مدت يك ماه تمام‪ ،‬با همسران خ‪55‬ود ايالء ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬اگر‬
‫منظور‪ 5‬از ايالء فقط ضرر رساندن به همسر باشد نه ت‪55‬اديب‪ ،‬آنگ‪55‬اه ايالء ح‪55‬رام اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ضرََر َو َلا ضَِرارَ» (احمد و ابن ماجه)‪.‬‬ ‫«لا َ‬
‫ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫‪ -3‬احكام ايالء‪ -1 :‬اگر مدت ايالء (چه‪55‬ار م‪55‬اه) به پاي‪55‬ان رس‪55‬يد و ش‪55‬وهر مج‪55‬امعت نك‪55‬رد‪ ،‬و‬
‫همس‪55‬ر‪ ،‬ن‪55‬زد قاضى ش‪55‬اكى ش‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬وهر دو راه در پيش دارد‪ :‬رج‪55‬وع كند يا طالق ده‪55‬د‪ .‬خداوند‬
‫مىفرماي‪55555‬د‪(( ﴾     ﴿ :‬البقرة‪ ﴿ .)226 :‬‬
‫‪( ﴾     ‬البقرة‪ .)227 :‬اگر رجوع شود‪ ،‬خداوند‪ 5‬بخشنده و‬
‫مهرب‪55‬ان است و اگر قصد‪ 5‬طالق ش‪55‬ود‪ ،‬خداوند‪ 5‬ش‪55‬نوا و دانا اس‪55‬ت‪ .‬در بخ‪55‬ارى‪ ،‬از ابن عمر ب‬
‫ف َحتَّى يُطَلِّ َق»‬
‫ت أ َْر َب َعةُ أَ ْش ُه ٍر يُوقَ ُ‬
‫ض ْ‬
‫مروى‪ 5‬است‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬إذَا َم َ‬
‫‪ -2‬هر گاه شوهر ايالء كنن‪55‬ده از دادن طالق خ‪55‬وددارى كن‪55‬د‪ ،‬ح‪55‬اكم بمنظ‪55‬ور دفع ض‪55‬رر از‬
‫همسر حكم طالق را بايد صادر‪ 5‬كند‪.‬‬

‫‪363‬‬
‫‪ -3‬اگر ش‪55‬وهر‪ 5‬ايالء كنن‪55‬ده بعد از خ‪55‬وددارى از طالق‪ ،‬طالق ده‪55‬د‪ ،‬يك طالق محس‪55‬وب‬
‫مىشود‪ ،‬اگر يكى باشد‪ ،‬رجعى است و اگر طالق بائن داده است‪ ،‬بائن محسوب مىش‪55‬ود‪ 5‬و ش‪55‬وهر‬
‫بدون عقد جديد‪ ،‬حق مراجعت ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬مطلقه ايالء بايد ع‪55‬دت طالق را بگذارن‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پرى ك‪55‬ردن يك حيض ك‪55‬افى نيس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را‬
‫عدت فقط بخاطر‪ 5‬تعيين فراغت رحم نيست‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر شوهر بدون ايالء و سوگند‪ 5‬به مدت چه‪55‬ار م‪55‬اه آم‪55‬يزش جنسى را با همس‪55‬رش ت‪55‬رك‬
‫كند‪ ،‬حكم ايالء را دارد‪ ،‬در صورت شكايت يا طالق بدهد يا آميزش جنسى را انجام دهد‪.‬‬
‫‪ -6‬هر گ‪55‬اه ش‪55‬وهر‪ 5‬ايالء كنن‪55‬ده قبل از پاي‪55‬ان م‪55‬دتى كه در آن نس‪55‬بت به ع‪55‬دم آم‪55‬يزش جنسى‬
‫سوگند‪ 5‬خورده است‪ ،‬آم‪5‬يزش جنسى را انج‪5‬ام ده‪55‬د‪ ،‬كف‪5‬اره يمين بر وى واجب مىش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ت غَْير َ‪%‬ه‪%%‬ا َخ ْ‪%‬ي‪%%‬را ِم ْن َ‪%‬ه‪%%‬ا فَ ‪%%‬ائْ ِ‬
‫ت الَّ ِذى ُه‪%َ % %‬و َخ ْ‪%‬ي‪%ٌ %‬ر َو َك ِّف ْر َع ْن يَ ِمينِ‪َ %%‬‬ ‫ِ‬ ‫ص مىفرمايد‪« :‬إِ َذا َحلَ ْف َ‬
‫‪%‬ك»‬ ‫ً‬ ‫ت َعلَى يَمي ٍن َف‪%َ % %‬رأَيْ َ َ‬
‫(متفق عليه)‪« .‬هر گاه به انجام يا عدم انجام كارى سوگند ياد كردى و عكس آن را به‪55‬تر ي‪55‬افتى‪،‬‬
‫پس آن را كه بهتر است انجام بده و بعد كفاره سوگندت را ادا كن»‪.‬‬

‫ماده پنجم‪ :‬بحث ظهار‪:‬‬


‫نت َعَلىَّ َكَظهِْر‬
‫‪ -1‬تعريف ظهار‪ :‬ظهار‪ 5‬عبارت است از اينكه‪ ،‬شخص به همسرش مىگويد‪« :‬أ ِ‬
‫أُِّمىِ» تو براى من مانند پشت مادرم‪ 5‬هستى‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم ظه‪55‬ار‪ :‬ظه‪55‬ار ب‪55‬دليل اينكه خداوند آن را منكر و س‪55‬خن دروغ دانس‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬ح‪55‬رام‬
‫است‪ .‬خداوند‪ 5‬درباره ظهاركنندگان مىفرماي‪55‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬المجادلة‪« .)2 :‬آنان سخن نازيبا‪ 5‬و دروغ‪ 5‬مىگويند»‪.‬‬
‫‪ -3‬احكام ظهار‪ -1 :‬جمه‪55‬ور‪ 5‬علم‪55‬اء بر اين باورند كه ظه‪55‬ار اختص‪55‬اص به م‪55‬ادر ن‪55‬دارد بلكه‬
‫تشبيه دادن همسر با كليه زنانى‪ 5‬كه بطور‪ 5‬دائم حراماند‪ ،‬ظهار ناميده مىش‪55‬ود‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬تش‪55‬بيه دادن‬
‫با دختر‪ ،‬خواهر‪ ،‬جده‪ ،‬عمه‪ ،‬خاله و غيره‪ .‬زيرا همه اينها مانند مادرم حرمت ابدى دارند‪.‬‬
‫‪ -2‬هر گاه شوهر‪( ،‬مظاهر) قصد رجوع به همس‪55‬رش كه با وى ظه‪55‬ار ك‪55‬رده داش‪55‬ته باش‪55‬د‪،‬‬
‫كف‪55555‬اره ظه‪55555‬ار بر وى واجب مىگ‪55555‬ردد‪ 5.‬خداوند مىفرماي‪55555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪﴾          ‬‬
‫(المجادلة‪« .)3 :‬و كسانى كه با زنانشان ظهار مىكنند‪ ،‬سپس از آنچه گفتهاند ب‪55‬از مىگردن‪55‬د‪ ،‬بايد‬
‫پيش از آنكه به هم دست رسانند بردهاى‪ 5‬آزاد كنند» و بعد از آن مراجعه نمايند‪.‬‬
‫‪ -3‬پرداختن كفاره‪ ،‬پيش از هر گونه تم‪55‬اس جنسى و انج‪55‬ام مق‪55‬دمات آن‪ ،‬بر ش‪55‬خص ظه‪55‬ار‬
‫كننده واجب است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر قبل از دادن كفاره تماس جنسى برقرار‪ 5‬شود‪ ،‬بسيار گناه است‪ ،‬با ندامت و اس‪55‬تغفار‬
‫بايد توبه كرد و كفاره داد‪ .‬و بجز كف‪55‬اره و توبه جريمهاى‪ 5‬ديگر ن‪55‬دارد‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص خط‪55‬اب به‬
‫شخصى‪ 5‬كه گفت‪ :‬با همسرم‪ 5‬ظهار كردم و قبل از اينكه كف‪55‬اره ظه‪55‬ار ب‪55‬دهم با وى جم‪55‬اع ك‪55‬ردم‪،‬‬
‫‪%‬ل َم‪%%%‬ا أ ََم‪%َ %%‬رك اللَّهُ بِ ‪%ِ %‬ه» (ترمذى و آن را صحيح گفته‬ ‫‪%‬ك َعلَى ذَلِ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ك فَاَل َت ْق َر ْب َ‪%‬ه‪%%‬ا َحتَّى َت ْف َع‪%َ %%‬‬ ‫«م‪%%%‬ا َح َملَ‪َ %%‬‬
‫فرمود‪َ :‬‬
‫است)‪« .‬چه عاملى موجب شد كه چنين كنى؟ پس اكنون تا كفاره ندادهاى‪ ،‬با وى آم‪55‬يزش جنسى‬
‫نكن»‪ .‬رسول اكرم ص در اين حديث بر شوهر كه پيش از كفاره مجامعت كرده بود‪ ،‬چيزى جز‬
‫كفاره واجب نكرد‪.‬‬
‫‪ -5‬كفاره بص‪55‬ورت يكى از سه چ‪55‬يز بايد داده ش‪55‬ود‪ .‬و انتق‪55‬ال از اولى به دومى از دومى به‬
‫سومى‪ 5‬جايز نيست مگر اينكه قادر به اولى نباشد‪ .‬و آن سه از اين قراران‪55‬د‪ -1 .‬آزاد ك‪55‬ردن غالم‬
‫يا كن‪55‬يز مس‪55‬لمان‪ -2 .‬روزه گ‪55‬رفتن دو م‪55‬اه مت‪55‬والى ب‪55‬دون وقف‪55‬ه‪ -3 .‬اطع‪55‬ام ‪ 60‬مس‪55‬كين‪ .‬خداوند‪5‬‬

‫‪364‬‬
‫مىفرماي‪555‬د‪           ﴿ :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪﴾       ‬‬
‫(المجادلة‪« .)4 5-3 :‬آزاد كردن يك گردن مؤمن قبل از برقرارى تم‪55‬اس جنس‪55‬ى‪ ،‬با اين حكم به‬
‫شما نصيحت مىشود و خداوند نسبت به اعمالت‪55‬ان آگ‪55‬اه اس‪55‬ت‪ ،‬اگر كسى غالم يا كن‪55‬يز ن‪55‬دارد‪ ،‬دو‬
‫ماه متوالى پيش از ايجاد و ارتباط جنسى روزه گيرد‪ .‬هر كس توان اين را ندارد شصت مسكين‬
‫را اطعام كند»‪.‬‬
‫‪ -6‬مت‪5‬والى ب‪5‬ودن روزهها الزم اس‪5‬ت‪ ،‬دو م‪5‬اه قم‪5‬رى‪ 5‬روزه گ‪5‬يرد يا از روى حس‪5‬اب شصت‬
‫روز‪ 5‬را روزه گيرد‪ ،‬فرق ندارد‪ .‬اگر بدون عذر بيمارى روزههاى كف‪55‬اره را تفريق ك‪55‬رد‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫جدا‪ ،‬جدا گرفت روزههاى‪ 5‬قبلى فاقد اعتبار شده از سر نو بايد روزه گيرد‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪﴿ :‬‬
‫‪﴾  ‬‬
‫‪ -7‬مقدار كفاره در ص‪55‬ورت اطع‪55‬ام‪ ،‬يك ص‪55‬اع گن‪55‬دم (دو كيلو و دويست گ‪55‬رم) يا دو ص‪55‬اع‬
‫خرما يا جو (چهار كيلو و چهار صد گرم) اس‪55‬ت‪ .‬اين مق‪55‬دار به يك مس‪55‬كين داده ش‪55‬ود‪ .‬اگر تم‪55‬ام‬
‫مقدار كفاره را به كمتر از شصت نفر داد‪ ،‬جايز نيست‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬بحث لعان‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف لع‪55‬ان‪ :‬لع‪55‬ان اين است كه ش‪55‬وهر همس‪55‬رش را متهم به زنا كند و بگوي‪55‬د‪ :‬من او را‬
‫در حال زنا ديدهام‪ ،‬يا اينكه شوهر‪ ،‬چنين همسرش را از نطفه خود انكار كند‪ .‬در اين وض‪55‬عيت‬
‫قضيه نزد حاكم برده مىشود‪ 5.‬از شوهر‪ 5‬كه مدعى زنا است‪ .‬گواه خواس‪55‬ته مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى ش‪55‬وهر‬
‫چه‪55‬ار گ‪55‬واه‪ ،‬داير بر اينكه هر چه‪55‬ار تا زن را در ح‪55‬ال زنا با فالن م‪55‬رد بيگانه ديدهان‪55‬د‪ ،‬ارائه‬
‫دهد‪ ،‬اگر شوهر نتوانست اقامه بينه كند‪ ،‬آنگاه قاضى‪« 5‬لعان» را ميان متهم و ش‪5‬اكى ب‪55‬دين ش‪5‬رح‬
‫به اجرا درمىآورد‪ 5.‬يعنى شوهر‪ ،‬چهار مرتبه بنام خدا س‪55‬وگند خ‪55‬ورده بگوي‪5‬د‪ :‬من او را در ح‪5‬ال‬
‫زنا ديدهام يا چه‪55‬ار مرتبه بن‪55‬ام خ‪55‬دا س‪55‬وگند خ‪55‬ورده بگوي‪55‬د‪ :‬اين حمل كه در ش‪55‬كم او (زن متهم)‬
‫مىباشد‪ 5‬از من نيست‪ .‬و دفعه پنجم بگويد‪ :‬اگر حرف من دروغ‪ 5‬اس‪5‬ت‪ ،‬لعنت خ‪5‬دا بر من‪ .‬بعد اگر‬
‫همسر به جرم خود اعتراف كن‪55‬د‪ ،‬حد زنا بر وى ج‪55‬ارى مىش‪55‬ود‪ 5.‬و در ص‪55‬ورت‪ 5‬ع‪55‬دم اع‪55‬تراف‪،‬‬
‫چهار مرتبه چنين سوگند بخورد‪ 5:‬خدا را گواه مىگيرم كه او (شوهر و شاكى) مرا در ح‪55‬الت زنا‬
‫نديده اس‪55‬ت‪ ،‬يا اينكه اين حمل از نطفه ش‪55‬وهر‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬ب‪55‬راى ب‪55‬ار پنجم گوي‪55‬د‪ :‬اگر ش‪55‬وهرم‪ 5‬راست‬
‫مىگوي‪55‬د‪ ،‬خشم خ‪55‬دا بر من ب‪55‬اد‪ .‬بعد قاضى‪ 5‬حكم تفريق و ج‪55‬دائى را ص‪55‬ادر‪ 5‬مىكند و آن دو ب‪55‬راى‬
‫هميشه بر يكديگر حرام مىشوند‪5.‬‬
‫‪ -2‬مش‪55‬روعيت لع‪55‬ان‪ :‬لع‪55‬ان ب‪55‬دليل آيه زير مش‪55‬روع اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( ﴾    ‬الن‪55‬ور‪« .)9 5-6 :‬كس‪55‬انى كه همس‪55‬ران خ‪55‬ود را متهم مىكنند و‬
‫گواهى ندارند‪ ،‬چهار بار سوگند‪ 5‬ياد كرده گ‪55‬واهى بدهند كه راست مىگوي‪55‬د‪ ،‬و دفعه پنجم بگوي‪55‬د‪:‬‬
‫اگر س‪55‬خن من دروغ است خ‪55‬دا م‪55‬را لعن و نف‪55‬رين كن‪55‬د‪ .‬و حد از همسر بدينص‪55‬ورت‪ 5‬دور ك‪55‬رده‬
‫شود‪ :‬چهار بار با ياد كردن سوگند گواهى دهد كه سخن شوهر‪ 5‬دروغ محض است و براى دفعه‬
‫پنجم بگويد‪ :‬اگر حرف شوهر راست است‪ ،‬خشم و غضب خدا‪ ،‬بر من باد»‪.‬‬
‫آنحضرت ص ميان عويمر عجالنى و همسرش و ميان هالل بن اميه و همسرش لعان را به‬
‫اجراء در آورد است‪( .‬صحيح بخارى‪.)5‬‬

‫‪365‬‬
‫ان أَبِ ‪ً%‬دا» «زن و‬ ‫ان إَِذا تَفََّرَقا لَا َي ْ‬
‫جَتمَِع ِ‬ ‫«الُمَتَلاعَِن ِ‬
‫و در حديثى آمده است‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫شوهرى‪ 5‬كه بوسيله لعان از هم جدا مىشوند‪ 5،‬ديگر هرگز با هم جمع نشوند‪.»5‬‬
‫‪ -3‬حكمت لعان‪:‬‬
‫حكمت و فلسفه مشروعيت لعان‪:‬‬
‫‪ -1‬صيانت عرض و آبروى‪ 5‬زوجين و رعايت حرمت و كرامت مسلمان‪.‬‬
‫‪ -2‬برطرف‪ 5‬ساختن حد قذف از شوهر‪ 5‬و حد زنا از همسر‪،‬‬
‫‪ -3‬امكان نفى فرزند يا حمل در صورتى‪ 5‬كه از نطفه شوهر نباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام لعان‪ -1 :‬زوجين‪ ،‬عاقل و بالغ باشند‪ ،‬زيرا كه نابالغ و مجنون مكلف احكام ش‪55‬رع‬
‫«رفِ ‪َ%%‬ع ْالقََلُم َعْن َثَلاثٍ‪ ...‬الخ» (اين حديث در مب‪55‬احث گذش‪55‬ته آم‪55‬ده‬ ‫نيستند‪ ،‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫است)‪.‬‬
‫‪ -2‬شوهر مدعى شود كه همسرش را در حال زنا ديده است و در ص‪55‬ورت‪ 5‬رد و نفى حم‪55‬ل‪،‬‬
‫مدعى ش‪55‬ود كه با همس‪55‬رش آم‪55‬يزش جنسى بط‪55‬ور كلى انج‪55‬ام ن‪55‬داده است يا حد اقل در م‪55‬دتى كه‬
‫حامله شده انجام نداده است‪ .‬مثال مدعى شود‪ ،‬كه همسرم اين فرزند را كمتر از م‪55‬دت شش م‪55‬اه‪،‬‬
‫زائيده است و در غير صورتهاى فوق‪ ،‬لع‪5‬ان ج‪5‬ايز نيس‪5‬ت‪ ،‬چ‪5‬ون لع‪5‬ان به تهمت و گم‪5‬ان ب‪5‬دون‬
‫ثب‪5555‬وت ش‪5555‬رعى ص‪5555‬ورت‪ 5‬نمىگ‪5555‬يرد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪5555‬د‪   ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾        ‬الحجرات‪« .)12 :‬اى مؤمنان‬
‫از بسيارى گمانها بپرهيزيد‪ ،‬همانا بسيارى‪ 5‬از گمانه‪55‬ا‪ ،‬گن‪55‬اه هس‪55‬تند»‪ ،‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫الظِّن» «از گمان خود را برحذر‪ 5‬داريد»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬ ‫«إَِّي ُ‬
‫اكْم َو َّ‬
‫‪ -3‬مالعنه در انظار توده مسلمانان صورت‪ 5‬گيرد و با الف‪5‬اظ و كلم‪5‬اتى كه در ق‪5‬رآن در بحث‬
‫لعان آمدهاند‪ ،‬باجراء در آيد‪.‬‬
‫‪ -4‬قاضى‪ ،‬شوهر‪ 5‬را با كلماتى كه رسول ص در اين خصوص فرموده است‪ ،‬نص‪55‬حيت‬ ‫هّللا‬
‫ض‪َ %‬حهُ َعلَى‬ ‫‪%‬ل ِم ْن‪%%‬هُ َوفَ َ‬
‫ب اللَّهُ َع‪%َّ %‬ز َو َج‪َّ %‬‬ ‫احتَ َج َ‬
‫ِ‬
‫«وأَيُّ َما َر ُج ٍل َج َح َد َولَ َدهُ َو ُه َو َي ْنظُُر إِل َْي‪%%‬ه ْ‬
‫كند‪ ،‬و آن كلمات چنيناند‪َ ،‬‬
‫ين َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِة» (ابوداود‪ ،‬نسائى و ابى ماجه)‪« .‬هر شخص كه فرزن‪55‬دش‪ 5‬را از‬ ‫ِ‬ ‫رء ِ ِ‬
‫ين َواآْل خ ِر َ‬
‫وس اأْل ََّول َ‬‫ُُ‬
‫خود نفى كند در حالى كه فرزند‪ 5‬بسوى او نگاه كند خداوند‪ 5‬از آن شخص خ‪55‬ود را پنه‪55‬ان مىكند و‬
‫در انظار اولين و آخرين او را رسوا‪ 5‬خواهد نم‪55‬ود»‪ .‬همسر را ن‪55‬يز با كلم‪55‬اتى كه رس‪55‬ول هّللا ص‬
‫ٍ‬
‫س‬ ‫ت َعلَى َق ‪%ْ %‬وم َم ْن ل َْي َ‬ ‫در اين باره فرموده است‪ ،‬نصيحت كند‪ ،‬و آن كلمات چنيناند‪« :‬أَيُّ َما ْام‪%َ %‬رأ ٍَة أَ ْد َخلَ ْ‬
‫َن يُ‪ْ %%‬د ِخلَ َها اللَّهُ َجنَّتَ‪%%%‬هُ» «هر زنى كه فرزند‪ 5‬نامش‪5‬روعى را از بيگانه‬ ‫ٍ‬ ‫ِم ْنهم َفلَيس‪ِ ِ ِ ْ %%‬‬
‫ت م َن اللَّه فى َش‪ْ %%‬ىء َول ْ‬ ‫ُْ َْ‬
‫داخل فاميلى كند‪ ،‬خداوند از وى بيزار است و او را به بهشت‪ ،‬راه نخواهد داد»‪.‬‬
‫‪ -5‬فرزند‪ 5‬از شوهرى‪ 5‬كه لعان مىكند‪ ،‬متنفى مىشود و احكام ميراث ميان فرزند‪ 5‬و لعان كننده‬
‫جارى نمىشوند‪ ،‬شخص لعان كننده بر اين فرزند انفاق نمىكند‪ ،‬اما در موارد احتي‪55‬اط مانند فرزند‪5‬‬
‫باوى معامله مىشود‪ ،‬زك‪55‬ات ب‪55‬او داده نش‪55‬ود‪ ،‬و مي‪55‬ان اين فرزند و س‪55‬اير فرزن‪55‬دان ش‪55‬خص لع‪55‬ان‬
‫كننده محرميت ثابت مىشود‪ ،‬ميان او و شخص مالعن قص‪55‬اص ج‪55‬ارى نمىش‪55‬ود و آن دو (فرزند‪5‬‬
‫نفى شده و پدر مالعن) نمىتوانند براى يكديگر‪ 5‬گواهى بدهند‪.‬‬
‫نسب اين فرزند از مادرش ثابت مىشود‪ ،‬و از هم‪55‬ديگر ارث مىبرن‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در‬
‫باره فرزند‪ 5‬متالعنين (زن و شوهرى كه با هم لع‪5‬ان كردهان‪5‬د) چ‪5‬نين قض‪5‬اوت‪ 5‬ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪« :‬إَِّنُه‬
‫يَ ‪ِ% %‬رثُ أَُّمهُ َوَتِرثُ ‪% %‬هُ» او از مادرش و مادر از او ميراث مىبرد‪( .‬احمد‪ ،‬سندش محل كالم است و ن‪55‬زد‬
‫جمهور‪ 5‬معمول به است)‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر بعدا شوهر خود را تكذيب نمود‪ ،‬نسب فرزند‪ 5‬از وى ثابت مىگردد‪.‬‬

‫‪366‬‬
‫ماده هفتم‪ :‬بحث عدت‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف عدت‪ :‬عدت به روزهايى گفته مىشود كه همسر مطلقه انتظار آنها را مىكشد و در‬
‫آن ايام حق ازدواج را ندارد و كسى نمىتواند در آن روزها‪ 5‬براى خواستگارى‪ 5‬او برود‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم عدت‪ :‬عدت براى هر زنى كه از شوهر‪ 5‬خود جدا مىشود‪ ،‬خواه‪ ،‬بصورت طالق يا‬
‫به ص‪555‬ورت‪ 5‬وف‪555‬ات ش‪555‬وهر‪ ،‬واجب اس‪555‬ت‪ ،‬خداوند مىفرماي‪555‬د‪  ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪« .)228 :‬زنان مطلقه به مدت سه حيض انتظار‪ 5‬كنند»‬
‫و مىفرماي‪55‬د‪       ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾  ‬البقرة‪« .)234 :‬كسانى كه فوت مىكنند و همسر دارند‪ ،‬همسران‬
‫شان به م‪55‬دت چه‪55‬ار م‪55‬اه و ده روز‪ 5‬بايد در انتظ‪55‬ار بنش‪55‬ينند» البته زنى كه قبل از آم‪55‬يزش جنسى‬
‫طالق داده ش‪55‬ود‪ ،‬ع‪5‬دت بر او واجب نيس‪55‬ت‪ ،‬هم‪5‬انطور كه مهريه ن‪55‬يز ن‪5‬دارد‪ ،‬البته متع‪55‬ه‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫چ‪55‬يزى كم‪55‬تر از مهري‪55‬ه‪ ،‬به او داده ش‪55‬ود‪ ،‬خداوند در اين خص‪55‬وص مىفرماي‪55‬د‪ ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( ﴾  ‬األح‪55‬زاب‪« .)49 :‬اى مؤمن‪55‬ان هر گ‪55‬اه با زن مؤمنه نك‪55‬اح كرديد‪ 5‬و بعد‬
‫پيش تماس جنسى آنان را طالق داديد‪ ،‬شما بر آن‪5‬ان ع‪5‬دتى نداريد كه س‪5‬پرى كنن‪5‬د‪ ،‬به آن‪5‬ان متعه‬
‫(اندكى مال) داده و به خوبى رها سازيد‪.»5‬‬
‫‪ -3‬فلس‪55‬فه و حكمت ع‪55‬دت‪ -1 :‬مج‪55‬ال و فرصت رج‪55‬وع ب‪55‬راى ش‪55‬وهر‪ 5‬در ص‪55‬ورت طالق‬
‫رجعى‪.‬‬
‫‪ -2‬تشخصيص فراعت و پاكى رحم از نطفه غير بمنظور حفاظت نسب از اختالط و مشتبه‬
‫بودن‪.‬‬
‫‪ -3‬مشاركت همسر در غم و اندوه با فاميل ش‪55‬وهر و تعهد در حق ش‪55‬وهر‪ ،‬در ص‪55‬ورتى كه‬
‫عدت وفات باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬ان‪55‬واع ع‪55‬ده‪ -1 :‬ع‪55‬ده زن مطلقهاى كه ص‪55‬احب حيض اس‪55‬ت‪ .‬بن‪55‬ابر‪ 5‬آيه ق‪55‬رآن سه ق‪55‬رء‬
‫(حيض) اس‪555555‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555555‬د‪    ﴿ :‬‬
‫‪( ﴾‬البقرة‪« .)228 :‬زنان مطلقه تا سه حيض در حق خود انتظار‪ 5‬بكشند»‪ .‬وقتى زن در‬
‫حالت طهر مطلقه شود‪ ،‬بعد از طهر سه تا حيض كامل بگذارند‪ ،‬آنگ‪55‬اه ع‪5‬دتش تم‪55‬ام ش‪5‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫اگر بگوئيم كه منظور از اقراء در آيه اطهار هستند‪ ،‬همانطور‪ 5‬كه ديدگاه جمه‪55‬ور علم‪55‬اء اس‪55‬ت‪،‬‬
‫آنگاه با داخل شدن در حيض س‪5‬وم ع‪5‬دتش منتقض مىش‪5‬ود با توجه به اينكه اگر در ح‪5‬الت حيض‬
‫طالق داده شود‪ ،‬آن حيض جزء ايام عدت بشمار‪ 5‬نمىرود‪ .‬اين حكم براى زنان ح‪55‬ره (آزاد) است‬
‫ان َوعِ ‪َّ% %‬دُتها‬
‫اما كنيز فقط دو حيض عدت مىگذارند‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬طالقُ الأَمَِّة َتْطِلْيقَتَ ‪ِ % %‬‬
‫ان» (دارقطنى)‪« .‬طالق كنيز دو تا طالق است و دو حيض عدت او مىباشد»‪.‬‬ ‫ضَت ِ‬
‫َحْي َ‬
‫‪ -2‬ع‪55‬ده آن زن مطلقه كه ب‪55‬دليل سن زي‪55‬اد يا سن كم ص‪55‬احب حيض نيس‪55‬ت‪ ،‬سه م‪55‬اه اس‪55‬ت‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪        + :‬‬
‫‪( _      ‬الطالق‪« .)4 :‬زنانى كه شما بدليل‬
‫وارد شدن در سن يأس (يا بدليل كوچكى و ع‪55‬دم بل‪55‬وغ‪ ،‬در محاس‪55‬به ع‪55‬دت آن‪55‬ان) با شك و ترديد‬
‫مواجه هستيد‪ ،‬عدت ش‪5‬ان سه م‪5‬اه تم‪5‬ام اس‪5‬ت‪ .‬و زن‪5‬ان كه فاقد‪ 5‬حيض اند»‪ .‬سه م‪5‬اه ع‪5‬دت ب‪5‬راى‬
‫زنان حره (آزاده) است‪ ،‬كنيزى كه فاقد حيض باشد عدت طالق او دو ماه است‪.‬‬

‫‪367‬‬
‫‪ -3‬عدت زن حامله‪ ،‬چه حره باشد يا كنيز وضع حمل است‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪( _    ‬الطالق‪« .)4 :‬عدت آن دسته از زنان كه حامله‬
‫هستند‪ ،‬وضع حمل است»‪.‬‬
‫‪ -4‬عده مطلقهاى كه صاحب حيض است ولى حيضش بدليل مشخص يا غير مشخصى قطع‬
‫شده است‪ ،‬اگر حيضش بنابر دليل مشخصى‪ 5‬مانند‪ :‬شير دادن يا بيمارى‪ 5‬خاصى قطع شده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بايد برگشت حيضش را انتظار كند و وق‪55‬تى‪ 5‬حيض برگش‪55‬ت‪ ،‬ع‪55‬دت را بحس‪55‬اب حيض بگذارن‪55‬د‪،‬‬
‫هر چند كه مدت عودت طوالنى‪ 5‬شود‪ ،‬اگر دليل انقطاع حيض مشخص نيست‪ ،‬يك سال كامل را‬
‫در عدت بگذراند‪ ،‬نه ماه مدت حمل و سه ماه ديگر عدت او است‪ .‬كن‪55‬يز در چ‪55‬نين ح‪5‬التى ي‪55‬ازده‬
‫ماه عدت بگذراند‪ ،‬نه ماه مدت حمل است و دو ماه عدت كن‪55‬يز اس‪55‬ت‪ .‬حض‪55‬رت عمر بن خط‪55‬اب‬
‫س در جمع انصار‪ 5‬و مهاجرين چنين قضاوت‪ 5‬كرد و هيچكس ايراد نگرفت‪.‬‬
‫‪ -5‬عدت زنى كه شوهرش فوت شده است‪ ،‬اگر حره (آزاده) اس‪55‬ت‪ ،‬چه‪55‬ار م‪5‬اه و ده روز و‬
‫اگر كن‪55‬يز است ع‪55‬دتش دو م‪55‬اه و پنج روز‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪  + :‬‬
‫‪( _       ‬البقرة‪:‬‬
‫‪« .)234‬كسانى كه دنيا را وداع مىگويند‪ 5‬و همسران شان زنده هستند‪ ،‬همس‪5‬ران به م‪55‬دت چه‪55‬ار‬
‫ماه و ده روز انتظار‪ 5‬بكشند»‪.‬‬
‫‪ -6‬ع‪55‬دت زن مستحاض‪55‬ه‪ :‬اگر خ‪55‬ون حيضش از خ‪55‬ون استحاضه تش‪55‬خيص داده مىش‪55‬ود‪ ،‬يا‬
‫عادت مشخصى‪ 5‬كه برايش قابل تش‪55‬خيص است دارد‪ ،‬بايد بحس‪55‬اب حيض ع‪55‬دت را س‪55‬پرى كن‪55‬د‪،‬‬
‫اگر عادت مشخصى ندارد و حيضش تشخيص داده نمىشود‪ 5،‬آنگاه عدتش را بحساب م‪55‬اه س‪55‬پرى‬
‫كند‪ ،‬يعنى سه ماه در عدت بنشيند‪ ،‬مانند زنى كه اصال خون ندارد‪.‬‬
‫‪ -7‬عده كسى كه شوهرش‪ 5‬مفقود شده است و معلوم نيست كه زنده است يا مرده‪ ،‬اين زن به‬
‫مدت چهار سال از روزى كه شوهرش مفقودالأثر شده اس‪55‬ت‪ ،‬انتظ‪5‬ار‪ 5‬كند و بعد ع‪55‬دت وف‪55‬ات را‬
‫كه همان چهار ماه و ده روز‪ 5‬است بگذراند‪.‬‬
‫‪ -5‬ت‪55‬داخل ع‪55‬ده‪ -1 :‬مطلقه به طالق رجعى‪ ،‬اگر ش‪55‬وهرش‪ 5‬كه او را طالق داده اس‪55‬ت‪ ،‬در‬
‫اثناء عدت فوت شود‪ ،‬ع‪55‬دتش از ع‪55‬دت طالق به ع‪55‬ده وف‪55‬ات منتقل مىش‪55‬ود‪ ،‬اين زن بايد از روز‪5‬‬
‫وفات شوهرش‪ 5‬به مدت چهار ماه و ده روز‪ 5‬در عدت بنشيند‪.‬‬
‫چرا كه مطلقه رجعيه حكم منكوحه را دارد بر خالف مطلقه باين كه عدتش به ع‪55‬دت وف‪55‬ات‬
‫منتقل نمىشود‪ 5،‬مطلقه رجعيه ميراث مىبرد اما مطلقه بائنه حق ارث ندارد‪.‬‬
‫‪ -2‬مطلقهاى كه با حيض ع‪555‬ده مىگذراند‪ 5‬ولى قبل از اتم‪555‬ام ع‪555‬دت‪ ،‬حيضش منقطع مىش‪555‬ود‪،‬‬
‫يع‪55‬نى وارد سن ي‪55‬أس مىگ‪55‬ردد‪ ،‬ع‪55‬ده اين زن از حيض به م‪55‬اه منتقل مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى قبال بحس‪55‬اب‬
‫حيض عده مىگذراند اكنون بحساب ماه عده را سپرى‪ 5‬كند‪.‬‬
‫‪ -3‬مطلقه صغيره كه هن‪55‬وز ص‪55‬احب حيض نيست يا مطلقه كب‪55‬يره كه ب‪55‬دليل ب‪55‬زرگى سن فاقد‪5‬‬
‫حيض اس‪55‬ت‪ :‬ع‪55‬ده را بحس‪55‬اب م‪55‬اه مىگذارند‪ 5‬ولى بعد از گذشت يك يا دو م‪55‬اه از ع‪55‬دت‪ ،‬خ‪55‬ون‬
‫حيض مىبيند‪ ،‬عدت اين زن از م‪55‬اه به حيض بر مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬البته اين انتق‪55‬ال در ص‪55‬ورتى‪ 5‬است كه‬
‫قبل از انقضاء عده بوس‪55‬يله م‪55‬اه‪ ،‬حيضش برگ‪55‬ردد‪ 5،‬اما اگر بع‪5‬د از آن باش‪55‬د‪ ،‬ع‪55‬دتش تكميل ش‪55‬ده‬
‫است و نيازى به محاسبه با حيض وجود ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬مطلقهاى كه عدتش را بحس‪55‬اب حيض يا م‪55‬اه ش‪55‬روع ك‪55‬رده ب‪55‬ود و در همين اثن‪55‬اء حامله‬
‫بودنش روشن گرديد‪ ،‬اين زن نيز عدتش به وضع حمل بر مىگردد‪ .‬چون خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪+ :‬‬
‫‪( _     ‬الطالق‪« .)4 :‬زنان حامله با وضع‬
‫حمل عده را سپرى كنند»‪.‬‬

‫بحث استبراء‪:‬‬
‫كسى كه مالك كنيزى مىشود‪ ،‬بر وى الزم است تا در باره حامله نبودن او اطمينان پيدا نكند‪،‬‬
‫با وى آميزش جنسى انجام ندهد‪ .‬راه حصول اطمينان اين است كه اگر آن كنيز‪ ،‬ص‪55‬احب حيض‬

‫‪368‬‬
‫اس‪55‬ت‪ ،‬مالك او يك حيض و اگر حامله است وضع حملش را انتظ‪55‬ار كن‪55‬د‪ .‬اگر ب‪55‬دليل ك‪55‬وچكى‪ 5‬يا‬
‫ب‪55‬زرگى‪ 5‬سن ص‪55‬احب حيض نيس‪55‬ت‪ ،‬مالك م‪55‬دت زم‪55‬انى‪ 5‬را كه با گذشت آن ع‪55‬دم حامله ب‪55‬ودنش‬
‫حْيض‬ ‫روشن شود‪ ،‬انتظار‪ 5‬كن‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا ُتوطَ ‪%%‬أُ َحامِ‪% %‬لٌ َحَّتى َتض‪َ%َ%‬ع َوَلا َغيْ‪ُ% %‬ر حَامِ‪ٍ% %‬ل حََّتى َت ِ‬
‫َحْيض ‪ًَ%%‬ة» (ابو داود سندش ص‪55‬حيح است)‪ .‬با زن (منظ‪55‬ور از زن اينجا كن‪55‬يز است) حامل تا وضع‬
‫حمل نش‪555‬ده و غ‪555‬ير حامل تا يك حيض از او نگ‪555‬ذرد‪ ،‬آم‪555‬يزش جنسى ص‪555‬ورت‪ 5‬نگ‪555‬يرد»‪ .‬اگر‬
‫بصورت‪ 5‬سهو و اشتباه يا قهراً با زن آزاده آميزش جنسى انج‪55‬ام گ‪55‬رفت‪ ،‬بر وى الزم است كه با‬
‫گذشت سه م‪55‬اه اگر ص‪55‬احب حيض نيس‪55‬ت‪ ،‬و اگر حامله است بوضع حمل اس‪55‬تبراء كن‪55‬د‪ .‬يع‪55‬نى‬
‫م‪55‬ادام كه ش‪55‬وهرش درب‪55‬اره ع‪55‬دم حمل مطمئن نش‪55‬ود‪ ،‬نبايد با وى مج‪55‬امعت كن‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫‪%‬اءهُ َولَ ‪َ %‬د غَْي ‪ِ %‬ر ِه» (ترمذي)‪ .‬و در حديثى ديگر‬ ‫ِ‬ ‫مىفرمايد‪َ « :‬م ْن َك‪%%‬ا َن ُي‪%ْ %‬ؤِم ُن بِاللَّ ِه َوالَْي‪%ْ %‬وِم ِ ‪%‬‬
‫اآلخ ِر فَال يَ ْس ‪%‬قي َم‪َ %‬‬
‫ع غَْي ‪ِ %%‬ر َك» (حاكم و نسائي)‪« .‬هر كس به خ‪55‬دا و روز قي‪55‬امت ايم‪55‬ان‬ ‫‪%‬اء َك َز ْر َ‬‫آمده است‪َ « :‬وال تَ ْس ‪ِ % %‬ق َم‪َ % %‬‬
‫دارد‪ ،‬با آب خود فرزند ديگران‪ ،‬يا زراعت ديگران را آبيارى‪ 5‬نكند»‪.‬‬

‫سوگ و ماتم‪:‬‬
‫اح‪55‬داد يا س‪55‬وگ و م‪55‬اتم‪ ،‬يع‪55‬نى اين است كه زن در ح‪55‬ال ع‪55‬دت بپره‪55‬يزد از كليه ع‪55‬واملى كه‬
‫براى آميزش جنسى وى را دعوت مىكنند يا موجب مىشوند كه بسوى او نگاه كرده شود‪ ،‬مانن‪55‬د‪،‬‬
‫استفاده از ابزار و وسايل آرايش و خوشبوئى و تجملگرائى‪.‬‬
‫بر زنى كه شوهرش فوت كرده است‪ ،‬واجب است كه در ايام عدت در سوگ بنشيند‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫زي‪55‬ورآالت‪ ،‬لباس‪55‬هاى‪ 5‬زيبا نپوش‪55‬د‪ ،‬از حنا و امث‪55‬ال آن اس‪55‬تفاده نكن‪55‬د‪ .‬س‪55‬رمه نكش‪55‬د‪ ،‬ماتيك نزن‪55‬د‪.‬‬
‫رسولاهّلل مىفرمايد‪« :‬الَ ي ِح ُّل ِالمرأ ٍَة ُت ْؤِمن بِاللَّ ِه والْيوِم ِ‬
‫اآلخ ِر أَ ْن تُ ِ‪%‬ح َّد َف‪%ْ %‬و َق ثَالَثَ‪%ِ%‬ة أَيَّ ٍام‪ ،‬إِالَّ َعلَى َز ْو ِج َها أ َْر َب َع‪%‬ةَ‬ ‫َ َْ‬ ‫ُ‬ ‫َْ‬ ‫َ‬
‫أَ ْش ‪ُ % %‬ه ٍر َو َع ْش ‪ً % %‬را» (متفق عليه)‪« .‬زنى كه به خدا و رسول ايم‪55‬ان دارد‪ ،‬ب‪55‬رايش حالل نيست كه بيش‬
‫از سه روز در س‪55‬وگ بنش‪55‬يند‪ ،‬البته در م‪55‬رگ ش‪55‬وهرش‪ 5‬مىتوان‪55‬د‪ ،‬چه‪55‬ار م‪55‬اه ده روز در س‪55‬وگ‬
‫ت َف‪%% % %‬و َق ثَالَ ٍ‬
‫ث إِالَّ َعلَى َز ْو ٍج أ َْر َب َع ‪% % %‬ةَ أَ ْش ‪ُ % % %‬ه ٍر‬ ‫ْ‬
‫ح‪َّ % %‬د َعلَى ميِّ ٍ‬
‫َ‬ ‫بنش‪55‬يند‪ 5.‬و امعطيه ل مىفرماي‪55‬د‪ُ « :‬كنَّا نُ ْن َهى أَ ْن نُ ِ ‪%‬‬
‫ِ‬
‫ب» «ما منع شديم از اينكه براى‬ ‫ص‪ٍ %‬‬ ‫ب َع ْ‬ ‫ص ‪%‬بُوغًا إِالَّ َث‪%ْ %‬و َ‬‫س َث ْوبًا َم ْ‬ ‫ب َوالَ َنلْبَ َ‬
‫َو َع ْش ‪ً %‬را‪َ ،‬والَ نَكْتَح‪َ %‬ل َوالَ َنتَطَيَّ َ‬
‫هر ميت بجز ش‪55‬وهر بيش از سه روز‪ 5‬در س‪55‬وگ بنش‪55‬ينيم‪ ،‬و منع ش‪55‬ديم از اينكه س‪55‬رمه بكش‪55‬يم و‬
‫لباس رنگى بجز پارچه يمينى‪ ،‬بپوشيم‪ ،‬البته براى فوت شوهر‪ 5‬اج‪55‬ازه داش‪55‬تيم‪ 5‬تا چه‪55‬ار م‪55‬اه و ده‬
‫روز‪ 5‬ترك زينت و آرايش كنيم و در سوگ بنشينيم‪.»5‬‬
‫بر زن معتده (زنى كه در عدت باشد) الزم است كه از خانه خود بيرون نرود‪ 5‬و اگر ب‪55‬راى‬
‫تأمين ضروريات‪ 5‬بيرون رفت بايد برگردد و شب را حتما در همان خانهاى كه ش‪55‬وهرش‪ 5‬در آن‬
‫وفات كرده است و او در آن ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬بگذران‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به زنى كه پس از‬
‫‪%‬اء فِي‪%ِ %%‬ه َن ْع ُى‬ ‫ِ ِ ِ ِ َّ ِ‬
‫ف‪55‬وت ش‪55‬وهرش‪ 5‬مىخواست به خانه ف‪55‬اميلش برگ‪55‬ردد‪ 5،‬فرم‪55‬ود‪ْ « 5:‬ام ُكثى فى َب ْيت ‪%%‬ك الذى َج‪َ %‬‬
‫َجلَ‪%%%‬هُ» (ترمذي)‪« .‬در خانهاى كه خبر م‪55‬وت ش‪55‬وهرت رس‪55‬يد‪ ،‬بم‪55‬ان تا‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫‪%‬اب أ َ‬‫َز ْو ‪%‬ج‪ %‬ك َحتَّى َي ْبلُ ‪َ %%‬غ الْكتَ‪ُ %%‬‬
‫ت فِي‪%ِ %‬ه أ َْر َب َع‪%‬ةَ أَ ْش ‪ُ %‬ه ٍر َو َع ْش ‪%‬راً» پس من مدت عده را كه‬ ‫عدت به پايان برسد»‪ .‬آن زن مىگويد‪« 5:‬فَا ْعتَ َد ْد ُ‬
‫چهار ماه و ده روز بود‪ ،‬در آن خانه سپرى كردم‪.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬نفقات (مخارج)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف نفقه‪ :‬نفقه عب‪55‬ارت است از طع‪55‬ام‪ ،‬پوش‪55‬اك‪ 5‬و مس‪55‬كن كه به كس‪55‬انى كه تحت تكفل‬
‫هستند‪ ،‬داده مىشوند‪.‬‬
‫‪ -2‬نفقه بر چه كسى واجب است؟‪ :‬نفقه براى شش صنف واجب است‪:‬‬

‫‪369‬‬
‫‪ -1‬نفقه همسر بر شوهر واجب است‪ ،‬همسر خواه واقعى و حقيقى باشد‪ ،‬مانن‪5‬د‪ ،‬منكوحه در‬
‫قيد نكاح يا حكمى باشد مانند مطلقه به طالق رجعى در ايام ع‪55‬ده‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬أَالَ‬
‫وإِ َّن ح َّقه َّن علَي ُكم أَ ْن تُح ِس ‪% %‬نوا إِلَي ِه َّن فِى كِس ‪% %‬وتِِه َّن وطَع‪ِ % %‬‬
‫‪%‬ام ِه َّن»‪« .‬آگاه باشيد‪ ،‬آنان بر شما حق دارن‪55‬د‪ ،‬و‬ ‫َْ َ َ‬ ‫ْ ُ ْ‬ ‫َ َ ُ َْ ْ‬
‫شما بايد لباس و طعام آنان را با حسن و خوبى بدهيد»‪( .‬ترمذي)‪.‬‬
‫‪ -2‬مطلقه به طالق ب‪55‬ائن‪ ،‬اگر حامله است نفقهاش در اي‪55‬ام ع‪55‬دت بر ش‪55‬وهر‪ 5‬واجب اس‪55‬ت‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪       + :‬‬
‫‪( _‬الطالق‪« .)6 :‬اگر زنان (مطلقه به طالق بائن) حامله هستند‪ .‬تا زم‪55‬ان وضع حمل‬
‫بر آنان انفاق كنيد»‪.‬‬
‫‪ -3‬نفقه والدين بر عهده فرزندان است‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪_ + :‬‬
‫(البقرة‪ .)83 :‬و رسول هّللا ص در پاسخ به سؤال كسى كه پرسيد‪ ،‬چه كس‪55‬انى شايس‪55‬تهتراند‪ ،‬كه‬
‫وك» (متفق عليه)‪« .‬سه بار فرمود‪ 5:‬مادرت و‬ ‫به آنان انفاق شود؟ فرمود‪« :‬أُُّمكُ‪َ .‬ثَلاثً ‪% %‬ا» ُثَّم ق‪%% %‬الَ‪ :‬أَبُ ‪َ % %‬‬
‫بار چهارم‪ 5‬فرمود‪ 5:‬پدرت»‪.‬‬
‫‪ -4‬نفقه فرزن‪55‬دان ناب‪55‬الغ بر عه‪55‬ده پ‪55‬در اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ + ،‬‬
‫‪( _    ‬النساء‪« .)5 :‬فرزندانتان را طعام و پوشاك‪5‬‬
‫االبْ ُن أَط ِْع ْمنِى‪ ،‬إِلَى َم ْن تَ ‪َ %%‬دعُنِى»‪.‬‬
‫‪%‬ول ِ‬ ‫بدهيد و براى آنان سخن نيكو بگوئيد»‪ .‬رسولاهّلل مىفرماي‪5‬د‪َ « :‬و َي ُق ‪ُ %‬‬
‫(احمد و دار قطنى‪« .)5‬فرزند مىگويد‪ 5:‬به من طعام بده مرا به چه كسانى رها مىكنى»‪.‬‬
‫ِ‬ ‫‪ -5‬نفقه خادم بر عهده مخدوم و آقا است‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬لِلْمملُ‪ِ % %‬‬
‫‪%‬وك طَ َع ُام‪%% %‬هُ َوك ْس ‪َ % %‬وتُهُ‬ ‫َْ‬
‫ف ِم َن ال َْع َ‪%‬م‪%ِ %‬ل َما الَ يُ ِطي‪%ُ %%‬ق»‪( .‬مسلم)‪« .‬مملوك و خادم حق طعام و پوشاك‪ 5‬را دارد‪،‬‬ ‫بِ‪%%%‬الْمعر ِ‬
‫وف َوالَ يُ َكلَّ ُ‬ ‫َ ُْ‬
‫م‪55‬ولى و آقا به نحو شايس‪55‬ته بايد طع‪55‬ام و پوش‪55‬اك وى را داده و ك‪55‬ارى برتر از ت‪55‬وان او به او‬
‫نسپارد‪.»5‬‬
‫ت النَّار‬ ‫هّلل‬
‫‪ -6‬نفقه چهارپايان و حيوانات بر عهده مالك آنها است‪ .‬رسولا ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬دََخَل ِ‬
‫ض»‪( .‬صحيحن)‪.‬‬ ‫وعا َفَلا ِهَى أَْطَعمَْتها َوَلا أَْرَسَلْتها َتْأكُ ‪%‬لُ ِمْن خَشَ‪ِ %‬‬
‫اش الأَْر ِ‬ ‫ات جُ ً‬
‫سْتها حََّتى مَ َ‬
‫ْامرََأٌة ِفى ِهَّرٍة حََب َ‬
‫«زنى بخاطر‪ 5‬يك گربه كه آن را حبس ك‪55‬رده ب‪55‬ود به دوزخ رفت‪ .‬گربه از گرس‪55‬نگى‪ 5‬ج‪55‬ان داد و‬
‫آن زن نه آن را طعام مىداد و نه آن را رها مىكرد تا از حشرات و خاشاك زمين تغذيه شود»‪.‬‬

‫‪ -3‬مقدار نفقه واجب عبارت است از‪ :‬طع‪55‬ام س‪55‬الم‪ ،‬نوش‪55‬يدنى‪ 5‬خوش‪55‬گوار‪ ،‬لباسى كه جل‪55‬وى‬
‫ضرر‪ 5‬گرمى و س‪55‬ردى را بگ‪5‬يرد و مس‪5‬كنى كه شايس‪5‬تگى‪ 5‬س‪5‬كونت را داش‪5‬ته باش‪5‬د‪ ،‬همه در اين‬
‫مقدار اتفاق دارند و اختالف در كميت و كيفيت آن است‪ ،‬زيرا كه كيفيت يا چند چون نفقه من‪55‬وط‪5‬‬
‫به توان مالى انف‪55‬اق كنن‪55‬ده و وض‪55‬عيت زن‪55‬دگى‪ 5‬كس‪55‬انى است كه بر آن‪55‬ان انف‪55‬اق مىش‪55‬ود‪ 5.‬روى اين‬
‫حس‪55‬اب به‪55‬تر است كه اين مس‪55‬أله به قض‪55‬ات مح‪5‬ترم‪ 5‬س‪5‬پرده ش‪5‬ود تا آن‪5‬ان با توجه به وض‪5‬عيت و‬
‫شرايط‪ 5‬مالى مس‪55‬لمانان و طبق ص‪55‬الحديد و با عن‪55‬ايت به ش‪55‬رايط زم‪55‬ان و مك‪5‬ان تص‪55‬ميم الزم را‬
‫اتخاذ نمايند‪.‬‬
‫‪ -4‬نفقه چه زمانى ساقط‪ 5‬مىشود‪ :‬نفقه در شرايط زير ساقط‪ 5‬مىشود‪:‬‬
‫‪ -1‬همسر هر گاه ناشزه شود و سركشى‪ 5‬كند يا شوهر را براى همبسترى نگذارند‪ ،‬حق نفقه‬
‫ندارد‪ .‬زيرا نفقه در ع‪55‬وض اس‪55‬تمتاع و به‪55‬ره جنسى است كه ش‪55‬وهر‪ 5‬از همسر مىبرد‪ .‬و هر گ‪55‬اه‬
‫بهره گرفتن بدون عذر ميسر نباشد‪ ،‬نفقه ساقط مىگردد‪5.‬‬
‫‪ -2‬مطلقه رجعيه وقتى‪ 5‬عدتش سپرى شود‪ ،‬حق نفقه بر شوهر‪ 5‬ندارد چون بائنه مىشود‪5.‬‬
‫‪ -3‬مطلقه حامله بعد از وضع حم‪55‬ل‪ ،‬اگر فرزند ش‪55‬وهرش را ش‪55‬ير مىده‪55‬د‪ ،‬بر ش‪55‬وهر‪ 5‬الزم‬
‫است كه مزدش را بدهد‪ .‬خداوند مىفرمايد‪_    + :‬‬
‫(الطالق‪« .)6 :‬هر گاه زنان مطلقه فرزندان شما را شير بدهند‪ ،‬مزد آنان را بدهيد»‪.‬‬

‫‪370‬‬
‫‪ -4‬وال‪55‬دين هرگ‪55‬اه مس‪55‬تغنى‪ 5‬ش‪55‬وند‪ 5‬يا اينكه فرزند فق‪55‬ير و نيازمند‪ 5‬باشد بگونهاى كه بيش از‬
‫غذاى شب را نداشته باشد‪ ،‬نفقه والدين از عهده او ساقط مىشود‪ ،‬زي‪55‬را خداوند بيش از حد ت‪55‬وان‬
‫كسى را مكلف نمىسازد‪.‬‬
‫‪ -5‬فرزندان پسر وقتى بالغ شوند و دختران وقتى‪ 5‬ازدواج كنند نفقه آنان س‪55‬اقط‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ 5‬و بر‬
‫پ‪55‬در واجب نيست كه نفقه آن‪55‬ان را ت‪55‬أمين كن‪55‬د‪ .‬اگر فررند‪ 5‬پسر ب‪55‬الغ است ولى مجن‪55‬ون يا ديوانه‬
‫است‪ ،‬در اين صورت نفقه بر عهده پدر است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬بر مسلمان واجب است كه با خويشاوندان‪ ،‬و نزديكان پدر و مادرش احسان كند‪ ،‬اگر‬
‫به لباس‪ ،‬طعام و مسكن نياز پيدا كردند‪ 5‬به كمك آنان مبادرت ورزد‪ ،‬و اولويت به ترتيب ق‪55‬رابت‬
‫و خويشاوندى باشد‪ ،‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬يَ ‪ُ % %‬د ال ُْم ْع ِطي الْعُلْيَ‪%% %‬ا‪َ ،‬وابْ ‪َ % %‬دأْ بِ َم ْن َتعُ‪ُ % %‬‬
‫‪%‬ول‪ :‬أ َُّمك َوأَبَ‪%% %‬اك‪،‬‬
‫َخ‪%% %‬اك‪ ،‬ثُ َّم أَ ْدنَ‪%% %‬اك فَأَ ْدنَ‪%% %‬اك» (نسائى و دارقطنى‪« .)5‬دست دهنده باال اس‪55‬ت‪ ،‬ابت‪55‬داء به كس‪55‬انى‬ ‫َوأُ ْختَك َوأ َ‬
‫انف‪555‬اق كن كه تحت تكفل تو هس‪555‬تند‪ ،‬به م‪555‬ادر‪ ،‬پ‪555‬در‪ ،‬خ‪555‬واهر و ب‪555‬رادرت‪ ،‬بعد به ت‪555‬رتيب بر‬
‫نزديكانت‪.»5‬‬
‫اگر مالك حيوان‪ ،‬از تغذيه حيوانات خوددارى‪ 5‬كند‪ ،‬حيوانات بايد فروخته شوند‪ 5‬يا ذبح شوند‬
‫تا در اثر گرس‪55‬نگى‪ 5‬مع‪55‬ذب نش‪55‬وند‪ ،‬چ‪55‬ون ع‪55‬ذاب دادن حيوان‪55‬ات ح‪55‬رام اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص‬
‫ار امَْرَأٌة ِفى ِهرٍَّة‪ ...‬الخ»‬ ‫مىفرمايد‪َ « :‬د َخلَ ِ‬
‫ت النَّ َ‬

‫ماده نهم‪ :‬حضانت (سرپرستى)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف حضانت‪:‬‬
‫حضانت عبارت است از سرپرستى‪ 5‬كودك تا رسيدن به سن بلوغ‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم حضانت‪ :‬حضانت و پ‪55‬رورش كودك‪55‬ان بمنظ‪55‬ور حف‪55‬اظت جس‪55‬م‪ ،‬ج‪55‬ان‪ ،‬عقل و دين‬
‫آنان‪ ،‬واجب و ضرورى‪ 5‬است‪.‬‬
‫‪ -3‬حفاظت بر چه كسانى واجب است؟ حضانت و پرورش‪ 5‬كودكان بر وال‪55‬دين واجب اس‪55‬ت‪،‬‬
‫اگر والدين نباشند‪ ،‬آنگاه خويشاوندان به ت‪55‬رتيب ق‪55‬رابت‪ ،‬مس‪55‬ئول نگه‪55‬دارى‪ 5‬و پ‪55‬رورش كودك‪55‬ان‬
‫هستند‪ ،‬اگر كسى نباشد‪ ،‬اين مسئوليت متوجه حكومت يا جماعت مسلمين مىشود‪.‬‬
‫‪ -4‬چه كسى در پ‪55‬رورش ك‪55‬ودك حق تق‪55‬دم دارد؟ هرگ‪55‬اه بوس‪55‬يله طالق يا وف‪55‬ات مي‪55‬ان زن و‬
‫ش‪55‬وهر‪ 5‬ج‪55‬دائى ص‪55‬ورت گ‪55‬يرد‪ ،‬حق تق‪55‬دم در پ‪55‬رورش‪ 5‬و نگه‪55‬دارى‪ 5‬ك‪55‬ودك با م‪55‬ادر است البته تا‬
‫زم‪55‬انى كه م‪55‬ادر ازدواج نك‪55‬رده باش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به زنى كه درب‪55‬اره حض‪55‬انت‬
‫ت أَحَ ‪ُّ% %‬ق بِ ‪ِ% %‬ه مَ ‪َ% %‬الْم تنكحى» (احمد‪ ،‬ابوداود‪ 5‬و حاكم)‪« .‬م‪55‬ادام كه‬
‫فرزندش شكايت داشت‪ ،‬فرمود‪« 5:‬أَْن َ‬
‫ازدواج نكردهاى‪ 5‬حق تقدم با شما است»‪ .‬اگر مادر نباشد‪ ،‬اين حق به ج‪55‬ده م‪55‬ادرى‪ 5‬بر مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫اگر ج‪55‬ده نباش‪55‬د‪ ،‬اين حق به خاله بر مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬زي‪55‬را ج‪55‬ده م‪55‬ادرى‪ 5‬و خاله به منزله م‪55‬ادر اس‪55‬ت‪.‬‬
‫«الخالَ ‪ُ% %‬ة ِبمَْنَزلَ ‪% %‬ةِ ْالُأِّم» (متفق عليه)‪« .‬يعنى خاله قائم مق‪55‬ام م‪55‬ادر است»‪.‬‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫اگر خاله نباشد‪ ،‬جده پدرى است‪ ،‬اگر جده پدرى نباشد‪ ،‬حق حضانت به خواهر بر مىگردد‪ ،‬اگر‬
‫خواهر نباشد‪ ،‬به عمه برمىگردد‪ ،‬اگر عمه نباشد‪ ،‬به بنت الأخ (دختر برادر) برمىگ‪55‬ردد‪ 5.‬اگر از‬
‫زن‪55‬ان ي‪55‬اد ش‪55‬ده كسى نباش‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه حق حض‪55‬انت به پ‪55‬در‪ ،‬بعد به ج‪55‬د‪ ،‬بعد به ب‪55‬رادر‪ 5‬و بعد به‬
‫برادرزاده و بعد به عمو و بعد به ترتيب قرابت به عصبهها برمىگ‪5‬ردد‪ 5.‬ب‪5‬رادر پ‪5‬درى و م‪5‬ادرى‪5‬‬
‫حق تقدم دارد از برادر پدرى‪ ،‬همانطور كه خواهر پدرى و م‪5‬ادرى‪ 5‬از خ‪5‬واهر پ‪5‬درى حق تق‪5‬دم‬
‫دارد‪ .‬يا هر خويشاوند‪ 5‬نزديك كه از ناحيه پدر و مادر قوم‪ 5‬مىشود‪ ،‬مقدم است از آن خويش‪55‬اوندى‪5‬‬
‫كه تنها از ناحيه مادر قرابت دارد‪.‬‬
‫‪ -5‬حق حضانت چه زمانى ساقط‪ 5‬مىشود؟‬
‫از آن جهت كه هدف اصلى از حضانت محافظت زندگى‪ 5‬و تربيت جسمانى‪ ،‬روحى‪ 5‬و عقلى‬
‫كودك است‪ ،‬هر كس كه در تحقق اين اهداف كوتاهى كن‪55‬د‪ ،‬حق حض‪55‬انت از وى س‪55‬اقط‪ 5‬مىش‪55‬ود‪،‬‬

‫‪371‬‬
‫هر گاه مادر با شوهرى‪ 5‬كه از نزديكان كودك نباشد ازدواج كند‪ ،‬حق حض‪5‬انتش س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد‪.‬‬
‫حْى» مادام كه ازدواج نكردهاى‪ ،‬و مسلم است هرگاه مادر با‬ ‫«مَالْم َتْنكِ ِ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ش‪55‬وهر بيگانه ازدواج كن‪55‬د‪ ،‬رع‪55‬ايت ح‪55‬ال ك‪55‬ودك و حف‪55‬اظت من‪55‬افع او دچ‪55‬ار مش‪55‬كل خواهد ش‪55‬د‪.‬‬
‫حضانت در شرايط زير ساقط‪ 5‬مىگردد‪.‬‬
‫‪ -1‬وقتى كه سرپرست‪ ،‬ديوانه يا خفيف العقل باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬وقتى مبتال به بيمارى‪ 5‬مسرى مانند جذام و غيره باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬وقتى به سن بلوغ و رشد نرسيده باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬وقتى از صيانت طفل و حفاظت‪ ،‬جسم‪ ،‬جان و عقل كودك عاجز شود‪.‬‬
‫‪ -5‬وقتى كافر‪ 5‬باشد و احتمال فساد دين و عقيده كودك وجود‪ 5‬داشته شود‪.‬‬
‫‪ -6‬مدت حضانت‪ :‬دوران حضانت پسر‪ ،‬تا بل‪5‬وغ و دخ‪5‬تر تا ازدواج ادامه پي‪5‬دا مىكن‪5‬د‪ ،‬البته‬
‫در صورت جدائى همسر از ش‪5‬وهر و مس‪5‬تقل ش‪5‬دن م‪5‬ادر و غ‪5‬يره در ب‪5‬اب حض‪5‬انت فرزن‪5‬دان‪،‬‬
‫مدت حضانت دختر فقط هفت سال است و بعد حق حضانت به پ‪55‬در منتقل مىش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را بعد از‬
‫هفت سالگى پ‪55‬در نس‪55‬بت به تم‪55‬ام كس‪55‬انى كه حق حض‪55‬انت دارن‪55‬د‪ ،‬در حق دخ‪55‬تر به‪55‬تر اس‪55‬ت‪ ،‬به‬
‫فرزند پسر بعد از هفت سالگى‪ ،‬اختيار داده مىشود‪ ،‬كه با هر ك‪55‬دام از پ‪55‬در و م‪55‬ادر دوست دارد‬
‫زن‪555‬دگى‪ 5‬بكن‪555‬د‪ ،‬اگر فرزند‪ 5‬پسر هيچك‪555‬دام از پ‪555‬در و م‪555‬ادر را اختي‪555‬ار نك‪555‬رد و آن دو به ن‪555‬زاع‬
‫برخاستند‪ ،‬قرعهكشى مىشود‪5.‬‬
‫‪ -7‬نفقه فرزند‪ 5‬و مزد مربى (حاضنه) نفقه فرزند و اجرت حاضنه (مربى و پرورش دهنده)‬
‫بر عهده پدر اس‪55‬ت‪ .‬البته مبلغ يا مق‪55‬دار آن بس‪55‬تگى به وض‪55‬عيت م‪55‬الى او دارد‪ .‬زي‪55‬را كه حاض‪55‬نه‬
‫(مربى) بمنزله مرضعه (شيردهنده) است و براى شير دهنده اجرت رضاع‪ 5‬در نظر گرفته شده‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪( _    + :‬الطالق‪« .)6 :‬اگر زنان‬
‫مطلقه فرزندان شما را شير بدهند‪ ،‬م‪55‬زد آن‪5‬ان را بدهيد» اگر حاض‪55‬نه بص‪55‬ورت داوطلب خ‪55‬دمت‬
‫كند‪ ،‬مزد او واجب نيست‪ ،‬زيرا مجانى تربيت فرزند‪ 5‬را بر عهده گرفته است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫‪            +‬‬
‫‪( _        ‬الطالق‪« .)7 :‬دارا و توانمندان باندازه‬
‫توان خود انفاق كنند و او كه خداوند روزىاش‪ 5‬را تنگ ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬از آنچه كه خداوند ب‪55‬او داده‬
‫است‪ ،‬انفاق كند‪ .‬خداوند‪ 5‬احدى را بيش از آنچه كه باو داده است مكلف نمىكند»‪.‬‬
‫‪ -8‬رفت و آمد ك‪55‬ودك ن‪55‬زد پ‪55‬در و م‪55‬ادرش وق‪55‬تى‪ 5‬ك‪55‬ودك ب‪55‬زرگ شد مىتواند به هر كجا كه‬
‫خواسته باشد برود‪ ،‬و اختيار دارد‪ ،‬اگر زندگى‪ 5‬با مادر را ترجيح ده‪55‬د‪ ،‬ش‪5‬بها پيش م‪5‬ادر بماند و‬
‫روزها‪ 5‬نزد پدر برود‪ .‬اگر زندگى با پ‪55‬در را ت‪55‬رجيح مىده‪55‬د‪ ،‬شب و روز‪ 5‬ن‪55‬زد پ‪55‬در بمان‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫ماندنش نزد پدر در روزها بيشتر‪ 5‬موجب حفظ منافع او خواهد بود تا ماندن نزد مادر چ‪55‬ون پ‪55‬در‬
‫امور آموزش و پرورش او را بر عهده مىگيرد‪ ،‬و مادر اغلب اين توان و فرصت‪ 5‬را ندارد‪.‬‬
‫البته اگر فرزند‪ 5‬زندگى با پدر را ترجيح دهد‪ ،‬از رفتن نزد مادر جلوگيرى‪ 5‬نشود‪ ،‬زيرا ص‪55‬له‬
‫رحمى واجب و عقوق (يعنى خالف صله رحمى) حرام است‪.‬‬
‫‪ -9‬مسافرت‪ 5‬با كودك‪ ،‬هر گاه يكى از والدين قصد مسافرت‪ 5‬مىكند‪ ،‬مس‪55‬افرتى‪ 5‬كه دوب‪55‬اره به‬
‫م‪55‬وطن برمىگ‪55‬ردد‪ ،‬ك‪55‬ودك ن‪55‬زد ديگ‪55‬رى‪ 5‬كه مقيم است بماند و اگر آنكه ع‪55‬ازم س‪55‬فر است قصد‬
‫مراجعت ندارد‪ ،‬آنگاه مصالح كودك مالك قرار‪ 5‬مىگيرد‪ 5.‬هر كدام از والدين بهتر مىتواند آنها را‬
‫مراعات كند‪ ،‬حق نگهدارى‪ 5‬كودك باو تعلق مىگ‪55‬يرد‪ ،‬خ‪55‬واه مس‪55‬افر‪ 5‬باشد يا مقيم‪ .‬زي‪55‬را كه ه‪55‬دف‬
‫اصلى از حضانت‪ ،‬حفظ و رعايت مصالح كودك است‪.‬‬
‫‪ -10‬كودك بدست مربى ام‪55‬انت است بر سرپرست‪ 5‬و م‪55‬ربى الزم است كه ك‪55‬ودك را ام‪55‬انت‬
‫تلقى نم‪55‬وده‪ ،‬حراست و حفاضت او را بر خ‪55‬ود ض‪55‬رورى بدان‪55‬د‪ .‬اگر احس‪55‬اس كند كه ق‪55‬ادر به‬
‫تربيت و حفاظت وى نيست‪ ،‬بايد اين امانت را به كسى س‪55‬پارد‪ 5‬كه ت‪55‬وان ت‪55‬ربيت الزم و حف‪55‬اظت‬
‫آن را داشته باشد‪ .‬شايسته نيست كه حاضنه اجرت و مزدى را كه در عوض حض‪55‬انت مىگ‪5‬يرد‪،‬‬
‫هدف اصلى بداند و بر مان‪55‬دن ك‪55‬ودك ن‪55‬زد خ‪55‬ود اص‪55‬رار‪ 5‬داش‪55‬ته باشد ب‪55‬دون توجه به اينكه من‪55‬افع‬
‫‪372‬‬
‫كودك رعايت مىشود‪ 5‬يا خير‪ .‬روى همين بر اولياى كودك و قضاة محترم الزم است كه در ب‪55‬اب‬
‫حضانت همواره منافع كودك را مد نظر داشته باشند كه عبارتاند از‪ :‬ت‪55‬ربيت ف‪55‬يزيكى‪ ،‬روحى‪ 5‬و‬
‫روانى‪ 5‬و عقلى و دي‪55‬نى‪ .‬زي‪55‬را مقص‪55‬ود اساسى ش‪55‬ارع از حض‪55‬انت حفظ خصوص‪55‬يات اخالقى و‬
‫معنوى‪ 5‬كودك است‪.‬‬

‫فصل هفتم‬
‫بحث ميراث و احكام آن‬
‫اين فصل مشتمل بر دوازده ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬در بيان حكم توارث‪:‬‬
‫ميان مسلمانان واجب است‪ .‬خداوند مىفرمايد‪+ :‬‬ ‫هّللا‬ ‫توارث بر اساس كتاب هّللا و سنت رسول‬
‫‪        ‬‬
‫‪_           ‬‬
‫(النساء‪« .)7 :‬مردان از تركه پدر و مادر و خويش‪5‬اوندان‪ ،‬س‪5‬همى دارن‪55‬د‪ .‬و زن‪55‬ان ن‪55‬يز از تركه‬
‫پدر و مادر و خويشاوندان سهم دارند‪ ،‬خواه اندك باشد يا زياد»‪.‬‬
‫اين س‪555‬هم از ج‪555‬انب خداوند‪ 5‬متعين گردي‪555‬ده اس‪555‬ت‪ .‬و مىفرماي‪555‬د‪  + :‬‬
‫‪( _     ‬النساء‪« .)11 :‬خداوند درباره فرزندان‬
‫ش‪55‬ما‪ ،‬ش‪55‬ما را توص‪55‬يه مىكن‪55‬د‪ .‬و فرزند پسر دو برابر فرزند دخ‪55‬تر م‪55‬يراث مىبرد»‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ض بِأ َْهلِ َها‪ ،‬فَ َما بَِق َي َف ُه َو أِل َْولَى َر ُج ٍل ذَ َك‪ٍ % % %‬ر» (متفق عليه)‪« .‬سهام مشخص شده‬ ‫ِ‬
‫مىفرمايد‪« :‬أَلْح ُقوا الْ َف َرائِ َ‬
‫در قرآن را به كسانى كه اس‪55‬تحقاق آن را دارند بدهي‪55‬د‪ .‬اگر چ‪55‬يزى سر آمد م‪55‬ال خويش‪55‬اوند م‪55‬رد‬
‫‪%‬ق ح َّقهُ‪ ،‬ال و ِ‬
‫ص‪%‬يَّةَ‬ ‫است كه با ميت قرابت نزديكترى دارند»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬إِ َّن اللَّهَ قَ ْد أَ ْعطَى ُك‪ِ َّ %‬‬
‫َ‬ ‫‪%‬ل ذي َح‪َ ٍّ %‬‬
‫ث» (ابوداود و ساير اصحاب سنن)‪.‬‬ ‫لِوا ِر ٍ‬
‫َ‬
‫«خداوند‪ 5‬حق هر صاحب حق را (در قرآن) بيان نموده و داده است‪ ،‬بن‪55‬ابراين وص‪55‬يت ب‪55‬راى‬
‫وارث صحيح نيست»‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬اسباب‪ ،‬موانع و شرايط ارث‪:‬‬


‫الف) اسباب ارث‬
‫هيچ كس از ديگرى ارث نمىبرد مگر به سه شرط‪:‬‬
‫‪ -1‬نسب‪ :‬يعنى قرابت و خويشاوندى‪ 5.‬باين معنى كه وارث‪ ،‬از پدران يا فرزندان‪ ،‬برادران‪،‬‬
‫برادرزادگ‪55‬ان‪ ،‬عموها و پس‪55‬رعموهاى م‪55‬ورث باش‪55‬ند‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  + :‬‬
‫‪( _    ‬نساء‪.)33 :‬‬
‫‪ -2‬نك‪55‬اح‪ :‬عب‪55‬ارت است از عقد ص‪55‬حيح با همسر ولو اينكه زف‪55‬اف يا خل‪55‬وت نباش‪55‬د‪ .‬خداوند‪5‬‬
‫مىفرمايد‪( _    + :‬النساء‪« .)12 :‬شما مردان نصف تركه‬
‫همس‪555‬رانتان را مىبريد»‪( .‬البته اين در ص‪555‬ورتى است كه همسر فرزند‪ 5‬نداش‪555‬ته باش‪555‬د) همسر و‬
‫شوهر‪ 5‬در طالق رجعى و بائن از همديگر ميراث مىبرند‪ ،‬اگر طالق در مرض م‪55‬وت داده ش‪55‬ده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -3‬والء‪ :‬والء عب‪55‬ارت است از پيون‪55‬دى‪ 5‬كه بعد از آزاد س‪55‬اختن غالم يا كن‪55‬يز مي‪55‬ان آن‪55‬ان و‬
‫صاحبشان مىماند‪ .‬هر گاه اين غالم يا كنيز آزاد شده بميرد و وارثى‪ 5‬نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬معت‪55‬ق‪ ،‬يع‪55‬نى‬
‫شخص آزاد كننده وارث او مىش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل مىفرماي‪55‬د‪« :‬الْ‪% %‬وََل ُ‬
‫اء ِلَمْن أعْتَ‪َ% %‬ق» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬والء‬
‫براى كسى است كه آزاد كرده است»‪.‬‬
‫ب) موانع ارث‬

‫‪373‬‬
‫گاهى چنين مىشود كه سبب ارث وجود دارد اما وارث بدليل م‪55‬انعى م‪55‬يراث نمىبرد‪ .‬و موانع‬
‫ارث عبارتاند از‪:‬‬
‫«لا‬ ‫هّلل‬
‫‪ -1‬كفر‪ :‬خويشاوند‪ 5‬كافر‪ 5‬از مسلمان يا مسلمان از كافر‪ 5‬ميراث نمىبرد‪ 5.‬رسولا مىفرمايد‪َ :‬‬
‫لم الك ‪%%‬افَِر» (متفق عليه)‪« .‬كافر از مسلمان و مسلمان از كافر ميراث‬ ‫ولا ْالمُس‪ُ %ْ%‬‬
‫‪%‬لم َ‬
‫ي ‪%%‬رث الك ‪%%‬افرُ المس ‪َ %‬‬
‫نمىبرد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬قتل‪ :‬قاتل از كسى كه او را به قتل رسانده است ميراث نمىبرد‪ .‬شريعت قاتل را بمنظور‪5‬‬
‫مجازات در برابر جنايت قتل‪ ،‬از حق ميراث محروم‪ 5‬كرده است‪ .‬البته منظور‪ 5‬از قت‪55‬ل‪ ،‬قتل عمد‬
‫ول ش‪َْ % %‬يئٌ» (رواه ابن عبدالبر)‪« .‬قاتل از تركه‬ ‫س ِلْلقاتِ‪َ% %‬ل ِفى َتِركَ‪ِ% %‬ة ْالمَْقتُ‪ِ % %‬‬
‫«لْي َ‬ ‫است‪ .‬رسولاهّلل مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مقتول سهمى نمىبرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬ال‪5‬رق‪ :‬رقيق (غالم و كن‪5‬يز) نه م‪5‬يراث مىبرد و نه كسى از وى م‪5‬يراث مىبرد‪ ،‬رق خ‪5‬واه‬
‫تام باشد يا ناقص مانند‪ :‬كاتب و أم ولد و غيره‪ ،‬زيرا حكم رق همه را در بر مىگيرد‪ ،‬بعضى از‬
‫علماء بر اين عقيدهاند كه مبعض (غالمى كه نص‪555‬فى يا ثل‪555‬ثى از وى آزاد ش‪555‬ده و باقىاش رق‬
‫است) به اندازه حريت و آزادى كه در او هست‪ ،‬ميراث مىبرد‪ ،‬و به ديگران نيز ميراث مىدهد‪،‬‬
‫اين آقايان از حديث حضرت ابن عباس م‪ ،‬اس‪5‬تفاده مىكنن‪55‬د‪ ،‬ابن عب‪55‬اس از رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص نقل‬
‫ث َوي ‪%%‬ورث َعلَى قَ‪ْ % %‬د ِر َما َعتَ ‪%َ %‬ق ِم ْن ‪%%‬هُ» (المغني)‪« .‬درباره غالمى كه يك‬ ‫مىكند‪« :‬فى العبد يعتق بعض ‪%%‬ه‪ ،‬يَ‪ِ % %‬ر ُ‬
‫قسمتش آزاد شده است باندازه قسمت آزاد شدهاش ميراث مىبرد و مىدهد»‪.‬‬
‫‪ -4‬الزنا‪ :‬ولدزنا‪ 5‬از پدر خود (زانى) ميراث نمىبرد و پ‪55‬در ن‪55‬يز از فرزند نامش‪55‬روع‪ 5‬م‪55‬يراث‬
‫نمىبرد‪ ،‬البته مادر از وى ميراث مىبرد و او نيز از مادرش ميراث مىبرد‪ ،‬م‪55‬ادر ول‪55‬دزنا‪ 5‬از پ‪55‬در‬
‫اش ولِلْع‪ِ % %‬‬
‫‪%‬اه ِر‬ ‫ِِ‬
‫فرزندش كه همان زانى است‪ ،‬ميراث نمىبرد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬ال َْولَ ‪ُ % %‬د للْف‪%َ % %‬ر ِ َ َ‬
‫ْح َج‪%ُ % %‬ر» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬فرزند‪ 5‬م‪55‬ال كسى است كه مالك ف‪55‬راش است و س‪55‬هم زانى اين است كه‬ ‫ال َ‬
‫رجم شود»‪.‬‬
‫‪ -5‬اللعان‪ :‬فرزند‪ ،‬زن و شوهرى كه با هم لعان كردند‪ ،‬از پدرى كه نسب او را از خ‪55‬ود نفى‬
‫كرده است‪ ،‬ميراث نمىبرد‪ 5‬و پ‪55‬در ن‪55‬يز از اين فرزند‪ 5‬م‪55‬يراث نمىبرد‪ ،‬فرزند‪ 5‬متالع‪55‬نين ح‪55‬الت ولد‬
‫زنا را دارد‪.‬‬
‫‪ -6‬عدم استهالل‪ :‬فرزندى كه م‪5‬رده به دنيا مىآيد و موقع والدت ص‪5‬داى گريه از وى ش‪55‬نيده‬
‫نمىشود‪ 5،‬نه م‪55‬يراث مىبرد و نه م‪55‬يراث مىده‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را كه اين فرزند از ب‪55‬دو آف‪55‬رينش‪ ،‬فاقد حي‪55‬ات‬
‫بوده است‪ ،‬موت كه مبتنى بر حيات است در او صدق پيدا نك‪55‬رده تا پشت س‪55‬رآن قض‪55‬يه م‪55‬يراث‬
‫مطرح شود‪.‬‬

‫ج) شرايط ارث‪:‬‬


‫شرايط‪ 5‬صحت ارث از اين قراراند‪:‬‬
‫‪ -1‬نبودن مانعى از موانع مذكور‪ ،‬زيرا كه مانع‪ ،‬ارث را باطل مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬مردن م‪55‬وروث‪ 5‬ولو اينكه م‪55‬وتش حكمى باش‪55‬د‪ ،‬مانند مفق‪55‬ود كه قاضى‪ 5‬او را م‪55‬رده اعالم‬
‫كند‪ ،‬زيرا از زنده كسى ميراث نمىبرد‪5.‬‬
‫‪ -3‬زن‪55‬ده ب‪55‬ودن وارث موقع وف‪55‬ات م‪55‬ورث‪ ،‬پس اگر يكى از فرزن‪55‬دان زنى كه حامله است‬
‫بميرد‪ ،‬جنين داخل شكم مادر از برادرش‪ 5‬كه فوت شده م‪55‬يراث مىبرد‪ ،‬مش‪55‬روط‪ 5‬به اينكه زن‪55‬ده به‬
‫دنيا بيايد و موقع والدت حداقل يكبار بگريد‪ ،‬زيرا كه زنده بودنش روز وف‪55‬ات ب‪55‬رادرش‪ 5‬م‪55‬تيقين‬
‫است‪ .‬اگر مادر بعد از وفات يكى از فرزندانش حامله شود‪ ،‬جنين داخل ش‪55‬كم م‪55‬ادر از ب‪55‬رادرش‪5‬‬
‫كه پيش از استقرار در محل‪ ،‬فوت شده ميراث نمىبرد‪ ،‬چون موقع در گذشت ب‪55‬رادرش‪ 5‬وج‪55‬ودى‪5‬‬
‫نداشته است‪.‬‬

‫‪374‬‬
‫ماده سوم‪ :‬در بيان كسانى كه ميراث مىبرند‪:‬‬
‫الف) ميراث برندگان مرد‬
‫‪ -1‬شوهر از همسر خ‪55‬ود م‪55‬يراث مىبرد ح‪55‬تى اگر همسر مطلقه باشد ب‪55‬از هم ش‪55‬وهر‪ 5‬م‪55‬يراث‬
‫مىبرد‪ ،‬بشرط‪ 5‬اينكه موت در حال ع‪55‬دت باش‪55‬د‪ ،‬البته اگر بعد از انقضاء ع‪55‬دت همسر ف‪55‬وت كن‪55‬د‪،‬‬
‫شوهر‪ 5‬از وى ميراث نمىبرد‪.‬‬
‫‪ -2‬مرد از غالم و كنيز آزاد كرده خود‪.‬‬
‫‪ -3‬اقارب‪ ،‬خويشاوندان كه عبارتاند از‪ :‬اصول‪ ،‬فروع و حواشى‪ ،‬منظور از اصول‪ ،‬پدر و‬
‫پدربزرگ و همچنان به باال و منظور‪ 5‬از فروع‪ 5،‬پسر و پسر پس‪55‬ر‪ ،‬تا پ‪55‬ائين‪ .‬منظ‪55‬ور از حواشى‬
‫نزديك‪ ،‬برادر‪ 5‬و برادرزادگان و برادران مادرى هستند‪ ،‬و منظور‪ 5‬از خويش‪55‬اوندان دور‪ ،‬عمو و‬
‫عموزادگ‪55‬ان هس‪5‬تند‪ ،‬هر چند كه اين سلس‪55‬له پ‪5‬ائين رود‪ ،‬عمو و پسر عموىه‪5‬اى پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى‬
‫مانند عموو پسر عموهاى پدرى هستند‪.‬‬
‫وجود‪ 5‬بعضى از اين مردان باعث حرمان ب‪5‬رخى ديگر از م‪5‬يراث مىش‪5‬ود‪ 5.‬مثال وج‪5‬ود‪ 5‬پ‪5‬در‬
‫ميت‪ ،‬باعث محروميت‪ 5‬پدربزرگ و برادران ميت مىشود‪ .‬همچنين وجود‪ 5‬پسر باعث مح‪55‬روميت‪5‬‬
‫برادران و وجود برادر‪ 5‬باعث محروميت عموها مىشود‪ .‬و اگر احيانا همه مردان ياد شده وج‪55‬ود‪5‬‬
‫داشته باشند فقط سه نفر از آنان از ميت ارث مىبرد‪ -1 :‬شوهر‪ -2 ،‬ميراث‪ -3 ،‬پدر‪.‬‬

‫ب) ميراث برندگان زن‬


‫ميراث برندگان از زن‪55‬ان سه گروهان‪55‬د‪ -1 :‬همسر ‪ -2‬معتقه (زنى كه غالم يا كن‪55‬يزى را آزاد‬
‫كند) ‪ -3‬خويشاوندان نزديك از زنان‪ ،‬كه آنها نيز سه گروهاند‪5:‬‬
‫‪ -1‬اصول‪ :‬عبارتند‪ 5‬از‪ :‬مادر‪ ،‬مادر مادر و مادر پدر‪.‬‬
‫‪ -2‬فروع‪ :‬دختر و دختر پسر تا پائين برود‪.‬‬
‫حاشيه نزديك‪ :‬عبارت است از خواهر مطلقا (پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى)‪ ،‬خ‪55‬واهر پ‪55‬درى و خ‪55‬واهر‬
‫مادرى‪ 5.‬توجه‪ :‬عمه‪ ،‬خاله‪ ،‬دختر دختر و فرزندانش‪ ،‬دختر برادر و دختر عمو مطلقا‪ ،‬حق ارث‬
‫ندارند‪5.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬فروض (سهامى كه در قرآن ذكر شدهاند)‪:‬‬


‫فروض سهاممشخصه در قرآن و در سورهنساء شش تا هستند كه بشرح عبارتاند از‪:‬‬
‫ال‪55‬ف) نص‪55‬ف‪ :‬مس‪55‬تحقين آن شش نفران‪55‬د‪ -1 :‬ش‪55‬وهر‪ ،‬زم‪55‬انى‪ 5‬كه همسر ف‪55‬وت ش‪55‬ده فرزند و‬
‫نواسه (خواه دختر يا پسر) نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬دخ‪5‬تر‪ ،‬زم‪5‬انى‪ 5‬كه ميت خ‪5‬واهر يا ب‪5‬رادر نداش‪5‬ته باش‪5‬د‪ ،‬آنهم در ص‪5‬ورتى كه دخ‪5‬تر تنها‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -3‬دختر پسر‪ :‬زمانى كه تنها باشد و برادرى‪ 5‬نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -4‬خواهر عينى (پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى) زم‪55‬انى كه تنها باشد و هم‪55‬راه با وى پ‪55‬در ميت‪ ،‬ب‪55‬رادر‬
‫ميت‪ ،‬پسر ميت و نواسه ميت موجود‪ 5‬نباشد‪.‬‬
‫‪ -5‬خواهر پدرى‪ ،‬زمانى كه تنها باشد و با وى برادر‪ ،‬پدر و نوه پسرى نباشد‪.‬‬
‫ب) يك چهارم و مس‪55‬تحقين آن فقط دو نفر هس‪55‬تند‪ -1 :‬ش‪55‬وهر‪ :‬زم‪55‬انى كه همسر ف‪55‬وت ش‪55‬ده‬
‫دارى فرزند باشد مذكر يا مؤنث‪.‬‬
‫‪ -2‬همسر‪ :‬زمانى كه شوهر‪ 5‬فوت شده‪ ،‬داراى فرزند‪ 5‬مذكر يا مؤنث نباشد‪.‬‬

‫‪375‬‬
‫ج) يك هشتم‪ :‬مستحق آن تنها يك نفر است‪ :‬همسر‪ :‬در صورتى‪ 5‬است كه شوهر فوت شده و‬
‫داراى فرزند و نواسه مذكر يا م‪5‬ؤنث باشد و اگر بيش از يك همسر داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬از هم هم‪55‬ان‬
‫يك هشتم را ميان خود تقسيم كنند‪.‬‬
‫د) دو س‪55‬وم‪ :‬برن‪55‬دگان آن چه‪55‬ار گروهان‪55‬د‪ -1 5:‬دخ‪55‬تران كه دو يا بيش از دو باش‪55‬ند و ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫همراه نداشته باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬نوههاى دختر كه دو يا بيش از دو باشند و ميت پسر داشته نباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬دو يا بيش از دو خواهر عينى (پدرى و مادرى) كه تنها باشند‪ ،‬يعنى پ‪55‬در ميت و فرزند‪5‬‬
‫ميت خواه دختر يا پسر‪ ،‬همراه آنان نباشد و برادر پدرى و مادرى نيز براى ميت نباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬دو يا بيش از دو خواهر پدرى با همان شرايطى‪ 5‬كه براى خواهران پدرى و م‪55‬ادرى در‬
‫بند ‪ 3‬بيان گرديد‪.‬‬
‫هـ) يك سوم‪ :‬برندگاه آن سه نفر هس‪55‬تند‪ -1 :‬م‪55‬ادر‪ :‬اگر ميت فرزند و فرزن‪55‬د‪ ،‬فرزند و بيش‬
‫از دو برادر و خواهر نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬برادران مادرى بشرط‪ 5‬اينكه دو يابيش از دو باش‪5‬ند و هالك ش‪5‬ونده پ‪5‬در يا پ‪5‬در ب‪5‬زرگ‪،‬‬
‫فرزند و يا فرزند فرزند نداشته باشد‪( .‬مذكر و مؤنث يكسان است)‪.‬‬
‫‪ -3‬پدربزرگ‪ :‬زمانى‪ 5‬كه همراه با برادر و خواهر باشد‪ ،‬يك سوم ب‪55‬رايش به‪55‬تر اس‪55‬ت‪ .‬البته‬
‫اين در صورتى‪ 5‬است كه تعداد برادران ميت بيش از دو و خواهران بيش از چهار باشند‪.‬‬
‫توجه‪:‬‬
‫يك سوم باقى‪ -1 :‬هر گ‪55‬اه زنى ف‪55‬وت كند و وارث‪55‬ان او‪ ،‬ش‪55‬وهر‪ ،‬پ‪55‬در و م‪55‬ادر او باش‪55‬ند‪ .‬كل‬
‫تركه او به شش سهم مساوى‪ 5‬تقسيم مىشود‪ ،‬سه سهم از آن شوهر است‪ ،‬يك سوم نصف ب‪55‬اقى كه‬
‫يك سهم است‪ ،‬به مادر تعلق مىگيرد‪ 5‬و دو سهم باقى بدليل عصبه بودن به پدر تعلق مىگيرد‪.‬‬
‫‪ -2‬هر گاه مردى فوت شود و وارث او‪ ،‬همسر‪ ،‬پدر و م‪5‬ادر او باش‪5‬ند‪ ،‬كل تركه اين ميت به‬
‫چهار س‪55‬هم مس‪5‬اوى‪ 5‬تقس‪5‬يم ش‪55‬ود‪ ،‬يك چه‪55‬ارم كه يك س‪55‬هم است به همسر تعلق مىگ‪55‬يرد‪ .‬يك س‪55‬وم‬
‫باقيمانده كه آن نيز يك سهم است به مادر تعلق مىگيرد‪ .‬و دو سوم باقيمانده بدليل عصبه بودن به‬
‫پدر تعلق مىگيرد‪ 5.‬در اين دو ص‪55‬ورت م‪55‬ذكور م‪55‬ادر ثلث تركه را نمىبرد بلكه ثلث ب‪55‬اقى (بعد از‬
‫جدا كردن سهم شوهر‪ 5‬يا همسر) را مىبرد‪ .‬حضرت عمر س چنين قضاوت‪ 5‬كرده است ح‪55‬تى اين‬
‫دو مسأله بدليل نسبت دادن آنها به حضرت عمر س‪ ،‬عمريتين شهرت پيدا كردهاند‪.‬‬
‫و) يك شش‪55‬م‪ :‬مس‪55‬تحقين آن شش گروهان‪55‬د‪ -1 5:‬م‪55‬ادر‪ :‬اگر ميت فرزن‪55‬د‪ ،‬نواسه يا جمعى از‬
‫خواهر و برادر‪ ،‬يعنى دو يا بيش از دو داشته باشد‪ .‬خواهران و برادران خواه پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى‪5‬‬
‫يا تنها پدرى يا تنها مادرى‪ 5‬باشند‪ ،‬خواه ميراث ببرند يا خير‪.‬‬
‫‪ -2‬جده‪( :‬مادربزرگ) اگر ميت م‪55‬ادر ن‪55‬دارد‪ .‬م‪55‬ادربزرگ اگر تنها است تم‪55‬ام يك ششم ب‪55‬او‬
‫تعلق مىگيرد‪ ،‬اگر مادربزرگى ديگر‪ ،‬هم سطح با او وجود دارد‪ ،‬يك ششم بط‪55‬ور مس‪55‬اوى مي‪55‬ان‬
‫آن دو تقسيم مىشود‪.‬‬
‫توجه‪ :‬جده اصلى در ارث‪ ،‬مادر مادر است‪ ،‬و مادر پدر‪ ،‬محمول بر او است‪.‬‬
‫‪ -3‬پدر‪ :‬در هر حال يك ششم را مىبرد‪ ،‬خواه ميت فرزند داشته باشد يا خير‪.‬‬
‫‪ -4‬پدربزرگ‪ :‬در نبودن پدر‪ ،‬يك ششم را مىبرد زيرا قائم مقام پدر است‪.‬‬
‫‪ -5‬فرزند‪ 5‬مادر‪ :‬دختر باشد يا پسر زمانى‪ 5‬يك ششم تركه را مىبرد كه ميت پ‪55‬در‪ ،‬پ‪55‬دربزرگ‬
‫و نواسه پس‪55‬رى‪ 5‬و دخ‪55‬ترى‪ 5‬نداش‪55‬ته باشد و بش‪55‬رط اينكه تنها فرزند‪ 5‬م‪55‬ادر خ‪55‬ود باش‪55‬د‪ .‬يع‪55‬نى اگر‬
‫خواهر است‪ ،‬برادر‪ 5‬همراه نداشته باشد و اگر برادر‪ 5‬است‪ ،‬خواهر همراه نداشته باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬دختر پسر‪ :‬وقتى يك ششم را مىبرد كه همراه با وى تنها يك دختر از ميت باش‪5‬د‪ ،‬ب‪5‬رادر‪5‬‬
‫يا پسر عموى هم رتبه با او نباشد‪ .‬فرزندان دختر پسر يكى يا بيش از يكى باشند‪ ،‬ف‪55‬رق‪ 5‬نمىكن‪55‬د‪،‬‬
‫همه در يك ششم با هم برابر هستند‪.‬‬
‫‪ -7‬خواهر پ‪55‬درى ميت‪ ،‬در ص‪55‬ورتى كه فقط يك خ‪55‬واهر حقيقى داش‪55‬ته باشد و ديگر ب‪55‬رادر‬
‫پدرى‪ ،‬يا مادرى‪ ،‬جد و فرزند‪ ،‬و نوه نداشته باشد‪.‬‬

‫‪376‬‬
‫ماده پنجم‪ :‬تعصيب‪:‬‬
‫الف) تعريف‪ 5‬عصبه يا عاصب‪:‬‬
‫عصبه يا عاصب در اصطالح به وارثى‪ 5‬گفته مىشود‪ 5.‬كه اگر تنها باشد تم‪55‬ام تركه را ب‪55‬راى‬
‫خود اختصاص مىدهد و در صورت‪ 5‬وجود ذوى الف‪55‬روض باقيمان‪55‬ده را ب‪55‬راى خ‪55‬ود مىبرد و اگر‬
‫ذوى الف‪55‬روض چ‪55‬يزى از تركه را ب‪55‬اقى نگذارند‪ 5‬مح‪55‬روم مىش‪55‬ود‪ 5.‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ح‪55‬ديث‬
‫ض بِأ َْهلِ َ‪%‬ه‪%%‬ا‪ ،‬فَ َما بَِق َي َف ُه‪%َ % %‬و أِل َْولَى َر ُج‪%ٍ % %‬ل ذَ َك‪ٍ % %‬ر» «سهم كسانى را كه در‬ ‫ِ‬
‫صحيح مىفرمايد‪« :‬أَلْح ُق‪%% %‬وا الْ َف‪%َ % %‬رائِ َ‬
‫قرآن سهمى براى آنان مشخص شده است بدهيد‪ ،‬اگر چيزى در تركه باقى ماند به وارث م‪55‬ردى‬
‫كه با ميت نزديكتر است‪ ،‬تعلق مىگيرد‪.»5‬‬

‫اقسام عصبه‪:‬‬
‫عصبه به سه گروه تقسيم مى شوند‪:‬‬
‫‪ -1‬عصبه بنفسه‪ :‬عبارتاند‪ 5‬از‪ :‬پدر‪ ،‬پدربزرگ همچنان به باال و پسر‪ ،‬پسر پسر هر چند كه‬
‫پ‪55‬ائين رود‪ .‬ب‪55‬رادر كه از ط‪55‬رف پ‪55‬در و م‪55‬ادر يا فقط از ط‪55‬رف پ‪55‬در اس‪5‬ت‪ .‬پسر ب‪55‬رادر حقيقى يا‬
‫ب‪55‬رادر پ‪55‬درى هر چند كه پ‪55‬ائين رود‪ .‬عم‪55‬وى حقيقى يا تنها از ط‪55‬رف پ‪55‬در عم‪55‬وزاده حقيقى يا‬
‫پ‪55‬درى‪ ،‬هر چند كه پ‪55‬ائين رود‪ .‬معتِ‪55‬ق (آزاد كنن‪55‬ده) م‪55‬رد باشد يا زن‪ ،‬عص‪55‬بههاى معتق و بيت‬
‫المال‪.‬‬
‫‪ -2‬عصبه بغيره‪ :‬هر زنى كه م‪55‬ردى او را عص‪55‬به گرداني‪55‬ده است و هم‪55‬راه با م‪55‬رد م‪55‬يراث‬
‫مىبرد‪ .‬و آنان عبارتاند از خواهران عينى همراه با ب‪55‬رادر يا ب‪55‬رادران عي‪55‬نى‪( .‬خ‪55‬واهر يا ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫عينى‪ ،‬آن است كه از پ‪5‬در و م‪5‬ادر باشد‪« .‬على» آن را مىگويند‪ 5‬كه تنها از پ‪55‬در باشد و «خيفى»‬
‫آن را مىگويند‪ 5‬كه تنها از ط‪55‬رف‪ 5‬م‪55‬ادر باشد)‪ .‬خ‪55‬واهر على هم‪55‬راه با ب‪55‬رادر على‪ .‬دخ‪55‬تر هم‪55‬راه‬
‫برادرش‪ 5.‬دختر پسر هم‪55‬راه با ب‪55‬رادرش‪ 5‬يا هم‪55‬راه با پسر پس‪55‬ر‪ ،‬اگر آن دخ‪55‬تر از ذوى الف‪55‬روض‬
‫نباشد‪ .‬اگر دخ‪55‬تر پسر از ذوى الف‪55‬روض اس‪55‬ت‪ ،‬پسر پسر كه از وى يك درجه پ‪55‬ائين تر است او‬
‫را عصبه قرار نمىدهد‪.‬‬
‫كل تركه به سه قسمت تقسيم مىشود‪ .‬دو سوم آن كه دو سهم است به دختر پسر تعلق مىگيرد‪5‬‬
‫و اين دو سوم سهمى است كه در قرآن براى آنان تعيين گ‪55‬ردده است و ب‪55‬اقى يك س‪55‬هم را پسر و‬
‫پسر پسر‪ ،‬به عنوان عصبه از آن خود مىگردان‪55‬د‪ .‬همه اين احك‪55‬ام در ص‪55‬ورتى هس‪55‬تند كه دخ‪55‬تر‬
‫پسر بلح‪55‬اظ درجه و رتبه با پسر پسر مس‪55‬اوى‪ 5‬باشد يا ب‪55‬االتر از وى ق‪55‬رار گ‪55‬يرد‪ .‬اما اگر دخ‪55‬تر‬
‫پسر از پسر پسر يك درجه يا بيش از آن پائينتر قرار‪ 5‬گيرد‪ ،‬پسر پسر كه در درجه ب‪55‬االتر ق‪55‬رار‬
‫گرفته است دختر پسر را از ميراث بردن م‪5‬انع مىش‪5‬ود‪ .‬اين گونه منع در اص‪5‬طالح علم م‪5‬يراث‬
‫«حجب اسقاط» نام دارد‪.‬‬
‫‪ -3‬عصبه مع الغير‪ :‬هر وارث زنى كه بدليل جمع شدن با زنى ديگر عص‪55‬به ق‪55‬رار‪ 5‬گ‪55‬يرد‪.‬‬
‫مانند خواهر خواهر يا خواهران عي‪55‬نى كه با دخ‪55‬تر يا دخ‪55‬تران خ‪55‬ود ميت يا با دخ‪55‬تر و دخ‪55‬تران‬
‫پسر ميت جمع شوند‪ .‬خواهر «على» در تمام احكام مانند خ‪55‬واهر عي‪55‬نى اس‪55‬ت‪ .‬در اين ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫آنچه كه از فرض دختر و دختران خود ميت يا دخ‪55‬تر و (س‪5‬همى كه در ق‪55‬رآن ب‪55‬راى آن‪5‬ان تع‪55‬يين‬
‫گرديده است)‪ .‬دختران پسر ميت باقى مىماند به خواهر يا خواهران عي‪5‬نى و على تعلق مىگ‪5‬يرد‪.‬‬
‫با توجه باينكه خواهر عينى بمنزله برادر عينى است‪ ،‬با بودن خواهر عينى خواهر على ميراث‬
‫نمىبرد‪ 5.‬خ‪55‬واهر على بمنزله ب‪55‬رادر‪ 5‬على اس‪55‬ت‪ ،‬كه ب‪55‬رادرزاده را (ابن الأخ) از م‪55‬يراث ممن‪55‬وع‬
‫مىگرداند‪5.‬‬
‫توجه‪:‬‬
‫مسأله مشتركه هر گاه زنى فوت شود و از وارثان او‪ ،‬شوهر‪ ،‬م‪55‬ادر‪ ،‬ب‪55‬رادران خيفى و يك‬
‫برادر‪ 5‬عينى زنده باشند‪ ،‬كل تركه او به شش قسمت مىشود‪ .‬يك دوم (نصف) م‪55‬ال ش‪55‬وهر‪ 5‬اس‪55‬ت‪،‬‬

‫‪377‬‬
‫يك ششم (سدس) مال مادر است و دو سهم از مي‪5‬ان شش س‪5‬هم ب‪5‬اقى مان‪5‬ده از آن ب‪5‬رادران خيفى‬
‫است و براى برادر عينى چ‪55‬يزى ب‪55‬اقى نمىمان‪55‬د‪ 5.‬زي‪55‬را كه ب‪55‬رادر‪ 5‬حقيقى يا عي‪55‬نى عص‪55‬به است و‬
‫سهم ذوى الفروض تم‪5‬ام تركه را در بر مىگ‪5‬يرد‪ ،‬عص‪5‬به مح‪5‬روم مىمان‪5‬د‪ .‬ف‪5‬رض در اين مس‪5‬أله‬
‫همين است‪.‬‬
‫اما حضرت عمر س به مش‪55‬اركت ب‪55‬رادر يا ب‪55‬رادران عي‪55‬نى (پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى) يا ب‪55‬رادران‬
‫خيفى (م‪55‬ادرى) در يك ثلث قض‪55‬اوت‪ 5‬نم‪55‬وده و فت‪55‬وى داده اس‪55‬ت‪ .‬ب‪55‬رادران خيفى‪ ،‬طبق فت‪55‬وى‪ 5‬و‬
‫قضاوت‪ 5‬حضرت عمر فاروق‪ 5‬س يك سوم تركه را به طور مس‪55‬اوى با ب‪55‬رادر‪ 5‬يا ب‪55‬رادران عي‪55‬نى‬
‫بايد تقسيم كنند‪ .‬برادر عينى مانند برادر خيفى است و مؤنث و مذكر نيز يكساناند‪ 5.‬اين مس‪55‬أله به‬
‫همين مناسبت مسأله مشتركه نام دارد‪ .‬و مسأله «حجري ‪% %‬ة» نيز نام دارد‪« .‬حجري ‪% %‬ة» بدان جهت ن‪55‬ام‬
‫دارد كه وقتى در ابتدا حضرت عمر س برادران عينى را در مس‪5‬أله م‪55‬ذكور از م‪5‬يراث مح‪5‬روم‪5‬‬
‫ض إن أبانا حجر أليست أمنا واح‪%%‬دة»؟؟ فكيف نح‪%%‬رم وي‪%%‬رث‬‫كرد‪ ،‬آنان به حضرت عمر س گفتند‪« :‬افْ ‪%‬رِ ْ‬
‫أخواتن ‪%% %‬ا»؟ «ف‪55‬رض كن كه پ‪55‬در ما س‪55‬نگى ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬آيا م‪55‬ادر ما يكى نيس‪55‬ت؟؟ به چه دليل ما‬
‫محروم‪ 5‬شويم و برادران ما ميرث ببرند؟»‪ .‬حضرت عمر س در برابر اين دليل متقاعد شد و به‬
‫مشاركت با برادران خيفى در يك ثلث‪ ،‬فتوى داد‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬حجب (موانع ميراث)‪:‬‬


‫الف) تعريف‪ 5‬حجب‪ :‬حجب عبارت است از منع شدن از كل ميراث يا بخشى از آن‪.‬‬
‫ب) حجب بر دو قسم اس‪55‬ت‪ -1 :‬حجب النقص‪ :‬و منظ‪55‬ور‪ 5‬از آن منتقل ش‪55‬دن وارث از ف‪55‬رض‬
‫(سهم) بيشتر‪ 5‬بسوى فرض كمتر يا منتقل شدن از فرض به تعصيب يا از تعصيب به فرض‬
‫آنانى كه ديگران را محجوب به حجب نقصان مىكنند‪ ،‬شش نفراند‪:‬‬
‫‪ -1‬پسر يا پسر پسر هر چند كه پ‪55‬ائين رود‪ .‬ش‪55‬وهر را از نصف بس‪55‬وى ربع (يك چه‪55‬ارم)‬
‫انتقال مىدهن‪55‬د‪ ،‬همسر را از ربع به ثمن (يك هش‪55‬تم) و پ‪55‬در و پ‪55‬دربزرگ را از عص‪55‬به ب‪55‬ودن به‬
‫ذوى الفروض (با سهم يك ششم) انتقال مىدهند‪.‬‬
‫‪ -2‬بنت (دختر) كه بنت الإبن (دختر پس‪55‬ر) را از نصف يك ششم (س‪5‬دس) و بن‪5‬تى الإبن (دو‬
‫دختر پس‪5‬ر) را از دو س‪5‬وم (ثلث‪5‬ان) به ط‪5‬رف يك ششم (س‪5‬دس) و خ‪5‬واهر عي‪5‬نى يا پ‪5‬درى را از‬
‫نصف به سدس (يك ششم) و دو خواهر عينى يا پدرى را از دو سوم (ثلثان) به تعصيب (عصبه‬
‫شدن) و شوهر را از نصف به ربع و همسر را از ربع به ثمن (يك چهارم به يك هشتم) و م‪55‬ادر‬
‫را از ثلث (يك سوم) به سدس (يك ششم) و پدر و پ‪55‬دربزرگ را از تعص‪55‬يب (عص‪55‬به ب‪55‬ودن) به‬
‫ذوى الفروض (با يك سهم يك ششم) انتقال مىدهد‪ .‬در اين صورت‪ 5‬اگر از تركه چيزى ماند (بعد‬
‫از س‪55‬هم ذوى الف‪55‬روض) به پ‪55‬در و در ص‪55‬ورت‪ 5‬نب‪55‬ودن او به پ‪55‬دربزرگ به عن‪55‬وان عص‪55‬به تعلق‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -3‬بنت الإبن (دختر پسر) بن‪5‬ات الإبن (دخ‪5‬تران پس‪55‬ر) پ‪55‬ائينتر از خ‪5‬ود را (در ص‪55‬ورتى‪ 5‬كه‬
‫برادر‪ 5‬يا پسر عموى هم رتبه همراه ندارند) محجوب مىكند‪ .‬دختر پسر‪ ،‬دخ‪5‬تران پسر پ‪5‬ائينتر‪ 5‬از‬
‫خود را‪-‬اگر يكى باشد‪ -‬از نصف به سدس (يك ششم) و دو يا بيشتر‪ 5‬از دو را از (ثلثان) دو سوم‬
‫به سدس (يك ششم) انتقال مىدهد‪ .‬هم چنين دختر پسر (بنت الإبن) خ‪55‬واهر‪ 5‬عي‪55‬نى يا پ‪55‬درى را از‬
‫نصف به تعصيب (عصبه بودن) و دو خواهر عينى يا پدرى را از ثلثان (دو س‪55‬وم) به تعص‪55‬يب‬
‫(عصبه بودن) انتقال مىدهد‪ .‬و شوهر‪ ،‬همس‪55‬ر‪ ،‬م‪55‬ادر‪ ،‬پ‪55‬در و پ‪55‬دربزرگ را به نح‪55‬وى كه دخ‪55‬تر‬
‫محجوب كرده بود‪ ،‬دختر پسر (بنت الإبن) نيز محجوب مىكند‪.‬‬
‫‪ -4‬دو يا بيش از دو برادر (عينى‪ ،‬خيفى و على) مادر را بصورت‪ 5‬انتقال از ثلث (يك سوم)‬
‫به سدس (يك ششم) محجوب مىكنند‪.‬‬
‫‪ -5‬خواهر عينى اگر يكى باشد‪ ،‬خواهر پ‪55‬درى را كه با او خ‪55‬واهر پ‪55‬درى ديگ‪55‬رى كه او را‬
‫عصبه كند نباشد از نصف به سدس (يك ششم) محجوب مىكند‪ .‬و هم چنين دو خ‪55‬واهر پ‪55‬درى را‬

‫‪378‬‬
‫وقتى‪ 5‬كه برادر‪ 5‬پدرى كه آنان را عصبه بگرداند‪ ،‬هم‪55‬راه نباش‪55‬د‪ ،‬از دو س‪55‬وم (ثلث‪55‬ان) به يك ششم‬
‫(سدس) انتقال مىدهد و حاجب مىشود‪5.‬‬
‫ج) حجب اسقاط‪ :‬منظور از حجب اس‪5‬قاط‪ ،‬مح‪5‬روم‪ 5‬ك‪5‬ردن وارث است از تم‪5‬ام س‪5‬هم او از‬
‫تركه‪ ،‬يعنى اگر حاجب نمىبود‪ 5‬او مستحق‪ 5‬چه سهمى مىشد‪ ،‬از كل اين سهم او را محروم‪ 5‬كردن‪،‬‬
‫حجب اسقاط نام دارد‪ .‬آنانى كه ب‪55‬اعث حجب اس‪55‬قاط ب‪55‬راى ديگ‪55‬ران مىش‪55‬وند‪ 5،‬ن‪55‬وزده نفر بش‪55‬رح‬
‫زيراند‪5:‬‬
‫‪ -1‬بنت‪( ،‬دختر) با بودن او برادر‪ 5‬مادرى (خيفى) مطلقا ميراث نمىبرد‪.‬‬
‫‪ -2‬بنت الإبن ‪ -‬دختر پسر‪ -‬با بودن او برادر مادرى‪( 5‬خيفى) ميراث نمىبرد‪.‬‬
‫‪ -3‬بنتان (دو دختر يا بيش از دو) با بودن آنان‪ ،‬برادر مادرى (خيفى) دختر يا دختران پسر‬
‫بشرط‪ 5‬اينكه بردارى كه آنان را عصبه قرار‪ 5‬مىدهد‪ ،‬همراه نداشته باشند‪ ،‬ميراث نمىبرد‪5.‬‬
‫‪ -4‬ابن (پسر) كه با بودن او پسر پسر‪ ،‬دختر پسر‪ ،‬برادران و عموها بطور مطلق‪ ،‬ميراث‬
‫نمىبرند‪5.‬‬
‫‪ -5‬ابن الإبن (پسر پس‪55‬ر) با ب‪55‬ودن او پسر پس‪55‬ر‪ ،‬يا دخ‪55‬تر پسر كه هم رتبه او نباش‪55‬د‪ ،‬ارث‬
‫نمىبرند‪ 5.‬پسر پسر كليه وارثانى‪ 5‬را كه پسر محجوب مىكند‪ ،‬محجوب نمايد‪.‬‬
‫‪ -6‬بنتا الإبن ف‪55‬اكثر (دو دخ‪55‬تر پسر يا بيش از دو دخ‪55‬تر) كه با ب‪55‬ودن آن‪55‬ان ب‪55‬رادر‪ 5‬م‪55‬ادرى‪5‬‬
‫(خيفى) و دخ‪55‬تر يا دخ‪55‬تران پسر پس‪55‬ر‪ ،‬اگر ب‪55‬رادر‪ 5‬يا پسر عم‪55‬وى هم رتبه كه آن‪55‬ان را عص‪55‬به‬
‫بگرداند‪ 5‬همراه ندارند‪ ،‬ميراث نمىبرند‪5.‬‬
‫‪ -7‬برادر عينى (پدرى و مادرى) كه با بودن او برادر‪ 5‬پدرى و عمو مطلقا‪ ،‬ميراث نمىبرند‪5.‬‬
‫‪ -8‬ابن الأخ الشقيق‪ ،‬برادر زاده (پدرى و مادرى) كه با بودن او عمو‪ ،‬ب‪55‬رادرزاده پ‪55‬درى و‬
‫برادرزادگانى كه با او هم رتبه نيستند ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -9‬اخ الأب (ب‪55‬رادر على) كه با ب‪55‬ودن او عمو مطلقا و ب‪55‬رادرزاده پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى يا تنها‬
‫پدرى ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -10‬ابن الأخ لأب‪ ،‬برادرزاده پدرى‪ ،‬كه با بودن او عمو مطلقا و برادرزادگان پ‪55‬ائين تر از‬
‫وى ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -11‬عم‪55‬وى پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى كه با ب‪55‬ودن او عم‪55‬وى پ‪55‬درى و عموزادگ‪55‬ان پ‪55‬ايينتر‪ 5‬از وى‪،‬‬
‫ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -12‬پسر عم‪55‬وى‪ ،‬كه پ‪55‬درش از ناحيه پ‪55‬در و م‪55‬ادر عم‪55‬وى ميت باشد كه با ب‪55‬ودن او پسر‬
‫عموى پدرى و عموزادگان پايينتر‪ 5‬از وى ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -13‬عموى پدرى‪ ،‬كه با بودن او پسر عموها مطلقا ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -14‬خواهر پدرى و مادرى‪ ،‬همراه با دختر‪ ،‬كه با بودن آنان ب‪55‬رادر پ‪55‬درى (على) م‪55‬يراث‬
‫نمىبرد‪ 5.‬زيرا كه خواهر عينى همراه با دخ‪55‬تر بمنزله ب‪55‬رادر عي‪55‬نى محس‪55‬وب مىگ‪55‬ردد و با ب‪55‬ودن‬
‫برادر‪ 5‬حقيقى‪ ،‬برادر پدرى ميراث نمىبرد‪.‬‬
‫‪ -15‬برادر‪ 5‬عينى (پ‪55‬درى و م‪55‬ادرى) هم‪55‬راه با دخ‪55‬تر پس‪55‬ر‪ ،‬كه با ب‪55‬ودن آن‪55‬ان ب‪55‬رادر پ‪55‬درى‬
‫ميراث نمىبرد‪.‬‬
‫‪ -16‬دو خواهر (پدرى و مادرى) كه با بودن آنان خواهر پدرى ميراث نمىبرد مگر زم‪55‬انى‪5‬‬
‫كه با او (خواهر پدرى) برادرى‪ 5‬كه او را عصبه مىگرداند‪ 5‬باشد‪.‬‬
‫روى‪ 5‬اين حساب‪ ،‬خواهر پدرى همراه با دو خواهر پدرى و مادرى بمنزله دختر پسر (بنت‬
‫الإبن) همراه با دو دختر (بنتين) هست‪ .‬چ‪5‬را كه خ‪55‬واهر پ‪5‬درى س‪55‬اقط مىش‪55‬ود مگر زم‪5‬انى‪ 5‬كه با‬
‫وى برادر‪ 5‬يا پسر عمو باشد كه او را عصبه بگرداند‪5.‬‬
‫‪ -17‬الأب‪( ،‬پدر) كه با بودن او پدربزرگ‪ ،‬جده پدرى و عمو مطلقا نمىبرد‪ 5.‬و برادران ن‪55‬يز‬
‫با بودن پدر ميراث نمىبرند‪.‬‬
‫‪ -18‬ج‪555‬ده‪( ،‬پ‪555‬دربزرگ) كه با ب‪555‬ودن او‪ ،‬پ‪555‬درش و ب‪555‬رادران م‪555‬ادرى‪ 5‬و عمو مطلقا و‬
‫برادرزادگان مطلقا‪ ،‬ميراث نمىبرند‪.‬‬

‫‪379‬‬
‫‪ -19‬مادر‪ ،‬كه با بودن او‪ ،‬مادربزرگ مطلقا ميراث نمىبرد‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬احوال پدربزرگ‪:‬‬


‫درباره پدربزرگ‪ ،‬فرزن‪55‬دان پسر (أوالد الإبن)‪ ،‬عموه‪5‬ا‪ ،‬عموزادگ‪5‬ان و برادرزادگ‪55‬ان‪ ،‬اگر‬
‫چه نص صريحى در قرآن پيرامون ميراث دادن آنان نيامده است لكن اين فرموده رس‪55‬ولاهّلل ص‬
‫ض بِأَْهِلَها» (ترجمه‪ :‬سهام در قرآن را به مستحقين آن بدهيد)‪ .‬بر سهم بودن آنان در‬ ‫حُقوا ْالفََرائِ َ‬
‫«أَْل ِ‬
‫م‪55‬يراث تأكيد دارد‪ .‬هم‪55‬انطور‪ 5‬كه كلمه ولد در آيه ‪ _   +‬ش‪55‬امل‬
‫نوهها ن‪55‬يز مىباشد‪ 5‬و آن‪55‬ان را ن‪55‬يز در بر مىگ‪55‬يرد‪ .‬بن‪55‬ابر اين درب‪55‬اره مش‪55‬اركت اف‪55‬راد م‪55‬ذكور‪ 5‬در‬
‫م‪55‬يراث اجم‪55‬اع منعقد ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬البته ج‪55‬د‪( ،‬پ‪55‬دربزرگ) ب‪55‬دليل اينكه مش‪55‬مول‪+ ،‬‬
‫‪ _‬و ‪( _    +‬النس‪55‬اء‪ .)11 :‬مىباش‪55‬د‪ ،‬در‬
‫صورت‪ 5‬وجود ولد و ولد الول‪5‬د‪ ،‬مانند پ‪5‬در است كه يك ششم تركه ميت را مىبرد و اگر تنها باشد‬
‫تمام مال و تمام آنچه كه از ذوى الفروض باقيمانده است‪ ،‬را مىبرد‪ .‬و جد‪ ،‬پدربزرگ‪ ،‬در مسأله‬
‫برادران‪ ،‬حكمى متفاوت از حكم پدر همه برادران ميت ساقط مىكند و پدربزرگ هم‪55‬راه با آن‪55‬ان‬
‫ميراث مىبرد‪ .‬زيرا پدر در مراقبت نس‪55‬بت به ميت با ب‪55‬رادران هم رتبه اس‪55‬ت‪ ،‬ب‪55‬رادران بوس‪55‬يله‬
‫پ‪55‬در منس‪55‬وب به ب‪55‬رادر ف‪55‬وت ش‪55‬ده هس‪55‬تند و جد (پ‪55‬دربزرگ) ن‪55‬يز بوس‪55‬يله‪ ،‬پ‪55‬در كه فرزند او‬
‫(پدربزرگ) است منسوب به ميت اس‪55‬ت‪ .‬روى‪ 5‬اين حس‪55‬اب جد (پ‪55‬دربزرگ) در مس‪55‬أله م‪55‬يراث‪،‬‬
‫شش حالت دارد‪:‬‬
‫‪ -1‬وارث ديگرى جز او نباشد‪ ،‬در اين صورت كل مال به او مىرسد‪.‬‬
‫‪ -2‬تنها ذوى الف‪55‬روض با وى هم‪55‬راه باش‪55‬ند‪ ،‬در اين ص‪55‬ورت يك ششم را به عن‪55‬وان ذوى‬
‫الفروض مىبرد و اگر از سهم ذوى الفروض چيزى بماند به پدر به عنوان عصبه تعلق مىگيرد‪.‬‬
‫‪ -3‬پسر يا پسر پسر هم‪55‬راه وى باش‪55‬د‪ .‬در اين ص‪55‬ورت فقط يك ششم به عن‪55‬وان ف‪55‬رض ب‪55‬او‬
‫تعلق مىگيرد‪5.‬‬
‫‪ -4‬همراه با وى از يك سوم باو داده مىشود‪ 5‬يا با وى مقاسمت مىشود‪ 5‬و مقاس‪55‬مت به س‪55‬ود او‬
‫است وقتى‪ 5‬كه تعداد برادران بيش از دو نباشد‪.‬‬
‫‪ -5‬اينكه هم‪55‬راه او ب‪55‬رادران و ذوى الف‪55‬روض باش‪55‬ند‪ ،‬در اين ص‪55‬ورت بيش از يك ششم كل‬
‫تركه باو داده مىشود يا يك ششم ثلث ب‪55‬اقى (بعد از س‪55‬هم ش‪55‬وهر‪ 5‬يا همس‪55‬ر) ب‪55‬او داده مىش‪55‬ود‪ 5.‬اگر‬
‫ذوى الف‪55‬روض تم‪55‬ام تركه را ببرن‪55‬د‪ ،‬ب‪55‬رادران س‪55‬اقط مىش‪55‬وند‪ 5.‬و م‪55‬ادر جد (پ‪55‬دربزرگ) س‪55‬اقط‪5‬‬
‫نمىشود‪ 5‬چون يك ششم را به عنوان ذوى الفروض دارد‪ ،‬هر چند كه بخاطر‪ 5‬او مسأله شكل ع‪55‬ول‬
‫بخود مىگيرد‪5.‬‬
‫تذكر اول‪ :‬درباره عود‬
‫هر گ‪55‬اه وارث عب‪55‬ارت باش‪55‬ند از اين سه گ‪55‬روه‪ -1 :‬ج‪55‬د‪ -2 ،‬ب‪55‬رادران عي‪55‬نى‪ -3 ،‬ب‪55‬رادران‬
‫پدرى‪ ،‬آنگاه برادران حقيقى جد را بمنزله برادر پدرى قرار‪ 5‬مىدهند و بدينصورت برادر‪ 5‬پ‪55‬درى‬
‫را از ميراث محروم مىكنند‪ .‬مسأله مذكور چنين است‪ :‬فرض كنيد وارث‪55‬ان عبارتاند از‪ :‬ج‪55‬د‪ ،‬اخ‬
‫عينى‪ ،‬و اخ على‪ ،‬كل تركه به تعداد رؤوس‪ 5‬وارث‪55‬ان به سه قس‪55‬مت تقس‪55‬يم مىش‪55‬ود‪ ،‬يك س‪55‬هم م‪55‬ال‬
‫جد‪ ،‬يك سهم مال برادر‪ 5‬عينى و يك سهم مال برادر پدرى‪ ،‬سپس برادر عينى كه برادر‪ 5‬پ‪55‬درى با‬
‫جد يكى حساب مىكند‪ ،‬سهم برادر‪ 5‬پدرى مىگيرد‪ ،‬چرا كه ب‪55‬رادر حقيقى ب‪55‬رادر‪ 5‬پ‪55‬درى را از حق‬
‫ميراث محجوب مىكند‪.‬‬
‫تذكر دوم‪ :‬درباره اكدريه‬
‫هر گاه زنى بميرد و از وارثان او‪ ،‬شوهر‪ ،‬مادر‪ ،‬خواهر (عينى يا على) و جد (پدربزرگ)‬
‫ب‪55‬اقى باش‪55‬ند‪ ،‬كل تركه به شش قس‪55‬مت تقس‪55‬يم مىش‪55‬ود‪ 5.‬نصف آن كه عب‪55‬ارت از سه س‪55‬هم است به‬
‫شوهر‪ 5‬تعلق مىگ‪55‬يرد‪ .‬يك س‪55‬وم كه عب‪55‬ارت از دو س‪55‬هم است (از مي‪55‬ان شش س‪55‬هم) به م‪55‬ادر تعلق‬
‫مىگيرد‪ 5.‬و نصف كه سه سهم است به خواهر تعلق مىگيرد‪ 5‬و يك شش‪55‬م‪ ،‬كه يك س‪55‬هم است به جد‬
‫تعلق مىگ‪55‬يرد‪ 5.‬مس‪55‬أله از شش به نه ع‪55‬ول مىكند (برمىگ‪55‬ردد) س‪55‬پس جد از خ‪55‬واهر تقاض‪55‬اى‬
‫‪380‬‬
‫مقاسمت مىكند‪ ،‬در نتيجه يك سهم جد‪ ،‬با سه سهم خواهر يكى كرده مىشود‪ 5.‬مجموع آنها چهار تا‬
‫مىش‪555‬ود‪ ،‬جد و خ‪555‬واهر اين چه‪555‬ار س‪555‬هم را مي‪555‬ان خ‪555‬ود بر حسب ‪  +‬‬
‫‪ _‬با هم تقسيم مىكنند‪ .‬اين مسأله را بط‪5‬ور مس‪5‬تقل و جداگانه ذكر ك‪5‬ردم ب‪5‬دليل اينكه‬
‫تص‪55‬ور‪ 5‬و ف‪55‬رض بر اين است كه با ب‪55‬ودن جد (پ‪55‬دربزرگ) خ‪55‬واهران به عن‪55‬وان ذوى الف‪55‬روض‬
‫سهمى ندارند‪ 5.‬چرا كه جد آنان را عصبه بالغير قرار مىدهد‪ .‬مانند برادرى‪ 5‬كه خواهر را عص‪55‬به‬
‫قرار‪ 5‬مىدهد‪ .‬مگر در اين مسأله بخصوص‪ .‬زيرا نخست نصف به عنوان ف‪55‬رض به خ‪55‬واهر داده‬
‫مىشود‪ 5.‬بعد جد باو مراجعت مىكند‪ ،‬سهم خود را با سهم او مخلوط مىكند‪ .‬و سپس بر اساس ‪+‬‬
‫‪ _   ‬تقسيم مىكنن‪55‬د‪ .‬در نتيجه خ‪55‬واهر يك ششم و جد يك س‪55‬وم را‬
‫مىبرد‪ ،‬درست عكس آنچه كه فرض شده بود‪ .‬اين مسأله ب‪55‬دان جهت اكدريه ن‪55‬ام دارد كه م‪55‬وجب‬
‫كدورت و ناراضگى خواهر است‪ ،‬چون فرض او (س‪55‬همى كه به عن‪55‬وان ف‪55‬رض م‪55‬ال او اس‪55‬ت)‬
‫بيشتر‪ 5‬بود و به او كمتر داده شد‪.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬تصحيح فرايض‪:‬‬


‫الف) اصول فرايض‪:‬‬
‫اصول فرايض هفتگانه‪:‬‬
‫اثنان (‪ )2‬ثالثة (‪ )3‬اربعة (‪ )4‬الستة (‪ )6‬الثمانية (‪ )8‬اثنا عشر (‪ )12‬اربع و عشرون (‪)24‬‬
‫نصف از دو‪ ،‬ثلث از سه‪ ،‬ربع از چهار‪ ،‬سدس از ‪ 6‬ثمن (يك هشتم) ش‪55‬كل مىگ‪55‬يرد‪ .‬هر گ‪55‬اه در‬
‫فرض يك چهارم‪ 5‬و يك ششم جمع شوند‪ ،‬اصل كل مسأله از ‪ 12‬شروع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬و اگر يك هش‪55‬تم‬
‫با يك ششم يا با يك سوم جمع شوند‪ ،‬اصل مسأله از ‪ 24‬شروع‪ 5‬مىشود‪.‬‬
‫بطور‪ 5‬مثال‪:‬‬
‫‪ -1‬اگر وارثان عبارت باشند از زوج و اخ‪ ،‬اصل مسأله از دو ش‪55‬روع مىش‪55‬ود‪ ،‬نصف م‪55‬ال‬
‫شوهر‪ ،‬و نصف ديگر مال برادر‪ 5‬است‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 2‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬اخ‬
‫زوج ‪ 2 =1‬اخ ‪12 =1‬‬
‫‪ -2‬وارث‪55‬ان عب‪55‬ارت باش‪55‬ند از‪ :‬ام و اب‪ ،‬اصل مس‪55‬أله از سه ش‪55‬روع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬يك س‪55‬وم كه‬
‫عبارت از يك سهم است مال مادر و بقيه به عنوان عصبه به پدر مىرسد‪.‬‬
‫باين صورت‪ :‬مسئله ‪( 3‬ميت زيد) ام ‪ ،‬اب عصبه‬
‫ام ‪ 3 =1‬باقيمانده ‪ 2‬مال پدر‪.‬‬
‫‪ -3‬وارث‪55‬ان عب‪55‬ارت باش‪55‬ند از‪ :‬زوجه (هم‪55‬ه) و اخ (ب‪55‬رادر) اصل مس ‪5‬أله از چه‪55‬ار ش‪55‬روع‪5‬‬
‫مىش‪55‬ود‪ ،‬يك چه‪55‬ارم كه يك س‪55‬هم است م‪55‬ال زوجه و باقيمان‪55‬ده به ب‪55‬رادر به عن‪55‬وان عص‪55‬به تعلق‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 4‬ميت زيد) زوجه و اخ‬
‫زوجه ‪ 4 =1‬باقيمانده ‪ 3‬مال عصبه (اخ)‪.‬‬
‫‪ -4‬وارثان عبارتاند از‪ :‬مادر‪ ،‬پدر و پس‪55‬ر‪ ،‬اصل مس‪5‬أله از شش ش‪55‬روع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى كل‬
‫تركه به شش قس‪55‬مت تقس‪55‬يم مىش‪55‬ود‪ ،‬يك ششم كه مع‪55‬ادل يك س‪55‬هم است م‪55‬ال م‪55‬ادر و يك ششم كه‬
‫معادل يك سهم است مال پدر و چهار سهم باقى مانده به پسر بعنوان عصبه تعلق مىگيرد‪،‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 6‬ميت زيد) ابن ‪ ،‬ام ‪ ،‬اب‬
‫ابن ‪ 6 = 4‬ام ‪ 6 =1‬اب ‪6=1‬‬

‫‪381‬‬
‫‪ -5‬وارثان همسر و يك پسر باشند‪ ،‬اصل مسأله از هشت شروع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى كل تركه به‬
‫هشت سهم تقس‪5‬يم مىش‪5‬ود‪ 5‬يك هش‪5‬تم م‪5‬ال همسر و بقيه هفت س‪5‬هم به پسر به عن‪5‬وان عص‪5‬به تعلق‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 8‬ميت زيد) زوجه ‪ ،‬ابن‬
‫زوجه ‪ 8 =1‬ابن ‪ 7‬عصبه‪.‬‬
‫‪ -6‬وارثان عبارتاند از‪ :‬زوجه‪ ،‬ام و عم‪ ،‬كل تركه به دوازده سهم تقسيم مىشود‪ ،‬يك چه‪55‬ارم‪5‬‬
‫مال همسر و يك سوم مال مادر و بقيه به عمو به عن‪55‬وان عص‪55‬به تعلق مىيگ‪55‬رد‪ 5.‬ص‪55‬ورت مس‪5‬أله‬
‫چنين مىشود‪5.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 12‬ميت زيد) زوجه‪ ،‬ام ‪ ،‬عم عصبه‬
‫زوجه‪ 12 =3‬ام ‪ 12 =4‬عم ‪ 5‬عصبه‪.‬‬
‫‪ -7‬وارثان عبارتاند از‪ :‬زوجه‪ ،‬مادر و پسر‪ ،‬پس اصل مسأله از ‪ 24‬شروع مىش‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬دليل‬
‫جمع ش‪55‬دن يك هش‪55‬تم و يك شش‪55‬م‪ ،‬يك هش‪55‬تم كه مع‪55‬ادل سه س‪55‬هم است م‪55‬ال همسر و يك ششم كه‬
‫معادل چهار سهم است مال مادر و باقى به پسر به عنوان عصبه تعلق مىگيرد‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله‪( 24‬ميت زيد) زوجه‪ ،‬ام و ابن‬
‫زوجه ‪ 24 =3‬ام ‪ 24 =4‬ابن ‪ 17‬عصبه‪.‬‬
‫ب) عول‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف عول‪ :‬عول در اصطالح بمعنى اضافه كردن تعداد س‪5‬هام و كاس‪5‬تن مق‪5‬دار س‪5‬هام‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم عول‪ :‬صحابه بجز ابن عباس م به صحت عول فتوا دادهان‪55‬د‪ ،‬بن‪5‬ابراين عمل ك‪5‬ردن‬
‫به عول ميان تماممسلمانان مروج است‪.‬‬
‫‪ -3‬عول شامل چه اصولى است؟‬
‫تنها اصل شش‪ ،‬دوازده و بيست و چهار مشمول ع‪55‬ول مىش‪55‬وند‪ 5،‬اصل شش به ده بص‪55‬ورت‬
‫فرد و زوج و اصل دوازده به هفده فقط به ص‪55‬ورت‪ 5‬ف‪55‬رد و اصل بيست و چه‪55‬ار فقط به بيست و‬
‫هفت بصورت فرد عول مىكند‪.‬‬
‫مثال‪:‬‬
‫‪ -1‬عول كردن شش به هفت‪ :‬وارثان عبارت باشند از‪:‬‬
‫شوهر‪ ،‬خواهر عينى و ج‪55‬ده‪ ،‬اصل مس‪5‬أله از شش ش‪55‬روع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى كل تركه به شش‬
‫قسمت تقسيم مىشود‪ 5.‬نصف كه معادل سه سهم است به شوهر‪ 5‬مىرسد و نصف ديگر كه سه س‪55‬هم‬
‫است به خواهر عينى مىرسد‪ 5‬و يك ششم كه معادل يك سهم است م‪55‬ال ج‪55‬ده مىباشد ل‪55‬ذا از شش به‬
‫هفت به صورت‪ 5‬فرد عول كرد‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 6‬ع‪(7‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬اخت عينى و جده‬
‫زوج ‪ 6 =3‬اخت عينى ‪ 6 =3‬جده‪6 =1‬‬
‫‪ -2‬عول كردن شش به هشت‪ :‬وارثان عبارت باشند از‪:‬‬
‫زوج‪ ،‬دو خواهر عينى و مادر‪ ،‬اصل مسأله از شش شروع‪ 5‬مىشود‪ ،‬يع‪55‬نى كل تركه به شش‬
‫قسمت تقسيم مىشود‪ ،‬نصف كه معادل سه سهم است به شوهر مىرسد‪ 5‬و دو سوم كه معادل چه‪55‬ار‬
‫سهم است به دو خ‪55‬واهر حقيقى تعلق مىگ‪55‬يرد و يك ششم كه مع‪55‬ادل يك س‪55‬هم است به م‪55‬ادر تعلق‬
‫مىگيرد‪5.‬‬
‫بنابراين‪ ،‬اصل شش به هشت به صورت زوج عول كرد‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 6‬ع‪( 8‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬اختين عينى ‪ ،‬مادر‬
‫زوج‪ 6 = 3‬اختين عينى ‪ 6 =4‬مادر ‪6 =1‬‬
‫‪ -3‬عول دوازده به سيزده‪ ،‬وارثان عبارت باشند از‪:‬‬
‫زوجه (همسر) م‪55‬ادر و دو خ‪55‬واهر پ‪55‬درى (علّى) ب‪55‬دليل وج‪55‬ود يك ششم و يك چه‪55‬ارم‪ 5‬اصل‬
‫مس‪5‬أله از دوازده ش‪55‬روع مىش‪55‬ود‪ 5‬يع‪55‬نى كل تركه به دوازده س‪55‬هم تقس‪55‬يم مىگ‪55‬ردد‪ ،‬يك چه‪55‬ارم‪ 5‬كه‬

‫‪382‬‬
‫معادل سه سهم به زوجه مىرسد‪ ،‬يك ششم كه معادل دو سهم است به م‪55‬ادر مىرسد‪ 5‬و دو س‪55‬وم كه‬
‫معادل هشت سهم است به دو خواهر پدرى تعلق مىگيرد‪ ،‬روى‪ 5‬اين حساب مسأله به سيزده عول‬
‫مىكند‪:‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 12‬ع‪( 13‬ميت زيد) زوجه ‪ ،‬ام ‪ ،‬اختان لأب‬
‫زوجه ‪ 12 =3‬ام ‪ 12 =2‬اختان لأب ‪12 =8‬‬
‫‪ -4‬عول كردن ‪ 24‬به ‪ ،27‬وارثان عبارت باشند از‪ :‬زوجه‪ ،‬جد‪ ،‬ام و بنين‪ ،‬بدليل وجود‪ 5‬يك‬
‫هشتم و يك ششم‪ ،‬اصل مسأله از ‪ 24‬شروع مىشود‪ 5‬يك هش‪55‬تم كه مع‪55‬ادل سه س‪55‬هم است به م‪55‬ادر‬
‫تعلق مىگيرد‪ ،‬و يك ششم كه معادل چهار سهم است به جد پدر بزرگ‪ ،‬تعلق مىگ‪55‬يرد‪ 5‬و يك ششم‬
‫كه معادل چهار سهم است به مادر تعلق مىگيرد‪ ،‬و دو سوم كه معادل ‪ 16‬سهم است به دو دختر‬
‫تعلق مىگيرد‪ ،‬روى‪ 5‬اين حساب مسأله به ‪ 27‬عول مىكند‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 24‬ميت زيد) زوجه‪ ،‬جد‪ ،‬ام و بنتين‬
‫زوجه ‪ 24 = 3‬جد ‪ 24 =4‬ام ‪ 24 =4‬بنتين ‪24=16‬‬
‫ج) نحوه استنباط اصل مسأله‪:‬‬
‫‪ -1‬احوال ورثاء‪ :‬ورثه‪ ،‬يا عصبه مرد اند يا عصبه م‪55‬رد و زن و يا عص‪55‬به با ذوىالفروض‬
‫است‪ ،‬يا فقط ذوىالفروض محضاند‪.‬‬
‫اگر ورثه تنها عصبه هستند‪ ،‬اصل مسأله مطابق‪ 5‬با تعداد رؤوس آنان مىباشد‪ 5.‬مانند سه پسر‪،‬‬
‫پس اصل مس ‪5‬أله به تع‪55‬داد رؤوس‪ 5‬آن‪55‬ان سه مىش‪55‬ود و به هر ك‪55‬دام يك س‪55‬هم مىرس‪55‬د‪ ،‬اگر عص‪55‬به‬
‫مشتمل بر زن و م‪55‬رد باش‪55‬ند ن‪55‬يز اصل مس‪5‬أله مط‪55‬ابق با تع‪55‬داد رؤوس آن‪55‬ان مىباش‪55‬د‪ ،‬البته با اين‬
‫تف‪5‬اوت كه س‪5‬هم هر م‪5‬رد دو برابر س‪5‬هم يك زن مىباشد‪_   + 5‬‬
‫مانند‪ :‬يك پسر همراه با دو دختر‪ ،‬مسأله از چهار شروع مىشود‪ 5‬مطابق با عدد رؤوس آن‪55‬ان (هر‬
‫مرد از عصبهها دو زن تلقى مىشود) به دو دختر به هر كدام يك سهم داده مىشود‪ 5‬و دو سهم مال‬
‫يك پسر است‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 4‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬ابن و بنت‬
‫زوج ‪ 4 = 1‬ابن ‪ 2‬عصبه بنت ‪1‬‬
‫اگر همراه عص‪5‬بات ذوىالفروض باش‪5‬د‪ ،‬اصل مس‪5‬أله هم‪5‬ان مخ‪5‬رج س‪5‬هم ذوىالفروض اس‪5‬ت‪،‬‬
‫مانن‪555‬د‪ ،‬زوج‪ ،‬ابن و بنت‪ ،‬زوج كه ذوىالفروض اس‪555‬ت‪ ،‬در اين مس‪555‬أله يك چه‪555‬ارم كل تركه را‬
‫مىبرد و مخرج آن از چهار است‪ ،‬اصل مسأله از چهار شروع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬يك س‪55‬هم م‪55‬ال زوج‪ ،‬دو‬
‫سهم مال پسر و يك سهم مال دختر است‪.‬‬
‫د) تناسب چهارگانه‪ :‬اگر در مس‪5‬أله يك يا بيش از يك ذوىالفروض باش‪55‬د‪ ،‬بايد ديد كه تناسب‬
‫مخارج سهم آنان چيست؟ يعنى مخارج از چه‪55‬ار نس‪55‬بت كه عبارتاند از‪ :‬تماث‪55‬ل‪ ،‬ت‪55‬داخل توافق‪ 5‬و‬
‫تباين‪ ،‬با هم چه نسبتى دارند؟ آشنايى با نسبتى كه مخ‪5‬ارج س‪55‬هام ذوىالفروض دارن‪55‬د‪ ،‬ب‪5‬راى پي‪55‬دا‬
‫كردن اصل مسأله و تصحيح آن ضرورى‪ 5‬است‪ .‬در صورت تماثل‪ :‬مانن‪55‬د‪ :‬دو‪ ،‬تا يك دوم يا دو‪،‬‬
‫تا يك ششم اصل مسأله يكى از دو مخرج متماثل قرار‪ 5‬داده مىشود‪ ،‬و بعد عمل تقسيم ب‪55‬اجراء در‬
‫مىآيد‪ .‬مانند‪ :‬شوهر همراه با يك خواهر عينى يك دوم مال ش‪55‬وهر و يك دوم‪ ،‬م‪55‬ال خ‪55‬واهر‪ ،‬يكى‬
‫از اين دو مخ‪55‬رج متماثل كه هم‪55‬ان دو اس‪55‬ت‪ ،‬اصل مس ‪5‬أله ق‪55‬رار داده مىش‪55‬ود و بعد عمل تقس‪55‬يم‬
‫باجراء در مىآيد‪.‬‬
‫در صورت تداخل‪ :‬مانند‪ :‬سه و ش‪55‬ش‪ ،‬ع‪55‬دد بزرگ‪55‬تر بعن‪55‬وان اصل مس‪5‬أله انتخ‪55‬اب مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫زيرا كه عدد كوچكتر‪ 5‬داخل عدد بزرگتر‪ 5‬است‪ ،‬لذا بزرگتر‪ 5‬اصل مسأله قرار داده مىشود‪ 5‬و عمل‬
‫تقس‪55‬يم ب‪55‬اجراء در مىآي‪55‬د‪ ،‬روى اين حس‪55‬اب مس‪5‬أله از شش ش‪55‬روع مىش‪55‬ود‪ ،‬يك ششم كه يك س‪55‬هم‬
‫است مال مادر است و يك سوم مال برادران خيفى است كه عبارت است از دو سهم‪ .‬و سه سهم‬
‫باقى به عمو تعلق مىگيرد‪ 5‬كه عصبه است‪:‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 6‬ميت زيد) ام ‪ ،‬دو برادر مادرى‪ 5‬و عم‬
‫ام ‪ 6 =1‬دو برادر مادرى‪ 6 =2 5‬عم ‪ 3‬عصبه‪.‬‬

‫‪383‬‬
‫در صورت توافق‪ 5:‬به كوچكترين مقسوم عليه مشترك‪ 5‬مي‪55‬ان دو ع‪55‬دد كه وفق‪ 5‬ن‪55‬ام دارد‪ ،‬توجه‬
‫مىش‪55‬ود‪ 5.‬بعد از بدست آوردن‪ ،‬يكى از آن دو ع‪55‬دد متوافق را تقس‪55‬يم بروفق‪ 5‬و حاصل تقس‪55‬يم را‬
‫ضرب در ديگرى مىكنيم‪ ،‬آنچه كه بدست مىآيد‪ ،‬اصل مسأله قرار‪ 5‬داده مىشود و بعد عمل تقس‪55‬يم‬
‫باجراء در مىآيد مانند‪ :‬زوج‪ ،‬ام ‪ ،‬ابن‪ ،‬ابن ابن و بنت‪.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 12‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬ام ‪( ،‬سه ابن و بنت)عصبه‬
‫زوج ‪ 12 =3‬ام ‪ 12 =2‬مابقى عصبه‬
‫چهار و شش دو عدد متوافق‪ 5‬هستند كه هر دو بر دو بطور‪ 5‬مساوى تقسيم مىشوند‪ 5،‬پس ع‪55‬دد‬
‫دو وفق‪ 5‬ناميده مىشود‪ 5.‬يكى از شش و چهار‪ ،‬را بر دو تقسيم نموده ودر ديگرى ض‪55‬رب مىك‪55‬نيم‪،‬‬
‫در هر صورت‪ 5‬حاصل ضرب دوازده مىباشد‪ ،‬پس اصل مسأله دوازده قرار‪ 5‬مىگيرد‪ ،‬يك چهارم‪5‬‬
‫كه معادل به سه سهم است به زوج داده مىشود‪ ،‬يك ششم كه دو سهم است به مادر تعلق مىگ‪55‬يرد‪5‬‬
‫و هفت سهم باقى ميان سه پسر و يك دختر تقسيم مىشود‪ ،‬به دختر يك سهم و به هر پسر دو سهم‬
‫داده مىشود‪5.‬‬
‫در صورت‪ 5‬تباين‪ :‬تباين آن كه دو عدد‪ ،‬درهيچ نسبتى با هم توافق نداش‪55‬ته باش‪55‬ند‪ ،‬مانند ‪ 3‬و‬
‫‪ 4‬براى پيدا كردن اصل مسأله در صورت‪ 5‬تب‪55‬اين‪ ،‬يكى را در ديگ‪55‬رى‪ 5‬ض‪55‬رب مىك‪55‬نيم و حاصل‬
‫ضرب اصل مسأله ق‪55‬رار مىگ‪55‬يرد‪ 5‬و بعد عمل تقس‪55‬يم اج‪55‬را مىش‪55‬ود‪ .‬مانن‪55‬د‪ :‬زوج‪ ،‬ام و اخ يع‪55‬نى‪،‬‬
‫نصف كه مخ‪5‬رج آن مىباشد (يك دوم) به ش‪5‬وهر تعلق مىگ‪5‬يرد‪ ،‬يك س‪5‬وم كه مخ‪5‬رج آن سه است‬
‫(يك سوم) مال م‪55‬ادر اس‪55‬ت‪ .‬مي‪55‬ان دو و سه تب‪55‬اين اس‪55‬ت‪ ،‬آن دو را با هم ض‪55‬رب مىك‪55‬نيم‪ ،‬حاصل‬
‫ض‪55‬رب دو و سه مس‪55‬اوى است با ش‪55‬ش‪ .‬روى اين حس‪55‬اب اصل مس‪5‬أله از شش ش‪55‬روع‪ 5‬مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫نصف كه سه س‪55‬هم است م‪55‬ال ش‪55‬وهر‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬دو كه يك س‪55‬وم است م‪55‬ال م‪55‬ادر اس‪55‬ت‪ ،‬و يك س‪55‬هم‬
‫باقيمانده به برادر‪ 5‬مىرسد كه عصبه است‪.‬‬
‫هـ) انكسار‪ :‬انكسار اين است كه بعضى از سهام بر رؤوس‪ 5‬يا بر صاحبان خود قابل قسمت‬
‫نباشد‪ ،‬به تعبير ديگ‪5‬ر‪ ،‬س‪5‬هام بر وارثين قابل قس‪5‬مت نباش‪55‬ند‪ .‬در چ‪5‬نين ح‪55‬التى مىبي‪5‬نيم‪ 5‬كه تناسب‬
‫ميان سهام و رؤوس چگونه است؟ اگر توافق‪ 5‬است وفق ورثه را در اصل مسأله ضرب مىكنيم‪،‬‬
‫حاصل ضرب كه درست تقسيم مىشود‪ ،‬آن را اصل مسأله تلقى نم‪55‬وده و تقس‪55‬يم را از آن ش‪55‬روع‪5‬‬
‫مىكنيم‪ ،‬بعد سهم هر كدام را در وفق ضرب مىكنيم و حاصل ضرب سهم هر كدام قرار مىگيرد‪.‬‬
‫البته از اصل تصحيح‪:‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪( 8‬ميت زيد) زوج ‪ ،‬ابن‪ ،‬ابن ‪ ،‬بنت‪ ،‬بنت‬
‫زوج ‪ 2‬ت ‪ 4 =1‬ابن‪ ،‬ابن ‪ 2 ، 2‬عصبه بنت ‪ ،1‬بنت‪1‬‬
‫يك چهارم كه يك سهم است به شوهر داده مىشود‪ ،‬سه سهم ديگر باقى مىماند‪ .‬سه بر وارثان‬
‫كه چهار تا هستند تقسيم نمىشود‪ 5،‬ميان رؤوس كه سهمشان مشخص نيست و مي‪55‬ان اصل مس‪5‬أله‪،‬‬
‫توافق‪ 5‬اس‪55‬ت‪ .‬وفق‪ 5‬رؤوس دو تا اس‪55‬ت‪ .‬دو را در اصل مس‪55‬أله كه چه‪55‬ار است ض‪55‬رب مىك‪55‬نيم‪،‬‬
‫حاصل ضرب كه عدد هشت است بعد از تصحيح بج‪55‬اى اصل مس‪5‬أله كه چه‪55‬ار ب‪55‬ود‪ ،‬ق‪55‬رار‪ 5‬داده‬
‫مىشود‪ 5‬و عمل تقسيم مانند گذشته باجراء در مىآي‪5‬د‪ .‬يع‪55‬نى يك چه‪55‬ارم كه مع‪5‬ادل دو س‪5‬هم است به‬
‫شوهر‪ 5‬داده مىشود‪ .‬باقيمانده شش بر اساس ‪ _   +‬ميان دو پسر‬
‫و دو دختر تقسيم مىگردد‪.‬‬
‫به هر پسر دو سهم و به هر دختر يك سهم داده مىشود‪ ،‬بگونهاى‪ 5‬كه در ج‪55‬دول زير مالحظه‬
‫مىفرماييد‪5.‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 4‬ت ‪( 2*4=8‬ميت زيد) زوج‪ ،‬ابن‪ ،‬ابن‪ ،‬بنت‪ ،‬بنت‬
‫زوج ‪ 4 *2 =2‬ابن ‪ ،2‬ابن ‪ 2‬للذكر مثل‪ ...‬بنت ‪ ،1‬بنت ‪1‬‬
‫اگر ميان عدد رؤوس‪ 5‬و س‪55‬هام تب‪5‬اين اس‪5‬ت‪ .‬ع‪55‬دد رؤوس‪ 5‬در كل س‪55‬هام ض‪5‬رب داده مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫حاصل ضرب بعد از تصحيح اصل مسأله قرار‪ 5‬مىگ‪5‬يرد و تقس‪5‬يم مانند س‪5‬ابق ب‪5‬اجراء در مىآي‪5‬د‪.‬‬
‫مثال‪:‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 8‬ت ‪( 3 * 8 =24‬ميت زيد) زوجه‪ ،‬ابن‪ ،‬بنت‬

‫‪384‬‬
‫زوجه ‪ 8 * =3‬ابن ‪ _   + 14‬بنت‪.‬‬
‫بدليل وجود يك هشتم‪ ،‬مسأله از هشت شروع مىشود‪ ،‬يك هش‪55‬تم كه مع‪55‬ادل يك س‪55‬هم است به‬
‫همسر داده مىشود‪ ،‬هفت سهم ب‪55‬اقى مان‪55‬ده‪ ،‬هفت بر سه قابل قس‪55‬مت نيس‪55‬ت‪ .‬مي‪55‬ان ع‪55‬دد و روس‪،‬‬
‫يعنى سه و اصل فريضه‪ ،‬يع‪55‬نى هشت تب‪55‬اين اس‪55‬ت‪ .‬ل‪55‬ذا ع‪55‬دد روس را در اصل فريضه ض‪55‬رب‬
‫مىكنيم‪ ،‬عدد ‪ 24‬بدست مىآي‪5‬د‪ ،‬بعد تقس‪55‬يم مانند س‪5‬ابق ب‪55‬اجراء در مىآي‪55‬د‪ ،‬يك هش‪5‬تم كه مع‪5‬ادل سه‬
‫سهم است به همسر داده مىشود‪ ،‬باقيمانده ‪ 21‬سهم ميان يك پسر و يك دختر بر اساس ‪+‬‬
‫‪ _   ‬تقسيم مىشود‪ ،‬به جدول باال مالحظه فرمائيد‪.‬‬
‫اين در صورتى‪ 5‬بود كه سهام يك فريق كسرى‪ 5‬داش‪55‬ت‪ .‬اما وق‪55‬تى كه س‪55‬هام بيش از يك فريق‪5‬‬
‫كسرى‪ 5‬داشته باشد‪ ،‬بدينصورت‪ 5‬تصحيح مىشود‪ 5‬كه ميان هر فريق و سهم آن نگاه ك‪55‬رده مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫كه آيا نسبت ميان آنها چيست؟ تداخل است يا توافق و يا تماثل‪ ،‬در ص‪55‬ورت تماثل به يكى از آن‬
‫دو عدد اكتفا مىشود‪ ،‬در صورت‪ 5‬تداخل به عدد بزرگتر‪ 5‬اكتفا مىشود‪ ،‬در ص‪55‬ورت توافق‪ 5‬وفق را‬
‫در يكى از دو عدد كامل ضرب مىك‪55‬نيم‪ .‬و در ص‪55‬ورت‪ 5‬تب‪55‬اين يكى از دو ع‪55‬دد كامل را در ع‪55‬دد‬
‫كامل ديگر ضرب مىكنيم‪.‬‬
‫مث‪55‬ال كسر در دو فري‪55‬ق‪ 5:‬وارث عبارتاند از‪ :‬دو همسر و دو ب‪55‬رادر عي‪55‬نى‪ ،‬اصل مس‪55‬أله از‬
‫چهار شروع مىشود‪ ،‬يك سهم مال دو همسر است و يك بر دو تقسيم نمىشود‪ 5،‬باقى مانده سه سهم‬
‫بخاطر‪ 5‬عصبه بودن به برادران مىرس‪55‬د‪ ،‬و سه بر دو قابل تقس‪55‬يم نيس‪55‬ت‪ ،‬ع‪55‬دد رؤوس زوجين و‬
‫دو برادر‪ 5‬را در نظر مىگيريم‪ .‬ميان آنها تماثل وجود‪ 5‬دارد‪ .‬لذا به يكى از اين دو عدد اكتفا نموده‬
‫در اصل فريضه آن را ضرب مىكنيم‪ ،‬حاصل ضرب كه هشت است اصل مسأله ق‪55‬رار گرفته و‬
‫عمل تقسيم مانند سابق باجراء در مىآيد‪:‬‬
‫مثال تماثل عدد رؤوس‪:‬‬
‫به اين صورت‪ :‬مسئله ‪ 4‬ت ‪( 2* 4=8‬ميت زيد) زوجه ‪ ،‬زوجه‪ ،‬اخ عينى‪ ،‬اخ عينى‬
‫زوجه ‪ 14 = 1‬ت ‪ 2‬اخ عينى ‪ 3‬ت ‪ 6‬اخ عينى ‪ 3‬ت ‪6‬‬

‫‪2‬‬
‫زوجه‪84‬‬
‫زوجه‪21‬‬
‫برادرعينى‪33‬‬
‫برادر‪ 5‬عينى‪33‬‬
‫اصل مسأله از چهار شروع‪ 5‬مىشود‪ ،‬يك چهارم‪ 5‬كه يك س‪55‬هم است به دو همسر داده مىش‪55‬ود‪ 5‬و‬
‫سه باقيمانده از آن دو برادر مىباشد‪ ،‬ميان سهام و عدد رؤوس زوجين و هم چنان مي‪55‬ان س‪55‬هام و‬
‫عدد رؤوس دو برادر نسبت تباين است‪ .‬نگ‪55‬اه مىش‪55‬ود‪ 5‬به ع‪55‬دد رؤوس زوجين و ب‪55‬رادران‪ ،‬مي‪55‬ان‬
‫اين دو عدد نسبت تماثل است‪ .‬به يكى از آنها اكتفاء مىشود‪ ،‬يعنى دو را در نظر گرفته در اصل‬
‫مسأله كه چهار است ضرب داده مىشود‪ .‬حاصل ض‪55‬رب دو در چه‪55‬ار ع‪55‬دد هشت بدست مىآيد و‬
‫عمل تقسيم مانند گذشته جارى مىگردد‪5.‬‬
‫مثال تداخل و تباين‪ ،‬چهار همسر‪ ،‬سه دختر و دو خواهر است‪.‬‬
‫‪24‬‬ ‫‪288‬‬
‫زوجه‪93‬‬
‫زوجه‪9‬‬
‫زوجه‪9‬‬
‫زوجه‪9‬‬
‫بنت‪6416‬‬
‫بنت‪64‬‬
‫بنت‪64‬‬

‫‪385‬‬
‫اختعين‪305‬‬
‫اختعينى‪30‬‬
‫كسر ميان سه فريق و سهامآنان بود‪ ،‬ل‪55‬ذا س‪55‬هام را رها ك‪55‬رده به ع‪55‬دد رؤوس مالحظه ش‪55‬د‪،‬‬
‫عدد رؤوس عبارت بودند‪ 5‬از‪ 2 ،4( :‬و ‪ )3‬ميان چهار و دو تداخل بود‪ ،‬بزرگتر‪ 5‬كه چهار است‪،‬‬
‫انتخاب گرديد‪ ،‬ميان چهار و سه تباين بود‪ ،‬ضرب كرديم‪ ،‬حاصل ضرب ‪ 12‬بدست آمد‪ 12 ،‬را‬
‫در اصل مساله ‪ 24‬ضرب داده شد‪ 288 ،‬بدست آمد‪ ،‬بعد از بدست آمدن ع‪55‬دد تص‪55‬حيح كه ‪288‬‬
‫است‪ ،‬عمل تقسيم مانند گذشته اجرا گرديد‪.‬‬

‫ماده يازدهم‪ :‬خنثى مشكل‪:‬‬


‫‪ -1‬خنثى مشكل‪ :‬منظور‪ 5‬از خنثى مش‪55‬كل ن‪55‬وزادى است كه م‪55‬ذكر و م‪5‬ؤنث ب‪55‬ودنش مش‪55‬خص‬
‫نباشد‪ .‬درباره او انتظار ك‪5‬رده ش‪5‬ود تا بسن بل‪5‬وغ برسد و وض‪5‬عيت او روشن گ‪5‬ردد‪ .‬اگر قبل از‬
‫روشن ش‪55‬دن وض‪55‬عيتش‪ 5‬ش‪55‬ركاء م‪55‬يراث او خواس‪55‬ته باش‪55‬ند تركه ميت را تقس‪55‬يم كنن‪55‬د‪ ،‬روشى كه‬
‫برخى از علماء بدان معتقداند‪ ،‬اين است كه نصف سهم مرد و نصف سهم زن به او داده مىشود‪5.‬‬
‫روش عملى اين است كه اول يك س‪55‬هم (منظ‪55‬ور‪ 5‬از س‪55‬هم اصل مس‪55‬أله و ف‪55‬رض است) به‬
‫عنوان اينكه مذكر است در نظر گرفته شود و بعد سهمى ديگر به عنوان اينكه مؤنث است براى‬
‫وى در نظر گرفته شود‪.‬‬
‫بعد از تصحيح نگاه شود كه تناسب ميان اين فرايض چيست؟ تا به يك عدد تبديل شوند‪ ،‬بعد‬
‫نتيجه تناسب در احوال ضرب داده مىشود‪ ،‬حاصل ضرب همان عددى بدست خواهد آمد كه بعد‬
‫مقسم اولى‪ ،‬مقسم دوم قرار مىگيرد‪ ،‬و بعد بر س‪55‬هام تقس‪55‬يم مىش‪55‬ود‪ ،‬حاصل قس‪55‬مت در كن‪55‬ار هر‬
‫سهم قرار‪ 5‬داده مىشود‪ ،‬بعد سهم هر وارث در آن ضرب داده مىش‪55‬ود حاصل ض‪55‬رب جمع ك‪55‬رده‬
‫مىشود‪5.‬‬
‫‪24‬‬ ‫‪288‬‬
‫ابن‪1232‬‬
‫ابن‪721‬‬
‫خنثى‪511‬‬
‫بگونهاى‪ 5‬كه در اين جدول نشان داده شده است‪.‬‬
‫‪ -1‬براى خنثى دو فرضيه در نظر گرفته شده اس‪55‬ت‪ .‬اولى بر ف‪55‬رض اينكه او م‪55‬ذكر اس‪55‬ت‪،‬‬
‫كل تركه به دو قسمت مساوى‪ 5‬تقسيم شده به هر كدام يك سهم داده شده است‪.‬‬
‫دومى بر فرض اينكه او مؤنث است كل تركه به سه قسمت تقسيم شده و براساس ‪+‬‬
‫‪ _   ‬دو سهم به پسر و يك سهم به خنثى داده شده است‪.‬‬
‫‪ -2‬تناسب مي‪55‬ان فرض‪5‬يه اول (‪ )2‬و مي‪55‬ان فرض‪5‬يه دوم (‪ )3‬تب‪55‬اين اس‪55‬ت‪ ،‬اين دو تا را با هم‬
‫ضرب داديم‪ ،‬عدد شش بدست آم‪55‬د‪ ،‬ع‪55‬دد ‪ 6‬را در ع‪55‬دد اط‪55‬ول كه دو تا ب‪55‬ود‪ ،‬ض‪55‬رب داديم‪12 ،‬‬
‫بدست آمد عدد ‪ 12‬مقسم به تصحيح قرار داده شد‪ ،‬بعد مقسم به تصحيح كه همان ع‪55‬دد ‪ 12‬است‬
‫بر هر سهم تقسيم ش‪55‬د‪ ،‬در اولى يع‪55‬نى تقس‪55‬يم بر دو ‪ 6‬بدست آمد و در دومى يع‪55‬نى تقس‪55‬يم بر سه‬
‫عدد ‪ 4‬بدست آمد‪ 4 ،‬و ‪ 6‬را باالى هر فرض قرار داديم‪.‬‬
‫‪ -4‬در مرحله چهارم‪ ،‬سهم هر فريق را در عدد باالى سهم ض‪55‬رب داده‪ ،‬حاصل ض‪55‬رب را‬
‫با هم جمع كرديم‪ ،‬براى خنثى عدد ‪ 10‬بدست آمد‪ ،‬آن را تقسيم بر دو (حاصل ضرب را بر عدد‬
‫احوال كه دو تا بودند تقسيم كرديم‪ )5‬كرديم‪ 5‬حاصل قسمت كه ‪ 5‬است سهم او قرار گ‪55‬رفت‪ .‬ب‪55‬راى‬
‫پسر چهارده بدست آمد‪ ،‬عدد ‪ 14‬تقسيم بر دو شد‪ ،‬حاصل قس‪55‬مت ع‪55‬دد ‪ 7‬بدست آم‪55‬د‪ ،‬س‪55‬هم پسر‬
‫قرار‪ 5‬گرفت‪.‬‬

‫ماده دوازدهم‪ :‬ميراث جنين‪ ،‬مفقود و غريق‪:‬‬

‫‪386‬‬
‫‪ -1‬حمل‪ :‬ورثه درباره حمل اختيار دارند‪ ،‬يعنى اينكه تركه را تقسيم نكنند تا اينكه حمل بدنيا‬
‫بيايد‪ ،‬و مذكر و مؤنث بودنش معلوم شود‪ ،‬آنگاه تركه را تقسيم كنند‪ ،‬يا اينكه تركه را تقسيم كنند‬
‫و وارثانى‪ 5‬كه بدليل وجود حمل متض‪55‬رر مىش‪55‬وند‪ 5،‬ح‪55‬داقل س‪55‬هم م‪55‬تيقين به آن‪55‬ان داده ش‪55‬ود و بقيه‬
‫توقيف ش‪555‬ود تا اينكه حمل ب‪555‬دنيا بياي‪555‬د‪ ،‬مثال شخصى مىم‪555‬يرد و همس‪555‬رى‪ 5‬را كه حامله است‬
‫مىگ‪55‬ذارد‪ ،‬همسر كه حامله است بس‪55‬بب وج‪55‬ود‪ 5‬حمل و متولد ش‪55‬دن آن بص‪55‬ورت‪ 5‬زن‪55‬ده يك هش‪55‬تم‬
‫تركه را مىبرد‪ .‬و در صورت‪ 5‬ع‪55‬دم حمل يا ب‪55‬دنيا آم‪55‬دن آن بص‪55‬ورت‪ 5‬م‪55‬رده‪ ،‬يك چه‪55‬ارم‪ 5‬تركه را‬
‫مىبرد‪ ،‬اكن‪55‬ون يك هش‪55‬تم كه م‪55‬تيقن است در ح‪55‬ال حاضر به او داده ش‪55‬ود و بقيه تا وضع حمل‬
‫توقيف گردد‪ .‬اگر حمل بصورت‪ 5‬زنده بدنيا آمد‪ ،‬مادرش حق بيشتر از يك هش‪55‬تم را ن‪55‬دارد و اگر‬
‫حمل سقط شد و مرده بدنيا آمد‪ ،‬يك چهارم‪ 5‬تركه‪ ،‬كه در صورت نبودن اوالد‪ ،‬فريضه او اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بطور‪ 5‬كامل برايش داده خواهد شد‪.‬‬
‫‪ -2‬مفقود‪ :‬اگر يكى از وارثان مفقود گرديد‪ ،‬و ساير وارث‪55‬ان‪ ،‬قبل از روشن ش‪55‬دن وض‪55‬عيت‬
‫مفقود كه آيا زنده است يا مرده‪ ،‬خواسته باشند تركه را تقسيم كنند‪ ،‬همان روشى كه درباره حمل‬
‫بدان عمل مىشد‪ ،‬درب‪55‬اره مفق‪55‬ود و خويش‪55‬اوندانش ن‪55‬يز بايد عمل ش‪55‬ود‪ ،‬يع‪5‬نى به وارث‪5‬انى كه حق‬
‫مشخصى‪ 5‬دارند همان مقدار متيقن به آنان داده شود و ب‪55‬اقى تا ص‪55‬دور حكم م‪55‬وت يا زن‪55‬ده ب‪55‬ودن‬
‫مفقود توقيف‪ 5‬شود‪ ،‬مثال‪ :‬شخصى هالك شده و دو پسر باقى گذاشته است كه يكى از آن‪55‬ان مفق‪55‬ود‬
‫اس‪55‬ت‪ .‬به پسر موج‪55‬ود‪ 5‬نصف ترك‪55‬ه‪ ،‬كه م‪55‬تيقن است داده ش‪55‬ود و نصف ب‪55‬اقى تا روشن ش‪55‬دن‬
‫وضعيت مفقود مسدود نگ‪55‬اه داش‪55‬ته ش‪55‬ود‪ ،‬مث‪55‬الى ديگ‪55‬ر‪ :‬شخصى ف‪55‬وت ش‪55‬ده زوج‪55‬ه‪ ،‬م‪55‬ادر و دو‬
‫برادر‪ 5‬كه يكى مفقود است باقى گذاش‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬يك چه‪55‬ارم‪ 5‬كامل تركه به همسر داده ش‪55‬ود‪ .‬زي‪55‬را‬
‫حق او با بودن و نبودن مفقود يكسان است‪ .‬س‪55‬هم او ن‪55‬يز م‪55‬تيقن اس‪55‬ت‪ .‬اما ب‪55‬رادر‪ 5‬موج‪55‬ود نصف‬
‫باقى (بعد از بيرون كردن يك چهارم و يك ششم) باو داده مىشود چون متيقن اس‪55‬ت‪ .‬نصف ب‪55‬اقى‬
‫توقيف مىشود‪ ،‬اگر زنده بودن مفقود روشن شود‪ ،‬نصف ب‪55‬اقى س‪55‬هم او اس‪55‬ت‪ ،‬اگر م‪55‬وتش ث‪55‬ابت‬
‫شود‪ ،‬برادر‪ 5‬موجود نصف ديگر را مىبرد‪.‬‬

‫مادر يك سوم را مىبرد‪ ،‬باقيمانده مال برادر‪ 5‬است‪ ،‬مسأله از ‪ 24‬تصحيح مىشود بشرح زير‪:‬‬

‫‪ -1‬مسأله دو فرض (اصل) در نظر گرفته شده است اول باعتب‪55‬ار اينكه مفق‪55‬ود زن‪55‬ده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫مسأله از ‪ 24‬تصحيح مىشود‪ ،‬فرض دوم باعتبار اينكه مفقود مرده است و مسأله از ‪ 12‬ص‪55‬حيح‬
‫مىشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬به جايگ‪55‬اه دو ف‪55‬رض نگريس‪55‬ته ش‪5‬د‪ ،‬هر دو ف‪55‬رض بر نصف س‪5‬دس توافق داش‪55‬تند‪ ،‬وفق‬
‫فريضه اول كه دو تا ب‪55‬ود ب‪55‬االى فريضه دوم ق‪55‬رار داده شد وفق فريضه دوم كه يكى ب‪55‬ود ب‪55‬االى‬
‫فريضه اول قرار داده ش‪5‬د‪ ،‬در فريضه دوم ‪ 12‬ض‪5‬رب داده ش‪5‬د‪ 24 ،‬بدست آم‪5‬د‪ ،‬آن را مقسم به‬
‫آخر‪ ،‬يعنى مقسم به تصحيح قرار‪ 5‬داديم‪.‬‬
‫‪ -3‬بنابر اصل‪ ،‬دادن اقل متيقن به وارثانى‪ 5‬كه بدليل وجود و حيات مفقود متضرر مىش‪55‬وند‪5،‬‬
‫آنچه كه س‪55‬هم همسر ب‪55‬ود (‪ )6‬آن را در ع‪55‬ددى كه ب‪55‬االى فريضه اول (‪ )24‬ق‪55‬رار گرفته ب‪55‬ود‪،‬‬
‫ضرب داديم‪ ،‬شش بدست آمد‪ ،‬شش را در جدول جلوى همسر بر مبن‪5‬اى مقسم به تص‪5‬حيح ق‪5‬رار‪5‬‬
‫داديم‪ ،‬سهم م‪55‬ادر را ن‪55‬يز در هم‪55‬ان ع‪55‬ددى كه س‪55‬هم همسر را ض‪55‬رب داديم‪ ،‬ض‪55‬رب داديم‪ ،‬ع‪55‬دد‬
‫چه‪55‬ار بدست آم‪55‬د‪ ،‬آن را ن‪55‬يز در ج‪55‬دول جل‪55‬وى م‪55‬ادر بر مبن‪55‬اى مقسم به تص‪55‬حيح ق‪55‬رار داديم‬
‫مضروب‪ 5‬سابق را در عدد هفت (‪ )7‬كه سهم در درست ب‪55‬رادر موج‪55‬ود‪ 5‬ب‪55‬ود ض‪55‬رب داديم‪ ،‬ع‪55‬دد‬

‫‪387‬‬
‫هفت بدست آمد‪ ،‬عدد هفت را در خانه جلوى برادر‪ 5‬زنده و موجود‪ 5،‬در جدول بر مبناى مقسم به‬
‫تصحيح قرار داديم‪.‬‬
‫‪ -4‬مجموع‪ 5‬سهام بر مبناى مقسم به (‪ 17 5)24‬سهم هس‪55‬تند‪ ،‬هفت س‪55‬هم ب‪55‬اقى تا ص‪55‬دور‪ 5‬حكم‬
‫موت يا زنده بودن مفقود‪ ،‬مسدود مىمانند‪ ،‬اگر حكم حياتش صادر‪ 5‬شود‪ ،‬هفت سهم باقى مانده از‬
‫آن او هستند‪ ،‬اگر حكم مرگ او صادر شود يك سوم سهم مادر از آنها تكميل مىشود‪ ،‬يعنى س‪55‬هم‬
‫مادر از چهار به هشت مىرسد‪ 5‬و باقى به برادر موجود‪ 5‬داده مىشوند روى‪ 5‬اين حساب سهم برادر‪5‬‬
‫از هفت سهم به يازده سهم ارتقاء مىيابد و مطلوب همين است‪.‬‬
‫‪ -3‬غرق شدگان‪ :‬غرق شدگان‪ ،‬در آب يا زير آوار و س‪55‬وخته ش‪55‬دگان‪ ،‬ن‪55‬زد اغلب علماء از‬
‫همديگر ميراث نمىبرند و هر كدام از وارثان كه از هالك شدگان نيستند‪ ،‬ميراث مىبرن‪55‬د‪ ،‬بط‪55‬ور‪5‬‬
‫مثال‪ :‬دو برادر‪ 5‬در يك حادثه هالك مىشوند و معلوم نيست كه كدام يك جل‪55‬وتر هالك ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫يكى از آنان يك همسر‪ ،‬يك دخ‪55‬تر و يك عمو دارد‪ ،‬دومى‪ 5‬دو دخ‪55‬تر و هم‪55‬ان عمو را دارد‪ ،‬فت‪55‬وا‬
‫بر اين است كه وارثان هر كدام‪ ،‬از مورث خود ميراث مىبرند‪ ،‬از برادر اولى همسرش ميراث‬
‫مىبرد‪ ،‬يعنى يك هشتم تركه او به همسرش داده مىشود‪ ،‬و دخترش ميراث مىبرد‪ ،‬يعنى يك س‪55‬وم‬
‫تركه باو داده مىشود‪ ،‬و باقيمانده به عم‪55‬ويش چ‪55‬ون عص‪55‬به اس‪55‬ت‪ ،‬مىرس‪55‬د‪ ،‬از ب‪55‬رادر دومى‪ ،‬دو‬
‫دخترش ميراث مىبرند‪ ،‬يعنى دو سوم تركه به آنان داده مىش‪55‬ود و يك س‪55‬وم ديگر از آن عم‪55‬ويش‬
‫مىباشد‪ 5‬چون عصبه است‪.‬‬

‫ماده سيزدهم‪ :‬ذوى الأرحام‪:‬‬


‫ذوى االرحام‪ 5‬چه كسانى هستند؟‬
‫ذوى الأرح‪55‬ام خويش‪55‬اوندانى هس‪55‬تند كه نه ذوى الفروضاند و نه عص‪55‬به‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬دائى‪ ،‬خال‪55‬ه‪،‬‬
‫عم‪55‬ه‪ ،‬دخ‪55‬تر عم‪55‬و‪ ،‬پسر خ‪55‬واهر‪ ،‬دخ‪55‬تر خ‪55‬واهر‪ ،‬فرزن‪55‬دان دخ‪55‬تر و هر خويش‪55‬اوندى كه وارث‬
‫نيست‪ .‬زيرا اينان نه ذوى الفروض هستند و نه عصبه‪.‬‬

‫حكم وارث كردن ذوى الأرحام‪:‬‬


‫در باره وارث گردانيدن ذوىالأرحام اختالف نظر است‪ ،‬عدهاى از صحابه‪ ،‬تابعين و ائمه بر‬
‫اين عقيدهاند كه به ذوىالأرحام ميراث داده نمىشود‪ 5،‬زيرا خداوند در قرآن سهمى براى آن‪55‬ان ذكر‬
‫نكرده‪ .‬خداوند تقس‪55‬يم م‪55‬يراث را در ق‪55‬رآن بر عه‪55‬ده خ‪55‬ود گرفته و وارث‪55‬ان را در ذوىالفروض و‬
‫عصبات منحصر كرده است‪ .‬در ميان امامانى كه معتقد به ندادن م‪55‬يراث به ذوىالأرح‪55‬ام هس‪55‬تند‪،‬‬
‫امام شافعى ‪ /‬و امام مالك ‪ /‬ديده مىشوند‪ .‬عدهاى ديگر معتقد به دادن ميراث به آن‪55‬ان هس‪55‬تند‪ ،‬در‬
‫ميان آنان‪ ،‬امام ابوحنيفه ‪ /‬و امام احمد ‪ /‬ديده مىشوند‪ 5.‬معتقدين به دادن م‪55‬يراث به ذوىالأرح‪55‬ام از‬
‫رواي‪55‬اتى اس‪55‬تناد مىكنند كه داللت بر اين مطلب دارند كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ص‪55‬ورت‪ 5‬نب‪55‬ودن‬
‫وارثانى كه ذكر آنان در ق‪55‬رآن آم‪55‬ده اس‪5‬ت‪ ،‬ذوىالأرح‪55‬ام را وارث گرداني‪55‬ده اس‪5‬ت‪ ،‬از جمله اينكه‬
‫وارثَ َلُه» (ترمذى‪ .)5‬دايى وارث كسانى است كه وارثى ندارند‪5.‬‬ ‫خال وارثُ مَْن َلا ِ‬
‫«ال ُ‬
‫مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫مذهب راجح‪:‬‬
‫قول و مذهب راجح‪ ،‬مذهب كسانى است كه معتقد به دادن ميراث به ذوىالأرحام هستند‪ ،‬بنابر‬
‫اين بس‪55‬يارى از علماء مالكيه و ش‪55‬افعيه از ق‪55‬ول و فت‪55‬واى گذش‪55‬ته خ‪55‬ود رج‪55‬وع‪ 5‬ك‪55‬رده و به دادن‬
‫ميراث به ذوىالأرحام فتوا دادهاند‪ .‬دليل برت‪55‬رى و رجح‪55‬ان اين م‪55‬ذهب اين است كه ذوىالأرح‪55‬ام‪،‬‬
‫خويشاوند‪ 5‬هستند و حفظ خويشاوندى واجب است و پيوند‪ 5‬خويشاوندى‪ 5‬و پيوند‪ 5‬اسالم‪ ،‬ذوىالأرحام‬
‫را با ميت ملحق مىكند‪ .‬برخالف بيتالمال كه تنها اسالم است كه آن را با هالك شونده (موروث)‬
‫پيوند‪ 5‬مىدهد‪ ،‬عالوه بر اين براى قيمومت‪ 5‬بيتالمال ش‪55‬رط اين است كه م‪55‬دير و ن‪55‬اظر آن شخصى‬
‫عادل و امين باشد و در جهت نفع و مصلحت عامه مسلمانان انف‪55‬اق كن‪55‬د‪ ،‬گ‪55‬اه وق‪55‬تى‪ 5‬اين ش‪55‬رايط‬
‫تحقق پيدا نمىكنند‪ ،‬لذا الزم است كه در چنين حالتى بجاى بيتالم‪55‬ال ذوىالأرح‪55‬ام وارث ق‪55‬رار داده‬
‫شوند‪5.‬‬
‫‪388‬‬
‫نحوه وارث گردانيدن ذوىالأرحام‪:‬‬
‫ذوى الأرحام در ميراث قائم مقام كس‪55‬انى از ذوىالفروض و عص‪55‬بات ق‪55‬رار داده مىش‪55‬وند كه‬
‫بوسيله آنان به ميت منسوب هستند‪ ،‬به هر كدام همان ميزان داده مىشود‪ 5‬كه به ميت او‪ ،‬اگر زنده‬
‫مىبود‪ ،‬داده مىش‪55‬د‪ ،‬اگر شخصى‪ 5‬هالك ش‪55‬ود و تنها ذوىالأرح‪55‬ام بعن‪55‬وان وارث‪ ،‬بش‪55‬رح زير ب‪55‬اقى‬
‫باشند‪ ،‬مانند‪ :‬دختر دختر‪ ،‬و پسر خواهر‪ ،‬تركه ميان آن دو به دو قسمت مس‪5‬اوى‪ 5‬تقس‪5‬يم مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫دختر دختر نصف تركه را مىبرد‪ ،‬چرا كه نصف س‪55‬هم م‪55‬ادرش هست اگر زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪ 5‬و نصف‬
‫ديگر به پسر خ‪55‬واهر تعلق مىگ‪55‬يرد چ‪55‬را كه م‪55‬ادرش اگر زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪ ،‬نصف تركه را بخ‪55‬ود‬
‫اختصاص مىداد‪ .‬زيرا اگر شخصى هالك مىشد و يك دختر و يك خواهر را باقى مىگذاشت‪ ،‬كل‬
‫تركه ميان خواهر و دختر بطور‪ 5‬مساوى تقسيم مىش‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬را كه ف‪55‬رض دخ‪55‬تر در ق‪55‬رآن نصف و‬
‫فرض خواهر نيز نصف ذكر شده است‪ .‬فرض كنيم كه اگر خواهر عينى مىب‪55‬ود و هم‪55‬راه ب‪55‬اوى‬
‫دختر برادر‪ 5‬پدرى مىبود‪ ،‬اين دختر برادر سهمى از ميراث نداشت زيرا وارثى كه دختر ب‪55‬رادر‪5‬‬
‫بوسيله او به ميت ارتباط پيدا مىكند‪ ،‬ب‪55‬رادر‪ 5‬پ‪55‬درى است و ب‪55‬رادر‪ 5‬پ‪55‬درى با ب‪55‬ودن خ‪55‬واهر حقيقى‬
‫(پدرى و مادرى) محجوب و ممنوع از ميراث مىشود‪ 5.‬تركه ميان دختر دخ‪55‬تر‪ ،‬و پسر خ‪55‬واهر‪،‬‬
‫بشرح زير تقسيم شود‪:‬‬

‫‪2‬‬
‫بت بنت‪1‬‬
‫بنتاختشقيقه‪1‬‬
‫بنتالأخ أبمحجوب‬
‫مساله دوم‪:‬‬
‫شخصى‪ 5‬هالك مىشود‪ 5‬و وارثانى بشرح زير از او باقى مىمانند‪:‬‬
‫‪ -1‬دختر خواهر عينى‬
‫‪ -2‬دختر خواهر پدرى‬
‫‪ -3‬پسر خواهر مادرى‬
‫‪ -4‬پسر عموى عينى‬
‫دختر خواهر عينى نصف‪ ،‬يعنى ميراث مادر خود را مىبرد‪ ،‬چون قائم مقام مادر اس‪55‬ت‪ ،‬به‬
‫دختر خواهر پدرى يك ششم مىرسد‪ ،‬كه ميراث مادر او است و دختر فعال قائم مقام اوست‪ ،‬و به‬
‫خواهرزاده مادرى يك ششم كه سهم مادر او است مىرسد‪ ،‬و باقيمانده به دختر عم‪55‬وى (پ‪55‬درى و‬
‫مادرى) داده مىشود‪ 5‬كه سهم پدرش كه عموى ميت و عصبه است مىباشد‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫بنت اخت حقيقى‪3‬‬
‫بنت اخت الأب‪1‬‬
‫ابن اخت الأم‪1‬‬
‫بنت عم شقيق‪1‬‬
‫اصل مسأله از شش شروع مىش‪55‬ود‪ ،‬يك دوم كه سه س‪55‬هم است به دخ‪55‬تر خ‪55‬واهر حقيقى داده‬
‫مىش‪55‬ود‪ ،‬يك س‪55‬هم كه يك ششم است به دخ‪55‬تر خ‪55‬واهر پ‪55‬درى تعلق مىگ‪55‬يرد‪ ،‬يك س‪55‬هم كه يك ششم‬
‫است و به پسر خواهر مادرى‪ 5‬تعلق مىگيرد‪ ،‬و يك س‪55‬هم ب‪55‬اقى مىماند به دخ‪55‬ترعموى حقيقى داده‬
‫مىشود‪ 5‬كه همان سهم پدرش كه عمو و عصبه ميت است مىباشد‪.‬‬
‫مثالى ديگر‪:‬‬
‫شخصى‪ 5‬فوت كرده و وارثانش بشرح زير هستند‪:‬‬
‫‪ -1‬دختر دختر‪.‬‬
‫‪ -2‬دختر خواهر حقيقى‬
‫‪ -3‬پسر خواهر مادرى‬

‫‪389‬‬
‫‪ -4‬دختر خواهر پدرى‬
‫دختر دختر‪ ،‬نصف تركه را مىبرد چ‪55‬ون ق‪55‬ائم مق‪55‬ام م‪55‬ادر اس‪55‬ت‪ ،‬اگر م‪55‬ادرش زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪،‬‬
‫نصف تركه را مىبرد‪ .‬نصف‪ 5‬ديگر به دختر خواهر حقيقى داده مىشود‪ ،‬چرا كه او نيز قائم مق‪55‬ام‬
‫مادر است‪ ،‬اگر مادرش زنده مىبود‪ ،‬نصف دوم ب‪55‬او داده مىش‪55‬د‪ ،‬به خ‪55‬واهر زاده م‪55‬ادرى‪ 5‬چ‪55‬يزى‬
‫داده نمىشود‪ 5،‬چون مادرش كه او قائم مقام آن است در اين ص‪55‬ورت‪ 5‬م‪55‬يراث نمىبرد‪ ،‬ب‪55‬دليل اينكه‬
‫او بخاطر دختر صلبى محجوب است‪ ،‬هم چنين دختر برادر پدرى نيز م‪55‬يراث نمىبرد‪ ،‬زي‪55‬را كه‬
‫پدرش‪ ،‬كه او قائم مقام او است ميراث نمىبرد‪ ،‬چون‪ ،‬اخ الأب (برادر پدرى) بدليل خواهر عينى‬
‫(پدرى و مادرى) محجوب است‪ ،‬جدول زير مالحظه شود‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫بنت بنت‪1‬‬
‫ابن اخت شقيه‪1‬‬
‫ابن اخت الأم‪0‬‬
‫بنت اخ الأب‪0‬‬
‫اصل مسأله از دو شروع‪ 5‬مىشود‪ ،‬يك سهم كه معادل نصف است به دختر دخ‪55‬تر و يك س‪55‬هم‬
‫ديگر به پسر خ‪55‬واهر حقيقى داده مىش‪55‬ود‪ ،‬چ‪55‬ون س‪55‬هم م‪55‬ادران ش‪55‬ان همين اس‪55‬ت‪ ،‬پسر خ‪55‬واهر‬
‫م‪55‬ادرى س‪55‬همى از م‪55‬يراث ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را م‪55‬ادرش كه او ق‪55‬ائم مق‪55‬ام او است ب‪55‬دليل دخ‪55‬تر ص‪55‬لبى‬
‫محجوب است‪ ،‬هم چنين دختر برادر پدرى سهمى از ميراث ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪5‬را پ‪55‬درش كه بوس‪55‬يله او‬
‫به ميت منسوب است بدليل وجود‪ 5‬خواهر حقيقى محجوب است‪.‬‬
‫مثالى ديگر‪:‬‬
‫شخصى‪ 5‬فوت مىكند وارثانى‪ 5‬را بشرح زير بجا مىگذارد‪:‬‬
‫دختر خواهر عينى دختر خ‪5‬واهر پ‪5‬درى‪ ،‬پسر خ‪5‬واهر (م‪5‬ادرى) و پسر عم‪5‬وى حقيقى‪ ،‬كل‬
‫تركه به شش قسمت تقس‪55‬يم مىش‪55‬ود‪ ،‬يك دوم كه مع‪55‬ادل سه س‪55‬هم است به دخ‪55‬تر خ‪55‬واهر (حقيقى)‬
‫داده مىشود‪ 5‬زيرا نصف ميراث مادرش مىباش‪5‬د‪ ،‬اگر زن‪5‬ده مىب‪5‬ود‪ ،‬به دخ‪5‬تر خ‪5‬واهر (پ‪5‬درى) يك‬
‫ششم داده مىشد‪ ،‬تكملة للثلثين‪ ،‬چون مادرش اگر زنده مىبود‪ 5‬و شرايط‪ 5‬نيز همين مىبودند‪ ،‬ب‪55‬او يك‬
‫ششم داده مىشد‪ ،‬و به پسر خواهر (مادرى) نيز يك ششم داده مىشود‪ ،‬چون فرض م‪55‬ادرش كه او‬
‫قائم مقامش هست‪ ،‬يك ششم است و باقيمان‪55‬ده كه يك ششم است به دخ‪55‬تر عم‪55‬وى (حقيقى) مىرسد‬
‫چون سهم پدرش كه عاصب است همين است‪ .‬به جدول شماره (‪ )2‬توجه شود‪.‬‬
‫‪6‬‬
‫بنت اخت حقيقيه‪3‬‬
‫بنت اخت الأب‪1‬‬
‫ابن اخت الأم‪1‬‬
‫بنت عم (حقيقى)‪1‬‬
‫مسأله از شش شروع مىشود‪ 5.‬نصف كه سه سهم است م‪55‬ال دخ‪55‬تر خ‪55‬واهر حقيقى اس‪55‬ت‪ .‬يك‬
‫ششم كه يك سهم است مال دختر خواهر پدرى است‪ .‬يك ششم كه يك سهم است به دختر خ‪55‬واهر‬
‫مادرى‪ 5‬تعلق مىگيرد‪ ،‬چ‪55‬ون ف‪55‬رض م‪55‬ادرش يك ششم اس‪55‬ت‪ .‬باقيمان‪55‬ده يك س‪55‬هم به دخ‪55‬تر عم‪55‬وى‬
‫(حقيقى) داده مىشود‪ .‬چون سهم پدرش كه او قائم مقامش هست همين است‪.‬‬
‫مثالى ديگر‪ :‬شخصى فوت مىكند وارثانى‪ 5‬را بشرح زير پشت سر مىگ‪55‬ذارد‪ 5.‬دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر ‪-‬‬
‫پسر و خواهر حقيقى‪ ،‬پسر خواهر (مادرى‪ ،‬دختر خ‪55‬واهر (پ‪55‬درى) يك دوم به دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر‪ ،‬كه‬
‫ميراث مادرش هست داده مىشود و به پسر خواهر حقيقى يك دوم كه ف‪55‬رض م‪55‬ادرش هست داده‬
‫مىشود‪ 5.‬پسر خواهر مادرى بدليل وجود دختر ص‪55‬لبى محج‪55‬وب اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬ون اگر م‪55‬ادرش (اخت‬
‫خيفى) زنده مىبود‪ ،‬با بودن بنت ص‪5‬لبى م‪55‬يراث نمىبرد‪ 5.‬هم چ‪5‬نين دخ‪55‬تر ب‪5‬رادر‪( 5‬پ‪5‬درى) م‪5‬يراث‬
‫نمىبرد‪ 5.‬زيرا كسى كه او به ميت نسبت داده مىشود‪ ،‬يعنى برادر پدرى‪ ،‬اگر زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪ ،‬ب‪55‬دليل‬
‫وجود‪ 5‬خواهر حقيقه محجوب مىشد و ميراث نمىبرد‪ 5.‬به جدول شماره ‪ 3‬توجه شود‪.‬‬

‫‪390‬‬
‫‪2‬‬
‫بنت بنت‪1‬‬
‫بناخت حقيقى‪1‬‬
‫ابن اخت الأم‪0‬‬
‫بنت اخ لأب ‪0‬‬
‫اصل مسأله بدليل وجود‪ 5‬نصف از دو شروع‪ 5‬مىشود يك دوم به دختر دختر و يك دوم به پسر‬
‫خواهر حقيقى تعلق مىگيرد‪ 5.‬پسر خواهر مادرى‪ 5‬و دختر برادر‪ 5‬پدرى محجوب مىشوند‪.‬‬
‫مثالى ديگر‪ :‬شخصى فوت مىكند وارث‪5‬انى را بش‪5‬رح زير پشت سر مىگ‪5‬ذارد‪ 5.‬خاله و عم‪5‬ه‪-‬‬
‫خاله يك سوم را مىبرد‪ .‬زيرا ميراث مادرش كه او ق‪55‬ائم مق‪55‬امش هس‪55‬ت‪ ،‬اگر زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪ ،‬همين‬
‫ثلث مىب‪55‬ود‪ 5.‬و دو س‪55‬وم ديگر كه عب‪55‬ارت از دو س‪55‬هم است به عمه تعلق مىگ‪55‬يرد‪ 5.‬چ‪55‬را كه عمه‬
‫بوسيله پدر ميت‪ ،‬با ميت خويشاوندى‪ 5‬دارد و اگر پدر ميت زن‪55‬ده مىب‪55‬ود‪ ،‬در اين ح‪55‬الت باقيمان‪55‬ده‬
‫ميراث را به عنوان عاصب از آن خود مى كرد‪ ،‬اكنون كه دختر قائم مق‪55‬امش هست هم‪55‬ان س‪55‬هم‬
‫پدر را مىبرد‪ .‬به جدول شماره ‪ 4‬توجه شود‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫خاله‪1‬‬
‫عمه‪2‬‬
‫بدليل وجود ثلث‪ ،‬مسأله از سه شروع مىشود‪ .‬يك سوم كه يك سهم است به خاله داده مىشود‪5.‬‬
‫چ‪55‬ون م‪55‬يراث م‪55‬ادرش همين اس‪55‬ت‪ .‬دو س‪55‬وم ديگر كه عب‪55‬ارت از دو س‪55‬هم هس‪55‬تند به عمه تعلق‬
‫مىگيرد‪ 5.‬زيرا كسى كه عمه به ميت مىپيوندد يعنى پ‪55‬در ميت عاصب اس‪5‬ت‪ ،‬باقيمان‪55‬ده از م‪5‬يراث‬
‫ذوى الفروض را مىبرد‪ .‬عمه كه قائم مقامش هست نيز همان سهم پدر خود را مىبرد‪.‬‬
‫توجه‪ :‬الف) ذوى الأرحام با بودن حتى يك نفر از ذوى الفروض و عصبه م‪55‬يراث نمىبرن‪55‬د‪5.‬‬
‫چ‪55‬را كه باقيمان‪55‬ده از س‪55‬هم ذوى الف‪55‬روض دوب‪55‬اره به ذوى الف‪55‬روض برگردان‪55‬ده مىش‪55‬ود‪ 5‬تا اينكه‬
‫چيزى باقى نماند‪ .‬البته اگر ذوى الفروض ش‪55‬وهر‪ 5‬و يا همسر باش‪55‬ند آنگ‪55‬اه ذوى الأرح‪55‬ام م‪55‬يراث‬
‫مىبرن‪55‬د‪ .‬اگر شخصى ف‪55‬وت كند و وارث‪55‬انى بش‪55‬رح زير را پشت سر بگ‪55‬ذارد‪ .‬ب‪55‬رادر م‪55‬ادرى يا‬
‫پ‪55‬درى و عمه تم‪55‬ام تركه به ب‪55‬رادر‪ 5‬مىرسد و به عمه چ‪55‬يزى داده نمى ش‪55‬ود‪ .‬زي‪55‬را عمه از ذوى‬
‫الأرحام است و از تركه چيزى ب‪55‬اقى نمان‪55‬ده است تا ذوى الأرح‪55‬ام وارث آن ش‪55‬ود‪ .‬هم چ‪55‬نين اگر‬
‫كسى فوت كند و پشت سر خود‪ ،‬مادر و خاله را گذاش‪55‬ته باش‪55‬د‪ .‬كل تركه از آن م‪55‬ادر اس‪55‬ت‪ ،‬چه‬
‫از طريق ف‪55‬رض و چه از طريق‪ 5‬رد‪ ،‬و خاله در آن س‪55‬همى ن‪55‬دارد‪ .‬البته اگر كسى ف‪55‬وت نم‪55‬وده‪،‬‬
‫همسر و دخ‪555‬تر ب‪555‬رادر را پشت سر گذاش‪555‬ته اس‪555‬ت‪ .‬يك چه‪555‬ارم تركه به همسر داده مىش‪555‬ود و‬
‫باقيمانده به دختر برادر‪ 5‬تعلق مىگيرد‪ .‬چون برادرزاده قائم مقام برادر‪ 5‬است و ب‪55‬رادر از عص‪55‬به‬
‫است‪ .‬هر آنچه كه از ذوىالفروض باقيمانده است‪ ،‬آن را بخود اختصاص مىدهد‪.‬‬
‫ب) ذوى الأرحام اگر زياد هستند‪ .‬مانند‪ ،‬ذوى الف‪55‬روض و عص‪55‬بات با آن‪55‬ان معامله مىش‪55‬ود‪5.‬‬
‫يعنى اعلى موجب حرمان و محجوب شدن اسفل مىگردد و حقيقى‪ ،‬پدرى را محج‪55‬وب مىكن‪55‬د‪ .‬و‬
‫اگر ذوى الأرحام در خويشاوندى‪ 5‬با ميت مساوى‪ 5‬هستند‪ ،‬در ميراث نيز بطور‪ 5‬مس‪55‬اوى‪ 5‬ش‪55‬ريكند‪5.‬‬
‫هيچكدام بر ديگرى برترى‪ 5‬ندارد‪ _   + .‬در حق ذوى الأرحام‬
‫نيز اعمال مى گردد‪.‬‬
‫مثال‪ :‬شخصى فوت مىكند وارثانى‪ 5‬را بشرح زير پشت سر خود مىگ‪55‬ذارد‪ :‬بنت بنت (دخ‪55‬تر‬
‫دخ‪55‬تر) بنت بنت بنت (دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر) يا ابن بنت بنت (پسر دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر) كل تركه از آن‬
‫دختر دختر مىباشد‪ 5.‬دختر دختر دختر يا پسر دختر دخ‪55‬تر‪ ،‬س‪55‬همى ندارن‪55‬د‪ 5.‬چ‪55‬ون دخ‪55‬تر دخ‪55‬تر با‬
‫ميت نزديكتر است و نزديكتر‪ 5‬دورتر‪ 5‬را محجوب و محروم مىكند‪.‬‬

‫فصل هشتم‬
‫سوگند‪ 5‬و نذر‬
‫‪391‬‬
‫(سوگند خوردن) اين فصل مشتمل بر دو ماده است‬
‫ماده اول‪ :‬يمين‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف يمين‪ :‬يمين‪ ،‬بمع‪55‬نى س‪55‬وگند‪ 5‬خ‪55‬وردن به اس‪55‬ماء و ص‪55‬فات خداوند و يا به چ‪55‬يزى‬
‫ديگر مانند اينكه بگويد‪ :‬وهّللا چنين چنان مىكنم‪ .‬يا سوگند به ذاتى كه جان من در قبضه او است‪،‬‬
‫يا سوگند به ذاتى كه مقلب قلبها است‪ .‬يعنى قلبها در اختيار او است‪.‬‬
‫‪ -2‬سوگندهاى جايز و ناجايز‪ :‬سوگند خوردن با نامه‪55‬اى خداوند‪ 5‬ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را رس‪55‬ول‬
‫«باللّهِ َّالِذى َلا إِلهَ إَِّلا ُه ‪َ% %‬و» سوگند ياد كرده است‪ ،‬همچنين س‪55‬وگند‪ 5‬ي‪55‬اد ك‪55‬رده‬
‫اكرم ص بدينصورت‪ِ :‬‬
‫ه» (سوگند به ذاتى كه جان محمد در قبضه او اس‪55‬ت)‪ ،‬جبرئيل ÷‬
‫حمٍَّد ِبَيِد ِ‬
‫س ُم َ‬
‫ى َنفْ ُ‬
‫«وَّالِذ ْ‬
‫است به‪َ :‬‬
‫«وعَِّزِتكَ َلا يسمع بها أحد إَّلا دََخَلهَا» سوگند‪ 5‬خوردن‬ ‫نيز به عزت خدا سوگند‪ 5‬ياد كرده و گفته است‪َ :‬‬
‫بجز نامها و ص‪5‬فات خداوند‪ 5‬ج‪5‬ايز نيس‪5‬ت‪ ،‬خ‪5‬واه محلوفبه (مقسم ب‪5‬ه) (چ‪5‬يزى كه بن‪5‬ام آن س‪5‬وگند‬
‫خورده مىشود‪ .)5‬از نظر شرعى ذىشان و عظمت باشد‪ ،‬مانند كعبه مشرفه و نام پي‪55‬امبر‪ 5‬يا نباش‪55‬د‪.‬‬
‫ت» (متفق عليه) «هر كس‬ ‫«مْن ك ‪%%‬انَ َحِالفً‪% %‬ا َفْلَيحْلِ‪ْ % %‬‬
‫ف ِباللّهِ تع ‪%%‬الى أَْو ِلَيص‪ْ% %‬مُ ْ‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫مىخواهد‪ 5‬س‪55‬وگند خ‪55‬ورد‪ ،‬به ن‪55‬ام هّللا س‪55‬وگند‪ 5‬خ‪55‬ورد يا س‪55‬اكت و خ‪55‬اموش باشد»‪ ،‬و مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا‬
‫ون» (ابوداود‪ 5‬و نسائى)‪« .‬بجز به نام هّللا سوگند نخوري‪55‬د‪،‬‬
‫حِلفُ ‪% %‬وا إَّلا وَأَْنُتْم ص ‪َ% %‬ادُِق َ‬
‫حِلفُ ‪% %‬وا إَّلا ِباللّهِ وال َت ْ‬
‫َت ْ‬
‫ف ِبغَيْ‪ِ% %‬ر اللّهِ َفقَ‪ْ% %‬د أَش‪َْ% %‬رَك» (احمد)‪« .‬هر‬
‫«وَمْن حَلَ‪َ % %‬‬
‫مگر اينكه صادق و راستگو باشيد»‪ ،‬و مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ف ِبغَيْ‪% %‬رِ اللّهِ َفقَ ‪ْ%%‬د َكفَ ‪%%‬رَ»‬
‫«ومَْن َحلَ‪َ % %‬‬
‫كس بغيرخدا‪ 5‬سوگند خورد‪ ،‬مرتكب شرك شدهاست»‪ .‬مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫(حاكم)‪« .‬هر كس به نام غير هّللا سوگند خورد‪ 5.‬كفران نعمت كرده است»‪.‬‬
‫‪ -3‬اقسام سوگند‪ -1 5:‬يمين غموس‪ :‬سوگند‪ 5‬غموس اين است كه شخص عمدا و قصدا سوگند‪5‬‬
‫دروغين بخورد‪ .‬مانند اينكه بگويد‪ :‬بخدا سوگند اين كاال را به مبلغ پنجاه ه‪55‬زار لاير خري‪55‬دهام‪ 5‬و‬
‫حال آنكه آن را با اين مبلغ نخريده است‪ .‬يا بگويد‪ :‬بخدا من فالن كار را انجام دادهام و در واقع‬
‫آن را انجام نداده است‪ .‬اين سوگند‪ 5‬بدان جهت غموس نام دارد كه صاحبش را در گناهان غوطه‬
‫داده و غرق كرده است‪ .‬زيرا كه غموس بمعنى غوطه خوردن و غوطه دادن است‪ .‬سوگندى كه‬
‫در ح‪55‬ديث زير ذكر ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬منظ‪55‬ور‪ 5‬از آن همين س‪55‬وگند‪ 5‬غم‪55‬وس اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ان»‬‫ال امرِ ٍئ ُّمس ‪ِْ%‬لٍم َلَقىَ اللّهَ َوهُ ‪%‬وَ َعَليْ ‪ِ%‬ه غَضْ‪َ%‬ب ٌ‬
‫اجرٌ ِلَيْقَتطِ ‪َ%‬ع ِبها مَ ‪ُ %‬‬
‫«مْن حَلَ ‪%‬فَ َعَلى َيِمْيٍن َوهُ ‪%‬وَ ِفْيها فَ ‪ِ %‬‬
‫مىفرمايد‪َ :‬‬
‫(متفق عليه)‪« .‬هر كس سوگند دروغين بخورد تا مال مسلمانى‪ 5‬را به ناحق از آن خود كند‪ ،‬خ‪55‬دا‬
‫را در حالى مالقات مىكند كه بر وى خشم كرده است»‪.‬‬
‫حكم يمين غموس‪ :‬اگر كسى سوگند غموس خورد با كفاره دادن از آن پاك نمىش‪55‬ود بلكه توبه‬
‫و استغفار الزم است‪ .‬زيرا گناه آن فوقالعاده زياد است‪( .‬امام شافعى ‪ /‬كفاره را در يمين غموس‬
‫واجب مىداند)‪ .‬علىالخصوص زمانى‪ 5‬كه منظور‪ 5‬از آن گرفتن مال مسلمان باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬يمين لغو‪ :‬سوگند‪ 5‬لغو‪ ،‬آن است كه بدون قصد واراده سوگند بر زبان جارى گردد‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫سخن كسانى كه به كثرت در كالم خود وهّللا ‪ ،‬باهّلل مىگوين‪5‬د‪ ،‬از حض‪5‬رت عايشه ل روايت اس‪5‬ت‪.‬‬
‫الرجُ ‪ِ% %‬ل ِفى ِبْيتِ ‪% %‬هِ َلا َواللّهِ» (بخارى‪« .)5‬يمين لغو مانند اينكه ش‪55‬خص‬ ‫«اللغْ ‪ُ% %‬و ِفى ْالَيِمْيِن‪ ،‬كالمُ َّ‬
‫مىفرمايد‪َّ :‬‬
‫در خانه خود بگويد‪ :‬نه به خدا‪( ،‬آرى بخدا و غيره)» از جمله سوگند لغو‪ ،‬اين است كه مس‪55‬لمان‬
‫بر اساس گمان خود سوگند‪ 5‬مىخورد كه فالن مسأله چنين است و بعد خالف آنچه كه گمان ك‪55‬رده‬
‫است‪ ،‬ظاهر مىشود‪5.‬‬
‫حكم س‪55‬وگند لغو اين است كه نه گن‪55‬اه دارد و نه كف‪55‬اره‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  + :‬‬
‫‪( _        ‬المائدة‪:‬‬
‫‪« .)89‬خداوند‪ 5‬در برابر س‪55‬وگند لغو ش‪5‬ما را م‪55‬ورد مؤاخ‪5‬ذه ق‪55‬رار نمىدهد البته در برابر س‪5‬وگند‪5‬‬
‫منعقده مورد‪ 5‬مواخذه قرار‪ 5‬خواهيد گرفت»‪.‬‬

‫‪392‬‬
‫‪ -3‬سوگند منعقده‪ :‬آن است كه درباره انجام يا عدم انجام كارى در مستقبل سوگند مىخ‪55‬ورد‪5،‬‬
‫مانند اينكه مسلمانى‪ 5‬مىگويد‪« :‬واللّهِ لَأَْفعََلَّن كَ ‪% %‬ذا‪ ،‬أَْو واللّهِ َلا أَْفعَ ‪ُ% %‬ل كَ ‪% %‬ذا» به خدا سوگند چنين خ‪55‬واهم‬
‫كرد‪ ،‬يا بخدا سوگند من چنين نخواهم كرد‪ .‬اين سوگندى است كه ح‪55‬انث در آن مؤاخ‪55‬ذه مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫خداوند‪ ،‬مىفرمايد‪( _    + :‬المائدة‪ .)89 :‬يعنى در‬
‫برابر سوگندهاى منعقده شما مورد باز خواست قرار‪ 5‬خواهند گرفت‪.‬‬
‫حكم س‪55‬وگند منعق‪55‬ده‪ :‬حكم هر كس كه در آن ح‪55‬انث ش‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى خالف س‪55‬وگند‪ 5‬عمل كن‪55‬د‪،‬‬
‫مرتكب گناه شده است‪ ،‬بر وى كفاره الزم است‪ .‬اگر كفاره را انجام داد‪ ،‬گناه ساقط‪ 5‬مىگردد‪.‬‬
‫‪ -4‬كفاره چگونه ساقط‪ 5‬مىشود؟ كفاره و گناه از كسى كه سوگند خورده است به دو صورت‬
‫ساقط‪ 5‬مىگردد‪.‬‬
‫‪ -1‬كارى كه بر انجام ندادن آن سوگند خورده است‪ ،‬آن را به فراموشى‪ ،‬خطا و اجبار انجام‬
‫دهد يا كارى را كه بر انج‪55‬ام آن س‪55‬وگند‪ 5‬خ‪55‬ورده اس‪55‬ت‪ .‬آن را به فراموش‪55‬ى‪ ،‬خطا يا اجب‪55‬ار ت‪55‬رك‬
‫اسُتْكرُِهوْا َعَلْيهِ»‬
‫ان َومَا ْ‬
‫سَي ُ‬
‫الن ْ‬ ‫كند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬رُِفَع عَْن أَُّمِتى ْال َ‬
‫خطَأُ َو ِّ‬
‫(شرح و ترجمه حديث در مباحث گذشته آمده است)‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر در حال سوگند‪ 5‬خوردن اس‪55‬تثناء كند و بگوي‪55‬د‪« :‬إْن ش ‪%%‬اءَاللّه» و يا اگر خ‪55‬دا بخواهد اگر‬
‫اس‪55‬تثناء در مجلسى كه س‪5‬وگند‪ 5‬خ‪5‬ورده است گفته ش‪5‬ود‪ ،‬ش‪55‬خص ح‪55‬انث نمىش‪55‬ود‪ ،‬و چ‪5‬ون ح‪5‬انث‬
‫«مْن حَلَ ‪%‬فَ َوقَ ‪%‬الَ إِْن ش‪%%‬اءَ اللّهُ‬‫نمىشود‪ 5،‬گناه و كفاره بروى‪ 5‬واجب نيست‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ث» (اصحاب سنن سواى ابىداود‪.)5‬‬ ‫حِن ْ‬
‫َلْم َي ْ‬
‫‪ -5‬در موارد خير ح‪55‬انث ش‪55‬دن مس‪55‬تحب اس‪55‬ت‪ :‬هرگ‪55‬اه مس‪55‬لمان برت‪55‬رك‪ 5‬عمل خ‪55‬يرى س‪55‬وگند‪5‬‬
‫خورد‪ ،‬مس‪55‬تحب است كه خالف س‪55‬وگند خ‪55‬ود عمل ك‪55‬رده آن ك‪55‬ار را كه ب‪55‬راى نك‪55‬ردنش س‪55‬وگند‬
‫خورده است‪ ،‬انجام دهد و كفاره سوگندش‪ 5‬را بپردازد‪ 5.‬خداوند مىفرمايد‪  + :‬‬
‫يرها‬
‫ت َغ َ‬
‫ت عََلى َيمِْيٍن فَ ‪%‬رََأْي َ‬
‫‪( _ ‬البقرة‪ .)224 :‬و در حديث آمده است‪« :‬إَذا حََلْف َ‬
‫ك» (مسلم)‪« .‬هرگاه سوگند‪ 5‬خ‪55‬وردى و خالف س‪55‬وگند‪5‬‬ ‫ى ُه‪%%‬وَ َخيْ ‪%%‬رٌ َوَكِّفرْ َعْن ِيمِْينِ ‪َ %%‬‬
‫َخيْ ‪%%‬راً مِْنها فَ ‪ْ%%‬أتِ َّالِذ ْ‬
‫عملى را بهتر تش‪55‬خيص دادى‪ ،‬آن عمل را كه به‪55‬تر مىدانى انج‪55‬ام ب‪55‬ده و بعد كف‪55‬اره س‪55‬وگندت را‬
‫بپرداز‪.»5‬‬
‫‪ -6‬تبرئه كردن شخص در سوگند واجب است‪ :‬هرگاه مسلمانى‪ 5‬سوگند بخورد‪ 5‬كه فالن ك‪55‬ار‬
‫را انجام مىدهم‪ ،‬بر ديگران است كه زمينه تبرئه او را از سوگندش‪ 5‬ف‪55‬راهم‪ 5‬كنند تا ح‪55‬انث نش‪55‬ود‪،‬‬
‫اگر برايش ممكن است‪ .‬به زنى در زمان رسول اكرم ص خرمائى‪ 5‬هديه شده بود‪ ،‬آن زن نصف‬
‫خرما را خورده و نصف ديگر را گذاشت‪ .‬شخص هديه كننده س‪55‬وگند خ‪55‬ورد كه نصف ديگر را‬
‫نيز زن بخورد‪ ،‬اما آن زن از خوردن نصف ديگر خوددارى‪ 5‬كرد‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به‬
‫او فرمود‪« 5:‬ابرئيها ف‪%%%‬إن الإثم على ْالُمحنث» او را برى كن زيرا گناه حنث بر گ‪55‬ردن كسى است كه‬
‫حالف را وادار به حنث مىكند‪.‬‬
‫‪ -7‬سوگند بر حسب نيت حالف است‪ :‬در حانث شدن و نش‪55‬دن نيت ش‪55‬خص س‪55‬وگند‪ 5‬خورن‪55‬ده‬
‫معتبر است‪ ،‬زيرا تمام اعمال به نيت بستگى دارند و براى هر شخص آنچه هست كه نيت ك‪55‬رده‬
‫اس‪55‬ت‪ .‬روى اين اصل اگر شخصى‪ 5‬س‪55‬وگند‪ 5‬خ‪55‬ورد‪ 5‬كه بر روى زمين نمىخوابد و نيتش از زمين‬
‫فرش است‪ ،‬پس اين سوگند‪ 5‬بر حسب نيت او است‪ ،‬يعنى اگر روى فراش نخوابد‪ 5‬حانث نمىشود‪5،‬‬
‫هر كس سوگند خورد‪ 5‬كه اين پارچه را نپوشد‪ 5‬و منظورش‪ 5‬پوشيدن به عن‪55‬وان قميص اس‪55‬ت‪ ،‬اگر‬
‫بصورت‪ 5‬شلوار آن را بپوشد‪ 5‬حانث نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -8‬كفاره يمين يكى از اين چهار مورد است‪:‬‬

‫‪393‬‬
‫‪-1‬اطعام ده مسكين كه به هر مسكين دو كيلو و دويست گرم گندم بدهد يا اينكه ده مسكين را‬
‫نهار يا شام بدهد تا سير بخورند يا به هر مسكين به مق‪55‬دار الزم ن‪55‬ان و خ‪55‬ورش ب‪55‬راى يك وع‪55‬ده‬
‫بدهد‪.‬‬
‫‪ -2‬به ده مسكين لباس بان‪55‬دازه ك‪55‬افى يع‪55‬نى هم‪55‬ان مق‪55‬دار لب‪55‬اس كه بتواند با آن نم‪55‬از خوان‪55‬د‪،‬‬
‫بدهد‪ ،‬اگر به مساكين زن لباس مىدهد‪ ،‬همراه جامه روسرى نيز باشد‪ ،‬زي‪55‬را كه نم‪55‬از زن ب‪55‬دون‬
‫روسرى صحيح نيست‪ ،‬يك جامه و روسرى‪ 5‬حداقل لباسى است كه ب‪55‬راى زن‪5‬ان در نم‪55‬از كف‪5‬ايت‬
‫مىكند‪.‬‬
‫‪ -3‬تحرير رقبه‪ :‬آزاد كردن يك غالم يا كنيز‪.‬‬
‫‪ -4‬سه روز‪ ،‬روزه گرفتن متوالى اگر مقدور باشد و اگرنه بطور‪ 5‬متفرق روزه گيرد‪.‬‬
‫تا از اطعام‪ ،‬لباس و آزاد ك‪55‬ردن غالم و كن‪55‬يز ع‪55‬اجز نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬نمىتواند بص‪55‬ورت روزه‬
‫گ‪55‬رفتن كف‪55‬اره بده‪55‬د‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪    + :‬‬
‫‪            ‬‬
‫‪_         ‬‬
‫(المائدة‪« .)89 :‬كفاره (سوگند‪ )5‬از اين قرار است‪ :‬اطعام يا لباس دادن به ده مسكين از نوع غذا‬
‫و لباسى كه شما مىخوريد‪ 5‬و مىپوشيد يا آزاد ك‪55‬ردن يك غالم و كن‪55‬يز اگر اينها مق‪55‬دور نباش‪55‬ند سه‬
‫روز‪ ،‬روزه گرفتن است‪ .‬اين است كفاره سوگند‪ 5‬شما هر گاه سوگند خورديد»‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬نذر‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف نذر‪ :‬نذر بمع‪55‬نى الزم ك‪55‬ردن يك عب‪55‬ادت ب‪55‬راى خداوند بر عه‪55‬ده خ‪55‬ود كه از پيش‬
‫وم أَْو ص ‪ُ َ% %‬‬
‫الة‬ ‫ام يَ ‪ٍ % %‬‬
‫الزم نب‪55‬وده است و ب‪55‬دون ن‪55‬ذر الزم نمىش‪55‬ود‪ .‬مانن‪55‬د‪ :‬اين كه بگوي‪55‬د‪« :‬للّهِ عََلَّى ص ‪َِ% %‬ي ُ‬
‫َرْكعََتْيِن» بر من است كه براى خداوند‪ 5‬فالن روز را روزه بگيرم‪ ،‬يا دو ركعت نماز بخوانم‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم نذر‪ ،‬بشرح زير است‪ :‬نذر مطلق كه منظور‪ 5‬از آن خشنودى‪ 5‬خداوند باش‪55‬د‪ ،‬مب‪55‬اح و‬
‫جايز است‪ .‬نذر كردن روزه‪ ،‬نماز و صدقه‪ ،‬و وفا به اين نذر نيز واجب است‪.‬‬
‫نذر مقيد مكروه است‪ .‬مانند‪ :‬اگر خداوند‪ 5‬بيمار مرا شفا دهد‪ ،‬دو روز يا كمتر يا بيشتر‪ 5‬روزه‬
‫مىگ‪55‬يرم‪ ،‬يا فالن مبلغ را ص‪55‬دقه مىكنم‪ .‬حض‪55‬رت ابن عب‪55‬اس م از رس‪55‬ول هّللا ص روايت مىكن‪55‬د‪:‬‬
‫خيْ‪ِ% %‬ل» (متفق عليه)‪.‬‬ ‫ال ْالَب ِ‬
‫ج بِ‪% %‬هِ ِمْن مَّ ِ‬
‫خِر ُ‬ ‫«نَهى رس ‪%%‬ولُُ اللّهِ ص عَِن َّ‬
‫النْذِر َوقَ‪% %‬الَ‪ :‬إَّنُه َلا يَ‪ُ% %‬ردُّ ش‪َْ% %‬يًئا وإَِّنما َيس‪َْ% %‬ت ْ‬ ‫َ‬
‫رس‪55‬ولاهّلل ص از ن‪55‬ذر نهى ك‪55‬رده و فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ :‬ن‪55‬ذر هيچ مش‪55‬كلى را حل نمىكند و آف‪55‬تى را‬
‫برنمىگرداند‪ 5.‬البته موجب مىشود كه بخيل مالش را انفاق كند»‪.‬‬
‫نذر اگر بمنظور‪ 5‬خشنودى‪ 5‬هّللا نباشد حرام است‪ .‬مانند نذر كردن براى قبور‪ 5‬اولي‪55‬اء و ارواح‬
‫نيك‪55‬ان و ص‪55‬الحان‪ .‬مانن‪55‬د‪ :‬اينكه بگوي‪55‬د‪ :‬اگر خداوند‪ 5‬بيم‪55‬ار م‪55‬را ش‪55‬فا داد‪ ،‬بر م‪55‬زار فالن ولى‬
‫گوسفندى‪ 5‬يا گ‪55‬اوى ذبح مىكنم يا فالن مبلغ يا ك‪55‬اال را‪ ...‬اين گونه ن‪55‬ذر‪ ،‬ب‪55‬دليل اينكه بمع‪55‬نى منتقل‬
‫كردن عبادت براى غير خداوند است‪ ،‬حرام و شرك است خداوند مىفرمايد‪ + :‬‬
‫‪( _   ‬النس‪55‬اء‪« .)36 :‬خ‪55‬دا را عب‪55‬ادت كنيد و هيچ چ‪55‬يزى را با وى‬
‫شريك نگيريد‪.»5‬‬
‫‪ -3‬انواع نذر‪ -1 :‬نذر مطلق بمنزله خبر است كه از زبان مسلمان ب‪55‬يرون مىآي‪55‬د‪ .‬مانن‪55‬د‪ :‬ن‪55‬ذر‬
‫كردهام‪ 5‬كه براى خداون‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى ب‪55‬راى خش‪55‬نودى خداوند‪ 5‬سه روز روزه بگ‪55‬يرم يا ده مس‪55‬كين را‬
‫اطعام كنم‪ .‬منظ‪55‬ورش از اين ن‪55‬ذر حص‪55‬ول ث‪55‬واب و تق‪55‬رب إلى هّللا باش‪55‬د‪ .‬حكم اين گونه ن‪55‬ذر اين‬
‫است كه وفا‪ ،‬يعنى عمل كردن به آن واجب است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5‬د‪  + :‬‬
‫‪( _ ‬النحل‪« .)91 :‬وقتى با خدا عهد كرديد‪ 5‬به عهدتان وفا كنيد»‪ .‬و مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪( _ ‬الحج‪« .)29 :‬به نذرهاىتان وفا كنيد»‪.‬‬
‫«للّهِ َعَلىَّ نَ ‪ْ% %‬ذٌر» من براى خدا ن‪55‬ذر ك‪55‬ردم‪ .‬اما ن‪55‬وعيت ن‪55‬ذر را‬ ‫‪ -2‬نذر مطلق غير معين‪ :‬مانند‪ِ :‬‬
‫مش‪555‬خص نمىكند كه روزه‪ ،‬نم‪555‬از يا ص‪555‬دقه اس‪555‬ت‪ .‬و حكم ن‪555‬ذر مطلق غ‪555‬ير معين اين است كه‬

‫‪394‬‬
‫ارُة النَّْذِر إِذَا َلْم ُيس‪ََّ% % %‬مهِ َكَّفارَُة‬ ‫بمنظور وفا بدان كفاره يمين واجب است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«كفَّ َ‬
‫َيِمْيٍن» (مسلم)‪« .‬وقتى نذر مشخص نباشد‪ ،‬كفاره آن‪ ،‬كفاره يمين است»‪ .‬بعضىها‪ 5‬براى ايفاء ن‪55‬ذر‬
‫مطلق غير معين‪ ،‬اقل آنچه كه بدان نذر گفته مىشود‪ ،‬مانند دو ركعت نم‪55‬از يا يك روز‪ ،‬روزه را‬
‫كافى دانستهاند‪5.‬‬
‫‪ -3‬ن‪55‬ذر مقيد به فعل و عمل خداون‪55‬د‪ 5:‬اين ن‪55‬ذر بمنزله ش‪55‬رط اس‪55‬ت‪ .‬مانند اينكه بگوي‪55‬د‪ :‬اگر‬
‫خداوند‪ 5‬بيمار م‪55‬را ش‪55‬فا داد يا گم ش‪55‬ده م‪55‬را پي‪55‬دا ك‪55‬رد‪ ،‬ده مس‪55‬كين را طع‪55‬ام مى دهم يا ده روز‪ 5‬را‬
‫روزه مىگ‪55‬يرم‪ 5.‬حكم اين گونه ن‪55‬ذر اين است كه اين ن‪55‬ذر هر چند كه مك‪55‬روه است اما وفا ب‪55‬دان‬
‫واجب است‪ .‬هر گاه خداوند‪ 5‬نيازش را برآورد‪ ،‬انجام آن عبادت كه در نذر آن را اسم برده است‬
‫واجب مىگردد‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬مَْن نَ ‪َ%‬ذَر أَْن ُيطِ ‪ِ%‬ع اللّهَ َفْلُيِطعْ ‪ُ%‬ه» (بخاري)‪« .‬هر كس نذر كند‬
‫كه خدا را عبادت كند‪ ،‬بايد او را عبادت كند»‪ .‬و اگر خداوند ني‪55‬ازش را ت‪55‬أمين نكن‪55‬د‪ ،‬وفا بر وى‬
‫واجب نيست‪.‬‬
‫‪ -4‬نذر مقيد به فعل و عمل بنده و آن را نذر لجاج نيز مىگويند‪ 5.‬مانند‪ :‬اگر چنين ك‪55‬ردم‪ ،‬يك‬
‫ماه را روزه مىگيرم‪ ،‬يا فالن مبلغ از مالم را صدقه مىكنم‪.‬‬
‫حكم اين نذر‪ ،‬اين است كه ناذر (كسى كه نذر كرده است) اختيار دارد‪ ،‬يا نذرش را وفا كند‬
‫ارتُ‪% %‬هُ‪،‬‬
‫ب َوَكفَّ َ‬ ‫يا اينكه خود را حانث كند و كفاره يمين بدهد‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لا نَ‪ْ% %‬ذَر ِفى َغض‪ٍ َ% %‬‬
‫َكَّفارَةُ َيِمْيٍن» (سعيد فى مسنده)‪« .‬ن‪55‬ذر در ح‪55‬ال خشم و غضب ص‪55‬حيح نيست و كف‪55‬اره آن‪ ،‬كف‪55‬اره‬
‫يمين است»‪ .‬وقتى‪ 5‬آدم لج باز نذر كند‪ ،‬حتما نذر او توأم با خشم و غضب است‪.‬‬
‫‪ -5‬نذر معصيت‪ :‬نذر معصيت آن است كه انجام دادن عمل حرام يا ترك واجبى را نذر كند‪.‬‬
‫مثال نذر كند كه يك نفر مؤمن و مسلمانى را بزند يا نمازى‪ 5‬را ترك كن‪55‬د‪ .‬حكم اين گونه ن‪55‬ذر اين‬
‫است كه وفا بدان حرام است رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«مْن نَ‪َ%‬ذَر أْن ُيطِ‪ِ%‬ع اللّهَ َفْلُيِطعْ‪ُ%‬ه َومَْن نَ‪َ%‬ذَر أَْن َّيْعص‪َِ%‬يُه‬
‫صْيهِ» (احمد‪ ،‬ترمذى‪ ،‬ابوداود‪« .)5‬هر كس نذر كند كه خدا را عبادت كند‪ ،‬بايد او را عب‪55‬ادت‬ ‫َفَلا َيْع ِ‬
‫كند و هر كس نذر كند كه خدا را معصيت كند او را معص‪55‬يت نكند»‪ .‬البته علم‪55‬اء بر اين باورند‪5‬‬
‫كه‪ ،‬كسى چ‪55‬نين ن‪55‬ذر كن‪55‬د‪ ،‬بر وى كف‪55‬اره يمين واجب اس‪55‬ت‪ ،‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا نَ ‪ْ%%‬ذَر ِفى‬
‫ارةُ َيمِْيٍن» نذر در گناه اعتبار ندارد و كفاره آن‪ ،‬كفاره يمين است‪.‬‬ ‫صيَ ٍة َوَكَّفارَُتُه‪َ ،‬كفَّ َ‬
‫م ْع ِ‬
‫َ‬
‫‪ -6‬نذر كردن آنچه كه در ملك يا در توان انسان نيست‪ .‬مانند‪ ،‬اينكه نذر مىكند كه غالم فالن‬
‫شخص را آزاد كند يا كوهى از طال را صدقه كند‪ .‬حكم اين ن‪55‬ذر اين است كه كف‪55‬اره يمين بده‪55‬د‪.‬‬
‫ك» ن‪55‬ذر در آنچه كه در اختي‪55‬ار انس‪55‬ان نيس‪55‬ت‪ ،‬اعتب‪55‬ار‬ ‫«لا نَ ‪ْ%%‬ذَر َفى مَ ‪%%‬ا َلا َيمْلِ ‪ُ %%‬‬
‫در حديث آمده است‪َ ،‬‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ -7‬نذر براى حرام كردن آنچه كه خداوند آن را حالل كرده است‪ .‬مانند اين كه‪ ،‬خوردنى‪ 5‬و‬
‫نوشيدنى مباح و حاللى را حرام كن‪55‬د‪ .‬حكم اين گونه ن‪55‬ذر اين است كه آن طع‪55‬ام و ش‪55‬راب ح‪55‬رام‬
‫نمىشود‪ 5.‬زي‪55‬را هيچ چ‪55‬يزى كه خداوند‪ 5‬آن را حالل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬ح‪55‬رام نمىش‪55‬ود‪ 5‬و اگر كسى چ‪55‬يز‬
‫حاللى را حرام كند‪ ،‬بر وى كف‪55‬اره يمين الزم مىش‪55‬ود‪ 5.‬البته ح‪55‬رام ك‪55‬ردن همسر حكم ج‪55‬داگانهاى‬
‫دارد كه قبال بيان گرديد‪.‬‬
‫توجه‪:‬‬
‫هر كس تمام دارائىاش را نذر كند‪ ،‬دادن يك سوم كفايت مىكند‪ ،‬اگر نذر‪ ،‬نذر مطلق باشد‪ .‬و‬
‫اگر نذر‪ ،‬نذر ضد و لجاج است فقط كفاره يمين بدهد‪.‬‬
‫هر كس طاعت و عبادتى را نذر كند‪ ،‬و پيش از انجام آن بميرد‪ ،‬ولى او آن را به ني‪55‬ابت از‬
‫وى انجام دهد‪ .‬در حديث صحيح آمده است‪ :‬زنى از عبد هّلل بن عمر م سوال كرد و گفت‪ :‬مادرم‬
‫نذر كرده ب‪55‬ود كه در مس‪55‬جد قباء نم‪55‬از بخواند و قبل از اينكه ب‪55‬دان عمل كن‪55‬د‪ ،‬زن‪55‬دگى را ب‪55‬درود‬
‫گفت‪ .‬عبدهّللا بن عمر م دستور داد به دخترش كه به نيابت از وى در مسجد قباء نماز خواند‪.‬‬
‫‪395‬‬
396
‫فصل نهم‬
‫ذبح‪ ،‬شكار‪ ،‬طعام و نوشيدنى‬
‫(زكات‪ ،‬يعنى ذبح كردن حيوان) در اين فصل سه ماده وجود‪ 5‬دارد‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬ذكات (ذبح)‪:‬‬
‫‪ -1‬ذكات‪ ،‬يعنى ذبح كردن حيوان حالل گوشت و نحر كردن آن‪.‬‬
‫‪ -2‬حيوانهائى‪ 5‬كه ذبح يا نحر مىشوند‪ 5،‬گوسفند و تمام انواع آن‪ ،‬پرندگان و مرغهاى محلى و‬
‫ماشينى‪ 5‬و گاو ذبح مىشوند‪ 5،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪( _   + :‬الصافات‪:‬‬
‫‪ .)107‬منظور‪ 5‬ذبح‪ ،‬قوچ است‪ .‬گاو نيز ذبح مىشود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  + :‬‬
‫‪( _  ‬البقرة‪« .)6 :‬خداوند شما را به ذبح گ‪55‬او امر مىكند»‪ ،‬نحر گ‪55‬او ن‪55‬يز‬
‫جايز است‪ .‬از روايات صحيح ثابت است كه رسول اكرم ص گ‪55‬او را نحر ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ .‬گ‪55‬او هم‬
‫نقطه ذبح را دارد و هم نقطه نحر را‪ ،‬البته شتر بايد نحر شود و نه ذبح‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ش‪55‬تر‬
‫را در حالى كه ايستاده و دستش را بسته بود‪ ،‬نحر كرده است‪( .‬بخارى‪.)5‬‬
‫‪ -3‬تعريف ذبح و نح‪555‬ر‪ :‬ذبح عب‪555‬ارت است از بري‪555‬دن گلو و سه رگ ب‪555‬زرگى‪ 5‬كه در گل‪555‬و‪،‬‬
‫بنامه‪55‬اى‪ 5‬م‪55‬رى و ودجين وج‪55‬ود دارن‪55‬د‪ ،‬نحر بمع‪55‬نى زدن ن‪55‬يزه و ك‪55‬ارد بر ص‪55‬فحه گ‪55‬ردن ش‪55‬تر‪،‬‬
‫نقطهاى كه قالده را در آن آوي‪55‬زان مىكنن‪55‬د‪ ،‬و آن نقطهاى است كه آله ذبح از آنجا به قلب ش‪55‬تر‬
‫اثر مىگذارد و شتر به سرعت تمام جان مىدهد‪.‬‬
‫‪ -4‬نحوه ذبح و نحر‪ :‬ذبح اين است كه گوسفند روى پهلوى چپ و رو به قبله خوابانده ش‪55‬ود‪،‬‬
‫«بس ‪ِْ%‬م اللّهِ اللّهُ أَْكبَ‪%%‬رْ»‬ ‫و پيش از آن آله ذبح‪ ،‬كارد و غيره آماده كرده شود‪ ،‬بعد كسى كه ذبح مىكند ِ‬
‫گويد و حيوان مورد‪ 5‬ذبح را در كنترل خود گرفته و فورا‪ 5‬حلقوم‪ ،‬مرى و شاهرگها را قطع كند‪.‬‬
‫اما نحر‪ ،‬عبارت است از اينكه دست چپ شتر در حالى كه ايستاده است بسته شود‪ ،‬بعد نحر‬
‫كننده صفحه گردن آن را نيزه زند و بسماهّلل اللّهاكبر گويد‪ ،‬زدن ن‪55‬يزه و ك‪55‬ارد بر ص‪55‬فحه گ‪55‬ردن‬
‫را ادامه دهد تا جان شتر بيرون آيد‪ ،‬حض‪55‬رت عبدهّللا ابن عمر م خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه ش‪55‬تر را‬
‫خوابانده و ذبح مىكرد‪ ،‬فرم‪5‬ود‪ْ « 5:‬اب َع ْث َها قِيَ ًاما ُم َقيَّ َدةً‪ُ ،‬س‪%%‬نَّةَ ُم َح َّم ٍد ص» (متفق علي‪5‬ه)‪« .‬آن را بلند كن‬
‫و در حالى كه ايستاده است ذبح كن‪ .‬سنت رسول اكرم ص همين است»‪.‬‬
‫‪ -5‬شرايط صحت ذبح‪:‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َّم َوذُك َر َعلَْي‪%%‬ه ا ْس‪ُ %‬م‬ ‫‪ -1‬آله ذبح تيز باشد و خون را بريزد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ « :‬ما أَْن َه َر الد َ‬
‫الظ ْفُر» (متفق عليه)‪« .‬بجز استخوان و ناخن‪ ،‬هر آلهاى كه خون را بريزد و‬ ‫اللَّ ِه فَ ُك ْل َلْي َ‬
‫س ْالعَْظُم َو ُّ‬
‫بر آن جانور‪ 5‬موقع ذبح نام هّللا گرفته شود‪ ،‬گوشت آن حالل است»‪.‬‬
‫سم اللّهِ» گفته شود‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪+ :‬‬ ‫سِم اللّهِ اللّهُ أْكَبرْ يا فقط ِب ِ‬
‫‪ -2‬موقع ذبح‪ ،‬نام خدا «ِب ْ‬
‫‪( _      ‬األنعام‪« .)121 :‬از آنچه كه موقع ذبح اسم‬
‫َّم َوذُكِ ‪%َ %‬ر َعلَْي‪%ِ %%‬ه ا ْس ‪ُ %%‬م‬
‫خدا بر آن گرفته نشده است نخوريد‪ »5‬رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ « :‬ما أَْن َه‪%َ %‬ر ال ‪%%‬د َ‬
‫اللَّ ِه» «هر آنچه خون را ريخته و نام هّللا بر آن ذكر شود‪ ،‬آن را بخوريد»‪.‬‬
‫‪ -3‬قطع كردن حلقوم همراه با قطع مرى و ودجين همزمان انجام گيرد‪.‬‬
‫‪ -4‬اهليت ذبح كنن‪5‬ده‪ :‬يع‪55‬نى عاق‪5‬ل‪ ،‬ب‪55‬الغ مس‪55‬لمان باش‪55‬د‪ ،‬البته ناب‪55‬الغ كه نزديك به سن بل‪55‬وغت‬
‫رس‪55‬يده باشد و درك و تش‪55‬خيص الزم در او يافته ش‪55‬ود‪ ،‬مىتواند‪ 5‬ذبح كن‪55‬د‪ ،‬زن و اهل كت‪55‬اب ن‪55‬يز‬
‫مىتواند‪ 5‬ذبح كند چنانكه خداوند مىفرمايد‪_     + :‬‬
‫(المائدة‪« .)5 :‬مذبوحه اهل كت‪55‬اب ب‪55‬راى ش‪55‬ما مس‪55‬لمانان حالل است» (طع‪55‬ام در آيه به مذبوحه‬
‫تفسير شده است)‪.‬‬
‫‪ -5‬اگر بدليل افت‪55‬ادن حي‪55‬وان در چ‪55‬اه يا ب‪55‬دليل وحشى‪ 5‬ش‪55‬دن آن‪ ،‬ذبح مش‪55‬كل ش‪55‬ود‪ ،‬آله ذبح به هر‬
‫قسمت بدن آن اص‪55‬ابت كند و خ‪55‬ون را بري‪55‬زد‪ ،‬ك‪55‬افى اس‪55‬ت‪ .‬در ح‪55‬ديث آم‪55‬ده است كه ش‪55‬ترى‪ 5‬در‬
‫‪397‬‬
‫زمان پيامبر وحشى‪ 5‬شد مردم نتوانستند آن را بگيرند‪ ،‬شخصى‪ 5‬تيرى بسوى آن ش‪55‬ليك ك‪55‬رد و آن‬
‫‪%‬ل ِم ْن َها َه‪َ %‬ذا‬ ‫را از پا در آورد‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص فرمود‪« 5:‬إِ َّن لِ َ‪%‬ه ِ‪%‬ذ ِه الَْب َ‪%‬ه‪%‬ائِ ِم أ ََوابِ ‪َ %‬د َكأ ََوابِ‪%ِ %‬د الْ‪%َ %‬و ْح ِ‬
‫ش فَ َما َف َع‪َ %‬‬
‫فَ‪%% %‬ا ْف َعلُوا بِ‪%ِ % %‬ه َه َك‪َ % %‬ذا» (ترمذي)‪ .‬همان گونه كه حيوانات وحشى فرارى‪ 5‬دهندگانى دارند‪ ،‬هر حي‪55‬وان‬
‫اهلى كه وحشى‪ 5‬شود آن را با شليك كردن تير بايد ذبح كنيد‪ ،‬علماء مجتهد‪ ،‬كليه حيوان‪55‬اتى‪ 5‬را كه‬
‫ذبح كردن آنها و قطع كردن گلوى آنها بدليلى مشكل شود‪ ،‬بر اين حديث قياس كرده‪ ،‬بج‪55‬اى ذبح‬
‫اختيارى‪ ،‬به ذبح اضطرارى‪ 5‬آن فتوا دادهاند‪.‬‬
‫توجه‪ -1 :‬ذبح مادر ذبح جنين (بچهاى كه در شكم مادر اس‪55‬ت) محس‪55‬وب مىش‪55‬ود‪ ،‬بچه ش‪55‬كم‬
‫مادر اگر تم‪55‬ام اعض‪55‬اى آن خلق ش‪55‬ده و موه‪55‬اى ب‪55‬دن آن روئيدهاند‪ 5‬با ذبح م‪55‬ادر حالل مىش‪55‬ود‪ 5‬و‬
‫«كلُ‪%‬وهُ إِْن ش‪ِْ%‬ئُتْم‬ ‫خوردن آن مانعى ندارد‪ ،‬در اين خصوص از رسول اكرم ص سوال شد‪ ،‬فرمود‪ُ :‬‬
‫فَإَّن َذَكاتَ‪% % %‬هُ‪َ ،‬ذكَ‪ُ% % %‬اة أُمَِّه» (احمد و اب‪55‬وداود‪ 5‬و ح‪55‬ديث حسن است)‪« .‬اگر مايل هس‪55‬تيد مىتوانيد‪ 5‬آن را‬
‫بخوريد‪ 5،‬بي شك ذبح مادر ذبح آن محسوب مىگردد‪.»5‬‬
‫‪ -2‬اگر بسماهّلل اللّهاكبر‪ ،‬بفراموشى‪ 5‬ترك شود‪ ،‬مشكلى ندارد‪ ،‬زيرا امت محمد ص در برابر‬
‫يان َومَ‪% %‬ا اس ‪ُ%ْ%‬تكِْرُهْوا‬
‫النس‪ُ ْ% %‬‬ ‫فراموشى‪ 5‬مسئول نيست‪ ،‬در حديث گفته شده اس‪55‬ت‪ُ« :‬رفِ ‪َ%%‬ع َعْن أُمَِّتى ْال َ‬
‫خطَ‪% %‬أُ َو ِّ‬
‫َعَليْ‪ِ%%‬ه» (طبراني بسند صحيح)‪« .‬امت من در برابر خطاء نس‪5‬يان و اجب‪55‬ار مس‪5‬ئول نيست»‪ ،‬و در‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫َم يَ‪ْ %‬ذ ُك ْر إِالَّ ا ْس‪َ %‬م‬
‫َم يَ‪ْ %‬ذ ُك ْرهُ إِنَّهُ إِ ْن ذَ َ‪%‬ك َ‪%‬ر ل ْ‬ ‫حديثى ديگر آمده است‪َ « ،‬ذبِ َ‬
‫يح‪ %‬ةُ ال ُْم ْس‪%‬ل ِم َحالَ ٌل ذَ َ‪%‬ك َ‪%‬ر ا ْس‪َ %‬م اللَّه أ َْو ل ْ‬
‫اللَّ ِه» «ذبيحه مس‪55‬لمان حالل اس‪55‬ت‪ ،‬خ‪55‬واه بس‪55‬ماهّلل بگويد يا نگوي‪55‬د‪ ،‬چونكه مس‪55‬لمان بجز بس‪55‬ماهّلل‬
‫چيزى ديگر نمىگويد‪( .»5‬ابوداود‪ 5،‬حديث ص‪55‬حيح است و زم‪55‬انى‪ 5‬اس‪55‬تدالل از اين ح‪55‬ديث ص‪55‬حيح‬
‫است كه ترك بفراموشى باشد)‪.‬‬
‫‪ -3‬مبالغه و افراط‪ 5‬در ذبح بگونهاى‪ 5‬كه سر حيوان يكس‪55‬ره قطع ش‪55‬ود‪ ،‬ن‪55‬وعى ب‪55‬دعملى است‬
‫اما با وجود‪ 5‬اين‪ ،‬خوردن گوشت آن بدون كراهيت جايز است‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر ذبح كننده خالف سنت عمل كرده‪ ،‬حي‪55‬وانى‪ 5‬را كه بايد ذبح ش‪55‬ود نحر كند يا حي‪55‬وانى‬
‫را كه بايد نحر شود‪ ،‬ذبح كند‪ ،‬گوشت ذبيحه خورده شود ولى مكروه است‪.‬‬
‫‪ -5‬حي‪55‬وان بمي‪55‬ار‪ ،‬خفه ش‪55‬ده‪ ،‬مض‪55‬روب‪ ،‬از ب‪55‬اال افت‪55‬اده‪ ،‬زده ش‪55‬ده بوس‪55‬يله حي‪55‬وانى ديگر و‬
‫حيوانى‪ 5‬كه درنده آن را زخمى ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬همه اينها اگر زن‪55‬ده بدست انس‪55‬ان بيفتد و ذبح ش‪55‬وند‪5‬‬
‫در حالى كه جان و روح آنها هن‪55‬وز ب‪55‬اقى است و با عمل ذبح روح آنها ب‪55‬يرون رود نه به س‪55‬بب‬
‫بيم‪555‬ارى و غ‪555‬يره‪ ،‬حالل مىش‪555‬وند‪ 5‬خ‪555‬وردن آنها م‪555‬انعى ن‪555‬دارد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪555‬د‪ + :‬‬
‫‪( _‬المائدة‪ .)3 :‬يعني‪« :‬مگر آنه‪55‬ائى كه ش‪55‬ما (در آنها روح و زن‪55‬دگى را مىيابيد و آنها‬
‫را) ذبح مىكنيد»‪.‬‬
‫‪ -6‬اگر شخص ذبح كنن‪55‬ده پيش از اتم‪55‬ام ذبح‪ ،‬ذبح را ت‪55‬رك كند و بعد از گذشت م‪55‬دت نس‪55‬بتا‬
‫زيادى‪ 5‬دوباره اقدام به ذبح كند در حالى كه روح حيوان از همان ذبح اول تمام شده باشد‪ ،‬فت‪55‬واى‪5‬‬
‫علماى بر اين است كه اين گونه ذبيحه خورده نشود‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬بحث شكار‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف شكار‪ :‬شكار عبارت است از حيوان وحشى‪ 5‬كه در بيابان زندگى‪ 5‬مىكند يا حي‪55‬وانى‪5‬‬
‫كه در دريا زندگى‪ 5‬مىكند و بوسيله شكارچى‪ ،‬شكار مىشود‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم ش‪55‬كار‪ :‬ب‪55‬راى كليه كس‪55‬انى كه مح‪55‬رم به حج يا عم‪55‬ره نيس‪55‬تند‪ ،‬ج‪55‬ايز و مب‪55‬اح اس‪55‬ت‪،‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪( _  + :‬المائدة‪« .)2 :‬هرگاه حالل شديد‪ ،‬شكار‬
‫كنيد»‪.‬‬
‫‪ -3‬انواع شكار‪ :‬شكار بر دو نوع است‪.‬‬

‫‪398‬‬
‫نوع اول‪ :‬شكار دريا‪ .‬منظور‪ 5‬از شكار دريا‪ ،‬هر آنچه كه در دريا زندگى‪ 5‬مىكند مانند م‪55‬اهى‬
‫و غيره‪.‬‬
‫حكم شكار دريا اين است كه اين شكار حالل است براى محرم و غير محرم و بجز انسان و‬
‫خنزير‪ 5‬دريايى‪ ،‬شكار كردن ساير حيوانات دريايى‪ 5‬جايز است‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬شكار بيابانى و خش‪55‬كى اس‪55‬ت‪ ،‬ش‪55‬كار بياب‪55‬انى گونهه‪55‬اى مختلفى دارد‪ ،‬آنچه را كه‬
‫شرع مقدس اسالم حالل قرار‪ 5‬داده حالل و آنچه را كه حرام كرده است‪ ،‬حرام مىباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬ذبح ش‪55‬كار‪ :‬ذبح ش‪55‬كار دري‪55‬ايى م‪55‬ردن آن است يع‪55‬نى به محض اينكه بم‪55‬يرد ذبح ش‪55‬ده و‬
‫ان ْالحُ ‪% %‬وتُ‬ ‫حالل است فقط در حال زنده خورده نشود‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أُِحَّل ْ‬
‫ت َلنَ ‪% %‬ا َمْيَتتَ ‪ِ % %‬‬
‫راد» «دو مرده براى ما مسلمانان حالل هستند‪ :‬ماهى و ملخ» (بيهقى و حاكم)‪ .‬شكار بياب‪55‬ان‬ ‫ج ُ‬ ‫َوْال َ‬
‫و خشكى‪ ،‬هرگاه زنده بدست بيفتد واجب است كه ذبح شود و بدون ذبح خ‪55‬وردن آن روا نيس‪55‬ت‪،‬‬
‫‪%‬ل» (متفق عليه)‪« .‬آنچه‬ ‫ت بِ َك ْلبِ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك غَْ‪%‬ي َ‪%‬ر ُم َعلَّ ٍم فَ ‪%‬أَ ْد َر ْك َ‬ ‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬وما ِ‬
‫ت ذَ َكاتَ‪%%‬هُ فَ ُك‪ْ %‬‬ ‫ص ‪ْ %‬د َ‬ ‫ََ‬
‫را كه بوسيله سگ غير شكارى‪ 5‬شكار مىكنى‪ ،‬اگر موفق به ذبح آن شدى‪ ،‬حالل است و مىتوانى‪5‬‬
‫از آن بخورى‪ »5‬اگر آن را مرده يافتى استفاده از آن جايز است‪ ،‬مشروط به شرايط زير‪:‬‬
‫‪ -1‬شكارچى از كسانى باشد كه ذبيحه او حالل است‪ ،‬مثال‪ :‬مسلمان‪ ،‬عاقل كه به سن درك و‬
‫شعور‪ 5‬رسيده و حالل و حرام را تشخيص مىدهد‪.‬‬
‫‪ -2‬موقع ش‪55‬ليك ت‪55‬ير يا اع‪55‬زام حي‪55‬وان ش‪55‬كارى‪ 5‬بس‪55‬ماهّلل هّللا أك‪55‬بر را گفته باش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ول هّللا‬
‫‪%‬ل‪،‬‬ ‫َّ ِ‬ ‫ت بِ َك ْلبِ‪َ %‬‬
‫‪%‬ك ال ُْم َعلَّ ِم فَ‪َ %‬ذ َك ْر َ‬ ‫ت ا ْس‪%‬م اللَّ ِه فَ ُك‪%‬ل‪ ،‬وما ِ‬ ‫ت بَِق ْو ِس َ‪%‬‬ ‫مىفرمايد‪« :‬وما ِ‬
‫ت ا ْس‪َ %‬م الله فَ ُك‪ْ %‬‬ ‫ص‪ْ %‬د َ‬ ‫ْ ََ‬ ‫ك فَ‪َ %‬ذ َك ْر َ َ‬ ‫ص ْد َ‬ ‫ََ‬
‫‪%‬ل» (متفق عليه)‪« .‬آنچه را كه بوسيله تير كمان خود‬ ‫َّ‬ ‫ت بِ َك ْلب َ‬
‫ك غَْي‪%َ %‬ر ُم َعل ٍم فَ ‪%‬أَ ْد َر ْك َ‬ ‫ِ‬ ‫وما ِ‬
‫ت ذَ َكاتَ ‪%%‬هُ فَ ُك‪ْ %‬‬ ‫ص ْد َ‬ ‫ََ‬
‫ش‪55‬كار ك‪55‬ردى و ن‪55‬ام را ذكر ك‪55‬ردى‪ ،‬آن را بخ‪55‬ور‪ 5‬و آنچه را كه بوس‪55‬يله سگ ش‪55‬كارى ش‪55‬كار‬ ‫هّللا‬
‫نم‪55‬ودى‪ 5‬و ن‪55‬ام هللا را ذكر ك‪55‬ردي‪ ،‬آن را بخ‪55‬ور‪ 5‬و آنچه را كه بوس‪55‬يله سگ غ‪55‬ير ش‪55‬كارى ش‪55‬كار‬
‫نمودى‪ 5‬و موفق‪ 5‬به ذبح آن شدى‪ ،‬آن را نيز بخور‪.»5‬‬
‫‪ -3‬آله و ابزار شكار (در صورتى كه حيوان ش‪55‬كارچى نباش‪55‬د) ت‪55‬يز باشد بگونهاى كه پوست‬
‫شكار را پاره كند‪ ،‬اگر تيز نباش‪55‬د‪ ،‬مانن‪55‬د‪ :‬عص‪55‬ا‪ ،‬چوبدست و س‪55‬نگ‪ ،‬ش‪55‬كار آنها حالل نمىش‪55‬ود‪.‬‬
‫چون اين شكار در حكم موقوذه (جانورى‪ 5‬كه بوسيله وارد ش‪55‬دن ض‪55‬ربه و زخمه‪55‬اى‪ 5‬درون ش‪55‬كم‬
‫مرده باشد) است و خون از بدنش بيرون نريخته اس‪55‬ت‪ ،‬مگر اينكه در ح‪55‬الت زن‪55‬ده يافته ش‪55‬ود و‬
‫ذبح شود‪ ،‬چنانكه از رسول اكرم ص درباره شكارى‪ 5‬كه آله شكار بوسيله عرض خ‪55‬ود‪ ،‬نه ن‪55‬وك‬
‫تيز به آن اصابت كرده بود‪ ،‬سوال شد‪ ،‬فرمود‪ :‬اگر آله ش‪55‬كار بوس‪55‬يله ع‪55‬رض به ش‪55‬كار اص‪55‬ابت‬
‫كن‪55‬د‪ ،‬نه با ن‪55‬وك ت‪55‬يز‪ ،‬آن را نخوريد‪ 5‬چ‪55‬ون در واقع موق‪55‬وذه اس‪55‬ت‪ ،‬يع‪55‬نى در اثر ض‪55‬ربه درونى‬
‫جانش را از دست داده است‪ .‬اگر ابزار شكار‪ ،‬حيوان شكارى است مانند‪ :‬سگ‪ ،‬ب‪55‬از و ش‪55‬اهين‪،‬‬
‫بايد تعليم يافته باش‪555‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪    + :‬‬
‫‪         ‬‬
‫اس َم‬ ‫ت بِ َك ْلبِ َ‬
‫ك ال ُْم َعلَّ ِم فَ َذ َك ْر َ‬ ‫‪( _  ‬المائدة‪ .)4 :‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪« :‬وما ِ‬
‫ت ْ‬ ‫ص ْد َ‬ ‫ََ‬
‫اللَّ ِه فَ ُك ْل» (بخاري و مسلم)‪.‬‬
‫توجه‪ :‬عالمت تعليم يافتن حيوان شكارى‪ 5‬اين است كه هرگاه مالك آن ص‪55‬دا كند بياي‪55‬د‪ ،‬هرگ‪55‬اه‬
‫آن را اعزام كند‪ ،‬برود‪ 5‬و شكار را براى مالك نگاه دارد و نخورد‪.‬‬
‫‪ -4‬با سگ شكارى‪ ،‬سگ غير شكارى‪ 5‬در شكار كردن هم‪55‬راه نباش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬را در اين ص‪55‬ورت‪5‬‬
‫مشخص نيست كه ك‪5‬دام سگ ش‪55‬كار را از پا در آورده اس‪55‬ت؟ رس‪5‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪َ « :‬وإِ ْن‬
‫َو َج ْدت َم َع َك ْلبِك َكلْبًا غَْي َرهُ َوقَ ْد َقتَ َل فَاَل تَأْ ُك ْل‪ ،‬فَِإنَّك اَل تَ ْد ِري أ ََّي ُه َما َقَتلَهُ» (متفق عليه)‪« .‬هرگاه همراه‬
‫با سگ شكارى خود سگى ديگر را ديدى و شكار كشته شده است‪ ،‬آن را نخ‪55‬ور چ‪55‬ون ب‪55‬راى تو‬
‫مشخص نيست كه بوسيله كدام سگ شكار شده است؟»‬

‫‪399‬‬
‫ِ‬
‫ْب‬ ‫‪ -5‬سگ شكارى از شكار چيزى نخورده باشد رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إالَّ أَ ْن يَأْ ُك‪َ % %‬‬
‫‪%‬ل الْ َكل ُ‬
‫اف أَ ْن يَ ُكو َن إِنَّ َما أ َْم َس ‪َ %‬كهُ َعلَى َن ْف ِس ‪ِ %‬ه» (ابوداود)‪« .‬مگر اينكه سگ از‬ ‫ْب فَالَ تَأْ ُك ْل فَِإنِّى أَ َخ ُ‬
‫فَِإ ْن أَ َك َل الْ َكل ُ‬
‫آن خورده باشد‪ ،‬پس تو نخور‪ ،‬زيرا احتمال دارد كه سگ آن را براى خود نگ‪55‬اه داش‪55‬ته است نه‬
‫براى تو»‪.‬‬
‫توجه‪:‬‬
‫‪ -1‬هرگاه شكار از پيش شكارچى‪ 5‬بعد از شليك كردن ت‪55‬ير بس‪55‬وى آن گم ش‪55‬ود‪ ،‬بعد ش‪55‬كارچى‬
‫آن را پيدا كند و در آن اثر تير باشد نه آثارى ديگر‪ ،‬خوردن گوشت آن جايز است‪ ،‬بش‪55‬رط‪ 5‬اينكه‬
‫بيش از سه شبانه روز از آن نگذشته باشد‪ ،‬رسول اكرم ص درباره كسى كه ش‪55‬كارش را بعد از‬
‫سه روز‪ 5‬پي‪55‬دا مىكن‪55‬د‪ ،‬مىفرماي‪55‬د‪« :‬كُ ‪% %‬لْ مَ ‪َ% %‬الْم َيْنَتْن» (مس‪55‬لم)‪« .‬تا متعفن و ب‪55‬دبو نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬آن را‬
‫بخور‪.»5‬‬
‫‪ -2‬اگر شكار بعد از اصابت تير در آب افت‪55‬اد و م‪55‬رد خ‪55‬وردن آن ج‪55‬ايز نيس‪55‬ت‪ .‬زي‪55‬را امك‪55‬ان‬
‫دارد بخاطر‪ 5‬افتادن در آب مرده است‪.‬‬
‫‪ -3‬هرگ‪55‬اه عض‪55‬وى از اعض‪55‬اء ش‪55‬كار در اثر درگ‪55‬يرى‪ 5‬آن با حي‪55‬وان ش‪55‬كارچى‪ 5‬قطع ش‪55‬ود‪،‬‬
‫خوردن عضو مقطوع جايز نيست‪.‬‬
‫ت» (احمد و ترمذي)‪« .‬آنچه كه از حيوان‬ ‫زيرا رسول خدا مىفرمايد‪« :‬مَ ‪%‬ا ُقطِ ‪َ%‬ع ِمْن حٍَّى َفهُ ‪%‬وَ َمِّي ٌ‬
‫زنده قطع شود‪ ،‬حكم مردار‪ 5‬را دارد»‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬خوردنىها ونوشيدنىها‪:‬‬


‫الف) طعام‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف طعام‪ :‬منظور‪ 5‬از طعام‪ ،‬تمام خوردنىها از نوع حبوبات‪ ،‬خرما و گوشت و غيره‬
‫مىباشند‪5.‬‬
‫‪ -2‬حكم طعام‪ :‬اصل در تمام خوردنىها حالل بودن اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪  + :‬‬
‫‪( _     ‬البقرة‪« .)29 :‬خداوند كسى است كه همه چ‪55‬يز روى‪5‬‬
‫زمين را ب‪55‬راى ش‪55‬ما آفري‪55‬ده است»‪ .‬روى اين اصل هيچ چ‪55‬يزى نبايد ح‪55‬رام باشد بجز آنچه كه‬
‫دليلى از قرآن‪ ،‬حديث و قياس آن را از دايره حلت بيرون آورده باشد‪ ،‬بىگمان بعضى خوردنىها‬
‫را شارع حرام كرده است‪ ،‬چون آنها ضرر‪ 5‬جسمانى يا عقلى دارند‪ ،‬يعنى خ‪55‬وردن آنها منجر به‬
‫اختالل حواس يا نقض اعضاء جسم مىشود‪ ،‬همانطور كه براى امته‪55‬اى س‪55‬ابق‪ ،‬خداوند بس‪55‬يارى‪5‬‬
‫از طعامها را بخاطر امتحان حرام كرده بود‪.‬‬
‫خداوند مىفرماي‪55‬د‪       + :‬‬
‫‪( _ ‬النساء‪« .)160 :‬در اثر ظلم و س‪55‬تم يهوديها رزق‪ 5‬پ‪5‬اكى كه ب‪5‬راى آن‪55‬ان حالل‬
‫بود‪ ،‬حرام كرديم»‪.‬‬

‫خوردنيهاى حرام‪:‬‬
‫(خوردنىهاى كه حرام هستند)‬
‫الف) آنهائى كه قرآن آنها را حرام قرار‪ 5‬داده است‬
‫‪ -1‬طعامى كه متعلق به ديگران است و شخص هيچگونه ملكى كه آن را مب‪55‬اح كن‪55‬د‪ ،‬در آن‬
‫ن‪55‬دارد‪ ،‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪( _     + :‬البق‪55‬رة‪:‬‬
‫َح‪ٌ %%‬د‬
‫‪« .)188‬اموال ديگ‪5‬ران را از راه باطل نخوريد‪ ،»5‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬فَالَ يَ ْحلُبَ َّن أ َ‬
‫َح ٍد إِالَّ بِِإ ْذنِِه» (ابوداود و ترمذي)‪« .‬هيچ كس حيوان ديگرى‪ 5‬را بدون اجازه او ندوشد»‪.‬‬ ‫ِ‬
‫َماشيَةَ أ َ‬
‫‪ -2‬مردار‪ ،‬حيوانى‪ 5‬كه بدون ذبح مرده باش‪55‬د‪ ،‬حي‪55‬وان خفه ش‪55‬ده‪ ،‬زده ش‪55‬ده‪ ،‬افت‪55‬اده از ب‪55‬اال به‬
‫پائين‪ ،‬يا در اثر ضربه حيوانى‪ 5‬ديگر مرده است‪ ،‬همه اينها از نوع مردار هستند‪.‬‬
‫‪400‬‬
‫‪ -3‬خ‪55‬ون مس‪55‬فوح‪ :‬خ‪55‬ونى كه موقع ذبح ك‪5‬ردن حي‪5‬وان ج‪5‬ارى مىش‪55‬ود‪ ،‬هم چ‪55‬نين خ‪5‬ون كليه‬
‫حيواناتى‪ 5‬كه ذبح نشدهاند‪ ،‬حرام است‪.‬‬
‫‪ -4‬گوشت خنزير و اجزاء آن‪ :‬مانند خون‪ ،‬چربى پوست و غيره‪.‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -5‬حيوانى كه براى غير خدا ذبح شده باش‪5‬د‪ :‬يع‪5‬نى موقع ذبح آن ن‪5‬امى غ‪5‬ير از ن‪5‬ام ذكر‬
‫شده باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬آنچه كه بر نصب ذبح شده باشد‪ :‬ذبح شده بر نصب‪ ،‬تم‪55‬ام حيوانه‪55‬ايى‪ 5‬را در بر مىگ‪55‬يرد‪5‬‬
‫كه بر سر قبور‪ 5،‬گنبدها و زيارتها‪ 5‬و هر آنچه كه به عنوان نشانى و رمز ب‪55‬راى عب‪55‬ادت غ‪55‬ير هّللا‬
‫شناخته شود‪ ،‬ذبح شده باشد‪ ،‬در ق‪55‬رآن آم‪55‬ده است‪( _   + :‬المائدة‪.)3 :‬‬
‫«هر آنچه كه بر عالمتها ذبح شود»‪ .‬اين شش نوع محرمات به نص صريح قرآن حرام هستند‪.‬‬
‫ب) خوردنى‪ 5‬و نوشيدنىهائى‪ 5‬كه توسط‪ 5‬رسول اكرم حرام شدهاند‪:‬‬
‫وم الْحم ِر اأْل َْهلِيَّةِ‬ ‫ول اللَّ ِه ص يوم خيبر عن لُح ِ‬ ‫‪ -1‬االغ اهلى‪ :‬حضرت جابر س مىگويد‪َ « :‬ن َهى َر ُس ُ‬
‫ُُ‬ ‫َ ْ َ َ َْ َ َ ْ ُ‬
‫‪%‬وم الْ َخ ْي‪%ِ %%‬ل» (متفق عليه)‪« .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در غ‪55‬زوه خي‪55‬بر از خ‪55‬وردن گوشت خر‬ ‫وأ َِذن فِي لُح‪ِ %%‬‬
‫ُ‬ ‫َ َ‬
‫اهلى منع فرمود و خوردن گوشت اسب را جايز قرار‪ 5‬داد»‪.‬‬
‫‪ -2‬ق‪55‬اطر‪ :‬ح‪55‬رمت ق‪55‬اطر بخ‪55‬اطر‪ 5‬االغ اهلى اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬ون حكم هر دوتا يكى اس‪55‬ت‪ ،‬خداوند‬
‫مىفرمايد‪( _    + :‬النحل‪ .)8 :‬آيه دليل نقلى‬
‫است و بر حرمت گوشت قاطر‪ 5‬داللت دارد‪ .‬اگر سوال شود‪ ،‬آيه مذكور بطور يكسان بر حرمت‬
‫االغ اهلى‪ ،‬ق‪55‬اطر و اسب داللت دارد‪ ،‬ش‪55‬ما چگونه اسب را حالل مىداني‪55‬د؟ ج‪55‬واب اين است كه‬
‫اسب بخ‪5‬اطر‪ 5‬دس‪5‬تور ص‪5‬ريح و اج‪5‬ازه آش‪5‬كار رس‪5‬ول هّللا ص از حكم اين آيه مس‪5‬تثنى‪ 5‬اس‪5‬ت‪ .‬در‬
‫حديث حضرت جابر س گذشت‪.‬‬
‫‪ 3‬و ‪ -4‬هر درنده پنجهدار‪ ،‬مانند‪ :‬شير‪ ،‬پلنگ‪ ،‬ببر‪ ،‬فيل‪ ،‬گ‪55‬رگ‪ ،‬س‪55‬گ‪ ،‬روب‪55‬اه‪ ،‬س‪55‬نجاب و‬
‫غيره‪ ،‬يعنى كليه درندگانى‪ 5‬كه بوسيله پنجههاى خود شكار مىكنن‪55‬د‪ ،‬هم چ‪55‬نين پرن‪55‬دگان پنجه دار‪،‬‬
‫مانند‪ :‬شاهين‪ ،‬عقاب‪ ،‬باز‪ ،‬جغد و كليه پرندگانى‪ 5‬كه با چنگهاى خود شكار مىكنند‪.‬‬
‫اع َو َع ْن‬ ‫ِ‬
‫‪%‬اب م َن ال ِّس ‪% %‬بَ ِ‬ ‫ول اللَّ ِه ص َع ْن ُك‪ِّ % %‬‬
‫‪%‬ل ِذى نَ‪ٍ % %‬‬ ‫از حضرت ابن عباس م روايت است‪َ « :‬ن َهى َر ُس ‪ُ % %‬‬
‫ب ِم َن الطَّْي‪ِ %%‬ر» (مسلم)‪« .‬رسول اكرم ص از خ‪55‬وردن گوشت هر درن‪55‬ده پنجهدار‪ 5‬و از‬ ‫‪%‬ل ِذى ِم ْخلَ ٍ‬
‫ُك‪ِّ %%‬‬
‫هر پرنده چنگدار منع كرده است»‪.‬‬
‫‪ -5‬جالله حيوانى است كه از نجاستها‪ 5‬تغذيه مىكند و اكثر از گوشت جانوران م‪5‬رده زن‪5‬دگى‬
‫ول‬‫را سپرى مىكند و مانند آن است ماكيان‪ .‬از حضرت عبدهّللا بن عمر م روايت است‪َ « :‬ن َهى َر ُس ‪ُ %%‬‬
‫حمُه ‪%%‬ا‪َ ،‬وَلا َيش ‪ْ%‬رَب‬ ‫ب ِفْيها َل ْ‬
‫جاس ‪َِ%‬ة أَّيامً ‪%‬ا َيِطْي ُ‬
‫الن َ‬
‫س عَِن َّ‬ ‫حَب َ‬‫ْجالَّلَ ‪%ِ %‬ة َوأَلْبَانَِها َفال ت ُْؤكَ ‪ُ%‬ل حََّتى ُت ْ‬ ‫اللَّ ِه ص عن ل ِ‬
‫ُح‪%%‬وم ال َ‬
‫َْ ُ‬
‫ب ِفْيها َلَبُنَها»‬ ‫اما َيِطْي ُ‬‫جاسةِ أََّي ً‬
‫َلَبَنها إَّلا َبعدَ إْبعادِها َعِن النَّ َ‬
‫ج) آنچه كه بدليل ضرر منع شده است‪:‬‬
‫‪ -1‬كليه انواع سمها‪ .‬چون ضرر آنها براى جسم به ثبوت رسيده است‪.‬‬
‫‪ -2‬خ‪55‬اك‪ ،‬گل و ال‪ ،‬س‪55‬نگ‪ ،‬ذغ‪55‬ال‪ ،‬خ‪55‬وردن همه اينها مضر است و ان‪55‬دك س‪55‬ودى ن‪55‬دارد‬
‫(بنابراين حرام و ناجايز‪ 5‬است)‪.‬‬
‫‪ -3‬چيزها و حشرات ناپاكى كه طبع انسان آنها را نمىپسندد و از خوردن آنها كراهيت دارد‪.‬‬
‫مانند انواع حشرات خوردن آنها باعث بيمارى شده منجر به اذيت و آزار جسم و جان مىگردد‪5.‬‬
‫د) آنچه كه بدليل اجتناب از نجاسات منع شدهاند‪:‬‬
‫‪ -1‬هر خوردنى و نوشيدنى‪ 5‬كه آميخته با نجاسات باشد‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره موشى كه‬
‫وها َو َما َح ْول ََها َوإِ ْن َ‪%‬ك‪%%‬ا َن َمائًِعا فَاَل َت ْق َربُ‪%% %‬وهُ» (نس‪55‬ائي)‪.‬‬ ‫ِ‬
‫در روغن مىافتد‪ ،‬مىفرمايد‪« :‬إِ ْن َ‪%‬ك‪%%‬ا َن َجام‪ً %%‬دا فَأَلْ ُق َ‬
‫«اگر روغن بسته و جامد است (موش و روغن اط‪55‬راف‪ 5‬آن را) انداخته و بقيه را بخوريد‪ 5‬و اگر‬
‫مايع است‪ ،‬به آن نزديك نشويد»‪.‬‬

‫‪401‬‬
‫‪ -2‬هر آنچه كه ذات آن نجس باشد‪ ،‬مانند مدفوع‪ 5‬انسان و ساير حيوانها‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪( _  ‬األعراف‪« .)157 :‬نجاستها و گندگيها براى آنان حرام‬
‫كرده شدهاند»‪.‬‬
‫هـ) خوردنيهاى حرامى كه براى مضطر مباح مىگردند‪:‬‬
‫براى كسى كه مضطر‪( ،‬بش‪55‬دت دچ‪55‬ار گرس‪55‬نگى) است و اگر نخ‪55‬ورد‪ 5‬احتم‪55‬ال از دست دادن‬
‫جانش وجود دارد‪ ،‬جايز است كه از هرگونه خوردنى‪ 5‬حرام‪ ،‬بجز س ّم و زهر‪ ،‬استفاده كند‪ ،‬البته‬
‫باندازهاى‪ 5‬كه جان خود را از نابودى‪ 5‬نجات دهد‪ ،‬خواه مال غير باشد يا مردار‪ 5‬يا گوشت خ‪55‬نزير‪5‬‬
‫باشد‪ ،‬بشرط اينكه از مقدار الزم تجاوز‪ 5‬نكند‪ .‬و با ك‪55‬راهيت و دل واپسى از آن اس‪55‬تفاده كند نه با‬
‫لذت و خوشى‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪_       + :‬‬
‫(المائدة‪ .)3 :‬مگر كسيكه سخت ناچار شد بشرطيكهميل به گناه داشته نباشد‪.‬‬

‫شراب‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف شراب‪ :‬منظور از شراب تمام نوشيدنىهاى‪ 5‬مايع است‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم شراب‪ :‬اصل در نوشيدنىها‪ 5‬هم‪55‬ان است كه در خوردنىها ب‪55‬ود‪ ،‬يع‪55‬نى اينكه در اصل‬
‫مباح هستند‪ ،‬بدليل اينكه خداوند مىفرمايد‪_        + :‬‬
‫(البقرة‪« .)29 :‬اوست كه همه موج‪555‬ودات‪ 5‬روى زمين را ب‪555‬راى ش‪555‬ما خلق ك‪555‬رده است» بجز‬
‫نوشيدنىهائى‪ 5‬كه دليل خارجى آنها را از دايره حلت بيرون آورده باشد‪ .‬مانند‪:‬‬
‫‪ -1‬خم‪555‬ر‪( :‬ش‪555‬راب) خداوند‪ 5‬درب‪555‬اره آن مىفرماي‪555‬د‪  + :‬‬
‫‪( _      ‬المائدة‪.)90 :‬‬
‫«همانا ش‪55‬راب‪ ،‬قم‪55‬ار‪ 5‬تقس‪55‬يم بوس‪55‬يله كپنه‪55‬اى ن‪55‬ابرابر‪ ،‬همه اينها ن‪55‬امطلوب‪ ،‬نجس و از كاره‪55‬اى‬
‫ش‪55‬يطانى هس‪55‬تند‪ ،‬از آنها بپرهيزيد»‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ل ََع َن اللَّهُ الْ َخ ْم‪%َ % %‬ر َول ََع َن َش‪% % %‬ا ِر َب َها‬
‫‪%‬ل ثَ َمنِ َها» (ابوداود‪ 5‬و حاكم با‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ص ‪َ %‬ر َها َوبَائَِع َها َو ُم ْبتَ َ‬
‫اع َها َو َحاملَ َها َوال َْم ْح ُمولَ ‪%‬ةَ إل َْي‪%%‬ه َوآك‪َ %‬‬
‫ص ‪%‬ر َها وم ْعتَ ِ‬
‫ِ‬
‫َو َس ‪%‬اقَي َها َو َعا َ َ ُ‬
‫سند صحيح)‪« .‬خداوند‪ 5‬شراب‪ ،‬و كسى را كه ش‪5‬راب مىنوش‪5‬د‪ 5،‬تقس‪5‬يم مىكند‪ ،‬مىفروش‪5‬د‪ 5،‬مىخ‪5‬رد‪،‬‬
‫مىفشارد‪ ،‬دستور‪ 5‬فش‪55‬ردن را مىده‪55‬د‪ ،‬حمل مىكن‪55‬د‪ ،‬بس‪55‬ويش حمل ك‪55‬رده مىش‪55‬ود‪ ،‬و يا از قيمت آن‬
‫استفاده مىكند‪ ،‬همه را مورد لعن و نفرين قرار داده است»‪.‬‬
‫‪ -2‬هرگونه مايع مسكر و نشئهآور‪ 5‬و انواع نوشيدنىهائى‪ 5‬كه در آنها الكل آميخته باشد‪ .‬رسول‬
‫رام» «هر مسكر و مخدر در حكم خمر است و‬ ‫اكرم ص مىفرمايد‪« :‬كُ ‪ُّ%‬ل مُس ‪ِْ%‬كرٍ َخمْ ‪ٌ%‬ر َوكُ ‪%‬لُّ َخمْ ‪ٍ%‬ر حَ ‪ٌ %‬‬
‫هر خمر حرام است»‪.‬‬
‫‪ -3‬عصاره مخلوط‪ :‬عصاره خرماى نارسيده با عصاره خرماى رسيده يا عصاره كشمش و‬
‫خرما كه در يك ظ‪55‬رف‪ 5‬آميخته ش‪55‬ده بعد روى آن آب ريخته ش‪55‬ود و تب‪55‬ديل به ش‪55‬راب گ‪55‬ردد‪ ،‬اين‬
‫آميخته خواه مسكر و مخدر باشد يا نباشد حرام اس‪55‬ت‪ .‬چ‪55‬ون رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص از اين منع ك‪55‬رده‬
‫‪%‬ل َو ِ ‪%‬‬
‫اح ٍد‬ ‫َّم َ‪%‬ر َج ِم ًيعا َوا ْنتَبِ ‪ُ %‬ذوا ُك‪َّ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب َجم ًيعا َوالَ َت ْنتَب ‪ُ %‬ذوا ال‪%َّ %‬زبِ َ‬
‫يب َوالت ْ‪%‬‬ ‫الز ْ‪%‬ه َ‪%‬و َوال‪%ُّ %‬رطَ َ‬‫است‪ :‬مىفرمايد‪« 5:‬الَ َت ْنتَبِ ‪ُ %‬ذوا َّ‬
‫ِم ْن ُه َما َعلَى ِح َدتِِه» (مسلم)‪« .‬خرماى‪ 5‬نارسيده و سفت را همراه با خرماى‪ 5‬رس‪55‬يده داخل ظ‪55‬رف آب‬
‫(مشك) نريزيد‪ 5‬و خرما را همراه با كشمش در داخ‪55‬ل‪ ،‬مشك آب‪ ،‬ق‪55‬رار‪ 5‬ندهي‪55‬د‪ ،‬البته هر ك‪55‬دام را‬
‫جداگانه مىتوانيد‪ 5،‬در داخل مشك آب بريزيد» دليل نهى اين است كه در صورت آميزش خرماى‪5‬‬
‫نرسيده با خرماى رسيده يا خرما با كش‪55‬مش‪ ،‬ص‪55‬الحيت س‪55‬كر و مخ‪55‬در ب‪55‬ودن به س‪55‬رعت در آن‬
‫بوجود‪ 5‬مىآيد‪ ،‬از اين جهت رسول اكرم ص منع فرمود‪.‬‬
‫‪ -4‬پيشاب كليه حيواناتى‪ 5‬كه حرام گوشت هس‪55‬تند‪ ،‬زي‪55‬را پيش‪55‬اب آنها نجس است و هر نجس‬
‫حرام است‪.‬‬
‫‪ -5‬شير كليه حيواناتى كه گوشت آنها حرام است بجز انسان كه شيرش حالل است‪.‬‬

‫‪402‬‬
‫‪ -7‬انواع دخاني‪55‬ات مانن‪55‬د‪ :‬بن‪55‬گ‪ ،‬چ‪55‬رس‪ ،‬حش‪55‬يش و س‪55‬يگار‪ ،‬زي‪55‬را بعضى از اين دخاني‪55‬ات‬
‫مسكراند‪ 5‬و بعض ديگر براى جسم ضرر‪ 5‬دارند‪ ،‬بعض‪55‬ىها‪ 5‬ب‪55‬وى بد دارند و م‪55‬وجب اذيت آن ع‪55‬ده‬
‫از انس‪55‬انها و فرش‪55‬تگان‪ 5‬مىش‪55‬وند‪ 5‬كه با معت‪55‬ادان همراهان‪55‬د‪ ،‬و هر چه كه مايه اذيت و آزار باشد‬
‫شرعا ممنوع است‪.‬‬
‫‪ -8‬ساير مشروبات محرم بوقت اضطرار حالل مىشوند‪5.‬‬
‫مثال اگر استخوانى‪ 5‬يا هر چ‪55‬يزى ديگر در گلو گ‪55‬ير ك‪55‬رده باشد و ب‪55‬راى رفع آن راه حلى جز‬
‫استفاده از نوشيدنىهاى حرام وجود‪ 5‬ندارد‪ ،‬جايز است كه از ش‪55‬راب يا س‪55‬اير نوش‪55‬يدنىهاى ح‪55‬رام‪،‬‬
‫بخاطر‪ 5‬نجات جان شخص مبتال به استفاده شود‪ ،‬هم‪55‬انطور كه در ص‪55‬ورت تش‪55‬نگى ش‪55‬ديد ج‪55‬ايز‬
‫است كه انسان از مشروبات حرام بنوشد‪ 5‬و جان خود را نجات دهد‪.‬‬

‫فصل دهم‬
‫بحث جنايات و احكام آن‬
‫اين مشتمل بر چهار ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬جنايت بر نفس و جان‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬جنايت بر نفس‪ :‬عبارت است از تجاوز‪ 5‬بر انسان بصورت از بين ب‪55‬ردن روح و‬
‫جان او يا تلف كردن بعضى از اعضاء و يا مجروح ساختن او‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم جنايت بر نفس‪ :‬از بين بردن جان و روح انسان‪ ،‬تلف كردن اعضاء او يا رس‪55‬اندن‬
‫هر گونه اذيت و آزار بر بدن او به ناحق‪ ،‬حرام است‪ .‬هيچ گناهى بعد از كفر بزرگتر‪ 5‬از كش‪55‬تن‬
‫يك انسان مسلمان نيست‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪    + :‬‬
‫‪_           ‬‬
‫(النساء‪« .)93 :‬ه‪55‬ركس مؤم‪55‬نى را عم‪55‬دا بكش‪55‬د‪ ،‬مج‪55‬ازات او دوزخ اس‪55‬ت‪ .‬او ب‪55‬راى هميشه در‬
‫آنجاست‪ .‬و مورد‪ 5‬خشم و لعنت خداوند‪ 5‬قرار خواهد گرفت‪ .‬خداوند‪ 5‬براى او عذاب بسيار بزرگى‪5‬‬
‫ِّم ِاء» (متفق‬ ‫ِ ِِ‬ ‫را تدارك ديده است»‪ .‬رسول هّللا مىفرمايد‪« :‬أ ََّو ُل َما ُي ْق َ‬
‫ض ‪% %‬ى َب ْي َن الن ِ‬
‫َّاس َي‪%ْ % %‬و َم الْقيَ َام‪%% %‬ة في ال‪%% %‬د َ‬
‫َن‬
‫عليه)‪« .‬نخستين قضاوت در روز قيامت متعلق به خونهاى ريخته شده است»‪ .‬و مىفرماي‪55‬د‪« :‬ل ْ‬
‫ب َد ًما َح َر ًاما» (بخاري)‪« .‬مؤمن مادام كه مرتكب خ‪55‬ون‬ ‫ال الْم‪%ْ % %‬ؤِمن فِى فُس ‪%%‬ح ٍة ِمن ِدينِ‪%ِ % %‬ه‪ ،‬ما ل ِ‬
‫َم يُص ‪ْ %%‬‬
‫َ ْ‬ ‫ْ َ ْ‬ ‫َي‪%َ % %‬ز َ ُ ُ‬
‫ناحق نشده است در گشادگىهاى دينش بسر مىبرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬اقسام جنايتها بر نفس‪ :‬جنايت بر نفس سه قسم است‪:‬‬
‫‪ -1‬عمد‪ :‬عمد آن است كه جنايتكار با نيت و اراده و اختيار نسبت به جان مؤمن س‪55‬وء قصد‬
‫كند و او را با آله تيز يا عصا يا سنگ هدف قرار‪ 5‬ده‪55‬د‪ .‬يا از ب‪55‬اال او را به پ‪55‬ائين بين‪55‬دازد‪ ،‬يا در‬
‫آب غرق كند يا در آتش بسوزاند‪ ،‬يا با گرفتن گلو او را خفه كند يا با دادن و خوراندن سم او را‬
‫از بين ببرد يا اعضاء بدنش را نقص كرده و يا زخمى بر بدنش وارد سازد‪.‬‬
‫حكم جنايت عمد اين است كه بر جنايتكار‪ 5‬قصاص را واجب مىكند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( _      ‬المائدة‪« .)45 :‬بر آن‪55‬ان‬
‫قصاص را فرض كرديم‪ 5.‬در عوض جان جان‪ ،‬در عوض چشم‪ ،‬چشم‪ ،‬در عوض گوش‪ ،‬گ‪55‬وش‬
‫در عوض بي‪55‬نى‪ ،‬بي‪55‬نى در ع‪55‬وض دن‪55‬دان‪ ،‬دن‪55‬دان و در س‪55‬اير زخمها قص‪55‬اص هست»‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ث‪ :‬إِ َّما أَ ْن َي ْقتَ َّ‬ ‫ِ ِ‬
‫ْخي ‪%%‬ا ِر ب ْين إِ ْ‪%‬ح‪َ %‬دى ثَالَ ٍ‬ ‫‪%‬ل ال ِ‪%‬‬ ‫ص‪ٍ ِ َ % %‬‬ ‫مىفرمايد‪« :‬من أُ ِ‬
‫ص أ َْو‬ ‫اح ‪َ -‬ف ُه‪%َ %‬و بال َ َ َ‬
‫ْج‪َ %‬ر ُ‬ ‫يب ب‪َ % %‬دم أ َْو َخ ْب ‪%ٍ %‬ل ‪ -‬الْ َخ ْب ‪ُ %‬‬ ‫َْ‬
‫ِ‬
‫اد َرابِ َع ‪%‬ةً فَ ُخ‪ُ %‬ذوا َعلَى يَ َديْ‪%%‬ه» «هر كس كشته يا مجروح شود‪ ،‬اختيار دارد‪،‬‬ ‫‪%‬ل أ َْو َي ْع ُف‪%%َ %‬و فَ ‪ِ%‬إ ْن أ ََر َ‬
‫يَأْ ُخ‪َ %‬ذ ال َْع ْق‪َ %‬‬
‫قصاص بگيرد يا ديه گيرد و يا عفو كند‪ ،‬اگر در پى راه ديگرى (يعنى اولياى او) باشد بايد جلو‬
‫او را گرفت»‪( .‬احمد و ابو داود)‪.‬‬

‫‪403‬‬
‫‪ -2‬ش‪55‬به عم‪55‬د‪ :‬ش‪55‬به عمد آن است كه ج‪55‬انى قصد‪ 5‬كش‪55‬تن يا زخمى ك‪55‬ردن را ن‪55‬دارد‪ ،‬مثال‬
‫مىخواهد‪ 5‬با چوبدستى او را بزند كه معموال ب‪55‬راى كش‪55‬تن بك‪55‬ار نمىرود‪ 5،‬يا مىخواهد‪ 5‬ان‪55‬دكى او را‬
‫بزند يا در آب اندك بين‪55‬دازد يا مىخواهد بر ص‪55‬ورت او س‪55‬يلى بزند و او را تهديد كند ولى ايش‪55‬ان‬
‫در اثر آن مىميرد‪.‬‬
‫حكم اينگونه جن‪55‬ايت اين است كه ديت را بر عاقله ج‪55‬انى و كف‪55‬اره را برخ‪55‬ود‪ 5‬ج‪55‬انى واجب‬
‫مىكند‪ .‬خداوند مىفرمايد‪       + :‬‬
‫‪( _  ‬النساء‪« .)92 :‬هر كس مؤمنى‪ 5‬را به خطا بكشد‪ ،‬بايد يك غالم يا‬
‫كنيز مسلمانى‪ 5‬را آزاد كند و به وارثان مقتول ديه‪( ،‬خونبها) بدهد»‪.‬‬
‫‪ -3‬خطا‪ :‬خطا آن است كه مسلمان عملى را كه برايش مباح است‪ ،‬مانند تيران‪55‬دازى‪ ،‬ش‪55‬كار‬
‫كردن و قطع كردن گوشت‪ ،‬انجام مىدهد‪ .‬اما آلهاى كه در دست دارد خطا مىرود‪ 5‬و در نتيجه آن‬
‫فردى‪ 5‬يا افرادى‪ 5‬كشته و يا زخمى مىشوند‪.‬‬
‫حكم اينگونه جنايت مانند حكم جنايت شبه عمد اس‪55‬ت‪ .‬البته ديه (خونبه‪55‬اء) آن كم‪55‬تر است و‬
‫جانى‪ ،‬گناهك‪55‬ار‪ 5‬محس‪55‬وب نمىش‪55‬ود ب‪55‬رخالف ش‪55‬به عمد كه خونبه‪55‬اى آن س‪55‬نگينتر‪ 5‬و ج‪55‬انى در آن‬
‫گناهكار‪ 5‬است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬احكام جنايات‪:‬‬


‫(الف) شرايط وجوب قصاص‪ :‬قصاص در قت‪5‬ل‪ ،‬اعض‪5‬اء و زخمها وق‪5‬تى واجب مىش‪5‬ود كه‬
‫شرايط‪ 5‬زير تحقق پيدا كند‪.‬‬
‫‪ -1‬مقتول معصوم‪ 5‬الدم باشد‪ ،‬اگر مقتول زانى محصن‪ ،‬مرتد يا كافر‪ 5‬باشد‪ ،‬كشتن او موجب‬
‫قصاص نيست‪ .‬زيرا خون اين افراد هدر است‪.‬‬
‫‪ -2‬قاتل عاقل و بالغ باشد‪ .‬اگر قاتل‪ ،‬كودك و يا ديوانه باشد‪ ،‬قصاص بر وى واجب نيس‪55‬ت‪.‬‬
‫ون حََّتى َيفِيْ‪َ% %‬ق َوعَِن‬
‫جنُ‪ِ % %‬‬ ‫چون اهل تكليف نيست‪ .‬رسول هّللا ص مىفرمايد‪ُ :‬‬
‫«رفِ‪َ% %‬ع ْالقََلُم َعْن َثَلاثَ‪ٍ% %‬ة‪ :‬عَِن ْالَم ْ‬
‫حَتِلَم» (حديث با ترجمه و حواله در مباحث گذشته بيان گرديده‬ ‫الصِبىِّ َحَّتى يَ ْ‬
‫ظ َوعَِن َّ‬
‫ست َْيقِ َ‬
‫النِائِم حََّتى يَ ْ‬
‫َّ‬
‫است)‪.‬‬
‫‪ -3‬مقت‪55‬ول در دين‪ ،‬ح‪55‬ريت و رق ب‪55‬ودن با قاتل مس‪55‬اوى‪ 5‬و برابر باش‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬را كه مس‪55‬لمان در‬
‫برابر كافر‪ ،‬و آزاد در برابر‪ ،‬برده (غالم و كنيز) قصاص نمىشود‪،‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫«لا ُيقْتَ ‪ُ%%‬ل مُس ‪ِ%ْ%‬لٍم ِبكَ ‪ِ% %‬افرٍ» (احمد و ترمذي)‪« .‬مسلمان در برابر كافر كش‪55‬ته نمىش‪55‬ود‪ »5‬و ب‪55‬دليل اينكه‬ ‫َ‬
‫عبد (غالم) متق‪55‬وم اس‪55‬ت‪ ،‬ل‪55‬ذا در ع‪55‬وض او قيمت پرداخته مىش‪55‬ود‪ ،‬و (متق‪55‬وم يع‪55‬نى قابل قيمت)‬
‫«مَن الس‪َُّّ% %‬نِة أَْن َّلا ُيقْتَ‪%%‬لَ حُ‪ٌّ% %‬ر ِبعَبْ‪ٍ%%‬د» (بيهقي)‪« .‬سنت اين است كه آزاد در‬‫حضرت على س مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫برابر عبد كشته نشود‪ »5‬حضرت ابن عب‪55‬اس م مىفرماي‪55‬د‪َ« :‬لا ُيْقتَ ‪َ% %‬ل حُ ‪% %‬رٌّ ِبَعبْ ‪ٍ% %‬د» آزاد در برابر غالم‬
‫كشته نمىشود‪5.‬‬
‫«لا‬
‫‪ -4‬قاتل پدر يا مادر‪ ،‬پدر بزرگ يا مادر بزرگ مقتول نباشد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫ه» هيچ پدرى در برابر خون فرزندش كشته نشود‪5.‬‬ ‫ُيْقَتلُ َوِالٌد ِبَوَلِد ِ‬
‫ب) شرايط گرفتن قصاص‪ :‬كسى كه حق قص‪55‬اص گ‪55‬رفتن را دارد تا ش‪55‬رايط‪ 5‬زير تحقق پي‪55‬دا‬
‫نكنند‪ ،‬نمىتواند قصاص بگيرد‪.‬‬
‫‪ -1‬صاحب حق بايد مكلف باشد‪ ،‬اگر كودك يا ديوانه است‪ ،‬تا زمان بل‪55‬وغ و مكلف ش‪55‬دنش‪،‬‬
‫جانى بايد زندانى‪ 5‬ش‪55‬ود‪ ،‬بعد از بل‪55‬وغ يا رفع دي‪55‬وانگى‪ 5‬آن دو اج‪55‬ازه دارن‪55‬د‪ ،‬كه قص‪55‬اص ي‪55‬ا‪ ،‬ديه‬
‫بگيرند‪ 5‬يا عفو كنند‪ .‬از صحابه رضواناهّلل تعالى عليهم چنين منقول است‪.‬‬
‫‪ -2‬تمام اولياء دم (وارثان مقتول) براى گرفتن قصاص اتف‪55‬اق داش‪55‬ته باش‪55‬ند‪ ،‬اگر بعضى از‬
‫اولياء دم از حق قصاص خ‪55‬ود بگذرن‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه قص‪55‬اص گرفته نمىش‪55‬ود‪ 5،‬آنه‪55‬ائى كه حق خ‪55‬ود را‬
‫معاف نكردهاند‪ 5،‬سهم خود را از خون بهاء مىگيرند‪.‬‬
‫‪404‬‬
‫‪ -3‬امنيت از هرگونه تعدى در جريان گ‪55‬رفتن قص‪55‬اص‪ ،‬يع‪55‬نى فقط قاتل قص‪55‬اص ش‪55‬ود‪ ،‬در‬
‫قص‪55‬اص زخمه‪55‬ا‪ ،‬هر زخم بان‪55‬دازه خ‪55‬ودش نه بيش از آن قص‪55‬اص ش‪55‬ود‪ ،‬اگر قاتل زن است و‬
‫حامله باشد تا وضع حمل نشده و نوزادش‪ 5‬از شير مادر مستغنى‪ 5‬و بىني‪5‬از‪ 5‬نش‪5‬ود‪ ،‬قص‪5‬اص گرفته‬
‫‪%‬ل َحتَّى‬ ‫نشود‪ ،‬در جريانى كه زنى عمدا مرتكب قتل ش‪55‬ده ب‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪« 5:‬الَ ُت ْقتَ‪ُ % %‬‬
‫ت ح‪ِ %‬‬ ‫ِ ِ‬
‫‪%‬امالً َو َحتَّى تُ َك ِّف َل َولَ ‪َ %‬د َها» (ابن ماجه)‪« .‬تا وضع حمل نكرده و نوزادش‪5‬‬ ‫ض ‪َ %‬ع َما فى بَطْن َها إِ ْن َك‪%%‬انَ ْ َ‬ ‫تَ َ‬
‫از شير او مستغنى‪ 5‬نشده و سرپرستى‪ 5‬برايش پيدا نكرده است‪ ،‬كشته نشود»‪.‬‬
‫‪ -4‬قصاص در محضر‪ 5‬حاكم يا نايب او گرفته شود تا از هرگونه ستم و تعدى محفوظ باشد‪.‬‬
‫«لا قَ ‪َ% %‬ودَ إَِّلا ِبالس ‪ْ%َّ%‬يفِ»‬ ‫‪ -5‬بوسيله آله و ابزار تيز و كشنده باش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫قصاص بايد بوسيله شمشير گرفته شود‪.‬‬
‫(اين حديث را ابن ماجه روايت كرده است و سيوطى‪ 5‬درباره آن سكوت اختي‪55‬ار ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بسيارى‪ 5‬از اهل علم و كارشناسان اسالمى بر اين باور‪ 5‬هستند كه قاتل با همان ابزارى كه مقتول‬
‫را كشته است‪ ،‬كشته شود‪ ،‬اگر شمشير‪ 5‬بوده با شمشير و اگر س‪5‬نگ ب‪5‬وده با س‪5‬نگ چ‪5‬ون ح‪5‬ديث‬
‫صحيح موجود است كه رسول اكرم ص درباره شخصى كه سر كن‪55‬يزى را با س‪55‬نگ قطع ك‪55‬رده‬
‫بود‪ ،‬امر كرد تا سرش را با سنگ قطع كنند)‪.‬‬
‫‪ -6‬قاتل اختيار دارد ميان قصاص‪ ،‬ديه و عفو يكى را اختيار كند‪.‬‬
‫هر گاه مسلمانى مالك خون شود‪ ،‬از ميان سه امر باو اختيار داده مىشود‪ ،‬قصاص بگيرد‪ ،‬يا‬
‫خونبها‪ 5‬و يا عفو كند‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪      + :‬‬
‫‪( _   ‬البقرة‪ .)178 :‬و مي فرماي‪55‬د‪ + 5:‬‬
‫‪%‬ل َف ْ‪%‬ه َ‪%‬و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫هّللا‬
‫‪%‬ل لَ‪%‬هُ قَتي‪ٌ %‬‬‫‪( _   ‬الشورى‪ .)40 5:‬و رسول مىفرمايد‪َ « :‬و َم ْن قُت‪َ %‬‬
‫‪%‬اد» (متفق عليه)‪« .‬هر كس وارث مقتولى ش‪55‬ود‪ ،‬اختي‪55‬ار دارد‪ ،‬ديه‬ ‫بِ َخ ْي ‪ِ %%‬ر النَّظَ‪%َ %%‬ريْ ِن إِ َّما يُ‪َ %%‬‬
‫‪%‬ودى َوإِ َّما ُي َق‪ُ %%‬‬
‫ه اللّهُ ِبهَ‪%‬ا عِ‪ًّ%‬زا»‬ ‫اد ُ‬‫بگيرد يا قصاص گيرد» رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬مَ‪%‬ا عَفَى َرجُ‪%‬لٍ َعْن مَْظَلمَ‪ٍ%‬ة إَِّلا َز َ‬
‫«هر كس از ستمى كه در حق او شده است‪ ،‬درگذرد‪ ،‬خداوند به عزت و شرف او مىافزايد‪.»5‬‬

‫توجه‪ -1 :‬هر كس بجاى قص‪5‬اص‪ ،‬ديه را ب‪5‬راى خ‪5‬ود انتخ‪5‬اب كن‪5‬د‪ ،‬حق قص‪5‬اص او س‪5‬اقط‬
‫مىگردد‪ ،‬اگر دوباره خواس‪55‬تار قص‪55‬اص ش‪55‬ود‪ ،‬اج‪55‬ازه داده نمىش‪55‬ود و اگر انتق‪55‬ام گ‪55‬يرد و قاتل را‬
‫بكشد‪ ،‬كشته مىشود‪ ،‬البته اگر بجاى ديه قص‪55‬اص را ب‪55‬راى خ‪55‬ود انتخ‪55‬اب كن‪55‬د‪ ،‬بعد مىتوان‪55‬د‪ ،‬حق‬
‫قصاص را با ديه معاوضه كند‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر قاتل پيش از قصاص بميرد‪ ،‬ولى (وارث مقتول) راهى جز خون بهاء ن‪55‬دارد‪ ،‬چ‪55‬را‬
‫كه كشتن غير قاتل تحت هيچ عنوان درست نيست‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪  + :‬‬
‫‪_           ‬‬
‫(اإلسراء‪« .)33 :‬هر كس ظلما كشته شود‪ ،‬به ولى او حق قصاص دادهايم اما ولى حق تج‪55‬اوز‬
‫در قصاص را ندارد‪( ،‬يع‪55‬نى بجز قاتل كسى ديگر از وارث‪55‬ان را نمىتواند قص‪55‬اص كن‪55‬د) مظل‪55‬وم‪5‬‬
‫در هر حال شايان نصرت و كمك است»‪ .‬تفسير اس‪55‬راف در قت‪55‬ل‪ ،‬اين است كه غ‪55‬ير قاتل كش‪55‬ته‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ -3‬كفاره قتل بر هر قاتل ش‪55‬به عمد و خطا واجب اس‪55‬ت‪ ،‬مقت‪55‬ول خ‪55‬واه ج‪55‬نين باشد يا انس‪55‬ان‬
‫زنده و مسن‪ ،‬غالم باشد يا آزاد كفاره‪ ،‬آزاد ك‪55‬ردن غالم م ‪5‬ؤمن و اگر ميسر نش‪55‬د‪ ،‬روزه دو م‪55‬اه‬
‫متوالى است‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪        + :‬‬
‫‪( _         ‬النساء‪.)92 :‬‬
‫«پس آزاد كردن يك گردن م‪55‬ؤمن‪ ،‬هر كس موفق به چ‪55‬نين عملى نش‪55‬ود‪ ،‬پس دو م‪55‬اه مت‪55‬والى را‬
‫روزه گيرد‪ ،‬اين توبه بنده است به پيشگاه خداوند‪ ،‬خداوند‪ 5‬دانا و آگاه است»‪.‬‬

‫‪405‬‬
‫ماده سوم‪ :‬بحث جنايت بر اطراف و اعضاء‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف جن‪55‬ايت بر اط‪55‬راف‪ :‬جن‪55‬ايت در اط‪55‬راف‪ 5‬اين است كه انس‪55‬انى بر ديگ‪55‬رى تج‪55‬اوز‪5‬‬
‫نموده چشم‪ ،‬او را در بياورد يا دست و پاى او را بشكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم جنايت بر نفس‪ :‬اگر جانى در انجام جنايت قصد و عمد داشته است و شخص مورد‬
‫جنايت‪ ،‬در مسلمان بودن و آزاد بودن همسان با جانى باشد‪ ،‬در اين ص‪55‬ورت از ج‪55‬انى قص‪55‬اص‬
‫گرفته مىشود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪( _  + :‬المائدة‪« .)45 :‬در زخمها قص‪55‬اص‬
‫هست» البته اگر فرد مورد جن‪55‬ايت در ع‪55‬وض قص‪55‬اص ديه بگ‪55‬يرد يا عفو كن‪55‬د‪ ،‬قص‪55‬اص س‪55‬اقط‪5‬‬
‫مىش‪55‬ود‪ .‬ش‪55‬رايط قص‪55‬اص در اط‪55‬راف (منظ‪55‬ور‪ 5‬از اط‪55‬راف‪ ،‬اعضا و ج‪55‬وارح انس‪55‬ان هس‪55‬تند)‪.‬‬
‫عبارتاند از‪:‬‬
‫‪ -1‬با قصاص گرفتن‪ ،‬امنيت طرف‪ 5‬به مخاطره نيفتد و تجاوزى ديگر صورت‪ 5‬نگيرد‪.‬‬
‫‪ -2‬قصاص ممكن باشد‪ ،‬در صورت عدم امكان قصاص‪ ،‬ديه گرفته شود‪.‬‬
‫‪ -3‬عضوى كه قصاص مىشود‪ ،‬در اسم و محل با عضو تلف شده بايد مس‪55‬اوى باش‪55‬د‪ ،‬روى‪5‬‬
‫اين اصل دست يا پاى راست در برابر دست يا پاى چپ‪ .‬و همچ‪55‬نين دست در برابر پا قص‪55‬اص‬
‫نمىشود‪ 5،‬انگشت اصلى در برابر انگشت زائد قصاص نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -4‬عضوى كه قص‪55‬اص مىش‪55‬ود‪ ،‬در ص‪55‬حت و كامل ب‪55‬ودن با عضو تلف ش‪55‬ده بايد مس‪55‬اوى‪5‬‬
‫باش‪55‬د‪ ،‬روى‪ 5‬اين اصل دست س‪55‬الم در برابر دست مفل‪55‬وج و چشم س‪55‬الم در برابر چشم معي‪55‬وب‬
‫قصاص نمىشود‪5.‬‬
‫‪ -5‬زخم اگر در سر ايج‪5‬اد ص‪5‬ورت باشد آن را ش‪5‬جه مىگوين‪5‬د‪ ،‬در آن قص‪5‬اص نيست مگر‬
‫وق‪55‬تى كه به اس‪55‬تخوان نرس‪55‬يده باش‪55‬د‪ ،‬هر زخمى كه بخ‪55‬اطر خط‪55‬ر‪ ،‬قص‪55‬اص آن مق‪55‬دور نباش‪55‬د‪،‬‬
‫قصاص گرفته نمىشود‪ 5.‬لذا شكستن استخوان يا زخمى كه به شكم منتهى مىشود‪ ،‬در آن قص‪55‬اص‬
‫نيست بلكه در آن ديه (خون بها) واجب است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬چند نفر در برابر يك نفر كشته مىشوند‪ .‬دست و پاهاى چند نفر در برابر دست و پاى‬
‫يك نفر قصاص مىشوند‪ 5،‬اين در صورتى است كه چند نفر دستجمعى در جن‪55‬ايت ش‪55‬ركت داش‪55‬ته‬
‫باشند و عمال جنايت را انجام داده باشند‪ ،‬حضرت عمر س بعد از اينكه هفت نفر را كه يك م‪55‬رد‬
‫ِ‬
‫ْتهم‬
‫اء لََقَتل ْ‬
‫ص ‪ْ %‬ن َع َ‬ ‫از اهالى صنعا را به قتل رسانيده بودند‪ ،‬قصاص كرد‪ ،‬فرمود‪« :‬لَ‪%ْ %‬و تَ َم‪ %‬اأَل َ َعلَْي‪%%‬ه أ َْه‪ُ %‬‬
‫‪%‬ل َ‬
‫بِ‪%ِ %%‬ه َج ِم ًيعا» «اگر تمام اهالى صنعاء در قتل آن يك نفر شريك مىشدند‪ ،‬همه را قص‪55‬اص مىك‪55‬ردم‪.»5‬‬
‫(مؤطاء وأصله فى البخارى‪.)5‬‬
‫جن‪55‬ايت اگر س‪55‬رايت نم‪55‬ود‪ ،‬ج‪55‬انى ض‪55‬امن است يع‪55‬نى اگر كسى انگشت كسى را قطع ك‪55‬رد و‬
‫زخم منجر به نابودى كل دست يا به مرگ شد‪ ،‬قصاص يا ديه گرفته شود‪.‬‬
‫البته سرايت كردن قصاص مضمون نيست‪ ،‬يعنى اگر دست كسى در قصاص دس‪55‬تى كه او‬
‫قطع ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪ ،‬قطع گرديد و منجر به م‪55‬رگ مقط‪55‬وع اليد ش‪55‬د‪ ،‬قص‪55‬اص ن‪55‬دارد‪ .‬البته اگر در‬
‫نحوه گرفتن قصاص تعدى شده و تعدى موجب م‪55‬رگ ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬قص‪55‬اص گرفته مىش‪55‬ود‪ ،‬مثال‬
‫قطع يد بوسيله يك ابزار س ّمى و آغشته به س ّم انجام شده است‪ ،‬قصاص دارد‪.‬‬
‫زخم يا عضو تا درست نشده از جانى قصاص گرفته نشود‪ ،‬زيرا احتمال وجود‪ 5‬دارد كه اين‬
‫زخم يا قطع عضو سرايت كرده باعث تلف جان شود‪ ،‬بنابراين اگر شخصى مخالفت كرد و قبل‬
‫از درست شدن زخم قصاص گ‪55‬رفت و بع‪55‬دا زخم منجر به تلف ش‪55‬دن عض‪55‬وى ديگر يا منجر به‬
‫مرگ مجروح شد‪ ،‬حقش ساقط‪ 5‬شده است‪ ،‬بار ديگر حق مطالبه چيزى را ن‪55‬دارد‪ ،‬زي‪55‬را خ‪55‬ودش‬
‫با قصاص گرفتن قبل از وقت‪ ،‬حق خود را ضايع نموده است‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬بحث ديه (خون بهاء)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬ديه‪ :‬ديه عبارت است از مالى كه به صاحب خ‪55‬ون (وارث‪55‬ان مقت‪55‬ول يا مج‪5‬روح)‬
‫داده مىشود‪5.‬‬

‫‪406‬‬
‫‪ -2‬حكم دي‪555‬ه‪ :‬ديه دادن و گ‪555‬رفتن مش‪555‬روع‪ 5‬و ج‪555‬ايز اس‪555‬ت‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪555‬د‪+ :‬‬
‫‪( _     ‬النساء‪« .)92 :‬خون بها به وارثان مقتول‬
‫‪%‬ل َف ْ‪%‬ه‪%َ %‬و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ل لَ ‪%%‬هُ قَتي‪ٌ %%‬‬
‫سپرده شود‪ ،‬مگر اينكه آنان معاف كنند»‪ ،‬و رسول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪َ « :‬و َم ْن قُت ‪َ %‬‬
‫‪%‬اد» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬هر كس مقت‪55‬ولى دارد و مالك خ‪55‬ون او هس‪55‬ت‪،‬‬ ‫‪%‬ودى َوإِ َّما ُي َق‪ُ %%‬‬ ‫بِ َخ ْي ‪ِ %%‬ر النَّظَ‪%َ %%‬ريْ ِن إِ َّما يُ‪َ %%‬‬
‫اختيار دارد‪ ،‬ديه بگيرد يا قاتل را قصاص كند»‪.‬‬
‫‪ -3‬خون بهاء بر چه كسانى واجب است‪:‬‬
‫هر كس انسانى را بكشد‪ ،‬خ‪55‬واه مباشر (مباشر‪ :‬كسى كه شخصا عملى را انج‪55‬ام داده است)‬
‫قتل باشد‪ ،‬يا مس‪55‬بب آن‪ ،‬خ‪55‬ون بها بر وى واجب اس‪55‬ت‪ .‬اگر قتل عم‪55‬دا انج‪55‬ام گرفته اس‪55‬ت‪ ،‬خ‪55‬ون‬
‫بهاء را بايد از مال شخصى‪ 5‬خ‪5‬ود ب‪5‬پردازد‪ ،‬اگر قتل ش‪5‬به عمد يا خطا اس‪5‬ت‪ .‬خ‪5‬ون بها بر عه‪5‬ده‬
‫فاميل و طايفه او است‪ .‬رسول‪ 5‬اكرم ص چنين قض‪55‬اوت فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪ .‬چنانكه دو زن در زم‪55‬ان‬
‫رسول اكرم ص با هم درگير‪ 5‬شدند‪ ،‬يكى سنگى بطرف ديگرى‪ 5‬پرتاب كرد‪ ،‬آن زن و جني‪55‬نى كه‬
‫در شكم او بود در اثر ضربه سنگ جان دادن‪55‬د‪ ،‬چ‪55‬ون اين قتل ش‪55‬به عمد ب‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫خون بهاء را بر عهده فاميل وطايفه زنى كه قاتل بود‪ ،‬گذاشت‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫منظ‪55‬ور‪ 5‬از عاقله يا طايفه كه خ‪55‬ون بها بر گ‪55‬ردن آنها اس‪55‬ت‪ ،‬اح‪55‬ترام پ‪55‬درى ش‪55‬خص مانن‪55‬د‪:‬‬
‫پدران‪ ،‬فرزندان‪ ،‬برادران‪ ،‬عموها و عموزادگ‪55‬ان هس‪55‬تند‪ :‬مبلغ خ‪55‬ون به‪55‬اء مي‪55‬ان آن‪55‬ان بر حسب‬
‫توانائى‪ 5‬مالى تقسيم شود و در ظرف‪ 5‬سه سال هر ك‪55‬دام قسط‪ 5‬خ‪55‬ود را بايد ب‪55‬پردازد‪ 5،‬هر س‪55‬ال يك‬
‫سوم خون بها‪ ،‬پرداخته شود‪ .‬و اگر ت‪55‬وان پ‪55‬رداخت را بص‪55‬ورت‪ 5‬نق‪55‬دى دارن‪55‬د‪ ،‬مىتوانند‪ 5‬كل مبلغ‬
‫خون بها را در حال بپردازند‪5.‬‬
‫‪ -4‬خ‪55‬ون بها از چه كس‪55‬انى س‪55‬اقط مىش‪55‬ود‪ 5:‬اگر پ‪55‬درى در جري‪55‬ان آم‪55‬وختن ادب و اخالق‪،‬‬
‫فرزندش را يا س‪5‬لطان رعيتش را و يا معلمى ش‪5‬اگردش را تنبيه نم‪5‬ود كه منجر به م‪5‬رگ فرزند‬
‫گرديد‪ ،‬خون بها ندارد بشرط‪ 5‬اينكه زدن معمولى‪ 5‬باشد و از حد معروف‪ 5‬تجاوز نكرده باشند‪.‬‬
‫‪ -5‬مقدار خون بهاء‪:‬‬
‫‪ -1‬ديه نفس‪ ،‬اگر كسى كه ديهاش پرداخته مىش‪555‬ود‪ ،‬آزاد و مس‪555‬لمان اس‪555‬ت‪ ،‬ديه و خ‪555‬ون‬
‫بهاءاش‪ ،‬صد نفر شتر يا هزار مثقال طال يا دوازده هزار درهم نق‪55‬ره يا دويست رأس گ‪55‬او يا دو‬
‫هزار رأس گوسفند اس‪55‬ت‪ .‬اگر قت‪55‬ل‪ ،‬قتل عمد ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬در ديه (خ‪55‬ون به‪55‬اء) مق‪55‬دارى س‪55‬ختى‬
‫شود‪ .‬مثال از ميان صد نفر شتر‪ ،‬چهل شتر بايد آبستن باشند و اگر قتل خطا ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪ ،‬در ديه‬
‫«فيْ ‪ِ%‬ه دِيَ ‪ٌ%‬ة مَُغَّلظَ ‪%‬ةٌ ِمائَ ‪%‬ةٌ ِم ْن اإْلِ بِ ‪%ِ %‬ل فِ َيها أ َْر َبعُ ‪%%‬و َن ثَنِيَّةً إِلَى بَ ‪%%‬ا ِز ِل َع ِام َها‬
‫سختگيرى‪ 5‬نشود‪ .‬رسول هّللا مىفرمايد‪ِ :‬‬
‫ُكلُّ ُه َّن َخلِ َف‪ % %‬ةٌ» «در قتل عمد ديه سنگين باشد‪ .‬در مي‪55‬ان صد نفر ش‪55‬تر‪ ،‬چهل ش‪55‬تر نوس‪55‬اله و حامله‬
‫باشند»‪( .‬تمام اصحاب سنن و بخارى آن را در تاريخ روايت كرده است)‪.‬‬
‫در صورت قتل عمد وارثان مقتول مىتوانند‪ 5‬بيش از خونبهاء را خواس‪55‬تار‪ 5‬ش‪55‬وند‪ 5.‬زي‪55‬را آن‪55‬ان‬
‫حق قصاص را دارند‪ .‬بنابراين براى آنان جايز است كه در برابر بيش از خونبه‪55‬اء از قص‪55‬اص‬
‫بگذرند‪5.‬‬
‫ِ‬
‫َه ِ‪%‬ل ا ِإلبِ‪%ِ %‬ل مائَ‪%‬ةً‬ ‫ِ‬
‫ض‪%‬ى فى الدِّيَ‪%%‬ة َعلَى أ ْ‪%‬‬ ‫ِ‬ ‫دليل درباره مقدار خونبهاء حديث حضرت جابر س است‪« :‬قَ َ‬
‫ش‪ِ % %‬اء أَلْ َف ْى َش‪ٍ % %‬اة» «رسولاهّلل ص بر كسانى كه شتر‬ ‫ِم َن ا ِإلبِ ‪%ِ %‬ل َو َعلَى أ َْه‪%ِ %‬ل الَْب َق‪ِ % %‬ر ِم‪%%‬اَئتَ ْى َب َق‪%َ %‬ر ٍة َو َعلَى أ َْه‪%ِ %‬ل ال َّ‬
‫دارند‪ ،‬صد شتر‪ .‬بر كسانى كه گاو دارند‪ ،‬دويست رأس گاو و بر كس‪55‬انى كه گوس‪55‬فند دارن‪55‬د‪ ،‬دو‬
‫هزار گوسفند تعيين كرده است»‪( .‬ابوداود‪ .‬سندش ضعيف‪ 5‬است ن‪55‬زد جمه‪55‬ور معمولبه است)‪ .‬و‬
‫هم»‬‫جعَ‪َ% %‬ل النَِّبُّى ص دَِيتَ ‪% %‬هُ ْاثَنْى عَش ‪%َ%‬رَ أَلْ ‪% %‬فُ ِدْر ٍ‬ ‫از حضرت ابن عب‪55‬اس م م‪55‬روى‪ 5‬اس‪55‬ت‪« :‬إَِّن َرجًُلا ُقتِ ‪% %‬لَ َف َ‬
‫«شخصى‪ 5‬كشته شده ب‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول هّلل ص خ‪55‬ون به‪55‬اء او را دوازده ه‪55‬زار درهم تع‪55‬يين فرم‪55‬ود‪.»5‬‬
‫(اب‪55‬وداود‪ 5‬نس‪55‬ائى‪ ،‬اماجه و ترم‪55‬ذى‪ .)5‬و در نامه عم‪55‬رو بن ح‪55‬زم كه م‪55‬ورد قب‪55‬ول همه علم‪55‬اء و‬
‫ار» (نس‪55‬ائي)‪« .‬كس‪55‬انى كه طال دارن‪55‬د‪،‬‬ ‫ب أَلْ ‪ُ % %‬‬
‫ف دِْينَ ‪ٍ % %‬‬ ‫الذَه ِ‬ ‫«وعَلى أَهْ ‪ُ% %‬ل ُّ‬ ‫جمهور‪ 5‬امت است‪ ،‬آمده ب‪55‬ود‪َ :‬‬

‫‪407‬‬
‫هزار دينار خونبهاء بپردازند»‪ .‬هر كدام از اين پنج نوع (صد نفر ش‪55‬تر‪ ،‬دويست رأس گ‪55‬او‪ ،‬دو‬
‫هزار رأس گوسفند‪ ،‬هزار دين‪5‬ار طال‪ ،‬دوازده ه‪5‬زار درهم) را كه قاتل بدهد وارث‪5‬ان مقت‪5‬ول بايد‬
‫آن را قبول كنند‪.‬‬
‫اگر مقتول زن مسلمان و آزاده است‪ ،‬خون بهاء آن نصف خ‪55‬ون به‪55‬اء م‪55‬رد مس‪55‬لمان اس‪55‬ت‪.‬‬
‫امام مالك در مؤطا از غزوة بن زبير نقل ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪« :‬إن الم ‪%%‬رأة تعاقل الرج ‪%%‬ل‪ ،‬ما لم تبلغ ثلث دية‬
‫الرج ‪%%‬ل‪ .‬ف‪% %‬إذا بلغتها ع ‪%%‬وملت الم ‪%%‬رأة فى الدية بنصف دية الرج ‪%%‬ل» «ديه زن تا زمانى كه باندازه يك سوم‬
‫ديه مرد نرسيده باشد‪ ،‬همان ديه مرد است‪ ،‬هر گاه مبلغ ديه زن باندازه يك سوم ديه مرد برس‪55‬د‪،‬‬
‫ديه زن نصف ديه مرد قرار‪ 5‬مىگيرد»‪ .‬اگر شخصى كه ديه او پرداخته مىش‪55‬ود‪ ،‬زنى‪ ،‬يه‪55‬ودى‪ 5‬يا‬
‫نصرانى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬پس ديه او نصف ديه مس‪55‬لمان است و ديه زن‪55‬ان آنها يك دوم م‪55‬ردان آنها اس‪55‬ت‪.‬‬
‫الرجُ ‪% %‬لِ» (ترمذي)‪« .‬خون بهاء كافر نصف خون‬ ‫رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬عَقْ ‪ُ% %‬ل ْالكَ ‪ِ% %‬افرِ ِنص ‪%ْ%‬فُ ِديَ ‪ُ% %‬ة َّ‬
‫بهاء مرد مسلمان است»‪.‬‬
‫خون بهاى غالم همان قيمت وى مىباشد‪ ،‬چون مالى است داراى قيمت‪.‬‬
‫خون بهاى جنين چه دختر يا پس‪55‬ر‪ ،‬غالم يا كن‪55‬يزى است كه بايد آزاد ك‪55‬رده ش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ص درباره جنين همين طور‪ 5‬قضاوت كرده است‪ .‬اين زمانى است كه جنين آزاد باشد و مرده از‬
‫مادر متولد شده باشد‪ .‬اما اگر زنده بدنيا آمده است و بعد مرده است‪ ،‬در او ديه كامل يا قص‪55‬اص‬
‫واجب است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬غرة (عبد يا امه) كه خون بهاء جنين تعيين شده است‪ ،‬نزد بعضى علماء قيمت آن يك‬
‫دهم ديه م‪55‬ادر آن تع‪55‬يين گردي‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬ام‪55‬ام مالك غ‪55‬ره را به پنج‪55‬اه دين‪55‬ار يا شصد درهم قيمت‬
‫گذارى كرده است‪.‬‬

‫ديه اعضاء بدن انسان‪:‬‬


‫در موارد زير خون بهاء كامل واجب مىگردد‪5:‬‬
‫‪ -1‬اگر در اثر جنايت عقل از دست برود‪5.‬‬
‫‪ -2‬زايل شدن توان شنيدن از هر دو گوش‪.‬‬
‫‪ -3‬زائل شدن بينايى هر دو چشم‪.‬‬
‫‪ -4‬زائل شدن نطق‪.‬‬
‫‪ -5‬زائل شدن قدرت بويائى‪ 5‬بصورت قطع شدن بينى‪.‬‬
‫‪ -6‬زائل شدن توان جماع بصورت‪ 5‬قطع كردن آله تناسل يا خصيه كردن‪.‬‬
‫‪ -7‬زائل كردن توان بلند شدن يا نشستن بصورت شكستن كمر‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫در نامهاى كه رسولاهّلل ص به عمر بن حزم نوش‪55‬ته ب‪55‬ود‪ ،‬چ‪55‬نين آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪َ « :‬وفي اأْل َنْ‪%%%‬ف إذَا‬
‫ْب‬ ‫ض‪َ%‬ت ْي ِن الدِّيَ‪%‬ةُ َوفِي ال َّ‪%‬ذ َك ِر الدِّيَ‪%‬ةُ َوفِي ال ُّ‬
‫ص‪%‬ل ِ‬ ‫الش َفَت ْي ِن الدِّيَ‪%‬ةُ َوفِي الَْب ْي َ‬
‫ان الدِّيَةُ َوفِي َّ‬ ‫ِ‬
‫ُوعب ج ْدعُهُ الدِّيةُ وفِي اللِّس ِ‬
‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫أ َ َ‬
‫الدِّيَةُ َوفِي ال َْع ْيَن ْي ِن الدِّيَةُ» (نسائي)‪« .‬در بينى دية كامل است‪ ،‬در زبان ديه كامل اس‪55‬ت‪ ،‬در لبها ديه‬
‫كامل است‪ ،‬در خص‪55‬يتين ديه كامل اس‪55‬ت‪ ،‬در آله تناسل و كمر ديه كامل است و در دو چشم ديه‬
‫كامل است»‪ .‬و حضرت عمر س درباره شخصى‪ 5‬كه بوسيله ديگرى م‪55‬ورد ض‪55‬رب ق‪55‬رار‪ 5‬گرفته‬
‫توان شنيدن‪ ،‬ديدن‪ ،‬جماع و عقلش از بين رفته بود‪ ،‬چهار خون به‪55‬اء تع‪55‬يين ك‪55‬رده در ص‪55‬ورتى‬
‫كه آن مرد زنده بود‪ .‬خون به‪5‬اء زن در اعض‪5‬اء و اط‪55‬راف‪ ،‬نصف خ‪5‬ون به‪5‬اء م‪5‬رد است خ‪55‬ون‬
‫بهاء زن در جراحات و زخمها‪ ،‬اگر در حد يك سوم خون بهاء مرد برسد‪ ،‬به نصف خ‪55‬ون به‪55‬اء‬
‫مرد تقليل مىيابد‪ .‬و اگر كمتر از يك سوم خون به‪55‬اء م‪55‬رد اس‪55‬ت‪ ،‬در آن ص‪55‬ورت‪ 5‬زن و م‪55‬رد در‬
‫خون بهاء جراحات با هم برابراند‪5.‬‬
‫در موارد زير نصف ديه واجب مىشود‪:‬‬
‫‪ -1‬در يك چشم‪.‬‬

‫‪408‬‬
‫‪ -2‬در يك گوش‪.‬‬
‫‪ -3‬در يك دست‪.‬‬
‫‪ -4‬در يك پا‪.‬‬
‫‪ -5‬در يك لب‪.‬‬
‫‪ -6‬در يك سرين (لگن)‬
‫‪ -7‬در يك ابرو‪.‬‬
‫‪ -8‬در يك پستان زن‪.‬‬
‫ص ‪%%‬ابِ ِع‬ ‫ِ‬
‫توجه‪ :‬در قطع كردن يك انگشت ده شتر واجب است‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬ديَ‪% %‬ةُ األَ َ‬
‫ص ‪% %‬بُ ٍع» (ترم‪55‬ذي)‪« .‬خ‪55‬ون به‪55‬اء انگش‪55‬تهاى‪ 5‬دست و پا‬ ‫الْيَ ‪َ % %‬ديْ ِن َوال‪%ِّ % %‬ر ْجلَْي ِن َس ‪َ % %‬واءٌ َع ْش ‪ٌ % %‬ر ِم َن ا ِإلبِ‪%ِ % %‬ل لِ ُك‪ِّ % %‬‬
‫‪%‬ل أُ ْ‬
‫برابرند‪ 5،‬در هر انگشت‪ ،‬ده شتر واجب است»‪ .‬خون بهاء يكدندان پنج شتر اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص‬
‫س مَِّن الِإبِ‪% %‬لِ» در يك‬ ‫«وِفى الس‪ِّ%ِّ%‬ن خَْم ٌ‬ ‫در نامهاى كه به عم‪5‬روبن ح‪5‬زم نوش‪55‬ته ب‪55‬ود‪ ،‬فرم‪55‬وده اس‪55‬ت‪َ :‬‬
‫دندان پنج شتر واجب است‪.‬‬
‫(در كتب سنن ده شتر براى يك دندان ذكر شده است و دندانها با هم تفاوتى ندارند)‪.‬‬
‫خون بهاى زخمهاى سر و صورت (شجاج)‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف شجاج‪ :‬شجاج به زخمهاى سر و ص‪55‬ورت‪ 5‬گفته مىش‪55‬ود‪ .‬زخمه‪55‬اى مع‪55‬روف‪ 5‬سر و‬
‫صورت‪ 5‬نزد علماء سلف ده تا هستند‪.‬‬
‫در باره پنج تا از آنها‪ ،‬ديه از جانب شارع ذكر گرديدهاست و پنج تاى ديگر آنهائى هس‪55‬تند‬
‫كه درباره ديه آنها حد مشخصى از شارع بيان نگرديده است‪.‬‬
‫حكم زخمه‪5‬اى سر و ص‪5‬ورت‪ :‬پنج زخمى كه ديه آنها از ط‪5‬رف‪ 5‬ش‪5‬ارع بي‪5‬ان گري‪5‬ده اس‪5‬ت‪،‬‬
‫بشرح زيراند‪5:‬‬
‫‪ -1‬موضحه‪ :‬موضحه به زخمى گفته مىشود كه اس‪55‬تخوان را ظ‪55‬اهر مىكند و خ‪55‬ون به‪55‬اء آن‬
‫س ِم َن ا ِإلبِ ‪%ِ %‬ل» خ‪5‬ون به‪5‬اء هر‬ ‫س َخ ْم ٌ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫پنج شتر است‪ ،‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص مىفرماي‪5‬د‪« :‬فى ال َْم َواض‪ِ %%‬ح َخ ْم ٌ‬
‫كدام از زخمهاى موضحه‪ ،‬پنج شتر است‪( .‬ابوداود‪ 5،‬ترمذى‪ ،‬نسائى)‪.‬‬
‫‪ -2‬هاشمه‪ :‬هاش‪55‬مه به زخمى گفته مىش‪55‬ود كه اس‪55‬تخوان را مىش‪55‬كند‪ ،‬زخمى كه اس‪55‬تخوان را‬
‫ب فِي ال َْها ِش‪َ % %‬م ِة‬ ‫مىشكند‪ ،‬خونبهاى‪ 5‬آن ده شتر است مىباشد‪ ،‬زيدبن ثابت مىگويد‪« 5:‬أََّن َرس‪%ُ%‬ولَ اللّهِ أَْوجَ َ‬
‫َع ْش‪ً %%‬را ِم ْن اإْلِ بِ‪%ِ %%‬ل» (بيهقى‪ ،‬دارقطنى‪ 5،‬عب‪5‬دالرزاق)‪« .‬رس‪5‬ول اك‪5‬رم ص در زخمى كه اس‪5‬تخوان را‬
‫مىشكند‪ 5‬ده شتر خون بها تعيين كرده است»‪.‬‬
‫‪ -3‬منقله‪ :‬منقله به زخمى گفته مىشود كه عالوه بر شكستن‪ ،‬استخوان را از سر جاى خودش‬
‫منتقل مىكند‪ ،‬خون بهاى اين زخم پانزده ش‪55‬تر تع‪55‬يين ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬در نامهاى كه به عمر بن ح‪55‬زم‬
‫شرََة مَِن الِإِبلِ» در زخمى كه استخوان را تكان‬ ‫س َع َ‬ ‫نوشته شده بود‪ ،‬آمده است‪َ ...« :‬وفِي ال ُْمَن ِّقلَ ِة خَْم َ‬
‫دهد‪ 15 ،‬نفر شتر واجب است‪.‬‬
‫‪ -4‬مأمومه‪ :‬مأمومه به زخمى گفته مىش‪55‬ود‪ 5‬كه تا پ‪55‬رده دم‪55‬اغ و مغز س‪55‬رايت مىكن‪55‬د‪ ،‬در اين‬
‫گونه زخم يك سوم ديه كامل واجب است‪ .‬در نامهاى كه به عمروبن حزم نوشته شده ب‪55‬ود‪ ،‬آم‪55‬ده‬
‫ث الدِّيَ‪%ِ %%‬ة» در زخمى كه تا پرده مغز‪ ،‬سرايت كرده است‪ ،‬يك سوم خ‪55‬ون‬ ‫وم‪%ِ %%‬ة ُثلُ ُ‬ ‫ِ‬
‫است «‪َ ...‬وفى ال َْمأ ُْم َ‬
‫بها واجب است‪.‬‬
‫‪ -5‬دامغه‪ :‬به زخمى گفته مىشود‪ 5‬كه پرده مغز پاره ش‪55‬ده و از مأمومه ش‪55‬ديدتر است حكم آن‬
‫همان‪ ،‬يك سوم است‪.‬‬
‫اما پنج زخم ديگر متعلق به سر و صورت كه حكم آنها از طرف‪ 5‬ش‪55‬ارع بي‪55‬ان نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بشرح زيراند‪5:‬‬
‫‪ -1‬حارصه‪ :‬زخمى است كه پوست را مىخراشد ولى خون بيرون نمىآيد‪.‬‬

‫‪409‬‬
‫‪ -2‬داميه‪ :‬زخمى است كه پوست را خون آلود مىكند و خون جارى مىشود‪5.‬‬
‫‪ -3‬باضعه‪ :‬به زخمى گفته مىشود‪ 5‬كه گوشت را پاره مىكند‪.‬‬
‫‪ -4‬متالحمه‪ :‬متالحمه از باضعه شديدتر‪ 5‬است‪ ،‬در گوشت فرو‪ 5‬مىرود‪.‬‬
‫‪ -5‬المسحاق‪ :‬آن است كه تا رسيدن به استخوان يك پرده باريك مىماند‪.‬‬
‫حكم اين پنج نوع زخم نزد اهل علم داورى‪ 5‬است‪ ،‬باين ص‪55‬ورت‪ 5‬كه مج‪55‬روح‪ ،‬غالم تص‪55‬ور‪5‬‬
‫شود‪ ،‬بعد قيمت او بر ف‪55‬رض اينكه س‪55‬الم است م‪55‬ورد نظر باش‪55‬د‪ ،‬س‪55‬پس قيمت او بر ف‪55‬رض اينكه‬
‫يكى از زخمهاى‪ 5‬پنجگانه مذكور‪ 5‬بر وى وارد شده مورد‪ 5‬مالحظه ق‪55‬رار گ‪55‬يرد‪ ،‬تف‪55‬اوتى كه مي‪55‬ان‬
‫قيمت او در ح‪55‬ال س‪55‬المتى و در ح‪55‬ال زخمى ب‪55‬ودن بدست مىآي‪55‬د‪ ،‬به‪55‬اى هم‪55‬ان زخم است كه بر‬
‫مجروح وارد شده است‪.‬‬
‫راه ساده و آسان در زمان معاصر اين است كه موضحه بعن‪55‬وان اصل پذيرفته ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪55‬را‬
‫موضحه همان زخمى است كه استخوان را ظاهر مىكند و آن را نمىشكند‪ .‬در موضحه پنج ش‪55‬تر‬
‫واجب اس‪55‬ت‪ .‬اين پنج زخم با موض‪55‬حه مقايسه ش‪55‬وند‪ ،‬مثال زخمى كه در حد يك پنجم موض‪55‬حه‬
‫است‪ ،‬در آن يك نفر شتر بعن‪55‬وان خ‪55‬ون به‪55‬اء تع‪55‬يين ش‪55‬ود و زخمى كه در حد دو پنجم موض‪55‬حه‬
‫است‪ ،‬در آن دو شتر در نظر گرفته شود‪ ...‬الخ‪.‬‬

‫جراح‪ :‬زخمهائى كه در بقيه قسمت بدن هستند‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف جراح‪ :‬جراح به زخمهايى گفته مىشود كه در غير سر و ص‪55‬ورت يع‪55‬نى در بقيه‬
‫قسمت بدن باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم اين زخمها‪ :‬در جايف‪55‬ه‪ ،‬زحمى كه به داخل ش‪55‬كم رس‪55‬يده اس‪55‬ت‪ ،‬يك س‪55‬وم ديه واجب‬
‫ث الدِّيَ ‪%ِ %‬ة» «در جائفه يك سوم ديه است»‬
‫ْجائَِف‪%ِ %%‬ة ثُلُ ُ‬ ‫ِ‬
‫است‪ .‬در نامه عمرو بن حزم آمده است‪َ « :‬وفى ال َ‬
‫پهلو اگر بشكند و درست شود‪ ،‬ديهاش يك شتر است‪ ،‬زخمهاى‪ ،‬بازو و ساق پا و مچ دست‪ ،‬اگر‬
‫درست شوند‪ ،‬دو شتر واجب است‪ .‬صحابه ش چ‪55‬نين قض‪55‬اوت‪ 5‬كردهان‪55‬د‪ .‬بقيه زخمه‪55‬اى ب‪55‬دن بر‬
‫مبناى داورى‪ 5‬و حكومت عدل فيصله شود‪ ،‬و راه آسان اين است كه بر موضحه قياس شوند‪5.‬‬

‫جنايت چگونه ثابت مىشود؟‪:‬‬


‫جن‪55‬ايت غ‪55‬ير قتل به دو طريق ث‪55‬ابت مىش‪55‬ود‪ :‬خ‪55‬ود ج‪55‬انى اع‪55‬تراف كند يا اينكه دو نفر ع‪55‬ادل‬
‫گواهى بدهن‪55‬د‪ ،‬جن‪55‬ايت‪ ،‬اگر قتل اس‪5‬ت‪ ،‬يا به اع‪5‬تراف قاتل يا به گ‪55‬واهى دو نفر ع‪55‬ادل يا بوس‪55‬يله‬
‫قسامه‪ ،‬در صورتى كه لوثى در كار باشد‪ ،‬ثابت مىشود‪ ،‬و منظور‪ 5‬از لوث اين است كه در ميان‬
‫مقتول و درميان كس‪5‬انى كه جريمه قتل به آن‪5‬ان نس‪5‬بت داده ش‪5‬ده اس‪5‬ت‪ ،‬دش‪5‬منى ظ‪5‬اهر و آش‪5‬كار‬
‫وجود‪ 5‬داشته باشد‪.‬‬
‫قس‪55‬امه‪ :‬اين است كه شخصى‪ 5‬مقت‪55‬ول يافته مىش‪55‬ود‪ ،‬اولي‪55‬اى مقت‪55‬ول عليه ف‪55‬رد يا گ‪55‬روهى‪ 5‬كه‬
‫درميان آنان و درميان مقتول دشمنى‪ 5‬بوده است‪ ،‬مدعى قتل مىشوند‪ 5،‬از ظ‪55‬واهر قض‪55‬يه چن‪55‬ان بر‬
‫مىآيد كه مقتول قربانى اين عداوت و دشمنى گرديده اس‪55‬ت‪ .‬يا اينكه مي‪55‬ان مقت‪55‬ول و متهم دش‪55‬منى‬
‫نبوده است‪ ،‬اما يك نفر گواهى بر قاتل بودن او مىدهد‪ ،‬و از آن جهت كه براى ثبوت قتل گواهى‬
‫دو نفر ع‪55‬ادل ض‪55‬رورى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬اين گ‪55‬واهى يك نفر كه ن‪55‬اقص است «ل‪55‬وث» تص‪55‬ور‪ 5‬مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫بنابراين براى حل مشكل «قسامه» تعيين ش‪5‬ده اس‪55‬ت‪ .‬قس‪5‬امه به اين ش‪5‬رح است كه وارث‪55‬ان م‪5‬رد‬
‫مقتول پنج‪55‬اه س‪55‬وگند كه آنها را مط‪55‬ابق به م‪55‬يزان م‪55‬يراثى‪ 5‬كه از مقت‪55‬ول مىبرن‪55‬د‪ ،‬بر خ‪55‬ود تقس‪55‬يم‬
‫مىكنند و مىخورند‪ ،‬مبنى بر اينكه مقتول را فالن شخص كشته است‪ ،‬وقتى‪ 5‬اين پنج‪55‬اه س‪55‬وگند‪ ،‬به‬
‫اين گونه خورده شود‪ ،‬وارثان مقتول مستحق‪ 5‬خون وارث خود مىش‪55‬وند‪ 5،‬ل‪55‬ذا ب‪55‬راى آن‪55‬ان از متهم‬
‫قص‪55‬اص يا خونبها‪ 5‬گرفته مىش‪55‬ود (جمه‪55‬ور علماء بر اين باورند كه درص‪55‬ورت قس‪55‬امه قص‪55‬اص‬
‫گرفته نمىشود بلكه خون بها گرفته مىشود‪ ،‬مذهب امام شافعى‪ ،‬امام ابوحنيفه‪ ،‬عمربن عبدالعزيز‬
‫همين اس‪555‬ت‪ ،‬البته ام‪555‬ام مالك و احمد بر اين عقيدهاند كه در ص‪555‬ورت قس‪555‬امه قص‪555‬اص گرفته‬

‫‪410‬‬
‫مىشود‪ .)5‬اگر بعضى از وارثان مقتول از خوردن سوگند‪ 5‬منكر ش‪55‬وند‪ ،‬حق دم س‪55‬اقط مىگ‪55‬ردد‪ ،‬و‬
‫مدعى عليه پنجاه دفعه سوگند خورد‪ 5‬و خود را تبرئه كند‪.‬‬
‫در صورتى‪ 5‬كه «لوثى» در كار نباشد‪ ،‬مدعى عليه با يك دفعه سوگند خوردن مبنى بر عدم‬
‫قتل‪ ،‬برى مىشود‪ ،‬در صحيح بخارى و مسلم آمده است‪ .‬دع‪55‬وى يك قتل به محضر‪ 5‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬
‫ص برده شد‪ ،‬رسول اكرم ص قسامه را آغاز نموده خط‪55‬اب به اولي‪55‬اء مقت‪55‬ول فرم‪55‬ود‪« 5:‬أَتَ ْحلِ ُف‪%%%‬و َن‬
‫احبِ ُك ْم؟» «آيا س‪55‬وگند مىخوريد و مس‪55‬تحق‪ 5‬قاتل يا طرفت‪55‬ان مىش‪55‬ويد؟» آن‪55‬ان در‬ ‫وتَس‪% % %‬ت ِح ُّقو َن َدم ص‪ِ % % %‬‬
‫َ َ‬ ‫َ َْ‬
‫جواب گفتند‪ :‬چگونه قسم بخوريم‪ ،‬حاضر‪ 5‬نب‪55‬وديم‪ 5‬و ندي‪55‬ديم‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص فرم‪55‬ود‪َ « :‬فتُْب‪ِ %%‬رئُ ُك ْم‬
‫ين يَ ِمينًا» «پس يهود كه متهم به قتل هس‪55‬تند با پنج‪55‬اه س‪55‬وگند خ‪55‬ود را تبرئه مىكنند»‪،‬‬ ‫الْيه‪ِ ِ ُ %%‬‬
‫‪%‬ود ب َخ ْمس ‪َ %%‬‬ ‫َُ‬
‫ٍ‬
‫ْخ ُذ أَيْ َما َن َق ْوم ُك َّفا ٍر؟» سوگند كسانى را كه كافر‪ 5‬هستند‪ ،‬چگونه ب‪55‬اور‪5‬‬
‫ف نَأ ُ‬
‫وارثان مقتول گفتند‪َ « :‬ك ْي َ‬
‫كنيم؟ آنگاه رسول اكرم ص از نزد خود خون بهاء دادند‪.‬‬

‫‪411‬‬
‫فصل يازدهم‬
‫بحث حدود‬
‫اين فصل مشتمل بر نه ماده است‪:‬‬
‫ماده اول‪ :‬بحث حد شراب‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬حد خمر‪ :‬حد بمعنى منع كردن بوس‪55‬يله زدن يا كش‪55‬تن از انج‪55‬ام عملى كه خداوند‬
‫آن را حرام كرده است‪ ،‬و حدود خداوند‪ ،‬همان اعمال‪ ،‬رفتار و گفتار حرام و نامشروعى هستند‬
‫كه خداوند‪ 5‬به دورى‪ 5‬و اجتناب از آنان امر كرده است و خمر (شراب) هر شراب و نوشيدنى‪ 5‬كه‬
‫مسكر باشد‪ ،‬از هر مادهاى كه باشد‪ ،‬شراب گفته مىشود‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬كُ ‪%‬لُّ ُمس ‪ْ%‬كِر‬
‫رام» (مسلم)‪« .‬هر مسكر خمر است و هر خمر حرام است»‪.‬‬ ‫َخمٌْر َوُكلُّ َخمٍْر حَ ٌ‬
‫‪ -2‬حكم نوشيدن خمر‪ :‬نوشيدن ش‪55‬راب چه زي‪55‬اد چه كم بن‪55‬ابر دس‪55‬تور ق‪55‬رآن و ح‪55‬ديث ح‪55‬رام‬
‫است‪ .‬خداوند درباره نهى از شراب و قمار‪ 5‬مىفرمايد‪( _  + :‬المائدة‪.)91 :‬‬
‫«پس آيا دست بر مىداريد» و مىفرمايد‪( _+ :‬المائدة‪« .)90 :‬از آن بپرهيزيد»‪ .‬و‬
‫خمْ ‪ِ% %‬ر َوَبِايعَهَ ‪% %‬ا» (ابوداود و حاكم)‪« .‬خداوند‪ 5‬كسى را كه‬
‫ب ْال َ‬ ‫رسول هّللا ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لَعَن اللّهُ ش ‪%َ%‬ارِ َ‬
‫ش‪555‬راب مىنوشد يا مىفروش‪555‬د‪ ،‬لعنت ك‪555‬رده است» و رس‪555‬ول اك‪555‬رم ص كس‪555‬انى را كه ش‪555‬راب‬
‫نوشيدهاند‪ ،‬در صحن مسجد شالق زده است‪.‬‬
‫‪ -3‬فلسفه حرمت شراب‪ :‬فلسفه ح‪55‬رام ق‪55‬رار دادن ش‪55‬راب در واقع ب‪55‬راى پاس‪55‬دارى‪ 5‬از م‪55‬ال‪،‬‬
‫جان و دين مسلمان است‪.‬‬
‫‪ -4‬حكم كسى كه شراب مىنوشد‪ :‬اگر به اعتراف خود شخص يا بوسيله دو گواه عادل ثابت‬
‫شود‪ ،‬اگر آزاد است هشتاد ضربه شالق و اگر غالم است‪ ،‬چهل ض‪55‬ربه ش‪55‬الق‪ ،‬بر پشت او زده‬
‫شود‪ ،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪( _      + :‬النساء‪:‬‬
‫‪ .)25‬در آيه عذاب اماء و كنيز نصف عذاب زنان حره و آزاده بيان گرديده است‪ .‬غالم ن‪55‬يز در‬
‫مورد‪ 5‬عذاب به اماء و كنيزان قياس شده است‪ .‬البته عذابى كه در قالب ضربه شالق است‪.‬‬
‫‪ -5‬شرايط وجوب حد بر كسى كه شراب مىنوشد‪ 5:‬ب‪55‬راى اقامه حد بر ش‪55‬رابخوار اين اس‪55‬ت‪،‬‬
‫كه عاقل‪ ،‬بالغ‪ ،‬مسلمان و مختار باشد و درباره حرام ب‪55‬ودن ش‪55‬راب علم داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬م‪55‬ريض و‬
‫بيمار نباشد‪ ،‬البته حد از بيمار ساقط‪ 5‬نمىشود‪ ،‬بلكه قاضى‪ 5‬در انتظ‪55‬ار‪ 5‬روزه‪55‬اى‪ 5‬ص‪55‬حت حد را به‬
‫تاخير مىاندازد‪ 5،‬هر گاه از بيمارى بهبود‪ 5‬يافت‪ ،‬ضربههاى شالق را بايد بخورد‪.‬‬
‫‪ -6‬عدم تكرار حد‪ :‬اگر مسلمانى‪ 5‬چند بار شراب بنوشد و در آخر مجازات شود فقط يك دفعه‬
‫حد شرب خمر بر وى جارى مىشود‪ ،‬هر چند كه شرب (نوشيدن) چند بار تكرار شده است‪ ،‬اگر‬
‫يك دفعه بنوشد‪ 5‬و حد زده شود و بعد بنوشد حد ديگرى بر وى جارى مىگردد‪.‬‬
‫‪ -7‬نحوه اجراء حد‪ :‬نحوه اجراى حد بر شراب خور اين است كه شخص روى زمين نشانده‬
‫شود و ضربههاى‪ 5‬شالق (نه بسيار‪ 5‬سخت و نه بسيار‪ 5‬ن‪55‬رم) بر پشت او زده ش‪55‬ود‪ .‬زن مانند م‪55‬رد‬
‫است‪ .‬البته زن با پارچه نازك و باريك كه جلو تاثير ضربه شالقها‪ 5‬را نگيرد‪ ،‬پوشانده شود‪.‬‬
‫توجه‪ :‬در اوج سردى يا گرمى هوا حد باجراء در نيايد بلكه در چنين ح‪55‬التى تا مالئم ش‪55‬دن و‬
‫معتدل شدن هوا حد به تأخير انداخته شود‪ ،‬هم چنين در ح‪55‬الت بيم‪55‬ارى يا بيهوشى ن‪55‬يز اقامه حد‬
‫درست نيست‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬بحث حد قذف‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف حد قذف‪ :‬قذف بمعنى متهم ك‪55‬ردن به زنا و فحشا اس‪55‬ت‪ .‬مانند اينكه يك ش‪55‬خص به‬
‫شخص ديگر بگويد‪ :‬اى زانى‪ ،‬يا من تو را در حال زنا دي‪55‬دم‪ ،‬يا اينكه تو عمل زنا و ل‪55‬واطت را‬
‫انجام مىدهى‪...‬‬

‫‪412‬‬
‫‪ -2‬حكم قذف‪ :‬قذف‪ 5‬از جمله گناهان كب‪55‬يره اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬چ‪55‬نين كسى را فاسق گفته و او را‬
‫از دايره ع‪5‬دالت ب‪5‬يرون ك‪5‬رده و ب‪5‬راى او مج‪5‬ازات تع‪5‬يين ك‪5‬رده اس‪5‬ت‪ ،‬مىفرماي‪5‬د‪+ :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( _          ‬النور‪-4 :‬‬
‫‪« .)5‬كسانى كه زنان عفيفه را متهم به فحشاء مىكنند و بعد نمىتوانند‪( 5‬بر ادعاى خود) چهارگواه‬
‫ارائه دهند‪ ،‬به هر ك‪55‬دام‪ ،‬هش‪55‬تاد ض‪55‬ربه ش‪55‬الق بزنيد و ب‪55‬راى هميشه ش‪55‬هادت و گ‪55‬واهى آن‪55‬ان را‬
‫مردود‪ 5‬تلقى كنيد و آنان فاسق هس‪55‬تند‪ ،‬مگر كس‪55‬انى كه توبه كنند و اص‪55‬الح ش‪55‬وند‪ ،‬همانا خداوند‬
‫بخشنده و مهربان است»‪.‬‬
‫‪ -3‬ح ّد قذف‪ :‬حد قذف هش‪55‬تاد ض‪55‬ربه اس‪55‬ت‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪ + :‬‬
‫‪ _‬و رسول اكرم ص اهل افك را كه به حضرت عايشه ل تهمت زده بودند‪ ،‬به هر ك‪55‬دام‬
‫هشتاد ضربه شالق زد‪.‬‬
‫‪ -4‬فلسفه حد قذف‪ :‬حفاظت عزت و آبروى‪ 5‬مسلمان و پاسدارى‪ 5‬از كرامت انسانى و اسالمى‬
‫او است و در نتيجه پاك نگاه داشتن مجتمع اسالمى از اشاعه فحشاء و انتشار حركتهاى‪ 5‬پست و‬
‫ناهنجار‪ 5‬در ميان مسلمانانى‪ 5‬كه در واقع عادل و پاكدامن هستند‪.‬‬
‫‪ -5‬شرايط اقامه حد قذف‪:‬‬
‫‪ -1‬قاذف‪( ،‬تهمت زننده) بايد مسلمان‪ ،‬عاقل و بالغ باشد‪.‬‬
‫‪ -2‬متهم خواستار اقامه حد بر تهمت زننده باشد زي‪5‬را حد ق‪5‬ذف‪ ،‬حق متهم اس‪5‬ت‪ .‬او اختي‪5‬ار‬
‫دارد كه اين حد را اجرا كند يا ساقط‪ 5‬نمايد‪.‬‬
‫‪ -3‬متهم عفيف و پاكدامن باشد‪ ،‬ميان مردم معروف‪ 5‬به فحشاء نباشد‪.‬‬
‫‪ -4‬متهم كننده‪ ،‬نتواند بر اتهام خود چهار گواه بياورد كه صحت دعوى او را تصديق كنند‪،‬‬
‫اگر يك شرط از اين شرايط مفقود باشد‪ ،‬حد باجراء در نمىآيد‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬بحث ح ّد زنا‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف زنا‪ :‬زنا وطى حرام را مىگويند‪ ،‬چه در فرج باشد يا در دبر‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم زنا‪ :‬بعد از كفر‪ ،‬شرك و قتل نفس‪ ،‬زنا از بزرگترين گناهان محسوب مىگردد‪ .‬زنا‬
‫بط‪555‬ور مطلق ب‪555‬دترين ن‪555‬وع فحشاء اس‪555‬ت‪ .‬خداوند آن را ح‪555‬رام گرداني‪555‬ده و مىفرماي‪555‬د‪+ :‬‬
‫‪( _        ‬اإلسراء‪« .)32 :‬با زنا‬
‫نزديك نشويد‪ ،‬قطعا‪ 5‬زنا عمل بد و راه نا درس‪55‬تى است»‪ .‬و ب‪55‬راى كسى كه م‪55‬رتكب زنا مىش‪55‬ود‪،‬‬
‫مج‪55‬ازاتى‪ 5‬تع‪55‬يين گرداني‪55‬ده و مىفرماي‪55‬د‪    + :‬‬
‫‪( _  ‬النور‪« .)2 :‬به هر كدام از زن و مرد زنا كار صد ضربه شالق‬
‫زده شود»‪ ،‬در آيهاى ديگر از قرآن كه لفظش منس‪55‬وخ و حكم آن ب‪55‬اقى اس‪55‬ت‪ ،‬چ‪55‬نين آم‪55‬ده است‪:‬‬
‫وه َما الْبَتَّةَ نَ َ‪%‬ك‪%%‬االً ِم َن اللَّ ِه» (متفق علي‪55‬ه)‪« .‬زن و م‪55‬ردى كه (در عمر‬ ‫ش ‪ْ %%‬ي َخةُ إِذَا َز َنيَا فَ ْار ُج ُم ُ‬
‫ش ‪ْ %%‬ي ُخ َوال َّ‬
‫«ال َّ‬
‫يك دفعه نكاح صحيح كرده باشند)‪ ،‬اگر مرتكب زنا شدند‪ ،‬آن‪55‬ان را حتما س‪55‬نگ ب‪55‬اران كني‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫ين َي‪%ْ % %‬زنِى‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬
‫عذاب از طرف‪ 5‬خداوند است»‪ .‬رسول اكرم ص درباره زنا مىفرمايد‪« :‬الَ َي‪%ْ % %‬زنى ال‪%َّ % %‬زانى ح َ‬
‫َو ُه‪%َ %%‬و ُم‪%ْ %%‬ؤِم ٌن» (متفق عليه)‪« .‬زانى در لحظاتى كه زنا مىكن‪55‬د‪ ،‬ايم‪55‬ان از وى ج‪55‬دا مىش‪55‬ود‪ 5‬و م‪5‬ؤمن‬
‫باقى نمىماند‪ »5‬و وقتى‪ 5‬از بزرگترين گناهان از وى سوال ش‪5‬د‪ ،‬فرم‪5‬ود‪َ « :‬وأَ ْن َت ‪%ْ %‬زنِ َي بِ َحلِيلَ ‪%ِ %‬ة َ‪%‬ج‪%%‬ا ِر َك»‬
‫زنا كردن با همسر همسايه‪.‬‬
‫‪ -3‬فلسفه حرام بودن زنا‪ :‬فلسفه در حرام قرار دادن زن‪55‬ا‪ ،‬حف‪55‬اظت طه‪55‬ارت و پ‪55‬اكى جامعه‬
‫اس‪55‬المى و حفظ آب‪55‬روى‪ 5‬مس‪55‬لمين و پ‪55‬اكى روح و روان آن‪55‬ان اس‪55‬ت‪ ،‬ت‪55‬داوم‪ 5‬بخش‪55‬يدن به ش‪55‬رف و‬
‫كرامت انسان و پاسدارى از شرافت نسب و صفاى باطن و روح نيز از اهم اهداف ح‪55‬رمت زنا‬
‫مىباشد‪5.‬‬

‫‪413‬‬
‫‪ -4‬حد زن‪55‬ا‪ :‬حد زنا با توجه به ش‪55‬رايط‪ 5‬زانى متف‪55‬اوت اس‪55‬ت‪ .‬اگر زانى غ‪55‬ير محصن اس‪55‬ت‪،‬‬
‫يعنى هن‪55‬وز ازدواج ش‪55‬رعى نك‪55‬رده و با همسر حالل خ‪55‬ود موفق‪ 5‬به آم‪55‬يزش جنسى نش‪55‬ده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫مجازاتش اين است كه يكصد ضربه شالق زده شود و به مدت يك س‪55‬ال تبعيد ش‪55‬ود‪ ،‬زن زانيه و‬
‫غير محصنه‪ ،‬مانند مرد زانى غير محصن است‪ ،‬البته اگر تبعيد در حق زن باعث فس‪55‬اد اس‪55‬ت‪،‬‬
‫تبعيد نشود‪ 5.‬خداوند مىفرمايد‪     + :‬‬
‫ب‬ ‫َن النَّبِ َّي ص َ‬
‫ض ‪َ % %‬ر َ‬ ‫‪( _ ‬النور‪ .)2 :‬از حضرت عبدهّللا بن عمر م روايت اس‪55‬ت‪« :‬أ َّ‬
‫ب» (ترمذي)‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص زانى را‬ ‫ب َوغَ‪%َّ %%‬ر َ‬
‫ض ‪َ %%‬ر َ‬ ‫ب‪َ ،‬وأ َّ‬
‫َن عُ َ‪%‬م‪%َ %‬ر َ‬ ‫ب َوغَ‪%َّ %%‬ر َ‬
‫ض ‪َ %%‬ر َ‬ ‫ب‪َ ،‬وأ َّ‬
‫َن أَبَا بَ ْك‪ٍ %%‬ر َ‬ ‫َوغَ‪%َّ %%‬ر َ‬
‫شالق زد و تبعيد كرد‪ ،‬حضرت ابوبكر ش‪55‬الق زد و تبعيد ك‪5‬رد‪ .‬حض‪55‬رت عمر ن‪55‬يز ش‪5‬الق زد و‬
‫تبعيد كرد»‪ .‬اگر زانى غالم است‪ ،‬پنجاه ضربه شالق زده شود‪ ،‬تبعيد نش‪5‬ود‪ ،‬چ‪5‬ون در ص‪5‬ورت‪5‬‬
‫تبعيد حق مالكش ضايع مىگردد‪5.‬‬
‫اگر مرد و زن زنا كار (ازدواج شده) هستند‪ ،‬سنگ باران شوند تا بميرن‪55‬د‪ ،‬آيه رجم نخست‬
‫در قرآن بود اما بعدا تالوتش منسوخ شد و حكمش باقى است‪ .‬رسول اك‪55‬رم ص زانى محصن و‬
‫زانيه محصنه را رجم كرده است‪ ،‬زن غامديه و حضرت ماعز بدس‪55‬تور‪ 5‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص رجم‬
‫شدهاند‪ ،‬و دو يهودى كه مرتكب زنا شده براى قضاوت ن‪55‬زد رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص آمدن‪55‬د‪ ،‬ن‪55‬يز رجم‬
‫شدند‪( .‬بخارى و مسلم)‪.‬‬
‫‪ -5‬شرايط اقامه حد زنا‪ :‬شرايط زير براى اقامه حد زنا ضرورى مىباشند‪5:‬‬
‫‪ -1‬زانى‪ ،‬عاقل‪ ،‬بالغ‪ ،‬مسلمان با اختيار و غير مجبور باشد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬رُِفَع‬
‫«رفِ‪َ%‬ع‬
‫حَتِلَم» و فرمود‪ُ :‬‬
‫ظ َوعَِن الص‪َِّ%‬بِّى حََّتى َي ْ‬
‫النِائِم َحَّتى يَس‪ْ%‬ت َْيِق َ‬
‫جنُ‪%‬ونِ َحَّتى يَِفيْ‪َ%‬ق َوعَِن َّ‬
‫ْالَقَلُم عَْن َثَلاثَ‪ٍ%‬ة‪ :‬عَِن ْالَم ْ‬
‫يان َومَ ‪%%‬ا اس ‪ُْ%%‬تْكرُِهوا عََليْ ‪% %‬هِ» (حديث و ترجمه آن در مب‪55‬احث گذش‪55‬ته آم‪55‬ده است)‬ ‫النس ‪ُ ْ%%‬‬ ‫َعْن أُمَِّتى ْال َ‬
‫خطَ ‪ُ%%‬أ َو ِّ‬
‫(گذشته است)‬
‫‪ -2‬زنا بطور قطع و يقين ثابت شود‪ ،‬و براى ثبوت شرعى دو راه وجود‪ 5‬دارد‪:‬‬
‫الف) خود زانى در حال صحت حواس اعتراف به زنا كند‪.‬‬
‫ب) يا اينكه چهار نفر عادل گواهى بدهند كه متهم را در حال زنا و در حالتى كه فرج زانى‬
‫در فرج زانيه بوده است‪ .‬ديدهاند‪.‬‬
‫(مانند‪ ،‬ميله در سرمه دان يا ريسمان در گردن گاو) خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪ + :‬‬
‫‪( _      ‬النساء‪.)15 :‬‬
‫«اگر زنانتان مرتكب فحشائى شوند‪ ،‬چهار گواه بر آنان بايد گ‪55‬واهى دهد»‪ ،‬و رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص‬
‫ْحلَ ‪%ِ %‬ة َو ِّ‬
‫الر َش ‪%‬اءُ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫يب الْم‪%ْ %‬ر َو ُد فى ال ُْمك ُ‬
‫ِ‬
‫‪%‬ال‪َ :‬ك َما يَغ ُ‬ ‫خطاب به حضرت ماعز س فرمود‪« 5:‬أَنِكَْت َها‪ .‬قَ ‪َ %‬‬
‫‪%‬ال َن َع ْم‪ .‬قَ ‪َ %‬‬
‫فِى الْبِْئ ِر» (در صحاح)‪« .‬اى ماعز تو جماع كردى؟ گفت‪ :‬آرى‪ ،‬پيامبر‪ 5‬فرمود‪ 5:‬همانطور كه ميله‬
‫در سرمه دان و ريسمان در گردن گاو غايب مىشود»‪.‬‬
‫راه سوم براى ثبوت زنا اين است كه حمل ث‪55‬ابت ش‪55‬ود‪ ،‬و ظ‪55‬اهر گ‪55‬ردد و اگر درب‪55‬اره حمل‬
‫س‪55‬وال ش‪55‬ود‪ ،‬دليلى كه حد زنا را از وى دفع كن‪55‬د‪ ،‬ارائه نده‪55‬د‪ ،‬دليل كه دافع حد زنا باش‪55‬د‪ ،‬مانند‬
‫اين كه بگويد‪ :‬من بزور برده شدم‪ ،‬يا اشتباها وطى كردم يا اينكه خبر نداشتم كه زنا ح‪55‬رام است‬
‫اگر زنى كه حملش ظ‪55‬اهر است و چ‪55‬نين دليلى را ارائه دهد كه م‪55‬وجب ش‪55‬بهه اس‪55‬ت‪ ،‬حد س‪55‬اقط‬
‫ات» «يع‪55‬نى ح‪55‬دود را در ص‪55‬ورت‬ ‫ود ِبالش‪ُُّ% %‬بهَ ِ‬‫«ادَْرؤُوا ْالحُ ‪ُ%%‬د َ‬ ‫مىگ‪55‬ردد‪ 5.‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪ِ :‬‬
‫وجود‪ 5‬شبهه س‪55‬اقط كنيد»‪( ،‬ابن ع‪55‬دى آن را روايت ك‪55‬رده و س‪55‬يوطى درب‪55‬اره آن س‪55‬كوت اختي‪55‬ار‬
‫ت راجِمً ‪%‬ا أَحَ ‪ً%‬دا ِبغَ ‪ِ %‬‬
‫ير‬ ‫كرده است و مرفوعا‪ 5‬از ابن مسعود‪ 5‬س روايت شده است)‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬لَ ‪ْ%‬وُكْن ُ‬
‫َبِّينَ ‪% %‬ةٍ َلَرجَْمُتهَ ‪% %‬ا» درباره يك زن عجالنى كه متهم به زنا بود‪ ،‬پيامبر‪ 5‬ص فرمود‪ 5:‬اگر ب‪55‬دون گ‪55‬واه و‬
‫ثبوت كسى را رجم مىكردم‪ ،‬آن زن عجالنى را رجم كرده بودم‪( .»5‬متفق عليه)‪.‬‬

‫‪414‬‬
‫‪ -3‬زانى از اقرار‪ 5‬خود رجوع نكند‪ ،‬اگر پيش از اقامه حد رجوع‪ 5‬كرده خ‪55‬ود را تك‪55‬ذيب كن‪55‬د‪،‬‬
‫حد بر وى جارى نمىشود‪ 5.‬در روايات صحيح آمده است‪ :‬وقتى‪ 5‬ماعز مورد‪ 5‬ضرب س‪55‬نگها ق‪55‬رار‬
‫گرفت‪ ،‬فرار كرد‪ ،‬اما صحابه او را دنبال كردند‪ 5‬و زدند تا از پا در آمد‪ ،‬رسول اكرم ص از اين‬
‫وه! يع‪5‬نى وق‪5‬تى‪ 5‬ف‪5‬رار ك‪5‬رد چ‪5‬را ش‪5‬ما او را رها نكرديد و‬ ‫جريان با خبر شد‪ ،‬فرم‪5‬ود‪َ 5:‬فهََّلا َتَرْكُتمُ‪ُ %%‬‬
‫دستبردار نشديد‪ ،‬طورى‪ 5‬معلوم مىشود كه رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ف‪55‬رار م‪55‬اعز را رج‪55‬وع‪ 5‬از اع‪55‬تراف‬
‫تلقى مىكرد‪.‬‬
‫‪ -7‬نحوه اقامه حد بر زانيان‪ :‬نح‪55‬وه اقامه حد بر زاني‪55‬ان‪ ،‬اين است كه خن‪55‬دقى كه زانى را تا‬
‫سينه بگيرد‪ ،‬حفر شود‪ ،‬بعد زانى در آن خندق رود و در محضر‪ 5‬ح‪55‬اكم يا ق‪55‬ائم مق‪55‬ام او و جمعى‬
‫ديگر از مسلمانان‪ ،‬سنگ باران شود تا از پا در آيد‪ ،‬تعداد حاضران در ص‪55‬حنه كم‪55‬تر از چه‪55‬ار‬
‫نفر نباش‪55‬د‪ .‬خداوند‪ 5‬مىفرماي‪55‬د‪_    + :‬‬
‫(النور‪« .)2 :‬در صحنه عذاب مرد و زن زناكار‪ 5‬گروهى از مؤمنان حضور‪ 5‬داشته باشند»‪.‬‬
‫زن مانند مرد اس‪55‬ت‪ .‬البته لب‪55‬اس زن در ح‪55‬ال رجم بايد بس‪55‬ته ش‪55‬وند تا احتم‪55‬ال بى س‪55‬ترى و‬
‫كشف عورت نباشد‪ .‬و اما شالق زدن زانى و زانيه غ‪55‬ير ازدواج ش‪55‬ده مانن‪55‬د‪ ،‬ض‪55‬ربه ش‪55‬الق حد‬
‫قذف و حد خمر است‪.‬‬
‫توجه‪ :‬مجازات لواطت رجم است‪ ،‬لوطى‪ 5‬خواه مزدوج و متأهل باشد يا غير متأهل‪ ،‬س‪55‬نگ‬
‫باران شود تا از پا در آيد‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬من وج‪ْ % %‬دتُموه يعم‪%%‬ل عم‪%%‬ل َق‪%%‬وِم لُ ‪ٍ %‬‬
‫‪%‬وط فَ ‪%%‬اق ُْتلُوا‬ ‫َ ْ َ َ ُ ُ َْ َ ُ ََ َ ْ‬
‫‪%‬ول بِ‪%ِ % %‬ه» (ابوداود‪ 5‬و ترمذى‪« .)5‬هر كس را ديديد كه عمل قوم‪ 5‬لوط را انج‪55‬ام مىده‪55‬د‪،‬‬ ‫‪%‬ل َوال َْم ْفعُ‪%َ % %‬‬ ‫ِ‬
‫الْ َفاع‪َ % %‬‬
‫فاعل و مفع‪55‬ول را به قتل برس‪55‬انيد»‪ ،‬نح‪55‬وه كش‪55‬تن ل‪55‬وطى‪ ،‬مي‪55‬ان ص‪55‬حابه متف‪55‬اوت ب‪55‬وده اس‪55‬ت‪،‬‬
‫بعضىها‪ 5‬آنان را در آتش سوزانيدهاند‪ ،‬بعضىها با س‪55‬نگ ب‪55‬اران از پا در آوردهان‪55‬د‪ ،‬ابن عب‪55‬اس م‬
‫مىفرمايد‪« :‬از باالى ب‪5‬االترين س‪55‬اختمان سر به پ‪55‬ائين بر زمين انداخته ش‪5‬ود و بعد س‪55‬نگ ب‪5‬اران‬
‫شود»‪.‬‬
‫هر كس با ج‪55‬انورى‪ 5‬عمل وطى‪ 5‬را انج‪55‬ام ده‪55‬د‪ ،‬به ش‪55‬ديدترين وجه مج‪55‬ازات ش‪55‬ود‪ .‬چ‪55‬ون اين‬
‫شخص باتف‪55‬اق همه م‪55‬ذاهب م‪55‬رتكب جن‪55‬ايت ش‪55‬ده اس‪55‬ت‪ .‬مج‪55‬ازات س‪55‬نگين بايد فط‪55‬رت كج او را‬
‫اصالح كند‪ ،‬آثارى در اين باره دائر بر اينك‪55‬ه‪ ،‬اين ش‪55‬خص هم‪55‬راه با ج‪55‬انورى كه م‪55‬ورد فعل او‬
‫ب‪55‬وده است كش‪55‬ته ش‪55‬وند‪ 5‬وج‪55‬ود‪ 5‬دارد‪ ،‬البته اين آث‪55‬ار در ح‪55‬دى نيس‪55‬تند‪ 5‬كه بوس‪55‬يله آنها اقامه حجت‬
‫شود‪ ،‬بنابراين حاكم وقت بايد تعزير‪ 5‬و مجازاتى‪ 5‬مناسب حال جانى در نظر بگيرد‪.‬‬
‫غالم و كن‪55‬يز هرگ‪55‬اه م‪55‬رتكب زنا ش‪55‬وند‪ ،‬حد آنها فقط ش‪55‬الق است ولو اينكه متأهل و محصن‬
‫باشند‪.‬‬
‫خداوند مىفرمايد‪( _      + :‬النساء‪:‬‬
‫‪ .)25‬زنان غير آزاد يك نصف تنبيه زنان حره و محصنه است‪ .‬ولى از آنجا كه نمىت‪55‬وان م‪55‬رگ‬
‫را تجزيه نمىشود‪ 5،‬پنجاه ضربه شالق مجازات براى آنان تعيين شده است نه رجم‪.‬‬
‫مالك‪ ،‬غالم و كنيز مىتواند ضربههاى شالق را خود بزند و مىتواند‪ 5‬آنان را به حاكم بسپارد‪.‬‬
‫صحابى‪ 5‬مىگويد‪ :‬رسولاهّلل ص مرا مأمور كرد تا كنيز س‪55‬ياه رنگى را كه م‪55‬رتكب زنا ش‪55‬ده ب‪55‬ود‪،‬‬
‫شالق بزنم‪ ،‬وقتى‪ 5‬رفتم تا مأموريتم‪ 5‬را انجام دهم‪ .‬آن كنيز را در حال نف‪55‬اس ي‪55‬افتم‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص‬
‫را از جريان مطلع كردم‪ ،‬فرمود‪ :‬هر گاه از خون و حالت نفاس ب‪55‬يرون آم‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه او را پنج‪55‬اه‬
‫ض‪55‬ربه ش‪55‬الق ب‪55‬زن‪( .‬احمد در مس‪55‬ند)‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪55‬د‪ :‬هر گ‪55‬اه كن‪55‬يز ش‪55‬ما زنا ك‪55‬رد و‬
‫زنايش ثابت گرديد او را بعنوان حد شالق بزنيد و بيش از آن بر او سختى نكنيد‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬

‫ماده چهارم‪ :‬حد سرقت (دزدى)‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف‪ 5‬سرقت‪ :‬سرقت عبارت است از برداشتن مال محفوظ بصورت‪ 5‬پنهانى‪ .‬مانند اينكه‬
‫كسى داخل دكان يا منزلى برود‪ ،‬پارچه‪ ،‬طال‪ ،‬يا كاالئى بردارد‪.‬‬

‫‪415‬‬
‫‪ -2‬حكم سرقت‪ :‬سرقت يا دزدى‪ 5‬از گناهان كبيره است‪ .‬خداوند‪ 5‬با صدور‪ 5‬اين حكم‪+ :‬‬
‫‪          ‬‬
‫‪( _   ‬المائدة‪ .)38 :‬آن را حرام قرار‪ 5‬داده است‪ .‬ترجمه‪« :‬زن و مردى‬
‫كه مرتكب سرقت مىشوند‪ ،‬دستهاى‪ 5‬آنان را قطع كنيد‪ .‬اين قطع يد مج‪55‬ازات عمل آن‪55‬ان اس‪55‬ت‪ .‬از‬
‫جانب خداوند و او غالب و حكيم است»‪ .‬رسول اكرم ص نيز دزد را لعن و نف‪55‬رين ك‪55‬رده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫ضةَ َف ُت ْقطَع يَدهُ» (متفق عليه)‪« .‬خداوند سارق‪ 5‬را لعنت كند‪،‬‬ ‫الب ْي َ‬ ‫و مىفرمايد‪« :‬ل ََع َن اللَّهُ َّ‬
‫السا ِرق يَ ْس ِر ُق َ‬
‫كه از تخم مرغ دزدى بجائى مىرسد‪ 5‬كه دستش قطع مىشود‪( .»5‬براى اين ح‪55‬ديث مح‪55‬دثين ترجمه‬
‫و توض‪555‬يحات‪ 5‬مختلفى ارائه دادهاند بعض‪555‬ىها گفتهاند كه م‪555‬راد از بيضة كاله جنگى است ولى‬
‫به‪55‬ترين ترجمه آن هم‪55‬ان است كه ارائه شد و اي‪55‬نرا عالمه انورش‪55‬اه كش‪55‬ميرى‪ 5‬پس‪55‬نديده اس‪55‬ت‪.‬‬
‫ت يَ ‪َ%%‬دَها»‬
‫حمٍَّد َلَقَطعْ ُ‬ ‫ت ُم َ‬ ‫اطمَ‪% %‬ةُ ِبْن ُ‬
‫ت َف ِ‬ ‫ه لَ‪ْ%%‬و س‪َ% %‬رَِق ْ‬ ‫مترجم)‪ .‬رس‪55‬ول هّللا ص مىفرماي‪5‬د‪َ :‬‬
‫«وَّالِذى َنْفس‪ِْ%%‬ى ِبيَ‪ِ%%‬د ِ‬
‫(مسلم)‪« .‬به خدا سوگند‪ 5‬كه جان من در اختيار او است‪ ،‬اگر فاطمه دختر محمد ص سرقت كند‪،‬‬
‫دستش را قطع خواهم كرد»‪.‬‬
‫‪ -3‬دزدى چگونه ثابت مىشود؟‪ 5‬دزدى از دو طريق ثابت مىشود‪.‬‬
‫‪ -1‬خود سارق بدون اجبار و تهديد به ضرب اعتراف كند‪.‬‬
‫‪ -2‬يا دو نفر عادل گواهى بدهد‪ ،‬كه فالنى دزدى كرده است‪.‬‬
‫هر گاه دزدى به اعتراف ثابت شده باشد و دزد پيش از اجراء مج‪55‬ازات‪ ،‬از اع‪55‬تراف خ‪55‬ود‬
‫رجوع‪ 5‬كند‪ ،‬دستش قطع نمىشود‪ 5،‬البته ضمان و غرامت مال به سرقت رفته بر عه‪55‬دهاش واجب‬
‫مىشود‪5.‬‬
‫‪ -4‬شرايط قطع يد‪ :‬براى وجوب قطع يد تحقق شرايط زير الزم است‪.‬‬
‫ث‪ »..‬ب‪55‬دان اش‪55‬اره دارد‪.‬‬ ‫‪ -1‬دزد بايد مكل‪55‬ف‪ ،‬عاقل و ب‪55‬الغ باش‪55‬د‪ .‬ح‪55‬ديث «رفِ ‪%% %‬ع الْ َقلَم َعن ثَالَ ٍ‬
‫ُ َ ُ ْ‬
‫مجنون و كودك از جمله اين سه گروه هستند‪.‬‬
‫‪ -2‬دزد‪ ،‬پدر يا فرزند‪ ،‬همسر و يا شوهر‪ 5‬مالباخته نباشد‪ .‬زي‪55‬را هر ك‪55‬دام از اينها در ام‪55‬وال‬
‫يكديگر‪ 5‬به نوعى شريك مىباشند‪.‬‬
‫‪ -3‬احتمال ملك دزد‪ ،‬در مالى كه دزديده است‪ .‬مثال‪ ،‬اگر راهن م‪55‬الى را كه ن‪55‬زد م‪55‬رتهن به‬
‫رهن گذاش‪55‬ته اس‪55‬ت‪ ،‬س‪55‬رقت كند يا م‪55‬زدور‪ 5‬و ك‪55‬ارگر اج‪55‬رتش را از م‪55‬ال كارفرما‪ 5‬س‪55‬رقت كن‪55‬د‪،‬‬
‫دستش قطع نمىشود‪ 5.‬چون شبهه ملك وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -4‬م‪55‬ال به س‪55‬رقت رفته م‪55‬ال مب‪55‬احى باش‪55‬د‪ ،‬ش‪55‬راب يا اب‪55‬زار لهو نباشد و ارزش آن ح‪55‬داقل‬
‫«لا ُتقْطَ ‪ُ% %‬ع ْاليَ ‪ُ% %‬د إَِّلا ِفى ُربْ‪ِ% %‬ع دِْينَ ‪% %‬ارٍ َفص ‪%َ%‬اعًِدا»‬
‫مع‪55‬ادل يك چه‪55‬ارم‪ 5‬دين‪55‬ار باش‪55‬د‪ .‬رس‪55‬ولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫(مسلم)‪« .‬دست در برابر كمتر از يك چهارم‪ 5‬دينار قطع نمىشود»‪.‬‬
‫‪ -5‬مال به سرقت رفته در حراست و حفاظت باشد‪ :‬مثال‪ ،‬در خانه‪ ،‬دكان ص‪55‬ندوق‪ 5‬و انب‪55‬ارى‪5‬‬
‫باشد‪ .‬يعنى مال محفوظى باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬مال بصورت‪ 5‬چاپيدن برده نشود‪ :‬چاپيدن اين است كه دزد مال را از پيش صاحب مال و‬
‫در انظار او چاپيده فرار كند‪ ،‬و بصورت‪ 5‬غصب نيز نباشد‪ ،‬غصب عب‪55‬ارت است از اينكه م‪55‬الى‬
‫س‬ ‫از راه قهر و غلبه برده شود و بصورت انتهاب و غنيمت هم نباشد‪ ،‬در حديث آمده اس‪55‬ت‪« :‬ل َْي َ‬
‫ْع» (ترمذى و ابن حبان)‪.‬‬ ‫ب قَط ٌ‬ ‫َعلَى َخائِ ٍن‪َ ،‬واَل ُم ْختَلِ ٍ‬
‫س‪َ ،‬واَل ُم ْنتَ ِه ٍ‬
‫چه چيز بر سارق‪ 5‬واجب است؟‬
‫بر سارق دو چيز واجب است‪:‬‬
‫الف) برگردانيدن مالى كه دزديده است در صورتى كه خود مال موجود‪ 5‬باشد و برگردانيدن‬
‫قيمت آن اگر موجود نباشد‪.‬‬
‫(بعد از قطع يد‪ ،‬آيا از سارق ضمان گرفته مىشود‪ 5‬يا خ‪55‬ير‪ ،‬در اين ب‪55‬اره اختالف نظر وج‪55‬ود‪5‬‬
‫دارد‪ ،‬ام‪55‬ام احمد و ش‪55‬افعى‪ 5‬قايل به ض‪55‬مان هس‪55‬تند‪ ،‬ام‪55‬ام مالك مىفرماي‪55‬د‪ :‬اگر دارا است ض‪55‬مان‬

‫‪416‬‬
‫گرفته مىشود‪ 5‬و اگر نادار اس‪5‬ت‪ ،‬ض‪55‬مان گرفته نمىش‪55‬ود‪ ،‬ام‪55‬ام ابوحنيفه مىفرماي‪5‬د‪ :‬بعد از قطع يد‬
‫ق َفَلا غُ ْرَم عََلْيِه» البته حديث ضعيف‪ 5‬است)‪.‬‬
‫السارِ ِ‬ ‫ضمان گرفته نمىشود‪« ،‬إَِذا أُِقْيَم ْال َ‬
‫حُّد عََلى َّ‬
‫ب) قطع يد بخاطر‪ 5‬تأمين حق خداوند است‪ ،‬زيرا حدود محارم‪ 5‬خدا هستند‪ ،‬اگر بخاطر‪ 5‬فق‪55‬دان‬
‫شرايط‪ 5‬قط‪55‬ع‪ ،‬قطع ص‪55‬ورت‪ 5‬نگ‪55‬يرد‪ ،‬پ‪55‬رداخت غ‪55‬رامت ك‪55‬اال ض‪55‬رورى‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬كم باشد يا زي‪55‬اد‪،‬‬
‫سارق‪ 5‬دارا باشد يا نادار‪.‬‬

‫نحوه قطع يد‪:‬‬


‫دست راست س‪5‬ارق‪ 5‬از مچ دست قطع ش‪5‬ود‪ ،‬در ق‪5‬رائت ابن مس‪5‬عود‪ 5‬س آم‪5‬ده اس‪5‬ت‪« :‬فَ‪%%%‬اقْطَعُوا‬
‫أَيْ َما َن ُه َما» در اين ق‪55‬رائت بج‪55‬اى «أَيْ‪ِ%%%‬دَيُهمَا» « أَيْ َما َن ُه َما» آم‪55‬ده اس‪55‬ت‪ ،‬معل‪55‬وم مىش‪55‬ود‪ 5‬كه منظ‪55‬ور‪ 5‬از‬
‫ايديهما در قرائت مشهور همان دست راست است‪ .‬بعد بخاطر‪ 5‬جلوگ‪55‬يرى‪ 5‬از خ‪55‬ون ري‪55‬زى دست‬
‫قطع شده را داخل روغن داغ بگذارند‪.‬‬

‫مواردى‪ 5‬كه در آن دست قطع نمىشود‬


‫مالى كه در حرز و حف‪55‬اظت نباشد س‪55‬رقت آن قطع يد ن‪55‬دارد‪ ،‬م‪55‬الى كه قيمت آن كم‪55‬تر از يك‬
‫چهارم‪ 5‬دينار است قطع يد ن‪55‬دارد‪ .‬دزدي‪5‬دن مي‪5‬وه و خرما از روى درخت‪ ،‬قطع يد ن‪55‬دارد هر چند‬
‫كه عوض آنرا بايد پرداخت كند‪.‬‬
‫و هر آنچ‪55‬يزى‪ 5‬را كه به ان‪55‬دازه خ‪55‬وردن قطع ن‪55‬دارد‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص در ج‪55‬واب كسى كه‬
‫درباره گوسفندى‪ 5‬كه از چراگاه برده مىشود‪ ،‬فرمود‪5:‬‬
‫قيمت آن چند برابر و زدن براى عبرت است‪ ،‬و گوسفندى كه از محل نگهدارى خود ب‪55‬رده‬
‫شده است‪ ،‬در آن قطع يد هس‪55‬ت‪ ،‬اگر قيمت آن مع‪55‬ادل قيمت س‪55‬پرى‪ 5‬كه در جنگ ب‪55‬راى حف‪55‬اظت‬
‫بكار مىرود‪ 5‬باش‪5‬د‪ ،‬س‪5‬وال شد يا رس‪5‬ول هّللا ص ميوهها اگر از خوشه برداش‪5‬ته ش‪5‬وند‪ ،‬چه حكمى‬
‫دارد؟ فرم‪5‬ود‪ ،‬آنچه را كه مىخ‪5‬ورد و در دامن نمىري‪5‬زد‪ ،‬مج‪5‬ازاتى ن‪5‬دارد و آنچه كه حمل ك‪5‬رده‬
‫ب‪555‬برد‪ ،‬چند برابر قيمت و زدن ب‪555‬راى ع‪555‬برت است و آنچه كه از محل خشك ك‪555‬ردن ميوهه‪555‬ا‪،‬‬
‫برداشته شود‪ ،‬اگر قيمت آن معادل سپر باشد قطع يد دارد‪( .‬احمد‪ ،‬نسائى ابنماجه و ترمذى)‪.‬‬
‫توجه‪ :‬اگر صاحب مال سارق‪ 5‬را معاف كند و نزد حكام شاكى نباش‪55‬د‪ ،‬قطع يد نمىش‪55‬ود و اگر‬
‫صاحب كاال شكايت كرده پرونده سرقت را در دادگ‪55‬اه ثبت كن‪55‬د‪ ،‬آنگ‪55‬اه قطع يد واجب است و به‬
‫سفارش احدى ساقط نمىش‪55‬ود‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به كسى كه بعد از اعالم حكم مج‪55‬ازات‬
‫س‪55‬ارق‪ 5‬و حاضر‪ 5‬ش‪55‬دن او در محضر رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص ب‪55‬راى اج‪55‬را حكم‪ ،‬مىخواست س‪55‬ارق‪ 5‬را‬
‫‪%‬ل أَ ْن تَ ‪%%‬أْتِيَنِي بِ‪%ِ %%‬ه» «چرا پيش از آن كه او را (سارق را) نزد‬ ‫معاف كند‪ ،‬فرمود‪َ « 5:‬ف َهاَّل َ‪%‬ك‪%%‬ا َن َه‪َ %%‬ذا َق ْب‪َ % %‬‬
‫من بياورى‪ ،‬معاف نكردى» (صاحب سنن‪ ،‬حاكم و ابن جارود آن را ص‪55‬حيح ق‪55‬رار داده است)‪.‬‬
‫بعد از اينكه پرونده حدود به دادگاه برده شود‪ ،‬هرگونه ترتيب براى ساقط ك‪55‬ردن آن ح‪55‬رام است‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬هر كس سفارشش مانع از اجراى‪ ،‬حدى از حدود هّللا ش‪55‬ود‪ ،‬گويا او‬
‫با حكم خداوند‪ 5‬مخالفت مىكند‪ .‬رسول هّللا خطاب به اسامه فرم‪55‬ود‪« :‬أَتش ‪%ْ%‬فَُع َفى حَ ‪ٍّ% %‬د ِمْن حُ ‪ُ% %‬دْودِ اللّهِ»‬
‫(متفق عليه)‪« .‬آيا درباره حدود خدا سفارش مىكنى؟»‬
‫كسى كه برخانهها حمله مىكند‪ ،‬اموال مردم را مىبرد و اهل خانه را به قتل مىرساند‪ ،‬محارب‬
‫است‪( ،‬محارب كسى است كه با اسالم مىجنگد)‪ .‬يع‪55‬نى حك‪55‬ومت اس‪55‬المى با آنها همانند مح‪55‬ارب‬
‫برخورد كند‪.‬‬
‫ماده پنجم‪ :‬بحث حد محارب‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف محارب‪ :‬منظ‪55‬ور‪ 5‬از مح‪55‬ارب‪ ،‬كس‪55‬انى از مس‪55‬لمانان هس‪55‬تند كه عليه م‪55‬ردم اس‪55‬لحه‬
‫مىكشند‪ ،‬راه بندانى و گردنهگ‪55‬يرى مىكنند و ام‪55‬وال م‪55‬ردم را به غ‪55‬ارت مىبرند و آن‪55‬ان را به قتل‬
‫مىرسانند‪.‬‬

‫‪417‬‬
‫‪ -2‬حكم محارب‪:‬‬
‫ال‪5‬ف) نخست نص‪5‬حيت ش‪55‬وند تا توبه كنن‪55‬د‪ ،‬اگر توبه كردن‪55‬د‪ ،‬توبه آن‪55‬ان پذيرفته ش‪5‬ود و اگر‬
‫ب‪55‬راى توبه آم‪55‬اده نش‪55‬دند‪ ،‬كش‪55‬ته ش‪55‬وند‪ ،‬و قت‪55‬ال عليه آن‪55‬ان جه‪55‬اد فى س‪55‬بيل هّللا است هر كس از‬
‫محاربين كشته شود‪ ،‬خونش به هدر رفته و هر كس از مسلمانان در جنگ عليه مح‪55‬اربين كش‪55‬ته‬
‫شود‪ ،‬شهيد است‪.‬‬
‫خداوند مىفرماي‪55‬د‪_       + :‬‬
‫(الحجرات‪« .)9 :‬با او كه بغاوت مىكند‪ ،‬قتال كنيد تا از بغ‪55‬اوت منص‪55‬رف‪ 5‬ش‪55‬ده تس‪55‬ليم حكم خ‪55‬دا‬
‫گردد»‪.‬‬
‫ب) هر ب‪55‬اغى و مح‪55‬ارب كه پيش از توبه دس‪55‬تگير ش‪55‬ود‪ ،‬حد ش‪55‬رعى در ق‪55‬الب‪ ،‬قت‪55‬ل‪ ،‬دار‬
‫كشيدن‪ ،‬بري‪55‬دن يك دست و پا و تبعي‪5‬د‪ ،‬در حق او بايد اج‪55‬راء گ‪55‬ردد‪ .‬خداوند مىفرماي‪55‬د‪+ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( _  ‬المائدة‪« .)33 :‬مجازات كسانى كه با خدا و رسول او محاربه مىكنند و‬
‫مىجنگند و بر روى‪ 5‬زمين فساد‪ 5‬بر پا مىكنند‪ ،‬اين است كه كشته شوند‪ ،‬يا به دار آويخته ش‪5‬وند‪ ،‬يا‬
‫دست و پاه‪5‬اى آن‪5‬ان قطع گ‪5‬ردد‪( ،‬دست راست و پ‪5‬اى چپ يا بر عكس) يا از م‪5‬وطن خ‪5‬ود تبعيد‬
‫شوند‪.»5‬‬
‫حاكم و قاضى در اجراء اين مجازات اختيار دارد‪ ،‬هر كدام را كه صالح بداند به اج‪55‬راء در‬
‫آورد‪ ،‬بعضى از علماء بر اين باورند‪ 5‬كه باغيان و محاربين‪ ،‬اگر قتل مىكنند‪ ،‬كشته شوند‪ ،‬و اگر‬
‫ام‪55‬وال م‪55‬ردم را مىچاپن‪55‬د‪ ،‬دست و پ‪55‬اى آن‪55‬ان قطع ش‪55‬ود‪ ،‬و اگر قتل نمىكنند‪ 5‬و ام‪55‬وال م‪55‬ردم را‬
‫نمىبرند‪ ،‬فقط اذيت و آزار مىرسانند‪ ،‬تبعيد و زندانى شوند‪5.‬‬
‫ج) اگر پيش از دس‪555‬تگيرى توبه ك‪555‬رده‪ ،‬با رضا و رغبت دست از جنگ كش‪555‬يده و خ‪555‬ود را‬
‫تسليم حكام نمودند‪ ،‬حق خدا از آنان ساقط مىش‪55‬ود‪ ،‬و حق بن‪55‬دگان ب‪55‬اقى اس‪55‬ت‪ .‬بن‪55‬ابر‪ 5‬اين درب‪55‬اره‬
‫اموال و خونه‪55‬اى‪ 5‬ريخته ش‪55‬ده محاكمه و قص‪55‬اص خواهند ش‪55‬د‪ ،‬مگر اينكه وارث‪55‬ان مقت‪55‬ول ب‪55‬راى‬
‫گرفتن ديه راضى‪ 5‬باشند‪ ،‬غرامت ام‪55‬وال ن‪55‬يز از آن‪55‬ان گرفته مىش‪55‬ود‪ ،‬مگر ص‪55‬احبان حق مع‪55‬اف‬
‫كنند‪ ،‬اينكه خداوند مىفرمايد‪        + :‬‬
‫‪( _     ‬المائدة‪« .)34 :‬مگر آنانى كه پيش از دستگير‪5‬‬
‫شدن توبه كنند‪ ،‬پس بدانيد كه خداوند بخشنده و مهربان است» اگر حك‪55‬ومت ديه بدهد يا غ‪55‬رامت‬
‫اموال را بپردازد‪ 5،‬مانعى ندارد‪.‬‬

‫ماده ششم‪ :‬بحث باغيان‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف باغى‪ :‬اهل بغى گروهى منظم و داراى توان و ق‪55‬درت ف‪55‬يزيكى‪ 5‬بر اس‪55‬اس تأويل و‬
‫اجتهاد نادرست‪ ،‬از اطاعت امام خارج مىشوند‪ ،‬مثال گمان شان بر اين است كه ام‪55‬ام ك‪55‬افر‪ 5‬است‬
‫يا اينكه امام ظالم و ستمگر است‪ ،‬روى اين حساب آنان تعصب نموده دست از اط‪55‬اعت ام‪55‬ام بر‬
‫مىدارند‪ 5‬و عليه او بغاوت مىكنند‪.‬‬
‫‪ -2‬احكام باغيان‪ :‬ام‪5‬ام و ح‪5‬اكم بوس‪5‬يله قاص‪5‬د‪ ،‬نامه و تلف‪5‬ون با آن‪5‬ان رابطه بر ق‪5‬رار‪ 5‬نم‪5‬وده‪،‬‬
‫علت خروج و بغاوت آنان را جويا شود‪ ،‬اگر باغي‪55‬ان س‪5‬تمى را در حق خ‪5‬ود يا در حق ديگ‪5‬ران‬
‫عنوان كردند‪ ،‬حاكم بايد آن را ازاله كند و اگر در كارهاى‪ 5‬حكومتى اشكال گرفتند‪ ،‬حاكم آنان را‬
‫توجيه كند و دليل آن عمل را روشن نمايد‪ ،‬انصراف‪ 5‬و توبه آنان پذيرفته شود و اگر منكر شدند‪،‬‬
‫حاكم به نمايندگى از تمام مسلمانان با آنان قتال كند‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪  + :‬‬
‫‪        ‬‬
‫‪( _        ‬الحجرات‪« .)9 :‬اگر‬
‫دو گروه از مس‪55‬لمانان درگ‪55‬ير‪ 5‬قت‪55‬ال ش‪55‬دند‪ ،‬درمي‪55‬ان آن‪55‬ان ص‪55‬لح ايج‪55‬اد ش‪55‬ود‪ ،‬اگر يك گ‪55‬روه عليه‬
‫ديگرى‪ 5‬بغاوت ك‪55‬رد‪ ،‬با گ‪55‬روه ب‪55‬اغى قت‪55‬ال ش‪55‬ود تا از بغ‪55‬اوت منص‪55‬رف ش‪55‬ده تس‪55‬ليم حكم خداوند‬
‫گردد»‪.‬‬

‫‪418‬‬
‫‪ -3‬با ابزار مخرب و كشنده با آنان قتال نش‪5‬ود‪ ،‬مانن‪5‬د‪ ،‬بمب‪5‬اران و گلوله ب‪5‬اران ك‪5‬ردن‪ ،‬بلكه‬
‫بوسيله ابزارى با آنان قتال شود كه قدرت و ت‪55‬وان رزمى‪ 5‬آن‪55‬ان را از بين ب‪55‬رده آن‪55‬ان را وادار به‬
‫تسليم كند‪.‬‬
‫‪ -4‬كشتن فرزندان‪ ،‬زنان و مصادره اموال آنان جايز نيست‪.‬‬
‫‪ -5‬حمله بر مجروحان و كشتن اسيران و كسانى كه فرار‪ 5‬مىكنند جايز نيست‪ ،‬حضرت على‬
‫س در جري‪55‬ان جنگ جمل فرم‪55‬ود‪ 5:‬كس‪55‬انى كه ف‪55‬رار‪ 5‬مىكنند كش‪55‬ته نش‪55‬وند‪ ،‬عليه مجروح‪55‬ان حمله‬
‫نشود‪ 5‬و هر كس درب منزلش را بسته و بيرون نيايد در ام‪55‬ان اس‪55‬ت‪( .‬س‪55‬عدبن منص‪55‬ور‪ ،‬ابن ابى‬
‫شيبه و بيهقى)‪.‬‬
‫‪ -6‬زم‪55‬انى كه آتش بس اعالم شد و گ‪55‬روه ب‪55‬اغى شكست خ‪55‬ورد‪ ،‬از آن‪55‬ان قص‪55‬اص گرفته‬
‫نمىشود‪ 5‬و بجز توبه و رجوع به حق چيزى ديگر از آنان خواسته نمىشود‪ 5،‬خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪( _‬الحجرات‪« .)9 :‬اگر گروهى‪ 5‬باغى رجوع‪ 5‬كرد مي‪55‬ان آن دو گ‪55‬روه بر اس‪55‬اس‬
‫عدل اصالح شود‪ ،‬و انصاف‪ 5‬كنيد‪ ،‬همانا خداوند انصاف‪ 5‬را دوست دارد»‪.‬‬
‫توجه‪ :‬هرگاه دو گروه از مسلمانان بخاطر تعصب قومى‪ ،‬يا بخاطر‪ 5‬مال و پست مق‪55‬ام ب‪55‬اهم‬
‫بجنگند و جنگ آنان هيچگونه توجيه شرعى نداشته باشد‪ ،‬هر دو گروه ظالم و ستمگر محس‪55‬وب‬
‫مىشوند‪ 5،‬هر كدام هرگونه خس‪55‬ارت م‪5‬الى و تلف‪55‬ات ج‪5‬انى كه ب‪5‬ديگرى‪ 5‬رس‪5‬انده اس‪55‬ت‪ ،‬ض‪5‬امن آن‬
‫است‪.‬‬

‫ماده هفتم‪ :‬چه كسانى تحت عنوان حد كشته مىشوند؟‪:‬‬


‫(الف) مرتد‪ :‬مرتد كسى است كه با عقل اراده و بدون اجبار دين اسالم را ترك نم‪55‬وده و دين‬
‫ديگرى‪ 5‬را اختيار كرده است‪ .‬مثال نصرانى‪ 5،‬يهودى و يا كمونيست‪ 5‬شده است‪.‬‬
‫حكم مرتد‪ :‬حكم مرتد اين است كه سه بار براى رجوع ك‪5‬ردن بس‪5‬وى اس‪5‬الم از وى دع‪5‬وت‬
‫بعمل آيد و برگشتن به طرف‪ 5‬اسالم بشدت از وى خواسته ش‪55‬ود‪ .‬اگر بس‪55‬وى اس‪55‬الم برگ‪55‬ردد‪ 5،‬كه‬
‫خوب و اگرنه حد شرعى كه همان كشتن است‪ ،‬در حق وى بايد به اجراء در بيايد‪ .‬رسولاهّلل ص‬
‫ه» (بخ‪55‬اري)‪« .‬هر كس دينش را تغي‪55‬ير داد او را بكش‪55‬يد»‪ .‬و‬ ‫«مْن بَ ‪َّ% % %‬دلَ ِدْينَ ‪% % %‬هُ فَ ‪ْ% % %‬اقُتُلْو ُ‬
‫مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫ب ال‪%َّ %‬زانِى‬ ‫ث‪َّ :‬‬
‫الثيِّ ُ‬ ‫مىفرمايد‪« :‬الَ يَ ِح ُّل َد ُم َر ُج ٍل ُم ْسلِ ٍم يَ ْش َه ُد أَ ْن الَ إِلَ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َوأَنِّى َر ُس‪ُ %‬‬
‫ول اللَّ ِه إِالَّ بِِإ ْ‪%‬ح َدى ثَالَ ٍ‬
‫اع‪%ِ %‬ة» (متفق عليه)‪« .‬ريختن خون مسلمان كه به توحيد و‬ ‫ِ‬ ‫ِِ ِ ِ‬ ‫س بِ‪َّ %‬‬
‫س َوالتَّا ِر ُك لدين‪%%‬ه ال ُْم َف‪%%‬ا ِر ُق لل َ‬
‫ْج َم َ‬ ‫‪%‬الن ْف ِ‬ ‫الن ْف ُ‬
‫َو َّ‬
‫رسالت اقرار‪ 5‬دارد وقتى حالل مىشود‪ 5‬كه بعد از ازدواج مرتكب زنا شود‪ ،‬يا شخصى را بن‪55‬احق‬
‫بكشد يا اينكه دينش را تغيير داده و از جماعت مسلمين خارج شود»‪.‬‬
‫حكم مرتد بعد از كشتن‪ :‬هر گاه مرتد كشته شد‪ ،‬غسل و نماز جن‪55‬ازه ن‪55‬دارد و در گورس‪55‬تان‬
‫مسلمانان دفن نشود‪ .‬كسى از وى ميراث نمىبرد و مال متروكهاش در اختيار بيتالمال قرار گيرد‬
‫و در جهت منافع عامه امت اسالم صرف مىشود‪ 5.‬خداوند مىفرمايد‪   + :‬‬
‫‪           ‬‬
‫‪( _   ‬التوبة‪« .)84 :‬و هرگز بر هيچ كس از آنان چون بميرد نماز‬
‫مگزار و بر قبرش مايست‪ ،‬حقّا كه آنان به خداوند و رسولش كفر ورزيدند‪ 5‬و در حال نافرم‪55‬انى‪5‬‬
‫لم الك‪%%‬افِرَ» (متفق عليه)‪« .‬مسلمان‬
‫ولا ْالُمس ‪ُ ْ%‬‬ ‫مردند‪ .»5‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ :‬‬
‫«لا يرث الكافرُ المس‪%%‬لمَ َ‬
‫از ك‪55‬افر‪ 5‬و ك‪55‬افر از مس‪55‬لمان م‪55‬يراث نمىبرد»‪ .‬احك‪55‬ام م‪55‬ذكور‪ 5‬متعلق به مرتد م‪55‬ورد اتف‪55‬اق كليه‬
‫مسلمانان هستند‪.‬‬
‫سخنان و نظراتى‪ 5‬كه موجب كفر هستند‪ :‬هر كس‪ ،‬خدا را يا يكى از پيامبران و فرش‪55‬تگان را‬
‫بد و ناسزا گويد‪ ،‬كافر‪ 5‬مىشود‪.‬‬
‫هر كس رب بودن‪ ،‬معبود بودن خداوند يا رسالت رسولى‪ 5‬را منكر يا مدعى شود كه بعد از‬
‫رسولاهّلل ص پيامبرى ديگر مىآيد‪ ،‬كافر مىشود‪5.‬‬

‫‪419‬‬
‫هر كس واجبى از واجبات متفق عليه شريعت‪ ،‬مانند‪ :‬نماز‪ ،‬روزه‪ ،‬زك‪55‬ات و حج يا نيكى و‬
‫احسان با پدر و مادر و يا جهاد را‪ ،‬انكار كند‪ ،‬كافر‪ 5‬مىشود‪.‬‬
‫هر كس‪ ،‬حرام شريعت را كه ح‪55‬رمتش بط‪55‬ور روشن و آش‪55‬كارا معل‪55‬وم اس‪55‬ت‪ ،‬مانن‪55‬د‪ ،‬زن‪55‬ا‪،‬‬
‫شراب‪ ،‬سرقت‪ ،‬قتل نفس و سحر‪ ،‬را حالل و مباح داند‪ ،‬كافر‪ 5‬مىشود‪.‬‬
‫هر كس‪ ،‬يك سوره‪ ،‬يا آيه و حرفى‪ 5‬از حروف‪ 5‬قرآن را منكر شود‪ ،‬كافر مىگردد‪5.‬‬
‫هر كس صفتى از صفات خداوند‪ ،‬مانند‪ ،‬زنده بودن‪ ،‬عالم ب‪55‬ودن‪ ،‬ش‪55‬نوا ب‪55‬ودن‪ ،‬بينا ب‪55‬ودن و‬
‫مهربان بودن را منكر شود‪ ،‬كافر مىشود‪5.‬‬
‫هر كس در حق دين يا فرايض‪ ،‬واجبات و سنن آن استهزاء كند و آن را حقير بداند يا قرآن‬
‫را در نجاست بيندازد يا آن را زير پاهايش له كند‪ ،‬كافر‪ 5‬است‪.‬‬
‫اگر كسى زندگى بعد از مرگ يا عذاب و پاداش آخرت را منكر شود‪ ،‬كافر است‪.‬‬
‫هر كس اولياء را بهتر از پيامبران بداند يا معتقد باشد كه عبادت از بعضى اولياء ساقط شده‬
‫اس‪555‬ت‪ ،‬ك‪555‬افر‪ 5‬مىش‪555‬ود‪ 5.‬دليل ب‪555‬راى همه اين احك‪555‬ام بعد از آي‪555‬ه‪  + :‬‬
‫‪_          ‬‬
‫(التوبة‪(« .)66 :‬اى پي‪555‬امبر!) بگو‪ :‬آيا باهّلل ‪ ،‬آيهها و رس‪555‬ول او داش‪555‬تيد اس‪555‬تهزاء و مس‪555‬خره‬
‫مىكرديد؟‪ 5‬هيچ عذرى را ارائه ندهيد‪ .‬شما بعد از مؤمن بودن ك‪55‬افر ش‪55‬دهايد»‪ .‬اين آيه حك‪55‬ايت از‬
‫آن دارد كه هر كس در حق خدا‪ ،‬صفات و شريعت او استهزاء كند‪ ،‬كافر مىشود‪5.‬‬
‫حكم كسانى كه به داليل فوق‪ 5‬كافر مىشود‪ 5:‬هر كس بن‪55‬ابر دالئل ف‪55‬وق ك‪55‬افر ش‪55‬ده‪ ،‬سه دفعه از‬
‫وى طلب توبه مىشود‪ ،‬اگر از عقيدهاش منصرف‪ 5‬نش‪55‬ود‪ ،‬حد ش‪55‬رعى كه كش‪55‬تن است در حق او‬
‫ب‪55‬اجراء در مىآيد و بعد از م‪55‬رگ هم‪55‬ان احك‪55‬ام مرتد در حق او اعم‪55‬ال مىش‪55‬وند‪ 5.‬البته اهل علم‬
‫كسانى را كه خدا و رسول را بد مىگويند‪ ،‬استثناء كردهاند‪ 5.‬آنان بالفاصله كش‪55‬ته مىش‪55‬وند و توبه‬
‫آنان پذيرفته نمىشود‪ 5.‬برخى از علماء بر اين عقيدهاند كه از آن‪55‬ان ن‪55‬يز توبه خواس‪55‬ته ش‪55‬ود و اگر‬
‫توبه كردند‪ ،‬پذيرفته مىشود‪ 5.‬لذا اين گونه افراد طبق قول دوم كلمه شهادتين را خوانده از خداوند‪5‬‬
‫آمرزش بطلبند و توبه كنند‪.‬‬
‫توجه‪ :‬هر كس تحت اجب‪55‬ار و اك‪55‬راه و در برابر ض‪55‬رب يا تهدي‪55‬د‪ ،‬كلمه كفر را بر زب‪55‬ان‬
‫بياورد‪ 5‬و قلبا درباره ايمان مطمئن باشد‪ ،‬گناهى بر وى نيست‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرمايد‪        + :‬‬
‫‪( _ ‬النح‪55‬ل‪« .)106 :‬مگر كس‪55‬انى كه به كفر مجب‪55‬ور ك‪55‬رده ش‪55‬وند و قلبش‪55‬ان‬
‫درباره ايم‪55‬ان مطمئن باش‪55‬د‪ .‬البته كس‪55‬انى كه با ش‪55‬رح ص‪55‬در و با اختي‪55‬ار كفر را بپذيرن‪55‬د‪( 5،‬ك‪55‬افر‪5‬‬
‫مىشوند‪.»)5‬‬
‫(ب) زنديق‪5:‬‬
‫‪ -1‬تعريف زنديق‪ 5:‬زنديق كسى است كه به ظاهر خود را مسلمان معرفى‪ 5‬مىكند و كف‪55‬رش را‬
‫پنه‪55‬ان مىدارد‪ .‬مانند كسى كه بعث بعد از م‪55‬رگ را تك‪55‬ذيب مىكند يا اينكه منكر نب‪55‬وت محمد ص‬
‫است يا ق‪55‬رآن را به عن‪55‬وان كالم و س‪55‬خن خ‪55‬دا ب‪55‬اور‪ 5‬ن‪55‬دارد ولى اين مط‪55‬الب را ب‪55‬دليل ت‪55‬رس يا‬
‫ضعيف‪ 5‬بودنش نمىتواند اظهار كند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم زنديق‪ :‬هرگاه زندقه او مشخص گرديد‪ 5‬كشته شود‪ ،‬بعضىها مىگويند‪ 5:‬از او خواسته‬
‫مىشود‪ 5‬توبه كند‪ ،‬اين ديدگاه دومى‪ 5‬مناسبتر است‪ .‬اگر توبه نك‪55‬رد‪ ،‬آنگ‪55‬اه كش‪55‬ته ش‪55‬ود‪ ،‬حكم او بعد‬
‫از مردن حكم مرتد است‪ .‬غسل داده نشود و نماز ميت بر وى خوانده نشود‪.‬‬
‫ج) ساحر (جادوگر)‬
‫‪ -1‬تعريف ساحر‪ :‬ساحر كسى است كه سحر و جادو مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم جادوگر‪ :‬اعمال و گفتههاى او اگر در ح ّد كفر است‪ ،‬كشته ش‪55‬ود‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬اك‪55‬رم ص‬
‫ف» «مج‪55‬ازات س‪55‬احر اين است كه با شمش‪55‬ير كش‪55‬ته ش‪55‬ود»‬ ‫مىفرماي‪55‬د‪« :‬حَ ‪ُّ% %‬د الس ‪َّ% %‬احِِر ض ‪َْ% %‬رَبةٌ ِبالس ‪َّْ% %‬ي ِ‬
‫(ترم‪55‬ذي)‪ .‬اگر اعم‪55‬ال و گفت‪55‬ار او پ‪55‬ايينتر از حد كفر باش‪55‬ند‪ ،‬تعزير ش‪55‬ود تا توبه كن‪55‬د‪ ،‬اگر توبه‬
‫كرد‪ ،‬كه خ‪55‬وب و اگر نه كش‪5‬ته ش‪55‬ود‪ ،‬زي‪5‬را كه اعم‪55‬ال و گفت‪5‬ارش از كفر خ‪5‬الى نيس‪5‬تند‪ 5.‬خداوند‬
‫‪420‬‬
‫مىفرمايد‪_           + :‬‬
‫(البقرة‪« .)102 :‬و [آن دو فرش‪55‬ته] به هيچ كسى [ج‪55‬ادو] نمىآموختند مگر آنكه مىگفتن‪55‬د‪ :‬ما تنها‬
‫[مايه] آزمونى هستيم‪ .‬پس [با به كارگيرى‪ 5‬جادو] كافر‪ 5‬مشو» و مىفرماي‪55‬د‪ + :‬‬
‫‪( _        ‬البقرة‪« .)102 :‬و به راستى دانستهاند‪5‬‬
‫كه هر كس خريدارش‪ 5‬باشد در آخرت هيچ بهرهاى ندارد»‬
‫د) ت‪55‬ارك الصالة‪ -1 :‬تعريف‪ 5‬ت‪55‬ارك نم‪55‬از‪ :‬ت‪55‬ارك نم‪55‬از آن است كه نمازه‪55‬اى پنجگانه را در اثر‬
‫تنبلى ترك مىكند يا آنها را انكار مىكند‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم تارك نماز‪ :‬حكم تارك نماز اين است كه حكم به نماز شود و تا ب‪55‬راى يك ركعت از‬
‫نم‪55‬از وقت ب‪55‬اقى باش‪55‬د‪ ،‬مهلت داده ش‪55‬ود‪ ،‬اگر نم‪55‬ازش را خواند كه خ ‪5‬وب و اگرنه كش‪55‬ته ش‪55‬ود‪.‬‬
‫خداوند‪ 5‬مىفرماي‪5555‬د‪      + :‬‬
‫‪( _  ‬التوبة‪« .)11 :‬اگر توبه كردند‪ ،‬نماز را بر پا داش‪55‬تند و زك‪55‬ات‬
‫ت أَ ْن‬ ‫اموال شان را پرداختند‪ 5،‬آنگاه برادران دينى شما هستند» و رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أُِم ْر ُ‬
‫الز َك‪%%‬اةَ‪ ،‬فَ‪ِ%%‬إذَا‬ ‫َن مح َّم ًدا رس‪ِ ِ ُ %%‬‬ ‫ِ‬
‫ص ‪%‬الَةَ‪َ ،‬و ُي ْؤتُ ‪%%‬وا َّ‬ ‫ول اللَّه‪َ ،‬ويُق ُ‬
‫يم‪%%‬وا ال َّ‬ ‫َّاس َحتَّى يَ ْش‪َ %%‬ه ُدوا أَ ْن الَ إِلَ ‪%%‬هَ إِالَّ اللَّهُ َوأ َّ ُ َ َ ُ‬
‫أُقَات ‪%َ %‬ل الن َ‬
‫‪%‬ق ا ِإل ْس‪% %‬الَِم» (متفق عليه)‪« .‬به من امر شده كه با مردم‬ ‫اء ُه ْم َوأ َْم َوال َُه ْم إِالَّ بِ َح‪ِّ %‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫َف َعلُوا ذَلِ َ‬
‫ص ُموا منِّى د َم َ‬
‫ك َع َ‬
‫قتال كنم تا اينكه كلمه ش‪55‬هادتين را بخوانن‪55‬د‪ ،‬اقامه نم‪55‬از كنند و زك‪55‬ات ام‪55‬وال ش‪55‬ان را بپردازن‪55‬د‪،‬‬
‫هرگاه چنين كنند‪ ،‬جان و مالشان محفوظ خواهد بود مگر در مواردى‪ 5‬كه اسالم جان و مال ش‪55‬ان‬
‫را حالل بداند»‪.‬‬
‫توجه‪ :‬مهلت دادن تارك نماز تا پايان وقت فتواى ام‪55‬ام مالك اس‪55‬ت‪ ،‬ام‪55‬ام احمد مىفرماي‪55‬د‪ :‬تا‬
‫سه روز‪ 5‬مهلت داده شود‪.‬‬
‫هر كس ب‪55‬دليل انك‪55‬ار ض‪55‬روريات دين مرتد ش‪55‬ده باش‪55‬د‪ ،‬توبهاش پذيرفته نمىش‪55‬ود‪ 5‬مگر اينكه‬
‫آنچه را كه منكر ش‪55‬ده است بر زب‪55‬ان بي‪55‬اورد‪ ،‬و بر كلمه ش‪55‬هادتين را از خداوند مغف‪55‬رت ن‪55‬يز‬
‫بخواهد‪.‬‬
‫منظور‪ 5‬از واژه «ح‪ّ 5‬د» در حكم مرت‪55‬د‪ ،‬س‪55‬احر و زن‪55‬ديق‪ 5‬هم‪55‬ان عق‪55‬وبت و مج‪55‬ازات ش‪55‬رعى‬
‫ف» يعنى مجازات ساحر ض‪55‬ربه شمش‪55‬ير‪ 5‬اس‪55‬ت‪ ،‬پس‬ ‫س ‪ْ %%‬ي ِ‬
‫ض ‪ْ %%‬ربَةٌ بِال َّ‬ ‫س‪ِ %%‬‬
‫اح ِر َ‬ ‫است‪ .‬مانند حديث « َ‪%‬ح‪%ُّ %‬د ال َّ‬
‫خالصه سخن اين است كه مرتد‪ ،‬زنديق و ساحر بخاطر جنايتى كه مرتكب شدهاند شرعا كش‪55‬ته‬
‫شوند‪ ،‬چون زندقه‪ ،‬ارتداد و سحر كفر است‪ ،‬هر كس در شرايط كفر بميرد كسى از وى ميراث‬
‫نمىبرد‪ ،‬بر وى نماز نخوانند و در گورستان مسلمانان دفن نشود‪5.‬‬

‫ماده هشتم‪ :‬بحث تعزير‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف تعزير‪ 5:‬يعنى ادب آموختن‪ ،‬تنبيه كردن‪ ،‬بد گفتن‪ ،‬تحريم اقتصادى و تبعيد‪.‬‬
‫‪ -2‬حكم تعزير‪ :‬تعزير در هر جرمى كه شريعت حد و مج‪55‬ازات و كفارهاى ب‪55‬راى آن تع‪55‬يين‬
‫نفرموده است‪ ،‬واجب است‪ ،‬مانند‪ :‬سرقتى كه مال به سرقت رفته در حد نص‪55‬اب نباش‪55‬د‪ ،‬و دست‬
‫زدن به زن بيگانه‪ ،‬بوسه گرفتن و يا دشنام دادن مسلمان يا زدن كسى بدون وارد ك‪55‬ردن زخم و‬
‫شكستن اعضاء‪.‬‬
‫احكام تعزير‪ -1 :‬اگر تعزير‪ 5‬بص‪5‬ورت‪ 5‬زدن است از ده ض‪5‬ربه ش‪5‬الق تج‪55‬اوز نكن‪55‬د‪ .‬رس‪5‬ول‬
‫ود اللَّ ِه» (متفق عليه)‪« .‬هيچ‬ ‫اط إِالَّ فِى ح‪%ٍّ %‬د ِمن ح‪ُ %‬د ِ‬
‫اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ يجلَ‪ُ %‬د أَح‪ٌ %‬د َف‪%%‬و َق َع ْش‪%‬ر ِة أَس‪%‬و ٍ‬
‫َ ْ ُ‬ ‫َ َْ‬ ‫ُْ َ ْ‬
‫كس بيش از ده ضربه شالق زده نشود‪ ،‬مگر در اجراى حدى از حدود هّللا »‪.‬‬
‫‪ -2‬ح‪55‬اكم در تعزي‪55‬رات رع‪55‬ايت ح‪55‬ال و مناسب ج‪55‬انى را داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬اگر ب‪55‬راى تنبيه او‬
‫خش‪55‬ونت س‪5‬خن كف‪55‬ايت مىكن‪5‬د‪ ،‬بهمين مق‪55‬دار اكتفا كن‪5‬د‪ ،‬اگر با زن‪5‬دان ش‪5‬دن يك ش‪5‬بانه روز متنبه‬
‫مىشود‪ ،‬بيش از يك شبانه روز‪ 5‬او را زن‪5‬دانى‪ 5‬نكن‪5‬د‪ ،‬بهر مق‪5‬دار كه ج‪55‬انى متنبه ش‪5‬ود‪ ،‬بيش از آن‬
‫در حق وى اعمال نشود‪ ،‬زيرا كه هدف از تعزي‪55‬ر‪ ،‬تنبيه است نه تع‪55‬ذيب و انتق‪55‬ام‪ .‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم‬

‫‪421‬‬
‫اهَلَّيُة» (متفق‬ ‫جِ‬ ‫ص حض‪55‬رت اب‪55‬اذر س را بوس‪55‬يله س‪55‬خن تنبيه ك‪55‬رد و فرم‪55‬ود‪« 5:‬أَْن َ‬
‫ت امْ ‪% %‬رٌَء ِفيْ ‪% %‬كَ ْال َ‬
‫علي‪55‬ه)‪« .‬تو م‪55‬ردى هس‪55‬تى كه خصوص‪55‬يات ج‪55‬اهلى در تو وج‪55‬ود دارد»‪ .‬و درب‪55‬اره كسى كه در‬
‫مسجد خريد و فروش مىكرد‪ ،‬فرم‪55‬ود‪ :‬در حق او بگوئي‪55‬د‪ :‬خداوند تج‪55‬ارت تو را س‪55‬ود آور نكن‪55‬د‪.‬‬
‫(ترمذي)‪ .‬و در باره كسى كه ك‪55‬االى گم ش‪55‬دهاش را در مس‪55‬جد اعالم مىكن‪55‬د‪ ،‬فرم‪55‬ود‪« :‬الَ َر َّد اللَّهُ‬
‫َم ُت ْب َن لِ َه‪َ % %‬ذا» (ابن ماجه)‪« .‬خداوند گم شده تو را پيدا نكند‪ ،‬مساجد ب‪55‬راى اين‬ ‫ِ‬
‫‪%‬ك فَ ‪ِ% %‬إ َّن ال َْم َس ‪%%‬اج َد ل ْ‬
‫َعلَْي‪َ % %‬‬
‫منظور‪ 5‬درست نشدهاند» و در باره سه نفرى كه بدون عذر از غزوه تبوك باز مانده بودن‪55‬د‪ ،‬فقط‬
‫به تح‪55‬ريم‪ 5‬آن‪55‬ان و قطع رابطه اكتفا نم‪55‬ود‪ .‬و م‪55‬ردى را كه متهم ب‪55‬ود فقط ب‪55‬راى يك روز‪ 5‬زن‪55‬دانى‪5‬‬
‫كرد‪.‬‬

‫فصل دوازدهم‬
‫بحث قضاء و شهادت و گواهى‬
‫اين فصل مشتمل بر سه ماده است‬
‫ماده اول‪ :‬بحث قضاء‪:‬‬
‫‪ -1‬تعريف قضاء‪ :‬قضاء عبارت است از بيان و تنفيذ احكام شرعى‪.‬‬
‫‪ -2‬احكام قضاء‪ :‬قضاء فرض كفايه است‪ .‬حاكم و س‪55‬لطان بايد در هر ش‪55‬هرى از ش‪55‬هرهاى‪5‬‬
‫كش‪55‬ور‪ ،‬قاضى‪ 5‬را به عن‪55‬وان ن‪55‬ايب خ‪55‬ود در تب‪55‬يين و تنفيذ احك‪55‬ام ش‪55‬رعى و ال‪55‬زام آنها بر رعيت‬
‫تعيين كند‪.‬‬
‫ح ُّل لِثَالَثَ‪%ِ %‬ة َن َف‪ٍ %‬ر ي ُكونُ‪%%‬و َن بِ ‪%‬أَر ِ ٍ‬
‫رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬الَ يَ ِ ‪%‬‬
‫َح‪َ %‬د ُه ْم» «سه‬ ‫ض فَالَة إِالَّ أ ََّم ُروا َعلَْي ِه ْم أ َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫نفر اگرچه در بيابانى زندگى‪ 5‬كنند‪ ،‬الزم است كه براى خود ام‪55‬يرى را تع‪55‬يين كنند» (احم‪55‬د‪ ،‬اين‬
‫حديث شواهد و متابعانى‪ 5‬دارد)‪.‬‬
‫‪ -3‬اهميت عهده قضاء‪ :‬منصب قضاء از بزرگترين مناصب است‪ .‬زي‪55‬را كه قضاء در واقع‬
‫نيابت از خدا و جانش‪55‬ينى از رس‪55‬ول هّللا ص اس‪55‬ت‪ .‬رس‪55‬ول‪ 5‬هّللا به عظمت و ض‪55‬ررهاى آن چ‪55‬نين‬
‫َّاس َف َق‪ْ %‬د ذُبِ َح بِغَْي ‪ِ %‬ر ِس ‪ِّ %‬كي ٍن» (ترمذي)‪« .‬هر كس قاضى‪ 5‬شود‪،‬‬ ‫اشاره فرمودند‪« :‬من ج ِع‪%%‬ل قَا ِ‬
‫ض ‪%‬يًا َب ْي َن الن ِ‬ ‫َْ ُ َ‬
‫ِ‬
‫‪%‬ان فى النَّا ِر فَأ ََّما الَّذى‬‫ِ‬ ‫ِ‬
‫اح ٌد فى الْجنَّة وا ْثنَ‪ِ %‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ض ‪%‬اةُ ثَالَثَ ‪%‬ةٌ َو ‪%‬‬
‫گويا بدون كارد ذبح شده است»‪ .‬و مىفرمايد‪« :‬الْ ُق َ‬
‫َ َ‬
‫ض‪%‬ى لِلن ِ‬
‫َّاس‬ ‫‪%‬ل قَ َ‬ ‫ِ‬
‫ْم َف ُه َ‪%‬و فى النَّا ِر َو َر ُج ٌ‬ ‫ْحك ِ‬ ‫‪%‬ق فَج ِ‬
‫‪%‬ار فى ال ُ‬ ‫ْح َّ َ َ‬ ‫ف ال َ‬ ‫ضى بِ ِه َو َر ُج ٌل َع َ‪%‬ر َ‬‫ْح َّق َف َق َ‬
‫ف ال َ‬ ‫ْجن َِّة َف َر ُج ٌل َع َر َ‬‫فى ال َ‬
‫ِ‬
‫َعلَى َج ْ‪%‬ه‪%ٍ % %‬ل َف ُ‪%‬ه ‪%َ % %‬و فِى النَّا ِر» (ابن ماجه ابى داود‪ ،‬ترم‪55‬ذى‪ 5‬و ح‪55‬اكم)‪« .‬قض‪55‬ات بر سه دس‪55‬ته تقس‪55‬يم‬
‫مىش‪55‬وند‪ ،‬يك دس‪55‬ته به بهشت مىرود و دو دس‪55‬ته ديگر به دوزخ‪ .‬آن قاضى كه حق را ش‪55‬ناخته و‬
‫مطابق‪ 5‬با حق قضاوت‪ 5‬كند‪ ،‬اهل بهشت است‪ .‬قاضى‪ 5‬كه حق را شناخته و در قضاوت‪ 5‬ستم كند يا‬
‫قاضى‪ 5‬كه بدون علم بر مبنى جهل قضاوت كند به دوزخ مىروند‪.»5‬‬
‫رسول اكرم ص خط‪55‬اب به عب‪55‬دالرحمن بن س‪55‬مرة فرم‪55‬ود‪« :‬يَا َع ْب‪َ % %‬د ال ‪%َّ %‬ر ْح َم ِن بْ َن َس‪ُ % %‬م َرةَ الَ تَ ْس ‪%%‬أ َِل‬
‫ْت إِل َْي َها» (متفق عليه)‪« .‬اى عبدالرحمن! تقاضاى ام‪55‬ارت‬ ‫ك إِ ْن أُ ْع ِط َيت َها َع ْن غَْي ِر َم ْسأَل ٍَة ُوكِل َ‬
‫ا ِإل َم َارةَ فَِإنَّ َ‬
‫و حكومت نكن‪ ،‬اگر حكومت و ام‪55‬ارت ب‪55‬دون س‪55‬وال به تو داده ش‪55‬ود‪ ،‬درانج‪55‬ام‪ 5‬مأموريتها‪ 5‬موفق‬
‫س‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫صو َن َعلَى اإْلِ َم َار ِة‪َ ،‬و َستَ ُكو ُن نَ َد َامةً َي ْو َم ال ِْقيَ َام ِة‪ ،‬فَنِ ْع َم ْ‬
‫ت ال ُْم ْرض‪َ %‬عةُ‪َ ،‬وب ْئ َ‬ ‫خواهى شد»‪ .‬و مىفرمايد‪َ « :‬ستَ ْح ِر ُ‬
‫اط َم‪ % %‬ةُ» (بخ‪55‬اري)‪« .‬م‪55‬ردم با آرزو‪ 5‬و ح‪55‬رص ب‪55‬راى بدست آوردن حك‪55‬ومت تالش مىكنن‪55‬د‪ ،‬اما‬ ‫الْ َف ِ‬
‫حكومت روز‪ 5‬قي‪55‬امت م‪55‬وجب ن‪55‬دامت آن‪55‬ان خواهد ش‪55‬د‪ ،‬حك‪55‬ومت و ق‪55‬درت‪ ،‬به‪55‬ترين ش‪55‬يردهنده و‬
‫بدترين شير گيرنده است»‪.‬‬

‫‪422‬‬
‫‪ -4‬عهده قضاء به كسانى كه خواهان آن هستند داده نشود‪ :‬دادن مس‪55‬ئوليت قضاء به كس‪55‬انى‬
‫كه ط‪5‬الب آن هس‪55‬تند مناسب نيس‪55‬ت‪ ،‬هم چ‪55‬نين كسى ب‪5‬راى بدست آوردن قض‪5‬اوت‪ 5‬ح‪5‬ريص است‬
‫نبايد پست قضاوت باو داده شود‪ ،‬زيرا قضاء و قض‪55‬اوت مس‪5‬ؤليت س‪55‬نگين و ام‪55‬انت پر خط‪55‬رى‪5‬‬
‫است‪ .‬خواستار آن نمىشود مگركسى‪ 5‬كه آن را معمولى‪ 5‬تلقى كند و در انج‪55‬ام آن سس‪55‬تى كند و از‬
‫خيانت در آن باكى نداشته باشد و آن را كار لغوى تصور كند و چنين تصورى درباره قضاوت‪،‬‬
‫موجب فساد دين‪ ،‬مملكت و بندگان خ‪5‬دا مىش‪5‬ود‪ ،‬فس‪5‬ادى كه قابل تحمل و برداشت نيس‪5‬ت‪ .‬بهمين‬
‫ص َعلَْي‪%ِ %‬ه»‬
‫َح‪ً %‬دا َ‪%‬ح َ‪%‬ر َ‬
‫َح‪ً %‬دا َس‪%‬أَلَهُ َوالَ أ َ‬
‫ِ‬
‫خاطر رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِنَّا َواللَّه الَ ُن‪%َ %‬ولِّى َعلَى َه‪َ %‬ذا ال َْع َ‪%‬م ِ‪%‬ل أ َ‬
‫(متفق علي‪55‬ه)‪« .‬بخ‪55‬دا س‪55‬وگند‪ ،‬ما پست قض‪55‬اوت را به كسى نمىس‪55‬پاريم كه خواه‪55‬ان آن باشد يا‬
‫َن نَ ْس ‪َ% %‬ت ْع ِم َل َعلَى َع َملِنَا َم ْن‬
‫حريصانه به دنب‪55‬ال آن باشد» همچ‪55‬نين رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪« :‬إِنَّا ل ْ‬
‫ادهُ» (ابوداود)‪« .‬كسى كه دنبال بدست آوردن حكومت باشد‪ ،‬پست حكوم‪55‬تى را به او نخ‪55‬واهيم‪5‬‬ ‫أ ََر َ‬
‫سپرد»‪.‬‬
‫‪ -5‬شروط‪ 5‬القضاء‪ :‬پست قضا به كسى داده شود كه واجد شرايط‪ 5‬زير باشد‪ :‬مسلمان‪ ،‬عاقل‪،‬‬
‫بالغ‪ ،‬آزاد‪ ،‬و ع‪55‬الم به ق‪55‬رآن و س‪55‬نت و ع‪55‬الم به احك‪55‬ام قضاء باشد و ع‪55‬ادل باش‪55‬د‪ ،‬يع‪55‬نى م‪55‬رتكب‬
‫گن‪5‬اهى كه م‪5‬وجب فسق‪ 5‬است نش‪5‬ده باش‪5‬د‪ .‬عالوه بر اين‪ ،‬ش‪5‬نوا‪ ،‬بينا باشد (بينا ب‪5‬ودن ش‪5‬رط الزم‬
‫نيست) و توان سخن گفتن را داشته باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬آداب القاضى‪ :‬كسى كه عهده قض‪55‬اء را مىگ‪55‬يرد‪ ،‬آداب زير را باي‪55‬د‪ ،‬مراع‪55‬ات كن‪55‬د‪ :‬ق‪55‬وى‪5‬‬
‫باشد ولى خشونت نداشته باشد‪ ،‬مهربان و نرم باشد ولى ضعف نداشته باشد تا س‪55‬تمكارى از وى‬
‫طمع و ص‪55‬احب حقى از وى ت‪55‬رس نداش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬بردب‪55‬ار‪ 5‬باشد اما بى هيبت نباشد تا م‪55‬راجعين‬
‫احساس جرأت عليه او نك‪55‬رده باش‪55‬ند‪ ،‬ع‪55‬زت نفس و اص‪55‬ابت فكر و نظر داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬زي‪55‬رك و‬
‫داراى بينش الزم باشد‪ ،‬اما مغرور و خودمحور‪ 5‬نباشد‪ ،‬و ديگران را بى ارزش تلقى نكند‪.‬‬
‫محكمه قاضى‪ ،5‬بزرگ وسيع و در وسط شهر باشد تا مراجعين در آنجا براى رفتن و ماندن‬
‫دچار ناراحتى‪ 5‬نشوند‪ ،‬در جلو و انظار مراجعين قضاوت كند‪ ،‬به همه مراجعين با يك ديد ب‪55‬دور‪5‬‬
‫از هرگونه تبعيض نگ‪55‬اه كن‪55‬د‪ ،‬در هيچ م‪55‬وردى‪ 5‬مي‪55‬ان م‪55‬راجعين تبعيض قايل نباش‪55‬د‪ ،‬در مجلس‬
‫قاضى‪ ،‬فقهاء و كارشناسان كتاب و سنت حضور‪ 5‬داشته باشند‪ .‬قاضى‪ 5‬در مشكالت از آن‪55‬ان نظر‬
‫خواهى نموده و از رأى و علم آنان استفاده كند‪.‬‬
‫‪ -7‬قاضى از چه چيزهايى‪ 5‬مىبايست اجتناب كند‪:‬‬
‫‪ -1‬از قضاوت‪ 5‬در حال خشم يا احساس بيمارى‪ ،‬گرسنگى‪ ،‬تشنگى‪ ،‬گرمى‪ ،‬سردى‪ ،‬ناراحتى‬
‫ض‪%‬بَا ُن» «هيچ حاكمى‬ ‫و سستى دورى كند‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬الَ ي ْق ِ‬
‫ض‪%‬يَ َّن َح َك ٌم َب ْي َن ا ْثَن ْي ِن َو ْ‪%‬ه َ‪%‬و غَ ْ‬ ‫َ‬
‫در حال خشم و غضب قضاوت نكند»‪( .‬متفق عليه)‪.‬‬
‫‪ -2‬از قضاوت‪ 5‬كردن بدون حضور گواهان دورى كند‪.‬‬
‫‪ -3‬از قضاوت‪ 5‬به نفع خود يا به نفع كسانى كه گواهى آنان در حق او پذيرفته نمىشود‪ ،‬مانند‪:‬‬
‫پسر‪ ،‬پدر و همسر اجتناب كند‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪ -4‬از پذيرفتن رشوه به شدت اجتناب كند‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪« :‬ل ََع َن اللَّهُ َّ‬
‫الراش ‪َ %‬ي َوال ُْم ْرتَش ‪َ %‬ي‬
‫ْم» «لعنت خداوند‪ 5‬بر كسى كه در قضاوت‪ 5‬رشوه مىگيرد‪ ،‬يا رش‪55‬وه مىدهد»‪( .‬احم‪55‬د‪ ،‬ابو‬ ‫ْحك ِ‬ ‫ِ‬
‫في ال ُ‬
‫داود و ترمذى)‪.‬‬
‫‪ -5‬از پذيرفتن هديه‪ ،‬از كسانى كه قبل از پ‪55‬ذيرفتن‪ 5‬عهده قضاء ب‪55‬او هديه ندادهان‪55‬د‪ ،‬اجتن‪55‬اب‬
‫‪%‬ول» (ابو‬ ‫اسَت ْع َملْنَاهُ َعلَى َع َم ٍل َف َر َزقْنَاهُ ِر ْزقًا فَ َما أَ َ‪%‬خ َذ َب ْع‪َ %‬د ذَلِ َ‬
‫‪%‬ك َف ُه َ‪%‬و غُلُ ٌ‬ ‫كند‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪َ « :‬م ِن ْ‬
‫داود و حاكم)‪« .‬هر كسى را شغلى محول كرديم‪ 5‬و در برابر آن حقوقى برايش تعيين كرديم‪ ،‬بعد‬
‫از آن هر چه بگيرد‪ ،‬خيانت است»‪.‬‬
‫‪ -8‬واليت قاضى‪ :‬واليت قاضى شامل موارد زير است‪:‬‬

‫‪423‬‬
‫‪ -1‬فيصله ميان فريقين دعوا و درگ‪55‬ير‪ 5‬با احك‪55‬ام ناف‪55‬ذه يا بص‪55‬ورت ص‪55‬لحى كه م‪55‬ورد توافق‪5‬‬
‫طرفين باشد‪ .‬البته صلح در مواردى بهتر است كه در ميان گواهان و أدل ‪5‬ه تع‪55‬ارض باشد يا أدله‬
‫روشن نباشند‪ 5‬يا ضعيف‪ 5‬باشند‪.‬‬
‫‪ -2‬غلبه پي‪5‬دا ك‪5‬ردن بر س‪5‬تمكاران و اهل باطل و حم‪5‬ايت ك‪5‬ردن از اهل حق و مظل‪5‬ومين و‬
‫رساندن حق به اهل حق‪.‬‬
‫‪ -3‬اقامه حدود و اجراء احكام درباره قصاص و حدود‪.‬‬
‫‪ -4‬توجه نمودن به مسائل نكاح‪ ،‬طالق و نفقات و مسائل متعلق به آن‪.‬‬
‫‪ -5‬حفاظت و نگاه دارى و توجه نمودن به اموال ايتام‪ ،‬مجانين (ديوانهها) غايبين و مفقودين‬
‫و كليه كسانى كه بدليلى ممنوع التصرف‪ 5‬هستند‪.‬‬
‫‪ -6‬توجه به منافع عامه مردم در شهرها مانند راه‪ ،‬پل‪ ،‬خيابان و ميادين‪.‬‬
‫‪ -7‬امر به معروف‪ 5‬و تأكيد كردن براى عمل كردن به معروف‪ 5.‬نهى از منكر و تغي‪55‬ير دادن‬
‫منكر و زدودن آن از جامعه‪.‬‬
‫‪ -8‬امامت در نمازهاى جمعه و اعياد‪.‬‬
‫‪ -9‬قاضى بر مبناى چه مداركى‪ 5‬حكم صادر‪ 5‬مىكند؟‬
‫ابزارى‪ 5‬كه قاضى‪ 5‬با توسل به آن حق را به حقدار مىرساند‪ 5،‬چهار تا هستند‪:‬‬
‫هّللا‬
‫‪ -1‬اع‪55‬تراف‪ ،‬يع‪55‬نى اع‪55‬تراف م‪55‬دعى عليه داير بر آنچه كه م‪55‬دعى مىگوي‪55‬د‪ 5:‬رس‪55‬ول ص‬
‫ت َفارُْجمْهَ ‪% %‬ا» (متفق عليه)‪« .‬اگر اعتراف كرد‪ ،‬سنگ باران شود»‪( .‬درب‪55‬اره‬ ‫مىفرمايد‪« :‬فَِإْن ْ‬
‫اعَتَرَف ْ‬
‫زنى كه متهم به زنا شده بود‪ ،‬رسولاهّلل ص چنين فرمود)‪.‬‬
‫‪ -2‬بينة‪ ،‬منظور‪ 5‬از آن گواهان هستند‪ .‬رسولاهّلل ص مىفرمايد‪ْ :‬‬
‫«الَبِّينَ ‪%‬ةُ ِلْلمُ ‪َّ%‬دعِْى َوْالَيمِْيُن َعَلى َمَن‬
‫أَْنكَ‪َ%%‬ر» (متفق عليه)‪« .‬ارائه گ‪5‬واه بر عه‪5‬ده م‪5‬دعى و س‪55‬وگند بر م‪5‬دعى عليه مىباشد‪ .»5‬مىفرماي‪5‬د‪:‬‬
‫اه َداك أ َْو يَ ِمينُ‪%%%‬هُ» يعنى نخست تو م‪5‬دعى بايد دو گ‪5‬واه ارائه ب‪5‬دهى ورنه م‪5‬دعى عليه با س‪5‬وگند‬ ‫« َش‪ِ %%‬‬
‫خودش‪ ،‬دعوى را به نفع خود تمام مىكند‪.‬‬
‫حداقل شاهد دو نفرند‪ .‬اگر دو نفر گواه پي‪55‬دا نش‪55‬د‪ ،‬م‪55‬دعى يك گ‪55‬واه ارائه دهد و بج‪55‬اى گ‪55‬واه‬
‫اهٍد» «رس‪55‬ولاهّلل‬
‫ديگر سوگند‪ 5‬بخورد‪ .‬از ابن عب‪55‬اس م منق‪55‬ول اس‪55‬ت‪« :‬أََّن النَِّبَّى ص َقض‪َ% %‬ى ِبَيِمْيٍن َوش‪ِ َ% %‬‬
‫ص با يك سوگند‪ 5‬و يك گواه فيصله فرمودند‪( .»5‬مسلم)‪.‬‬
‫‪ -3‬يمين‪ ،‬سوگند‪ :‬رسولاهّلل ص مىفرماي‪55‬د‪ْ :‬‬
‫«الَبِّينَ ‪%%‬ةُ ِلْلمُ ‪َّ%%‬دعِْى َوْالَيمِْيُن َعَلى َمَن أَْنكَ‪َ% %‬ر» (متفق علي‪55‬ه)‪.‬‬
‫«گواه بر عهده م‪55‬دعى و س‪55‬وگند‪ 5‬خ‪55‬وردن بر عه‪55‬ده م‪55‬دعى عليه است»‪ .‬هر گ‪55‬اه م‪55‬دعى از ارائه‬
‫گواه عاجز شود‪ ،‬مدعى عليه يك بار سوگند‪ 5‬بخورد‪.‬‬
‫‪ -4‬نكول‪ ،‬يا انكار از سوگند‪ 5:‬اين است كه مدعى عليه از سوگند خوردن انكار كند و سوگند‬
‫نخورد‪ 5.‬آنگاه قاضى باو مىگويد‪ 5:‬اگر سوگند‪ 5‬مىخورى‪ 5‬آزادت مىكنم و اگر سوگند‪ 5‬نخ‪55‬وردى عليه‬
‫تو قضاوت خواهم كرد‪ .‬اگر م‪5‬دعى عليه انك‪5‬ار ورزد‪ ،‬به ض‪5‬رر او قض‪5‬اوت مىش‪5‬ود‪ 5.‬البته ام‪5‬ام‬
‫مالك مىفرمايد‪ :‬در صورت انكار مدعى عليه از سوگند‪ ،‬سوگند به مدعى برمىگردد‪ .‬اگر م‪55‬دعى‬
‫سوگند‪ 5‬بخورد‪ ،‬بنفع او قضاوت‪ 5‬مىشود‪ .‬امام مالك ‪ /‬مىفرمايد‪ :‬رسولاهّلل ص س‪55‬وگند‪ 5‬را در قس‪55‬امه‬
‫به مدعى برمىگرداند‪ .‬بر گرداندن سوگند احوط‪ ،‬يعنى بيسشتر‪ 5‬موجب احتياط است‪.‬‬
‫نحوه فيصله كردن‪:‬‬
‫وق‪55‬تى‪ 5‬ف‪55‬ريقين به محضر قاضى‪ 5‬مىآين‪55‬د‪ ،‬قاضى آن‪55‬ان را در جلو خ‪55‬ود مىنش‪55‬اند‪ .‬بعد از آن‪55‬ان‬
‫مىپرسد‪ 5:‬مدعى از ميان شما چه كسى است؟ وقتى قاضى‪ 5‬س‪55‬والش را تم‪55‬ام مىكن‪55‬د‪ ،‬يكى از آن دو‬
‫دعوايش را مطرح كند‪ .‬وقتى دعواى خ‪55‬ود هم‪55‬راه با دالئل و بص‪55‬ورت‪ 5‬روشن و ش‪55‬فاف مط‪55‬رح‬
‫كرده فارغ شود‪ ،‬قاضى‪ 5‬از مدعى عليه مىپرس‪55‬د‪ 5:‬نظر تو درب‪55‬اره اين دع‪55‬وا چيس‪55‬ت؟ اگر م‪55‬دعى‬
‫عليه‪ ،‬دعوى را پذيرفت‪ 5‬قاضى به نفع مدعى قضاوت‪ 5‬مىكند‪ ،‬اگر مدعى عليه دعوى را رد كن‪55‬د‪،‬‬
‫قاضى‪ 5‬از م‪55‬دعى گ‪55‬واه مىخواه‪55‬د‪ 5.‬اگر م‪55‬دعى ب‪55‬راى اثب‪55‬ات دع‪55‬وى خ‪55‬ود گ‪55‬واه آورد‪ ،‬به نفع او‬

‫‪424‬‬
‫قضاوت‪ 5‬مىكند‪ .‬اگر مدعى براى حاضر كردن گواهان درخواست‪ 5‬مهلت كن‪55‬د‪ ،‬قاضى‪ 5‬مهلت الزم‬
‫را ب‪55‬راى م‪55‬دعى تص‪55‬ويب مىكن‪55‬د‪ .‬اگر در م‪55‬دت ممكن گ‪55‬واه ارائه ن‪55‬داد‪ ،‬خط‪55‬اب به م‪55‬دعى عليه‬
‫مىگويد‪ 5:‬تو بايد سوگند‪ 5‬بخورى‪ ،‬اگر سوگند خورد‪ ،‬مدعى از دعوايش دست ب‪55‬ردار‪ 5‬مىش‪55‬ود‪ ،‬اگر‬
‫مدعى عليه از سوگند انكار كند به ضرر‪ 5‬او قض‪55‬اوت مىش‪55‬ود‪ .‬البته به‪55‬تر اين است كه س‪55‬وگند به‬
‫طرف‪ 5‬مدعى برگردان‪55‬ده ش‪55‬ود‪ .‬زي‪55‬را ام‪55‬ام مس‪55‬لم در ص‪55‬حيح از وائل بن حجر روايت مىكن‪55‬د‪ :‬دو‬
‫نفر‪ ،‬يكى حضرى و ديگرى كندى نزد رس‪55‬ولاهّلل ص ش‪55‬كايت كردن‪55‬د‪ .‬حض‪55‬رى گفت‪ :‬اى پي‪55‬امبر‪5‬‬
‫ص اين شخص زمين مرا قه‪55‬را از من گرفته اس‪55‬ت‪ .‬كن‪55‬دى گفت‪ :‬زمين از آن من است و من آن‬
‫را در اختيار دارم و كسى در آن حقى ندارد‪ .‬رسولاهّلل ص خطاب به حضرى‪ 5‬فرمود‪« 5:‬أَلكَ َبيِّنَ‪%‬ةٌ»‬
‫آيا تو گ‪55‬واه دارى؟ حض‪55‬رى‪ 5‬گفت‪ :‬خ‪55‬ير‪ .‬پي‪55‬امبر ص فرم‪55‬ود‪ 5:‬پس تو بايد او را (كن‪55‬دى) س‪55‬وگند‪5‬‬
‫بدهى‪ .‬حضرى گفت‪ :‬اى رسول خدا‪ ،‬او فاجر و فاسق است‪ .‬از سوگند خوردن اب‪55‬ائى ن‪55‬دارد‪ ،‬از‬
‫هيچ چيزى پرهيز نمىكند‪ .‬رسولاهّلل ص فرمود‪ :‬تو سواى اين حقى بروى‪ 5‬ندارى‪.‬‬
‫توجه‪ -1 :‬هرگاه قاضى درباره عدالت گواه اطمينان نمود‪ ،‬مطابق‪ 5‬با آن فيصله كند‪.‬‬
‫‪ -2‬اگر عليه زنى با حجاب كه حضور در محضر قاضى‪ 5‬و مخ‪55‬اطب ق‪55‬رار‪ 5‬دادن م‪55‬ردان را‬
‫براى خود صالح نمىدان‪55‬د‪ ،‬دع‪55‬وايى داير ش‪55‬ود‪ .‬الزم نيست كه آن زن (م‪55‬دعاة علي‪55‬ه) شخصا در‬
‫محضر‪ 5‬قاضى حضور‪ 5‬ياب‪55‬د‪ ،‬بلكه كسى را وك‪55‬الت دهد تا با م‪55‬دعى وارد گفتگو ش‪55‬ده در محضر‪5‬‬
‫قاضى‪ 5‬از جانب او نيابت كند‪.‬‬
‫‪ -3‬قاضى بر اساس شهادت و گواهى فيصله كند نه بر اساس علم خود تا در عدالت و تقوى‬
‫كسى نتواند‪ 5‬او را متهم كند‪.‬‬
‫‪ -4‬هرگ‪55‬اه عليه كسى كه حاضر‪ 5‬است دع‪55‬وايى داير ش‪55‬ود‪ ،‬بايد حض‪55‬ور ياب‪55‬د‪ ،‬تا در محضر‬
‫قاضى‪ 5‬حاضر ش‪555‬ده اس‪555‬ت‪ ،‬قاضى‪ 5‬نمىتواند عليه او حكمى را ص‪555‬ادر‪ 5‬كند مگر ن‪555‬ايب او حاضر‪5‬‬
‫ش‪55‬ود‪ ،‬اگر م‪55‬دعى عليه غ‪55‬ايب اس‪55‬ت‪ ،‬از وى خواس‪55‬ته ش‪55‬ود تا حض‪55‬ور يابد يا وكيل و ن‪55‬ايبش را‬
‫بفرستد‪.‬‬
‫‪ -5‬نامه قاضى‪ 5‬براى قاضى ديگر پذيرفته شده و بدان عمل مىشود بشرط اينكه درباره حدود‬
‫نباشد و قاضى برنامه خود دو نفر را گواه گرفته باشد‪.‬‬
‫‪ -6‬دعوى زبانى‪ ،‬مانند اينكه بگويد‪ :‬من بر فالنى حقى دارم يا گم‪55‬ان اين است كه بر فالنى‬
‫حقى دارم‪ ،‬پذيرفته نمىشود‪ 5‬و قابل شنيدن نيست تا اينكه مدعى چ‪55‬يز مشخصى‪ 5‬را ن‪55‬ام ن‪55‬برد و در‬
‫پاره ادعا خودش عليه مدعى عليه يقين پيدا نكند‪.‬‬
‫‪ -7‬حكم قاضى بر مبن‪55‬اى ش‪55‬هادت يا س‪55‬وگند‪ ،‬در واقع حاللى را ح‪55‬رام يا ح‪55‬رامى را حالل‬
‫نمىكند‪ ،‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬إِنَّما أَنَا ب َش ‪%‬ر‪ ،‬وإِنَّ ُكم تَ ْختَ ِ‬
‫ص ‪ُ %‬مو َن إِل َّ‬
‫ْح َن‬‫ض ‪ُ %‬ك ْم أَ ْن يَ ُك‪%%‬و َن أَل َ‬ ‫‪%‬ل َب ْع َ‬ ‫َى‪َ ،‬ول ََع‪َّ %‬‬ ‫َ َ ٌ َ ْ‬
‫ْخ‪ْ %‬ذهُ‪ ،‬فَِإنَّ َما أَقْطَ‪%ُ %‬ع لَ‪%%‬هُ قِط َْع‪%‬ةً ِم َن‬ ‫‪%‬ق أ ِ‬
‫َخي‪%ِ %‬ه َش‪ْ %‬يئًا فَالَ يَأ ُ‬ ‫ت لَ‪%%‬هُ بِ َح‪ِّ %‬‬ ‫ح َ‪%‬و َما أَ ْس‪َ %‬م ُع‪ ،‬فَ َم ْن قَ َ‬
‫ض‪ْ %‬ي ُ‬ ‫بِ ُح َّجتِ‪%ِ %‬ه ِم ْن َب ْع ٍ‬
‫ض فَأَقْ ِ‬
‫ض‪%‬ى نَ ْ‪%‬‬
‫النَّا ِر» (متفق عليه)‪« .‬همانا من انسانى هستم‪ ،‬شما نزد من مخاصمت مىكني‪55‬د‪ ،‬ممكن است بعضى‬
‫از ش‪55‬ما در ارائه دع‪55‬وى‪ ،‬از بعضى ديگر قوىتر‪ 5‬باش‪55‬د‪ ،‬من طبق س‪55‬خنانى‪ 5‬كه از ش‪55‬ما مىش‪55‬نوم‪5‬‬
‫فيصله مىكنم‪ ،‬اگر من حق كسى را به شما دادم‪ ،‬آن را نگيرد‪ ،‬اين (در واقع) چ‪55‬نين است كه من‬
‫پاره از آتش را باو دادهام»‪.‬‬
‫‪ -8‬هرگاه داليل مدعى و مدعا عليه متعارض باشند و وجه ترجيحى‪ 5‬براى هيچك‪55‬دام نباش‪55‬د‪،‬‬
‫قاضى‪ 5‬كاالى متنازع فيه را ميان هر دو تا تقسيم كند‪ ،‬چون رسول اكرم ص چنان فيص‪55‬له ك‪55‬رده‬
‫است‪.‬‬

‫ماده دوم‪ :‬گواهى دادن‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف گواهى‪ :‬گواهى عبارت است از اينكه شخص بر اساس ص‪55‬داقت و درس‪55‬تى آنچه‬
‫را كه ديده يا شنيده است خبر بدهد‪.‬‬

‫‪425‬‬
‫‪ -2‬حكم گواهى‪ :‬گواه شدن مانند گواهى دادن فرض كفايى است‪ ،‬خداوند مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪_          ‬‬
‫(البقرة‪« .)282 :‬دو نفر از مردان را گواه قرار‪ 5‬دهيد‪ ،‬اگر دومرد پيدا نشود‪ ،‬يك م‪55‬رد و دو زن‬
‫(را گواه مقرر كنيد)» و مىفرمايد‪      + :‬‬
‫‪( _ ‬البقرة‪« .)283 :‬گواهى را پنهان نكنيد‪ ،‬هر كس گواهى را پنهان كند‪ ،‬دلش‬
‫ادتِِه‬ ‫بيمار و گناه كار است»‪ .‬رسول اكرم ص مىفرمايد‪« :‬أَالَ أُ ْخبِ ‪%%‬ر ُكم بِ َخي‪ِ % %‬ر ال ُّ ِ‬
‫ش‪َ % %‬ه َداء الَّ ِذى يَ‪% %‬أْتِى بِ َش‪َ % %‬ه َ‬ ‫ُ ْ ْ‬
‫‪%‬ل أَ ْن يُ ْس ‪%%‬أَل ََها» (مسلم)‪« .‬آيا بهترين گواه را براى شما معرفى‪ 5‬نكنم؟ بهترين ش‪55‬اهد و گ‪55‬واه كسى‬ ‫َق ْب‪َ %%‬‬
‫است كه بدون اينكه از وى خواسته شود‪ ،‬گواهى مىدهد»‪.‬‬
‫‪ -3‬شرايط شاهد‪ :‬شاهد بايد‪ ،‬عاقل‪ ،‬بالغ‪ ،‬مسلمان و غير متهم باشد‪ .‬منظور از غير متهم اين‬
‫است كه در گ‪55‬واهى دادن متهم به طرف‪55‬دارى نش‪55‬ود‪ ،‬مانند گ‪55‬واهى دادن پسر ب‪55‬راى پ‪55‬در‪ ،‬يا بر‬
‫عكس يا مانند گواهى دادن شوهر براى همسر يا بر عكس‪ ،‬يا شهادتى‪ 5‬كه شاهد بوسيله آن ب‪55‬راى‬
‫خود دفع ضرر‪ 5‬يا جلب نفع مىكند‪ ،‬مانند شهادت دشمن عليه دشمن‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص مىفرماي‪55‬د‪:‬‬
‫ت» (احمد‪،‬‬ ‫ادةُ الْ َق‪%%‬انِ ِع أل َْه‪%ِ %‬ل الْب ْي ِ‬ ‫ادةُ َخ‪%%‬ائِ ٍن والَ َخائِن ‪%ٍ %‬ة والَ ِذى غَ ‪%‬م‪ٍ %‬ر علَى أ ِ‬
‫َخي ‪%ِ %‬ه َوالَ تَ ُج‪ُ %‬‬
‫َ‬ ‫‪%‬وز َش ‪َ %‬ه َ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫‪%‬وز َش‪َ %%‬ه َ‬
‫«الَ تَ ُج‪ُ %‬‬
‫ابواود‪ ،‬بيهقى)‪« .‬گواهى مرد و زن خيانت كار و گواهى كسى كه بغض و كينهدارد‪ ،‬عليه كسى‬
‫جايز نيست‪ ،‬گواهى خادم و خدمت گذار براى اهالى خانهاى كه براى آنان خدمت مىكند‪ .‬درست‬
‫نيست»‪.‬‬
‫‪ -4‬احكام الشهادة‪ :‬براى ش‪5‬اهد ج‪5‬ايز نيست كه گ‪5‬واهى دهد مگر آنچه را كه درب‪5‬اره آن علم‬
‫يقينى‪ ،‬كه منبع آن دي‪55‬دن يا ش‪55‬نيدن باش‪55‬د‪ ،‬داش‪55‬ته باش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص خط‪55‬اب به شخصى‪ 5‬كه‬
‫س؟» خورش‪55‬يد را مىبي‪55‬نى؟ آن م‪55‬رد گفت‪ :‬آرى‪،‬‬ ‫درباره گواهى سوال مىكرد‪ ،‬فرمود‪« :‬تَ ‪َ%%‬رى الش ‪َّ%%‬مْ َ‬
‫ع» يع‪55‬نى وق‪55‬تى‪ 5‬گ‪55‬واهى ب‪55‬ده كه اطاع‪55‬ات تو درب‪55‬اره آن مانند روز‪5‬‬ ‫‪%‬ال‪َ :‬علَى ِمثْلِ َها فَا ْش ‪َ % %‬ه ْد‪ ،‬أ َْو َد ْ‬
‫« َف َق‪َ % %‬‬
‫روشن يقينى باشند و در غير اين صورت نبايد گواهى بدهى‪.‬‬
‫‪ -2‬گواهى دادن بر گواهى‪ ،‬گواهى ديگر ج‪55‬ايز اس‪55‬ت‪ ،‬اگر آن گ‪55‬واه اص‪55‬لى ب‪55‬دليل بيم‪55‬ارى‪،‬‬
‫غايب بودن يا موت قادر بر حضور در محضر قاضى‪ 5‬نباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬گواهان‪ ،‬به تائيد دو نفر عادل تزكيه شده و گواهى آنان مورد قبول قرار‪ 5‬خواهد گ‪55‬رفت‪.‬‬
‫يعنى اگر شاهدى عدالتش روشن نباشد‪ ،‬گواهى و تائيد دو نفر عادل مىتوان بروى اعتماد كرد و‬
‫شهادتش را مالك عمل قرار داد‪ ،‬اما گواهى‪ ،‬گواهى كه ع‪55‬دالتش روشن اس‪55‬ت‪ ،‬ني‪55‬ازى به تزكيه‬
‫او ندارد‪.‬‬
‫‪ -4‬اگر دو نفر در مورد‪ 5‬عدالت گواهان و دو نفر ديگر در مورد‪ 5‬مجروح بودن آنان گواهى‬
‫بدهند‪ ،‬جرح بر تعديل مقدم است‪ .‬چون احتياط در همين است كه جانب تجريح ترجيح داده شود‪.‬‬
‫‪ -5‬شاهد و گواهى كه به دروغ‪ 5‬گواهى مىدهد‪ ،‬تنبيه او الزم است‪ ،‬تنبيهى و مجازاتى‪ 5‬ب‪55‬راى‬
‫او در نظر گرفته ش‪55‬ود كه او را از تك‪55‬رار چ‪55‬نين عملى بازداش‪55‬ته و ب‪55‬راى ديگ‪55‬ران‪ ،‬كه چ‪55‬نين‬
‫تصورى دارند‪ ،‬عبرت باشد‪.‬‬
‫اقسام شهادت (گواهى دادن)‪:‬‬
‫‪ -‬شهادت زنا‪ :‬در زنا چهار گواه الزم است‪ ،‬قرآن مىفرمايد‪ + :‬‬
‫‪( _ ‬النس‪55‬اء‪« .)15 :‬چهارتا گ‪55‬واه كه از ش‪55‬ما مس‪55‬لمانان باش‪55‬ند ب‪55‬راى اثب‪55‬ات‬
‫ادعاىتان عليه آنان (همسران) بياوريد»‪.‬‬
‫‪ -2‬در گواهى غير زنا در تمام موارد‪ 5‬دو شاهد عادل كفايت مىكند‪.‬‬
‫‪ -3‬در گواهى مربوط به اموال‪ ،‬گواهى يك مرد و دو زن كافى است‪ ،‬قرآن مىفرمايد‪+ :‬‬
‫‪( _     ‬البقرة‪« .)282 :‬اگر دو تا مرد نباشد‪ ،‬پس‬
‫يك مرد و دو زن بايد گواهى بدهند»‪.‬‬

‫‪426‬‬
‫‪ -4‬گواهى درباره احكام‪ ،‬در گواهى پ‪55‬يرامون احك‪55‬ام‪ ،‬گ‪55‬واهى يك گ‪55‬واه و يك س‪55‬وگند ك‪55‬افى‬
‫اهٍد» «رسول اكرم بوس‪55‬يله‬ ‫ول اللّهِ ص ِبَيِمْيٍن َوش‪ِ َ% %‬‬
‫«قض ‪َ%%‬ى َرس ‪ُ ُ%%‬‬
‫است‪ .‬حضرت ابن عباس م مىفرمايد‪َ :‬‬
‫يك گواه و يك سوگند فيصله كرده است»‪.‬‬
‫‪ -5‬گواهى پيرامون حيض‪ ،‬و نفاس و مواردى كه بجز زنان در آن اطالع ندارند‪ ،‬در چنين‬
‫موارد‪ 5‬گواهى دو زن كافى است‪.‬‬

‫ماده سوم‪ :‬بحث اقرار‪:‬‬


‫‪ -1‬تعريف اق‪55‬رار‪ 5:‬اق‪55‬رار اين است كه ب‪55‬راى كسى ديگر حقى را كه بر عه‪55‬دهاش اس‪55‬ت‪،‬‬
‫اعتراف كند‪ ،‬مانند‪ :‬اينكه بگوي‪55‬د‪« :‬لزيد عن‪%%%‬دى خمس‪%%%‬ين الف درهم» پنج‪55‬اه درهم از زيد بر ذمه من‬
‫است‪ .‬يا اينكه فالن كاال كه نزد من است از آن فالنى است‪.‬‬
‫‪ -2‬اقرار‪ 5‬از چه كسانى معتبر است؟ اقرار شخص عاقل‪ ،‬بالغ معتبر اس‪55‬ت‪ .‬اق‪55‬رار‪ 5‬مجن‪55‬ون‪،‬‬
‫كودك و مكره پذيرفته نمىشود‪ 5،‬زيرا اين هر سه قشر‪ 5‬مكلف نيستند‪ ،‬ب‪55‬دليل ح‪55‬ديث «رُفِ ‪َ% %‬ع ْالَقَلُم عَْن‬
‫َثَلَاثٍة» وما استكرهوا عليه‪.‬‬
‫‪ -3‬حكم اقرار‪ :‬حكم اقرار اين است كه آنچه را كه مقر اقرار‪ 5‬مىكند ب‪55‬روى واجب مىگ‪55‬ردد‪،‬‬
‫مش‪55‬روط‪ 5‬بر اينكه اق‪55‬رار كنن‪55‬ده عاق‪55‬ل‪ ،‬ب‪55‬الغ و مخت‪55‬ار باش‪55‬د‪ ،‬رس‪55‬ول اك‪55‬رم ص درب‪55‬اره زنى كه‬
‫ت َفارُْجمْهَ‪% %‬ا» (متفق عليه)‪ .‬اگر اعتراف كرد‪ ،‬او را‬ ‫اعتراف به زنا كرده بود‪ ،‬فرمود‪« :‬فَ‪ِ% %‬إْن ْ‬
‫اعتَ‪َ% %‬رَف ْ‬
‫سنگ باران كن‪ .‬رسول اكرم ص اعتراف آن زن را ملزم تلقى ك‪55‬رد و بر اس‪55‬اس آن دس‪55‬تور داد‬
‫تا ح ّد بروى‪ 5‬اجراء گردد‪.‬‬
‫احكام اقرار‪:‬‬
‫‪ -1‬ورشكسته يا ممنوع التصرف اگر اق‪55‬رار كن‪55‬د‪ ،‬اق‪55‬رار او مل‪55‬زم نيس‪55‬ت‪ ،‬ورشكس‪55‬ته ممكن‬
‫است متهم به حسد طلبك‪55‬اران باشد و محج‪55‬ور‪ 5‬عليه (ممن‪55‬وع التص‪55‬رف) اگر اع‪55‬ترافش پذيرفته‬
‫شود‪ ،‬مثل اين مىماند كه محجور‪ 5‬نيست‪ ،‬مفلس و محجور‪( 5‬ورشكس‪55‬ته و ممن‪55‬وع التص‪55‬رف) آنچه‬
‫را كه اقرار‪ 5‬كردهاند بر ذمه آنان باقى است تا اينكه مانع بر طرف‪ 5‬گردد‪ ،‬آنگاه در برابر اق‪55‬رار‪5‬‬
‫مسئول خواهند بود‪.‬‬
‫‪ -2‬بيمارى‪ 5‬كه در شرف مرگ و م‪5‬وت اس‪5‬ت‪ ،‬اع‪5‬تراف او در حق وارث ب‪5‬دون بينه معت‪5‬بر‬
‫نيست‪ .‬زيرا اعتراف در چنين شرايطى باعث اتهام است‪ .‬اگر بيمارى‪ ،‬در بيمارى مرگ بگويد‪:‬‬
‫ى َفالن عندى ك‪%% %‬ذا) فالن فرزندم‪ 5‬فالن كاال يا مبلغ را از من طلب كار است‪ .‬اين اع‪55‬تراف‬ ‫(إَِّن ِلَوَلِد ْ‬
‫از وى پذيرفته نمىش‪55‬ود‪ 5.‬باحتم‪55‬ال اينكه او در اعم‪55‬ال محبت مي‪55‬ان فرزن‪55‬دانش‪ 5‬تبعيض قائل ش‪55‬ده‬
‫ارثٍ» ش‪55‬اهد و مؤيد ابن مطلب اس‪55‬ت‪ ،‬و‬ ‫است‪ .‬و حديث رسول هّللا ص كه مىفرماي‪55‬د‪َ :‬‬
‫«لا َوص ‪َِّ%%‬يَة لِ ‪%%‬وَ ِ‬
‫اين گفته و اعتراف بيمار كه فالن فرزندم‪ 5،‬فالن كاال يا مبلغ را نزد من دارد‪ ،‬مطلبى است كه با‬
‫وصيت مشابهت تام دارد‪ .‬البته اگر ساير وارث‪55‬ان م‪55‬وافقت كنند و اي‪55‬رادى نداش‪55‬ته باش‪55‬ند‪ ،‬م‪55‬انعى‬
‫ندارد وصيت براى وارث جايز مىگردد‪5.‬‬

‫‪427‬‬

You might also like