You are on page 1of 48

‫درس‬

‫ختم بخاری شریف‬


‫به انضمام‬
‫ینامه امام بخاری ‪/‬‬
‫زندگ ‌‬

‫سّلم‪:‬‬ ‫ه عليه و َ‬ ‫صلى الل ُ‬ ‫ل الله َ‬ ‫قال َرسو ُ‬


‫ن‬
‫فَتا ِ‬ ‫في َ‬‫خ ِ‬‫من‪َ ،‬‬ ‫ح َ‬ ‫ن إ َِلى الّر ْ‬ ‫حِبيب ََتا ِ‬ ‫ن َ‬ ‫»ك َل ِ َ‬
‫مَتا ِ‬
‫حان‬‫سب ْ َ‬‫ميَزان‪ُ ،‬‬ ‫في ال ْ ِ‬ ‫ن ِ‬‫قيل ََتا ِ‬‫سان‪ ،‬ث َ ِ‬ ‫عَلى الل ّ َ‬ ‫َ‬
‫ظيم«‬ ‫ع ِ‬ ‫ْ‬
‫حان الله ال َ‬ ‫سب ْ َ‬
‫ه ُ‬ ‫د ِ‬‫م ِ‬‫ح ْ‬‫وب ِ َ‬
‫ه َ‬ ‫الل ِ‬

‫اثر‪:‬‬
‫مفتی محمد تقی عثمانی حفظه الله‬

‫ترجمه‪:‬‬
‫ابوعبدالفتاح عبدالله ریگی‬
‫﴿‪﴾2‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫فهرست‬
‫مطالب‬
‫صفح‬ ‫موضوع‬ ‫شما‬
‫ه‬ ‫ره‬
‫‪5‬‬ ‫پیشگفتار مترجم‬ ‫‪1‬‬
‫‪7‬‬ ‫های از زندگی شیخ السلم قاضی‬ ‫گزید ‌‬ ‫‪2‬‬
‫محمد تقی عثمانی‬
‫‪10‬‬ ‫مختصری از زندگی امام المحدثین امام‬ ‫‪3‬‬
‫بخاری‬
‫‪10‬‬ ‫نام و نسب‬ ‫‪4‬‬
‫‪11‬‬ ‫شکل و شمائل ظاهری امام بخاری‬ ‫‪5‬‬
‫‪11‬‬ ‫زمان تعلیم و قوت حافظة امام‬ ‫‪6‬‬
‫‪13‬‬ ‫زهد‪ ،‬تقوا و سیرت امام بخاری‬ ‫‪7‬‬
‫‪13‬‬ ‫اساتید و شیوخ امام بخاری‬ ‫‪8‬‬
‫‪14‬‬ ‫شاگردان امام بخاری‬ ‫‪9‬‬
‫‪14‬‬ ‫مناقب امام بخاری‬ ‫‪10‬‬
‫‪15‬‬ ‫سفرهای امام بخاری برای فراگیری علم‬ ‫‪11‬‬
‫حدیث‬
‫‪16‬‬ ‫ابتلی امام‬ ‫‪12‬‬
‫‪19‬‬ ‫مذهب امام بخاری‬ ‫‪13‬‬
‫‪20‬‬ ‫سبب تألیف جامع صحیح‬ ‫‪14‬‬
‫‪21‬‬ ‫نظر اهل علم در مورد امام بخاری‬ ‫‪15‬‬
‫‪22‬‬ ‫تألیفات و تصنیفات امام بخاری‬ ‫‪16‬‬
‫‪23‬‬ ‫تعداد مرویات کتاب الجامع الصحیح‬ ‫‪17‬‬
‫‪26‬‬ ‫سند حدیث‬ ‫‪18‬‬
‫‪28‬‬ ‫سخنرانی توسط شیخ السلم مولنا محمد‬ ‫‪19‬‬
‫تقی عثمانی‬
‫‪28‬‬ ‫جدائی و فراق مولنا سبحان محمود‬ ‫‪20‬‬
‫‪29‬‬ ‫بزرگترین فاجعة دین‬ ‫‪21‬‬
‫‪29‬‬ ‫روش تدریس کتب حدیث‬ ‫‪22‬‬
‫‪30‬‬ ‫خواندن سند حدیث قبل از قرائت متن‬ ‫‪23‬‬
‫حدیث‬
‫‪31‬‬ ‫سند حدیث از خصوصیات امت محمدیه‬ ‫‪24‬‬
‫است‬
‫‪31‬‬ ‫یباشند‬
‫تورات و انجیل قابل اعتماد نم ‌‬ ‫‪25‬‬
‫‪32‬‬ ‫احادیث قابل اعتماد هستند‬ ‫‪26‬‬
‫‪32‬‬ ‫ینامة راویان حدیث محفوظ است‬ ‫زندگ ‌‬ ‫‪27‬‬
‫‪33‬‬ ‫زحمات علمای جرح و تعدیل‬ ‫‪28‬‬
‫﴿‪﴾3‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫‪34‬‬ ‫داستان‬ ‫‪29‬‬
‫یک محدث‬
‫‪35‬‬ ‫‪ 30‬فن اسماء الرجال‬
‫‪35‬‬ ‫‪ 31‬بدون ذکر سند‪ ،‬حدیث غیر قابل قبول‬
‫یباشد‬‫م ‌‬
‫‪35‬‬ ‫‪ 32‬مقام و حیثیت سند بعد از منتشرشدن کتب‬
‫حدیث‬
‫‪36‬‬ ‫‪ 33‬راویان حدیث‪ ،‬منارۀ نور هستند‬
‫‪37‬‬ ‫مَثلی زیبا برای راویان حدیث‬ ‫‪َ 34‬‬
‫‪38‬‬ ‫‪ 35‬انسان در روز قیامت با چه کسانی همراه‬
‫خواهد بود‬
‫‪38‬‬ ‫‪ 36‬مقام و منزلت صحیح بخاری‬
‫‪39‬‬ ‫‪ 37‬اهتمام ویژه به نوشتن احادیث‬
‫‪39‬‬ ‫‪ 38‬ظرافت در تراجم ابواب‬
‫‪39‬‬ ‫‪ 39‬علت آوردن کتاب التوحید در آخر‬
‫‪41‬‬ ‫‪ 40‬علت ختم نمودن کتاب التوحید در این باب‬
‫‪41‬‬ ‫‪ 41‬سّر آوردن کتاب التوحید در آخر‬
‫‪41‬‬ ‫‪ 42‬خداوند چه احتیاجی به گذاشتن ترازو دارد؟‬
‫‪42‬‬ ‫‪ 43‬انصاف خداوندی‬
‫‪43‬‬ ‫یشوند؟‬ ‫‪ 44‬اعمال غیر مجسم چگونه وزن م ‌‬
‫‪43‬‬ ‫‪ 45‬خداوند بر وزن اعمال قدرت کافی دارد‬
‫‪44‬‬ ‫‪ 46‬عقل ما ناقص است‬
‫‪44‬‬ ‫تهای جنت ماوراء عقلند‬ ‫‪ 47‬نعم ‌‬
‫‪45‬‬ ‫‪ 48‬تصور نمودن وزن اعمال‬
‫‪45‬‬ ‫یگردد وزن‬‫‪ 49‬هر کلمی که از زبان خارج م ‌‬
‫یشوند‬‫کرده م ‌‬
‫‪46‬‬ ‫یشوند‬ ‫‪ 50‬اعمال شمرده نم ‌‬
‫‪46‬‬ ‫نکردن یافت‬ ‫‪ 51‬چگونه در اعمال خاصیت وز ‌‬
‫یگردد‬ ‫م ‌‬
‫‪47‬‬ ‫یشود‬‫‪ 52‬از ریاکاری وزن کم م ‌‬
‫‪47‬‬ ‫یشود‬ ‫‪ 53‬از اتباع سنت وزن زیاد م ‌‬
‫‪48‬‬ ‫حبودن طریقه ضروریست‬ ‫‪ 54‬صحی ‌‬
‫‪49‬‬ ‫‪ 55‬توضیح لفظ قسط‬
‫‪50‬‬ ‫‪ 56‬واقعة حجاج بن یوسف‬
‫‪51‬‬ ‫‪ 57‬علت آوردن روایت احمد بن اشکاب در پایان‬
‫‪52‬‬ ‫‪ 58‬سه صفت در دو کلمه‬
‫‪53‬‬ ‫‪ 59‬معنای سبحان الله العظیم‬
‫‪53‬‬ ‫‪ 60‬خشیت چیست؟‬
‫﴿‪﴾4‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫‪54‬‬ ‫خواندن‬ ‫‪61‬‬
‫این کلمات در صبح و شام‬
‫‪55‬‬ ‫‪ 62‬خلصه‬
‫﴿‪﴾5‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫پیشگفتار‬
‫مترجم‬
‫ههای علمیه‬ ‫هساله در بعضی از حوز ‌‬ ‫از آنجایی که هم ‌‬
‫یشود و از‬ ‫اهل سنت‪ ،‬جشن ختم صحیح بخاری برگزار م ‌‬
‫دور و نزدیک مردم با اشتیاق کامل در این جشن شرکت‬
‫یکنند‪ ،‬در این فکر افتادم که درس ختم بخاری را در‬ ‫م ‌‬
‫رسالة کوچکی که همه بتوانند از آن استفاده ببرند‬
‫عآوری کنم‪.‬‬‫جم ‌‬
‫لذا در سفر کوتاهی که به کراچی داشتم‪ ،‬شرفیابی‬
‫ملقات با شیخ السلم محمد تقی عثمانی حفظه الله‬
‫حاصل شد‪ .‬گرچه مولنا در همین وقت از سفر مبارک حج‬
‫یگشتند و ملقات ما خیلی محدود بود‪ ،‬اما اجازه‬ ‫برم ‌‬
‫گرفتم این رساله ُپرفیض را ترجمه کنم‪.‬‬
‫قابل ذکر است که شیخ السلم مولنا محمد تقی‬
‫بهای زیادی را تألیف‪ ،‬ترجمه و تصنیف کرده‬ ‫عثمانی کتا ‌‬
‫اند‪ ،‬و شخصیتی شناخته شده اند‪.‬‬
‫یتوان به‪ :‬تکلمة فتح الملهم‬ ‫بها م ‌‬‫از جمله این کتا ‌‬
‫اشاره کرد که بعد از تکمیل آن‪ ،‬علماء به ایشان لقب شیخ‬
‫ده هنگامی که‬ ‫السلم دادند‪ .‬همچنین شیخ عبدالفتاح ابوغ ّ‬
‫به استعداد خدادادی ایشان پی برد‪ ،‬این لقب را داد‪.‬‬
‫این رسالة کوچک بحث کوتاهی را در باره آخرین حدیث‬
‫یکند‪ ،‬لذا طوری ترجمه شده که ان شاء‬ ‫بخاری دنبال م ‌‬
‫الله برای عموم مسلمین مثمر ثمر واقع گردد‪ .‬در پایان از‬
‫فچینی و چاپ‬ ‫همکاری تمام دوستان در امر تصحیح‪ ،‬حرو ‌‬
‫یکنم‪ .‬و به ویژه از برادر گرامی آقای‬ ‫تشکر و قدردانی م ‌‬
‫ینامة علمه‬ ‫مفتی عبدالقادر عارفی که در مورد زندگ ‌‬
‫محمد تقی عثمانی با بنده همکاری نمودند‪ ،‬سپاسگذارم‪.‬‬
‫امیدوارم که دوستان و عزیزان این بنده عاصی را در‬
‫دعاهای خیر فراموش نکنند و اگر چنانچه در موردی با‬
‫اشتباه مواجه شدند‪ ،‬بر بنده منت گذاشته‪ ،‬خبر دهند تا در‬
‫پهای آینده تصحیح گردد‪.‬‬ ‫چا ‌‬
‫وما توفيقي إل بالله عليه توكلت وإليه‬
‫أنيب‪.‬‬
‫ابوعبدالفتاح عبدالله ریگی‬
‫زاهدان ‪ 1380‬شمسی‬
‫﴿‪﴾6‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫های‬
‫گزید ‌‬
‫از زندگی شیخ السلم‬
‫قاضی محمد تقی عثمانی‬
‫نام‪ :‬محمد تقی بن علمۀ مفتی محمد شفیع بن مولنا‬
‫محمد یاسین بن خلیفه تحسین علی‪ .‬در پنجم شوال سال‬
‫‪ 1362‬هجری مطابق با سوم اکتبر سال ‪ 1943‬میلدی در‬
‫قریة دیوبند ایالت اتار پرادیش هندوستان به دنیا آمدند و‬
‫در ماه جمادی الثانی سال ‪ 1367‬هـ‪.‬ق برابر با ‪ 1948‬م‬
‫حضرت مولنا محمد شفیع ‪ /‬به پاکستان هجرت نمود و در‬
‫های را بنیانگذاری نمودند‪.‬‬
‫کراچی مدرس ‌‬
‫علمه محمد تقی عثمانی در آن مدرسه از سن پنج‬
‫سالگی مشغول فراگیری علوم دینی شده و در سال‬
‫‪ 1379‬هجری از دروس حوزوی فارغ التحصیل شدند‪.‬‬
‫از آن سال به بعد به عنوان استاد دارالعوم کراچی‬
‫مشغول تدریس شده و بالخره تدریس سنن ترمذی را بر‬
‫عهده گرفتند و تا در گذشت استاد بزرگوارش علمه‬
‫سبحان محمود ‪ /‬به تدریس آن اشتغال داشتند‪.‬‬
‫در سال ‪ 1420‬هجری پس از این که استاد صحیح‬
‫بخاری دارالعلوم کراچی حضرت مولنا سبحان محمود‬
‫زندگی را الوداع گفتند علمه محمد تقی عثمانی به عنوان‬
‫حترین کتاب حدیث‪ ،‬بعد از کتاب الله منتخب‬ ‫استاد صحی ‌‬
‫شدند‪.‬‬
‫علمه محمد تقی عثمانی مدرک لیسانس اقتصاد و‬
‫سیاست را در سال ‪ 1964‬و مدرک لیسانس حقوق را در‬
‫سال ‪ 1967‬م‪ ،‬از دانشگاه کراچی و مدرک فوق لیسانس‬
‫رشته ادبیات عرب را در سال ‪ 1970‬م‪ ،‬از دانشگان‬
‫پنجاب پاکستان – کسب کرد‪.‬‬
‫های‬ ‫علمه محمد تقی عثمانی از اساتید بزرگ و برجست ‌‬
‫یتوان نام‬ ‫کسب فیض نمودند از آن جمله افراد ذیل را م ‌‬
‫برد‪:‬‬
‫‪ -1‬علمه اکبر علی ‪ /‬مترجم اظهارالحق متوفی‬
‫‪1397‬هـ‪.‬‬
‫‪ -2‬مفتی اعظم مولنا مفتی ولی حسن ‪ /‬متوفی ‪1415‬‬
‫هـ‪.‬‬
‫‪ -3‬مولنا مفتی رشید احمد حفظه الله‪.‬‬
‫‪ -4‬مولنا سلیم الله خان‪ ،‬رئیس حوزه علمیة فاروقیه‬
‫کراچی‪.‬‬
‫‪ -5‬مولنا سبحان محمود ‪ /‬شیخ الحدیث سابق دارالعلوم‬
‫کراچی متوفی ‪ 1420‬هـ‪.‬‬
‫﴿‪﴾7‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫‪ -6‬مولنا‬
‫قاری رعایت الله ‪ /‬متوفی ‪ 1420‬هـ‪.‬‬
‫‪ -7‬علمه مفتی محمد شفیع عثمانی مفتی اعظم‬
‫پاکستان و مؤلف تفسیر معارف القرآن‪.‬‬
‫علمه تقی عثمانی بر سه زبان معروف جهان عربی‪،‬‬
‫اردو و انگلیسی تسلط کامل داشته و در هرسه زبان‬
‫بهای مفیدی به رشته تحریر درآورده اند‪.‬‬ ‫کتا ‌‬
‫ههای حدیث‪،‬‬ ‫تهای علمه عثمانی در رشت ‌‬ ‫بیشتر فعالی ‌‬
‫فقه و اقتصاد بوده و در مسائل بانکداری از متخصصین‬
‫قدانان بزرگ جهان اسلم به شمار‬ ‫برجسته و حقو ‌‬
‫یروند‪.‬‬‫م ‌‬
‫قها و مؤسسات بیشماری در‬ ‫کها‪ ،‬صندو ‌‬ ‫در تأسیس بان ‌‬
‫جهان نقش بسزایی داشته اند و سعی کرده اند که آنها را‬
‫بر اساس اصول اسلمی بنیانگذاری و طراحی نمایند‪.‬‬
‫تهای متعددی را بر عهده داشته اند‬ ‫علمه عثمانی پس ‌‬
‫و بسیاری از آنها را به علت کمبود وقت و مشاغل زیاد‬
‫ترک کرده اند‪.‬‬
‫ایشان به اکثر کشورهای جهان مسافرت علمی داشته‬
‫اند‪ ،‬قسمتی از سفرنامة آن بزرگوار در کتاب‬
‫ندیده« آمده است‪.‬‬ ‫»جها ‌‬
‫علمه عثمانی از چندین سال پیش عضویت دیوان عالی‬
‫کشور پاکستان‪ ،‬به معاونت ریاست جامعه دارالعلوم‬
‫کراچی‪ ،‬عضویت مجمع فقه اسلمی )جده( و بالخره‬
‫معاونت ریاست آن مجمع را بر عهده دارند‪.‬‬
‫ههای متعدد دارای تألیفاتی بوده‬ ‫علمه عثمانی در زمین ‌‬
‫یتوان به آثار زیر اشاره کرد‪:‬‬ ‫اند که از آن میان م ‌‬
‫‪ -1‬تکلمه فتح الملهم شرح عربی صحیح مسلم در ‪6‬‬
‫جلد‪.‬‬
‫‪ -2‬درس ترمذی‪.‬‬
‫‪ -3‬بحوث فی قضایا فقهیة معاصرة‪.‬‬
‫‪ -4‬فقهی مقالت ‪ 3‬جلد‪.‬‬
‫ندیده‪.‬‬‫‪ -5‬جها ‌‬
‫‪ -6‬أحکام الذبائح‪.‬‬
‫‪ -7‬أحکام الودائع المصرفیة‪.‬‬
‫‪ -8‬اصلحی خطبات ‪ 10‬جلد‪.‬‬
‫‪ -9‬اصلحی مواعظ‪.‬‬
‫﴿‪﴾8‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫مختصری‬
‫از زندگی امام المحدثین‬
‫امام بخاری ‪/‬‬

‫نام و نسب‪:‬‬
‫نام ایشان ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم ابن‬
‫مغیره بن بردزبه الجعفی البخاری بوده است)‪ .(1‬اجداد‬
‫امام بخاری پیش از بردزبه به بعد مجوسی و ایرانی‬
‫الصل هستند‪ ،‬اما قبل از ابراهیم مشرف به اسلم شده‬
‫اند‪.‬‬
‫یآمد و‬
‫پدر امام ‪ /‬از محدثین زمان خود به شمار م ‌‬
‫دارای تصانیفی است‪ .‬علمه ابن حبان در کتاب »الثقات«‬
‫ایشان را شاگرد حماد بن زید و امام مالک ‪ /‬قرار داده و‬
‫او را از ثقات شمرده اند و نیز با عبدالله بن مبارک‪/‬‬
‫ملقات کرده اند‪ .‬پدر امام ‪ /‬در هنگام وفات وصیت کرد‬
‫که تمام اموال متروکه حلل و در آنها شائبه و شبهه هیچ‬
‫نوع حرامی نیست‪ .‬تمام آنها به طور میراث به امام‬
‫بخاری رسید و امام از همان اموال پاک تربیت شد‪.‬‬
‫امام بخاری در ‪ 13‬شوال سال ‪ - 194‬هـ‪ .‬ق‪ ،‬بعد از‬
‫نماز جمعه در شهر بخارا چشم به جهان گشود و در سن‬
‫‪ 62‬سالگی در سال ‪ 256‬هـ‪ .‬ق ‪ 30‬رمضان مبارک در‬
‫شب عید فطر در هنگام عشاء برای همیشه به ملقات‬
‫معبود حقیقی شتافت و بعد از نماز ظهر روز عید فطر در‬
‫قریه خرتنگ حدود ‪ 6‬مایلی سمرقند ایشان را به خاک‬
‫سپردند‪ .‬بعد از وفات امام بخاری تا مدت مدیدی از قبر‬
‫یشد‪.‬‬‫امام بخاری بوی عطر استشمام م ‌‬
‫در شب وفات امام بخاری ‪ /‬شیخ عبدالواحد طراولسی‪،‬‬
‫پیغمبر اسلم ‪ ‬را در خواب دید که همراه جمعی از‬
‫صحابه ایستاده اند و گویا منتظر شخصیتی هستند‪ .‬این‬
‫یگوید‪ :‬من سلم گفته عرض کردم‪ :‬یا رسول‬ ‫محدث م ‌‬
‫الله ‪ ‬منتظر چه کسی هستید؟ فرمودند‪ :‬انتظُر محمد بن‬
‫اسماعیل البخاری‪ .‬بعد مشخص شد که امام بخاری در‬
‫همان شب وفات کرده اند‪.‬‬

‫شکل و شمائل ظاهری امام بخاری‬


‫امام بخاری ‪ /‬قامت متوسط و جسم لغری داشتند‪.‬‬
‫حافظ ابن حجر ‪ /‬در کتاب »هدی الساری« مقدمه فتح‬
‫الباری نوشته اند‪ :‬امام بخاری در کودکی بر اثر بیماری‬
‫)(‪ -‬هدی الساری مقدمه فتح الباری صفحه ‪.478‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾9‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫بینایی‬
‫خویش را از دست دادند‪ .‬مادرشان برای بینایی ایشان به‬
‫بارگاه خداوند متعال بسیار زاری و تضرع نمود‪ .‬مادر امام‬
‫های بود‪ ،‬شبی ابراهیم خلیل الله ‪‬‬ ‫‪ /‬بانوی عابده و زاهد ‌‬
‫را در خواب دید‪ .‬ایشان فرمود‪ :‬خدا دعاهای تو را در حق‬
‫فرزندت پذیرفته و بینایی او را مجددا ً به وی بخشیده‬
‫است‪ .‬وقتی از خواب بیدار شد‪ ،‬چشمان امام بینا شده‬
‫بود و بینایی امام آنقدر قوی بود که بسیاری از تصانیف‬
‫ینوشتند‪.‬‬
‫خود را هنگام شب در پرتو نور ماه م ‌‬

‫زمان تعلیم و قوت حافظه امام ‪:/‬‬


‫محمد بن حاتم ابوجعفر وراق یکی از شاگردان امام‬
‫بخاری روزی از امام پرسید‪.‬‬
‫اوائل کار شما چگونه بود و چگونه به فراگیری علوم‬
‫حدیث پرداختید؟‬
‫امام فرمود‪ :‬در آغاز به من الهام شد که احادیث آن‬
‫حضرت ‪ ‬را حفظ کنم و من در مکتب بودم‪.‬‬
‫ابوجعفر در ادامه پرسید‪ :‬در آن هنگام چقدر سن‬
‫داشتید؟‬
‫امام در جواب گفتند‪ :‬ده سال یا کمتر از ده سال داشتم‬
‫که حفظ حدیث را آغاز کردم)‪.(1‬‬
‫حافظ ابن حجر در هدی الساری نوشته‪ :‬در سفری که‬
‫امام ‪ /‬به بغداد داشتند‪ ،‬محدثین آن دیار با هم مشورت‬
‫کردند که امام را بیازمایند؛ زیرا امام در حفظ حدیث در‬
‫نهای اسلمی مشهور شده بود‪ ،‬به خصوص‬ ‫تمام سرزمی ‌‬
‫در بغداد که مرکز علوم حدیث در آن روز به شمار‬
‫یرفت‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫بالخره ده نفر از علماء را تعیین کردند که هر نفر ده‬
‫حدیث را با تغییر متن احادیث و تغییر سند بیان کنند که‬
‫یشوند تا ببینند امام چه واکنشی‬ ‫مجموعا ً )‪ (100‬حدیث م ‌‬
‫یدهند‪ .‬بعد از این که امام ‪ /‬وارد بغداد شدند و‬ ‫نشان م ‌‬
‫علماء به ملقات ایشان رفتند‪ ،‬در آن هنگام به امام گفتند‪:‬‬
‫یکنیم شما توجه بفرمایید که‬ ‫ما احادیثی را قرائت م ‌‬
‫صحیح هستند یا خیر؟ اولین فرد )‪ (10‬حدیث را قرائت‬
‫یگفتند‪) :‬ل‬‫یشد‪ ،‬امام ‪ /‬م ‌‬ ‫نمود‪ .‬هر حدیثی که قرائت م ‌‬
‫أعرفه ل أعرفه( بالخره هر نفر )‪ (10‬حدیث را بیان کرد و‬
‫امام بعد از قرائت هر حدیث لفظ »ل أعرفه« را تکرار‬
‫یشناسم‪ .‬بعد از‬ ‫یکردند که یعنی من این حدیث را نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ ‪ / 488‬ارشاد الساری‪.31 / 1 ،‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾10‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫این که‬
‫قرائت احادیث تمام شد‪ ،‬امام خواندن و تصحیح احادیث را‬
‫شروع نمودند و متن و سند را اصلح کردند و حدیث را به‬
‫همان ترتیب که علماء خوانده بودند‪ ،‬قرائت نموده و‬
‫اصلح کردند‪ .‬محدثین بغداد در مقابل امام ‪ /‬تسلیم شدند‬
‫و اذعان کردند که واقعا ً آنچه که در رابطه با امام بخاری ‪/‬‬
‫گفته شده‪ ،‬ناچیز است و امام بخاری بسی بالتر از آن‬
‫است‪.‬‬
‫یفرماید‪ :‬تعجب در این نیست که‬ ‫حافظ ابن حجر ‪ /‬م ‌‬
‫امام متن و سند ‪ 100‬حدیث را اصلح فرمود‪ ،‬بلکه تعجب‬
‫در این است که این احادیث را به همان ترتیب که آن ده‬
‫نفر خوانده بودند‪ ،‬از اول تا آخر خوانده و اصلح کردند و‬
‫تآور است‪.‬‬ ‫تانگیز و حیر ‌‬ ‫این شگف ‌‬

‫زهد‪ ،‬تقوا و سیرت امام بخاری ‪:/‬‬


‫امام بخاری در ماه مبارک رمضان همه روزه یک مرتبه‬
‫یفرمود و هرشب در نماز ‪ 10‬جزء از قرآن‬ ‫قرآن را ختم م ‌‬
‫یکردند و‬ ‫ینمود‪ .‬غیبت هیچ کسی را نم ‌‬ ‫مجید را تلوت م ‌‬
‫یفرمود‪ :‬امیدوارم که در بارۀ غیبت‪ ،‬خداوند مرا محاسبه‬ ‫م ‌‬
‫یفرمود‪ ،‬حتی گاهی در‬ ‫نکند‪ .‬غذای خیلی ساده میل م ‌‬
‫یکرد و به‬‫طول روز فقط با ‪ 2‬یا ‪ 3‬مغز بادام قناعت م ‌‬
‫قول بعضی تا ‪ 40‬سال از شوربا استعمال نکردند‪ ،‬و‬
‫یگویند‪ :‬تا ‪ 30‬سال صائم الدهر بودند‪ ،‬یک بار‬ ‫بعضی م ‌‬
‫بیمار شدند و ایشان را پیش طبیب بردند‪ .‬طبیب گفت‪:‬‬
‫یشود که نان خشک خورده اند‪ .‬امام فرمود‪ :‬بله‪،‬‬ ‫معلوم م ‌‬
‫هام‪ ،‬هر ماه پانصد درهم‬ ‫حدود چهل سال شوربا نخورد ‌‬
‫درآمد داشت که آن را صرف فقراء و طلب حدیث‬
‫یکرد)‪.(1‬‬‫م ‌‬

‫اساتید و شیوخ امام بخاری ‪:/‬‬


‫امام بخاری از مراکز بزرگی همانند‪ :‬حجاز‪ ،‬شام‪ ،‬مصر‬
‫های علم آموختند‬‫و بغداد و از محضر شیوخ و فقهای بلندپای ‌‬
‫و تعداد اساتید امام بخاری را ‪ 1080‬نفر بیان کرده اند که‬
‫یتوان افراد زیر را نام برد‪:‬‬
‫از آن جمله م ‌‬
‫‪ -1‬اسحاق بن راهویه‪.‬‬
‫‪ -2‬علی بن مدینی‪.‬‬

‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ ‪.480‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾11‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫‪ -3‬احمد‬
‫بن حنبل‪.‬‬
‫‪ -4‬یحیی بن معین‪.‬‬
‫‪ -5‬عبدالله بن زبیر حمیدی‪.‬‬
‫‪ -6‬ابوعاصم‪.‬‬
‫‪ -7‬ابوعاصم شیبانی‪.‬‬
‫‪ -8‬عبدالله بن عیسی‪.‬‬
‫امام بخاری بعد از فراغت از علم به بخارا باز گشت‪.‬‬
‫مردم بخارا حدود ‪ 15‬کیلومتر برای استقبال ایشان از‬
‫یکردند و‬
‫شهر خارج شدند و اظهار سرور و خوشحالی م ‌‬
‫یریختند‪.‬‬
‫پول و سکه بر سر ایشان م ‌‬

‫شاگردان امام بخاری ‪:/‬‬


‫تعداد کثیری از بخاری ‪ /‬علم آموختند‪ .‬در طول زندگی‬
‫امام بخاری‪ ،‬بیش از نود هزار نفر از بخاری ‪ /‬بلواسطه‬
‫صحیح بخاری را شنیدند و آخرین راوی فربری است و از‬
‫یتوان افراد زیر را نام برد‪:‬‬
‫شاگردان مشهور ایشان م ‌‬
‫‪ -1‬مسلم بن حجاج قشیری‪.‬‬
‫‪ -2‬ترمذی‪.‬‬
‫‪ -3‬ابن خزیمه‪.‬‬
‫‪ -4‬ابوزرعه‪.‬‬
‫‪ -5‬احمد بن سلمه‪.‬‬
‫‪ -6‬احمد بن سلمه نیشابوری‪.‬‬
‫مجموعا ً صد هزار نفر از امام بخاری روایت کرده اند ‪.‬‬
‫)‪(1‬‬

‫مناقب امام بخاری ‪:/‬‬


‫امام بخاری در حفظ و فهم معانی‪ ،‬تیزفهمی‪ ،‬کثرت‬
‫فقاهت‪ ،‬دقت معانی‪ ،‬زهد و تقوی‪ ،‬علت و طرق احادیث‪،‬‬
‫قوت حافظه‪ ،‬ملکه اجتهاد‪ ،‬استنباط مسایل و به طور کلی‬
‫یتوان‬‫ینظیر بودند و م ‌‬‫در تمام جوانب مربوط به حدیث ب ‌‬
‫ایشان را به )به جرأت( امام محدثین نامید‪.‬‬
‫بعد از ایشان افرادی که کتاب تألیف نموده اند از امام‬
‫متابعت کرده اند و به قول علمه قسطلنی در صغر سنی‪،‬‬
‫هفتاد هزار حدیث بر سر زبان او بود و خودشان فرموده‬
‫اند‪ :‬من یکصد هزار حدیث صحیح و دوصد هزار حدیث غیر‬
‫یفرمود‪ :‬من کتاب صحیح‬ ‫صحیح از حفظ داشتم و م ‌‬
‫هام‪.‬‬
‫بخاری را از میان ششصد هزار حدیث انتخاب کرد ‌‬

‫)(‪ -‬مرقات‪ ،‬جلد اول‪ ،‬صفحۀ‪.17 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾12‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫سفرهای‬
‫امام بخاری برای فراگیری علم حدیث‪:‬‬
‫امام بخاری ‪ /‬برای فراگرفتن علم حدیث‪ ،‬سفرهای‬
‫متعددی را انجام دادند‪ .‬اولین سفر امام ‪ /‬به سوی مکه‬
‫مکرمه بود‪ ،‬که همراه مادر و برادر خودشان »احمد بن‬
‫اسماعیل« در سن شانزده سالگی به مکه مکرمه سفر‬
‫کردند تا در مراسم حج شرکت کنند و پس از ادای مراسم‬
‫حج‪ ،‬مادر و برادر امام ‪ /‬به شهر و دیار خود برگشتند و‬
‫خود امام ‪ /‬در مکه مکرمه اقامت کردند‪ .‬در این زمان‬
‫محدثین مشهوری که در مکه مکرمه‪ ،‬خدمت علم حدیث‬
‫بودند عبارت بودند از‪:‬‬
‫‪ -1‬ابوعبدالله عبدالله بن زبیر‪.‬‬
‫‪ -2‬عبدالله بن یزید‪.‬‬
‫‪ -3‬ابوالولید احمد بن محمد ارزقی‪.‬‬
‫‪ -4‬حسان بن حسان بصری‪.‬‬
‫‪ -5‬خالد بن یحیی‪.‬‬
‫‪ -6‬ابوعبدالرحمن مقری‪.‬‬
‫امام ‪ /‬از این محدثین حدیث را فرا گرفتند‪ .‬بعد از مکه‬
‫مکرمه به سوی مدینه حرکت کردند و از اساتید و محدثین‬
‫شهر مدینه کسب فیض نمودند و در همین وقت اقدام به‬
‫تألیف کتاب »فضائل الصحابة والتابعین« و »تاریخ کبیر«‬
‫نمودند و برای تحریر این کتاب از پرتو و روشنایی نور ماه‬
‫یکردند‪.‬‬‫استفاده م ‌‬
‫امام ‪ /‬بعد از مدینه‪ ،‬راه بصره را در پیش گرفتند‪ .‬خبر‬
‫وت حافظه و حفظ حدیث امام ‪/‬‬ ‫استعداد و صلحیت و ق ّ‬
‫در دنیا مشهور شده بود‪ .‬به هرحال‪ ،‬امام ‪ /‬به بصره‬
‫آمدند؛ همه بزرگان و محدثین جمع شدند تا ایشان را‬
‫کشان مستفید گردند‪ .‬امام‬ ‫ملقات کنند و از محضر مبار ‌‬
‫یکردند که‬ ‫با وجود این که خیلی جوان بودند‪ ،‬همه تعجب م ‌‬
‫با این جوانی چقدر خدا به ایشان توانایی و حافظه داده‬
‫است‪.‬‬
‫ناگفته نماند که بصره شهری بود که بقایای علم صحابه‬
‫و تابعین در آنجا قرار داشت و یکی از مراکز بزرگ علمی‬
‫یرفت‪ .‬امام ‪ /‬چهار مرتبه به بصره سفر کرده‬ ‫به شمار م ‌‬
‫اند‪.‬‬
‫امام ‪ /‬بعد از بصره راه کوفه را در پیش گرفتند و وارد‬
‫کوفه شدند و بارها به بصره و کوفه و بغداد سفر کردند تا‬
‫از محضر اساتید کسب فیض کنند‪ .‬مشهور است که امام‬
‫یفرمودند‪» :‬ل أحصى كم دخلت إلى الكوفه‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾13‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫وبغداد‬
‫مع المحدثين«)‪.(1‬‬
‫امام ‪ /‬از کوفه به دارالسلطنه بغداد وارد شدند‪ .‬بغداد‬
‫مرکز حکومت خلفای عباسی و مهد علم بود‪ ،‬در این زمان‬
‫تهایی همانند‪ :‬امام احمد بن حنبل‪،‬‬ ‫شهر بغداد به شخصی ‌‬
‫شریح بن نعمان‪ ،‬محمد بن عیسی و محمد بن سابق به‬
‫یبالید؛ امام از این بزرگواران کسب فیض‬ ‫خودش م ‌‬
‫فرمودند‪.‬‬
‫یخواستند‬ ‫ینویسد‪ :‬وقتی که امام م ‌‬‫صاحب »التقیید« م ‌‬
‫از بغداد بروند‪ ،‬برای خداحافظی خدمت استاد خودشان‬
‫امام احمد بن حنبل رفتند‪ ،‬امام احمد بن حنبل ‪ /‬خیلی‬
‫ناراحت شدند و اظهار تأسف کردند که بخاری از ما جدا‬
‫یکند‪.‬‬
‫یشود و ما را ترک م ‌‬ ‫م ‌‬
‫امام بعد از سفر به سرزمین عراق به سرزمین شام که‬
‫یکی دیگر از مراکز علم حدیث بود رهسپار شدند و بعد از‬
‫شام‪ ،‬روانه دیار مصر و بعد از مصر عازم الجزائر شدند‪.‬‬
‫ایشان همچنین به »مرو« ترکمنستان سفر کردند و از‬
‫آنجا به بلخ رفتند‪ .‬امام به هرات نیز سفر کردند و از احمد‬
‫بن ابی الولید که حنفی المسلک بود‪ ،‬حدیث فرا گرفتند و‬
‫بعد عازم نیشابور شده و از مشایخ آنجا کسب فیض‬
‫کردند‪.‬‬

‫ابتلی امام ‪:/‬‬


‫امام بخاری وقتی به بخارا آمدند‪ ،‬مردم و حاکم بخارا‬
‫)که در آن وقت خالد بن محمد ذهلی بود( استقبال امام‬
‫آمده بودند‪ .‬امام بعد از این که به شهر بخارا وارد شدند‪،‬‬
‫در یک مسجد تدریس را شروع کردند و تا مدت زیادی در‬
‫شهر بخارا مشغول درس حدیث بودند‪ ،‬چند نفر از‬
‫حاسدین بدسرشت؛ از حاکم بخارا خالد بن احمد ذهلی که‬
‫نائب الخلیفه عباسی بود‪ ،‬خواستند که از امام بخاری‬
‫بخواهد که در کاخ بیاید و به فرزندان ایشان صحیح بخاری‬
‫و تاریخ کبیر را درس بدهند‪ .‬لذا حاکم بخارا از ایشان‬
‫تقاضا کرد که چنین کند‪.‬‬
‫امام بخاری فرمودند‪ :‬شایسته نیست که من احادیث را‬
‫در خانه شما تدریس کنم‪ .‬شما فرزندان خود را به مسجد‬
‫بفرستید و چنین استدلل کردند که اگر به نظر امیر این‬
‫امر ضرورت دارد ایشان نزد من بیاید‪ .‬چون که علم نزد‬

‫)(‪ -‬سیر أعلم النبلء‪ ،‬جلد ‪ 12‬صفحۀ‪.407 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾14‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫کسی‬
‫یرود و باید به دنبال علم رفت‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫حاکم این را پذیرفت‪ ،‬اما مشروط به این که امام به‬
‫فرزندان او در تنهایی و در وقت خصوصی درس بدهند‪.‬‬
‫امام ‪ /‬این را نپذیرفت و حاکم از ایشان ناراضی شد و به‬
‫آخوندهای درباری دستور داد تا علیه امام تبلیغ سوء و‬
‫توطئه کنند)‪.(1‬‬
‫چنانچه برعلیه امام ‪ /‬شروع به شایعه پراکنی نمودند و‬
‫اتهاماتی به امام وارد کردند که یکی از آنها این بود که مثل ً‬
‫امام ‪ /‬فتوا داده است از نوشیدن شیر حیوانات‪ ،‬حرمت‬
‫یشود‪ .‬سپس امیر بخارا با مشورت‬ ‫رضاعت ثابت م ‌‬
‫درباریانش دستور داد که امام ‪ /‬بخاری باید از شهر بخارا‬
‫بیرون شود‪ .‬بالخره زمین بخارا بر امام بخاری ‪ /‬تنگ شد‪.‬‬
‫مردم سمرقند از امام ‪ /‬دعوت کردند که به سمرقند‬
‫هجرت کنند‪.‬‬
‫هنگامی که امام ‪ /‬از بخارا خارج شدند اینگونه دعا کرد‬
‫که‪:‬‬
‫سهم‬
‫»اللهم ما قصدوني به فى أنف ِ‬
‫وأولدهم وأهاليهم«‪.‬‬
‫سهای‬ ‫»خدایا آنچه که اینها به من قصد کرده اند در نف ‌‬
‫لشان نشان بده« )یعنی مرا‬ ‫خودشان و فرزندان و اه ‌‬
‫بیرون کردند تو اینها را بیرون کن(‪.‬‬
‫چنانچه دیری نگذشت که مردم بخارا علیه حاکم‬
‫شورش کردند و از طرف دولت ظاهریه او را از مسند‬
‫قدرت عزل کردند و بر الغ سوار کردند‪ ،‬در تمام بخارا او‬
‫را گردانیدند و عزت و آبرو و حیثیتی برای او نگذاشتند)‪.(2‬‬
‫و آن دسته از مشاورینی نیز که با وی موافقت کرده بودند‬
‫هریک به بلئی گرفتار شدند که مایۀ عبرت خلئق گشتند)‪.(3‬‬
‫زمانی که امام ‪ /‬از بخارا خارج شدند‪ ،‬ماه مبارک‬
‫رمضان بود‪ .‬ایشان وقتی به روستای خرتنگ رسیدند در‬
‫آنجا باخبر شدند که در سمرقند اختلف واقع شده است‪.‬‬
‫بعضی گفته اند که امام ‪ /‬اینجا نیاید و مخالفت کرده اند‪.‬‬
‫امام در همین قریه توقف کردند تا مردم اتفاق رأی کنند و‬
‫در میان مسلمانان اختلف نشود تا مدتی منتظر ماندند‪،‬‬
‫بها ناراحت شدند و از قادر مطلق خواستند‬ ‫در یکی از ش ‌‬
‫که‪:‬‬
‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ ‪.494‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ ‪.494‬‬ ‫‪2‬‬

‫)(‪ -‬مقدمة تیسیر القاری‪.‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾15‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫»اللهم‬
‫ى الرض بما رحبت‬ ‫إنه قد ضاقت عل ّ‬
‫‪1‬‬
‫فاقبضني إليك غير مفتون«‪.‬‬
‫»بار الها! زمین بر من تنگ شده است و جایی در زمین‬
‫برای من نمانده است‪ ،‬مرا پیش خود فرا بخوان«)‪.(2‬‬
‫همین که امام ‪ /‬از دعا فارغ شدند قاصد سمرقند رسید‬
‫و گفت‪ :‬تمام اهل شهر اتفاق کرده اند که شما تشریف‬
‫بیاورید‪ .‬امام قصد سفر به سمرقند کردند یک پا را بر‬
‫یخواستند بگذارند که‬ ‫رکاب گذاشته بودند و پای دوم را م ‌‬
‫حالت غشی به وی دست داد‪ ،‬ایشان را بر زمین گذاشتند‪.‬‬
‫نشان تر شده‬ ‫یشان عرق کرده و تمام بد ‌‬ ‫دیدند که پیشان ‌‬
‫است و پس از چند لحظه متوجه شدند که این آفتاب علم‪،‬‬
‫برای همیشه از آسمان دانش غروب کرد‪ ،‬إنا لله وإنا إلیه‬
‫راجعون‪.‬‬
‫مردم برای ادای نماز عید رفته بودند‪ ،‬وقتی برگشتند‬
‫هنگام ظهر نماز جنازه امام را خواندند و ایشان را در‬
‫)‪(3‬‬
‫قریة خرتنگ به خاک سپردند‬

‫مذهب امام بخاری ‪:/‬‬


‫علمه تاج الدین سبکی و ابوعاصم عبادی معتقدند که‬
‫یمذهب بوده اند‪ .‬چنانچه علمه سبکی‬ ‫امام بخاری ‪ /‬شافع ‌‬
‫ایشان را در ردیف فقهای شافعیه ذکر کرده اند‪ ،‬اما علمه‬
‫یمذهب بودند‬ ‫ابوالحسن ندوی فرموده اند که ایشان حنبل ‌‬
‫و بعضی از علمای حنفیه نیز ادعا کرده ا ند که امام بخاری‬
‫یمذهب بوده اند )دلئل این که از چه مذهبی زیاد‬ ‫‪ /‬حنف ‌‬
‫یتوان‬‫مستفید گشته اند از اساتید برجسته امام بخاری م ‌‬
‫علمه کرابیسی‪ ،‬ابوثور‪ ،‬زعفرانی و علمه حمیدی را در‬
‫فقه و حدیث نام برد(‪ .‬لذا آنانی که این اساتید را دیده اند‪،‬‬
‫یمذهب هستند و دلیل این‬ ‫گفته اند‪ :‬امام بخاری ‪ /‬شافع ‌‬
‫)(‪ -‬در این ماجرا امام بخاری دعای موت خواســتند در حــالی کــه‬ ‫‪1‬‬

‫در حدیث برای تقاضای موت نهـی آمـده‪ ،‬قـال رسـول اللـه‪» :‬ل‬
‫يتمنين أحدكم الموت« پــس چــرا امــام بخــاری تمنــای مــوت‬
‫کردند؟‬
‫یفرمایــد‪ :‬بــه خـاطر مصــائب و‬ ‫جواب‪ :‬این است که ابن حجــر م ‌‬
‫مشــکلت دنیــوی‪ ،‬دعــاوی مــوت درســت نیســت‪ ،‬امــا بــه ســبب‬
‫مصائب اخروی مانند منع از روایت حدیث و‪ ...‬درست است و در‬
‫اینجا همین مورد بــود و چـون امکـان ضـعف ایمـان بــود‪ ،‬لـذا بــه‬
‫همین خاطر فرمودند‪ :‬غیر مفتون‪.‬‬
‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ‪.494 :‬‬ ‫‪2‬‬

‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ‪.494 :‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾16‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫که بسیاری‬
‫یمذهبند‪ ،‬ایشان همیشه‬ ‫دیگر معتقدند که ایشان حنبل ‌‬
‫یشدند و از ایشان کسب‬ ‫خدمت احمد بن حنبل حاضر م ‌‬
‫یکردند‪.‬‬‫فیض م ‌‬
‫علمه ابن قیم در اعلم الموقعین نوشته اند که امام‬
‫بخاری‪ ،‬مسلم‪ ،‬ابوداود و دیگر بزرگان از اصحاب احمد بن‬
‫یفرمایند که‬‫حنبل بیشتر او را اتباع کرده اند‪ .‬لذا ایشان م ‌‬
‫این بزرگان حنبلی هستند‪ ،‬همچنین دلیل بعضی دیگر که‬
‫یباشند این است که‬ ‫یفرمایند‪ :‬امام بخاری ‪ /‬حنفی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫»الجامع الصحیح« را با مشورت اسحق بن راهویه تألیف‬
‫کرده اند و اسحق بن راهویه حنفی المسلک اند‪.‬‬
‫بعضی ایشان را مجتهد منتسب الی الشافعی قرار داده‬
‫یگویند‪ :‬ایشان نه مجتهد بودند نه مقلد‪،‬‬ ‫اند)‪ .(1‬بعضی م ‌‬
‫یباشند‪ .‬اما حق آن است که امام‬ ‫بلکه اهل حدیث م ‌‬
‫بخاری مجتهد مطلق اند و بزرگترین شاهد این ادعا )کتاب‬
‫بخاری( است‪ .‬علمه ابن تیمه ایشان را جزء مجتهدین‬
‫مطلق قرار داده اند)‪ .(2‬علمه نفیس الدین سلیمان‬
‫ابراهیم نیز ایشان را مجتهد مطلق قرارا داده اند‪.‬‬

‫سبب تألیف جامع صحیح‪:‬‬


‫یگویند‪ :‬امیر المؤمنین فی الحدیث اسحاق بن‬ ‫‪ -1‬م ‌‬
‫راهویه؛ استاد بزرگ امام بخاری ‪ /‬آرزو داشتند که ای‬
‫های از احادیث رسول اکرم ‪ ‬را‬ ‫کاش شخصی مجموع ‌‬
‫یکرد‪ .‬امام بخاری ‪ /‬نیز در همان مجلس‬ ‫مختصرا ً آماده م ‌‬
‫حضور داشتند‪ ،‬لذا خداوند این توفیق را به امام ‪ /‬عطا‬
‫کرد‪.‬‬
‫‪ -2‬امام بخاری در خواب دیدند که در مقابل پیغبر اسلم‬
‫سها را‬
‫یزنند و مگ ‌‬‫‪ ‬ایستاده و برای ایشان باد م ‌‬
‫بگذاران تعبیر کردند که امام ‪ /‬از کلم‬ ‫یرانند‪ .‬خوا ‌‬ ‫م ‌‬
‫رسول اکرم ‪ ‬دروغ و افتراء را دور م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫صحیح بخاری طبق اصول عام تألیف نشده‪ ،‬بلکه یک‬
‫مرتبه در مسجد الحرام تراجم او را آماده ساخت و در‬
‫نوبت دوم در کنار روضۀ اطهر‪ ،‬آنها را از همدیگر جدا‬
‫ساختند و با استخاره و غسل و وضوء و ادای دو رکعت‬
‫نماز وقتا ً فوقتا ً در مدت ‪ 16‬سال روایات و آثار را نوشتند‪.‬‬
‫یفرمایند که من در میان‬ ‫محمد بن احمد مروزی م ‌‬
‫حجرالسود و مقام ابراهیم خوابیده بودم که در خواب‬
‫)(‪ -‬النصاف فی أسباب الختلف لمام ولی الله الدهلوی‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬لمع الدراری‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾17‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫دیدم‬
‫یفرماید‪» :‬يا أبا زيد‪ ،‬إلى متى‬
‫پیغمبر اسلم ‪ ‬م ‌‬
‫تدرس كتاب الشافعي ول تدرس كتابي« من‬
‫عرض کردم یا رسول الله ‪ !‬کتاب شما چیست؟‬
‫فرمودند‪» :‬جامع محمد بن اسماعیل بخاری«‪.‬‬
‫یفرماید که‪ :‬قرائت بخاری برای طلب‬
‫علمه ابن کثیر م ‌‬
‫باران خوب است و در هر منزلی تلوت شود آن خانه از‬
‫یباشد‪.‬‬‫طاعون محفوظ م ‌‬

‫نظر اهل علم در مورد امام بخاری ‪:/‬‬


‫‪ -1‬اسماعیل بن اویس بعد از بررسی احوال امام‬
‫فرمودند‪» :‬هذا الحديث انتخبها محمد بن‬
‫إسماعيل من الحاديث«‪.‬‬
‫یگفت‪،‬‬
‫یکردند در باره آنها م ‌‬
‫حدیثی را که امام تأیید م ‌‬
‫یعنی اینها را محمد بن اسماعیل از بین احادیث انتخاب‬
‫کرده اند‪.‬‬
‫یفرماید‪» :‬فضل محمد‬ ‫‪ -2‬حافظ رجاء بن رجاء م ‌‬
‫بن إسماعيل على العلماء كفضل الرجال‬
‫على النساء« ترجمه‪» :‬برتری امام بخاری بر علماء‬
‫مانند برتری مردان بر زنان است«‪ .‬در جای دیگر‬
‫یفرمایند‪:‬‬
‫م ‌‬
‫»هو آية من آيات الله تمشی على ظهر‬
‫الرض«)‪.(1‬‬
‫یرود«‪.‬‬
‫»او آیتی از آیات الهی است که بر زمین راه م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫محمد ابن بشار از اساتید امام بخاری م ‌‬
‫»هذا أفقه خلق الله في زماننا« ‪.‬‬
‫)‪(2‬‬

‫هترین خلق خداوند در زمان ماست«‪.‬‬ ‫»ایشان فقی ‌‬


‫امام زهری به شخصی فرمودند‪» :‬لو أدركت مالكا ً‬
‫ونظرت إلى وجهه ووجه محمد بن‬
‫إسماعيل‪ ،‬لقلت كلهما واحد فى الحديث‬
‫والفقه«‪.‬‬
‫»یعنی اگر تو چهرۀ عالمانه امام مالک ‪ /‬و امام بخاری ‪/‬‬
‫ییافتید که در فقه و حدیث باهم برابر‬‫یدیدی درم ‌‬ ‫را م ‌‬
‫)‪(3‬‬
‫هستند ‪.‬‬
‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ‪.484 :‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬سیر اعلم النبلء‪ ،‬ترجمه ی امام بخاری‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ‪.483 :‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾18‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫حافظ ابن‬
‫حجر ‪ /‬ثنا و تجلیل علما را در رابطه با امام بخاری نقل‬
‫یفرماید‪» :‬لو فتحت باب ثناء‬ ‫یکند و در پایان م ‌‬
‫م ‌‬
‫الئمة عليه ممن تأخر عن عصره لفنى‬
‫القرطاس ونفدت النفاس فذاك بحر ل‬
‫ساحل له«‪.‬‬
‫»اگر تو بخواهی تعریف علمای بعد از امام ]در بارۀ او[‬
‫یشوند و نفوس خسته‬ ‫را جمع کنی‪ ،‬کاغذها تمام م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬چرا که این امام مانند دریایی است که ساحلی‬ ‫م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫ندارد« یعنی تعریف امام نهایتی ندارد ‪.‬‬
‫آری‪ ،‬بدین سبب کتاب بخاری »أصح الكتب بعد‬
‫كتاب الله« قرار گرفت و خود امام مفتخر به لقب‬
‫امیرالمؤمنین فی الحدیث شدند‪.‬‬
‫یفرمایند‪» :‬ما أخرجت‬ ‫امام احمد بن حنبل که م ‌‬
‫خراسان مثل محمد بن إسماعيل« »دیار‬
‫خراسان همانند امام بخاری شخصیت دیگری پیدا نکرده‬
‫است«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬امام‬ ‫یهای امام بخاری ‪ /‬م ‌‬ ‫یکی از همدرس ‌‬
‫بخاری به همراه ما به نزد شیوخ بصره تشریف بردند‪ .‬ما‬
‫ینوشت‪ ،‬ما‬ ‫ینوشتیم‪ ،‬ولی امام بخاری ‪ /‬نم ‌‬ ‫حدیث م ‌‬
‫اعتراض کردیم بعد از ‪ 15‬روز امام بخاری گفت‪ :‬شما مرا‬
‫خیلی مورد ایذاء قرار دادید‪ .‬لذا امروز از محفوظات من‬
‫تهای خود را تصحیح کنید‪.‬‬ ‫یادداش ‌‬
‫یگوید‪ :‬ما تا آن وقت یک هزار و پانصد حدیث‬ ‫رفیقش م ‌‬
‫نوشته بودیم و امام بخاری ‪ /‬همه را از حفظ خواندند‪ .‬ما‬
‫ههای خود‬ ‫در حیرت فرو رفتیم و از روی حافظة او نوشت ‌‬
‫یکردیم‪.‬‬‫را تصحیح م ‌‬
‫تألیفات و تصنیفات امام بخاری ‪:/‬‬
‫بهای متعددی را به رشتة تحریر‬ ‫امام بخاری ‪ /‬کتا ‌‬
‫یتوان آثار ذیل را نام برد‪:‬‬‫درآورده اند که از میان آنها م ‌‬
‫‪ -1‬جامع صحیح بخاری‪:‬‬
‫بزرگترین تألیف امام‪ ،‬کتاب بخاری است که بقیة کتب‬
‫یکنند که‬ ‫امام را از اذهان برده است‪ ،‬و مردم خیال م ‌‬
‫امام فقط کتاب صحیح بخاری را تألیف کرده اند‪ .‬و اسم‬
‫کامل آن الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول‬
‫الله ‪ ‬و سننه و ایامه‪.‬‬

‫)(‪ -‬هدی الساری‪ ،‬صفحۀ‪.486 :‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾19‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫‪ -2‬المسند‬
‫که بعضی آن را الجامع الصحیح المسند عنوان کرده اند‪.‬‬
‫‪ -3‬فضائل الصحابۀ و التابعین‪ :‬این اولین تصنیف امام‬
‫است که امام در سن ‪ 18‬سالگی آن را تصنیف کرده اند‪.‬‬
‫‪ -4‬تاریخ کبیر که امام آن را در مدینه تنصیف کرده اند‪.‬‬
‫‪ -5‬ادب المفرد‪.‬‬
‫‪ -6‬تاریخ صغیر‪.‬‬
‫‪ -7‬تفسیر کبیر‪.‬‬
‫‪ -8‬مسند کبیر‪.‬‬
‫‪ -9‬اسامی صحابه‪.‬‬
‫‪ -10‬المبسوط‪.‬‬
‫‪ -11‬جزء القراءۀ خلف المام‪.‬‬
‫‪ -12‬کتاب الضعفاء الصغیر‪.‬‬
‫‪ -13‬کتاب العلل‪.‬‬
‫و ‪...‬‬
‫تعداد مرویات کتاب الجامع الصحیح‪:‬‬
‫یفرماید‪ :‬تعداد‬
‫علمه ابن صلح در مقدمه خود م ‌‬
‫احادیث این کتاب با مکررات‪ ،‬هفت هزار و دویست و‬
‫هفتاد و پنج حدیث و بدون مکررات چهار هزار حدیث‬
‫هستند‪ .‬علمه نووی ‪ /‬نظر استاد خودشان علمه ابن صلح‬
‫یکنند و حافظ ابن کثیر در کتاب »اختصار‬ ‫‪ /‬را تأیید م ‌‬
‫علوم الحدیث« نظر علمه نووی ‪ /‬و علمه ابن صلح ‪ /‬را‬
‫اختیار کرده است‪.‬‬
‫البته برداشت علمه ابن حجر ‪ /‬و دیگر بزرگان این‬
‫است که کل مرویات از این تعداد بیشترند و تعداد آنها را‬
‫یگویند‪ :‬علمه‬ ‫نه هزار و هشتاد و دو نوشته اند‪ .‬بعضی م ‌‬
‫ابن صلح تعداد احادیث مسند را ذکر کرده اند و علمه ابن‬
‫حجر ‪ /‬احادیثی را که سندشان ذکر شده و آنهایی که ذکر‬
‫نشده را نیز حساب کرده اند و با حذف و بدون در نظر‬
‫گرفتن معلقات و متابعات و با رعایت مکررات هفت هزار‬
‫یشوند‪.‬‬‫و سیصد و نود هفت حدیث م ‌‬
‫نشان را نیز در کتاب بخاری ذکر‬ ‫تعداد معلقات که متو ‌‬
‫کرده اند‪ ،‬هزار و سیصد و چهل و یک حدیث هستند و‬
‫متابعات سیصد و چهل و چهار است که مجموع آنها با آنچه‬
‫یشود‪.‬‬ ‫که ابن صلح گفته است نه هزار و هشتاد و دو م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬روایت مرفوعه بدون‬ ‫حافظ ابن حجر ‪ /‬م ‌‬
‫تکرار دو هزار و پانصد و سیزده هستند‪ .‬با این حال علمه‬
‫قسطلنی شاگرد ابن حجر ‪ /‬تعداد احادیث را بعد از حذف‬
‫﴿‪﴾20‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫مکررات و‬
‫تعلیقات دو هزار و ششصد و دو حدیث گفته اند‪ .‬شاه انور‬
‫شاه کشمیری ‪ /‬شمارش علمه قسطلنی را تأیید کرده‬
‫اند‪.‬‬
‫با این حال علمه شبیر احمد عثمانی نظرشان این‬
‫هام که دو هزار‬ ‫است که چون حافظ گفته من خودم شمرد ‌‬
‫و پانصد و سیزده حدیث بعد از حذف مکررات معلقات و‬
‫یماند‪ .‬لذا این نظر صحیح است‪ ،‬علمه‬ ‫متابعات باقی م ‌‬
‫یکند‪.‬‬
‫عثمانی ‪ /‬نیز این نظر را تأیید م ‌‬
‫تمت بالخیر )خادم الطلب(‪.‬‬
‫)ابوعبدالفتاح عبدالله ریگی(‪.‬‬
‫)زاهدان ‪.(1380‬‬

‫ختم ِ ُبخاري شريف‪:‬‬


‫س َ‬
‫درْ ِ‬
‫َ‬

‫سّلم‪:‬‬
‫ه عليه و َ‬‫صلى الل ُ‬ ‫ل الله َ‬ ‫قال َرسو ُ‬
‫ن إ َِلى‬ ‫حِبيب ََتا ِ‬‫ن َ‬ ‫مَتا ِ‬ ‫ك َل ِ َ‬
‫من‬ ‫ح َ‬ ‫الّر ْ‬
‫سان‬ ‫عَلى الل ّ َ‬ ‫ن َ‬ ‫فَتا ِ‬‫في َ‬ ‫خ ِ‬ ‫َ‬
‫ميَزان‬ ‫في ال ْ ِ‬ ‫ن ِ‬ ‫قيل ََتا ِ‬ ‫ثَ ِ‬
‫ه‬‫د ِ‬‫م ِ‬‫ح ْ‬‫وب ِ َ‬ ‫حان الله َ‬ ‫سب ْ َ‬ ‫ُ‬
‫ظيم‬ ‫ع ِ‬ ‫ْ‬
‫حان الله ال َ‬ ‫سب ْ َ‬ ‫ُ‬
‫﴿‪﴾21‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫بسم الله‬
‫الرحمن الرحیم‬
‫درس ختم صحیح بخاری سنه ‪ 1420‬هجری )جامعه دارالعلوم‬
‫کراچی(‪.‬‬
‫یکی از طالبان علوم نبوت به نام محمد اظهر این‬
‫عبارت را قرائت کرد‪:‬‬
‫الحمد لله رب العالمين والصسسلة والسسسلم‬
‫على نبيه الكريم وعلى آله وأصحابه والمسسة‬
‫المحدثين‪ .‬أما بعد باب قول اللسسه تعسسالى‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫اعمسسال‬ ‫‪) ﴾  ‬النبیسساء‪ (47 :‬وأن‬
‫بنسسى آدم وقسسولهم يسسوزن‪ ،‬وقسسال مجاهسسد‪:‬‬
‫القسطاس العدل بالرومية ويقسسال القسسسط‬
‫مصدر المقسط وهو العسادل وأمسسا القاسسط‬
‫فهو الجائر‪.‬‬
‫سند حدیث‪:‬‬
‫فضسسيلة الشسسيخ القاضسسي المفسستي محمسسد‬
‫تقى العثماني حفظكم اللسسه وأكرمكسسم فسسي‬
‫الدارين حدثكم والدكم فضيلة الشيخ فقيسسه‬
‫الملة المفتي محمد شفيع رحمة الله تعالى‬
‫علیسسه عسسن فضسسيلة الشسسيخ المسسام أنورشسساه‬
‫الكشميري عن شيخ الهنسسد محمسسود الحسسسن‬
‫رحمة الله تعالى‪.‬‬
‫وحسسدثكم فضسسيلة الشسسيخ المفسستي رشسسيد‬
‫أحمد حفظه الله تعالى عسسن الشسسيخ حسسسين‬
‫أحمد المدني عن شيخ الهند الشسسيخ محمسسود‬
‫الحسسسن العثمسسانى عسسن الشسسيخين الجليليسسن‬
‫الشسسيخ العلمسسة محمسسد قاسسسم النسسانوتوي‬
‫والعلمسسة رشسسيد أحمسسد الكنكسسوهي وهمسسا‬
‫يرويانه عن العارف بالله الشيخ عبسسد الغنسسى‬
‫المجددى عسسن مولنسسا المسسام الحجسسة الشسسيخ‬
‫محمد اسحق الدهلوي عن الشاه عبسسدالعزيز‬
‫الدهلوى عن العارف بالله الشيخ ولسسي اللسسه‬
‫أحمد بن عبدالرحيم السسدهلوی قسسال‪ :‬أخبرنسسا‬
‫﴿‪﴾22‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫الشسسسسيخ‬
‫أبوطاهر محمسسد بسسن ابراهيسسم الكسسردى قسسال‪:‬‬
‫أخبرنی والدي الشيخ ابراهيم الكردى قسسال‪:‬‬
‫قرأت علسسى الشسسيخ أحمسسد القشاشسسى قسسال‪:‬‬
‫أخبرنسسسا الشسسسيخ أحمسسسد بسسسن عبدالقسسسدوس‬
‫النشاوي قال‪ :‬اخبرنا الشيخ محمد بن احمد‬
‫الرملى عن الشيخ زكريا بن محمد أبي يحی‬
‫النصاري قال‪ :‬قرأت علسسى الشسسيخ الحسسافظ‬
‫الحجة أحمد بن علسسي بسسن حجسسر العسسسقلني‬
‫عن الشيخ إبراهيم بسن أحمسد التنسوخي عسن‬
‫الشسسيخ أحمسسد بسسن أبسسي طسسالب عسسن الشسسيخ‬
‫السسسراج الحسسسين بسسن المبسسارك عسسن الشسسيخ‬
‫عبسسدالول بسسن عيسسسى الهسسروي عسسن الشسسيخ‬
‫عبدالرحمن بسسن مظفسسر السسداؤدى عسسن شسسيخ‬
‫عبدالله بن أحمد السرخي عسسن الشسسيخ أبسسي‬
‫عبسسدالله محمسسد بسسن يوسسسف الفربسسري عسسن‬
‫المام الجليل الحافظ الحجة أميرالمسسؤمنين‬
‫فسسسي الحسسسديث أبسسسي عبسسسدالله محمسسسد بسسسن‬
‫إسماعيل بن إبراهيم بن المغيره بن بردزبه‬
‫الجعفي البخاري رحمهم الله تعالى ومتعنسسا‬
‫بفیضهم‪ .‬آمين‪.‬‬
‫قال‪ :‬حدثنا احمد بن اشسسكاب قسسال‪ :‬حسسدثنا‬
‫محمد بن فضيل عن عمارة بن القعقاع عن‬
‫أبي زرعة عن أبي هريرة رضي اللسسه تعسسالى‬
‫عنه وعنهم أجمعين قال‪ :‬قال النسسبي صسسلى‬
‫الله عليه وسلم‪:‬‬
‫ن‬
‫فَتا ِ‬‫في َ‬‫خ ِ‬‫من َ‬‫ح َ‬‫ن إ َِلى الّر ْ‬‫حِبيب ََتا ِ‬ ‫ن َ‬ ‫مَتا ِ‬ ‫»ك َل ِ َ‬
‫حان‬ ‫سب ْ َ‬
‫ميَزان ُ‬ ‫في ال ْ ِ‬ ‫ن ِ‬‫قيل ََتا ِ‬ ‫سان ث َ ِ‬ ‫عَلى الل ّ َ‬ ‫َ‬
‫ظيم«‪.‬‬
‫ع ِ‬ ‫حان الله ال ْ َ‬ ‫سب ْ َ‬ ‫ه ُ‬ ‫د ِ‬
‫م ِ‬ ‫ح ْ‬
‫وب ِ َ‬
‫الله َ‬
‫﴿‪﴾23‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫سخنرانی‬
‫توسط شیخ السلم مولنا‬
‫محمد تقی عثمانی مدظلهم‬
‫الحمد لله رب العالمين والصلة والسلم‬
‫على سيدنا ومولنا محمد خاتم النبيين‬
‫وعلى آله واصحابه أجمعين وعلى كل من‬
‫تبعهم بإحسان إلى يوم الدين‪ .‬أما بعد!‬
‫علماء‪ ،‬طلب و حضار عزیز و بزرگوار!‬
‫بزرگترین انعام و احسان خداوند آن است که امروز در‬
‫دارالعلوم کراچی در طول سال تحصیلی آخرین درس‬
‫یگردد‪.‬‬
‫قرائت م ‌‬
‫مطابق با روایات مدارس دینی ما‪ ،‬این آخرین درس‬
‫یباشد‪ .‬امروز که‬
‫صحیح بخاری و آخرین باب از احادیث م ‌‬
‫یگردد‪ ،‬یافتن الفاظی‬‫این جلسه پرخیر و برکت برگزار م ‌‬
‫که بتوانیم به وسیلة آن شکر خداوند را ادا کنیم مشکل‬
‫است‪ ،‬خداوندی که با فضل و کرم خویش این سال‬
‫تحصیلی را به مرحلة تکمیل رساند‪.‬‬

‫جدائی و فراق حضرت مولنا سبحان محمود ‪:/‬‬


‫و از سوی دیگر دل و دماغ متأثر از این است که این‬
‫آخرین درس حدیث بخاری شریف از سال ‪ 1396‬هـ‬
‫)مطابق ‪1976‬م( توسط پدر بزگوارم‪ ،‬مفتی اعظم‬
‫پاکستان مولنا مفتی محمد شفیع )قدس الله سره(‬
‫یشد و بعد از وفات ایشان از سال ‪ 1396‬هجری‬ ‫برگزار م ‌‬
‫مخدوم بزرگ و استاد شیخ الحدیث مولنا سبحان محمود‬
‫صاحب )قدس الله سره( این مسوولیت را به نحو احسن‬
‫یدادند و تا سال گذشته ‪ 1419‬هـ )مطابق با‬ ‫انجام م ‌‬
‫یکردیم‪.‬‬‫‪ (1998‬ما و شما از درس ایشان استفاده م ‌‬
‫ایشان نیز امروز حضور ندارند و هم اکنون عدم وجود‬
‫ایشان از عالم هستی بر قلب و روح ما بسیار گران تمام‬
‫یشود‪ .‬امیدوارم خداوند عّز وجل با فضل و کرم خویش‬ ‫م ‌‬
‫مها قرار دهد و فیوضیات ایشان را‬‫عترین مقا ‌‬
‫او را در رفی ‌‬
‫همیشگی بگرداند و خداوند به ما توفیق عمل و طاعت‬
‫عنایت فرماید‪) .‬آمین(‪.‬‬

‫بزرگترین فاجعه دین‪:‬‬


‫﴿‪﴾24‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫در دنیا‬
‫تتر از این غم و‬‫گتر و سخ ‌‬ ‫تاکنون هیچ غم و اندوهی بزر ‌‬
‫اندوه پیش نیامده که بعد از وفات حضرت رسول اکرم ‪‬‬
‫برای صحابه )رضوان الله تعالی علیهم اجمعین( پیش آمد‪.‬‬
‫صحابه رضی الله تعالی عنهم حاضر بودند در مقابل یک‬
‫نفس کشیدن حضرت رسول اکرم ‪ ‬هزاران جان را فدا‬
‫کنند‪ .‬لیکن این از قوانین ل یتغیر الله عّز وجل است که‬
‫های‬ ‫هیچ کسی را مجال چون و چرا نیست و هر مؤمن چار ‌‬
‫عبودن به قضاوت و تقدیر خداوندی ندارد‪.‬‬ ‫جز تسلیم و قان ‌‬
‫غم و اندوه یک مورد فطری و طبیعی اســت‪ ،‬بلکــه حــق‬
‫سبحانه و تعالی حکمت دانسته است و هیچ مسلمانی حــق‬
‫اعــتراض بــر ایــن غــم و نــاراحتی کــه تقــدیر و قضــاوت‬
‫خداوندی است را ندارد و باید در مقابل ایــن قضــاوت ســر‬
‫تســـلیم پـــایین بیـــاورد و ایـــن اســـت تفســـیر‪ ﴿ :‬‬
‫‪ .﴾   ‬امروز در‬
‫این جلسه پرخیر و برکت علماء و اولیاء و صــلحاء اجتمــاع‬
‫فرموده اند‪ .‬من از شما شخصا ً تقاضــا دارم کــه امــروز در‬
‫این جلسه برای مغفرت مولنا قدس سره و بلندی درجات‬
‫و صبر جمیل برای بازمانــدگان و توفیــق پیــروی از علمــای‬
‫امت دعای ویژه بفرمایید‪.‬‬

‫روش تدریس کتب حدیث‪:‬‬


‫در مدارس دینی ما روش تعلیم و تدریس کتب حدیث به‬
‫ینماید و استاد‬
‫این نحو است که طلبه عبارت را قرائت م ‌‬
‫ینماید و بعد از شنیدن و‬‫پس از شنیدن‪ ،‬تصدیق و تأیید م ‌‬
‫تأییدنمودن معانی و مطالب‪ ،‬مفاهیم و همچنین مسایل‬
‫مربوطه به حدیث را مفصل ً بیان م ‌‬
‫یکند‪.‬‬
‫روشی که امروزه در مدارس دینی ما وجود دارد‪ ،‬غیر‬
‫از مدارس پاکستان‪ ،‬هندوستان و بنگلدش)‪ (1‬در هیچ جای‬
‫یشود‪ .‬امید است خداوند این توفیقات را‬ ‫دنیا یافت نم ‌‬
‫همیشه نصیب ما بگرداند و آن را قایم و دایم نگهدارد‪.‬‬
‫چهار کتاب مشهور حدیث )صحیح بخاری‪ ،‬صحیح مسلم‪،‬‬
‫سنن ترمذی و سنن ابوداود( را طلب از اول تا آخر کتاب‬
‫یخوانند و این روش تعلیم و‬ ‫در مقابل استاد نشسته م ‌‬
‫تدریس در هیچ جای دیگر از دنیا رایج نیست‪.‬‬
‫برعکس نصاب درسی حدیث را که امروزه در مدارس‬
‫هها رواج داده اند‪ ،‬فقط تعیین چند باب منتخب‬ ‫و دانشگا ‌‬
‫ههای علمیة اهــل ســنت نیـز ایــن‬
‫)(‪ -‬هم اکنون در ایران‪ ،‬در حوز ‌‬ ‫‪1‬‬

‫روش وجود دارد‪) .‬مترجم(‪.‬‬


‫﴿‪﴾25‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫است که‬
‫یکنند و در‬‫فقط و فقط به همان احادیث منتخب اکتفا م ‌‬
‫های وجود‬ ‫مورد حفظ اسناد احادیث منتخب هیچ برنام ‌‬
‫دیتی‬‫ندارد؛ همچنین در مورد حفظ روایت هم هیچ ج ّ‬
‫یگیرد‪.‬‬
‫صورت نم ‌‬

‫خواندن سند حدیث قبل از قرائت متن حدیث‪:‬‬


‫بنابراین که بزرگان مدارس ما این روش را از دارالعلوم‬
‫دیوبند تجویز نموده اند که الحمدلله امروز ما توفیق‬
‫یکردن آن را داریم‪ ،‬چنانچه این حدیث در آخرین باب‬ ‫عمل ‌‬
‫از صحیح بخاری به رشته تحریر درآمده است‪ .‬طلبه عزیز‪،‬‬
‫مولوی محمد اظهر بن مولنا منظور احمد سلمه الله آن‬
‫تتان قرائت کرد‪.‬‬‫را در خدم ‌‬
‫قبل از بیان توضیحاتی در مورد حدیث مذکور در این‬
‫باب به عنوان تشریح سخنانم باید عرض کنم چنان که‬
‫دیدید این طلبه قبل از قرائت متن حدیث‪ ،‬لیستی طولنی‬
‫از اسامی بزرگوار را پی در پی خواند‪ .‬باید بگویم این‬
‫اسامی مکتوب نیستند‪ ،‬بلکه ایشان این اسناد معتبر را‬
‫خواند و بعد حدیثی را که امام بخاری روایت کرده اند‬
‫قرائت کرد‪.‬‬
‫روش قرائت احادیث در مدارس دینی ما بدین صورت‬
‫است که هنگام درس قبل از خواندن عبارت حدیث‪ ،‬طلبه‬
‫یگوید »بالسند المتصل مّنا إلى المام‬ ‫م ‌‬
‫البخاري ‪) /‬قال حدثنا(« و بعد به طور خلصه و‬
‫یکند‪ ،‬اما هنگام‬‫ه قال حدثنا« اکتفاء م ‌‬ ‫اختصار به »ب ِ‬
‫یداند که به جای‬ ‫رسیدن به آخرین حدیث طلبه مناسب م ‌‬
‫هها را‬‫اختصار‪ ،‬از ما گرفته تا رسول اکرم ‪ ‬همه واسط ‌‬
‫هها‪ ،‬اصل حدیث که از‬ ‫ذکر نماید تا بعد از بیان واسط ‌‬
‫نخستین شخص بزرگوار به نقل از پیامبر ‪ ‬روایت شده‬
‫است‪ ،‬قرائت گردد‪.‬‬

‫سند حدیث از خصوصیات امت محمدیه است‪:‬‬


‫ما اگر با چشم‬ ‫ظاهرا ً این مسأله عادی به نظر م ‌‬
‫یآید‪ ،‬ا ّ‬
‫های بس بزرگ برای‬ ‫دل و بصیرت بنگریم حکمت و فلسف ‌‬
‫یگردد که قرائت سند احادیث مقام‬ ‫من و شما نمایان م ‌‬
‫یگرداند‪.‬‬
‫درسی را بالتر م ‌‬
‫مطلب آغازین این است که سندی را هم اکنون این‬
‫طلبه قرائت کردند‪ ،‬در این سلسه سند از استاد بزرگوار‬
‫بنده گرفته تا جناب محمد مصطفی ‪ ‬و کلیه اسامی‬
‫﴿‪﴾26‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫اصحاب و‬
‫بزرگواران که ذکر شدند‪ ،‬گویای این حقیقت است که‬
‫هریکی از احادیث معتبر به ما رسیده است و این سلسله‬
‫ییابد‪ .‬سپس‬ ‫اسامی با نام حضرت رسول اکرم‪ ‬خاتمه م ‌‬
‫به متن حدیث رسیدیم توسط این پاک طینتان است که ما‬
‫یکنیم و این‬‫امروزه علم حدیث را به راحتی قرائت م ‌‬
‫سعادتی است بس عظیم آن هم فقط نصیب امت‬
‫محمدیه ‪» ‬على صاحبها الصلة والسلم«‬
‫شده است‪ ،‬چرا که در هیچ جای دیگری از کره زمین چنین‬
‫سعادتی نصیب نشده است‪ ،‬و هیچ ملت و مذهبی‬
‫یتواند ادعا کند و با اطمینان بگوید که سخنان مقتدا و‬ ‫نم ‌‬
‫پیامبر آنان با این چنین روشی یقینی به آنها رسیده است‪،‬‬
‫یها و‬‫این ادعا را نه ملت یهود در باره تورات و نه مسیح ‌‬
‫یتوانند بکنند‪ .‬هنگامی که‬‫یها در باره انجیل م ‌‬
‫نصران ‌‬
‫یتوانند این ادعا را ثابت کنند‪،‬‬
‫مدعیان کتب آسمانی نم ‌‬
‫یتوانند در باره سخنان و سنن پیامبران‬ ‫پس چگونه م ‌‬
‫خودشان حرفی به میان آروند؛ زیرا دلیل و اسنادشان غیر‬
‫یباشد‪.‬‬‫معتبر م ‌‬

‫یباشند‪:‬‬‫تورات و انجیل قابل اعتماد نم ‌‬


‫امروزه اگر از بزرگترین علماء یهود بپرسیم که این‬
‫توراتی که شما آن را کتاب آسمانی خدا می دانید برای‬
‫اثبات این چه دلیل و سندی دارید؟ و آیا دلیلی دارید که‬
‫این همان تورات منزل بر موسی ‪ ‬از جانب خداوند‬
‫است؟ آنها جواب قانع کننده ندارند‪.‬‬
‫حالت پیروان انجیل نیز به همین صورت است‪ ،‬آنها نیز‬
‫عبارت انجیل که بر عیسی ‪ ‬نازل شده است را کامل ً‬
‫تغییر داده اند‪ ،‬و کتابی که به نام انجیل موجود است‬
‫چیزهایی است در مورد احوال زندگی عیسی ؛ که‬
‫یکنند که از منبع‬
‫مسیحیان آن را جمع نموده و ادعا را م ‌‬
‫الهام جمع شده اند‪.‬‬
‫هها‬
‫اما امروزه آنها چه مدرکی دارند که در این نوشت ‌‬
‫هیچگونه تحریفی صورت نگرفته و همان مکتوبات قبلی‬
‫یگوییم که هیچ مدرک و سندی برای‬ ‫باشند‪ ،‬به صراحت م ‌‬
‫صداقت کتب خویش ندارند‪.‬‬

‫احادیث قابل اعتماد هستند‪:‬‬


‫اما خداوند عّز وجل این عزت و اعزار را به امت‬
‫محمدیه عطا فرموده است که تمامی اقوال و افعال و‬
‫﴿‪﴾27‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫تقاریر نبی‬
‫یتوانیم با اطمینان قلب و صداقت به آن‬ ‫کریم ‪ ‬را م ‌‬
‫حضرت ‪ ‬نسبت دهیم و اگر اعتراض شود که شما از‬
‫کجا این همه به احادیث منقوله از رسول اکرم ‪ ‬یقین‬
‫دارید؟ در جواب با جرأت و اطمینان کامل‪ ،‬تمام سند‬
‫حدیث که جمعا ً لیستی از صحابه کرام و راویان ثقه و‬
‫یکنیم‪ .‬چنانچه برای نقل یک‬‫یباشند را تقدیم م ‌‬‫معتمد م ‌‬
‫حدیث اسناد بسیار معتبری را در دسترس داریم و به‬
‫عنوان مثال سند آخرین حدیث را این طلبه خدمت شما‬
‫قرائت نمود و شما هم دیدید‪.‬‬

‫ینامة روایان حدیث محفوظ است‪:‬‬ ‫زندگ ‌‬


‫مطلب این نیست که تمام سلسلة نسب اساتید از ما‬
‫گرفته تا ذات مبارک رسول اکرم ‪ ‬بدون تردید محفوظ‬
‫است‪ ،‬بلکه شما برای نمونه بر روی نام یکی از این پاک‬
‫طینتان انگشت بگذارید و بپرسید که او چگونه انسانی‬
‫است و در چه زمانی از مادر متولد شده و در محضر چه‬
‫اساتیدی علم حاصل نموده و اخلق و سیرة ایشان چگونه‬
‫ل موجود است و حتی‬ ‫بوده است؟ جواب کافی و مستد ّ‬
‫ینامه هریکی از ایشان )راویان( در کتب معتبر‬ ‫کلیه زندگ ‌‬
‫یباشد‪.‬‬
‫محفوظ م ‌‬
‫هم اکنون کتاب صحیح بخاری که در مقابل حضرات‬
‫گرامی گذاشته شده مشتمل ‪ 1128‬صفحه است و‬
‫های تقریبا ً‬ ‫یفرمایید در هر صفح ‌‬‫همانطور که مشاهده م ‌‬
‫‪ 10‬تا ‪ 11‬حدیث شریف ذکر شده و برای نقل هر حدیث‬
‫نام چندین تن از راویان معتبر بیان شده است‪ ،‬حال شما‬
‫نام یکی از راویان را انتخاب نمایید‪ .‬بعد به یکی از علماء‬
‫کرام بگویید که مثل ً احوال زندگی این راوی را بیان‬
‫یرسانم که احوال زندگی هر‬ ‫فرماید‪ ،‬و به استحضار م ‌‬
‫راوی از ولدت تا وفات وی در تمام کتاب رجال مدون و‬
‫محفوظ است‪.‬‬
‫یشود که چرا احوال زندگی‬ ‫حال این سوال مطرح م ‌‬
‫آنها از ولدت تا وفات کامل ً به رشته تحریر درآمده است؟‬
‫جواب این است که چون آنها احادیث رسول الله ‪ ‬را‬
‫روایت نموده اند‪ ،‬باید مشخص شود که آیا بر روایت‬
‫یتوان اعتماد کرد یا خیر‪ .‬لذا علمای جرح و‬ ‫حدیث وی م ‌‬
‫تعدیل تمام مشخصات یک راوی را بیان نموده اند تا با‬
‫توجه و شناخت از شخصیت‪ ،‬امانت‪ ،‬صداقت و دیانت وی‬
‫یتوان به حدیثی که روایت نمود ه یقین نمود یا خیر‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾28‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫زحمات علمای جرح و تعدیل‪:‬‬
‫حالت راویان حدیث فقط بنا بر سخنان شنیده شده‬
‫نیست‪ ،‬بلکه برای تحقیق و بررسی احوال هریکی از‬
‫ل شأنه – علمای بزرگی را برای‬ ‫روایان‪ ،‬خداوند – ج ّ‬
‫شناخت جرح و تعدیل احادیث‪ ،‬آنچنان ذکاوتی عطا نموده‬
‫که از جوانب زندگی راویان حدیث نیز اطلع کافی دارند‪.‬‬
‫این مقولة مولنا انور شاه کشمیری ‪ /‬را من از زبان‬
‫مبارک پدر عزیزم مولنا مفتی محمد شفیع ‪ /‬شنیدم که‬
‫یفرمود‪ :‬خداوند متعال به حافظ شمس الدین ذهبی ‪/‬‬ ‫م ‌‬
‫چنان ذکاوت و استعدادی برای شناسایی رجال حدیث‬
‫عنایت فرموده بود که اگر چنانچه تمام راویان حدیث را در‬
‫یکردند و بعد حافظ شمس‬ ‫یک میدان وسیعی جمع م ‌‬
‫یتوانست با‬‫یبردند ایشان م ‌‬‫الدین را بر بالی منبر م ‌‬
‫اشارۀ انگشت به طرف هریکی از راویان‪ ،‬تمام احوال و‬
‫مقام و رتبة ایشان را تک تک بیان فرمایند و خداوند – جل‬
‫شأنه – به ائمه جرح و تعدیل مقام رفیعی را عنایت‬
‫فرموده است‪.‬‬
‫یگویند که ما نیز اهل‬
‫یها بسیار مخفیانه م ‌‬‫امروزه بعض ‌‬
‫اجتهاد هستیم چون که ما هم در علم حدیث و قرآن همان‬
‫مرتبه و مقام را داریم که خداوند به گذشتگان عنایت‬
‫فرموده است‪ ،‬این گروه مدعی این مقوله هستند که‪:‬‬
‫»هم رجال ونحن رجال« لیکن حقیقت این است‬
‫که »نه هرکه سر بتراشد قلندری داند«‪.‬‬
‫حافظه‪ ،‬علم‪ ،‬تقوی‪ ،‬زحمات‪ ،‬شوق و عشق الهی را که‬
‫خداوند به آن دسته از علماء ارزانی داشته‪ ،‬هیچ توجیه و‬
‫اقراری به غیر از این نیست که خداوند آنها را برای اهداف‬
‫خاصی به وجود آورده که آنها بتوانند سخنان رسول گرامی‬
‫‪ ‬را حفظ نمایند‪.‬‬

‫داستان یک محدث‪:‬‬
‫علمه خطیب بغدادی ‪ /‬در کتاب »الکفایۀ« که یکی از‬
‫کتب مشهور اصول حدیث است قول یکی از ائمة جرح و‬
‫تعدیل را نقل فرموده که ما برای تحقیق احوال از راویان‬
‫یرفتیم‪) .‬رفتن به این‬‫حدیث به منطقه و روستای وی م ‌‬
‫یشد که فلن شخص در‬ ‫نوع بود که هنگامی که مشخص م ‌‬
‫یکند و آن‬
‫یکند و حدیث روایت م ‌‬ ‫فلن شهر زندگی م ‌‬
‫شهر هزاران کیلومتر دور بود و در آن عصر هواپیمایی‬
‫وجود نداشت که با سفر هوایی در طی ‪ 2‬الی ‪ 3‬ساعت‬
‫﴿‪﴾29‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫به آن شهر‬
‫برسند‪ ،‬بلکه در آن عصر مسافرت با اسب و شتر و یا با‬
‫یگرفت و این سفر تحقیقی به این‬ ‫پای پیاده صورت م ‌‬
‫علت بود تا مشخص گردد راویی که این حدیث یا فلن‬
‫حدیث را روایت نموده چه مقام و منزلتی دارد؟(‪.‬‬
‫یرفتیم و در باره احوال وی‬ ‫لذا به محل سکونت وی م ‌‬
‫ینمودیم و حتما ً از همسایگان و‬ ‫تحقیق و تفحص م ‌‬
‫یکردیم‬ ‫دوستان و نزدیکان وی در مورد احوالش سوال م ‌‬
‫که وی چگونه شخصیتی است و این که چگونه نماز و‬
‫یکند؟ و در معاملت چگونه است و یا از‬ ‫روزه را ادا م ‌‬
‫ّ‬
‫های قرار دارد – و کلیه‬‫لحاظ اخلقی در چه مرتب ‌‬
‫یگرفتیم و به حدی تحقیق و جستجو‬ ‫مشخصات او را م ‌‬
‫یپرسیدند‪ :‬آیا‬‫یکردیم که گاهی اوقات مردم م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخواهید در اینجا دخترتان را به نکاح کسی درآورید که‬ ‫م ‌‬
‫یگفتیم‪:‬‬ ‫یکنید؟ ما در جواب م ‌‬ ‫این همه تحقیق و بررسی م ‌‬
‫اصل ً چنین هدفی در کار نیست‪ ،‬هدف از جستجو این است‬
‫که فلنی حدیثی را از حضرت رسول اکرم ‪ ‬روایت‬
‫یخواهیم بدانیم که آیا‬ ‫نموده اند و ما با این تحقیقات م ‌‬
‫یتوان بر روایت ایشان اعتماد کرد یا خیر؟‬ ‫م ‌‬

‫فن أسماء الرجال‪:‬‬


‫به همین صورت علماء جرح و تعدیل حالت هریکی از‬
‫راویان را جداگانه تحقیق نموده و کتبی در فن شناخت‬
‫اسماء الرجال جداگانه و مرتب گذاشته شده اند که یکی‬
‫از آن کتب در این فن در ‪ 30‬جلد وجود دارد و همچنین در‬
‫این کتب به ترتیب حروف الفبا از روی اسامی راویان–‬
‫حالت آنها را درج نموده اند– برای اطمینان بیشتر‬
‫یتوانید کتاب بخاری شریف یا یکی از کتب صحاح سته یا‬ ‫م ‌‬
‫هر کتاب حدیثی که باشد را در نظر بگیرید و بعد از آن بر‬
‫حدیثی انگشت بگذارید و یکی از راویان آن حدیث را‬
‫انتخاب کنید‪ .‬کامل ً و بدون هیچ مشکلی م ‌‬
‫یتوانید تمام‬
‫احوال زندگی آن راوی را به ترتیب حروف الفبا در کتب‬
‫اسماء الرجال مورد بررسی قرار دهید‪.‬‬

‫یباشد‪:‬‬ ‫بدون ذکر سند حدیث غیر قابل قبول م ‌‬


‫تا زمانی که کتب حدیث )صحاح سته( و‪ ...‬هنوز منتشر‬
‫نشده بودند‪ ،‬قانون این بود که اگر شخصی حدیثی را بیان‬
‫ینمود باید سندش را نیز بیان نماید که فرضا ً این حدیث‬
‫م ‌‬
‫هام و فلنی از فلنی شنیده است‪،‬‬ ‫را من از فلنی شنید ‌‬
‫﴿‪﴾30‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫لذا باید‬
‫یداد و بعد حدیث‬‫قبل از قرائت حدیث اول سند را ارایه م ‌‬
‫ینمود‪ ،‬با این حساب حدیث وی قابل قبول‬ ‫را قرائت م ‌‬
‫یشد و اگر چنانچه شخصی بدون سند حدیثی را‬ ‫واقع م ‌‬
‫ینمود‪ ،‬هیچکس حاضر به شنیدن سخنان وی نبود‪.‬‬ ‫بیان م ‌‬

‫مقام و حیثیت سند بعد از منتشرشدن کتب‬


‫حدیث‪:‬‬
‫خداوند به محدثین مقام و درجات عالی و رفیع نصیب‬
‫فرماید‪) .‬آمین!(‬
‫هها درآورده اند‪.‬‬‫آنها کلیه احادیث را به صورت صحیف ‌‬
‫لذا با احاله به کتب حدیث که به درجه تواتر رسیده اند‪،‬‬
‫نیازی به حفاظت و تحقیق بیشتر از سند نیست‪ .‬چون که‬
‫فرضا ً از طریق تواتر به اثبات رسیده که این کتاب روایت‬
‫امام بخاری ‪ /‬است‪ .‬لذا بیان نمودن سند برای احادیث‬
‫ضروری نیست‪ ،‬بلکه بعد از بیان کردن هر حدیث گفتن‬
‫رواهُ البخاری کافی است‪.‬‬
‫لیکن با وجود این همه بزرگان ما روشی را ترتیب داده‬
‫یشود‪،‬‬ ‫اند که هنگام قرائت هر حدیث سند طولنی بیان نم ‌‬
‫اما بنابر روایت و اجازه حفاظت نمودن آن سند ضروری‬
‫است‪ .‬چون که اگر قبل از قرائت هر حدیثی سندی‬
‫یشود‪ .‬لذا فقط‬ ‫طولنی بیان شود‪ ،‬برای مردم دشوار م ‌‬
‫هها کافی است؛ زیرا‬ ‫گفتن راوی آن روایات بدون واسط ‌‬
‫اگر راوی بالفرض امام بخاری ‪ /‬باشد‪ ،‬فقط رواهُ البخاری‬
‫گفتن کافی است؛ چون سلسله اسامی از ما تا امام‬
‫بخاری در تمام سندها در نزد ما محفوظ است که امروز‬
‫این طلبه عزیز در حضور ما حدیث را قرائت نمود‪ ،‬لذا این‬
‫تحقیق ظاهری سند بود‪.‬‬

‫راویان حدیث‪ ،‬منار ۀ نور هستند‪:‬‬


‫این حدیث از اهمیت معنوی برخوردار است و آن این‬
‫که بندگان نیکی را که خداوند متعال برای حفاظت سخنان‬
‫رسول خویش‪ ‬انتخاب فرموده‪ ،‬این از سعادت و‬
‫شنصیبی آن بزرگواران است‪ .‬و )این سعادت به‬ ‫خو ‌‬
‫زورباز و نیست – تا نبخشد خدای بخشنده(‪ .‬این سعادت‬
‫را خداوند فقط به کسانی عنایت فرموده که آنها را برای‬
‫این فن انتخاب فرمود؛ زیرا هرکسی را بهرکاری ساخته‬
‫اند؛ و به هرکسی که خداوند بخواهد این سعادت را عطا‬
‫یباشند‪ ،‬و‬‫یفرماید‪ .‬لذا هریکی از آنان تاج سر ما م ‌‬
‫م ‌‬
‫﴿‪﴾31‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫خداوند در‬
‫ذات و شخصیت آنها برکاتی را نهفته است‪ .‬و دعا می‬
‫کنیم خداوند تلش آنان و سعی و کوشش ما را مورد قبول‬
‫درگاه خویش قرار دهد‪.‬‬

‫مَثلی زیبا برای راویان حدیث‪:‬‬ ‫َ‬


‫شیخ بنده حضرت داکتر عبدالحی )قدس الله سره( در‬
‫این باره مثالی زیبا بیان نموده اند و فرموده اند‪ :‬شما در‬
‫یکنید که توسط آن به‬ ‫مسیر راه چوب برق را مشاهده م ‌‬
‫یگردد‬ ‫یرسد‪ .‬حال این لمپ که روشن م ‌‬ ‫منازل ما برق م ‌‬
‫نورش از کجاست؟ این نور از چندین تیر برق است که‬
‫یرسد و سلسله این چندین چوب برق به‬ ‫نهایتا ً به لمپ م ‌‬
‫پها‬
‫یگردند و منبع اصلی نور لم ‌‬ ‫موتورخانة برق وصل م ‌‬
‫پها فشار‬ ‫ننمودن لم ‌‬ ‫از موتور خانه است و برای روش ‌‬
‫دادن کلید کافی است که در این صورت جریان الکتریسته‬
‫مهای‬‫در لمپ توسط تیرهای برق از موتور خانه به سی ‌‬
‫یکند‪ .‬همچنین از ما‬ ‫یشود و نور تولید م ‌‬ ‫ارتباطی داخل م ‌‬
‫گرفته تا ذات مبارک حضرت رسول اکرم ‪ ‬تمام سلسله‬
‫هها همان‬ ‫یباشد که واسط ‌‬ ‫اسامی سند به این ترتیب م ‌‬
‫تیرهای برق هستند که ما را به منبع اصلی یعنی به موتور‬
‫یرسانند‪ .‬یعنی هنگامی که‬ ‫خانه برق )رسول اکرم ‪ (‬م ‌‬
‫یگویید )حدثنا فلن( گویا کلید برق را زدید و در‬ ‫شما م ‌‬
‫نتیجه شما توسط این )سلسلۀ الذهب( یعنی این زنجیر‬
‫ههای معزز( به راه راست در علوم نبوی ‪‬‬ ‫طلیی )واسط ‌‬
‫مستقیم به موتور خانه ذات مبارک حضرت رسول ‪‬‬
‫یبخشد‪ .‬بدین‬ ‫یگردید‪ ،‬لذا آن علم به ما نور م ‌‬ ‫متصل م ‌‬
‫ترتیب هر شخصی که در سلسلۀ الذهب داخل گردید‬
‫رابطه خودش را با دیگر راویان برقرار نموده است‪،‬‬
‫امیدوارم خداوند هرگاه باران رحمت خویش را بر بندگان‬
‫یباراند‪ ،‬بنده حقیر را که در این‬ ‫نیکش )راویان حدیث( م ‌‬
‫های از آن باران رحمت‬ ‫هام قطر ‌‬ ‫سلسلۀ الذهب همراه شد ‌‬
‫نصیب گرداند‪.‬‬
‫همراه شدن در این سلسلۀ الذهب نعمت و سعادتی‬
‫است بس عظیم‪ .‬امروزه من و شما احساس این نعمت‬
‫یکنیم‪ .‬لیکن وقتی چشمان ظاهر بسته‬ ‫عظمی را نم ‌‬
‫گردند و در بارگاه خداوندی حاضر شویم آن وقت خواهیم‬
‫دانست که وابستگی و تعلق به این سلسلۀ الذهب چه‬
‫فایده عظیمی را دربر دارد‪.‬‬
‫﴿‪﴾32‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫انسان در‬
‫روز قیامت با چه کسانی همراه خواهد بود‪:‬‬
‫یفرمودند از این حدیث‬ ‫شیخ ‪ /‬سخنانی را که ایراد م ‌‬
‫ثابت است و آن این که صحابی ‌ای عرض کرد یا رسول‬
‫الله ‪ ‬من هیچ عمل زیادی ذخیره ندارم لیکن من با خدا‬
‫و رسولش محبت دارم؛ حضرت رسول اکرم ‪ ‬فرمودند‪:‬‬
‫یباشد که با آنها محبت دارد و‬ ‫سرانجام انسان با افرادی م ‌‬
‫اگر چنانچه شما با خدا و رسولش محبت کنید‪ ،‬سرانجام‬
‫شما نیز به همراه آنها خواهید بود‪) ،‬انشاء الله(‪.‬‬
‫صحابه ‪ ‬فرمودند‪ :‬هیچ روزی ما تا این حد خوشحال‬
‫نبودیم به قدری که امروز بعد از شنیدن این سخن‬
‫خوشحال شدیم که حضرت رسول اکرم ‪ ‬فرمودند‪:‬‬
‫َ‬
‫ب« ‪.‬‬
‫ح ّ‬‫نأ َ‬ ‫م ْ‬
‫ع َ‬
‫م َ‬ ‫»ا َل ْ َ‬
‫مْرءُ َ‬
‫به هرحال‪ ،‬هنگامی که با محبت نمودن و اظهار عقیده‬
‫با سلسلۀ الذهب با آنان پیوند برقرار نمودیم‪ ،‬مطابق این‬
‫ن‬
‫م ْ‬‫ع َ‬‫م َ‬‫مْرءُ َ‬‫حدیث که این وعده را فرموده که‪» :‬ا َل ْ َ‬
‫ب« ‪ -‬ان شاء الله – خداوند لطف و کرمش را شامل‬ ‫َ‬
‫ح ّ‬ ‫أ َ‬
‫یبندند‪ .‬این بحث‬ ‫افرادی کند که با سلسلۀ الذهب پیمان م ‌‬
‫مختصر پیرامون سندی بود که این طلبه عزیز خدمت شما‬
‫قرائت نمود‪.‬‬

‫مقام و منزلت صحیح بخاری‬


‫امام بخاری ‪ /‬از گروه محدثینی هستند که تمام ُامت‬
‫حترین‬‫یفرمایند که صحی ‌‬
‫بالجماع در باره کتاب ایشان م ‌‬
‫کتاب بعد از کلم الله مجید‪ ،‬کتاب صحیح بخاری است و‬
‫یجهت نگفته اند‪ ،‬بلکه علمای جرح و‬ ‫این اتفاق نظر را ب ‌‬
‫تعدیل پس از تحقیق و جستجوی فراوان در باره هریکی از‬
‫احادیث و بعد از مراجعه زیاد به جرح و تعدیل به این نتیجه‬
‫دست یافته اند که بدون شک کلیه مذاهب بر این نظر‬
‫متفق اند که کتاب صحیح بخاری در مقام اصح الکتب بعد‬
‫کتاب الله قرار گرفته است‪.‬‬
‫امام بخاری ‪ /‬از این هفت هزار حدیث‪ ،‬احادیثی را‬
‫برگزیده اند که همه آن احادیث منتخب اند که در صحیح‬
‫بخاری به رشته تحریر درآمده اند‪.‬‬

‫اهتمام ویژه به نوشتن احادیث‪:‬‬


‫یفرمود‪،‬‬
‫امام بزرگوار قبل از تحریر هر حدیثی غسل م ‌‬
‫ینمود‪ .‬هدف از‬
‫بعد از آن دو رکعت ادا کرده و استخاره م ‌‬
‫﴿‪﴾33‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫استخاره‬
‫ینمود که‪ :‬بار الها!‬
‫این بود که از خداوند طلب مشورت م ‌‬
‫من با زحمت و تلش خویش و طبق معلومات خودم‬
‫هام‪ .‬لذا حدیث را به گمان خودم‬ ‫یتردید تحقیق نمود ‌‬
‫ب ‌‬
‫صحیح دریافتم و آیا این حدیث را به رشته تحریر درآورم یا‬
‫خیر؟ اگر چنانچه بعد از مشورت الهی اطمینان خاطر‬
‫یفرمود‪ ،‬آن‬ ‫یشد و خداوند انشراح صدر عنایت م ‌‬ ‫حاصل م ‌‬
‫ینوشتند‪.‬‬
‫حدیث را در کتاب م ‌‬

‫ظرافت در تراجم ابواب‪:‬‬


‫از یک طرف احتیاط و خداترسی وجود داشت و از‬
‫طرفی دیگر کتاب را طوری ترتیب دادند که برای آن‬
‫عناوینی را تعیین نمودند که به آنها »تراجم ابواب« گفته‬
‫یشود و حیثیت علم جداگانه را دارند که در حدود یک‬ ‫م ‌‬
‫هزار سال علماء تاکنون در اعماق دریای گوهرآگین آن‬
‫یزنند و تاکنون هیچ کسی مدعی نیست که‬ ‫غوطه م ‌‬
‫توانسته تمام مرواریدهای آن را کشف کند‪.‬‬

‫علت آوردن کتاب التوحید در آخر‪:‬‬


‫چنانچه این آخرین باب و حدیث کتاب صحیح بخاری‬
‫است‪ ،‬در این جا نیز امام بخاری ‪ /‬روش عجیبی را اختیار‬
‫بشان را با کتاب‬ ‫نموده اند و آن این که امام بخاری ‪ /‬کتا ‌‬
‫التوحید به پایان رسانیده اند‪.‬‬
‫چنانچه کتاب را با باب )بدء الوحی( و با حدیث »إّنما‬
‫العمال بالنيات« آغاز نمودند‪ ،‬و بعد از آن کتاب‬
‫الیمان و بعد کتاب العلم و بعد در تمام شئون زندگی‬
‫بشان را بیان فرموده اند و‬ ‫هرچه حدیث هستند‪ ،‬ابوا ‌‬
‫ً‬
‫کتاب التوحید را در پایان ذکر نمودند‪ .‬ظاهرا باید اینطور‬
‫یبود که آنجا که کتاب الیمان را ذکر کردند همانجا نیز‬ ‫م ‌‬
‫گترین و‬‫یشد؛ چرا که توحید بزر ‌‬ ‫باید کتاب التوحید ذکر م ‌‬
‫یترین درجه ایمان و اساسا ً اّولین شرط ایمان است‪،‬‬ ‫عال ‌‬
‫لذا توحید با ایمان کامل ً پیوسته و ارتباط خاصی دارد‪.‬‬
‫اما امام بخاری ‪ /‬ابتدا کتاب الیمان و بعد ابواب مختلفه‬
‫دیگر را و در پایان کتاب التوحید را آوردند‪ .‬حال این سوال‬
‫یشود که دلیل امام بخاری ‪ /‬برای این کار‬ ‫مطرح م ‌‬
‫چیست؟ شارحین احادیث با قیاس خود جواب این سوال‬
‫یباشد؟‬‫شها چه م ‌‬ ‫را دریافته اند که هدف امام از این رو ‌‬
‫یگویند‪ :‬این که ابتدا کتاب الیمان را آغاز‬‫أ‪ -‬گروهی م ‌‬
‫ً‬ ‫ّ‬
‫نمود به این خاطر است که مسلما اموری که ایمان را‬
‫﴿‪﴾34‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫اقتضاء‬
‫ینماید الزامی است‪ .‬یعنی باید دانست بعد از ذکر‬ ‫م ‌‬
‫ایمان‪ ،‬امام ‪ /‬مقتضیات ایمان را بیان کرده اند که ایمان به‬
‫چه چیزی لزم است‪ ،‬و در کتاب التوحید مقتضای سلبی‬
‫ینمایند‪ .‬یعنی چه عقایدی اشتباه و خطا‪ ،‬و‬ ‫ایمان را بیان م ‌‬
‫هکننده است تا نظر گمرهان که‬ ‫های باطل و گمرا ‌‬ ‫چه عقید ‌‬
‫عقائد باطله دارند رد ّ و ابطال گردد‪.‬‬
‫یفرمایند‪ :‬هدف امام بخاری‬ ‫ب‪ -‬باز گروهی از علماء م ‌‬
‫‪ /‬این است که اسلم فقط توحید است‪ .‬لذا اسلم ناب از‬
‫یپذیرد‪.‬‬
‫یگردد و با توحید اختتام م ‌‬ ‫ایمان آغاز م ‌‬
‫یفرمایند‪ :‬این روش مصداق این‬ ‫ج‪ -‬گروهی دیگر م ‌‬
‫یگیرد که‬ ‫حدیث حضرت رسول اکرم ‪ ‬قرار م ‌‬
‫یفرمایند‪» :‬من كان آخر كلمه ل إله إل الله‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫دخل الجنة«)‪ (1‬یعنی »هرکسی که آخرین کلم وی‬
‫یگردد«‪ .‬و از‬‫کلمه طیبه )توحید( باشد‪ ،‬داخل بهشت م ‌‬
‫آنجایی که عبارت توحید کلمه طیبه »ل إله إل الله«‬
‫یباشد‪ .‬کتاب التوحید را از نظر ترتیبی در آخر ذکر‬ ‫م ‌‬
‫فرمودند تا آخرین کلم‪ ،‬الفاظ »ل إله إل الله« شوند‪،‬‬
‫و مصداق حدیث شریف حضرت رسول اکرم ‪ ‬گردد‪ .‬به‬
‫یباشد‪.‬‬‫هرحال‪ ،‬رأی محدثین در این رابطه مختلف م ‌‬
‫قضاوت امر با خداوند کریم است که امام صاحب ‪ /‬چه‬
‫موردی را مد ّ نظر خویش داشته اند‪.‬‬

‫علت ختم نمودن کتاب التوحید در این باب‪:‬‬


‫چرا قبل از اختتام کتاب با الفاظ توحیــد –آن را در اینجــا‬
‫به پایان رسانید که باب قــوله تعــالی‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪.﴾   ‬‬
‫در جــواب بایــد گفــت‪ :‬ایــن بــاب را بنــا بــر رهنمودهــای‬
‫خداوند متعال قــائم نمــود کــه مــا تــرازوی عــدل را در روز‬
‫منمودن‬‫یدهیم‪ ،‬و هدف امام بخاری ‪ /‬بـا قـائ ‌‬ ‫قیامت قرار م ‌‬
‫یگویند کــه »وزن‬ ‫این باب‪ ،‬رد بر عقیدة معتزله است که م ‌‬
‫اعمال حقیقت ندارد«‪.‬‬

‫سّر آوردن کتاب التوحید در آخر‪:‬‬


‫مهمــترین س ـّری کــه در اختتــام کتــاب التوحیــد بــر وزن‬
‫اعمال بوده است این که خاتمه زنــدگی پرمشــقت انســان‬
‫)(‪ -‬ابوداود‪ ،‬کتاب الجنائز باب فی التلقین‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾35‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫بـــــــر روز‬
‫اعمــال اســت‪ ،‬لیکــن ایــن زنــدگی در ابتــدا از نیــت آغــاز‬
‫بشــان را بــا »إّنما‬ ‫یگردد‪ .‬بنابراین‪ ،‬امام بخــاری ‪ /‬کتا ‌‬ ‫م ‌‬
‫نيات« آغاز نمودند‪ ،‬و بعد از آن انســان در‬ ‫العما ُ‬
‫ل بال ّ‬
‫یدهــد تــا‬
‫طــول زنــدگی خــویش اعمــال مختلفــی انجــام م ‌‬
‫یآید و بعد از مردن زندگی‬ ‫هنگامی که موت به سراغش م ‌‬
‫یگــردد و بعــد از عــالم بــرزخ بــرای حســاب و‬ ‫برزخ آغاز م ‌‬
‫یشــود و در آنجاســت کــه‬ ‫کتاب به محضر خداوند حاضــر م ‌‬
‫یشوند و بعد از وزن اعمال جــزا و ســزا بــه‬ ‫اعمال وزن م ‌‬
‫یگردند‪.‬‬
‫شکل جنت و جهنم آشکار م ‌‬
‫لذا خداونــد متعــال قبــل از جــزا و ســزا‪ ،‬اعمــال را وزن‬
‫یباشــد‪ .‬پــس‬ ‫هاش تعیین جــزا و ســزا م ‌‬ ‫یفرماید که نتیج ‌‬‫م ‌‬
‫کامل ً هوید است که خاتمه زندگی پرمشقت انسان بر وزن‬
‫یباشـد‬ ‫اعمال گذاشته شده است و بنابر همین اسـتنباط م ‌‬
‫بشان را با کتاب التوحید‪ ،‬بــاب‬ ‫که امام بخاری ‪ /‬اختتام کتا ‌‬
‫)وزن اعمــال( آغــاز نمودنــد و بــدین صــورت بــاب را آغــاز‬
‫فرمودنــــــــــــــــــد کــــــــــــــــــه‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬

‫خداوند چه احتیاجی به گذاشتن ترازو دارد؟‬


‫یشــود کــه خداونــد‬ ‫در اینجا این سوال در ذهن مطرح م ‌‬
‫متعال چه احتیــاجی بــه گذاشــتن تــرازو بــرای وزن اعمــال‬
‫دارد‪ .‬چــون کــه خداونــد »عسسالم الغيسسب« و »عليسسم‬
‫بذات الصدور« است و از عمل و نیت هرکسـی بـاخبر‬
‫یدانــد هــر شخصــی چــه عملــی انجــام داده و‬ ‫است و او م ‌‬
‫یدهد‪ .‬و مقتضای شأن خداوند آن است که در مورد هیچ‬ ‫م ‌‬
‫یهای او کسی حقّ چون و چرا نــدارد‪ ،‬چــرا کــه‬ ‫یک از داور ‌‬
‫خداوند عادل مطلق هستند‪.‬‬
‫بدون تردید هرکسی که خداوند را قبول دارد‪ ،‬این را نیز‬
‫یپــذیرد کــه از جــانب خداونــد هیــچ نــوع ظلمــی‬ ‫حقیقت ـا ً م ‌‬
‫یگیــرد و تمــام امــور وی بــر عــدالت اســتوار‬ ‫صــورت نم ‌‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫هســـــتند‪ ،‬چـــــرا کـــــه م ‌‬
‫‪) ﴾    ‬ق‪:‬‬
‫لــذا خداونــد متعــال بــدون گذاشــتن تــرازو و بــدون وزن‬
‫اعمــال هــم کــامل ً م ‌‬
‫یتوانــد بــر بهشــتی یــا جهنمــی بــودن‬
‫شخصی حکم فرماید و احدی حق نـدارد کـه بـر ایـن حکـم‬
‫الهی اعتراضی کند‪ ،‬چون که نزد هیــچ کســی چنــان حجــتی‬
‫﴿‪﴾36‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫موجـــــــود‬
‫نیست که توسط آن بتواند حکم و تقــدیر الهــی را رد کنــد؛‬
‫زیــرا خداونــد قــادر مطلــق‪ ،‬عــالم مطلــق و عــادل مطلــق‬
‫است‪ .‬لذا هیچ کسی را مجال چون و چرا نیست‪.‬‬

‫انصاف خداوندی‪:‬‬
‫اراده الهی از قائم نمودن تــرازو بــرای وزن اعمــال ایــن‬
‫است که به مخلوق این درس را بیاموزد که من هیچ وقــت‬
‫یکنم تا وقــتی کــه در جلــو روی‬ ‫برای سزای کسی حکم نم ‌‬
‫وی برای اعمالش دلیلی را فراهم نمایم؛ و در روز قیــامت‬
‫یشود‪:‬‬‫سزای هر انسانی تعیین شده و به وی گفته م ‌‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪﴾‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫یشود‪ ،‬کتاب )اعمال(‬
‫)اسراء‪» (14 :‬در آن روز بدو گفته م ‌‬
‫خود را بخوان )سعادتی یا شقاوت خویش را بــدان( کــافی‬
‫اســت کــه خــودت امــروز حســابگر خویشــتن باشــی )چــه‬
‫مسائل روشن است و نیازی به شاهد و حسـابرس دیگـری‬
‫نیست(«‪.‬‬
‫یشــود کــه وی‬ ‫بنــابراین‪ ،‬بــرای هــر شخصــی اثبــات م ‌‬
‫مرتکب اشتباهات و گناهــانی شــده اســت و هــدف از وزن‬
‫یپذیرد که نه فقط عدل قــائم‬ ‫اعمال بدین خاطر صورت م ‌‬
‫شده‪ ،‬بلکه حکم عدل و انصاف باید در مقابل طرف‪ ،‬علنــا ً‬
‫انجام گیرد تا کامل ً مشخص گردد که انصاف رعــایت شــده‬
‫و کسی مجال اعتراض نداشته باشد‪ .‬به همین علت علمــاء‬
‫یفرمایند‪ :‬قاضی اجازه ندارد با علم خود حکــم را صــادر‬ ‫م ‌‬
‫نماید تا وقتی که جلوی روی وی دلیلی نباشد‪.‬‬

‫یشود؟‬ ‫اعمال غیر مجسم چگونه وزن م ‌‬


‫قبل ً امام بخــاری ‪ /‬ذکــر فرمودنــد کــه‪» :‬وان أعمال‬
‫بني آدم وقولهم يوزن« یعنی تمام اقوال و اعمال‬
‫یشوند‪ .‬این قول را امام بخــاری ‪ /‬بنــابر رد‬ ‫بنی آدم وزن م ‌‬
‫لپرستان ذکر فرمود‪ ،‬چرا که آنهــا معتقدنــد کــه اعمــال‬ ‫عق ‌‬
‫جسم نیستند که بتوان آنها را وزن نمود؛ زیرا فقط اجسام‬
‫یشــوند و اعمــال َاعــراض هســتند و چگــونه‬ ‫وزن کــرده م ‌‬
‫یتوان آنها را با ترازو وزن کرد؟‬‫م ‌‬
‫یشــوند و‬ ‫ههــا وزن م ‌‬‫لنام ‌‬
‫بعضی فقط معتقدند کــه اعما ‌‬
‫ننمودن اعمال نیست‪ .‬گروهی دیگر معتقدند کــه‬ ‫امکان وز ‌‬
‫یشوند‪ ،‬بلکه هــر شــخص عمــل کننــده‬ ‫نامه اعمال وزن نم ‌‬
‫﴿‪﴾37‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫وزن‬
‫یشود و هر انسانی کــه عملــش خــوب باشــند بــه همــان‬
‫م ‌‬
‫یشود و هر انسانی که اعمالش خوب‬ ‫مقدار وزنش زیاد م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫نباشد وزن او کم م ‌‬

‫خداوند بر وزن اعمال قدرت کافی دارد‪:‬‬


‫یکنــد کــه اســتنباط‬ ‫امام بخاری ‪ /‬با این الفاظ اشــاره م ‌‬
‫یباشند‪ ،‬چرا کــه نیــازی نیســت‬ ‫تمام این نظریات اشتباه م ‌‬
‫که نامه اعمال وزن شود و حتی نیازی بــه ایــن نیســت کــه‬
‫انسان وزن شود‪ .‬چون حقیقت آن است کـه همــانطور کـه‬
‫یشــوند( بایــد کــامل ً معتقــد‬
‫قرآن فرمود که )اعمال وزن م ‌‬
‫یگــردد کــه‬‫یشوند‪ .‬در اینجا واضــح م ‌‬ ‫بود که اعمال وزن م ‌‬
‫یفــائده و فضــولی‬ ‫سوال در مورد چگــونگی وزن اعمــال ب ‌‬
‫است‪ ،‬چرا که خداوند متعال قادر مطلق اســت؛ همــانگونه‬
‫یتوانــد آن‬‫که در اجسام صلحیت وزن را گذاشته است‪ ،‬م ‌‬
‫صلحیت را در َاعراض نیز بگذارد‪.‬‬
‫فلسفه و دانشـمندان ایـن عصـر معتقدنــد کــه گرمـی و‬
‫یتوان وزن نمود و انعکاس صدا نیز قابــل وزن‬ ‫سردی را م ‌‬
‫است‪ .‬و وقتی که فلسفه قادر به وزن ســردی و گرمــی و‬
‫صدا هستند بس ذاتی که قادر مطلق اســت اگـر ارادۀ وزن‬
‫اعمال را داشته باشد هیچ جای تعجب و سوال نیست‪.‬‬

‫عقل ما ناقص است‪:‬‬


‫بنابراین‪ ،‬سوال که چگونه اعمال – که اعراض هستند –‬
‫یفایده به نظر می رسد‪ ،‬دیگر ایــن‬ ‫قابل وزنند فضولی و ب ‌‬
‫یکنــد کــه وزن‬‫که عقول محدود ما ایــن مســأله را درک نم ‌‬
‫اعمال به چه صورت و چگونه است؟‬
‫چــرا کــه چیــزی را کــه قــادر مطلــق در آن وقــت انجــام‬
‫یدانــد کــه کیفیــت و تفصــیلت‬‫یدهد‪ ،‬ذات خودش بهتر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫آن چگونه است و نیازی به تحقیق برای تفصــیل بیشــتر آن‬
‫نیست؛ چون ما در ایـن دنیــای فــانی کوچــک ســرگردانیم و‬
‫یتــوانیم‬
‫حقیقت یقینی عالم بال را با این عقــول نــاقص نم ‌‬
‫نآوردن به همان الفــاظ قــرآن بــه هــر‬ ‫دریابیم‪ ،‬و فقط ایما ‌‬
‫های که نازل شده لزم است‪ ،‬چرا کــه برگزیــدن ایــن‬ ‫طریق ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫روش به صلح ماست ‪.‬‬

‫تهای جنت ماوراء عقلند‪:‬‬


‫نعم ‌‬
‫لنمودن زیاد در مــورد علــوم غیــر محققــه‪،‬‬
‫)(‪ -‬علوه بر این سوا ‌‬ ‫‪1‬‬

‫یسازد‪) .‬مترجم(‬ ‫انسان را به کبایر و شرک مبتل م ‌‬


‫﴿‪﴾38‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫بـــه طـــور‬
‫مثال در قرآن مجید آمده که در جنــت میــوه هــای از قبیــل‬
‫انار‪ ،‬خرما و ‪ ...‬وجــود دارد حــال )واللــه اعلــم( کــه چطــور‬
‫ههایی هستند‪ .‬حقیقت این است که بدون شک نام آنهــا‬ ‫میو ‌‬
‫ههــای جن ّــت از نظــر طعــم‪،‬‬‫انار‪ ،‬خرما‪ ،‬و‪ ...‬است‪ ،‬امــا میو ‌‬
‫ههای دنیایی ندارنــد؛ چــون کــه در بــاره‬ ‫هیچ شباهتی با میو ‌‬
‫یفرمایند‪:‬‬ ‫تهای جّنت رسول اکرم‪ ‬م ‌‬ ‫نعم ‌‬
‫»ل عيسسن رأت ول أذن سسسمعت ول خطسسر‬
‫على قلب بشر«‪.‬‬
‫تهایی که در جنتند‪ ،‬نه چشمی آنها را تاکنون دیده و‬ ‫نعم ‌‬
‫نه گوشی حقیقـت آنهـا را شـنیده و نـه چیـزی از واقعیـات‬
‫آنجا در قلب کسی خطور کرده است‪.‬‬
‫ثنمودن در این موارد اشتباه است و یــا‬ ‫لذا دخالت و بح ‌‬
‫هاش‬ ‫این که بیندیشیم که ترازوی وزن چگونه است؟ انــداز ‌‬
‫ینماینــد؟ چــرا کــه‬‫چه قدر است؟ چگونه اعمــال را وزن م ‌‬
‫یموردنــد و فقــط خداونــد دانــا و عــالم‬
‫همه این ســوالت ب ‌‬
‫یشــوند و حتمـا ً هــم وزن‬ ‫اســت کـه اعمــال چگــونه وزن م ‌‬
‫یفرماید‪.‬‬
‫م ‌‬

‫تصورنمودن وزن اعمال‪:‬‬


‫ننمودن وزن اعمال است‪ ،‬چنانچه اگــر‬ ‫در اینجا هدف بیا ‌‬
‫مــا فقــط همیــن یــک گفتــه امــام بخــاری ‪ /‬را کــه »وان‬
‫أعمال بني آدم وقولهم يوزن« را بر سر صفحه‬
‫یشوند‪،‬‬ ‫خویش بنویسیم که اعمال و اقوال بنی آدم وزن م ‌‬
‫بدون تردید از این دنیا و از تمام کارهای گناه و از ارتکــاب‬
‫یورزیم‪ .‬امروزه که در دنیا اینقدر‬ ‫یها اجتناب م ‌‬‫جرایم و بد ‌‬
‫یدهد علتش این است چــون مــا در فکــر وزن‬ ‫جرایم رخ م ‌‬
‫اعمال نیستیم و اعتقاد کامل نسبت به این حقیقت نداریم‪.‬‬
‫لذا امام بخاری ‪ /‬ما را نصیحت فرمودند که در این فکــر‬
‫یشــوند‪ ،‬بــه همیــن خــاطر‬ ‫باشــید کــه ایــن اعمــال وزن م ‌‬
‫مواظب باشید هر عملی که قبل ً در ایــن کتــاب بیــان شــده‬
‫یشوند‪.‬‬‫یکی یکی وزن کرده م ‌‬

‫یگسسردد وزن کسسرده‬ ‫هر کلمی که از زبسسان خسسارج م ‌‬


‫یشود‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫»وقسسولهم يسسوزن« نـــه تنهـــا فقـــط اعمـــال وزن‬
‫یشــوند‪ ،‬بلکــه هرچــه از زبــان تلفــظ گــردد نیــز وزن‬ ‫م ‌‬
‫یگردد‪ .‬بنابر همین مناسبت در این باب ذکــر ایـن حــدیث‬ ‫م ‌‬
‫﴿‪﴾39‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫ن‬ ‫»ك َل ِ َ‬
‫مَتا ِ‬
‫سان‬ ‫عَلى الل ّ َ‬ ‫ن َ‬ ‫في َ‬
‫فَتا ِ‬ ‫خ ِ‬
‫من َ‬
‫ح َ‬‫إ َِلى الّر ْ‬ ‫ن‬
‫حِبيب ََتا ِ‬‫َ‬
‫زان« را آورده اند که این دو کلمــه‬ ‫مي َ‬‫في ال ْ ِ‬
‫ِ‬ ‫ن‬ ‫َ‬
‫قيلَتا ِ‬ ‫ثَ ِ‬
‫یکننــد‪ .‬لــذا از ایــن طریــق مشــخص‬ ‫میــزان را ســنگین م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬و حــدیث دیگــری از‬ ‫یگردد که کلمات نیز وزن م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬گاهی اوقــات انســان‬ ‫رسول اکرم ‪ ‬است که م ‌‬
‫یســازد و هیچگــونه پروایــی‬ ‫الفاظی را از زبــانش خــارج م ‌‬
‫نسبت به کلمش ندارد که چه چیزی گفته است‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬به وسیلۀ همان یک کلمه مستوجب جهنم‬
‫فهایی‬ ‫یگردد‪ .‬لیکن گاهی اوقات انسان از زبان خود حر ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند و هیچ پروایی نسبت به کلمش ندارد که‬ ‫را خارج م ‌‬
‫چه چیزی گفته لیکن به خاطر همان یک کلمه خداوند او را‬
‫یگرداند)‪.(1‬‬
‫مستحق جنت م ‌‬
‫لذا سعی ورزیــم الفــاظ خــارج شــده از زبــان را کنــترل‬
‫نماییم‪ ،‬چرا که بسیار اهمیت دارد؛ به همین خاطر بزرگــان‬
‫فهایتــان را وزن‬‫تکردن حر ‌‬ ‫یفرماینــد کــه قبــل از صــحب ‌‬ ‫م ‌‬
‫کنید‪ .‬در این رابطه سخن معروفی بــه اردو وجــود دارد کــه‬
‫تکردن‬ ‫یگوید‪) :‬پهلی بات کو تولو پهر بولو(‪ 2‬هنگام صحب ‌‬ ‫م ‌‬
‫فکر کنید که آیا این حرف قابل گفتن است یا خیــر؟ و ایــن‬
‫یشــود یــا نــه؟ و آیــا در آن‬
‫که آن حــرف در آخــرت وزن م ‌‬
‫یشود؟‬ ‫موقع سرانجام و عاقبت من چگونه م ‌‬

‫یشوند‪:‬‬ ‫اعمال شمرده نم ‌‬


‫هدف از این جمله اشاره به این است که در روز قیامت‬
‫یشــوند‪ ،‬ولــی شــمردنی نیســتند و کیفیــت‬
‫اعمــال وزن م ‌‬
‫اعمال معتبرند که چقــدر در عملــش خلــوص داشــته‪ ،‬ولــی‬
‫شکل و صورت ظاهری اعمال غیر معتبرند؛ چنانکه خداوند‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫در قــرآن مجیــد م ‌‬
‫‪) ﴾  ‬ملــــک‪.(2 :‬‬
‫»تـا آزمـایش بکنــد شــما را در ایــن کـه کـدام یـک از شـما‬
‫نیکوکارتر است«‪.‬‬
‫مل ً« را اســتعمال‬ ‫در این آیــه مبــارکه لفــظ »ا َك ْث ََر َ‬
‫ع َ‬
‫های اســت بــه ایــن کــه هــر عملــی باشــد‬‫نفرمود‪ .‬لذا اشار ‌‬
‫یشود یا خیر؟‬ ‫بنگرید که آیا آن وزن کرده م ‌‬

‫)( ‪ -‬صحیح بخاری‪ ،‬کتاب الرقاق‪ ،‬باب حفظ اللسان‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬ضرب المثل مشهوری به همین مفهــوم در زبــان فارســی وجــود دارد کــه‪:‬‬ ‫‪2‬‬

‫صدبار بیندیش یک بار بینداز‪ .‬مصحح‬


‫﴿‪﴾40‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫چگونه در‬
‫یگردد‪:‬‬ ‫نکردن یافت م ‌‬ ‫اعمال خاصیت وز ‌‬
‫یشــود کــه در اعمــال چگــونه‬ ‫اکنــون ایــن ســوال پیــدا م ‌‬
‫یشــود‪ ،‬امـام بخــاری ‪ /‬بـا زبـان حـال‬ ‫خاصــیت وزن پیـدا م ‌‬
‫یخواهید روش پیدانمودن وزن اعمال را‬ ‫یفرمایند‪ :‬اگر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫دریابیــد‪ ،‬حــدیث اول ایــن کتــاب مــرا بخوانیــد کــه‪» :‬إنما‬
‫العمال بالنيات« یعنــی دار و مــدار تمــام اعمــال بــر‬
‫یباشد‪.‬‬‫نّیت استوار م ‌‬
‫خلصة بحث این که اگــر عملــی را خــالص بــرای رضــای‬
‫خداونــد نی ّــت نماییــد‪ ،‬بــه وســیلة ایــن نی ّــت در عمــل شــما‬
‫یشــود و اگــر بــه اختصــار بگــوییم بایــد‬ ‫خاصیت وزن پیدا م ‌‬
‫عرض شود که از انجام دو کــار خاصــیت وزن اعمـال پدیــد‬
‫یآید‪:‬‬‫م ‌‬
‫‪ -1‬اخلص‪.‬‬
‫‪ -2‬اتباع سنت‪.‬‬
‫ایــن هــردو شــرط بــرای بــه وجودآمــدن وزن در اعمــال‬
‫ضروری و لزمند‪ ،‬بــه طــوری کــه بــا عــدم یکــی از ایــن دو‬
‫یگردند‪ ،‬اگرچه آن عمــل خــالی‬ ‫شرط اعمال قابل وزن نم ‌‬
‫از دو شرط به نظر بزرگ آید‪.‬‬

‫یشود‪:‬‬ ‫از ریاکاری وزن کم م ‌‬


‫اگــر شخصــی بــه ظــاهر خیلــی متواضــع و بــا خشــوع و‬
‫خضوع نمازهای طویلی را ادا نماید و قرائت را طول دهــد‪،‬‬
‫ندادن خــود نباشــد‪ ،‬نمــاز ایــن‬ ‫امــا هــدف وی غیــر از نشــا ‌‬
‫یارزش اســت و قابــل وزن‬ ‫نمازگزار نــزد خداونــد متعـال ب ‌‬
‫یگــردد‪ ،‬چنــانچه‬ ‫نیســت‪ .‬و حــتی مــوجب ارتکــاب کبــایر م ‌‬
‫صسسّلى‬ ‫مسسن َ‬ ‫یفرماینــد‪َ » :‬‬‫حضــرت رســول اکــرم ‪ ‬م ‌‬
‫ك بالله«‪» .‬هرکســی کــه بــه خــاطر‬ ‫يرائی لقد أشر َ‬
‫ندادن به مردم نماز بخواند‪ ،‬به تحقیق برای‬ ‫ریا و برای نشا ‌‬
‫خدا شریک قایل شده است«‪.‬‬
‫یکنــد‪ .‬لیکــن هــدفش‬ ‫یــا مثل ً هــزاران نــوع مــال خــرج م ‌‬
‫یخواهــد مــردم بــه او لقــب‬ ‫رضــای اللــه نیســت‪ ،‬بلکــه م ‌‬
‫»سخی« را بدهند‪ .‬لذا این عمل بــه خــاطر ســوء نیــتی کــه‬
‫یگردد‪ .‬لیکن اگر فقــط یــک ریــالی را‬ ‫داشته‪ ،‬قابل وزن نم ‌‬
‫خاص برای رضای خدا خرج نماید‪ ،‬چون نیتش خوب و نیکو‬
‫هاش را کــه‬ ‫بوده‪ ،‬خداوند عّز وجل برای همین یک ریال بند ‌‬
‫یگرداند‪.‬‬‫طالب رضامندی او بوده دارای وزن عظیمی م ‌‬
‫﴿‪﴾41‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫از اتبسسسساع‬
‫یشود‪:‬‬‫سنت وزن زیاد م ‌‬
‫یکنــد‪ ،‬اتبــاع‬
‫مســألۀ مهمــی کــه وزن اعمــال را بیشــتر م ‌‬
‫سنت است‪ .‬یعنی اگر مطابق روشی کــه رســول اکــرم ‪‬‬
‫یشـوند و اگـر‬ ‫فرموده اند‪ ،‬عمل کنیم اعمـال قابـل وزن م ‌‬
‫غیر از آن طریق راه دیگری را انتخاب نمودیم اعمال قابل‬
‫یگردند‪.‬‬
‫وزن نم ‌‬
‫چنانچه هر چند اعمال بدعتی که انجام دهد اگــر در آنهــا‬
‫اخلص هم باشد و خالص برای رضای خداونــد متعــال برپــا‬
‫ههای گرانقدر رسول اکــرم‬ ‫گردد چون آن عمل مطابق گفت ‌‬
‫یگیرد و در باره چنیــن‬ ‫‪ ‬نبوده‪ ،‬به آن عمل وزنی تعلق نم ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫عملی قرآن مجید م ‌‬
‫‪‬‬ ‫﴿ ‪    ‬‬
‫‪» ﴾        ‬پــس برپــا‬
‫یداریم برای اینگونه اعمــال در روز قیــامت هیــچ وزنــی‬
‫نم ‌‬
‫را«‪.‬‬

‫حبودن طریقه ضروریست‪:‬‬ ‫صحی ‌‬


‫امروزه اگر چنانچه شخصی از طریق غلطی وارد عملی‬
‫گردد هرگاه به وی گفته شــود کــه بــرادر! ایــن عمــل شــما‬
‫یدهد‪ :‬نیت ما صحیح است و‬ ‫صحیح نیست‪ ،‬فوری جواب م ‌‬
‫در حدیث وارد است کــه »إنما العمسسال بالنيسسات«‪.‬‬
‫یبیننـد و حـدیث را‬ ‫یعلـم فقـط ظـاهر حـدیث را م ‌‬ ‫مردم ب ‌‬
‫یگــوییم کــه بــه خــاطر‬ ‫ینماینــد‪ .‬مــا م ‌‬
‫یمحل اســتعمال م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫بسپارید که تنها نیت کافی نیست‪ .‬حقیقت این است که هر‬
‫عملــی کــه مطــابق دســتورات حضــرت رســول اکــرم ‪‬‬
‫نباشد‪ ،‬بدعت است هر چقدر نیات شما خالص برای رضای‬
‫رب العالمین هم باشــد هیچگــونه وزنــی بــرای آن عمــل در‬
‫یگیرد‪.‬‬
‫قیامت صورت نم ‌‬
‫بــالفرض ایــن مثــال همــان شخصــی اســت کــه نیــت‬
‫یکند‪ ،‬اما به قطار یا ماشین مســیر‬ ‫مسافرت به لهور را م ‌‬
‫یشود‪ .‬بله نیت او کامل ً صحیح‪ ،‬اما ســواریی‬ ‫کویته سوار م ‌‬
‫یبــرد‪ .‬لــذا بــه برکــت‬
‫را که اختیار کــرده او را بــه کــویته م ‌‬
‫یرســاند‪.‬‬ ‫نیتش‪ ،‬این سواری او را به مقصــدش )لهــور( نم ‌‬
‫به همین صورت اگر شما نیت دخول به جنت را دارید‪ ،‬امــا‬
‫اشتباها ً مسیر جهنم را اختیار م ‌‬
‫یکنیــد‪ .‬لــذا بــه برکــت ایــن‬
‫یگردید‪.‬‬‫نیت هرگز به جنت داخل نم ‌‬
‫تبصره‪ :‬لذا برای این که اعمال ما قابل وزن گردنــد بــه‬
‫دو شــرط اساســی ضــرورت دارنــد‪ :‬یکــی اتبــاع ســنت و‬
‫﴿‪﴾42‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫دیگـــــــری‬
‫اخلص اند؛ با عــدم یکــی از ایــن دو‪ ،‬قـابلیت وزن عمــل از‬
‫یرود‪.‬‬‫بین م ‌‬

‫توضیح لفظ قسط‪:‬‬


‫یفرمایــد‪‌» :‬وقسسال‬ ‫بعــد )در ادامــه( امــام بخــاری ‪ /‬م ‌‬
‫مجاهد‪ :‬القسطاس العدل بالروميسسة«‪ .‬عــادت‬
‫امام بخاری ‪ /‬این اسـت کـه بـرای تصـدیق و تثـبیت تفهیـم‬
‫الفاظ‪ ،‬لفظی مناســب از قــرآن را انتخــاب نمــوده و لفــظ‬
‫یدهــد‪ ،‬چنــانچه مطــابق بــا‬ ‫مورد نظر را توضیح و تشریح م ‌‬
‫لفظ قسط‪ ،‬لفظ مناسب در قرآن مجیــد‪﴿ :‬‬
‫‪ ﴾‬را انتخــــاب‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫کرده و توضیحش را اینطور بیان نموده اند که‪ :‬القسطاس‬
‫العدل بالرومیه‪ .‬یعنی‪ :‬لفظ قســطاس بــه زبــان رومــی بــه‬
‫معنـــی عـــدل اســـت‪» .‬ويقسسال القسسسط مصسسدر‬
‫یشــود کــه لفــظ قســط‬ ‫المقسط« و ایــن هــم گفتــه م ‌‬
‫مصدر مقسط است‪.‬‬
‫بانگیز است که لفظ قسط‬ ‫در اینجا این کلم بسیار تعج ‌‬
‫ثلثی مجرد است و مقسط ثلثی مزید اســت‪ .‬لــذا چطــور‬
‫یگیــرد‪ .‬امــام بخــاری ‪/‬‬ ‫لفظ مقسط مصدر قســط قــرار م ‌‬
‫یفرماید که این لفظ از اضداد است‪ ،‬یعنــی دارای‬ ‫اشاره م ‌‬
‫دو معنی است و هردو معنا با یکدیگر متضــادند کــه در یــک‬
‫یگردد‪ .‬لیکن‬ ‫معنا انصاف و در معنای دوم ظلم استعمال م ‌‬
‫ینمــاییم در‬‫هنگامی که این لفظ را از باب افعــال فــرض م ‌‬
‫فکننده است‪.‬‬ ‫این صورت معنایش انصا ‌‬
‫ط یقســط اســتعمال گــردد‪،‬‬ ‫س َ‬‫لیکن وقتی که در مجرد قَ َ‬
‫یشود‪ .‬لــذا ایــن لفــظ‬ ‫مکننده م ‌‬ ‫در این صورت معنایش ظل ‌‬
‫در میــــان دو معنــــی مشــــترک اســــت‪ .‬لیکــــن هنگــــام‬
‫یگردد و‬ ‫بها فرق ایجاد م ‌‬ ‫لنمودن‪ ،‬اکثر در میان با ‌‬ ‫استعما ‌‬
‫یشود‪ ،‬ایــن کــه در بــابی‬ ‫گاهی اوقات برعکس استعمال م ‌‬
‫دیگر از مجرد به معنی انصـاف و از بـاب افعـال بــه معنـی‬
‫یشود‪.‬‬‫ظلم استعمال م ‌‬

‫واقعة حجاج بن یوسف ثقفی‪:‬‬


‫﴿‪﴾43‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫حجــاج بــن‬
‫یوسف ثقفی‪ 1‬از امرای مشــهور در تاریــخ اســلمی اســت‪،‬‬
‫علماء حفاظ و قراء زیادی را شهید ساخت‪ .‬وی ســعید بــن‬
‫های اســت‬ ‫جبیر ‪ /‬را کــه در میــان تــابعین شخصــیت بلنــدپای ‌‬
‫احضار نمود و گفت‪ :‬رأی شما در بارة من چیست؟ در این‬
‫موقــع شخصــیتی ظــالم ماننــد حجــاج از انســانی متواضــع‬
‫یپرسد که رأی شما در باره مــن چیســت؟‬ ‫همانند جبیر ‪ /‬م ‌‬
‫ندادن‬ ‫های جــز ت ‌‬ ‫اگر سعید بن جبیر ‪ /‬حقیقت را بگوید چــار ‌‬
‫یشک حکم حجاج قابل اجراست و‬ ‫به سر بریدن ندارد‪ ،‬و ب ‌‬
‫اگر چنانچه سعید خلف تصــور ذهــن خــویش چیــزی بگویــد‬
‫این عمل پسندیده نیست‪.‬‬
‫این بود که سعید بن جبیر‪ /‬علوه از حق چیــزی دیگــر را‬
‫نپسندید و آن را بر غیر حقیقت ترجیح داد و جواب داد که‪:‬‬
‫مکننــده یــا‬‫أنت القاسط العادل‪ ،‬گرچـه معنـی )قاسـط( ظل ‌‬
‫یگــردد‪ ،‬امــا ذکــر نمــودن لفــظ‬ ‫فکننده اســتعمال م ‌‬‫انصــا ‌‬
‫یکنــد‬‫)العادل( بعد از لفظ )القاسط( معنــایش را تعییــن م ‌‬
‫که در اینجا مراد از قاسط )عادل( است‪ ،‬چنانچه مردم بعد‬
‫از شنیدن حرف وی حیران و متعجب شدند کــه ایشــان در‬
‫یبــرد‪،‬‬‫حق حجاج جمله مدح و ستایش و تعریــف بــه کــار م ‌‬
‫اما از آنجایی که حجاج ادیب بسیار ماهری در لغــت عــرب‬
‫یپندارنــد‪،‬‬ ‫بود‪ ،‬وقتی دید که مردم این جــواب را تعریــف م ‌‬
‫یدانید که او چه گفت‪ ،‬او گفت )تــو ظــالم و‬ ‫گفت‪ :‬شما نم ‌‬
‫کافر( هســتی‪ ،‬چــرا کــه اگــر قاســط مجــرد ترجمــه گــردد‪،‬‬
‫عموما ً معنایش ظالم است و بــا لفــظ عــادل‪ ،‬بــه ایــن آیــه‬
‫قرآنــــی اشــــاره نمــــوده کــــه ﴿‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪.(2)﴾  ‬‬
‫الله در این آیه برای کفـر و شـرک لفـظ عـادل را آورده‬
‫یشــود کــه ایــن شــخص مــرا جمع ـا ً‬ ‫است‪ ،‬لذا نتیجه این م ‌‬
‫ظالم و کافر گفت‪ .‬در این موقع سعید بن جبیر ‪ /‬از الفــاظ‬
‫مــا‬‫یفرمایــد‪ ،‬ا ّ‬
‫فایــده گرفتنــد‪ .‬امــام بخــاری ‪ /‬در ادامــه م ‌‬
‫القاسط فهو الجائر‪ .‬یعنی عمومـا ً از لفـظ )قاسـط( معنـی‬

‫‪ -‬قابل یاد آوری است که اگر چه حجاج بن یوسف ثقفی یک امیر‬ ‫‪1‬‬

‫ظالم بود و برخی از علمای خوبی را به قتل رساند اما در مقابـل‬


‫خوبیهای هم دارد‪ ،‬از آنجمله‪ :‬سرزمین های زیادی از جملــه هنــد‪،‬‬
‫تهای از افریقا و اندلس زیر سرپرســتی و‬ ‫سرزمین سند و قسم ‌‬
‫شهای مســتقیم او فتــح شــده انــد‪ ،‬ايــن را از بــاب عــدل و‬ ‫کوشـ ‌‬
‫انصاف ذكر كرديم و ال ظلم ايشان معروف است‪ .‬مصحح‪.‬‬
‫)(‪ -‬سورۀ انعام‪ ،‬آیۀ ‪.1‬‬ ‫‪2‬‬
‫﴿‪﴾44‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫ظـــــــــالم‬
‫یشود‪.‬‬‫گرفته م ‌‬
‫چنانچه خداوند در قرآن مجید فرموده است که‪  ﴿ :‬‬
‫‪               ‬‬
‫‪) ﴾          ‬جن‪» . (15 :‬و‬
‫اما آنان که ستمگر و بیدادگر هستند هیزم دوزخ هستند«‪.‬‬

‫علت آوردن روایت احمد بن اشکاب در پایان‪:‬‬


‫بعد از آن امام بخاری ‪ /‬در آخر حدیث بیان فرمودند که‪:‬‬
‫حدثنا احمد بن اشكاب قال‪ :‬حدثنا محمد بن‬
‫فضسسيل عسسن عمسسارة بسسن القعقسساع عسسن أبسسي‬
‫زرعة عن أبي هريسسرة ‪ ‬قسسال‪ :‬قسسال النسسبي‬
‫ن‬ ‫في َ‬
‫فت َسسا ِ‬ ‫خ ِ‬
‫من َ‬‫ح َ‬ ‫ن إ َِلى الّر ْ‬‫حِبيب ََتا ِ‬‫ن َ‬ ‫مَتا ِ‬‫‪» :‬ك َل ِ َ‬
‫حان‬ ‫س سب ْ َ‬
‫مي سَزان ُ‬ ‫فسسي ال ْ ِ‬
‫ن ِ‬‫قيل ََتا ِ‬‫سان ث َ ِ‬ ‫عَلى الل ّ َ‬ ‫َ‬
‫ظيسسم«‪ .‬همیــن‬ ‫ع ِ‬‫حان اللسسه ال ْ َ‬ ‫سسب ْ َ‬‫ه ُ‬ ‫د ِ‬
‫مس ِ‬‫ح ْ‬‫وب ِ َ‬‫اللسسه َ‬
‫حدیث را امام صاحب ‪ /‬دو جای دیگر در صحیح بخاری بیان‬
‫فرموده اند‪ ،‬البته آنجا از اساتید دیگر روایت کرده اند‪:‬‬
‫‪ -1‬این حدیث را در )کتاب الدعوات( از سند استاد خود‬
‫زهیر بن حرب ذکر نموده اند‪.‬‬
‫‪ -2‬در )کتاب الیمان( از سند استاد خود )قتیبۀ بن‬
‫سعید( ذکر نموده اند‪.‬‬
‫‪ -3‬و در اینجا از سند استاد خود احمد بن اشکاب روایت‬
‫کرده اند‪ .‬شارح کتاب صحیح بخاری )حافظ ابن حجر( ‪ /‬که‬
‫نسبت به بقیه آشنایی بیشتری با مزاج و طبیعت امام‬
‫یفرماید‪ :‬در حقیقت امام بخاری ‪ /‬این‬ ‫بخاری ‪ /‬دارد م ‌‬
‫حدیث را آخرین بار از روایت )احمد بن اشکاب( شنیده‬
‫اند‪ .‬حال آن که قبل ً دو بار همین حدیث را از اساتید دیگر‬
‫شنیده اند‪.‬‬
‫در پایان‪ ،‬همان روایت را آوردند که در آخرین مرتبه از‬
‫احمد بن اشکاب شنیده بودند‪ .‬البته سه راوی بعد یعنی‬
‫محمد بن فضیل‪ ،‬عمارۀ بن قعقاع و ابوزرعه‪ ،‬در چند سند‬
‫این روایت موجود اند‪ ،‬و فقط حدیث از آنها مروی است‬
‫که در اصطلح محدثین‪ ،‬این حدیث غریب است‪.‬‬

‫سه صفت در دو کلمه‪:‬‬


‫یفرماید که رسول اکرم ‪ ‬فرموده اند‪:‬‬‫ابوهریره ‪ ‬م ‌‬
‫این دو کلمه نزد خدای رحمان محبوب هستند اگر چه بر‬
‫زبان سبکند‪ ،‬اما در میزان عمل خیلی سنگینند و الفاظ آن‬
‫﴿‪﴾45‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫دو کلمه‬
‫یباشد‪» :‬سبحان الله وبحمده‬ ‫بدین صورت م ‌‬
‫سبحان الله العظيم« که در این حدیث صفات‬
‫هگانه این دو کلمه را بیان فرمودند که‪:‬‬
‫س ‌‬
‫‪ -1‬این دو کلمه به نزد خدا محبوبند‪ ،‬به جای‬
‫»حبيبتان إلى الله« »حبيبتان إلى الرحمن«‬
‫را استعمال نموده‪ ،‬لذا این اشاره به آن است که چون این‬
‫دو کلمه در نزد خدای رحمان محبوبند‪ ،‬پس هر شخصی که‬
‫قدر این کلمات را بداند و آنها را بخواند حتما ً آن شخص‬
‫یگیرد‪ ،‬یعنی‬ ‫مورد صفت رحمان که رحمت است قرار م ‌‬
‫یگردد‪.‬‬ ‫رحمت خداوند شاملش م ‌‬
‫‪ -2‬تلفظ این کلمات بر زبان بسیار سبکند‪ ،‬انسان‬
‫مسلمان هنگام تکرار آنها با هیچ نوع مشقت مواجه‬
‫یشوند و در مجالس راحت‬ ‫یشود‪ .‬به آسانی حفظ م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یتوان آنها را یاد کرد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫‪ -3‬و فرمود‪» :‬ثقيلتان في الميزان«‪ .‬یعنی در‬
‫یشود‪ .‬وزن میزان‬ ‫نشان خیلی سنگین م ‌‬ ‫میزان عمل وز ‌‬
‫یتوان دید‪ ،‬بلکه با رفتن به آنجا وزنش‬ ‫عمل را در اینجا نم ‌‬
‫یگردد‪.‬‬‫مشخص و معلوم م ‌‬
‫یتوان گفت که در ثقیلتان فی‬ ‫به همین خاطر نم ‌‬
‫المیزان چه تعارضی وجود دارد و وزن آن کلمات چیست؟‬
‫یداند کلمات بدین قرارند »سبحان الله‬ ‫خداوند بهتر م ‌‬
‫وبحمده سبحان الله العظيم«‪.‬‬
‫ذات خداوند و تمام صفات وی بدون عیب هستند‪ ،‬فقط‬
‫یعیب است یک حرفیست‬ ‫با زبان گفتن که ذات خداوند ب ‌‬
‫ما بهتر آن است که بنده با فکر و فهم و تدّبر‬ ‫معمولی‪ .‬ا ّ‬
‫این کلمات را بر زبان جاری سازد و از اعماق قلب خود به‬
‫پاکی خداوند یقین و اطمینان داشته باشد و هدفش از‬
‫اقرار این اعتقاد این باشد که تمام صفات ذات او تبارک و‬
‫ینقص و عیبند و همچنین هرگونه امر و حکم‬ ‫تعالی نیز ب ‌‬
‫یعیب هستند‪.‬‬ ‫شریعت او نیز ب ‌‬
‫ببودن او )تعالی( ایمان دارد‪،‬‬ ‫ی عی ‌‬‫لذا هرکسی که بر ب ‌‬
‫لزمۀ ایمان این است که تمام احکام شریعت را یکی پس‬
‫یعیب بداند و به آنها ایمان داشته باشد و کامل ً‬ ‫از دیگری ب ‌‬
‫یعیب بداند و بر آن قانع و‬‫عمل نماید و هر حکم الهی را ب ‌‬
‫راضی باشد‪ .‬لذا در کلمات سبحان الله و بحمده‪ ،‬رضاء‬
‫بالقضاء و همچنین پایبندی و عمل به شریعت و سنت نیز‬
‫داخل هستند‪.‬‬
‫﴿‪﴾46‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫معنای سبحان الله العظیم‪:‬‬
‫این عبارت )سبحان الله العظیم( جمله دوم حدیث‬
‫یکنم‬‫است که به این معنی است که تسبیح ذاتی را بیان م ‌‬
‫که صاحب عظمت و بزرگی است‪ .‬شیخ بنده داکتر‬
‫یفرمود‪ :‬در قسمت اول این جمله که‬ ‫عبدالحی صاحب ‪ /‬م ‌‬
‫الفاظ سبحان الله و بحمده آمده اشاره دارد به طرف‬
‫یعیب‬ ‫صفت جمال خداوندی؛ چرا که ذات او )تعالی( ب ‌‬
‫است و جامع تمام محامد است‪ .‬لذا ذاتی‪ ،‬صلحیت تعریف‬
‫را دارد که حقیقتا ً در وی جمال وجود داشته باشد‪ .‬لذا این‬
‫جمله اشاره دارد به جمال خداوند و جملۀ دوم بیانگر‬
‫عظمت و جلل خداوندی است؛ لذ اگرچه در جملۀ اول‬
‫بیانگر جمال باری تعالی است جمله دوم بیانگر جلل و‬
‫عظمت باری تعالی است‪ ،‬هنگامی که تصور جمال الله را‬
‫یآید‪ ،‬چرا که خاصیت‬ ‫یشک محبت او در دل پدید م ‌‬ ‫بکنید ب ‌‬
‫جمال در این است که محبوب قرار گیرد و دل به طرف‬
‫یزند و‬
‫وی میل و رغبت داشته باشد‪ .‬لذا محبت ریشه م ‌‬
‫جلل نیز مستلزم این است که سرانجام خوف وی در دل‬
‫یآید و چون هم خوف و هم محبت یکجا جمع شوند‪ ،‬در‬ ‫م ‌‬
‫یآید‪.‬‬
‫نتیجه خشیت الهی در دل م ‌‬

‫خشیت چیست؟‬
‫به خاطر داشته باشید که خشیت تنها به معنی ترس و‬
‫هها و‬‫خوفی نیست که از مار و عقرب و شیر و درند ‌‬
‫یگویند‬ ‫دزدان داریم‪ ،‬بلکه خشیت به آن ترس و خوفی م ‌‬
‫یشود‪ .‬لذا چنانچه با الله تعالی محبت‬ ‫که از محبت پیدا م ‌‬
‫کامل داشته باشیم‪ ،‬نخست خشیت او تعالی در دل ما پدید‬
‫یآید‪ ،‬و اما ترس و خوف از پدر و شیخ و استاد به خاطر‬ ‫م ‌‬
‫یگردد‪.‬‬
‫محبت با آنها در دل ایجاد م ‌‬
‫چنانچه بعضی اوقات پدر نه از پسر عصبانی شده و نه‬
‫او را تنبیه کرده است‪ ،‬اما چرا وقتی که پسر از کنار پدر‬
‫یلرزد؛ علت این ترس چیست؟‬ ‫یگذرد‪ ،‬پاهایش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یآید‪ ،‬و‬‫جواب این است‪ :‬این ترس از محبت به وجود م ‌‬
‫همین طور در نتیجه محبت با خداوند خشیت او در دل‬
‫یتوان خشیت نامید‬ ‫یآید‪ .‬لذا اجتماع محبت و خوف را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫و تشریح حدیث با این توجیهات این است که از گفتن‬
‫یآید و با‬ ‫سبحان الله و بحمده محبت الهی در دل بوجود م ‌‬
‫یگردد‪ .‬با‬ ‫گفتن سبحان الله العظیم خوف از خدا ایجاد م ‌‬
‫یآید و حاصل‬ ‫وجود این دو شرط خشیت الهی در دل م ‌‬
‫﴿‪﴾47‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫تمام‬
‫اعمال و اخلق این است که در دل خشیت الله ‪ ‬پیدا‬
‫شود‪.‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫﴿ ‪‬‬
‫)فــاطر‪.(28 :‬‬ ‫‪﴾ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫يترسند«‪.‬‬ ‫»از ميان بندگان خدا‪ ،‬تنها دانشمندان از او م ‌‬
‫امام بخاری ‪ /‬به ایــن علــت ایــن حــدیث را در آخــر ذکــر‬
‫فرمود که خلصــه تمــام علــوم خشــیۀ اللــه اســت‪ ،‬چنــانچه‬
‫یفرماید‪:‬‬‫مولنا رومی ‪ /‬م ‌‬
‫خشیت الله را نشان‬
‫علم دان‬
‫آیت یخشی الله در‬
‫قرآن بخوان‬

‫از علیم بارز علم‪ ،‬وجود )خشیت( در دل است‪ .‬اگــر در‬


‫دل خشیت پیدا شود پــس بــدانیم کــه علــم واقعــی حاصــل‬
‫شده و اگر در دل وجود خشیت الهی نیامد‪ ،‬پس عدم علــم‬
‫حقیقی است‪ ،‬بلکه فقط الفاظ و نقوش است‪.‬‬
‫یخواهید‬ ‫یفرماید‪ :‬اگر م ‌‬‫به همین خاطر امام بخاری ‪ /‬م ‌‬
‫نتیجة علم را حاصل نمایید‪ ،‬در وجود خویش خشــیۀ اللــه را‬
‫بیاورید و خشیۀ الهی را با بــه کــثرت ورد نمــودن ایــن ذکــر‬
‫»سبحان الله وبحمده سبحان الله العظيسسم«‬
‫یتوان حاصل نمود‪.‬‬
‫م ‌‬

‫خواندن این کلمات در صبح و شام‪:‬‬


‫در حدیث آمده که هر شخصی هنگــام صــبح ‪ 100‬مرتبــه‬
‫سبحان الله و بحمده را ورد نمایــد‪ ،‬خداونــد تــا شــام تمــام‬
‫یکنــد‪ ،‬گرچــه گناهــان وی بــه انــدازۀ‬
‫گناهان وی را معاف م ‌‬
‫ههای بیابان باشند و اگــر هنگــام شــام ‪ 100‬مرتبــه‬ ‫سنگریز ‌‬
‫ایــن ذکــر را ورد کنــد تــا صــبح همــۀ گناهــان وی معــاف‬
‫یشوند‪ .‬این همه فضایل مخصوص این حدیث است‪.‬‬ ‫م ‌‬

‫خلصه‪:‬‬
‫یگــردد کــه اگــر‬
‫جلسه امروزی ما در دو جمله خلصه م ‌‬
‫بر این دو شرط عمل کنیم این مجلس ما مفید ثابت شــده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -1‬حرف اول این که همیشه در فکر باشــیم کــه اعمــال‬
‫یشوند و دو شرط اساسی موجب ســنگینی اعمــال‬ ‫وزن م ‌‬
‫یشوند‪:‬‬‫م ‌‬
‫﴿‪﴾48‬‬
‫درس ختم بخاری‬
‫)أ( اتبـــــاع‬
‫سنت‪.‬‬
‫)ب( اخلص‪.‬‬
‫امروز این صحبت را با فکر و تدبر همراه خودمان ببریم‬
‫تا خداوند متعال این دو شرط اساسی را در وجود ما‬
‫بیاورد‪ ،‬تا که در آخرت اعمال ما قابل وزن گردند‪.‬‬
‫‪ -2‬حرف دوم ایــن کــه بــرای ایــن دو جملــه‪ ،‬در احــادیث‬
‫فضایل بیشماری بیان شــده اســت‪ .‬ایــن دو جملــه را حــرز‬
‫جان قرار دهیم‪ ،‬و در تمام احوال رفتن‪ ،‬نشستن و ‪ ،...‬این‬
‫جملت را ورد زبان کنیم‪.‬‬
‫اگر شخصی این اذکار را به این نیت بخواند که خدا به‬
‫وسیلۀ آن خشیت خود را در دلش بیاورد‪ ،‬ان شاء الله‬
‫خداوند متعال هم به وسیلۀ آن ذکر او را به مقصدش‬
‫یسازد؛ یعنی خشیۀ ذات‬ ‫یرساند و هدفش را تکمیل م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪.‬‬‫خود را به او هدیه م ‌‬
‫خداونــد بــه مــن و شــما توفیــق کلیــۀ خیرهــا را عنــایت‬
‫بفرماید )آمین(‪.‬‬

‫وآخر دعونا أن الحمد لله رب العالمين‬


‫ترجمۀ این سخنرانی ساعت ‪ 6 : 30‬روز شنبه تاریخ ‪/ 1‬‬
‫‪1380 / 2‬هـ‪ .‬ش هنگام برگزاری امتحانات ثلث اول طلب‬
‫اهل سنت به پایان رسید‪.‬‬
‫خداوند این خدمت را از مؤلف‪ ،‬مترجم و مصححین‬
‫گرامی قبول بفرماید‪) ،‬آمین(‪.‬‬

You might also like